[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]

تمامی ارسال های worior

  1. قیمت خرید و برنامه های تولید بسیاری در نت هست، قیمت آمریکایی هر سال بروز میشن به نرخ flyaway سال جدید محاسبه میشن و تو گزارشات دفاعی میان. من گفتم هیچ استفاده از فنسر ها نکرد، هیچ! وقتی برتری هوایی با طرف هست شما اجازه میدید بهتون دیکته بشه؟ حداقل سعی میکنید از دشمن تلفات بگیرید یا پلن هوایی اجرا کنید. فرض کنید حریفتون 300 جنگنده داره و شما 30 تا، بالاخره باید به همین نسبت تلفات بگیرید و بدید؟! اگر استدلال شما رو در مورد برتری عددی بگذاریم وسط اصلا داشتن نیروی هوایی منتفی هست! مگر اینکه دست کم 2000 فروند داشته باشیم و اون رو تو 17 پایگاه هوایی جا بدیم! که با حداقل استاندارد امروز ، 120 میلیارد دلار دست کم هزینه است برای داشتن ناوگانی از میگ 29 آپدیت شده.
  2. خوب چرا فنسر های عراقی هیچ غلط خاصی نکردن؟ در عوض آمریکا هم موج حملات اولیه رو گذاشت روی کروز؟ اونم دهه 90 هزینه های مربوط به نیروی موشکی و هوایی در نت موجود هست.
  3. توسعه دانش با استفاده از دانش و سپس سودآور بودن دانش 3 مفهوم مجزاست اروپایی ها مقدار زیادی دانش و علوم مختلف تولید میکنند بسیار زیاد اما این تولید علم به اندازه اونچیزی که در چین و یا آمریکا هست سودآور نیست و به تولید سرمایه منجر نمیشه، در ایران هم به همین شکله با اینکه مقدار زیادی علم تولید میشه اما سرمایه ای تولید نمیشه و حتی سود این تولید علم به کشورهای دیگه میرسه. اینکه دانش ساخت هواپیما رو داشته باشید تا هواپیماساز بودن فرقش در همون نکته ای هست که گفتم؛ ساخت یک وسیله به قیمت های 7.5 میلیون تا 1.7 میلیون دلار. اسراییل هم جنگنده ای تولید نکرده! یک دستکاری و کپی از میراژ با موتور فانتوم هست. این کار رو خیلی از کشورها کردن. ولی نتونستن از این سطح فراتر برن و اونچیزی هم که تولید کردن در واقع دامنه ای از یک محصول قبلا تولید انبوه شده بود. یه نمونه هند و جنگنده تجاس. هندی ها مجبور به پرداخت حدود 7 میلیارد دلار برای 83 فروند تجاس نوع یک شدن. یعنی 84 میلیون دلار برای هر جنگنده و همه میدونیم که این تجاس در برابر سوخوی 35 با همین قیمت هیچ چیزی نیست و میدانیم که ارزانتر از هند جایی دیگری نمیشه چیزی تولید کرد. اگر برگردیم به مثال موشک ما اون 50 میلیون دلار رو پرداخت کردیم. نه 550 میلیون دلار و سپس 7 میلیارد دلار برای کل برنامه. و باهاش اف 5 ساختیم که اصلا هیچ نادونی رو نمیتونیم باهاش راضی به خرید کنیم. بنابراین برای جنگنده ساز شدن باید یه برنامه چند ده میلیارد دلاری و یه زیرساخت سالی دست کم 24 فروند داشت.
  4. قیمت تولید برخی محصولات در ایران بخاطر وجود زیرساخت ارزانتر از جاهای دیگه است. چطوری این زیرساخت اولیه میتونه ما رو تولید کننده کنه یا هزینه ها رو کاهش بده؟ مثلا در تولید موشک یا جنگنده؟ در مثال موشک مثلا تولید TRL-9 یک سامانه موشکی ممکن بود ساختنش50 میلیون دلار در بیاد و از این 50 میلیون دلار ممکنه 95 درصدش هزینه تحقیق و تولید باشه. ولی وقتی میره در خط تولید ممکنه 500 میلیون دلار دیگه برای ایجاد خطوط تولید موازی مثلا تولید ده موشک در ماه هزینه بشه. و هر ده ماه مثلا 10 میلیون دلار هزینه نگهداری خط بصورت فعال باشه. این برای جنگنده و یا هر محصول نظامی دیگری هم که ابداع جدید باشه هست و تفاوتی نمیکنه. بنابراین تا اینجا هزینه اثبات فناوری و ایجاد خط تولید 550 میلیون دلار بوده. حالا خط تولید رو برای N فروند ببندید؛ مواد اولیه شده 5 درصد که خرید تک بودن، یعنی 2.5 میلیون دلار برای هر فروند اگر مواد اولیه 100 فروند تهیه کنید، میتونیداز تخفیف و کاهش هزینه ها مثل حمل و نقل قیمت عمده و .... برخوردار بشید و مثلا 2 میلیون دلار بخرید اگر برای 1000 فروند باشه این بیشتر کاهش پیدا میکنه مثلا 1.5 میلیون و برای 5000 فروند هزینه ها بسیار کمتر خواهد شد ممکنه تا 1 میلیون دلار _____________ با نرخ ده موشک در ماه برای 3 مدل و یک حالت بهینه: 100 فروند = (200+550)/100= هر موشک 7.5 میلیون دلار=10 ماه 1000 فروند =((ماه 10*10)+((1000*1.5)+550))/1000= هر موشک 2.15 میلیون دلار= 8 سال 5000 فروند =((ماه 10*50)+((5000*1)+550))/5000= هر موشک 1.71 میلیون دلار= 41 سال سقف قیمت از طریق میزان تولید تعیین میشه و کف قیمت از طریق مواد اولیه. یک محصول موشکی میتونه ارقامی بین 7.5 تا 1.7 میلیون دلار داشته باشه. و کمتر از قیمت مواد خامش که 1 میلیون دلار هست نمیتونه باشه. از طرفی 41 سال هم بی معنی به نظر میرسه. راه سریع و حجیم؛ که معنیش خرج کردن بیشتر در ایجاد خطوط تولید موازی هست، یعنی 4 خط تولید دیگر راه بیفته. ساخت 5000 موشک ((40*50)+((5000*1)+(50+(500*4)))/5000= حدود 1.81 میلیون دلار برای هر موشک در 10 سال. و 9 میلیارد دلار هزینه کلی راه بهینه و سریع و متوسط؛ ساخت 2500 موشک