Recommended Posts

مقام‌هاي آمريکا از دستگيري يک جاسوس هسته‌اي خبر دادند که اطلاعات محرمانه هسته‌اي ايالات متحده را به اسرائيل منتقل مي‌کرده است. به گزارش مهر به نقل از رويترز، مقام‌هاي آمريکا اعلام کردند که نيروهاي ضد اطلاعات اين کشور، يک مهندس را که مظنون به ارايه اطلاعات محرمانه نظامي هسته‌اي به اسرائيل است، دستگير کردند. گفته مي‌شود، اطلاعات محرمانه مربوط به جت‌هاي جنگنده و موشک‌هاي دفاع هوايي نيز در بين اطلاعات ارايه شده به اسرائيل بوده که اين اقدام در دهه 1980 صورت گرفته است. به گزارش «اي.بي.سي.نيوز»، اين فرد يهودي که «بن عامي کاديش» نام دارد، متولد «کانکتيکات» آمريکاست و به عنوان يک مهندس در مرکز مهندسي ارتش در نيوجرسي کار مي‌کرده و اطلاعات خود را به فردي در اسرائيل مي‌داده که اين فرد اطلاعات را از جاسوسان سابق اسرائيل مانند «جاناتان پولارد» نيز دريافت مي‌کرده است. پولارد فردي است که بيست سال پيش دستگير شده و هم‌اکنون در آمريکا زنداني است. دادگاه اعلام کرده است که مدت جاسوسي اين فرد به مدت شش سال از سال 1979 تا 1985 بوده، اما تماس‌هاي وي با طرف اسرائيل تا ماه مارس سال‌جاري به قوت خود باقي بوده اس

