deserthawk

VIP
  • تعداد محتوا

    412
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های deserthawk

  1.   با تشکر از توجه شما که دقت کافی را به طرح بنده نشان دادید. در مورد بحث هایی که شما فرمودید باید خدمتان عرض کنم که در مورد RPG خیلی خوشحال می شوم طرح سلاحی که شما فرمودید را زودتر ببینم و این که دهانه خروجی به چه شکلی بوده است. شما فرمودید که افغانی ها از آن طرح نتوانسته اند استفاده مفیدی ببرند در صورتی که بنده طی مطالعاتی که داشته ام بسیار مشاهده کردم که از این سلاح برای هدف قرار دادن هواگرد نیز استفاده شده است. بطور مثال عرض کنم در زمان جنگ تحمیلی یکی از شهیدان بزرگوار که اگر اشتباه نکرده باشم نامشان عاصمی بوده طرحی برای این منظور داده بودند. در افغانستان نیز خودتان و بعضی شواهد می گویند استفاده شده بود و هنوز نیز استفاده می شود و در موگادیشو نیز این طرح توانسته هلیکوپتر بلک هاک آمریکایی را سرنگون کند. آیا امکان ندارد با استاندارد سازی این سلاح از آن استفاده کرد؟ در موگادیشو نیروهایی که از آن استفاده کرده بودند از سودانی هایی یاد گرفته بودند که از افغانستان برگشته بودند. آنها تنها لوله هایی را به خروجی پرتاب جوش کرده بودند و هیچ استاندارد سازی صورت نگرفته بود. خیلی خوشحال شدم که شنیدم این چنین طرحی در کشور ما نیز در حال اجرا شدن است (نصب فیوز تاخیری) چرا که علاوه بر بحث هواگرد در بحث مقابله با نفرات زمینی نیز بسیار موثر می آید بطوری که در تحقیقات ارتش آمریکا در مورد تاثیر انفجار گلوله با فیوز مجاورتی نسبت به انفجار نقطه ای در مورد کسی که در سنگر حفره روباه پناه گرفته است احتمال اصابت به چندین برابر افزایش یافته و به بالای 50 درصد نیز رسیده است. در مورد موشکی که وارد آب می شود بحث بسیار فراوان است و بنده به دلیل اینکه دوستان قبلا در مورد آن بحث کرده بودند توضیج بیشتری ندادم. ابتدائی ترین موردی که بنده عرض مردم و دوباره باید بگم این است که این موشک اصلا قرار نیست بالستیک باشد بلکه موشک کروز است. در مورد هدایت موشک کروز در مرحله پیش از ورود به آب می توان موارد زیادی را پیشنهاد نمود که بنده هدایت راداری فعال و یا هدایت راداری با استفاده از رادار مادر (غیر فعال) را پیشنهاد می کنم. بعد از رسیدن به یک فاصله معین نسبت به هدف موتور مرحله اول موشک خاموش شده و آن قسمت از کل موشک جدا می شود و به آب انداخته می شود. سپس موشک به آرامی به آب فرو می رود و بصورت اژدر و حتی بصورت اثرات سوپر کویتاسیونی به راه خود ادامه می دهد. در مورد سیستم های کنترلی به نظرم بزرگترین پیچیدگی قابلیت جدا کردن اختیار از قسمت موتور قبلی به موتور جدید است که باید حل شود وگرنه بقیه موارد بصورت عادی انجام خواهد شد. بنده این میزان دانش را در کشور می بینم و می دانم چنین کاری ممکن است. در مورد سیستم های الکترونیکی و راداری بنده اطلاعات زیادی ندارم ولی آن را هم ممکن می دانم اگر دوستان راهنمایی بفرماییند ممنون می شوم. در مورد قسمت متریال هم تخصص بنده در همین زمینه است و می دانم انجام شدنی است. با تشکر از دوستان مشارکت کننده در بحث
  2. متشکرم از شما دوست عزیز بابت توجه و دقت زیاد. در مورد آر پی جی مورد اول را شما صحیح می فرمایید. در این مورد تاکید من  بیشتر روی فیوز بود و به لوله خروجی توجه زیادی نکردم. ولی با طراحی دوباره لوله به شکل زیر مشکلی که شما فرمودید حل می شود. به این صورت که با تعبیه لوله خروجی دوشاخه قابل تعویض که خروجی ها به صورت افقی تنظیم شده باشند آتش عقبه در جهت های طرفین چپ و راست به صورت متقارن خارج خواهد شد و در نتیجه تنها مقدار بسیار ناچیزی لگد در خلاف جهت شلیک ایجاد خواهد شد که به دقت تیر اندازی لطمه نخواهد زد.   http://upload7.ir/imgs/2014-11/66112829277319383498.jpg مورد دومی که شما فرمودید را بنده متاسفانه متوجه نشدم. مهمترین مزیتی که من برای RPG می بینیم قیمت ارزان و آموزش ساده است و اینکه مقادیر بالای این سلاح در کشور که خاصیت ضد تانک خود را تقریبا از دست داده اند می توانند در کاربری دیگری بکار روند بدون اینکه تغییر زیادی روی آنها صورت گیرد. در مورد خمپاره باید متذکر بشم که من در این مورد تاکیدم بیشتر روی راکتی بودن و هدایت پذیر بودن خمپاره است و نوع هدایت رو میشه روش بحث کرد. نشانه گذار لیزی می تونه هرچیزی باشه دیدبان،  UAV و چیزای شبیه به اینها. البته هنوز هم هدایت لیزی رو مناسب تر می دونم به چند دلیل که مهمترین اون مقاومت به جمینگ است که در مواردی که بخواد ارتباط تصویر یا هر موج دیگه ای بین پرتابه و اپراتور رد بشه امکان اغتشاش و جمینگ وجود داره. در مورد لیزر اوپراتور تنها بعد از سقوط آزاد پرتابه پرتو لیزر رو می تابونه و بلافاصه موتور راکتی شروع به کار می کنه و سرعت رو به حدااکثر می رسونه که در نهایت تانک فرصت کمی برای ایجاد پرده دود و فرار داره. سیستم های مبتنی بر هدایت ماهواره نیز فعلا گزینه مناسبی نیستند. تصور کنید مبارزان فلسطینی با چنین سیستمی که با هدایت های مختلف کار می کنه در حال هدف قرار دادن اسرائیلی ها هستند. اگه اسرائیلی ها از سیستم های جمینگ با توان بالا استفاده کنند کدوم یکی از سیستم های هدایت بهتر عمل می کنه؟ در مورد لیزر مبارزان فلسطینی و لبنانی نتیجه تقریبا خوبی داشتند. با ایمیج پروسسینگ هم موافقم ولی به نظرم گلوله دیدبان در کشور ما جایی نداره.
  3. بسم الله الرحمن الرحیم   استراتژی گزینه سامسون (Samson Option) نامی است که تحلیل گران نظامی به استراتژی بازدارندگی تلافی عظیم رژیم صهیونیستی نسبت می دهند که مبتنی بر استفاده از سلاح های هسته ای به عنوان راه حل نهایی برای حفظ موجودیت خویش است. مفسران همچنین این کلمه را برای موقعیتی بکار می برند که یک عامل غیر اسرائیلی و غیر هسته ای تهدید به از بین بردن موجودیت این رژیم با سلاح های متعارف کرده باشد. دو مثال برای این مورد یاسر عرفات و حزب الله هستند. این نام از یک شخصیت کتاب مقدس به نام سامسون برداشته شده است که ستون های معبد فلسطینیان را در آورده و سقف آن  را فرو ریخته بود و در حالی که فریاد می زد اجازه بدهید با فلسطینیها بمیرم ، خودش و هزاران فلسطینی که او را دستگیر کرده بودند را به قتل رسانیده بود.     سامسون در حال فرو ریختن ستون ها و کشتن خود و دشمنانش   ابهام هسته ای رژیم صهیونیستی از تایید اینکه سلاح هسته ای دارد یا نه و اینکه چگونه از آنها استفاده خواهد کرد تحت سیاست رسمی ابهام هسته ای که ایهام هسته ای نیز نامیده می شود امتناع می کند. این امر شناخت دقیق سیاست هسته ای این رژیم را برای شخص خارج از آن مشکل می کند در حالی که هنوز به این رژیم اجازه می دهد که بر برداشت ها، استراتژی ها و اقدامات سایر دولت ها تاثیر بگذارد. به هر حال بعد از سال ها بعضی از سران این رژیم به عموم اطلاعاتی را درباره توانایی های هسته ای اسرائیل داده اند که از این موارد می توان به افرایم کاتزیر (Ephraim Katzir) در سال 1974 ، موشه دایان (Moshe Dayan) در سال 1981 ، شیمون پرز (Shimon Peres) در سال 1998 و ایهود اولمرت (Ehud Olmert) در سال 2006 نام برد. در سال 2006 رابرت گیتز (Robert Gates) در مراسم تاییدش به عنوان وزیر دفاع در سنای آمریکا اعلام کرد که اسرائیل سلاح هسته ای در اختیار دارد. با این وجود از اوایل 1976 CIA اعتقاد داشت که اسرائیل 10 تا 20 سلاح هسته ای در اختیار دارد. در سال 2002 تخمین زده شد که تعداد سلاح های هسته ای اسرائیل بین 75 تا 200 عدد سلاح هسته ای حرارتی باشد. کنت بروور تخمین زد که این تعداد 400 عدد باشد. این سلاح ها می توانند از زمین دریا و هوا پرتاب شوند. این قابلیت به اسرائیل این اجازه را می دهد که حتی اگر در آستانه نابودی باشد" قابلیت ضربه دوم" را داشته باشد. پلتفرم های احتمالی استفاده از سلاح هسته ای برای اسرائیل رژیم صهیونیستی امکاناتی را برای پرتاب کلاهک هسته ای خویش در اختیار دارد که در ادامه بطور کوتاه به معرفی آن پراخته می شود. موشک های بالستیک جریکو گمان می رود که قابلیت های ضربه دوم در اسرائیل به واسطه زیردریایی ها و موشک های بالستیک موجود باشد. اولین موشک های جریکو در اسرائیل با همکاری کمپانی داسالت فرانسه در دهه 1960 ایجاد شد و اولین موشک عملیاتی در سال 1971 با نام جریکو-1 ساخته شد. این احتمال می رود که موشک های جریکو-1 در طول دهه 1990 از خدمت کنار گذاشته شده باشند. در اواسط دهه 1980اسرائیل موشک جریکو-2 را با بردی حدود 2800 تا 5000 کیلومتر وارد سرویس کرد. موشک سه مرحله ای سوخت جامد شاویت نوع غیر نظامی موشک جریکو-2 می باشد. از ژانویه 2008 اسرائیل موشک جریکو-3 را به عنوان یک موشک قاره پیما وارد سرویس کرد. برخی گزارش ها از احتمال حمل چند کلاهک (MIRV) توسط جریکو-3 خبر می دهند. بیشترین برد جریکو-3 با محموله ای به وزن 1000 تا 1300 کیلوگرم 11500 کیلومتر تخمین زده شده است. در ژانویه 2008 اسرائیل اقدام به تست جریکو-3 نمود. ایساک بن اسرائیل ژنرال بازنشسته ارتشی به کانال دوم تلویزیون اسرائیل گفت که هر کسی می تواند با انجام محاسبات ریاضی بفهمد که موشک ما به هر نقطه ای از جهان می تواند برسد. همچنین در یک برنامه توسعه گسترده برد موشک های جریکو-2 برای حمل محموله ای به وزن یک تن به 5000 کیلومتر رسید و موشک جریکو-2 بی نام گرفت. این موشک برای حمل یک محموله 500 کیلوگرمی هسته ای به برد 7800 کیلومتر می رسید و به عنوان یک موشکICBM به حساب می آمد.     موشک شاویت که برای پرتاب ماهواره بکار می رود نمونه غیر نظامی موشک جریکو-2 است   هواپیماها به نظر می رسد که اسرائیل از بعضی از هواپیماهایش بتواند برای حمل سلاح های هسته ای استفاده کند. با استفاده از ناوگان سوخترسانی منطقه ای بوئینگ 707 و استفاده از تانکرهای سوخت خارجی و تطبیقی  هواپیماهای F-15 و F-16 اسرائیلی می توانند تا مسافت زیادی که در عملیات پای چوبی به 2060 کیلومتر رسید پرواز کنند و به اجرای عملیات بپردازند.     F-15I اسرائیلی می تواند یکی از گزینه های حمل بمب باشد       F-16I اسرائیلی در تمرینات پرچم سرخ   زیردریایی ها نیروی دریایی رژیم صهیونیستی از کاربران زیردریایی های مدرن آلمانی کلاس دلفین است. سه نمونه اول از این زیردریایی در سال 1999 به خدمت در آمدند و جایگزین زیردریایی های کلاس گال که از دهه 1970 در خدمت بودند شدند. گزارش های مختلفی بیان می کنند که این زیردریایی ها مجهز به موشک های کروز Popey Turbo با قابلیت حمل کلاهک هسته ای و دقت بسیار بالا هستند. این زیردریایی ها مجهز به تیوپ های اژدری هستند که می توانند موشک کروزی با برد 1500 تا 2400 کیلومتر را پرتاب کنند. مقامات آمریکایی گفته اند که در سال 2000 شاهد آزمایش پرتاب موشک کروز از این زیر دریایی ها بودند که به اهدافی در 1500 کیلومتری خود برخورد کرده اند. این موشک ها می توانند با کلاک های هسته ای با وزن 200 کیلوگرم که حاوی 6 کیلوگرم پلوتونیوم است مجهز شوند. برخی کارشناسان این موشک های کروز را Popey Turbo بهبود یافته توسط رافائل در نظر گرفته اند در صورتی که برخی دیگر آنها را موشک  Gabriel 4LR تشخیص داده اند. در سال 2009 این زیردریایی ها از دریای مدیترانه و از طریق کانال سوئز به دریای سرخ رفتند و در یک مانور شرکت کردند.  