adelkhoje

Members
  • تعداد محتوا

    299
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    11

تمامی ارسال های adelkhoje

  1.     کویر ناشناخته – کویت   تصاویرمربوط به جنگ خلیج فارس : همانطور که می بینید در این تصویر می توان انواع متنوعی از خودرو ها زرهی ساخت شوروی همچون تی 72 ،تی 54 یا حتی نمونه ها چینی این نوع تانک مثل تایپ 59 در این تصویر مشاهده کرد،در طی عملیات موسوم به طوفان صحرا نیرو ها اتلاف سازمان ملل بر علیه عراق که به طور احمقانه اقدام به حمله علیه کویت کرده بود وارد عمل شدند،در طی روز های اول این نبرد تعداد زیادی از زرهی ها عراق توسط نیروهای اتلاف نابود شد ،در تصویری که میبینید قسمتی از نیروی ها زرهی ازبین رفته صدام در جنگ 1991 هست.         اگر خوب دقت کنیم میبینیم که ،گورستانی که در این کویر ایجاد شده است با تانک ها فرو رفته اش در شن و ماسه به مانند گورستان واقعی ما انسان ها را در ذهنمان تداعی میکند . این تانک پس سپری شدن مدت ها هنوز هم دست نخورده باقی مانده و حتی عوارض بیابان و نور آفتاب نیز صدمات جدی به آن وارد نکرده است،جایگاه فرمانده تانک،توپ اصلی و... کاملا سالم مانده و معلوم نیست چگونه به حال خود رها شده است آیا به خاطر صدمه جزئی به حال خود رها شده است یا خیر ما نمیتوانیم پاسخ بدهیم و فقط میشود گفت در حال حاضر بیش از یک لاشه گورستان در این بیابان نیست.         Phonsavan ، لائوس   لاشه قدیمی و زنگ زده یک تانک ساخت شده توسط شوروی در لائوس چی می کند؟برای پاسخ به این سئوال باید به جنگ ویتنام مراجعه کرد که طی این جنگ (1955-1975) پای لائوس نیز به این معرکه کشیده شد،بخش قابل توجه ای از این جنگ در خاک لائوس بود که در طی آن بارها و بارها توسط ایالت متحده بمباران شد ،درک این واقعه بسیار سخت است،برای همین شما را ارجاع می دهیم به گزارش گاردین"خاک لائوس به طور متوسط درهشت دقیقه (شبانه روز) یک بار توسط بمب افکن ها بی -52 بماران میشد در بین سال های 1964 و 1973"         عراق کمپ تاجی کمپ تاجی یا کمپ کوک ، در 30 کیلومتر خارج از بغداد واقع شده است،از این کمپ به عنوان یکی از پایگاه های گارد ریاست جمهوری عراق وکارخانه ساخت سلاح ها شمیایی سخن می رود که در حمله 2003 آمریکا به عراق به تصرف یانکی ها در آمد،و امروز این مکان تنها به گورستانی از وسایل نقلیه زرهی از دوران سلطنت صدام تبدیل شده است.       کرواسی – ووکوار   تانک ها m-84 که در این مکان واقع شده است در جریان نبرد ووکوار که این نبرد ( سال 1991-1995 ) برای استقلال کرواسی رخ داده در این مکان به جامانده است. در جریان محاصره 87 روزه شهر ووکوار ،ستون ها بزرگی از تانک ها m-84s وارد میدان شده اند، این تانک ها که متعلق به ارتش خلق صرب ها بودند و برای سرکوب استقلاب طلبان کروات واد شده بودند ،ولی در نهایت در این نبرد کاری از پیش نبردند و نتوانستند از استقلال کشور کرواسی جلوگیری کنند و شکست خوردند،وسایل زرهی موجود در تصویرنیز از آثار به جامانده ازنبرد استقلال طلبانه کروات ها و سرکوب طلبی صرب ها به حساب می آید.             اکراین –خارکف     این ماشین های مرگ در محلی مخفی در شهر خارکیف در منطقه شرقی اوکراین و در 20 مایلی مرز روسیه قرار دارند،باوجود آنکه از این محل محافظت شدیدی بعمل می آید، عکاسی 18 ساله به نام پاول ایتکین موفق به ورود به این محل و عکس برداری شد. حدود 400 تانک در این محل نگهداری می شود.   پایان/
  2.     گسترش اسكاد   اتحاديه شوروي براي صادرات سامانه موشكي 8K72 البروس به خارج از كشورهاي پيمان ورشو تلاش چنداني نكرد، چراكه اين سامانه پيچيده و گرانقيمت بود و بدون كلاهك هسته اي اثربخشي نظامي نداشت. اگرچه، دولت مصر در اواخر دهه 1960 ، به دليل شكست برنامه موشك بالستيك بومي خود، كه به عنوان سلاح مقابله به مثال نمادين در برابر موشك بالستيك جريكو اسرائيل به شمار مي رفت، به دستيابي به موشك اسكاد بي علاقمند شده بود. موشكهاي بالستيك جلوه پيشرفته بودن نظامي را به همراه داشت، از اينرو بخشي از دلايل دستيابي به موشكهاي اسكاد، پرستيژ نظامي بود. البته، علاوه بر اين، دلايل تاكتيكي نيز براي اين موضوع وجود داشت، چراكه كشورهاي متعدد عربي در مجاورت اسرائيل، نيروهاي هوايي خود را براي حمايت حملات زميني در مواجهه با نيروي هوايي به مراتب ورزيده تر اسرائيل ناتوان مي ديدند و موشكها امكان انجام حملات در عمق خاك دشمن را فراهم مي كردند. نسخه صادراتي سامانه البروس مجهز به موشك مسلح با كلاهك متعارف R-17E و خودرو سكوي پرتاب 9P117 اصلاح شده و واسط فرماندهي و كنترل دستي و كم دقت تر بود. با اولين فروش به مصر در 1971 ، فروشهاي بعدي به خاورميانه طي دهه 1980 ادامه يافت. آمار دقيق صادرات موشك اسكاد شوروي تاكنون ارايه نشده است. بر اساس برآورد يكي از منابع روسي تا سال 1989 2300  فروند موشك به 11 كشور فروخته شد، كه البته اين آمار دست پايين به نظر مي رسد، چراكه زرادخانه هاي ،كشورهاي پيمان ورشو احتمالا حاوي بيش از 1000 فروند موشك بوده و آمار فروش به كشورهاي خاورميانه و افغانستان احتمالا به بيش از 0000 فروند موشك رسيده است.         اسکاد در مصر مصر نخستين محموله حاوي 9 سكوي پرتاب و حدود 18 فروند موشك R-17E را در سال 1973 ، اندكي پيش از آغاز جنگ با اسرائيل در اكتبر، دريافت كرد. اين موشكها صرف تجهيز تيپ توپخانه 65 اُم، تحت فرماندهي لشگر زميني سوم در آن زمان، شد. در زمان جنگ، سادات، رييس جمهور مصر، اسرائيل را به استفاده از موشكها عليه شهرهايش تهديد كرد. اسرائيل نيز موشكهاي مسلح به كلاهكهاي هسته اي جريكو خود را در معرض ديد ماهواره هاي مراقبتي شوروي قرار داد، و زماني كه سادات از اين موضوع مطلع شد، مجبور شد نسبت به تصميم خود تجديد نظر كند. بعدا اين تيپ مامور شد كه پلهاي حياتي پونتون اسرائيل را بر روي كانال سوئز در نزديكي دورسوير تخريب كند. اين پلها به ارتش اسرائيل امكان تهاجم به نيروهاي مصر را در صحراي سينا فراهم مي كرد.         كلا سه فروند موشك با كمك مشاورين شوروي پرتاب شد، ولي نقطه اصابت به قدري از پلها دور بود كه ارتش اسراييل متوجه اين حملات نشد، تا اين كه چاله هاي انفجار چند روز بعد در بيابان پيدا شد. پس از جنگ، اتحاديه شوروي تجهيز تيپ توپخانه 65 اُم را كامل كرد، ولي پشتيباني آنها به دليل تنشهاي روابط سياسي در دهه 1970 خاتمه يافت. در نتيجه، در دهه 1990مصر به كره شمالي مراجعه كرد تا به صورت موردي موشكهاي اسكاد را نوسازي و بهينه سازي كند،سوريه نيز تلاش كرد كه تا پيش از جنگ 1973 به سامانه اسكاد دست يابد، ولي تحويل دهي اين سامانه تا 1974 انجام نشد.     عملكرد ضعيف نيروي هوايي تهاجمي سوريه در جنگ 1973 عليه نيروهاي مجرب تر اسرائيلي، انگيزه مهمي براي دستيابي به نيروي موشكي بود. در اواخر دهه 1970 ، سوريه سه گردان اسكاد را با تيپ موشكي 115 اُم در كنار دو گردان راكتي لونا-اِم ( FROG-7) به كار گرفت. خاتمه يافتن توليد اسكاد در شوروي، ارسال محموله هاي بعدي را محدود كرد، بنابراين سوريه براي تقويت و پشتيباني نيروهاي خود متوجه كره شمالي و چين شد. سوريه موشكهاي هواسونگ 5 و 6 كره شمالي را به همراه سكوهاي جديد خريداري كرد.
  3.   وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقوا
  4.     مقدمه - در 17 می سال 2006 میلادی ایالت متحده ناو هواپیما بر،موسوم به یو اس اس اوریسکانی (USS  Oriskany) خودش را بعد از چند دهه فعالیت در سواحل فلوریدا غرق و به بزرگترین صخره مصنوعی جهان تبدیل کرد.       این مقاله حاوی 41 عکس مرتبط با ناو هواپیمابر یو اس اس Oriskany است که به بررسی کامل این ناو هواپیما از مراحل ساخت و سازش ، حضورش در جنگ ویتنام و سرنوشت نهاییش که تبدیل شدن به یکی از بزرگترین صخره ها و پناه گاه های مصنوعی موجودات دریایی است میپردازد.       شروع به کار   Oriskany همانطور که در تصویر مشاهده می میکنید،در سال 1944 در شرکت کشتی سازی نیویورک مراحل ساختش آغاز شد و در نهایت در سپتامبر 1950 به نیروی دریایی تحویل داده شد.طی این سال ها چندین بار مورد بازبینی و ارتقا گرفته شد تا در نهایت در دهه 50 به صورت رسمی به آب انداخته و تحویل نیروی دریایی شد.       جنگ کره و ویتنام     محدودهه عملیاتی این ناو هواپیما بر به طور عمده در اقیانوس آرام بود،با آغاز نبرد کره یوس اس اس اوریسکانی به آسیا منتقل شد و در جنگ کره شرکت داشت و به پاس خدماتش 2 ستاره گرفت همچنین پس از جنگ کره ،اوریسکانی در جنگ ویتنام نیز مشارکت داشت و به خاطر عملیات هایش 4 ستاره از سوی نیروی دریایی به این ناو هواپیما بر تعلق گرفت، در سال 1957 این ناو مورد اورهال اساسی قرار گرفت ،از این تعمیرات و بروز رسانی اساسی میشود به اتصال عرشه پرواز زاویه در این ناو هواپیما برنام برد،بروز رسانی های دیگری که میشود اشاره کرد مانند تغییر آسانسور قدیمی و منسوخ ناو با نمونه های جدید برای انتقال هواپیما از قسمت ها زیرین به عرشه ناواست یا اضافه کردن مجنیق قدرتمندتر وجدیدتر برای پرتاپ هواپیما با سرعت بیشتر،تغییر عرشه ی چوبی ناو هواپیما بر با قالب آلومینیومی که نسبت به عرشه چوبی مزیت ها بسیار داشت. از دهم می تا ششم دسامبر 1965، ناو اوریسکانی بیش از 12000 سورتی پرواز برعلیه ویتنام شمالی انجام داد، که این حملات  تقریبا برابر با 10000 هزار تن مهمات بود.           آتش سوزی مرگبار     در سال 1966 ناو اوریسکانی با فاجعه بزرگی مواجه شد،که این فاجعه بزرگ عبارت بود از آتش گرفتن عرشه ناو هواپیما بر و انفجار مهیب ناو اوریسکانی ، براثر شعله ورشدن آتش بر روی عرشه ی ناو هواپیما بر و درنهایت سرایت شعله های آتش به عرشه زیرین ناو باعث منفجر شدن مهمات ذخیره شده جنگنده های ناو شد که این آتش سوزی وحشتناک منجر کشته شدن 44 نفر شد که بسیاری از کشته ها کهنه خلبانان جنگ ویتنام بودند ،علت این حادثه اشتباه انسانی اعلام شد البته خطایی انسانی تنها یکی از هزاران اشتباه دیگری بود که منجر به این فاجعه بزرگ شد ، پس از مدت کوتاهی در بازسازی بعد از فاجعه اکتبر 1966 ،اوریسکانی دوباره به ماموریت خود یعنی شرکت در جنگ ویتنام برگشت و به انجام ماموریت های خویش ادامه داد.               تصادفات     ناو هواپیما بر oriskany در تمام دوره عملیات های آبی خود سهم عادلانه ای  برای حوادث هواپیما های خود قائل شده بود،یکی از این حوادث عبارت بود از کشته شدن ستوان ماک کین درطول  ماموریت بمباران خویش بر فراز ویتنام شمالی بود،جنگنده ستوان مک کین عبارت بود از یک جنگنده a-4  اسکای هواک نیروی دریایی آمریکا.           جنگ سرد   در طور جنگ سردی که بین ابرقدرت های بعد از جنگ جهانی دوم یعنی بین شوروی و آمریکا آغاز شد،این  ناو هوپیما بر نیز به مانند دیگر یگان های دریایی آمریکا نقش خود را در این جنگ ایفا می کرد،برای مثال ،جنگنده های این ناو هواپیما بر برای رهیابی هواپیماهای شناسایی شوروی بیش از حد معمول به هواپیماهای شناسایی روسی برای اسکورت و خارج کار کردن از محدوده ی ناو هواپیما بر نزدیک می شدند.   همانطور که تصویر بالا مشاهده میکنید ،یک جنگنده F- 8J این ناو هواپیما بر اقدام به اسکورت هواپیما شناسایی روسیه B Tu 95 معروف به خرس پرنده در تاریخ  25 می 1974 کرده است ،در این تصویر ناوهواپیما بر اوریسکانی نیز در میان ابرها به وضوح دیده میشود.         اوریسکانی ممکن است بسیار قدرتمند بوده باشد ولی در مقایسه با برخی از همتایان جوان خود همانند ناو هواپیما بر USS Enterprise  سمت راست  تصویر بالا و در سمت چپ تصویر ،ناو هواپیما بر  USS Coral Sea و در کنارش ناو هواپیما بر یو اس اس هنکاک  (هر دوی این دو ناو یعنی هنکاک و کورال در حال حاضر اوراق شدند و دیگر وجود خارجی ندارند) قرار داد، نمی توان گفت بزرگتر بوده است.         هر دو ناو اوریسکانی و هنکاک دارای یک نوع پلفترم از لحاظ ساختاری بودند ولی حاشه باند ناو هواپیما بر هنکناک بزرگتر از اوریسکانی بوده است،این تصویر در چهارم ژوئیه 1974 گرفته شده است،ناوهواپیما بر هنکانک در سال 1976 برای اوراق شدن فروخته شد،ور حال حاضر به نظر نمیرسد چیزی از تصویری که ما در حال مشاهده آن به عنوان ناو هنکاک هستیم وجود داشته باشد.             آماده شدن برای غرق شدن   ناو هواپیما اوریسکانی نیز به مانند خیلی از اسلاف خویش پس از 26 سال خدمت برای نیروی دریایی آمریکا در سال 1976 از خدمت خارج و در نهایت در سال 1995 برای اوراق شدن به فروش رسید،ولی در سال 1997 به علت عدم پیشرفت در اوراق کردنش به پنساکولا فلوریدا منتقل شد، تا درپایان از این ناو هواپیما بر غول آسا برای ساخت بزرگترین صخره مصنوعی جهان و محلی امن برای موجودات دریایی استفاده شود.         سفر نهایی     یک ماه بعد از منتقل شدن اوریسکانی به پنساکولا فلوریدا در تاریخ 17 می 2006 یک  تیم تخریب با کارگذاری 500 پوند ( معادل 225 تن) مواد انفجاری C-4 در بخش های مختلف ناو اقدام به منفجر کردن اوریسکانی کردند،تنها پس از 37 دقیقه انفجار، این ناو عظیم غرق و به یکی از بزرگترین صخره ها مصنوعی جهان تبدیل شد، تا همانطور که در سطح دریا یکی از بزرگترین ها بود در زیر دریا نیز جزو بزرگترین ها باشد.           پس از غرق شدن ،اوریسکانی در عمق 45 متری استراحتگاه خود جای گرفت،اما پس از طوفانی موسوم به گوستاو 4 متر نیز بر عمق جایگاهش افزوده گشت، اوریسکانی پس از غرق شدن نیز در دسترس غواصانی بود که منظور تفریح از آن بازدید می کردند ، توسط تایمز لندن محلق غرق شدن اوریسکانی یکی از ده محل دیدنی برای غواصی در جهان معرفی شد.           در تاریخ 6 جولای سال 2007 در اقدامی کم سابقه پرسنل متخصص کلاس کوین ،به طور داوطلبانه به کمک افسر خود موسوم به سرگرد شان فلپس در عرشه ناو غرق شده اوریسکانی اقدام به نام نویسی کرد ،این اولین بار در تاریخ بود که برای یک ناو غرق شده اقدام به نام نویسی جهت خدمت در ناو غرق شده می کرند ،و این ناو اوریسکانی بود برای اولین بار خدمه ای نیز پس از غرق شدن خود داشت.             دوسال بعد ازغرق اوریسکانی در خلیج مکزیک ،این ناو در سطوح خود مملو از پوشش گیاهی بود و به راستی لفب بزرگترین صخره مصنوعی جهان برازنده این ناو هست.هرساله توریست های زیادی به ایالت فلوریدا آمریکا جهت بازدید ازز دالان ها و آشیانه های شگفت انگیزش می آیند.       گرداورنده عادل خدرخوجه با تشکر از محمد مهدی عزیز (7mmt)بابت پیشنهاد این مطلب   copy right :میلیتاری،بدون ارجاع به این لینک و نام نویسنده ،کپی این مطلب خلاف قانون سایبری می باشد.
