Royal_falcon

Members
  • تعداد محتوا

    960
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های Royal_falcon

  1. حالا كه تاپيك منحرف شده بزار ما هم يه ناخنكي بزنيم! طبق براورد بانگ جهاني اقتصاد چين در سال 2030 از آمريكا پيشي ميگيره و به ابرقدرت اقتصادي دنيا تبديل ميشه.در سالهاي گذشته هم چين با سياست عدم مواجهه جدي با آمريكا به طور مداوم در حال گسترش نفوذ اقتصادي خود در جهان بوده ٬ اما معلوم نيست كه آيا با تبديل شدن اين كشور به ابرقدرت اول اقتصادي دنيا باز هم سياست عدم مخاصمه با آمريكا رو در پيش بگيره يا نه؟ به همين خاطر ژنرالهاي بلندپاييه پنتاگون همواره مشغول برنامه ريزي طرحهايي براي مهار نظامي يا سياسي چين هستند. يكي از اين طرح ها تحريم واردات كالا از چينه كه در سالهاي آينده اگه به تصويب برسه آمريكا و متحدينش سعي خواهند كرد تا با محاصره دريايي چين راه ترانزيت كالا رو از اين كشور به دنيا ببندند. شايد اون موقع شاهد وقوع يك جنگ هستهاي تمام عيار باشيم ٬ جنگي كه آمريكا و شوروي جرآت انجامش رو نداشتند!
  2. Royal_falcon

    بزرگترین صداخفه کن جهان

    شايد اين صدا خفكن رو براي استفاده در كوهستانهاي برفي براي جلوگيري از ريزش بهمن در اثر صداي شليك توپ ساختند. هدفشون هم آزمايشات علمي بوده. البته شايد!!
  3. [quote]دوستان یک لطفی کنند این چند تا لینک رو هم نگاهی بندازن ! عین مطلب و تصاویر رو دزدی نمودند و با کمال پرویی[b] منبع رو یک سایت دیگه و حتی برچسب سایت خودشون رو هم روی تصاویر چسبانده اند ![/b] [/quote] كپي رايت رو به نحو احسن رعايت كردند ديگه! جالب اينجاست كه نظرات كاربران رو هم نشون نميده!
  4. [color=blue][b]آمریکا پناهگاه قذافی را پیدا کرد!![/b][/color] منابع آگاه از رایزنی واشنگتن با یک کشور کوچک آفریقایی برای میزبانی دیکتاتور لیبی خبر دادند. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه عرب آنلاین، [color=red]منابع آگاه فاش کردند که "باراک اوباما" رئیس جمهوری آمریکا به نخست وزیر لسوتو پیشنهاد میزبانی معمر قذافی و خانواده اش را داده است.[/color] این منابع افزودند : "ژاکوب زوما" رئیس جمهوری آفریقای جنوبی که یکی از حامیان سرسخت کنارگیری قذافی در میان روسای کشورهای آفریقایی است نقش زیادی در این ارتباطات میان لسوتو و واشنگتن ایفا کرده است. شایان ذکر است که لسوتو کشوری است در داخل آفریقای جنوبی که مساحت آن به 30 هزار کیلومتر مربع می رسد و حدود یک میلیون نفر جمعیت دارد. نظام آن پادشاهی مشروطه است و روابط قوی با رژیم قذافی دارد. [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/160007]منبع[/url] ******************************************************** [color=blue][b]شاعره بحرینی به شهادت رسید [/b][/color] [color=red]به گزارش شیعه آنلاین، خانم "آیات القرمزی" شاعر 20 ساله بحرینی که به دلیل خواندن شعر علیه رژیم آل خلیفه، هفته گذشته مورد شکنجه و تجاوز جنسی شش نیروی امنیتی بحرین قرار گرفت، به شهادت رسید.[/color] گفتنی است وی مدتی پیش توسط نیروهای امنیتی رژیم بحرین با حمایت و پشتیبانی نیروهای اشغالگر رژیم عربستان سعودی بازداشت شد و به محل نامعلومی منتقل گردید اما چند روز پس از ناپدید شدنش مشخص شد که در زندان های رژیم آل خلیفه به سر می برده و به دلیل مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفتن ابتدا بی هوش و سپس به کما رفت. قابل ذکر است وی پس از به کما رفتن توسط نیروهای امنیتی به یکی از بیمارستان های منامه انتقال و بستری شد و پس از آن با تماس تلفنی یک فرد ناشناس خانواده او از محل بستری بودنش مطلع شدند. پس از رسیدن خانواده به بیمارستان و درخواست آنان برای معاینه کامل خانم "آیات القرمزی" مشخص شد که او مورد شکنجه و تجاوز جنسی قرار گرفته است. [b]برخی اخبار حاکی از آن است که "آیات القرمزی" را نزد "عيسي بن حمد آل خليفه" برده بودند تا او را در مقابل دیدگان دیکتاتور بحرین مورد شکنجه و تحقیر قرار دهند و بر همین اساس "عيسي بن حمد آل خليفه" چندین سیلی به صورت این دختر 20 ساله زد و وی را مورد فحاشی قرار داد. [/b] پس از آن این دختر جوان را به بخش دیگری از کاخ منتقل کرده و 6 نیروی امنیتی وی را مورد تجاوز جنسی قرار دادند. گفتنی است "آیات القرمزی" در دانشکده تربیت معلم تحصیل می کرده و با لهجه محلی بحرینی شعر می سرایید و از شهرت قابل توجهی در کشور برخوردار بوده است. وی در چند ماه اخیر فعالیت گسترده ای در میدان "اللولوء" داشته و پیش از ربوده شدن توسط نیروهای امنیتی، چندین بار تهدید شده بود. [b]پدر او نیز از شعرای نسبت سرشناس بحرین به شمار می رود و در دهه های 90 قرن گذشته میلادی به دلیل اشعاری که علیه رژیم "آل خلیفه" سروده بود، چندین بار بازداشت و مورد شکنجه قرار گرفت. [/b] [url=http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/2/1/90885_826.jpg]آیات القرمزی شاعره بحرینی[/url] [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/160094]منبع[/url]
  5. [b]فیلمی که به تازگی از جسد یک بیگانه فضایی در سیبری در شبکه منتشر شده است کاربران وب را به شدت شگفت زده کرده است.[/b] [b]به گزارش خبرگزاری مهر، این فیلم شگفت انگیز را یک گروه روسی بر روی سایت یو تیوب گذاشته اند. این گروه مدعی شده اند این موجود کوچکی که در ته یک گودال کم عمق در سیبری پیدا شده جسد یک بیگانه فضایی است. به گفته این گروه، پس از اینکه ماه گذشته سقوط یک "یوفو" در منطقه "ایرکوتسک" واقع در شمال سیبری گزارش شد، آنها به محل رفته اند و این بدن بی جان بیگانه فضایی را کشف کرده اند. به نظر می رسد که موجود فرازمینی پیش از مرگ از جراحات سختی رنج برده و یک پایش را از دست داده است. ماه گذشته روستائیان شوکه شده اظهار داشتند که یک شیء نورانی ناشناخته به رنگهای صورتی و آبی را دیده اند که در نزدیکی دهکده تصادف کرده است. این گزارش عجیب موجب شد که وزارت بحران روسیه گروهی را برای بررسی و تجسس به منطقه بفرستد. این معما زمانی پیچیده تر شد که بازرسان اعلام کردند که هیچ گزارشی از عبور یک هواپیما از آسمان این منطقه دریافت نکرده اند و هیچ ردی از سقوط یک هواپیما پیدا نشده است.[/b] براساس گزارش The West Australian، این ویدیو کلیپ 17 آوریل بر روی سایت یوتیوب گذاشته شد و در مدت 2 روز بیش از 1.5 میلیون کلیک بر روی آن شد. کاربران شکاک یو تیوب معتقدند که این فیلم یک فریبکاری و شوخی است. یک وبلاگ نویس در این خصوص نوشته است: [color=blue]"این چیزی نیست جز یک شوخی. چرا همه بیگانگان فضایی باید همیشه برهنه باشند."[/color] کاربر دیگری نوشته است: "غلط. شرمنده... کاملا تقلبی." بیننده دیگری نظر داده است: "آیا بیگانگان فضایی وجود دارند؟ به طور حتم... من آنها را باور می کنم. اما نه در این ویدیو." [img]http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2011/04/638983_orig.jpg[/img] [url=http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2011/04/639003_orig.jpg]تصویر دیگری از این موجود[/url] [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/160009]منبع[/url]
  6. [color=blue][b]فرار 3 تن از فرماندهان منافقین از اردوگاه اشرف[/b][/color] با تسلیم شدن ده ها تن از اعضای گروهک تروریستی منافقین در روزهای اخیر، روند فرار و تسلیم نیروهای این گروهک، گونه جدیدی به خود گرفته و حلقه فرماندهی منافقین را بیش از پیش با مشکل روبه رو کرده است. به گزارش «تابناک»، در این میان، سه تن از فرماندهان این گروهک نیز حضور داشته اند که پس از فرار از اردوگاه اشرف، در شمال شرقی بغداد، خود را تسلیم نیروهای امنیتی عراق کردند. [b]در این باره، شبکه العالم گزارش داد: سخنگوی وزارت دفاع عراق، دیروز اعلام کرد که سه تن از فرماندهان گروهک منافقین، به همراه ده ها تن دیگر از اعضای این گروهک، توانستند از اردوگاه اشرف فرار کنند.[/b] محمد العسکری به خبرنگاران گفت: اطلاعات و گزارش های موثقی هست که بسیاری از ساکنان این اردوگاه، می خواهند از آنجا بیرون آمده و عراق را ترک کنند و تا کنون ده ها تن از منافقین و حتی فرماندهان آنها، پس از فرار از این اردوگاه، خود را تسلیم دولت عراق کرده اند. [b][color=red]وی نام این سه نفر را «مریم سنجاری، عبداللطیف شاهرودی و برات کیخانی» اعلام کرد.[/color][/b] [b]برات کیخانی، از فرماندهان گروهک تروریستی منافقین در کنفرانسی مطبوعاتی به خبرنگاران گفت: مسئولان این گروهک، توجهی به جان انسان ها در اردوگاه اشرف ندارند، زیرا آنها از اعضای عادی هستند و نه فرماندهی کل.[/b] وی تأکید کرد: فرماندهان ارشد گروهک تروریستی منافقین، [b]همچنین توجهی به قوانین بین المللی ندارند.[/b] [b]عبداللطیف شاهرودی، از دیگر فرماندهان گروهک منافقین نیز در این کنفرانس مطبوعاتی به خبرنگاران گفت: اعضای این گروهک در اردوگاه اشرف برای جنگ حتی با دولت عراق آماده شدند و آموزش هایی درباره چگونگی درگیری با نیروهای عراقی و گرفتن سلاح آنها داده شده است.[/b] وی خاطرنشان کرد: دخالت در امور داخلی عراق، حتی به دخالت در تظاهرات و خرابکاری و خشونت رسیده است. [b]شاهرودی تأکید کرد: فرماندهان این گروهک به عملیات تروریستی و جنگ و خون ریزی ایمان دارند و آن را پایه اصلی این گروه می دانند و عمل مسلحانه از تفکرات این گروهک است.[/b] [b]مریم سنجاری نیز به خبرنگاران گفت: اعضای این گروهک، از بیش از 25 سال پیش، هیچ گونه حقوق انسانی نداشتند و بنا بر ساختار داخلی گروهک، هیچ کدام از اعضا حق اظهارنظر یا ارتباط با خانواده و استفاده از تلفن و اینترنت را نیز ندارند.[/b] تصاویر فرماندهان فراری: [url=http://previous.presstv.ir/photo/20110420/hassani_rad20110420050810920.jpg]تصویر 1[/url] [url=http://previous.presstv.ir/photo/20110420/shakeri20110420103257827.jpg]تصویر 2[/url] [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/159750]منبع[/url]
