mamad

Members
  • تعداد محتوا

    376
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های mamad

  1. mamad

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    اقايون محض رضاي خدا از اين خبرا نزاريد لا اله الا الله اخه ادم چي به اين گروهكا بگه دهن ادمو باز مي كنن اگه يادتون باشه يه سري هم القاعده غلط زيادي ميكرد چي شد
  2. mamad

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    اولا اين بحث باعث منحرف شدن تاپيك مي شود ولي اقا پرويز خواهشا اگر قصد دفاع از بهاپي ها رو نداري پس اسمشونو نيار همون موقع اوايل انقلاب اگر حضور ذهن داشته باشي يك دونه از همين بهاپي هاي اشغال در شهرك سعدي خوب از خجالت مردم در اومد اقايون اين بهاپي حدود 60 70 نفر از جمله زن بچه پير بزرگ و....... رو به خاك و خون كشيد كه يكي از اقوام ما هم جز كشته ها بود دوما شما چرا هميشه از يه طرف به ماجرا نگاه مي كنين يه بار هم بياين اين طرف ماجرا و از يه ديد ديگه به قضيه نگاه كنيد اقا پرويز چرا پيش داوري مي كني و مي گي شايد كار بهاپي ها نبوده اگر از همون طرفي كه گفتم به قضيه نگاه كني مي فهمي سخن شما هم پيش داوريه و السلام
  3. mamad

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    سلام دوستان من شخصا فيلم اين بمب گذاري رو ديدم انفجار ادوات جنگي به قطخ محال است و اين يك بمب گذاري بوده است از من بپرسيد
  4. mamad

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    لابد از همين گازه اشپز خونه هست كه اتيشم مي گيره :mrgreen:
  5. mamad

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    سلام دوستان بله متاسفانه اين خبر درسته من هم مثل اقاي سماوات شيرازي هستم اين هيپت يكي از بزگترين هيپت هاي مذهبيه شيرازه كه بين 5000 تا 6000 مستمع داره و بحث هر شنبشونم مبارزه با وهابيت و بهاپيته امار تلفات از اين چيزي كه شما مي بينيد بيشتره ميگن كار بهاپي ها بوده الله اعلم
  6. اقاي ليچ بگو ببينم تو كي هستي چي كاره اي خبراي مهم داري دوست اسراپلي داري والا ما گيج شديم
  7. mamad

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    اين كه خبر تازه اي نبود همه مي دوننكه اسراپيل داره چه غلطاپي مي كنه
  8. اي زورم مي گيره از اين عرباي سوسمار خور بزار بگيرن چي كارشون كنيم يعني چي كار مي شه كرد
  9. يعني مي شه اين لعنتي رو يه روز سگ كشش كرد
  10. mamad

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    اولا اين كه دروغه اگرم راست باشه اشكالي نداره اونا كاري براي ما نكردن كه ما نگران بشيم فعلا ما داريم به اونا كمك مي كنيم مثلا صنا يعشونو تقويت مي كنيم مثل خودرو سمند پرايد سد هم كه براشون مي سازيم حالا اگر رابطشون كمتر بشه اينا رو بايد امريكا بهشون بده
  11. ترور صیاد شیرازی، هدف مشترک 18 فروردين 1386 ساعت 09:26 ترور صیاد شیرازی در کارنامه تروریستی سازمان مجاهدین خلق از جهات بسیاری قابل تعمق نشان می دهد. ادله ای که مجاهدین خلق برای این ترور ارائه می کنند حاکی است که برای این عمل صرفنظر از دلایلی که سازمان به آن اتکا می کند باید به دنبال دلایل و انگیزه های پنهان دیگری گشت. دلایل مجاهدین در اطلاعیه های نظامی خود که تماما در ویژه نامه نشریه مجاهد به همین مناسبت انتشار یافت حول سه محور جمع بندی شده است. 1- نقش صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق. 2- نقش شیرازی در مهار و کنترل غائله کردستان در بدو انقلاب سال 57. 3- نقش وی در عملیات موسوم به فروغ جاویدان که مجاهدین خلق با پشتوانه ارتش عراق خاک ایران را مورد تعرض نظامی قرار دادند. دلایل ارائه شده برای توجیه ترور صیاد شیرازی در نوع خود بیانگر این معنی است که وی در تمام موارد یاد شده به عنوان یک نیروی ارتشی بر اساس وظایف تعریف شده خود تنها اقدام به دفاع و دفع تعرض نظامی به خاک ایران نموده است. انفاقا در دو مورد یاد شده یعنی دفع تجاوز نظامی عراق به ایران و غائله کردستان، مجاهدین خلق در فاز موسوم به سیاسی کمابیش اقدامات فوق را مشروع تلقی و نسبت به عاملین اغتشاش در این منطقه موضع گیری و حتی مواضع سازمان در این رابطه منجر به بروز اختلافات سیاسی میان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی ، حزب دمکرات کردستان، کومله و سازمان منشعب از مجاهدین خلق یعنی پیکار در راه آزادی طبقه کارگر گردید. در این راستا می توان به مجموعه مصاحبه های مسعود رجوی با نشریه مجاهد طی اسفند ماه سال 1359 تا اردیبهشت سال 1360 مراجعه کرد. عجالتا در این مختصر به موضع گیری سازمان در قبال چریکهای فدایی خلق که طی دو اطلاعیه اتخاذ شد بسنده می کنیم. مجاهدین خلق در دومین اطلاعیه خود در خصوص مسائل کردستان و نقش امپریالیسم و عوامل محلی آن در این ماجرا ضمن هشدار به چریکهای فدایی خلق و سفارش به اجتناب از این درگیری ها می نویسند: " آنچه به چریکهای فدایی خلق مربوط می شود ، درگیری و نحوه دخالت نابجای آنها در منطقه است که بی تردید به دلیل عواقب سیاسی سوء آن حاکی از اشتباهات جدی در نحوه برخورد و ارزیابی موقعیت سیاسی – اجتماعی موجود و خلاصه بی توجهی به دام از پیش پهن شده امپریالیستها و مرتجعین محلی است. دامی که گرفتار شدن در آن نمی تواند به حال انقلاب سودمند باشد."(1) در این اطلاعیه مجاهدین خلق کرارا هشدار می دهند که اتفاقات کردستان محصول تعامل عوامل مرتجع منطقه با امریکا است. و در این رابطه می نویسند: " دشمن استعمارگر به اتکای پایگاههای واژگون نشده ضد انقلاب و ارتجاعی اش و به اتکا به انبوه مزدوران سیا و ساواک که دقیقا گوش به زنگ نشسته و همانطور که از پیش تذکر دادیم یک آن نیز از طرح توطئه غافل نیست."