alala

Editorial Board
  • تعداد محتوا

    5,269
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    144

تمامی ارسال های alala

  1.   خیلی عجیبه این عمق از تنفر و کینه. اصلا طبیعی نیست. قطعا این یک کینه ی مقطعی و دو سه ساله نیست. معلومه یک پیشینه ی تاریخی داره و شاید بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به همراه تحقیرهای متعدد اعراب بعد از جنگ های با رژیم صهیونیستی و پس از اون تحقیرهای حاصل از پیشتازی جمهوری اسلامی در استقلال به همراه سرخوردگی شدید مسلمانان زیر پرچم عربستان که نوعی از ملاحظه کاری توام با باج دهی به غرب را دنیال میکرد هم باعث تشدیدش شده. به نظر این نفرتِ ریشه در تاریخ داشته تنها با کاتالیزور حوادث سوریه زودتر خودش را نشون داد والا این چیزی را که من میبینم دیر یا زود با جرقه ای با قدرت انباشته ی بیشتر یک روزی بروز می کرد.
  2.   خب مشکل اینجاست ما در این زمینه نه توانش را داریم، نه تجربش را و نه همراهی رسانه ای را. اولا خودمون به عنوان یکی از طرف های متهم! درگیر در سوریه به واسطه بمباران رسانه ای عربی و غربی (و ترکی) در افکار عمومی غرب و عرب و منطقه معرفی شدیم و بنابراین هر حرکتمون به منافعمون تعبییر میشه و اصولا موج ساز نخواهد بود. نه عکس هامون برد خواهد داشت و نه داستان هامون. رسانه های غربی هم که توان موج سازی دارند هیچگاه نه شروع کننده خواهند بود و نه ادامه دهنده که اتفاقا با نوع خبررسانیشون مثلا در مورد دو شهرک شیعی اتفاقا عکس واقعیات دارند حرکت می کنند.   موج سازی داخلی هم امکانش نیست چون به قول هادی خامنه ای اصلاح طلب، یک بخشی از اصلاح طلبان که اتفاقا خبره مباحث رسانه ای هستند و در بخش رسانه ای با نشریات متعدد و حضور پررنگ و تاثیر گذار در شبکه های اجتماعی توان موج سازی دارند اصلا بحث سوریه را از چشم طرف های غربی میبینند و به خاطر نوع نگاهشون اصلا هم دوست ندارند وراد قضایایی بشند که شاید تعبییرهای دیگه ای ازش صورت بگیره (خدشه دار شدن حس اپوزیسیونیشون)و همون پرداختن به آیلان ها و کوبانی ها را بیشتر میپسندند. (البته هادی خامنه ای با وجود نظرات تندش این را غلط میدونه از طرف دوستانش). نیروهای مذهبی متوجه عمق فاجعه هم تا به حال چندین کمپین حمایتی داشتند که بعد از مدتی به راحتی فراموش شده و اصلا موج ساز نشده.   در مورد ترکیه هم بر خلاف تکفیری های ترمز بریده اردوغان میدان داده!،شیعیان با توجه به  محافظه کاری شبه! عقلانیشون و احتمالا در مورد بخشیشون تحت تاثیر رسانه های ترک اصولا حاضر نیستند آرامش جاریشون را با مواردی جنجالی که در کشورشون ممکنه تعبییر به بحث های سیاسی و مذهبی بشه مختل کنند. عراق هم همچنین، مشکلات برای مردم عادی به قدری زیاد هست که بیشتر فکر خودشون هستند و نیروهایی هم که اهمیت بدند میشه گفت درگیر حوادث جاری کشورشون هستند.   حساب کنید مثلا ایرنا به عنوان رسانه رسمی ایرانی تنها فعالیت هاش در این بزنگاه ها نقل خبر دیده بان حقوق بشر مقیم لندن طرفدار مخالفان هست از وقایع فوعه و کفریا!! یعنی نهایت کار خبرنگارش مراجعه به پیج این آقا و ترجمه خبر و اضافه کردن چند لغت هست.
  3. یک کوبانی شبه محاصره شد و تقریبا تمامی غیر نظامیان وارد خاک امن ترکیه شدند و یک دنیا آماده باش اعلام کرد: از رسانه های اجتماعی تا شبکه های جهانی، از روزنامه ها تا وبلاگ ها و از رادیو ها تا تلویزیون ها و هزاران داستان ساخته شد و عکس بلد شد از مدافعان غیور و بعد هم هواپیماهای پیشرفته از اونور دنیا بلند شدند و سنگینترین بمباران ها را در طول جنگ سوریه کردند و اجازه اعزام نیرو به کوبانی با فشار همه جانبه به ترکیه اخذ شد و از دختر غیور رد گفتند و از مرد شجاع اسلحه به دست و پشت به جنگنده های ائتلاف گرم و براشون از ایران و تا امریکای لاتین و شرق و غرب اشک ریختند و جالب اینکه خود مثلا روزنامه نگاران ایرانی آه و فغان ها سر دادند در پیج هاشون و از کوبانی گفتند و لوگوهاشون را یکسان کردند و چه و چه و بعد:   دو شهرک که نه نیروی نظامی اسد توشون هست، نه ادعای خود مختاری داره، نه نیروی خارجی ایرانی و لبنانی و اصولا نه به کسی کاری دارند و نه درخواستی جز زندگی در جایی که هستند و سال ها خونشون بوده و بعد توسط جنایتکار ترین که خیر، وحشی ترین موجودات روی زمین محاصره شده و به روشنی هم اعلام کردند و نشون دادند در صورت ورود نه به کسی از کودک و سالخورده رحم می کنند و نه از جنایت و توحش کم میزارند و اونوقت واکنش ها اصلا وجود ندارند که در مورد سطحشون صحبت کنیم. نه اون روزنامه نگار مدعی ایرانی که در دفترش نشسته تا همراه موج لایک کنه و اصولا سمت جائیکه مثلا حتی حرف حمایت ایران ازش وجود داره نره، نه اون رسانه های مضحک جهانی مدعی حقوق بشری.   