امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

هر کشوری منابع حیاتی خودش رو میشناسه وسعی میکنه تو اون زمینه قویتر باشه طبیعتا ! بدیهی که در صورتا جدی شدن داستان امریکا هم به سومالی در همون حد جواب نمیده که بره حمله سایبری کنه  همونطوری که بوش نصف خاورمیانه رو به خاطر یازده سپتامبر به اتیش کشید ! و در حد کشتن سران القاعده متوقف نشد ! حرف شما درسته که مثلا امریکا از ایران در زمینه سایبری پتانسیل اسیب پذیری بیشتری داره ولی این رو هم در نظر بگیرید که امریکا پتانسیل تهاجم بیشتری هم داره مشخصا یه نفر ب تنهایی و با یه کامپیوتر نمیتونه یه کشور رو  از کار بندازه این داستان مال تو فیلم هاست حتی با برنامه ریزی قوی و مدیریت منسجم و تیم حرفه ای هم یه روند زمانبر خواهد بود در صورت شروع نبرد هم هیچ کشوری نمیتونه یه تیم سایبری قوی برای طولانی مدت در مقابل امریکا  داشته باشه به سرعت توانش تحلیل میره !

 

 

جناب death  ، باز برگشتیم سر خانه اول ،

 

برای ضربه زدن به ساختار سایبری ارتش آمریکا یا حوزه های غیر نظامی ، نیاز نیست تا ما یک تیم سایبری در آمریکا داشته باشیم ، هر کسی در خانه خودش در حالی پیژامه پوشیده و چایی خودش را نوش جان می کند ، قادر است ضربه ای را به حریف وارد کند که در تاریخ نبردهای مدرن ، سابقه نداشته .

 

خوب در مقایسه  ما و آمریکا ، اساسا" میزان وابستگی ما به فضای سایبر با آمریکا قابل قیاس نیست و ما تازه اول راه هستیم و هنوز فاصله زیادی داریم تا ساختار شبکه مانندی به مانند شبکه خدمات سایبری ایالات متحده ایجاد کنیم . بنابراین میزان ضربه ای که ایالات متحده قادر است در حوزه سایبر به ما وارد کند ، با توجه به ساختار های اندک ما در این حوزه ، کمتر از آن چیزی خواهد بود که ما می توانیم در صورت سرمایه گذاری درست در این زمینه ، به دشمن خودمان ضربه وارد کنیم . مثال مثل این است که ما ساختارهای سایبری آمریکا را با افغانستان و یا حتی روسیه و یا حتی چین مقایسه کنیم .

 

بله شما در ست می فرمایید ، برای ایراد یک ضربه کاری ، باید یک تیم قوی وجود داشته باشد ، ولی نیاز نیست که این تیم در خاک آمریکا حضور داشته باشد . در صورت تامین یکسری زیرساختهایی که شاید هزینه چندانی هم نداشته باشد ، چنین کاری مقدور خواهد بود .

 

 

11-19-2014_12-05-18_AM.jpg

 

تصویر فوق ، ساختار شبکه مانند حوزه سایبر ( به مانند لانه خرگوش در داستان مشهور " آلیس در سرزمین عجایب " ) است . یک شبکه به هم پیچیده و کلاف مانند که هر کس قادر است خودش را در هزار توی این شبکه به شکلی مخفی کند که اصلا" قابل شناسایی نباشد .

 

همین چند وقت پیش بود ، فرمانده بخش سایبری پنتاگون بدلیل نفوذی که بمدت دوسال و در بی خبری کامل این افراد به سیستم تسلیحاتی پنتاگون کرده بودند و اطلاعات حساس را به سرقت بردند ، از کار برکنار شد . آخر سر هم آمریکایی ها چون دیدند نمی توانند به کسی اتهام بزنند ، این کار انداختند گردن چینی ها .

 

در مورد تحلیل  رفتن سایر کشورها در مقابل آمریکا با شما موافق نیستم . همانطور که عرض کردم ، قدرت کشورها در فضای سایبر هیچ ارتباطی به قدرت آنها در فضای واقعی ندارد. یک کشور کوچک مثل استونی که بلحاظ ساختارهای سایبری ، پیشرفته ترین کشور حوزه شرق اروپاست ، چنان از طرف هکرهای روسی مورد تهاجم قرار می گیرد که ظرف چند ساعت ، بازار مالی این کشور برهم می ریزد . این مساله ممکن است بصورت برعکس هم اتفاق بیافتد .

  • Upvote 9

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

اصلا حمله سایبری چه مراکزی را میتواند مورد حمله قرار دهد؟ شبکه نظامی و امنیتی شبکه مستقل از محیط سایبری عمومی است. و قطعا فکر شبکه جایگزین و پشتیبان هم برای آن می شود.

بله اختلال در شبکه سایبر عمومی در حد شبکه خدمات عمومی در کشور مورد نظر امکانپذیر است که تاثیر اندکی در ادامه یا نتیجه جنگ خواهد داشت.

 

همانطور که عرض کردم ، تا آنجایی که چند وقت قبل مطالعه کرده بودم ، ساختار سایبری پنتاگون ، از 5 دیواره  آتش که به شکل 24 ساعته رصد می شود ، تشکیل می شد ولی بنابر ادعای آمریکایی ها ، هکرهای چینی با عبور از این دیواره آتش ( البته شکل عبور را مشخص نکرده بود )  اطلاعات حساس نظامی را سرقت کردند تا جایی که فرمانده این بخش که بعد از دو سال متوجه ماجرا شد ، بسرعت از کار برکنار گردید .

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

اصلا حمله سایبری چه مراکزی را میتواند مورد حمله قرار دهد؟ شبکه نظامی و امنیتی شبکه مستقل از محیط سایبری عمومی است. و قطعا فکر شبکه جایگزین و پشتیبان هم برای آن می شود.

بله اختلال در شبکه سایبر عمومی در حد شبکه خدمات عمومی در کشور مورد نظر امکانپذیر است که تاثیر اندکی در ادامه یا نتیجه جنگ خواهد داشت.

 

با روندی که شبکه صنعتی زیرساخت های اساسی کشورها توسعه یافته به سمت یکپارچه شدن در شبکه اینترنت عمومی حرکت میکنند امکان حمله به سیستم های کنترل و نظارت (SCADA) و شبکه های صنعتی تاسیسات مهم و حیاتی کشور (نیروگاه ها ، پالایشگاهها و چاه های نفتی ، سدها ، تاسیسات غنی سازی اورانیوم و ...) هم فراهم شده که بحث های سنگینی درباره امنیت شبکه راه انداخته.

 

 

3level5B15D.gif

 

 

در هرم بالا که به هرم اتوماسیون صنعتی هم معروف هست ، بخوبی قابل مشاهده هست که در نوک هرم برای ارتباط بین سطح کنترل صنعتی کارخانه و سطح مدیریت در یک شرکت ، از سیستم ethernet یا همان اینترنت عمومی خودمان استفاده شده است تا دسترسی مدیران و تحلیلگران اقتصادی شرکتها به اطلاعات Real Time از کارخانه یا محیط صنعتی فراهم بشه.

 

متاسفانه برخلاف تصور موجود، حتی شبکه های مستقل از محیط سایبری عمومی هم دیگه امنیت چندانی به ارمغان نمیاره. برای مثال با وجود اینکه تاسیسات کنترل و نظارت مرکز هسته ای نطنز هیچ ارتباطی با شبکه عمومی اینترنتی نداشته و اصطلاحا Air gapped بوده اما حمله سایبری از طریق فلش ها و حافظه های قابل حمل به این تاسیسات میرسه

  • Upvote 6

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با توجه به اینکه توان نیرو هوایی ما  در سال 2014  قطعا در حد عراق 1990 نیست توان نیرو زمینی ما هم وضع مشابهی داره این گفته دوست عزیزمون برا ما صدق نمیکنه اصولا ما همین الانش هم داریم راه اه عراق رو میریم زیر تحریم سنگین بدنه جامعه رو از نظام جدا میکنن بعد هم با تلنگری فرو میریزیم درست مثل عراق 2003 دیگه انقدر بحث کردن و پیچیده کردن داستان نداره ! در بعد سایبری هم شاید بتونیم نقطه ای یا کوتاه مدت کاری بکنیم ولی با توجه به اینکه جنگ با امریکا جنگ ایران و امریکا نیست و جنگ همه دنیا بر علیه ایران هست (در بهترین حالت یک سوم سوریه 60 درصد عراق و حمایت شفاهی برادر کیم رو خواهیم داشت!) کاری از پیش نمیبریم به سرعت تمام زیرساختهامون رو میزنن توان مدیریت داستان رو نداریم  در ظرف چند روز شرایط قبلی حاکم میشه ! تازه منهای اینکه نه نیرو زمینی درست درمونی داریم که بتونه خوب بجنگه و با تحرک بلا و خلاقیت سرعت حرکت دشمن رو کم کنه نه نیرو هوایی که چند روز مقاومت کنه نیرو دریایی هم که در مقابل امریکا شوخی بیش نیست پس نتیجه مشخصه بدبین هم نیستم سعی میکنم واقع بین باشم شما هم لیست دارایی های ارتش امریکا رو بزار رو میز لیست دارایی ایران هم بده یکی از متوهمین سایت بنویسیه حتی با فرض اینکه طرف امریکا جی استیکش خراب هم باشه نتیجه کاملا مشخصه!

 

 

با سلام

 

در ارتباط با پست فوق ، سرلشکر رابرت .اچ . اسکیلز به نقل از کلازه ویتس ، پاسخ شما را بسیار صریح داده است .  گوینده سطور ذیل ، 3 سال فرمانده دانشکده جنگ نیروی زمینی ارتش ایالات متحده بود ، بدین معنی که برآورد آنها از توان دشمنانشان ( فارغ از محاسبات کمی دوران جنگ سرد که جنابعالی روی آن پافشاری می کنید- یعنی تعداد تانک و توپخانه و شناور که البته بسیار با اهمیت و تاثیر گذار هستند ، اما همه ماجرا بشمار نمی روند ) براساس اطلاعاتی است که بطور مرتب توسط 47 دستگاه اطلاعاتی  جمع آوری و آنالیزمی شود ، است .

 

" به هر ترتیب ، جنگ ،یک کنش زنده علیه یک توده مرده نیست ، بلکه درگیری همیشه میان دو نیروی زنده است ( اصولا" اگر مقاومتی نباشد ، جنگی درجریان نخواهد بود ).به دیگر سخن ، جنگ یک تعامل بشمار می رود . اگر دشمن خود را از میدان به در نکنیم ، باید از آن بترسیم که او این کار را با ما بکند . بنابراین ، کنترل کاملا" دست ما نیست ، او ، همانقدر که شرایط را بر ما تحمیل می کند ، که ما بر او تحمیل می کنیم . بطور مسلم ، قدرت آتش ( یکی از نقاط قوت ارتش ایالات متحده )  بلحاظ تاثیراتش می تواند دشمن را زمین گیر کند ، اما تاثیرات فلج کننده آن قطعا" زود گذر خواهد بود و دشمن می تواند در طول "زمان" خود را با آن وفق داده و حتی قادر خواهد با تا راه های سازنده ای برای کاهش تاثیرات مخرب آن نیز بیابد .

 

سطور فوق ، در ارتباط با همه دشمنان ایالات متحده صدق می کند ، خواه این دشمن برادر کیم شما باشد (چون جنابعالی فرمودید ، در حالی که بنده چنین اعتقادی ندارم ) ، چه روسها باشند و چه چینی ها و چه ما.

 

در ارتباط با نیروهای مسلح خودمان هم ، بنده ادعا نکردم که ما چنین و چنان هستیم ، شکست ناپذیریم و ....  ،ما نواقص ، اشکالات ، کمبودها و  سایر موارد را زیاد داریم ، ولی اینکه فکر کنیم ، کاملا" دست و پا بسته هستیم هم قبول ندارم .

 

اگر به پست های قبلی هم با دقت نگاهی بفرمایید ، کاملا" نظر بنده را متوجه خواهید شد :

 

بطور کلی برآورد ارتش ایالات متحده از دشمنان احتمالی اش تا سال 2025، بر فرض های ذیل استوار است :

 

1- دشمنان ایالات متحده "سعی نمی کنند" تا مجددا" جهان دو قطبی جنگ سرد را احیاء کنند

 

2- دشمنان ایالات متحده "تلاش نمی کنند " تا بلحاظ سیستمهای تسلیحاتی با آمریکا رقابت کنند ( این یعنی ایجاد برابری کمی و  سخت افزاری غیر قابل تصور خواهد بود ،

  • Upvote 5

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

جناب death  ، باز برگشتیم سر خانه اول ،

 

برای ضربه زدن به ساختار سایبری ارتش آمریکا یا حوزه های غیر نظامی ، نیاز نیست تا ما یک تیم سایبری در آمریکا داشته باشیم ، هر کسی در خانه خودش در حالی پیژامه پوشیده و چایی خودش را نوش جان می کند ، قادر است ضربه ای را به حریف وارد کند که در تاریخ نبردهای مدرن ، سابقه نداشته .

 

خوب در مقایسه  ما و آمریکا ، اساسا" میزان وابستگی ما به فضای سایبر با آمریکا قابل قیاس نیست و ما تازه اول راه هستیم و هنوز فاصله زیادی داریم تا ساختار شبکه مانندی به مانند شبکه خدمات سایبری ایالات متحده ایجاد کنیم . بنابراین میزان ضربه ای که ایالات متحده قادر است در حوزه سایبر به ما وارد کند ، با توجه به ساختار های اندک ما در این حوزه ، کمتر از آن چیزی خواهد بود که ما می توانیم در صورت سرمایه گذاری درست در این زمینه ، به دشمن خودمان ضربه وارد کنیم . مثال مثل این است که ما ساختارهای سایبری آمریکا را با افغانستان و یا حتی روسیه و یا حتی چین مقایسه کنیم .

 

بله شما در ست می فرمایید ، برای ایراد یک ضربه کاری ، باید یک تیم قوی وجود داشته باشد ، ولی نیاز نیست که این تیم در خاک آمریکا حضور داشته باشد . در صورت تامین یکسری زیرساختهایی که شاید هزینه چندانی هم نداشته باشد ، چنین کاری مقدور خواهد بود .

 

 

11-19-2014_12-05-18_AM.jpg

 

تصویر فوق ، ساختار شبکه مانند حوزه سایبر ( به مانند لانه خرگوش در داستان مشهور " آلیس در سرزمین عجایب " ) است . یک شبکه به هم پیچیده و کلاف مانند که هر کس قادر است خودش را در هزار توی این شبکه به شکلی مخفی کند که اصلا" قابل شناسایی نباشد .

 

همین چند وقت پیش بود ، فرمانده بخش سایبری پنتاگون بدلیل نفوذی که بمدت دوسال و در بی خبری کامل این افراد به سیستم تسلیحاتی پنتاگون کرده بودند و اطلاعات حساس را به سرقت بردند ، از کار برکنار شد . آخر سر هم آمریکایی ها چون دیدند نمی توانند به کسی اتهام بزنند ، این کار انداختند گردن چینی ها .

 

در مورد تحلیل  رفتن سایر کشورها در مقابل آمریکا با شما موافق نیستم . همانطور که عرض کردم ، قدرت کشورها در فضای سایبر هیچ ارتباطی به قدرت آنها در فضای واقعی ندارد. یک کشور کوچک مثل استونی که بلحاظ ساختارهای سایبری ، پیشرفته ترین کشور حوزه شرق اروپاست ، چنان از طرف هکرهای روسی مورد تهاجم قرار می گیرد که ظرف چند ساعت ، بازار مالی این کشور برهم می ریزد . این مساله ممکن است بصورت برعکس هم اتفاق بیافتد .

