Recommended Posts

علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی ایران روز شنبه با بیان اینکه وعده اروپایی ها در بسته پیشنهادی سراب است، گفت : گروه "1+5" میانجیان بین المللی حل مسئله هسته ای ایران (پنج عضو دائم شورای امنیت بعلاوه آلمان) رفتار دیپلماتیک بازیگوشانه دارد و اروپایی ها نمی خواهند ملت ما به حقوقشان دست یابند . به گزارش واحد مرکزی خبر، دکتر لاریجانی افزود : این بازی به آخر خود نزدیک شده است، اروپایی ها باید رو راست باشند و اگر مذاکرات آغاز شود ، می توان به نقاط مشترک دست یافت . رئیس مجلس شورای اسلامی گفت : بسته پیشنهادی گروه 5+1 ظاهری جذاب دارد ، اما این بسته خاصیتی ندارد . دکتر لاریجانی از اروپایی ها خواست در مسیر پرونده هسته ای ایران پله پله مذاکرات را دنبال کنند . نووستي

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
امروز ساعت 20:45 به وقت تهران از شبكه الجزيره اعلام شد كه ناو هواپيمابر آبراهام لينكلن براي كمك در جنگ عراق ـ راهي خليج پارس مي شود و تا چند روز آينده ماموريتش را در منطقه آغاز مي كند. از سوي ديگر هم خبر مانور اسراييل در چند روز گدشته را حتما شنيديد. از طرفي نيز فرمانده سپاه پاسداران گفت:احتمال حمله آمریکا جدی تر شده است. حال فكر مي كنيد آيا مي شود صداي تبل جنگ را شنيد؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
قربانقلی بردی محمدوف رییس جمهور ترکمنستان با جنگنده میگ-29 پرواز کرد. به گزارش رسانه های گروهی محلی وی بعد از بازدید از پایگاه نیروی هوایی ارتش ترکمنستان در آق تپه با پوشیدن لباس مخصوص خلبانی بر روی صندلی میگ-29 نشست و چند دقیقه بعد هوپیمای وی به همراهی دو فروند "سوخوی-25" به هوا بلند شد. در این گزارشات گفته می شود که این پرواز در حدود نیم ساعت طول کشید. بعد از فرود آمدن رییس جمهور ترکمنستان از خلبانان این کشور به خاطر هنر هدایت تجهیزات مدرن امروزی تشکر کرد و برای آنها موفقیت در انجام وظیفه حراست از حریم هوایی کشور را آرزو نمود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center]سفير اردن به وزارت خارجه احضار شد[/align]

[align=center]تصویر[/align]

[align=center]خبرگزاري فارس: سفير كشور پادشاهي اردن به دليل رويكردهاي جانبدارانه اين كشور از عوامل تروريستي امروز به وزارت امور خارجه احضار شد.[/align]


به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از اداره كل اطلاعات و مطبوعات وزارت خارجه،‌«جلال احمد مفلح» سفير كشور پادشاهي اردن امروز دوشنبه به وزارت خارجه احضار و رئيس اداره خاورميانه عربي وزارت امور خارجه مراتب اعتراض شديد جمهوري اسلامي ايران نسبت به رويكردهاي جانبدارانه اردن از عوامل تروريست را به وي ابلاغ كرد و خواستار توضيح از سوي مسئولان اين كشور شد.
«جلال احمد مفلح» نيز در پاسخ اعلام كرد كه موضع رسمي دولت پادشاهي اردن هاشمي عدم به رسميت شناختن گروهك‌هاي تروريستي و عدم حمايت از آنان مي‌باشد.
وي تصريح كرد: موضوع را به مقامات دولت خويش منتقل كرده و در اسرع وقت پاسخ دولت اردن را در اين خصوص به دولت جمهوري اسلامي ايران اعلام خواهد كرد.
33 تن از شخصيت‌هاي سياسي و رسانه‌اي اردن از جمله 12 نماينده مجلس نمايندگان پادشاهي اردن هاشمي در همايش گروهك منافقين كه اخيراً در پاريس برگزار شد، شركت كردند و معاون رئيس مجلس نمايندگان اين كشور نيز در حمايت از اين گروهك تروريستي سخناني ايراد كرد.

منبع : Farsnews

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نشان افتخار براي قاتل 290 شهروند ايراني

[align=center]خرم: بازماندگان حادثه ايرباس فرمانده ناو آمريكايي را تحت پيگرد قرار دهند [/align]

[align=center]تصویر[/align]

[align=center]خبرگزاري فارس: يك كارشناس روابط بين‌الملل‌ گفت: بازماندگان هواپيماي مسافري ايرباس مي‌توانند فرمانده ناو وينسس و ديگر عاملان اين جنايت را در محاكم جهاني تحت پيگرد قضايي قرار دهند.[/align]


علي خرم كارشناس روابط بين‌الملل در گفتگو با خبرنگار سياست‌خارجي خبرگزاري فارس در سالگرد ساقط كردن هواپيماي مسافربري ايران از سوي ارتش آمريكا به تشريح ابعاد حقوقي و قضايي پيگيري اين ماجرا پرداخت.
وي در مورد امكان طرح دوباره دعواي عليه آمريكا براي ارتكاب به جنايت عليه شهروندان ايراني و ساقط كردن هواپيماي مسافري ايران، گفت: از نظر حقوقي به صرف اينكه ايالات متحده آمريكا اعلام كرد كه به بازماندگان قربانيان حادثه ايرباس خسارت پرداخت مي‌كند، اين مساله از نظر حقوقي مساوي با پذيرش اشتباه و برعهده گرفتن اين گناه است، بر اين اساس جمهوري اسلامي ايران مي‌تواند با توجه به پذيرش اين گناه اقدامات ديگري را در محاكم بين‌المللي دنبال كند و با استناد به پذيرش اين گناه در هر محكمه‌اي اين كشور را محكوم كند.
وي در مورد عذرخواهي رسمي دولت آمريكا براي ارتكاب اين جنايت گفت: عذرخواهي در اينجا پديده‌ و مفهومي سياسي است ولي باتوجه به اينكه آمريكا اعلام كرده كه به مردم ايران خسارت مي‌پردازد، اين به معني عذرخواهي نيز هست. عذرخواهي سياسي در مقوله حقوقي به اين شكل نمي‌گنجد و زمان تحقق آن زماني است كه روابط دو كشور برقرار مي‌شود و دولت آمريكا به دليل مسئوليت اين حادثه را پذيرفته است و همچنين به خاطر چندين موضوع ديگر رسماً بايد از ايران عذرخواهي كند و اين عذرخواهي جزء طلب‌كاري ايران باقي مي‌ماند.
خرم در خصوص پرداخت غرامت براي ارتكاب به اين جنايت گفت: شهروندان ايراني و بازماندگان قربانيان هواپيماي ايرباس مي‌توانند با طرح دعوا در محاكم داخلي نسبت به مصادره اموال و دارايي‌هاي كشور آمريكا در ايران اقدام كنند.
وي تصريح كرد: همين قربانيان مي‌توانند در دادگاه‌هاي بين‌المللي شكايتي را عليه آمريكا و عاملان اين جنايت مطرح كنند و حكمي را براي دريافت غرامت دريافت كنند كه رقم آن بسيار بيشتر از رقمي است كه آمريكايي‌ها به صورت داوطلبانه پرداخت كردند. عددي كه آمريكا پرداخت كرد از اين رقم كسر مي‌شود و مابقي آن به قربانيان پرداخت خواهد شد.
خرم در مورد اهداي مدال شجاعت به عاملان جنايت عليه شهروندان ايران گفت: دليل اهداي مدال اين بود كه بلافاصله بعد از اين اقدام موجي از وحشت در ميان ساكنان اين ناو و ارتش آمريكا به وجود آمد كه آنها مرتكب جنايت شده‌اند و آنها به شدت نسبت به تبعات اين جنايت كه ممكن بود از اين پس تحت تعقيب بين‌المللي قرارگيرند دچار وحشت شدند و رئيس جمهور وقت اين كشور هم براي كاستن از تبعات رواني چنين اقدامي به آنها مدال داد.
وي تصريح كرد: البته اهداي اين مدال به هيچ وجه مانع از تعقيب قضايي عاملان اين جنايت نمي‌شود و هر زماني كه جمهوري اسلامي اراده كند مي‌تواند عاملان اين حادثه را تحت تعقيب قرار دهد.
اين استاد دانشگاه در مورد نحوه شكايت بازماندگان قربانيان اين حادثه براي دريافت غرامت گفت: قربانيان اين حادثه و بازماندگان اين جنايت مي‌توانند در كليه محاكم بين‌المللي چه در ايران، اروپا و حتي خود ايالات متحده شكايت كنند و براي سرنگون كردن هواپيماي مسافري ايران از دولت، فرمانده ناو و عامل اين حادثه شكايت كنند.
وي تصريح كرد: اقدام آمريكا و ارتش اين كشور مي‌تواند در محاكم جهاني به عنوان جنايت عليه بشريت و جنايت جنگي محكوم شود و هم اكنون در بسياري از دادگاه‌هاي اروپا از بلژيك، سوئيس، آلمان، هلند و... اين شكايت‌ها قابل پيگيري است و مي‌توان فرمانده ناو امريكايي‌ را احضار كنند و او را غياباً محاكمه كنند.
علي خرم در خصوص نحوه پرداخت غرامت از سوي امريكا به بازماندگان قربانيان اين جنايت گفت: دولت آمريكا به شهرودان ايراني غرامتي پرداخت كرد و همان زمان تعهدي از همه آنها گرفت كه از اين پس ديگر عليه دولت امريكا شكايتي مطرح نكنند اما اين تعهدنامه كاملا راه‌هاي حقوقي را براي شكايت‌هاي بعدي از سوي ايران و شهروندان جمهوري اسلامي عليه آمريكا و عاملان اين جنايت نبسته است و امكان آن هنوز وجود دارد

