master1986

جنگ نرم - ايران در فيلمهاي هاليوود

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

اقا معین ممنون بابت کمک
من فیلمش رو گرفتم فیلمش کیفیتش از عکس هاش بیشتر بود icon_cool
البته ببخشید همش شکار لحظه هست
[img]http://www.upsara.com/images/uei6guzw9a0mgfbq6jt.jpg[/img]
اینجا ارواح عمشون ارانی ها رو کشتن
[img]http://www.upsara.com/images/1glxd0orf5b6rk0y5xo.jpg[/img]
[img]http://www.upsara.com/images/i9i851b2al9hhw8bt6xt.jpg[/img]
[img]http://www.upsara.com/images/lpyslcowmtwyijmsvkx.jpg[/img]

حالا بیشتر هم میزارم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان کسی فیلم clash of titan را دیده ؟؟

جدیدترین ساخته ی هالیوود که در آن مجددا به ایران و اسلام توهین شده است

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
من دیدم کجاش به اسلام توهین شده بگو تا عکسشو بذارم icon_cool

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با سلام و تشكر از دوستان شركت كننده در بحث

[quote]دوستان کسی فیلم clash of titan را دیده ؟؟ [/quote]

احسان جان به فيلم خوبي اشاره كرديد- بنده اين فيلم رو 2010 ديده بودم . با تشكر از يادآوريتون.


[align=center][b][size=18]Clash of the Titans[/size]
[/align][/b][align=center][img]http://www.moviephotogallery.com/data/media/77/clash_of_the_titans_poster_23.jpg[/img][/align]

[align=center]
[color=red]Director:
Louis Leterrier
Writers:
Travis Beacham (screenplay), Phil Hay (screenplay), and 2 more credits »
Stars:
Sam Worthington, Liam Neeson and Ralph Fiennes[/color]
[/align]


[align=center][url=http://www.imdb.com/title/tt0800320/]اطلاعات بيشتر از سايت IMDB[/url]
[/align]

[color=blue]
اساسا اين فيلم با هدفگذاري عليه باورهاي ديني و اعتقادي مسلمانان ساخته شده است و در لايههاي مياني فيلم به تخريب مباني مهم ديني نظير زير سئوال بردن اعتقاد به منجي آخرالزمان و ترسيم چهرهاي پليد از وي و نيز ايرانستيزي را در خود نهفته دارد.[/color]

[color=red]خلاصه فيلم
[/color]
داستان فيلم در دوراني رقم ميخورد كه انسانها با خدايان زندگي ميكنند. خداياني كه در فيلم از آنها ياد ميشود فقط خدايان يونانياند و بس. اين فيلم از ميان سه خداي معروف يوناني «زئوس، پوزيدون و هادس» به دعواي قديمي ميان زئوس و هادس اشاره دارد. زئوس سر برادرانش را كلاه گذاشته و خدايي آسمان را از آنِ خود كرده و در اين ميان سهم هادس قعر زمين و جهنم است. هادس كه از اين تقسيمبندي ناراحت و عصبي است در پي راهي براي قدرت يافتن بر كائنات است. قهرمان فيلم پسر نامشروع زئوس (پرسيوس) ميباشد كه نيمي انسان و نيمي تايتان است. پرسيوس به جنگ هادس و كراكن كه مخلوق هادس است ميرود و با نجات بخشيدن به شاهزاده سرزمين المپيوس، نابود كردن كراكن و تبعيد هادس به اعماق زمين به كمك شمشير زئوس و شمشير غضب او كه در قالب رعد و برقي است خدايي، بقا و توانمندي زئوس را به او برميگرداند و به مردم هم شادماني و صلح را هديه ميدهد.

[color=red]روايت قصه فيلم
[/color]
مردمان بر عليه خدايان خود كه همه چيزشان را از آنان دارند به علت نامهرباني و غضب ايشان شوريدهاند. زئوس براي تنبيه مردم با همسر پادشاه آكريسيوس كه بر عليه او شورش و طغيان كرده بود همبستر ميشود. در اثر همين رابطه نامشروع فرزندي به دنيا ميآيد كه نام پرسيوس بر آن نهاده ميشود. پادشاه آكريسيوس همسر و پسري كه تازه متولد شده را به دريا ميافكند. سالها از اين ماجرا گذشته و پرسيوس كه حالا جواني برُمند است با خانوادهاي ماهيگير كه او را يافته و بزرگ كردهاند زندگي ميكند. سوار بر لنج كوچك هميشگي هستند كه به شهر آرگوس نزديك ميشوند. سربازان آرگوس مجسمه زئوس را تخريب ميكنند و در همين زمان هادس بعد از كشتن اين سربازان لنج ايشان را هم نابود و غرق ميكند. هادس به عرش نزد زئوس ميرود و از او اجازه ميگيرد تا مردم را به خاطر اين سركشي تنبيه كند. خداي آسمان (زئوس) كه آدميان را آفريده در فناناپذيري و قدرتمندي محتاج عبادت و نيايش ايشان است اما خداي سرزمين مردگان (هادس) كه در زير زمين است قدرت و بقايش را محتاج ترس مردم است. با اين طرفند هادس قدرت مييابد و با آزاد كردن كراكن قدرت بلامنازع خدايان ميگردد. پرسيوس كه از حادثه غرق شدن نجات يافته و به سرزمين المپيوس راه يافته به دستور پادشاه و به همراه تعدادي سرباز كاركشته به مصاف هادس ميشتابد. در ميان راه با آكريسيوس مواجه ميشوند كه اكنون آلت دست و ابزار هادس است. وقتي دست او را ميبرند عقربهاي مهيب و غولآسايي از قطرات خون او متولد ميشوند كه تنها به كمك اجنه رام ميشوند. جنها در فيلم با لباس باديهنشينان عرب بوده، به زبان عربي صحبت ميكنند و به عقربها دستور ميدهند: «اطيعوا الجن». همين اجنه در شفا بخشيدن به دست عقرب گزيده پرسيوس، همراهي تا باغ استيگا و پرسش از جادوگران، احضار كارون، گذر از سرزمين مردگان و رسيدن به معبد آتنا و كشتن مدوسا كمك كردند. البته آيو هم كه مانند پرسيوس يك نيمه خدا ولي مونث و هديهاي از جانب زئوس بود در اين مسير خيلي به پرسيوس ياري رساند.

از اينجا به بعد در فيلم نوبت تكتازي پرسيوس است. او كه سر مدوسا را به همراه دارد سوار بر اسب پرندهاي كه از جانب زئوس به سوي او آمده به نبرد «كراكن» رفته و با سنگ كردن او توسط چشمان مدوسا و تبعيد هادس به قعر زمين و دنياي مرگ به كمك شمشير جادويي زئوس و صاعقهاي كه از آسمان بر دل هادس وارد ميآيد پادشاهي زئوس را بر مردم دنيا تمديد ميكند و دنياي جديدي را كه آرزوي پدر انسانياش كه او را بزرگ كرده بود و تمامي انسانها داشتند را رقم ميزند.

[color=red]نقد و تحليل فيلم
[/color]
كارگردان فيلم «لوئيس لتريئر» است كه قبلا فيلمهاي اكشني مانند «ترانسپورتر 1 و 2» و قسمت دوم «هالك» را كارگرداني كرده و فردي با سابقه است. اين فيلم كه محصول 2010 بوده و بازيگري چهرههاي سرشناسي چون سام ورتينگتون (پرسيوس)، ليام نيسون (زئوس)، جما آرتتون (آيو) و... را شاهد است، از نظر تكنيكهاي ساخت، بهرهگيري از جلوههاي ويژه، بازيگري شخصيتهاي درجه اول فيلم، همخواني موسيقي با متن روايي فيلم و جزو فيلمهاي خوب و نسبتا قوي است. گرچه سهبعدي سازي و فروش فيلم با اين فرمت موفقيت چشمگيري نداشته. داستان فيلم به نوعي همان قصه موجود در اسطورههاي باستاني است و اين از امتياز بديع بودن داستان و ايده ميكاهد. هرچند سعي شده با درج برخي كاراكترها و پيچ و خم داستاني مانند پيدا شدن سر و كله اجنه بيابان آنهم درست در لحظه نااميدي از پيروزي و سكانس ملاقات با جادوگران كمي قالب شكني شود اما روح كلي حاكم بر فيلم همان فضاي حاكم بر اسطورههاي يوناني است.

با آنكه عوامل و تكنيكهاي ساخت، پيشينه شخصيتي هر يك از بازيگران منتخب در نقشهاي اصلي، قوت و ضعف داستان و فيلمنامه و ... در تحليل و نقد فيلم مهم هستند اما آنچه در شيوه تحليل و نقد محتوايي مهمتر از آن است روند داستان و مولفههاي خاص انتقال مفاهيم و الگوسازي است.

