MR9

Forum Admins
  • تعداد محتوا

    8,646
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1,373

تمامی ارسال های MR9

  1. [center][size=5][color=#FF0000]بسم الله الرحمن الرحیم [/color][/size][/center] اشاره : دور تازه مذاکرات جامع هسته‌ای ایران و گروه 1+5 موسوم به وین 5 هفته گذشته برگزار شد. در مذاکرات وین 4 قرار بود طرفین نگارش متن توافق نهایی را آغاز کنند که به دلیل زیاده خواهی طرف غربی مذاکرات متوقف شد .مذاکرات کارشناسی در حاشیه نشست شورای حکام، مذاکرات اسلامبول و گفت و گوهای دو جانبه اخیر همگی برای نزدیک کردن دیدگاه ‌ها و کاستن از موارد اختلافی انجام شده است بر اساس گزارش ‌ها و اظهارات مقامات رسمی کاخ سفید یکی از خط قرمزهای اصلی حریف برنامه موشکی و دفاعی ایران است و آمریکا بر آن است که به هر قیمتی که شده برنامه موشکی ایران را در روند مذاکرات وارد کند. بر این اساس خبرگزاری فارس طی یادداشتی به بررسی ابعاد حقوقی برنامه موشکی ایران در مذاکرات پرداخته است که با هم آن را مرور می‌کنیم ؛ مذاکرات هسته‌ای وین4 با فراز و فرودی که روندهای مذاکراتی داشته است، بدون حصول نتیجه‌ای که تصور می‌شد و در دستورکار پیش بینی شده بود، به پایان رسید و چهره‌ای دیگر از این روند را به نمایش گذاشت. عمده ترین علت ناکامی یا عدم پیشرفت مذاکرات را بدون شک باید به رفتار آمریکا نسبت داد که مواضعی زیاده خواهانه را در پیش گرفت و حتی به توافق‌ها و گفت‌وگوهای قبلی هم پشت پا زد و از جمله با اصرار بر «فراهسته ای» کردن مذاکرات، یعنی وارد کردن مساله موشک‌های بالستیک ایران در این مذاکرات، موجب عدم پیشرفت آن شد؛ مقوله‌ای که نه تنها در گذشته بلکه درآینده نیز همچنان جزء خطوط قرمز و رکن واضح مقاومت هوشمندانه است. آمریکایی ‌ها قبل از برگزاری این دور از مذاکرات، با صراحت هرچه تمام‌تر تاکید و اصرار کردند که باید موشک‌های بالستیک بر روی میز مذاکرات قرار گیرد. جی کارنی در همین خصوص گفته بود: «تاکید می‌کنم که برنامه اقدام مشترک (توافق ژنو) به وضوح عوامل توافق نهایی را اعلام کرده است و درباره همه موضوعات مورد نگرانی که لازم به پرداختن به آنهاست صحبت می‌کند. این توافق همچنین به پرداختن به قطعنامه‌های شورای امنیت اشاره می‌کند از جمله مسائل مربوط به موشک‌های بالستیکی که قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای دارند. بنابراین موشک‌های بالستیک جزو مباحثی هستند که لازم است بخشی از توافق جامع در باره این چالش و اختلاف باشند و این نگاه ماست» بدون شک، برداشت کارنی که پیش از آن، توسط وندی شرمن هم در کمیته‌های نظامی کنگره مطرح شده بود، مبتنی بر یک تفسیر خودسرانه و آمریکایی از توافق ژنو است. زیرا همانگونه که در تحلیل حقوقی - کارشناسی این توافق خواهیم دید، مسائل موشکی که جزیی از قطعنامه‌های غیرقانونی شورای امنیت علیه کشورمان هستند، مسائلی فرعی و وابسته هستند که بر یک مساله اصلی (ابهام مورد نظر غرب در ماهیت برنامه هسته‌ای صلح آمیز کشورمان) استوارند و برای حل قطعنامه ها، باید بر مسائل اصلی و پایه‌ای تکیه شود و نه مسائل فرعی که از موضوعات اصلی نشات گرفته اند. [size=5][color=#0000FF]رهبر معظم انقلاب: برنامه دفاعی ایران مطلقا قابل مذاکره نیست[/color][/size] از حیث شناخت موضع ملی کشورمان در این زمینه، به نظر می‌رسد که اجماع ملی در سطوح مختلف کشور و بر پایه نگاه مقام معظم رهبری این است که «موشک‌های بالستیک و قدرت دفاعی ایران، مطلقاً قابل مذاکره نیست». مقامات نظامی کشور هم همین موضع را به صورت شفاف مطرح کرده اند؛ موضعی که هم رویه بین‌المللی (نگاه مشترک همه کشور‌ها در جهان نسبت به مسائل نظامی دفاعی) و هم نگاه صریح برخی از اعضای 1+5 هم بر حمایت از آن تاکید دارند. بنابراین، نه تنها اصل بر قابل مذاکره نبودن موشک‌های بالستیک در مذاکرات هسته‌ای است، بلکه این اصل، مطلق و فاقد استثنا است. زیرا هیچ کشوری اجازه نمی‌دهد که مبنای بازدارندگی اش مورد مذاکره قرار گرفته و دیگران در این قالب، در مورد آن اعلام نظر نمایند و یا حد و حدودی برای آن تعیین کنند.غربی‌ها هم که در این خصوص و اصرار بر حقوق حاکمیتی در زمینه‌های امنیتی، رویه‌ای طولانی دارند و در هر حال، این یک قاعده عام بین‌المللی است. مبنای ادراک ملی از مذاکره پذیر نبودن موشک‌های بالستیک، این است که باز شدن پای مسائل نظامی، آن هم موشک‌های بالستیک، به مذاکرات، پیامدهای منفی بر امنیت ملی خواهد داشت و رویکرد استثناسازی ایران را در زمینه مسائل دفاعی متعارف اعمال خواهد کرد؛ رویکردی که غربی‌ها پس از مواجهه با موج پیشرفت‌های جنبش نرم افزاری در صنعت دفاعی ایران، سال‌ها برای محدود کردن آن از مجرای «بین المللی کردن نظارت بر فعالیت‌های نظامی متعارف» کشورمان نقشه کشیده و دیدگاه و طرح داده اند. به همین دلیل است که مقامات عالی دفاعی بار‌ها مخالفت خود را با این مساله ابراز داشته اند. در میان تمامی اظهارنظرهای نظامی، فرماندهی کل قوا در بیانات روز 20 فروردین 1392 مصادف با روز ملی فناوری هسته‌ای، با صراحت تمام بر منع غیرهسته‌ای کردن مذاکرات تاکید فرمودند. بر اساس این فرمان که راهبرد کشور است، مذاکرات هسته‌ای باید فقط هسته‌ای باشد و هسته‌ای بماند. بنابراین، «[size=5][color=#FF0000]موشک‌های بالستیک هرگز قابل مذاکره نیست[/color][/size]» به نظر می‌رسد که نگاهی حقوقی به حقوق منشور ملل متحد، به ویژه درباره ارکان و آثار قطعنامه‌های شورای امنیت و به ویژه تفکیک محتوای این قطعنامه ‌ها از تصمیمات اصلی (وضعی و باید و نبایدها) و تصمیمات فرعی یا تضمینی (وضع تحریم ‌ها در حمایت از اجرایی شدن تصمیمات اصلی توسط دولت مخاطب قطعنامه)، می‌تواند ظرفیت‌های حقوق بین‌الملل را در حمایت از مواضع کشورمان و حامیان آن مواضع راهبردی روشن سازد. هرچند وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا، در مذاکرات هسته‌ای هم در اظهارات خود در کمیته‌های نظامی کنگره تلاش نموده تا نوعی مبانی حقوقی را برای ورود کردن به مسائل نظامی کشورمان با تکیه بر مفاد توافقنامه ژنو دست و پا کند، اما تفسیر حقوقی این توافق سیاسی نیز چنین امکانی به دست نخواهد داد. [color=#0000ff]از منظر حقوقی، جایگاه بخش نظامی در قطعنامه‌های نامشروع شورای امنیت، تنها به «تحریم» مربوط می‌شود و ترتیبات مقرر در این قطعنامه‌های غیرقانونی، الزامات ماهیتی و وضعی اولیه را در زمینه نه موشک‌های بالستیک ایران و نه صادرات و واردات تجهیزات یا سلاحهای سنگین، در بر ندارند.[/color] [color=#ff0000]گفتنی است که مسائل نظامی ایران در این قطعنامه ‌ها شامل تحریم مقامات نظامی، تحریم واردات و صادرات سلاحهای سنگین و تحریم تامین قطعات و دانش مرتبط با برنامه موشکی بالستیک کشورمان هستند.[/color] [color=#0000ff]در هیچ یک از این سه مورد، شورای امنیت حتی به رغم تصویب غیرقانونی این قطعنامه ها، مسائل نظامی ایران از جمله برنامه موشکی بالستیک را به صورت فی نفسه و «موشک بماهو موشک»، مورد تصمیم گیری قرار نداده است.[/color] [color=#ff0000]بلکه مسائل نظامی ایران به دلیل تصور نادرست شورای امنیت و آژانس در زمینه نگرانی از ارتباط این برنامه ‌ها با مسائل هسته‌ای در شرایط وجود ابهام در ماهیت برنامه هسته‌ای است.[/color] به تعبیر دیگر، ترتیبات تحمیل شده بر امور نظامی و موشکی ایران، جنبه تحریمی دارند و اگر ابهامات واقعی یا ساختگی غرب در زمینه ماهیت صلح آمیز برنامه هسته‌ای کشور حل و فصل شود، مسائل نظامی که حاشیه و تابعی از این ابهامات هستند، مبانی حقوقی خود را از دست خواهند داد. به همین دلیل و بر پایه درک حقوقی بین‌المللی از توافقنامه ژنو، اشاره این توافقنامه به اینکه «در گام میانی، به مسائلی از جمله قطعنامه‌های شورای امنیت پرداخته خواهد شد»، به معنای مجوزی برای قرار گرفتن مسائل مرتبط با برنامه موشکی ایران بر روی میز مذاکرات هسته‌ای نخواهد بود و وندی شرمن، در تفسیر خود در این رابطه، موضع اعمال فشار آمریکا بر مذاکرات هسته‌ای را دنبال کرده است و البته چنین رویکردی، مایه شگفتی نخواهد بود. به همین دلیل، موشک‌های بالستیک و مسائل نظامی و دفاعی هرگز و مطلقاً قابل مذاکره نیست و نه خطوط قرمز ایران، نه مواضع برخی از اعضای گروه 1+5 (نظیر روسیه) و نه توافقنامه ژنو، اجازه ورود به این مسائل را نخواهند داد. با این حال، منابع غربی تلاش‌های رسانه‌ای را علیه برنامه موشکی کشور تشدید کرده اند. رویترز با مدیریت این صحنه، به سوی بین‌المللی کردن نگرانی ‌ها از برنامه موشکی ایران گام برداشته است. [color=#0000ff]در حین برگزاری مذاکرات اخیر وین4، یعنی این رسانه با جهت گیری مشهود ضدایرانی، از انتشار گزارشی محرمانه در سازمان ملل راجع به برنامه موشکی ایران و ماهیت نامتعارف آن خبر داد که به تعبیر این رسانه، تلاش برای پیوند دادن برنامه موشکی با مواد هسته‌ای را تقویت می‌کند.[/color] [color=#ff0000]رویترز با پوشش خبری وسیع به خبری کذب و نادرست، اعلام کرد به یک گزارش محرمانه دست پیدا کرده که نشان می‌دهد ایران تلاش می‌کند به طور غیرقانونی مواد لازم برای برنامه‌های موشکی و برنامه منع شده در حوزه هسته‌ای را به دست آورد.[/color] این رسانه آمریکایی برای اینکه به مانع تراشی‌های آمریکا بر سر مذاکرات توجیه و مشروعیت بدهد، تاکید کرد که موضع آمریکا برای وارد کردن برنامه موشکی بالستیک به مذاکرات وین 4، به دلیل همین گزارش محرمانه بوده است. گفتنی است که این گزارش، هیچ گونه صحتی نداشته و تنها مرجعی که هرچند به صورت غیرقانونی امکان پرداختن به ماهیت و جزئیات پیشرفت‌های موشکی ایران را یافته است، کمیته تحریم و همچنین پانل کارشناسان قطعنامه 1929 است که گزارش این پانل یک ماه پیش در نشست شورای امنیت مطرح شد و به دلیل ابهامات متعدد کارشناسی آن، مورد مخالفت غالب اعضای این شورا قرار گرفت. ضمن اینکه این گزارش، هیچ گونه ادعایی دائر بر نامتعارف شدن برنامه موشکی کشورمان را مطرح نکرده بود. [color=#0000ff]بر اساس برخی گمانه زنی ها، میان اعضای گروه 1+5 هم در مورد قرار گرفتن مساله موشکی در خلال مذاکرات، اختلاف نظر وجود دارد. اما اغلب این کشور‌ها یعنی جبهه غرب شامل انگلیس، فرانسه و آلمان با دیدگاه آمریکا در رابطه با برنامه موشکی ایران موافقند، ولی روسیه تنها کشوری است که از عدم طرح موشک ‌های ایران در گفت‌وگوهای هسته‌ای حمایت می‌کند و چین هم رویکرد خنثی دارد.[/color] [color=#ff0000]نکته مهم این است که طرح این مساله در چشم انداز مذاکرات هسته‌ای و توافق نهائی، آیا مساله‌ای ایذایی نیست؟ [/color] [color=#800080]به نظر می‌رسد که اصرار بر مطرح شدن مسائل موشکی در مذاکرات هسته‌ای، عمدتاً نقش ایذایی را در روند تحقق توافق جامع ایفا می‌کند.[/color] [color=#ff0000]بر این اساس، غرب با متمرکز کردن فضای فکری و سیاستگذاری راهبردی ایران بر مساله موشکی (به عنوان مقوله‌ای غیرهسته ای) و با درک اینکه ایران چه اهمیتی به این مقوله می‌دهد، به دنبال ارتقای امتیازگیری در محورهای هسته‌ای توافق جامع است.[/color] با این برداشت، آمریکا به خوبی از سخت گیری ایران و مقاومت در برابر طرح شدن مسائل موشکی در توافق جامع آگاه است و با درک حساسیت ایران در این زمینه، از اصرار بر سر این موضوع به عنوان دستاویزی برای نزدیک کردن نگاه ایران به مواضع خود در محورهای ماهیتی صنعت هسته‌ای (مسائلی نظیر حدود برنامه غنی سازی ایران) استفاده می‌کند.بنابراین، ضمن تاکید بر مذاکره ناپذیری برنامه موشکی کشورمان، نباید از این نکته غافل بود که غرب در روند توافق جامع یا پایانی، اولویت‌های اساساً هسته‌ای دارد و از آنجا که مسیرهای چنگ زدن غرب به دستاویزهای مرتبط با اعمال فشار بر برنامه موشکی کشورمان حتی خارج از مذاکرات هسته‌ای هم وجود دارد، غرب در اصرار بر این مقوله نه به عنوان تنها مجال ممکن برای محدود کردن برنامه موشکی ایران، بلکه به عنوان اهرم فشار بر ایران برای تعدیل خطوط قرمز خود در زمینه مسائل صنعت ایران و آینده برنامه هسته‌ای صلح آمیز کشور می‌نگرد. بن پایه :[url="http://kayhan.ir/fa/news/16071"]http://kayhan.ir/fa/news/16071[/url]