بعد هم خود ما که بعد از مدتی میاییم و در بحث هامون متر حقوق بشر! غرب و شاقول تمدن کشورهای توسعه بافته و تراز بی طرفی رسانه هاشون را مبنا قرار میدیم.   =============================== و اما در مورد نیروی نظامی که هر گونه ارسالش در صورت عدم وجود یک نقشه شکستن محاصره از دو سمت به نظر غیرعقلانی است. یادمون باشه شهید بیضائی یکی از نیروهای خوب ایرانی بود که اگر اشتباه نکنم با یک خمپاره ساده سرگردان شهید شد. ارسال زبده ترین نیرو به یک محیط محاصره شده هر روز زیر خمپاره یعنی تلفات دادن ساده و روزانه. ارسال کمک های نظامی که حرفی درش نیست ولی به نظر مساحت اجازه ارسال انبوه و با هواپیما را نمیده و برای همین محدود به کمک های هلیکوپترها است. تنها راه فشار نظامی و سیاسی هست. از بعد فشار سیاسی ترکیه که بعید میدونم به هر گونه حرکت متعارف مذاکره ای پاسخی بده، اصولا به نظر مدت هاست درب مذاکره را برای باز بودن دست وحوش و کنترل ناپذیریشون بسته. راه های غیر متعارف هم برای ما در دسترس نیست. فشار نظامی میمونه که اون هم با در نظر گرفتن معذورات اخلاقی! باز هم گزینه ها محدود میشن به مواردی که ارتش سوریه با توجه به فواصل حضورش در نقاط پراکنده حاضر به پرداخت هزینه هاش نیست و ما هم در صورت عمل باید اینبار آشکار و پر حجم وارد بشیم و با چند نیروی نظامی و مستشاری امکانش نیست.
  4.   بندگان خدا به این یمنی ها اعم از شمال و جنوب به اندازه مساوی ظلم رفته! به قدری همه از سوء تغذیه رنج می برند که تمیز دادنشون سخت هست. :)
  5. اگر همراه با ناوگروه ارسالی اخیر تعداد متناسب و مناسبی سلاح ضد زره - و شاید دوش پرتاب - به خلیج عدن ارسال بشه، امکانش هست با قایق های کوچک تر و با پهلوگیری در فاصله مناسب (که قاعدتا باید در آبراه بین المللی باشه چون کشتی های مصری و عربستانی قطعا ناوگروه ایرانی را تحت نظر خواهند داشت ) این سلاح ها حتی در تعداد بسیار محدود به مناطقی در غرب یمن از قسمت جنوب غربیش تا قسمت های غربیش ( هر جا که مناسبتر باشه) شبانه ارسال بشه؟
  6. اگر نصف میزان تاوی که در اختیار النصره و راتش آزاد بود در اختیار حوثی ها بود هر چند با حمایت هوایی انبوه و قدرتمند عربستان چه جنگنده و چه آپاچی ها و  زرهی فراوان و پیشرفته و نیروی زمینی گسترده متشکل از چند کشور؛ اونوقت تلفات واقعی زرهی و انقراض! اش به معنای واقعی کلمه نمود پیدا می کرد در یمن..
  7.   رئیس جمهور گفت: آنهایی که روی کلمات این توافق پرافتخار که در آینده در خصوص جزئیات آن سخن خواهم گفت، نظر دارند، بدانند که نخواهم گذاشت عده ای افراطی بخواهند به امید این ملت ضربه بزنند.   انصفا رئیس جمهور خوب تهدید میکنه! :) ولی اگر توافق تا این حد عزت مندانه هست. تفسیرهایی که به قول دوستمون یا 2 ظهر پخش میشه و یا 8 صبح جمعه و همش هم به قولی دروغ هست و توجه به کلمات و در ضمن روز بعدش با پاسخ هجومی و سیل آسای دولتیان در رسانه های متعدد اعم از تصویری یا مکتوب مواجه میشه و در یک سلسله! روزنامه که  لااقل سه برابر روزنامه های طرف مقابل هستند با تیترهای آنچنانی مواجه میشند و در ضمن در همون برجام صدا و سیما سخنان دو طرف را منتشر میکنه و همه وقت کافی برای اظهار نظر و حتی دعوا دارند دیگه چرا باید امید مردم ناامید بشه؟؟ علاوه بر این فکر کنم همه میدونیم برجام از چند ماه اگر نگیم از چند هفته پیش تقریبا عملی شده (لااقل برای ما و ترتیبات با آژانس) و در نهایت هم شورای امنیت ملی اون را تصویب خواهد کرد( موردی که باعث شد من به شخصه انگیزم را برای ادامۀ بحث های هسته ای از دست بدم و تاپیک را هم دیگه دنبال نکنم ) حالا هم به خاطر فشار و نفرات دلت و هم به خاطر اینکه به نظرم هزینۀ عدم اجراش برای ما فاجعه بار خواهد بود مگر اینکه دستگاه اطلاعاتی کشور واقعا از وجود نقشه ای از ورای این توافق توسط دشمن که مثلا خطر حمله ای یا چنین چیزی خواهد بود آگاهی داشته باشه  پس این نقدها و تفاسیر چرا باید دلواپسمون! کنه و تهدید کنیم بقیه را؟