  7. [size=18][color=blue]هدف پروژه دو ساله سرباز خورشيدي توليد يك بسته باتري سلولي است كه انرژي در آن از تركيب سلول‌هاي خورشيدي و دستگاه‌هاي ترموالكتريك پيش از ذخيره آن براي استفاده بعدي جمع‌آوري مي‌شود.[/color][/size] دانشمندان انگليسي درحال كار بر روي بسته‌هاي باتري خورشيدي هستند كه مي‌تواند تا 50 درصد سبك‌تر از باتري‌هاي كنوني توسط سربازان مورد استفاده قرار گيرد. تيمي متشكل از 15 دانشمند و محقق از شش دانشگاه انگليسي نيز در حال بررسي راه‌هاي مديريت،‌ ذخيره و كاربري گرماي توليد شده توسط اين سيستم هستند. اين پروژه توسط دانشگاه گلاگو به همراه دانشگاه‌هاي لاگبرو،‌ استرثكلايد، ليدز، ريدينگ و برونل انجام شده است. به گفته اين محققان، پياده‌نظام ارتش براي سلاح‌ها، راديوها، سيستم‌هاي مكان‌يابي جهاني و بسياري از ديگر قطعات تجهيزات حياتي به برق احتياج دارند. با اين باتري‌هاي جديد، ميزان زيادي از وزن در نقاط مختلف توزيع مي‌شود. دستگاه‌هاي ترموالكتريك گرما را به انرژي الكتريكي تبديل مي‌كنند. هدف اين دستگاه جمع‌آوري انرژي و ذخيره آن با استفاده از تركيبي از يك ابرباتري و يك باتري ليتيوم است. اين پروژه در ماه دسامبر 2011 تكميل شده و توسط وزارت دفاع انگليس و شوراي تحقيقات علوم فيزيكي و مهندسي حمايت مي‌شود. دانشمندان اميدوارند تا در دو سال آينده بتوانند نمونه اوليه اين دستگاه را ارائه كنند. به گفته دانشمندان از اين دستگاه مي‌توان در راه‌هاي ديگر و با ساير اهداف و براي مثال مي‌توان از آن در برنامه‌هاي جايگاه فضايي براي نيرودهي ماهواره‌ها يا در انتقال مواد دارويي و تداركات در دماي سرد به مناطق حادثه‌ديده استفاده كرد. باتري‌هاي جديد همچنين قادر به جذب انرژي از طيف‌هاي الكترومغناطيسي خواهند بود و اين به سربازان كمك خواهد كرد تا شب‌ها كمتر با تجهيزات مجهز به فناوري مادون قرمز شناسايي شوند. اين تيم تحقيقاتي همچنين در حال تحقيق بر روي اين مساله است كه چگونه مي‌توان هر دو دستگاه را در لباس جنگي سربازان قرار دهند. تصاوير: http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C12%5CScience%5C712.jpg http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C12%5CScience%5C710.jpg http://64.130.220.65/Multimedia%5Cpics%5C1389%5C12%5CScience%5C711.jpg منبع: http://www.tabnak.ir/fa/news/154007
  8. Royal_falcon

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    تصاويري تكان‌دهنده از كشتار مردم افغان توسط نظاميان آمريكايي: [url=http://media.farsnews.com/Media/9001/ImageReports/9001150957/11_9001150957_L600.jpg]تصویر 1[/url] [url=http://media.farsnews.com/Media/9001/ImageReports/9001150957/12_9001150957_L600.jpg]تصویر 2[/url] [url=http://media.farsnews.com/Media/9001/ImageReports/9001150957/16_9001150957_L600.jpg]تصویر 3[/url] [url=http://media.farsnews.com/Media/9001/ImageReports/9001150957/14_9001150957_L600.jpg]این یکی رو اگه دلشو ندارین نبینید[/url]
  9. Royal_falcon

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [color=blue][b]تجاوز به افغان‌ها و دلسوزی برای لیبیایی‌ها![/b][/color] به گزارش شبکه ایران، چندی پیش، هفته‌نامه آلمانی اشپیگل، تصاویری از نظامیان آمریکایی حاضر در افغانستان را منتشر کرد که پس از شکنجه و قتل غیرنظامیان افغان، آن‌ها را عریان کرده و به طور اهانت‌آمیزی در کنار این اجساد عکس گرفته بودند. بنا بر این گزارش، «مایک فلاگنات» کاریکاتوریست و فعال رسانه‌ای آمریکایی، با انتقاد شدید از سیاست‌های غیرانسانی دولت آمریکا اقدام به انتشار کاریکاتوری از تصاویر منتشره توسط اشپیگل کرده و ادعای اوباما در حمایت از آزادی‌خواهی مردم لیبی را به تمسخر گرفته است. [b]این کاریکاتور، اوباما را در حالی نشان می‌دهد که در کنار جسد عریان یک غیرنظامی شکنجه شده افغانی عکس یادگاری می‌گیرد و همزمان مدعی لزوم آزادسازی لیبی نیز هست. به عبارت دیگر، اوباما به مردم لیبی نیز وعده همان آزادی را می‌دهد که سال‌هاست به غیرنظامیان زندانی در ابوغریب، گوانتانامو و مردم افغانستان و عراق هدیه کرده است.[/b] این گزارش حاکی است، فلاگانت همچنین در یادداشتی که در وبسایت شخصی خود منتشر کرده، با اشاره به سکوت آمریکا در برابر کشتار مردم معترض بحرین به دست نظامیان سعودی می‌نویسد: اوباما و امپراتوری آمریکا آزادی‌خواهانی هستند که موشک کروز به‌دست گرفته و قصد دارند تا با شلیک موشک و فروریختن بمب بر سر ملت لیبی، برای آنان به اصطلاح آزادی به بار آورند و همزمان نظامیان سعودی تحت حمایت آمریکا به کشتار انقلابیون بحرینی مشغولند. [b]پیام اوباما از افغانستان برای لیبیایی‌ها: آزاد باد لیبی![/b] [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/1/16/88646_887.jpg[/img] [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/156500]منبع[/url]
  10. Royal_falcon

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [color=blue][b]درخواست هسته ای ژاپن از روسیه[/b][/color] ژاپن برای مهار تشعشعات هسته ای در نیروگاه فوکوشیما، از روسیه درخواست کمک کرد. به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از شبکه تلویزیونی دویچه وله، مقامات ژاپنی از مسکو تقاضا کرده اند که یک کشتی ویژه مهار تشعشعات رادیواکتیو به این کشور اعزام کند؛ این نوع کشتی معمولا برای جایگزینی زیردریایی های هسته ای استفاده می شود. [b]مهندسان نیروگاه فوکوشیما به علت شکاف های متعدد در رآکتور، ناچار شده اند پسماندهای هسته ای را به داخل آب اقیانوس تخلیه کنند[/b] [b]بنا[color=darkblue] بر این گزارش، هم اکنون تخلیه بیش از ده هزار تن پسماند هسته ای به درون آب دریا آغاز شده است و مسئولان اعلام کرده اند که چاره دیگری ندارند.[/color][/b] [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/156452]منبع[/url]
  11. [color=blue][b]خبرنگار العالم در لیبی ربوده شد[/b][/color] به مدت سه هفته است که یکی از خبرنگاران فعال شبکه خبری العالم در لیبی ناپدید شده است. به گزارش العالم، لطفی غرس، خبرنگار العالم در شهر زاویه لیبی در حالی که مشغول فعالیت در در عرصه خبر و تهیه گزارش از تحولات جاری در لیبی بود، مدتی است، ربوده شده و تلاش‌ها برای آزادی وی نیز تاکنون راه به جایی نبرده است. [b]به گفته منابع آگاه در شبکه العالم، شواهد موجود نشان می دهد که وی به دست نیروهای قذافی بازداشت شده است.[/b] به تازگی خبرنگار العالم، اعلام کرده بود که بارها مورد تهدید نیروهای قذافی قرار گرفته و تماس های مشکوکی با او گرفته شده است. شبکه العالم، مسئولان لیبی را مسئول سلامت او می‌داند و از همه مراکز و سازمان های فعال در عرصه دفاع از حقوق خبرنگاران می خواهد برای مشخص شدن سرنوشت او تلاش کنند. لطفی غرس، تابعیت تونسی و کانادایی دارد. العالم سه گروه خبری در لیبی دارد که در شهرهای بنغازی در شرق، طرابلس پایتخت و شهر مرزی زاویه در غرب فعالیت دارند، اما با دستگیری خبرنگار این شبکه خبری در شهر مهم زاویه که محل بسیاری از حوادث است، پوشش خبری العالم از این منطقه بسیار کم شده است. [url=http://fa.alalam-news.com/sites/fa/files/imagecache/news_node_view]تصویر خبرنگار ربوده شده العالم[/url] [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/156507]منبع[/url] ****************************************************** [color=blue][b]روایت دهشتناک نجات یافتگان جهنم قذافی [/b][/color] اتباع لیبی که توانسته اند به تازگی از مصراته (از شهرهای وقوع درگیری میان نیروهای قذافی و انقلابیون) جان سالم به در ببرند، روایتی وحشتناک از جهنم ساخته شده به دست حاکم جنایتکار این کشور با خود دارند. به گزارش مهر، رویترز امروز در گزارشی نوشت: این اتباع لیبی که روز گذشته (دوشنبه) توانسته بودند خود را به بیرون از شهر مصراته برسانند، آنچه را با چشمان خود دیده اند روایت می کنند. [b]بنا بر اظهارات این شاهدان عینی، نیروهای قذافی در روزهای اخیر در مصراته با توپ و تانک به جان مردم افتاده و تک تیراندازهای حرفه ای نیز با موضعگیری در مناطق مرتفع و دور از دسترس، مردم بی گناه و انقلابیون را هدف قرار می دهند.