  2. [center][size=5][color=#FF0000]بسم الله الرحمن الرحیم [/color][/size][/center] [center][url="http://www.uploadax.com/images/11593868533582165536.jpg"]http://www.uploadax....33582165536.jpg[/url][/center] [center][size=5][color=#3366FF]بنده بدون تایید یا رد محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، ترجمه آن را صرفا جهت اطلاع اعضاء محترم این انجمن نظامی از رویکردها و دیدگاه‌های اندیشکده‌های غربی و بحث در این ارتباط مطرح می کنم و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات این گزارش‌ها هرگز مورد تأیید بنده نمی‌باشد.[/color][/size][/center] یک اندیشکده امریکایی با اشاره به نقش برجسته و مهم فرمانده سپاه قدس ایران در عراق به بررسی راهبرد سردار سرلشگر قاسم سلیمانی نسبت به داعش پرداخت.اندیشکده «امریکن انترپرایز» در گزارشی به قلم «ج. مَتِئو» و «اشتون گیلمور» نوشت: داعش همچنان با تصرف شهرها و انتصاب حاکمان بعثی در مسیر خود به پیشروی خود به سمت بغداد ادامه می‌دهد. تهران در واکنش به این اوضاع، و به‌طور خاص [سردار سرلشگر] «قاسم سلیمانی» فرمانده سپاه قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به حالت آماده‌باش درآمده و به ایستادن و نگریستن صرف بسنده نکرده است. [color=#ff6600][b]■[/b][b] ۵ هدف اصلی هدف سردار سلیمانی در عراق[/b][b]■[/b][/color] از دست دادن احتمالی عراق بحرانی حیاتی و مهم برای ایران خواهد بود. از زمان حمله آمریکا به عراق در ۲۰۰۳، [سردار سرلشگر] «سلیمانی» کنترل سیاست‌ها و فعالیت‌های ایران در عراق را در دست داشته است. ازآنجاکه [سردار سرلشگر]«سلیمانی» کمپین حمایت ایران از عراق را طراحی و اجرا می‌کند، احتمالاً محاسبات او این پنج هدف را شامل می‌شود: - نخستین اولویت او هماهنگی با سایر عناصر سپاه پاسداران و ارتش این کشور برای پیش‌گیری از سرایت نبرد داخل عراق به ایران است.[size=5][color=#FF0000] [/color][color=#0000ff]ایجاد یک خط ۱۰۰ کیلومتری تردد ممنوع، نشان از این دارد که ایرانی‌ها آماده انجام عملیات پیشگیرانه برای دفاع از مرزهایشان در برابر هرگونه تهدید خارجی هستند.[/color][/size] - دومین اولویت اساسی [سردار سرلشگر] «سلیمانی»، با نگاه به ایران به‌عنوان مدافع حقیقی جهان شیعه، دفاع از شیعیان و اماکن مقدس عراق است. پس از انتشار گزارشاتی مبنی بر کشتار گسترده نیروهای امنیتی عراقی و فراخوان داعش برای قتل‌عام شیعیان عراق،[size=5][color=#0000FF] ضروری است سپاه قدس و عراقی‌ها دفاع از شهرها و اماکن مقدس بغداد، کربلا، نجف و سامرا را اولویت بخشند[/color][/size]. حفظ این مناطق با توجه به اینکه نیروهای داعش در حال حاضر شبکه‌ها و قابلیت عملیاتی خوبی در بغداد و مناطق پیرامون آن در شمال، غرب و شرق دارند، دشوار است. درنتیجه ایرانی‌ها از آتش‌افروزی‌های داعش برای اتحاد دوباره شیعیان –و همچنین نیروهای خودی در ایران- برای آماده شدن برای نبرد استفاده خواهند کرد. [color=#ff6600][b]■ [/b][b]سردار سلیمانی تمایل زیادی برای باقی ماندن دولت دوست عراق در مسند قدرت دارد[/b][b]■[/b][/color] - سوم اینکه [سردار سرلشگر] «سلیمانی» تمایل زیادی برای باقی ماندن دولت دوست عراق در مسند قدرت دارد. یک عراق- و یا حتی بخشی از عراق- تحت کنترل داعش، غیرقابل‌قبول است و تهدیدی دائمی برای امنیت ایران خواهد بود. این رویه بار سنگین سیاسی، ایدئولوژیک و لجستیکی بر توان [سردار سرلشگر] «سلیمانی» برای مدیریت محور مقاومت ایران می‌گذارد، محوری که شامل سوریه، حزب‌الله لبنان، و سایر عوامل نیابتی این کشور علیه آمریکا، اسرائیل و غرب می‌شود. - چهارم اینکه هرچند [سردار سرلشگر] «سلیمانی» باید تجهیزات خود را از نبرد سوریه به جبهه عراق بکشاند، او نمی‌تواند دستاوردهای به سختی به دست آمده «اسد» رئیس‌جمهور سوریه و حزب‌الله لبنان در ۱۵ ماهه اخیر را در معرض حمله جدید داعش یا سایر گروه‌های شورشی بگذارد. [size=5][color=#0000FF]سپاه پاسداران و حزب‌الله برای بهره‌گیری از درگیری درونی شورشی‌های سوری، اساساً از درگیری مستقیم با داعش خودداری کرده‌اند[/color][/size]. بااین‌حال حرکت داعش به عراق ممکن است [سردار سرلشگر] «سلیمانی» را مجبور کند که به نحوی مستقیم‌تر برای حفظ جناح غربی خود اقدام کند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] ایران احتمالاً از دخالت کوتاه‌مدت و تاکتیکی آمریکا در عراق استقبال می‌کند[/b][b]■[/b][/color] - سرانجام [سردار سرلشگر] «سلیمانی» و رهبران ایران مجبور خواهند بود که [color=#0000ff][size=5]چگونگی هرگونه دخالت احتمالی آمریکا برای کمک به دولت عراق برای مبارزه با داعش را مدیریت کنند[/size][/color]. ایران احتمالاً از دخالت کوتاه‌مدت و تاکتیکی آمریکا در عراق استقبال می‌کند، اما قویاً در برابر هر فرایندی که به یک اشغال عراق از سوی آمریکا منجر شود، خواهد ایستاد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] تهران دست به هر کاری خواهد زد تا از منافع ملی و انقلابی خود حفاظت کند[/b][b]■[/b][/color] در عین اینکه آمریکا خواهان گفتگوهایی مستقیم با ایران و دیگر گزینه‌ها برای حمایت از دولت عراق است، [size=5][color=#0000FF]تصمیم گیران آمریکایی باید بدانند که [سردار سرلشگر] «سلیمانی» نمی‌تواند در هیچ‌کدام از این اهداف پنج‌گانه شکست بخورد[/color][/size]. تهران ، تحت هدایت [سردار سرلشگر] «سلیمانی»، [size=5][color=#0000FF]همانند سوریه در عراق دست به هر کاری خواهد زد تا از منافع ملی و انقلابی خود، که شامل اطمینان از اینکه آمریکا با این بحران در عراق و منطقه قدرت بیشتری پیدا نمی‌کند، حفاظت کند.[/color][/size] پایان بن پایه : [url="http://www.eshraf.ir/1874"]http://www.eshraf.ir/1874[/url]
  3. [quote name='parvaaz' timestamp='1403285672' post='387222'] بسم الله القااسم الجبارین داعش شامل چندین گروه فکری مجزا میباشند از جمله گروه های متعصب فریب خورده که بر اثر نا آگاهی از احکام قرآنی به این روز افتاده اند . یکی از راهکارها برای جدائی چنین نیروهائی ایجاد تشکیک ونشان دادن مورد نقض احکام قرآنی توسط گروه های آنهاست با درج آیه و یا آیات مورد نظر همراه با ترجمه صحیح آن به چند زبان مورد استفاده در داعش و ریختن اوراق آن توسط هواپیما در منطقه بطور وسیع میباشد .در این اوراق نباید هیچگونه تحلیل و تفسیر شخصی و یا مذهبی از آیه مربوطه وجود داشته باشد و تنها تحلیل آن میباید به خود خواننده واگذار گردد . به نظر بنده این خود میتواند اتمام حجتی نیز از طرف مسلمانان برای آنها باشد . از این روش حتی میتوان در کشورهائی که داعش را به لحاظ انسانی ، ومالی و غیره حمایت میکنند نیز استفاده نمود . تنها میمانند گروهی از داعش که هیچ اعتقادی به خدا و پیامبر و قران نداشته و تظاهر به اینکار میکنند . [/quote] بله - این یکی از راه کارهای مقابله با اینها بشمار می آید که در قالب عکس العمل نرم (soft reaction) قابل بررسی و پژوهش می باشد .
  4. در ارتباط با روابط با ایران بعد از جنگ و حملاتی که ما علیه پایگاه های منافقین در داخل خاک عراق انجام دادیم و بعد کشتارکردها در جریان عملیات انفال در سال 1991. حالا اگر خبر این مذاکرات درز کند ، ان وقت واکنش دولت عراق را باید چه کار کرد ؟ عراقی ها تحلیل نمی کنند که که این ایرانی ها که مدعی دفاع از عتبات هستند ، و دائما" دارند می گویند که حفظ تمامیت ارضی عراق ، در خفا می روند و با داعش مذاکره می کنند ؟ بعد ازان ، مذاکره با طرف مقابل در عرف بین الملل یعنی به رسمیت شناختن ان بصورت دوفاکتو (اگر اشتباه نکنم ) . مثلا" کاری که آمریکایی ها با مذاکره با طالبان انجام دادند تاجایی که دولت امارات یک نمایندگی هم در اختیار طالبان گذاشت و با اعتراض افغانستان هم روبرو شد .
  5. در مورد منافقین ، منظور من کمک صدام به اینها بود که بعدا" برای خود صدام دردسر شد . یک سئوال که من در پست قبلی هم خدمت شما عرض کردم :[size=5][color=#FF0000] مذاکره با داعش موجب مشروعیت و به رسمیت شناخته شدن آنها نمی شود ؟[/color][/size] مثل این است که مثلا" دولت اوکراین بخواهد با کسانی که در شرق این کشور با ارتش این کشور می جنگند ، مذاکره کند ؟
  6. جناب antiwar ، اگر شمامی فرمایید که داعش با کشورهایی که نام بردید ، داعیه دشمنی دارد ، این چه جور دشمنی است که چند کشور افسران نظامی واطلاعاتی خودشون را به داخل یک کشور مستقل می فرستند که به این گروه کمک کنند ؟؟ 2- احیانا" شما منطقه ای را در عراق می شناسید که راهبردی نباشد و داعش هم به داشتن ان راضی باشد و بعدا" مثل کردهای عراقی ادعای فروش نفت ، ایجاد حکومت خودمختار و.... را نداشته باشد ؟ 3- مذاکره با این گروه ، به انها یک مشروعیت و رسمیت نمی بخشد ؟؟ 4- از کجا معلوم که ما به انها کمک کنیم و بعدا" برای ما موجب دردسر نشوند ؟ مثل منافقین با تشکر
  7. باتشکر - ولی جناب antiwar به نظر شما چه امتیازاتی ، با چه ماهیتی و تا چه اندازه ای به اینها باید داد تا آروم بگیرند ؟ نکته بعدی اینکه اگر امتیازاتی به انها داده شود ، جری تر نمی شوند ؟ یا اینکه ، اساسا" دادن امتیاز راه کار مناسبی برای خاموش کردن فتنه مذهبی که اینها راه انداختند بشمار می رود ؟؟ چونکه توقف یا ادامه کار اینها ، دست خودشون نیست . ما برای متوقف کردن انها باید با کسانی که از اینها پشتیبانی تسلیحاتی ، اطلاعاتی و معنوی می کنند وارد مذاکره شویم . با تشکر
  8. با سلام - به نظر بنده ماهیت این گروه و جمود فکری که در حوزه ایدئولوژی دارند ( البته آبشخور این نحوه تفکر کاملا" مشخص است ) بعید می دونم ، حرف حساب را بپذیرند . در ثانی ، اساسا" این گروه بوجود آمد تا با شیعه تسویه حساب کند ، چرا که بخشی از این اینها عضو سابق حزب بعث ، گارد ریاست جمهوری زمان صدام هستند وهنوز عقده شیعه کشی و ... در اینها وجود دارد . نکته بعدی هم این است که نقشه ای که تینک تانک های غربی برای خاورمیانه دارند ، نیاز به یک عامل تفرقه افکن و بلحاظ فکری جامد ، دارد که الان داعش داره نقش آن را بازی می کند . اگر خوب به نقشه خاورمیانه نگاه کنید ، این مرزها سیاسی جوری طراحی شدند بوسیله انگلیسی ها که بشدت پتانسیل ایجاد جنگ و بحران را دارند . مثال : اروند رود : ایران و عراق کشمیر : پاکستان وهند چاه های نفتی رمیله : عراق و کویت مرزهای دریایی ایران و کشورهای جنوبی خلیج پارس (مثلا" حوزه نفتی آرش میان کویت و ایران و.....) حالا اگر یک عامل مثل ایجاد اختلاف دینی ( مثل ایجاد شکاف میان شیعه و اهل سنت ) به این مساله اضافه شود ، مثل این می مونه که یک نفر در داخل انبار باروت ، کبریت روشن کند .
  9. [quote name='IR-Craft' timestamp='1403199397' post='387057'] از عنوان نا مربوطی که برای مطلب انتخاب کردید نیت و نظر شما کاملا مشخصه نیاز به توضیح نیست. بعضی از خارجی ها و احیانا داخلی ها فراموش کردند سردار قاسم سلیمانی عزیز با تمام ابهتی که دارند فقط فرمانده شاخه قدس سپاه پاسداران هستند و نه بیشتر یا کمتر. ما برای جنگ (هر نوعی) نیاز به نیروی هوایی - نیروی هوافضا - بسیج - نیروی زمینی و .... داریم که هر کدوم فرمانده خودشو داره و قطعا سردار سلیمانی نمیتونه همه اینارو فرماندهی کنه برای مقابله با داعش در داخل مرزها و این هماهنگی برعهده مقامات بالاتره. [/quote] [size=5][color=#0000FF]برای جنابعالی متاسفم که با عینک محدود ، تیره و تنگ "[size=6]جناحی" [/size]این مقاله را مطالعه کردید ( شاید هم فقط تیتر مطلب را مشاهده کردید ) و همین طوری نظر دادید . در همان اول مقاله می بایست مطالعه می کردید که این مقاله توسط [/color][/size]: " [size=5][color=#FF0000]اندیشکده امریکایی اینترپرایز و بابررسی نقش برجسته و مهم فرمانده سپاه قدس ایران در عراق ، به بررسی راهبرد سردار سرلشگر قاسم سلیمانی نسبت به داعش پرداخت ،به قلم «ج. مَتِئو» و «اشتون گیلمور»[/color][/size]" نوشته شده و بنده در بالا ذکر کردم که محتوای این مطلب نه قابل تایید است و نه قابل رد .حالا نویسندگان این مطلب " فی قلوب مرض " هستند یا اینکه اطلاعات آنها اندک !!!!! است بنده باید چه کار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جنابعالی می بایست اول تیتر ، سپس متن اصلی مطالعه می فرمودید و بعد برای خالی نبودن عریضه ،تحلیل می فرمودید . با توجه به گفته شما " [size=5][color=#FF0000]از عنوان نا مربوطی که برای مطلب انتخاب کردید نیت و نظر شما کاملا مشخصه نیاز به توضیح نیست[/color][/size]" کاملا" پیداست که تحمل دیدگاه های دیگران را ندارید . [center][size=5][color=#0000FF] والسلام من تبع الهدی [/color][/size][/center]
  10. جناب گوبلز بسیار ممنون از دقت نظر جنابعالی . من یک مقداردر مورد این لودرهای چرخ و فلکی و یا زنجیری ابهام داشتم . بسیار ممنون .
  11. نکته بعد اینکه آیا این توپ در تانکهای مورد استفاده با سیستمهای نظیر سیستم های کنترل آتش (FCS) و یا سیستم مدیریت نبرد ( که احتمالا" در این تانکها نصب شده ) یکپارچه شده ؟؟؟
  12. البته منظور من این بود که در صورت تمام شدن مهمات تانک در شرایط رزمی و با وجود شرایط سخت درگیری ، مهمات را از داخل خودروهای پشتیبانی ، بصورت دستی بارگیری می کنند ؟؟ یا ابزار خاصی وجود داره ؟؟/
  13. یک نکته مهم ، اگر خدمه تانک در شرایط جنگی قصد داشته باشند تجدید مهمات بکنند ، این کار بصورت دستی صورت می گیره یا با ابزار خاصی است ؟/ چون اخیرا" در چند طرح مربوط به تانکهای آینده (FMBT) ، برجک تانک بدون سرنشین بوده ، تانک دارای لودر خودکار بوده و حتی برای تجدید مهمات از خودروهایی به شناسه FARV استفاده می شود .