  8.   اگر قبل تر ها بود شاید اردوغان چنین رویی داشت که چنین بی حیا! دروغ بگه ولی اگر الان هم از روی دریدگی! چنین چیزهایی بگه بعید میدونم دیگه کسی جز چند عرب جاهل که از فرط کینۀ ایران شیطان هم بهشون از دوستی و عفت و پرهیزگاری بگه باورش می کنند کس دیگه ای وقعی به حرف هاش بزاره. حالا هر چه قدر بهانه هم می خواد مثل موارد اینچنینی به دست بیاره. اصولا وقتی طرف چنان مرزهای توحش و دروغ و ریا را خصوصا پشت سر گذاشته که هر کار کثیف خودش را بر ضد مسلمانان در باطن و در ظاهر به نفع مسلمانان با کمک رسانه ها و سیاستهای همتایان قدرت پرست تر از خودش به عنوان عملی نیک ازش یاد میکنه و تو را دیو جلوه میده دیگه شاید ترس از بهانه ندادن به دستش مثال "از ترس تب به مرگ راضی شدن" باشه.   در مورد گروگانگیری هم به نظرم اگر قرار است چنین اقداماتی هم انجام بشه به عنوان آخرین راهکار ( در حالیکه طرف مقابل تو را به عنوان کشور شیعی حامی شیعیان به این سمت هل میده با کشوندن جنگ به نزاعی مذهبی و تحت فشار گذاشتن شیعیان برای تحت فشار گذاشتن کشور شیعه نشین! ) از اونجا که در صورت مورد تایید بودن ما پس قطعا نه اذیت و آزار گروگان ها مدنظر خواهد بود و نه فشار به خانواده هاشون به شکل روانی پس تبلیغات اینچنینی هم براش لازم نیست و این تصاویر کمی آدم را به شک میندازه در مورد منشاء اقدام. میشه اقداماتی پیشگیرانه و گرو نگر! انجام داد. عده ای ( البته هر چه موثرتر بهتر)را تحت اسارت و یا محاصرء کوچک موقت قرار داد و بدون ثیت تصویر و تبلیغاتی که شبیه بشند به تبلیغات گروه های تروریستی، از کانال های نا محسوس به سمع و نظر اردوغان رساند و در مدت اسارت اسرا هم مثل میهمانی اجباری (چون امثال کارگر دخالتی در سیاست های سیاسیونشون ندارند) ازشون نگهداری کرد. در اینصورت اهداف میتونه به نیروهای هم پیمان اردوغان هم گسترش پیدا کنه.
  9.   با وجود کنفرانس قطر و شرکت برخی مسئولان عراقی و طرح بحث برانگیز مجلس عراق در این وانفسا اون هم درست مثل گذشته در آستانۀ یک هجوم برای پاکسازی تروریستها تنها خبری که هست باز هم خبر مشهور "خیانت" در عراق هست. چنان که این واژه گویا با تاریخ عراقی ها و بیشتر هم به ضرر خود عراقی ها قصد دست برداشتن از سر این سرزمین را نداره!
  10.   الشرق الاوسظ اخیرا یک مقاله ای چاپ کرده بود که بشار اسد طرح ایرانی ای که بهش در دمشق تحویل داده شد مبنی بر تقسیم قدرت را رد کرده ( کمی هم در مورد اینکه دیگه ایران را در این مورد نمیشه صد در صد مقصر دونست در ادامه ی بحران و ایران سعی داره قضیه ی سوریه را با راه حلی سیاسی خاتمه بده ) و از طرحی روسی حمایت کرده و این روزها کمی تمایل و تکیش به روس ها بیشتر شده. هر چند قطعا همیشه خصوصا به رسانه های عربی خصوصا و بعضا تحلیل های آبکیشون که دنباله رو موج میزان تنفر و عصبانیت نویسندگانشون از ایران هست نمیشه بدون دیدۀ تردید نگاه کرد ولی اگر خبر کمک های تسلیحاتی روسیه درست باشه شاید دلایلی غیر از کمک های مرسوم قبلی داشته باشه.
  11. در مورد سوریه و موضوع آوارگان و واقعیت ها در برابر دروغ ها و وارونه سازی های آشکار امثال اردوغان به نظرم این صحبت های فابریس بالانش هر چند با توجه به زمان طرحشون و تغییراتی که داشتیم باز هم قابل استناد و توجه باشند.     کارنگی: به نظر می‌رسد که فابریس بالانش، یکی از متخصصان برجسته‌ی سوریه در فرانسه، حوزه‌ی تخصصی غیرمعمول دارد. حوزه‌ی مطالعاتی او جغرافیای سیاسی است و روی اثر متقابل قدرت، اجتماع و سرزمین کار می‌کند. به عنوان استادیار جغرافیا در دانشگاه لیون دو و مدیر گروه تحقیقاتی مطالعات مدیترانه و خاور میانه‌ی این دانشگاه، بالانش مرتباً در رسانه‌های فرانسوی حاضر می‌شود، جایی که مخالفتش با امکان گذار مسالمت‌آمیز سوریه یا سقوط قریب‌الوقوع بشار اسد، موجبات جنجال‌هایی پیرامون وی را فراهم کرد. اکثر پژوهش‌های او به زبان فرانسه هستند، اما به طور روزافزونی در حال ورود به دنیای انگلیسی‌زبان هم هست. فابریس بالانش حاضر شده است تا با گروه «سوریه در بحران» مصاحبه کند، روش‌هایش در تحلیل جنگ سوریه را توضیح دهد و دیدگاه‌هایش در مورد وضعیت را شرح دهد.   