Recommended Posts

امريكا هيچ وقت نمي تونه اين كار رو انجام بده چون در صورت انجام دادن چنين اشتباهي ايران ; اسراپيل و تمامي كشور هايي كه مرز هاشون و يا حريم هوايشون رو در اختيار امريكا گذاشتند و همچنين سكوهاي نفتي شركت هاي امريكايي رو در خليج فارس زير باران موشك هاي خودش نابود مي كنه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خوب بايد اين مقاله رو از چند منظر بررسي كنيم ...... 1- ما عرب انديشمند و يا انديشمند عرب نداريم چون اين دو تا كلمه با هم در تضاد هستند..... icon_frown 2- اون جنگ شش روزه تموم شد ديگه نه اسراپيا و نه امريكا نمي تونند اين كار رو انجام بدهند چون ديگر تو هيچ جاي دنيا حكومت هايي به بي كفايتي اون روزهاي اعراب وجود نداشت 3- الان ما گروه هاي اموزش ديده مثل حزب الله زياد داريم كه مي تونند باعث نابودي اسراييل بشند و اگه اسراپيل يك وقت اشتباه در سياست هاي نضاميش عليه ايران مرتكب بشه اون وقت واقعا شمارش معكوس براي اين رژيم اغاز خواهد شد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
این دو مفسر احتمالا شام زیاد خورده بودن و این مطالب رو توی خواب دیدند icon_frown

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دانشگاهيان انگليس و سالن‌هاي اجلاس اتحاديه‌هاي كارگري، مدت‌هاست همدردي خود را با فلسطيني‌ها اعلام مي‌كنند كه اين امر، سرانجام منجر شد كه شماري از اتحاديه‌هاي حرفه‌اي، خواستار تحريم اسرائيل شوند. به گزارش سرويس بين‌الملل «بازتاب» به نقل از «آسوشيتدپرس»، اين موضع‌گيري‌هاي رو به افزايش به رغم تلاش‌هاي رهبران انگليس براي فرو نشاندن آن، به تدريج تبديل به يك بحران ديپلماتيك مي‌شود. آخرين جنجال پس از تصميم اتحاديه دانشگاه‌ها و دانشكده‌‌ها در 30 مي براي مشورت اعضا در مورد توقف جريان پولي، ديدارها، كنفرانس‌ها و برنامه‌هاي مشترك با مؤسسات اسرائيلي ايجاد شد. زمينه اين حركت، انتقاد از دانشجويان اسرائيل به دليل چهل سال اشغال قلمرو فلسطين است كه آنان را به عدم ارايه امكانات آموزشي به فلسطيني‌ها از طريق تجاوز، پست‌هاي بازرسي، مقررات آمد و شد و اخراج و دستگيري اساتيد، فعالان علمي و دانشجويان متهم مي‌كند. چنين درخواست‌هايي در كشورهايي مانند كانادا، سوئد، ايرلند، نروژ، هلند، آفريقاي جنوبي و ديگر دمكراسي‌ها نيز صورت داده شده، اما هيچ كدام به اندازه انگليس مورد توجه واقع نشده است. انگليس پيوندها و منافع ديرينه‌اي را در جهان عرب دارد. بلر از اين حركت انتقاد كرده و اين هفته، وزير آموزش و پرورش خود را به نشانه اتحاد با اسرائيل به تل‌آويو فرستاد. اين بحث هفته آينده نيز در مجلس لردها مطرح خواهد شد. اين در حالي است كه اسرائيل نيز به شدت با اين تلاش‌ها مخالفت كرده است. شماري از طرفداران تحريم هم دانشگاه‌هاي اسرائيل را به سكوت و عدم موضع‌گيري در برابر اشغال متهم مي‌كنند و بر اين باورند كه آزادي بيان در دانشگاه‌ها در آنجا به چشم نمي‌رسد. از سوي ديگر، يكي از يهوديان سرشناس انگليس، هشدار داد كه احساسات ضدصهيونيستي از زمان كوچ او از آلمان به انگليس در سال 1936 چندين برابر شده است. به گزارش روزنامه «تلگراف»، لرد موزر گفت كه وي به ويژه نگران افزايش اين احساسات در دانشگاه‌هاي بريتانياست. وي در جلسه‌اي درباره احساسات ضدصهيونيستي كه توسط مجلس لردها برگزار شده بود، گفت: «حدود هفتاد سال از آمدن من به اين كشور مي‌گذرد و هيچ گاه به اندازه امروز، نگران افزايش احساسات ضدصهيونيستي در اروپا نبوده‌ام». وي ادامه داد: «اين امر در بسياري جهات، بسيار روشن است و يكي از بزرگ‌ترين نگراني‌هاي من، وجود اين امر در دانشگاه‌هاست كه مواردي از اخراج‌ها و تبعيض‌هاي ضدصهيونيستي هم در آنجا ديده شده است. رهبران دانشگاه‌ها و دولتمردان، بايد با قدرت با اين موضوع مقابله كنند». در جريان سخنراني وي، تظاهراتي نيز براي مخالفت با طرح كنگره اتحاديه دانشكده‌ها و دانشگاه‌هاي جديد در مورد تحريم دانشگاه‌هاي اسرائيل برگزار شد. لرد پاتن، وزير آموزش‌وپرورش محافظه‌كار سابق نيز اين طرح را بسيار نامناسب خواند و گفت: رابطه هميشه بهتر از تحريم است. شماري ديگر از لردها و دولتمردان نيز عليه اين كار سخنراني كردند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نيروهاي جنبش حماس راديو صداي فلسطين را در غزه منفجر و پخش برنامه‌هاي آن را متوقف كردند. به گزارش فارس به نقل از خبرگزاري فرانسه، نيروهاي وابسته به جنبش حماس پس از كنترل كامل شهر غزه و دستگاه‌هاي امنيتي و دولتي اين شهر، ساختمان ايستگاه راديويي "صداي فلسطين" وابسته به جنبش فتح را در اين شهر منفجر كردند كه به توقف پخش برنامه‌هاي اين شبكه راديويي انجاميد. تلويزيون رسمي فلسطين اعلام كرد آتش تمام ساختمان راديو صداي فلسطين را در بر گرفته و پخش برنامه‌هاي آن متوقف شده است. از زمان آغاز درگيري‌ها ميان فتح و حماس در غزه كه از يك هفته پيش آغاز شده اين اولين باري است كه نيروهاي جنبش حماس به يك رسانه نزديك به جنبش فتح حمله مي‌كنند. همچنين برنامه‌هاي راديو "صداي جوان" و "صداي آزادي" وابسته به جنبش فتح امروز قطع شد. گزارش‌ها حاكي است دولت تحت رهبري جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) كنترل كامل نوار غزه را در دست گرفته است. درگيري‌هاي اخير ميان فتح و حماس به كشته‌شدن 113 نفر طي يك هفته انجاميد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دمشون گرم . :x متاسفانه فتح با اون ايدئولژي مسخرشون(پان عربيسم)تبديل به يكي از تيپ هاي ارتش اسرائيل براي سركوب حماس و جنبش مقاومت شده :x اما كلا حماس خيلي قوي تره تا حالا براي مردم فلستين با فتح مدارا ميكرد اما با جنايتي كه فتحي ها انجام دادند(كشتن روحاني طرفدار حماس)ديگه صبر و مدارا جايز نبود icon_frown جالب اينجاست كه فتح براي كسب حمايت تودهي مردم سني مذهب منطقه حماس رو يك جريان شيعي معرفي مي كنه :x

