samedelavar

Members
  • تعداد محتوا

    106
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های samedelavar

  1. دمت گرم اگه ميشه يه مقاله در مورد سوپر اتاندارد و جگوارم بزار icon_wink
  2. samedelavar

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    اينا همه حق اين ملت بي بخار ماست icon_wink
  3. samedelavar

    اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل

    نقل قول: عرب ها زمان فتح ايرن 120000 نفراز مردم طبرستان رو گردن مي زنند تا با خونشون چرخ اسياب هاي ابي رو بچرخونن فقط تو يه روز 42000 نفر از زنان و دختران ايراني رو تو شهر پيغمبر مدينه بفروش مي رسونن 4000 نوجوان ايراني رو اخته ميكنند تا در تمام عمر از اين ها بيگاري بكشن و بزنند تو سرشون و.... ما هر وقت اينها رو جواب داديم بايد تازه به حصاب كتاب هشت سال جنگ برسيم من ايت الله ميشدم اولين فتوام حلال كردن خون اعراب بود چون تو هيچ استانداردي جزو آدم حساب نمي شه كردشون واقعا دمت گرم حرف دل همه ايرانيها رو زدي icon_wink :evil: :) :) :D
  4. خوب بود اگه ممكنه راجع به سوپر اتاندارد و جگوار هم مطلب بگذاريد. با تشكر icon_wink :) :evil:
  5. samedelavar

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    آقاي سعيد قجرها ايراني كه نبودن ترك (مغول)نژاد بودن .شما چه خوبي از اونا سراغ داريد؟ icon_frown
  6. samedelavar

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [fade][fade]> از شاهنشاهی فریدون تا کین ایرج , شاهنامه فردوسی[/fade][/fade] آقا اين چه ربطي داشت؟
  7. samedelavar

    فيلمي از شفق

    وب سايت ف ی ل ت ر است آقايون icon_frown :x :x
  8. samedelavar

    قدرت هوایی آمریکا

    اينقدر تعداد هواگرداش زياده كه كسي نميشمارشون icon_frown همضات خيلي خوبه اين حرف رو واقعا كوروش بزرگ زده؟
  9. samedelavar