  5. بسم الله الرحمان الرحیم         سازمان دهي اسكاد در اوايل دهه 1960 ، تيپهاي موشكي عملياتي-تاكتيكي R-11 و R-17 به هر دو سطح جبهه با آرايش دو تيپ براي هر جبهه و در سطح لشگر، يك تيپ به ازاي هر لشگر اعزام شدند. تيپهاي اختصاص داده شده به لشگرها داراي دو گردان با تعداد كل شش سكوي پرتاب بود، در حاليكه تيپهاي اختصاص داده شده به جبهه ها معمولا داراي سه گردان و نه سكوي پرتاب بود. به دليل پيچيدگي سامانه هاي اوليه 8K11 اسكاد A  و 8K14 اسكاد B ، هر تيپ توان نيروي حدود3500 نفر و حدود 700 خودرو متناسب را داشت و گردانهاي پرتاب آنها حدود 745 نفر و 265 خودرو و موتورسيكلت داشت. سازماندهي تيپها شامل يك فرماندهي و ستاد، دو گردان پرتاب، گروهان فني، گروهان هواشناسي، گروهان تعمير، گروهان تامين، تيم خودرو مهندسي، دسته دفاع شيميايي، و دسته پزشكي بود. تجهيزات اصلي آنها شامل شش سكوي پرتاب 2P19 ، هفت كِشنده موشك 2T3 ، سه كاميون حفاظ كلاهك هسته اي 9F21 ، ده خودرو فرماندهي، شش خودرو حراست VAZ-452 ، چهار خودرو جرثقيل 8T210 ، سه كاميون سوخت 8G1 و چهار كاميون اكسيدايزر 8G17 بود. . همچنانكه موشك جديد تمپ ( SS-12 ) براي حمايت از جبهه ها در اواخر دهه 1960 آماده شد، بسياري از تيپهاي موشكي اسكاد براي حمايت از لشگرهاي نيروهاي تركيبي مجددا آرايش دهي شد. در 1967 ، تيپها به طور استاندارد حاوي سه گردان شد كه هركدام داراي دو توپخانه بوده ولي براي هر توپخانه دو سكوي پرتاب ديده شده بود كه در مجموع 12 سكوي پرتاب به ازاي هر تيپ وجود داشت.   با ورود سكوي پرتاب خودكششي 9P117 و بهبود تجهيزات به كارگيري، تعداد نفرات تيپ به حدود 1200 نفر كاهش يافت. در اواخر دهه 1970 و اوايل دهه 1980 ، برخي از تيپهاي اسكاد در جبهه ها كه مقابل ناتو بودند، با افزودن توپخانه سوم به هر گردان داراي 18 سكوي پرتاب شدند. در سال1979 با عنوان ژست سياسي مرتبط با مذاكرات پيمان نيروهاي هسته اي« فوق تيپ » برد متوسط، يكي از اين تيپها منحل شد و سكوهاي پرتاب آن به دو تيپ ديگر در آلمان شرقي اعزام شد كه دو هركدام با 27 سكوي پرتاب، (حاوي سه گردان، هر كدام با نه سكوي پرتاب) تشكيل شد،در زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در 1991 ، ارتش شوروي آمار تعداد حدود 35 تيپ اسكاد را در هر دو سطح لشگر و جبهه با حدود 450 سكو ارايه كرد.     آرايش تيپهاي اسكاد شوروي سال 1990             پرتاب اسكاد     هر كدام از سكوهاي پرتاب 9P117 داراي تعداد هفت نفر پرسنل پرتاب بود كه عبارت بودند از يك افسر به عنوان فرمانده بخش پرتاب، دو افسر مسئول(يكي با مسئوليت نشانه روي موشك، ديگري مسئول بررسي وضعيت موشك )، يك گروهبان مكانيك، و سه نفر وظيفه براي فعاليتهاي پشتيباني مختلف. آماده سازي موشك اسكاد براي پرتاب به شش سطح آمادگي تقسيم بندي شده است، سه سطح نخست را سطوح زرادخانه ( تكنيك) ناميده و سه سطح آخر را سطوح آمادگي ميدان مي نامند. در سطح آمادگي 6، موشك درون انبار بوده و فعاليتهاي نگهداري و آزمون هر دو سال يكبار بر روي آن انجام مي شود. در سطح آمادگي 5، موشك و اجزاي آن از انبار خارج شده و به گردان فني تيپ منتقل شده و تيپ آماده سازي انتقال آن را به ناحيه مونتاژ اوليه انجام مي دهد. در سطح آمادگي 5، كلاهك به بدنه موشك ملحق شده و موشك با سوخت و اكسيدايزر شارژ مي شود. تيپ براي آغاز فعاليتهاي رزمي به ميدان منتقل مي شود. در سطح آمادگي 4، دسته پرتاب به سايت بارگيري موشك منتقل شده و موشك با استفاده از جرثقيل 9T31M از نيم-يدك كش 2T3M به خودرو پرتاب 9P117 بارگيري مي شود كه حدودا 45 دقيقه طول مي كشد. همزمان، تيمهاي نشانه روي در خودروهاي VAZ-452 كار بررسي موقعيتي سايت پرتاب را انجام داده و خودروهاي فرماندهي توپخانه نيز نزديك سايت قرار مي گيرند.   سطح آمادگي 2، با ورود خودرو پرتاب 9P117 به سايت پرتاب آغاز مي شود. سكوي پرتاب 9P117 معمولا به اندازه 45 درجه به سمت راست جهت پرتاب چرخانده مي شود تا هدايت و كنترل موشك با بال شماره يك موشك همراستا شود. براي اطمينان از دقت، سكوي پرتاب نيازمند داده هاي هواشناسي از قبيل جهت و سرعت باد، فشار و رطوبت هوا تا ارتفاع بيش از 60.000 متري است. بخش هواشناسي تيپ، دستگاه مخصوص هواشناسي RKZ-1 را توسط يك بالون به هوا مي فرستد كه با يك رادار هواشناسي مانند RMS-1 ، RPS-1 ، يا ARMS-3 بهينه سازي شده اوليبكا، رديابي مي شود. داده هاي هواشناسي براي محاسبه اصلاحات مورد نياز هدايت، به خودرو فرمان 9S436 ارسال مي شود كه پس از آن نتايج نهايي به سكوهاي پرتاب ارسال مي گردد.       تصاویر متحرک پرتاپ موشک اسکاد در سوریه پس از آنكه سكوي پرتاب 9P117 با جهت اصلي پرتاب منطبق مي شود، خدمه پرتاب انجام يكسري فعاليتهاي با زمانبندي دقيق را آغاز مي كنند. با وجود آنكه سكوهاي پرتاب 9P117 مي تواند چندين كيلومتر از يكديگر فاصله داشته باشند، در بسياري از وضعيتهاي عملياتي معمولا در فاصله 50 تا 150 متري از مقر فرماندهي توپخانه (با وضعيت يك سكوي پرتاب در هر دو طرف خودرو فرماندهي) قرار مي گيرند.         يك جفت سكوي پرتاب 9P117 شوروي در رزمايشي در ناحيه نظامي بلاروس در دهه 1970. اين نسخه اوليه سكوي پرتاب داراي چهارچوب عمودساز پيچيده تري است كه در اين نما به خوبي مشخص مي باشد. خدمه پرتاب به دليل سميت سوخت مورد استفاده در موشك R-17 (نه به خاطر وجود كلاهكهاي شيميايي، چنانكه آن زمان غالبا چنين ادعا مي شد)، لباسهاي محافظ شيميايي پوشيده اند           موشك R-17 زماني كه براي اولين بار به خدمت اعزام شد، همانگونه كه در اين تصوير ديده مي شود، با استفاده از نيم-كِشنده 2T3 كه توسط كاميون ZIL-151 كشيده مي شد، به نواحي مربوطه منتقل شد. موشكها توسط جرثقيل بر روي سكوي پرتاب بارگيري مي شدند   خودرو فرماندهي توپخانه توسط ايستگاه راديويي R-142 ، با خودرو فرماندهي 9S436 گردان يا تيپ ارتباط داشت. فرآيند عمودسازي موشك با پايين آوردن جكهاي پايدارساز انتهايي، پمپاژ سوخت استارتر به موتور توربوپمپ، و بررسي باتريهاي موشك، آغاز مي شود. از آنجا كه موشك بايد دقيقا در زاويه 90 درجه تنظيم شود، همراستايي موشك با استفاده از كاليماتور تئودوليت و دستگاه همراستايي ژيروسكوپي بررسي مي شود. عمودسازي موشك حدود سه دقيقه طول مي كشد. سپس گهواره عمودساز تا سقف سكوي پرتاب پايين آورده مي شود. نشانه روي دقيق نهايي موشك انجام شده و خدمه پرتاب جعبه كنترل 8V117 را به فاصله ايمني از موشك منتقل مي كنند. اگر موشك حامل كلاهك اتمي باشد، آخرين گام، برداشتن پتوي عايق حرارتي 2Sh2 از كلاهك از طريق طنابهاي متصل به پينهاي رهاسازي سريع مي باشد. با اتمام بررسيهاي موشك، خدمه از سكو فاصله گرفته و فرماندهي پرتاب به فرماندهي ارشد، رسيدن به سطح آمادگي 1 را اعلام مي كند. پيش از پرتاب، باتريهاي موشك روشن شده و ژيروسكوپهاي داخلي سيستم هدايت شروع به چرخش مي كند. با فعالسازي باتريها موشك بايد ظرف 15 دقيقه شليك شود.           يك بخش اساسي از عمليات موشك اسكاد، فرآيند هواشناسي است، چرا كه باد مي تواند موشك اسكاد را از مسير بالستيك مربوطه منحرف كند. رادار 1B44 اوليبكا به عنوان بخشي از سامانه راداري هواشناسي RPMK-1 استفاده شده و بالنهاي هواشناسي را رديابي مي كند تا سرعت باد را در اتمسفر فوقاني تعيين كند     توالي پرتاب از12 ثانيه پيش از بلند شدن شروع مي شود. زماني كه توربوپمپ روشن مي شود، سوخت و اكسيدايزر را به درون موتور موشك پمپاژ مي كند كه موتور به مدت 4 ثانيه به اندازه 30 درصد قدرت نامي خود كار مي كند و موشك از جاي خود بلند مي شود. اندكي پس از فاصله گرفتن موشك از سكو، موشك حركت منحني شكل خود به سمت هدف را آغاز مي كند. هدايت موشك با استفاده از سيستم هدايت اينرسي انجام مي شود كه به چهار بالك گرافيتي واقع در انتهاي نازل تراست موتور موشك، همرمان حركت مي دهد.     با خاموشي موتور، موشك در يك مسير بالستيك به حركت خود ادامه مي دهد. موشك حداكثر 68 ثانيه با موتور روشن حركت مي كند. اگر برد كمتر از مقدار بيشينه تنظيم شود، چاشني هاي انفجاري جريان سوخت و اكسيدايزر را در زمان از پیش تعیین شده قطع می کنند تا به یکباره خاموش شود.محدوده برد موشک اسکاد بی برابر 50-300 کیلومتر بوده که برای رسیدن به این برد ها ،زمان کل پرواز موشک به ترتیب 165-313 ثانیه خواهد بود.در برد کوتاه ،موشک به ارتفاع اوج 24 کیلومتری از سطح زمین می رسد،درحالیکه در برد بیشینه ،ارتفاع اوج 86 کیلومتر است.     يك سكوي پرتاب 8U218 ارتش خلق لهستان در تمرين ميداني در اواخر دهه 1960   موشكهاي اسكاد پيمان ورشو خروشچف موشك هسته اي را به عنوان پايه تمامي ارتشهاي مدرن مي ديد، و در 1961 تصميم گرفت كه ارتشهاي كشورهاي پيمان ورشو را با موشكهاي تاكتيكي كوتاه برد لونا ( FROG )، سامانه موشكي 8K11 و هواپيماي جنگنده با قابليت حمل بمب هسته اي، مجهز كند. يكسري مقاومتهايي درون برخي از سران ارتش شوروي در برابر انتقال سامانه هاي داراي قابليت حمل بمبهاي هسته اي وجود داشت، چرا كه بيم آن مي رفت كه بحراني كه شوروي را نشانه مي گرفت، به جاي غرب از شرق نشات بگيرد.  البته ارتشهاي پيمان ورشو به كلاهكهاي هسته اي واقعي دسترسي نداشتند و اين كلاهكها در خاك آنها در پايگاه هاي فني موشكي ( RTB ) تحت كنترل شوروي نگهداري مي شد. صادرات سامانه 8K11 به كشورهاي عضو پيمان ورشو در1961 آغاز شد. الگوي متداول، انتقال تعداد كمي از سكوهاي قديمي و دست دوم 8U218 براي سامانه موشكي اسکاد آ (8K11) به عنوان گام نخست بود، كه متعاقب آن و چند سال بعد، تعدادي سكوي پرتاب مدرنتر اسکاد بی (2P19 ) منتقل گرديد. آموزش سربازان كشورهاي پيمان ورشو در اتحاديه شوروي در ميدان آزمايش كاپوستين يار انجام شد. با توسعه سكوي پرتاب جديدتر 9P117 ، تيپهاي كشورهاي پيمان ورشو نيز به اين سكوها مجهز شدند.       سكوي پرتاب خودكششي 8U218 مربوط به ارتش چكسلواكي در مراسم رژه اي در پراگ طي دهه 1960 . تا قبل از انتقال به سامانه بعدي 8K72 البروس، دو تيپ چكسلواكي از اين سلاح استفاده كرده است، تيپ 311 بروت در استارا بولسلاو و تيپ 321 بروت در هرانيس.                     خودرو پرتاب موشک 8U218 . ، تيپ دوم توپخانه، ارتش خلق ملي آلمان شرقي، استالبرگ، آلمان شرقی،ارتش ملی خلق آلمان (NVA) خودروهاي زرهي خود را به رنگ سايه سبز ( Olivgrun 2425 ) درآورد كه تاحدي روشنتر و خاكستري تر از رنگ مورد استفاده در ساير كشورهاي عضو پيمان ورشو بود. نماد ملي بر روي دربهاي جانبي به رنگهاي سياه، زرد يا قرمز بود.             خودرو پرتاب 8U218 . ، تيپ 59 ابروت، ارتش خلق لهستان، بولسلاويچ، لهستان،1965 تيپ موشكي تاكتيكي-عملياتي ارتش (ABROT: Armijne Brygada Rakiet Operacyno-Taktycznych ) شماره 18 در سال 1962 در بلوسلاويچ شكل گرفت و نخستين بار تمرينات آتشباري و شليك را در ميدان آزمايش موشكي كاپوستين يار شوروي در 1963 آغاز كرد. خودروهاي زرهي لهستاني به رنگ سبز تيره ( ciemnozielony ) رنگ آميزي شده بودند كه اساسا شبيه سبز زيتوني تيره شوروي بود. نماد ملي، همانگونه كه در اين تصوير ديده مي شود، عقاب سفيد پياست بود، تا اينكه در دهه 1970 زماني كه نماد الماس شطرنجي قرمز و سفيد ( Szachownica ) مشابه آنچه كه بر روي هواپيماها به كار مي رفت، استاندارد شد. علايم درج شده بر روي خودرو، تمايل به سادگي داشت چراكه واحدها نسبتا كوچك بوده و نيازي به علايم تاكتيكي گسترده اي نبود.         