F_35B

Members
  • تعداد محتوا

    353
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های F_35B

  1. F_35B

    نبرد ولجهThe batlle of Walaja

    با سلام و درود فراوان خدمت اقا رضا و ساير دوستان اول از همه از بابت زحمتي كه براي ايجاد اين تاپيك كردي نهايت تشكر رو ازت دارم اقا رضا حقيقت ماجرا : من هم كمي به تعداد و محل و شرايط درگيري مشكوك هستم به علت... 1-در چنين جنگهايي كه سواره نظام در مقابل پياده نظام وسيع قرار ميگيره در حالت معمولي از جلو و به صورت مستقيم حمله نميكنه چون در اثر فشرده شدن سپاه پياده خطوط عقب دشمن جاي كافي براي فرار كردن و متواري شدن پياده نظام اعراب بوجود مياد در حالت عادي نيروهاي پيشتاز به خطوط دشمن از سمت چپ و راست به دشمن حمله ور ميشن و اگه سپاه بزرگي باشه به پياده نظام از جناحين ضربه ميزنه و اگه مثل اين جنگ با يه پياده نظام به اين كوچكي حمله ور بشه مستقيم به قلب و هسته ي سپاه با زاويه ي مناسب حمله ميكنه كه با توجه به تعداد ايراني ها بازهم ميشد در صورت لوزوم اين لشكر هاي بزرگ با انحنا وقطر زياد بچرخن و دشمن رو كه از پشت بهشون حمله كرده رو با دور زدن سپاه و از پشت حمله كردن به اعراب سواره از عقب و با انحناي با لا حا لا هر چقدر هم كه طول بكشه سپاه ايراني ها با اون عظمت توان ايستادگي رو داره تا نيروهاي سواره دوباره برگردن 2-اين تصويري كه نشون دادي(تصوير 3 و حمله ي خالد از روبرو ) اگه اين طوري باشه كه خالد تونسته با تعداد كم سپاهيانش به صورت طولي با خطوط ايرانيان برابري كنه و ارايش نظامي افرادش رو از نظر طولي اينقدر دراز كنه كه به قول شما اعراب تا حالا چنين لشكري نديدن به يقين ميشه گفت كه افراد خالد توي 2نهايت لاف زني 3خط طولي روبروي سپاه ايران جا ميشن در اين صورت در حمله ي مستقيم و سريع سواره سنگين و اهنين ايران از رو به رو در تك اول بدون هيچ دشواري سپاه پيادهي اعراب را متلاشي كره و عرضشو به راحتي در دقايق اول جنگ خواهد پيمود و اگه سواره نظام سريع و چابك عربها از پشت حمله كنه ديگه سپاه ايران تحت فشار قرار نميگيره به اين شكل در تصوير شماره ي 6 نشون دادين فرصت كافي براي مانور رو داره .اگر هم خالد افرادش رو به صورت مربعي در بياره واز صفهاي مقدم خودش كم كنه و عمق لشكرش رو تقويت كنه با اين هدف كه ميخواد به يه نقطه از لشكر طويل ايراني ها حمله به و اون قسمت رو تحت فشار قرار بده ؛ در حملهي مورد بحث از روبه رو طبق قانون ژله اي نبرد وقتي شما به يك قسمت از يك سپاه بزرگ حمله كنيد خود به خود داخل ميره وقسمت ها از سپاه بيرون ميمونن در نتيجه لشكرهاي پيادهي اعراب محاصر ه ميشن(البته با توجه به اينكه در اين فرضيه كه خطوط حمله ي ايران ثابت مونده و به همين صوت كه در تصوير هست باشد) 3-وقتي يك سپاه به اين بزرگي اطراق ميكنه از هر چهار طرف افرادي رو براي ديده باني ميفرستن و مدام در طول شب براي پست جابه جايي اين جور چيزها عوض ميشه تازه در سكوت شب و اون موقع نميشود به همين راحتي چند تا لشكر اسب با اون همه صرو صدا رو عبور داد وهيچكس صداي اونها رو نفهمه تازه در حالتي در خاك ايران هستن به راحتي سپاه به اين بزرگي رو دور ميزنن يه كم مشكوك به نظر ميرسه - وقتي داشتم اين تاپيك رو مطالعه ميكردم گفتم بخشكي شانس نميشد يه شكست ابرو مندانه ميخورديم حالا بگذريم اقارضا گفتي از اين جور جنگها فقط دوبار اتفاق افتاده كه يه سپاه كوچكتر يه سپاه با اين عظمت رو له كنه اون يكيش چي بود؟ همين طوري محض كنجكاوي؟ با اون جملات و سخنراني خالد بعد از پيروزي شك من در به زور امدن اسلام با شمشير در ايران بيشتر شد اين چه حرفيه كه يه ادم مسلمون زده . و غارت و چپاول منابع يه سرزمين رو به بهانهي اسلام .واقعا كه ... در پايان جناب RezaKiani من در حين خواندن مطلب از بي طرفي شما نسبت به اين قضيه در نوشته هاتون لذت بردم [size=18] احسنت[/size] موفق باشين
  2. nozheh جان خیلی قاتی پاتی گفتی معلومه وقتی تاریخ ایران باستان رو میخونی دلت میگیره درکت میکنم. وقتی پست دومت رو خوندم یاد شعر سینا افتادم نه از مهر مینویسم نه از کین مینویسم...... خوب اگر باور نمیکنی میتونی در بارهی زبان پارسی و تعامل اون باعربی یه تاپیک بزنی تا در بارش بحث کنیم . شاید باورت نشه اما همین الان تو اهواز بعضی از عربها(گفتم بعضی ها قصد ناراحت کردن کسی راندارم) که باشون هم کلام در باره ی زبان و ادبیات میشیم تو تاکسی یا هرجای دیگه اینقدر سرمون منت میذارن که ذبون شما دزدیده ی زبان ما بود و از این جمله حرفها حالا اگه جوابش رو درست بدی دعوا میشه و قبول نمیکنن .