kereshti

Members
  • تعداد محتوا

    784
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های kereshti

  1. یوز ی قابلیت اطمینان بالایی داره ام پی 5 هم نواخت تیر بالا و ارگونومی بهتر بنظرم خوش دست هم هست و خوب می شه کنترلش کرد البته برتا با داشتن دو دسته بهتره تو این مورد بنظر من تو جنگ شهری ام پی 5 بهتر دلایلش هم اومده بود و یوزی تو جایی که گل و لای و لجن و همین جور چیزا باشه با توجه به اینکه این نوع جنگ افزار ها بیشتر در جنگ شهری کاربرد دارن بنظرم ام پی 5 بهتره حالا نظر اساتید چی باشه در ضمن این مسلسل ها در کدوم نیروهای کشورمون کاربرد دارن و استفاده می شن ؟ دستتون هم درد نکنه عرفان جان یا علی
  2. kereshti

    ...سرداران بی سر ...

    پس از حمله عراق(نصف جامعه جهاني) به ايران من و پسر عمويم دانيال لياقت مند شتاب زده به سپاه دهلران رفتيم . و از انجا با عده اي عازم پايگاه چپلات -در جنوب غربي دهلران- شديم . امکانات سپاه در ان هنگام دو قبضه تير بار دو سه ار پي جي و چند ژ-3 بود که ميان بچه ها تقسيم شد . دانيال و حدود 14 تن ديگر از رزمندگان متوجه شدند فشار دشمن به عين - خوش چيلات بيشتر شده است . براي همين به جايي به نام باغ شماره ي 9 در نزديکي عين خوش رفتند . عراق در پي اگاهي از حضور رزمندگان در ان باغ اقدام به گلوله باران ان نقطه کرد . تعدادي از افراد که اوضاع را نامساعد ديدند از ان نقطه رفتند و جمعي چون دانيل و عزلت ماندن انها گفتند ما از اينجا نمي رويم تا چند دستگاه تانک عراقي را منهدم کنيم . دشمن بعد از فشار بيشتر باغ را به اتش کشيد و بعد از تصرف انجا سر همه يان عزيزان - اعم از شهيد و مجروح - را از تن جدا کرد .
  3. [quote]محل قرار گیری راکتور در جایی هست که احتما برخورد موشک با اون خیلی کمه! یعنی در عمیق ترین قسمت هواپیمابر قرار گرفته،اما برخورد اژدر و این که میتونه به اون صدمه ای بزنه یا نه مشخص نیست!! در ضمن این راکتورها مطمئنا به این راحتی ها قابل انفجار نیستن...[/quote] اگه می شد بات یواشکی انتحاری کماندویی اطلاعاتی (چی شد) اون راکتور رو منهدم کرده همه چیز بووووووووووووووووووووووووووومممممممممممم
  4. [quote]خواهش می کنم جناب هکزمن اطلاع دقیقی درباره تجهیزات زمینی ندارم ، اما اینو می دونم که شاه در مناقشات بین هند و پاکستان ، از پاکستان حمایت می کرد ،[/quote] یه سوال ما الان از کدومشون حمایت می کنیم ؟
  5. با یک موشک کار ناو تموم نیست بصورتی که کلا نابود بشه ولی انچان بهم می ریزه که نمی شه دوباره جمع و جورش کرد الان اگه یک موشک بخوره به عرشه خداقل دو سه هواپیما اتش می گیرن مخازن سوخت چند نفر می می رن و... حالا اگه بقول دوستان 50 تا بزنیم که کل نابوده دوستان سوالمو کسی جواب نداد اگه موشکه شیطونی کنه بخوره به راکتور چی می شه ؟
  6. [quote][align=justify]من شنیدم که سران شیعی معترضان بحرینی گفته اند در صورت دخالت نیروهای سعودی در حمایت از خاندان حاکم، ما هم این حق را برای خودمان قائل می شویم که از ایران کمک نظامی دریافت کنیم! هر چند که در ظاهر این امر بسیار غیرمحتمل می رسه(استقرار ناوگان پنجم دریایی آمریکا در بحرین) امّا سرانجام این موضوع به نظرتون چی می شه؟[/align][/quote] البته تا الان فرماندهان و امرا این مسایل رو بارها بررسی کردن و به تمام جزییاتش هم فکر کردن . درضمن ممکنه در روبرو مقابله نکنیم مثلا مردم رو مسلح کنیم بطور غیر مستقیم
  7. rpg7 جان بیخیال 50تا موشک به یک ناو 20 تاشون هم اگه بخورن ما باید پودر نمی می تز تحویل بگیریم نه نمی می تز درب و داغون در ضمن دوستان در صورت حمله امریکا باید برای تمام سربازاش هم کیسه جنازه بفرسته و ایضا صهیونیست ها راستی کسی جواب سوالمو نداد ؟
  8. حالا کسی می دونه این کلاس جت ها چه کاربرد های خاصی دارن ؟
  9. kereshti