پروژه 611AV . (زولو پنج) زيردريايي حامل موشك بالستيك، ناوگان دريايي شمالي شوروي، 1959 در مجموع هفت زيردريايي موشكي پروژه 611AV با موشك R-11FM به كار گرفته شد، كه از آنها چهار فروند معمولا به ناوگان دريايي شمالي و دو فروند به ناوگان اقيانوس آرام اعزام مي شد. مطابق با رويه مرسوم، سطوح بالايي اين زيردريايي ها به رنگ خاكستري كمرنگ و سطوح زير خط آب آنها با رنگ سبز تيره فسادناپذير رنگ آميزي مي شد. شماره تاكتيكي سه رقمي آنها به رنگ سفيد بود و براي سردرگم كردن سازمانهاي جاسوسي غربي به طور مداوم تغيير مي كرد. موشك R-11FM با يكي از دو طرح رنگي ارايه مي شد: طرح سبز زيتوني استاندارد كه بر روي موشكهاي R-11M نيروي زميني ديده مي شد و طرح تماما سفيد.           موشكهاي تاكتيكي شوروي همانند تانكها و ديگر تجهيزات نيروهاي زميني به رنگ سبز زيتوني رنگ آميزي مي شوند. در دهه 1960 و 1970 عموما خطوط سفيدي روي موشكها حك شده بود (همانگونه كه در تصوير ديده مي شود) كه از آنها براي مشخص كردن تكيه گاه قرارگيري يا بلند كردن موشك بر روي خودروهاي حمل يا عمودساز سكوي پرتاب استفاده مي شد. دريچه هاي دسترسي موشك معمولا شماره گذاري مي شوند تا از سردرگمي جلوگيري شود. به طور مشابه، بالهاي موشك نيز شماره گذاري مي شدند تا از جهت مناسب موشك هنگام آماده سازي پرتاب اطمينان حاصل شود. شماره گذاري بالها بر اساس اعداد رومي ( I تا IV) مي باشد. دماغه موشكهاي استاندارد اسكاد به رنگ برنز كمرنگ بود، چراكه از ماده اي دي الكتريك رنگ آميزي نشده استفاده مي شد. در دهه 1980 ، با ورود سامانه موشكي اوكا، علايم روي موشك با جايگزيني رنگ مشكي به جاي رنگ سفيد مستترتر شد. موشكهاي الحسين عراقي نيز به جاي رنگ سبز زيتوني تيره متداول شوروي، عموما به رنگ خاكي كمرنگ رنگ آميزي مي شدند، كه البته اين طرح بر روي برخي از موشكهاي صادراتي R-17E نيز به كار مي رفت.   ادامه دارد...   فهرست تاپیک (اسکاد A R11 -  نام اسكاد  -اسكاد در دريا - B اسكاد :R-17 - بهينه سازي اسكاد - كلاهكهاي اسكاد  -انواع مخفي اسكاد-  سازمان دهي اسكاد-  پرتاب اسكاد -اسكادهاي پيمان ورشو  -گسترش اسكاد  -اسكاد در جنگ: مصر-  اسكاد در جنگ: عراق  -اسكاد در جنگ: ساير منازعات - اسكاد در جنگ: افغانستان - گسترش اسكاد: كره شمالي)
  6. درود...   در مورد این موشکی که عرض می کنید ،غربی ها اعلام کردن ما ساختیمش ،یکی از این دست گزارشات غربی ها از ساخت موشک ها برد بلند میشه به گزارش زیر اشاره کرد ...   این گزارش در سال 2008 توسط  منابعی چون missilethreat.com www.fas.org/man مطرح شده است   پاکستان در ماه آوريل 1999 يک فروند موشک Ghauri 2 يا Hatef 6 را آزمايش کرد که يک نسخه بلندتر از موشک Ghauri 1 بود و داراي حداکثر برد معادل 2500 کيلومتر بود. ممکن است که موشک شهاب ۴ شبيه Ghauri 2 باشد. پيشرفت و توسعه شهاب ۴ هنوز واضح و شفاف نيست، اگرچه اسرائيليها معتقدند که اين موشک تا سال 2001 وارد خدمت خواهد شد اما تا جولاي 2001 هيچگونه آزمايش پروازي نداشته است. ايرانيها اعلام کرده اند که در حال طراحي يک وسيله براي پرتاب ماهواره هستند و موشک شهاب ۴ ممکن است اولين نامزد و وسيله براي براي انجام اين ماموريت باشد.هرچند به جزئيات بيشتري در اين باره اشاره نشده است.اما ايرانيها به خوبي به اين مساله واقفند که اجراي اين برنامه بدون عقد قرارداد با هيچ شرکت خارجي بسيار سخت و طاقت فرسا خواهد بود. گزارشهاي رسيده حاکي از آن است که ايران توسعه برنامه موشکي ديگري با عنوان شهاب ٤ را در دستور کار قرار داده است. اين برنامه در سال 1997 شناخته شد. گزارشهاي مختصري از منابع اسرائيلي حاکي از آن است که ايران در ساخت موشک شهاب ٤ از متحد قدرتمند و مخصوصش يعني روسيه کمک گرفته است . آنها معتقدند که تکنولوژي ساخت موشک شهاب ٤ برگرفته از يک نوع موشک بالستيکي ميان برد روسي به نام SS-4 Sandel يا همان R-12 که براي اولين بار در سال 1958 وارد خدمت شد . هر چند اين مساله توسط ايران و روسيه کاملا مخفي نگاه داشته شده است. گزارشهاي رسيده از داخل ايران حاکي از اين است که ايرانيها در حال برنامه ريزي براي توسعه يک موشک بالستيکي با بردي معادل 4000 کيلومتر هستند که وسيله بسيار مناسبي براي پرتاب ماهواره مي‌باشد و اين شايد سر آغاز طراحي و ساخت شهاب ٥ يا ۶ باشد. آنچه ممکن به نظر مي‌رسد اين است که شهاب ٥ بر اساس موشک Taepo-dong 1 به عنوان يک وسيله پرتاب فضايي (SLV) طراحي و ساخته خواهد شد. برخي گزارش‌ها نشان مي‌دهد كه موشك «شهاب 4» بر اساس ويژگي‌هاي موشك «SS-4» ساخت شوروي تهيه شده است. گزارشهاي ديگر حاكي است كه موشك «شهاب 5» با برد بيشتر نيز وجود دارد كه بر اساس ويژگي‌هاي موشك Tapeo Dong يا SS-4 ساخته شده است. مي‌گويند اين موشك تا 4 هزار كيلومتر برد دارد و بيش از يك تن مواد را مي‌تواند حمل كند. ايران ممكن است دو برنامه موشكي ديگر شامل سيستم‌هاي دوربردتر داشته باشد كه گزارش‌هاي متعددي در خصوص حداكثر برد آن مطرح است بردهايي كه اين گزارش‌ها ذكر كرده‌اند، عبارتند از 3650 كيلومتر،‏ 4500 تا 5000 كيلومتر‏، 6250 كيلومتر و ده‌هزار كيلومتر. به نظر مي‌رسد كه ايران موفق به دستيابي به جزييات فناوري و طراحي موشك روسي SS-4 شده است. موشك SS-4 كه به موشك R-12 يا Sandal نيز معروف است، يك موشك روسي قديمي با سوخت مايع است كه براي اولين بار در سال 1959 به خدمت گرفته شد و احتمالاً به عنوان اجراي بخشي از پيمان IRBM نابود شده است. اين موشك بسيار بزرگ است و فناوري آن به اوايل دهه 1950 مربوط مي‌شود، البته بين سال‌هاي 1959 و 1980 دوبار نوسازي شده است. خطاي اين موشك 2 تا 4 كيلومتر و حداكثر برد آن دو هزار كيلومتر است و معنايش اين است كه فقط با يك كلاهك اتمي يا يك سلاح بيولوژيكي نزديك به مرگباري سلاح‌هاي هسته‌اي كارايي دارد. در عين حال فناوري كلي موشك SS-4 نسبتا ساده و نزديك به 1400 كيلوگرم وزن دارد. گزارش‌هاي فزاينده‌اي وجود دارد كه نشان مي‌دهد ايران ممكن است از تكنولوژي‏هاي روسي براي توسعه موشك‌هاي دوربرد خودش كه با بردهاي 2000 تا 6250 كيلومتر استفاده كند. منابع اطلاعاتي اسرائيل و آمريكا گزارش داده‌اند كه ايران در حال توسعهء موشك‌ «شهاب 4» با برد ۳000 كيلومتر است و مي‌تواند تا حدود 2000 پوند مواد حمل كند و خطاي آن حدود 2400 متر است. برخي از برآوردها نشان مي‌دهد كه سيستم اين موشك سال 2004 تا 2005 عملياتي خواهد شد. معاون وزارت خارجه در امور خاور نزديك در 28 جولاي 1998 گواهي داد كه آمريكا برآورد مي‌كند اين سيستم هنوز جهت تقويت موتورها و سيستم هدايتي خود نياز به كمك خارجي بيشتري دارد.   شاید هدف غربی ها از ارائه همچین  گزارش هایی تحت فشار قرار دادن افکار عمومی برای تحریم و منزوی کردن بیشتر ایران باشد ، به هرحال اگر هم واقعیت هم داشته باشه مشکلی نیست :winking:     [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10298/SLIDE3.jpg][/url]   موشک هایی بالستیک ایران شاید ماهم نسخه های مخفی از شهاب داشته باشیم ،مثل روس ها که نمونه های محرمانه از اسکاد داشتن     همانطور که می بینید خود مسئولین این امر هم از جواب دادن به این سئوال امتناع می کنن... :mrgreen:
  7. بله تاحدود دوست عزیز،چون ترکیه کار های عمرانی زیادی برای اقلیم کرده از ساخت فرودگاه (نمیدونم تمام شد یا نه) و... ،ترکیه همین الانش هم تو همسایه شمال شرقی ما (ترکمنستان) هم کار های عمرانی زیادی رو انجام داده(همه اش به نفع خودشه چه اقتصادی ،چه معنوی)
  8.   با سلام خدمت شما   امروز داشتم خبر ساعت 19 شبکه یک نگاه میکردم ، که رسید به سخنان رهبر معظم ،مربوط به وحدت جامعه اسلامی...   نقل به مضمون :   امروز هر کسی که به اختلافات دامن بزند و شیعه و سنی را به جان هم بیاندازد مزدور است مزدور...     در مورد اهل تسنن شما مطمئن باش اکثریت به وهابیت گرایش پیدا نمیکنن...   وگرنه بعد از این همه تبلیغ و سرمایه گذاری چندین ساله ای که کردن (مثال استان خودم یعنی گلستان میزنم) به نتیجه میرسیدن ،از 10 سال پیش به این ور وهابی کلی مبلغ برای مناطق سنی نشین ترکمن صحرا فرستاند و خیلی تلاش و جد داشتن برای دعوت به مذهب شیطانی شون ولی اصلا با اقبال روبرو نشد، و همواره رانده شدن حتی حق نماز خواندن را هم در مسجد های ما ندارن این ها...   حالا شما رو نمیدونم چه قصدی داری که هی به جای منحرف کردن مردم مسلمان از رژیم غاصب اسرائیل میخوای ما ها را به جان هم بندازی...   به هرحال ما هرچی باشیم مسلمانیم به قرآن (کلام خدا) پیامبر (رسول خدا) و معاد اعتقاد داریم ،برادر دینی هستیم...
  9.       اسكاد B: نسخه هاي پنهان     يكي از مخفي ترين نسخه هاي اسكاد، سامانه موشكي متحرك با بالگرد 9K73 بود. توسعه اين سلاح در 1963 از تجربه بحران موشكي كوبا نشات گرفت.اگرچه برنامه هايي براي به كارگيري اسكاد در كوبا وجود داشت، ولي اين امر به دليل وزن زياد اين سامانه موشكي امكان پذير نبود. بنابراين در 1963 برنامه اي براي توسعه نسخه هاي سبك و ساده سازي شده از سه موشك هسته اي FROG-7 ، scud b 9K72 و FKR-2 منجر به پيشرفت در پروژهSS-C-1 شد.         FROG-7      در زمان رويارويي با ناتو، نسخه هاي جديد به اندازه كافي سبك بودند كه انتقال سريع آنها با بالگرد به موقعيتهاي جديد و مخفي امكان پذير بود. به اين ترتيب، هدف گيري آنها بسيار دشوارتر مي شد. سامانه 9K73 از موشك اندكي بهبود يافته R-17V بهره مي گرفت كه حرف V مخفف Vertoletniy يا بالگرد است. سكوي پرتاب آن يك نيم-كشنده و عمودساز چهارچرخ سبك ويژه بود كه به اندازه كافي براي حمل با بالگرد Mil Mi-6RVK كوچك شده بود. تعداد كمي از سامانه 9K73 ساخته شد و براي چند سال در ارتش شوروي به صورت آزمايشي به كار گرفته شد.           موشک 9K73 در حال بارگذاری در MiL Mi-6R جهت منتقل کردن موشک     نسخه پنهان ديگر اسكاد، پروژه 9K720آیرفون بود. دقت سامانه موشكي اصلي R-17 به قدري پايين بود كه نمي توانست اهداف دقيقي را با كلاهكهاي متعارف مورد هدف قرار دهد. به گونه اي كه در 1967 ، موسسه علمي پژوهشي مركزي اتوماسيون و هيدروليك ( TsNIIAG ) كار توسعه بر روي يك نسخه هدايت شونده دقيق با نام R-17-VTO آيروفون را آغاز كرد.         در اين نماي پشت از سكوي پرتاب خودكششي 9P117M1 شوروي، قنداق پرتاب بزرگ 9N117 كه هنگام حمل و نقل، پشت موشك لولا مي شود به خوبي ديده مي شود   تكنيك هدايتي آن مقايسه اپتيكي بود كه نيازمند استفاده از تصويري از هدف بود. اين روش چندان عملي نبود و در 1974 اين پروژه سازماندهي مجدد شد تا بتواند از پيشرفتهاي فناوري كامپيوتر بهره گيرد. سامانه جديد به تصاوير ديجيتال متكي بود لذا به راحتي امكان تغيير اهداف و انتخاب آنها از كتابخانه كامپيوتري كلاهك وجود داشت. نمونه اوليه در 1975 كامل شد و با سقوط از يك هواپيماي جنگنده Su-17 مورد آزمايش قرار گرفت.   نخستين آزمايش آن بر روي موشك در 29 سپتامبر1979 انجام شد كه آيروفون در فاصله چند متري هدف مورد نظر اصابت كرد. كلاهك آيروفون اصلاح شد به گونه اي كه بخش كلاهك از بدنه موشك جدا شده و سطوح كنترلي جديد به آن افزوده شد تا كلاهك بتواند اصلاح مسيرهاي فاز نهايي را انجام دهد. نخستين آزمون پرتابي از اين نسخه آيروفون در 24 سپتامبر 1984 انجام شد، ولي اين پرتاب و پرتاب بعدي آن در 31 اكتبر ناموفق بود.     درنهايت مشخص شد كه مشكل، ناشي از انباشته شدن لايه نازكي از غبار در سطح داخلي عدسي اپتيكي در دماغه موشك بوده و متعاقبا آزمايشهاي سال 1985 موفق بود. در 1989 موشك، آزمايشهاي وضعيت اوليه خود را گذرانده و تاييد اوليه براي پذيرش به عنوان سامانه 9K720 را دريافت كرد. البته، اين سامانه هيچگاه وارد توليد انبوه نشد، چراكه در دهه80 میلادی، موشكهاي پيشرفته تر توچكا ( SS-21) اسكاراب و موشك جديد اوكا ( SS-23 ) به خدمت گرفته شد. عجيب آنكه، گزينه سرجنگي آيروفون در دهه 1990 براي صادرات به مشتريان موشك اسكاد پيشنهاد شد.         كلاهك 9K720 آيروفون آخرين زيرمجموعه توسعه داده شده موشك اسكاد B بود و از حسگر هدايتي الكترواپتيك كه در موسسه مركزي علمي پژوهشي اتوماسيون و هيدروليك (TsNIIAG) توسعه داده شده، بهره گرفت. اين تصوير بخش كلاهك هدايت شونده را نشان مي دهد كه مي تواند به جاي كلاهك معمولي اسكاد جايگزين شود ادامه دارد...   کلیپ شلیک موشک اسکاد به تروریست ها   کلیپ برخورد موشک اسکاد به مواضع تروریست ها  
