AMIRTOMCAT

Members
  • تعداد محتوا

    192
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط AMIRTOMCAT


  1. من فكر مي كنم يكي از بزرگترين موفقيت هاي اونها منهدم كردن دو فروند تامكت نيروي هوايي بر فراز خليج فارس بود كه ميراژ هاشون اين كارو كردن نامردا يه سيستم جنگ الكترونيك روي ميراژ نصب كرده بودن كه مانع قفل شدن رادار تامكت روي اونها مي شد. ولي خوشبختانه هر 4 خلبان تامكت ها زنده موندند ولي از دست دادن دو تا تامكت تو يه عمليات خيلي سخته بمباران جزيره خارك از نظر اقتصادي و بمباران شهرهاي مركزي ايران از نظر اجتماعي و ايجاد وحشت از موفقيت هاي ديگه اونا بوده ولي توجه داشته باشيم كه نيروي هوايي عراق در طول جنگ سه بار بازسازي شد ولي نيروي هوايي ما متاسفانه به دليل تحريم ......

  2. مساله دشمني اعراب و ايرانيها ريشه در تاريخ داره و برخلاف ساير دشمني ها كه معمولا دشمني دولت ها با هم است(مثل دشمني ايران با آمريكا يا امريكا با شوروي سابق يا آرژانتين و انگلستان و......) دشمني ايرانيان با اعراب دشمني ملتهاست و هيچ دولتي چه در بين اعراب و يا در ايران نميتونه اين مساله رو حل كنه يادمون نره كه امام خميني در مورد خليج فارس گفت نه خليج فارس و نه خليج عربي بگيم خليج اسلامي ولي الان مي بينيم كه جانشينان ايشان چه مواضع تندي در اين مورد دارند يعني دشمني ملت ايران با اعراب حتي بر سياست هاي جمهوري اسلامي هم اثر دارد اين شعار هايي هم كه دوستان در زمينه برادري و..... ميدن اثري نداره و من هم با حرف ممد كه ميگه 80 درصد مردم تفكرات ضد عربي دارند موافقم و اين قضيه رو در اطراف خودم حس ميكنم دشمني مردم ايران با اعراب ريشه در تاريخ داره و چه خوب چه بد يك واقعيته ولي خوب تو اين سايت راجبش بحث نكنيم مگه چي ميشه؟ icon_cheesygrin اصلا اين اعراب ارزش بحث كردن دارن؟ icon_cheesygrin

  3. با تشکر
    خیلی جالب بود

    خواهش مي كنم راجب جنگ 1973 جنگ يام كيپور يا رمضان هم يه تايپيك ايجاد كرده بودم كه در صورتي كه مايلي مي توني مطالعه كني
    http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=3633

    واقا پرواز اون همه هواپيما يكجا تو سال 1967 واقعا كار بزرگي بوده
    346 تا icon_cheesygrin :oops:
    اسراييل بدون بمب اتمي هم واقعا دشمن بزرگيه icon_cheesygrin

  4. جنگ شش روزهء ۱۹۶۷



    از جمله جنگهاى بسيار معروف دنيا، جنگ ۶ روزه است. اگرچه مبدع نبردهاى برق آسا ارتش آلمان نازی در جنگ دوم جهانى بود و آلمانها توانسته بودند ظرف كمتر از يك ماه لهستان را با اين شيوه از پاى درآورند و اين روش را در قبال ارتشهاى قدرتمند فرانسه، هلند، بلژيك، نروژ، يونان و. . . ادامه دهند اما اينكه بتوان همزمان ۴ كشور را مورد حمله قرارداد و در كمتر از يك هفته آنها را وادار به قبول صلح كرد اتفاقى بود كه در تاريخ جنگهاى مهم تنها يكبار رخ داد.



    زمينه جنگ ۶ روزه
    پيروزى بزرگ سياسى ناصر پس ازعقب نشينى بى قيد و شرط فرانسه، انگليس و اسرائيل در ۱۹۵۶سبب شد تا اسرائيل به دنبال «زمان» مناسب براى تلافى باشد و فرانسوى ها نيز با تقويت ارتش اين كشور بويژه نيروى هوايى آن مى خواستند تا ضربه ناصر را تلافى كنند.



    اما از آن طرف مصر، سوريه و اردن در طول سالهاى ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۶ ميلادى بطور دائم در حال تقويت توان نظامى خود بويژه نيروى هوايى بودند چرا كه براى آنها شكى باقى نمانده بود كه اسرائيل به مرزهاى ۱۹۴۸ قناعت نمى كند.



    در سال ۱۹۶۶ در جبهه اعراب اردن و مصر طرفدار جنگ نبودند اما سوريه و فلسطينيان قصد جنگ را داشتند از آن طرف در اسرائيل نيز جبهه ژنرالها نظير اسحاق رابين، موشه دايان و بنگوريون طرفدار آغاز جنگ «قبل از آنكه اعراب دست به حمله بزنند» بودند حال آنكه لوى اشكول نخست وزير اسرائيل با استناد به برترى هوايى و زمينى اعراب خواستار مشى اعتدال بود.



    مرگ ۳ اسرائيلى در ۱۳ نوامبر ۱۹۶۶ و به دنبال آن حمله اسرائيليها به يك روستا و كشتن ۱۸ عرب اوضاع را به شدت تيره كرد، اما به دليل بى علاقگى ناصر و نخست وزير اسرائيل باز هم درگيرى رخ نداد تا آنكه در يك نبرد هوايى در ۶ آوريل ۱۹۶۷ هواپيماهاى اسرائيلى بدون آنكه تلفاتى بدهند ۶ ميگ سورى را ساقط كردند. روزنامه هاى اردن و سوريه ناصر را به باد حمله گرفتند كه از اسرائيل مى ترسد و قادر به اتخاذ تصميم نيست اما ناصر به خوبى مى دانست كه نبايد در شرايطى كه اسرائيل دست بالا را در جنگهاى هوايى دارد وارد عمل شد. از آن طرف ژنرالهاى اسرائيلى مرتباً سوريه را تهديد مى كردند و اين اصلاً خوشايند اعراب نبود.







    جرقه در انبار آتش
    سرانجام فشارهاى نظامى اسرائيل به سوريه و فشار روزنامه هاى عرب به جمال عبدالناصر او را مجبور به واكنش نظامى محدودى كرد غافل از آنكه اين اقدام همان چيزى است كه اسرائيليها مى خواهند. صهيونيستها از همان ابتدا از بابت اردن و سوريه نگرانى نداشتند چرا كه اين دو كشور نه جمعيت و نه وسعت و نه قدرت نظامى قابل ملاحظه اى نبودند هراس اسرائيل ارتش بزرگ مصر بود كه دو برابر اسرائيل هواپيما و معادل آن تانك و سرباز داشت. عبدالناصر در آخرين حركت خود كه بيشتر با هدف ترساندن اسرائيل بود تا آغاز جنگ از نيروهاى سازمان ملل خواست تا از صحراى سينا عقب بروند تا چند واحد نظامى مصرى را به صحرا بفرستد.



    تصویر
    سی ام ماه می ۱۹۶۷، موافقتنامهء دفاعی بین شاه حسین اردنی و عبدالناصر مصری به امضاء رسید

    روز اول جنگ
    برخلاف آنچه همه مى پندارند جنگ ژوئن، جنگى ۶ روزه نبود بلكه جنگى ۱۲ ساعته بود. ژنرال موشه دايان وزير دفاع اسرائيل پس از آنكه فرماندهى عمليات را برعهده گرفت مشاهده كرد كه بر روى كاغذ احتمال پيروزى او بر اعراب چيزى در «حد صفر» است مگر آنكه ابتكار عمل را ظرف «نصف روز» از طرف مقابل بگيرد.




    تصویر

    در اين زمان در برابر ۱۰۰۰ تانك و ۳۵۰ هواپيماى اسرائيلى اعراب از ۲ هزار تانك، ۸۰۰ هواپيما و شبكه هاى پرقدرت پدافند سام ۲ برخوردار بودند. (در ويتنام پدافند سام مبدل به كابوسى بى پايان براى نيروى هوايى آمريكا شده بود).



    هواپيماهاى دايان را در اين زمان جتهاى ميراژ ۳ و ميستر فرانسوى تشكيل مى داد. وى براى آنكه بتواند نيروهاى هوايى اعراب را در اردن، مصر، سوريه و حتى عراق از كار بيندازد فرصت زيادى نداشت. بنابراين تصميم گرفت تا مى تواند هواپيماهاى اعراب را بر روى زمين نابود كند و با تخريب باند فرودگاهها مانع برخاستن باقيمانده آنها عليه اسرائيل شود

    تصویر
    ژوئن ۱۹۶۷: جنگنده های اسرائیلی در پروازی هماهنگ

    در ساعت 8 و 45 دقيقه صبح پنجم روز پنجم ژوئن، دايان در حركتى كم نظير ۳۴۶ هواپيماى اسرائيلى را به صورت همزمان از فرودگاههاى اسرائيلى به پرواز درآورد. (تنها ۴ ميراژ ۳ براى دفاع از تل آويو باقى ماندند) . هواپيماهاى مذكور با قطع كليه ارتباطات رادارى و راديويى خودسعى كردند در اختفاى كامل عمل كرده و با كج كردن راه خود (براى گمراه كردن رادارها) از مديترانه چرخ زده و مستقيم از شمال مصر وارد خاك اين كشورشدند. در اين مرحله آنها ارتفاع خود را به كمتر از ۲۰ تا ۳۰ مترى زمين رساندند چرا كه در اين سطح ديگر از موشكهاى ضدهوایی مهيب سام، كارى ساخته نبود و رادارهای مصری نيز آنها را نمى گرفتند.



    هواپيماهاى تحت فرمان دايان با ورود به دره نيل در ابتداى اين رود عظيم فرودگاههاى مهم مصرى را به شدت بمباران كرده و صدها هواپيماى پارك شده بر روى باند را از بين بردند. بسيارى از ميگهاى ۲۱ ، ۱۹ وتوپولوفهاى ۱۶ و ايليوشين قبل از آنكه خلبانان مصرى بتوانند بر كابين پرواز مستقر شوند بر روى زمين از بين رفتند».



    موج حملات اسرائيل حتى به فرودگاه جنوبى اين كشور در «اقصر» نيز رسيد مدافعان اين فرودگاه كه در ۶۰۰ كيلومترى جنوب سوئز قراردارد اصلاً گمان نمى بردند مورد حمله قرار گيرند (۱۵ سال بعد نيروى هوايى ايران درحمله به پايگاه اچ۳ در غرب عراق دشمن را كاملن غافلگير كرد و بسيارى فكر مى كردند كه نقشه مذكور طراحى فرماندهان اسرائیلی است)



    موشه دايان در ظرف چند ساعت۳۰۰ هواپيماى مصرى، ۱۹ پايگاه ضد هوايى و دهها فرودگاه مصرى را نابود كرد و سپس امواج هواپيماهاى اسرائيلى با خيال راحت به سراغ ساير فرودگاههاى منطقه رفتند. ظرف ۹۰ دقيقه مصر ديگر نيروى هوايى دیگر وجود خارجی نداشت. (ناصر براى ايجاد اين نيرو ۱۰ سال زحمت كشيده بود)



    در اردن و سوريه نيز ظرف ۶ ساعت فرودگاهى سالم باقى نماند و حتى اسرائيليها فرودگاه هاى متروك را محض احتياط نابود كردند. فرمانده نيروى هوايى اسرائيل از صبح روز پنجم ژوئن پيامى بدين شرح به ستاد ارتش اسرائیل مخابره كرد: «عمليات با موفقيت انجام شد. دستور مراجعت به هواپيماها را دادم.» وى در برابر از دست دادن تنها ۱۶ هواپيما، ۳۴۰ هواپيما را ازبين برده و به صدها هواپيماى عرب صدمات جبران ناپذیر زده بود.

    اكنون نوبت ژنرال اسحاق رابين بود تا با فرمان او نيروى زمينى به حركت در آيند. اگرچه مصريها انتظار حمله نيروى زمينى اسرائيل را داشتند اما گمان نمى كردند اين حمله از شمال صحراى سينا انجام شود. ژنرال تال اسرائيلى، در ششم ژوئن حمله را با لشكرهاى زرهى خود آغازكرد و دركمتر از ۲۴ ساعت قواى مصرى مجبور به عقب نشينى شدند چرا كه پشتيبانى هوايى اسرائيليها از نيروهاى زمينى در دشت باز منطقه راهى را جز عقب نشينى براى مدافعان مصرى نمى گذاشت.



    شرم الشيخ نيز بدون دفاع قابل ملاحظه اى سقوط كرد و در ۸ ژوئن كل شبه جزيره سينا به اشغال ارتش اسرائیل درآمد. از آن طرف قواى اسرائيل به سرعت ارتفاعات جولان را تصرف كرده و نيروهاى سورى را تحت فشار شديد گذاشتند. سوريها ابتدا سعى كردند جلوى پيشروى اسرائيل را بگيرند اما مقاومت آنها بى نتيجه بود و آنها با واگذارى شهر قنيطره در ۹ ژوئن، عملن دمشق را كه در ۱۰۰ كيلومترى منطقه جنگى واقع بود بدون حفاظ گذاشتند.



