تمامی ارسال های hamidz65
-
ایران و عراق ، جنگ موشکی 1988- 1980 ایران و عراق ، جنگ موشکی 1988- 1980
hamidz65 پاسخ داد به zed تاپیک در جنگ تحمیلی
سلام دوستان یکم زیاده ولی تا اخرش بخونید خیلی زیباست روايتي دست اول از پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس اول وقت، جلسه مديران دانشگاه بهشتي بود.ساعت هفت صبح جلسه شروع شد. كارها مورد مشورت قرار گرفت. دستورهاى لازم داده شد. طبق برنامه بايد يك هفته در تهران مىماندم و بعد دو هفته به منطقه مىرفتم، ولى منشى چند پيام از خلبان رستمى به من داد. مىخواستم به منزل بروم. ناگهان شنيدم يك ماشين از نيروى هوايى اجازه ورود به دانشگاه را دارد و با من كار دارند. فهميدم خلبان رستمى است. خبر داد: دشمن تصميم دارد تمام شهرها را بمباران كند. حتى هواپيماى دشمن به شهر مشهد رسيده است. ما هم ديگر هواپيماى مناسب براى جنگندههاى جديد دشمن نداريم. ضدهوايىها هم برد مناسب را نداشتند. بچههاى جبهه به هواپيماى دشمن مىگفتند "ايرانپيما " و به هواپيماهاى خودى مىگفتند "ميهنتور " به اين ترتيب تقريبا آسمان ايران بىدفاع بود. از همه بدتر، پديده جديد موشك باران تهران بود. مردم، خودجوش، شعار مىدادند: "موشك جواب موشك ". اين خواست فطرى مردم بود. خلبان رستمى آمده بود كه گروهى آماده كند كه من هم جزو آن بودم تا به يك سايت موشكى برويم كه براى نمونه از قبل از انقلاب چند موشك خودكشش، "اسكاد B " در آن بود. اين موشكها براى نمونه از طرف روسها به ايران داده شده بود. و براى اينكه آمريكا از بىخطر بودن آن براى اسرائيل باخبر شود، چند نمونه هم به ايران دادند، آن هم از طريق معاهده نظامى "سنتو " تا آمريكا تحريك نشود. روسها و آمريكايىها به كشورهاى اقمارى خود، متعادل اسلحه مىفروختند و براى اينكه تعادل پيمان "ورشو " و "سنتو " به هم نخورد نمونهاى از سلاحهاى راهبردى را كه به كشورهاى اقمارى مىدادند به طرف مقابل هم مىدادند كه اربابان از وضع يكديگر و نوكرانشان آگاه باشند. حالا چند فروند موشك در يك سايت بود كه علىالقاعده قابل استفاده نبود خلبان رستمى آمده بود كه امشب مرا با خود برد. دو روز از خلبان رستمى فرصت خواستم كه كارهاى خود را در تهران رفع و رجوع كنم و خود را آماده كردم كه به مأموريت نامعلومى بروم و آن اولين پرتاب موشك به طرف دشمن (عراق) بود. يك نقشه از "سايت " يا محوطه نظامى مورد نظر به من دادند. ديگر چيزى از مأموريت خود نمىدانستم. آن روز غروب بايد با يك گروه به طرف "سايت " موشكى حركت مىكرديم. تنها توانستم از پدرم در كوچه خداحافظى كنم و زودتر از وقت مقرر، قبل از افطار به قرارگاه مورد نظر برسم. تقريبا تمام افراد گروه آمدند. افطارى خورديم و نماز خوانديم. يك معارفه كلى شد خلبان رستمى مسؤول گروه بود. خيلى منظم و مرتب همه سوار اتوبوس شديم. بيست نفر بوديم، و بايد در اتوبوس توجيه مىشديم. تقريبا نيمههاى شب به همان قرارگاه خودمان رسيديم. يك ضرب به اتاق جنگ رفتيم. در اتاق جنگ ماكت منطقه جنگى قرار داشت و همه دور آن جمع شديم تا بفهميم چه كار بايد كرد. منطقه مأموريت ما خطوط شمالى جبهه بود، ولى نمىدانم چرا به محور ميانه آمديم. شايد بعضى از مهندسان در محور بودند كه بايد با هم آشنا مىشديم. نيمه شب به طرف "سايت " حركت كرديم. گروه ما خيلى كوچك شده بود. گروههاى ديگر مأموريت ديگر داشتند. اكثر گروه ما مهندسى محاسبات پرتاب، الكترونيك و مكانيك بودند. چهار نفر ديگر كارگر فنى بودند، ولى ده تا مهندس را در كار عملى در جيب خود جا مىدادند. من هم نخودى بودم. چون رشته معمارى به درد پرتاب نمىخورد. خلبان رستمى هم مسوول گروه بود. همه نيروى داوطلب بوديم. تنها لباس او درجه نظامى داشت. بقيه ما لباس ساده بسيجى داشتيم. يكى از كارگران فنى به نام حاجآقا آلعلى خيلى شوخ و "آچار فرانسه " بود و در هيچ كار فنى، نمىماند. لودر، جيپ، تانك، همه چيز تعمير مىكرد. بعضى از چيزها را سر هم كرده بود و ماشين مينكوب ساخته بود و لندرور "شنىدار " درست كرده بود. خيلى چيزهاى عجيب و غريب ديگر او در "مينىبوس " از طرحهاى خود صحبت مىكرد. ماجراى ساخت بولدزر او كه زير آب كار مىكرد جالب بود. يكى ديگر از بچهها كه او هم كارگر فنى بود از ساخت هدايت امواج راديويى صحبت كرد. هواپيماى كوچك هدايت شونده، هدايت از دور جهتگراى توپخانه كه ديدهبان، مستقيم لوله توپ را در جهت مناسب با امواج راديويى مستقر كند. بين راه يك ايستگاه صلواتى بود. تصميم داشتيم در آنجا استراحت كنيم و شام بخوريم كه همين كار را كرديم. بعد از اذان صبح، به طرف پايگاه راه افتاديم. هوا كمكم روشن مىشد. منطقه جالبى بود. پر از گوسفند. چند چوپان جوان دنبال ماشين مىدويدند. از پايگاه خبرى نبود. فقط چند آغل غار مانند ديدم كه احساس كردم بايد با تكنيك جديد، حفارى شده باشد، ولى پر از بز و گوسفند بود. اين منطقه در كنترل ارتش بود. از جبهه فاصله زيادى داشت. چون قبلاً ماكت منطقه را ديده بودم، تجسمى از وضع پايگاه داشتم. احتمالاً پس از پيچ تندى بايد به يك در بزرگى كه در دهانه يك دره بود وارد مىشديم. تقريبا حدسم درست بود. مردم بومى اينجا، لر و شيعه بودند. از لحاظ جغرافياى انسانى، منطقه امنى بود. مردم خيلى همكارى مىكردم. هيچ نفوذى و ستون پنجمى، اين دور و برها نمىتوانست نفوذ كند. مردم عشاير اين منطقه خيلى هوشيار بودند. ناگهان يك در ورودى نظامى را كه استتار بود، مشاهده كرديم. خلبان رستمى با لباس رسمى به دژبانى رفت، ناگهان در كشويى باز شد و ما با مينىبوس وارد شديم. چند سرباز با تفنگ، پيشفنگ كردند. جورى سر و صدا راه انداختند كه ما همه ميخ شديم. مينىبوس درب و داغون ما وارد يك محوطه عظيم طبيعى شده بود كه كوههاى اطراف آن، مانند محوطه قرارگاه توپخانه اصفهان بود. مكانى مثل يك كاسه كه دور و اطراف آن را كوه فرا گرفته و شيارهاى خوبى در هر قسمت از كوهها به وجود آمده بود. داخل هر شيار تونلى زده بودند و تأسيساتى داير بود. هيچ ساختمان مصنوع بشر، در محوطه ديده نمىشد، مگر ورودى تونلها. جلوى يكى از تونلها ايستاديم. يك ستوان جلو آمد. خيلى رسمى و با جديت به خلبان رستمى سلام نظامى داد و با داد و بيداد گزارشى از وضع قرارگاه داد و خود را در خدمت اعلام كرد. ما هم با ساكهاى خود از مينىبوس پياده شديم. از لحاظ مكانيابى انگار طبيعت، اينجا را طراحى كرده بود كه يك كاسه تمام عيار باشد و خيلى از تأسيسات را در خود جا دهد. در اصفهان هم براى توپخانه از طريق پيمان "سنتو " چنين جايى پيدا شده بود. شايد از طريق ماهواره پيدا كردن يك چنين جاهايى آسانتر باشد، ولى از روى عكس هوايى هم مىتوان چنين جواهرهايى را كشف كرد. چون دستور مستقيم از فرماندهى كل قوا بود ما را تحويل رفتند. معلوم بود هيچ آثارى از انقلاب و جنگ در اينجا وجود نداشت. همه افراد با وسواس اين منطقه را تميز نگه داشته بودند. همه سربازها و درجهداران منظم در جاى خود منتظر دستور بودند. خلبان رستمى از ستوان خواست كه به همه دستور آزاد بدهد. دستور داده شد. فقط يك خرده، پاها باز شد. هيچ فرق چندانى از نظر ما نكرد. ما نمىدانستيم چه كار كنيم. جو نظامى ما را گرفته بود. ما هم سيخ مقابل پرچم ايران كه جلوى دفتر كار قرار داشت، ايستاده بوديم، ولى در صف نبوديم. بالاخره وارد دفتر شديم و روى صندلى نشستيم. سريع به يك تونل عظيم رفتيم كه در آن يك "لانچر " خودكشش بود. مثل يك تريلر چندين چرخ كه روى آن يك موشك عظيم بود يا حداقل براى من كه اولين بار يك هيولا مىديدم عظيم جلوه مىكرد. همه وسايل پرتاب داخل تريلر قرار داشت. سكو پرتاب روى تريلر قابل بالا و پايين كردن و تمام وسايل و محوطه تميز بود. جناب ستوان، يك دفترچه از تعميرات به عمل آمده روى موشك را به خلبان رستمى داد. معلوم شد چندين كارشناس از كشورهاى دوست عربى آمده و روى آن كار كردهاند، ولى نتوانستهاند كارى انجام دهند. اكثر كشورهاى عربى از بلوك شرق محسوب مىشدند و افراد متخصص آنان در شوروى آموزش ديده بودند. حالا نوبت ما بود كه وسايل مختلف را بازرسى و تعمير كنيم. هركس شروع كرد به "آزمايش " قسمتهاى مختلف هدايت و پرتاب موشك. كمترين خطايى باعث انفجار موشك در تونل مىشد. همه با سكوت و دقت شروع به كار كردند. محور كار، بيشتر در زمينه ابزار الكترونيكى بود. بعد از چند ساعت كار، قسمتهايى از "لانچر " جدا شد و در كف تونل قرار گرفت. من هم با چند سرباز مشغول نقشهبردارى از داخل تونل شدم تا نقشه كامل محوطه را تهيه كنم. همه كار مىكردند، محوطه بر خلاف قبل شلوغ پلوغ شد. همه چيز "آزمايش " و وسايلى كه بايد از عقبه مىآمد فهرست شد. داخل تونل اصلاً نفهميديم كه شب شد. اذان مغرب، ما را هوشيار كرد. اكثر بچهها دست از كار كشيدند. بعد از نماز ما هم افطارى خورديم. در ماه رمضان هم شام مىخورديم، هم افطار و هم سحرى. چون مسافر بوديم بقيه صبحانه و ناهار هم جاى خود برقرار بود. بعضى اوقات عصرانه هم مىخورديم! پس از دو ساعت استراحت هم مشغول به كار شدند. در همين وقت خلبان رستمى وارد تونل شد و مرا صدا كرد. گفت: بىسيم تو را مىخواهد. بايد به ماموريت ديگرى مىرفتم. رفتم و بعد از چند روز با لباس خاكى و بدن عرق كرده و خاك گرفته دوباره به دروازه پايگاه وارد شدم. دژبان در را باز كرد و سلام نظامى داد. در تونل را يك سرباز باز كرد و ما هم وارد تونل شديم. وضع عجيب و غريبى بود. بچهها به حدى شبانهروزى كار كرده بودند كه وضع آنها هم از من بهتر نبود: خاكى، عرق كرده و خسته. با كمال تعجب، جناب سروان هم همرنگ جماعت شده بود؛ كلاه نداشت و با دمپايى اين ور و آنور مىرفت. خلاصه بچههاى بسيج اين جماعت ارتشى را خراب كرده و آنها را از ريخت و قيافه انداخته بودند. اما در عوض آنها همه دست به آچار بودند. قيافه همه خسته نشان مىداد، ولى همه خوشحال بودند. براى اينكه اولين بار بود كه تمام دستگاههاى الكترونيك را تعمير كرده بودند. قبلاً چند ماه، كارشناسان خارجى روى آن كار كرده بودند، ولى نتوانسته بودند آن را راه بيندازند. دو نفر از بچههاى الكترونيك بر سر محاسبه پرتاب و برد موشك بر سر "تانژانت " و "كتانژانت " دعوا داشتند. يكى مىگفت بايد با "tg " پرتاب شود و ديگرى مىگفت بايد با "cotg " پرتاب شود. ما كه چيزى نمىفهميديم. كلى محاسبات جلوى آنها بود. كنار "لانچر " سفره انداخته بودند و بساط چاى هم برقرار بود. من هم بىنصيب نماندم. اگر وضع "تانژانت و كتانژانت " مشخص مىشد، سكوى پرتاب "لانچر " را بيرون مىبرديم. طبق محاسبات اين موشك به پايتخت دشمن نمىرسيد. تمام محاسبات را با آخرين برد موشك به يك محوطه صنايع "ش.