  10.   تا حدودی میشه گفت  صحیح است چون موشک شهاب 3 و نودونگ 1 کره ی شمالی حاصل همکاری نزدیک کره شمالی و ایران برای ساخت یک موشک میان برد بالستیک هستش که اساس ساختش از موشکهاي SCUD مدل B و c تنها فرقشون مقیاس (بزرگتربودن یا کوچکتر)بودنشون هست ولی به هرحال موشک شهاب 3 حاصل تلاش بچه های موشکی سپاه به سرپرستی شهید تهرانی مقدم بود و نباید از تلاش این عزیزان غافل شد ،که از موشک اسکاد بی و سی که در بهترین حالت (300 کیلومتر مدل B) و (550 کیلومتر مدل C) هستش، به موشکی به برد 2100 کیلومتری رسیدن.                 http://www.b14643.de/Spacerockets_1/Diverse/Nodong/
  11.     بهينه سازيهاي اسكاد     توليد سكوي پرتاب 2P19 عمر كوتاهي داشت چرا كه دولت در 10 اكتبر 1962 پس از آنكه تنها تعداد اندكي از آن ساخته شده بود، دستور توقف توليد سكوي پرتاب را صادر كرد، زيرا خروشچف تصميم به توقف توليد تانكهاي سنگين گرفته بود. اين تصميم چندان با نارضايتي ارتش همراه نبود، چراكه شاسيهاي چرخ زنجير به عنوان سكوي پرتاب موشك چندان ايده آل نبودند. ارتعاشات ناشي از چرخ زنجيرهاي فولادي به تجهيزات حساس الكترونيكي پرتاب در خودرو و موشك منتقل مي شد و منجر به شكستهاي فني پيش از موعد مي شد. موسسه طراحي مركزي تيتان در ولگوگراد يك سكوي چرخدار جايگزين را توسعه داد. سكوي پرتاب 9P117 مبتني بر خودرو سنگين MAZ-543 8x8 بود. شاسي چرخدار ارتعاشات كمتري به موشك واردمي كرد و قابليت اطمينان بهتر و هزينه هاي كاربري پايين تري داشت و البته كاهش نسبتا اندكي در عملكرد عبور از موانع ميداني و صحرايي نسبت به سكوي پرتاب چرخ زنجيري داشت.           نسخه توليدي اوليه از سكوي پرتاب خودكششي 9P117 كه مبتني بر خودرو سنگين MAZ-543 ساخته شده بود. اين نسخه را مي توان با فقدان سوراخهاي تهويه بر روي دريچه دسترسي به گهواره روي چرخهاي رديف جلو، از نسخه هاي بعدي آن تشخيص داد         تصوير مقياسي از سكوي پرتاب خودكششي 9P117M1       نمونه هايي از اين سيستم براي آزمايشهاي عملياتي در 1965 به كار گرفته شد و سكوي جديد در 1967 براي خدمت پذيرفته شد. نام سامانه موشكي موشك R-17 با سكوي پرتاب 9P117 بعدها به 9K72 البروس تغيير يافت، اگرچه شناسه 9K14 نيز همچنان متداولا به كار مي رفت. خودرو پرتاب 9P117 رسما اوراگان (توفان) ناميده شد ولي عموما به دليل جثه عظيم آن، خدمه روسي به آن كاشالوت (نهنگ اسپرم) مي گفتند. سكوي پرتاب 9P117 طي دوران به كارگيري، توسعه هاي تكاملي مكرري را پشت سر گذاشت. سكوي اوليه 9P117 يك چهارچوب عمودساز تقويت شده خاصي داشت كه با استفاده از يكسري جكهاي هيدروليك كه روي چهارچوب قابل مشاهده بود، امكان بارگيري موشك را بدون نياز به جرثقيلهاي سنگين فراهم مي كرد. كاربري اين سيستم دشوار بود و بالتبع، يك نسخه ساده شده از سكوي پرتاب به نام 9P117M توسعه داده شد. در اين نسخه، جرثقيل 9T31M موشك را از كشنده 2T3 بر روي سكو سوار مي كرد. همانند نسخه 9P117 ، يكسري تغييرات جزيي در توليدات 9P117M رخ داد كه در تصاوير مشاهده مي شود.     سکوی پرتاب خودكششي 9P117M يك چهارچوب عمودساز ساده داشت كه فاقد ويژگي جرثقيل روكار با جكهاي هيدروليك مربوط به آن بود           دو فروند سكوي پرتاب 9P117M در مراسم رژه اي در سپتامبر 1972 در پراگ. چهارچوب عمودساز ساده شده به خوبي در اين تصوير ديده مي شود     نسخه سوم و نهايي 9P117M1 مبتني بر خودرو سنگين بهينه سازي شده MAZ-543 بود كه بعدها به نام MAZ-7911 شناخته مي شد كه در آن به جاي موتور 525 اسب بخار D12A-525 از موتور قويتر 650 اسب بخار D12AN-650 به همراه ديگر بهينه سازيها در خودرو استفاده شده بود. تغيير ديگر اين نسخه، جايگزيني واحد قدرت جانبي APD-8P/28-2M و رادياتور GAZ-69 به جاي منبع قديمتر APD-8P/28-2 و رادياتور Pobeda بود. اين رادياتور جديد نيازمند تغيير قابل توجه در حفره هاي تهويه در جداره سمت چپ خودرو بود كه تشخيص اين نسخه را آسان مي كند.   همانند سكوي پرتاب، يكسري بهينه سازيهاي تدريجي نيز در موشك R-17 انجام شد. نسخه اوليه R-17 داراي برد موثر 270 كيلومتر بود. يكي از نخستين تغييرات اين موشك، تغيير سوخت آن به يك سوخت پرانرژي تر بود. پيشرانه موشك از اكسيد كننده AK-20I و سوخت TG-02 تونكا به اكسيد كننده AK-27I و سوخت TM-185 تغيير يافت. با اين تغيير و نيز ساير بهينه سازيها،برد بيشينه موشك جديد R-17M به 300 كيلومتر ارتقا يافت. موشك R-17M تحت عنوان سامانه 9K72 البروس-ام بهبود يافته معرفي شد.   تغييرات متعدد ديگري نيز طي توليد موشك R-17M ، در كارخانه شماره 235 وتكينسك رخ داد. در دهه 1970مخازن سوخت با افزودن يك روكش مخصوص بهينه سازي شد به گونه اي كه امكان نگهداري موشك به صورت شارژ شده كامل با سوخت تا 90 روز امكان پذير شد. طي تغييرات متناوب سياستها، ارتش شوروي مجموعه جديدي از شناسه ها را براي موشكهاي تاكتيكي خود در اوايل دهه 1970 اعمال كرد، كد موشك R-11 به R-170 و كد موشك R-17 به R-300 تغيير يافت.       اين سكوي پرتاب 9P117M آلمان شرقي جزو نخستين دسته توليدات اوليه اين محصول به شمار مي رود، كه مي توان با وجود حفره دريچه ثانوي پشت درب كابين ايستگاه پمپاژ در وسط خودرو آن را تشخيص داد         سكوي پرتاب خودكششي 9P117M1 از منبع قدرت جديد و موتور با تهويه رادياتور متفاوتي استفاده مي كرد، همچنانكه در اين سكوي پرتاب لهستاني ديده مي شود، پتوي عايق حرارتي 2Sh2 بر روي كلاهك به صورت الكتريكي گرم مي شد تا دماي كلاهك هسته اي را در حد مطلوب نگه دارد و اندكي پيش از پرتاب برداشته مي شد علاوه بر موشكهاي پايه R-17 و R-17M ، دفتر طراحي ويژه ( OKB ) ماكيف يك نسخه با برد ارتقا يافته از موشك R-17 را تا برد500-600 كيلومتر توسعه داد، كه نخستين بار از ميدان تست كاپوستين يار در 1965 شليك شد. دقت آن بسيار ضعيفتر از موشك پايه R-17 بود. عملكرد اين موشك با موشك عملياتي 9M76 تمپ ( SS-12 اسكيل بورد) همپوشاني داشت، به گونه اي كه ظاهرا به صورت استاندارد به خدمت ارتش شوروي در نيامد. اين موشك توسط سرويس جاسوسي آمريكا كد موقتي KY-3 گرفت ولي بعدها SS-1d اسكاد سي ناميده شد.         خودرو معروف maz حامل موشک ها اسکاد       منابع روسي تاكنون آمار كل توليد موشك اسكاد را فاش نكرده اند، ولي بر اساس برآورد منابع آمريكايي حدود 10.000فروند توليد شد كه حدود 5.000 تا 6.000فروند از آنها تا سال 1997 همچنان در زرادخانه هاي سطح جهان وجود داشت. تعداد كل سكوهاي پرتاب 9P117 توليد شده نيز رسما منتشر نشده است. منابع روسي عنوان كردند كه تعداد 661 فروند سكوي پرتاب اسكاد بي و 1.370 فروند كلاهك هسته اي مربوط به اين موشك تا سال 1991 در كشورهاي پيمان ورشو وجود داشته است. بر اين اساس، با توجه به آمار موشكها، موارد صادر شده، و نرخ فرسودگي تجهيزات، تعداد كل سكوهاي پرتاب توليد شده دست كم برابر 800 فروند بوده است.         كلاهكهاي اسكاد   موشك R-17 اساسا به عنوان حاملي براي حمل كلاهكهاي هسته اي تاكتيكي توسعه داده شد. در دوران صلح، اين كلاهكها جدا از موشكها در زرادخانه هاي ويژه GRAU (فرماندهي توپخانه موشكي مركزي) نگهداري مي شد. براي مثال، در دهه 1970 به ازاي 1.125موشك R-17 موجود در زاغه هاي زرادخانه هاي GRAU در اتحاديه شوروي، 1.080كلاهك هسته اي وجود داشت. الگوي كلي به اين شكل بود كه به ازاي هر 25 فروند موشك، يك سرجنگي شيميايي وجود و بقيه به كلاهكهاي هسته اي مجهز مي شدند. كلاهكهاي هسته اي تحت مسئوليت فرماندهي مركزي دوازدهم وزارت دفاع ( 12 GUMO ) بود، سازماني كه مسئوليت كنترل، نگهداري و به كارگيري تسليحات هسته اي را داشت. كلاهكهاي هسته اي براي واحدهايي كه با ناتو مواجه بودند در زاغه هاي ويژه اي به نام پايگاه هاي فني موشكي ) RTB ( نگهداري مي شد كه در دوران جنگ به نام پايگاه هاي فني موشكي سيار ( PRTB ) شناخته مي شد. براي مثال، در آلمان شرقي دو مورد از اين زرادخانه ها در مينبورگ و استولزنهاين، و در لهستان يك زرادخانه نزديك استارگارد شسينزكي قرار داشت.       12 GUMO سامانه موشكي 9K72 )اسكاد بي( خانواده اي از كلاهكهاي استاندارد شده به وزن يك تن متريك ( 2.205پوندي ) را به كار مي گرفت، به گونه اي كه موشك تنها به يك مجموعه از دستورالعملهاي محاسباتي و يك سري از جداول تير نياز داشت. كلاهكهاي هسته اي عموما در خودروهاي ويژه اي مانند 9F21 و 9F233 كه كاميونهاي استاندارد شوروي بود حمل مي شد، و پشت اين خودروها به محافظ داراي تهويه مطبوع براي كنترل دماي كلاهك مجهز شده بود. پرسنل تيپ حراست ويژه كلاهك از 12 GUMO ، كلاهك را از RTB به واحد مربوطه در ميدان همراهي مي كردند. سيستم كنترل كلاهكهاي هسته اي شوروي الزام كرده بود كه براي فعال كردن سامانه ايمني و تسليح كلاهك هسته اي، پرسنل تيپ ويژه، كانكتورهاي AK-1 و AK-2 را به كلاهك وصل كنند. كلاهك هسته اي سامانه موشكي، محموله استاندارد شده 8F14 بود كه در ابتدا همان بمب هسته اي فیزیکی 8k11m (مربوط به اسکاد A) را با قدرت 5-80 هزار تن در برداشت.موسسه اتحادیه تحقیقات علمی فناوری فیزیکی (VNIITF) در کاسلی،در نزدیکی چلیابینسک،این سرجنگی هسته ای را برای موشک اسکاد توسعه داد.اما عمر ین کلاه جنگی کوتاه بود ودر 1964 با سرجنگی 9N33 جایگزین شد.           که ترکیبی از محموله کلاهک جنگی 8F14 و محموله فیزیکی 269A ایزدلی به شمار می رفت و دارای قدرت های 10،20،40 یا 100 هزار تنی بود. خانوداه نهایی کلاه هاک های هسته ای در دهه 70 میلادی عملیاتی شد،این 9N72 بود که با ترکیبی از 8ب14 FH با محموله فیزیکی RA-17 بهبود یافته بود که که کلاهک های بسیار "تمیزتر" با قدرت بالاتر از 200،300 و 500 هزار تنی به شمار می رود.     خانواده كلاهكهاي غيرهسته اي 8F44 نيز توسعه يافت، كه عمدتا براي تسليح موشكهاي صادراتي R-17E به كار مي رفت. سرجنگي 8F44F كلاهك متعارف حاوي مواد منفجره بود. هنگامي كه در برد بيشينه 300 كيلومتر شليك مي شد با سرعت 1.4 كيلومتر بر ثانيه اصابت مي كرد و نوعا اثر تخريبي آن آن چاله ای به عمق 1.5 تا 4 متر و 12 متر قطر بود. سرجنگي 8F44G تومن-3 يا كلاهك شيميايي استاندارد حاوي محموله اي از 555 كيلوگرم ماده شيميايي VX تغليظ شده بود. در اين كلاهك از يك فيوز مجاورتي و يك خرج پخش كننده براي پخش مواد شيميايي پيش از اصابت به زمين استفاده مي شد. بسته به ارتفاع پخش و شرايط باد در سطح زمين اين كلاهك مي توانست ناحيه اي تا طول 4 كيلومتر و عرض600 متر را آلوده كند. كلاهك 8F44K كاستكا يك كلاهك خوشه اي بود كه در اواخر دهه1970عملياتي شد و 42 عدد بمبلت تركشي حاوي مواد شديدالانفجار به قطر 122 ميليمتر را حمل مي كرد. فهرست (اسکاد A R11 -  نام اسكاد  -اسكاد در دريا - B اسكاد :R-17 - بهينه سازي اسكاد - كلاهكهاي اسكاد  -انواع مخفي اسكاد-  سازمان دهي اسكاد-  پرتاب اسكاد -اسكادهاي پيمان ورشو  -گسترش اسكاد  -اسكاد در جنگ: مصر-  اسكاد در جنگ: عراق  -اسكاد در جنگ: ساير منازعات - اسكاد در جنگ: افغانستان - گسترش اسكاد: كره شمالي)   پایان قسمت ششم   ادامه دارد....  