    تصویر
    هزاران سرباز مصری که توسط ارتش اسرائیل به اسارت درآمده اند

    اسرائيل در جبهه اردن نيز با درهم كوبيدن مقاومت ناچيز آنها، ساحل غربى رود اردن و بيت المقدس شرقی را تصرف كرد. اسرائيل همزمان شهر امان (پايتخت اردن) را بمباران می كرد.
    پايان مقاومت اعراب
    در عريش و نوار غزه نيز اسرائيليها با نيروهاى ارتش آزاديبخش فلسطين درگير شده و با كمك تانك و آتشبارى سنگين در جنگ شهرى عليه مبارزان فلسطينى پيروز شدند. مصريها كه هنوز به صورت متفرق در صحراى سينا و نوار شمالى آن مقاومت مى كردند در آخرين تلاش خود با تدارك يك ضدحمله شهر العريش را براى مدتى ازدست اسرائيليها خارج كردند. اما ورود تانكهای ام60 و هواپيماهاى كمكى، واحدهاى پراكنده مصرى را به عقب راند.



    با گذشت ۵ روز از جنگ، اسرائيل نيروهاى اردنى را در جبهه مركزى به كلى منهدم كرده و نيروهاى مصرى را متفرق و صحراى سينا را اشغال كرده و در ۲۰ كيلومترى كانال سوئز درانتظار دستور براى عبور از كانال بود. اما بدترين وضعيت را سوريه داشت. واحدهاى زرهى اسرائيلى درجاده دمشق مستقيم به سمت پايتخت سوريه مى رفتند و اگر فشار شوروى براى توقف جنگ نبود سقوط دمشق دور از دسترس نبود.



    اكنون زمان قبول آتش بس ازسوى اعراب فرارسيده بود. تسليم اعراب و قبول نظرات سازمان ملل سبب شد تا در نوامبر ۱۹۶۷ شوراى امنيت از اسرائيل بخواهد سرزمينهاى اشغالى در جنگ اخير را به اعراب بازگرداند و درمقابل استقلال و تماميت ارضى تمام كشورهاى منطقه پذيرفته شود (اين امر متضمن به رسميت شناختن اسرائيل نيز بود.)





    نتيجه نبرد
    جنگ ۶ روزه چند اثر فورى داشت. ابتدا استعفاى جمال عبدالناصر بود كه خود را مقصر اصلى شكست ارتش مصر مى دانست اگرچه اين استعفا توسط ميليونها تظاهركننده مصرى و عرب ساير كشورها پذيرفته نشد. اثر دوم اين مسأله توجه جهان به سرعت عمل واحدهاى اسرائيلى در هماهنگى بين نيروى هوايى و نيروهاى موتوريزه و زرهى بود. اين جنگ مفهوم جنگ برق آسا را جانى دوباره بخشيد. نكته سوم تصرف تمام مناطق استراتژيك غرب خاورميانه توسط اسرائيل بود. ارتفاعات جولان، قنيطره، غرب رود اردن، بيت المقدس، صحراى سينا، تسلط بر خليج عقبه و كانال سوئز و غزه همه نتيجه جنگ ۶ روزه بود.



    روحيه اعراب از اين شكست به شدت صدمه خورد و از اين زمان به بعد بود كه شوروى با قدرت بيشترى پاى به صحنه شطرنج خاورميانه گذاشت چرا كه سوريه، عراق، مصر، عربستان، يمن و حتى كويت طى سالهاى ۶۷ تا ۷۳ تنها به يك نكته مى انديشيدند و آن آزادى بيت المقدس و خروج اسرائيل از سرزمينهاى اشغالى بود.


    تصویر
    نقشهء مناطق اشغالی در پایان جنگ شش روزهء ۱۹۶۷

    منبع : روزنامه ایران

    منبع و لینک تصاویر اصلاح شد.
    هانس

  5. Tu-22B يا بمب افكن هاي توپولوف قادر به نفوذ به فضاي تهران نبودند به دليل جثه بزرگ و قدرت مانوور و سرعت كم حتما شكار جنگنده هاي ايراني يا پدافند هاك مي شدند عراق فكر نمي كنم زياد از اين بمب افكن تو جنگ استفاده كرده باشه ولي در آمار درگيري هاي هوايي در كتاب Martin-Baker چهار فروند Tu-22B شكار تامكت هاي نيروي هوايي ايران شدند

  6. در سالهاي اول جنگ اصلا حمله هوايي به شهر هاي مركزي ايران نمي شد
    به خاطر اينكه تامكت ها اكثرا عملياتي بودند و عراق هم اصولا جنگنده اي با برد بالا نداشت
    وقتي عراق جنگنده Mirage F.1EQ رو در سال 1981 از فرانسه دريافت كرد توازن هوايي تا حدي برابر شد
    با اين حال تامكت ها همچنان پادشاه آسمان ايران بودند كماينكه به عنوان مثال در روز 22 اكتبر 1981 چهار چنگنده Mirage F.1EQ عراقي شكار تامكت ها شدند كه سه تاي اون رو كاپتان شهرام رستمي با موشك فونيكس شكار كرد و يكي ديگه رو كاپيتان هداوند باز با فونيكس شكار كرد
    در روزهاي بين 3 تا 11 دسامبر 1981 شش فروند ديگه از اين جنگنده ها شكار تامكت ها و موشك هاي فونيكس شدند
    ولي مشكلات تحريم كم كم نمود پيدا كرد
    تعداد زيادي از تامكت ها از حالت عملياتي خارج شدند و نبود يه نوع فيوز در موشك فونيكس تعداد زيادي از اين موشك هاي مرگبار رو از حالت عملياتي خارج كرد
    تعداد تامكت هاي عملياتي با موشك آماده فونيكس كم شد و اون ها هم مجبور بودند فقط از شاهرگ حيات كشور يعني صدور نفت و جزيره خارك و سيري و نفتكش ها مراقبت كنند
    تامكت هاي عملياتي بدون موشك فونيكس مثل فانتوم ها و تايگر ها در برابر ميراژها و ميگ هاي25 كاري از دستشون بر نمي اومد
    البته بعد از توافقات پنهاني نخست وزير وقت با فرستاده آمريكا يعني مك فارلن ايران موفق شد مقاديري از تامكت ها و به خصوص فونيكس ها رو با تجهيزاتي كه آمريكا از طريق اسراييل به ايران مي فرستاد دوباره عملياتي كند و باز ضربات سهمگيني به نيروي هوايي عراق بزند
    تامكت ها موفق شدند در سالهاي 1985 و 1986 سيزده جنگنده Mirage F.1EQ رو كه عمدتا در حمله به پايگاه هوايي اصفهان و تهران بودند رو منهدم كنند
    تصویر
    مك فارلن و اميرام نير (افسر اسراييلي) و سرهنگ اوليور نورث بعد از پرواز از تهران به تل اويو
    تصویر
    تصویر
    دو تن از خلبانان Mirage F.1EQ عراقي كه هواپيماهايشان توسط تامكت ها منهدم و مجبور به ايجكت شدند و به اسارت ارنش در امدند


    ولي با برملا شدن رسوايي ايران گيت اوضاع تا پايان جنگ مثل سابق شد
    در حملاتي كه عراق به تهران انجام مي داد از جنگنده هاي Mirage F.1EQ و ميگ 25 استفاده مي كرد كه در نبود تامكت و فونيكس جولان مي دادند
    دفاع هوايي ايران تو اون زمان بسيار وابسته به تامكت ها بود ولي پدافند زميني ايران هم چندين بار موفق شد ضرباتي رو به نيروي هوايي بزنه كه در يك مورد يك جنگنده Mirage F.1EQ عراقي توسط سيستم دفاع موشكي هاك در نزديكي اصفهان منهدم شد ولي در كل در برابر اين جنگنده ها و به خصوص جنگنده پر سرعت ميگ 25 ناتوان بود
    تصویر
    سيستم دفاع موشكي هاك
    در كل ميشه اين جور نتيجه گرفت كه چون نيروي هوايي ايران در تحريم آمريكا بود نه رهگير هاي نيروي هوايي و نه پدافند زميني ايران نوسازي نشد ولي در طرف ديگه اين جنگ نابرابر شوروي و فرانسه جديد ترين فناوري جنگ الكترونيك رو به كمك جنگنده هاي پيشرفته به عراق ميدادند و اين باعث شده بود در انتهاي جنگ عراق بارها به حريم هوايي تهران نفوذ كنه
    فرانسوي هاي پدر سوخته :mrgreen: حتي نوعي فناوري جنگ الكترونيك رو روي ميراژ ها به كار گرفته بودند كه مانع از قفل شدن رادار تامكت روي ميراژ ميشد و متاسفانه با همين فناوري دو فروند از تامكت هاي زيباي ارتش رو بر فراز خليج فارس سرنگون كردند icon_cheesygrin
    فكر كنم خيلي دري بري گفتم
    در هر صورت دوستان ببخشند

  7. البته اين جنگنده چندين بار تونست به نفتكش هاي ايران ضربات بدي بزنه در بسياري از موارد هم موشك هاي اگزوست شليك شده توسط اين هواپيما توسط تامكت هاي نيروي هوايي رهگيري و با فونيكس منهدم شده بود ولي چون موشك فونيكس از اگزوست بمراتب گرون تر بود باز هم برد با عراق بود icon_cheesygrin جالب اينجاست كه هيچ اطلاعاتي از خلبانان اون 4 سوپراتانداردي كه منهدم شده در دست نيست معلوم نيست اصلا عراقي بودند يا فرانسوي :mrgreen:

  8. در طول جنگ 4 هواپيماي سوپراتاندارد عراقي توسط نيروي هوايي ايران منهدم شد در تاريخ 2 اوريل 1984 اولين سوپر اتاندارد توسط يك فروند F-4E به خلباني كاپتان عباس امير اصلاني توسط موشكAIM-7E منهدم شد در تاريخ هاي 26 و 7 جولاي 1984 دو فروند سوپراتاندارد ديگه اينبار توسط تامكت هاي نيروي هوايي رهگيري و با موشك فونيكس منهدم شدند در 14 ژانويه 1985 آخرين شكار سوپراتاندارد بر فراز خليج فارس توسط تامكت نيروي هوايي و باز توسط موشك فونيكس شكار شد منبع سايت: Chronological Listing of Iraqi Losses & Ejections

  9. پس اگه به جاي حزب الله، حزب شيطان هم جلوي اسرائيل بود، براي جلوگيري از گسترش ميدان نبرد، وظيفه‌مون تجهيز اون بود!!!

    من هم با اقا مصطفي كاملا موافقم
    خارج از مسايل ايدولوژيكي و مذهبي ما فعلا مجبوريم حزب الله رو تجهيز كنيم لا اقل تا زماني كه تغيير اساسي در سياست خارجي نديم مجبوريم ادامه بديم
    محمد رضا شاه پهلوي هم مدعي حمايت از شيعيان لبنان بود فكر نمي كنم كسي از حمايت ايران از حزب الله ناراضي باشه
    بهرحال اين هزينه اي هست براي تامين امنيت مردم ايران

  10. امير جان. مسئله رو بي‌خيال شين بهتره. چون هم سياسي هست و هم اينكه ظاهراً شما مسئله‌ي تقسيم ارضي و دريايي رو با تقسيم گردو يكي مي‌دونين كه اينقدر راحت فتوا صادر مي‌فرمايين.

    ياد مظفردين شاه و ناصرالدين شاه بخير
    مصطفي جان
    شما هم ظاهرا در مورد تقسيم اراضي و .... مثل اونا فكر مي كني
    راست مي گي تقسيم!!!!! اراضي و مرزبندي دريايي كه گردوبازي نيست!
    بيخيال :mrgreen:

  11. نه سوريه و نه كل كشورهاي عربي توان مقابله با اسراييل را ندارند ! بخاري از اين بي بخارها در نمي آيد

    كاملا باهات موافقم
    اينها اگه اين كاره بودن همون موقع ها كه اسراييل بسيار ضعيف بود باهاش مقابله مي كردن نه الان كه تا دندون مسلح شده

  12. يعني 50% از هيچي براتون خيلي ارزشش بيشتر از 20% از منابع درياي خزر هست؟ اون زمان كه تقسيم شد، دو كشور بود : ايران و شوروي. اون موقع، اگه فقط مرز آبي رو در نظر مي‌گرفتيم، سهم ايران باز هم بيشتر از 20 الي 25% نبود. ولي چون پاي دو كشور وسط بود، مرز چندان اهميت نداشت! ولي امروزه چي؟ يعني مايي كه نصف شوروي مرز آبي با درياي خزر داريم، بايد دو برابر و نيم ازش استفاده كنيم؟ اين منطق شما از كجا نشأت گرفته كه از اون حتي به عنوان افتضاح ياد مي‌كنين؟


    حالا باز اگه بيست درصد باشه! بعضي از منابع حرف از سيزده درصد ميزنن
    دولت هم كه اصلا راجب اين جريان شفاف سازي نمي كنه!