در 5 سال و تهیه مواد و متوقف کردن خط تولید برای سفارش بعدی. ((40*62.5)+((2500*1)+(50+(500*4)))/2500= 2.82 میلیون دلار برای موشک در 5 سال و حدود 7 میلیارد دلار هزینه کلی/. میبیند که قیمت یابی امری راحت نیست. بنابراین تولید انبوه یک محصول نظامی چه جنگنده و چه موشک یک اجبار هست نه یک خواسته. و به همین دلیل که خیلی ها نمیتونند 7.5 میلیون دلار بابت ساخت موشک و حل مسئله محدودشون بدن، اکثرا رو به خرید خارجی میارن و حاضرن بابت موشکی که واسه کشور تولید کننده عمده مثلا 1.7 میلیون دلار در اومده دو برابر 3.4 میلیون هزینه کنند. و این در هر حال براشون به صرفه تر هست! اما هیچ وقت تولید کننده نخواهند شد و هزینه ای که امروز برای تولید کننده شدن نکردن رو فردا با از رده خارج شدن چیزی که امروز خریدن دوبرابر باید پرداختن کنن. اگر انتخاب کنیم که تولید کننده موشک باشیم، باید خطوط تولید بزرگ راه انداخته باشیم و وارد تولید حجمی هم شده باشیم که برامون به صرفه در بیاد. اما اثراتش چیه؟ تو پست های قبلی گفتم؛ - فشار صنعت، فشار سرمایه(در ایران بودجه)، فشار اشتغال. خوب در مثال بالا 5000 موشک ساختیم، 4 خط تولید عظیم موشک هم درست شد، کلی آدم مشغول بکار شد و یک بودجه عظیم سالانه هم اختصاص یافت. با این چه کنیم؟! اینجاست که تولید کننده میگه بزار نوع دیگری موشک بسازیم چون زیرساختش رو داریم! و قطعا نمیتونه با خط تولید موشک کشتی درست کنه! از طرفی فشار صنعت یه بعد دیگه هم داره و اون هم هراس رفتن سراغ یک بستر دیگه است، چون هزینه های زیادی برای تجربه در حوزه فعلی کرده نسبت به رفتن به حوزه های دیگه ریسک پذیری خودش رو از دست میده و صنعت نظامی رو از دچار همون نزدیک بینی استراتژیک میکنه که همه دنیا الان بهش گرفتارن! آمریکا بدتر از همه... بخصوص در این تسلیحات آینده دارن پلتفرم هایی میسازن که هیچ وقت بکارشون ممکنه نیاد. و یا هیچ یک به حد صرفه جویی لازم برای سفارش گیری در جهت تولید انبوه نرسن. از این رو هست که کشورهای سازنده بسرعت دنبال شرکای خارجی میگردن. مثل همین JSF و به همین دلیل هست که؛ میگ 21 .. 11 هزار فروند تولید شده اف 16 .. 4500 فروند اف 4 .. 5195 فروند اف5 ... بیش از دو هزار فروند میراژ 3 .. 1400 فروند میراژ 2000 .. 600 فروند و بیش از 2000 فروند سفارش برای اف 35 و به همین نسبت هم که میزان تولید انبوه و یا سفارش ها کاهش پیدا کرده قیمت ها هم رفته بالا. و این معضل رو هم پیش آورده که کشورهای سازنده نخواهند نیروی هوایی رو کم کنند یا برن سراغ روش های دیگر. و در عوض در توسعه همین نیرو باقی بمانند. اگر ما بخواهیم جنگنده ساز بشیم، باید از یک مدل دست کم 500 فروند تولید کنیم. چرا؟ مثال موشک که بالا هست رو به یاد بیارید؛ وقتی 2500 یا 5000 فروند رو ساختید. دیگه 2 میلیارد دلار برای زیر ساخت رو پرداخت نمیکنید و اگر بتوانید نیمی رو هم صادر کنید، هزینه نیروی موشکی سر به سر میشه. بعبارتی 2500 فروند موشک براتون صفر دلار در میاد. البته با این سود که 5 تا 10 سال هم اشتغال ایجاد کرده. پس ما هیچ وقت! هیچ وقت جنگنده ساز نخواهیم شد... در مورد مفهوم TRL-9 https://en.wikipedia.org/wiki/Technology_readiness_level
  5. در زمان جنگ عراق 200 موشک بالستیک به ایران زد، تونسته بود تهران رو بزنه. شعار جنگ جنگ تا پیروزی موشک زدن جا دیروزی! از اثرات روانی سنگین حملات موشکی صدام به شهرهای ایران بود. میخواستن فرودگاه دزفول رو بزنن ولی چون دقت موشک پایین بود، میخورد نزدیک شهر بعضا به خود شهر. ایضا در مورد تهران وضعیت همین بود، سرهای جنگی رو عراقی ها سبک کرده بودن که موشک برسه به تهران، وحشت زیادی این موشک ها در تهران ایجاد کردن. ایران در برابر 50 موشک به عراق زد، اما قصدش بیشتر پاسخ متقابل و متوقف کردن اقدام موشکی صدام بود. موشک هیچ حد و مرزی نداشت، هیچ پدافندی مانعش نبود و برد تقریبا کافی داشت. متن اون پژوهشکده اسراییلی تا حدودی درسته، بخصوص اینکه در اسراییل برای موشکهایی با نیم کیلو سرجنگی شهرها به وحشت میفتن و مردم به پناهگاه ها فرار میکنن. موشک های حزب الله باعث توقف جنگ در روز 33 شده. موشک های صدام 3000 متر خطا داشتن. در زمان حمله آمریکا به عراق در 1991، صدام 750 فروند جنگنده داشت و 28 لانچر بالستیک.