بعد میگم ای رحمت بر پدرت فردوسی اگه الان هم زبونمون عربی بود دیگه چی باید میرفتیم بالا حلالی کارون نگاه درسته که اعراب گذشته ی بدی داشتن و عصر جاهلیت هم داشتن اما این دلیل نمیشه که نتونن خوب باشن و دین اسلام و مخصوصا"پیامبر اکرم تاکید زیادی روی علم اموزی داشتن که در ابتدای بعثت فقط 5 نفر از قریش سواد خواندن و نوشتن داشتن حال انکه تنها بعد از 10 سال از بعثت پیامبر اکرم تمام قریش سواد داشتند و به دیگران میاموختند حالا به من بگو اولین سوره ای که پیامبر اکرم نازل شد چه بود در بارهی چه بود در ضمن این نوع احساسی که به وطن داری اسمش وطن دوستی نه واژهی غربی وطن پرستی که خیلی هم خوبه و قابل تحسینه تا جایی که تعصب نشه حرفهایی که میزنی کاملا" منطقی ولی تا جایی که جلوی حقیقت رو نگیره و انسان باید به اصلیت- ملیت-قومیت خودش افتخار کنه تا پیش رفت کنه اما در مورد چی بودیم چی شدیمت باید بگم از ماست که بر ماست شاید مردم ایران بعد از حمله ی اعراب انقدر به زبان اهمیت نمیدادن به اندازه ی ما نمیدونم شاید به این اندازه تحقیر نمیشدن اما اکنون تو میفهمی که اشتباه بوده پس سعی کن تغیرش بدی ولی حقیقت را فراموش نکن اگر بر سر راحت امد یاعلی
  3. واقعا" که بعضی ها چقدر ساده به مساعل نگاه میکنن واژه ی پیش بینی منو یاد نوستر اداموس میندازه ! دوستان توجه کنن که حرفها ی شخصیت های سیاسی را لازم نیست همه بدونن و بیشتر این موضع گیری ها در محافل مورد بحث قرار میگیره .برای مثال همین سخن سید حسن شاید یه رو دست به منابع اطلاعاتی اسرائیل باشد که طرح حمله را در فلان زمان ریختن و با این حرکت و اعلام اون از طرف سید حسن نصرالله دستگاه اطلاعاتی اسرائیل شوکه شده و در پی پیگیری این مسئله حمله را عقب تر بندازند برای مثال تاکید میکنم برای مثال call-of-duty این همه در تاپیک ها مختلف گفتیم اسرائیل با شرایط فعلیش اصلا" حریف مناسبی برای ایران نیست بازم از این حرف ها که اسرائیل هدف بعدیش ایران خواهد بود ؟ اسرائیل باید جای خودش رو باز کنه یا نه اسرائیل از طرف حزب الله اسیب پذیره و از جنگ 33 روزه تا به امروز خیلی از سرمایه دارهاش بر نگشتن ببینن چه خبره و مطمنم میدونی کشور های غربی و غربگرا همگی رو خصوصی اداره میکنن و سرمایه دار ها از نوفوذ زیادی برخوردارند و قدرت دولت چماق مالیاته نه چیزه دیگه این مایه دارا با شرکتا شون هر کدوم یه امپراتوری هستن که دیدیم چند وقت پیش جنرال موتورز ورشکست شد و چه شد که بعضی ها تو امریکا خود کشی کردن و... اینا با این کشور کوچیک و کم جمعیت که منابع زمینی چندانی ندارد نمی توانند یک جنگ سخت را اداره کنن چون نابود میشن پس اول باید جای خوشو باز تر کنه سرکوب حماس فتح لبنان وشکست حزب الله و بعد حمله به سوریه احتمالا" مشترک(با امریکا) بعد ایران . تو این شک نکن جواب ایران به اسرائیل منطقه ای و حتی جهانی خواهد بود که این میشه جنگ صولانی و فرسایشی که باعث میشه حتی خوردن یه موشک به تلاویو اسرائیل را شهر ارواح کنه پس بذار فرماندهاشون یه فکری به حال بدبختیشون بعد از جنگ 33 روزه بکنن بعد به ماورای خیال خود در خواب به ایران فکر کنند
  4. [quote][quote]با عرض سلام nozheh چطوری میگی جندی شاپور بدست عربها نابود شده اونم تازیان چون در زمان ساسا نیان مسلمان بودن و دیگه میشه مسلمانان این یک و دو اینکه شهید مطهری در کتاب اسلام در ایران ومصر نقد خیلی سنگینی نسبت به این قضیه دارن و با متذکر شدن اینکه یهودی ها این دانشکده رو تاسیس کردن و بعد حمله ی اعراب به ایران تا دو قرن به حیات علمی خودش ادامه میداده و در نهایت با به وجود اومدن دانشگاهایی در عراق خود به خود تحت شعاع قرار گرفته و روبه ویرانی کذاشته هر گونه ویرانی که بدست اعراب صورت گرفته باشه رو رد کرده و این گونه سخنان رو فاقد مدرک تارخی ارزیابی کردن و در جاهایی حتی به کسانی که اینگونه سخنانن را بیان میکنن با جمله کنایه امیز به این صورت(مطمنا" که چنین افرادی خدای ناکرده از طریق دستگاه جاسوی انگلیس ماموریت ندارن) خائن دونسته اگه میشه این منبع چی خلدون رو بزاز ببینیم اوضاع از چه قراره اخه خود منم همین طوری فکر میکردم تا اینکه ... با شعوری که ازت سراغ دارم فکر میکنم این یه کپی پیست باشه و متوجه این نکته نشدی. چون از این جور حرفها تو سایت ها زیاده[/quote] ببينيد من در زمينه نابودي گندي شاپور اطلاع ندارم و دوست عزيزم رضا كياني ميتونه به ما كمك كنه. اما نقد شهيد مطهري رو قبول ندارم. چون اين بر همه آشكار هست كه اعراب با حمله خودشون به ايران چه آسيب فراواني به فرهنگ و تمدن ايران باستان زدند و هنوز كه هنوزه آثارش رو حس ميكنيم. نمونه اش وارد شدن واژه هاي عربي در زبان زيباي پارسي.شهيد مطهري ننوشتن با استفاده از كدوم منبع براي بيان ادامه حيات دانشكده گندي شاپور سخن به ميان آوردن؟ من فكر ميكنم بررسي اين موضوع ايجاد مشكل بكنه چرا كه در نهايت به بحث هاي نژاد پرستانه ميرسيم.