ببخشید من چند روزی نبودم ببیینید اولا اگه مثلا سومالی وارد جنگ سایبری با امریکا بشه شاید یه سری اختلال کوتاه و موقت بتونه ایجاد کنه ولی امریکا تمام زیر ساخت سایبری نداشته اش رو ازبین میبره درست کشور هایی که زیر ساخت های پیشرفته تری در فناوری اطلاعات دارن روی کاغذ پتانسیل اسیب پذیری بیشتری دارن اما از طرف دیگه توان دفاع و البته تهاجم خیلی بیشتری هم دارن!! اینطور نیست که ما بگیم چون اینا فضای سایبری پیشرفته تری دارن پس ما پتانسیل ضربه زدن بیشتری هم داریم حرف شما درست مثل اینکه بگیم بله دلیران تنگستان چون تانک نداشتن پس احتیاج کمتری ب سوخت داشتن و این احتیاج به سوخت های فسیلی پتانسیل اسیب پذیری بالایی برا انگلیسی ها ایجاد میکنه !! کل گفته شما تا اینجا درسته اما شما به توانی که همین تانک ها ب انگلیسی ها میداد فکر نکردید !!! توانی که اسیب پذیری بیشتر و وابستگی بیشتر رو کاملا توجیه میکرد بحث فضای سایبری هم همینه درسته که امریکا یا بقیه کشور ها پتانسیل اسیب پذیری بیشتری دارن اما همین مدیریت یکپارچه اطلاعات پوست هر دشمنی رو کامل میکنه!! پس بهش می ارزه این در حالیکه اونا خالق این تکنولوزی هستن و در ضورت لزوم تمام دنیا بهشون کمک میکنن برای حفظ برتری خودشون همونطور هم که گفتم برای ایجاد یه اختلال واقعی ما به چیزی بیش از  یه پسرک سیاه پوست با یه لب تاب و یه  لیوان ابجو احتیاج داریم (مثل فیلم های هالیوودی )تازه هر گونه اخلالی هم قطعا کوتاه مدته و  به سرعت رفع میشه 

  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام

 

جناب death  عزیز

 

بنده با این پست  شما موافق هستم و فرموده شما را رد نمی کنم ، بنده منکر موثر بودن سخت افزار نبوده ،   نیستم و نخواهم بود ، اتفاقا" حداقل 50 درصد نبردهای مدرن اتکاء بر سخت افزار نظامی دارند و این مساله غیر قابل انکار خواهد بود . وجود یک شبکه جمع آوری اطلاعات در کنار یک سیستم کنترل و فرماندهی یکپارچه ، بعلاوه وجود سخت افزار پیشرفته و پرسنل آموزش دیده ، کابوس هر دشمنی بشمار می رود . اما همین نیرو ، با استفاده از چنین فناوری هایی ، دچار آسیب پذیری های خواهد شد که دشمنانش بخصوص از همین نقاط ضعف استفاده خواهند کرد تا به آن ضربه بزنند . حالا هر دشمنی به فراخور توان رزمی خودش .

 

اما اینکه شما در پست های قبلی خودتان فرمودید که "  ترجمه روان فارسی : نه وجود نداره حداقل در اشل ایران نیست " ، یک مقدار برای بنده قابل قبول نیست ،  حتی در این وضعیت نابهنجار . به هر حال ، اطلاعات بنده و شما که در سطح ستاد مشترک یا نهادهایی نظیر این نیست که ادعا کنیم از همه چیز باخبر هستیم . در بدترین حالت ممکن ، حداقل برنامه ای برای دفاع از کشور وجود دارد ، اما چون صورت بیرونی آن کمرنگ است یا اینکه ما احساس می کنیم که در حال عقب افتادن هستیم ( که بخشی از این تحلیل درست است ) ، فکر می کنیم که بله ، توان دفاع نداریم . کم کاری ها مشهود است و نیازی به پنهانکاری وجود ندارد اما بی دفاع بودن را قبول ندارم

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ببخشید من چند روزی نبودم ببیینید اولا اگه مثلا سومالی وارد جنگ سایبری با امریکا بشه شاید یه سری اختلال کوتاه و موقت بتونه ایجاد کنه ولی امریکا تمام زیر ساخت سایبری نداشته اش رو ازبین میبره درست کشور هایی که زیر ساخت های پیشرفته تری در فناوری اطلاعات دارن روی کاغذ پتانسیل اسیب پذیری بیشتری دارن اما از طرف دیگه توان دفاع و البته تهاجم خیلی بیشتری هم دارن!! اینطور نیست که ما بگیم چون اینا فضای سایبری پیشرفته تری دارن پس ما پتانسیل ضربه زدن بیشتری هم داریم حرف شما درست مثل اینکه بگیم بله دلیران تنگستان چون تانک نداشتن پس احتیاج کمتری ب سوخت داشتن و این احتیاج به سوخت های فسیلی پتانسیل اسیب پذیری بالایی برا انگلیسی ها ایجاد میکنه !! کل گفته شما تا اینجا درسته اما شما به توانی که همین تانک ها ب انگلیسی ها میداد فکر نکردید !!! توانی که اسیب پذیری بیشتر و وابستگی بیشتر رو کاملا توجیه میکرد بحث فضای سایبری هم همینه درسته که امریکا یا بقیه کشور ها پتانسیل اسیب پذیری بیشتری دارن اما همین مدیریت یکپارچه اطلاعات پوست هر دشمنی رو کامل میکنه!! پس بهش می ارزه این در حالیکه اونا خالق این تکنولوزی هستن و در ضورت لزوم تمام دنیا بهشون کمک میکنن برای حفظ برتری خودشون همونطور هم که گفتم برای ایجاد یه اختلال واقعی ما به چیزی بیش از  یه پسرک سیاه پوست با یه لب تاب و یه  لیوان ابجو احتیاج داریم (مثل فیلم های هالیوودی )تازه هر گونه اخلالی هم قطعا کوتاه مدته و  به سرعت رفع میشه 

قیاسی که شما می کنید قیاس مع الفارق است و حتی شیوه قیاس نیز صحیح نیست. تصور بفرمایید گروهی مانند الشباب یا القاعده بتواند یک گروه هکر با مهارت و آموزش های بالا را بکار بگیرد و به نوعی ویروس کامپیوتری با عملکرد بسیار بالا دست بیابد و آن را برای مقاصد خود برای حمله به ایالات متحده در نظر بگیرد و از خاک هر کشوری که بخواهد آن را در شبکه منتشر کند و حتی حمله سایبری مستقیم بکند. پاسخ ایالات متحده چه خواهد بود؟ در واقع ایالات متحده هیچ گونه پاسخی را به این حمله نمی تواند بدهد. اگر هم بخواهد به شبکه های کامپیوتری الشباب در سومالی (اگر چنین چیزی وجود خارجی داشته باشد) حمله کند الشباب چه چیزی را از دست خواهد داد؟ در واقع در بسیاری از موارد حتی نمی توان به هویت حمله کننده پی برد. دولت و مردم آمریکا بسیار بسیار بسیار بیشتر از گروه الشباب و مردم سومالی به تهاجم سایبری حساس هستند.

این مورد نه تنها برای تهاجم سایبری صدق می کند بلکه برای بسیاری از موارد دیگر نظیر سیستم های نظارت و شناسایی و C4I نیز صدق می کند.

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

قیاسی که شما می کنید قیاس مع الفارق است و حتی شیوه قیاس نیز صحیح نیست. تصور بفرمایید گروهی مانند الشباب یا القاعده بتواند یک گروه هکر با مهارت و آموزش های بالا را بکار بگیرد و به نوعی ویروس کامپیوتری با عملکرد بسیار بالا دست بیابد و آن را برای مقاصد خود برای حمله به ایالات متحده در نظر بگیرد و از خاک هر کشوری که بخواهد آن را در شبکه منتشر کند و حتی حمله سایبری مستقیم بکند. پاسخ ایالات متحده چه خواهد بود؟ در واقع ایالات متحده هیچ گونه پاسخی را به این حمله نمی تواند بدهد. اگر هم بخواهد به شبکه های کامپیوتری الشباب در سومالی (اگر چنین چیزی وجود خارجی داشته باشد) حمله کند الشباب چه چیزی را از دست خواهد داد؟ در واقع در بسیاری از موارد حتی نمی توان به هویت حمله کننده پی برد. دولت و مردم آمریکا بسیار بسیار بسیار بیشتر از گروه الشباب و مردم سومالی به تهاجم سایبری حساس هستند.

این مورد نه تنها برای تهاجم سایبری صدق می کند بلکه برای بسیاری از موارد دیگر نظیر سیستم های نظارت و شناسایی و C4I نیز صدق می کند.

اگه روزی داستان هالیوودی شما اتفاق بیفته امریکا همون کاری رو میکنه که با القاعده کرد اول میره تمام زیر ساخت های ممکنش رو میزنه در هر جای جهان کمپی داره میزنه  بعد فرمانده های رده بالا میدانی حتی سمپاد ها رو در همه جای جهان میکشه بقیه رو میبره جایی مثل گوانتانامو کاری میکنه که 10 سال بعد سنا بگه وای چقدر بد شکنجه میکردید !!بعد به  هر کشوری که فکر کنه  اونا توش امنیت دارن حمله میکنه حکومتش رو ساقط میکنه درست مثل کاری که با القاعده کرد 


با سلام

 

جناب death  عزیز

 

بنده با این پست  شما موافق هستم و فرموده شما را رد نمی کنم ، بنده منکر موثر بودن سخت افزار نبوده ،   نیستم و نخواهم بود ، اتفاقا" حداقل 50 درصد نبردهای مدرن اتکاء بر سخت افزار نظامی دارند و این مساله غیر قابل انکار خواهد بود . وجود یک شبکه جمع آوری اطلاعات در کنار یک سیستم کنترل و فرماندهی یکپارچه ، بعلاوه وجود سخت افزار پیشرفته و پرسنل آموزش دیده ، کابوس هر دشمنی بشمار می رود . اما همین نیرو ، با استفاده از چنین فناوری هایی ، دچار آسیب پذیری های خواهد شد که دشمنانش بخصوص از همین نقاط ضعف استفاده خواهند کرد تا به آن ضربه بزنند . حالا هر دشمنی به فراخور توان رزمی خودش .

 

اما اینکه شما در پست های قبلی خودتان فرمودید که "  ترجمه روان فارسی : نه وجود نداره حداقل در اشل ایران نیست " ، یک مقدار برای بنده قابل قبول نیست ،  حتی در این وضعیت نابهنجار . به هر حال ، اطلاعات بنده و شما که در سطح ستاد مشترک یا نهادهایی نظیر این نیست که ادعا کنیم از همه چیز باخبر هستیم . در بدترین حالت ممکن ، حداقل برنامه ای برای دفاع از کشور وجود دارد ، اما چون صورت بیرونی آن کمرنگ است یا اینکه ما احساس می کنیم که در حال عقب افتادن هستیم ( که بخشی از این تحلیل درست است ) ، فکر می کنیم که بله ، توان دفاع نداریم . کم کاری ها مشهود است و نیازی به پنهانکاری وجود ندارد اما بی دفاع بودن را قبول ندارم

ام ار 9 عزیز  که اخرشش اسمتون رو نگفتید ببینید اگه من میگم نمیتونیم چون واقعا واضحه اگه روزی امریکا با تمام قوا که نه با 60 یا 50 درصد ارتشش با سلاح ها های متعارفش به ما حمله کنه رسما چیزی از ما نمیمونه اگه میگید نه ما راهکار داریم بیاید بگید در خوشبینانه ترین سناریو چه اتفاقی میفته ؟ فقط نصف نیرو هوایی امریکا از کل موشک های ضد هوایی ما بیشتره ! اصولا استراتزی ما در نبرد با امریکا ایجاد هزینه برا امریکا هست هزینه ای که امریکا رو از شروع جنگ منصرف کنه چون اگه این ازدها به سمتت بیاد کارت تمومه همه هم تو دنیا میدونن! این داستان فقط برای ما نیست اصولا کشوری در اشل ایران میتونه ادعاهایی در اشل ایران داشته باشه نه سودای درگیری با ابر قدرت ها این یه حقیقته که داریم به تلخ ترین روش ممکن درکش میکنیم! اما تو همین بحث ایجاد هزینه برا ارتش امریکا ما هر روز داریم کارت های بازیمون رو از دست میدیم و اونی که تو این نبرد با امکاناتش بهتر کار میکنه ما نیستیم متاسفانه !!1

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

وقتی باند فرودگاه نباشه هواپیما چطوری بلند بشه

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

اگه روزی داستان هالیوودی شما اتفاق بیفته امریکا همون کاری رو میکنه که با القاعده کرد اول میره تمام زیر ساخت های ممکنش رو میزنه در هر جای جهان کمپی داره میزنه  بعد فرمانده های رده بالا میدانی حتی سمپاد ها رو در همه جای جهان میکشه بقیه رو میبره جایی مثل گوانتانامو کاری میکنه که 10 سال بعد سنا بگه وای چقدر بد شکنجه میکردید !!بعد به  هر کشوری که فکر کنه  اونا توش امنیت دارن حمله میکنه حکومتش رو ساقط میکنه درست مثل کاری که با القاعده کرد

در ابتدا باید عرض کنم که فرض محال محال نیست. در ثانی اگر تفکرات شما در این قسمت بیشتر بررسی شود ملاحظه می شود که این تفکرات بی شباهت به جناب جرج بوش نیست. در واقع همین استدلال اشتباه منجر به نتیجه غلط شما شده است. کدام القاعده از بین رفته است؟ با این همه کشتن از القاعده و طالبان کدامشان از بین رفته اند؟ طالبانی که آمریکا به آرامی به سمت حتی مذاکره با آنها هم پیش رفت؟ القاعده ای که به تازگی شاخه هند خود را نیز ساخته است؟ بسیاری از افرادی که از همین گوانتانامو آزاد شده اند دوباره به همین القاعده پیوسته اند و اینبار درجه افراطشان بیشتر شده است. فکر می کنید داعش از کجا نیرو گرفته است؟ در واقع چنین سیستم های منعطفی را نمی توان با سرکوب از بین برد. این سیستم ها هیچ زیرساختی که به آن متکی باشند برای خود ندارند. از هر کشته آنها چند افراطی دیگر به آنها اضافه می شود. یک اتاق معمولی با پیک می تواند به عنوان اتاق فرماندهی آنها تلقی شود. آنها از ابزارهای جدید استفاده می کنند ولی به اندازه دشمن متکی به آن نیستند. راه درست از بین بردن و تضعیف آنها مشغول کردن آنها با یک جنگ نیابتی و با دشمن دشمن خود است تا ضررها به خودی نرسد. در ادامه نیز با انجام استحاله های مختلف در آنها می توان به کلی آنها را از بین برد. همان کاری که آمریکا الان در سوریه و عراق انجام می دهد.

در رابطه با حمله سایبری نیز این حرف بنده و جناب MR9  تنها نیست. برای نمونه الوین تافلر همین سخنان را در کتاب جنگ و پاد جنگ خود بیان کرده اند.

  • Upvote 3
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

اگه شما فکر میکنید بعد 11 سپتامبر القاعده قویتر شده است بحث با شما به هیچ نتیجه معقولی نمیرسه موفق باشید !

