Moltke

Members
  • تعداد محتوا

    792
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های Moltke

  1. Moltke

    نبرد آق دربند

    بسم الله الرحمن الرحیم   نبرد آق دربند       بخشی از جنگ های نادری   جنگ ایران – عثمانی ( 1735- 1730 )   زمان وقوع : 24 تا 26 اکتبر 1733   مکان وقوع : عراق امروزی   نتیجه : پیروزی تاکتیکی قاطع ایران   تغییرات در قلمروها : ارتش ایران به تصرف عراق تحت فرمان عثمانیان نزدیک می شود ، اما بروز شورش در ایران آن را ناچار به بازگشت می کند          طرف های درگیر :   امپراتوری صفوی   امپراتوری عثمانی     فرماندهان و رهبران :   ایران :   نادر   حاجی بیگ خان         عثمانی :   توپال عثمان پاشا  ( در نبرد کشته شد )   ممیش پاشا  ( در نبرد کشته شد )     توان رزمی :   ایران : 50 تا 80 هزار نفر   عثمانی : 100 هزار نفر       تلفات و خسارات :    ایران : اندک   عثمانی : 20 هزار نفر ، تمامی توپخانه           نبرد آق دربند آخرین نبرد در لشکرکشی نادر به میان رودان بود . در این نبرد نادر انتقام شکست خود در نبرد سامراء را از سردار برجسته عثمانی ، توپال عثمان پاشا گرفت . نبرد آق دربند ادامه زنجیره وار شکست ها و پیروزی های طرفین در فرایندی نسبتا متوازن بود . هر چند نبرد با پیروزی خردکننده ایرانیان بر عثمانیان پایان یافت ، نیروهای ایرانی به سبب بروز شورش در حال گسترشی در جنوب ایران تحت رهبری محمد خان بلوچ  ناچار به بازگشت به خاک کشورشان شدند . امری که آرزوی نادر برای تکمیل کردن عملیات و فتح بغداد را بر باد داد .             پیش زمینه       پیامدهای سامراء     شکست سامراء علاوه بر کاهش نیروی رزمی موثر ایران به 30 هزار نفر و شکسته شدن محاصره بغداد نتایج  درازمدت دیگری هم داشت . مرگ بسیاری از سربازان جنگ آزموده و از دست رفتن سلاح های گران بهای محاصره و توپخانه به آسانی قابل جبران نبود و نادر مجبور بود برای تقویت دوباره روحیه سربازانش که تا پیش از این شکست خود را شکست ناپذیر می دانستند اقدامات جدی صورت دهد . نادر با گردهم آوردن افسرانش به اشتباهات خود اعتراف کرد . او در این گردهمایی اظهار داشت سرنوشت خود و سربازانش را یکی می داند و دلاوری و فداکاریشان را ارجی والا می نهد . هم چنین قول داد با پیروزی های جدید خاطره این شکست را از ذهن همگان خواهد بزداید . اظهارات نادر سبب احترام یافتن بیشتر او میان افسران و سربازانش شد . روح جنگاوری در میان قوای نادر شروع به صعود دوباره کرد  و نادر را از پیروزی اش در مواجهه دوباره با ترکان عثمانی اطمینان بخشید . در همین حال در جنوب ایران شورشی به رهبری محمد خان بلوچ بر پا شد . محمد خان پیروان بسیار یافته بود و از طرف قبایل عرب جنوب ایران نیز مورد حمایت بود . نادر تصمیم گرفت نخست کار توپال عثمان پاشا را یکسره کند و بعد از آن برای سرکوب محمد خان  به ایران بازگردد.         سازمان دهی دوباره ارتش ایران         رسیدن خبر شکست نادر در سامراء  به مثابه جرقه ای بود که در انبار باروت رخ دهد . در سراسر ایران زمزمه شورش شنیده می شد . این خبرها عزم نادر برای پیروزی قاطع بر عثمانیان و فرو نشاندن تمایل برای شورش در ایران را بیشتر کرد . نادر مصمم بود توپال عثمان پاشا ، تنها سرداری که توانسته بود او را در یک نبرد شکست دهد ( و تا پایان عمر نادر هم باقی ماند ) ، را نابود کند . با صدور فرمان بسیج عمومی نیرو و تدارکات ، نادر توانست طی 40 روز نیروی عظیمی متشکل از 50 هزار سرباز  و تدارکاتی شامل بیش از 140 هزار راس اسب ، قاطر و شتر بارکش برای نقل و انتقالات جمع آوری کند . با این حال این گردآوری نیرو سبب وارد آمدن رنج و فشار هولناکی بر مردم ایران ، خصوصا مردم غرب کشور شد که ناچار شدند مالیات های گزاف و غیرعادلانه حکومتی را تحمل کنند . 200 هزار تومان مالیاتی که فراهم شده بود به سربازان پرداخت شد تا روحیه جنگی تازه ای به دست آورند . از گفتگوی نادر با یکی از درباریانش تا حد زیادی می توان  نحوه تفکر او را درک کرد  : " می دانی چرا در مورد من دائما حرف می زنند ؟  چون من نخواهم گذاشت کشور حتی یک لحظه در حالت صلح و آرامش به سر ببرد . همه چیز را نابود و منهدم خواهم کرد ، چون من آدمی نیستم ، خشم خدا هستم که بر بشر فرود آمده " . چنین سخنانی شخصیت خودشیفته و به شدت تهاجمی نادر را به خوبی نشان می دهد . البته همین شخصیت بود که از نادر  چنان نابغه جنگی ساخت که هم از طرف مورخان هم عصر خودش و مورخان بعدی نیز مورد ستایش بود و هست . اصلاحات نادر پیاده نظام ارتش ایران را به سه بخش تقسیم کرد . در بخش اول جزایرچیان قرار داشتند ، تفنگداران نخبه ای که با بهترین و سنگین ترین تفنگ فتیله ای موجود ، موسوم به جزایر مسلح می شدند . قراچورلوها پشت سر جزایرچیان قرار می گرفتند و آنان نیز مجهز به تفنگ فتیله ای بودند . در پایان پیادگان عادی با شمشیر و نیزه که مخصوص جنگ های تن به تن و نزدیک بود ترکیب پیاده نظام ایران را کامل می کردند . این اصلاحات ارتش ایران را به نیروی مرگ باری تبدیل کرد که با محیط های مختلف رزمی سازگار بود . توپال پاشا بیش از آن که مشتاق درگیری جدیدی باشد در پی جبران تلفاتی بود که در سامراء متحمل شده بود ( بیش از یک چهارم سربازان او در این نبرد کشته یا زخمی شدند )  و از استانبول نیز درخواست کرد به جای او سردار جوان تری برای رهبری نیروها فرستاده شود ( توپال عثمان در این زمان حدود 70 سال سن داشت ) . تا شروع حمله دوباره ایرانیان ، حکومت عثمانی توانست سپاهی 100 هزار نفری در خاک عراق تحت تسلطش فراهم آورد .           