م.ه " دشمن كه نزديك پايتخت بود، متمركز كردند. به سختى سيصد كيلومتر را در حافظه كامپيوتر موشك ثبت كردند. اين مجموعه را كشورهاى غربى در اختيار دشمن قرار داده بودند و تقريبا در كشورهاى جهان سومى استثنايى بود. حال همه چشمها به ما دوخته شده بود. مخصوصا اينكه اين مجمع صنايع نظامى در سى كيلومترى پايتخت عراق مستقر بود. همه در رويا خود را موفق مىديديم، ولى دعوا روى محاسبات پرتاب و همچنين تغييرات اين چند روزه چندان قابل اطمينان نبود. شايد هم موشك در همين جا منفجر مىشد و همه پودر مىشديم. در هر صورت همه فعاليت خود را كردند. بالاخره حاج آل على پشت "لانچر " خودكششى نشست. مثل يك تريلر بزرگ بود و موشك پشت آن سوار بود. بايد آن را به محوطه مىرسانديم. غار، بيش از يك در كشويى آهنى ضدانفجار نداشت. آل على پشت فرمان نشست. استارت زد. دود غليظى فضا را فرا گرفت و موتور با هيبت غولآسايى، نعره مىكشيد. در كشويى باز شد. على آقا، متخصص در ماشينآلات سنگين بود. ديپلم داشت، ولى در كار عملى حرف نداشت. ماشين را در دنده يك گذاشت ولى صداى عجيب و غريبى از گيربكس به گوش مىرسيد. زود ماشين را خاموش كرد. گفت گيربكس دستكارى شده است. جناب سروان با تعجب گفت يقينا كار كارشناسان كشورهاى دوست عربى است كه نه تنها وسايل الكترونيك را دستكارى مىكردند بلكه به گيربكس آسيب زدهاند. بچهها تصميم گرفتند اين غول را هول بدهند و يك تراكتور هم آن را بكشد تا بتوانيم به محوطه برسيم. همه دست به كار شدند. سيم بكسل، تراكتور، همه سربازها و افسرها براى كشيدن "لانچر " به محوطه بسيج شدند، حتى نگهبانها. موج شعار "موشك جواب موشك " همه را فرا گرفته بود. سعى عجيبى بود. اين غول بىشاخ و دم راه افتاد. على آقا يا همان آل على، پشت فرمان بود. غول به نزديكى در غار رسيد. هر چه به در نزديكتر مىشد، تعجب همه بيشتر مىشد. با كمال تعجب "لانچر " به درگير كرد. لانچر حدود ده سانتىمتر بزرگتر از در غار بود. هيچكس نمىدانست اين غول از چه درى وارد غار شده كه حالا بيرون نمىرود. همه چشمها به طرف من دوخته شد. من هم هر چه نقشه سايت، عكس هوايى و برداشت خود را از اين مجموعه نگاه مىكردم، چيزى غير از در غار به نظرم نمىرسيد. همه در ناباورى و يأس قرار گرفتند، ولى نمىدانستيم راز اين كار چيست. از جناب سروان كه قبل از انقلاب در اينجا گروهبان بود، خواستم چيزى بگويد. چيزى نداشت، فقط گفت ايرانىها حق داخل شدن به اينجا را نداشتند، مگر چند نفر محدود كه آنها هم بعد از انقلاب فرار كردهاند. از او خواهش كردم هر چيزى كه يادش مىآيد بگويد. رفتيم قسمتهاى ديگر غار را سر زديم، ولى هر راهرويى كوچكتر بود. اولين كارى كه كردم، فرض كردم از همين در كه تنها در غار بود اگر موشك شليك شود چه مىشود. ديدم هيچ، اگر از اين محوطه كوچك موشك پرتاب شود، يقينا محوطه آسيب سختى مىبيند. حداقل فضايى كه ما براى پرتاب نياز داشتيم، دو برابر محوطهاى بو دكه تمام درهاى غار به آن باز مىشد. پس اين در براى پرتاب موشك و احتمالاً ورود موشك به كار نرفته است. پس اين غول چگونه وارد غار شده است؟ همه شروع كردند به گشتن تا اينكه كليدى، چيزى، ابزارى، يا اتاق فرمانى پيدا شود تا قسمتى از ديواره غار از جاى خود حركت كند. هر چه مىگشتيم، مأيوستر مىشديم. ديگر نيمههاى شب شده بود. "لانچر " جلو آمده بود و جاى خواب بچهها را كه چند شب آنجا خوابيده بودند گرفته بود. خواستند جاى تميز ديگرى پيدا كنند اما همه جا پر از روغن، ابزار و خلاصه كثيف بود و كسى هم حال تميز كردن نداشت. حتى سربازها هم "دمغ " بودند. لباس همه كثيف شده بود. هنوز دود كاميون يا لانچر از محوطه غار كاملا خارج نشده بود. بعيد بود كه آمريكايىها اين قدر بىسليقه باشند كه كاميون را داخل غار روشن كنند. پس كليد كار كجاست؟ حاج آل على، ناگهان بلند به همه گفت: مردم مىگويند "موشك جواب موشك " شما كارى نكنيد كه اين شعار تبديل شود به "پوشك جواب موشك ". همه بىاختيار خنديدند. تصميم گرفتيم شب استراحت كنيم و در روز از بالاى كوه و محوطه و از داخل جستجو را ادامه دهيم. يك قسمتى از غار كه شبكه فلزى داشت، قابل تميز كردن بود. بچهها مشغول تميز كردن شدند تا حداقل كمى استراحت كنند.حالت "خوف و رجا " بود. بچه با شلنگ آب قسمت فلزى را شستند و سريع آنجا را تميز كردند. همه كار مىكردند. سربازها رفتند و در آسايشگاه خود و افراد اعزامى خلبان رستمى در سايت كنار موشك خوابيدند. كيسه خواب، پتو، همه چيز آماده شد. همه دراز كشيدند ولى كسى خوابش نمىبرد. بوى خاصى پس از شستشو در محوطه پيچيد. مثل بوى پشم گوسفند بود. تصميم گرفتيم آن شب تمام چراغها را خاموش كنيم تا شايد بتوانيم بخوابيم. در آهنى غار هم باز بود و سر موشك خارج از غار. اين بدترين حالت بود، چون اگر يك بمباران انجام ميشد، موشك منفجر مىشد. از همه بدتر اينكه تراكتور بيرون بود و نمىتوانستيم كاميون حامل موشك را به داخل بكشيم. تاكنون اين منطقه مورد تهاجم قرار نگرفته بود؛ ولى معلوم نبود امشب "بز نياوريم. " تجسم انفجار اين مشك داخل غار باعث شد دوباره همه بلند شوند. هر چه زور زديم كاميون تكان نخورد. دنبال جايى مىگشيم كه طناب را به آن ببنديم و با قرقره آن را بكشم. هيچ جاى مناسبى در غار پيدا نشد كه قرقره را به آن نصب كنيم. ناگهان يكى از بچهها كه پتوى خود را روى يك دسته فلزى انداخت بود آن را به همه نشان داد، شايد فرجى باشد. پتو را كنار زديم. دوباره بچهها كيسه خواب و ديگر وسايل خواب خود را از كف فلزى برداشتند و آماده شدند كه طناب را به كمك چند قرقره بكشند. خوشبختانه قسمت فلزى كف غار حالت شيار و شبكهاى داشت و انسان روى آن سر نمىخورد؛ ولى قسمتهاى ديگر همه صاف و صيقلى بود. طناب به آرامى محكم شد و حالت كشش پيدا كرد. كاميون با موشك آرام، آرام راه افتاد. طناب از سيم بكسل بهتر بود؛ چون اگر پاره مىشد، حداقل جرقه يا ضربهاى به موشك اصابت نمىكرد؛ چون با هر ضربه، فاجعهاى رخ مىداد. فكر انفجار موشك ذهن همه را مشغول مىكرد. كاميون چند سانتىمتر راه نيفتاده بود كه ناگهان صداى مهيبى همه جا را فرا گرفت. صداى يا الله، يا على، يا ابوالفضل بلند بود و خلاصه هر كس به كسى متوسل مىشد. صدا همه غار را فرا گرفت. نفهميدمچى شد. در يك لحظه همه خود را در زمين و هوا ديديم. نفهميديم كه انفجار بود يا چيز ديگر. موشك منفجر شده بود؟ طناب هم اگر پاره مىشد، اين قدر سر و صدا نداشت. خلاصه بعد از چند ثانيه كه براى ما چند ساعت طول كشيد - و شايد در همان چند لحظه تمام خاطرات زندگى براى هركس دوره شد - ما به زمين افتاديم و روى هم در غلتيديم. همه جا تاريك شد. تنها، نورى از محوطه به داخل غار مىتابيد. سكوت و سكون همه جا را فرا گرفت. فقط ناله بعضى از دوستان به گوش مىرسيد. نمىدانستيم چه اتفاقى افتاده است. سربازان كه در آسايشگاه بودند با صداى مهيبى كه شنيده شد به طرف غار آمدند. هركس چراغ قوهاى داشت. نمىدانستيم مردهايم يا زنده؛ ولى درد، به ما فهماند كه زندهايم. پاى چوبى من درآمده بود و نمىدانستم كجا افتاده و حتى خودم كجا هستم. بوى تعفن خاصى به مشام مىرسيد. ناگهان احساس كردم تعداد زيادى گاو و گوسفند نعره زنان در حال فرارند. نمىدانم رويا بود يا نه؛ ولى بوى پشكل و پشم مشام ما را مىآزرد. آرام آرام يكديگر را صدا كرديم. يكى از سربازان فيوزهاى برق را دوباره راه انداخت. چراغها و پروژكتورها روشن شدند. خودمان را در وضع عجيبى ديديم. موشك در آرامش خوابيده بود؛ ولى بچهها در گودالى افتاده بودند كه در انتهاى آن صداى گاو و گوسفند به گوش مىرسيد. همه ما را بالا آوردند. پاى چوبى من هم پيدا شد. هنوز سر و وضع خود را تميز نكرده بوديم كه ناگهان همه تكبير گفتند، سربازها كه خيلى جوان بودند پايكوبى مىكردند. غلغلهاى بود. تازه فهميديم چى شده بود. با خدا باش، خدا با توست. دستگيرهاى كه طناب به آن وصل شده بود در واقع اهرم يك "رمپ " فلزى بود كه وصل مىشد به يك تونل با پيچ سى درجه كه از آن تونل موشكها را وارد غار اصلى يا "شيلتر " مىكردند. انتهاى غار بعد از پيچ هم يك در فلزى داشت، كه بعد از انقلاب از تورفتگى آن براى آغل گوسفندان استفاده مىكردند و آن طرف كوه بود. به عبارتى موشك از خارج محوطه آن طرف كوه وارد مىشد و از رمپ بالا مىآمد و در ايستگاه نگهدارى مىشد و از در جلو افراد و وسايل تعمير و نگهدارى را وارد مىكردند؛ چون ورود موشكها يك بار انجام شده و ديگر خارج نشده بود، ورودى اصلى بعدها توسط چوپانها كور شده بود. مخصوصا بعد از انقلاب كه بيشتر جنبه نگهدارى موشك براى ارتش مطرح بود تا استفاده از آن. حالا اين راه كشف شده بود. متأسفانه آنهايى كه فرار كرده بودند تمام نقشههاى مجموعه را منهدم كرده يا با خود برده بودند. خوشبختانه با اين عمل، حداقل پنج فروند موشك آماده مىشد كه از اين محوطه خارج شود و شايد هم مىتوانستيم آنها را شليك كنيم. ديگر كسى خوابش نمىبرد. همه گروه مجبور بوديم حمام برويم. سربازها با جان و دل به ما خدمت مىكردند. آنها شروع كردند به تميز كردن "رمپ " و رسيدن به در فلزى، كه گوسفندها از آن فرار كرده بودند و چوپانها در دل شب دنبال آنها مىگشتند. تصميم داشتيم كه وقتى هوا روشن شد در فلزى را باز كرده و محوطه را تميز كنيم. ما هم آن شب را در آسايشگاه خوابيديم. جناب سروان با سربازانش محوطه كار را تميز كردند. به حدى هيجانزده بودم كه با تمام خستگى صبح سحر آماده كار شدم. سحرى و صبحانه به هم وصل شد. هوا كه روشن شد با يك موتور سوار حركت كردم كه ورودىهاى خارج از محوطه را بازرسى كنم. عملاً براى شناسايى كامل ورودى، من مشغول هماهنگى شدم. كارها را تقسيم كردم. عدهاى از داخل مشغول تميز كردن شدند، من هم از بيرون مشغول شناسايى شدم. يكى