منبع : Farsnews

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
icon_cool :oops: :lol: :cry:

اخطار : ارسال پست بدون متن خلاف قوانين سايت مي‌باشد ، ديگه تكرار نشه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نشان افتخار براي قاتل شهروندان ايراني

[align=center]بغض 20 ساله خليج‌فارس از جنايت آمريكا روزي سر باز مي‌كند[/align]


[align=center]تصویر[/align]

[align=center]خبرگزاري فارس: خليج فارس 20 سال است كه خاطره روز غمگين 12تيرماه سال 1367 را در دل نگاه داشته است؛ روزي كه 290 شهروند بيگناه، قرباني سرمستي نظاميان آمريكايي از موشك‌هاي خود شدند تا اينكه روزي خليج هميشه فارس انتقام خود را از آنها بگيرد.[/align]


به گزارش خبرگزاري فارس، روز دوازدهم تير سال 1367 روز سياهي براي كارنامه ننگين ليبرال دمكراسي آمريكايي در تاريخ معاصر است، در اين روز هواپيماي مسافربري جمهوري اسلامي ايران بر اساس يك برنامه سري از قبل تدارك ديده شده كه به تاييد بالاترين مقامات رسمي آمريكا رسيده بود، هدف دو فروند موشك رزمناو آمريكايي وينسس مستقر در آب هاي خليج فارس قرار گرفت و همگي مسافران پرواز اين هواپيما از زنان و مردان و كودكان خردسال به شهادت رسيدند.
آنچه كه در اين حادثه بيشتر مايه تاسف و حيرت است آنكه فرمانده جاني اين ناو به دليل آنچه كه مقامات مسئول كاخ سفيد و پنتاگون آن را اقدام شجاعانه ناميدند، به دريافت مدال شجاعت از دست رئيس جمهور وقت آمريكا نائل گرديد.
موضوع تاسف آور ديگر در اين اقدام جنايت آميز و تروريستي آمريكا بي توجهي شوراي امنيت سازمان ملل بود، بطوريكه عدم عكس العمل مناسب شوراي امنيت در قبال اين حمله نظامي به يك هواپيماي مسافربري معمولي كه با وجود همه تلاش هاي مذبوحانه آمريكايي ها حتي يك نقطه انحرافي در مسير پرواز و ساير امور مربوط به پرواز در آن مشاهده نشد بطور قطع يك لكه سياه در تاريخچه اين شورا در تاريخ است.
هر چند جنايات هيئت حاكمه آمريكا در جنگ هاي عراق و افغانستان بحدي زياد و فراتر از تصور است كه ممكن است كشته شدن 290 مسافر هواپيماي ايرباس ايراني در برابر آنها چندان ديده نشود، ليكن يادآوري اقدامات ضد بشري آمريكاييها، رسالتي است كه همه ايرانيان در اقصي نقاط دنيا وظيفه دارند در دفاع از انسانيت و مخالفت با جنگ طلبان و تروريست ها به طرح آن بپردازند.
در تاريخ دوازدهم تيرماه سال شصت و هفت شمسي، يك ناوشكن جنگي آمريكايي با نام وينسنس، هواپيماي ايرباس ايراني را بر فراز خليج فارس، با دو فروند موشك مورد هدف قرار داد و موجب سقوط هواپيما و شهادت همه دويست و نود نفر مسافر اين هواپيما گرديد.
اين ماجراي غم انگيز تا مدت ها بعد نيز به شدت خشم جهانيان را برانگيخت و آمريكا را بار ديگر به عنوان يك قاتل وحشي مردم بي گناه معرفي نمود.
روز يكشنبه 12 تيرماه 1367 مطابق با 3 ژوئيه 1988، هواپيماي ايرباس جمهوري اسلامي ايران با 275 مسافر و 16 خدمه فرودگاه بندرعباس را به مقصد دوبي ترك گفت.
سطح پرواز اين هواپيما 14000 پا تعيين شده بود، در ساعت 10:15 دقيقه محلي و 06:45 دقيقه گرينويچ شروع به اوج گيري نمود و در ساعت 10:24 به وقت محلي، سطح پروازي 12000 پا را گزارش نمود و از آن لحظه به بعد ديگر تماسي از طرف خلبان گرفته نشد. در واقع از اين لحظه به بعد هواپيما مورد اصابت 2 فروند موشك سطح به هواي ناو وينسنس آمريكا قرار گرفته و در نزديكي جزيره ايراني «هنگام» منفجر و سقوط كرده بود. در اين فاجعه، تمامي سرنشينان هواپيما به شهادت رسيدند كه 66 كودك زير 12 سال، 52 زن و 46 تن تبعه كشورهاي يوگسلاوي، كويت، افغانستان، هندوستان، پاكستان، ايتاليا، شارجه و دوبي از جمله وابسته نظامي پاكستان در ايران و خانواده‌اش در ميان كشته شدگان بودند.
نكته بسيار جالب اين جنايت وحشتناك اين است كه خدمه ناو وينسنس بعدها در پاسخ به اين اقدام، ادعا كردند كه علايم ايرباس ايراني را با علايم راداري يك اف- 14 كه در حال فرود آمدن بر روي ناو هواپيمابر فورستال كه در حدود 160 كيلومتر دورتر از وينسنس بود اشتباه گرفته‌اند.
اين ادعا زماني مضحك به نظر مي‌رسد كه بدانيم، وينسنس مجهز به سيستم راداري «ايجيز» (Agies) بوده كه يكي از معروفترين و پيشرفته‌ترين سيستم‌هاي راداري در تمام جهان محسوب مي‌شود به نحوي كه برخي كارشناسان نظامي آن را متعلق به جنگ جهاني سوم مي‌دانند.
اين سيستم در واقع، سيستم تشخيص دشمن از دوست است تا در صورت انتشار امواج غيرقابل قبول از سوي مهاجم احتمالي، سيستم دفاع موشكي وارد عمل شود. ادعاي فرمانده ناو وينسنس در اشتباه پنداشتن ايرباس از اف- 14 به اين معني است كه مدرنترين سيستم جهان قادر به تشخيص يك هواپيماي مسافربري از هواپيماي جنگي نيست. در حالي كه گفته مي‌شود قدرت سيستم راداري ايجز به حدي است كه همزمان چند هدف را كشف و مورد رهگيري قرار مي‌دهد.
اظهارات ضد و نقيض مقامات آمريكايي در باره فاجعه ايرباس زماني رنگ باخت كه 4 سال بعد از اين حادثه روزنامه نيويورك تايمز در گزارشي نوشت كه ناو وينسنس در آب‌هاي فلات قاره ايران بوده است نه در آب‌هاي بين‌المللي! بعدها، ويليام كراو رئيس وقت ستاد مشترك نيروهاي مسلح آمريكا هم در گفت‌وگويي با بي‌بي‌سي تأكيد كرد كه ناو وينسنس بدون هيچ دليل روشني با وجود برخورداري از توپ‌ها و موشك‌هاي دور برد به كرانه آبهاي ايران رفته بود.

[align=center]تصویر[/align]

منبع : Farsnews

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دبيركل حزب موتلفه اسلامي:

[align=center]وزارت خارجه حق اقدام پيش‌دستانه ايران را به مجامع جهاني تفهيم كند[/align]


[align=center]تصویر[/align]

[align=center]خبرگزاري فارس: دبير كل حزب موتلفه اسلامي با بيان اينكه وزارت خارجه بايد به لحاظ تمهيدات سياسي به مجامع بين‌المللي حق اقدام پيش‌دستانه براي دفاع از امنيت ملي كشور را تفهيم كند، تصريح كرد: جنگ 33 روزه نشان داد حمله پيش‌دستانه بهترين پاسخ براي هرگونه شرارت است.[/align]