    بهرحال پنجاه پنجاه توافق رسمي بين ايران و شوروي بوده و دولت بايد براساس اون در مذاكرات حق بيشتري رو مي گرفته
    بهرحال نصف اون دريا ماله ايران بوده ولواينكه ايران تا سالها از منابعش استفاده نمي كرده
    مثل ميدان گازي پارس جنوبي كه بين ايران و قطر مشتركه ولي متاسفانه قطر سالها زود تر از ايران از منابع اون استفاده كرده
    چندين حلقه چاه نفت مشترك هم ايران و عراق دارن كه الان ايران فقط ازش استفاده مي كنه ولي دليل نميشه عراقي ها بگن تا الان ما هيچي استفاده نمي كرديم پس فقط بيست درصدش ماله ما بقيش ماله ايران
    شوروي نصف اين دريا رو داشت و جمهوري هاي اون هم سر جمع از همون پنجاه درصد بايد استفاده كنن فكر نمي كنم اين امر غير منطقي باشه برادر
    يكبار ديگه سوال مي كنم
    فردا اگه مثلا تركمنستان به دو كشور يا سه كشور تقسيم بشه اون كشور هاي جديد سهمي مشابه و برابر با ايران بايد داشته باشن يا همون سهم تركمنستان رو بايد تقسيم كنن
    اگه اين افتضاح نيست پس چيه؟

  13. سابقه رزمی جنگنده استرایک ایگل F-15E بخش اول



    F-15E براي اولين بار توانست قابليتهاي رزمي خود را بر عليه عراق، كه كشور كويت را هدف تاخت و تاز نظامي خود قرار داده بود، محك زند. تنها يك هفته پس از آغاز حملهء عراق به كويت، به اسكادران 335 ام تاكتيكي جنگنده (Chief) و اسكادران 336 ام تاكتيكي جنگنده (Rocketeers)، ابلاغ شد تا آمادهء شركت در جنگ شوند. بلافاصله، اسكادران 336 ام پرواز خود به پايگاه هوايي Seeb در عمان را آغاز كرد؛ پروازي كه 15 ساعت به طول انجاميد.



    تصویر
    تصویر

    عليرغم آمادگي جنگنده‏هاي F-15E جهت عمليات، هنوز به روشني مشخص نشده بود كه آنها بايد چه نوع مهماتي را عليه حملهء احتمالي عراق به عربستان سعودي، مورد استفاده قرار دهند. تا آن زمان، اين هواپيماها تنها با بمب‏هاي 500 پوندي Mk 82 و بمب‏هاي 2000 پوندي و خوشه‏اي Mk 84 تجهيز مي‏شدند؛ ضمن اينكه جهت ايجاد مانع براي پيشروي سريع خودروهاي زرهي، استفاده از بمب‏هاي خوشه‏اي ارجحيت داشت، اما تا آن زمان، فرصتي جهت آزمايش كليهء تسليحات و جايگاههاي حمل مهمات در F-15E پيش نيامده بود.

    به تاريخ 30 سپتامبر 1990، در حين انجام يكي از عملياتهاي آزمايشي كه در عمان به انجام رسيدند، يك فروند F-15E جمعي اسكادران 336 ام، دچار سانحه شد و از دست رفت. اين سانحه، به هنگام يك نبرد ساختگي و نزديك هوايي (داگ‏فايت) با يك فروند جنگندهء Jaguar GR.1 نيروي هوايي سلطنتي عربستان به وقوع پيوست. در اين سانحه، خلبان و افسر مهمات (WSO) هر دو كشته شدند.

    به تاريخ دسامبر 1990، دو فروند F-15E جهت انجام آزمونهاي بهتر و دقيق‏تر، به پايگاهي نزديك مرز عراق، حركت داده شده و در پايگاه هوايي Al Kharj متعلق به عربستان سعودي مستقر گشتند.

    به تاريخ 17 ژانويهء 1991، تعداد 24 فروند F-15E به پنچ پايگاه اصلي شليك موشكهاي اسكاد، واقع در غرب عراق، حمله‏ور شدند. ماموريت عليه سايتهاي پرتاب موشكهاي اسكاد رژيم بعث عراق، در شب نيز به وسيلهء دومين گروه هواپيماهاي F-15E كه 21 فروند بودند، ادامه يافت.

    در طول جنگ 1991 خليج فارس، جنگنده‏هاي F-15E ماموريت شكار خود در طول شب در منطقهء غرب عراق را همچنان دنبال كردند. آنها به دنبال پرتابگرهاي متحرك موشكهاي اسكاد بودند، زيرا اين موشكهاي اسكاد، مدام در حال تهديد و ايجاد خطر براي كشورهاي همسايه بودند. پرتابگرهاي موشكهاي اسكاد، مدام در حال تغيير مكان بودند، هنگامي كه هواپيماهاي تجسسي JSTARS يك نقطهء پرتاب اسكاد را مي‏يافتند، جنگنده‏هاي F-15E به سمت آن نقطه، گسيل مي‏‎شدند، اما پيش از رسيدن اين هواپيماها، پرتابگرهاي اسكاد، تغيير مكان داده بودند. بدين جهت، خدمهء جنگنده‏هاي F-15E، به صورت اتفاقي، اقدام به بمباران مي‏كردند و اميدوار بودند بدين طريق با ايجاد ترس و وحشت، مانع از بارگذاري مجدد موشكهاي اسكاد در پرتابگرها شوند.
    (JSTARS هواپيماي پيش‏اخطار و كشف كنندهء تهديدات زميني دشمن است كه نوع تغييريافتهء - 300 Boeing707 مي‏باشد و E-8 Joint STARS نام دارد)

    تصویر
    پرواز جمع جنگنده های F-15C، F-16A و F-15E نیروی هوایی ایالات متحده بر فراز چاههای در حال سوختن کویت

    در طول جنگ خليج فارس، جنگنده‎هاي F-15E بارها توسط شكاري‏هاي MiG-29 و MiG-23 عراقي، مورد تهدید واقع شدند، اما تنها دو موقعيت مناسب هوا به هوا به وجود آمد تا F-15E بتواند اولين شكار هوايي خود را به انجام برساند. در اوائل شب 17 ژانويهء 1991، يك فروند F-15E يك جنگندهء MiG-29 عراقي را در رادار خود شناسايي نمود. خلبان F-15E سعي نمود با ميگ عراقي درگير شود، اما هواپيماي F-15E نتوانست حرارت موتور ميگ عراقي را به طور دقيق ثبت نمايد، تا بتواند از موشك AIM-9 (سايدوايندر) خود بر عليه آن استفاده كند؛ بالاخره موشك سايدوايندر شليك شد، اما نتوانست به هدف اصابت كند.

    در برخوردي ديگر، چند فروند F-15E كه كنار يكديگر پرواز مي‏كردند، سعي نمودند تا با يك فروند MiG-29 عراقي كه در فاصله‏اي بسيار دور از آنها پرواز مي‏كرد، درگير شوند، اما بروز اشتباه و بدشانسي، مانع از هدف قراردادن ميگ عراقي شد. در اين برخورد، يك فروند F-15E به سمت ساعت 6 جت عراقي پرواز نمود و با انجام يك مانور، آمادهء شليك شد، اما خلبان براي شليك تعلل نمود، زيرا هم نمي‏دانست هواپيماهاي همراهش (Wingman) دقيقن در كجا قرار دارد (تعلل به جهت عدم شليك به خودي)، و هم اينكه صوت موشك سايدوايندر را كه ناشي از قفل شدن صحيح مي‏باشد، نشنيد. در همين حين، و در حالي كه خلبان ميگ29 عراقي، سعي براي درگيري با F-15E داشت، يك موشك پرتاب شدهء ناشناس، كه مبدا آن نيز نامعلوم بود، به ميگ عراقي اصابت نمود و آن را سرنگون ساخت.

    ديگر ميگ29 ساقط شدهء عراقي، توسط هواپيماي ميگ29 همراهش (Wingman) به اشتباه هدف قرار گرفت و سرنگون شد. يك جنگندهء F-15E در نزديكي ميگ29 ديگر قرار داشت، اما خلبان ميگ29، به هيچ وجه سعي نكرد وارد نبرد هوايي با F-15E نزديكش شود، زيرا در ناحيهء نزديك آنها، هواپيماي F-14A نيروي دريايي ايالات متحده در حال پرواز بود، و خلبانان عراقي، با تجربيات تلخي كه از نبرد با تامكتهاي ايران داشتند، برای نبرد با اف14 هاي آمريكايي نيز، برحذر شده بودند.

    در شب 18 ژانويهء 1991، به هنگام يك عمليات ضربتي بر عليه يك تلمبه خانه و مرکز تصفیهء نفت در نزديكي بصره، يك فروند F-15E هدف پدافند عراق قرار گرفته و سرنگون شد؛ خلبان و كمك‏خلبان آن نيز كشته شدند. ساير خلبانان F-15E كه در اين عمليات شركت داشتند، اذعان مي‏كنند كه اين ماموريت، سخت‏ترين و خطرناك‏ترين ماموريت هوايي در جريان جنگ با عراق بود؛ زيرا آن منطقه، داراي پدافند بسيار سنگيني مشتمل بر موشكهاي Sa-3، Sa-6، Sa-8 و Roland بود؛ ضمن اينكه در كنار اين موشكهاي مهلك، توپهاي ضدهوايي بسياري نيز گسترده شده بودند.

    دو شب بعد، دومين جنگندهء F-15E نيز هدف موشك Sa-2 پدافند عراق قرار گرفت و سرنگون شد. هر دو خدمه، زنده بودند و چند روز سعي كردند، اسير نشوند. آنها با دو هواپيماي نيروهاي ائتلاف كه در آن نزديكي بودند، تماس گرفتند. واحد امداد و نجات، از همكاري جهت نجات آنها، خودداري مي‏كردند، زيرا خدمهء رزمي گروه امداد و نجات، و همچنين تيم نيروهاي مخصوص، امكان موفقيت‏آميز بودن نجات در آن منطقه را، غيرممكن مي‏دانستند. پس از چندي، اين دو خدمهء F-15E به دست نيروهاي عراقي به اسارت درآمدند. اما برخي گزارشات محرمانه، بر اين موضوع دلالت دارند كه يكي از خدمهء مورد نظر، مشخصات صحيح خود را از طريق راديو و با رمز صحيح اعلام نكرده بود. اين دو نفر، به دستور صدام، به عنوان يك افتخار جنگي، در تلويزيون دولتي عراق به نمايش گذاشته شدند.

    با وجود اينكه خلبانان F-15E از شركت در نبردهاي هوايي، اجتناب كردند، اما به تاريخ 14 فوريهء 1991، چهار فروند جنگندهء F-15E، تعداد 18 جت عراقي را در محل پايگاه هوايي Talil به وسيلهء بمب‏هاي هدايت‏شوندهء GBU-12 و CBU-87 منهدم نمودند.

    تنها شانس پيروزي هوايي براي جنگنده‏هاي F-15E، سرنگوني يك فروند هليكوپتر جنگي هايند (Mil Mi-24) عراقي بود.
    در پاسخ به درخواست كمك گروه نيروهاي مخصوص ايالات متحده، كه به دنبال ورود سه هليكوپتر سنگين Mi-24 عراقي و ثبت دقيق نزديك شدن دو فروند از آنها صورت گرفت، يك فروند F-15E جمعي اسكادران 335 ام، يك فروند هليكوپتر عراقي را حين تخليهء سربازان به وسيلهء سامانهء شناسايي مادون قرمز FLIR به ثبت رساند. جنگندهء F-15E بلافاصله، يك بمب هدايت شوندهء GBU-10 رها نمود. پس از 30 ثانيه، هر دو خدمهء F-15E تصور نمودند، بمب رها شده، به خطا رفته است؛ بنابراين تصميم گرفتند با انجام يك چرخش سريع، به آن منطقه باز گردند و به جاي بمب، از موشك سايدوايندر استفاده نمايند، اما ناگهان متوجه شدند كه اثري از هليكوپتر هايند عراقي وجود ندارد. گروه نيروهاي مخصوص كه در آن منطقه حضور داشتند، تخمين مي‎زنند كه هنگام برخورد بمب 2000 پوندي GBU-10، هليكوپتر عراقي در ارتفاعي حدود 800 فوتي قرار داشت.

    تا تاريخ 2 نوامبر 2001، هيچ نبرد هوايي ديگري به وقوع نپيوست. در اين تاريخ، جنگنده‏هاي F-15E سعي نمودند با گروه ديگري از هليكوپترهاي عراقي درگير شوند، اما از انجام اين كار اجتناب كردند.

    در طول جنگ خليج فارس، جنگنده‏‎هاي F-15E در سرتاسر عراق، همچنان به شكار موشكهاي اسكاد و حمله به مراكزي كه داراي پدافند سنگين بودند، اقدام مي‏كردند. اين هواپيماها، همچنين در چند ماموريت محرمانه، سعي نمودند تا صدام حسين، ديكتاتور معدوم عراق را به هلاكت برسانند. آنها مناطق و اماكني را كه امكان مخفي شدن صدام در آنها مي‏رفت، بمباران نمودند، هرچند كه توفيقي در اين عملياتها نيافتند. هنگامي كه در جنگ خليج فارس، امكان درگيري زميني در حال افزايش بود، جنگنده‏هاي F-15E، اقدام به شكار تانكهاي عراقي، حمله به مراكز تجمع تانكها و نفربرهاي زرهي در كويت كردند.









    به دنبال 42 روز نبرد بسيار سنگين براي جنگنده‏هاي F-15E، به تاريخ 1 مارس 1991، آتش‏بس اجرا شد. مناطق پرواز ممنوع براي هواپيماهاي عراقي در شمال و جنوب عراق تعيين گشتند تا خطري متوجه نيروهاي ائتلاف نشود. با وجود اين، هليكوپترهاي جنگي عراق، به آوارگان كرد در شمال عراق حمله كردند.