  12.   نقل قول مشهور کلنل پسیان   مرا اگر بکشند قطرات خونم کلمه ایران را ترسیم خواهد کرد و اگر بسوزانند خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد     اولین هوانورد ایران   محمدتقی پسیان نه تنها صاحب قلم و دارای قریحه هنری و ذوق ادبی بود بلکه نخستین هوانورد ایرانی است که در کشور آلمان ۳۳ بار به هوانوردی پرداخته و می‌خواست این هنر را در ایران به جوانان آموزش دهد. سیدعلی آذری در فصلی از کتابش زیر عنوان «اولین هوانورد ایرانی در آسمان آلمان» می‌نویسد:     در آن دورانی که از آثار و اختراعات حیرت انگیز و شگفت آور اروپا فقط معدودی اتومبیل در کشور ما راه یافته بود و در آن موقع که از تعمیرات جزئی آن هم عاجز بودیم، کلنل محمدتقی خان پسیان فرزند لایق ایران که نبوغ در سیمای آن پدیدار است، در صفوف لشکریان آلمان با طی ادوار صنوف مختلف، کار زمین را تا حد ممکن ساخت و با عظمت روحی به کار آسمان پرداخت...     ... در تمام پروازهایش نگاهش را به سوی آسمان ایران معطوف ساخته و آرزو داشت مکانیسم هوانوردی را که خود طی کرده بود در کشور خود آموزش داده و هنر هواپیمابری را در آسمان کشور خویش نمایان سازد و جوانان وطن را در این کار آموزش و پرورش دهد. خود کلنل در این زمینه می‌نویسد:     ... برای این که هیچ دخالتی در کارها نداشته باشم و ضمناً وقت خود را بی‌خود نگذرانده باشم، با اینکه ضعف اعصاب و چشم و کلیتا علت مزاج مانع از قبول در خدمت هوانوردی بود به تصور حصول مقصود داخل خدمت شدم (دهم شعبان ۱۳۳۶) لیکن پس از ختم شناسایی مکانیکی و ۳۳ مرتبه طیران، سخت مریض شده و نتوانستم تعقیب نمایم. هم چنین تندیس از ماکت هواپیما و پیکره محمدتقی خان پسیان به عنوان اولین خلبان ایرانی توسط شهرداری تبریز در سال ۱۳۸۷ در سه راهی فرودگاه بین‌المللی تبریز رونمایی شد.      آرامگاه محمدتقی پسیان در باغ آرامگاه نادرشاه افشار   http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AA%D9%82%DB%8C_%D9%BE%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%86
  13.   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10298/KzACcIW_1000.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10298/UrZKrw4.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10298/url23113.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10298/V53ewBz.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10298/VJvUh1H.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10298/xE1u0cR.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10298/cns8~0.jpg][/url]  
  14. تصاویر مرتبط با تانک arjun mar 2      
  15.   با سلام خدمت شما دوست عزیز، روایت های زیادی هست ، حتی در خاطرات شهید تهرانی مقدم هم اشاره شده ،اولین شلیک ما به بغداد بوده است ،ولی در منابع غربی ذکر کرده اند کرکوک بوده ست ...   http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D8%A7%D8%AF   1. 21/12/1363 نخستین حمله موشکی ایران شهر نفت خیز کرکوک را بلرزه درآورد ساعت حمله 2.40 دقیقه اعلام شد عراق حمله موشکی را تکذیب و حمله فوق را تروریستی اعلام نمود 2. 23/12/1363 نخستین حمله موشکی به بغداد در ساعت 3.20 انجام شد و ساختمان بانک رافدین را منهدم کرد عراق مجددا حمله را بمب گذاری اعلام نمود. بی بی سی اولین رسانه ای است که حمله را موشکی اعلام می کند   http://www.military.ir/forums/topic/24991-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82%D8%8C-%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%86%D8%A8%D8%B1%D8%AF-%D9%85%D9%88%D8%B4%DA%A9%DB%8C/
  16.   صحنه هدف قرارگرفتن اسکاد عراقی توسط نیروهای ائتلاف در جنگ خلیج فارس 1990-1991     قسمت مربوط به اسکاد های عراق زودتر آماده کردم بنا به دلایلی ،خوندنش خالی از لطف نیست...     اسکاد بی در عراق       عراق اندكي پس از مصر تيپ موشكي اسكاد بي را راه اندازي كرد. با آغاز جنگ با ايران در 1980 ، تيپ 224 عراق تعدادي حملات پراكنده انجام داد ولي اكثر حملات عليه اهداف ايراني توسط نيروي هوايي عراق انجام شد. نيروي هوايي عراق يكي از ناكارآمدترين نيروهاي رزمي در تاريخ نظامي اخير بوده، و لذا هنگامي كه نيروي زميني عراق در 1983 در وضعيت بن بست قرار گرفته بود، تيپ 224 مامور به انجام حملاتي عليه اهداف ايراني عمدتا شهري از خط جبهه ها شد.           اين موشك R-17E كه در سال 1991 توسط تيپ 224 عراق شليك شده، پس از آنكه توسط موشك پاتريوت توپخانه دفاع هوايي 3/43d ارتش آمريكا مورد اصابت قرار گرفت، به صورت تخريب شده در عربستان سعودي ديده مي شود. اين موشك در مسير برگشت دچار شكست شده و در اينجا قسمت بدنه آن شامل مخزن اكسيدايزر و قفسه موتور مشاهده مي شود       حملات موشكي به شهرهاي ايران، اين كشور را وادار به واكنش متقابل كرد و در 1982 ليبي توافق كرد كه علاوه بر تحويل دو فروند سكوي پرتاب 9P117 و حدود 20  فروند موشك، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي آموزش نيز بدهد. نخستين موشك اسكاد ايران توسط واحد موشكي خاتم الانبياء سپاه پاسداران در ساعات اوليه 12 مارس 1985 عليه كركوك شليك شد.   ايران طي ماه ژوئن 1985 ،13فروند موشك ديگر به سمت بغداد شليك كرد و در مقابل عراق نيز حملات موشكي عليه دزفول و باختران انجام داد. صدام حسين از حملات موشكي عليه بغداد بسيار خشمگين شده بود، به ويژه آنكه برد موشك R-17E عراق به اندازه اي نبودكه بتواند به تهران برسد. اتحاديه شوروي نيز در برابر تلاشهاي عراق براي خريد موشكهاي برد بلندتر روي خوش نشان نداد، از اينرو، عراق پروژه اي را براي ارتقاء برد موشك R-17E خود آغاز كرد.         جنگ شهر ها           اين كار با بزرگ كردن مخازن سوخت موشك استاندارد R-17E براي افزايش 985 كيلوگرم پيشرانه و در عين حال كاهش وزن كلاهك به اندازه 335 كيلوگرم انجام شد. نام موشك جديد، برگرفته از نام پيشواي شهيد شيعيان، امام حسين (ع)، الحسين ناميده شد. آزمايش پروازي آن در فوريه 1987 آغاز شد و نخستين آزمون پرتابي كاملا موفق آن در 3 آگوست 1987 با دستيابي به برد 650 كيلومتر در مقايسه با برد بيشينه 300 كيلومتر موشك R-17E انجام شد.                 در ابتدا، موشكهاي الحسين با اوراق كردن ديگر موشكهاي اسكاد به دست مي آمد كه براي توليد هر موشك الحسين بايد سه فروند موشك اسكاد مصرف مي شد. پروژه تجهيزات توليدي در تاجي با جايگزيني برخي از قطعاتي كه توليد داخل عراق بود، اين نسبت را به يك به يك رساند. پس از خرید118فروند موشك R-17E از اتحاديه شوروي در 1988 ، عراق توانست حدود 250 فروند موشك الحسين بسازد.       موتور موشک های الحسین و العباس مکانی که مورد اثابت موشک الحسین قرار گرفته است:         دوره دوم حملات موشكي « جنگ شهرها »  در 29 فوريه 1988 آغاز شد كه در آن اغلب حملات موشكي به سمت تهران انجام شد، تاثير مخرب رواني چشمگيري بر شهرنشينان تهراني داشت و در اوايل بهار حدود يك چهارم از جمعيت 10 ميليوني اين شهر از محل سكونت خود به بيرون از شهر مهاجرت كردند.   ايران براي تلافي جويي دوران سختي را مي گذراند، چراكه اتحاديه شوروي، ليبي را تحت فشار گذاشته بود تا ارسال موشك به ايران را متوقف كند. ايران نيز متوجه كره شمالي شد كه نسخه بدون پروانه اي از موشك R-17E را تحت عنوان هواسونگ 1 توليد مي كرد. در0 2 آوريل 1988 طرفين درگير در جنگ توافق كردند كه حملات موشكي را متوقف كند، ولي عراق خود را به عنوان برنده اين بخش از جنگ محسوب مي كرد، چراكه به زعم او، حملات موشكي ايران را به حضور در پاي ميز صلح وادار كرده بود.           موشک العباس         عراق به توسعه موشكهاي بهينه سازي شده اسكاد پس از پايان جنگ ادامه داد، از جمله مي توان به توسعه موشك العباس با برد ارتقاء يافته 860 كيلومتر و موشك الحجاره با كلاهك بتني براي نفوذ در اهداف تقويت شده اي مانند تاسيسات هسته اي ايران يا اسرائيل اشاره كرد. جالب ترين محصول برگرفته از اسكاد، موشك ماهواره بر العبيد بود كه شامل 5 بدنه موشك الحسين بوده كه در كنار يكديگر مرحله اول اين موشك را تشكيل مي داد و مرحله دوم آن يك بدنه ديگري از موشك الحسين بود.     العباد دارای بردی 2000 کیلومتری و کلاهکی 750 کیلوگرمی بوده که توانایی حمل مواد منفجره و شیمیایی بوده،به احتمال زیاد به خاطر عمر بسیار کوتاهش نگذاشته است که تحقیقاتی بر روی کلاهک میکربی صورت بگیرد.این موشک از هدایت اینرسیایی بهره می برده که دقت آن را بسیار پایین می آورده است،دقت آن چیزی در حدود چند کیلومتر بوده است.طول العباد 23 متر،قطر2.3 متر و وزن پرتاب 48 تن داشته است.         موشک العابد با 2000 کیلومتر برد       اين پروژه بسيار فراتر از بضاعت فني محدود مهندسين عراقي بود و لذا اندكي پس از پرتاب در 5 دسامبر1989 ، پروژه ملغي گرديد.         عراق سكوهاي پرتاب خود، شامل الوافد كه در اين تصوير ديده مي شود را براي تيپ 220 توسعه داد. اين سكوي نيم-كِشنده از يك كاميون تجاري به عنوان خودرو محرك بهره مي گرفت       كارخانجات عراق نيز سعي مي كردند تا نسخه هايي از موشك اسكاد را توليد كنند، ولي به دليل دشواري ساخت برخي از مجموعه هاي پيچيده از قبيل توربوپمپ موتور و ژيروسكوپهاي هدايت، قادر به توليد همه اجزاي موشك نبودند. علاوه بر كار بر روي موشكهاي بهينه شده، مهندسين عراقي سعي كردند كه با ساخت سكوهاي پرتاب جديد، توان موشكي اين كشور را گسترشدهند.   دو نوع سكوي پرتاب متحرك طراحي شد، سكوي نيم-كششي الوافد و سكوي ساده تر النداء. توليد چهار فروند سكوي پرتاب النداء پيش از آغاز جنگ خليج فارس تكميل شد و براي تجهيز تيپ جديد 223 اختصاص يافت. نوع ساده اي از سكوي عمودساز ثابت نيز طراحي شد و حدود 30 فروند از اين سكوهاي ثابت به پايگاه هاي هوايي بيابان غربي عراق براي مقابله با اسرائيل اعزام شد. در زمان تهاجم عراق به كويت در آگوست 1990 ، تيپ 224 براي مقابله با هرگونه اقدام نظامي اسرائيل عليه تاسيسات موشكي و هسته اي عراق، به ناحيه 4 در بيابان غرب اين كشور اعزام شد. تيپ 223 در سپتامبر 1990 فعال شد ولي تنها با چهار سكوي پرتاب النداء تجهيز شد. هنگامي كه ايالات متحده آمريكا و نيروهاي ائتلاف، عمليات توفان صحرا را در 17 ژانويه 1991 آغاز كردند، سايتهاي سكوهاي ثابت تكميل نشده در پايگاه هاي ناحيه 4 جزو نخستين اهداف حمله هوايي بودند.       اسرائیل بعد از هدف قرار گرفته شدن توسط بعثی ها در جنگ خلیج فارس           تيپ 224 در ناحيه بيابان غربي پراكنده شد و دستوراتي مبني بر انجام حملات موشكي عليه اهدافي در اسرائيل را دريافت كرد. نخستين حملات موشك الحسين عليه تل آويو و حيفا توسط تيپ 224 آغاز شد، ولي تنها تلاش براي پرتاب موشك از سكوهاي پرتاب جديد النداء تيپ 223 دچار شكست شد.   در 20 ژانويه، تيپها پراكنده شدند و حملات موشكي عليه عربستان سعودي از سايتهايي در جنوب عراق آغاز شد. در مجموع، طي چند هفته بعد، 93 فروند موشك عمدتا توسط تيپ 223 شليك شد كه حداقل 42 فروند آنها عليه اسرائيل و 46 فروند عليه عربستان سعودي و كويت بود.           پاتریوت (MIM-104)         نبرد موشكي عراق به طور حائز اهميتي، نخستين جنگ موشك عليه موشك در جهان بود. ارتش آمريكا آتشبارهاي پاتريوت MIM-104 را براي دفاع هوايي در عربستان سعودي و اسرائيل اعزام كرد و نيروهاي اسرائيل در مراحل اوليه به كارگيري پاتريوتهاي خود بودند.         اين نقشه نواحي عملياتي تيپ 224 عراق را در جنگ خليج فارس در 1991 نشان مي دهد       سامانه پاتريوت اساسا به عنوان سلاح ضدهواپيما طراحي شده بود، اما در اواسط دهه 1980 ، اين سامانه اصلاح شد تا آتشبارهاي پاتريوت بتواند از سايتهاي خود در برابر موشكهاي بالستيك كوتاه برد شوروي مانند توچكا SS-21  دفاع كند. سامانه PAC-1 (توانمندي ضدموشك-تاكتيكي پاتريوت-1) يك اقدام نرم افزاري بود كه به رادار پاتريوت امكان رهگيري و درگير شدن با موشكهارا مي داد، در حاليكه PAC-2 حاوي يك كلاهك تركشي جديد بود كه براي مقابله با پوسته كلاهكهاي تقويت شده مناسب تر بود.     نخستين درگيري پاتريوت با موشك اسكاد در شب 18 ژانويه شروع شد و طي چند هفته بعد ادامه يافت. پاتريوت هيچگاه براي دفاع نواحي در برابر موشكهاي بالستيك با سرعت الحسين طراحي نشده بود و اينكه بتواند با اين موشكها درگير شود يك صحه گذاري مطمئن براي قدرت طراحي پاتريوت محسوب مي شد. يكي از مشكلات اصلي درگيري با موشك الحسين، طراحي ضعيف اين موشك عراقي بود. با طويل كردن بدنه موشك، اين موشك در ورود به جو ناپايدار شده و در برخورد با لايه هاي جو به چند تكه تقسيم مي شد.     آتشبارهاي پاتريوت نيز به جاي مواجهه با يك هدف، با توده اي از خرده ها و تكه ها مواجه مي شدند كه بايد يكي از اين اجزاء و تكه ها را براي حمله به آن انتخاب مي كردند. بزرگترين قطعات احتمالا عبارت بوده است از كلاهك، مخزن سوخت و قفسه انتهايي موتور و اين اجزا بعضا توسط چندين موشك پاتريوت مورد حمله قرار مي گرفت. رادارهاي پاتريوت 88 فروند موشك اسكاد را شناسايي كردند ولي تنها 53 فروند آنها وارد مناطقي شدند كه با آتشبارهاي پاتريوت محافظت مي شد.از اين تعداد 51 فروند مورد هدف قرار گرفت و بر اساس برآورد ارتش آمریکا، 27 فروند آنها با موفقيت مورد اصابت قرار گرفته، يعني كلاهك تخريب شده، مواد منفجره آنها در اثر تخريب پوسته تاحدي سوخته است يا بدنه موشك از مسير منحرف شده است.   منتقدين بعدها در مورد اين ارزيابيها ابراز ترديد كردند چراكه حتي زماني كه موشك پاتريوت درون توده تكه ها منفجر مي شد، 1800 كيلوگرم از تكه هاي موشك مهاجم هنوز با سرعتهاي بسيار بالا به زمين برخورد مي كردند كه صرف نظر از اينكه آيا كلاهك موشك اسكاد منفجر مي شد يا نه، تخريب قابل توجهي ايجاد مي كرد. مناقشه هاي متعاقب آن در مورد عملكرد پاتريوت به عنوان يك اهرم فشار در دست منتقدين برنامه دفاع موشكي راهبردي جنگ ستارگان آمريكا محسوب مي شد.   صرف نظر از ويژگيهاي فني اين اختلاف نظرها، استفاده از موشكهاي پاتريوت براي عربستان سعودي و اسرائيل يك عامل دلگرم كننده مهم محسوب مي شد، و نقش سياسي خود را نيز به خوبي ايفا كرد چراكه حمله متقابل اسرائيل در پاسخ به حملات موشكي عراق مي توانست تاثير بسيار مخربي بر اتحاد ميان نيروهاي ائتلاف بر ضد عراق بگذارد.       عراق سكوهاي ثابت پرتاب متعددي براي موشك الحسين در ناحيه بيابان غربي براي رويارويي با اسرائيل احداث كرد. هيچ يك از اين سكوها در زمان عمليات توفان صحرا در ژانويه 1991 عملياتي نبودند و اغلب آنها توسط حملات هوايي نيروهاي ائتلاف مورد اصابت قرار گرفتند. اين تصوير مربوط به يكي از اين سايتها است كه با دوربين شناسايي جنگنده اسكادران 32( F-14a) عكس برداري شده است         استفاده از موشكهاي اسكاد توسط عراق، جذابيت موشكهاي بالستيك تاكتيكي براي ارتشهاي كشورهاي در حال توسعه را نشان مي دهد. نيروهاي مسلح متعارف آنها تقريبا در برابر ارتشهاي درجه اول در ميدان نبرد ناتوان بودند، اما در اختيار داشتن تعداد كافي از موشكهاي بالستيك مي تواند عليرغم پايين بودن ارزش نظامي آنها، منجر به فشار مضاعف سياسي شود. اثبات شد كه مورد اصابت قرار دادن سكوهاي پرتاب متحرك، بسيار دشوار است و بخش زيادي از تلاشهاي نيروهاي هوايي ائتلاف براي بمباران سكوهاي 9P117 عراقي دچار شكست شد و پس از انجام 1500 حمله هوايي حتي يك سكوي متحرك نيز مورد اصابت قرار نگرفت. با پايان جنگ خليج فارس در 1991 ، نيروهاي ائتلاف عراق را مجبور كردند كه فروندهاي باقيمانده موشكهاي اسكادرا نابود كنند، البته اين موضوع زمينه اي براي مشاجرات دهه بعد شد، زيرا در خصوص آنكه عراق اين كار را انجام داده باشد ترديد ايجاد شد.       پایان قسمت پنجم   ادامه دارد... برای اطلاعات بیشتر در مورد این بخش به لینک مراجعه کنید.