به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روابط عمومي حزب موتلفه اسلامي، محمدنبي حبيبي دبير كل حزب موتلفه اسلامي كه در پايان نشست دبيران اين حزب سخن مي‌گفت، افزود: از يك طرف آمريكا و اروپا ادعاي مبارزه با تروريسم دارند از طرفي ديگر از خونخوارترين گروه‌هاي تروريسم جهان حمايت و براي تقويت آنها بودجه 400 ميليون دلاري تصويب مي‌كنند.
حبيبي ادامه داد: فرانسه هم در راه پيوستن به حاميان تروريسم است اما غرب و آمريكا بايد بدانند ملت ايران حادثه تروريستي هفتم تير، هشتم شهريور، ترور شهداي محراب و هزاران نفر از مردم بي‌گناه توسط منافقين را هنوز از ياد نبرده است.
وي با اشاره به تهديدات نظامي آمريكا و رژيم صهيونيستي عليه ايران اظهار داشت: وزارت خارجه بايد به لحاظ تمهيدات سياسي به مجامع بين‌المللي حق اقدام پيش‌دستانه براي دفاع از امنيت ملي كشور را تفهيم كند و همچنين محور شرارت عليه ملت ايران هم عواقب سوء اين تهديدات را محاسبه و هزينه آن را پرداخت كنند چرا كه جنگ 33 روزه نشان داد حمله پيش‌دستانه بهترين پاسخ براي هر گونه شرارت است.
وي افزود: دشمن بايد بداند كه مطالبه ملت شجاع و مقاوم ايران از مقامات نظامي اين است كه پاسخ اقدام نظامي دشمن را در هر نقطه‌اي از دنيا كه منافع آن دشمن متجاوز قرار دارد بايد بدهند و جغرافياي دفاع و پاسخ به تجاوز را مقامات نظامي ايران تعيين مي‌كنند.
حبيبي همچنين با اشاره به تحريم‌هاي اقتصادي عليه ملت و دولت ايران، تصريح كرد: دولت و مجلس بايد به فكر مقابله به مثل در خصوص اين تهديدات باشند، دليلي ندارد كه با كشورهايي كه حتي برخلاف قطعنامه‌هاي شوراي امنيت بر طبل خصومت با ملت ايران مي‌كوبند مناسبات اقتصادي خود را بر همان سياق گذشته ادمه دهيم.
وي در ادامه افزود: دولت و مجلس بايد روي قطع صدور نفت به كشورهايي كه روش خصومت‌آميز با ايران دارد حساب باز كند همچنين نظر به اينكه با صدور يك ميليون بشكه در روز مي‌توانيم نيازهاي بودجه‌اي كشور را تامين كنيم توليد روزانه نفت را 5/1 ميليون بشكه در روز كاهش دهيم.
حبيبي با تاكيد بر حقوق هسته‌اي ملت ايران گفت: آمريكا بايد مطمئن باشد كه تحت هيچ شرايطي، ايران تن به تعليق غني‌سازي نمي‌دهد؛ تعليق غني‌سازي خط قرمز ماست و اگر آنها بخاطر سرعت پيشرفت ايران مي‌خواهند اعلان جنگ با ملت ايران بدهند اين نيت شوم و شيطاني خود را پنهان نكنند زيرا ملت ايران بيش از سه دهه است كه با اين جنگ پنهاني و آشكار آشنا است و مي‌داند چگونه آن را مديريت كند.
وي ادامه داد: تشديد تحريم‌ها نشان مي‌دهد ارايه بسته پيشنهادي 1+5 يك فريب و سراب است.
دبيركل موتلفه در پاسخ به سوالي در مورد طرح هدفمند كردن يارانه‌ها عنوان كرد: شجاعت دولت در اجرايي كردن طرح هدفمند كردن يارانه‌ها را تحسين مي‌كنيم البته اين جزء برنامه پنجساله بوده است و دولت‌هاي پيشين همه به آن معتقد هستند لكن به دليل تبعات سنگين آن، اجرا را به مصلحت ندانستند.
وي افزود: سوال كليدي و مهم در هدفمند كردن يارانه‌ها اين است كه رقم دقيق يارانه‌ها چقدر است، رئيس دولت مي‌گويند 90هزار ميليارد تومان، برخي در مجلس آن را 80 هزار ميليارد تومان مي‌دانند و عده‌اي از كارشناسان معتقدند بيش از صد هزار ميليارد تومان است، ما معتقديم چون قرار است روي اين عدد و رقم يك تصميم‌گيري در سطح ملي گرفته شود بايد دقيقاً معلوم شود رقم دقيق يارانه‌ها چقدر است بايد كارشناسان دولت يا مجلس يا هر دو مركز پژوهش بيايند مبناي محاسبات خود را بگويند، حزب موتلفه اسلامي معتقد است براي پيدا كردن رقم واقعي احتياج به كار كارشناسي دقيق‌تري مي‌باشد.
حبيبي در پايان در مورد آخرين تحولات منطقه و لبنان گفت: حزب‌الله در آستانه يك پيروزي بزرگ ديگر قرار دارد و براساس توافقات انجام شده، اسراي لبناني آزاد مي‌شوند و سمير قنطار كه نماد مقاومت در لبنان است بزودي به آغوش وطن بازمي‌گردد، همچنين اعترافات اولمرت در خصوص اعلام شكست رسمي از حزب‌الله شنيدني است و ما اين پيروزي را به ملت لبنان تبريك مي‌گويم.

منبع : Farsnews

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ميزگرد بازخواني پرونده سقوط هواپيماي مسافربري ايران توسط ناو آمريك

[align=center]احمدخرّم: آمريكا براي منافعش همه چيز را زيرپا مي‌گذارد[/align]


[align=center]تصویر[/align]

[align=center]خبرگزاري فارس: استاندار هرمزگان در سال 67 گفت: حادثه دلخراش سقوط هواپيماي مسافربري ايران نمونه‌اي از احترام آمريكا به حقوق بشر است؛ براي آمريكا حقوق بشر زماني موضوعيت پيدا مي‌كند كه در راستاي منافعش باشد. آمريكا ثابت كرده براي رسيدن به منافعش همه چيز را زير پا مي‌گذارد.[/align]


به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، احمد خرّم وزير راه و ترابري دولت خاتمي و استاندار هرمزگان در سال 67 در ميزگرد «بازخواني سقوط هواپيماي مسافربري ايران توسط ناو جنگي آمريكا» گفت: زماني كه ناو جنگي آمريكا هواپيماي مسافربري ايران را در دوازدهم تيرماه 67 مورد هدف قرار داد 6ماهي مي‌شد كه من استاندار هرمزگان شده بودم، اما از چهار سال و نيم پيش در اين استان حضور داشتم.
خرّم با اشاره به اين كه از دو سه سال قبل از اين اتفاق دامنه جنگ ايران و عراق به خليج فارس كشيده شد و تا تنگه هرمز پيش رفت، اظهار داشت: قبل از اين حادثه تعدادي از نفت‌كش‌ها مورد اصابت قرار گرفتند و براي ايران گرفتاري‌هاي جدي ايجاد شد، هم در جهت صدور نفت و هم مورد هدف قرار دادن نفت كش‌هاي غول پيكر خليج فارس. بنابراين، فضا يك فضاي كاملاً جنگي بود و اين نگراني هميشه وجود داشت كه غيرنظاميان هم قرباني اين فضاي جنگي در خليج فارس شوند. البته اين نگراني كاملاً به‌جا بود چون كه در مورد هدف قرار دادن اسكله‌ها در نقاط نفت‌خيز، افراد غيرنظامي هم قرباني مي‌شدند.
وي افزود: مورد هدف قرار گرفتن هواپيما مسافربري ايران توسط ناو جنگي وينسنس آمريكا بسيار حادثه سنگيني بود. 294 نفر مسافر اين هواپيماي ايرباس بودند. زماني‌كه اين هواپيما مورد اصابت موشك‌هاي آمريكايي قرار گرفت، من داخل اتاق كارم در استانداري بودم و به محض اين كه صداي انفجار را به وضوح شنيدم، دم پنجره پريدم و بلافاصله از طريق خط «هات‌لاين» دفتر استانداري به من خبر دادند يك هواپيماي مسافربري زده شده. تمام استان بسيج شدند تا اجساد 290 نفر قرباني اين حادثه تلخ را از آب بيرون بكشند و در نهايت هم اجساد حدود 100 قرباني پيدا نشد كه احتمالاً با تيكه‌هاي بدنه هواپيما زير آب ماندند.
خرّم در ادامه گفت: ما حدود 8 روز عمليات جمع آوري اجساد داشتيم و در طول اين 8 روز تمام استان هرمزگان از مردم عادي گرفته تا نيروهاي امدادي و نظامي همه بسيج شده بودند. لباس‌هاي اين قربانيان به طرز فجيعي به بدن‌هايشان چسبيده بود و در نمي‌آمد. يكي از اجسادي كه از آب بيرون كشيدم مادري بود كه كودك خردسالش را بغل كرده بود و در همان حالت جان باخته بود. تحويل‌دهي جنازه‌ها و اجساد حدود 15 روز طول كشيد. خانواده‌هاي اين قربانيان همه به استان هرمزگان آمده بودند. ديدن چهره‌هاي خانواده‌هايي كه اجساد قربانيان‌شان پيدا نشده بود خيلي دردناك بود؛ هر قايقي كه به ساحل مي‌آمد اين‌ها با چشم‌انتظاري و گريه و زاري سراغ عزيز از دست رفته خودشان را مي‌گرفتند.
استاندار وقت هرمزگان با بيان اين‌كه مورد هدف قرار گرفتن هواپيماي مسافربري ايران توسط ناو جنگي آمريكا از دو حال خارج نيست، گفت: آمريكا اين حادثه را يا با طراحي قبلي انجام داد تا با زدن هواپيماي مسافربري بگويد اگر به خواسته‌هاي ما توجه نكنيد ما تا اينجا هم پيش مي‌رويم كه جمهوري اسلامي را وادار كنند در جنگ با عراق با دادن امتياز و بدون طلبكاري ماجرا را به پايان برساند.
مورد هدف قرار گرفتن اين هواپيما فشار سنگيني را بر جمهوري اسلامي وارد كرد و فشار آن كمتر از 2 سال جنگيدن و مقاومت كردن نبود. فرض دوم اين است كه آمريكايي‌ها اشتباه كردند و فكر مي‌كردند اين هواپيما نظامي است؛ در اين صورت شايد بشود پذيرفت كه آمريكايي‌ها در شنودهاي مخابراتي‌شان اشتباه كرده‌اند اما نمي‌توان پذيرفت در شناسايي اين هواپيما از طريق رادار نظامي و شناسايي دچار اشتباه شده باشند. هر چند آمريكايي‌ها اعلام كردند ما اشتباه كرده‌ايم و فكر كرده‌ايم اين هواپيما نظامي است اما شواهد برخلاف اين را نشان مي‌دهد.
خرّم ادامه داد: فرض كنيم آمريكايي‌ها پذيرفتند كه در زدن اين هواپيما اشتباه كرده‌اند اما اين اشتباه بايد جبران شود. هر چند آمريكا خون‌بهاي قربانيان را به خانواده‌هاي آنان پرداخت كرد اما خسارات وارده ناشي از اين حادثه بسيار سنگين‌تر از پرداخت خون‌بها بود. خسارات رواني و هزينه‌هاي سنگين اين اتفاق به سختي جبران مي‌شود. آمريكايي‌ها فقط با پرداخت خون‌بها خواستند حركتي را در جهت تغيير فضايي كه عليه آنها شكل گرفته بود انجام دهند نه براي به دست آوردن دل خسارت‌ديدگان و جمهوري اسلامي. آمريكا فقط خواست بر روي شعله خشمي كه در دنيا عليه او بخاطر اين حركت غيرانساني بر افروخته شده بود كمي آب بپاشد و ريخته‌شدن خون 290 انسان بي‌گناه و غيرنظامي را فقط يك اشتباه جلوه دهد.
وي با اشاره به اين‌كه «حتي اگر به فرض محال بپذيريم كه آمريكا در اين ماجراي غيرانساني مرتكب اشتباه شده باشد بايد اين اشتباه به بهترين شكل ممكن جبران شود»، تاكيد كرد: آمريكا اگر اشتباه كرده بود بايد پاي تمام و كمال خسارت مي‌ايستاد، اما اين كار را نكرد.
خرّم، مورد هدف قرار دادن اين هواپيماي مسافربري و كشته شدن 290 انسان بي‌گناه را يك نقطه سياه پرنگ در كارنامه آمريكا خواند و گفت: همين اتفاقات است كه وقتي كنار هم گذاشته مي‌شود ذهنيت يك ملت را نسبت به كشوري ديگر منفي مي‌كند و هر چه آن كشور تلاش كند اين ذهنيت را پاك كند نمي‌تواند اين كار را انجام دهد. متاسفانه بيشتر كشورها از اين حادثه اظهار تاسف كردند اما هيچكدام اين عمل غيرانساني آمريكا را محكوم نكردند.
وي در پايان خاطرنشان كرد: بحث حقوق بشر براي دنياي استكباري و كشورهايي مثل آمريكا فقط يك بازيچه است؛ حادثه دلخراش سقوط هواپيماي مسافربري ايران در دوازده تير 67 تنها يك نمونه از احترام آمريكا به حقوق بشر است. براي آمريكا حقوق بشر زماني موضوعيت پيدا مي‌كند كه در راستاي منافعش باشد. آمريكا ثابت كرده براي رسيدن به منافعش همه چيز را زير پا مي‌گذارد.