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

اگه روزی داستان هالیوودی شما اتفاق بیفته امریکا همون کاری رو میکنه که با القاعده کرد اول میره تمام زیر ساخت های ممکنش رو میزنه در هر جای جهان کمپی داره میزنه  بعد فرمانده های رده بالا میدانی حتی سمپاد ها رو در همه جای جهان میکشه بقیه رو میبره جایی مثل گوانتانامو کاری میکنه که 10 سال بعد سنا بگه وای چقدر بد شکنجه میکردید !!بعد به  هر کشوری که فکر کنه  اونا توش امنیت دارن حمله میکنه حکومتش رو ساقط میکنه درست مثل کاری که با القاعده کرد 


ام ار 9 عزیز  که اخرشش اسمتون رو نگفتید ببینید اگه من میگم نمیتونیم چون واقعا واضحه اگه روزی امریکا با تمام قوا که نه با 60 یا 50 درصد ارتشش با سلاح ها های متعارفش به ما حمله کنه رسما چیزی از ما نمیمونه اگه میگید نه ما راهکار داریم بیاید بگید در خوشبینانه ترین سناریو چه اتفاقی میفته ؟ فقط نصف نیرو هوایی امریکا از کل موشک های ضد هوایی ما بیشتره ! اصولا استراتزی ما در نبرد با امریکا ایجاد هزینه برا امریکا هست هزینه ای که امریکا رو از شروع جنگ منصرف کنه چون اگه این ازدها به سمتت بیاد کارت تمومه همه هم تو دنیا میدونن! این داستان فقط برای ما نیست اصولا کشوری در اشل ایران میتونه ادعاهایی در اشل ایران داشته باشه نه سودای درگیری با ابر قدرت ها این یه حقیقته که داریم به تلخ ترین روش ممکن درکش میکنیم! اما تو همین بحث ایجاد هزینه برا ارتش امریکا ما هر روز داریم کارت های بازیمون رو از دست میدیم و اونی که تو این نبرد با امکاناتش بهتر کار میکنه ما نیستیم متاسفانه !!1

 

با سلام

 

جناب death عزیز

 

اتفاقا" بنده معتقدم آن چیزی که شما داستان هالیوودی می نامید ، با یک فاصله زمانی معین در محیط واقعی اتفاق خواهد افتاد . اساسا" پنتاگون از هالیوود بعنوان یک سلاح پروپاگاندای قوی برای عینیت بخشیدن به آرزوها و اهداف خودش استفاده می کند که بحث در این ارتباط را باید به یک تاپیک دیگر واگذار کرد .

 

در ارتباط با راه کارهای ما ، متاسفانه بنده در شورای عالی امنیت ملی حضور ندارم و اگر هم داشتم عقل حکم می کرد که چنین مسائلی را نباید در فضای مجازی مطرح کرد که چشمان نامحرم (منظور دشمن )  هم آن را رصد می کند .

 

در ارتباط با درگیری هم با آمریکا ،  بنده ادعا کردم که ما قصد درگیری با آمریکا را داریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

بطور مسلم شروع کننده درگیری با آمریکا ، ما نیستیم ، و در صورتی هم که ایالات متحده حمله کند ، آنطور که شما می فرمایید ، بی دفاع هم نیستیم .

 

پس با این اعتقاد جنابعالی بهتر نیست در و تخته صنایع دفاعی را ببندیم و بریم مثلا" با امکانات وزارت دفاع ، هتل و رستوران و ... بسازیم که سود بیشتری دارد . چون با این گفته شما ، ما هر کاری هم که انجام دهیم ، هیچ شانسی در برابر یک دشمن احتمالی نداریم . اصلا" بهتر نیست کلا" وزارت دفاع را تعطیل کنیم چون توان دفاعی نداریم یا اصلا" وزارت اطلاعات را هم تعطیل کنیم چون آمریکایی ها به جای یک سازمان اطلاعاتی ، 47 سازمان مسئول در این زمینه دارند ؟؟

 

متاسفانه قیاس شما یک مقدار اشکال دارد .

 

انتقادات شما نسبت به حوزه دفاعی صحیح است ، که بنده هم بدان اعتقاد دارم ، ولی یک مقدار باید واقع بین بود .

 

باز هم این جمله ژنرال اسکیلز را به نقل از کلازه ویتس برای شما نقل می کنم . این گفته کسی است که سالها در دانشکده جنگ نیروی زمینی ارتش ایالات متحده ، مسئول بوده  و در دو جنگ کره و ویتنام حضور مستقیم داشت و مسلما" ، جنابعالی  تجربه رزمی ایشان را رد نخواهید کرد :

 

" به هر ترتیب ، جنگ ،یک کنش زنده علیه یک توده مرده نیست ، بلکه درگیری همیشه میان دو نیروی زنده است ( اصولا" اگر "مقاومتی" نباشد ، جنگی درجریان نخواهد بود ).به دیگر سخن ، جنگ یک تعامل بشمار می رود . اگر دشمن خود را از میدان به در نکنیم ، باید از آن بترسیم که او این کار را با ما بکند . بنابراین ، کنترل کاملا" دست ما نیست ، او ، همانقدر که شرایط را بر ما تحمیل می کند ، که ما بر او تحمیل می کنیم . بطور مسلم ، قدرت آتش ( یکی از نقاط قوت ارتش ایالات متحده )  بلحاظ تاثیراتش می تواند دشمن را زمین گیر کند ، اما تاثیرات فلج کننده آن قطعا" زود گذر خواهد بود و دشمن می تواند در طول "زمان" خود را با آن وفق داده و حتی قادر خواهد با تا راه های سازنده ای برای کاهش تاثیرات مخرب آن نیز بیابد .

 

 

در صورت امکان ، این بحث ، همین جا خاتمه پیدا کند تا تاپیک منحرف نشود - متشکرم

  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام

 

جناب death عزیز

 

اتفاقا" بنده معتقدم آن چیزی که شما داستان هالیوودی می نامید ، با یک فاصله زمانی معین در محیط واقعی اتفاق خواهد افتاد . اساسا" پنتاگون از هالیوود بعنوان یک سلاح پروپاگاندای قوی برای عینیت بخشیدن به آرزوها و اهداف خودش استفاده می کند که بحث در این ارتباط را باید به یک تاپیک دیگر واگذار کرد .

 

در ارتباط با راه کارهای ما ، متاسفانه بنده در شورای عالی امنیت ملی حضور ندارم و اگر هم داشتم عقل حکم می کرد که چنین مسائلی را نباید در فضای مجازی مطرح کرد که چشمان نامحرم (منظور دشمن )  هم آن را رصد می کند .

 

در ارتباط با درگیری هم با آمریکا ،  بنده ادعا کردم که ما قصد درگیری با آمریکا را داریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

بطور مسلم شروع کننده درگیری با آمریکا ، ما نیستیم ، و در صورتی هم که ایالات متحده حمله کند ، آنطور که شما می فرمایید ، بی دفاع هم نیستیم .

 

پس با این اعتقاد جنابعالی بهتر نیست در و تخته صنایع دفاعی را ببندیم و بریم مثلا" با امکانات وزارت دفاع ، هتل و رستوران و ... بسازیم که سود بیشتری دارد . چون با این گفته شما ، ما هر کاری هم که انجام دهیم ، هیچ شانسی در برابر یک دشمن احتمالی نداریم . اصلا" بهتر نیست کلا" وزارت دفاع را تعطیل کنیم چون توان دفاعی نداریم یا اصلا" وزارت اطلاعات را هم تعطیل کنیم چون آمریکایی ها به جای یک سازمان اطلاعاتی ، 47 سازمان مسئول در این زمینه دارند ؟؟

 

متاسفانه قیاس شما یک مقدار اشکال دارد .

 

انتقادات شما نسبت به حوزه دفاعی صحیح است ، که بنده هم بدان اعتقاد دارم ، ولی یک مقدار باید واقع بین بود .

 

باز هم این جمله ژنرال اسکیلز را به نقل از کلازه ویتس برای شما نقل می کنم . این گفته کسی است که سالها در دانشکده جنگ نیروی زمینی ارتش ایالات متحده ، مسئول بوده  و در دو جنگ کره و ویتنام حضور مستقیم داشت و مسلما" ، جنابعالی  تجربه رزمی ایشان را رد نخواهید کرد :

 

" به هر ترتیب ، جنگ ،یک کنش زنده علیه یک توده مرده نیست ، بلکه درگیری همیشه میان دو نیروی زنده است ( اصولا" اگر "مقاومتی" نباشد ، جنگی درجریان نخواهد بود ).به دیگر سخن ، جنگ یک تعامل بشمار می رود . اگر دشمن خود را از میدان به در نکنیم ، باید از آن بترسیم که او این کار را با ما بکند . بنابراین ، کنترل کاملا" دست ما نیست ، او ، همانقدر که شرایط را بر ما تحمیل می کند ، که ما بر او تحمیل می کنیم . بطور مسلم ، قدرت آتش ( یکی از نقاط قوت ارتش ایالات متحده )  بلحاظ تاثیراتش می تواند دشمن را زمین گیر کند ، اما تاثیرات فلج کننده آن قطعا" زود گذر خواهد بود و دشمن می تواند در طول "زمان" خود را با آن وفق داده و حتی قادر خواهد با تا راه های سازنده ای برای کاهش تاثیرات مخرب آن نیز بیابد .

 

 

در صورت امکان ، این بحث ، همین جا خاتمه پیدا کند تا تاپیک منحرف نشود - متشکرم

البته الان به خاطر همون دشمنی ، شما اگه کل صنایع دفاعی کشور رو هم تبدیل به هتل کنید باز هم ضرر میکنید ;) (هر چند که همونطوری که قطعا خودتون هم میدونید وزارت دفاع داره حجم بسیار بزرگی از پروزه های پزوهشی خودش رو مستند سازی میکنه تا بعدش بتونه بایگانی میکنه !!) ولی خارج از شوخی ما تنها تهدیدمون امریکا نیست که اگه بود داشتن وزارت دفاع و ... واقعا فرق چندانی نداشت بود و نبودشون! ولی ما کشوری هستیم در میان دشمنانمون هیچ دوره تاریخی هیچ کدوم از همسایه هامون چشم دیدنمون رو نداشتن در خاورمیانه به مشابه یهودی ها ما  هم یه اقلیت هستیم که همه میخوان نابودمون کنن!!!پس ما به یه نیروی رزمی قوی احتیاج داریم این یه حقیقته غیر قابل انکاره اما ایا این نیرو میتونه همه تهدیدات رو رفع کنه جواب خیلی واضحه نه همونطوری که ارتش در زمان رضا شاه یه الزام بود و تونست امنیت کشور رو بعد مدت ها تامین کنه ولی ایا تونست در مقابل هجوم متفقین کاری کنه ؟ پس چون نتونست ما کل ارتش رو باید جمع میکردیم ؟ راه حل امریکا چیز دیگه ای هست نه درگیری مستقیم چون تو درگیری مستقیم هیچ شانسی نداریم اصولا کشوری در اشل ایران همونقدر شانس شکست امریکا رو داره که گرجستان شانس شکست روسیه رو داشت !!! در مورد اینکه از شما راه حل میخوام و شما میگید عضو ستاد مشترک نیستید بحث من اینه که جناب ام ار 9 شما میگید ما دست و پا بسته نیستیم من هم میگم این دست و پای باز ما رو نشون بده وگرنه قطعا من خودم میدونم هیچ شانسی نداریم 

الان خط اخر کامنت شما رو خوندم شرمنده ولی دلم نیومد همش رو پاک کنم  شرمنده ;)کلا هم موافقم که این بحث همینجا خاتمه پیدا کنه تاپیک منحرف نشه 

  • Upvote 3
  • Downvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

با سلام

 

جناب death  عزیز

 

حالا شما  حرف بنده را قبول ندارید ، مشکلی وجود ندارد . مسلما" شما دلایلی برای خودتون دارید و بنده هم دلایل خودم را . شاید اگر این بحث تا آخر الزمان هم ادامه پیدا کند ، به نتیجه ای نرسد . اما فقط جمله ای را که از ژنرال اسکیلز نقل کردم را مطالعه بفرمایید و بعد آن را با دلایل خودتون مقایسه کنید . بنده ، نظر دشمن را خدمت شما عرض کردم و یقینا" تجربه رزمی ایشان غیر قابل انکار خواهد بود . فرض هم بگیریم که دست اندرکاران داخلی ، متوجه ماجرا نیستند ، اما آیا نظر دشمن را هم می توان نادیده گرفت ؟؟

 

پس در صورت امکان در همین جا این مفاهیم خاتمه پیدا کند . متشکرم

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ام ار 9 جان مطمیینی این جملات رو در وصف جنگ با ایران گفته ؟ اگه جواب بله هست رفرنس بدید تا ما هم متوجه شیم اگه نه که خوب شاید منظورش چین وروسیه بودن