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
متاسفانه پست من پاك شد. مديران گرامي، بهتر است محتواي پستي كه را مطلب آن دوست ندارند پاك نمايند و توضيحي در داخل همان پست بدهند و دليل را بنويسند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين فتح عامل اسراييله اگه يه خورده اوضاع بدتر بشه ميبينيد آمريكا و اسراييل براي حفظ فتح چها كه نميكنند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
يک خبرگزاری وابسته به دولت خودمختار کردستان عراق اعلام داشت: راديو ارتش اسرائيل اعلام کرده که نيروهای هوايی امريکا و اسرائيل با انجام يک مانور بزرگ نظامی در جنوب اسرائيل خود را برای بمباران احتمالی تاسيسات هسته ای ايران آماده می کنند.
مانور مشترک هوايی آمريکا و اسرائيل قرار است در صحرای "نقب" واقع در جنوب اسرائيل انجام شود و در آن جنگنده های دو کشور به تمرين نبردهای هوايی و بمباران تاسيسات اتمی ايران خواهند پرداخت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اين هم بر مي گرده به سياست امريكا كه بافشار تبليغاتي سعي در سست كردن كشور هاي مقابلش داره ....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مدیر آژانس موشکی آمریکا : استفاده از رادار آذربایجان نگرانی ما را رفع نمی کند مدیر آژانس موشکی آمریکا مدعی شد که پیشنهاد روسیه به آمریکا مبنی بر استفاده مشترک از رادار موشکی آذربایجان نگرانی های آمریکا درباره توان موشکی ایران را برطرف نمی کند. به گزارش خبرگزاری مهر،"هنری اوبرینگ" درمصاحبه با روزنامه "یومیوری" چاپ ژاپن اعلام کرد : در صورت قبول پیشنهاد روسیه در مورد استفاده مشترک از رادار موشکی آذربایجان توسط آمریکا، تهدید موشکی از سوی ایران از بین نمی رود. وی درحالی که پیشنهاد روسیه را یک گام دوستانه ارزیابی نمود مدعی شد : "اگر ما در این مورد با روسیه به تفاهم برسیم همانند گذشته در برابر تهدید موشکی از سوی ایران قرار خواهیم داشت". به ادعای اوبرینگ، بر اساس مطالعات انجام شده بر روی مسیر پرواز موشک های دوربرد بالستیک ایران، که تهران در حال کار بر روی ایجاد آنهاست، اینگونه تصمیم گرفته شد که رادار سپر ضد موشکی در چک و موشک های منهدم کننده در لهستان مستقر شوند ؛ از نظر کارشناسان نظامی آمریکا این نقشه بهترین گزینه بوده و قرار است که کارهای مربوط به ایجاد این تجهیزات تا سال 2011 و یا 2013 میلادی به پایان برسند. اوبرینگ در پایان صحبت های خود به طورغیر مستقیم اظهار داشت که در حال حاضر کاخ سفید مشغول بررسی پیشنهاد ارائه شده از سوی روسیه است. این در حالی است که وزیر دفاع آمریکا اعلام کرده است : پیشنهاد روسیه به آمریکا مبنی بر استفاده از رادار موشکی آذربایجان فقط می تواند به عنوان یک طرح تکمیلی در کنار طرح استقرار سامانه موشکی آمریکا در اروپای شرقی مطرح باشد و طرح این پیشنهاد، واشنگتن را از اجرای سیاست خود مبنی بر استقرار سامانه موشکی در اروپا منصرف نمی کند. " خبرگزاری مهر "

