RezaKiani

لوئیجی دوراند دلاپنه؛غورباقه خطرناک

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

آسمان شب در دریای مدیترانه زیبا است اما لوئیجی فرصتی برای تماشای آسمان نداشت. او و 5 کماندوی دیگر ساعتی پیش از یک زیردریایی ایتالیایی در نزدیکی شمال مصر پیاده شده بودند. این 6 کماندو حرفه ای ترین سربازان نیروی دریایی ایتالیا بودند و در هیچ کشوری نظیری برای آنها یافت نمی شد. آنها سوار بر زیردریایی های کوچکشان شدند و به سوی بندر اسکندریه حرکت کردند. ایتالیایی ها به شوخی این زیردریایی های دو نفره را خوک می نامیدند. وظیفه آنها حمله به کشتی های انگلیسی مستقر در بندراسکندریه توسط مینهای چسبنده بود.

در نوامبر 1941 ناوگان مدیترانه برتانیا در وضعیتی وخیم به سر می برد چرا که تنها دو نبردناوعملیاتی در اختیارداشت. نیروی دریایی ایتالیا وضعیت ناوگان دشمن را به دقت بررسی کرده بود و نقشه ای کشیده بود تا کار آن را یکسره کند. اگر ایتالیا می توانست این دو ناو را از دورخارج کند آنگاه کاروانهای دریایی این کشور می توانستند به راحتی نیروهایشان را در سواحل لیبی پیاده کنند و جنگ در آفریقا را به موفقیت برسانند. شب 18 دسامبر برای انجام این حمله در نظرگرفته شد.

لوئیجی و دوستش بیانچی به سمت ناو عظیم والیانت رفتند و دو خوک دیگر به سمت ناو کویین الیزابت و یک تانکر که در بندرپهلو گرفته بود حرکت کردند. قرار بود تا پس از اتمام ماموریت هر 6 کماندو به عرشه زیردریایی مادر بازگردند و از آنجا راهی خانه شوند. اما انگلیسی ها هم آنقدر احمق نبودند که حفاظت از مهمترین پایگاهشان در مدیترانه را به قضا و قدر واگذار کنند. ورودی های بندر به وسیله تورهای محکم فلزی پوشانده شده بود و نگهبانان زیادی هر حرکتی در دریا را زیرنظر داشتند.

گذشتن از موانع سخت تر از آن بود که کماندوهای ایتالیایی انتظار داشتند ولی در نهایت لوئجی توانست خود را والیانت برساند. اما در اینجا بخت از لوئیجی روی برگرداند زیردریایی آنها ناگهان غرق شد و بیانچی را به همراه خود به عمق آب برد. لوئیجی سعی کرد تا خود را با شنا به زیردریایی اش برساند و با تقلای زیاد توانست مینهای چسبنده درون آن را به ته ناوجنگی دشمن متصل کند. هنگامی که لوئیجی بالا آمد دید که بیانچی به دلیل مشکلات دستگاه غواصی اش به روی آب آمده وبا زحمت سعی می کند تا خود را به یکی از تیرهای اسکله برساند. بازهم از بخت بد نگهبانان انگلیسی در همان زمان سر رسیدند و کماندوهای ایتالیایی دستگیر و برای بازجویی برده شدند.

افسران انگلیسی سعی داشتند که هدف ماموریت آنها را بفهمند اما لوئیجی و بیانچی طبق قانون ژنو تنها نام، درجه و شماره خود را تکرار می کردند. افسر کشیک به ناچار فرمانده کل ناوگان متفقین در مدیترانه ،دریاسالار کانینگهام، را در نیمه شب بیدارکرد. کانینگهام پس از اینکه به خود آمد به سرعت وضعیت را دریافت و فهمید که هر لحظه امکان دارد تا والیانت منفجر شود. او دستور داد تا لوئیجی و بیانچی را در ته ناو حبس کنند تا از ترس جانشان هم که شده به زبان آمده و محل مواد منفجره را لو دهند. لوئیجی به همرزمش گفت که امیدی برای آنها وجود ندارد اما می توانند با شادی بمیرند چرا که با مرگشان کشتی دشمن را نیز به زیرآب خواهند برد.