  14. با سلام . 1- کمی در مورد زیاد بودن یا کم بودن سرعت آتش دهانه و مزیت ها و معایب آن توضیح دهید ؟؟ 2- اتولودری که متناسب با این توپ هست ( زنجیری یا چرخ و فلکی )؟؟
  15. بسم الله الرحمن الرحیم ضمن تشکر از جنابعالی بابت توجه و دقت نظر شما . البته در پاسخ به پرسش جنابعالی عرض کنم که این موضوعی که فرمودید ، شاید از صلاحیت علمی بنده خارج باشد ، چون به هرحال نظرات در این زمینه فراوان است و بعضی هم در حوزه تاریخ نظامی معتقدند که ایالات متحده اصولا" در جریان جنگ ویتنام اصلا" شکست نخورد . بخش عمده ای از این قبیل عزیزان ، بر اساس تئوری دومینو استدلال می نمایند که هدف این کشور از دخالت در ویتنام جلوگیری از گسترش کمونیسم در جنوب شرقی آسیا بوده و این جنگ ، هرچند به بهای زیاد ، موجب شده است تا کمونیست ها قادر نباشند تا بیشتر از این به گسترش ایدئولوژیک خود در این حوزه ژئوپلیتیکی ادامه دهند .( هرچند اساسا" این مساله موضوع بحث ما نیست . ) ولی سعی می کنم در حد بضاعت علمی پرسش شما را پاسخ دهم ( هرچند این مساله یک موضوع بشدت جذاب برای کار پژوهشی است و همکاری دسته جمعی را می طلبد و به تنهایی نمی توان آن را انجام داد ) بگذریم . در ارتباط با پرسش حضرتعالی ، چند نکته را باید عرض کنم : 1- ایالات متحده در حالی وارد جنگ ویتنام شد که هنوز غرور ناشی از غلبه بر آلمان نازی در جنگ دوم جهانی و شکست ارتش کره شمالی در سال 1953 در بدنه افسران ارشد این کشور وجود داشت . آنها با تکیه بر قدرت آتش بالا ( یک نیروی هوایی قدرتمند ، یگانهای زرهی انبوه ، قدرت اطلاعاتی بالا - یعنی برتری در کسب اطلاعات از دشمن در زمینه های متفاوت - و مهم تر از همه ، بالا بودن روحیه پرسنل ) گمان می کردند که به راحتی قادرند تا ارتش فاقد توان نظامی کلاسیک ویتنام شمالی را از میان بردارند ) 2- تجربه فرانسوی ها در استحکامات دین بین فو ( کتاب خاطرات ژنرال جیاپ را حتما" مطالعه کنید ) پیش روی ارتش ایالات متحده بود و آنها کاملا" تاکتیکهای ارتش ویتنام شمالی را در مضمحل کردن فرانسوی ها در استحکامات فوق را به عینه دیده بودند. 3- از آنسو ، ویتنام شمالی نیز که از کمک های روسها و بعضا" چینی ها بهره می برد ، در جریان نبرد علیه نیروهای اشغالگر ژاپنی و بعدا" فرانسوی تجارب کلاسیک نسبتا" خوبی کسب کرده بودند . 4- ارتش ایالات متحده در زمان ورود به ویتنام به مانند شرکتهایی نظیر جنرال موتورز و IBM ( البته در دهه 1960و 70) بطور کامل برای درگیر شدن بر اساس جنگ موج دومی سازماندهی شده بود و به مانند این شرکتها برای اجرای عملیات انبوه و متمرکز و خطی ( که شاخصه آن وجود صرفا" ارتباط از بالا به پایین بود ) سازماندهی و تجهیز می گردید . وجود این رابطه بالا به پایین ، قدرت انعطاف پذیری و تصمیم گیری فرماندهان مستقر در صحنه رزم ( فرماندهای میدانی ) را بشدت پایین می آورد ، بدین معنی که انتخاب هر هدف برای اجرای آتشباری توپخانه و یا بمباران اهداف تاکتیکی و حتی بمباران های راهبردی توسط بمب افکن های بی -52 صرفا" توسط فرماندهان رده بالا صورت می گرفت و اولویت بندی اهداف بعهده فرماندهان میدانی نبود ، بنابراین گاهی اهدافی زیر آتش توپخانه قرار می گرفت و یا توسط بمب افکن های تاکتیکی ( مثل فانتوم ها و تاندر چیف ها و ...) بمباران می شد که هیچ ارزش نظامی نداشت . 5- این ارتش دارای نظام بوروکراسی سنگینی بود و درگیری هایی که بر سر اقتدار و تسلط یک نیرو در میدان نبرد میان نیروهای زمینی ، هوایی ، دریایی و سپاه تفنگداران در می گرفت و وجود رقابت شدید میان فرماندهان آنها ، تقریبا" ساختار رزمی آن را از هم گسیخته بود . این بدین معنی است که سلسله مراتب اداری ارتش آنچنان پیچیده و تصمیم گیری آنچنان کند بود که ، عملا" یگانهای رزمی این ارتش قادر نبودند به حملات نامتقارن پارتیزان های در ست و به موقع (REAL TIME) پاسخ دهند . این مساله بتدریج موجب کاهش روحیه ارتش می گردید . از سویی دیگر رقابتی که بطور همیشگی میان نیروهای چهارگانه ارتش ایالات متحده وجود داشت و دارد ، ( نیروی هوایی ، زمینی ، دریایی و سپاه تفنگداران ) موجب می گرید تا آفت اجرای عملیاتهای موازی گریبان گیر این ساختار گردد . بعنوان مثال ، نیروی هوایی معتقد بود که عملیات واحدهای هوانیروز ارتش ( یگانهای مجهز به بالگردهای هیویی و کبرا ) به همراه اسکادرانهای هواپیماهای سپاه تفنگداران و پرنده های موجود در ناوهای هواپیمابر مستقر در سواحل ویتنام می بایست تحت نظر و فرماندهی نیروی هوایی قرار گیرند تا برای بمباران اهداف ، تداخل بوجود نیاید ، اما تا پایان جنگ ، ارتش ایالات متحده موفق نشد تا این سه نیرو را بطور هماهنگ به کار گیرد . البته عملیات ها با هماهنگی صورت می گرفت ولی چون در انتخاب اهداف عمدتا" میان فرماندهان اختلاف وجود داشت ، نتیجه موثری گرفته نمی شد . ( البته این بدین معنی نیست که نیروی هوایی آمریکا در طول جنگ ویتنام دست و پا بسته باشد ) 6- با این حال در ابتدای جنگ ویتنام بدلیل اینکه ارتش ویتنام شمالی درصدد بود تا بطور متقارن مقابل ارتش ایالات متحده صف آرایی نماید ، در مقابله با برتری آتش ، برتری اطلاعاتی و برتری روحی ارتش ایالات متحده تقریبا" متلاشی شد ( مثلا" در همین مجموعه ای که من در حال ترجمه هستم ، در طول چند سال جنگ در ویتنام فقط یک برخورد نسبتا" مهم زرهی میان تانکهای ام-60 ، ام-24 آمریکایی و زره پوشهای پی تی -76 و تانکهای تی -55 ویتنام شمالی درگرفت که منجر به نابودی تمام زره پوش های ویتنامی در مقابل انهدام فقط دو دستگاه ام-24 و یک دستگاه ام -60 آمریکایی گردید ) 7- بطور کلی شاخصه ارتش های موج دومی ( به مانند نیروهای مسلح ما ) تکیه بر آتش انبوه ( تعداد زیاد تانک ، تعداد زیاد قبضه های توپخانه و .... ) است . ارتش ایالات متحده در زمان جنگ ویتنام و براساس تجربه جنگ دوم ، براین عقیده بود که صرفا" برخورداری از این عامل موجب برتری رزمی این ارتش خواهد شد ، اما زمانی که ارتش ویتنام شمالی استراتژی خود را تغییر داد ، عملا" برتری هوایی و برتری در آتش آمریکایی ها کمرنگ گردید و این مساله بتدریج در موقعیتهای مختلف ، نقاط ضعف خود را نشان داد . 8- در حقیقت ، جنگ ویتنام بطور مستقیم از کاخ سفید و بواسطه استفاده از تجهیزات ارتباطی بیسیم اداره می گردید و ریس جمهور گاهی شخصا" هدفهای بمباران را انتخاب می نمود . این مساله در کنار آفت های سیاسی ، یک نقطه ضعف مهم برای ارتش بشمار می آمد . یعنی اهداف برای بمباران ، اجرای تک های زمینی و .... به دور از واقعیت های موجود طرح ریزی و انتخاب می شد . 9- تمام این مسائل موجب گردید ( البته نکاتی هم وجود دارد الان در ذهنم نیست و بتدریج خدمتتان عرض می کنم چون محدوده پرسش حضرتعالی بسیار وسیع است) تا ارتش موج دومی ایالات متحده بدلایل مختلف از جمله : - انعطاف ناپذیر بودن ساختار سلسله مراتب فرماندهی - انعطاف ناپذیر بودن فرماندهان میدانی - عدم وجود فناوری مناسب برای مقابله با نبردهای نامتقارن - نامناسب بودن محیط جغرافیایی درگیری ( وجود جنگل های انبوه ) - غرور ناشی از نبردهای گذشته - دست کم گرفتن فناوری های ارسالی روسها به ویتنام ( سامانه های سام- 2، سام-3 ، توپهای ضد هوایی اس-60، و... ) - تاکتیکهای هوشمندانه فرماندهان ارتش ویتنام شمالی ( به مانند ژنرال جیاپ ) به قول ژنرال استاری ، دچار یک تجربه نکبت بار در ویتنام گردد. سرهنگ چارلی بکویث ( موسس یگان دلتا ) در کتاب خاطرات خود با عنوان ( از پلی می تا طبس) که به فارسی هم ترجمه شده ، بخوبی این نقاط ضعف را در ویتنام برشمرده است که اگر عمری باقی موند و زنده بودیم و اینترنت هم سرجای خودش بود و داعش هم این طرفها نیومد ، آن را خلاصه می کنم و خدمتتون ارائه . . با این وصف اگر مجددا" ابهامی وجود دارد ، بنده در خدمت هستم ( البته پرسش جنابعالی می بایست یک مقدار دقیقتر باشد )
  16. بخش سیزدهم : با این وصف ، تحولات صحنه جهانی و در کنار پیشرفت سریع فناوری های نظامی در عرصه های مختلف آنقدر شتاب یافته است که اصلاحات در آموزه های نظامی که در گذشته در هر 40 تا 50 سال اتفاق می افتاد در حال حاضر می بایست در هر دوسال انجام گیرد . در آخرین نسخه دکترین نبرد هوا زمینی ، بر انطباق پذیری (VERSATILITY) ، یعنی توانایی ارتش در جابه جایی سریع از یک نوع نبرد به نوعی دیگر ، ، تاکید بسیار دارد . کانون تمرکز این ارتش از محل درگیری های جنگ سرد در اروپا به تمام نفاط جهان و از ایده آرایش واحدهای نظامی در روبروی دشمن (FORWARD DEPLOYMENT) ، یعنی استقرار یگانهای نظامی در نزدیک مناطق دارای توان بالقوه برخورد ، به این ایده که نیروی های مستقر در ایالات متحده بتوانند بشکل سریع به هر نقطه از کره زمین ( یعنی استراتژی دفاع فراقاره ای ) ، انتقال یابند ، تغییر می کند . این آموزه به جای مشغول کردن ذهن افسران نظامی به خطر جنگ جهانی با اتحاد شوروی سابق ، بر مقتضیات و حوادث منطقه ای تاکید می ورزد .این آموزه با دقت تمام توضیح خواهد داد که ارتش ایالات متحده در برابر مردم آمریکا مسئول بوده و مردم انتظار یک پیروزی سریع و با حداقل تلفات را داشته و در غیر اینصورت این حق برای آنها محفوظ است که هرگاه این شرایط نقض گردد ، در پشتیبانی خود از ارتش تجدید نظر نمایند . در اینجا مبحث مختصر در ارتباط با نبرد هوا زمینی خاتمه پیدا می نماید - با این حال دوستان اگر نظرات خود را بفرمایند آماده پاسخ گویی هستم و در ادامه چگونگی اجرای غیر رسمی نسخه اولیه این آموزه ، یعنی دفاع متحرک در جنگ تحمیلی و پس از آن اجرای رسمی آن در جنگ دوم خلیج فارس مورد بحث قرار می گیرد .
