

RezaKiani
Members-
تعداد محتوا
1,991 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
2
تمامی ارسال های RezaKiani
-
[right]سلام اقا مصطفی منظور دوستمون دو تا تاپیکی بود که با هماهنگی ایشان و توسط بقیه دوستان سایت درباره نبردهای سادوا و جنگ پروس و فرانسه ترجمه شد و در میلیتاری قرار داده شد. اتفاقا این زحمت دوستان به هیچ وجه به هدر نرفته است و باید خوشحال باشند که به سهم خود توانسته اند کار بسیار مفیدی انجام بدهند. اینکه دوستان دیگر سایت توجهی به این دو تا تاپیک نشان ندادند از ارزش کار بچه ها کم نمی کنه. این مطالب زیبا و خواندی در میلیتاری باقی خواهند ماند و هزاران بار در دیگر جاها کپی پیست خواهند شد و هزاران نفر آنها را خواهند خواهند. فقط یه کم وقت می بره. من همونجا می خواستم کامنت بذارم که دیدم چون هر دو جنگ از جهاتی به هم مربوط هستند و در ضمن زاویه دید من فرق داشت مطلب رو به صورت یه مقاله جداگانه نوشتم[/right]
-
[right]اقا سعید عزیز در کل توضیحات روشنگری بود و خیلی خیلی استفاده کردم. مرسی از لطف شما که وقت گذاشتید.اون جمله هنری کسینجر هم خیلی جالب بود. به جورهایی همون جمله معروف جنگ ادامه سیاست است اما با ابزاری دیگر رو به زبون خودش ترجمه کرده بود[/right]
-
الف- مطالب خیلی جالبی هست. مثلا نوشته ارتش ششم (که یه زمانی از ارتشهای قدرقدرت هیتلر بود و به همین دلیل حمله به استالینگراد رو بهش واگذارکردن) اخر سر فقط 150 تا تانک یا کمتر داشته.یا دیگه حتا تعداد نفرات خودشون رو هم امارش رو نداشتن ب- این جور هم نبود که استالین همه اسرای جنگی رو بفرسته سیبری یه بیل هم بده دستشون. اونهایی رو که متخصص و مهندس و اینها بودن نگه داشت برای خودش. خیلی از پروژه های هوانوردی شوروی پس از جنگ با خلبانهای آزمایشی آلمانی تست می شدند. حتی تعدادی از افسران اس اس و گشتاپو وارد پلیس مخفی آلمان شرقی شدند و اونجا کار می کردند. در مورد همین فیلدمارشال هم همین شایعات مدتها رایج بود که بعد از تسلیم شدن به شوروی داره با روسها همکاری می کنه. الان منابع اینترنتی می نویسند که ظاهرا داشته بعد از جنگ کار دانشگاهی می کرده ج این بندگان خدا اخر سری انقدر گشنگی کشیده بودن که اگر یه هفته دیگه ادامه می دادن یحتمل به ادم خوری می افتادن
-
تشکر از شما مصطفا جان. درباره درجه فیلدمارشالی پاولوس من یه جا خوندن درجه ش رو با چتر از هواپیما براش پرت کردن پایین ولی خوب هرچی بوده همون روزهای اخر محاصره بوده که هیتلر بهش حال داده. حالا نمی دونیم حقوق آخر ماهش رو بر چه اساسی پرداخت کردن ؟ بر اساس درجه قبلی ش یا جدیدش؟
-
[right]سلام. ماشالله قضیه هی داره پیچیده تر می شه[/right] [right]الف- اینکه من نوشتم مارکس ایده آلیست هست به قول شما منظورم ایده آلیست فلسفی نیست. واضح هست که وقتی کسی می گه بنیان فکر من بر ماتریالیسم هست دیگه نمی تونه ایده آلیست باشه. منظورم رو با کلمه دوم بعد از ایده آلیست روشن کردم و اون یوتوپیست هست. مارکس به آینده ای بهتر، انسانی تر و روشن تر برای نوع بشر ایمان داشت که فکر کنم بهش الان می گیم مرحله کمون نهایی . که البته ایمان به چنین چیزی به خودی خودش نه نقطه ضعف هست و نه بد[/right] [right]ب- بحث اولیه درباره تولید آسیایی بود . برای همین من از کلمه مدلسازی استفاده کردم. این جور که من فهمیدم مارکس برای تبیین مراحل رشد جوامع اروپایی از کمون اولیه شروع می کنه و بعد وارد برده داری و فئودالیسم و سرمایه داری و در نهایت کمون نهایی میشه. درسته؟ اگر اشتباه کردم لطف کنید تذکر بدید. خوب تا سرمایه داری رو که تحلیل کرده خودش یه جور مدلسازی هست. یعنی وقایع و رویدادهایی که منجر به تغییر جوامع بشری به صورت مرحله مرحله از کمون اولیه تا سرمایه داری شده رو در یک الگوی دینامیک مدل کرده. یه بابایی مثل الوین تافلر هم برفرض تغییرات جوامع رو به صورت امواج سه گانه مدل کرده. بعد صحبت شد که مارکس برای جوامع آسیایی مدل دیگری رو معرف کرده که به آن می گیم "شیوه تولید آسیایی" که اعتراض من هم به همین قسمت قضیه بود. به هرحال من هنوز فکر می کنم این مدلسازی ( یا تحلیل یا تبیین) که درباره آسیا انجام شده خیلی ساده انگارانه بوده. برای همین هم بود که از لفظ پرت و پلا استفاده کردم. به نظر من مسئله در آسیا فقط اب و ابیاری نبوده بلکه مسائل دیگری هم بوده که در "شیوه تولید آسیایی" به اونها پرداخته نشده[/right] [right]ج- بعدشم گفتم که چون از منابع دست اول استفاده نکردم ممکنه که من اشتباه کرده باشم و مارکس در مدلسازی ( یا تحلیل ش) درباره تولید آسیایی کاملتر از اینها بحث کرده و اشکال از من هستش که از شما راهنمایی و کمک خواستم[/right] [right]د- درباره علمی بودن بینش مارکس منظور کل مارکسیسم هست یا قسمت خاصی از اون؟ مثلا اگر همین قضیه دیالکتیک تاریخی رو در نظر بگیریم نمی تونیم این نظریه رو یه نظریه علمی بنامیم. البته منظور من از علم همون علوم تجربی و ازمایشگاهی هست. این نظریه بیشتر به یک نوع فلسفه شباهت داره تا علم تجربی( به مفهوم پوزویستی). لطف کنید در این باره هم توضیح بدهید تا متوجه بشویم که منظور از بینش علمی دقیقا چی هست؟[/right] [right]و- همه این حرفها از نظر من راهی برای یادگرفتن دو تا کلمه بیشتر هست. اگر سوالی مطرح می شه یا اشکالی به دیدگاه کسی وارد می شه امیدوارم به عنوان نقد شخصی ازش برداشت نشه. به هرحال همه ما دوست و رفیق هستیم و داریم از هم چیز یادمیگیریم(فعلا من دارم بیشتر یاد می گیرم) بازهم تشکر[/right]
-
[right]اقا جان به خاطر عکسها تشکر[/right] [right]الف- اگر قرار هست که موتورها به کف هلی کوپتر مهار بشن خوب خدمه شون چرا سوار اونها هستند؟ دیگه سوار شدن راکب روی موتور معنا نداره مگر فقط برای عکس گرفتن[/right] [right]ب- اگر نیرویی به تجهیزی مجهز شد( سلاح، کوله، جلیقه ضدگلوله یا هر چیز دیگه) باید حتما حتما در مانورها وتمرینها از اون تجهیز استفاده بکنند تا پرسنلش با اون تجهیز کاملا آشنا بشن و بهش عادت کنند. هوا گرم بود و سرد بود و اینها که در نیروهای نظامی جایی ندارن[/right] [right]ج- بنده به سهم خودم انتظار دارم که مسئولان درباره تجهیزات نیروهای نظامی و انتظامی بیشتر همت کنند . مخصوصا اونها که در برابر قاچاقچیان و اشرار و اینها وارد درگیری می شن باید به روزترین سلاح ها و تجهیزات دنیا رو داشته باشند تا بی خودی نیرویی که برای پرورش اون اینهمه هزینه شده و زمان صرف شده خدای نکرده آسیب نبینه[/right]
-
اقا واقعا دستت درد نکنه ارتش ششم روز دوم فوریه در استالینگراد تسلیم شد و این گفتگوها متعلق هست به یک روز بعدش. خیلی جالب بود. تشکر
-
[right]اگه فرصت شد به روی چشم. مرسی[/right]
-
[right]اتفاقا حرف من این هست که عزیزانی مثل شهید دوران و بقیه شهدا به هیچ وجه نتونستند اشتباهات سیاسی سران بلندپایه ان زمان رو جبران کنند. بعدشم عراق نیازی به پروپاگاندا نداشت. انقدر پول سعودی و کویت توی جیب صدام بود که بتونه باهاش تمام رسانه های جمعی دنیا رو بخره. نه تنها صدام به خرید رسانه های جمعی نیاز نداشت بلکه از این پول بادآورده همسایگانش بهترین استفاده رو برد. صدام در طی جنگ با ایران تعداد زیادی کارخانه در اروپا خرید که اینها تولیداتشون رو به عراق می فرستادند. یکی از این شرکتها ماتریکس چرچیل نام داشت که وظیفه داشت ابزارهای صنعتی پیشرفته رو برای صنایع نظامی عراق خریداری کنه ابزارهایی مثل دستگاه های تراش پیشرفته که بعدها باهاشون تونستند سانتریفوژ بسازند. حتی توی یه مورد صدام یه کارخانه بستنی سازی رو در امریکا خرید. شاید تعجب کنید چرا. برای اینکه از محصولات جنبی این کارخانه نوعی ماده شیمیایی بود که در ساخت سلاح های شیمیایی کاربرد داشت. به همین راحتی به همین قشنگی. چنین کشوری که حمایت نظامی فرانسه و شوروی و حمایت مالی سعودی و کویت رو داشت انقدرها که شما فکر می کنید نیاز به پروپاگاندا نداشت. اما سیاستگذاران عراقی برعکس همتایان ایرانی خود تمام توجه خودشون رو گذاشته بودند که برای صدام وجه بین المللی بخرند. ما اگر قرار بود با برنامه های سیاسی رژیم صدام مقابله کنیم باید این کار رو از راهش انجام می دادیم. رابطه خودمون و امریکا رو دوباره بازسازی می کردیم. سعی می کردیم فرانسه رو از صدام دور کنیم. باشوروی از در دوستی در می آمدیم و به کویت و عربستان اطمینان می دادیم که اصلا با اونها کاری نداریم[/right]