[color=red]تحليل محتوايي فيلم
[/color]
اين فيلم از نظر معناگرايي در راستاي فيلمهايي چون «لژيون» (Legion) و «گابريل» (Gabriel) است. در هر سه اين فيلمها به نوعي جبههگيري و صفآرايي بشر را در برابر خدا و موجودي به نام خالق بشر و عالم بشريت شاهديم. گرچه محتواي هيچيك از اين سه يكي نيست اما همه در يك راستا بوده و به نوعي حلقههاي يك زنجيراند.
مسيري كه در «گابريل» با توهين به فرشتگان مقرب خدا و اعلام جنگ فرشتگان با خدا آغاز شد، در «لژيون» به اوج خود ميرسد و مايكل يا همان ميكائيل كه در فيلم گابريل جاي شيطان را گرفته بود و فساد و پليدي از جانب او بود در فيلم لژيون در برابر صف فرشتگان نازل كننده عذاب و برپا كنندگان رستاخيز ميايستد تا از تولد كودك نامشروع يك پيشخدمت ساده به نام چارلي كه به همراه جمعي در يك فروشگاه ميان راه به نام آبشار بهشت گير افتادهاند حمايت كند و نسل بشر را از خطر انقراض و آغاز رستاخيز كه شروع حكومت و ابتداي سلطنت خداست بگيرد.
در اين فيلم ديگر اثري از خداي واحد و فرشتگان نيست. خداي واحد در فيلم جاي خود را به خدايان خُرد و ستيزهجويي داده كه براي به دستگيري قدرت مطلق و خدايي كائنات هر لحظه در نبرد و كشتار مردمان بسر ميبرند.

[color=red]باستانگرايي از نوع يونانزدگي
[/color]
آنچه از اول تا آخر فيلم به صورت متوالي در برابر ديدگان تماشاچي تكرار ميشود اسطورههاي باستاني و شركآميز يونان است كه بزرگترين و برترين اين اسطورهها خداي خلقت است كه به خداي آسمان شهرت دارد. در اين فيلم زئوس كه پدرش را اخته كرده و خود را خداي خدايان ناميده خدايگان عدل و داد معرفي ميكند كه تنها به دليل ناسپاسي بندگان اجازه مجازات به برادرش هادس ميدهد تا با اين مجازات بندگان به شأنيت و جايگان خود پي ببرند و در مقابل خدايان صفآرايي نكنند.
البته فيلم در جاي ديگر به جفاي اين خداوندگار و همخوابگي او با همسر آكريسيوس براي درس عبرت كردن قيام او براي تمام آدميان عليه خداوندي خويش اشاره دارد. اما فضاي كلي فيلم به گونهاي است كه تا آخر فيلم به خوبيهاي فراوان زئوس و علاقه بيحد و حصر او به نسل بشر اشاره دارد تا آنجا كه نگرفتن جان آكريسيوس و تنها بسندهكردن به آن عمل نامشروع و غير انساني را هم به پاي اين دادگري وي و بشر دوستياش مينويسد.
تقريبا اسطورهاي نيست كه در فيلم به آن اشاره شده باشد و ربطي به يونان باستان نداشته باشد. گرچه همين اسطورهها را در ميان اقوام و ملل ديگر چون روميان هم ميتوان يافت اما آنچه از سير تطور اسطورهها برميآيد همين اسطورههاي يوناني هستند كه نام عوض كرده و با هويتي جديد به ملتهاي بعد از خود و تمدنهاي همسايه چون رُم راه يافتهاند.

[color=red]ريشه اومانيسم (برتری حق بشر بر حق خدا) در يونان باستان
[/color]
بيش از آنكه تقدم تمدن يونان بر رم و ساير تمدنهاي بعد از يونان مهم باشد شكل و شمايل اسطورههاي يوناني و خدايان ايشان مهم است. با كمي مطالعه در فرهنگ اديان باستاني ميتوان به راحتي دريافت بيشتر اسطورهها و الهههاي آنها چهره و پيكري غير انساني دارند و بيشتر شبيه مظاهر طبيعت، حيوانات و تركيبي از برخي از اينها هستند. در اين ميان آنچه خيلي برجسته مينمايد شكل و شمايل انساني خدايان باستاني يونان است. در واقع ميتوان گفت بشرگرايي افراطي و تقدس بخشي به انسان و بالا بردن او تا حد خدايي تنها در يك تمدن بسيار برجسته است و اين تمدن همان يونان باستان است. اين فيلم هم به همين مساله به خوبي اشاره دارد و انسان معيار فيلم كه با كاراكتر شخصيتي پرسيوس شناخته ميشود نيمي خدا و نيمي انسان است و از همين رو است كه خدايي در خون او بوده و قادر به انجام كارهايي است كه از عهده ديگران ساخته نيست.

[color=red]نسل ويژه؛ فرزندان خدا
[/color]
اين فيلم هم مانند قريب به اتفاق فيلمهاي منجي گرايانه هاليوود عناصر ويژهاي را براي منجي خود قائل است كه ديگر كاراكترهاي فيلم از داشتن آن عاجزند و اين همان نقطه افتراق قهرمان داستان از شخصيتهاي جنبي قصه است هرچند حضوري بسيار پررنگ در فيلم داشته باشند.
نسل قهرمانان هاليوود كه گاه با نشان خون اصيل در برابر مغولها يا همان افراد بياستعداد و عادي جامعه در فيلمهايي چون «هري پاتر» به چشم ميخورند، شبيه اين نشانها را در كارتون و فيلم «شگفتانگيزان» و «چهار شگفتانگيز» نيز به وضوح ميتوان يافت. در برخي فيلمهاي ديگر داشتن قدرت جادو و تسلط بر محيط پيرامون نشان ويژه و اختصاصي شخصيت اصلي فيلم است كه نمونه اينها را در «جمجمههاي دوست داشتني» و «شاگرد جادوگر» ميبينيم.
در اين فيلم شاخصه بارزي كه پرسيوس به عنوان قهرمان قصه دارد و ديگران از داشتن آن عاجزند صفت فرزند خدايگان بودن و ويژگي نيمه خدايي وي است. همين خصيصه او را تا آنجا پيش ميبرد كه بر همه مسائل و مصائب پيروز ميشود و خداي سرزمين مردگان را به كمك شمشير زئوس به قعر جهنم ميفرستد و آسايش و شادي را براي مردمان هديه ميآورد.
نكته قابل ذكر اينجاست كه تنها او نيست كه از اين موهبت بهرهمند است. «آيو» كه از جانب زئوس نگهبان او در آخر سر هم همسري است كه زئوس براي او هديه كرده نيز داراي اين ويژگي است و اين دو كه به نوعي شخصيت مثبت و مهم داستان هستند از يك ويژگي مشترك بهره دارند.

[color=red]الهيات مشركانه يوناني به جاي توحيد
[/color]
در افسانهها و اسطورههاي يونان آنچه در ابتداي خلقت موجود بود و از آن ساير مخلوقات بوجود آمد خدايان قدرتمند و جاهطلبي بودند كه كار هميشگيشان دسيسه و نيرنگ براي به دست آوردن قدرت خدايي عالم بود. اين خدايان براي آنكه نزاع كمتري با هم داشته باشند قدرت را ميان خود تقسيم كرده بودند اما باز هم زيادهخواهي و شهوتراني آنان را به سوي توسعه قلمرو خويش و تعدي به قلمرو خدايان ديگر كه رقباي او بودند ميشد. آنچه از اول تا آخر فيلم بيش از هر چيز ديگر بيننده با آن روبرو است همان داستان دسيسه خدايان براي به دست آوردن قلمرو و رعاياي خدايگان رقيب است.
در الهيات اسطورهاي يونان هر خدايگاني قدرت، قلمرو، رعايا و قانون ويژهاي براي خود دارد. در اين باور برخي بلايا با دعواي ميان خداوندان توجيه ميشود درست همان چيزي كه در فيلم هم القا ميشود مانند رها شدن كراكن توسط هادس به بهانه تاديب مردم اما در واقع براي به دست گرفتن ملك و ملكوت از دست زئوس.

[color=red]منجي زنازاده
[/color]
آنچه در بسياري از فيلمهاي مهم، استراتژيك و آخرالزماني هاليوود به ويژه در سالهاي اخير بيش از پيش به چشم ميخورد معرفي موعود و منجي به عنوان يك فرد عادي و حتي انساني پست و پست فطرت از درون جوامع غربي است كه تنها ويژگي او تهور و نترسي، باور به توانستن، ايمان به قدرت درون كشف آن توسط ورزشها و آئينهاي ورزشي - عرفاني شرق و ... است. گاه هاليوود پستي را به نهايت ميرساند و شخصيت منجي آخرالزمان را فردي معرفي ميكند كه نه تنها از افراد جامعه از نظر ويژگيهاي اخلاقي و انساني بالاتر نيست بلكه حتي در نهايت ذلت و خواري است و حتي ريشه و عامل تولد او هم مطابق هيچ دين و آئيني صحيح، قانوني و شرعي نيست.
«پرسيوس» كه منجي فيلم و موجودي نيمهخداست نه تنها به خاطر نسبتي كه با خداي آسمان دارد معنوي و روحاني نيست بلكه فيلم تعمد دارد تا او را فردي خشك، خشن و بيروح معرفي كند كه از رابطه نامشروع زئوس با همسر يكي از پادشاهان زميني متولد شده بود. اين اولين فيلمي نيست كه در آن تصريح به زنازادگي منجي ميشود و يقينا آخرين آن هم نخواهد بود. از جمله فيلمهايي كه در آن منجي از راه نامشروع متولد ميشود ميتوان به فيلم «لژيون»،«2012» (Doomsday) و ... اشاره كرد. شايد علتي را بتوان براي اين كار يافت و آن اين كه هاليوود با مخاطباني در ارتباط است كه به آئين مسيح معتقداند و عيسي ابن مريم (ع) را مسيحاي موعود و منجي آخرالزمان ميدانند كه قرار است از آسمان باز ميگردد، اما همين مسيحا در نگاه يهوديان لجوج جز دجالي بيش نبود كه خود را مسيحا ناميد. آنان كه تحمل وي و آئينش را نداشتند انگ رابطه نامشروع به مادر او زدند و فرزندش را كه معجزه خدا و پيامبري اولوالعزم بود كودكي نامشروع خواندند. اين مساله در بسياري از فيلمها به صورت نامحسوس و غير مستقيم و گاه به صورت مستقيم و در قالبي هتاكانه مانند فيلم آخرين وسوسه مسيح ساخته مارتين اسكورسيزي تكرار ميشود و به مسيحيان جهان و به ويژه ايالات متحده كنايه زده ميشود كه منجياي كه شما از آن دم ميزنيد فردي است كه از راه رابطه نامشروع پا به اين دنيا نهاده است.
اين فيلم در اين نوع از توهين به حضرت مسيح گوي سبقت را از فيلمهاي مشابه برده زيرا در اين فيلم تصريح به همخوابگي خداوندگار با زني از انسانها و تولدي كودكي كه منجي است و با آنكه از خواندن و دعا از درگاه خداي پدر بيزار است اما در نهايت ملك او را از دست خداوندگار شيطاني و پستي چون هادس نجات ميبخشد و در سكانس پاياني فيلم زئوس به او ميگويد گرچه تو خدايي را نپذيرفتي و ميخواهي در قالب انسان زندگي كني اما مردمان به خاطر فداكاري و ايثار تو و اينكه ايشان را از دست موجودي پليد مانند هادس نجات بخشيدي خواهند پرستيد. اينها كه كنار يكديگر قرار ميگيرند يادآور مولفههاي مسيحي ميشوند كه صهيونيزم تلاش دارد وي را دجال معرفي كند.

