fath

Members
  • تعداد محتوا

    3,897
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های fath

  1. زیاد به این ژست ها توجه نکنین به نظر من اینا سر ته یه کرباسن.
  2. در مورد ارپی جی مدل های فراوانی وجود داره مصلا روی برخی سایت چشمی هست و روی مدلی دوربین که بهش میگن ارپی جی ۱۶ .اما یه مدل داره به اسم ار پی جی ۸ این مدل کوتاه تر هست و در ارتش هم موجوده .من خودم دستم بوده ولی شلیک باهاش نداشتم. فکر می کنم مشخصاتی که لست وار گذاشته بودن مربوط به همون نمونه ار پی جی ۸ هست .این مدل گلوله ها و ...همش همون قبلی هاست ولی خوب کمی کوتاه تر هست و در برخی نمونه ها هم فقط یک دسته داره . مدل کوماندویی برخلاف دوستان دوتا استفاده داره یکی برای تیپ ها ونیروهای کوهستان که کمی سبکتر هست و حمل اون در پیاده روی های بلند کمتر اذیت می کنه و همچنین در نیروهای هوابرد برای جابجایی راحت داخل هواگرد و همچنین وزن کمتر .در کل نیروهای ویژه و تکاور و کوهستانی و.... از این مدلهای کوتاه استفاده می کنن به دلیل سبکی و کم حجم بودن ولی خوب بدیهایی هم دارن مثل کم شدن دقت صدای بیشتر و ... که نیاز به آموزشهای بیشتر و یا بهتر بگیم نیروی زبده داره که همانا همین نیرویهای خاص هستن. برای همین هنوز هم نیروهای مستقر و عادی از ارپی جی ۷ و یا ۱۶ استفاده می کنن. البته خوب ایران ما هم عادت کرده از هر چیزی با تغییر و ارتقا هزار تا چیز عجیب و خارق العاده درست کنه اینم یکیش.ولی خوب طول این خیلی کوچیکه و فکر نمی کنم زیاد کاربردی باشه.
  3. فکر می کنم خیلی حرفاهامون به درازا کشید و منم اصلا دوست ندارم ادامه بدم چون یه ست باز سر اظهار نظرها رو باز می کنه ولی به حرف آقا مصطفی گوش دادم و چند روزه پست نداادم شاید اگر عصبانی هستم کمی آروم بشم. وارجو خان ایشون گفتن برای ما مهم نیست سقوط کرماناشه و ما اسد آباد جلوی اونها رو می گیریم .در ضمن ایشون اصلا نگفتن اگر ما بمباران می کنیم با چی فقط اشاره ای داشتن که جلوشون رو می گیریم ولی سوال اینه با چی ؟ در ضمن همین اظهار نظر نشون میده از قبل طرحی نبوده ولی حضور شهید صیاد باعث طرحریزی سریع میشه در ضمن وقتی شهید می رسه تقریبا اونها اسلام آباد بودن. ارنست جان شمال عراق تنها یه عملیات فریب بود برای پرت کردن حواس عراق هر چند من یکبار خپمت واریور و الکتروآفیسر این موضوع رو مطرح کردم که ما از شمال عراق اگر عمل می کردیم عملا حالا شاید عراق همین قدر هم وسعت نداشت و خیلی زودتر قائله ختم میشد ولی جاش اینجا نیست و در عین حال میشه گفت تحلیل در موردش نوعی آرزو شخصیه که شاید توی اون برهه واقعا شدنی نبوده ولی خوب قابل طرح هست. مصطفی جان تا پاطاق 50 تا 60 ک م هست و در عین حال حتی در دهانه ورودی شهر اسلام آباد هم میشد جلوی اونها رو گرفت(تیپ ۲ لشگر۸۱ همینجا مستقره) و اون زمان دیگه ارتباط هم با پشت جبهه به اون معنا نداشتن ولی خوب طرح جلوگیری از پیشروی اونها در زمان کمی همونطور که شما خودت اشاره کردی توسط شهید گرفته شد و اگر غافلگیری ما رو نمی گرفت(نکته سیاه عملکرد ما) شاید جایی دیگه این کیسه دوخته میشد. مصطفی جان اون ترافیک جاده بیستون کرمانشاه هم بر می گرده به اعلام رادیو به مردم برای تخلیه شهر و مردم در حال خروج بودن این جاده هم بین کرمانشاه و همدان هست و در غرب کرمانشاه و ربطی به جاده اسلام آباد در جنوب غربی کرمانشاه نداره.این ترافیک هم اون ترافیک نیت. در ضمن در مسیری که حرکت می کردن باید عرض کنم پدر بنده هم حضور داشتن و از نزدیک شاهد قضیه بوده و باید بگم ترافیک مردمی به اون معنا نبود و شاید موردی بوده چون مردم به محض دیدن ستون اونها از جاده به طرف کوه پناه می بردن و جاده رو نمی بستن اما خوب ممکنه یه جایی تراکتوری ماشینی چیزی رو به دلیل نزدیکی و یا بدی راه ول کردن و در رفتن . منافقین یه اشتباه دیگه هم کردن و اون این بود کمی در شهر اسلام آباد خودشون مکس کردن می دونین چرا برای اینکه تیم های ترور در پی فرماندهان بسیج بودن و دنبال فرمانده بسیج منطقه اسلام آباد جاده اهواز بودن و اونجا پست بازرسی می زنن و مشغول بودن و در داخل شهر هم پاکسازی می کردن برای همین کمی از برنامه عقب افتادن. جناب رسول اگر شما در داخل کشورت گروهی قوی داشته باشی با حمایت غربیها (سروران صدام) آیا پی دشمنی اونها و غرب رو به تنت می مالی ؟من که باشم نه اتفاقا این عملیات برای صدام یکی از اون طرح های خیلی خوب بود که از مخ این دژخیم برخواسته بود چرا؟عرض می کنم. ۱-ایمگروهک بازوی اطلاعاتی عراق بود و روابط ایران و عراق هم حتی اگر صلح هم میشد باز همیشه تنش می داشت و عراقی ها این رو می فهمیدن و پیش بینی می کردن برای همین همیشه به این بازوی اطلاعاتی نیاز داتن اگر از تاکتیک مورد اشاره شما استفاده می کردن دشمنی این گروهک شروع میشد و نهایتش این بود که با کمکغرب مثلا می رفتن ترکیه و یا توی اروپا پخش میشدن ولی عراق از داشتن یک بازوی اطلاعاتی قوی در ایران محروم میشد. 2- اگر شما بتونی با پول همسایت شر یه دشمن بالقوه رو بکنی خدایی دست توی جیب خودت می کنی و هزینه کنی برای نابودیش بالطبع نه یه کاری می کنی دشمنت اونها رواز بین ببره و هزینش هم خودش بکنه. 3-با توجه به اهداف عملیات منافقین صدام خودش شروع کرد به کمک به اونها قویشون کرد حتی بهشون سلاح های لازم رو داد و اونها رو فرستاد ایران چندین هدف رو با هم دنبال کرد یکی اگر بردن و جایی مثل کرمانشاه و .... رو گرفتن فبها به نفع عراق وخودش هم می اومد نیرو می فرستاد و تثبیتشون میکرد .اگر نمی تونستن هم کاری بکنن بدون هزینه از خودش این گروهک رو به دست پول و سلاح ایرانی ها از بین می برد و سوم اینکه اگر این گروهک موفق میشد که بازم بازوی اطلاعاتی خودش رو تا ابد توی ایران داشت کما اینکه تا سقوط صدام داشت و اگر هم موفق نمی شد باز دشمنی با صدام نداشتن می دونین چرا چون اونها رو ایرانی ها نابود کرده بودن نه صدام که بخوان باهاش دشمنی کنن. و باز می بینیم که صدام از این گروهک باز هم استفاده خودش رو برد و باز هم بازوی اونها در ایران بود.البته نمی دونم اطلاع دارین یا نه که معادلات قدرت در دنیا عوض شده و الان اطلاعات و علم شاخصه های اصلی قدرت هستن می بینین با این کار صدام همیشه یه عامل عمده اطلاعاتی توی ایران در اختیار داشت. می بینین که در این مورد صدامخیلی تیزهوشی به خرج داد(البته تنها که نبوده ۱۰۰ درصد استراتژیک ها و نظامیان قوی بهش کمک می کردن). امیدوارم فهمیده باشین چرا صدام مستقیم با این گروهک در نی افتاد. ممد پایلوت جان شما ظاهرا تاپیک رو به دقت از ابتدا مطالعه نکردین و هنوز متوجه قضیه نشدین شهید صیاد درسته نظامی بود ولی خود آقای رضایی می گه ایشون خودش رو به منطقه رسوند و اتفاقا بودن شهید صیاد دلیل خوبی بر این هست باید به ارتش اعتماد کرد. دوست عزیز سایت سوباشی ما هدف قرار گرفته بود و فرودگاه هم بمباران شده بود (سایت سوباشی در کوه های ضلع غربی همدان و فرودگاه نوژه هم در همون حوالی هست) و سیستم اخطار زود هنگام ما اونجا عملا تا چند روز از کار افتاده بود و همچنین در این حمله رادار مورد اصبت قرار گرفت و در عین حال اتاق کنترل هم مورد اصابت قرار گرفته بود و تیمی بسیار قوی از بجه های رادار و پدافند شهید شده بودن. در ضمن صدام ۳ روز پیش رسما دوباره به جنوب حمله کرده بود و دخالت هوایی اونها تاثیری در شروع یا عدم شروع جنگ نداشت چون اونها در حال جنگ بودن و حالت دفاع و .... معنی نداشت هر چند برادر مصطفی اشاره کردن که صدام هنوز قطعی قطعنامه رو قبول نکرده بود. و باز برعکس شما باید بگم عراق خیلی دوست داشت دوباره جنگ رو شروع کنه ولی برآوردش کمی غلط بود با گزارشات سران نظامی و سیاسی به امام و پذیرش قطعنامه اونها فکر می کردن ماشین دفاعی ایران دارای رخوت شده عین منافقین و فکر نمی کردن باز اگر حمله بشه در یک آن شاهد سیل حجوم مردم به جبهه باشن ولی بعد از آغاز کار و دیدین توان ایرانی ها فهمیدن این برآورد درست نبوده بای همین دیگه ادامه رو به صلاح ندونستن . هر چند عراق باز می تونید ببینید که بارها قویتر و مجهزتر شده بود از ابتدای جنگ. برادر من صدام هزار بار این این آتش بس ها و قطعنامه ها رو نقض کرده بود هیچ کس بهش نگفته بود بالای چشمت ابرو این دفعه عین همونها میشد و غرب هم کاریش نداشت قربان صدقش هم میشد ولی خوب دیگه کارشون گره خورد و تیرشون خورد به سنگ وگرنه صدام کسی نبود با یه تیکه کاغذ از بخشی از خاک ما بگذره. ببخشین که باز سر این بحث رو باز کردم و باز هم روده درازی و .... ولی فارغ از تمام بحث ها و ... فکر می کنم این تاپیک مرجعی بسیار خوب در مورد این عملیات شد . یا علی