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جوزِف ليبرمن ، سناتور ايالت کنِتيکت ، که از اولين آرشيتک های حمله به عراق و مشوق اصلی نابودی ارتش آن کشور می باشد ، طی دو هفتۀ گذشته با شرکت در رسانه های ارتباط جمعی مصرانه خواستار حمله امريکا به ايران است , و اين که امريکا اجازه ندهد ايران گروه های شبه نظامی عراق را حمايت کند. او در مصاحبه با (سی بی اِس) ، ايران را به تعليم و تجهيز برخی گروه های شبه نظامی عراق متهم کرد و گفت ايران در نا آرامی های عراق و کشتار نظاميان آمريکائی دست دارد. ليبرمن که همواره از حاميان سرسخت تهاجم به عراق بود، پشتيبان اصليِ احمد چلبی و دروغ فاجعه انگيزی است که آمريکا را وارد جنگ عراق و نابودی صد ها هزار انسان (عراقی و آمريکائی) بی گناه کرد. ليبرمن پنج سال قبل از 11 سپتامبر نويسنده و بانيِ لايحۀ "عمليات رهائی عراق" در کنگرۀ آمريکا و پرداخت يکصد ميليون دلار به احمد چلبی و گروهش برای تضعيف و مبارزه با رژيم صدام بود. چلبی همراه با حاميان صيهونيستش و با حمايت نئو کان های (تند روها) آمريکائی مدعی بودند که صدام حسين تسليحات هسته ئی دارد و در فاجعۀ 11 سپتامبر نيز دست داشته است. اين ادعاها که بعدها نادرستی آن ها فاش شد و آمريکا نيز وادار به پذيرفتن آن گرديد ، نه تنها کشور عراق را نابود کرد بلکه منطقه را بشدت نا امن و در آستانه ی جنگ قرار داد. ليبرمن ، ديک چی نی و نتن ياهو (نخست وزير سابق اسرائيل) که با يکديگر رابطۀ نزديکی دارند ، همواره در سخنرانی های خود از تهاجم به عراق ، نابودی ارتش آن و حمله به ايران پشتيبانی کرده و معتقدند که آمريکا نبايد اجازۀ سرپيچی به ايران بدهد. اين افراد و گروه هايِ تندروئی که آنان را پشتيبانی می کنند در مورد عراق ، ايران و تغيير مرزهای خاورميانه همفکر و متحدند. ديويد وُرسمِر ، مشاور ديک چی نی که يک صيهونيست تندرو می باشد ، از قول چی نی می گويد که فعاليت ديپلوماسيِ کانداليزا رايس با شکست روبرو می شود و تا بهار آينده پرزيدنت بوش بايد تصميم بگيرد که حملۀ نظامی تنها راه حل رابطه با ايران است. ديويد وُرسمِر که قبلاً با بنياد هِريتج (يک سازمان تندروی صيهونيستی در آمريکا) کار می کرد ، تهيه کننده و نويسندۀ گزارش "استراتژی برای کنترل قلمرو" برای نخست وزير جديد اسرائيل نتن ياهو در سال 1966 بود. او در سال 2000 گزارش " پايان اشغال لبنان بوسيلۀ سوريه و نقش آمريکا" را نوشت و ادعا کرد که سوريه دنبال بدست آوردن تسليحات هسته ئی است. برای شناخت بيشتر ليبرمن ، به نظر و ديدِ او در کنگره آمريکا در بارۀ زندانهای مخفی آمريکا ، زيرپا گذاردن قوانين بين الملل و شکنجه در زندان ابوغريب بدست نظاميان و ضد اطلاعات آمريکا توجه کنيد. در مجلس سنا بحٍث و گفتگو در اينمورد بود که اين لکۀ های ننگين را از دامان آمريکا ، چه گونه بايد پاک کرد. عده ئی از نمايندگان معتقد بودند که بايد رسماً عذر خواهی کرد. ليبرمن در پاسخ می گويد: "کسانيکه در 11 سپتامبر به آمريکا حمله کردند مگر عذر خواهی کردند که ما امروز عذر خواهی کنيم!" رابرت شيير می نويسد: " اتکا به منطق آقای ليبرمن يعنی آنکه اوساما بِن لادِن سرمشق و الگوی اخلاقی ما در آمريکا می باشد." (1) ژنرال وِسلی کلارک می نويسد: "حمايت ليبرمن از سياست غلط بوش- چی نی در عراق و ادامۀ پشتيبانی اش از يک استراتژيِ ورشکسته يک اشتباه بزرگ و اظهارات امروز او در مورد ايران عاری از حس مسئوليت می باشد." ژنرال کلارک می نويسد: "جالب اينجاست که اين اشخاص جنگ طلب ، نه دوران نظام وظيفه را طی کرده ، نه هيچ گاه اونيفورم نظامی به تن داشته و نه در بارۀ امنيت کشور جدّی فکر کرده اند. اين شعارها و اين ديد ، هديۀ بزرگی به احمدی نژاد و تند رو ها در ايران است." (2) جوزف ليبرمن و ديک چی نی ادعا می کنند که مدرک غيرقابل انکار در دست دارند که ايران شبه نظاميان شيعه و نيز شبه نظاميان سنّی را نيز حمايت ميکند! ژنرال پِيتر پيس ، فرماندۀ کل نيروهای مسلح آمريکا در اينمورد می گويد: " ما مدرکی برای ثبات اين ادعا در دست نداريم." دولت بوش- چی نی که حاضر به تحمل هيچ گونه سر پيچی نيست و مدرکی نيز برای ارائۀ ادعايش در دست ندارد ، برای رد گم کردن ژنرال پيس را برکنار و بازنشسته کرده است! کاخ سفيد و وزارت دفاع آمريکا سعی دارند که موضوع برکناری ژنرال فرمانده را عادی نشان دهند. تونی اِسنو ، سخنگوی کاخ سفيد می گويد پرزيدنت بوش خيلی علاقمند بود که ژنرال را برای دورۀ جديد به مجلسين معرفی کند ولی حاضر به مقابله با واپس نگری و ايرادگيريِ نمايندگان نبود. بعلاوۀ رابرت گيتز ، وزير دفاع می خواهد که کانديد مورد نظر خودش را معرفی کند. سناتور دُربين در اينمورد می گويد که مشکل می توان از کارهای گردانندگان کاخ سفيد سر در آورد ، از آلبرتو گنزالس دادستان قانون شکن حمايت بی چون و چرا می شود و ژنرال فرمانده را بخاطر آنکه حاضر نيست دروغ آنان را تأئيد کند بازنشسته می کنند. ليبرمن و چی نی ، خواستار جنگ با ايران و مخالف گفتگو هستند. استراتژيِ اوليه آن ها خرابکاری در هر نوع ديپلماسی و گفتگو مابين آمريکا و ايران است و هدف نهائی شان هجوم به ايران می باشد. ليبرمن می گويد: "در مورد تسليحات اتمی و دخالت ايران در عراق ، صحبت با ايران بيهوده و بی ثمراست. ايران را بايستی با زور وادار به اطاعت کرد و حملۀ نظامی بهترين راه حل می باشد." اين پديده ، دقيقاً خواست دولت اسرائيل است. ليبرمن که يک يهوديِ صيهونيست آمريکائی است معتقد است که امنيت اسرائيل برای آمريکا حياتی است و هر نوع خطراحتمالی برای اسرائيل ، خطری است برای آمريکا ؛ پس در هم شکستن آن خطر بهترين راه جلوگيری از آن می باشد. جی نی و ليبرمن می گويند که اگر آمريکا به ايران حمله نکند اسرائيل خودش اين کار را خواهد کرد. محمد برادعی رئيس آژانس بين المللی انرژی اتمی که مسئول نظارت بر عمليات هسته ئی کشورهای امضاء کننده می باشد می گويد: " حمله به ايران برای حل مشکل انرژيِ هسته ئی ، يک ديوانگی است." رابرت نی من می نويسد: "چی نی و ليبرمن از کُره ی زمين نيستند و از کُره ی چی نی- ليبرمن می باشند. اگر قرار است که آمريکا به هر کشوری که در عراق دخالت کرده و از شبه نظاميان حمايت می کند مورد هجوم قرار دهد و آنرا بمباران کند ، آمريکا می بايستی سوريه را بمباران کند ، عربستان سعودی و اردن را بمباران کند و بالاخره آمريکا را نيز بايستی بمباران کند! اين طرز تفکر يک جنون جنائی است." (3) چی نی و ليبرمن از استراتژی جديد آمريکا, يعنی آموزش و تجهيز برخی از شبه نظاميان سنّی که تا ديروز با آمريکا مبارزه ميکردند برای مقابله با القاعده ، حمايت می کنند. اين برنامه براين پيش فرض پايه ريزی شده که رابطه با آمريکا باعث خواهد شد که شبه نظاميان سنّی بجای مبارزه با آمريکا ، به مقابله با القاعده خواهند پرداخت! اکثر فرمانده های آمريکائی معتقدند که اين يک عمل بسيار خطرناک است و می گويند که از اين تعليمات و تسليحات برعليه آمريکا استفاده خواهد شد. اين فرمانده ها می گويند که تا به امروز آمريکا بيش از پانزده ميليارد دلار برای آموزش و تجهيزات ارتش و پليس عراق که تعدادشان 350000 نفر می باشد ، خرج کرده است. اکثر اين نظاميان شيعه هستند. تعليم و تجهيز شبه نظاميان سنّی در آينده ، آنان را در يک جنگ داخلی ، برای ساليان دراز در مقابل يکديگر قرار خواهد داد. اين فرمانده ها می گويند که امکان بکارگيری و استفاده از اين تسليحات برای مقابله با آمريکا اجتناب ناپذير است. رابرت نی من می نويسد: "برای درک اين سياست بايد منطق ، عقل و حساب و کتاب را کنار بگذاريد ، اخلاقيات ، وجدان اجتماعی و قانون بين الملل را دور بريزيد, و خواهيد ديد که اين سياست فقط بر پايۀ قدرت برهنه و توانائيِ نظامی است. آمريکا بزرگترين قدرت نظامی جهان هر چه بخواهد می کند و هر کس در مقابلش قد علم کند بايد ريشه کن و نابود گردد." (4) البته اين نوع طرز تفکر در آمريکا طرفداران زيادی دارد و جنگ افروزان مرتب با شرکت در بر نامه های راديوئی تند رو های دست راستی ، مانند شان هَنِتی و راش ليمبا و همچنين تلويزيون فاکس که حامی نئوکان ها و کارتل های بزرگ آمريکا است ، برای شست و شوی مغزی ملت شعار می دهند. مشکل اينجاست که اين طرز تفکر باعث حمله به عراق و کشته و زخمی شدن 30000 (3500 کشته و 26000 زخمی) آمريکائی گرديد. سياست " يا با ما هستی و يا بر عليه ما" نه تنها غير منطقی و ناعادلانه است بلکه برای آمريکا و منافع اکثريت ملت مضر و خطرناک می باشد. ahlzml@earthlink.net (1) رابرت شيير ، پژ.هشگر ، ژورناليست و استاد دانشگاه (2) ژنرال وِسلی کلارک- ژنرال چهارستاره ، فرماندۀ قوای متفقين در اروپا ، کانديد رياست جمهوری (3) رابرت نی من ، پژوهشگر و آناليست سياست خارجی آمريکا (4) رابرت نی من ؟ "سياست خارجۀ عادلانه" به نقل از آنتي وار

