[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]
تمامی ارسال های zed
-
[b]خبرگزاري فارس:[/b] يكي از اسراي جنگ تحميلي با ذكر خاطرهاي از دوران اسارت خود گفت: به يكي از فرماندهان عراقي گفتم كه من سرهنگ ستاد، خلبان فلاني هستم. در حالي كه من تنها حدود 16 سال بيشتر نداشتم و حتي رژه هم نرفته بودم، اما خدا را شكر كه دشمنان نظام اسلامي را از احمق ها قرار داده است. همانطور كه در بخش نخستين اين گزارش در روز گذشته اشاره شد، يكي از زندانبانان عراقي براي طلب بخشش و حلاليت خواهي از آزادگان ايراني، به كشورمان سفر كرده بود. يكي از افرادي كه تحت نظر آن زندان بان، دوران اسارت خود را مي گذراند، حسين اسلامي بود. وي به همراه آن زندانبان عراقي مهمان گروه امنيتي دفاعي خبرگزاري فارس بود و بخش هايي از خاطرات دوران حضور خود در عراق را مجددا روايت كرد. آنچه مي خوانيد، مجموعهاي از خاطرات حسين اسلامي است. [b]* رفت و برگشت به آبادان [/b] وقتي خرمشهر كاملا سقوط كرد، شهر آبادان هم خلوت شده بود. پدر ما هم با اينكه مريض بود نميپذيرفت از آبادان خارج شود. او ميگفت: اگر من از آبادان بروم ستون اتكاي مردم حداقل در محله سكونت خودمان ميشكند و شهر تخليه ميشود. اين شد كه به جز ما و يك خانه ديگر در كوچه كسي نمانده بود و ما هم بالاخره پدر را راضي كرديم كه از آبادان خارج شويم. 5 يا 6 آبان بود كه از آبادان خارج شديم. پدر و مادر در منزل يكي از بستگان در ماهشهر مستقر شدند. برادرم به جبهه رفته بود و سرپرستي خانواده برعهده من قرار داشت. مابقي بچهها اهل و عيال داشتند و به دنبال كار خودشان بودند و فقط من و يكي از برادرانم همراه خانواده بوديم. برادرم قبل از رفتن به من گفت: من براي گذراندن يك دوره آموزشي به تهران ميروم، وقتي برگشتم هر جا كه مستقر شدم شما را با خود خواهم برد. در جواب گفتم: من طاقت ندارم بايد بروم آبادان چون مسجد را در اين موقعيت رها كردهايم و هرلحظه ممكن است عراقيها پيشرفت كنند و آبادان را هم بگيرند و اين در حالي بود كه عراقيها از مارق (نام اصلي آن "مارد " است، اسم رودي در نزديكي آبادان به سمت جزيره مينو) آمده بودند تا پشت ذوالفقاري و آبادان را محاصره كردند. در اين شرايط مردم مجبور بودند با عبور از بيابانها از شهر خارج شوند. ما كه ماشين داشتيم فقط توانستيم به اندازه يك قمقمه آب، يك لقمه نان و يك پتو برداريم. بعضيها كه اثاثيه خود را با فرغون، دوچرخه يا گاري از شهر بيرون ميآوردند و به هر صورتي كه بود بايد زندگيشان را نجات ميدادند. به حرف برادرم گوش ندادم و وقتي او به تهران آمد، خانواده را رها كرده و به آبادان برگشتم... [b]* شناسنامهات كجاست؟[/b] جنگ كه شروع شد بين ايران و عراق فقط يك مرز 600 - 500 متري اروندرود وجود داشت و خرمشهر مظلوم به دست عراق افتاد. همان زمان يك مرتبه به خرمشهر رفتم پيش عموزادهام (شيخ شريف). وقتي من را ديد گفت براي چي آمدي اينجا؟ شناسنامهات كجاست؟ گفتم: من عموزادهات هستم. در جواب گفت: خوب باشي، براي حضور در خط اجازه پدر يا شناسنامه لازم است و من را از خرمشهر بيرون كرد. به مسجد صاحبالزمان(عج) برگشتم. در آن زمان تنها پانزده سال داشتم. زخميهاي زيادي آنجا بودن كه من شروع كردم به كمك براي جابجايي آنها. گونيها را پر از شن و ماسه و سوار ماشينهاي آيفا ميكرديم. يادم هست كه ماشينها با استارت هم روشن نميشد و مجبور بوديم آنها را هل بدهيم. [b]* به هر كلكي بود از خانه فرار كردم[/b] 10 آبانماه بود كه از هنديجار خارج شدم. موقع سوار شدن به ماشين، مادرم گفت بمان تا برادرت از تهران بيايد، ما مردي در خانه نداريم و پدرم هم آن موقع خيلي مريض بود. به حرفش گوش ندادم و به هر كلكي كه بود رفتم. در راه به منزل هر كدام از بستگان كه ميرسيدم براي توجيه كارم بهانههاي مختلف ميآوردم. خلاصه شب را در سربندر، منزل پسرعمهام خوابيدم. فرداي آن روز سوار ماشين شدم و تا سهراهي شادگان و از آن طرف هم به آبادان رفتم. 20 كيلومتري آبادان توپخانه اصفهان مستقر شده بود. هيچ وقت يادم نميرود شخصي به نام سروان همايونسر جلوي ماشين را گرفت و گفت: همه بايد برگردند و گرنه دادگاه صحرايي ميشوند. مجبور شديم چند كيلومتر برگرديم عقب. به راننده مسيري را را نشان دادم كه يك جاده خاكي بود. در ميانههاي مسير متوجه شديم يك جيپ نظامي به دنبال ماشين ما ميآيد. راننده ماشين را نگه داشت و از جيپ افسري پياده و شد و كلت خود را به سمت ما نشانه گرفت و گفت: هر كسي تكان بخورد به سمت او شليك خواهم كرد. همينجا ميگويم در طول مدتي كه در صحنههاي درگيري حضور داشتم هيچ وقت از عراقيها نترسيدم اما آن روز خيلي از اين سروان ترسيدم. يك از ميان فحشي داد و خطاب به آن افسر گفت: تو آمريكايي هستي كه نميگذاري ما به سمت آبادان برويم. سروان با قد كوتاهي كه داشت كشيدهاي به صورت آن فرد زد و گفت: غير از اين فرد مابقي ميتوانند بروند. همه به سمت ماشين دويده و سوار شدند. يكي گفت: اين مسير خطر دارد و بهتر است به سمت چوئبده برويم. ديگر روشنايي راه ماهشهر هم كم شده بود. [b]* افسر بعثي با آفتابه به اسرا آب ميداد [/b] كم كم به جاده آسفالت نزديك ميشديم. در راه يكي از بچههاي عضو چريكهاي فدايي خلق هم همراه ما بود. اوايل جنگ فضاي جامعه مثل تور ماهيگيري بود، وقتي از آب بيرون ميكشيديم در آن ماهيهاي حلال گوشت و حرام گوشت وجود دارد. اوايل انقلاب هم همين طور بود، بعضي از اين احزاب و گروهها به صورت تيمي آمده بودند تا اسلحه جمع كنند. چند نفر از بچههاي سپاه هم در جمعمان حضور داشتند و جمعه حدود 40 نفر بوديم كه همگي اسير شديم. نحوه اسارتمان به اينطور بود كه ابتدا هليكوپترهاي عراقي بالاي سرمان آمدند و چهار تانك نيز محاصرهمان كردند. از تشنگي همه جا را مثل سراب ميديديم. چون دمپاييام عرق ميكرد آن را درآورده و پا برهنه بودم. تانكها شروع به شليك به سمت ما كردند. تا آن زمان هيچگونه آموزش نظامي هم نديده بودم تنها كاري كه كردم اين بود كه خودم را داخل گودالي كه اطرفم بود، انداختم. پيراهن نظامي كه به تن داشتم به سرعت در آوردم و تنها زير پيراهني به تن داشتم. كاملا توسط تانك ها محاصره شده بوديم. آن روز يك شهيد و يك زخمي داده و بقيه اسير شديم. تا شب همه اسرا را در يك مكان جمع كردند. در جمعمان پيرمردي بود كه از شدت تشنگي داشت هلاك ميشد. بعضي از بچه محلهاي من كه اسير شده بودند ميدانستند من عربي بلدم. گفتند حسين به عراقيها بگو اين پيرمرد داره ميميره. به سرباز عراقي كه مقابل ما ايستاده بود گفتم اگر ميشود قدري آب به او بدهند تا نميرد. يكي از سربازهاي عراقي هم با آفتابه به رويش آب ريخت. بعد از اين مكالمه عراقي هم متوجه شدند كه من عربي بلدم. يكي از آنها گفت به بقيه بگو هركسي وسيله تيزي دارد، بياندازد. يكي از ما خنجري داشت كه آن را بيرون انداخت. دو تا از عراقيها سر به دست آوردن اين خنجر با هم دعوايشان شد. [b]* به افسر بعثي گفتم من سرهنگ ستاد و خلبان ارتش هستم! [/b] سربازهاي بعثي مدام به امام(ره) بي حرمتي ميكردند كه يكدفعه صداي بلندي در فضاي محوطه پيچيد «هر كس به امام فحش بدهد، جيگرش را بيرون ميكشم». به پشت سر برگشتم تا ببينم اين صدا از طرف چه كسي است. تصورم اين بود كه حتما بايد فردي باشد كه از لحاظ جسمي، زور و بازويي داشته باشد. اما در كمال تعجب پسر كم سن سالي را ديدم. هنوز پس از چند سال چهره كوچك اما در عين حال مردانهاش را به ياد دارم. همه ساكت شدند و كسي چيزي نگفت. بعد از چند ساعت ما را سوار ماشينهاي كمپرسي كردند و به منطقه «تنومه» بردند. حدود 18 ماه را در زندانهاي متعدد گذراندم تا اينكه به ارودگاه شماره هشت به نام «الانبار» منتقل شدم. در آنجا بود آقاي ابوترابي، پدر معنوي همه اسرا را براي اولين بار زيارت كردم. بعد از مدتي ما را به بغداد برده و در سوله بزرگي كه به همراه جمع زيادي از اسرا جمع كردند. بعد از مدت كوتاهي ما را به جاي ديگري منتقل كردند. حدود 5 ماه بود كه حمام نرفته بوديم و بدنهايمان لزج شده بود، عكسهاي آن روز مرا اگر ببينيد، نيم تنه بالاي بدن من دانه دانه شده بود. تا اينكه ما را به پادگاني بيرون از بغداد به نام «راشديه» بردند. در همان زمان يكي از لشكرهاي ارتش اردن هم به آن پادگان آمده بود. يكي از نيروهاي نظامي از پشت پنجره از ما پرسيد: شما كي هستيد؟ گفتيم: ما ايراني هستيم. من آيةالكرسي و اذان را برايش خواندم. گفت: چرا اذان شما فرق ميكند؟ گفتم: براي اينكه ما شيعه هستيم. يكي ديگرشان آمد و گفت: تو كي هستي؟ گفتم: من سرهنگ ستاد، خلبان فلاني هستم (به عربي). در حالي كه من تنها حدود 16 سال بيشتر نداشتم و حتي رژه هم نرفته بودم اما خداوند را شكر كه دشمنان را از احمق ها قرار داده است. [b]* با شكنجه از من خواستند تا به امام توهين كنم [/b] نيروهاي نظامي بعث اردوگاه را مثل باغ وحش ميديدند و هر كس رد ميشد يك عكس العملي از خود بروز ميداد. يكي آب دهانش را روي بچهها ميريخت، يكي ديگر فحش ميداد و... در پادگان پيچيده بود كه يك سرهنگ خلبان اسير شده است، دسته دسته ميآمدند تا سرهنگ خلبان را ببينند. پيرمردي از بين اسرا گفت نميدانم چه كسي به اينها گفته كه سرهنگ است و خودش را گرفتار كرده. يكي از بچهها به او گفت حسين خودش را سرهنگ معرفي كرده. برگشت و پرسيد چرا خودت را گرفتار ميكني؟ گفتم من چه ميدانستم اينها باورشان ميشود كه يك بچه 17 ساله سرهنگ ستاد و خلبان باشد. مدتي گذشت تا اينكه ما را به يكي از اتاق خفهاي مثل اتاق نگهبانها بردند. دستهايم را از پشت بستند و شروع كردن به زدن. يكي از افسران بعثي با لگدي كه به من زد و خواست تا به امام توهين كنم اما من مقاومت كردنم. يادم هست كه سال 61، تازه جنگ فتحالمبين انجام شده بود. همينجا بود كه براي اولين بار با كاظم (همان زندانبان حاضر در ايران) برخورد كردم. سرباز خشني بود كه جلوي در روي صندلي نشسته بود. به سمتم آمد و گفت: پيغمبر گفته اگر فحش هم بدهي و جانت را نجات دهي اشكال ندارد و گناهي بر شما نيست. به (امام) خميني فحش بده تا زنده بماني. من را به ستوني بسته بودند و ميزدند. گفتم هر وقت (امام) خميني فحشم داد، به او فحش ميدهم. همينجا ميگويم كه لعنت خدا بر من اگر در اين ده سال به (امام) خميني يا نظام اهانت كرده باشم. نه اين كه قسم بخورم تا شما باور كنيد، دارم اتمام حجت ميكنم. اين قدرت و توان هم چيزي نبود جز اينكه من خودم را وصل به (امام) خميني (عليهالرحمة) ميديدم و او هم وصل بود به اهل بيت، اهل بيت هم به پيامبر، پيامبر هر به خدا بود. خلاصه من اين جواب را به اين آقا دادم. ما بين اين حرفها، شنيدم كه گفتند اين را بفرستيد ارودگاه، مابقي را آزاد كنيد. به اسرا گفتم كه اگر من كشته شدم به پدر و مادرم خبر بدهيد و بگوييد كه به (امام) خميني اهانت نكردم. مدت كوتاهي نگذشته بود كه تصميمشان عوض شد و همه ما را دوبارع به اردوگاه 8 برگرداندند. [b]* فرمانده اردوگاه به خبرنگاران گفت اسرا در آسايش زندگي ميكنند [/b] بعد از 18 ماه توانستم نامهاي براي خانواده ام بفرستم و آنها هم به اين نامه جواب دادند. در نامهاي كه برادرم برايم فرستاد نوشته بود: دادش حسين، اگر تو اسيري خانوادهات آزادند، اما وقتي امام حسين(ع) شهيد شد، خانوادهاش را به اسارت بردند. صبر كن كه انالله معالصابرين. چند روز يگذشت تا اينكه ما را به اردوگاه موصل يك انتقال دادند و حدود 22 ماه همانجا مانديم. اسفند سال 62 بود كه به الرمادي رفتيم. آنجا خبرنگاران آسياي شرقي و آفريقايي حضور داشتند. آسايشگاه را بستند و شروع كردن به فيلمبرداري از فرماندهان بعثي و آنها هم توضيح ميدادند كه اسرا در آسايش و آرامش نگهداري ميشوند. [b]* سيلي محكمي به صورت افسر حزب بعث زدم [/b] در اردوگاه شخصي بود به نام حميد عراقي كه گروهبان بود و من رذلتر از اين آدم در عمرم نديدم. تمامي اسرا از شنيدن نام او وحشت ميكردند. اين حميد عراقي ميگفت، پايت را باز كن، سرت را بيگر بالا و بعد با لگد به اسير ميزد ميگفت شما آتشپرست هستيد بايد نسلتان قطع شود. يك چنين شخصي بود. يكي از روزهاي اسفند سال 65، من در صف غذا بودم، من را صدا كرد و گفت چه كار ميكني؟ گفتم مي خواهم براي اسرا شلغم ببرم چون مسئول آسايشگاه بودم. يك كشيده محكم به گوشم زد. من هم سريه يقه او را گرفتم و بهش گفتم براي چه ميزني؟ اينجا مسئول دارد تو چه كارهاي كه من را كتك ميزني؟ آن زمان من در قاطع 2 بودم و او قاطع 3. يك لحظه به خودم آمدم ديدم يقه حميد در دستانم هست. گفت: دستت را بياور پايين. دستم را پايين آوردم. ناگهان با سر به زير چشمم كوبيد، من يك كشيده محكم به صورتش زدم. مقابل ما هم 45 نفر از بعثيها با كلاش ايستاده بودند. در ذهنم گفتم تمام فرماندهان كل قواي دنيا، چنين رزمندهاي مثل نيروهاي (امام) خميني نخواهند داشت. با سيلي كه به او زدم كلاهش بر زمين افتاد و من به عنوان يك ايراني با اين كار غرور ملي را در او خرد كردم. بعد از اين كار بود كه بر سرم ريختند و با مشت به صورتم ميكوبيدند. بعد مرا به انباري آشپزخانه برده و حسابي كتكم زدند. دماغم را گرفته بودم كه آسيبي نبيند. افتادم زمين. آنها رفتند بيرون اما حميد كوتاه نيامد. با پوتين چنان به كمرم زد كه احساس كردم عضلاتم آويزان شده. پس از اينكه از كتك زدن من خسته شدند، به آسايشگاه منتقلم كردند. تقريبا همه اسراي اردوگاه شيعه بودند ولي ما يك سني را به عنوان ارشد آسايشگاه قرار داديم چون خودش حرمت خودش را داشت. ايراني بودنش را دوست داشت، هم وطنش را دوست داشت و هم براي شيعه احترام قائل بود. مسئول ارودگاه هم استوار يكم ارتش جمهوري اسلامي و مردي مقتدر به نام علي اكبر حبيبي از اراك بود. من پس از انتقال به آسايشگاه، يك روز كامل استراحت كردم. [b]* افسر اردوگاه مجبور شد به يك جوان بسيجي احترام بگذارد [/b] در اردگاه سربازي بود به نام فواض. آن زمان صدام شعار ميداد كه اسرا ميهمانان من هستند. به اين سرباز گفتم حميد عراقي به دهان من نزد، به دهان صدام زد. اين جواب مهمانداريتان است؟ به ولايت علي بن ابيطالب قسم، گوشه آسايشگاه نشسته بودم كه سرهنگ عراقي آمد. به او گفتم: من حسين عبدالستار اسلامي، سال 80 در ميدان مين اسير شدم، پس بيشتر از حق خودم دارم زندگي ميكنم، بايد همان سال 80 ميمردم. وقتي صليب سرخ آمد اردوگاه، شاهرگش را ميزنم و ميگويم تو گفتي. به خدا قسم از جايش بلند شد در حالي كه بدنش ميلرزيد. در مقابل اين بسيجي ناچيز، بلند شد و ايستاد و احترام گذاشت چون رذالت صدام را ديده بود. اين كارها باعث شد، تا من را به اردوگاه ديگري منتقل كردند. [b]* جرم من لبيك گفتن به فرزند امام حسين(ع) بود [/b] وقتي در ارودگاه نظامي بودم به حضرت ابوالفضل(ع) ميگفتم آخر من چرا اسيرم. جرمم اگر ايراني بودن است كه حتي رجوي ملعون هم در عراق است. اگر به خاطر فارس بودن است، اين همه فارس، كويت هم فارس دارد. اگر شيعه بودن است خود عراق و بحرين همه شيعه دارد. بعد گفتم اگر زمان شما نبوديم تا در كربلا و در ركاب مولايمان حسين(ع) بجنگيم، امروز به فرزند او لبيك گفتيم. جرم من لبيك گفتن است. همينطور درد دل ميكردم. گفتم از ما كه گذشت جوانيمان پشت سيم خاردارها سپري شد. نه عوض شديم و نه عوضي. نه ضد انقلاب شديم و نه پناهنده. فقط از تو ميخواهم آبرويم را حفظ كني و امروز خدا را شكر ميكنم كه در طول ده سال اسارتم كاري نكردم كه امروز ناراحت آن باشم. منتي هم به كسي ندارم. شايد اگر اينجا بودم معتاد ميشدم. يا اصلاً قطع نخاع ميشدم. خدا مرا خلق كرده و خودش هم مرا دوست دارد، بقيهاش هم توكل بر خدا. [b]* ابوترابي يك نعمت الهي بود در زمان ما [/b] خلاصه بعد ما را به كمپ 5 منتقل كردند. از اتوبوس كه پياده شديم، 10 نفر سمت راست و 10 نفر هم سمت چپ ايستادن و ما به عنوان تونل وحشت ازر ميان انها رد شديم. خيلي آن ما را كتك زدند. كمپ 5 در شهر صلاحالدين واقع بود. آنجا خيلي عذاب كشيديم، من در آنجاارشد آسايشگاه شدم. يك روز ديدم يك نفر از پشت پنجره رد شد و من را ديد. بچهها گفتند عراقي است، گفتم بله ميدانم. آن سرباز، همين اقا كاظم بود. جلو آمد و گفت: من تو را جايي ديدهام. من حاشا كردم ولي او مصر بود كه مرا ديده. گفت تو حسين عبدالستاري؟ گفتم بله. اين دومين برخوردم با كاظم بود .سرباز خشني بود كه هرگز از او لبخندي نديدم اما كتك هم نخوردم. اين خشونتش را به پاي نظامي بودنش گذاشتم و الا چرا با اين همه خشونت ميآمد حتي خاطرات و رفتارهاي زندگياش را به ابوترابي ميگفت. مگر اين ابوترابي چه چيزي را آنجا ايجاد كرده بود. كاظم حتي مسائل زناشويياش را هم به حاج آقا ابوترابي ميگفت. جاذبه ابوترابي مثل جدش اميرالمومنين بود. افسران ديگري هم بودند كه ميآمدند، حتي به اين آخوند اسير عرض ادب ميكردند. اين گوهر فعل و افعالش بود كه اين قدر جاذبه داشت و ميتوانست دشمن را رام كند. براي مثال وقتي يك اسير ته سيگارش را بر زمين مي انداخت، ابوترابي خم ميشد و آن را از روي زمين جمع ميكرد. با عملش شرمنده ميكرد نه با امرش. خلاصه يك روز كاظم از من پرسيد براي چه تو را به اينجا آوردند؟ گفتم گروهبانتان زد توي گوشم، زدم توي گوشش. همين طوري ماندند و تعجب كرد. از اين مدل صحبت كردنم خوششان يا جازدند، نمي دانم. [b]* براي ازدواج خواهرم به اسرا شيريني دادم [/b] در طول اين ده سال گاهي دلم مي گرفت و ياد خانوادهام ميافتادم. ميرفتم و يك حوله روي صورتم ميانداختم و گريه ميكردم. وقتي من اسير بودم 5 تا از خواهران و برادرانم متأهل شدند. اولين خواهرم كه ازدواج كرد و برايم نامه نوشتند، خيلي گريه كردم. رفتم 12 - 10 تا قرص نعنا گرفتم و چند تا از اسرا را را مهمان كردم گفتم بضاعت من همينقدر است. بالاخره خيلي حسرت است، برادر و خواهر ازدواج كنند و من مشتاق ديدار آنها و در جشن ازدواجشان حضور نداشتم. دو بار سه بار در زندان به من پيشنهاد ازدواج دادند. ميگفتند چرا خودت را با اين فارسهاي آتشپرست يكي ميكني؟ بيا به تو زن ميدهيم، ماشين و خانه ميدهيم تو عربي و از مايي. حالا به مكر و حيله بودنش كاري ندارم، به هر حال در آن شرايط، اين پيشنهادات را دادند. ولي گفتم من ايرانيام و به ايران هم برخواهم گشت. از مردن هم نميترسم چون به هر حال ميروم آن طرف، نزد پدر بزرگوارم، اجدادم و شهداي ديگر خواهم بود. كاري هم نكردهام كه از آن طرف شرمنده باشم. البته اميدوار به فضل الهي هستم. چه باشم و چه بروم، برايم فرق نميكند. خدا را شكر ميكنم كه امروز هم اوضاع و احوالم همينطور است. * گفتگو: مهدي بختياري و حسين جودوي لينك خبر :http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8805121636
-
[align=justify]طرح بلندپروازانه دفاع ملي موشكي آمريكا كه از سوي پنتاگون و با هدف مقابله با حملات كشورهاي ديگر طراحي و اجرا گرديده است با مخالفتهاي گسترده داخلي و خارجي روبهرو شده است. در اين طرح ضمن استقرار موشكهايي در خاك آمريكا، كليه موشكهاي بالستيك، پرتاب شده به سوي اهدافي در خاك ايالات متحده رهگيري و منهدم ميگردد. برنده اصلي اين طرح كه تاكنون صدها ميليارد دلار براي آن هزينه شده و پيشبيني ميشود كه در مجموع يك تريليون دلار هزينه خواهد داشت، ابرشركتهايي هستند كه در سايه اين پروژه، سودهاي هنگفتي به دست خواهند آورد. نويسنده اين مقابله با بررسي ابعاد مختلف اين طرح و كارايي احتمالي آن در صورت مواجهه با تهديدي واقعي، معتقد است كه مردم آمريكا در نهايت بازنده اصلي چنين طرحهاي بلندپروازانه و بيفايدهاي هستند. يك راز كوچك در مورد دفاع ملي موشكي ايالات متحده وجود دارد كه پنتاگون نميخواهند شما آن را بدانيد. راز اين است: سيستم كنوني دفاع موشكي از پايه معيوب است". اين وضعيت نه تنها از بعد تكنولوژيكي ،بلكه از لحاظ منطق و مفهوم وجود دارد. چرا كه اين سيستم نبايد بنا مي گرديد حتي نبايد اين پروژه آغاز ميشد و نظير جنگ ما در عراق ، اگر اين سيستم به كار گرفته شود ايالات متحده بيدفاعتر و خطرپذيرتر از وضعيتي خواهد بود كه اصولا اين سيستم وجود خارجي نداشت. اجازه بدهيد كه بيشتر در اين مورد بينديشيم .اصولا ايده دفاع ملي موشكي، ايده خوبي است يا خير؟ و نظير هر سيستم پيچيده ديگر كه بايد چهار مرحله توجيه فني و عملي را بگذارند. آيا اصولا اين آزمونها ضرورياند؟ و آيا اين سيستم دفاعي، كارايي خواهد داشت؟ و آيا جايگزينهاي ديگري براي آن وجود دارد؟ و آيا منافع آن بيش از معايب آن است؟ اين موارد نكاتي ساده اما بسيار حايز اهميت هستند. مشكل سيستم دفاعي موشكي اين است كه اين سيستم در همه اين چهار مرحله شكست خواهد خورد. اينك به اين نكات توجه نماييد: الف) آيا اين سيستم دفاع ملي موشكي ضروري است؟ به خاطر داشته باشيد كه اين طرح بلندپروازانه، براي دفاع از امريكا در برابر پرتاب موشكهاي اتمي دولتهاي محور شرارت ايجاد شده است. اما اين طرح از ريشه مضحك است چرا كه حتي تصور اين حرفها هم به سختي ممكن است . همچنين بايد دانست كه چهار كشور مورد نظر دولت امريكا (يعني كره شمالي ، سوريه، ايران و عراق) اصولا فاقد موشكهاي بالستيك هستند. اين سناريو در سال 1997 ميلادي طراحي شده بود كه بر مبناي آن ، كره شمالي در 8 سال آينده به اين موشكها دست مييافت. اما برنامه توسعه موشكي اين كشور، دو سال قبل از آن يعني سال 1995 ميلادي متوقف شده بود. به علاوه، درحالي كه كره شمالي توافقاتي با كره جنوبي به دستآورده، اما طرح دفاع موشكي همچنان تداوم يافته و بدون هيچ تغييري دنبال شده است. ساير اين دولتهاي محور شرارت چه وضعيتي دارند؟ عراق كه با اشغال نظامي روبه رو شده و ديگر تهديدي عليه هيچ كس به جز سربازان بيدفاع ارتش امريكا محسوب نميشود. ايران نيز داراي موشكهاي بالستيك و هستهاي نيست. همچنين ليبي حتي از ساخت يك ساعت معمولي كه بتواند همتراز با دقت مورد نياز در ساخت يك موشك بين قارهاي به كار رود ناتوان است. لذا حتي صحبت از دارا بودن موشكهايي كه بتواند نقاطي در چند هزار مايلي را مورد هدف قرار دهد بيمعني ميباشد. ب) آيا اين سيستم داراي كارايي مورد نظر پنتاگون خواهد بود؟ آزمونهايي كه تاكنون انجام شده است، بيش از آنكه با ارزش باشند، وضعيتي طنزآميز داشتهاند. چرا كه بيشتر اين آزمايشها باشكست روبهرو شدهاند. البته بعدها دستاندركاران يكي از پروژهها اعتراف نمودند كه براي دستكاري نتايج، تحت فشار بودهاند. به علاوه در آزمايشهاي اخير هدف مورد نظر، يك دستگاه فرستنده ردياب بوده است كه مسير حركت خود را اعلام ميكند. بدين ترتيب تنها يك قاطر كور قادر به يافتن اين هدف ها نخواهد بود. بايد دانست كه مشكلات مربوط به كارايي اين سيستم در چهار گروه قابل ذكر است: نكته اول اينكه ، اصولا هدف قرار دادن يك گلوله با يك گلوله ديگر، كاري بسيار مشكل و تاحدودي غيرعملي است. در واقع بايد دانست كه اين موشكها با سرعتي 10 برابر يك گلوله معمولي، به سوي مقصد پرتاب ميشوند. نكته دوم نيز به آزمونهاي انجام شده باز ميگردد، چرا كه در يك سيستم كارا و عملياتي دفاع موشكي كه بزرگترين ماشين ساخته شده بشر تاكنون است، ميليونها قطعه و صدها ميليون كد رايانهاي وجود دارد كه ميليونها مايل از فضاي پيرامون زمين را در بر ميگيرد. به علاوه، اين سيستم بايد كاملا دقيق بوده و به صورتي موفق عمل نمايد اما سيستم كنوني، هيچ گاه در يك جهان واقعي در مورد آزمايش قرار نگرفته است. در مورد اين مساله كمي بيشتر بيانديشيد. آيا شما نيز سيستم حسابداري شركت خود را بدين گونه مديريت ميكنيد؟ و آيا شما همه صورت حسابهاي مربوط به يك هزينه را با چشماني بسته پرداخت ميكنيد؟ و آيا شما بايد همه هزينههاي مربوط به سيستمي را كه تاكنون هرگز در دنياي واقعي آزمون نشده بپردازيد؟ سومين نكته نيز اين است كه اين سيستم فاقد توانايي در تشخيص ميان اهداف واقعي و اهداف گمراهكننده است. اما كاملا واضح است كه پرتاب اين موشكهاي گمراه كننده ، بسيار ارزانتر و سادهتر از منهدم كردن اين اهداف خواهد بود. لذا در رويارويي دو سيستم تهاجمي و تدافعي، پيروزي كشور مدافع، بسيار مشكل است. هر چند شكست فاجعهآميز اين دفاع موشكي، از هم اكنون قابل پيشبيني است. اما آخرين و مهمترين مشكل اين است كه يك بمب قرارداده شده در بخش باريك كشتي و يا در بخش تحتاني يك كاميون، ميتواند كل اين سيستم را فلج كند. اين روشي است كه يك مهاجم واقعي ميتواند از آن بهره بگيرد. (به حوادث 11 سپتامبر توجه كنيد) اين روشي سادهتر ، سريعتر ،كمهزينهتر ،موفقيتآميزتر و عاقلانهتر در مقايسه با استفاده از موشكهاي بين قارهاي است كه گازهاي فراواني نيز از انتهاي آن خارج ميشود؛ چرا كه سيستم دفاعي موشكي ما در برابر اين گونه حملات كاملا ناكار است به علاوه اين روش نيازي به كار پيچيده مهندسي و سرمايهگذاري هنگفت مالي ندارد. ج) آيا جايگزينهاي بهتري براي اين سيستم دفاع موشكي وجود دارد؟ پيشبينيهاي محافظهكارانهتر نشان ميدهد كه استقرار اين سيستم، صدها ميليارد دلار هزينه دارد(90 ميليارد دلار تاكنون در اين بخش هزينه گرديده و ما هنوز نتوانستهايم بهرهبرداري از اين سيستم را آغاز كنيم.) منتقدان اين سيستم معتقدند كه استقرار كامل اين سيستم، به هزينهاي معادل يك تريليون دلار نيازمند خواهد بود. اگر هم به تاريخچه ولخرجيهاي پرهزينه پنتاگون نگاهي بياندازيد،دلايل خوبي وجود دارد كه اين پيشبيني دور از واقع نيست. (خريد چكشهاي 700 دلاري براي استفاده سربازان در مناطق جنگي از سوي پنتاگون در چند سال پيش را بسياري از ما به خاطر داريم.) استفاده مناسب از اين بودجه يك تريليون دلاري ميتواند بخش مهمي از بدهي ملي كنوني 7 تريليوندلاري دولت ما را پرداخت كند. همچنين ميتواند با اين بودجه، در برابر كشورهاي محور شرارت، علاوه بر پرداخت مشوقهاي مناسب مالي در جهت متوقف كردن برنامههاي توسعه موشكي ،كشتيهاي جنگي نيروي دريايي ايالات متحده را نيز به صورت دايمي در سواحل اين دولتها، مستقر نموده تا همه موشكهاي شليك شده از خاك اين كشورها را هدف قرار دهند. به علاوه امكان ارايه كمكهاي اقتصادي دولت امريكا جهت توسعه اين كشورها نيز در كنار امكان دستيابي آنان به بازار امريكا از جمله ساير راهحل هاي ممكن خواهد بود.انجام همه اين اقدامات، هزينهاي بسيار كمتر در مقايسه با استقرار سيستم دفاع ملي موشكي، در بر خواهد داشت. مطمئنا اين راهكارها اثر بخشتر نيز خواهند بود. به ويژه اينكه همان طور كه دولت كره شمالي بارها اعلام نموده است، در صورت كمكهاي مالي و فني دولت ما، از برنامههاي مربوط به توسعه سلاحهاي هستهاي خود چشم پوشي ميكند. د) در نهايت نيز اين سوال مطرح ميشود كه آيا اين سيستم منافعي بيش از مضرات آن خواهد داشت؟ پاسخ به اين سوال ميتواند به مهمترين شاخص سنجش موفقيت سيستم دفاعي ملي موشكي ايالات متحده تبديل شود. چرا كه استقرار كامل اين سيستم، منجر به نابودي كليه فعاليتهاي پيشين در زمينه كنترل سلاحهاي كشتار جمعي در 50 سال اخير خواهد شد. به علاوه بر اين سيستم نوين، امريكا به دولتي مهاجم و نابودكننده بدل ميشود. دو دولت چين و روسيه اعلام كردند كه در پاسخ به بكارگيري اين سيستم از سوي ارتش امريكا، با افزايش قابليتهاي تهاجمي خويش به مقابله خواهند پرداخت. بدين ترتيب، اين كار ميتواند به يك مسابقه جهاني در زمينه گسترش تسليحات جنگي به ويژه در منطقه حساس جنوب آسيا منجر شود. متحدان اروپايي ما نيز در برابر اين طرح موضعگيري كردهاند، به ويژه اينكه آنان معتقدند، اين كار دنيا را ناامنتر خواهد كرد. رئيس جمهور فرانسه در ديدار خود با رئيس جمهور كشور ما و همزمان با اولين ديدار جرج بوش پس از اروپا، چنين گفته بود: «اين يك دعوت پرهزينه به گسترش تسليحات نظامي است. پاسخ كره شمالي به اشغال عراق نيز بايد مورد توجه شما قرار گيرد چرا كه دولت اين كشور سلاحهاي هستهاي را به عنوان يك عامل اطمينانبخش در برابر تهاجم به سرزمين خويش برگزيده است و اين كار منطقي ميباشد.» يك منطق مشابه نيز در بخش دفاع موشكي وجود دارد. اگر ايالات متحده خواهان ساخت آن بوده و ديگران معتقدند كه اين كار باعث تهديد امنيت آنهاست، آنان بيكار نخواهند نشست و به گسترش زرادخانه هستهاي خود مي پردازند تا در برابر اقدامات ايالات متحده به دفاعي موثر دست بزنند؛ لذا سلاحهاي هستهاي بيشتري در سراسر دنيا و در ميان دولتهايي بيشتر، گسترش خواهد يافت كه در مجموع به ناپايداري وضعيت جهان در مقايسه با دوره پيش از استقرار اين سيستم،منجر خواهد گرديد تا اينجا ما با 4 مرحلهاي آشنا شديم كه براي توجيه فني و اجرايي يك سيستم تسليحاتي ضروري است چرا كه يك سيستم در مرحله اول بايد ضروري ودر مرحله بعد؛ منافعش بيش از معايبش باشد. ما معتقديم كه سيستم كنوني دفاع ملي موشكي ايالات متحده هيچ يك از اين مراحل را با موفقيت طي نخواهد كرد، لذا اين طرح برنامهاي خطرناك و بيمار است اما چرا با وجود همه اين مشكلات اين طرح همچنان در حال اجرا است؟ نكته اول را بايد در اين حقيقت جستوجو كرد كه اصولا اين سيستم به هيچ وجه رويكردي دفاعي نداشته است. حتي مدافعان اين سيستم نيز بيش از ساير مردم از اين امر آگاه هستند. چرا كه از ديرباز "دفاع موشكي" ،سيستمي تهاجمي و نه تدافعي بوده است. و در گام بعدي كنترل فضا به عنوان جبهه عملياتي آن برگزيده شده است و هيچ يك از نقاط دنيا از تيررس اين موشكها در امان نخواهد بود. از روزهاي آغازين به وجود آمدن اين ايده كه به عنوان جنگ ستارگان شناخته ميشد، قلب دفاع موشكي در اشعههاي ليزر هدايت سلاحهاي هستهاي قرار داشت. اين سيستم ارايهكننده يك طرح پيچيده بود كه بر اساس آن، سلاحهاي هستهاي ايالات متحده در فضا مستقر مي شد. رودي وود روف فيزيكداني كه برنامه اشعه ايكس را در آزمايشگاه "لاورنس ليورمور" مديريت كرد چنين گفته بود: « اگر اشعه ليزر اين قدرت را داشته باشد كه موشكهاي دشمن را نابود كند، مطمئنا ميتواند اهدافي را در سطح زمين نيز با سرعت و قدرتي بالا منهدم نمايد.» براي پافشاري بر اين نكته، به اين خبر كه در وبسايت "اخبار فضايي و امنيتي " منتشر گرديده است، توجه كنيد: " مطالعات انجام شده توسط بخشي دفاعي به اين نتيجه رسيده است كه پيش از آنكه سيستم مربوط به ايستگاههاي نبرد ليزري به وضعيتي دست يابد كه واقعا در مقابله با موشكهاي بالستيكي مفيد باشد، اين سيستم به آن اندازه قدرتمند خواهد بود كه شهرها را در چند دقيقه نابود نمايد.» همراه با دكترين راديكال بوش در مورد سياست جنگهاي پيشگيرنده، سيستم دفاع ملي موشكي به ايالات متحده اين قدرت را خواهد داد كه به توانايي اجراي اين عملياتهاي پيشدستانه، دست يابد. چرا كه توانايي يك كشور در انهدام تسليحات نظامي كشوري ديگر، حتي پيش از آنكه از اين سلاحها استفاده كند به معناي دستيابي به قدرتي بلامنازع خواهد بود. بدين ترتيب عليرغم همه تلاشهايي كه تاكنون در جهت ايمنتر نمودن دنيا از تهديدات هستهاي انجام شده است. استقرار اين سيستم ملي دفاع موشكي به افزايش ريسك اين حملات منتهي خواهد بود. چرا كه نظامي كردن فضا ارزانتر، اطمينان بخشتر و دقيقتر بوده و با موفقيت بيشتري نيز همراه است. بهعلاوه، يكي از دلايل منطقي ايجاد اين دفاع موشكي، كمك به رشد مالي كارگزاران صنعتي - نظامي طرف قرارداد با پنتاگون ميباشد. به دنبال افول اقتصادي اين ابرشركتها پس از پايان جنگ سرد، در سايه تحقق چنين طرحهايي، مطمئنا اين ابرشركتها به منافع مالي قابل توجهي دست خواهند يافت. اين ابرشركتها غول پيكرند. آنها قدرتمندند و ميليونها دلار صرف خريد سياستمداران ميكنند، همان طور كه ما براي خريدهاي روزمره خويش به يك بقالي ميرويم. از ديدگاه آنان، دفاع موشكي، يك سيستم تسليحاتي كامل است . هر چند در واقع، اين مجموعه غيرضروري و ناكارآ بوده و صدها ميليارد دلار هزينه در برداشته است. به علاوه، اين كار موجب جهتگيري و اقدامات تدافعي از سوي دولتهاي روسيه و چين شده است كه مي تواند به بروز يك مسابقه جهاني ديگر تسليحاتي منجر گردد كه بر اساس آن ، همه جنبههاي درگير منازعات بينالمللي تلاش ميكنند تا خود را در نيمه اول قرن بيست و يكم به تجهيزات كشتار جمعي مسلح كنند. عليرغم شكست دولت امريكا در اشغال عراق، بايد اذعان كرد كه ما در جنگ سرد به پيروزي دست يافتيم. هم اكنون نيز دولت ما قدرتمندتر از هر زمان ديگري است . اما در كنار اين قدرت، بايد عاقلانه عمل نمود تا همه تلاشهاي انجام گرفته در جهت ايجاد صلح، به موفقيت منجر شود . ما در آستانه دورهاي حساس قرار گرفتهايم كه ميتواند به افزايش تعداد دشمنان ما منجر شود. سياست كليدي ما بايد تلاش در جهت همكاري بيشتر صلحجويانه همه انسانها و دولتها در كنار يكديگر باشد. دفاع موشكي ميتواند منجر به بر هم زدن بسياري از معادلات جهاني گردد، چرا كه در سايه استقرار اين سيستم نامتعادل و پايانناپذير در بخش صنايع تسليحاتي ايالات متحده بسياري از آرزوهاي صلحجويانه مردم دنيا كه همواره خواهان آن بودهاند ناكام خواهد ماند، وضعيتي كه مورد نظر و خواست دروني بسياري از ما نيست. نويسنده:رابرت فريمن منبع : خبرگزاري فارس[/align]
-
بررسي مسير محتمل جديدي براي حمله به تاسيسات هسته ايه ايران
zed پاسخ داد به Waffen-SS تاپیک در دکترین و استراتژی
با سلام خدمت همه دوستان گرامي دشمن هميشه سعي مي كند از جايي نفوذ كند كه فكر آن را هم نمي كنيم . همانطور كه در قضيه گرجستان معلوم شد اسراپيليها چه خوابهايي براي ما ديده بودند . هيچ بعيد نيست يكباره جنگنده هايشان از سمتي ظاهر شوند كه فكرش را هم نمي كنيم . به نظر من بايد ابتدا تمام احتمالات ممكن را در نظر گرفت و شاخصها و محدوديتهاي چنين عملياتهايي را فهرست كرد سپس با مقايسه و تحليل آنها و بازخواني عملياتهاي گذشته هوايي آنها به يك درك درست در اولويت دادن به مسيرهاي مختلف ممكن رسيد . توجه داشته باشيد كه دست اين رژيم كاملا در استفاده از همه راههاي ممكن عليه ما باز است و هيچ محدوديتي از نظر سياسي و نظامي براي آن نمي توان متصور بود . -
[quote][quote]سعد حريري براي مدت مشخصي بر مسند قدرت در لبنان خواهد بود و پس از آن انتخابات تعيين كننده نفر بعدي است و معمولا راهبردها را كوتاه مدت در نظر نمي گيرند ضمن آنكه سوري ها به طور سنتي منافعي در لبنان براي خود تعريف كرده اند كه به اين سادگي از آن چشم نخواهند پوشيد. [/quote] تحولات خاورميانه چنان سرعتي پيدا كرده كه از حالت استراتژيك دراز مدت به كوتاه مدت تغيير كرده. بعد از ترور رفيق حريري و عماد مغنيه به نوعي سوريها مظنونيني هستند كه روابط گرم دوستانه بين لبنان و حزب الله از يكطرف و سوريها از طرف ديگه دور از دسترس ديده ميشه. در نبود دولت رسمي و قوانين محكم در لبنان دهه هشتاد شايد سوريها منافعي رو در لبنان جستجو ميكردن ولي با روي كار اومدن دولتهاي ائتلافي و ورود حزب الله به صحنه سياست عملا اين فرصت و منافع محو گرديد. شايد اينبار عكس وقايع دهه هشتاد و نود ميلادي رو شاهد باشيم كه سوريه از حزب الله به عنوان سپر بلايي جهت جلوگيري از حمله مستقيم اسرائيل استفاده ميكند. اگر پيگير مذاركات سوريه و اسرائيل با واسطه گري تركيه باشيد متوجه ميشيد رويكرد سوريه در حال چرخش 180 درجه اي است. برخي اخبار حاكي از ادامه مذاكره بدون واسطه در سطوح پائيني ميباشد. در صورت عقب نشيني اسرائيل از بلنديهاي جولان شايد يكي از عجايب دنياي سياست رو شاهد باشيم. اينجاست كه هر غير ممكني ممكن خواهد شد. ولي بحث اصلي در اينجا سوريه نيست. بحث بر سر ادامه همكاري سوريه بعنوان معبري براي حزب الله در صورت وقوع جنگ ميباشد. بر خلاف عقيده دوستان عقيده دارم كه مذاكرات ديپلماسي مشخص كننده برنده جنگ احتمالي خواهد بود و نه تاكتيكهاي اسرائيل و يا جنگ نا متقارن حزب الله.[/quote] [align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي با نظر شما در خصوص سرعت فوق العاده تحولات خاورميانه موافق هستم . اما اين سرعت مانع در نظر گرفته شدن منافع دراز مدت توسط كشورها نخواهد بود و نهايتا تنها اولويت اين منافع را جابجا خواهد كرد . در خصوص تاثير مذاكرات سياسي بر برنده جنگ احتمالي نيز موافق هستم اما تاثير آن را بسيار زياد نمي دانم . جنگ 22 روزه غزه مثالي در اين زمينه است . علي رغم محاصره كامل نوار غزه و حجم توان نظامي استفاده شده از سوي اسراپيل و ضعف تسليحاتي جنبش حماس باز نتيجه مورد نظر عايد اسراپيليها نشد . در بدترين حالت نيز همين مسپله در مورد حزب الله تكرار خواهد شد يعني محاصره كامل حزب الله اما بايد توجه داشت كه حزب الله تنها يك سازمان نيست بلكه خود مردم لبنان هستند كه از طوايف و مذاهب گوناگون در آن حضور دارند و منطقه نفوذ خاصي نيز براي آنها نمي توان متصور بود . قطعا با توجه به تجارب زياد حزب الله در معادلات سياسي لبنان و نفوذ آن در اين عرصه نمي توان غافلگيري كامل را براي آن متصور بود و همانطور كه ما تحولات منطقه را دنبال مي كنيم آنها با دقت بيشتري اين تحولات را زير نظر داشته و راهكار هاي مورد نظر خود را پيدا مي كنند . نكته بعدي اينكه وضعيت انتخابات لبنان نسبت به قبل تفاوت چنداني نكرده است و حزب الله تقريبا همان آرايش گذشته را در نظام سياسي لبنان حفظ كرده و وضعيت براي اين حزب چندان تغييري نداشته است . ضمن اينكه به خاطر داريد كه يك بار حزب الله در اوج قدرت 14 مارس كل آن جناح تقويت شده توسط آمريكا و اسراپيل و عربستان را از لبنان بيرون ريخت و با شرط و شروط اجازه بازگشت آنها به قدرت را داد و بعيد است آنها نسبت به آن زمان تا اين حد تقويت شده باشند كه بتوانند مجددا جلو حزب الله عرض اندام كنند . اما صرف انجام مذاكره ميان سوريه و اسراپيل نمي تواند نشان از چرخش سوريه باشد بلكه اين نتايج مذاكرات است كه تاثيرگذار خواهد بود . به نظر شما آيا اين فرض نمي تواند محتمل باشد كه سوريه در اين مذاكرات به نوعي نمايندگي ايران را نيز بر عهده داشته باشد ؟ و خواسته هاي ايران را نيز در جريان اين مذاكرات مطرح سازد ؟ البته اين فقط يك فرض است اما فرض محال هم مي تواند محال نباشد . خصوصا نوع موضعگيري ايران كه اعلام كرد مذاكراتي كه منجر به بازگشتن سرزمين اشغالي به كشور اسلامي شود مورد تاييد ايران نيز هست . زمان نيز در اين ميان نقش زيادي دارد . مذاكرات مي تواند كوتاه مدت باشد و مي تواند كش دار و بلند مدت باشد و زمينه خريد زمان را فراهم آورد و اين بستگي به استراتژي و اهداف مذاكره كنندگان دارد . [/align]
-
با سلام خدمت همه دوستان گرامي به نظر من گزارش كمي جانبدارانه است با اين حال نكات خوبي در آن ذكر شده است . تا آنجايي كه من متوجه شدم نيروهاي حزب الله چند ضد تانك را عليه هر هدف به كار مي گرفتند و مين هاي ضد تانك هم در اين ميان نقش به سزايي ايفا كرده اند . قضيه غنيمت گرفتن ضد تانك از سوي هر دو طرف هم جالب بود هم اسراپيلي ها سلاح ضد تانك حزب الله را غنيمت گرفتند و هم حزب الله سلاح ضد تانك اسپايك اسراپيليها را . با اين حال در بعد تقويت پدافند هوايي به نظر نمي رسد حزب الله بيش از اين كار خاصي را بتواند انجام دهد و متاسفانه كماكان برگ برنده دست اسراپيل خواهد بود . در خصوص مركاواي 5 كسي از دوستان اطلاعي دارد ؟
-
[quote][quote]هر چند در عالم سياست هيچ چيز غير ممكن نيست اما به نظر من آمريكا جهت دستيابي به توافق با سوريه بايد امتيازات زيادي بدهد و اين امر حداقل در كوتاه مدت دستيابي به چنين توافقي را دشوار مي كند[/quote] دوست عزيز وقتي مساله بودن و نبودن هست يقينا سوريه بدون هيچ چشمداشتي اين توافق رو خواهد كرد. بازگشت سفير امريكا و رفت و امدهاي مكرر مقامات دو طرف نويد حركتهاي جديدي خواهد داد. [quote]ضمن اينكه سوري ها كماكان به دنبال احياي موقعيت از دست رفته خود در لبنان و حضور در معادلات سياسي منطقه از اين طريق و ايجاد و تقويت جبهه دوم عليه اسراپيل با مديريت بيش از پيش خود هستند . [/quote] بايد خدمتتون عرض كنم كه تحليل شما بر پايه اطلاعات قديمي است. با روي كار اومدن سعد حريري امكان بازگشت سوريه همچون گذشته وجود نخواهد داشت. عليرغم ملاقات حريري و اسد فقط به احترام طرفين بر پايه همسايگي اشاره شده. دوران حضور طلائي سوريه در لبنان به سر اومده. كاش سري به تاپيك سوريه جديد دوست يا دشمن كه تحليهاي خوبي از دوست عزيزم اقا مصطفي هست سري بزنيد. انشاالله در حال تكميل تحقيقي در مورد تحولات منطقه شامات هستم.[/quote] با سلام خدمت همه دوستان گرامي سعد حريري براي مدت مشخصي بر مسند قدرت در لبنان خواهد بود و پس از آن انتخابات تعيين كننده نفر بعدي است و معمولا راهبردها را كوتاه مدت در نظر نمي گيرند ضمن آنكه سوري ها به طور سنتي منافعي در لبنان براي خود تعريف كرده اند كه به اين سادگي از آن چشم نخواهند پوشيد. اتفاقا همين مسپله بودن يا نبودن است كه كار توافق سوري ها با آمريكايي ها را دشوار مي سازد چرا كه مهمترين عامل جلوگيري كننده از حمله اسراپيل به سوريه وجود و حضور حزب الله است همانطور كه راهبرد جنگ 34 روزه بر اين مبنا بود كه ابتدا تهاجم عليه حماس و سپس حزب الله و سپس سوريه و سپس ايران انجام شود . در حال حاضر نيز تغيير خاصي در اين راهبرد روي نداده غير از آنكه با سوري ها از در صلح درآمده اند تا اين حلقه به هم پيوسته شكسته شود حال ميزان موفقيت اين تلاش به خود سوري ها بر مي گردد كه بنا به دلايلي كه قبلا ذكر كردم دشوار است اما غير ممكن نيست