-
[right]دوست عزیز تلاش. می گن ادمهای خوش بین هواپیما می سازن و ادمهای بدبین چتر نجات. به هرحال وجود ادمهایی مثل من و مولتکه بعضی دیگه از عزیزان برای ایجاد بالانس در سایت خیلی هم بد نیست[/right] [right]الف- اما درباره اینکه جمع شدن سران کشورها یعنی حمایت از یک کشور. خوب راستش من تمام عرف بین المللی رو مطالعه نکردم سعید جان. مثل شما هم که سیاست نخوندم. شما بگو این عرف از کجا و کی شروع شده. اگر این جوری باشه کنفرانس تهران که در زمان جنگ دوم جهانی در تهران شد معنی ش به معنای حمایت انگلیس و امریکا و استالین از محمدرضا پهلوی هست. درست فهمیدم؟ یا مثلا کنفرانس گوادالوپ که انجام شد یعنی حمایت سیاسی از فرانسه؟ یا کنفرانس کیوتو یعنی حمایت تقریبا تمام کشورهای جهان از ژاپن؟ من فکر نکنم که اینجوری ها باشه. اگر واقعا جمع شدن کشورها در یک کشور به معنای حمایت سیاسی یک کشور یعنی که مسئولان اون کشورها دیگه به اصطلاح تصمیم شون رو در حمایت از اون کشور خاص گرفتند. حالا اگر به هر دلیلی اونها محل اجلاسشون رو تغییر بدن حمایتشون از اون کشور خاص تغییر نمی کنه. همون جور که در باره عراق شاهد هستیم با تغییر محل اجلاس از حمایت کویت و عربستان و... از عراق چیزی کم نشد. پس اینکه شما فکر می کنید با اینکار تونستید کشورهای جهان رو وادار به عقب نشینی کنید فقط زاده توهم هست نه چیز دیگه[/right] [right]ب- اینکه نوشتید ایران نمی تونست در این کنفرانس حضور داشته باشه هم از اون حرفهاس. اتفاقا خیلی هم می تونست. فقط کافی بود هیئت نمایندگی ایران تشریف ببرن چند قدم پایین تر از میدان ولی عصر(عج) و پاسپورتهاشون رو تحویل سفارت صدام یزید کافر بدن و ویزای ورود به عراق بگیرن. نفرمایید که در اون زمان سفارت ایران و عراق در دو کشور بسته بوده که ازتون پاک ناامید می شم[/right] [right]ج- شما از کجا می دونید که در دستور کار جنبش قرار بوده تجاوز ایران اسلامی به عراق رو محکوم بکنند؟ متن صورت جلسه های اون اجلاس رو دارید؟ به هرحال اگر طبق صورت جلسه ها قرار بود که ایران در جنگ با عراق محکوم شناخته بشه با تغییر محل اجلاس فرقی نمی کرده. بالاخره ایران رو محکوم می کردن[/right] [right]د- در بعد نظامی خوب عراق حق داشته دیگه. مگه نیروی هوایی ایران در اون زمان چقدر توان داشته؟ واقعا شما فکر می کنید اگر دو تا هواپیما رو برید بکوبید مثلا به یه هتلی نشون دهنده این هست که قدرت هوایی دارید؟ پس اون پسر آلمانیه که هواپیماش رو برد وسط میدون سرخ مسکو نشوند قدرت هواییش از کل نیروی هوایی شوروی سابق بیشتر بوده. از کی تاحالا دیوار صوتی شکستن نشان دهنده قدرت هوایی هست. اون چیزی که قدرت هوایی یه کشور رو نشون می ده عبارتند از تعداد هواپیماها، تعداد خدمه و خلبانها، تعداد پایگاه ها، مدل هواپیماها و انواع تسلیحات و تجهیزات اون نیرو.به هرحال یک سری عوامل هست. بعدشم قدرت یه چیز نسبی هست. یعنی باید ببینیم قدرت کدوم نیروی هوایی رو با کدوم نیروی هوایی می سنجیم.