(2) چنانچه در این موضع گیری ها محسوس است مجاهدین خلق در زمان غائله کردستان بهتر از هر کس به این مهم واقف بودند که عوامل محلی وابسته به امریکا بعلاوه آنچه مجاهدین بارها با عنوان چپ روی گروههای مارکسیست از آن یاد کرده اند باعث و بانی آن بود. در خصوص نقش صیاد شیرازی در جنگ نیز سازمان کماکان از همین موضع عراق را آگاهانه یا ناآگاهانه آلت دست امریکا برای شکست انقلاب ارزیابی کرده است. مجاهدین در آغاز جنگ و حمله عراق به ایران اگر چه تلویحی اما انگیزه های پنهان آن را بر اساس خواست و تمایل امریکا ارزیابی و دفاع را حق مشروع مردم ایران می دانستند. در حقانیت این دفاع همین بس که مجاهدین مدعی بودند مستقیما در آن شرکت داشته اما مورد بی مهری مسئولین قرار گرفته اند. در کنار این دلایل اما دلیل برجسته تر مجاهدین خلق برای ترور صیاد آنگونه که ادعا می کنند نقش وی در دفع تعرض توامان مجاهدین خلق و حمایت توپخانه ای و هوائی ارتش عراق به خاک ایران (موسوم به عملیات فروغ جاویدان) است. عملیات فروغ جاویدان بر اساس طراحی رجوی قرار بود به مسئله سرنگونی منتهی شود. فرض پذیرش این ادعا به این معنی است که مجاهدین در قبال این تعرض نظامی تواما با عراق، انتظار دفاع و مقابله از سوی نیروهای مرزی را نداشته اند. اینکه این توهم تا چه میزان واقع نگرانه است می ماند به بررسی عقلانی و منطقی این ادعا. در کنار این ادعاها مجاهدین در ویژه نامه ای که به همین مناسبت به چاپ رساندند به مواردی اشاره دارند که در نوع خود موجب شگفتی و تعجب خوانندگان است. از جمله می توان به دو نمونه از این ادعاها که به استناد آن حکم ترور صیاد صادر شده اشاره کرد. در صفحه اول نشریه ویژه نامه مجاهد به مناسبت ترور صیاد شیرازی این تیتر به چشم می خورد: "ماموریت صیاد شیرازی در سرکوب زندانیان سیاسی"(3) در متن به خاطرات زندانی ای اشاره می شود که مدعی است از طریق گفتمان او با صیاد شیرازی متوجه تاسیس ارتش آزادیبخش شده است. این می شود نقش صیاد در سرکوب زندانیان سیاسی. در این رابطه می خوانیم: " صیاد شیرازی شروع به صحبت کرد. مضمون حرف او این بود که ما قدرت داریم و ارتش عراق را با آن همه نیرو شکست دادیم. اینکه چند نفر دور هم جمع بشوند و بگویند ارتش درست کرده ایم این یک شعار بیش نیست. بعد از حرفهای او بود که تازه ما متوجه شدیم ارتش آزادیبخش تشکیل شده است."(4) یا در بخش دیگری دلیل کینه به اصطلاح انقلابی مجاهدین به صیاد تلاش برای حفظ وحدت ارتش و سپاه ذکر می شود، در این رابطه می خوانیم: " صیاد شیرازی در مراسم صبحگاه مشترک پرسنل نیروی نظامی و انتظامی استان فارس با اشاره به وحدت و هماهنگی ارتش و سپاه در طول جنگ هشت ساله ضرورت حفظ وحدت را مورد تاکید قرار داد."(5) این نمونه های در نوع خود شگفت انگیز به عنوان ادله مجاهدین برای ترور صیاد شیرازی هر واقع نگری را متقاعد می کند که این ادعاها نمی تواند صورت مسئله اصلی مجاهدین برای این اقدام باشد. می ماند بررسی فرضهای دیگری که در نهایت این اقدام را خارج از اراده و خواست مجاهدین منظور می کند. واقعیت این است که صیاد شیرازی یک عنصر ملی است. او صرفنظر از تمامی چالشهای درون مرزی اما وظایفش در قبال حراست و دفع هر گونه تعرض نظامی به خاک کشور تعریف شده است. مجاهدین خود نیز به خوبی نسبت به موقعیت و وظایف او اشراف دارند. با این حال تمسک آنها به بهانه های واهی که به نمونه هایی از آن اشاره شد دو فرض را محتمل می کند. اینکه مجاهدین بر اساس شرایط پیش رو و شکستهای سیاسی و نظامی تلاش می کنند با این اقدام مورد توجه رسانه های غربی واقع و بخشی از انزوای خود را ترمیم کنند. این فرض با عنایت به حجم قابل ملاحظه ای از اخبار خبرگزاریهای مختلف دنیا و پوشش دادن وسیع و دامنه دار مجاهدین در نشریه خود می تواند توجیه کننده بخشی از این اقدام باشد. در این رابطه کافی است به حجم این مطالب در نشریه مجاهد توجه شود. نقطه کانونی این اخبار و تحلیلها بر بزرگ نمایی توان نظامی و قدرت مانور مجاهدین در داخل خاک ایران تاکید دارد. فرض دیگر این که این ترور بر اساس کینه و دستور رژیم عراق از صیاد شیرازی و بالطبع استقبال مجاهدین خلق از منافع احتمالی آن طراحی و انجام شده است. این فرض به استناد مدارکی که پس از سقوط صدام به دست آمده به حقیقت نزدیکتر است. در ملاقات مسعود رجوی با سپهبد طاهر حبوش مسئول سرویس اطلاعات عراق که در اواسط سال 2001 صورت می گیرد وی با تشریح مناسبات سازمان و سرویسهای اطلاعاتی عراق آشکارا اعتراف می کند که دستور ترور صیاد شیرازی را به مجاهدین خلق صادر کرده است . محور این ملاقات در رابطه با ترورهای داخل ایران و تاثیر آن بر شرایط سیاسی و اجتماعی است. در این مذاکرات حبوش آشکارا ضمن حمایت از این عملیات تصریح می کند جهت و هدفهای این عملیات را آنها تعیین می کنند. رجوی در این ملاقات ظاهرا از موضع گیری کاردار عراق علیه مجاهدین خلق که پس از ترور صیاد شیرازی با روزنامه رسالت انجام شده رنجیده است . رجوی در این ملاقات با اشاره به این مصاحبه و پی آمدهای آن برای مجاهدین می گوید: " من فقط دنبال این مطلب هستم که این مصاحبه بعد از جریان صیاد شیرازی صورت گرفته و این عملیات را تروریستی و ناجوانمردانه خوانده است. من در آن زمان با استاد طارق عزیز تماس گرفته و این مطلب را گفته ام و ایشان از من عذرخواهی کردند. استاد طارق عزیز گفت : از طرف من اطلاعیه صادر کنید و من هم در تاریخ 20 مه 1999 (30 اردیبهشت 1378)این پیام را که حاصل توافقی بود که با استاد طارق عزیز داشتم و شما آن را مشاهده می کنید صادر کرده ام. این توافق بین ما و استاد طارق عزیز با هماهنگی سیدالرئیس( صدام حسین ) از قبل بوده است."(6) در ادامه این اظهارات از سوی رجوی، حبوش گلایه او را با این توضیح که ما قادر به باز کردن بیش از یک جبهه نبوده و تاکید بر اینکه دستور ترور صیاد شیرازی را خود ما داده ایم به موضع تاکتیکی کاردار عراق در گفتگو با روزنامه رسالت اشاره می کند و می گوید: "وقتی من به شما برای انجام این عملیات ( ترور صیاد شیرازی) دستور دادم، معلوم است که بیان این مطلب تاکتیکی است. زیرا ما نمی خواهیم در بیش از یک جبهه بجنگیم."(7) این تعاملات و محتوای آن دلایل اقدام مجاهدین خلق به ترور صیاد شیرازی را مستندتر از بهانه های بی پایه و اساس مطروحه مجاهدین در موضع گیریها و نشریاتشان نشان می دهد. باید اذعان داشت که صیاد شیرازی به استناد آنچه در مراسم تشیع او مشاهده شد از محبوبیت خاصی در نزد مردم برخوردار بود. این را نحوه زندگی شخصی او و پرهیز آگاهانه اش از هر گونه فاصله گرفتن از مردم نشان می دهد. چه بسا عمده موفقیت مجاهدین در ترور ایشان ناشی از اجتناب از رعایت تشریفات امنیتی بوده است. اگر چه مجاهدین خلق ترور صیاد شیرازی را موفقیتی بزرگ ارزیابی کردند اما بدون شک باید آن را مرهون پایبندی و عشق توامان او به وطن، مردم و باورهایش تلقی کرد.