    ...سرداران بی سر ...

    دو حور العين را در خواب ديدم که داشتند خانه اي بزرگ را سياه پوش و تزيين مي کردند و در ان گل و اينه مي گذاشتند ان دو به من گفتند اين خانه را براي تو اماده مي کنيم. اين خواب را سيد حسن حسيني يکي دو روز بعد از عمليات کربلاي 8 ديد . سيد بعد از ديدنان رويا به طرف سنگر نگهباني رفت . چند دقيقه بعد صداي انفجار مهيبي امد . در پي لحظاتي که بازگشت گفت سيد افتاد به سنگر نگهباني که رفتم با پيکر بي سر سيد روبرو شدم او تا کمر در خاک فرو رفته بود و از رگ هاي گردنش خون فوران مي کرد . سيد همان طور که پيش بيني کرده بود در تاريخ 21/1/66 به شهادت رسيد . __________________________________________________________________________ دوستان دیدم این تایپیک زیاد طرفدار نداره فقط چند نفر تشکر کردن (واقعا دستشون درد نکنه ) دیگه پست ندادم حالا اگه تایپیک می زدم درباره کوفت وزهرمار های امریکا همه نظر می دادن و بعضی ها به چه کنم چه کنم می افتادن که خدایا بدبخت شدیم اگه امریکا ما رو فوت کنه باد مارو می بره واز این چرت و پرت ها ... در کل این تایپیک رو زدم هممون با رزمندگان اشنا بشیم بیشتر و بعضی هامون بفهمن عامل پیروزی در جنگ چیه. ان شا الله با این تایپیک و تایپیک های دیگه بتونم حتی مقدار کمی از دین خودم رو به شهدا و جانبازان عزیز ادا کرده باشم یا علی
  10. kereshti

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [quote]اینا حتما تو کشورشون تو فسق و فساد از شیطان هم جلو زدن که خدا این بلا رو سرشون اورده.دوستان اینجور حوادث رو اصلا طبیعی فکر نکنید.درباره اینجور حوادث الا ماشا الله حدیث و روایت داریم .[/quote] یه جایی نوشته بود زنهای ژاپن کثیف ترین زن های دنیا شناخته شدن خدا هدایتشون کنه ان شا الله
  11. چاقو نیرو های گورخا همون خوکری هم خیلی باحاله کجه البته از چاقو گذشته قمه هست برا خودش
  12. اسکار که غوغایی برا خودش شنیدم چند لوله متفاوت بلند کتاه و متوسط داره که می شه در ماموریت های مختلفت ازشون استفاده کرد
  13. دوستان با معلومات اگه ناو منهدم شد بخاطر راکتور های اتمیش نمی تونه مشکلی ایجاد کنه
  14. اولا بگم ایران در خلیج همیشه پارس (کور بشه چشمشون) بزرگترین نیروی دریایی چریکی دنیا رو ساخته که با استفاده از تاتیک های نامتقارن (موشکی یکیشه) جهنمی رو برای ناوگان پنجم دریایی امریکا خواهد ساخت دوم خلیج پارس خلیج کم عمقی بین 50 تا 90 متر که برای ناو هماپیما بر زیاد جالب بنظر نمی یاد یعنی نمی تونن خوب مانور بدن سوم بهتون توصیه می کنم تاریخ های نچندان دور رو بخونید که نیروی دریایی سپاه و ارتش چه کردن در اون و گل کاشتن یا علی
  15. سلام داش علی عزیز چند سوال با تو جه به قیمت G36K ما باید از چیزی مثل AK74 استفاده کنیم ایا روسیه این اسلحه رو به ما می فروشه اونم در تعداد زیاد ؟ جنگنده که نیست 20 تا بخریم یا سوال بعدی این که ما می تونیم با استفاده از فناوری داخلی و اتکا به دانش بومی اسلحه هایی کارامد و ارزان و خوبی مثل دو اسلحه بالا تولید انبوه کنیم ؟
  16. kereshti