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
«کونداليزا رايس» وزير خارجه آمريكا با شورای سردبيری روزنامه «وال استريت ژورنال» مصاحبه کرده ونقطه نظرات خود را درباره برنامه اتمی ايران و دولت احمدی نژاد و همچنين تمرکز قدرت در دست رهبر جمهوری اسلامی بيان داشته است. اين مصاحبه را سايت آفتاب ترجمه و بطور کامل منتشر کرده است. در اينجا بخش هائی از مصاحبه را که مستقيما به نکات مورد اشاره در بالا باز می گردد خلاصه کرده ايم که می خوانيد: ... در ايران همه حوزه‌های قدرت خيلی آشكارا در رسانه‌های خود با يكديگر رقابت دارند و مشاجره می‌كنند، از يكديگر انتقاد می‌كنند. با اين وجود، بنظر من اين رهبر است كه قدرت تصميم گيری نهايی را دارد. اين سيستم بسيار پيچيده‌ای است. يك چيز كه فكر می‌كنم در حال رخ دادن است اين است كه انزوای بين المللی فزاينده و سياست‌های اقتصادی فاجعه‌آميز احمدی نژاد در حال اثر بخشيدن است. اكنون سرمايه گذاران واقعا نمی‌خواهند به دليل مخاطرات در ايران پالايشگاه بسازند و به همين دليل اكنون مجبور شده‌اند بنزين را جيره‌بندی كنند. فكر می‌كنم اين فشارهای بين المللی تاثير خود را خواهد گذاشت. مقامات ايران با رفتارشان در سطح بين‌المللی محكوم شده اند. آسان تر است بگوييم که اين يك رژيم عادی نيست كه با آن بتوان روابط عادی داشت. به چند سال پيش باز گرديم كه ايران به عنوان رژيمی ياغی در سياست بين الملل تلقی می‌شد. تا آنکه خاتمی آمد. تا وی بر سر قدرت بود، اين باور بوجود آمده بود كه امكانی برای مناسبات با ايران بوجود آمده است .اما اکنون می بينيد كه دولت ايران دارای روابط مسموم با بسياری از كشورهاست و احمدی نژاد به دور جهان می‌دود و در مورد فشار دادن دكمه برای نابودی اسراييل سخن می‌گويد. وقتی خاتمی بر سر قدرت بود، فكر می‌كنم می‌توان گفت كه علاوه بر ما، ساير قدرتها نيز با ايران به عنوان يك كشور نيمه عادی رفتار می‌کردند. احترام به ايران در صحنه بين الملل فرق می‌کرد، اما در سال‌های اخير، خيلی چيزها عليه ايران شده است. وقتی آنها كارهايی مانند دستگيری ايرانی تبارهای آمريكايی می کنند و يا ملوانان انگليسی را بازداشت می کنند، واقعا اين را تقويت می‌كنند كه يك كشور ياغی اند. هر چه بيشتر اين کارها را می کنند، سرمايه گذاران را بيشتر به اين نتيجه می رسانند که ايران جای خوبی برای تجارت و سرمايه گذاری نيست. نه تنها فكر كردن در مورد فن‌آوری پنهان برای تسليحات هسته‌ای، که فكر كردن در مورد تسليحات، آن هم در دست کشوری که به روشنی يك كشور غير مسوول و حامی تروريسم است و دارای رئيس جمهوری غير مسوول را نيز فراموش كنيد. ايران كشوری نيست كه حتی بتوانيد فكر دراختيار داشتن آن نوع فنآوری را درباره آن بكنيد. موضوع ديگری كه مطرح است تاثير يك ايران دارای سلاح هسته‌ای بر منطقه است. می‌توانم به شما اطمينان بدهم كه در چنين صورتی همه منطقه بر آن خواهد شد كه جهت حفاظت از خود برای دستيابی به سلاح اتمی تلاش كند. روس‌ها می گويند كه هيچ تهديد موشك هسته‌ای دوربردی از سوی ايران وجود ندارد. ديگران می‌گويند اگر شما سپرهای موشكی مستقر كنيد بدان معنا خواهد بود که شما با يك سلاح هسته‌ای ايران مواجه می‌شويد. نظر من اين است كه بايد برای هر توانايی در حال ظهور برنامه ريزی كرد، ولی اين هنوز به معنای پذيرفتن آن نيست كه می‌توانيد اجازه دهيد ماجرا به وقوع بپيوندد. به نقل از آنتي وار