  12. من نمي دونستم اولا دوما من اينا رو از جست و جوي تصاوير گوگل پيدا كردم :mrgreen:
  13. پيام مقام معظم رهبري به مناسبت شهادت شهيد صياد شيرازي بسم الله الرحمن الرحيم «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا » امير سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداكار دين و قرآن، نظامي مؤمن و پارسا و پرهيزكار، سپهبد علي صيادشيرازي امروز به دست منافقين مجرم و خونخوار و روسياه به شهادت رسيد. اين نه اولين و نه آخرين باري است كه دلي نوراني و سرشار از عشق و ايمان و وفاداري به آرمان‏هاي بلند الهي، هدف تير خشم و عناد و عصبيت از سوي زمره جنايتكار و فاسدي كه ادامه حيات خود را در خدمتگزاري به دشمنان اسلام دانسته‏است، قرار مي‏گيرد و دست‏خائن خودفروخته‏اي، نهال ثمربخش انسان والايي را قطع مي‏كند. او مانند ديگر مردان حق از روزي كه قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را براي نثار در راه خدا بر روي دست داشتند. سرزمين‏هاي داغ خوزستان و گردنه‏هاي برافراشته كردستان سال‏ها شاهد آمادگي و فداكاري اين انسان پاك نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه‏هاي دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خود گذشتگي او حفظ كرده است. خطر مرگ كوچك‏تر از آن است كه بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنيوي حقيرتر از آن است كه در دل نوراني شايستگان جايي بيابد، كوردلان منافق بدانند كه با اين جنايت‏ها روز به روز نفرت ملت ايران از آنان بيشتر خواهد شد و خون مردان پاكدامن و پارسا هم چون صياد شيرازي و شهيد لاجوردي بدنامي و سياهرويي آنان را در تاريخ و در دل اين ملت هميشگي خواهد كرد. و سردمداران استكبار كه با وجود لاف‏زني‏هاي ضدتروريستي خود، به اميد آن نشسته‏اند كه تروريست‏هاي مزدورشان در ايران اسلامي با شهيدكردن مردان استوار و مقاوم انقلاب، راه تسلط بر ايران اسلامي را هموار كنند. بدانند كه خون شهيدان راه حق، ملت مؤمن ما را راسخ‏تر و آشتي‏ناپذيرتر و مقاومتر مي‏سازد. رحمت و فضل بيكران الهي بر روح شهيد عزيزمان علي‏صيادشيرازي و لعنت و نفرين خدا و فرشتگان و بندگان صالحش بر ايادي منفور و مطرود استكبار. اينجانب شهادت اين بنده برگزيده خدا را به ملت ايران به خصوص به ياران دفاع مقدس و ايثارگران جبهه‏هاي نور و حقيقت و به خانواده گرامي و فداكار و بازماندگان محترمش تبريك و تسليت مي‏گويم و صميمي‏ترين درود خود را بر روح پاك او و خون بناحق ريخته او نثار مي‏كنم. و السلام علي عباد الله الصالحين سيد علي خامنه اي
  14. شخصيت و نفوذ اجتماعى شهيد اميرسپهبد صياد شيرازى غروب ۲۱ فروردين ! مردى كه خالصانه سخت ترين بحران هاى جنگ را مديريت كرده بود، ديگر در ميان ما نبود. من خسته و دلگير از جفاى اين روزگار مقابل پيرزن روستايى نان فروش ايستادم و سلام كردم. او اما همان طور كه مثل هميشه نان ها را در دستانم مى گذاشت گفت: پسرم تسليت مى گويم! بايد شهادت صياد را به شما تسليت بگويم! براى من سوگوارى همرزمانم كه از نزديك قدرت فرماندهى و زحمات او را در سخت ترين روزهاى جنگ حس كرده بودند؛ طبيعى بود، اما نفوذ اينچنينى صياد در درونى ترين لايه هاى جامعه ايران ارزشى داشت كه با هيچ مدال و درجه اى قابل مقايسه نبود. براى اولين بار بود كه تسلى و آرامش ناشى از تسليت و همدردى يك انسان را اينگونه لمس مى كردم. صياد تنها كاريزما و نابغه مديريت و فرماندهى ارتش نبود بلكه او به همان اندازه در درونى ترين لايه هاى اجتماع ايران نفوذ داشت. تشييع پيكر پاك صياد كه مقام معظم رهبرى بر آن بوسه زد؛ پس از رحلت مرادش امام خمينى رحمت الله عليه بزرگترين تشييع جنازه اى بود كه در ايران برگزار شد و اين آخرين و شايد بزرگترين افتخار و مدالى بود كه او براى ارتش به دست آورد. نام او در كنار فلاحى، نامجو، فكورى، كلاهدوز و جهان آرا با شكست حصر آبادان در ذهن مردم ايران گره خورده است. صياد پس از شهادت فلاحى و نامجو و كلاهدوز طراحى و مديريت عمليات هاى ائتلافى پيروزمندانه ارتش و سپاه را بر عهده گرفت كه هنوز از بزرگترين افتخارات ارتش جمهورى اسلامى ايران محسوب مى شوند. طراح و مدير دهها عمليات پيروزمندانه همچون فتح المبين (كه بيشترين شكست را به دشمن وارد كرد)، طريق القدس، فتح خرمشهر و سرانجام در پايان جنگ شكست حمله خائنانه منافقين در عمليات مرصاد هيچگاه از ذهن مردمى كه سالهاى سخت دوران دفاع مقدس را درك كرده اند، نخواهد رفت. صياد خستگى ناپذيرترين فرمانده جنگ بود. مردى كه در طول تمام هشت سال در جنگ حضور داشت براى لحظه به لحظه جنگ با تمام وجودش زحمت كشيد. او تا به صبح در قرارگاه هاى تاكتيكى كاغذهاى كالك را به ديوار مى چسباند و طراحى مى كرد و طراحى مى كرد و دوباره طراحى مى كرد و... و روزها در مسيرى كه جيپ فرماندهى از يك قرارگاه تا محل استقرار تيپ مى رفت در آن مسير سخت و پردست انداز لحظه اى مى خوابيد. او يك عارف واقعى بود كه جسمش به معناى واقعى تابع روحش بود. ولايت پذيرى و نزديكى او به امام عمق و معنايى داشت كه قابل توصيف نيست. او يك مريد واقعى امام بود و در عين حال كه نزديكترين ديدگاهها را به ديدگاه هاى امام داشت تبعيت او از امام يك الگوى تاريخى است. صياد در حالى كه افتخار قدرت مديريت ارتش محسوب مى شد، در حالى كه توانمندى هايش در مديريت عمليات هايى