از ورودىها از ديواره سنگى پر شده بود. معلوم بود چوپانان محلى براى اينكه ورودى را تا مرز در فلزى براى گوسفندان قابل استفاده كنند، يك ديواره سنگى جلوى غار كشيدهاند و يك ورودى كوچك براى گوسفندان ايجاد كرده بودند. عملاً بعد از انقلاب محوطه بيرون بىاستفاده افتاده بود و ارتش بيشتر از داخل پايگاه محافظت مىكرد. مردم هم احساس مىكردند تا در ورودى كه از جنس فلز بود براى استفاده شخصى اشكالى ندارد. وقتى به آغل گوسفندان يا به عبارتى ورودى اصلى غار رسيدم، هنوز خيلى از گوسفندان پراكنده و چوپانان با سختى دنبال آنها بودند. شايد همين حالت گوسفنددارى بود كه دشمن احساس مىكرد اين پايگاه تخليه شده است و به آن كارى نداشت. نفوذ ستون پنجم هم به اين ارتفاعات سخت بود. تازه مردم بومى اينجا با ما بودند و سخت از اطراف محافظت مىكردند. مىدانستند امنيت پايگاه براى آنها هم مهم است. مسوولان پايگاه هم فقط از داخل محافظت مىكردند و نيازى به بيرون نبود. اصلاً فكر نمىكردند ماشينآلات سنگين مثل "لانچر " بايد از اين قسمت حركت كند. وقتى وارد غار شديم با چراغ قوه اطراف را نگاه كرديم. حدود دو متر كف غار از كود گوسفندان بالا آمده بود. خيلى كثيف و تاريك بود و بوى مشمئزكنندهاى به مشام مىرسيد. تا ساق پا در كف فرو مىرفتيم. پس از گذشت حدود بيست متر با يك پيچ نزديك به سى درجه به در فلزى رسيديم. در قابل باز شدن نبود. بايد از كف خاكبردارى مىشد و تقريبا حجم آن هم زياد بود. همين وقت خلبان رستمى با جناب سروان با عدهاى از افراد در يك وانت به ما رسيدند. به خلبان رستمى طرح خود را گفتم. سريع دو دستگاه لودر آوردند. طبق نقشهاى كه سريع براى آنها كشيديم، يك لودر در قسمت مناسبى از كوه، مشغول كندن آغل براى گوسفندان شد و لودر ديگر به جان ديوار تيغهاى و كف غار افتاد كه مملو از پشكل بود. عدهاى ديگر هم از داخل، محوطه را تميز مىكردند. تا عصر يك نفس كار شد. حداقل گوسفندها، خانه جديد پيدا كردند. چوپانها هم راضى بودند. ما هم شروع كرديم به تعمير سيستمهاى برق و تأسيسات حركتى كه با سيم بكسل بود. نزديكهاى غروب پس از روغنكارى "وينچ " و درها سيستم برقى را راه انداختيم. در زوزهكشان باز شد. محوطه داخل غار با آن طرف كوه ارتباط برقرار كرد. ديگر نياز نبود مسافت پانصد متر را دور بزنيم و به داخل پايگاه برويم. از اين راه راحت اياب و ذهاب مىكرديم. همه چيز براى بيرون آوردن موشك آماده شد. فقط مشكل دندههاى موتور بود كه بتواند روى پاى خود بيرون بيايد. از آل على هم خبرى نبود. از ديشب تا كنون از او خبرى نبود. تصميم گرفتم با تمام نيروى انسانى و به كمك چند وانت "لانچر " را به بيرون بكشيم. تقريبا كار خطرناكى بود؛ چون اگر يك سيم بكسل پاره مىشد يا حركت اصطكاكى پيش مىآمد، احتمال انفجار موشك خيلى زياد بود. منتظر تاريكى شب شديم كه در پوشش شب اين كار انجام شد. شايد ماهواره دشمن به اين منطقه حساس شده باشد و يا پروازهاى شناسايى، مشكلاتى براى ما ايجاد كنند. در هر صورت، لانچر بايد از يك تونل يا چند پيچ حدود سى درجه عبور مىكرد. اين پيچ و خمها براى آن بود كه اگر در جلوى در غار انفجارى به وجود آيد، موج به داخل غار نفوذ نكند. عدهاى از افراد روزه بودند و افطار كردند. ما هم به آنها كمك كرديم. بعد از نماز جماعت كار ما شروع شد. همه زير لب دعاهايى را كه مىدانستند زمزمه مىكردند و كار در سكوت انجام مىشد. بايد كار با حوصله و دقت انجام مىگرفت. مجبور بوديم موتور را روشن كنيم كه بوستر ترمز در سرازيرى رمپ كمك كند. سكوت محوطه با دود غليظ و سر و صداى موتور و اگزوز شكسته شد. عدهاى هول مىدادند و يك وانت هم مىكشيد. لانچر آرام آرام راه افتاد. الحمدلله ترمزها، خوب كار مىكردند. با هزار بدبختى لانچر از رمپ سرازير شد و پايين آن آرام گرفت. سريع موتور را خاموش كردند؛ چون دود همه را خفه مىكرد. هواكشها كار نمىكردند. ما هم وقت تعمير آنها را نداشتيم. بايد با دست و وانت، موشك را مىكشيديم. حدود دو ساعت طول كشيد تا ما به اولين پيچ تونل رسيديم؛ چون اگر عجله مىكرديم و بدنه موشك به جايى مىخورد، كار همه ساخته بود. حالا اگر به بيرون محوطه مىرفتيم تازه بايد آن را به يك فضاى مسطح مىبرديم تا شليك انجام شود. همه خسته شده و حالت عصبى پيدا كرده بودند. دوباره دستور استراحت داده شد. كار خطرناكى بود. در وقت استراحت در محوطه بيرون پايگاه تجمع كرديم. براى احتياط چند موتور سوار مسلح گشت مىزدند تا از خطر احتمالى پايگاه را محفوظ دارند. اين اولين ارتباط داخل و خارج پايگاه بود و نفرات ما براى گشتزنى كم بود. بچهها بيرون نشسته بودند. معلوم نبود اين همه زحمت به نتيجه برسد يا نه؛ ولى كسى به روى خودش نمىآورد. بايد اين قدم اول برداشته مىشد تا مراحل بعدى طى مىشد. زير آسمان پرستاره بودن و چاى داغ، ما را از حال و هواى جنگ دور كرده بود و هر كس چيزى مىگفت و بقيه مىخنديدند. در همين اوقات، چراغ يك ماشين از پايين دره ديده شد كه به بالا مىآيد. بچهها در قسمتهاى مختلف جاده موضع گرفتند. آخر اين وقت شب اياب و ذهاب خطرناك بود. ستون پنجم هم مىدانست كه با چراغ روشن نيايد؛ اما شايد كلكى در كار باشد. چراغ قوهها هم خاموش شد و منتظر مانديم. چند پيچ ديگر مانده بود كه چند نفر از بچهها جلو رفتند تا ماشين از آنها رد شود و آنها از پشت و ما هم از جلو ماشين را محاصره كنيم. تقريبا ماشين به ده مترى ما رسيد. يكى از سربازان با صداى مهيبى "ايست " داد. يك نفر هم كنار جاده به طرف ماشين "قراول " رفت. از عقب هم به او ايست دادند. راننده فهميد از چند طرف محاصره است. كاملاً غافلگير شد. سكوت همه جا را فرا گرفت. دستور داده شد كه راننده پياده شود. ظاهرا كس ديگرى با او نبود. يك نفر با چراغ قوه و اسلحه به طرف او رفت. وقتى نور به صورت راننده افتاد، بنده خدا زبانش بند آمده بود و او كسى جز حاج آل على نبود. فكر كرد پايگاه دست دشمن افتاده است. بعد از احوالپرسى، به او يك ليوان چاى دادند. گفت: اينجا چه كار مىكنيد؟ و چرا اين بساط را پهن كرديد؟ وقتى ماجرا را فهميد كه لانچر تقريبا اول تونل است و تا آنجا را كشيديم، گفت سريع دست به كار شويد. من از كارخانه تراكتورسازى تبريز نمونههايى را پيدا كردهام كه انشاءالله به كار ما بيايد. بنده خدا معلوم بود بدون خواب، يك نفس در كار بوده و خود را به ما رسانده است. همه سريع به طرف لانچر رفتند. جا خيلى تنگ بود. نه مىتوانستيم عقب برويم و نه جلو. خلاصه، گيربكس را پايين آوردند و دوباره جا زدند و موتور را روشن كردند. تقريبا نيمههاى شب كار تمام شد. دود غليظى در تونل پيچيد. همه از دور و بر "لانچر " فاصله گرفتند. فقط آلعلى پشت فرمان نشسته بود. دنده ماشين به سختى با صداى گوشخراشى جا رفت. لانچر روى پاى خودش حركت مىكرد. با تمام دودى كه راه انداخته بود غرشكنان عقب مىرفت؛ چون بايد از "رمپ " پايين مىآمديم، لازم بود همين طور عقب عقب از تونل خارج شويم. سعى مىكرديم با پروژكتورهاى سيار آل على را هدايت كنيم. بعضى از بچهها ماسك ضدگاز زدند. بعد از حدود نيم ساعت لانچر با ته از غار بيرون آمد. همه تكبير گفتند. بيچاره آل على عين زغالىها شده بود. خلبان رستمى روى موتور به او گفت دنبالش بيايد. حالا لانچر با دنده دو حركت مىكرد. مثل يك كاميون معمولى قدرت "مانور " داشت. خيلى سريع به يك محوطه باز رسيديم. جهت كلى موشك رو به هدفى بود كه از پيش تعيين شده بود. حالا بچههاى الكترونيك مشغول به كار شدند. همه چيز سريع پيش مىرفت. تصميم گرفتيم اول صبح عمليات را آغاز كنيم تا هوا روشن شود و بچهها با دقت بيشتر بتوانند جهتيابى كنند. صبح چوپانان ديدند يك مجسمه ابوالهول جلوى آنها سبز شده است. حتى گوسفندها هم "بر و بر " ما را نگاه مىكردند. همه آنها سحر به صحرا مىرفتند. هر چه نيرو داشتيم دور لانچر مستقر كرديم. يك تور استتار هم احتياطا روى آن انداختيم. چند ضدهوايى روى وانت گذاشتند و دور و اطراف گشت مىدادند. قبلاً خلبان رستمى با فرماندهى هماهنگ كرده بود كه نيروهاى نفوذى ما در نزديكى هدف مستقر شوند و ما را از اصابت موشك باخبر كنند. تهران هم در انتظار بود. هدف هم مهم بود: زرادخانه "ش.م.ر ". فقط صداى قلب خود را مىشنيديم و صداى بع بع گوسفندها را. بچههاى الكترونيك روى كاغذها و اعداد و ارقام غرق بودند. زمان شليك فرا رسيد، شمارش معكوس شروع شد. ما هم سعى كرديم در خاكريزها و تپهها خود را مستقر كنيم. به چوپانها گفتيم كه خود و گوسفندها را حفظ كنند. هيچ بعيد نبود، موشك در جا منفجر شود. وقتى دستور آتش داده شد، صدا مهيبى با آتش زياد و گرد و خاك بسيار محوطه را فرا گرفت. ناخودآگاه همه سر خود را در دو دست گرفتيم و درازكش خوابيديم. نمىدانم چقدر طول كشيد؛ ولى احساس كرديم صداى موشك لحظه به لحظه از ما دورتر مىشود و در دود و گرد و غبار مىتوانستيم آتش عقب آن را ببينيم. هركس دوربينى داشت، با آن نگاه مىكرد. موشك رفت؛ ولى كجا؟ همه منتظر خبر بوديم. بىسيم با "وزوز " زياد مشغول به كار بود. خبرها با رمز رد و بدل مىشد. حالا منتظر نيروهاى نفوذى خود در دل خاك دشمن بوديم. سريع لانچر را به داخل پايگاه آورديم. درها سريع بسته شد. نگهبانها به سر پست خود رفتند و ما هم در اتاق بىسيم پايگاه مستقر شديم تا از نتيجه كار خود باخبر شويم. تقريبا نيم ساعت شد؛ ولى خبرى نشد. نيروهاى نفوذى ما، هيچ خبرى از موشك ندادند. كم كم اين احساس به ما دست داد كه شايد موشك فراركرده. با ايستگاههاى ديگر خود در عمق خاك دشمن تماس گرفتيم، آنها هم خبرى نداشتند. ديگر نااميد شده بوديم. معلوم نبود موشك كجا فرار كرده كه هيچكس از آن خبر نداشت. بچههاى الكترونيك باز هم شروع به دعوا كردند. يكى گفت چرا "تانژانت " نگذاشته، حالا ديدى چى شد؟ از خستگى همه خوابيديم. وضع همه درب و داغون بود. هر كس گوشهاى افتاد. ديگر اميد ما از اطلاعرسانى عوامل نفوذى در عمق خاك دشمن قطع شد. به غير از نگهبانان همه بيهوش شدند. چند روز كار طاقتفرسا و آخر هم هيچ. نزديك ظهر بود. در حالت خواب و بيدارى بوديم. ناگهان بلندگوى پايگاه صداى مارش نظامى را از راديوى ايران پخش كرد. هر وقت اين مارش زده مىشد و گوينده مىگفت "شنوندگان عزيز، شنوندگان عزيز " همه مىفهميديم عمليات پيروزمندانهاى رخ داده است؛ اما اين بار گوينده شورش را در آورده بود. هى مىگفت: "شنوندگان عزيز، شنوندگان عزيز "؛ ولى اصل خبر را نمىداد. تقريبا همه بيدار شديم؛ ولى حال بلند شدن نداشتيم. حتما خبر مهمى بود. معلوم بود پيروزى بزرگى است. ما كه شكست خورديم حداقل يك پيروزى بزرگ درد ما را كم مىكرد. همه زير پتو ول مىخورديم تا اين گوينده چيزى بگويد. جان ما را به لب رساند. بىسيم ما كه خفه شده بود و از ديدهبانهاى نفوذى خودى خبرى نمىرسيد. تقريبا ارتباط ما قطع شده بود. فقط صداى راديو جاذبه داشت. ناگهان از راديو خبر رسيد كه ايران براى اولين بار موفق شد كه قلب پايتخت دشمن را هدف موشك قرار دهد! معلوم شد يك يگان موشكى ديگر به موازى ما وارد عمل شده بود و آنقدر خود را نزديك جبهه رسانده كه توانسته بود با دقت مركز حساس پايتخت را هدف بگيرد. دقت عمل فوقالعاده بالا بود. يك موشك با دقت زايدالوصفى كه بايد از فنآورى بالايى برخوردار باشد، به بزرگترين و مرتفعترين بانك در پايتخت دشمن اصابت كرده و آن را منهدم كرده بود. شايد بچهها از قسمتهاى ديگر به فنآورى هدايت ليزرى دست يافتهاند. همه از جا پريديم. تكبير گفتيم. مهم نبود ما باشيم يا ديگرى. مهم اين بود كه دشمن بازداشته شود تا با موشك به شهرهاى ما حمله نكند. معلوم بود، اينجا سر كار بودهايم. بىانصافها نگفتند كه جاى ديگر اين فنآورى پيشرفته را در اختيار دارند و ما را اين قدر به دردسر انداختند. شايد هم ما براى رد گم كردن دشمن بايد فعال مىشديم تا جاى ديگر عمل كنند؛ ولى از مسوولان ستاد اين همه پيچيدگى و ضريب هوش بعيد بود، ولى حالا كه شد، ما هم اعتماد به نفس بيشترى به دست آورديم كه خلاصه تهران هم كارى كرد؛ چون در جبهه عملاً هر چه بود در خطوط اول بود و ستادهاى مركزى فقط هورا مىكشيدند و ما هم لنگ مىكرديم و اين بار برعكسش شد. بچهها جاهاى خواب خود را جمع كردند. همه به هم تبريك مىگفتند. من به خلبان رستمى گفتم اگر اجازه بدهيد من به تهران بروم. تقريبا اكثر بچهها مىخواستند برگردند. چند فروند موشك ديگر در پايگاه بود كه مىتوانستند روى لانچر نصب كنند و براى كار ايذايى استفاده شود؛ ولى ديگر به ما نيازى نبود. تقريبا آماده شديم كه برگرديم. ناگهان بىسيم به صدا درآمد. بىسيمچى هاج و واج بود. گوشى را به خلبان رستمى داد. يكى از دوستان نزديك در تهران بود، به خلبان تبريك مىگفت. حتما درجه و ترفيع گرفته بود. شايد هم بچهاش دنيا آمده بود؛ ولى خانمش هفتماهه بود! شايد بچه عجله داشت. ناگهان خلبان غش كرد! اين ديگر چه خوشى است كه خلبان غش كند؟ زبانش بند آمد. با "تته، پته " به ما گفت كه موشك ما تا پايتخت رفته و به بانك مركزى خورده است. ما به جاى غش كردن، عين مجسمه به همديگر نگاه مىكرديم. سكوت عجيبى بود. معلوم شد، موشك فرار كرده و از برد عادى خود حدود چهل كيلومتر بيشتر رفته است. حاج آل على با صداى بلند آيه 17 سوره انفال را خواند كه "خداوند تير را پرتاب كرد "، حالا بايد گفت كه: "خداوند موشك را پرتاب كرد نه شما ". آرامش خاصى بر همه مستولى شد. احساس مىكردند همه چيزمان خدايى است، حتى شادى نمىكرديم. احساس مىكرديم آنقدر خدايى شدهايم كه به شادى نيازى نيست. همه با آرامش رفتيم كه دومين موشك را براى پرتاب آماده كنيم. بعد از مدتى به خودمان آمديم. كمكم، احساس قدرت مىكرديم. چهار فروند موشك ديگر داشتيم. دنياى سرمايهدارى و كمونيستها هر دو به توافق رسيدند كه ايران را سخت محاصره اقتصادى كنند تا قطعنامه 598 را بپذيرد. ايران هم صفت دنياى سرمايهدارى را مىدانست كه طالب جنگهاى كنترل شده و كوتاه مدت است نه جنگى كه پايان آن در دست آنها نباشد. ايران مىخواست جنگ را طولانى كند و اين براى جهان سرمايهدارى كه در مناطق نفتخيز احتياج به كنترل داشت ضرر زيادى بود. كسى هم فكر نمىكرد ايران بتواند اين همه تحمل جنگ را داشته باشد و طولانىترين جنگ معاصر را تحمل كند. با آنكه توان داشتيم كه موشك را به قيمت خوب از واسطهها بخريم؛ ولى به ما نمىدادند. دنياى سرمايهدارى گونهاى است كه اگر پايش پيش بيايد براى پول به همه چيز خيانت مىكنند. به شرط آنكه اسمشان رد نشود. خيلىها زيرآبى به ما خبر مىرساندند. همه چيز براى ما قابل استفاده بود. از موتور قايقهاى ورزشى تا موشك؛ اما پرتاب اولين موشك ايران باعث شد تا ولولهاى در غرب بيفتد . پرتاب موشك چنان سر و صدايى ايجاد كرده بود كه همه فكر كردند قدرت جديدى به ما موشك داده است. همين امر باعث شد كه از بلوكهاى مختلف به ما موشك بدهند و ما هم به جاى ادامه ساخت شروع به خريد كرديم و اين امر باعث شد راحتى خريد را به سختى ساخت ترجيح دهيم. در هر صورت جنگ به مرحله جديدى رسيد و ما به موشكهاى متنوعى دست يافتيم. يقينا هم غرب سعى داشت فنآورى پيشرفتهترى را به دشمن بدهد، به ويژه تجهيزات خطرناك "ش.م.ر ". منبع : ويژه نامه دفاع مقدس در خبرگزاري فارس(77) -
اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس
hamidz65 پاسخ داد به Parviz تاپیک در اخبار عمومی
عربستان برای مقابله با حملات داعش در حال ساخت دیوار عظیمی مجهز به تجهیزات امنیتی پیشرفته در مرز این کشور با عراق است. روزنامه دیلی تلگراف در اینترنت امروز در گزارشی اعلام کرد: عربستان سعودی در تلاش برای مصون سازی این کشور در برابر گسترش هرج و مرج در کشورهای همسایه در حال ساخت یک دیوار عظیم و خندق به طول ششصد مایل در امتداد مرز این کشور با عراق است. حمله هفته گذشته تروریستهای داعش به یک مقر مرزی سعودی یک حمله ساده به یک مقر بیابانی نبود. دواعش درواقع وسیع ترین تلاش جدید عربستان سعودی را برای مصون سازی این کشور هدف قرار دادند. سعودیها به منظور جداسازی این کشور از عراق در شمال در حال ساخت یک «دیوار عظیم» ششصد مایلی اند که ترکیبی از حصار و خندق اند. بسیاری از نواحی مرزی بین دو کشور در سمت عراق اکنون تحت کنترل داعش است که هدف اصلی آنها تسخیر نهایی عربستان سعودی موطن دو مسجد مقدس در مکه و مدینه است. طرح احداث دیوار از سال دو هزار و شش در اوج جنگ داخلی عراق مورد بحث بوده است اما اجرای آن در سپتامبر سال گذشته پس از هم مرز شدن قلمرو تحت کنترل داعش با عربستان با کنترل بخشهای وسیعی از غرب و شمال عراق آغاز شد. این منطقه مرزی اکنون شامل پنج لایه حصار با برجهای دیده بانی است که به دوربین های دید در شب و راداری مجهزند. ریاض همچنین سی هزار نیروی اضافی به آن ناحیه اعزام کرده است. این تنها حصاری نیست که عربستان سعوی برای حفاظت از خود احداث می کند. با وجود دشواری دسترسی غربی ها به عربستان، ورود به این کشور برای کشورهای نسبتا آزاد است، بویژه طی موسم حج که زائرانی از سراسر جهان به مکه و مدینه می روند. اما در دوران رو به تغییر، این مسئله نیز تغییر می کند. عربستان همچنین در امتداد بخش هایی از مرز حتی طولانی تر خود با یمن در جنوب که به هزار مایل می رسد، حصار ایجاد کرده است. حمله هفته گذشته نمونه ای از حوادثی بود که سعودیها امیدوارند از وقوع آن جلوگیری کنند. در آن حمله سه نگهبان مرزی از جمله ژنرال فرمانده عملیات مرزی منطقه شمالی عربستان سعودی کشته شدند. هر چهار تروریست مهاجم نیز کشته شدند. http://www.daesh.ir/1393/10/25/%d8%b9%d8%b1%d8%a8%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b2-%d8%aa%d8%b1%d8%b3-%d8%af%d8%a7%d8%b9%d8%b4-%d8%a7%d9%82%d8%af%d8%a7%d9%85-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%ad%d8%af%d8%a7%d8%ab-%d8%af%db%8c%d9%88%d8%a7/- 1,237 پاسخ ها
-
- جمهوری اسلامی ایران
- اعراب خلیج فارس
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
نیروی هوایی ارتش پاکستان تاپیک جامع نیروی هوایی ارتش پاکستان ( تحلیل ، خبر ، گزارش )
hamidz65 پاسخ داد به Davood تاپیک در توان نظامی کشورها
عبدل ستار علوی در 26 آوریل 1974 وی به همراه یک خلبان پاکستانی دیگر بر فراز بلندی های جولان با دو میراژ اسراییلی درگیر شدند و علوی در اولین موقعیت با شلیک یک موشک هوا به هوا میراژ 3 اسراییلی را منهدم کرده و میراژ دوم اسراییلی نیز فرار می کند. وی با دارای عالی ترین نشان های شجاعت سوریه و پاکستان بوده و از خدمت نیروی هوایی پاکستان با درجه سرتیپ دومی بازنشسته شد -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
hamidz65 پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
هلاکت ۵ کانادایی عضو داعش در سوریه به گزارش پایگاه خبری داعش دات آی آر: رسانههای کانادا اعلام کردند ۵ تبعه کانادا از جمله «جان مگوایر» که چندی پیش در نواری ویدئویی حملات تلافی جویانه را بر ضد کانادا خواستار شده بود، در حالی که در صفوف گروه داعش در سوریه مبارزه میکردند، کشته شدند. جان مگوایر، دانشجوی سابق دانشگاه اتاوا که به «ابو انور الکندی» شهرت داشت، حدود سه سال پیش به تروریستهای گروه داعش در سوریه ملحق شد. روزنامه نشنال پست در شماره اخیر خود نوشت این جوان افراط گرای ۲۳ ساله در درگیریهایی که نزدیک شهر کردنشین کوبانی در سوریه روی داد، کشته شد. از طرف دیگر، تلویزیون سراسری سی بیسی کانادا نیز در گزارشی اعلام کرد ۴ کانادایی دیگر نیز که همگی سومالیایی تبار و متعلق به یک خانواده بودند، چند ماه پیش در کنار جنگجویان داعش در سوریه کشته شدند. «احمد حرسی» پدر یک جوان ۲۰ ساله، در تلویزیون سی بیسی کانادا اعلام کرد پسرش «مهد» و همچنین دو تن از پسرعموهایش به نامهای «حمزه» و «حرسی کارییه» در درگیریهای سوریه کشته شدهاند. این پدر کانادایی که در منطقه ادمونتون در غرب کانادا زندگی میکند، ابراز اطمینان کرد که یک عضو دیگر این خانواده به نام «هناد عبدالله معلم» در درگیریهای مسلحانه میان افراط گرایان مسلح و نیروهای نظامی سوریه جان خود را از دست داده است. «گولد کارییه» برادر حمزه و حرسی نیز کشته شدن این دو نفر را تائید کرد اما درباره شرایط و مکان کشته شدن آنها هیچ توضیحی نداد. وی تکذیب کرد که برادرانش برای جنگ به سوریه رفته بودند بلکه برای مطالعه اسلام به مصر عزیمت کرده بودند. گولد کارییه در تلویزیون سی بی سی اعلام کرد: این دو نفر برای مطالعه علوم دینی کانادا را ترک کرده بودند. این مسیری بود که برادران من میخواستند از همان روز اول در پیش گیرند. احمد حرسی نیز گفت پسر و دو نوهاش بدون اینکه به وی اطلاع دهند در اکتبر سال ۲۰۱۳ ادمونتون را ترک کردند. وی تصریح کرد آخرین بار زمانی که پسرش از مصر با وی تماس گرفت و به او خبر داد که قصد رفتن به سوریه را دارد، توانست با او صحبت کند. پسرش پائیز گذشته خبر کشته شدن چهار عضو خانواده را به اطلاع او رسانده بود. در نواری ویدئویی که اوایل دسامبر منتشر شد، جان مگوایر از مسلمانان کانادا خواست به صفوف گروههای جهادگرا ملحق شوند و به صورت انفرادی حملاتی مسلحانه را در کانادا انجام دهند و در این کار احمد کوتور را الگوی خود قرار دهند. وی در واقع به مارتن کوتور رولو ملقب به احمد اشاره میکرد که یک نظامی کانادایی را بیستم اکتبر در ایالت کبک با ماشین خود زیر گرفت و کشت. این حمله دو روز پیش از حمله به پارلمان کانادا در اتاوا توسط مایکل زهاف بیبوم صورت گرفت. عامل حمله به پارلمان کانادا توسط نیروهای پلیس از پای درآمد. -