[color=red]ايران ستيزي
[/color]
چهل دقيقه از ابتداي فيلم ميگذرد. پرسيوس و دوستانش در تعقيب آكريسيوس هستند كه اكنون آلت دست و ابزاري براي پيش برد اهداف هادس شده است. از دل كوه و دشت به ورودي دروازه اديان ميرسند بعد ستونهاي به جا مانده از تخت جمشيد را ميبينند. وقتي كمي جلوتر ميروند نشان «پرسپوليس» يا همان اسب دو سر كه بايد روي سر ستون باشد روي زمين افتاده. صحنه، نشانهها و نمادها به گونهاي است كه بيانگر سرزمين ايران است.
عقربهاي غولآسايي هم كه از خون ريخته شده آكريسيوس روي زمين بوجود آمدهاند شايد اشاره به اسطورههاي ايراني باشد. مطابق اين افسانهها وقتي اهريمن در كالبد جوان ظاهر ميشد لباسي بر تن داشت كه پر از عقرب بود. اين كه عقرب از دل خاك ايران ميجوشد شايد كنايه از اهريمنيبودن ايران از نگاه هاليوود باشد.
البته اين نكته فراتر از احتمال است و فيلمهاي بسياري كه بر ضد ايران در هاليوود ساخته ميشود نشان عداوت و كينه سرشار و هميشگي سردمداران اين شهركهاي صهيونيستي با ايران اسلامي است. نمونه اين دشمنيها را در فيلمهايي مانند «بدون دخترم هرگز!»، «سنگسار ثريا»، «كشتيگير» و ... به وضوح ميتوان يافت.

[color=red]شيعه ستيزي[/color]

از موارد ديگري كه در اين فيلم برعليه اديان موضوع گرفته شده جايي است كه پرسيوس از معبد آتنا و از نزد مدوسا زنده باز ميگردد دوباره با آكريسيوس كه توانسته بود از دست او بگريزد روبرو ميشود. قبل از اينكه پرسيوس بتواند كاري كند آكريسيوس شمشير دو سري را كه در دست دارد در قلب آيو فرو ميكند. با همين شمشير دو سر شمشير پرسيوس را از وسط دو نيم ميكند.
استفاده از شمشير دو سر در هيچ يك از فيلمهاي هاليوودي رايج نيست. تنها در يك فيلم هاليوودي كه كارگردان آن يك مسلمان سني مذهب به نام مصطفي عقاد است اين شمشير به خدمت گرفته شده و آن هم براي نشان دادن و به تصوير كشيدن شخصيت امير مومنان (ع). در فيلم «محمد رسول الله» هيچ تصويري از امير مومنان نشان داده نميشود و حتي بسياري از مناصب امير مومنان به زيد پسر خوانده رسول خدا داده شده است. اما در جنگ احد وقتي ميخواهد رشادت حضرت امير را به تصوير بكشد از مولاي متقيان تنها به نشان دادن شمشيري دو سر بسنده ميكند. اين شمشير كه بيانگر ذوالفقار است به جاي داشتن دو دو لبه تيز كه در واقع اينگونه بوده به شكل تحريفي نشان داده شده و دو سر جدا از هم دارد.
گرچه در واقع ذوالفقار به اين شكلي كه هاليوود ترسيم كرده نيست اما وقتي تنها شكل عرضه شده است اين شمشير نشانگر فردي است كه آن را در دست دارد و گنجاندن چنين شمشيري در فيلم نبرد تايتانها آنهم بعد از تخريب چهره ايران و ايران ستيزي چيزي جز اسلام ستيزي یزی آن هم با ایران شیعی که به امام علی اعتقاد دارد، مقصود دیگری نیست.

[color=red]جن يا عرب
[/color]
در سكانس تخت جمشيد وقتي چند عقرب جديد به سوي پرسيوس و ياران خستهاش ميآيند موجوداتي عجيب و غريب به كمك اين گروه باصطلاح پهلوان ميشتابند كه از آنان با عنوان ديجن «Dijnn» يا قاتلين بيابان ياد ميشود.
جدا از كمكي كه به پرسيوس و دوستانش در انجام ماموريتشان ميكنند و در همين راستا سركرده اجنه در معبد آتنا جان خويش را فداي آرمان پرسيوس ميكند، و از اسلام چيزي جز لباس و شترش را ندارد اما فرهنگ و باورش هماني است كه غرب در پي آن است. حتي در اين راه ميميرد تا فرد برگزيده بشر غربی به آرمان خويش برسد.

[color=red]جمعبندي[/color]

بنابر گزارش پايگاه اطلاعرساني امپاير آنلاين، عنوان قسمت دوم فيلم سينمايي نبرد تايتانها، «خشم تايتانها» يا «Wrath of the Titans» است و اين فيلم اكشن فانتزي در بهار سال 2012 ميلادي بر روي پرده سينماهاي سراسر جهان خواهد رفت. اين خبر و انتشار نسل سوم بازي خداي جنگ (GOD OF WAR) آن هم تقريبا همزمان با انتشار فيلم، نشان دهنده ادامهدار بودن اين پروژه و اهميت اين موضوع از سوي سازندگان هاليوودي آن است. فيلم نبرد تايتانها در راستاي جا انداختن فرهنگ و باور به خدايان فيلمي انحصاري نيست. مشابه اين روند را به شكلي آرامتر و غير محسوستر در فيلم «The Chronicles of Riddick» شاهديم.
حركتي كه غرب امروز در ميان راه آن است، مبارزه با اديان توحيدي، مفهومي به نام خدا، مقدسات، فرشتگان، مفهوم نبوت و انبيا و هرچه كه قداستي بالادستي و فرابشري را به انسان معرفي كند. اين مبارزه كه قديميترين دعواي بشري است و همگان آن را با دعواي خير و شر و حق و باطل ميشناسند امروز با جديدترين ابزار و با كمك تاثيرگذارترين رسانهها و با قدرتي وصفناپذير به حركت خود ادامه ميدهد.




[url=http://www.worldwar2.ir/forum/showthread.php?1216-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-Clash-Of-The-Titans]منبع[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ممنون از همه دوستان - یکی لطف کنه چند تصویر با کیفیت از سربازهای تاسیسات هسته ای بزاره ! تصاویر مات نباشه فقط تا روش تحلیل کنیم .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
برادر شما فیلمش رو دیدی؟
فقط 20 ثانیه از تاسیسات هستی ایران تو فیلم هست icon_cool

اینم عرب ها در فیلم تیتان
[URL=http://www.upsara.com/viewer.php?file=701kahpnm4bkfg4ek4yu.jpg][img]http://www.upsara.com/images/701kahpnm4bkfg4ek4yu_thumb.jpg[/img][/URL]
سوار عقرب
[URL=http://www.upsara.com/viewer.php?file=d3q9ougv984fqa216ec3.jpg][img]http://www.upsara.com/images/d3q9ougv984fqa216ec3_thumb.jpg[/img][/URL]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center][img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/d/d5/Persepolis.jpg[/img]

Directors:
Vincent Paronnaud, Marjane Satrapi
Writers:
Marjane Satrapi (comic), Vincent Paronnaud (scenario)
Stars:
Chiara Mastroianni, Catherine Deneuve and Gena Rowlands

پرسپولیس نام فیلمی انیمیشن، محصول سال ۲۰۰۷ کشور فرانسه، به کارگردانی مرجان ساتراپی و ونسان پارونو است که بر اساس داستان مصور پرسپولیس ساخته شده است. این فیلم جایزه هیات داوران جشنواره بین‌المللی فیلم کن در سال ۲۰۰۷ میلادی را به خود اختصاص داد.