همچون شكست حصر آبادان، فتح المبين و فتح خرمشهر از توانمندى عالى ترين ژنرال هاى جهان بالاتر بود. اما خلوص و تواضع و صميميتى را به همراه خود آورد كه در هيچ يك از ارتش هاى جهان وجود خارجى ندارد. اين ويژگى همه فرماندهان نزديك به امام همچون نامجو يا چمران بود. آنها در كنار سربازانشان مى نشستند بى آنكه ذره اى از انسجام و اقتدار خود و فرمانبردارى سربازان و فرماندهان زيردست خود بكاهند. بلكه گاه تنها يك نگاه فرمانده براى انجام هر دستورى كافى بود. صياد ثابت كرد كه قدرت فرماندهى با غرور فرماندهى متفاوت است و فرمانده هيچ نيازى به اشرافى گرى ندارد. اين درست سيره امام و به معناى تبعيت از سيره نبوى بود. صياد مردى بود كه اشرافى گرى را در ارتش از ميان برد. او دستور داد همه گردان ها مسجد زيرزمينى بسازند و همه فرماندهان و سربازان به سيره نبوى، بى آنكه صف ها را به هم بزنند و جايگاهى براى خود قايل شوند دور يك سفره بنشينند و ضمن صرفه جويى در وقت و زمان و پرهيز از اسراف، هر روز با هم انس و الفت بيشترى بگيرند. صياد يك فرهنگ ساز بود. فرهنگ خستگى ناپذيرى و مقاومت در كنار سادگى و معنويت! ارتش، فرهنگ نماز اول وقت را تا حدود زيادى مديون صياد است. او هميشه گراهاى زمانى اش بعد از نماز بودو جلسات را بعد از نماز برگزار مى كرد. صياد ارتباط عجيب روحى و معنوى با خط مقدم داشت و در لحظات سخت و بحرانى با حضور در خط مقدم نگاه بانفوذ و مهربانش چنان روحيه اى به بچه ها مى بخشيد كه تأثير و قدرت آن از هر مهماتى و تجهيزاتى براى آنها بيشتر بود. دوست عزيزم جناب سرهنگ شكيبايى نقل مى كرد كه نيروهاى ايرانى پس از آنكه ارتفاعات سراسپندار كردستان عراق را با زحمات زيادى به دست آوردند، با پاتك سخت عراقى ها مواجه شده بودند و از دست دادن آن براى نيروهاى ايرانى خيلى سخت بود. شكيبايى كه از لشكر ۷۷ براى كمك به بچه هاى لشكر ۲۳ به منطقه رفته بود از طريق بى سيم بچه ها را به حضرت زهرا سلام الله عليها قسم مى دهد كه فقط مهمات بفرستيد. شخص سومى از پشت بى سيم با او ارتباط مى گيرد. لحظاتى بعد هليكوپترى ايرانى به سختى در آن دره مى نشيند. هنگامى كه سربازان به طرف هليكپوتر مى روند، مى بينند كه صياد خود مهمات را روى دست گرفته و به سمت بچه ها مى آورد. سرهنگ شكيبايى مى گفت روحيه اى كه در آن لحظه نيروها با ديدن صياد پيدا كردند به هيچ نحو ديگرى به دست نمى آمد. هنوز لوح هاى تقديرى كه او گاه خود شخصاً در خط مقدم به بچه ها مى داد از زيباترين و دوست داشتنى ترين خاطرات و بزرگترين سندهاى افتخار فرماندهان ارتش محسوب مى شود و اين سنت او بود كه هرگاه از موفقيت و تلاش هر فرمانده اى آگاه مى شد هرگز آن را ناديده نمى گرفت. هنوز ياد آن نگاه مهربان و مجاهدانه وى پس از آنكه با نيروهايم موفق شدم قله حلبان را از وجود نيروهاى عراقى پاك كنم، هنگامى كه لوح تقدير و امضاى مباركش را به من مى داد لذت وصف ناپذيرى از خدمت به اسلام در وجودم جارى مى سازد. در خاطر من ياد تو باقى است هنوز گلبانگ فرياد تو باقى است هنوز اسطوره عشق و ايمان و جهاد آواره تكبير تو باقى است هنوز واقعيت آن است كه صياد حكم يك پدر را براى همه پدران سختكوش و مقاوم و شكست ناپذير ارتش داشت و فقدان او هيچگاه جبران شدنى نيست. اما او درست همچون امام به همان اندازه كه شناخته شده و مشهور است، غريب و ناشناخته باقى ماند و همچون مرحوم حاج سيداحمد آقا گنجينه اى را با خود برد كه به دست آمدنى نيست و شايد هيچگاه تاريخ و متفكران نتوانند عظمت واقعى و دردها و ناگفته هاى او را كشف و بيان كنند. اگرچه صياد همواره اسطوره ارتش باقى خواهد ماند و امروز نيز نيروهاى نظامى جمهورى اسلامى ايران با تأسى به اينگونه الگوهاى ماندگار جهادى آمادگى دفاع و مواجهه با كليه تهديدات دشمنان را دارند. روزنامه ايران ۲۲ فروردين ۱۳۸۵ - يادداشتى از امير جانباز روشندل محمد ايران نژاد
  15. يه تعداد ديگه عكس از اين شهيد بزرگوار[/img] يكبار ديگه عكس ها را ارسال كنيد با تشکر f 35
  16. به نظر من صياد شيرازي كسي بود كه خدا ديگه مثله اون رو كمتر افريده وبه شهيدي كه خيلي علاقه دارم همين صياد شيرازيه اين تايپيك رو گذاشتم چون فكر مي كنم تا حالا كمتر به اين شهيد توجه شده روحش خيلي خيلي شاد http://www.sajed.ir/pe/images/stories/img_pictures/originals/Sauad-006.jpg
  17. عجب جونوري بود 505 نفرو كشته جواب خدا رو چي مي خواد بده اون دنيا
  18. خدا خيرت بده اقا سعيد همش فكر مي كردم كه الانه كه بگي قفل شد
  19. mamad

    بزرگترین خلبانان جهان

    اقا سعيد دست درد نكنه مطلبت جالب بود حسابي رفتم تو حس حالم گرفته شد :mrgreen:
  20. نمي دونم والا يه جاپي ديدمش خوشم اومد گفتم بزارمش اينجا شما ها هم بخونيد