در همین سال اسرائیل 6 زیردریایی دیگر از کلاس دلفین را به آلمان سفارش داد. در سال 2011 دو زیردریایی دیگر از کلاس پیشرفته تر دلفین-2 به اسرائیل تحویل داده شدند.       زیردریایی کلاس دلفین رژیم صهیونیستی توانایی حمل موشک کروز مجهز به کلاهک هسته ای را دارد   سایر روش ها گمان می رود که رژیم صهیونیستی بتواند سلاح هسته ای را به صورت های بمب هسته ای چمدانی، سلاح هسته ای تاکتیکی، ایجاد پالس الکترومغناطیسی(EMP) ، سلاح های با تابش اضافه شده یا بمب نوترونی (ERW) و مین های زمینی هسته ای بکار بگیرد. دکترین بازدارندگی اگرچه سلاح های هسته ای به عنوان ضمانت نهایی امنیت رژیم صهیونیستی دیده می شوند در اوایل دهه 1960 این رژیم از استفاده نظامی از قابلیت های هسته خودداری می کرد و به جای درگیری های هسته ای بطور کامل به سمت برتری متعارف بود. فرضیه اصلی گزینه سامسون تنها بازدارندگی بود. بر طبق گفته های سیمور هرش روز نامه نگار آمریکایی و تارخ دان اسرائیلی اونر کوهن ، رهبران اسرائیلی مثل دیوید بن گورین ، شیمون پرز ، لاوی اشکول و موشه دایان این عبارت را در میانه دهه 1960 ابداع کرده بودند. آنها این استراتژی را بنابر شخصیت سامسون کتاب مقدس نامگذاری کرده بودند.       تصویر ماهواره آمریکایی از پایگاه هسته ای دیمونا در سال 1968   در سال 1973 نیروهای عرب در جنگ یوم کیپور نیروهای اسرائیلی را به عقب راندند و نخست وزیر این رژیم گلدامایر دستور هشدار هسته ای داد و فرمان داد 13 بمب اتمی که به وسیله موشک ها و هواپیماها قابلیت شلیک داشتند آماده استفاده شوند. سفیر اسرائیل به نیکسون هشدار داد که اگر ایالات متحده تدارکات هوایی به آنها را نرساند عواقب بسیار جدی پیش خواهد آمد. نیکسون موافق کرد و عملیات نیکل گراس برای رساندن تدارکات به اسرائیل آغاز شد. به نظر می رسد این اولین تهدید استفاده از گزینه سامسون باشد.       سیمور هرش در کتابش با نام گزینه سامسون که در سال 1991 منتشر شد سیاست خارجی آمریکا را در رابطه با تسلیحات هسته ای اسرائیل بررسی کرده است.   سیمور هرش نوشت که پیروزی شگفت آور حزب لیکود به رهبری مناخیم بگین در ماه می 1977 کابینه ای را بر سر قدرت اورد که حتی از حزب کارگر نیز بیشتر به دکترین گزینه سامسون و ضرورت زرادخانه تسلیحات هسته ای اسرائیل اعتقاد داشت. لوئیس رنه برس پروفسور علم سیاست و ریاست پروژه دانیال (مشاوران آریل شارن در دوران نخست وزیری در رابطه با تهدیدات خاورمیانه) بود. او بیان داشت که بازدارندگی موثر گزینه سامسون وقتی افزایش خواهد یافت که سیاست ابهام هسته ای پایان یابد. در مقاله ای در سال 2004 او به دولتمردان اسرائیلی توصیه کرد که از تهدید گزینه سامسون برای پشتیبانی پیش دستی های متعارف بر علیه دشمنان هسته ای و غیر هسته ای استفاده کند به این دلیل که بدون این سلاح ها اسرائیل باید تنها به نیروهای غیر هسته ای خود متکی باشد و شاید نتواند مانع از تلافی دشمنان برضد حمله پیش دستانه اسرائیل باشد. نوشته های بعضی از نویسندگان درباره این استراتژی بعضی از نویسندگان مطالبی را برای استراتژی گزینه سامسون به عنوان یک استراتژی تلافی جویانه نوشته اند. در سال 2002 لس آنجلس تایمز قطعه ای از نظر پروفسور دیوید پرلموتر استاد دانشگاه لویزیانا را منتشر کرد که بسیار به گزینه سامسون نزدیک است: اسرائیل در طول 30 سال سلاح های هسته ای را ساخته است. یهودیان  فهمیدند که پذیرش ذلیلانه نابودی در گذشته برای آنها وجود داشته است ولی آنها در مقابل آن مقاوم شده اند. مسادا (Masada) (شهر یهودی که توسط رومیان محاصره شده بود و یهودیان تصمیم به خودکشی دست جمعی گرفتند) تنها یک مثال برای این مورد نیست. این کار ذره ای رومیان را اذیت نکرد ولی سامسون چطور؟ چه چیز جز یک زمستان هسته ای پاسخ هزاران سال قتل عام جهان متنفر از یهود را خواهد داد؟ برای اولین بار در جهان یک ملت با انقراض روبرو است در حالی که جهان یا نگاهش را بر می گرداند یا بی تفاوت است ولی برخلاف ارمنی ها، تبتی ها، یهودیان جنگ جهانی دوم و یا رواندایی ها قدرت این را دارد که دنیا را نابود کند. آیا این عدالت است؟ در سال 2003 مارتین ون کرولد یک تاریخ دان نظامی بیان کرد که انتفاضه ی الاقصی وقتی که ادامه یابد موجودیت اسرائیل را تهدید می کند. او در کتاب (The Gun and the Olive Branch) بیان کرد که: ما صاحب چندصد کلاهک اتمی و راکت هستیم و می توانیم آنها را به همه اهداف در همه سمت ها پرتاب کنیم حتی شاید به سمت رم. بیشتر پایتخت های اروپایی اهدافی برای نیروی هوایی ما هستند. اجازه دهید نقل قولی از ژنرال موشه دایان بکنم اسرائیل باید مانند یک سگ دیوانه باشد آنقدر خطرناک باشد که به برادری نیز گرفته نشود. من این را در مواقع ناامیدی به خاطر می آورم. ما باید آنقدر تلاش کنیم که از پیش آمدن آن لحظه جلوگیری کنیم. نیروهای مسلح ما به هر حال سیزدهمین قدرت دنیا نیستند و نسبتا قویتر هستند و ما می توانیم جهان را به همراه خود از بین ببریم. و من به شما اطمینان می دهم که این اتفاق قبل از سقوط اسرائیل خواهد افتاد. رون روزنباوم در سال 2012 در کتابش با نام (How the End Begins: The Road to a Nuclear World War III) نوشت که به عقیده او در پیامد هولوکاست دوم  اسرائیل می تواند ستون های جهان را فرو ریزد (به مسکو و پایتخت های اروپایی حمله کند) همانطوری که به مکان های مقدس مسلمانان حمله خواهد کرد. در سال 2012 در پاسخ به شعر گونتر گراس با نام چیزی که باید گفته شود (What Must Be Said)که برنامه سلاح های هسته ای اسرائیل را مورد سرزنش قرار می داد شاعر اسرائیلی به نام ایتامار یاووز-کست شعری را با عنوان حق وجود منتشر کرد. در قسمتی از این شعر آمده است: اگر شما دوباره ما را مجبور می کنید که از روی زمین به عمق آن فرو برویم بگذار زمین همه چیز را فرو ببرد. روزنامه نگار اورشلیم پست این شعر را بیان کننده استراتژی گزینه سامسون در مورد سلاح های هسته ای اسرائیل دانسته است و گفت: از بین بردن دشمنان اسرائیل ممکن است موجب نابودی کل دنیا شود.   منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Samson_Option http://en.wikipedia.org/wiki/Nuclear_weapons_and_Israel Hersh, Seymour (1991), The Samson Option: Israel's Nuclear Arsenal and American Foreign Policy   همه حقوق متعلق به نویسنده و مترجم و وبسایت میلیتاری می باشد       با تشکر از دوست عزیز جناب DESERTHAWK، تصاویر و تاپیک منتقل شد// MR9
  4. البته این موضوع که شما می فرمایید صحیح است ولی این استراتژی تنها برای وقتی قرار است بکار رود که این رژیم در حال سقوط حتمی باشد و دیگر برای آن امیدی برای جان بدر بردن وجود نداشته باشد. در چنین حالتی برای آنها دیگر کشوری اهمیت نخواهد داشت و همه برای آنها دشمن خواهند بود. تنها مقدار دشمنی فرق خواهد داشت. به دلایل تاریخی نیز از آنها بعید نیست بخواهند چنین کاری را انجام دهند. همانطور که شما فرمودید با شروع تهاجم اتمی به احتمال زیاد به بقیه کشورها مانند روسیه و کشورهای اروپایی آنها نیز سلاح های اتمی خویش را بر علیه این رژیم و نیز بر علیه همدیگر بکار خواهند گرفت و ... هدف اسرئیل ترساندن سایر کشورها از این موضوع و دادن فرصت بیشتر برای بقای این رژیم است ولی در زمان نابودی ممکن است آن را اجرایی کنند.
  5. البته منظور بنده متوجه پتانسیل های احتمالی برای پیوستن به داعش بود. اساسا داعش همه کارهاش برای جذب نیروی خارجی بیشتر و ترس روی دشمن است. تصور بفرمایید تازه مسلمان یا متحجری که تصوری از اسلام ناب نداشته و معیار اسلام برای او ظواهر امر باشد از کشته شدن کفار خشنود خواهد شد و به داعش علاقه بیشتری خواهد داشت. از طرفی بیننده غربی و لائیک با اعدامی که ریش ندارد همذات پنداری خواهد کرد و او را در جبهه خود خواهد دید و ترس از کشته شدن در او رخنه می کند. دلیل این اقدام داعش به نظر بنده این است.
  6. توجه کردید اینها قاعدتا باید بعد از سقوط فرودگاه طبقه تا الان ریش بلندی در می اووردند؟  قبل اعدام ریشاشونو زدند تا تو فیلم به عنوان یک کافر که اعتقادی به ریش و اسلام نداره به نظر بیان و تاثیر روانی بیشتری رو مخاطباشون بزارند. ما باید تکنیک های جنگ روانی و تبلیغات رو از این داعشی ها یاد بگیریم
  7. deserthawk

    بیوتروریسم

    بخش دوم : ویژگی های یک حمله میکروبی و مقابله با آن (هشدار: حاوی تصاویر دلخراش)   ويژگي هاي عوامل ميكروبي  1- توانايي ايجاد تلفات زياد؛ در بين انواع سلاح‏هاي نوين، ميكروب‏ها و فرآورده‌هاي ميكروبي رقمي بهت آور از مرگ و مير را در پي خواهند داشت. مثلاً 2 کیلوگرم از سم توليد شده توسط باكتري كلستريديوم بوتولينوم مي‌تواند تمام مردم جهان را به كام مرگ بكشد.     فرد مسموم شده با باکتری کلستریدیوم بوتولینوم و مبتلا به بوتولیسم يا به ‏طور مثال اگر در شهري 12 ميليون نفري يك موشك اسكاد با كلاهك محتوي 300 كيلوگرم گاز اعصاب سارين منفجر شود بين 60 تا 100 هزار نفر را خواهد كشت. اگر همين كلاهك حاوي يك بمب 12 كيلوتني هسته‌اي باشد 23 تا 80 هزار نفر را از بين مي‌برد. اما اگر چنين كلاهكي با تنها 100 كيلو اسپور سياه زخم بار شود بسته به شرايط جوي بين 42 هزار نفر تا 3 ميليون نفر را خواهد كشت.       مبتلایان به سیاه زخم (آنتراکس) 2- توانايي در ايجاد بيماري و عوارض طولاني مدت و نياز به مراقبت‏هاي گسترده 3- توانايي برخي عوامل در انتشار از طريق ناقل يا فرد آلوده؛ اين امر باعث مي‌شود تا آلودگي از فردي به فرد ديگر منتقل شود و همين امر كمك مي‌كند تا با حجم اندكي از ميكروب بتوان شهري را از پاي درآورد.       بیماری طاعون توانایی انتقال از فردی به فرد دیگر را دارد 4- عدم وجود فن ‏آوري كافي و سيستم‏هاي شناسايي كارآمد؛ تقريباً اكثر كشورهاي جهان كه مورد اين تهديدات هستند از فن‏آوري نوين تشخيص بي‏ بهره‏ اند. گذشته از سطح پايين علمي اين كشورها، عدم فروش تجهيزات پيش‏رفته از سوي كشورهاي توسعه يافته باعث شده تشخيص سريع يك حمله بيوتروريستي با تأخير صورت پذيرد.  5- كاهش نقش خودامدادي و دگر امدادي و افزايش حس نااميدي در مردم. 6- وجود يك دوره نهفته بيماري كه باعث مي‌شود درمان و پيش‏گيري از انتقال بيماري با تأخير انجام شود‏؛ معمولاً در خوش بينانه ‏ترين حالت، وقتي كادر دفاعي از بروز يك تهاجم ميكروبي آگاه مي‌شوند كه يك اپيدمي رخ داده است. طبعاً در اين حالت كمك رساني و مهار بيماري بسيار دشوار و با بروز استرس‏هاي اجتماعي همراه است. 7- توانايي در ايجاد علائم عمومي و غير اختصاصي و اصولاً مشكل بودن تشخيص؛ تقريباً تمام بيماري‏هاي عفوني در شروع علائم باليني يكساني نشان مي‌دهند. مثلاً سياه زخم در آغاز علائمي همچون يك زكام عادي را بروز مي‌دهد. بعد از يك دوره يكي دو روزه كه فرد حساس بهبودي مي‌كند، ناگهان با شتابي فراوان تمام بدن را دربر مي‌گيرد و فرد را مي‌كشد. در اين‏جا مهارت كادر درماني در تشخيص افتراقي بيماري‏ها بسيار تعيين كننده خواهد بود. 8- امكان توليد ميكروب‏هاي نوپديد يا انتشار عوامل بازپديد؛ ميكروب‏هاي نوپديد به ميكروارگانيسم‏ هايي گفته مي‌شود كه در آزمايشگاه‌هاي بيوتكنولوژيك، از تغيير گونه‌هاي وحشي به‏دست مي‌آيند. با كمك مهندسي ژنتيك مي‌توان باكتري يا ويروسي را توليد نمود كه در حكم يك گونه يا زيرگونه جديد باشد. ايدز، سارس، ابولا و ... از اين دسته‏ اند. اما ميكروب‏های بازپديد به آن گروهي گفته مي‌شود كه ريشه كن شده يا تقريباً بطور كامل مهار شده‏اند ولي توسط گروه‏هايي كه به بانك‏هاي ميكروبي جهان دسترسي دارند، دوباره منتشر مي‌شوند. مثلاً آبله در جهان ريشه كن شده. با اين وجود چند كشور از جمله ايالات متحده هنوز مقداري از اين ويروس را در بانك ميكروبي خود نگهداري مي‌كند. نشت يا انتشار عمدي آن در جهاني كه نزديك به 40 سال است واكسن آبله را دريافت نكرده فاجعه بار خواهد بود.                 