زیردریایی های کلاس اسکار نیروی دریایی روسیه
hamidz65 پاسخ داد به IRIAF تاپیک در زیردریاییهای استراتژیک
فکر کنم واسه مسائل امنیتی اون کارو کردن -
زیردریایی های کلاس اسکار نیروی دریایی روسیه
hamidz65 پاسخ داد به IRIAF تاپیک در زیردریاییهای استراتژیک
زیردریایی اتمی با قابلیت شلیک موشکهای بالستیک زیردریایی ۱۴٫۷۰۰ تنی اتمی از کلاس Borei قابلیت شلیک موشکهای بالستیک را نیز دارا است. این زیردریایی در مقایسه با نسلهای گذشته یعنی کلاس Typhoon بسیار کوچکتر شده، اما ظرفیت حمل تسهیلات آن، لرزه بر اندام هر شخصی میاندازد. این زیردریایی قادر است ۱۶ موشک بالستیک Bulava را حمل کند که هر یک از این موشکها توانایی حمل ۶ تا ۱۰ کلاهک هستهای را دارند. این موشک بالستیک ۸٫۳۰۰ کیلومتر برد دارد عجب چیز خفنی اونوقت ما تو رونمایی 500 تنی دست دست میکنیم -
دوستان کسی از درصد خطای این خبر داره موشک بالستیک RS-24 Yars: http://8pic.ir/images/axe2ry33pcpyjp3qmsxq.jpg /// تصاویر خارج از گالری را بصورت لینک قرار دهید cheka
-
اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس
hamidz65 پاسخ داد به Parviz تاپیک در اخبار عمومی
10 گروه تروریستی مشهور در رسانههای جهان از سال 2000 تاکنون تعداد افرادی که توسط "تروریسم" کشته شدهاند پنج برابر شده است. با این حال این تعداد از سال 2007 به بعد اندکی کاهش یافت تا جنگ داخلی در سوریه که یک جهش بزرگ در فعالیتهای تروریستی ایجاد کرد. شبکههای تروریستی برای انجام حمله بزرگ که آنها را به شهرتی برساند میتوانند سالها منتظر بمانند. در این جهان رمزآلود بسیاری از گروهها و سازمانها با یکدیگر مرتبطاند و وحشتناکترین این گروهها، هنوز نامش شنیده نشده است. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، روزنامه واشنگتنپست در گزارشی به معرفی 10 گروه تروریستی پرداخته که طی سالهای گذشته اخباری از آنها منتشر شده است: 1. گروه داعش: این گروه که توسط ابوبکر البغدادی پایهگذاری شد و اکنون در عراق و سوریه فعالیت میکند، طی سال گذشته (2014) توانست بخشهایی از این دو کشور را تحت کنترل خود درآورد. داعش همچنین با نامهای دیگری چون "دولت اسلامی در عراق و شام" یا "دولت اسلامی" شناخته میشود. تاکنون تعداد اندکی از سازمانهای تروریستی اعلام کردهاند که هدف غایی آنها ایجاد یک "خلافت" است اما داعش این هدف رویاگون را به نوعی به واقعیت تبدیل کرده است. آنها قساوت گستردهای را در پیش گرفتهاند و خوانش وحشیانهای از دین را در مناطق تحت کنترل خود حاکم کردهاند؛ مناطقی که دهها شهر را در عراق و سوریه در بر میگیرد. براساس گزارشهای مختلف، شبه نظامیان مالزیایی، اندونزیایی و فیلیپینی نیز تحت لوای داعش یک واحد نظامی در سوریه تشکیل دادهاند که میتواند داعشیها را در جنوب شرق آسیا گسترش دهد. این واحد "مجمع الجزایر مالایی برای داعش" نام دارد. 2. القاعده این گروه در سال 1988 و توسط اسامه بن لادن که در سال 2011 طی عملیات نیروهای آمریکایی کشته شد تشکیل شده است. القاعده پس از حملات 11 سپتامبر آمریکا به رذالت و جنایت شهره شد اما طی یک سال گذشته به دلیل فعالیتهای داعش خیلی مجال عرض اندام نداشت. از زمان مرگ بن لادن، این شبکه توسط ایمن الظواهری مصری رهبری میشود. با وجود این که اخیرا به نظر میرسد این گروه درخشش خود را از دست داده بسیاری از اعضای گروههای تروریستی مورد بحث در این گزارش وابسته به القاعده هستند. داعش نیز تا زمانی که در اوایل سال گذشته به دلیل شدت قساوت و وحشیگری از سوی القاعده رد شد بخشی از این شبکه بود. 3. القاعده در شبه جزیره عرب این گروه در سال 2006 و در پی ادغام دو شاخه یمنی و سعودی القاعده ایجاد شد و یکی از خطرناکترین گروههای منشعب از القاعده محسوب میشود. هر دو برادری که در هفتم ژانویه سال جاری به دفتر مجله شارلی ابدو حمله کردند، از سوی این گروه که به القاعده یمن نیز معروف است آموزش دیده بودند. این گروه همچنین یک مجله تبلیغاتی انگلیسی زبان به نام "ایسنپایر" را منتشر میکند. نام دبیر مجله شارلی ابدو در یکی از شمارههای منتشر شده مجله اینسپایر به عنوان یکی از اهداف حمله آورده شده بود. این گروه همزمان با گسترش حملات خود به غرب در تلاش برای تصرف بخشهایی از یمن و همچنین آموزش شبه نظامیان برای پیوستن به درگیریها در عراق و سوریه است. 4. طالبان طالبان افغانستان در سال 1994 تحت رهبری ملا محمد عمر که همچنان رهبر معنوی این گروه محسوب میشود بنیانگذاری شد. مهمترین هدف این سازمان ایجاد یک دولت دینی در افغانستان عنوان شده است. این گروه همچنین طی سالهای 1996 تا 2001 در افغانستان حکومت و خوانش بسیارسختگیرانهای از شریعت را اجرا میکرد. این گروه در جریان عملیات نظامی آمریکا در افغانستان در پی حملات 11 سپتامبر از حکومت ساقط شد و اکنون همزمان با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در این کشور دوباره در حال پیشرفتهایی است. 5. طالبان پاکستان دسامبر گذشته طالبان پاکستان که با نام "تحریک طالبان پاکستان" نیز شناخته میشود به یک مدرسه دولتی در پیشاور حمله کرد و موجب مرگ 148 تن از جمله 132 کودک شد. این گروه همچنین عامل حمله تروریستی به ملاله یوسف زی، برنده جایزه صلح نوبل بود. طالبان پاکستان در حقیقت ائتلافی از گروههای شبه نظامی مناطق قومی نیمه خودمختار در شمال غرب پاکستان در نزدیکی مرز افغانستان است. رهبر کنونی این گروه ملافضلالله است. 6. جبهه النصره جبهه النصره یا "جبهه دفاع از مردم سوریه" که با نام "القاعده سوریه" نیز شناخته میشود طی یک فیلم ویدئویی در سال 2012 اعلام موجودیت و هدف خود را جایگزینی دولت بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه با یک "دولت اسلامی" اعلام کرد. در ویدئویی که از این گروه منتشر شد، مردی در حالی که صورتش را پوشانده میگوید: ما مجاهدین سوری هستیم و از جبهههای متعددی برای بازیابی حاکمیت خدا بر زمین و خون خواهی سوریهای کشته شده به اینجا بازگشتهایم. اعضای این گروه نقشی فعال در حمایت از شورشیان سوری و حمله علیه دولت سوریه داشتهاند. این گروه از سوی کشورهای غربی، عربستان سعودی، ترکیه و اتحادیه اروپا یک سازمان تروریستی معرفی شده است. 7. بوکوحرام این گروه قصد دارد تا خوانش سختگیرانهای را از دین در نیجریه اجرا کند. نام این گروه "آموزش غربی گناه است" معنی میدهد و این گروه مسلمانان را از شرکت در هر گونه فعالیت مربوط به جامعه غربی منع میکند. برای بوکوحرام رای دادن در انتخابات، پوشیدن تی شرت و شلوار یا آموزش سکولاریسم، غربی محسوب میشود. در ژانویه سال جاری، این گروه خونبارترین قتل عام خود را در باگا، شهری در شمال شرق نیجریه انجام داد و حدود 2000 تن را کشت. سال گذشته بوکوحرام صدها دانشآموز از جمله 200 دختر مدرسهای را که همچنان وضعیت آنها نامشخص است، ربود. این گروه مکررا از زنان و دختران به عنوان عومل انتحاری در حملات خود استفاده میکند. شبه نظامیان بوکوحرام، حدود 20 هزار مترمربع از مناطق شمال شرقی نیجریه را تحت کنترل خود دارد. 8. جماعة الاسلامیه و گروههای منشعب از آن این گروه شاخه القاعده در جنوب شرق آسیاست و مسئول انفجار سال 2002 در بالی است که 202 کشته بر جای گذاشت. مقر این گروه در اندونزی است و در اوایل دهه 1990 میلادی با هدف ایجاد یک خلافت در منطقه شکل گرفت. بسیاری از چهرههای کلیدی این گروه از جمله ابوبکر بشیر، رهبر معنوی آن، عمر پاتک، عامل انفجار بالی و ماس سلامت کاستاری، رهبر این گروه در سنگاپور تاکنون بازداشت شدهاند. فعالیتهای این شبکه از سال 2002 به شدت کاهش یافته است اما باز هم حملات محدودی توسط آنها در طول سال گذشته انجام شد. این گروه اکنون به گروههای دیگری منشعب شده است. سال گذشته مقامات امنیتی مالزی چهار گروه تروریستی جدید را شناسایی کردند که با داعش اعلام بیعت کردهاند. 9. ابو سیاف: ابوسیاف یک گروه جنایتکار است که در سولو فعالیت میکند و مسئول آدم رباییهای معمول برای باج خواهی در این منطقه است. این گروه در دهه 1990 و با کمکهای مالی القاعده در جزایر سولو و باسیلان فیلیپین پایهگذاری شد. ابوسیاف مسئول فجیعترین حملات تروریستی در تاریخ فیلیپین از جمله بمب گذاری و آدم رباییهای گسترده است. این گروه تاکنون به القاعده مرتبط بود و اخیرا با داعش بیعت کرده است. 10. لشکر طیبه گروه شبه نظامیان پاکستانی لشکر طیبه مسئول حمله تروریستی بمبئی در سال 2008 است؛ در این حمله 66 تن کشته شدند. از زمان این حمله، اعضای این گروه تحت عنوان "جماعت الدعوه" فعالیت میکنند. این جماعت ادعا میکنند که یک خیریه بشر دوستانه هستند و به فعالیت آزادانه در پاکستان ادامه میدهند. برخی معتقدند این گروه یک سازمان مرکزی است و نه تنها در جنوب آسیا بلکه در سراسر جهان فعالیت دارد- 1,237 پاسخ ها
-
- 2
-
-
-
- جمهوری اسلامی ایران
- اعراب خلیج فارس
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
