Ramtin 7 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 این یک بیوگرافی از شخصی است که تو این مدت اویتور بنده بوده و هست... گرهارد باکهورن: او در 19 مارس 1919 در کونیسبرگ به دنیا آمد. علاوه بر اینکه به دو زبان تسلط داشت بسیار سخت کوش هم بود و همین باعث موفقیتش در دوره های آموزشی رزم هوایی شد. یک سال پیش از شروع جنگ دوم به لوفت وافه (نیروی هوایی آلمان نازی) پیوست. در ابتدای جنگ به واحد شکاری منتقل شد. و تا پایان جنگ به رکورد اعجاب انگیز 301 پیروزی در رزم های هوایی دست یافت. شروع او بسیار نا امید کننده بود. او جنگنده های مسراشمیت 109 را برای پرواز ترجیح می داد و به گفته خودش با این جنگنده هرکاری می توانست بکند. اولین نبردهای او در جبهه غرب و مقابل هواپیماهای انگلیسی بود. اما موفقیت چندانی کسب نکرد. اولین پیروزی او در 120 مین ماموریت او بود. در سال 1940 به هنگ 52 در جبهه شرق منتقل شد و تا پایان جنگ در آن هنگ بود. دراین واحد یک خلبان فوق العاده دیگر نیز بود: هانس یواخیم مارسیل. سرانجام اولین پیروزی او در سال 1941 به دست آمد و توانست یک جنگنده روسی را در جبهه شرق منهدم کند. و این مقدمه ای بود برای فتوحات دیگر. در سال 1942 موفق به دریافت مدال صلیب شوالیه شد. که این امر به دلیل کسب 59 پیروزی در درگیری های هوایی بود. در سال 1943 این رقم به 120 پیروزی رسید و در سال 1944 هم به 250 پیروزی افزایش پیدا کرد. او در یک روز رویایی موفق شد به تنهایی 7 فروند جنگنده شوروی را در آسمان منهدم کند. در طی انجام ماموریت هایش 9 بار هدف قرار گرفت و دو بار هم زخمی شد. در ماه می 1944 در پی مراجعت به پایگاه یک شکاری روس قرار گرفت و مجبور به ترک هواپیمایش شد. خودش در این باره می گوید: قبلا در مورد وجود شکاری های شوروی به ما اخطار داده شد اما من در آن روز بسیار خسته بودم و پشت سرم را ندیدم. و این باعث شد که برای جنگنده روس یک پیروزی شدم. بهای این اشتباه هم 4 ماه اقامت در بیمارستان بود. او در لوفت وافه بسیار محبوب و مورد احترام بود. و فرماندهانش او را بهترین یا یکی از بهترین های آلمان می دانستند. اریخ هارتمان یکی دیگر از اعجوبه های آلمان در مورد او می گوید: گرهارد واقعا از موفقیت دیگران لذت می برد که این خاصیت را مردان کمی دارند. وقتی از لحاظ تعداد پیروزی بر او پیشی گرفتم با تمام عشقش به من تبریک گفت. او یک مرد بود و فرماندهی که می توانست همه مردانش را با خود به جهنم ببرد. افتخار هرکسی بود که برای چنین فرماندهی خود را به کشتن بدهد. دانشتن این گونه فرماندهان آرزوی هر خلبانیست. او یک دوست یک رفیق و یک پدر مهربان بود و بهترین کسی که ملاقات کردم. او از آن دسته کسانیست که زیر دستانش پس از گذشت 30 یا 40 سال از او به نیکی یاد می کنند. به راستی که یک مرد فراموش نشدنی بود. پس از بهبود از آسیب دیدگی در سال 1944 او دوباره به عنوان فرمانده به جبهه غرب منتقل شد. سرانجام او وارد اسکادران 44 شد که مجموعه ای از نخبگان آلمانی را در خود جا داده بود. در دومین ماموریتش در این اسکادران، پس از یک درگیری مرگبار و نابرابر با یک فروند موستانگ آمریکایی مورد اصابت قرار گرفت ولی مهارت بالای او باعث شد از مرگ حتمی نجات پیدا کند. در لحظه فرود به شدت با زمین برخورد کرد و ضربه سختی به گردنش