    جنگ جهاني سوم

    با درود بر همه دوستان لطفا همه بخوانند و نظر خود رو بگن این نوشته هاپاک نشود لطفا بدون تعصب بخوانید ...لطفا متمدن باشید...سوالاتتان را مطرح کنید تا پاسخ دهم...آیا مشکل ایران اعراب هستند؟ اميدوارم طالب حقيقت باشيد.... گفته می شود که ما و شما با عربها سر جنگ داریم !! و برای نشان دادن بیگناهی تازیان بی درنگ بسراغ ام کلثوم ؛ و فرید اترش ؛ و حسنین هیکل ؛ و رشید میمونی ؛ و نوال سعداوی ؛ و ابن خلدون و دیگر فرزانگان مصری و سوری وتونسی و الجزایری و اردنی و لبنانی و فلسطینی می روند ؛ و می خواهند بزور بما بباورانند که ما با اینها سرجنگ داریم !! . ما بهیچ روی نه با عرب سر جنگ داریم و نا با عرب زبانان . در همین جا شایان یاد آوری است که بیشترین شمار مردمی که امروز بنا درست عرب نامیده می شوند عرب نیستند ؛ مردمان مصر و سوریه ؛ وابسته به یک فرهنگ بسیار کهن ؛ و پر باری هستند که جهان امروز بسیاری از دارشهای های خود را به آنان بدهکار است ؛ شور بختانه مردمی با چنین پیشینه درخشان فرهنگی ؛ بدست تازیان بیابانگرد شکسته شدند ؛ آیینها ی شهریگری و فرهنگ پربارشان بتاراج رفت و زبان عربی بزور شمشیر بر آنان پذیرانده شد ؛ اینها عرب زبان شدند اما عرب نیستند . روزی از حسنین هیکل ؛ فرزانه بزرگ نام مصری پرسیدند : چرا شما مصریان با آن پیشینیه پر بار فرهنگی عرب زبان شدید ؟ شما که عرب نیستید ؛؛ گفت : برای اینکه ما فردوسی نداشتیم ...؛ هنرمندانی مانند ام کلثوم و فرید اترش که خنیای عربی را در جهان بلند آوازه کردند ؛ هنر آنان نه با عرب کاری دارد و نه با اسلام سر سازگاری ؛ همچنین است در مورد سوریه و اردن و لبنان و فلسطین ؛ سرزمینهای کهنسالی که سده های بسیار پیش از ابراهیم ؛ بوی خوش فرهنگ در جهان پیرامون خود می پراکندند . ابراهیم که پدر بزرگ اعراب و اسراییل ؛ وپدر بزرگ سه دین بزرگ سامی است از? اور کلده ? بیرون شد و بسوی سرزمین فلسطینیان کوچید . ? اور? شهری بود در همین عراق کنونی یا ? میانرودان ? که روزی روزگاری شبچراغ روزگاران بود ؛ برج بابل در کنار همین شهر بنا گردیده بود و کیهان شناسان بابلی و کلدانی از فراز آن به پژو هش در کار کیهان می نشستند ؛ همه این داده های تاریخی نشان میدهند که مردمی که امروزه عرب نامیده می شوند ؛ بزور شمشیرتازیان ? عرب زبان ? شدند اما ? عرب تبار ? نیستند و ریشه ی عربی ندارند ؛ بنا بر این ما با هیچکدامینشان نه تنها سر جنگ نداریم بلکه همدردی هم می کنیم ؛ ما مردم فلسطین را بهمان اندازه ارج می گذاریم که اسراییلیان را ؛ مگر پدران ما نبودند که زیر فرمانروایی آزاده مردی بنام کوروش بزرگ ؛ یهودیان را از زیر اسارت ننگین بابلیان رهایی بخشیدیدند و خانه های افتاده شان را بنا کردند و پایگاه انسانیشان را به آنا ن باز گردانیدند ؛ ما بر پایه آموزشهای زرتشت پاک که آموزگار و راهبر ماست ؛ هر ملتی را تکه ای از هستی اینجهانی می شناسیم و همه جهان را دوست می داریم و در پاسداری و نو سازی و بهسازی آن می کوشیم ؛ ما با هیچیک از مردم جهان سر جنگ نداریم و آغوش مهر و دوستی ما بروی همه جهانیان باز است ؛ از سپید و سیاه و سرخ و زرد و عرب و روس و انگلیس و یهودی و فلسطینی و همه و همه را ارج می گذاریم ؛... جنگ بی امان ما با دژمنشی ها و دژاند یشی هاست نه با مردم ؛ ما با خرافاتی که 1400 سال است پر و بال اندیشه ایرانی را ببند کشیده اند می جنگیم نه با عرب زبانان ؛ ما با اندیشه صهیونیزم می ستیزیم نه با هم میهنان خوب یهودی و یا یهودیان خوب جهان ؛ ما با خرافه گرایی و پنداربافیهای بیمارگونه ی کلیسا می ستیزیم نه با هم میهنان خوب مسیحی و یا مسیحیان خوب جهان ؛ ما با اندیشه واپسگرایی می جنگیم که 1400 سال است میهن ما را دچار روزگار بد هنجار کرده است ؛ نه با عربها یا مسلمانان جهان ؛ این نکته ای بود که من شایسته دیدم در همین آغاز سخن با شما یاران خوبم در میان بگذارم تا آن یاوه ها را بها ندهید و این بدانید که ایراندوستی ما بهیچ روی به معنی دشمن شماری و خوار داشت دیگران نیست . بسیار گفته اند و نوشته اند و هاه... می گویند و می نویسند که در کار پذیراندن اسلام به ایرانیان هیچ فشاری در کار نبوده است !!! بلکه این ایرانیان بودند که خسته از ستم پادشاهان ? خود کامه ? و نظام طبقاتی دوره ساسانی و بی بهره بودن از زمینه های شایان فرهنگی ؛ تا فراخوان اسلام را شنیدند ? به معنویت آن پی بردند و با آغوش باز به پیشباز آن شتافتند !!! ? . گروهی از پژوهشگران هم بگمان اینکه : ? فرهنگ ایرانی از بنیاد یک فرهنگ دینی بوده است ؟؟ ? گسترش اسلام در ایران را ( امری طبیعی و ناگزیر ) بشمار آورده اند ...!!! ؛ و گروهی دیگر مانند علی شریعتی نیز بر این باورند که : ? وجود فساد و تبعیض های طبقاتی در جامعه و نفرت مردم از رژیم ساسانی و روحانیون زرتشتی ؛ باعث شد تا ایرانیان ؛ اسلام را با آغوش باز بپذیرند ... بطوریکه ایرانی بعد از برخورد با اسلام اولیه احساس کرد که دین اسلام همان گمشده ای است که بدنبالش می گشته است ... برای همین مذهب خودش را ول کرد ؛ ملیت خودش را ول کرد ؛ سنت های خودش را ول کرد ؛ و بطرف اسلام رفت . ? ( علی شریعتی ؛ علی وحیات بارورش پس از مرگ ؛ رویه های 417 و 434 . ) مرتضی مطهری در نوشته ای زیر نام ? خدمات متقابل اسلام و ایران ? می نویسد : ? ... اسلام برای ایران و ایرانی در حکم غذای مطبوعی بود که به حلق گرسنه ای فرو رود یا آب گوارایی که بکام تشنه ای ریخته شود ? . در مورد زبان های ایرانی هم در هما نجا می نویسد : ? همه سخنان پیرامون کتاب سوزی ها و کوشش تازیان برای اینکه مردم ایران زبان خود را ترک کنند وهم و خیال و غرض و مرض است !!! زیبایی و جاذبه لفظی و معنوی قران و تعلیمات جهان و طنی آن دست به دست هم داد که همه مسلمانان این تحفه آسمانی را با اینهمه لطف ؛ از آن خود بدانند و مجذوب زبان قران گردند و زبان اصلی خویش را به طاق فراموشی بسپارند ... منحصر به ایرانیان نبود که زبان قدیم خویش را پس از آشنایی با نغمه آسمانی قران فراموش کردند ؛ همه ملل گرونده به اسلام چنین شدند !!!..? و ادامه می دهد : ? ... مگر کسی ایرانیان را مجبور کرده بود که بزبان عربی شاهکار خلق کنند ؟ ... آیا این عیب است بر ایرانیان که پس از آشنایی با زبانی که اعجاز الهی را در آن یافتند و آن را متعلق به هیچ قومی نمی دانستند و آن را زبان یک کتاب می دانستند ؛ به آن گرویدند و آن را تقویت کردند و پس از دو سه قرن از آمیختن لغات و معانی آن با زبان قدیم ایرانی ؛ زبان شیرین و لطیف امروز فارسی را ساختند ؟ ? . در این بخش از سخن خود خواهم کوشید که گوشه هایی از اینگونه جاذبه ها را که سبب شدند ایرانیان و بسیاری ملل دیگر فرهنگ و زبان و آیین خود را به طاق فراموشی بسپارند و به زبان و دین تازی بگروند نشانتان دهم . اما پیش از آن پروانه بدهید در همین جا نگاهی به گردباد ویرانگری که از یورش همین تازی پرست ایران ستیز ؛ یعنی مرتضی مطهری ؛ به فر و فرهنگ ایرانزمین بر خاسته است ؛ بیندازیم و سپس سخن را ادامه دهیم . مطهری در روز سیزدهم فروردینماه 1349 در یورش به آیینهای نوروزی ؛ زردآبش را بدینگونه بالا می آورد که : ? ... پس شما باید بگویید که الحمدالله در روز نحس قرار نگرفته ایم ؛ اتفاقا باید بدانیم که الان تمام روزهای ما نحس هست ! روز اول فروردینماه هم نحس است !! بین روز اول و دوم و سوم و چهارم فروردین ؛ دوازدهم و سیزدهم فروردین هم نحس است ! ما از این نحس باید خارج بشیم ! چه باید بکنیم ؟ ؛ بریم بیرون سبزه ها را گره بزنیم از نحسی خارج می شیم ؟ با سمنو پختن از نحسی خارج می شیم ؟ با پهن کردن سفره هفت سین از نحسی خارج میشیم ؟ بیچاره بد بخت ! چرا خانه ات را ول می کنی میری بیرون ؛ از این کارهای زشت بیا بیرون !! از این عادت زشت بیرون بیا ؛ از این حرکات زشت !! خودت خارج شو ! تا از نحوسات بیای بیرون ! از این حرکات زشت و کثیف و پلید که به آن گرفتار هستی خارج شو تا از نحوست بیای بیرون ! سیزده چه گناهی دارد ؟ از سمنو چه کاری ساخته است ؟ از سبزه و هفت سین چه کاری ساخته است ؟ بخدا ننگ این مردم است که روز سیزده و این ایام را بعنوان جشن سیزده بدر بیرون میرن !! ننگ باشه بر اینها که بعنوان پرورش افکار این ها را به مردم نمی گویند !! و شما احمقها هم این حرکات را هر سال انجام می دهید بلکه آنها شما بدبختهای احمق ؟؟!! را تمجید می کنند تشویق می کنند !! اینها از اسلام نیست !! اینها ضد اسلام است !! ... نیاکان ما در گذشته جشن می کردن ؛ پس ما هم باید چنین کنیم !! چهار شنبه آخر سال می شود ؛ بسیاری از خانواده ها که باید بگویم خانواده احمقها ؟!! آتش روشن می کنند و هیزمی روشن می کنند و آدمهای سر و مر و گنده با آن هیکلهای نمی دانم چنین و چنین از روی آتش می پرن که ای آتش زردی من از تو سرخی تو از من !! این چقدر حماقت است ؟ !! خب چرا چنین می کنید ؟؟ می گویند پدران ما چنین می کردند ما نیز چنین می کنیم !! اگر پدران شما چنین می کردند و شما می بینید که آن کار احمقانه است و دلیل خریت پدران شما است !! رویش را بپوشید ! چرا این سند حماقت را سال به سال تجدید می کنید ؛ این یک سند حماقت است که شما هی می کوشید که این سند حماقت را زنده نگهدارید و بگویید ماییم که چنین پدران خری داشته ایم !!! . ? . اینگونه سخنان حکیمانه ی !! ( شهید محراب ) در دنباله ی سخنان حکیمانه تر بزرگترین فیلسوف مسلمان و ایرانی تازی پرست دیگر ؛ یعنی امام محمد غزالی است که در کیمیای سعادتش می نویسد ? ... اظهار شعار گبران حرام است بلکه نوروز و سده باید مندرس شود و کسی نام آن نبرد ...? . فراموش نکنیم که مطهری این سخنان را زمانی گفت که خود ودیگر افعی زادگان اهرمن خو ؛ هنوز بر اریکه ی فرمانروایی ایران ننشسته و بر جان و مال و روان و اندیشه ی مردم ایران چیره نشده بودند ؛ یعنی در فروردینماه 1349 ؛ یعنی هشت سال پیش از آغاز کار فرمانروایی ملایان بر نیاخاک اهورایی ما ؛ از اینرو تنها به دشنامهایی مانند : احمق ؛ خر ؛ سند حماقت و دلیل خریت و جز اینها بسنده می کند ؛ و بیاد داریم که ملایان از نخستین سال چیرگی خود بر نیاخاک ما ؛ چه کوششهای بکار بردند که بزور تیر و تفنگ و تازیانه و سر نیزه ؛ و ایجاد هراس دردل مردم از اجرای آیینهای شادی بخش نوروز جلو گیری کنند ؛ این نمونه ای بود از نبودن زور و فشار در اسلام در نیمه پایانی سده بیستم ... ؛ وسخنان خمینی را نیز بیاد داریم که در نخستین روزهای در آمدنش به ایران گفت : بشکنید قلمها را !! ببرید زبانها را !! چندی پیش ( در دسامبر سال 2000 ) و ( ژانویه ی سال 2001 ) ؛ در دو برنامه ی جداگانه که از رادیو فرانسه پخش گردیدند ؛ از سوی دو تن از استادان اسلام شناس ایران ستیز ؛ بنامهای دکتر معزی و دکتر دباشی ؛ که شوربختانه از همکاران ایرانیکا نیز بشمار می روند سخنانی گفته شد که خشم و خروش همه ی ایرانیان آزاده را بر انگیخت . چکیده سخنان این دو استاد دانش آموخته ی پرورش نیافته ؛ این بود که : تازیان در پذیراندن اسلام به ایرانیان هرگز از شمشیر بهره نگرفتند و کتابخانه ای را باتش نکشیدند . دکتر محمد علی معزی گفت : ( ... مسلمان شدن ایرانیان چندان از روی ترس و اجبار نبود . ایرانیان با میل باطنی خود به ( معنویت اسلام ) صادقانه روی آوردند ؛ گروهی هم برای اینکه جزیه ندهند مسلمان شدند ؛.... این سخن را هم بر زبان پیامبر اسلام گذاشت و از زبان او بازگویی کرد که : ( اگر اسلام در آسمان باشد ایرانیان در پی آن به آسمان خواهند رفت !!! ) . همکار دیگر ایشان ؛ یعنی دکتر دباشی ؛ در برنامه ی دیگری (درشب هشتم بهمن ماه 1379 برابر با بیست و هفتم ژانویه 2001 ) در پدافند از تازشگران تازی گفتند : ( ... امکان نداشته است که اعراب حتی یک برگ کاغذ را از بین برده باشند تا چه رسد به کتاب ؟؟!!! ) و ادامه دادند : ( ... این کار بسیار بیهوده ای است که بجای واژه های عربی کلمات فارسی گذاشت ؛ آتش زدن کتابخانه ی اسکندریه هم حرف چرتی است!!؛ چنانچه 450 سال ساسانیان را با 450 سال بعد از آن مقایسه کنیم خواهیم دید که در دوران بعد از آنان کتاب بسیار نوشته شده است ؟ !! ) . این دو استاد اسلام شناس !! و دیگر استادان ایران ستیزان روان پریشی که می خواهند بما بباورانند که در پذیراندن اسلام بر ایرانیان زوری در کار نبوده است ؛ و ( ایرانیان خود به پیشباز ? معنویت اسلام ? شتافته اند ) ؛ دو چیز را فراموش می کنند ؛ نخست اینکه فراموش می کنند که همه نازش آنها به ذولفقار علی است ؛ فراموش می کنند که علی در رویه ی 105 نهج البلاغه می گوید : ( ما آرمانهایمان را با شمشیر هایمان حمل می کنیم ) ؛... اینها سخنان پیامبر اسلام را هم درپوشینه ی یکم کتاب البیان جاحظ ؛ نخوانده اند و یا نادیده می گیرند که فرمود : ? من با شمشیر فرستاده شده ام و آنچه نیکو است در شمشیر و با شمشیر است .... من فرستاده شده ام تا درو کنم ؛ نه تا بکارم ... ? و سخنان پیامبر را در رویه 115کتاب نهج الفصاحه هم نخوانده اند که گفت : ? بهشت زیر سایه ی شمشیر ها است ? ... و ... ? شمشیر ها کلید بهشت اند .? . اینها مرز معنویت و شمشیر را برای ما روشن نمی کنند ؛ اینها حتی نوشته های استاد خود ؛ یعنی علی شریعتی را هم بیاد نمی آورند که در رویه های 265 و 277 کتاب ( هویت باز شناسی ایرانی = اسلامی ) می نویسد : ( داستان پیغمبران سامی اما ؛ داستان خون و جهاد و قیام و در هم کوبیدن است ؛ نمونه اش : موسی و محمد ) ؛ و در برگهای 618 و 619 امت و امامت می نویسد : ( محمد پیغمبری بود که شعارها و پیامها را می رساند و برای تحقق این پیغام ها .... شمشیر می کشید و به همه اعلام می کرد : یا تسلیم این راه ? اسلام ? شوید ؛ یا از سر راه من کنار بروید ... و هر کس کنار نرفت به رویش شمشیر می کشم ) . دوم اینکه فراموش می کنند بما بگویند که پیام آوران ( معنویت اسلام ) با ? چه زبانی ? با مردم ایران سخن گفتند که ایرانیان یا بگفته آنان ? عجمان ? سخنانشان را دریافتند و به ( معنویت اسلام !! )پی بردند . عبدالحسین زرین کوب در رویه 116 دو قرن سکوت می نویسد : ? در واقع از ایرانیان ؛ حتی آنان که آیین مسلمانی را پذیرفته بودند زبان تازی را نمی آموختند و از این رو بسا که نماز و قران را هم نمی توانستند به تازی بخوانند ؛ و از تاریخ بخارا رویه 75 مایه می گیرد که : ? مردمان بخارا به اول سلام در نماز قران به پارسی خواندندی و عربی نتوانستی آموختن و چون وقت رکوع شدی مردی بودی در پس ایشان بانگ زدی ( بکنیتان کنیت ) و چون سجده خواستندی کردی بانگ کردی ( نگون یانگونی کنیت ) ... و سپس ادامه می دهد که : ? ... با چنین علاقه ای که مردم ایران به زبان خویش داشته اند شگفت نیست که سرداران عرب ؛ زبان ایران را با دین اسلام و حکومت خویش معارض دیده باشند و در هر دیاری برای از میان بردن و محو کردن خط و زبان فارسی کوششی ورزیده باشند . ? . گروهی دیگر می گویند : ( ... یکی از چیزهایی که