[/b] [b]هم اکنون در دورترین نقاط این شهر اجساد متعددی روی زمین افتاده اند و با توجه به شدت درگیری ها، نیروهای امدادی نمی توانند این اجساد را جمع کنند.[/b] بیمارستان های شهر مصراته نیز پر از مجروحین ناشی از عملیات نیروهای قذافی شده است و دیگر جایی برای پذیرش بیشتر ندارد. «عمر بوبکر» مهندس چهل ساله لیبیایی که به تازگی از مصراته نجات و توسط نیروهای امدادی فرانسه به بندر صفاقس تونس انتقال پیدا کرده، می گوید: باید خودتان به مصراته بروید تا نسل کشی قذافی را ببینید؛ خیابانها پر از اجساد کشته شدگان شده و بیمارستانها پر از مجروح و زخمی است. «عبدالله العشیب»، از دیگر افرادی که به تازگی از مصراته جان سالم به در برده، با اشاره به نگرانی شدیدش از وجود خانواده خود در مصراته اظهار داشت: [color=red]می توانم بمیرم و زنده شوم. من در فکر خانواده و دوستان و آشنایان خود هستم که در جهنم مصراته گیر افتاده اند. تصور کنید آنان از گلوله های تانک علیه مردم استفاده می کنند. قذافی کمر همت بسته تا تمامی مردم مصراته را بکشد.[/color] خاطرنشان می شود، مصراته سومین شهر بزرگ لیبی است که همچنان شاهد درگیری های شدید میان انقلابیون لیبی و نیروهای قذافی است. اهمیت این شهر از آن جهت است که در میان دو شهر استراتژیک طرابلس (پایتخت) و سرت (زادگاه قذافی) در غرب لیبی است. مناطق تحت كنترل قذافي و انقلابيون: [img]http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2011/03/632636_orig.jpg[/img] [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/156441]منبع[/url]
  12. [color=blue][b]محاکمه مبارک و خانواده اش در شرم الشیخ[/b][/color] منابع داخلی در مصر خبر دادند، تحقیق قضایی از حسنی مبارک واعضای خانواده اش در یک مقر رسمی نزدیک به محل اقامت وی در شرم الشیخ و تحت تدابیر شدید امنیتی انجام خواهد شد. به گزارش واحد مرکزی خبر ، روزنامه الجمهوریه مصر به نقل از یک مقام عالی سیاسی نوشت : این تحقیق قضایی در اتهام مطرح شده علیه مبارک و خانواده اش[b] مبنی بر کسب اموال غیر مشروع است.[/b] منبع اعلام خبر که خواست نامش فاش نشود، درباره محل قطعی تحقیق از مبارک و خانواده اش گفت: به احتمال فراوان مقر ریاست جمهوری در شرم الشیخ که در مجاورت محل اقامت مبارک قرار دارد محل رسیدگی به اتهام آنان خواهد بود. حسنی مبارک از زمان کناره گیری از قدرت در یازدهم فوریه تاکنون در محلی موسوم به تفریحگاه گلف در شرم الشیخ زندگی می کند. [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/156589]منبع[/url] ***************************************************** [color=blue][b]جدیدترین نامزدهاي رياست جمهوري مصر مشخص شدند [/b][/color] به گزارش «تابناک»، رسانه های مصری با اعلام خبر بالا اقدام به انتشار اسامی پنج تن از نامزدهای قطعی انتخابات آتی ریاست جمهوری این کشور کردند. در این فهرست هر چند چهره های شاخصی حضور دارند اما، برخی چهره های ناشناخته برای افکار عمومی بین المللی نیز دیده می شود. [color=red][b]«محمد البرادعي»، «عمروموسي»، «هشام السطويسي»، «حمدين صباحي» و سرهنگ «مجدي حتاته»، رئيس سابق ستاد ارتش مصر 5 نامزدي هستند كه در انتخابات رياست جمهوري مصر به رقابت خواهند پرداخت.[/b][/color] بر پایه این گزارش، [color=darkred]«محمد البرادعي»[/color]، 68 سال دارد و مدير کل سابق آژانس بين‌المللي انرژي اتمي است. او در سال 2010 ميلادي پس از پايان مأموريتش به عنوان مديرکل آژانس به مصر بازگشت. «البرادعي» در 2005 برنده جايزه صلح نوبل شد. او در رشته وکالت تحصيل کرده است. البرادعی به دلیل برخی روابطش با آمریکا در دوران تصدی اش در آژانس، از سوی مردم و اسلام گراها مهره مطمئنی به شمار نمی رود. [color=darkred]«عمرو موسي»[/color] نیز که اکنون دبيرکل اتحاديه عرب است، يکي از وزيران خارجه مشهور در دولت‌هاي پيشين «حسني مبارک» بوده است. طرفدارانش وي را به دلیل حمايت از فلسطيني ها در زمان مذاکرات صلح اعراب و اسرائيل تحسين مي‌کنند. حضور او به عنوان دبیرکل اتحاديه عرب، که يک سازمان محافظه کار عربي و طرفدار حفظ رهبران کنوني عرب است، تا اندازه ای چهره او را در نزد افکار عمومي مصر مخدوش کرد. در گذشته بسياري از مصري‌ها از وي به عنوان نامزد مورد حمايت خود براي تصدي سمت رياست جمهوري نام برده اند، او پس از آغاز اعتراضات مردمي اعلام کرده، خواستار ايجاد نظام چند حزبي در مصر است. این گزارش می افزاید: [color=darkred]«حمدين صباحي»[/color] يک سياستمدار ملي‌گرا در مصر است و رهبري حزب «کرامه» را در اين کشور بر عهده دارد. اين حزب هيچ گاه به طور رسمي مجوز فعاليت از سوي دولت مصر دريافت نکرده و در سال 2005 به نمايندگي پارلمان مصر برگزیده شد. «صباحي» در نظر داشت در انتخابات رياست جمهوري همان سال نيز شرکت کند اما بعداً از اين کار صرف نظر کرد. انتظار مي رفت که وي براي شرکت در انتخابات رياست جمهوري اتي مصر ثبت نام کند. [color=darkred]«هشام السطويسي»[/color]،61 ساله فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه قاهره، در پرونده کاری خود مسئولیت هایی چون؛ معاون رئيس دادگاه استيناف مصر و رياست قضات مستقل این کشور را بر عهده داشته است. سطویسی هر چند بیشتر سابقه حقوقی و قضایی دارد تا سیاسی اما اکنون خود را کاندیدای جدی ریاست جمهوری معرفی کرده است. او اخیرا با رفراندوم قانون اساسی ار حیث نحوه برگزاری و کیفیت تغییرات مخالفت هایی داشته و به نظر می رسد این موضوع بیش از گذشته وی را به چهره ای رسانه ای در مصر تبدیل کرده باشد، مسئله ای که به وی کمک می کند تا به وسیله آن خود را به جامعه مصر معرفی کند. و در نهایت، [color=darkred]سرهنگ «مجدي حتاته»[/color]، رئيس سابق ستاد ارتش مصر که چهره ای کاملا نظامی بوده و گفته می شود وی بر روی پشتیبانی ارتش از خود حساب ویژه ای باز کرده است. این سرهنگ بازنشسته امیدوار است با جلب نظر غرب و حمایت ارتش بتواند قدرت را در دست گیرد، موضوعی که از نظر بیشتر تحلیلگران سیاسی مصر و با توجه به تحولات حادث شده در این کشور، دور از ذهن می باشد. [b]نکته قابل توجه اینکه، تشکیلات اخوان المسلمين، به رغم تصور عمومی اعلام كرده كانديدايي براي اين مقام معرفي نخواهد كرد. در حالی که، پیش از این گفته می شد دکتر «محمد بدیع»رهبر 66 ساله «اخوان المسلمين» در انتخابات آینده از طرف این تشکیلات کاندیدا خواهد شد.[/b] البته گذشته از اسامی بر شمرده شده، پیش از این سخن از چهره هایی چون؛ «ايمن نور»، از نامزدهای دوره پیشین انتخابات ریاست جمهوری این کشور، نماینده پیشین مجلس و دبیرکل حزب «الغد»، «احمد زويل»، برنده جايزه نوبل شيمي در سال 1999 نیز برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری مصر مطرح بودند. گفتنی است، بر اساس اصلاحيه قانون اساسي مصر كه مردم اين كشور چند روز پيش به آن راي مثبت دادند مدت زمان دوره رياست جمهوري در مصر 4 سال خواهد بود و تنها يك بار قابل تمديد است ضمن آنكه محدوديتي براي تعداد نامزدها نخواهد بود. همچنین بر اساس قانون اساسي اصلاحی، «جمهوري عربي مصر كشوري است كه نظام دموكراتيك بر آن حاكميت دارد، قانون اساسي مرجع قانونگذاري، اسلام دين رسمي و تعاليم شريعت اسلام منشا تعاليم و رفتار اجتماعي و سياسي خواهد بود.» [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/156553]منبع[/url]
  13. Royal_falcon

    فيلم تكان دهنده از ساحل عاج

    واقعآ وحشتناك بود. اونايي كه دارن زنده زنده تو آتيش سوزونده ميشن مال كدوم گروه هستند؟
  14. Royal_falcon

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    قيافه سرباز اولي و دومي تو دو تا عكس بالايي فرق ميكنه. فكر كنم همه افراد گروهان با جنازه اين نوجوان افغاني عكس يادگاري انداختن. ارتش امريكا پر شده از جانوراني كه به جاي زندان و تيمارستان تو كشورهاي ديگه ول ميچرخند.