وارد شد. این مسئله باعث شد او تا پایان جنگ در بیمارستان بستری شود. پس از جنگ او از معدود خلبانان جبهه شرق بود که به اسارت روس ها در نیامد. این امر به دلیل دستیابی آمریکایی ها به او بود. چندین ماه در اسارت نیروهای انگلیسی و امریکایی بود و سرانجام هم آزاد شد. در سال 1956 هم به نیروی هوایی جدید آلمان پیوست و در سال 1976 هم بازنشسته شد. در سال 1983 هم این خلبان شجاع و با اخلاق آلمانی به دلیل یک تصادف در اتوبان کلن به شدت مصدوم و سپس جان سپرد. خاطره ای از یک نبرد: امروز 5 اکتبر 1943 بود و روزی خسته کننده، صبح امروز ماموریت خود را برای اسکورت چند هواپیما آغاز کردم. در حین پرواز حدس زدم که امروز روز آرامی خواهد بود. اما پس از نیم ساعت فهمیدم اشتباه کرده ام. صدای مسلسل یکی از جنگنده های خودی مرا متوجه حمله روس ها کرد. یکی از هواپیماهای دشمن را دیدم و به سمتش حمله کردم. در لحظه ای که قصد شلیک داشتم یکی از هواپیماهای خودی از مقابلم رد شد... لعنتی ... شانس آورد. اما من شانس نیاوردم رگبار سنگین شکاری روس قسمت بالای کابین مرا در هم شکست. بلافاصله با تمام قدرت هواپیما را به پهلوی راست انداخته و حلقه ای افقی ایجاد کردم. خلبان روس دیر فهمید که در تیررس من قرار گرفته است. پس از پایان شلیک مسلسل هایم، جنگنده روسی در آسمان منفجر شده بود... در نهایت او 301 هواپیمای دشمن را در آسمان منهدم کرد و از لحاظ تعداد پیروزی دومین خلبان جهان است ( پس از اریخ هارتمان با 352 پیروزی). اما چیزی که او را به راستی از سایرین متمایز می کرد اخلاق انسانی او بود... http://www.acesofww2.com/germany/aces/Hartmann/Barkhorn_hartmanns_wedding.jpg به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
SAEID 2,297 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 1- با تشکر مطلب تاریخی جالبی بود. 2- عکس سوم مشکل داشت و به لینک تبدیل کردم. بهتر است برای جلوگیری از چنین مشکلاتی که بعضی سایتها در برخی ISPهای کشور باز نمیشن کاربران گرامی عکسهای خود را در گالری سایت آپلود کنند که همواره در دسترس بازدیدکنندگان سایت باشد. همچنین گالری عکس را در سه اندازه کوچک ، متوسط و اورجینال ذخیره میکند که میتوانید عکس کوچک یا متوسط را در پست خود قرار داده تا تاپیک سبکتر شده و لینک عکس بزرگ را در گالری بدهید. به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
Soldier_Nazi 1 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 بسيار عالي بود با تشكر از دوست عزيزم رامتين به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
GOLDEN-CROWN 22 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم......... هیچ وقت ارتشی مثل ارتش نازی ایجاد نخواهد شد........ به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
Soldier_Nazi 1 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 قوت قلبي من ميگويد كه او مي آيد دوباره پرچم هاي صليب شكسته برافراشته ميشود يهوديان با حال گريان به درگاه خداوند التماس خواهند كرد و آن روز روز تسويه حساب تاريخي است به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