-
[quote][quote]خريدهاي حزب الله عمدتا از طريق مرزهاي هوايي سوريه دريافت ميشه كه هر گونه توافقي بين سوريه و امريكا ميتونه روي اين معبر تاثير به سزايي داشته باشه. [/quote] آرمانی عزیز به نکته ی بسیار مهمی اشاره کرد که به نظر من این موضوع خطر جدی برای نیروهای لبنانی هست[/quote] [align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي هر چند در عالم سياست هيچ چيز غير ممكن نيست اما به نظر من آمريكا جهت دستيابي به توافق با سوريه بايد امتيازات زيادي بدهد و اين امر حداقل در كوتاه مدت دستيابي به چنين توافقي را دشوار مي كند . در حال حاضر قسمتي از خاك سوريه در اشغال رژيم صهيونيستي قرار دارد و سوريه جهت باز پس گيري آن تلاش مي كند و در صورت كوتاه آمدن در قبال آن از سوي افكار عمومي خود تحت فشار قرار مي گيرد خصوصا كه بر خلاف حافظ اسد فرزندش بشار اسد با رقباي قدرتمند و سرسختي مواجه است . از ديگر سو دولت رژيم صهيونيستي به شدت از طرف محافل داخلي افراطي تحت فشار قرار دارد و پس از رها كردن اراضي اشغالي در لبنان و غزه كه در قبال آن امتياز چنداني نيز به دست نياورد بعيد است زير بار تخليه اراضي اشغالي سوريه برود و بيش از اين آرمان نيل تا فرات را به وهم و خيال نزديكتر سازد . از طرفي لابي گسترده و قدرتمند صهيونيستها در آمريكا نيز اجازه فشار بيشتر را از سوي واشنگتن به تل آويو نمي دهند . نكته بعدي به جايگاه سوريه در جهان عرب بر مي گردد . به نظر مي رسد ديگر كشورهاي عربي تاثير گذار نظير عربستان و مصر چندان دل خوشي از برادران سوري خويش ندارند و آنها را به چشم متحد ايران مي نگرند و به اين راحتي اجازه عرض اندام را به اين كشور نخواهند داد . اين درست است كه به هر حال آنها در چارچوب سياستهاي آمريكا حركت مي كنند اما سوري ها نيز در محاسبات خود جايگاه كشورشان در منطقه پس از حصول توافق را لحاظ خواهند كرد كه احتمالا چندان به مضاق بقيه خوش نمي آيد . از سوي ديگر مي دانيم و مي دانند ماهيت رژيم صهيونيستي به هيچ عنوان عوض نخواهد شد و در اولين فرصت پس از خلاصي از درد سرها به جبران مافات پرداخته و اشغال مجدد سرزمينهاي از دست رفته را در دستور كار قرار خواهد داد . همانطور كه هم اكنون جنگ جديد با حزب الله را در دستور كار خود دارد . ضمن اينكه سوري ها كماكان به دنبال احياي موقعيت از دست رفته خود در لبنان و حضور در معادلات سياسي منطقه از اين طريق و ايجاد و تقويت جبهه دوم عليه اسراپيل با مديريت بيش از پيش خود هستند . از طرفي سياست نظامي آمريكا در منطقه دچار تغيير شده و آنها در حال خروج نيروهاي خود از عراق ( هرچند در بلند مدت ) و حضور بيشتر در افغانستان و پاكستان هستند كه خود اين امر فشار بر سوريه را كاهش مي دهد . مسپله ترور رفيق حريري نيز آنگونه كه آمريكا در نظر داشت به سوريه فشار نياورد و يكي از علل اصلي آن عملكرد حزب الله در به شكست كشاندن برنامه هاي آمريكا و متحدينش در منطقه بود شايان ذكر است كه آمادگي آمريكا و اسراپيل براي مذاكره با سوريه به دليل موفقيت دور از انتظار حلقه مقاومت ايران و سوريه و حزب الله و حماس در منطقه است و سوري ها اگر عاقل باشند بزرگترين برگ برنده خويش را به آساني از دست نخواهند داد بنابراين به نظر من با شرايط فعلي امكان ايجاد توافق بين آمريكا و سوريه ضعيف است مگر آنكه اتفاق خاصي رخ دهد و شرايط جديدي در منطقه حاكم شود كه در آن صورت هر چيزي امكان پذير است[/align]
-
[align=justify]بنا بر یک گزارش داخلی ارتش انگلیس، نظامیان این کشور برای جنگیدن زیادی چاق هستند و از این رو فرماندهان نظامی باید توجه بیشتری به حفظ تناسب اندام نیروهایشان داشته باشند. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روزنامه انگلیسی زبان آبزرور، بسیاری از نظامیان انگلیسی با مشکل اضافه وزن روبرو هستند و این امر سبب کندی آنان در میدان جنگ می شود. بر اساس یک گزارش داخلی که ارتش انگلیس منتشر کرده، شمار نظامیان چاق انگلیسی رو به افزایش است. آزمایشهای آمادگی جسمانی در بین نظامیان انگلیسی نشان می دهد وزن بالای بسیاری از آنان، سبب ناتوانی این نظامیان در ماموریتهایشان می شود. نویسندگان این گزارش با انتقاد از رعایت نشدن استانداردهای سلامتی بین نظامیان، خواستار اجرای برنامه های ویژه از سوی مقامهای نظامی برای بازگرداندن توان رزمی نظامیان و آموزش فرهنگ تغذیه به آنان شده اند. گفتنی است در پی انتشار این گزارش، وزارت دفاع انگلیس، فرماندهان نظامی را ملزم به بررسی و اجرای برنامه های ویژه در حل این مشکل نظامیان تحت امرشان کرده است. لينك خبر : http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=922829 [/align]
-
[align=justify]خبرگزاري فارس: بقاياي جسد اولين نظامي كشته شده در جنگ خليج فارس كه جنگنده وي در ساعات اوليه جنگ خليج فارس سقوط كرد پس از 18 سال كشف شد. به گزارش فارس به نقل از شبكه خبري آمريكايي "سيانان "، وزارت دفاع آمريكا امروز يكشنبه اعلام كرد كه پس از 18 سال بقاياي جسد "مايكل اسكات اسپيچر " كه جنگنده "اف/اي 18 هورنت " وي در شب نخست جنگ خليج فارس در تاريخ 17 ژانويه سال 1991 توسط نيروي هوايي عراق سرنگون گرديد پيدا شد. با پيدا شدن بقاياي جسد اسپيچر گمانهزنيها درباره زنده ماندن وي پس از سقوط جنگنده و زنداني شدن توسط رژيم سابق عراق و مردن وي در زندان خاتمه يافت. اوايل ماه جولاي گذشته تعدادي از شهروندان عراقي محل سقوط جنگنده اسپيچر كه منجر به كشته شدن وي شد را به نيروهاي آمريكايي نشان دادند. بر اساس اطلاعاتي كه نظاميان آمريكايي به دست آوردند به محل سقوط جنگنده اسپيچر رفتند و بقاياي جسد وي را كه توسط اعراب صحرا نشين بعد از سقوط جنگنده دفن شده بود دست يافتند. نيروهاي آمريكايي از محل دفن اين نظامي آمريكايي توانستند مقداري از استخوانهاي بدن و جمجمه وي را پيدا كنند. لينك خبر : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8805111424[/align]
-
[align=justify]بغداد - کشف غير منتظره يک گور جمعي متعلق به قربانيان جنگ 1991 اشغال کويت توسط رژيم سابق بعث ، روز شنبه مانع تصوير برداري خبرنگاران از محوطه اردوگاه شد. با وجود هماهنگي هاي قبلي براي تصوير برداري تعدادي از رسانه هاي عراقي و خارجي از اردوگاه جديد (اشرف سابق) دفتر نخست وزيري عراق مستقر در داخل اردوگاه ، روز شنبه خبرنگاران را بدون هيچ توضيحي از تصوير برداري منع کرد. هرچند که قبلا بين فرماندهي پليس دياله و فرماندهي ارتش مستقر در حوزه خارجي اردوگاه هماهنگي به عمل آمده بود که اين تصوير برداري انجام شود اما در آخرين لحظه دفتر نخست وزيري عراق در داخل اردوگاه اجازه تصوير برداري نداد. رسانه هاي العراقيه ، الفرات ، بغداد ، الحره (آمريکايي) ، راديو محلي دجله ، پرس تي وي، العالم ، الکوثر ، واحد مرکزي خبر و خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا) روز شنبه براي تصوير و عکس برداري از محوطه بيرون و داخلي اردوگاه به دياله دعوت شده بودند اما در آخرين لحظه از انجام وظيفه خبري خود منع شدند. براساس گزارش هاي به دست آمده که رييس پليس دياله نيز به آن اشاره کرده ، در ميان قربانيان کشف شده ، تعدادي از اتباع کويتي يافت شده اند. رييس پليس دياله روز شنبه در جمع خبرنگاران در بعقوبه مرکز استان دياله گفت که امروز به ما اطلاع دادند که يک گور جمعي از قربانيان جنگ کويت يافت شده اما هنوز خبر تاييد نشده است. سرلشکر "عبدالحسين الشمري" ، از تشکيل کميته تحقيق و تفحص براي اثبات صحت و سقم اين موضوع خبر داد. وي ادامه داد که ما از وجود يک گور بزرگ در داخل اردوگاه اطلاع داشتيم اما تصور مي کرديم که فقط مردگان ساکنان اردوگاه اشرف در آن مدفون هستند. کارشناسان اعتقاد دارند که مخالفت شديد گروهک منافقين با ورود نيروهاي عراقي به داخل اردوگاه ، ناشي از نگراني شديد آنها از افشاي بسياري از اسراري است که در طول شش سال گذشته در اين اردوگاه محرمانه نگاه داشته شده است. لينك خبر : http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=613926[/align]
-
[align=justify]عصر ایران – پس از ناآرامی های اخیر در ایران متعاقب اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ، سنای آمریکا هفته گذشته بودجه ای 55 میلیون دلاری را با عنوان " قربانیان سانسور در ایران " به تصویب رساند . بر اساس سخنان سناتورهای ارایه دهنده این طرح ، هدف اصلی از تصویب آن باز کردن فضای ارتباطات اینترنتی برای معترضان ایرانی است تا بتوانند راحت تر به انتقال اطلاعات بپردازند. این انتقال اطلاعات از نظر طراحان طرح در دو سطح قابل تقویت است که یکی در سطح گسترش ارتباطات اینترنتی معترضان در درون ایران و دور زدن فیلترینگ سایت ها و دسترسی آسان معترضان به شبکه های ارتباطات اجتماعی – اینترنتی همچون فیس بوک و توییتر است و سطح دیگر آن تقویت امکان ارسال اخبار و اطلاعات از داخل ایران به خارج در قالب عکسها ، متن ها و ویدئوهای ضبط شده است . البته بخش عمده ای از این بودجه هم به کار تقویت شبکه های ماهواره ای و رادیویی همچون صدای آمریکا و بخش فارسی رادیو اروپای آزاد (رادیو فردا ) اختصاص خواهد یافت . سایت عصر ایران برای روشن شدن ابعاد این طرح گفتگویی با یکی از کارشناسان کشورمان در حوزه " IT " انجام داده است . مهندس نعیمی کارشناس ارشد IT درباره راه های آمریکا در اجرایی کردن این پروژه معتقد است که تنها راه آنها سرمایه گذاری روی کانال های ارتباطی جدید است که می توانند از شیوه " انتقال اطلاعات به صورت رمز نگاری شده " یا همان VPN ) Virtual private network ) استفاده کرده و در کنار آن با گسترش " پروکسی ها " و فیلتر شکن ها امکان دسترسی آسان تر کاربران ایرانی را به سایت های فیلتر شده یا استفاده از شبکه های ارتباط اجتماعی همچون توییتر یا فیس بوک را فراهم کنند. او می افزاید: البته در نهایت و با توجه به اینکه در این جنگ اطلاعاتی پهنای باند اصلی در کشورمان در مانیتور و نظارت مستقیم دولت ایران است این امکان ، موقت بوده و دولت ایران می تواند در نهایت " پکیج های ارسالی " به روی شبکه را رد یابی و رمز گشایی کند ، اما این کار به آسانی میسر نیست و برای واحد مانیتورینگ دولت ایران وقت و هزینه بر است . این کارشناس آی تی در پاسخ به سؤال عصر ایران درباره پیامد رمز گشایی از پکیج های اطلاعاتی رمز نگاری شده می گوید : پیامد رمز گشایی ، فیلترینگ سریع پکیج هایی است که باز شده و اطلاعات درون آنها چک می شود اما با توجه به اینکه احتمالا آمریکایی ها با ایجاد سرورهای متنوع و فراوان در کشورهای مجاور یا دورتر تنوع سرورها را افزایش خواهند داد، این کار برای دولت ایران آسان نخواهد بود و احتمالا از این پس (البته همانگونه که کمابیش ، قبلاً نیز وجود داشته ) شاهد یک جنگ اطلاعاتی همه روزه و همه ساعته بین ایران و آمریکا خواهیم بود ؛ آمریکا از سویی هر روز بر دامنه سرورهای جدید در کشورهای مجاور یا دورتر و اتصال IP های داخلی ایران به آن سرورها خواهد افزود و از سوی دیگر ایران هم با رمز گشایی مداوم و مکرر پکیج های رمز نگاری شده جلوی آنها را خواهد گرفت. از نظر این کارشناسIT فرایندی که از زمان راه اندازی کانال های ارتباطی رمز نگاری شده از سوی آمریکا تا کشف رمز و فیلترینگ آن از سوی ایران طی خواهد شد ، همان شکاف زمانی ای است که طراحان آمریکایی روی آن حساب باز کرده اند تا بتوانند امکان دسترسی راحت تر به اینترنت و انتقال داده ها را فراهم سازند . وی راه دیگر آمریکا را گسترش فیلتر شکن ها ( پروکسی ها ) می داند و می گوید: با این کار آنها قصد دارند تا از همین شبکه های موجود ارتباطی همچون فیس بوک و توییتر و دیگر سایت ها ی اینترنتی استفاده کنند و به اصطلاح فیلترینگ دولتی ایران رادور بزنند و امکان دور زدن فیلترینگ را برای کاربران ایرانی هم مهیا کنند. مهندس نعیمی در پاسخ به سوال عصر ایران درباره امکان اتصال به اینترنت از طریق امواج ماهواره ای می گوید: با توجه به هزینه های گزاف این روش این امکان به طور گسترده فراهم نیست چرا که دریافت اطلاعات از طریق امواج ماهواره میسر است اما ارسال اطلاعات از این طریق نیازمند ابزارهای گران قیمتی به نام " وی ست " است که دسترسی به آن برای عموم شهروندان میسر نیست. لذا این امکان هر چند میسر اما بسیار پرهزینه است و نمی تواند در سطح گسترده مورد استفاده شهروندان باشد . مهندس نعیمی در پاسخ به سوال عصر ایران درباره وجود شایعاتی مبنی بر احتمال دریافت امواج ماهواره ای در ایران با آنتن های معمولی هم گفت که این کار در حال حاضر ممکن و میسر نیست و اخبار منتشر شده در این باره صرفا خیال پردازی عده ای از افراد کم اطلاع است چرا که دریافت امواج ماهواره ای صرفاً با ابزارهای مخصوص آن که همان دیش های ماهواره ای و " ال ان بی " و وصل آن به " رسیور " میسر است . بنابراین بدون داشتن این ابزارها اساسا در حال حاضر امکان دریافت امواج ماهواره از طریق آنتن های معمولی عملی غیر ممکن است . لينك خبر : http://asriran.com/fa/pages/?cid=79222[/align]