  15. [size=18][color=blue]قذافی دست به دامن یونان شد [/color][/size] «عبدالعاطي العبيدي»، معاون وزير امور خارجه ليبي پيام «معمر قذافي» را به يونان برده که در آن پيام از «یورگو پاپاندريو»، نخست وزير يونان درخواسته تا با ميانجي گري حملات ناتو به ليبي را متوقف كند. به گزارش «تابناک»، «ديميتري دروتساس»، وزير امور خارجه يونان در جمع خبرنگاران گفت: به نظر مي رسد ليبي در پايان دادن به درگيري ها پيشقدم شده است. قرار است «العبيدي» پس از يونان به مالت و تركيه نیز سفر كند و درخواست هاي مشابهي را به مقامات اين كشور ارائه دهد. [b]«رويترز» در اين خصوص نوشت: عليرغم بروز نشانه هايي از درخواست توقف حملات در ليبي، هيچ نشانه اي از قدم هاي واقعي پايان جنگ در اين كشور ديده نمي شود زيرا اخبار رسيده از اطراف شهرهاي بزرگ در ليبي نشان مي دهد كه قذافي خود را براي حملات وسيع آماده به انقلابيون آماده مي كند.[/b] از سوي ديگر «علي آكين»، مسئول امور كنسولي وزرات امور خارجه تركيه اعلام كرد: نيروهاي هوادار قذافي مانع از جمع آوري مجروحين از سطح شهرها و انتقال آنان به تركيه براي مداوا شده و كشتي امدادي كه به این منظور به سواحل ليبي اعزام شده ناچار شد با تعداد كمي از مجروحين سواحل ليبي را ترك كند. [color=darkblue]وزير امور خارجه تركيه دستور داده بود كه يك كشتي امدادي به سواحل مصراته نزديك شده و مجروحين درگيري ها اعم از نظامي و غير نظامي را به بيمارستان هاي تركيه منتقل كند. «رويترز» همچنین نوشت، اين كشتي با اسكورت 10 فروند جنگنده F16 و دو ناو جنگي تركيه وارد سواحل «مصراته» شده بود اما نتوانست كاري از پيش ببرد.[/color] [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/156388]منبع[/url] ************************************************ [color=blue][b]ارسال دومين محموله ایران براي مردم ليبي [/b][/color] جمعيت هلال‌احمر دومين محموله كمك‌هاي دارويي، غذايي و زيستي را براي كمك به مردم ليبي ارسال مي‌كند. حامد طاهري جبلي در گفت وگو با ايسنا، ضمن اعلام اين خبر گفت: اين محموله به وزن 36 تن شامل اقلام دارويي، لوازم بهداشتي، چادر، پتو و كنسرو است كه پس از اخذ مجوز ورود از طريق كشور مصر به دست آوارگان ليبيايي در مرز ليبي و تونس خواهد رسيد. به گزارش ايسنا، پيش از اين نيز در پنجم فروردين 36 تن اقلام امدادي به همراه 12 امدادگر جمعيت هلال احمر ايران براي برپايي دو بيمارستان صحرايي براي مردم جنگ زده ليبي به اين كشور فرستاده شده بود. [url=http://www.tabnak.ir/fa/news/156303]منبع[/url]
  16. [quote][quote]لطفا دوستان اين بحث بيخود رو تمام كنند كاربران svenskpojke و mina24 هم در نظر داشته باشند كه اين سايت جاي بحث هاي اين چنيني نيست و از طريق آي پي ميشه كاربران مذكور رو شناسايي و تحت پيگرد قرار داد براي همين بحث رو تمام كنيد[/quote] جسارتاً شما کلانتر ميليتاری هستی؟ اين چه طرز صحبت کردن است؟ ما ايرانی ها به حجب و حيا معروفيم. خدا کنه روزی مدير سايت نشی ![/quote] يعني از اين 7 صفحه فقط پست همين دوستمون بهتون برخورده!!
  17. اون هواپيمايي كه ميزنه فكر كنم Mig-23 باشه. كسي ميدونه جنگنده بلژيكي از چه نوعيه؟
  18. آخه اين مطالب اخير چه ربطي داره به عنوان تاپيك؟ در اين كه كشورمون دچار معظل بزرگي به نام فرار مغزهاست شكي نيست.اينكه سرمايه انساني مهمترين سرمايه هر كشوره و سالانه ميلياردها دلار از سرمايه هاي اين مرز و بوم از كشور خارج ميشه درست ولي چه ربطي داره به ترور دانشمنداي عراقي؟ بهتره بدونيد اين تاپيك زماني ايجاد شد كه كشور آمريكا ادعاي مبارزه با تروريسم رو ميكرد در حالي كه خودش داشت با ترور مغزهاي عراقي اين كشور رو از لحاظ قدرت فكر و انديشه مستعمره خودش ميكرد(الان هم داره اين كارو انجام ميده و همون ادعاها رو هم داره!).دوستان خواهشآ به يه پست كه جنبه اظهار نظر داره اينقدر گير ندن ٬ اصل مطلب رو بچسبيد!!
  19. [quote]اول از همه دیگه پول نفت رو به لبنان و غزه و سوریه ندیم ؛ بیایم در عوض سرانه مالی ایرانیان رو افزایش بدیم .[/quote] به به چه نظر جالبي!!! يعني به نظر شما اين آمريكايي كه از اونور دنيا پاشده اومده اينجا پايگاه نظامي زده يا ساليانه ميلياردها دلار پول ماليات دهنده هاي آمريكايي رو حواله ميكنه به حساب اسرائيل و ساير متحدينش مغز خر خورده؟ يا دلش براي مردم سوخته؟ نه داداش اونا براي حفظ امنيتشون اومدن براي حفظ سلطه روي منابع انرژي. براي دليل حمايت از لبنان و سوريه البته به غير از دلايل انساني و اسلامي هم بهتره به اين لينك يه نگاه بندازي تا با اينجور اظهار نظرها زمينه تمسخر خودت رو فراهم نكني [url=http://roshangari.ir/index.php/video.tv?v=9LwY5HledMeW1]چرا باید به فلسطین و لبنان کمک کنیم؟؟؟؟ [/url] اون دو تا دليل ديگه رو هم دولت داره روشون كار ميكنه . مگه طرح هدفمند كردن يارانه ها جراحي اقتصادي نيست؟ اصلاح امور اقتصادي يه فراينده پيچيده و زمانبر هست كه بلاجبار هزينه هايي رو داره . شما كه توان يه سوزن خوردن رو نداري چرا داري از زمين و زمان ايراد ميگيري ؟
  20. علي آقا دستت طلا اين هواپيماهاي C-5 واقعآ غول پيكرند.ميشه يه مقايسه اي بين اين هواپيما و C-130 هاي خودمون انجام بدين. مثلآ از لحاظ قابليت حمل حداكثر بار و نفر ٬ حداكثر ارتفاع و برد ٬ توانايي نشست و برخواست از زمين هاي ناهموار(باندهاي خاكي) و ... كلآ اگه تاپيكي درباره مقايسه هواپيماهاي باري آمريكا هست يه ندايي به ما بدين ممنون ميشم
  21. آقا رضا عزيز تشكر اين از اون ابزارهايي بود كه خيلي دنبالش ميگشتم.واقعآ چيز بدرد بخوريه.
  22. [quote]جناب [size=18][color=red]FBI[/color][/size] لطفا از دادن پستهاي متوالي خود داري كنيد. مگه قوانين رو مطالعه نكرديد. [/quote] دوست عزيز اين دوست جديد الورودمون با اون اسم كاربري خوشكلش فقط اومده انجام وظيفه كنه!! شما زياد جديش نگيرين
  23. [color=blue][b]پيش از تصميم‌ ناگهاني و بي‌سابقه محمدرضاشاه در اواخر سال 1348 به «تاخت‌زدن» حاكميت ايران بر مجمع‌الجزاير بحرين با اعاده حاكميت ايران بر جزاير ابوموسي و تنب بزرگ و كوچك، بحرين «جزء لاينفك ايران» قلمداد مي‌شد.[/b] [/color] دولت ايران در آبان 1336 طي لايحه‌اي بحرين را رسماً استان چهاردهم كشورمان اعلام كرد. در همين راستا در اوايل دهه 1340، «سازمان اطلاعات و امنيت كشور» (ساواك) در زمان رياست سپهبد تيمور بختيار با كمك فكري فعالان حزب پان‌‌ايرانيست در آن تاريخ، طرحي ريخته بودند كه برابر آن با تبليغات وسيع در داخل و خارج بحرين، بحريني‌ها را به ضرورت الحاق رسمي بحرين به ايران مشتاق كنند و تحركات و تظاهراتي در بحرين و ايران براي انجام اين الحاق انجام دهند و با تمهيد مقدمات «اطلاعاتي ـ امنيتي» لازم (ازجمله اعزام مأموران ساواك به شكل مسافر، توريست و بازرگان به بحرين ازيك‌سو و تقويت نيروي دريايي ازسوي ديگر)، در يك روز معين شخص شاه و تيمور بختيار به همراه تعدادي ديگر از رجال سياسي و فرماندهان نظامي در يك فروند هواپيما به‌ منامه حركت كنند و در ميان استقبال پرشوري كه آنجا توسط بحريني‌ها و ايرانيان زائر و مجاور بحرين از هيئت ايراني به عمل خواهد آمد، در عمل بحرين را به تصرف نيروهاي ايراني در آورند.(1) اين نقشه را اسداله علم هم در زمان نخست‌وزيري‌اش (يعني پس از بركناري منوچهر اقبال در تيرماه 1341 و پيش از روي كارآمدن حسنعلي منصور در اسفند 1342) در نظر داشته و حتي به سفير انگليس هم گفته است: [u]«بگذاريد اين جزاير را با اعزام ايراني‌ها به آنجا، ايراني بكنيم و شما هم چشم روي هم بگذاريد.»