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آمريكا جاسوس رژيم صهيونيستي را آزاد كرد دادگاه آمريكا، حكم آزادي يك شهروند اين كشور را كه به اتهام جاسوسي براي اسرائيل بازداشت شده بود صادر كرد. به گزارش رجانيوز به نقل از فارس ، دادگاه آمريكايي حكم آزادي"بن‌عامي كاديش" شهروند آمريكايي را كه به اتهام انتقال اطلاعات طبقه‌بندي شده‌اي هسته‌اي و نظامي براي رژيم صهيونيستي بازداشت شده بود صادر كرد. كاديش با اعطاي وثيقه 300 هزار دلاري آزاد شده است. وزارت امور خارجه آمريكا قضيه اين مهندس آمريكايي را به قضيه "جوناثالان بولارد" تحليل‌گر نيروي دريايي آمريكا كه در سال 1985 ميلادي به حكم انتقال اطلاعات محرمانه به رژيم صهيونيستي دستگير و به حبس ابد محكوم شد ربط داد. كاديش كه يك مهندس مكانيك است، متهم شد كه به اسرائيلي‌ها اطلاعاتي درباره تسليحات اتمي، نسخه اصلاح‌شده جنگنده مدل F15 و سامانه دفاع موشكي پاتريوت را به صورت غيرقانوني ارائه داد. يك مقام دادگستري آمريكا در اين باره اظهار داشت: «اين متهم كه بين سال‌هاي 1979 تا 1985 ميلادي در مركز تسليحات، تجهيزات، توسعه و مهندسي ارتش آمريكا در "داور" نيوجرسي كار مي‌كرد به مدارك كتابخانه تأسيسات نظامي دسترسي داشت.» كاديش مدارك مذكور را از كتابخانه خارج مي‌كرد و به خانه مي‌برد؛ در آنجا يك مقام از كنسولگري اسرائيل در منهتن به ديدار وي مي‌آمد و از آن مدارك عكس مي‌گرفت. :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
یک روزنامه رژیم صهیونیستی در شماره امروز خود از آزمایش موفقیت‌آمیز رادار موشک "آرو" خبر داد. به نقل از روزنامه "جروزالم‌پست"، اسرائیل رادار "گرین پاین" که بخشی جدانشدنی از موشک آرو یا سیستم دفاع موشکی تل‌آویو است، امروز آزمایش کرد. این رادار امروز موشک "رافائل" اسرائیل را ردیابی کرد. مقامات دفاعی اسرائیل پس از اعلام آزمایش این موشک اعلام کردند موشک رافائل توسط یک جنگنده نیروی هوایی شلیک خواهد شد. جروزالم‌پست در ادامه با اشاره به برگزاری مانور پنج‌روزه اسرائیل نوشت هیچ موشکی در مانور مذکور شلیک نشد. این نشریه اسرائیلی می‌نویسد حدود چهار هفته قبل وزارت دفاع تصمیم گرفت به کار در زمینه توسعه و تولید آرو 3 که مدلی پیشرفته‌تر از آروی 2 در زمینه سرعت، برد و ارتفاع است، ادامه دهد. بر اساس گزارش‌های رسیده آخرین آزمایش موشک آرو در فوریه 2007 انجام شد. مقامات دفاعی اسرائیل همچنین اعلام کردند شبیه‌سازی شلیک و ردگیری موشک بخشی از برنامه آزمایش موشک آرو بود و ارتباطی با اطلاعاتی که درباره وقوع درگیری با همسایگان اسرائیل است، ندارد. قرار است به زودی نیروی هوایی ارتش اسرائیل با برگزاری مانور دیگری یک موشک آرو را بمنظور رهگیری موشک‌هایی که به سوی سرزمین‌های اشغالی شلیک می‌شوند، آزمایش کند.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
نام نوستر اداموس حتما شما نام نوستر اداموس را شنیده اید! وی یکی از استادان ھنر پیشگویی "میشل دو نوستر دام" معروف به نوسترا آداموس بود. وی در سال ١٥٠٣ در جنوب فرانسه به دنیا آمد. میشل در ١٤ سالگی فلسفه و دستور زبان و علوم طبیعی را تحت نظر کلیسا شروع به خو اندن نمو د .میشل در سال ١٥٢٢ برای مطالعه طب به دانشگاه مونت پلی یلر فرستاده شد و در سال ١٥٢٥ مدرک پزشکی خود را دریافت کرد . در قرت le شانزدھم در جنوب فرانسه بیماری مزمنی به نا م شایع بود و نوستر آداموس مدتھا بیمارانی را که charbon به این بیماری میتلا بودند در روستاھا شفا میداد. اما در سال ١۵٣٧ این بیماری ھمسر و فرزند وی را مبتلا کرد و وی نتوانست برای نجات آنھا اقدامی کند و ھر دو فوت کردند. در ھمین زمان مسئله برای وی پیش آمدند که به کلیسا احضار ش د. از قرار معلوم وی به مجسمه سازی ھگامی که مجسمه قدیسی را می ساخ ته به شوخی گفته بود وی در حال ساخت مجسمه شیاطی ن است . در تاریکی گریخت و به شرق Agen نوستر آداموس از ایتالیا رف ت. وی پس از جابجای ھایی فراوان در شھر سکنی گزید . با تمرکز روی شعله شمع به salon خلسه ای عمیق فرو م ی رفت و تصاویر اینده را در ظرف برنجی می دید. وی سرانجام در سال ١۵۵۵ با مقدمه ای که در آن این کتب به سزار پسرش ھدیه شده بود ١٠ جلد از پیش گوییھایش را که به در مجموع ١٠٠ رباعی قرن ) منتشر کر د. ) Century بود در ١٠ جلد به نام عکس العمل انجام شده نسبت به کتابھای قرن نوستر اداموس بسیار شدید بو د. افراد مودب جامعه او را یک نابغه و کابانھای مزرعه دار او را ایزار شیطان نامیدند و اشعار او را سخنانی برامده از جھنم تلقی کردند. اشعار نوستر آداموس ترکیبی از کلمات رمز گونه به زبا ن ھای لاتین ، یونانی ، ایتالیایی و پروونشال فرانسوی بود . ملکه کاترین دومدیسی , خواننده پر و پا قرص کتابھای وی بود . و وی در لوای ملکه توانست به کارھای خود ادامه دھد. یک روز گروھی از "کابانھا" نوستر آداموس را را به سوی انتھای خیابانھای سالن دنبال کردند و او را تھدید دور شوید ای اراذل ، شما ھرکز پای کثیفتان را بر روی گلوی من نخواھید گذاشت » نمودند. او فریاد زد در سال ١۵۶۶ که وی فوت کرد به ھمسرش وصیت کرد که جسد وی را به صورت « چه زنده چه مرده ایستاده در دیوار کلیسالی متعلق به کوردلیرھا قر ار دھند . شایعه ای در قرون بعد پخش شد که در داخل تابوت وی سندی وجود دارد که تمام پیشگویی ھای او را از حالت رمز خارج خواھند ساخت . در سال ١٧٠٠ پیشکسوتان شھر تصمیمی گرفتند تا جسد تماشایی وی را به یکی دیگر از دیوارھای کلیسا که بیشتر در معرض دید بود منتقل کنند و در ھمین بین نگاھی ھم به درون تابوت وی بیندازند. در تابوت ھیچ مدرکی دیده نشد جز مدالی که بر روی سینه نوستر آدا موس وجود داشت و بر روی ان عدد ١٧٠٠ حک شده بو د. انھا تابوت را در محل جدید قرار داند و تا ٩١ سال محل آن عوض نشد . در سال ١٧٩١ در خلال انقلاب فرانسه گروھی از نگھبانھای ملی شھر مارسی در حالی که مست کرده بودند. به دنبال پول و اشیاء قیمتی وارد کلیسا شدن د. به زودی سنگھای ھشت فوتی روی تابوت نوستر اداموس را در اوردند. شھردار شھر به خاطر آشوب و ھیاھو خبر شد و بلافاله به محل رفت. و به صحنه ای دھشت بار روبه رو شد که در ان یکی از نگھبانان از جمجمه نوستر اداموس شراب مینوشد چون مردم روستایی او را تشویق کردند که با ابن کار قدرت پیشگویی نوستر به او منتقل خواھد شد. شھردار آنان را متقاعد کرد که استخوانھا را پس بدھند و دوباره وارد تابوت کر د. فردا صبح این گروه نگھبانان ھنگام برگشت به مارسی مورد کمین سلطنت طلبان قرار گرفتند و سربازی که از جمجمه شراب نوشیده بود مورد اصابت گلوله شخ ص ناشناسی که کمین کرده بود قرار گرف ت. درست ھمان گونه که خود نوستر اداموس پیشگویی کرده بود. نوستراداموس و پیشگوئی ھای او در پائیز ١٩٣٩ وقتی ادولف ھیتلر درصدد اغاز جنگ جھانی بود توجه ماگدا (ھمسر ژوزف گوبل ز- وزير تبلیغات المان ناز ی) به يک سری پیشگوئیھای عجی ب جلب شد که ۴٠٠ سال قبل صورت گرفته بود.اين پیشگوئیھا توسط يک فرانسوی بنام نوستر اداموس صورت گرفته بود و ظھور ھیتل ر و رايش سوم را پیشگويی کرده و نام او را بصورت ھیستر اورده بود . بدبختانه ھیچ يک از خوشبینانه ترين تفسیرھا نمی توانست موفقیت رايش را وعده دھد. بناب راين وزارت تبلیغات پايان ماجرا را به نفع ھیتلر جعل کرد . نیروی ھوايی المان در ١٩۴٠ ھزاران برگ از پیشگوئیھای نوسترادموس را بر فراز فرانسه و بلژيک پخش کرد و در انھا پیش بینی شده بود که المان فاتح جنگ خواھد بود و جنوب شرقی فرانسه درگیر جنگ داخلی خواھد شد. ھدف اين بود که فراريان راه پاريس را بند نیاورند و ارتش المان بتواند بدون دردسر در جاده ھا حرکت کند . در جواب اينکار اينتلیجنس سرويس ( سرويس مخفی انگلیس ) نسخه اصلی پیشگوئیھا را که به پیروزی متفقین بر نیروھای محور اشاره شده بود را منتشر کرد . میشل دونوستر ادام که بعدھا نامش را لاتین کرد و به نوستر اداموس تغییر داد در ١۵٠٣ در سنت رمی پروونس متولد شد. خانواده او يھودی الاصل بود و بعدھا به مسیحیت گرويده بودن د .میشل جوان نیز کاتولیک بار امد.او دانش اموزی ممتاز بود که بعدھا پزشکی حاذق شد و مخصوصا در معالجه طاعون تبحر فراوانی از خود نشان داد . يکی از دلايل موفقیت او نگرفتن خون از بیماران بود که در قرن شانزدھم روشی انقلابی در طب محسوب می شد . او در زمینه ھای ديگر نیز سرامد زمان بود او ١٠٠ سال پیش از گالیله گفته بود که زمین به دور خورشید می چرخد . نبوغ او در زمینه پیشگوئی از ١۵۵۵ به ظھور رسید .در ان سال نخستین کتاب از کتب دھگانه اش را با نام قرون منتشر کرد که حاوی ١٠٠ پیشگوئی بود و تمام انھا بصورت شعر نوشته شده بود.او ھرگز شیوه خود را در پیشگوئی اينده اشکار نکرد .او ظرفی از اب را روی سه پايه ای برنزی می گذاشت و بر ان خیره می شد.درست ھمانگونه که طالع بینھا به حبابھای کريستال نگاه می کنند و ناگھان پیشگوئیھايی به ذھنش می رسید.يک روز ھنگامی که جوان بود و در ايتالیا سفر می کرد در برابر راھبی بنام فلیس پرتی زانو زد و در برابر ديدگان حیرت زده حاضرين گفت:من در برابر مقام مقدس پاپ زانو می زنم.و در ١۵٨۵ ان راھب با نام پاپ سیکتوس پنجم در راس کلیسای کاتولیک قرار گرفت . يکبار نیز وقتی به حضور کاترين دومديسی ( ملکه فرانسه ) رسید پسرکی از درباريان ھمراه ملکه بود .او پیشگوئی کرد که ان پسرک روزی پادشاه فرانسه خواھد شد.ان پسر ھنری ناوار بود که بعدھا با نام ھنری چھارم پادشاه فرانسه شد.يکبار در يک ضیافت يک نجیب زاده فرانسوی درصدد امتحان او برامد و از او خواست تا سرنوشت ٢خوک که در حیاط خانه بودند را پیشگوئی کند .اداموس نیز پاسخ داد که نجیب زاده خوک سیاه را خواھد خورد و خوک سیاه طعمه گرگ می شود.نجیبزاده فورا دستور داد تا خوک سفید فورا ذبح شود ولی بر سرمیز شام به او اطلاع دادند که گله ای گرگ گوشت خوک سفید را برده و او اکنون گوشت خوک سیاه را می خورد . نوستر اداموس مرگ خود را در ١۵۶۶ پیشگوئی کرد.در وقت مرگ دستور داد صفحه ای برنزی که بر روی ان تاريخی حک شده بود را در تابوتش بگذارند.در ١٧٠٠ او را نبش قبر کردند تا تابوتش را به مکانی مناسبتر منتقل کنند.درون تابوت بر روی ان لوح عدد ١٧٠٠ حک شده بود.از انجا که او می ترسید کمیته تفتیش عقايد او را متھم به جادوگری کند پیشگوئیھايش را با رمز؛نماد و اشکال و وارونه کردن حروف کلمات به زبان لاتین يا فرانسه قديم و.... می نوشت.اين موضوع باعث تفاسیر گوناگون و متضادی از پیشگوئیھای او شده است .اما بسیاری از پیشگوئیھای او تا به امروز به حقیقت پیوسته است و مقام او را تا حد بزرگترين پیشگوی عالم بالا برده است . غیبگويی ھای نوستراداموس که تا زمان انقلاب فرانسه ھیچ شھرتی نداشت .اما در ھمان زمان غیبگويی ھای او سراسر اروپا مشھور گرديد ولی بعد بدست فراموشی سپرده شد .تا اينکه در زمان انقلاب فرانسه رباعیات او بار ديگر بچاپ رسید و در بین اشع ار مزبور اين رباعی بمناسبت اينکه با اوضاع روز تطبیق میشد نام او را مشھور کرد. سال ھزار ھفتصدونوددو بعد از میلاد تصور میشود . که عصر جديدی در زندگی مردم بوجود می آيد که سبب تغییرات عظیم خواھد شد . گرچه سردمداران فرانسه افراد مادی بودند و بعلوم ماورا عقیده نداشتند اما بمناسبت اين رباعی, او را تجلیل کردند . زيرا تاريخی که نوستراداموس در دويست سال قبل ذکر کرده بود مطابق با بحبوحه انقلاب فرانسه بود که در زندگی سیاسی و اجتماعی فرانسه و اروپا تاثیر گذاشت . يا ۴٠٠ سال بعد را اينچنین پیشگويی کرد : يک سردار , از آلمان ب زرگ خواھد آمدوپیشنھاد کمک ظاھری خواھد کرد . اما امیرالامرا میداند که وی حیله بکار میبرد بھمین جھت شورش بوجود آمد و جويھای خون براه افتاد . در اين رباعی منظور نوستراداموس از امیر الامرا ھمانا بزرگترین زمامدار میباشد که در اين مورد استالین است و سردار بزرگ ھ یتلر و کمک ظاھری و حیله, پیماني است که در سال ١٩٣٩ میلادی بین آلمان و روسیه بسته شد و ھر دو میدانستند که آن پیمان اساس و عمق ندارد وبین آندو جنگ شروع شد . يا در رباعی ديگر میگويد : از درياچه لمان نصايح فراوان پديدار میشود روزھا و بعد ھفته ھا وماه ھا و سا لھا میگذرد . ولی عاقبت ھمه دچار فتور میشوند و آنھايي که اندرز میدادند تاسف میخورند که چرا حرفي بي فايده زدند . در اين رباعي نوستراداموس از جامعه ملل نخستین که بعد از جنگ جھاني اول در سويس و در کنار درياچه لمان تاسیس شد گفته و میرساند که در آنجا حرفھايي امی د بخش زياد زده شده ولي عاقبت ھمه سست شده و خود جامعه ملل از بین رفت وشرکت کنندگان آن پشیمان شدند . يکی از عجیبترين و براستي عبرت آورترين رباعیات نوستراداموس رباعي مخصوص اوست .که در آن اعدام لويي شانزدھم را پیش بیني کرده است . ھمه میدانند که لوئي شانزدھم و ملکه ماری آنتوانت که اولي پادشاه و دومي ملکه فرانسه بود در زمان انقلاب آن کشور از پاريس فرار کردند که از مملکت خارج شوند ولي در ،قصبه وارن، جلوی آنھا را گرفتند و به پاريس برگرداندند . ھمین موضوع مقدمه اعدام لوئي شانزدھم و ھمسرش گشت . در شبي که آندو از پاريس فرار کردند لوئي لباس خاکستری رنگ پوشیده بود و علاوه بر ملکه فرانسه دو نفر از شاھزاده خانمھا با وی بودند و از جنگلي تاريک گذشتند تا بقصبه (وارن)رسیدند و تمام اين نکات تاريخي در اين رباعي که ٣٠٠ سال قبل ار آن واقعه سروده شده وجود دارد . در تاريکي شب؛از راه جنگل؛با ملکه ھا مي آيد . او لباس تیره ای در برداشت وارد،وارن،شد. فرار،کاپ، تولید طوفان کرد آتش و خون برخاست و بريده شد . در اين رباعي مقصود از ملکه ھا ؛شاھزادھای ھستند که با لوئي ھمراه بودند(خواھر و دخترش) و مقصود از کاپ ھمانا کلمه کاپه است که انقلابیون فرانسه لويي شانزدھم را با ان اسم مي خواندند . که اينکه تولید طوفان میکند که بالاخره فرارش منتھي بقطع سرش شد . در اين رباعي که تقريبا ٣٠٠ سال قبل از واقعه فرار لويي است حتي محلي که جلوی او را در انجا گرفتند و ھمانا اسم ملقب به لويي شانزدھم و لباسش و راه جنگل و.... نوستراداموس پیشگويي کرده که در قبال اين پیشگويي با اسم و رسم ؛انسان ھر قدر منکر پیشگويي باشد نمي تواند از ابراز تحسین خودداری کند . در مورد حادثه ١١ سپتامبر و قرن ٢١ و جنگ جھاني سوم ھم پیش بیني ھای جالبي کرده . که من در اولین مطلبی که در مورد ١١ سپتامبر نوشته بودم ( به ارشیو مراجعه شود ) ھم بیت انگلیسی و ھم فارسی انرا برای شما دوستان توضیح دادم . اما یک نکته, کتابی که من مطالعه کردم دقیقا تاریخ چاپش ١٣٦٩ ش .ق و جالب است که عده ای میگویند : اینھا (حادثه ١١ سپتامبر ) را مترجمان کتاب میگذارند تا مردم ک تابشان را بخرند اما دوستانی که مطلب امروز را خواندن متوجه شدن این پیشگوئیھا مال یک یا دو واقع نیست . البته چون کتاب به صورت رباعی ھای رمزدار نوشته شده . معنی شدن انھا مشکل است . اما در موارد بسیار این رباعی ھا روان میشود و یا چون پیشگوئی به واقعیت تبدیل میشود درک مطالب راحت و بقول شاعر معما چو حل گشت اسان شود . اما پیشگوئی ١١ سپتامبر بصورت کامل اسمان در چھل و پنج درجه میسوزد . دو ساختمان بلند دو پرنده بلند پرواز در ٥٨١ و دود و آتش در شھر جديد در آن سوي اقیانوس ھ ا پرنده در آتش و زجه مادري به گوش میرسه به طور ناگھانی آتش بزرگ و پراکنده شعله ور میشود . یعنی جدید و شھر جدید ھمان New . نیويورک بین مدار چھل و چھل و پنج درجه در آمريکاست نیویورک است . دو ساختمان بلند را دیگر ھمه میشناسند و دو پرنده اتشین ھمان ھواپیماھای مسافربری در اینجا عددی بچشم میخورد ٥٨١ من فکر میکنم تعداد مسافر پرواز اول باشد که ٥٨١ مسافر با خود حمل میکرد البته بعضی این عدد را شماره پرواز میدانند . " ناگھان آتش بزرگ و پراکنده شعله ور میشو د" ھمان جنگ خانمانسوز افغانستان و عراق است که تا امروز مادران بسیاری را داغدار کرده و دعا کنیم ھر چه زودتر این جنگ تمام شود . اما نوستراداموس اين قدرت را از وقتي که به داخل اھرام مصر رفت بدست آورد و اينطوری که خودش نوشته از پدرش يک نامه بھش میرسه که میگ ه: بزودی از اين دنیا خواھم رفت . اگر به ديدارم نرسیدي قبرم را بشکاف و نامه ای را که برايت نوشته ام از درون تابوتم در بیاور.لازم به ذکر است که دلیل اينکه پدرش نامه را در قبرش گذاشته اين بوده که علاوه بر اينکه نامه به رمز بوده و مفاد نامه فقط بايد بدست نوستراداموس میرسیده نه شخص ديگر . و ھمچنین خانوداه نوستراداموس تحت نظر و پیگرد حکومت بوده تا جايي که م ادر نوستراداموس که زني خیرخواه و طرفدار مظلومین بوده به جرم جادوگری و غیبگويي به آتش کشیده میشو د. پس از این ماجرائی عجیبی برای نوستراداموس اتفاق می افتد و نمی تواند به موقع بر سر بالین پدرش حاضر شود از جمله معالجه کردن يک دختر فلج در کلیسايي که ھمین عمل باعث میشود وی به دلايلی که درحوصله اين مقاله نیست به زندان بیفتد به موقع به پدرش نمیرسد . اما پس از معالجه کردن يکي از شاھزادگان آزاد و موقعي نزد پدرش میرسد که او مرده اس ت. و بنا به درخواست پدرش قبر او را باز و نامه را بر میدار د . سرگذشت وي پس از معرف شدنش توسط تک تک کساني که او را میشناختند و با او در ارتباط بودند و ھمچنین نوشته ھای خودش جمع آوری شده اس ت. و افراد زيادی از جمله خدمتگزار پدرش که او را دفن کرده بود شاھدان این حادثه ھستند . ٢- چیرو بزرگ – مردی که راز دستھا را میدانست. جسد مرد سالخورده روی کف اتاق , جلو شومینه افتاده بود . فضای اتاق نیز مانند بدن پیرمرد کاملا سرد بود . برای بازپرسان اسکاتلندیار کاملا واضح بود که قربانی توسط سه پایه کنار بخاری بقتل رسیده بود . ولی این حقیقت که چه کسی جھت کشتن پیرمرد از این وسیله استفاده کرده است کاملا نامعلوم بود . مطمئنا ھدف از این قتل دوزدی نبوده , چون وسائل داخل ساختمان بقدری فقیرانه و فرسوده بود که ارزش سرقت نداشت , علت درگذشت ناگھانی وی برای کسی مشخص نبو د , پیرمرد دشمن شناخته شده ای نیز نداشت, اسکاتلندیار در بھت و حیرت فرو رفته بود . ھنگامی که ماموران در حال ترک اپارتمان پیرمرد بودند , مرد جوانی با چھره معصومانه پشت درب ایستاده بود و خود را به انھا معرفی نمود , ایا او جزء خدمه اپارتمان بود .؟ در حالی که جسد از اتاق به بیمارستان منتقل میگردید , مرد جوان توسط مامورین به اتاقی که قتل در ان صورت گرفته بود ھدایت گردید . مرد جوان نگاھی به اط رافش انداخت و سئوال کرد ایا اجازه دارد اثار خونی را که بر روی دیوارھا بر جا مانده ازمایش نماید یا خیر .؟ مرد جوان که حالتی تفکرامیز بخود گرفته بود , لحظه ای به اثاری که از دست بر روی دیوار بر جای مانده بود خیره شد . قاتل مرد جوانی است اقایان , بسیار ھم ثروتمند است و در جیب سمت چپ شلوارش ساعتی طلائی داشته.. و یکی از اقوام مقتول می باشد . مسئولین اسکاتلندیارد تصمیم گرفتند این مرد را از محل دور کنند . چون ھیچکس نمیخو است وقت خود را روی مسائل پوچ و بی معنی ھدر دھ د , واقعا چه افراد دیوانه ای پیدا می شوند . ولی در این ھنگام اخباری به مطبوعات لندن گزارش گردید . انھا به این داستان توجه نشان دادند . مرد جوان ی که از روی نقاط خونی روی دیوار کثیف و دود گرفته چنین نتایجی گرفته ب ود چه کس میتواند باشد.؟جوان در حالی که کارت تجاری خود را به انھا نشان می دا د , گفت : چیرو , چیروی بزرگ ! این داستان روز دوشنبه در مطبوعات بچاپ رسید . صبح روز بعد دوباره موضوع فال بین ھا سر فصل روزنامه ھا شده بودند . چون رئیس پلیس تمام مطالب چیرو را تائید کرده بود!! قاتل نه تنھا پسر جوان و ثروتمندی بود بلکه پسر خود مقتول بود !! رابطه خویشاوندی نزدیکی که چیرو پیشبینی کرده بو د !! در طی چند ھفته چیرو زبانزده مردم لندن شده بو د . وی مورد ستایش مردم قرار گرفته بود و از این طریق پول ھنگفتی به جیب زد چون مردم علاقه زیادی به پیشگوئی ھای او داشتند . چیرو در سال ١٨٩٣ انگلیس را به قصد نیویورک ترک کرده و در خیابان پارک سکنی گزید و انجا نیز به تدریج برای خود شھرتی کسب نمود . مطبوعات به پیشگوئی ھای این مرد جوان و روش او علاقه مند گردیدند . زن جوانی از روزنامه" نیویورک ورلد" نزد وی امد وبه او گفت ایا حاضر است به یکسری از ازمایشاتی که مورد نظر روزنامه ھاست عمل نماید یا خیر .؟ اگر چیرو در این ازمایش موفق نمی شد و یا دعوت انھا را رد میکرد , قطعا اعمال او زیر سئوال میرفت . چیرو بدون لحظه ای تردید درخواست انھا را پذیرفت . روزنامه ور لد این خبر را در سطحی گسترده منتشر نمود . انھا به چیرو پیشنھاد کردند تا سیزده نفر از شھروندان نیویورکی را کف بینی نماید . این افراد به ھیچ وجه نزد او شناخته شده نبودند ولی با وجود این چیرو قادر بود در مورد ھر سیزده نفر پیشگوئی نماید . در ساعت مقرر جمعی از شھروندان معروف و شناخته شده جھت داوری و قضاوت حضور بھم رساندند . سیزده تن از شھروندانی که جھت کف بینی انتخاب گردیده بودند دستھایشان را به پشت روی میز قرار دادند . چیرو جھت کف بینی و اعمال اسرار امیزش حاضر شد . چیرو نگاھی به کف دست یکی از انان افکند و انرا وارانه روی میز گذاشت و گفت اقایان , این کف دست یک ایرلندی است , او زمانی به سختی زندگی می کرده ولی حالا ثروتمندی بانفوذ میباشد .ھمھمه ای در میان ھیئت داوران ایجاد شد . چیرو کف دست شخصی بنام " ریچارد کروکر " را نگاه کرده بود . وی مھاجری ایرلندی بود که زما نی کارگر ناوکش بود ولی حالا به عنوان رئیس انجمن محلی انتخاب شده بود . ولی چیرو به این گفته ھا قناعت نکرد و ادامه داد علاوه بر این اقایان , این ایلندی زمانی کشتی گیر بوده و به عقیده من او سخنگوی شایسته ای در مورد سیاست می باشد !! چیرو دست دیگری را از روی میز در دست گرفت و نگاھی به ان افکند و ان را به پشت روی میز قرار داد : این شخص اگر چه کاملا یک نابغه نیست ولی استعداد زیادی دارد . او لیاقت و شایستگی بیشتری از انچه در زندگی اش بدست اورده دارد . این پیش بینی مربوط به " رینالد دی کوون " اھنگساز اوپرای " رابین ھوود " بود . کاری که او دیگر ھرگز نتوانست نظیرش را بیافریند . چیرو بدون معطلی کف دست ھر سیزده نفر را در حضور ھیئت داوران نگاه کرد و بدون انکه مرتکب اشتباھی شود ھر سیزده نفر را کف بینی کرد !!! از جمله خانمی که چیرو در مورد فرزندش چنین گفت : بچه ای که بسیار باھوش است ولی ھمواره غمگین و افسرده می باشد و او " لیلین راسل " بود . در کمتر از ده دقیقه وی کف دست ھمه را پیشگوئی کرد جزء یکنفر ... وی بارھا دست او را نگاه کرد وبدون اینکه حرفی بزند اخمی کرد و ان را روی میز گذاشت . حالا تنھا ھمین یکنفر مانده بود . چرا در مورد او چیزی نمیگقت ؟ ایابه دلیل این که قادر نبود در مورد او پیشگوئی کند ؟ اعضای ھیئت داوران روی صندلی ھایشان نشسته بودند . ھنگامی که چیرو از کار خود فارغ شد و بادستمال عرق پیشانی را خشک کرد سکوتی سنگین بر جمعیت حکمفرما شده بود . ایا نمخواست دراین باره چیزی بگوید ؟ چرا ؟ چیرو اخرین مورد را در دست گرفت و بدون انکه نگاھی به ان بیفکند ان را روی میز گذاشت . متاسفم اقایان من از گفتن حقایق در مورد این اقا پرھیز میکنم ! سپس مکثی کرد . در این ھنگام ھمھمه میان اعضای ھیئت داوران و خبرنگاران ایجاد شد . چیرو دستش را بالا برد و تماشاچیان را وادار به سکوت کرد . اجازه دھید کار را ھمین جا تمام کنم . من این موضوع را فقط به صاحب دست میگویم و از بازگو کردن ان نزد عموم معذورم .. چون علامتھایی از قاتل در ان میبینم . این شخص اعتماد به نفسش را از دست میدھد و از نگرانی و دلتنگی در گوشه زندان خواھد مرد !! پیشگوئی ھای چیرو صدرصد درست بود . اخرین پیش بینی او درمورد دکتر " ھنری میر " بود که بعدھا به اتھام قتل در زندا ن "تامبز" محبوس گردید , وی در اثر فشارھای روحی و روانی دیوانه شد و چندماه بعد در زندان درگذشت . روزنامه نگاران با کمال حیر ت شاھد واقعیت پیشگوئیھای چیرو بودند و او را با پیشگوی بزرگ "نوستراداموس " قیاس میکردند .