مانورها و تاکتیک های عصر اسب و تفنگ های فتیله ای     پیاده نظام   آرایش و شیوه های رایج جنگی  تفنگداران شرقی تا دوره اخیر و انجام تحقیقات در این مورد چندان شناخته شده نبود . ارتش عثمانی شامل پیاده نظام نخبه ینی چری می شد که از اواخر قرن 16 میلادی به تفنگ های فتیله ای مجهز شده بودند . در همان دوره ارتش های صفوی عمدتا از سواره نظام تشکیل می شدند  تا آن که شاه عباس اول در مواجهه با قدرت آتش بالای عثمانیان ، اصلاحاتی را صورت داد که تفنگ داران و توپخانه را نیز وارد سازمان رزم سپاه صفوی کرد . هر چند میزان شباهت اصلاحات شاه عباس به شیوه های رزمی عثمانیان مشخص نیست ، به نظر می رسد این شباهت اندک نبوده است . درگیری های پرشمار میان دو امپراتوری به دو طرف امکان می داد به خوبی با روش های یکدیگر آشنا شوند . یک وقایع نگار عثمانی به نام عبدالقادر که یک مانور توپخانه را در اوایل قرن 17 میلادی از نزدیک مشاهده کرده بود در مورد نحوه آتش باری نوبتی  پیاده نظام عثمانی که تا قرن 18 نیز رایج ماند و تقریبا در سراسر اروپا استفاده می شد  توضیح مختصری داده است : " و در میانه میدان هنگ ینی چری در سه ردیف ایستاد ، سپس ابتدا ردیف اول و بعد از آن ردیف دوم شلیک کردند . در همین حال سربازان ردیف اول شروع به پر کردن دوباره تفنگ هایشان کردند . با شلیک ردیف سوم ، ردیف دوم نیز پرکردن دوباره تفنگ ها را آغاز کرد . ردیف اول اندکی بعد باز هم شلیک کرد " . ترکیب پیادگان ایرانی هم شیوه مشابهی را نمایش می دهد . ترکیب جزایرچیان و قراچورلوها آتش باری نوبتی با دو ردیف را نمایش می دهد . به علاوه ، در گزارش نبردهای نادر بارها با صحنه آتش باری منظم ، گسترده و ادامه دار پیاده نظام ایران مواجه می شویم . جهان گرد یونانی ، واتاتز ، در مورد تفنگداران ایرانی چنین گفته است : " ... پیاده نظام ، منظورم آن هایی است که تفنگ حمل می کنند ، در واحدهای بزرگ مانورهای تمرینی اجرا می کردند . آنان ضمن تمرین مداوم به هدف های معینی شلیک می کردند " . هر چند نیروهای جدیدی که نادر در غرب ایران گردآورده بود در حال اجرای تمرین های بسیار مناسب و عالی بودند ، بر خلاف 30 هزار سربازی که نادر در سامراء از دست داده بود فاقد تجربه حضور در یک میدان رزم واقعی بودند . توپال عثمان نیز در وضعیت مشابهی بود و ناچار شد تلفات 20 هزار نفری خود را با گردآوری نیروهای جدید از ایالت های امپراتوری در شامات جبران کند .         ینی چری های عثمانی            سواره نظام       سواره نظام ایران ترکیبی از نیروهای منظم و سواران قبایلی بود . واتاتز در مورد تمرین های سواران ایرانی هم توضیحات خوبی ارائه می دهد  : "  آنان از هر سو حمله می کردند و مسیرهای دایره وارشان را تغییر می دادند . در ابتدا ستون های مهاجم به هم نزدیک بودند و سپس از هم جدا می شدند . پس از مدتی باز هم تجمع می یافتند . آن ها گاه عقب می نشستند و سپس دست به ضد حمله می زدند . " سواره نظام هم به بخش های مختلفی تقسیم می شد . متشخص ترین بخش ها ( سواران سلطنتی )  و ( سواران سپاه خراسان ) بودند .آن ها با شمشیرهای منحنی برنده ایرانی و تفنگ های فتیله ای جدید مجهز می شدند که بیشتر در درگیری های کوچک و شبیخون ها مورد استفاده بود . سواران ایرانی در مواجهه های مختلف ثابت کردند بر همتایان عثمانی شان برتری دارند و آوازه شان به عنوان یکی از بهترین نیروهای سواره نظام دنیا در جهان پیچیده بود . البته سواران عثمانی نیز نیروی ضعیفی نبودند . سپاهی ها سواران سنگین اسلحه ای بودند که  جنگ جویان اشرافی و زمین دار عثمانی  آن را تشکیل می دادند . سواران آقینجی و سواران قبایلی بخش های دیگر سواره نظام عثمانی بودند . البته سپاهی ها خود به دو بخش حقوق بگیر داوطلب و نیروهای رسمی تقسیم می شدند . این نیروها به گرز ، سپر ، زنجیرهای جنگی ، شمشیر ، کمان ترکیبی ، نیزه و تبر مجهز می شدند . تجهیزات سپاهی های آناتولی و سپاهی های روملی ( بالکان ) تفاوت چندانی نداشت ، اما آناتولیایی ها  پوشش ، زره و کلاه خودهای بهتری داشتند .         