Ahmad6644

تحلیل و پیگیری تحولات افغانستان ( از اوت 2007 )

Recommended Posts

                                                   s25.png

 

 

                             طالبان کيستند وچه کردند

در ده  اکتبر سال ۱۹۹۴ میلادی دراوج جنگ‌های داخلی افغانستان گروهی وارد منطقه سپین بولدک ولایت قندهار درجنوب افغانستان شدند ونام خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» نهادند. حمایت‌های مکرر و القائات پنهان عربستان سعودی از طالبان آنها را با برداشت انحرافی از شعار جهاد با شرک و کفر و اینکه هر کس کشته شود به بهشت خواهد رفت باعث شد این گروه خیلی زود پیروان زیادی از افغانستان و پاکستان پیدا کنند. طالبان پاکستان در سال ۲۰۰۷ میلادی با هدف استقرار حکومت اسلامی و جاری کردن قوانین شرع درپاکستان، وارد مبارزه مسلحانه شد. طالبان مناطقی را در جنوب افغانستان اشغال کردند. آنها یک ماه و دو روز پس از اعلام موجودیت، ولایت قندهار چهارمین ولایت مهم افغانستان را تصرف کردند. طالبان ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۶ کابل پایتخت افغانستان را تصرف کردند. آنان به محض ورود دکتر محمد نجیب‌الله احمدزی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان و برادرش شاهپور احمد زی را کشتند و

جنازه‌هایشان را در چهارراه آریانا در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری افغانستان به نمایش گذاشتند. سپس به تدریج سه چهارم خاک افغانستان را تصرف کردند. طالبان سپس نام حکومت خود را امارت اسلامی گذاشتند و تشکیلات خود را از طریق رادیو اعلام نمودند. کشورهای پاکستان، امارات متحده عربی وعربستان سعودی تنها کشورهایی بودند که طالبان را به رسمیت شناختند

 

در زمان موجوديت اتحاد شوروی وحاکميت حزب دموکراتيک خلق افغانستان وجنگ وگريز مجاهدين! آمريکا احساس کرد که برای تأمين سلطه درمنطقه، بايد استراتيژی دراز مدتی را طرح ريزی کرد . انگليس که پيوسته درمستعمرات خويش و هنوز که هنوز است برای خودش حق دخالت را از اين مستعمرات سابق خود در امور ديگران محفوظ نگهداشته است ؛ در کنار آمريکا برای اعاده نفوذ انگلوساکسونها دراين منطقهء دست ناخورده و پر نعمت دست بکار شد . کمکهای مالی و تسليحاتی ، امريکا ، انگليس ، اسرا ييل ، جرمنی ، فرانسه ، کانادا ، استراليا، شيخ های عرب ، چين کمونيست ... به مجاهدين افغان از طريق پاکستان ( ژاندارم منطقه ) قدم اول استراتيژی آمريکا را تشکيل ميداد .  ازهمان اول واشنگتن ميدانست که مجاهدين به علت قدرت پرستی و اختلافات دوامدار آنها عامل آيده ال  آمريکا برای  آجرای نقش ها و نقشه های ايند ه نخواهند بود .از اين رو بهره جويی از گروه خاص دست پرورده ای که نيازهای استراتيژيک آمريکا را برآورده سازد ، به عنوان يکی از اصول سياسی دخالت واشنگتن در افغانستان مورد تا ييد دستگا ه های جاسوسی آن کشور قرار داشت ، آنها معتقد بودند که بايد عناصر جنگ جو از ميان مردم کشورهای مختلف خاورميانه ای انتخاب کرد که از نظر چهره و معتقدات مذهبی با يکديگر و مردم افغانستان همگونی و همگرايی داشته باشند .  افراد متذکره پس از آموزش در پاکستان و کسب تجربه در جنگهای داخلی عليه شوروی ها ، ميتوانند به عنوان نيروی جايگزين آمريکاييها در خاورميانه و نقاط ديگر جهان فعال باشند ، به عبارت ديگر جذب و سازماندهی افرادی که در ظاهر هويت و مليت خاورميانه ای داشته اما در باطن مزدوران سرويسهای جاسوسی اند .  از سال 1983 به بعد مزدوران مذکوربه وسيله  کارشناسان آمريکا در پاکستان وافغانستان دايماٌ آموزش ديده اند که بيشتر شان از مهاجرين عرب و افغان مقيم غرب يا بصورت محصل يا سوداگر و پيشه ور بودندسامه بن لادن چهل وپنج ساله در هنگام موجوديت شوروی ها در افغانستان وارد پشاور شد و به خدمت گذاری آماده گرديد .

ارقامی که اخيراٌ به وسيله ( الشرق الا وسط ) چاپ شد حاکيست که اسامه بن لادن در مراکز فعاليت خويش در پاکستان و افغانستان ( دوهزارنوصد) نفر نيروی جنگی داشت که شامل :
پنجصدونودوچهارنفر مصری ، چهارصدوده نفر اردنی ، دوصدونوديک نفر يمنی، دوصدوپنجاه پنج نفر عراقی ، صدوپانزده سودانی ، صدوشصت پنج نفر سوری، صدهفتادهشت نفر الجزايری ، شصت پنج فر تونسی ، پنجاه پنج نفر مراکشی ، سي پنج فلسطينی و تعداد ديگری  از اتباع کشور های امير نشين  خليج فارس بوده اند .
 
از آنجايی که در جريان جنگهای افغانستان مزدوران ( سيا) بودند که نقش عمدای را در حوادث افغانستان بازی کردند ، بنابر آن گروه مذکور بعد از کم رنگ شدن جنگ و جهاد و بيرون شدن شوروی ها از افغانستان با آمريکا در ظاهر اختلافات پيدا کردند . ولی اين نقطه را نبايد از ياد برد که مصارف لوژيستيکی امارت طالبان بعد از تصرف کابل روزانه بالغ بر يکصدنودپنج هزار دالر امريکايی تخمين ميشد ، در حاليکه به گفته مقامات آمريکايی ثروت بن لادن  در بانکهای جهانی مصادره گرديده است ،  پس اين مصارف لوژيستيکی طالبان از چه منبع تمويل می گرديد در صورتيکه پاکستان به تنهايی نميتوانست اين مصارف را بپردازد . از طرف ديگر مقامات امريکايی و رسانه های گروهی آن اسامه بن لادن را در انفجار های رياض _ ظهران ، دربه گذاری نوزده نودوسه مرکز تجارت مانهاتان و انهدام سفارت خانه های آمريکا در کنيا و تانزانيا ، متهم ميدانند ، حمله راکتی  آمريکا در سودان و افغانستان نيز ظاهراً به بهانه تا ديب وی صورت گرفت . در حاليکه اين اتهام مسخره بنظر ميرسد .

امريکا در اين دنيای بزرگ  فقط و فقط با القاعده دشمنی دارد وباقی همه مردم دوستان او است . اين اتهام بخاطر نقش بيشتر اسامه وارد ميگردد تا وی را غرض مقاصد بعدی کشت شطرنج بدهد .  از اينها گذشته ، طالبان در کنار بن لادن مدعی بودند که اسلام با حکومت سلطنتی مخالف است .  آنان ميگفتند ، که بن لادن قبل از انفجارهای رياض و ظهران به آمريکا اخطار داده بود که خاک سعودی را تخليله کنند . بدين ترتيب موج تبليغاتی امريکا با انتشار اخبار ضد و نقيض کوشيده است  تا ماموريت اصلی بن لادن و طالبان را در پرده ای از ابهام فرو برده و جهانيان را از نقش واقعی  واشنگتن در پرورش متعصبان فوق از ديد ها پنهان سازد .

طالبان بعد از اعلام موجودیت از سوی ملا عبدالمنان نیازی سخنگوی رسمی خود در اواخر سال نوزده صدونودچهارميلادي برگزاری امنیت و ثبات و جمع‌آوری سلاح ازدست قبایل مختلف و توقف راهزنی‌ها و سرقت و غارت را هدف اصلی موجودیت خود اعلام کرد، اما مدتی بعد که بر تعدادی از استان‌های افغانستان مسلط شده و محبوبیت نسبی در میان مردم پیدا کرد، اهداف و برنامه‌های خود را توسعه داده و خواستار برپایی دولت اسلامی شد. این را ملا عمر رهبر این جریان در فبروری سال نوزده نودشش مطرح کرد.

 

بر اساس اصلاحیه جدید برنامه‌های طالبان و اهداف آنان به شرح زیر است:
- برقراری دولت اسلامی به روش خلفای راشدین.
-
اسلام دین همه ملت و دولت باشد.
-
قانون کشور برگرفته از شریعت اسلام باشد.
-
علما و افراد متعهد در پست های دولتی باشند.
-
ریشه تعصبات قومی و قبیله ای برکنده شود.
-
جان ما و آبروی اهل ذمه حفظ شود و مطابق شریعت اسلامی با آن‌ها تعامل شود.
-
مناسبات با کشورها و سازمان‌های اسلامی افزایش یابد.
-
مناسبات سیاسی با دولت‌های اسلامی بر پایه موازین شرع تعریف شود
.
-
برحجاب زن تاکید شود.
-
هیئت‌های امر به معروف نهی از منکر [بنا بر الگوی وهابیت سعودی] در تمامی مناطق دولت ایجاد شود.
-
مبارزه با جرائم اخلاقی، مواد مخدر و فیلم‌ها و تصاویر غیر اخلاقی شدت گیرد.
-
دادگاه‌های شرعی مستقل شود.
-
یک روش اسلامی بر مدارس و دانشگاه‌ها مسلط شود.
-
اقتصاد کشور اسلامی شود.
-
از کشورهای اسلامی برای بازسازی افغانستان کمک گرفته شود.
-
زکات و اموال عمومی در پروژه های عام المنفعه هزینه شود

 

این مفاهیم، مفاهیم ناب اسلامی بود که در وهله اول چشم هر بیننده‌ای را به خود خیره می‌کند، اما عملکرد فرقه‌ ی طالبان و دیدگاه های تنگ نظرانه آن‌ها جایی برای اجرای واقعی این مفاهیم اصیل باقی نمی‌گذاشت. بویژه اینکه ریشه اصلی طالبان برگرفته از آموزه‌های وهابی بود که مبتنی بر اصل تکفیر غیر است.  مردم افغانستان به علت خستگی ازجنگ‌های داخلی، طالبان را ترجیح دادند، اما طالبان با دیدگاهی بسته و افکاری متفاوت با محیط و جهان برخورد کردند و به نوعی با بازگشت به نگرش‌های افراط گرایانه مذهبی و با زیر فشار قرار دادن مردم موجبات نارضایتی قشر کثیری از مردم افغانستان را فراهم ساختند. آنها نام حکومت افغانستان از جمهوری اسلامی به امارت اسلامی تبدیل نموده و رهبر خود ملا محمد عمر را به عنوان امیرالمؤمنین معرفی نمودند.  آنها به زنان اجازه نمی‌دادند تا به تنهایی از خانه‌ها بیرون روند. مردم را به زور برای ادای نماز به مساجد می‌فرستادند. ریش مردان در نظام طالبانی باید بلند می‌بود و موهای سرشان را می‌بایست کوتاه می‌کردند.  طالبان در مدت موجودیت خود جنایت‌های وحشتناکی را مرتکب شد است، یکی از مهم ترین این جنایت‌ها نسل کشی مسلمانان شیعه منطقه هزاره بود. طبق گزارش‌های نهادهای بین‌المللی حقوق بشری، طالبان در دورهٔ حاکمیت خود دست به کشتار هزاران تن از مردم شیعه هزاره زدند. قتل‌عام مردم هزاره در شهر مزار شریف در ماه آگوست سال ۱۹۹۸ روی داد و هزاران تن از مردم هزاره در طی چند روز کشته شدند.

حلقه رهبری طالبان را کسانی تشکیل می‌دهند که تعدادی از آنان هیچ‌گاه دیده نشدند و با رسانه‌ای صحبت نکردند و تصویری از آنان مشاهده نشده ‌است. طالبان از سازماندهی قوی برخوردار نیست و ساختاری اداری واضح و لیست‌هایی برای تنظیم امور داخلی و برنامه‌های کاری خود ندارد، این جنبش حتی کارت‌های عضویت برای اعضای خود ندارد تا آنها را سازماندهی کند. این جنبش مدعی است که یک حزب نیست و به همین علت نمی‌خواهد به ساختارهای اداری حزبی پایبند باشد. با وجود شوراهای متعددی که در طالبان وجود دارد، اما تصمیمات این شوراها الزام آور نیست، تصمیمات اصلی را ملا عمر می گیرد و آزادی کامل در رد یا قبول تصمیمات شورای عالی دارد.

ساختار قدرت در طالبان بر اساس هرم زیر است:  ملا محمد عمر رهبر اصلی طالبان است که اختیارات گسترده‌ای دارد. وی در سال نوزده نودچهار یعنی از ابتدای شکل‌گیری طالبان به عنوان رهبر طالبان انتخاب شد وهزاروپنجصد نفر از علمای افغانستان با وی بیعت کردند.
ملاعمر برای اداره امورخود در کابل برای مدتی موقت بعد از سقوط کابل به دست طالبان شورایی تاسیس کرد که تحت مدیریت مستقیم وی کار می کردند، این شورا شش نفره بود و ریاست آن را ملا محمد ربانی بر عهده داشت، بعد از مرگ وی ملا محمد حسن جانشین وی شد.

شورای مرکزی طالبان - تعداد اعضای این شورا مشخص نیست و اعضای مشخصی هم ندارد، اما در ابتدای تاسیس از هفتاد نفر آغاز شده است که ریاست آن را ملا محمد حسن رحمانی والی قندهار بر عهده داشت.

شورای عالی طالبان -  تمام رهبران معروف طالبان عضو این شورا هستند، این شورا نیز اعضای مشخصی ندارد. محمد حسن رحماني، نورالدين الترابي، إحسان الله إحسان، سيد محمد حقاني، يار محمد و وكيل أحمد متوكل از جمله اعضای مشهور این شورا هستند.

شورای وزیران-  این شورا از کارداران وزارتخانه ها تشکیل شده که جلسات هفتگی منظمی دارند، بیشتر اعضای این شورا جوانان هستند و تعداد اندکی از آنها بدون تغییر باقی می‌مانند. ملا عمر برای کاستن از هزینه‌ها تعداد زیادی از وزارتخانه‌ها را با هم ادغام کرده است.

دار الافتاء مرکزی - این مرکز شامل تعدادی از علمای وهابی برای فتوا دادن در امور شرعی است. مرکز اصلی آن در قندهاراست و رئیس آن مولوی نور محمد ثاقب است. عبدالعلی الدیوبندی، شیر علی شاه و نظام الدین شامزی از اعضای اصلی این مرکز هستند.  ملا عمراختیارات گسترده‌ای به والیان داده است، هر والی شورایی برای استان دارد که مسایل مرتبط به ولايات را درآن بررسی می کند.  طالبان در مبارزات خارجی خود ازتعدادی از فرماندهان نظامی بهره می‌گیرد که مهم‌ترین آن ها ملا عبیدالله وزیردفاع و مولوی جلال الدین حقانی فرمانده معروف پکتیا ومحمد نعیم کوچی از لوگر است. در مجموع افراد زیر حلقه رهبری طالبان را تشکیل می‌دادند

 

ملا محمد عمر رهبر
اعضای شورای داخلی
ملا محمد ربانی
ملا احسان الله

ملا محمد
ملا عباس
ملا پاسانی
اعضای شورای مرکزی
ملا محمد حسن
ملا نورالدین
ملا وکیل احمد
ملا شیرمحمدملنگ

ملا عبدالرحمن
ملا عبدالحکیم
سرداراحمد
حاجی محمد غوث
معصوم افغانی.
طالبان به تدریج افراد زیر را در پست‌های زیر تعیین نمودند.
رئیس شورای کابل: ملا حمد ربانی
رهبر سیاسی لوگر: ملا محمد غوث

مسئول سواره مناطق اشغالی: ملا احسان الله
والی قندهار: ملا محمد حسن
والی هرات: ملا یارمحمد
والی پکتیا: ملا کرامت الله
وزیر خارجه: ملا شیر محمد استانکزی
رئیس بانک: ملا احسان الله احسان
وزیراطلاعات و فرهنگ: ملا امیر خان متقی
رئیس امنیت ملی: ملا فاضل احمد
وزیر مهاجرین: ملا عبد الرقیب.

 

طالبان استفاده از لفظ دموکراسی را رد می‌کنند، چرا که معتقدند دموکراسی حق قانون گذاری را به انسان می‌دهد و جایی برای خدا قائل نیست. این گروه هیچ اهمیتی برای وضع قانون اساسی یا تنظیم امور دولت برای انسان قائل نیست و معتقد است قرآن و سنت دستورات دولت اسلامی هستند.  ملا عمر خلیفه و امیرالمومنین طالبان از سوی اهل حل و عقد انتخاب می‌شود و مدت زمان مشخصی برای تصدی این منصب ندارد. طالبان اهمیت زیادی به ظواهر دین می‌دهد و هیئت امر به معروف و نهی از منکر بازوی اجرایی طالبان مطابق الگوی وهابیت سعودی برای اعمال برداشت های سفت و سخت این جریان از دین تاسیس شده است. طالبان اجازه تشکیل احزاب سیاسی جدید را ندارند و احزاب موجود را نیز نمی‌پذیرند. طالبان این اقدامات را فرقه گرایی و قبیله‌ای می‌داند و معتقد است که این اقدامات از تعصبات جاهلی است و مشکلات گوناگون و دشمنی و تفرقه در جامعه ایجاد می‌کند.  طالبان از سنت های دئوبندی که با سنت های پشتون در آمیخته اند متاثر است. دئوبندیسم نگرشی اساسا فرهنگی بود که در پاسخ به رشد سکولاریزم، گسترش نگرش صوفیانه، تاثیر رو به افزایش هندویسم بر مسلمانان، و نیز شکست جنبش های اسلامی در مقابله با اشغالگری انگلیس در سالهای هجده پنجاه درهند رشد کرد. دئوبندی‌ها شبکه گسترده‌ای از مدارس دینی در تمام شبه قاره هند دارند، بالغ بربيست هزار مدرسه دینی دئوبندی تنها در پاکستان وجود دارد.
ایدئولوژی سیاسی داعش سلفیت است. سلفیت بطور کلی یک نگرش سنی است ولی جزء هیچ کدام از مذاهب چهار گانه سنی یعنی حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی نیست. سلفی‌ها خود را غیرمقلد می‌دانند و معتقدند که برای درک درست از اسلام باید مستقیما به قرآن و حدیث مراجعه کرد. این نحوه دید به شدت نخبه گرایانه است و نسبت به فرق مذهبی دیگر اسلام دید تحقیرآمیزی دارد. این خودبینی آنها را از داشتن پایگاه اجتماعی نیرومند در جامعه باز می‌دارد.
از نظر استراتژی سیاسی گرچه طالبان به دنبال تشکیل دولت اسلامی است، اما دید روشن و مدونی درباره نوع دولتی که می‌خواهد در جهان مدرن ایجاد کند، ندارد. طالبان از این جهت که سیاسی‌اند با نیروهای اسلامی سنتی و یا بنیادگرا متفاوتند و از این جهت که درک روشنی از دولت ندارند از اسلام‌گرایان متفاوتند. از همین جهت توانائی آنها در اداره کشور بویژه در زمینه های اقتصادی بسیار محدود است.