mostafa_by 5,682 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم......... هیچ وقت ارتشی مثل ارتش نازی ایجاد نخواهد شد........ پس بد نيست با عقبگرد كوچك تاريخي٬ نگاهي به سپاه صليبيون در جنگ صليبي اول بندازي. البته اگه خيلي بخوايم دورتر بريم٬ سپاه روم هم مثال بدي نيست! ورژن مسلمونهاش هم سپاه نورالدين و البته بعد از اون سپاه 200.000 نفري صلاحالدين (كه با شنيدن ورود صلايهداراش (مماليك)٬ صحنه نبرد خالي ميشد٬ سپاهي كه اروپا رو از جنوب غربي آسيا بيرون كرد و در دو جنگ صليبي٬ نابودگر لقب گرفت :D !! (البته اگه الان نگين : اه اه اه!! عرب!! مرگ بر عرب سوسمارخوار!! درود بر نژاد پاك!! آريايي!!!! :D :? ) بهتره يكم بيغرض و جو٬ صحبت كنين. 1 به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
Ramtin 7 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 مصطفي جان صلاح الدين ايوبي يك كرد بود و اصالتا ايراني بود ... او در محلي در كردستان عراق امروزي به دنيا آمد و در آن زمان كردستان عراق هم جزو ايران بود. اما كلا اون زمان عربي مد بوده و همه عربي صحبت مي كردند حتي همين ابو علي سينا هم اكثر كتاب هاش به عربي نوشته شده... در جنگ هاي صليبي همه مسلمانان شامل تركان سلجوقي، اعراب و ايرانيان حضور داشتند و به هيچ وجه پيروزي هاي به دست آمده متعلق به اعراب نيست. بلكه متعلق به همه مسلمانان است. 1 به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
GOLDEN-CROWN 22 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 بابا تو رو خدا ما رو با این سوسمارها غاتی نکنید! :? به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
hosseingmn 66 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 سپاهي كه اروپا رو از جنوب غربي آسيا بيرون كرد و در دو جنگ صليبي٬ نابودگر لقب گرفت البته این امریکایی های نامرد تا تونسته بودن توی فیلم "پادشاهی خدا " سعی کردن که در ضمن احترام به صلاح الدین، قدرت سپاه اون رو فقط مبتنی بر تعداد زیاد سربازانش قلم داد کنه و نه به قدرت فرماندهی و ..... به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
mostafa_by 5,682 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 مصطفي جان صلاح الدين ايوبي يك كرد بود و اصالتا ايراني بود ... او در محلي در كردستان عراق امروزي به دنيا آمد و در آن زمان كردستان عراق هم جزو ايران بود. اما كلا اون زمان عربي مد بوده و همه عربي صحبت مي كردند حتي همين ابو علي سينا هم اكثر كتاب هاش به عربي نوشته شده... در جنگ هاي صليبي همه مسلمانان شامل تركان سلجوقي، اعراب و ايرانيان حضور داشتند و به هيچ وجه پيروزي هاي به دست آمده متعلق به اعراب نيست. بلكه متعلق به همه مسلمانان است. حرف شما كاملاْ صحيح هست رامتين جان. البته يه اشكال كوچيك داره. صلاحالدين كرد بود (كاملاْ صحيح گفتين). تو كردستان عراق هم به دنيا اومد (اين هم صحيح هست). ولي اگه اشتباه نكرده باشم (و حافظهام صحيح ياريام كرده باشه) تو كركوك به دنيا اومد كه اون موقع، تحت حكومت دمشق بود. حتي پدر صلاحالدين (كه متأسفانه اسمش رو هم فراموش كردم) اون رو به دربار دمشق برد و جالب اينكه صلاحالدين بچه مثبت و درسخون بود :D ! اينكه چطور شد سردار جنگي، داستان جداگانهاي هست كه بعداً شايد براش يه تاپيك زدم! چون حقيقتاً ارزشش رو داره. اما عرض بنده، چيز ديگهاي بود. من اشارهاي