[/quote] با سلام دوباره میگم نوژه جان شیرین میگی ها اول میگی در زمینه ی نابودی جندی شاپور(گندی شاپور اسم باستانیش هست) اطلاعی ندارم وبعد میگی نقد شهید مطهری رو قبو ندارم یادت باشه امام در بارهی شهید مطهری گفتند تنها کسی که تمام کتابهایش را تاید میکنم شهید مطهری است 1-بعد از دورهی امپراتوری یونان وقبل از تاسیس دانشگاه جندی شاپور در ایران دانشگاه عظیم اسکندریه بوده که با دانشگاه جندی شاپور طرف قیاس نبوده2-شما میگی شهید مطهری با کدوم منبع گفتن : شهید مطهری که گفتن فکر کردم حرف منو یا حداقل شهید مطهری رو قبول دارین که دیگه بیش از حد ننویسم . ولی. دانشگاه جندی شاپور که بیشتر یک مرکز پزشکی بود کوچکترین اسیبی از ناحیه ی اعراب فاتح ندید و به حیات خود تاقرن سوم وچهارم هجری ادامه داد بعد از اون که حوزه ی عظیم بغداد تاسیس گردید دانشگاه جندی شاپور تحت شعاع واقع گشت و تدریجا" از بین رفت ;خلفای عباسی پیش از انکه بغداد دارالعلم بشود از وجود منجمین و پزشکان همین جندی شاپور در در بار خود استفاده میکردن;ابن ماسویه ها و بختیشوع ها در قرون دوم وسوم هجری فارغ التحصیل همین دانشگاه بو ند پس ادعای اینکه دانشگاه جندی شاپور بدست اعراب فاتح از میان رفت از کمال بی اطلاعی است 3-دانشگاه جندی شاپور را علمای مسیحی که از لحاظ مذهب و نژاد به حوزهی روم (انطاکیه)وابستگی داشتند اداره میکردند روح این دانشگاه مسیحی رومی بود نه زرتشتی ایرانی البته این دانشگاه از نظر سیاسی و جغرافیائی و مدنی جزئی از ایران و وابسته به ایران بود ولی روحی که این دانشگاه را به وجود اورده بود روح دیگری بود که از وابستگی اولیائ این دانشگاه ه حوزه های غیر زردشتی و خارج از ایران سرچشمه میگرفت مثل برخی مراکز علمی دیگر در ماورا النهر بوده که تحت تاثیر و نفوذ بودایان ایجاد شده بود واقا" این طوری فکرمیکنی وارد شدن واژ های عربی در زبان پارسی به این خاطر بوده باشه اول از همه این بحث مفصلی داره و موضوع رو منحرف نکن و دوم اینکه به نظر من هم وارد شدن نیست دگر گون شدنه چون وقتی عربها به واسطه ی اسلام وارد ایران شدن زبون ما دگرگون شد و عوض شد و هفصد سال حکومت های عربی بر مردم ایران زمین حکم رانی میکردن به نظر تو براچی از مغول فقط (تومان) مونده و از عربها این همه واژه در زبان پارسی به نظر من به خاطر موندگاریش تو ایران بود وعلاقه ای که مردم ایران به اسلام و کتاب خدا نشون دادن و سعی در کسترش اون کردن میدونی اسلام خیلی از کشور ها شرق اسیااز ایرانه میدونی ایرانی ها بیشتر از عربها برای اسلام زحمت کشیدن واونو گسترش دادن میدونی وقتی چینی ها نیت میکنن میگن خدایا دو رکعت نماز صبح میخوانم برای رضای تو غربتا" الله و اصلا" میدونی قواعد همین زبون عربی رو ایرانی ها نوشتن ودر پایان فکر میکنم این بحث به هر کجا که ختم بشه باعث معلومات بیشتری هم برای من و هم برای شما میشه و من یا شما این قدر بیشعور نیستیم که بر سر این بحث بچگانه به هم چیزی بگیم که خدای ناکرده یکی ناراحت بشهو کدورت پیش بیاد موفق باشی
  5. با عرض سلام nozheh چطوری میگی جندی شاپور بدست عربها نابود شده اونم تازیان چون در زمان ساسا نیان مسلمان بودن و دیگه میشه مسلمانان این یک و دو اینکه شهید مطهری در کتاب اسلام در ایران ومصر نقد خیلی سنگینی نسبت به این قضیه دارن و با متذکر شدن اینکه یهودی ها این دانشکده رو تاسیس کردن و بعد حمله ی اعراب به ایران تا دو قرن به حیات علمی خودش ادامه میداده و در نهایت با به وجود اومدن دانشگاهایی در عراق خود به خود تحت شعاع قرار گرفته و روبه ویرانی کذاشته هر گونه ویرانی که بدست اعراب صورت گرفته باشه رو رد کرده و این گونه سخنان رو فاقد مدرک تارخی ارزیابی کردن و در جاهایی حتی به کسانی که اینگونه سخنانن را بیان میکنن با جمله کنایه امیز به این صورت(مطمنا" که چنین افرادی خدای ناکرده از طریق دستگاه جاسوی انگلیس ماموریت ندارن) خائن دونسته اگه میشه این منبع چی خلدون رو بزاز ببینیم اوضاع از چه قراره اخه خود منم همین طوری فکر میکردم تا اینکه ... با شعوری که ازت سراغ دارم فکر میکنم این یه کپی پیست باشه و متوجه این نکته نشدی. چون از این جور حرفها تو سایت ها زیاده
  6. حال کردم بدرک فاسد شد حروم زادهی نجس راستی یه سوال: من نفهمیدم این صورت دنیایش بود یا برزخیش که اینقدر زشت بود؟
  7. joker فكر نميكنم من حدسم اينه كه ايران مثل جريان ونزولا 83 به پاكستان كمك ميكنه تا از اين منجلاب بيرون بياد اونوقت ميخ خودشو محكم تر ميكوبه . ولي اين گزارش از جهات مختلفي قابل بحثه
  8. Waffen-SS از اين عكست معلومه يكي از اون نازي هاي متعصبي ها چيكار ميشه كرد متفقين فاتح جنگ دوم اوروپايي بودن و دومين تلاش براي تغير دنيا و تغير سلطه بر دنيا از ادماي بد به بدتر نا كام موند ولي تا سه نشه بازي نشه....