در این مورد خاص قدرت نیروی هوایی ایران رو با عراق مقایسه می کنیم. در یکی دو سال اول قدرت هوایی ایران سر بود و در بقیه سالهای جنگ هم نیرو ی هوایی ایران عملا زمین گیر بود. همین که یه نیرویی می یاد موشک هاوک رو می بنده زیر بال تامکتش نشون می ده که دیگه کفگیرش خورده ته دیگ. حالا شما بهش می گی ابتکار . مفت چنگتون. ولی اگه فونیکس به اندازه کافی داشتیم نیاز به این ابتکارات نبود. منظورم روشن هست اگه کسی به دقت بخونه[/right] [right]ه- اما اون حرفی که زدم و شما گوش نکردی این هست که در جنگ مسئولان سیاسی باید تا حد ممکن برای نیروهای نظامی اهداف سیاسی تعیین نکنند. هر جنگی که فرمانده ش به جای توجه به اهداف نظامی دنبال اهداف سیاسی بوده با شکست مواجه شده. من مسئله رو از دید تاریخی گفتم. شما البته نمی دونم از چه دیدی مخالفت کردی. نمونه شم زیاده البته دوست داشتید در خدمتم[/right] [right]و- اما کاری که باید ایران اون روز می کرد که نکرد (وامروز باید بکنه که نمی کنه) این هست که تشنج زدایی بکنه. ایران باید اون زمان سعی می کرد روابطش رو با کشورهای بی طرف مخصوصا در منطقه مثل کویت و عربستان ارتقا بده و سعی کنه تا عراق رو به انزوای سیاسی بکشونه. اما متاسفانه مسئولان سیاسی وقت ایران با تنگ نظری و بی سوادی که داشتن دقیقا برعکس عمل کردن. یعنی نه تنها از تعداد دشمنهای ما کم نکردن بلکه زیاد ترش هم کردن.در جنگ باید سعی کنید اتحاد دشمن رو با متحدینش بشکنید. این قانون جنگ هست. چیزی نیست که من از خودم دربیارم. ربطی هم به عرف و مرف بین المللی نداره. حالا مسئولان ایران دوست دارن کشتی های عربستان و کویت و شوروی وژاپن رو به موشک ببندند نتیجه ش هم می شه نامه اقای محسن رضایی و خوردن جام زهر. جنگ بازی نیست سعید جان. جنگ مسئله مرگ و زندگیه. مرگ و زندگی این حرفها رو برنمی داره. مرگ و زندگی ایدئولوژی و حق و باطل و خون بر شمشیر پیروز است حالیش نیست. مرگ و زندگی موشک اسکادی هست که توی تهران می خوره زمین و دست و پای ملت رو قطع می کنه و خونه شون رو خراب. پیروزی یعنی کاری کنی که دشمن نتونه اسکاد بزنه. تا وقتی عراق به ایران اسکاد می زنه یعنی داری شکست می خوری. حالا هی برو راه پیمایی کن که مثلا مرگ بر فلان و بهمان. بازم می گم جنگ قانون خودش رو داره. اگه با هواپیما این ور اون ور کوبوندن کشوری پیروز می شد ژاپنی ها توی جنگ دوم جهانی پیروز شده بودن[/right]
-
[right]دوست عزیز توی این عکسها چیز جدیدی نبود که به اطلاعات قبلی ما اضافه بشه. عکس خاصی یا مورد خاصی مورد نظر شما بود؟[/right] [right]سوال[/right] [right]کسی که توی هلیکوپتر سوار موتور هست اگر در هنگام پرواز در هوای متلاطم قرار بگیره تعادلش رو چه جوری حفظ می کنه؟ وسیله خاصی برای این کار در نظرگرفته شده؟[/right]
-
[right]کاش این تاپیک رو بالا نمی آوردی برادر[/right] [right]الف- چون زمینه کاری هر دو سیستم متفاوت هست خوب مقایسه شون هم بی مورد هست[/right] [right]ب- چون زمینه کاریشون متفاوت هست ناچارا در آموزش هم متفاوت هستند[/right] [right]ج دوران جنگ رو نمی شه با الان مقایسه کرد اون زمان به دلیل ضیق وقت اموزشها از کار کردن با اسلحه فراتر نمی رفت و به ندرت کسی درباره مثلا تاکتیک و اینها دوره می دید. الان کلا در سپاه آموزشها خیلی به روزتر شدن. سپاه الان چند تا دانشکده مختلف در زمینه های متفاوت رزمی و فنی داره و نیروهای خودش رو در اونجا ها می تونه به خوبی آموزش بده. مطمئنا کلاس کارشون از اون زمان خیلی بالاتر رفته[/right]
-
[right]الف- اطلاق کردن فئودالیسم به لیبرالیسم یا سرمایه داری بورژوای امروزی یه جور ظلم در حق هر دو شون هست. این دو تا هیچ شباهتی در هیچ زمینه ای با هم ندارند. شما یادت باشه که در فئودالیسم یه کشاورز قسمتی از مالمیک اربابش بود. امروز دست کم در ظاهر خیلی چیزها عوض شده[/right] [right]ب- در باره سوسیالیسم در اروپا تا اونجا که من یادم هست حتی قبل از مارکس هم گرایشات سوسیالیستی در اروپا بوده و می شه گفت که مارکس بنیانگذار تز سوسیالیسم نبود. شاید این تعبیر من خیلی دقیق نباشه ولی به تقریب می شه گفت که مارکس کسی بود که سوسیالیسم رو با دترمینیسم هیستوریک و دیالکتیک ترکیب کرد و البته غایت اجتماع بشری رو کمون نهایی نام نهاد که خودش در درون خودش معنای سوسیالیسم رو هم داره. از این جهت اگر نگاه کنیم مارکس یه جورهایی ایده الیست و یوتوپیست بوده[/right] [right]ج- اینکه شاخه های نیومارکسیسم هنوز در اروپا فعال هستند نشون می ده که این اندیشه هنوز هم جا برای بحث داره و نمی شه با اطمینان صددرصد گفت که مارکسیسم یا کمونیسم مرده. شاید بهتره بگیم استالینیسم یا مائویسم مردن.