armani

اينده خاورميانه ( قسمت اول ) سوریه جدید دوست یا دشمن

امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

برای ادامه بحث و روشن شدن بیشتر موضوع ، مصاحبه یکی از صاحبنظران مسائل منطقه را در اینجا ذکر می کنم و سپس نظر خود را خواهم گفت :
یکی دو ماه قبل و در جریان برگزاری اجلاس موسوم به اتحاد کشورهای حاشیه‌ی مدیترانه در پاریس، نیکولا سارکوزی، رییس جمهور فرانسه از بشار اسد خواسته بود که از روابط گرم خود با تهران برای حل مناقشه‌ی هسته‌ای ایران استفاده کند.
[quote]در گفت و گویی با دکتر حسن هاشمیان، تحلیل‌گر مسائل منطقه، تاثیر واقعه‌ی چنین دیداری را در مذاکرات هسته‌ای ایران جویا شدم؟

یک ضرب‌المثل خیلی معروف ایرانی می‌گوید که فرد را به ده راه نمی‌دادند، سراغ خانه‌ی کدخدا را می‌گرفت. الان با توجه به آن گرایشاتی که در مذاکرات صلح با اسراییل جناب آقای بشار اسد و همین‌طور کشور سوریه پیدا کرده، ایرانی‌ها به شکلی از این گرایش دلخور هستند.

علاوه بر این دلخوری که وجود دارد، حالا سر بحثی که ایران به هیچ‌وجه حاضر نیست در آن کوتاه بیاید، یعنی تعلیق غنی‌سازی؛ آمده بر سر این مساله وساطت کند.

بنابراین این‌جا آقای بشار اسد دو تا پوئن منفی دارد و به اعتقاد من نه فقط ایرانی‌ها پاسخ مثبتی به او نخواهند داد، بلکه دلخوری خودشان را هم از روند مذاکرات، از شکلی که به مذاکرات داده و همینطور از این فرصتی که به این شکل به غربی‌ها دارد می‌دهد، که غربی‌ها تمام برگ‌های لازم را در مورد ایران به کار می‌گیرند و جناب آقای بشار اسد که ادعای دوستی با ایران را دارد به عنوان یک برگه در برابر ایران ارائه می‌دهند؛ نشان خواهند داد.

تنها چیز مثبت که به شکلی در این میان وجود دارد آن فضای زمانی که این سفر برای ایران از نظر موضوع مهلک غربی‌ها و از نظر پاسخ دادن به بسته‌ی پیشنهادی غربی‌ها مطرح می‌شود.

شما فکر می‌کنید سفر آقای بشار اسد و اعلام نتیجه‌ی آن به کشورهای اروپایی به‌ویژه به فرانسه مهلت چند روزه‌ی دیگری را حداقل به ایران خواهد داد که بر سر بسته‌ی پینشهادی در حقیقت پاسخش را به تاخیر بیندازد؟

من معتقد هستم که مشکلات و سروصداها و آن تهدیدها و مسائلی که در غرب الان مطرح می‌شود از آغاز هفته‌ی آینده آغاز می‌شود. حالا در این میان آقای بشار اسد می‌خواهد بگوید که خب بگذارید که ایرانی‌ها فکر کنند، گفتند که می‌خواهیم فکر کنیم و می‌خواهیم جواب بدهیم.


گمانه‌های مختلفی درباره‌ی هدف دیدار بشار اسد و احمدی‌نژاد زده شده است[color=red](این سفر قبلا انجام شده است)
[/color]
به نظر من چنین پرسش‌هایی دیگر در حال حاضر مطرح نیست. ولی در پروسه‌ی این سفر یک چیزی که بدست غربی‌ها می‌افتد این است که آخرین برگه‌هایی که بایستی برای ایران بکار گرفت، بکار گرفته شد.

یعنی به عبارت دیگر مهمترین دوست ایران، یعنی سوریه آمد و گفت آقا غنی‌سازی را متوقف کنید و آخرین برگه‌ها را هم در مورد ایران به‌کار بردند.

من معتقد هستم که این کار بشار اسد به هیچ درد ایران نمی‌خورد. یک خود شیرینی جدیدی از سوی ایشان برای دنیای غرب است که الان تازگی‌ها به‌سوی آن دارد حرکت می‌کند و یک امتیازگیری هست که به شکلی بگوید ما روابط‌مان با ایران خوب است و در رابطه موضوع مذاکره با اسراییل،‌ امتیازاتی بگیرد.

درواقع سوری‌ها همیشه ایران و آن مراکز پیرامون ایران را برای منافع خودش به‌کار برده و الان هم داریم این را به این شکل می‌بینیم. من معتقد نیستم که آقای بشار اسد بتواند کاری در زمینه‌ی پرونده‌ی اتمی ایران انجام بدهد.

‌اگر ایرانی‌ها می‌خواهند امتیاز بدهند نیازی نیست که به بشار اسد امتیاز بدهند. به ترکیه می‌توانند امتیاز بدهند. می‌توانند به کشورهای دیگر یا خود آمریکا امتیاز بدهند. بنابراین در این میان چیزی گیر ایرانی‌ها نخواهد آمد.

شما اشاره کردید به مخالفت ایران با روندی که سوریه در مذاکرات با اسراییل دنبال می‌کند. ولی از سوی دیگر آقای احمدی‌نژاد از چند هفته‌ی پیش به این طرف احتمال نزدیک‌شدن به غرب و مذاکره با آمریکا را بیش از گذشته مطرح کردند.

فکر می‌کنید این سیاست سوریه در قبال اسراییل آنقدر مخالفت‌برانگیز باشد که روابط ایران و سوریه را دچار تیرگی بکند؟

برای سه دهه استراتژی ایران در منطقه‌ی خاورمیانه بر پایه‌ی ساختی بنا شده بود که یکی از پایه‌های این ساخت، سوریه بود.

در ماه‌های اخیر این پایه تغییر شکل داد. تغییر جهت داد و به‌سوی اسراییل رفت و الان دارد این فرآیند را ادامه می‌دهد و در بعد از آگوست ما خواهیم دید که سوری‌ها هم مستقیماً با اسراییلی‌ها مذاکره خواهند کرد و آمریکایی‌ها و فرانسوی‌ها هم در فرآیند این مذاکرات وارد خواهند شد.

بنابراین الان بهترین استراتژی که ایران می‌تواند با چنین تغییراتی که در سوریه اتفاق افتاده بگیرد چیست؟ یکی از این مسائل بازگشایی یا باز کردن درها بسوی غرب است. همان‌طور که ما شاهد بودیم تغییری که در لحن ایران نسبت به آمریکا صورت گرفته، نسبت به بازکردن دفتر حفظ منافع آمریکا در ایران صورت گرفت.

خیلی از متغیرهای دیگر اتفاق افتاد در مورد عراق بحث جدیدی مطرح شد، در مورد افغانستان و خیلی از مسائل دیگر. بنابراین ایران مایل است که یک استراتژی جدیدی بنا کند که این استراتژی با توجه به از دست دادن پایه‌ی سوریه و اطراف سوریه باید بنا بشود.

بنابراین زیاد تعجب ندارد که ما الان می‌بینیم که احمدی‌نژاد صحبت از درهای باز با غرب می‌کند و اگر بتواند آن مانع عمده که الان بین این بازگشایی جدید ایران نسبت به غرب مانع ایجاد کرده، یعنی موضوع غنی‌سازی، بتواند به شکلی این مساله را حل کند به اعتقاد من صد در صد می‌رود، طرف استراتژی جدید به سوی غرب.

سوری‌ها نشان دادند که زیاد قابل اعتماد نیستند و برگه‌هایی که ایران تاکنون پروراندند در مقابل سوریه آن‌ها را به نفع خودش به‌کار برده، نه به نفع منافع ملی ایران.[/quote]
الان که یکی دو ماه از زمان این مصاحبه گذشته بسیاری از این صحبت ها تا حدودی رنگ واقعیت به خود گرفته است.ایران بعد از سفر احمدی نژاد به نیویورک به صراحت تمام از تمایل ایران به از سرگیری روابط با آمریکا پرده برداشت هر چند که قبلا هم بارها این مساله را عنوان کرده بود.
در اینجا جا دارد که از روسیه هم یادی بکنم. چون این کشور نیز نقش خود را در این بین بازی می کند . روسیه بعد از قضیه گرجستان بطور آشکار خطر آمریکا را برای منافع خودش احساس کرد تا جایی که منافع آمریکا را بشدت تهدید کرد و کار به جایی رسید که مناقشه بین روسیه و آمریکا به جنگ سرد دوم تعبیر شد.
بشار اسد بلافاصله بعد از قضیه گرجستان به روسیه سفر کرد تا نشان دهد تمایل زیادی دارد که متحد بهتری برای روسیه باشد. ایران هم البته کم و زیاد از این قضیه بهره برداری کرد ولی نه ایران سوریه است و نه سوریه می تواند به جایگاه ایران در معادلات سیاسی برسد. هر چند سوریه همیشه نشان داده که در قبال دریافت امتیاز خواستار بهبود روابط با غرب هم است. از سوی دیگر ایران بطور آشکار از سیاست های دو پهلوی روسیه ناراحت است و به نظر من تلاش برای برقراری ارتباط با آمریکا به همین خاطر است.
سوریه کوچکتر از آن است که نقش موثری در حل مناقشه هسته ای ایران با غرب و آمریکا داشته باشد. همچنین بر خلاف صحبت هایی که در مورد احتمال باز پس گیری بلندی های جولان در قبال به رسمیت شناختن اسراییل توسط سوریه است من فکر می کنم سوریه باید احمق باشد که دوستی با ایران را در ازای بلندی های جولان از دست بدهد . چون موضع ایران در برابر اسراییل حتی اگر رییس جمهور فعلی ایران هم عوض شود لایتغیر خواهد بود و برای اسراییل کاری ندارد که در مقابل کشور سوریه (وتمام کشورهای عربی :mrgreen: ) برنامه های خود را پیش ببرد مخصوصا زمانی که از سوی ایران احساس خطر نمی کند.
ولی چه می شود کرد بعید نیست که این حماقت انجام نشود.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آرماني عزيز؛
اين تاپيك مي‌تونه تحليل وقايع اخير خاورميانه باشه. مسائل مربوط به سوريه، حزب‌الله، حماس، كشورهاي عربي و ساير مسلمانان گربه صفت!
پس بعد از قضيه‌ي سوريه، مي‌شه رسيد به ساير كشورها و گروه‌ها.
ان شاء الله اين تاپيك در اين زمينه موفق باشه.

-------------------------------------------------

اول درمورد فرمايشات سيناي عزيز عرايضي ارائه خواهم كرد و بعد از اون مي‌رسم به دوست خوبم nasirirani.

-------------------------------------------------

سينا جان.
مشكل دقيقاً همين‌جاست.