درصدی برای خطاھای او نمتوان تعین کرد چون تا ان زمان ھیچگونه خطائی در گفته ھایش وجود نداشت . مردم نقاط مختلف جھان بخصوص از اروپا خواھان پیشگوئی ھای او بودند . به طور مثال " اسکار وایلد " در اوج شھرت خویش خواھان پیشگوئی ھای چیرو شد . او به این نویسنده معروف گفت : در طی مدت پنچ سال نزد عموم رسوا خواھد شد و تبعید می شود . مردم به او خندیدند , ولی زمان طرفدار چیرو بود و تنھا در عرض سه سال رسوائی " اسکار وایلد " زبانزد مردم شد و سرانجام وی به تبعیدی که چیرو از ان نام برده بود محکوم گردید . کف خوانی ھای چیرو تنھا گوشه ای از برنامه ھای او را تشکیل میداد . وی از اعداد مرموزی نیز استفاده میکرد , این روش بر اساس تارخ تولد اشخاص قرار داشت و چیرو از قدرت عجیب ش قادر بود تاریخ مرگ افراد را نیز تع یین کند ! وی ماه و سال مرگ " ادوارد ھفتم " را پیشگوئی کرد و این پیشگوئی یازده سال قبل از وقوع ان صورت گرفته بود . پادشاه پیشگ وئی ھای چیرو را روی کاغذی نوشت و انرا درون صندوقی که داخل میزش بود قرار دا د . در ژوئن ١٩٠٢ پادشاه که ھنوز تاجگذاری نکرده بود مورد تحسین و تشویق مردم قرار گرفت ولی ناگھان بیمار شد و بیماریش به حدی شدید بود که چیرو را احضار نمود و از ان خواست اینده اش را پیش بینی نماید چیرو به او اظھار داشت جای نگرانی وجود ندارد چرا که در ٩ اگوست تاجگذاری خواھد کرد و ٩ سال دیگر زندگی خواھد کرد . یکبار دیگر پیش بینی او به حقیقت پیوست و شھرت چیرو را جھانی کرد . در یکی از سفرھایش که به مسکو بود از او خواسته شد از روی علایمی پیشگوئی کند . مردی که این علایم به او تعلق دارد بسیار افسرده و ناراحت خواھد شد و در تمام دوران زندگیش از جنگ میھراسد . حدود سال ١٩١٧ ھمه چیز خود را از جمله زندگیش را از دست خواھد داد. " پیتر ھورکس " – پیشگوئی با مغز اشعه ایکس ھنگامیکه تحقیقات " اسکاتلندیارد " برای یافتن سنگ قیمتی " اسکون* " به بن بست رسی د, مجبور شدند دست به دامن مردی شوند که قادر بود به انھا کمک کند . مردی بنام " پیتر ھورکس " که گفته می شد دارای مغزی با اشعه ایکس است .!! این سنگ قیمتی در دسامبر ١٩۵٠ از کلیسای "وست مینستر" به سرقت رفته بود – و روزنامه ھای ان زما ن, با عناوین درشت این خبر را در صفحات اول خود منتشر ساختند – وطی مقالاتی , پلیس لندن را به باد استھزاء گرفته بودند . عاقبت " اسکاتلندیارد " از سر ناعلاجی و در کمال بی میلی از " پیتر ھورکس " درخواست کمک کرد و نماینده ای نزد او به شھر " دوردرخت " واقع در ھلند فرستاد " پیتر ھورکس " که در اصل یک ھلندی ارام بو د, نماینده "اسکاتلندیارد " را که کارگاھی برجسته بود, به حضور پذیرفت – و با وی به گفتگو پرداخت . ھمان روز ھمراه این کارگاه سوار ھواپیما به لندن رفت - ماموران پلیس انگلستان که در فرودگاه لندن انتظار ورود این مرد عجیب را می کشیدند , خیلی با احترام و تشریفات از او استقبال کردند . پس از اشنائی " پیتر ھورکس " با رئیس "اسکاتلندیارد " و کارگاھان دیگر – او را به صحنه این سرق ت شگفت انگیز بردند . در محل کلیسا – ماموران پلیس به او اجازه دادند تا به آلتی که از سارق یا سارقین باقی مانده بود و ھمچنین یک ساعت مچی که از یکی از انھا بجای مانده بود دست بزن د.! پس از ساعتھا مطالعه و تفکر , سرانجام " پیتر ھورکس " به ارامی روی نقشه شھر لن دن – جاده ای را نشان داد که مدعی بود سارقین از انجا عبور کرده اند و سنگ قیمتی را ھمراه خود برده اند . ھر چند این شخص, ھیچگاه شھر لندن را ندیده بود – ولی تمام جزئیات ساختمانھائی را که در طول این جاده وجود داش ت, برای انھا تشریح کرد و مشخصات کامل سارقین را که سه مرد و یک زن بودند - توصیف نمود . ھنگامیکه سرانجام این سارقین یک ماه بعد دستگیر شدند – مشخصات انھا کاملا با انچه " پیتر ھورکس " بیان داشته بود,تطبیق میکرد .!! در زمان جنگ " پیتر ھورکس " با فعالیتھای زیرزمینی - و وطن پرستا ن و مبارزان ھلندی - که کشور شان اش غال شده بود ھمکاری نزدیک داشت . ھنگامیکه مبارزان ھلندی, نسبت به ھویت یکی از اعضای جدید خود مشکوک شدند – عکس او را نزد " پیتر ھورکس " اوردند, و این مرد چند لحظه انگشتان خود را روی عکس کشید و گفت : می بینم که این مرد – اونیفورم افسران المانی را بتن دارد.!! از ان لحظه به بعد, این عضو جدید تحت مراقبت شدید قرار گرفت و معلوم شد, کلیه اطلاعات را در اختیار المانی ھا میگذارد – و بعد اعتراف کرد که از افسران سازمان ضد جاسوسی المان نازی میباشد – و این ھمان چیزی بود که " ھورکس " پیشگوئی کرده بود .! پلیس شھر " نای میگن " واقع در ھلند, در بسیاری از موارد مدیون " پیتر ھورکس " بود - زیرا بکمک او توانست بسیاری از مشکلات و مسائل نامعلوم را حل کند . در اوت ١٩۵١ در بخشی از یک شھر قدیمی ھلند – اتش سوزی مھیبی رخ داد که مھار کردن ان امکان نداشت . دویست نفر ماموران وظیفه خاموش کردن اتش را داشتند, ولی شعله ھای اتش زبانه می کشید و به انبارھا و پل ھای شھر سرایت میکرد – اما یکشب , درست چند ھفته بعد از انکه این اتش سوزی شروع شد , " پیتر ھورکس " بھمراه دوست نزدیک خود که یکی از پزشگان معروف ان شھر بود – از خیابان میگذشت, او ناگھان ایستاد و به دوستش گفت – که بزودی اتش سوزی دیگری رخ خواھد داد – و این اتش سوزی در مزرعه خانواده ای بنام "یانس " اتفاق خواھد افتاد .!! ھر دو انھا بلافاصله به سوی اداره پلیس براه افتادند تا ماموران را در جریان بگذارند – ولی ھنگامیکه به انجا رسیدند, متوجه شدند که درست چند دقیقه قبل از ورود انھا – یک چنین اتش سوزی اتفاق افتاده است . ماموران پلیس از حرف انھا دچار تردید شدند و نسبت به انھا سوءظن پیدا کردن د, ولی "ھورکس " برای انکه واقعیت را به انھا ثابت کند دست به ھنرنمائی دیگری زد . او در حالیکه چشمان خود را بسته بو د, محتویات جیب ھای رئیس پلیس را اعلام کرد و حتی مارک خودنویسی را که افسر پلیس در جیب داشت ذکر نمود .! " پیتر ھورکس " با اینکار حیرت ماموران را برانگیخت و از ان تاریخ برای حل مسائل دشوار و نامعلوم, از این مرد استثنائی کمک میگرفتند . در روزیکه ان اتش سوزی ھولناک اتفاق افتاد - " پیتر ھورکس " را به صحنه اتش سوزی بردند و او در حالیکه درون خاکسترھا به جستجو میپرداخت , یک اچار پیچ گوشتی را پیدا کرد . او چشمان خود را بست و لحظه ای ساکت مان د, سپس گفت : باید دنبال یک پسر بچه بگردیم – او مقصر اصلی این اتش سوزی است . ماموران پلیس عکس کلیه دانش اموزان را که در کتاب سالانه دبیرستانھا چاپ شده بود – به او نشان دادند - " پیتر ھورکس " ھمانطور که عکسھا را مشاھده میکرد – نوک انگشتانش را به روی انھا میکشید, سرانجام روی یکی از انھا انگشت گذاشت و گفت : این پسر را نزد من بیاورید تا با او صحبت کنم .!! پسری که متھم شده بود, فرزند ١٧ ساله یکی از ثروتمندترین افراد ان شھر بود . پلیس نسبت به این اتھام چندان اطمینان نداشت, ولی " پیتر ھورکس " به ھنرنمائی خود ادامه داد و گفت : در یکی از جیب ھای این پسر – یک قوطی کبریت و در جیب دیگر او یک شیشه بنزین فندک پیدا خواھید کرد – در حالیکه او اصلا سیگار نمی کشد .!! پسر ١٧ ساله در اداره پلیس ھمه چیز را انکار کرد تا انکه "پیتر ھورکس" گفت : پاچه چپ شلوارت را بالا بزن و اثار خراشھائی که ھنگام فرار از اتش و عبور از سیم خاردار روی پایت بجای مانده را نشان بده .!! پیشگ وئی "پیتر ھورکس" کاملا راست بود – روی پای پسر ١٧ ساله اثار خراش دیده می شد . پسر جوان دیگر نتوانست این وضع را تحمل کند و ھمه چیز را اعتراف نمود . پلیس این پسر شرور را روانه زندان کرد . در ھمان زمان "پیتر ھورکس" را به صحنه جنایتی که طی ان مردی مورد اصابت گ لوله قرار گرفته و در استانه منزلش بقتل رسیده بود , بردند ." ھورکس " لحظه ای به لباس مقتول دست مالید – سپس به پلیس گفت که قاتل , یک مرد مسن سبیلو است که عینکی بچشم دارد – یک پای او چوبی است و اسلحه ای را که به وسیله ان قتل صورت گرفته به روی شیروانی منزل پرتا ب کرده است . در جستجوئی که بعمل امد, روی شیروانی منزل یک تفنگ بدست امد و از اثر انگشت روی ان معلوم شد که قاتل – پدر زن مقتول میباشد . ھمانگونه که "پیتر ھورکس" تشریع کرده بود- او مردی سبیلو و عینکی ویک پای او نیز چوبی بود .!! " پیتر ھورکس " بعدھا شروع به روانکاوی و روان درمانی به وسیله فرستادن امواج مغزی به روی بیماران شد و در این زمینه به موفقیتھای چشمگیری دست پیدا کرد – او بسیار از بیماران را که از دردھای مختلف رنج میبردند درمان کرد ( مثل استاد علی اکبری خودمان) - "پیتر ھورکس " خودش نمیداند که چگونه به پاسخ سئوالات دست می یابد – وی در سال ١٩۵٧ به امریکا برده شد و در انجا از طرف گروھی از دانشمندان و کارشناسان امور روانی مورد مطالعه قرار گرفت . ھمه انھا اعتراف کردند که تحت تاثیر نیروی عجیب "پیتر ھورکس" قرار گرفته اند و او را مردی نامیدند که در مغز خود یک رادار دارد .!! یکی از روزنامه ھا با تیتری بزرگ او را اینگونه معرفی کرد .: پیتر ھورکس پیشگوئی با مغز اشعه ایکس.: *سنگ اسکون یک سنگ قیمتی از جنس یاقوت یا زمرد نیست – بلکه یک سنگ نمادین وسمبلیک برای پادشاھی کشورھای اسکاندیناوی بخصوص کشور انگلستان – ایرلند و اسکاتلند بشمار میرود – این سنگ که شبیه یک کلوچه بزرگ اس ت, سرنوشت عجیبی دارد و میشود از ان یک مطلب مجزائی نوشت . جین دیکسون یکی از پیشگویان معروف آمریکا، که ممکن است اسمش را شنیده باشید ، خانم جین دیکسون است . او که اھل واشنگتن بود پیشگوی یھای زیادی را انجام داده است که Jeane Dixon به نام Sunday معروف ترین آنھا مرگ پرزیدنت کندی بو د. در چاپ سال ١٩۵۶ یکی از ضمائم مجله او پیشگویی کرد که در سال ١٩۶٠ یکی از کاندیداھای حزب دمکرات ، Parade به پیروزی م ی رسد، ام قبل از اینکه دوران ریاست جمھوریش به پایان برسد برکنار خواھد شد و یا او را به قتل م یرسانند. به ھر حال قبل از انتخابات آن سال ، خانم دیکسون پیشگویی کرد که ریچارد نیکسون ، نماینده حزب جمھوریخواه ، بنده این دوره انتخابات خواھد بود . پس از خوانده آرا و اعلام نتیجه که خبر از پیروزی دمکرات ھا م ی داد. او اعلام کرد پیشگویی است و ریچارد نیکسون برنده واقعی انتخاب بوده اما آنھا با تقلب در آرا رقیب او را برنده اعلام کرده اند!! از زمان ب ه قدرت رسیدن کندی ، خانم دیکسون دیگر اشار ه ای به پیشگوییش برپا شد بار دیگر به Mayflower نکرد . اما در مھمانی خصوصی که در ھتل دوستانش گفت دلش م ی خواه این موضوع را شخصا با رئی سجمھور در میان بگذارد. روزی که کندی رد دالاس ھدف اصابت گلوله اوزوالد قرار گرفت ( کما اینکه مرگ کندی ھنوز در ھاله ای از ابھامات است و این امر میطلبد که پستی از این وبلاگ را به چگونگی مرگ او اختصاص دھم ) دیکسون ھمراه با دوستش در یک رستوران مشغول صرف نھار بود که ناگھان بلند شد و گف ت: آه... اتفاق بدی برای پرزیدنت افتاد !! اما به طور کلی، بیشتر پیشگویی ھایی که به واقعیت پیوسته ، در محافل خصوص و جمع دوستان درجه یک ، توسط پیشگویان بیان شده است. پیشگویی ھایی که بیان آنھا در محافل عمومی و یا درج آنھا در مجلات و روزنامه ھا ، می توانست باعث برھم ریختن نظم عمومی شود. البته نباید نادیده گرفت که بارھا پیش اومده ناشری برای فروش بیشتر کتابش و یا مجل هاش که مقالاتی را در مورد پیشگویی منتشر میکند، و یا مردمی که دوست دارند نامشان بر سر زبانھا بیفتد ، ادعا من یکنند وقوع حادث های را از قبل از دھان پیشگویی شنیده بودند. پیشگویی ھایی شده که به وقوع پیوس ته است، اما بسیاری از مردم ساد هلوح نیز ، آنچه را که می شوند ، آنطور که دلشان خواست تعبیر م یکنند، بدون آنکه واقعیت را ببینند و در واقع بخش اعظم شھرت پیشگویان به آن چیزی نیست که م ی گویند، بلکه به چیزی است که عامه مردم از حر فھای آنھا برداشت می کنند. بعضی از پیشگویی ھای این فرد را در زیر فھرست وار می آورم پیشگویی ھای نادرست پیشگویی ھای درست جنگ جھانی دوم در ١٩۵٨ شروع · می شود از چین در ١٩۶۴ رئیس Walter Reuther · جمھور می شود روسیه اولین فضانورد را به کره · ماه می فرستد بوش ( پدر ) در ١٩٩٢ رئیس · جمھور می شود · چین کمونیستی می شود · ریچارد نیکسون روزی رئیس · جمھور می شود ترور پرزیدنت کندی · رابرت کندی در ھتلش با گلوله از · پا در م یآید زنی که از آن به عنوان چرچیل · جدید برای انگلستان یاد م یکرد ( مارگارت تاچر ) اریک یان ھانوسن پیشگویی در مدت ۵٠ سال در قرن ١٩ میلادی رکود چشمگیری داشت، اما با شروع شدن قرن بیستم ، عصر غم و موسیقی و با وجود دو جنگ جھانی ، زمینه مناسبی برای فعالیت پیشگویان ایجاد کرد. پیشگویانی که آینده ای روشن را به مردمی که از کشته شدن فرزندانشان در جنگ غمگین بودند ، نوید می دادند. اوج این پیشگویی ھا در آلمان و در زمان فلاکت بار جمھوری وایمار بود. مشھورترین فرد این دوران "اریک یان ھانوسن" بود. اسم اصلی او ھرمان اشتاین اشنایدر بود که خودش ادعا می کرد یک بارون دانمارکی است اما در حقیقت از اھالی پروس نیتز بود. شھرت او آنچنان در این سالھا افزونی یافت که بعدھا به کنت "کاگلیوسترو" زمان خود معروف شد. قدرت اعجاب انگیز او در جذب مخاطب و فن باینش و ابھت او مثال نز دنی بود آنچنان که به او لقب کارگاه روح را دادند.این لقب زمانی به او داده شد که پرده از اختلاس یکی بزرگترین بانکھای برلین برداشت. فرد خاطی بلافاصه بعد از دستگیری به این کار اعتراف کرد و شھرت زیادی را برای او به ارمغان آورد. زمانی او یکی از روزنامه ھا را به تحمیق عوام متھم کرد، روزنامه از او به جرم افترا به دادگاه شکایت کرد.قاضی در جلسه دادگاه از او خواست تا با شعبده بازی و غیب گویی خود را تبرئه کند! او نیز خصوصی ترین اسرار زندگی تک تک اعضای ھیت منصفه را بازگو کرد و باعث شد دادگاه نھایتا به نفع او حکم دھد. اواخز سال ١٩٣٠ ھانوسن ماھنامه را برای پیشگویی منتشر کرد و پیشگویی خود را از این طریق اعلام می کرد. از جمله خبر ورشکسته شد یکی از ٣ بانگ بزرگ آلمان که ٣ ھفته بعد از انتشار خبر به وقوع پیوست و پیشگویی که در اول ژوییه ١٩٣٢ کرد و اعلام نمود بزودی رودی از خون در نزدیکی ھامبورگ جاری می شود که پس از چند روز ضد و خوردی در ھمان محل بین ارتش سرخ و نازیھا به وجود امد که ١٩ کشته و ٢٨۵ زخمی داشت و ھمچنین شھرت زیادی را برای ھانسون.. ھانسون با افزایش شھرتش ، دامنه فعالیتھایش را ھم گسترده تر کرد. او در یک کشتی در دریاچه وانسی زندگی می کرد و ویلایی مجلل در حومه شھر شارلوتن بورگ برای پذیرایی از مشتریانش ساخته بود. مشتریان او از ھمه جنس افرادی بودند. از تجار تا سیاستمدران ، از اشراف تا ورزشکاران و .. که از او کمک می گرفتند تا آینده جھان را برای انھا پیشگویی کند. اما در بین آنھا افرادی وجود داشت که کم کم جزء پیروان و دوستان او شدند. از جمله کارل ارنست که سابقا یک کوکائین فروش خرد ه پا بود و در آن موقع، مسئولیت گروھی از سربازان نجات شھر برلین را بر عھده داشت و مرد دیگری به نام کنت فون ھلدروف، که رھبری سپاه امنیت شھری بر عھده او بود. اطلاعات ھانسون در اغلب موارد از مشتریانش بدست م یآمد. او در گفتگو از جمله دو » با یک مشتری از اطلاعات خصوصی فرد دیگر اطلاع پیدا می کرد. منبع دیگر او دوستان او بالا بودند که در حکومت نفوذ خاصی داشتند. منبع دیگر او شایعات مردمی بود که ھنگامی که آنھا « فرد را به اشراف بی خبر می گفت آنھا که با مردم ارتباطی نداشتند و نمیدانستند مردم از وضع زندگی انھا اطلاع دارند با حیرت به این حرفھا گوش م یکردند. کم کم پیشگویی ھای ھانسون رنگ نازیسم را به خود گرفت و پنھانی به ھمکاری با نازی ھا مشغول شد. شایعات زیادی بود مبنی بر اینکه او با نازی ھا عکاس خصوصی فورر و شخص واسطه بین ھیتلر » ھمکاری می کند. او حتی از طریق ھاینریش ھوفمان با پیشوا آشنا شد. اغلب پیشبینی ھای او به واقعیت منجر می شد که شیوه پیشگویی او « و اوا برون ناشناخته است اما به ھمکاری او با کارل ارنست و ھلدورف باید توجه داشت. در ژانویه ١٩٣٣ ، ھیتلر صدراعظم آلمان شد. ھلدروف ، به سمت رئیس پلیس برلین کارل ارنست به سمت فرمانده کلیه " سربازان استورم " گماشته شد. در پانزدھم فوریه او یکی دیگر از پیبشگویی ھای معروفش را در ویلایش انجام داد. در آن جلسه، ناگھان چھره ھانسون در ھم رفت و به نقط های خیره شد، آنگاه با لحنی یکنواخت گفت: ساختمانی بزرگ ... در شھر ما ... که دارد می سوزد ... ارتفاع شعله ھا ھر لحظه بیشتر می شود ... دود زیاد است ...یک ققنوس سحرآمیز ... از میان شعل هھا سر برمی آورد ...و امکانات و آرزوھا را از میان خاکسترھا به ارمغان م یآورد... نکته حیرت انگیز این است که در ٢٧ فوریه ھمان سال " رایشتاگ " ، مجلس آلمان ، ناگھان و به طور مرموزی آتش گرفت و ھیتلر آتش کما اینکه اسناد تاریخی نشان دھنده این است » . زدن آن را به " تروریست ھای کمونیست " نسبت داد و ھیتلر قانونی را از مجلس گذراند که وی ھرکس را . « که خود نازی ھا این آتش سوزی را بر پا کردند مشکوک تشخیص می داد میتوانست بازداشت کند. و به این ترتیب بسیاری از مخالفانش را قلع و قمع کرد. خب از بحث اصلی خارج شدیم!! در این بین ھانسون با وجود ھوش سرشارش ، ب یاحتیاطی بزرگی کرد. برای او که در آن اواخر ، به واسطه اسرار زیادی که از زندگی سران رژیم می دانست ، حتی از آنھا حق السکوت می گرفت ، دیگر جایی در آلمان نداشت. دوستانش ھرچه به او گفتند از آلمان خارج شو، اما او توجھی نکرد. در ٢۴ مارس ، وقتی که ھانسون رستوران " گرونر تسوایگ " را ترک کرد ، دو مرد جلوی او را گرفتند و بعد از رد و بدل شدن چند کلمه بین آنھا، ھانسون در میان آنھا قرار گرفت و در خیابان به حرکت در آمد و این آخرین باری بود که پیشگو زنده دیده شد. ظھر فردای ان روز ، منشی مخصوص ھانسون ، خبر گمشدن او را به پلیس داد. ١٣ روز بعد ، لباس غرقه به خون مردی در کنار جنگل باروت در چند مایلی برلین پیدا شد. پلیس اظھار کرد لباس متعلق به اریک یان ھانسون است و تحقیقات در این مورد با جدیت دنبال م یشود. اما تا ٣٢ سال بعد ھیچ اطلاعی از ھانسون به دست نیامد و پرونده توسط پلیس بسته شد. اما در ژانویه ١٩۶۶ ، نامه ای بدون اسم و امضا به اداره پلیس برلین غربی رسید. در این نامه ذکر شده بود که قتل اریک یان ھانسون توسط سروان " کارل بکر " به دستور ارنست و یا ھلدروف انجام گرفته است. از محتوای نامه بر می آمد که آلت قتل گلوله بوده. ھانسون را سوار اتومبیلی رابرت نیکسون – پیشگوئی که از گرسنگی مرد زمانی یک پسر کشاورز که تنھا ھنرش شخم زدن زمین بود بنام " رابرت نیکسون " که ھمه او را دیوانه و ابله خطاب میکردند – اظھار داشت که پادشاه انگلستان به عقل و خرد او نیازمند است . ھمه مردم از شنیدن این حرف, با صدای بلند شروع به خندیدن کردند و این پسرک شخم زن را به تمسخر گرفتند . پدر و مادر این پسر کشاورزان فقیری بودند که از صبح تا شام در مزارع کار میکردند تا نان بخور نمیری بدست اورند . " رابرت نیکسون " تنھا پسر انھا بود که روزھا در مزارع به شخم زدن میپرداخت – و ھمه میگفتند : بالا خانه اش را اجاره داده است و عقلش پاره سنگ بر میدارد.!! در یکی از روزھای سال ١۴٨۵ که برای بریتانیا روزی سرنوشت ساز بود – واقعه عجیبی اتفاق افتا د . در ان ایام , سپاھیان " گینگ ریچارد " فرسنگھا دورتر از مزرعه ای که " رابرت نیکسون " در ان مشغول کار بود – با لشگریان " ھنری ھفتم " درگیری خونینی پیدا کردند . " رابرت نیکسون " ھمانطور که مشغول شخم زدن بود – ناگھان دست از کار کشید و لحظه ای ساکت ماند . انگار به صدای مرموزی گوش میداد.!!! سپس مانند دیوانگان – دچار حالتی عصبی شد و در حالیکه تمام بدنش میلرزید – شروع به فریاد کشیدن کرد.!! – او بارھا در گذشته , دچاره چنین ھیجانی شده بود- ولی اینبار با ھمیشه فرق میکرد – چشمان خود را به نقطه نامعلومی دوخته بود . دھانش کف کرده بود – و در حالیکه دستھایش را تکان میداد فریاد زد : نبرد خونینی در گرفته است – سپاھیان " ھنری " پیروز شده اند و حالا جنگ تمام شده ..... ھنری پیروز شده .!! پس از ادای این کلمات – دوباره ارامش خود را بازیافت و انگار ھیچ اتفاقی نیفتاده است و دوباره مشغول کار شد . مردمی که ناظر رفتار عجیب و غریب این پسر کشاورز بودند – دوان دوان خود را به اربابشان رساندن د, تا کلماتی را که " رابرت نیکسون " به زبان رانده بو د- برای انھا بازگو کنند . زیرا برایشان مسلم شده بود که این پسر ابله – این جملات را ناخودا اگاه بر زبان رانده است, و احتمالا از نیروی اسرار امیزی برخوردار است که به کمک ان میتوان وقایعی را که در فاصله دور اتفاق می افتاد ر ا پیشگوئی کند .!! او قبلا نیز یک اتش سوزی را در نزدیکی دھکده و یک طوفان شدید را دو ھفته قبل از وقوع ان – پیش بینی کرده بود.!! ھمچنین او پیش بینی کرده بود - که " ھنری ھفتم " و " گینگ ریچارد " در میدان " باز ورث " با یکدیگر ب ه نبرد خواھند پرداخت – اکنون ادعا میکرد که این نبرد به شکست " گینگ ریچارد " انجامیده است .!! پیشگوئی ھای این پسر ابله درست از اب در امد و دو روز بعد " ھنری ھفتم " بر تخت سلطنت تکیه ز د.!! ولی وقتی چاپارھا وارد دھکده شدند تا این پیغام را به اطلاع مردم انجا برسانند – با کمال تعجب مشاھده کردند که ھمه اھالی قبلا از این خبر با اطلاع بودند . بزودی قدرت شگفت انگیز و خدا دادی این پسر بگوش پادشاه انگلستان رسید . در ھمان لحظات " رابرت نیکسون " دوان دوان خود را از خانه ای به خانه دیگر می انداخت و از انھا خواھش میکرد که او را پنھان سازند . زیرا بر این باور بود که سپاھیان پادشاه انگلستان بدنبال او خواھند امد تا او را به قصر پادشاه ببرند – او میگفت : من اگر به انجا بروم از گشنگی خواھم مر د.!! مردم با شنیدن این حرفھا – او را دست می انداختند و سر به سرش میگذاشتن د- زیرا ھیچکس تصور نمیکرد که پادشاه انگلستان بدنبال یک چنین ابلھی بفرستد - و از ان گذشته بیاد نداشتند کسی انھم در قصر پادشاه انگلستان از گرسنگی قالب تھی کرده باشد . یکبار دیگر پیشگویی او درست از اب در امد – و درست چند دقیقه پیش از انکه افراد پادشاه وارد دھکده شوند – " رابرت نیکسون " به پدر و مادرش گفت : ماموران پادشاه بزودی میرسند – من باید با انھا بروم و دیگر ھیچگاه باز نخواھم گشت . سرانجام وقتی پسرک وارد قصر شد – فورا دریافت که پادشاه با مشاھده ظاھر او به شک و تردید افتاده است . " ھنری ھفتم " یک حلقه طلا را در محلی پنھان ساخت بود و برای از مایش از " رابرت نیکسون " خواست که بگوید این حلقه کجاست .!! پسرک لحظه ای به چھره پادشاه خیره شد و سپس گفت : قربان... حلقه طلا مفقود نشده است – زیرا انکس که چیزی را پنھان میکند – خود انرا باز میابد .!! پاسخ " رابرت نیکسون " موجبات مسرت خاطر پادشاه را فراھم ساخت و دستور داد که یکی از نویسندگان – شب و روز در کنار این " ابله نابغه " بسر برد – و انچه را او پیشگوئی میکند – یاداشت نماید . این دستور اجرا شد و ھر انچه را پسرک ب