([/u]2) توسل به تحركات نظامي براي تثبيت حق حاكميت ازسوي دولت‌هاي مختلف جهان بي‌سابقه نبوده و نيست، براي نمونه در سطح منطقه‌اي، ايران براي تثبيت حاكميت خود بر اروندرود نيك از عهده برآمد و در ارديبهشت 1349 باوجود دعاوي عراق به «شط‌العرب» با پشتيباني جت‌هاي جنگنده نيروي هوايي، كشتي ابن‌سينا را از اروندرود وارد خليج‌فارس كرد و زد و برد. در مقابل وقتي صدام حسين به كويت حمله كرد با واكنش امريكا روبه‌رو شد و دوباره بازنده شد. در سطح بين‌‌المللي، هم دولت آرژانتين در ارديبهشت 1361 (مه 1982) با دعوي حاكميت بر مجمع‌الجزاير فالكلندز(Falklands) در اقيانوس اطلس جنوبي در برابر حاكميت استعماري انگلستان، آن جزاير را با پياده‌نظام خود تصرف كرد، اما دولت محافظه‌كار بريتانيا در زمان نخست‌وزيري ماگارت تاچر با لشكركشي و نيز غرق‌كردن كشتي آرژانتيني «بلگرانو» به مقابله مسلحانه پرداخت و ارتش آرژانتين را از آن جزاير بيرون راند و باز در آنجا مستقر شد. سوابق حاكميت ايران بر بحرين با حاكميت تاريخي آن در اروندرود كاملاً مشابه، بلكه از جهت حقوقي با نبود معاهده‌اي در باب بحرين (به خلاف اروندرود) قوي‌تر بود. بايد احتمال داد كه اگر ايران همان‌طور كه حاكميت خود را بر اروندرود درمقابل عراق با يك تحرك نظامي تثبيت كرد، در مورد بحرين هم دست به چنين تحركي مي‌زد و حتي در منامه قشون پياده مي‌كرد، زده بود و برده بود و به سرنوشت آرژانتين (يعني مقابله نظامي بريتانيا) دچار نمي‌شد. هر چند خلاف آن (يعني نوعي واكنش نظامي بريتانيا و حتي عراق) هم در برابر اين اقدام نظامي براي اعاده حاكميت ايران بر بحرين، دور از ذهن نيست؛ چنان‌كه هنگامي كه سپاه ايران در زمان محمدشاه قاجار، هرات را به سرداري سلطان مراد ميرزا حسام‌السلطنه فتح كرد، دولت استعماري انگليس در سواحل خليج‌فارس نيروي دريايي به مانور پرداخت و به دولت ايران اولتيماتوم داد كه از هرات عقب‌نشيني كند. اما مسئله بحرين در دوره محمدرضاشاه كه انگلستان بسيار ضعيف شده بود، با وضع هرات در زمان محمدشاه قاجار كه انگلستان بزرگترين امپراتوري روي زمين بود، قابل قياس نيست، يعني با عنايت به تصميم سال 1968 دولت انگليس به خروج از شرق كانال سوئز كه شامل خليج‌فارس هم مي‌شد، به احتمال قريب به يقين در صورتي‌كه ايران بحرين را بازپس مي‌گرفت، دولت انگليس درآستانه عقب‌نشيني از شرق سوئز و تشكيل فدراسيون «امارات متحده عربي» متوسل به لشكركشي نمي‌شد. امريكا هم در آن تاريخ جز يك پايگاه نيروي دريايي كه در بحرين داشت، در خليج‌فارس مطلقاً ادعايي نداشت و تمام هم و غم آن جلوگيري از نفوذ شوروي بود، از اين‌رو به احتمال قوي، همچنان كه در داخل ايران پايگاه‌هايي براي زير نظر گرفتن شوروي داشت، با ادامه آن پايگاه در بحرين هم با ايران كنار مي‌آمد. عراق هم در اروندرود كه منافع مستقيم داشت، راه به جايي نبرده بود و احتمال اين‌كه با نداشتن دسترسي به خليج‌فارس قادر به مانور نظامي در برابر ايران در درياها باشد، نزديك به صفر بود، از اين‌رو اگر نيروي دريايي دست به تحركي زده بود، به احتمال قوي بدون خونريزي و برخورد نظامي به هدف ملي خود مي‌رسيد. افزون بر مواضع خاص انگليس و امريكا از جهت جو بين‌المللي هم با توجه به سوابق حاكميت ايران امكان پا در مياني بيشتر از سوي مراجع بين‌المللي و درنتيجه بررسي اسناد تاريخي حاكميت ايران بر بحرين در سازمان ملل كه پايه‌اش بر «استثمارزدايي»‌ست [color=red]!!! [/color]وجود داشت و اگر ايران سياست خارجي مستقلي مي‌داشت در آن برهه خاص با داشتن توانمندي‌هاي نظامي، تصرف عملي بحرين (مانند تصرف جزيره ابوموسي) و اعمال حاكميت بر اروندرود، شايد حركتي بود كه به «ريسك» مي‌ارزيد. [color=red][b]طرفداران واگذاري بحرين (امثال اميرعباس هويدا، اسدالله علم، عباس مسعودي، علينقي عاليخاني، اردشير زاهدي و ديگران)[/b][/color]،[b] عمده‌ترين دليل پذيرش انتزاع بحرين از ايران را عدم مشروعيت توسل به نيروي نظامي براي حل مشكلات بين‌المللي و لزوم مراجعه به شوراي امنيت سازمان ملل متحد براي حل و فصل اختلافات مرزي و دعاوي متناقض مالكيت و حاكميت وانمود كردند، درحالي‌كه در عمل در اين ادعا صادق نبودند، چنان‌كه:[/b] [b]نخست، رژيم پهلوي در داخل كشور و براي حل منازعات سياسي با اپوزيسيون داخلي، اصول گفتمان و مذاكره دور ميز را رعايت نمي‌كرد، براي نمونه مصادر امور چند روز پيش از رفراندم 6 بهمن 1341 در مسئله «انقلاب شاه و ملت»، بسياري از سران احزاب ملي و چند روحاني (ازجمله آيت‌الله طالقاني) و عده‌اي از دانشجويان را بازداشت كردند. دوم، رژيم پهلوي در سطح منطقه‌اي هم نه‌تنها براي تصرف جزيره ابوموسي از تحركات نظامي خودداري نكردند، بلكه براي سركوبي شورشيان ظفار به خواهش سلطان عمان به آن كشور لشكركشي كردند، درحالي‌كه اگر اين ادعا درست بود كه ايران مي‌بايست در قضيه بحرين به سازمان ملل متوسل شود كه مبادا نيروهاي مسلح ايراني بدون مجوز از سازمان ملل به بحرين نزديك شوند، چگونه قابل توجيه بود كه همان رژيم بدون هيچ مجوز بين‌المللي به سرزمين‌هاي بيگانه (سلطان‌نشين عمان و مسقط) لشكر بفرستد؟![/b] [b]علاقه بحريني ها به الحاق به ايران:[/b] در مقابل اعزام نيروهاي مسلح ايراني به ظفار كه توجيهي نداشت، تحرك نظامي براي الحاق بحرين به ايران از جهت سوابق تاريخي و ضوابط حقوقي، به مراتب موجه‌تر بود، [b]زيرا دولت ايران در شهريور 1301، قيمت تمبر براي مرسولات پستي به بحرين را «مانند ساير نقاط ايران» معين كرد و در اسفند همان سال عده‌اي از اشخاص سرشناس بحرين از وزارت پست و تلگراف ايران طي نامه‌اي تقاضا كردند كه دفتر پستي بحرين را نيز به‌عنوان يك جزيره ايراني رأساً اداره كند. در همين سال مردم بحرين براي پيوستن به ايران «حزب نجات بحرين» را براي «استخلاص بحرين از عناصر اجنبي و الحاق آن به كشور اصلي» به رهبري شيخ عبدالوهاب زياني (از روحانيون شيعه بحرين) تشكيل دادند و شرط عضويت در حزب را از حفظ داشتن دست كم دو اصل از اصول قانون‌اساسي ايران دانستند. همزمان با اين تحركات، كميسيون مشتركي (متشكل از نمايندگان وزارت‌خارجه و وزارت فوايد عامه) در 29 اسفند 1301‌(19 مارس 1922م) براي اعاده عملي حاكميت ايران در بحرين تشكيل شد و سرانجام در 1303 ش (1924) در مطبوعات كشور و نيز در صحن مجلس شوراي ملي، پيشنهاد شد كه براي نمايندگان مردم بحرين در مجلس شوراي ملي فكري اساسي شود.(3)[/b] زماني كه دولت انگلستان (به‌عنوان دولتي كه بحرين را تحت‌الحمايه داشت)، در 1306 ش (1927) قراردادي با عربستان‌سعودي درباره بحرين (و قطر و امارات متصالحه) امضا كرد، دولت ايران نسبت به آن معاهده رسماً اعتراض كرد و از آن به‌عنوان «تجاوز به تماميت ارضي ايران» به جامعه ملل شكايت كرد. وزارت امورخارجه ايران، همچنين طي ارسال يادداشت اعتراض رسمي به سر رابرت كلاويو وزير مختار بريتانيا در تهران به تاريخ اول آذر 1306 (22 نوامبر 1927) يادآور شد كه: «مالكيت ايران بر بحرين محرز... است و … [ماده 6 معاهده] تا درجه‌اي كه مربوط به بحرين است، برخلاف تماميت ارضي ايران و با مناسبات حسنه‌اي كه هميشه بين دو دولت همجوار موجود بوده است، منافات دارد. با اين وجود دولت ايران به اين قسمت از معاهده يادشده جداً اعتراض و انتظار دارد كه اولياي دولت انگلستان به زودي اقدامات لازمه را در رفع آن اتخاذ فرمايند.»(4) مهدي قلي‌خاني مخبرالسلطنه هدايت در مقام نخست‌وزير، طي شكواييه‌اي كه در 2 آذر 1306 (23 نوامبر 1927) به دبيرخانه جامعه ملل تحويل شد، «براي حفظ حقوق مسلم ايران نسبت به جزاير بحرين» رونوشت اعتراض‌نامه‌اي را كه دولت ايران به انگلستان داده بود به جامعه ملل فرستاد. اين دادخواهي ايران، در صفحه 605 «روزنامه جامعه ملل» مورخ ماه مه 1928 به چاپ رسيد و چون وزارت‌خارجه دولت انگليس، مالكيت ايران را نسبت به بحرين انكار كرد، [color=blue]وزارت‌امورخارجه ايران مجدد در 11 مرداد 1307 (2 اوت 1928) خطاب به شارژ دافر آن كشور در تهران، يادداشت بسيار مفصل و مطولي فرستاد و طي آن استدلال كرد كه [b]هيچ‌وقت دولت مستقلي به نام بحرين وجود نداشته است و ايران هم هيچ‌گاه از حقوق خود بر بحرين صرف‌نظر نكرده است و از اين رو قراردادهاي دولت انگليس با شيوخ محلي، نمي‌تواند مانع تداوم حاكميت ايران بر بحرين شمرده شود.[/b] [/color]پس از آن، وزارت‌خارجه در 1309 در زمان وزارت محمدعلي ذكاء‌الملك فروغي و در 1313 در زمان وزارت باقر كاظمي مرتب دعوي حاكميت ايران در بحرين را تعقيب كردند و چون قراردادهايي براي استخراج نفت از بحرين توسط شركت‌هاي نفت امريكايي امضا شد، دولت ايران به دولت امريكا نيز اعتراض كرد، اما به علت ضعف جامعه ملل و سپس شروع جنگ جهاني دوم و اشغال ايران توسط متفقين در شهريور 1320 راه به جايي نبرد. در فاصله‌ چهل و پنج‌ساله 1301 تا 1346 ايران نه‌تنها هيچ‌گاه از اعلام رسمي حاكميت خود نسبت به بحرين كوتاه نيامد، بلكه در پي تصويب لايحه مورخ آبان 1336، هميشه بحرين را «جزء لاينفك ايران و استان چهاردهم كشور» دانست. البته دولت انگلستان به لايحه 1336،‌ اعتراض كرد و مدعي شد كه بحرين «يك كشور مستقل عربي» است و نمايندگان مجلس عوام انگلستان هم آن را تكرار كردند، اما دولت و ملت ايران هميشه در برابر اظهارات انگلستان موضع مي‌گرفت و در همه مجامع بين‌المللي از حاكميت خود بر بحرين دفاع مي‌كرد.