(برآورد اولیه 33 لانچر بود) اما هیچ کاری با جنگنده هاش پیش نبرد، تقریبا هیچ کاری. نقش نیروی هوایی عراق در گرفتن تلفات از ائتلاف رو بررسی کنید! اگر چیزی باشه. ولی یه موشک بالستیک 28 کشته و 100 زخمی در عربستان بجا گذاشت در حالی که موشک رو هم در آسمان زده بودن. بنابراین آیا میتونیم اینطوری نتیجه گیری کنیم که نیروی هوایی هم نمیتونه جنگی رو برنده باشه؟!! خیر. اما اینها برای قدیم هست. هم در مورد نیروی هوایی و هم در مورد موشکی، اون چیزهایی که برنده رو تعیین میکنند: - سطح فناوری (کیفیت، دقت، برد و ..) - توان اطلاعاتی (قدرت کشف و شناسایی، isr، c3i و ...) - برتری عددی (بخصوص در موارد بالا) - و موارد دیگر مثل جئوگرافی و .. حالا دستور العمل عملیات تهاجمی در 1991، در گزارش نهایی به کنگره و DoD CONDUCT OFFENSIVE OPERAWNS TO: • Neutralize Iraqi National Command Authority • Eject Iraqi Armed Forces from Kuwait • Destroy the Republican Guard • As Early As Possible, Destroy Iraq's Ballistic Missile, NBC Capability • Assist in the Restoration of the Legitimate Government of Kuwait https://archive.org/details/ConductofthePersianGulfWarFinalReporttoCongress/page/n133/mode/2up Iraqi Centers of Gravity In addition to these weaknesses, the Coalition had identified Iraq's centers of gravity. First was the command, control, and leadership of the Saddam Hussem regime. If rendered unable to direct its military forces, or to maintain a firm grip on its internal population control mechanisms, Iraq might be compelled to comply with Coalition demands. Second, degrading Iraq's weapons of mass destruction capability would reduce a major part of the threat to other regional Istates. This meant attacking the known Iraqi nuclear, chemical and biological (NBC) warfare production facilities along with various means of delivery- principally ballistic missiles and long-range aircraft. The third of Iraq's centers of gravity was the Republican Guard. Eliminating the Guard in the KTO as a combat force would reduce dramatically Iraq's ability to conduct a coordinated defense of Kuwait or to pose an offensive tnreat to the region later. : حتی نیروی هوایی با 750 فروند جنگنده رو عددی به حساب نیاوردن، در حالی که عراق در اون زمان میگ 29 و میراژ اف 1 داشت که از دید آمریکایی ها نسل 4 محسوب میشدن تو همین متن به DoD در جایی با اف 15 مقایسه. ولی محور تهاجم به نیروی هوایی عراق صرفا از بین بردن بمب افکن ها بوده. تو این متن فوق که برای عملیات تهاجمی هست اصلا چیزی در مورد حذف نیروی هوایی عراق میبینید؟! آمریکایی ها مرکز ثقل تهاجماتشون رو گذاشته بودن روی زیرساخت های ارتباطی، پادگان ها و موشک های بالستیک. حالا بیایید برگردیم به 1991 و تو ارتش صدام یه تغییر بدیم؛ 28 لانچر رو بکنیم 300 لانچر. مثل وضعیت ایران در اوایل 2000 دقت رو از 3 کیلومتر بکنیم 50 تا 100 متر و یا حتی 200 متر. و تعداد شلیک ها به ائتلاف رو از 41 عدد و به اسراییل از 45 عدد بکنیم 600 عدد...
  6. مفهوم هزینه-فایده فقط یک مفهوم عملیاتی اونم در سطح نظامی نیست. فشار صنعت فشار اشتغال فشار بازگشت و یا حفظ سرمایه فشار رقابت وگرنه میشه اصلا کل جنگ رو داد به هوش مصنوعی و تجهیزات خودکار و این امکان هم از دهه 90 وجود داشته. - فشار صنعت؛ میگه اگر بخوام جنگ رو با یک روش بسیار جدید اجرا کنم، مثلا همه اش هلیکوپتر باشه(که این تجربه شده) این همه خطوط تولید تانک و نفربر رو چکار کنم؟ اصلا میتونم این همه هلیکوپتر تولید کنم؟ یا اینکه چون میتونم مقدار زیادی موشک تولید کنم بزار همه اش رو با موشک انجام بدیم! - فشار اشتغال؛ میگه جنگ اگر به توسعه اشتغال و یا کاهش بیکاری منجر نشه، راه انداختنش(نه تحمیلش) جنگ بر علیه خود هست. بنابراین فشار صنعت تبدیل به فشار تولید از سوی نیروی کار میشه! - فشار سرمایه؛ هم اینه که میگه جنگ رو میشه به روشهای مختلف انجام داد! و برای من بانکدار، خزانه دار، سرمایه دار و ذینفع، مهم اینه که چقدر باید سود یا ضرر کنم. الان مثلا 1500 فروند جنگنده رو از رده خارج کنیم، یا این 4000 تا تانک رو کل اهداف رو با موشک کروز بصورت دورایستا محقق کنیم؟! کدوم یکی از این ها حاشیه سود بیشتری داره و یا اشتغال طولانی تر و حفظ سرمایه بلند تری ایجاد میکنه؟ تو آمریکا ایالات ها پول میگذارن روی هم برای خودشون جنگنده میخرن یا کشتی جنگی سفارش میدن. - فشار رقابت؛ یعنی یه طوری بجنگیم که بتونیم به سایر رقبا هم خودی نشون بدیم، همون تلاش برای اقتدار ملی و ... در مورد فشار سرمایه یه نکته جالبتر هست؛ بشدت بر شکل جنگیدن موثره. یعنی مدیر جنگی باید حساب کنه که چقدر به صنعت برای تولید جدید فشار وارد میکنه، چند سرباز باید استخدام کنه، و اینکه هم میتونه با تلفات بجنگه و هم بدون تلفات! گرچه آمریکا سیاست سختگیرانه تلفات صفر در بخش نیروی انسانی داره. ولی؛ در خارج از خانه میجنگند. تهاجمی میجنگند. جذب سرباز براشون سخته و بیشتر اوپراتور استخدام میکنند تا سرباز. حالا نظر من؛ بیشتر جنگ های این اواخر از نظر تکنیکی در اجرا، رسوندن مقداری قدرت انفجاری به نقطه ای مشخص بوده... خام ترین تعریف. تمام سیستم های دیگه، نظیر پشتیبانی، اطلاعاتی، مخابراتی، تکنولوژی، سایبری و ... در خدمت مفهوم فوق بودن.