  21. استفاده گسترده از نيروي هوايي در جنگها چيزي كم‏سابقه و يا عجيب نيست، براي مثال نقش نيروي هوايي آلمان در نبرد مسكو به سال 1941 كه منجر به نابودي بيش از 550 هواپيماي جنگي روسها بر روي زمين شد و يا نيروي هوايي اسرائيل در جنگ ژوئن 1967 كه تنها در روز اوّل جنگ به واسطهء دقت و سرعت عمل اين نيرو، توان هوايي اعراب به كل نابود گرديد و در نتيجه، جنگ با برتري كامل اسرائيل به پايان رسيد. اما آنچه در سالهاي اخير در جنگها مشاهده مي‏شود، افزايش نقش قابل ملاحظهء نيروهاي هوايي در جنگهاست تا آنجا كه برتري كامل هوايي ايالات متحدء آمريكا در نبرد سوم خليج فارس سبب شد نيروهاي زميني آن كشور بدون مشكل وارد بغداد شوند. بدين جهت به نظر مي‏‎رسد نقش نيروي هوايي، فراتر از يك نيروي پشتيباني كننده از واحدهاي زميني باشد و اين نيرو قادر است با سلاح‏‎هاي هوشمند و بمب‏افكن‏هاي سنگين، پايان جنگ را رقم بزند. MiG-3 غنميت گرفته شده توسط آلمانها تقويت روحيهء مدافعين به كارگيري گسترده هواپيما در جنگهاي بزرگ به سالهاي ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ باز مي‏گردد. جنگ جهاني اول براي اولين بار به فرماندهان ثابت كرد در معادلات جنگي خود در كنار توپ، تانك، نفربر و كشتي بايد عنصر پنجمي را نيز در نظر بگيرند و آن عنصر، چيزي نبود جز هواپيماي جنگي. شايد در آن سالها كمتر كسي مي توانست پيش‏بيني كند هواپيماها در آينده چه نقش مهمي خواهند داشت. طي سالهاي ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۹ تمام كشورهاي پيشرفتهء آن زمان به فعاليتهاي جدي براي توسعه نيروهاي هوايي خود پرداختند. آلمان، آمريكا، بريتانيا، ژاپن، فرانسه و اتحاد شوروي طي ۱۸ سال هواپيماهاي دوباله و كندروي خود را به مدلهاي بسيار پيشرفته (در آن زمان) نظير اشتوكا، مسراشميت، بي ـ ۱۷، هاريكن، اسپيت فاير، زيرو و ميگ تبديل كردند. اجراي استراتژي نبرد برق‏آسا در اين ميان تكنولوژي آلمان نازي از همه پيشرفته‏تر و پيشروتر بود. آلمانها براي اولين بار در نبرد لهستان (سپتامبر ۱۹۳۹) به صورت بسيار گسترده از هواپيماهاي جنگي در كنار تانكها و نيروهاي پياده استفاده كردند و در شيوه نبردي كه معروف به بليتس گريك يا جنگ برق‏آسا شد، توانستند طي مدت كوتاهي از سپتامبر ۱۹۳۹ تا ژوئن ۱۹۴۱، تعداد ۹ پايتخت اروپايي را به آساني فتح كنند. (لهستان، بلژيك، هلند، فرانسه، يونان، نروژ، دانمارك، يوگسلاوي و روماني، كشورهايي بودند كه طي كمتر از دو سال اشغال شدند.) جنگنده‏هاي ضربتي اشتوكا ساخت آلمان نازي آلمانها در نبرد بزرگ با اتحاد جماهير شوروي نيز به طور گسترده از نيروي هوايي استفاده كردند، اما توان بسيار عظيم نيروهاي پياده‏نظام شوروي سبب شد تا نيروي هوايي آلمان با وجود برتري مطلق در سالهاي اوليهء جنگ، نتواند جلوي پيشروي گستردهء روسها را بگيرد. اما بي‏ترديد در جنگ دوم جهاني هيچ كشوري به اندازهء آمريكا از هواپيما استفاده نكرد. در زماني كه آلمانها و ايتاليايي‏ها در اروپا بسيار ضعيف شده بودند، آمريكا در ۳ سال آخر جنگ، سالي ۱۰۰ هزار هواپيماي جنگي مي‏ساخت! (بسياري از اين هواپيماها هيچگاه به پرواز درنيامدند و پس از پايان جنگ به نازلترين قيمت در اختیار فيلمسازان هاليوودي قرار گرفته و يا به اوراقچي‏ها فروخته شدند.) استراتژي آلمان نازي در بمباران گسترده را آمريكايي‏ها نيز عينن تقليد كرده و بر سر مردم آلمان پياده نمودند. دهها هزار هواپيما در گروههاي صدفروندي بر بالاي شهرهاي صنعتي آلمان حاضر شده و روزهاي متوالي بمب مي‏ريختند. همه گمان مي‏كنند فاجعهء جنگ دوم جهاني، بمباران هيروشيما است، حال آنكه شهر درسدن در آلمان شاهد ۴۸ ساعت بمباران بسيار شديد و مرگ ۳۰۰ هزار غيرنظامي بود. اما در تمامي نبردهاي بزرگ جنگ جهاني دوم، هيچگاه بار اصلي جنگ بر دوش نيروهاي هوايي نبود، بلكه واحدهاي بزرگ زرهي و پياده سلاطين ميادين نبرد محسوب مي‏شدند. پس از جنگ جهاني، دنيا شاهد ۳۰ جنگ در نيمه دوم قرن بيستم بود. برخي از اين جنگها مانند جنگ كره و جنگ هند و پاكستان اهميت زيادي داشت، اما در آن جنگها نيز هواپيماها با وجود رشادت خلبانان در درجه دوم اهميت بوده است. اولين تجربه شايد اولين جنگي را كه در آن هواپيماها تعيين كننده نبرد بودند، بتوان جنگ موسوم به جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائيل دانست. در سال ۱۹۶۷، ارتشهاي مصر و سوريه از نظر دارا بودن هواپيما و تانك و نفر بر روي كاغذ كاملن برتر از اسرائيل بودند. دو كشور عرب با حمايت كشورهاي عرب منطقه در تدارك حمله نهايي به اسرائيل بودند، اما ژنرال موشه دايان، وزير دفاع وقت اسرائيل مقامات مافوق خود را مجاب كرد با استفاده از نيروي هوايي در اقدامي پيشگيرانه ارتشهاي عربي را متوقف كند. بقاياي جنگنده‏هاي منهدم شدهء MiG-21 مصر در روز ششم ژوئن 1967 در سحرگاه ششم ژوئن ۱۹۶۷، ژنرال موشه دايان به همراه تمامي هواپيماهاي نيروهاي اسرائيلي ظرف دو ساعت كليه فرودگاههاي منطقه (حتي فرودگاههاي متروكه) را بمباران و غيرقابل استفاده كرد و هر آنچه از نيروهاي هوايي عربي بر روي باندهاي پرواز بود، از بين برد. حافظ اسد و جمال عبدالناصر صبح روز ششم ژوئن متوجه شدند ديگر چيزي تحت عنوان نيروي هوايي ندارند! اكنون آسمان در اختيار اسرائيلي‏ها بود. ارتش اسرائيل با پشتيباني هوايي، به سرعت وارد خاك مصر شده و صحراي سينا را به اشغال خود درآورد. در شمال نيز بلندي‏هاي جولان به تصرف اسرائيل درآمد و سوري‏ها به عقب رانده شدند. اكنون زماني مناسب براي اشغال قسمت شرقی شهر اورشلیم (بيت‏المقدس) و نواحي غربي رود اردن فراهم گشته بود. اين نبرد براي اولين بار در تاريخ جنگها نشان داد به كارگيري درست نيروي هوايي مي‏تواند بار جنگ را از دوش نيروهاي زرهي و پياده بردارد. سايت موشكي سام3 مصري‏ها در صحراي سينا (جنگ 1973) اسرائيلي‏ها در جنگ اكتبر ۱۹۷۳ ديگر نتوانستند اين تجربه را تكرار كنند، چرا كه واحدهاي پدافند سام روسي سبب شدند طي ۳ روز نخست نبرد، ۱۰۰ هواپيماي خود را از دست بدهند. اما در ادامهء جنگ و با انهدام سايتهاي موشكي سام مصري در صحراي سينا، فانتومهاي اسرائيلي در صحراي سينا، در ارتفاع پست اقدام به شكار تانكهاي مصري كردند و به راحتي مانع از پيشروي ارتش مصر گشتند. جنگ اكتبر بدون هيچ نتيجه‏اي براي اعراب به پايان رسيد. در ادامهء جنگ و با انهدام سايتهاي موشكي سام مصري در صحراي سينا، فانتومهاي اسرائيلي در صحراي سينا، در ارتفاع پست اقدام به شكار تانكهاي مصري كردند و به راحتي مانع از پيشروي ارتش مصر گشتند جنگ ويتنام يك تجربهء ناموفق شكست كامل ارتش فرانسه در ۱۹۶۱ سبب شد نيروهاي تازه نفس آمريكا جاي اين استعمارگر پير را بگيرند. آمريكايي‏ها بر اساس مدلهاي نظامي خاص خود به دنبال از بين بردن دشمن با استفاده از بمبارانهاي بسيار گسترده رفتند. شدت بمبارانها در جنگ ويتنام به اندازه‏اي بود كه اعتراضات گستردهء جهاني را برانگيخت. صدها هزار غيرنظامي ويتنامي در بمبارانها كشته شدند، اما با شروع عمليات زميني، آمريكايي‏ها پي بردند نيروهاي كمونيست ويتنام شمالي هرگز قصد عقب‏نشيني ندارند. چنگندهء F-4B نيروي دريايي ايالات متحده، در بازگشت از ماموريتي در ويتنام شمالي، هدف گلوله‏هاي آتشبار ضدهوايي ويت‏كنگ‏ها قرار گرفته و به دليل از دست رفتن فرامين و افت فشار هيدروليك، ابتدا كمك‏خلبان و اندكي بعد، خلبان مجبور به پرش از هواپيما مي‏شود. آمريكايي ها كه تاكنون هيچ شكست نظامي را در كارنامه خود نداشتند، تصميم گرفتند به هر قيمت حتي به بهاي محو ويتنام شمالي، اين جنگ را به پايان ببرند. سياستمداران آمريكايي به ژنرال وستمورلند سرفرمانده آمريكايي در نبرد ويتنام اختيارات كامل دادند كه به جز به كارگيري بمب اتم، با هر روشي كه مي‏داند غائله ويتنام را به پايان برساند. وستمورلند با وجود در اختيار داشتن ۵۰۰ هزار نظامي آمريكايي در كنار يك ميليون سرباز ويتنام جنوبي، نتوانست حتي رخنهء نيروهاي ويت‏كنگ را به داخل ويتنام جنوبي متوقف كند. ژنرالهاي آمريكايي چارهء كار را در بمبارانهاي بسيار گسترده ديدند. هواپيماهاي آمريكايي تنها طي ۳ سال (۱۹۶۵ تا ۱۹۶۸) در ۱۰۷ هزار حمله 52 ميليون تن بمب بر سر ويتنامي‏ها ريختند. آنها تمامي خطوط مواصلاتي ارتش ويتنام شمالي و ويت‏كنگها و شهرها و بنادر اين كشور را بمباران كردند. جنگندهء نورث آمریکن F-100F سوپرسابر به شمارهء سریال 1213 - 58 جمعی اسکادران تاکتیکی 325 ام از تیپ هوایی 35 تاکتیکی مستقر در پایگاه هوایی Phan Rang در ویتنام جنوبی به سال 1971 البته اين بمباران‏ها براي آمريكا بدون عواقب نبود و آمريكايي‏ها نيز ۵ هزار هواپيما و ۴ هزار هليكوپتر خود را از دست دادند (مقامات آمريكايي رقم تلفات خود را ۶ هزار هواپيما و هليكوپتر اعلام كردند) نيروهاي ويتنام شمالي به رهبري هوشي‏مين، با تسليحات بسيار پيشرفته‏اي كه از طريق ژنرال مائو در چين در اختيار آنها قرار مي‏گرفت، به طور مداوم تجهيز مي‏شدند اين حجم تلفات از بعد اقتصادي حتي براي اقتصاد اول دنيا نيز غيرقابل‏تحمل بود. از بعد سياسي و اجتماعي نيز بايد گفت ۲۰ هزار خلبان آمريكايي در اين جنگ كشته و يا اسير شدند. (هنوز آمريكا پس از گذشت ۳ دهه از جنگ مذكور از سرنوشت برخي خلبانهاي خود بي‏اطلاع است) بسياري از اين خلبانان فرزندان خانواده‏هاي پرنفوذ در طبقات اجتماعي آمريكا بودند و از عمده‏ترين دلائل پايان جنگ ويتنام و كنار كشيدن آمريكا از اين مهلكه، اعتراضات خانواده‏هاي آمريكائيان قرباني جنگ بود. جنگندهء F-4E جمعی اسکادران تاکتیکی 421 ام نیروی هوایی ایالات متحده در حال برخاست از پایگاه DaNang در ویتنام جنوبی اما ارتش ويتنام شمالي به دو دليل توانست استفادهء حداكثري از نيروي هوايي آمريكا را بي‏اثر كند: * اول به دليل انگيزه و هوشمندي بالاي ويتنامي‏ها كه قصد داشتند به هر قيمت متجاوز را عقب برانند. برخلاف نبردهاي سالهاي اخير، خلبانان ويتنامي بارها در جنگ هوايي خلبانان آمريكايي را مقهور كردند. بمبارانها بر روحيه نيروهاي زميني نيز بدون تأثير بود و اين نيروها با وجود تلفات سنگين هرگز از نظر روحي دچار ضعف نشدند. * دليل دوم ناكامي آمريكا، وجود سيستم‏هاي بسيار پيشرفته پدافندي روسي بود. موشكهاي سام روسي در دههء 1960 و نخستين سالهاي دهه 1970 اوج تكامل خود را مي‏گذراندند و روسها كه نمي‏توانستند مستقيمن به جنگ آمريكاي گرفتار درگرداب ويتنام بروند، ترجيح دادند با ارسال تجهيزات پيشرفته، ويتنام را جهنم آمريكايي‏ها كنند. خلبانان آمريكايي در جنگ مذكور هرگز به آسودگي خيال (مانند آنچه كه در نبردهاي اخير خود با عراق تجربه كردند) دست نيافتند. اسلحه‏هاي كاليبر كوچك در ارتفاع پايين، پدافند و موشكهای سام در ارتفاع متوسط و خلبانان میگهای 21 ويتنام شمالي در ارتفاع بالا منتظر آنها بودند. جنگ ويتنام و شكستهاي آن سبب شد بسياري از تئوريسين‏هاي نظامي در باورهاي خود تجديدنظر كنند. جنگهاي دهه ۸۰ سالهاي آغازين دهه ۸۰ ميلادي شاهد بروز ۳ جنگ بود در نبرد اول، نيروي زميني اسرائيل در پناه واحدهاي توپخانه و هوايي از جنوب لبنان بدون توقف تا بيروت پيش رفت و هواپيماهاي اسرائيلي طي حملات غافلگيرانه، كليهء پايگاههاي پرتاب موشك سام سوري مستقر در درهء بقاع (لبنان) را از بين برده و ۹۰ هواپيماي پيشرفتهء سوري نظير ميگ23 و ميگ25 را نيز تنها با تعداد انگشت‎‏شماري تلفات، ساقط