يه حقيقت. دوستي سوريه با ما، چه منفعتي براي اين كشور داشته؟ البته باج‌ دادن‌هاي ابلهانه‌ي ما بماند براي بعد. ولي به غير از اين مسائل، چه حسني داشته اين دوستي؟ غير از اين بوده كه اسرائيل هر زمان كه خواسته ايران رو تهديد كنه، حريم هوايي سوريه رو نقض كرده؟ يا دو تا بمب انداخته اينور و اونور اين كشور تا شاخ و شونه‌اي كشيده باشه؟
غير از اينه كه همين الانشم سوريه تا خرخره گيره و اروپا و امريكا باهاش چپ افتادن؟ فشار جوامع بين‌المللي بخصوص بعد از ترور رفيق حريري روي سوريه به حدي زياد شده كه سوريه چيزي نمونده دست‌ها رو بالا بگيره؟
آيا اين كارها، مطلوب سوريه هست؟ اونم در مقابل چه چيزي؟ امنيت؟

متأسفانه يه حقيقت هست كه دوستي با اسرائيل، حداقل در حال حاضر، امنيت اين كشور رو بيشتر از مايي تأمين مي‌كنه كه حتي با سوريه مرز مشترك هم نداريم!

سوريه، تجربه‌ي مصر رو داره و ديده كه دوستي با اسرائيل، اين كشور رو به كجاها كه نرسونده! طوري كه نظام تك حكومتي حسني مبارك، مي‌شه نماد دموكراسي عربي!!!! جايي كه صداي مخالف در نطفه خفه مي‌شه! ولي حكومت ارثي رياست جمهوري اسدها، تنها و تنها به خاطر دوستي با ايران و دشمني با اسرائيل، به نقض حقوق بشر و دموكراسي متهم هست! (چيزي كه درمورد ايران، به طرز مضحكي تكرار مي‌شه!!! حال اينكه حداقل در زمينه‌ي انتخاب مستقيم توسط مردم، ايران از امريكا دموكراتيك‌تر هست!)

مصر زماني كه با اسرائيل دشمن بود، سال‌ها درآمدهاي كشورش رو خرج خريد تسليحات و ماشين‌آلات جنگي و جنگنده‌هاي رنگارنگ از شوروي مي‌كرد و هربار اسرائيل از خجالتش درمي‌اومد. ولي از زماني كه با دشمنش به صلح دست پيدا كرد، خيلي ساده چسبيد به بقيه‌ي كشورش و امروزه جايگاه مناسبي در جهان پيدا كرده و تنها صنعت توريستش با بسياري از كشورهاي اروپايي رقابت مي‌كنه!

اردن هم شرايطي مشابه داره. كشوري كه تنها مجبور بود به خاطر يدك كشيدن نام عربيت، با مصر و سوريه همراه باشه، بعد از سازش با اسرائيل، به سادگي و آسايش داره نظام ديكتاتوري هاشمي‌ها رو ادامه مي‌ده و به همين سادگي آرامش به كشورش بازگشته!

سوريه، يك كشور مبارز نيست كه به فكر نبرد و شكست اسرائيل باشه و نياز به اين داشته باشه كه هميشه آماده‌ي نبرد با اسرائيل باشه كه به امنيت ايراني نياز داشته باشه. سوريه نيز بمانند ساير كشورهاي عربي، اولين چيزي كه براش اهميت داره، امنيت ملي خودش و پيشرفت و ارتباط با كشورهاي پيشرفته‌ي غربي هست. اين مسئله هم كاملاً با جنگ با اسرائيل در تضاد كامل هست!

شما بودي، كدوم يك رو انتخاب مي‌كردي؟

1- دوستي با كشوري كه با تمامي كشورهاي غربي رابطه‌ي حسنه داره، دشمن سابقت بوده و اگه باهاش دوست بشي، حالا حالاها خيالت از امنيت كشورت راحت مي‌شه و همه هم باهات خوب مي‌شن.

2- دوستي با كشوري كه كانون تحولات بين‌المللي هست و تقريباً در عرصه‌ي سياسي، هيچ دوستي نداره و اونقدر دشمن داره كه حتي كارهاي درستش رو هم با تبليغات بيشمار، منفي جلوه مي‌دن، هفته‌اي يكبار نيست كه تهديد به حمله‌ي نظامي نشه، ابرقدرت جهان و ابرقدرت نظامي خاورميانه، دشمن شماره يكش هستن، هيچ رقمه با اسرائيل كوتاه نمياد و از كشورت هم انتظار داره كه درصورت حمله اسرائيل بهش، بهش اجازه بدي كه از خاكت براي كوبيدن و حمله به اسرائيل استفاده كنه!

------------------------------------------------

اما برسيم به پاسخ سولات نصير ايراني عزيز.

اين، پاسخ‌هايي است كه من براي سوالات شما دارم.

[quote]
1-در صورت پیروزی حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری امریکا چه تحولی در روند مذاکرات بین اسرائیل و سوریه بخصوص در صورت برقراری روابط دیپلماتیک سطح بالا بین ایران و امریکا, روی خواهد داد؟ [/quote]
اصولاً دموكرات‌ها، منشي متفاوت‌تر نسبت به جمهوري‌خواهان دارن. اما اين به هيچ وجه به معني تغيير مواضع امريكا نيست!
سياست خارجه‌ي ايالات متحده، همواره شكل ثابتي داشته و صرفاً براساس منافع ملي اين كشور تغيير كرده است. پس نمي‌توان انتظار داشت كه با روي كار آمدن حزب دموكرات، تغييري در روند مذاكرات صلح بوجود بياد. كما اينكه رئيس جمهور جنگ طلب جمهوري‌خواهان، كسي بود كه هشت سال براي بوجود آوردن صلح بين سوريه و اسرائيل و بالكل اعراب و اسرائيل، تلاش شبانه‌روزي داشت و بارها و بارها با كشورهاي مختلف سر اين مسئله صحبت كرد و بسته‌هاي پيشنهادي متعددي رو ارائه كرد.

اما درمورد ايران، مسئله فرق مي‌كنه و اين مسئله، برمي‌گرده به منافع ملي ايالات متحده و اين وسط، ابزار استفاده از موقعيت پيش رو بين جمهوري‌خواهان و دموكرات‌ها متفاوت تعريف شده كه اين برمي‌گرده به ذات اين دو حزب.
درمورد ايران، مي‌شه در جايي مناسب‌تر به بحث و بررسي پرداخت و ان شاء الله باشه براي تاپيكي جداگانه (اگه دوست داشتين، ايجادش بفرمايين تا در اونجا توضيحات لازم رو عرض كنم).


[quote]
2- بهترین رویدادهاو اتفاقات از نظر سوری ها چه رویدادها و پیشامدهایی هستند؟ [/quote]
بهترين رويداد براي سوريه، تبادل امتياز با رژيم صهيونيستي است. چرا كه حداقل امري كه براش بوقوع مي‌پيونده، خروج از اين بحران سياسي و اقتصادي و همچنين بيرون آمدن از انزوايي است كه كشورهاي غربي، به منظور تحت فشار قرار دادن اين رژيم بعثي براي راه اومدن با اسرائيل، بهش وارد كردن و نتيجه‌ي منفي داشت (نزديكي به ايران و مهم‌تر از اون، وابستگي صرف به شوروي و روسيه).


[quote]
3-آینده رژیم سوریه را در صورت پشت کردن به ایران و مقاومت چگونه ارزیابی می کنید؟ [/quote]
اگه نگاه مثبتي داشته باشيم و فرض كنيم كه ايران حقيقتاً قصد دخالت در امنيت ملي كشورها رو نداره، مشكل خاصي بوجود نمياد و صرفاً موجب تيرگي و يا قطع روابط با سوريه خواهد شد! همون اتفاقي كه درمورد مصر افتاد! رسماً ما كاري نتونستيم در قبال صلح مصر با اسرائيل انجام بديم و نهايت كاري كه كرديم، به نام زدن يك خيابان در تهران به نام قاتل انور سادات خائن بود كه البته همين مسئله، موجب تيره‌تر شدن روابط مصر با ما شد! طوري كه وقتي در سال 2008، تيم ملي فوتبال ايران قرار بود با مصر يك ديدار تداركاتي انجام بده، اين ديدار صرفاً به دليل پخش مستندي درمورد انور سادات و سازش و ترور وي در تلويزيون ايران، لغو شد!!
اما شرايط در جبهه‌ي مقاومت بسيار وخيم خواهد شد!

اگر هم نگاه منفي به قضيه داشته باشيم ...!!!!


[quote]4-نگاه مسولین کشور به سوریه چگونه است و باید چگونه باشد؟
[/quote]
مسلماً مسئولين در حال حاضر، بيشترين تلاششون رو دارن انجام مي‌دن كه اين اتفاق بوقوع نپيونده. ولي شاهد بوديم كه در كنفرانس آناپوليس، سوريه نيز حاضر بود (با تمام تلاش ايران براي جلوگيري حضور اين كشور در اين اجلاس). همين مسئله هم موجب دلخوري تهران از دمشق و تيرگي مقطعي روابط با اين كشور گرديد كه البته خيلي زود برطرف شد!
متأسفانه سال‌هاست كه روي سوريه، سرمايه‌گذاري سنگيني داشتيم و البته كارمون معقول بوده؛ چرا كه كار ديگه‌اي از دستمون ساخته نبوده. ولي درصورت صلح سوريه با اسرائيل، قطعاً همه چيز برمي‌گرده! اين وسط، تنها كساني كه قرباني خواهند شد، نيروهاي مقاومت خواهند بود!

============================

قبلاً عرض كرده بودم.
اسرائيل براي حمله به ايران، بايد دو كار را انجام دهد :
1- تكليف حزب الله لبنان را مشخص سازد.
2- تكليف سوريه را مشخص سازد.

عرض كرده بودم كه سوريه، ترجيحاً با اقدام سياسي و حزب‌الله، صرفاً با اقدامي نظامي قابل حل شدن هست!

عرض كردم كه تا زماني كه تكليف اين دو مشخص نشده، از تهاجم خبري نيست. ولي به محض اينكه نشانه‌هايي از روشن سازي تكليف اين دو مسئله رو مشاهده كردين، بايد آماده‌ي نبرد نهايي باشيم!

اين عرايض رو دو سال پيش عرض كردم و هنوز هم روش هستم. توضيح بيشترش رو هم در تاپيك «جنگ امريكا عليه ايران» دادم كه دوستان درصورت نياز مي‌تونن بهش رجوع كنن.

متأسفانه مورد دوم، كه پيش نياز مورد اول هست در حال تحقق هست.