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط worior
      یک مبتدی هسته ای، مسئله ای به بهانه 0.1 کیلوتن به منتهی 10 مگاتن
      مقدمه
      یک تیتر متناقض نما برای برانگیختن سوال در این مورد که یک تازه کار هسته ای چگونه باید شروع کند، در برنامه خود به چند کیلوتن قدرت نیاز دارد؟
      اینکه در یک برنامه هسته ای در مراحل ابتدایی از اینکه از چه بمبی و چه هدف گذاری در تهیه ذخایر هسته ای میبایست بهره مند بود، تعاریف مشخصی وجود ندارد، جز 3 تز معروف که برای تولید هر سلاحی بکار میروند؛ "تولید برای زمان استفاده" و تز دیگر "تولید بر اساس مقابله با دیگری" و "تولید برای مکان استفاده یا هدف"، راهکار نظام مند دیگری وجود ندارد.  مشخص نیست چه موقع این 3 روش حدود خود و حدود نیاز هر کشوری با برنامه هسته ای را مرتفع میکنند.
      تولید بر اساس مقابله با دیگری حتی در تعداد بسیار کم نیز توجیه کافی دارد. و کافی است که رقیب بداند در تهاجم هسته ای خویش با پاسخ هسته ای مبهمی از نظر ابعاد و تعداد، روبرو خواهد شد و یا اینکه میبایست دست کم یک ضربه اتمی متقابل به انتخاب حریف را تحمل کند. ضربه ای که در هر شرایطی با هر مقداری دردناک خواهد بود.
      بنابراین سیاست ابهام هسته ای فقط بدرد کشورهایی میخورد که نمیخواهند زیر ترس و حسرت هسته ای باقی بمانند، متوانند برنامه خود را بخوبی پنهان نگاه دارند، و قصد ندارند حجم ذخایر هسته ای خود را افزایش داده و یا ابعاد استفاده را از نظر زمان و مکان پیچیده سازند، آنها همچین سلاح هسته ای را بعنوان یک راهبرد اجرایی فراتر از امر موازنه در نظر نگرفته اند.
       تولید بر اساس زمان استفاده یک امر منحصر به فرد است، مثلا تعدادی بمب موجود باشد که اگر لازم شد روزی مثلا در آخرالزمان استفاده شود! این راهکار نیز هم از نظر اجرایی مبهم است و هم منتهی به یک حد نهایی بی معنی یعنی روز مبادای غیرممکن آن کشور منوط میشود، چنین برنامه ای نبودش بهتر از بودن آن است.
      تولید بر اساس راهکار مکان استفاده نیز از نظر عددی دچار ابهام میشود. اگر دو کشور چین و هند یکدیگر را از این نظر مورد سنجش قرار دهند و برای هر هدفی که مورد نیاز اقدام هسته ای می بیننند، سلاح هسته ای با توان مشخصی بسازند، تعداد اهداف زیاد خواهد بود و هم اینکه مسائل بسیاری نظیر شیوه نگهداری، میزان لازم، استراتژی انتخاب و شلیک و ... پدید میآورند، ممکن بمب هایی که بر اساس مکان استفاده طراحی میشوند، به نحوی محدود شوند که هیچ وقت ارزش بهره گیری نیابند. مثلا بمبی به اندازه پایتخت یک کشور تدارک دیده شود،  بزرگ در حد 5 مگاتن، و چون پدافند دشمن موثر است، تعداد متناسبی در برابر آن ساخته شود، مواد هسته ای فراوانی همراه با پیچیدگی ای نگهداری تدارک دیده شود، ولی هیچ گاه ارزشی فراتر نیابند و دو کشور بعدا با صلح هزینه گزافی به امور نظامی خود تحمیل کنند. مانند ذخایر عظیم شوروی و آمریکا که عملا بعد از جنگ سرد بلا معنی باقی مانده اند.
      راهکار دیگری که اشاره نشد، میتواند تولید صرفا تحقیقاتی باشد، به نظر میرسد سالها دو کشور آمریکا و شوروی آزمایش های اتمی را با این اهداف انجام داده اند و چنین اهدافی امروزه دیگر به معنای سابق کاربردی به نظر نمیرسد. علوم مربوط بهانفجار هسته ای به شکل وسیعی تحصیل شده اند،  فقط آن لبه پیشرو در کاهش ابعاد، کاهش عوارض و افزایش توان مورد تحقیق است که امری علمی به نظر میرسد تا نظامی و عمدتا وابسته به محاسبات کامپیوتری، شبیه سازی و تست های غیراتمی است.
      یک سطح راهکنشی نظامی
      مسیرهای ارزیابی شده توسط افراد، و نهادهای مختلف نظامی وحتی غیر نظامی در برسی گزینه های ماشه هسته ای، نمایشگر تنش زایی فزاینده هستند. استفاده از تسلیحات متعارف قدرت مند در صورت کارآمد نبودن به سمت استفاده از تسلیحات هسته ای بسیار سبک و سپس به سمت حل گره های نظامی که با بمباران متعارف و سبک هسته ای حل نمیشوند، و سپس پاسخ قویتر به حریفی که ضربه هسته ای را ارسال کرده با سلاح هسته ای قویتر تمایل دارند.
       مثلا یک استفاده سبک از سلاح هسته ای در زدن یک بتلگروپ با قدرتی معادل 0.5 کیلوتن تی ان تی، ممکن است پاسخی برابر با 5 و یا 15 کیلوتن از سوی رقیب دارنده سلاح هسته ای در موقعیتی مشابه ایجاد کند، و این فتح بابی باشد برای تنش زایی به مسیر استفاده های بزرگتر، 200 کیلوتن به یک مگاتن و یک مگاتن به  سرهای جنگی خوشه ای هسته ای و بیشتر.
      اقیانوس بعنوان بستر آزاد استفاده از تسلیحات اتمی
      آثار استفاده از تسلیحات هسته ای در سطح دریا بسیار متفاوت از استفاده در خشکی است.روسیه، چین، آمریکا هر یک ناوگان دریایی بسیار عظیمی دارند، و میتوانند با یک ضربه هسته ای تمام آنچه دشمنشان در برابرشان قرار داده است را در دریا منهدم کنند، ناوها به درون اوقیانوس غرق میشوند و آثار رادیواکتیو نیز بسیار کم و شاید محو میشود، آب دریا یکی از بهترین جاذب های تشعشعات رادیو اکتیو است و اگر از بمب های هیدروژنی استفاده شود، بدلیل مصرف شدن حجم بالایی از خرج اورانیوم یا پلوتونیومی، آثار تهاجم هسته ای بسیار کمتر خواهد بود. ولیکن هر استفاده از سلاح هسته ای در سطح خشکی مصائب بی پایانی بجای خواهد گذاشت. با وجود سیستم حمل و نقل جدید، یه انفجار هسته ای قوی که شهری را آلوده کند حتی از طریق حمل و نقل بار و یا حتی مسافرت افراد نیز میتواند آلودگی خود را منتقل کند، انتقال از مسیر هوا جای خود دارد. به محاسبه ای استفاده از یک بمب 1مگاتنی علیه فردو که باعث از بین رفتن مواد هسته ای شود، ممکن است آثار رادیواکتیو آن حتی در مرز و هند و چین مشاهده شود.
      بنابراین با وجود کاهش عقلایی استفاده از تسلیحات اتمی در سطح خشکی، همچنان استفاده از این تسلیحات در سطح دریا توجیه پذیر است. بخصوص برای همه کشورهایی که تحت تاثیر سیاست ناوگان جنگی دشمنان خود قرار گرفته اند. یک سلاح هسته ای سبک میتوانند پایان دهنده بسیار توجیه پذیر برای آغاز جنگی از سوی دریا باشد، اما پاسخ آن چه میتواند باشد؟!
      -          ادامه استفاده از تسلیحات سبک؟
      -          ماندن بر پایه اصول اخلاقی همزمان با پاسخی بسیار قویتر بصورت متعارف؟
      -          دادن پاسخ برابر و انتظار بی خیال شدن حریف؟
      -          دادن پاسخی بسیار قوی؟
      -          تسلیم شدن و ندادن هیچ پاسخی؟
      جنگ احتمالات خود را دارد، بعید است کشوری مثل آمریکا 3 ناو هواپیمابر خود را در اثر یک انفجار هسته ای در سطح دریا در یک تهاجم احتمالی در تنگه تایوان از سوی چین، منهدم شده ببیند، و از اقدام متقابلی قدرتمند تر و وسیع تر بهره نگیرد، سایر پاسخ ها مبتنی بر شیوه جنگ بازی و یا احتمالا بعدی هستند، اما چه کسی قادر است بدرستی پیش بینی کند؟ انتخاب استفاده از تسلیحات اتمی به هوش مصنوعی و مدلهای پیش بینی مبتنی بر روانسنجی رهبران واگذار خواهد شد؟!
      با این وجود آنچه مشخص است این کیلوتن نیست که تایین میکند، اقدام بعدی بمب اتمی استراتژیک بشد، یا ماشین روز قیامت، در مثال بالا آمریکا د برابر پایتخت چین را با چندمگاتن هدف قرارداده و البته پاسخ مشابهی هم دریافت کند! این موارد در کتاب کاهن و دیگران بخوبی بحث شده اند. اما استفاده اولیه از این تسلیحات یک انتخاب مبتن بر دوئل هسته ای هستند، استفاده کننده قطعا با سطحی از پیروزی روبرو خواهد شد که میبایست عواقب آن را بپذیرد.
       
       
      تست دریایی راکت ASROC   با قدرت 10 کیلوتن 1962میلادی 
      تصویر از Hans M. Kristensen برگرفته شده از fas.org/
       
      انتخاب مقادیر جذاب
      مقادیر زیر 1 کیلوتن جذابیت های بسیاری دارند.
      -          نخست اینکه سطح پاسخ هسته ای را بسیار محدود نگاه میدارند.
      -          دریافت کننده پاسخ هسته ای میداند که اگر وارد مقادیر بیشتر شود در واقع خسارت بعدی خود را ممکن است بیشتر کند و در هم سطح از پاسخ باقی میماند.
      احتمال استفاده از یک سلاح هسته ای تاکتیکی در این ابعاد بسیار زیاد است، بخصوص ابعاد تنبیهی  و یا تاکتیکی آن بشدت از نظر نظامی قابل قبول است.
      -          از طرفی دشواری های تولیدی آن بیشتر است اما مواد رادیواکتیو کمتری نیاز دارد، و کشورهایی با حجم تولید اورانیوم پایین و تکنولوژی های سطح پایین تر براحتی میتوانند انتظارات هسته ای خود را بدین شکل برآورده سازند
      -          رهگیری انفجارات و آزمایشات در این حد مقداری دشوار است و کشورهای با وسع کم هممیتوانند چنین تسلیحاتی را بیازمایند. بخصوص در سطح دریا
      -          امکان تولید انبوه و استفاده انبوه از آنان وجود دارد.
      -          برای کشورهایی که دارای ابهام هسته ای یا برنامه اقدام سریع هسته ای شرایط بحران دارند، بسادگی دستیافتنی هستند.
      -          در صورت استفاده از این تسلیحات در خشکی، یک بمب یک کیلوتن، همان اثری را دارد که یک بمب 10 کیلوتن خواهد داشت، این بمب ها به هر جا اصابت کنند، آنجا تا مدتها بلااستفاده خواهد ماند.
      در مثال دریا
      با توجه به موارد فوق میتوان ارزیابی کرد که بمب کم توان هسته ای اما در تعداد مناسب بسیار از نظر راهبردی کارگشا تر است تا بمب های با توان بالا. اما شعاع انهدام این بمب ها آنچنان ابعاد کافی ندارد که بتوان با یک بمب در یک فاصله امن از پدافند دریایی کار را تمام شده دید. بلکه انفجار حتما میبایست در مجاور ناو و در محدوده حداکثر 500 متری اتفاق بی افتد. بنابراین چنین تسلیحاتی میبایست کارآمدی خود را به گونه های راهبردی تضمین کنند. بدین منظور در اقدام راهکنشی 6 کلاهک هسته ای 0.5 کیلوتنی میبایست کنار 3 کلاهک پیشگام 300 کیلوتنی به فاصله 10 کیلومتری و یا یک بمب 1 مگاتنی به فاصله 20 کیلومتری شلیک شوند.
      3 انفجار 300 کیلوتن در فاصله ای خارج دسترس پدافند ناوگان دشمن، میتوانند شوکی تولید کنند که  راهگشای 6 انفجار 0.5 کیلوتنی باشند و این شرایط امکان انهدام یک ناوگان سه فروندی از ناوهای هواپیمابر دشمن فرضی را فراهم آورد. بنابراین بدیهی است که از منظر تولید تسلیحات اتمی، تعداد بیشتری بمب کوچک و یا کم اثر تولید شود، سپس از بمب های قویتر در تعداد کمتر بهره جست.

       
      مسیری که باید طی شود
      واقعا نمیدانیم اگر بخواهیم برنامه نظامی هسته ای داشته باشیم، از کجا شروع کنیم و کجا تمام کنیم. چه سناریویی برای زمان و مکان استفاده انتخاب کنیم، چه نقاطی چه میزان قدرت تخریب هسته ای لازم دارند. چقدر سلاح داشتن بازدارندگی را تامین میکند، تسلیحات حامل سلاح هسته ای یک مسئلله هستند، پدافند هسته ای مسئله ای دیگری، تحقیقات هسته ای همینطور. اما یک روند  منطقی برای همه تازه کارهای هسته ای الزاما میبایست طی شود؛
      -          نخست یک بمب تحقیقاتی.
      -          سپس کوچک سازی و بزرگ سازی قدرت انفجار.
      -          در ادامه کاستن از عوارض انفجارو ایجاد انفجار بهینه.
      -           در میانه راه طراحی های مناسب با تسلیحات حامل. کروز، بالستیک، بمب افکن، اژدر و ...
      -          و در پایان راه تولید، تازه آغاز دوره بی پایان نگهداری پر هزینه و پیچیده تسلیحات هسته ای برای استفاده در زمان ها و مکان ها و برد های مختلف.
      با توجه به مثال بالا یک تازه کار هسته ای، برای مدیریت هزینه و مدیریت زمان و مکان دستیابی به سلاح هسته، یا دستیابی به قابلیت فرار هسته ای طرح و برنامه دقیقی داشته باشد.
      مشکل ذخیره اولیه
      هیچ حجمی از ذخایر هسته ای اولیه نمیتواند بازدارندگی لازم را ایجاد کند، بخصوص در زمانی که دشمن خاصی وجود داشته باشد که بتواند میزان پیشرفت، تعداد کلاهک و مکان های تولید را بدقت شناسایی کرده و در ابتدای راه آنرا از کار بی اندازد. وجود چند کلاهک محدود نه تنها بازدارنده نیست، بلکه مسبب آغاز تهاجم، تغییر مسیر به تهاجم هسته ای و در نهایت شکست خوردن دارنده تازه کار است.
      بنابراین یک تازه کار هسته ای 4 راه دارد:
      1.       پنهانکاری؛ برنامه خود را تا رسیدن به ظرفیت مطلوب بازدارنده، از نظر عددی و توانی پنهان نگاه دارد.
      2.       سیاست؛ از ابزارهای سیاسی برای ممانعت از اقدام علیه برنامه هسته ای خود بهره جوید.
      3.       توان نظامی متعارف؛ بقدری در حوزه تسلیحات متعارف و سرعت رسیدن به حد مطلوب موثر عمل کند که فرصت اقدام از دشمن گرفته شود.
      4.       گروگان گیری؛ هسته ای. تهدید استفاده از نخستین سلاح های ساخته شده علیه نزدیک ترین شهر یا پایتخت دشمن.
      تقریبا بسیاری از کشورهای دارنده سلاح هسته ای پس از آمریکا بصورت ترکیبی هر 4 راه فوق را تا آنجا که توانسته اند همزمان پیگیری کرده اند. اسراییل از گزینه های 1 و 2 و 4 بخوبی بهره جسته است. هند و پاکستان، از هر 4 گزینه بهره جسته اند، همینطور کره شمالی که نتوانست برنامه هسته ای خود را پنهان کند و از ابزار سیاسی کافی برای چانه زنی بهره مند نبود توانست بخوبی از گزینه سوم و چهارم بهره گیری کند. آنها ابتدا به توان متعارف موشکی و توپخانه ای بلند برد بسیار وسیعی دست یافتند، که متعاقبا از تهاجم علیه تاسیسات هسته ای خود ممانعت کافی به عمل می آورد، سپس بعد از توسعه متعارف، پایتخت و شهرهای کره جنوبی که دیگر در برابر تهاجم موشکی انبوه راه برای مقابله نداشتند را گروگان گرفتند، به نحوی که حتی استقرار سامانه پدافند موشکی تاد نیز عملا مثمر ثمر به نظر نمی رسید. کشورهایی مثل لیبی و عراق نتوانستند از هیچ از یک 4 گزینه فوق بهره مند شوند، عراق که برنامه هسته ای خود را شروع کرد بلافاصه با تهاجم اسراییل مواجه شد و از آنجا توان نظامی متعارف کافی نداشت، از طرفی نتوانست از ابزارهای سیاسی و دیگر گزینه ها بهره گیری کند شکست را پذیرفت و به یک انتقام گیری سطحی از اسراییل اکتفا نمئد. ایران نیز آگاهانه بدونه انتخاب هیچ یک از مسیر های فوق برنامه نظامی هسته  ای را در حد دانش آن محدود و سپس رها ساخت.

      مسیریابی چگونگی توسعه و کاهش تنش هسته ای
      نتیجه گیری
      یک تازه کار هسته ای میبایست، به دست کم یکصد کلاهک هسته ای با قابلیت ارسال از طرق مختلف دست پیدا کند. و این تعداد با فهم از راهبرد زمان و مکان استفاده پس از دستیابی پنهانی به ذخایر اولیه قابل تنظیم از نظر تقسیم مواد هسته ای و قدرت مورد در تعداد خواهد بود. با این وجود دستیابی پنهانی به این حجم از کلاهک هسته ای که قابل نصب بر روی موشک باشد در زمانی کوتاه امری ناممکن به نظر میرسد.
      یک معادله؛ اگر 10 بمب یک مگاتنی وجود داشته باشند، آنها ماشین روز قیامت یک کشور اتمی با برنامه محدود هستند، و اگر 30 کلاهک 300 کیلوتنی به آن اضافه کنیم، توان هسته آن کشور به سطح راهبردی ارتقا پیدا میکند، و اگر حدود 70 تا 100 کلاهک از زیر یک تا حداکثر 5 کیلوتن وجود داشته باشد برنامه تاکتیکی آن تقریبا کامل شده است. به موازنه راهبردی، و توان تاکتیکی مناسب نیز دست پیدا کرده. اما به محض شروع اولین آزمایش با آنچنان حجمه سیاسی، اقتصادی و تلاش های نظامی مواجه میشود که ممکن است شانس دستیابی کامل به برنامه فوق را از دست بدهد. بنابراین در 4 گزینه فوق؛
      - پنهانکاری محدودیت عملیاتی بالایی دارد،
      - گروگانگیری نیز عواقب سیاسی و اخلاقی وسیعی دارد،
      - ظرفیت بازدارنده متعارف نیز هزینه های بسیار بالایی در برخواهد داشت،
      و نمیتوان این ظرفیت را با وجود برنامه هسته ای آشکار یا حتی پنهان تا حد یک قدرت جهانی شدن بسرعت و با هزینه های کم ارتقا داد، بنابراین "سرعت" در دستیابی به حجم بالای مواد هسته ای برای دستیابی به ظرفیت مناسب تولید بمب مهمترین و قابل ملاحظه ترین فاکتور دستیابی به سلاح هسته ای است. و این برنامه به محض آشکار شدن یک گزینه در برابر مخالفان آن برنامه میگذارد، ممانعت پیش از آنکه دور شود.
      بنابراین سیاست ابهام هسته ای نه تنها در عمل ناکارا به نظر میرسد بلکه موجبات تهاجم را نیز فراهم می آورد. و در برابر یک اقدام زودهنگام علیه برنامه هسته ای کشور تازه کار، وی باید با تمام توان برای سقوط اخلاقی و زدن ضربت متقابل با هر روشی، منجمله بمب های کثیف، شیمیایی، میکروبی و ... آماده باشد.
      مسیر زمانی دستیابی به بازدارندگی هسته ای:
       
       
      وضعیت پیش روی یک مبتدی هسته ای
       
      تهیه شده برای میلیتاری worior@military.ir
      استفاده از مطلب و ایده ها تنها با درج آدرس سایت مجاز است
    • توسط MR9
      ایران – رژیم عبری ، هماوردی استراتژیک  در آسیای جنوب غربی
       

       
      مدتهاست که سئوالی با ماهیت استراتژیک ، ذهن تحلیلگران نظامی حوزه جنگ داخلی سوریه را به خود مشغول  نموده که  چرا جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت ، علیرغم حملات پی در پی اسراییل به دپوهای تسلیحاتی ، کاروان های نظامی و مواضع واحدهای محور مقاومت در سوریه ، عکس العملی در خور و متقابل از خود نشان نمی دهد . برخی این عدم پاسخ را در حوزه سخت افزاری و نظامی جستجو می کنند ، اما تحلیل های مبتنی بر عدم پاسخ مستقیم و فوری نظامی ایران به حملات اسراییل در سوریه ، فقط بخشی از  بازی طراحی شده از سوی جمهوری اسلامی ایران در سوریه  بشمارمی رود .
      در واقع ، ماجرای جمهوری اسلامی ایران و اسراییل در صحنه نبرد سوریه ، فقط بخش بسیار کوچکی از  صحنه شطرنج منطقه ای این دو در جنوب غربی آسیا بشمارمی آید . با توجه به این امر ، می بایست ماهیت تقابل این دو را در سطوحی با اهمیت بالاتر نسبت به درگیری سخت افزاری مورد بررسی قرار داد .
       