عوامل داخلی و خارجی توسعه طالبان
عوامل داخلی
جنگ داخلی : جنگ داخلی بین گروه‌های مختلف افغان برای دستیابی به قدرت یکی از عوامل اصلی ایجاد طالبان بود، این جنگ در طول سالها بیش ازصد هزار کشته بر جای گذاشت و خسارت‌های مالی زیادی را نیز به این کشور وارد کرد. به همین علت بخش‌های زیادی از مردم افغان، طالبان را به عنوان جنبش نجات بخش خود می‌دانستند و فکر می‌کردند این جریان افغانستان را از مصیبت‌های جنگ نجات می‌دهد و امنیت و ثبات داخلی را در آن ایجاد خواهد کرد. هرج و مرج و ناامنی  : بروز هرج و مرج در افغانستان بعد از عقب نشینی نیروهای اتحادیه جماهیر شوروی سابق از این کشور باعث شد افغانستان بین فرقه‌های مختلف درگیرتجزیه شود، به این ترتیب وحدت کشور دچار تهدید شد و اهالی نیز برای این که وحدت کشور را حفظ کرده و افغانستان را از این حالت خارج کنند، فکر کردند که طالبان می‌تواند نمونه خوبی برای اتحاد و قرار گرفتن زیر یک پرچم قوی باشد.
درزمان  جنگ عده‌ ی از جنگجويان با دستیابی به معادن مختلف و سنگ‌های قیمتی در کشور و تسلیحات و انبار مهمات و ... به ثروت‌ای انبوهی دست پیدا کردند. آنها به تدریج به ثروتمندان عمده‌ای تبدیل شدند که در میان فقیرترین ملت‌های دنیا زندگی می‌کردند، فقر و عقده ناشی از اختلافات طبقاتی در میان مردم تنگدست افغانستان و سوء استفاده از برخی مفاهیم اسلامی نظیر عدالت و مساوات از سوی طالبان از جمله انگیزه‌های مردم برای گرایش به سمت طالبان بود

 

عوامل خارجی

پاکستان:  پاکستان همواره به دنبال نفوذ در همسایه شمالی خود و تسهیل تبادل تجارتی با جمهوری‌های آسیانه میانه بود، اما با دولت‌های ربانی و مسعود نمی‌توانست کنار بیاید، چرا که آنها وی را به همکاری با هند متهم می‌کردند و روابط خصمانه‌ای با آنها داشتند. این کشور برای براندازی دولت‌های کوچک افغانستان از همکاری حکمتیار و رباني نیز بهره برد. به همین علت به اذعان بسیاری از ناظران سیاسی سرویس‌های اطلاعاتی پاکستان حمایت از طالبان را کلید نفوذ در افغانستان دانستند.

آمریکا:  منافع آمریکا در برهه‌ ی از زمان کاملا با منافع طالبان تطابق داشت، به همین علت بود که در ابتدا از بروز آن جلوگیری نکرد و بعدها نیز به حمایت گسترده از این جنبش و سرپوش گذاشتن بر جنایات آن پرداخت. آمریکا طالبان را زیر بال و پرخود قرار داد تا بتواند از آن به عنوان اهرم فشاری برای اجرای سیاست‌های خود درژئوپلتیک خاص منطقه استفاده کند. جلوگیری ازحضور منطقه‌ ی ایران، اهرم فشار بر روسیه وچين وهند و ایجاد هرج و مرج خلاق در آسیانه میانه بر اساس طرح‌های مداخله جویانه از جمله انگیزه‌های آمریکا درحمایت از طالبان بود.

 دردولت كلينتون، مباحثات زيادى در مورد افغانستان انجام شد كه درنهايت، دو راه حل مطرح شد:

راه حل اول كه از سوى كارل ايندرفورث معاون وزيرخارجه مطرح شده بود، بر تلاشهاى عمده ديپلماتيك براى پايان دادن به جنگ داخلى و آغاز يك دولت اتحاد ملى استوار بود، راه دوم از سوی ريچارد كلارك و شيهان پيشنهاد شده بود و خواهان آن بود كه طالبان به عنوان يك گروه حامى تروريسم شناخته شود و به طور مخفيانه به دشمن و رقيب او، يعنى اتحاد شمال كمك شود، گزينه ديپلماتيك ديگرى هم در دسترس بود: مطرح كردن گروههاى تبعيدى افغان به عنوان يك آلترناتيف ميانه رو براى طالبان دراواخرسال ۱۹۹۹ميلادی واشنگتن مقدمات گفت وگوى رهبران تبعيدى را فراهم كرد كه شامل محمدظاهر پادشاه سابق مستقر در روم وحامد كرزى بود، دو مقام وزارت امورخارجه كه ازمقاومت طالبان به ستوه آمده بودند، پيشنهاد كردند كه سعودى ها ۲۵۰ ميليون دالر به طالبان درعوض تحويل بن لادن پيشنهاد كنند، چنين پيشنهادى از همان ابتدا با مخالفت مواجه شد، در وزارت امور خارجه، اين گزينه نيز مطرح بود كه طالبان به عنوان يك سازمان تروريستى خارجى محسوب شوند تا ازطرح شناسايى رسمى طالبان به عنوان دولت حاكم جلوگيرى شود، در اين زمينه نخست تشکيل طالبان را به شکل گراف تقديم ميداريم و بعد می پردازيم به دنباله مطالب

 

ـ  ملامحمد عمر / رهبر/ هوتک /تحصيل در مدرسه علوم دينی قندهار.

ـ ملا ربانی / رئيس شورای کابل / ـکاکر/ رئيس حکومت.

ـ ملا محمد حسن / وزير خارجه بعد از نودوهفت/ از قندهارهوتک/ تحصيل در مدرسه علوم دينی در کويته

 ـ ملا محمد غوث / وزير خارجه تا نودوهفت  / از خوشاب قندهار، نورزی/ درسال نودوهفت  در مزاردستگير شد/ يک چشم نا بينا.

ـ ملا عبدالرزاق   / گمرکات   /ازقندهار،   پوپلزی .

 ـ ملاسيدغياث الدين/ وزير تحصيلات/از فارياب / فاقد تحصيلات رسمی، تاجر، گشواره در گوش دارد.

ـ ملاخيرالله خير خواه / وزير داخله /از قندهارـ    پوپلزی/ فارغ التحصيل، مدرسه حقانيه.

ـ احسان الله احسان / رئيس بانک دولتی /از قندهارپنجوی/ والی خوست درسال97 که در مزار کشته شد.

ـ مولوی عبدالستارسنايی/ رئيس داد گاه عالی  /از قندهارـ اسحاق زی/ تحصيلکرده مدرسه علوم دينی قندهار.

ـ ملا محمد عباس / وزير صحت عامه / از ارزگان ـ هوتک/ فارع التحصيل مدرسه علوم دينی زابل .

ـ ملا عبيدالله /  وزير دفاع  / از قندهارـ هوتک/  روابط بين (آی اس آی پاکستان) و طالبان.

 ـ  ملا داد الله

 ـ محمد الله آخوند / وزير ماليه / ازقندهارـ الکزی  / تحصيلکرده در مدرسه علوم دينی کويته.

ـ امير خان متقی / وزيراطلاعات و کلتور/از لوگرـ/ تحصيل درمدرسه حقانيه وقوماندان نيروهای بغلان.

ـ عبدالطيف منصور/ وزير زراعت/ از پکتيا /تحصيلکرده مدرسه حقانيه.

ـ محمد عيسی / وزير آب وبرق / ازقندهارـ هوتک.

ـ الله داد آخوند/ وزير ارتباطات/ از قندهارـ هوتک / علوم دينی در ايالات شمالغربی پاکستان

 ـ  نورالدين ترابی/ وزير عدليه/ از ارزگان ـ هوتک / يک چشم.

ـ حميد الله نمانی / وزير تحصيلات عالی  /از زابل ـ  دفتانی/ فاقد تحصيلات رسمی  .    

ـ احمد جان / وزير معدن / از پکتيا  ـحدران/  مذاکره کننده با کمپنی های نفتی.

ـ جلال الدين حقانی / وزير امور سرحدات /از پکتيا ـ حدران/ جنبش اسلامی را عليه داود خان رهبری کرد،

 ـ صادق آخوند/ وزير تجارت قندهار  / ازقبيله وطايفهءهوتک /فاقد تحصيلات، در تسخير مزار شرکت داشت

 ـ قاری دين محمد/ وزير پلان /از بدخشان / عضو برجسته در شورا.

 ـ مولوی قلم الدين / رئيس امر باالمعروف /از لوگر/ تحصيلکرده لوگر و حقانيه، منشی مولوی نبی محمدی.

 ـ مولوی جليل الله / عدليه  /از هرات  / تحصيلکرده مدرسه ديوبندی در هند.

ـ محمد حسن  /والی ولايت قندهار /ازارزگان ـ اچکزی / تحصيلکرده مدرسه دينی درکويته.

 ـ وکيل احمد/ وزير خارجه /از قندهارـ کاکر/ منشی و دستياراصلی ملا عمر، سخنگوی طالبان.

 ـ شير محمد ستانکزی/معاون وزير خارجه/ از لوگـر ـ  سانکزی/افسر سابق پوليس ، آموزش ديده درهند.

ـ عارف الله عارف/ معاون وزير ماليه /از پکتيا /تحصيل تا صنف شش، و چهارده سال تحصيل در حقانيه 

 

 كلينتون طى فرمانى، رژيم طالبان را به عنوان حامى تروريسم شناخت، در اكتبر همان سال، طی يك قطعنامه، سازمان ملل متحد تحريم هاى اقتصادى و مسافرتى عليه طالبان وضع كرد، با وضع تحريم ها به نظر مى آمد تلاشها به نتيجه مى رسد  در نوامبر، كلارك در نامهء به سندى برگر نوشت كه به نظر مى رسد طالبان آماده اقداماتى هستند، ملامحمدعمر درجلسه دولت خود از احتمال عزيمت بن لادن اشاره كرده بود، حدس و گمان ها بر آن بود كه مقصد بعدى بن لادن، سومالى است، البته چچن هم مدنظر بود، اما با حملات روسها، اين احتمال دوم بسيار كم بود. كلارك گفت: عراق و ليبى هم از گزينه هاى ديگر بودند اما گمان نمى رفت كه بن لادن به ديكتاتورهاى سكولار عرب مانند صدام و قذافى اطمينان كند، كلارك همچنين از يمن به عنوان يك گزينه ديگر نام برد، اما هيچ كدام از فشارهاى خارجى برروى ملا محمدعمر تأثيرى نداشت چون نسبت به تجارت با جهان خارج بى علاقه بود، او در واقع هيچ ارتباط ديپلماتيكى با غرب نداشت، چون از ملاقات با غير مسلمانان امتناع مى ورزيد

 

 شوراى وزيران طالبان  با اكثريت آرا، رأى به اين داد كه آنها با بن لادن خواهند ماند و او را تحويل نمى دهند وايالات متحده به همكارى با روسيه پرداخت؛ كشورى كه درحال مبارزه با جدايى طالبان چچن بود كه از حمايت و پشتيبانى اسامه بن لادن بهره مند بودند، آمريكا توانست سازمان ملل متحد را قانع كند تا قطعنامه ۱۳۳۳ شوراى امنيت را صادر كند، طبق اين قطعنامه، طالبان تحريم تسليحاتى مى شدند، هدف قطعنامه ضربه زدن به طالبان در حساس ترين نقطه بود، يعنى صحنه نبرد با اتحاد شمال و ممانعت كردن از تحويل سلاح به آنها، يعنى كارى كه پاكستان آن را انجام مى داد، البته قطعنامه نه اثرى برملا محمدعمرگذاشت و نه جريان همكارى نظامى پاكستان را با طالبان متوقف كرد مقامات آمريكايى مجدداً براى ترغيب پاكستان به همكارى تلاش كردند، رئيس جمهور كلينتون درجون ۱۹۹۹ميلادی مجدداً با نواز شريف تماس برقرار كرد و با او درباره بحران با هند به گفت وگو پرداخت اما در مهمترين امر از او به شديد ترين وجه خواست تا طالبان را به اخراج بن لادن قانع كند، كلينتون پيشنهاد داد كه پاكستان ازكنترول خود بر تأمين نفت طالبان و صادرات افغانستان از طريق بندر كراچى براى وارد آوردن فشاراستفاده كند، نواز شريف در مقابل، پيشنهاد داد كه نيروهاى پاكستانى راساً به دستگيرى بن لادن اقدام كنند، اگر چه كمتركسى درواشنگتن به انجام اين كاراعتقاد داشت، اما رئيس جمهوركلينتون با اين ايده موافقت كرد، رئيس جمهوركلينتون دراوايل جولاى مجدداً با نوازشريف در واشنگتن ملاقات كرد، در اين ديدار، كلينتون از شكست پاكستان در انجام اقدام مؤثر در رابطه با طالبان و بن لادن شكايت كرد، شريف مجدداً بر برنامه خود تأكيد كرد او توانست موافقت كلينتون را براى آموزش نيروهاى ويژه پاكستانى براى دستگيرى بن لادن كسب كند، دراكتبر۱۹۹۹ميلادی نواز شريف توسط پرويزمشرف خلع و آن برنامه نيز لغو شد، در ابتدا دولت كلينتون اميدوار بود كه كودتاى پرويزمشرف ممكن است راه را براى اقدام عليه بن لادن بازكند، اما اينگونه نشد و در پايان سال ۱۹۹۹ميلادی يكسال پس از بمب گذارى سفارتخانه ها، ديپلماسى با پاكستان به مانند تلاش ها با طالبان به ثمر نرسيد به عنوان پاسخى به بمبگذارى سفارتخانه، كلينتون به سيا اين اجازه را داد تا از طريق برنامه قبلى خود به دستگيرى بن لادن و يارانش بپردازد، كلينتون همچنين اجازه حمله به بن لادن از راههاى ديگر را هم داد.

 

طبق فرمان ويژه اى هم تمامى منابع مالى مرتبط با بن لادن ضبط شد، سيا از دانش خود براى مختل كردن هسته هاى القاعده استفاده كرد، با همكارى مقامات آلبانى، سيا موفق شد تا عمليات القاعده را در تيرانا، خنثى كند و چند سلول تروريستى را از بين ببرد، پس از بمب گذارى هاى سفارتخانه، افراد مرتبط با القاعده در جمهورى آذربايجان، ايتاليا و بريتانيا دستگير شدند. سيا با همكارى اف.بى.آى توانست از حمله به سفارت آمريكا در اوگاندا ممانعت به عمل آورد و مظنونان را دستگير كند، بتاريخ ۴ نومبر ۱۹۹۸ميلادی قاضی نيويارك جنوبى عليه بن لادن اقامه دعوى كرد، اسامه محمد بن لادن متهم شده بود كه با سودان، ايران و حزب الله متحد شده است

 

 با دخالت نظامی امريكا درافغانستان دراكتبردوهزارويک، بن لادن رهبرا لقاعده تمام تلاش خود را براي همكاري با طالبان، ملاعمر و حزب اسلامي گلبدين حكمتيار در افغانستان انجام ميداد، همچنين القاعده به همكاري خود با سپاه صحابه، لشكر جنگوي، لشكر طيبه ، جيش محمد، حركت المجاهدين و گروه‌هاي ديگر پاكستاني ادامه ميدهد، با حضورنيروهاي آمريكا و گروه‌هاي امنيتي واطلاعاتي درافغانستان و پاكستان كه مركزالقاعده را مورد هدف قرار دادند، القاعده بيش ازپيش مركزيت خود را از دست داد، درحالي كه گروه عملياتي القاعده به نقاط مختلف سفرميکنند و اين حملات را با هسته مركزي در جنوب هماهنگ ميسازند، اعضاي القاعده به همان اندازه كه راغب است حضورش در دنيا را اثبات كند، روي شبكه جهاني همفكران خود در جنوب شرقي آسيا، جنوب آسيا، شاخ آفريقا، خاورميانه و قفقاز تكيه دارد تا به وسيله آنها به دشمنان ضربه بزند حملات در كنيا، اندونزيا، هندوستان، پاكستان، كويت و يمن به دليل جبران از دست دادن و نبود فضا و فرصت مناسب در افغانستان انجام  ميپذيرد

 

 پس از اينكه نيروهاي آمريكا و متحدان آن درهفت اكتبر سال دوهزارويک در امور افغانستان مداخله كردند، عراق به يك پايگاه مناسب براي القاعده تبديل شد گروه‌ها ی آنها با نااميدي نياز به يك نمايش جديد دارند تا از نظر روانشناسي و فيزيكي، افرادي را كه به فنون جنگي آشنايي دارند، تربيت كنندالقاعده جهت ايجاد مشكل براي دشمنانش، به طور مداوم تاكتيك‌هاي نظامي، متد حمايت مالي و تكنيك شايعه‌پراكني جديدي را در سال گذشته ابداع كرده است، به رغم اينکه غرب صدوپنجاه  ميليون دالر، دارايي القاعده را در چهار ماه اول پس ازيازده سپتامبر،ضبط كرد، اما القاعده برنامه مالي خود را تغيير داد، براي مقابله با هر تهديدي، پنتاگون توانايي نظاميي  و سيا توانايي اطلاعاتي خودشان را افزايش داده‌اند، تااکنون چندين عضو القاعده و طالبان دستگير و كشته شدند، براي اينكه از موفقيت اين مبارزه مطمئن شويم، جامعه بين‌المللي بايد، در بازسازي افغانستان بكوشد. ملل غربي بايد به جاي حرف زدن عمل كنند، بايد، با گروه‌هاي كه از نظر سياسي و اقتصادي مسائل حاشيه‌اي ايجاد مي‌كنند، ويا به مبارزه پرداخته شود، مبارزه عليه اسلام تندرو نبايد با مسلمانان دنيا كه يك ‌‌پنجم نفوس دنيا را تشكيل مي‌دهند، آميخته شود