[align=center]تصویر[/align]

منبع : Farsnews

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center]توپولف هواپیمای ایمنی است[/align]

[align=center]تصویر[/align]

وزیر راه و ترابری گفت: هواپیماهای توپولف، هواپیماهای ایمنی هستند و تاکنون حادثه هوایی نداشته ایم که مقصر آن خود هواپیمای توپولف باشد.

محمد رحمتی در گفتگو با مهر گفت: هواپیماهای توپولف ایمنی لازم برای انجام پرواز را دارا هستند و در ناوگان هوایی کشورهای مختلف از این نوع هواپیما استفاده می شود.

وزیر راه و ترابری ادامه داد: شرکتهای هواپیمایی با خریداری هواپیماهای مناسب می توانند به تجهیز ناوگان هوایی کشور کمک کنند. وی افزود: وزارت راه و ترابری هیچگونه تعیین تکلیف در زمینه خرید هواپیما توسط شرکتهای هواپیمایی انجام نمی دهد و تنها به سیاست گذاری در این بخش می پردازد.

رحمتی اظهارداشت: درباره تعداد خرید هواپیما و یا نوع هواپیماهای خریداری شده تاکنون دخالتی از سوی این وزارتخانه انجام نشده است اما با توجه به شرایط کلی کشور در خرید هواپیما، وزارت راه وترابری سعی در تسهیل شرایط خرید هواپیما توسط شرکتهای هواپیمایی دارد.

وزیر راه و ترابری تصریح کرد: به منظور توسعه ناوگان هوایی کشور ورود تعدادی دیگر از این نوع هواپیما به کشور در دستور کار قرار می گیرد.

بالغ بر 20 فروند هواپیمای توپولف هم اکنون در ناوگان هوایی کشور وجود دارد. حدود 200 فروند از این نوع هواپیما در دنیا در حال پرواز است.

منبع : AVIA

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ميزگرد بازخواني پرونده سقوط هواپيماي مسافربري ايران توسط ناو آمريك

[align=center]علايي: امكان خطاي ناو وينسنس در حد صفر بود[/align]


[align=center]تصویر[/align]

[align=center]خبرگزاري فارس: سردار علايي با بيان اين كه امكان خطاي ناو وينسنس از نظر نظامي در حد صفر بود، گفت: آمريكا نه تنها از ايران عذرخواهي نكرد، بلكه هنوز حتي خسارت هواپيما را هم نداده‌ است.[/align]