پرسپولیس به خاطرات مرجان ساتراپی در ایران تا قبل از اینکه به کشور فرانسه مهاجرت کند مربوط می‌شود.
[/align]
[b]اعتراضات نهادهای رسمی ایران[/b]

معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طی نامه‌ای به رایزن فرهنگی دولت فرانسه در ایران، اعتراض رسمی جمهوری اسلامی ایران را به نمایش فیلم پرسپولیس در جشنواره فیلم کن اعلام کرد. گفتنی است که مسئول بنیاد سینمایی فارابی که مسئولیت حمایت از سینمای ایران را عهده دارد، فیلم پرسپولیس را فیلمی «ضدایرانی» خواند.

دلیل «ضدایرانی» خوانده شدن فیلم پرسپولیس توسط نهادهای رسمی نظام جمهوری اسلامی ایران، این است که به باور ایشان، فیلم در قالب سیاه و سفید سعی کرده تا واقعه انقلاب ۵۷ را رویدادی تلخ و سیاه در تاریخ معاصر ایران معرفی کند که بر اثر آن، مردم ایران به مردمی افسرده، دل شکسته و چند شخصیتی تبدیل شده و زنان ایرانی نیز مجبور به قبول پوشش «حجاب اجباری» شدند.

مرجان ساتراپی با رد ادعای «ضدایرانی» بودن فیلم، پرسپولیس را فیلمی كاملا بیطرفانه خواند. و در مراسم اهدای جوایز جشنواره کن، جایزه خود را به «مردم ایران» تقدیم کرد.

[b]نقد و بررسی انیمیشن پرسپولیس
[/b]
ساتراپی با کمک «وينسنت پارونو» و نود نفر همکار فنی ، کتاب پرسپوليس را به صورت انيميشن در آورد که در آن کاترين دونوو ، دانيل داريو و چيارا ماسترويانی و سيمون آبکاريان به جای شخصيت های فيلم حرف می زنند.

آنچه با عنوان «پرسپوليس» در سينماهای غرب به اکران در آمد ، در واقع مجملی بود از کتاب چهار جلدی پرسپوليس.

موضوعی که در مورد اين فيلم با قاطعطت تمام می توان گفت ، سياسی بودن فطلم و سياه نمايی جامعه ايرانی به گونه ای کاملا تکنيکی و حرفه ای است . اگر چه خانم ساتراپی در مصاحبه های متعدد خويش بر غير سياسی بودن فيلم تاکيد دارد ليکن نماهای ايدئولوژيک و واقعيت موجود در فيلم ، مسئله ديگری را بيان می کند. اشاره به برخی از صحنه ها و ديالوگ های فيلم اين نظر را تاييد می کند که پرسپوليس در صدد القا وجود خفقان و نوميدی در جامعه ايرانی بعد از انقلاب است.

در قسمتی از فيلم ، مرجان کوچک شعارهايی مثل «شهدا در قلب ما هستند » و يا «حجاب ، آزادی زن است» را به باد مسخره می گيرد.

پرسپوليس از سال های دفاع مقدس به عنوان حادثه ای که صرفا در آن کشتار و بدبختی بوده و به دليل فروش سلاح های امريکابه طرفين درگيری به وقوع پيوسته ياد می کند و اشاره ای به آغازگر جنگ و اهداف استکباری آن و تجاوز به خاک ايران نمی کند . از طرفی در صحنه ای که در مورد کشته شدن رزمندگان در جبهه ها صحبت می شود در تصويرعده ای در حال فرار و گريختن نشان داده می شود که توسط دشمن کشته می شوند.از سويی ديگر در اين اوضاع مرجان به عنوان نمونه ای از جوانان ايرانی در حال جستجو برای خريد آهنگ های مايکل جکسون و Iron Madon است.و تنها طبقه خاصی از مردم مثل پسر خدمتکار قصد شرکت در جنگ را دارند که او هم به وسيله تو صيه های پدر و مادر مرجان منصرف می شود.

پرسپوليس عليه حجاب و نمادها و هنجارهای ارزشی است و با ردی از «جوهر سياه» زندگی مرجان را از کودکی روايت می کند که در خانواده ای کمونيست بزرگ می شود. پدربزرگ در زندان شاه و عمويش در زندان انقلاب کشته می شوند.

مرجان کوچک تا جايی دلبسته کمونيسم است که در روياهای کودکانه خويش ، خدا را به شکل «مارکس» می بيند و با وی حرف می زند و البته بعد ها با اينکه آرزوی پيامبر شدن دارد با خدا قهر می کند و نمی خواهد ديگر اورا ببيند.

در بخشی از فيلم ، عموی مرجان به افق دوردستِ بعد از دريای خروشان(رودخانه ارس) می نگرد که کاخ کرملين با آرم داس و چکش بر بلندای آن هويدا می شود و چنين القا می کند که کمونيسم مامن و پناهگاه انسان آشوب زده و مضطرب است.

عموی مرجان در بخش ديگری از فيلم رای قاطع مردم به جمهوری اسلامی ايران را چنين توصيف می کند:«طبيعی است ، چراکه نصف مردم بی سواد هستند ... هر انقلابی دوره گذار دارد و دوره گذار اين انقلاب ، جمهوری اسلامی است.»

وقتی عموی مرجان درباره کمونيسم حرف می زند ، او با غرور تمام می گويد :«عمو، من هرگز تو را فراموش نخواهم کرد» و عمو نيز در پاسخ به اين ابراز احساسات ، مجسمه پرنده ای که با خرده های نان در زندان ساخته است ، به وی هديه می دهد.

در سرتاسر فيلم ، شادی و نشاط مردم را به شرکت در پارتی ، رقص و پايکوبی و شراب سيگار منحصر می کند که آن هم از طرف حکومت سرکوب می شود

در بخشی از فيلم نشان می دهد که مرجان با مادربزرگش برای ديدن فيلم گودزيلا به سينما رفته اند و بعد از اتمام فيلم مادربزرگ و مرجان در حالی که هوا سرد و برفی است ، عازم خانه اند و برف روی صندوق کميته امداد نشسته است.گويا فيلم در صددالقا ترس ، سرما و عدم کمک به مستضعفان است .

در جای جای فيلم به موضوع حجاب اشاره می شود و با عنوان نماد محدوديت و عدم آزادی از آن ياد می کند . اولين صحنه ای که در فيلم می بينيم تصوير مرجان است که در فرودگاه با روسری جلوی گيت بازرسی ايستاده است و به محض اينکه وارد خاک فرانسه می شود از دست آن راحت می شود و مشغول سيگار کشيدن می گردد.همچنين در برخی صحنه ها مثل کلاس نقاشی حجاب را به باد تمسخر می گيرد .در اين فيلم زنانی که از حجاب استفاده می کنند کسانی هستند که به دليل بی سوادی و جبر سنت به آن پايبندند مثل خدمتکار خانه ، يا اينکه معلمان در کلاس درس هستند و يا زنان خشمگينی که با هتاکی به حجاب ديگران تذکر می دهند که ياد آور صحنه مشابهی در فيلم «بدون دخترم هرگز» می باشد .

از ديگر موضوعات مرتبط شرايط ارتباط دختران و پسران جوان به ويژه دختران است و به دنبال همين موضوع مرجان به ازدواجی عجولانه دست می زند که نهايتا منجر به طلاق می شود.

البته مرجان در دبيرستانی که زير نظر کليسا در وين اداره می شود هم دوام نمی آورد و تغيير مکان می دهد.

همانطور که قبلا ذکر شد مرجان دوران نوجوانی و بلوغ را در اروپا می گذراند و تجربيات متفاوتی در ارتباط با همکلاسی ها و دوستان خود کسب می کند در محافلی حضور پيدا می کند که برای او تازگی دارد مثل شرکت در کنسرت های موسيقی خاص و مجالس و محافلی که گاه از ايرانی بودن خود فرار کرده و خود را يک فرانسوی معرفی می کند. تجربيات عشقی او نيز يکی پس از ديگری با شکست مواجه می شود و يس از يک دوره سخت بيماری با اين شرط به خانه باز می گردد که کسی از او سوالی پيرامون آنچه بر او گذشته نپرسد.

در قسمتی از فيلم دعوای مردم بر سر خريد کالا به تصوير کشيده است .مغازه ها خالی از مايحتاج مردم است و مردم برای خريد خورد و خوراک خود نيز در تنگنا هستند دقايقی بعد از اين با ورود مرجان به اروپا شاهد فروشگاه های بزرگی هستيم که شخصيت اصلی داستان از ديدن آن ها چنان به هيجان آمده که به عنوان تفريح هر روز به آن سر می زند.

سراسر فيلم به جز صحنه هايی که به مهاجرت دائمی مرجان به فرانسه اشاره دارد و رنگی است شاهد يک فيلم سياه و سفيد هستيم که به مدد اين روش بيننده بيش از پيش تحت تاثير پيام های اقناعی آن قرار می گيرد.

نتيجه آنکه پرسپوليس فضايی سرد ، بی روح ، افسرده و خفقان آلود در جامعه ايران ِ بعد از انقلاب را ترسيم می کند .فضايی که در آن مردم اسير دست نيروهای حزب اللهی (مردان ريش دار و زنان چادری ) هستند که با خشونت و هتاکی تمام بر آنها مسلط هستند و اين آن تصويری است که غرب غوغاسالار می خواهد از ايران در ذهن مخاطبش بسازد و چه بهتر که سازنده اين اثر خود ايرانی باشد تا واقعيتی مستند به نظر برسد.

