Recommended Posts

مقام اسرائيلي: ایران به سادگی می تواند با "شهاب 3" ما را نابود کند.

سفير پيشين اسرائيل در سازمان ملل مدعي شد كه ايران فاصله چنداني تا ساخت بمب اتمي ندارد.
"دور گولد" در گفت و گو با روزنامه صهيونيستي يديعوت آحارنوت اظهار داشت: ايران ممكن است تنها يك سال تا دستيابي به مواد لازم براي توليد اولين بمب اتمي خود فاصله داشته باشد.
تصویر

وي اين اظهارات را در واكنش به بيانيه اخير محمد البرادعي، مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي بيان كرد كه گفته بود: ايران پيشرفت زيادي در فرآيند ساخت سانتريفيوژهاي غني سازي اورانيوم حاصل كرده و جامعه جهاني بايد اين واقعيت را درنظر بگيرد كه ايران مي تواند مستقلا غني سازي اورانيوم را انجام دهد.

"گلد" كه هم اكنون رياست مركز امور دولتي اورشليم (بيت المقدس) را بر عهده دارد، خاطرنشان كرد: اطلاعات افشا شده توسط "البرادعي" مي تواند برآوردهاي قبلي در مورد زمان تسليحاتي شدن برنامه هسته اي ايران را تحت تاثير قرار دهد.

وي همچنين مدعي شد كه ايران سرگرم توسعه موشك هاي بالستيك با توان ضربه زدن به مركز و غرب اروپا است.

سفير سابق اسرائيل در سازمان ملل اضافه كرد: چنانچه هدف ايران نابودي سرزمين اسرائيل باشد، اين كشور به سادگي مي تواند از موشك "شهاب سه" خود با برد 1300 كيلومتر استفاده كند.


منبع:عصر ايران

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
كره شمالي يك موشك خود را در ايران آزمايش كرده است

خبرگزاري يونهاپ گزارش داد، مقامات كره‌ي جنوبي و مقامات نظامي آمريكا در حال تلاش براي راستي‌آزمايي اطلاعات جاسوسي مبني بر آن هستند كه كره شمالي نوع جديدي از موشك را كه ماه گذشته به نمايش عموم گذاشته شد در ايران آزمايش كرده است.

تصویر

خبرگزاري كيودو با اشاره به اين مطلب افزود كه در اين گزارش به نقل از منابعي كه به نامشان اشاره نشد، آمده است: به نظر نمي‌رسد كره شمالي موشك بالستيك ميان بردش را در داخل قلمرو خود آزمايش كرده است.

اين منبع افزود: اما ما اطلاعاتي جاسوسي در دست داريم مبني بر اينكه اين موشك در داخل ايران به طور آزمايشي پرتاب شده است. وي ادامه داد: من متوجه هستم كه جوامع اطلاعاتي كشورهاي مربوطه اين اطلاعات را پيگيري مي‌كنند.

اين موشك كه « موسودان» نام دارد داراي برد متوسط است و به وسيلهء كره‌ي شمالي بر مبناي موشك بالتسكي SSN-6 ساخته شده است. اين موشك براي اولين بار درتاريخ 25 آوريل در يك رژه‌ي نظامي به نمايش گذاشته شد برد آن 2500 تا 4000 كيلومتر است.

منبع

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مجلس نمايندگان آمريکا، ۲۰۵ ميليارد دلار دیگر به پروژه مشترک آمريکا و اسراييل برای مقابله موشک های دوربرد ايران، اختصاص داد. به گزارش عصرایران (asriran.com) به نقل از "رویترز"روز پنجشنبه نیز ۵۰۴ ميليارد دلاری به همین منظور در مجلس نمایندگان تصویب شده بود . بر اساس این گزارش ، ۲۵ ميليون دلار از مبلغ جدید صرف توسعه موشک «پيکان»، ۴۵ ميليون دلار اضافه برای موشک کوتاه برد «ديويد اسلينگ» و ۱۳۵ ميليون دلار نیز برای خريد پروژه موشکی «تاد» که به عنوان يگان آتش مورد استفاده قرار خواهد گرفت ، تعلق می گيرد. بر اساس این گزارش ، این پروژه ها برای دفاع از اسرائیل در برابر موشک های شهاب 3 ایرانی به طور مشترک توسط آمریکا و اسرائیل اجرا می شود تا یک سپر دفاعی بر فراز اسرائیل شکل گیرد . برنامه دفاع موشکی ضد بالستيک اسراييل هنگامی آغاز شد که ایران موشک شهاب 3 را با موفقیت آزمایش کرد . شهاب 3 بين ۱۵۰۰ تا ۱۶۰۰ کيلومتر برد دارد و می تواند همه نقاط کشور کوچک اسرائیل را هدف قرار دهد . به نوشته رویترز، اين موشک می تواند يک کلاهک اتمی حداقل نیم تنی را با خود حمل کند . بر اساس اعلام موسسه مطالعات راهبردی بين المللی واشنگتن ايران علاوه بر اینکه شهاب 3 را در اختیار دارد ، در حال آماده کردن موشک شهاب 4 است که می تواند 3 کلاهک اتمی را با خود حمل نماید . بنا بر همین ادعا ، احتمال می رود ايران شهاب 4 را در ۲۸ ژانويه سال ۲۰۰۶ آزمايش کرده باشد ولی در حال حاضر بنا به دلایلی آن را غير فعال نگه می دارد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
كل بودجه ي نظامي ايران 10 ميليارد دلار است. شما در مورد رقم اين هزينه ها مطمينيد

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست من من هم در مورد اين رقم ها شك كردم ولي من هم از خبرگزاري عصر ايران گرفتم. براي اينكه خود شما هم مطمءن شويد.لينك رو مستقيما گذشتم: http://www.asriran.com/view.php?id=17813 icon_biggrin

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
موشکهای ایران دست ﺁویز استقرار سیستم ضد موشک در در اروپا- " دست ﺁوردهای جدید " دست ﺁویز تهدید ایران: سلاحهای های جدید در مقابله با تهدید های جدید؟ - موشکهای ایران گرچه ناچیز و فاقد خطر اما دست ﺁویز امریکا و اسرائیل هستند : پیرامون استقرار سیستم دفاع موشکی آمریکا در اروپا ، از ولفگانگ لابون * امریکا در پی ایجاد سیستم دفاع موشکی در برابر حمله موشکی دشمن می شود : در تاریخ 23 مارس 1983 ، رونالد ریگان رئیس جمهوری وقت آمریکا، " تنها از رهگذر نگرانی برای بشریت " ، اعلام کرد: هموطنان آمریکائی من. امشب تصمیمی اتخاذ شد که روند تاریخ بشریت را میتواند دستخوش تغییر کند. پیمودن این راه توأم با خطرات، نیازمند زمان و صرف هزینه است تا نتایج خوبی بدست آیند. ما این گام را برمیداریم و نیازمند دعا و پشتیبانی شما هستیم. از ﺁن لحظه، اس-دی-آی "Strategic Defense Initiative" SDI آمریکا متولد شد. در جهان اولین برنامه جامع دفاع ضد موشکی از راه زمین و هوا به کمک ماهواره برای رویاروئی با حمله موشکی دشمن و از بین بردن موشکهایش قبل از رسیدن به هدف، به اجرا درﺁمد. در آن زمان ، هدف مقابله با موشکهای روسی قاره پیما بود . برای این طرح موسوم به " جنگ ستاره گان "Star Wars" 29 " میلیارددلار بودجه تعیین شد. آزمایشهای طرح "Strategic Defense Initiative" بمناسبت دور بودن از دنیای حقیقی تا حدود زیادی ناموفق بودند بصورتی که ده سال بعد در زمان ریاست جمهوری کلینتون از طرح SDI تعدیل شد و این طرح جدید با نام "Ballistic Missile Defense" BMD جانشین جنگ ستارگان شد . در این اواخر نام آن نیز به "National Missile Defense" NMD تغییر یافت . در طرح سیستم دفاعی جدید بی-ام-دی، کنترل از طریق فضا (ماهواره) بقصد دفاع ضد موشکی حذف شده است. از سال 1999، مرکز ثقل طرح و توسعه سیستمهای ضد موشک-موشک ، دفاع محدود در برابر موشکهای قاره پیما است . آیا حقیقتا میتوان موشکهای در حال پرواز را از طریق موشکهای زمین به هوا مورد اصابت قرار داد و از بین برد ؟ میتوان از نتایج بدست آمده از بکار بردن ضد موشکهای پاتریت PATRIOT ، در جنگ خلیج فارس، آن هنگام که عراق موشکهای های توسعه یافته اسکاد روسی را بسوی اسرائیل شلیک می کرد، بررسی نمود : 17 بار از ضد موشکهای پاتریت PATRIOT برای مقابله با موشکهای در حال پرواز اسکاد استفاده شدند. بنا بر اظهارات ارتش آمریکا سیستم های پاتریت PATRIOT تنها 40% موفقیت داشته اند . این در صورتی است که همچنان این سئوال که ﺁیا اذعان 40% موفقیت ﺁمیز پاتیریوت ها، شامل موفقیت در از بین بردن کلاهکهای انفجاری موشکهای اسکاد نیز میشود یا نه؟ در 26 ﺁوریل، نیروی دریائی آمریکا از آزمایش موفقیت آمیز یک موشک بر ضد یک جسم در حال پرواز، با حمایت و کنترل از دریا، خبرداد . این مورد بخشی از طرح های آینده سیستم های دفاع ضد موشکی آمریکا است. * موشکهای ایران کم شمار و غیر خطرناک هستند با وجود این، امریکا ﺁنها را دست ﺁویز ایجاد پایگاه های دفاع ضد موشکی کرده است : از زمان سقوط رژیم صدام حسین در سال 2003 ، کشور عراق دیگر جزو کشور های محور شر نیست. کشورهای ایران و کره شمالی در حال توسعه سیستم های موشکی میان برد خود هستند و از توقف توسعه سیستم موشکی خود که بنا به نظر خبرگان و متخصصان بی رابطه با برنامه کلاهکهای اتمی برای این سیستمهای موشکی نیست، امتناع میکنند. چشم انداز قرار گرفتن موشکهای میان برد مجهز به کلاهک اتمی در دست رژیم هائی که اطمینانی به شیوه کار و محاسبات آنها نیست، حکومت بوش را بر آن میدارد تا سیستم ملی دفاع ضد موشکی آمریکا را در مقابله با حملات احتمالی موشکی از سوی کره شمالی و یا ایران با ایجاد یک چتر دفاعی - حفاظتی و اسکان دادن ضد موشکهای لازم در ساحل غربی آمریکا و اروپا توسعه دهد. در سه فاز، تشخیص حمله موشکی ممکن است: ● هنگام حمله موشکهای قاره پیما. در طول چهار دقیقه اول، استارت موتور موشک و شتاب دادن به سیستم سوزاننده حرارتی موتور موشک حامل کلاهک . در این فاز، موشک بلافاصله توسط سنسورهای مادون قرمز حساس به حرارت ماهواره ها شناسائی میشود و امکان از بین بردن این موشک در حال شلیک توسط هواپیماهائی که مجهز به سلاح های لیزری توانمند هستند وچود دارد . ● فاز دوم، در حین پرواز 20 دقیقه ای موشک، کلاهک جنگی و احیانا تعدادی کلاهک های انفجاری کاذب از موشک مادر(موشک ناقل، موشک حمال) در حال ذوب جدا میشوند و با سرعت 25 هزار کیلومتر در مداری نزدیک مدار کره زمین قرار میگیرند. در این فاز سیستم های رادار ایکس X-Band-Radarsystems بایستی قادر به تشخیص کلاهک های انفجاری از کاذب باشند. یک سیستم رادار ایکس X-Band-Radarsystems میخواهند در جمهوری چک نصب کنند در حین اینکه سیستم های رادارهای اخطار دهنده از قبل و تعقیب کننده پیگیر مدار پرواز کلاهک های جنگی هستند از همان نوعی که اکنون در انگلستان مورد استفاده قرار میگیرد، در این فاز بایستی با شلیک موشک از طریق زمین و یا دریا از نوع "Kill Vehicles"به مقابله برخاست و کلاهک جنگی دشمن را در فضا نابود ساخت. ده سیستم دفاع ضد موشکی از این نوع باید در لهستان نصب شوند. ● در آخرین فاز، مرحله کوتاه سوم، در این فاز سرعت موشک در حین عبوراز جو کره زمین به 3000 کیلومتر کاهش پیدا کرده و بسمت هدف در روی کره زمین پرواز میکند. اکنون فقط یک دقیقه فرصت باقیست تا کلاهک انفجاری را قبل از اصابت به هدف بعنوان مثال با سیستم دفاع ضد موشکی پاتریوت PATRIOT-Raketen منهدم ساخت. سیستم دفاع ضد موشکی برای فاز سوم در مقابله با کلاهک جنگی دشمن قبل از اصابت به هدف (درآخرین دقیقه) بخشی از پروژه "Terminal High Altitude Area Defense" THAAD است که لهستان نیز خواستار نصب آن در کشورش است. بنظر اولیور ترن ارت، رئیس بخش گروه تحقیقات پیرامون امنیت ملی در مؤسسه علم و سیاست آلمان، آمریکا می خواهد به هدف سیاسی- استراتژیک خود از راه ایجاد یک چتر دفاع ضد موشکی، با نصب تجهیزات لازم در کشورهای چک و لهستان برسد. دو کشور چک و لهستان از قبل ، آمادگی خود را برای همکاری با آمریکا، در نصب تجهیزات لازم برای استقرار سیستم دفاع ضد موشکی در کشورشان ، اعلام کرده بودند. دلیل ﺁمادگی ﺁنها اینست که ، علاوه بر عضویت در ناتو، رابطه ویژه ای را با آمریکا پیدا می کنند و از حمایت ویژه آمریکا خود اطمینان کافی بدست می ﺁورند . و دلیل گزینش این استراتژی از سوی آمریکا اینست که خواهد توانست از تهدید موشک های دور برد ایران و یا کشور دیگری از کشورهای خاورمیانه، در آینده، ( توسط رادارها و سیستم دفاع موشکی که درکشورهای چک و لهستان مستقر می کند) شناسائی کند. موشکهای ایران، اگر بسمت سواحل غربی آمریکا شلیک شده باشند، احیانا از فضای کشورهای چک و لهستان پرواز خواهند کرد. بنا بر این احتمال، از لحاظ استراتژیک، نصب رادار و سیستم دفاع ضد موشکی در کشورهای چک و لهستان معقول بنظر میرسد اما در حال حاضر، اروپا و آمریکا حقیقتا از تهدید موشکی ایران و کره شمالی بسیار فاصله دارند. البته ایران چند ده تائی از موشکهای برد متوسط از نوع شهاب 3 را دارد . این موشکها ساده و تنها از یک بخش تشکیل شده و با سوخت مایع کار میکنند . برد شهاب 3 تنها 1300 کیلومتر است. نوع جدید و پیشرفته تر آن شهاب 3آ است که برد آن 1500 کیلومتر تخمین زده میشود حدس زده میشود که از شهاب 3آ چندتائی بیشتر در دسترس ایران نباشد . اگر ایرانیها بخواهند موشکهائی را بسازند که برد آنها ارویا را مورد تهدید قرار دهد، ناگزیر باید به صنعت و فن آوری موشکهای چند قسمتی روی آورند. ایران هنوز از فن آوری موشکهای چند قسمتی یزخوردار نیست. در پاسخ به این سئوال که تا چه زمانی ایران از فن آوری ساخت موشکهای میان برد چند قسمتی برخوردار خواهد شد ؟ باید گفت : زمان لازم رابطه مستقیم دارد با حمایت خارج و کمکهای فنی و مهندسی که ایران از خارج ممکن است بدست آورد. این یک مجهول بزرگ است. اما با اطمینان خاطر میتوان گفت که کشورهای ایران و کره نهایت سعی و تلاش خود را در ساختن موشکهای با برد بیشتر بکار خواهند برد . ایران با موشکهای خود میتواند احیانا اسرائیل را هدف قرار دهد که با دفاع ضد موشکی پاتریوت اسرائیلی ها رو برو خواهد شد. اما در مقایسه با ایران، کره شمالی از توانمندیهای و دانش لازم برخوردار و مسلط به فن آوری ساختن موشکهای چند قسمتی تای- پو- دونگ TAEPODONG است که میتوانند هدفی را در فاصله ای بیشتر از4000 کیلومتر، مورد اصابت کلاهکهای خود قرار دهند. این راکتها هنوز از مرحله آزمایشی خارج نشده اند. در ژوئیه سال گذشته، در جریان آزمایش، یکی از موشکهای تای- پو- دونگ -2 TAEPODONG-2 بر فراز اقیانوس ﺁرام، تنها 40 ثانیه پس از پرتاب، منفجر شد. در حال حاضر هر دو کشور ایران و کره نهایت سعی خود را برای بهتر ساختن سیستمهای موشکهای خود میکنند. در نتیجه و بنظر اولیور ترن ارت رئیس بخش گروه تحقیقات پیرامون امنیت ملی در مؤسسه علم وسیاست آلمان، فکر ایجاد سیستم دفاع ضد موشکی عاقلانه است . بحث امروز در باره دفاع ضد موشکی، به مقابله با تعداد بیشماری از موشکهای دور برد و انهدام آنها ربط ندارند. این دفاع تنها در رابطه با کشورهای ایران و کره شمالی (محور شر) مورد دارد . زیرا قصد اینست که به این وسیله به آنها فهمانده شود آن توانمندی فنی محدودی که در ساخت موشکهای میان برد دارند، به حسابی نیست . زیرا این موشکها پیش از رسیدن به هدف، بوسیله سیستمهای دفاع ضد موشکی نابود خواهند شد . * نصب رادارها و استقرار ضد موشکها در چک و لهستان، از نظر نظامی برای روسیه تهدید ﺁمیز نیست . روسیه با ﺁن از لحاظ سیاسی و توسعه ناتو تا مرزهای روسیه مخالف است : آمریکا از سال 1983 تا کنون برای سیستم دفاع ضد موشکی خود 110 میلیارد دلار هزینه کرده است. ﺁیا این سیستم را ایجاد کرده اند؟ دلایلی گویای به نتیجه رسیدن کوشها ، ﺁنها با صرف اینهمه هزینه، در دست نیستند. تنها در موارد بسیار محدود و شرایط غیر حقیقی سیستم دفاع ضد موشکی آمریکا توانسته است کلاهک در حال پرواز را مورد اصابت خود قرار دهد. با نصب بخشی از سیستم دفاع ضد موشکی آمریکا در جمهوری های چک و لهستان کاسه صبر رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین لبریز شده است . دلخور از توسعه ناتو بسمت شرق، تغییرشکل ناتو به سمت و سوی یک نیروی متحد و بالقوه فعال بین المللی و مخالف نظر غرب در باره کوزوو، ، در 10 فوریه 2007، پوتین ، در کنفرانس امنیت مونیخ، ضمن ابراز دلخوریهایش از غرب، قبل ازاینکه به استقرار سیستم دفاع ضد موشکی در لهستان و چک بپردازد، یاد آور شد که ایران برای امنیت اروپا هیچ تهدیدی نیست. امروز ما شاهد استفاده و کاربری تقریبا نامحدودی از وسائل نظامی هستیم . استفاده از این زور نظامی جهان را به سقوط در اعماق اختلافات نظامی می کشاند. توانی برای پیدا نمودن یک راه حل جمعی وجود ندارد. چند روز، پس از آن، در 19 فوریه 2007 ، فرمانده نیروهای استراتژیک موشکی روسیه، ژنرال نیکولای سولوزوف توضیح داد که برنامه های سیستم دفاع ضد موشکی آمریکا بدون هیچ تردیدی، توازن استراتژی قوا را تحت تاثیر قرار خواهد داد. شوروی خود را مجبور به ایجاد شرایط مقابله به مثل میداند. verfüge, با توجه به مقاصدی که آمریکا از رهگذر سیستم دفاع ضد موشکی خود دنبال میکند، فهمیدن انتقاد روسیه براحتی قابل درک نیست. البته نصب سیستم های رادار با دقت بالا و توانمندی های بیشتر و بهتر از آنچه تا کنون وجود داشته است، در جمهوری چک ، بخشهای عظیمی از خاک شوروی را زیر پوشش و کنترل خود قرار می دهد و چند ده تائی سیستم های جدید و مدرن موشکهای ضد موشک "Kill Vehicles" سیستم دفاع ضد موشکی آمریکا در لهستان، برای موشکهای ناقل و حمال کلاهک های روسی خطر ناک می شوند. اما بعقیده اولیور ترن ارت انتقاد روسیه به برنامه های سیستم دفاع ضد موشکی آمریکا در اروپا بیمورد است. چراکه روسیه همچنان مانند سابق از انبوه سلاح های استراتژیک (موشکهای ناقل و حمال کلاهک) برخوردار است. همچنین باید دانست که در شرایط جدی موشکهای روسی احیانا از طریق قطب شمال و نه از مسیر لهستان پرواز خواهند کرد. بصورتی که توانمندی کلاهک های اتمی موشکهای روسی و نقش آنها در ایجاد ترس و وحشت دیگران و استفاده نکردن ﺁنها از توان موشکی خود برای حمله به روسیه، با نصب سیستم دفاع ضد موشکی آمریکا در اروپا ، کم نخواهد شد. او می گوید: من فکر میکنم که روسیه میخواهد با ریختن مقداری شن در چرخ دنده های ناتو اندکی در کار ناتو و اندکی در کارکشورهای اروپائی (دامن زدن به اختلاف در بین کشورهای اروپائی) اختلال ایجاد کند و از طرفی به جمهوریهای چک و لهستان نشان دهد که کما فی السابق میخواهد در امور سیاسی کشورشان صاحب نفوذ باشد . در نهایت نباید فراموش کرد که روسیه تمامی سهی و تلاش خود را خواهد نمود تا ضرادخانه سلاح های استراتژک و اتمی خود را مدرنیزه کند برای این مدرنیزه کردن که در هر صورت در شرف انجام است بهتریل بهانه و دلیل برای بحق و قانونی جلوه دادن همانا برنامه های سیستم دفاع ضد موشکی آمریکا در اروپااست. قبلا در تاریخ 19 مارس 2007 خانم مرکل صدر اعظم آلمان غیر مستقیم به تکروی آمریکا اخطار نمود و گفت: ما در زمانه ای زندگی می کنیم که در این زمانه بعقیده من میتوان اذعان نمود که هیچکس نمیتواند به تنهائی از پس حل مشکلات برآید. بهر رو، در این اواخر، آمریکائیان آشکارا در صدد بهبود روابط خود با روسیه و محدود کردن خسارات ناشی از سیاستهای اخیر بر آمدند . بهمین مناسبت فعالیت های دیپلماسی وسیعی را آغاز کردند . همین دیروز وزیر امور خارجه آمریکا کندولیزا رایس و وزیر دفاع آمریکا روبرتز گیت در یک گفت و شنود جمعی با روزنامه زود دویچه زایتونگ "Süddeutsche Zeitung" ، باره تهدید عمومی که هم برای ناتو و هم برای روسیه وجود دارد، صحبت کردند . آنها به این مطلب اشاره کردند که، در شرایط خاص، هر دو طرف در بخشهای خاصی بهمکاری مشترک روی آورده و با یکدیگر همکارند. تهدید ﺁمیز ترین زمان ، میتواند زمانی باشد که دولتی خطرناک، با استفاده از موشک های دور برد مجهز به کلاهک های اتمی و یا دیگر مواد کشتار جمعی ، مردم کشورهای ما را به گروگان بگیرد ویا زیانهای بدتری به آنها برساند. اشتباه نکنید عوامل خطر ساز جدی هستند با وجود این عوامل حقیقی و جدی است که ما آشکارا در حال توسعه، تکمیل و نصب یک سیستم دفاع ضد موشکی جدید هستیم . هدف ما از اینکار نه تنها ایجاد یک سیستم حفاظی برای آمریکا و نیروهای مسلح آن بلکه برای کشورهای دوست عضو ناتو است. ایجاد این سیستم محدود قابل انجام و منطقی است. منقدین این روش ما نیز باید منطقی فکر کنند . چرا که ایجاد این سیستم محدود آشکارا در مقابله با انبوه عظیمی از موشکهای دور برد با کلاهکهای اتمی و دیگر موشکهای، بعنوان مثال، روسیه، هیچ کارائی ندارد. در حال حاضر ورود به یک مسابقه تسلیحاتی با روسیه از واقع بینی بدور است. انتقادها به روابط و تعهدات چند جانبه با کشورهای چک و لهستان را با توجه به اصل همکاری و کمک به متحدین در ناتو، می باید ارزیابی کرد. آمریکا به تنهائی قادر به انجام اینکار نیست. برای اینکه بتوانیم امنیت جمعیمان را تضمین کنیم، باید دفاع قبل از آن باشد که موقعیت جدی و خطرناک تهدید پیش و یا بوجود آید. بهمین سبب ما، با در سر داشتن ایده ای، به جمعی از متحدینمان در ناتو مراجعه کردیم تا بتوانیم یک سیسیتم محدود با توانمندی دفاع ضد موشکی را نصب کنیم. 10 سیستم دفاع ضد موشکی در لهستان و یک سری تجهیزات رادار در جمهوری چک. از سوی حکومت آمریکا تأکید می شود که ما از سالها قبل با روسیه در باره با یک سیستم دفاع ضد موشکی صحبت کرده ایم. اینک مذاکرات عمیقتر شده اند . همانطور که وزیر دفاع آمریکا روبرت گیت، در مراجعت از سفر لهستان و روسیه، این هفته در برلین توضیح داد، آمریکا بر این نظر است که ما بسیار بسمت تفاهم با روسیه پیش رفته ایم. ما به روسیه یک پیشنهاد بسیار دوستانه برای همکاری داده ایم. ما از آنها دعوت کرده ایم تا از سیستم دفاع ضد موشکی ما در گریلی آلاسکا Greely in Alaska دیدن کنند. ما از آنها همچنین دعوت کردیم تا از سیستم رادارهای ما در کالیفرنیا دیدن کنند. ما حتی به آنها پیشنهاد نمودیم تا در مکان هائی که نیاز به نصب رادار است، آنها نیز می توانند دستگاه های رادار خود را نصب کنند و اطلاعات جمع آوری شده دستگاه های رادار دو طرف مبادله شوند. ما به آنها چند تائی پیشنهادهای عریض و طویل نموده ایم و ما بدون هیچگونه تردید مطمئنیم که در مسکو این باره، بحثهائی برانگیخته خواهند شد. و ، با توجه به شرایط، احیانا عکس العملهائی بروز خواهند کرد . در 26 ﺁوریل ، دانستیم که پوتین، رئیس جمهوری روسیه، از سخنرانی خود در باره وضعیت روسیه ، در برابر دو مجلس روسیه، برای معلق ساختن قرارداد ک-اس-ا KSE که بین ناتو و ورشوسابق در سال 1990 در باره کاهش و محدود کردن نیروهای مسلح در اروپا منعقد شده بود، استفاده کرد . در سال 1990 ، بین کشور های عضو پیمان ورشو و ناتو قراردادی در باره محدود کردن نیروهای مسلح در اروپا امضا شد. اگر هنوز پیمان ورشو ادامه و حیات میداشت، این مورد معنا و مفهوم پیدا میکرد. در غرب هنوز هم کشورها آن قرارداد را مورد تائید و تصویب قرار نداده اند و هم اکنون میبایستی یک سپر دفاع ضد موشکی در چک و لهستان ایجاد شود. بهمین خاطر من عاقلانه میدانم که قبل از لغو قرارداد بصورت یکجانبه از سوی روسیه، ایشان توضیح دهند، ﺁیا بنا بر عمل به آن قرارداد هست یا نه . بنظر میرسد که واشنگتن هم دیگر هیچ دلیلی بر کوتاه آمدن دیپلماتیک دراین امر را نمی بیند. وزیر امور خارجه آمریکا، کاندولیزا رایس، در گردهمآئی وزیران امور خارجه ناتو در اسلو ، که ، در آن، وزیر امور خارجه روسیه سرگی لاورف نیز دعوت شده بود، پس از ﺁنکه پیشنهاد آمریکا به روسیه را تجدید کرد، در رابطه با سخنان پوتین مواضعی را با لحن دیگری اظهار کرد: ما مطلقا آماده هستیم، هر میزانی که لازم باشد، زمان بگذاریم تا روسیه را نسبت به درستی عمل خود متقاعد کنیم . اما بگذارید واقعگرا باشیم. استقرار ده موشک و چند سیستم رادار در اروپای شرقی روسیه را، با توجه به توان تسلیحاتیش ، تهدید نمی کند و ترسناک نیست . تهدید ﺁمیز خواندن این کار ساده لوحانه است و این را همه میدانند. روسیه هزاران کلاهک جنگی دارد. تصور اینکه با چند سیستم دفاع ضد موشکی میتوان زرادخانه روسیه را از کار انداخت عاقلانه نیست. امکان خطر بروز یک جنگ سرد تسلیحاتی بین روسیه و ناتو است . یا حتی یک مسابقه تسلیحاتی؟ در هر صورت ناتو خود را در یک موقعیت بسیار نامناسب می بیند . چرا که ناتو نیز در فکر ایجاد یک سیستم دفاع ضد موشکی است . بهمین سبب در ملاقات سران ناتو در پراگ در سال 2002 طرح تحقیق و پزوهش برای امکان انجام چنین طرحی تصویب شد . در تابستان امسال نتایج حاصله مطرح خواهند شد. بنظر اولیور ترن ارت بیخود نیست که طرح تحقیق و پزوهش برای امکان انجام یک سیستم دفاع ضد موشکی برای ناتو پنج سال طول میکشد: دو مشکل اساسی و مرکزی وجود دارند : یکی از آنها طبیعتا طرح های سیستم دفاعی ناتو در اروپااست که اروپا باید درمخارج و هزینه های آن جدا  سهیم باشد . با توچه به وضعیت مالی کنونی دولتها و بودجه های ﺁنها شرکت در تأمین هزینه ﺁسان نیست . مشکلات دیگر نیز هستند . بعنوان مثال، مشکلاتی که ارتش آلمان با آن روبروست از جمله شرکت در ماموریتهای خارج و از عهده آنها برآمدن . با وجود این مشکلها، در شرایط سخت کنونی، پول را صرف هزینه های ایجاد یک سیستم دفاع ضد موشکی کردن ، کاری نه ﺁسان است . رشته مشکلهای دوم نیز وجود دارند . از جمله این مشکل که تک و توک کشورهای اروپائی، بویژه فرانسه، حتما خواستار ناتوئی که به او کمک کنند تا او از اروپا دفاع کند، نیستند . بلکه می گویند اگر مسئله تنها مسئله دفاع از اروپا است، دفاع اروپا می باید در دست اتحادیه اروپا باشد . اکنون که آلمان ریاست اتحادیه اروپا و گروه گ-8 کشورهای صنعتی پیشرو، را بر عهده دارد بجااست که حداقل اولین قدم میانجیگری بین ناتو و روسیه را در راه کاهش و محدود کردن سلاح ها بردارد. در همین رابطه، معاون سخنگوی صدر اعظم آلمان در 27 ﺁوریل گفت : از نظر صدر اعظم بسیار مهم است دانسته شود که آلمان و اروپا به اتحاد استراتژیک بین اروپا و روسیه علاقمندند . ما به یکدیگر متقابلا نیازمندیم . ما علائق و روابطه بهم پیوسته ای داریم و بر این اساس بایستی در یک جو اعتماد و فرهنگ ارتباط متقابل به اتفاق مذاکره کنیم. ما معتقد به صحبت هستیم و همزمان سرسختانه معتقدیم که تهدید هیچ کمکی به پیشرفت در این زمینه نخواهد کرد . جمعه 27 آپریل 2007 ساعت 18:40 بعدازظهر از رادیوآلمان (دی ال اف)