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سعود الفيصل، وزير خارجه عربستان که برای شرکت در کنفرانس تروريسم به لندن سفر کرده، ضمن انتقاد از سياست‌های جاری جمهوری اسلامی، از احمدی‌نژاد خواست تا سياست خارجی خود را تعديل کند و از جمهوری اسلامی خواست تا دست از بلندپروازی های اتمی خود بردارد. او گفت: اسرائيل با ساخت کلاهک‌های هسته‌ای موجب مسابقه تسليحاتی در منطقه شد و اکنون برنامه هسته‌ای ايران بطور بالقوه خطرناک است و نيروگاه اتمی بوشهر باعث آلودگی هائی خليج‌ (فارس) شده است. اگر ايران سياست خارجی محمد خاتمی را ادامه می داد، ‌گمان می‌کنم می شد با يکديگر کار کنيم. درباره عراق نيز وزير خارجه عربستان گفت: عراق بايد به يک کشور متحد تبديل شود و برای اين هدف ايران بايد دست از حمايت از شيعيان عراق که با جمهوری اسلامی در ارتباط اند بردارد به نقل از آفتاب نيوز

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
    • توسط Phantom3
      موشکDelilah یک موشک الکترو اپتیکال می باشد که در اسرائیل و توسط صنایع نظامی این رژیم (IMI) به منظور هدف قرار دادن اهداف متحرک و غیر متحرک ساخته شده است.موشک Delilah نام سری موشک های گوناگون اسرائیل می باشد که توسط IMI ساخته شده اند.این موشک در اصل به عنوان یک تله هوایی ساخته شده بود، اما در دهه 1990 نوع تهاجمی و ضربتی از این موشک عرضه شد که توسط F-16 ها و F-4E های آپگرید شده ، که نقش جنگنده های هجومی را ایفا می کردند ، استفاده می شد.نوع ضد رادار این موشک از نوع هواپرتاب می باشد. این گونه از نیمه دهه 60 میلادی وارد خدمت شد. وظیفه این نمونه یافتن سایت های راداری در هنگامی بود که این رادار ها در حال کار بودند و با این کار آنها را یافته و نابود می کرد.

      Delilah-1
      این گونه از نوع هواپرتاب می باشد و در رده موشک های کروز قرار می گیرد . این موشک دارای یک موتور توربو جت بود و این موتور توربوجت به آن این امکان را می داد تا با درنگ کردن درست به خوبی هدف قرار دادن اهداف متحرک ، اهداف با استتار بسیار خوب را نیز مورد هدف قرار دهد.که این ویژگی این موشک را به یک موشک ایده آل برای نابودی سایت های سام تبدیل کرده است.این موشک دارای بردی برابر 150 کیلومتر است و توانایی نابود اهداف ، چه دریایی و چه زمینی را دارد.هدایت خودکار به کار رفته درآن به خوبی سیستم های هدایتی INS/GPS می باشد که به موشک امکان انجام ماموریت های خود اتکا را می دهد.این موشک توانایی تطبیق با سرهای جنگی گوناگون را دارد و نیز می تواند توسط بسیاری از هواگرد ها حمل شود.این موشک توانایی شلیک از هواگردها ، بالگردها یا لانچر های زمینی را دارد. اندازه جمع و جور این موشک به آن این امکان را می دهد که توسط بالگردهای سیکورسکی UH-60A و SH-60B حمل شود.این موشک سر جنگی کوچک ولی موثر حمل می کند که به آن امکان هدف قرار دادن و نابودی اهداف با کمترین خطر را می دهد.این موشک نخستین بار توسط اسرائیل در جولای و آگوست 2006 ، یعنی درجنگ با لبنان، استفاده شد.این موشک در این جنگ توسط F-16D پرتاب می شد.