  4. ابتدا جواب مصطفی جان: مصطفی جان شاید من منظورم رو خوب نرسوندم و یا شما برداشت درستی نداشتی .موضوع این نیست من بخوام تفرقی رو دامن بزنم و یا کسی رو محکوم کنم حداقل شما بهتر از همه حقیر رو می شناسید.موضوع چیز دیگه ای هست و اون اینکه حداقل من اعتقاد دارم سپاه شاید در نیروی انسانی و آموزش ضعیف بود و حتی الان هم از ارتش ضعیفتره اما این نقص رو با قدرت ایمان نیروهاش پوشش داده و این قابل تقدیره. همه می دونن که در برنامه ریزی و توان محاسباتی ارتش عالی عملمی کنه البته کمی بروکراسی دست و پا گیر و کندی داره ولی در عمل حساب شده عمل می کنه ولی خوب من و شما بهتر می دونیم که سپاه تلاش خودش رو در این سازماندهی و طرحریزی می کرد و نهایتا با توکل به خدا عمل می کرد . و باز معتقدم نیروهای سپاه به دلیل سازمان رزم خاصش که مبتنی بر بسیج و نیروهای مردمی و داوطلب بود مردانه و با ایمان کامل می جنگیدن و به شدت مقاومت می کردن (این رو در تمام خاطرات داخلی و دشمنان میشه به وضوح دید) و مثلا نیروی سپاه با علم به اینکه اینجا میدان مینه ولی روی مین می پرید تا بتونه راهی برای عبور باز کنه .ممکنه در ارتش کمتر این اتفاقات افتاده باشه (که همین طور هم هست) و شاید ارتش هم به دلیل ساختارش این امکان رو نداشت به طور طبیعی. اما موضوع این هست و امثال من روی این بحث داریم که شاید اگر ما توی طرحریزی بهتر عمل می کردیم و تفکرات بهتر و راه های بهتری در پیش می گرفتیم از نیروهایی مثل نیروهای سپاه می تونستیم تا قلب دشمن پیش بریم و تناه برخی نارسائیها باعث شد ما نتونیم برخی جاها نتیجه مطلوب رو بگیریم(فارغ از اینکه من اعتقاد دارم چه شهادت و چه پیروزی برای ما برد بوده و هست و باز خودتون بهتر من رو می شناسید اما تا زمانی که میشه عاقلانه به پیروزی رسید شهادت شاید در اولویت دوم قرار بگیره). پس اصلا نمی خوام به تفرق دامن بزنم و یا به این بحث های ارتشی و سپاهی هم اصلا بهش معتقد نیستم و بارها توی همین سایت هم شاید من چند سال پیش اشاره کردم که در اوسط جنگ به بعد دیگه آفند با سپاه بود. فقط و فقط در این مورد منظور من این بود در همون مصاحبه آقای رضایی اصلا بحثی از ژاندارمری و ارتش نبود و در عین حال می بینیم که برخی دیگه هم همین روند رو در پیش گرفتن و عملا ارتش رو به حاشیه بردن . موضوع این هست که نیوهای بدنه سپاه در رده های پایین به شدت با ایمان و اعتقاد می جنگیدن و اصلا اهل سیاست بازی و مصلحت نبودن و تکلیف سرلوحه کارشون بود ولی برخی تنها برخی از سران متاسفانه وارد سیاست بازی شدن و این خطرناک بود.کما اینکه بارها سران بسیجی مونده سپاه در همین زمانه بیان می کنن واقعه واترگیت کمر بچه بسیجی ها رو توی خط شکست. من و شما بارها با بچه ها در مورد تاریخ باستان ایران و تاریخ بعد ورود اسلام بحث داشتیم و حداقل من دردم این بود که تاریخ ما یکپارچه مال ایران هست و نباید با دین سر تاریخ باستان و با تاریخ باستان سر دین رو بزنیم حالا این موضوع ارتش و سپاه هم همینه یه عده متاسفانه با نا آگاهی می خوان یک طرفه و بزرگ کردن سپاه سر ارتش رو بزنن و طرف مقابل هم با ارتش سر سپاه و من مخالف هر دو تفکر هستم .اما باید منصفانه قضایا رو پی بگیریم کما اینکه مصاحبه سردار رشید منصفانه بود و سعی کرده بود قضیه رو بهتر بشکافه. توی این بحث منافقین هم همین هست بنده استعداد لشگر ۸۱ زرهی و مواضعش رو بیان کردم لشگری با ۴ تیپ زرهی و مکانیزه و یک تیپ توپخانه و در عین حال یک تیپ تکاور(این تیپ یکی از قویترین و آماده ترین تیپ های تکاور کشور در گذشته و حتی حال هست) و یه تیپ تحت امر دیگه هم بوده .برای این این استعداد رو گذاشتم تا سوال در شما ایجاد بشه که پس چطور این منافقین تا تنگه اومدن و آیا کشتارهایی که از مردم عادی کردن می ارزید که ما برای اونها کیمن بزاریم .در عین حال ما می بینیم اگر طرح یه کمین از قبل بوده که من معتقد نیستم چون شواهد این رو نشون نمی ده و غافلگیری در این مورد موضوع رو رد می کنه چرا با فضاحت دستور تخلیه پادگانها و تحویل سلاح ها رو میدن و چرا در همین مورد کوچکترین اطلاعی به ژاندارمری نمی دن. پس با این تفاسیر این حمله کمینی از پیش تعریف شده یا نبوده و یا باید فکر کنیم و بگیم پس چرا دستور خلع سلاح داده بودن. اگر هم بحث کمین بوده همین استعداد می تونست این نیروی منافق رو در همون لب مرز در هم بکوبه. به هر حال از حرف من بد برداشت کردین منطور من اصلا تفرق نبود و نیست من فقط می خواستم این رو در فهوا به دوستان برسونم که برخی در این حمله سعی کردن ارتش رو بی آبرو کنن که کردن در عین حالی که این نیرو هم بازوی کشور بود و این برخورد برخوردی اصلا علوی و اسلامی نبود .نمی دونم فردا یقه برخی چطور اون دنیا از دست برخی ارتشی ها رها میشه .موضوع سر نامحرم دونستن پاره ای از تن مردم و کشور هست .موضوع سر بی اعتمادی و به بازی گرفتنش هست .قرار بود کمین باشه خوب به ارتش میدادن عمل کنه و در عین حال می تونست به راحتی هم می تونست. در ضمن بنده در موضوع عقب نشینی و ... هم با چند نفر از اعضا ارتش که دقیقا اون زمان لب مرز بودن صحبت کردم و اگر بگم چه بلایی سر این بنده های خدا اومده خیلی ناراحت میشین. بگذریم ولی از همین جا باز میگم به نظر من ارتش و سپاه دو بازوی این کشور هستن و مکمل هم و کما اینکه در بالا هم گفتم اینجا جای عقده گشایی های سیاسی و نظامی ما نیست . در مورد اون توضیحی هم که دادم بنده عرض کردم این گردنه از قبل از انقلاب دارای طرح پدافندی بود و همیشه مورد حمایت در عین حال ما حتی طرح هایی برای حمله از غرب تا بغداد رو هم داشتیم و یا طرح هایی برای عقب نشینی و پدافند مرحله به مرحله تا گردنه اسد آباد همدان.اما خوب غافلگیری ما و بعد اون دستورات عجیب باعث شد ارتش و ژاندارمری نتونن عمل خاصی انجام بدن و چنان کمر این نیروها شکست که دیگه نتونستن جمع بشن و دوباره سازماندهی و پدافند کنن و به شکلی این عملیات برای همیشه تبدیل شد به یک نقطه سیاه در تاریخ ارتش. مصاحبه آقای رضایی رو ببینین می فهمین چی میگم. در ضمن اصلا طرحی برای منافقین فکر نمی کنم در دست بود چون حتی خود منافقین هم طرح حمله رو در 24 ساعت و با عجله ریخته بودن و در عین حال با نگاه کردن به نظرات و موضع گیریهای سران سیاسی میشه فهمید طرف خودی بعد از اطلاع از جریان صرفا قصد این رو داشت یه جایی جلوی این ستون رو بگیره حالا هر جایی که نیرو در دسترس قرار گرفت اما این فراست شهید صیاد بود که تنگه رو بهترین جا تشخیص داد و الحق خوب تشخیصی بود. جناب رسول عراق در اواخر جنگ دست برتر هوایی رو در برابر ما داشت و اتفاقا نیروی هوائیش توی فاپ کمر نیروهای خودی رو شکست و نیروی ما هم با تلاش فراوان ولی بدنه ای خسته به سختی می تونست هوای کشور رو امن کنه در عین حال حمله از جنوب بعد از قطعنامه هم پشتیبانی هوایی داشت ولی خوب به دلیل به دست نیامدن برخی پیش بینی ها دیگه مجبور به عقب نشینی شدن و یه دلیل دیگه هم این بود که اونها در خاک ایران به دلیل سرعت عملیات نتونستن تثبیت کافی بکنن و در کمترین مدت ممکن اینقدر نیروی بسیجی و نظامی توی منطقه ریخت که مجبور به عقب نشینی مرحله به مرحله شدن و از دست نیروی هوایی هم کار خاصی بر نمی اومد مگر اینکه فقط کاری می کرد که تلفاتشون بیاد پایین. اون بحث شکست راق در جنوب و منافقین و ...هم از بدیهیات هست. در ضمن دوست عزیز آمریکا در اون زمان فقط طرحش تمرکز توی خلیج فارس و ضربه شدید دریایی و موشکی بود (اگر وارد جنگ میشد)وگرنه توان نیروی زمینی این موردی که شما می گین رو نداره و دیدیم برای کویت نیرو لجستیک کرد حالا کویت کجا و ایران ککوهستانی با خیلی بسیجی . کاربر محترم کمترین خطر منافقین برای صدام همانا فشار افکار عمومیش بود که این همه مفت خور می خوای چکار از اون طرف این گروهکنفوذ بالایی در ارتش و به خصوص استخبارات به دست آورده بود و شاید بخشی از توان اطلاعاتی اونها بر می گشت به همین سازمان و باز در عین حال این گروهک حالا در معادلات غربیها هم اومده بود و نمی شد به قول شما خیلی احت جیرشون رو قطع کنه در ضمن این گروهک در اون زمان داشت کم کم از غربیها هم کمک مالی و تسلیحاتی می گرفت. و اگر این طرحی که شما میگین هم عراق به کار می برد کمترین مشکل این بود که این گروهکبه دلیل نزدیکی با برخی تفکرات گروه های معارض عراقی که ریشه تفکرشون مارکسیستی بود مثل کومله و ... و حتی ائتلاف با غیر همفکرها می تونست برای عراق مشکلات فراوانی به بار بیاره در عین حال این گروهک در بخش شمالی عراق و نزدیک مرزهای ایران هم پایگاه داشت نمونش پایگاه خانقین که بعد از موشک باران این پایگاه به دلیل ترور شهید صیاد این پایگاه رو ترک و به طرف عمق عراق عقب نشستن. ارنست جان فکر می کنم دوستان درست میگن ما تجمع چندانی در غرب نداشتیم و همین تیپ انصار هم اگر می بینین که توی کرمانشاه بود صرفا به این دلیل بود که مال همدان هست و اون زمان داشت به طرف جنوب می رفت و مسیرش همین بود وگرنه بقیه نیروهای داخلی از مسیر خرم آباد می رفتن اهواز و در کل جنوب.این لشگر بعدا تبدیل به تیپ ۳ انصار الحسین شد اگر اشتباه نکنم و زیر نظر لشگر۴ نجف اشرف و بعد از استانی شدن سپاه ها هم به سپاه انصار الحسین. ما توی غرب به جز ارتش و مقداری هم ژاندارمری نیروی سپاه نداشتیم و بقیه گذری بودن ولی حداقل بحث من اینه که این کمین رو ارتش هم می تونست انجام بده(اگر قائل به کمین بودنش باشیم) ولی خوب عده ای سعی کردن اثر ارتش رو برای بعد از جنگ از بین ببرن که بردن.