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ali_t4tu, دوست گرامی ول کنید این به اصطلاح پیشگویی را که خیالات یه مرد به اسم نوسترآداموس بوده و در طول قرنها طبقه قدرتمند جوامع و لابیهای پرنفوذ از گفته های وی سوء استفاده کرده و کارهایی را که او مثلا پیشگویی کرده انجام داده اند تنها به نفع خود! جنگ جهانی اول و دوم را مثلا پیشگویی کرده که بعدها همین پیشگویی شد توجیح شروع این جنگها! کسی از آینده خبر ندارد و این را فراموش نکنید که آینده را من و شما خواهیم ساخت و وجود خارجی ندارد که رفته و به آن برسیم! مثال بزنم اینکه شما الان کامپیوتر داری که با اون اومدی اینترنت و تو این سایت پست دادی. حالا بنده اون زمان که شما کامپیوتر نداشتی میگفتم که یه روزی کامپیوتر خواهی داشت و به فلان سایت میری. این یعنی صاحب کامپیوتر شدی؟ شما صد سال هم که منتظر میشدی کامپیوتری نداشتی مگر اینکه میرفتی و یکی میخردی. یعنی اینکه کامپیوتر جسمی در آینده زمانی نیست که یهو خلق الساعه بر روی میز شما ظاهر شود در زمان و مکان خاص تا ازش استفاده کنی! باید زحمت بکشی و پول در بیاری و ... تا کامپیوتر بخری و بیاری بزاری روی میز.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در تاریخ 30 دي 1386 20 ژانويه2008 اسرائیل يك موشك بالستيك هسته اي را تست كرد . اين موشك كه از پايگاه سري پالخيم و تحت نظر سازمان صنايع هوا فضايي اسرائيل شليك شد . در نقطه اي از درياي مديترانه فرود آمد. پايگاه پالخيم همان جايي است كه بسياري از تسليحات و موشكهاي مهم اسرائيل مانند سامانه پدافند ارو 2 در انجا نگهداري ميشوند مقامات اسرائيل اين بار نيز مانند گذشته جزپياتي از تست ياد شده منتشر نكردند و فقط به ذكر موفقیت ان بسنده كردند. گفته ميشود اين موشك از سري جديد موشك هاي بالستيك هسته اي جريكوي اسرائيل است و شايد بتوان ان را به نوعي موشك جريكوـ3 دانست . طبق اضهار نظر مقامات آگاه دفاعي موشك تست شده از يك سامانه ي پيشرانش جديد بهره ميبرد و در واقع هدف اصلي تست نيز برسي عملكرد اين سامانه بوده است. رژيم صهيونيستي اعلام كرده است قصد دارد برد موشك هاي بالستيك خود را افزايش دهد. بنابر اعلام وزارت دفاع اسرائيل قدم بعدي انها دستيابي به موشك بالستيك هسته اي جريكوـ 3 با برد بيش از 4000 كيلومتر است و هدف انها از اين ميزان برد توانايي هدف قرار دادن تمامي نقاط خاك ايران عنوان شده است. اكنون ديگر همه كارشناسان نظامي دنيا اطمينان دارند كه اسرائیل ده ها سلاح هسته اي در اختيار دارد و در حال حاضر در حال توسعه موشكهاي بالستيك هسته ای خود است. منبع:www.newsblaze.com