  9. F_35B

    خلیج فارس ( كاريكاتور )

    صفا كردم مخصوصا؛ با اون ماهيه زحمت كشيديد ممنون
  10. ه چه زهر چشمي با با خودمون استوره و قهرمان كم نداريم كه بريم اسم عربي رو تسليحاتمون بزاريم يكي دوتا منو ناراحت نميكنه مسله اينجاست كه اكثر سلاح هاي پيشرفته و استراتژك ساخت داخل داره اينطوري ميشه اسماش نميدونم بگم يه نوع از خود گريزي ه هر وقت با مورد اينطوري برخورد ميكنم يا حداقل شبيه اين ياد اين جمله ي پدر بزرگم ميفتم كه ميگفت تو نميتوني محمد(ص) باشي تو نميتوني علي(ع) باشي و همين طور نميتوني حسين(ع) باشي حتي باگذاشتن اسم اونا رو خودت و شكل اونا بودن تو دنياي امروزي اما ميتوني خودت باشي و در راه اونا (خدا پرستي به مستي)حركت كنيو پيشرفت كني
  11. F_35B

    از دید تک تیراندازان

    ColonelShak خيلي ممنون هميشه برام سوال بود ايني كه توبازي ها نشون ميدن واقعي ه دست شما درد نكنه
  12. borna مدل b این جنگنده عمود پروازه واقا" زشته بدون هیچ مشخصاتی ادعا میکنن ساخت جنگنده ی نسل 5 من بجاشون خجالت میکشم
  13. karkasجان نمیدونم شاید هم حق با شما باشه ولی نه به خودشون نه به رسانه هاشون هیچ اعتمادی ندارم
  14. nasiriran جان i موشک مانورم اجرا میکنه ما نمیدونستیم؟
  15. نمیدونم چرا هر چی بخودم فشار میارم نمیتونم باور کنم!!! امریکا :موسسانش از بدو تاسیس برای جهان متعالی در اسرائیل تلاش میکردن واین ارمانشون بوده و وجود امریکا پیش زمینه ی وجود حکومت اسرائیل بوده حالا بگه توانشو نداریم اگه تو لاس وگاس و کالیفرنیا مردم از گرسنگی بمیرن فکر نکنم کمک به اسرائیل کند بشه چه برسه به اینکه قطع بشه احتملا" دلایل تاکتیکی داره مثلا میخواد از رقابت ایران واسرائیل تو خاورمیانه جلوگیری کنه و دیگه ایران فکر ساختن موشک پیشرفته تر برای گذر از رهگیر هرتض نباشه یا دست کم به تاخیر بندازه تا اسرائیل به صورت قابل ملاحضه ای از نظر دفاعی جلو بیوفته واینطوری استدلال بشه حالا که اونا ندارن نیازی نیست ما هزینه کنیم و بهترش رو بسازیم همینهایی که هست کفایت امنیتمون رو میکه
  16. خوب پس با این حساب برد موشکهای کره شمالی به چقدر رسیده ؟ به نظر من بالای 5000کیلومتر شاید هم بیشتر این مسافت الاسکا تا کره چقدر هست کسی میدونه
  17. nasirirani ولی من شک دارم از کجا معلوم که از عمدی قبل از برتاپ اینهمه صرو صدا نکرده باشن که بگه امریکا دیدی چی شد به حرفم گوش نکردی دیدی چیکار کردم تازه من شک دارم این موشک حامل ماهواره بوده باشه و صرفا" نظامی برای ترسوندن چین و(مخصوصا") ژاپن چون به احتمال زیاد این دوکشور در اینده بر سر دو کره با هم ائتلاف می کنند /نظر کارشنا سان/
  18. هر قدر هم که سلاح بهش بده و عربستان رو تجهیز کنه (که شک دارم کارایی واقعی رو تو میدان نبرد از این سلاح ها بشه دید) اما وقتی کسی نیست یا عورضشو نداره که از این به اصطلاح سلاحهای پیشرفته استفاده ی لازم رو کنه درکل شمشیر داشته باشن ولی مرد شمشیر زن نداشته باشن که همین حالا میبینیم هیچ حرفی برای گفتن ندارن هیچ کاری نمیکنن یا ازشون بر نمی یاد
  19. F_35B

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    خیلی تابلو تعظیم کرد به نظر من بدون تعظیم همه میشه این درپیتی ها رو سرکیسه کرد چه احتیاجی به این کارا؟؟
  20. عجیبه من که ویدئو شو دیدم اصلا" شکل یه ماهوار بر بلند نشد مثل همین شهاب های خودمون هست که با شتاب زیاد از زمین کنده میشن و 2500 کیلومتر برد دارن خیلی راحت با شتاب اولیه ی بالا سریع بلند شد و کلاهک قابل توجه برای در مدار قرار دادن ماهواره نداشت ؟!