لطفاً مختصر بگویید که چگونه به سراغ موضوع سوریه رفتید. من در سال ۱۹۹۰ در زمان نوشتن پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد، شروع به کار روی سوریه کردم. بین ۱۹۹۲ و ۲۰۰۰، به عنوان بخشی از پایان‌نامه‌ی دکترای جغرافیای سیاسی، مشغول کار بر روی تحقیقی طولانی درباره‌ی روابط بین علوی‌ها و مقامات دولتی شدم، که در سال ۲۰۰۶ با نام «منطقه‌ی علوی و دولت سوری» منتشر شد. در طول این دوران، من برای مدت شش سال در سوریه زندگی کردم، حامی‌گرایی مبتنی بر فرقه را که جامعه‌ی سوریه را شکل داده بود شرح دادم و نتیجه‌گیری‌ام این بود که در زمان مرگ حافظ اسد در سال ۲۰۰۰، سوریه وضعیتی مشابه یوگسلاوی بعد از مرگ مارشال تیتو دارد، و در نتیجه خطر تجربه‌ی سرنوشتی مشابه بالاست.   در دسامبر ۲۰۱۱ مقاله‌ای با عنوان «جغرافیای شورش سوریه» نوشته بودید. مقاله، تعارض سوریه را بر اساس عواملی اجتماعی و فرقه‌ای، مقدر می‌دانست و اپوزیسیون مسلح را تقریباً به تمامی برآمده از اکثریت عرب سنی – مخصوصاً در میان گروه‌های ناراضی مثل روستایی‌های فقیر- معرفی می‌کرد، در حالی که اقلیت‌ها و مناطق طبقه متوسط به بالا را یا غیرفعال یا حامی فعال رییس‌جمهور توصیف می‌کرد. مقاله‌ی شما یکی از اولین پژوهش‌های ابعاد فرقه‌ای و اقتصادی-اجتماعی درگیری سوریه بود و مدت‌ها قبل از اینکه چنان مباحثی در رسانه‌ها مطرح شود منتشر شده بود، زمانی که هر دو طرف دعوا مشغول انکار کلی مشکلات فرقه‌ای سوریه بودند. چگونه به چنین نتایجی رسیده بودید؟ من از ظهور بحران در سوریه تعجب نکردم. برعکس، حیرت زده بودم که با اینکه تمام شاخص‌های اقتصادی-اجتماعی این کشور در وضعیت قرمز قرار داشتند، چرا این انفجار چند سال زودتر اتفاق نیفتاد. تنش‌های اجتماعی بر سر فقر، تنش‌های ارضی بین مرکز و پیرامون، و تنش‌های فرقه‌ای در سوریه وجود داشت و همه‌ی این تنش‌ها بر هم منطبق شدند. «انفتاح» یا آزادسازی اقتصادی ۱۹۹۱ و اصلاحات لیبرالی سرعت گرفته در دوران بشار اسد، نابرابری اجتماعی‌ای ایجاد کرد که بوروکراسی صلب سوریه از پس مدیریتش بر نیامد، در حالی که به شکل همزمان به رشد روزافزون نارضایتی‌های فرقه‌ای، مخصوصاً علیه علوی‌ها منجر شد. سیستم قدیمی بعثی، دوران کارآمدی‌اش را سپری کرده بود. اقتصاد سوریه نیاز فوری به فضای تنفس داشت، اما رییس‌جمهور جوان نتوانست سوریه را به یک «ببر اقتصادی»[رشد اقتصادی و بهبود وضعیت سریع، شبیه به کشورهای شرق آسیا] تبدیل کند. چنین کاری، تمام نظام قدرتی را که پدرش ساخته بود مورد چالش قرار می‌داد. در نتیجه، وارد جنگ داخلی‌ای شدیم که به سرعت همزیستی فرقه‌ای شکننده‌ی سوریه را نابود کرد. این همزیستی فرقه‌ای، در سال‌های آخر هر چه بیشتر به سرکوب تکیه کرد و هر چه کمتر به توزیع ثروت ملی سوریه.   پس چرا رسانه‌ها و ناظران سیاسی در غرب تا مدت زیادی به این مباحث نپرداختند؟ در زمان هیجان‌زدگی ناشی از بهار عربی، رسانه‌ها حاضر نبودند شورش سوریه را چیزی جدا از انقلاب‌های تونس و مصر ببینند. خبرنگاران، جزییات فرقه‌ای در سوریه را نمی‌دانستند، یا شاید نمی‌خواستند بفهمند. من در این مدت بارها سانسور شدم. روشنفکران سوری اپوزیسیون، که اکثراً برای دهه‌ها در تبعید بودند، گفتمانی مشابه گفتمان اپوزیسیون عراق در زمان حمله‌ی آمریکا در سال ۲۰۰۳ داشتند. بعضی از آنها واقعاً امیدشان برای جامعه‌ای غیرفرقه‌ای را با واقعیت اشتباه گرفتند، اما بعضی – مثل اخوان المسلمین- سعی کردند واقعیت را برای جلب حمایت کشورهای غربی به شکلی دیگر جلوه دهند. در سال ۲۰۱۱-۲۰۱۲، به نوعی مک‌کارتیسم در مورد سوریه رسیده بودیم: اگر می‌گفتید اسد ظرف سه ماه آینده سقوط نمی‌کند، به شما شک می‌کردند که از رژیم سوریه پول می‌گیرید. اعضای اپوزیسیون تبعیدی، شورای ملی سوریه، یکی پس از دیگری در تلویزیون حاضر می‌شدند تا به ما اطمینان بدهند که حوادث فرقه‌ای نادر رخ داده، همه کار سرویس‌های اطلاعاتی اسد بوده‌اند، و وضعیت تحت کنترل است و شورای ملی سوریه نقشه‌ای دارد که هر گونه ریسک جنگ داخلی را از بین می‌برد. بعد از اینکه وزارت خارجه‌ی فرانسه هم با اپوزیسیون سوریه همراه شد، مخالفت با بیانیه‌هایش کار راحتی نبود. همان‌طور که ژرژ ملبرونو و کریستین شه‌نو در کتاب جدیدشان «مسیرهای دمشق» اشاره می‌کنند، «بهتر است مثل دیگران در اشتباه بود تا اینکه به تنهایی صحیح بود».   