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
اسرائیل بسیار احساس ضعف میکنه به خاطر همین ضدموشک ارو2رو ارتقاءداره میده که انشاءالله موفق نمیشه موشک هسته ای تست می کنه 102جنگنده اف16 می خره ولی اینها جبران نقطه ضعف این کشور رو نمی کنه نقطه ضعف اون هم کوچکی وسعت اون ومنفور بودن در بین مسلمانان جهانه وبه حول قوه الهی روزی نابود میشه :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
رژيم صهيونيستي طرح عقب‌نشيني‌اش از بلنديهاي جولان را مشروط به ادامه نظارتش بر برخي طرح‌هاي گردشگري و اقتصادي اين منطقه كرده است.

به گزارش ايسنا به نقل از روزنامه‌ي الحيات -چاپ لندن- آلون لئيل هماهنگ كننده‌ي ديدارهاي غير رسمي ميان اسراييلي‌ها و سوريه‌ اظهار داشت: اسراييل عقب نشيني از بلنديهاي جولان را مشروط به ادامه ‌نظارتش بر طرح‌هاي گردشگري و اقتصادي اين منطقه و اجازه‌ي ورود اسراييلي‌ها به مناطق گردشگري در بلنديهاي جولان بعد از تحويل آن به سوريه بدون هيچ ويزايي كرده است.

اين هماهنگ كننده اظهار داشت: طرح احداث منطقه گردشگري بين‌المللي در بلندي‌هاي جولان از جدي‌ترين مسايل مطرح شده در اين ديدار‌ها بوده است.

لئيل خاطر نشان كرد: پيش بيني مي‌شود كارشناسان اروپايي و آمريكايي به زودي به بررسي جزييات طرح احداث اين منطقه بپردازند.

طرح احداث منطقه‌ي گردشگري تحت نظارت و اداره‌ي بين‌المللي است و قرار است اين منطقه‌ي گردشگري 60 درصد بلنديهاي جولان را به خود اختصاص دهد.

لئيل عدم رد خبر آمادگي اسراييل براي عقب‌نشيني از بلندي‌هاي جولان از سوي ايهود المرت نخست وزير اسراييل را دال بر آن دانست كه المرت به طور جدي به دنبال بررسي اين مساله است.

وي ضمن ابراز نگراني از تلاش راست گرا‌هاي مخالف عقب نشيني از بلندي‌هاي جولان و واداشتن المرت به كناره‌گيري‌اش از اين مساله گفت: ممكن است اين تصميم المرت را از اين مساله بازدارد در حالي كه اسد نيز هيچ گامي براي ياري به موضع‌گيري المرت اتخاذ نكرده است.

لئيل افزود: اسراييل امروز به خوبي دريافته است كه بشار اسد رييس جمهور سوريه هر گونه پيشنهاد كه در درجه‌ي اول شامل عقب نشيني اسراييل تا مرزهاي چهارم ژوئن 1967 نباشد را رد مي‌كند.

وي ادامه داد: روشن است كه هر گونه صلح با سوريه بدون عقب نشيني از بلنديها‌ي جولان ممكن نيست.

به گفته اين مسوول اسراييلي، سوريه براي عقب نشيني اسراييل از بلندي‌هاي جولان بايد در روابطش با ايران و حز‌ب‌الله لبنان و حماس بازنگري كند.

در واقع در شرايطي كه حماس با اين گروه‌ها روابط محكمي دارد، امكان عقب نشيني از بلندي‌هاي جولان وجود ندارد.

فقط اسمش باز پس دادن هست! :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
شرط عقب‌نشيني از اين مسخره‌تر؟! رسماً جولان داره به سوريه برمي‌گرده!! رسماً سوريه داره مصر ثاني مي‌شه!! رسماً داره صداي آژير قرمز مياد!!! خيلي عجيبه كه هيچ‌كس حواسش به اين مسئله نيست!!! اسرائيل، رسماً داره با سوريه به صلح مي‌رسه! رجب طيب اردوغان، به عنوان واسطه‌ي مذاكره‌ي سوريه و اسرائيل، بارها از پيشرفت اين مسئله ابراز خوشنودي كرده!!! چرا همه نشستيم؟ فكر مي‌كنين بعد از صلح با سوريه، چه اتفاقي مي‌افته؟ اصلاً فكرش به ذهنمون رسيده كه آخرين خط مقدم داره به همين راحتي سقوط مي‌كنه؟ پس از سقوط سوريه، به سادگي شكست حزب الله (حتي شده به قيمت نابودي نيمي از لبنان) رو شاهد خواهيم بود! بعد از اون، ما مي‌مونيم و اسرائيل! اون وقت ديگه، اگه خيلي شانس داشته باشيم، دو راه داريم : 1- دفاع از كشور عزيزمون و نهايتاً موشك‌بارون اسرائيل و تقابل با جنگنده‌هاي متجاورز اين كشور و البته ايالات متحده. 2- صلح با اسرائيل، مانند تمام كشورهاي مسلمون منطقه. (لازم به ذكره كه به محض اينكه اسرائيل با سوريه صلح كنه، ساير اعراب هم مي‌پرن بقل اسرائيل. عربستان، سال‌هاست كه انتظار چنين لحظه‌اي رو مي‌كشه!!!) خدايا! مسئولين ما، سياست‌مداران ما و مسلمانان رو از اين خواب خرگوشي بيدار بفرما!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

شرط عقب‌نشيني از اين مسخره‌تر؟!

رسماً جولان داره به سوريه برمي‌گرده!!
رسماً سوريه داره مصر ثاني مي‌شه!!
رسماً داره صداي آژير قرمز مياد!!!