سبب گرایش ایرانیان بسوی اسلام شد ? دموکراسی ? و ? برابری ? مسلمانان در صدر اسلام بود ) ؛ خوب است که ما به این دموکراسی صدر اسلام هم نگاهی بیندازیم و از چگونگی آن دموکراسی سر در بیاوریم . پطروسکی در رویه 454 کتاب خود بنام (اسلام در ایران ) می نویسد : ? دموکراسی اسلامی به حکم شرایط اقتصادی عربستان و فقدان رشد اجتماعی ؛ ظاهری و بی بنیان بود . با اینکه خلیفه انتخابی بود عملا در هیچ موردی به افکار و نظریات عمومی توجه نمی شد و خلیفه در واقع انتصابی بود ... ? . و باز می گوید : ? عمر با تعیین و انتصاب شخص ابو بکر خلیفه شد و عثمان با شورای شش نفری که عمر تعیین کرده بود و اختیار نهایی را به عبدالرحمن بن عوف داده بود تعیین گشت . این گونه بود شیوه انتخابات در صدر اسلام ! بنا بر این هر خلیفه بنا به اقتضای مصالح دسته ای معدود ؛ هر طور که پیش می آمد ؛ تعیین و نصب می گردید ؛ اگر به شرح کشمکشها و جریانات سقیفیه و زد و خورد و کشتاری که شد بپردازیم بسی تفصیل می یابد ... همین قدر می باید گفت که علی و هاشمین و خاندان پیغمبر و یاران او سرگرم کفن و دفن پیامبر بودند که کار انتخاب خلیفه اول بپایان رسید و ابوبکر در جای پیغمبر نشست ? . ابن ابی الحدید ؛ مورخ و محقق معروف عرب در همین زمینه چنین می گوید : ( عمر و ابو عبیده و چند تن دیگر در حالی که جامه های صنعانی پوشیده بودند ؛ از سقیفه بیرون آمدند ؛ به هر کسی که می رسیدند او را می زدند و جلو می انداختند و دستش را می کشیدند و بدست ابو بکر می مالیدند تا بدین سان بیعت کرده باشد ؛ چه بخواهد و چه نخواهد . به یک نمونه دیگر از( معنویت اسلام )پیش از آغاز لشکر کشی به سر زمینهای دیگر ؛ از نوشته های مسعودی و دیگران نگاهی بیندازیم ؛ مسعودی در التنبه و الشراف می نویسد : ? عربان از دین بگشتند ؛ بعضی کافر شدند و بعضی زکات ندادند ... ؛ سران اسلام از این جماعت خواستند که توبه کنند تا مشمول مقررات اسلامی قرار گیرند ؛ و هر گاه امتناع می کردند قتل آنها واجب بود ؛ یعنی با آنها می جنگیدند و آنها را می کشتند و زن و فرزندانشان را اسیر می کردند . ? . پطروفسکی در( تاریخ اسلام در ایران ) می نویسد : ? در دوران زمامداری ابوبکر آشفتگیهای گوناگون در عالم اسلام پیش آمد؛ عده ای با قبول اسلام و خواندن نماز و از دادن زکات خود داری می کردند و جمعی که ایمانی نداشتند در حال تردید و انتظار به سر می بردند . ابو بکر پس از آن که به کمک سردار خود ? اسامه? تا حدی سرو صدای مخالفان را خاموش کرد ؛ بر آن شد که کلیه دشمنان اسلام را سر کوب کند . برای اجرای نیت خود طی بخشش نامه ای به کلیه قبابل عرب اعلام کرد که ( این لشکر را مامور کرده ام که هر که را از دین برگشته باشد با شمشیر بکشند و به آتش بسوزانند و زن و بچه اش را اسیر کنند مگر آنکه توبه کند ...) ؛ ابوبکر در پی این بخشش نامه با اجرای سیاست شدیدی مخالفان را بجای خود نشانید ؛ از جمله مردی را بنام فجات که خروج کرده بود ؛ پس از دستگیری به مدینه آورد و او را زنده زنده در آتش سوزانید . ? . محمد علی خلیلی در ( ظلم تاریخ ) می نویسد : ? از نامه عمر به عمرو عاص می توان به علل اقتصادی کشور گشایی اعراب ( یا معنویت اسلام ) پی برد . ترجمه این نامه چنین است : ? از بنده خدا عمر ؛ امیر مومنان ؛ به عمرو عاص . سلام برتو ؛ ای عمرو ؛ به جان خودم سوگند که اگر من و همراهانم از گرسنگی بمیریم ؛ تو و همراهانت که سیر هستید هیچ نگران ما نمی شوید ؛ چرا غنیمت نمی فرستی !! بداد برس ؛ بداد برس ؛ بداد برس!!! . ? و عمرو عاص در پاسخ چنین نوشت ? به بنده خدا امیر مومنان از بنده خدا عمرو عاص : و اما بعد ؛ لبیک لبیک ؛ کاروانی از خوار بار برایت فرستادم که آغازش نزد تو و پایانش نزد من است !!! ) . * ابو یوسف انصاری د رکتاب الخراج در رویه 55 می نویسد : ( ... وقتی غنائم ایران را نزد عمر آوردند ؛ بار ها را گشود و چشمانش به آنقدر گوهر و مروارید و زر و سیم افتاد که هرگز ندیده بود بگریه افتاد ؛ عبدالرحمن بن عوف به او گفت جای شکر است چرا گریه می کنی ؟ گفت آری ولی خداوند اینهمه ثروت را بمردمی نداد مگر آنکه دشمنی و کینه را میانشان افکنده باشد ? . * دکتر علی میر فطرس در ? ملاحظاتی در تاریخ ایران ? می نویسد : ? چگونگی استقرار اسلام و شرح جنگها و قتل عام های فجیع و گسترده برای مسلمان سازی قبایل عربستان ؛ شرح بسیار مفصلی است که صفحات فراوانی را طلب می کند و در حوزه ی? ملاحظات ? ما نیست ؛ برای آگاهی از این جنگ ها و قتل عام ها نگاه کنید به تاریخ طبری جلد 3و4 ؛ جنگهای پیامبر ؛ محمد بن عمرواقدی؛ جلد1و2و3 ؛ سیرت رسول الله ؛ ابن هشام جلد دوم = با اینحال ؛ سخن کوتاه حضرت محمد به فرستادگان قبیله ی بنی حارث و نیز کلام حباب بن منذر ( یکی از یاران نزدیک پیغمبر ) می تواند نمونه ای برای شناخت چگونگی استقرار اسلام در شبه جزیره عربستان و نواحی دیگر باشد : ( ... در سال دهم هجری؛ پیغمبر ؛ خالد ابن ولید را برای مسلمان سازی قبیله ی بنی حارث بسوی این طایفه فرستاد و تاکید کرد که در صورت عدم پذیرش اسلام با آنان جنگ نماید و خالد ( که در قتل عام طوایف عربستان شهرت داشت ) در ملاقات با سران بنی حارث یادآور شد : ? اسلام بیاورید تا به سلامت مانید !! . ? . سران بنی حارث نیز از ترس قتل عام مردم ؛ به اسلام گرویدند و همراه خالد نزد محمد رفتند . پیغمبر در ملاقات با سران قبیله ی بنی حارث تاکید کرد : ? اگر خالد ننوشته بود که اسلام آورده اید ؛ سرهایتان را زیر پایتان می انداختم .? . * حباب ابن منذر در چگونگی مسلمان شدن قبایل عربستان ؛ خطاب به یاران و سرداران پیغمبر گفت : ? در سایه ی شمشیر شما قبایل عربستان به اسلام گرویده اند ? . تاریخ طبری جلد چهارم رویه 1246 . * حضرت محمد ضمن استفاده از شیوه ی نفاق و دامن زدن به کشمکش های قبایل عربی ؛ در استقرار اسلام ؛ خصوصا از شمشیر و خشونت کسانی مانند خالد ابن ولید ؛ استفاده کرد . خالد از پهلوانان معروف قریش بود که قبل از فتح مکه ؛ اسلام پذیرفت و حضرت محمد از مسلمان شدن او بسیار شادمان گردید ؛ آنچنانکه او را به ریاست سواران منصوب کرد . خالد بن ولید یکی از خشن ترین و خونخوارترین سرداران صدر اسلام بود که در استقرار اسلام ؛ جنگ های بسیار کرد ؛ بطوریکه پیغمبر او را ( سیف الله ) یعنی ? شمشیر خدا ? نامید . این ? شمشیر خدا ? در مسلمان سازی قبایل عربستان و در سرکوب ? اهل رده ? ؛ ( توده های عربی که بلافاصله پس از مرگ پیغمبر از اسلام برگشته و مرتد شده بودند ) نقش فراوان داشت . او در ادامه سرکوب ها و قتل عام های گسترده ؛ بسیاری را از فراز خانه ها و بلندی کوهها به زیر انداخت و کشت و برخی را نیز در آتش سوزانید و آنچنان ترس و وحشتی در میان قبایل عرب بر قرار ساخت که ? همگی به قبول اسلام گردن نهادند ? . (تاریخ طبری پوشینه چهارم = پرتوی در مطالعات اسلامی ؛ علی میر فطرس رویه ی 42 ) * بکار بردن قهر و خشونت در مسلمان سازی قبایل عربستان ؛ اگر چه کارساز بود ؛ اما مرگ حضرت محمد و در گیری ها و کشمکش های موجود برای جانشینی او ؛ به قبایل عربستان فرصت داد تا اعتراض و انزجار خود را از اسلام ابراز نمایند . بقول عروه بن زبیر : ? وقتی پیامبر در گذشت هر یک از قبایل همگی یا بعضی شان از دین بگشتند ... و بیشتر مردم در هر جا چنین بودند ? * مجالد ابن سعد گوید : کفر سر بر داشت و آشوب شد و هر یک از قبایل ؛ همگی یا بعضی شان از دین بگشتند ? مردم غطفان ؛ بحرین ؛ حطم ؛ عمان ؛ یمن ؛ مهره ؛ عک ؛ اشعریان حضرالموت ؛ بنی سلیم و .... از اسلام برگشتند و ? بیشتر مردم در همه جا چنین بودند ? تاریخ طبری جلد چهارم رویه های 1406 ? 