(5) [b][color=red]موضع‌گيري ايران در باب بحرين به‌عنوان جزء لاينفك ايران سال‌ها ادامه يافت تا آن‌كه انگليسي‌ها به ذهن شاه القا كردند كه چون بحرين كشور فقيري است و درآمد كافي ندارد ايران به آساني مي‌تواند دست از حاكميت خود بر آن جزاير بردارد![/color][/b] سردنيس رايت(Sir Dennis Wright) سفير اسبق انگلستان در ايران طي گزارش تلگرافي شماره 592 مورخ دوم آوريل 1968 خود به دولت متبوعش تصريح كرده است كه شاه تمايلي به استفاده از نيروي نظامي براي «اشغال بحرين» ندارد، ولي به ملاحظه‌ افكارعمومي مردم ايران نمي‌تواند از «ادعاي مالكيت بحرين» بدون دستيابي به امتياز ديگري دست بردارد.[color=red] وي به فاصله چند روز در گزارش ديگري (به شماره 611 مورخ هفتم آوريل 1968) مي‌نويسد كه شاه را در باب جزاير ايراني خليج‌فارس ملاقات كرده و شاه را از پيوستن به اتحاديه امارات متصالحه (امارات متحده عربي بعدي كه سه سال بعد در 1971 تشكيل شد) ناخشنود يافته است.(6)[/color] [b]با وجود آن سوابق، محمدرضاشاه زير نفوذ و القاي انگليسي‌ها، نخست در مصاحبه‌اي با روزنامه گاردين چاپ لندن درشهريور 1345 (اوت 1966) آنچه را در دل داشت بر زبان آورد كه «بحرين با توجه به اين‌كه ذخاير مرواريد در سواحل آن به پايان رسيده است، از نظر ايران اهميتي ندارد»! در ادامه همين مواضع، شاه در سفري به هند در دي 1347 (ژانويه 1969) در دهلي‌نو اعلام كرد كه دولت شاهنشاهي نمي‌خواهد با «اعمال زور» بحرين را تصاحب كند، بلكه حاكميت بحرين را به دلخواه اكثريت مردم در يك همه‌پرسي آزاد زير نظر سازمان ملل متحد وامي‌گذارد تا اگر اكثريت مردم بحرين علاقه به ملحق‌شدن به ايران داشتند، بحرين در حاكميت ايران بماند و اگر خواستند از ايران تجزيه شده و كشوري مستقل شوند. اين «همه‌پرسي» در عمل يك «راه فرار محترمانه» براي تكذيب حاكميت ايران و محصول توافق شاه با انگليس و امريكا بود، [/b]از اين‌رو مفاد آن به دبيركل سازمان ملل متحد اعلام شد. در پي آن، مقدمات جدايي بحرين از ايران توسط يك هيئت ديپلماتيك ايراني به رياست اميرخسرو افشار (سفير ايران در لندن) طي مذاكره با ويليام لوس(William Luce) نماينده سياسي بريتانياي كبير مقيم بحرين فراهم شد. تصميم بي‌مقدمه و ناگهاني شاه داير به دست برداشتن از حاكميت ايران بر بحرين بدون مراجعه به آراي عمومي اهالي ايران يا بحرين و حتي بدون كسب مشورت از قواي مقننه و قضاييه و حتي وزارت امورخارجه انجام شد. بر اين تصميم ايرادهاي فراواني وارد است كه ما در مقاله «سرگذشت، سرشت و سرنوشت همه‌پرسي» به آنها اشاره كرده‌ايم.(7) نتيجه اين به اصطلاح همه‌پرسي از همان آغاز، هم براي شاه و هم براي انگليس كه بحرين را تحت‌الحمايه خود داشت، معلوم بود. [color=blue]سرانجام همه‌پرسي مناسبي! بدون مشاركت عمومي انجام شد و برگزاركنندگان همه‌پرسي بي‌يال و دُم و اِشكم (يعني نظرخواهي مأموران سازمان ملل متحد از گروهي از اهالي و اصناف وابسته و غيرمستقل بحرين در زمان حضور بريتانيا در بحرين) چنين اعلام كردند كه اكثريت قاطع اهالي بحرين خواستار استقلال‌اند. شوراي امنيت سازمان ملل متحد هم طي قطعنامه شماره 278 مورخ 21 ارديبهشت 1349 (11 مه 1370م) تصويب استقلال بحرين و قبول آن كشور به عضويت سازمان ملل متحد را تصويب كرد و از محمدرضاشاه به دليل آزادمنشي و قبول اصول دموكراسي در بحرين! تقدير و تشكر كرد. براي احراز قانوني نبودن اين تصميم كافي‌ست كه به چگونگي تعامل قوه مجريه با قوه مقننه در چنين مسئله ملي مهمي اشاره شود. دولت ايران، پذيرش قطعنامه شوراي امنيت داير به استقلال بحرين را به مجلسين شورا و سنا گزارش كرد. مجلسين شورا و سنا در 9 فروردين 1349 خبر انتزاع بحرين را به‌عنوان يك امر اجرايي كه قوه مقننه با آن كاري ندارد استماع كردند. واقعاً ‌غريب است كه از بين احزاب سياسي و نمايندگان مستقل، تنها فراكسيون نمايندگان حزب پان‌ايرانيست به اين تصميم دولت اعتراض كردند و دولت اميرعباس هويدا را از اين باب، استيضاح نمودند. مجلس هم به‌ناچار موضوع تصميم را به رأي گذاشت. نمايندگان مجلسين كه اكثريت قريب به اتفاق آنها نماينده طبيعي و حقيقي مردم نبودند و مثل كارگزاران و كارمندان دولت به اين سمت منصوب شده بودند، با اطاعت بي‌قيد و شرط از اراده شاه وقت، انتزاع بحرين را از خاك كشور، در جلسه فوق‌العاده مجلس در روز 24 ارديبهشت 1349 (با 199 رأي موافق و 4 رأي مخالف) تصويب كردند.[/color] محمدرضاه شاه البته در اين ادعا كه بحرين كشور فقيري است و الحاق آن به ايران از جهت اقتصادي به صرفه مملكت نيست، صادق نبود، اما انگيزه و غرض عمده‌اي كه شاه و نيز دولت امريكا در سر مي‌‌پختند اين بود كه با صرف‌نظركردن ايران از بحرين‌، ايران در دولت‌هاي عرب ميانه‌رو نفوذ خواهد كرد و گذشت ايران از دعوي حاكميت بر بحرين، هرگونه بهانه دشمني با ايران را از دولت‌هاي عرب تندرو (مصر و عراق) را نيز از آنها سلب خواهد كرد. شوربختانه اين آرزوي خام، در عالم خارج اتفاق نيفتاد. امريكا اميدوار بود كه پس از عقب‌نشيني داوطلبانه دولت بريتانيا از شرق سوئز ايران را ستون نظامي خود در خليج‌فارس و عربستان‌سعودي را ستون اقتصادي خود در خاورميانه قرار دهد و بدين‌وسيله مانع نفوذ شوروي در منطقه شود. تاريخ نشان داد كه نظام شاهنشاهي اگرچه توانست امنيت خليج‌فارس و تنگه هرمز را حفظ كرده و شورشيان ظفار در سلطان‌نشين عمان را نيز سركوب كند، اما فعالان سياسي و دگرانديشان داخلي (اعم از چپ‌گرا، مذهبي و ملي) در شرايط اختناق داخلي از ايفاي چنين نقشي توسط ايران در منطقه كه مستلزم تحكيم رژيم وابسته به امريكا مي‌شد، راضي نبودند و به همين دليل هم تمامي نيروهاي مخالف داخلي در انقلاب 1357 با هم متحد شدند و درنتيجه رهبران انقلاب مكرر اعلام كردند كه دولت انقلابي ايران نمي‌خواهد به نمايندگي امريكا نقش «ژاندارم منطقه» را بازي كند. ازسوي ديگر، پيروزي انقلاب ايران كه در 1357 با شور و اشتياق اسلام و تشيع به نتيجه رسيده بود، موجي از استعمارستيزي و استبدادستيزي در كشورهاي حاشيه خليج‌فارس ازجمله بحرين ايجاد كرد. ابوالحسن بني‌صدر، شيوخ عرب جنوب خليج‌فارس را «دست‌‌نشانده» استعمار خواند و سخنگويان انقلاب به «صدور انقلاب» به سراسر جهان اسلام اميدوار بودند. در عين حال، وجود اكثريت شيعه در بحرين (و نيز عراق) موجب دغدغه حكام سني مذهب آنها بود، چرا كه شيعيان بحرين، عراق و لبنان براي جنبش مشابهي آماده مي‌شدند كه با حمله عراق به ايران و شروع جنگ هشت‌ساله، وضع دگرگون شد. اكنون چهل و چند سال پس از جداسازي بحرين از ايران، بايد از خود بپرسيم آيا اين تصميم در باب بحرين خدمت بوده است يا خيانت؟ از خودمان،‌ يعني از نسل خودمان و نسل پيش از خودمان آغاز مي‌كنيم، آيا سكوت غريب ملت در برابر اين تصميم قابل توجيه است؟ آيا اين تصميم در مطبوعات، در قوه‌قضاييه و ديگر نهادهاي مرتبط با حفظ يكپارچگي سرزميني كشور و سرانجام در شعر و ادب فارسي چه بازتابي داشته است؟ آيا (در روز واقعه! نه بعد از سقوط رژيم پهلوي) كدام شاعر و نويسنده در اين باب موضع گرفته است؟ [color=red][b]هنگامي كه قرارداد 1919 وثوق‌الدوله منعقد شد عشقي گفت: اي وثوق‌الدوله! ايران ملك بابايت نبود/ مزد… نبود… تا كه بفروشي و… حالا آيا بحرين، ملك پدري محمدرضا شاه بود كه اين‌گونه آن را واگذار كند و با واگذاري آن حتي در مورد جزاير ايراني ابوموسي و تنب بزرگ و كوچك هم يك سند قطعي كه حاكميت بلامنازع ايران را براي هميشه محرز بدارد، از طرف مقابل نگيرد؟ اينها همه نشان مي‌دهد كه رژيم شاهنشاهي تمام زورگويي‌اش براي شهروندان ايراني بي‌دفاعش در داخل بود كه با زور تمام به ايشان فشار مي‌آورد كه بايد عضو حزب رستاخير باشند وگرنه گذرنامه‌شان را بگيرند و از ايران بروند. اما همين رژيم پهلوي پهلوان در مذاكره با امريكا و انگليس از خود استقلالي نشان نمي‌داد. همچنان كه در بهمن 1357 هم سفيران امريكا و انگليس و سپس ژنرال هايزر امريكايي كه بدون اطلاع شاه براي رتق و فتق امور كشورمان به ايران آمده بودند بيشترين تأثير را در تصميم شاه به ترك كشور داشتند.[/b][/color] [color=blue]نتيجه اخلاقي[/color] 1ـ آيا تنها خاقان مغفور فتحعلي‌شاه قاجار كه هفده شهر ايران را پس از مغلوب‌شدن در جنگي نابرابر اجباراً به روس‌ها داد مستحق دشنام ابدي است؟ آيا محمدرضا شاه و اعوان او در انتزاع بحرين (يعني كابينه اميرعباس هويدا، وزارت‌خارجه ايران به سرپرستي اردشير زاهدي، قوه مقننه با آن همه سناتور و نماينده مجلس و ديگر نهادهاي كشوري) هيچ راه فراري از تصويب قاطع اين انتزاع نداشتند؟ 