توافق هسته ای (1) " توافق هسته ای " ، جزییات ، آینده (1)
hamidz65 پاسخ داد به DR_CHAMRAN تاپیک در اخبار تحلیلی
سلام من به شما توهین نکردم .................................................... من هم تمام مشکلاتو از شما بهتر و دقیق تر میدانم مثل اقتصاد. بحث نظامی. عدم مدیریت و.... کی یه روز فکر میکرد زمانی که ما خوابیم امریکا بیاد طبس و با اون خفت در برن . این نظر منه که پشت این نظام یه جورایی حضرت مهدی هوای ما را داره وگرنه شما کافیه اطراف ایران ببنید چقدر جنگ - خون ریزی...حلا نقشه های امریکا و دارادستش به کنار خدا عاقبت همه مونو ختم به خیر کنه.... اینم کودکی تو جنگ ولی اصلا میدونه جنگ چیه ازادی هزینه داره -
توافق هسته ای (1) " توافق هسته ای " ، جزییات ، آینده (1)
hamidz65 پاسخ داد به DR_CHAMRAN تاپیک در اخبار تحلیلی
تحلیل اب دو خیاری که میگن یعنی این نه برادر اوضاع اینجوری نیست که شما ترسیم کردی. همین مملکت به قول شما به بنبست خورده سی اندی سال در شرایط تحریم های دقیق و هدفمنده به امید خدا با تدابیر رهبری و بزرگران نظام این دوره هم به سلامت تمام میشود و سیاهی میمونه واسه ذغال -
تاپیک جامع برنامه فضایی ایران تاپیک جامع برنامه فضایی ایران
hamidz65 پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در اخبار نظامی
آیا تغییر ساختار فضایی ایران در ارتباط با موضوع مذاکرات هسته ای است؟/ مقام آمریکایی پس از پرتاب ماهواره ایرانی: تکنولوژی فعالیتهای فضایی ایران در سلاحهای نظامی هم کاربرد دارد! تغییرات گسترده در ساختار فضایی کشور در آستانه دور جدید مذاکرات هسته ای این سئوال را مطرح می کند آیا این تغییر و تحولات تحت تاثیر مذاکرات هسته ای و به خواسته کشورهای غربی رخ داده است؟ به گزارش رجانیوز، روز جمعه خبرگزاری مهر در خبری اعلام کرد بنابر حکم رئیس جمهور قرار است ساختار فضایی کشور با تغییرات گسترده مواجه شود و در نتیجه آن 4 نهاد مجزا و متفاوت مسئولیت بخش های مختلف مربوط به عرصه فضایی کشور را برعهده بگیرند.(+) این در حالی است که ساختار متمرکز فضایی کشور در سالهای گذشته نتایج «مثبت» خود را نشان داده و 5 پرتاب فضایی موفق که ارسال موجودات زنده به فضا نیز جز آن بوده در قالب این ساختار محقق شده است. آنچه که مشخص است ایجاد تغییرات گسترده در این ساختار نتیجه بخش و پراکندگی مراکز تصمیم گیر درباره صنعت و پژوهش فضایی روند رو به پیشرفت دانشمندان این عرصه را با اختلال مواجه کرده و چه بسا دستیابی به چشم انداز مورد نظر را مخدوش کند و عرصه فضایی ایران در بهترین شرایط خود در سالهای آینده نیز در نقطه ای قرار بگیرد که هم اکنون قرار دارد. از سوی دیگر بر اساس تجربه گذشته ادغام کردن پژوهشکده ها و سازمان های مربوط به عرصه صنعت فضایی در دل دیگر سازمان ها و وزارتخانه ها سبب می شود بودجه تخصیص یافته برای این عرصه صرف کسری بودجه وزارتخانه ها و نهادهای متولی شود و عملا سر صنعت فضایی بی کلاه بماند. اما نکته قابل تامل آنکه با رجوع به اظهارات برخی مقامات غربی و همچنین برخی مباحث مطرح شده در مذاکرات هسته ای، کند کردن روند پرشتاب در عرصه هوا و فضا ایران و متوقف کردن آن یکی از اهداف کشورهای غربی در مذاکرات هسته ای با ایران بوده است. دو سال پیش، زمانی که ایران اعلام کرد یک میمون را با راکت موسوم به کاوشگر۵ به فضا فرستاده، مقامات آمریکایی و سازمانهای دیدهبان فعالیتهای موشکی مدعی شدند تکنولوژی مورد استفاده در فعالیتهای فضایی ایران میتواند برای پرتاب سلاحهای نظامی به مسافتهای دورتر هم مورد استفاده قرار گیرد. ویکتوریا نولند، که در زمان پرتاب آن موشک توسط ایران، معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت خارجه آمریکا بود، گفت: «ما راهی برای تأیید این خبر نداریم؛ ولی نگرانیهای ما از بابت پیشرفت ایران در تکنولوژی ساخت موشک روشن است؛ هر وسیله فضایی که قادر به پرتاب شیئی در مدار زمین باشد، مستقیماً با تکنولوژی ساخت موشکهای بالیستیک دوربرد مرتبط است.» اظهارنظری که از سوی دیگر مقامات آمریکایی نیز اعلام شد. در واقع آمر یکایی ها با پیوند زدن عرصه فضایی ایران به موضوع موشک های بالستیک این اقدام را برخلاف قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل می دانند. در بند قابل اجرای 9 ، قطعنامه 1929 شورای امنیت که علیه ایران به تصویب رسیده نیز آمده است: «ایران به هیچ گونه فعالیتی که به موشک های بالستیک با قابلیت پرتاب سلاح های هسته ای مربوط باشد، و از جمله پرتاب با فناوری موشک های بالستیک دست نخواهد زد، و کشورها تمامی اقدامات لازم را به عمل خواهند آورد تا از انتقال فناوری یا کمک های فنی به ایران که در ارتباط با چنین فعالیت هایی باشند جلوگیری کنند.» اما ماجرا زمانی جذاب تر می شود که در توافق ژنو و در جریان مذاکرات گام نهایی طرف مقابل از ایران خواسته برای دستیابی به توافق جامع موضوع موشک های بالستکی را حل و فصل کند. در توافقنامه ژنو در این باره آمده است: گام های اضافی در میان اقدام های اولیه و گام نهایی، از جمله، در میان موارد دیگر، پرداختن به قطعنامه های شورای امنیت با نظر به اینکه ملاحظه شورای امنیت سازمان ملل در این موضوع به صورت «رضایت بخش» به نتیجه برسد. There would be additional steps in between the initial measures and the final step, including, among other things, addressing the UN Security Council resolutions, with a view toward bringing to a satisfactory conclusion the UN Security Council's consideration of this matter در واقع واژه addressing به معنای پرداختن (به قطعنامه های شورای امنیت) این مسیر را برای تیم مذاکره کننده کشورهای غربی به ویژه آمریکا باز کرد تا با روی میز آوردن قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران ادعاهای مطرح شده در این قطعنامه ها علیه جمهوری اسلامی را بار دیگر مطرح کنند و خواستار پاسخگویی «رضایت بخش» طرف ایرانی باشند. سوم شهریور ماه سال جاری بود که مذاکره کننده ارشد ایران در مذاکرات هسته ای صراحتا اعلام کرد که موضوع موشک های جمهوری اسلامی در دستور کار مذاکرات قرار گرفته است. سید عباس عراقچی آنزمان در پاسخ به سوالی درباره مذاکره درباره موضوع موشکی ایران بر اساس قطعنامه های شورای امنیت گفته بود: بر اساس توافق ژنو در طول مذاکرات به موضوع موشکی که در بند 9 قطعنامه 1929 شورای امنیت به آن اشاره شده است، پرداخته خواهد شد اما این به هیچ وجه به معنای اجرای قطعنامه نیست. معاون وزیر امور خارجه گفت: به اعتقاد ما زمانیکه این اطمینان ایجاد شود که برنامه هسته ای ایران صلح آمیز است، خود به خود به این معنا است که کلاهک های هسته ای هم برای موشک ها وجود ندارد و به این ترتیب فکر می کنیم نظر قطعنامه 1929 تأمین خواهد شد. در واقع عراقچی با تفکیک موضوع دفاعی ایران و با آنچه که موشک های با کلاهک هسته ای می خواند، درصدد القای این مطلب است که در مذاکرات هسته ای درباره توان دفاعی ایران مذاکره ای صورت نخواهد گرفت بلکه به ابهامات طرف مقابل درباره قابلیت حمل کلاهک های هسته ای توسط موشک های ایران آن هم بر مبنای درخواست قطعنامه شورای امنیت، پاسخ داده می شود. اما با رجوع به متن توافقنامه ژنو و قطعنامه 1929 مشخص است که منظور کشورهای غربی از پرداختن به صنعت موشکی محدود کردن ایران در زمینه موشک های بالستیک است. در قطعنامه 1929 آمده است که ایران نباید به فعالیت هایی که مربوط به سیستم «پرتاب با فناوری موشک های بالستیک» مبادرت نورزد. دوباره به اظهارات معاون وقت آسیا و اقیانوسیه وزارت خارجه آمریکا پس از پرتاب کاوشگر 5 بازگردیم: «نگرانیهای ما از بابت پیشرفت ایران در تکنولوژی ساخت موشک روشن است؛ هر وسیله فضایی که قادر به پرتاب شیئی در مدار زمین باشد، مستقیماً با تکنولوژی ساخت موشکهای بالیستیک دوربرد مرتبط است.» حال سئوالی که مطرح می شود آن است با توجه به ساختار جدید در عرصه فضایی ایران که روند رو به رشد در این عرصه را متوقف و یا کند می کند، در راستای مذاکرات هسته ای ایران و کشورهای 1+5 بوده است؟ به نقل : رجا نیوز -
نیروهای دولتی لیبی یک فروند هواپیمای بدون سرنشین متعلق به شبه نظامیان موسوم به «فجر لیبی» (القاعده) را در غرب این کشور سرنگون کردند. این هواپیمای شناسایی S-100 روز گذشته بر فراز پایگاه «الوطیه» در دورترین نقطه غرب این کشور در حال پرواز بود. سرهنگ احمد المسماری سخنگوی ستاد ارتش لیبی با اعلام این مطلب گفت: نیروهای پدافند هوایی ظهر شنبه یک فروند هواپیمای بدون سرنشین شبه نظامیان فجر لیبی را که سرگرم ماموریت شناسایی بر فراز پایگاه «الوطیه» وابسته به نیروهای دولتی در غرب کشور بود سرنگون کردند. این برای نخستین بار است که ارتش لیبی به استفاده از یک فروند هواپیمای بدون سرنشین در جریان درگیریهایی که از پنج ماه پیش با شبه نظامیان فجر لیبی در منطقه غرب کشور مشغول است، اشاره میکند. شبه نظامیان فجرلیبی که اکثرشان اهل شهر مصراته در ۲۰۰ کیلومتری شرق طرابلس پایتخت هستند، از ماه اوت (مرداد) پایتخت را تصرف کردهاند. درگیریهای سنگین چند ماه اخیر در لیبی از زمان سرنگونی حکومت «معمر قذافی» و اوج خشونتها در این کشور بیسابقه بوده است. لیبی از حدود سه سال پیش با دو دولت و پارلمان، دستخوش هرج و مرج ناشی از درگیری شبه نظامیان رقیب شده است. دولت «عبدالله الثنی» نخست وزیر لیبی از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته شده و پارلمان منتخب این کشور پس از اشغال طرابلس در ماه اوت به دست شبه نظامیان گروه «فجر لیبی» وابسته به القاعده، مقر خود را به بخش دور افتادهای در شرق این کشور انتقال داد. شبه نظامیان فجر لیبی همچنین «مصراته» را در اشغال خود دارند که سومین شهر بزرگ لیبی پس از طرابلس و «بنغازی» به شمار میرود. بنا به اعلام رسانههای خبری، امروز (چهارشنبه) قرار است نشست طرفهای درگیر در لیبی با نظارت سازمان ملل در ژنو برگزار شود. دولتهای غربی امیدوارند که مذاکرات ژنو به کاهش بحران در این کشور کمک کند.