اسرائيل تجربه‌ي جنگ 33 روزه و شكستش دربرابر حزب‌الله رو داشته. ولي اين مسئله، يكي از مهمترين دلايلش، پشتيباني لجستيكي حزب‌الله توسط ايران و سوريه و از طريق سوريه بوده! اگه با سوريه صلح بشه، رسماً عقبه‌ي حزب‌الله بسته شده و اين گروه دلاور در محاصره‌ي رژيم خونخوار اسرائيل از يك سو، حكومت ضد مقاومت لبنان از سوي ديگر و همچنين مرز بسته شده‌ي سوريه‌ي خائن خواهد افتاد كه نتيجه‌ي غم‌انگيز و اسطوره‌اي رو براي اين گروهك خوش‌نام چريكي به دنبال خواهد داشت!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقا مصطفی از پست مفید شما بسیار سپاسگذارم.
بسیاری از مسائل برای من حل شد و چشمم بروی وقایع باز شد.
الان بجای اینکه به امکان مذاکرات(و انجام نشدن اون) در طول این چند دهه فکر کنم به فرصت ایجاد شده در حال حاضر رو میبینم که در زمان گذشته وجود نداشته. و رژیم صهیونیستی که اصلا سوریه رو در حد و اندازه برای امتیاز دهی نمیدیده حالا به این نتیجه رسیده که این کار لازمه.

پس در تمام این مدت سوریه مترصد این فرصت بوده و قطعا در زمان انور سادات سوریه شانسی برابر نداشته که اون هم وارد مذاکره بشه.

بزرگی کنید اگر برداشت من نادرسته منو اصلاح کنید.

اما یک مساله دیگه اگر این فرصت با تحولات اخیر که یکی از مهمترین قسمتهاش ایرانه ایجاد شده بنظر شما ایران تا چه حد میتونه در اون موءثر باشه؟ یعنی اگر هدف نهایی و اصلی در این مذاکرات و ردوبدل کردن امتیازات تحت فشار گذاشتن ایران و محدود کردن توانایی ایران در منطقه و مرزهای رژیم صهیونیستیه آیا خود ایران با وارد شدن به نوعی مذاکره آشکار یا پنهان با غربیها(مثل نمونه عراق) نمیتونه نقش سوریه رو کم رنگ کنه و بقول معروف دست سوریه رو در پوست گردو بذاره؟

این مذاکرات به فاصله گرفتن سوریه از مقاومت حزب ا... منجر میشه یا اینکه سوریه با توجه به موقعیت خود میتونه کنترل اصلی حزب ا... رو بدست بگیره و بین مقاومت و ایران فاصله ایجاد کنه؟


[quote]به نظر شما، منافع سوريه از دوستي با ما بيشتر خواهد بود كه خود يك كشور منزوي هستيم و اصولاً ناف ما رو با چالش بريدن، يا اسرائيلي كه تمامي قدرت‌هاي جهان پشتش هستن و به قول خودمون، كودك نامشروع اونا، بخصوص انگلستان هست؟ [/quote]

شرمنده آقا مصطفی ولی در این زمینه هنوز نمیتونم با شما همنظر باشم.
به سوریه کاری ندارم ولی در کل کشورهای مختلف شرایط مختلفی در روابط با غرب دارن به هر حال غیر ممکنه که همه در یک سمت قرار بگیرن.
به نظر من اینطور نیست که هر زمان کشوری از در مصالحه و روابط حسنه با غرب در بیاد بلافاصله سیل کمکهای اقتصادی سیاسی و نظامی به اون سرازیر بشه(مثل نمونه رژیم صهیونیستی).
بعضیا (خیلی ها) هم سرنوشت گرجستان رو پیدا میکنن.

با تشکر مجدد از دوستانی که در این بحث شرکت میکنن.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوستان عزيز سلام

اول با اجازه بزرگان جواب سوالات دوست عزيزم نصير ايراني رو ميدم و بعد به ادامه بحث ميپردازم.

1- اصولا امريكا داراي دو خط مشي سياسي است. نخست مشي سياسي كه توسط چندين نهاد اطلاعاتي ارزيابي گشته و سپس تصويب ميشود . معمولا اين نوع نگرش كلي بود و فرضا براي ده سال اينده برنامه ريزي ميگردد . اين نوع سياست فارغ از دعوا هاي حزبي است و مهم نيست كه رييس جمهور از كدام حزب باشد .هر كس به كاخ سفيد راه يابد مجبور به پيروي از ان ميباشد. نمونه ان سياست حمايت از اسراپيل تحت هر شرايط است . دوم سياستي كه هر نامزد رياست جمهوري در جريان فعاليتهاي انتخاباتي اراپه ميكند.كه با توجه به شريط روز و افكار حاكم بر امريكا ميباشد. رفع خطر از جانب كشورهاي عربي از نوع سياست اول ميباشد و چگونگي اجراي ان مربوط به سياست دوم. به هر حال صلح بين سوريه و اسراپيل اجتناب ناپذير است. چه با استفاده از ابزار سياست و يا توسل به زور (طولاني شد نه ؟ )

2- بهترين رويداد براي سوريها صلح همراه با گرفتن امتياز از اسراپيل و در عين حال متعادل گشتن سياست دولت ايران نسبت به اسراپيل ( البته از محالات است )

3- سوريه تا گرفتن امتياز و ضمانتهاي اجراييُ به دولت ايران پشت نخواهد كرد و ايران هم تا قطعي شدن مذاكرات صلح حاضر به از دست دادن اين خط ترانزيت نيست. البته با تحقق اين امر ممكنه حماس به نحوي با ادغام در دولت خودگردان از انزوا خارج بشه ولي اين مساله براي حزب الله گران تمام خواهد شد.

4- نگرانيهاي زيادي در دولت ايران نسبت به اين موضوع هست و ما از تمامي امكانات براي تحقق نيافتن اين امر تلاش ميكنيم. ولي راههايي هست كه در صورت نبودسوريه اين خطوط ارتباطي همچنان حفظ گردد و حزب الله بتونه در نبود سويه به خود اتكا داشته باشد (نمونه ان انتقال تكنولوژي ساخت بعضي از سلاحهاي استراتژيك به حزب الله )

فكر كنم كوپن من براي نوشتن امشب پر شد ! :mrgreen:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
GRIPEN عزيز.
فرمايشات شما اكثراً صحيح هست.

بايد يادمون باشه كه اسرائيل با عبدالناصر مذاكره نكرد؛ حتي زماني كه ناصر تقريباً از نبرد با اسرائيل پشيمون شده بود! چرا كه در برابر ناصر، از قدرت و دست بالاتري برخوردار بود و سنگين‌ترين شكست‌ها رو به وي تحميل كرد كه وحشتناك‌ترين اون، جنگ 6 روزه بود!

اما جنگ رمضان در سال 1973، بهترين دليل براي اسرائيل بود كه به اين نتيجه برسه كه مصر و قدرت يافتن اون، مي‌تونه در آينده براش خطرساز بشه! اگر بي‌خيالي و ترس انور سادات نبود، اسرائيل شكست بسيار سنگيني در جنگ رمضان متحمل مي‌شد؛ كما اينكه در سه روز ابتدايي جنگ، تلفات فوق‌العاده سنگيني؛ چه در هوا و چه در زمين متحمل گرديد!

جنگ رمضان، به اسرائيل اين حقيقت رو فهموند كه ديگه مصر كشوري نيست كه در كنارش، آرامش داشته باشه! به همين دليل هم طي يك پروژه‌ي شش ساله، با اين كشور به صلح پايدار دست پيدا كرد.

اما در همون جنگ، اسرائيل تا فتح دمشق فاصله‌اي نداشت و گلدا ماير، دستور اين امر رو داده بود كه با دخالت ابرقدرت‌ها، نبرد پايان پذيرفت. پس مسلماً سوريه ارزش مذاكره كردن نداشت؛ تا به امروز.

هنوز هم خود سوريه خطري براي اسرائيل نداره. اما حمايت اين رژيم از حزب‌الله و تبديل شدنش به پل ارتباطي ايران و حزب‌الله، بهترين دليل براي صلح با اين كشور هست. صلحي كه پايداري‌اش حداقل تا زمان شكست ايران و يا رسيدن به صلح با ايران، پايدار خواهد بود.

سوريه، سال‌هاست كه از طرح اعراب (كه به پيشنهاد عربستان تهيه شد) براي به رسميت شناختن اسرائيل حمايت كرده. اگه هم تا حالا به اين صلح دست پيدا نكرده، تنها به دليل عدم پذيرش شرط اصلي اين صلح؛ يعني بازگشت به مرزهاي قبل از 1967، محقق نشده! البته سوريه كاري به بقيه‌ي مرزها نداره! تنها چيزي كه از اسرائيل مي‌خواد، بازگرداندن جولان به سوريه و اطمينان از عدم تهاجم اين رژيم غاصب هست كه در چند سال اخير، اسرائيل هم سعي كرده اين اطمينان رو به سوريه بده كه كاري به كارش نداره (مواردي چند در تاپيكي كه عرض كردم، آورده شده است).
اسرائيل، در كنفرانس آناپوليس، پيشنهاد اجاره‌ي چند ده ساله‌ي جولان به سوريه رو داده (معني‌اش رو خودتون بهتر مي‌دونين) كه البته سوريه نپذيرفته. دليلش هم مسلماً چانه‌زني سياسي بوده براي دريافت اميتازات بيشتر و اخذ شرايط بهتر! در اين شرايط، ديگه نمي‌شه گفت سوريه با اسرائيل صلح نكرده. بلكه صرفاً بحث امروز و فردا مطرح هست و زمان اين صلح.

اما درمورد فرمايشي كه داشتين :
[quote]اما یک مساله دیگه اگر این فرصت با تحولات اخیر که یکی از مهمترین قسمتهاش ایرانه ایجاد شده بنظر شما ایران تا چه حد میتونه در اون موءثر باشه؟ یعنی اگر هدف نهایی و اصلی در این مذاکرات و ردوبدل کردن امتیازات تحت فشار گذاشتن ایران و محدود کردن توانایی ایران در منطقه و مرزهای رژیم صهیونیستیه آیا خود ایران با وارد شدن به نوعی مذاکره آشکار یا پنهان با غربیها(مثل نمونه عراق) نمیتونه نقش سوریه رو کم رنگ کنه و بقول معروف دست سوریه رو در پوست گردو بذاره؟ [/quote]
بايد عرض شود كه؛
متأسفانه اين مسئله‌اي هست كه دست ايران، پيشاپيش تو پوست گردو قرار داده شده! اين، در طبقه‌ي استراتژيك ايران تعريف شده كه صلح با اسرائيل، غيرممكن هست. به همين دليل هم هست كه امريكا نمي‌تونه به ايران، زياد نزديك شه؛ چرا كه اين اجازه از طرف اسرائيل داده نمي‌شه. اسرائيل به امريكا فشار مياره كه ايران رو مجبور به صلح با اين كشور كنه يا اينكه در حمله به ايران، كمكش كنه (به عبارت بهتر، نوك پيكان حمله باشه). امريكا، چندان مشتاق براي انجام اين كار نيست؛ چرا كه از دوري ايران داره ضررهاي اقتصادي زيادي مي‌بينه و به همين راحتي، بازارش رو از دست داده و اروپايي‌هاي فرصت‌طلب جايگزينش شدن، از نظر سياسي به شدت نگران فعاليت‌هاي ايران هست و از نظر منطقه‌اي هم نقش ايران؛ بخصوص در عراق انكارناپذير شده! پس توافق با ايران، مطلوب امريكا هست. ولي نمي‌تونه به همين راحتي، برخلاف عقايد اسرائيل عمل كنه. كما اينكه مي‌بينيم وقتي اوباما مياد حرف از دوستي با ايران مي‌زنه، فرداش مي‌ره در برابر آيپك، محترمانه به غلط كردن مي‌افته و حرف از تحريم و فشار بر روي ايران مي‌زنه!!!!
از نظر نظامي هم خود دوستان ديگه بهتر مي‌دونن شرايط به چه طريق هست.