  17. با تشکر از مطلب خوبتون... :rose: :rose: :rose:   هند دربعد نظامی با استفاده و کمک گرفتن از سایر کشور ها همچون رژیم اسرائیل و... قدم های بسیار خوبی برداشته   آیا هند قصد تولید نفربر از شاسی این تانک را دارد ؟   آرجون مارک 1 به قلم ژنرال علی   http://www.military.ir/forums/topic/22781-بررسی-و-مقایسه-تانک-arjun-هندی-و-تانک-alkhalid-پاکستانی/?p=276516
  18. درود   میخواستم منبع در آخر ذکر کنم این مطلب ،منبع به شرح زیر هست:   استيون زالوگا ترجمه: محمدحسين طالب زاده   از کتاب :http://dl.ketabesabz.com/ebook/up/Ballistic-missile-Scud_%5Bwww.ketabesabz.com%5D.pdf?
  19.   اسکاد بی با کشنده معروف MAZ     R-17 Elbrus (اسکاد B )     هنگامي كه موشك R-11M نخستين بار در اواخر دهه 1950 به كار گرفته شد، كاربرد آن محدود به تعداد كمي از تيپهاي خاص بوده كه به جاي آنكه تحت كنترل نيروهاي زميني عادي باشد، مستقيما تحت فرمان ستاد فرماندهي كل بود. اين سامانه سلاح به قدري گرانقيمت بود كه به عنوان سلاح جنگهاي هسته اي عمومي شناخته مي شد و براي حمايت عملياتي ارتش درنظر گرفته نشد. رهبر جديد شوروي، نيكيتا خروشچف موشكهاي مسلح به سلاح هسته اي را به عنوان محوري براي تغيير در نيروهاي مسلح شوروي مي دانست. همانند گورباچف در دهه 1980 ، خروشچف متقاعد شده بود كه نيروهاي مسلح شوروي بايد پيرايش شوند تا منابع بيشتري به اقتصاد رو به افول و ناتوان شوروي اختصاص يابد. در اواخر دهه 1950 ، اتحاديه شوروي موج شوك اجتماعي ناشي از تلفات وسيع مردان جوان طي جنگ جهاني دوم و كمبود مردان تازه نفس در نسل بعد را آغاز كرد. اقتصاد شوروي ديگر نمي توانست تعداد زيادي از منابع انساني رو به افول خود را در اختيار نيروهاي مسلح قرار دهد. خروشچف بدون آنكه تمايلي به كاستن از قدرت نيروهاي مسلح شوروي داشته باشد، تسليحات و موشكهاي هسته اي را به عنوان يك جهش عظيم در قدرت نظامي مي ديد. به جاي نيروهاي متعارف حجيم كه تعداد زيادي سرباز و تسليحات متعارف را مي طلبد، خروشچف نيروهاي مسلح آينده شوروي را با تعداد كمتري سرباز و مجهز به تعداد كمتري از تسليحات موشكي قدرتمند با كلاهكهاي هسته اي مي خواست. خروشچف به جاي توپخانه متعارف، ارتش آينده را مجهز به توپخانه موشكي هسته اي مي ديد. موشك R-11M يك گزينه مناسب طبيعي براي اين دكترين به شمار مي رفت. خروشچف تصميم گرفت كه تيپهاي موشكي ( RVGK ) را به نيروي موشكي راهبردي ( RVSN ) كه مسئول موشكهاي هسته اي راهبردي است تبديل كند. در نتيجه، تيپهاي موشكي كوتاه برد، شامل واحدهاي R-11M به تيپهاي موشكي عملياتي –تاكتيكي( OTBR ) نشان دهنده موشكهاي ماموريتي » عملياتي – تاكتيكي « ( تغيير نام داد و تحت كنترل نيروهاي زميني قرار گرفت. عبارت »عملیاتی – تاکتیکی« تاكتيكي است كه براي حمايت از لشگرهاي ارتش سرخ شوروی اختصاص داده شد.     اسكاد بي با موتور راكت چرخه-باز 9D21 ايسايف كار مي كند. بالاي محفظه احتراق توربوپمپ قرار دارد كه سوخت را تزريق مي مي كند و لوله سمت چپ، اگزوز توربوپمپ است   نيروهاي موشكي و توپخانه پس از اين تغييرات، شاخه توپخانه نيروي زميني شوروي به ( RAV: Raketniy i artilleriskiy voisk ) تغيير نام داد. هريك از تيپهاي R-11M نوعا داراي نه سكوي پرتاب بود كه توسط حدود 200 كاميون و 1200 سرباز حمايت مي شد. حدود پنج تيپ تا آن زمان در خدمت بودند كه هيچ يك از آنها عليه ناتو به ميادين عملياتي اعزام نشدند. اين تيپها نخستين بار در 1962  با گروه نيروهاي شوروي – آلمان  (GSFG) به كار گرفته شد، كه در آن زمان با سامانه موشكي بعدي 8K14( اسكاد بي) مجهز شد. انتقال R-11M از نيروهاي موشكي راهبردي به شاخه توپخانه ارتش در 1959 منجر به تقاضاي بيشتر براي سهولت عمليات شد. پس از چند تجربه با R-11M ، ارتش شوروي ترجيح داد كه يك موشك عملياتي – تاكتيكي سوخت جامد را جايگزين كند. به كارگيري موشكهاي سوخت مايع در شرايط ميدان با وجود سربازان وظيفه با آموزش ضعيف دشوار بود. در سالهاي1958-59 برنامه اي به منظور توسعه نسل جديد موشكهاي سوخت جامد براي اين ماموريتها آغاز شد – موشك تاكتيكي اونگا برد 70 كيلومتر، موشك عملياتي – تاكتيكي PR-2 برد 250 كيلومتر، و موشك عملياتي لادوگا برد 300 كيلومتر مثالهايي از اين دست بودند. اگرچه اميد مي رفت كه اين طرحها نسل جديدي از تسليحات كارآمدتر و انعطاف پذيرتري را فراهم كند، ولي در آن زمان اين باور وجود داشت كه فناوري سوخت جامد شوروي بسيار پردردسر است. در نتيجه، توسعه يك موشك سوخت مايع تكامل يافته مبتني بر موشك R-11 به تصويب رسيد كه در ابتدا R-11MU ناميده شد. متعاقبا، موشكهاي سوخت جامد هيچگاه وارد توليد نشد و گزينه بهتر دوم، يا اسكاد بي، وارد عرصه شد. موسسه طراحي SKB-385 ماكيف كار بر روي R-11MU را در آوريل 1958 آغاز كرد. موشك اندكي بزرگتر از R-11 بود و به دليل استفاده از سيستم سوخت و موتور پيچيده تر، برد آن تقريبا دو برابر شد (از 180 كيلومتر R-11 به 270 كيلومتر رسيد).     سكوي پرتاب خودكششي با كد 9P19 براي سامانه 8K14 ( اسكاد بي ) تقريبا كمياب بوده و در 1962 طي مدت بسيار كوتاهي پس از پذيرش آن براي خدمت، از چرخه توليد خارج شد. سكوي مذكور در اين تصوير ديده مي شود كه توسط تيپ موشكي شوروي در دهه 5590 به كار گرفته شده است   با پذيرش توربوپمپ براي موتور به جاي سيستم تزريق سوخت با فشار هوا در R-11 ، ارتقاء برد امكان پذير شد. سيستم سوخت تحت فشار R-11 مستلزم آن بود كه مخازن سوخت بايد متعاقبا تقويت شود، لذا با حركت به سمت توربوپمپ كارآمدتر ولي گرانتر، امكان صرفه جويي وزن زيادي در سازه موشك فراهم شد. سيستم هدايت جديدي نيز توسعه داده شد كه دقت را از CEP نامناسب 4 كيلومتر R-11 ، ابتدا به 3 كيلومتر و در نهايت به 1 كيلومتر بهبود داد. موشكهاي آزمايشي ابتدا در كارگاه هاي زلاتوست ساخته شد ولي در نهايت توليد انبوه آنها در كارخانه ماشين آلات وتكينسك  (VMZ  ) انجام شد. نخستين پرتاب آزمايشي در دسامبر 1959 در كاپوستين يار انجام شد كه تا سپتامبر 1961 ادامه يافت. در همان زمان، موسسه تسليحات هسته اي VNIITF در كاسلي كلاهك هسته اي جديدي را توسعه داد. شناسه اين موشك طي دوران توسعه خود از R-11MU به R-17 تغيير يافت، چراكه نهايتا به طراحي جديدي تبديل شده بود كه نقاط مشترك اندكي با نسلهاي پيشين خود داشت. موشك R-17 ابتدا از نسخه اصلاح شده سكوي پرتاب خودكششي 8U218 شليك شد كه براي موشك پيشين R-11M به كار برده مي شد. كارخانه كروف كار طراحي بر روي دو طرح جديد را در 1958 آغاز كرد: اوبيكت 816 كه مشابه 8U218 بود و اوبيكت 816 كه به آن يك جرثقيل اضافه شد تا براي خدمه سكو امكان بارگيري موشك از خودرو حمل و نقل را فراهم كند. طرح ساده تر اوبيكت 816 در 1961 با شناسه 2P19 ارتش وارد توليد انبوه شد. 2P19 بسيار مشابه طرح قبلي 8U218 بود ولي در جزييات يكسري تغييرات داشت. قابل توجه ترين تغيير بيروني آن، استفاده از يك جفت كپسول هواي فشرده در دو طرف سازه فوقاني بود كه در طرح قبلي از يك كپسول استفاده مي شد. همچنين سازه سكو در قسمت عرشه جلو تقويت شد تا بتواند موشك بلندتر و سنگينتري را نگه دارد.       اين تصوير يك نماي داخلي از قفسه هدايت موشك اسكاد بي از دريچه دسترسي 1 را نشان مي دهد. بلوك زيرين، مجموعه ژيروسكوپي عمودي 1SB10 با انتگراتور تنظيم جانبي است، و بالاي آن، يكي از باتريهاي سيستم هدايت قرار دارد.       موشك R-17 در ابتدا از سكوي پرتاب خودكششي 2P19 شليك مي شد كه در اين تصوير در يك مراسم رژه در مسكو ديده می شود   موشك جديد R-17 به همراه سكوي پرتاب 2P19 مربوط به آن در 24 مارس 1962 رسما براي خدمت در ارتش پذيرفته شد و تحت شناسه سامانه موشكي 8K14 البروس نامگذاري گرديد. نامگذاري آمريكا/ناتو براي اين سامانه جديد SS-1C اسكاد B بود.       دیگر کشنده اسکاد بی   پایان قسمت چهارم   ادامه دارد...   copy right :میلیتاری،بدون ارجاع به این لینک و نام نویسنده ،کپی این مطلب خلاف قانون سایبری می باشد. فهرست (اسکاد A R11 -  نام اسكاد  -اسكاد در دريا - B اسكاد :R-17 - بهينه سازي اسكاد - كلاهكهاي اسكاد  -انواع مخفي اسكاد-  سازمان دهي اسكاد-  پرتاب اسكاد -اسكادهاي پيمان ورشو  -گسترش اسكاد  -اسكاد در جنگ: مصر-  اسكاد در جنگ: عراق  -اسكاد در جنگ: ساير منازعات - اسكاد در جنگ: افغانستان - گسترش اسكاد: كره شمالي)
  20. زمان آماده کردن اسکاد معمولی به طور متوسط 90 دقیقه هستش ،ولی عراقی ها در جنگ خلیج فارس با ترفند هایی تونستند حتی زمان شکلیک رو به 60 دقیقه کاهش بدن.   با سلام خدمت شما،منبع بنده همین کتاب هست   با تشکر از شما :rose: :rose: :rose:
  21.   سلام بهراد جان ،برای پرتاپ موشک اسکاد بی تنها به 6 نفر خدمه نیاز هستش (جهت راه اندازی ،کنترل شلیک و...)
  22.       اسكاد در دريا با وجود آنكه اسكاد بيشتر به عنوان يك موشك بالستيك زمين-پايه شناخته مي شود، جايگاه مهمي در تاريخچه موشكي به عنوان نخستين موشك بالستيك پرتاب از زيردريايي( SLBM ) دنيا شناخته مي شود. در اوايل 1947 ، نيروي دريايي شوروي نسخه پرتاب از زيردريايي موشك V-2 را مدنظر قرار داشت، اما اين پروژه هيچگاه فراتر از مطالعات پيش نرفت. در ژانويه 1954 بررسيهاي مطالعاتي تحت عنوان پروژه ولنا (موج) احيا شد، كه موشكهاي كروز بالدار و موشكهاي بالستيك را مورد بررسي قرار مي داد. بخش موشك بالستيك اين پروژه در اختيار كرولف در OKB-1 قرار گرفت، همزمان موسسه طراحي مركزي ان.ان.ايسانين در لنينگراد كار بر روي زيردريايي مرتبط با آن را انجام مي داد. با توجه به فوريت اين پروژه، تصميم بر آن شد كه كار بر روي يك زيردريايي به سرعت عملياتي شود، حتي اگر آرايش آن ايده آل نباشد.       نماي مقياس شده از سكوي پرتاب خودكششي 8U218 .   بنابراين به جاي توسعه يك موشك كاملا جديد، نيروي دريايي تصميم گرفت تا طراحي را بر مبناي يك موشك موجود انجام دهد. موشك R-11M تنها موشك بالستيك كوچك شوروي بود كه مي توانست درون يك زيردريايي گنجانده شود، بنابراين ناگزير، اين موشك انتخاب شد. با انتخاب موشك R-11M مساله بعدي كه بايد حل مي شد، روش پرتاب بود. ايده آل آن بود كه موشك از يك موقعيت فرو در آب شليك مي شد، اما اين خواسته، چالش فناورانه عظيمي را به همراه داشت. معلوم نبود كه برهم كنش ميان موشك و محيط زير آبچگونه خواهد بود ، چه اينكه آيا پوسته نازك بيروني موشك با فشار آب درهم مي شكند، يا آب مانع از احتراق موتور راكت مي شود، يا اينكه آيا يورش آب به درون لوله مقر موشك موجب ايجاد گردابه هاي قوي شده كه مسير صعود موشك را منحرف كند. از آنجا كه در همان زمان مسئوليت پروژه اولويت بالاتر قاره پيماي R-7 نيز به موسسه كرولف واگذار شده بود، گزينه كم خطرتر و قابل پيش بيني تر سيستم پرتاب از سطح انتخاب شد. پروژه پرتاب از زير دريا نيز تا توسعه موشكهاي پرتاب از زيردريايي بعدي به تعويق افتاد. مشكل اصلي فني چنين سيستم پرتاب از سطحي براي R-11M ، حركت دريا بود. دقت R-11M به طور كلي وابسته به آن است كه موشك ثابت بوده و در لحظه پرتاب كاملا عمودي باشد. دقت R-11 را به دليل سادگي سيستم ناوبري اينرسي آن نمي توان پس از پرتاب تنظيم كرد. اگر موشك در لحظه پرتاب در حد كسري از درجه كج مي شد، چند كيلومتر از هدف مدنظر دورتر اصابت مي كرد. راه حل آن، استفاده از يك سكوي پرتاب پايدار شده مشابه آنچه در توپخانه ناوهاي جنگي به كار رفته، بود. چنين سكويي با يك سري ژيروسكوپ كنترل مي شد كه حركت زيردريايي را در هر سه جهت اندازه گيري مي كرد. موشك تنها در لحظه دقيقي كه در وضعيت عمودي صحيح قرار مي گرفت، رها مي شد. سيستم پرتاب SM-49 ملقب شده بود، توسط » شاخ و سُم « كه به نام موسسه طراحي توپخانه دريايي اي.جي. رودنياك( TsKB-34 ) در لنينگراد توسعه داده شد. نسخه دريايي موشك R-11M با شناسه R-11FM مشخص شده و شناسه كل سامانه شامل سكوي پرتاب با عنوان سامانه موشكي D-1 مشخص گرديد. براي آزمايش موشك جديد يك پايه ويژه در ميدان تست كاپوستين يار براي شبيه سازي حركت طبيعي زيردريايي در دريا ساخته «شاخ و سُم»  شد و سكوي پرتاب SM-49 به آن بسته شد. هنگامي كه موشك در زيردريايي گنجانده شد، لوله هاي پرتاب بين بدنه و عرشه زيردريايي قرار مي گرفت، به گونه اي كه موشك به نحو ناپايداري بالاي عرشه جاي مي گرفت. براي پرتاب، موشك از لوله نگهداري خود به موقعيتي بالاتر از عرشه بالا آورده مي شد تا گازهاي داغ احتراق بتواند خارج شود. از 26 سپتامبر تا 20 اكتبر1954 ، هشت آزمايش پروازي از سكوهاي پرتاب زميني در كاپوستين يار اجرا شد.     پروژه AV-611s نخستين خانواده زيردريايي حاوي موشك بالستيك جهان بود. اين زيردريايي مبتني بر زيردريايي تهاجمي پروژه (955زولو) بود ولي عرشه اي بزرگتر براي گنجايش دو لوله پرتاب موشك داشت.   براي آزمايش موشك در دريا موسسه طراحي ايسانين، زيردريايي ديزل-الكتريك پروژه 611  (كلاس زولو) را با يك نسخه آزمايشي از سكوي پرتاب SM-49 در كشتي سازي سودومخ در سورودوينسك تغيير داد. اين زيردريايي با نام B67 به ميدان تست دريايي در درياي سفيد واقع در منطقه قطبي روسي منتقل شد. پرتاب نخستين موشك بالستيك جهان از زيردريايي در 16 سپتامبر 1955 انجام شد. درياي سفيد براي انجام آزمايش در ماه هاي زمستان مناسب نبود، بنابراين زيردريايي B-67 به سورومورسك در درياي بارنتز منتقل شد و در آنجا هشت پرتاب ديگر در سال 1955 انجام شد. آزمايشها طولاني مدت و پرزحمت بود. موشك R-11FM با مخزن پر از سوخت سوار زيردريايي مي شد و از يك پوشش خاص براي جداره هاي مخازن سوخت استفاده مي شد تا بتوان به مدت سه ماه آن را درون زيردريايي نگهداري كرد. البته غالبا اين ترفند نامناسب بوده و اكسيدايزر اسيد نيتريك راه خود را از طريق اتصالات و لوله ها باز كرده و دچار نشتي مي شد، كه خطر آتش سوزي و حادثه براي سرنشينان را به همراه داشت. كنترل كيفيت ضعيف ساير اجزا نيز منجر به وقوع يكسري از شكستهاي پرتاب و سوانح پياپي شد. اين سامانه پرتاب ناپايدار، دقت پاييني داشت. دقت CEP )شعاع دايره خطاي با احتمال برابر( موشك R-11 در نسخه زمين-پرتاب برابر با حدود 4 كيلومتر3 ) مايل( بود، معني اين مطلب آن است كه نيمي از تمامي موشكهاي R-11 شليك شده به سمت يك هدف معين، درون دايره اي به شعاع 4 كيلومتري از مركز هدف اصابت مي كند. به دليل حركت دريا و دقت پايين سامانه هاي ناوبري دريايي شوروي در آن زمان، دقت CEP موشك R-11FM به نحو چشمگيري بدتر از نسخه زمين-پايه آن بود (برابر با 7 كيلومتر). دقت پايين و ديگر مشكلاتي كه در آزمايشها خود را نشان داد، نيروي دريايي شوروي را نسبت به پذيرش اين سامانه سلاح جديد در زيردريايي هاي خود بي ميل كرده بود، ولي وزير صنايع دفاعي، ديميتري اوستينوف، و رهبر شوروي، نيكيتا خروشچف هر دو از اين پروژه به عنوان گام نخست در زمينه نيروي دريايي مسلح به موشك، حمايت كردند. روشن بود كه سامانه D-1 تا نقطه ايده آل فاصله زيادي دارد ولي خروشچف مي خواست كه نيروي دريايي به عصر موشكهاي هسته اي وارد شود. سامانه موشكي D-1 در يك زيردريايي جديد به نام AV-611 گنجانده شد كه با نامهاي پروژه 611 AV يا از سوي ناتو، زولو پنج نيز ناميده مي شد كه دو عدد موشك را مي توانست حمل كند. كلا هفت فروند AV-611 ساخته شد كه يكي از آنها در ميدان دالزاود در ولاديوستوك واقع در اقيانوس آرام تبديل شد، و مابقي نيز در سودرمخ در سورودوينسك تبديل گرديد. فروند نخست با ناوگان دريايي شمالي در آگوست 1956 عملياتي شد و فروندهاي بعدي نيز با ناوگان دريايي اقيانوس آرام در آگوست  1959عملياتي شد.   طي دوران حكومت خروشچف، الگوي آرايش عملياتي نوعا به اين شكل بود كه چهار فروند زيردريايي با ناوگان دريايي شمالي، دو فروند با ناوگان دريايي اقيانوس آرام بوده و يك فروند براي آزمايش نگهداري مي شد. به كارگيري سامانه D-19 بسيار دشوار و نامناسب بود. زيردريايي بايد به مدت 2-4 ساعت پیش از پرتاب در یک مسیر با سرعت و عمق پایدار نگه داشته می شد.با به سطج آمدن زیردریایی،پنج دقیقه طول می کشید تا موشک عمودی شده و پرتاب شود در واقع، به جز در رزمايشهاي پرتاب ساليانه، زيردريايي ها به دليل خطر پيشرانه هاي خورنده، به ندرت به موشكهاي فعال مجهز مي شدند.     اين موشك R-17 هم اكنون در موزه مركزي ارتش واقع در مسكو نگهداري مي شود     در دوران خدمت زيردرياييهاي AV-611 ، كلا 77 پرتاب موشك R-11FM در دريا انجام شد كه 86  درصد از آنها موفق بود. در مجموع، موشك R-11FM سامانه سلاح چندان موفقي نبود. برد كوتاه و قابليت اطمينان نسبتا پايين، آن را به سلاحي ترديدآميز در زرادخانه راهبردي تبديل كرده بود و لذا، به سرعت بازنشسته شد. البته، از ديدگاه وسيعتر، پروژه ولتا موفق بود، چراكه نخستين گام سودمند در توسعه ضلع دريايي مثلث راهبردي هسته اي اتحاديه شوروي به شمار مي رفت.   پایان قسمت سوم...   ادامه دارد...  