خيلي عجيبه كه هيچ‌كس حواسش به اين مسئله نيست!!!
اسرائيل، رسماً داره با سوريه به صلح مي‌رسه!
رجب طيب اردوغان، به عنوان واسطه‌ي مذاكره‌ي سوريه و اسرائيل، بارها از پيشرفت اين مسئله ابراز خوشنودي كرده!!!

چرا همه نشستيم؟ فكر مي‌كنين بعد از صلح با سوريه، چه اتفاقي مي‌افته؟
اصلاً فكرش به ذهنمون رسيده كه آخرين خط مقدم داره به همين راحتي سقوط مي‌كنه؟

پس از سقوط سوريه، به سادگي شكست حزب الله (حتي شده به قيمت نابودي نيمي از لبنان) رو شاهد خواهيم بود!
بعد از اون، ما مي‌مونيم و اسرائيل!
اون وقت ديگه، اگه خيلي شانس داشته باشيم، دو راه داريم :
1- دفاع از كشور عزيزمون و نهايتاً موشك‌بارون اسرائيل و تقابل با جنگنده‌هاي متجاورز اين كشور و البته ايالات متحده.
2- صلح با اسرائيل، مانند تمام كشورهاي مسلمون منطقه.
(لازم به ذكره كه به محض اينكه اسرائيل با سوريه صلح كنه، ساير اعراب هم مي‌پرن بقل اسرائيل. عربستان، سال‌هاست كه انتظار چنين لحظه‌اي رو مي‌كشه!!!)

خدايا!
مسئولين ما، سياست‌مداران ما و مسلمانان رو از اين خواب خرگوشي بيدار بفرما!

خوب حق باشماست ولی اگر شمامسول وسیاست مدار ایران بودی چه کار می کردی آیا راه حلی وجود داره زمستون میره وروسیاهی برای زغال می مونه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
امريكا هم همكاري هسته اي سوريه و كره شمالي رو مطرح كرده و گفته راكتور پلوتونيوم در حال ساخت نابود شده! احتمالا در چند روز آينده با جنجال رسانه اي و فشار هاي بين المللي مي خواهند سوريه رو تحت فشار قرار بدهند. بايد رو اين طرح دقيقا كار كرده باشند كه بعد 7 ماه از اون حمله هوايي با اين استراتژي هويج و چماق سراغ سوريه ميان. وزير امور خارجه سوريه هم چند روز پيش براي ديدار با رئيس جمهور به همدان رفته بود! بنا به اخبار منتشر شده حامل پيام مهمي از طرف بشار اسد بوده. به هر حال بايد حواسمون رو بيش از اين جمع كنيم و همه تحولات رو به دقت زير نظر داشته باشيم. بايد به سوريه بفهمونيم كه ممكنه ايران بدون سوريه كارش سخت تر بشه ولي سوريه بدون ايران هيچ شانسي نداره و اون وقت اسرائيل كل سوريه رو ضميمه خاكش مي كنه همين طور كه سالها بلندي هاي جولان دستش بود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه خبري عرب48، در پي نقص فني در اتصال بازوي ثابت ماهواره با سكوي پرتاب موشك حامل آن، عمليات پرتاب اين ماهواره با شكست مواجه شد. قرار بود اين ماهواره كه نخستين ماهواره ساخت رژيم صهيونيستي بدون همكاري آمريكا به شمار مي‌آيد ساعت 8 صبح پنجشنبه از پايگاه فضايي بايكونور قزاقستان به فضا پرتاب شود. اين در حالي است كه شيمون پرز، رئيس رژيم صهيونيستي، همزمان جشني را به مناسبت پرتاب "عاموس 3" در منزل خود ترتيب داده بود و قرار بود عمليات پرتاب اين ماهواره به عنوان يكي از ويژه‌برنامه‌هاي مرتبط با جشن‌هايي كه به بهانه شصتمين سالگرد اشغال سرزمين فلسطين در سرزمين‌هاي اشغالي برگزار مي‌شود، به‌طور زنده از شبكه‌هاي تلويزيوني پخش شود. سالروز اشغال فلسطين در ميان مسلمانان و اعراب، به عنوان "روز نكبت" شناخته مي‌شود و در فلسطين عزاي عمومي است. قرار بود اين ماهواره، در ارتفاع 36هزار كيلومتري خط استوا، در كنار ماهواره "عاموس 2" قرار گيرد و جايگزين ماهواره "عاموس 1" شود كه در سال 1996 ميلادي به فضا پرتاب شده است. در پي اين شكست كه تأثيري منفي بر روحيه مقامات صهيونيست داشته و به بي‌اعتمادي افكار عمومي نسبت به دستاوردهاي صنعتي اين رژيم منجر شده است، مسؤولان اين رژيم تصميم گرفته‌اند هفته آينده بار ديگر، دست به آزمايش مجدد پرتاب اين ماهواره به فضا بزنند. گفته مي‌شود "عاموس 3"، قادر به رديابي تمامي ارتباطات رسانه‌اي و سايبرنتيك در خاورميانه و شمال آفريقاست. شكست رژيم صهيونيستي در پرتاب اين ماهواره، در حالي است كه رسانه‌هاي اسرائيلي از نگراني مقامات تل‌آويو از موفقيت‌هاي فضايي ايران خبر مي‌دهند. بر اساس اين گزارش‌ها، مقامات اين رژيم از اكنون نگران موفقيت جمهوري اسلامي ايران در پرتاب ماهواره‌هاي مخابراتي هستند كه قرار است ظرف سال جاري به فضا پرتاب شده و در مدار كره زمين قرار گيرند. همچنين بُرد رسانه‌اي تبليغاتي گسترده خبر بهره‌برداري از برج ميلاد به عنوان چهارمين برج بلند مخابراتي در جهان كه گفته مي‌شود طي يك ماه آينده افتتاح خواهد شد و به گفته كارشناسان به تقويت وجهه علمي و صنعتي ايران در افكار عمومي جهان مي‌انجامد، از هم‌اكنون به نگراني سازمان‌هاي جاسوسي رژيم صهيونيستي دامن زده است. منبع:فارس نيوز

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
پرتاب ماهواره رژيم صهيونيستي به فضا به شكست انجاميد

خبرگزاري فارس: در جديدترين شكست براي صنايع هوايي رژيم صهيونيستي، پرتاب ماهواره موسوم به "عاموس 3" به فضا، به علت نقص فني به شكست انجاميد.



به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از پايگاه خبري عرب48، در پي نقص فني در اتصال بازوي ثابت ماهواره با سكوي پرتاب موشك حامل آن، عمليات پرتاب اين ماهواره با شكست مواجه شد.
قرار بود اين ماهواره كه نخستين ماهواره ساخت رژيم صهيونيستي بدون همكاري آمريكا به شمار مي‌آيد ساعت 8 صبح پنجشنبه از پايگاه فضايي بايكونور قزاقستان به فضا پرتاب شود.
اين در حالي است كه شيمون پرز، رئيس رژيم صهيونيستي، همزمان جشني را به مناسبت پرتاب "عاموس 3" در منزل خود ترتيب داده بود و قرار بود عمليات پرتاب اين ماهواره به عنوان يكي از ويژه‌برنامه‌هاي مرتبط با جشن‌هايي كه به بهانه شصتمين سالگرد اشغال سرزمين فلسطين در سرزمين‌هاي اشغالي برگزار مي‌شود، به‌طور زنده از شبكه‌هاي تلويزيوني پخش شود.
سالروز اشغال فلسطين در ميان مسلمانان و اعراب، به عنوان "روز نكبت" شناخته مي‌شود و در فلسطين عزاي عمومي است.
قرار بود اين ماهواره، در ارتفاع 36هزار كيلومتري خط استوا، در كنار ماهواره "عاموس 2" قرار گيرد و جايگزين ماهواره "عاموس 1" شود كه در سال 1996 ميلادي به فضا پرتاب شده است.
در پي اين شكست كه تأثيري منفي بر روحيه مقامات صهيونيست داشته و به بي‌اعتمادي افكار عمومي نسبت به دستاوردهاي صنعتي اين رژيم منجر شده است، مسؤولان اين رژيم تصميم گرفته‌اند هفته آينده بار ديگر، دست به آزمايش مجدد پرتاب اين ماهواره به فضا بزنند.
گفته مي‌شود "عاموس 3"، قادر به رديابي تمامي ارتباطات رسانه‌اي و سايبرنتيك در خاورميانه و شمال آفريقاست.
شكست رژيم صهيونيستي در پرتاب اين ماهواره، در حالي است كه رسانه‌هاي اسرائيلي از نگراني مقامات تل‌آويو از موفقيت‌هاي فضايي ايران خبر مي‌دهند.
بر اساس اين گزارش‌ها، مقامات اين رژيم از اكنون نگران موفقيت جمهوري اسلامي ايران در پرتاب ماهواره‌هاي مخابراتي هستند كه قرار است ظرف سال جاري به فضا پرتاب شده و در مدار كره زمين قرار گيرند.
همچنين بُرد رسانه‌اي تبليغاتي گسترده خبر بهره‌برداري از برج ميلاد به عنوان چهارمين برج بلند مخابراتي در جهان كه گفته مي‌شود طي يك ماه آينده افتتاح خواهد شد و به گفته كارشناسان به تقويت وجهه علمي و صنعتي ايران در افكار عمومي جهان مي‌انجامد، از هم‌اكنون به نگراني سازمان‌هاي جاسوسي رژيم صهيونيستي دامن زده است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
این رژیم از خودش دستاوردی نداشته! همش کمک مالی آمریکایی ها با دزدیدن سایر دانشمندان کشورهای جهان مثل: ایران، هند، شوروی سابق و...

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط amirarsalankhan
      بمب افكن تهاجمي نسل بعد، LRS-B
       
                                 
       
       
      بمب افكن نسل بعد ( NGB، قبلا به نام بمب افكن 2018 شناخته مي شد ) يك برنامه به منظور توسعه يك بمب افكن جديد براي نيروي هوايي ايالات متحده بود. NGB قرار بود تا در حدود سال 2018 و به عنوان يك بمب افكن پنهانكار، مادون صوت، برد متوسط و با قابليت متوسط حمل سلاح وارد خدمت شود و به تدريج جايگزين بمب افكن هاي پير و پا به سن گذاشته (  B-52 Stratofortress  و B-1 Lancer ) گردد. ولي برنامه توسعه NGB با ظهور طرح بمب افكن دور برد تهاجمي سنگين ايالات متحده به فراموشي سپرده شد.
       
         
       
      اين اتفاق زماني افتاد كه در ژوئن 2010 سپهبد Breedlove  در مصاحبه اي بيان كرد كه اصطلاح بمب افكن نسل بعد مرده و از اين به بعد نيروي هوايي بر روي طراحي بمب افكن هاي دور برد تهاجمي كار خواهد كرد كه در آن از سيستم هاي به كار رفته در جنگده هاي F-22 و F-35 استفاده خواهد شد تا بمب افكني مقرون به صرفه و با قابليت هاي استثنايي هر دو جنگنده فوق جهت انجام ماموريت ها طراحي و توليد گردد.
       
             
       
       
      بمب افكن دور برد تهاجمي (Long Range Strike Bomber)
      برنامه توسعه بمب افكن دور برد تهاجمي ( LRS-B ) به معناي واقعي كلمه پنهانكار است! و اطلاعات خيلي كمي از آن منتشر شده است ولي اهميت آن را به خوبي مي توان در رفتار پنتاگون و شركاي صنعتي بزرگ آن احساس كرد.بسياري از كارشناسان معتقدند كه برنامه توسعه اين بمب افكن ساختار نيروي هوايي ايلات متحده را در 20 سال آينده شكل خواهد داد و هر شركتي كه برنده مناقصه توليد اين بمب افكن شود پول پارو خواهد كرد و بازنده نيز مي تواند مطمئن باشد كه جايگاهي در آينده هوانوردي نظامي ايلات متحده نخواهد داشت مگر ان كه معجزه اي كند!
      هر چند امروزه لاكهيد ماريتن به لطف پروژه F-35 آينده خود را در صنعت هوانوردي نظامي ايالات متحده تضمين كرده است و بويينگ نيز به مدد توليدات هوانوردي غير نظامي خود مي تواند از اين بحران عبور كند و تنها نورث روپ است كه چاره اي ندارد و  بايد اين مناقصه را برنده شود تا بتواند با خيال راحت به آينده خود فكر كند
      شناخته ها و ناشناخته ها
      پيش بيني شده 80 تا 100 فروند از اين بمب افكن جديد جايگزين ناوگان فعلي بمب افكن هاي ايالات متحده شود.  
      پنهانكار بودن ،قابليت حمل سلاح هاي هسته ايو داراي بودن هر دو حالت پروازي سرنشين دار و بي سرنشين از الزامات طراحي LRS-B است.قيمت تعيين شده براي هر فروند بمب افكن جديد 550 ميليون دلار در سال 2010 پيش بيني شده و قرار است به جهت كم كردن هزينه ها از فناوري موجود در طراحي ان استفاده شود ولي ساختار طراحي آن بايد به شكلي باشد كه بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز استفاده كند.دو رقيب اصلي در طراحي اين بمب افكن يكي كمپاني  Northrop Grumman, با سابقه طراحي بمب افكن پنهانكار و گرانقيمت B-2 است و ديگري مشاركت كمپاني هاي بويينگ و لاكهيد مارتين با سابقه طراحي جنگنده هاي F-22 و F-35 .همچنين پيش بيني مي شود در اواسط دهه 2020 اولين پروازهاي اين بمب افكن انجام شود.طبق حدس هايي كه كارشناسان مي زنند نيروي هوايي آمريكا به دنبال يك بمب افكن در اندازه اي حدودا نصف B-2 است كه از دو موتور F-135 همانند F-35 سود ببرد.
       