سوار نیزه دار ایرانی       تحرکات اولیه     در 2 اکتبر 1733 ارتش ایران از همدان راهی کرکوک شد . نادر با ورد دوباره به قلمرو عثمانی در عراق توپال عثمان را به نبرد دیگری فرا می خواند . در 24 اکتبر عناصری از ارتش های دو طرف در منطقه لیلان واقع در جنوب کرکوک با هم درگیر شدند . این درگیری که نتیجه قاطعی نداشت منجر به عقب نشینی نیروهای عثمانی به کرکوک شد . قلعه سورداش در شمال شرق کرکوک به دست نیروهای ایرانی افتاد . جاسوسان نادر به او خبر دادند یک قوای 12 هزار نفره از راه دره آق دربند در حال نزدیک شدن است . توپال پاشا این نیرو را به فرماندهی ممیش پاشا  به عنوان گارد پیشرو فرستاده بود و خود به همراه بدنه اصلی ارتش عثمانی در پی می آمد . نادر نیز طلایه ای تحت فرمان حاجی بیگ خان اعزام داشت تا قوای ممیش پاشا را به سوی قوای اصلی ارتش ایران بکشاند . نیروهای ممیش پاشا با تعقیب قوای حاجی بیگ خان به کمین 15 هزار سرباز ایرانی افتادند که ظرف مدت کوتاهی آنان را با آتش باری سنگین از دو طرف منهدم کردند . ممیش پاشا که اندکی پیش خبر شکست ایرانیان  را به توپال عثمان داده بود و تقاضای نیروی بیشتری برای تعقیب آنان داشت در این کمین کشته شد .         نبرد     مرحله اول     شکست قوای ممیش پاشا سبب شد بدنه اصلی سپاه نادر به سرعت به سوی نیروهای عثمانی که 5 کیلومتر با آنان فاصله داشتند پیش روی کند . توپال عثمان که حس می کرد اتفاقات متفاوتی رخ خواهد داد پیشروی اش را متوقف کرد تا به صفوف نیروهایش نظم بدهد . با نزدیک شدن به قوای دشمن ، نادر پیاده هایش را به خط کرد و برای درگیری با ینی چری ها فرستاد . برای مدت دو ساعت  ، پیاده های ایران و عثمانی در حال آتش باری به سوی یک دیگر بودند . در عصر تفنگ های فتیله ای و اسب ، شلیک های اولیه مهم ترین شلیک ها بودند . سر و صدا ، دود و گرد و خاک ناشی از شلیک انبوه تفنگ ها و توپ خانه آن دوران دید سربازان و افسران را مختل می کرد . در چنین وضعیتی شلیک های اولیه بودند که تاثیر بیش تری داشتند  و هرج و مرج  از تاثیر آتش باری های نوبت بعد می کاست . یکی از مشکلات فرماندهان این دوره ، موثر نبودن فرمان پایان آتش باری و اجرای فرامین بعدی بود . یک یگان تفنگ چی همواره این مشکل را داشت که ممکن بود تا پایان نبرد سر جای خود بماند و به آتش باری بی فایده و عدم تحرک ادامه دهد .       مرحله نهایی     تفنگداران ایرانی در این مرحله از نبرد دیسیپلین بالای خود را نشان دادند . پس از دو ساعت آتش باری ، آنان فرمان افسران خود را به خوبی اجرا کردند و با متوقف کردن تیراندازی ، شمشیر کشیده و به صفوف ینی چری ها حمله کردند . نادر ضمن زمان بندی مناسب در همین لحظه  جناح های راست و چپ سواره نظام خود را ، هر کدام به استعداد 15 هزار سوار ، به حرکت درآورد . جناح راست را حاجی بیگ خان فرماندهی می کرد و نادر شخصا فرماندهی جناح چپ را بر عهده داشت . نقشه نادر این بود که سواره نظام از جناحین و پیاده ها از رو به رو نیروهای عثمانی را از پا درآورند . این حمله شدید  صفوف ینی چری ها را کاملا متلاشی کرد . توپال عثمان که سرنوشت ناخوشایندی را در برابر چشمانش می دید ، سوار بر اسب وارد مستقیما میدان نبرد شد . روباه پیر از سردار جوان ترک نژاد که به تازگی در سامراء شکستش داده بود فریب خورده بود . اما غرور نظامی توپال عثمان باعث شد مرگ در میدان نبرد را بر فرار ترجیح دهد . توپال عثمان دو بار در حین نبرد مورد اصابت گلوله قرار گرفت و سرانجام یک سوار ایرانی سرش را از تنش جدا کرد و برای نادر برد . نبرد با تلفات 20 هزار نفره سپاه عثمانی خاتمه یافت و تمامی توپخانه و تدارکات نیز به دست سپاه نادر افتاد . انتقام شکست سامراء گرفته شده بود . نادر به احترام سردار پیر عثمانی و به پاس شجاعتش ، سر و جسد او را به همراه هم با حفظ تشریفات ویژه به بغداد فرستاد تا به خاک سپرده شود .       نبرد آق دربند     پیامدها     نادر امیدوار بود بتواند بغداد را از نو محاصره کند و با تصرف آن تدارکاتی را که حاصل می شد برای لشکرکشی جدید به قفقاز به کار بگیرد . احمدپاشا حاکم بغداد  با شنیدن خبر شکست و مرگ توپال عثمان آماده شد در قبال صلح مناطقی را به نادر واگذار کند ، هر چند  که دربار  عثمانی در استانبول به او چنین اجازه ای نداده بود . عثمانیان با شنیدن خبر شکست هولناک آق دربند شهر تبریز را تخلیه کردند . اما در همین زمان شورش محمد خان بلوچ در حال تبدیل شدن به تهدیدی جدی برای نادر بود . نادر از چیدن همه میوه های حاصل از پیروزی آق دربند محروم شد و ناچار به سوی جنوب ایران حرکت کرد تا شورش را در هم بکوبد . در هر حال ، توپال عثمان و پیروزی اش در نبرد سامراء مهم ترین عواملی بودند که از افتادن میان رودان به دست نادر جلوگیری کردند . اگر توپال عثمان در سامراء شکست می خورد بدون هیچ شکی بغداد در قبضه نادر می بود و شاید سال های سال در دست ایرانیان می ماند . شاید همین شجاعت و کاردانی توپال عثمان بود که نادر را تحت تاثیر قرار داد و او را با مشاهده پیکر سردار پیر به سکوت افکند .         منبع :   http://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Agh-Darband
  2. Moltke