آیا تعارض سوریه از همان ابتدا تحت تأثیر فرقه‌گرایی بود یا مسائل فرقه‌گرایانه بعداً ظهور کرد؟ از همان ابتدا، تعارض سوریه «فرقه‌ای، اجتماعی و سیاسی» بود. این سه فاکتور به همدیگر مرتبط بودند، زیرا شکاف فرقه‌ای در همه جای سوریه وجود داشت. شورش با هدف کنار زدن اسد، بوروکرواسی دولتی، حزب بعث، سرویس‌های اطلاعاتی، و افسران ارتش سوریه آغاز شد. اما همه‌ی این نهادها پر از علوی‌هایی است که بیش از ۹۰ درصدشان برای دولت کار می‌کنند. می‌شود الگوهای فرقه‌ای را در سراسر نقشه دید. در مناطق مخلوط علوی-سنی، اعتراض‌ها تنها در بخش‌های سنی انجام شد. در لاذقیه، بانیاس، و حمص، راهپیمایان ضددولتی با علوی‌های حاضر در تظاهرات حامی دولت درگیر شدند. این بسیج عمومی حامی اسد تنها به دست دولت سازمان‌دهی نشد. در واقع، بخشی از پدیده‌ی «عصبیه»(همبستگی گروهی) بود که مثلاً در مورد طرابلس لبنان توسط میشل سورا به خوبی توصیف شده است. در استان درعا، تقریباً تمام جمعیت سنی است و تظاهرات‌ها طبیعتاً گسترش یافت، اما دقیقاً در مرزهای استان دروزنشین سویدا متوقف شد؛ ساکنان دروز استان سویدا هیچ همدلی‌ای با آنها نداشتند. در حلب، اختلاف‌ها بیشتر اجتماعی بود و بین مرفه‌ترها و فقرا، و بین ساکنان بومی شهر و مهاجرهای تازه از روستا آمده‌ی زاغه‌نشین. اما عامل فرقه هم در حلب حاضر بود؛ مسیحی‌ها قاطعانه از رژیم حمایت کردند، و کردها همان‌طور که در کانتون‌های خودمختارشان در عفرین، عین العرب، و قامشلی دیدیم، مشغول بازی خودشان شدند. در نهایت، فرقه‌گرایی بقیه‌ی پارامترهای بحران سوریه را تحت الشعاع قرار داد.   در اکتبر ۲۰۱۳، شما یادداشتی درباره‌ی نشان دادن تقسیمات فضای سیاسی سوریه بر روی نقشه منتشر کردید. آنجا تخمین‌هایی در مورد سهم گروه‌های مختلف سیاسی-نظامی از مساحت و جمعیت سوریه زده بودید. آن زمان محاسبه کرده بودید که ۵۰-۶۰ درصد جمعیت داخل سوریه و درصد کمتری از خاک سوریه تحت کنترل اسد و متحدانش باقی مانده است، در حالی که ۱۵-۲۰ درصد جمعیت در اختیار گروه‌های گوناگون عرب سنی است و ۵-۱۰ درصد در اختیار کردها، و بقیه‌ی جمعیت هم کسانی هستند که در مناطق مورد معارضه زندگی می‌کنند. می‌توانید توضیح مختصری بدهید که چگونه این را محاسبه کردید؟ از شروع زندگی در سوریه، نبود منابع آماری و نقشه‌برداری قابل اتکا من را حیرت‌زده کرده بود. محققان و متخصصان صرفاً داده‌هایی را بر اساس مطالعات موردی محلی یا از داده‌های تعمیم‌داده‌شده‌ی استانی حدس می‌زدند. در نتیجه مشغول این شدم که سیستم اطلاعات جغرافیایی‌ای بر اساس سرشماری‌های سوریه و نقشه‌های مساحی درست کنم. در حال حاضر، پایگاه داده‌ای از آمارهای جمعیتی شش هزار شهر و روستای سوریه، به علاوه‌ی داده‌هایی در سطح محلات ده شهر بزرگ در اختیار دارم. این به من این امکان را می‌دهد تا درصد جمعیتی را که تحت کنترل شورشی‌ها، کردها و دولت است تخمین بزنم، گرچه این تخمین بدون غلط نخواهد بود، زیرا اطلاعات کمی از منطقه‌ی جغرافیایی پناهنده‌ها و آوارگان داخلی سوریه داریم.   اعداد مقاله‌ی شما بر اساس وضعیت نظامی در ابتدای تابستان ۲۰۱۳ بود. اتفاقات زیادی از آن زمان افتاده است. می‌توانید تخمینی از وضعیت حاضر ارائه کنید؟ *قبل از هر چیز باید گفت که مهاجرت دسته‌جمعی بزرگی به خارج از سوریه اتفاق افتاده است. کمیساریای پناهندگان سازمان ملل تعداد پناهنده‌های سوری را ۳٫۷ میلیون نفر اعلام می‌کند، اما احتمالاً می‌توانیم یک میلیون نفر دیگر را هم اضافه کنیم که در لیست سازمان ملل نیامده‌اند، زیرا یا آن قدر پولدار هستند که از اردوگاه‌های سازمان ملل اجتناب کنند، یا از مرز به شکل مخفیانه عبور کرده‌اند. در حال حاضر حدود ۱۸ میلیون نفر در سوریه زندگی می‌کنند که در جنگ کشته نشده‌اند و کشور را ترک نکرده‌اند. توزیع آنها به این ترتیب است: سه تا شش میلیون نفر در مناطق تحت تسلط شورشی‌ها، ۱۰ تا ۱۳ میلیون در مناطق تحت تسلط دولت، و یک تا دو میلیون در منطقه‌ی کردنشین. خطای موجود مربوط به آواره‌های داخلی است. آواره‌ها