    ...سرداران بی سر ...

    در چهارمين روز از عمليات ازاد سازي مهران برادري را ديدم که با لباس خوني از بالاي کوه پايين مي امد . پرسيدم چرا لباست خوني است؟ گفت:برادر قدوسي داخل سنگر وسط ارتفاعات در حال خواندن قران بود ناگهان خمپاره اي فرود امد و من سرم را پايين اوردم و چند لحظه بعد انگار ظرفي از خون بروي صورتم پاشيدند . نگاه کردم ديدم سر برادر قدوسي از تن جدا شده است . در عين حال لب هايش به هم مي خورد و قران تلاوت مي کرد اوتا چند لحظه قراني را که خون بدنش روي ان ريخته بود در دست هايش داشت . راوي :سيد باقر اسلامي خواه ر.ک گامي به اسمان ص30
  17. البته اینو هم فراموش نکنیم کلاش تولیدش بلای 100 میلیون قبضه (قانونی) بوده و هیچ کدوم از سلاح ها و جنگ افراز ها به پاش هم نخواهند رسید ... اگه می شد از بیبن این سه تا اسلحه یه اسلحه جدید در اورد خیلی خوب می شد
  18. kereshti

    ان سوی جنگ فراسوی اندوه ...

    وقتی عازم جبهه بودیم مادر دوستم که اولین اعزام پسرش بد امده بود ما را بدرقه کند خیلی قربان صدقه می رفت و علیه دشمن نفرین می کرد . به ایشان گفتم : مادر شما برگردید و دعا کنید ما شهید بشویم ان شا الله دعای مادر مستجاب است... گفت خدا نکند پسرم ! الهی صدام شهید شود که ای اتش را به پا کرده جوان های ما را به کشتن می دهد !
  19. kereshti

    ...سرداران بی سر ...

    روزهای اخر سال59 بود با چند نفر از بچه های ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران در جبهه ی کرخه نور حضور داشتیم . یکی از افراد با خضوع و خشوع کم نظیری هنگام غروب به نماز ایستاده بود ... صدای انفجاری بلند شد و ناگهان جنازه بی سر او را را که روی تفنگش افتاده بود مشاهده کردم ... راوی محمد باقر نیکخواه ر.ک: پیشنای و خاک ص43 و 44
  20. kereshti

    ...سرداران بی سر ...

    چهاردهمين روز ارديبهشت سال66 بود .گروهان ما در ساعت10 شب به خط مقدم حرکت مي کرد دوست من محمد زماني پيش از عزيمت گفت :خدا مي داند که فردا در اين ساعت کدام يک از ما سالم و کدام مجروح و يا شهيد باشد خدا کند شما که زن و بچه اريد شهيد نشويد سالم بمانيد چند گلوله در خط مقدم کنار خودرو هاي ما به زمين اصابت کرد به محل اصابت گلوله ها رفته ديدم که بيشتر سر محمد را ترکش برده ناگهان چشمم به قمقمه اش افتاد با ان که مي دانست مي تواند ان را پر کند و من هم به اين موضوع تاکيد کرده بودم ولي قمقمه خالي بود مي خواست مانند مولاي تشنه کامش به لقا الله برسد گفته بود: مي خواهم به ياد عاشوراي حسيني بيفتم مي خواهم با لب تشنه بجنگم .... (اگه امکانش وجود داره یکی از مدیران تایپیک رو منتقل کنه و عکس رو )
  21. kereshti

    ان سوی جنگ فراسوی اندوه ...