به عرب بودنش نكردم! اون حرف رو هم زدم، براي اينكه بعضي دوستان، بالكل به اسم عرب جماعت حساسيت دارن :D ! مگه نه براي من، هيچوقت نژاد مهم نبوده! صلاحالدين، بزرگترين سردار مسلمونا بوده و حقيقتاً اسلام رو اون زنده نگه داشت! مگه نه الان تو كتابهاي تاريخي، ميخونديم : «اسلام، يكي از اديان الهي بود كه تا قرون يازده و دوازده، در بخش غربي آسيا رواج داشت!». اينكه در اون زمان هم عربي مد بوده، كاملاً صحيح هست. اكثر دانشمنداي ايران هم اون موقع عربي مينوشتن (البته فارسي فراموش نشد!). در جنگهاي صليبي هم همه حضور داشتن (بسياري از جنگجويان سپاه مسلمين، ايراني بودن). اما تركان سلجوقي، بيشتر در جنگ صليبي اول حضور داشتن (عرض كردم بيشتر). بعد از نابود كردن اكثر سلجوقيان توسط سپاه شكستناپذير (لقب سپاه اشرافيان (شواليهها)، در جنگ صليبي اول به فرماندهي بوهمند، گادفراي دوبوريون و برادرش بودوئن و البته يكي دو نفر ديگه!)، تقريباً تركهاي سلجوقي، توان نظاميشون رو از دست دادن. برخيشون به دمشق رفتن و جزو مستخدمين و جنگجويان سپاه عمادالدين زنگي و سپس نورالدين شدن و همونجا در كنار كردها لقب مماليك به اونها تعلق گرفت. مماليك در سپاه صلاحالدين ايوبي، جزو سپاه اصلي صلاحالدين بودن و اونقدر شجاع بودن كه هميشه، منطقه رو براي ورود سپاه صلاحالدين آماده ميكردن (در Kingdom of Heaven، كسائي كه اولينبار به بيرون كراك حمله ميكنن، مماليك هستن كه اگه دقت كرده باشين هم عرب بينشون هست و هم غير عرب). اما جنگهاي صليبي، شايد بهترين تجليگاه اتحاد اسلامي بود. تو اونجا، تنها چيزي كه مطرح نبود، نژاد بود. حتي صلاحالدين، با اينكه خودش سني بود و خيلي به خليفهي عباسي احترام ميذاشت، ولي در سپاهش، همه با هم برابر بودن و حتي اجازه نميداد كه فرماندهانش، كسي رو براي تفريح بكشن، حتي مسيحيا! تو اونجا، اول فرماندههاي عرب، با غيرعربها مشكل داشتن! ولي قاطعيت برخورد صلاحالدين باعث شد كه تا آخرين لحظات، اين سپاه، يكدست باقي بمونه! شايد خوندن تاريخ، حداقل اين حسن رو داشته باشه كه ببينيم چي بوديم! اين تاريخ هم پوسيده و قديمي نيست (مال 2500 سال پيش كه سرجمع چند تا كشور بيشتر وجود نداشته باشن!). مال نهايتاً 1.000 سال پيش هست و جالب اينكه بدونين اون زمان، فرانسه، انگلستان، آلمان، ايتاليا (روم)، دانمارك، قبرس، و بالكل اروپاي شرقي و غربي، با هم متحد ميشن كه مسلمونها رو نابود كنن، ولي مسلمونها با اونكه خيلي كمتر بودن، پيروز جنگهاي صليبي (منهاي اولي كه اصلاً بندههاي خدا خبر هم نداشتن!!) ميشن! اين پيروزي، حقيقتاً براي تمامي مسلمونها بود! ولي جاي تأسف داره كه ايران، حتي يكبار درمورد اين حادثهي عظيم تاريخي، يه فيلم يا سريال هم نساخته!! در اكثر كشورهاي عربي، مجسمهي صلاحالدين، به عنوان قهرمان ملي مسلمونها، در يكي از ميدانهاي اصلي شهر قرار داره ولي ما ...!!! براي دوستاي نژاد پرستم، حقيقتاً متأسفم كه نميتونن دايرهي ديدشون رو بيشتر از اين، گسترش بدن! ولي فكر كنم بقيهي ما، بايد به اين ماجرا، با ديد احترام نگاه كنيم و افتخار كنيم كه اجدادمون همچين واقعهاي رو رقم زدن! -------------------------------------------------- حسين جان. حرف شما صحيح هست. درمورد فرماندهي و كلاً جنگاوري صلاحالدين تو فيلم Kingdom of Heaven (قلمرو