بنا به ادعای کمیساریای سازمان ملل حداقل به ۶٫۵ میلیون نفر می‌رسد، در حالی که همه می‌دانیم که همه‌ی طرف‌ها تعداد آواره‌هایشان را کمتر اعلام می‌کنند تا کمک بشردوستانه‌ی بیشتری دریافت کنند. دستیابی به محل زندگی پناهنده‌های خارج از سوریه ساده‌تر ست، زیرا توسط سازمان ملل ثبت می‌شوند، اما، به نظر واضح می‌رسد که بیشتر حرکت جمعیتی داخل کشور از مناطق ناامن و فقیر تحت تسلط شورشی‌ها به سمت مناطق تحت تسلط دولت است، که ثبات بیشتری دارند و اقتصادشان همچنان جریان دارد. ارائه‌ی داده‌هایی از سرزمین‌های تحت تسلط طرف‌های مختلف ساده‌تر است، اما باید توجه کرد که این فهم دقیقی از واقعیت‌های نظامی به دست نمی‌دهد، زیرا یک منطقه‌ی روستایی بزرگ اهمیت استراتژیک کمتری از شهرهای بزرگ یا محورهای اصلی ارتباطی دارد. دولت سوریه در حال حاضر حدود ۵۰ درصد مساحت کشور را در اختیار دارد، اما ۵۵ تا ۷۲ درصد جمعیت باقی‌مانده در سوریه را پوشش می‌دهد. شورشی‌ها ۴۵ درصد خاک و ۱۷-۳۴ درصد جمعیت کشور را دارند، و کردها کمتر از ۵ درصد خاک و بین ۵ تا ۱۰ درصد جمعیت کشور را در اختیار دارند. از آنجایی که هم گزارش‌های کمیساریای عالی پناهندگان و داده‌های دیگر نشان می‌دهد که اکثر پناهنده‌ها و آواره‌های داخلی از مناطق تحت تسلط شورشی‌ها می‌آیند، می‌توانیم داده‌هایمان را تا حدی اصلاح کنیم و نتیجه بگیریم که بیش از دو سوم جمعیت ساکن سوریه در مناطق تحت اختیار دولت زندگی می‌کنند و کمتر از یک چهارم در مناطق تحت تسلط شورشی‌ها. نمی‌شود به سادگی تخمینی دقیق‌تر از این زد.   اگر نگاه دقیق‌تری به آن ۴۵ درصد خاک و ۱۷ تا ۳۴ درصد جمعیت تحت کنترل شورشی‌های سنی بیندازیم، می‌دانیم که صدها گروه مختلف در این مناطق مشغول به فعالیت هستند. می‌توانید جزییات بیشتری در این باره ارائه کنید؟ مثلاً، داعش در حال حاضر با اغلب گروه‌های شورشی دیگر در حال جنگ است و به عنوان نیرویی کاملاً جداگانه ظهور کرده است. در حال حاضر داعش چه مقدار از مساحت سوریه را کنترل می‌کند؟ فهمیدن اینکه چه اراضی‌ای تحت کنترل گروه‌های شورشی نظیر احرار الشام و جبهه النصره، ارتش آزاد یا امثالهم است به غایت دشوار است. در مورد داعش کار ساده‌تری داریم، زیرا در قلمرو تحت کنترلش تنها گروه موجود است. در حال حاضر داعش حدود سی درصد مساحت سوریه را کنترل می‌کند، البته این شامل مناطق صحرایی عمده‌ای می‌شود. جمعیت تحت اختیار داعش را بین دو تا سه و نیم میلیون نفر تخمین می‌زنم، که ده تا بیست درصد جمعیت کنونی سوریه را شامل می‌شود. با تجمیع گروه‌هایی مثل احرارالشام، جبهه النصره، جیش الاسلام، و گره‌های مختلف ارتش آزاد، به این نتیجه می‌رسیم که حدود ۱۵ درصد خاک و بین یک تا دو و نیم میلیون نفر تحت تسلط این گروه‌ها هستند، گر چه کنترل سیاسی بین گروه‌های مختلف تقسیم شده است یا در بعضی نقاط بین گروه‌هایی به اشتراک گذاشته شده است. باید ذکر کنم که چگالی جمعیتی بین مناطق مختلف تفاوت زیادی می‌کند، مثلاً جیش الاسلام منطقه‌ی بسیار کوچکی را در غوطه‌ی شرقی در حومه‌ی دمشق کنترل می‌کند که کمتر از یک دهم خاک سوریه است، اما چگالی جمعیتی زیادی دارد و بین ۳۵۰ تا ۵۰۰ هزار نفر جمعیت دارد، که به این معنی است که دو تا سه درصد جمعیت سوریه در مناطق تحت سلطه‌ی جیش الاسلام زندگی می‌کنند.
  12. نمی دونم ترجمه تا چقدر صحیحه ولی عامل ترین عامل حمله به کوبانی و نابودیش و مهاجرت و ویرانی و مرگ آیلان کرد اهل کوبانی فرمودند :   رئیس جمهور ترکیه همچنین حامیان دولت سوریه، یعنی ایران و روسیه را مسئول بروز بحران آوارگان در اروپا معرفی کرد. / این کشورها هرگز به دنبال میانجیگری در اوضاع سوریه نیستند، آنها همواره از بشار اسد حمایت کرده اند . آنها هرگز به این موضوع که چگونه باید این رهبر ظالم را از قدرت ساقط کرد فکر نمی کنند.» / " چاره ای جز گفتن این مطلب ندارم زیرا ناراحت هستم. ایران و روسیه سلاح و پول در اختیار بشار اسد قرار می دهند و از رژیم سوریه حمایت می کنند. همه تلاش های آنها در جهت حذف مخالفان (سوری) قرار دارد."
  13.   نمی دونم کلیپی که در رابطه با این شلیک پخش شد کلیپ همین موشک بود یا خیر ولی اون قرائت آرام و مطمئن اون حوثی که آیه را زمزمه کرد خیلی خوب بود حتی قبل از دونستن نتیجه شاید.