كردند. جنگندهء F-15C آسيب ديدهء اسرائيلي كه به وسيلهء تور موسوم به بارير متوقف شده است ضربهء اسرائيلي‏ها آنقدر غافلگيركننده و مخوف بود كه فرماندهان سوري را از ادامهء عمليات نظامي عليه اسرائيل منصرف كرد، نيروي هوايي سوريه، در اين جنگ، در برابر هواپيماهاي پيشرفتهء F-15 اسرائيلي كاملن دست و پا بسته بود و خلبانان سوري با ميگهاي23 و 25، بدل به حريفي آسان براي نيروي هوايي اسرائيل شده بودند. همزمان با اين جنگ، نيروهاي دريايي و هوايي آرژانتين و انگلستان در دهها هزار كيلومتر آن طرف‏تر بر سر جزاير فالكلند (مالويناس) درگير جنگي تمام عيار شدند. در اين جنگ اگرچه آرژانتيني‏ها در نبردهاي كماندويي و آبي خاكي و همچنين جنگ كشتي‏ها شكست خوردند اما موفق به ثبت عمليات موفق هوايي شدند. جنگندهء داجر آرژانتيني كه همان Nesher ساخت اسرائيل مي‏باشد نيروي هوايي آرژانتين به تنهايي توانست بار ضعف نظامي كشورش در دريا و خشكي را توسط عمليات متهورانه بگيرد. چند اسكادران ميراژ و داجر (داجر = جنگندهء نشر اسرائيلي صادر شده به آرژانتين) آرژانتيني موفق شدند ضربات سختي به نيروي دريايي سوم جهان بزنند. جنگندهء سوپر اتاندارد آرژانتيني در حال شليك موشك ضدكشتي اگزوسه مهمترين اين ضربات از بين رفتن ناو شفيلد انگليس با دهها ناوي بود. اين ناو كه بيش از ۱۰۰ متر طول داشت و داراي توپهاي بزرگ بود، تنها با يك موشك ضدكشتي اگزوست كه به وسيلهء‌ جنگندهء سوپراتاندارد آرژانتيني شليك شده بود، غرق شد، ضمن اينكه ديگر شناورهاي انگليسي نيز ضربات سنگيني در اين نبرد متحمل شدند. ناو شفيلد اندكي پس از اصابت موشك اگزوست هرچند آرژانتيني‏ها در نهايت، تن به ترك مخاصمه دادند اما انگليسي‎ها به وسيلهء نيروي هوايي آرژانتين كه از هواپيماهاي نسل سومي چون داجر و سوپراتاندارد بهره مي‏گرفت و عمدتن با بمب‏هاي سقوط آزاد حمله مي‏كردند، ضربات خرد كننده‏اي دريافت كرد. اين نبرد نشان داد نيروهاي دريايي بدون حمايت گسترده نيروهاي هوايي قادر نخواهند بود حتي در برابر نيروهاي هوايي ارتشهاي جهان سومي تاب بياورند. جنگ ايران و عراق 22 سپتامبر ۱۹۸۰ برابر با 31 شهريور ۱۳۵۹ عراق جنگي عليه ايران آغاز كرد كه ۸ سال به طول انجاميد و پس از جنگ ويتنام، طولاني‏ترين جنگ قرن اخير بود. اگرچه اين جنگ، از نظر تداوم و شدت، بيشتر نبردي زميني بود اما نيروهاي هوايي نيز نقش قابل توجهي را ايفا كردند. پس از حملهء ناشيانهء هواپيماهاي عراقي در روز اول جنگ براي از صف خارج كردن نيروي هوايي ايران، اين نيرو توانست با وجود بروز مشكلات ناشي از غافلگيري و پيامدهاي انقلاب نظير تصفيهء ارتش از افسران زبده ولي وفادار به حكومت پيشين، به سرعت توانايي خود را بازيابد و با اجراي عمليات شجاعانه و حتا عجيب، ۱۳ لشگر آفندي عراق را در وضعيت مشكلي قراردهد. نيروي هوايي ايران در بين نيروهاي منطقه در آن زمان، به دليل توجه، خريدهاي هوشمند و آموزشهاي باكيفيت انجام شده در دوران پادشاه فقيد ايران، بي‏شك برترين بود. براساس آموزشهاي داده شده به اين نيرو، تخصص آن كندكردن و حتي توقف واحدهاي سنگين زرهي (حتي اگر مربوط به ارتش سرخ باشد) بود. بي‏شك به جز برخي مقاومتهاي كوچك مردمي در روزهاي اول جنگ، اين نيروي هوايي و هوانيروز ايران بود كه نوك پيكان مهاجمان را كند كرد. در زماني كه هنوز نيروهاي كلاسيك ارتش و نيروهاي داوطلب مردمي فرصت استقرار و سازماندهي را در مرزهاي غربي و جنوبي نيافتند، نيروهاي هليكوپتري و هوايي ايران ۱۵ روز حياتي را از ارتش عراق گرفتند و آنها را در حوالي مرز ايران، زمين‏گير كردند. نيروي هوايي ايران هزاران سورتي پرواز بر روي ارتش عراق اجرا كرد و هليكوپترهاي كبراي ايران با موشكهاي ضدتانك تاو و راكتهاي 70 ميلي‏متري خود، جهنمي از آتش را براي واحدهاي زرهي عراق ايجاد كردند. نيروي هوايي با زدن عقبه‏ها، واحدهاي تداركاتي و حتي باندهاي پروازي نيروي هوايي عراق، شتاب ارتش بعث را به شدت كاهش داد، به نحوي كه 4 تيپ ويژهء عراق، 35 روز حياتي را در پشت دروازه‏هاي شهر كوچك خرمشهر از دست دادند و 2 لشگر مكانيزهء عراق در پشت دروازه‏هاي اهواز مجبور به عقب‏نشيني گشتند. جنگنده‏هاي F-4E نيروي هوايي ايران با بهره‏گيري از خلباناني كه به قول پادشاه فقيد ايران، بيش از ارزش هواپيمايشان، صرف آموزش آنها گشته بود، با موشكهاي ماوريك و بمب‏هاي سقوط آزاد Mk 82 پيشروي سريع ارتش بعث عراق را كامل متوقف كردند، به نحوي كه ارتش بعث، نتوانست حتا شهرهاي مرزي نظير آبادان، ايلام، اهواز، كرمانشاه را به تصرف خود درآورد، زيرا صدام با توجه به شرائط نامساعد نيروهاي ارتش ايران، گمان مي‏برد ظرف يك هفته به تهران برسد! نبرد در دريا نيز به طور كامل با پشتيباني جنگنده‏هاي F-14A و F-4E نيروي هوايي ايران، به طور كامل، به ضرر عراق به اتمام رسيد و ناوچه‏هاي اوزاي عراقي (Osa)، در عمليات غرورآفرين مرواريد كه به تاريخ 7 آذر 1359 و به فرماندهي زنده‏ياد ناخدا افضلي انجام شد، تك‏تك ناوچه‏هاي عراقي را با موشكهاي ماوريك هدف قرار داده و غرق نمودند. اگرچه دشمني غرب سبب شد در مورد رشادتهاي نيروهاي هوايي و هوانيروز ايران در اوائل جنگ سخنان چنداني در محافل تخصصي غرب گفته نشود، اما درج برخي مقالات در رسانه‏هاي خارجي قابل ملاحظه بود تا آنجا كه غربي‏ها شكست‏هاي سنگين عراقي‏ها را به حساب برتري تكنولوژي جنگ‏افزارهاي