RezaKiani

اتو اسکورزینی، خطرناکترین مرد اروپا

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

بسم الله الرحمن الرحیم



1632_n5mw98yf.jpg




با گذشت حدود دو سال از شروع جنگ جهانی دوم یعنی (1939)، با اینکه آلمان بهترین نیروی زمینی را در اختیار داشت و کسی جلودار آن نبود، به نظر می‌رسید که دیگر روش ساده جنگ، یعنی تهاجم مستقیم و اشغال سرزمین دشمن، کارساز نیست و نیاز به تغییر روش جنگی و یا استفاده همزمان از یک روش جنگی جدید است. بنابراین آلمانی‌‌ها به تشکیل یک واحد جدید که بتواند در پشت خطوط دشمن فعالیت کند و به انجام فعالیت‌های خرابکاری در عمق خاک دشمن بپردازد، اقدام کردند. فرمانده این واحد جدید که زیرنظر وافن اس اس کار می‌کرد، باید فردی با توانایی فرماندهی، قضاوت درست در وضعیت‌های حساس، تجربه جنگی، اهل فن و مهم‌تر از همه، وفادار به مرام نازی باشد و بنابراین فرماندهان جنگی آلمان، «اتو اسکورزینی» را که دارای همة این خصایص بود، به فرماندهی آن واحد انتخاب کردند.اتو اسکورزینی در سال 1908 م. در وین (پایتخت اتریش) متولد شد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی تا دانشگاه، در سال 1931 م به شاخه حزب نازی اتریش پیوست. او در همان دوران جوانی، شجاعت و لیاقت خود را در زمینه‌های فرماندهی، نظامی‌گری و سیاست به نمایش گذاشت. به عنوان نمونه در سال 1938 م. هنگامی که آلمان نازی، اتریش را ضمیمه خاک خود کرد، «ویلیام میکلاس»، (رئیس‌جمهور اتریش) را از کشته شدن توسط نازی‌های اتریش نجات داد.پس از شروع جنگ جهانی دوم و تهاجم آلمان به لهستان (اول سپتامبر 1939 م)، اسکورزینی تصمیم به خدمت در ارتش گرفت و با استخدام در ارتش، در ابتدا به عنوان یک مهندس به نیروی هوایی آلمان راه یافت. اما چون سنش برای آموزش خلبانی مناسب نبود (31 سال)، به او پیشنهاد شد که در بخش فنی «وافن اس‌اس» مشغول خدمت شود و او هم پذیرفت.اسکورزینی در پادگان آموزشی لشکر اول وافن اس‌اس که به لشکر محافظان شخصی هیتلر معروف بود، به آموزش امور فنی پرداخت و با درجه گروهبان دومی، موفق به دریافت گواهی «متخصص فنی» شد. در همان زمان، تهاجم نیروهای آلمانی به فرانسه در جریان بود و اسکورزینی به برلین فرستاده شد و با اشتیاق فراوان، فرمانده واحد توپخانه سنگین یکی از لشکرهای آلمان را متقاعد کرد که به عنوان افسر فنی نیروهای آلمانی، در تهاجم به خاک فرانسه شرکت کند. او در 18 مه 1940 م. به همراه نیروهای آلمانی وارد پاریس شد و با کسب موفقیت در این مرحله از جنگ، در سال بعد در تهاجم لشکر آلمان به روسیه نیز، به عنوان افسر فنی عازم ماموریت شد. او پس از مجروحیت به وین بازگشت و در نهایت به آموزش عملیات کماندویی و جنگ نامنظم پرداخت.نظرات او براساس تجربیاتش مربوط به خط مقدم جبهه روسیه بود و مقصودش، ایجاد واحدهای مخصوص جنگ‌های نامنظم بود که آن واحدها بتوانند در پشت خطوط جبهه دشمن وارد عمل شوند، در لباس دشمن بجنگند، خرابکاری کنند و اموری از این قبیل را انجام دهند.