  7. متن مرتبط با پژوهشکده بگین سادات هست The Begin-Sadat Center for Strategic Studies . یه مقدار چون میخواستن از موشک ها در اسراییل ترس ایجاد کنن، اینطوری غلو کردن. منتهی از این بحث بعنوان مخمر استفاده میکنیم. ----- یه آمار از پرتاب های بالستیک یمنی و پدافند عربستان
  8. جنگ همین نزدیکی 2035، اینترنت در همه جا و در همه ارتفاعات هست، سیستم ترافیک گوگل، گوگل AI و .. مکالمه ای بین گوگل و موشک کروز؛ موشک؛ من رسیدم تهران، گوگل؛ خوب چی میبینی؟ موشک؛ خیلی چیزها، پالایشگاه نفت تهران، میدون انقلاب، پدافند منطقه جنوب و ... گوگل؛ چقدر سرجنگی داری؟ موشک؛ 250 کیلو. گوگل؛ صبر کن یه جایی انتخاب کنم که بزنیش همچین نفت در بیاد. موشک؛ خراب نکنی اوستا. گوگل؛ بزن وسط میدون انقلاب موشک؛ به پالایشگاه نزدیک ترم، اونجا تلفات غیر نظامی میگیریم. گوگل؛ الان ترافیک زیاد نیست، حداکثر تلفات 25 نفر زخمی 2 نفر کشته، بسته به اینکه با زاویه ایکس و سرعت وای بخوری به هدف. موشک؛ نگفتی چرا پالایشگاه نه؟ گوگل؛ پالایشگاه رو میگن آتش سوزی بوده، ولی بزنی وسط میدون من تو توئیتر روش کار میکنم. ساعتی بعد از حمله؛ فرماندهی سنتکام؛ گوگل گوگل گوگل. گوگل؛ به گوشم فرماندهی؛ یه آمار بده ببینیم چی شده؟ گوگل؛ الان دارم روی مخ رهبران ایران کار میکنم که نمیتونن جلوی این دست حملات رو بگیرن. فرماندهی؛ چقدر زمان میبره، بسته به بازخوردها 4 ساعت. کاخ سفید؛ گوگل جان چقدر هزینه داره؟ گوگل؛ 2 میلیارد دلار بر هر ساعت. کاخ سفید؛ سنتکام با تو ام. سنتکام؛ ها چیه؟ کاخ سفید؛جنگ چقدر طول میکشه؟ سنتکام؛ 48 ساعت کاخ سفید؛ کسر بودجه داریم، پروتکل ها رو بردار، بزار گوگل هر جا دلش میخواد بزنه. و ...
  9. چرا بی مسئولیتی میکنند؟! اصلا سوال رو درست بپرس؛ چرا باید مسئولیت پذیر باشن!
  10. ایران 100 سال سرمایه گذاریهای بی نتیجه بوده. فقط تو نفت جواب داده اونم نه تو صنعت نفت تو بهره برداری از نفت!. یه سر برو دانشگاه امام حسین همون ورودی ویترین دستاوردهای علمی رو ببین، برای 7 نسل بعدی علم و فناوری تهیه کردن...
  11. با توجه به شاخص خشکسالی، تحلیل نشان داد ۹۸ درصد از ایران را می توان جزو مناطق خیلی خشک، خشک یا نیمه خشک به حساب آورد. https://www.mehrnews.com/news/4061168/وضعیت-زمینهای-ایران-برای-کشاورزی-چند-درصد-زمینها-مطلوب-نیستند
  12. حالا بیا اینجا اونجا نه؛ حجتی توضیح داد: متاسفانه ما علی‌رغم آنکه در سال جاری تولید گندم‌مان افزایش داشت به دلایلی نتوانستیم گندم را حتی به میزان سال قبل‌تر که با خشکسالی هم مواجه بودیم خریداری کنیم. یکی از دلایل اصلی آن، این بود که کشاورزان در برخی استان‌ها، گندم‌های تولیدی‌شان را به ما نفروختند. زمانی که قیمت خرید جو در کشورمان حدود ۱۸۰۰ تومان است و قیمت همین جو در آنسوی مرزها، بیش از ۳۰۰۰ تومان است، طبیعی است که مشکلاتی پیش خواهد آمد… در چنین شرایطی، دولت تصمیم گرفت گندم را وارد کند. ۱۳۹۸/۰۷/۳۰ http://paieshgar.ir/شکست-طرح-خودکفایی-گندم-دولت-اقدام-به-وا/ عنوان« افزایش تولید» را برای آن انتخاب کردیم. اما به تدریج به خودکفایی منجر شد. *این فرآیندی (افزایش تولید گندم) که من تحت لوای این طرح گندم تعریف کردم، بنا نبود در یک آپارتمان با عنوان وزارتخانه انجام شود. این فرآیند برای یک میلیون و 648 هزار کیلومتر مربع مساحت ایران تعریف شده بود. انتقاد به واردات *سال گذشته بیش از 120 هزار تن گوشت وارد کشور شد و سال پیش از آن نیز حدود 200 هزار تن واردات گوشت صورت گرفت. در حالی که در سال های تصدی من در وزارت کشاورزی، متوسط واردات گوشت قرمز به 50 هزار تن هم نمی رسید. *مشکلی که اکنون در بازار وجود دارد کمبود شیر است و خبرها گویای این است که مسئولان دولتی اکنون به دنبال کشور هایی می گردند که بتوانند از آن ها شیر خشک خریداری کنند. در سال 82 و 83 من و آقای یاسایی که مدیر عامل صنایع شیر