  14. متاسفانه شهدای حزب الله هم در این چند روز در زبدانی بالا بوده، هر چند قابل پیش بینیه چون در گستره کوچک تر و ساختمان به ساختمان تله ها و تک تیراندازها و حتی سلاح های نیمه سنگین تلفات را به شدت بالا میبره ولی آیا راهی نیست تنها با توپخانه نقاط باقی مانده را تا حد امکان زیر آتش ببرند؟ هنوز غیر نظامیانی در شهر هستند؟
  15.   به عنوان آخرین گزینه وقتی سیاست و حمایت نظامی جواب نده و چند هزار زن و کودک به جرم مذهبشون در معرض کشتار قرار بگیرند به هر حال باید بر روی گزینه های دیگه ای هم فکر کرد. اصلا هم منظور تکرار وحشی گری تروریستها در مورد دو شهرک شیعی نیست. برای همین پرسیدم شرایط را در این منطقه. مثلا اگر مثل زبدانی بود یعنی اکثرا مسلحین و یا اکثریت با مسلحین بود و حامیانی که نفرت پراکنی میکنند و اشتیاق به جنگ دارند و از این قبیل .. والا که در مورد یک شهرک کاملا مسکونی که واقعا کاری هم به جنگ ندارند و نیرو براش ارسال نمیکنند و حامی فعالش هم نیستند که خیر انسانی نیست حرکتی انجام بشه. ولی منظور از فشار هم همونطور که ذکر شد وحشی گری النصره و رفقاش نیست. اگر مسلحینی وجود دارند که مانع مثلا تسلط سوری ها بر منطقه هستند با گشودن هوشمندانه جبهه ها ( مثلا یک پیشروی زمینی بدون خمپاره باران مناطق شهری و بمباران ) برای ورود به شهرک یا نشان دادن قصد ورود جبهه هایی در خطوط تماس ایجاد کنند و خود همین باعث گسیل نظامی ها به اطراف منطقه مورد نظر میشند  و خود همین لااقل فشار روانی بر تروریستها و خانواده هاشون ایجاد میکنه تا شاید کمی از فشار روی دو شهرک کم کنند. تاکید میکنم بدون خمپاره و موشک باران و حمله به مناطق غیر نظامی..   هر چند باید امکانش با این شرایط سنجیده بشه..
  16. به نظر فارس بالاخره این نقاب پز اخلاقی غیر قابل دفاع! در این وانفسای وحشی گری بی حد و مرز تروریستها را کنار گذاشت و با تئوری چشم در برابر چشم و یک تحلیل صریحترپا وسط گذاشت. حالا چقدر عملی باشه دوستان مطلع اوضاع سوریه بهتر میدونند نظر بدند. خصوصا اگر به گفته فارس واقعا شرایط همینطور باشه که میگه یعنی حضور اطرافیان و وابستگان برخی تروریستهای مهاجم به دو شهرک بی دفاع :   مطرح کردن فشار بر «الوعر» برای آتش‌بس در «فوعه و کفریا» به نظر می‌رسد با شکست مذاکرات و مخالفت گروه‌های تروریستی برای آتش بس، آزادسازی شهر الزبدانی که محل تجمع تروریست‌های محاصره شده است تنها راه نجات مردم مظلوم الفوعه و کفریا نباشد و می‌توان از گزینه دیگری نیز به نام «الوعر» استفاده کرد.   منطقه راهبردی الوعر در غرب شهر حمص در مرکز استان حمص واقع شده که به صورت رسمی بنام «حمص الجدید» شناخته می‌شود و به دو بخش «الوعر قدیم» و «الوعر جدید» تقسیم می‌شود. به گزارش فارس، با آغاز بحران سوریه در سال 2011، منطقه الوعر به محل‌های تجمع تعداد زیادی از گروه‌های تروریستی تبدیل شد اما نیروهای سوری با عملیات‌های متعدد موفق شدند این منطقه را از تمامی محورها در محاصر کامل قرار دهند و عرصه را بر تروریست‌ها در این منطقه تنگ‌تر کنند.   اهمیت گزینه «الوعر» برای نجات مردم محاصره شده الفوعه و کفریا از این جهت است که خانواده ها و همرزمان تروریست‌هایی که علیه مردم الفوعه و کفریا در استان ادلب جنایت می‌کنند در این شهر (استان حمص) مستقر هستند و به نظر می‌رسد شهر الوعر می‌تواند اهرم فشاری باشد تا رهبران تروریست‌ها در تصمیم خود مبنی بر قتل عام زنان و کودکان و خانواده‌های شیعیان الفوعه و کفریا تجدید نظر کنند. سران تروریست‌ها و هم‌پیمانان آنان در منطقه اگر به راه حل مسالمت آمیز رضایت ندهند و پیشروی خود را به داخل شهرک‌های شیعه نشین الفوعه و کفریا ادامه دهند، ارتش سوریه و نیروهای دفاع ملی برخلاف میل باطنی مجبور خواهند شد در کنار آزادسازی شهر زبدانی، گزینه الوعر را نیز انتخاب کنند و یک بار برای همیشه تکلیف همرزمان و اطرافیان محاصره شده تروریست‌ها را روشن می‌کنند و عواقب آن برعهده کسانی است که به آتش بس و مذاکره پایبند نبودند.   http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940610001095
  17.   خودش یک مشکل بزرگه. تمام جنایات داعش از فرط شناعت! و گستردگی کم کم عادی شده ولی وقتی در جبهه مقابل که دامنش از این جنس وحشی گراها تا حدود زیادی مبراست یک چنین خطایی سر میزنه دیگه جلوی رسانه های موثر و بی شمار و کاربران منتظر مخالف را نمیشه گرفت. حالا ممکنه روزی صدها کلیپ وحشی گری داعش و النصره و ارتش آزاد را ببینند و حتی در دل تحسین کنند و ولی کافی است چنین خطایی بروز کنه تا روح کانت! و شوپنهاور!! را احضار کنند!! و تبدیل بشند به پروانه های صورتی ای که تا به حال مرگ یک غنچه رز را هم به چشم ندیدند و دلشون از این جنایت لرزیده. افزون بر اینکه با یک پیش عبارت " حشد الشعبی طرفدار ایران " در همه ناسزاهای عرب و ضد انقلاب و سبز داخلی حتی بدرقه میشه که دیگه در بستن پرونده ایران به نظرشون کفایت میکنه.   بازتاب زیاد و بدی داشت این کلیپ هر چند باز از  منتقدان سرسخت  داخلی نظام هم بودند کسانیکه اتفاقا این خشونت را در مقابل امثال داعش تایید میکنند و اظهار میکنند باید طرفداران داعش هم وحشت را تجربه کنند که بحث ما نیست.