سرانجام در سال 1943 م. اعلام شد که وافن اس‌اس اقدام به تأسیس یک واحد ویژه کرده است و به یک فرمانده فنی آموزش دیده نیاز دارد. اسکورزینی نیز با شنیدن این خبر، بلافاصله خود را معرفی و در پادگان آموزشی فریدنتال ، نزدیک برلین شروع به کار کرد.واحد او ابتدا «واحد ویژه اس‌اس فریدنتال» و سپس «واحد شکارچیان اس‌اس برلین» نامیده شد. در نوامبر 1944 م. دوباره نام واحد او به «واحد نبرد مرکزی اس‌اس» تغییر یافت و واحد کوچک او، تا پنج گردان گسترش یافت.به این ترتیب، در حالی که عملیات نامنظم در عمق خطوط دشمنان آلمان- شامل توسعه نظامی عملیات جاسوسی و خرابکاری- توسط جاسوسان آلمانی انجام می‌شد، واحد جدید اسکورزینی برای بخش واحد خارجی جاسوسی سازمان امنیت شروع به کار کرد. اسکورزینی نیز آموزش‌های خاص مأموریت‌های ویژه را به افراد تحت امرش آغاز کرد که مهم‌ترین آنها این بود که عملیات آنها در پشت خطوط دشمن، تا حد امکان باید بدون شلیک باشد. او می‌گفت: «مردانم را به جلو می‌رانم، ولی اسلحه‌ام را شلیک نمی‌کنم».اسکورزینی پس از رسیدن به مقام فرماندهی کماندوهای هیتلر، موفق به انجام مأموریت‌ها و اقدامات ویژه و موفقیت‌آمیزی برای آلمان شد که بر محبوبیت و اعتبارش در نزد هیتلر افزود. از جمله اینکه در 26 ژوئیه 1942 م. وقتی که موسولینی، متحد و دوست هیتلر توسط پادشاه و نظامیان ایتالیا از مقام نخست‌وزیری ایتالیا برکنار و دستگیر شد، هیتلر جهت آزادی و به قدرت رساندن دوباره موسولینی، اسکورزینی را به عنوان مأمور ویژه خود به ایتالیا اعزام کرد. هیتلر به اسکورزینی گفت که مأموریتی با بیشترین اهمیت راهبردی را به او واگذار می‌کند. او باید موسولینی را قبل از اینکه به متفقین تحویل داده شود، بیابد و نجات دهد.سپس هیتلر دستور داد که جهت آسودگی و پنهان‌کاری اسکورزینی، او تحت فرمان ژنرال «استودنت»- فرمانده لشکر چترباز- قرار گیرد. اسکورزینی نیز با همسانه واحد چترباز به طرف ایتالیا حرکت کرد و در همان لحظه از پشت تلفن به معاونش- کارل- دستور داد تجهیزات مختلف را که شامل فهرست بلندبالایی می‌شد و از تفنگ و مواد مفنجره تا رنگ موی سیاه و ردای کشیشان را در بر می‌گرفت، آماده کند.پس از چند روز، آلمانی‌‌ها موفق به کشف محل زندان موسولینی شدند و اسکورزینی عملیات خود را شروع کرد. طرح و نقشه عملیاتی اسکورزینی به این صورت بود که 12 فروند گلایدر هجومی که هر کدام ظرفیت حمل نه سرباز و یک خلبان را داشتند، باید از هواپیماهایی که آنها را یدک می‌کشیدند، در نزدیکی محل نگهداری موسولینی، جدا و پس از فرود آمدن، کماندوها پیاده شوند و به طرف محل نگه‌داری موسولینی حمله کنند. سپس با آزادسازی موسولینی، او را توسط یک هواپیمای سبک فراری دهند.به هر حال، آن عملیات با موفقیت انجام شد. در طی چنددقیقه، همه نگهبانان ایتالیایی مستقر در نزدیکی محل زندان موسولینی، بدون شلیک حتی یک گلوله خلع سلاح شدند و اسکورزینی پس از جابه‌جا کردن موسولینی در چندین مرحله و توسط هواپیماهای مختلف، توانست موسولینی را نزد هیتلر ببرد.