2ـ اگر به فرض، رژيم سابق ايران تصميمي درست مي‌گرفت و در همان تاريخ، به‌جاي «طرح نظامي ـ امنيتي تصرف بحرين» در يك مقطع كار «ديپلماتيك و مذاكرات پشت‌پرده‌اي» در مقطع بعدي، كار زيربنايي فرهنگي مي‌كرد و سپس بر برگزاري بك همه‌پرسي جدي با مشاركت همه باشندگان بحرين پاي مي‌فشرد، بخت بيشتري براي ايراني ماندن اين بخش از سرزمين پدري يا دست‌كم سرفرازي واقعي در برابر جهانيان نداشتيم؟ [b]3ـ آيا ما امروز كه سروصداهاي تجزيه‌طلبي مجدد از بيرون كشور هدايت مي‌شود، هيچ عبرتي از گذشته مي‌گيريم؟ آيا بي‌تفاوتي فرهنگ‌مندان، مطبوعاتيان و دانشگاهيان در اين مسئله مهم ملي پذيرفتني است؟ آيا نهاد هاي فرهنگي نبايد به بانگ بلند و صريح، هرگونه توطئه عليه يكپارچگي سرزمين ايران را محكوم كنند و اين‌گونه توطئه‌هاي ضد ايراني را با موضع‌گيري شجاعانه، در نطفه خفه كنند؟[/b] 4ـ اگر در آن تاريخ، مردم بحرين چه در پي تحركات حق‌طلبانه ايران به شكل يك مانور نظامي و چه در پي يك همه‌پرسي تمام‌عيار قانوني به ايران پيوسته بودند، آيا امروز تسلط ايران بر خليج‌فارس منسجم‌تر و مطمئن‌تر از اين‌كه هست نبود؟ و به فرض كه اختلاف‌هاي ايران و اعراب بر سر بحرين ناتمام مي‌ماند، آيا چنان اختلافي بهتر از اختلاف كنوني بر سر جزاير ابوموسي و تنب بزرگ و كوچك نمي‌بود؟ [b]5ـ اكنون دولت بحرين، دولت مستقلي است و ايران نيز ساليان دراز است كه اين كشور را همچون ديگر پاره‌هاي جداشده از پيكر ايران در شرق و غرب و شمال و جنوب كشورمان باوجود غبن فاحش در مذاكرات سياسي گذشته، رسماً شناسايي كرده است. قدم امروزين ما در جذب و جلب اعتماد مردم اين كشورها به ملت ايران براساس تاريخ مشترك گذشته و منافع مشترك امروز است. ايران و بحرين و همه همسايگان ما بايد بدانند كه دليل حضور امريكا در منطقه طمع امريكا به منابع نفتي ماست وگرنه توجيه سياسي و اقتصادي ندارد كه جان سربازان امريكايي براي حمايت از حقوق شهروندي اتباع كشورهاي خاورميانه به خطر افتد! و يا امريكا همه‌روزه مبالغ كلان از بودجه خود را براي استقرار دموكراسي در اين منطقه هزينه كند! تجربه تاريخي هم نشان مي‌دهد كه دولت امريكا پس از كودتاي 28 مرداد 1332 كه بيشترين نفوذ را در ايران داشت و انگليس كه حامي شيخ‌نشين‌هاي جنوب خليج‌فارس بود، هيچ‌يك براي برقراري مردم‌سالاري در اين كشورها استفاده نكردند. پس ما بايد از تجارب گذشته خود عبرت بگيريم؛ براي كوبيدن رقيب سياسي داخلي يا منطقه‌اي دست‌ كمك به سوي بيگانه دراز نكنيم،‌ بلكه صادقانه اختلاف‌هاي خود را فراموش كنيم و با هم متحد شويم. ايران بايد عضو شوراي امنيت خليج‌فارس شود.[/b] ايالات‌متحده امريكا دويست و سي‌سال پيش، مستعمره انگليس بود. امريكايي‌‌ها با انگليس جنگيدند و به زور، از انگليس مستقل شدند، اما امروز اين دو كشور متحد طبيعي يكديگرند و باوجود همه اختلاف‌ منابع و رقابت‌هاي تجاري و سياسي، در صحنه بين‌المللي از هم پشتيباني مي‌كنند و با هم ائتلاف دارند. چرا ايران امروز با كشورهاي همسايه كه هر كدام يكي از بخش‌هاي جداشده از پيكر ايران قديم‌اند، داراي چنين مناسبات خوبي نباشد؟ اقتدار و استقلال ايران، اقتدار همسايگان ايران است. *سيدحسن امين استاد پيشيسن كرسي حقوق در دانشگاه كلاسكو كاليدونيا ************************************************************** پي‌نوشت‌ها: 1ـ سعيد وزيري، منوچهر. جست‌وجو در گذشته، ص 495ـ492. 2ـ علم، اسدالله. يادداشت‌ها، چاپ علينقي عاليخاني، تهران، انتشارات مازيار، 1383، ص 292ـ291 و صفري، محمدعلي. قلم و سياست: از هويدا تا شريف امامي، ص 279. 3ـ منشور گرگاني، م.ع. نفت و مرواريد، سياست انگليس در خليج‌فارس و جزاير بحرين، تهران، چاپخانه مظاهري، 1325، ص 108ـ101. 4ـ همان، ص 1300ـ129، رمضاني، روح‌الله. خليج‌فارس، ويرجينيا، 1972، ص 248. هم او «حل اختلاف بحرين» مجله حقوق بين‌الملل هند، IJIL، سال 1972، ص 1. 5ـ دانشنامه ايرانيكا، ج 3، ص 509. 6ـ قاسمي، رضا. «به انگيزه درگذشت دنيس رايت»، ميراث ايران، ش 40، ص 29. 7ـ امين، سيدحسن. «سرگذشت سرشت و سرنوشت همه‌پرسي»، ماهنامه حافظ، ش 17 (مرداد 1384)، ص 68ـ58، در ص 65.
  24. [color=blue][size=18]عبدی:رهبری قیام مصر در واشنگتن بود،نه میدان تحریر! [/size][/color] [b]عباس عبدی معتقد است دموكراسی‌خواهی در جهان عرب تا پیش از تحولات اخیر در قالب یك پروسه اجتماعی وجود داشت نه یك پروژه سیاسی. مطابق این تحلیل، جنبش­های دموكراسی‌خواه جهان عرب به طور كلی فاقد عنصر رهبری بودند و پس از بروز نارضایتی‌های اخیر نیز در مدتی كمتر از یك ماه نمی­ توانستند این خلاء را پر كنند.[/b] از نظر عبدی، رهبری قیام مردم مصر نه در میدان تحریر كه در واشنگتن و اتاق فرماندهان نظامی‌ مصر بود. وی بر این نكته تاكید می‌كند كه اقتضائات استراتژیك سیاست خارجی آمریكا از زمان حمله به عراق در سال 2003، مانع از ان می­ شود كه واشنگتن در برابر مطالبات جنبش­های شكل گرفته در جهان عرب ایستادگی كند. [b]عبدی تغییر رفتارهای ایالات متحده آمریكا را یكی از نشانه‌های تغییر دنیای كنونی می­ داند.[/b] [color=blue]معمولاً جنبش‌های اجتماعی را پدیده‌هایی مبتنی بر چهار عنصر نارضایتی گسترده، رهبری، سازماندهی و ایدئولوژی می‌دانند. علاوه بر نارضایتی گسترده، آیا آن سه مولفه دیگر در جنبش‌های اعتراضی شكل گرفته در جهان عرب وجود دارند؟[/color] درباره جنبش اجتماعى مى‌توان مفصل‌تر بحث كرد، ولى در حدى كه در این جا مقدور است باید گفت، اگر منظورمان از جنبش اجتماعى اشاره به وجوهى مهم و پایدار از زندگى اجتماعى است، در این صورت جنبش اجتماعى به این معنا نیازمند رهبرى نیست. مثل گرایش به دموكراسى‌خواهى به عنوان یك وجه از زندگى اجتماعى مدرن. در این معنا جنبش اجتماعى یك پروسه و فرآیند عمومى است كه در بطن جامعه وجود دارد و در قالب‌هاى گوناگون و جزیى متجلى مى‌شود و به پیش مى‌رود. ولى هنگامى كه در وضعیت معینى از پیشرفت این پروسه یا فرآیند، تبدیل به پروژه یا طرح مشخصى مى‌شود، در این مرحله مى‌بایست به مرور زمان سازماندهى و رهبرى و شعارها و مطالبات خود را به نسبت مشخص كند. ولى فراموش نكنیم كه این اتفاق و گذار براى تبدیل پروسه به پروژه به صورت لحظه‌اى رخ نمى‌دهد، بلكه برحسب وضعیت اجتماعى، نیازمند زمان است. با این توضیح مقدماتى مى‌توانیم بگوییم كه جنبش (به معناى اول) و پروسه دموكراسى‌خواهى در تمامى كشورهاى منطقه با شدت و ضعفى وجود داشته، در برخى مقاطع ضعیف و در مواردى قوى شده است. ولى تبدیل این پروسه به پروژه‌ای فراگیر و شامل برای دموكراسى‌خواهى، تاكنون در منطقه عربى دیده نشده است. البته در گذشته هم آزادى و دموكراسی یكى از مهم‌ترین شعارهاى جنبش‌هاى جوامع عربى بود. از زمان عبدالناصر در مصر گرفته تا احزاب بعث در عراق و سوریه و حكومت چپ یمن جنوبى و سپس قذافى و امثال آنان، همیشه شعار دموكراسى و حكومت مردم بر مردم و نیز آزادى را در سرلوحه شعارهای خود داشته‌اند، ولى این شعارها یا خالى از مفهوم عینى بود یا در بهترین حالت در قالب تعابیر دهه 50 و 60 میلادى قرن بیستم، در عمل به ضد خودش تعبیر مى‌شد. نامگذارى میدان‌هاى تحریر در اكثر كشورهاى عربى محصول همین دوران و شعارهاست. اما در دهه گذشته تغییرات مهمى در كل جهان و از جمله جهان عرب رخ داده است. [color=orange]مهم‌ترین ویژگى آن اینترنت و ماهواره است. [/color]بویژه آنكه در جهان عرب به دلیل وجود زبان مشترك ولى تنوع حكومت‌ها و ارتباط گسترده این جوامع با جامعه بین‌المللى (در مقایسه با ایرانیان) كه اعراب زیادى در آن فعال هستند، این تغییرات عمیق‌تر بود. در حالى كه در كشورى چون ایران، كه زبان فارسى مخصوص خودش است (بجز افغانستان و تاجیكستان كه با لهجه‌هاى متفاوتى فارسی هستند و در سطح تأثیرگذارى بر ایران هم نیستند)، ابعاد تأثیرپذیرى از ماهواره و اینترنت كمتر از كشورهاى عربى بوده است. این تحول زمینه‌ساز شكل‌گیرى نوعى از سازماندهى شبكه‌اى، و تفاهم فكرى و ارزشى مى‌شود، ولى با توجه به وضعیت بسته كشورهاى عربى تاكنون نتوانسته بودند كه سازوكار رهبرى مناسب را نیز ایجاد كنند (یا حداقل اینكه شواهدى از چنین رهبرى دیده نمى‌شود). [b]گمان می‌كنم كه بروز اتفاقات و رویدادهاى تونس و مصر (لیبى تا حدى فرق مى‌كند)، در ابتدا بیش از آنكه متأثر از جنبش دموكراسى‌خواهى باشند، ناشى از وضعیت ناخرسند كننده اقتصادى بود، ولى چون جنبش دموكراسی خواهی (به معناى اول آن) در بطن جامعه وجود داشت و كم‌كم سازوكارهاى مناسب خود را براى گذر از پروسه به پروژه پیدا كرده بود، در هنگام بحران وارد میدان شد؛ هرچند به طور طبیعى فاقد تجربه و سازوكار رهبرى در مرحله پروژه شدن بود و نمى‌توانست در مدت كوتاه كمتر از یك ماه چنین نقیصه‌اى را برطرف كند و تبدیل به یك جنبش دموكراسى‌خواهى (به معناى دوم) شود و اگر این مسیر طولانى‌تر مى‌شد این جنبش یا موفق به شكل دادن رهبرى خود براى سیر به دموكراسى (در چهارچوب ساختار اجتماعى موجود) مى‌شد، یا اینكه حكومت آن را سركوب مى‌كرد. ولى این مسیر طولانى نشد، دلیل اصلى آن نیز اضافه شدن لكوموتیوى از بیرون بر این قطار بود.