 

اسامه بن لادن درمیان افراطگرایان پاکستانی طرفداران زیادی یافت و علیرغم اینکه دستش به خون هزاران نفر آلوده بود، افراطگرایان پاکستانی از او طرفداری می کردند در عین حال بارها و بارها دولت های مختلف پاکستان حضور وی را در خاک خود تکذیب کرده و می گفتند بن لادن هنوز در افغانستان بسر می برد. بارها منابع مختلفی از حمایت پنهانی سازمان اطلاعات پاکستان از بن لادن خبر دادند. دوم مه پس از اینکه در شب قبل از آن به وقت آمریکا، باراک اوباما مرگ اسامه بن لادن را اعلام کرد، کلیه روزنامه های جهان تیتر یک خود را به این مسئله اختصاص دادند.حتی روزنامه ساموآآبزرور که در جزایر ساموآ در اقیانوس آرام منتشر می شود. كرزي از كشته شدن رهبر شبكه القاعده استقبال كرد و آن را يك پيروزي در جنگ با تروريزم خواند. كرزي همچنين گفت كه اسامه بن لادن، عامل كشتار هزاران انسان بي گناه، شامل كودكان، زنان،‌ سالخوردگان و جوانان، نه تنها در افغانستان، كه در سراسر جهان بود. رييس جمهور بار ديگر از نيروهاي بين المللي مستقر در افغانستان خواست تا عمليات شبانه، بازرسي منازل و عمليات در روستاهاي كشور را پايان دهند. او گفت براي نابودي تروريزم، در هر جايي كه باشد، آماده همكاري است. بارك اوباما رييس جمهور امريكا اعلام كرد كه اسامه بن لادن در يك عمليات گروه كوچكي از كماندوهاي امريكايي در پناهگاه خود در خاك پاكستان كشته شد. اوباما همچنين گفته است كه جسد اسامه بن لادن هم اكنون در اختيار امريكا قرار دارد.
بنابر گزارشها صدها تن از باشندگان واشنگتن پايتخت امريكا در اطراف كاخ سفيد تجمع و به ابراز شادماني پرداخته اند.

همچنين از تجمع در نزديكي محلي گزارش شده كه برج هاي دوگانه و مركز تجارت جهاني در نيويارك در آن قرار داشت و در ماه سپمتبر سال دوهزاريک هدف حملات تروريستي قرار گرفت كه شبكه القاعده طراح آن اعلام شد.

يك ماه پس از هدف قرار گرفتن شهرهاي نيويارك و واشنگتن در امريكا، ائتلاف بين المللي به رهبري امريكا و با مجوز شوراي امنيت سازمان ملل متحد، حملات خود را در افغانستان به هدف سرنگوني رژيم طالبان آغاز كردند.
اوباما درسخنان خود پس از كشته شدن بن لادن تأكيد كرد كه جنگ با القاعده همچنان ادامه مي يابد و همزمان با آغاز رياست جمهوري خود، دستگيري و يا كشتن رهبر اين شبكه تروريستي را ازاولويت هاي دولت خود اعلام كرده بود.

رييس جمهور امريكا مي گويد كه اسامه بن لادن رهبرمسلمان نبود، بلكه او عامل قتل عام مسلمانان بود و جنگ با القاعده، جنگ با مسلمانان نيست. جورج بوش رييس جمهورپيشين امريكا كه حملات يازده سپمتبر در زمان رياست جمهوري او انجام شد، كشته شدن بن لادن را دستاورد مهم براي امريكا و پيروزي براي صلح دوستان جهان و كساني خواند كه وابستگان خود را در حملات نيويارك از دست داده اند. جوليا گيلارد نخست وزير استراليا نيز گفته است كه ماموريت كشورش در افغانستان ادامه مي يابد و كشته شدن بن لادن به معناي پايان جنگ با تروريزم نيست. خانم گيلارد گفته است كه جنگ با القاعده همچنان ادامه مي يابد و نيروهاي كشورش در افغانستان به ماموريت خود در مبارزه با شورشيان ادامه مي دهند.

 

پی نوشت:

http://www.ariaye.com/dari12/siasi/sabah17.html
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

شيوه هاومسيرهاي افراطگرايي درپاکستان

 

                                       s26.jpg

 

 

اداره ضد اطلاعات مشترک، مسئول نظارت بردیپلمات‌های پاکستانی درخارج ازکشور وعلاوه برآن، عهده دار مسئولیت عملیات اطلاعاتی درخاورمیانه، آسیای جنوبی، چین، افغانستان و جوامع مسلمان مربوط به اتحاد جماهیر شوروی است. اطلاعات مشترک شمال، به صورت ویژه مسئول مناطق جامو و کشمیر است. اطلاعات مشترک متفرقه، مسئول عملیات جاسوسی شامل تهاجمی درسایر کشورهاست.
مرکز اطلاعات سیگنال مشترک، مسئول جمع آوری اطلاعات درطول مرزپاکستان و هند.
اطلاعات فنی مشترک وعلاوه بر موارد یاد شده، بخش‌های مربوط به عملیات انتحاری وجنگ کیمیایی.
ادارات وکارمندان (آي اس آي ) درمصرف پول دست بازدارد وحسب لزوم ديد ميتواند صدهاهزارروپيه رابه مصرف یرساند. بودجه اين اداره خيلي محرمانه ازجانب دولت تامين ميگردد.

ترکيب ديني درپاکستان :

الف - اهل سنت: که شامل فرقه هاي ذيل مي باشند:

- بريلويان  - ديوبنديان - اهل حديث .

- وهابيان علماي اهل سنت در پاکستان دو گروه مي باشند و هريک مدارس و مراکز مذهبي متعدد دارند.

- اهل حديث که بسيار نزديک به وهابيان هستند.

- اهل سنت که هرچند ممکن است جز گروهي خاص از صوفيان نباشند ولي به هرحال ايدئولوژي صوفيان را دارند و به اهل تشيع از اين نظر نزديک مي باشند.

 ب - تشيع: تقريبا بيست وپنج فيصد مردم پاکستان را شيعيان تشکيل مي دهند اکثر شيعيان اماميه بوده. گروهي اسماعيليه و اندکي نيز زيديه هستند.
ج - ساير مکاتب و مذهب غيراسلامي :

- مسيحيان - هندوان - سيکها - زرتشتيان - يهوديان - بودائيان قادئيانيان.

د - سلسله هاي تصوف:

- چشتيان - سهرورديان - نقشبنديان  - قادريان.

مراکز مذهبي :

روحانيون در پاکستان دو گروه سني و شيعه مي باشند و هرکدام مراکز ديني خودرا دارند. در اين کشور بسياري از روحانيون، صوفيان و اقطابي هستند که از نظر فرهنگي و ايدئولوژي به اهل تشيع نزديک هستند هرچند نام حنفي دارند. مدارس عمده اهل سنت عبارتند از: جامعه اشرفيه و جامعه نعيميه در لاهور، خيرالمدرس و دارالعلوم در ملتان، دارالعلوم حقانيه در اکوره ختک، جامعه اشرفيه در پشاور، جامعه اسلاميه در بهاولپور و مرکز تعليمات اسلامي، مدرسه عربيه مظهور العلوم مدرسه البنات ويژه زنان جامعه خاروقيه و دارالعلم امجديه در کراچي. اهل تشيع نيز مراکز ديني متعدد در شهرهاي مختلف دارند از جمله: مرکز بزرگ ديني المنتظر در لاهور، جامعه اهل بيت در اسلام آباد، مدرسه مومن مدرسه آيت الله حکيم در روالپندي، مدرسه مشاع العلوم در حيدرآباد و مدرسه امام صادق در کويته، مواد درسي اين مدارس عموما از مدارس ديني ايران اقتباس مي شود و مدرسان آن در نجف، قم و پاکستان تحصيل کرده اند.

رهبر شيعيان پاکستان پس از شهادت عارف حسين حسيني، سيد ساجد علي نقوي مي باشد که رهبر نهضت نفاذفقه جعفري هم هست. مولانا حامد علي شاه، ملقب به حامد الموسوي، رئيس مدرسه ديني مومن نيز يکي ديگر از رهبران شيعه مي باشد که برخلاف مساجد نقوي اعتقاد به دخالت دين در سياست ندارند.

فرقه  ي از شيعيان نيز به نام اسماعيليه در پاکستان بيشتر درمناطق پنجاب و شمال غربي پاکستان وجود دارند که غالبا پيروان آقا خان مي باشند. وتنفرفراواني درين طريقه برضد تروريزم وجوددارد.

درخصوص اجراي نظام اسلامي در پاکستان يک کشاکش سه جانبه داخلي بين دنياگران، بنيادگرايان و نوگرايان پاکستاني وجود دارد. دنياگران به جدا نمودن دين و سياست معتقدند و تمايل دارند که پاکستان روش ترکيه را دنبال کند، اين گروه مدعي هستند که پاکستان براصل مليت تشکيل شده و ملت يک ايده دنيا پرستانه است.

بنيادگرايان خواهان آنند که در پاکستان بر اساس خطوط قرآني حکومت اسلامي تشکيل گردد. در مقابل دو جهان بيني ياد شده، جهان بيني نوگرايان - دستگاه حکومت فعلي - قرار دارد، نوگرايان راهي را بين خواستهاي د نياگرايان و بنيادگرايان ايجاد نموده و معتقدند که پاکستان بايد دستگاه هاي سياسي غرب را دنبال نمايد ولي آنها را با اصول اسلام وفق دهد .قانون هاي اساسي سالهاي ۱۹۵۶، ۱۹۶۳ و ۱۹۷۳ عقايد نوگرايان را در بر دارند.

 

احزاب بنياد گراوافراطي :

تقريبا درسي سال اول تاسيس پاکستان، يگانه حزب مذهبي ، جماعت اسلامي بود که در صحنه سياست فعاليت چنداني نداشت. (در اينجا لازم به يادآوري است که در شبه قاره هند از ديرباز دوگونه اسلام رواج داشته است، يکي اسلام برلوي Barelevis يا اسلام عرفاني، ديگري اسلام ديوبندي Deobandi که اسلامي است سنتي و بنيادگرا. اما با پيشرفت پاکستان، فرقه ديوبندي قدرت بيشتري پيدا کرد.) ولي در دوره حکومت ذوالفقار علي بوتو يک حزب مذهبي ديگر به نام جمعيت علماي اسلام به رهبري مفتي محمود، در ايالات سرحد و بلوچستان قد علم کرد. از جانب ديگر مدارس مذهبي به تدريج افزايش يافتند.  

در سال ۱۹۴۷ فقط يکصدوسي وهفت مدرسه در اين کشور وجود داشت که تاسال نودوچهار شمار آنان تقريبا به يکهزاروچهارصد باب و شمار طلاب ديني به متجاز از پانزده هزار نفر رسيد. در اين ميان در سال هفتادونوقانون عشر و زکاة تصويب شد و طلاب به هيئتهاي توزيع زکاة پيوستند و مسئوليت توزيع پول بين فقرا و مستمندان را به عهده گرفتند و در اين مورد با دستگاه اداري محلي و مسئولان دولت رابطه برقرار کردند، به اين وسيله براي نخستين بار روحانيون تا حدي داراي نفوذ سياسي و اجتماعي شدند و در انتخابات شرکت کردند و در سطح شهرداري، اداري و قانونگذاري در تشکيلات دولتي سهيم شدند.

فرقه گرايي مذهبي از اين زمان آغاز شد.

دو گروه مذهبي با عقايد متفاوت احزاب سياسي مخالف يکديگر را تشکيل دادند و هر دو با کشورهاي ديگر اسلامي ارتباط برقرار نمودند. قوانين اسلامي مورد اختلاف در زمان ضياءالحق، گرايشات فرقه هاي مختلف جهت اجراي قانون شريعت، دسترسي مردم به سلاح و ايجاد محاکم شرعي، فضاي تشنج را در جامعه افزايش داد. در شهرهاي بزرگ و در دهکده ها برخوردهاي فرقه اي روي داد و تعدادي از رهبران روحاني از جمله علامه عارف الحسيني رئيس نهضت اجراي فقه جعفري، روساي انجمن سپاه صحابه پاکستان مولانا حق نواز و ضياءالرحمن فاروقي ترور شدند .در سال ۱۹۷۲ از ميان هشت صدونودوسه مدرسه مذهبي در پاکستان دوصدوپنجاه وچهار ديوبندي (وهابي) دوصدوشصت وهفت بريلوي (حنفي)، يکصدوچهل وچهار اهل حديث (با گرايش وهابي)، چهل ويک شيعه و يکصدوپنج مدرسه از عقايد متفاوت ديگر بودند.

 درين جا مروري داريم  به احزب و جريان هاي اسلامي پاکستان اعم از شيعه و سني را معرفي کرده و جايگاه آنها را مورد بررسي قرار دهيم.

جماعت اسلامي - ابوالاعلي مودودي جماعت اسلامي را در سال ۱۹۴۱ تشکيل داد و هدف خود را تلاش براي ايجاد و استقرار يک دولت اسلامي اعلام کرد. اين حزب راستگرا و شديدا سنت گراي اسلامي نقطه نظرها و مواضعي همچون اخوان المسلمين مصر دارد. در انتخابات سال ۱۹۷۰ اين حزب چهار کرسي به دست آورد و در انتخابات ۱۹۷۷ از ائتلاف کنار گذاشته شد. رهبر آن قاضي حسين احمد است و دفاتر مرکزي آن در لاهور قرار دارد. سياست هاي جنرال ضياءالحق در مورد حاکم کردن شريعت اسلامي در تمام شئون زند گي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي پاکستان از تعاليم اين حزب دانسته شده است.

اين حزب در دوران حکومت اوليه بي نظير بوتو از نواز شريف حمايت کرد تا قوانين اسلامي را پس از رسيدن به قدرت در پاکستان برقرار نمايد. نواز شريف پس از رسيدن به قدرت، لايحه شريعت را تصويب نمود ولي جماعت اسلامي، نواز شريف را به عدم اجراي دقيق قوانين اسلام متهم کرد. در اوايل دهه نود جماعت اسلامي در اعتراض به تصميم دولت نواز شريف در حمايت از دولت جديد ميانه روهاي مجاهدين در کابل، از اتحاد دموکراتيک اسلامي کناره گيري کردند.

جماعت اسلامي پاکستان دولت نواز شريف را به قطع حمايت ازگلبدين حکمتيار رهبر حزب اسلامي افغانستان و شکست برنامه اسلامي کردن کامل پاکستان متهم نمود. در انتخابات اکتبر ۱۹۹۳ جماعت اسلامي که خاطره خوشي از همکاري با حزب مردم و مسلم ليگ، نداشت تصميم گرفت که با عنوان جبهه جديد سياسي به نام امت و جداي از اين دو حزب در انتخابات شرکت نمايد، ولي نتوانست آراي قابل توجهي کسب نمايد. اين جبهه، جبهه اسلامي پاکستان ناميده مي شد و در اين انتخابات تنها سه کرسي را به دست آورد.

دردسامبر نودوچهار صلاح الدين درکراچي ترور شد. وي از منتقدان حزب حاکم و نهضت قومي مهاجر به شمار ميرفت. اين حزب بزرگترين حزب اسلامي پاکستان است. مودودي بنيانگذار آن معتقد بود که تنها وقوع انقلاب اسلامي قادراست که کشور را از بحرانهاي متعدد خارج کرده و سيستم سياسي اين کشور را اصلاح کند.

جمعيت العلماء اسلام - اين حزب، گروهي حنبلي مذهب و در رسته اصحاب حديث، معتقد به مکتب ديوبندي و نزديک به وهابيت مي باشد و همان حزبي است که در سال ۱۹۴۵ تحت رهبري مولا نا شبير احمد عثماني براي کسب حمايت از تاسيس پاکستان ايجاد شد. پس از وقفه اي اين حزب در سال ۱۹۵۰ مجددا احيا شد. جمعيت العلماء اسلام بر تدوين قانون اساسي مبتني بر اصول و ضوابط اسلامي تاکيد مي نمود.

رهبر آن مولانا مفتي محمود، بنيانگذار و رهبر اتحاد ملي پاکستان بود. پس از وي مولانا فضل الرحمن رهبر اين حزب گرديد. اين حزب در انتخابات سال ۱۹۷۷ در اتحاد ملي پاکستان و در مقابل حزب مردم قرار داشت. در ابتداي حکومت ضياءالحق، با وي همکاري داشتند اما در سال ۱۹۸۱ به جنبش احياي دموکراسي پيوست و رفراندوم 19 مارچ ۱۹۸۴ را که موضوع تجديد رياست جمهوري وي بود، تحريم کرد. اين حزب در مناطق مختلف پاکستان به ويژه ايالت سرحد داراي نفوذ مي باشد.

جمعيت علماي اسلام در خزان ۱۹۶۴ بر سر مسئله ادامه همکاري با دولت بي نظير بوتو به دو شاخه تحت رهبري «مولانا فضل الرحمن» و «مولانا اجمل خان» تقسيم شد. گروه مولانا فضل الرحمن که داراي نفوذ زيادي در بين طالبان بود ودر ايالت هاي بلوچستان و سند داراي نفوذ بوده و شاخه ي تحت رهبري مولا نا اجمل خان در ايالت هاي سرحد و پنجاب داراي طرفداران بسيار است.