                                              
                                         
                                          پيشران F-135 Pratt  & Whitney
       
      الان همه شما ميگوييد اين كه خيلي كوچيكه، خب مسلما بايد بزرگتر بشه ولي با صحبتي كه رابرت گيتس وزير سابق دفاع انجام داد و به اعضاي كنگره گفت كه قيمت هر فروند 550 ميليون دلار ميشود راه را بر روي بزرگتر شدن اين بمب افكن فعلا بست. و اين نگراني را در بين كارشناسان به وجود آورد كه هر شركتي كه بتواند با حداقل آيتم هاي اساسي يك بمب افكن توليد كند برنده اين مناقصه خواهد بود بدون توجه به نيازهاي اساسي نبردهاي آينده.بنابراين يكسري الزامات از سوي كارشناسان هوانوردي نظامي جهت توسعه LRS-B  پيشنهاد شده است :
      پنهانكاري
      امروزه ميدانيم كه 80 درصد قابليت پنهانكاري به شكل و طراحي هواپيما بستگي دارد و فقط 20 درصد به مواد و تكنولوزي پيشرفته به كار رفته در آن وابسته است. كه همين 20 درصد هم بيشترين هزينه را به خود اختصاص مي دهد. پس يايد تعادل خوبي را بين اين دو بخش برقرار كرد تا هزينه هاي طراحي و توسعه سرسام اور نباشد.
      تعمير و نگهداري
      استفاده از مواد جاذب امواج رادار ساخته شده مي تواند نگهداري اين بمب افكن را بسيار راحت تر كند تا استفاده از موادي كه در لبه تكنولوژي روز قرار دارند و بسيار گران قيمت خواهند بود و نگهداريشان نيز بسيار مشكل است.ولي پلت فرم طراحي نيز بايد به شكلي باشد كه اين پرنده بتواند در 50 سال آينده آسمان ها را همچنان تسخير كند و پذيراي مواد جديد و تكنولوژي هاي نوين نيز باشد.
      قابليت حمل بمب هاي هسته اي
      تصميم گيري در اين مورد بايد همين الان صورت بگيرد، هر چند نيروي هوايي علاقه دارد تا چند سال بعد از توليد بمب افكن ها مجوز حمل سلاح هاي هسته اي را براي آنها صادر كند ولي با توجه به پيشرفت هاي سريع در صنعت هوانوردي نظامي از الان اين پرنده بايد طوري طراحي شود كه حداقل نيمي از آنها از ابتدا قابليت حمل بمب هاي هسته اي و هيدروژني را داشته باشند. و توانايي بازدارندگي ايالات متحده را همچنان حفط كنند.
      كنار گذاشتن طرز فكر شواليه تنها!
      بسياري از مردم فكر مي كنند كه پنهانكاري يعني يك جنگنده پنهانكار به تنهايي و با شجاعت به مانند يك شواليه به مواضع دشمن حمله مي كند و تمامي آنها را نابود ميسازد!! از الان بايد اين تفكر را دور ريخت و يك برنامه جامع جهت حملات پر تعداد بمب افكن هاي نسل بعد در نظر گرفت و تمام سناريوهاي موجود و تهديدات لازم را در آنها پيش بيني كرد تا قدرت واقعي بمب افكن ها و تاثير آنها بر روي مواضع دشمن مشخص شود.
      ساخت يك بمب افكن، نه فقط يك پلت فرم صرف
      در سال هاي بعد LRS-B تنها بمب افكن سنگين ايالات متحده خواهد بود. پس بايد به شكلي طراحي شود كه قابليت باز طراحي بسياري از قسمت هاي آن وجود داشته باشد و بتواند از تكنولوژي هاي آينده نيز به خوبي بهره مند شود. همچنين LRS-B بايد بتواند ماموريت هاي دريايي را نيز به خوبي ماموريت هاي زميني انجام دهد.
      نگه داشتن خلبان در كابين
      با وجود داشتن فناوري پروازهاي بي سرنشين اما ما نبايد در دام اين صحبت ها بيافتيم كه LRS-B بايد تنها قابليت بي سرنشين داشته باشد!، نداشتن خلبان در ميدان نبرد يعني نداشتن حس مسئوليت پذيري و ابتكارات لحظه اي نمي توان از جذابيت هاي فراوان پرنده هاي بي سرنشين گذشت ولي يك بمب افكن سنگين بي سرنشي نياز به حمايت زميني بسيار بيشتري از بي سرنشين هاي فعلي دارد كه اين خود هزينه ها را بسيار بالاتر مي برد.مورد بعدي قابليت ضعيف بي سرنشين ها در سوخت گيري هاي هوايي است كه در حين ماموريت هاي يك بمب افكن دوربرد الزامي است و يك خلبان در هر شرايط آب و هوايي يا زماني به راحتي آن را انجام مي دهد.و در آخر فكر كنيد كه يك بي سرنشين بخواهد بمب هسته اي نيز با خود حمل كند، خيلي فكر خوبي نيست و حتي كابوس آور نيز هست. هر چند خيلي ها فكر ميكنند بهتر بمب هاي هسته اي را به دست بي سرنشين ها سپرد!
      فراموش نكردن چيزهاي كوچك
      بايد فضاي كافي براي خلبان در پروازهاي طولاني در نظر گرفت تا اعصابش راحت باشد و تحت فشارهاي جسمي قرار نگيرد. اين مورد حتما بايد لحاظ شود و سعي شود از تجربه B-2 در اين مورد درس گرفته شود.
      در ژانويه 2011 نيروي هوايي فهرستي كوتاه از اهداف مورد نظر خود را براي بمب افكن تهاجمي منتشر كرد
      اهداف طراحي در نظر گفته شده براي يروژه LRS-B در ژانويه 2011
      كل هزينه پروژه نبايد از 40 تا 50 ميليارد دلار بيشتر باشد سرعت مادون صوت حداكثر بردي پروازي بيشتر از 9250 كيلومتر مداومت پروازي 50 تا 100 ساعت براي پروارهاي بي سرنشين قابليت بقا در حملات روزانه به مواضع دشمن با وجو د قدرتمند ترين دفاع هوايي موجود  
      در پايان تصاويري از طرح هاي مفهومي اراده شده توسط سه كمپاني معظم شركت كننده در اين مناقصه
       
                       
                                                           
       طرح پيشنهادي كمپاني نورث روپ گرومن
       
       
       
       
                      
                                                                              
       طرح پيشنهادي كمپاني لاكهيد
       
       
       
       
       
                         
                                           
        طرح پيشنهادي كمپاني بويينگ
       
       
      حال بايد منتظر ماند و ديد كه در چند ماه آينده مقامات نيروي هوايي كدام يك از طرح هاي پيشنهادي را براي آينده توان هوايي ايالات متحده انتخاب خواهند كرد.
      نظر شما چيست؟
      كم و كاستي بود  دوستان به بزرگواري خودتون ببخشيد، تقديم به ارواح طيبه شهداي مرزباني ناجا در حادثه اخير نگور
      با تشكر فراوان از دوست و استاد گرامي جناب 7mmt به جهت پيشنهاد اين موضوع و كمك هاي بسيارشان
      تهيه شده توسط امير ارسلان رهسپار ، فقط براي ميليتاري
       
       
      منابع :
      http://en.wikipedia.org/wiki/Next-Generation_Bomber
       
      http://www.defensenews.com/story/defense/air-space/strike/2015/01/18/air-force-bomber-industry/21805275/
       
      http://defensetech.org/2014/09/15/air-force-plans-major-step-in-long-range-strike-bomber-program/
       
      http://breakingdefense.com/2014/09/b-2-pilots-lessons-for-lrsb-americas-new-bomber/
    • توسط Phantom3
      موشکDelilah یک موشک الکترو اپتیکال می باشد که در اسرائیل و توسط صنایع نظامی این رژیم (IMI) به منظور هدف قرار دادن اهداف متحرک و غیر متحرک ساخته شده است.موشک Delilah نام سری موشک های گوناگون اسرائیل می باشد که توسط IMI ساخته شده اند.این موشک در اصل به عنوان یک تله هوایی ساخته شده بود، اما در دهه 1990 نوع تهاجمی و ضربتی از این موشک عرضه شد که توسط F-16 ها و F-4E های آپگرید شده ، که نقش جنگنده های هجومی را ایفا می کردند ، استفاده می شد.نوع ضد رادار این موشک از نوع هواپرتاب می باشد. این گونه از نیمه دهه 60 میلادی وارد خدمت شد. وظیفه این نمونه یافتن سایت های راداری در هنگامی بود که این رادار ها در حال کار بودند و با این کار آنها را یافته و نابود می کرد.

      Delilah-1
      این گونه از نوع هواپرتاب می باشد و در رده موشک های کروز قرار می گیرد . این موشک دارای یک موتور توربو جت بود و این موتور توربوجت به آن این امکان را می داد تا با درنگ کردن درست به خوبی هدف قرار دادن اهداف متحرک ، اهداف با استتار بسیار خوب را نیز مورد هدف قرار دهد.که این ویژگی این موشک را به یک موشک ایده آل برای نابودی سایت های سام تبدیل کرده است.این موشک دارای بردی برابر 150 کیلومتر است و توانایی نابود اهداف ، چه دریایی و چه زمینی را دارد.هدایت خودکار به کار رفته درآن به خوبی سیستم های هدایتی INS/GPS می باشد که به موشک امکان انجام ماموریت های خود اتکا را می دهد.این موشک توانایی تطبیق با سرهای جنگی گوناگون را دارد و نیز می تواند توسط بسیاری از هواگرد ها حمل شود.این موشک توانایی شلیک از هواگردها ، بالگردها یا لانچر های زمینی را دارد. اندازه جمع و جور این موشک به آن این امکان را می دهد که توسط بالگردهای سیکورسکی UH-60A و SH-60B حمل شود.این موشک سر جنگی کوچک ولی موثر حمل می کند که به آن امکان هدف قرار دادن و نابودی اهداف با کمترین خطر را می دهد.این موشک نخستین بار توسط اسرائیل در جولای و آگوست 2006 ، یعنی درجنگ با لبنان، استفاده شد.این موشک در این جنگ توسط F-16D پرتاب می شد.



       
       
       
      Delilah-2
      این موشک با سرمایه گزاری چین درحال توسعه و ساخت توسط اسرائیل می باشد .این موشک از موتور Bet Shemesh Sorek 4 استفاده می کند که تراستی معادل 800 پوند ایجاد می کند. این ویژگی به موشک این امکان را می دهد که برد بیشتر و سر جنگی بزرگتری داشته باشد.




      Delilah-GL
      این موشک یک موشک زمین پرتاب می باشد که در اصل نوع تغییر یافته موشک کروز Delilah است و بردی معادل 250 کیلومتر دارد که ممکن است برد واقعی آن نباشد ، یعنی امکان دارد این موشک بردی بیش از 300 کیلومتر داشته باشد .
      این موشک با سر انفجاری متعارف 30 کیلوگرمی مسلح می شود اما توانایی حمل انواع دیگری را نیز دارد. این موشک توسط GPS هدایت می شود و توانایی گشت در منطقه جنگی را قبل از تایید هدف دارد.

      مترجم :Phantom3
      استفاده از این مطلب تنها با ذکر نام مترجم و لینک به سایت Military.ir مجاز می باشد.
    • توسط farmandekoll
      F-117 نایت هاوک (شاهین تاریکی) نخستین هواپیمای عملیاتی است که به منظور استفاده از فناوری پنهانکاری طراحی شد. طراحی منحصر بفرد این هواپیمای تک سرنشینه تواناییهای استثنایی را به این هواپیمای تهاجمی می افزاید. اندازه این هواپیما در حدود F-15 ایگل می باشد که دو موتور توربو فن F404 که هرکدام نیرویی معادل 48 کیلو نیوتون (10800 پوند) ایجاد می کنند دارد. هم چنین دارای کنترل با سیم می باشد. قابلیت سوختگیری هوایی برد نایت هاوک را افزوده و آن را به یک سلاح بازدارنده و ترساننده ی ایالات متحده تبدیل کرده است. توانایی حمل انواع سلاح ها با سیستمهای ناوبری و حمله یکپارچه و سیستمهای الکترونیک پروازی ( اویونیک) موثر بودن این هواپیما را در عملیات مختلف اثبات می کند و بار کاری خلبان را کم می کند. کشیدن نقشه های با جزییات ریز برای عملیات روی نقاط با پدافند سنگین و قوی با استفاده از سیستم طراحی نقشه خودکار به ارزشهای این هواپیمای منحصر بفرد می افزاید.اولین F-117 در سال 1982 تحویل داده شد و آخرین تحویل در سال 1990 بود. تصمیم تولید F-117 در سال 1978 گرفته شد. اولین پرواز آن در سال 1981 انجام شد.

      جزییات :


      وظیفه : هواپیمای تهاجمی پنهانکار

      سازنده : لاکهید

      استفاده کننده : نیروی هوایی ایالات متحده

      موتور : دو موتور توربو فن بدون پس سوز F404-GE-F1D2 با قدرت 48 کیلو نیوتن (10800پوند)

      ابعاد : طول 10.08 متر، ارتفاع 3.78 متر، دهنه بال 13.20 متر

      اوزان: وزن خالی آن 13.381 کیلوگرم برآورد شده است، حداکثر وزن برخاست 13.814 کیلوگرم

      اجرا : حداکثر سرعت 0.98 ماخ یا 1040 کیلومتر بر ساعت(656 مایل بر ساعت)، سقف پرواز 15.240 متر برآورد شده است ( 50000 پا)

      سلاحها : تا 2268 کیلوگرم (5000 پوند) انواع بمب های هدایت شونده، موشکهای هوا به زمین، موشکهای زد رادار یا موشکهای هوا به هوای AIM-9 که در یک جایگاه درونی حمل می شوند.