به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، سردار حسين علايي استاد دانشگاه و فرمانده نيروي دريايي در سال 67 در ميزگرد «بازخواني سقوط هواپيماي مسافربري ايران توسط ناو جنگي آمريكا» گفت: زماني كه اتفاق افتاد من فرمانده نيروي دريايي بودم، اما در بندرعباس مستقر نبودم، منطقه يكم نيروي دريايي مسئوليت بندرعباس را بر عهده داشت و از آنجا به من خبر دادند كه ناو وينسنس، هواپيماي ايرباس مسافربري ايران را مورد هدف قرار داده است.
علايي افزود: ناو وينسنس يكي از پيشرفته‌ترين ناوهاي جنگي بود كه چند منظوره عمل مي‌كرد و در تنگه هرمز مستقر بود؛ اين ناو با پرتاب دو فروند موشك استاندارد به سمت هواپيماي مسافربري جمهوري اسلامي كه از بندرعباس عازم دوبي بود، اين هواپيما را مورد اصابت قرار داد و چون گشت‌هاي سپاه در مناطق مختلف از جمله در منطقه تنگه هرمز حضور داشتند، نفراتي از سپاه كه واحد گشت آن منطقه بودند اصابت موشك‌ها به هواپيما را ديده بودند و همين‌ها گزارش دادند كه در جنوب جزيره هنگام، هواپيماي ما ساقط شده و اجساد روي آب افتاده. البته در كنار تلاش‌هايي كه استانداري انجام مي‌داد واحدهاي سپاه هم در منطقه تمام امكاناتش را بسيج كردند تا بتوانند اجساد را تا آنجا كه امكان دارد از آب بگيرند.
وي با اشاره به اين‌كه از نظر نظامي اين اقدام ناو وينسنس نمي‌تواند خطا باشد و امكان خطا كردن اين ناو وجود ندارد، اظهار داشت: در آن زمان آمريكايي‌ها تعداد زيادي ناو جنگي در خليج فارس مستقر كرده بودند و از شمال خليج‌فارس تا تنگه هرمز و از خارج از تنگه هرمز تا "خورِفَكّان"‌ توسط ناوهاي مختلفي كه آمريكايي‌ها مستقر كرده بودند، كنترل مي‌شد. در بين همه ناوهايي كه آمريكا در اين منطقه مستقر كرده بود، وينسنس پيشرفته‌ترين ناو بود كه قابليت‌هاي ويژه‌اي داشت و قادر بود در آنِ واحد با چند هدف درگير شود. وينسنس در تنگه هرمز مستقر بود. اين ناو از نظر فني به گونه‌اي است كه در آنِ واحد قادر است بيش از 100 هدف را در اطراف خودش شناسايي كند؛ يعني تمام كشتي‌ها ،‌قايق‌ها، هواپيماها و ابزار و وسايلي كه در منطقه هست توسط اين ناو قابل شناسايي هستند.
علايي در ادامه گفت: اين ناو با سيستم مخابراتي و شنودي كه در اختيار دارد قادر است تمام فركانس‌هايي كه در منطقه فعال هستند را شنود كند و تمام ارتباطات مخابراتي را بشنود و چنانچه تهديدي را احساس كند و در آنِ واحد با هواپيماها، هلي‌كوپترها، قايق‌ها ،‌كشتي‌ها و حتي زيردريايي‌ها درگير شود. آمريكايي‌ها يك ناو با اين خصوصيات را در تنگه هرمز مستقر كرده بودند كه گران‌ترين ناو آمريكايي هم بود و بيش از يك ميليارد دلار ارزش داشت؛ بنابراين چنين ناوي با چنين قابليت‌هايي امكان خطا كردن ندارد؛ زيرا ابزارهايي كه در اختيار دارد قدرت بالايي به او مي‌دهد كه بتواند از نظر فني وضعيت را دقيق تشخيص دهد. اين ناو به دليل داشتن كامپيوترهاي پيشرفته نياز به اين نداشت كه نفرات و خدمه ناو روي هدف‌هايي كه مي‌بينند قضاوت كنند؛ خود اين كامپيوترهاي پيشرفته معمولاً با مشخصاتي كه رادارها از هواپيما،قايق، شناور و يا ناو مي‌گيرند مي‌توانند بگويند اين هدف داراي چه مشخصاتي است و آيا نظامي است يا غير نظامي و آيا خودي است يا غيرخودي.
اين فرمانده ارشد دفاع مقدس با بيان اين‌كه «ناو وينسنس كه يك ماه مي‌شد در منطقه مستقر بود نمي‌توانست در شناسايي اهداف دچار اشتباه شود»، افزود: اين ناو مي‌تواند از فرودگاه و پايگاه هوايي بندرعباس هر هواپيمايي را كه بلند مي‌شود شناسايي كند و روي صفحه رادارش آن را ببيند. هواپيماها يا جنگي هستند يا غيرجنگي؛ هواپيماهاي جنگي با غيرجنگي بخصوص مسافربري تفاوت‌هاي فاحشي دارند، اولاً هواپيماي مسافربري حجمش بزرگتر است و خود همين حجم كافي است كه روي صفحه رادار تشخيص داده شود كه اين هواپيما مسافربري است. ثانياً هواپيماي مسافربري مانورش نسبت به هواپيماي جنگي بسيار كند است در حالي كه هواپيماي جنگي به دليل سرعت بالا مي‌تواند در يك دقيقه مسيرهاي متعددي را طي كند. ثالثاً هواپيماي جنگي سرعت بسيار بالاتري نسبت به مسافربري دارد، رابعاً هواپيماي مسافربري در دالان هوايي مشخصي حركت مي‌كند و اجازه ورود به هر مسيري را ندارد، اما هواپيماي جنگي در هر مسيري مي‌‌تواند پرواز كند.
از آنجا كه مسيرها و دالان‌هايي كه هواپيماي مسافربري در آن‌ها حركت مي‌كند، كاملاً مشخص است و هواپيماي ايرباس جمهوري اسلامي ايران كه مورد اصابت قرار گرفت به صورت ثابت در هر يكشنبه ساعت بين 9/30 تا 10 از فرودگاه بندرعباس به سمت دوبي پرواز مي‌كرد، ناو وينسنس قطعاً در طول يك‌ماه استقرارش اين را فهميده و شناسايي كرده بود، بنابراين نمي‌تواند اشتباه كرده باشد، بلكه عمداً اين هواپيما را زده است.
اين كارشناس مسائل نظامي گفت: ناوها معمولا تمام فركانس‌هاي فعال منطقه را شنود مي‌كند؛ فركانس‌ها هم يا نظامي هستند يا غيرنظامي. براي هواپيماي مسافربري صحبت خلبان‌ با ساير جاها آشكار است و اين صحبت‌ها را همه مي‌شنوند يعني همان‌طوري‌كه برج مراقبت مي‌شنود هواپيماهاي ديگر هم مي‌شنوند بنابراين ناوجنگي وينسنس، صحبت‌هاي خلبان ‌را از قبل از پرواز تا زمان اصابت مي‌شنيده و كاملا تشخيص داده كه اين هواپيما مسافربري است. از طرفي ناوها قادرند روي هر فركانسي كه خلبان صحبت مي‌كند وارد مي‌شوند و با خلبان تماس بگيرند. ناو وينسنس مدعي است روي كانال نظامي به اين هواپيما اخطار داده؛ اگر حتي اين حرف درست باشد، ناو بايد روي خطي كه فركانس فعال بوده بايد اخطار مي‌داده چرا كه خلبان مسافربري قادر نيست روي فركانس نظامي صحبت كرده و يا از فركانس نظامي پيام دريافت كند، بنابراين اصلاً ارتباطي با اين هواپيما گرفته نشده. اين‌كه ناو وينسنس مي‌گويد روي كانال نظامي به فركانس هواپيماي مسافربري اخطار داده نشان مي‌دهد كه عملا مي‌خواسته‌اند اشتباه كنند.
وي با اشاره به اين‌كه براي زدن هواپيماي نظامي، حداكثر يك موشك كافي است در حالي كه ناو آمريكا با 2 فروند موشك، هواپيماي مسافربري ايران را ساقط كرده، اظهار داشت: آمريكايي‌ها با اين كار قصد داشته‌اند يك حادثه وحشتناك به وجود بياورند تا اجساد به گونه‌اي متلاشي شود كه فضاي ترس و وحشت در بين مردم و مسئولان ايران حاكم شود. بنابراين از نظر نظامي امكان خطاي اين ناو در حد صفر است و فقط مي‌توان گفت كه آمريكا عمدي اين كار را انجام داده.
علايي با يادآوري اين‌كه آمريكا مدعي شد كه اين هواپيما جنگي بوده و به سمت ناو حركت كرده در حالي‌كه اگر يك هواپيماي جنگي بخواهد به سمت ناو حركت كند بايد چند اقدام صورت بگيرد كه اين اقدامات انجام نشده، گفت: يك هواپيما وقتي قصد حمله به ناو را دارد بايد به سمت ناو، شيرجه كند و در حاليكه هواپيماي ايرباس در حال اوج‌گيري بوده از طرفي اگر هواپيمايي بخواهد به ناو چند منظوره‌اي مثل ناو وينسنس حمله كند بلافاصله شناسايي و منهدم مي‌شود و حتي قوي‌ترين دولت‌ها هم با يك فروند هواپيما به يك ناو پيشرفته حمله نمي‌كنند. يكي ديگر از ادعاهاي بي‌اساس آمريكايي‌ها اين است كه گفته‌اند اين هواپيما اف 14 بوده و ما فكر كرده‌ايم مي‌خواهد حمله كند در حالي‌كه اصلاً ماموريت هواپيماي اف14 حمله به هدف‌هاي سطحي و زميني نيست بلكه هواپيماي اف14 يك هواپيماي پوششي و رهگير است و فقط مي‌تواند با هواپيما درگير شود چون كه موشك‌هايش هوا به هواست. از طرفي جمهوري اسلامي در بندرعباس عمدتاً هواپيماي اف 4 و اف 5 داشت نه هواپيماي اف 14.
وي تمام ادعاهاي آمريكا براي توجيه اين اقدام غيرانساني را غلط دانست و گفت: اگر آمريكا مدعي است كه گرفتن جان 290 انسان بي‌گناه عمدي نبوده پس چرا بعد از اين اقدام به فرمانده اين ناو آقاي راجرز، جايزه دادند؟ در حالي‌كه او را بايد توبيخ مي‌كردند و حتي از كار بركنارش مي‌كردند. به علاوه، اگر آمريكا مدعي است در اين حادثه اشتباه كرده بايد بلافاصله از جمهوري اسلامي معذرت‌خواهي مي‌كرد، اما اين كار را نكرد. از طرفي علاوه بر عذرخواهي بايد تمام خسارات مادي و معنوي حادثه پرداخت مي‌شد كه تا اين لحظه هنوز حتي پول هواپيما را هم نداده‌اند چه برسد به خسارت پرواز و خسارت رواني وارده بر ملت و نظام جمهوري اسلامي ايران.
علايي با بيان اين‌كه ساقط كردن هواپيماي مسافربري ايران در دوازده تير 67 اولين اقدامي نبود كه آمريكايي‌ها عليه ايران انجام داده‌اند، اظهار داشت: از اواخر سال 1364 كه ناوگان‌هايي امريكايي در خليج فارس به صورت گسترده مستقر شدند، عملاً آنها به نفع صدام وارد عمل شدند و تمام اطلاعات ايران را از نفت‌كش‌ها گرفته تا اطلاعات مربوط به حضور شناورهاي جنگي ايران همه را در اختيار صدام مي‌گذاشتند. آمريكا تمام آسمان منطقه خليج فارس را كنترل مي‌كرد تا ايران نتواند اقدامي عليه رژيم بعثي صدام انجام دهد. اطلاعات عملياتي براي اقدامات هوايي صدام عليه ايران را آمريكايي‌ها در اختيارش قرار مي‌دادند به طوري‌كه هواپيماهاي ميراژ اف 1 كه فرانسه در اختيار صدام گذاشته بود حدود 1500 كيلومتر از پايگاه خودشان پرواز مي‌كردند و تا تنگه هرمز مي‌آمدند و نفت‌كش‌هاي ايراني را مورد هدف قرار مي‌دادند؛ اين فضاي امن آسماني را آمريكا براي عراق ايجاد كرده بود تا هواپيماهاي رهگير ايران در اين 1500 كيلومتر نتوانند هواپيماهاي عراقي را مورد حمله قرار دهند.
وي خاطرنشان كرد: پيش از ساقط كردن هواپيماي مسافربري، آمريكا چند درگيري ديگر با ايران ايجاد كرده بود؛ مثلاً حمله به قايق‌هاي گشت سپاه در اطراف جزيره فارسي و به اسارت بردن 12 پاسدار،‌ حمله به سكوهاي نفتي ايران مثل رشادت و سلمان، حمله به ناوهاي جنگي سهند و سبلان و ... بنابراين آمريكايي‌ها در سال 67 عملاً وارد جبهه جنگ به نفع صدام عليه ايران در خليج فارس شده بودند و زدن هواپيماي مسافربري در ادامه ساير اقدامات آمريكا بود.

[align=center]تصویر[/align]

منبع : Farsnews

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شصت سال جنايت ؛ شصت سال مقاومت

[align=center]طوفان مرگ در جنگل"سدر"[/align]


[align=center]تصویر[/align]

[align=center]خبرگزاري فارس: كمتر از يك ماه پس از تهاجم فداييان فلسطيني به پايتخت "رژيم صهيونيستي" كه به "عمليات ساووي" اشتهار پيدا كرد، آتش "جنگ داخلي لبنان" شعله كشيد. پيوستگي "جنگ داخلي لبنان" با "نهضت مقاومت فلسطين" به قدري زياد است كه ن بايد زمينه‌هاي آغاز اين جنگ ويرانگر و مراحل آن را با تأمل بيشتري مورد بررسي قرار داد.[/align]