بهشت، قلمرو آسمان، پادشاهي خدا و ... - اسم روش زياد گذاشتن :? ) خيلي كم اشاره شده بود. جالبه بدونين كه صلاحالدين، همواره در وسط ميدان جنگ قرار داشت و اونقدر شجاع بود كه همه از برابرش فرار ميكردن! يك بار در يكي از جنگها (پس از فتح اورشليم، صلاحالدين وقتي ديد كه سربازا نميتونن برن روي ديوار قلعه، با اسب!! به بالاي ديواره قلعه رفت و اين حركت اينقدر شجاعانه بود كه محافظهاي قلعه، يا فرار كردن يا همونجا تسليم شدن!! ولي اين فيلم، فوقالعاده باارزش هست. مخصوصاً ديالوگهايي كه بين بيلين و اون خستهخانه دار (Hospitaler) كه تو ركاب پدرش ميجنگيد، و يا ديالوگهاي تايبرياس بينظير نوشته شده بودن و حقيقت ظاهر مسيحيان و البته رئوفت مسلمونها رو نشون داده بود!! همين كه امريكاييها، فيلمي ساختن كه توش مسلمونها، وحشي و غارتگر و ضعيف و ترسو نشون داده نشدن، خودش خيلي ارزش داره! (شايد بهتره فيلم ال سيد (با بازي چارلتون هستون و سوفيا لورن) رو ببينين تا بفهمين كه كارگردانهاي امريكايي، معمولاً چطور مسلمونها رو نشون ميدن!!). به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
hosseingmn 66 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 درسته آقا مصطفی البته توی همون فیلم السید هم مسلمونها رو به دو دسته خوب و بد تقسیم میکنن که این سیاست چندین ساله هالیوود هست بگذریم فیلم Kingdom of Heaven فیلم جابی بود که برای بار اول یک مسلمان را فردی منطقی و دارای فهم و شعور نشان داد ولی باز هم این چهره تا چهره واقعی سردار بزرگ اسلام صلاح الدین فاصله زیادی داشت و همین طور قدرت واقعی سپاه مسلمانان را فقط در تعداد آنها نشان داده بود و نه در جنگ آوری و کارایی که البته از هالیوود بیشتر از این هم نمیشه انتظار داشت :? به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
ali_64 28 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 قوت قلبي من ميگويد كه او مي آيد دوباره پرچم هاي صليب شكسته برافراشته ميشود يهوديان با حال گريان به درگاه خداوند التماس خواهند كرد و آن روز روز تسويه حساب تاريخي است دوست عزيز به من ربطي نداره اما نمي دانم چرا لحن نوشتارهاي شما كمي خاص است و يه ذره احساس مي كنم(شايد درست هم نباشه) شما جزو اديان ديگر هستيد. در يك تاپيك ديگر هم گفتيد (به قول مسلمان ها) و مطالبي هم كه در وبلاگتون خوندم شك ام رو بيشتر كرد. شرمنده فضولي كردم و به من هم هيچ ربطي نداره فقط يه ذره كنجكاويم زياد شد. به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
samedelavar 3 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 مسلمان ها در واقع در این جنگ شانس آوردن که فردریک بارباروسای آلمانی غرق شد(امداد غیبی :? ) و گرنه پیش از اون شوالیه ها و نرمانهای آلمانی پدر تازی ها رو در آورده بودند ولی با مرگ بارباروسای پیر سپاه اونها از هم پاشیده میشه و حتی صلاح الدین ایوبی طبق اسلام از اونها برای زنده گذاشتن اسرا جزیه در یافت میکند(شما که می گید با اسرا مسلمان ها بد رفتاری نکردند :mrgreen: ) در ضمن این جنگ هیچ افتخاری برای ایران نیست که از دین تازیان دفاع کرده و خودش رو یک تازی پرست نشون داده حالا بیایم مجسمه اون رو هم بسازیم.در حالی که پارسه(تخت جمشید)رو تازی ها و تازی پرست ها دارند غرق میکنند؟ :D :D :mrgreen: به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