(در این دو تا که فکر نکنم که کسی شک داشته باشه) اما به هرحال من یه نظر خاصی درباره تئوریهایی دارم که وقتی به عمل درمیان دچار مشکل می شن. به عقیده من نباید اشکال رو فقط در اجرا دونست. احتمالا خود اون تئوری در بطن خودش هم دچار تناقضات بنیادین بوده که وقتی از مرحله فکر به عمل رسیده در عمل به بن بست خورده[/right] [right]د- در باره مدل سازی حق باشماست برادر. حرف اصلی من هم اتفاقا همین است. وقتی یه انسان رو نمی شه به راحتی مدل کردو برای شناختش احتیاج به مجموعه افرادی مثل روانشناس و روانکار و فیزیولوژیست و .... داریم برای شناخت جوامع بشری هم نمی شه به همین راحتی رای صادر کرد که مثلا تولید آسیایی چنین است و چنان. جوامع بشری انقدر پیچیده هستند که فقط در مورد هر کدوم می شه جداگانه و موردی بحث کرد. خیلی جالبه خاطرات یکی از بازماندگان نبرد سو ها با سرهنگ کاستر رو می خوندم.طرف در قرن نوزدهم میگفت: اخر سر ما سرخپوستها نفهمیدیم این سفید ها چرا انقدر دنبال فلز زرد(طلا) هستند. یعنی انقدر فاصله فرهنگی بین دو طرف زیاده که طرف توی کله ش جا نمی شه که اصلا طلا به چه دردی می خوره. درباره جوامع دیگر هم همین طور. فکر نکنم واقعا تئوری هایی مثل تولید به شیوه آسیایی تمام اونچه که در آسیا روی داد رو به راحتی تبیین کنه و فقط همون جور که شما اشاره کردی می تونه یه نوع مدل سازی باشه که خوب از خطا هم به دور نیست[/right]
-
[right]در اصل باید از تلاش دوست عزیزم حاتم مرهونی تشکر کنم که استارت این کار رو برای من زد. اما درباره عثمانی و انگلیس خوب بعضی وقتها این ها با هم متحد هم بودند مثل جنگ کریمه. ولی در زمان جنگ جهانی اول عثمانی دشمن بریتانیا بود و بریتانیا یکی از عوامل ضربه زدن به عثمانی رو تجزیه این کشور می دونست. بنابراین انگلیس انرژی زیادی گذاشت تا مناطق مختلفی از عثمانی رو از این کشور منفک کنه. در قرارداد محرمانه بین انگلیس و فرانسه به نام قرار داد سایکس پیکو این دو کشور توافق کردن که بعد از پایان جنگ این مناطق رو بین خودشون تقسیم بکنند. روسیه هم که حسابی در جنگ جهانی اول گل کاشته بود و مثل خر توی گل مونده بود با سکوت خودش به این قرار داد رضایت داد. در نتیجه، وقتی جنگ اول تمام شد یه سازمانی بوجود اومد به نام "جامعه ملل متحد" که البته با سازمان ملل امروزی فرق داشت(این جامعه هنوز فعاله و دفترش توی ژنو هست) این جامعه ملل قیومت بعضی جاها مثل عراق و فلسطین رو داد به انگلیس و بعضی جاها مثل دمشق رو داد به فرانسه. یعنی مفاد قرارداد محرمان سایکس پیکو جنبه قانونی به خودشون گرفتند[/right] [right]کویت هم که از اول اولش تحت الحمایه بریتانیای کبیر بود. هنگامی که این وقایع روی دادند عثمانی ها مدتها بود که منطقه رو تخلیه کرده بودند و همونجور که در متن هم دیدید انگلیسی ها همه کاره و فعال مایشاه شده بودند[/right]
-
[right]من به اندازه خودم درباره تولید آسیایی خوندم ولی خوب از منابع دست اول نبوده. شاید هم اصلا قضیه رو درست نگرفته باشم. شما اگر حوصله داشتید لطف کنید خلاصه ای از نظریات مارکس درباره این قضیه اینجا بنویسید. من هم سعی می کنم با دقت بخونم. دست آخر اگر نظری هم داشتم می نویسم. حالا اگر من یا بزرگتر از من به شوخی یا جدی بگه که مارکس پرت و پلا گفته یادتون باشه که چیزی از ارزش مارکس کم نمی کنه. مارکس یکی از بزگترین متفکرینی بوده که تاریخ بشریت تا امروز به خودش دیده و همین که شاگرد هگل بوده خودش ثابت می کنه که کم مخی نبوده. بنایی که مارکس ساخت حتا اگر دارای نواقصی هم بوده انقدر عظیم هست که می شه سالها درباره ش بحث و تحقیق کرد. اینکه چی گفت و چه کرد رو می شه تحلیل کرد البته[/right] [right]موفق باشید[/right] [right]رضاکیانی[/right]