    نبرد آق دربند

     کار خودشو کرده...منتها سواره نظام عثمانی حریف  سواران پشتون  و ترکمن  که بخش اصلی سواره نظام نادر بودند نمی شد ( بعدها ازبک ها هم اضافه شدن ) ... عثمانی ها کلا سواره نظام  خیلی خوبی نداشتن و بهترین سوارایی که می تونستن جور کنن تاتارهای کریمه بودن که تو این نبرد حضور نداشتن ...سپاه عثمانی یک ارتش پیاده قوی بود و نه سواره .
  3. Moltke

    نبرد آق دربند

    همه سواحل که نه ...نادر یک لشکرکشی به عمان داشت که در پایان ناکام موند...تلاش هایی هم برای ایجاد نیروی دریایی قوی کرد که پس از مرگش از هم پاشید .
  4. خیر...مدارک چندانی در مورد میزان موفقیت این موشک ها در دست نیست...اگر علیه اهداف دریایی استفاده شده باشند بعید نیست با توجه به جنگ الکترونیک قوی اسرائیل به سرنوشت موشک های استایکس سوری در نبرد دریایی لاذقیه دچار شده باشند .
  5. در اصل بله ، ولی مثل موشک های KH-22 کیچن و KSR-5 قابلیت حمله به اهداف ساحلی و زمینی را هم دارد . عراق طی جنگ از این دو موشک آخری علیه جزیره خارک و برخی فرودگاه های ایران استفاده کرد .
  6. خواهش می کنم اطمینان قطعی که خیر ، اما منابع روس که مدعیند بدون اطلاع مصری ها انجام شده می گویند اسکاد...در جبهه سوریه راکت فراگ -7 استفاده شد ، علیه پایگاه هوایی رامات دیوید که البته پاسخ کوبنده اسرائیل و انهدام ستاد مشترک ارتش سوریه در قلب دمشق رو به دنبال داشت .     شوروی سابق تا پیش از سال 1956 و بحران سوئز حساسیت خاصی روی اسرائیل نداشت ، اما پس ازآن و مشاهده حمایت فرانسه و بریتانیا از اسرائیل برای افزایش نفوذ خود دست به تجهیز کشورهای عربی به سلاح زد ونوع سلاح های تحویلی هم بستگی به سطح روابط داشت . تا پیش از 1967 اکثر سلاح های ارتش اسرائیل فرانسوی بود و بعد از این جنگ بود که کم کم پای ایالات متحده هم به ماجرا به طور گسترده باز شد .
  7. Moltke