Ramtin 7 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 اگر مي دونستم نوشتن در مورد يك خلبان آلماني موجب بروز چنين اراجيف و مزخرفات نژاد پرستانه از سوي بعضي ها ميشه هرگز اينجا همچين چيزي نمي ذاشتم... واقعا كه جنبه هم خوب چيزيه .... :? :D :D به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر
mostafa_by 5,682 گزارش پست ارسال شده در مرداد 86 مسلمان ها در واقع در این جنگ شانس آوردن که فردریک بارباروسای آلمانی غرق شد(امداد غیبی ) و گرنه پیش از اون شوالیه ها و نرمانهای آلمانی پدر تازی ها رو در آورده بودند ولی با مرگ بارباروسای پیر سپاه اونها از هم پاشیده میشه و حتی صلاح الدین ایوبی طبق اسلام از اونها برای زنده گذاشتن اسرا جزیه در یافت میکند(شما که می گید با اسرا مسلمان ها بد رفتاری نکردند) در ضمن این جنگ هیچ افتخاری برای ایران نیست که از دین تازیان دفاع کرده و خودش رو یک تازی پرست نشون داده حالا بیایم مجسمه اون رو هم بسازیم.در حالی که پارسه(تخت جمشید)رو تازی ها و تازی پرست ها دارند غرق میکنند؟ دوست عزيز. براي شما متأسفم كه دين رو در محدودهي سرزمين نزول شده ميبينين (حقيقتاً بينش بسيار وسيعي دارين!!). اگه اينطور بود، يهوديت و مسيحيت هم بايد محدود به فلسطين ميشد! متأسفانه نژادپرستي، اولين چيزي رو كه زائل ميكنه، عقل و منطقه! البته به شما توهين نميكنم! ولي متأسفانه از حرفهاي شما، هيچ برداشت منطقي نميشه كرد! و اما در مورد فرديك (فردريش) بارباروسا (باربروس)، بايد بگم كه ظاهراً اطلاعات شما از بسياري از مورخان جهان بيشتره و اين جاي بسي شگفتيه!! اول اينكه بايد خدمت برادر عزيزم عرز كنم كه نرمانها مال فرانسه بودن نه آلمان!!!!، آلمانها، ژرمنها بودن به همراه دانماركيها! ثانياً در جنگ صليبي دوم هم آلمانها (امپراطور كنراد سوم) در جنگ صليبي شركت كردن كه به مفتضحانهترين شكل ممكن، به همراه لوئي هفتم و پادشاه اورشليم، از نورالدين، سردار بزرگ اسلام شكست خوردند!!! ثالثاً همچين ميگين غرق شد، انگار كه اگه نشده بود، همهچيز خوب پيش ميرفت! بياييد با هم تاريخ رو مرور كنيم! پس از فتح اورشليم توسط سپاه دلاور صلاحالدين، مسيحياي گرامي، توسط پاپ، گرد هم ميان! فيليپ آگوست، پادشاه فرانسه (فرانسويها هميشه پايهي جنگهاي صليبي بودن! از همون ابتدا تا به انتها (لوئي نهم، سن لوئي!!))، هنري دوم (پادشاه انگلستان) و فرديك بارباروسا (امپراطور آلمان). ولي مريضي هنري، باعث ميشه كه يكم تو اين كار تأخير بوجود بياد (نهايتاً هنري ميميره و پسرش، ريچارد (كه بعدها توسط صلاحالدين، لقب شيردل بهش داده شد و بعداً اروپاييها ادعا كردن كه لقب ريچارد، از اول شيردل بود!!!!) پادشاه انگلستان ميشه و رهبري سپاهيان صليبي انگليس رو به عهده ميگيره. ولي از اونجايي كه فردريك بارباروسا، زيادي عجله داشت، سپاه 100.000 نفري خودش رو، پيش از آماده شدن سپاه فيليپ و ريچارد، به حركت درمياره!! از اونجايي كه زياده از حد به خودش مطمئن بود، ابلهانهترين راه ممكن رو پيش ميگيره. يعني به جاي اينكه از دريا، به سمت صور حركت كنن و نيروها رو اونجا با بقيه همراه كنه، ابلهانه مسير دور زدن اروپا رو در نظر ميگيره (يعني مسيري كه اولين بار، صليبيون طي كرده بودن!). او از شرق اروپا، به طرف بيزانس ميره و بعد از كلي قتل و غارت مسيحياي بيزانس و گرفتن باج و خراج و آذوقهي راه، از بيابانهاي اونجا راه ميافته! بيشتر سپاه بارباروسا، چه به دليل بيماري و بخصوص طاعون!!