-
آيا ما در مقابل عراق پيروز شديم ؟ + نظرسنجي
RezaKiani پاسخ داد به Generalmohammad تاپیک در جنگ تحمیلی
[right]اینکه خدا هوای ایران رو داشته هم از اون حرفهاست ها! شما فکر می کنید فقط ایران هست که اسم گردنهاش رو ابوالفضل و حسن و حسین می گذاشته؟ از کسانی که در جبهه بودن بپرسید که اسم گردانها و واحدهای نظامی عراق چی بود؟ دوست عزیز همون خدایی که شما رو بهش سجده می کنید رو سربازهای عراقی رو بهش سجده می کردن.همون نظر و نیازی که شما می کنید رو اونها هم می کردن. اینکه خدا هوای ایران رو داشت یعنی چی؟ یعنی مثلا ما با یه گلوله آرپی جی 15 تا تانک رو می زدیم؟ یه مقدار از افسانه ها فاصله بگیریم بد نیست. هر بار که این ملت یه شکست حسابی در جنگ خورده سرهمین افسانه سرایی هاش بوده. اگه این طور باشه شاه اسماعیل صفوی هم عقب نشینی ترکهای عثمانی از تبریز رو باید به خاطر حمایت خدا بدونه نه شورش ینی چری!!! اگه خدا واقعا هوای ایران رو داشت سربازای عراق رو همون لب مرز بخار می کرد که ما انقدر کشته ندیم. هر چیزی حساب کتاب خودش رو داره.[/right] -
[right]دوست عزیز شما که منو اصلا نمی شناسید چطور به خودتون جرات می دید که این طور قاطعانه درمورد من اظهار نظر کنید که من درباره مارکس یا تولید آسیایی بدون مطالعه حرف زدم؟[/right] [right]یه سوال از بچه های قدیمی میلیتاری درباره من بپرسید بعد اگر دوست داشتید در خدمت شما هستم.[/right] [right]برادر کوچک شما رضا[/right]
-
[right]خدا رحمت کنه مارکس رو. بنده خدا پرت و پلا زیاد می گفت. این هم روش[/right] [right]مارکس قضیه رو خیلی خیلی ساده کرده. اگر واقعا این جور بود دلتای رود مکونگ، یا رود سند یا رود نیل یا رود یانگ تسه یا خود ژاپن باید رشدی مانند اروپا رو داشتن چون تمام اینها دارای منابع آبی بودند و مشکل کم آبی نداشتند[/right] [right]اتفاقا اگر تاریخ بخونید می بینید که برعکس فرمایشات مارکس تنها در معدودی از برهه های تاریخ بود ه که حکومت سلطنتی به اون صورت که مارکس منظورش هست در آسیا رواج داشته . مثلا در زمان اشکانیان، سلجوقیان، تیموریان ایران به صورت ملوک الطوایفی و تا حدود زیادی فئودالی اداره می شده. ژاپن که کلا فئودالی بوده. خیلی از کشورهای دیگه هم همین راه رو رفتند چون برپاکردن امپراطوریهایی مانند هخامنشی انرژی زیادی صرف می کرده که خیلی از حکومتگران حاضر به پرداخت این هزینه نبودند[/right] [right]در مورد جاهای کم آب مثل فلات مرکزی ایران هم همین طور. شما کدوم خاندان تاریخی حاکم رو در ایران سراغ دارید که وظیفه خودش رو حراست از منابع آبی یا زهکشی رودها بدونه؟[/right]
-
آيا ما در مقابل عراق پيروز شديم ؟ + نظرسنجي
RezaKiani پاسخ داد به Generalmohammad تاپیک در جنگ تحمیلی
[right]برادر عزیز شما عراق 67 رو زیادی دست کم گرفتی عراق 67 فاو رو در عرض 48 ساعت از دست ایران گرفت در حالیکه ایران برای فتح این گوشه بی ارزش خاک عراق نزدیک به دو ماه وقت صرف کرد. بعدشم به فاصله چند هفته زد به شلمچه چند روز بعد زد به مجنون همین جور از پایین پاکسازی کرد اومد بالا در صورتی که ایران هیچ وقت در طی جنگ نتونست چند تا عملیات بزرگ رو پشت سر هم انجام بده[/right] [right]اگر می بینید ایران در طی جنگ بدهی نداشت و عراق بدهی داشت دلیل بر برتری ایران نیست دقیقا برعکس دلیل برضعف ایران هست. ما انقدر رابطه مون با کشورهای دنیا خراب بود که هیچ کس حاضر نبود بهمون قرض بده. جنگ اون چیزی که شما فکر می کنید نیست. جنگ از پشت جبهه شروع می شه و در پشت جبهه ها هم تموم میشه. ملت ایران جنگ رو به پشت جبهه ش ، به مسئولانش، به سیاستگذارانش و به برنامه ریزانش باخت و گرنه در شجاعت رزمنده ایرانی هیچ کس شک نداره[/right] -