بیماری آبله در صورت شیوع عواقب جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت  9- موجب تخريت صنايع و تجهيزات نمي ‏شوند. پيچيدگي‌هاي برخورد با عوامل ميكروبي 1- مقادير اوليه عامل اندك است و در نتيجه در لحظات اوليه هجوم قابل رديابي نيست. اما در مدت كوتاهي ـ اگر ميكروب زنده باشد ـ تكثير مي‌شود و حوزه گسترده‌اي را خواهد پوشاند.   مقادیر کم نمونه برداری در حمله میکروبی 2- آثارشان دير ظاهر مي‌شود. معمولاً بيماري يك دوره نهفته دارد كه از لحظه آلوده شدن تا بروز علائم را شامل مي‌گردد. همين زمان، تشخيص را به تأخير انداخته و در عين حال باعث انتشار بيماري خواهد شد. طبعاً هر چه زمان كمون ( زمان نهفتگي ) بيماري بيش‏تر باشد، خطر بروز همه‏گيري بيش‏تر خواهد بود. 3- مهار آن مشكل است. افراد آلوده به‏ صورت بيمار يا ناقل بدون آن‏كه بتوان ايشان را تحت كنترل قرار داد در منطقه جابه‏ جا مي‌شوند و يا به عقب خط باز مي‌گردند. با اين كار باعث گسترش شديد عامل مي‌شوند. 4- عموماً قابل انتقال و سرايت از يك فرد به فرد ديگر هستند. 5- غير قابل تشخيص با حواس پنجگانه هستند. يعني رنگ و بو ندارند. راه‌هاي انتشار عوامل بيولوژيك در يك حمله تروريستي اين عوامل از طريق جنگ‌افزارهاي گوناگون منتشر مي‌شوند. از جمله بسته‌هاي مراسلاتي، هواپيماهاي سبك سمپاش يا بدون سرنشين مخزن‏ دار، اشيا  و وسايل مصرفي - بهداشتي و آرايشي، آفات نباتي، حشرات و جوندگان ناقل و تنقلات مانند شكلات‏ها.     خوردن حیوانات وحشی یکی از راه های انتقال ابولا است اصولاً جاسوسان و عوامل خود فروخته داخلي مي‌توانند با هر وسيله‌اي به انتشار ميكروب‏ها يا فرآورده‌هاي كشنده آن‏ها مبادرت نمايند. از اين بين مراسلات پستي، لوازم آرايشي، البسه‌هاي دست دوم، بسته بندي‏ هاي صادراتي، سيگار و تنقلات گزينه‌هاي مورد توجه هستند. مي‌توان حجم معيني از اسپور باكتري‏ هایي مانند باسيلوس آنتراسيس را در پاكت نامه‌اي ريخت و به مقصد هدف پست كرد.       جایزه 2.5 میلیون دلاری برای پیدا کردن عامل حملات سیاه زخم در آمریکا   در تركيب مواد سازنده شكلات‏ها و تنقلات مواد مضر با تأثير دراز مدت را قرار داد يا به همراه علوفه دامي، حشرات ناقل بيماري‏هاي دام و طيور را به كشوري فرستاد تا صنايع آن كشور را فلج نمايند. نشانه‌هاي يك تهاجم بيولوژيك امكان تشخيص سريع عوامل ميكروبي بسيار محدود است و در صورت وجود نيز كار با آن‏ها بسيار پيچيده و دقيق است. لذا مشاهدات كادر پزشكي و نيروهاي بهداشتي - درماني بسيار كمك كننده خواهد بود. نشانه‌هاي زير مي‌تواند دليل بر يك تهاجم بيوتروريستي باشد : ازدياد حشرات بطور غير عادي در منطقه. به‏خصوص حشراتي كه قبلاً در منطقه ديده نشده‏اند وجود اجساد حيوانات مرده به‏صورت غير عادي در منطقه يا حيوانات غير بودمي مرده و زنده در اطراف مراكز مسكوني و پادگاني احساس تغيير طعم و مزه آب و مواد غذايي خشك شدن ناگهاني گياهان مردن احشام و دام‏ها در منطقه بيمار شدن ناگهاني افراد مشاهده افراد مبتلا به بيماري با علائم مشترك و به تعداد زياد بیماری در یک جمعیت در فصول و ناحیه های جغرافیایی غیر معمول و یا یک سن خاص غیر معمول جواب ندادن درمان های معمول به یک بیماری وجود بیماری های نامعمول و بدون توضیح در یک فرد بطور همزمان   کک موش شرقی یکی از ناقلین بیماری طاعون   مديريت بحران و اصول مبارزه با بيوتروريسم مديران نظامي و انتظامي كشور بايستي در قبال تهديدات بيوتروريستي به چهار پرسش اصلي پاسخ دهند : چه كسي، چه وقت، چطور و كجا اقدام به چنين حمله‌اي مي‌كند. دانستن پاسخ اين چهار پرسش كادر دفاعي را پيشاپيش در برابر تهديدات آماده مي‌سازد و كمك مي‌كند تا منافذ ورودی بسته شوند. در اينجا اصول پنجگانه‌اي را مي‌توان براي چنين مبارزه‌اي تعريف نمود: 1- آگاهي: دانش و آگاهي از روند پديده بيوتروريسم، شناخت تهديدات، منافذ خطر و كلاً يافتن پاسخ چهار سئوال كليدي فوق گام نخست چنين مبارزه‌اي است.       زدن ماسک به عنوان یکی از آموزش های مقابله با سارس در شرق آسیا 2- آمادگي: رسيدن به سطح مطلوبي از توانايي دفاعي با تمرينات و رزمايش‏ها، دست‏يابي به علوم جديد، دست‏يابي به فن‏آوري نوين تشخيص و دفاع و درمان، تهيه لوازم و ملزومات چنين جنگ مخفي و ساكتي، دومين گام مبارزه و دفاع خواهد بود.     رزمایش مقابله با تهدیدات بیوتروریستی 3- مهارت: اعتماد به نفس، غلبه بر ترس و مهارت در هدايت بحران به سمت عادي سازي شرايط، سومين و مهم‏ترين گام چنين مبارزه‌اي است.     کمپ قرنطینه بیماران مبتلا به ابولا 4- شك: متوليان دفاعي كشوري كه همواره در پنهان و آشكار مورد تهديدات اجانب است، بايستي به هر پديده‌اي حتي پديده‌اي كه در نگاه اول طبيعي جلوه مي‌كند با نگاه شك بنگرند. چنين نگاه شك آلودي باعث مي‌شود بسياري از منافذ ورود دشمن باز شناخته شود و اصول ايمني هرچه بيش‏تر رعايت گردد. ديگر نبايد از كنار هر اپيدمي كوچك و بزرگي به سهولت گذشت. 5- كتمان و رازداري: وقتي نخستين هدف دشمن از حمله تروريستي ايجاد ترس در مردم عادي است، مهم‏ترين عمل كادر دفاعي آن خواهد بود كه از انتشار خبر حمله و شايعه‌سازي در پيرامون آن خودداري نمايند. به‏ خصوص كادر درماني كه با مصدومين چنين حمله‌اي روبرو هستند. از انتشار خبر حمله، بيان تعداد مصدومين، نوع بيماري، بزرگ‏ نمايي واقعه نزد مردم عادي و بيان تشخيص‏ ها و علائم باليني و درمان‏ها در جرايد ( در بيش‏تر موارد دشمن از طريق جرايد نتايج حمله خود را ارزيابي مي‌كند. به‏ خصوص كه خواسته باشد سلاحي جديد را بر مردم بيازمايد ) جداً بايد پرهيز نمود. بيوتروريسم با اهداف اقتصادي در اين نوع از بيوتروريسم هدف نابود كردن پايه ‏هاي اقتصادي كشور يا منطقه‏اي مي‏باشد. در بعضي از كشورهاي در حال توسعه كه غذاي اصلي مردم را محصولات كشاورزي نظير برنج تشكيل مي‏دهد ممكن است با ايده‏هاي تروريستي، به آسيب بيولوژيك غلات و از بين بردن آن‏ها بپردازند و مسبب قحطي، سوء تغذيه، كاهش ايمني و عفونت‏هاي مكرر گردند. در كشوري مانند ايران مزارع گندم و برنج به عنوان اساس تغذيه مردم مي‏تواند مورد حملات بيوتروريستي قرار گيرد. بيماري تب برفكي در جمعيت حساس كشوري كه اين بيماري را ندارد سبب ضربه سنگين اقتصادي مي شود چنان‏كه در سال‏هاي 2000 الي 2007 انگلستان مورد حمله قرار گرفت و ميلياردها دلار خسارت مالي ديد. در اين سال‏ها انگلستان براي جلوگيري از انتشار بيماري مجبور شد بيش از يك ميليون راس گاو را معدوم نمايد.     انگلستان دام های زیادی را برای مقابله با تب برفکی معدوم کرد   موارد استفاده شده احتمالی از بیوتروریسم در جهان معاصر مرگ مرموز مامور سابق ك.گ.ب. در لندن : مرگ الكساندر ليتويننكو (Alexander Litvinenko) جاسوس سابق اداره امنيت فدرال روسيه در انگليس در سال 2007، يكي از پر سر و صداترين جريان‌هاي خبري به شمار مي‌رود. الكساندر والتروويچ ليتويننكو جاسوس سابق اداره امنيت روسيه بود كه پس از 23 روز جدال با مسموميتي كه ناشي از «پلوتونيوم210» گزارش شد در گذشت. از آن‏جا كه ليتويننكو جاسوس سابق روسيه، از منتقدان صريح دولت روسيه بود، رسانه‏ هاي غربي انگشت اتهام را به سوي مقامات روسي نشانه گرفتند گرچه دولت روسيه هيچ‏گاه اين موضوع را نپذيرفت و به شدت آن‏را رد كرد. به گزارش آسوشيتدپرس، تيم پزشكي الكساندر در توجيه علت وخامت اوضاع جسماني وي اعلام كردند كه ليتويننكوي 43 ساله با حمله قلبي روبرو شد و پليس لندن نيز اعلام كرد علت مرگو ليتويننكو نامعلوم است. بر اساس اين گزارش اين جاسوس سابق شوروي اعلام كرده بود كه در تاريخ اول نوامبر حين انجام تحقيقات در خصوص مرگ 'آنا پوليتكوفسكايا' روزنامه نگار فقيد روس و از ديگر منتقدان كرملين مسموم شده بود. به گفته وي پس از اين اتفاق، موهاي سر و بدنش به تدريج شروع به ريختن كرد، گلويش متورم و سيستم اعصاب و روانش به شدت آسيب ديد. وي هم چنين در گفت‏ وگو با مجله تايمز گفت كه كرملين مستقيما در مسموميتش دست داشته است. پس از اين حادثه سرويس اطلاعات خارجي روسيه (SVR) طي بيانيه‏ اي هر گونه دست داشتن در مرگ مخالفانش را رد كرد.       الکساندر لیتویننکو در سلامتی و تخت بیمارستان  شكست هاي پي در پي CIA در ترور كاسترو : كوبا يكي از كشورهايي قاره آمريكاست كه به علت نوع ديدگاه سياسي و نزديكي جغرافيايي با آمريكا و به ويژه روابط نزديك با شوروي در دوران جنگ سرد، جايگاه ويژه‏اي پيدا كرد. ايالات متحده آمريكا نيز تمام تلاش خود را براي ساقط كردن دولت مستقل اين كشور و ترور يا سرنگوني رهبران ضدآمريكايي كوبا به كار برد تا جايي كه اين تقابل و ايستادگي در برابر زور گويي‏هاي آمريكا در دهه 1960 ميلادي، جهان را تا مرز يك جنگ هسته ‏اي و تقابل دو قطب شرق و غرب يعني آمريكا و شوروي پيش برد. يكي از عمده‏ ترين دلايل تقابل دو كشور كوبا و آمريكا را بايد در روي‏كرد منحصر به فرد و استعمارستيز 'فيدل كاسترو' بنيان‏گذار انقلاب كوبا جست‏وجو كرد. فيدل كاسترو متولد سال 1926 ميلادي است و در سال 2008 رسما خود را بازنشسته كرد و از نظر طول مدت زمامداري داراي جايگاه سوم در بين رهبران و مقامات كشورهاي جهان است. مدتي قبل اخباري جالب منتشر شد كه در آن عنوان شد؛ فيدل كاسترو تاكنون 638 بار مورد حمله تروريستي قرار گرفته و از آن جان سالم به در برده است كه البته عمده آن‏ها به وسيله سرويس اطلاعاتي آمريكا برنامه ريزي شد. در ميان روش‏هاي اتخاذ شده براي ترور كاسترو؛ سمي كردن سيگار، اعطاي سيگار و هداياي قابل انفجار، آلوده كردن لباس‏هاي شنا و جاسازي مواد منفجره در كفش، و توپ بيس بال و انداختن قرص بوتولينوم در نوشيدني وي... ديده مي شود. رويترز نوشت حتي در يكي از اين اقدامات تروريستي تلاش شد تا با استفاده از يك پودر سمي، ريش‏هاي بلند كاسترو را آلوده كنند تا با ريزش ريش‏هاي وي از مجبوبيت كاسترو در كوبا و ديگر كشورهاي جهان كاسته شود. سايت خبري رسمي كوبا 'آنسا' نيز گزارش داد كه رهبر انقلابي 85 ساله كوبا در زندگي سياسي خود يعني از سال 1959 تا سال 2006 در مجموع از 638 سوءقصد جان سالم به در برده است و به نقل از روزنامه ديلي تلگراف، بخشي از اين اقدامات تروريستي در قالب يك سريال 8 قسمتي با عنوان 'او كه بايد زندگي كند -He Who Must Live- ساخته شده است.     فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا موساد، ترورهاي بيولوژيك و مرگ‏هاي آرام رهبران فلسطيني : منابع خبري اعتقاد دارند كه استفاده از سموم مرگ‌آور و خطرناك كه با تاثير منفي بر روي ارگان‌هاي مختلف بدن كه مرگي تدريجي و بي سر وصدا را به همراه دارد، در موساد و شبكه‌هاي اطلاعاتي و امنيتي رژيم صهيونيستي رواج دارد. مرگ مشكوك 'وديع حداد' بنيان‏گذار جنبش ملي‌گرايان عرب و از مهم‏ترين مبارزان فلسطيني در دهه‌هاي 70 و 80 ميلادي، 'خالد مشعل' از فرماندهان حماس و رييس دفتر سياسي اين حزب كه ناكام ماند و 'محمود المبحوح' از رهبران حماس ازجمله افرادي هستند كه گفته مي‌شود همگي قرباني ترورهاي خاموش سازمان‌هاي اطلاعاتي رژيم صهيونيستي شده‌اند. ياسر عرفات، رهبر جنبش آزاديبخش فلسطين نيز ازجمله كساني است كه گمان مي‌رود موساد در ماجراي مرگ وي نقش داشته است.   یاسر عرفات در حال سفر نافرجام به یک پایگاه نظامی در پاریس   منابع http://www.vaja.ir/Public/Home/ShowPage.aspx?Object=NEWS&ID=706c962b-4673-4565-b017-42e8d8c21497&WebPartID=8cebf06f-026d-4d53-b2a8-69388e9ca7c4&CategoryID=ce184501-734e-4e46-ac7a-d013757757b1 http://en.wikipedia.org/wiki/2001_anthrax_attacks https://www.ebmedicine.net/topics.php?paction=showTopicSeg&topic_id=56&seg_id=1047 http://www.ebmedicine.net/topics.php?paction=showTopicSeg&topic_id=118&seg_id=2325 http://en.wikipedia.org/wiki/Alexander_Litvinenko http://www.bccdc.ca/outbreak-emerg/bioterror/Signs_Biological_Attack.htm   انتشار با ذکر منبع www.military.ir/forums آزاد است     در جواب سوال جناب Reichsmarschall باید عرض کرد که ابتدا باید دید هدف حمله به ایران چه خواهد بود و عامل آن نیز کیست؟ در مقابل ایالات متحده که سالها بر روی عوامل بیولوژیکی کار کرده است کار بسیار مشکل خواهد بود. ولی اگر گروهی مانند داعش بتواند عامل بیولوژیک و پادتن آن را بسازد یا بدست بیاورد و هدف آن نیز ایجاد تلفات هرچه بیشتر و ترس در ایران باشد باید 5 عامل مهم در برخورد با این حملات را در ایران سنجش کرد. این عوامل شامل آگاهی و دانش در زمینه عوامل بیولوژیکی ، افزایش مهارت پرسنل از طرایقی مانند رزمایش ها ، بررسی راه های نفوذ و مقابله با آنها ، رازداری و پنهان نگه داشتن موضوع برای جلوگیری از ترس و عواقب بعدی و در نهایت سیستم مدیریت بحران در زمان حادثه خواهند بود. با بررسی موردی هر کدام از این عوامل در کشور می توان به آمادگی ایران برای مقابله با این پدیده پی برد. برای مثال بنده تاکنون رزمایش مقابله با آلودگی های میکروبی را جز در موارد معدودی در نیروهای مسلح در هیچ قسمتی مشاهده نکردم. خدمت جناب warjo نیز عرض کنم که بله جناب عالی صحیح می فرمایید. ژاپنی ها از کوزه برای انتقال کک های آلوده به طاعون استفاده کرده اند. ولی ویکی پدیا لفظ اسپری کردن را نیز استفاده کرده است. در مورد میزان آنتراکس تولیدی توسط شوروی بنده مطلبی را ندیدم ولی در مورد عراق در زمان جنگ 1991 گفته شده که دارای 10 موشک الحسین و 50 بمب R-400 حاوی آنتراکس بوده است.     با تشکر از دوست عزیز جناب desert hawk، تصاویر منتقل شد ////MR9
  8.     البته فکر کنم بنده منظورم رو بد به دوستان رسوندم. بعد از جنگ جهانی دوم تا به امروز هیچ سلاح استراتژیکی فقط برای ضربه اول توسعه نیافته است بلکه همه این سلاح ها بر روی پلتفرم های مختلف این قابلیت را دارند که بعد از موج اول حمله و برای ایجاد موج دوم بکار بروند. سلاح های منطبق با دکترین موج اول تنها موشک های V-2 آلمانی و امثال آن بودند که از روی سکوی ثابت بدون دفاع پرتاب می شدند. ولی در زمان جنگ سرد هر دو ابرقدرت به این فکر بودند که ممکن است آغاز کننده حمله طرف مقابل باشد. بنابراین آنها سلاح های استراتژیک خود را روی پلتفرم های مختلف آماده شلیک می کردند تا این پلتفرم ها بتوانند از پس ضربه ناشی از موج اول حمله بر بیایند و ضربه دوم را منتقل نماییند. سیستم های متحرک قابلیت بقا در میدان نبرد بیشتری از سیستم های ثابت داشتند ولی امکان حمله به آنها بسیار آسانتر از سیلوهای ثابتی بود که به خوبی اصول پدافند عامل و غیر عامل در مورد آنها یکار رفته بود. مشکل سیلوها آنجا بود که اساسا با اولین پرتاب موشک از آنها مکان آنها آشکار می شد و امکان حمله به آنها زیاد می شد ولی سیستم های متحرک امکان جابجایی داشتند که باعث می شد مکان پیدا کردن آنها مشکل تر باشد و امکان شلیک دوباره موشک برای آنها فراهم باشد. صحبتی که بنده کردم این بود که گفتم سیستم های متحرک برای پرتاب محموله های عمومی (هم شامل WMDها و هم غیره ) مناسب تر است ولی برای پرتاب محموله های ویژه که تعداد آنها بسیار کم باشد (مثلا یک عدد) و ریسک پرتاب بسیار بالا باشد سیلوهای با پدافند های عامل و غیر عامل بسیار قوی بهتر از سکوهای متحرک است.
  9. البته درباره اینکه ساخت سیلو با دکترین ضربه نخست مطابقت دارد بنده مخالف جناب MR9 هستم. اصولا سیلوها برای قاطعیت در ایجاد ضربه به وجود آمده اند چه ضربه نخست باشد و چه ضربه  دوم. توجه بفرمایید که اگر اگر مکان سیلوها مشخص شود آنها حداقل امکان دفاعی را دارا می باشند ولی سکوهای متحرک با اینکه شناسایی آنها مشکل تر است ولی به تنهایی قابلیت دفاع از خود ندارند. در کنار سیلوها می توان از سیستم های ضد هوایی استفاده نمود و خطر حملات هوایی را کاهش داد ولی اگر یک سیستم ضد هوایی متحرک در کنار لانچر موشکی متحرک حرکت کند علاوه بر اینکه سرعت حرکت را کاهش می دهد موجب شناسایی آسانتر سکوی متحرک موشکی نیز می شود. حتی در شوروی و ایالات متحده وجود سیلوها برای تحمل ضربه نخست و ایجاد ضربه دوم بوده است. در کشور ما نیز وجود سیلوها برای همین قاطعیت در ضربه اساسی به دشمن ایجاد شده است. فرض بفرمایید موردی که دوستان در تاپیکی دیگر برای انهدام ماهواره های دشمن بیان کرده اند برای ما با موشک های بزرگ امکان پذیر باشد. اگر به فرض ما تعداد محدودی از این نوع خاص موشک را داشته باشیم با آن جثه عظیم بهتر نیست از سیلو پرتاب شود تا اینکه به وسیله سکوهای متحرک حمل شود؟
  10. بسم الله الرحمن الرحیم در روزهای آغازین پروازهای فضایی برنامه های فضایی ایالات متحده و اتحاد شوروی بسیار با توسعه موشک های ICBM در هم تنیده شده بود. این وسایل برای این طراحی شده بودند تا بتوانند کلاهک های هسته ای را در مسافت زیادی حمل کنند و هیچ نقطه ای از کره زمین را از تهدید حمله هسته ای در امان نگه ندارند. به هر حال تکنولوژی های پیشگام برای این سلاح های جنگی هدف دومی را نیز دنبال می کرد و آن فراهم آوردن اولین راکت ها برای اکتشافات فضایی بود.   موشک R-7 اولین موشک فضایی اتحاد شوروی   در حقیقت پروازهای اولیه اسپوتنیک و یوری گاگارین در اتحاد شوروی همانند نمونه آمریکاییشان مانند اکسپلورر-1 و جان گلن ، همه مرتبط با توسعه موشک های بالستیک بود. وسیله پرتاب اولیه اتحاد شوروی در آن زمان راکت R-7 بود که نمونه های بهبود یافته آن حتی تا امروز نیز موشک پروازهای فضایی روسیه را تشکیل می دهند. راکت R-7 در اساس از یک موشک ICBM تحت مدیریت سرگئی کورولف طراح راکتی برجسته آن زمان توسعه یافته بود. راکت R-7 بطور موفقیت آمیزی بین سال های 1957 تا 1959 چندین تست پروازی را طی کرد که برخی از آنها شامل فرستادن دوسفینه اولیه شوروی به مدار بودند.   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10058/93938526662485075932.jpg][/url]   موشک R-7 حامل ماهواره اسپوتنیک   با اینکه تنها 4 نمونه از راکت R-7 از سال 1960 تا 1968 به عنوان موشک بالستیک تست شدند ولی طراحی اصلی آن برای استفاده در برنامه های فضایی روسیه باقی ماند. نمونه های جدیدتر R-7 همچنان به پرتاب ادامه دادند و این نمونه نرخ موفقیت نزدیک به 98% را در 1600 پرتاب تا سال 2000 بدست آورد. با این حال در رقابت با آن یک طراحی راکت نیز توسط دستیار سابق کورولف به نام میخاییل یانگل در اوایل 1950 توسعه یافت. این راکت جدید با نام R-16 یک ICBM قویتری نسبت به نمونه R-7 بود. به دلیل آنکه موشک R-7 نیاز به اکسیژن مایع به عنوان پیشران داشت و مخزن نگهداری و سیستم های سوخت رسانی آن پیچیده بودند، برای مقاصد نظامی عملی به نظر نمی رسید. در مقابل موشک ICBM R-16 به گونه ای طراحی شده بود که از سوختهایی استفاده کند که نگهداری آن آسانتر باشد و به موشک زمان پاسخ بسیار سریعتری را بدهد.   موشک R-16 در سیلو آماده پرتاب   سوخت موشک R-16 دی متیل هیدرازین غیر متقارن (UDMH) بود. از آنجایی که موشک R-16 برای شوروی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود نظارت پروژه به مارشال توپخانه میتروفان ندلین (Mitrofan Ivanovich Nedelin) فرمانده نیروهای موشکی استراتژیک شوروی (نیروی موشک های هسته ای) سپرده شد. تحت مدیریت مارشال ندلین تیم طراحی به سختی کار می کرد تا اولین راکت R-16 را هرچه زودتر آماده کند. اگرچه در پیشرفت کار برخی مشکلات تکنیکی حل نشده باقی مانده بود یانگل سرطراح تیم، با اکراه با پرتاب اولین موشک در سپتامبر 1960 از مرکز تست برد که اکنون جزئی از مرکز پرتاب های فضایی بایکونور است موافقت کرد. هم ندلین و هم یانگل می خواستند تا با پرتاب موفقیت آمیز موشک R-16 پیش از 7 نوامبر سالگرد انقلاب بولشویکی نظر نیکیتا خروشچف را به خود جلب کنند.      مارشال ندلین فرمانده نیروهای موشکی استراتژیک شوروی   با این وجود مشکلات تکنیکی مربوط به سیستم کنترل پروازی تا هنگام تست های آمادگی ادامه داشت. با وجود این مشکلات در 21 اکتبر راکت از مرکز مونتاژ به سمت مرکز پرتاب موشک در مکانی که منطقه 41 نامیده می شد حرکت داده شد. در این نقطه رساندن سوخت سمی و به شدت خورنده پیشران به راکت آغاز شد. پروتکل های ایمنی تاکید می کرد که همه پرسنل غیر ضروری باید در طول عملیات سوخت رسانی و پرتاب مکان آن را ترک می کردند. به هر حال ندلین این مقررات را نادیده گرفت و در حدود 150 پرسنل عادی و نظامی نیز بنابر دستور او در آن مکان قرار داشتند. در ادامه مراحل آماده سازی مشکلاتی مانند نشتی سوخت و مشکلات الکتریکی پدیدار شد. در 23 اکتبر تعدادی از نقص های الکتریکی اتفاق افتاد که باعث شد پمپاژ سوخت به درستی صورت نگیرد. راکت باید پیش از تعمیر از سوخت خالی می شد ولی مارشال ندلین از این کار خودداری کرد چون این کار باعث تاخیر زیادی در پرتاب می شد. او اصرار کرد که متخصصان در حالی که هنوز سوخت در داخل راکت قرار داشت اقدام به تعمیر آن کنند.   قسمت موتور موشک R-16   تعمیرات تا روز بعد ادامه یافت و ندلین تقاضا کرد که برای فهمیدن آنچه در حال روی دادن است به کنار پد پرتاب برود. به همراه ندلین و دستیارانش ، یانگل و تعدادی از مقامات نیز به محل پد برده شدند تا شخصا بصورت مستقیم عملیات پیش از پرتاب را ملاحظه کنند. حضور افراد با نفوذ و قدرتمند استرس زیادی را بر کارگران تعمیرکار اعمال کرد و شرایط وقتی بدتر شد که مسکو درخواست کرد که پرتاب هر چه سریعتر انجام شود. تست های و عملیات های بسیاری بطور همزمان انجام شد و دستورالعمل های ایمنی به علت صرفه جویی در زمان نادیده گرفته شد. مهمترین اشتباه در دستگاهی به نام برنامه ریزی کننده توزیع جریان (PTR) اتفاق افتاد که سیستم های مختلف را در راکت فعال می کرد. به دنبال انجام یک تست دستگاه PTR بطور اشتباهی در مکانی اشتباه قرار گرفت. این اشتباه منجر به این شد که باتری ها و سوخت راکت فعال شوند که این بدین معنی بود که تنها یک شیر کوچک از روشن شدن موتورهای راکت جلوگیری می کرد. هنگامی که یک تکنسین بطور اتفاقی PTR را ریست کرد آخرین حفاظت نیز از بین رفت و حوادث وحشتناک بعدی به دنبال آن اتفاق افتادند.   