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center]بازديد رهبر انقلاب از آخرين پيشرفتهاي موشکي و جنگ الکترونيک [/align]

[align=center]تصویر[/align]


فرمانده کل قوا در بازديد از اين نمايشگاه، از نزديک در جريان آخرين دستاوردهاي صنايع دفاعي و طرح هاي تحقيقاتي وزارت دفاع در بخش‌هاي هوا فضا، موشکي، دريايي، هوايي، جنگ الکترونيک، اپتيک و ليزر، زرهي و ضدزره، انواع توپخانه و مهمات، پدافند غيرعامل و نقشه‌برداري و مهندسي قرار گرفتند.
در ابتداي ورود آيت‌الله خامنه‌اي به نمايشگاه جلوه‌هاي خودباوري و اقتدار دفاعي که رييس ستادکل نيروهاي مسلح و فرماندهان کل ارتش و سپاه و فرماندهان نيروهاي سه گانه ارتش و سپاه و بسيج و مسوولان وزارت دفاع حضور داشتند، وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح از آخرين دستاوردها و طرح‌هاي عمده دفاعي و همچنين عملکرد اين وزارتخانه در بخش‌هاي پشتيبانيِ رفاهي کارکنان نيروهاي مسلح و پشتيباني دفاعي و عمراني و همچنين طرح‌هاي تحقيقاتي و موفقيت‌هاي وزارت دفاع در جشنوراه‌هاي علمي، گزارش داد.
فرمانده کل قوا در ابتداي ورود به مجتمع گروه صنايع شهيد محلاتي با حضور در محل يادمان شهدا، ضمن قرائت فاتحه به مقام شامخ شهيدان دفاع مقدس اداي احترام کردند.
رهبر انقلاب اسلامي همچنين در جمع فرماندهان ارشد نيروهاي مسلح و مسوولان وزارت دفاع، پيشرفت‌هاي کنوني در بخش‌هاي مختلف کشور از جمله صنايع دفاعي و پشتيباني را خوب ارزيابي کردند و افزودند: اگر چه اين پيشرفت‌ها خوب است اما در واقع جبران عقب ماندگي تاريخي کشور است و نبايد به اين پيشرفت‌ها قانع شد.
آيت‌الله خامنه‌اي با تاکيد بر لزوم انجام کارهاي نو و جديد و غيرمسبوق به سابقه خاطرنشان کردند: بايد مرزهاي دانش شکسته شود و ايراني ثابت کرده که مي‌تواند اين کار را انجام دهد.
ايشان تحقيقات را ريشه حرکت و پيشرفت علمي دانستند و تاکيد کردند: همه بخش‌هاي دانشگاهي، توليدي، صنعتي و دفاعي بايد ضمن آن‌که به تحقيقات توجه جدي مي‌نمايند از نيروهاي با استعداد جوان و داراي توانايي‌هاي علمي بالا در بخش‌هاي مختلف استفاده کنند و خود را در تحقيقات و استفاده از ظرفيت‌هاي علمي محدود نکنند.
رهبر انقلاب اسلامي توجه به کيفيت را در توليدات بخش‌هاي مختلف به ويژه صنايع دفاعي مورد تاکيد قرار دادند.
در پايان بازديد آيت‌الله خامنه‌اي از نمايشگاه توانمندي‌هاي دفاعي، تحقيقاتي و پشتيباني وزارت دفاع، نماز جماعت ظهر و عصر به امامت ايشان در محل نمازخانه گروه صنايع شهيد محلاتي اقامه شد.
رهبر انقلاب اسلامي در سخنان کوتاهي در جمع کارکنان صنايع دفاع و پشتيباني وزارت دفاع با گراميداشت سالروز فتح خرمشهر، عامل اصلي پيشرفت‌هاي کنوني کشور در عرصه‌هاي مختلف به ويژه بخش دفاعي را همان جوهره فتح خرمشهر دانستند و افزودند: امروز حرکت، پويايي و عزم راسخ براي ادامه مسير پيشرفت در همه بخش‌هاي کشور مشاهده مي‌شود و آينده ملت ايران، آينده‌اي روشن است.

منبع : avia.ir

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ايوانف: روسيه در استقرار پدافند موشكي با آمريكا همكاري نخواهد كرد

معاون نخست وزير روسيه امكان هرگونه همكاري روسيه با آمريكا در زمينه استقرار سامانه پدافند موشكي آمريكا در كشورهاي اروپاي شرقي را رد كرد.

\"سرگئي ايوانف\" روز چهارشنبه در يك كنفرانس مطبوعاتي در مسكو با اشاره به اينكه در صورت استقرار اين سامانه در چك، محدوده وسيعي از خاك روسيه از غرب تا منطقه اورال را تحت پوشش خواهد داشت، گفت: هيچگاه همكاري براي سيستمي كه عليه روسيه هدف‌گيري شده را نخواهيم پذيرفت. وي تاكيد كرد: توجيه آمريكا براي استقرار پدافند موشكي خود در كشورهاي چك و لهستان مبني بر رهگيري موشك‌هاي ايراني و كره شمالي، غيرقابل قبول است. معاون نخست وزير روسيه امكان آغاز مسابقه تسليحاتي را ازسوي روسيه رد كرد.

وي براي اثبات اين گفته خود افزود: بودجه نظامي روسيه ‪ ۲/۹‬درصد توليد ناخالص ملي كشور را تشكيل مي‌دهد كه در مقايسه با زمان حكومت شوروي سابق بسيار پايين مي‌باشد. ايوانف همچنين گفت: روسيه به بازرسان خارجي اجازه نظارت بر نقل و انتقال واحدهاي نظامي در خاك خود كه طبق قرارداد كاهش سلاح‌هاي متعارف در اروپا انجام مي‌گيرد را نخواهد داد.

وي بدون ذكر نام كشوري گفت: كشورهاي ديگر از تصويب قرارداد كاهش سلاح‌هاي متعارف در اروپا خودداري مي‌كنند و تا زماني كه آنها اين قرارداد را اجرا نكنند ما نيز به تعهدات خود در چارچوب قرارداد عمل نخواهيم كرد. خبرنگاري با اشاره به ادعاي رسانه‌هاي غربي مبني بر تصميم سوريه براي تحويل ‪ ۱۰‬مجموعه پدافند هوايي \"پانتسير\" به ايران، از ايوانف در اين مورد سوال كرد. معاون نخست وزير روسيه گفت: روسيه هيچ گونه درخواستي از سوريه براي فروش اين سلاحها دريافت نكرده است.

مجموعه پدافند هوايي پانتسير از سلاح‌هاي ساخت شوروي است و طبق قوانين بين‌المللي، سوريه براي صادرات مجدد آن بايد از روسيه اجازه بگيرد.