کما اینکه می بینیم تصمیم شهید صیاد چه کمکی کرد و شاید مطرح بشه نمی تونست یا جاسوس داشتن در این حال باید امثال صیاد هم درش نمی بودن و اگر هم بودن کاری نمی کردن ولی خوب همین شهید صیاد آخرین ضربه به توان منافقین رو زد. جناب پاتریوت اینجاست که برداشتن شهید صیاد از نیروی زمینی دیگه توجیح نظامی پیدا نمی کنه بعد از برخی اتفاقات سیاسی که دوستان اشاره کردن در سیستم اداره جنگ.تقریبا ایشون رو کامل از صحنه می خواستن کنار بزنن و دیدیم که این کار روکردن و بعد این موضوعات رو کنار بحث قطعنامه و جام زهر و .... بزارید متوجه میشید که رویکرد برخی از نظامیان هم داشت طرف سیاسی شدن و باند بازی می رفت و اما ایشون رو به عنوان نماینده خودشون نصب می کنن(جالبه امام یه ارتش رو نماینده می کنه توجه کنین به دقت امام داره یه پالس می فرسته به برخی که ما و شما و ارتش و سپاه نکنین و باید به ارتش اطمینان کنین ولی آیا برخی این موضوع رو گوش دادن). در جریان این عملیات منافقین هم دستور به ارتش این بود که سلاح ها رو تحویل و برین خونه هاتون و به نیروهای داخل کرمانشاه و ... هم دستور اجرای طرح مهندسی رو میدن یعنی دستور میدن پل ها و زاغه ها و خلاصه هر چیز قابل برداشتی توسط دشمن نابود و عقب بکشن و بعد به نیروی هوایی آماده باش میدن تا آماده بمباران کرمانشاه و مردمش ومنافقین با هم باشن و هوانیروز هم این وسط مسئول اجرای بخشی از همون طرح تخریب و ایجاد موانع بوده. اما کار شهید صیاد برخی از زمینه های این موضوع رو به هم می ریزه ایشون بدون اطلاع برخی تاکید می کنم برخی به منطقه میان و در کوتاهترین زمان ممکن به دلیل آشنایی قبلی با منطقه اماده میشن و بهترین نیروی در دسترس رو هوانیروز می بینن .به سرعت به جای استفاده از این نیرو برای نابودی زاغه ها و..... یک اتوبان هوایی درست می کنن این اتوبان هوایی دارای دو راه بوده یکی از ضلع شمالشرقی شهر کرمانشاه که فرودگاه بوده مستقیم به طرف جنوب غربی و محل تنگه و ضلع دیگه و راه برگشت از تنگه یعنی جنوب غربی کرمانشاه با یک قوس به طرف شمال شرقی و با این روش یک راه هوایی درست می کنن و بالگردهای هوانیروز پشت سر هم به منطقه درگیری می رفتن و ابتدا با ارتفاع پایین تا لبه تنگه می رفتن سپس بالا اومده و اقدام به شلیک میکرن . ابتدا سر ستون دشمن رو می زنن و دشمن در راه بندان گیر می کنه و سپس با فراغ بال شروع می کنن به پاکسازی ستون به طرف عقب . این کار شهید صیاد نمی تونست بهانه ای برای برخی برای ضربه به ایشون بشه چون در این صورت دست همون تعداد رو میشد و در عین حال ایشون با سر پیچی از برخی دستورات و یه کار شخصی کل تعریف عملیات رو تغییر داد.این کار ایشون زمان لازم رو به بقیه نیروها داد که به تنگه برسن و بعد از سد شدن راه توسط هوانیروز و زده شدن سر ستون یگانهای مهندسی چندین خاکریز به صورت برشی روی جاده زدن و شروع کردن به پدافند و سپس پیشروی مرحله به مرحله تا پاکسازی نهایی . خوب حالا این یگانها همه از سپاه بودن عجیب نیست ؟ من فکر می کنم دیگه ادامه ندم بت=هتر هست چون حرفایی رو که همه باید می زدیم فکر کردم زدیم و بقیه تاپیکصرفا تبدیل به یه نوع استب=ناد به تاریخ میشه که منابعش متاسفانه برخی اوقات مشکل داره و با تحلیل برخی که در صحنه بودن اصلا جور در نمی آد.
  5. حمله به جنوب عراق هپفی داشت و اون این بود که برآورد اونها نشون میداد که نیروهای ایرانی بعد از قطع نامه کمی کم جان شدن(البته در سالهای قبل اتفاقاتی در سپاه افتاده بود و از همون زمان معلوم بود سپاه داره روند ضعیف شدن رو طی می کنهی .ارتش هم به دلیل برخی سیاست بازیها عملا داشت توان خودش رو از دست میداد اونم در کنار اینکه همیشه ساختارش کلاسیک بود و دیگه فرسوده شده بود) و تصمیم به حمله مجدد گرفتن (که صد البته از صدام شدنی و مسبوق به سابقه بود). این حمله می تونست برای اونها یا سرزمینهایی رو داشته باشه یعنی بتونن بخشی از کشور رو بگیرن که یا حفظش کنن و یا در مذاکرات دست بالا رو داشته باشن . اما این حمله یک روی دیگه هم داشت و اون اینکه توجه نیروهای ایرانی یالطبع با این حمله عراق با این گستردگی و استعداد نیرو باید بر می گشت طرف جبهه جنوب و همین هم شد عینا .نیروهای ایرانی میدونستن تلاش اصلی در جبهه جنوب هست و برای دفاع سرازیر شدن به جنوب کشور در همین زمان درگیریها هنوز هم ادامه داشت و حتی در شروع حمله منافقین هم در جنوب هنوز عراق مناطقی رو در اشغال داشت و هنوز جنگ و درگیری تمام نشده بود و این به معنی مشغول بودن ماشین دفاعی ایران در جبهه جنوب بود. این وقایع باعث میشد که جبهه میانی و شمالی کمی خلوتتر بشه .خوب در این میان منافقین برای عراق تنها یک معنا داشت یک لشگر آماده و مجهز در عین حال ایرانی که به زبان و رفتار و جغرافیای دشمن واقف هست(عین سپاه بدر برای خود عراق) در عین حال و مهمترین عامل اینکه این لشگر الان هیچ جا درگیر نیست و آزاد آزاد هست از طرفی نیروهای عراقی در جنوب درگیر بودن و مواضعی و مقداری هم زمین گرفته بودن هر چند کمی عقب نشسته بودن ولی هنوز مقداری در اختیار داشتن. نتیجه اینکه این لشگر که می تونست در آینده اگر صلح بشه برای عراق خطری باشه باید وارد عمل میشد یا نتیجه می گرفت و تا قزوین نه همدان و نهایتا نمی تونست تا کرمانشاه پیش می رفت و این باعث میشد کمی از تمرکز قوای ایرانی در جنوب کم بشه و هم باعث سردرگمی و گیجی طرف ایرانی حداقل در کوتاه مدت بشه و یا نهایتا کاری از پیش نمی برد و خطرش برای عراق از بین می رفت . در عین حال اگر این لشگر به کرمانشاه می رسید و باز با توجه به تاریخ و علم کردن گروه های مخالف در نواحی کرد نشین ایران در زمان قبل و بعد از انقلاب صدام می تونست دوباره از همین اهرم استفاده کنه و نه تنها ایران رو مورد فشار قرار بده بلکه حتی با توجه به مرکزیت کرمانشاه در غرب و دروازه بودن این استان چند استان دیگه رو هم اشغال کنه و در هر حالت برای عراق نتیجه برد برد می بود. اما خوب این طرح زمانی برای منافقین بدترین نتیجه رو داشت که در تنگه مرصاد گیر کردن و تمام اهداف اونها از بین رفت ولی صدام هدف حداقلیش که انهدام بخشی از توان این نیرو بود فراهم شد. اما در مورد بمباران باید عرض کنم چون به منطقه نرفتین و در جریان مراحل حمله هم نیستید نظر شما در مورد جنگ شهرها و .... فاقد قدرت لازم هست چراکه پشتیبانی در دشت ماهیدشت که هیچ ارتباطی با شهرها نداره باعث جنگ شهرها نمیشه و در صورت رد شدن از تنگه هم تا کرمانشاه نهایتا 15 ک م راه بود که اونم باز نیاز به پشتیبانی نداشت و در عرض مدت کوتاهی با توجه به سبک و تیز بودن ستون نبود و داخل شهر کرمانشاه هم درگیری دیگه کلاسیک نبود و به درگیری چریکی و شهری تبدیل میشد و باز نیاز به بمباران شهر نبود و فقط کافی بود عراق هوا رو در اختیار داشته باشه تا نیروهای ایرانی طبق طرح قبلی شهر رو نابود نکنن با مافیهاش ولی حتی اگر بعد از تنگه هم هیچ کمی نمی کرد باز منافقین در شهر می تونستن برای ماه ها و یا شاید حتی سالها درگیر باشن.دلیلش هم در پست های قبلی عرض کردم. سناریوی شما هم در مورد حمله از جنوب امریکا و عراق بیشتر شبیه یه فیلم می مونه تا واقعی بودن و تا حالا نشنیدم اینچنین طرحی هم در پیش بوده باشه. خلاف نظرتون باید عرض کنم پشتیبانی عراق همه چیز رو تغییر میداد شاید صدام بعد از شکست این گروهک فهمید چه خریتی به خرج داده و اگر می دونست با حمایتش و رسیدن این گروهک به کرمانشاه چه اتفاقاتی می افتاد و چه فشار مضاعفی به ایران می اومد پشتیبانی خودش رو از نیروهای منافقین بر نمی داشت. اما من فکر می کنم اونها کمی زودتر از موعد فکرکردن کار منافقین گره خورده و تمامه و شاید پشتیبانی هوایی اگر ادامه پیدا می کرد اوضاع الان طور دیگه ای بود. در ضمن کسی کار منافقین رو تمام شده و در مسلخ نمی دید حتی شاید صدام و خودشون چون طبق نظر خود فرماندهان جنگ عمده نیرو و تلاش در جنوب بود و مسلخی در غرب وجود نداشت و تنها مسلخ هوانیروز بود که پدرشون رودرآورد و اونجا رو تبدیل به مسلخ کرد. دوست عزیز در شهرهایی که منافقین وارد شده بودن پشتیبانی هوایی و بمباران نیاز نبود شهرها سقوط کرده بودن و در دستشون بود .میگم اطلاع کافی ندارین اظهار نظر نکنین.بمباران شهر ها تنها موقعی لازم بود که شهر دچار درگیری و مقاومت با منافقین میشد و مدافعانی سرسخت می داشت که اصلا اینطور نبود. در مورد حمله بعد از قطعنامه عراق به جنوب هم هدفی جز گرفتن بخشی از ایران مد نظر نبود و خود عراق هم خوب می دونست که توان پیشروی بیشتر از خوزستان (در نهایت) رو نداره وگرنه از هر جبهه ای به کوهستان بر می خورد و کارش گره می خورد به خاطر همین هست میگم تحلیل شما شبیه فیلم نامه هست تا واقعی .هدف این حمله صدام تنها گرفتن بخشی از ایران در کرختی طرف ایرانی بود تا بتونه اون رو یا حفظ یا وجه المصالحه قرار بده.