-
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي در جنگ 34 روزه حزب الله با استفاده از تاكتيكهاي نامتقارن به دفاع از سرزمين خود پرداخت و تنها واكنشهاي تهاجمي خود را محدود به شليك راكت و موشك به داخل سرزمينهاي اشغالي و به صورت حساب شده كرد . با توجه به تجربه اسراپيليها در جنگ 34 روزه و همچنين جنگ 22 روزه غزه و برنامه ريزي و تدارك آنها بعيد مي دانم تكرار صرف اين تاكتيك و استراتژي جوابگو باشد . به نظر من راهبرد حزب الله بايد به گونه اي طراحي شود كه اسراپيل را در درون خود مشغول كند به طوري كه نتواند از تمام توان تهاجمي خود بهره گيري كند . ضمن اينكه بايد از حالت تدافعي صرف بيرون آمده و سعي در انجام عملياتهاي تهاجمي محدود و جنگ و گريز در داخل خاك سرزمينهاي اشغالي داشته باشد . البته انجام اين كار بسيار سخت خواهد بود ولي مطمپنا غير ممكن نيست .[/align]
-
[align=justify]به گزارش فارس، روزنامه صهيونيستي جروزالم پست در گزارشي با اشاره به تمرينهاي نظامي ارتش اسرائيل اعلام كرد كه اين ارتش براي نيروهاي پيادهنظام خود تمريني را طراحي كرده است كه توام با جنگ شهري و جنگهاي چريكي است. اين روزنامه مدعي شده است كه اين آموزش كه در پادگانهاي ويژهاي در مناطق مختلف فسطين اشغالي به نظاميان داده ميشود براي مقابله با حضور گسترده نيروهاي حزبالله لبنان در روستاهاي جنوب لبنان تدارك ديده شده است. بنا بر اين گزارش، مدتي پس از جنگ 33روزه لبنان، رژيم صهيونيستي نسخهاي از حفاظتگاههاي طبيعي حزبالله در اين جنگ را طراحي كرد، اين حفاظتگاه شامل منطقهاي صعبالعبور است كه اين حزب پناهگاههاي خود را در آنجا قرار ميدهد و سكوهاي پرتاب موشك نيز در همين مكانها مستقر ميشوند. اسرائيل از اين مكان براي آموزش نيروهاي خود استفاده ميكند. همچنين ارتش اسرائيل مركزي را براي جنگ شهري طراحي كرده است كه بر اساس طرح يك روستاي لبناني گرفته شده است و از اين مكان نيز براي آموزش نيروهاي خود استفاده ميكند. از سوي ديگر روزنامه "الديار " لبنان اخيرا به نقل از منابع آگاه اعلام كرد كه رژيم صهيونيستي در حال تقويت پنج گروه و نهادهاي نظامي خود است كه در سراسر مرزهاي لبنان آن را مستقر كرده و عمليات اطلاعاتي خود را نيز در اين مناطق افزايش داده است. اين منابع ديپلماتيك فاش كردند كه اسرائيل نقشههايي را براي حمله به لبنان كشيده است، حمله گسترده مورد نظر همانند چيزي است كه در سال 1982 اتفاق افتاد و هدف از آن اخراج حزبالله از جنوب لبنان و كوچ اجباري 700 هزار شيعه از اين منطقه است. اين منابع اشاره كردند كه اسرائيل ميخواهد در جنگي كه پيشبيني ميكند بين دو تا سه ماه به طول انجامد، زيربناها، مراكز ارتش و انبارهاي سلاح حزبالله را مورد هدف قرار دهد. سيد حسن نصرالله اخيرا در نشستي خصوصي در جمع تعدادي از لبنانيهاي مقيم غرب با تاكيد بر اينكه اسرائيل همسايگان خود را راحت نخواهد گذاشت، پيشبيني كرد كه اين رژيم در فاصله زماني ميان آخر سال جاري ميلادي تا بهار سال آينده به لبنان حمله كند. دبيركل حزبالله لبنان در اين سخنان از معادله جديدي در جنگ لبنان با رژيم صهيونيستي خبر داد و گفت كه حتي اگر ضاحيه جنوبي بيروت نيز موشك باران شود، حزبالله تلآويو را هدف قرار ميدهد و اينگونه نيست كه در صورت موشك باران بيروت، تلآويو موشكباران شود. نصرالله در سخنراني اخير خود نيز از وجود زمزمههايي درباره جنگ جديد عليه لبنان خبر داده و گفت: هماكنون سخناني درباره جنگ جديدي عليه لبنان ميشنويم. تهديدات اسرائيل روز به روز افزايش مييابد. لينك خبر : http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8805051528[/align] [color=red]خبر منتقل شده و ادغام گردید. sina12152000[/color]
-
با سلام خدمت همه دوستان گرامي با توجه به موقعيت كشور لبنان و اينكه حزب الله از حالت يك جنبش صرفا مبارز خارج شده و نمايندگاني در دولت و مجلس لبنان دارد بعيد است در صورت حمله اسراپيل به ايران به صورت مستقيم با اسراپيل وارد جنگ شود در واقع تازماني كه سرزمين لبنان در اشغال رژيم غاصب بود و اسراي لبناني در زندانهاي اين رژيم زنداني بودند شيوه تهاجمي مقاومت توجيه داشت اما هم اكنون با توجه به تغييرات پيش آمده در وضعيت منطقه هر حركت مقاومت بايد حساب شده باشد . همانطور كه امروز در ايران برخي كمك به كشورهايي نظير لبنان و فلسطين را زير سپوال مي برند در آن كشورها نيز كساني هستند كه كمك حزب الله به ايران را زير سپوال مي برند و آنها را دست نشانده ايران در منطقه مي دانند . اما مسپله اصلي اين است كه اسراپيل در حال حاضر تا نگراني امنيتي خود را رفع نكند و به عبارت بهتر اطمينان خاطر ساكنان سرزمينهاي اشغالي را در خصوص پيروزي كم تلفات در چنين جنگي فراهم نكند دست به حمله نخواهد زد و چون فعلا اين كار را نمي تواند انجام دهد به قول معروف به مرگ مي گيرد كه به تب راضي كند . با اين مانورها و احتمال حمله دادنها مي خواهد گروه 5+1 را ترغيب به تحريم بيشتر ايران كند موضوعي كه مدتي است همپيمانانش در انجام آن شل شده اند و ميل چنداني به آن ندارند . آخرين آزمايش ضد موشك اسراپيل هم طبق خبرها شكست خورده و خود رسانه هاي اسراپيلي هم از آن انتقاد كرده اند . چيزي كه اسراپيل پيش از حمله به ايران نياز دارد يك پيروزي حتي كوچك است كه اعتبار نظامي از دست رفته اش را باز گرداند . اما تجربه نشان داده لبنان در حال حاضر لقمه راحتي نخواهد بود و حمله مجدد به آن با احتساب تجربه جنگ قبل كم تلفات براي اسراپيل نخواهد بود. بنابر اين گمان مي كنم بايد منتظر جنگ ديگري قبل از جنگ با حزب الله باشيم .
-
گزارش ويژه يك كارشناس جنگ سايبري درباره انهدام سايتهاي مستهجن
zed افزود یک موضوع در جنگ نرم و سایبری
[align=justify]به گزارش خبرنگار سرويس "فضاي مجازي " خبرگزاري فارس، يكي از برنامههاي همايش هاديان سياسي سپاه، بيان گزارشي از برخورد با سايتهاي مستهجن فارسي زبان در اينترنت بود كه يكي از كارشناسان اين حوزه به تشريح اقدامات مركز عمليات سايبري پرداخت. وي گفت: سپاه در حالي دست به اقدام عليه سايتهاي مخرب زد كه نيروهاي امنيتي اطلاعاتي و قضايي و فني كشور از انجام هرگونه مقابلهاي با اين هجوم فرهنگي نااميد شده بودند. اين كارشناس افزود: ما در فضايي كه همه چيز نامرئي است و هيچ نشان و ردپايي از مجرمين بر جاي نميماند دست به عملياتي زديم كه توانستيم بسياري از سرشاخههاي يك شبكه گسترده را در داخل و خارج كشور دستگير كنيم. وي گفت: به عوامل سايتهاي مبتذل گفته شده بود كه شما اين كارها را انجام بدهيد و جمهوري اسلامي سواد كار مقابله با شما را ندارد و وقتي آنان را دستگير كرديم، باورشان نميشد. اين كارشناس ادامه داد: آنها در اعترافاتشان ميگفتند كه ما تنها راه مقابله با جمهوري اسلامي را سست كردن باورها ميدانيم و با راهاندازي اين سايتها ميخواستيم قداست خانوادهها را بشكنيم. وي تاكيد كرد: آنها آدمهايي را تربيت كرده بودند كه به اعضاي خانواده خود تجاوز ميكردند و تصوير آنها را هم ميگرفتند و در اينترنت نمايش عمومي ميدادند. اين كارشناس جنگ سايبري افزود: يكي از آسيبها اين بود كه در ادارات و وزارتخانهها و نهادها اينترنت پر سرعت را در دست افراد بياعتقادي قرار دادهاند كه بررسيهاي ما نشان ميدهند اين افراد در ساعاتي كه ديگر كارمندان نبودند، از فرصت استفاده كرده و با اين سايتها ارتباط برقرار ميكردند و مورد ديگر هم شركتهاي توزيع خدمات اينترنت است كه در ساعاتي از شب، سد فيلترينگ را براي سودجويي بر ميداشتهاند. وي همچنين در پايان با اشاره به تشكر كميسيونهاي مختلف مجلس و مردم از اقدامات انجام گرفته تيم رصد سايبري سپاه در اين زمينه گفت: يكي از نشريات آمريكايي در تحليلي از اين مقابله ما با اين سايتها مينويسد كه سپاه با اين فعاليت خود به صيانت از حقوق بشر پرداخت. قابل تاكيد است در پي انهدام سايتهاي مستهجن از سوي تيم رصد سايبري سپاه؛ مؤسسه "ديفنس تك " (Defense Tech) از مؤسسات نظامي و امنيتي ايالات متحده آمريكا با استناد به آمار دريافتي از سازمان اطلاعات آمريكا (CIA)، ايران را جزء 5 كشور داراي قويترين ارتش سايبري معرفي كرده است. لينك خبر :http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8802130906[/align] [color=blue] به بخش جنگهای سایبر منتقل گردید ارشیا[/color] -
[align=justify]مثل همه دولتمردان چینی ، آقای ویجینگ، کاردار سفارت چین در تهران، یک نیم تنه "مائویی" به تن کرده بود و باز مثل همه دولتمردان چینی ،کاردار خندان و باهوش چین ، ترجیع بند حرفهایش"توسعه" بود. ترجیع بندی که گویا علاوه بر گفتار، در افکارش هم ریشه داشت. "چن ویجینگ" آیات زیادی از قرآن مجید را با لهجه فصیح عربی از حفظ بود و به شدت مشغول یادگیری زبان فارسی. آنطور که خودش گفت از اسلام جهت گیری های مثبت زیادی را آموخته بود، هرچند که مثل همه دولتمردان چینی خود را همچنان یک "کمونیست معتقد" معرفی می کند. کمونیسمی که البته با ورژن دهه های سابق کاملا متفاوت است و شاید روزی آنچنان رنگ عوض کرده باشد که نامی جدید برایش انتخاب کنند. مشروح گفتگوی مهر را با کاردار سفارت چین که موضوع آن؛ بطور خاص به بررسی حوادث اخیر "استان سین کیانگ" و حواشی آن مربوط می شود را از نظر می گذرانید: *** [b]* خبرگزاری مهر: آقای ویجینگ ، به عنوان اولین سئوال اصولا ریشه های ناآرامی های اخیر در استان سین کیانگ چین چه بود؟ این ناآرامی ها از کجا شروع شد؟[/b] - ابتدا باید از خبرگزاری مهر برای این فرصتی که در اختیار من گذاشت، تشکر کنم . خبرگزاری مهر یک رسانه معتبر ایرانی است و درطول شش سالی که از عمرش گذشته، رشد خیلی خوبی داشته است. اما درباره سئوال شما، نقطه شروع این اغتشاشات در 26 ژوئن دریکی از کارخانه های اسباب بازی ایالت قواندوم بود. یک درگیری بین چند گروه از کارگران این کارخانه در گرفت که باعث شد دو نفر از کارگران جان خود را از دست بدهند که یک نفر از کشته شدگان این حادثه، اویغور بود. این مسئله باعث شد که از روز اول جولای تعدادی از گروههای تجزیه طلب خارج از چین و جدایی طلبان استان سین کیانگ، برای سوء استفاده از این درگیری ها وارد شدند وخانه های مردم را به آتش کشیدند و تخریب کردند و مردم بی گناه را هم کشتند. در این آشوب ها بیش از 100 نفر کشته شدند. نکته مهمی که باید بگویم این است که درگیری های اخیر، به هیچ وجه مذهبی و قومیتی نبود، بلکه یک واقعه جنایتکارانه بود که با تحریک گروههای جدایی طلب مقیم خارج شکل گرفت. [b]* قربانیان این ناآرامی ها در تیراندازی نیروهای پلیس کشته شدند یا توسط شورشیان؟[/b] - به هرحال مسئول این آشوب ها همان افراد معدودی بودند که بطور غیرقانونی تجمع کرده بودند و پلیس چین نیز بخاطر تامین آرامش و امنیت جامعه، اقدامات لازم و مربوطه را در این مورد انجام داد. [b]* تعداد دقیق قربانیان حوادث اخیر استان سین کیانگ اعم از کشته و مجروح چقدر است ؟[/b] -آشوب های اخیر باعث کشته شدن 184 نفر شد که 137 نفر از این تعداد، ازقومیت هان هستند، 46 نفر از اویغورها و یک نفر هم از قوم قوی. تعداد زخمی ها و مجروحان هم بیش از1000 نفر بوده است که برخی از آنها حالشان وخیم است و همه مجروحین در حال حاضر، دربیمارستان تحت درمان هستند. [b]* -آماری از تلفات پلیس چین هم در حوادث اخیر وجود دارد؟[/b] - دراین درگیری ها، یک نفر از نیروهای پلیس کشته شد. طبق آمار و اطلاعات ما 12 نفر از آشوبگران مسلح بودند و به سمت پلیس و مردم شلیک می کردند. [b]* دراظهار نظر برخی از مقامات چینی، سخن از دخالت مستقیم بیگانگان در ناآرامی های اخیر، آمده بود، در این مورد توضیح می دهید؟[/b] -سئوال خوبی است. در واقع باید بگویم عوامل اصلی درگیری، گروهی از جدایی طلبان بودند و یکی از سازمان های اصلی که به عنوان مسئول آشوب ها شناخته می شود، "کنفرانس جهانی اویغورها" بود که در خارج از چین مستقر هستند. [b]* آقای ویجینگ، نوع پوشش رسانه ای و سیاست دولت چین در خصوص فعالیت رسانه ها در قبال حوادث اخیر استان سین کیانگ، چه بود؟[/b] - سیاست رسانه ای دولت چین، سیاست باز مبتنی بر"عدالت عینی و آزادی" است. چین به نمایندگان 100 رسانه از اقصی نقاط جهان اجازه داد که به استان سین کیانگ سفر کنند و آزادانه گزارش تهیه کنند. بیشتر این رسانه ها، اخبار متعادل و واقعی مخابره کردند، اما متاسفانه برخی رسانه ها بودند که حقایق را نادیده گرفتند و گزارشات معکوسی از حوادث مخابره کردند. [b]* مثلا چه رسانه هایی؟ می شود اسم چندتای آنها را ببرید؟[/b] - فعلا همین جواب را از من داشته باشید که تقریبا همه رسانه ها در حوادث اخیر، درست عمل نکردند! [b]* با این حساب ، فکر می کنید رسانه های ایرانی حوادث اخیر چین را به درستی انتشار دادند یا از آنها هم گلایه مند هستید؟[/b] - در اینجا لازم می دانم از رسانه های ایرانی به خصوص خبرگزاری مهر که با رویکرد واقع بینانه و متعادل به اخبار استان سین کیانگ می نگریستند ، تشکر کنم. مایلم توجه رسانه ها و خبرگزاری های ایرانی را به عمق دوستی و روابط نزدیک ایران و چین و کشورهای اسلامی جلب کنم. اما در این مدت، برخی گزارشهای نادرست هم در رسانه های ایرانی منتشر شد که این موارد معدود و گزارش های غلط محدود، متاسفانه بعضا آثار گسترده ای داشت و البته ما می دانیم این بخاطر آن است که رسانه های ایرانی بطور مستقیم در چین دفتر نمایندگی ندارند و بنابراین روش کاملی برای کسب خبر ندارند ، اما خبرگزاری مهر نسبت به دیگر رسانه های ایرانی، اخبار متعادل و واقع بینانه تری از حوادث چین ارائه داد. ما احساس می کنیم که برخی ها در ایران، ضرورت اقدامات مشروع و قانونی دولت چین علیه شورشیان سین کیانگ را درک نکرده اند. بازهم لازم است که من تاکید کنم که حوادث اخیر، به هیچ وجه قومی یا مذهبی نبود و در میان کشته شدگان هم مسلمان و هم غیر مسلمان بودند و همه این کشته شدگان هم قربانی رفتارهای غیرقانونی جدایی طلبان و قانون شکنان شدند. [b]* فکر می کنید چه شباهتی بین حوادث اخیرسین کیانگ و حادثه میدان "تیان آن من" پکن وجود داشته باشد؟ آیا می شود این دو حادثه را با هم مقایسه کرد؟[/b] -به ذکر یک شباهت بین این دو رویداد بسنده می کنم و آن این است که عده ای با طراحی آشوب و اغتشاش می خواستند جلوی توسعه کشور و گسترش روابط چین با جهان خارج را بگیرند. [b]* آقای کاردار! برخی گزارشات حاکی از شدت عمل فوق العاده و خشونت شدید پلیس در برخورد با ناآرامی های اخیر سین کیانگ بود، آیا شما این گزارشات را تایید می کنید یا آنکه این گزارشات، صرفا تبلیغ و بزرگ نمایی برخی رسانه های غربی بود؟[/b] - بله، قسمت دوم سئوال شما درست است،این گزارشات فقط حاصل عملکرد غلط و غیرحرفه ای چند رسانه های مغرض خارجی بود. طبیعی است هر دولتی در جهان با شورشیان برخورد مناسب و قانونی می کند و دولت چین هم همین کار را کرد.من در دوره دانشجویی، درباره قرآن مطالعه کرده ام در یکی از آیات سوره حجرات آمده است(قرائت متن عربی آیه): " هرکس یک نفر را به ظلم بکشد، گویی همه مردم را کشته است" بنابراین حساسیت بر حق عمومی یک امر طبیعی و اخلاقی است. [b]* آیا اقلیت مسلمان چین از آزادی و امکانات کافی برای زندگی و انجام فرائض مذهبی برخوردارند و اصولا از اینکه شهروند دولت چین کمونیست هستند، راضی هستند؟[/b] -ما در چین، 5 مذهب و اقلیت بزرگ داریم، جمعیت مسلمانان در چین بالغ بر 20 میلیون نفر است که در استان سین کیانگ، ما دارای 10 میلیون مسلمان هستیم، در این منطقه 24 هزار مسجد وجود دارد و مسلمانان در انجام فرائض دینی خود آزادی کامل داند، 29 هزار مبلغ و معلم دینی داریم و در کل چین، 35 هزار مسجد داریم و با توجه به این شاخص ها می توانیم بفهیم که آیا اقلیت های مذهبی در چین، آزادی دارند یا خیر. [b]* به نظر می رسد بعضی از قوانین دولت کمونیستی برای مسلمانان، چندان قابل پذیرش نیست. شما که در مورد قرآن و دین اسلام مطالعه کردید، می دانید که مسلمانها دوست دارند فرزندان زیادی داشته باشند، آیا این قانون تک فرزندی برای مسلمانان هم اجباری است؟[/b] - کاملا منظور شما را درک می کنم! ببینید، چین دارای یک میلیارد و 300 میلیون نفرجمعیت است، این جمعیت زیاد بعضی وقتها مزاحم توسعه می شود، بنابراین طبق وظایف و شئونات مملکت داری باید سیاست های خاصی را در مورد جمعیت داشته باشیم، اما درباره منطقه سین کیانگ ما سیاست خاصی را داریم، جمعیت این استان حدود 20 میلیون نفر است که از این میزان، 46 تا 47 درصد اویغور هستند و بقیه از قوم "هان" هستند. سیاست جمعیتی ما درباره قوم هان در همه چین یکسان است، ولی درباره اویغورها، این سیاست وجود دارد که اگر ساکن شهرها باشند، می توانند 2 فرزند و اگر در روستاها ساکن باشند، می توانند 3 فرزند داشته باشند، بدین ترتیب رشد جمعیت اویغورها بیش از همه قومیت های چینی است. کاردار سفارت چین بعد از پایان مصاحبه، ساز سنتی چینی نواخت! [b]* آیا دولت چین از حضور یک کمیته حقیقت یاب از سوی سازمان کنفرانس اسلامی یا مثلا گروههای مذهبی مردم نهاد ایرانی به نمایندگی از علما و مراجع تقلید برای تحقیق در خصوص حوادث اخیر سین کیانگ استقبال می کند؟[/b] - ما بطور شفاف و مشخص، توجهات کشورهای اسلامی و جمهوری اسلامی ایران را درک می کنیم، ما امیدواریم کشورهای اسلامی از طریق آشنایی کامل با حقایق مسئله اوضاع را ارزیابی کنند و به همین خاطر ما تماس های متعددی با مقامات کشور های اسلامی داریم، مثلا اخیرا وزیر خارجه چین با آقای متکی مذاکراتی تلفنی انجام داد و آقای متکی هم واکنشی عینی و مناسب به توضیحات ارائه شده از سوی وزیر خارجه ما نشان داد. ما از اینکه مردم و دولت ایران به حقایق مسئله احترام می گذارند، قدردانی می کنیم. [b]* ممنون بخاطر این پاسخ شدیدا دیپلماتیک شما ! می توانم این برداشت را داشته باشم که سفارتخانه های چین درکشورهای اسلامی تلاشهایی را برای توضیح به افکارعمومی و رسانه های کشور اسلامی آغاز کرده ، مثل همین گفتگویی که ما الان داریم؟[/b] -بله! این کار الان در حال انجام است. [b]* آقای ویجینگ! چون شما درباره اسلام و قرآن مطالعه داشتید،می خواهم این سئوال را بپرسم که از نظر شما تضاد اسلام با مارکسیسم-لنینیسم چینی بیشتر است یا با لیبرال دموکراسی غربی؟[/b] - سئوال قابل توجهی است، اگرچه من مسلمان نیستم اما عمیقا به دین اسلام وحضرت محمد احترام می گذارم، دین اسلام در بیشتر زمینه ها یک راهنمایی مثبت برای من داشته است، زندگی حضرت محمد و اینکه معتقد بودند مشکلات باید از طریق شورا و مشورت درجامعه حل شود، بسیار قابل توجه است. در واقع می توانم بگویم که اسلام، قدیمی ترین اندیشه دموکراسی بود، اندیشه دموکراسی اسلام قبل از اندیشه دموکراسی غربی و مارکسیستی بوده است، البته همه اندیشه ها در جای خودش درست است و ما باید به عنوان فرهنگ های مختلف، با هم گفتگو کنیم و توسعه پیدا کنیم، حوادث و ناآرامی های اخیر سین کیانگ، در چارچوب اندیشه اسلامی، قابل توجیه نیست، چون اسلام بر روشهای مسالمت آمیز تکیه دارد، در گذشته بعضی ها می خواستند "جنگ با تروریسم" را به عنوان "جنگ با اسلام" رهبری کنند و توسعه دهند که چین قاطعانه با این راهبرد مخالفت کرد و امروز شاهد هستیم که همان افراد و جریانات، می خواهند حوادث سین کیانگ را درگیری مذهبی جلوه دهند، ما با کشورهای اسلامی مشترکات زیادی داریم که باید به آن توجه کنیم،ما می خواهیم اسلام به عنوان عامل وحدت و آرامش مطرح باشد. [b]* به عنوان سئوال آخر، آیا مسلمانان در هیئت حاکمه چین حضور دارند؟[/b] -ما در چین دارای 5 منطقه خودمختار هستیم که سین کیانگ هم یکی از آنها است، مساحت این استان تقریبا به اندازه ایران کشور شما است،نفر اول این استان، اویغور و مسلمان است که در عین حال عضو حزب کمونیست هم هست،این استان روابط خوبی با ایران دارد و با استان خراسان رضوی ایران خواهر خوانده است و سال گذشته میلادی مسئول این استان، به ایران سفر کرده بود و مبادلات فرهنگی-مذهبی فراوانی با جمهوری اسلامی ایران دارد. لينك خبر : http://alef.ir/1388/content/view/49867/[/align]
-
[align=justify]نانوپودرهاي كامپوزيتي آلومينا ـ زيركونيا براي استفاده در ساخت هواپيما توسط محققان دانشگاه تربيت مدرس سنتز شد. به گزارش خبرگزاري فارس، نانوپودر آلومينا ـ زيركونيا با روشهاي متفاوتي همچون آسياب خشك يا تر مخلوط پودرهاي آلومينا و زيركونيا، سل ـ ژل و روشهاي ماده اوليه مايع تهيه ميشود. محققان دانشگاه تربيت مدرس از روش سل ـ ژل بهره گرفتهاند. زيرا در روشهاي متداول مانند روش آسياب خشك يا تر، حضور مخلوط ناهمگن ذرات و ميكروساختار غير يكنواخت اجتنابناپذير است. همچنين روش سل ـ ژل نسبت به ساير روشهاي متداول مزيتهايي دارد كه ميتوان به حصول نانوپودرهاي كامپوزيتي همگن، كاهش درجه حرارت سينترينگ، افزايش ساختار دانه ريز و سادگي و صرفه اقتصادي اشاره كرد. ايوب تعاوني گيلان مجري اين طرح سيستم آلومينا ـ زيركونيا را يكي از نانوكامپوزيتهاي سراميكي سودمند دانست و گفت: اين نانوكامپوزيت به دليل خصوصيات مكانيكي عالي شامل استحكام، چقرمگي، مقاومت به خوردگي و پايداري گرمايي و شيميايي، به طور گستردهاي در ساخت بدنه هواپيما، ابزارهاي برشي، ادوات زرهي، قطعات با استحكام بالا، پرههاي توربين و قالبها يا اجزاي مصنوعي طبي مورد استفاده قرار ميگيرد. در سيستم آلومينا ـ زيركونيا، ساختار و خصوصيات كامپوزيت نهايي به خصوصيات نانوپودر تهيه شده مانند همگني، توزيع اندازه ذرات و خلوص آن بسيار وابسته است. از اين رو، پژوهشگران روي كاهش اندازه ذرات پودر كامپوزيتي اوليه و نيز مورفولوژي دانه نهايي در ريزساختار متمركز شدهاند. به گفته مهندس تعاوني، پژوهشي با هدف رسيدن به نانوپودري همگن با سايز نانو و سطح ويژه بالا كه توانايي سينترينگ بسيار بالايي داشته و بتواند زيركونياي موجود در نانوپودر را در فاز تتراگونال تثبيت كند و بدين وسيله خاصيت چقرمگي و استحكام بالاي نانوكامپوزيت ساخته شده را افزايش دهد، انجام شده است. در اين پژوهش، نانوپودرهاي آلومينا – زيركونيا با درصدهاي متفاوت زيركونيا با استفاده از مواد اوليه آلكوكسيدي با روش سل - ژل سنتز شدند. در نهايت، ژلهاي خشك شده بدست آمده، تحت عمليات حرارتي قرار گرفتند. عضو هيئت علمي دانشگاه جامع علمي-كاربردي استان كرمانشاه توضيح داد: آناليزهاي BET نشان دادند كه افزايش درصد زيركونيا باعث كاهش سطح ويژه و افزايش سايز حفرهاي ذرات ميشود. همچنين با افزايش درصد زيركونيا، گذار فازي آلوميناهاي انتقالي به فاز پايدار آلفا - آلومينا به درجه حرارتهاي بالاتر انتقال پيدا ميكند. همچنين آناليز SEM حاكي از آن بود كه نانوپودرهاي به دست آمده تقريباً كروي شكل بوده و اندازهاي بين 75-15 نانومتر دارند. جزئيات اين پژوهش كه به عنوان بخشي از پروژه كارشناسي ارشد ايوب تعاوني گيلان با راهنمايي احسان طاهري نساج و همكاري آخوندي در دانشگاه تربيت مدرس انجام شده، در مجله Journal of Non-Crystalline Solids (جلد 355، صفحات 316–311، سال 2009) منتشر شده است. لينك خبر :http://www.rajanews.com/detail.asp?id=33010[/align]
-
بيش از 9000 شيشه حاوي عوامل بيماري زاي بسيار خطرناك از آزمايشگاه ارتش آمريكا در «فورت ديتريك» مفقود شده است. به گزارش سايت «موندياليزاسيون» به نقل از روزنامه «واشنگتن پست»، بازرسان تحقيق «فورت ديتريك» پس از چهارماه تحقيق و بررسي فهرست هاي اطلاعاتي، متوجه شده اند كه 9220 نمونه از اين عوامل بيماري زا (از مجموع 66هزارنمونه) از آزمايشگاه مفقود شده است. شيشه هاي مفقود شده حاوي ميكروب هايي بسيار خطرناك، مانند ويروس «ايبولا» و سياه زخم و بسياري ويروس هاي ديگر بودند. اين شيشه ها در يخچال هاي مخصوصي ويژه «حفظ عوامل بيماري زا» نگهداري مي شده اند. «ريچارد ايبرايت» استاد دانشگاه «راتگرز» و متخصص در امنيت زيستي، مي گويد از مفقود شدن بيش از 9000 شيشه پر از عامل بيماري زا كاملا شوكه شده است. او اضافه مي كند:«حتي مفقود شدن تعداد كمي از اين عوامل خود به شدت اضطراب آور است. حالا، اين همه شيشه، آن هم در جايي كه ادعا مي كند حداكثر امنيت را در اين زمينه تأمين مي كند، عميقاً نگران كننده و غيرقابل قبول است!» ناظران بين المللي حوزه بهداشت معتقدند كه بسياري از بيماري هاي موجود در جهان نظير ايدز و آنفلوانزاي خوكي و نظاير آن نتيجه دستكاري در اين ويروس ها در آزمايشگاه هاي ارتش آمريكاست. به گفته منبعي كه «وين مدسن» كارمند سابق آژانس امنيت ملي آمريكا (NSA) اظهاراتش را تأييد مي كند ويروس آنفلوآنزاي خوكي برخي «حامل»ها را با خود دارد كه نشان مي دهد به لحاظ ژنتيكي به عنوان سلاح ميكروبي ساخته شده است. در ماه فوريه گذشته مؤسسه تحقيقات پزشكي ارتش آمريكا پس از كشف اين مهم كه نمونه هايي از ويروس از فهرست ويروس هاي حاضر «مفقود» گرديده است، مجبور شد كار خود را متوقف سازد. آزمايشگاه اين مؤسسه در مورد عاملان بيماري زا، مانند ويروس «ايبولا»، سياه زخم و طاعون هم تحقيق مي كند. در بعضي موارد شيوع يك بيماري، عمداً صورت مي گيرد تا برخي شركت هاي دارويي و اشخاص ذي نفوذ به سودهاي كلان برسند. به عنوان مثال، «دونالد رامسفلد»، وزير دفاع وقت آمريكا در سال 2005 بزرگترين سهامدار شركت «گايليد» بود. در پي شيوع آنفلوآنزاي مرغي در همين زمان، رقم فروش واكسن «تاميفلو» كه توسط شركت «گايليد» توليد مي شد، به طرز اعجاب آوري افزايش يافت، و همين باعث شد قيمت سهام اين شركت طي چند هفته تا 700 درصد افزايش يابد، كه البته شخص رامسفلد، 10 درصد اين سود بادآورده را شخصاً به جيب زد! در سال 1976 نيز در «فورت ديكس» نيوجرسي ويروسي دست پرورده آزمايشگاه نظامي آمريكا، حدود 300 سرباز را آلوده كرده بود كه تعدادي از آنها جان باختند. لينك خبر : http://www.kayhannews.ir/880431/16.htm#other1603
-