منبع



پوتین: استقرار سيستم‌‏هاي دفاع موشكي در اروپا اشتباه و بي‌‏اساس است

رئيس‌‏جمهوري روسيه بار ديگر از استقرار سيستم‌‏هاي دفاع موشكي آمريكا در اروپاي‌‏شرقي انتقادكرد.

شين‌‏هوا گزارش داد كه «ولاديمير پوتين» رئيس‌‏جمهوري روسيه پس از بازگشت از اتريش با محكوم‌‏كردن اقدام آمريكا در اروپاي‌‏شرقي گفت: «استقرار سيستم‌‏هاي دفاع موشكي اشتباه, مضر و بي‌‏اساس است.»

وي افزود: «چه اتفاقي در اروپا روي داده‌‏است كه بايد سيستم دفاع موشكي آمريكا به روماني, بلغارستان و جمهوري چك و يا لهستان منتقل‌‏شود.» پوتين تاكيدكرد: «آمريكا مي‌‏گويد كه اين سيستم به خاطر دفاع از تهديدات ايران است. اما ايران موشكي در اختيار ندارد كه تا اروپا بُرد داشته‌‏باشد.» وي گفت: «مسكو و واشينگتن بايد در زمينه صادرات وسايل در مورد لزوم سيستم دفاع موشكي در اروپا با يكديگر مذاكره‌‏داشته‌‏باشند.»

رئيس‌‏جمهوري روسيه تاكيدكرد: «فكر نمي‌‏كنم مشكل خاصي با اروپا داشته‌‏باشيم. روسيه همواره با همسايگان خود مشكلاتي را در گذشته داشته‌‏است كه به خاطر آن سرزنش مي‌‏شد.» وي تصريح‌‏كرد: «اروپا و روسيه بايد با صبر و احترام دو جانبه مشكلات بين خود را حل كنند و ارتش نقش مهمي را در اين ميان ايفا مي‌‏كند.»

منبع

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به گفته مدير سازمان دفاع موشكي آمريكا، پيشنهاد استفاده مشترك از يك رادار در جمهوري آذربايجان كه روسيه به آمريكا ارائه داده بود، تهديد موشكي از جانب ايران را از ميان نخواهد برد. به گزارش خبرگزاري روسي Novosti، ولاديمير پوتين در ماه ژوئن به آمريكا پيشنهاد داد تا به جاي ايجاد يك پايگاه ضد موشكي در خاك اروپاي مركزي براي مقابله با حملات موشكي احتمالي از جانب ايران و كره شمالي كه مسكو آن را تهديدي امنيتي براي خود به حساب مي‌آورد، از يك ايستگاه رادار نيرومند كه در ناحيه قفقاز و در كنترل روسيه است، استفاده نمايد. هنري اوبرينگ، مدير سازمان دفاع موشكي آمريكا، در مقاله‌اي كه روز جمعه به قلم او در روزنامه ژاپني «يوميوري» انتشار يافت، اظهار داشته است كه اگر واشنگتن پيشنهاد روسيه را بپذيرد، باز هم در تيررس حملات موشكي ايران باقي خواهد ماند، اما اين پيشنهاد را حركتي بسيار مثبت و دوستانه خواند. اوبرينگ اعلام داشت كه نصب يك رادار در جمهوري چك و همچنين ايجاد يك پايگاه موشكي در لهستان،بهترين تصميم براي بررسي ميزان برد و مسير پرتاب موشك‌هاي بالستيك با بر بالا خواهد بود كه هم اكنون در اختيار ايران است. به گفته او اين پايگاه‌ها مي‌تواند در فاصله سال‌هاي 2011 تا 2013 در خاك اروپا به بهره‌برداري برسد. اوبرينگ اضافه مي‌كند كه واشنگتن امكان استفاده از رادار آذربايجان را كه كشوري داراي ذخاير نفتي فراوان بوده و در همسايگي ايران قرار دارد، مورد بررسي قرار داده است و آمريكا مي‌تواند از اطلاعات دريافتي از آن جا در مورد تحركات موشكي ايران، بهره‌برداري مناسبي به عمل آورد. روز جمعه «الهام علي اف»، رئيس جمهور آذربايجان تصريح كرد، در صورتي كه گفت‌وگو ميان مسكو و واشنگتن بر سر اين موضوع ادامه يابد، او آماده مذاكره در مورد جزئيات همكاري با روسيه و آمريكا در ايستگاه رادار «گابالا» مي‌باشد. اما «علي اف» در اشاره‌اي آشكار به نگراني روسيه از گزارش‌هاي پيشين در مورد طرح‌هاي نظامي آمريكا براي منطقه جنوب قفقاز، اعلام داشت كه مخالف تاسيس هرگونه پايگاه جديد در كشور خود است. به گفته او، اين همكاري بايد محدود به مشاركت در اطلاعات دريافتي توسط رادار باشد و نيازي به احداث تجهيزات جديد و همچنين حضور نيروهاي نظامي بيگانه در كشور نيست. پيش‌بيني مي‌شود روز جمعه «آناتولي سرديوكف» وزير دفاع روسيه با گيتس، همتاي آمريكايي خود، در حاشيه نشست دو روزه وزراي كشورهاي عضو ناتو در بروكسل با يكديگر ديدار كرده و بحث در مورد طرح سپر موشكي مذكور را نيز در دستور كار خود داشته باشند. به نقل از سايت ايرانيها

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اينها تمام بازي است مطمئنا در جنگ با آمريكا ما بيشتر ضرر ميكنيم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مطمين باشيد اين چيزي كه ما از آمريكا ميدونيم اونو ابر قدرت دنيا مي دونيم يك سوم توان امريكا هم نيست وخيلي جلوتر از اين چيزاست.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اشاره :

مقامات اکراینی ادعا کرده اند که از این کشور، در سال 2001 ، 12 فروند موشک کروز دور برد به مقصد ایران و نیز 6 فروند از این موشک ها به مقصد چین خارج شده است . آنها همچنین مدعی شده اند که این موشک ها بدون کلاهک هسته ای به این دو کشور فروخته شده اند.

این موضوع اولین بار سال گذشته، در مجله انگلیسی "فایننشیال تایمز" عنوان شد و پس از آن در رسانه های دیگر نیز تکرار گردید.

این گزارشات همچنین مدعی هستند که یک سال و نیم پیش، با اخطار مقامات امنیتی اکراین یک بازرگان روسی بازداشت شد که گمان می رود مسوول اصلی این معامله تسلیحاتی بوده باشد.


در ادامه گزارشی که می خوانید مطلبی است بر مبنای همین ادعا که در یک نشریه اسرائیلی درج شده است. به طور کلی به نظر می رسد کارشناسان نظامی و مطبوعات خارجی به ویژه اسرائیلی با دقت زیادی توان دفاعی ایران را زیر نظر داشته و احتمالات مختلف را در مورد توان دفاعی ایران مورد محاسبه و بررسی قرار می دهند. این در حالی است که محافل کارشناسی و رسانه های تخصصی ایرانی از ارزیابی صحیح و دقیق توان نظامی اسرائیل به عنوان نخستین تهدید خارجی علیه جمهوری اسلامی ایران غافل مانده اند و لازم است این موضوع بیشتر مورد توجه ناظرین و کارشناسان امر واقع شود:


«اکراین اخیرا ادعا کرده است که 12 فروند موشک کروز بلند برد as-15 ساخت روسیه که در اختیار نیروهای دفاعی این کشور بوده به ایران فروخته شده است. این موشک‌های با وزن 1.7 تن و طول 6 متر ، بردی در حدود 3000 کلومتر ( 2000 مایل) دارند .

اولین مدل روسی این موشک در سال 1984 وارد سرویس گردید . موشک as-15 توسط دو نوع بمب افکن استراتژبک بلند برد مورد استفاده قرار می گرفته است . توپولف 95 های قدیمی و بمب افکن های مدرن مافوق صوت توپولف 160 .

as-15 مشابه موشک های کروز توماهاوک آمریکایی که در جنگ های خلیج {فارس} بسیار مورد استفاده قرار گرفتند، برای پرواز در ارتفاعات پایین طراحی شده و دارای سیستم هدایت داخلی TERCOM ( terrain contoun-motching ) می باشد. و از رادارهایی برای مطابقت اطلاعات سه بعدی عوارض زمینی و محل عبور موشک استفاده می کند .

در این سیستم ناوبری نقشه عوارض زمینی در کامپیوتر موشک قرار داده می شود و در حین پرواز با استفاده از رادار این عوارض دیده شده وبا نقشه درون کامپیوتر برای مشخص نمودن موقعیت، تطبیق داده می شود .

اگر چه نمونه های جدید موشک کروز توماهاوک که در جنگ اخیر عراق نیز مورد استفاده قرار گرفتند ، با استفاده از سیستم GPS دقیق تر و مقرون به صرفه تر شده اند ، اما هنوز موشکهای as-15 جز سلاح های پیشرفته تری محسوب می شوند که می توانند در صورت پرتاب از فاصله 3000 کیلومتری هدف ، با دقت چند متری به هدف اصابت کنند .

موشکهای as-15 روسی برای حمل کلاهک هسته ای با قدرت تخریب 200 کیلوتن در حدود 10 برابر مقدار فرود آمده بر سر مردم ناکازاکی طراحی شدند .

بعد از فروپاشی شوروی سابق ، اکراین تعدادی از هواپیماهای tu-160 آماده به رزم در خاک این کشور را به همراه موشک های AS-15 موجود در آنها، پیش خود نگاه داشت . البته بعدا برخی از این هواپیماها به همراه موشک‌هایشان به روسیه بازگردانده شده و مابقی در سال 2001 تحت معاهده کاهش تسلیحات استراتژیک (پیمان استارت 1) ، اسقاط شدند .

بر اساس اظهارات مقامات اکراینی، در همین سال یک تاجر روسی به نام "الگ اورلف" 18 فروند از این موشک های کروز را به ایران و چین فروختد که البته بر طبق شواهد موجود این موشکها بدون کلاهک هسته ای بوده اند.

موشک as-15 با وجود قدرت تخریب بالایی که دارند برای عملیاتی شدن و پرتاب، نیازمند آموزش و تخصص لازم هستند . ایران در حال حاضر بمب افکن های استراتژیکی مانند tu-95 یا tu-160 را که برای پرتاب این موشک ها طراحی شده اند ، ندارد . کارشناسان خارجی معتقدند حتی اگر بتوانند به طریقی یکی از بمب افکن های تاکتیکی su-24 خود را برای حمل این موشک ها ی سنگین وطویل آماده کنند ، بعید به نظر می رسد که قادر به استفاده و به روز رسانی سیستم پیچیده TERCOM این موشک ها باشند و یا برای حل مشکلات این سیستم، آن را با سیستم هدایت GPS جایگزین نمایند. حتی در چنین حالتی نیز آمریکا امکان آن را دارد که سیستم GPS غیر نظامی را در محودوه مناطق جنگی در مواقع لزوم غیرفعال سازد.

به نظر این کارشناسان راه حل دیگر ایران، استفاده از هواپیماهای بزرگ مسافربری برای حمل این موشک هاست. این موشک ها حتی اگر از حوزه ایران هم پرتاب شوند ، به آسانی به کشور های خاور میانه از جمله اسرائیل و نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه برخورد خواهند کرد . البته این قابلیت تنها مختص as-15 های ایران نیست ، بلکه موشک بالستیک شهاب 3 ایران که هم اکنون عملیاتی شده نیز ، دارای برد کافی برای رسیدن به اهداف مورد نظر می‌باشد .

تعداد زیادی از کشورهای اروپایی از جمله ایتالیا ، یونان و آلمان از جمله هدف های بالقوه ایران میتوانند باشند که در صورت استفاده از بمب افکن هایی تظیر su-24 وافزایش برد موشک ، کشورهای دیگری مانند فرانسه ،اسپانیا و انگلستان و در یک کلام تمام اروپا نیز در لیست اهداف بالقوه ایران قرار خواهند گرفت .

به نظر متخصصین نظامی مقابله و دفاع در برابر موشک های کروز کار ساده ای نیست . چون این موشکها با وجود اینکه با سرعت نسبتا کم ( مافوق صوت ) حرکت می کنند، ولی در مقابل در ارتفاعات بسیار کم (چند متری زمین) پرواز می‌کنند، لذا تشخیص وردیابی آنها توسط رادارهای زمینی واقعا مشکل است. استفاده از رادارهای هوایی ممکن است کمی به این موضوع کمک کند اما رهگیری یک موشک 6 متری که در ارتفاعات پایین پرواز می کند نیز، به هیچ وجه آسان نیست . اگر هشدار به درستی داده شود جنگنده هایی نیز می توانند با تاکتیکی مشابه آنچه خلبانان انگلیسی در جنگ جهانی دوم برای انهدام موشک های کروز v-I آلمان استفاده می کردند این موشک ها را رهگیری و نابود نمایند .

البته بدیهی است که این موشک های کروز مدرن، سریعتر و در ارتفاعات پایین تر از v-I آلمانی پرواز می کنند.

نکته جالب توجه در مورد تکنولوژی کروز، استفاده از موشک های Seersucker از سوی رژیم بعثی در طول جنگ دوم عراق بود. جالب آنکه سیستم های پدافند پاتریوت مستقر در کویت، همه 9 فروند موشک بالستیک کوتاه برد عراق را منهدم کردند اما موفق به رهگیری حتی یک فروند از 5 فروند موشک کروز seersucker عراق نیز نشدند . این موضوع اهمیت فوق العاده ای دارد چراکه موفقیت این موشک ها در منطقه ای اتفاق افتاد که به شدت و با پیچیده ترین سیستم های پدافندی و در شرایط آماده به رزم محافظت می شد.

به همین جهت، علی رغم موانعی که ایران در عملیاتی کردن این موشک ها با آن روبرو است، کارشناسان غربی معتقدند اگر موشک های ایران به کلاهک های نامتعارف مجهز شوند به یک سلاح تهدیدآفرین واقعی تبدیل خواهند شد .»

تصویرتصویر
● منبع: آویا

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آفتاب: یک مقام بلندپایه وزارت دفاع آمریکا با دفاع از طرح واشنگتن برای استقرار سامانه دفاع هوایی در شرق اروپا مدعی شده‌است که «تهدید فن‌آوری موشک‌های بالستیک ایران و کره‌شمالی» به سرعت در حال افزایش است. به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، پاتریسیا ساندرز مدیر عامل آژانس دفاع موشکی آمریکا روز شنبه در جمع نمایندگان پارلمان اروپا در بروکسل گفت: «سامانه دفاع موشکی ما در اروپا پاسخی به یک تهدید واقعی و در حال گسترش است. ما معتقدیم که در مقابل این تهدید باید محتاط و هشیار باشیم». خانم ساندرز با اشاره به اینکه سیستم دفاع موشکی آمریکایی که قرار است در لهستان و چک مستقر شود «خالصا دفاعی» است: «این سیستم به ما فضای لازم برای انهدام موشک‌های دشمن را می‌دهد». برخی کشورهای اروپایی عضو ناتو از اقدام ایالات متحده در دور زدن این سازمان و عقد قرارداد مستقیم با لهستان و جمهوری چک برای استقرار موشک‌های رهگیر انتقاد کرده‌اند. آنها مشخصا خواستار این هستند که سیستم پیشنهادی آمریکا بخشی از سیستم دفاع موشکی کوتاه‌برد ناتو در اروپا باشد. پیتر فلوری معاون دبیرکل ناتو در امور سرمایه‌گذاری روز شنبه گفت: «با اینکه اعضای ناتو بر سر وجود یک تهدید موشکی در آینده اتفاق نظر دارند هیچ توافقی بر سر فوری بودن این تهدید وجود ندارد». ایالات متحده سال گذشته با لهستان و جمهوری چک بر سر استقرار ده سیستم موشک ضد موشک و یک سامانه رادار هوشمند به توافق رسید. به گفته مقامات پناتاگون استقرار این سیستم‌ها می‌تواند کامل‌کننده شبکه دفاع موشکی آمریکا در کالیفرنیا و آلاسکا باشد و خطر هرگونه حمله موشکی احتمالی از سوی ایران و یا کره‌شمالی را از بین ببرد. دولت روسیه اما ضمن مخالفت با استقرار این سیستم طرح استفاده مشترک دو کشور از ایستگاه رادار گابالا در جمهوری آذربایجان را برای زیر نظر گرفتن فعالیت‌های موشکی ایران پیشنهاد کرده‌است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط EBRAHIM
      IRIS و پدید آمدن برنامه فضایی ایران (قسمت اول )

      مدتیست که از رسانه های جهانی،خبرهایی به گوش میرسد که ایران در حال تولید موشکی است که توانایی حمل ماهواره به فضا دارد.آيا چنين چيزي امكان دارد؟آيا اين ماجرا يك بلوف سياسيست يا حقيقت دارد؟
      دوستان از نظرات مفيد خودشون دريق نكنند امیدوارم مبحث جالبی شود.
      با تشكر



      چند نکته قبال از خواندن مقاله :مطمئنا نظرات نویسنده با نظرات مترجم یکی نیست!!!
      در این مقاله موشک IRIS معادل موشک شهاب 3 دی فرض شده که آن هم به نوبه خود معادل موشک نو دونگ کره شمالی را در اختیار گرفته
      موشک IRIS ویا شهاب 3 دی اولین موشک ماهواره بر سبک ایران فرض شده اند (پراکنده بودن اطلاعات اجازه سخن قطعی را نمیدهد )
      موشک شهاب پنج معادل تائه دو پونگ دو کره شمالی فرض شده (البته از سوی نویسنده آن که آمریکایی هستند ) و عنوان اولین ماهواره بر سنگین ایران را بر دوش میکشد
      =============================================

      نخستین ظهور موشک ماهواره بر IRIS/IRSL-X-1

      با وجود ادعاهای ایران مبنی بر عدم بالابردن برد شهاب 3 دولت ایران در حال حاضر مشغول به ساخت و توسعه نخستین ماهواره بر خود موسوم به IRIS میباشد .
      پرتابگر ماهواره IRIS در ظاهر دارای ترکیب ساختمانی از موشک بالستیکShahab3 است که در مرحله اول از طراحی
      ان بهره میبرد و در مرحله دوم پرتابگر دارای دوقسمت موتور جامد و نیز محل حمل ماهواره (قسمت سوم) توسط پرتابگر است که قطر این مرحله از مرحله اول کمی بیشتر است و میتواند ماهواره های مخابراتی و علمی را در مدار زمین قرار دهد .
      .پرتابگر IRIS با پیکر بندی انجام شده بر روی آن پرتابگریست ایده آل به عنوان کاوشکر یا موشک اکتشافی که میتواند برای حمل کلاهک جنگی و یا توسعه کلاهک های فضایی قابل بازگشت و یا در نهایت برای ارسال محموله های علمی به فضا مورد استفاده قرار گیرد .البته این پرتابگر درحال حاضر نمیتواند ماهواره ها و یا محموله های با جرم بالا را به سمت مدار پرتاب کند . مگر اینکه مرحله سومی نیز به آن اضافه شود تا تبدیل به یک پرتابگر سنگین گردد .
      با توجه به آزمایش موشک چند مرحله ای شهاب 3 نویسنده بر این عقیده است که در صورتی که پرتاب آز مایشی موشک Shahab-3D نخستین پرواز آزمایشی پرتابگر IRIS باشد در آن صورت پرتابهای موشک های
      Shahab - 5 دومین و سومین مرحله از برنامه ساخت یک پرتابگر ماهواره ای است که ایران ادعا دارد در حال توسعه آن است .
      اولین تصویر از موشک IRIS در یکی از نمایشگاههای هوا و فضای ایرانیان در اندازه یک ماکت یک متری به نمایش گذاشته شد . نویسنده ادعا دارد که تستهای ناموفق پرتابی این موشک علت اصلی به تاخیر افتادن توسعه موشک حامل پرتابگر شهاب 5 تا کنون بوده است ولی با تردید بیان میکند که فقط زمان قادر به روشن ساختن این مطلب میباشد .