    جنگنده‏هاي F-15E، در يكي از پروازهاي خود بر روي منطقهء پرواز ممنوع در شمال عراق، تعدادي هليكوپتر عراقي را شناسايي كردند كه بي‏رحمانه، مردم بي‏دفاع روستاي «چمچمال» را آماج حملات خود قرار داده بودند. از آنجايي كه جنگنده‏هاي F-15E، اجازهء شليك نداشتند، تصميم گرفتند با سرعت بسيار زياد و از نزديك آنها عبور كنند. آنها اميدوار بودند جريان گردابي ايجاد شده ناشي از عبور هواپيماها، باعث صدمه ديدن و از كار افتادن ملخ هليكوپترها شود. خدمهء هواپيماهاي F-15E، همچنين نور ليزر را به سمت كابين هليكوپترهاي عراقي تاباندند تا شايد باعث مختل شدن بينايي خلبانان عراقي شوند. تكنيك استفاده از ليزر، كارآمد نيفتاد، اما روش اول، باعث شد يك فروند هليكوپتر هايند عراقي، ساقط شود. اندكي بعد، سرفرماندهي، خدمهء F-15E را از انجام چنين كارهايي منع كرد و دستور داد در ارتفاع كمتر از 10000 فوتي پرواز نكنند.

    به جز این، جنگنده‏هاي F-15E همچنين در دو عمليات Operation Provide Comfort و Operation Provide Comfort II شركت جستند.

    عملیات در محدودهء منطقهء پرواز ممنوع جنوب و شمال عراق





    به دنبال عملیات «طوفان صحرا» در جهت آزادسازی کویت از چنگال رژیم بعث عراق، دو منطقهء پرواز ممنوع جهت هواپیماهای نظامی عراقی در شمال و جنوب این کشور به منظور حمایت از غیرنظامیان عراقی تعیین گشت. این منطقه، عمدتن به وسیلهء هواپیماهای نیروی هوایی ایالات متحده و بریتانیا مورد گشت و حفاظت قرار می‏گرفت. در این بین، جنگنده‏های F-15E جمعی اسکادران جنگی 494 ام موسوم به «Black Panthers » بین سالهای 1993 و 1993 تا 1997 در ترکیه استقرار یافتند تا عملیات کنترل بر فراز منطقهء پرواز ممنوع در شمال عراق را به اجرا دربیاورند.



    اسکادران جنگی 492 ام موسوم به «Madhatters» بین سالهای 1995 تا 1997 و اسکادران 391 ام کمی بعد، یعنی در همان سال 1997 در منطقه استقرار یافتند. در طی نزدیک به یک دهه، اسکادرانهای F-15E به دفعات گوناگون در موقعیتهای رزمی قرار گرفتند. به تاریخ ژانویهء 1993، به دلیل نقض آتش‏بس، بمب کوچکی بر روی اهداف عراقی‏ها در زیر مدار 32 درجه (منطقه پرواز ممنوع جنوب) رها شد و یک سایت موشکهای Sa-3 (سام3) به کلی منهدم گردید. تنها چند روز بعد، ده فروند F-15E به عنوان جزئی از یک برنامهء تنبیهی علیه اهدافی در شمال و جنوب منطقهء پرواز ممنوع وارد عمل شدند، زیرا اغلب پروازهای انجام شده بر روی این دو منطقه، با پدافند هوایی عراق مواجه می‏شد. از آنجایی که جنگنده‏های F-15E قادر به حمل طیف گوناگونی از تسلیحات هوا به زمین بودند، این امر، آزادی عمل بسیاری به خدمهء این هواپیماها در حمله به اهداف مورد نظر می‏بخشید.

    جنگنده‏های F-15E تنها به واسطهء پوشش نزدیک هوایی ایجاد شده توسط هواپیماهای پیش‏اخطار آواکس عربستان سعودی قادر به عملیات می‏شدند و خدمهء این هواپیماها، دستورالعمل‏های لازم را از خدمهء آمریکایی هواپیماهای آواکس دریافت می‏کردند و بدین طریق قادر می‏شدند به اهدافی خارج از برنامه نیز به راحتی حمله‏ور شوند.


    تصویر
    در طول سه سال بعد از تصویب مناطق پرواز ممنوع در شمال و جنول عراق، تجاوزات رژیم عراق به حریم این دو منطقه به دلیل کاهش شدید توان عملیاتی عراقی، به کمترین میزان خود رسید. در نهایت به سال 1997، دولت اسلام گرای ترکیه اجازه داد تا از پایگاه هوایی اینجرلیک جهت گشت هوایی بر فراز منطقهء پرواز ممنوع شمال عراق استفاده شود.




    --------------------------------------------------------------------------------




    Operation Desert Fox



    عملیات روباه صحرا (1998)



    به تاریخ دسامبر 1998، به دنبال عدم قبول حضور بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل (UNSCOM) از سوی رژیم عراق، عملیات «روباه صحرا» (Operation Desert Fox) به اجرا درآمد.

    به تاریخ 28 دسامبر 1998، سه فروند F-15E هرکدام دو بمب بسیار دقیق و هدایت شوندهء 500 پوندی GBU-15 را بر علیه اهداف مورد نظر خود رها ساختند. در این بین، بمبهای دو فروند از این هواپیماها به سایت راداری و سامانهء هدایت موشکهای Sa-3 (سام3) و سامانهء اپتیکال هدایت پذیری این موشکها اصابت نمود. سومین جنگندهء F-15E با یک بمب، اولین سایت کنترل و فرماندهی موشکهای Sa-3 را هدف قرار داد و با بمب دیگر، رادار جستجوگر و همچنین واحد هدایت پذیری اپتیکال این سایت موشکی را منهدم ساخت. چهارمین جنگندهء F-15E که در این ترکیب پروازی در حال همراهی بود، نتوانست بر روی هدفی قفل نماید و بنابراین هیچ بمبی را رها نساخت.



    تصویر

    پس از انجام عملیات «روباه صحرا»، و انجام برخی عملیاتهای تنبیهی و بازدارنده از جانب جنگنده‏های F-15E، دولت عراق از تجاوزات به منطقهء پرواز ممنوع دست کشید. در این مدت، تنها در منطقهء پرواز ممنوع در شمال عراق، 105 روز عملیات به طور غیرمتوالی به انجام رسید. تنها در حین انجام عملیاتهایی که بین روزهای 25 ژانویه تا 26 ژانویهء 1999 به وقوع پیوستند، جنگنده‏های F-15E، بارها از موشکهای دورپرواز و بسیار دقیق AGM-130 و بمبهای هدایت شوندهء بسیار دقیق GBU-12 بر علیه سایتهای موشکی سام در نزدیک شهر موصل استفاده کردند.

    جنگنده‏های F-15E در نیروی هوایی ایالات متحده، به عنوان هواپیمایی در نظر گرفته می‏شوند که دارای بیشتر میزان درخواست عملیات در بین سایر جنگنده‏های تاکتیکی این نیرو، قرار می‏گیرند. علی‏الخصوص اینکه تعداد این هواپیماها نسبت به تعداد جنگنده‏های F-16 در منطقه، بسیار کمتر می‏باشد. از جنگنده‏های F-15E عمومن در حمله به پناهگاههای زیرزمینی ذخیره‏سازی مهمات، مراکز فرماندهی و کنترل، حمله به توپهای ضدهوایی 100 م م KS-19، و سایتهای موشکی زمین به هوایی Sa-3 و Sa-6 استفاده می‏شود. F-15E همچنین قادر بود به عنوان یک جنگندهء شکاری جهت انجام گشت هوایی بر فراز عراق به انجام وظیفه بپردازد، ضمن اینکه همراه سایر جنگنده‏ها، وارد عملیات ضربتی شود. هواپیماهای F-15E، اغلب در کنار جنگنده‏های F-14، F/A-18 و EA-6B نیروی دریایی به انجام وظیفه پرداختند، دقیقن به همان کیفیتی که در کنار جنگنده‏های F-16 نیروی هوایی در عملیاتها شرکت می‏جستند.

    عمليات جلوگيري از پرواز، بر فراز منطقهء پرواز ممنوع روي بوسني و هرزگوين توسط سازمان ملل در شرايطي انجام شد كه وضعيت منطقهء بالكان، چندين سال بود كه رو به وخامت گذاشته بود. به تاريخ آوريل 1993، پس از اينكه شوراي امنيت سازمان بدين نتيجه رسيد كه پرواز تمامي هواپيماها و هليكوپترها را در آن منطقه ممنوع باشد، مگر اينكه سازمان ملل اجازه دهد، جنگنده‏هاي F-15E جمعي اسكادران 492 ام و 494 ام در محل پايگاه هوايي Aviano در ايتاليا مستقر شدند.

    در اواخر سال 1993، وضعيت، خراب‏تر شد و سازمان ناتو به اسكادرانهاي F-15E دستور داد تا عملياتهاي ضربتي محدودي را بر عليه اهدافي متعلق به صربها، و همچنین اهدافی در كروواسي و پايگاه هوايي Ubdina انجام دهد. تعداد هشت فروند F-15E به عنوان قسمتي از 30 فروند هواپيماي اعزامي به ماموريت، به بمب‏‎هاي بسيار دقيق هدايت شوندهء GBU-12 تجهيز شدند تا به سايتهاي موشكي Sa-6 حمله كنند. اما اين عمليات، در ميانهء راه لغو گرديد، زيرا هواپيماهاي F-15E به دليل پدافند بسيار مستحكم صربها، قادر به نفوذ و انجام عمليات نشدند.



    به تاريخ دسامبر 1993، جنگنده‏هاي F-15E ماموريت يافتند تا دو سايت موشكي Sa-2 را كه به سمت دو جنگندهء «سي هارير» نيروي دريايي بريتانيا، آتش گشوده بودند، منهدم نمايند. هرچند اغلب ماموريتهايي كه به جنگنده‏هاي F-15E محول مي‏گرديد، رزمي نبودند، اما اين هواپيماها، اغلب مجبور به شليك تسليحات خود مي‏‎شدند.

    تصویر

    به تاريخ آگوست 1995، اسكادران 90 ام جنگنده نيز به ساير اسكادرانهاي F-15E ملحق شد. تا آن زمان، اسكادرانهاي 492 ام و 494 ام، بيش از 2500 سورتي پرواز در قالب عمليات منع پروازي انجام داده بودند كه از اين تعداد، 2000 فقره متعلق به اسكادران 492 بود، زيرا اين اسكادران، مدت زمان بيشتري را نسبت به اسكادران 494 ام در آن منطقه حضور داشت. به تاريخ 30 و 31 آگوست 1995، جنگنده‏هاي F-15E با بمب‏هاي GBU-10 و GBU-12 به محل تجمع ادوات زرهي و تداركات زميني صربها در اطراف سارايوو حمله كردند. به تاريخ 5 سپتامبر 1995، تعداد بيشتري از بمب‏هاي GBU-12 مورد استفاده قرار گرفت و چهار روز بعد، براي اولين مرتبه، بمب GBU-15 نيز مورد استفاده قرار گرفت. در نهمين روز نيز، پدافند هوايي و نيروهاي زميني صرب در اطراف شهر «بانيالوكا» در بوسني مورد حمله قرار گرفت.




    --------------------------------------------------------------------------------



    Operation Allied Force



    عمليات نيروهاي متفق (كوزوو)



    به سال 1999، عمليات نيروهاي متحد در منطقهء كوزو به اجرا درآمد. پس از اعلام اخطارهايي از سوي سازمان ناتو به رئيس‏جمهور صربستان، «اسلوبدان ميلوسوويچ» مبني بر اينكه نيروهايش را از كوزوو خارج سازد، عمليات نيروهاي متحد به تاريخ مارس 1999 آغاز گشت.

    26 فروند F-15E جمعي اسكادرانهاي 492 ام و 494 ام جنگنده، درگير نبرد بسیار شديدي با سايتهاي موشكي زمين به هوا و ايستگاههاي رادار پيش‏اخطار صربها شدند. جنگنده‎هاي F-15E به همان كيفيتي كه در پايگاه Lakenheath در بريتانيا استقرار يافته بودند، در پايگاه Aviano در ايتاليا، جاي گرفتند. اين جنگنده‏ها، تنها واحد جنگنده‏هاي F-15E بودند كه ماموريت «پشتيباني نزديك هوايي» را برعهده داشتند. چنين عقيده‏اي در اواخر دههء 1990، يك ايدهء جديد به شمار مي‏رفت، چیزی که امروزه تمامي هواپيماهاي نيروي هوايي، (اعم از F-16، F-15E و A-10) چنين ماموريتي را انجام مي‏دهند. اغلب ماموريتها اين جنگنده‏ها، حدود 7.5 ساعت به طول مي‏انجاميد و شامل دو عمليات سوختگيري هوايي بود. در اين ماموريتها، جنگنده‏هاي F-15E مخلوطي از موشكهاي هوا به هوا و هوا به زمين را حمل مي‏كردند؛ به همين جهت، قادر بودند، هم عمليات گشت هوايي را انجام دهند (Combat Air Patrol يا CAP) و هم قبل از بازگشت به پايگاهشان، بمب‏ها را بر روي اهداف رها سازند. بزرگترين تهديدي كه هواپيماهاي متفقين را تهديد مي‏كرد، سايتهاي متحرك موشكهاي سام نيروهاي صرب بود. خدمهء جنگنده‏هاي F-15E، نسبت به اين تهديدات، بسيار هوشيار بودند، زيرا چندين هواپيما، در گذشته بدين طريق ساقط شده بودند؛ كه برجسته‏ترين مورد، سرنگوني F-117 در طول جنگ با صربها بود. هنگامي كه خطر سايت موشكي، بزرگ بود يا سلاح ويژه‏اي جهت تاثيرگذاري مورد نياز بود، از موشك هوا به زمين دوربرد AGM-130 استفاده مي‎شد تا امكان شليك از فواصل دور از دسترس سايت پدافند هوايي، امكان‏‎پذير شود. اين موشك، با موفقيت بر عليه دو فروند MiG-29 یوگوسلاوی در روي زمين، مورد استفاده قرار گرفت.