  17. با سلام - سری هفتم تصاویر فیلد مارشال اروین رومل ،تقدیم به دوستان [url="http://www.uploadax.com/images/40833978263879812986.jpg"]http://www.uploadax.com/images/40833978263879812986.jpg[/url] [url="http://www.uploadax.com/images/24070781950710568512.jpg"]http://www.uploadax.com/images/24070781950710568512.jpg[/url] [url="http://www.uploadax.com/images/22838890094701557379.jpg"]http://www.uploadax.com/images/22838890094701557379.jpg[/url] [url="http://www.uploadax.com/images/33677792936556894554.jpg"]http://www.uploadax.com/images/33677792936556894554.jpg[/url] [url="http://www.uploadax.com/images/85386533795019527486.jpg"]http://www.uploadax.com/images/85386533795019527486.jpg[/url]
  18. [quote name='siavash75' timestamp='1403168695' post='386948'] قوم کرد در تاریخ همیشه سرش به کار خودش بوده، ما الان 70 درصد زبانمون به فارسی دری شبیهه، چرا؟ چون وقتی که حمله می کردن به ایران به علت صعب العبور بودن منطقه کمتر فرمانده ای حاضر بود تا افراد خودشو در کوهستان ها به کشتن بده، به همین دلیل فرهنگمون خیلی دست نخورده باقی مونده، اگه الان عراق و ترکیه کرد زیادی دارند و حتی سوریه و آذربایجان و.... اما ببینید که اکثر حس ناسیونالیستشون به ایران نزدیک تره، عید رو جشن می گیرن، معتقد به مسلمان بودن هستند و خیلی موارد دیگه، خیلی! که از حوصله ای این بث خارجه. دوستان کرد با ایران بیگانه نیست، یعنی ما کرد ها سالها پا به پای دیگر هم وطن هامون با عراق جنگیدیم، حتی ما بیشتر از عراقی ها از خودی ها خوردیم، پس یه وقت نگید که کورد ها جدایی طلب هستند و اگه پاش بی افته سریع از ایران جدا می شن و غیره. ما همه در یک کشور زندگی می کنیم، پس این بحث های نژاد پرستی چیه که یک عده دوست دارند مارو به جان هم بی اندازند که خودشون بالا بشینن و کیف کنن. [center][size=6]بژی ایرانی سرفراز[/size][/center] [/quote] کاملا" و با تمام وجود موافق این تحلیل هستم - عزیزان ما درغرب کشور هروقت پای دفاع از تمامیت ارضی ایران بوده ، تمام قد از ایران دفاع کردند . نمونه بارز این فداکاری ها ، عملیات فتح یک در عمق خاک عراق بود که به کمک همین عزیزان انجام شد
  19. [quote name='A7Up' timestamp='1403101804' post='386800'] خبر های میدانی حاکی از اینه که امیر جبهه النصر در یورش اخیر قلمون کشته شده ... اسم این شخص أبو مالك التلي که فرمانده ی النصره در قلمون بود. نیروهای مهاجم قصد داشتند شبانه به راس المعرة حمله کنند که با کمین حزب الله مواجه شدند و شکست خوردند ... درگیری ها همچنان در رنکوس و کوه های اطراف جریان داره و ارتش و حزب الله مواضع دشمن رو با توپ مورد هدف قرار میدند. [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/coom.jpg[/img][/center] *** ریف حمص ... [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/homs_28429.jpg[/img][/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/homs_28329.jpg[/img][/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/homs_28529.jpg[/img][/center] [center][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/homs_28129.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/thumb_homs_28129.jpg[/img][/url] [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/homs_28229.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/thumb_homs_28229.jpg[/img][/url][/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/homs_28629.jpg[/img][/center] [/quote] این توپ ضد هوایی کالیبر 100 م.م مارک اس-60 روسی نیست پشت کامیون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  20. مختصری در ارتباط با چگونگی شکل گیری داعش : هسته اولیه داعش به سال 2004 و زمان الزرقاوی بر می گردد.ابومصعب الزرقاوی اردنی الاصل که سابقه حضور در افغانستان و نبرد با نیروهای شوروی را هم داشت، پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2004 یک گروه نظامی به نام «‌جماعت توحید و جهاد» را در این کشور تشکیل داد. دیری نگذشت که اقدامات سخت‌گیرانه زرقاوی در مناطق سنی‌نشین و کشتار غیرنظامیان موجب اختلاف میان گروه‌های سنی و القاعده شد.این اختلافات از سال 2005 آشکار شد اما الزرقاوی توانست با تشکیل شورای مجاهدین به عنوان سازمانی فراگیر و متشکل از القاعده و پنج گروه شورشی دیگر در آوریل 2006 بر این اختلافات فائق آید. وی اندک مدتی بعد این شورا را شعبه القاعده در عراق معرفی کرد و پیام‌هایی با عنوان «امیرالقاعده در عراق» صادر می‌کرد. از این جا به بعد تقریبا تمام جهادی‌های عراق «تکفیری» شدند و آنهایی را که اعتقادی به گرایش سُنی تندرو نداشتند، کافر خواندند. به همین ترتیب، الزرقاوی در سال 2006 در پیامی صوتی به تمام شیعیان عراق اعلام جهاد کرد.رهبران اصلی القاعده که آن روزها در پاکستان به سر می‌بردند نمی‌توانستند چنین تغییر ایدئولوژیک را که به نام القاعده اعلام شده بود تاب آورند و به این ترتیب رسما اعلام کردند که جریان تحت رهبری الزرقاوی نسبتی با آنها ندارد. اما گوش این اردنی به رهبران اصلی القاعده بدهکار نبود و کمر همت بسته بود تا شهرهای رمادی، فلوجه و بعقوبه در عراق را که به «مثلث سنی» مشهور هستند از حکومت مرکزی جدا کند. عملیات جداسازی به دستور الزرقاوی آغاز شد اما پیش از آنکه آنها بتوانند مواضعشان در این سه شهر را تحکیم بخشند، هواپیماهای آمریکایی در حملاتی سنگین و در چند نوبت این سه شهر و از جمله مقر الزرقاوی در اطراف بعقوبه را بمباران کردند. یک روز بعد که سربازان ارتش آمریکا وارد بعقوبه شدند، جسد امیر القاعده عراق را پیدا کردند. بعد از مرگ الزرقاوی شورای مجاهدین «ابو حمزه المهاجر» را به ریاست این گروه انتخاب کرد. در همین حال در پایان سال2006 میلادی «دولت اسلامی عراق» به رهبری ابو عمر البغدادی تشکیل شد. در سال 2010 نیروهای آمریکایی به منطقه الثرثار حمله کردند و ابوعمر بغدادی و ابوحمزه المهاجر را کشتند. بعد از این ماجرا ابوبکر البغدادی به ریاست دولت اسلامی عراق رسید. افراد تحت تسلط البغدادی وظیفه داشتند تا با عضوگیری گسترده از میان جمعیت سُنی ناراضی در عراق که از برخی سیاست‌های دولت مالکی به تنگ آمده بودند خود را برای روز موعود آماده کنند. با شروع بحران سوریه در سال 2011 جبهه النصره برای جنگ علیه نظام سوریه به ریاست ابو محمد الجولانی تشکیل شد. با توجه به نزدیکی دیدگاه‌های دو گروه ابوبکر البغدادی با انتشار فایلی صوتی جبهه النصره را امتداد دولت اسلامی در عراق معرفی کرد و نام سازمان خود را به «دولت اسلامی در عراق و شام(داعش)» تغییر داد. به این ترتیب «دولت اسلامی عراق» در سال 2013 نام خود را به «دولت اسلامی عراق و سوریه» (داعش) تغییر داد تا بتواند عملیات در دو کشور را پوشش بدهد. البغدادی مدعی بود که جبهه النصره باید زیر لوای داعش فعالیت کند که البته نیروهای النصره که بیشتر از داعشی‌ها سوری‌الاصل‌اند، این درخواست را نپذیرفتند. این در حالی بود که الجولانی سرکرده جبهه النصره تا قبل از بحران سوریه، در عراق و زیر نظر البغدادی فعالیت می‌کرده است. بدین ترتیب اختلاف و درگیری بین داعش و النصره همزمان با جنگ علیه بشار اسد شروع شد. تقریبا از میانه سال 2013 نخستین دسته از شبه نظامیان داعش که به مدد چندین سال نبرد در عراق کاملا کارآزموده شده بودند از مرزهای شرقی سوریه وارد این کشور شدند. یگان‌های داعش خیلی زود توانستند دیگر مخالفان مسلح در سوریه را که کمتر با جنگ و سلاح آشنایی داشتند عقب برانند و در بخش‌های اصلی «استان حسکه» در شرق سوریه جبهه بگیرند. این پیروزی‌های سریع که برای رهبران داعش غیرمنتظره بود آنها را به این فکر انداخت تا با گسیل تعداد بیشتری از نیروهایشان به سوریه، به مناطق بیشتری راه یابند و عرصه را بر دمشق و بشار اسد تنگ کنند. برای این نقل و انتقال گسترده نیاز بود تا فضایی امن در اطراف مرزهای عراق و سوریه فراهم شود تا داعش بتواند نیروهایش را به همراه سلاح‌های سنگینی که در اختیار داشتند از عراق عبور دهند و وارد سوریه کنند. استان الانبار که مثلث سنی در آن قرار دارد در مرز عراق و سوریه واقع شده است. نیروهای داعش که در این مناطق حضور دارند با درس گرفتن از شکست‌های سابق، صبح اولین روز سال 2014 را با حمله‌ ناگهانی به مراکز نظامی دولت عراق در شهرهای رمادی و فلوجه آغاز کردند. پیروزی داعش در این دو شهر به نحو اعجاب آوری سریع‌تر از پیروزی آنها در سوریه بود. داعش موفق شده بود در ظرف کمتر از 4 ساعت استان‌های الانبار در عراق و دیرالزور و حسکه در سوریه را به یکدیگر وصل کند و با خیال راحت نیروهایش را روانه سرزمین شام کند.با افزایش تعداد نیروهای داعش در سوریه، آنها حرکت از سرزمین‌های شرقی را به سوی شمال سوریه آغاز کردند تا بتوانند شهر حلب دومین شهر مهم این کشور را فتح کنند. داعش برای رسیدن به حلب ابتدا باید دیگر مخالفان مسلح بشار اسد را که سرزمین‌های حد فاصل استان حلب و دیرالزور را در اختیار داشتند شکست می‌دادند. به این ترتیب، جنگی خونین میان جیش الاسلام، جیش‌الشام، جبهه النصره از یک طرف و داعش از طرف دیگر به راه افتاد. اما آنها با به دست آوردن پیروزی های مقطعی نتوانستند در برابر ارتش وفادار بشار اسد موفقیت چشمگیری کسب کنند و روز به رو عقب رانده می شدند. داعش در سوریه مردم بی گناه زیادی را به کشتن داد. این گروه بعد از ناکامی در سوریه حملات خود را متوجه شهرهای عراق یعنی خاستگاه خود کرد و در استان الانبار چندماهی است که به عملیات نامنظم و بعضا منظم دست می زند. خشونت داعش هم اکنون از مرزهای حلب در سوریه شروع می‌شود، تا 80 کیلومتری بغداد گسترش می یابد و هفت منطقه نسبتا مهم از جمله دیرالزور، رقه، فلوجه و موصل را در بر می گیرد. به نوشته لوموند داعش در حال حاضر 10 هزار نیرو در عراق دارد و بین هفت تا هشت هزار نیرو نیز در سوریه دارد. اما این گروه سلفی جهادی دارای رهبری مرموز و نامرئی است که تاکنون تنها دو عکس از وی منتشر شده است و حتی فرماندهان داعش نیز چهره وی را به خوبی نمی شناسند. ابوبکر البغدادی ابوبکر بغدادی رهبر داعش شخصیتی بسیار مرموز دارد به گونه ای که حتی در موقع سخنرانی برای فرماندهانش نقاب بر چهره می زند و به همین علت به شیخ نامرئی ملقب شده است. گفته می شود که وی متولد سال 1971 در شهر سامرا در شمال بغداد باشد. او از خانواده ای باسواد و در عین حال مذهبی برخاسته است و حتی برخی می گویند وی دکترای علوم اسلامی از دانشگاه اسلامی بغداد دارد. تا سال 2003 یعنی تا زمان حمله آمریکا به عراق، البغدادی به کار وعظ و موعظه مشغول بود. بعد از حمله وی در شرق بغداد گروهی جهادی تشکیل داد و از همان هنگام هم در خفا ماند. به نوشته واشنگتن‌پست، البغدادی در سال 2005 توسط نیروهای آمریکایی در عراق دستگیر شد و 4 سال را در اردوگاه بوکا در جنوب عراق در بازداشت بود. بنا بر برخی منابع عربی او در همین محل به تمرینات مشترک با نیروهای القاعده پرداخت. گفته می‌شود بغدادی با ایمن‌الظواهری رهبر القاعده بیعت نکرده است، چرا که ظواهری از وی درخواست کرده بود که سوریه را به جبهه النصره بسپارد اما وی این درخواست را رد کرده بود. برخی حتی جایگاه وی را از ایمن الظواهری نیز بالاتر می دانند. روزنامه واشنگتن پست تاکید کرده که ممکن است جانشین واقعی بن لادن، ابوبکر‌البغدادی رهبر داعش باشد. هرچند الظواهری هنوز هم به واسطه نمایندگان و روابطش در پاکستان، شبه جزیره عربستان و شمال آفریقا از قدرت زیادی برخوردار است، اما البغدادی به انضباط و سازماندهی بالا و مهارت بی رحمانه در میدان جنگ معروف است و تحلیل گران می گویند که این ویژگی ها باعث می شود که سازمان او برای جهادی های جوان بیشتر از سازمان تحت امر ایمن الظواهری جذابیت داشته باشد. هم منابع مالی قدرتمند در کشورهای عرب خلیج فارس از داعش پشتیبانی می کنند، هم عوارض گمرکی در مرز عراق و سوریه این گروه را ثروتمند کرده است.روزنامه واشنگتن پست وی را فرمانده ای زیرک، قاتلی بی رحم و تامین کننده منابع مالی گروه معرفی می کند که در عین حال دست و دل باز هم هست. آمریکا در اکتبر 2011 البغدادی را در لیست تروریست ها قرار داد و برای هرگونه اطلاعاتی که به دستگیری یا مرگ او منجر شود 10 میلیون دلار جایزه تعیین کرد. وی را با نام هایی دیگر همانند ابودعا و دکتر ابراهیم عواد ابراهیم علی البدری السامرایی نیز می شناسند. هرچند از محل اختفای وی اطلاعات دقیقی در دست نیست اما بر پایه برخی گزارش ها وی هم اکنون در شهر رقه سوریه مستقر است. گروه های تکفیری و آمریکا ریشه شکل‌گیری همه گروه‌های تروریستی از یک‌جا کلید خورد. در واقع، اخراج ارتش سرخ شوروی در افغانستان در اواخر دهه 70 را شاید بتوان اولین انگیزه‌ای دانست که باعث شکل‌گیری القاعده شد. آمریکا که نمی‌خواست به صورت مستقیم با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان وارد درگیری شود، سعی کرد با تحریک تعدادی از افراطیون و سلفی‌ها در کشورهای اسلامی و تحریک احساسات اسلامی آنان، گروهی منحرف را تشکیل دهد که زیر پوسته اعتقادات پوشالی و ظاهر دینی، منافع آمریکا در منطقه را برآورده کنند. به این ترتیب، این سازمان در اواخر دهه 1970 تحت عنوان دفتر «مکتب الخدمه» و با هدف آموزش، پشتیبانی و تجهیز مجاهدین عرب برای جنگ با شوروی سابق آغاز به کار کرد. ماموریت این گروه البته خیلی زود به ثمر نشست و ارتش شوروی در اوایل دهه 80 مجبور به عقب نشینی از افغانستان شد. اما این پایان راه القاعده نبود. پیروزی این طرح، تصمیم‌سازان غربی را بر آن داشت تا اجازه دهند این پروژه به صورت مداوم در منطقه باقی بماند و هر جا لازم بود، در راستای منافع غرب وارد عمل شود. به همین علت با وجود اینکه بسیاری از مبارزان این سازمان بعد از خروج شوروی از افغانستان، به کشورهای خود بازگشته بودند، با تلاش‌های اسامه بن لادن، تروریست سعودی تبار، سازمانی نوپا به نام القاعده به طور رسمی در سال 1998 تاسیس شد و به این ترتیب، اولین مرحله از تشکیل و تقویت نیروهای تکفیری صورت گرفت. مرحله دوم خدمات آمریکا به گروه‌های تکفیری با حملات 11 سپتامبر کلید خورد. بعد از آنکه دولتمردان وقت آمریکایی، القاعده را مسئول حمله به برج‌های دو قلوی سازمان تجارت جهانی عنوان کردند، تصمیم گرفتند برای مبارزه با این گروه تروریستی به افغانستان که خاستگاه این‌گروه بود لشکرکشی کنند تا جایی که جرج بوش، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، حمله به افغانستان را جنگ صلیبی خواند. این امر در کنار کشتار غیرنظامیان به ویژه زنان و کودکان بی‌پناه افغان، زمینه‌ای را فراهم کرد تا اعضای القاعده خود را به عنوان تنها نیروهای جهادی معرفی کنند که در مقابل جنایت‌های آمریکایی‌ها ایستاده‌ است. این تصویر به رهبران القاعده کمک کرد تا خود را به عنوان نیروهای مقدسی جلوه دهند که در مقابل ظلم به گروهی از مسلمانان بی‌دفاع ایستاده‌اند و با نشر این دیدگاه، توانستند نیروهای بسیاری را جذب سازمان خود کنند. به این ترتیب، القاعده پس از 11 سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان از یک سازمان سلسله مراتبی به یک سازمان پیچیده، منعطف و پویا با دسترسی جهانی تبدیل شد. در