باری ، پرسپوليس به پاس القا جامعه ای سياه و ياس آلود از ايران توانسته است برنده جايزه سی و سومين دوره سزار فرانسه ، شصتمين دوره کن ، چهارمين دوره فستيوال فيلم زنان لندن Birds Eye View و جشنواره های سائوپائولو و ونکوور شود. در ضمن پرسپوليس نامزد دريافت جايزه هشتادمين دوره اسکار در 2008 و نامزد بهترين فيلم خارجی گلدن کلوپ 2007 شد.

[img]http://www.jazire.ir/pic/870203012.jpg[/img]
[img]http://www.jazire.ir/pic/870203012.jpg[/img]
کشته شدن جوانان در طول جنگ (از این توهین نمیشه گذشت،هرگز) icon_cool

[img]http://www.jazire.ir/pic/87020304.jpg[/img]
توهین و تحقیر برای حجاب اجباری

[img]http://www.jazire.ir/pic/87020302.jpg[/img]
دستگیری مخالفان پس از انقلاب

برای دیدن عکسهای بیشتر با توضیحات به منبع مراجعه کنید.
http://www.m-ghorbani.blogfa.com/post-97.aspx


با توهینی که به شهدا کرد، خدایا تو خودت شاهد باش...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[color=green][b]با تشكر از مشاركت سازنده دوستان.
[/color][/b]
=======================================================================================
[align=center][img]http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/06/22/1100695_PhotoA.jpg[/img]
[/align]

[color=blue][align=center][b]ایزدی:واهمه آمریکا از مقاومت32ساله ایران در ایرانیوم به تصویر کشیده شده است
یک کارشناس مسائل بین‌الملل معتقد است که واهمه آمریکا از مقاومت 32 ساله ایران در مستند ضدایرانی ایرانیوم به تصویر کشیده شده است.[/b]
[/align][/color]


«ایرانیوم» نام مستندی ۶۰ دقیقه‌ای است که حدود 7 ماه پیش توسط «رافائل شور» اکران شد.

شور یک خاخام و کارگردان کانادایی- اسرائیلی است که ایرانیوم را در مورد برنامه اتمی ایران ساخته است و مجموعه‌ای از مصاحبه‌ با سیاستمداران گوناگون و افرادی است که برنامه اتمی ایران را یک تهدید برای غرب می‌دانند و بر این باورند که ایران به دنبال تولید سلاح اتمی است.شور بنیانگذار سازمان کلاریون است که پایگاه اینترنتی هافینگتون پست در گزارشی به معرفی آن پرداخته و عنوان می‌کند: صندوق کلاریون یک سازمان غیر انتفاعی تقریباً وابسته به احزاب راست اسرائیل و آمریکا است که فیلم‌های مستند جنجالی در مورد تهدید اسلام تولید و توزیع می‌کند و آمریکایی‌ها را وادار به آماده باش درباره تهدید اسلام افراطی می‌کند.این سومین فیلم محصول صندوق کلاریون است و دومین فیلم گذشته این شرکت یعنی «وسواس» و «جهاد مقدس» نیز با مضامین ضد اسلامی و در راستای ایران هراسی ساخته شده‌اند.برای آشنایی بیشتر با اهداف این فیلم دو تن از کارشناسان رسانه‌ای و متخصصان امور بین‌الملل فواد ایزدی و نادر طالب زاده به ارائه تحلیل خود در این باره پرداخته‌اند.در بخش اول تحلیل فؤاد ایزدی کارشناس روابط بین‌الملل در این خصوص از نظر خوانندگان می‌گذرد.

* * *

فؤاد ایزدی
مستند ایرانیوم توسط شرکت کلاریون ساخته شده که این شرکت در سال 2006 توسط یک خاخام اسرائیلی به نام شور تاسیس شد.
این سومین مستند این شرکت است و کلاریون در سال 2008 نیز مستند «وسواس» را ساخت که 70 میلیون نسخه از دی وی دی این فیلم همراه روزنامه‌های یکشنبه در سطح وسیعی در آمریکا پخش شد.

[color=red]*«جهاد سوم» پروژه‌ای تبلیغاتی برای حمله به ایران
[/color]
مستند دیگر این شرکت جهاد مقدس بود که آن نیز یک فیلم ضد اسلامی و با هدف ایران هراسی و اسلام هراسی بود و در پی آماده سازی افکار عمومی آمریکا برای حمله نظامی به ایران بود، چرا که جناح‌های نومحافظه کار در آمریکا چند سالی است که پیگر حمله نظامی به ایران هستند و این یک پروژه تبلیغاتی بود برای اینکه اکثریت مردم آمریکا را در این حوزه همراه خود کنند که تحولات خاورمیانه برنامه‌های آنها را به هم زد.

[color=red]*نگاه‌های ضداسلامی که برگرفته از مکتب لوئیس است
[/color]
برنارد لوئیس که در انگیس متولد شده سال‌ها در آمریکا زندگی می‌کند و مشاور بوش در حمله به عراق و در واقع تئوریسن جناح نو محافظه‌کار و پدر خوانده آنهاست، وی یک صهیونیست است. لوئیس در زمان جنگ جهانی دوم در ارتش انگلیس خدمت کرد و هنوز هم آن روحیه جنایتکار دولت انگلیس در وی مشهود است و در واقع یک نفرت خاصی در مورد مسلمانان و به ویژه ایرانی‌ها دارد. وی اسلام شناسی است که به شدت با اسلام مخالف است. قشر عظیمی از نخبگان سیاست خارجی آمریکا که نگاه ضد اسلامی دارند درس خوانده مکتب لوئیس هستند. این فیلم در پی جا انداختن این مطلب است که اگر ایران و آمریکا مشکل دارند به دلیل سیاست‌های آمریکا در ایران از جمله کودتا و حمایت از جریان‌های معاند در ایران نبوده بلکه ایرانی‌ها با فرهنگ و دین آمریکا مشکل دارند. در حالی که مشکل اصلی ما با غرب اخلاق آنها نیست بلکه سیاست‌های آنها علیه کشورمان است که سال‌های طولانی ادامه دارد.

[color=red]*دوگانگی در رفتار آمریکایی‌ها
[/color]
مواضع و عملکرد مقامات آمریکایی دوگانه است یعنی آنها در سخنان خود مدیریت جهانی را مطرح می‌کنند اما اگر کشوری مثل ایران با رهبری مثل امام (ره) درباره رسالت جهانی اسلام سخن بگوید آن را یک نوع تهدید علیه خود قلمداد می‌کنند. برخورد آنها بسیار مضحک است که بمب‌گذاری در مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت از نمونه‌های آن است. آمریکایی‌ها در لبنان حضور نظامی داشتند و به طرف مقابل خود با استفاده از هواپیما به هلیکوپتر و تانک حمله می‌کردند اما همین که طرف مقابل از خود دفاع کرده و به متجاوزان آمریکایی حمله کند به او لقب تروریست می‌دهند که این موضوع در هیچ کجای دنیا تروریسم نامیده نمی‌شود. این دوگانگی در رفتار آمریکایی‌ها کاملا مشهود است، افرادی هم در موضوع اسلام هراسی و ایران هراسی حضور دارند که از دو طرف دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان هستند.ما دو گفتمان اصلی را در خاورمیانه و دنیا داریم که گفتمان اول گفتمان آزادی است که مقامات آمریکایی به کار می‌برند منظور آنها از آزادی غالبا فساد انگیز است که شامل بی بند و باری می‌شود منظور آنها آزادی سیاسی نیست چرا که سال‌های سال از مبارک، بن علی و سایر دیکتاتورهای منطقه‌ای حمایت می‌کردند و این حکومت‌ها بدون حمایت آمریکای نمی‌توانستند دوام آوردند. صاحب گفتمان دوم جمهوری اسلامی است که موضوع استقلال را مطرح می‌کند که کشورها باید مستقل باشند و آزادی آنها باید سیاسی باشد که در آن دولت‌ها استقلال داشته باشند و مردم، دولت‌های دلخواه خود را انتخاب کنند بنابراین انتخاب جوانان کشورهای عرب بسیار واضح است.

[color=red]* گفتمان ایران در جهان عرب پیشرو است
[/color]
در جهان عرب به این نکته رسیده‌ایم که آنها گفتمان دوم را که متعلق به جمهوری اسلامی است را پیش می‌برند و این موضوعات مربوط به ایران هراسی که از سوی غرب شکل گرفته و به آن دامن زده می‌شود به ما کمک می‌کند تا تبلیغات داشته باشیم.

[color=red]*فیلم‌هایی که علاقه‌مندی مردم جهان به ایران را افزایش می‌دهد
[/color]
ما در ابتدای انقلاب هیچگونه تبلیغات خارجی نداشتیم اما به هر کجای ممالک اسلامی که می‌رفتید از امام (ره) به نیکی یاد می‌کردند چرا که رسانه‌های غربی به امام حمله می‌کردند و در ذهن مسلمانان منطقه این موضوع روشن می‌شد که فعالیت‌های ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی امام عامل این تهاجمات است. امروز نیز چنین اتفاقی رخ داده است و با انتشار این نوع فیلم ها مردم مستعضف دنیا بیشتر به جمهوری اسلامی علاقمند می‌شوند. پیش از جنگ عراق افرادی که در ساخت این فیلم دخیل هستند به شدت تبلیغ می‌کردند که عراق در پس حادثه 11 سپتامبر بود و متاسفانه سابقه ذهنی آمریکایی‌ها کوتاه است و یادشان نیست که آن زمان عراق عامل این حادثه معرفی شد و امروز ایران را عامل اصلی حادثه 11 سپتامبر می‌نامند. ذهن آمریکایی‌ها متاسفانه تحت تاثیر قرار می‌گیرد زیرا به این نکته نگاه می‌کنند که ایران و القاعده در یک منطقه هستند، پس با هم تفاوتی ندارند. پخش این نوع مستند‌ها (ایرانیوم) که با صراحت دروغ می‌گوید و سیاه نمایی می‌کند در جهاتی می‌تواند خیر باشد.