آيا ما در مقابل عراق پيروز شديم ؟ + نظرسنجي
RezaKiani پاسخ داد به Generalmohammad تاپیک در جنگ تحمیلی
[right]برادر زد صدام که رسما نمی آمد بگه من این قرار داد رو قبول ندارم. این که براش خیلی ضایع بود. یه بهانه پیدا کرده بود. بهانه اش این بود که با توجه به عدم پایبندی ایران به قرارداد الجزایر(نقل به مضمون) این قرار داد دیگه محلی ا زاعراب نداره. ظاهرا طبق این قرار داد قسمتهایی از خاک ایران در قسمت میانی مرز بین دو کشور که دارای ارتفاعات مناسبی بوده قرار شد که به عراق واگذار بشه در عوض این ارتفاعات عراق هم از ادعای خودش مبنی بر اینکه ساحل شرقی اروند مال عراق هست دسب برداره. قرار بوده یه کمیته مشترک تعیین بشه و مرزها رو دوباره تعیین کنند که خورد به انقلاب و کارها عقب افتاد و این عدم تعیین مرز دو کشور (بر طبق قرارداد الجزایر) شد یکی از دلایل صدام برای الغای یک جانبه قرارداد الجزایر[/right] [right]حرف من این هستش که هر حکومت دیگه ای که در عراق تا روز قیامت سرکار بیاد به محض قدرت گرفتن همون راه صدام رو خواهد رفت[/right] -
[right]من اون چیزی که باید بگم گفتم دیگه خود دانید[/right]
-
[right]برادر عباس اون روش میله جوش دادن روش قدیمی هست که اگر عکسهای دوران جنگ جهاانی دوم رو ببینید هم روی تانکها از اون روش میله جوش دادن استفاده می شده. در ضمن استفاده از کیسه شن هم در زمان جنگ دوم جهانی هم توسط متفقین هم متحدین استفاده می شده که کلا روش مناسبی برای حفاظت از زره تانک هست[/right]
- 18 پاسخ ها
-
- تانک اصلی میدان نبرد
- تانک
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
[right]متاسفانه یکبار دیگه شاهد هستیم که به جای انتخاب یه هدف با اولویت بالای نظامی مسئولان سیاسی وقت در فکر رژه و تظاهرات و فیگور گرفتن بودن و یه هدف که اولویت نظامی نداشته به عنوان هدف در یک منطقه پر دفاع انتخاب کردن که غیر از ضربه زدن به خودمون هیچ فایده ای در سرنوشت جنگ نداشت. حالا کنفرانس سران در بغداد برگذار نشد خوب که چی؟ چه فایده ای برای رزمنده هامون توی جبهه داشت؟[/right]
- 19 پاسخ ها
-
- 10
-
-
-
سلام علی اقا اون تاپیک رو قبلا هم دیده بودم و خسته نباشید .نظر خاصی درباره اون عکسها نداشتم. اگر عکس خاصی رو مورد نظرتون هست بگید تا من هم اگر چیز خاصی به نظرم رسیدم بگم . درباره داگ فایت من با پست بالا موافق هستم ولی خوب به هرحال خلبانهای مصری و در کل خلبانهای عربی چندان چنگی به دل نمی زنند. یعنی من فکر کنم اگر اف-22 هم زیر پاشون بذاریم باز آش همون آش و کاسه همون کاسه اس. در حمله 1982 اسرائیل به لبنان بازهم دیدیم که خلبانهای سوری به راحتی توسط اسرائیلی هاشکار می شدن. در جنگ با ایران و امریکا هم که عملکرد خلبانهای عراقی رو دیدیم. در کل من فکر کنم این کشورهای عربی باید بی خیال این قضیه بشن
-
آيا ما در مقابل عراق پيروز شديم ؟ + نظرسنجي
RezaKiani پاسخ داد به Generalmohammad تاپیک در جنگ تحمیلی
[right]با سلام خدمت حاج رضوان[/right] [right]در این باره یه سری بحثهای تاریخی هست که باید به اسناد و مدارک رجوع کنیم و یک سری هم تحلیلهایی که بر پایه اون مدارک باشند[/right] [right]الف- در درجه اول آقای خمینی و همراهان نزدیک ایشان پس از انقلاب استراتژی صدور انقلاب رو در زمینه سیاست خارجی سرلوحه مقاصد خودشون قرار دادند. خوب معنی این هم روشن هست. یعنی تمام کشورهای مسلمان همسایه باید ساختار سیاسی شون رو بر اساس اون چیزی که ایران قرار دیکته کنه عوض کنند. من در اینباره یه تحقیق کردم و اسناد مورد نظرم رو در این تاپیک قرار دادم که امیدوارم به دقت مطالعه کنید[/right] [right]http://wars-and-history.mihanblog.com/post/422[/right] [right]ب- غیر از این مطلب زمانی که بعضی از سران سپاه دخالتهای نظامی صدام در ایران رو دیدند تصمیم گرفتند که مقابله به مثل