اين از اين طرف قضيه.

از اينور، ما شعار استراتژيك‌مون؛ حتي قبل از پيروزي انقلاب، دشمني با اسرائيل بوده. وقتي هم كه انقلاب پيروز شد، امام (ره) رسماً اعلام كرد فقط با دو كشور هيچ‌وقت ارتباط نخواهيم داشت‌ : رژيم آپارتايد آفريقاي جنوبي و رژيم صهيونيستي اسرائيل!!!
پس متأسفانه اين كيس، ديگه مثل ايالات متحده نيست كه درصورت احساس نياز، بخوايم باهاش مذاكره كنيم تا به نقطه‌ي مشتركي برسيم و تا حدودي توافق داشته باشيم و شرايط رو تغيير بديم.
ما، محكوم به ادامه‌ي اين قضيه هستيم و نهايت كاري كه مي‌تونيم انجام بديم، تعليق افكار عمومي و دشمني با اسرائيل در ظاهر و بي‌خيالي در حقيقت هست! نهايتش مي‌تونيم با اسرائيل، رابطه نداشته باشيم؛ مثل خيلي از كشورهايي كه ارتباطي باهاشون نداريم. ولي مثلاً به دشمناش كمك نكنيم، تو كاسه‌اش نذاريم و قس علي هذا!!! اين، نهايت بهبودي روابط ما با اسرائيل، با درنظر گرفتن ثبات شرايط حاضر هست.

اما درمورد حزب‌الله!
[quote]
این مذاکرات به فاصله گرفتن سوریه از مقاومت حزب ا... منجر میشه یا اینکه سوریه با توجه به موقعیت خود میتونه کنترل اصلی حزب ا... رو بدست بگیره و بین مقاومت و ایران فاصله ایجاد کنه؟ [/quote]
سوريه، حزب‌الله رو نياز نداره. الان هم دقيقاً داره ازش به عنوان اهرم فشار بر روي اسرائيل، براي اعطاء امتيازات بيشتر استفاده مي‌كنه. درست مثل حكومت پرويز مشرف كه براي فشار بر ايالات متحده براي كمك بيشتر به اين كشور، از طالبان حمايت مي‌كرد و شرايطي كه تا به امروز، شاهد ادامه‌اش بوديم (و البته امريكا هم خسته شد و حسابي گذاشت تو كاسه‌اش)!

ولي مسلماً شرط اصلي اسرائيل براي صلح با سوريه، دست برداشتن از حمايت مادي و معنوي اين كشور از گروهك‌هاي مبارز ضد اسرائيلي هست كه سوريه هم با كمال ميل، خواهد پذيرفت؛ البته اگه شرايط مدنظرش محقق بشه!

اما درمورد قسمت پاياني.
[quote]به سوریه کاری ندارم ولی در کل کشورهای مختلف شرایط مختلفی در روابط با غرب دارن به هر حال غیر ممکنه که همه در یک سمت قرار بگیرن.
به نظر من اینطور نیست که هر زمان کشوری از در مصالحه و روابط حسنه با غرب در بیاد بلافاصله سیل کمکهای اقتصادی سیاسی و نظامی به اون سرازیر بشه(مثل نمونه رژیم صهیونیستی).
بعضیا (خیلی ها) هم سرنوشت گرجستان رو پیدا میکنن. [/quote]
ببينين. اين كمك‌ها، در حالت عادي وجود داره و بالكل ابزار غرب، براي كمك (بخوانيد وابسته كردن) كشورهاي جهان سوم هست. اما چون بستگي مستقيم به سياست اين كشورها داره، هميشه به عنوان مشوق عنوان شده. مثل ايران كه مي‌گفتن اگه تعليق غني سازي رو بپذيره، قطعات يدكي هواپيما رو بهش مي‌دن!!! اين مسئله، يه مسئله‌ي ساده‌ي پذيرفته شده هست و درصورت بهبود روابط سوريه با غرب، اين اتفاق مي‌افته و چيز عجيبي نيست.
اما اين كه كشوري سرنوشت گرجستان رو پيدا كنه، كاملاً صحيح هست! اين، بستگي داره به خود اون كشور! گرجستان، خيلي حماقت كرد! سال‌ها بود كه پا روي دم روسيه مي‌ذاشت و خيال مي‌كرد امريكا پشت سرش هست. ولي مثل روز روشن بود كه درصورت پايان يافتن تحمل خرس كبير، اين كشور شانسي نخواهد داشت و هيچ كس دلش به حالش نمي‌سوزه!
اين، به خود سوريه برمي‌گرده كه ببينه شرايط چطورياس و تا چه حد مي‌تونه جلو بره.

روسيه دوست نداره سوريه رو از دست بده. امريكا هم دلش مي‌خواد براي محدود كردن روسيه، سوريه رو به دامان خودش بكشه. اين وسط، سوري‌ها بهترين بازي‌ها رو در نظر مي‌گيرن كه از دو طرف، بيشترين اميتازات رو اخذ كنن (خودتون مي‌دونين چه شرايط فوق‌العاده‌اي در انتظار سوريه خواهد بود).

فكر كنم با اين عرايضم، اوضاع رو كمي روشن‌تر و شفاف‌تر كرده باشم.

باز هم اگه سوالي بود، بنده درخدمتم.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مصطفي جان سلام

درمورد حماس بايد بگم بخشي از بدنه حماس كه متعادلتر هست در حال نزديكي به حكومت خودگردان و در نهايت پذيرش مفاد صلح اونها با اسراپيل هست.

خالد مشعل در اين ميون مواضع تندي داره ولي اسماعيل هنيه داراي افكار متعادل تر و نرمتريه.

نمونه اون هم مذاكرات و اتش بسهاي مكرر حماس با اسراپيل هست .

البته در خود تشكيلات حماس هم شاهد درگيريهاي هستيم. فكر ميكنم در صورتي كه حماس احساس كنه كه سوريه داره به صلح نزديك ميشه حتما سر مذاكرات با اسراپيل باز خواهد كرد و شاهد تقسيم و به رسميت شناختن اسراپيل باشيم.

همه چيز به گذشت زمان نياز داره

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بحث خوبي است و خيلي استفاده كرديم. ما كه توان تحليل نداريم پس چند تا سوال ميپرسم
1-ايا امكان تشكيل نيرويي مثل حزب الله در سوريه وجود داره كه بتونه در صورت خيانت سوريه بر عليه دولت كودتا كنه؟
2- چرا با وجود انكه مقامات ايران و امريكا تمايل خود را به مذاكره نشان داده اند مذاكره اي صورت نميگيره؟ ايا اين مسئله به انتخابات رياست جمهوري امريكا مربوطه؟ ايا ايجاد دفتر حافظ منافع در جهت برقراري رابطه است؟
3-مشكل ما با اسراييل چيست؟ مطمئنا كشتن مردم بيگناه نميتونه باشه. چون امريكا خيلي بيشتر از اين حرفا ادم كشته ولي ما حاضريم باهاش مذاكره كنيم ولي با اسراييل تحت هيچ شرايطي مذاكره نميكنيم.
4- ايا تعميق روابط و شكل گيري اتحاد بين روسيه و سوريه به نفع ماست ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote]بحث خوبي است و خيلي استفاده كرديم. ما كه توان تحليل نداريم پس چند تا سوال ميپرسم
1-ايا امكان تشكيل نيرويي مثل حزب الله در سوريه وجود داره كه بتونه در صورت خيانت سوريه بر عليه دولت كودتا كنه؟
2- چرا با وجود انكه مقامات ايران و امريكا تمايل خود را به مذاكره نشان داده اند مذاكره اي صورت نميگيره؟ ايا اين مسئله به انتخابات رياست جمهوري امريكا مربوطه؟ ايا ايجاد دفتر حافظ منافع در جهت برقراري رابطه است؟
3-مشكل ما با اسراييل چيست؟ مطمئنا كشتن مردم بيگناه نميتونه باشه. چون امريكا خيلي بيشتر از اين حرفا ادم كشته ولي ما حاضريم باهاش مذاكره كنيم ولي با اسراييل تحت هيچ شرايطي مذاكره نميكنيم.
4- ايا تعميق روابط و شكل گيري اتحاد بين روسيه و سوريه به نفع ماست ؟[/quote]


دوست عزيزم چرا ندارين؟ شركت كنين پيدا ميشه. و اما جوابها

1- نيروي اطلاعاتي سوريه بسيار قوي هست و مطمپن باشيد سوريه قبل از افشاي مذاكرات صلح افكار عمومي رو در كشورش اماده اين كار خواهد كرد كه اين صلح خيانت محسوب نگردد و در جهت منافع ملي به حساب ايد.

2- متاسفانه دولتمردان امريكا هنوز نتونستند جو اعتمادي رو براي ما ايجاد كنن. ما يكسري پيش شرطهايي داريم كه براي اونها پذيرفتني نيست و اونها هم يكسري پيش شرط. در ضمانت اجرايي پيش شرط از اهميت خاصي برخورداره.

3- رژيم اشغالگر قدس جايي در سياست خارجي ما نداره و ما اصلا كشوري رو به عنوان اسراپيل به رسميت نشناختيم تا بخواهيم با اون مذاكره كنيم. امام بزرگوارمان (قدس سره ) حرف اخر رو زدند. مساله فقط كشتار نيست. ازار اين رژيم منحوس هميشه ما رو ازار داده.

5- همين الان هم روسيه و سوريه دوستان خوبي در كنار هم هستند منتها تا زماني كه منافع اونها ايجاب ميكنه. دوستي عميق و ابدي جايي در سياست ندار.

-------------------------------------------------------------------------------------

و اما چيزي كه شديدا فكر منو مشغول ميكنه اينه كه در صورت امضاي توافق نامه امنيتي امريكا مجوز تاسيس پايگاه نظامي رو در عراق ميگيره. كه از اين تعداد يقينا 2-3 تايي در غرب عراق در مرز مشترك عراق ُ سوريه و اردن خواهد بود.

به عقيده ناقص بنده سپر سوم موشكي و پايگاههاي راداري اون در همين منطقه احداث ميشه كه هم بر سر راه موشكهاي ايراني هست و هم تحركات سوريه و با توجه به برد بلند اون حزب الله را زير نظر خواهد داشت.

با اين شرايط سوريه در شرايط سخت تري قرار خواهد گرفت. اين ميتونه يه اهرم فشار بيشتر روي سوريه براي دوري از ايران و حزب الله باشه.
مگر اينكه به احتمال كم روسيه دوباره بپره وسط و دخالت كنه.