      نویسنده مقاله ادعا دارد که اختمال توسعه نوع جدیدی از موشک های بالستیک از روی این نسخه پرتابی با نامهای جدیدتر از Shahab - 3d وجود دارد ، ونیز باتوجه به موتور سوخت جامد مورد استفاده در مرحله فوقانی و نیز تمام اطلاعاتی که از موشک شهاب 3 در اختیار است ، طراحی نمایش داده شده از IRIS یقینا طرحی مناسب با استفاده از طراحی موشک بالستیک شهاب 3 است . هرچند که پرتاب این سیستم آزمایشی پیشرفته که پیش از این در غرب و شرق مورد استفاده قرار گرفته و از متدهای غربی و شرقی نیز برای توسعه استفاده کرده برای ملل چیز چندان غیر عادی نخواهد بود ، ولی به سرعت بخشیدن برای توسعه اولین ماهواره بر سنگین ایران قبل از پرتاب کمک شایانی خواهد کرد .
      نویسنده در ادامه با بیان شباهت موجود بین شهاب 3d و نسخه های دوم و سوم موشک تائه دو پونگ کره شمالی این پرسشها
      را مطرح میکند که آیا شهاب 3D میتواند نسخه اصلاح شده از ماهواره بر ایرانی IRIS باشد که تست نخست خود را سپری کرده است ؟ آیا این موشک همان نسخه بالستیک فضایی از موشک تائه دو پونگ 2 کره شمالی وترکیب ماهواره بر شهاب 5 است و یا اینکه موشک بالستیکی ساخت ایران است ؟
      شاید تاحد زیادی بتوان گفت که ایران در حال همکاری با کره شمالی برای ساخت نسخه دوم و سوم ماهواره بر شهاب 5 است و هر دو در انجام این طرح مشارکت جدی دارند. کره شمالی که در سال های پایانی قرن 20 نسخه جدید و بهسازی شده ای از موشک تائه دو پونگ 1 را آزمایش کرده بود در بین 26 Juan و 2 Julay سال 2001 نخستسن نمونه پرتابی از موشک تائه دو پونگ دو را برای پرتاب بر روی سکوی تاسیسات پرتاب خود قرار داده بود .
      این کاملا واضح است که موشک شهاب 3 دی چند ثانیه پس از پرتاب و قبل از پایان مرحله اول در اولین تست خود در آسمان منفجر شد . با وجود طراحی متناسب موتور سوخت جامد آن و نیز پوشش آیرو دینامیک موشک متاسفانه انفجار باعث جلوگیری از آزمایش این قسمت ها گردید . در کل باید به این نتیجه رسید که در صورت تداوم برای ساخت و تکمیل شهاب 5 گلی به یاد ماندنی برای مردم ایران در بخش فضا به ثمر خواهد رسید .


      ========================================
      اما مشخصات موشک IRIS

      حد اکثر بار قابل حمل توسط کلاهک موشک (کیلوگرم ): 760-987-1,158 بار فضایی و یا کلاهک جنگی .
      حداکثر برد ( کیلومتر ) : 1500
      تعداد مراحل : 2
      قطر موشک (متر ) : 1.32 - 1.35 – 1.85
      ارتفاع موشک : 17.1 متر
      وزن در حالت پرتابی سبک : 16000 کیلوگرم
      وظیفه : برای پرتاب محموله های فضایی علمی و تحقیقاتی و نیز ماهواره ها

      اطلاعات مربوط به مرحله اول موشک
      ارتفاع : 14 متر
      قطر : 1.32 – 1.35 – 1.85 متر
      جرم :15092 کیلوگرم
      تراست : موثر 26051 کیلوگرم بر فوت مربع - واقعی 26,760-26,600 کیلوگرم بر فوت مربع
      زمان سوخت : 110 ثانیه
      نوع سوخت : TM-185 (20% Gasoline + 80% Kerosene)
      نوع اکسید کننده : AK-27I (27% N2O4 + 73% HNO3 + Iodium Inhibitor)
      جرم سوخت :12912 کیلو گرم

      اطلاعات مربوط به مرحله دوم موشک
      ارتفاع : 3 الی 4 متر در کل
      قطر : 1.3 ای 2 متر
      وزن : نا معلوم
      تراست موتور : نامعلوم
      مدت زمان سوخت : 100 ثانیه
      نوع سوخت : جامد

      لطفا اگر کسی تصویری از این پرتابگر داره در تاپک قرار بده

      ادامه دارد ..........
      ======================
      منبع خبر:وبلاگ هوانوردی قرن 21
    • توسط worior
      به نام حق
       
      پیشگفتار
      این تاپیک جهت بررسی و طرح ایده های مختلف در زمینه تهاجم موشکی کروز و پاسخ پدافند بصورت ارزان و گسترده ایجاد گشته است.
      سایر سناریو ها نظیر حملات موشک های بالستیک، و یا بمب های دورایستا(گلاید، بدون موتور)، همچنین موشک های هایپرسونیک موضوع این تاپیک نیست.
       
      طرح حمله:
      در دسترس بودن سامانه های موشکی کروز در خدمت بسیاری از ارتشهای منطقه و استفاده گسترده از این سامانه ها در منطقه خاورمیانه، لزوم دارا بودن یک سامانه مقاومت پدافندی موثر را گوشزد میکند، اما چنین سامانه ای با چه وضعیتی روبروست و چگونه باید پاسخ بدهد؟
       


       
      فرض کنیم، در تهاجم یک روزه 8 ساعته، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید:
      - 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید)
      - اهداف عمقی و مرزی
      - شانس اصابت موشک های پدافندی در صورت رهگیری 75 درصد.
      مشاهده میکنید که با شلیک 4000 موشک پدافندی، تنها قادر به انهدام 3000 موشک کروز مهاجم خواهیم بود، و این به معنای اصابت دست کم 1000 موشک به هدف و مشغولیت 8 ساعته پدافند بر روی تعداد بسیار زیادی هدف خواهیم بود. با توجه به تصویر فوق این رقم حتی بیش از موشک هایی ست که در سال 2003 به عراق شلیک شده است. 
      آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟
      - قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود.
      - از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمیشود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است.
       
      هزینه مقابله؟
      - دفع موثر 4000 موشک بالستیک برای پدافند به تنهایی بسیار دشوار به نظر میرسد، و طبیعی ست که برای این منظور نمیتوان صرفا بر پدافند موشکی متکی بود. اگر خطای 0.75  برای پدافند را بپذیریم، به رقمی در حدود 5400 موشک پدافندی،مقدار بسیاری تجهیزات کشف و شناسایی و مقدار بالایی شانس نیاز است. فلذا عقلانه است که پایگاه ها و محل های شلیک دشمن پیش از اقدام یا در همان دقایق اولیه حمله شود (که این موضوع بحث این تاپیک نیست).
      - اخلال gps و حتی انهدام ماهواره های هدایت کننده نیز با توجه به تجهیزات مدرن ترکام و وجود عوارض طبیعی بسیار در ایران مزیتی در حدود بالابرد چند درصد خطا به سامانه های کروز وارد میکند. این میزان خطا را بدلیل عدم وجود اطلاعات کافی از کیفیت و دقت سامانه های مهاجم همچنین بروز پیشرفت های آینده باید فاکتور گرفت و به تنها به برخورد سخت پدافند متکی بود.
       
      با توجه به موارد فوق یک مجتمع پاسخ برای مقابله طراحی کنید، به نحوی که قادر باشد:
      - 100 درصد موج اول حمله که علیه پدافند و تجهیزات راداری ثابت است را از کار بی اندازد
      - 80 درصد کل موشک ها در موج های بعدی را منهدم کند
      - بعد از 8 ساعت تهاجم سنگین همزمان با انواع اخلال با دست خالی مواجه نشود.
      - اقدام سخت یا hard kill باشد.
      - این پاسخ در سامانه خلاصه شود. اقدامات غیر عامل نظیر استتار، تعدد و اخلال نادیده گرفته شود.
      - موج اول 800 موشک
      - موج دوم 1200 موشک
      - موج سوم 600 موشک
      - موج چهارم 1400 موشک
      - هر موج حمله 2 ساعت.
      - از همه مهمتر، سیستم بسیار ارزان و موثر باشد.
       

       
       
       
      دارایی کنونی پدافند موشکی ایران:

       
       
      با تشکر، از حضورتون در بحث
       
       
       
       
       
       
    • توسط zed
      نكاتي درباره توان موشكي عراق

      يكي از كميته‌هاي وزارت دفاع، كميته تهيه و توسعه موشك‌هاي دوربرد به رياست سرتيپ ستاد «صلاح التكريتي» متخصص رشته موشكي (توپخانه) بود. حاصل فعاليت اين كميته پيش از جنگ، توليد سه نوع موشك به نام‌هاي موشك حسين، موشك عباس و موشك عابد يا ژوئيه بود. اين موشكها با رايزنيها و مساعدت‌هاي فراوان يكي از شركت‌هاي فرانسوي به مرحله توليد رسيده بود. حتي هيأت فرانسوي به رياست «بيار موللر» چندين بار به وزارت دفاع عراق آمد و آزمايش هايي بر روي اين موشكها انجام داد. اين موشكها برخلاف ادعاي عراق، صد در صد توليد مشترك فرانسه و شوروي است. البته شايان توضيح است كه توان موشكي عراق ابتدا با موشك‌هاي «اسكاد» شوروي با برد سيصد كيلومتر تقويت و توسعه يافت، آنگاه عراقيها با استفاده از تكنولوژي و تجربيات روسها و فرانسويها اقدام به توليد سه موشك مزبور كردند كه من درباره ويژگي‌هاي هر يك از آنها توضيح مي‌دهم:

      1- موشك «حسين»
      برد اين موشك، 650 كيلومتر و وزن كلاهك جنگي آن، 500 كيلوگرم است. اين كلاهك هاي جنگي، حاوي مواد انفجاري خطرناكي است كه استفاده از آن در جهان ممنوع است. شعاع اصابت اين موشك حدود هزار متر محاسبه شده است.
      در طي‌ سال‌هاي 1984، 85 و 88 (1363، 64،67) با اين موشك، شهر تهران را مورد حمله قرار داديم. البته مناطق و شهرهاي مرزي مانند اهواز و آبادان نيز از تيررس اين موشكها در امان نبودند.
      سرتيپ ستاد «ثابت سلطان» مدير توپخانه اصرار داشت از اين موشك براي كوبيدن مناطق مسكوني استفاده كنيم. وقتي از او علت اين اصرار را پرسيدم گفت:‌بايد مناطق مسكوني را هدف موشك قرار دهيم تا سربازان ايراني مجبور شوند به فكر خانواده هايشان بيفتند و آنگاه براي جوياشدن از حال آنان به پشت جبهه بازگردند و جبهه را خالي كنند.
      گفتم: اما اين اقدام ما آنان را به ادامه جنگ مصمم‌تر خواهد كرد.
      جواب داد: هرگز! اين كار به نارضايتي آنان نسبت به دولتشان كه حاضر به قبول آتش بس نيست دامن خواهد زد.

      2- موشك «عباس»
      برد اين موشك حدود 850 كيلومتر، وزن كلاهك جنگي آن نزديك به 350 كيلوگرم و شعاع اصابت آن تقريبا 1500 متر است. اين موشك چندين بار براي حمله به تهران، اصفهان، تبريز، يزد و نيز بندرهاي ايرن مورد استفاده قرار گرفت.
      هربار كه اقدام به پرتاب اين موشك به سوي يكي از شهرهاي ايران مي‌كرديم صدام با خوشحالي با ما تماس مي‌گرفت و مي‌گفت:‌ آفرين به شما غيور مردان! شما تاريخ را رو سفيد كرديد! شما روي «قعقاع» و «سعد» را سفيد كرديد!»
      عدنان خيرالله وزير دفاع استفاده از موشك عباس به دليل برد بيشتر آن نسبت به موشك حسين تأكيد داشت. دو موشك عباس و حسين، از قدرت انفجار بسيار بالايي برخوردارند. مردم عراق، اين موشكها را «زلزله» مي‌نامند؛ زيرا در هنگام اصابت اشتباهي يكي از اين موشكها به يكي از پلها در «گرمة علي» در بصره، روستاي مجاور با خاك يكسان و پل، به طور كامل منهدم شد و حفره بسيار بزرگي ايجاد گرديد كه به دليل شدت انفجار، محل پل قابل شناسايي نبود.

      3- موشك عابد «ژوئيه»
      طول اين موشك، 25 متر، وزن آن 48 تن و داراي سه مرحله است. اين موشك كه با مشاركت فرانسه و چين ساخته شده، قادر است يك كلاهك جنگي را به وزن حدود پانصد كيلوگرم تا مسافت حدود 1500 كيلومتر حمل كند. تفاوت اين موشك با دو موشك قبلي اين است كه آن دو براي پدافند و موشك «عابد» براي هجوم ساخته شده است. از اين موشك براي حمله به تهران، اصفهان و شهرهاي مرزي اهواز، آبادان، خرمشهر و.... استفاده شده است.
      تصاوير گرفته شده توسط هواپيماهاي شناسايي، نشان دهنده حجم وحشتناك خسارات ناشي از انفجار اين موشك در اوايل و در طول جنگ بود. اين تصاوير كه به صورت فيلم‌هاي ويديويي، در معرض ديد دانشجويان دوره‌هاي 30و 44 دانشكده ستاد قرار گرفت، به قدري هولناك بود كه عده اي از آنان دچار افسردگي و بيماري‌هاي روحي و رواني شدند. همچنين نسخه‌هايي از اين فيلمها براي سران دولت‌هاي حاشيه خليج فارس- از جمله امير كويت، ملك فهد و شاه حسين- ارسال شد.

      ماهواره‌هاي جاسوسي
      مشكلي كه اين موشكها داشتند چگونگي هدايت و تصحيح مسير حركت آنها براي اصابت به هدف بود.
      ابتدا بايد به اين نكته اشاره كرد كه موشك، وسيله‌اي با يك كلاهك جنگي است كه در قسمت فوقاني آن قرار دارد و در موقع اصابت ابتدا اين كلاهك منفجر مي‌شود.
      تفاوت موشك با هواپيما در اين است كه موشك تنها يك بار مورد استفاده قرار مي‌گيرد و عمر آن با همان يك پرتاب به پايان مي‌رسد اما هواپيما مي‌تواند پروازهاي متعددي انجام دهدو در هر پرواز چندين تن بمب و كلاهك جنگي فرو ريزد. هواپيما همچنين ممكن است پيش از سرنگون شدن توسط دشمن ده ها حمله هوايي انجام داده باشد كه بدين رو در مقايسه با موشك‌هاي زمين به زمين، ارزانتر محسوب مي‌شود.
      ما در هنگام استفاده از موشك يا هواپيما براي بمباران مناطق مسكوني ايران به ميزان تأثيرگذاري آنها توجه داشتيم. به همين دليل منطقي به نظر نمي‌رسيد كه مثلا يكصد ميليون دلار خرج موشكي كنيم كه خسارات مادي آن به ارتش ايران معادل يك ميليون دلار تخمين زده مي‌شد؛ به خصوص باتوجه به اينكه موشك‌هاي زمين به زميني كه برد يكصد كيلومتر دارند بسيار گران تمام مي‌شوند. بايد توجه داشت كه اينگونه موشك‌هاي يك بار مصرف براي حمل كلاهك‌هاي هسته‌اي ساخته شده اند؛‌ زيرا ارزش حجم انهدامي كلاهك هسته اي، صدها برابر ارزش موشك است. اما استفاده از اين موشكها به ويژه موشك هاي ميان برد براي حمل كلاهك‌هاي جنگي (كلاسيك)، كاري غيرعاقلانه است.
      به عنوان نمونه، قيمت يك موشك مدل «3-Df» از سري موشك‌هاي چيني فروخته شده به ما معادل چهل ميليون دلار بود. اين موشك در اصل براي اين طراحي شده است كه كلاهكي هسته‌اي با قدرت انفجاري 103 مگاتن (103 ميليون تن) مواد منفجره كلاسيك را حمل كند. اين موشك در آغاز جنگ براي حمله به شهر نوسود و تمامي شهرها ايران كه استحكامات بتوني داشتند مورد استفاده قرار گرفت.
      همانگونه كه گفته شد مشكل اينگونه موشكها چگونگي هدايت و تصحيح مسير حركت آنها بود اما بر اساس توافق عراق و دولت آمريكا در زمان رياست جمهوري كارتر و ريگان، قرار شد كه اين كشور به وسيله ماهواره‌هاي فضايي ما را در زمينه هدايت موشكها ياري دهد.
      از لحاظ فني اگر برد موشك بيش از سيصد كيلومتر باشد لازم است در طي حركت آن تا هدف مسير موشك دو يا سه بار تصحيح شود. اگر موشك بيشترين مسير خود را در داخل خاك خودي يا فضاي كشور دوست طي كند با فرمان‌هاي داده شده از ايستگاه‌هاي زميني يا هوايي موجود بر سر راه آن مسير خود را تصحيح مي‌كند؛ اما اگر بخش اعظمي از مسير موشك، در خاك دشمن باشد هدايت آن غيرممكن خواهد بود و تنها ماهواره‌هاي فضايي قادر به تصحيح خواهند بود.
      ما در طول جنگ حداكثر استفاده را از ماهواره‌هاي جاسوسي آمريكا در خليج فارس كرديم و به كمك آنها توانستيم حدود چهارصد موشك به طرف شهرهاي مرزي، مناطق مسكوني شهرهاي مختلف و يگان‌هاي عازم جبهه پرتاب كنيم.