1354 ? تاریخ کامل اسلام و ایران پوشینه دوم رویه های 37 و 98 ? التنبیه و الاشراف ؛ مسعودی ؛ رویه 261 ? روضه الصفا پوشینه دوم رویه های 603و 614 * قبایل و طوایفی که از اسلام برگشته و مرتد شده بودند ؛ در ولایات مختلف عامل رسول را بکشتند و زنان و دختران خویش را بفرمودند تا دست ها رنگ کردند و از شادی وفات رسول ؛ و دف ها زدند !! ? قصص النیا ؛ نیشابوری ؛ رویه 455 * جنگ های خونین ? رده ? ( برگشتن از دین ) که در سراسر دوران حکومت ابوبکر ؛ عمر و عثمان و علی ادامه داشت ؛ برای سرکوب شورش های ارتدادی و بخاطر مسلمان سازی دو باره ی قبایل عرب بود ؛ بطوریکه ابوبکر و جانشینانش فرمان دادند تا ? هرکه را که از دین برگشته باشد ؛ با شمشیر گردن زنند و به آتش بسوزانند و زن و بچه اش را اسیر کنند و از هیچکس جز اسلام نپذیرند . (تاریخ طبری پوشینه ی چهارم رویه های 1379 = 1394= الفتوح ؛ ابن اعثم کوفی رویه 15 ) * ابوبکر در سرکوب قبایل مرتد بیش از هر چیز از شمشیر سردارانی چون خالد ابن ولید ( شمشیر خدا !!) استفاده کرد . خالد در قبایل و ولایات عربستان ؛ عاملین قتل نمایندگان پیغمبر را کشت و اجسادشان را به آتش کشید ? ... و آنان که شادی مرگ پیغمبر دست رنگ کرده و دف زده بودند ؛ همه را بکشت و به آتش بسوخت و بفرمود تا سرهای شان ؛ گرد کنند و پایه ی دیگ کنند و آتش در تن های ایشان زد ؛ همه را بسوخت ... ? نمونه ی با شکوهی از معنویت اسلام !! ? ؛ همه بیچاره شدند و رسول به نزد ابوبکر فرستادند و گفتند : ما باز گشتیم از آنچه می گفتیم ؛ پس از این نماز کنیم و زکات دهیم ؛ و همه آن کنیم که تو فرمایی ؛ این مرد ( خالد ابن ولید ) را باز خوان . قصص الانبیا ء رویه 455 = تاریخ طبری پوشینه ی چهارم رویه ی 1409 = الفتوح رویه 15 ) * آنچه که تا کنون گفتم فشرده ای بود از( معنویت اسلام !!) پیش از یورش تازیان به ایرانزمین ؛ و اینک جادارد که به تماشای گوشه هایی از( معنویت اسلام !!) در جریان یورش تازیان به نیاخاک اهورایی خود بنشینیم . از داده های تاریخ چنین بر می آید که پیامبر اسلام از دیر باز در اندیشه لشکر کشی به سرزمینهای ایران و روم (بیزانس ) بود ؛ تا آنجا که در آیه 20 سوره ی فتح می گوید : ? ... وخدا بشما باز وعده ی غنیمتهای دیگر فرمود که هنوز بر آن قادر نیستید !! ? . آرمان دستیابی به ایران را سلمان فارسی در دل محمد پدید آورد و محمد همواره غنایم بسیار از کاخهای حیره ( دولت عرب وابسته به ایران ) ؛ و کاخ مداین ( پایتخت ساسانی ) را به تازیان وعده می داد . اما ادامه ی مسلمان سازی و جنگهای پیاپی با تبارهای گوناگون عرب و سرانجام مرگ ناگهانی ؛ او را از دستیابی به آرمان بزرگش بی بهره گذاشتند . در زمان ابوبکر بویژه عمر ؛ پس از سرکوب شورش های ارتداد عرب ؛ آرامشی نسبی پدید آمد و از سوی دیگر خشکسالی های پیاپی و فقر همگانی اعراب سبب گردید که جانشینان محمد برای دست یابی به دارشهای ملتهای توانگر ؛ و گسترش فرمانروایی اسلامی جنگهای گسترده ای را تدارک ببینند . مسعودی در رویه ی 664 مروج الذهب می نویسد : ( ... عمر در مسجد بپا خاست و حمد و ثنای خدا گفت ؛ آنگاه کسان را بجهاد خواند و ترغیب کرد و گفت : ? دیگر حجاز جای ماندن شما نیست و پیغمبر صلی الله علیه و سلم فتح قلمرو کسری و قیصر را بشما وعده داده است . بطرف سرزمین ایران حرکت کنید ... ?. و چنین شد که سرانجام تازیان بیابانگرد بی فرهنگ ؛ برای بدست آوردن زر و برده و زن ؛ به نیاخاک اهورایی ما یورش آوردند و همه ی ارزشهای فرهنگی ما را نابود کردند . من در این بخش از سخنم خواهم کوشید تا گوشه هایی از ویرانگری ها یاین بیابانگردان بی فرهنگ را نشانتان دهم ؛ اما پیش از آن شایسته می بینم که یکبار دیگر سخنان آن دو استاد اسلام شناس ایران ستیز را در گفتگوی با رادیو فرانسه یاد آوری کنم که فرمودند !! : امکان ندارد که حتی عربها یک برگ کاغذ را سوزانده باشند !! و جایگزین کردن واژه های پارسی را بجای کلمات عربی هم ؛ کاری بیهوده به شمار آوردند . عبدالحسین زرین کوب در رویه 115 کتاب دو قرن سکوت می نویسد : ? .. آنچه از تامل در تاریخ بر می آید این است ؛ که عربان هم از آغاز حال ؛ شاید برای آن که از آسیب زبان ایرانیان در امان بمانند ؛ و آن را چون حربه ی تیزی در دست مغلوبان خویش نبینند ؛ در صدد بر آمدند زبان ها و لهجه های رایج در ایران را از میان ببرند . آخر این بیم هم بود که همین زبانها خلقی را بر آنها بشوراند و ملک و حکومت را در بلاد دور افتاده ایران بخطر اندازد . بهمین سبب هر جا که در شهرهای ایران ؛ به خط و زبان و کتاب و کتابخانه بر خوردند با آنها سخت بمخالفت بر خاستند ... نوشته اند که وقتی قتیبه بن مسلم ؛ سردار حجاج ؛ بار دوم به خوارزم رفت و آن را باز گشود هر کس را که خط خوارزمی می نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بیدریغ در امان نمی گذاشت و هیر بدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتابهایشان همه بسوزانید و تباه کرد تا آنکه مردم رفته رفته امی ماندند و از خط و کتاب بی بهره گشتند و اخبار آنها فراموش شد و از میان رفت . این واقعه نشان می دهد که اعراب زبان و خط مردم ایران را به مثابه حربه ای تلقی می کرده اند که اگر در دست مغلوبی باشد ممکن است بدان با غالب در آویزد و به ستیزه و پیکار بر خیزد . از اینرو شگفت نیست که در همه شهر ها ؛ برای از میان بردن زبان و خط و فرهنگ ایران به جد کوششی کرده باشند . شاید بهانه دیگری که عرب برای مبارزه با زبان و خط ایران داشت این نکته بود که خط و زبان مجوس را مانع نشر و رواج قران می شمرد .? . عبدالحسین زرین کوب در بخش دیگری زیر نام ( کتاب سوزی ) می نویسد : ? بدین گونه شک نیست که در هجوم تازیان ؛ بسیاری از کتابهاو کتابخانه ی ایران دستخوش آسیب فنا گشته است . این دعوی را از تاریخها میتوان حجت آورد و قرائن بسیار نیز از خارج آن را تایید میکنند . با اینهمه بعضی از اهل تحقیق در این باب تردید دارند !!. این تردید چه لازم است !!! برای عرب که جز با کلام خدا هیچ سخن را قدر نمی دانست ؛ کتابهایی که از آن مجوس بود و البته نزد وی دست کم مایه ضلال بود چه فایده داشت که به حفظ آنها عنایت کند ؟ در آیین مسلمانان آن روزگار آشنایی با خط و کتابت بسیار نادر بود و پیداست که چنین قومی تا چه حد می توانست به کتاب و کتابخانه علاقه داشته باشد . تمام شواهد نشان می دهند که عرب از کتابهایی نظیر آنچه امروز از ادب پهلوی باقی مانده است فایده ای نمی برده است . در این صورت جای شک نیست که در آنگونه کتابها به دیده حرمت و تکریم نمی دیده است . از اینها گذشته ؛ در دوره ای که دانش و هنر ؛ به تقریب در انحصار موبدان و بزرگان بوده است ؛ با از میان رفتن این دو طبقه ؛ ناچار دیگر موجبی برای بقای آثار و کتابهای آنها باقی نمی گذاشته است . مگر نه این بود که در حمله تازیان ؛ موبدان بیش از هر طبقه دیگر مقام و حیثیت خود را از دست دادند و تار ومار و کشته و تباه گردیدند ؟ با کشته شدن و پراکنده شدن این طبقه پیدا است که دیگر کتابها و علوم آنها که بدرد تازیان نیز نمی خورده موجبی برای بقا نداشت . نام بسیاری از کتابهای عهد ساسانی در کتابها مانده است که نام و نشانی از آنها باقی نیست . حتی ترجمه های آنها نیز که در اوایل عهد عباسی شده است از میان رفته است . پیدا است که محیط مسلمانی برای وجود و بقای چنین کتابها مناسب نبوده است و سبب نابودی آن کتابها نیز همین است . باری از همه قرائن پیدا است که در حمله عرب بسیاری از کتابها ی ایرانیان از میان رفته است .? . * ابن خلدون درکتاب نامدار خود بنام ( مقدمه ) ؛ چاپ مصر رویه 285 می نویسد : ? وقتی سعد ابی وقاص بر مدائن دست یافت در آنجا کتابهای بسیار دید . نامه به عمرابن خطاب نوشت و در باب این کتابها دستوری خواست . عمر در پاسخ نوشت که آن همه را به آب افکن که اگر آنچه در آن کتابها راهنمایی است ؛ خداوند برای ما قران را فرستاده است که از آنها راه نماینده تر است و اگر در آن کتابها جز مایه گمراهی نیست ؛ خداوند ما را از شر آنها در امان داشته است ... !! از این سبب آن همه کتابها را در آب یا در آتش افکندند و از میان بردند ? . * کورت فریشلر در کتاب ( امام حسین و ایران ) برگردان ذبیح الله منصوری ؛ در رویه چهلم می نویسد : ? ... از این موضوع نباید حیرت کرد چون قبل از اسلام مردم عربستان بی سواد بودند و بعد از اسلام نیز مدتها طول کشید تا که این مردم علاقه به خواندن و نوشتن پیدا کردند و قبل از اسلام در زبان عربی کلمه ( کتاب ) وجود نداشت و اولین مرتبه در زبان عربی کلمه ( کتاب ) با قران آمد ؛ اعراب صدر اسلام طوری نسبت به کتاب بدون علاقه بودند که چند کتابخانه بزرگ آن زمان را بعد از غلبه بر کشورهایی که کتابخانه در آنجا بود سوزانیدند . * دکتر علی میر فطروس در رویه ی 24 ? ملاحظاتی در تاریخ ایران ? می نویسد : ( ... حمله ی اعراب به ایران ؛ چه از نظر سیاسی و چه از نظر اجتماعی ؛ مهم تر ؛ موثرتر و مرگبارتر از حمله ی مغول ها بود زیرا مغول ها بخاطر فقدان یک مذهب مشخص و عدم اعتقاد به هیچیک از ادیان و آیین های معتبر ؛ در مجموع ؛ از تعصب مذهبی و رجحان ملتی بر ملت دیگر بدور بودند؛ بعبارت دیگر حمله ی مغولها اساسا متوجه تصرف قدرت سیاسی حکومت در ایران بوده ؛ اما اعراب از یکطرف کوشیدند تا با اشغال نظامی ایران ؛ استقلال و شکل سیاسی حکومت ایران را نابود کنند ( سرنگونی امپراتوری ساسانی ) و از طرف دیگر تلاش کردند تا با قران و اسلام ؛ ( ملت ایران ) را در ( امت اسلام ) ؛ و دین و فرهنگ و زبان و خط ایرانی را ؛ در دین و فرهنگ و زبان و خط عربی حل کنند . از اینرو نتایج مخرب حمله اعراب به ایران از نظرتاریخی عمیق تر ؛ و از نظر جغرافیایی گسترده تر از حمله مغولها بوده است ...) * علی میرفطرس در جای دیگری می نویسد : ( ... در عرصه ی فلسفه و علوم نیز ایران ؛ قبل از حمله اعراب از مراکز مهم فرهنگ و تمدن جهانی بشمار می رفت . در این دوره ؛ دانش طب ؛ ریاضیات ؛ نجوم ؛ فلسفه و هنر موسیقی رواج داشت . بسته شدن مدرسه ی آتن و مهاجرت عده ای از فلاسفه یونان به ایران و بویژه ترجمه آثار فلاسفه و دانشمندان یونانی به پهلوی ؛ باعث غنای فرهنگی و علمی جامعه شده بود . دانشگاه جندی شاپور ( نزدیک دزفول = شوشتر ) یکی از مراکز علمی آن زمان بود که بخاطر تجمع معروفترین و بزرگترین فلاسفه ؛ اطبا ؛ و دانشمندان ایرانی و خارجی ؛ دارای اهمیت علمی بسیار بود . در این دوران ؛ قبایل عرب ؛ از فرهنگ نازلی بر خوردار بودند و به خط و کتابت و علم و دانش آشنایی نداشتند . شرایط سخت اقتصادی و علاقه اعراب به زندگی قبیله ای ؛ فرصتی برای رشد و پرورش اندیشه ها باقی نمی گذاشت . بعد از اسلام نیز نوعی ممنوعیت و تعصب مذهبی باعث شد تا اعراب مسلمان ؛ هیچ چیز ? بجز قران را لایق خواندن ندانند . اعتقاد باینکه : ? قران ؛ ناسخ همه ی کتب ؛ و اسلام ؛ ناسخ همه ی ادیان و اندیشه هاست ( ان الاسلام یهدم ماکان قبله ) و ? هیچ دانشی نیست که در قران نباشد? ( لارطب و لا یابس الافی کتاب مبین ) ؛ باعث شد تا اعراب مسلمان به آثار علمی و ذخایرفرهنگی سایر ملتها ؛ بدیده حقارت و دشمنی بنگرند با چنین خصلت قبیله ای و احساس و اندیشه ای بود که اعراب مسلمان ؛ پس از حمله و اشغال کشورهای متمدن ( مانند ایران و مصر ) بی درنگ به نابود کردن ذخایر علمی و فرهنگی ملل مغلوب پرداختند آنچنانکه در حمله به مصر ؛ کتابخانه ها را به آتش کشیدند و محصول تمدن و فرهنگ چند هزار ساله ی این ملت باستانی را به ? تون ? ( آتشدان ) حمام ها افکندند بطوریکه مدت شش ماه حمامهای مصری از سوختن این کتابها گرم می شد . یاقوت حموی سیاح عرب ? تعداد حمامهای مصر در این زمان را چهار هزار ذکر کرده است که می توان از این رقم به کثرت کتابهای سوخته شده پی برد . در حمله به ایران نیز اعراب مسلمان از همین ? سیاست آتش ? استفاده کردند بطوریکه کتابخانه های ری و جندی شاپور را به آتش کشیدند زیرا عمر نیز معتقد بود که : ( با وجود قران ؛ مسلمین را به هیچ کتاب دیگری احتیاج نیست . ( نگاه کنید به : تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ذبیح الله صفاپوشینه ی یکم رویه 33 = تاریخ تمدن اسلام ؛ جرجی زیدان پوشینه سوم رویه های 434 به بعد = فرهنگ ایرانی پیش از اسلام ؛ محمد محمدی رویه های 39 و 64 حلاج ؛ علی میر فطرس رویه 87 به بعد . * مرتضی راوندی در همین زمینه می نویسد : ( تصرف پایتخت ساسانیان و ویران شدن آن بدست تازیان تاثیر شدیدی در مردم ایران کرد ....یکی از آثار شوم و بسیار زیانبخش حمله اعراب به ایران محو آثار علمی و ادبی این مرزو بوم بود اعراب جاهل کلیه کتب علمی و ادبی را بعنوان آثار و یادگارهای کفر و زندقه از بین بردند ؛ سعد وقاص پس از تسخیر فارس و فتح مدائن و دست یافتن به کتابخانه ها و منابع فرهنگی ایران از عمر خلیفه وقت کسب تکلیف نمود و وی نوشت کتابها را در آب بریزید زیرا اکر در آنها راهنمایی باشد با هدایت خدا از آنها بی نیازیم و اگر متضمن گمراهی است وجود آنها لازم نیست کتاب خدا برای ما کافی است . پس از وصول این دستور ؛ سعد وقاص و دیگران حاصل صد ها سال مطالعه و تحقیق ملل شرق نزدیک را به دست آب و آتش سپردند . و بگفته ی استاد همایی ? همان کاری را که قبل از اسلام اسکندر با کتابخانه استخر ؛ و عمروعاص با کتابخانه اسکندریه ؛ و هلاکو با دارلعلم بغداد کردند ؛ سعد ابی وقاص با کتابخانه عجم کرد ? . تاریخ اجتماعی ایران = پوشینه دوم = رویه 50 * با چنان خصلت قبیله ای و تعصب اسلامی بود که مثلا قتیبه بن مسلم ( سردار عرب ) برای مسلمان سازی مردم خراسان و خوارزم ؛ ضمن قتل عام مردم و ویرانی شهرهای این مناطق ( بسال 90 هجری ) مورخین ؛ متفکرین و دانشمندان این نواحی را بکلی فانی و معدوم الاثر کرد و بسیاری را به شهرهای دوردست تبعید کرد و آثار و رسالات آنان را بسوخت آنچنانکه اخبار و و اوضاع ایشان ( مردم خراسان و خوارزم ) مخفی و مستور ماند ... و اهل خوارزم امی ( بیسواد ) ماندند و در اموری که مورد نیاز آنان بود تنها به محفوظات خود استناد کردند ...) . ( علی میر فطرس = ملاحظاتی در تاریخ ایران = رویه 27 . ) * بعضی از حکام ایرانی خلافت عباسی نیز در حفظ و گسترش فرهنگ ایرانی بی علاقه بودند ؛ هندوشاه سمرقندی در ذکر حکومت عبدالله بن طاهر ( 213-230 هجری ) می نویسد : عبدالله ابن طاهر به روزگار خلفای عباسی ؛ امیر خراسان بود . روزی در نیشابور ( به مسند ) نسشته بود ؛ شخصی کتابی آورد و به تحفه پیش او بنهاد و ( امیر ) پرسید این چه کتاب است ؟ مرد گفت : این قصه ء وامق و عذرا است و خوب حکایتی است که حکما بنام شاه انوشیروان جمع کرده اند ؛ امیر فرمود : ( ما مردم قران خوانیم و به غیر از قران و حدیث پیغمبر چیزی نمی خوانیم و ما را از این نوع کتاب درکار نیست . این کتاب تالیف مغان زرتشتی است و پیش ما مردود است . پس فرمود تا آن کتاب را در آب انداختند و حکم کرد در قلمرو او بهر جا از تصانیف عجم و مغان کتابی باشد جمله را بسوزانند . ( همان جا ) * در سال 444 هجری کتابخانه معروف شمس الدین ابوالمظفر گیلکی در شهر طبس توسط مسلمانان غارت گردید و در آتش سوخت . کتابخانه شهر شاپور ( فارس ) نیز در همان سالها توسط مسلمانان متعصب غارت شد بطوریکه ده هزار و چهارصد جلد کتاب خطی در آتش سوخت . ( رویه 33 همان جا . ) خب !! در باره زبان های ایرانی و کتاب و فرهنگ ایرانیان ؛ و بر خورد (معنویت !! ) اسلام با فرهنگ ایرانزمین باندازه ی که در پیاله ی تنگ یک سخنرانی بگنجد گفتم و از اینکه با شکیبایی ؛ تا اینجا به سخنانم گوش فرادادید بسیار سپاسگزارم ؛ اینک اگر پروانه بدهید بپردازیم به بررسی چگونگی پیشباز ایرانیان از( معنویت اسلام !! ) و ببینیم چه شد که ایرانیان با آغوش باز!!؟ اسلام را پذیرفتند و با ساز و دهل به پیشبازش شتافتند ********************* *************** ***** چنانچه تا کنون شنیدید ؛ همه ی کوشش من بر آن بود ؛ و باز چنین خواهد بود که هیچ سخن از خود نگویم ؛ بلکه تا جاییکه در توان دارم ؛ از فرزانگانی بهره بگیرم که نامهای بزرگ دارند ؛ امیدوارم این کوشش من ببار بنشیند و شما جوانان خوب میهنم ؛ با راستینگیهای تاریخ سرزمین خود آشنا بشوید ؛ و فریب گروهی تازی پرست ایران ستیز را نخورید ؛ و این بدانید که تازیان برای پذیراندن آیین خرافه گرای خود که از ژرفای پندارهای بیمارشان برخاسته بود ؛ چیزی جز خون و مرگ و ننگ و نکبت برای ما به ارمغان نیاورده اند ؛ و پدران شما نه تنها به پیشباز چنین آیین خرد ستیزی نشتافته اند !! ؛ بلکه بدرازای چندین سده با آن ستیزیده اند ؛ دریغ اما که نداشتن رهبری ؛ بویژه پس از مرگ یزدگرد سوم ؛ و رستم فرخزاد ؛ و خیانت برخی از بزرگان ایران ؛ و بسیاری انگیزه های دیگر که بیرون از جستار امشب ما است ؛ راه برای تاخت و تاز تازیان بیانگرد بی فرهنگ گشوده شد ؛ و شد آنچه که ملت ایران سزاوارش نبود !! * عبدالحسین زرین کوب در رویه 69 کتاب دو قرن سکوت می نویسد : ? تازیان به تیسفون در آمدند و غارت و کشتن پیش گرفتند ... بدین گونه بود که تیسفون با کاخهای شاهنشاهی و گنجهای گرانبها ی چهارصد ساله ی خاندان ساسانی به دست عربان افتاد و کسانی که نمک را از کافور نمی شناختند و توفیر بهای سیم و زر را نمی دانستند ؛ از آن قصر های افسانه آمیز جز ویرانی هیچ بر جای ننهادند . نوشته اند که از آنجا فرش بزرگی به مدینه آوردند که از بزرگی جایی نبود که آنرا بتوان افکند . پاره پاره اش کردند و بر سران قوم بخش نمودند ؛ پاره از آنرا بعد ها بیست هزار درم فروختند . در حقیقت ؛ وقتی سعد به مدائن در آمد ؛ مدافعان آنرا فرو گذاشته و رفته بودند . . سعد با اعراب خویش در کوچه های خلوت و متروک شهر آرام و بی دفاع در آمد . ایرانیان مجال آنرا نیافته بودند که همه اموال و گنجهای پر بهای کهن را با خویشتن ببرند . مال و متاع و ظرف و اسباب و زر و گوهر که در این میان باقی مانده بود بسیار بود . به یک روایت سه هزار هزارهزار درم در خزانه بود که نیم آن بجای مانده بود . از اینرو گنج و خواسته بسیار به دست فاتحان افتاد .سعد فرمان داد تا در شهر کهنه مسجدی بسازند و از آن پس به جای آتشگاه و باژ و برسم و زمزمه ؛ در این شهر بزرگی که سالها مرکز موبدان و مغان بود ؛ جز بانگ اذان و تهلیل و تسبیح چیزی شنیده نمی شد ؛ و دیگر هر گز در آن حدود رسم و آیین مغان و موبدان تجدید نشد . اندک اندک شهر نیز از اهمیت افتاد و با توسعه بصره و واسط و کوفه ؛ از مدائن جز شهری کوچک و بی اهمیت نماند . هر چند ایوان آن سالها همچنان باقی ماند و ویرانه های آن از شکوه و عظمت ایران رازها می گوید و افسانه های دلنشین دارد ...? . باز می گوید icon_frown... فاتحان گریختکان را پی گرفتند ؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند ؛ شسصت هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند ؛ هنگامی که این خبر بگوش عمر رسید دستها را بهم کوفت . گفت از این بچه های پدر ناشناخته به خدا پناه می برم ...? . اینها نمونه هایی هستند از آن معنویتی که ایرانیان در اسلام دیدند و با آغوش باز به پیشباز آن شتافتند !! . براستی ننگ بر ایرانیان تازی پرستی باد که در خوار داشت ملت خود تا بدین پایه می کوشند و از تازیان پدافند می کنند ؛ اینها تخم و ترکه ی همان بچه های پدر ناشناخته ای هستند که حتی عمر با همه ی سفاکی خود از دست آنان به خدا پناه برد !! . * مرتضی راوندی در رویه 50 از پوشینه دوم تاریخ اجتماعی ایران ؛ می نویسد : ? ... اعراب در تیسفون غنائم فراوان بدست آوردند که عبارت بود از مقادیر زیادی طلا و نقره منقوش به صورت انسان و حیوان و سنگهای قیمتی ؛ پارچه های ابریشمی ؛ زربفت ؛ قالیهای زیبا ؛ بردگان بسیار از زن و مرد و اسلحه و اموال فراوان دیگر . شهر تیسفون ویران ؛ سوخته و غارت شد و دیگر در هیچ عهدی احیا نگشت . بخشی از ساکنان شهر که نتوانسته بودند فرار کنند کشته شدند و بخشی به اسیری و بردگی برده شدند ؛ سطح فرهنگ و تربیت سپاهیان عرب و حتی سرداران بزرگ ایشان به قدری نازل بود که از درک ارزش اشیائی که با چنان هنرمندی و چیره دستی ساخته شده بود ؛ عاجز بودند و طبق سوره مربوطه غنایم را تقسیم می کردند . بدین سبب بود که ظروف زیبای طلا و نقره را که از لحاظ هنری بی بدیل بودند ذوب کردند و به شمش مبدل ساخته و پارچه های زربفت و زیبا را قطعه قطعه کردند . مرتضی راوندی ؛ در همانجا از تاریخ گزیده آورده است که : ? قتیبه بن مسلم باهلی ؛ سردار معروف حجاج که چندین هزار از ایرانیان را در خراسان و ماوراءالنهر کشتار کرد و در یکی از این جنگها به سبب سوگندی که خورده بود اینقدر از ایرانیان کشت که بتمام معنی کلمه از خون آنها آسیاب روان گردانید و گندم آرد کرد و از آن آرد نان پخت و تناول نمود ؛ و زنها و دخترهای آنها را در حضور آنها به لشکر عرب قسمت کرد ... ? . * یزید ابن مهلب یکی از سرداران بزرگ اسلام است که همه ی تاریخ نویسان مسلمان از او ؛ و از کرد وکار ننگینش یاد کرده اند ؛ این خونریز تبهکار که ننگین ترین رویه های تاریخ بشر را با شمشیر خونچکان خود نوشته است ؛ در گرکان ؛ در سه شبانه روز پیاپی ؛ دوازده هزار نفر از اسیران ایرانی را بر سر ناودانهای آسیابها سر برید تاگندم آرد کرده و نان بپزد و بخورد ؛ ( ... و شش هزار برده از مردم گرگان گرفت و همه را به بردگی فروخت .... ) این مرد خدا!! که پیام آور( معنویت اسلام !!! ) بود در برابر یک برده ی او که بدست یک ایرانی کشته شده بود یکهزار تن ایرانی را بدار کشید ... ؛ ... یزید ابن مهلب ( سردار اموی ) در حمله به گرگان و سرکوب ایرانیان آزاده و شورش توده ها 40 هزار تن از مردم گرگان را کشت ... یزید ابن مهلب گرگان را چنان غارت کرد که در نامه ای به خلیفه اموی نوشت : ? چندان غنائم بر داشتم که قطار شتر تا به شام رسد ... ? . تاریخ تبرستان = بهاءالدین اسفندیار رویه های 164
  10. واقعا چه خياناتي ميشه به ملت ما ..... فعلا كه دستمون بستست .................. به اميد روز انتقام..........
  11. اميدوارم اعضاي سايت از وجود ارزشمند شما هم استفاده كنند با تشكر از دوست گرامي آقاي golden crown
  12. بسيار خوب مرسي icon_frown
  13. samedelavar