  23.  بسم الله الرحمن الرحیم     جدا شدن سرزمین ماوراء النهر ایران   شنیدن نام دو رود سیحون و جیحون و سرزمین بین آن دو یعنی ماوراءالنهر هر ایرانی را به یاد نخستین سکونتگاه آریایی های مهاجر در عهد باستان، شکوفایی علمی وفرهنگی  قرون سوم و چهارم هجری قمری و شکوه و عظمت هنری سمرقند در عصر تیموری می اندازد. سرزمینی که نماد فرهنگ ایران بود و در قرن نوزدهم به واسطه ضعف قدرت مرکزی ایران از یک سو و توسعه طلبی روسها از طرف دیگر ضمیمه خاک آن امپراطوری شد.   با آغاز فتوحات تزارها در نواحی جنوبی، ماوراء النهر به خاطر موقعیت جغرافیایی اش[1] هیچگاه از چشم فرمانروایان مسکو دور نماند. آنها بر اساس وصیت نامه جعلی پطر کبیر برای دستیابی به آبهای آزاد موفق به تصرف غرب دریای خزر شده بودند و بدون تردید شرق خزر هم برای شان کم اهنمیت تر از قفقاز نبود. روس ها بعد ازموفقیت در سیطره بر  مناطق مورد بحث تصمیم گرفتند هر گونه وابستگی فرهنگی آن با کشور مادر یعنی ایران را قطع کنند. ابتدا روس ها بنا به دلایل سیاسی نام «آسیای میانه» را بر آن نهادند و در واقع این تغییر نام مرحله ای از فرایند روسی سازی بود که سردمداران آن امپراطوری برای توسعه نفوذ خود در منطقه ماوراء النهر و قفقاز شروع کرده بودند؛ زیرا آنان می خواستند برای مناطق تازه تصرف کرده خود تاریخ جدیدی بسازند و هویت جدیدی برای مردمان آن تعریف کنند.   سرزمین ماوراء النهر و سواحل رود سیحون و جیحون که امروزه به آسیای مرکزی معروف شده است، از گذشته های دور جزیی از قلمرو اصلی ایران بوده است و به نوعی مهد تمدن ایرانی به شمار می‌رفت. نام شهرهای خوارزم (هوارزمی)، بلخ (باختریش) و سغد(سوگود) در کتیبه های هخامنشی آمده است و به گواه اکثر مورخین خوارزم نخستین سرزمینی است که آریایی ها در آن سکنی گزیدند، به ناحیه ای که ایرانیان در آن ساکن شدند «ایران ویج» یا«ایران وئجه» می گویند. این مناطق در دوره اشکانی و ساسانی هم در سیطره ایران بودند و حتی خاستگاه اولیه اشکانیان در منطقه ترکمنستان امروزی بوده است. در دوره اسلا می ماوراءالنهر از مراکز مهم سیاسی و فرهنگی گردید و  اهمیت تاریخی و فرهنگی شهرهایی مانند بخارا، سمرقند، خوارزم و... در اکثر منابع ذکر شده است.   در دوره خلفای اموی و عباسی ماوراءالنهر مرکز نهضت های استقلا ل طلبانه بود و در دوره حکومت سامانیان تا حدی استقلا ل نسبی پیدا کرد. فرهنگ ایرانی - اسلا می در این منطقه به اوج خود رسید به گونه ای که ریچارد فرای    Richard.N.Fray  از آن به «رنسانس اسلامی» یاد می کند. در زمان تسلط تدریجی اعراب و سپس ترکان، مردمان ماوراء النهر به مقاومت منفی در برابر مهاجمان دست زدند تا مانع اضمحلال فرهنگی خود شوند. در دوره سلجوقیان و خوارزمشاهیان جزء مهمی از قلمرو امپراتوری ها بود و حتی مرکز ثقل قدرت خوارزمشاهیان در ماوراءالنهر بود. با حمله مغولا ن به این منطقه آسیب فراوانی وارد شد و رو به ویرانی نهاد.    حمله مغولان با توجه به ویرانی هایی که در پی داشت ابتدا به رکود منطقه منجر شد اما با روی کار آمدن تیمور لنگ که خود از قبایل تاتار بود باعث رونق مجدد ماوراءالنهر از جمله شهر سمرقند شد. امیر تیموری با کوچ هنرمندان، شاعران و بزرگان علم از سایر ممالک متصرفی به شکوه و عظمت سمرقند کمک بسیار کرد. [2] کلاویخو فرستاده شاه اسپانیا به دربار تیموری وصف جالبی از این شهر دارد و می گوید نام آن را از دو واژه «سمیزکنت» semiz kent  به معنای شهر ثروتمند میداند.[3]       در طول تاریخ ماوراءالنهر همواره جزوه جدایی ناپذیر خاک ایران عزیز بوده     با مرگ تیمور بار دیگر ماوراءالنهر دستخوش ناامنی و جنگ برای قدرت شد و در نها یت خاندان شیبانی مصادف حکومت صفویان در ماوراءالنهر به قدرت رسید و امرای آن چندین بار نواحی مرزی خراسان را مورد تاخت وتاز قرار دادند. در دوره عبیدالله خان به خاطر علاقه ای که وی به شعر داشت بار دیگر سمرقند به روزهای خوش وهنر و ادب خود نزدیک شد.[4]   در فاصله سالهای 1020ق. تا 1050ق. امام قلی خان موفق شد با سرکوب سایر قبایل و رقبا ماوراءالنهر را تحت سیطره خود در بیاورد. او با روس ها روابط دوستانه ای برقرار نمود و نماینده ای نزد نخستین تزار میخائیل فدرویچ رمانف فرستاد و متقابلا روسها هم برای تحکیم روابط ایوان خوخلوف را به بخارا اعزام کردند.[5]   در زمان پطر سران روسیه توجه خاصی به مناطق پیرامون خود از جمله ترکستان و ماوراء النهر داشتند. شاه نیاز، خان بخارا که دچار شورش قبایل شده بود از پطر تقاضای کمک کرد و روس ها با وجود درگیری در جنگ با سوئدی ها تعدادی سپاهی روانه بخارا و خیوه نمودند. هرچند حضور آنها به سرکوب شورش ها کمک کرد اما کم کم زمینه را برای حضور پر رنگ تر روسها در منطقه فراهم آورد.[6]           ان زمان در ایران مصادف بود با ایام ضعف و سقوط صفوی بنابر این فاقد قدرت کافی برای دخالت در منطقه بود.  نادرشاه که بعد از صفویه اقتدار را به ایران بازگرداند در تلاش برای نفوذ در سواحل سیحون و جیحون بود بنابراین در سال 1149ق. لشکری به فرماندهی رضاقلی میرزا به  ناحیه اعزام نماید و با شکست ابوالفیض خان حاکم بخارا و ایلبارس حاکم خوارزم این مناطق بار دیگر به تصرف ایران درآمد.     تا زمان سلطنت فتحعلی شاه، خوانین بخارا، مرو، خوارزم و سایر نواحی ماوراءالنهر در دست بازماندگان ازبکان بودند و روابط صمیمانه ای هم با ایران داشتند و همیشه سفرایی در دربار قاجار و خانات در رفت و آمد بودند[7] و این نکته نشان از آن است که هنوز در ابتدای دوره قاجار ارتباطات قطع نشده بود و  ایران نسبت به آن ناحیه حاکمیت صوری داشت. بعد از شکست های ایران از روسیه و تضعیف دولت مرکزی، نفوذ ایران در بعضی مناطق از جمله ماوراءالنهر کاهش یافت.   خوانین خودمختار شده و دیگر توجهی به ایران نمی کردند و در واقع نبود یک قدرت واحد برای اداره این منطقه زمینه را برای یکه تازی قبایل ترکمان هموار تر کرد امری که علاوه بر آسیب وارد آوردن به منافع ایران دستاویز مناسبی برای مداخله روس ها در امور نواحی شرق خزر شد و بسیاری از مردم برای رهایی از این آشفته بازار به نواحی داخلی ایران پناهنده شدند.     در سال ۱۲۴۸ هـ . ق، عباس میرز، اصدراعظم، با کفایت فتحعلی شاه توانست با کمک فرزندش خسرومیرزا تا حدودی آرامش را در این منطقه برقرار نماید، آنها قلعه ترشیز، قوچان و سرخس را تصرف کردند. با فتح سرخس ترکمن ها تارومار شدند و چند هزار ایرانی دربند آزاد گردید و خان خیوه از مدعیان قدرت که دیگر متحدی نداشت تسلیم ایران شد و خراجگذاری را پذیرفت.[8]     با فوت عباس میرزا و فتحعلی شاه، ترکمن های حوالی خراسان و استرآباد تجاوزات و شرارت های سابق را از سرگرفتند و به کاروان ها و مسافران دستبرد زده و آنان را به اسارت و بردگی می بردند. دولت ایران نمی توانست به راحتی به این آشوب ها پایان دهد؛ زیرا هرگاه ترکمانان با قوای ایرانی روبه رو می شدند و شکست می خوردند به پناهگاه های خود در دریای خزر روی می آوردند و اینگونه از دست نیروهای دولتی رهایی می یافتند. [9]     طبق عهدنامه ترکمانچای، ایران از کشتیرانی در خزر محروم بود به همین جهت دولت برای رفع غائله به روس ها متوسل شد تا چند ناو جنگی به مدت پانزده روز در اختیار اردشیر میرزا که از سوی محمدشاه مامور سرکوبی ترکمانان شده بود قرار دهند. روس ها با این پیشنهاد موافقت کردند اما چون نمی خواستند قدرت ایران در منطقه تقویت شود در اعزام کشتی تعلل ورزیدند تا بعد از تحلیل رفتن قوای ایران خودشان شورشیان را سرکوب نمایند و موفقیت به نام آنان ثبت گردد. اما پیش از آنکه روس ها به خلیج حسن قلی برسند اردشیر میرزا موفق شد ترکمانان را سرکوب کند و منطقه را از شرارت آنها آسوده نماید.     روس ها سیاست دوگانه ای در پیش گرفتند از یک سو با وعده و وعید همکاری ایرانیان را سرگرم کردند و از سوی دیگر در صدد جلب دوستی تراکمه برآمدند و باب مراوده را با سران آنها گشودندو البته نسبت به قبایل آن قوم هم صداقت نداشتند. در سال ۱۲۵۶ ق دسته ای از کشتی های روس به بهانه جلوگیری از آشوب و ترکتازی ترکمن ها دست اندازی به سواحل خزر را آغاز کردند، جزیره آشوراده را اشغال و آن را مقر دریایی خود قرار دادند و پایگاه نظامی در جزیره تاسیس نمودند. هر چند ایران به این اقدام اعتراض کرد، اما روسیه به آن توجهیننمود و حتی به حاکم مازندران هشدار داد که از تحریک بومیان جزیره علیه اشغالگران خودداری نماید.[10]       سران قاجار در حال امضا معاهده ننگین دیگر     در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه بار دیگر ماوراءالنهر مورد توجه دولت مرکزی قرار گرفت، امیرکبیر صدراعظم با کفایت و اصلا ح طلب مصمم به احیاء نفوذ ایران در منطقه شد. او توسعه روابط سیاسی را در اولویت قرار داد تا از طریق دوستی امرای خوارزم را که همواره مایل به تبعیت از دولت ایران بودند و تا زمان فتحعلی شاه هم از ایران تبعیت می کردند مطیع و فرمانبردار دولت مرکزی نماید. به همین منظور رضاقلی خان هدایت را برای ملا قات و مذاکره با محمدامین خان حاکم خیوه فرستاد، اما با قتل نابهنگام امیرکبیر این ماموریت نتیجه ای به همراه نداشت و بعد او هم دیگر کسی توسعه دیپلماتیک را پیگیری نکرد.[11]   در دوره صدارت آقاخان نوری نه تنها اقدامی جهت حفظ این مناطق صورت نگرفت، بلکه با اقدامات نسنجیده ایران را درگیر مسائل دیگری نمود که جدایی افغانستان مهم ترین دستاوردش بودو در همین زمان اتفاق دیگری رخ داد که برای ایران چندان خوش یمن نبود و آن واقعه مهم شکست روسیه در جنگ کریمه از فرانسه و انگلستان بود.   بعد از این شکست تزار روس به این نکته پی برد که در توسعه طلبی و کنجکاوی به سمت غرب با موانع جدی روبه رو خواهد شد  اما شرق به علت نبود دولت قدرتمند در ایران و شدت اختلافات در بین خانات سواحل سیحون و جیحون فرصت و امکانات بیشتری در اختیارشان قرار می داد. چنان که پیش از این در معاهده گلستان ۱۲۲۸ق و ترکمانچای ۱۲۴۳ ق. موفق گردیدند قسمت های وسیعی از خاک ایران را جدا نمایند.  به زودی منطقه شرق خزر به محل منازعه بین ایران و روسیه تبدیل شد، دولت ایران با آنکه توانایی  لازم را نداشت، اما نمی خواست به راحتی این قسمت را از دست بدهد.     ناصرالدین شاه در سال ۱۲۷۰ ق. در افغانستان از انگلیستان شکست خورد و متعاقباً مجبور شد با استقلال آن که در واقع به رسمیت شناختن سیطره بریتانیا بر آن منطقه بود موافقت کند. این شکست بر شاه گران آمد و به نوعی تصمیم گرفت با سرو سامان دادن به آشوب های ماوراءالنهر و شرق خزر در نزد رعایای ممالک محروسه اعاده حیثیت کند. به همین منظور به سلطان مرادمیرزا حاکم خراسان دستور داد تا سران ایلات یاغی را دستگیر و مرو را تصرف کند، محمدامین خان عامل اصلی ناآرامی ها در درگیری ها کشته شد، اما این موفقیت دوام چندانی نیاورد، حمزه میرزا جانشین سلطان مراد فاقد توانایی سلف خود بود به همین علت با قوام الدوله وزیر خراسان بر سر نوع برخورد با ترکمان ها اختلا ف پیدا کرد، سران ترکمن از این فرصت بهره بردند و به قشون ایران در مرو شکست فاحشی وارد آورده و آن را  متلاشی کردند و مرو به دست تراکمه افتاد. این آ خرین زورآزمایی نظامی برای بازپس گیری منطقه بود.    در دوره صدارت میرزاحسین خان سپهسالار برای آخرین بار تلا ش های دیپلماتیکی در این زمینه صورت گرفت. او حاج میرزا رضی خان معظم الملک را مخفیانه به مرو فرستاد، پس از گفت وگوهای مفصل ترکمن ها حاضر به تمکین از ایران شدند و حاکمی بر شهر مرو گماشته شد و آنها موافقت کردند ۲۰ نفر از سران را برای مذاکره و عقد قرارداد به دربار بفرستند. روس ها که از این قضیه آگاه شدند به کارشکنی پرداختند و با تلا ش بسیار مانع سفر سران به تهران گردیدند.     منابع   کتابخانه،موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی   [1] - علاوه بر اهمیت ماوراء النهر به عنوان دروازه فرهنگ ایران، هند، چین و روسیه به لحاظ تجاری هم موقعیت مناسبس داشت. برای اهمیت ر.ک مهدی گلجان، میراث مشترک، تهران، امیر کبیر، 1384. [2] - علا قه مندان به فرهنگ و هنر و تاریخ ماوراءالنهر ر.ک به آ.بلنیسکی، خراسان و ماوراءالنهر، ترجمه پرویز ورجاوند، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۱. [3] - کلاویخو، سفرنامه، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، علمی و فرهنگی، 1374، ص284. [4] - میرزا شمس الدین بخارایی، تاریخ بخاراف خوقند و کاشغر، تصحیح محمد اکبر عتیق، تهران، میراث مکتوب، 1377، ص21. [5] -همان، ص34. [6] - همان، ص47. [7]- پاشینو، سفرنامه ترکستان، ترجمه مادروس دواود خانف، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372، ص16. [8] - اسنادی از روابط ایران با مناطق آسیای مرکزی، موسسه وزارت امورخارجه، ۱۳۷۲، سندش ۱۰، صص ۹۴و۹۵. [9] - برای غارت ناآرامی و غارتگری تراکمه ر.ک به عبداللّه مستوفی ، شرح زندگانی من ، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه ، تهران 1360 ج 1، ص 93ـ94 [10] - همان سندش ۱۳ ص ۱۰۸ و ش ۱۶ ص ۰۱۱۶ [11] - پاشینو، پیشین، ص16.   پی نوشت : لطفا بعد از مطالعه این تاپیک ،تاپیک نبرد گوگ تپه را مطالعه کنید   ادامه دارد....