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10058/29304839863130711761.jpg][/url] موشک R-16  آماده پرتاب از بایکونور   در ساعت 6:45 صبح در محل پرتاب که حدود 250 نفر پرسنل و بازدید کننده حضور داشتند مرحله دوم از موتور راکتی R-16 روشن شد. آتش بلافاصله به محفظه سوخت قسمت اول سرایت کرد و باعث یک انفجار عظیم شد که به پاشش مواد شیمیایی اسیدی به مجموعه پرتاب منجر شد.   انفجار موشک R-16   خوش شانس ترین افراد کسانی بودند که بلافاصله بعد از انفجار راکت کشته شدند. بقیه بسیار آهسته تر جان دادند و در حالی که تلاش داشتند از امواج دوزخی فرار کنند کشته شدند. بسیاری از افرادی نیز که فرصت فرار از آتش را داشتند بر اثر خفگی ناشی از گازهای مسموم تولید شده از سوختن ترکیب سوختی کشته شدند. انفجار های عظیم برای مدت 20 ثانیه محل نقطه پرتاب را به لرزه در آورد و آتش سوزی های بعدی برای مدت 2 ساعت ادامه یافت. شعله آن از 50 کیلومتری محل قابل مشاهده بود.   میخاییل یانگل طراح اصلی پروژه R-16   زندگی یانگل و تعداد کمی از مسئولان رده بالا به علت اینکه آنها دقایقی قبل از آن برای استراحت به یک پناهگاه رفته بودند نجات یافت ولی بسیاری دیگر شامل تعدادی از پیشگامان برنامه فضانوردی شوروی آنقدر خوش شانس نبودند و کشته شدند. در میان آنها افراد زیر به چشم می خورند. مارشال میتروفان ندلین فرمانده نیروهای استراتژیک موشکی شوروی بوریس کونوپلوف سر طراح سیستم کنترل R-16 لو گریشین معاون کمیته دولتی برای تکنولوژی های دفاعی سرهنگ نوسوف فرمانده پایگاه پرتاب هوایی بایکونور که شخصا اسپوتنیک را در سال 1957 پرتاب کرده بود سرهنگ نیکلای پروکوف معاون فرماندهی مدیریت تجهیزات و نیروهای موشکی تیوراتام گریگوریانتس فرمانده مدیریت تست های R-16 اوگینی اوستاشو فرمانده مدیریت پروژه تست های R-7 که برای اسپوتنیک پوسترهای راکتی را ساخته بود. کونتسوسکوی و برلین دو تن از معاونان یانگل و مدیران تست بالافاصله بعد از این تراژدی کمیته ای به فرمان نیکیتا خروشچف و به رهبری لئونید برژنف برای بررسی آن تشکیل شد. این کمیته در نهایت مرگ 90 نفر را اعلام کرد که از این تعداد 74 نفر در انفجار اولیه کشته شده بودند و شامل 57 نفر نظامی و 17 غیر نظامی می شدند. 49 نفر مجروح شدند که 16 نفر بعدا بر اثر شدت جراحات جان خود را از دست دادند. 2 نفر نیز از خفگی کشته شدند که آمار نهایی را به 92 نفر رساندند. به هر حال آمار واقعی کشته شدگان به صورت یک راز باقی ماند.   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10058/55901805161137339278.jpg][/url] سوختن افراد در آتش ناشی از انفجار ت حقیقات اخیر مرگ حدود 200 نفر را پیش بینی می کند. بهترین تخمین ها مرگ حدود 122 نفر را محاسبه کرده اند. این آمار شامل 74 نفر کشته شده در اثر انفجار و 48 نفر در اثر جراحات ناشی از سوختگی یا مواد شیمیایی است. در تعیین علت اصلی فاجعه کمیته تشکیل شده گزارش داد که : علت اصلی حادثه از طراحی سیستم کنترل است که بدون برنامه ریزی عملیاتی به شیرهای کنترل EPKV-08 اجازه روشن شدن موتور اصلی مرحله دوم موشک را پیش از پرتاب داده است. این اشکال در تست های قبلی کشف نشده بود. اگر پیکره بندی دوباره این قطعه به خوبی صورت گرفته بود از آتش گرفتن موشک می توانست جلوگیری شود. در نهایت برای پیشرفت برنامه R-16 این کمیته تست های شدیدی را برای سیستم کنترل توصیه کرد و یک ارزیابی دوباره برای بهبود دستورالعمل های ایمنی آن را در نظر گرفت. محل پرتاب بعد از دو هفته تعمیر شد و برنامه تست ها تا نوامبر از سر گرفته شد. برخلاف خوشبینی ها پرتاب بعدی تا فوریه 1961 انجام نشد و در نهایت بعد از پرتاب در هوا نابود شد. به علت کشته شدن بسیاری از مسئولان پروژه برنامه R-16 تا ژوئن 1963 که برای خدمت نظامی مناسب تشخیص داده شد ادامه یافت.   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10058/51884482443018550338.jpg][/url] موشک R-16 عملیاتی آماده پرتاب   یکی از جنبه های مهم از فاجعه ندلین این است که چگونه اتحاد شوروی توانست این حادثه را پوشش دهد. مارشال ندلین هنوز نیز به علت خدماتش در جنگ جهانی دوم به عنوان یک قهرمان در نظر مردم روسیه شناخته می شود. مرگ او به عنوان حادثه سقوط هواپیما توضیح داده شد. اقوام کشته شدگان فاجعه به علت واقعی مرگ عزیزانشان آگاهی نیافتند. دولت های غربی نیز به جز نکات مبهمی که از خائنین بدست می آمد چیزی از این واقعه متوجه نشدند و این حادثه تنها با سقوط کمونیسم در 1990 برای عموم فاش شد. امروزه مکان سایت 41 خالی و متروکه در گوشه ای از بایکونور قرار دارد. مکان پرتاب موشک بعد از انفجار R-16 و بقایای آن در ادامه دو فیلم درباره این حادثه تقدیم دوستان خواهد شد ویدئو اول با حجم 3 مگابایت صحنه های انفجار و سوختن افراد را در این حادثه نشان می دهد. ویدئو دوم با حجم 3.5 مگابایت گزارش کوتاه کانال هیستوری از این فاجعه را نشان می دهد.   منابع   http://www.aerospaceweb.org/question/spacecraft/q0179.shtml http://en.wikipedia.org/wiki/Nedelin_catastrophe   همه حقوق متعلق به گردآورنده و مترجم و وبسایت میلیتاری می باشد.
  11. همانطور که جناب کیانی فرمودند همه جای دنیا آسمون یه رنگه. البته کشورهای شرقی تلفات بیشتری نسبت به غربی ها در سوانح مرتبط با فضا داده اند ولی غربی ها نیز بدون عیب نبوده اند و تلفاتی در این زمینه داشته اند. در ادامه لیستی از تلفات غربی ها در پرتاب های غیر فضانوردیشان (منظور پرتاب های سرنشین دار است) از بعد از جنگ جهانی دوم می آید. 1964-4-14 در پرتاب موشک دلتا از پایگاه فضایی کیپ کاناورال 3 نفر کشته شدند. 1964-5-7 در پرتاب موشک میل از برانلگ در آلمان غربی 3 نفر کشته شدند. 1990-7-9 در پرتاب موشک تیتان 4 از پایگاه هوایی ادواردز یک نفر کشته شد. 1991-8-9 در پرتاب موشک H-1 از کوماچی آچی ژاپن یک نفر کشته شد. 2003-8-22 در پرتاب موشک VLS-3 از آلکانتارا برزیل 21 نفر کشته شدند. 2007-7-26 در تست موتور موشک برای پرتاب در مرکز فضایی موجاوه 3 نفر کشته شدند. علاوه بر اینها حوادثی نیز در سایر مراحل تعمیر و نگهداری در این کشورها اتفاق افتاده است.
  12. deserthawk

    بیوتروریسم

    بسم الله الرحمن الرحیم     بيوتروريسم چيست؟ بر اساس تعريف پليس بين الملل درسال 2007 بيوتروريسم عبارت است از منتشر كردن عوامل بيولوژيكي يا سمي با هدف كشتن يا آسيب رساندن به انسان‏ها، حيوانات و گياهان با قصد و نيت قبلي و به منظور وحشت آفريني، تهديد و وادار ساختن يك دولت يا گروهي از مردم به انجام عملي يا برآورده كردن خواسته‏ اي سياسي يا اجتماعي. هشدارمحیط میکروبی حمله بيوتروريستي چيست؟ عبارت است از پخش كردن ويروس، باكتري، ميكروب يا ديگر عوامل بيماري زا و سمي كه موجب بروز بيماري و مرگ در ميان انسان‏ها، حيوانات و گياهان مي ‏شود. كشف و شناسايي يك حمله بيولوژيكي سخت و دشوار به شمار مي‏ آيد. تاثيرات يك حمله بيولوژيكي به چهار دسته تقسيم مي‏شوند. 1- فيزيكي: بروز بيماري 2 - رواني: بروز ترس و وحشت   3- اقتصادي: محدوديت سفر و جابه‏ جايي، متوقف شدن فعاليت‏هاي اقتصادي و كسب و كار 4- زيست محيطي: آسيب ديدن انسان‏ها، حيوانات، گياهان، آلوده شدن منابع طبيعي مثل منابع آب بيوتروريست‏ها چه كساني هستند؟ معمولا گروه‏ها و جنبش‏ها سياسي و فرقه‏ هاي مذهبي يا اشخاصي هستند كه توانايي توليد و بكارگيري سلاح‏هاي بيولوژيك را دارند. به طور مثال جنبش استقلال طلب قبيله مائومائو در كنيا كه از سم براي كشتن ماموران حكومت استعماري بريتانيا استفاده كردند. فرقه مذهبي راجنيشي در سال 1984 با آلوده كردن ظروف سالاد يازده رستوران در آمريكا با باكتري (تايفيموريوم سالامونا) موجب مسموميت 750 نفر شدند. در سال 1993 فرقه مذهبي آئوم شينريكو باسيل سياه زخم را در ناحيه كاميرو در متروي توكيو منتشر كرد. چرا سلاح های بیولوژیکی ابزار مناسبی برای گروه های تروریستی است؟  در بين جنگ‌افزارهاي نوين، سلاح‏ها و فن‏ آوري ميكروبي بيش‏تر از سايرين مورد توجه تشكل‏ هاي تروريستي قرار گرفته است. شايد بتوان به جرأت گفت كه سلاح‏هاي هسته‌اي ديگر يك خطر بالفعل نيستند و تنها يك قدرت بازدارنده بالقوه محسوب مي‌شوند. كشورهاي صاحب اين سلاح‏هاي هرگز نخواهند توانست به راحتي از آن‏ها بر عليه دشمنان خود استفاده نمايند. زيرا تبعات بكارگيري چنين سلاح‏ هايي آن‏چنان گسترده است كه قسمت بزرگي از جهان را در بر خواهد گرفت. اشعه‌هاي راديواكتيو، گردوغبار اتمي، طوفان اتمي و اشعه‌هاي مرگبار در قالب مرزهاي جغرافيايي نخواهند گنجيد و حوزه وسيعي را آلوده خواهند كرد. طبعاً در اين موقع كشور بكار برنده اين سلاح ها بايد پاسخ‏گوي كشورهاي همسايه نيز باشد. مثلاً اگر هند عليه پاكستان از بمب اتم استفاده نمايد، بسته به محل انفجار اتمي، بايد پاسخ‏گوي بخش وسيعي از خاورميانه نيز باشد. لذا شايد همين ملاحظه بود كه باعث شد در جنگ جهاني دوم ژاپن براي امتحان بمب‏ هاي اتمي امريكا انتخاب شود. كشور دور دست در دريا كه همسايه‌اي نزديك هم ندارد. درحالي‏كه به نظر مي‌رسد اگر بنا بود جنگ را به نوعي خاتمه دهند، مي‌بايست اين بمب‏ ها بر سر برلين تخليه مي‌شد كه مبداء جنگ بود. مقایسه تسلیحات متعارف با تسلیحات شیمیایی و بیولوژیکی از سوي ديگر سلاح‏هاي شيميايي نيز چندان گزينه مناسبي براي فعاليت‏هاي تروريستي نيستند. مشكلات حمل نگهداري و بكارگيري، نيمه عمر كوتاه، خطر نشت، تأثير محدود و قابليت رديابي عامل ترور كننده باعث شده چندان مورد اقبال نباشد. اگرچه در ميدان جنگ گزينه موفقي نشان داده است ولي از آن‏جا كه از سال 1935 كنوانسيون ممنوعيت بكارگيري آن‏ها در ژنو به امضاي اكثر كشورهاي جهان رسيده كشورهاي متخاصم با احتياط زيادي اقدام به بكارگيري آن مي‌كنند، كه البته آن نيز به اشاره ابرقدرت‏ها خواهد بود ولي باز هم از سوي افكار عمومي جهان تحت فشار شديد قرار خواهد گرفت. از اين رو سلاح‏هاي ميكروبي، چه در عرصه جنگي و چه در عرصه تروريستي، وسيله‌اي بسيار مطلوب براي دشمنان شده است. توان توليد بالا، نگهداري راحت، قابليت انتشار، قابليت مصون سازي نيروي خودي، قابليت تكثير براي عوامل ميكروبي زنده، دشواري بسيار در رديابي فرد يا افراد متخاصم، گستردگي عمل‏كرد از انسان تا دام و محصولات كشاورزي و مزایای ديگر، موجب شده تشكل‏هاي تروريستي به اين فن ‏آوري جديد به شدت كشش يابند بدون آن‏كه بتوان گناهي را متوجه آن‏ها نمود. سلاح‏هاي ميكروبي به‏ خصوص در عرصه تروريسم دولتي و عليه ساختارهاي صنعتي ـ كشاورزي در ساليان اخير بسيار به‏ كار رفته است. اگرچه كشور هدف هرگز نتوانسته ادعا خود را عليه دشمنش به اثبات برساند. اروپا شيوع جنون گاوي را متوجه سازمان‏هاي جاسوسي امريكا و استراليا مي‌داند كه با هدف ضربه اقتصادي به صادرات گوشت اروپا انجام شده است. چين در شيوع سارس امريكا را مقصر مي‌داند كه باعث شد چين در آستانه شكوفايي اقتصادي، سال‏ها از گردونه رقابت توليد ارزان قيمت ـ به‏ واسطه تعطيلي كارخانه‏ هايش ـ عقب بيفتد. كره شمالي شيوع وبا در پيونگ يانگ را در اواخر دهه 80 نتيجه فعاليت جاسوس‏هاي امريكايي مي‌داند كه با هدف مجبور كردن اين كشور به پذيرش شرايط دول اروپايي ـ امريكايي، براي قطع آزمايشات هسته‌اي انجام شده است. تمامي اين اتهامات در حد اتهامي باقي مي‌ماند. ولي آن‏چه مسلم است آن است كه هر روز بسياري از مناطق جهان در معرض خطر يك حمله بيوتروريستي هستند. بديهي است كه نيروهاي نظامي، تنها جمعيت در معرض خطر براي حملات بيولوژيك نيستند بلكه اقشار مختلف در معرض خطر بوده و به منظور دفاع در مقابل اثرات ناتوان كننده بالقوه يك حمله، نيازمند كسب آگاهي نسبت به اصول اساسي همه گيرشناسي عوامل مورد استفاده در جنگ بيولوژيك مي‏باشند. طبق نظر كارشناسان سازمان بهداشت جهاني (W.H.O) در حال حاضر 17 كشور جهان قابليت توليد چنين موادي را دارند.   