    جنگ جهاني سوم

    نقل قول:درود دوستان من تازه با اين سايت آشنا شدم و به جمع شما پيوستم . سوالي داشتم اميدوارم كه بتوانم پاسخ درستي بگيرم. در جايي از اين سايت در واكنش به سخنان مقامات كشور كويت ؛ مبني بر آمادگي آن كشور براي پذيرايي از آوارگان ايراني جنگ احتمالي با آمريكا ؛ بعضي از كابران به اين سخنان واكنش نشان داده و آنان را مشتي عرب نفهم و ملخ خور و ... خواندند . در اين كه بيشتر ايرانيان با عربها ميانه خوبي ندارند شكي نيست ُ اما سوالي كه پيش مي آيد اين است كه پس چرا در بعضي از نوشته هاي همان كاربران ؛ آنها منتظر نشسته اند تا يك منجي عرب ظهور كند و مشكلات جهان را سر و سامان بدهد ؟!!! آيا فكر نمي كنيد در اينجا يك تناقض وجود داشته باشد ؟ و اصولاً چرا ما بجاي ايجاد صلح و دوستي و حل مشكلات ؛ عمداً مشكلات را بيشتر كنيم و جهان را به سوي جنگ و نابودي بكشانيم تا يك منجي ظهور كند و او مشكلات را حل كند ؟! دمت گرم هاينز واقعا كه نظر هر ايراني بايد همين باشه icon_frown :x :x
  14. samedelavar

    توپ ریلی کی-12 ( K-12 )

    مگه آلمان 1939 به شوروي حمله كرده؟ در ضمن در مورد اينشتين بايد دونست كه اصلا نقشي در ساخت بمب اتمي بازي نكرده او يك دانشمند نظري بوده و تا حد زيادي هم ژورناليستي و چون هيتلر ضد يهود بوده و انيشتين هم يهودي بيخودي بزرگش كردن. خود او ميگه اگه قرار باشه بگيم فرمول (اي=ام سي *2) منجر به ساخت بمب اتمي شده پس بايد نيوتن رو مسول سقوط هواپيماها از آسمان بدانيم. توجه كنيد كه كشف ؛اتفاقي؛ واكنشهاي زنجيري توسط اتو هان بود كه منجر به ساخت بمب اتم شد . اين پروژه ساخت در آلمان و آمريكا به رهبري دو دانشمند به نامهاي ورنر هايزنبرگ و رابرت اوپنهايمر در حال اجرا بود كه در آلمان و نروژ به دليل خرابكاريهاي متفقين به خصوص سرويس هوابرد انگلستان كند تر پيش ميرفت اما با اشغال آلمان تمام دستاوردهاي آن توسط متفقين و خصوصا ايالات متحده و پس مانده هاي اونام توسط اتحاد شوروي بغارت رفتند. بد نيست بدانيد كه انيشتين وقتي از ساخت اولين بمب اتمي توسط آمريكا اطلاع يافت پيشنهاد كرده بود كه نبايد اجازه داد شوروي به تكنولوژي ساخت آن دست يابد. حال آنكه دو سال بعد شوروي به لطف دانشمندان و تكنولوژيهاي نازيها بدون آنكه خود همچون آمريكا و يا آلمان كاري در اين زمينه كرده باشد موفق به آزمايش اولين بمب اتمي خود شد.... icon_frown :x :x
  15. خوب بود ميخواستم بپرسم كه آيا ساخت پهپاد به صورت شخصي منع قانوني دارد (در صورت مسلح بودن )
  16. واقعا چه ... پیدا میشن . اولا که شاه ایران بخاطر اینکه ایران رو اینقدر نیرومند کرد برش داشتن. شما همین ذوب آهن که یک صنعت مادره رو ببینید که شاه چطوری اونو از طریق شوروی باسه ایران اورد. شاه ایرانو دشت میساخت از هر لحاظ.در ضمن دوستان توجه کنن که ارزش یه ادم از یه پشه خیلی بیشتره ولی اگه این پشه یه زمانی آدمو بیمار کنه و بکشه نه چیزی از ارزش آدم کم میشه و نه به ارزش پشه اضافه میشه مثال ما هم با تازیان همینه.در ضمن این دولت ... هم که رهبرش یه ... مسولیتش ... میهن آریای ماست. از آقا سعید درخواست میکنم این مطلب رو پاک نکنن. درود بر شاهپور ساسانی که حق تازیان و رومیان رو به شایستگی کف دستشون گذاشت توجه کنید که شاه آدم مستقلی نبود ولی آنچه در توان داشت برای ایران انجام داد. و کی گفته ایران باروتم تولید نمیکرده.ایران از سلاح ژ-3 گرفته تا مونتاژ هلی کوپتر های بل در اصفهان و ساخت سه صنایع مجهز دفاعی در تهران اصفهان و درود و آمادگی زیر ساختها برای تولیدات نظامی را همگی در زمان شاه انجام داد. و اگر این کارها را نمیکرد هرگز کسی برای خلالوش 57 برنامه ریزی نمیکرد. من نمیدانم چرا مردم ایران فکر میککنن خودشون شاه و برش داشتن؟؟؟ شما همین مجاهدین خلق را ببینید خوب اگر این رژیم کثیف خلافت اسلامی امداد غیبی(استعمارگران) به دادش نمیرسید که الان خبری از این دارو دسته نبود... و یا جریان دستگیری عوامل کودتای پایگاه هوایی شاهرخی... به نظر من که همینا نشون از ... این رژیم داره. در مورد قاجارها هم بهتره بدونین که نه تنها اونا وابسته بودن بلکه این وابستگی خصوصا به انگلیس حتی در زمان شاه عباس صفوی شروع شده با حضور برادران شرلی در ایران.و حتی با همه احترامی که برای نادر شاه قائلم او هم با تحریک کمپانی هند شرقی به هندوستان حمله کرد و باعث تضعیف آن شد که انگلیس هم اونو اشغال کردو جالب اینجاست که نادر بعد از فتح هند در اونجا نموند...