 

سپاه صحابه  - این گروه که دارای تما یلات وهابی می باشد ، مهمترین نقش را د ر مقابله با شیعیان پاکستان ایفا کرده است. گروه مذکور که بانی و عامل اکثر تحرکات تروریستی با انگیزه های سیاسی و مذهبی می باشد ، نه تنها به ترور بسیاری از علمای وابسته به سایر تشکيلات بویژه علمای شیعه مبادرت کرده ، بلکه رهبران خود این اين جريان نیز طی سالیان اخیر قربانی حملات مشابهی شده اند.

رهبر سپاه صحابه - ضیا الرحمن فاروقی در سال ۱۹۹۷ در پی یک حاد ثه بمب گذاری به قتل رسید و مهمترین رهبر این جريان فعلآ اعظم طارق می باشد که به اتهام فعالیت های تروریستی در بازداشت به سر می برد. د ر سال   ۱۳۷۶  نیز(شعیب ند یم) یکی دیگر از رهبران بر جسته این جريان، توسط افراد ناشناس ترور شد و به قتل رسید.  نوع حمایت علمای مذکور از طالبان بسیار متنوع است. ازچند کا نا لهای پشتیبانی ایدیولوژیک از طالبان را بر عهد ه دارند و تلاش آنها را نوعی جهاد برای بر قراری نظام اسلامی واقعی در افغانستان معرفی می کنند .و از سوی دیگر در مساله بسیج و اعزام نیرو نیز ، پایگاه اصلی طالبان به شمار می روند.

علمای  مذکور نه تنها وابستگی اعضای طالبان را به با ا ین ا حزاب رد نکر د ند بلکه مدارس خود را تعطیل  کرده بو د ند تا طا لب ها مشغول به تحصیل در این مدارس فرصت  مشارکت در جنگ افغانستان  به نفع  طالبان را داشته باشند. همزمان با نیازمندی طالبان به نیروهای جدید برای حمله به مزار شریف و اداره مناطق تصرف شده روزانه صد ها تن از طا لب های مدارس مذهبی پاکستان با عبور از مر ز راهی مراکزتجهیز نیروهای طالبان شده وسپس به عنوان نیروهای نازه نفس راهی جبهه ها یا مناطق اشغال شده می شدند. عملکردافراطي طالبان در افغانستان به ترغیب افراط گرایی مذهبی در پاکستات دامن زده ا ست   . کشوری که سالهاست خود با تنشهای فرقه ای وخشو نت تنظیمی مدارس مذهبی سرو کار داشته است.

روسا مذهبی پاکستان مکررآ  گفته اند که فقط نیرویی چون طالبا ن می تواند به فساد در پاکستان خاتمه دهد.

طالبان با حمایت کامل اردوي پاکستان  ، همه مبانی زندگی اجتماعی از جمله حقوق بشر ، آزادی ، تو سعه سیاسی و اقتصادی در افغانستان را سر کوب واز بین برده بو د ند و این تحولات در مسائل سایسی ، اجتماعی ، مذهبی و اقتصادی پا کستان مستقیمآ اثر گذاشته است و برای آینده و مخصوصآاستقلال   وتما میت ا ر ضی  پاکستان خطرناک خو ا هد بود چرا که ا سلام د ر پا کستا ن ا سا سا هویت ، موجودیت و مبنای نایسونالیسم پاکستانی است.
 جمعيت الحديث ‪ JAH ساجد مير
 جمعيت علماي اسلام شاخه نيازی ‪JUP/NI سميع الحق
 جمعيت علماي پاكستان شاخه نوراني‪ JUP/NO شاه احمد نوراني وجيش محمد.

خطر تجز یه پا کستا ن ا ز هما ن ا بتد ا ی تا سیس و جود دا شت و به قوت خود با قی بود لیکن با حما یت 

ا ین کشور ا ز طا لبا ن ا ین خطر بیشتر و بیشتر شده ا ست. پس از به وجود آمدن كشورپاكستان، بيشترين طلاب اهل سنت افغانستان، مسير خود را از هند به ايالت ‏سرحد شمال غربى پاكستان تغيير دادند. ايالتهاى ‏جنوبى و شرقى افغانستان عمدتا با مدارس ايالت‏سرحد پاكستان‏ارتباط برقرار كرد، در حالى كه ولايات جنوب غربى و غربى اين‏ كشور با مدارس ايالت‏ بلوچستان پاكستان ارتباط برقرار نمود. نفوذ مدارس پاكستان در افغانستان، از اين زمان به بعدكاملا محسوس است.

پس ازهمين مساله بود كه جمعية العلماى‏اسلام و اهل حديث‏ با پشتوانه مالى و سياسى قوى، طرحهاى بنيادى و درازمدتى را براى‏مهاجرين و مجاهدين روى دست گرفته و با حوصله مندى تمام،براى اجراى كامل آن وارد عمل شدند. «اهل حديث‏» با حمايتهاى ‏مالى و فكرى مؤسسات خيريه عربستان، علاوه بر توسعه برنامه‏ هاى‏ آموزشى خود در داخل پاكستان، و در ولايتهاى شرقى‏ افغانستان نيز وارد فعاليت گرديد.

جمعية العلماى اسلام‏»شاخه فضل الرحمان نيز در طول دوره جهاد و دهه پس از آن،دامهاى گسترده‏اى را در ايالت ‏بلوچستان و سرحد براى شكار نسل‏ جوان مهاجرين گسترانيده بود. جمعية العلماى اسلام در طول‏ سالهاى جهاد، رابطه نزديكى با مجاهدين داشته است.

جریان اسلامی دیګر در پاکستان جریان سر سید احمد خان (۱۸۱۷- ۱۸۹۸) - است. سيد احمد خان الگوى مسلمان ليبرال درمحافل روشنفكرى پاكستان شناخته شده‏است. او معتقد به مراجعه مستقيم و بدون واسطه به قرآن به‏عنوان بهترين راه شناخت دين بوده و نقش «سنت‏» و «اجماع‏» را در منبع ‏شناسى دين مورد ترديد قرار مى ‏داد. سيد احمد خان تحت‏ تاثير مكتب عقل‏گرايى و فلسفه طبيعى قرن نوزدهم اروپا قرارداشت و قرآن را تفسير علمى مى ‏نمود. مهمترين ويژگى در تفكر احمد خان، گرايش او به نوگرايى غرب بود. گرايش غربى گرايانه ‏سيد احمد خان، انگيزه خصومت مسلمانان سنت‏گرا با او گرديد وسرانجام او را متهم به ارتداد و انحراف از دين نمودند . مسلمانان روشنفكر دانشگاهى و تا حدودى «مسلم ليگ‏» (اگر آن‏را يك حزب صرفا ملى ندانيم) از هواداران جريان سوم به شمارمى‏روند.

اين جريانات فكرى همان طورى كه اشاره گرديد، هر يك‏ به نحوى ريشه در افكار علماى مسلمان هند در دوران ‏سلطه‏بريتانيا داشت كه عمدتا به افكار شاه ولى ‏الله برمى‏ گشت;انديشه‏ هاى اصلاحى شاه ولى ‏الله، منشا پيدايش گرايشهاى متعدد ومختلف در شبه قاره شد. اما آنچه پايه واقعى انديشه دينى شاه ‏ولى‏ الله را تشكيل مى‏داد، سلفى ‏گرى يا بنياد گرايى از نوع مشابه‏ وهابيت‏ بود، تا آنجا كه دولت استعمارى بريتانيا او را متهم به‏وهابيت كرد. اين جريانات فكرى اسلامى به طور كل، اكثريت عمده ‏مسلمانان پاكستان را در برمى ‏گيرند و از لحاظ صنفى،دربرگيرنده اصناف حوزوى، دانشگاهى و بازارى هر سه مى‏باشد.

اكثرمدارس‏و علماى دينى سنتى، از لحاظ گرايشهاى كلامى و فقهى به دو گروه‏عمده و مهم تقسيم مى‏شوند، گروه «ديوبندى‏» و گروه‏«بريلوى‏». اين دو گروه، نماينده دو نوع تفكر كلامى و فقهى(در چارچوب فقه حنفى) است كه هر يك به تدريج داراى حزب سياسى‏مستقلى نيز گرديدند

 

ديوبنديها از نظر اعتقادى، شباهت كلى به‏وهابيت پيدا كرده‏اند. آنها مانند وهابيت، در برابر سايرفرقه‏هاى اسلامى، حساسيت زيادى نشان داده و از «توحيد و شرك‏»تفسير ويژه‏اى ارائه مى‏دهند; اما بريلويها حالت انعطاف‏پذيرى‏بيشترى داشته و از «توحيد و شرك‏» هيچ‏گاه تفسير سخت‏گيرانه‏ و مغاير با مشهور ارائه نمى ‏دهند. بريلويها تا حدودى، گرايشهاى‏ صوفيانه دارند.

مؤسس مكتب بريلوى، شخصى به نام احمد رضا بريلوى (۱۸۵۶ ۱۹۲۱) بود. «مكتب بريلوى در واكنش نسبت‏به‏جنبش محمد بن عبدالوهاب و در مخالفت ‏با عقايد دينى شاه ولى ‏الله،شاه اسماعيل و علماى ديوبندى پديدار شد. نماينده‏ سياسى اين مكتب در پاكستان، گروه «جمعية العلماى پاكستان‏»به رهبرى مولانا شاه احمد نورانى و عبدالستار نيازى مى ‏باشد. مكتب «ديوبندى‏» در پاكستان كنونى، نماينده «دين رسمى‏» به‏شمار مى‏آيد و داراى اكثريت در ميان مسلمانان اهل سنت است.

طرفداران ديوبندى در اين كشور، همواره در حال افزايش بوده‏است،  به ويژه در دو دهه اخير، رشد ديوبنديها به دليل رشد بنياد گرايى اسلامى در منطقه و سرمايه گذارى ‏هاى وسيع عربستان وهمچنين حمايتهاى دولت ضياءالحق و جناح او از آنها، سرعت‏ بيشترى يافته است. عمده‏ ترين گروههاى وابسته به مكتب ديوبندى ‏در پاكستان عبارتند از:«جمعية العلماى اسلام‏»، «سپاه ‏صحابه‏» و جمعيت «اهل حديث‏». اين سه جناح، متعلق به مكتب‏ ديوبندى و داراى عقايد مشابه و شعارهاى يكسان و حاميان خارجى‏واحدى هستند.

تنها تفاوت اين سه جناح در اين است كه ‏«جمعية العلماى اسلام‏» به رهبرى فضل الرحمان و سميع الحق، به‏صورت يك حزب سياسى وارد صحنه سياسى كشور گرديده‏است، در صورتى‏كه «سپاه صحابه‏» و «اهل حديث‏» به ترتيب به فعاليتهاى‏ نظامى و فرهنگى رو آورده‏ اند.

هماهنگى داخلى اين سه گروه درمبارزه عليه مخالفانشان بسيار قابل توجه مى‏ باشد . تحريک طالبان‏ با هر سه گروه نامبرده ارتباط تنگاتنگى دارد و ازحمايتهاى معنوى و مادى و حتى انسانى همه آنها در اين چند سال‏برخوردار بوده است. در عين حال، اين ارتباط با «جمعية العلماى‏ اسلام‏» به دليل عوامل فرهنگى، زبانى و نژادى و نيز تجربه‏ سياسى در عمل بيش از دو گروه ديگر بوده و هست.

مولانا فضل ‏الرحمان و سميع ‏الحق، هر دو پشتون‏ بوده و در ايالتهاى ‏بلوچستان و سرحد كه موطن اصلى پشتونهاى پاكستان به شمارمى‏ آيد، داراى نفوذ فوق العاده ‏اى هستند. طلاب علوم دينى‏ افغانستان، رابطه تاريخى ديرينه ‏اى با مدارس ديوبندى در شبه‏ قاره هند داشته‏ اند. همچنان مجلس متحده عمل پاكستان متشكل از شش حزب مذهبي افراطي جمعيت علماي اسلام (شاخه فضل)، جماعت اسلامي، جمعيت اهل حديث، جمعيت علماي پاكستان، حزب اسلامي و حزب تنظيم اسلامي است.   قاضي حسين‌احمد رهبرجماعت‌اسلامي و منشي مجلس متحده عمل نقش موثري در مواضع اين تشكل دارد. پاکستان وآمريکا باتقويه احزاب افراطي وبنيادگرايي پاکستان زمينه مداخله ، ويراني ونابودي افغانستان را فراهم نمودند . تاثير مرکزی و محوری سازمان اطلاعاتی پاکستان بر جامعه آن کشور حمايت آن از سازمان های متعدد جهادگر بود که در عمل نيروهای شبه نظامی بودند که بنام اسلام فعاليت می کردند. دو گروه مهم شبه نظامی عبارت بودند از «لشکر طيٌبه» و «حرکت الانصار». لشکر طيٌبه حدود پنجاه هزار مليشه مسلح داشت و گروه اصلی در جهاد برای آزاد کردن کشمير بود. حرکت الانصار در حمايت از جهاد افغانستان تشکيل شد و طالبان به رهبری اسامه بن لادن، نيرومندترين و سرسخت ترين بخش گروه حزکت الانصار را تشکيل می داد.

بعد از آنکه ايالات متحده در پی حمللات يازده سپتامبر، حرکت الانصار را در فهرست گروه های «تروريست» قرار داد، اين حرکت نام خود را به «حرکت المجاهدين» تغيير داد و همچنان به فعاليت خود ادامه می دهد.  مدارس مذهبی که در جريان جهاد سيا تاسيس شده بود، بعد از خروج نيروهای شوروی از افغانستان يا بعد از فروپاشی اتحاد شوری به فعاليت خود ادامه دادند. فارغ التحصيلان سالهای اخير اين مدارس به «موج دومی»ها معروفند که عمدتاً در خدمت رژيم ديکتاتوری پرويز مشرف- که ادامه «حکومت امنيت ملی» ضياء الحق است- قرار دارند. با رشد «فرهنگ کلاشينکفی» در پاکستان، روند حل و فصل اختلافات سياسی با استفاده از اسلحه گسترش يافته است، تا جايی که شيعيان و سنی های آنکشور هم گروه های مسلح خود را تأسيس کرده اند. سنی ها «سپاه صحابه» و شيعيان «سپاه محمد» را تشکيل داده اند.  هدف اول ايالات متحده از براه انداختن جهاد افغانستان اين بود که يک ميليارد مسلمان جهان را در يک جنگ صليبی عليه اتحاد شووری متحد کند. مفهوم «جنگ صليبی» بهتر از مفهوم «جهاد» می تواند سياست آمريکا و محتوای آن را تعريف کند. هدف دوم آمريکا دامن زدن به اختلاف بين شيعه و سنی و از آن طريق مقابله با نفوذ اسلام سياسی وانقلابی بود.  جهاد افغانستان در واقع يک جنگ صليبی عليه جهان اسلام بود. ويليام کيسی سرپرست سيا در سال ۱۹۸۶ هدايت جهاد را به دست گرفت.

گام اول سيا متقاعد کردن کنگره آمريکا به سرعت بخشيدن به دخالت آمريکا در افغانستان از طريق اعزام مستشاران نظامی به ميان مجاهدين و دادن راکتهاي  ضد هوايی ستينگر به آنها بود. گام دوم گسترش جنگ چريکی به درون جمهوری های تاجيکستان و ازبکستان اتحاد شوروی بود که تنها بعد از تهديد شوروی به حملات تلافی جويانه بدرون خاک پاکستان، سيا اين بخش از نقشه خود را رها کرد. گام سوم بسيج و جلب افراطيون اسلام گرا از سراسر جهان و آموزش آنها در پاکستان برای جنگيدن در کنار مجاهدين بود. دو گام دوم و سوم ماهيت ايدئولوژيک جنگ بمثابه يک جنگ مذهبی عليه شورویهای را تشديد کرد. افغانستان حتا بيشتر از نيکاراگوئه از طرف آمريکا به ميدان مبارزه ايدئولوژيک تبديل شد. درنتيجه جهاد آمريکايی در افغانستان، گرايش راست افراطی اسلامگرا که پيش از آن اعضاء و هواداران اندک و پراکنده ای در جهان اسلام داشت از نظر سازمانی، تعداد، مهارت، حوزه فعاليت، اعتماد به نفس و همچنين داشتن يک هدف منسجم رشد نمود

قبل از جهاد ، اسلام سياسی راستگرا به دو اردوی اصلی تقسيم می شد: آنهايی که همدست و همراه رژيم های آمريکايی از قبيل رژيم های عربستان سعودی و پاکستان بودند، و آنهايی که با اين رژيم ها مخالفت داشتند و آنها را دست نشانده آمريکا و خائن به آرمان فلسطين می دانستند.  برخلاف اسلام گرايانی که اقدام به تشکيل احزاب سياسی می کردند و تلاش داشتند توده های مسلمان را به روند مبارزات سياسی در جهت پيشبرد يک برنامه سياسی-اقتصادی-اجتماعی مشخص بسيج و جلب نمايند، راست افراطی اسلامگرا بغير از دست زدن به اقدامات تروريستی پراکنده در مناطق شهری برنامه ديگری نداشت.

قبل از جهاد افغانستان، بخش خارج از حکومت راست افراطی اسلامگرا از نظر اجتماعی و تشکيلاتی عملاً منزوی و ناتوان بود، و در يک بن بست تاريخی بسر می برد، نه از امکان جلب حمايت عمومی برخوردار بود نه می توانست به منابع مادی لازم برای فعاليت های مورد نظر خود دست يابد. دولت ريگان راست افراطی اسلامگر را از اين بن بست تاريخی نجات داد. جهاد آمريکايی در عمل با ايجاد زيرساخت مادی ترور و با استفاده از نمادهای اسلامی برای رسوخ به شبکه ها و جوامع اسلامی، موجب خصوصی سازی خشونت در سطح گسترده ای شد.
سيا با همکاری نزديک با سازمان اطلاعاتی پاکستان جزييات نقشه جهاد افغانستان را تعيين کرد. برای اجرای نقشه، سيا سلاح و مستشاران متخصص در جنگ های چريکی از کشورهای مختلف را، همراه با اطلاعات و داده های نظامی-امنيتی پيرامون اوضاع داخلی افغانستان، در اختيار سازمان اطلاعاتی پاکستان قرار می داد. سازمان اطلاعاتی پاکستان مسؤليت انتقال سلاح ها به مرز با افغانستان، و سرپرستی و نظارت بر آموزش مجاهدين در داخل پاکستان، و هماهنگ کردن فعاليت آنها در خاک افغانستان را بعهده داست.