پس از کوتاه زمانی صدای دو انفجار به گوش رسید. کماندوهای دیگر توانسته بودند یک نفتکش و یک ناوشکن انگلیسی را غرق کنند. پس از مدتی لوئیجی نگهبان را صداکرد و درخواست کرد تا ناخدای انگلیسی را ملاقات کند. تنها 10 دقیقه به انفجار کشتی باقیمانده بود که لوئیجی به ناخدا مورگان گفت:" ناخدا، به شما پیشنهاد می کنم که همین الان کشتی را تخلیه کنید و جان خدمه آن را نجات دهید. والیانت تا چند دقیقه دیگر منفجر خواهدشد." مورگان از وی خواست که محل نصب مواد منفجره را مشخص کند اما لوئیجی بازهم با شجاعت از پاسخ دادن به فرمانده دشمن سرباز زد. مورگان دستور داد تا لوئیجی را به سلولش بازگردانند و دستور تخلیه کشتی را صادرکرد. پس از مدتی والیانت تکان سختی خورد و صدای رعدآسایی به گوش رسید اما لوئیجی و بیانچی توانستند به صورت معجزه آسایی از چنگال مرگ بگریزند. چند دقیقه بعد کویین الیزابت هم منفجرشد و جشن ایتالیایی ها کامل شد هرچند که چند دقیقه بعد باقیمانده دوستان لوئیجی نیز دستگیرشدند.

در سال 1945 به لوئیجی و بیانچی مدال طلای شجاعت داده شد و این مدالها را دریادار مورگان ،یعنی همان ناخدای والیانت، بر سینه آن دو نصب کرد. لوئیجی دوراند دلاپنه در سال 1992 فوت کرد و نامش را به یکی از ناوشکنهای مدرن نیروی دریایی ایتالیا بخشید. وینستون چرچیل درباره او نوشت:"نمونه شگفت انگیزی از شجاعت و خوش مشربی."


تصویر

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

وینستون چرچیل درباره او نوشت:"نمونه شگفت انگیزی از شجاعت و خوش مشربی."


تصویر

هنر كرده !
اينجوريه پس به رزمنده هاي ما چي ميگن؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مرد شجاعی بود و مسلما اعتقاد قوی به وطن خود داشت که حاضر به چنین کاری شد. :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

هنر كرده !
اينجوريه پس به رزمنده هاي ما چي ميگن؟

لوئیجی هم از رزمندگان رشيد ايتاليايي بوده(واسه مردمش)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
فکر کنم اون دوست عزیزمون منظورش این بوده که پس چرچیل دیگه به رزمندگان ما چی می گفت؟! البته در مدح ستایش!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

فکر کنم اون دوست عزیزمون منظورش این بوده که پس چرچیل دیگه به رزمندگان ما چی می گفت؟! البته در مدح ستایش!

مگه برداشت ديگه اي كردين؟
اين يكي بود و تنها كار واقعا مهمش جلوگيري از مرگ انگليسي ها بود كه اشتباه هم كرد.
ولي سربازاي ما مي رفتن رو مين اونا حتي زير اتو(در اسارت) و شكنجه هاي سخت هم دهنشونو مي بستن حالا اون آقا چيكار كرده جلو 4 تا سيلي وايستاده؟
اونم يه كماندوي تمام حرفه اي كه از عواقب خطرناك دهن لقي خبر داشته!!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سرگروهبان مکه عزیز سلام علیکم و رحمه الله و برکاته بابا ای ول بنده خدا رو بردن کف کشتی بستنش. خودش هم می دونسته تا چند دقیقه دیگه کشتی قراره بره توی اوج آسمون. بعد شما میگی 4 تا سیلی بهش زدند؟ جل الخالق!!! عجب! بعدش هم رضا فدات بشه . این بابا یکی نبود. هزاران هزار نفر مثه این تا بحال درجنگهای مختلف جونشون رو واسه دفاع از کشورشون داده اند. حالا کارنداریم که توی اون جنگی که طرف شرکت داشته طرف حق بوده یا باطل. من نمی دونم با کوچکتر جلوه دادن دیگران آیا می تونیم خودمون را بزرگ نشون بدیم؟ من که فکر نکنم. درضمن درباره سربازهای خودمون هم یه مطلب در همین بخش جنگ آوران نوشتم. اسمش شبی در سکوی نفتی است. فرق ما با خارجی ها اینه که اونها قهرمانهاشون رو میشناسن و ازشون تقدیر می کنند ما نمی شناسیم و تقدیر هم نمی کنیم. مواظب خودت باش رضا

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
درسته اون جونشو پايه اين كار گذاشته ولي جنگ يعني همين حالا اينكه حاضر شده جونشو بده و چرچيل اينطور تقدير كرده پس بايد سربازاي ما هر كدوم رو تو دنيا بزارن رو سرشون (كهالته حقشونه) ولي زيادي چرچيل عزيز رفته تو كفش!!! و البته منم بشدت از اين مسپله كه قهرمانان ما ناشناسن ناراحتم ولي همين الانشم مردم(بي صفت) خودشونو سر اين بنياد شهيد و جانبازان مي كشن واي به حال اينكه اونطور ازشون تقدير شه. البته مردمم حق دارن عملكرد بنياد جانبازان و بعضي جانبازان درپغي و برخي جانبازان كه ايران رو مال خودشون مي دونن باعث اين ذهنيت شده.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.