       
       
       
      Delilah-2
      این موشک با سرمایه گزاری چین درحال توسعه و ساخت توسط اسرائیل می باشد .این موشک از موتور Bet Shemesh Sorek 4 استفاده می کند که تراستی معادل 800 پوند ایجاد می کند. این ویژگی به موشک این امکان را می دهد که برد بیشتر و سر جنگی بزرگتری داشته باشد.




      Delilah-GL
      این موشک یک موشک زمین پرتاب می باشد که در اصل نوع تغییر یافته موشک کروز Delilah است و بردی معادل 250 کیلومتر دارد که ممکن است برد واقعی آن نباشد ، یعنی امکان دارد این موشک بردی بیش از 300 کیلومتر داشته باشد .
      این موشک با سر انفجاری متعارف 30 کیلوگرمی مسلح می شود اما توانایی حمل انواع دیگری را نیز دارد. این موشک توسط GPS هدایت می شود و توانایی گشت در منطقه جنگی را قبل از تایید هدف دارد.

      مترجم :Phantom3
      استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مترجم و لینک به سایت Military.ir مجاز می باشد.
    • توسط farmandekoll
      F-117 نایت هاوک (شاهین تاریکی) نخستین هواپیمای عملیاتی است که به منظور استفاده از فناوری پنهانکاری طراحی شد. طراحی منحصر بفرد این هواپیمای تک سرنشینه تواناییهای استثنایی را به این هواپیمای تهاجمی می افزاید. اندازه این هواپیما در حدود F-15 ایگل می باشد که دو موتور توربو فن F404 که هرکدام نیرویی معادل 48 کیلو نیوتون (10800 پوند) ایجاد می کنند دارد. هم چنین دارای کنترل با سیم می باشد. قابلیت سوختگیری هوایی برد نایت هاوک را افزوده و آن را به یک سلاح بازدارنده و ترساننده ی ایالات متحده تبدیل کرده است. توانایی حمل انواع سلاح ها با سیستمهای ناوبری و حمله یکپارچه و سیستمهای الکترونیک پروازی ( اویونیک) موثر بودن این هواپیما را در عملیات مختلف اثبات می کند و بار کاری خلبان را کم می کند. کشیدن نقشه های با جزییات ریز برای عملیات روی نقاط با پدافند سنگین و قوی با استفاده از سیستم طراحی نقشه خودکار به ارزشهای این هواپیمای منحصر بفرد می افزاید.اولین F-117 در سال 1982 تحویل داده شد و آخرین تحویل در سال 1990 بود. تصمیم تولید F-117 در سال 1978 گرفته شد. اولین پرواز آن در سال 1981 انجام شد.

      جزییات :


      وظیفه : هواپیمای تهاجمی پنهانکار

      سازنده : لاکهید

      استفاده کننده : نیروی هوایی ایالات متحده

      موتور : دو موتور توربو فن بدون پس سوز F404-GE-F1D2 با قدرت 48 کیلو نیوتن (10800پوند)

      ابعاد : طول 10.08 متر، ارتفاع 3.78 متر، دهنه بال 13.20 متر

      اوزان: وزن خالی آن 13.381 کیلوگرم برآورد شده است، حداکثر وزن برخاست 13.814 کیلوگرم

      اجرا : حداکثر سرعت 0.98 ماخ یا 1040 کیلومتر بر ساعت(656 مایل بر ساعت)، سقف پرواز 15.240 متر برآورد شده است ( 50000 پا)

      سلاحها : تا 2268 کیلوگرم (5000 پوند) انواع بمب های هدایت شونده، موشکهای هوا به زمین، موشکهای زد رادار یا موشکهای هوا به هوای AIM-9 که در یک جایگاه درونی حمل می شوند.