علاوه بر سازمان اطلاعاتی پاکستان، سرويس های اطلاعاتی عربستان سعودی، مصر، فليپين، اسرائيل و حتا چين نيز در اجرای نقشه سيا فعالانه شرکت داشتند. آمريکا آموزه های خود در هندوچين، جنوب آفريقا، و آمريکای مرکزی را با دقت تمام بکار می بست. جهاد افغانستان جنگی بود که آمريکا بدون شرکت مستقيم و از طريق شرکای رده دوم، سوم و چهارم خود آن را پيش می برد. علاوه بر دولت های خط اول جبهه جهاد و سازمان های اطلاعاتی آنها، مجموعه ای از موسسات و نهادهای مذهبی و سکولار در خدمت انجام نقشه سيا قرار داشتند و نتيجه اين بود که جنگ به نحو هر چه فراينده تری در مقياس بين المللی خصوصی می شد. ديناميسم خصوصی سازی خشونت در جهاد افغانستان نيروهايی را وارد صحنه کرد که دست به عمليات موسوم به يازده سپتامبر زدند.

اگر سيا جنگ صليبی ضد-شوروی خود در افغانستان را در يک چارچوب ملی سازماندهی می کرد، مجبور می بود عمدتاً بر روی داوطلبان افغانی تکيه کند. اما طرح جنگ بمثابه يک جهاد بين المللی می توانست داوطلبان بسياری را از ميان جمعيت مسلمان سراسر جهان به سوی ان جلب کند. خارج از پاکستان، کشورهای عربی منبع اصلی داوطلبانی بودند که به افغان-عرب ها موسوم شدند. در سراسر جهان شبکه ای از مراکز جذب داوطلب ايجاد شد که از طريق نقاط اصلی در جهان عرب-مانند مصر و عربستان سعودی- به پاکستان مرتبط می شدند.  اين شبکه در نهايت از سودان در جنوب، تا چچن در شمال، از اندونزیا در شرق، تا کوزوو در غرب را در بر می گرفت. دستگاه حکومتی عربستان سعودی که هم از طرف مردم آنکشور و هم از جانب محافل راست اسلامگرا بخاطر عدم حمايت آن از مبارزات مردم فلسطين مورد انتقاد و فشار قرار داشت، فرصت را مغتنم شمرد و ناراضيان داخلی را به پيوستن به جهاد آمريکايی در افغانستان تشويق کرد. حکومت مصر نيز چشمان خود را بر روی حرکت اسلامگرايان بومی بسمت افغانستان بست.

الجزاير به سومين منبع تأمين کننده داوطلب برای جهاد آمريکايی مبدل شد. بنا به گزارش مارتين استون «سفارت پاکستان در الجزيره طی سالهای هشتاد بالغ بر دوهزاروپنجصد ويزه برای داوطلبان الجزايری صادر کرد.» تعداد داوطلبان و تعليم ديدگان سر به صدها هزار نفر می زد. به گفته استون«تندروهای خارجی که مستقيماً تحت تاثير جهاد اففانستان قرار گرفتند حدود چند صدهزار نفر تحمين زده می شود. افغان-عرب ها نيروی ويژه جهاديون را تشکيل می داند و پيچيده ترين تعليمات را دريافت می کردند. جنگجويان «بريگاد بين المللی اسلامی» که در پيشاور واقع بود، حقوق نسبتاً بالای يکهزارپانصد دلار در ماه را دريافت می کردند.

 

 

پی نوشت:

http://www.ariaye.com/dari12/siasi2/sabah15.html
  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

اردوگاه طالبان در غزنی:

 

53_545646464.jpg

 

........................................................................................................................................

 

به گزارش حوزه افغانستان باشگاه خبرنگاران، پس از درگیری های داخلی طالبان در فرمانداری شیندند ولایت هرات، این بار این گروه در فرمانداری غوریان این ولایت با یکدیگر درگیر شدند.

در این درگیری ها ۵ تن از افراد طالبان کشته شده اند.

«جیلانی فرهاد» مسئول دفتر مطبوعاتی دفتر والی هرات ضمن تائید این رویداد می گوید که جسد این ۵ فرد به فرمانداری شیندند این ولایت منتقل شده است.

وی در ادامه گفت که نیروهای امنیتی برای تامین امنیت به آن فرمانداری و فرمانداری های دیگر هرات اعزام شده اند.

«یحیی فولادی» روزنامه نگار در غرب افغانستان نیز می گوید که این درگیری ها می تواند یک حیات خلوت برای دولت و نیروهای امنیتی به بار بیاورد و درگیری ها را از مرکز شهر به حاشیه ها و مناطق دور افتاده ببرد.

وی افزود که توانایی ها و امکاناتی که طالبان دارند، بیشتر در جنگ میان گروهی از بین می رود و دولت کمتر خسارت خواهد دید.

فولادی تاکید کرد که در این درگیری ها به مردم نیز آسیب های زیادی رسیده است.

سایت افغان آوا با انتشار این خبر نوشت: مقام ها در هرات در حالی از درگیری دروه گروهی و خودی طالبان در فرمانداری غوریان می گویند که پیش از این طالبان در فرمانداری شیندند نیز 2 بار به درگیری با یکدیگر پرداخته بودند.

 

پی نوشت:

 

http://www.tahapakhsh.ir/news/عناصر-مخالفت-داخل-طالبان-غوریان-یکدیگر-درگیر.html

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بمباران طالبان در نورستان:

 

شهر دواب نورستان از یک هفته پیش در محاصره است .جگرن شیرین اغا فرماندار دواب از کشته شدن فرمانده طالبان با نام تازه گل در این بمباران خبر داد:

 

E12391DB-1E7D-4D4E-A7A7-D31893856378_cx1

 

پی نوشت:

http://da.azadiradio.com/a/27637766.html
ویرایش شده در توسط vhsjdvsjd

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

افراد گروه طالبان افغانستان از روز گذشته عملیات خود برای بیرون راندن نیروهای وابسته به داعش در شرق این کشور را آغاز کرده است.

مسئولان امنیتی در ولایت «ننگرهار» در شرق افغانستان از کشته و زخمی شدن بیش از بیست نفر در این درگیریها خبر می‌دهند.

«حضرت حسین مشرقیوال» سخنگوی فرماندهی امنیت این ولایت امروز به رادیو کلید افغانستان گفت: از صبح روز گذشته درگیری میان افراد طالبان و داعش در منطقه «کرکنی» شهرستان آچین راه‌اندازی شده است که تاکنون 24 نفر از هر دو گروه کشته و زخمی شده‌اند.

وی افزوده است: تاکنون در نتیجه این درگیری 15 عضو گروه طالبان و نه عضو گروه داعش کشته و شش طالب و چهار داعشی زخمی شده‌اند.

از زمان اعلام حضور برخی افراد وابسته به گروه تروریستی داعش در افغانستان، طالبان این کشور به صورت جدی مبارزه با آنها را آغاز کردند.

در همان ماههای ابتدایی حضور این افراد، ملا اختر منصور رهبر گروه طالبان در نامه‌ای خطاب به ابوبکر بغدادی مخالفت خود و گروه تحت رهبری‌اش با حضور این گروه در افغانستان را اعلام کرد.

افراد طالبان در برخی ولایات افغانستان از جمله هرات، فراه و زابل عملیاتهای گسترده‌ای را علیه داعش آغاز کردند که منجر به بیرون روفتن داعش از این سه ولایت شد.

در ننگرهار نیز از ماهها پیش نبردها میان افراد این دو گروه به شدت ادامه دارد.

 

پی نوشت:

 

http://www.shia-news.com/fa/news/115086/%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AA%D9%84%D8%A7%D8%B4-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم الله.......

 

انهدام بالگرد ارتش افغانستان با استفاده از تله  انفجاری

 

طالبان تله انفجاری رو در محل فرود بالگرد یا همون پد نصب می کنه بالگرد از نوع میل هستش . نکته جالب اینه که این پد در نزدیکی پادگان ارتش افغانستان واقع شده

 

000_28229~0.jpg

 

thumb_000_28129~0.jpg

 

دانلود کلیپ مربوطه

 

http://www.aparat.com/v/4I9OA

  • Upvote 14

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

                        نقش مرزنشينان وقبايل درتنشهاي افغانستان وپاکستان

 

                        s3.png

 

از بدو تاسيس کشور پاکستان تا زمان لشکرکشي شوروی به افغانستان ، مسايل مرزی بر روابط اين دو کشور، سايه افکنده بود و پس از آن، تا زمان سقوط حکومت داکتر نجيب الله ، علاوه بر اين مساله، حمايت پاکستان از گروههای مسلح به اصطلاح مجاهدين که عليه دولت کابل می جنگيدند نيزبرتنشهای موجود ميان دوکشور افزود. مرزمشترک پاکستان و افغانستان که به خط ديورند مشهور است در زمان سلطه بريتانيا بر شبه قاره هند در سال۱۸۹۳ بين هند و افغانستان کشيده شد و مناطقی از افغانستان آن زمان به هند بريتانيايی تعلق گرفت.  

پس از تجزيه شبه قاره هند و تشکيل کشور پاکستان در سال۱۹۴۷ ميلادى، اين مناطق که ساکنان آن پشتون و بلوچ هستند، جز قلمرو پاکستان شد. خط ديورند بنيادى ترين عاملى بوده كه بر چگونگى روابط دو كشور سايه افكنده است. تا جايى كه به پاكستان مربوط مى شود، تنها طرح ادعاى ارضى از طرف دولت هاى روى كار آمده در افغانستان چندان براى اين كشور نگران كننده نيست. چرا كه پاكستان از همان ابتداى تولدش در مقايسه با افغانستان  باحمايت بي دريغ آمريکاوانگليس  در موقعيت برترى قرار داشته است.

آنچه كه تاكنون مايه نگرانى زمامداران پاكستان بوده قبايل پشتون ساكن درنوارمرزى كشورش است. اين قبايل به رغم اينكه به لحاظ سياسى و حقوقى اتباع پاكستان محسوب مى شوند، پيوندهاى قومى و قبيله اى خود را با هم مسلكان شان در اين سوى مرز كاملاً حفظ كرده اند و بعد از گذشت حدود يك قرن جدايى هنوز نوستالژى اتحاد و پيوستن دوباره به افغانستان را از خاطر نبرده اند.

جنگ افغانستان باعث به وجود آمدن کادرهای جدید اسلامی شد که در جنگ چریکی مهارت پیدا کردند ، قدرت مبادله ی اطلاعاتی خود را بالا بردند ، در به قتل رساندن افراد چیره دست شدند و در ساختن موتر های حامل بمب ، تجربه طولائی پیدا کردند . شبکه هاي بنيادگرايي به طرز گسترده ای اسلامیست ها را از شمال آفریقا ، تا مصر ، خلیج فارس ، آسیای میانه و پاکستان ، با استحکام به هم وصل کرد . واقعیت این بود که جنبش اسلامیست ، قبلا ؛ در دهه ی هفتاد ، به نقطه ی پرواز خود رسیده بود . موتورهای این پرواز ، ایجاد ثروت نفتی عربستان سعودی ، پدیداری نظام بانکی اسلامی با خصلت های سیاسی بالا ، و به وجود آمدن نهادهای جدید اسلامیست در مصر و سایر کشورهای مسلمان محافظه کار بود .

«منطقه قبايلي» جاي مشهوري است ؛ به‌ويژه زماني كه اختلافات بين پاكستان و افغانستان بالا مي‌گيرد يا زماني كه نيروهاي آمريكايي وناتو درتعقيب طالبان د پشت مرزهاي مشترك پاكستان و افغانستان متوقف مي‌شوند . با اين وجود شايد درباره تاريخ، جغرافيه، نفوس و اهميت اين منطقه در روابط پاكستان و افغانستان كمتر اطلاعي داشته باشيم . منطقه قبايلي كه به «منطقه به لحاظ اداري خودمختار» خوانده مي‌شود، به وسيله خط ديورند (خط مرزي افغانستان و پاكستان كه هيچ‌گاه مورد قبول افغانستان واقع نشده است) از افغانستان جدا مي‌شود . به لحاظ جغرافيايي، منطقه قبايلي از غرب با افغانستان همسايه است، از شرق با دو ايالت سرحد و پنجاب پاكستان و از جنوب با ايالت بلوچستان پاكستان هم‌مرز است .  براساس جديد ترين ارقامها نفوس اين منطقه سه ميليون و سه صدوچهل ويک هزار است (يعني كمتر از دو درصد نفوس پاكستان). اكثر نفوس اين منطقه دورافتاده و قبيله‌اي هستند و فقط سه درصد آنها در شهر زندگي مي‌كنند.  منطقه قبايلي به هفت ناحيه قبيله‌اي تقسيم مي‌شوند كه عبارتند از: مهمند، باجور، كورم، اوركزي، خيبر، وزيرستان جنوبي و وزيرستان شمالي.اگرچه ساكنان اين منطقه همگي پشتون هستند اما خود به گروه‌هاي قومي كوچك‌تر تقسيم مي‌شوند كه با نام همان نواحي قبيله‌اي خوانده مي‌شوند.

اين منطقه به‌صورت خودمختار اداره مي‌شود و اگرچه در خاك پاكستان قرار دارد اما دولت مركزي پاكستان و يا دولت‌هاي ايالتي حق مداخله در امور داخلي اين منطقه را ندارند .  

تا قبل از مداخله آمريكا در افغانستان، منطقه قبايلي فقط در پرتو اختلافات پاكستان و افغانستان بر سر خط ديورند مورد توجه قرار مي‌گرفت اما پس از حمله آمريكا، طالبان در اين منطقه مستقر شدند و از اين زمان به بعد بود كه منطقه قبايلي به محلي براي مشاجره تبديل شد اين مشاجره داراي سه وجه بود: پاكستان و سران منطقه قبايلي، پاكستان و آمريكا، پاكستان و افغانستان.

مشاجره پاكستان با سران قبايل يك وجه تاكتيكي و يك وجه استراتژيك داشت: وجه تاكتيكي حول مخالفت ظاهري پاكستان با سران قبايل به‌دليل پناه دادن به طالبان و القاعده دور مي‌زد .  وجه استراتژيكي حول تلاش پاكستان براي بهره‌ برداري از وضع موجود جهت بسط حاكميت خود به منطقه قبايلي بود. در همين حال افغانستان و آمريكا، دولت پاكستان را به دليل استقرار طالبان و القاعده در خاك اين كشور مورد نكوهش قرار دادند . 

صرف‌نظر از اين مسائل، واقعيت اين است كه منطقه قبايلي مي‌تواند به عنوان ابزاري در دست پاكستان يا افغانستان جهت تعديل و تنظيم رفتار يكديگر مورد استفاده قرار گيرد . قوميت و خودمختاري منطقه قبايلي يك عامل كليدي در نقش‌آفريني اين منطقه در مناسبات افغانستان و پاكستان است.  هرگاه افغانستان اراده كند مي‌تواند با بهره‌گيري از ناسيوناليسم پشتون، ساكنين قبايل را عليه پاكستان تحريك كند و برعكس پاكستان نيز مي‌تواند با تحريك همين احساسات آنها را عليه دولت كابل تحريك كند.

در حال حاضر به دليل استقرار طالبان در اين منطقه و به‌دليل حمايت پاكستان ازطالبان، منطقه قبايلي به‌سود پاكستان عمل مي‌كند . اما هرگاه پاكستان قصد داشته باشد عليه طالبان عمل كند و يا حاكميت خود را بر اين مناطق گسترش دهد، ساكنين قبايل به سمت افغانستان و عليه پاكستان وارد عمل مي‌شوند

پشتون ها بزرگترین ترکيب قومي افغانستان راتشکيل هيدهند وهمچنین اکثریت طالبان را تشکیل می دهند. هرچند، بیشتر طالبان، پشتون هستند؛ امّا همه پشتونها طالب نیستند. با این حال، پشتون ها همواره درافغانستان به عنوان اکثریت حکمرانی کرده اند. پشتون های افغانستان وپاکستان ازمیراث مشترکی برخوردارند، به یک زبان صحبت می کنند وهردو ازعرف وسننن، نظام اجتماعی ومسئولیّت های خاصّی با عنوان پشتونوالی تبعیّت می کنند. مفهوم هویّت قومی، نقش مهمی درظهوروتجدید حیات طالبان ایفا نموده است.

هنگامی که عوامل فرهنگی این چنین نادیده گرفته شوند، همانطور که درزمان تجاوز بریتانیا وحضور شوروی اتفاق افتاد، فرصت ها از دست می روند و سیستم وفاداری، قبایل مناطق را علیه دشمنی مشترک، متحد می کند و آنها را به هم پیوند می دهد. هنگامی که دشمن مشترک شکست خورد و یا بیرون رانده شد، رقابت ها وکشمکش های دیرینه و قدیمی ازنوآشکار می شوند. برای این که ایالات متحده و متحدانش نزاع افغانستان را که به بن بست رسیده، به پایان رسانند و به کشور ثبات ببخشند، باید تلاشی هماهنگ ومشترک جهت مبارزه با دلایل ریشه ی طالبان صورت دهند، نه این که درصدد رفع اثرات آن باشند وبه ظواهر بپردازند.

جهت انجام این امر، آن ها باید عملیات گسترده ای را درمناطق قبیله ی پاکستان انجام دهند که به معنای تجاوز نظامی حاکمیت پاکستان نیست؛ زیرا ظاهراً این کشور بخشی ازجنگ علیه تروریسم است. به علاوه، استفاده ازنیروهای مسلّح وهدف قراردادن منبع تهدید، عملاً زمینه را برای مذاکره با طالبان میانه رو فراهم خواهد کرد؛ زیرا ماهیّت شورش ها و ناآرامی های افغانستان حاکی از آن است که کلیه ی تلاش های موفّقیّت آمیز جهت مذاکره و برقراری صلح باید ازموضع قدرت انجام پذیرد و نه ازموضع ضعف. در نتیجه، طالبان یا باید به صلح تن دهند یا به نابودی. اگراین امرصورت نگیرد، جنگ درافغانستان پایان ناپذیر خواهد بود تا جایی که دولت افغانستان با خطرسقوط مواجه خواهد شد.