پگاه بود، در دنیا می گشتیم تا برای صادرات شیر خشک مشتری پیدا کنیم. هزاران تن شیر خشک در انبار هایمان وجود داشت که بازاری برای فروش آن نداشتیم و تنها به یمن و سوریه صادر می کردیم. *به هر حال آمار گمرک وجود دارد و نشان می دهد که نفت صادر کرده ایم و گندم، برنج و گوشت وارد کرده ایم و خورده ایم. اما هرگاه به این سیاست ها اعتراض شد، دولت سرکوب کرد یا با شانتاژ تبلیغاتی اعلام کردند که این اعتراض ها جو سازی و شایعه است. *هر کاری که برای کشاورز اقتصادی باشد پایدار است. هر چیزی که اقتصادی نباشد پایدار نیست. به زور که نمی‌شود. *دولت در سال 85 یا 86 قیمت خرید گندم و اقلام تضمینی را افزایش نداد. این یک بی‌تدبیری بود. https://www.eghtesadonline.com/بخش-خبر-18/10429-بررسی-دلایل-شکست-خودکفایی-گندم ۱۳۹۱/۰۸/۲۸ افزایش‌های بی‌رویه خوراک دام به سبب وابستگی 70 درصدی به واردات باعث شد، قیمت خوراک دام بیش از گندم شود و دامداران ترجیحا از گندم برای تغذیه دامهایشان استفاده کردند تا پول کمتری برای خوراک بپردازند قیمت کنجاله سویا به کیلویی 2500 تومان رسیده بود و برای دامدار بهترین گزینه گندم 1700 تومانی بود.و چنین شد که بخش زیادی از گندم تولیدی کشور به خوراک دام رسید. https://www.mashreghnews.ir/news/1003833/تیر-خلاص-دولت-به-خودکفایی-گندم ۱ آبان ۱۳۹۸ بر اساس گزارش انجمن ملی صادرات روسیه، کاهش شدید قیمت‌ غلات در بازار داخلی روسیه (در کنار جلوگیری از صادرات) منجر شده است که صنعت کشاورزی روسیه به سمت ورشکستگی حرکت کند. تصمیم ولادمیر پوتین بر خودکفایی در تولید گندم در حالی انجام می‌شود که ایران نیز پیش‌تر تجربه چنین کاری را داشته است. https://www.khabaronline.ir/news/413305/خودکفایی-گندم-با-اقتصاد-ایران-چه-کرد ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
  13. این 25 قلم 70 درصد وزن واردات 9 ماهه اخیر رو تشکیل دادن که ارز 4200 تومنی میگیرن؛ بجز 19 و 24 همه کشاورزی یا وابسته به کشاورزی هستن. میراشرفی تأکید کرد: از میزان ۲۵ میلیون تن کالای وارداتی به کشور ۱۷ میلیون و ۵۰۰ هزار تن را کالا‌های اساسی تشکیل می‌دهد و ۷۰ درصد وزن واردات را ۲۵ قلم کالای اساسی به خود اختصاص داده است. https://www.tabnak.ir/fa/news/1023293/آمار-تجارت-خارجی-ایران-در-پایان-پاییز-۷-میلیارد-دلار-کالای-چینی-وارد-شد
  14. ما این تکنیک تو رزمایش پیامبر اعظم 14 تمرین کردیم؛ اگر تو این فیلم هایمارس بتونه اس 400 رو بزنه، قطعا هرمز و ذوالفقار در زدن تاد و پاتریوت راحت ترند.
  15. از دید میلیتاری فعلا مرتدی، وقت کوتاهی هست که توبه کنی با زدن چند تاپیک در مورد 2015 https://theaviationist.com/2015/11/20/iriaf-f-14s-escort-ruaf-tu-95/ https://www.youtube.com/watch?v=ascSnBbxfaU
  16. آقا از این کارها بازم بکن، خیلی خوب بود...
  17. قرار داد مصر و روسیه در مورد 24 فروند سوخوی 35 حدود 2 میلیار دلار، تقریبا 84 میلیون دلار برای هر جنگنده البته آپشن ها به دقت اعلام نشده؛ On March 18, 2019, the Egyptian Air Force inked a US$2 billion deal to buy 24 Russian-made Su-35 fighter jets, including related equipment, according to Egypt’s State Information Service (SIS). https://asiatimes.com/2020/08/egypt-openly-taunts-us-with-russian-jet-fighter-purchase/
  18. سلام اتفاقا مسئله جالبی بود که طرح کردید ولی برای مقایسه انتخاب بسیار غلطی بود. آمریکا به هیچ وجه با هیچ جای دیگه دنیا قابل مقایسه نیست، میزان بارندگیش از متوسط دنیا بسیار بالاتر هست و تبخیر رو اگر از بارندگی کم کنی 4 برابر ایران سالانه از آسمان آب دریافت میکنند. دشت های بسیار وسیع و مسطحی دارند. با این وجود نزدیک به 11 هزار سد بزرگ دارند! (حجم رودخانه های بزرگ و پر آبی رو تصور کنید) که تقریبا بیش از 1100 سد رو بخاطر مسائل محیط زیستی تخریب کردن!