کشورهای دارنده و مشکوک به داشتن سلاح های بیولوژیکی( مربوط به قبل از 2003)   توليد مواد بيولوژيك نسبتا ارزان بوده است به طوري كه به عنوان بمب اتمي فقرا The Poor Man,s Atom Bomb  يا PMAB ناميده شده است. توليد، استفاده و انتشار يك سلاح بيولوژيكي بسيار ارزان‏تر از بمب اتم بوده و كم‏تر احساسات جهانيان را بر مي انگيزد و البته استفاده از اين سلاح‏ها تا حدودي براي تروريست‏ها بي خطر مي‏باشد. معمولا مشاهده پاتوژن‏ها و مقابله بر عليه آن‏ها مشكل است به عنوان مثال در صورت انتشار عامل اسهال در آب يك منطقه تا دوره كمون سپري شود و علائم بيماري ظاهر شود چند روز طول مي‏ كشد كه فرصت مناسبي براي تروريست‏ها است تا به اهداف خود برسند. انتقال عوامل هم از كشوري به كشور ديگر به وسيله مسافرهاي معمولي آسان به نظر مي‏رسد به عنوان مثال قرار دادن پودر ميكروب سياه زخم در داخل كپسول به عنوان دارو و حمل آن به مناطق مورد نظر. اين عوامل بيماري زا از راه‏هاي مختلفي در جوامع هدف مورد استفاده قرار مي‏گيرند. انتشار عوامل بيماري زا در هوا، آب، مواد غذائي، انواع مواد كنسرو شده، اسباب بازي، پاكت نامه، هدايا پستي، حشرات ناقل، خون... سابقه داشته است. استفاده از عامل بيوتروريسم بر اساس اهداف تروريست‏ها تعيين مي‏گردد. در صورتي كه تروريسم قصد گسترش وسيع بيماري را داشته باشد از عواملي نظير آبله انساني استفاده مي‏كند كه به راحتي از فردي به فرد ديگر منتقل مي‏شود و باعث آلودگي وسيع مي‏شود و در صورتي كه قصد آن مورد هدف قرار دادن شخص خاصي باشد از عواملي نظير انتراكس (عامل سياه زخم ) استفاده مي‏كند. تاريخچه بیوتروریسم استفاده كردن از مواد توليد شده توسط جانوران، گياهان، باكتري‏ها، قارچ‏ها و ويروس‏ها بر عليه نيروهاي انساني و منابع غذايي سابقه‌اي هزاران ساله دارد. استفاده از سموم جانوري يا گياهي براي سمي كردن سر تيرهاي جنگي، استفاده از لاشه حيوانات مرده از طاعون براي شكستن مقاومت داخل قلعه‏ ها، مسموم سازي فضاي داخلي مقابر فرعون‏ها با هاگِ قارچي كشنده و آلوده كردن منابع آبي شهرها از نمونه‌هاي باستاني بكارگيري سلاح‏هاي نامتعارف بيولوژيك است. در جهان متمدن نيز اين رويه ادامه يافت و البته پيچيده ‏تر شد. آن‏گونه كه ساخت و بكارگيري اين سلاح‏ها طي كنوانسيون‏ هاي بين المللي به شدت ممنوع شد. با اين وجود قدرت‏ هاي استكباري همواره در انديشه ساخت سلاح‏هاي بيولوژيك و زيستي هستند تا با وارد ساختن كم‏ترين زيان اقتصادي به صنايع و با بيش‏ترين كشتار بتوانند به منابع حريف دست يابند. كشتار فراوان، وحشت گسترده، ايجاد هراس در عقب جبهه، فلج ساختن خط مقدم، بردن جنگ به داخل خانه‌هاي مردم غير نظامي و درگير نمودن شهرها، عدم امكان اثبات دقيق در بكارگيري آن‏ها و نهايتاً تخريب اندك از محسنات خاص سلاح‏ هاي ميكروبي هستند. مزایایی كه از نگاه نظريه پردازان جنگي به هيچ وجه قابل چشم پوشي نيستند. جنگ‏هاي بيولوژيك را مي توان به 3 دوره تقسيم كرد :  -1دوران اوليه ( 200 سال قبل از ميلاد مسيح و تا آغاز قرن بيستم)  -2دوران نوين  -3دوران كنوني دوران اوليه اولين اسناد ثبت شده از كاربرد ميكرو ارگانيسم‏ها به عنوان يك سلاح بيولوژيكي، به روميان مربوط مي‏شود كه از اجساد حيوانات مرده براي آلوده كردن چاه‏ها و منابع آب دشمنان استفاده مي‏كردند. در متون قديمي آمده است كه هانيبال كوزه‏ هاي پر از مار و عقرب را با منجنيق به سوي كشتي های دشمن پرتاب مي‏ كرد كه با شكسته شدن كوزه‏ ها، اين جانوران در كشتي پخش و باعث به هم ريختگي اوضاع مي‏شدند. پس از آن، طي يك حمله برق آسا كشتي تسخير مي‏شد. در كتاب ذخيره خوارزمشاهي كه اولين دائره المعارف پزشكي به زبان فارسي محسوب مي‏شود و توسط دانشمند ايراني، سيداسماعيل جرجاني در قرن ششم هجري شمسي، تاليف گرديده است آمده است كه: "بعضي از ملوك، كنيزكان را به زهر، بپرورند چنان‏كه خوردن آن ايشان را عادت شود و زيان ندارد. اين از بهر آن كنند تا آن كنيزك را به تحفه (هديه) يا به حيله ديگر به خصمي كه ايشان را بُوَد برسانند تا به مباشرت آن كنيزك، هلاك شوند 000 و ابن سينا نيز در اوائل هزاره دوم ميلادي در دائره المعارف " قانون در طب" همين مطلب را بيان نموده است. دكتر الگود در كتاب تاريخ پزشكي ايران و سرزمين هاي خلافت شرقي،  سم مزبور را " هند گياه البيش" ناميده كه نوعي سم بيولوژيك به حساب مي‏ آيد. جرجاني در كتاب ذخيره خوارزمشاهي و خُفِ عَلائي رهنمودهاي جالب توجهي را در رابطه با پيش‏گيري از بيوتروريسم گوارشي كه در آن زمان رايج‏ ترين راه ارعاب و هلاكت مخفيانه شخصيت‏ها و رقبا بوده است ارائه داده است و متذكر مي‏شود " كساني را كه از اين كار، انديشه باشد احتياط آنست كه طعامي كه طعم آن قوي باشد نخورند مثلا طعامي كه سخت ترش يا سخت شيرين يا سخت شور يا سخت تيز (تند) باشد نخورند، از بهر آنكه كساني‏كه خواهند كسي را چيزهاي زيان‏كار دهند، به چنين طعام هایي مزه آن بپوشند و لذا آنجا كه تهمت اين‏كار باشد هيچ نبايد خورد و اگر ضرورت افتاد چنان جاي گرسنه و تشنه حاضر نبايد شد 000 مهم‏ترين حادثه ‏اي كه در تاريخ از اين نوع به وقوع پيوست مربوط مي‏شود به قوم تاتار كه در سال 1346 ميلادي در شهر كافا در کریمه كه هم اينك Feodosia نام دارد با پرتاب كردن اجساد مردگان ناشي از طاعون، توانستند مقاومت شهر را از بين ببرند.   نقاشی حمله تاتارها به کافا در کریمه   برخي از مورخان، علت پيدايش اپيدمي مشهور طاعون در اروپا را كه حدود 25 تا 40 ميليون كشته به جاي گذاشت، همين اقدام قوم تاتار مي‏دانند.   مسیر انتقال طاعون از شهر کافا به اروپا در سال 1710 ميلادي نيز روس‏ها از همين روش ( روش قوم تاتار ) در حمله به سوئد استفاده كردند. در سال 1767 ميلادي نيروهاي انگليسي به فرماندهي جفري امهرست (Lord Jeffrey Amherst) با فريب دادن سرخپوستان آمريكايي و تحت پوشش اقدام‏هاي صلح جويانه و مسالمت آميز، با دستان خود پتو و البسه و ساير ضروريات زندگي را به آن‏ها هديه دادند، اما در حقيقت آن پتو‏ها و وسايل از بيمارستاني كه از مبتلايان به آبله نگهداري مي‏كرد ارسال شده بود. تابلو با مضمون اهدای هدایای لرد جفری امهرست که حاوی میکروب آبله بود   در نهايت باعث ايجاد اپيدمي آبله در بين سرخپوستان گرديد كه نسبت به آن حساس بودند و سرانجام بيش از 90 درصد آنها كشته شدند و نيروهاي فرانسوي كه در حقيقت از طرف اروپا به اين جنگ فرستاده شده بودند بر سرخپوستان آمريكايي غلبه يافتند. ( نكته مهم در اين طرح اين بود كه نيروهاي انگليسي از مصون بودن خود نسبت به اين بيماري مهلك به علت مايه كوبي نيروهاي اروپا و حساس بودن سرخپوستان به آن نهايت استفاده را كردند). نقاشی اهدای پتوهای آلوده به آبله از دید سرخپوستان   دوران نوين اين دوران از سال 1918 ميلادي آغاز مي ‏شود. از اولين اقدام‏هايي كه در دوران نوين كاربرد اين سلاح‏ها انجام شد، تشكيل واحد 731 در ارتش ژاپن به عنوان متولي امر تحقيق در مورد اين سلاح‏ها و يافتن نمونه قدرتمند براي ارتش ژاپن بود.     یکی از قربانیان آزمایشهای بیولوژیکی توسط واحد 731   در سال 1931 ميلادي ژاپن برنامه‏ هاي بيولوژيكي خود را گسترش بيش‏تري داد. به همين منظور، واحد 731 در منچوري يك پايگاه مخفي براي آزمايش مستقيم بر روي انسان ( اسيران جنگي ) تشكيل داد كه فقط برخي از آزمايش‏هاي بيولوژيكي اين گروه يا در واقع جنايت‏ هاي آنها در تاريخ ثبت شده است.       مقر واحد 731 در منچوری     حداقل 10000 زنداني در نتيجه اين آزمايش‏ها جان سپردند.   آزمایش تشریح بر روی انسان زنده توسط واحد 731     در شروع جنگ جهاني دوم، در سال 1941 هواپيماهاي ژاپني، كك‏هاي آلوده به طاعون را در قسمت‏هايي از چين پراكنده ساختند. هواپيماهاي ژاپني در هر مرحله 15 ميليون كك را بر روي 11 شهر چين اسپري نموده و اپيدمي طاعون بوقوع پيوست كه بين سال‏هاي 1937 و 1947 با بيش از 2000 حمله، به مرگ94000 نفر منجر شد. بر اساس شواهد تاريخي واحد 731 ارتش ژاپن حدود 400 كيلوگرم عامل آنتراكس(سياه زخم) را به صورت بمب‏هاي ويژه آماده استفاده داشت.   انجام آزمایش روی فرزند خردسال     دولت آمريكا در پايان جنگ جهاني دوم و درجنگي كاملاً تبليغاتي به افشاگري اعمال اين گروه و محكوم كردن دولت ژاپن پرداخت ولي در مقابل طي يك محاكمه نمادين علاوه بر بخشش و عفو دانشمندان اين گروه، حاضر به فراهم كردن امنيت آن‏ها شد به اين شرط كه تمامي اطلاعات و تجربيات به دست آمده توسط اين گروه، در خدمت برنامه‏ هاي بيولوژيكي دولت آمريكا قرار گيرد. دوران كنوني پس از جنگ جهاني دوم، دنيا وارد مرحله جديدي به نام جنگ سرد شد. در اين مرحله انگلستان نيز با جديت سرگرم اجراي پروژه هاي متعددي در زمينه سلاح هاي بيولوژيك بود. آن‏ها به خصوص بر روي اسپورهاي آنتراكس(سياه زخم ) و ميزان تخريب و گسترش آن به وسيله بمب‏هاي انفجاري كار مي‏كردند. واقعه‏اي كه توجه جهانيان را به اين فعاليت‏ها بيش از پيش جلب نمود، اجراي آزمايش پخش اسپور آنتراكس به وسيله بمب‏هاي انفجاري در جزيره غير مسكوني گروينارد (Gruinard Island) در غرب اسكاتلند بود و تا سال 2000 ميلادي در خاك اين جزيره اسپورهاي آنتراكس پيدا مي‏ شد. برنامه ‏هاي بيولوژيك آمريكا نيز از سال 1941 شتاب گرفت. در سال 1943 در پي برنامه‏ هاي آلمان‏ ها و ژاپني ‏ها، سردمداران دولت آمريكا با شدت بيش‏تري به پيگيري اين تحقيقات پرداختند.     کره ای در فورت دیتریک برای آزمایش های بیولوژیکی     اين كشور برنامه‏ هاي خود را در كمپ دتريك كه امروزه فورت دتريك (Fort Detrick) ناميده مي‏شود، متمركز كرد. آمريكا آزمايش‏هاي مخفيانه‏ اي بر روي مناطق پرجمعيت با عوامل كم خطر يا بي خطر مثل باسيلوس گلوبيجي، سراشيا مارسنس و ذرات خنثي انجام مي‏داد.     ساختمانی در کمپ دریک در دهه 1950 (توجه شود که ساختمان مورد نظر برای فریب به صورت پنجره دار نشان داده شده است) يكي از بزرگ‏ترين آزمايش‏هاي مخفيانه ارتش آمريكا، پخش سراشيا مارسنس در شهر سانفرانسيسكو به صورت 5000 ذره در دقيقه بود كه در نتيجه آن، يك نفر به نام ادوارد نوین (Edward Nevin) فوت نمود و 10 نفر ديگر در بيمارستان بستري شدند.     