فكر ميكنم توافق نامه امنيتي بغداد يكي از نقاط عطف در معادلات خاور ميانه باشه.( فكر كنم جنگ با تروريسم در مناطق مرزي پاكستان و حملات طالبان براي انحراف افكار عمومي و رسانه از عراق باشه )الله اعلم



اللهم عجل لوليك الفرج

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
از دوستان و بخصوص آقا مصطفی که در این بحث شرکت میکنن و منو قابل دونسته به پست هام جواب میدن ممنون.

[quote]متأسفانه اين مسئله‌اي هست كه دست ايران، پيشاپيش تو پوست گردو قرار داده شده![/quote]

این حرف درسته و با ملاحظاتی که فرمودید دقیقا همینطوره.
ولی منظور من مذاکراتی پیچیده تر بود که در اون به طور مثال ایران امتیازاتی محدودتر از طرف کشور و یا طرفی ثالث بده.
شاید طرف مقابل بدش نیاد که امتیازاتی محدودتر از ایران بگیره تا برای مقابله با ایران بخواد امتیازاتی گسترده در حد برگرداندن جولان به سوریه بده. البته این تنها یک احتماله که هیچ خبر و رویدادی اون رو تایید نمیکنه و در نتیجه میشه کلا نادیدش گرفت.

در مورد رژیم صهیونیستی چی فکر میکنید آیا دولت فعلی این رژیم در حال حاضر بخصوص در عرصه داخلی از قدرت لازم برای دادن این امتیاز برخورداره و احزاب چپ در این زمینه ساکت میمونن؟ یا اینکه یک توافق کلی در درون این رژیم در این زمینه وجود داره و جنگ قدرت شامل اون نخواهد شد.

[quote]اين، بستگي داره به خود اون كشور! گرجستان، خيلي حماقت كرد![/quote]

این حرف درست که حماقت کرد(بخصوص رییس جمهورشون) ولی یه جورایی هم بنظر میرسه که به سمت این حماقت هلش دادن. خود متحدانشو میگم.
شاید یه معامله ای چیزی در پشت پرده با روسیه کردن. از اون مواردیه که شاید با گذشت زمان بیشتر ابعاد اون مشخص بشه.

[quote]اصولاً دموكرات‌ها، منشي متفاوت‌تر نسبت به جمهوري‌خواهان دارن. اما اين به هيچ وجه به معني تغيير مواضع امريكا نيست! [/quote]

با توجه به این موارد فکر نمیکنید دموکراتها دست بازتری در برابر ایران داشته باشن.
آیا با توجه به شعارهای عوامفریبانه اوباما در صورت انتخاب دست بازتری در جمع کردن متحدان جهت دادن به تبلیغات رسانه ها و........ بر ضد ایران نخواهد داشت؟
یکی از موارد دیگه که این روزها مطرحه(در کنار وارد جنگ شدن سوریه به نفع ایران و...) اینه که اگر اوباما انتخاب بشه احتمال جنگ بر ضد ایران صفر میشه که بنظر من فکر اشتباهیه.
کافیه به کارنامه دموکراتها(مشخصا کندی) و سوابق جنگی اونها توجه کرد.

با تشکر مجدد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
متأسفانه وقتي جنگ، طولاني مي‌شه، ارزش‌ها به ضدارزش و ضدارزش‌ها به ارزش تبديل مي‌شن.
من، در زمينه‌ي اسرائيل، يه تندرو محسوب مي‌شم و اعتقاد دارم بايد تا مرز شكست نهايي اسرائيل پيش رفت. به شدت از هركسي كه دم از صلح با رژيم منحوس اسرائيل مي‌زنه بدم مياد و اعتقاد دارم ارزش انسانيت، بسيار بالاتر از اين حرفاس! حتي اگه خود فلسطيني‌ها هم نخوان، اين وظيفه از روي دوش ما برداشته نمي‌شه!
اما در مقام تحليل، بايد بي‌طرفي رو حفظ كرد كه بشه تمامي جوانب امر رو در نظر گرفت. به همين دليل هم در مقام تحليل، مي‌شه گفت كه حماس راهي به جز صلح با اسرائيل در آينده نخواهد داشت؛ چرا كه اكثر قريب به اتفاق حاميان خودش رو از دست داده و با عدم پشتيباني لجستيكي، كاري از دستش ساخته نخواهد بود. با فشارهاي اقتصادي هم مردم عوام، حمايتشون رو از روي اين گروهك برمي‌دارن و در نتيجه خودبخود، اين گروه نابود خواهند شد! بخصوص اينكه همون‌طور كه آرماني عزيز هم فرمودن، در خود حماس هم كم نيستن كساني كه علاقه به در پيش گرفتن سياستي سازشكارانه‌تر و به قول خودشون منطقي‌تر داشته باشن!
يادمون نره كه ياسر عرفات، كسي كه با اسرائيل صلح كرد، سال‌ها بر ضد اين رژيم جنگيد و قدرتمندترين گروهك‌هاي چريكي رو در برابر اين رژيم پديد آورد!!

اما در آرمان آزادمردان جهان، صلح با رژيم صهيونيستي، يعني نابودي ايستادگي، مقاومت و مردانگي! يعني تن دادن به ذلت و فراموشي خون هزاران شهيد مظلوم! يعني فروختن وجدان، انسانيت و عزت خويش به چند روز زندگي دنيوي! يعني نابودي تمام ارزش‌هاي والاي انساني و ارزش نهادن به حيات حيواني چند روزه!
شايد اين حرف‌ها، شعاري باشه! بله! دقيقاً شعاري هست! چرا كه در انديشه‌ي امروزي، به لطف تلاش‌هاي بي‌حد و حصر غرب، اين مفاهيم جايي نداره! ديگه پايبندي به ارزش‌ها، حرفي خنده‌دار و از روي شكم‌سيري تلقي مي‌شه! ديگه مبارزه تا پاي جان، احمقانه و سازش در برابر قدرت برتر، امري معقول و صحيح و منطقي به شمار مي‌ره!
امروز، ديگه اهميتي نداره كه چرا ما تلاش كرديم و خون داديم كه دست امريكا رو از كشورمون كوتاه كنيم! امروز حرف منطقي اينست : «چه اشكالي داشت كه امريكا بر ما تسلط سياسي داشت! مگه كره جنوبي و ژاپن اينطور نيستن؟ اونا با اين كار، بيشترين پيشرفت و كيفيت زندگي رو تجربه كردن ...»!!!

اينجاي حرف، ديگه ارتباطي به عرايض نداشت!

برگرديم به بحث!


پاسخ دوستمون سرباز ايراني رو آرماني عزيز دادن و نيازي به دوباره‌گويي نيست.

درمورد توافق امنيتي عراق و ايالات متحده هم ان شاء الله بايد در جايي مناسب‌تر، به بحث و بررسي پرداخت. گويي كه امپراطور عزيز، تاپيكي با همين مضمون رو ايجاد كردن كه اگه اين بحث رو در اونجا دنبال كنيم، به نتايج بهتر و متمركزتري مي‌رسيم.

پس مي‌پردازم به فرمايشات GRIPEN عزيز.

-----------------------------------

قبل از شروع، بايد عرض شود كه پست‌هاي شما دوست عزيز، بسيار خوب و مفيد هست و ارزش يك بحث، به طرف‌هاي مباحثه هست. با وجود شما و آرماني عزيز و سيناي گرامي و تك و توك دوستاني كه گوشه نظري به تاپيك دارن، بحث ارزش بيشتري پيدا مي‌كنه و اگه پست‌هاي حقير رو در نظر نگيريم، مي‌شه گفت كليات تاپيك، مي‌تونه براي دوستان سايت، مفيد فايده قرار بگيره. البته درصورتي كه عزيزان، حس خوندن اين مطالب رو داشته باشن.

------------------------------------
و اما بپردازيم به پاسخ‌هاي حقير در برابر فرمايشات جنابعالي.

يه حقيقت هست و اون اينكه نه ايران و نه اسرائيل، هيچ‌كدوم دوست ندارن با هم مذاكره‌اي داشته باشن!
از طرفي، در حال حاضر ايران دست بالا رو در اختيار داره و از طرف ديگه، قدرت نظامي در كفه‌ي ترازوي اسرائيل سنگيني مي‌كنه و اين رژيم هم جز زور، چيز ديگه‌اي رو نمي‌فهمه. پس تعجبي نداره كه هيچ‌يك از دو طرف، نيازي به كوتاه اومدن و مذاكره رو احساس نكنن. ضمن اينكه تفاوت ايدئولوژيك دو كشور، تنها باعث پديد آمدن دافعه در روابط دو كشور مي‌شه و حتي اگه بر سر ميز مذاكره هم بشينن، كمترين توافقي حاصل نمي‌شه. مگه اينكه رژيم سرسپرده‌اي مثل رژيم پهلوي روي كار بياد و چشم و گوش بسته، مواضع رژيم صهيونيستي رو بپذيره كه با توجه به شرايط فعلي، پذيرشش كمي با عقل منافات داره!
در اسرائيل هم شرايط مشابهي وجود داره. در اين كشور، يهوديان تندرو معمولاً خطوط قرمز اين رژيم رو تعيين مي‌كنن. اسحاق رابين، نخست وزير اسرائيل در سال 1995، توسط همين افراد (ايگال امير در چهارم نوامبر) ترور شد؛ تنها به اين دليل كه بحث صلح و امتيازدهي رو پيش كشيد. ولي وقتي افكار عمومي، موافق امري باشن، ديگه خطوط قرمز برداشته شده و خطوط جديدي تعريف مي‌شن.
در حال حاضر، خطري كه ايران براي اسرائيل داره، مجموع تمامي كشورهاي عربي ندارن! يادتون نره كه صهيونيست‌ها (منظور، مردم كشور اسرائيل هست)، به شدت از اعراب و مسلمانان متنفر هستن و از هيچ فرصتي براي اذيت و آزار و توهين مسلمانان دريغ نمي‌كنن! اگه هم حرف از صلح مي‌زنن، صرفاً به خاطر حفظ جان و امنيت خودشون هست. ولي همين امر هم مي‌تونه گاهاً خطرناك‌ باشه و منجر به سياست‌هاي جنگ‌طلبانه از طرف اين رژيم بشه.
با توجه به شرايط فعلي، بحث گفتگو، حتي توسط كشوري ثالث بين ايران و اسرائيل، كاملاً منتفي هست. مشكل، دشمني با اسرائيل نيست؛ چرا كه حزب‌الله كه رسماً دشمن اسرائيل هست، به راحتي و غيرمستقيم با اين رژيم مذاكره مي‌كنه و امتيازات باارزشي‌ رو هم ازش مي‌گيره. مشكل، امري‌است كه عرض شد!