[color=red]*فعالیت گروههای ضد جنگ پس از پخش ایرانیوم
[/color]
بخشی از آمریکایی‌ها تجربه جنگ عراق را فراموش کرده‌اند و الان آنها مشاهده می‌کنند که همان افرادی که کشورشان را به جنگ عراق بردند تلاش برای حمله به ایران را دارند و پخش این اثر باعث شده که گروه‌های مخالف جنگ فعال شوند که اگر چنین فیلمی نبود این فعالیت‌ها و مقابله‌ها را شاهد نبودیم. آمریکا در پی سرنگونی جمهوری اسلامی است و نهادهایی را هدف قرار می‌دهد که در نظام جمهوری اسلامی پر کار هستند که سپاه و بسیج اینگونه هستند به همین دلیل در این فیلم و به طور کلی طی سال‌های گذشته شاهد حمله برنامه ریزی شده به این 2 نهاد بوده‌ایم.

[color=red]*ایرانیوم نشانگر ترس آمریکا از مقاومت 32 ساله ایرانیان
[/color]
این فیلم نشانه ترس آمریکایی‌ها طی 32 سال، مقابله جمهوری اسلامی با آنهاست. علیه ایران 2 نوع فیلم می‌توان ساخت یک نوع اینکه با مستنداتی اثبات کنند که ایران به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای است که هیچ سندی در این ادعای خود ندارند و نوع دوم اینکه با فرار به جلو فرضیه‌ای را ثابت شده فرض کنند و ایران را تهدید کنند که ساخت موشک با کلاهک هسته‌ای از سوی ایران از نمونه‌های آن است.

[color=red]*انتخاب آغداشلو برای قانع کردن ایرانی‌ها صورت گرفت
[/color]
انتخاب شهره آغداشلو که یک فرد ایرانی است با برنامه‌ریزی صورت گرفته تا ببیندگان قانع شوند که جمهوری اسلامی یک تهدید است. ساخت مستند از رفتارهای مقامات آمریکایی ضعف ما در مقابله با این جنگ روانی است که در عرصه فرهنگی کشور مسکوت مانده است.فرقه‌ای در مسیحیت با این ذهنیت وجود دارد که در آخر الزمان حکومتی به نام اسرائیل در خاورمیانه تشکیل می‌شود و پس از آن جنگ‌های در می‌گیرد که منتهی به ظهور حضرت مسیح می‌شود که دشمنان خدا را می‌کشد و افرادی که معتقد به وی هستند را به بهشت می‌برد. تفکر مسیحیت صهیونیسم بر همین مبنا و ترتیب وقایع رخ داده است.

[color=red]*ایرانیوم و تعامل‌گرایان آمریکایی
[/color]
در این مستند این ایده را با جمهوری اسلامی و احمدی نژاد مرتبط می‌کنند. ما در اعتقادات شیعی و اسلامی به این موضوع اعتقاد نداریم که باید جنگی به راه انداخت تا امام زمان ظهور کند، آنها در پی القای این مطلب هستند که جمهوری اسلامی به دنبال ایجاد جنگ است تا امام زمان ظهور کند یعنی همان اعتقاد خودشان در مورد حضرت مسیح را به شیعه و ایرانیان نسبت می‌دهند.
بخشی از نخبگان سیاست خارجی آمریکا در پی تحولات منطقه و قدرت‌یابی روز افزون ایران در منطقه معتقد به تعامل با ایران هستند و سازندگان این فیلم آنها را مورد هدف قرار داده‌اند و با آنها به مبارزه برخاسته‌اند.



[url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900709000231]منبع[/url]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[align=center][size=18][b]Alexander[/size] [/b][/align]

[align=center][img]http://www.cinemusic.de/pix/pictures/1436.jpg[/img][/align]

[[align=center]‍[color=brown]
Director:
Oliver Stone
Writers:
Oliver Stone, Christopher Kyle, and 1 more credit »
Stars:
Colin Farrell, Anthony Hopkins and Rosario Dawson
[/color]

[url=http://www.imdb.com/title/tt0346491/]اطلاعات بيشتر از سايت IMDB[/url][/align]



[color=blue][b]خلاصه داستان فیلم:
[/color][/b]
[color=darkblue]اسکندر کبیر در سن ۲۵ سالگی بر نود درصد از دنیای شناخته شده آن زمان با اقتدار حکمرانی می کند. پدر او شاه فیلیپ نام داشته که قبل از او پادشاه مقدونیه بوده و مادرش نیز المپیاس نام دارد که همواره تحت ظلم و ستم شاه فیلیپ بوده است. بنابراین او اسکندر را از کودکی تربیت کرده تا به جنگاوری شجاع و بیرحم تبدیل شود. اسکندر با خروج از مقدونیه به مدت هشت سال همراه با سپاهیانش ۲۲ هزار مایل را می پیماید تا موفق به فتح این سرزمینها شود. او ابتدا امپراطوری عظیم ایران و سپس مصر را فتح کرده و…



فیلم «اسکندر کبیر» ساخته الیور استون، کارگردان مشهور آمریکایی که ساخت فیلم هایی چون «متولد چهارم جولای»، «قاتلین بالفطره»، «جی. اف. کی.» و «نیکسون» را در کارنامه خود دارد. این فیلم که با بودجه ای معادل 150 میلیون دالر ساخته شده است، زندگی اسکندر مقدونی را که در طول حیات خود امپراتوری آریایی ها، سوریه، بابل و مصر را تصرف کرد و بزرگترین فاتح تاریخ لقب گرفت، به تصویر می کشد. رابین لین فاکس، استاد تاریخ دانشگاه آکسفورد در زمان شوتنگ این فیلم مشاور الیور استون بوده است تا به او در جزئیات و وقایع تاریخی کمک کند. رابین لین فاکس در دانشگاه آکسفورد ادبیات یونانی و لاتین، تاریخ یونان و روم، و تاریخ آغاز اسلام را تدریس می کند. او دو کتاب بسیار مشهور با نام های «در جستجوی اسکندر» و «زندگینامه اسکندر کبیر» نوشته است. مارک رُز، دبیر هنری مجله آرکئولوژی، با او درباره همکاری اش با استون در این فیلم گفتگو کرده است. ــ چطور درگیر کار در این فیلم شدید؟ در مارچ 2002 همکار تهیه کننده فیلم، تامس شولی، به من تلفن کرد و از من خواست که در لندن با الیور استون ملاقات کنم. پس از 7 ساعت صحبت کردن در مورد جزییات داستان فیلم از هم جدا شدیم و من فقط یک شرط را مطرح کردم و گفتم که به هیچ وجه از آن کوتاه نخواهم آمد، و آن این که هر جا در فیلم سربازان و افسران سوار ا سکند ر درگیر جنگ می شوند، من باید جزء 10 نفر اول صف سواران باشم. استون با تعجب قبول کرد و تا آخر فیلم هم به قولش عمل کرد. ــ ما به لطف نوشته های فراوان پلوتارک، آریان، کورتیوس، دیودوروس سیکولوس، و دیگر منابع باستانی در مورد اسکندر چیزهای زیادی می دانیم، اما هنوز هم رازهایی در مورد زندگی او هست. مثلاً چرا او به راه افتاد تا شرق را فتح کند و پس از فتح باز به پیشروی ادامه داد؟