  19. از دید بنده تجمیع اراضی یعنی نابودی روستاها. شما ساختار زندگی روستایی رو باید به دقت مطالعه کنید و همچنین عوارض مهاجرت از روستاها به شهرها. در حال حاضر نسبت بیکاری در نقاط روستایی ۳.۱ درصد و در نقاط شهری ۵.۶ و در نقاط شهری حتی مشارکت اقتصادی هم پایین تره در ایران. کشورهای ژاپن و آلمان کشورهای فوق صنعتی بودن و هستن و بسیار سرمایه پذیر، ایضا از نظر مقیاس در برابر ایران کوچک. اونها تونستن بیکاری روستایی رو پوشش بدن در حالی نرخ بیکاری شهری رو کاهش بدن. در بسیاری از کشورهای اروپایی مردم همچنان زندگی مزرعه ای دارن. بیشتر صنایع در آلمان و ژاپن خصوصی هستند، بخش کوچکی از صنایع بسیار بزرگ دولتی هستن که خود آلمانی ها میگن صنایع کم بازده!. در آمریکا بخش اعظمی از سرمایه داران کشاورزان هستن، البته اونجا مشکلات آب و زمین مثل ما وجود نداره، اما کشاورزان ثروتمند بعضا سهامداران اصلی بورسها و یا تراست ها هست و یا بعدا تایکون های اقتصادی شدن. اینجا کمترین سهم در تجارت کشاورزی به کشاورز میرسه. نه به خاطر اینکه کارش صرفه نداره، بخاطر اینکه حاشیه سود در تولید کشاورزی بیشتر در سمت بعد از تولید محصول هست، محصولی که کشاورز فرصت کمی برای نگهداشتنش داره و بسرعت باید برداشت کنه، و سود اصلی بعد از اون یعنی در نگهداری و فراوری ایجاد میشه. ما این چرخه نگهداری و فراوری رو رها کردیم و چسبیدیم به مقدار زمینی که یه کشاورز داره! در صورتی که اصلا اهمیتی نداره، شما تضمینی محصولات رو بخر، بزار زمین دو متر باشه حتی! و این نقش دلال یا واسطه هست. واسطه ها رو درست کنیم به امنیت غذایی میرسیم، واسه ها رو درست نکنیم، همین کشاورزی موجود رو هم از دست میدیم. اما تجمیع اراضی باعث انحصارهای بزرگ در قیمت محصولات میشه. مثال: ما خوراک دام به شکل عمده تولید نمیکنیم و بصورت عمده وارد میکنیم. چون تعداد وارد کننده کم هست و دولت کنترل انحصاری داره(از طریق تخصیص ارز و مدیریت گمرکات و مجوزهای واردات) تنها بازیگر این عرصه است. بنابراین هیچ وقت نمیتونه با گرانی مقابله کنه و چون علت خودش هست نمیتونه با تولید کننده مرغ و تخم مرغ بصورت دستوری روبرو بشه. از طرفی اگر مقابله کنه دو حالت پیش میاد؛ در حالت صنایع بزرگ؛ - هیچ وقت موفق نمیشه چون این صنایع اونقدر بزرگ هستن که عوارض مقابله باهاشون مستقیم روی اقتصاد و امنیت غذایی تاثیر میگذاره، ایضا روی نرخ بیکاری و ... بنابراین تسلیم تمام فرامین صنایع بزرگ هست(یه نمونه خودرو سازی انحصاری) در حالت صنایع خرد؛ - هیچ وقت نمیتونه کنترل کنه! ولی نرخ ها بصورت منطقه ای در میاد بجای سراسری، مثلا همون موقع که مرغ شده بود کیلویی 30 تومن من تو یکی از روستاها بودم و مرغداری کوچک اونجا مرغ رو کیلویی 16 تومن میداد. - یا یه نمونه دیگه اینکه در روستاها دامپروری بخصوص گوشت گوسفندی متکی به همین زمین های کوچک دیم هست. کشاورز یک زمین نچندان مرغوب رو دیمی جو میکاره و محصول نچندان مرغوبی بدست میاره که میشه خوراک گوسفند. یعنی کشاورز خرد دامپرور خرد هم هست. و همین باعث میشه که من گوشت رو از اهواز کیلویی 120 هزار تومن نخرم! و کیلویی 80 هزارتومن از روستاها بخرم. گوشت های گرم اهواز رو دامپروری های صنعتی تولید میکنند و گوشت های ارزان روستاها رو دامپروری های خرد تولید میکنند! بنابراین شاهدید که صنایع بزرگ انحصارهایی ایجاد میکنند که افزاینده قیمت و از بین برنده قدرت رقابت و از بین برنده امنیت غذایی هست. از طرفی به بیکاری های گسترده در مناطق روستایی و خالی شدن روستاها از سکنه منجر میشه. حالا دخالت دولت در ایجاد صنایع تولید کننده عمده؛ - معادل هست با ایجاد قیمت های رقابتی و ورشکسته شدن صنایع خرد. و چون صنعتی هستن میزان اشتغال رو این صنایع بزرگ به شکل موثر افزایش نمیدن. - دخالت نظام بانکی در توسعه صنایع خرد، مثل گاوداری های شیری هست که در یک سال در حدود60 درصد کل کشور بخاطر عدم سود دهی ورشکسته شدن! ولی این ورشکستگی ناشی از افزایش تولید بوده و قیمت رقابتی و انحصار های صنایع بزرگ!. - من یه بار چند سال پیش اتفاقی سرم رو انداختم پایین و رفتم وزارت جهاد کشاورزی، در همین وزارت خونه در دفتر خود وزیر به عنوان یه ایده کار آفرینی به من پیشنهاد شد که برم در مناطق مرزی قرنطینه دامی ایجاد کنم! این یعنی صادرات یعنی عدم پوشش تقاضای داخلی و فرار گوشت به خارج، یعنی نبود امنیت غذایی در شرایط بحران و عدم نگرانی نسبت به قیمت در داخل. بنابراین پیشنهاد دیگر بنده؛ ایجاد شرکت ها و دفاتر مدیریت و بازارگردانی تولیدات کشاورزی بصورت منطقه ای.
  20. اتفاقا غربی ها پیشنهادات زیادی دادن، منجمله پاتریوت، اردوغان حتی میتونست واسه تاد هم درخواست بده. اما به نظرم نمیخواست به تجهیزات آمریکایی فرصت بیشتری برای تسلط بر آسمان ترکیه بده. فقط اس 400 میتونست از پس اف 35 بر بیاد.
  21. البته موتور هم بود و فکر کنم ترکیه بیشترین سهم رو در بخش موتور و تعمیراتش داشت. میدونی چرا یدفعه ترکها سال 2017 رفتن سراغ اس 400 و کوتاه هم نیومدن حتی به قیمت از دست دادن اف 35؟! اف 35 برای ارتش بود و اس 400 برای اردوغان.