  6. جمال الدین جان با توجه به نوع حمله تفکر ایدئولوژیک سازمان و برآوردها نمی تونه نظر شما درست باشه چرا که اگر قرار بر ضربه روانی باشه هیچ کس اینقدر ناآگاه نیست که 160 ک م توی دل دشمنش پیش بره در حالی که تمام سران رو همراه خودش داشته باشه و حتی تا جاییی هخود رجوی هم ظاهرا میاد اما بعد از گره خوردن کار به سرعت به عراق بر میگرده. اونها فکر می کردن با این حمله حداقل به چند تا شهر اساسی در ایران دست پیدا کنن و صدام هم از این موضوع بدش نمی اومد در عین حال اگر هم موفق نمی شدن باز مشکلی نبود چون شرشون از سر صدام تا حدودی کم میشد و این نیروی نظامی بالفعل به یه نیروی یالقوه و ضعیف تبدیل میشد. موضوع بعدی اینکه اگر قصد فشار روانی داشتن باید بعد از مرحله ای خاص دست به عقب نشینی تاکتیکی می زدن و این موضوع رو ما در عملیات های جدار مرز و چلچراغ می بینیم که بعد از انجام عملیات عقب نشینی کردن ولی هر کسی که به اندازه سر سوزنی از طرح ریزی نظامی آگاه باشه نمی آد برای ایجاد بار روانی در دشمنش ۱۶۰ ک م توی عمق خاکش نفوذ کنه اونم در منطقه ای کوسهتانی که هر نقطش می تونه براش تبدیل به یک کمین بشه.
  7. این حرف آقای شمخانی بود که در مورد خرید این جنگنده گفته بودن که این جنگنده مشکلی داره و ما دیگه میگ نمی خریم وگرنه شاید بعد از جنگ میشد تعداد بیشتری از این میگ ها بخریم. و در مورد درگیری با اف ۱۴ هم در داگ فایت اف۱۴ چیزی برای گفتن نداره ولی در فاز میانی و بلند خوب اف۱ برتره و اصلا دلیل برتری اف۱۴ همین هست. میگهای خودمون مال قبل از این واقعه بودن و ۱۰۰ درصد این مشکل پوشش داده شده. ولی در کل تمام جهیزات خریداری شده این مشکلات رو دارن مثلا اف ۱۶ های امریکا دارای کدی هستن که ماهواره ای می تونن به جنگنده در هر جای دنیا ارسال کنن و خجنگنده مثل یه تیکه آهن پاره می افته پایین .این یک سوپاپ اطمینان در تمام تجهیزات مدرن فروخته شده هست که در تمام جنگ افزار فروشان رعایت میشه حالا مالهی روس ها مدتهاست داره توسط ایرانی ها پشت سر هم کشف میشه مثل دستگاه فرستنده توی زیر دریایی های کیلو و..... فکر می کنم به دلیل همین تفکر رفت سمت خرید چیزهای بهتری مثل سوخو۲۷.
  8. جالبه این مصاحبه آقای رضایی خیلی ناقص هست .نه به وضعیت ژاندارمری اشاره کرده ! نه به وضعیت ارتش و حتی کمک اصلی اون در حمله . انگار تنها و تنها سپاه داره کار رو انجام میده. اگر کسی که ایرانی نباشه و این مطلب رو بخونه فکر می کنه ایران تنها دارای نیروهای سپاه بوده و احساس اینکه نیروی دیگه ای هم داشته نداره . حرفهای آقای رضایی مثل یه سناریو هست که سپاه متوجه حمله شده بوده از قبل بعد بهش خبر حمله داده میشه بعد نیرو بر میدارن میرن اسلام آباد و کرمانشاه و بعد هم نابودی و پاکسازی .للعجب خدای من این وسط بقیه چی شدن ؟ آخرش هم میگه این وسط صیاد هم یه کمکی به عنوان یه بسیجی کرد و نکته جالبتر اینکه داره میگه صیاد اون زمان فرمانده نیروی زمنی هم نبوده (جالب نیست در راستای اون حرفی که بنده زدم مبنی بر اینکه سپهبد شیرازی به دستور خودش توی تنگه پدافند می کنه و معلوم نبود اگر این کار رو نکنه منافقین از تنگه رد نشن). اگر هم رد میشدن به دلیل دشت شدن و پوشش خاص منطقه تا کرمانشاه حتی با هوانیروز و نیروی هوایی هم نمی شد مانعشون شد. هی دلمون رو خوش کردیم گفتیم جناب رضایی کم کم ناگفته هایی رو باز می کنن نگو می خواد اینطوری افشا گری کنه .از اون طرف که یکی مدعی میشه من انقلاب کردم و امام هم کنارمون بود مقام معظم رهبری هم بعدا آمد و یه کمک کوچیکی کرد از این ور هم این صحبت های افشا گرانه سردار رضایی؟عجب. به هر حال از این مصاحبه درخشان جناب رضایی کاملا مشهوده اطلاعات ناقص و متناقضی داره از ماجرا میاد بیرون و طرف مقابل که ارتش باشه هم نظری خلاف این دارن فرماندهانش. ولی خوب جالبه زمانی قضیه رو فهمیدن که خودش داره میگه سرپلذهاب رو گرفته بودن می دونید یعنی چی؟ از سرپلذهاب تا قصر شیرین چیزی در حدود 50 ک م هست و از مرز خسروی تا قصر هم حدودا 15تا20 ک م و همچنین از سرپلذهاب تا کرند هم چیزی در حدود 30 تا 40 ک م(ببخشید من دقیقا یادم نیست مقدار فاصله ان شا الله ارنست دقیقتر میگه) خوب سوال اینه نمی شه ما مدعی بشیم هیچ نیروی مرزی نداشتیم هر چند در تمام جنوب هم درگیری بوده باشه؟ در طول تمام جنگ هم هیچگاه این اتفاق نیافتاده که اگر جایی حمله باشه جایی دیگه کلا خالی از نیرو بشه ؟یا سیستم ارتباطی نباشه که حداقل اطلاع کافی بده؟ سوال دوم استعداد منافقین هست و تجهیزاتشون.و اون اینکه این گروهک با نفربر و ماشین های زره پوش وارد شدن و بجز در مرز پشتیبانی تانک سنگین و توپخانه نداشتن می بینیم که حتی اگر یک گردان در این ناحیه پدافند می کرد به راحتی تلفاتی بهشون میزد. و یا اگر نمی تونست مقاومت کنه عاقلانه ترین کار عقب نشینی به پاطاق و پدافند در اونجا بوده و با توجه به کوهستانی شدن اون ناحیه بمباران هوایی هم نمی تونست تاثیر چندانی داشته باشه و حتی اگر چند تا خودرو روی جاده تنگ اونجا زده میشد کلا راه بند می اومد و باز سوال .پس چرا این اتفاق نیافتاد و اونها بدون تلفات خاصی تا تنگه اومدن و از تنگه عبور کردن؟ من به این نتیجه می رسم که همونطور که من و ارنست گفتیم به نیروهای مرزی دستور داده شده بود(قبل از شروع عملیات منافقین) سلاح ها رو تحویل و عقب بشینن به شکلی که افرادی که در منطقه بومی هستن می گن روز قبل از حمله ماشین کافی نبوده تا این نیروها حتی به پشت جبهه و شهرهای عمقی عقب بشینن و با هر وسیله ای از تانکر آب و نمی دونم ماشین سنگین و سبک وانت و.... استفاده می کردن. ارنست با نظرات شما در مورد شروع جنگ با آمریکا و بمباران تهران و مراکز کشور و... و قبول قطعنامه تا حدودی موافقم ولی ترس از منافقین رو قبول ندارم چون اونها در کل استعدادی به اندازه یک تیپ یا نهایتا یک لشگر داشتن و نمی تونستن اگر واقعا در یک جبهه قرار می گرفتن کار خاصی بکنن و تثبیتی نمی تونستن بکنن کما اینکه در دو عملیات قبلی هم تنها عملیات رو انجام دادن ولی نتونستن تثبیت کنن و توان صبر کردن هم نداشتن چون می دونستن توی پاتک های نیروهای ایرانی از بین میرن و بعد از عملیاتها یا به دست عراقی ها دادن منطقه رو یا عقب نشستن دوباره. در مورد بمباران شیمیایی تهران و مناطق مرکزی هم نا محتمل هست به دلایلی که شاید اگر توی متن های همین تاپیک دقت کنید بهش میرسید. بگردید می فهمید چرا.