[align=justify]به گزارش خبرگزاري فارس، پس از شكست نيروهاي صدام در عمليات ثامن الائمه(ع)، جايگاه سياسي دشمن در جهان متزلزل شد. عمليات رمضان در حال شكلگيري و انجام بود كه موضوع برگزاري كنفرانس سران غيرمتعهدها در بغداد مطرح شد تا صدام حسين رئيس اين اجلاس باشد. جمهوري اسلامي ايران سياست بياثر كردن اين اجلاس را در دستور كار خود قرار داد و در اولين گام، اجلاس غيرمتعهدها را تحريم كرد. بغداد از مدتها قبل به كمك آمريكا به دژ نفوذ ناپذيرى تبديل شده و تبليغات بسيار وسيعى در اين رابطه به راه افتاد و عنوان شد «هيچكس توانايي ناامن كردن پايتخت عراق را ندارد.» در اين زمان بود كه ايجاد ناامنى در بغداد در دستور كار نظامى - سياسى جمهورى اسلامى قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسيسات پالايشگاهى "الدوره " در جنوب شرقى اين شهر، از برگزارى نشست سران غيرمتعهدها در بغداد نيز جلوگيرى شود. * براي ناامن ساختن بغداد، عباس دوران انتخاب شد انجام اين ماموريت به نيروي هوايي ارتش واگذار شد و سرهنگ خلبان عباس دوران براى جلوگيرى از تشكيل كنفرانس سران غيرمتعهدها در بغداد، در تاريخ بيستم تيرماه سال 1361 مأموريت يافت تا پايتخت عراق را ناامن كند. با توجه به اهميت فوقالعاده موضوع، شش تن از برجستهترين خلبانان نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران و سه فروند هواپيماي فانتوم براي انجام اين مأموريت در نظر گرفته شدند تا ناتواني رژيم بعث در تأمين امنيت آسمان بغداد به جهانيان نشان داده شود. خلبانان انتخاب ميشوند. تصميم بر اين بود تا سه فروند فانتوم كاملا مسلح به پرواز درآيند، هر سه تا مرز پرواز كرده و تنها دو فروند از مرز گذشته و به هدف حملهور شوند. فانتوم سوم در همان جا منتظر ميماند تا در صورت نياز به آنها بپيوندد. مأموريت خلبانان، انجام عمليات روى بغداد و بمباران پالايشگاه، نيروگاه اتمى، پايگاه الرشيد يا ساختمان اجلاس در اين شهر بود. * نود درصد احتمال برگشت نيست ساعت5:30 صبح سيام تيرماه 61 مأموريت آغاز شد و فانتوم شماره يك، رهبري گروه پرواز را بر عهده داشت. حركت گروه پرواز از شرق بغداد به جنوب شرق آن شهر و سپس "پالايشگاه الدوره " پيشبيني شده بود. خلبانان ميبايست پس از عبور از مرز و ناامن كردن آسمان بغداد، به انجام ماموريت خود بپردازند و اين در حالي بود كه پيشرفتهترين تجهيزات پدافند هوايي از آسمان اين شهر حفاظت ميكرد. عباس دوران در نامههاى مربوط به اين ماموريت، مقابل اسم پدافندهاى مختلفى كه عراق از كشورهاى اروپايى خريده بود، نوشته است: «نود درصد احتمال برگشت نيست.» سه فروند جنگنده فانتوم تا مرز پرواز ميكنند، يكي از آنها جدا شده و دو فروند ديگر به فرماندهي سرهنگ خلبان عباس دوران، وارد خاك عراق ميشوند. جنگندهها تا 15 كيلومتري بغداد بدون هيچ مشكلي پيش ميروند تا اينكه در اين نقطه، با ديوار آتش و پدافند دشمن روبهرو شده و در همين فاصله چند گلوله به يكي از هواپيماها برخورد ميكند. با اصابت اين گلولهها، موتور سمت راست هواپيماي دوران از كار ميافتد اما او باز هم تصميم به ادامه عمليات ميگيرد. بنابراين هواپيماها به سمت جنوب شرقى شهر بغداد كه پالايشگاه "الدوره " در آن جا بود، ادامه مسير داده و با اين كه پدافند دشمن بسيار قوى عمل ميكرد، تمام بمبها را روى اين پالايشگاه تخليه ميكنند. * عمليات شهادتطلبانه در بغداد جنگندهها پس از تخليه بمبها به مسيرى ادامه ميدهند كه در نهايت به سالن كنفرانس سران غيرمتعهدها ختم ميشد. پالايشگاه به شدت در آتش ميسوخت و دود ناشي از سوختن پالايشگاه، فضا را پوشانده بود و تا اين لحظه عمليات كاملا موفقيتآميز به پيش ميرفت. در اين زمان قسمت عقب هواپيماي دوران نيز مورد اصابت چندين گلوله ضدهوايي قرار گرفته و از بين ميرود. هواپيما آتش گرفته و عباس از خلبان عقب (سرتيپ آزاده منصور كاظميان) ميخواهد كه هواپيما را ترك كند و وقتي جوابي نميشنود، دكمه خروج اضطراري كابين عقب را زده و كاظميان به بيرون پرتاب ميشود. فرمانده گروه در اين لحظه طبق گفتههاي قبلي خود، تصميمي مبني بر ترك هواپيما ندارد. وى بارها گفته بود: «اگر هواپيما بال نداشته باشد خودم بال در آورده و بر سر دشمن فرود مىآيم و هرگز تن به اسارت نخواهم داد.» شعلههاي آتش هرلحظه شديدتر و ارتفاع هواپيما نيز هر لحظه كمتر ميشد تا اينكه هتل محل برگزاري اجلاس غيرمتعهدها پيش روي خلبان قرار گرفت. به سوي هتل حركت كرده و هواپيما را (درحالي كه هنوز هدايت آن را برعهده داشت)، به ساختمان آن ميكوبد. اين اقدام شهادتطلبانه عباس دوران در ناامن ساختن آسمان بغداد، موجب شد تا برگزاري اين اجلاس از بغداد به دهلي نو منتقل شود. بقاياي پيكر پاك امير الاستشهاديون، خلبان عباس دوران بعد از 20 سال در تاريخ 30 تيرماه 1381 به كشور بازگشت و در زادگاهش (شيراز) به خاك سپرده شد. *** عباس دوران در سال 1329 در شهر شيراز ديده به جهان گشود. دوران كودكي، نوجواني و جواني را در شيراز گذراند و پس از اخذ مدرك ديپلم در سال 1349 به خدمت سربازي رفت. پس از بازگشت، به دليل علاقه به يادگيري فن خلباني در سال 1351 وارد دانشكده خلبانى نيروى هوايى ارتش شد و پس از طى دوره مقدماتى پرواز در ايران، براى ادامه تحصيل و فراگيري دوره تكميلى خلباني به كشور آمريكا اعزام شده و در كمترين زمان با اخذ نشان و گواهينامه خلبانى به ايران بازگشت و با درجه ستواندومي در پايگاه هوايي همدان مشغول به خدمت شد. با شروع جنگ تحميلي، دوران در پست افسر خلبان شكارى و معاونت عمليات فرماندهى پايگاه سوم شكارى (شهيد نوژه) انجام وظيفه مىكرد و پس از مدتي، براي ادامه پروازهاي جنگي به پايگاه ششم شكاري بوشهر منتقل شد. * عمليات را تا نابودي كامل ترك نخواهم كرد هفتم آذرماه 59 عمليات مرواريد از سوي ارتش در حالي طراحي ميشود كه نيروي هوايي و نيروي دريايي در اين عمليات به صورت مشترك عمل كنند. بدين لحاظ بهترين خلبانان پايگاه انتخاب ميشوند كه در بين انتخاب شدگان نام خلباناني چون سرلشكر شهيد عباس دوران، سرلشكر شهيد حسين خلعتبري، سرلشكر شهيد سيدعليرضا ياسيني و سرگرد شهيد حسن طالبمهر به چشم ميخورد. در همان ساعات ابتدايي نبرد، در يك عمليات متهورانه، عباس دوران دو ناوچه نيروى دريايى عراق را در حوالى اسكله "الاميه " و "البكر " منهدم ميكند. تا پايان عمليات، دوران و همرزمانش مرتبا هواپيما عوض ميكردند. بطوريكه بعد از فرود، دوران از هواپيما پياده ميشد و به هواپيماي ديگري كه مسلح بود سوار شده و به نبرد ادامه ميداد. در اين زمان به او اطلاع داده ميشود كه بايد عمليات را نيمه تمام رها كند، كه عباس قبول نكرده و با رشادت تمام اين دو اسكله را نابود ساخت. * آمادهام با اسراييل وارد جنگ شوم به دليل رشادتهاي فراواني كه عباس دوران از خود نشان داده بود، علاوه بر يك درجه دورهاي، يك درجه تشويقي نيز به او داده و به درجه سرهنگ دومي مفتخر شد. در همين اوصاف فرماندهان تصميم ميگيرند كه با انتقال او و سپردن يكي از پستهاي حساس ستادي در تهران، از تجربياتش استفاده بيشتري كنند كه دوران نپذيرفته و ميگويد: «پرواز نكردن، براي من مثل مردن است.» هيچگاه در طول پرواز صحبت نميكرد و هميشه ميگفت: «اگر از مسير منحرف شده و يا حالت نامتعادلي داشتم، با من صحبت كنيد، خودتان هم مواظب اطراف باشيد.» همچنين بسياري از دوستانش از زبان او شنيده بودند كه اگر روزي هواپيماي من مورد هدف قرار گيرد، هرگز آن را ترك نميكنم و با آن به قلب دشمن حملهور ميشوم. بعدها او اين گفته خود را به اثبات رساند. در زمان حمله ارتش اسراييل به لبنان، عباس دوران اولين خلبانى بود كه آمادگى خود را جهت نبرد با صهيونيستها اعلام كرد. * 120 پرواز عملياتي در 22 ماه عباس دوران در طول 22 ماه حضور در جنگ، 120 پرواز عملياتي داشت. شايد هيچ خلباني پيدا نشود كه توانسته باشد از عهده اين كار برآيد و اين در آن زمان يك ركورد در نيروي هوايي محسوب ميشد. در بين نيرويهاي دشمن نيز دوران خيلي معروف بود و زهرچشمي از عراقيها گرفته بود كه عراقيها آرزو داشتند او را اسير كنند. * خياباني به نام «دوران» بهار سال 1360 بود كه مسئولين شهر شيراز تصميم ميگيرند به خاطر رشادتها و دلاوريهاي عباس دوران، يكي از خيابانهاي اين شهر را به نام او كنند؛ لذا از دوران دعوت ميشود تا در مراسم شركت كند و او نيز قبول كرده و به آن جا ميرود كه از دوران به شايستگي تقدير ميشود. از آنجايي كه او ضربات مهلكي به دشمن وارد كرده بود، هميشه عوامل نفوذي از جمله منافقين، قصد ترور وي را داشتند كه يكي از اين موارد هم در همين زمان بود كه اين ترور عقيم ماند. * براي همسرم... دلم نميخواهد از سختي ها با همسرم حرفي بزنم. دلم ميخواهد وقتي خانه ميروم جز شادي و خنده چيزي با خودم نبرم؛ نه كسل باشم، نه بيحوصله و خوابآلود، تا دل همسرم هم شاد شود. اما چه كنم؟ نسبت به همه چيز حساسيت پيدا كردهام. معدهام درد ميكند. دكتر ميگويد فقط ضعف اعصاب است. چطور ميتوانم عصباني نشوم؟ آن روز وقتي بلوار نزديك پايگاه هوايي شيراز را به نام من كردند، غرور و شادي را در چشمهاي همسرم ديدم. خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمين را كه دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم كه اين همه محبت دارند و خوبند، پشت تريبون رفتم. ولي همين كه پايم به خانه رسيد، ديگر طاقت نياوردم. حواله زمين را پاره كردم، ريختم زمين. يعني فكر ميكنند ما پرواز ميكنيم و ميجنگيم تا شجاعتهاي ما را ببينند و به ما حواله خانه و زمين بدهند؟ بايد با زبان خوش قانعش كنم كه انتقال به تهران، يعني مرگ من. چون پشت ميزنشيني و دستور دادن براي من مثل مردن است. (دستنوشتهاي از عباس دوران، هشتم تير 1360) لينك منبع : http://www1.farsnews.com/newstext.php?nn=8804260675
-
[align=justify]جام جم آنلاين: وقتي يكي از نشريات داخلي صنايع جنگافزارسازي وزارت دفاع ايالات متحده (پنتاگون) هفته گذشته در گزارشي از ساخت اولين ربات نظامي خوداتكا كه قادر است نياز خود به انرژي را از گياهان و حتي جانوران تامين كند خبر داد، اولين واكنش رسانهها فقط تحير و شگفتي بود. اين شگفتي به حدي بود كه اكثر منابع رسانهاي وقتي اين خبر را منتشر كردند اين نكته را يادآور شدند كه نميدانند در مورد چگونگي تامين انرژي اين ربات از طريق مصرف گياهان و جانوران چه كلمهاي را بايد به كار ببرند. اين كه آيا ميتوان از فعل خوردن براي اين ربات استفاده كرد يا بايد به دنبال كلمهاي جديد در فرهنگ لغات بود كه گوياي عمل تامين انرژي در اين نسل نوظهور از رباتها باشد. با گذشت تنها 2 روز از انتشار اين خبر بود كه توجه رسانهها به نكتهاي جالب كه پيشتر در سايه قرار گرفته بود، جلب شد. طراحان اين ربات خوداتكاي تاكتيكي كه به اختصار Eatr معرفي شده است، ادعا دارند مخلوقشان ماشين نظامي برخوردار از قابليت مشاركت در ماموريتهاي رزمي است كه در صورت لزوم با مصرف گياهان، گوشت و حتي الكل، بنزين و حتي روغن خوراكي انرژي مورد نيازش را تامين كند. وقتي صحبت از تامين انرژي اين ربات با گوشت به ميان ميآيد اولين سوالي كه به ذهن خطور ميكند، اين است كه آيا اين ربات در ميدان جنگ به شكار حيوانات ميرود يا از سهلالوصولترين منبع يعني گوشت لاشه سربازان كشته شده نيازهاي خود را تامين خواهد كرد؟ اين گمانهزنيها موجب شد شركتهاي دخيل در توليد اين ربات دستپاچه وارد ميدان شوند تا به دغدغههاي مردم پيرامون توليد نسلي نوظهور از رباتهايانسانخوار واكنش نشان دهند. هري شول، مديرعامل شركت فناوريهاي قدرتي سايكولن (CPT) كه از جمله شركتهاي دستاندركار طرح توليد Eatr بوده روز گذشته به نيابت از شركتهاي دخيل در اين طرح اعلام كرد رباتي كه آنها ساختهاند لاشهخوار نيست و قرار نيست نمونه اول نسل رباتهاي انسانخوار باشد. پروژه توليد رباتهاي خوداتكا از سال 2003 براساس مناقصه اعلام شده از سوي آژانس پروژههاي تحقيقاتي پيشرفته دفاعي پنتاگون يا Darpa شكل گرفت و پس از 6 سال تحقيقات پيوسته به ساخت Eatr منجر شد. لينك خبر :http://asriran.com/fa/pages/?cid=78525[/align]
-
[align=justify]به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از خبرگزاري جهان تركيه، "جزمي يورت سور " تاريخدان سرشناس اين كشور اعلام كرد كه دولت انگليس در تلاش است تا ماجراي كور كردن بيش از 15 هزار سرباز اسير ترك در خلال جنگ جهاني اول در مصر توسط دولت وقت انگليس را كتمان كند. بنا بر اين گزارش يورت سور ميگويد: بنا بر اسناد تاريخي اين سربازان به بهانه ضد عفوني شدن در حوضچه هايي حاوي مادهاي به نام كريزول كور شدهاند. اسناد مربوط به اين جنايت عمدي و هولناك در آرشيو ستاد مشترك ارتش، كتابخانه سازمان تاريخ تركيه، مجلس و وزارت امور خارجه پيدا شده است. در پي طرح اين موضوع از سوي يكي از نمايندگان مجلس تركيه در صحن مجلس، "وجدي گونول " وزير دفاع در پاسخ به سوال اين نماينده اظهار داشت، براي روشن شدن اينكه آيا اين اقدام انگليسها عمدي بوده يا نه، به اسناد مذكور مراجعه شده و مشخص شده از ميان سربازاني كه از مصر به شهر ازمير تركيه بازگشتهاند تعداد 303 نفر كور شدهاند. وزير دفاع افزود: در بررسيهاي ديگر نيز مشخص شده هزاران تن از سربازان ترك كه عمدتا توسط انگليسها اسير شده بودند، به دلايل مختلف كور شدهاند. لينك خبر :http://www1.farsnews.com/newstext.php?nn=8804140829[/align]
-
جزئیات ماموریتهای ناسا در ماه/ ارائه شواهدی برای اثبات فرود ناسادر ماه
zed افزود یک موضوع در اخبار علمی