1632_WiagbyvF.jpg


اسکورزینی در کنار موسولینی پس از آزادی (12 سپتامبر 1943)




پس از موفقیت اسکورزینی در عملیات نجات موسولینی، او توانست با گرفتن امکانات و نیرو از هیتلر، واحد نظامی خود را گسترش دهد و به تدریج بر دیگر واحدهای ویژه آلمان نیز- از نظر عملیاتی و آموزشی- مسلط شود. در میان این واحدها، غواصان خرابکار نیروی دریایی و خلبانان انتحاری نیروی هوایی- که از روی خلبانان کامیکازه ژاپن الگوبرداری شده بودند- از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بودند.شاید بتوان گفت از آنجا که اسکورزینی، هیتلر را اتریشی الاصل و هموطن خود می‌دانست، برای موفقیت هیتلر و حفظ جان او اهمیت خاصی قائل بود. این امر به هنگام توطئه گروهی از افسران عالی‌رتبه ارتش آلمان علیه هیتلر و تلاش جهت سرنگونی‌اش کاملاً مشهود است.در آن توطئه که در بیستم ژوئیه 1944 م. اتفاق افتاد، اسکورزینی با عجله به برلین رفت و در فرو نشاندن اغتشاش کمک بسیاری کرد. او یک دسته از کماندوهایش را فرا خواند تا امنیت ساختمان محل استقرار هیتلر را تأمین کنند و سپس خودش به سرفرماندهی نیروهای زرهی رفت تا از امکانات و تجهیزات نظامی آن استفاده نماید. اسکورزینی توانست تعدادی از فرماندهان کودتا را دستگیر و به زندان گشتاپو منتقل کند و تا 36 ساعت بعد، به عنوان فرمانده، کنترل آنجا را در دست بگیرد.اسکورزینی با نجات جان هیتلر توانست بیش از گذشته اعتماد هیتلر را جلب کند و به همین دلیل پس از سه ماه، هیتلر فرماندهی همه واحدهای «ابوهر» را به اسکورزینی سپرد. سپس در اکتبر 1944 م، هنگامی که دیکتاتور مجارستان- «میکلوس هورسی» که متحد هیتلر بود- شروع به مذاکره پنهانی با روسیه جهت تسلیم شدن کرد، هیتلر واحد کماندویی اسکورزینی را به سوی او فرستاد تا هورسی را مجبور به توقف مذاکرات سازد. اسکورزینی و نیروهایش، پسر هورسی را دزدیدند و به آلمان بردند، ولی چون هورسی باز هم حاضر به توقف مذاکرات نشد، آنان به دژی که هورسی در آن استقرار داشت هجوم بردند و با انجام یک عملیات غافلگیرانه، هورسی را با یک نخست‌وزیر طرفدار آلمان عوض کردند.اسکورزینی پس از بازگشت از مجارستان، توسط هیتلر به درجه سرهنگ دومی ارتقا یافت و مأموریت جدیدی به او واگذار شد. مأموریت اسکورزینی این بود که همراه با سربازان مسلطّ به زبان انگلیسی خود با لباس و تجهیزات سربازان آمریکایی به پشت خطوط متفقین نفوذ کرده و آشفتگی ایجاد کند تا حمله اصلی آلمانی‌‌ها، بهتر انجام شود.اسکورزینی دستور داد که علاوه بر جیپ‌‌های غنیمت گرفته شده از متفقین، از تانک‌های پانتر و دیگر خودروهای آلمانی که دوباره رنگ شده بودند تا همانند خودروهای متفقین به نظر آیند، استفاده شود و به این ترتیب اسکورزینی برای مدتی محدود، فرمانده واحد موقتی شد که «تیپ 150 اس‌اس» نامیده شد.