  9. ابی خان من نگفتم می خواست توی استادیوم بشینه و اتفاقا در چند پسته دارم میگم اصلا به نظر من درست و صحیح و واقعی به نظر نمی رسه . بحث من اینه که این هواپیما می تونه توی چمن بشینه نه توی استادیوم. در ضمن اندازه گیری خودتون رو بر اساس قد هواپیما در نظر بگیرین متوجه میشین این هواپیما چند متر حرکت کرد تا بلند شد. اما موردی دیگه در مورد این هواپیما و اون اینکه این هواپیما توان بالایی برای تغییر جهت نداره و خیلی کند و سنگین حرکت می کنه تا جایی کهخلبانهای زمان جنگ میگن موقعی که در زمان جنگ به طرف تهران می رفتیم اگر عراق حمله هوایی میکرد و یا میگ های اونها در سایه ما تا تهران می اومدن بعد به بمباران می پرداختن ما این توان رو نداشتیم خودمون رو از تیررس پدافندهای توپخانه ای دور کنیم و بریم بالا خلاصه بیشترین ترس رو همین موقع داشتیم و با آشنا نبودن افراد توپخانه خیلی .قت ها ما و دشمن و هواپیماهامون رو تشخیص نمیدادن و پیش می اومد که حتی ما رو هم هدف می گرفتن. اما مورد دیگه اینکه این هواپیما برای داشتن برد زیاد مثل یه تانکر بزرگ پر از سوخت میشه که کوچکترین خطری موجب آتش سوزی شدید اون میشه(توی کلیپ می تونید ببینید) و در کل هواپیمای حساسی هست. اینجاست که استفاده از بوستر کمی برای این هواگرد خطرناک هست. در ضمن بوسترهایی که در ایران روی این هواگرد قرار داده میشه بیشتر ۴ تا هست که در زیر بالهای جا داده میشه ولی توی این کلیپ به شکل وحشتناکی دور و ور هواپیما بود که خیلی خطرناک بودن. به هر حال هر چیزی رو بهر کاری ساختن و قرار نیست قول بی شاخ و دمی مثل سی۱۳۰ بشه هلی کوپتر.
  10. نه توی استادیوم نشستن که عرض کردم فکر نمی کنم اصلا درست باشه . اما در مورد توانایی این هواپیما شکی نیست که یکی از یمنهایی که براش در نظر گرفته شده مصطفی جان انواع زمینهای کشاورزی و شوسه و ..... هست البته چمن زمین فوتبال کمی نوبره ها یعنی یه جورایی سوسوله ولی در کل اینطوری که شما میگین نیست چون این موضوع بر میگرده به پخش شدن نیرو در لاستیک میزان بزرگی اونها و انعطافشون وخیلی موارد دیگه. یکی دیگه از توانایی های این قولبی شاخ و دم نشستن در زمنیهای ناهموار و حتی تا حدودی خیس و لغزنده هست(یه چیزی توی مایه های گل و شل) ولی خوب با تمام این تفاسیر دیگه نمی تونه توی استادیوم بشینه که.
  11. نمیشه اینطور تحلیل کرد که افغانها بی توان هستن چون بیشتر تلفات از خودشون هست تا افغانها. اما در مورد خود حمله ها :اولین حمله ظاهرا با ارپی جی انجام شده که با توجه به شرایط شاید قبول شدنی باشه و بنا رو بر این بزاریم که بعد از زدن یکی از موتورها و یا روترها هلی کپتر سعی به فرار داشته ولی تعادلش به هم خورده و سقوط کرده و در این واقعه تعدادی کشته شدن.اما حادثه دوم نشون میده که این اقدامات کمی مشکوک هست و امکان استفاده مجدد از ار پی جی هم ضعیف پس ممکنه از سلاحی دیگه استفاده شده باشه. در هر صورت این اقدام در افغانستان شاید نشان از این داره که جنگ غربیها در این کشور عملا ناموفق بوده و زیر علامت سوال بسیار بزرگی قرار می گیرن.و موضوع دیگه اینه هر چی اونجا مشغول باشن کمتر به فکر اقدام در جاهای دیگه ای می افتن.
  12. این هواپیما توانایی های خاصی برای نشستن در انواع زمینها داره ولی این موضوع به نظر من هم منتفی هست و تلاش اصلی این ماجرا از طریق هلی کوپترها بود .
  13. یکی از موارد دیگه هم که کمی مغفول مونده اشنایی بیش از حد اونها با برخی موارد بوده.مثلا تمام روسای پایگاه های بسیج منطقه و افراد حزب الهی و سپاهی و نظامی از قبل شناسایی و با در دست بودن تصویر اونها گروه هایی مامور پیدا کردن اونها ترور و یا دستگیریشون بودن. اونها تا حدودی جناب ارنست اشاره کردن بعد از ورود به شهر هر کسی رو که حدس می زدن انقلابی یا بسیجیو در کل حزب الهی باشه بکشن. اینطوری نبوده فکر کنیم که دشمن مثل گاو سرش رو انداخته پایین و اومده ولی خوب برخی سیاست ها و براوردهای غلط که من عمده ترین اون رو همین براورد بن بست انقلاب می دونم باعث این شکست وحشتناک برای اونها و مبارک و خدایی برای ما شد. این رو هم مد نظر داشته باشین که کوچک کردن دشمن و ناچیز شمردنش عملا یعنی تحقیر نیورهای خودی خودمون .یعنی در فهوا ما میگیم نیروهای ما با یه عده آدم عادی جنگیدن در حالی که عمده اعضا این گروهک جزو بهترین کماندوها به حساب می اومدن.
  14. دوست عزیز بنده عرض کردم به خاطر خیلی از این حرفها یقه من گیر می کنه دلیلش همین بود شما اولیش هستی. اما منبع اون نوع حمله تصمیم سران بالا و انعکاس اون در سخنرانی نماز جمعه آقای رفسنجانی بود . در مورد این عملیات برادر من تا زمانی از چند و چون قضیه آگاه نیستی قضاوت نکن. در پستهای قبلی بنده عرض کردم لشگر ۸۱ زرهی کرمانشاه اون زمان بزرگترین لشگر ارتش در کشور بود و در واقع استعدادی برابر ۲ لشگر و یا بیشتر داشت این استعداد برابر تیپ ۷۱ مستقر در ایلام.تیپ۱ مستقر در اسلاآباد غرب و پادگان الله اکبر .تیپ ۲ مستقر در بیستون .تیپ ۳ مستقر در پادگان ابوذر سرپلذهاب.تیپ ۴ که بعد از جنگ برچیده و در تیپ های دیگه ادقام شد.تیپ۳۵ تکاور که زیر نظر این لشگر کار میکرده و سالهاست از همون زمان در گیلانغرب مستقر بود و از گیلانغرب تا سر پل فاصله زیادی نیست.و توپخانه و بقیه گردانهای لشگر که بالق بر 10 گردان شامل توپخانه با استعدادی در حدود تیپ گردانهای پدافند هوایی و مخابرات و مهندسی و پشتیبانی و.... خوب برادر من شما میگی دفاع از بین رفته بود نه برادر من این لشگر با این استعداد و توان ژاندرمری و حتی نیروهای سپاه اگر قصد دفاع بود پدر صدام هم نمی تونست از پاطاق بیاد بالا (البته اگر تشریف برده باشین) و باز عرض کردم این لشگر از قبل از انقلاب یکی از طرح هاش همین گردنه بوده خوب حالا سوال اینه چطور شده که این لشگر با این استعداد و با توجه به سوق الجیشی بودن این گردنه هیچ دفاعی اونجا نداشت و نیرویی مستقر نکرده بود ؟و چرا یگانهای اون یکی پس از دیگری پشت سر هم سقوط کردن؟و اصلا چرا طرح انهدام زاغه ها و پادگانها در دستور کار قرار گرفت؟ برای همینه میگم اگر اطلاعی ندارین قضاوت نکنین .اصل ماجرا از این قرار هست که به نیروهای ارتش دستور تحویل دادن سلاح ها و عقب نشینی داده میشه و در واقع نیروهای ارتش که اونجا وظیفه پدافند داشتن مجبور میشن بدون سلاح عقب بشینن و خیلی راحت پادگانهای ابوذر و الله اکبر در مسیر (هر کدوم جایگاه استقرار یه تیپ بودن) سقوط می کنن و بعد وارد شهرهای کرند و .... و نهایتا اسلام آباد شده و دست به کشتار زخمی های بیمارستان و مردم عادی می زنن . در جاده اهواز هم باز دست به مقداری کشتار زده بودن. دوست عزیز خط پدافندی مضمحل نشده بود مضمحل اش کردند.و این عملیات مصنوعی باعث بی آبرویی شدید ارتش شد که این از نظر من اصلا پسندیده نیست برای مایی که ادعای اسلامی بودن داریم و انقلابی بودن علی وار بودن به دلایل سیاسی عده ای از نیروهامون رو فدای برخی سیاست بازی ها بکنیم و عده ای رو هم نامحرم فرض کنیم (ژاندرامری).به نظر شما این نوع برخورد با عده ای از بدنه نیرویهای مسلح که سالها برای این مملکت زحمت کشیده بودن درست بود. در ضمن باید عرض کنم اگر می بنید من اطلاعاتم در این مورد قوی هست به این دلیل هست که پدرم اون زمان در ژاندارمری بوده (خدا خواست سایه ایشون بر سر من و خانواده ام باشه) و عموهای بنده هم ۲ تا شون در این عملیات بودن و در ضمن منطقه و یادمانها رو من بارها رفتم و دیدم و تا مرز قصر شیرین رو هم یکبار با یکی از عموها رفتم و دیدم.