  24.   همان روش نادر شاه...     کوچاند کرد ها به شمال شرق برای جلوگیری از تاخت تازه ترکمن ها :mrgreen:  و...     ولی نتیجه کار چه شد ؟ بعد از مرگ نادر ایران چندین سال در هرج و مرج کشتار بود !!   چگونگي كوچاندن كردهاي كرمانج از مرز ايران و تركيه به خراسان و از خراسان به خلخال   جابجائي اقوام در مناطق مختلف ايران وكوچاندن آنان از جايي به جاي ديگر ، يك سنت سياسي در شيوه كشورداري ما بشمار مي رود. در دوران تسلط اعراب بر ايران خراسان، كانون اصلي مبارزه با خلفاي عرب براي كسب آزادي واستقلال از سلطه ونفوذ آنان بود .خلفاي عرب براي مبارزه با اين آزاديخواهي نه تنها خود به سركوب جنبشها مي پرداختند ، بلكه قبايل همسايه خراسان ، از جمله ازبكها را براي تاخت وتاز به اين منطقه حمايت وتشويق مي كردند .اين سياست تنش آفرين تا دوره صفويه نيز كماكان ادامه داشت ، حتي سركوبيهاي موقت شاه اسماعيل وشاه تهماسب نيز نتوانست آنرا متوقف سازد . شاه عباس با قانع كردن سران ايل كرمانج كه شاخه اي از ايلات بزرگ شكاك در مرز بين ايران وعثماني(تركيه) بودند ، گروهي از آنان را در 1007 ه.ق از آذربايجان ومهاباد به اطراف ري ، يعني دشت ورامين وخوار كوچاند .در اين كوچ بزرگ و تاريخي حدود 50هزار خانوار شركت داشتند. كردها پس از دوسال اقامت در جنوب ري ، ماموريت يافتند تا براي مقابله با ازبكان به خراسان رفته وبا توجه به موقعيت حساس خراسان در اين منطقه اسكان يابند. سرانجام درسال 1010 ه.ق حدود 45هزار خانوار كرد وارد خراسان شدند ودر مناطق شمالي آن اسكان يافتند ( توحدي ، 1359، ص 46) . حضور كردها در منطقه خلخال از زمان نادر شاه افشار آغاز شد .طوايفي از كردها كه قبلاً طي يك سلسله تصميم هاي سياسي از غرب ايران به شمال خراسان(در زمان شاه عباس صفوي) اعزام شده بودند ، تا درمقابل نفوذ بيگانگان( ازبكها) ايستادگي نمايند ، در دوره نادر شاه از قوچان به خلخال كوچانده شدند . اينان با استقرار در حد فاصل مراتع بين شرق وغرب كوههاي تالش ، ديواره قومي جديدي بوجود آوردند ، تا از تنشها ودرگيريهاي ميان تالشان وايلات شاهسون جلوگيري نمايند .البته انگيزه اصلي كوچاندن ايلات كرد از قوچان واسكان آنان در مرزهاي غربي تالش را بايد در سياست دولت نادر شاه نسبت به تالشان جستجو كرد .قيام تالشان برضد حكومت نادر بسال 48-1747ميلادي دردسرهاي نظامي وسياسي فراواني براي نادر شاه بوجود آورد .هرچند كه سرانجام ، اين قيام از راههاي غيرنظامي وبا استفاده از شيوه هاي جداي افكني ميان رهبران شورش سركوب شد . ليكن انديشه شورش مجدد هرگز از ذهن نادر شاه بيرون نرفت .نادر شاه براي جلوگيري از شورش مجدد تالشان ، پس از آنكه دريافت از نواحي جنوب نفوذ به تالش آسان نبوده وبا تلفات سنگين همراه است ، كوشش كرد در جبهه غرب موقعيت خود را توسط قبايل ترك وسپس كرد تقويت كرده وتالشان را در محاصره نظامي وقومي كامل قرار دهد .انگيزه اصلي وي از كوچاندن كردهاي قوچان به غرب تالش واسكان آنان در كنار قبايل ترك ، از همين نگراني سياسي ناشي مي شود . در قالب اين سياست بود كه وي تعدادي از كردهاي ايل شكاك را قبلاً در آنجا(خراسان) اسكان داده شده بودند وبه زعفرانلو(جلاليهاي فعلي) معروف بودند به گيلان ومازندران كوچاند .كردهايي كه ازقوچان به خلخال ونواحي كوهستاني تالش كوچانده شدند از هفت طايفه بنامهاي شا طرانلو ، خالتانلو ، كلوكشانلو ، هو يرانلو ، مونتانلو ، نصرانلو( اصلان لو) ودليكانلو تشكيل مي شدند .كردها در ابتداي ورود به منطقه خلخال ، در زمين باريكي در 115كيلومتر ي شمال قزل اوزن كه در حدود 15كيلومتر از شهر گيوي در جهت شرق بسوي ارتفاعات تالش امتداد دارد .سكني گزيدند .به گفته هنري فيلد ( 1343، ص 206) زماني از حدود اصلي خود خارج شده ودر چهار ناحيه خلخال درشمال قزل اوزن پخش شدند .مارسل بازن محقق فرانسوي ( 1367، ص 442) نيز با استناد به فرهنگ جغرافيايي ايران درسال 1328گفته هنري فيلد را تاييد كرده ودر روستاهاي اقباش ، آ‎غچه قشلاق واسفر جان از وجود زبان كردي خبر مي دهد وساكنان روستاهاي بنياد آباد ،‌گزور ، لنگ دشت ،‌ابلي ، زاويه كرد ، النكش ،‌ايلوانق واناويز در شمال خلخال را جزئي از قلمرو قبايل كرد معرفي مي كند. پس از سقوط حكومت افشارها، كردها در اين منطقه باقي ماندند وچون از آن پس چندان مورد حمايت حكومت هاي مركزي زندها وقاجارها نبودند ، با تغيير خط مشي سياسي درصدد همزيستي با آذريها ، تركها وتالشان برآمدند وطي اين روند عملكرد بسيار موفقي نيز داشته اند . آنچه مسلم اينكه كردها مجموعه اي از طوايف گوتي ، كاسي ، كردوك و…. هستند كه در منطقه زاگرس يا كردستان ساكن بودند واز اقوام اصيل ايراني بشمار مي روند .پيشينه تاريخي آنان با تاريخ ايران پيوندي عميق و ناگسستني دارد . رشيد ياسمي مورخ ايراني ، لهجه كرمانجي را شيرين ترين ومقبولترين لهج هاي كردي دانسته ورواني وعدم اختلاط با زبانهاي بيگانه را از مشخصات برجسته اين زبان عنوان كرده است( ياسمي ، 1316، ص 136). اما كردهاي منطقه خلخال ديگر آن ويژگي بودن را ندارند .زبان تركي همچون سيلي سالهاست كه در آذربايجان به راه افتاده وآنچه از زبان ونيمزبان ولهجه درسر راه خود دارد ، مي شويد ومي برد همچنين نتيجه مشاهده عيني است كه نگارنده در عرض چند سال سكونت در منطقه بدست آورده است .تا بيست سال پيش كه كودكي بيش نبودم از سوي ديگر درحال حاضر ، رواج تكلم به زبان فارسي نيز در ميان كردها معمول شده است .چرا كه مهاجرت آنها به پايتخت وشهرهاي شمالي كشور ، بويژه در چند سال اخير شدت يافته و اين آشنايي بهحدي در آنها موثر بوده كه در انتخاب زبان فرزندان خود ، فارسي را برزبان مادري خود ( كردي ) ترجيح مي دهند .از اينرو احتمال اينكه كردي در منطقه تا چند نسل آينده به كلي از بين رفته وبه دست فراموشي سپرده شود ، خيلي زياد است . -نتيجه گيري اين گروه قومي (كرد كرمانج) قسمتي از ايل بزرگ شكاك و از ساكنان بومي ناحيه مرزي ايران و تركيه مي باشند كه به آذربايجان وارد شده ودولت صفوي بدنبال تاخت وتاز ازبكها در خراسان آنها را به اين سرزمين پهناور كوچ داده است .انسجام وسرگشي آنان براي دولت مركزي مزاحمتهايي را بدنبال داشته است ، تا اينكه نادر شاه بدنبال سياست آرامسازي وايجاد شكاف بين ايلات تالش گروهي از آنان را به اين منطقه خلخال كوچ داد مهمترين محدوده كردنشين در حال حاضر ، در شمال خلخال قراردارد. هسته مركزي آن مجموعه اي از 16آبادي مي باشند كه همگي از دو طايفه شاطرانلو و خالتانلو هستند. دومين محدوده كرد زبان در چند روستا واقع در انتهاي جنوبي خلخال خلاصه مي شود كه بين روستاهاي ترك ويا در اصل تات زبان قرار دارند وعبارتند از : جعفرآباد وسجهرود در دوطرف تنگه شاهرود سفلي وچهار آبادي شيخ علي لو ، احمد آباد وچملوگبين و بالاكوه در يك دره كوچك شرقي در اواخر سلطنت محمد عليشاه كه رشته امنيت در كشور بهم خورده ودر اغلب نقاط ، ملوك الطوايفي رواج پيدا كرد بود ، خوانين شاطر انلو هم به سركردگي امير عشاير ازهرج ومرج استفاده كرده وبيست سال تمام خلخال را زير نفوذ خود قرار دادند .همكاري آنان با ميرزا كوچك خان در انقلاب جنگل از افتخارات طايفه اي اكراد(كردها) بشمار مي رود .بعد از وقايع جنگل ، رضا شاه درنظر داشت قوايي مجهز جهت خلع سلاح عمومي وبرقراري امنيت درتالش به آنجا گسيل نمايد كه سر كردگان وخوانين اكراد كه همجوار با تالش بودند ، از اين تصميم دولت ناراضي شده وبرعليه دولت قيام كردند ( آقاجاني ، 1378، ص 750) .از جمله آن قيام ها ، شورش محمد تقي خان امير احمدي (مميش خان ) بود .وي در واقعه شهريور 1320 با دسته هاي گل از قشون روس استقبال مي كند وافسر سياسي روس تصميم مي گيرد كه با كمك او منطقه خلخال واردبيل را ضميمه خاك روسيه كند .مميش خان در آبان 1320با تهيه اسلحه از جانب روسيان وبا پشتوانه قشون روسي عليه دولت پهلوي قيام نموده ودر 4آذر 1320 هرو آباد را تصرف مي كند .تا اينكه در سال 1322ه-.ش امنيت در منطقه برقرار گرديد وخوانين شاطرانلو پس از يك سلسله جنگ وزد وخورد با قواي دولتي قلع وقمع شدند. تاثير پذيري كردها از منطقه كردها طي نزديك به سه قرن سكونت در منطقه خلخال تحت تاثير عوامل مختلف تحولات زيادي از نظر فرهنگي واجتماعي بخود ديده كه از مهمترين آن ، تغييرمذهب وگرايش به زبان تركي است .با توجه به تاريخ كردهاي منطقه ،‌كه شاخه اي از ايل شكاك وسني مي باشند ، بدنبال كوچ به خراسان نيز سني باقي مانده تا اينكه در نهايت به خلخال كوچانده مي شوند .سرپرستي كردها درورود به خلخال را شخصي به نام ((عجم آقا )) بعهده داشته كه سالها در منطقه تحت عوامل نامشخصي ، آنها را به مذهب شيعه فرا مي خواند دو روستاي گستان وپيرانلو از سني ها نام مي بردكه بايد گفت روستاي مذكور بعلت قرارگيري در ارتفاع وشرايط سخت طبيعي ديرتر از ساير آباديهاي كرد نشين پذيراي مذهب شيعه بوده اند .در حال حاضر تمامي اكراد شمال خلخال شيعه مذهب مي باشند بعد ازخلخال دو جاده وجود دارد یکی آسفالته که بسمت دریای خزر می رود و دیگری خاکی و رو به ارتفاعات, پس از پشت سر گذاشتن 77 کیلومتر به قهوه خانه سیبله در ارتفاع 2180 متری از سطح دریا و در نزدیکی روستای ماجولان می رسیم . این قهوه خانه حوالی دو جاده کوهستانی می باشد یکی از سمت پائین دست یعنی روستای معروف و تاریخی ماسوله می آید و دیگری که از طارم به این جاده می رسد ., پس از طی 93 کیلومتر از خلخال به روستای بالا کوه در ارتفاع 1770 متر می رسد   http://belakoh.blogfa.com/post-3.aspx