  21. F_35B

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    اینم از اولین قدرت و بزرکترین و ثروتمند ترین و ازاد ترین (بقول خودشون) دنیا در این جور جا ها معنی واقعی دموکراسی نمایان میشه
  22. F_35B

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    اینا دیگه چه رو دار شدن خسته شدم از این همه تحقیر حس میکنم مظلومانه یه تنه داریم برای اسلام شمشیر میزنیم با زخم های زیاد. این از عربهای خودمون که برا مرگ صدام عذا میگیرن و موقعه ی بازی های عربستان 20 تا20 اتوبوس میره تهران یا میرن تو جزایر سه گانه اونجا پرچم عربستانو میزنن و به ما میگن اشغال گر یعنی بد کردیم راشون دادیم توکشورمون که این همه بمون توهین کنن اینم که از اون ور خلیجی های فارس بعضی وقتا دلم میخواد جای ارنولد شوادسینگر بزنم با یه مسلسل ها .... هرچند ربطی به موضوع نداره ببخشید درد دل بود .......... کجا بگیم..........
  23. اینا دیگه چه احمق هایی هستند
  24. اینم برای حسن ختام [size=18]درس تواضع [/size] هنوز آفتاب از خواب بيدار نشده بود كه به همراه تجلايي به سمت تبريز حركت كرديم و ساعت 5 صبح بود كه به « عمليات سپاه تبريز » رسيديم و جهت صرف صبحانه به سالن غذاخوري رفتيم . بعد از صرف صبحانه پيرمردي كه سن او در حدود 70 الي 80 بود آمد كه ميزها را نظافت كند به او گفتيم كه ما خودمان نظافت مي كنيم . همه بچه ها ميزهاي خودشان را نظافت كردند و سپس صندليهاو ميزها را برچيديم مقدار تايد و آب به كف سالن ريختيم و « تي » كشيديم .مسئول غذاخوري به مشاهده اين وضعيت ناراحت شد و گفت : « شما چرا نظافت مي كنيد اينجا مسئول نظافت دارد. و ما گفتيم كه اين روش ماست .همه كارهاي خودمان را خودمان انجام مي دهيم و اين درس را از « آل اسحاق » آموخته ايم . علي آقا نيز خوشحال بود آمد و گفت : « شما بهترين كار را انجام داده ايد و من شما را تشويق خواهم كرد. »سپس « آل اسحاق » بچه هاي عمليات را جمع كرد و گفت : « اينها آمده بودند تا از شما درس بگيرند اما درسي به شما دادند كه فكر مي كنم هرگز فراموش نخواهيد كرد! » منبع:http://noorportal.net/1/61/62/15892.aspx
  25. بچه ها این یکی خیلی اموزنده است پیشنهاد میکنم اگه حوصله دارید بخونید عمليات غير ممكن براي عقاب ها گفت و گو با تيمسار كاظميان، كمك خلبان شهيد عباس دوران امروز بيست و ششمين سالگرد پرواز ابدي تيمسار خلبان شهيد عباس دوران است. نمي دانم با كدام معيار مي توان نقش دوران را در جنگ سنجيد و دردآور آنكه اين قهرمان ملي آنطور كه بايد به جامعه معرفي نشده است. دوران اگر چه در كسوت ارتش اما يك بسيجي بود كه بسيج مدرسه عشق است و آن همه حماسه را جز عشق سببي نيست.تنها آخرين ماموريت دوران براي آنكه از او يك اسطوره بسازد كافي است. ماموريتي به ظاهر غير ممكن كه از مرزهاي نظامي فراتر رفت و زلزله اي سياسي شد و ابعادي بين اللمل يافت. تيمسار خلبان آزاده منصور كاظميان آخرين كسي است كه دوران را ديده است. آنان سپيده دم چنين روزي سوار بر پرنده آهني خود راهي بغداد شدند تا عمليات غير ممكن را ممكن كنند. سهم دوران از اين پرواز شهادت بود و كاظميان كه در كابين عقب بود؛ اسارت.تيمسار خلبان آزاده منصور كاظميان سال 1351 وارد ارتش شده و از 53 تا 55 در تگزاس آمريكا دوره خلباني ديده و سه سال پس از آزادي از اسارت بازنشسته شده است.ضمن تشكر از مركز مطالعات و تحقيقات نيروي هوايي ارتش كه اسباب اين مصاحبه را فراهم كردند ، گفتگوي ما را با تيمسار كاظميان از نظر مي گذرانيد .¤ آقاي كاظميان، چطور با شهيد دوران آشنا شديد؟- من ابتداي جنگ در پايگاه بندرعباس بودم. پايگاه بندرعباس عملياتي نبود و ما براي عمليات به پايگاه هاي بوشهر، دزفول و همدان مامور مي شديم. براي يك ماموريت رفتم به پايگاه بوشهر كه با ايشان آشنا شدم البته از قبل اسم ايشان را شنيده بودم چون به خاطر پروازهاي زيادش معروف بود.¤ قبل از ماموريت بغداد هم با شهيد دوران عمليات رفته بوديد؟ - بله، اولين ماموريت مشترك ما هم زدن تاسيسات نفتي بصره بود كه با يك فانتوم رفتيم. دوران كابين جلو و من كابين عقب بودم. يك هواپيماي دومي هم بود كه در ارتفاع بالاتر پرواز مي كرد و كارش محافظت از ما در برابر هواپيماهاي دشمن بود.