  15. جناب میجور و کاربر مهدی کمی توی متن مشکل هست یه جا داره اشاره می کنه موشک 400 متر در ثانیه سرعت داره و جای دیگه ۱۷۵۰ متر؟
  16. آقا رضا نمی دونم شاید حرف شما در مورد طرحریزی این موضوع درست باشه ولی تا اونجایی که من خاطرم هست قرار بود فرود در این استادیوم با هلی بورن باشه. ولی در کل استفاده از بوستر در سی ۱۳۰ چیز عادی هست و حتی سی ۱۳۰ های خودمون هم از این امکانات برخوردار هستن که برای تیک آف در باند کوتاه اسنفاده میشه. اون تصاویر هم مال یه آزمایش هست که هر چند خیلی از موارد موفقیت آمیز بود ولی اخری ناموفق بود.
  17. چند تا نکته: آقا رضا شرمنده ولی باید جواب این دوستان منور الفکر رو بدم که دیگه از این شکرها نخورن. دوست عزیز جو گیر نشو ما تفکر و خوشحالی و بدحالیمون رو از شما و نظرات شما نمی گیریم ما تفکر قران و ائمه رو داریم و نیازی به اظهار فضل شما نیست تنها دو نمونه میارم و بحث رو می بندم. اولا وقتی در قران به صراحت به کشتن کفار و یا منافقین و مشرکین امر میشه خدا نمی گه ناراحت اونها باشین آخه هم نوع هستن اصلا فلسفه کشتن همین هست که عده ای شر عده ای دیگه رو کم کنن. نمونه بعدی خوشحالی اما سجاد از کشته شدن قاتلین پدرشون هست و یا مرگ یزید آیا حتما با این تفکر شما امام سجاد هم تفکر انسانی نداشتن ودر غیر اینصورت با این متد شما باید ناراحت میشدن که همنوعانش دارن کشته میشن. کمی در مورد مسائل دینی با احتیاط تر برخورد کنید و حرف های بدون پشتوانه رو بزارین همون توی مدرسه و جمع دوستان بزنین بهتره. اما اصل موضوع این هست که درسته در افغانستان حملاتی به غربیها میشه ولی همیشه کار طالبان نیست در این کشور گروه های مختلفی هستن و هر کدوم به دلایلی اقدام به حمله می کنن و برخی اوقات هم خود مردم خودجوش .البته بیشتر این حملات به دلیل سازماندهی قدیمی و امکانات طالبان و القاعده کار اونهاست اما غربی ها همیشه برای اینکه مثلا حرکتهای شیعی این منطقه رو هم خفه کنن و برای اینکه طالبان در خود افغانستان و دنیا روی خوبی نداره همه رو برچسب طالب و القاعده میزنه و نابود می کنه در حالی که واقعیت برخی اوقات این نیست. اما در جواب دوستی که کمک به طالب ها رو خوب می دونه باید عرض کنم سری که درد نمی کنه دستمال نمی بندن و در ضمن اعتقادات ما به ما اجازه نمیده برای ضربه زدن به دشمن دست به دامان از دشمن بدتر بشیم حداقل نه مولا علی این کار رو کرده و نه حضرت نبی اکرم وگرنه یه ائتلاف به ایرانی رومی جایی می کرد و کار مثلا مشرکین و یهودیها رو می ساخت . اما موضوع به این بر می گرده که توی افغانستان گروه های با تفکر بهتر و مسلمان محور زیاد هست و ما اگر قصدمون فشار هست باید به این گروه ها کمک کنیم نمونش جبهه متحد شمال در زمان مرحوم مسعود که هنوز بقایای اون هست و میشه دوباره شاخش کنیم. چون کمک به طالبان برای خودمون چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت مشکل پیش میاره مثلا عرض می کنم همین طالبان منبع درآمدش مواد مخدر هست و حالا ما بیایم مثلا موشک دوش پرتاب بهش بدیم چه تضمینی هست در درگیری های اشارار مواد مخدر از همین موشک ها برای مبارزه با خودمون استفاده نکنن و یا از همون راکت های خودمون برای زدن نیروهای خودمون. این تازه در کوتاه مدت هست و در بلند مدت هم باز اگر غربیها از افغانستان برن این سلاح ها به اونها کمک می کنه که دوباره حتی کشور رو به دست بگیرن و بدتر از قبل ایندفعه به یه تهدید بالفعل برای ما تبدیل بشن و اگر هم کشور رو نگیرن باز باعث مشکلاتی در همسایه شرقی ما و سرایت اون به ما میشه . پس می بینین که کمک به طالبان و القاعده چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت برای ما اصلا به صرفه نیست .پس دوستان شور حسینی برشون نداره و نظرات خنده دار ندن و فعلا دست بوسی ها رو بزارن برای حرم آقا ابوالفضل یا امام رضا.یا کسی که سرش به تنش بی ارزه. اما سوال اینه که ما باید چکار کنیم ؟ ما باید به گروه های هم سو با خودمون مثل همون جبهه متحد شمال کمک کنیم و یا به شیعیان افغانستان البته باید همزمان به فکر کار عقدیتی و فرهنگی هم باشیم در عین حال فکر می کنم ما حتی اگر نیاز باشه باید به دولت این کشور هم کمک کنیم که باز شاهد بروز و ظهور طالبان و القاعده و امثالش نباشیم. اما در مورد این اتفاقات باید عرض کنم خیلی مشکوک هستن می دونید چرا .برای اینکه باید قبول کنیم که حتما در 10 سال گذشته طالبان اصلا نمی دونستن با ار پی جی هم میشه از این کارها کرد و یا باید قبول کنیم ار پی جی نبوده اون سلاح یا شاید اصلا طالبان نبوده. و یا طالبان یکدفعه در یک ارتقا ارپی جی رو به این نسخه رسونده. به هر حال فکر می کنم این موضوعات بیشتر به دلیل دخالت عنصر و عامل سومی باشه که معلوم نیست کیه ولی در کل این ماجرا نشون میده اگر واقعا هدف برخی گروه ها و کشورها مثل ایران ضربه زدن به غربی ها باشه این کار خیلی راحتتر از اون جچیزی هست که اونها فکر می کنن. یه مورد دیگه هم محتمله که کار خود غربیها باشه برای بهانه حمله و ماندنی جدید.
  18. به هر حال شاید توی جنگ اون نقاط در دسترس نباشه که نیست نمونش دوری سرزمین این یانکی ها از دنیای قدیم هست.
  19. ارنست جان بحث پاسگاه هم اینجا جاش نیست خواهشا ادامش ندین. در ضمن در مورد همین پاسگاه چیزهای بدتری هم هست که اگر وقتش شد عرض می کنم. سپاه بدر توی این ماجرا زیاد دخالت نداشتن.
  20. جناب مبارز قصد از این تاپیک و تاپیک های مشابه عقده گشایی نیست و اگر می بینید من برخی موارد رو مطرح کردم فقط جهت تنویر افکار دوستان بود وگرنه والله دوست ندارم باز سر برخی عقده گشایی های سیاسی و نظامی توی این سایت باز بشه چون مضراتش بیشتر از فوایدشه. من چیزهایی رو گفتم که شاید فردا یقم گیر باشه ولی فکر می کنم بعد از گذشت ۲۰ و اندی سال از جنگ حالا وقتشه آسیب شناسی رفتار و عملکرد خودمون رو داشته باشیم و دیگه دست از برخی مصلحت اندیشی ها برداریم. در ضمن موضوع منطقه شما به این عملیات و به این تاپیک ربطی نداره بزارین به وقتش و جاش اونم صرفا جهت اطلاع نه عقده گشایی بیان کنین و موجب قفل این تاپیک نشین . چون تازه با دوستان داشتیم تحلیل استراتژیک این قضیه رو باز می کردیم و دوستان داشتن می فهمیدن اصلا این عملیات می تونست چه بدبختی برای کشور به وجود بیاره ولی خدا رم کرد. تمام اطلاعات دوستان هم بر میگرده به برخی کتابها و بیان برخی نیروها که تقریبا ناقص و حتی بوی جانب داری دارن و تقریبا بجز چند تا خاطره هم از تلویزیون چیزی پخش نمیشه. خلاف نظر دوستان باید عرض کنم ظاهرا شهید صیاد در جریان برخی مسائل نبوده و حتی با خبر نابودی مهمات و زاغه های کرمانشاه و تخلیه شهر غافلگیر میشه و طرح عملیات و مقاومت رو هم ایشون خودشون راسا می ریزن که به مزاق برخی خوش نیامد . آقا رضا نیستش بچه ها آرومتر اگر بیاد شوخی سرش نمیشه ها درجا قفل می کنه
  21. از تندروی های ارنست به کنار ایشون دارن برخی واقعیات رو میگن. در ضمن توی خیلی از کتابها خیلی از چیزها نمی اد نمونش تصمیم برای بمباران شیمیایی کرمانشاه توسط نیروی هوایی خودی(چیه چشمتون شد 10 تا ولی این واقعیته). در ضمن این کمین موجب کشتارهای وحشتناک در شهرهای غربی شد آیا ما تفکرمون ماکیاولی هست ؟ هست دوستان؟ پس چرا باید برای برخی سیاستهای برخی سیاست بازها باید برخورد ماکیاولی کنیم و به قیمت نابودی این گروهک وضع معلوم باید کشته شدن هزاران نفر مردم عادی رو هم رقم بزنیم آیا رازشی داشت و داره؟ در مورد سپاه بدر هم یکی از دوستان چیزی گفت یادم رفت توضیح بدم دوست من سپاه بدر هیچگاه در ایران از بین نرفت و مضمحل نشد و برخوردی که عراق با منافقین کرد با این سپاه نشد چراکه شرایط این دو گروه کاملا تفاوت داشت .این سپاه به قرارگاه رمضان کم های فراوانی حتی بعد از جنگ کردن و بازوی قوی برای ما بودن و در جنگ هم کم کمک نکردن برعکس تفکر حاکم در برخی رده های نظامی اون زمان اگر از این گروه خوب استفاده میشد ما می تونستیم تا بغداد رو بگیریم و برای گرفتن اون بصره لعنتی 100 هزار نفر رو به کام مرگ نفرستیم. این گروه همیشه برای ما خوب بودن و بعد از اشغال عراق هم هسته مرکزی تفکر طرفدار ایران رو این گروه و صدرها تشکیل دادن .