       
      در این خصوص ، ماجرای مورد بحث را می توان در در قدم نخست ، بر اساس تقابل میان ایران و اسراییل برای شکل دهی به یک نظام منطقه ای جدید در جنوب غرب آسیا ( خاورمیانه )  مورد تحلیل قرار داد . در حوزه دانش ژئوپلیتیک ، مفهوم منطقه ، بنا بر تعریف  کانتوری و اشپیگل ، دربرگیرنده تعدادی از کشورهاست که بلحاظ جغرافیایی به هم نزدیک هستند  و در حوزه سیاست خارجی ، کنش و واکنشی میان آنها برقرار است  . به اعتقاد این دسته از اندیشمندان ، یک منطقه ژئوپلیتک ، سه شاخصه بسیار مهم  استثنایی بودن ، وجود کنش و واکنش متقابل و انباشت منابع را از خود نشان می دهد .
       
      با این وصف ، هر منطقه ژئوپلیتیک ، می بایست از یک نظام منطقه ای ( چهارچوبی برای تبیین رقابتها ، همکاری ها و تضادها )  برخوردار باشد . این نظام منطقه ای ، با عواملی نظیر موقعیت خاص جغرافیایی ، عوامل مختلف سیاسی ، ایدئولوژیکی و امنیتی ، پیوند های تاریخی ، قومی و زبانی قابل شناسایی و تحلیل است که در آن ،  هر واحد سیاسی تلاش می کند تا با متمرکز کردن تمامی  منابع خود ، این نظام معین را به محیطی مطلوب برای تامین منافع ملی خود در سه سطح کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت ، تبدیل نماید . در این ارتباط ، می توان به این مساله اشاره نمود که ساختار سازمانی این نظام منطقه ای ، از دو بخش  برونی و درونی برخوردار است که اولی ، به ماهیت ارتباط آن با نظام مسلط تر و دومی که در خصوص ایران و اسراییل مصداق بیشتری دارد ، به ساختار روابط درون منطقه ای مرتبط می گردد .  درواقع ، ساختار روابط درون منطقه ای ، الگویی است که ارتباط بین بخش مرکزی و پیرامونی را تبیین می نماید .
       

       
      باتوجه به این مساله ، ماهیت اصلی منازعه  میان اسراییل و جمهوری اسلامی ایران بویژه در جنگ داخلی سوریه ، جدا از تضادهای آشکار ایدئولوژیکی و مساله فلسطین ،  به ماهیت روابط میان  بازیگران مرکزی و پیرامونی این دو بازمی گردد، که درآن بازیگر مرکزی سعی خواهد کرد تا جایگاه مرکزی خود را حفظ و بازیگر پیرامونی نیز با  بسیج همه منابع و تلاشهای خود ، بدنبال آن است که جایگاه خود را در معادله این نظام منطقه ای ارتقاء ببخشد . در تعریف استاندارد ، بازیگر مرکزی یک نظام منطقه ای ، مرکز ثقل سیاست منطقه مزبور را شکل میدهد  و  با توجه به  وجود زمینه های مشترک می تواند یک الگوی مشخص سیاسی را ایجاد  و پایه قدرت منطقه ای خود را بر آن ایجاد نموده و مستمرا" آن را تقویت نماید . اما بازیگر پیرامونی بدلیل برخورداری از متغیرهای خاص سیاسی ، جغرافیایی ، امنیتی ، اقتصادی و اجتماعی و ایئولوژیکی  در چهارچوب ایجاد شده توسط بازیگر مرکزی  نمی گنجد ، به همین دلیل همواره بعنوان یک عنصر نامتجانس  شناخته میشود .
      بدین ترتیب ،  کنش و واکنش میان جمهوری اسلامی ایران و اسراییل در چهار دهه اخیر را می توان در کنار تضادهای ایدئولوژیکی ، به نوعی رقابت برای حفظ جایگاه بازیگر مرکزی ( جمهوری اسلامی ایران ) و بازیگر پیرامونی ( اسراییل ) نیز تحلیل نمود . رژیم عبری ، بدلیل موقعیت خاص ژئوپلیتیکی ، محدودیت منابع طبیعی ، شرایط دموگرافیک پیش بینی شده ، عدم توازن جمعیتی با کشورهای همجوار و چالشها و مشکلات عدیده داخلی در حوزه های مختلف ، در جغرافیای نظام منطقه ای آسیای جنوب غربی ، یک بازیگر پیرامونی بحساب می آید که با تنها بدلیل حمایتهای بی بدیل و غیر قابل چشم پوشی ایالات متحده  و همچنین وجود برتری فناورانه  بخصوص در حوزه محصولات نظامی بیش از 60 سال است که به حیات خود ادامه میدهد  . این مساله باعث شده تا عنصر ارتش به یک عامل مسلط در مرکز تلاش های رژیم عبری برای ارتقاء جایگاه پیرامونی خود به بازیگر مرکزی تبدیل گردد . به همین دلیل ، دکترین نظامی اسراییل از آغاز ( 1948 ) تا کنون  بر 6 اصل 
      1- ایجاد ، حفظ و توسعه  برتری کیفی در برابر برتری کمی حریف ،
      2- اصل وحدت کشورهای اسلامی منطقه بر علیه  موجودیت این رژیم ،
      3- اصل توسعه مستمر یک سازمان مسلح فعال ، حرفه ای و کوچک ،
      4- اصل اجرای حملات بازدارنده  و پیشگیرانه  ،
      5- اصل انتقال  عملیات رزمی به سرزمین دشمن و
      در نهایت
      6- اصل جنگ کوتاه مدت و خودداری از ورود به درگیری های طولانی و فرسایشی استوار گشته است .
       
      بطور خلاصه ، استراتژی اسراییل برای موفقیت در نبرد بر سر تصاحب جایگاه بازیگر مرکزی در نظام منطقه ای آسیای جنوب غربی ، بر روی ایجاد یک چتر فناورانه  در حوزه نظامی و استفاده از آن برای اجرای حملات پیشگیرانه سریع   به منظور خنثی نمودن تلاشهای بازیگر محوری ( حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه  ) و منتقل نمودن  عملیات نظامی به سرزمین بازیگر مرکزی در بازه زمانی کوتاه قرار دارد .
       
      با توجه به این مساله و بطور طبیعی ،  برای به حداقل رساندن اثرات این دکترین بر روند تلاش بازیگر مرکزی ( جمهوری اسلامی ایران )  جهت حفظ و ارتقاء  موقعیت محوری موجود خود ، لازم است که  بازیگر مرکزی نظام منطقه ای ،راهبرد هوشمندانه ای مبتنی بر اصول عملیات تاثیر محور را طراحی و به اجرا گذارد . در تعریف ، عملیات تاثیر محور ،  بصورت مجموعه ای از اقدامات برای تغییر شکل رفتار  و جهت دهی رفتار دشمن   مورد تبیین قرار داد . در این تعریف ، رفتار دشمن ، نه تنها در حوزه  نظامی ، بلکه  سایر عرصه های رویارویی نظیر حوزه سیاسی ، امنیتی ، اقتصادی و فرهنگی را می بایست تحت تاثیر اقدامات خودی قرارگیرد . در این نوع عملیات ، شکل و ماهیت کاربرد نیروهای نظامی ، غالبا"  همگام با اقدامات  سیاسی و دیپلماتیک  به منظور شکل دهی به رفتار بازیگران  حاضر در صحنه  بواسطه اقدامات مستقیم یا غیر مستقیم صورت می پذیرد .
       
      در این خصوص ، پس از آغاز جنگ داخلی در سوریه ، استراتژیستهای ارشد جمهوری اسلامی ایران  با توجه به  حساسیت وضعیت سوریه بدلیل همجواری با اسراییل ، بتدریج یک شبکه بسیار قوی از حامیان خود را  در سوریه و منطقه  پایه گذاری نموده ، تا جایی که  با دعوت دمشق از مستشاران ایران برای اعزام به سوریه ، نوعی هراس راهبردی برای رژیم عبری  ایجاد گردید .  این هراس تا عمق استخوان  کارشناسان امنیتی اسراییل نفوذ نمود، بطوریکه  بن کاسپیت تحلیلگر ارشد اسراییلی  در روزنامه معاریو نوشت که :   "نتیجه نبرد اسرائیل علیه قاسم سلیمانی متناقض است. از جنبه تاکتیکی، اسرائیل با موفقیت مانع تلاش ایران برای دستاوردهای محلی می شود. اما از جنبه راهبردی، ایران محوری ایجاد کرده است که از تهران شروع می شود تا به بیروت منتهی می گردد و به بلندی های جولان نیز شعبه می زند ، فاصله ایرانی ها تا مرز ما 80 کیلومتر نیست. حتی بعید است 80 متر باشد. محور شیعی در حال بستن مرزهای ماست. این یک واقعیت ناراحت کننده و پیچیده و تهدید کننده است."
       
      بنابراین می توان چنین تحلیل نمود که  حملات متناوب اسراییل به اهداف مشخصی در خاک سوریه ،  یک نشانه واضح از افزایش حس خطر برای اسراییل بشمار می رود . کارشناسان عبری براین باورند که ایران بطور دقیق در حال  پیاده سازی پلان جامع خود در سوریه ، براساس تجربه موفق سالهای ابتدایی دهه هشتاد میلادی در جنوب لبنان و تشکیل حزب ا.... است ، کابوسی که گرچه  درسالهای اولیه چندان جدی گرفته نشد ولی سرانجام در تابستان  سال 2006  گریبانگیر رژیم عبری گردید و تا کنون این کابوس به شکل مرتب در حال گسترش است  .
       
      با توجه به این موارد ، عدم واکنش هیستریک جمهوری اسلامی ایران  به حملات اسراییل در دو حالت  مشخص قابل تحلیل هست :
      1- توانایی پاسخ دهی ( به هردلیل نظامی، سیاسی ، امنیتی ) وجود ندارد .
      2- پلان طراحی شده برای سوریه و هزینه ای که بلحاظ مالی و انسانی و تجهیزاتی در سوریه پرداخت شده و میشود  ، به گونه ای است  که نیازمند وجود استانه تحمل بیشتری از سوی محور مقاومت خواهد بود . چرا که براساس یک اصل قدیمی ، در یک دعوا ، عصبانیت یک طرف ( واکنش هیستریک و عصبی بدون منطق ) کمکی به برتری در برابر یک حریف قدرتمند تر نمی کند و تنها مزیت آن ، کاهش قدرت عکس العمل متناسب خواهد بود ، بنابراین ، محور مقاومت و در راس آن ، جمهوری اسلامی ایران با هوشمندی هر چه تمام تر ، با اتخاذ یک  راهبرد  هوشمندانه که درآن میان اقدامات  و تاثیرات رابطه علّی برقرار شده  و هدف ، تمرکز بر تاثیر مطلوب راهبرد اتخاذی بوده  ، دشمن بعنوان یک سیستم تعریف میشود و با توجه به ملاحضات زمانی صریح و روشن ، ساز وکار مقابله بعداز ارزیابی دقیق طراحی می گردد ، سعی خواهد کرد تا مسیر خود را بسوی موفقیت ( ارتقاء جایگاه مرکزی در نظام منطقه ای ) هموار نماید . در مجموع ، در پیش گرفتن استراتژی  فریب و نمایش ، بعنوان عناصرقدرت جمهوری اسلامی ایران در صحنه نبرد سوریه می بایست مورد توجه قرار گیرد .
       
      با توجه به تمامی مواردی که بطور خلاصه مطرح گردید ، آگاهی از شیوه تحلیل طرف متخاصم در این میان از اهمیت بسیار خاصی برخوردار خواهد بود . مجموع اندیشکده های امنیتی رژیم عبری ، سالهاست که بصورت منظم و مستمر ، فضای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران را پایش کرده و برون دادهای رسمی قابل توجهی را در این زمینه منتشر نموده اند ، در حالی که فضای داخلی رسانه ای در ایران ، عمدتا"  رویکردهای خاصی را در حوزه شناخت دقیق از وضعیت نظامی – امنیتی رژیم عبری را در میان عموم دنبال می کند و این روند برای برخورد با استراتژی کلان اسراییل در برابر جمهوری اسلامی ایران کافی به نظر نمی رسد ، می بایست برای بهینه نمودن شناخت از ساختارهای مختلف این رژیم و مسیرهای وارد نمودن ضربات جراحی شده و دقیق ، طرحی نو در انداخت . متن پیش رو نیز آغازی برای بررسی روند وقایع از دید تحلیلگران نظامی – امنیتی رژیم عبری است تا برای شناخت فضای نبرد ، افقی با میدان دید کامل فراهم آید .
       
       
       
      جمهوری اسلامی  ایران در آنسوی مرز اسراییل ، اسراییل ، فشار در سوریه
       
      در حوزه مفهومی تهدید استراتژیک ، گسترش حضور ایران در منطقه آسیای جنوب غربی وتوسعه توانایی های نظامی آن در خاک همسایگان اسراییل ( سوریه و لبنان )  موجب شده تا  ارزیابی های صورت گرفته از روند فوق الذکر ، باعث گردد  تا  تصمیم گیرندگان و برنامه ریزان  راهبردی اسراییل ، در سالهای اخیر ، توجه خاصی را به این موضوع  داشته باشند . بدین معنی که جاه طلبی های ایران  و قابلیتهای رو به گسترش آن  ، پیامدهای راهبردی استراتژیک- نظامی افزون تری را متوجه اسراییل نموده  و درصورت عدم بررسی عمیق ، میتواند نتایج خطرناکی را در سالهای آینده رقم زند . بنابراین ، با توجه به طیف متنوع و تشدید شده تهدیدات ، از تمرکز تلاشهای  این کشور برای ایجاد یک جبهه نیرومند نظامی علیه اسراییل ( محور مقاومت . م )  از  سوریه و لبنان  تا برنامه ریزی های متمرکز در عراق و در عین حال ، توجه جدی به تقویت حماس ( در باریکه غزه )  و همچنین در طولانی مدت ، سرمایه گذاری  برای دستیابی به  جنگ افزار هسته ای  ( ادعای نویسنده متن . م )  موجب شده است تا  توازن موجود میان این دو بازیگر منطقه ای ، بسرعت دچار دگرگونی شود .
       