    نبرد سامراء

       نبرد سامراء   جنگ ایران – عثمانی (1730-1735) بخشی از جنگ های نادری     زمان وقوع :19 جولای 1733 میلادی مکان وقوع : عراق ، حوالی سامراء نتیجه : پیروزی قاطع عثمانیان تغییرات در قلمرو : عراق تحت فرمان عثمانیان باقی ماند       طرف های درگیر :     امپراتوری صفوی   امپراتوری عثمانی     فرماندهان و رهبران :     ایران : نادر   عثمانی : توپال عثمان پاشا   توان رزمی :   ایران : 70 هزار سرباز ، چند ده قبضه توپ   عثمانی : 80 هزار سرباز ، 60 قبضه توپ   تلفات و خسارات :   ایران : 30 هزار نفر ، 3 هزار اسیر ،500 نفر اعدام شدند ، همه توپ ها و زنبورک ها   عثمانی : 20 هزار نفر   نبرد سامراء درگیری کلیدی میان دو سردار بزرگ ایرانی و عثمانی ، نادر افشاری و توپال عثمان پاشا بود که به ترک محاصره بغداد از طرف سپاهیان نادر و بقای قدرت باب عالی استانبول در عراق منجر شد . نبرد خونین سامراء با تلفاتی 50 هزار نفره نیروی ایرانیان را به انهدامی کامل رهنمون شد و توان طرف پیروز عثمانی را نیز به شدت تحلیل برد .   علاوه بر تاثیر سرنوشت ساز این نبرد برای شهر بغداد ، این تنها شکست عمده نادر در میدان های جنگ بود . نادر بعدها در نبرد آق دربند که در آن توپال عثمان شکست خورد و کشته شد انتقام خود را بابت تحقیر در سامراء از سردار عثمانی گرفت .           قلمرو حکومت افشاری در اوج قدرتش   محاصره بغداد و ورود توپال عثمان پاشا به صحنه   نادر پیشتر بغداد را با یک قوای نیرومند 100 هزار نفره محاصره کرده بود . نادر با بنا کردن برج ها و کندن خندق های متعدد در اطراف بغداد آن را در یک حلقه آهنین محصور کرده بود ، امری که احمد پاشا حاکم بغداد را به فکر تسلیم کردن شهر انداخت . اما  در آغاز مذاکرات به احمد پاشا خبر رسید که برجسته ترین سردار امپراتوری و وزیر سابق ، توپال عثمان پاشا به همراه ارتشی 80 هزار نفره شامل نیروهای ورزیده پیاده ینی چری و سواران سپاهی ( سپاهی ها سواره نظام سنگین عثمانی بودند ) و 80 قبضه توپ از راه شمال عازم نجات بغداد است .   توپال عثمان با همه دشمنان پیشینی که نادر با آن ها مصاف داده بود متفاوت بود . پیروزی در نبردهای قبلی به نادر حس شکست ناپذیری داده بود . نادر 12 هزار نفر از قوایش را برای نگه داشتن محاصره بغداد به جا نهاد و خود با 70 هزار سرباز و چند ده قبضه توپ به سوی سامراء در شمال تاخت .   تشدید محاصره بغداد   نادر برای فشار بر حاکم و ساکنان بغداد اقدام به منحرف کردن مسیر رودخانه های گذرنده از بغداد کرد . امر بی رحمانه ای که با وجود مرگ 60 هزار تن از ساکنان شهر باعث تسلیم شدن آن نشد .   توپخانه ارتش نادر که بیشتر از توپ های مخصوص نبردهای میدانی تشکیل شده بود از تخریب استحکامات بغداد عاجز ماند . ایرانیان هنوز به توپخانه مخصوص محاصره مجهز نبودند . تنها امید نادر تسلیم شدن شهر به دلیل فشار گرسنگی بود ، اما از آن سو حاکم بغداد می دانست سقوط شهر بغداد به معنی سقوط کل ولایت بغداد و شاید حتی عراق عرب است و برای او بهایی بسیار سنگین در بر خواهد داشت .   توپال عثمان ،  روباه پیر   توپال عثمان اصالتی آناتولیایی داشت ، اما در شبه جزیره پلوپونز ( موریا ) یونان متولد شده و بزرگ شده بود . در جوانی به خدمت حکومت سلطان درآمد . در حین عزیمت به مصر ، کشتی حامل توپال عثمان از طرف دریانوردان جزیره مالت مورد حمله قرار گرفت . توپال عثمان به مالت برده شد و بعدها در مقابل پراخت فدیه آزاد شد . شرکت در عملیات روخانه پروث که در آن پتر کبیر ، تزار روسیه شکست خورد ، و درخشش در جنگ با جمهوری ونیز موجب شد توپال عثمان در سن 24 سالگی به مقام بیگلربیگی و پاشایی امپراتوری دست یابد .   توپال سرانجام به مقام وزیر اعظم امپراتوری رسید ، هر چند کشمکش های سیاسی پایتخت باعث شد تنها شش ماه در این منصب بماند . با انتصاب به مقام ( سرعسکر ) امپراتوری ، توپال عثمان هفتاد ساله که در این زمان حکومت ایالت های تفلیس و طرابوزان را بر عهده داشت برای رویارویی با نادر فراخوانده شد .   توپال عثمان برجسته ترین و نیرومندترین حریف نادر در جنگ ها بود که شجاعت و تجربه اش با نادر برابری می کرد . شاید مقدر بود که نادر دریابد هیچ مردی شکست ناپذیر نیست .     نقاشی از توپچی های عثمانی     نبرد سامراء   توپال در همان ابتدا توانایی خود را نشان داد . سپاهیان طلایه و نگهبانان قسمت عقبه سپاه  توپال به فرمان او به هنگامی که در معرض دید دیده بانان نادر بودند نامنظم و  با تظاهر به ضعف پیشروی می کردند ، اما به هنگام شب آرایش واقعی و تقویت شده به خود می گرفتند . نادر بخش بزرگی از سواره نظام خود را برای حمله به جناح چپ قوای عثمانی اعزام کرد اما نیروهای عثمانی که پرشمارتر از آنی بودند که نادر براساس گزارش ها گمان می کرد، با به کارگیری توپخانه آنان را عقب راندند .   تصمیم بعدی نادر شکست عثمانیان در یک حمله  رودررو با شرکت 50 هزار نفر از سربازانش بود . با این حمله شدید ، مرکز سپاه عثمانی مجبور به عقب نشینی تا نزدیکی اردوگاه خود شد و تعدادی از توپ های آنان هم به دست قوای نادر افتاد . در این لحظه فرار 2 هزار نفر از سربازان کرد سپاه عثمانی توپال عثمان را در معرض شکست کامل قرار داد . اما ورود 20 هزار نیروی ذخیره به فرمان وی باعث عقب رانده شدن ایرانیان و تصرف دوباره توپ ها گردید .   نبرد با فراز و نشیب های متوالی برای طرفین تا حوالی ظهر ادامه یافت . هوشمندی توپال عثمان در موضع گیری سبب شده بود نیروهای عثمانی برای دسترسی به آب رودخانه دجله که پشت سرشان بود مشکلی نداشته باشند ، در حالی که ایرانیان با ادامه نبرد و تابش شدید آفتاب میان رودان به تشنگی و فرسایش مضاعفی دچار شدند که برای فرونشاندن آن منبع مناسبی در کار نبود . موضع گیری توپال عثمان امتیاز دیگری هم داشت : جهت وزش باد به سوی لشکریان نادر بود و گرد و خاک ناشی از آن دید ایرانیان را مختل کرد . سرانجام خیانت یکی از قبایل عرب متحد نادر در لحظات سرنوشت ساز نبرد ، باعث شد حتی نیروهای جنگ آزموده نادر در وضعیت وخیمی گرفتار شوند .   ورود سواره نظام 12 هزار نفره نیرومند قبیله پشتون ابدالی ( احمد شاه  درانی ، سردار بزرگ و سرسلسله درانیان از همین قبیله بود ) که نادر در لحظات سخت به آن پشتگرم بود نیز نتوانست صفوف مستحکم ینی چری های عثمانی را بشکافد و تنها بر هرج و مرج و حمام خونی که نبرد سامراء به آن تبدیل شده بود افزود .   نادر برای روحیه بخشیدن به نیروهایش که دم به دم تحت فشار شدید تری قرار می گرفتند شخصا وارد میدان نبرد شد و یکی از سواران عثمانی را با ضربت نیزه به زیر کشید ، اما خودش نیز در کشاکش نبرد از اسب سرنگون شد . پخش شدن شایعه مرگ نادر در میان سپاهیان خسته ایرانی فروپاشی سپاه نادری را کامل کرد . پس از 9 ساعت درگیری شدید ، مقاومت سازمان یافته ایرانیان در هم شکست و به عقب نشینی بی نظم به سوی جنوب تبدیل شد . نادر برای اولین و آخرین بار  در یک نبرد میدانی شکست خورده بود . دو سردار سپاهیانشان را با قدرتی وصف نشدنی رهبری کردند  ، اما توپال عثمان با وجود تحمل تلفاتی هولناک توانست پیروزی قاطع  و شکوهمندی به دست آورد .         نبرد سامراء :     1-نادر به دلیل ورود پنهانی نیروهای کمکی عثمانی در شب پیش از شکست جناح چپ عثمانی عاجز می ماند     2- نادر که از شکست اولیه اش خشمگین شده حمله ای همه جانبه ترتیب می دهد که عثمانیان را تا نزدیکی اردوگاهشان عقب می راند .   3- قوای ذخیره 20 هزار نفره توپال عثمان وضعیت را به سود او برمی گرداند . ادامه نبرد منجر به تخریب روحیه ایرانیان و پیروزی قاطع اما پر تلفات عثمانیان می شود .     نتیجه   نیمی از سربازان نادر در این نبرد از دست رفتند و تقریبا همه توپخانه به دست عثمانیان افتاد . 30 هزار تن کشته و زخمی و 3500 تن اسیر شدند که از این میان 500 نفر بلافاصله اعدام شدند . عثمانیان هم یک چهارم از سربازانشان را در این نبرد پرتلفات از دست دادند . با این حال این پیروزی پرتلفات باعث نجات بغداد و احمدپاشا  شد  : مدافعان بغداد که با شنیدن خبر پیروزی توپال عثمان روحیه ای مضاعف یافته بودند با باز کردن دروازه ها محاصره کنندگان را شکست داده و وادار به فرار کردند . در 24 جولای 1733 توپال عثمان و سربازانش در رژه ای پیروزمندانه وارد بغداد شدند .         پرچم سلسله افشاری       منبع :   http://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Samarra_%281733%29   
  8. Moltke