    AGM-130
    موشك دورپرواز AGM-130، سلاحي بسيار گران‏قيمت و دقیق بود كه تنها عليه اهدافي خاص مورد استفاده قرار گرفت. هنگامي كه خدمه قصد داشتند تا سلاح مورد استفاده‏اشان را حين سير به سمت هدف كنترل نمايند تا ميزان دقت و تاثيرپذيري آن به حداكثر برسد، افسر تسليحات (WSO) مي‏‏توانست سلاح را به سمت هدف هدايت كند يا هدفگيري را به هنگام نزديك بودن آن به غيرنظاميان لغو كرده و آن را به سمت زمين، جايي كه دور از غيرنظاميان باشد، كنترل نمايد. اعضاي ناتو براي حمله به چنين اهدافي دچار محدوديت بودند. حداقل يك مورد از چنين حملهء به ثبت رسيده است كه در جريان آن، يك فروند F-15E به وسيلهء يك موشك دوربرد AGM-130، يك پل مخصوص عبور قطار مسافربري را هدف قرار داد كه باعث كشته شدن تعداد زيادي از غيرنظاميان گشت.
    در نهايت به تاريخ ژوئن 1999، اسلوبدان ميلووسويچ، نيروهايش را از كوزوو خارج ساخت.




    --------------------------------------------------------------------------------




    Operation Enduring Freedom



    عمليات «آزادي بادوام»


    31 روز پس از حملات تروريستي 11 سپتامبر 2001، اسكادران 319 ام جنگنده، موسوم به The Bold Tigers، به مقصد پايگاه هوايي «احمدالجابر» در كويت حركت داده شدند. طبق برنامهء زمان‏‎بندي شده، اين واحد بنا بود در عمليات گشت بر فراز منطقهء پرواز ممنوع بر فراز جنوب عراق شركت جويند، اما آنها به قصد پشتيباني در عمليات جديد (OEF) انتخاب شدند.

    در طي حملات ضربتي جنگنده‏هاي F-15E بر عليه ساختمانهاي نظامي در شب اول عمليات، انبارهاي مهمات طالبان، مخفي‏گاههاي تعبيه شده در درون غارها و كمپهاي آموزشي سازمان تروريستي القاعده هدف قرار گرفتند. در افغانستان، هم موشكهاي دوربرد AGM-130 و هم بمب‏هاي 2000 پوندي GBU-15 مورد استفاده قرار گرفتند. اين اولين تجربهء جنگي در استفاده از بمب‏هاي GBU-15، GBU-24 و GBU-28 بر عليه اهدافي با سازهء تقويت شده، مراكز كنترل و فرماندهي و ورودي غارهای مخفی متعلق به طالبان بود.

    جنگنده‏هاي F-15E اغلب با تركيب دو فروندي با همراهي دو فروند F-16C به عمليات مي‏پرداختند. در طول تنها چند هفته، تمامي اهداف منهدم شدند و بعد از آن، يافتن هدفي مهم، بسيار دشوار بود.

    نيروهاي طالبان به موشكهاي دوش پرتاب زمين به هواي «سام7» و «استينگر» دسترسي داشتند كه البته هيچ خطري براي هواپيماهاي آمريكايي كه در ارتفاعي بالاتر از 7000 فوتی پرواز مي‏كردند، محسوب نمي‎‏شدند. معدود سايتهاي ثابت موشكهاي زمين به هوا نيز كه عمدتن در اطراف «مزار شريف» و «بگرام» قرار داشتند، در همان اوائل جنگ از بين رفته بودند و بدين جهت، افغانستان، محيطي با ميزان خطر بسيار كم براي هواپيماهاي آمريكايي محسوب مي‎شد.

    در طول سه هفتهء بعد، هواپيماها، تنها با درخواست از طرف نيروهاي ائتلاف زميني وارد عمليات مي‏شدند. در اين ماموريتها، جنگنده‏هاي F-15E به طور معمول با بمب‏هاي Mk-82 و GBU-12 تجهيز مي‎‏شدند، هرچند كه ساير مهمات نيز به وسيلهء آنها حمل مي‎شدند. براي مثال، در طول انجام يك عمليات هوايي، يك بمب GBU-28، دو بمب GBU-24 و شش بمب GBU-12 رها مي‎شدند. براي اهدافي كه در نزديكي آنها، مردم غيرنظامي، خودروها و وسائل نقليه قرار داشتند، لزومن از بمب استفاده نمي‏شد و خدمهء F-15E در چند موقعيت مشابه، از مسلسل هواپيما سود می‏جستند تا خطری متوجه مردم غیرنظامی نشود.

    در طول يك دورهء سه ماهه از عمليات OEF، چهار تن از خدمهء هواپيماهاي اسكادران 391 ام، موفق به كسب بالاترين زمان انجام عمليات در تاريخ شدند؛ آنها به مدت 15.5 ساعت، بر فراز منطقهء اهداف به طور مداوم در حال پرواز بودند. طی این زمان طولانی، دو جنگندهء F-15E به ساختمانهاي مقر فرماندهي و كنترل، دو پناهگاه احتمالي هواپيماهاي جنگي طالبان و يك جادهء اختصاصي ويژهء نيروهاي طالبان، حمله كردند. جنگنده‏هاي F-15E، ضمن اين عمليات، 12 بار سوختگيري هوايي انجام دادند.


    استفاده از بمب BLU-118/B
    به تاريخ 7 ژانويهء 2002، اسكادران 391 ام به پايگاه اصلي خود بازگشت و اسكادران 335 ام جاي آن را گرفت. اسكادران 391 ام، با انجام روزانه دو تا هشت سورتي پرواز، خود را به محل استقرار اصلي خود رساندند. اسكادران 391 ام به عنوان اولين استفاده از بمب‏هاي BLU-118/B در نبرد واقعي، از ساير اسكادرانها، متمايز مي‏گردد؛ اين بمب‏ها به منظور بيرون كشيدن اعضاي گروهك طالبان از مخفي‏گاهشان، كه درون غارها بود، استفاده شدند. به تاريخ 2 مارس 2002، اولين بمب از اين نوع، بر روي غارهاي مجموعهء «گاردز» در افغانستان رها شد، اما بمب هدف خود را گم كرد (اين موضوع هيچگاه در رسانه‏هاي خبري اعلام نشد).

    نقطهء شاخص ديگر در تاريخ جنگنده‏هاي F-15E، به تاريخ 4 مارس 2002 به وقوع پيوست. در اين تاريخ، دسته‏اي از اين هواپيماها، مامور پشتيباني از عملياتي به نام Battle of Roberts’ Ridge شدند. اين جنگنده‏ها، ابتدا به درخواست نيروهاي زميني موسوم به Texas 14 جهت انجام ماموريت «پشتيباني نزديك هوايي» اعزام شدند و ماموريت آنها، انهدام يك پست ديده‏‎باني نيروهاي طالبان بود. 16 دقيقه پس از برخاست، در ساعت 0141 (يك و 41 دقيقه بامداد)، هواپيماي F-15E با کد Mako 30 هدف آتش شديد تيربار 20 م م واقع شد، بدین جهت این هواپيما در مقام مقابله، بلافاصله به محل تيراندازي حمله‏ور شد. خدمهء F-15E فورن متوجه شدند كه سرباز شليك كننده به سمتشان، يك خدمهء مخصوص ضدهوايي نمي‏باشد. خيلي زود معلوم شد كه آن سرباز، يك نيروي ويژهء نيروي دريايي بوده و يكي از اعضاي تيمي مي‏باشد كه پس از گيرافتادن در محل كميني نزديك درهء «شاهي‎كوت»، در جستجوي هليكوپتر شينوك نجات مي‏باشند. با اين حال، F-15E يك بمب GBU-12 را رها ساخت كه منجر به كشته شدن يك تن و زخمي شدن دو نفر ديگر شد، ضمن اينكه اعضاي اين گروه، حين تيراندازي، به سمت شرق تغيير مكان دادند. دومين بمب نيز رها شد، اما با توجه به مختصات نادرستي كه در كامپيوتر F-15E وارد شده بود، بمب از دست رفت. به دنبال سعي يك هليكوپتر شينوك حامل تيم نجات جهت كمك به اعضاي نيروي ويژهء نيروي دريايي، يك موشك آرپي‏‎جي متعلق به طالبان، به هليكوپتر اصابت كرده و باعث ساقط شدن آن گشت. در طول اتفاق تمام اين ماجراها، جنگندهء F-15E سوختگيري هوايي انجام داده و دستورالعمل تازه‏اي را از طرف تيم سومي در نزديكي مرز، جهت همكاري با گروه Texas 14 دريافت نمود.

    جنگنده‏هاي F-15E، تعداد يازده عدد بمب GBU-12 را بين ساعتهاي 0252 تا 0303 جهت كمك به نيروهاي زميني رها ساختند. بلافلاصله جنگنده‏هاي F-15E وارد كمك به بازماندگان سانحهء هليكوپتر شينوك شدند، در حالي كه دشمن تنها 75 متر با محل سقوط هليكوپتر فاصله داشت. اين هواپيماها نمي‏توانستند از بمب استفاده كنند زیرا امکان آسیب دیدن نیروهای خودی وجود داشت، بدين جهت آنها محل سقوط هليكوپتر را به عنوان يك نقطهء مرجع درنظر گرفتند و اطراف آن را به رگبار بستند. يك فروند F-15E به سمت هواپيماي تانكر بازگشت و F-15E ديگر از هواپيماي آواكس درخواست نمود تا تعداد ديگري هواپيما به منطقه گسيل شود تا نقطهء مورد نظر را بهتر بتوانند هدف قرار دهند. لحظاتي بعد، دسته‏اي از هواپيماهاي F-16C جمعي اسكادران 18 ام، وارد عمل شدند و منطقهء مورد نظر را آماج حملات‌ خود قرار دادند. مدتي بعد، هر دو دستهء هواپيماهاي F-15E و F-16C به دليل اتمام فشنگهاي مسلسل، متقاعد شدند تا منطقهء مورد نظر را با بمب هدف قرار دهند. آواكس از هواپيماهاي F-15E درخواست نمود تا به پايگاهشان بازگردند اما حضور آنها در آن لحظات جهت پشتيباني نيروهاي زميني لازم بود و بنابراين دوباره به فوريت به همان نقطه بازگشتند. پس از بروز برخي مشكلات در راديوي هواپيماها و همچنين نقص احتمالی در سيستم رهاسازي تسليحات كه مانع از انداختن بمب‏‎ها شده بود، جنگنده‏هاي F-15E سرانجام هركدام يك بمب GBU-12 را رها ساختند و براي رهاسازي ساير بمب‏ها، كسب تكليف كردند، اما به آنها دستور داده شد تا به پايگاه هوایی «الجابر» در كويت بازگردند.






    --------------------------------------------------------------------------------




    Operation Iraqi Freedom



    عمليات آزادسازي عراق


    در اواخر سال 2002، امکان وقوع جنگ با رژیم صدام حسین، لحظه به لحظه افزایش می‎یافت و اسکادران چهارم جنگندهء مستقر در پایگاه هوایی سیمور جانسون (Seymour Johnson Air Force Base) در شمال کارولینا، که آخرین اسکادران به کارگیرندهء جنگنده‏های F-15E در جهان محسوب می‏شدند، به زودی دستوری مبنی بر استقرار حداقل یک اسکادران در منطقهء خلیج فارس را دریافت کردند.

    اسکادران 336 ام، به عنوان اولین یگان، دستور استقرار در منطقه را دریافت نمود و مقرر شد در پایگاه هوایی «الدوحه» در قطر، مستقر شوند. بین 11 تا 17 ژانویهء 2003، تعداد 24 فروند هواپیما در این پایگاه استقرار یافتند و جهت درگیری و وارد شدن در عملیات، مطابق طرحی که از جانب پایگاه طراح عملیاتهای هوایی واقع در پایگاه هوایی «شاهزاده سلطان» در عربستان سعودی دریافت کرده بودند، آمادهء نبرد شدند. اسکادران 336 ام، تا تاریخ 27 ژانویه زمین گیر بود تا اینکه دولت ایالات متحده و قطر، مشکلات حقوقی را حل کردند و پس از آن اجازهء پرواز یافتند.