رادار زميني به ما اطلاع داد هواپيماهاي دشمن خيلي زياد است و برگرديد. هواپيماي پشتيباني برگشت اما دوران گفت منصور مي رويم و عمليات را انجام مي دهيم كه خوشبختانه عمليات هم موفقيت آميز بود و صحيح و سالم هم برگشتيم.سال 60 من درخواست كردم بروم همدان و ايشان هم آمد آنجا. اوج پروازهاي ما درفتح المبين بود كه در دو دسته چهار فروندي پرواز مي كرديم. دوران هم اغلب ليدر بود. من هم بيشتر با ايشان پرواز مي كردم. يك بار مشغول گشت هوايي بوديم كه يك هواپيماي دشمن را ديديم و به تعقيبش پرداختيم. تا مرز دنبالش رفتيم و آنجا ديگر بنزين كم آورديم و مجبور شديم برگرديم. حتي نتوانستيم برويم پايگاه خودمان و مجبور شديم برويم دزفول بنشينيم.¤ لطفاً آن عمليات معروف كه آخرين عمليات هم بود را شرح بدهيد .- عمليات رمضان در 23 ماه مبارك رمضان شروع شد و دوران به درخواست خودش براي پشتيباني هوايي و عمليات جنگي رفته بود اميديه كه براي اين عمليات يك هواپيما رفت و ايشان را آورد همدان.عمليات رمضان كه شروع شد عراق احساس كرد دارد شكست مي خورد و براي اولين بار شروع كرد به بمباران شهرها يعني خيلي راحت مي آمد و اهدافش را در شهرها مي زد. مثلاً راهپيمايي روز قدس همدان را زد و خيلي از خانم ها شهيد شدند. يك مدرسه را هم در كرمانشاه زدند كه كلي دانش آموز قرباني شدند. آن موقع پدافند شهرها ضعيف بود.نيروي هوايي از امام خواست كه مقابله به مثل كند و شهرهاي عراق را بزند اما امام مخالفت كرد و به گمانم تيتر بزرگ همين كيهان هم شد كه امام گفته اند ما نمي خواهيم مردم بي گناه عراق را بكشيم. با اين مسئله من حس كردم به زودي بايد يك ماموريت مهم به پايگاه ما محول شود. اتفاقاً همان روزها مي خواستند من را به يك ماموريت آموزشي شش ماهه بفرستند اما من قبول نكردم و گفتم باشد بعد از جنگ. چون اگر مي رفتم ماموريت هاي جنگي را از دست مي دادم.¤ شما از كنفرانس غير متعهد ها كه قرار بود در بغداد تشكيل شود، خبر داشتيد؟ - بله. بحثش خيلي داغ بود و صدام هم به شدت تبليغ مي كرد و مي گفت بغداد كاملاً امن است و يك كبوتر هم نمي تواند به بغداد برسد. خيلي روي امنيت بغداد مانور مي دادند البته شايد بي راه هم نمي گفتند چون خطوط آتش و پدافند خيلي زيادي درست كرده بودند و انواع و اقسام موشك ها را شوروي و فرانسه در اختيارشان گذاشته بود.شب بيست و نهم من آماده پايگاه بودم و تا صبح نخوابيدم به همين خاطر فرداي آن روز منزل بودم و استراحت مي كردم كه دوران تلفن زد و گفت ساعت پنج بعد از ظهر بيا پست فرماندهي. من خيلي خوشحال شدم و فهميدم ماموريت داريم.من زودتر از بقيه رفتم پست فرماندهي. مسئولش منصور شورچه بود. پرسيدم منصور عمليات كجاست؟ گفت فردا بغداد.من هم بلافاصله گفتم من فردا صبحانه را در بغداد مي خورم. منظورم اين بود كه اسير خواهم شد. او گفت نه اين حرف را نزن اما من مطمئن بودم و انگار به من الهام شده بود.شورچه گفت اگر مي خواهي من جاي تو بروم كه گفتم نه بايد خودم بروم.¤ چطور به اين نتيجه رسيده بوديد؟- نمي دانم. از يك هفته قبل انگار به من اين مسئله الهام شده بود كه اين آخرين ماموريت من است و اسير خواهم شد. به خانواده ام هم گفته بودم كه من توفيق شهادت ندارم اما اسير مي شوم.خلاصه كم كم بقيه هم آمدند. شش خلبان بوديم با شهيد خضرايي كه فرمانده پايگاه و شهيد ياسيني كه فرمانده عمليات پايگاه بود.¤ غير از شما و دوران بقيه خلبان ها چه كساني بودند؟- اسفندياري، باقري، توانگريان و خسروشاهي.ماموريت ها به صورت لاك و مهر شده از تهران با هواپيماي مخصوص مي آمد و مسئول پست فرماندهي، فرمانده پايگاه و مسئول عمليات در مورد آنها تصميم مي گرفتند. مثلاً اينكه كدام خلبان ها را انتخاب كنند.براي اين ماموريت هم ما شش نفرانتخاب شده بوديم كه معمولاً خلبان هاي ماموريت هاي سنگين را خود شهيد ياسيني انتخاب مي كرد.جلسه شروع شد و ياسيني گفت اين مأ موريت مخصوص شماست و هيچكس نبايد چيزي بداند، حتي اگر مشكلي فردا پيش آمد نبايد كسي بداند و يك روز عمليات به تاخير مي افتد اما خلبان ها نبايد تعويض شوند.¤ طرح عمليات چطور بود؟ - قرار بود صبح زود سه تا هواپيما بلند شوند و تا مرز برويم. من و دوران شماره يك، اسكندري و باقري شماره دو و شماره سه هم توانگريان و خسرو شاهي.به مرز كه مي رسيديم اگر براي يكي از هواپيماها مشكلي پيش مي آمد، بر مي گشت، دو تاي بقيه مي رفتند و اگر نه كه شماره سه بر مي گشت و يك و دو مي رفتند.