      به همین دلیل شناخت روند در پیش گرفته شده توسط ایران ، باعث گردیده تا توجه کارشناسان و تحلیل گران اسراییلی ، بیش از گذشته ، بدان جلب گردد . به  همین دلیل ، تحرک بی سابقه ایران در پازل منطقه ای ، اسراییل را بر آن داشته که حتی با قبول خطر یک مخاصمه فراگیر، با کاربرد زور ، تلاشهای صورت گرفته از سوی ایران را  خنثی نماید.
       
      بدین ترتیب ، تمرکز استراتژی اسراییل در چند سال گذشته ، برروی خنثی سازی برنامه های نظامی ایران در سوریه  قرار گرفته  ، با این وصف ، ماهیت پویا و دینامیک  استراتژی ایران و اقدامات متقابل اسراییل  باعث شده تا بتدریج، رویارویی ها جنبه نظامی بخود بگیرد و این مساله  ممکن است در آینده نه چندان دور ، پتانسیلی را برای برخورد مستقیم ایجاد نماید . این وضعیت درحالی بسرعت پتانسیل شعله ور شدن یک درگیری را پیدا می کند که  اسراییل از سالهای گذشته ، بازدارندگی قابل توجهی را فراهم نموده ( منظور به احتمال زیاد قابلیتهای هسته ای اسراییل باید باشد . م )  و روسیه نیز بشدت در تلاش است  تا طرفین را به خویشتنداری فراخواند . این مساله ، با تشدید تنش ها میان ایران و ایالات متحده  در دو حوزه هسته ای و منطقه ای می تواند با سرعت افزونتری بسوی برخورد سخت افزاری مستقیم پیش رود . اما از آنجایی که  ایالات متحده از گزینه های خاص خود برای خنثی سازی تلاشهای ایران برخوردار است ، این احتمال وجود خواهد داشت که رویارویی ایران و اسراییل در سوریه ، ماهیت متفاوتی بخود گیرد .
       

       
      طراحی ایران در سوریه :
       
      بدنبال وقوع سلسله اتفاقاتی که  در سال 2010 میلادی  در مجموعه کشورهای عرب ( خاورمیانه  و شمال آفریقا ) بوقوع پیوست ، جمهوری اسلامی ایران درصدد برآمد تا از خلاء بوجود آمده  در ساختار سیاسی این کشور ، استفاده نموده  و این روند ، در قالب یک پروژه راهبردی بلند مدت با هدف تقویت شبکه قدرت خود در این حوزه ، آغاز گردید . این مساله  تا سال 2015 و شروع فرآیند برنامه جامع اقدام مشترک ( برجام / JCOPA/ توافق هسته ای )  ادامه پیدا نمود ، تا جایی که برخی تحلیلگران براین اعتقادند که  پویایی این کشور در جنگ علیه دولت اسلامی ( داعش ) و بسط فرآیند نفوذ مستقیم در کشورهایی نظیر سوریه و عراق و ایجاد شبکه قدرت از سال 2016 با شدت افزون تری پیگیری میشود . بدین ترتیب ، ایران در این بازه زمانی ، تلاش می نمود تا براساس یک پیش زمینه تاریخی ، قدرت خود را در سرزمین تاریخی شام ، بین النهرین بسمت سواحل مدیترانه  ( منطقه ای که امروز به شناسه کریدور زمینی یا پل زمینی شناخته می شود ) با فراغ بال بیشتری گسترش دهد .
       
      این تلاش ها ، عمدتا"  و در درجه نخست ، مبتنی بر
      1- حضور فعال در گستره زمینی ،
      2- تاثیر گذاری بر ساختارهای ضعیف حاکمیتی در عراق ، سوریه و لبنان  ،
      3- ایجاد زیرساختهای نظامی و واحدهای نظامی  در مقیاس قابل ملاحضه  در قالب عناصر رزمی نیابتی
       
      که می بایست به طرفداری از تهران ، جنگهای منطقه ای را دنبال نموده  و با استفاده از اهرم های اقتصادی ، بتدریج قدرت ایران را در این منطقه  تثبیت کند ، قابل تعریف است . در واقع ،  علاقه تهران برای دنبال نمودن جاه طلبی های برنامه ریزی شده  ، تمایل این کشور برای ایجاد یک عمق استراتژیک  (strategic depth)  در حوزه ژئواستراتژیک آسیای جنوب غربی  به منظور خنثی سازی تلاش های ایالات متحده برای تضعیف و سرنگونی  حاکمیت قابل تفسیر است .
       

       
       
      با توجه  به این مساله ، سوریه جنگ زده ، یک حلقه بسیار مهم و راهبردی در برنامه بلند مدت ایران بشمار می رود تا به صورت دائمی ، یک بزرگراه  در دسترس به سواحل مدیترانه و از آن مهمتر ، ایجاد یک ارتباط مستمر لجستیکی با حزب ا... لبنان  (  مهمترین و قدرتمندترین اهرم ایران در مرزهای اسراییل )  فراهم گردد .
       
      مقامات ارشد ایران ، با یاد آوری مستمر این مساله که حکومت بشار اسد ، بقای خود را مدیون تلاش های تهران است ، در طولانی مدت هدفگذاری دقیقی برای ادغام هر چه بیشتر حاکمیت سوریه  بعنوان یک شریک فرعی در سر دارد . این امر در حوزه هایی نظیر سیاست داخلی ، اقتصادی ، بخصوص مزیت احتمالی دسترسی به قراردادهای بازسازی و همچنین منابع طبیعی این کشور  و در نهایت بلحاظ نظامی ، از اهمیت بسزایی برای مقامات تهران برخوردار به نظر می رسد .
      با این اوصاف ، نقطه عطف طراحی راهبردی ایران در سوریه از اوایل سال 2016 میلادی آغازشد ، بویژه  پس از اینکه ارتش سوریه و متحدین آن ، نبرد حلب را با موفقیت بسود خود خاتمه دادند . این عملیات که به شکل خاص توسط شاخه "قدس" سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طراحی و به مرحله اجرا درآمد ، درواقع ، نقطه آغازی برای تبدیل سوریه به یک جبهه قدرتمند نظامی در برابر اسراییل محسوب می شد .
       
      درآن زمان ، نهادهای اطلاعاتی اسراییل ، ارزیابی های مشخصی را در خصوص اهداف پیدا و پنهان سپاه قدس به فرماندهی قاسم سلیمانی ( سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی . م )  در حوزه تلاش برای توسعه و استقرار دائمی در سوریه و ایجاد قابلیتهای نظامی ارائه نمودند  که خلاصه این تحلیل ها شامل موارد ذیل می گردید :
       
      - ایجاد نیروی زمینی قابل ملاحضه بلحاظ سازمانی
      - ایجاد بسترهای ضروری برای استقرار هواگردهای بدون سرنشین در پایگاه های هوایی سوریه
      - استقرار سامانه های تهاجمی دریایی در دو بندر اصلی نیروی دریایی ارتش سوریه ( لاذقیه و طرطوس )
      - انتقال هزاران فروند راکت و موشک به سوریه
      - انتقال مقادیر انبوهی از مهمات به زاغه های مشخص شده در خاک سوریه
      - انتقال سامانه های دفاع هوایی زمین پایه بومی  وهمچنین انتقال کارخانه های تولید مهمات به سوریه که در خصوص مورد دوم ، این مساله تا حدودی با زیرساختهای قبلی ارتش سوریه ادغام شده است .
      - انتقال و استقرار بیشتر از یکصد هزار نیروی شبه نظامی از جمله ، ایجاد یک نیروی مشابه حزب ا... در مرزهای این کشور با اسراییل
      - ایجاد بسترهای کسب اطلاعات  درست مقابل ارتش اسراییل
      - ایجاد زیرساختهای رزمی در جنوب سوریه و همجوار با مرزهای اسراییل
       
      برای ایران ، مجموعه قابلیتهای ایجاد شده در سوریه ، می بایست به  خط مقدم جبهه در جنوب لبنان که سالها پیش ازاین ، حزب ا... در آن متولد و در یک بازه زمانی 30ساله ، زرادخانه ای عظیم و غیر قابل تصور ( شامل 130 هزار فروند موشک بنا بر برآوردهای اطلاعاتی سازمان های امنیتی اسراییل ) برای آن فراهم گردید ، پیوسته  تا یک جبهه واحد تشکیل گردد . علاوه براین ، ایران در تلاش است تا با حداکثر امکانات موجود به نیروهای نیابتی خود کمک کندتا با ایجاد شبکه ای از تونلها ، زمینه را برای استفاده از آنها در زمان جنگ و نفوذ بدون خطر به داخل اسراییل ، فراهم نماید . این وظیفه ، عمدتا" بردوش حزب ا... بعنوان بخشی مهم از مجموعه بازیگران حال حاضر در سوریه که  برای ادامه حیات  حکومت اسد می جنگند ، قرار گرفته است .
       
       

       
      این وضعیت ، آنچنان از اهمیت زیادی برخوردار بود  که برنامه نظامی ارتش اسراییل  (IDF)  به جای تکیه بر سناریوهای قبلی خود ، شامل جنگ سوم لبنان ( تابستان 2006 ) یا نبردهای 1982 ، بتدریج بر سناریونویسی برای ایجاد یک جبهه شمالی که درآن تمامی واحدهای ارتش با یک جبهه گسترده از سوریه تا لبنان  که مملوء از پرتاب کننده های موشک و عناصر نظامی نیابتی ، روبرو خواهند شد ، متمرکز شده اند .
       
      به اعتقاداین برنامه ریزان ، ایجاد وگسترش چنین جبهه ای  می تواند براحتی اسراییل را دچار چالش جدی نماید . علاوه براین ، مقامات ارشد امنیتی اسراییل براین باورند که چشم انداز حضور بلند مدت ایران در سوریه میتواند تاثیرات مخربی را بر کشورهای همجوار ، بویژه اردن که ثبات درآن برای اسراییل بسیار پراهمیت است ،برجای گذارد .
       
      شایان ذکر است که خط مقدم ایران در جنوب لبنان ، شامل تعداد محدودی نیروی شبه نظامی و حجم عظیمی از راکتهای  کوتاهبرد را می توان با جاه طلبی های هسته ای تهران مرتبط دانست. درواقع ، این دو به گونه ای طراحی شدند که بصورت متقابل ، یکدیگررا تقویت نمایند .
       
      درواقع ، زرادخانه موشکی حزب ا... ، سپری است تا از حمله احتمالی اسراییل به تاسیسات هسته ای ایران جلوگیری بعمل آورد که شباهت زیادی به مدل کره شمالی ( نشانه گیری هزاران موشک بسوی سئول برای ایجاد بازدارندگی )  را نشان میدهد . در حالی که متقابلا ، قابلیتهای هسته ای ایران ( پس از رسیدن تهران به بمب ) میتواند بعنوان یک چتر استراتژیک، همه نیروهای نیابتی و بازیگران تحت هژمونی ایران را  زیر پوشش خود قرار دهد .
       

       
       
      پروژه دقیق (precision project) : 
       
      بخش مهمی از راهبرد ایران که در سطور قبل مورد بررسی قرار گرفت ، متمرکز کردن همه تلاشها  برای ارتقاء قابلیتهای حزب ا... از طریق طراحی و اجرای برنامه دقیق (precision project)  مدت می بایست تحقق یابد . این تلاش ها  به شکل خاص با تبدیل بخش مهمی  از زردادخانه موشکهای قدیمی میانبرد  این گروه به موشکهای برد بلند هوشمند با دقت بالا که به سامانه های هدایت کننده مجهز خواهد شد ، قرار است صورت پذیرد ( در این میان ،بیشتر از 100 هزار تیر موشک کوتاهبرد حزب ا.. شامل  موشکهای کاتیوشا و گراد از این برنامه مستثنی هستند ) .
       
      براساس ارزیابی های اطلاعاتی اسراییل ، هدف از این پروژه ، تسلیح حزب ا... در کوتاه مدت به حداقل 1000 موشک میانبرد و برد بلند با خطای دایره ای (CEP )  ده  متر (10 متر ) خواهد بود . مجموعه این ارزیابی ها نشان میدهد که تهران درصدد است تا به منظور کاهش خطر پذیری حمل موشکهای مونتاژ شده  در کاروان هایی که نسبت به حملات هوایی آسیب پذیر هستند ، نخست امکان تولید صنعتی را در تاسیسات مخفی ( در خاک سوریه و لبنان )  فراهم نموده و پس از آن ، با فراغ بال بیشتری ، انها را به نیروی به کاربرنده ، تحویل دهد .
       
      از دید فنی ، میتوان این پروژه را با با هدف مسلح سازی حزب ا... به نسخه های هدایت شونده  زلزال-2 ( مجهز شده به سامانه هدایت GPS با برد 200 کیلومتر و سرجنگی 600 کیلوگرمی ) و فاتح-110 ( گونه بهبود یافته زلزال مجهزبه سامانه های ناوبری داخلی و افزایش دقت دایره ای آن در مقایسه با دقت قبلی 500-1000 متری ) منطبق دانست .
       
      این موشکها به افزونه های (KIT) که اندازه آنها کوچکتر از یک چمدان مسافری کوچک  بوده و احتمالا به سامانه  های هدایت ماهواره ای GPS/ GLONASS  برای بهبود روند هدایت و پایش زیرسیستم ها ، مجهز است . مضاف براین ، شمار زیادی از راکتهای  ام-302 که خارج از برنامه دقیق هستند نیز بهبود و ارتقاء یافته اند و با این برنامه ، می توان آنها را در قالب موشکهای دقیق خانواده "رعد" ( Raad / ( thunder  طبقه بندی نمود . از اواسط سال 2017 ، ایران در سه نوبت متوالی ، قابلیت آتش موشکی خود را با هدف قرار دادن موقعیت استقرار عناصر دولت اسلامی (داعش . م ) به نمایش گذاشت  ، در حالی که این موشکها برای رسیدن به هدف خود ، صدها کیلومتر برفراز آسمان کردستان عراق و سوریه ، به پرواز درآمده بودند .
       
       

       
      درهمان زمان ،برآوردها نشان میداد که ایران از موشکهای جدید خود ، شامل ذوالفقار ( نوع بهبود یافته فاتح-100 با 700 کیلومتر برد ) ، قیام  ( نمونه بهبود یافته خانواده شهاب با بردی درحدود 800 -750 کیلومتر ) و فاتح-110 بی ( با برد 300 کیلومتر) استفاده نموده است .
       
      نخستین شلیک  در ژوئن 2017 با مشکلات قابل توجهی روبرو شد ، در حالی که شلیکهای صورت گرفته در سپتامبر واکتبر 2018 به شکلی انجام پذیرفت که درجریان آن ، تعدادی از موشکهای مورد استفاده دورتر از اهداف خود به زمین اصابت کردند که  به احتمال زیاد ، این مساله به مشکلات ایرانی ها در حوزه کنترل کیفیت پس ازتولید برمی گردد ، در حالی که بقیه موشکها ، اهداف مورد نظر را با دقت بسیار بالایی مورد اصابت قرار دادند . درکنار موشکهای بالستیک ،ایرانی ها پتانسیل رو به  گسترش خود در زمینه طراحی و تولید پرنده های بدون سرنشین برد بلند را با تحویل آنها به حزب ا... و شبه نظامیان یمنی که ازآنها پشتیبانی می کنند، بخوبی به نمایش گذاشتند . این مساله با هدف قرار گرفتن زیرساختهای نفتی سعودی ، فرودگاه بین المللی ابوظبی و مقامات ارشد یمنی ( شامل فرمانده اطلاعات ارتش یمن ) بسرعت جنبه های پنهان برنامه پهپادی ایران را تا حدودی آشکار نمود . این مساله ، با توجه به انتشار اخباری مبنی بر حضور مشاوران نظامی حزب ا... در یمن و کاربرد گسترده پهپادهای این گروه در سوریه ، تهدید بسیار جدیدی را علیه اسراییل پدید آورده بود .
       