درمورد گرجستان، بايد عرض شود كه به رئيس جمهور فعلي برنمي‌گرده. گرجستان از دهه‌ي 90، پس از آنكه از شوروي جدا شد، همواره سياستي غيرمسالمت‌آميز با همسايه‌ي كبيرش داشت! از جدايي‌طلبان حمايت لجستيكي مي‌كرد (البته مسلماً نيازي نيست بگيم كه كي پشت اين حمايت بوده و اين حمايت، به دستور و خواست چه كشوري بوده!!!). در موضع سياسي هم كشور گرجستان، پايگاهي براي امريكا شده بود كه تنها به تحريك روسيه مي‌پرداخت. با روي كار اومدن ساكاشويلي توسط انقلابي مخملي، اين امر شدت بيشتري پيدا كرد و روسيه هم همواره منتظر فرصتي براي سر جاي خويش نشاندن اين كشور كوچك بود!
تلاش روسيه در اين زمينه، بيشتر براي اثبات قدرت نظامي خويش به جهان و پررنگ‌تر شدن نقش سياسي اين كشور در مناسبات سياسي جهان بود تا گوشمالي دادن يك نيمچه كشور!
اما درمورد ساير موارد، مسلماً آينده خيلي راحت‌تر مي‌شه صحبت كرد! زماني كه خيلي از رازها و اسرار مگو، پخش مي‌شن!!

اما درمورد دموكرات‌ها، بايد عرض شود كه متأسفانه دموكرات‌ها، برخلاف باورهاي عمومي، بسيار مخرب‌تر از جمهوري‌خواهان هستن! اگه ما در زمان بوش جمهوري‌خواه، هشت سال تهديد به حمله‌ي نظامي شديم، در زمان كلينتون دموكرات و كارتر دموكرات، تحريم اقتصادي شديم كه بيشترين ضربات رو از اين ناحيه متحمل شديم؛ نه از تهديدات نظامي! كما اينكه تهديدات نظامي، در انسجام و تلاش كشورمون، نقش بيشتري داشت!
اوباما، يك فرد مستقل نيست كه با روي كار اومدن وي، انتظار پديد آمدن تغييري رو داشته باشيم. سياست‌هاي اوباما، سياست‌هاي حزب دموكرات امريكاست و اين حزب، همواره استفاده از سلاح‌هاي اقتصادي و فشارهاي بين‌المللي رو بيشتر از ساير گزينه‌ها دوست داشت! كما اينكه مي‌بينيم حتي در صحبت‌هاي تبليغاتي‌اش هم به اين مسئله اشاره داشت و وقتي آقاي رئيس جمهور (دكتر احمدي‌نژاد) در سازمان ملل سخنراني كردن، ايشون مياد و از حزب جمهوري‌خواه مي‌خواد كه باهاش متحد شن تا موضعي سخت‌گيرانه‌تر و شديد‌اللحن‌تر نسبت به سخنان رئيس جمهور درمورد اسرائيل اتخاذ كنن و برنامه‌هاشون اكثراً در ارتباط با محدود كردن و تحت فشار قرار دادن ايران براي پذيرش اوامر ايالات متحده است!!!
متأسفانه اكثر ايراني‌هاي عزيز، حتي نمي‌فهمن اين شخص چي داره مي‌گه! دلشون خوشه كه اوباما گفته با ايران مذاكره مي‌كنه! ولي حتي درست نشنيدن كه اين شخص، چي گفته!!
حرف اوباما، به نقل مضمون، اين بود : «من اگر رئيس جمهور شوم، براي حفظ منافع ملي كشورم (ايالات متحده) حاضرم حتي با دشمنان ايالات متحده مثل طالبان، القاعده، كره شمالي و ايران هم مذاكره داشته باشم»! اين حرف، خيلي توهين‌آميزتر از سخنان جرج دبليو بوش هست. ولي متأسفانه ما اين رو تغيير در رويكرد امريكا و عاقل‌تر بودن اوباما مي‌دونيم! حرف دكتر لاريجاني، رئيس مجلس شوراي اسلامي، مبين اين مسئله هست : «حرف‌هاي اوباما، كمي منطقي‌تر نسبت به حرف‌هاي مك‌كين به نظر مي‌رسد»!!!

در هر صورت، چه اوباما و چه مك‌كين، هركدوم كه روي كار بيان، مسلماً اولين كاري كه دنبال مي‌كنن، تلاش براي حفظ منافع رژيم صهيونيستي هست؛ چرا كه وجود و ادامه‌ي حيات اين رژيم، ادامه حيات سياسي غرب هست و دليل اصلي حمايت‌هاي گاهاً بچه‌گانه‌ي غرب از اسرائيل نيز همين امر هست! بطور قطع، اگه روابط آزاد و مبتني بر منافع رو در نظر بگيريم، هيچ كشوري نبايد دور و بر رژيمي كه سر تا پا در گل فرو رفته و با چالش‌هاي پرشماري دست به گريبان هست، آفتابي شد؛ چرا كه ضرر حمايت از رژيم ضدبشري اسرائيل، نفعي كه نداره هيچ، باعث منفي شدن نگاه جهانيان نسبت به كشورهاي حامي خواهد شد. پس قطعاً مسئله‌ي ديگه‌اي، سواي ملاحضات بين‌المللي مطرح هست.
منتها اين‌كه هريك، چطور بخوان اين امنيت رو حفظ كنن، مسئله‌اي هست كه با گذشت بيشتر روزها و مشخص شدن رئيس جمهور ايالات متحده معين خواهد شد. وقتي كه رئيس جمهور ايالات متحده انتخاب بشه و رقابت‌ها و شعارهاي تبليغاتي كنار برن و مواضع و سياست‌هاي رسمي اعلام بشن، مي‌شه درمورد آينده نظر بهتر و روشن‌تري رو ارائه كرد.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
دوست عزيزم آقا مصطفي (هر وقت تو انقلاب جلوي كتابفروشي ها عكس چگوارا را مي بينم ياد شما مي افتم :mrgreen: )
[quote]من، در زمينه‌ي اسرائيل، يه تندرو محسوب مي‌شم و اعتقاد دارم بايد تا مرز شكست نهايي اسرائيل پيش رفت. به شدت از هركسي كه دم از صلح با رژيم منحوس اسرائيل مي‌زنه بدم مياد و اعتقاد دارم ارزش انسانيت، بسيار بالاتر از اين حرفاس! حتي اگه خود فلسطيني‌ها هم نخوان، اين وظيفه از روي دوش ما برداشته نمي‌شه! [/quote]
من به عقايد شما احترام مي گذارم و من هم همين عقيده را دارم ولي دنياي سياست معادلات خودش را دارد و براي رسيدن به منفعت شايد مجبوريم بسياري از باورهاي عقيدتي و ديني خود را زير پا بگذاريم كه قبلا هم مواردي از اين قبيل قضايا اتفاق افتاده است كه بخاطر مصلحت كشور پا روي خيلي چيزها گذاشتيم (اينجايش سياسي شد! شرمنده)
گاهي فكر مي كنم كه چرا نبايد اتفاقي شبيه ماجراي ايران كنترا بيافتد ؟؟؟
اتفاقي كه باعث شد هم خدا راضي شود هم بنده خدا :lol:
بد نيست نظر اسراييلي ها را راجع به ارتباط با ايران بدانيم. اسراييلي ها در اين مورد به دكتريني به نام دكترين پيرامون معتقدند :
دکترین پیرامون (به انگلیسی: Periphery doctrine) دکترینی است که توسط بن گوریون و الیاهو ساسون (Eliahu Sassoon) مطرح شد. مطابق اين دكترين :
[quote]اسرائیل بایستی با ممالک غیر عرب نزدیک به منطقه روابط محکم و دوستانه برقرار کرده تا در مقابله با خطر اعراب، موازنه قدرت حاصل آید[/quote]

در دوره پهلوی، ایران نقش ارشد برای این سیاست اسرائیل بود روابط ایران و اسرائیل در جنگ ایران و عراق نیز بر این اساس برقرار شده بودند، به طوریکه یک مقام ارشد اسرائیلی در سال ۱۹۸۶ در مصاحبه ای با نشریه Manchester Guardian Weekly ابراز داشت:
خواهید دید که پس از خوابیدن زبانه شعله تند مذهب در رژیم خمینی ایران، آنچه که باقی می ماند منافع مشترک ایران و اسرائیل است.
و اسحاق رابین نیز در این باب در اکتبر ۱۹۸۷ تاکید کرد:
ایران بهترین دوست اسرائیل است، و ما مواضع خود را در قبال تهران تغییر نمیدهیم، چرا که رژیم خمینی تا ابد نمی ماند.
اما پس از جنگ ایران و عراق، رفته رفته هندوستان و ترکیه جای ایران را در این دکترین گرفتند.
علت آن البته بديهي بود ايران پايدار ماند و آنقدر بزرگ شد كه اسراييل را تهديد به محو كردن از روي نقشه هاي جهان كرد.
همانطور كه آقا مصطفي هم فرمودند امكان مذاكره بين ايران و اسراييل مستقيما يا غير مستقيم اگر نگوييم غير ممكن ولي بسيار بعيد است. امروز خطر ايران براي اسراييل بزرگتر از اعراب است [color=red]ولي آيا مي شود در اين بحبوحه بدون عمليات نظامي از آمريكا و اسراييل امتياز گرفت ؟ [/color]
[quote]بهترين رويداد براي سوريه، تبادل امتياز با رژيم صهيونيستي است. چرا كه حداقل امري كه براش بوقوع مي‌پيونده، خروج از اين بحران سياسي و اقتصادي و همچنين بيرون آمدن از انزوايي است كه كشورهاي غربي، به منظور تحت فشار قرار دادن اين رژيم بعثي براي راه اومدن با اسرائيل، بهش وارد كردن و نتيجه‌ي منفي داشت (نزديكي به ايران و مهم‌تر از اون، وابستگي صرف به شوروي و روسيه). [/quote]
[quote]يه حقيقت. دوستي سوريه با ما، چه منفعتي براي اين كشور داشته؟ البته باج‌ دادن‌هاي ابلهانه‌ي ما بماند براي بعد. ولي به غير از اين مسائل، چه حسني داشته اين دوستي؟ غير از اين بوده كه اسرائيل هر زمان كه خواسته ايران رو تهديد كنه، حريم هوايي سوريه رو نقض كرده؟ يا دو تا بمب انداخته اينور و اونور اين كشور تا شاخ و شونه‌اي كشيده باشه؟
غير از اينه كه همين الانشم سوريه تا خرخره گيره و اروپا و امريكا باهاش چپ افتادن؟ فشار جوامع بين‌المللي بخصوص بعد از ترور رفيق حريري روي سوريه به حدي زياد شده كه سوريه چيزي نمونده دست‌ها رو بالا بگيره؟
آيا اين كارها، مطلوب سوريه هست؟ اونم در مقابل چه چيزي؟ امنيت؟ [/quote]
تا اينجا مشخص است كه نه سوريه مطلوب ما است و نه ما گزينه ايده آلي براي منافع سوريه محسوب مي شويم. حزب ا... براي ما اهرم فشار مهمتري در قبال اسراييل است .
اما اينكه من ماجراي رسوايي ايران كنترا يا ماجراي مك فارلين را مطرح كردم بدين خاطر بود كه صرف نظر از دولت آينده آمريكا و دكترين اسراييلي ها راجع به ايران چرا ما نمي توانيم از آمريكا به خاطر برخي منافع مشترك اينبار بجاي عراق بر عليه خود اسراييل امتياز بگيرم؟
اين درست است كه منافع آمريكايي ها با لابي صهيونيزم بسيار بيشتر از ايراني ها است ولي اگر مي شد منافع مشتركي براي ايران و آمريكا تعريف كرد :oops: شايد آن وقت مي شد به منافعي هر چند مقطعي و كوتاه مدت در قبال اسراييل بدون مناقشات نظامي دست يافت.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
متأسفانه حرف شما، كاملاً صحيح هست سينا جان.
دنياي سياست، براي ما آرماني (با آرماني عزيز اشتباه گرفته نشه!!) باقي نمي‌ذاره! خطوط قرمزي باقي نمي‌ذاره! اجازه نمي‌ده مذهب و باورها، در مناسبات جايي داشته باشن.
البته مي‌شه! ولي خوب! نتايج خاص خودش رو هم به دنبال داره!