در واقع شماره سه رزرو بود. علتش هم اين بود كه آمريكا به ما لوازم يدكي نمي داد و بچه ها خودشان قطعات را تعمير مي كردند. قطعه هم عمر مفيد دارد و بعد از آن احتمال خرابي هست.دوران آنجا به من گفت اگر مسئله اي پيش آمد خودت تنهايي اجكت كن، من اگر توفيقي باشد شهيد مي شوم. ¤ مگر شما مي توانستيد دكمه اجكت ايشان را هم بزنيد؟- بله. سيستم پرش فانتوم طوري است كه كابين جلو اگر آن را فعال كند اول كابين عقب مي پرد و بعد خودش با فاصله 57 صدم ثانيه مي پرد اما كابين عقب اختيار دارد كه يا خودش اجكت كند يا هر دو نفر. يعني دو وضعيتي است. سيستم اجكت يك اهرمي است تقريباً شبيه ترمز دستي ماشين كه حدود يك متر بايد كشيده شود.بالاخره جلسه تقريباً ساعت هفت تمام شد. من از همان جا به برخي از بستگان تلفن زدم و بدون اينكه از ماموريت فردا چيزي بگويم با آنها خداحافظي كردم. بعد هم رفتم خانه و با دو خواهر و برادرم كه پيش من بودند خداحافظي كردم البته باز هم از عمليات چيزي نگفتم.آن شب، شب سي ام ماه رمضان هم بود و معلوم نبود فردا عيد است يا نه. به همين خاطر ما بيدار شديم و سحري خورديم.ساعت پنج جيپ آمد دنبال من و بقيه بچه ها هم جمع شدند. رفتيم گردان پرواز و از آنجا اتاق چتر و كلاه و از آنجا هم رفتيم پاي هواپيماها براي چك كردنشان.من در دلم گفتم خدايا اگر من قرار است برنگردم هواپيما يك اشكال جزئي داشته باشد. همه چيز را چك كرديم و رفتيم داخل كابين. آنجا وقتي برق را وصل كردند ديديم سمت نما و حالت نما درست كار نمي كند اما چون پرواز ما در روز بود مشكلي ايجاد نمي كرد. اينجا بود كه من صد در صد مطمئن شدم بازگشتي نيست.قرار بود بدون هيچ تماسي با برج كنترل و پايگاه پرواز كنيم. فقط يك فركانس داخلي بين خود سه هواپيما بود. ساعت تقريبا يك ربع به شش بود كه اول شماره دو پريد و شماره سه رفت روي باند كه اشكالي برايش پيش آمد و نتوانست بپرد. همينطور كه روي باند بود ما هم رفتيم روي باند براي پريدن و صبر نكرديم از باند خارج شود چون وقتي نبود. طوري رفتيم كه وقتي از زمين كنده شديم من گفتم الان است كه چرخ هاي ما بخورد به شماره سه. حتي شماره دو فكر كرد ما مي خوريم به هم و منفجر مي شويم اما بدون حادثه بلند شديم و با سرعت كم و ارتفاع خيلي زياد پرواز را شروع كرديم. اين حالت تا مرز ادامه داشت.از جنوب شرق ايلام و كرمانشاه وارد عراق شديم. هوا گرگ و ميش بود. وقتي از روي ايلام گذشتيم چراغ هاي شهر هنوز روشن بود.مرز را كه رد كرديم سرعتمان به حدود هزار كيلومتر افزايش و ارتفاعمان را به 10 تا 15 متري زمين كاهش داديم. كابل هاي برق فشار قوي را از رويشان مي گذشتيم و دكل ها را از كنارشان رد مي شديم. هنوز خيلي از مرز نگذشته بوديم كه يك موشك زمين به هواي سام-7 به سمت هواپيماي دو شليك شد. من به آنها گفتم كه موشك برايتان آمد. خوشبختانه موشك به آنها نرسيد و در هوا منفجر شد.كمي كه رفتيم متوجه شدم رادارهاي آنها ما را رديابي كرده اند. من به دوران گفتم، ايشان گفت مسئله اي نيست. شماره دو هم همين را گفت و دوران گفت: مي گويي بروم زير زمين پرواز كنم؟دوران به من گفت مواظب بيرون باش كه هواپيماها يشان نيايند. قرار بود از جنوب شرق شهر وارد بغداد شويم و پالايشگاه الدوره را بزنيم و مستقيم از روي شهر بگذريم و بياييم ايران. اگر پالايشگاه را نتوانستيم هدف بعدي نيروگاه اتمي عراق بود.از بيست كيلومتري بغداد ديوار آتش شروع شد و انواع و اقسام موشك ها بود كه در هوا به سوي ما مي آمد و ما از وسط آنها مي گذشتيم. چند ديوار آتش بود و هر كدام را رد مي كرديم به بعدي مي رسيديم. يك پلي بود كه بايد بعد از رد كردن آنمي پيچيديم. من پايين را نگاه كردم و ديدم همه ماشين ها ايستاده اند و مردم دارند بالاي سرشان يعني به ما نگاهمي كنند. معلوم بود آژير خطر كشيده بودند.اول شماره دو پل را رد كرد و پيچيد و ما هم پشت سرش پيچيديم. دوران گفت موتور سمت راستمان را زدند. من گفتم مسئله اي نيست بعد از بمباران يك كاري مي كنيم. يك موشك چهار گلوله اي رولاند كه فرانسوي بود به ما اصابت كرده و يك لرزش خفيفي هم در هواپيما ايجاد كرده بود.پالايشگاه چسبيده به شهر است. رسيديم روي پالايشگاه و آن را بمباران كرديم. من پشت سرم را نگاه كردم و ديدم آتش تا پشت سر من آمده است. دستم را به سمت سيستم پرش بردم تا آن را روي دو نفره بگذارم و بكشم اما همانوقت جلوي چشمم سياه شد و ديگر چيزي نفهميدم. همه اينها در چند ثانيه اتفاق افتاد.