اسکندر طرح حمله به امپراتوری آریانارا از پدرش فیلیپ به ارث برد که نیروهایش در سال 336 پیش از میلاد در آسیا بودند. فیلیپ شعار آزاد کردن یونانیان مقیم آسیا و تنبیه آریایی ها به خاطر حمله یک قرن و نیم پیش آنها به یونان را سر داده بود. فیلیپ به دنبال افتخار پیروزی و غارت بود، اسکندر این جاه طلبی را از پدر به ارث برد، اما ا ز نظر او آسیا فقط آریانا نبود، بلکه تا شمال غربی هند پیش می رفت. او دوست داشت تمام آسیا را فتح کند. البته او در آن زمان از برما، چین، یا خاور دور هیچ اطلاعی نداشت. شاید ارسطو در درس های جغرافیه کوتاهی کرده بود و باعث شده بود که اسکندر دنیا را بسیار کوچک ببیند. به هر حال اسکندر دوست داشت در کسب شکوه و افتخار از پدرش فراتر برود و ابرقهرمان باشد. ــ دلیل مرگ اسکندر چه بود؟ زهر و تیفویید و اخیراً هم تئوری ویروس غرب نیل مطرح شده است. نظر شما در این مورد چیست؟ اسکندر در اواخر ماه می سال 323 پیش از میلاد پس از یک مجلس نوش خواری بیمار شد، اما تا 10 جون همان سال نمرد. بنابراین از خوردن زهر نمرد، چرا که در آن زمان احتمالاً زهرهایی که دیر عمل می کردند ناشناخته بودند. او مشروب زیاد می خورد، اما همیشه در معیت دیگران این کار را می کرد و الکلی هم نبود. ویروس غرب نیل هم به نظر من در این اتفاق نقشی نداشته است، چرا که در آن زمان بیماری همه گیری رخ نداده بود که اسکندر هم قربانی آن شود. من احتمال می دهم که او قربانی مالاریا شده باشد، و 7 زخمی هم که در جنگ برداشته بود احتمالاً این مسئله را پیچیده تر کرده است. اما به هر حال نباید فراموش کرد که ما دقیقاً دلیل مرگ او را نمی دانیم و هنوز هم مدرکی یافت نشده که قطعاً دلیل مرگ او را به ما بگوید. ــ تاکنون عده بسیاری تلاش کرده اند مقبره اسکندر را پیدا کنند. اخیراً اندرو چاگ پیشنهاد کرده است که بخشی از دیوار عظیم نزدیک به دروازه روزتا در شهر اسکندریه متعلق به این مقبره بوده است. نظر شما در این مورد چیست؟ من هم یکی از بی شمار پژوهشگرانی هستم که با نظر او مخالفت کرده اند. من باور نمی کنم که استخوان های اسکندر را قرن ها بعد از اسکندریه در مصر به سنت مارک در ونیز منتقل کرده باشند. به نظر من، مقبره و جسد او در جریان شورش هایی که بعدها در امپراتوری روم درگرفت برای همیشه گم شده است. فکر هم نمی کنم بتوانیم مقبره او را پیدا کنیم، هر چند که در30 سال اخیر موفق شدیم محل مقبره پدرش، فیلیپ، را تعیین کنیم. سرنخ هایی برای کشف رمز زبان باکتریان پیدا کرده ایم که عروس اسکندر، رکسانا، و پدر او به آن حرف می زده اند، یک کتیبه یونانی پیدا کرده ایم که در آن به اسکندر اشاره شده است، و در زیر آب بقایای بناهای گمشده اسکندریه در مصر را یافته ایم. تنها چیزی که در حال حاضر به آن نیاز داریم این است که محل شهری را پیدا کنیم که اسکندر به یاد اسبش، بوسفال، در هند بنا کرد. ــ زندگی اسکندر برای مردم در عهد باستان و امروز همیشه کیفیتی قهرمانانه و افسانه ای داشته است. اما واقعیت این است که اسکندر بسیار بیر حم و خشن هم بوده است و سپاهیانش هزاران هزار نفر را به خاک و خون کشیدند. پرداختن به زندگی اسکندر بدون اشاره به جنبه های تقریباً زشت زندگی اش چگونه می تواند اسطوره ساز باشد؟ در آن زمان به خاک و خون کشیدن هزاران «بربر» و فتح نظامی سرزمین های دور افتخار محسوب می شد. اصلاً در هیچ جا از تواریخ اشاره نشده است که کسی به خاطر کشتار هندی های دشمن به اسکندر حمله کرده یا او را مورد سرزنش قرار داده باشد. در نظریات سیاسی و اخلاقی ارسطو هم فتح جهان بربرها ستوده شده است. تازه در آن زمان هم اگر قومی به اسکندر تسلیم می شد و حاکم آنها در برابر او ایستادگی نمی کرد جان شان در امان بود، و حاکم در مقام خود ابقا می شد. غالباً حتی مردم از او به عنوان رهبر آزادی بخشی نام می بردند که آنها را از شر امپراتوری شرق که در آن زمان زیاد هم طرفدار نداشت نجات می داد. وحشی گری اسکندر در زمانی که شهری چون تب را به خاک و خون کشید و با خاک یکسان کرد بسیار شوکه کننده است، اما باید توجه داشت که تمام امپراتورها و پادشاهان در آن زمان همین رویه را دنبال می کردند. در هند هم اگر عده بسیاری را کشت با راهنمایی و در واقع سوء استفاده رهبران هندی به این کار دست زد که قصد داشتند از شر دشمنان داخلی خود خلاص شوند.


ــ زن ها در زندگی اسکندر نقش بسیار مهمی داشتند. او با زنان بزرگ تر از خود رابطه ای خاص داشت و آنها در واقع نقشی شبیه مادر برایش داشتند، با زنانی چون آدا که از زنان اشراف بود و با مادر داریوش. اسکندر با مادر خود به نام المپیاس هم رابطه ای قوی داشت. اسکندر در آسیا با ملکه هایی آشنا شد و به آنها بسیار احترام گذاشت، اما این که این ملکه ها برای او مثل مادر بودند اشتباه است. آدا او را به فرزندخواندگی قبول کرد، اما این حرکت سیاسی در آن زمان سنت بود.. او مادر داریوش را محترم می داشت، و مادر داریوش هم به نوبه خود به او احترام می گذاشت، اما هرگز او را به فرزندخواند گی قبول نکرد. در این میان مادر خودش، المپیاس، بسیار بی رحم بود و در زند گی او نقشی بزرگ داشت. بر اساس تواریخ موجود می دانیم که او به خدایان از جمله د یونیسیوس اعتقاد داشت و آنها را می پرستید. اما از این که آیا به لحاظ روانی بر پسرش تأثیری عمیق داشت و اسکندر از او می ترسید هیچ اطلاعی در دست نیست. از نظر من این احتمال هست که او یکی از کسانی بوده که توطئه قتل فیلیپ را سازمان دهی کرده است. ــ طبیعی است که منتقدانی هستند که از تمام نکات اشتباه که در تاریخ یا باستان شناسی به آنها اشاره شده است اطلاع دارند و در صورتی که این اشتباهات به فیلم راه یافته باشد به آنها اشاره خواهند کرد. پاسخ شما به این منتقدان چیست؟ باید توجه داشت که فیلم الیور استون مستند نیست، و از نکات تاریخی تنها به عنوان سکوی پرش و نقطه آغاز به شکلی هوشمندانه استفاده کرده است. منتقدانی که در این فیلم به دنبال اشتباهات تاریخی می گردند در اشتباه اند. تکیه کامل بر تاریخ در این فیلم غیرممکن بود و کسی هم به دنبال آن نبود که تمام نکات تاریخی را در این فیلم پیاده کند. به نظر من، درست این است که به تراکم اشا رات تاریخی در این فیلم توجه کنیم، و ببینیم که آیا این اشارا ت به حس داستان فیلم کمک کرده اند یا خیر. به نظر من، فیلم به این هدف مهم دست یافته است.
[/color]

[color=red]*** نقد فيلم از نگاهي ديگر:
[/color][color=indigo]شرح زندگانی اسکندر مقدونی از کودکی تا مرگ است که در دوران نوجوانی به قشوم ایران حمله می کند و داریوش سوم را عزل و خود حکومت بنا می کند . همسر ایرانی بر می گذیند و به هند و... نیز لشکر کشی میکند و در بین راه توسط هم کیشانش مسموم و هلاک می شود.

نقد: اسکندر همواره در تاریخ مردی جهان خوار و مستبد شناخته می شود به طوری که ایرانیان از دست اسکندر و یارانش (سلوکیان) آسی شده بودند . حال از چه رو این گارگردان، ایرانیان را خوشحال بعد از فتح ایران توسط اسکندر جلوه می دهد نمی دانم .این فیلم تالش در تحریف تاریخ دارد.



۱-بر همه واضح است که اسکندر تخت جمشید را ویران کرد و سوزاند ولی در فیلم، اسکندر خیلی از تخت جمشید خوشش می آید و، لم میده تو تخت پادشاهی داریوش، اصلا هم نشانه ای از سوزاندن و خراب کردن تخت جمشید نشان نمی دهند.

۲-اسکندر دختر داریوش یعنی رکسانا را به همسری می گیرد ولی در فیلم یک دختر تقریبا سیاه و رقاصه را میگیرد.
۴- هیچ یک از جنایات فجیع و جمعی اسکندر در ایران را به نمایش نمی گذارد.
از این نکات نتیجه میگیریم که این کارگردان چون خودش نویسنده هم بوده است ،تاریخ رو به کلی عوض کرده و با سلیقه ی خود نوشته است.

و . . .

[/color]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
ما هم بايد مقابله به مثل كنيم و بيشتر واقعيات جنايات اين اراذل و اوباش را به گوش و چشم جهانيان برسونيم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
هواپيماي 103: يكي ديگر از اين فيلم‌ها، فيلمي جديد به تهيه‌كنندگي جاسوس سابق اسرائيل است كه براي ساخت آن با «استيون اسپيلبرگ» صحبت شده است و اين كارگردان نيز براي ساخت آن فيلم اظهار علاقه كرده است . هر چند اين فيلم هنوز نامي قطعي نيافته، اما فعلا با نام «هواپيماي 103» خوانده مي‌شود و قرار است كه به‏زودي جلوي دوربين برود. اين فيلم درباره موضوع حادثه سقوط هواپيماي لاكربي است كه در آن نه ليبي كه ايران بعنوان مقصر اصلي اين حادثه معرفي خواهد شد. اگرچه اين فيلم مستقيما به موضوع انقلاب اسلامي نمي‌پردازد ولي هدف آن كاملا سياسي مي‏باشد و ايران پس از انقلاب اسلامي را هدف قرار داده است.

▪ مستند نسل جدید تهران:

سارا باوار ، فیلمساز 30 ساله هالیوودی در این فیلم تلاش کرده تا به مخاطب اینگونه القا کند که نسل پس از انقلاب اسلامی ایران به شدت با مفهوم آزادی بیگانه است، آنچنانکه وی در یکی از مصاحبه های خود مدعی شده که با ساخت این مستند در تلاش بوده تا نگرانی و اضطراب جوانان ایرانی را به تصویر کشد و بدین ترتیب صدای جوانان غمگین ایرانی را به گوش جهانیان برساند(!!) باوار در این مصاحبه ضمن آنکه جوانان ایرانی را دلباخته فرهنگ غرب و آزادی های جنسی معرفی می کند، به نقل از یک پسر دبیرستانی مدعی می شود که آزادی برای این نسل (نسل پس از انقلاب اسلامی) کاملاً ناشناخته است، آنچنانکه نمی دانند که اصلا آزادی به چه معناست؟! سارا باوار ، برای ساخت این مستند کوتاه دو سال پیش به تهران سفر کرده و با عده ای از جوانان ایرانی مصاحبه کرده است.