  22. بسم الله الرحمن رحیم. به نظرم پرداختن به نقش دولت در تامین امنیت غذایی به معنی کنار گذاشتن سهم مردم و ندیدن امور بسیار مهمی مثل کارآفرینی در بخش کشاورزی هست. اونچیزی که بهره وری و سودآوری در کشاورزی رو افزایش میده نگاه امنیتی دولت به مسئله تامین عذایی مردم نیست. یک تحقیق و یک تعریف: - شواهد بسیاری از شرکت های کوچک با 100 یا کمتر از 100 کارمند وجوددارد که 81 درصد شغل های جدید در ایالات متحده را خلق کرده اند. کسب و کارهای کوچک سهم قابل ملاحظه ای در رشد اقتصادی دارند. (1979 دیوید بیرچ!) - کارآفرینی مرتبط با فعالیت هایی است که سود باقیمانده ای بیش از نرخ بازگشت زمین، نیروی کار و سرمایه داشته باشد.(هاولی 1907!) یک مشکل عمده(رها شدن مدیریت عرضه و تقاضا): مدیریت کشاورزی در ایران بخصوص مدیریت هماهنگ سازی کاشت و برداشت محصول امری رها شده است. مثلا هر فصل و هر سال با این وضعیت روبرو هستیم که کشاورزان بصورت دسته ای همه باهم محصولی رو میکارن که سال قبل سود خوبی داده و همه در نتیجه در سال جاری ضرر میکنند، یه سال سیر شد کیلویی 30 هزارتومن و سال بعد همه کشاورزا بخاطر اینکه سیر رو بصورت محدود کاشته بودن و سود خوبی داشت فکر میکردن که برای امسال بیشتر کشت کنند و اونایی که سال قبل پیاز کاشته بودن رها کردن و همه سیر کاشتن! در نتیجه همه با هم متضرر شدن و قیمت سیر تا 6 هزارتومن و کمتر هم اومد پایین. در عوض پیاز کم شد. امسال این مسائل سر گوجه، سیب زمینی و ... تکرار شده. یک مسئله حیاتی که معضل شمرده میشود: دلالی... در بخش کشاورزی مهمترین نقش رو نه زمین دار بازی میکنه و نه کشاورز و نه مهندسی ژنتیک و آفت. بلکه دلال یا همون واسطه بازی میکنه. واسطه کسی هست که هیچ کس نمیتونه حذفش کنه، در هر شغلی اگر واسطه ها حذف بشن فقط افراد هستن که کنار میرن و شغلشون رو باید کسی بر عهده بگیره. واسطه کشاورزی بخاطر نگهداری محصول در یک فصل و فروش در فصلی دیگر و همچنین انبارداری و سیلو داری، اصلی ترین نقش در امنیت غذایی هست. اگر مسئله بهره وری رو با تکنولوژی جدید کشاورزی مدیریت کنیم، مشکل آب و زمین نخواهیم داشت، کشت گلخانه ای و روشهای پیشرفته آبخیزداری بالاترین بهره رو میدن. و اگر دلالی یا واسطه گری رو مدیریت کنیم و به امری علمی و متکی به رفتار و تقاضای بازار کنیم بالاترین سودها در کل چرخه کشاورزی رو بدست میاریم. بنابراین راه حل ایران تجمیع زمین های کشاورزی و یا باز کردن موضوعات نخ نمایی چون اصلاحات ارضی و ... نیست. بلکه کشت و صنعت هایی است که به علم بازارگردانی مسلط باشن و در قالب فعالیت شرکتی امر واسطه گری رو هم خودشون انجام بدن. نمونه اش میشه گلخانه های کوچکی که انبارداری میکنند و محصولاتشون رو متناسب با عرضه و تقاضای علمی در بازار تولید و توزیع میکنند. یعنی یکپارچه سازی عمودی رو بخوبی انجام دادن. این شرکت های کوچک میتونند بزرگ بشن و یکپارچه سازی افقی رو متناسب با توانشون ایجاد کنند. مثال یکپارچه شده: - یک گلخانه گوجه با 5 نفر و 5 هکتار، مجهز به انبار های نگهداری سرد گوجه است، مجهز به سیستم حمل و نقل هست، توان ایجاد پوره گوجه برای گرفتن رب رو داره و میتونه در فصول مختلف محصولش رو بده به بازار و سود و زیان رو مدیریت کنه. مثال ماجولار: - یک تعاونی کشت و صنعت هست، یه عده زمین دار و گلخانه دار هستند، یک عده انباردار و صنایع تبدیلی دارند، یک عده حمل و نقل و یک شرکت بازاریابی. هر کدوم برای خودش اما در یک محدوده جغرافیایی مشخص بصورت هم نیاز با دیگران کار میکنه. مثال چرخه آزاد؛ - یک سری کشاورز هستن، یه سری دلال که محصولات رو انتخابی میخرند و یک سری شرکت های فرصت طلب که انبارداری و صادرات میکنند. در این گردونه هیچ رابطه تنظیمی دو یا چند سویه وجود نداره و هر کس مبتنی بر سود و زیاد خودش فعالیت میکنه. نتیجه: این چرخه آزاد به نظر میرسه وضعیت کنونی کشاورزی در ایران هست. حلقه های هماهنگ کننده وجود نداره. اداره مبتنی بر فرصت طلبی هست و نظارت متکی بر زمان بحران. این سیستم در زمان تحریم قادر به مقاومت نیست چون عناصر موجود در سیستم متکی به حداکثر کردن سود بودن نه اتکا به مرزگستری و حداقل کردن تهدید و ضرر. - اصلا نمیشود به دلال گفت که رفع تهدید غذایی ایران وظیفه اصلی شماست! بلکه اون تهدید غذایی رو به عنوان بهترین فرصت برای کسب سودهای کلان میبینه. - کشاورز در این سیستم عمدا مدیریت نمیشه، به این دلیل که حاکم بر بازار میدونه که محصولات ارزانش رو بخوبی میتونه با سودهای کلان صادر کنه و محصولات گرانش رو هم خودش به قیمت نازل بدلیل انحصار در قدرت خرید میتونه تهیه کنه. - انبارها در این سیستم نه در موقعیت های استراتژیک رفع تهدیدات غذایی که در نقاط مرزی، بخصوص بازارچه ها و برای صادرات ایجاد میشن. - در این سیستم نه تجمیع زمین های کشاورزی جوابگو هست و نه خرد سازی، اما آثار خرد سازی برای ایجاد حاشیه امنیت بازار داخلی مفید تر هست، شانس ورود این محصولات به صورت پارتیزانی به بازار زیاده و میتونه موجبات کاهش قیمت رو فراهم کنه، اما عدم مدیریت در کاشت زمین های بزرگ و یا خیانت دارندگان آنها مثلا نکاشتن در یک سال یا مسائل اینچنینی میتونه معضلات زیادی ایجاد کنه. ...