    • توسط onin
      در ۲۵ فوريه ۵(۱۹۲۵ اسفند ۱۳۰۴) اولين خلبان ايراني كه كلنل احمدخان نخجوان نام داشت يك هواپيماي برژت -۱۹ را با پرچم و نشان ايران از فرانسه به پايگاه قلعه مرغي تهران پرواز داد. كلنل نخجوان در فرانسه دوره ديده بود و فقط ۲۰۰ ساعت پرواز داشت. بدين ترتيب در اين تاريخ اولين هواپيماي نيروي هوايي ايران با خلباني يك ايراني مرزهاي بين المللي را درنورديد و به فضاي پروازي ايران رسيد. در اين زمان ديگر خلبانان ايراني تحت نظارت يك استاد خلبان آلماني به نام «شفر» در ايران دوره مي ديدند. خريد هواپيما قسمت آسان كار بود. آموزش خلبانان براي پرواز كردن با آنها، نفرات پشتيباني زميني براي نگهداري و تعمير آنها و ساختن فرودگاه ها قسمت سخت كار بود كه زمان هم مي برد. در همين دوره زماني نيروي هوايي ايران از قالب يك اداره كوچك در ستاد فرماندهي ارتش خارج شده و به يك نيروي جداگانه تبديل شده بود كه «نيروي هوايي ارتش شاهنشاهي ايران» نام گرفته بود؛ اولين فرمانده نيروي هوايي ايران هم كسي نبود به جز كلنل احمدخان نخجوان. در سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۳) اولين گروه از دانشجويان دوره خلباني و تكنسين پرواز به روسيه و فرانسه فرستاده شدند. بعدها در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸) ايران ۱۵ خلبان داشت كه شش نفر از آنها در مدرسه پرواز ايستر فرانسه و ۹ نفر ديگر در مدرسه پرواز سباستوپول روسيه آموزش خلباني ديده بودند. در اين سال IIAF مخفف Imperial Iranian Air Force داراي ۳۳ فروند هواپيما از ۹ مدل مختلف بود. طي ۱۵ سال به يعني تا آغاز جنگ جهاني دوم بيش از ۳۰۰ هواپيما از ۱۸ مدل مختلف در اختيارنيروي هوايي ايران بود. در همان زمان هشت پايگاه هوايي كه مدارس آموزش خلباني و يك مركز آموزش تعميرات و نگهداري را شامل مي شدند ساخته شده بود. يك كارخانه مونتاژ هواپيما به نام «شهباز» هم ساخته شده بود كه قادر بود سه مدل مختلف هواپيما را مونتاژ كند. در سال ۱۹۴۱ (سوم شهريور ۱۳۲۰) بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم نقض شد و نيروهاي هوايي و دريايي انگليس و روسيه از شمال و جنوب به ايران حمله كردند. نيروي هوايي جوان ايران كه به تازگي به ساختن ساختارهاي اساسي خود مشغول شده بود، تحت هيچ شرايطي توانايي رويارويي با اين نيروي عظيم و توانمند را نداشت. با اين وجود تعدادي از پرسنل جوان اين نيرو تصميم به مقابله با بيگانه گرفتند و با كنترل پادگان قلعه مرغي دو هواپيما از اين پادگان به خلباني سروان وثيق و استوار شوشتري كه با شليك ضدهوايي مواجه شده و به ناچار آسمان تهران را ترك كردند. نيروهاي ائتلاف انگليس و روسيه كنترل دو پايگاه هوايي ايران را در دست گرفتند. آنها به ترتيب در مهرآباد و قلعه مرغي مستقر شدند. از نيروي هوايي جوان ايران تقريباً هيچ چيز باقي نماند. پس از پايان جنگ ارتش بريتانيا ايران را ترك گفت اما ارتش روسيه از ترك ايران سر باز مي زد و كنترل شمال ايران را در اختيار داشت. سه ماه پس از اين اتفاق نيروهاي سرخ روسيه ايران را ترك گفتند. پس از اين نيروي هوايي ايران هميشه به عنوان نيروي برتر در خاورميانه شناخته مي شود. موقعيت استراتژيك ايران توسط آمريكا ناديده گرفته نشد و آمريكا از اوايل دهه ۱۹۶۰ شروع به فروش تعداد زيادي از هواپيماهاي پيشرفته خود به ايران كرد. در سال ۱۹۶۵ ميلادي ايران اولين هواپيماجت خود با نام اف - ۸۴ جي جت ثاندر دريافت كرد. در سال ۱۹۶۵ هواپيماهاي اف-۵ فريدم توسط ايران خريداري شدند و به دنبال آن در سال ۱۹۶۸ اف-۴ فانتوم هم به ايران فروخته شد. در سال ۱۹۷۰ ايران داراي قوي ترين نيروي نظامي در منطقه بود. قبول فروش هواپيماهاي فوق پيشرفته اف-۱۴ اي تام كت به همراه موشك هاي پيشرفته اي آي ام - ۵۴ فينيكس از سوي آمريكا به ايران نشان دهنده روابط بسيار گرم بين ايران و آمريكا بود. در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ دكترين و استراتژي نظامي ايران تغيير يافت و ايران ديگر به خريد تسليحات پيشرفته و گرانقيمت علاقه نشان نداد و همين باعث ايجاد نوعي تغيير قدرت در منطقه شد. ايران ديگر نه تنها دوست صميمي آمريكا نبود، كه به خاطر سياست هاي امپرياليستي و ضد انساني آمريكايي به دشمن اصلي آن تبديل شد. آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تحريمي نظامي عليه ايران اتخاذ كردند. كمك هاي آمريكا قطع شده بود و نيروي هوايي ايران از فرار و بركناري افسران زمان شاه رنج مي برد كه همين امر به پايين آمدن سطح سرويس دهي در نيروي هوايي منجر شده بود. به دليل تحريم تسليحاتي ايران و نرسيدن قطعات مورد نياز، آمار عملياتي نيروي هوايي ايران سريعاً رو به كاهش بود. پس از انقلاب نيروي هوايي به «نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران» كه خود ارتشيان به آن «نهاجا» مي گويند تغيير نام داد. نام انگليسي آن هم Islamic Republic of Iran Air Force است كه به اختصار IRIAF خوانده مي شود. در همين اوضاع و احوال عراق با مناسب يافتن فرصت درصدد برآمد تا با حمله به ايران قسمت هاي وسيعي از خاك ايران را ضميمه قلمرو خود كند؛ به همين خاطر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۱۳۵۹) با يورشي عظيم به خاك ايران از طريق هوا، زمين و دريا جنگ تحميلي هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد. جنگ با حمله هوايي نيروهاي عراقي به شش پايگاه نيروي هوايي ايران و چهار پادگان آغاز شد و همزمان چند لشكر و تيپ مستقل عراق در چهار محور از طول ۷۰۰ كيلومتر مرز مشترك با ايران به عمق خاك ايران يورش بردند. اولين حمله هوايي عراق چندان موفقيت آميز نبود. دلايل آن را مي توان به برنامه ريزي ناكافي و نادرست عمليات، نداشتن اطلاعات كافي از اهداف و استفاده نامناسب از بمب هاي جي پي(بمب هايي كه هدف خاصي ندارند و براي انهدام كلي به كار مي روند) برشمرد. در مهرآباد يك هواپيماي اف-۴ اي در هنگام جابه جايي براي در