      منبع :خبرگزاري فارس
      خاطرات سرلشكر عراقي«صبار فلاح اللامي»
    • توسط worior
      برنامه‌ی هسته‌ای ایران و راهبرد توسعه‌ی تسلیحات فضاپایه‌ی ایالات متحده
       
       

       
       
       
      مقدمه
      پیش از وارد شدن به بحث لازم است بیان شود که رهیافت مدیریتی در مسائل دفاعی در سطح کشورها، غالبا از جنبه‌ی فرماندهی و کنترل نگریسته می‌شود و در این حیطه، مسائل موشکی در سطح راهبردی آن قرار می‌گیرند. اما زمانی که از جنبه‌ی تولید موشک یا استفاده از توان نظامی به خصوص موشکی به عنوان بازدارندگی در سیاست خارجی نگریسته شود، موضوعات از حیطه‌ی فرماندهی و کنترل خارج شده و جنبه‌ی سیاسی با ابعاد وسیع افکار عمومی، اقتصاد، حکمرانی و امور خارجه پیدا می‌کند. بنابراین پدیده‌ای که چنین ابعادی دارد لاجرم هماهنگی‌ها، سازماندهی‌ها، سرمایه‌گذاری‌ها و دشواری‌های بسیاری برای به سرانجام رسیدن خود طی کرده است. این موضوع دیگر یک مسئله‌ی ساده و تک‌بعدی که در اختیارات یک یا چند فرد معدود باشد تا از طریق برنامه و بودجه‌ها آن را کنترل کنند، نیست. پدافند موشکی جهانیِ ایالات متحده، موضوعات فوق را نه فقط در حوزه‌ی داخلی و مرزهای آن کشور، که در ابعاد بسیار جنجال‌برانگیز و ایدئولوژیک پرچالش جهانی حل نموده است. مقداری مطالعه‌ی تاریخ و انگیزه‌های به وجود آمده در مسیر تاریخی متصل به رویدادهای حاضر، ما را از جنبه‌ی دیگری نسبت به سیاست‌های در پیش گرفته شده‌ی ابرقدرت‌ها هشیار می‌سازد. با تکیه بر این ایده که مسائل عظیم و پرحاشیه‌ی جهانی موضوعاتی نیستند که از طریق توافق‌های سطحی مانند مذاکرات موشکی شوروی و آمریکا و یا ایران با ۱+۵ و آنچه در برجام رخ داد، حل شوند، تحلیل آنچه گذشت و آنچه میبایست انجام داد خواهیم پرداخت.
      تاریخچه‌ای مختصر از تسلیحات دفاع موشکی ایالات متحده
      پروژه‌ی سنتینل 1
      رابرت مک نامارا (۱۹۶۷) برنامه‌ی دفاع قاره‌ای را ارائه داد. سیستمی متشکل از موشک‌های بلند اسپارتان، موشک کوتاه‌برد اسپرینت، به همراه رادار و کامپیوتر. اجزای پروژه سنتینل مانند موشکها و سایر تجهیزات از 1955 مراحل تحقیق و توسعه خود را آغاز کرده بودند، موشک های نایک هرکولیوس و زئوس پیشتر در مراحل اثبات فناوری از دستیابی به یک سطح توانمند عملیاتی بازمانده بودند، این طرح جدید نیز که بر آمده از تکنولوژی های پیشین خود بود، در برابر مشکلات فنی و راهبردی بسیاری قرار گرفت:
      ·         از نظر راهبردی نصب حتی تعداد محدودی از این موشک‌ها دشمن را به حمله‌ی پیش‌دستانه‌ی هسته‌ای وادار می‌ساخت (امکان نصب در هر نقطه‌ای از دنیا وجود نداشت).
      ·         باعث ایجاد رقابت تسلیحاتی جدید و پرهزینه و افزایش سرسام‌آور در هزینه‌ی نگهداری این تجهیزات جدید می‌شد.
      ·         تکنولوژی روز نمی‌توانست دفاع کاملی در برابر حملات پیچیده ایجاد کند.
      ·         به خاطر برد کمِ موشک‌ها نواحی تحت پوشش دفاعی بسیار محدود می‌شدند.
      ·         استفاده از سرهای جنگی هسته‌ای در موشک‌های رهگیر، رادارهای دفاعی خودی را از کار می‌انداخت و کل سامانه پس از اولین رهگیری‌ها از کار می‌افتاد.
      ·         همین مسئله باعث نگرانی‌های بسیاری در استفاده از بمب اتمی در محدوده‌ی دفاعی خودی می‌گشت.
      
       شکل 1 به ترتیب از راست اسپارتان و اسپرینت
       
       
      مهم‌ترین مسئله در ایجاد سپر دفاع موشکی در برابر موشک‌های قاره‌پیما (ICBM)، بر هم خوردن توازن هسته‌ای بود. مفهوم «انهدام کامل دوطرفه» که اشاره به بازدارندگی هسته‌ای داشت، با ایجاد یک چتر هسته‌ای در یک طرف نقض می‌شد و همین امر سبب ایجاد ناپایداری‌های جدید در عرصه‌های مختلف تسلیحات حامل هسته‌ای می گشت. منظور از انهدام کامل دوطرفه به اختصار MAD این بود که هر جنگ هسته‌ای به نابودی کامل دو طرف درگیر بیانجامد، نه آنکه یکی بتواند از چنین جنگی خود را نجات داده یا دست‌کم بخشی از توان خود را حفظ کند در این صورت موازنه از دست میرود و این عدم تعادل میتواند شروع کننده یک درگیری هسته ای باشد. اما با اینکه این موضوعات بارها توسط نخبگان مختلف نظامی و سیاسی تکرار می‌شد، شواهد نشان می‌دهد که این ایده‌ها آنچنان در عمل مورد توجه قرار نمی‌گرفته‌اند. دست‌کم در حوزه‌ی تحقیق و توسعه‌ی چتر پدافند موشکی، تلاش‌ها با قدرت ادامه پیدا میکرد. با ناکامی پروژه‌ی سنتینل در دستیابی به اهداف خود طرح آن به «تامین» تغییر نام داد و در ۱۹۶۹ تلاش‌های جدیدی در حوزه‌ی پدافند موشکی آغاز شد.
       

       شکل2 نمایی از چینش سامانه های منتقل شده به داکوتای شمالی
       
      پروژه‌ی تامین 2 (۱۹۶۹) SAFE GUARD
       

      شکل 3 سامانه موشکی پروژه Sentinel  در پروژه Safeguard نیز بکار گرفته شد.
      این طرح ناتوانی‌های طرح سنتینل مانند عدم توانایی پوشش کل کشور و ... را با حذف مفهومی آن‌ها و محدودسازی طرح به اندازه‌ی حفظ قابلیت انتقام متقابل در برابر حملات موشکی کنار گذاشت و از موشک‌های اسپارتان و اسپرینت و سایر تکنولوژی‌های موجود در طرح سنتیل صرفا برای حفاظت از سیلوهای پرتاب موشک‌های قاره‌پیمای هسته‌ای بهره جست. از آنجا که شوروی نیز  در مقابل آمریکا طرحی مشابه در دست اجرا داشت، چنین امری سبب می‌شد تا راهبرد انهدام کامل دو‌طرفه برای هر یک پابرجا بماند، ضمن آنکه:
      ·         هزینه‌ی کم‌تری تحمیل شود.
      ·         در اتمسفرهای نزدیک به مناطق دارای جمعیت از سرهای جنگی هسته‌ای ضدموشکی استفاده نمی‌شد، تا نگرانی‌های سیاسی-اجتماعی کم‌تر شود.
      ·         به دلیل محدود بودن منطقه‌ی پدافندی، کاربرد موشک‌های کوتاه‌برد اسپرینت که در پروژه‌ی سنتینل تقریبا بی‌فایده به نظر می‌رسید، در یک محدوده‌ی کم‌تر حفظ می‌شد.
      ·     از آنجایی که سیلوهای موشکی در ابتدای هر حمله می‌توانست مورد تهاجم شوروی قرار گیرد، آن‌ها با قراردهی مقدار زیادی موشک پدافندی در محدوده‌ی سیلوهای موشک‌های قاره‌پیما، می‌توانستند به سطح مطلوبی از حفظ توان آفندی برسند.
      ·         با این وجود این پروژه نیز همچنان محدودیت‌های سیاسی و نظامی سابق را در خود داشت.
       
      پیمان تسلیحات ضدموشکی 3ABM TREATY 
      مسائل فوق در مورد پدافند موشکی البته برای شوروی هم وجود داشت. هیچکدام از طرف‌های جنگ سرد از پس هزینه‌های آن برنامه‌ها به طور کامل برنمی‌آمدند و علاوه بر آن مشکلات فناورانه‌ی بسیاری وجود داشت. برای مدیریت رقابت تسلیحاتی، دو طرفِ جنگ سرد رو به پیمان‌های منع تولید تسلیحات دفاع موشکی آوردند؛ که در خلال مذاکرات سالت ۱ در پیمان ۱۹۷۲ و سپس بازبینی پیمان دفاع موشکی در ۱۹۷۴، این مشکلات دو طرف را به محدودسازی متقابل سوق داد. شوروی در تعداد ۱۰۰ موشک رهگیر گالوش با نام ناتوی A-35 برای حفاظت از یک هدف به انتخاب خود (موسکو) محدود گشت و آمریکا نیز پروژه‌ی تامین خود را در پایگاه هوایی گرند فورک داکوتای شمالی، برای حفاظت از موشک‌های قاره‌پیمای خود در آن ناحیه مستقر کرد. شوروی کار تحقیقاتی بر روی توسعه‌ی سیستم را هیچ‌وقت متوقف نساخت و سامانه را به نسخه‌ی A-135 به‌روزرسانی کرد و سپس آن را به A-235 ارتقا داد. این پروژه‌ها در اطراف مسکو مستقر بوده و همچنان فعال هستند و اخیرا نیز آزمایش‌هایی داشته‌اند.
      روسیه و آمریکا سعی کردند برد این موشک‌ها را نیز ارتقا دهند؛ روسیه ارتقاهای عظیمی داده است تا ضمن متعهد ماندن به پیمان ضدموشکی و بدون جابه‌جا کردن سامانه، بتواند محدوده‌ی دفاعی قابل اجرا توسط موشک‌ها را افزایش دهد.
       

      شکل 4 موشک پدافندی حامل سرجنگی انرژی جنبشی KKV
       
      نگرانی‌های اصلی پیرامون دفاع موشکی مبتنی برای کلاهک هسته‌ای هوابرد باعث شد تا از ۱۹۸۰ به بعد نیروی زمینی آمریکا امکان‌سنجی‌های مربوط به رهگیرهای اصابتی را مورد پژوهش قرار دهد. ماشین اصابتی کلاهک رهگیری‌ای است که بدون داشتن خرج یا سر جنگی انفجاری از نوع هسته‌ای یا متعارف، مستقیما با اصابت کردن به سر جنگی موشک مهاجم و از طریق انرژی جنبشی فراوانی که در هر دو وجود دارد، آن را نابود می‌سازد. اصطلاحا این سرهای جنگی را «Kinetic Kill Vehicles» یا ماشین کشتار انرژی جنبشی و به شکل اختصاری KKV می‌نامند.
      این آزمون‌ها توانستند در نهایت در سال ۱۹۸۴ موفقیت‌هایی کسب کنند. یک رهگیر از نوع انرژی جنشی با سر جنگی چتریِ مجهز به جستجوگر مادون قرمز، توانست یک سر جنگی فرودکننده به جوِ یک موشک قاره‌پیمای آمریکایی موسوم به مینوتمن را با سرعتی در حدود ۶۱ کیلومتر بر ثانیه و در ارتفاعی ورای ۱۶۰ کیلومتر منهدم سازد.
      این دستاورد توانست از نظر فناوری اثبات کند که می‌شود در فضای بیرونی جوِ زمین، رهگیری‌های موفقی در ارتفاع بالا داشت به نحوی که بتوان سرهای جنگیِ فریب و اصلی را نیز از یکدیگر تفکیک کرد و نیازی به یک انفجار اتمی برای از بین بردن موشک‌های مهاجم نباشد.
      لایحه‌ی اقدام دفاعی راهبردی SDI 4
      یک سال قبل از آزمون مذکور در ۱۹۸۳، دولت ریگان بودجه‌های این بخش را با عنوان اختصاری Strategic Defense Initiative یا به اختصار SDI به تصویب رسانده بود. این طرح سپس برنامه‌ی جنگ ستارگان نام گرفت. ریگان صراحتا عنوان کرد هدف از این پروژه پایان دادن به جنگ هسته‌ای نه فقط در برابر شوروی و برای آمریکا، بلکه برای کل متحدان آمریکا در نظر گرفته شده است و قصد دارد تهدیدات هسته‌ای را برای همه‌ی طرف‌ها پایان دهد. این طرح بسیار بلندپروازانه بود. از استفاده از تجهیزات فضایی بسیار وسیع و بزرگ برای رهگیری موشک‌های مهاجم، تا لیزرهای ایکس‌ریِ فضاپایه برای انهدام و همچنین سامانه‌های عظیم کنترل و فرماندهی که تمامی این‌ها را در خود جای داده باشد و بر خلاف پروژه‌های قبلی هدف خود را دفاع کامل و همه‌جانبه در برابر یک تهاجم اتمی بزرگ توسط شوروی عنوان می‌کرد، به نحوی که می‌بایست در مناطقی خارج از خاک آمریکا نیز نصب شوند. در همان ابتدای معرفی، SDI که از آن به عنوان پروژه‌ی منهتن ۲ نیز یاد کرده‌اند با نقدهای فراوانی از نظر فنی و اجرایی و همچنین بودجه‌ای مواجه شد.

      شکل 5 داده نمای برنامه دفاع راهبردی SDI
       
      خروج از پیمان تسلیحات ضدموشکی
      با گذشت زمان و توسعه‌ی برخی تسلیحات در این حوزه و اخذ فناورهای جدید، در ۱۹۹۹ سازمان ملل قطعنامه‌ای برای فشار به ایالات متحده در جهت متوقف ساختن تحقیقات و رهاسازی این سامانه به تصویب رساند. هدف این قطعنامه حمایت از توافق تسلیحات ضدموشکی دو جانبه‌ی آمریکا با شوروی و به اختصار ABM بود. اما در نهایت در ۲۰۰۲ آمریکا از این پیمان خارج شد و در برابر، روسیه نیز از استارت ۲ خارج شد. پیمانی که نصب کلاهک‌های چندگانه بر روی موشک‌های قاره پیما را محدود می‌ساخت. خروج از این پیمان با هدف ناکارآمد ساختن دفاع موشکی بود.
      دفاع موشکی دشواری‌های فراوانی نشان داد
      همزمان با هزینه‌های بسیار در ایجاد پایگاه‌های فرماندهی فضایی مختلف، به خصوص در استرالیا و جزایر دیگو گارسیا در اقیانوس هند، موفقیت در ساختن تجهیزات مناسب مقداری به طول انجامید. موشک‌های استاندارد ۳ و ۶ بر روی ناوهای آمریکا نصب شدند. این موشک‌ها می‌توانستند کلاهک‌های بالستیک را هنگام ورود به جو و یا در فاز میانی رهگیری کنند. پدافند موشکی پاتریوت ۲ که در جنگ کویت و حمله‌ی عراق به اسراییل در ۱۹۹۱ ناتوانی کاملی از خود نشان داده بود، در ۲۰۰۳ نیز کارنامه‌ی موفقی نداشت و به گونه‌های کوتاه‌برد دیگر به اسم پاتریوت ۳ به‌روزرسانی شد که مسئله‌ی برد کوتاه و عدم پوشش همه‌جانبه را موجب می‌شد و آثار هزینه‌ای برای ایجاد پوشش کامل در بر داشت. سپس پروژه‌ی تاد یا Terminal High Altitude Area Defense (THAAD) برای بردهای بالاتر و با موشک‌ها و سامانه‌های راداری جدید انجام شد. این سامانه در یک پروژه‌ی کاملا متفاوت در کنار پاتریوت ۳ می‌توانست تا حدودی خلا ناتوانی پاتریوت ۲ را جبران کند. گرچه تحقیقات این موشک‌ها ۴ سال پس از SDI یعنی در سال ۱۹۸۷ کلید خورده بود، اما ۲۱ سال بعد و در ۲۰۰۸ استقرار عملیاتی یافتند. سپس در برابر کره‌ی شمالی در کره‌ی جنوبی و در برابر ایران در امارات، اسراییل، ترکیه و رومانی مستقر شدند. همچنین پروژه‌ی بسیار مهم لیزر هوابرد که دفاع ارزان همه‌جانبه در برابر موشک‌های بالستیک را ممکن می‌ساخت، به دلیل مشکلات فنی بسیار کنار گذاشته شد.
      رابرت گیتس وزیر دفاع وقت در سخنرانی پیرامون عملیاتی شدن این سامانه چنین اظهار داشت:
      «من کسی را در دپارتمان دفاعی نمی‌شناسم جناب آقای تیهارت، که بر این فکر باشد که این سامانه توان استقرار عملیاتی دارد. واقعیت این است که شما به لیزری در حدود ۲۰ یا ۳۰ برابر قوی‌تر از لیزرهای شیمیایی که روی هواپیماهای کنونی نصب هستند نیاز دارید تا بتوانید از هر فاصله‌ای نسبت به مکانِ پرتاب، آتش کنید ... خب! در حال حاضر لیزر هوابرد می‌بایست در مداری درون آسمان ایران پرواز کند تا بتواند هر موشکی را در مرحله‌ی آغازین پرتاب منهدم سازد؛ و اگر شما همین را نیز بخواهید عملیاتی کنید به ۱۰ تا ۲۰ هواپیمای ۷۴۷ نیاز دارید که قیمت هر کدام از این سامانه‌ها حدود ۱۵ میلیارد دلار خواهد شد و سالانه ۱۰۰ میلیون دلار برای نگهداری نیاز دارند و اینجا کسی که یونیفرم‌پوش باشد و من او را بشناسم باور ندارد که چنین مفهومی امکان‌پذیر باشد».
      گرچه هیچ‌وقت دلایل واقعی این پروژه اعلام نشد(!) و پروژه‌ی دیگری بر روی هواپیمای سی ۱۳۰ به صورت عملیاتی باقی مانده است، از دید نگارنده این لیزر می‌توانست نیروهای نظامی روی زمین را از بین ببرد و به تجهیزات راداریِ استقراری، آسیب‌های عملیاتی وارد کند.

      شکل 6 بوئینک 747 سامانه لیزر هوابرد YAL-1A
         
       
       
      استقرار پدافند موشکی در رومانی و واکنش روس‌ها
      در سال ۲۰۱۶ همزمان با استقرار موشک‌های آمریکایی در رومانی، روسیه آن‌ها را تهدیدی برای خود برشمرد و از ایالات متحده خواست آن‌ها را برچیند؛ سپس در واکنش، پیمان موشک‌های برد متوسط (INF) را پس از استارت ۱ به حالت تعلیق درآورد. هدف از تعلیق INF استمرار مذاکره و استفاده از حربه‌ی تهدید ساخت موشک‌های میان‌برد علیه اروپا و حذف یک تهدید ایجاد شده در این قاره بود. و لیکن روس‌ها نتیجه‌ای از آن نگرفتند و رسما از این پیمان خارج شدند تا از اقدامات عملی رونمایی کنند. آمریکا نیز در برابر، در سال ۲۰۱۸ از این پیمان خارج شد. روس‌ها پیش‌تر این پیمان را از سوی آمریکا نقض شده می‌دانستند و معتقد بودند موشک‌هایی که آمریکا از آن‌ها به عنوان هدف در سامانه‌ی دفاع موشکی خود استفاده می‌کند، در واقع صرفا یک هدف تمرینی نیستند بلکه تلاشی برای توسعه‌ی موشک‌های میان‌برد می‌باشند. این اقدام از آنجایی نیاز بود که روس‌ها پس از خروج از پیمان مذکور می‌توانستند با استقرار موشک‌های میان‌برد خود، سامانه‌های پدافند موشکی دوربرد ایالات متحده را که برای رهگیری اهداف ورای جو در نظر گرفته شده بودند و عمدتا قاره‌پیما محسوب می‌شدند، با موشک‌های کوتاه‌بردتر هدف قرار دهند.
      آمریکا بر این باور بود که INF با وجود موشک‌های ساخت ایران و چین دیگر معنای سابق خود را ندارد و صرفا آمریکا و هم‌پیمانانش را محدود ساخته است. در واکنش، آن‌ها شروع به مذاکره با سایر کشورهای اروپای شرقی کردند تا برای استقرار سایر پدافندهای موشکی خود، مکان‌یابی جدیدتری انجام دهند. اما روس‌ها به سرعت هشیار شده و واکنش بسیار عظیمی از خود در حوزه‌ی فناوری موشکی در جهت خنثی سازی اقدامات آمریکا نشان دادند.
       