  23. معادله ساده ای نیست که بخواهیم نرخ رشد یک دوره رو مبنای انقلاب قرار بدیم. بخصوص مبنایی برای 57. بله همیشه مسئله "تاخیر" و "اثر تجمعی" وجود داره. اینطوری که یک شبه بشه 57. تاخیر: در سیاستگذاری و علم مدیریت به نتایج تصمیماتی میگن که بلافاصله آشکار نمیشن. مثل زمان رسیدن به بهره وری که وقتی امروز شروع میکنی به اصلاح، ممکنه اصلاح 2 سال بعد انجام بشه و نتایجش 5 سال بعد خودش رو نشون بده و تکنولوژی 10 سال بعد کل کاری کردی رو منقضی کنه. یعنی روش جدیدی جایگزین کنه.(وارد جزییات نشیم) اثر تجمعی: هم به اثر اقدامات روی رفتار مردم هست، مردم یکباره قاطی نمیکنند، چند سال یا شاید چند ده سال خاطرات بد بیکاری، فقر، عدم حل مسائل و احساسات پاسخ گفته نشده و ... در ذهن افراد جمع میشه و جایی خودش رو نشون میده. اقداماتی که حاکمیت میکنه در راستای کاهش اثرات تجمعی مثل فقر زدایی گزینشی(بر اساس طبقات، بر اساس مناطق جغرافیایی و بر اساس دهک های درآمدی) و یا دادن و گرفتن یه سری آزادی ها در این راستا هست. بخاطر اینکه بحث در حد همون مسائل کشاورزی و امنیت غذایی بمونه، نباید سراغ تحلیل درست و غلط رژیم سابق رفت این بحث ها انتهایی نداره. ایراد بنده هم با مثال آوردن از بعد از انقلاب و طرح های شکست خورده ایراد از طرح ها نبود از روش مقایسه بود. طرح باید در خودش با معیارهای خودش بررسی بشه. ضمن اینکه این کاملا کمونیستی گفتن شما ایراد داره. کمونیسم کلا مانع داشتن حق مالکیت هست، اجازه نمیدهند هیچ کسی صاحب هیچ چیزی باشد. کارگر روی زمین حتی مالک بیل هم نمیتونه باشه. و البته این طرح هم شکست خورده، و شکست خوردن کمونیست ها به معنی موفقیت لیبرال ها و دست راستی های حامی جریان سرمایه داری و فئودالی نیست، آنها هم اگر شکست نخورده بودند شاه برای اینکار تحت فشار قرار نمیگرفت. یادمون نره که توده ای ها حتی شاه رو ترور کرده بودن. جریان چپ داشت رشد میکرد و اگر مردم به چیزی متملک نمیشدن، قطعا میفتادن تو دام کمونیسم. در حدود تاپیک و بحث امنیت غذایی باقی بمانیم.
  24. من اعتقاد دارم که اگر این طرح اجرا نمیشد نهایتا 1345 انقلاب میشد اما انقلاب توده ای. اجرای این طرح بود که باعث شد مردم جذب چپ نشن. ما عین همین کارهای اصلاحات ارضی رو بعد از انقلاب به کرات داشتیم! بخصوص با اسامی چون برنامه های 5 ساله توسعه ... الان این جملات رو برداشت میکنید بعنوان دفاع از طرح اصلاحات ارضی، ولی اینطور نیست، در واقع اصلاحات ارضی آغاز اصلاحات در اقتصاد ایران و رفتن سراغ اشکال و راه های دیگر هست. ولی بیایید راه های دیگر رو نگاه کنیم؛ تقریبا همه طرح ها بدلایلی چون: عدم کارشناسی، سوء مدیریت، اجرای غلط و ... نابود شدن. ولی من قبول ندارم! این طرح ها بخاطر تضاد منافع به شکست کشیده شدن. دولتی سازی صنایع بعد از انقلاب و به غلط کردن افتادن بعد از دهه 90 و فروپاشی شوروی ... خصوصی سازی مجدد و اصل 44 شکست در خصوصی سازی، نابودی بسیاری از صنایع مهم، بیکاری گسترده و بازداشت فعالین اقتصادی ... اصلاح نظام مالی، شناور کردن نرخ ارز و افزایش نرخ بهره برای کنترل تورم افزایش قیمت دلار و فلج شدن اقتصاد، به غلط کردن افتادن بخاطر نرخ بهره و تعدیل چند باره، افزایش بی انتهای نقدینگی... سونامی بجای شوک ... کمبود منابع و کپنی سازی مصرف محصولات کشاورزی بعد از انقلاب رشد جمعیت و به غلط کردن افتادن در تامین مایحتاج عمومی حذف کپن ... آزادسازی یارانه ها بخصوص انرژی بازگشت یارانه ها به شکلی بسیار بدتر همراه با تخصیص بیشتر یارانه به ثروتمندان ... نظام مالیاتی دانشگاه آزاد پیمانی و موقت کردن استخدامها صندوق های بازنشستگی بانک های ربوی و ...
  25. اون موقع اصلا مسئله بهره وری کشاورزی نبوده. چند نکته رو شما در نظر بگیرید؛ - نخست اینکه دارید با وضعیت امروز حکم به مسائل گذشته میدید - مشکلی به اسم منابع آبی اصلا مطرح نبوده مثل الان - مشکل مصرف و صادرات وسیع محصولات کشاورزی مطرح نبوده - طبیعیه که خرد بشه زمین ها، چون دولت میخواسته توحش زدایی و یکجانشینی و صنعت رو بسط بده - پول نفت وجود داشته و دولت دستش به منبع مالی جدید دیگری رسیده. این مسائلی که شما الان دارید میگید عوارضی هست که بعد از انقلاب پدید اومده؛ - یعنی جمعیت ایران به یکباره در مدت کوتاهی چند برابر رشد کرده( که این هم با وجود جنگ! یعنی موفقیت اون طرح به نحوی!) - و دیگه اون تقسیم اراضی بخاطر این رشد جمعیت بی معنی به نظر میرسیده. - بحران آب - مسئله خرد شدن زمین بر اثر وراثت(که اینم اداره جهاد کشاورزی اجازه نمیده از یه حدی پایین تر) حالا یه مثال میزنم؛ فرض کنم اصلاحات ارزی انجام نشده بود و دولت کنونی میخواست در قالب پدیده ای به اسم خصوصی سازی!! این زمین ها رو واگذار کنه، اونم به عده خاص. عوارض اینکار سبب پیدایش مجدد خوانین و پیدایش طرح هایی شکست خورده عظیم میشد، مثل همین توسعه نیشکر. عملا مسئله فقر هم حل نمیشد. اضافه کنم شما باید اصلاحات ارضی رو بجای بررسی با دلایل 1399 باید دلایل 1299 بسنجید.