به گزارش خبرگزاري فارس، مصر و سوريه به دنبال "جنگ شش روزه"(1967) مرزهاي خود را با "فلسطين اشغالي" بر روي فدائيان فلسطيني بسته بودند، مضافاً اين‌كه به دليل تراكم نظاميان صهيونيست در مرزهاي اين دو كشور، عمليات نفوذ به فلسطين اشغالي از اين مرزها بسيار دشوار بود.
پس از فتنة "سپتامبر سياه" در اردن(1970) و اخراج فداييان فلسطيني توسط "حسين اردني" از اين كشور، لبنان تنها سرزميني بود كه فدائيان مي‌توانستند در مرزهاي مشترك آن با"فلسطين اشغالي" جبهة ضدصهيونيستي خودراتشكيل دهند.
به اين ترتيب، "ساف" ساختاري وسيع و بسيار فعال در لبنان ايجاد كرد و هزاران فدايي فلسطيني و خانواده هايشان در اين سرزمين مستقر شدند.
تا پيش ازتحولات دهه 1970، مسيحيان لبنان (كه اكثريت آنان را فرقه‌اي از كاتوليك ها موسوم به "ماروني" تشكيل مي‌داد) بر اثر سال‌هاي حكومت قيوميت فرانسوي‌ها، قدرت و پايگاه سياسي و اجتماعي فراواني در لبنان كسب كرده بودند و بنابر آماري كه "حكومت قيوميت فرانسه" منتشر كرده بود، مسيحيان اكثريت جمعيت لبنان را شامل مي شدند.در چنين فضايي ،مسلمانان لبنان از هر لحاظ تحت سلطه و حاكميت "ماروني"ها قرار داشتند و مانند يك اقليت با آنان رفتار مي‌شد.
در سال 1970 ميلادي ،حضور يك سازمان مسلّح و پرقدرت ("ساف") در صحنة لبنان كه اعضاي آن را مسلمانان تشكيل مي‌دادند، توازن قواي سياسي و نظامي را در اين كشور به سود مسلمانان تغيير داد و به حس رقابت كهنة ميان مسلمانان و "مسيحيان ماروني" دامن ‌زد. آميخته شدن اين رقابت هاي تاريخي با منازعات مدرن سياسي "راست" و "چپ" (نشأت گرفته از فضاي "جنگ سرد") بر التهابات سياسي شديدا دامن مي زد.
اطلاع از اين جبهه بندي ها براي درك صحيح وقايع پيچيده لبنان بسيار ضروري است. مسيحيان لبنان به صورت سنتي مورد حمايت "فرانسه"(داعيه دار تاريخي كاتوليك ها) و اروپاي غربي بودند.در آن سال ها اروپاي غربي و ايالات متحده آمريكا به همراه تمام متحدان آنان، در ادبيات سياسي ،"بلوك غرب" ناميده مي شدند كه در منازعات سياسي موسوم به "جنگ سرد" به آنان "جبهة راست" اطلاق مي شود.در سوي ديگر "اروپاي شرقي" و "اتحاد جماهير شوروي"(پرچمدار مكتب "ماركسيسم")و "چين) به همراه متحدانشان قرار داشتند كه در ادبيات سياسي ،"بلوك شرق" ناميده مي شدند و به آنان "جبهة چپ" گفته مي شود.
در مرزبندي "جنگ سردي"، مسلمانان لبنان و فلسطيني‌ها كه با "استعمار اروپايي-آمريكايي" و نفوذ آنان در منطقه سر جنگ داشتند ، به دليل شعارهاي ضداستعماري و ضدسرمايه‌داري كه از طرف ماركسيست‌ها داده مي‌شد، با آنان نزديكي و همسويي بيشتري نشان مي‌دادند و به طور طبيعي در جبهه "چپ" قرار مي‌گرفتند.
نيروهاي سياسي "چپ" در لبنان، غالباً تحت رهبري چند حزب سياسي قرار داشتند كه اكثر اين احزاب، رسماً مرامنامة ماركسيستي و بعضاً پان عربيستي داشتند. اين احزاب پس از ورود فلسطيني‌ها به لبنان موفق شدند به يكديگر نزديك شده و يك "جبهة ائتلافي" با نام "جبهة ملي لبنان" تشكيل دهند. "جبهة ملي لبنان" توسط يكي از سياستمداران مكّار و جاه‌طلب لبناني به نام "كمال جنبلاط" هدايت مي‌شد. "كمال جنبلاط" رئيس حزب "سوسياليست پيشرو" و عضو طايفه‌اي از مسلمانان لبنان موسوم به "دروزي"ها بود.("دروزي" ها شاخه اي از فرقه "اسماعيليه" به شمار مي روند.)
"ساف" هم كه بيش از سه چهارم آن را "احزاب ماركسيستي" تشكيل مي‌دادند، عملاً به صورت متحد و همسنگر "جبهة ملي لبنان" درآمد.
در مقابل، نيروهاي سياسي "راست" رااحزاب مسيحي تشكيل مي دادند. اين احزاب نيز با احساس خطر از جانب رقباي مسلمان و "ماركسيست" علي رغم اختلاف نظر هاي فراوان ، فواصل ميان خود را كم كرده وائتلافي موسوم به "جبهة لبناني" ايجاد كردند. اين ائتلاف تحت رهبري "پير جميل" (رئيس "حزب كتائب") و "كاميل شمعون" (رئيس حزب "احرار") "جبهه راست" لبنان را تشكيل مي داد.در اين ميان دولت لبنان به رياست جمهوري يك مسيحي (با نام "سليمان فرنجيه") نيز به صورت پشتيبان "جبهه راست" (مسيحيان) عمل مي‌كرد.
البته توده‌هاي عادي مردم لبنان در اين جبهه‌بندي سياسي زياد وارد نمي‌شدند و بيشتر تحت تأثير رهبران مذهبي خود قرار داشتند تا رجال سياسي.
"جنبش ملي لبنان" ("ائتلاف چپ") به لحاظ نظامي به "ساف" پشتگرم بود و "ائتلاف راست" به ارتش لبنان. اما همة جهان عرب نسبت به ضعيف بودن ارتش لبنان واقف بودند و همين امر باعث مي‌شد كه "جبهة راست" در لبنان در برابر وسوسة "رژيم صهيونيستي"(به عنوان يم وابسته مهم "بلوك شرق") براي اعطاي كمك‌هاي تسليحاتي و نظامي تسليم شود و به صورت يك هم‌پيمان مهم "تل‌آويو" در برابر فلسطيني‌ها عمل كند.
به اين ترتيب متعصب ترين جامعه كاتوليك هاي جهان به مهمترين متحد منطقه اي يك رژيم يهودي تبديل شدند.چنين هم پيماني هاي عجيبي تنها در كشور غريبي مانند لبنان بود كه محقق مي شد.اين قبيل معجزات سياسي از اختصاصي ترين پيامدهاي حضور يك موجوديت ناچسب و غاصب در منطقه اي بود كه بوميان آن قرن هاي متمادي با آرامش در كنار يكديگر زندگي مي كردند.جامعه مسيحي لبنان به قدري با مسلمانان آميختگي و همزيستي داشتند كه در باره آنان جمله اي زيبا شايع بود:" مسيحيان لبنان ، مسلماناني هستند كه يكشنبه به كليسا مي روند" جالب اين كه مسيحيان لبنان تنها شاخه مسيحي است كه زبان مذهبي و عبادي آن عربي است.
در سايه تشكيل "دولت يهود" در جوار لبنان ، كار به جايي رسيد كه رودي پر خروش از خون ميان طوايف لبناني جاري شد كه تا امروز نيز تلاطم دارد.

*جرقه هاي جنگ

در سال 1973 سه نفر از اعضاي "جبهة خلق" در حالي كه تلاش مي‌كردند بمبي را در "سرويس بهداشتي" فرودگاه بيروت تعبيه كنند، توسط پليس لبنان دستگير شدند. "جبهة خلق" بلافاصله خواستارآزادي بي قيد و شرط آن‌ها شد اما پليس مخالف كرده و سرنوشت آنان را به دادگاه موكول كرد.
متعاقبا چريك‌هاي "جبهة خلق" يك افسر و يك سرباز ارتش لبنان را از خيابان ربودند و به مقرّ خود در اردوگاه آوارگان فلسطيني به نام "صبرا" منتقل و اعلام كردند كه اين دو را تنها در برابر آزادي اعضاي بازداشت شدة خود رها خواهند كرد.
ارتش لبنان كه به دنبال بهانه اي براي نشان دادن ضرب شصتي به فلسطينيان بود، فرصت را غنيمت شمرد و با پشتيباني توپخانة خود وارد اردوگاه "صبرا" شد.
جنگي سخت درگرفت كه البته مطابق معمول رزمندگان آن را نه فدائيان "جبهة خلق" بلكه چريك‌هاي "فتح" تشكيل مي‌دادند.
"جبهة خلق" همواره در توجيه اين شيوه خالي كردن ميدان نبرد مدعي مي‌شد كه به دليل قلّت چريك‌هاي اين سازمان و تحصيل كرده و نخبه بودن آنان، موظف است كه از اين چريك‌ها تنها در عمليات ويژه استفاده كند و جانشان را در جنگ‌هاي پرتلفات به خطر نيندازد!.
جنگ در اردوگاه "صبرا" 14 روز به طول انجاميد و ارتش لبنان در مراحل آخر با دستور مستقيم رئيس‌جمهور، توسط هواپيما اقدام به بمباران اردوگاه‌هاي آوارگان فلسطيني كرد. در نتيجة اين جنگ 400 فلسطيني كشته و هزاران نفر ديگر مجروح شدند. در اين جا بود كه رهبر مذهبي شيعيان لبنان وارد ماجرا شد و با تهديد رئيس‌جمهور به دخالت "طائفة شيعه" در جنگ و تمرد افسران شيعة ارتش از فرماندهان خود، به جنگ 14 روزه در "صبرا" خاتمه داد.