       
      از دید اسراییل ، " برنامه دقیق (precision project)"  ایران ، شاید خطرناکترین مولفه طراحی شده ای باشد که قرار است شکل نهایی آن در سوریه  به منصه ظهور برسد . اکثریت تحلیلگران امنیتی ، براین باورند که  به رغم قدرت نظامی فراهم شده ، اسراییل کشوری کوچک و آسیب پذیر است که مراکز مهم جمعیتی ، زیرساختهای نظامی و اقتصادی آن در منطقه ای به عرض 20 کیلومتر و درازای 80 تا 100 کیلومتر پراکنده شده ، درنتیجه ، مسلح شدن حزب ا... به  تعداد نسبتا" بالایی از موشکهای بادقت بالا ، موجب میشود تا این گروه پتانسیل اولیه  هدف قرار دادن  مولفه هایی که برای امنیت اسراییل  حیاتی بوده و همچنین توانایی آن در ادامه بقاء در یک جنگ فرسایشی را فراهم می آورد ، در اختیار خواهد گرفت واین به احتمال زیاد ، هزینه سنگینی را بر اسراییل تحمیل خواهد نمود .
       
      درآنسوی جبهه ، حزب ا... نیز نیت اصلی خود برای هدف قراردادن زیرساختهای استراتژیک اسراییل را با موشکهای موجود خود ، پنهان نمیکند . رهبر این گروه ،سیدحسن نصرا... در سخنرانی ها و همچنین یک ویدئوی منتشر شده در دسامبر2018 ، بصورت ضمنی ، بدین نکته اشاره می کند که  مجموعه ای از اهداف ، شامل پایگاه های هوایی ، راکتور هسته ای دیمونا ، مقر وزارت دفاع ، مقر ستاد ارتش در تل آویو ، فرودگه بن گورین ، تاسیسات بندری حیفا ، تاسیسات نمک زدایی در سواحل مدیترانه ، تاسیسات پتروشیمی ، نیروگاه های برق و ... برای اقدام مقابل ثبت و هدف گیری شده است .
       

       
      فشار متقابل اسراییل :
      با توجه به رویه تهاجمی ایران در سوریه ، اسراییل به شکل طبیعی از آغاز بحران در این منطقه  ، سعی نموده تا  با گسترش خطوط قرمز ، نقش خود را در بیش از گذشته  در روند تحولات  به نمایش گذارد . در این حوزه ، خطوط قرمز اسراییل در ابتدای جنگ داخلی در سوریه را میتوان در موارد مشخصی نظیر انتقال تسلیحات راهبردی ( و یا به اصطلاح  "تغییر دهنده بازی " / game changing ) به حزب ا... بواسطه شرایط خاص سوریه  ، گسترش تهدید علیه اسراییل در امتداد مرز میان سوریه و اسراییل و همچنین جلوگیری از ایجاد محدودیت برای اجرای عملیات رزمی ، بخصوص برای نیروی هوایی برشمرد .
       
      با توجه به این مساله ، تمرکز اصلی اسراییل درآغاز ، برروی تحرکات عناصر حزب ا..  قرارداشت . اما هنگامی  که ایران  شروع به آغاز اجرای برنامه های بلندپروازانه خود در سوریه نمود و ازسال 2016 ، برشدت فعالیت های خود افزود ، این روند برای اسراییل گران آمد ، بدین معنی که  توسعه فعالیتها و روند  استقرار نظامی ایران در بخشهای گسترده ای از سوریه  ، موجب میشد تا در بلند مدت ، امنیت اسراییل ، بصورت قابل توجهی مورد تهدید قرار گیرد . این در حالی بود که  مقامات ارشد تهران ، در کنار دنبال نمودن استراتژی سرکوب داعش ، به شکل موازی  آنچه که  برنامه "  precision project " نامیده میشد و ماهیتی کاملا نظامی و راهبردی را به نمایش می گذاشت ، دنبال می نمود .
       

      سپهبد گادی  آیزنکوت 
       
      دراوایل سال 2017 ، سپهبد گادی  آیزنکوت  (Lt. Gen. Gadi Eisenkot) که در آن زمان رییس ستاد ارتش اسراییل بشمارمی رفت ، پس از تایید کابینه وقت اسراییل ، کارزار هدفمندی را به منظور مقابله و خنثی سازی با شطرنج پیچیده ایرانی ها در سوریه و وادار نمودن ایران به خارج نمودن عناصر نظامی اش از سوریه در پیش گرفت.
       
      آیزنکوت در جریان پرسش و پاسخ محرمانه ای که تنها بخشهایی از آن منتشر شده ، براین استدلال قرار داشت که اسراییل می بایست با تمامی توان (شامل تمامی مزیتهای اطلاعاتی وعملیاتی  ) طرح های دشمن خطرناک و قدرتمند حاضر در سوریه  ( جمهوری اسلامی ایران . م )  شناسایی و با آن مقابله نماید ، چرا که  در صورت عدم توجه به این مساله ، این امکان وجود خواهد داشت که  در آینده ، شرایط برای مقابله بسیار سخت تر از امروز گردد .
       
      کارشناسان امنیتی براین باورند که استدلال آیزنکوت  را میتوان  ناشی از تجربه  قبلی در خصوص در پیش گرفتن موضع انفعالی در قبال حزب ا.. لبنان  در یک بازه زمانی ده  ساله  ( 1990 تا 2000 )  دانست . همین امر موجب شد تا به استناد اطلاعات منتشر شده توسط منابع معتبر دفاعی ، ارتش اسراییل در بازه زمانی یکساله  ( 2018-2017 ) صدها حمله هوایی را بر علیه  نقاط  استقراری واحدهای ایرانی و همپیمانانش اجرا نماید . این مساله آنچنان برای اسراییل به صورت یک مساله حیاتی درآمده بود که آیزنکوت در مصاحبه ای با نیویورک تایمز اعتراف نمود که نیروی هوایی اسراییل تنها در سال 2018 ،نزدیک به 2000 تن بمب در این حملات بکار برده است .
       

       
       
      به اعتقاد کارشناسان نظامی ، تلاش های IDF را می توان در قالب یک  مفهوم عملیاتی جدید وبصورت "کارزاری میان یک جنگ  / جنگی میان یک جنگ  ( campaigns between the wars) " که در عبری با شناسه  "mabam" نیز شناخته میشود ، به تصویر کشید . این مفهوم را به شکل خاص میتوان بر پایه این ایده که می بایست توانایی های مرگبار نیروی متخاصم را قبل اینکه دریک جنگ محتمل درآینده ، موجبات محدودیت رزمی برای IDF را فراهم آورد ، نابود نمود و یا در حداقل وضعیت ، کاهش داد ، دانست .
       
      اما این نابودی یا کاهش قابلیتهای مرگبار رزمی می بایست به گونه ای اعمال شود که در عین نمایش عزم اسراییل برای مقابله ، بازدارندگی آن را نیز به منصه ظهور رسانده  و کارایی علمیاتی دشمن را در چهارچوب زمانی مشخصی به تاخیر انداخته  و از گسترش و تقویت آن جلوگیری بعمل آورد .
       
      به همین سبب ، رفتار اسراییل از آغاز جنگ داخلی در سوریه  را با هدف مدیریت شکاف میان جاه طلبی های نیروی  متخاصم ، در عین عدم تمایل آن برای ورود به یک درگیری مستقیم مسلحانه  می توان مورد تبیین قرار داد .
       
      بدین سان ، اثر بخشی  ایده استفاده از مفهوم mabam بر علیه ایران درسوریه را می توان مبتنی بر عناصر ذیل دانست :
      1-شناسایی صحیح و اولویت بندی طیف متنوع تهدیدات که در گستره زمینی سوریه بعنوان اهداف ارزشمند ، پراکنده شده اند . این اهداف ، نه تنها شامل عناصر نیابتی ، بلکه شامل عناصر نظامی ایرانی نیز می شود .
      2- دستیابی به اطلاعات جاسوسی به روز با وضوح بالا
      3- ایجاد امکان برای اجرای حملات ضربتی دقیق با حداقل تلفات جانبی برای IDF
      4- ایجاد فضا و مشروعیت سیاسی برای دنبال نمودن این کارزار
      5- ارزیابی دقیق از رفتار دشمن ، بررسی روند منطقی حرکات آن  به منظور برنامه ریزی باهدف اجرای کامل استراتژی  جنگی میان جنگ دیگر (campaign between the wars) تا نیت اصلی ، یعنی احتراز از وقوع یک جنگ دیگر به حریف منتقل شود ، ضمن اینکه ارزیابی دقیق به معنای دنبال نمودن روند شناسایی پتانسیل های بالقوه دشمن نیز خواهد بود .
      6- استمرار روند طراحی شده و همزمان بسط تجارب بدست آمده و اعمال آن در آینده
      7- ارسال پیام های مستمر به نیروی متخاصم به منظور القای وجود آمادگی روانی و فنی برای نیل به اهداف طراحی شده کارزار تا زمانی که لازم باشد .
       
      درواقع ، رویکرد mabam اسراییل در سوریه ، شامل یکسری کارزار اطلاعاتی  محاسبه شده است ، بدین صورت که برخی مواقع ، هویت واقعی موقعیتهای مورد نظر ، قبل از حمله بواسطه رسانه های مختلف ،افشاء شده  تا مسئولیت  هرگونه تلفات جانبی  و ایجاد فشار روانی و رسانه ای از سوی طرف مقابل به کمترین حد خود تتزل یابد .
       
      پی نوشت :
      1- ادامه دارد ............
      2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به  ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری )  بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند./ MR9 
    • توسط remo
      بسم الله الرحمن الرحیم
       
      چگونگی روند تحول در نیروی زمینی ایالات متحده
      چشم انداز ، استراتژی ، ساختار ، سازمان ، برنامه ها
       
       
      با توجه به تغییر در رویارویی های نظامی حال حاضر جهان و به وجود آمدن مفاهیم جدیدی به نام جنگ ناهمتراز و نیابتی ، تغییر در سازمان رزم ارتش ج .ا.ا امری واجب و حائز اهمیت محسوب می شود .این تغییر هرچه با سرعت در ساختار ارتش و آمایش سرزمینی یگان های نزاجا تحت عنوان "طرح ثامن الائمه" انجام گرفت با کندی در تغییر و جایگزینی ادوات نظامی مورد نیاز یگان ها برای رویارویی با این نبردها همراه بود.در عرصه نظامیگری حاضر نیک ثابت شده است ،عدم توجه به نیازهای روز یگان های رزمی میتواند خسارات جبران ناپذیری در زمان رویارویی به بار آورد. در این رابطه یا میبایست " ادوات و تسلیحات جدید متناسب با تهدید" تولید و خریداری شود ویا ادوات و تسلیحات موجود در جهت برطرف کردن نیازها ارتقا یا اصلاح گردند.با توجه به شرایط اقتصادی کشور و هزینه های سرسام آور تولید و جایگزینی محصولات جدید می توان به اهمیت ارتقا و اصلاح ادوات نظامی موجود پی برد.این عمل زمانی با بیشترین کارایی در صحنه نبرد شکل خواهد گرفت که ارتقا و اصلاح ها دقیقا معطوف به نیازهای روز یگان رزمی مربوطه باشد.
       
      متن بالا ، چکیده یک طرح نظامی است ، که در صدد ارتقای ادوات نظامی نیروی های مسلح ایران طرح شده است.جدا از خروجی های طرح ها ، ساختار و نحوه ی مدیریت طرح ها از اهمیت بالاتری برخوردار است. براستی نیروهای مسلح ج.ا.ا توانایی و قابلیت  بروزرسانی دکترین ، ادوات و تسلیحات را در چه سطحی داراست؟ احساس نیاز در این نیرو با چه روندی و در چه ساختاری شکل میگیرد ؟ چه سازمانی هایی وظایف انجام این امور را در این نیرو یدک میکشند؟ آیا شناسایی نیاز ها و خلا ها صرفا معطوف به شیوه ی رزم پیش روست یا رزم آینده ؟ و.....
       
      مقدمه چشم انداز 2028 استراتژی 2028 ساختار عملکردی سازمان نیروی زمینی برنامه ها مصوب  
      1.مقدمه
      مطالعه روند تحول در نیروی نظامی ایالات متحده ، بعنوان یک سازمان یادگیرنده (learning organization)  به همراه  تشکیلات عظیم خود ، بهترین مورد مطالعاتی جهت رسیدن به پاسخ های مطلوب در این زمینه است.در این تاپیک روند تحول در نوسازی (modernization ) نیروی زمینی ایالات متحده  مورد توجه است.برخلاف تصورات موجود این نیرو در حوزه نوسازی در سال های  اخیر دچار یک چالش اساسی شده است.لغو شدن پیاپی برنامه های مهم نوسازی به دلایل مختلف ، روند نوسازی نیروی زمینی ایالات متحده را با یک وقفه طولانی مواجه کرده و این نیرو را در مواجه با نبرد های آینده در خطر جدی گرفتار کرده است.فارغ از این مشکل ، فشار های کنگره آمریکا جهت حساب کشی از وزارت دفاع بابت هزینه کرد های سرسام آور و بدون نتیجه این برنامه ها ، نیروی زمینی آمریکا را با چالش دیگری در زمینه بودجه های دفاعی قرار داده . شروع داستان با لغو برنامه هویتزر XM2001 Crusader  با هزینه کرد نزدیک به 2.2 میلیارد دلار  صورت گرفت  ولی بحران  بعد از کنسل شدن FCS Program شروع شد.
      Future Combat Systems (FCS) مشهور به " قلب تحول نیروی زمینی" و "برنامه مولتی میلیاردی" در سال 2009 کنسل شد طبق منابع رسمی فقط در طی این  برنامه نزدیک به 18.1 میلیارد دلار هزینه شده بود. در سال 2014 ، زمانی فشار رسانه ها و افکار عمومی چالش این سازمان را دو چندان کرد  که اعلام شد برنامه Ground Combat Vehicle (GCV)  که بعنوان جایگزین برنامه FCS انتخاب شده بود نیز کنسل شد و برنامه دیگری با عنوان  Future Fighting Vehicle (FFV) [البته به نظر میرسه که این برنامه هم در برنامه NGCV ادغام شده ] در دستور کار قرار گرفت.روند نوسازی خودروهای نظامی نیروی زمینی آمریکا که از سال 1995 کلید خورده بود بعد از گذشت 20 سال گنگ و مبهم شده بود ، کنگره و رسانه ها شروع به انتقاد از نحوه ی برنامه ریزی و مدیریت برنامه های دفاعی کردند. در رسانه ها به طنز مطرح شد که نیروی زمینی صرفا اسم پروژه ها را تغییر میدهد نه ادوات را ،سوالی مطرح بود که چرا پیمانکار برنامه های جدید همان پیمانکاران  برنامه کنسل شده قبلی هستند؟
       

       
      در دیگر حوزه ها از جمله هوانیروز هم کنسل شدن طرح های مهم قبلی نگران کننده بود.طرح مشهور  بالگرد شناسایی و تهاجمی Reconnaissance and Attack Helicopter که RAH-66 Comanche نام گرفت در شروع تولید انبوه کنسل شد.در این طرح هم نزدیک به 8 میلیارد دلار صرف شده بود . این طرح تحت برنامه  Armed Reconnaissance Helicopter با صرف 500 میلیون دلار دنبال شد تا اینکه تصمیم به توقف کامل برنامه گرفته شد و پیشنهاد شد باستفاده  ترکیبی از  UAV  و  AH-64E  نیاز عملیاتی برطرف شود.
       