    نبرد سامراء

    خواهش می کنم...بخش تاریخ سایت احتیاج به مطالب جدید داره و من هم سعی می کنم بخشی از این کار رو به عهده بگیرم. بله...سه ماه بعد نادر در نبرد آق دربند توپال عثمان را شکست داد و کشت.انشالله در نوبت بعدی تاپیک نبرد آق دربند را هم ایجاد خواهم کرد . اما مساله این است که با وجود همه تلاش های نادر عراق عرب و بخش مرکزی میان رودان هیچ وقت به قلمرو ایران برنگشت.
  9. Moltke

    نبرد مرج الصفر

    نبرد مرج الصفر       بخشی از جنگ مملوک – ایلخانی زمان وقوع : 22 – 20  آوریل 1303 میلادی مکان وقوع : غباغب ، 25 مایلی جنوب دمشق نتیجه : پیروزی قاطع ممالیک ، پایان یورش های مغولان به سوریه       طرف های درگیر :   سلطنت مملوک   ایلخانان   پادشاهی ارمنی کیلیکیه         فرماندهان و رهبران     ممالیک : سیف الدین سالار بیبرس دوم الناصر محمد ابن تیمیه   ایلخانان و ارمنی ها : قتلغ شاه مولای هتوم دوم       واحدهای درگیر :   ممالیک : نامعلوم ایلخانان : سواره نظام مغول ، کمانداران و شهسواران ارمنی       تلفات و خسارات :   ممالیک : سنگین ایلخانان : سنگین       نبرد مرج الصفر که با نام نبرد شقحب نیز شناخته می شود در فاصله روزهای 20 تا 22 آوریل 1303 میلادی میان سپاهیان سلطنت مملوک  از یک سو و ایلخانان مغول و متحدان ارمنیشان از سوی دیگر درگرفت . دشت های اطراف شهر کسوه در جنوب دمشق به میدان صف آرایی دو طرف تبدیل شد . نبرد به شکست فاجعه بار ایلخانان منجر شد و به حملات غازان خان ، پادشاه ایلخانی به سوریه خاتمه داد .           قلمرو ممالیک در 1279 میلادی        درگیری های پیشین   در پی زنجیره ای از پیروزی های مغولان که با فتح خوارزم در سال 1218 شروع شد مغولان به سرعت بر ایران و قلمرو سلطنت سلجوقی روم در آسیای صغیر سروری یافتند . سپاهیان مغول با همراهی نیروهایی از پادشاهی های مطیع شده  ارمنی کیلیکیه  و گرجستان در سال 1258 بغداد را غارت کردند و در سال 1260 حلب و دمشق نیز به سرنوشت مشابهی دچار شدند . در همان سال نخستین شکست بزرگ مغولان در نبرد عین جالوت به وقوع پیوست و مغولان با رها کردن دمشق و حلب به آن سوی فرات پس نشستند . چهل سال بعد  ، غازان خان ، ایلخان جدید ایران یورشی دوباره به سوریه آغاز کرد و در سال 1299 موفق به تصرف حلب شد . با شکست نیروهای مملوک در نبرد وادی الخزندر  دمشق نیز به سرعت به تصرف قوای غازان درآمد . پس از ارسال طلایه های کوچکی به جنوب که تا نزدیکی غزه هم رسیدند ، قوای غازان از سوریه عقب نشینی کرد .       یورش های مغولان در سوریه ، 1299 تا 1303       گرویدن غازان به اسلام     وقایع پیش از نبرد   در سال 1303 ، غازان سردارش قتلغ شاه را با سپاهی مامور تصرف سوریه کرد . ساکنان و مردم شهرهای حلب و حماه به دمشق گریختند . در این حین شاهزاده بیبرس دوم در دمشق  سکونت داشت  و با فرستادن پیامی به الناصر محمد ، سلطان  مملوک از او خواست برای جنگ با مغولان از مصر حرکت کند . در حالی که مغولان در حال حمله به حماه بودند نیروهای مملوک به سوریه رسیدند . مغولان در 19 آوریل برای جنگ با سپاهیان سلطان به دمشق رسیدند . نیروهای مملوک در دشت مرج الصفر اردو زدند تا روز بعد همان جا با مغولان رو در رو شوند .       زره سواره نظام سنگین ممالیک     نبرد   نبرد در روز دوم رمضان 702 هجری ( 20 آوریل 1303 میلادی ) آغاز شد .نیروهای قتلغ شاه در کنار رودخانه واقع در محل موضع گرفتند . جناح چپ 10 هزار نفره قتلغ شاه به جناح راست ممالیک حمله برد و تلفات سنگینی بر آنان وارد آورد . مرکز سپاه و جناح راست نیروهای مملوک تحت فرمان امیر سالار و بیبرس به همراه نیروهای نامنظم بیابانگرد بدوی  در پاسخ وارد عمل شدند . با این حال مغولان فشار خود بر جناح راست ممالیک را ادامه دادند و برخی از نیروهای مملوک نبرد را از دست رفته پنداشتند . با این حال جناح چپ سپاه مملوک به مقاومت ادامه داد . قتلغ شاه برای نظاره پیروزی سپاهش روی یکی از تپه های نزدیک مستقر شد و در حالی که در حال فرمان دادن بود مصریان تپه را محاصره کردند ، امری که به تلفات سنگین مغولان در پای تپه منجر شد . صبح روز بعد نیروهای مملوک عامدانه صفوف خود را گشودند تا مغولان را به فرار و گذشتن از رودخانه ترغیب کنند . در همین زمان نیروهای کمکی مملوک هم از راه رسیدند و نیروهای مغول را که در کناره رودخانه برای نوشیدن آب ایستاده بودند مورد حمله قرار دادند . درگیری تا ظهر ادامه یافت و روز بعد پیروزی ممالیک مسجل شد .     