واقع، جهان پس از حادثه مزبور شاهد گذار از القاعده به مثابه یک سازمان به القاعده گرایی به مثابه یک ایدئولوژی بوده است. امروزه گروه‌های بنیادگرای بی‌شمار در سطح جهانی با بهره‌گیری و تقلید از اهداف، ایدئولوژی و شیوه القاعده به فعالیت‌های تروریستی می‌پردازند بدون اینکه به لحاظ سازمانی با آن مرتبط باشند. زمانی که آمریکا به بهانه نابود کردن تسلیحات کشتار جمعی رژیم بعث صدام حسین به عراق لشکرکشی کرد و این کشور را به اشغال در‌آورد، القاعده با همان ایدئولوژی و دیدگاه در این کشور شکل گرفت که این اتفاق نیز مرحله سوم تقویت گروه‌های تکفیری را رقم زد. در واقع، در عراق، القاعده با قوی‌ترین ارتش دنیا درگیر شد که این مبارزات موجب شد نگاه چریکی این سازمان دقیق‌تر شود، تاکتیک‌های جنگی آن ارتقاء یابد و در کل آب‌دیده شود و در نهایت، با استفاده از مقبولیت خود در بخش‌هایی از جوامع اسلامی، عناصر و نیروهای بیشتری را به خود جذب کند. هر چند مرحله دوم و سوم که به تقویت نیروهای تکفیری منجر شد، ظاهرا مقبول دولتمردان آمریکایی نبود و آنها می‌کوشیدند در مقابل آن بایستند، اما با این حال، آنها در بحران سوریه بار دیگر با حمایت غیر مستقیم از این گرو‌ه‌ها و نیروها، باعث تقویت آنها شدند و مرحله چهارم از این پروسه را رقم زدند. حمایت‌های مالی، نظامی و استراتژیک به اندازه‌ای بود که این گروه‌های تروریستی توانستند دستاوردهایی داشته باشند و از طریق مقابله‌ با ارتش سوریه، کنترل برخی مناطق را نیز به دست گیرند که در نهایت با دخالت حزب‌الله و کمک نیروهای این سازمان، دولت دمشق توانست بخش‌های گسترده‌ای از این مناطق را باز پس گیرد. نتیجه گیری: گروهک تروریستی داعش به رغم اینکه ادعای احیای عظمت گذشته کشورهای اسلامی را دارد و مدعی است که به دنبال وصل کردن سرزمین بین‌النهرین و شام به یکدیگر است در اصل پدیده ای است که مهم‌ترین مشخصه آن تجزیه طلبی است که این بر خلاف ادعایش در مورد تشکیل حکومت اسلامی است. داعش به دنبال سوار شدن بر موج تجزیه طلبی در عراق و سوریه است. این گروهک در سوریه با شکست مواجه شده و اکنون تمام نیروی خود را در عراق متمرکز کرده است. این گروه برآمده از دل گروه توحید و جهاد است که نهضت مقاومت در عراق در سال2003 برای مقابله با تهاجم آمریکا علیه عراق را پایه گذاری کرد اکنون بار دیگر به خاستگاه و محل رشد و نمو اولیه خود بازگشته است اما این بار در صفوف نیروهای خود، نیروهایی از شمال آفریقا و برخی کشورهای اروپایی و یا آمریکا را دارد. داعش که امروزه با حمله به استان‌های سنی نشین عراق و کشتار مردم بی گناه این مناطق موجی از وحشت را در عراق به وجود آورده است در اثر تهاجم آمریکا به عراق تشکیل شد. در واقع انگیزه اصلی الزرقاوی از تشکیل گروه توحید و جهاد که هسته اصلی شکل گیری داعش بود مقابله با آمریکا در عراق بود. نگاه ابزاری آمریکا به کشورها و گروه ها هرچند منافع این کشور را برآورده می کند اما دیگران را گرفتار تروریسم و فقر و جنگ می کند. حال همه نگاه ها از سوی سوریه به سمت عراق برگشته است. باید دید که ارتش عراق که برخی از نیروهای بعثی در آن حضور دارند و در حمله داعش به موصل به کشور عراق خیانت کردند چگونه پایان داعش را در غرب عراق برای همیشه رقم خواهند زد. البته در کنار کارشکنی گروه های داخلی نباید از حمایت برخی از کشورهای منطقه از داعش نیز غافل ماند. این کشورها از جمله عربستان و قطر در حال تجهیز ماشین جنگی داعش هستند که هر زمان ممکن است تغییر جهت داده و سرزمین آنها را درنوردد.* [b]منابع: سایت الجزیره، ویکی پدیای عربی، خبرگزاری فارس و دویچه وله[/b] [b]بن پایه فارسی : [url="http://kayhan.ir/fa/news/15971"]http://kayhan.ir/fa/news/15971[/url][/b]
  21. بخش دوازدهم : آموزه نبرد هوا- زمینی ، از زمانی که برای نخستین بار مطرح گردید ، ، همواره با واقعیت های روز منطبق شده ، مفاد آن بازنگری و اصلاح شده است و عنوان تازه ای یافته است . ( ایالات متحده دشمن ماست ، ولی هر کار خوبی نیاز به تعریف و ستایش دارد ، بدین معنی که یک سازمان ، بویژه یک سازمان نظامی همواره باید یادگیرنده و انعطاف پذیر باشد ) یک تذکر کوچک : احتمالا" بعضی از "عزیزان " با خواندن این مطالب بنده را طرفدار سینه چاک ایالات متحده فرض خواهد نمود ، ولی همین جا عرض کنم چنین چیزی نیست !!!!) هدف اصلی نبرد هوا زمینی که در ابتدا دفاع متحرک خوانده می شد ، از هم گسیختن ستون های مکانیزه و زرهی دشمن در پشت خطوط اصلی نبرد بشمار می آمد ، ولی نسخه بعدی آن که نبرد هوا زمینی (AIR LAND OPERATION) بشمار می آمد ، تاکید داشت که از همان ابتدا باید کاری کرد که ستون های پشت جبهه دشمن ، اصلا" شکل نگیرند. کار بر روی نسخه اصلی نبرد هوا زمینی در اوت 1987 ( اوج جنگ عراق علیه ایران ) آغاز گردید و در اول اوت 1991 ، یعنی یکسال پس از روزی که صدام حسین با اشغال کویت ، جهان را متعجب ساخت ، به آموزه رسمی ارتش ایالات متحده تبدیل گشت . این دکترین ، بر توانایی قدرت نمایی تا فواصل دور و با سرعت بالا تاکید داشت و بر نیاز به عملیات مشترک با بخش های گوناگون ارتش ( JOINT OPERATION) و اجرای عملیات ترکیبی اصرار داشت و خواهان قلمرویی وسیع تر برای بدست آوردن ابتکار عمل در جریان عملیات نظامی و اتکاء بیشتر به سربازانی برخوردار از ویژگی های حرفه ای ، فنی و روحی بالاتر می بود . این آموزه ، عامل زمان را کانون توجه خود قرار داده بود و برحملات همزمان و هماهنگ شده و اعمال کنترل درست در زمان وقوع (REAL TIME) تمرکز داشت . بنابراین فرماندهان مستقر در صحنه رزم می بایست وظیفه کنترل زمان پرواز پرنده های پشتیبانی نزدیک (بالگردها و هواپیماهای بال ثابت ) را برعهده داشته باشند ، و سرانجام ، دانایی ( یعنی هوش و ارتباطات پیشرفته ) نقش محوری را در میدان نبرد بازی خواهد نمود . ادامه دارد ...............
  22. [center][size=5][color=#FF0000]بسم الله الرحمن الرحیم [/color][/size][/center] [center][url="http://www.uploadax.com/images/10547158189498765138.jpg"]http://www.uploadax.com/images/10547158189498765138.jpg[/url][/center] یک اندیشکده صهیونیستی در نسخه‌پیچی سیاسی جدید خود پیشنهاد می‌کند که اوباما باید در قبال ایران به اقدام نظامی و تحریم‌های بیشتر روی بیاورد.«موسسه یهودی امور امنیت ملی» (جینسا) در گزارشی به قلم «جاناتان روهه» به بررسی موضوع توافق میان آمریکا و ایران بر سر برنامه هسته‌ای ایران پرداخته است. وی در این گزارش عنوان می‌کند که آمریکا در برخورد با ایران باید به گزینه نظامی و زور متوسل شود و از آن به عنوان اهرم فشاری علیه ایران استفاده کند. نویسنده مقاله معتقد است که آمریکا در گذشته با نشان دادن تمایل خود برای استفاده از نیروی نظامی علیه ایران و یا پشتیبانی از بازیگرانی که به طور مستقیم در برابر ایران از نیروی نظامی استفاده می‌کنند توانست به شکل موفقیت‌آمیزی بر سیاست‌های اتخاذی از سوی ایران تأثیر بگذارد. اما به نظر می‌رسد که این رویکرد تغییر پیدا کرده است و در حال حاضر هم آمریکا و هم ایران تمایل دارند از طریق ادامه مذاکرات به یک توافق بلندمدت دست یابند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] آمریکا و ایران اهداف استراتژیک متناقضی را دنبال می‌کنند[/b][b]■[/b][/color] چندین دهه است که آمریکا و ایران اساساً اهداف استراتژیک متناقض و مغایری را دنبال می‌کنند. با این وجود هر یک از طرفین علی‌رغم داشتن اهداف گسترده و حداقلِ منافع مشترک، تشخیص داده‌اند که مواجهه مستقیم هدف نهایی آنها را به خطر خواهد انداخت. بنابراین رقابت بین این دو کشور اغلب شکل رفتارهایی با قاطعیت و خطرپذیری کم‌تری به خود گرفته است ازجمله دیپلماسی، تحریم‌ها و استفاده از عوامل نیابتی. با این حال، با توجه به منافع دخیل در این امر، اتکای کامل بر چنین اقداماتی به منظور نشان دادن میزان جدیت در مقاصد کافی به نظر نمی‌رسد. در واقع، آمریکا با نشان دادن تمایل خود برای استفاده از نیروی نظامی علیه ایران و یا پشتیبانی از بازیگرانی که به طور مستقیم در برابر ایران از نیروی نظامی استفاده می‌کنند توانسته به شکل موفقیت‌آمیزی بر سیاست‌های اتخاذی از سوی ایران تأثیر بگذارد، اما در خصوص عملی ساختن این اقدامات چندان موفق عمل نکرده است. [color=#ff6600][b]■[/b][b]آمریکا به دنبال حفظ تسلط خود بر خاورمیانه و ایران در تلاش برای پیشبرد برنامه هسته‌ای خود[/b][b]■[/b][/color] این دو کشور مدت‌هاست که متقابلاً اهداف خاصی را دنبال می‌کنند. درحال‌حاضر با وجود اینکه بیش از یک دهه از جنگ آمریکا در خاورمیانه می‌گذرد و این کشور در حال خارج کردن نیروهای نظامی خود از این منطقه است و از سوی دیگر نیز با آینده مبهم و نامشخص مالی روبروست اما باز هم تمایل دارد بر منطقه خاورمیانه تسلط کامل داشته باشد تا از این طریق بتواند از جریان آزاد منابع طبیعی منطقه و همچنین امنیت متحدانش اطمینان حاصل کند. حکومت ایران نیز به دنبال دستیابی به توانایی تولید سلاح هسته‌ای است تا از این طریق بتواند از خود در برابر خطر سرنگونی مورد حمایت آمریکا محافظت کند، فراهم نمودن چتری که تحت آن بتواند قدرت بی‌همتای خود را علیه همسایگانش به نمایش بگذارد و در نهایت به حق حکمرانی خود اعتبار بخشد. هر دوی این اهداف بسیار جاه‌طلبانه هستند و در تعارض مستقیم با یکدیگر قرار دارند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] برخورد مستقیم میان آمریکا و ایران مانعی بر سر راه اهداف این دو کشور است[/b][b]■[/b][/color] بنابراین می‌توان گفت که هر دو رقیب تمایل چندانی برای مصالحه از خود نشان نمی‌دهند. از طرفی هم احساس می‌کنند استطاعت کافی برای از میان برداشتن شکاف آشکار ایجادشده در این میان را ندارند. در مورد آمریکا می‌توان گفت که برخورد مستقیم، تلاش‌های این کشور به منظور حفظ ثبات منطقه‌ای را به خطر می‌اندازد و موجب عقب‌نشینی آمریکا از منطقه می‌شود. در مورد ایران نیز چنین شرایطی موجب تأخیر در رویکرد ایران در دستیابی به توانایی تولید سلاح‌های هسته‌ای خواهد شد. بنابراین با توجه به اهداف مغایر و ناسازگار دو کشور به نظر می‌رسد که زمینه چندانی برای بکارگیری دیپلماسی در این میان وجود ندارد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] استفاده غیرمستقیم از خشونت و توسل به زور به عنوان محرکی برای پیشبرد مذاکرات[/b][b]■[/b][/color] این سیاست‌های متضاد در نهایت به مذاکرات بی‌شماری منجر شده که تاکنون نیز تأثیر چندانی بر برنامه هسته‌ای ایران نداشته است. با توجه به عدم وجود منافع مشترک به منظور اجتناب از درگیری‌های مستقیم هیچ جای تعجبی ندارد که هیچ گونه پیشرفت واقعی در این زمینه دیده نمی‌شود. در چنین شرایطی که مذاکرات به خودی خود به ندرت می‌توانند موجب ایجاد محرکی برای پیشرفت در این موضوع شوند، استفاده غیرمستقیم از خشونت می‌تواند محرک‌هایی را برای پیشبرد این مذاکرات ایجاد نماید. در این صورت بدون آنکه برخورد مستقیمی میان طرفین به وجود آید، هر یک از طرفین از این طریق طرف دیگر مذاکره را از جدیت خود در مقاصد خود آگاه می‌کند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] توسل آمریکا به زور تأثیر بسزایی در تصمیم‌گیری‌های ایران داشته است[/b][b]■[/b][/color] استفاده از زور از طریق عوامل نیابتی (و گاهی شکست در بکارگیری چنین نیرویی) در طول رقابت میان این دو کشور تأثیر بسزایی در تصمیم‌گیری‌های آنها در لحظات کلیدی از رقابتشان داشته است. آمریکا در این میان موفق شده است از طریق نشان دادن آمادگی خود برای استفاده از نیروی نظامی و یا توانمندسازی آن‌هایی که مایل به استفاده از نیروی نظامی مستقیم علیه ایران هستند، جدیت خود در نیاتش را به خوبی نشان دهد. در مقابل، آمریکا با دوری گزیدن از چنین فرصت‌هایی، به اعتبار خود لطمه وارد کرده است. نمونه اخیر آن را می‌توان در رویدادهای بحران سوریه در جریان مقدمات طرح اقدام مشترک (JPA) در اواخر سال ۲۰۱۳ و یا عدم موفقیت آمریکا در دادن پاسخ مناسب به ایران به واسطه استفاده از اقدامات مشابه مشاهده نمود. به دلیل اینکه میزان مخاطرات این رقابت بسیار بالاست، شکل غیرمستقیم این رقابت (به طور مثال زمانی که عوامل نیابتی هر یک از طرفین با نیروهای طرف دیگر درگیر می‌شوند) به نسبت تأثیر کمتری نیز بر تصمیم‌گیری‌های آمریکا یا ایران خواهد داشت. [color=#ff6600][b]■[/b][b] نگاهی کوتاه به جنگ هشت‌ساله ایران و عراق [/b][b]■[/b][/color] چنین الگویی اولین بار در توافق ایران برای آتش‌بس جنگ با عراق در سال ۱۹۸۸ مشاهده شد، توافقی که به جنگی تلخ، طولانی و به ظاهر پایان‌ناپذیر خاتمه داد. رهبران ایران پس از پاسخ متقابل به حمله مقدماتی صدام حسین در سال ۱۹۸۲، تصمیم گرفتند به منظور شکستن محاصره‌ای که از سوی قدرت‌های متخاصم برای سرکوب انقلاب ایران صورت گرفته بود جنگ را به خاک عراق کشانده و دست به حمله بزنند. این اقدام ایران تهدیدی برای حکومت‌های پادشاهی تولیدکننده نفت واقع در حاشیه خلیج‌فارس بود که متحدان غربی داشتند. درنتیجه آمریکا بتدریج و به‌طور پیوسته به حمایت از دشمنان ایران پرداخت. در طول این فرایند، شورای امنیت سازمان ملل متحد مجموعه‌ای از قطعنامه‌ها را با اتفاق آراء تمام اعضای این شورا تصویب کرد و در آنها خواسته بود طرفین جنگ به دشمنی‌های خود پایان دهند و به مرزهای بین‌المللی مشخص خود بازگردند (در حقیقت از ایران تقاضا شد به جنگ پایان داده، دست از اهداف جنگی خود کشیده و از خاک عراق عقب‌نشینی کند.) [color=#ff6600][b]■[/b][b] استفاده از الگوی توسل به زور و تهدید در جنگ ایران و عراق [/b][b]■[/b][/color] با توجه به اعتقاد راسخ و رویکرد حکومت ایران مبنی بر این که گسترش انقلاب تنها از طریق حفظ آن میسر بود، چنین تلاش‌های دیپلماتیکی دستاورد چندانی با خود به همراه نداشت. از سال ۱۹۸۴ و در پی اینکه هر دو طرف درگیر در جنگ با شدت و خشونت بیشتری به اقدامات خود ادامه دادند، جنگ گسترش یافت. اقداماتی نظیر حملات زمینی گسترده از سوی ایران در برابر عراق، بمباران‌های استراتژیک و حملات موشکی به مراکز پرجمعیت و شهری از سوی هر دو طرف، استفاده از سلاح‌های شیمیایی و در نهایت حمله به کشتی‌های نفت‌کش در خلیج‌فارس که بزرگ‌ترین تهدید برای منافع آمریکا به شمار می‌آمد. در نهایت، در سال ۱۹۸۶ به مجرد اینکه آمریکا حمایت مستقیم خود از تهران را قطع کرد و حمایتش را معطوف عراق و حکومت‌های پادشاهی حاشیه خلیج‌فارس کرد، ایران قطعنامه‌های سازمان ملل متحد را پذیرفت. همین حمایت‌های مادی و اطلاعاتی بسیار حیاتی در حملات گسترده عراق که تهدیدی برای سقوط کل جبهه ایران در تابستان سال ۱۹۸۸ (تابستان ۱۳۶۷) به شمار می‌آمد، نمود بسیاری پیدا کرد؛ حملاتی که عراق آشکارا از زمان تهاجم اولیه خود در سال ۱۹۸۰ دیگر موفق به انجام آنها نشده بود. هم‌زمانی این اتفاقات با نبرد مختصر اما بسیار مخرب نیروی دریایی ایران با نیروهای آمریکایی در همان سال، تهران را متقاعد ساخت که ادامه چنین جنگ مخربی موجب به خطر افتادن جمهوری اسلامی ایران خواهد شد. [color=#ff6600][b]■[/b][b]تأثیر عملیات نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه بر تصمیم‌گیری‌های ایران[/b][b]■[/b][/color] ایران هنگامی که با تعلیق جنبه‌های بسیار کلیدی برنامه غنی‌سازی اورانیوم خود در اواخر سال ۲۰۰۳ موافقت نمود عقب‌نشینی بسیار مهم دیگری را انجام داد. این اتفاق در زمانی روی داد که در پی عملیات نظامی آمریکا در منطقه، دو رژیم همسایه ایران در کمتر از دو سال سقوط کردند. صدام حسین در عراق و نیروهای طالبان در افغانستان شرایط را برای ایران بسیار دشوار کرده بودند، اما آمریکا با چنان سهولتی موجبات سقوط این دو رژیم را فراهم ساخت که مقامات و رهبران ایران را به درنگ واداشت. آمریکا و متحدانش در طول سه هفته در عراق همان کاری را به سرانجام رساندند که ایران در طول شش سال موفق به انجامش نشده بود. همین امر موجب شد تا ایران در پای میز مذاکره حاضر شود. [color=#ff6600][b]■[/b][b] استفاده از الگوی توسل به زور و تأثیر آن در تعلیق برنامه غنی‌سازی اورانیوم در ایران[/b][b]■[/b][/color] پیش از این، تعاملات دیپلماتیک با انگلیس، فرانسه و آلمان با شکست روبرو شده بود و ایران نتوانسته بود با درخواست‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) مبنی بر توقف غنی‌سازی اورانیوم و بازکردن تأسیسات و امکانات خود برای انجام تحقیقات و بازرسی‌های لازم موافقت کند. تا اینکه ایران متوجه شد که رقیبش هم تمایل بسیار زیادی و هم توانایی بسیاری برای توسل به نیروی نظامی دارد، با این حال ایران تصور نمی‌کرد که آمریکا بتواند هرگونه تأخیری را تحمل کند. سازمان اطلاعات آمریکا بر طبق برآوردی درباره برنامه هسته‌ای ایران در سال ۲۰۰۷ عنوان می‌کند که «ایران برنامه غنی‌سازی خود را در واکنش به فشارهای بین‌المللی در سال ۲۰۰۳ متوقف کرد» و در شرایطی که خبری از تحریم‌های معنادار نبود، فقط خطر اقدام نظامی را پیش روی خود داشت. درواقع، رهبران ایران اقدامات آمریکا را به مثابه تمایل واشنگتن برای تحمیل مجازات قابل‌توجه به ایران برای ادامه ناسازگاری می‌دانستند. ایران به جای قبول خطر احتمالی رویارویی با مخالفانش، به خواسته‌های آنها تن داد و داوطلبانه در اکتبر سال ۲۰۰۳ با تعلیق برنامه غنی‌سازی اورانیوم موافقت کرد و یک سال بعد نیز توافق‌نامه را به امضاء رساند که در آن چهارچوب کلی تعلیق برنامه غنی‌سازی از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مشخص شده بود. [color=#ff6600][b]■[/b][b] موقعیت آمریکا در عراق و افغانستان زمینه را برای از سرگیری فعالیت‌های هسته‌ای ایران فراهم آورد[/b][b] ■[/b][/color] با این حال این موفقیت موقتی بود. در طول سال‌های بعد، مشخص شد که آمریکا تمایل چندانی برای ایجاد راهبردی مؤثر و اختصاص منابع لازم به منظور برقراری ثبات در افغانستان و از بین بردن نیروهای طالبان ندارد. در همین زمان، آمریکا تلاش می‌کرد از پس جنگی به مراتب بزرگ‌تر و پرهزینه‌تر در عراق برآید. بر طبق اسناد و مدارک نظامی افشاشده آمریکا، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران مسئولیت هماهنگی، تأمین بودجه، آموزش و تأمین نظامیان شیعه عراقی را در این جنگ بر عهده داشت. به گفته وزارت امور خارجه آمریکا، طالبان در همین زمان در حال بازسازی خود در افغانستان بود و سپاه پاسداران حمایت‌های مشابهی البته در مقیاس کوچک‌تر از طالبان نیز به عمل آورد. موقعیت آمریکا در عراق در سال ۲۰۰۶ به بدترین حالت خود رسید. ایران در ماه آوریل همان سال اعلام کرد غنی‌سازی اورانیوم را از سر خواهد گرفت و مدت کوتاهی پس از آن، برنامه هسته‌ای خود را به‌طور کلی گسترش داد. ایران در طول هفت سالی که از آن تاریخ می‌گذرد به توسعه پنهان و آشکار برنامه هسته‌ای خود ادامه داد و مذاکرات چندی بین دو طرف صورت گرفت و ایران به کرّات از هر پیشنهادی که می‌توانست محدودیت قابل‌توجهی در روند برنامه‌اش ایجاد کند سر باز می‌زد. علت ایجاد این روند این بود که هیچکدام از طرفین حاضر به توقف گفتگوها نبودند؛ آمریکا از این جهت که با دو جنگ دیگر در منطقه دست‌به‌گریبان بود، و ایران بخاطر اینکه با انجام مذاکرات فرصت پیدا می‌کرد در جهت دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای قدم بردارد و همچنین می‌توانست به حملات خود به آمریکا از طریق عوامل نیابتی ادامه دهد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] ایران و آمریکا از هرگونه اقدام جدی و دخالت مستقیم در امور و بحران‌های منطقه خودداری می‌کنند[/b][b] ■[/b][/color] این الگو، علی‌رغم افزایش تضادهای عوامل نیابتی ایران و آمریکا در خاورمیانه، از سال ۲۰۰۶ تاکنون برقرار است. در تک‌تک این موارد، هر دو طرف از دخالت مستقیم در امور خودداری کرده‌اند و از هر اقدام بزرگی که می‌توانست سبب تغییر اساسی بر سر میز مذاکرات هسته‌ای شود اجتناب ورزیده‌اند. تهران و واشنگتن در سال ۲۰۰۶ به‌ترتیب از حزب‌الله و اسرائیل پشتیبانی نظامی کردند، هرچند هیچکدام دخالت مستقیمی در جنگ نداشتند چه برسد به اینکه اقداماتشان به نتیجه‌ای قطعی در جنگ کمک کند. آمریکا و ایران در موضوع بحرین حتی گام‌های محتاطانه‌تری برداشتند. ایران هیچ حمایت آشکاری از شورش جمعیت شیعه بحرین به‌اندازه دخالتش در عراق از خود نشان نداده است. آمریکا نیز در قبال متحدان شورای همکاری خلیج که برای سرکوب شورش تلاش می‌کردند سیاست مشابهی اتخاذ کرد. جنگ داخلی سوریه تا زمان بحران سال ۲۰۱۳ بر سر استفاده حکومت بشار اسد از سلاح‌های شیمیایی، این الگو را تقویت می‌کرد. حمایت همه‌جانبه ایران از بشار اسد، مخفیانه‌ترین راز منطقه بود اما از نمایش کمک‌های مادی خود به سوریه، همانند سایر متحدان این کشور و در وهله اول روسیه، خودداری نمود. در سوی دیگر، آمریکا قطعاً تصمیم نگرفته بود از کدام گروه از عوامل نیابتی حمایت کند چه برسد به اینکه میزان حمایت خود را تعیین کرده باشد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] سیاست ایران مبنی بر وارد نشدن در تعارض مستقیم با آمریکا همچنان ادامه دارد [/b][b]■[/b][/color] بدین‌ترتیب، سیاست ایران مبنی بر وارد نشدن در تعارض مستقیم با آمریکا همچنان ادامه داشته و این در حالی است که این کشور در تمام این مدت در حال نزدیک شدن به توانایی سلاح‌های هسته‌ای بوده است. ایران درهمین‌حال آگاه است که امکان تعارض و تضاد مستقیم در حال نابودی است؛ جمعی از مقامات آمریکایی در اظهارات خود ملاحظه همه گزینه‌های موجود برای جلوگیری از هسته‌ای شدن ایران را بی‌اعتبار جلوه داده‌اند و بدین‌وسیله این آگاهی از عدم امکان تعارض مستقیم را مورد تأکید قرار داده‌اند. لذا بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، گیتس و پانتا، وزرای دفاع وقت آمریکا، و مالن و دمپسی، فرماندهان ستاد مشترک بر «عواقب ناخواسته» و «غیرقابل‌پیش‌بینی بودن و عدم قطعیت» اقدام نظامی تأکید کرده و آن را «غیرمنطقی» دانسته‌اند. برخلاف سال‌های ۱۹۸۷ و ۸۸ و همچنین ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ که اقدامات آمریکا، ایران را به تغییر قطعی راهبرد خود در راستای منافع آمریکا وادار می‌کرد، سیاست‌های آمریکا از زمان آغاز دوباره برنامه هسته‌ای ایران در سال ۲۰۰۶ عمدتاً در جهت عکس نتیجه داده است. [color=#ff6600][b]■[/b][b] حتی تحریم‌های «فلج‌کننده» هم تأثیر چندانی بر توقف برنامه غنی‌سازی ایران نداشته است[/b][b]■[/b][/color] تحریم‌ها برخلاف انتظار به جهت‌گیری محاسبات ایران در راستای پیگیری برنامه هسته‌ای خود کمک کرده است. اتکای همه‌جانبه آمریکا به چنین اقداماتی (اگرچه با هدف کمک به ازسرگیری برنامه‌های دیپلماتیک صورت می‌گیرد) و درعین‌حال کم‌اهمیت کردن امکان گزینه نظامی، در حقیقت تأکیدی است بر کم‌گویی سیاست‌گذاران آمریکایی که نمی‌خواهند به گزینه‌های جدی‌تر برای اعمال فشار بر ایران در راستای مذاکرات فکر کنند. بعلاوه، اینکه واشنگتن اصرار دارد تحریم‌های «فلج‌کننده» و «بی‌سابقه» به‌زودی ایران را پای میز مذاکره خواهد کشاند ادعایی به دور از واقعیت است و این را می‌توان به وضوح در تردید آمریکا برای افزایش این تحریم‌ها مشاهده نمود. زمانی که ایران برنامه غنی‌سازی خود را از نو آغاز کرد، دولت جورج بوش به‌جز تعهد به تحریم‌های چندجانبه سازمان ملل علیه برنامه سلاح‌های اتمی ایران، هیچ اقدامی از سوی خود انجام نداد. از طرف دیگر بر تحریم‌های زمان دولت کلینتون علیه شرکت‌های خارجی سرمایه‌گذار در بخش انرژی ایران بیفزاید. دولت اوباما تعداد و گستره بی‌سابقه‌ای از لایحه‌های تحریم را تصویب نموده است اما اتکای آن بیشتر بر کاهش هزینه افزایش تحریم‌هاست. این امر بخصوص درباره اقدامات مربوط به درآمدهای حاصل از صادرات نفت ایران صادق است؛ درآمدی که شیرمایه بودجه دولت و برنامه هسته‌ای آن را تشکیل می‌دهد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] اکراه و تردید دولت آمریکا برای اقدامات نظامی و توسل به زور در منطقه [/b][b]■[/b][/color] گذشته از تحریم‌ها، اکراه دولت بوش در انجام حمله پیشگیرانه به راکتور هسته‌ای سوریه در سال ۲۰۰۷ نشانه اولیه تغییر سیاست آمریکا در عدم استفاده از زور و قدرت نظامی بود. اگرچه برنامه هسته‌ای سوریه در مقایسه با برنامه هسته‌ای ایران هدف کوچک‌تری محسوب می‌شد و حکومت بشار اسد نیز نزدیک‌ترین متحد عرب ایران به شمار می‌رفت، اما در نهایت آمریکا در این موضوع دچار شک و تردید بود. از این لحاظ، اهمیت سوریه در مذاکرات میان آمریکا و ایران تنها با گسترش جنگ داخلی در این کشور و اظهارات اوباما در سال ۲۰۱۲ افزایش یافته است. [color=#ff6600][b]■ آمریکا هیچ اقدام واقعی نظامی برای حفظ خط قرمز خود در موضوع سوریه صورت نداد[/b][b]■[/b][/color] اوباما در این اظهارات عنوان کرد: «برای ما خط قرمز از جایی آغاز می‌شود که شاهد استفاده گسترده از تسلیحات شیمیایی باشیم.» امتناع آمریکا از ایجاد جنگ در صورت عدول ایران از آستانه سلاح‌های هسته‌ای، زمانی تجلی یافت که واشنگتن نتوانست خط قرمز سال ۲۰۱۳ خود در سوریه را حفظ کند؛ خط قرمزی که حفظ آن به مراتب آسان‌تر از خط قرمز علیه ایران بود. سیاست‌گذاران آمریکایی هم در مورد ایران و هم سوریه اذعان داشتند که خط قرمز با اقدام نظامی حفظ خواهد شد. در خصوص سوریه، اگر نیروهای حکومتی صراحتاً دست به تهیه سلاح‌های شیمیایی برای انجام حمله می‌زدند، حمله آمریکا قرار بود در پاسخ به آن‌ها یا در بدترین حالت به‌صورت پیش‌دستانه صورت پذیرد. وقتی در اختیار داشتن سلاح‌های کشتارجمعی و نهایتاً استفاده از آن‌ها از سوی سوریه محقق شد و آمریکا هیچ اقدام واقعی نظامی برای حفظ خط قرمز خود صورت نداده بود، اعتبار آمریکا در زمان خطر به شدت زیر سؤال رفت. خط قرمز آمریکا در ایران حالت پیشگیرانه خواهد داشت فلذا به میزان زیادی از توجیه‌پذیری استفاده از عامل زور خواهد کاست. [color=#ff6600][b]■[/b][b] ادامه مذاکرات منافع بسیاری را برای ایران به همراه خواهد داشت[/b][b]■[/b][/color] برنامه مشترک اقدامی آمریکا و ایران را باید در این محتوا درک کرد. قرارداد مابین آمریکا و ایران عمدتاً از طریق مذاکرات بین این دو کشور حاصل شده است. این مذاکرات در میان فروکش سریع حوادث در سوریه اتفاق افتاد و دیپلمات‌های آمریکایی در اروپا و اسرائیل اطلاعات ناچیزی در این خصوص ارائه دادند. ایران بی‌آنکه از شکست دیپلماسی آمریکا بترسد، به شدت برنامه‌های خود را دنبال می‌کند. ایران تحت این توافق موقت، ظرفیت غنی‌سازی مواد شکاف‌پذیر کافی برای تولید سلاح اتمی را حفظ کرده است بی‌آنکه مجبور باشد پاسخی در ازای تخلف شدید خود از قوانین بین‌المللی بدهد. بعلاوه، توافق نهایی به خواسته‌های دیرینه ایران برای غنی‌سازی داخلی تحقق خواهد بخشید و از این راه تأیید جامعه بین‌الملل از حق مسلم خود برای چنین کاری را به دست خواهد آورد. بدین‌وسیله هرگونه مانع دیپلماتیک بلندمدت برای حفظ حالتی نرمال از برنامه هسته‌ای ایران از بین خواهد رفت. [color=#ff6600][b]■[/b][b] ایران و آمریکا تمایل دارند تا از طریق ادامه مذاکرات به توافق دست یابند[/b][b]■[/b][/color] تضاد بین موفقیت‌ها و شکست‌های سیاست آمریکا در قبال ایران، نکته تأکیدی است بر اهمیت کلیدی خطرات حاصل از تلاش برای رسیدن به اهداف دیپلماتیک علیه رقیبی با کم‌ترین میزان از منافع مشترک. در موقعیت‌هایی نظیر رقابت پایاپای میان آمریکا و ایران، مذاکرات همواره بر رویارویی مستقیم ترجیح داده شده است. همان‌طور که سوابق تاریخی نشان می‌دهد، بهترین فرصت آمریکا برای تأمین امنیت منافع خود از طریق دیپلماسی در اثبات این نکته است که ایران نیز باید برای حفظ منافع خود دست به همین اقدام بزند. ازآنجایی که ایران در حال دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای است، این دیپلماسی دولتمردان آمریکایی با شکست روبرو شده است. آمریکا برای برطرف کردن این عدم تعادل باید مذاکرات خود با ایران را در راستای قراردادی جامع و بلندمدت بر سر برنامه هسته‌ای ایران و با تدارکات روشن برای اجرای دیپلماسی‌های اجباری پیش ببرد و موارد زیر را مدنظر قرار دهد: حمایت از تحریم‌ها درصورتی‌که طرح اقدام مشترک بدون توافقی نهایی از بین برود؛ تقویت سیاست بیانی آمریکا برای تأکید بر امکان گزینه‌های نظامی آمریکا و متحدانش؛ و تقویت آمادگی آمریکا برای حمله بالقوه نظامی، درصورتی‌که دیگر گزینه‌ها با شکست مواجه شوند. [color=#ff6600][b]پایان[/b][/color] [color=#ff6600][b]بن پایه : [url="http://www.eshraf.ir/1870/"]http://www.eshraf.ir/1870/[/url][/b][/color]
  23. بخش یازدهم : مفهوم نبرد هوا زمینی اکنون دیگر علنی شده بود و موضوعی بشمار می رفت که نه تنها از جانب سیاستمداران و سنت گرایان ارتش ایالات متحده ، بلکه توسط بسیاری از کشورهای اروپایی عضو ناتو در اروپا نیز مورد تجزیه و تحلیل و انتقاد قرار می گرفت . در آن زمان ، اعضای ناتو در این آموزه ، راهی برای جلوگیری از وقوع یک جنگ هسته ای پیدا نکردند و آن را صرفا" شاهدی بر روحیه تهاجمی ایالات متحده تلقی نمودند . آموزه جدید استاری و مورلی سرانجام در 2 اوت 1982( دقیقا" در زمان اجرای عملیات الی بیت المقدس ) در آیین نامه رزمی ارتش جای گرفت و همانطور که مورلی انتظار داشت ، پایه و اساس تحولاتی مشابه و موازی در ارتشهای اروپای غربی و ناتو گردید . این آموزه که براساس هماهنگی نزدیک میان یگانهای نیروی زمینی و اسکادران های نیروی هوایی بنا نهاده شده بود ، بر اجرای حملات عمقی جهت جلوگیری از ورود ستون های زرهی و مکانیزه اول و دوم دشمن به صحنه نبرد و از آن مهم تر ، استفاده از فناوری های جدید برای هدف قرار دادن موقعیت هایی که قبلا" برای انهدام آنها به تسلیحات هسته ای نیاز بود ، تاکید داشت و به احتمال زیاد ، با اجرای این دکترین ، شانس بکارگیری جنگ افزارهای نامتعارف ، کاهش می یافت . بنابراین با تاکید بر درسی که استاری از عملیات جنگی در بلندی های جولان آموخته بود ، آیین نامه جدید به افسران و سربازان توصیه می نمود که ابتکار عمل را می بایست از دست دشمن خارج سازند ( کاری که داعش هم اکنون در حال اجرای آن است )، یعنی حتی اگر در یک موقعیت راهبردی دفاعی مستقر هستند ، بازهم بصورت تاکتیکی و راهبردی موضع خود را به موضع تهاجمی تغییر داده ، حتی اگر دشمنی نیرومند به شکل غیر منتظره ای موفق شود به داخل مواضع خودی رسوخ نماید و به مانند ارتش سوریه در آغاز نبرد ، باید نه در جبهه و در محل پیشروی غیر منتظره دشمن ، بلکه در نقاطی که دشمن در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد ، دست به پاتک های غافلگیرانه زد . ادامه دارد ..............