  18. بدون شک الان خوشحالترین ترک ها هستند. شاید حتی آرزو داشته باشند تمام آثار باستانی منطقه ( عراق و سوریه که از دست رفت ) نابود بشند تا یگانه مقصد توریستی و شاید در آینده به مرور با جعل تاریخی یگانه تمدنی که اثری! ازش باقی مونده در منطقه به عنوان مقصد گردشگران شناخته بشه.   تمام این جنایات در دو شهرک شیعی و یمن و عراق و سوریه و بعد هم اون ژست های اوایل اردوغان و حتی گریزی که به بحرین زد و به عنوان یکتا مرد منطقه که دستش به خون حتی درختی! هم آلوده نیست و چه ترک تازی ای! هم می کرد و چقدر هم همه را در صادق بودنش و دیو بودن بشار و فرشته بودن خودش مطمئن کرده بود و ولی پای منافع هم نه، پای نابودی کشورش هم نه، پای جنگ داخلی و قصد سرنگونیش هم نه، بلکه پای هیچ چیز دیگه هم نه!!! همینکه بوی کسب قدرتی فراتر از مرزها و هم پیمانانی افسار آماده به دماغش رسید چنان دیوی نشون داد که دیو بشار در برابرش موش بود چه اگر بشار در گستره سوریه درگیر خون بود، اردوغان بی شرمانه خودش را در گستره منطقه از عراق و یمن گرفته تا کردستان عراق و ... به خون آغشته.
  19. اتفاقا دیروز برای دومین بار طی حضور در پدافند فقط به چشم گذرای من در تلویزیون به همراه جمیع خانواده حضور به هم رسونده بودند. امیدوارم این انرژی را به بخش پدافند هم منتقل کنند!
  20. بله، در گفتگوی ویژه خبری بودند در مقابل نجف زاده که البته سوالات دقیقی به نظرم نپرسیده باشه. من تنها بخش انتهایی را دیدم که اون قسمت مربوط به اس-200 که در بالا آوردم و همچنین درخواست ایران برای آپگرید و تغییراتی روی اس-300 که به طرف روسی سفارش داده شده را مهم بودند به نظر.
  21. امیر اسماعیلی الان داشتند میگفتند که اس-200 کامل تغییر پیدا کرده و الان با موشک های صیاد دو و سه طوری عمل میکنه که دیگه نیازی نیست برای پدافند برد بلندمون پدافند دیگه ای برای محافظت نصب کنیم و این سیسم یکپارچه دشمن را غافلگیر میکنه! (نقل به مضمون)
  22. متاسفانه لااقل این سال های اخیر را باید دهه ی سلطه ی مطلق رسانه دونست ( با تولد رسانه های گروهی اجتماعی و  موبایلی یکی پس از دیگری و افزوده شدن قدرت رسانه بیش از پیش و در همه حال و همه ی اقشار ) .   القائاتی که در حجمی گسترده و کاملا موثر بواسطه ی تصاویر کنار هم چیده شده بر قشر عظیمی از مردم با احساسات گوناگون صورت میگیره جایی برای گفتگو باقی نمیزاه. جالبه مثلا در مقایسه دو جبهه ی فعلی که یکی در نهایت دارای یک المنار محدود و العالم و پرس تی وی نصفه و نیمه با مخاطبین بسیار بسیار محدود هست جبهه ی طرف مقابل تقریبا دارای تمامی ابزارهای موجود رسانه ای باقی دنیاست!!! از الجزیره غالب بر اعراب گرفته تا رسانه های قدرتمند غربی و باقی کوچک و بزرگ ها و همچنین برای رسانه های جدیدی چون توئیتر و شبکه های اجتماعی و حتی ابزرای به نام کامنت در ذیل اخبار میلیون ها عربی که تغذیه ی اولیشون را در الجزیره و امثالهم شدند و حالا اون را در تیراژ صد ها میلیونی بازنشر میدند و با هم افزایی و دیدن موافقین متعدد بر "حق" بودن جبهه ی خودشون هر چه بیشتر ایمان میارند...   جهل آدمی و تحمیقش کاش یک حدی داشت ..
  23. در نظر داشته باشیم قطعا در حداقل فرض موجود ائتلاف از کمک های مشاوره ای و اطلاعاتی ایالات متحده لااقل استفاده میکنه و تجربیات و شیوه ها و تاکتیک های لازم در اختیارش گذاشته میشه. پس بی گدار هم به آب نخواهد زد و احتمالا با یک برنامه منسجم و آگاه به ضغف ها و نقاط قوت اگر قرار به عملیاتی باشه اقدام خواهد کرد.
  24. معلوم نیست. در خبری داشتیم که بحث هنوز روش هست و ایران اصرار داره لااقل یک محموله وارد بشه از قرارداد تا ایران شکایت خودش را پس بگیره طبق قرار جدیدی که گذاشته خواهد شد..
  25. نگرانی از موشک های ایرانی و تجربه موفق (هر چند در شرایط شلیک تک و محدود) این شکارها عربستان را قطعا بیش از گذشته برای سرمایه گزاری در این بخش ترغیب میکنه و علاوه بر موارد قبل و قراردادهای قبلی احتمالا قراردادهای بیشتری و شاید با تنوع بیشتر و حتی رجوع به سایر کشورها و سیستم ها و طرح های جدید سوق میده و در این بخش شاید شاهد یک رشد انفجاری در عربستان باشیم.