*واينك "امام موسي صدر"

"آيت‌الله سيدموسي صدرالدين صدر" كه در لبنان به "امام موسي صدر" شهرت داشت، فرزند يكي از مراجع تقليد بزرگ شيعيان (آيت‌الله العظمي "سيدصدرالدين صدر") بود.
"موسي" در سال 1307 در شهر "قم" به دنيا آمد. وي به هنگام اولين حضور خود در لبنان، علاوه بر "اجتهاد" در حوزة فقه، داراي مدرك "كارشناسي حقوق" از دانشگاه تهران بود و به زبان عربي تسلط كامل داشت. او در سال 1955 براي اولين بار به لبنان رفت و با رهبر وقت شيعيان شهر صور، "آيت‌الله علامه سيدعبدالحسين شرف‌الدين" ديدار كرد. (در آن سال‌ها شهر "صور" پرجمعيت‌ترين و مهم‌ترين شهر شيعه‌نشين در لبنان بود و رهبر شيعيان اين شهر، در حقيقت رهبري "طايفة شيعه در لبنان" را برعهده داشت.)
"علامه شرف‌الدين" به شدت تحت تأثير شخصيت "موسي صدر" قرار گرفت و سعي كرد طي مدت كوتاهي اين روحاني جوان را به محافل مختلف شيعي لبنان برده و او را به عنوان يك عالم توانمند و تأثيرگذار معرفي كند.
دو سال بعد "علامه شرف‌الدين" وفات يافت و شيعيان "صور" با توجه به توصيه‌هاي آن مرحوم، از "موسي صدر" دعوت كردند تا به لبنان مهاجرت كرده و در "صور" ساكن شود. سرانجام در اواخر سال 1959، "آيت‌الله موسي صدرالدين صدر" از "قم" به "لبنان" هجرت كرد و در شهر "صور" اقامت گزيد.
صرف‌نظر از جايگاه علمي اين مجتهد جوان، شخصيت و كردار فرهنگي و اجتماعي‌اش جايگاه وي را در ميان شيعيان محروم و استثمار شده لبنان تثبيت كرد. توانمندي حيرت‌انگيز اين مرد براي حل و فصل بحران‌ها و اختلافات طائفه‌اي (كه در لبنان عادتي كهنه و عميق بود) شهرت او را به ميان ساير طوائف و مذاهب لبنان هم كشيد و در مدت كوتاهي "امام موسي صدر" به يكي معتبرترين و محبوب ‌ترين شخصيت‌هاي لبنان تبديل شد. وي در ماه مه سال 1967، موفق شد پس از مدت‌ها تلاش و مذاكرات سياسي، مجوز تأسيس "مجلس اعلاي شيعيان لبنان" را براي حفظ و پيگيري منافع شيعيان اين كشور، به تصويب پارلمان لبنان برساند و شيعيان نيز رياست "مجلس اعلاي شيعيان" را به خود "امام موسي صدر" سپردند.

*حركت المحرومين

به دنبال تجاوزات مكرّر "رژيم صهيونيستي" به جنوب لبنان (كه ساكنان آن همگي شيعه بودند) و بي‌توجهي رئيس‌جمهور مسيحي "سليمان فرنجيه" به حقوق قانوني شيعيان و "مجلس اعلاي شيعيان"، امام موسي صدر اقدام به تأسيس يك سازمان سياسي براي جذب و سازماندهي جوانان لبناني نمود تا عليه تضييع حقوق شيعيان و تجاوزات "رژيم تل‌آويو" وارد عمل شود. اين سازمان "جنبش محرومين" يا "حركت المحرومين" نام گرفت. سازمان "جنبش محرومين" در ايام جنگ‌هاي داخلي، تنها مدافع محلات شيعي در برابر تهاجمات "قصابان مسيحي" و "راهزنان ماركسيست" به شمار مي‌رفت.
بي شك اگر مداخلات و پشتيباني‌هاي اين پيشواي سياسي - مذهبي شيعه به نفع "فدائيان فلسطيني" نبود، قطعاً فلسطينيان در معركة "جنگ‌هاي داخلي لبنان" به همان سرنوشتي دچار مي‌شدند كه پيش از آن در "اردن" گرفتارش شده بودند.
"غائلة جنگ 14 روزه در صبرا" نخستين چالش جدي ميان "فلسطينيان" و دولت لبنان بود كه با وساطت "امام موسي صدر" خاتمه يافت.

*

مدتي كوتاه پس از اتمام"غائلة جنگ 14 روزه در صبرا" و تنها يك ماه قبل از حضور تاريخي "ياسر عرفات" در سازمان ملل متحد، يازده فلسطيني هنگام عبور از محلة مسيحي‌نشين "دكوانه"، توسط "ماروني‌ها" به گلوله بسته شده و قتل عام شدند.
"ياسر عرفات" به خوبي حس دريافت كه اين يك توطئه براي آغاز جنگ داخلي در لبنان ميان مسيحيان و فلسطيني‌هاست و تمام تلاش خود را به كار بست تا اخبار اين كشتار منتشر نشود ، زيرا چنين بحراني مي‌توانست كشور هاي غربي و مسيحي را در "سازمان ملل متحد" در مقابل "ساف" فرار دهد و مانع از حضور نمايندگان فلسطينيان در "سازمان ملل شود" شود.
در همان شب "كشتار دكوانه"، ياسر عرفات از "امام موسي صدر" درخواست كرد كه توان خود را براي ممانعت از گسترش بحران به كار ببندد. متعاقبا "امام موسي صدر" با "پيرجميل" يكي از رهبران "جبهة لبناني" تماس گرفته و از او خواست كه مانع هز بيط و توسعه اين غائله شود.
"پير جميل" با اين ادعا كه فلسطيني‌ها مسبب تحريك هستند، تلاش كرد زير بار اين درخواست نرود اما در نهايت "امام موسي صدر" با قبول مسؤوليت تمام فلسطيني‌ها، از جانب آنان به رهبر مسيحي ضمانت داد و او را وادار به پذيرش مواضع خود نمود. به اين ترتيب، اوضاع آرام شده و يك ماه بعد "ياسر عرفات" آسوده خاطر به سوي سازمان ملل متحد پرواز كرد.

*اين بار؛ "صيدا"

حدود شش ماه پس از "كشتار دكوانه"، حادثه‌اي در شهر "صيدا"، فتيله "جنگ داخلي لبنان " را روشن كرد.
شهر "صيدا" بزرگ‌ترين شهر "سني نشين" لبنان است كه پشتيباني فراواني هم از "نهضت مقاومت فلسطين" به عمل مي‌آورد.
در ماه مارس سال 1975 جمعي از ماهيگيران شهر "صيدا" در اعتراض به عملكرد يك شركت آمريكايي دست به تظاهرات زدند. يكي از رجال سياسي خوشنام و محبوب لبنان به نام "معروف سعد" در پيشاپيش ماهيگران حركت مي‌كرد.
در اقدامي عجيب، ارتش لبنان اين تظاهرات صنفي آرام را بدون هيچ دليلي به گلوله بست و "معروف سعد" به سختي مجروح شد و مردم با مشاهدة پيكر نيمه‌جان او به خشم آمدند و به سختي با ارتش درگير شدند. در همان لحظات اول گروهي از ارتشيان كشته و مجروح شدند و حتي چند تانك و زره‌پوش منفجر شده و ده‌ها نفر از مردم نيز جان باختند.
اين حادثه به اعتبار ملي "ارتش لبنان" ضربة سختي وارد كرد و حملات تبليغاتي وسيعي را عليه آن به راه انداخت. "جبهة راست" ارتش را شاخه‌اي از خود مي‌دانست (فرماندهان ارشد ارتش لبنان همگي "ماروني" بودند و بدنة ارتش را نيز غالباً مسيحيان تشكيل مي‌دادند.) و به همين سبب در حمايت از ارتش تظاهراتي مسلّحانه در بيروت برگزار كرد كه جمعيتي بالغ بر 35 هزار مسيحي در آن شركت داشتند.
به دنبال مرگ "معروف سعد" در بيمارستان، در جريان تشييع پيكر او، "امام موسي صدر" سخنراني شديداللحني عليه ارتش ايراد كرد. در بخشي از اين سخنان آمده است:
"[...] اگر قرار است گلوله‌اي كه بايد در سينة اسراييلي در مرزهاي جنوب بنشيند، مبارز ملي، معروف سعد را به خاك و خون بكشد، بهتر است چنين ارتشي نابود شود[...] ارتش بايد نگاهبان وحدت ملي و كرامت هم‌وطنان باشد،‌ ولي اگر قرار است كه آلت دست طايفه‌اي خاص و يا عده‌اي مصلحت‌طلب درآيد بهتر است چنين ارتشي نابود شود[...]"
اين ماجرا فصاي سياسي لبنان را به مرز انفجار رساند. همه احزاب و سازمان ها خود را براي جنگي سخت و سرنوشت ساز آماده مي كردند.

*اتوبوسي در "عين الرمانه"