خانه‌اي از شن و مه: فيلم خانه‏اي از شن و مه محصول سال 2003 ميلادي، كه از روي كتاب «آندره دوباس» با همين عنوان ساخته شده است زندگي خانواده يك ژانرال ارتش طاغوت را به تصوير مي‌كشد كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، در پي مصادره اموالشان، از ترس جانشان به آمريكا مهاجرت مي‌كنند. كلنل بحراني كه اكنون براي تامين معاش زندگي خانواده اش در چند شيفت و محل مختلف (حتي كارگري) كار مي‏كند، مجبور مي‌شود كه خانه نسبتاً مجلل خود را بفروشد و خانه دختري افسرده كه به دليل عدم پرداخت ماليات به مناقصه گذاشته شده است را با وجود نارضايتي او بخرد. در فيلم «خانه‌اي از شن و مه»، «شهره آغداشلو» بازي مي‌كند كه از زمانيكه به آمريكا مهاجرت كرده علي‌رغم مليت ايراني‌اش، نام تعدادي فيلم ضد ايراني را در كارنامه كاري خود به ثبت رسانده است.

مستند ترس مقدس: اين فيلم مستند محصول كشور آمريكا است كه در سال 1997 براساس كتابي به همين نام كه با استناد به آرشيو سازمان سيا نوشته شده بود، ساخته شد. «ترس مقدس»، داستان پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) و حمله به سفارت آمريكا و گروگانگيري52 نفر از اعضاي اين سفارت است. در اين فيلم ادعا شده كه اين افراد تنها عده‌اي زن و مرد بي‌گناه بودند‌ كه قرباني انقلابي وحشتناك(!) شدند و در واقع امام خميني از همان ابتداي شروع پيروزي انقلاب، با نام اسلام به تهديد وحشتناكي(!!) عليه غرب و غربي‌ها تبديل شد!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مستر جان دستت طلا. فکر کنم تاپیکی که شما زدی از کاملترینها در این زمینه باشه.
[align=center]
[img]http://ecx.images-amazon.com/images/I/518N0XW209L._SL500_AA300_.jpg[/img]
مشخصات فیلم:

کارگردان: جیمز کامرون (James Cameron)

نویسندگان: کلودی زیدی (Claude Zidi)، سیمن میشیل (Simon Michaël) و...

بازیگران: آرنولد شوارزنگر (Arnold Schwarzenegger)، جيمي لي كورتس (Jamie Lee Curtis)، تام آرنولد (Tom Arnold) و...

محصول: امریکا / 1994

درجه‌ي سنی: R

جوایز: 1 نامزدی اسکار، 6 جایزه و 14 نامزدی جايزه

خلاصه داستان:

هری تسکر مامور ویژه‌ي سازمان مخفی امگا است که پرونده‌ای در رابطه با تروریست‌های مسلمان دارد. گروه جهاد سرخ می‌خواهند یک بمب اتمی را در امریکا منفجر کنند و طی جریانی دختر تسکر را نیز به عنوان گروگان می‌گیرند. در برخی همسرش نیز داخل جریان است. با فداکاری‌های او و خانواده‌اش این گروه موفق نشده و مشکلات خانوادگی آن‌ها نیز در اين ميان برطرف می‌شود.

نکات فیلم:

- گروه تروریستی مسلمان هستند و همچون فیلم‌هایي با مضمون مشابه، اسلام هراسی و تروریسم مسلمان در راس مطالب فیلم قرار دارد. مسلمان‌ها در این فیلم دشمن دولت امریکا نبوده و گویا با تمام مردم امریکا دشمن هستند و قصد کشتار همه مردم را دارند. تروریست‌ها به طوری نمادین قبری برای امریکا درست کرده و بمب اتمی را داخل آن می‌گذارند و پرچم امریکا را روی آن می‌اندازد و قصد عملیات شهادت طلبانه دارند.

- نام گروه تروريستي جهاد سرخ است که به این وسیله جهاد، رنگ سرخ که نمادی از شهادت هست و عملیات استشهادی را اعمال و نمادهایی تروریستی معرفی می‌کند. تداعی معانی این امکان را به سازندگان می‌دهد که بتوانند دو امر را با هم مرتبط کنند به نحوی که ذهن با تصور یکی به دیگری منتقل شود در این فیلم اسامی و نام‌های چون جهاد، شهادت، سرخ و... به عنوان نمادی برای تروریسم قرار می‌گیرند.

- سازمانی به نام اُمگا را در فیلم نشان می‌دهد که روی نشان آن نوشته شده: «آخرین مرز دفاعی» و حرف امگا هم آخرین حرف لاتین است. نشان دادن چنین سازمان‌های مخفی با قابلیت‌های فوق العاده، امکانات جاسوسی و ماموران خاص فوق پیشرفته به نحوی ابرقدرت بودن امریکا را به رخ مخاطبین مي‌كشد در حالی که چنین سازمان‌هایی اگر وجود خارجي داشته باشند نتایج مهم اطلاعاتی از آنها دیده نمی‌شود و شکست‌های اطلاعاتی سرویس‌های امریکایی نمونه‌ای از پوشالی بودن این نوع سازمان‌ها است.

- تسکر به عنوان منجی امریکایی فقط فردی با قدرت‌ها و شجاعت‌های ويژه است و به همان شکل کاراکتر همیشگی در فیلم‌ها ظاهر می‌شود. اين شخص به تنهایی و با دست خالی با عده‌ي زیادی می‌جنگد و همه را به راحتی شکست می‌دهد.

- در این فیلم نمونه‌هایی از معجزه‌ي امریکایی هم دیده می‌شود، آنجایی که تسکر در دست یک مسلمان اسیر است و همسرش از بالای پله‌ها قصد کمک به او را دارد ولی به دلیل بلد نبودن، تفنگ از دستش روی پله‌ها افتاده و پایین می‌آید و هنگام پایین افتادن تیرهایی شلیک مي‌شود که به جز تسکر و همسرش همه را می‌کشد. همچنین در زمانی که در حال تعقیب ماشین تروریست‌ها هستند و ماشین آن‌ها معلق شده پرنده‌ای می‌آید و روی ماشین آن‌ها می‌نشیند و باعث سقوط آن‌ها می‌شود یا در صحنه‌های نجات دختر تسکر نيز شاهد معجزاتي هستيم.

- فیلم تلاش دارد نام خود را به اثبات برساند یعنی هر چه تروریسم بودن مسلمانان دروغ شمرده شده و اثبات نگردیده، فیلم سعی دارد بگوید این دروغ‌ها حقیقت دارند و مسلمان‌ها واقعا تروریست هستند.

- در مواجهه با مردم، تسکر به عنوان یک مامور امریکایی بسیار مودب برخورد کرده و مثلاً هنگام تعقیب با اسب بارها از افراد عذرخواهی می‌کند امّا نقطه‌ي‌ مقابل این ادب و احترام مسلمان‌ها هستند که افراد را گروگان می‌گیرند، قصد کشتن مردم را دارند و...

- احساس تکلیف و وظیفه به مردم و کشور امریکا در خانواده‌ي تسکر موج می‌زند. خود او تمام زندگی‌اش وقف کشور است در حالی که تمامی کارها را گمنام انجام می‌دهد. همسرش به این گونه امور علاقه داشته و در بخش‌های به او کمک می‌کند. دخترش با رشادت و شجاعتی مثال زدنی کلید فعال نمودن بمب را برداشته و به پشت‌بام فرار می‌کند و تا آخرین لحظه تسلیم نمی‌شود.[/align]

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
وای اگر خامنه ای اذن جهادم دهد ......................... ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد

همان گونه که گفته شد تا به حال سابقه نداشته که هالیوود اینگونه به روشنی در یکی از
پر بیننده.پر فروش و پرخرج ترین فیلم های خود اینگونه با صراحت در مورد حمله به مراکز حساس کنونی ایران تبلیغات کند میبینید که دارند فشار های خودشون رو زیاد میکنن اما هرگز این اتفاقات نخواهد افتاد.
الم یجعل یؤتیک نصر مبین
پیروزی آشکار نزدیک است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
سلام

با این سینما گران ( یکیش همون زنیکه که اومد و گفت تمام ایرانی ها عقده ای اند ... اونم تو رسانه ی ملی ایران >> اگه از ایران بره بیرون دیگه چی می گه ) و خانه ی سینمای معلوم الحال ، مقابله می کنیم ولی احتمالا تو ساخت فیلم های پورنو و ...


من ی تیکه از فیلم جدایی نادر از سیمین رو دیدیم ( فقط یه تیکه )

و تحلیل من این شد :

اون پیرمرده >>> نماد ایران
اون جوونه ریشی >>> نماد جوون های ایرانی که کشورشون رو دوست دارند
اون زنه که می خواست بره >> نماد انسان های عاقل ....



جلوی ساخت فیلم های ضد ایرانی رو تو خود ایران بگیرن ، جوابگویی خارجی ها پیش کش ....

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.