      RAH-66 Comanche
       
      با در نظر گرفتن دیگر برنامه های لغو شده در نیروی زمینی بیش از 32 میلیارد دلار از بودجه دفاعی آمریکا هدر رفته است. ولی بودجه اخرین مشکل نیروی زمینی است . به زودی فرماندهان نظامی متوجه شدند که پافشاری بر این منطق" که تمامی هزینه های صرف شده کاملا هدر نرفته و تبدیل به تکنولوژی شده است" آنها را از توجه عنصر زمان دور خواهد کرد ، زمان از دست رفته برای نوسازی حجم انبوهی از تجهیزات نظامی از جمله حوزه زرهی و نفربر ها و جایگزینی آنها در سازمان رزم نیروی زمینی با بورکراسی طولانی همراه است که میتواند بزرگترین چالش باشد.از یک جهت نوسازی تسلیحاتی در بین رقبای نزدیک  اصل برتری تجهیزاتی نیروی های نظامی آمریکا را به چالش میکشد و از طرف دیگر الزامات سخت افزاری برای نبرد آینده که مفهومی جدیدتر و بسیار پیچیده تر از  Air-Land Battle است فرماندهی این نیرو را به سختی در تنگا قرار می دهد.صحنه نبرد آینده که در فرماندهی ارتش ایالات متحده با عنوان Multi-Domain Battle ترسیم شده است  این خلا سخت افزاری و سیستمی را به وضوح نشان می دهد .
       

       
       
      در سال 2017 با تغییر در کادر اجرایی نیروی زمینی آمریکا روندی جدید، اساسی و طوفانی برای نوسازی در پیش گرفته شد که هدف خود را تثبیت برتری تجهیزاتی و عملیاتی نیروی زمینی و تبدیل آن به مرگبارترین نیروی تاریخ می داند ....
       
       
       
      پایان مقدمه
       
    • توسط mehran55
      بنام خداوند بخشنده مهربان
       
      با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست
      در جریان بازدید از نمایشگاه اقتدار 40 در بهم ماه 1397 در حین بازدید از غرفه پهپادها ، با توجه به اینکه مسئول غرفه علاقه بنده به پهپادها رو مشاهده کردند ، یک کتاب رو به بنده هدیه دادند که به چگونگی روند شکل گیری یگان پهپادی سپاه می پرداخت.
      با کسب اجازه از مدیران محترم انجمن و در راستای پرداخت ذکات علم ، مطالب و محتوای این کتاب 188 صفحه ای رو به تدریج و در قالب این تاپیک خدمت سایر دوستان خودم تقدیم میکنم :
       
      پهپاد در دفاع مقدس
      روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس

       
      مقدمه -
      اگر چه از سالهای پیش از جنگ ، پرنده های هدایت پذیر از راه دور ( پهپاد ) به عنوان ابزار اطلاعاتی در ارتش های جهان از جایگاه خاصی برخوردار بودند ، اما در ارتش ایران ( قبل از پیروزی انقلاب اسلامی) محلی از اعراب نداشتند ؛ و گفته می شود که چند فروند از پهپاد های هدف در یکی از پایگاه های نظامی دیده شده که در دوران دفاع مقدس هیچ مأموریتی از خود نشان ندادند.


      پهپاد هدف BQM-74 Chuker
       
      ضرورت بکارگیری پهپادهای شناسائی دقیقا از روزی مطرح شد که فرماندهان جبهه های جنگ با چالشی به نام محدودیت پروازی هواپیماهای شناسائی RF-4 ارتش روبرو شدند و از عکس هوائی به عنوان مهمترین و قابل اتکاترین وسیله کسب اطلاعات و شناخت موقعیت دشمن در صحنه نبرد محروم شدند.

      فتو فانتوم نهاجا (RF-4E)
       
      به دنبال تحریم های اقتصادی - تسلیحاتی ، نیاز جبهه های جنگ به عکس هوائی و نگرانی فرماندهان از نبود وسیله جایگزین ؛ نیروهای مومن ، متعهد و جوان مراکز تحقیقاتی دانشگاهی ؛ بر آن شدند تا در جهت تأمین جایگزینی برای آن به فکر چاره باشند. قرار داشتن کشور در تحریم های اقتصادی - تسلیحاتی آمریکا و دنیای غرب از یک طرف و تصویب عملیات استانچ علیه جمهوری اسلامی ، امکان دستیابی به پهپادهای نظامی را برای سپاهیان اسلام طولانی و یا غیر ممکن ساخته بود که رزمندگان برای تأمین آن هدف مجبور به ساخت و ارتقای هواپیماهای مدل شدند.

       
      واحد اطلاعات - عملیات قرارگاه خاتم الانبیاء (محوری ترین قرارگاه عملیاتی سپاه که کار سازماندهی ، هدایت و طرح ریزی عملیاتی قوای اسلام علیه نیروهای اشغالگر بعثی را بر عهده داشت ) در سال 1362 گرفتار چالشی مهم در زمینه کسب اطلاعات از مواضع دشمن شد.
      این واحد از روش های گوناگون از جمله عکسبرداری هوائی توسط هواپیماهای RF-4 و RF-5 ارتش جمهوری اسلامی ، گروه های پیاده شناسائی ، شنود مخابراتی و تخلیه اطلاعاتی اسرای جنگی به کسب اطلاعات از دشمن اقدام می نمود.

      فتو تایگر نهاجا (RF-5A)
       
      در سال 1362 پس از جلسه مشترک فرماندهان ارتش و سپاه و اعلام فرمانده نیروی هوائی ارتش مبنی بر وضع محدودیت پرواز برای هواپیماهای RF-4 به دلائل مختلف از جمله کمبود هواپیما و پر مخاطره بودن این نوع پروازها ، فرماندهان جنگ را به دنبال یافتن وسیله یا روش جایگزین رهنمون کرد.
      اگر چه خواستگاه اولیه ساخت پرنده های بدون سرنشین با رویکرد شناسائی و عکسبرداری هوائی مشخص و روشن نیست ، اما قدر مسلم این است که ابتدا شهید چمران در وزارت دفاع و سپس جهادهای دانشگاهی دانشگاه اصفهان ، دانشگاه صنعتی اصفهان ، دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه شیراز ، گام های اولیه را برای تأمین آن هدف برداشته اند که به لحاظ دستیابی دانشگاه اصفهان به موفقیت هائی ، روند پیگیری ساخت ، تولید و بهره برداری اطلاعاتی تا تشکیل " یگان پهپاد در سپاه" از آنجا آغاز گردید.

       

       
      نیاز قرارگاه خاتم به اطلاعات از عمق نیروهای دشمن ، که تأمین آن توسط نیروهای پیاده شناسائی قابل اتکا نبود از یک طرف و عدم تأمین عکس های هوائی توسط ارتش از طرف دیگر ، نیاز به این پرنده را شدیدتر نمود.
      با انجام موفقیت آمیز اولین تست عملیاتی توسط این هواپیمای ساخت جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان در نزدیک جزیره ماهی ( تحت نظر فرماندهان قرارگاه خاتم ) ، امید به جایگزین شدن این پرنده های بدون سرنشین به جای هواپیمای RF-4 پر رنگ تر شد و به دستور فرمانده سپاه به یگان هوائی سپاه ؛ تشکیل " گردان رعد " ( گردانی اطلاعاتی با هدف تأمین عکس هوائی ) ابلاغ گردید.
      این گردان ، با استقرار در شهر اهواز و سپس در پادگانی در نزدیکی جبهه های جنگ ، به گسترش ساختار و سازمان پرداخت و تلاش نمود جای عکس های هوائی ارتش را برای فرماندهان سپاه پر نماید.

      اعضای گردان پهپادی رعد
       
       
      ادامه دارد ...
       
      ------------
      پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
      پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم  پرداخت.
      پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند.
    • توسط saman_777
      نبرد موزاييكي سلام. چند وقت پيش يكي از دوستان درخواست كرده بود درباره نبرد موزاييكي توضيح بدم منم كه خراب معرفت و مرام !!! قول دادم تو اولين فرصت اين كار رو بكنم. حالا چند ماهي از اون موقع ميگذره و به قولم عمل كردم ( چقدر خوش قول ) توصيحاتي كه در ادامه مينويسم خيلي كلي نوشته شده و فقط اصول كار رو توضيح ميده. دقت كنيد كه اگه بخواين درباره چنين موضوعي مطلب بنويسين يه كتاب قطور از آب درمياد. نبرد موزاييكي در تعريف كلي و ساده يعني « دفاع در هر نقطه ». از نام «موزاييكي» هم همين برداشت ميشه. البته نبرد موزاييكي نامهاي ديگه‌اي هم داره كه عبارتند از : شطرنجي ، نامتقارن ، چريكي ، پارتيزاني ، نبرد علوي و … حالا ببينيم چرا اين نوع استراتژي چند ساليه كه تو كشور فكر تمام كارشناساي نظامي رو به خودش جلب كرده. وقتي شما بخواين از يه بُعد جغرافيايي دوردست به هدف حمله كنين ( مثلا يه كشور در فاصله دور ) برآورد هزينه اين لشكركشي سرسام آور ميشه. حقوق پرسنل، سوخت، مهمات، تغذيه، بهداشت و درمان، آب و هوا، تجهيزات، يگانهاي زرهي، توپخانه، موشكي، البسه، عمليات رواني، تبليغات داخلي به نفع اين جنگ ، مسائل پيش بيني نشده و … در اين وضعيت بهترين نوع تك (آفند) حمله به قلب دشمن اونم در سريعترين زمان ممكنه و بهترين استراتژي شامل هلي‌برن نفرات و تجهيزات به قلب دشمن ميشه. اين دقيقا استراتژي آمريكا طي يك دهه اخيره. آمريكا به خاطر تجربه تلخي كه در جنگ ويتنام به دست آورده به اين نتيجه رسيده كه انتقال يه لشكر كلاسيك نميتونه پيروزي در جنگ رو تضمين كنه، حتي اگه در جنگ پيروز بشين اين پيروزي بهاي بسيار سنگيني داره. در نتيجه بهتره كه از قاعده جنگ موزاييكي استفاده كنين. اين قاعده طي چند مرحله به اجرا درمياد كه عبارتند از: عمليات سنگين رواني بر عليه دشمن - تضعيف حكومت بوسيله تحريم، بمب‌گذاري، بازيهاي سياسي و … - همراه كردن برخي كشورها تا دلايل جنگ توجيه پذير باشه - اعلام قبلي براي حمله جهت تضعيف روحيه عمومي - از ميان برداشتن سيستم‌هاي مراقبتي كشور هدف توسط يگانهاي ويژه مانند فرودگاهها، مراكز راداري ، اسكله‌هاي نظامي و … - از ميان برداشتن زيرساخت‌هاي اقتصادي توسط يگانهاي ويژه مانند پل‌ها ، نيروگاه‌ها ، سيلوهاي ذخيره غذا و … - موشك باران سنگين ولي بدون هدف كشور تا منجر به ايجاد هرج و مرج در نيروهاي نظامي شده و آنها را از اهداف اصلي غافل كند – بمياران هدفمند مراكز نظامي و سياسي توسط بمب‌افكن‌ها تا بدينوسيله مغز متفكر كشور از ميان برداشته شود – هلي برن نيروهاي ورزيده و اشغال شهرهاي بزرگ، راههاي اصلي، فرودگاهها و … - استفاده از فرودگاههاي اشغال شده جهت انتقال تجهيزات سنگين و توپخانه و همچنين نيروهاي نظامي عادي جهت حفاظت از مراكز اشغال شده – موج دوم عمليات رواني جهت همراه ساختن مردم كشور هدف با خود … همونطور كه خودتون هم متوجه شدين اين رويه دقيقا همون چيزيه كه در عراق و افغانستان اجرا شده. جالبه بدونين كه خانم كاندوليزا رايس از مغزهاي متفكر نظامي آمريكا و متخصص نبرد موزاييكي هستن. ايشون يكي از طراحان اصلي حمله آمريكا به عراق و افغانستان بودن. اما راه مقابله با نبرد موزاييكي چيه. فقط يك راه : «دفاع موزاييكي». همون چيزي كه چند ساليه سپاه پاسداران و ارتش جمهوري اسلامي به شدت روي اون تاكيد دارن و آموزشهاي پرسنل خودشون رو بر پايه همين نوع دفاع متمركز كردن. در مورد بسيج هم اين قضيه صدق ميكنه. اتفاقا جالبه بدونين بسيج به عنوان نيروي اصلي كشور در استراتژي دفاع موزاييكي تعريف شده. براي انجام دفاع موزاييكي اولين عامل فراواني نيروي انسانيه. عامل دوم مهارت و تجهيزات. به عبارتي شما بايد تو هر سوراخي يه نيروي آماده نبرد داشته باشين. دست هر زن و مرد و پير و جواني يه اسلحه باشه. راحت‌تر بگم. براي دشمني كه وارد كشور شده هيچ جايي امن نباشه. شهرها بايد توان اينو داشته باشن تا حداكثر ظرف سه روز كاملا خالي از سكنه بشن و سكنه اونا در مناطق صعب العبور اسكان داده شده و منتظر دشمن بمونن. مسلمه كه نيروهاي نظامي رسمي ما تعدادشون اونقدر نيست. بنايراين مثل ويتنام بايد روي بسيج عمومي حساب باز كنيم. اين همون چيزيه كه آمريكا ازش ميترسه. توي عراق وحشتناك‌ترين منظره براي يه سرباز ، يه زنه كه چادر سرش باشه. سرباز هر لحظه بايد احتمال بده كه زير اون چادر اسلحه، بمب يا چيز ديگه‌اي باشه. اين توان، خودش يه عامل بازدارنده محسوب ميشه تا دشمن براي حمله به كشور ترديد داشته باشه. من به جرات ميگم كه ايران تونسته به حدي از توان دفاع موزاييكي برسه كه آمريكا رو از حمله به ايران منصرف كنه ( حداقل فعلا كه اينطوره ) ولي هيچ تضميني وجود نداره. ارتش جمهوري اسلامي ايران حرف آخر من اينه … دوست عزيز ، خواهر يا برادر گرامي ، نه به خاطر عشق اسلحه ، نه به خاطر لباس خفن نظامي ، نه به خاطر سيخ وايسادن تو صف ، نه به خاطر دستور دادن به بقيه ، بلكه به خاطر حفظ كشور بر همه ما واجبه كه علوم و فنون نظامي رو ياد بگيريم. احتمالا متوجه شدين كه من آدم خيلي ركي هستم. كاري كنين كه اگه روزي جنگ شده ( ان شاء الله كه نميشه) به يه دردي بخورين و تو جبهه نقش كيسه شن رو بازي نكنين. اونايي كه مثل بادمجون ميمونن و اصلا تو اين خط ها نيستن به كنار ولي اوني كه دلش براي ايران ميتپه بايد اين عشق رو ثابت كنه. اگه با نظام مشكل داري، اگه با بسيج مشكل داري، اگه از تضاد طبقاتي دلگيري، بيكاري، تورم، مشكل مسكن، ازدواج و هزار تا بهانه ديگه … همه اينا دليل نميشه كه سرتو مثل كبك زير برف كني و فكر كني همه چيز مرتبه. متاسفانه در بين بچه هاي ولايتي اين مساله نمود بيشتري داره و اونا اين طرز فكر رو دارن كه علوم نظامي فقط براي اهلش ساخته شده و همين كه اون دوستان محاسن بلندي داشته باشن، چفيه بندازم، انگشتر عقيق تو دستشون باشه و … جزو سربازان ولايت به حساب ميآن. دوست گرامي كسي كه صورت بسيجي داره نبايد از سيرت بسيجي غافل بشه. پيروان ولاين بايد ولايت وار هم زندگي كنن. شيرهاي روز و عابدان شب . لطفا از جملات آخر من سوء استفاده نكنين. نظروتون براي من محترمه ولي سعي كنين نظري ندين كه افراد سودجو سوء استفاده كنن. … يا حق منبع:http://specialforce.parsiblog.com/
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.