    جنگنده‏های F-15E پروازهای خود را به منظور پشتیبانی از عملیات بر روی منطقهء پرواز ممنوع در جنوب عراق آغاز کردند، که اغلب این پروازها، جهت نظارت و شناسایی به منظور تسهیل در انجام ماموریتهای ضربتی آینده صورت می‏پذیرفت. بدین ترتیب که خدمهء پروازی، ماموریتهای رزمی را در برعلیه اهداف بالقوه در عراق شبیه‏سازی می‏کردند و به قوانین و فنون رزم واقعی آشنا می‏شدند تا به هنگامی که نیاز به حملات واقعی باشد، به خوبی بتوانند در درگیری و ایراد ضربات، موثر عمل نمایند و به خوبی بتوانند از پشتیبانی هواپیماهای آواکس عربستان سعودی بر روی اهداف دشمن بهره گیرند و به درستی عمل نمایند.

    در طول انجام مراقبت و گشت هوایی بر فراز منطقهء پرواز ممنوع در جنوب عراق، جنگنده‏های F-15E اغلب به اهدافی در جنوب و غرب عراق حمله کردند که از جملهء این اهداف می‏توان به سایتهای راداری، ایستگاههای رادیویی پخش پارازیت، سایتهای ارتباطاتی، پستهای فرماندهی و سیستم‏های پدافند هوایی اشاره نمود. برای مثال تنها در یک شب، چهار فروند جنگندهء F-15E تعداد زیادی بمب GBU-24 را بر روی مرکز فرماندهی «گارد ریاست جمهوری» و مرکز اصلی «حزب بعث» در شهر بصره فرو ریختند. این بمباران در حالی صورت گرفت که یک گروه چهار فروندی دیگر، در ارتفاعی بسیار پائین و نزدیک سطح زمین، اقدام به انهدام کامل سیستم دفاع هوایی منطقه با بمبهای GBU-10 نمودند.

    با نزدیک شدن به اواخر فوریهء سال 2003، پرسنل بیشتری در اختیار اسکادران 336 ام قرار گرفت و واحد آنها دارای 150 خلبان و WSO بسیار ورزیده گردید. بسیاری از این پرسنل، از بین دو اسکاردان آموزشی 333 ام و 334 ام جنگنده انتخاب شده بودند که در پایگاه هوایی Mountain استقرار داشتند. این به معنی وجود چهار خدمه برای هر فروند F-15E بود.
    به زودی اسکادران 492 ام و 494 جنگنده نیز در پایگاه هوایی دوحهء قطر استقرار داده شدند. یکی از اهداف نهایی که برای هواپیماهای گشت زننده در منطقهء پرواز ممنوع جنوب عراق درنظر گرفته شده بود، از کار انداختن پدافند هوایی و شبکهء راداری پیش‏اخطار نزدیک به مرز اردن بود تا هواپیماهای F-16 و هلیکوپترهای نیروهای مخصوص، به هنگام آغاز جنگ بتوانند در آن منطقه و بیرون از مرزهای اردن به اجرای عملیات بپردازند.

    سایتهای رادار و ایستگاههای رادیویی پخش پارازیت بسیاری در غرب عراق و نزدیک به پایگاه هوایی H3 طی این عملیات هدف قرار گرفتند. ضمن اینکه در طی انجام این ماموریت، جنگنده‏های نیروهای ائتلاف، به پدافند بسیار سنگین توپهای ضدهوایی عراق در این ناحیه برخورد کردند.

    اما نبرد حقیقی، زمانی بود که آتش جنگ برافروخته گردید و خدمهء جنگنده‏های F-15E نمی‏دانستند که ضوابط و مقررات یک جنگ حقیقی چگونه است. هنگامی که به تاریخ 19 مارس 2003، بمب‏افکن‏های F-117، بمبهای خود را بر روی بغداد و مکانی که گمان می‏رفت صدام حسین در آنجا حضور دارد رها ساختند. برخی از جنگنده‏های F-15E بمبهای GBU-28 را بر روی پایگاه هوایی H3 فرو ریختند و برخی دیگر، در همان منطقهء پرواز ممنوع در جنوب عراق، اقدام به عملیات ضربتی نمودند؛ ضمن اینکه موشکهای کروز Tomahawk راه را برای رسیدن کم دردسر هواپیماها به بغداد هموار نمودند. در تمام این عملیاتها، جنگنده‏های F-15E بر اساس ماموریت همیشگی‏شان، مشغول پشتیبانی از منطقهء پرواز ممنوع در جنوب عراق بودند

    تصویر
    به تاریخ 20 مارس 2003، جنگ در برخی نقاط فروکش کرده و در برخی نقاط دیگر شدت گرفته بود. جنگنده‏های F-15E بر اساس دستورالعملهای کنترل زمینی، با پرتاب موشکهای دورپرواز AGM-130 بر علیه نقاط کلیدی ارتباطاتی، مراکز فرماندهی و کنترل و پستهای فرماندهی در بغداد، وارد عمل شدند. در این بین، برخی از موشکهای شلیک شده از دست رفتند و به اهداف خود اصابت نکردند. برخی بر این عقیده هستند که عملیات فشردهء جنگ الکترونیک هواپیماهای EA-6B که جهت اختلال در کار رادارهای بغداد مشغول عملیات بودند، بر خطا رفتن موشکها تاثیر گذاشته‏اند.

    جنگنده‏های F-15E به دقت و در کنار نیروهای مخصوص عمل کننده در عمق خاک عراق، مشغول انجام وظائف خود بودند. شرح ماموریت این هواپیماها، محرمانه است و تنها خلبانان بسیار باتجربه و کهنه‏کار در این مرحله شرکت داده می‏شدند.
    جنگنده‏های F-15E قادر بودند در یک ناحیهء دایره مانند اطراف نیروهای مخصوص پرواز نمایند و مستقیمن با درخواست این نیروها، به اهداف مورد نظر و تعیین شده توسط نیروهای مخصوص حمله‏ور شوند.

    یکی از مواردی که بارها اتفاق افتاد این بود که خدمهء هواپیماهای F-15E اهداف مورد نظر، نظیر اتومبیلها را با رگبار مسلسل هدف قرار می‏دادند تا مانع از ایجاد تهدید احتمالی بر علیه تیم نیروهای مخصوص شوند، زیرا اهداف نزدیک به نیروهای مخصوص، خطری همانند انفجار بمب محسوب می‏شدند.

    به تاریخ 7 آوریل 2003، یک فروند F-15E به خلبانی کاپیتان اریک بوت دس (Captain Eric Boot Das) و سرگرد ویلیام سالتی واتکینز (Major William Salty Watkins)، به منظور پشتیبانی از نیروهای مخصوص عمل کننده در آن ناحیه، یک بمب را در حوالی شهر تکریت رها ساختند، اما هواپیمای آنها به زمین برخورد کرده و هر دو نفرشان کشته شدند. به هر دو نفر آنها پس از مرگشان، مدال Distinguished Flying Cross و Purple Heart اهداء گردید.

    در طول جنگ سال 2003 با عراق، جنگنده‏های F-15E با انهدام 60 درصد اهداف مربوط به نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق، مستقر در حومهء بغداد، اعتبار ویژه‏ای در بین هواپیماهای تاکتیکی نیروهای هوایی ایالات متحده کسب نمودند. این جنگنده‏ها، در طی جنگ سال 2003، تعداد 65 فروند جنگندهء میگ عراقی را بر روی زمین منهدم نمودند. آنها، نقاط کلیدی پدافند هوایی عراق و همچنین پستهای فرماندهی ارتش عراق را به طور کامل هدف قرار داده و نابود کردند. بدین ترتیب، جنگنده‏های F-15E به راحتی توانستند در عمق خاک عراق و در مناطق به شدت محافظت شده‏ای چون بغداد، پرواز کنند.

    در طول جنگ سال 2003، جنگنده‏های F-15E ارتباط و همکاری تنگاتنگی با سایر هواپیماهای مستقر شده در پایگاه هوایی دوحهء قطر برقرار ساختند؛ از جمله این همکاری‏ها می‏توان به پشتیبانی جنگنده‏هایی چون F/A-18 های نیروی هوایی سلطنتی استرالیا، F-16 و F-117 های نیروی هوایی ایالات متحده و جنگنده‏های «پاناویا تورنادو» (Panavia Tornado) نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و دسته‏ای از جنگنده‏های F-14 نیروی دریایی ایالات متحده، جمعی اسکادران VF-154 اشاره کرد.

    از جمله هواپیماهایی که از توانایی F-15E در جهت یافتن، شناسایی کردن و انهدام اهداف بهره می‏بردند می‏توان به بمب‏افکن‏های سنگین B-1B، B-52 و هواپیماهای F/A-18، AV-8B و F-14 نیروی دریایی ایالات متحده اشاره کرد

  14. اميدوارم اونقدر متوقع نباشين كه فكر كنين 50% درياي خزر، سهم ما باشه و 50% سهم 4 تا كشور ديگه كه يكي‌شون روسيه‌اس!!!


    حالا اگه اين 4تا كشور چند سال ديگه شدن 8تا تكليف چيه؟

    نصف دريا ماله شوروي بوده ارث خورهاش كه نبايد از ماله ايران سهم ببرن

    مصطفي جان با اين حرفا نميشه اين افتضاح رو پوشاند

    مشكل مملكت ما رويارويي با غرب اونهم به عللي قابل حل!
    هيچ وقت يادم نميره وقتي طالبان سفيران ايران رو در مزارشريف قتل عام كرد طالبان ايران رو تهديد كرد كه اگه حمله كند از آمريكا درخواست كمك خواهد كرد

    ايران تونست مشكل خودشو با صدام حسين حل كنه و سفارت خونه ايران تو عراق و بر عكس افتتاح شد و ....
    با عربستاني كه 400 زاير بي گناه رو به طرزي كه حتي اسراييلي ها هم شايد نتونن بكشن در عرض چند دقيقه كشت (و امام گفت كه اينها از صدام هم بدترن و ....) مشكلاتمون رو حل كرديم

    روسيه كه بزرگترين حامي عراق در جنگ بود و جوانان ما با سلاح هاي اونها كشته ميشدن(و بزرگترين جنايات و نسل كشي ها رو بر ضد مسلمانان چچن انجام داد) الان مثلا متحد ايرانه

    آلمان كه بزرگترين تامين كننده سلاح هاي شيميايي عراق بود بعد از جنگ شد شريك اول اقتصادي ايران

    اعرابي كه دشمنيشون با ايران در تاريخ ماندگار شده و هنوزم ادعاي سرزميني نسبت به اين مملكت دارن و سالها صدام با پول اونها به ايران تاخت الان برادران مسلمان ما هستن

    و................

    از اين نمونه ها زياده
    حالا واقعا بين ايران و آمريكا دشمني بيشتر بوده يا اينهايي كه گفتم؟
    آيا واقعا مشكلات با آمريكا قابل حل نيست؟ يا اين دشمني براي بعضي از نان شب واجب تره و نياز به اين دشمني دارن براي ادامه ...........

    من فكر مي كنم اگه ما مشكلاتمون با غرب و آمريكا حل مي كرديم واقعا مجبور نبوديم به امثال روسيه باج بديم
    اين اعراب هم كه هيچي ديگه جرات اين ادعا ها رو نمي كردن

    خيلي بحث سياسي شد من هم نمي خواستم ديگه بحث سياسي كنم شرمنده icon_cheesygrin :mrgreen: icon_biggrin