    • توسط onin
      در ۲۵ فوريه ۵(۱۹۲۵ اسفند ۱۳۰۴) اولين خلبان ايراني كه كلنل احمدخان نخجوان نام داشت يك هواپيماي برژت -۱۹ را با پرچم و نشان ايران از فرانسه به پايگاه قلعه مرغي تهران پرواز داد. كلنل نخجوان در فرانسه دوره ديده بود و فقط ۲۰۰ ساعت پرواز داشت. بدين ترتيب در اين تاريخ اولين هواپيماي نيروي هوايي ايران با خلباني يك ايراني مرزهاي بين المللي را درنورديد و به فضاي پروازي ايران رسيد. در اين زمان ديگر خلبانان ايراني تحت نظارت يك استاد خلبان آلماني به نام «شفر» در ايران دوره مي ديدند. خريد هواپيما قسمت آسان كار بود. آموزش خلبانان براي پرواز كردن با آنها، نفرات پشتيباني زميني براي نگهداري و تعمير آنها و ساختن فرودگاه ها قسمت سخت كار بود كه زمان هم مي برد. در همين دوره زماني نيروي هوايي ايران از قالب يك اداره كوچك در ستاد فرماندهي ارتش خارج شده و به يك نيروي جداگانه تبديل شده بود كه «نيروي هوايي ارتش شاهنشاهي ايران» نام گرفته بود؛ اولين فرمانده نيروي هوايي ايران هم كسي نبود به جز كلنل احمدخان نخجوان. در سال ۱۹۲۴ (۱۳۰۳) اولين گروه از دانشجويان دوره خلباني و تكنسين پرواز به روسيه و فرانسه فرستاده شدند. بعدها در سال ۱۹۲۹ (۱۳۰۸) ايران ۱۵ خلبان داشت كه شش نفر از آنها در مدرسه پرواز ايستر فرانسه و ۹ نفر ديگر در مدرسه پرواز سباستوپول روسيه آموزش خلباني ديده بودند. در اين سال IIAF مخفف Imperial Iranian Air Force داراي ۳۳ فروند هواپيما از ۹ مدل مختلف بود. طي ۱۵ سال به يعني تا آغاز جنگ جهاني دوم بيش از ۳۰۰ هواپيما از ۱۸ مدل مختلف در اختيارنيروي هوايي ايران بود. در همان زمان هشت پايگاه هوايي كه مدارس آموزش خلباني و يك مركز آموزش تعميرات و نگهداري را شامل مي شدند ساخته شده بود. يك كارخانه مونتاژ هواپيما به نام «شهباز» هم ساخته شده بود كه قادر بود سه مدل مختلف هواپيما را مونتاژ كند. در سال ۱۹۴۱ (سوم شهريور ۱۳۲۰) بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم نقض شد و نيروهاي هوايي و دريايي انگليس و روسيه از شمال و جنوب به ايران حمله كردند. نيروي هوايي جوان ايران كه به تازگي به ساختن ساختارهاي اساسي خود مشغول شده بود، تحت هيچ شرايطي توانايي رويارويي با اين نيروي عظيم و توانمند را نداشت. با اين وجود تعدادي از پرسنل جوان اين نيرو تصميم به مقابله با بيگانه گرفتند و با كنترل پادگان قلعه مرغي دو هواپيما از اين پادگان به خلباني سروان وثيق و استوار شوشتري كه با شليك ضدهوايي مواجه شده و به ناچار آسمان تهران را ترك كردند. نيروهاي ائتلاف انگليس و روسيه كنترل دو پايگاه هوايي ايران را در دست گرفتند. آنها به ترتيب در مهرآباد و قلعه مرغي مستقر شدند. از نيروي هوايي جوان ايران تقريباً هيچ چيز باقي نماند. پس از پايان جنگ ارتش بريتانيا ايران را ترك گفت اما ارتش روسيه از ترك ايران سر باز مي زد و كنترل شمال ايران را در اختيار داشت. سه ماه پس از اين اتفاق نيروهاي سرخ روسيه ايران را ترك گفتند. پس از اين نيروي هوايي ايران هميشه به عنوان نيروي برتر در خاورميانه شناخته مي شود. موقعيت استراتژيك ايران توسط آمريكا ناديده گرفته نشد و آمريكا از اوايل دهه ۱۹۶۰ شروع به فروش تعداد زيادي از هواپيماهاي پيشرفته خود به ايران كرد. در سال ۱۹۶۵ ميلادي ايران اولين هواپيماجت خود با نام اف - ۸۴ جي جت ثاندر دريافت كرد. در سال ۱۹۶۵ هواپيماهاي اف-۵ فريدم توسط ايران خريداري شدند و به دنبال آن در سال ۱۹۶۸ اف-۴ فانتوم هم به ايران فروخته شد. در سال ۱۹۷۰ ايران داراي قوي ترين نيروي نظامي در منطقه بود. قبول فروش هواپيماهاي فوق پيشرفته اف-۱۴ اي تام كت به همراه موشك هاي پيشرفته اي آي ام - ۵۴ فينيكس از سوي آمريكا به ايران نشان دهنده روابط بسيار گرم بين ايران و آمريكا بود. در پي وقوع انقلاب اسلامي در سال ۱۹۷۹ دكترين و استراتژي نظامي ايران تغيير يافت و ايران ديگر به خريد تسليحات پيشرفته و گرانقيمت علاقه نشان نداد و همين باعث ايجاد نوعي تغيير قدرت در منطقه شد. ايران ديگر نه تنها دوست صميمي آمريكا نبود، كه به خاطر سياست هاي امپرياليستي و ضد انساني آمريكايي به دشمن اصلي آن تبديل شد. آمريكا و ديگر كشورهاي غربي تحريمي نظامي عليه ايران اتخاذ كردند. كمك هاي آمريكا قطع شده بود و نيروي هوايي ايران از فرار و بركناري افسران زمان شاه رنج مي برد كه همين امر به پايين آمدن سطح سرويس دهي در نيروي هوايي منجر شده بود. به دليل تحريم تسليحاتي ايران و نرسيدن قطعات مورد نياز، آمار عملياتي نيروي هوايي ايران سريعاً رو به كاهش بود. پس از انقلاب نيروي هوايي به «نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران» كه خود ارتشيان به آن «نهاجا» مي گويند تغيير نام داد. نام انگليسي آن هم Islamic Republic of Iran Air Force است كه به اختصار IRIAF خوانده مي شود. در همين اوضاع و احوال عراق با مناسب يافتن فرصت درصدد برآمد تا با حمله به ايران قسمت هاي وسيعي از خاك ايران را ضميمه قلمرو خود كند؛ به همين خاطر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهريور ۱۳۵۹) با يورشي عظيم به خاك ايران از طريق هوا، زمين و دريا جنگ تحميلي هشت ساله را عليه ايران آغاز كرد. جنگ با حمله هوايي نيروهاي عراقي به شش پايگاه نيروي هوايي ايران و چهار پادگان آغاز شد و همزمان چند لشكر و تيپ مستقل عراق در چهار محور از طول ۷۰۰ كيلومتر مرز مشترك با ايران به عمق خاك ايران يورش بردند. اولين حمله هوايي عراق چندان موفقيت آميز نبود. دلايل آن را مي توان به برنامه ريزي ناكافي و نادرست عمليات، نداشتن اطلاعات كافي از اهداف و استفاده نامناسب از بمب هاي جي پي(بمب هايي كه هدف خاصي ندارند و براي انهدام كلي به كار مي روند) برشمرد. در مهرآباد يك هواپيماي اف-۴ اي در هنگام جابه جايي براي در امان ماندن از حملات دشمن دچار سانحه شد و از همدان هم گزارش هايي در مورد خسارت يك فروند اف-۴ رسيد. اولين عمليات هوايي ايران در پاسخ اين حمله و بلافاصله پس از آن در خاك عراق موفقيت آميز بود. در اين عمليات چهار فروند هواپيماي اف-۴ به پايگاه دريايي الشعبيه در نزديكي بندر ام القصر حمله بردند. اين چهار فروند هواپيما كه ۴۵۰ كيلوگرم بمب بر سر اين پايگاه ريختند عمليات خود را از پايگاه بوشهر شروع كردند. در ميان اهداف چندباطري موشك ضد كشتي وجود داشت. اين عمليات تلافي جويانه نيروي هوايي ايران به قدري سريع بود كه خط پدافند عراق در طول مسير پرواز دچار غافلگيري شده بود. روز بعد در عملياتي غيرقابل باور ۱۴۰ فروند از جنگنده ها و جنگنده بمب افكن هاي ايران به ويژه اف-۴ و اف-۵هاي پايگاه هاي بوشهر، همدان و تبريز توانستند با نفوذ خود به خاك عراق تلفات سنگيني به پايگاه ها و تاسيسات نظامي عراق وارد كنند. در اولين روزهاي جنگ چندين حمله هوايي ديگر به تاسيسات نظامي عراق از قبيل ام القصر انجام شد. در يكي از اين حملات دو فروند اف-۴ كه هر كدام شش بمب جي پي ۳۴۰ كيلوگرمي حمل مي كردند به تاسيسات نظامي دريايي و كشتي هاي موشك انداز عراق حمله بردند. در حدود ۲۰ دقيقه بعد يك فروند هواپيماي آر اف-۴ اي عكس هاي شناسايي از منطقه گرفت كه نشان مي داد كشتي ها و تاسيسات بندري دچار صدمات و خسارات سنگيني شده اند. تاكتيك كلي در طول انجام چنين عمليات هايي رسيدن به هدف از راههاي مختلف، انجام يك پاپ -آپ بيش از رسيدن به هدف و شيرجه زدن روي هدف براي انهدام آن است. در هنگام بازگشت دو اف-۴ يكي از آنها توسط يك موشك سام مورد اصابت قرار گرفت كه باعث آسيب ديدن برخي از سيستم هاي آن شد اما همچنان مي توانست پرواز كند. اما آتش خاموش كن ها كار نكردند و بال راست - محل اصابت موشك - آتش گرفت. باند فرود نزديك ترين پايگاه هوايي هم به دليل هجوم اوليه ارتش عراق براي فرود مناسب نبود و به همين خاطر مجبور به فرود در يك باند ناآماده با سرعت بالا شد. چرخ ها تركيدند و هواپيما در حالي كه سرنشينان آن اجكت كرده بودند از انتهاي باند خارج شد. بعدها اين هواپيما با تعويض بال و ديگر تعميرات دوباره به جنگنده هاي مورد استفاده در جنگ پيوست. اين تعويض بال كه اولين بار در ايران انجام مي شد را مي توان نقطه آغاز انجام كارهاي غيرممكن در نيروي هوايي دانست. در اولين ماههاي جنگ «نهاجا» تلاش هاي خود را به جلوگيري پيشرفت نيروي زميني ارتش عراق معطوف كرده بود. جنگنده هاي ايراني براي اين كار با استفاده از راكت هاي ضد زره دانه به دانه تانك ها و زره پوش هاي عراق را شكار مي كردند و حتي گاهي اوقات تا ارتفاع سه تا چهار متر زمين هم پايين مي آمدند. در مقابل عراق هم از هواپيماهاي ميگ-۲۱ و ميگ-۲۳ براي پوشش نيروي زميني خود استفاده مي كرد كه اين پوشش به ناچار منجر به درگيري هوايي بين ايران و عراق مي شد كه مي توان پيروزي هاي ايران در اين زمينه را بيشتر از عراق دانست. مخصوصاً در اوايل جنگ كه آنها در مقابل هواپيماهاي اف-۱۴ ايران توانايي انجام هيچ عملي را نداشتند كه در اواخر جنگ با خريد ميراژ اف-۱ از فرانسه توانستند كمي جنگ هاي هوايي را متعادل كنند. جنگ تحميلي عليه ايران علاوه بر خسارات و تلفات جانبي بسيار، دستاوردهاي ارزنده اي براي نيروي هوايي ايران داشت. نيروي هوايي در اين هشت سال توانست به تكنولوژي ساخت بسياري از قطعات مورد نياز خود دست يابد و در برخي موارد به خودكفايي برسد.
    • توسط onin
      http://www.pinetreeline.org/planes/B-52-10.jpg هواپیمای بمب افکن B-52، بمب افکنی دور برد و در کلاس سنگین وزن است که می تواند گونه های مختلفی از ماموریت ها را به انجام برساند. این هواپیما قادر به پرواز در سرعت های بسیار بالا، البته زیر سرعت صوت و در ارتفاع بالغ بر 50,000 پا پرواز بوده و توانایی حمل بمب های هسته ای یا اتمی و همچنین بمب های معمولی را نیز دارد. http://www.saceliteguard.com/images/B-52 H dropping M-117 750 pound bombs.jpg هواپیمای بی 52 برای مدت بیش از 35 سال تنها بمب افکن دارای سرنشین سنگین وزن ایالات متحده بوده است. این بمب افکن، قادر به پرتاب و شلیک بیشتر سلاح های موجود است و حتی بدین صورت، بیم آن می رود که پس از به روز ساختن سیستم های اویانیکی و پیشرانه ها و دیگر قمست های آن، این هواپیما تا سال 2045 نیز در خدمت باشد. البته این بمب افکن آمریکایی را BUFF که مخفف عبارت Big Ugly Fat Fellow و به معنای مرد چاق گنده زشت است، نیز می نامند. اولین مدل هواپیمای بی 52 در سال 1954، اولین پرواز خود را انجام داده و مدل B آن نیز در سال 1955 وارد خدمت گشت. به طور کلی 744 بمب افکن بی 52 ساخته شده و آخرین گونه آن نیز که مدل H نامیده می شود، در سال 1962 تحویل شد. این بمب افکن استراتژیکی، دارای بردی برابر با 14,162 کیلومتر است که از این رو، هواپیمایی میان قاره ای یا کانتیننتال گفته می شود. البته این برد، در حالت بدون سوخت گیری هوا به هوا اندازه گیری شده است، و در غیر این صورت، برد این هواپیما، با سوخت گیری هوا به هوا می تواند نا محدود باشد. در این هواپیما، از مدل جی به بعد تغییراتی در شکل بدنه مانند کوتاه تر شدن سکان عمودی یا همان پایدار کننده عمودی آن داده شد. http://www.militarypictures.info/d/294-3/B-52.jpg این بمب افکن سنگین ساخت شرکت بوئینگ بوده و از هشت موتور توربوفن پرات اند ویتنی TF-33 هر یک با قدرت کشش بیش از 7000 کیلوگرم بهره می برد. بالاترین سرعتی که این هواپیما قادر به دستیابی به آن است، حدود 0/8 ماخ بوده که معادل 650 مایل بر ساعت نیز می باشد. هدایت این هواپیمای بمب افکن بر عهده 5 خدمه بوده که سیستم صندلی خدمه ها، از توانایی اجکت یا پرتاب کردن در مواقع خطر نیز برخودار است. لازم به ذکر است که قیمت تمام شده این هواپیمای غول پیکر، حدود هفتاد و چهار میلیون دلار می باشد.
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.