، چه به دليل قحطي و گرسنگي و تشنگي و چه به دليل كمينهاي متعدد تركهاي سلجوقي، نابود ميشن! نهايتاً هم كه بارباروسا به يه جاي خوش آب و هوا ميرسه و يه رودخانهي بزرگ رو ميبينه، جوگير ميشه و شيرجه ميزنه تو آب كه مثلاً آبتني كنه. ولي توي رودخانه غرق ميشه، اون هم به ابلهانهترين شكل ممكن!! (اين عبارت رو اكثر تاريخنويسها بيان كردن! بارباروسا مرد، به ابلهانهترين شكل ممكن!!). ولي قابل توجه دوست عزيزم، بايد عرض كنم كه سپاه بارباروسا، به عكا ميره و به فيليپ و ريچارد ميپيونده، نه اينكه وسط راه دوباره برگردن و بقيهشون هم بميرن :D :? !!! بارباروسا، خودش و با حماقت و خودخواهي آلمانياش، سپاهش رو از بدترين مسير هدايت كرد و به كشتن داد! اين هم فكر نكنم فقط امداد غيبي باشه!! بيشتر به بلاهت انساني شبيه هست! البته خدا، هميشه دشمنان اسلام رو از ابلهان قرار داده و اين قابل انكار نيست! پس شما درست ميفرمايين. اون هم به نوعي امداد غيبي بوده! و اما درمورد جزيه گرفتن! منظورتون رو نفهمديم. بايد صلاحالدين به هركدوم يه ساك پر از جنس و يه دست كت شلوار ميداد و آخر سر هم سوار هواپيماشون ميكرد و با سلام و صلوات برشون ميگردوند به كشورشون؟ تو ايالت شما، با اسير جنگي چيكار ميكنن؟ بهتره بدونين كه در اون زمان، صليبيها، اكثراً اسيرهاي مسلمون رو ميكشتن و يا با گرفتن بيگاري از اونها (و در بعضي مواقع هم با سپر قرار دادن اونها)، به نحو مفيدي ازشون استفاده ميكردن! ولي صلاحالدين هميشه با اسراء خوشرفتاري داشته و حتي وقتي كه پادشاه اورشليم رو اسير ميكنه، زندگي رو بهش ميبخشه (حال اينكه اگه شرايط برعكس بود، كاملاً مشخص بود كه گي دو لوزينان همچين كاري رو ميكرد!!!!!). جزيه گرفتن هم هيچ مشكلي نداره، كما اينكه خود پيامبر هم اين كار رو ميكرد! ولي اين نبود كه هركي پول نده رو بكشن :D !! ولي در مقابل، يه مثال ساده ميارم. ريچارد، پس از فتح عكا (بعد از نزديك به دو سال)، به صلاحالدين ميگه كه سههزار زن و بچه و مرد (معمولاً مردهاي عليل و يا پير، چرا كه همهي جوونها قتل عام شدن) رو با بارونها و شاهزادههاي صليبي به اسارت گرفته شده، معاوضه ميكنه (البته به همراه كلي سكه و طلاجات و البته صليب مقدس!). با وجود شرايط بسيار سنگين، صلاحالدين به خاطر نجات جان اون بدبختها، شرايط رو ميپذيره. ولي به دليل خودخواهي بيش از حد ريچارد و نپذيرفتن آزادي همزمان (به اين دليل كه احساس ميكرد صلاحالدين ميخواد نظرش رو تحميل كنه!!! اي خدا!! چقدر ملت ابلهان!!) همهي سههزار نفر رو جلوي چشمان صلاحالدين و لشكريانش، مثل گوسفند سر ميبره! اين هست عطوفت عزيزان متمدن ما! بد نيست تاريخ رو يكم صحيحتر مطالعه بفرمايين كه نشه اينهمه اشكال و ايراد از حرفهاي شما، دوست عزيز گرفت. راستي. اگه با اين حرفها و يا با سنديتش مشكل داشتين، ميتونين كتاب آلبر شاندور رو بخونين (ترجمه محمد قاضي). يا كتاب سه جلدي تاريخ جنگهاي صليبي و يا كتابهاي ديگهاي كه اگه دوست داشتين، بهتون معرفي ميكنم! به اشتراک گذاشتن این پست لینک به پست اشتراک در سایت های دیگر