-
اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس
hamidz65 پاسخ داد به Parviz تاپیک در اخبار عمومی
یکی از فرماندهان ارتش افغانستان می گوید، گروه تروریستی داعش فعالیت خود را در جنوب غرب افغانستان با عضو گیری و درگیری با شبه نظامیان طالبان آغاز کرده است. “ملا عبدالرؤوف” فرمانده سابق طالبان در “هلمند” واقع در جنوب غربی افغانستان، به تازگی با داعش اعلام بیعت کرده است. یکی از شخصیتهای برجسته منطقه “سنگین” در هلمند به نام “سیدالدین سنگینوال” به “بی بی سی” تأکید کرد: داعش پس از جایگزین کردن پرچم سیاه خود به جای پرچم سفید طالبان، با طالبان اصطکاک پیدا کرد. سیدالدین گفت: در درگیری میان داعش و طالبان حدود ۲۰ تن از دو طرف کشته و یا زخمی شدند. از سوی دیگر ژنرال محمود فرمانده نظامی افغانی مسؤول منطقه سنگین تاکید کرد : اطلاعات به دست آمده نشان می دهد که تشکیلات جدید داعش طی چند روز گذشته شکل گرفته است. ژنرال محمود خاطرنشان کرد: عناصر تشکیلات یاد شده سعی دارند تا حمایت مردم از داعش را جذب کنند و هم اکنون در حال آماده کردن خود برای نبرد هستند. “ملا عبدالرؤوف” فرمانده تشکیلات جدید داعش یکی از فرماندهان جنبش طالبان بود و پس از بازداشت شدن توسط نیروهای آمریکا در سال ۲۰۰۱ شش سال را در زندان گوانتانامو بسر برد. گزارشهای رسیده حاکی است اختلافاتی میان وی و ملا عمر رهبر جنبش طالبان روی داده است. “ملا عبدالرؤوف” با “امیر محمد” حاکم ولایت “نیمروز” دارای رابطه خویشاوندی است. امیر محمد گفت: عبدالرؤوف قبل از انتقال به گوانتانامو یکی از پاهای خود را از دست داد . وی خاطرنشان کرد: تشکیلات داعش سعی داشت تا در ولایت “فراه” در جنوب غرب افغانستان جنگجویانی را جذب خود کند اما ساکنان آن و پلیس داعشی ها را از این ولایت بیرون راندند. وی افزود: تشکیلات جدید گاهی تحت عنوان القاعده و گاهی به نام طالبان و هم اکنون نیز با عنوان داعش می جنگند. سخنگوی سابق جنبش طالبان پاکستان در یک نوار ویدیویی انتشار یافته در اینترنت گفت: بسیاری از فرماندهان داعش در افغانستان فعالیت می کنند و جنبش طالبان پاکستان با داعش همپیمان شده است. در این نوار عکس شماری از فرماندهان مناطق مختلف افغانستان انتشار یافته که گفته می شود با داعش بیعت کرده اند. افراد یاد شده در این نوار می گویند که وفاداری خود به ملا عمر سرکرده طالبان به “ابوبکر بغدادی” سرکرده داعش تغییر داده اند. این موضوع خطرناک ترین چالش فراروی وحدت فرماندهی جنبش طالبان طی چند سال گذشته بشمار می رود. ملا عمر از سال ۲۰۰۱ در ملاء عام مشاهده نشده است اما عناصر جنگجوی او حتی پس از پایان یافتن ماموریت نیروهای غرب در افغانستان در اواخر سال گذشته به حملات خود علیه ارتش افغانستان ادامه می دهند. فرماندهان نظامی افغانستان می گویند: اگر تشکیلات داعش بتواند به افغانستان نفوذ کند در آن صورت ماهیت جنگ بدون شک تغییر خواهد یافت.- 1,237 پاسخ ها
-
- جمهوری اسلامی ایران
- اعراب خلیج فارس
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
توافق هسته ای (1) " توافق هسته ای " ، جزییات ، آینده (1)
hamidz65 پاسخ داد به DR_CHAMRAN تاپیک در اخبار تحلیلی
اوباما: تحریمهای جدید علیه ایران، مذاکرات را تخریب و آمریکا را منزوی میکند به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا که روز سهشنبه میزبان سران کنگره جدید این کشور بود، بار دیگر تصریح کرد که تصویب تحریمهای تازه علیه ایران، نه تنها مذاکرات هستهای با این کشور را به شکست میکشاند، بلکه موجب میشود تا آمریکا منزوی شود.در بخشی از بیانیه کاخ سفید در رابطه با این دیدار که در آن سران هر دو مجلس از هر دو حزب و همچنین «جو بایدن» معاون رئیسجمهور آمریکا حضور داشتهاند، آمده است: «رئیسجمهور بر اهمیت تلاشهای دیپلماتیکمان که با هدف جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای صورت گرفته، تصریح کرد.»این بیانیه میافزاید: «او بر مخالفت قوی خود با تصویب تحریمهای بیشتر که میتواند مذاکرات را از خط خارج کرده و ایالات متحده را از ائتلاف بینالمللیمان، منزوی کند، تأکید کرد.»دیروز هم «سامانتا پاور» نماینده آمریکا در سازمان ملل، با بیان اظهاراتی مشابه، گفته بود تصویب تحریمهای جدید علیه ایران، به جای تهران، واشنگتن را در جامعه بینالمللی منزوی میکند. (+)وی که در مرکز «مککانل» دانشگاه «لوئیزویل» صحبت میکرد، در این رابطه گفت: «اگر حالا تحریمهای جدید مرتبط با مسئله هستهای را کلید بزنیم، از منزوی کردن ایران به سمت انزوای بالقوه خودمان حرکت کردهایم. برخی اعضای کنگره معتقدند که زمان تشدید تحریمهای ایران فرا رسیده است. آنها اینطور استدلال میکنند که این موثرترین راه برای رسیدن به این است که ایران برنامه هستهای خود را کنار بگذارد.»خانم پاور ادامه داد: «ما در دولت معتقدیم که در برهه کنونی، افزاش تحریمها، تلاشهای ما برای رسیدن به این هدف مشترک را به میزان قابل ملاحظهای تضعیف میکند.»نمایندگان کنگره جدید آمریکا، که از هفته گذشته رسما کار خود را با اکثریت جمهوریخواه در هر دو مجلس سنا و نمایندگان آغاز کرده، در حال حاضر دو طرح ضدایرانی را در نوبت معرفی دارند. طرح اول را «مارک کرک» و «رابرت منندز» در نظر دارند که خواهان تصویب تحریمهای مشروط علیه ایران است. طرح دوم هم متعلق به «باب کورکر» و «لیندسی گراهام» است که خواهان تصویب هرگونه توافق با ایران، پیش از اجرایی شدن آن، در کنگره است. دولت آمریکا که از ابتدای مذاکرات هستهای نقش پلیس خوب را ایفا کرده است، در بیانیههای عمومی خود اعلام کرده است که تصویب این طرحها میتواند مذاکرات هستهای جاری میان ایران و گروه موسوم به 1+5 را در معرض خطر قرار دهد. (+)دور تازه مذاکرات هستهای ایران و گروه موسوم به 1+5 در حالی از روز 28 دی (18 ژانویه) در شهر ژنو سوئیس برگزار میشود که بر اساس توافق موقتی که سال گذشته در همین شهر به دست آمد، قرار بود طرفین نهایتا ظرف یکسال، یعنی تا سوم آذر 93 (24 نوامبر 2014)، به توافق نهایی دست یابند. با این حال، پابرجا بودن اختلافات موجب شد تا مهلت این مذاکرات، دو بار تمدید شود. ضربالاجل جدید مذاکرات هستهای، 9 تیر ماه 94 (30 ژوئن 2015) اعلام شده است.قرار است پیش از آغاز این دور از مذاکرات، نمایندگان ایران و آمریکا، مذاکرات دوجانبه داشته باشند. امروز (چهارشنبه) وزیران خارجه ایران و آمریکا در شهر ژنو دیدار میکنند تا «راهنماییها لازم» را به تیمهای مذاکرهکننده، ارائه دهند. این دیدار ساعت 14 به وقت تهران برگزار میشو -
جدیدترین بهانه داعش برای اعدام! گروه تروریستی داعش، سه نفر را، اینبار به جرم «کبوتر باز» بودن، در منطقه المقدادیه عراق اعدام کرد. به گزارش ایسنا، العالم نوشت: یک منبع بومی در استان دیالی اعلام کرد که اعدام این افراد، یک روز پس از بازداشت آنها، به این بهانه صورت گرفت که به باور داعش، پرورش کبوتر، عملی است که جوانان را مشغول میکند و آنها را از رفتن به میادین جنگ بازمیدارد. این منبع که خواست نامش فاش نشود، تاکید کرد: هنوز سرنوشت 12 نفر دیگری که به همین بهانه در اسارت به سر میبرند، مشخص نیست و خانوادههای آنان از احتمال اعدام آنها توسط داعش بیمناکند عجیب مریضند این وحوش
-
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
hamidz65 پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
ادم چقدر دورو -
آیا نساختن بمب اتمی توسط ایران تصمیم اشتباهی است ؟
hamidz65 پاسخ داد به SoheilEsy تاپیک در مباحث جامع نظامی
مقدم جان حرفت درسته چی بگم که دلم خونه هی..... -
اینم خط و نشان داعش واسه کدخدا
-
آیا نساختن بمب اتمی توسط ایران تصمیم اشتباهی است ؟
hamidz65 پاسخ داد به SoheilEsy تاپیک در مباحث جامع نظامی
اگه نظر شخصیمو بخوای من بودم یه میز درست میکردم و هر انچه که لازم برای ساختن چنیین چیزی بود را اماده میکردم ولی بهم متصل نمیکردم چون تو این مقطع کامل ان به ضرر ماست ولی در صورت نیاز با یه دستور اماده سازی ان را صادر میکردم تا حرف حساب بیاد دستشون big_hug big_hug -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
hamidz65 پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
گزارش تحولات اخیر جبهه های سوریه حلب: حلب همچنان کانون درگیریها از استان حلب در شمال سوریه گزارش شده است که نیروهای ارتش سوریه با گروههای تروریستی مسلح اطراف منطقه «البریج» که هم اکنون به یکی از پیچیدهترین نقاط درگیری در این ریف شمال شرقی حلب تبدیل شده، به شدت درگیر شدند تا همزمان با آن کوی «الراشدین» و جبهه عملیاتی «الکلاسه» شاهد درگیریهای مشابهی بین دو طرف باشد و یگان توپخانه ارتش سوریه نیز مواضع تروریستها در کوی «العامریه» را هدف قرار دهد. تصاویر زیر تاحدود زیادی وضعیت سخت و دشوار منطقه البریج را نشان دهد و اینکه چرا این منطقه هم اکنون به یکی از نقاط پیچیده عملیاتی ارتش سوریه تبدیل شده است. اما از دو شهرک شیعه نشین «نبل» و «الزهراء»، در ریف شمالی حلب ارتش و نیروهای دفاع ملی سوریه مواضع عمدتا وابسته به گروه تروریستی تکفیری «جبهه النصره» حمله کرده و شماری از تروریستهای وابسته به این گروه را به هلاکت رسانده و زخمی میکنند. اگرچه جدیدترین گزارشها از ادامه درگیریها اطراف نبل و الزهراء حکایت دارد و اینکه نیروهای ارتش سوریه حمل النصره به نبل را که قصد نفوذ به آن را داشتند، دفع کردند. در حمله النصره به نبل و الزهراء «ابو قدامه الأردنی» (تصویر زیر)، یکی از فرماندهان نظامی جبهه النصره در ادلب که فرمانده تروریستهای خط شکن این گروه تروریستی شمرده میشد، نیز به هلاکت رسید. البته صرف نظر از جبهه النصره که مهمترین گروه تروریستی فعال در این منطقه شمرده میشود، دیگر گروههای تروریستی مسلح ائتلافی را به نام «جبهه شامیه» تشکیل دادند که شامل خود جبهه النصره و آزادگان شام، ارتش مجاهدین و چندین گروه کوچک تروریستی دیگه میشود، ولی در حال حاضر جبهه النصره مهمتر از گروههای دیگر تروریستی در این جبهه عملیاتی نشان داده است. در پاسخ به این حملات جبهه النصره نیروهای هوایی ارتش سوریه و یگان توپخانه آن مواضع تروریستها در بیانون، مایر و حیان را بمباران کردند. البته از داخل شهر حلب گزارش شده است که گروههای مسلح حمله گستردهای را علیه دایره «اطلاعات هوایی» ارتش سوریه در کوی «جمعیت الزهراء» انجام دادند که با شکست مواجه شدند. دایره اطلاعات هوایی ارتش سوریه در کوی «جمعیت الزهراء» یکی از بزرگترین