[/b] قطارى كه تا دو هفته اول با اتكا به اینرسى اولیه حركت مى‌كرد، پس از آن با لكوموتیو ایالات متحده به حركت خود ادامه داد. بنابراین مى‌توان گفت كه در مرحله آخر جنبش اجتماعى مصر، با اضافه شدن رهبرى جدید، توانست هر سه مولفه نارضایتى گسترده، سازماندهى شبكه‌اى و خواست‌ها و مطالبات را در مسیرى كه مناسب مى‌دانست هدایت كند. [color=blue]تحلیل و ارزیابی شما از عنصر رهبری در جنبش انقلابی مردم مصر و تونس چیست؟[/color] به نظر من سیاست اوباما درباره خاورمیانه از سال گذشته كه به مصر سفر كرد تا حدى قابل پیش‌بینى بود. [b]دولت آمریكا متوجه این بود كه بدون تغییرات دموكراتیك، حكومت‌هاى منطقه مسیر ناپایدارى را طى مى‌كنند و همین امر دیر یا زود موجب بروز بحران در روابط اسراییل و كشورهاى عربى خواهد شد، و لذا از تحول كنترل شده در كشورهاى عربى حمایت مى‌كرد، ولى مشكل این بود كه امكان عملى كردن این ایده در دست نبود و چندان هم نمى‌خواستند كشورهاى غیر دموكراتیك ولى هم‌پیمان خود را تحت فشار قرار دهند.[/b] [color=violet]Royal : به نظر من اين تغييران در بلند مدت ميتونست 2 حالت رو به وجود بياره: يا انقلابي مثل انقلاي ايران درش اتفاق مي افتاد كه مسلمآ براي آمريكا اصلآ خوشايند نيست ٬ يا كشور دچار جنگ داخلي ميشد. تو هر دو مورد منافع آمريكا چه در كشور مورد نظر و چه در كل منطقه به شدت به خطر مي افتاد.[/color] اما حوادث تونس و سپس مصر، آنان را آماده كرد كه با حمایت از این رویدادها، عملاً كنترل جریان را در دست بگیرند و با حذف بن‌على و مهمتر از آن مبارك، كلیت ساختار را حفظ و ضمن بازسازى وجهه خود در میان اعراب، مسیر اصلاحات نسبى را پیگیرى كنند. [b]گمان مى‌كنم كه در مصر البرادعى به صورت نیمه‌رسمى این وظیفه را انجام داد و با درخواست از ارتش مصر براى اقدام مناسب، در افكار عمومى جایگاه ارتش را ارتقا بخشید و در نهایت هم ارتش مصر، مبارك را بركنار كرد و ماجرا حداقل در وجه رادیكال و بحرانى‌اش جمع شد.[/b] [color=red]بنابراین مى‌توان گفت كه جنبش مذكور از زمان ورود پروسه به مرحله پروژه، فاقد رهبرى بود، ولى ایالات متحده به سهولت و با درایت توانست این خلاء را در عمل پر كند.[/color] فراموش نكنیم كه اولین مقام خارجى كه پس از سقوط مبارك به مصر سفر كرد، دیوید كامرون نخست وزیر بریتانیا بود و این سفر از جهت گفته شده معناى كاملاً روشنى دارد. [color=blue]آیا این جنبش‌ها از سازماندهی اصولی و كارآمدی برخوردارند؟[/color] همان طور كه گفتم، سازماندهى آنها متناسب با شرایط مرحله پروسه و فرآیند جنبش دموكراسى‌خواهى بود و براى مرحله پروژه شدن كفایت نمى‌كرد و كارآمدى نداشت، به همین دلیل است كه با استعفا دادن حسنى مبارك تقریباً ماجرا از وضعیت بحرانى خارج شده است و احتمال كمى وجود دارد كه مجدداً بحران گذشته، بازگردد. [color=blue]این جنبش‌ها ظاهراً بدون برخورداری از رهبری واحد و مشخص پیروز شده اند. این امر چطور امكان پذیر است؟[/color] با توجه به آنچه كه گفته شد، گمان نمى‌كنم كه این جنبش فاقد رهبرى واقعى بوده است. هرچند به لحاظ حقوقى كسى یا مرجعى در ظاهر امر رهبرى این جریان را به عهده نداشت، ولى به لحاظ كاركردى وجود رهبرى دیده مى‌شود. [b]به نظر مى‌رسد كه افزایش چشمگیر تظاهركنندگان مصری در چند روز پایانى ماجرا، كه از طبقات شهرى و مدرن اضافه شدند، كاملاً برنامه‌ریزى شده بود، و همین‌ها بودند كه جزو انقلابیون شناخته شدند و بلافاصله پس از سقوط مبارك به میدان تحریر آمدند و خواهان تخلیه آن از سوى تظاهركنندگان اولیه شدند.[/b] [b]جالب اینكه پلیس حسنی مبارك كه تا روز پیش از سقوط وى چهره‌اى بسیار منفور داشت، بلافاصله به انقلاب پیوست و در اولین گام نیز با همراهی ارتش مردم را از میدان تحریر تخلیه كرد.[/b] بنابراین باید گفت كه این جنبش نه تنها رهبرى داشت، بلكه داراى یك رهبرى بسیار منسجم و با برنامه بود. البته این رهبرى در میدان تحریر نبود، بلكه در جاى دیگرى قرار داشت؛ در واشنگتن و اتاق فرماندهان نظامى مصر بود. وابستگى مبارك به واشنگتن این امكان را براى آمریكا ایجاد كرد كه كاركرد رهبرى را عهده‌دار شود، در حالى كه اگر مصر هم مثل لیبى وابستگى مستقیمى به آمریكا نداشت، احتمالاً شاهد بحرانى‌تر شدن اوضاع مصر مثل این كشور مى‌شدیم. نكته دیگری كه فكر می‌كنم نباید فراموش كرد كم عمق بودن رهبری و حتی مطالبات مردم در جنبش مصری‌ها بود. هر چند این نكته منفی نیست ولی نمی‌توان آن را انقلاب نامید [b]زیرا اگر انقلاب بود مصری‌ها در برابر جنایات قذافی سكوت نمی‌كردند و حداقل داوطلبان عرب و مصری برای دفاع از مردم لیبی عازم آنجا می‌شدند.[/b] [color=blue]آیا در جنبش‌های دموكراسی خواه جدید و اصولاً در برخی از جنبش‌های سیاسی و اجتماعی می‌توان به وجود پدیده "رهبری متكثر" قائل بود؟ رهبری متكثر چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟[/color] بازى با كلمات مشكلى را حل نمى‌كند. رهبرى یك مفهوم كاركردى دارد. هر جنبشى در مرحله پروسه داراى رهبرى متكثر است و هر كدام آنان یا پیروان‌شان در مسیر رودخانه‌اى كه جهت آن به واسطه ضرورت‌هاى اجتماعى تعیین شده حركت مى‌كنند، ولى در مرحله پروژه، متكثر بودن رهبرى معنا ندارد. اگر هم تعدادى رهبر وجود دارند در نهایت باید تكثر خود را در ذیل چارچوبى جمعى و معین وحدت بخشند. [color=blue]به نظر شما اگر حمایت دولت آمریكا از مردم مصر و تونس نبود، بن علی و مبارك سرنگون نمی‌شدند؟[/color] [b]ممكن بود سرنگون شوند، ولى در این صورت نتیجه به وضعیت لیبى نزدیك‌تر بود تا وضعیت فعلى مصر. ضمن اینكه دفاع احتمالی آمریكا از بن‌على و مصر، اوضاع منطقه را از حیث انفجار فضاى ضد آمریكایى میان مردم بحرانى‌تر هم مى‌نمود.[/b] البته این احتمال هم وجود داشت كه این رژیم‌ها در كوتاه‌مدت بتوانند مردم را سركوب كنند. با وجود این بحث درباره این فرض بیهوده است، و فقط یك ورزش ذهنى است، زیرا ایالات متحده برحسب راهبردش در عراق (حتى در زمان بوش)، تصور نمى‌رفت كه در برابر جنبش‌هاى اجتماعى علیه بن‌على و مبارك ایستادگى كند. نه تنها ایستادگى نمى‌كرد، بلكه حتی گمان نمى‌رفت كه موضع بى‌طرفى هم بگیرد. [color=red]وقتى مى‌گوییم دنیا تغییر كرده، یك وجه مهم این تغییر هم تغییر رفتارهاى ایالات متحده است.[/color] وقتى كه آمریكایى‌ها در بحرین هم از سركوب دفاع نمى‌كنند، مصر و تونس كه جاى خود دارد. [color=blue]آیا حمایت امریكا از انقلاب مردم تونس و مصر به ماهیت رهبران سیاسی معترض در این دو كشور نیز ارتباط داشته است؟[/color] نه این موضوع تأثیر تعیین‌كننده‌اى نداشت. ضمن اینكه مطابق آنچه كه گفتم معترضین از حیث داشتن رهبری دچار خلاء بودند و با قاطعیت نمی‌شد گفت كه رهبری چه ماهیتی دارد. [color=blue]آینده سیاسی مصر و تونس را تا چه حد در گرو عملكرد رهبران كنونی انقلاب‌های این دو كشور می‌دانید؟[/color] [b]همان گونه كه گفته شد، رهبران موجود اعم از احزاب و گروه‌ها یا جوانان میدان تحریر، در سطحى نبودند كه این جنبش را به تمامى هدایت كرده و به جایى كه مى‌خواهند (اگر اصولاً بتوان گفت چنین خواست روشنى بیش از سقوط مبارك در ذهن آنان وجود داشت) برسانند. بنابراین اطلاق عنوان رهبران انقلاب به آنان خالى از ابهام نیست (هم از حیث رهبر بودن و هم از حیث انقلاب بودن).[/b] ولى آینده جامعه مصر نه تنها به رهبران حزبى گوناگون آنجا بستگى دارد، بلكه به مسایل اقتصادى و سایر تحولات جامعه عرب و جهان نیز مرتبط است، و چون آشنایى دقیق و كاملی با مسایل داخلى آنجا ندارم، درك روشنى هم از اهمیت و تقدم و تأخر و میزان تأثیرگذارى هر یك از این عوامل را هم ندارم كه بیان كنم. منبع : دیپلماسی ایرانی [code]http://www.ayandenews.com/news/26573[/code]
  25. من كه فكر نميكنم خود اماراتي ها با اون تركيب جمعيتيشون(نسبت بومي به مهاجر 1 به 4) بتونند انقلابي انجام بدن. حكام امارات بخصوص دوبي و شارجه هم كه خيلي خوب به وضع اقتصادي مردمشون ميرسن.