  22. هیچ چیزی بد نیست فانتوم یه هواپیمای بمب ران دور برد هست و با به روز رسانی هنوز هم میتونه کار کنه کما اینکه کره جنوبی این جنگنده و اف ۵ رو می خواد سال 2020 از رده خارج کنه. در ضمن بهترین هواپیما برای داگ فایت همون اف ۵ هست چراکه چابکی بسیار بالایی داره و از تمام جنگنده های حاضر هم چابکتر هست حتی از اف ۱۶. در نوع صاعقه هم با دوتایی شدن سکانهای عمودی عملا این توانایی می تونه بسیار بیشتر هم بشه و با امکانات به روز و جدید به راحتی حتی از میگ ۲۹ می تونه برای داگ فایت خطرناکتر ظاهر بشه. پس اینقدر هم این جنگنده رو دست کم نگیرین . اینم بگم داشتن سلاح اصل نیست استفاده درست ازش مهمه ممکنه شما در جنگ یه چاقو بیشتر نداشته باشین ولی با استفاده درست و به موقع ده ها نفر به دشمن تلفات بزنین. در دکترین نامتقارن ایران عکس اون چیزی که دوستان فکر می کنن قراره اف ۴ و اف ۵ و یا حتی صاعقه و میگ ۲۹ اقدام به درگیری میانی و دور کنن اصلا اینطور نیست . این جنگنده ها می تونن به روز بشن و آماده باشن تا در موقع لازم وارد داگ فایت بشن و در این شرایط دیگه رادار قوی موشک آنچنانی هواگردهای غربی کمکی به اونها نمی کنه اینجا دیگه چابکی و تجربه کمک می کنه.
  23. دوستان عزیز جناب خلبان ایرانی و مهرداد عزیز مولا میگن یکی از دلایل به وجود اومدن ظالم خود مظلومه این ادم ها هم مقصر هستن که اینقدر مسخ شدن که عده ای بر اونها حکمرانی کنن و باید نتیجه این حماقتهاشون رو ببینن. در ضمن موقعی که میان توی عراق و موقعی که به ناموس مردم تجاوز می کنن و یا در کشیدن ماشه به روی یه بچه یا زن و حتی مرد غیر نظامی شکی نمی کنن باید بدونن که اینجا برای اجنبی حلوا پخش نمی کنن. ولی چه میشه کرد که این مردم مسخ شده غرب حتی با تلنگرهای شدید این نوع جنگها همبه هوش نمیان.
  24. من با خیلی از حرفهای ارنست مواقم در این مورد. ایشون برخی واقعیات رو میگن که حداقل در این مورد برای برخی قابل شنیدن نیست. هنوز برخی از نیروهای ارتش میگن این عملیات باعث شد ما رو خلع سلاح و آوره کنن و آبروی ما رو برای همیشه بردن در حالی که اگر به ما اطلاع میدادن (و واقعیت هم همین هست) همین نیروها می تونستن این کمین رو انجام بدن و شاید نیاز به اعزام نیروهای یپاه هم نبود ولی قرار بود این قضیه رو سپاه انجام بده و شاید کار ارتش برای همیشه ساخته بشه در قدرت در اعمال نظر داخلی. در مورد سقوط کرمانشاه و عواقبش که ارنست اشاره کرد در پست قبلی کامل توضیح دادم. در مورد شایعه های مورد اشاره ارنست هم شماره دوم محتمل تره چراکه اگر به قضیه عدم آگاهی ژاندارمری توجه کنین و اعزام نیروهاش به گردنه و شهادت عمده اونها می بینین اگر طرح کمینی هم بوده متاسفانه برخی از نیروهای داخلی رو محرم ندونستن و این خودش باز خیلی بده.
  25. جناب ارنست عزیز می دونی مشکلت چیه همیشه با جزم حرف می زنی و فکر می کنی که دارای حقیقت رو میگی (نمی خوام بگم نمی گی) ولی برادر همیش درصدی برای اشتباه خودت فرض بگیر و در عین حال عیبی هم نداره به هر حال در طول زمان این روش از بین میره بر میگیرده به سن کم و هیجانی بودنت. از این به بعد هم زیاد حرف دو پهلو نزن خواهشا اگر حرفی هست بگو و اگر نیست هیچی نگو.در ضمن نوشته های خودتون توی وبلاگ و دانشجو و سنترال و .... مال همونجاست اینجا یا باید دوباره بنویسین یا چیزی نگی بهتره. یه موضوع دیگه هم هست برادر من این تقسیم بندی خودی و غیر خودی شما و اینطرفی و اون طرفی ها خیلی روش بدیه فردا ور می دارن میگن توهم توطئه داری ها از ما گفتن بود. اون وبلاگ هم من نمی دونم کی بسته ولی همین قدر بگم اگر من هم بودم می بستمش چون حالا شاید شما نه ولی اون دوست بی اندازه محترمتون آنچنان الفاظ رکیکی به کار می بردن که در شان هیچ ایرانی نبود . و اما موضوع اصلی دوست عزیز ترافیک مردمی در کار نبود و بیشتر روستاهای مسیر هم به طرف کوه های پشت سرشون حرکت کرده بودن نه به طرف کرمانشاه مردم کرمانشاه هم متفرق شده بودن و عده ای فراوانی به اطراف شهر رفته بودن چون مردم هم فهمیده بودن که اونها در طول جاده پیش میرن. در ضمن این رو هم در ذهن داشته باشین اون زمان مثل الان نبوده که هر کسی یه ماشین شخصی داشته بوده باشه توی هر منطقه مردم تنها چند مینی بوس داشتن و شرایط اصلا مثل الان نبوده و این نظر از بیخ رد میشه. اگر به گزارش توجه کنین متوجه میشین که بعد از شروع عملیات از مردم برای غذا و ... کمک خواسته میشه و در عرض چند ساعت مردم این کمک ها رو می رسونن و این نشون میده به منطقه نزدیک بودن و بعد از ورود نیروهای ایرانی برگشته وبه سرعت کمک کردن و این در صورتی که به طرف کرمانشاه حرکت کرده بودن و در حالی که ستون منهدم شده کل جاده رو بسته بوده اصلا منطقی نیست. یه مورد دیگه برخی دوستان فکر نکنن اونها وارد کرمانشاه هم نشده بودن . چند وسیله اونها حتی در میدان جمهوری اسلامی کرمانشاه (تاجگذاری سابق) که اون زمان ورودی شهر بوده ظاهرا حتی بنزین هم می زنن و نفرات پیاده هم از تنگه عبور کرده بودن وشاهد اون هم درگیری با افراد پاسگاه پشت تنگه که متعلق به ژاندارمری هست که نیروهای اون در حال تخلیه و پاکسازی پاسگاه بودن .توی این درگیری ظاهرا یکی از درجه دارهای پاسگاه چند نفر از اونها رو هم به شدت زخمی و می کشه و در اطراف کرمانشاه هم شب بعد درگیریهای پراکنده ای بین بسیجی های داخل شهر و عوامل اونها پیش میاد و به رد و بدل کردن آتش و کشته شدن عده ای از اونها منجر میشه. رضا جان ممکنه حرف شما درست باشه که هست ولی بیشتر نیروهای پدافندی در پشت تنگه که الان یادمان هست روز بعد از توقف ستون بود که یگانهای وارد شده به منطقه چندین خاکریز پشت سر هم زدن و دفاع شروع شد و هیچ کس نمی تونه ادعا بکنه جلوی ستون اونها رو گرفته چون اگر هوانیروز نبود هیچ کس یارای این کار رو نداشت . اما من میگم در این واقعه خیلی چیزهای خنده دار و عجیب هست مثلا اینکه ممکنه بین ایران و عراق حرفهایی بوده اما جالب اینجاست که ظاهرا ژاندرمری و هنگ مرزی کرمانشاه اطلاعی نداشتن و برای گرفتن گردنه پاطاق اقدام به فرستادن 80 نفر نیرو با امکانات لازم می کنن ولی نرسیده به گردنه در بمباران خوشه ای تقریبا کل نیروها بجز چند نفر از بین میرن .شاهدین گفتن توی این بمباران افراد توی بنزها متوجه نشدن قضیه چیه و بمب ها طوری خوردن که تما م نیروها داخل ماشین ها کشته شدن و خون از داخل ماشین ها جاری شد. خوب اگر هنگ کرمانشاه از این موضوع مطلع بود نمی اومد 80 نفر نیرو رو برای این کار به کام مرگ بفرسته.از این دسته اقدامات خیلی هست توی این واقعه که کمی تحلیل رو سخت تر می کنه. اما من می خواستم موضوعی رو جناب مصطفی توضیح دادن بگم که ایشون زحمتش رو کشیدن این حمله یه شبیه سازی و در راستای همون روشی بود که چه گوارا و فیدل و مائو و... در شروع درگیریهای چریکی برای گرفتن کشورها شروع کردن و تجربه اون در واقعه سیاهگل هم توسط گروه های مشابه مارکسیستی اتفاق افتاد ولی باز برداشت اونها از جامعه ایران اشتباه بود چون ایران هیچ وقت تئوری مارکسیسم رو به عنوان ایدئولوژی خودش نپذیرفت و این هم در سیاهگل و هم در فروغ جاویدان باعث نابودی هسدف شد. اما موردی دیگه اینکه سازمان مجاهدین در زمان تشکیل مطالعات زیادی در غرب کشور داشتن و با این منطقه تا حدودی و بافت جمعیتی و اعتقادی اون آشنا بودن و تنها فرق اونها با واقعه سیاهگل و حرکت های چریکی کوبا و چین در این هست که اونها پی بردن جامعه روستایی ایران توان و کشش شروع جنگ چریکی رو نداره و از اول هم نظرشون تنها بر شروع این جنگ ها در داخل شهرها بود. و نمونه اون رو در سال ۶۰ و اقدامات این سازمان در تهران و اصفهان و ... می تونید ببینید و بعد خارج شدن اونها از کشور. این بار هم همین روش رو در پیش گرفتن و می خواستن با شروع جنگ چریکی منتهی با شروع از شهرها همین روش رو پیاده کنن ولی باز جامعه ایران نتونست برای اونها نقش جامعه پرولتاریا روبازی کنه و این طرح در این سطح هم شکست خورد. جناب ارنست محترم شبکه زاگرس در سالگرد این واقعه برنامه هایی داشت (البته شما که تلویزیون ایران رو نگاه نمی کنین)بنده از ماهوراه پیگیری می کردم و می تونین در مصاحبه هایی که با مردم روستایی منطقه داشتن ببینین هیچ راه بندان و فراری به اون صورت به طرف کرماشناه نبوده و مردم بیشتر سعی کردن به طرف منطقه و جاده ماهیدشت به طرف عثمانوند حرکت کنن.