      شکل 7 نمایی از چالش استقرار سامانه دفاع موشکی در دوسلو رومانی رادار TPY-2 در ترکیه برای ایران و روسیه
      بازخوانی استراتژیک
      هدف برنامه‌ی دفاع موشکی آمریکا تهدیدات شوروی عنوان شده بود. گرچه هیچ شواهدی وجود ندارد که هیچ‌یک از سامانه‌های اعلامی تا دهه‌ی ۹۰ قادر بوده باشند ارزش عملیاتی ایجاد کنند، اما وزنه‌های بسیار سنگینی در حوزه‌ی رقابت‌های سیاسی دوره‌ی جنگ سرد تلقی می‌شده‌اند. دست‌کم تا زمانی که از نظر فنی داده‌های مربوط به میزان موفقیت یک پروژه نظامی مکشوف نباشند و یک طرف انحصار چنین تسلیحاتی بخصوص انحصار در نمایش های قدرت از آن را داشته باشد و طرف دیگر به برنامه‌ی تولید آن ورود نکرده باشد، کشور اعمال کننده‌ی اقتدار، قوت خاصی به توان نظامی خود افزوده که موازنه را به نفع خود تغییر میدهد.
      در آن دوره موازنه مستقیما با حفظ سرمایه در ارتباط بود و بر هم خوردن موازنه به یک سمت به خصوص به نفع طرف غربی با فرار سرمایه و نخبگان بیشتر به آنجا و افزایش چتر دفاعی و توسعه نفوذ سیاسی به کشورها فواید خود را نشان می‌داد. توانایی‌های سیاسی‌ای که پس از ایجاد این فاکتور قدرت اخذ می‌شدند، در دوره‌ی جنگ سرد بسیار چشمگیر بودند. به خصوص در حوزه‌های مربوط به امنیت بین‌المللی و ایجاد سایر انحصارهای متکی بر تجارت و سازمان‌های بین المللی. نمونه‌ی بسیار بارز این بهره‌برداری‌های سیاسی از تسلیحات راهبردی، طعم شیرین حق وتوی شورای امنیت برای ابرقدرت‌ها بود. و فرار توام با وحشت احزاب سیاسی کشور ها به دامان جریان سرمایه داری یا کمونیسم.
      اما اگر یک یا چند کشور دیگر به این قابلیت‌ها دست پیدا می‌کردند، اگر متحد آمریکا بودند آن را در تلاش‌های دست‌جمعی در بلاک خود تجمیع می‌کردند و یا آن را وادار می‌کردند در حیطه‌ی منافع ایدولوژیک نظام سرمایه‌داری عمل کند؛ و اگر در بلاک شوروی چنین قابلیت‌هایی پدید می‌آمد، رفتار رهبران شوروی حالتی مخاصمه‌آمیز می‌گرفت. و در برابر، رفتار غرب به سرعت از فرم‌های اعمال قدرت و انگیزه‌های اقتدارگرایانه به سمت مذاکرات سازش بین دو قدرت گرایش پیدا می‌کرد.
      در 1967 و پیش از اعلام رسمی اجرای طرح سنتینل، با هدف محدود سازی این فناوری ها مذاکراتی در گلاسبرو نیوجرسی بین آمریکا و شوروی به اجرا گذاشته میشود. مک نامارا وزیردفاع وقت در جلسه ای که لیندن جانسون و الکسی کوسیگین معاون اول نخست وزیر شوروی حضور داشتند، تلاش کرد تا مفاهیم راهبردی دفاع موشکی را با نمایش اسلاید هایی از معادلات ریاضی و تئوری های راهبردی به کوسیگین القا کند که این سامانه ها میبایست در سطحی کنترل و محدود شوند، اما در اقناع کوسیگین ناکام میماند. گرچه دو طرف هرکدام برای خود روایتی از آن مذاکرات 3 روزه نقل کرده اند، ولیکن توافقی در سطح مورد نیاز آمریکا حاصل نمیشود. با این وجود جانسون میدانست که عملا پروژه سنتینل امکان پذیر نیست(چرا که آمریکا قادر به پوشش تمام کشور با استفاده از آن نخواهد شد) در حالی که پیشتر گفته بود قصد انجام هیچ کاری در مورد آن ندارد مجبور به ارائه طرح میشود. هزینه آنچه که در برنامه پیش بینی شده بود، معادل 60 میلیارد دلار به ارزش امروز است. از طرفی شوروی اقدام به نصب دفاع موشکی کرده بود و پیشرفتهایی از خود نشان میداد که ایالات متحده را آزار میداد، جانسون بشدت تحت فشارهای کنگره قرار میگیرد که چرا دولت در نصب این سامانه ها تعلل ورزیده و دست سیاستمداران در برابر شوروی خالیست، این مسئله بعدا به یکی از مصائب در کارزار انتخاباتی آمریکا تبدیل میشود، وی  به نصب تعدادی از این سامانه ها رضایت میدهد، که نتیجه همان پروژه سیف گارد است.
      اگر به خط سیر زمانی مذاکرات، پیمان‌ها و موافقت‌نامه‌های تسلیحات موشکی میان شوروی و ایالات متحده نگاهی بیاندازیم، مذاکرات ۱۹۶۹ هلسینکی درست در زمانی آغاز شد که پروژه‌ی سنتینل که از ۱۹۶۷ شروع شده بود به هیچ موفقیت عملیاتی دست پیدا نکرد و آن بخش از نتایج که از نظر تحقیقاتی مهم به نظر می‌رسیدند سرانجام در برنامه‌ی تامین ایالات متحده گنجانده و حفظ شدند.
      سپس در آن زمان با استفاده از مذاکرات سعی شد جلوی پیشرفت فنی شوروی در حوزه‌ی این تسلیحات گرفته شود. لازم به ذکر است پدافند گالوش که از آن به عنوان پدافند موسکو یاد می‌شود از نظر استراتژیک بسیار موفقیت‌آمیزتر از انواع آمریکایی تلقی می‌شد. این موفقیت بیش‌تر از آنکه مدیون خود موشک‌ها باشد، مدیون استقرار آن‌ها در جایی نزدیک مرزهای اروپای شرقی بود. به نحوی که کلاهک‌های هسته‌ای بسیار قدرتمندِ موشک‌های پدافندی، در آسمان اروپا منفجر می‌شدند یعنی در فاصله‌ی دور از سرزمین اصلی شوروی. این یک دفاع دوجانبه ایجاد می‌کرد: نخست اینکه موشک، دشمنِ کاپیتالیستی خود را دفع می‌نمود، دوم اینکه در آسمان کشورهای سرمایه‌داری منفجر می‌شد و بار روانی بسیار سنگینی در حوزه ناتو ایجاد می‌کرد. در حالی که در ایالات متحده موشک‌های پدافندی در آسمان این کشور و یا در دریاهای اطراف آن مثمر ثمر بودند و حتی در صورت موفقیت آثار تشعشعیِ بارش رادیواکتیو و در کنار آن آسیب‌های روانی به جغرافیای ایالات متحده بازمی‌گشت. آن‌ها مجبور بودند برای زدن موشک‌های شوروی در آسمان خود، بمب اتمی منفجر کنند و این ممکن بود به انفجارهای دامنه‌دار هسته‌ایِ کلاهک‌های مهاجم منجر شود. از طرفی استقرار پدافندهای آمریکایی در اروپا در آن زمان، اروپا را نیز تحت خطر حمله‌ی هسته‌ای با موشک‌های کروز، موشک‌های کوتاه‌برد و بمب‌افکن های شوروی قرار می‌داد.
      مذاکرات موفق آمریکا و تحمیل هزینه به روسیه توام‌ با عقب‌نشینی
       آمریکا عملا متوجه این امر شده بود که نمی‌تواند یک سامانه‌ی جامع دفاع موشکی موفق در خاک خود بدون حضور در سایر نقاط دنیا ایجاد کند. بنابراین وارد مذاکره شد و بدون جنگ، سیستم شکست‌خورده‌ی خود را وجه‌المعامله‌ی پیمان سالت ۱ یا تعهدنامه‌ی کاهش تسلیحات راهبردی قرار داد و از فرصت پدید آمده در مذاکرات، برای کاهش سایر تسلیحات بهره جست که با واکنش مثبت روس‌ها نیز مواجه شد.
       

      شکل 8 موشک کروز هسته ای تاماهاوک نسخه گریفون که توسط نماینده شوروی در حال بازرسی میباشد.
      ایالات متحده در گام‌های بعدی موشک‌های میان‌برد و سپس کوتاه‌برد شوروی را محدود ساخت، موشک‌های کروز را از اروپا جمع کرد و کلاهک‌های شوروی در هر موشک را به یک عدد محدود ساخت تا بتواند پدافند موثری در برابر آن ایجاد کند، این محدود سازی اساس مذاکرات استارت2 بود. در حالی که در عمل، داشتن این موشک‌ها برای آمریکا هیچ صرفه‌ی راهبردی نداشت و فقط یک داروی سیاسی برای اروپایی‌ها محسوب میشد، موشک‌های سوخت جامدِ بسیار مهم شوروی مانند پایونیر که با هر پرتاب قادر بود ۳ کلاهک را به برد ۵۵۰۰ کیلومتری بفرستند، کنار گذاشته شدند. این یک راهبرد مذاکراتی بسیار موفقیت‌آمیز قلمداد می‌شد و از آنجایی که بدون جنگ و هزینه توانسته بود تعداد زیادی تسلیحات راهبردی در محدوده‌ی درگیری شوروی با اروپا را از میان بردارد، مورد استقبال عمومی جهانی هم قرار گرفته بود.
       بیش‌ترین هزینه را روس‌ها دادند، آن‌ها در برابر سه گونه موشک آمریکایی و ۸۴۶ فروند از آن‌ها، حدود ۱۸۴۶ فروند موشک در ۶ گونه‌ی بسیار موفق رزمی را کنار گذاشتند و از آنجایی که حتی لانچرها و ماشین‌های حامل را نیز از بین می‌بردند، هزینه‌ها تحمیلی به شوروی بسیار سرسام‌آور بود. بر اساس همین موفقیت در مذاکرات و تحمیل هزینه به شوروی که از تجربه‌ی ۱۹۷۲ اخذ شده بود، پیمان‌های سالت ۲، INF، استارت ۱، استارت ۲ و سپس استارت جدید در ۲۰۱۰ مورد مذاکره قرار گرفتند. اما آنها پا را از آن فراتر گذاشتند و در همین راستا رژیم منع تولید و اشاعه‌ی فناوری تسلیحات موشکی با برد بالاتر از ۳۰۰ کیلومتر با عنوان MTCR به بسیاری از کشورها تحمیل کردند.
       
       

      شکل 9موشک پایونیرRSD 10  با قابلیت حمله سه کلاهک به برد 5500 کیلومتر که در پیمان INF  کنار گذاشته شد
       
       
      بازگشت به پیش از سالت ۱ و مذاکرات ۱۹۶۹
      اما چه چیزی باعث شد تا در ۲۰۱۶ ورق برگردد و هر دو به جایگاهی قبل از سالت ۱ و حتی پیش از مذاکرات ۱۹۶۹ بازگردند؟ ترامپ و جمهوری‌خواهان؟! مشکلات از دوره‌ی اوباما شروع شده بود: از دید آمریکایی‌ها ظهور قدرت‌های جدید مانند چین، کره‌ی شمالی و ایران و از دید روس‌ها ایالات متحده به عنوان ناقض پیمان‌ها. اما در عمل و با نگاه به واقعیت‌های فنی روی زمین می‌توان  موضوع به سرانجام رسیدن پروژه‌های پدافند موشکی ایالات متحده به خصوص در بعد تولید انبوه و استقرار به عنوان عامل اصلی و فاکتور نوظهور اعمال قدرت اشاره کرد. ایالات متحده سال‌ها برای داشتن سامانه‌ی دفاع موشکی قابل اتکا تلاش کرده بود و اگر این پروژه‌ها زودتر به نتیجه می‌رسیدند، خروج از این پیمان‌ها نیز به همان نسبت زودتر اتفاق می‌افتاد. اگر موفق نمی‌شدند نیز دلیلی برای خروج از پیمان وجود نداشت و چه بسا بجای ارائه راهبردهای سلطه گرایانه ای چون تسلط تمام طیفی بر جنگ آنهم در کل دنیا، داعیه‌دار صلح جهانی می‌شدند و رژیم‌های بین المللی بیش‌تری مانند MTCR را از طریق رژیم های کنترل بروکراتیک به ملت‌ها تحمیل می‌کردند. پس از استقرار موشک‌های استاندارد ۳ و ۶ بر روی ناوهای کلاس هازارد و استقرار حجم وسیعی از حسگرهای فضاپایه، این توان به وجود آمد که تحلیل جامعی نسبت به پرتاب موشک‌های بالستیک به صورت لحظه‌ای در تمام دنیا فراهم شود. کشورهایی مثل ایران و کره‌ی شمالی مستقیما برای خاک آمریکا تهدید راهبردی محسوب نمی‌شدند، آنها در برابر دشمنان منطقه ای و تهدیدات نزدیک خود سلاح میساختند،  و اگر موشک‌های قاره پیما هم می‌ساختند، از نظر عددی و سر جنگی آنقدر محدود بود که بشود در برابرشان کاری کرد. بنابراین از طریق توسعه‌ی تهدیدات میان‌برد توسط کشورهای به اصطلاح سرکش(!)، می‌توانستند استقرار رایگان سامانه‌های ضدموشکی آمریکایی را در هر نقطه‌ای از دنیا و به هزینه‌ی میزبان انجام دهند و این یک آماده‌سازی جهانی برای کنترل فضا و ایجاد انحصار در حوزه‌ی پرتاب‌های فضایی نیز بود. باید به قدرت های نوظهور فشار وارد میکردند تا تهدیدی بر علیه آمریکا شوند و از طریق پاسخ به آن تهدید چتر امنیتی خود را در حوزه های اقتصادی تحت تسلط گسترش دهند.
      از طرفی گلایه‌های امنیتی ایجاد شده‌ی مرتبط با ناتوانی این سامانه‌های دفاع موشکی را با فروش نسل جدیدی از موشک‌های تهاجمی برد متوسط، جنگنده‌های گران‌قیمت نسل ۵ و پهپادها جبران می‌کردند. موشک‌ها به این دلیل مهم بودند که پیش‌تر، تحقیقات و تولید آن‌ها در سراسر اروپا متوقف شده بود. بنابراین شکل دادن به یک بازار تسلیحاتی جدید و بسیار پرسود که به توسعه‌ی کنترل آسمان در کشورهای مختلف و اتصال تعداد پرشماری رادار و شبکه‌ی مخابراتی در سراسر دنیا به ساختار نظامی آمریکا بیانجامد، با کم‌ترین هزینه امکان‌پذیر گشته بود تا ایجاد یک نیروی فضایی با هزینه‌ی دیگران و به ریاست ایالات متحده تحت کنترل و فرماندهی پنتاگون به سادگی در دسترس قرار گیرد.
      وضعیت موشکی اروپا و بازار جدید تسلیحات
      چنین بازار مبتنی بر تهدیدات موشکی و هسته‌ای، ابتدا لازم بود تا تهدیدکننده‌ی قابل اعتنایی در بُرد اروپا و دیگر متحدان آمریکا بیابد. سپس آن تهدیدکننده می‌بایست کشورهای متحد آمریکا را زیر آتش تهدید عملیاتی موشکی و (البته بسیار مهم) هسته‌ای خود ببرد، در نتیجه‌ی آن، کشورهای تهدید شده برای خرید تسلیحات پدافندی در بردهای مختلف روانه‌ی آمریکایی شوند که چنین تسلیحاتی را از قضا در همین سال‌ها به سرانجام رسانده است. کشورهای عربی با پول‌های نفتی، ژاپن، کره‌ی جنوبی و اروپا می‌توانستند بزرگ‌ترین خریداران اجباری این تسلیحات باشند. کشورهای اروپایی به خصوص اعضای ناتو و حتی فرانسه (که به دلیل وجود پیمان‌های دوره‌ی جنگ سرد و توافق‌های پس از آن میان روسیه و ایالات متحده از ایجاد زیرساخت‌های ضدموشکی قابل توجهی که در یک جنگ موشکی تمام‌عیار باقی بماند) بازمانده بودند، به یک‌باره همه‌ی این پیمان‌ها را از بین رفته دیدند. اکثر این کشورها به راه‌اندازی یا داشتن شبکه‌های راداری موشکی محدود و پاسخ‌های هسته‌ای محدود گرایش داشتند و برای آن، موشک‌های دوربرد قاره‌پیما و زیردریایی‌های موشک‌انداز هسته‌ای می‌ساختند تا ضمن حفظ قدرت بازدارندگی، توان اعمال قدرت از هر جای دنیا به تهدید مشترک خود، شوروی و سپس روسیه و چین را داشته باشند. در میان اروپایی‌ها تنها فرانسه به ساخت موشک‌های کوتاه‌برد پرداخت. پلوتون با برد ۱۲۰ کیلومتر و هیدیز با برد ۴۸۰ کیلومتر که هر دو به کلاهک هسته‌ای مجهز بودند. در سایر کشورهای اروپایی موشک‌های کروز هسته‌ایِ آمریکایی و موشک‌های بالستیک لنس با برد ۱۲۰ کیلومتر مستقر بودند، موشک‌های میان‌برد سوخت جامد پرشینگ ۲ با برد ۷۴۰ تا ۱۳۵۰ کیلومتر نیز در آلمان نصب شده بودند. بعد از فروپاشی شوروی گونه‌های آمریکاییِ کوتاه‌برد با موشک‌انداز هایمارس مجهز به موشک MGM140 جایگزین شدند و سایر موشک‌ها مانند پرشینگ از اروپا جمع‌آوری شده و در قالب INF از بین رفتند.
      در اروپا از آنجایی که راه مناسبی برای دفاع در برابر این موشک‌ها پیدا نمی‌شد و موفقیت پدافندها در برابر همه‌ی بردها ناچیز بود، به مشارکت در پیمان‌های جنگ سرد به خصوص در مذاکرات روی آورده بودند. بنابراین اروپا در یک خلا موشکی برای موشک‌های بالستیک کوتاه‌برد و میان‌برد قرار دارد و از نظر عددی نیز در این حوزه‌ها قدرتی محسوب نمی‌شود، اما تاکنون نیز پیکان تهدید این موشک‌ها به سمت روسیه بوده است.
      همگامی راهبردی با برنامه‌ی هسته‌ای ایران
      این خلا نمی‌توانست به حال خود رها شود، به خصوص آنکه توانایی بالقوه‌ای برای تولید و استقرار هم موشک و هم پدافند موشکی در اروپا وجود دارد. چون آمریکا همه‌ی گزینه‌های تولید لازم را در اختیار دارد، بزرگ‌ترین سهم بازار را برای خود متصور است. اما چگونه می‌شود به اروپایی‌ها موشک فروخت و با روسیه نیز راحت بود؟!
      علت استقرار تسلیحات موشکی مانند AGIS ASHORE که نوع زمین‌پایه‌ی موشک‌های پدافندی استاندارد است و می‌تواند در فاز میانی، موشک‌های بالستیک روسی را در ورای جو هدف قرار دهد، تهدید نوظهوری چون ایران عنوان شد؛ در حالی که در زمان افتتاح این سایت‌ها ایران هنوز موشکی در برد اتحادیه آزمایش نکرده بود.
      تمرین‌ها و شبیه‌سازی‌های بسیاری در اروپا صورت گرفت. اندیشکده‌ها و مجلات بسیاری آن را از نظر روانی ارتقا دادند تا به وزنه‌ای در معادلات نظامی بدل شود. تا آنجا که آمریکا رسما در بیانیه‌ای علت نصب این موشک‌ها را ایران اعلام کرد. در ۲۰۱۶ دیمیتری پسکوف سخنگوی وزارت خارجه‌ی روسیه چنین اظهار داشت (به نقل از نیویورک‌تایمز) 5:
      «اقدامات لازم برای تامین سطوح امنیتی مورد نظر روسیه در حال انجام است. بگذارید به یادتان بیاورم، رئیس جمهور شخصا این پرسش را مکررا تکرار نموده که این سیستم‌ها علیه چه کسی هدف گرفته شده‌اند».
      در ادامه نیویورک‌تایمز چنین می‌نویسد:
      «ایالات متحده می‌گوید که سامانه‌های پدافند موشکی در برابر دولت‌های «سرکش» به خصوص ایران قرار دارند و هیچ هدف تامین امنیتی برای حتی اروپا و یا آمریکا علیه روسیه با آن ذخایر موشکی اتمی ندارند. سایت‌های پیمان آتلانتیک شمالی توسط افسران آمریکایی کنترل می‌شوند».
      نصب این سامانه حتی روس‌ها را در رابطه با ایران تحت فشار قرار داد. به نظر می‌رسید روس‌ها نیز دیگر تمایلی برای همکاری با ایران در برنامه‌ی هسته‌ای نداشتند و حتی این را پیش‌تر با مشارکت در قطعنامه‌های ضدایرانی شورای امنیت نشان داده بودند. آمریکا از این طریق به آنچه که می‌خواست می‌رسید؛ ابتدا با استفاده از تهدید ایران، شبکه‌ی راداری ناتو را به کنترل کامل درمی‌آورد و آسمان اروپا و به خصوص روسیه را به دقت پایش می‌کرد، سپس باقی سامانه‌های خود را مستقر می‌نمود. این نقطه‌ی آغاز از ۲۰۱۶ نیاز به ایجاد تهدیدات وسیع موشکی از سوی ایرانی داشت که در آن زمان بردی فراتر از ۱۳۵۰ کیلومتر را به صورت رسمی نشان نداده بود، ایرانی که توافق وین را پذیرفته بود و در شرف یک توافق بزرگ بود. در ادعاها برد موشکی ایران نیز بیش‌تر از ۲۰۰۰ کیلومتر عنوان نشده بود و این بسیار کم‌تر از برد مورد نیاز برای زدن بخش‌های مهم اروپا از سمت ایران است، یعنی بردی دست‌کم بیش از ۳۸۰۰ کیلومتر و تا انگلستان در دوربردترین نقطه حدود ۵۰۰۰ و یا اسپانیا در حدود ۶۰۰۰ کیلومتری. ایجیس اشور همان پدافند موشکی دریاپایه‌ی آمریکا بود که به زمین و فرودگاهی در دانمارک منتقل شده بود. این طراحی برای توسعه‌ی سامانه‌های پدافندی، مقدمه‌ای برای تنش‌زایی و خروج از برجام با بهانه‌سازی از برنامه‌ی موشکی ایران و فشار بیش‌تر به همه‌ی طرف‌ها بود.
       