کنند والبته این داستان مال قبل از اغاز جنگ هست. دراینباره سپاه یه سند منتشر کرده که درباره ش من یه تحلیل ارائه کردم. البته یه تحلیل خیلی سربسته که می تونید در تاپیک زیر اون رو مطالعه کنید. همین یه سند خودش برای اثبات حرفهای من کافی هست[/right] [right]http://wars-and-history.mihanblog.com/post/423[/right] [right]ج- قبل از آغاز جنگ عراق با ایران آقای خمینی در طی چند سخنرانی مردم و ارتش عراق رو دعوت به شورش می کنه که البته با توجه به مقام سیاسی ایشان در آن زمان(یعنی شخص اول مملکت) خوب این سخنرانی خودش دخالت در امور سیاسی کشور همسایه به حساب می یاد. علت عصبانیت ایشان کشته شدن اقای حکیم و خواهر ایشان در زندان عراق بود. به هرحال اعتراض به این حرکت رژیم صدام باید از مجاری دیپلماتیک و بایک یادداشت رسمی صورت می گرفت. همون جور که الان مثلا ایران درباره وضعیت زندان فلان زندانی ایرانی الاصل در آمریکا یادداشتهای اعتراض امیزی می ده. در عوض اقای خمینی ،که اصلا به این حرفها اعتقادی نداشتند، خودشان سعی کردن مردم عراق را بر علیه رژیم حاکم بر این کشور بشورانند که خوب معنیش در عرف سیاسی همون دخالت هست. متن این سخنرانی ها رو در اینجا گذاشتم و امیدوارم به تاریخ دقیق اونها توجه کنید[/right] [right]http://wars-and-history.mihanblog.com/post/219[/right] [right]البته اینها مدارک ناچیزی بود که با توجه به امکانات محدودی که داشتم جمع کردم. نمونه های دیگری هم هست. مثلا در سایت اسیگ که یه مرجع خوب درباره نبردهای هوایی هست اولین شکار اف-14 های ایرانی تقریبا دو هفته قبل از شروع رسمی جنگ ایران و عراق تاریخ خورده. از اواسط سال 58 به بعد هر دو طرف بمباران نواحی مرزی همدیگر رو با استفاده از توپخانه و خمپاره شروع کردند که خیلی راحت می تونید به روزنامه های اون زمان مراجعه کنید. به هرحال نمی شه تمام تقصیرها رو گردن یک نفر انداخت . به نظر من هر دو طرف در این قضیه مقصر هستند و باید تمام مدارک توسط یه کمیته بی طرف بررسی بشه تا میزان تقصیر هر دو دولت در اغاز این جنگ خانمان سوز مشخص بشه[/right] [right]جناب اقای زد[/right] [right]ما بر اساس فعالیتهای نظامی مون (در طول جنگ) و سیاسی مون( در طی مذاکرات بعد از جنگ) به هیچ وجه نتونستیم خاکمون رو از عراق پس بگیریم. فقط زمانی که صدام تصمیم گرفت استان نوزدهم خودش رو ازاد کنه(کویت رو یعنی) این زمینها رو به ایران پس داد. این از این[/right] [right]از نظر گرفتن غرامت هم که البته بی خیالش[/right] [right]درباره پذیرفتن قرارداد الجزایر هم باید بدونید که هم صدام اون موقع و هم طالبانی امروز هیچ کدوم این قرارداد رو قبول ندارند و در اولین فرصت سعی می کنند که اون رو ملغا کنند چون اون رو تحمیلی می دونند یه جورایی مثل قرارداد ترکمنچای می مونه برای ما. یعنی به زور گردن صدام گذاشتن که اون رو امضا کنه. برای اگاهی بیشتر بهتره بدونید که اگر صدام این قرار داد رو امضا نمی کرد به احتمال زیاد طی چند ماه حکومت حزب بعث(اون موقع صدام معاون رییس جمهور بود) یا سقوط می کرد یا کردستان عراق کلا مستقل می شد چون ارتش عراق در کردستان دیگه هیچ کاری از دستش برنمی امد. شاه ایران حتی موشک ضدهوایی و توپ اورلیکن فرستاده بود در خاک کردستان عراق تا صدام از نیروی هوایی ش نتونه بر علیه کردها استفاده کنه. در جنگ زمینی هم که البته کم اورده بودن.پس الان هم نمی شه خیلی روی اون قضیه حساب کرد که عراق الان این قرارداد رو قبول کرده. مطمئن باش که هر حکومتی در بغداد سرکار باشه به محض اینکه زورش برسه زیر این قرار داد می زنه. طالبانی که الان هیچکاره س این قرار داد رو قبول نداره وای به روزی که زورش اندازه صدام بشه[/right] [right]درباره اون ملوان های انگلیسی هم خلاف به عرض تون رسوندن. این بندگان خدا یعنی یه جی پی اس توی قایقشون نبوده که بدونند کجای دنیا دارن ماهی گیری می کنند؟[/right]