و به روستاهای پشتی پناه ببرن. خوب اشتوکا جان حالا که باز کردیم چرا این روش رو در پیش گرفتن می تونیم به این برسیم اگر کرمانشاه و همدان سقوط کردن چه می شد رو بررسی کنیم. اتفاقا خلاف نظر شما اونها اگر به کرمانشاه میرسیدن هم برای صدام و هم برای منافقین نتیجه گرفته بودن و راضی بودن حالا نتیجه حداکثری نه ولی نتیجه خداقلی گرفته بودن .چه طور؟ این طور که اولا سقوط کرمانشاه که دروازه غرب کشور هست باعث سقوط اتوماتیک ایلام هم میشد چون این استان مرزی بین خوزستان و کرمانشاه قرار داره و در مناطق شرقی بسیار صعب العبور هست و جاده های دسترسی اون تنها به اسلام آباد و کرمانشاه و از جنوب هم به شهرهای خوزستان امکان استفاده عمده داشت و اگر کرماشناه به دست منافقین و جنوب هم که داشت دوباره به دست صدام می افتاد سقوط می کردن این استان عملا به صورت عادی قیچی میشد. و باز اگر کرمانشاه سقوط می کرد ائتلافی بین کومله و دمکرات با منافقین شکل می گرفت و با توان بالقوه ای که این گروهک ها در کرمانشاه و کردستان داشتن باید شاهد سقوط کردستان هم می بودیم . می بینید که با سقوط کرمانشاه اوضاع خیلی پیچیده میشد و برای همین سران نظامی زمان دستور داده بودن در صورت سقوط کرمانشاه کل شهر رو با نیروی هوایی با خاک یکسان کنن. و اما سقوط کرمانشاه باعث همون آرزویی میشد که صدام داشت و اون هم شبیه هدف برخی در سیستم نظامی ما هست که می خواستن تکه ای استراتژیک از عراق رو بگیرن تا وجه المصالحه و برگ برنده مذاکرات بشه و این اتفاق با سقوط کرمانشاه برای صدام پیش می اومد چیزی که سالها آرزوش رو داشت در عین حال اگر کرمانشاه سقوط میکرد این بار دیگه مثل ۸ سال جنگ گذشته نبود برای عراق چرا که این بار ایران در دو جبهه درگیر شده بود به صورت عمده جنوب و غرب و این درگیریها با توجه به ائتلاف ۱۰۰ درصد محتمل گروه های ضد انقلاب در کردستان شمالغرب کشور رو هم وارد فاز درگیری می کرد و در این صورت من به جرات میگم نیروهای مسلح ایران دیگه توان مقابله در سه جناح رو نداشتن و با توجه به اضمحلال لشگر 81 زرهی کرمانشاه در این عملیات (به عنوان بزرگترین و قویترین لشگر اون زمان با داشتن نزدیک به 7 تیپ که می بینید خودش استعداد ۲ لشگر هست) و پراکندگی در نیروهای سپاه و مرخص شدن بسیاری از نیروها و برگشتن به خونه هاشون این دفعه این واقعه می تونست کمر ایران رو برای همیشه بشکنه و ا باید بخشی از کشورش رو از دست میداد و یا درگیر جنگی مجدد و خونینتر میشد که نتایج اون برای ما جالب نمی بود. و اما در مورد خود سقوط کرمانشاه (تازه من همدان و قزوین رو در نظر نمی گیرم فقط کرمانشاه رو در نظر میگیرم.هر چند باید جهت اطلاعتون بگم قزوین از قبل از انقلاب یکی از کانونهای جذب نیرو سازمان مجاهدین بود و افراد زیادی در اونجا داشتن) و برخورد سازمان منافقین با این موضوع باید عرض کنم که نباید واقعیات رو از ذهن دور کنیم به هر حال این سازمان در کشور عوامل زیادی داشت و می بینین در این عملیات هم 5000 هزار نفر نیرو آورده بود و مطمئنا در داخل کشور چندین برابر این میزان نیرو داشته و به هر حال سازمانی بوده که اقلیتی در کشور طرفدار داشته حالا شاید در برابر طیف حزب الله و انقلابی تعداد زیادی نبودن ولی خوب به هر حال محلی از اعراب داشتن .مثلا شاید در هر روستایی بیشتر مردم انقلابی بودن ولی به شما با جرات میگم توی هر روستایی عواملی هم بودن از خود مردم بومی که یا دمکرات بودن یا کومله و یا مجاهد خلق و به هر حال این توان بود به صورت بالقوه و نمونش هم چندین سال درگیری ضد انقلاب و توان بالاش در کردستان. حال هدف من از گفتن این موضوع چی هست .موضوع این هست که چیزی که باعث نابودی این گروهک در این عملیات شد این بود که حرکت ستونی زرهی داشتن و با دخالت هوانیروز این ستون از هم پاشید و دلیل این موضوع هم قرار گرفتن در دشت ماهیدشت بود .این دشت از یک طرف به گردنه سخت حسن آباد و از طرف دیگر هم به گردنه چهارزبر منتهی میشه و فضای در حدود 10تا15 کیلومتر(درست خاطرم نیست) بین این دو گردنه دشت هست(حاصلخیز و زرخیز) این دشت شبیه یه کاسه می مونه و همین مورد باعث از بین رفتن این ستون شد چراکه نزدیک تنگه چهارزبر این منطقه تنگ تر میشه و اجازه پراکنده شدن به حرکتهای سواره نظام(منظور همون زرهی و خودرویی هست) رو نمیده این باعث شد که هوانیروز در این کیسه دوسر سر ستون رو بزنه و باعث راه بندان بشه و بعد با فراق بال و در نبود دفاع هوایی مناسب در ستون ترس نیروهای مجاهیدن(برگرفته از نفاق اونها که این ترس وعده الهی هست) و از هم پاشیدن سازمانشون و در عین حال نبود پشتیبانی هوایی تمام ستون تا حسن آباد هدف راکت و موشک قرار بگیره و از بین بره و نیروهای عمل کننده بعدی در جریان پاکسازی عملا فقط نفربرهای سوخته و ایستاده رو پاکسازی کردن. خوب در این شرایط این ستون نه هر ستون زرهی و با پدافند خوب دیگه ای هم دچار خسارت فراوان میشد به دلیل جغرافیای منطقه اما اگر وارد شهر میشدن کل معادلات به هم می خوردچرا؟ به این دلیل که این فرصت به این سازمان داده میشد در شهری درگیر بشن که به صورت طبیعی به دلیل 8 سال جنگ تبدیل به یه زاغه مهمات بزرگ شده بود و تجهزیات و مهمات فراوانی درش دپو بود و در عین حال شهری بزرگ با چند صد هزار نفر جمعیت که شاید خرمشهر یک دهمش بود از نظر اندازه و در عین حال با ساختمانهای فراوان و این توانایی رو به این گروهک میداد جنگ رو به جنگی فرسایشی و شهری تبدیل کنه در عین حال اذوقه کافی هم در شهر بود و اقلام مورد نیاز این ستون رو شاید برای سالها درگیری فراهم میکرد.(همین قدر بگم اینقدر تعداد پادگانها و زاغه در این استان زیاد بوده و هست که شایدنابودی اونها خودش یه پروژه عظیم هست)در این صورت این گروهک تا گردنه اسد آباد مانعی نداشت جلوش و شهرهای در مسسر صحنه کنگاور و اسدآباد رو راحت می تونست بگیره .اما نتیجه خیلی مهم این بود که به نیروهای این سازمان در کل کشور این امکان رو میداد که با این فرصت به دست آمده خودشون و به کرمانشاه که صحنه درگیری بود برسونن و یا در کل کشور آشوب درست کنن.و در عین حال گروهک های محارب دیگه هم سر بر میاوردن و شاید پاکسازی کرمانشاه عملیاتی به مراتب بزرگتر از خرمشهر می طلبید و تازه محتمل بود که در این شرایط عراق هم کمک خاش رو از سر بگیره مثلا به سرعت هوای منطقه(با توجه به اینکه توانش رو داشت ونیروی هوایی ما خیلی ضعیف شده بود) رو در اختیار بگیره و یا حتی کماندو ایربورن کنه توی شهر که لحظه به لحظه موضوع بدتر میشد.دوست عزیز اشتوکا جان می بینین که سقوط کرمانشاه چه عواقب بدی داشت. می بینید دوست عزیز که خداوند در این واقعه چقدر به مردم ایران رحم کرد ولی چه بسار برخی سران که اینقدر کم اطلاع بودن که نمی فهمیدن سقوط کرمانشاه یعنی چی و چه معنایی داره و فکر می کردن با بمباران شهر و ...می تونن به این راحتی ها از شر این گروه راحت بشن ولی خدا بر درجات شهید صیاد اضافه کنه. و اما مورد مهمتر در این قضیه برخورد امام راحل بعد از جریان بود و اون اینکه در جریان قطعنامه مسئولین فرهنگی اقتصادی و نظامی گفته بودن مردم توان و کشش لازم رو برای ادامه جنگ ندارن بعد از این حمله امام دستور به مردم برای رفتن به جبهه دادن و بسیج شدن و وقتی این واقعه رو مشاهده کردن و گزارش کمک های مردمی منطقه و حتی درگیریهای اونها با دست خالی با دشمن و کمک های فراوان تداراکاتی به نیروهای خودی (هر چند امام مطمئنا خبر داشتن ولی نمی تونست بر اساس برخی موارد برخورد بکنه) متوجه موج جنب و جوش و دفاع مردم و هجوم اونها به جبهه ها شدن به طوری که مناطقی که صدام در طول خط مرزی گرفته بودن دوباره به سرعت آزاد شد . امام متوجه قضیه شدن و از اون تاریخ به بعد دیگه هیچگاه سخنرانی عمومی نداشتن و از دست برخی دل خوشی نداشتن ولی ایشون سنگ صبور بود و باید برای حفظ و بقای نظام چیزی نمی گفت و نگفت تا به رحمت خدا پیوستن و چشمشون از چشم برخی عناصر معلوم الحال به دیدگان خداوند باز شد. این واقعه برخی از گزارش های خلاف واقع رو روشنتر از قبل کرد اونم به صورت عملی و ملموس.امام ظاهرا گفتن اگر من میدوسنتم مردم ایران هنوز اینطور می جنگن هیچ وقت قطعنامه رو قبول نمی کردم جناب حیدری این جاده در اون زمان و شرایط منطقه سوری بود که اگر تنها چند ماشین اونها هدف قرار می گرفت عملا ستون متوقف میشد و نیازی به ترافیک به شکل امروزی نبوده و این اتفاق هم در جاده ایلام افتاد در حالی که عده ای از این گروهک سعی در رفتن از اونجا کردن تنها با زده شدن چند خودروشون اونجا هم راه بندان براشون پیش اومد و از عملیات از اون نقطه هم منصرف شدن. باز هم ببخشین بابت پرحرفی.