      شکل 10 سامانه ایجیش اشور عملیاتی شده در رومانی
       
      اگر ایده‌های ذکر شده‌ی اینجانب در پیمان پدافند موشکی ABM را به یاد داشته باشید و روش آمریکا در متوقف ساختن شوروی به شکل موقت تا نتیجه گرفتن از برنامه‌ی «تامین» و سپسSDI را به خاطر آورید، برجام نقشی فراتر از آن نداشت. غرب، برنامه‌ی هسته‌ای ایران را متوقف می‌ساخت تا بتواند چتر پدافندی کافی در اروپا فراهم آورد و پس از آن از برجام خارج شده و دور جدیدی از فشارها و در پوشش آن اقدامات لازم برای نفوذ در اروپا و ضدیت با روسیه را در تکمیل سلطه‌ی جهانی خود بر فضا صورت دهد.
      ایده‌ی این اقدام چنین فرضی بود که مذاکرات در ۲۰۱۵ به سرانجام می‌رسید، در ۸ سال بعد از آن از ۲۰۱۶ رئیس جمهور بعدی ایالات متحده فرصت دارد تا به چند روش چتر کنترل نظامی آمریکا بر اروپا و بخش‌های وسیعی از دنیا را با استفاده از توسعه‌ی تهدید از جانب ایران توسعه دهد. جالب‌تر اینکه زدن تاسیسات هسته‌ای ایران کم‌ترین نقش را داشت، اما بیش‌ترین صحبت‌ها را به خود اختصاص می‌داد. در این خصوص من دو راهبرد متصور می‌شوم:
      ·         نخست، خروج از برجام و بازی تهدید نظامی همه‌جانبه به خصوص دورایستا علیه ایران و همگام‌سازی اروپا در اعمال فشار همه‌جانبه به خصوص نظامی بر ایران.
      ·         دوم، ماندن در برجام و منتظر اقدامات موشکی ایران بودن برای طراحی پیمان‌های کنترلی بعدی که قابلیت دسترسی حتی به زیرساخت‌های موشکی ایران را نیز می‌دهد.
      سامانه‌ی ایجیس اشور در می ۲۰۱۵ در دوسلو رومانی مستقر شد و دو ماه بعد برجام نیز مورد توافق قرار گرفت. در برجام بسیاری از تحریم‌ها برای بازه‌ای بین ۵ تا ۸ سال تنظیم شدند و این زمان‌ها به خصوص بازه‌ی ۵ ساله‌ی تسلیحاتی و ۸ ساله‌ی موشکی از نظر راهبردی با استقرار فراگیر سامانه‌های موشکی در اروپا و منطق بقای برجام همگام هستند.
      در عمل و در برابر راهبرد خروج و تخریب برجام از سوی غرب نیز، ایران به فرصتی به طور متوسط از ۵ تا ۸ سال نیاز داشت تا تهدیدات نظامی خود را از نظر فنی و اثربخشی (تولید انبوه سامانه‌های جدید تهاجمی) به نتیجه برساند. بدین ترتیب هم در راهبرد خروج و هم در راهبرد ماندن در برجام تنفس ۵ ساله در برابر برنامه‌ی موشکی ایران دیده شده بود.
      در حال حاضر آنچه اتفاق افتاده این باور را اثبات می‌کند. آمریکا برد موشک‌های کوتاه‌برد سوخت جامد (ATACMS) موجود در سامانه‌ی هایمارس را از ۱۴۰ کیلومتر به ۳۰۰ کیلومتر و سپس به ۵۰۰ کیلومتر در نمونه‌ی تهاجم عمقی توسعه داد. همچنین موشک‌های هایپرسونیک خود را نهایی ساخت تا بتواند اهدافی در عمق ۱۶۰۰ کیلومتری را منهدم سازد. هدف از این کارها دقیقا ضدیت با توان پدافندی ایران و ایجاد دسترسی مناسب علیه تاسیسات هسته‌ای بود، به نحوی که بتواند با این موشک‌ها سامانه‌های پدافندی اس ۳۰۰ و اس ۴۰۰ را در هرجایی که باشند از کار بیاندازد، سپس جنگنده‌ها و بمب‌افکن‌های رادارگریزش بتواند وارد فضای ایران شده و به آسانی تاسیسات عمقی آن را هدف قرار دهد.
      ایالات متحده همچنین در نظر دارد تا ۲۰۲۵ برد این موشک‌های کوتاه‌برد زمین به زمین را به ۷۰۰ کیلومتر برساند، در حالی که بسیاری از کشورهای اروپایی از داشتن چنین تسلیحاتی محروم هستند و از طرفی خلا کاملی در زمینه‌ی برد ۱۰۰۰ تا ۵۵۰۰ کیلومتر در دارایی نظامی میان متحدین اروپایی حس می‌شود. این کشورها در صورتی که به چنین موشک‌هایی دست یابند قادرند موسکو و تهران را در کم‌تر از ۳۰ دقیقه هدف قرار دهند. از آنجایی که استفاده از این موشک‌ها به سبک تسلیحات متعارف تنها با تعداد انبوه موفقیت‌آمیز خواهد بود، بازار موفقی با فروش‌های سنگین به اروپا توسط آمریکا فراهم می‌شود. آن‌ها می‌توانند با هر موشک دست‌کم ۷ تا ۱۰ برابر قیمت واقعی سودآوری داشته باشند. بدون آنکه هیچ نگرانی‌ای برای استفاده از این تسلیحات توسط اروپایی‌ها حتی در بدترین حالتِ تقابلی علیه آمریکا وجود داشته باشد، آن‌ها می‌توانند برتری نظامی و به خصوص موشکی روسیه را از این طریق به شدت تحت تاثیر قرار دهند و موازنه‌های تئوریک موجود را برای همیشه به طور کامل بر هم زنند.
       در صورتی که این پروژه‌ها همگام با پروژه‌ی جنگنده‌ی اف ۳۵ که این روزها از نظر عددی تکمیل شده است به سرانجام برسد، دیگر مراحل زمانی موجود در برجام اهمیتی ندارند! غرب با یک برنامه‌ی هسته‌ای متوقف شده‌ای روبروست که به وسیله‌ی توافق توانسته است حجم مواد هسته‌ای در تاسیسات را به شدت کاهش دهد. از این رو هرگونه حمله‌ی نظامی به نشت مواد هسته‌ای و آلودگی‌های بیش از حد منجر نمی‌شود.
      راهبرد دوم حتی با عدم خروج از برجام و با انتظار و اتکا به ایجاد تهدید موشکی از سوی ایران تا حدودی امکان‌پذیر بود. آن‌ها پیش‌بینی می‌کردند که ایران در این دوره بالاخره موشک‌های با برد بلندتر را به نمایش بگذارد، بنابراین موشک‌هایی خیالی مانند شهاب ۴، شهاب ۵ و حتی ۶ را با در نظر گرفتن مسیر حرکت کره‌ی شمالی در برنامه‌ی موشکی برای ایران متصور بودند. موشک‌هایی که هیچ‌وقت ساخته یا رونمایی نشدند، اما مطابق با تصوراتی که از کره‌ی شمالی در آنها ایجاد شده بود ایران می‌بایست دست‌کم تا ۲۰۱۲ موشک میان‌بردی که بتواند اروپا را هدف قرار دهد نشان می‌داد. خیلی پیش‌تر نتانیاهو در ۱۹۹۷ گفته بود که ایران موشک شهاب ۶ با برد ۱۴ هزار کیلومتر را خواهد ساخت تا ایالات متحده را هدف قرار دهد. یک تحلیل‌گر روس در ۲۰۰۷ می‌گفت که ایران موشک‌های شهاب ۵ و ۶ را به زودی رونمایی می‌کند. محاسبات مختلفی در سال‌های مختلف پیرامون برنامه‌ی موشکی ایران ارائه می‌شد. وقتی این محاسبات خطاهای خود را نشان داد، آن‌ها برنامه‌ی فضایی ایران را دروغین و با هدف نظامی می‌خواندند تا به آنچه می‌خواهند دست پیدا کنند.
       ولی در عمل موشک‌هایی که بردی در سطح اروپا داشته باشند، بدون سرهای جنگی هسته‌ای و یا تعداد زیاد، قدرت نظامی آنچنان موثری به شمار نمی‌روند. گرچه در صورت وجود، اهداف راهبردی بسیاری برای آمریکا در حوزه‌ی نفوذ نظامی را تضمین می‌کردند. به نظر نمی‌رسید ایران بتواند حجم انبوهی از موشک‌هایی تولید کند که اروپا یا آمریکا را با کلاهک‌های غیرهسته‌ای متعارف هدف قرار دهد. رقمی در حدود نهایتا ۳۰۰ تا ۴۰۰ موشک که می‌شود با یک برنامه‌ی پدافند موشکی اکثر آن‌ها را در میانه‌ی راه مورد اصابت قرار داد و حتی اگر به زمین اصابت کنند آنچنان خسارتی بر جا نخواهند گذاشت؛ اما این حملات در عوض با پاسخ هسته‌ای از سوی غرب مواجه خواهند شد.
       این خلاصه ای از تصورات غربی‌ها نسبت به برنامه‌ی موشکی ایران بود. بنابراین بدون خروج از برجام نیز پیش‌بینی‌هایی برای کنترل برنامه‌ی موشکی ایران در وجوه مختلف تدارک دیده شده بود؛ مثلا توافقنامه‌ی جدید موشکی و سپس شکست در همین توافق جدید و استقرار گسترده‌ی سامانه‌های پدافند موشکی و راداری آمریکا در اروپا به هزینه‌ی شرکا. اما ایران از ورود به این بازی عامدانه سرباز زد. گرچه غربی‌ها طی این مدت و در راستای راهبرد اعلام شده، تسلط تمام طیفیِ (Full spectrum dominance ) مسیرِ از قبل طراحی شده‌ی خود را پیگیری کرده‌اند. ایران چه بخواهد چه نخواهد اگر موشک‌هایی برای زدن اروپا نشان ندهد نمی‌تواند به تهدیدات نظامی پایان دهد، از طرفی اگر چنین نکند حتی ممکن است با حمله‌ی نظامی محدود و از قبل شکست خورده‌ای مواجه شود که انگیزه‌ی داشتن چنین تسلیحاتی را در ایران به یک مطالبه‌ی عمومی تبدیل کند.
      روسیه هشیار می‌شود، واکنش آن‌ها دور از انتظار و سهمگین است
      روس‌ها قبل از اینکه دیر شود، با خروج از پیمان منع تسلیحات موشکی میان‌برد، واکنش اولیه را به اروپا نشان دادند. در حالی که این پیمان بین روسیه و آمریکا برای محدودسازی موشک‌های کوتاه و میان‌برد طراحی شده بود، اما برای آمریکا از نظر دسترسی سرزمینی از ابتدا هیچ نگرانی‌ای نسبت به برد این موشک‌ها وجود نداشت. به نظر می‌رسد روس‌ها می‌خواستند اروپایی‌ها را در جهت تحت فشار قرار دادن آمریکایی‌ها نگران کنند. اما واکنش واقعی و سهمگین آن‌ها به کلِ راهبرد دفاعی موشکی جنگ ستارگانیِ آمریکا، در ۲۰۱۸ و زمانی رخ داد که از مدر‌ن‌ترین تسلیحات تقریبا ناشناخته‌ی خود را رونمایی کردند:
       

      شکل 11 موشک کینژال  در حال تست پرتاب از جنگنده میگ 31
               ·            موشکِ هایپرسونیک3M22 زیرکن، با ۸ ماخ سرعت و قابلیت گشت‌زنی در ارتفاعات مختلف با ۲۰۰۰ کیلومتر برد که قابلیت انهدام آن برای هیچ‌یک از کشورهای اروپایی و حتی آمریکا با توان فنی موجود ممکن نیست.
               ·            موشک قاره‌پیمای آوانگارد با سر جنگی گشت‌زن که می‌تواند در رسیدن به هدف، تغییر مسیر داده و شبکه‌های پدافندی موشکی را در همان ارتفاع بالا و حتی در حین فرود دور بزند. آن هم با سرعتی بین ۲۰ تا ۲۷ ماخ که هیچ موشکی در حال حاضر قادر به رهگیری این سرعت در خط سیر مستقیم نیست، چه رسد به حالت گشت زن. این موشک قادر است از ۸۰۰ کیلوتن تا ۲ مگاتن مهمات هسته‌ای با قدرتی بیش از ۱۳۰ برابر حمله به ژاپن با خود حمل کند.
               ·            موشک بالستیک هواپرتاب کینژال، با برد ۲ تا ۳ هزار کیلومتر متناسب با بستر حمل و پرتاب هوایی. این موشک با ۱۰ ماخ سرعت به هدف اصابت می‌کند و اعلام شده که اختصاصا برای انهدام سامانه‌های پدافند موشکی مستقر در جوار روسیه مانند پاتریوت، تاد و ایجیس (در رومانی و مناطق دیگر) ساخته شده است. این موشک می‌تواند از هر نقطه‌ای که هواپیماهای جنگنده‌ای چون میگ ۳۱ یا توپولف ۲۲ قادر به رفتن باشند، به سمت اهداف پرتاب شود.
               ·            موشک اسکای‌فال یا بورویتزنیک با موتور هسته‌ای که قادر است به مدت بسیار زیادی در آسمان باقی بماند و یک یا چند کلاهک هسته‌ای را در خود جای دهد.
               ·            آنهپاد استاتوس ۶ ملقب به پوسایدون (آنهپاد اختصارا به معنای آبنورد هدایت‌پذیر از دور گفته می‌شود). استاتوس ۶ پدیده‌ی عجیب این رونمایی ها بود، یک اژدر هسته‌ای که قادر است بدون سرنشین دریانوردی کند و تا ۱۰۰ مگاتن بمب اتمی را با خود حمل کند. استاتوس ۶ موشک نیست، اما همه‌ی راهبرد پدافندی موشکی آمریکا را زیر سوال می‌برد.
      روس‌ها به یک‌باره از هر آنچه که در این سال‌ها در مورد آن تحقیق کرده بودند و یا توسعه داده بودند رونمایی کردند، همه‌ی آن تسلیحات افسانه‌ای. آن‌ها دیگر حوصله‌ای از خود نشان نمی‌دادند. به نظر می‌رسید قصد داشتند یک بار برای همیشه از شر برنامه‌ی جنگ ستارگان آمریکا که از زمان شوروی یک ایدئولوژی ضدکمونیسم بود و در عصر روسیه پلیدی جهانی کشورهای سرکش را بهانه‌ی خود کرده بود با قدرت خلاص شوند. آن‌ها کاری کردند که این برنامه هیچ معادله‌ی قابل محاسبه‌ای در برابر روسیه در خود نداشته باشد. اما این سامانه‌ها همچنان توجیهات خود را در برابر ایران و کره‌ی شمالی و تا حدودی چین، حفظ می‌کنند و بر همین مبنا پیش خواهند رفت. از طرفی مراکز فرماندهی و کنترل عظیم، حسگرهای فضاپایه و رادارهای برد بلند همچنان عنصر اصلی و فعال طرح جنگ ستارگان هستند و ارزش آن را در برابر روسیه تا حدودی حفظ خواهد شد.
       