اما اين مسئله، تا حدودي متفاوت هست!
فكر كنم بهتره از نقل قولي كه قرار دادين استفاده كنم.

[quote] خواهید دید که پس از خوابیدن زبانه شعله تند مذهب در رژیم خمینی ایران، آنچه که باقی می ماند منافع مشترک ایران و اسرائیل است.[/quote]
[quote] و اسحاق رابین نیز در این باب در اکتبر ۱۹۸۷ تاکید کرد:
ایران بهترین دوست اسرائیل است، و ما مواضع خود را در قبال تهران تغییر نمیدهیم، چرا که رژیم خمینی تا ابد نمی ماند.[/quote]

از نقل قول‌ها، مي‌شه دليل عرايضم رو فهميد!
خيلي مشخص هست! بنده هم عرض كردم كه باتوجه به شرايط فعلي!!

همون‌طور كه عرض شد، وقتي در كشوري، امري در طبقه‌ي استراتژيك جاي مي‌گيره، ديگه تغيير ناپذير مي‌شه؛ تا مگه اينكه چه اتفاق مهمي رخ بده!
بطور مثال. دين ما؛ مسلمان شيعه اثني عشري.
در كشور، كم سني نداريم. مقداركي هم مسيحي و يهودي و زرتشتي داريم. ولي دين رسمي كشور، برپايه عقايد شيعيان هست.
اين دين، جزو طبقه‌ي استراتژيك نظام جمهوري اسلامي طبقه بندي شده. يعني ما مثلاً براي بهبود روابط‌مون با عربستان، مي‌تونيم از واقعه‌ي كشتار بي‌رحمانه‌ي حجاج در عربستان چشم‌پوشي كنيم و يكي دو سال بعد زيرسيبيلي‌ ردش كنيم. ولي اجازه نداريم از آرمان شيعه چشم‌پوشي كنيم و مثلاً براي بهبود روابط با عربستان يا ساير كشورهاي عربي منطقه، سني شيم!
اين، تفاوت قرار داشتن مسئله‌اي در جايگاه استراتژيك با ساير جايگاه‌ها و طبقات هست.

حتماً داستان قلعه‌ي حيوانات رو خوندين.
در اونجا، مي‌بينيم كه انحرافات بسياري از آرمان‌هاي اوليه‌ي انقلاب حيوانات رخ مي‌ده. خوك‌ها هر تصميمي كه خودشون دوست دارن رو وارد انقلاب مي‌كنن. حيوانات ديگه هم با اينكه كم‌كم دارن بدبين مي‌شن، ولي همچنان به بهبود اوضاع اميدوارن.
چه اتفاقي اونا رو كاملاً مأيوس مي‌كنه و مي‌فهمه كه انقلاب، صد در صد به كج‌راهه رفته؟!

پس مي‌بينيم كه همه چيز هم بر پايه‌ي مناسبات سياسي و چشم‌پوشي‌هاي مصلحتي بنا نمي‌شه!

در ماجراي ايران كنترا، ما با ايالات متحده طرف بوديم؛ نه با اسرائيل. درسته كه از اسرائيل هم حضور داشتن. ولي مسئله، چيز مهمتري بود و اون، ادامه‌ي جنگ تحميلي بود و به عبارت بهتر، شرايط اضطرار كامل. ضمن اينكه اگه امريكا وارد اين مسئله شد، به اين دليل بود كه مي‌ديد بازار تسليحات اين جنگ، در اختيار شوروي هست و اين مسئله در زمان جنگ سرد، يه شكست براي امريكا محسوب مي‌شد. به همين خاطرم سعي كرد كه از اين طريق، منافع خودش رو حفظ كنه كه ديديم با لو رفتن اين مسئله، آبروريزي سياسي فراواني شد و موجي از استعفاءها و فشارها بر روي پرزيدنت ريگان و تيم سياسي و امنيتي وي پديدار شد.
ايران قبل از اون هم يكي دو باري از اسرائيل امتياز گرفته بود؛ درست همون‌طور كه حزب الله از اسرائيل گرفت. ولي باز هم شرايط متفاوت بود و اسرائيل هم چاره‌ي ديگه‌اي نداشت (قضيه گروگانگيري). اما در حال حاضر، شرايط كاملاً فرق كرده. بزرگترين فرقش هم اين هست كه دو طرف، از موضع برتر دارن با هم جدل مي‌كنن. آقاي رئيس جمهور، از تريبون رسمي سازمان ملل، حرف از اضمحلال امپرياليسم و در كنارش رژيم صهيونيستي مي‌زنه و مي‌گه اين رژيم، رفتني هست! به نظر شما، منطقي هست كه با چنين مواضعي، ما بخوايم با اسرائيل مذاكره كنيم و بهش امتيازي بديم؟ درست مثل اينكه پليس، با دزدان درگير مي‌شه و اونا رو تو يه كوچه گير مي‌اندازه، در حالي كه دزدها دستشون فقط تفنگ هست، ولي پليس از پشت‌بام كاملاً به منطقه مسلط هست، بياد و سر تسليم شدن دزدها، باهاشون مذاكره كنه و مثلاً ماشين براي فرار در اخيتارشون قرار بده!! همون كاري كه وقتي گروگان دارن انجام مي‌دن!!!!

علت صحبت‌ها و دكترين بن‌گوريون، عدم شناخت از ايراني‌ها بود. اون فكر مي‌كرد كه نظام پادشاهي در ايران، كما في‌السابق 2500 سال قبل، ادامه پيدا خواهد كرد و نظامي برپايه‌ي عقايد مردمي بنا نمي‌شه! كاري به اين ندارم كه جمهوري اسلامي، صد در صد مردمي هست يا خير. ولي چيزي كه مشخص هست اينه كه اين نظام، تبلور اعتقادات و باورهاي مردمي هست (حالا بماند اين مسئله كه مردم دمدمي‌مزاج ما، با يه فشار اقتصادي، همه چيز خيلي ساده يادشون مي‌ره و مي‌زنن زير همه‌چيز!!!).
اسرائيل، نتونست اين مسئله رو پيش‌بيني كنه، چرا كه فكر مي‌كرد مسئله‌ي فلسطين، مسئله‌ي اعراب هست! ولي همون‌طور كه امام راحل (ره)‌ فرمودن : «مسئله‌‌ي فلسطين، مسئله‌ي جهان اسلام است»‌ و «فلسطين پاره‌ي تن اسلام است».
به همين خاطرم اين مسائل پيش اومده! اسرائيل، همچنان اميدوار بود كه نظام جمهوري اسلامي، خيلي زود فروكش كنه و دوباره نظامي در كشور حكمفرما بشه كه فقط براساس منافع ايران تصميم‌گيري كنه؛ نه منافع انساني! اما شرايط، به گونه‌اي ديگر رقم خورد!

در حال حاضر، حيات سياسي كشور، به دشمني با اسرائيل خلاصه مي‌شه! ما نمي‌تونيم مصر سادات باشيم و به همين راحتي تغيير موضع بديم؛ چرا كه از اول، مصر با عقايد پان عربيسم به اين اغتشاش وارد شد! ولي ما داريم شعار اسلاميت و حمايت از مسلمانان رو سر مي‌ديم كه هم طبق اصول و قواعد ديني و مذهبي و انساني ماست؛ هم قرار گرفته در شعارهاي استراتژيك (كه حتي در قانون اساسي كشور هم اومده – سياست خارجي، فصل دهم، اصل يكصد و پنجاه و دوم + يكصد و پنجاه و چهارم). پس ديگه به اين سادگي‌ها هم نيست!

اما درمورد معامله سر اسرائيل، متأسفانه مسئله‌اي كه هست اينه كه امريكا هم ديگه بهش اعتباري نيست. امريكا، روند نزولي خودش رو آغاز كرده؛ مسئله‌اي كه دو سال پيش بنده هم عرض كرده بودم و بيست سال پيش، برژينسكي هم گفته بود! در اون زمان، اثري از بحران اقتصادي نبود. ولي شرايط مشخصاً داشت به اين سمت پيش مي‌رفت.
دكتر احمدي‌نژاد، حرف جالبي زد. در پاسخ به سوال مجري شبكه يك كه پرسيد : «آيا ايران تلاش مي‌كنه كه براي نجات خودش از وضعيت فعلي، با امريكا مذاكره داشته باشه» گفتن : «حالا بذارين امريكا خودش رو نجات بده، نجات ما پيش‌كش!».
درسته كه اين حرف، يه تيكه سياسي هست. ولي در حقيقت، بيانگر واقعيت موجود در منطقه هست. در حال حاضر، خود امريكا درگيرتر از اوني هست كه بخواد كسي يا چيزي رو نجات بده. حداقل نه تا زماني كه اين بحران‌ها، بصورت مقطعي فروكش نكرده باشه.

اما اگه شرايط خوب بود، باز هم نمي‌شد. چرا كه اين، به اين معني بود كه اسرائيل مستأصل شده و نياز به كمك امريكا داره كه جلوي ايران رو بگيره. حقيقت اينه كه امريكا به اسرائيل وابسته هست؛ نه اسرائيل به امريكا! پس معامله بر سر اسرائيل، كمي بي‌معناست! امريكا سر هر كشوري مي‌تونه با ايران معامله كنه و براي برقراري ارتباط و تبادل امتياز، اين كار رو با ساير كشورها بارها و بارها انجام داده. ولي مسئله‌ي اسرائيل، حقيقتاً مسئله‌اي بي‌كشش و غيرقابل انعطاف هست و فقط در يك صورت، طرح اين مسئله منطقي به نظر مي‌رسه! زماني كه بپذيريم امريكا نيز خواهان محو سياسي اسرائيل هست و صرفاً بر سر تقسيم غنائم و محدودسازي ايران، بخواد امتيازات و منافعي رو در نظر بگيره.