  15. گزارش سایت Global Security درباره توان دفاع هوایی ایران نیروی هوایی شاه بیش از 450 جنگندهء پیشرفته نظامی داشت که سرآمد آنها جنگنده اف14 تامکت و حدود 5000 خلبان بسیار ماهر بود. در آن زمان، شاه ایران، با خریدهای سنگین نظامی، اهدافی فراتر از منطقهء پرآشوب خاورمیانه را جستجو می کرد. نیروهای نظامی ایران، قرار بود به هنگام حملهء اتحاد شوروی، دوشادوش نیروهای ناتو در مقابل نفوذ کمونیسم پایداری کنند. طبق برنامه ریزی انجام شده، نیروی هوایی ایران تا پایان سال ۱۳۶۲ شمسی، به استعداد حدود ۱۰۰۰ فروند هواپیما دست می یافت. بدین ترتیب رژیم بعث عراقی که از دشمنان دیرین ایران بود، جرات تجاوز به ایران پیدا نمی کرد. ایران با داشتن چنین توانی، ژاندارم منطقهء خلیج فارس به شمار می رفت و به راحتی می توانست حکام یاغی منطقه را سرکوب کند. http://usera.imagecave.com/AMIRTOMCAT/s111zo.jpg در سال 1979 (1357 خورشیدی) تعداد پرستل نیروی هوایی بالغ بر 100 هزار نفر بود که از نظر تعداد نفرات، مهارت و کارآزمودگی و استفاده از تکنولوژی روز، جزء سه نیروی هوایی برتر در جهان (پس از ایالات متحده آمریکا و روسیه) محسوب می شد. http://usera.imagecave.com/AMIRTOMCAT/s11281.jpg http://usera.imagecave.com/AMIRTOMCAT/s11310.jpg اطلاعات موثق از قابلیتهای این نیرو در دوران پس از انقلاب به سختی بدست آمده است هر چند که به نظر می رسد در سال 1987 (1366) تعداد قابل توجهی از هواپیماهای این نیرو به دلیل نبود قطعات یدکی، زمین گیر شده بودند. امروزه در مجموع تعداد 14 پایگاه هوایی فعال هستند: اهواز، بندرعباس، بوشهر، چابهار، دزفول، دوشان تپه (تهران)، قلعه مرغی (تهران)، همدان، اصفهان، مشهد، مهرآباد (تهران)، شیراز، تبریز و زاهدان. جنگنده های ساخت روسیه در همه جای ایران یافت می شوند و ماموریتهای مختلفی مانند حمله به اهداف زمینی، ماموریتهای آموزشی و رهگیری انجام می دهند. بندرعباس، بوشهر، دزفول، همدان، تبریز و مهرآباد مراکز اسکادرانهای بمب افکن هستند. شیراز سرفرماندهی اسکادران شکاری را دارد. همچنین ماموریتهای آموزشی از پایگاههای مهرآباد، دوشان تپه و اصفهان انجام می شود. شیراز همچنین محل اصلی اسکادرانهای ترابری نیروی هوایی نیز می باشد. قبل از وقوع انقلاب 1979، نیروی هوایی (ایران) از 15 اسکادران جنگنده و جنگنده - بمب افکن با قابلیتهای شناسایی تشکیل شده بود. ضمن اینکه یک اسکادران از هواپیماهای سوخت رسان (تانکر) جهت عملیات پشتیباتی وجود داشت. در سال 1986 (1365) به دلیل ترک خدمت پرسنل (در زمان انقلاب) و کمبود قطعات یدکی (به دلیل تخریم) تعداد اسکادرانهای شکاری، شکاری - بمب افکن به هشت اسکادران و شناسایی به یک اسکادران کاهش یافته بود. این تعداد نیرو به وسیله ی دو تانکر سوخت رسان و 5 اسکادران سبک ترابری پشتیبانی می شدند. همچنین تعداد 76 فروند هلیکوپتر و 5 اسکادران از موشکهای زمین به هوا (سام) این نیرو را تکمیل می کردند. سرفرماهدهی نیرو در پایگاه هوایی دوشان تپه (نزدیک تهران) واقع شده بود. پایگاه هوایی بزرگ تهران (مهرآباد) بزرگترین فرودگاه غیرنظامی ایران بود. سایر پایگاههای هوایی عملیاتی عبارت بودند از: تبریز، بندرعباس، همدان (پایگاه هوایی شاهرخی)، دزفول (پایگاه هوایی وحدتی)، شیراز و بوشهر. همچنین از سال 1980 (1359) پایگاههای هوایی اهواز، اصفهان (پایگاه هوایی خاتمی) و بندر بهشتی (؟) عملیاتی شده بودند. در دهه ی 1970، ایران هواپیماهای بسیار پیشرفته ای را خریداری کرد. در آن زمان ایران دارای 77 فروند F-14A به اضافه ی 166 فروند جنگنده ی F-5 و 190 فروند شکاری – بمب افکن F-4 بود که به ایران توان بالقوه و قدرتمندی را جهت دفاع می دادند. در اواخر دوران سلطنت، شاه فقید ایران سفارش تعداد زیادی جنگنده ی F-16 و F-18 به همراه شراکت در تولید آنها را به ایالات متحده داده بود. ولی پس از انقلاب، قراردادهای نظامی منعقد شده، فسخ گردیدند. سیستم دفاع هوایی هاوک http://usera.imagecave.com/AMIRTOMCAT/mim23b-2.jpg در بدو تشکیل نیروی هوایی، این نیرو وظیفه ی دفاع هوایی را بر عهده داشت. سیستم های پیش اخطار ابتدا تحت لوای پیمان سنتو به وجود آمدند. این نیرو در دهه ی 1970 با تجهیزات پیشرفته شبکه ی رادار مجهز شد. در اواخر سال 1977 (1356) به منظور تکمیل سیستم راداری و ایجاد پوشش بر روی خلیج فارس، ایالات متحده با فروش هفت فروند بوئینگ 707 پیش اخطار هوایی (آواکس) به ایران موافقت کرد. با وقوع انقلاب، ایالات متخده فروش آواکس ها را منتفی اعلام کرد زیرا از بابت لو رفتن تکنولوژی پیشرفته ی آنها احساس خطر می کرد. سخن آخر اینکه نیروی هوایی (ایران) در اواسط دهه ی 1980 سه گردان موشک انداز سام (زمین به هوا مانند سام6 و سام2) و هشت گردان موشک انداز هاوک خود را (کل پروژه شامل 1800 فروند موشک) بهینه سازی نمود. این بهینه سازی منجر به ایجاد پنج اسکادران جدید شامل موشکهای زمین به هوای رپیر و تایگر گردید. توانایی این بهینه سازی به دلیل فروش قطعات پیشرفته در سالهای 1985 و 1986 از سوی واشینگتن به ایران ناشی شده است. (این ماجرا سرانجام به دلیل برخی سوء استفاده های گروههای داخلی در ایران افشا شد در جریان این معاملات پنهان، ایالات متحده سعی کرد به نحوی با فروش سلاح و قطعات هواپیماهای جنگنده به ایران نزدیک شود) بزرگترین مرکز تعمیر و نگهداری هواپیماهای نیروی هوایی ایران در پایگاه هوایی مهرآباد واقع است. این مرکز به نام شرکت صنایع هواپیمایی ایران (IACI) شناخته می شود و در صورت تامین قطعات یدکی مورد نیاز، تعمیرات سنگین انواع هواپیماهای نظامی، در این مرکز انجام می شود. زمانی که در سال 1980 عراق به ایران حمله کرد، اف14 های ایران که به موشکهای دوربرد فونیکس مجهز بودند و می توانستند 6 هدف را در فاصله ی 80 کیلومتری همزمان مورد هدف قرار دهند، ضربات جبران ناپذیری بر نیروی هوایی عراق وارد کردند، به طوری که عراق برای حفظ توان نیروی هوایی اش، قسمت عمده ای از هواپیماهایش را به نزدیکی مرز اردن منتقل کرد. (مجموعه پایگاههای الولید موسوم به H3) توانایی جنگنده های اف4 و اف14 با استفاده از سوختگیری هوایی از طریق تانکرهای 707 که برد عملیاتی آنها را به حدود 2500 کیلومتر توسعه می داد، بسیار افزایش یافته بود. اف14 های ایرانی در نقش یک آواکس کوچک انجام وظیفه می کردند. آنها عملیات جنگنده های عراقی را با رادارهای بسیار قدرتمند خود به فرماندهان دفاعی ایران گزارش می کردند. به همین دلیل جنگنده های میراژ اف1 عراقی (F1-EQ) در وضعیت ارتفاع پائین و با سرعت زیاد پرواز می کردند زیرا اف14 ها در رهگیری ارتفاع پائین محدودیت داشتند. بدین روش چندین جنگنده ی اف14 ساقط شدند. (بنابر اعلام منابع نظامی خارجی، تعداد 13 فروند اف14 از سال 1977 در ایران ساقط شده است که از این تعداد دو فروند در قبل از انقلاب، 4 فروند در جریان جنگ با عراق و مابقی بر اثر نقص فنی یا شلیک اشتباهی پدافند ایران بوده است) پدافند هوایی ایران در زمان جنگ مبتنی بر استفاده از موشکهای زمین به هوای HAWK استوار بود که به طور عمده برای دفاع از تاسیسات حساس نظامی مورد استفاده قرار می گرفتند. استراتژی دفاع هوایی ایران نیز مبتنی بود بر استفاده از جنگنده های شکاری رهگیر نظیر اف14. البته ایران به علت برخی مشکلات در تهیه ی قطعات و ملزومات موشکها و لانچرهای هاوک، هیچگاه نتوانست استفاده ی موثری از این موشکهادر جریان جنگ ببرد و نتوانست دفاع محکمی در برابر تاسیسات کلیدی صدور نفت در جنوب کشور ایجاد کند. هرچند با همین توان محدود تعداد قابل توجهی از جنگنده های عراقی توسط موشکهای هاوک سرنگون شدند. در سال 1987 (1367) به دلیل کمبود شدید قطعات یدکی، حدس زده می شد که تنها 35 فروند از 190 فروند اف4 فانتوم در خدمت بوده باشند. در آن سال یک اف4 پایگاه بوشهر (برای کمک به جنگنده های عراقی جهت حمله به تاسیسات نفتی خارک) توسط اف15 های عربستان سعودی سرنگون شد. همچنین تعداد اف5 های عملیاتی نیز از 166 فروند به 45 فروند کاهش یافته بود. در آن سال از 77 فروند اف14 نیز تنها 10 فروند عملیاتی باقی مانده بودند. در آن سالها تهیه قطعات و تعمیر و نگهداری جنگنده ها آسیب بسیاری دیده بود که دلیل آن هم تحریم فروش قطعات از طرف ایالات متحده به ایران بود. چین و کره ی شمالی به واسطه ی سیاست مستقل خود در فروش ادوات نظامی، تنها کشورهایی بودند که این تجهیزات را به ایران می فروختند. در سال 1987 (1367) گزارش های تایید نشده ای درج شد مبنی بر اینکه ایران سفارش خرید جنگنده ی F-6 (همان MiG-19SF) را به چین ارائه داده است و خلبانان ایرانی در کره ی شمالی آموزش های لازم را می بینند. اسکادران هواپیماهای شکاری - رهگیر ایران سعی می کرد با همان امکانات بسیار محدود خود، وظایف خود را به انجام برساند. در جریان یک در پرواز نمایشی سال 1987 تعداد 34 جنگنده اف14 به پرواز درآمدند هرچند که حدس زده می شد تنها هشت فروند آنها عملیاتی بوده باشند. همچنین حدس زده می شد که تعداد 5 فروند تامکت نیز به نقشی غیرعملیاتی تغییر یافته باشند. هرچند معلوم نبود که این 5 فروند در اسکادران عملیاتی 10 فروندی حضور دارند یا خیر. هرچند تکنیک های فنی جنگنده های شکاری غربی که در اختیار ایران قرار داده شده است، اغلب ناممکن است که از منابع غیرغربی بدست آمده باشد چرا که این چنین توانسته بود اسکادرانهای شکاری ایران را با قابلیتهای جدید به نمایش بگذارد. جنگندهء آموزشی پیلاتوس http://usera.imagecave.com/AMIRTOMCAT/67xsndy.jpg تنها خرید مهم نظامی ایران، تحویل 46 فروند جنگنده ی آموزشی پیلاتوس یا PC-7 از سوئیس بود. همچنین ایران درخواستی را برای خرید سه فروند هواپیمای باری C-1 ساخت کاواساکی و یک رادار سه بعدی دفاع هوایی از ژاپن ارائه داد که تحویل این محموله ها تا سال 1987 محقق نشده بود. همچنین گزارشهایی وجود داشت که نشان می داد ایران قصد خرید 30 فروند هلیکوپتر مدل 500D از آرژانتین را داشته است. جنگنده های عراقی موجود در ایران در اوایل سال 1991 و همزمان با شروع عملیات طوفان صحرا جهت پایان دادن به اشغال کویت، عراق 350 فروند هواپیمای پیشرفته نظیر میگهای 27 ، 29 ، 31 ، توپالف22 ، سوخوی24 ، 25 ، 27 ، میراژ اف1 و ایلوشین76 به ارزش 2 میلیارد دلار در اختیار داشت یا در حال ارائه سفارش برای خریدشان بود. پس از آغاز جنگ، 115 فروند هواپیمای عراقی به ایران پرواز کردند، که البته جمع کل این هواپیماها چیزی بین 137 تا 149 فروند بود که از این تعداد، برخی در حین پرواز به ایران دچار حادثه شدند (شامل 15 فروند ایلوشین75 و تعداد از هواپیماهای مسافربری) بر طبق ادعای یک مقام عراقی، 24 فروند میراژ اف1 4 فروند سوخوی 20 40 فروند سوخوی22 24 فروند سوخوی24 7 فروند سوخوی25 9 فروند میگ23 4 فروند میگ29 ۲ هواپیمای پیش اخطار (آواکس های عدنان و القادسیه) به ایران پرواز کردند. یکی از میگهای21 عراقی موجود در ایران http://usera.imagecave.com/AMIRTOMCAT/mig21.jpg میراژهای اف۱ عراقی در پایگاه چهاردهم شکاری مشهد http://usera.imagecave.com/AMIRTOMCAT/6g9gxky.jpg همچنین گزارش هایی مبنی بر وجود 20 فروند توپالف22 عراقی که پیشتر توسط صدام سفارش داده