[align=justify]قائم مقام علمی پروژه مدارگرد اکتشافی ماه در گفتگوی اختصاصی با خبرگزاری مهر ضمن تشریح جزئیات ماموریتهای ناسا در ماه، شواهدی برای اثبات فرود ناسا در ماه ارائه کرد و گفت: مهمترین این شواهد نمونه سنگی است که از کره ماه به زمین آورده شده است. به گزارش خبرنگار مهر، پروفسور جان کلر قائم مقام علمی پروژه مدارگرد اکتشافی ماه - LRO - به مدت 20 سال است که با سازمان ناسا همکاری داشته و در پروژه های مختلفی از جمله تجهیزات تحقیقاتی بادهای خورشیدی و تعامل آنها با زمین شرکت داشته است. علاقه اصلی وی در علوم مرتبط با کره ماه چگونگی تعامل بادهای خورشیدی با سطح ماه عنوان شده است. مدارگرد اکتشافی ماه (LRO) و رصدخانه حفره های ماه و ماهواره شناسایی (LCROSS) طی یک ماموریت و به همراه یک راکت در تاریخ 17 ژوئن 2009 به مدار کره ماه پرتاب خواهند شد. جان کلر در گفتگوی اختصاصی و مشروح با خبرنگار گروه فناوریهای نوین خبرگزاری مهر با بیان اینکه این دو پروژه در کنار یکدیگر اطلاعات کاملی را از خصوصیات کره ماه، مناطق مناسب فرود فضاپیماها و نشانه های وجود آب در این کره در اختیار دانشمندان قرار خواهند داد به بررسی تاریخچه ماموریتهای ناسا در کره ماه پرداخته و جزئیات بیشتری را در رابطه با شکل گیری این ماموریتها ارائه می کند. [b]* خبرگزاری مهر - گروه فناوریهای نوین: لطفا تاریخچه ماموریتهای کره ماه ناسا را بیان کنید.[/b] - جان کلر قائم مقام علمی پروژه مدارگرد اکتشافی ماه: تاریخچه ناسا و کره ماه به زمانی باز می گردد که سازمان ناسا آغاز به فعالیت کرد. ناسا طی سالهای مختلف کاوشگران زیادی را در ماموریتهای آپولو به ماه ارسال کرد که طی این ماموریتها انسان برای اولین بار موفق شد به ماه قدم بگذارد. قبل از ماموریتهای آپولو ماموریتهای رنجر، سورویر و مدارگرد ماه نیز وجود داشتند که بر سطح ماه فرود آمده و یا در مدار آن حرکت کردند و اطلاعات علمی مورد نیاز برای آغاز ماموریتهای آپولو را فراهم آوردند. ماموریتهای مدارگرد ماه با ماموریت مدارگرد اکتشافی ماه بسیار مشابهند زیرا هر دو این ماموریتها به منظور یافتن جایگاه ایمنی برای فرود فضاپیماها آغاز شده اند و خواهند شد. از زمان ماموریت آپولو تاکنون سازمان ناسا دو مدارگرد با نامهای معدن یاب ماه و کلمنتاین را به مدار ماه ارسال کرده است. [b]* هدف اصلی ماموریتهای آپولو چه بوده است؟ این ماموریتها چه نتایج علمی را در بر داشته اند؟[/b] - هدف اولیه برنامه ماموریت آپولو، رفتن به ماه و اثبات امکان سفر به ماه بوده است. جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا در آن سالها طی سخنرانی در کنگره تاکید کرده بود که آمریکا باید تا قبل از اتمام این دهه فضانوردی را به ماه فرستاده و در نهایت سلامت به زمین بازگرداند. اما در عین حال دلایل بیشمار دیگری نیز برای سفر به ماه وجود داشت. به عنوان یک دانشمند تمرکز من همیشه بر روی ارزشهای علمی بسیار عظیم این پروژه تاریخی بوده است. مهمترین دستاوردهای این ماموریت نمونه هایی است که از این کره توسط فضانوردان به زمین آورده شده است که مطالعه بر روی آنها درک دانشمندان را از تاریخ و ساختارشناسی ماه و زمین افزایش داده است. [b]* همانطور که گفتید ماموریت مدارگرد اکتشافی ماه LRO یافتن جایگاه مناسب فرود برای فضاپیماها و کاوشگران است. دلیل اینکه ناسا از اطلاعات و مختصات ماموریت آپولو برای یافتن موقعیت فرود مناسب استفاده نمی کند چیست؟ آیا این دلیل قدیمی بودن اطلاعات آپولو است؟[/b] - پروژه آپولو بر روی مناطق استوایی کره ماه به مطالعه پرداخته است و به همین دلیل در حال حاضر اطلاعات ما از مناطق قطبی این کره بسیار محدود است. از آنجا که مدت یک روز قمری 29 روز زمینی است فضانوردانی که در آینده برای اقامت طولانی مدت به ماه خواهند رفت با شبهای قمری که در حدود 14 روز خواهد بود مواجه خواهند شد و تحت تاثیر اختلاف دمایی از حداکثر 100 درجه سانتی گراد تا حداقل 153- درجه سانتی گراد قرار خواهند گرفت. با این حال اینگونه انتظار می رود که تغییرات حرارت در قطبها بسیار کمتر باشد. از آنجا که حرکت مداری ماه تنها 1.5 درجه به سمت خورشید انحراف دارد امکان اینکه مناطق قطبی این کره به صورت مداوم تحت تابش خورشید قرار داشته باشند، وجود دارد که چنین احتمالی دسترسی به انرژی خورشیدی و استفاده از صفحات خورشیدی را امکان پذیر خواهد ساخت. چنین موقعیتی به خوبی می تواند امکان اقامت طولانی مدت بر روی ماه را به وجود آورده و تسهیل کند. در واقع در نزدیکی قطبهای ماه مناطقی از قبیل حفره های قمری وجود دارند که هرگز تحت تابش خورشید قرار نداشته اند. این مناطق که به شکلی دائمی سرد باقی خواهند ماند می توانند مواد مختلفی از جمله آب را در خود نگهداری کنند. امکان وجود بخار آب در این مناطق نیز وجود دارد و به همین دلیل جستجو برای بخارهای قطبی در مناطق تاریک ماه در کنار یافتن منطقه امن فرود ماموریت اصلی پروژه LRO به شمار می رود. [b]* بسیاری از دانشمندان معتقدند کره ماه اتمسفری ندارد و حرارت در آن به شدت متغیر است. با توجه به این حقایق اینگونه به نظر می رسد که انسان هیچگاه توانایی زیستن بر روی کره ماه را نخواهد داشت. بنابراین ناسا با آغاز این ماموریتها به دنبال چه نوع اطلاعاتی است؟ دلیل تلاش برای یافتن نشانه های حیات در کره ماه چیست؟[/b] - کره ماه محیطی بسیار خشن است که از تغییرات دمایی شدیدی برخوردار است. این کره هیچ نوع اتمسفری ندارد و بر همین اساس ما انتظار یافتن نشانه ای از حیات بر روی این کره را نداریم. هدف اصلی از مطالعه بر روی ماه درک درست چگونگی شکل گیری حیات بر روی زمین است. از زمانی که ماه در زمانی مشابه با تاریخ شکل گیری زمین شکل گرفته شاهد بسیاری از فرایندهای رخ داده در زمین بوده است. به ویژه پس از شکل گیری زمین و ماه، برخوردهای شهابی متناوبی در زمین زخ داده است که می تواند در ماه نیز رخ داده باشد. با ثبت میزان این برخوردها در کره ماه و همچنین بخارهای احتمالی قطبی در مناطق تاریک، شاید بتوانیم اطلاعات بیشتری از سیر شکل گیری حیات و تکامل آن در زمین به دست آوریم. [b]* لطفا عملکرد مدارگرد اکتشافی ماه و مدارگرد LCROSS را توضیح دهید. بعد از پرتاب این تجهیزات چه فرایندی در پیش رو خواهد بود؟[/b] - LRO ماموریتی یک ساله با پتانسیل افزایش زمان ماموریت به دو سال خواهد بود که تجهیزات مطالعاتی مخصوص تحقیق بر روی کره ماه برای یافتن موقعیت فرود امن، ارزیابی تشعشعات محیطی در ماه، و جستجو برای منابع مختلف را به همراه خواهد برد. هفت ابزار از جمله ارتفاع سنج لیزری برای تعیین شکل کره ماه و تهیه نقشه سه بعدی از سطح کره، چند دوربین برای ثبت تصاویر با کیفیت بالا از سطح ماه و تهیه نقشه های رنگی، رادیومتر یا شعاع سنج برای اندازه گیری حرارت شب و روز، طیف سنج تصویربردار ماورا بنفش برای تصویر برداری ماورا بنفش از ماه و رصد نقاط تاریک حفره ها با استفاده از بازتاب نور ستارگان، ردیاب نوترونی برا یاندازه گیری جریانهای در سطح کره و جستجوی نشانه های وجود آب در مناطق تاریک، ردیاب تابشی برای نمایش تابشهای کیهانی و ذرات پر قدرت خورشیدی، و راداری برای تصویر برداری سطح ماه و جستجو برای کشف آب در مناطق تاریک کره، به همراه LRO به مدار ماه ارسال خواهند شد. تمامی این تجهیزات به جز ردیاب نوترونی که توسط آژانس فضایی روسیه تعلق دارد، توسط محققان ناسا ساخته شده اند. ماموریت LCROSS اما ماموریتی کوتاه و جالب خواهد بود که طی آن با برخورد با یکی از حفره های تاریک قطبی ماه به مطالعه ذرات برخاسته از برخورد برای یافتن نشانه های آب خواهد پرداخت. LCROSS در آغاز ماموریت در قسمت ابتدایی راکت نصب خواهد شد. این فضاپیما تجهیزاتی را به منظور مشاهده و بررسی ساختار ذرات موجود در حفره ها را به همراه خواهد داشت. [b]* در صورتیکه همه برنامه ها درست پیش رود فکر می کنید پس از چه مدتی انسان خواهد توانست برای باری دیگر به ماه قدم بگذارد؟ آیا برنامه زمانبندی شده ای برای سفر انسان به ماه وجود دارد یا این سفر به نتایج ماموریتهای در پیش رو وابسته است؟[/b] - من دقیقا از زمان بازگشت انسان به کره ماه و یا وجود برنامه ای زمان بندی شده برای رخ دادن این اتفاق اطلاعی ندارم اما باید بگویم که ماموریت LRO برای تسریع این هدف و یافتن منطقه ای مسطح، بدون سنگ و صخره و در نزدیکی منابع احتمالی اطلاعاتی شکل گرفته است. [b]* با وجود قدیمی بودن این موضوع، تقلبی بودن ماموریتهای آپولوی ناسا موضوعی جالب توجه است که علامتهای سئوال زیادی را برای افراد به وجود می آورد. می توانید توضیحاتی کوتاه در باره این موضوع بیان کنید؟[/b] - به عقیده من نمی توان هیچکس را به صورت مطلق متقاعد کرد که ناسا بر روی کره ماه فرود آمده است یا نه. با این حال شواهد بسیار بزرگ و قابل استنادی در صحت شکل گیری این ماموریتها وجود دارد. مهمترین این شواهد نمونه سنگی است که از کره ماه به زمین آورده شده است. همچنین فضانوردان آیینه هایی را بر روی کره ماه نصب کرده اند که تا به امروز نیز دانشمندان شعاعهای لیزری را بر روی آن تابانده و بازتاب آن را مورد مطالعه قرار می دهند. شاید جالب باشد بدانید که دوربینهای نصب شده بر روی LRO به اندازه ای از وضوح برخوردار خواهند بود محل سابق فرود آپولو و چندین قطعه از ابزارآلات باقی مانده در کره ماه را به تصویر بکشند. مصاحبه از سمیرا مصطفی نژاد لينك منبع :http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=889225[/align] -
با سلام خدمت همه دوستان گرامي با اجازه دوست گرامي daria [color=blue][b]براساس گزارش مرکز اطلاعات نظامى اروپا دزدان دريايى از لندن هدايت مى شوند[/b][/color] دزدان دریایی سومالیایی را تیمی از «مشاوران» در لندن به سمت اهداف خود در خلیج عدن و اقیانوس هند، هدایت می کند. به گزارش سایت «آلترانفو» به نقل از یک گزارش اطلاعات نظامی اروپا که رادیو «کادنا سر» اسپانیایی نسخه ای از آن را به دست آورده است، این مشاوران و دزدان دریایی به وسیله تلفن ماهواره ای مدام با یکدیگر در تماس اند. علاوه بر این، گروه های دزدان دریایی «خبرچین هایی بلندپایه» در لندن دارند که در تماس دائم با مراکز کنترل در سومالی قرار دارند. این مراکز در مورد اینکه کدام کشتی باید مورد حمله قرارگیرد، تصمیم گیری می کنند. طبق این گزارش، شبکه اطلاعاتی دزدان دریایی به یمن، دوبی و کانال سوئز نیز گسترش یافته است. به گزارش «کادنا سر»، گزارش محرمانه مزبور که برای تفنگداران دریایی اروپا ارائه گردیده، همچنین حاکی است، «اطلاعات مبنی بر اینکه کشتی های تجاری آزادانه در این مناطق برای سازمان های بین المللی گوناگون تردد می کنند، هم اکنون در دست دزدان دریایی قراردارد، و این موضوع به این افراد اجازه می دهد با مطالعه در مورد هدف بعدی سازماندهی های لازم را به عمل آورده و حتی روزها به تعلیم عوامل خود بپردازند.» به گفته این رادیو، ناخداهای کشتی هایی که مورد حمله قرارگرفته اند، متوجه شده اند که دزدان دریایی همه چیز را با جزئیات کامل در مورد این کشتی ها می دانستند. طبق این گزارش، پرچم ملی کشتی ها نیز برای انتخاب هدف به حساب می آید. به این ترتیب، کشتی های انگلیسی کمتر مورد حمله قرارمی گیرند، که احتمالا به این دلیل است که دزدان دریایی مایل نیستند توجه پلیس انگلیس را به منابع اطلاعاتی خود جلب کنند. گفتنی است، کشورهای اروپایی به منظور هماهنگ کردن تلاش های نظامی خود در منطقه، «عملیات آتلانتا» را آغاز کرده اند. لينك خبر :http://www.kayhannews.ir/detail.aspx?cid=15429
-
[align=justify]کارشناسان نظامی رژیم صهیونیستی با اشاره به پیشرفت های موشکی ایران اذعان کردند که سیستم دفاع هوایی اسرائیل قادر به مقابله با موشک های ایران نیست. به گزارش فارس به نقل از رادیو ارتش رژیم صهیونیستی، سرهنگ «گای آبرام» طی سخنانی در جمع افسران نیروی هوائی این رژیم در یکی از پایگاه های هوائی با اشاره به روند پیشرفت فناوری جمهوری اسلامی ایران در توسعه موشک ها گفت: پیشرفت ایران، وضعیت اسرائیل را به 60 سال قبل بازگردانید. وی افزود: استفاده ایران از سوخت جامد در موشک های پیشرفته سجیل 2 یک جهش بی نظیر است. وی همچنین اذعان کرد که سیستم های دفاع هوایی تل آویو هنوز آمادگی رهگیری و ساقط کردن موشک های پیشرفته ایران را ندارد. از سوی دیگر «تال عنبر» رئیس پروژه فضائی انستیتو «فیشر» و کارشناس امور موشک های بالستیک رژیم صهیونیستی گفت: موشک سجیل2 ایران تحول بزرگی است و اسرائیل باید از این موضوع به شدت احساس نگرانی کند. وی افزود: این موشک در مقایسه با موشک شهاب 3 که با سوخت مایع کار می کند، بسیار سریع و از دقت بالائی برخوردار است. وی گفت: اگر ایران موشک های سجیل 2 را به سمت اسرائیل شلیک کند. رهگیری آن برای سیستم های دفاعی اسرائیل بسیار دشوار خواهد بود. لينك خبر :http://www.kayhannews.ir/detail.aspx?cid=15527[/align]
-
[align=justify]رییسجمهوری پاکستان اعلام کرد: که این کشور بنلادن رهبر القاعده را پس از حادثه 11 سپتامبر بازداشت کرد و به آمریکا تحویل دادند، اما آنها پس از مدتی اعلام کردند وی را در منطقهای از افغانستان گم کردند. به گزارش فارس، روزنامه "خبر" چاپ ترکیه در گزارشی نوشت: "آصف علی زرداری" رییسجمهوری پاکستان اخیراً در گفتوگو با یک شبکه تلویزیونی "انبیدی " آمریکا اعلام کرد که نیروهای این کشور موفق شده بودند اسامه بن لادن رهبر شبهنظامیان القاعده را بازداشت کنند و به نیروهای آمریکایی تحویل دهند ولی پس از مدتی، آنها اعلام کردند که بنلادن در افغانستان ناپدید شده است. این روزنامه در گزارشی با عنوان "پاکستان بن لادن را بازداشت، ولی آمریکا او را آزاد کرد"، افزود: زرداری که از مدتها پیش تاکنون، با قدرت گرفتن طالبان تحت فشار زیاد قرار دارد، به مقابله با دولت آمریکا پرداخت و با حضور در شبکه تلویزیونی "انبیدی" آمریکا، به افشاگری علیه واشنگتن اقدام کرد. رییسجمهوری پاکستان گفت: پاکستان اسامه بن لادن را چند روز پس از حادثه 11 سپتامبر بازداشت کرد و به ماموران امنیتی آمریکا تحویل داد، اما نظامیان آمریکایی بعداً اعلام کردند که وی را در منطقه "تورابورا " در افغانستان گم کردهآند. همسر بینظیر بوتو تاکید کرد: بوتو در سال 1989 هشدار لازم را درباره بنلادن به جرج بوش رییسجمهوری اسبق آمریکا داده بود. زرداری واشنگتن را متهم کرد که از بنلادن به عنوان رهبر گروه تروریستی برای سقوط حکومت بوتو استفاده کرده است. زرداری در ادامه گفت: بینظیر بوتو ضمن تماس با کاخ سفید به آنها گفت که شما قصد بیثباتی و تضعیف حکومت من را دارید. لينك خبر :http://www.rajanews.com/detail.asp?id=29662[/align]