¤ يعني خودتان اجكت نكرديد؟ - نه. يا خودش عمل كرده يا دوران آن را زده بود.¤ كلاً عمليات چقدر طول كشيد؟- از وقتي ما بلند شديم تا بمباران پالايشگاه نيم ساعت. شش و ربع بود كه ما را زدند.¤ وقتي بيرون پرديد چه شد؟ - بيهوش بودم و يكي دو ساعت بعد به هوش آمدم. در بيهوشي اول آدم صداها را مي شنود. شنيدم چند نفر عربي حرف مي زنند و كم كم فهميدم ماجرا چيست. يك جايي بود كه براي وزارت دفاعشان بود. چند سرباز عراقي دور و برم بودند و يكي هم داشت لبم را كه پاره شده بود بخيه مي زد. بعدش لباس پروازم را درآوردندو دشداشه تنم كردند و مرا به يك درمانگاه بردند. سر و صورتم زخمي بود و يك طرف بدنم كاملاً كبود بود. آنجا عكس برداري كردند و معلوم شد شكستگي ندارم.¤ هواپيماي شماره دو چه شد؟- آنها را هم گلوله باران كردند و با اينكه آنها هم خيلي گلوله خورده بودند اما توانستند خودشان را به مرز برسانند. وقتي آمده بودند تعداد گلوله ها را بشمارند نتوانستند و نوشتند بي نهايت.¤ شكنجه هم شديد؟ - بله. 15 روز اول در وزارت دفاع بودم و 45 روز هم در استخبارات در يك سلول يك در دو متري تنها بودم. هر روز هم بازجويي و شكنجه بود. اغلب هم شكنجه هاي رواني.¤ چطور فهميديد دوران شهيد شده؟ - من بعد از بيهوشي اولين سوالم اين بود كه خلبان اول چي شد؟ آنها جواب درستي نمي دادند. تا اينكه يك سربازي كه تا حدي انگليسي بلد بود دو ماه بعد گفت شما هما ن خلباني نيستي كه دو ماه پيش پالايشگاه را زديد؟ من گفتم بله و از دوران پرسيدم.سرباز عراقي گفت من خودم داشتم نگاه مي كردم. فقط يك چتر از هواپيما بيرون پريد و بعد هواپيما در شهر منفجر شد. آنجا ديگر مطمئن شدم عباس شهيد شده است.چند تا از روزنامه هاي عراقي عكس اين صحنه را چاپ كرده بودند.¤ در بازجويي ها دنبال چه بودند؟- اين عمليات باعث شد كنفرانس غير متعهد ها در بغداد لغو شده و به دهلي نو برود. عراقي ها خيلي عصباني بودند و روي اين مورد خيلي تاكيد داشتند و سوال و جواب مي كردند. من هم اظهاربي اطلاعي مي كردم ومي گفتم غير متعهد ها ديگر چيست؟!حتي چند وقت بعد كه مرا بردند به اردوگاه يكي ازسرهنگ هايشان آمد و گفت به كاظميان بگوييد شانس آوردي. ما بايد تو را اعدام مي كرديم چون عمليات شما سياسي بود، نه نظامي و تو اسير جنگي نبودي. برايشان گران تمام شده بود.¤ اسارت براي كسي كه در آسمان بوده سخت تر نبود؟- مسلم است. براي ما خيلي سخت تر بود البته اين را هم بگويم كه بعد در اردوگاه ما را كمتر از بسيجي ها و نيروهاي عادي شكنجه مي كردند.عراق كلاً 52 خلبان اسير داشت كه نصفشان را مخفي نگه داشته بود و در ليست صليب سرخ نبودند. آنها را خيلي بيشتر شكنجه مي كردند.¤ در دوران اسارت چه مي كرديد؟- سعي مي كرديم سر خودمان را گرم كنيم تا كمتر سخت بگذرد. كلاس هاي آموزشي مي گذاشتيم. هر كس چيزي بلد بود به بقيه ياد مي داد. من آنجا آلماني ياد گرفتم.¤ كي آزاد شديد؟ - سال 69.¤ از پيكر شهيد دوران چيزي هم ماند؟- بله بيست سال بعد تحويل دادند. دو استخوان از پايش، كمي از استخوان فك، قسمتي از پوتين و زيپ لباسش كه فلزي بود.پلاكش هم زنگ زده بود.¤ دوران چطور آدمي بود؟ - خيلي خيلي كم حرف بود و بسيار شجاع و نترس. او ركورد دار پرواز و عمليات بود و مي توانست ديگر عمليات نرود و بگويد من پروازهايم را كرده ام و بقيه بروند اما هميشه پيشقدم و داوطلب بود. دوران با آگاهي در اين عمليات شركت كرد. در هر طرح عملياتي درصد ريسك را مشخص مي كنند. ريسك اين عمليات 95 درصد بود يعني تنها 5 درصد احتمال برگشت وجود داشت.¤ آنطور كه بايد از خلبان كاظميان تجليل شده؟ - ببينيد ما براي مسائل دنيايي كه نرفتيم بجنگيم. وقتي آزاد شديم گفتند به شما خانه مي دهيم. من گفتم وقتي به همه داديد من هم مي گيرم. ما اگر به خاطر پول رفته بوديم راه هاي خيلي آسان تري براي پول و ثروت بود. من وظيفه خودم مي دانم كه بيايم و بگويم عباس دوران چه كسي بوده. جوان ها و مردم بايد اينها را بدانند.¤ علاقمندي هاي شما؟پرواز؛ چون آدم را از زمين جدا مي كند. ورزش به خصوص فوتبال و طبيعت چون آدم را به ياد خدا و معنويت مي اندازد. منبع:http://noorportal.net/1/61/62/15892.aspx