مأموریت اسکورزینی و نیروهایش بسیار موفقیت‌آمیز بود و علاوه بر خسارت مستقیمی که فعالیت‌های آنان در لباس سربازان آمریکایی به متفقین وارد کرد، اخبار فعالیت‌های آنان- که توسط متفقین ردیابی می‌شد- عکس‌العمل‌هایی را به همراه داشت که خود باعث خسارت بیشتری برای متفقین می‌گردید. حرکت افسران و نیروهای کمکی متفقین بسیار کند شد، زیرا جهت شناسایی افسران آمریکایی، نقاط بازرسی زیادی ایجاد گردید و بدگمانی آشکاری در بین آمریکایی‌ها، به خاطر اوراق شناسایی‌شان به وجود آمد.این عملیات اسکورزینی، آخرین عملیات ارتش از رمق افتاده آلمان بود و در ماههای بعد که ناگهان آلمان از دو طرف شروع به واگذاری زمین به مهاجمان کرد، اسکورزینی به عنوان یک فرمانده نظامی با تجربه هیتلر، لیاقت خود را برای آخرین بار نشان داد. او یک موضع دفاعی برای آلمان در کنار رود اودر (50 مایلی شرق برلین) ایجاد کرد و توانست آن موضع را در آن لحظات حساس، با موفقیت حفظ کند.پس از آن عملیات، هیتلر دوباره اسکورزینی را فرا خواند و یک قطعه مدال صلیب شوالیه با برگ‌های بلوط به او اهدا کرد. سپس دو روز قبل از خودکشی هیتلر، اسکورزینی به آخرین مأموریتش فرستاده شد و به باواریا (در جنوب آلمان) رفت تا فرماندهی نیروهای آلمانی را برای دفاع از دژ آلپی بر عهده بگیرد. اما وقتی به آنجا رسید، دیگر چیزی برای فرماندهی باقی نمانده بود و 10 روز بعد که جنگ تمام شد، خطرناک‌ترین مرد اروپا، تسلیم متفقین گردید.اسکورزینی در دادگاه نورنبرگ- که پس از جنگ برپا شد- به اتهام ارتکاب جنایات جنگی محاکمه شد، اما چون فرمانده نیروهای ویژه انگلیس اظهار کرد که نیروهای ویژه متفقین نیز گاهی اوقات در لباس دشمن به جنگ می‌پرداختند، تبرئه و از اردوگاه اسرای جنگی آزاد شد.

1632_FBQUBTi1.jpg


اسکورزینی در سلو منتظر محاکمه در دادگاه نورنبرگ (24 نوامبر 1945)



پس از آن اسکورزینی مانند بسیاری از نازی‌ها به آرژانتین رفت و سال‌ها به عنوان یک مشاور امنیتی مشغول کار شد. او مدتی هم مشاور امنیتی جمال عبدالناصر بود و سرانجام به اسپانیا رفت و با ایجاد یک شرکت موفق فنی، فردی بسیار ثروتمند شد و سرانجام در سال 1975 م درگذشت.


_________________________________________________________________



منبع :



  • Upvote 13

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
گفته می شود که اولین رژه سربازان با یونیفورم استتاری در جهان
توسط واحد ایشان انجام شده و در روز رژه فرماندهانی بوده اند که واحد ایشان را به دلیل رنگ عجیب لباس مسخره کرده اند.
علاوه بر این ماموریت دیگری از سوی دریاسالار کاناریس به ایشان محول شده بود که آن دستگیری یا نابودی سران متفقین (روزولت، چرچیل و استالین) در اجلاس تهران بود که به دلیل ارتباطات مشکوکی که کاناریس با انگلیسی ها داشت (دادگاه نورونبرگ هیچ اقدامی بر علیه کاناریس انجام نداد) با اینکه کل ماموریت را از قبل لو داده بودند، از ترس اینکه "اوتو" با نبوغ ذاتی خود شرایط را تغییر بدهد و موفق شود، از وی گرفته شد و به فرد دیگری داده شد و ماموریت ایشان هم در تهران شکست خورد و تعداد زیادی از ایرانیانی که به فرد جانشین "اوتو" کمک کرده بودند یا قرار بود کمک کنند دستگیر و مجازات شدند.
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

واقعا مغز متفکر بزرگی بوده.... بیخود نبود که المان نازی به یک باره انقدر رشد کرد...واقعا مردان بزرگی داشت... 

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سلام

 

کتاب زندگی نامه ش رو بخونین

 

مخ آدم گاهی سوت میکشه

 

من از کتاب ایشون یاد گرفتم اصطلاح : یک روزی میاد برا موشک های پدافندی هم یک نفر آدم با دوربین سوار میکنند میگن هدایت ش کن سمت هدف ! چشمک

 

 

موشک های کروز اولیه رو ایشون مجری خلبان هدایت شونده ش بوده و ملت بیچاره سوار موشک میشدند

 

 

البته شکی نکنین آدم بسیار قدرتمند و باحالی بوده با ذهنی فراسوی زمان

 

 

یا حق

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.