در حدفاصل اواخر ماه مارس و اوايل ماه آوريل، جنگ تبليغاتي "جبهة راست" و "جبهة چپ" عليه يكديگر ادامه پيدا كرد تا اين‌كه سرانجام در 13 آوريل سال 1975، آتش فتيله به بشكه باروت رسيد.
حوالي ظهر اين روز، اتوبوسي حامل شهروندان لبناني و آوارگان فلسطيني، هنگام بازگشت از يك جشن عروسي در "اردوگاه تل زعتر" بايد از خياباني در يك محله مسيحي نشين بيروت مي گذشتند. اين اتوبوس در محله مسيحي‌نشين "عين الرمانه" مورد هجوم ماروني‌هاي مسلح قرار گرفت و تمامي 27 سرنشين آن روي سنگفرش خيابان و مقابل يك كليسا قتل عام شدند. اجساد اين زنان و مردان و كودكان مدت زيادي روي زمين باقي ماند و جنگجويان "ماروني" اجازه ندادند آمبولانس دولتي يا ارتش براي حمل آنان به محل نزديك شود. گفته شد كه "پير جميل" رهبر "حزب كتائب" نيز در آن ساعت در كليساي مقابل كشتارگاه حضور داشته است.
در عرض چند ساعت خيابان‌هاي پايتخت لبنان سنگربندي شد و مردان مسلّح عضو "جبهة راست" با جنگجويان "جبهة چپ" درگير شدند و صداي انفجار توپ‌هاي سنگين و خمپاره‌اندازها هرچند ثانيه شهر را به لرزه درمي‌آورد.
به دنبال استقرار شبه نظاميان "جبهة چپ" در محله‌هاي مسلمان‌نشين و سنگربندي شبهه نظاميان "جبهة راست" در محلات مسيحي‌نشين، خيلي زود "جنگ چپ و راست" به "جنگ مسلمان و مسيحي" تبديل شد. در تمامي اين ساعات "نهضت مقاومت فلسطين" به هيچ عنوان در جنگ دخالت نكرد، اما در هر حضورش ماية قوت قلب "جبهة چپ" عاملي بازدارنده عليه تجاوزات "جبهه راست" بود.
روز 14 آوريل، با وساطت "امام موسي صدر" طرفين براي انتقال اجساد و مجروحان اعلام آتش ‌بس كردند.
تلاش "امام صدر" براي تداوم آتش‌بس به دليل سرسختي "كمال جنبلاط" بر ادامة جنگ به جايي نرسيد. اين رهبر "جبهة ملي لبنان" عقيده داشت كه بايد از اين اشتباه "جبهة لبناني" (كشتار "عين الرمانه") استفاده كرد و براي هميشه "ماروني‌ها" را از معادلات سياسي لبنان حذف كرد اما "امام موسي صدر" معتقد بود كه "كمال جنبلاط" تنها در پي نابودي يا تضعيف رقيب انتخاباتي خود يعني "حزب كتائب" و "پير جميل" است.البته همه فعالان سياسي لبنان و حتي خود "جنبلاط" هم مي‌دانستند كه "جبهه ملي لبنان" توان پيروزي نظامي بر "جبهه لبناني" را ندارد و تنها به اين اميد بسته است كه به نحوي فدائيان فلسطيني را به نفع خود، عملا وارد معركه كند.

*محمدعلي صمدي

[align=center]تصویر[/align]

[align=center]تصویر[/align]

منبع : Farsnews

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نشان افتخار براي قاتل شهروندان ايراني

[align=center]دختر فرمانده ناو آمريكايي به خاطر جنايت پدرش خودكشي كرد[/align]


[align=center]تصویر[/align]

[align=center]خبرگزاري فارس: دبيركل جمعيت دفاع از منافع ملي گفت: چندي بعد از فاجعه سرنگون كردن هواپيماي مسافربري ايران بر فراز خليج فارس دختر فرمانده ناو آمريكايي به دليل اقدامي كه پدرش انجام داده بود خودكشي كرد.[/align]


حسين ياري كارشناس سياسي در گفتگو با خبرنگار سياست‌‌‌‌‌خارجي خبرگزاري فارس در آستانه بيستمين سالگرد سرنگوني هواپيماي مسافربري ايران از سوي ناو آمريكايي وينسنس،‌ گفت: طبق قوانين بين‌المللي كه در پروتكل و كنوانسيون‌هاي ژنو و وين در رابطه با سازمان ايكائو و حقوق درياها و آنچه كه مربوط به پروازهاي بين‌المللي و بين‌الدولي است، در همه ابعاد ايالات متحده آمريكا به خاطر جنايتي كه در قبال شهروندان ايراني انجام داده محكوم است و بر اساس فرايند مسؤليت پذيري بين‌‌المللي در برابر افكار عمومي و در برابر حقوق دولت‌هاي ذي‌ربط در اين ماجرا كه به شكل خاص جمهوري اسلامي ايران دچار آسيب شده بايد پاسخگو باشد.
وي با اشاره به اينكه ابعاد اين فاجعه به قدري زياد بود كه افكار عمومي جهان را جريحه دار كرد، افزود: چندي بعد از فاجعه سرنگون كردن هواپيماي مسافربري ايران بر فراز خليج فارس دختر فرمانده ناو امريكايي به دليل اقدامي كه پدرش انجام داده بود خودكشي كرد. به اين ترتيب با اين اقدام ويل راجرز فرمانده ناو وينسنس افكار عمومي جهان را مطلع كرد كه ساقط كردن هواپيماي مسافربري ايران به دستور مقامات ارشد ارتش آمريكا بوده است و او اراده‌اي به اين كار نداشته است.
دبيركل جمعيت دفاع از منافع ملي خاطر نشان كرد: ابعاد اين جنايت مسئولين آمريكايي و دولتمردان اين كشور را نيز گرفتار كرد و افكار عمومي مردم اين كشور را نيز از اين حادثه منزجر كرد و تاكنون بسياري از عاملان اين حادثه دست به خودكشي زده‌اند. بعد از آن آمريكا هيچ گاه نتوانست چهره مخوف و جنايتكارانه خود را پاك كند و اين لكه ننگ همچنان بر دامان آنها باقي است.
ياري با بيان اينكه جمهوري اسلامي ايران از چند منظر اين موضوع را دنبال و در ديوان لاهه طرح دعوا كرد، افزود: دستگاه امنيتي جمهوري اسلامي ايران و شوراي امنيت ملي اين بحث را در دستور كار قرار داد تا غرامتي را از آمريكا دريافت كند اما همچنان جا دارد كه اين حادثه به عنوان يك جنايت جنگي كه از سوي آمريكايي‌ها صورت گرفته است و به عنوان اقدامي كه آمريكا در راستاي نقض حقوق بشر و حقوق بين‌المللي انجام داده است، شناخته شود.
وي خاطر نشان كرد: باتوجه به اينكه دولتمردان آمريكايي به عاملان اين جنايت مدال افتخار هم داده‌اند اما همچنان اين موضوع براي افكار عمومي ايران را جريحه دار مي‌كند و اثرات سوء چنين اقدام جنايتكارانه‌اي همچنان باقي است و رسانه‌ها بايد همچنان در مورد آن صحبت كنند.
دبيركل جمعيت دفاع از منافع ملي افزود: اين جنايت نشان مي‌دهد كه علي‌رغم اينكه آمريكايي‌ها مدام دم از حقوق بشر مي‌زنند اما به راحتي حقوق بين‌المللي را زير پا مي‌گذارند و خودشان بيش از هر رژيمي ديگر حقوق بشر را نقض مي‌كنند.

منبع : Farsnews

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آمریكا برای تسلط نظامی و امنیتی بر جهان طرحی ریخته است كه باید تا سال 2020اجرا شود. این طرح كه به «ضربه سریع جهانی» (Prompt Global strike (PGS شهرت یافته است، اساسا طرحی تهاجمی است كه برای توجیه افكار عمومی آن‌را دفاع موشكی می‌خوانند. این طرح سپر موشكی نیست، چماق موشكی است. این طرح اول بار در سال 2001 در وزارت جنگ آمریكا (پنتاگون) تصویب شد و در سال 2006 نیز مورد تجدیدنظر نهایی قرار گرفت و 500 میلیون دلار بودجه برای آن اختصاص یافت. براساس طرح (PGS) آمریكا كلاهك‌های هسته‌ای موشك‌های خود را با مواد انفجاری غیرهسته‌ای آماده عملیات می‌كند. ازاین‌رو بسیاری از موشك‌های مستقر در عرشه كشتی‌ها و زیردریایی‌ها و موشك‌های مستقر در خشكی برای ماهیت جدید با كلاهك‌های غیرهسته‌ای آماده می‌شوند. هدف نهایی این طرح آن است كه دولت آمریكا بتواند در مدت 60 دقیقه بدون نیاز به جابه‌جایی عظیم نیروی انسانی و تجهیزات فوق‌العاده نظامی اهداف خود را در سراسر كره زمین هدف قرار دهد. طرح ضربه سریع جهانی (PGS) درواقع نوعی «استراتژی پیش‌دستانه ضربه اول» است كه الگوی زمینی جنگ ستارگان محسوب می‌شود. ابتكار دفاع استراتژیك SDI) Strategic Defense Initiative) كه به جنگ ستارگان شهرت یافت بر این فرض طراحی شده بود كه از زمان صدور دستور حمله موشكی دشمن فرضی تا زمان شلیك موشك زمانی لازم است تا موشك‌های مزبور از سیلوها خارج شود و از سكوی پرتاب شلیك شود. ابتكار دفاع استراتژیك بر این فرض استوار بود كه بهترین زمان حمله به این سایت موشكی حدفاصل دستور شلیك تا زمان پرتاب موشك است. این سامانه موشكی بر ضد شوروی طراحی شده بود هرچند هیچگاه عملیاتی نشد. حال آمریكا قصد دارد این سامانه موشكی را برای حمله در سراسر جهان آماده كند.PGS خود وجه كامل و نقطه تكامل استراتژی نظامی سه‌وجهی آمریكاست. آمریكا درصدد است در درجه اول بودجه نظامی خود را برای سال 2008 به رقم 645 میلیارد دلار برساند. در مرحله دوم كه مناقشه آن‌را میان آمریكا و روسیه شاهد هستیم، بحث استقرار موشك‌ها در اروپای شرقی و مركزی مطرح است كه فعلا لهستان و جمهوری چك مجموعه اول موشك‌ها و سامانه‌های رهگیری را دریافت خواهند كرد. در مرحله سوم، طرح ضربه سریع جهانی (PGS) با استقرار موشك‌های بالستیك دوربرد با كلاهك‌های غیرهسته‌ای تكمیل می‌شود. آمریكا قرار است این سامانه موشكی تهاجمی را در ظرف 3 سال عملیاتی كند. این تحولات در كنار تأسیس مركز فرماندهی آفریقا (Africom) كه از سوی آمریكا دنبال می‌شود به‌گونه‌ای است كه از نظر استراتژیست‌های آمریكایی برمبنای تئوری «جهان به‌مثابه یك میدان نبرد» به آمریكا توان تسلط نظامی و امنیتی بر جهان را می‌دهد. نویسنده :عزیز شاه‌محمدی منبع: همشهری

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.