شاخههای اطلاعاتی ارتش سوریه است که در غرب شهر حلب قرار دارد. مساحت این منطقه حدود ۲ و نیم هکتار است و با اینکه هم اکنون خط مقدم درگیریها محور غربی حلب به شمار میآید، ولی به دلیل اینکه دایره «اطلاعات هوایی» خط اول دفاع از منطقه غرب حلب است که در کنترل ارتش سوریه بشمار میآید، بنابراین حفظ آن برای ارتش سوریه و تصرف آن برای گروههای تروریستی بسیار مهم و حیاتی است، چون با تصرف آن ارتش سوریه مجبور خواهد شد، تعدادی از محلههای اطراف را تخلیه کند که به معنای تصرف آن توسط تروریستهاست. اما هدف مهمتر تصرف این منطقه برای گروههای مسلح از کار انداختن آتش توپخانه ارتش سوریه است که از این نقطه همه روزه مواضع تروریستها در ریف حلب را گلوله باران میکند. تروریستها تلاش دارند، از این نقطه به عنوان مرکز ثقل و نقطهای استراتژیک برای برهم زدن موازنه قوا در غرب حلب استفاده کنند. علاوه بر اینکه قرار داشتن این منطقه در سطح جغرافیایی بالاتر از مناطق اطراف اشراف کاملی به طرفی میدهد که کنترل آن را در دست گیرد. در جبهه «عین العرب» کُردهای مبارز این منطقه مواضع خود در قبال داعش را تحکیم میکنند. این درحالی است که طی درگیریهای روز گذشته مبارزان کُرد حدود داعشی را در محور عملیاتی جنوب شرقی این شهر در «مکتبا رش» و «انبارهای آب» به هلاکت رساندند و در منطقه «مزرعه داوود»، در شمال شرقی عین العرب ۲ تانک و یک خودرو مجهز به تیربار سنگین داعش را منهدم کردند، در حالیکه از تپه «مشتى نور» در جنوب غربی عین العرب نیز درگیریهایی گزارش شده است حسکه: شکست داعش از مبارزان کُرد شکستها و خسارات داعش تنها به منطقه عین العرب منتهی نمیشود، بلکه در استان «حکسه»، در شمال شرقی سوریه نیز این گروه تروریستی تکفیری با شکستهایی مواجه و آن را واداشته تا طی استحکامات خود در تمام محورهای درگیری در ریف حسکه، بویژه منطقه «جزعه» در «ریف الیعربیه» و در بزرگراه مرزی «السیاسی» در نزدیکی مناطق مرزی عراق را و روستاهای تحت تصرفش در «تل حمیس» از جمله «الدهماء» و «الراویه»، واقع در ریف شرقی قامشلی تا منطقه «راس العین» در محور غربی استان حسکه را تقویت کند. این در حالی است که این گروه ظرف ۳ روز گذشته حملات متفرقهای را علیه روستاهای جنوب «جزعه» که دارای اهمیت استراتژیکی در این منطقه است، انجام داده اما شکست مواجه شده است. تشدید درگیریها در محور غربی شهر «رأس العین» که با استان رقه، مهمترین پایگاه داعش در سوریه هم مرز است و پیشروی مبارزان کُرد به سمت جنوب شهرک «تل تمر»، واقع بین رأس العین و حسکه، به شدت داعش را از حملات غافلگیرانه مبارزان کُرد به وحشت انداخته و موجب شده، داعش ضمن متوقف کردن حملات خود در عین العرب، نگاه خود را بر منطقه «جرابلس» و از آنجا شهر «رقه» و همچنین بزرگراه «تل أبیض» معطوف و مواضع خود را در این مناطق و همچنین مناطق ممتد از «مبروکه» تا کوه «عبد العزیز»، در غرب شهر حسکه مستحکم کند. این درحالی است که استقرار مبارزان کُرد در محور شمال غربی استان حسکه، بویژه در طول بزرگراه «تل تمر» تحرکات داعش در روستاهای «آشوری» منطقه را با مشکل مواجه کرده، به خصوص که این روستاها قبلا جولانگاه داعش بشمار میآمدند. ارتش سوریه نیز در ادامه عملیاتهای خود در این منطقه در با همکاری نیروهای دفاع ملی داعش را به عقب نشینی بیش از پیش به سمت کوه عبد العزیز واداشته که مهمترین پایگاه این گروه تروریستی تکفیری در استان حسکه بشمار میآید. در حال حاضر ارتش سوریه در تدارک برای آغاز عملیات نظامی گسترده در کوه عبد العزیز است، بخصوص که عشایر منطقه نیز به شدت از ارتش سوریه حمایت و با آن همراهی میکنند، با آزادسازی کوه عبد العزیز هدف بعدی ارتش سوریه بیتردید شهر «الشدادی» خواهد بود، یعنی پایگاه اصلی داعش در ریف جنوبی حسکه، با تصرف الشدادی میتوان گفت، حضور داعش محدود به شرق حسکه و شهر «الهول» خواهد بود که تنها ٣٠ کیلومتر با مرزهای عراق فاصله دارد. دیر الزور: زمینگیر شدن داعش اما در دیر الزور گروه تروریستی تکفیری «داعش» که سودای تصرف فرودگاه نظامی دیر الزور را در سر داشت پس از حملات مکرر و تحمل خسارات جانی و مالی بسیار سنگین هم اکنون اطراف این فرودگاه زمین گیر شده و میتوان گفت، دیگر نشانی از آن حملات همه جانبه نیست، به همین دلیل مناطق اطراف فرودگاه امن گزارش شده و جنگندههای ارتش سوریه هر از چندگاهی به مواضع داعش در این منطقه را گلوله باران میکنند. این درحالی است که همچنان خبرهایی مبنی بر پیوستن عشایر استان دیر الزور و ریف آن به نیروهای ارتش سوریه به گوش میرسد. حمص: حملات مجدد علیه میدان نفتی الشاعر از استان حمص در مرکز سوریه گزارش میرسد که گروه تروریستی تکفیری داعش بار دیگر میدان نفتی «الشاعر» و البته مواضع ارتش سوریه در این میدان نفتی و اطراف آن را که در ریف شرقی حمص قرار دارد، مورد حمله قرار داده است. البته از روستای «حوش حجو» در نزدیکی میدان نفتی الشاعر نیز درگیریهایی گزارش شده است. اصولا مناطق نفت خیز سوریه به این جهت که تصرف آنها به داعش امکان بهره برداری از نفت این میدانها و فروش آنها را میدهد، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. دمشق و ریف آن: پیروزی اهالی بیت سحم و ببیلا بر النصره یکی از مهمترین تحولات جبهه ریف دمشق پیروزی اهالی شهرک «بیت سحم»، در ریف جنوبی دمشق بر جبهه النصره است. این شهرک که هم اکنون در محاصره ارتش سوریه قرار دارد، از هفته گذشته شاهد راهپیماییهای گسترده مردمی علیه جبهه النصره و اوضاع اسفباری است که این گروه تروریستی در این شهرک به وجود آورده است، به ویژه آنکه اعتراضهای مردمی در این شهرک به شهرک «ببیلا» در جوار آن نیز کشیده شد و همین سرکردههای جبهه النصره را شب گذشته وادار کرد تا عقب نشینی از این بیت سحم را آغاز کند و به همین منظور با کمیتههای آشتی ملی این شهرک و همچنین ببیلا تماس بگیرد تا زمینه خروج امن عناصرش از این دو شهرک را فراهم کند. منابع آگاه محلی گفتهاند که النصره خواهان عقب نشینی از بیت سحم و ببیلا به سمت محور شرقی اردوگاه آوارگان فلسطینی «یرموک» و شهرک «الحجز الاسود» در جنوب دمشق هستند تا در اولین مرحله ۴۰ تروریست النصره از بیت سحم خارج شوند، قرار است، خروج تمام عناصر النصره که براساس اعلام این گروه ۲۳۰ فرد مسلح را شامل میشود، ظرف ۲ روز آینده پایان یابد. در «جوبر»، واقع در شرق دمشق نیز عملیات ارتش سوریه با کشف شبکه جدیدی از تونلها ادامه دارد که طول یکی از این تونلها بیش از ۲۰۰ متر بوده و به دیگر تونلهای زیر زمینی منطقه ارتباط داشته است. هم اکنون درگیریهای در محورهای جنوبی و شرقی جوبر متمرکز است و تنها راه ارتباطی تروریستهای این منطقه براساس اطلاعات بدست آمده دو تونل اصلی و مهم است که یکی از آنها جوبر را به جنوب زملکا و دیگری این منطقه را به شمال محله «القابون» مرتبط میکند و موجب شده تا تروریستها تاکنون از طریق این دو تونل نیازهای نظامی و اساسی خود را تامین کنند و به مقاومت در برابر حملات ارتش سوریه ادامه دهند. جوبر مهمترین منطقهای است که بخشی از آن در دست گروههای تروریستی است و به این جهت برای آنها حائز اهمیت است که به دمشق، پایتخت سوریه بسیار نزدیک است و از دست دادن آن به معنای دور شدن خطر گروههای تروریستی از دمشق است. در پایان خبرهای دمشق و ریف آن خالی از لطف نیست، تصویری از گنبد مطهر حضرت «رقیه» سلام الله، دخت امام حسین (ع) داشته باشیم که صبح امروز در هوای سرد دمشق گرفته شده است. ادلب: سلاخی یکی از جبهه انقلابیون سوریه توسط النصره ریف ادلب، واقع در شمال غربی سوریه منابع نزدیک به گروه تروریستی موسوم به «جبهه انقلابیون سوریه» که سرکردگی آن را «جمال معروف» برعهده و طی درگیریهای شدید و سختی که با جبهه النصره داشت، از مناطق تحت تصرف خود در ریف ادلب عقب نشینی کرد و به ترکیه گریخت، اعلام کردند که جبهه النصره در ادامه ترور سرکردگان جبهه انقلابیون سوریه، روز گذشته یکی از سرکردگان برجسته این گروه به نام «محمد الاخرس» را پس از ربودن وی در خاک ترکیه به قتل رساند. پلیس ترکیه جسد الاخرس را در حالی در یکی از زمینهای زراعی «مرسین» یافت که نشانههای شکنجه در بدن وی از جمله کندن پوست صورتش کاملا مشهود بود. الاخرس سرکرده تک تیراندازان جبهه انقلابیون سوریه و به «تک تیرانداز کوه» معروف بود. خلاصه ای از تحرکات جبه های مختلف -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
hamidz65 پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
گنبد مطهر حضرت «رقیه» سلام الله، دخت امام حسین (ع) -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
hamidz65 پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
خدا حفظت کند قهرمان -
آیا نساختن بمب اتمی توسط ایران تصمیم اشتباهی است ؟
hamidz65 پاسخ داد به SoheilEsy تاپیک در مباحث جامع نظامی
ما باید سالها قبل همچین چیزی میساختیم تا بازدارندگی داشته باشه -
اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس اخبار مرتبط با کشورهای حوزه خلیج فارس
hamidz65 پاسخ داد به Parviz تاپیک در اخبار عمومی
به گزارش پایگاه خبری داعش دات آی آر: انتشار فتوایی از یک مبلغ سعودی در خصوص حرام بودن ساخت “آدم برفی”، جنجال بسیاری را بین کاربران عربستانی در شبکههای اجتماعی به وجود آورده است. این فتوا همزمان با بارش برف در برخی مناطق عربستان، موجی از بحث و جدل را بین عربستانی ها به راه انداخت. از روز یکشنبه برخی مناطق شمالی عربستان سعودی شاهد بارش برف بود، به صورتیکه تصاویر برف بازی و آدم برفی هایساخته شده توسط عربستانیها، صفحههای آنان را در شبکههای اجتماعی پر کرده است. با این حال سایت خبری “ارم نیوز” خاطرنشان کرد که برخی فعالان در شبکههای اجتماعی به فتوای “محمد صالح المنجد” اشاره کردند که در آن ساخت آدم برفی را حرام دانسته است. البته زمان صدور این فتوا مشخص نیست. هشتگ (#) ایجاد شده در خصوص تحریم ساخت آدم برفی در کشورهای عربی و به ویژه عربستان توجه بسیاری از کاربران را جلب کرده است، به صورتیکه برخی با آن موافقت و برخی هم مخالفت کردهاند. یکی از کاربران دراینباره نوشته است: هنوز فرصت نکرده بودیم از بارش برف شادمان شویم که فتوایی صادر کردند؛ فقط مانده که برای قهوه عصر و آتش فتوا صادر کنند ! امان از این ادم نماها- 1,237 پاسخ ها
-
- جمهوری اسلامی ایران
- اعراب خلیج فارس
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
و در تکمیل عکسها