ادوارد نوین که در متروی سانفرانسیسکو جان باخت     در سال 1966، در ادامه اين تحقيقات، در سيستم متروي شهر نيويورك اسپورهاي باسيلوس سابتيليس پخش شد تا سيستم مترو از نظر امنيت ارزيابي شود. نتايج نشان داد كه تمامي تونل‏ هاي مترو تنها با آلوده كردن يك ايستگاه مي‏ تواند آلوده بشود. در سال 1979، ساكنان شهر سوردلوسك (Sverdlovsk) در شوروي سابق، شاهد يك انفجار بزرگ در تاسيسات نظامي شماره 19 ارتش شوروي بودند. چندين روز بعد در بين مردم اين شهر تب و مشكلات تنفسي منتشر گرديد تا اين‏كه تعداد مرگ و مير افراد به حدود 40 نفر رسيد.   شهر سوردلوسک در سال 1978 دولت شوروي علت مرگ ساكنان شهر را مصرف گوشت آلوده گاو اعلام كرد. در نهايت تعداد كل تلفات به يك‏ هزار نفر رسيد. در سال 1992 رئيس جمهور وقت روسيه، بوريس يلتسين، در يك كنفرانس مطبوعاتي اعتراف كرد كه ارتش سرخ در آن واحد نظامي به صورت مخفيانه يك برنامه گسترده بيولوژيكي انجام مي‏داده است.     فرزند یکی از قربانیان سوردلوسک در کنار مقبره پدر خود     در بين سال هاي 1980 تا 1990، كاربرد سلاح هاي بيوتروريستي به صورت پراكنده بود كه از آن‏ها مي‏توان به استفاده شوروي از سم مهلك ترايكوتسن تي دو ( باران زرد ) عليه مجاهدين افغاني، استفاده آمريكا از عامل ميكروبي تب خوك عليه انقلابيون كوبا، استفاده رژيم اشغالگر قدس از عامل بيولوژيكي عليه دختران خردسال فلسطيني در سال 1982 ميلادي نام برد. مهم‏ترين رويداد بيوتروريسم در هزاره جديد، پخش نامه‏ هاي حاوي اسپور آنتراكس(عامل مولد سياه زخم ) در آمريكا بود: در روز 18 سپتامبر سال 2001 اولين نمونه آنتراكس پوستي به علت نامه پستي حاوي اسپور آنتراكس مشاهده شد كه بيمار با مصرف آنتي بيوتيك بهبود يافت. از اين زمان تعداد مبتلايان به آنتراكس پوستي افزايش يافت تا اين كه در دوم اكتبر، 2 مورد آنتراكس تنفسي به عنوان اولين نمونه‏ هاي آنتراكس تنفسي سال‏هاي اخير آمريكا گزارش شد و در پي آن روبرت استيونس نتوانست در مقابل اين بيماري مهلك دوام بياورد و اولين قرباني بيوتروريسم در هزاره جديد نام گرفت.   نامه فرستاده شده حاوی سیاه زخم   از اين تاريخ به بعد تعداد نامه‏ هاي ارسالي آلوده به قسمت‏هاي مختلف آمريكا، از جمله به مجلس سناي آن كشور نيز افزايش يافت و تعداد قربانيان نيز رو به افزايش گذاشت. در اواسط ماه اكتبر باز هم 2 كارمند اداره پست به علت آنتراكس تنفسي جان باختند و تقريبا بسياري از اداره‏هاي فدرال براي مدت نامعلومي تعطيل شدند. وزارت بهداشت آمريكا در اواخر ماه اكتبر شروع به تجويز آنتي بيوتيك سيپروفلوكسوساسين در يك دوره 10 روزه به بيش از 2200 نفر از كارمندان پست كرد و از طرفي در بين ارتش و نيروهاي نظامي نيز تجويز واكسن آغاز شد. اين وحشت و فاجعه در بين كاركنان اداره پست و ساير شهروندان عادي به حدي بالا گرفت كه شركت سازنده داروي سيپروفلكسوساسين حاضر شد 100 مليون قرص را در اختيار دولت قرار دهد؛ يعني چيزي معادل 100 مليون دلار تنها براي پيش‏گيري دارويي در مقابل اين حمله بيوتروريستی خرج شد. پس از پيش آمدن اين برنامه طراحي شده، دولت نومحافظه‌كاران با بهانه قرار دادن اين اتفاق سيلي از بودجه‌هاي دولتي را براي مقابله با تهديدات بيولوژيك گروه‌هاي تروريستي همچون القاعده به مراكز تحقيقاتي مختلف ارائه داد تا به ظاهر راه‌كارهايي براي مقابله با اين حملات فراهم كنند. براي برخورداري از اين سيل پولي، بسياري از سازمان‌هايي كه بر روي بيماري‌هاي واگيردار و عفوني كار مي‌كردند كار خود را به نوعي با بيوتروريسم ارتباط داده و دست به انجام تحقيقات و آزمايش‌هاي گسترده‌اي زدند كه يقينا در آينده‌اي نه چندان دور نتايج آن همچون نتايج پژوهش‌هاي دهه‌هاي قبل بر همگان ظاهر خواهد شد. در سيستم درجه بندي امنيت بيولوژيك آمريكا درجه 4 به خطرناك‌ترين آزمايش‌ها و آزمايشگاه‌ها داده مي‌شود. پيش از يازده سپتامبر تنها پنج آزمايشگاه وجود داشت كه در بالاترين درجه امنيت بيولوژيك، يعني درجه 4، قرار داشتند و به طور فعال در زمينه مطالعه عوامل بيولوژيك مرگ‌زا كار مي‌كردند. در حالي كه در سال 2009 اين تعداد به پانزده مورد رسيد و روند افزايشي همچنان ادامه داشته و تعدادي نيز در حال ساخت هستند. در مجموع هم اكنون بيش از 400 مركز تحقيقاتي در درجات امنيت بيولوژيك 3 و 4 در آمريكا فعال هستند كه توانايي توليد عواملي همچون باكتري سياه زخم و فراورده‌هاي آن را دارند و بيش از چهارده هزار نفر بر روي توليد چنين عوامل خطرناكي كار مي كنند كه اكثر آنها مربوط به بخش غير دولتي بوده و براي كسب بودجه مجبورند پروژه‌هاي مد نظر سياست‌مداران را هرچه كه باشد بپذيرند.   ادامه دارد...
  13. از دوستان کسی می دونه تعریف دقیق دزدی دریایی در حقوق بین الملل چیه؟ در شرایط جنگی چطور؟ یعنی ما از نظر قانونی می تونیم کشتی های متخاصم و مشکوک رو در شرایط جنگی بازرسی و یا مصادره کنیم؟ میدونم زمان جنگ چنین اتفاقی افتاده ولی پشتیبانی قانونی داره؟
  14. با تشکر از دوستان. دوست عزیزم جناب مهدوی فرمودند حادثه 1996 چین احتمالا موجب تلافات بیشتری بوده است. ممکن است ایشان صحیح گفته باشند ولی همانطور که خود ایشان هم تصدیق می کنند ادعای بدون مدرک ارزش کمی دارد. شوروی به مرگ 92 در حادثه ندلین اعتراف کرده است در حالی که دولت چین تنها مرگ 6 نفر را پذیرفته است. در هر دو مورد هم غربی ها در محل نبوده اند و گزارش مستدلی از سوی آنها ارائه نشده است. اگر اشتباه نکنم در حادثه چین تنها یک خبرنگار غربی از حضور صدها نفر در محل پرتاب خبر داده است که دولت چین اعلام کرده است آنها را پیش از پرتاب موشک از محل دور کرده است. به احتمال زیاد ادعاهای شوروی و چین هیچ کدام قابل پذیرش نیست ولی میزان انحراف از واقعیت باید نسبتی با میزان تلفات اعلام شده داشته باشد.
  15. در تغییر اندازه بسیاری از عوامل تغییر می کنند. ممکن است تلرانس بسیاری از پارامترها در مقیاس کوچک ناچیز به نظر آیند و نادیده گرفته شوند ولی در مقیاس بالا بسیار مهم به نظر آیند و برعکس. بطور مثال اگر یک هواپیمای رادیو کنترلی در فاصله مثلا 30 متری از مرکز یک گردباد حرکت کند عکس العمل متفاوتی با یک هواپیمای بزرگ مثلا B-52 خواهد داشت. همینطور اگر یک سطح مقطع کوچک را بررسی کنیم احتمال وجود ترک در آن بسیار کمتر از یک سطح مقطع بزرگ خواهد بود و احتمال شکست سطح مقطع بزرگ نیز به تناسب بیشتر خوهد بود. 
  16. یادمه پارسال دوستم ازم عکس هواپیماهای بال پرنده رو می خواست که بتونه روی سیستم کنترلیش تحقیق کنه. استادش یکی از اساتید معروف و مذهبی دانشگاه بود که با صنایع دفاعی کارای زیادی انجام داده. منم به دوستم عکسارو دادم برای پروژش استفاده کنه.اون موقع من می دونستم برای چه کاریه  icon_cheesygrin  دانشگاه ما تو تو کنترل بعد از شریف احتمالا دومین دانشگاه ایران هست البته خودشون می گفتن.
  17. در واقع ریختن ساچمه های زیاد در فضا در خلاف جهت حرکت ماهواره ها موجب می شود که در شبانه روز حداقل هر ساچمه دوبار از کنار ماهواره ای رد خواهد شد و با محاسبه تعداد ماهواره ها و تعداد ساچمه ها احتمال برخورد در دراز مدت بسیار بالا می رود. چنین اقدامی نه تنها می تواند باعث نابودی ماهواره های تلویزیونی بسیاری شود بلکه می توان با آن ماهواره های ناوبری مانند GPS و گلوناس و بقیه را نیز از بین برد. این مدارها نیز برای احتمالا برای همیشه بدون استفاده خواهند ماند. چنین اقدامی در واقع اعلام جنگ به بسیاری از کشورها خواهد بود. در شرایط کنونی داشتن این قابلییت شرایط بازدارندگی را برای ما تضمین می کند ولی در سناریویی که ما در شرایط جنگ همه جانبه قرار بگیریم این کار یک اقدام ضروری است.
  18. با تشکر از شما نقشه اشکالات زیادی دارد. کشوری که نیجریه نامیده شده نیجر است.  نیجریه در جنوب آن قرار دارد. طالبان افغانستان و پاکستان هم هنوز فکر نکنم به داعش ملحق شده باشند.
  19. در واقع اگر در نظر ما حکومتی و مردمی در راه کج قدم برداشته اند من هم به مانند شما اعتقاد دارم باید انها را به راه راست بازگرداند. ولی ما در نوع برخورد تفاوت داریم. در واقع ما چند نوع تهدید از جانب کشوری احساس می کنیم که مایل به تغییر در آن می باشیم. تهدید کوتاه مدت یا آنی و تهدید بلند مدت که نحوه برخورد با آنها تفاوت دارد. در تهدید کوتاه مدت با استفاده از ابزار های سخت به مانند جنگ می توان نوع حکومت را تغییر داد و اختیار قدرت را از یک ملت گرفت و مثالی که شما برای ناپلئون و هیتلر فرمودید از این نوع است. ولی در تهدید بلند مدت فرصت برای استفاده از ابزارهای نرم و نیمه نرم برای تغییر در مردم و حکومت وجود دارد که متاسفانه نوع برخورد ایالات متحده با ایران به این نوع است. در چنین برخوردی با ابزارهای نرم مانند تغییر فرهنگ و عوض نمودن ارزش ها و ناامید کردن مردم یک کشور نسبت به حکومت خود هم می توان مردم و هم حکومت را از تهدید به فرصت تبدیل نمود. در واقع بهترین مدل استفاده از دکترین شوک نیز همین است که با بدبین کردن نظر مردم نسبت به یک حکومت و در نهایت ایجاد یک شوک بر آن چه داخلی و چه خارجی آن حکومت را از بین برد. ولی استفاده از این تکنیک برای کشوری مانند شیلی که مردم آن ناراضی به انجام کودتا بودند بسیار نادرست بود. همچنان که حمله شوروی به افغانستان برای کمک به دولت آن به همین اندازه نادرست بود و این اصلا ربطی به غلط یا درست بودن اصل حکومت و مردم ندارد. (مطلبی قبلا خوانده بودم که در کویت احتمالا در دهه 1960 دولت برای مردم آپارتمانهایی تهیه دیده بود و به زور آنها را از چادر نشینی در بیابان به اقامت در آپارتمان مجبور کرده بود. عده ای از مردم پس از مدتی که از اقامت آنها در آپارتمان می گذشت و امکان اقامت دوباره در چادر بیابان برایش ممکن نبود شن های صحرا را در منزل خود جمع می کردند و روی آن در آپارتمانشان چادر می زدند)
  20. در مورد اینکه دموکراسی به معنای غربی آن در کل اشتباه است و تنها انتخاب بد از بین بد و بدتر است با شما هم عقیده هستم. ذات دیکتاتوری دموکراسی از آنجا مشخص می شود که اگر همه مردم بخواهند دیکتاتوری به آنها حکومت کند دموکراسی با آن مخالفت خواهد کرد. ولی حتما شما هم آگاه هستید که پشتیبانی مردمی و مقبولیت مردمی لازمه استمرار هر نوع حکومتی برای دراز مدت است. خواه دموکراسی باشد خواه دیکتاتوری به انواع مختلف آن و حتی تئوکراکسی. نمونه بارز آن حکومت های دیکتاتوری نظامی در کشورهای مختلف که بعد از مدتی از بین رفته اند مانند حکومت سرهنگ ها در یونان. در مورد حکومت تئوکراسی نیز می توان دوران حکومت امام حسن (ع) را مثال زد که بعد از رویگردانی مردم از ایشان حکومت حق از میان رفت. مورد مصر که شما مثال زده اید نیز از همین قاعده تبعیت می کند. در مصر نیز حمایت مردمی از کودتا به شکلی تقریبا وجود داشت و مثاال آن شرکت حدود 50 درصدی مردم مصر در انخابات بعد از کودتا بود. در مصر گروهی از مردم بر علیه گروه دیگری که تقریبا جمعیت یکسانی داشتند شوریدند و نظامیان به یاری یکی از این دسته ها آمدند.