  24. [quote name='AmirAzad' timestamp='1402942183' post='386435'] [url="http://www.altahreernews.com/inp/Upload/5307_iraqi%20troops%20tanks.jpg"]http://www.altahreer...roops tanks.jpg[/url] ثابت شد قدرت به این چیزا نیست ... [/quote] ولی انصافا" ، قدرت زرهی + قدرت هوایی ، چیزی نیست که کسی به همین راحتی بتونه جلوی آن را بگیرد . [quote name='Generalmohammad' timestamp='1402984436' post='386502'] جالبه ؛ اون روز یاسر الحبیب ( پادوی بیت شیرازی ها ) داشت آیت الله بهجت (ره) رو تکفیر میکرد مصداق عینی این بیت بود : [center][i]اى مگس[/i] ! [i]عرصه سیمرغ[/i] نه جولانگه تو است ------------------------------ عِرض خود مى برى و زحمت ما مى دارى[/center] [/quote] عزیز جان این آدم سمت چپ ، پایین دقیقا" کیه ؟؟؟؟
  25. بسم الله الرحمن الرحیم http://www.uploadax.com/images/69542099242763971407.jpg منطقه خلیج‌فارس به منطقه‌ای مهم در زمینه تنش‌های سایبری مبدل شده است. فضای سایبری به حوزه‌ای برای تقابل‌های پنهانی تبدیل شده که در یک سوی آن آمریکا، اسرائیل و دیگر کشورها قرار دارند و در سوی دیگر ایران و روسیه.اندیشکده آمریکایی «مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی» در مقاله‌ای به قلم «جیمز اندرو لویس» نوشت: حوزه خلیج‌فارس به منطقه‌ای مهم در زمینه تنش‌های سایبری مبدل شده است. فضای سایبری به حوزه‌ای برای تقابل‌های پنهانی تبدیل شده که در یک سوی آن آمریکا، اسرائیل و دیگر کشورها قرار دارند و در سوی دیگر ایران و روسیه. ایران در زمینه توسعه توانایی‌های سایبری از کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس بسیار پیشی گرفته است و قابلیت‌های خود را در زمینه نظارت بر مخالفت‌های داخلی و همچنین استفاده از هکرها برای ایجاد اختلال در اهداف خارجی یا حمله به آن‌ها گسترش داده است. حملات مشابه این چنینی در چند سال اخیر به احتمال زیاد یا از سوی ایران انجام شده‌اند و یا اجازه این کار از ایران گرفته‌ شده است. حتی اگر ایران با پیشرفت مذاکرات اتمی از اقدامات تهاجمی دست بردارد رشد توانایی‌های ایران همچنان یک تهدید امنیتی محتمل برای کشورهای حوزه خلیج‌فارس به حساب می‌آید. کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس نیز کار توسعه توانایی‌های پدافندی خود را آغاز کرده‌اند اما برای جلوگیری از تهدیدات آتی باید پدافند خود را تقویت کنند و با هم همکاری مؤثرتری داشته باشند. «جیمز اندرو لویس» عضو ارشد و مدیر برنامه فن‌آوری‌های راهبردی در مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی است. او در این مرکز در زمینه فن‌آوری، امنیت و اقتصاد بین‌الملل مطالبی نوشته است. او قبل از پیوستن به مرکز در وزارت امور خارجه در مقام افسر خدمات خارجی فعالیت داشته و به عنوان عضو سرویس اجرایی ارشد مسئولیت‌هایی بر عهده داشته است. تجربه او در دولت به کارش در زمینه مسائل گسترده سیاسی-نظامی و امنیتی بازمی‌گردد. او فرستاده گروه کارشناسان دولتی امنیت بین‌المللی سازمان ملل در سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۳ بوده است. لویس نوشته‌های متعددی دارد و در مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی گزارش‌ها و مقالاتی درباره رابطه میان فن‌آوری و قدرت ملی به رشته تحریر درآورده است. او در زمینه فن‌آوری و راهبرد کارشناسی شناخته‌شده در سطح بین‌المللی است. او گفتگوهای مسیر دوم با چین در زمینه امنیت سایبری را هدایت کرده است. در رسانه‌ها از صحبت‌های او به‌وفور یاد می‌شود و او بارها در مقابل کنگره سخنرانی داشته است. تحقیقات فعلی او به بررسی امنیت بین‌الملل و اداره فضای سایبری و هم‌چنین تأثیر اینترنت بر سیاست متمرکز است. او دارای مدرک دکترا از دانشگاه شیکاگو است. ■ حملات سایبری ابزاری جدید برای قدرت ملی است■ حملات سایبری ابزاری جدید برای قدرت ملی است. این ابزار وسیله‌ای برای فشار، تأثیرگذاری و جنگ به دست می‌دهد. استفاده از فنون سایبری به عنوان ابزار اطلاعاتی به دهه هشتاد میلادی بازمی‌گردد و حملات سایبری نظامی اول بار در دهه نود میلادی مشاهده شد. استفاده از ابزار و فنون سایبری به عنوان ابزار قدرت ملی به امری رایج در کشورهای خلیج‌فارس مبدل شده است. حوزه خلیج‌فارس به نقطه مهمی در عرصه تنش‌های سایبری مبدل شده چرا که در این منطقه فعالیت‌های زیادی انجام می‌پذیرد و احتمال محاسبات نادرست و بالا گرفتن تنش‌ها همیشه بیشتر است. ■ رقابت سایبری در میان دولت‌های حوزه خلیج‌فارس ■ حوزه خلیج‌فارس از این حیث منحصربه‌فرد است که به استثنای شبه‌جزیره کره در هیچ کجای دیگر به اندازه این حوزه از فنون سایبری به شکل ابزاری پنهانی در دست دول استفاده نمی‌شود. اولین دلیل تنش میان دولت‌های حوزه خلیج‌فارس گسترش توانایی‌های سایبری توسط ایران است، خصوصاً این که به نظر می‌رسد ایران تمایل دارد دیگر بار از این توان استفاده کند. منبع نگران‌کننده دیگر توان سایبری رو به افزایش اسرائیل است که خود زاییده مشاجرات ایران و کشورهای حوزه خلیج‌فارس است. با توجه به اهمیت راهبردی و اقتصادی منطقه خلیج‌فارس حملات سایبری که بتواند تولید نفت را تحت تأثیر قرار بدهد می‌تواند به بحرانی فیزیکی با عواقب جهانی بدل شود. استفاده از ابزار سایبری و بسط توانایی‌های مرتبط می‌تواند توازن قدرت نظامی منطقه در میان کشورها را دچار تغییر کند و ثبات خلیج‌فارس را تحت تأثیر منفی قرار بدهد. این امر خصوصاً در صورتی که کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس در پاسخ به این تهدید جدید پدافند خود را گسترش ندهند و راه‌هایی برای همکاری بهتر پیدا نکنند خطرناک‌تر خواهد شد. ■ رخدادهایی که توجه دولت‌های حوزه خلیج‌فارس را به تهدید سایبری جلب کرد ■ سه اتفاق اصلی موجب تمرکز دولت‌های حوزه خلیج‌فارس بر امنیت سایبری شد. اولین مورد تأثیر رسانه‌های اجتماعی و اینترنت در خیزش‌های سال ۲۰۱۱ در کشورهای عربی و اعتراضات ملقب به «جنبش سبز» ایران در سال ۲۰۰۹ بود. اینترنت می‌تواند قدرت سیاسی را به اشکالی تقویت کند که قابل پیش‌بینی یا کنترل نباشد. دومین مورد حمله استاکس نت علیه تأسیسات اتمی ایران در سال ۲۰۱۰ بود. استاکس نت موجب تغییرات بسیاری در سیاست ایران شد، اما این مورد منحصربه‌فرد نبود. محققان در سرتاسر جهان برنامه‌های بدافزار مهمی را شناسایی کردند- استارز، دوکو، فلیم، شامون- که برای جاسوسی یا حمله به اهداف خلیج‌فارس مورد استفاده قرار می‌گرفتند. ۳ مورد سوم حمله به شرکت سعودی آرامکو و شرکت قطری رأس گاز بود که عموماً به ایران نسبت داده شد و بیشتر کشورهای خلیج‌فارس را متوجه نوعی جدید از تهدید که متوجه ایشان بود نمود. ■ حضور قدرت‌های سایبری در منطقه ■ آمریکا، در پاسخ به توانایی‌های گسترش‌یافته ایران، همکاری با کشورهای شریک در حوزه خلیج‌فارس را آغاز کرده تا توانایی‌های پدافند سایبری آن‌ها را تقویت کند. اما تقریباً تمامی «قدرت‌های سایبری» اکنون در حوزه خلیج‌فارس نقشی بازی می‌کنند. اسرائیل منافعی نزدیک و فعال در رابطه با ایران دارد و منابع اسرائیلی گزارش می‌دهند که ایران به طور مرتب شبکه‌های اسرائیلی را برای یافتن پاشنه آشیل آن‌ها مورد ارزیابی قرار می‌دهد. روسیه هم به اشکالی که برای ما کاملاً مشخص نیست با ایران همکاری داشته و هم‌چنین تلاش کرده با کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس هم وارد تعامل شود. گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد کره شمالی و ایران هم ممکن است در زمینه بسط ابزار تهاجم سایبری با هم همکاری‌هایی داشته باشند. ■ فضای سایبری هنوز اهداف دولت‌ها را چندان متحول نکرده است ■ اهداف و منافع گسترده‌تر کشورها نحوه استفاده آن‌ها از فنون سایبری را تعیین می‌کند که با راهبرد، تجربه، نهادها و میزان تحمل خطرات توسط آن کشور رابطه دارد. هنوز دقیقاً مشخص نیست که آیا توانایی به دست آوردن فنون سایبری در طولانی‌مدت بتواند کشورها را به رفتار تهاجمی‌تر تشویق کند یا خیر. لیکن هنوز به نظر نمی‌رسد دسترسی به ابزار جدید سایبری کشورها را به تغییرات اساسی در اهداف سیاستی خود وادار کرده باشد؛ در فضای سایبری و در هنگامه بحران آنچه بیش از توانایی شرایط را نشان می‌دهد نیت است. ■ پیش‌بینی نسبی توانایی کشورهای منطقه در حوزه سایبری ■ می‌توانیم با نگاهی به عواملی که توانایی‌های سایبری را پیش‌بینی می‌کنند از قوت نسبی این توانایی در میان کشورهای حوزه خلیج‌فارس آگاه شویم. این عوامل شامل نهادها، راهبردها، و سرمایه‌گذاری در حوزه فعالیت‌های سایبری می‌شود. هم‌چنین استفاده از فعالیت‌های سایبری در راهبردهای نظامی، اطلاعاتی و دیپلماتیک موجود؛ سطح توجه سیاسی رهبران کشورها، فرماندهان نظامی، یا روسای وزارت خانه‌ها به توانایی‌های سایبری نیز از جمله دیگر عوامل است. تعهد و همکاری با دیگر کشورها در حوزه فعالیت‌های سایبری نیز می‌تواند عاملی برای پیش‌بینی نسبی این توان باشد. - توانایی‌های سایبری ایران ایران در زمینه توان سایبری از دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس بسیار جلوتر است. روند ایران در توسعه توان سایبری نمونه‌ای خوب از دولت متوسطی است که متعهد شد با داشتن منابع تقریباً محدود خود قدرت سایبری تولید کند. ایران حملات سایبری را وسیله‌ای دیگر در راهبرد جنگ نامتقارن خود علیه دشمنان قدرتمندتر می‌داند. ■ خیزش‌های عمومی و تجربه ایران در سرکوب مخالفت‌ها در فضای مجازی ■ تجربه ایران به این کشور درک دقیق از کارایی فنون سایبری در مقام ابزاری برای قدرت ملی و سرکوب داده است. نگرانی ایران از تهدیدات سایبری از نیاز این کشور به سرکوب مخالفت‌ها و بسط توان سایبری در پاسخ به آسیب‌پذیری‌های ایجادشده توسط اینترنت نشأت گرفت. نیروهای امنیتی ایران در جریان «جنبش سبز» سال ۲۰۰۹ توانایی خود در زمینه نظارت آنلاین بر مخالفت‌ها را به عنوان بخشی از سرکوب گسترده علیه فعالان مخالف گسترش داد. رهبران ایران از قدرت شبکه‌ها در به راه انداختن خیزشی عمومی مثل آنچه موجب سقوط حکومت تونس و مصر در سال ۲۰۱۱ شد می‌هراسند. از آن زمان نیروهای امنیتی ایران توانایی خود در نظارت بر مخالفت‌ها در فضای آنلاین را گسترش دادند و آن را به استفاده از فنون سایبری علیه دیگر کشورها مبدل کردند. مشهورترین نمونه این اتفاق هک کردن شرکت اینترنت دیجی نوتار هلند در سال ۲۰۱۱ توسط ایران بود که به این کشور اجازه داد به طور مخفیانه رایانامه‌های مخالفان ایرانی را مطالعه کند. ■ اهمیت فضای سایبری از نگاه مقامات ایران ■ مداخلات مداوم خارجی موجب شد توجه زیادی به امنیت سایبری و ایجاد سازوکاری هوشمند جهت مدیریت بحران سایبری جلب شود. رهبر ایران، آیت‌الله علی خامنه‌ای در سال ۲۰۱۱ تشکیل شورای عالی فضای سایبری را تأیید کرد. این شورا وظیفه دارد تهاجم و پدافند سایبری را هماهنگ کند. اعضای شورا از مقامات ارشد امنیتی و اطلاعاتی، و وزرای فرهنگ و ارتباطات تشکیل شده‌اند. ایران راهبرد امنیت سایبری جامعی دارد که به تشکیل آنچه شبکه اطلاعات ملی می‌نامد انجامیده است. این شبکه می‌تواند بخش اعظم مردم ایران را از دست داشتن به اینترنت جهانی منع کند. تعداد زیادی از مقامات