امان ماندن از حملات دشمن دچار سانحه شد و از همدان هم گزارش هايي در مورد خسارت يك فروند اف-۴ رسيد. اولين عمليات هوايي ايران در پاسخ اين حمله و بلافاصله پس از آن در خاك عراق موفقيت آميز بود. در اين عمليات چهار فروند هواپيماي اف-۴ به پايگاه دريايي الشعبيه در نزديكي بندر ام القصر حمله بردند. اين چهار فروند هواپيما كه ۴۵۰ كيلوگرم بمب بر سر اين پايگاه ريختند عمليات خود را از پايگاه بوشهر شروع كردند. در ميان اهداف چندباطري موشك ضد كشتي وجود داشت. اين عمليات تلافي جويانه نيروي هوايي ايران به قدري سريع بود كه خط پدافند عراق در طول مسير پرواز دچار غافلگيري شده بود. روز بعد در عملياتي غيرقابل باور ۱۴۰ فروند از جنگنده ها و جنگنده بمب افكن هاي ايران به ويژه اف-۴ و اف-۵هاي پايگاه هاي بوشهر، همدان و تبريز توانستند با نفوذ خود به خاك عراق تلفات سنگيني به پايگاه ها و تاسيسات نظامي عراق وارد كنند. در اولين روزهاي جنگ چندين حمله هوايي ديگر به تاسيسات نظامي عراق از قبيل ام القصر انجام شد. در يكي از اين حملات دو فروند اف-۴ كه هر كدام شش بمب جي پي ۳۴۰ كيلوگرمي حمل مي كردند به تاسيسات نظامي دريايي و كشتي هاي موشك انداز عراق حمله بردند. در حدود ۲۰ دقيقه بعد يك فروند هواپيماي آر اف-۴ اي عكس هاي شناسايي از منطقه گرفت كه نشان مي داد كشتي ها و تاسيسات بندري دچار صدمات و خسارات سنگيني شده اند. تاكتيك كلي در طول انجام چنين عمليات هايي رسيدن به هدف از راههاي مختلف، انجام يك پاپ -آپ بيش از رسيدن به هدف و شيرجه زدن روي هدف براي انهدام آن است. در هنگام بازگشت دو اف-۴ يكي از آنها توسط يك موشك سام مورد اصابت قرار گرفت كه باعث آسيب ديدن برخي از سيستم هاي آن شد اما همچنان مي توانست پرواز كند. اما آتش خاموش كن ها كار نكردند و بال راست - محل اصابت موشك - آتش گرفت. باند فرود نزديك ترين پايگاه هوايي هم به دليل هجوم اوليه ارتش عراق براي فرود مناسب نبود و به همين خاطر مجبور به فرود در يك باند ناآماده با سرعت بالا شد. چرخ ها تركيدند و هواپيما در حالي كه سرنشينان آن اجكت كرده بودند از انتهاي باند خارج شد. بعدها اين هواپيما با تعويض بال و ديگر تعميرات دوباره به جنگنده هاي مورد استفاده در جنگ پيوست. اين تعويض بال كه اولين بار در ايران انجام مي شد را مي توان نقطه آغاز انجام كارهاي غيرممكن در نيروي هوايي دانست. در اولين ماههاي جنگ «نهاجا» تلاش هاي خود را به جلوگيري پيشرفت نيروي زميني ارتش عراق معطوف كرده بود. جنگنده هاي ايراني براي اين كار با استفاده از راكت هاي ضد زره دانه به دانه تانك ها و زره پوش هاي عراق را شكار مي كردند و حتي گاهي اوقات تا ارتفاع سه تا چهار متر زمين هم پايين مي آمدند. در مقابل عراق هم از هواپيماهاي ميگ-۲۱ و ميگ-۲۳ براي پوشش نيروي زميني خود استفاده مي كرد كه اين پوشش به ناچار منجر به درگيري هوايي بين ايران و عراق مي شد كه مي توان پيروزي هاي ايران در اين زمينه را بيشتر از عراق دانست. مخصوصاً در اوايل جنگ كه آنها در مقابل هواپيماهاي اف-۱۴ ايران توانايي انجام هيچ عملي را نداشتند كه در اواخر جنگ با خريد ميراژ اف-۱ از فرانسه توانستند كمي جنگ هاي هوايي را متعادل كنند. جنگ تحميلي عليه ايران علاوه بر خسارات و تلفات جانبي بسيار، دستاوردهاي ارزنده اي براي نيروي هوايي ايران داشت. نيروي هوايي در اين هشت سال توانست به تكنولوژي ساخت بسياري از قطعات مورد نياز خود دست يابد و در برخي موارد به خودكفايي برسد.
    • توسط onin
      http://www.pinetreeline.org/planes/B-52-10.jpg هواپیمای بمب افکن B-52، بمب افکنی دور برد و در کلاس سنگین وزن است که می تواند گونه های مختلفی از ماموریت ها را به انجام برساند. این هواپیما قادر به پرواز در سرعت های بسیار بالا، البته زیر سرعت صوت و در ارتفاع بالغ بر 50,000 پا پرواز بوده و توانایی حمل بمب های هسته ای یا اتمی و همچنین بمب های معمولی را نیز دارد. http://www.saceliteguard.com/images/B-52 H dropping M-117 750 pound bombs.jpg هواپیمای بی 52 برای مدت بیش از 35 سال تنها بمب افکن دارای سرنشین سنگین وزن ایالات متحده بوده است. این بمب افکن، قادر به پرتاب و شلیک بیشتر سلاح های موجود است و حتی بدین صورت، بیم آن می رود که پس از به روز ساختن سیستم های اویانیکی و پیشرانه ها و دیگر قمست های آن، این هواپیما تا سال 2045 نیز در خدمت باشد. البته این بمب افکن آمریکایی را BUFF که مخفف عبارت Big Ugly Fat Fellow و به معنای مرد چاق گنده زشت است، نیز می نامند. اولین مدل هواپیمای بی 52 در سال 1954، اولین پرواز خود را انجام داده و مدل B آن نیز در سال 1955 وارد خدمت گشت. به طور کلی 744 بمب افکن بی 52 ساخته شده و آخرین گونه آن نیز که مدل H نامیده می شود، در سال 1962 تحویل شد. این بمب افکن استراتژیکی، دارای بردی برابر با 14,162 کیلومتر است که از این رو، هواپیمایی میان قاره ای یا کانتیننتال گفته می شود. البته این برد، در حالت بدون سوخت گیری هوا به هوا اندازه گیری شده است، و در غیر این صورت، برد این هواپیما، با سوخت گیری هوا به هوا می تواند نا محدود باشد. در این هواپیما، از مدل جی به بعد تغییراتی در شکل بدنه مانند کوتاه تر شدن سکان عمودی یا همان پایدار کننده عمودی آن داده شد. http://www.militarypictures.info/d/294-3/B-52.jpg این بمب افکن سنگین ساخت شرکت بوئینگ بوده و از هشت موتور توربوفن پرات اند ویتنی TF-33 هر یک با قدرت کشش بیش از 7000 کیلوگرم بهره می برد. بالاترین سرعتی که این هواپیما قادر به دستیابی به آن است، حدود 0/8 ماخ بوده که معادل 650 مایل بر ساعت نیز می باشد. هدایت این هواپیمای بمب افکن بر عهده 5 خدمه بوده که سیستم صندلی خدمه ها، از توانایی اجکت یا پرتاب کردن در مواقع خطر نیز برخودار است. لازم به ذکر است که قیمت تمام شده این هواپیمای غول پیکر، حدود هفتاد و چهار میلیون دلار می باشد.
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.