نتیجه   طبق گفته مورخ قرون وسطایی مصری ، المقریزی ، رسیدن قتلغ شاه به غازان خان در کشوف و دادن خبر شکست مغولان ، غازان را به چنان خشمی دچار کرد که در اثر آن خون دماغ شد . پیام های پیروزی به مصر و دمشق ارسال شد و سلطان الناصر محمد وارد دمشق گردید . نیروهای مملوک به تعقیب مغولان تا اطراف قریتین در حوالی حمص ادامه دادند . سلطان با بازگشت به مصر از راه دروازه پیروزی ( باب النصر ) وارد قاهره شد و اسرای مغول را که به زنجیر بسته بودند در معرض تماشای مردم نهاد . نوازندگان و رقاصان از همه جای مصر برای جشن گرفتن پیروزی فراخوانده شدند . شهرها و قلعه ها آذین بسته شدند و شادمانی و جشن چندین روز ادامه یافت .       سکه از دوران الناصر محمد        منبع : http://en.wikipedia....l-Saffar_(1303)
  10. البته در حمایت گسترده روسیه شکی نیست ولی در نظر داشته باشید منطقه دنباس از دوره تزاری تا کنون قلب صنعت روسیه و شوروی بوده و جمعیت تحصیل کرده و دانشمندان و مهندسان خبره کم ندارد...تعمیر تانک و نفربر در چنین ناحیه ای کار چندان عجیبی نیست .
  11. Moltke

    نبرد مرج الصفر

    بله...ابن تیمیه در جنگ ممالیک با مغولان از لحاظ تبلیغاتی و تهییج روحیه سربازان ممالیک نقش اساسی داشت .
  12.   دوست گرامی اگر دقت کرده باشید در میان مخالفان فقط داعش و النصره از این نوع عملیات استفاده می کنند چون در تفکر آن ها این نوع عملیات مشکلی ندارد ...البته از لحاظ نظامی هم چون مخالفان فاقد نیروی هوایی و توپخانه و سلاح های سنگین به میزان کافی هستند در برابر اهداف مستحکم عملیات انتحاری از گزینه های محدود در دسترسشان است . متاسفانه بحران های سوریه و عراق از مرحله کنترل صحیح خارج شده اند و تا مدت های مدید شاهد کشتار و خون ریزی خواهیم بود . شاید چند دهه...
  13.   عملیات انتحاری یعنی خودکشی و شرعا حرام است . توجیه سیاسی و نظامی دارد اما شرعی ... آن فرد انتحاری خودش را وسط زن و بچه یک جماعت که  متخاصم می داند منفجر می کند و در پاسخ به اقدامات طرف مقابل . مثل بمباران و یا پرتاب راکت به مناطق غیرنظامی...شاید اگر موشک و بمب  داشت چنین کاری نمی کرد . اصل قبیح مساله کشتن غیرنظامیان است که اتفاقا در نظر شما اگر توسط خودی ها با بمب بشکه ای و راکت برکان و توپخانه انجام بگیرد خیلی هم خوب است ، ولی با انتحاری بد .   -----------------------------------------------------------------   آقای alavi66 در تفکر جهادی همه افراد همسو با یک دولت سکولار کافر حربی هستند ...  و در مورد مسائل جنگی : حتی اگر احتمال زنده ماندن خیلی ضعیف باشد هم با علیات انتحاری تفاوت دارد...
  14.   مشکل برخورد نیست برادر مشکل ذهنیت امثال ایشونه که باید سعی کنیم اصلاح بشه مشکل این است که ایشان دولت عراق و حکومت سوریه را برابر گرفته اند با مذهب شیعه ، گروه داعش را گرفته اند مذهب اهل سنت . عملیات انتحاری کاری است که گروهی کاملا سکولار مثل ببرهای تامیل در آن رکورددار است . حزب  سکولار و چپ گرای کارگران کردستان ترکیه در دهه 90 بارها به آن دست زده . بهتر نیست به جای توهین به مذاهب ، ریشه ها و دلایل و انگیزه ها را بررسی کنیم ؟ مثلا این که  اگر در دوره صفویه گوشت دشمنان توسط عده ای صوفی خورده شود باید مذهب شیعه را با آن لجن مال کنیم ؟!!
  15. در هیچ یک از پست هایم و هرگز به مذهب شیعه اهانتی نکرده و نخواهم کرد . اما ببینید این آقایان در چند پست چه ها نوشتند . مسائل امروز جهان اسلام خیلی پیچیده تر از ان هستند که با چند پست تحلیل و بررسی شوند. آقای i-ronin احتیاجی به عصبانی شدن نیست . عملیات انتحاری یک امر شرعا حرام است . شما بیا با هم تفکر جهادی و وضعیت عراق و سوریه و کلا خاورمیانه امروز را موشکافی کنیم بعد دشنام دادن و لعن و نفرین را شروع کن .
  16. آن کسی که خودش را بین غیرنظامیان طرف مقابل منفجر می کند هم از قاعده گوش در مقابل گوش و دندان در مقابل دندان پیروی می کند .   مگر نیروهای حزب الله عامدانه مناطق غیرنظامی اسراییل را هدف قرار نمی دادند ؟ یا در شهرها و روستاهای سوریه توجه می کنند که غیرنظامی ها صدمه نبینند؟ بحث طولانی است و تا حالا هم در پست های شما چیزی از سواد و منطق ندیده ام . چند تا با سوادتان را بفرستید حضرت آقا...     متوجه هستم بزرگوار خب آن طرف هم که خودش را منفجر کرده خیال می کند علیه دشمنش عملیات می کند ... اتفاقا از لحاظ شرعی عملیات انتحاری خودکشی و حرام است . این آمریکایی ها و فرانسوی ها چند نفر شیعه لبنانی را کشته بودند آن وقت ؟ خیر بزرگوار...کار سنی هاست البته یک اقلیت از سنی ها.
  17. Moltke