اما درمورد حزب‌الله، ايران از اول هم روي اين حزب، سرمايه‌گذاري زيادي كرد. همون‌طور كه عرض كردم، اين امر به پيشنهاد حافظ اسد، رئيس جمهور فقيد سوريه انجام شد. وي پيشنهاد داد «اگه شما مايلين كه با اسرائيل بجنگين، به لبناني‌ها كمك كنين و پاسداران رو اونجا بفرستين ...». ايران هم همين كار رو كرد و تا به امروز هم از اين مسئله، نتيجه‌ي مثبتي ديده. ولي براي اين كار، چون ما مرز مشترك با لبنان نداشتيم و نداريم، مجبور بوديم كه از طريق سوريه اين كار رو انجام بديم. ما از اول هم مي‌دونستيم كه روي سوريه، نمي‌شه حساب چنداني باز كرد. ولي همون‌طور كه عرض شد، سرمايه‌گذاري روي سوريه، معقول بود؛ چرا كه چاره‌ي ديگه‌اي نداشتيم و عملاً نمي‌شد كاري انجام داد. چون ما از طريق سوريه، به حزب‌الله مي‌پرداختيم، در نتيجه بايد امنيت سوريه رو تضمين مي‌كرديم. ولي خوب. اين مسئله، يه ريسك بود و از اول هم مشخص بود كه بالاخره يك روز سوريه با اسرائيل، به سازش خواهد رسيد. فقط اميدوار بوديم تا اون روز، تا حد امكان اسرائيل رو تضعيف كنيم كه تا حدودي موفق بوديم و حداقلش اين بود كه هيمنه‌ي شكست‌ناپذيري اسرائيل، فرو ريخت و همگان فهميدن كه حداقل پاشنه‌ي آشيل اين رژيم، كجاس!
ولي خوب. اوضاع پس از سازش سوريه، بسيار تغيير خواهد كرد!!!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جناب مصطفي..از اينكه بحث تحليل و بحث ارزشها و عقايد خودتان را با هم تفكيك ميكنيد و ميتوانيد تحليل هاي به اين خوبي انجام دهيد خيلي خوشحالم. :oops:
براي من سوالاتي پيش آمده كه با توجه به تحليلهاي خوبتون ميخواستم نظرتون رو بدونم.
مثلا فرض كنيم كه در آينده اي كه حالا مشخص نيست و زمان آن كي هست...اسراييل بتونه با بحث و گفتگو و چانه زني .. سرانجام با فلسطيني ها طرح زمين در برابر صلح رو اجرا كنه و در كنار اون با سوريه هم صلح ايجاد كنه و حتي شايد براي صلح پايدار با لبنان از خير چند كيلومتر مزارع شبعا هم بگذره. نتيجه ي اين رشته اعمال .. روابط عاديه كل كشورهاي همسايه اش با آن و كل كشورهاي عرب با اسراييل ميشه. ساير كشورهاي مسلمان هم با وجود تيرگي روابط با آن ولي چون مواضع اشون از عرب ها تندتر نيست...آنها هم روابط عادي با اسراييل برقرار ميكنند.
در اين بين موضع و رفتار ايران به عنوان كشوري كه تنها قرار ميگيره و به طبع اون فشار كل كشورهاي اروپايي و امريكا و ... روي ايران به عنوان ((آدم بده ي دنيا و شر درست كن دنيا)) چي ميتونه باشه ؟
پ.ن) اون عبارت داخل گيومه منظورم عبارت و اتيكتي هست كه برامون توي دنيا درست ميكنند خيلي بدتر از الان و چيزي به اسم محور شرارت. يكوقت سوءتفاهم نشه!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote] 1- نيروي اطلاعاتي سوريه بسيار قوي هست و مطمپن باشيد سوريه قبل از افشاي مذاكرات صلح افكار عمومي رو در كشورش اماده اين كار خواهد كرد كه اين صلح خيانت محسوب نگردد و در جهت منافع ملي به حساب ايد.

3- رژيم اشغالگر قدس جايي در سياست خارجي ما نداره و ما اصلا كشوري رو به عنوان اسراپيل به رسميت نشناختيم تا بخواهيم با اون مذاكره كنيم. امام بزرگوارمان (قدس سره ) حرف اخر رو زدند. مساله فقط كشتار نيست. ازار اين رژيم منحوس هميشه ما رو ازار داده.

5- همين الان هم روسيه و سوريه دوستان خوبي در كنار هم هستند منتها تا زماني كه منافع اونها ايجاب ميكنه. دوستي عميق و ابدي جايي در سياست ندار. [/quote]
با تشكر از دوست عزيز جناب ارماني كه به سوالات من جواب دادند ولي چند تا نكته
1- نيروي اطلاعات سوريه هر چند قدرتمند باشد از نيروي اطلاعات ايران قدرتمندتر نيست. اطلاعات سوريه كارنامنه خيلي موفقي نداره ترور شهيد مغنيه يكي از اين مسايل است. در حاليكه اطلاعات ايران بسيار درخشان تر ظاهر شده است
3- متاسفانه جوابي كه شما داديد در حقيقت تكرار صورت سوال بود. بنده علت رو مي خواستم بدونم( لازمه بگم هدف من از اون سوال اين نبود كه چرا با اسراييل مذاكره نميكنيم. بنده هم مثل همه دوستان حاضرم با اسراييلي كه بر عليه كشورم وارد جنگ شده بجنگم. فقط ميخاستم علت رو بدونم)
5- اين رو ميدونم كه روسيه و سوريه در حال حاضر دوست هستند ولي سوال من اين بود ايا عميق تر شدن اين دوستي به نفع ماست؟ منظورم اينه ما بايد از تحركات روسيه در سوريه(‌مثل احداث پايگاه و ...) حمايت كنيم؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
[quote][quote] 1- نيروي اطلاعاتي سوريه بسيار قوي هست و مطمپن باشيد سوريه قبل از افشاي مذاكرات صلح افكار عمومي رو در كشورش اماده اين كار خواهد كرد كه اين صلح خيانت محسوب نگردد و در جهت منافع ملي به حساب ايد.

3- رژيم اشغالگر قدس جايي در سياست خارجي ما نداره و ما اصلا كشوري رو به عنوان اسراپيل به رسميت نشناختيم تا بخواهيم با اون مذاكره كنيم. امام بزرگوارمان (قدس سره ) حرف اخر رو زدند. مساله فقط كشتار نيست. ازار اين رژيم منحوس هميشه ما رو ازار داده.

5- همين الان هم روسيه و سوريه دوستان خوبي در كنار هم هستند منتها تا زماني كه منافع اونها ايجاب ميكنه. دوستي عميق و ابدي جايي در سياست ندار. [/quote]
با تشكر از دوست عزيز جناب ارماني كه به سوالات من جواب دادند ولي چند تا نكته
1- نيروي اطلاعات سوريه هر چند قدرتمند باشد از نيروي اطلاعات ايران قدرتمندتر نيست. اطلاعات سوريه كارنامنه خيلي موفقي نداره ترور شهيد مغنيه يكي از اين مسايل است. در حاليكه اطلاعات ايران بسيار درخشان تر ظاهر شده است
3- متاسفانه جوابي كه شما داديد در حقيقت تكرار صورت سوال بود. بنده علت رو مي خواستم بدونم( لازمه بگم هدف من از اون سوال اين نبود كه چرا با اسراييل مذاكره نميكنيم. بنده هم مثل همه دوستان حاضرم با اسراييلي كه بر عليه كشورم وارد جنگ شده بجنگم. فقط ميخاستم علت رو بدونم)
5- اين رو ميدونم كه روسيه و سوريه در حال حاضر دوست هستند ولي سوال من اين بود ايا عميق تر شدن اين دوستي به نفع ماست؟ منظورم اينه ما بايد از تحركات روسيه در سوريه(‌مثل احداث پايگاه و ...) حمايت كنيم؟[/quote]


دوست عزيزم سرباز ايراني

سوريه داراي شبكه اطلاعاتي بسيار قويي در منطقه هست .(به نظر من قويتر از ايران) و اين شبكه متصل به شبكه بزرگتري در ميان اعراب هست . بسياري از اطلاعات دريافتي ما از جانب سوريهاست (البته بي مزد هم نيست).در مورد شهيد عماد مغنيه مطمئن هستيد كه سوريه در جريان نبوده است ؟ در همين حد بگم كه اين شهيد بزرگوار كه بمدت 20 سال ناشناخته بود ( كه حتي محافظين سيد حسن نصر الله در تشخيص اون مشكل داشتند) به اين راحتي ترور گرديد. بسياري بر اين باورند كه اگر سوريه دخالتي نداشته باشه بي اطلاع هم نبوده است. بيشترين پنهانكاري سيد حسن نصرالله نه بخاطر جوخه ترور اسرائيل بلكه بخاطر ماموران اطلاعاتي كشورهاي عربي ميباشد . ( وقتي برسيم به بحث حزب الله خواهم گفت.انشاالله )

در مورد چرايي اون من كلي گفتم بايد متوجه شده باشيد. بنيانگزار انقلابي يك طرح كلي رو تا مادامي كه انقلاب پابرجاست اعلام ميكند . علت همين است كه گفتم. تخطي از اين امر يعني پا گذاشتن روي تمامي ارزشهاست. همونطور كه دوست عزيزمان مصطفي گفتند دو كشور تا ابدا منفور و غير قابل مذاكره هستند يا بهتر بگم دو رژيم. يكي رژيم اپارتايد و ديگري رژيم منحوس اسرائيل.

اگر در بحثهاي قبلي بوديد اين جواب هم گفته شده بود . نه روسيه تمايل داره پايگاه احداث كنه و نه اجازه اون كاربهش داده ميشه. در صورت احتمال ضعيف اگر اينكار انجام بشه متقابلا بيخ گوشش بايد دهها پايگاه نظامي ناتو و امريكا و در خفي اسرائيل رو ببينه. روسيه نهايت استفاده اي كه ميتونه بكنه فروش بيشتر سلاح به اعراب هست. تحريك و بزرگ جلوه دادن تسليحات اسرائيل كمك بزرگي به فروشش تسليحات ميكنه.
در حرف و تبليغات و جنگ رواني از اين عبارات زياد استفاده ميشه. بزرگترين استفاده اي كه روسيه ميتونه از سوريه داشته باشه استفاده اطلاعاتي هست كه ميشه بدون زدن پايگاه نظامي و تحريك بيشتر ساير دول بدست بياره. در عوض سوريه هم از كمكهاي تسليحاتي و حمايتي برخوردار ميشود.
اينم يه نوع دوستي پاياپاي هست.


[color=red]در جواب سيناي عزيز بگم :[/color]

سينا جان با همه تفاسير باز هم شما دچار اين اشتباه ميشيد (ببخشيد ) كه حزب الله رو اهرم فشار ميدونيد. حزب الله زماني شايد بود و لي با كمي تغييرات در سياستها ديگر نميتونيم حسابي روي اون باز كنيم.

اين گروه فعلا مشكلات زيادي در كشور خودش داره كه در بحث بعدي هر زمان كه حس كنيم سوريه تمام شد به اون ميپردازيم

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.