رسمی عالی‌رتبه امنیتی ایران به طور علنی درباره توانایی‌های ایران و اهمیت کلی فضای سایبری صحبت کرده‌اند. عبدالله عراقی، جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران گفته است «ما خود را به ابزاری جدید مجهز کرده‌ایم چرا که جنگ سایبری در فضای سایبری از جنگ فیزیکی خطرناک‌تر است و مقامات ایران، خصوصاً رهبر انقلاب همگی به این نکته اشاره داشته‌اند. از این رو ما برای جنگ‌های نرم و سخت آماده هستیم». ۶ وزیر کشور مصطفی نجار هم گفته است «ماهواره و فیس بوک ابزار الکترونیکی برای جنگی نرم از سوی غرب است که قصد دارد خانواده‌های ایرانی را به انحطاط بکشاند». ۷ ■ سازمان‌هایی که نقش‌های سایبری بر عهده دارند ■ سه نهاد ایرانی نقش‌های سایبری عملیاتی بر عهده دارند: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، بسیج، و سازمان پدافند غیرعامل ایران. ایران اولین مانور پدافند سایبری خود را در اواخر اکتبر ۲۰۱۲ انجام داد. نیروی مردمی بسیج که توسط سپاه پاسداران نظارت می‌شود هدایت «ارتش سایبری» ایران را بر عهده دارد که به ادعای رهبران بسیج بیش از ۱۲۰۰۰۰ هکر داوطلب در اختیار دارد. این تعداد البته یک بزرگنمایی است اما بسیج از ارتباطات تنگاتنگ خود با دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه برای تربیت نیروی نیابتی هکر استفاده می‌کند. ■ ارتش سایبری ایران ■ ارتش سایبری به احتمال زیاد منشأ سری حملات اخیر علیه شرکت‌های انرژی کشورهای حوزه خلیج‌فارس و بانک‌های آمریکایی و اسرائیلی است. مهم‌ترین این اتفاقات موجب از بین رفتن داده‌های رایانه‌های مورد استفاده شرکت سعودی آرامکو و شرکت قطری رأس گاز شد. منابع اطلاعاتی آمریکا گفته‌اند ایران مسئول این حملات بوده است. جرقه اولیه این اتفاقات به احتمال قوی حمله‌ای سایبری علیه خروجی نفتی ایران در جزیره خارک بود. به نظر می‌رسد ایران به شکل هوشمندانه‌ای بدافزارهای جرائم سایبری را برای حمله تغییر داده است. تمام داده‌های موجود بر ۳۰۰۰۰ رایانه شرکت آرامکو پاک شد و بدافزار احتمالاً سامانه کنترل تصفیه‌خانه را نیز هدف قرار داده بود (هرچند نتوانست به آن صدمه وارد کند). اتفاق آرامکو هرچند به اندازه حمله استاکس نت هوشمندانه نبود ولی از حیث نابودگری در مقام دوم پس از استاکس نت قرار دارد و پیشرفت ایران در زمینه حملات سایبری را نشان می‌دهد. ■ حملات مختل‌کننده دسترسی ■ همزمان با حمله به شرکت آرامکو حملات محدودکننده دسترسی علیه بانک‌های آمریکایی نیز انجام شد. احتمال داده می‌شود دلیل این حمله به بانک‌های آمریکایی اعمال تحریم‌های جدید توسط کنگره آمریکا بر ایران بود. حمله منع دسترسی بیشتر شبیه به یک تظاهرات آنلاین است تا یک حمله؛ و در آن شبکه هدف با ترافیک سنگین که موجب از کار افتادن شبکه می‌شود مواجه می‌گردد و در عین حال حمله کننده به شبکه دسترسی پیدا نمی‌کند. تلاش ایران از الگوی روسیه در استفاده از هکرهای نیابتی برای فشار سیاسی در زمانی که این کشور از حملات مشابه علیه استونی در سال ۲۰۰۷ استفاده کرد تبعیت می‌کرد. اما اشکالاتی که برای بانک‌های آمریکایی به وجود آمد به مراتب نسبت به حمله به استونی گسترده‌تر بود و در ابتدا توانایی بانک‌ها برای واکنش را مختل کرد. حملاتی در این اندازه نیازمند منابع محاسباتی است که در کشوری که اینترنت در آن به شدت کنترل می‌شود تنها باید با اجازه دولت انجام شود. گزارش‌هایی وجود دارد که مدعی است ایران برای تولید بدافزار از کمک خارجی استفاده می‌کند و از روسیه یا مجرمین سایبری (که از جمله ماهرترین مجرمان جهان هستند) برای این امر استفاده می‌کند. ■ پرهیز ایران از تهدید سایبری در جریان مذاکرات اتمی ■ هنوز خیلی زود است که بگوییم پیشرفت در مذاکرات بین ایران و کشورهای غربی در زمینه برنامه اتمی این کشور احتمال وقوع حوادث سایبری را کاهش می‌دهد یا نه. ایران به احتمال زیاد در جریان مذاکرات بهترین رفتار را پیشه خواهد کرد تا از مانع حرکت به سوی برداشتن تحریم‌ها نشود (هرچند ممکن است مخالفان ایران در مذاکرات حمله‌ای سایبری انجام دهند تا مذاکرات با مشکل مواجه شود). حتی اگر مذاکرات با پیشرفت مواجه شود رشد توانایی سایبری ایران هم چنان تهدیدی احتمالی علیه کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس به حساب می‌آید. - توانایی سایبری کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس حمله به شرکت آرامکو و بانک‌های آمریکایی آزمونی از توان جدید ایران و همچنین پاسخ عربستان و آمریکا به این امر بود. کشورهای حوزه خلیج‌فارس در پاسخ به توانایی‌های رو به افزایش ایران و فعالیت سایبری‌اش دست به بسط توانایی‌های پدافندی خود زده‌اند. یک سری اتفاقات با انگیزه سیاسی که رسانه‌های حوزه خلیج‌فارس را هدف قرار داد و به ارتش الکترونیک سوریه و گروه هکرهای بدون نام منتسب شد (هرچند این افراد می‌توانند هر کسی باشند) نگرانی کشورهای حوزه خلیج‌فارس را افزایش داده است. امارات متحده عربی مدتی بود که توانایی سایبری را در اختیار داشت و بخش اعظم آن توسط پیمانکاران خارجی فراهم شده بود اما در این کشور در سال ۲۰۱۲ قانون جرائم سایبری را مشخص کرد و مقام کشوری مشخصی (مقام امنیت الکترونیکی ملی) را برای امنیت سایبری برگزید. این مقام نهادی مستقل و تحت نظر شورای عالی امنیت ملی امارات متحده عربی است. این نهاد از مسیر دستور مخصوص دولتی که از سوی رئیس‌جمهور کشور صادر شد تشکیل گشت. هدف این مقام مقابله در برابر حملات به زیربناهای نظامی و حیاتی کشور و نظارت بر امنیت سایبری در تمامی دستگاه‌های دولتی است. ■ آغاز توسعه توان سایبری در کشورهای حوزه خلیج‌فارس ■ نگرانی سایبری کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس منعکس‌کننده اهداف راهبردی گسترده‌تر آن‌ها است: حفظ کنترل داخلی، محدود کردن جاه‌طلبی‌های ایران، و حفظ تعادلی سخت میان همکاری و رقابت با کشورهای همسایه. آمریکا کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس را تشویق کرده و به آن‌ها در زمینه ارتقاء پدافند سایبری کمک رسانیده است. این کمک شامل کمک‌های مستقیم (به شکل مشاوره و اعطای فن‌آوری) و غیرمستقیم و از طریق پیمانکاران آمریکایی بوده است. قطر ابتکارعمل امنیتی خود را در کنار عربستان سعودی و بحرین در فوریه ۲۰۱۳ آغاز کرد. بنا به گزارش‌ها کویت برنامه‌ای ۱ میلیارد دلاری برای امنیت فیزیکی و سایبری با انگلستان منعقد کرد. بحرین پس از تجربه مداخلاتی که به ارتش بدون نام ارتباط داده شد به امنیت سایبری توجه بیشتری نشان داده است و با پیمانکاران غربی همکاری بیشتری دارد؛ این که این اتفاق به نتایج قابل لمسی منجر شود را باید در آینده دید. بحرین هم‌چنین هکرهای متعلق به «ائتلاف جوانان انقلابی ۱۴ فوریه» را دستگیر کرد و آن‌ها را به داشتن ارتباط با ایران محکوم نمود، که این امر خود منعکس‌کننده استفاده گسترده از امنیت سایبری جهت کنترل اعتراضات سیاسی در منطقه است. ■ امتیاز کشورهای حوزه خلیج‌فارس ■ کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس هم‌چنین جهت تقویت همکاری در حوزه امنیت سایبری با هم مراوداتی دارند. هرچند این تلاش‌ها هنوز ثمره ملموسی به همراه نداشته اما اگر شورای همکاری خلیج‌فارس به محفلی برای اشتراک تهدیدات و اطلاعات در میان اعضایش مبدل شود می‌تواند پدافند سایبری را تا حد زیادی ارتقاء بخشد. کشورهای خلیج‌فارس با توجه به میزان بالای کنترل بر شرکت‌های ارتباطاتی که همیشه در دست دولت بوده است در بسط توان پدافند سایبری یک برگ برنده دارند. همکاری با آمریکا و دیگران در مقابله با خشونت‌طلبی ایران و استفاده از منابع در سرمایه‌گذاری سایبری می‌تواند کشورهای حوزه خلیج‌فارس را قادر سازد از امتیاز داشتن منابع و کنترل بالا بر شبکه‌های ارتباطی بهره ببرند. ■ آمریکا متهم ردیف اول ■ - بازیگران خارجی در رسانه‌ها بسیاری از اقدامات مخفیانه علیه اهداف ایرانی به آمریکا نسبت داده می‌شود (مثالی که از همه مشهورتر است حمله استاکس نت است که مطبوعات آن را بخشی از عملیاتی گسترده‌تر با نام بازی‌های المپیک خواندند). اسرائیل هم مرتباً هدف اقدامات ایران برای هک کردن و از بین بردن شبکه‌های اسرائیلی بوده است. با این که ایران دسترسی محدودی در اختیار دارد اسرائیل نیز از استفاده از توانایی‌های سایبری پیشرفته در راستای جاسوسی و شاید حمله اجتناب نکرده است. به نظر نمی‌رسد چین در کشورهای حوزه خلیج‌فارس نقش عمده‌ای داشته باشد (شواهدی مبنی بر حمایت چین از ایران در راستای فعالیت‌های سایبری خرابکاری کننده وجود ندارد) هرچند با توجه به الگوی رفتاری چین در دیگر قسمت‌های جهان منطقی است اگر تصور کنیم این کشور در جاسوسی در شرکت‌های انرژی خلیج‌فارس جهت جمع‌آوری اطلاعات اقتصادی ارزشمند سهیم بوده است. ■ حضور روسیه در تأمین امنیت سایبری کشورهای حوزه خلیج‌فارس ■ محاسبات روسیه ممکن است کمی متفاوت باشد چرا که اقدامات رخ‌داده در کشورهای حوزه خلیج‌فارس ظاهراً به عنوان وسیله‌ای برای نشان دادن نگرانی‌های گسترده‌تر روسیه درباره اینترنت عملکرد داشته است. روسیه برای مثال پس از استخدام یک شرکت روسی که با سرویس امنیتی فدرال این کشور مرتبط بود از اتحادیه بین‌المللی ارتباطات حمایت کرد تا مشکلات امنیت سایبری در کشورهای خلیج‌فارس را بررسی کند. این اقدام از سوی اتحادیه بی‌سابقه بود. شاید این تنها یک تصادف باشد که چنین اقداماتی در راستای تقویت دیگر تلاش‌های روسیه برای قرار دادن اتحادیه در مرکز امنیت سایبری کشورهای خلیج‌فارس قرار گرفت، اقدامی که اینترنت را هم مثل ارتباطات بین‌المللی تلفنی زیر نظر قرار می‌دهد. افشا شدن قضیه استاکس نت و فلیم هم به نفع رویکرد روسیه در قبال اداره اینترنت جهانی بود، رویکردی که به دنبال کنترل شدیدتر سیاسی بر استفاده از اینترنت و تضعیف «هژمونی» آمریکا است. کشورهای حوزه خلیج‌فارس از دیدگاه کنترل بر محتوا با روسیه موضع مشترک دارند و از ایده‌های روسیه در نشست جهانی ارتباطات بین‌المللی که در دسامبر ۲۰۱۲ در دبی برگزار شد حمایت کردند. امنیت سایبری وسیله‌ای کم‌هزینه برای روسیه جهت ایفای نقش در کشورهای حوزه خلیج‌فارس است. ■ لزوم افزایش توان پدافند سایبری در کشورهای حوزه خلیج‌فارس ■ اگر کشورهای خلیج با مشکلات بزرگ‌تر امنیتی مواجه نبودند امنیت سایبری مسئله‌ای به مراتب کم‌اهمیت‌تر بود و شاید به جرائم مالی و جاسوسی تجاری علیه شرکت‌های نفتی منحصر می‌شد. اما با افزایش توجه به امنیت سایبری و بالارفتن آگاهی از فعالیت‌های ایران (و هم‌چنین توانایی‌های اسرائیل) تمامی جناح‌های دخیل در رقابت سایبری اکنون آگاه و آماده‌اند. در حال حاضر ایران در زمینه توان سایبری سرآمد منطقه است هرچند با رقبای قوی خارجی نیز مواجه است. کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس باید برای این که هزینه استفاده ایران از تسلیحات سایبری را افزایش بدهند توان سایبری خود را به شکل مشهود افزایش دهند و همکاری موجود در زمینه امنیتی را جهت دربر گرفتن مسائل امنیت سایبری گسترش دهند. ناکامی در انجام این امر خطر حملات سایبری که بتواند به بحران بزرگ‌تر منطقه‌ای منجر شود را افزایش خواهد داد. پایان بن پایه : http://www.eshraf.ir/1844