    خلافت فاطمی و فداییان اسماعیلی

     عالی است...انشالله راستی رایش مارشال عزیز این مقدمه شه یا ... چون ماجرای شروع دعوت در سلمیه و درگیری های قرامطه با خلافت عباسی داستان مفصلیه و خیلی هم جالب... این جا خیلی خلاصه اش کردی
  18.   تند نرو استاد..... هر چند جناب عالی در پیج فیس بوکتان هم ید طولایی در فحاشی به اهل سنت دارید و از همین جملات گهربارتان هم سطح سوادتان پیداست کمی در مورد آنچه در حکومت حزب بعث سوریه در دهه های گذشته و دولت عراق در 13 سال گذشته تعمق بفرمایید دستتان می آید چرا امروز چنین وضعی حاصل شده... بدعت عملیات انتحاری را چه کسی در میان مسلمین باز کرد؟...
  19.   بنده عامل اصلی رو صفویه نمی دونم ...در آن برهه اما اقدامات صفویه تاثیر فراوانی داشت . خوب است خودتان هم اشاره فرمودید مذهب قزلباشان چطور بود و اصلا اطلاق کلمه شیعه بر آنان درست است یا نه...علمای شیعه اثنی عشری در ابتدای دوره صفویه در ایران اصلا وجود خارجی نداشتند و پس از چالدران و در اواخر عمر شاه اسماعیل از لبنان و احساء و عراق به ایران امدند . اتفاقا تالیفات آقای محقق کرکی رو بخونید ، فتواهای ایشان در مورد  ( مخالفین و معاندین =.... ) جالب توجه هست ... عجیب هم نیست قرن 15 میلادی و تعصبات مذهبی و حکومت های اندک سالار ...چیز بهتری حاصل نمی شود بقیه بحث برای آینده نزدیک انشالله
  20.   رایش مارشال عزیز ، توسعه طلبی صفویه رو چرا در نظر نمی گیرید ؟ این که جماعت قزلباش تا شهر بورسا در نزدیکی ساحل غربی آناتولی رو غارت کنند ، برای سلیم اول چادر و چاقچور بفرستند که بیا بجنگ چه ؟ نامه های بایزید دوم به شاه اسماعیل که همه نشان از پرهیز عثمانی از ورود به ایران در آن برهه دارد . هر حکومت اولیگارشی برای توسعه طلبی هایش ابزار تبلیغاتی لازم دارد ، عثمانی هم به همان شیوه . اما خودتان هم می دانید که قزلباشان اولیه شیعه های متعارف دوره های بعدی نبودند ، بلکه با دید آخرالزمانی و شبیه قرامطه قرون قبلی چنان کشتار و خرابی در ایران راه انداخته بودند که حتی خود ایرانیانی مثل فضل الله روزبهان خنجی هم همسایگان سنی رو به درگیری باهاشون دعوت می کردند ...
  21. متاسفانه بنده تا دو ماه دیگر گرفتارم و امشب هم به زحمت توانستم وارد سایت بشوم. قطعا در آینده نزدیک مفصل در این باره بحث خواهیم کرد . فعلا مطالعه مقاله آقای عباس زریاب خویی در مورد ابن تمیمه که میشه گفت بهترین منبع فارسی موجود هست به علاوه شماره شهریور ماه امسال مجله مهر نامه که پرونده مفصلی راجع به ابن تیمیه داشت رو توصیه می کنم . در مورد قضیه صفویه و عثمانی هم حرف برای گفتن فراوان است و در همان آینده نزدیک قطعا بررسی مفصلی رویش خواهیم داشت ... :)) شما در مورد شورش شیخ بدرالدین در دوره سلطان محمد دوم و شاه قلی تکلو در دوره سلیم و تحریکات شاه اسماعیل حتی پیش از سلطان سلیم بررسی بفرما ، بعد ببین چه کسی آغازگردرگیری صفوی - عثمانی بود تا بعد .
  22.     والا برادران روس و هندی  در مورد موشک هایی مثل توچکا و اسکندر یا پریتوی با برد زیر 300 کیلومتر هم چنین ادعایی مطرح نمی کنند برادر اشتوکا ...
  23.   برادر رایش مارشال ، با وجود سواد بالایی که دارید لازمه  قضیه رو این قدر ساده بفرمایید ؟ یعنی میزان آگاهی شما از ابن تیمیه و یا مثلا رو.ابط ایران و عثمانی همینه یا ساده سازی اش کردید برای عموم ؟!
  24. انشالله که نویسنده گرامی حق کپی رایت را رعایت فرموده باشند : چون این مطلب پیشتر هم ترجمه شده بود : http://wars-and-history.com/post/725
  25.   اجازه بدهید من هم در مورد سوال شما سوالی مطرح کنم : ملاصدرا چگونه و توسط چه کسانی محکوم شد و چه بر سرش آمد ؟ این که در یک دوره زمانی فردی به سبب قدرت گروه های دیگر حادثه ای بر سرش آید دلیل نمی شود که بعدها در شرایط و مکان مناسب افکارش دوباره طرفدار نیابد . کما این که امام احمد بن حنبل هم در دوره معتزله زندانی و مطرود شد اما امروز حنبلیان در جهان اسلام حضور چشم گیر دارند و معتزله اثری از خود بر جا نگذاشته اند . ابن تیمیه در ماجرای جهاد علیه مغولان قدرت فراوان یافت اما تصوف در جهان اسلام آن دوره هنوز نفوذ بسیار داشت و تفکر ابن تیمیه هنوز تفکری نو پا بود . ضمنا ابن تیمیه بر خلاف محمد بن عبدالوهاب یک تئوریسین بود نه عمل گرا و بر سر حکومت و یا درگیری با مخالفان فکری اش به زور متوسل نمی شد . از آن دوره تاریخی هم نام  کمتر عالم مذهبی مانند ابن تیمیه در محافل امروز  مانده است .     کسی که با جهان قرن 18 میلادی و روابط موجود درآن آشنا باشد ربط خاصی میان انگلستانی که تازه به زحمت در جنوب هند چند تجارتخانه برپا کرده بود و جنبش آل سعود و عبدالوهاب نمی بیند .     لطفا نقش روسیه و انگلستان و سایر ( کفار اجنبی ) را در مورد تعالیم شیخ احمد احسایی و شاگردانش که استاد علی محمد باب بودند روشن بفرمایید . ضمنا پاسخ بدهید اصولا به چیزی به عنوان الزامی بودن وجود تفکرات مختلف در دین اعتقاد دارید یا تولد هر فرقه مذهبی در اسلام را توطئه شرق شناسان می دانید ؟ مثلا وجود خوارج با فرقه های مختلفشان ، اسماعیلیه و قرامطه و دروزی ها ، علویان و اهل حق و شیخیه و تصوف و ... هم حاصل شرق شناسان است ؟ یا این که فقط در دوره اخیر و آن هم اگر ازفرقه ای خوشتان نیاید بر آن  چنین برچسبی می نهید ؟   اتفاقا شرایط و دوره زمانی و مکانی در رشد فقه سیاسی نقش اساسی دارد . پس چطور رسیدن شیعه اثنی عشری از تعطیل کردن امر ضروری دین ( نماز جمعه ) و موکول کردن برپایی اش به ظهور امام معصوم و تایید حکومت شاهان از سوی روحانیون شیعه ، به حکومت ولایت فقیه را  تفسیر می فرمایید؟     مفهوم ولی امر در میان فرقه ها و مذاهب اسلامی بسیار متفاوت است . از امام زیدیه و اسماعیلیه تا خوارج ، خلیفه اهل سنت تا امام شیعیان اثنی عشری ... فقه سنی کلاسیک نظریه خلافت را به عنوان ابزار حفظ وحدت و مصلحت عمومی در نظر می گیرد . فرقه هایی مانند خوارج و زیدیه و اسماعیلیه هم در طول تاریخ وقتی قیام های پرشورشان آرام گرفت و با وضعیت جامعه پیچیده و بزرگ مواجه شدند همان راه اهل سنت را رفتند . شیعه اثنی عشری که دیگر خنثی ترین مذهب در این زمینه بود و تازه پس از 1300 سال و دوره ضعف نهاد سلطنت ایران قاجاری بود که مفهوم های مدرن امروزی در ان شکل گرفت . در مورد ضدیت فقه سنی با عقل ( عقل مورد نظر شما ) به جای تکرار سخنان قبلی مدرک ارئه بفرمایید . ماوردی فقط یکی از نظریه پردازان فقه سیاسی است آن هم در دوره ای که به دلیل مسیر طبیعی تاریخ نهاد حکومت و روحانیت از هم جدا شده بودند . خلافت مورد نظر بنیادگرایان سنی یعنی دولت برگرفته از قوانین شریعت که مشروعیتش را از اجرای این قوانین می گیرد و شخص خلیفه بهتر است عالم دینی و قریشی و ... باشد . در حداقل حالت هم همان اجرای شریعت کافی است . همان طور که در حکومت ایران کنونی هم آقای خمینی مرجع بودن رهبر را هم لازم نمی بیند . در مورد مسائل جدید هم ابزارهای قیاس و اجتهاد پیشنهاد شده است .     در خلافت بنیادگرایان سنی این اصل کاملا برقرار است  و تمامی نهادهای لازم هم تعیین شده . قدرت دینی بودن در نظریه اهل سنت منحصر به پیامبر و 4 خلیفه اول است و دولت اسلامی در آن یعنی دولت بر پایه شریعت . چه در راسش سلطان سلجوقی باشد چه شیخ نقشبندی و چه امیر و چه خلیفه عباسی . همین امروز اگر رییس جمهور مصر بر خود اسم امیر بگذارد و قانون را منحصر به شریعت اسلام کند و از مفاهیم اولیه اسلامی ( جهاد با دارالحرب ، جزیه از غیر مسلمانان ، زکات و خمس و ... ) پیروی کند همه این سلفی های جهادی به رسمیتش خواند شناخت .   در تمامی مذاهب اسلامی هم نقش مردم بیعت کردن و اطاعت از حاکم اسلامی است .  جامعه مدنی و مسائل مدرن  ربطی به فقه سیاسی کلاسیک اسلامی ندارند ...در همین حکومت کشو خودمان هم نقش مردم دادن ( مقبولیت ) به حاکم مشروعی است که مشروعیتش را از اجرای شریعت اسلام به نیابت از امام غائب می گیرد .     ---------------------------------------------------------------------   در همه ادیان می بینیم در ابتدای ظهور جامعه ، دین و حکومت به هم پیوستگی بسیاری دارند .  در دین هایی مثل اسلام و یهودیت و بسایری از ایین های خاورمیانه باستان ، پیامبر هم مرجع روحانی بود و هم مرجع حکومتی و هم مرجع قانون گذاری . در برخی دین های دیگر که در جوامع متمدن تر ظهور می کردند مانند بوداییسم و مسیحیت از ابتدا مرجع قانون گذاری و حکومت جدا از دین بود و مرجعیت روحانی با پیامبر ، و در طول تاریخ دیده ایم که با تخصصی شدن امور و ظهور پرسش های جدید بیشتر این ادیان به سوی جدایی کامل حوزه ها حرکت کرده اند و رابطه حکومت و سپس جامعه و قانون گذاری با نهاد دین قطع شده است . در اسلام هم در همان قرون اولیه روحانیت و حکومت از هم جدا شدند ، اما این که قانون گذاری و اجتماع کی در سراسر دنیای اسلام  به چنین وضعی برسد  و دین امری صرفا ماورایی و روحانی شود ، معلوم نیست ...