شده بودند در ایران تایید نشده است. در سال 1993 گزارش هایی منتشر شد مبنی بر اینکه روسیه قطعات یدکی این هواپیماها را تامین کرده است که شامل تسلیحات مورد نیاز این جنگنده ها و دستورالعمل های تعمیر و نگهداری این جنگنده ها بود. در سال 1993 گزارش هایی منتشر شد مبنی بر اینکه چین تعداد نامعلومی از جنگنده های میگ29 را از ایران در عوض فروش تکنولوزی هسته ای و موشکی از ایران خریداری کرده است. این دو کشور توافق کردند تا پایان سال 1992 این معامله را صورت دهند و ایران میگهای29 عراقی را تا پایان سال 1992 به چین تحویل دهد. همچنین در جریان ملاقات مقامات بلندپایه ی ایرانی و عراقی در سال 1998، عراقی ها درخواست کردند که هواپیماهایشان بازپس گردانده شود. ایرانی ها همواره استفاده از هواپیماهای عراقی را انکار کرده اند. هرچند اگر قرار باشد ایران برای همیشه این هواپیماها را روی زمین بلااستفاده نگه دارد، این هواپیماها از حالت عملیاتی خارج خواهند شد و ایرانی ها قادر نخواهند بود تا سیستم های موتوری و هیدرولیک این هواپیماها را به کار بیندازند. البته گزارش های دیگری نیز وجود دارد که نشان می دهد ایران سوخو24 های عراقی را به ناوگان نیروی هوایی ارتش خود افزوده است. همچنین سوخوهای 20 و 22 نیز توسط نیروی هوایی سپاه پاسداران در حال آماده سازی برای پرواز عملیاتی هستند. هر چند گمان می رود که سوخوهای 25 و میگهای23 و میراژهای اف1 به سرویس خدمتی درنیآمده اند. که این نیز به دلیل فرسوده و قدیمی بودن میگهای23 و تعداد اندک سوخوهای25 نیز می تواند باشد که برای ایران صرفه ی نظامی برای کاربری ایجاد نمی کنند. هرچند گزارش های دیگری نیز وجود دارد که نشان می دهد ایران 24 فروند میراژ مدل F-1BQ را تعمیر و آماده سازی کرده و وارد خدمت نموده است. (این تعداد بنا بر گزارش هایی، در پایگاه هشتم شکاری در مشهد آماده پرواز می باشند که گزارش سقوط یک فروند میراژ در سال گذشته، گواهی بر این مدعاست) دفاع هوایی ایران در سال 1996 تعداد پرسنل دفاع هوایی ایران حدود 18000 نفر را شامل می شد. به طور سنتی، دفاع هوایی از پایگاههای هوایی، از آموزشهای انجام شده در ایالات متحده در قبل از انقلاب 1979 الگو گرفته شده است که بر پایه ی دفاع هوایی به وسیله ی سیستم های موشکی زمین به هوا است. اما ایران از راه اندازی یک شبکه ی دفاعی سراسری و متمرکز ناتوان است و تنها به دفاع نقطه ای از مناطق کلیدی با استفاده از سیستم های موشکی زمین به هوا تکیه دارد. در اواسط دهه ی 1990 گزارش شد که ایران نمونه ی چینی موشکهای سام SA-2 را همراه با موشکهای SA-5 و SA-6 دریافت کرده است. به نظر می رسد تمام سیستم های موجود HAWK برجای مانده تنها 30 واحد شلیک موشکهای هاوک اصلاح شده که شامل 12 گردان به استعداد 150 پرتابگر به همراه 45 تا 60 فروند موشک سام2 (SA-2) و HQ-2J/23 (همان موشک CSA-1 چینی که از روی موشک سام2 روسی کپی شده است) باشد. برخی منابع ادعا می کنند ایران 25 پرتابگر موشک SA-6 دارد، اما برخی منابع دیگر این موضوع را رد می کنند. (این مطلب بسیار عجیب است زیرا در طول دهه ی دفاع مقدس در اقصا نقاط تهران و شهرهای بزرگ، لانچرها به همراه موشکهای SA-6 برای تماشای مردم نصب شده بودند، به نظر می رسد نویسندهء این گزارش از این موضوع اطلاعات صحیحی نداشته است) نمایش پرتابگر و موشکهای سام۶ در میدان بهارستان تهران (مهر ۱۳۸۴) http://usera.imagecave.com/AMIRTOMCAT/23l0gfn.jpg گزارش هایی وجود دارد که نشان می دهد ایران در طول سالهای 1995 تا 1996 تعداد 8 پرتابگر موشکهای SA-6 از روسیه دریافت کرده است. در ژانویه 1996 ژنرال ارشد نیروی دریایی آمریکا (اسکات رید) اظهار داشت که ایران به تازگی موشکهای روسی SA-6 را به دفاع هوایی خود افزوده است. (این موشکهای با قابلیت هدایت تلویزیونی، کابوسی برای خلبانان هواپیماهایی به حساب می آیند که در ارتفاع پائین یا متوسط پرواز می کنند، همچنین با سام6 می توان موشکهای اسکاد و کروز را نیز هدف قرار داد) در سال 1997 نیروی دفاع هوایی ایران سیستم پیشرفته ی S-200 (موسوم به الماس با SA-5 که در غرب به نام گامون Gammon شناخته می شود) را دریافت کرد. این موشک سام سیستمی است برای هدفگیری اهداف در ارتفاع بسیار پائین یا در ارتفاع بسیار بالا. این موشک شتاب حرکتی متوسطی دارد و برای مانورپذیری به بالچه های نصب شده بر رویش متکی است. از اینها گذشته سیستم هدایت راداری موشک SA-5 به وسیله ی تله های الکترونیکی موسوم به Decoy آسیب پذیر است. (لیبی در مجموع بیش از 100 فروند از این موشک را به سوی هواپیماهای شناسایی SR-71 آمریکایی شلیک کرد که هیچکدام اصابت نکردند) منابع نظامی در مورد تعداد موشکهای SA-5 توافق ندارند برخی تعداد 4 مجموعه پرتابگر را تایید می کنند و برخی دیگر تعداد 10 عدد را. برخی منابع دیگر گزارش می کنند که ایران سه مجموعه ی بسیار دوربرد ساخت روسیه از SA-5 را به همراه 10 تا 15 پرتابگر در اختیار دارد که در 6 سایت مهم مستقر شده اند. سیستم دفاع هوایی S-200 یا سام-۵ http://usera.imagecave.com/AMIRTOMCAT/SA-5-1.jpg گزارش هایی وجود دارد که نشان می دهد ایران قصد دارد موشکهای بسیار توانمند SA-10 (موسوم به S-300) را خریداری نماید. SA-10 یک موشک زمین به هوای بسیار قدرتمند و بردبلند است که می تواند به اهداف هوایی در هر ارتفاعی حمله ور شود. در ابتدای سال 1994 گزارش شد که ایران شش مجموعه ی پرتابگر SA-10 به همراه 96 فروند موشک از آن را به روسیه سفارش داده است. اما تا اواخر سال 2004 هیچ کدام از آنها هنوز تحویل نشده بودند. در فوریه 1997 قرارداد 90 میلیون دلاری فروش تعداد 36 فروند موشک SA-10 ساخت مشترک کشورهای روسیه، کرواسی و قزاقستان فسخ شد. در 30 دسامبر سال 2000 گزارشی در روسیه منتشر شد که نشان می داد ایران به اطلاع وزیر دفاع روسیه رسانده است که مایل است سیستم های ضدموشک S-300 را خریداری کند. سیستم دفاع هوایی S-300 یا سام-۱۰ http://usera.imagecave.com/AMIRTOMCAT/s11bio.jpg در ماه مارس 2001 گزارش شد که روسیه معامله ی فروش موشکهای پیشرفته با ایران را به دلیل نظر مخالف ایالات متحده فسخ کرده است. اما خبرگزاری ایتارتاس گزارشی را منتشر کرد که در آن درج شده یود روسیه قرارداد فروش موشکهای زمین به هوای Tor-M1 ، Tor-M1 T و S-300 را با ایران امضاء کرده است. پس از این گزارش بود که دیگر نشانه ای از علاقه ی ایرانیان به SA-10 عنوان نشد. امروزه اطلاعات دقیقی از ادوات دفاع هوایی ایران وجود ندارد. مراکز مهمی که باید توسط موشکهای سام مورد حفاظت قرار گیرند شامل مرکزی هسته ای در داخل تهران (امیرآباد و مرکز تحقیقات نیرو: متن) و مراکز سلاح های شیمیایی و میکروبی است. ایران همچنین سیستم های دفاع هوایی SA-5 را در اقصا نقاط تهران، بنادر مهم و تاسیسات نفتی مستقر کرده است تا بتواند نقش دفاع هوایی بردبلند – برد متوسط و ارتفاع بالا را در مقابل تاسیسات حیاتی کنار ساحل (خلیج فارس) به انجام برساند. همچنین گزارش شده است که ایران موشکهای SA-2 و HAWK را دورتادور شهرهای تهران، اصفهان، شیراز، بندرعباس، جزیره ی خارک، بوشهر، بندر امام، اهواز، دزفول، کرمانشاه، همدان و تبریز مستقر کرده است تا بتواند از مناطق کلیدی نظیر پایگاههای هوایی و تاسیسات مربوطه حفاظت کند، هرچند که برخی از این سایت ها، موشک به اندازه ی کافی در اختیار ندارند. ایران تعدادی رادار مراقبت هوایی دوربرد را نیز از چین خریداری کرده است. این رادارها می توانند اهدافی را تا عمق 300 کیلومتری آسمان شناسایی کنند و اکنون این سیستم های راداری، جزء مهمی از پدافند هوایی ایران به شمار می روند. ولی حتا با کمک چین نیز، دفاع هوایی ایران نقاط کور و نفوذپذیر زیادی دارد که شاید با تجهیزات آورده شده از عراق در جریان جنگ سال 1991 این نقایص کمی جبران شوند. پرتابگرهای موشک در سراسر ایران پراکنده شده اند تا بتوانند نقص رادار دفاع هوایی ایران را در شناسایی اهدافی که در ارتفاع پائین پرواز می کنند پوشش دهند روی هم رفته، شبکه ی دفاع هوایی ایران که شامل فرماندهی متمرکز کنترل، گیرنده های راداری و قابلیت هایی با ایجاد اخلال الکترونیک و دفع ضدعمل الکترونیک می شود، نیاز مبرمی به شبکه ی موثرتر دفاعی دارد. این شبکه ی فعلی برای دفاع در حالت نقطه ای مناسب است. وضعیت فعلی هواپیماهای نیروی هوایی به سال 2000 تخمین زده می شد که فقط 40 فرود هواپیمای فانتوم از 32 فروند F-4D و 177 فروند F-4E و 16 فروند RF-4E که تا سال 1979 به ایران تحویل شده اند در خدمت باقی مانده باشد. همچنین 45 فروند از 169 فروند F-5E و F-5F و تنها 20 فروند از ۷۷ فروند F-14A تامکت قابلیت پرواز دارند. همچنین حدود 30 فروند F-4 و 30 فروند F-5 و 35 فروند F-14 اوراق شده اند تا از قطعات آنها برای جبران نقص قطعات یدکی دیگر جنگنده ها استفاده شود. یک گزارش دیگر نیز حاکی از این است که نیروی هوایی ایران نمی تواند بیش از هفت فروند F-14 خود را همزمان به کار گیرد. ایران ادعا می کند که موشکهای HAWK را بر روی F-14 هایش منطبق کرده تا این موشکها بتوانند نقش موشکهای هوا به هوا را ایفا کنند روسیه و ایران علاقهء زیادی به همکاری های نظامی با یکدیگر دارند. این امر نیز با فروش سیستم های دفاع هوایی بسیار پیشرفته ی روسی که قابلیت رهگیری و سرنگونی جنگنده های استیلت F-117 و B-2 آمریکا را دارند به اثبات می رسد. در فوریه سال 2001 آقای آصفی (سخنگوی وزارت خارجهء ایران) اظهار داشت که: «ایران امیداوار است همکاری های نظامی مشترک نظامی با روسیه ادامه یابد. کشور ما مایل است دفاع هوایی خود را کاملن مدرنیزه کند و ما از روسیه می خواهیم تا برخی سیستم های دفاع هوایی پیشرفته ی خود را جهت پشتیبانی از ما به ایران بفروشد.» همچنین تعداد تعداد نامعلومی از جنگنده های به روز شده و جدید سوخوی25 در سال 2003 به سپاه پاسداران ایران (IRGCAF) تحویل شده اند. این جنگنده های سوخوی25 (موسوم به فراگ فوت یا Frogfoot) در پایگاه هوایی نامعلومی استقرار یافته اند. در جولای 2003 ، صنایع هوافضای چینی چنگدو (CAC) جنگنده جدید خود به نام Super-7 را معرفی کرد. این جنگنده ای است سبک و با قابلیت جهت عملیات در هر گونه وضعیت آب و هوایی که می تواند موشکهای میان برد هوا به هوا را حمل کند. مدت زمان تکامل این جنگنده حدود 5/2 سال به طول انجامید. این جنگنده ای است که به طور عمده برای صادرات به دیگر کشورها طراحی شده است. چینی ها پیش از این سفارش خرید این جنگنده را از ایران و برخی کشورهای آفریقایی نظیر سودان و بورکینافاسو دریافت کرده بودند. جنگنده F-8 M که در چین J-8 نامیده می شود: http://usera.imagecave.com/AMIRTOMCAT/s119nm.jpg همچنین گزارش شده است که تعدد 10 فروند جنگنده پیشرفته ی F-8M موسوم به فیندبک (Findback) و 7 فروند توپالف22 نوع M یا (Tu-22M) و 19 فروند میگ29 و تعداد نامعلومی از جنگنده ی بسیار پیشرفته ی میگ31 (پیشرفته ترین جنگنده شکاری رهگیر ساخت روسیه که قیمتی حدود 40 میلیون دلار دارد) توسط ایران سفارش داده شده اند، هرچند که تحویل این اقلام هنوز تایید نشده است. میگ31 نوع BM http://usera.imagecave.com/AMIRTOMCAT/s1101i.jpg (عکس تزئینی است)