    عملیات والفجر8 بود به یکی از بچه ها اسلحه نمی دادند بعدا فهمیدیم موجی است یک شب خبر اوردند که از سنگر بیرون رفته و در بین راه لوله اگزوز ماشینی پیدا کرده بود و ان را مثل اسلحه جلوی عراقی ها گرفته و جلو رفته بود ... چند نفر عراقی با او مواجهشدند و گمان کردند که اسلحه ی جدیدی دارد برای همین ترسیده و خود را تسلیم اون کردند
  22. kereshti

    ...سرداران بی سر ...

    [quote][color=red]اگه خوشتون اومد بگید بازم بزارم[/color] خوشمون اومد؟؟؟؟دلمون به درد اومد.دستت درد نكنه.تاپيك زيبايي ميشه.ادامه بدين ممنون ميشم.با ان تاپيك انسوي جنگ جالب ميشه.. يا علي.[/quote] ان شا الله برادر البته یک سری داستانهای دیگه هم دارم در مورد رزمندگان و حضرت امام خمینی (ره) که اونم در تایپیکی جداگانه براتون می زارم _______________________________________________________________________________________________________________________________________________________ در عمليات فتح المبين در حال عبور از جاده دهلران بوديم عراق اتش پر حجمي روي ما مي ريخت ناگهان ديدم يک نفر در حال دويدن است اما سر در بدن ندارد فهميدم يکي از دوستان است اما سر در بدن ندارد گلوله توپ کنارش خورده بود و سرش را در جا قطع کرد خون از رگهايش فوران مي کرد بعد از چند قدم روي زمين افتاد انقدر دست و پا زد که جاي کفش هايش زمين را گود کرد و بعد به شهادت رسيد... [size=18]امروز زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست [/size] [size=24][/size] (مقام معظم رهبری )
  23. kereshti

    ...سرداران بی سر ...

    ستم هاي ناگفته عراقي ها در جنگ هشت ساله نسبت به رزمندگان اسلام بسيار زياد است نمونه ي انها اين است: نظاميان خون اشام عراقي به تلافي کشته هاي خود در يکي از عمليات ها هفتاد نفر از اسراي ايراني را روي پل القرنه با قساوت تمام سر بريدند و جوي خون براه انداختند (راوي عباس رحيمي ر.ک. مقاومت در اسارت ج4 ص 69 اگه خوشتون اومد بگید بازم بزارم [size=9][/size]لطفا یکی از مدیران زحمت انتقال عکس رو بکشه بنده اکانت ندارم
  24. kereshti

    ان سوی جنگ فراسوی اندوه ...

    با اغاز جنگ ما که حدود 70 نفر بودیم به مسجد سلیمان امدیم ناهار روزانه ما را یک وانت از شرکت نفت می اورد و ان را در داخل اشیانه می خوردیم... یک روز بدون خوردن صبحانه به اشیانه امدیم بشدت مشغول کار شدیم وقتی اعلام کردند زمان ناهار فرا رسیده هرکس بشقابش را برداشت و در صف ایستاد ناگهان صدای اژیر قرمز بصدا در امد صف غذا به هم خورد همه به پناهگاه رفتند در مقابل من یک دیگ پر غذا بود و کسی هم بالای سرش نبود دوستانی که نزدیک من بودند مرا صدا می زدند ابراهیم میگ ها امدند بیا پناهگاه ! در یک لحظه به فکر فرو رفته رفتم و تصمیم گرفتم یک بشقاب غذا بردارم دلی از عزا در بیاورم با قدم های مصمم به طرف دیگ رفتم یکی از بچه ها با التماس می گفت ابراهیم بیا میگ ها اومدند ... بطرفش برگشتم گفتم میگو ولش دیگو بچسب !!!!!
  25. سلام به نظرم به ماموریت تیرانداز برمی گرده اگهبخوای بری تو لجن و کثافت کلاش عالیه اگه جنگ شهری و فواصل دور ژ-3 و...