باید گفت، حمایت های ارائه شده به وسیله ی حکومت پاکستان وشبکه های بنیاد گرا به شکل پناهگاه ها و حمایت های ایدئولوژیک و لوژستیکي، یکی از مهم ترین عوامل در احیای طالبان بوده و آن ها را قادر ساخته ناآرامی ها و خشونت های روزافزونی را به وجود آورند. پاکستان سیاست دوگانه ای درقبال افغانستان داشته است؛ این کشور به ایالات متحده تضمین می دهد که ستیزه جویان اسلام گرا ازجمله طالبان را سرکوب می کند و ازسوی دیگر به آن ها در دسترسی شان به افغانستان و ایجاد ناآرامی یاری می رساند. درحقیقت، پاکستان و این گروه ها دشمنانی علنی و همزمان دوستانی پنهانی هستند. عملیات محدود به افغانستان، به دلیل درک پایین ازاین حقیقت که ناآرامی ها ریشه در پاکستان دارد؛ یعنی جایی که طالبان به آسانی تدارک دیده می شود، بی نتیجه بوده اند.

چنین رویکردی هم چنان ناکام خواهد ماند؛ زیرا مواردی از شورش ها و جنگ های نامنظم که در آن ها پناهگاه ها فراهم و حمایت های لجستیک، ایدئولوژیک و مالی در کشورهای همسایه تضمین شده است، در اکثر موارد شکست ناپذیر وموفقیت آمیزخواهند بود.  با توجّه به عدم موفّقیّت دخالت نظامی درطول ده سال گذشته درافغانستان، بایستی تأکید کرد که ناآرامی ها درافغانستان تنها با راه های نظامی مرتفع نخواهد شد؛ بلکه باید با شیوه های سیاسی نیز همراه گردد. بنابراین، جهت مهارخشونت ها درافغانستان، پناهگاه ها وحمایت های لوژستیکی وایدئولوژیکی که ازجانب پاکستان ارائه می گردد و برای ستیزه جویان بسیارحیاتی هستند، تضعیف شده ونابود گردند. درنتیجه برای طالبان میانه رو هیچ راه دیگری جزپیوستن به پروسه ی صلح باقی نمی ماند.

تجربه ی سالهاي گذشته نشان می دهد که مشکل حل نشدنی ناآرامی های افغانستان تنها ازطریق نظامی حل نمی شود؛ بلکه راهکارهای سیاسی نیزباید درنظر گرفته شود؛ زیرا هیچ صلحی بدون آشتی وتجدید رابطه میان دشمنان سابق، به وجود نخواهد آمد. طرح صلحی که درسال دوهزارچهاربه رهبران طالبانِ مخالف دولت در صورتی که خود را از القاعده جدا کرده و قانون اساسی افغانستان را به رسمیّت بشناسند، ارائه شد، تا به حال موفّق نبوده ودست نیافتنی به نظر می رسد؛ زیرا که خرابکاران ترجیح می دهند درشرایطی که ازجانب کشورهای همسایه حمایت می شوند، طرح های صلح را عقیم بگذارند وهرتلاشی جهت برقراری صلح زمانی موفّق خواهد بود که کشورمیزبان شورشیان نیز، تمایل و توانایی خود را در برچیدن پناهگاه ها نشان دهد که این امردرمورد پاکستان صدق نمی کند. درحقیقت بخش اعظمی از ناکامی در صلح، مربوط به عدم تمایل پاکستان ودیدگاه طرفدارانه آن ها نسبت به طالبان می شود وبنابراین هراقدامی برای صلح، تا زمانی که پناهگاه های امن در پاکستان برای طالبان مهیّاست، به شکست خواهد انجامید. علاوه براین، عملیّات ضدّ شورش که مربوط به محدوده ی افغانستان هستند، جدای ازاین که چقدر شدید باشند، نمی توانند حمایت خارجی را مهار کنند؛ زیرا ستیزه جویان بیشتری ازپناهگاه های امن خود، پس ازآن که آموزش دیده و وتجهیز و بسیج شوند، جهت ادامه ی جنگ و ناآرامی اعزام می شوند.

پناهگاه های امن پاکستان برای هر گونه عملیات ضد شورش موفقیت آمیز درافغانستان، مانع هستند. ازاینرو، نیاز فوری احساس می شود تا پناهگاه ها واردوگاه های آموزشی ازبین بروند و حمایت های لوژستیکي، مالی و ایدئولوژیک که به وسیله ی دولت پاکستان و شبکه های بنیادگرا فراهم می شود، قطع شوند.

گفتگوهای شتاب آلوده ایالات متحده وپاکستان، بی درنگ پس ازرویدادهای یازده سپتامبر، رفتارپاکستان را دگرگون کرد؛ ولی منافعش را نه. پشتیبانی ازطالبان تا آن اندازه برای پاکستان مهم بود که پرویز مشرّف ترجیح می داد به جنگ با آمریکا بپردازد تا از هم پیمانانش درافغانستان دست بکشد. به جای آن، اوکوشید واشنگتن را متقاعد کند که بگذارد یک «دولت میانه روی طالبی» درافغانستان برسرکارآورد یا دست کم ازورود نیروهای ائتلاف شمال- که پاکستانی ها آن ها را هم پیمان هند می دانند- به کابل و تشکیل دولت ازسوی آن ها جلوگیری کند.

درهرحال، اسلام آباد برای جلوگیری ازنزدیک شدن آمریکا به هند، پذیرفت که دربرابرخروج بی خطرصدها فرمانده وکارمندان استخباراتي پاکستان ازافغانستان که عملیّات نظامی طالبان را سرپرستی می کردند، دربهره گیری ازجنگ های نامتقارن بازنگری کند. ایالات متحده تا هنگامی که اسلام آباد، پایگاه وتسهیلات دراختیار نیروهای آمریکایی می گذاشت، چشم بربازسازی بی سروصدای تشکیلات طالبان درپاکستان می بست و تنها در پی دستگیری رهبران القاعده بود، امّا پنج سال پس از آن، بهشت امنی که پاکستان فراهم آورده بود، در کنار حمایت های مستمرکشورهای دست و دل بازخلیج ، بـه طالبان امکان داد حضور خود را چه در افغانستان و چه در مناطق مرزی پاکستان گسترش بخشند.

شایان ذکراست پا پس کشیدن ایالات متحده ازمناطق قبیله  ی و رهاکردن پاکستان در این مناطق برای مقابله با هرج و مرج ها، این فرصت را به آن ها داده تا طرح مخفی شان را اجـرایـی سـازنـد؛ یعنی به قدرت رساندن دوبـاره طالبان. به عبارت دیگرپس ازیازده سپتامبر، هرچند اسلام آباد رشته ی امورافغانستان را برای مدّتی ازدست داد؛ امّا اردوي این کشورمتقاعد شد که ایالات متحده برای مدت طولانی دوام نخواهد آورد وحضور آن ها کوتاه مدت خواهد بود و پاکستان دوباره این فرصت را خواهد داشت تـا حکومت کابل را به دلخواه خود تغییردهد.

 این برداشت پاکستان از آنجا ناشی می شد که ایالات متحده اعلام کرد نیروهایش درافغانستان را کاهش خواهد داد. بنابراین، جهت به قدرت رساندن یک دولت طرفدار پاکستان درافغانستان به منظورکاهش تأثیرهند و یا دربدترین حالت، اخلال گری این کشور در افغانستان، پاکستان خواهان حضورکوتاه مدت نیروهای ایالات متحده وناتو درمنطقه است. هرچند پاکستان تنی چند ازچهره های شاخص القاعده را دستگیر کرد؛ امّا صدمه ای به طالبان وارد نشد. این امردرحمایت همه جانبه ی آی.اس.آی و اردوي پاکستان ریشه دارد که به دورتازه ی ازستیزه جویی وشورش طالبان منجرشده و آن ها هیچ گاه از به قدرت رسیدن دوباره طالبان درافغانستان، ناامید نشده اند.

وزيرستان هم اکنون تحت فرمان جهادی های اسلام گراست که به گفته يک مطلع محلی بطور علنی عضو گيری ميکنند، زخمی ها را نجات ميدهندوجنگجو به افغانستان ميفرستند. زماني مقامات پاکستان وحشت داشتند که وزيرستان شمالی نيزبه همين وضع دچارشود که شد. دراينجا برخلاف بخش جنوبي، طالبان محلی تحت هدايت ملاعمرمتحد شده اند وبنابرگفته يک منبع، اوست که درپنج سپتامبر توافق فوق را به عمل آورد وبر اساس آن متعهد شد که آدم های او مبارزه خود را به جهاد درافغانستان منحصر کنند. پاکستان با اين کارميخواهد حداقل بخشی از قدرت نمايندگان محلی و سنتی و شيوخ وفادار به خود را در وزيرستان شمالی بازسازی کند. به هرحال آنان آلترناتيو ديگری ندارد.  به نظر ميرسد واشنگتن با اين تاکتيک توافق دارد، هرچند آن را يک چاره موقت می بيند. نسيم زهرا تحليل گر امنيتی پاکستان ميگويد هرچه اوضاع عراق و افغانستان انفجاری ترميشود، واشنگتن بيشتر به پاکستان به چشم ستون اصلی جنگ عليه تروريسم جهانی نگاه ميکند. شايد به اين علت بود که بوش زمانی چنين طولانی )دراخرين سفرمشرف به آمريکا ) را به شهامت مشرف اختصاص داد .

درگيري‌هاي منطقه كوهستاني سوات درايالت سرحد پاكستان كه دراوج بحران سياسي اين كشور رخ نمود، بار ديگر توجه ناظران سياسي منطقه ي را به مساله قبايل اين كشور جلب كرده است. پيش از آغاز درگيري‌ها در سوات ، منطقه قبيله‌اي ميران شاه در وزيرستان پاكستان كانون منازعات خونين بود اما هم‌اكنون منطقه كوهستاني سوات صحنه كشمكشي است كه از يكسو مولانا فضل الله قرار دارد و در ديگر سو نظاميان پاكستاني كه تلاش مي‌كنند براي حفظ امنيت ملي با هرگونه ناآرامي دراين مناطق برخورد كنند. ازنظرآمريكا به عنوان متحد وحامي پاكستان در مبارزه با نيروهاي تروريستي اقدام‌هاي امنيتي پرويز مشرف در اين مناطق راضي‌كننده نبوده اما رييس جمهوري پاكستان وعده داده تا با مشت آهنين و استفاده از تمام ظرفيت كشور، هرگونه تحرك گروه‌هاي شبه‌نظامي و تروريستي را سركوب كند.

فشار آمريكا به پاكستان و اعلام نگراني‌هاي مربوط به تاسيسات هسته‌اي، جنرال مشرف را وادار كرده كه جدي‌تر با نيروهاي شورشي در مناطق شمالي از جمله در سوات برخورد كند. هم‌اكنون روزانه در نتيجه عمليات‌هاي نظامي اردو، ده‌ها نفر از طالبان محلي كشته مي‌شوند.

به نطر مي‌رسد ناآرامي‌هاي اخير در ميران‌شاه و هم‌اكنون در سوات ايالت سرحد پاكستان، آمريكا را قانع كرده كه براي جلوگيري ازرشد افراط گرايي و تروريسم - به مانند آنچه در افغانستان رخ داده - طرح‌هاي قبلي مبني بر بازسازي و اجراي طرح‌هاي امنيتي و اقتصادي را بيشتر مورد توجه قرار دهد.

روزنامه نيويارك تايمز در اين خصوص اعلام كرد كه واشنگتن در حال بررسي پيشنهاد تسليح قبايل پاكستان براي مبارزه با القاعده است. براساس اين طرح، شبه‌نظاميان موافق در امر مبارزه با القاعده و نيز تندروهاي خارجي حاضر در پاكستان مي‌توانند به اين نيرو بپيوندند. اين طرح پيشنهادي نظير طرحي است كه آمريكا در الانبار عراق به اجرا درآورده و آن را موفق مي‌شمرد.  همانطور كه اشاره شد طرح فوق تازگي ندارد زيرا پس از حادثه ‪ ۱۱سپتامبر ‪ ۲۰۰۱ميلادي در توافقي سه جانبه بين آمريكا، پاكستان و افغانستان، سه كشور براي جلوگيري از رشد افراطي گري در مناطق قبايلي و بهبود اوضاع معيشتي ، بودجه‌اي براي بازسازي و انجام طرح‌هاي عمراني تخصيص دادند تا با ايجاد کار و بهبود وضع معيشتي ساكنان قبايل، گرايش‌هاي روزافزون قبايل به طالبان كاهش يابد.

مناطق شمالي پاكستان هم‌اكنون به معناي واقعي به پايتخت سياسي افراطي‌گري تبديل شده‌است. در مناطق شمالي پاكستان قبايل مختلفي ساكن هستند كه شاخه‌هاي مهم آن در مناطق مرزي افغانستان يعني ايالت سرحد با مركزيت پشاور و منطقه قبيله‌اي وزيرستان تمركز دارند.

منطقه وزيرستان شامل مهمند، باجور، كورم، اوركزي و خيبر مي‌باشد كه مركزثقل تحركات قبايل محسوب مي‌شود. ايالت مرزي سرحد شمال غربي(ايالت سرحد) به مركزيت پشاور يكي ازچهار ايالت پاكستان است.

اين ايالت با وسعت ‪ ۷۴/۵۲۱كيلومتر مربع، ‪ ۹/۳۶درصد ازخاك پاكستان را تشكيل داده است.

بخش‌هاي مهم ايالت سرحد عبارتند از :

پشاور، ايبت‌آباد، بنون، بت گرام، بنير، چارسده، چترال، ديره اسماعيل‌خان ، هنگو ، هري پور، كرك، كوهات، لكي مروت، كوهستان، لوردير(ديره پايين)، ديره بالا، مالاكند، مردان، نوشهره، شانگلا صوابي، سوات و تانك.

منطقه كوهستاني (ميان كوه) سوات به مركزيت شهر مالاكند در ايالت سرحد از جهت آب و هوا نسبت به ساير شهرهاي اين ايالت از جذابيت‌هاي بيشتري به ويژه در زمينه گردشگري برخوردار است.

پس ازسقوط طالبان در افغانستان (نوامبر سال ‪ ۲۰۰۱ميلادي) بيشتر رهبران آنها به مناطق شمالي پاكستان فرار كرده و در شهرهاي مختلف به ويژه مناطق قبايلي هم مرز با افغانستان پناه گرفتند. عده‌اي از وابستگان به طالبان و طرفداران آنها در وزيرستان شمالي هم مرز با ولايت پكتيا ،وزيرستان جنوبي هم مرز با ولايت خوست منطقه قبايل اوركزئي هم مرز با ولايت ننگرهار، منطقه قبايل خيبرهم‌مرز با ولايت ننگرهار ، منطقه قبايل مهمند هم مرز با ولايت ننگرهار و كنر ، منطقه قبايل باجور هم مرز با ولايت كنر، منطقه قبايل كرم هم‌مرز با ولايت ننگرهار و خوست و پكتيا ساكن شدند. بدليل ارتباط نزديك و رفت وآمد طالبان به اين منطقه، تفكر و نوع سلوك آنها در شهرهاي منطقه به ويژه در سوات ترويج بيشتري پيدا كرده ومردم خواستار اجراي كامل قوانين شرعي دراين منطقه هستند

مردم قبايل كه بطور عمده متعصب ديني هستند با فرار طالبان و رهبرانشان، آنها را در ميان خود جاي داده و از آنها حمايت كردند. برخي مناطق قبايلي شامل وزيرستان شمالي و جنوبي تحت نفوذ جمعيت علماي اسلامي(مولانا فضل‌الرحمان) و مناطق مهمند و خيبر تحت نفوذ جماعت اسلامي پاكستان ومنطقه باجور تحت نفوذ نهضت شريعت محمدي به رهبري مولانا فضل الله مي‌باشند. درزمان حاكميت طالبان در افغانستان جمعيت علماي اسلامي و جماعت اسلامي نهضت شريعت محمدي مالاكند، جنگ افغانستان را جهاد مي‌دانستند و ازطالبان حمايت مي‌كردند.

از پايان دهه ‪ ۸۰ميلادي سران قبايل كه به داشتن زمينه‌هاي تعصبات مذهبي شهره بودند آغوش خود را براي كاروان وهابيتي كه درقالب مدارس مذهبي روانه پاكستان شدند، گشودند. تفكر طالبي در دوره ضياء‌الحق در مناطق قبيله‌اي سرحد و وزيرستان تقويت شد.

در نتيجه آميزش سلفي‌گري (وهابيت) با سنت‌هاي قبيله‌اي، موجي از تفكر طالباني در مناطق مرزي پاكستان به ويژه در پشاور به راه افتاد.  پس از مهاجرت جمعي از طالبان و رهبرانشان از افغانستان به مناطق قبايلي در وزيرستان‌هاي شمالي و جنوبي در مرز پاكستان، آنها اقدام به راه‌اندازي مجدد مدارس سلفي و تقويت مدارس مذهبي در پاكستان كردند. به‌عنوان نمونه جلال‌الدين حقاني وزيرامور قبايل طالبان، پس از سقوط به ميران شاه مركز وزيرستان شمالي پناهنده شد و حوزه علميه و مدرسه ديني بزرگي به نام خليفه اسلامي در سال ‪ ۲۰۰۲ميلادي تاسيس كرد. هم اكنون مولانا فضل‌الله رهبري طالبان محلي را در سوات به عهده گرفته و از چند ما به اينطرف دراين منطقه شورش كرده و اعلام نموده است كه يا قوانين شريعت در اين منطقه حاكم شود يا اينكه مردم منطقه! آرام نخواهند گرفت.

مولانا فضل‌الله داماد مولانا صوفي محمد ( از حاميان متعصب طالبان در منطقه) از شخصيت‌هاي روحاني و متنفذ سوات ايالت سرحد پاكستان و همچنين رهبر معنوي جنبش اجراي شريعت محمدي(تي.ان.اس.ام) است كه نفوذ قابل توجهي در ميان مردم پشتون منطقه دارد. وي خواهان اجراي شريعت در اين منطقه است و به دولت مركزي توصيه كرده است كه حضور خود را در سوات افزايش ندهد، درغير اين صورت با آنها مقابله مي‌شود.