  21. اگر امکانش هست بفرمایید چه کسی باید درباره سرنوشت یک ملت تصمیم گیری کند؟ با چه ملاکی می توان آن را تشخیص داد؟
  22. بسم الله الرحمن الرحیم   نبرد انوال (Battle of Annual)  یا نبرد سوم ریف به نبردی گفته می شود که از 22 جولای 1921 در منطقه انوال در مراکش تحت کنترل اسپانیا بین ارتش افریقایی اسپانیا و مبارزان بربر در ناحیه ریف در طول جنگ ریف اتفاق افتاد. در این جنگ اسپانیایی ها به شدت شکست خوردند بطوری که در اسپانیا این نبرد فاجعه انوال نامیده می شود. این نبرد در اسپانیا منجر به بحران های سیاسی بزرگی شد.   ناحیه ریف در مراکش در اوایل سال 1921 ارتش اسپانیا یک حمله تهاجمی را از طرف نواحی ساحلی به شمال شرقی مراکش ترتیب داد. پیشروی بدون خطوط پشتیبانی کافی و  بدون تسط کامل بر مناطق اشغالی انجام شد.     پیشروی نیروهای اسپانیایی در ابتدای سال 1921 به سمت غرب ناحیه ریف   بعد از پنج روز محاصره در 22 جولای 1921 نیروهای اسپانیایی تحت فرمان ژنرال مانوئل فرناندز سیلوستره با ایجاد کمپ در انوال در آنجا مستقر شدند. در همین حال نیروهای نا منظم بربر به فرماندهی محمد ابن عبدالکریم الخطابی مشهور به عبدالکریم که یک مسئول بومی سابق در ناحیه ملیلا (Melilla) و یک از فرماندهان قبیله عیت اوریاقل (Aith Ouriaghel)  بود دست به حمله به آنجا را زدند.   h عبدالکریم فرمانده نیروهای بربر مراکشی در مقابل اسپانیایی ها و فرانسوی ها ساختار گسترده نظامی اسپانیا در غرب منطقه تحت قیمومیت اسپانیا در مراکش از هم پاشیده شد. بعد از نبرد بربرهای ریفی شروع به پیشروی به سمت شرق کردند و در همین حین بیش از 130 پست نظامی اسپانیا را تصرف کردند.   نیروهای بربر در ناحیه ریف پادگان های اسپانیایی بدون پاسخ قاطعی به این حملات نابود شدند. در پایان آگوست 1921 اسپانیا همه قلمرو اش را که از سال 1909 بدست آورده بود از دست داد. ژنرال سیلوستره ناپدید شد و بقایایش هیچگاه پیدا نشد. روایتی می گوید که گروهبان اسپانیایی فرانسیسکو باسالو برسرا از پادگان کندوسی که از قتل عام نجات یافته بود باقیمانده سیلوستره را از زخم هایش شناسایی کرد. یک پیک مراکشی از کدور نمار ادعا کرد که هشت روز بعد از نبرد او جسد ژنرال را در حالی که روی صورت افتاده بود در میدان نبرد دید.     ژنرال سیلوستره فرمانده نیروهای اسپانیایی در حمله به غرب ریف در ساحل افراو (Afrau) کشتی های اسپانیایی قادر به تخلیه پادگان بودند. در  جنوب در منطقه (Zoco el Telata de Metalsa)   نیروها و شهروندان اسپانیایی قادر به عقب نشینی به منطقه فرانسوی ها بودند.   حملات نیروهای بربر به نیروهای اسپانیایی باقی مانده های اسپانیایی نبرد 80 کیلومتر طی کردند و در منطقه Monte Arruit به فرماندهی ژنرال فیلیپه ناوارو سبالوس اسکالرا مقاومتی را ترتیب دادند. آنها در این مکان محاصره شدند و راه تدارکات به آنها بسته شد و سرانجام ژنرال داماسو برنگوئر فوسته (Dámaso Berenguer Fusté) کمیسر ارشد منطقه فرمان تسلیم نیروها را در 9 آگوست صادر کرد. ریفی ها شرایط تسلیم را نپذیرفتند و بسیاری را در پادگان کشتند. ژنرال ناوارو به همراه 534 نفر نظامی و 53 غیر نظامی به اسارت برده شدند.     اجساد نیروهای اسپانیایی در منطقه Arruit ملیلا تنها 40 کیلومتر با آنها فاصله داشت ولی هیچ موقعیتی برای کمک نداشت. شهر تقریبا بی دفاع بود و از نبود نیروی آموزش دیده رنج می برد. اسپانیایی ها به سرعت ملیلا را با 14000 نفر از لژیون اسپانیا تقویت کردند. عبدالکریم نیروی کافی برای محاصره شهر نداشت و بنابراین تصمیم گرفت که حمله رامتوقف کند. همچنین شهروندانی از کشورهای اروپای غربی در ملیلا زندگی می کردند و او دوست نداشت مخالفت بین المللی را برانگیزد. او بعدها اعتراف کرد که این بزرگترین اشتباهش بود.   مسیر عقب نشینی نیروهای اسپانیایی و نقشه منطقه اسپانیا به سرعت نیروهایی از ارتش آفریقا را که در قسمت غربی عملیات می کردند بکار گرفت. این نیروها اکثرا از لژیون اسپانیا و نیروهای مراکشی تازه استخدام شده بودند که از طریق دریا به ملیلا منتقل شدند. این تقویت نیرو باعث شد که شهر ملیلا حفظ شود و تا آخر نوامبر ارویت (Arruit) دوباره بازپس گرفته شود. اسپانیایی ها در انوال بیش از 20000 نفر را از دست دادند. تارخ نگار آلمانی ورنر بروک دورف بیان می دارد که تنها 1200 نفر از 20000 نفر اسپانیایی زنده فرار کردند. تلفات ریفی ها حدود 800 نفر بود. تجهیزات از دست داده شده توسط اسپانیایی ها مخصوصا در نبرد انوال شامل 11000 تفنگ، 3000 کارابین، 1000 قبضه تفنگ سرپر، 60 عدد تیربار  و 2000 اسب 1500 قاطر، 100 عراده توپ و مقدار زیادی مهمات بود. عبدالکریم بعدها بیان داشت که در تنها یک شب اسپانیا به ما تجهیزات لازم برای یک جنگ بزرگ را داده بود. سایر منابع اعدادی تا 20000 تفنگ آلمانی موزر، 400 تیربار (Hotchkisses) و 120 تا 140 عراده توپ اشنایدر را بیان کرده اند.   نیروهای اسپانیایی به همراه تیربار HotchKisses بجران سیاسی به وجود آمده از این فاجعه ایندالسیو پریتو (Indalecio Prieto) را مجبور کرد که در مجلس نمایندگان بگوید که: ما در بدترین دوره زمانی اسپانیا قرار داریم. حمله در آفریقا به طور کلی به شکست قاطعانه ارتش اسپانیا منجر شد. وزیر جنگ دستور داد تا کمیته تحقیقی توسط ژنرال خوان پیکاسو گونزالز تشکیل شود که اکنون به نام کمیته پیکاسو شناخته می شود. این گزارش شماری از اشتباهات نظامی را بیان کرد ولی با اقدام جلوگیری کننده جند قاضی و وزیر  به سمت مسئولیت سیاسی این شکست نرفت. نظر عمومی بطور گسترده ای شاه آلفونسوی سیزدهم را مسئول این فاجعه می دانستند که بر طبق چندین منبع سیلوستره را تشویق به نفوذ بی دلیل به مکان هایی که بسیار از ملیلا دور بودند و امکانات دفاعی مناسبی نداشتند می کرد. آلفونسو بسیار بی تفاوت عکس العمل نشان داد. هنگامی که در برای تعطیلات در جنوب فرانسه بود وقتی از فاجعه مطلع شد گفت که گوشت جوجه ارزان است. این عمل منجر به تنفر عمومی از پادشاهی شد. بحران در تا دهه بعد نیز ادامه یافت و در نهایت منجر به جمهوری دوم اسپانیا شد. این تاریخ در مراکش روز بزرگی است و از عبدالکریم به بزرگی یاد می شود.   تصویری حماسی مربوط به بزرگداشت نبرد انوال در مراکش در نهایت با ورود نیروهای فرانسوی به کمک اسپانیایی  ها و ورود تعداد زیادی از نیروهای اسپانیایی به مراکش عبدالکریم و نیروهایش تسلیم شدند و دولت اسپانیا عبدالکریم را تبعید کرد.     تبعید عبدالکریم و شکست بربرها از اسپانیا با وجود این پیروزی برای اسپانیا، عواقب بعدی این جنگ یکی از عوامل شروع جنگ داخلی اسپانیا از 1936 تا 1939 شد.   خشونت نیروهای اسپانیایی پس از پیروزی بر بربرها   منابع http://www.spanishwars.net/20th-century-third-rif-war.html http://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Annual http://balagan.info/timeline-for-the-third-rif-war-1920-25   تمامی حقوق متعلق به نویسنده و مترجم و وبسایت www.military.ir می باشد.   این جنگ نمونه ای دیگر از پیروزی تاکیک های نامتقارن به صورت مقطعی می باشد. مشابه همان توسط داعش در عراق اجرا شده است.
  23. با سلام خدمت استاد عزیز بنده هیچ وقت قصد جسارت و ترجمه متنی مشابه با شما را نداشته و ندارم. امیدوارم که پوزش بنده را برای این موضوع بپذیرید. با وجود اختلاف سلیقه هایی که در برخی موارد با جناب عالی دارم ولی شما را فردی باسواد و متبحر می دانم و از سالیان گذشته همواره مطالب شما را خوانده ام و از آنها لذت برده ام. امیدوارم که بیشتر از شما دوست عزیز استفاده کنیم. از رهنمایی های مفید جناب عالی هم ممنونم. با تشکر ( شرمنده از دوستان بابت پست اسپم فقط خواستم عذرخواهی بنده رو همگان شاهد باشند)
  24. بسم الله الرحمن الرحیم   الکساندر میخائیلویچ زویف (Alexander Mikhailovich Zuyev) متولد 1961 یک کاپیتان نیروی هوایی اتحاد شوروی بود که در 20 می 1989 با هواپیمای MiG-29 خودش به ترابوزان ترکیه فرار کرد. زویف در سن 25 سالگی با دختر یکی از فرماندهان برجسته هوایی اتحاد شوروی ازدواج کرد و تست خلبانی را در مدرسه خلبانی اکتیوبینسک (Aktyubinsk) با عملکرد عالی گذراند.   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/23530094071591897005.jpg][/url] آموزش های اولیه زوریف     [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/98126759470666555025.jpg][/url] زوریف به همراه مارشال پاول کوتاخوف پدرزن آینده اش در سال1983     پس از مدتی خلبان MiG-23 فلاگر شد و بعد از آن خلبان سری جدید جنگنده های MiG-29 فولکرم شد.   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/96171794912654474410.jpg][/url] میگ-23 به خلبانی زوریف   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/84601311226494810236.jpg][/url] بحث با بوریس اورلوف خلبان آزمایشگر شرکت میکویان دربارهMiG-29   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/66131507761340775641.jpg][/url] گواهینامه پرواز با هواپیمای نسل چهارم MiG-29 متعلق به زویف   بعد از مدتی که ازدواج او دچار مشکلاتی شد و شک هایی درباره سیستم اتحاد شوروی در وی ایجاد شد  او تصمیم گرفت با خیانت به اتحاد شوروی به ایالات متحده پناهنده شود. زویف خلبان رهگیر ناحیه دفاع هوایی باکو بود که در شهر گوداوتا در ساحل شمال شرقی دریای سیاه استقرار یافته بود. روز قبل از فرارش او در کیکی که پخته بود به مقدار زیادی داروی خواب آور ریخت. در این زمان یک مکانیک که برای تعویض شیفت آمده بود متوجه بی هوشی دوستانش شد. زویف تلاش کرد مکانیک را خلع سلاح کند ولی موفق نشد و با یک اسلحه کمری به سمت وی شلیک کرد و او را کشت اما خودش نیز مجروح شد. هواپیماها تقریبا آماده پرواز بودند و زویف سوار یکی از آنها شد و هواپیما را به پرواز در آورد. او تصمیم داشت که بقیه هواپیماهای روی زمین را هدف قرار دهد ولی به دلیل اینکه او فراموش کرده بود پوشش روی یکی از سلاح هایش را بر دارد موفق به این کار نشد. او سپس 240 کیلومتر به سمت جنوب پرواز کرد و از روی دریای سیاه گذر نمود و در ترابوزان ترکیه با هواپیمایش فرود آمد.   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/86260440468049494028.jpg][/url] زویف لحظاتی پس از فرود در فرودگاه ترابوزان ترکیه   به او اجازه داده شد که به ایالات متحده مهاجرت کند و او در سن دیگو کالیفرنیا اقامت گزید و یک شرکت مشاوره ای دایر کرد. زویف همچنین کتابی به نام (Fulcrum: A Top Gun Pilot's Escape from the Soviet Empire) نوشت که در آن خاطراتش و فرار خویش را توضیح داده است.   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/60132497882772233659.jpg][/url] کتاب زویف که در آن به شرح فرارش از شوروی پرداخته است   در واقع زویف در دادگاه های ترکیه با جرایمی مانند هواپیماربایی روبرو بود ولی به دلایل سیاسی مجازات نشد.   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/58967500314186088127.jpg][/url] زویف بر روی عرشه ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن سال 1991   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/96241790152668804596.jpg][/url] زویف به همراه خلبان بلو انجلز نیروی دریایی جان فولی در نمایشگاه هوایی سن دیگو سال1990   گفته می شود یکی از دلایلی که ایالات متحده در جنگ خلیج فارس توانست به آسانی فولکروم های عراقی را سرنگون کند اطلاعات و بررسی نقاط ضعف آنها توسط زویف بود.   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/30109694711847571443.jpg][/url] زویف در ملاقات با قاتلان میگ 29 بعد از طوفان صحرا سمت راست کاپیتان چاک مک گیل از خلبان نیروی هوایی و سمت چپ مونگو مونگیلو خلبان نیروی دریایی   در ژانویه 1993 زویف آشکار ساخت که دلیل اینکه پرواز شماره 007 کره جنوبی بدون سرنگونی توسط پدافند توانست از روی کامچاتکا عبور کند این بود که طوفان های قطبی از ده روز قبل رادارهای شوروی در کامچاتکا را از کار انداخته بود. در 10 ژوئن 2001 زویف به همراه یک خلبان دیگر در تصادمی در ناحیه بلیگهام در واشنگتن در حالی که هواپیمای Yak-52 او از کار افتاده بود کشته شد.   منابع   http://en.wikipedia.org/wiki/Aleksandr_Zuyev_%28pilot%29 Zuyev, alexandr, Fulcrum: A Top Gun Pilot's Escape from the Soviet Empire   تمامی حقوق متعلق به گرداورنده و وبسایت میلیتاری می باشد.
  25. همانطور که در متن آورده شده است فرار زویف در 20 می 1989 اتفاق افتاد یعنی 1 سال پیش از اینکه اتحاد دو آلمان بطور کامل در 3 اکتبر 1990 بیافتد. بطور مسلم ایالت متحده چنین ثروت باد آورده ای را رها نمی کرد به امید اینکه بعدها از اتحاد دو آلمان بتواند به مسائل فنی فولکروم و نقاط ضعف آن دست بیابد. در تصاویر یکی مانده به آخری و مخصوصا تصویر آخر به وضوح دیدار زویف با خلیانان آمریکایی و بطور عجیبی با دو تن که شکارچی فولکروم های عراقی بوده اند آورده شده است که با اندکی تامل می توان به همکاری زویف با آنها پی برد. در تصویر هشتم زویف در روی ناوهواپیمابر آبراهام لینکلن دیده می شود که نشان از اعتماد زیاد و خدمات زیاد وی دارد. (در صورت نیاز به منبع تصاویر اصل منبع که کتاب خود زویف است به خدمت دوستان ارائه می گردد)