      شکل 12 طراحی های مفهومی تسلیحات تازه رونمایی شده روسیه. گفتنی است که روسها همچنان تصاویر دقیقی از آنها نشان نداده اند
      ایران ساکت و ناتوان در ایجاد تهدید اثربخش
      گرچه ایران عامدانه به بازی تهدید موشکی علیه اروپا وارد نشد، و لیکن این را نباید به معنای یک امر حساب شده و موفقیت‌آمیز تلقی کرد. از آنجایی که پس از برجام تصوراتی در مورد اتخاذ سیاست تنش‌زدایی و رفع مسائل اقتصادی کشور با اتکای بسیار به منافع حاصل از توافق با غرب به وجود آمده بود، نزدیک‌بینی راهبردی دولت با خروج آمریکا از برجام خود را نشان داد. همه‌ی تصورات راهبردی دولت به هم خورد، چرا که ابزاری جز تصورات روی کاغذ برای این وضعیت تدارک دیده نشده بود؛ راهبرد خروجی هم در کار نبود (!!)، دولت صرفا به دستاورد دیپلماتیک خود بسنده می‌کرد و آن را یک افتخار می‌دانست، در حالی طرف مقابل اقدامات بسیار زیادی در سطح جهانی با موفقیت‌های بسیار انجام می‌داد.
      از بعد نظامی به این دلیل که بزرگ‌ترین تهدید از دید اروپایی‌ها، یعنی برنامه‌ی اتمی ایران از میان رفته یا به کنترل در آمده بود، به نظر می‌رسید برنامه‌ی فضایی ایران که ماهواره‌برها و تست‌های فضایی در آن ابزاری قدرت‌افزا محسوب می‌شدند، برای کاهش تنش به دست خود دولت محدود شده‌اند. شواهد از کاهش بودجه‌ی دفاعی و کاهش شدید بودجه‌ی برنامه‌ی فضایی ایران خبر می‌داد. گرچه در سال‌های بعد با اینکه مردم و مجلس هشیار شده‌ بودند بودجه‌ی دفاعی و برنامه‌ی فضایی افزایش یافت، اما آنچنان شور سابق در برنامه‌ی فضایی ایران دیده نمی‌شود؛ بیش‌تر پرتاب‌ها شکست می‌خورند و ایران از دست‌یابی به فضا در یک مسیر صحیح و اصولی، به عنوان راهبرد ملی پایدار باز می‌ماند. اما سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با رویکردی هوشیارانه و بدون خدشه در راهبرد دولت، با پرتاب موفق ماهواره‌ی نور و رونمایی از موتور سلمان سعی در جبران این عقب‌ماندگی داشت، اما این کافی نبود.
      در سطح متعارف تهدید کافی علیه اروپا در جهت متعهد نگاه داشتن آنان ایجاد نشده بود، ابزار خاصی در عمل وجود نداشت و ایران از ابزارهای اقتصادی، سیاسی و قانونی کافی نیز بهره‌مند نبود. در برابر، اروپایی‌ها حتی تضمین‌هایی چون سپر موشکی آمریکا در رومانی، استقرار تاد در امارات و دیگر مناطق عربی در برابر یک حمله‌ی محدود موشکی را ایجاد کرده بودند و این هم‌پیمانان اروپایی بودند که ابزار مقابله در برابر اقدامات ایران را در اختیار داشتند. ایران نه تنها دیگر در هیچ سطحی نگران کننده نبود، خود نیز همکاری لازم را به عمل می‌آورد و به طمع منافع اقتصادی یا جلوگیری از ایجاد مشکلات جدیدتر از برجام خارج نشده بود و قصدی برای ایجاد تنش نشان نمی‌داد. از این رو غرب سیاست فاصله‌اندازی میان نهادهای اصلی دفاعی ایران و دولت را در پیش گرفت، تا با تحلیل‌های پیوسته‌ی خود برنامه‌ی موشکی ایران را علت عارضه‌های سیاسی تحمیل شده بر ایران نشان دهد.
       بنابراین اروپایی‌ها حتی لازم نمی‌دیدند پیگیر هیچ تعهدی باشند، از نظر آن‌ها مسئله تمام شده بود و حتی در صورت اقدام نیز آن‌ها در هر شرایطی زمان کافی برای هر کاری داشتند. گستاخی تا آنجایی پیش رفت که کشورهای عربی با مشاهده‌ی سیل تسلیحات غربی سرازیر شده به کشورهایشان و ایضا قرار گرفتن در حوزه‌های استراتژیک تسلط تمام‌طیفی آمریکا، طالب شرکت در مذاکرات بعدی یا برجام ۲ با ایران شدند؛ آمریکا دیگر سربازهایش را راهی صفحه‌ی شطرنج با ایران می‌کرد. اعراب بر خلاف آمریکا مسئله‌ای با برنامه‌ی هسته‌ای ایران که قبلا حل شده بود نداشتند، آن‌ها به دنبال قطع حوزه‌های نفوذ راهبردی ایران در منطقه و کاستن از توان موشکی ایران به نیابت از غرب بودند.
       اما با این وجود، آمریکای جمهوری‌خواهان در راهبرد اول که در سرتیتر همگامی راهبردی با برنامه‌ی هسته‌ای ایران به آن اشاره شد، برای فروش وسیع تسلیحات و استقرار سلطه‌ی کامل نظامی بر آسمان و فضای اروپا و خاورمیانه در معادلات خود به تهدید جدی از سوی ایران نیاز داشت. برای آمریکا داشتن یک سلاح هسته‌ایِ محدود و کم‌ظرفیت از سوی ایران لازم بود و فرصت‌های بسیاری برای نفوذ و اعمال قدرت توسط آمریکا در ناتو و کشورهای عربی فراهم می‌آورد، از حضور تقریبا بی‌هزینه و همه‌جانبه در همه جا (!) تا داشتن بهانه‌های کافی برای اقدام علیه توان بازدارندگی روسیه و حتی چین به هزینه‌ی دیگران. البته بی‌عملی ایران دست آنان را از این اقدامات تا حدودی کوتاه می‌ساخت. جمهوری‌خواهان به خوبی برای ابعاد روانی «تهدیدی به نام ایران» در جهت بقای سیاسی خود نیز برنامه‌ریزی کرده بودند، تا حدی که به عقیده‌ی بنده آزمایش سلاح هسته‌ای از سوی ایران اصلی‌ترین و لازم‌ترین عنصر برنامه‌ی تهدیدسازی ترامپ در جهت محِق‌سازی خود بود. اما ایران در این حوزه با اتکا بر اصول اعلامی خود در فتوای هسته‌ای اقدامی نکرد. هر چند ایران از دید غربی‌ها خود را ناتوان و بی‌اراده نشان داد (کاری که معقول به نظر می‌رسید واکنش شدید مقابله به مثلی در حد خروج از برجام و ساخت بمب بود و همه در دنیا چنین انتظاری داشتند) و سعی کرد نسبت به اهداف تاکتیکی نزدیک به خود قوای منکوب کننده‌تری فراهم آورد تا بازدارندگی را در عرصه‌ی تاکتیکی و در برابر پایگاه‌های نزدیک به خود فراهم کرده و مهلتی به اعراب برای عرض اندام نداده باشد، و از طرف دیگر با نظامی نکردن برنامه‌ی هسته‌ای خود آن را حفظ کند.
      اتخاذ این راهبرد با ساختن موشک‌های سوخت جامد کوتاه‌برد، افزایش در دقت و تعداد و رساندن برد آن‌ها به ۱۰۰۰ و سپس ۱۸۰۰ کیلومتر، قدرتی با فواید تاکتیکی بی‌شمار به خصوص علیه تهدیدات منطقه‌ای ایجاد کرد. این توان ثمرات خود را در حملات موشکی به داعش، تروریست‌های کردستان عراق و پایگاه تروریستی عین‌الاسد نشان داد، اما در حیطه‌ی حفاظت از دستاوردهای برجام عمل‌گر موثری به شمار نمی‌رفت. ایران بدون داشتن سلاحی که بتواند به شکلی موثر اروپا را تحت فشار امنیتی-نظامی قرار دهد، نتوانست آن‌ها را در توافق متعهد نگاه دارد.
      شیوه‌ی دست‌یابی ایران به سلاح هسته‌ای، خط زمانی و مراحل مختلف در مقاله‌ای دیگر مورد تحلیل اینجانب قرار گرفته است و از تکرار آن خودداری می‌کنم. در آن مقاله از دلایلی مبنی بر اینکه چرا ساختن یک یا چند بمب فواید آنچنانی نداشته و در راستای راهبرد تقابلی آمریکا قرار می‌گیرد و اینکه حتی اجرای آن، چه پیش‌نیازهایی لازم دارد به تفصیل سخن گفته‌ام. آن موارد در مورد دست‌یابی به موشک‌های میانبرد فراقاره‌ای نیز منطق مشابهی دارد و شرایطی ویژه را رقم می‌زند که در ادامه توضیح داده خواهد شد.
      موشک میان‌برد فراقاره‌ای (IRBM)
      چنین موشکی از نظر فنی ابتدا لازم است طی ۵ تا ۷ پرتاب مطابق با الگوی اثبات یک فناوری موشکی، به باور تولیدکننده و همگان برسد. سپس این فناوری از نظر تولید انبوه در سطوح متعارف و غیرمتعارف و از نظر عددی به شکل راهبردی و تاکتیکی نیز می‌بایست خود را اثبات کند. این موارد برای تحقق به زمان زیادی نیاز دارند. برای مثال موشکی که بتواند بردی معادل ۴۰۰۰ کیلومتر یا بیش‌تر داشته باشد، باید بتواند سالم پرتاب شود، به سلامت از پدافند موشکی عبور کند، سالم به مقصد برسد و در مقصد نیز نقطه‌ی مورد نظر را با دقت بالایی مورد اصابت قرار دهد و آن اصابت موثر واقع شود. در برخی محاسبات برای چنین موشکی که بتواند از میان خطاهای سیستمی، خطاهای هدف‌گیری و اقدامات دشمن موثر واقع شود، شانس کمی وجود دارد و به همین علت برای دست‌یابی به موفقیت باید این شانس کم با کمیت پوشش داده شود. مثلا اگر فرض بگیریم از ۱۰ موشک با خطاهای مذکور تنها ۴ موشک امکان رسیدن به ۱۰ هدف را داشته باشند، بنابراین می‌بایست ۲۵ موشک تولید شود و همین تعداد نگهداری و سپس شلیک شود که فرایندی بس بزرگ و پرمسئله است، به خصوص نسبت به ابعاد دشمنان و اهداف جدیدی که مورد تهاجم قرار می‌دهد.
      اروپا پهنه‌ی وسیعی از اهداف دارد و نمی‌توان تنها با تعداد محدودی موشک در برابر آن بازدارندگی ایجاد کرد. مگر اینکه این تعداد محدود موشک، به سرهای جنگی اتمی مجهز باشند و از طرفی دیگر به تعداد شهرها، پایگاه‌ها یا دست‌کم پایتخت‌های اروپایی لحاظ شده باشند. این بدان معنی‌ست که برای موشکی در برد اتحادیه، ۲ روش مطروح است: در طرح اول باید موشک‌ها بسیار ارزان و پرتعداد باشند و در طرح دوم به خصوصیاتی مجهز شوند که با کم‌ترین خطا از پیشرفته‌ترین سامانه‌های پدافندی عبور کنند. در طراحی دوم موشک‌ها بسیار گران خواهند شد تا ترکیب این دو طرح یک اجبار شود و البته در کنار آن می‌بایست سامانه‌های جانبی برای انهدام یا مشغول‌سازی پدافندهای موشکی غربی در محدوده‌ی اتحادیه نیز تدارک دیده شود تا بازدارندگی، کمال ظرفیت خود را حفظ کند. یک مثال عددی را می‌توان آن ۱۰ پایگاهی که ائتلاف غربی در ۲ حمله‌ی موشکی از اروپا به سوریه استفاده کرده است، ملاک قرار داد. به لحاظ فنی ۵۰ تا۱۰۰ موشک برای انهدام هر پایگاه لازم است و این نیازی در حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ موشک را در دو طرح مذکور گوشزد می‌کند.
      از جهات فوق، ساختن موشک، آزمایشات مختلف و در نهایت تولید انبوه به شکلی که بدون کلاهک هسته‌ای و با سر جنگی حدود ۵۰۰ کیلوگرمی موثر واقع شود، زمان زیادی دست‌کم بین ۵ تا ۲۰ سال طول خواهد کشید. رونمایی از چنین موشکی بسیار حساسیت‌برانگیز خواهد بود و می‌تواند تنش‌های بسیاری ایجاد کند، بنابراین در دوره‌ی رونمایی و آزمایش‌ها می‌بایست هزینه‌های زیادی صرف شود. از طرفی در این میان دشمن نیز اقدامات متقابل فراوانی صورت خواهد داد. از تحرکات تروریستی تا حمله‌ی نظامی محدود و یا اقدامات راهبردشکنِ متقاطع مثلا پاسخ به برنامه‌ی موشکی در سطح تحریم‌های اقتصادی یا سیاسی.
      اما نداشتن این موشک به معنای آن است که هر توافقی ضمانتی برای متعهد ساختن طرف اروپایی در پی نخواهد داشت و تجربه نیز نشان می‌دهد که چنین توافقی بدون شک یک اتلاف وقت خواهد بود. با این وجود برنامه‌ی هسته‌ای نیز بدون تسلیحات حامل اهمیت آنچنانی‌ای ندارد و پیگیری بیش از حد آن صرفا برای ایجاد سرگرمی و فایده‌ی سیاسی به نفع طرف غربی‌ست تا در جهت ایجاد ساز و کارهای تحریمی و محدودسازی بیش‌تر ایران دستاویزی داشته باشند. گرچه هزینه‌های داشتن این موشک‌ها ممکن است زیاد به نظر برسد، ولی کشور را به بازدارندگی مطلوبی می‌رساند که طرف معامله را در محدوده‌ی توافق نگاه می‌دارد. این از آن جهت امری راهبردی محسوب می‌شود که نابود کردن هر توافقی به معنای شروع مخاصمه‌ای جدید است. چه بسا نگارش یک توافق منافعی دارد و مضراتی ولی کنترل شده، اما خروج از آن هزینه‌های بسیار زیادی برای هر دو طرف و به بر اساس تجربه‌ی موجود و تجارب قبلی برای ما خواهد داشت.
      آنچه که اشاره شد نمایشی از مقطعی و تاکتیکی بودن اقسام مختلف مذاکرات توسط غرب در ابتدای راه با هر کشوری که به ایجاد قدرت سخت می‌پردازد، بود. این مذاکرات همانند مذاکرات آتش‌بس میان یک درگیری نظامی برای ارسال بیش‌تر مهمات به خطوط و جابجایی مجروحین برای درگیری بزرگ‌تر بعدی‌ست. آن‌ها به دلیل ماهیت برتری‌طلبی متکی بر فناوری نمی‌توانند به معاهدات صلح در هیچ سطحی پایبند بمانند. به محض آنکه تکنولوژی‌های جدید نمایان می‌شوند و حوزه‌های جدید اعمال قدرت به واسطه‌ی آن‌ها فراهم می‌شود، همه‌ی معادلات و توافقات پیشین را به هم ریخته و طالب نظمی جدید مطابق با این توانایی‌های جدیدشان می‌شوند. گاه این تکنولوژی‌های جدید فناوری‌های سیاسی و اقتصادی‌ست و یا حتی نوآوری‌های اداری در ایجاد مکانیزم‌های بین‌المللی بروکراتیکی که محدودسازی و کنترل دیگران را از طریق پیمان‌های پیچیده شده در ظواهر صلح آمیز دنبال می‌کنند، مانند آنچه که در FATF شاهدیم. این مطلب را با عنوان حقانیت فناوری در مقاله‌ای دیگر با اشاره به برخی ریشه‌ها و علل برتری‌طلبی تکنولوژیک و اخلاقیات برآمده از آن مفصلا توضیح داده‌ام و از ادامه خودداری می‌کنم.
      طی سال‌های آینده، وزنه‌ی اساسی در راهبردهای غرب علیه جمهوری اسلامی ایران همان ضمانت‌های عملی از قبل ایجاد شده در سطح نظامی (در حوزه‌های تاکتیکی و راهبردی‌) است که در مقاطع خاصی علیه سطوح خاصی از قدرت (به خصوص نوع فناورانه که دسترسی سخت را فراهم می‌کند) به کار گرفته می‌شوند؛ اقداماتی که دو طرف هوشمندانه به کار می‌برند تا طرف دیگر را به بازنگری در رفتار خود وادار کنند.
       این اقدامات از سوی غرب تعمدا بر اساس محاسباتی پیشینه‌دار و تجربه‌های قبلی تنظیم می‌شوند، علت این تنظیم نیز باورپذیری آنان با اتکا به داستان‌پردازی‌های تاریخی نزد افکار عمومی و اثبات وجود تجربه‌های قبلی‌ست و به خصوص باورپذیری نسبت به عملی بودن راهبردهای پیشین در آینده. مثلا مسیر توسعه‌ی موشکی ایران به خاطر مسیری که کره‌ی شمالی رفته است قابل حدس است یا حتی برنامه‌ی هسته‌ای، و ایران در این برنامه مثلا از تجربه‌های راهبردی کره و چین استفاده خواهد کرد و غربی‌ها هم رفتار متقابل این کشورها را ملاکی برای هزینه‌های مقابله با ایران خواهند کرد. کره‌ی شمالی به مقیاس وسیعی برای ایران داستان‌پردازی شده است. مسئله‌ی وزنه‌های راهبردی نظامی جهانی مانند پدافند موشکی از آنجایی اهمیت راهبردی دارد که پیوسته هزینه‌های بسیاری برای آن شده است، ساختارهای عریض و طویلی ایجاد کرده‌اند که از این طریق نفوذ‌های عمیق جهانی، ایجاد شده و به تملک اصیل غرب درآمده‌اند و در خود جایگاهی برای اینکه کدام سیاست‌مدار و یا حزب در رئوس قدرت طرف‌ها قرار گیرد، در نظر نگرفته است. آمریکا تجربه‌ی بسیاری در حوزه‌ی اعمال قدرت بر شوروی و دیگران داشته و دارد و درس‌هایی که از آن‌ها آموخته است را در مورد ایران تکرار خواهد کرد. این درس‌ها در ساختار اقتصادی-نظامی ایالات متحده زنجیره‌های کلان ارزش و همچنین کالاها، مصارف و بازارهایی ایجاد کرده‌اند که لزوم بهره‌گیری حداکثری از آنان را برای این کشور واجب کرده است. آمریکا و غرب را گریزی از مسیرهایی که انتخاب می‌کنند نیست و این مسیرها به سادگی قابل پیش‌بینی است و باید با روش‌های نرم، افکار عمومی را نسبت به آن‌ها هشیار ساخت.
      چالش راهبردیِ ایجاد تهدید نظامی علیه اروپا برای متعهد نگهداشتن آن‌ها در هر توافقی، آن است که اقدامات آفندی و به خصوص پدافندی آن‌ها در سطوح نظامی موثر واقع نشوند. به خصوص در زمانی که برنامه‌ی هسته‌ای ایران را کاملا نظامی تلقی می‌کنند و خود را بر اساس نتایج فنی آن تنظیم می‌کنند نه رفتار سیاست‌مداران یا تئوری‌های سیاسی.
       
       
      پایان بخش اول
      برخی منابع
      1- https://en.wikipedia.org/wiki/Sentinel_program
      2- https://en.wikipedia.org/wiki/Safeguard_Program
      3- https://en.wikipedia.org/wiki/Anti-Ballistic_Missile_Treaty
      4- https://en.wikipedia.org/wiki/Strategic_Defense_Initiative
      5- https://www.nytimes.com/2016/05/13/world/europe/russia-nato-us-romania-missile-defense.html
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.