فضل‌الله در سال ‪ ۱۹۹۹ميلادي به طالبان پيوست و در سال ‪ ۲۰۰۱ميلادي و بعد از تهاجم نظامي آمريكا به افغانستان، در كنار آنها عليه نيروهاي آمريكايي جنگيد. در سال ‪ ۲۰۰۲ميلادي پس از بازگشت به پاكستان، از سوي دولت بازداشت و به مدت ‪ ۱۷ماه در زندان ديره اسماعيل خان ايالت سرحد، زنداني گرديد. پس از آزادي از زندان، در منطقه سوات ساكن شد و به ترويج ديدگاه‌هاي خود پرداخت.

وي با تاسيس يك مدرسه ديني به نام امام دي‌رهي در سوات (كه مصرف ساخت اين مسجد از طرف مردم منطقه پرداخت شده است) آموزش مذهبي به مردم منطقه را آغاز كرد. مولانا فضل الله خواستار برقراري قوانين و دادگاه‌هاي شرعي در اين منطقه است وبارها اعلام كرده كه مردم مناطق مينگوره، مالاكند و سوات‌از دادگاه‌ها و قوانين فعلي منطقه رضايت ندارند و مي‌خواهند احكام و قوانين شريعت بطور كامل برقرار شود. فضل‌الله به دولت پاكستان تاكيد كرده است تا زماني كه شريعت محمدي در منطقه حاكم نشود، مردم آرام نخواهند گرفت. وي به بهانه توطئه، با بسياري از برنامه‌هاي فرهنگي، اقتصادي وصحي دولت مركزي در منطقه مخالفت مي‌كند.

به‌عنوان مثال، فضل‌الله بارها مخالفت خود را با اقدام دولت براي ريشه كن كردن فلج اطفال و همچنين حضور دختران در مدارس (به دليل غيرشرعي بودن مدارس دولتي) اعلام كرده و مردم منطقه نيز از وي حمايت كامل مي‌كنند.

 آمريكا و مبارزه با دهشت‌افكني بعد ازحادثه يازدهم سپتامبر ‪ ۲۰۰۱پاكستان ازچند جنبه مورد توجه سياستمداران غربي و آمريكايي قرار گرفت.

اول: همسايگي با افغانستان و پايگاهي براي حمله نيروهاي ائتلاف به مواضع طالبان
- افراطي‌گري در پاكستان در حال تقويت بود ، بنابراين ضروري بود كه سياست پاكستان درباره اين گروه‌ها روشن شود.

الف) نگاه تاريخي  : در سال ‪ ۱۹۹۴گروهي از طلاب به فرماندهي فردي به نام مولوي ملاعمر متولد ارزگان - با هدف آزادسازي افغانستان و اعمال شريعت و اسلام راستين در افغانستان فعال شدند. حمايت‌هاي عربستان و پاكستان از طالبان و چشم‌اندازي كه اين دو كشور از آينده افغانستان ارايه كرده بودند، آمريكا را متقاعد كرد كه اين روند مي‌تواند در جهت منافع آمريكا در منطقه باشد. در سال ‪ ۱۹۹۵هنگامي‌كه طالبان هرات را تسخير و هزاران دختر را از مدارس اخراج كردند، هيچ انتقادي از سوي آمريكايي‌ها ابراز نشد. در واقع ايالات متحده، همراه با سازمان اطلاعات پاكستان (آ.اس .آي) سقوط هرات را گامي در راه محاصره هرچه بيشتر ايران مي‌پنداشتند.

با اشغال كابل توسط طالبان در سپتامبر سال ‪ ۱۹۹۶سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا) بر مبناي تحليل‌هاي ارايه شده از سوي آ.اس.آي بار ديگر اين ايده را مطرح كرد كه طالبان مي‌توانند سراسر كشور را تحت سلطه‌خود درآورند. در همان زمان معاون وقت وزير خارجه آمريكا در امور جنوب آسيا از همه دولت‌ها خواست كه طالبان را به رسميت بشناسند و از منزوي كردن آن‌ها بپرهيزند.

گرچه سيا بودجه خاصي براي تجهيز و تامين امكانات براي طالبان در نظر نگرفت، اما حمايت ايالات متحده از برنامه هم‌پيمانان سنتي خود يعني پاكستان و عربستان براي تامين سلاح و دادن كمك مالي به طالبان، غيرمستقيم نشان دهنده پشتيباني آن كشور از طالبان بود. دراواخر ‪ ،۱۹۹۷ديدگاه واشنگتن نسبت به طالبان تغيير يافت.

اين دگرگوني معلول بحران روزافزون اقتصادي و سياسي در پاكستان بود. مقام‌هاي آمريكايي ابراز نگراني مي‌كردند كه مواد مخدر، دهشت‌افكني و بنيادگرايي اسلامي كه طالبان پيام‌آور آن بودند ممكن است متحد قديمي آنان يعني پاكستان را كه وضعي شكننده داشت دستخوش تحولات سياسي ناخوشايند سازد.

آمريكا به پاكستان نسبت به اين خطرات هشدار داد،اما سازمان اطلاعات پاكستان از پذيرش ايده‌هاي آمريكا مبني بر فشارآوردن بر طالبان براي انعطاف بيشتر خودداري كرد.

نخستين بار در نوامبر ‪ ۱۹۹۷مادلين آلبرايت وزير امورخارجه وقت آمريكا در سفر به اسلام‌آباد اين تغيير سياست آمريكا را آشكارا مطرح كرد. وي از رفتار طالبان در خصوص زنان انتقاد كرد و به پاكستان هشدار داد كه استمرار حمايت آن دولت از طالبان باعث منزوي شدن پاكستان در آسياي مركزي خواهد شد و اين امر به هيچ عنوان به سود آمريكا نخواهد بود، چرا كه از نفوذ آمريكا در منطقه خواهد كاست.

پس از حمله نيروهاي بن‌لادن به سفارت‌هاي آمريكا در آفريقا در ‪۱۹۹۸ تنش ميان آمريكا و پاكستان افزايشي چشمگير يافت، ولي در اين دوره آمريكا بيشتر درصدد بود كه بن‌لادن را دستگير و محاكمه كند. يكي از نگراني‌هاي ايالات متحده اين بود كه نفوذ اين گروه‌ها در سازمان‌هاي سياسي، امنيتي و نظامي پاكستان از يك‌سو و نيز ارتباط آن‌ها با طالبان و بن‌لادن باعث دستيابي بن‌لادن به سلاح‌هاي غيرمتعارف گردد.

ب) پاكستان در مقابل درخواست‌هاي آمريكا - در مقابل درخواست روشن آمريكا، دولت پاكستان دو راه بيشتر پيش‌رو نداشت: يكي پذيرش همكاري كامل با آمريكا برضد  طالبان و ديگري رد همكاري و ادامه حمايت از طالبان. با توجه به اين‌كه بخشي از نظاميان و نيز جامعه اسلامي پاكستان خواستار تداوم فرآيند حمايت از طالبان از سوي دولت خود بودند، انتخاب هريك از اين راه‌ها دشواري‌هاي خاص خود را داشت.

همكاري نكردن با آمريكا مي‌توانست پاكستان را در عرصه بين‌الملل با مشكلات جدي روبه‌رو كند. همكاري با آمريكا نيز مي‌توانست كشور را دچار بحران داخلي سازد ، بحراني كه از نگاه برخي از ناظران از جمله حميد گل رييس سابق سرويس اطلاعات نظامي پاكستان مي‌توانست به سقوط پرويز مشرف بينجامد.

مشرف همانور كه در كتابش -در خط آتش- اشاره كرده همكاري كامل با آمريكا را برگزيد و در جلسه‌اي مهم در اسلام‌آباد كه فرماندهان اردو  و اعضاي دولت حضور داشتند، موضوع همكاري و ضرورت آن را توضيح داد. درآن جلسه بسياري ازفرماندهان نظامي با اقدام نظامي آمريكادر افغانستان مخالفت كردند و يك فرمانده ارشد در اعتراض به همكاري پاكستان و آمريكا از سمت خود استعفا كرد.

مخالفت با همكاري آمريكا وپاكستان برضد طالبان در داخل دولت و ميان فرماندهان نظامي به سرعت خاموش شد، اما در پي اعلام رسمي اين همكاري ، واكنش‌هاي منفي چشمگيري شكل گرفت. اين مخالفت‌ها بطور عمده از سوي نيروهاي مذهبي هوادار طالبان و علماي ديني ابراز شد. تظاهرات اعتراض‌آميز و تهديد به جهاد و تصرف پايگاه‌هاي نظامي به وسيله مردم در صورت استقرار نيروهاي آمريكايي در آن‌ها ، نمونه‌هايي از واكنش ها بود.

از سوي ديگر ، اسلام‌آباد به خوبي دريافت كه همكاري نكردن در اين زمينه مي‌توانست به لحاظ سياسي و نظامي در بلندمدت براي پاكستان خطرساز باشد،ضمن آنكه پاكستان در معادلات سياسي افغانستان داراي منافع جدي بود و مايل نبود با حضور طالبان از معادلات سياسي افغانستان حذف شود. به هر صورت به دنبال اعلام پاكستان مبني بر همكاري با آمريكا ، حركت‌هايي اعتراضي از سوي اين گروه‌ها صورت گرفت.

گروه‌هاي اسلامي سني‌مذهب پاكستان با تشكيل ائتلافي با عنوان شوراي دفاع از پاكستان و افغانستان متشكل از سي حزب به رياست مولانا سميع‌الحق رهبر جمعيت علماي اسلام (شاخه سميع) مخالفت خود را با پيوستن پاكستان به ائتلاف ضد طالبان اعلام كردند.

افزون برآن ، شخصيت‌هاي مذهبي و رهبران اين گروه‌ها درسخنراني‌ها و بيانيه‌هاي خود به تشويق مردم درمخالفت با اين امر پرداختند. با وجود سخنراني زمامداران  وتلاش براي اقناع افكارعمومي پاكستان وكسب رضايت مردم در حمايت از آمريكا ، پاكستان شاهد روند سريع تشديد بحران و اقدام عملي گروه‌هاي اسلامي بود. نظاميان با نگراني ازاين كه مناطق قبايلي به افغانستاني ديگر در درون پاكستان تبديل شود و به صورت محل فعاليت گروه‌هاي اسلامي برضد دولت پاكستان و آمريكا و پايگاهي براي حمايت از طالبان درآيد، با سران قبايل پاكستان ديدار كرد.

يكي از گروه‌هايي كه بسيار تحت تاثير اين حوادث قرارگرفت تحريك نفاذ شريعت محمدي بود. اين گروه كه محل عمده فعاليت آن در مالاكند در شمال پاكستان بود به رهبري صوفي محمد - پدر خانم مولانا فضل‌الله رهبر شورشي در منطقه سوات ايالت سرحد - با اعلام دفاع از نيروهاي طالبان دربرابر حملات نظامي آمريكا ومتحدان آن، با هفت هزار نفر از داوطلبان مسلح محلي راهي افغانستان شد ، اما خيلي زود با سقوط طالبان به پاكستان بازگشت و زنداني شد.

 بررسي رابطه و مناسبات بين اردو پاكستان و افراط گريان شايد بتواند به علل توجه آمريكا به قبايل مرزي پاكستان را پاسخ دهد.

الف) بطور قطع ناكامي اردو  در سركوب افراط گريان در مناطق شمالي به گرايش‌هاي موجود در بدنه اردو پاكستان مرتبط است. از مهمترين علل ناكامي اردو در مهار القاعده و طالبان، گرايش به اسلام گرايي افراطي در نزد برخي افسران مياني اردو بوده و به نظر مي‌رسد نوعي همكاري پنهان ميان بدنه اردو پاكستان با القاعده وجود دارد. ناظران مسايل پاكستان در اثبات اين مدعا مي‌گويند كه انجام دوبار اقدام دهشت افكنانه عليه مشرف، وي را وادار كرد كه به نفوذ القاعده در رده‌هاي اردو اعتراف كند. چنانكه پرويز مشرف بعد از آنكه از اين سوء‌قصدها جان سالم به‌در برد، اعتراف كرد كه انجام اين عمليات‌ها بدون همكاري عناصري دراردو پاكستان ، ميسر نبوده است. افزون بر اين پايان نه چندان موفقيت عمليات‌هاي اردو در ايالات شمال و شمال غربي پاكستان و پاكسازي نشدن كامل ايالت وزيرستان جنوبي و حالا سوات در ايالت سرحد، نشانه ديگري از تاثيرنفوذ اسلام‌گرايان افراطي در اردو را نشان مي‌دهد.

البته حضور اردو نه تنها درميان بلوچ‌ها بلكه درميان بسياري ديگر از اقوام و بخشهاي مختلف پاكستان نيز ناخوشايند تلقي مي‌شود. تضاد بين قبايل پشتون و بلوچ (حامي طالبان) با بدنه اصلي اردو پاكستان كه پنجابي هستند، از ديگر دلايلي است كه به خوبي مي‌تواند ناتواني اردو پاكستان را در پايان‌دادن به ناآرامي‌هاي مناطق شمالي توجيه كند. نكته مهم ديگر اين است كه دولت بوش متقاعد شده كه درحال حاضر يك اردو ضعيف در پاكستان به همان اندازه ضروري است كه يك اردوقوي پس از حوادث ‪۱۱ سپتامبر ‪ ۲۰۰۱مورد نياز بود، زماني كه اسلام‌آباد در قبال طالبان يك تغيير موضع ‪ ۱۸۰درجه‌اي داد. ريشه‌هاي اين تغيير رويكرد در حوادث چند ماه گذشته نهفته و تحولات صورت گرفته از نوامبر گذشته تاكنون براي به‌صدا درآوردن زنگ خطر براي رهبري نظامي پاكستان كافي بوده است.

ب ) ناكامي در بازسازي مناطق شمالي :همانطور كه دربخش قبلي اشاره شد ايالات متحده ، پاكستان و افغانستان براي پاكسازي مناطق مرزي توافقي سه‌جانبه امضا كرد اما بعد ازسه ماه حضور نيروهاي آمريكايي در منطقه نتيجه‌اي حاصل نشد. ناكامي در اجراي طرح‌هاي اصلاح و بازسازي اقتصادي مناطق شمالي از سوي پاكستان از يكسو و ناتواني اردو در سركوب ناآرامي‌هاي اخير در وزيرستان و ايالت سرحد، از جمله مواردي بوده كه آمريكايي‌ها را متقاعد كرده تا از طريق بومي‌سازي امنيتي ، دغدغه‌هاي خود را در مرز پاكستان كاهش دهد.

ج ) موقعيت طرح قبايل اقتصادي و جغرافيايي : مناطق شمالي پاكستان يكي ازسخت‌ترين و صعب‌العبورترين مناطق جهان محسوب مي‌شود. مرزهاي كشور پاكستان و افغانستان به طول ‪ ۱۲۰۰كيلومتر در اختيار قبايل دو كشور پاكستان و افغانستان است. مساله ديگر استقلال مالي از دولت‌هاي مركزي است كه توانسته درآمد بي پاياني را براي آنها از طريق قاچاق بويژه قاچاق سلاح و مواد مخدر نصيب آنها كند.

پيوند ميان قبايل دو كشور نيز در واقع محور اساسي در ارزيابي مناطق قبايلي پاكستان و افغانستان است. در سوات و ... پاكستان همان شبه نظامي عمليات عليه اردو انجام مي دهد كه در ايالت هم مرزآن در افغانستان. آمريكا هم‌اكنون به اين باور رسيده كه مركز ثقل تامين‌كننده همه جريان‌هاي افراطي افغانستان و پاكستان دراين منطقه مرزي قرار دارد ، بنابراين با مشاهده ناتواني وعملكرد ضعيف اردو پاكستان تلاش مي‌كند خود بطور مستيقم در اين مناطق حضور بيابد و مبادرت به آموزش نيروي نظامي با هدف بومي‌سازي امنيت بپردازد.

تحليل‌گران غربي تاكيد كرده‌اند كه پايتخت طالبان و القاعده از كابل به اين مناطق قبيله‌اي منتقل شده و پديده طالبان محلي يا طالبانيسم در پاكستان درمناطق قبايلي وزيرستان شمالي و جنوبي چنان شدت گرفته است كه تندروي‌هاي آنها جاي القاعده را مي‌گيرند. روزنامه نيويارك تايمز نوشته است كه آمريكا از الگوي عراق دراين رابطه استفاده مي‌كند، اما سوال اساسي براي بسياري از ناظران مسايل پاكستان اين است كه آيا آمريكا در بومي‌سازي امنيتي عراق موفق بوده كه حالا تلاش مي‌كند در مناطق قبايلي پاكستان از اين الگو بهره‌برداري كند؟ پاسخ بطور قطع منفي است.

آمريكايي هنوزگرفتار مسايل اساسي خود در افغانستان وعراق هستند و تاكنون نه تنها امنيت‌سازي نكرده‌اند بلكه با حضور خود ناامني بيشتري را در اين دو كشور ايجاد كرده‌اند. طرحي كه آمريكايي‌ها براي اين قبايل در نظر گرفته‌اند ، طرحي از پيش شكست خورده است، چرا كه قبايل پاكستان وافغانستان مرزي را براي خود قايل نيستند كه بتوان آنها را محدود و زمين‌گير كرد، ضمن آنكه آمريكايي‌ها نمي توانند از مرزهاي مذهبي ، عقيدتي و سنت‌هاي چندين ساله قبايل با انجام يك طرح عبور كنند

 

پی نوشت:

http://www.ariaye.com/dari12/siasi2/sabah3.html
ویرایش شده در توسط vhsjdvsjd

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

کالبدشکافی روابط پاکستان و عربستان؛ از لاپوشانی ضعف‌ها تا بازی‌های منطقه‌ای

 

در چند ماه گذشته، اسلام آباد میزبان شمار بسیاری از مقامات این کشور ها بوده، به گونه ای که این امر، پرسش هایی را درباره جهت گیری کلی نواز شریف نسبت به مسائل منطقه پدید آورده است. نواز شریف هر زمان برای حفظ قدرت خود دچار مشکل شده دست به دامن کشورهای عربی به ویژه عربستان شده است.

از سوی دیگر در سوریه، اوضاع به ضرر نیروهای شورشی تغییر پیدا کرده و آن ها نیاز شدیدی به اسلحه و همچنین تدابیر نظامی مناسب دارند. عربستان سعودی، اردن و قطر اردوگاه هایی برای آموزش شورشیان سوری راه اندازی کرده‌اند؛ اما همچنان نیاز به راهنمایی و تجهیزات وجود دارد و پاکستان بهترین گزینه برای تأمین این نیاز می‌باشد.

ارتش پاکستان در زمینه کشاندن طالبان به پای میز مذاکره و تحولات افغانستان با آمریکا دچار اختلاف شده به همین دلیل بخش مهمی از کمک‌های مالی و نظامی خود را که به واسطه مبارزه با تروریسم دریافت می‌کرد از دست داده است و سعی دارد از طریق دیگری نیازهای خود را تأمین کند که کشورهای عربی بهترین گزینه در این زمینه می‌باشند.

در این میان، باید به این نکته نیز اشاره کرد که از سال 1998 تاکنون، عربستان سعودی روزانه 50 هزار بشکه نفت رایگان به پاکستان می دهد که ارزش آن، سالانه به دو میلیارد دلار می‌رسد.

به خدمت درآمدن نظامیان پاکستانی در دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نگرانی‌های بسیاری در میان سیاستمداران و احزاب سیاسی این کشور ایجاد کرده است.

شیرین مزاری کارشناس نظامی و سخنگوی حزب تحریک انصاف در این باره می گوید: با توجه به درگیری های طایفه ای و مذهبی موجود در پاکستان دخالت اسلام‌آباد در منازعات کشورهای عربی که اغلب بعدی طایفه‌ای و مذهبی دارد، اثرات بسیار منفی بر کشور می گذارد و در این خصوص لازم به نظر می رسد که پاکستان سیاست بی طرفی خود را حفظ کند.

آیا پاکستان در کنار کشورهای عربی به بحران‌های منطقه‌ای ورود پیدا می‌کند؟

برای درک بهتر موضوع باید به چند نکته توجه کرد.

5 نکته در مورد روابط پاکستان با آمریکا و همسایگان

نکته اول اینکه ارتش پاکستان در قیاس با ارتش‌های کشورهای عربستان، امارات، قطر ، اردن ، بحرین و نظایر آنها قدرتی بسیار فراتر دارد . وسعت نیروی انسانی ، تجهیزات پیشرفته  از سلاحهای سبک گرفته تا موشکهای بالستیک و سلاح‌های اتمی ، توان ساخت بسیاری از سلاح‌های مورد نیاز ، وجود آکادمی‌های حرفه‌ای آموزش نظامیان و ... همگی عواملی هستند که ارتش پاکستان را نسبت به ارتش‌های کشورهای عربی که پیشتر نام برده شده بسیار ممتاز کرده و همکاری با این ارتش و برخوردار بودن از حمایت‌های پیدا و پنهان آن، یک فرصت استثنایی برای آن کشورهاست.

نکته دوم در مقابل، کشور پاکستان از مشکلات اقتصادی عدیده‌ای رنج می‌برد. وابستگی شدید این کشور به کمک های خارجی برای اداره جمعیت قریب دویست میلیون نفری ، فقر گسترده ، بحران انرژی ، و مشکلات امنیتی ناشی از درگیر بودن در دو حوزه افغانستان و کشمیر ، همگی باعث شده که دست نیاز پاکستان در حوزه های اقتصاد و انرژی ، همواره به سوی کشورهای عربی دراز باشد.

نکته سوم پاکستان علی‌رغم قرار داشتن در کنار آمریکا در مبارزه با آنچه این کشور تروریسم می‌داند ، قطعا با آمریکایی‌ها در مورد نحوه مدیریت منطقه اختلاف جدی و بعضا  180 درجه ای دارد .

پاکستان همچنین از این نگرانی رنج می‌برد که در مواقع حساس، آمریکایی‌ها،  هند را به پاکستان ترجیح خواهند داد و پاکستان را در میانه راه ، رها خواهند ساخت . قرار داد چند میلیارد دلاری آمریکا با هند در زمینه توسعه صنایع هسته‌ای ، یکی از این موارد است که پاکستان را می‌آزارد . سابقه بی اعتنایی آمریکا به پاکستان بعد از پایان حضور روس‌ها در افغانستان که تا زمان حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 ادامه داشت و فشارها و تحریم‌ها علیه این کشور به دلیل دست یافتن به توانایی هسته‌ای نیز در یاد پاکستانی‌ها باقی مانده است .

نکته چهارم اینکه شبیه همین وضعیت در مورد کشورهای عربی هم وجود دارد . گرچه هم اکنون این کشورها در همسویی کامل با غرب به سر می برند ولی همواره نگران تغییر مواضع آمریکا در اثر تغییر منافعش هستند .

حکام عرب به یاد دارند که آمریکایی‌ها در قضیه مبارک چگونه رفتار کردند و حاضر شدند فردی را که بیش از سی سال کشور مصر را با همه امکانات در اختیار آنها گذاشت ، از ترس عقب ماندن از روند حوادث و به امید مدیریت کردن حوادث بعدی ، در اوج نیازش به حامیان غربی،  به حال خود رها کنند . بدتر ازاین وضعیت در مورد قذافی رخ داد . او با تمام خوش خدمتی‌هایش به غرب – از جمع کردن صنعت هسته‌ای لیبی و فرستادن آن با کشتی به آمریکا گرفته ، تا پرداخت هزینه‌های عیاشی و انتخاباتی برلوسکونی و سارکوزی، در بدترین شرایط، با تغییر رویکرد غرب مواجه شد.

عرب‌ها می‌دانند که غربی‌ها عادت دارند روی اسب برنده شرط ببندند و از نظر آنها متحدی که بازی را باخته باید دور انداخته شود تا بتوان در آینده سیاسی کشوری که او اداره می‌کرده ، نقش ایفا نمود . در نگاه غربی‌ها مهم تداوم حضور غرب است و مهره‌ها چندان مهم نیستند و می‌توانند به راحتی قربانی شوند .  

نکته پنجم برآیند این دو نگاه احتمالا این خواهد بود که کشورهایی که هم اکنون متحد آمریکا هم هستند به دنبال فضاهای تنفسی دیگری هم برای خود باشند .

هم اینک عربستان آمریکا را برای پذیرش گفت و گوهای پیشنهادی روس‌ها در سوریه سرزنش می‌کند و مجلس انگلستان ولو در قالبی تبلیغاتی اعلام می کند که نباید به عربستان که سلاح‌ها را علیه مردم یمن به کار می گیرد سلاح فروخت.

در سمت دیگر قضیه ، پاکستان را می بینیم که وضعیتی مشابه دارد. پاکستان متهم به بازی دوگانه در افغانستان است و همین امر باعث می شود که دائما کمک های آمریکایی‌ها ، با وقفه مواجه شود و هر بار حاکمان پاکستان با ترفندی دوباره رضایت آمریکایی‌ها را جلب کنند تا بتوانند از کمک‌های آنها برخوردار شوند.

در این وضعیت، آیا یافتن فضاهای تنفسی که با وجود آن بتوانند، در شرایطی که با آمریکا و غربی ها  دچار اختلاف نظر و تفاوت دیدگاه می شوند ، از آن فضاها برای جبران بی اعتنایی غربی‌ها استفاده کنند ، بهترین راه برای کاستن از فشار ناشی از وابستگی مطلق به غرب است

در همین قضایای گفت وگوی صلح چهارجانبه وقتی پاکستان نتوانست یا نخواست ، طالبان را در مذاکرات حاضر کند نمایندگان کنگره امریکا جلوی عملی شدن فروش هشت فروند اف 16 آمریکایی به پاکستان را گرفته و اعلام کردند پاکستان هیچ وقت شریک خوبی در مبارزه با تروریسم نبوده است .

این مطلب را بگذارید کنار واگذاری پنج فروند اف 16 توسط اردن به پاکستان در اردیبهشت 93 به عنوان مرحله اول از قرار داد فروش 13 فروند از این هواپیما توسط اردن به پاکستان که در سال 2013 امضا شده است . مشاهده می شود که پاکستان و کشور های عربی می توانند همپوشانی خوبی را برای یکدیگر ایجاد کنند.

پاکستان فرصت بی بدیل منطقه ای اعراب

بی شک پاکستان با ظرفیت‌های فراوانی که دارد و نیز با نیازهای گسترده‌ای که دارد فرصت بی‌بدیلی برای اعراب به سرکردگی عربستان است.

ظرفیت مذهبی پاکستان ، حتی از ظرفیت نظامی پاکستان هم برای عربستان مهم تر است. این ظرفیت که در دو جامعه دیوبندی و اهل حدیث پاکستان به شکل پر رنگ وجود دارد ، پاکستان را به معدن بی پایان جذب ، تولید و صدور نیروهای افراطی به منطقه تبدیل کرده است.

در بحران یمن و در شرایطی که عربستان مردم یمن را قتل عام می‌کرد و در یکی دو ماه نخست، انقلابیون یمن حتی پاسخ عربستان را با شلیک به خاک آن کشور نمی دادند، در یک اقدام ظاهرا مذهبی ، با بهره‌گیری از همین ظرفیت ، جنبشی برای آنچه (تحفظ حرمین شریفین) خوانده شد براه افتاد و با بهره‌گیری از احساسات بخشی از اهل سنت پاکستان که از زمان جهاد افغانستانی‌ها با روس‌ها ، نان خور عربستان شده‌اند ، موجی از احساسات همسو با عربستان به راه افتاد.

هر چند مخالفین این جریان در پاکستان توانستند تا حد زیادی با این موج مقابله کنند اما از آنجا که منافع حاکمان و ارتش پاکستان در جهت همگرایی با عربستان سعودی است، آن موج مردمی ، به دخالت بیشتر پاکستان – هرچند محتاطانه و عمدتا با چراغ خاموش -  در بحران یمن ، کمک کرد .

اعزام چند هزار نظامی عمدتا بازنشسته و افرادی از طوایف مختلف که دارای تفکرات افراطی بودند به بحرین برای سرکوب شیعیان ، نمونه ای دیگر از فرصت بودن پاکستان برای عرب‌های منطقه است . یکی از عواملی که مانع از پیروزی جمعیت حدود 80 درصدی شیعیان در یمن شده است حضور همین افراد با پول‌های بی‌حساب و پترودلارها ست

عرب‌ها با پاکستان چه کرده اند؟

حضور مستشاران نظامی و نیروی هوایی پاکستان در نبرد پادشاهی عمان با چریک های ظفار که اتفاقا اردن نیز در آن جنگ به نفع پادشاهی عمان ورود کرد .
حضور چند هزار نظامی پاکستانی در جنگ اول خلیج فارس در عربستان ، با این هدف که در صورت نیاز از آنها استفاده شود .
انتقال سلاحهای آمریکایی از افغانستان و با کمک پاکستان به اردن و تحویل احتمالی آنها به معارضان دولت سوریه .
حضور نظامیان ارشد پاکستانی در ارگانهای اطلاعاتی کشورهای عربی ( ژنرال پاشا ، رئیس سابق سازمان اطلاعات ارتش پاکستان در امارات فعالیت دارد ) .
سفر ملک سلمان در دوران ولایتعهدی اش به پاکستان در سال 92 و تغییر موضع پاکستان از بی طرفی در بحران سوریه به هواداری از برکناری اسد و متعاقب آن پرداخت کمک 1/5 میلیارد دلاری عربستان به پاکستان .
سابقه آموزش دادن به نیروهای ارتش عربستان از دهه 60 میلادی تا کنون .
واگذاری روزانه 50 هزار بشکه نفت رایگان از سوی عربستان به پاکستان از سال 1998 تا کنون .
انعقاد قرارداد واردات گاز پاکستان از قطر در چند ماه گذشته با کمتر از نصف قیمت .

ورود بیشتر پاکستان به منازعات منطقه‌ای

سفر ژنرال راحیل شریف، فرمانده ارتش پاکستان، در تاریخ 7/2/95 به اردن، در حالی یک سفر دو جانبه  و در چارچوب گسترش روابط دو کشور اعلان شد که برخی از واقعیتهای منطقه ای ، به این گمانه دامن می زد که این سفر، بی ارتباط با ورود هرچه بیشتر پاکستان به منازعات منطقه ای در جهت خواست رژیم های عربی و در راس آنها عربستان ، نیست  .

در این سفر، ژنرال شریف عالی ترین نشان اردن را از رئیس ستاد ارتش اردن گرفت . در بدو ورود وی به امان پایتخت اردن نیز عالی ترین مقامات نظامی اردن از جمله رئیس ستاد ارتش این کشور در فرودگاه به استقبال وی آمدند که این امر نشان دهنده اهمیتی بود که اردن برای سفر راحیل شریف قائل بوده است . عدم حضور فرمانده ارتش اردن در فرودگاه به این دلیل بود که فرمانده ارتش اردن شخص پادشاه – ملک عبدالله – است .

فرمانده ارتش پاکستان علاوه بر دیدار با عالی ترین مقام های نظامی این کشور، با حسن الطلال ولیعهد اردن نیز دیدار و درباره موضوع های دوجانبه و منطقه ای با وی گفت و گو کرد. خبرهای منتشر شده حاکیست گفت و گو درباره امنیت منطقه، روابط نظامی دو کشور، تعاملات دفاعی دوجانبه و همکاری در زمینه فعالیت های آموزشی- نظامی از جمله مهم ترین محورهای دیدارهای ژنرال راحیل شریف در امان بوده است.

حضور پاکستان در ائتلافی که عربستان برای مبارزه با تروریسم براه انداخته ، به عنوان کشور دارای قوی ترین ارتش در میان کشورهای ائتلاف نه چندان محکم عربستانی‌ها ، نقش منطقه‌ای اردن خصوصا در مناسباتش با رژیم صهیونیستی و حضور پر رنگ – هر چند محتاطانه – این کشور در بحران سوریه و هم مرزی اش با سوریه ، و نیز حضور اردن در ائتلافی که عربستان برای حمله به یمن تشکیل داد و دخالت - هر چند کم رنگ - این کشور در حمله به یمن ، همگی این گمانه را دامن می زد که شاید هدف این سفر فراتر از روابط دو جانبه بوده است .

پاکستان و سیاست «یکی به نعل یکی به میخ»

شاید بتوان گفت هم پاکستانی‌ها و هم اعراب به این درک متقابل رسیده‌اند که می توانند از ظرفیت‌های طرف مقابل برای پوشش ضعف‌های خود بهره‌برداری کنند . توقع اعراب در شرایط کنونی این است که پاکستان با تمام قدرت در کنار آنها قرار بگیرد و شاید تمایل دولت کنونی پاکستان و ارتش این کشور هم همین باشد ولی تمایل تنها کافی نیست و موانع جدی در سر راه این خواسته ، وجود دارد.

وجود مخالفت های مردمی در میان احزاب و نیز جمعیت‌های اهل سنت زاویه دار با وهابیت، نظیر بریلوی‌ها، که اکثریت اهل سنت پاکستان را تشکیل می دهند و نیز شیعیان پاکستان که اقلیتی تاثیر گذار هستند، همچنین وجود احزاب سیاسی که گماشتگی پاکستان برای سعودی‌ها را مغایر با عزت ملی این کشور می‌دانند، نکات مهمی است ولی از همه مهمتر این است که پاکستان خود، درگیر دو بحران منطقه ای – در کشمیر و افغانستان - است .

این دو پرونده با حیات پاکستان گره خورده است و جای هیچ ریسکی را برای پاکستان باقی نمی گذارد و این اجازه را نمی دهد که قبل از به ثمر رسیدن این دو پرونده - که فعلا هیچ چشم انداز روشنی ندارند - پاکستان پرونده جدیدی را باز کند و خود را گرفتار درگیری دیگری در منطقه کند .

پاکستان تغییر چشمگیری در  میزان حضور خود در بحران‌های منطقه‌ای نخواهد داد و همچنان سعی خواهد کرد با شیوه یکی به میخ و یکی به نعل در منطقه حرکت کند تا ضمن برخورداری از مواهب همسویی با اعراب ، گرفتار پرونده‌ای نشود که او را از کارهای اصلی‌اش یعنی پیگیری اوضاع کشمیر و افغانستان بازدارد.

 

پی نوشت:

 

http://www.farsnews.com/13950219000167

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

حمله گسترده گروه طالبان به شهر قوش تپه ولایت جوزجان در شمال افغانستان

 

[url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10360/3_343454.jpg]thumb_3_343454.jpg[/url]

محمدرضا غفوری، سخنگوی والی جوزجان گفت که افراد گروه طالبان از دو روز پیش برای بدست گرفتن کنترل این ولسوالی از چند جهت بر مرکز ولسوالی حمله کرده است.

او افزود که نیروهای گروه طالبان تاکنون قادر به تصرف مرکز ولسوالی نشده‌اند.

آقای غفوری گفت که درگیری به شدت میان افراد گروه طالبان و نیروهای امنیتی در مرکز ولسوالی ادامه دارد و نیروهای امنیتی تاکنون موفق به دفاع از مرکز ولسوالی شده‌اند.

او گفت که افراد گروه طالبان از دو ولایت همسایه جوزجان، فاریاب و سرپل نیز در این درگیری شرکت دارند و هدف آنان سقوط ولسوالی قوش تپه ولایت جوزجان بود که تاکنون موفق به این کار نشده‌اند.

به گفته آقای غفوری تاحال هفت شورشی مخالف دولت و دونفر از نیروهای امنیتی در این درگیری کشته شده‌اند.

او ابراز امیدواری کرد که با رسیدن نیروی هوایی به این منطقه نیروهای امنیتی موفق به پاکسازی این ولسوالی از وجود گروه طالبان می‌شود.

گروه طالبان گفته است که چند پاسگاه پلیس را در مرکز ولسوالی قوش تپه تصرف کرده و ۵ سرباز پلیس را کشته‌ است.

قوش تپه یکی از ولسوالیهای ناامن ولایت جوزجان است که حدود ۱۲۰ کیلومتر از شهر شبرغان مرکز این ولایت فاصله دارد

http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2016/07/160730_k05_taliban_attack_on_qushtipa_district
ویرایش شده در توسط vhsjdvsjd

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

21 اسفند 96

http://www.iribnews.ir/fa/news/2063885/راه-اندازي-شبکه-جديد-صدا-و-سيماي-ايران-در-افغانستان

راه اندازی اولین کانال تلویزیون ایرانی سازمان صدا سیما در افغانستان

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.