خود نسبت به مدل روسي (كه مورد استفاده عراق بود) مي‎نوشتند. اما ارتش عراق نتوانست مشابه اين وضعيت را در سالهاي بعد جنگ براي نيروهاي زميني و دريايي ايران ايجاد كند. هرچه به سالهاي انتهايي جنگ نزديك مي‏شديم نيروي هوايي عراق بزرگتر و قدرتمندتر مي‏شد اما نيروي هوايي ايران تحت تأثير تحريم‏ها و فرسايش وحشتناك در اثر تقابل با نيروي هوايي عراق، كوچكتر و ضعيف‏تر مي‏شد. در سالهاي پاياني جنگ (از ۱۳۶۵ به بعد) نيروي هوايي عراق از ۶۰۰ هواپيماي جنگي مدرن (در آن زمان) بهره‏مند بود. (نيروي هوايي عراق ۳ بار به طور كامل منهدم و سپس بازسازي شد) حال آنكه ايران تنها ۱۰ درصد اين تعداد را به شكل هواپيماي عملياتي داشت، اما عراق نتوانست از نيروي هوايي خود عليه سربازان ايراني استفادهء قابل توجهي بكند و عمدتن اقدام به بمباران و حمله به مناطق اقتصادي و مسكوني شهرهاي ايران مي‏نمود. ناكامي‏هاي نيروهاي هوايي و زرهي عراق در بازپس‏گيري شهر فاو با وجود انجام صدها سورتي پرواز در روز، نشان از همين امر داشت. حتي عقب‏نشيني‏هاي ماههاي آخر جنگ ايران در اثر برتري هوايي عراق نبود بلكه به افزايش توان آتش عراق، بزرگ شدن بيش از اندازه نيروي زميني، استفادهء گسترده از سلاح‏هاي شيميايي و پشتيباني اطلاعاتي آمريكا از آن كشور باز مي‏گشت. جنگ ايران و عراق نشان داد نيروي هوايي آموزش ديده و باتجربه و انگيزه قادر به كند كردن سرعت واحدهاي زرهي و پياده به ميزان زياد است. اما برعكس نيروي هوايي بدون ابتكار وآموزش كافي نمي‏تواند مانع پيشروي نيروهاي با انگيزهء زميني شود. جنگ سال ۱۹۹۱ خليج فارس اما تأثير قاطع نيروهاي هوايي در نابودي لشگرها و حتا سپاههاي زرهي، در جنگ سال ۱۹۹۱ خليج فارس به اثبات رسيد. ۴۰ روز بمباران بسيار سنگين نيروهاي عراقي توسط آمريكا و متحدان آن سبب شد ۵۰ درصد نيروهاي رزمی عراق و 100 درصد روحيهء آنها از بين برود. ارتش عراق آنقدر ضعيف شد كه طي نبردي ۱۰۰ ساعته از پاي درآمد. حال آنكه عراق از ۶۰ لشگر، ۷ هزار تانك، ۱۰ هزارنفربر، هزاران عراده توپ ضدهوايي و صدها سايت پدافند موشكي سام و ۸ سال تجربهء جنگي بهره‏مند بود. ايالات متحده با استفاده از ۲۴۰۰ هواپيما، ضرباتي به نيروهاي زرهي و پياده عراق وارد كرد كه آنها تبديل به واحدهايي در روي كاغذ (ونه واقعيت يك واحد نظامي) شدند. آمريكايي‏ها حتا خود نيز گمان نمي‏كردند كه در اختيار داشتن آسمان تا اين اندازه باعث برتري باشد. آنها براي نبرد زميني خود حداقل ۵ هزار كشته و از بين رفتن صدها تانك و نفربر را پيش‏بيني مي‏كردند. اما آنچه كه در عمل تحقق يافت مرگ حدود ۱۰۰ سرباز بود. برتري خردكننده آمريكايي‏ها، حتا مانع استفادهء مؤثر صدام از نيروي هوايي‏اش كه حداقل ۶۵۰ هواپيماي عملياتي پيشرفته و مناسب (نسبت به زمان خود) در اختيار داشت، شد. اين نبرد زنگ خطر بزرگي براي تمامي ارتشهاي بزرگ زميني بود. اگرچه عراقي‏هاي بي‏انگيزه، حريف مناسبي براي نيروهاي ائتلاف آزادكنندهء‌كويت نبودند، اما اتفاق عجيبي كه رخ داد، تكان‏دهنده‏تر از آن بود كه بتوان تمام تقصيرها را گردن ارتش صدام انداخت. در این جنگ، به كارگيري گستردهء هواپيماهای جنگی، موشكهاي هدايت شونده و دورپرتاب و بمبهاي ليزري براي اولين بار صورت گرفت و مانند شيوهء جنگ برق‏آساي آلمان در سال ۱۹۳۹، بسياري از تئوري‏هاي كلاسيك را تغيير داد. مقابله با پيمان ورشو در سال ۱۹۸۸ هنوز اتحاد جماهير شوروي از هم نپاشيده بود. هنوز بزرگترين دغدغهء اروپاي غربي و آمريكا، چگونگی برخورد با ارتش گروههاي شوروي و پيمان ورشو در صورت حمله غافلگيرانه به مركز اروپا بود. اما شرائط جنگهاي نوين، نويدهايي را به ژنرالهاي غربي مي‏داد. آنها اميدوار بودند با استفاده از تكنولوژي جديد، برتري ۴ بر يك زرهي و پياده روسها را با هواپيما و موشك خنثي كنند. مانفرد دورنر وزيردفاع وقت آلمان‏غربي در همان سالها گفته بود تنها با ۶۰۰ هواپيما و ۳ هزار تن بمب مي‏توان جلوي يك ارتش گروه شوروي را كه قصد نفوذ به داخل اروپاي غربي دارند، گرفت. (ارتش گروه بزرگترين واحد رزمي متشكل از چند سپاه است). وي بلافاصله افزوده بود: درگذشته اگر براي نابودي يك ارتش گروه روس، نيازمند ۵۵۰۰ هواپيما و ۳۳ هزار تن بمب بوديم، اما من روزي را پيش‏بيني مي‏كنم كه بتوان روزي به وسيلهء ۱۰۰ هواپيما و ۵۰۰ تن بمب و موشك هدايت شونده به تنهايي اين كار را انجام دهيم. حرف وي در آن سالها شباهت زيادي به يك «بلوف» داشت اما گذشت زمان ثابت كرد توسعهء سلاحهاي هوشمند و جنگ‏افزارهاي هدف‏ياب، بسياري از معادلات را دگرگون خواهدكرد. البته شرط به‏كارگيري تمامي اين سلاحها، برتري هوايي است. نبرد بالكان عمليات ناتو عليه نيروهاي جنايتكار صرب در سال ۱۹۹۹، بارديگر برتري هوايي را به عنوان نقطهء تمام كننده نشان داد. صربها كه از نظر نظامي، نيروهاي باانگيزه، قدرتمند و جهان دومي بودند، به سادگي مقهور حدود هزار فروند هواپيماي سازمان ناتو شدند. اقتصاد يوگسلاوي ظرف مدت كوتاهي، به دهه‏هاي گذشته پرتاب شد و خطوط تداركات صربها به شدت ضربه خورد. اين نبرد سنگين و يكسويه با سقوط چند فروند هواپيماي غربي (كمتر از انگشتان دست) در مقابل انبوهي از ستونهاي پياده و هزاران خودروي زرهي متلاشي شده يوگسلاوها به پايان رسيد. قرن بيست و يكم و جنگ افغانستان با شروع قرن بيست و يكم دنيا شاهد جنگ بين آمريكا و افغانستان به عنوان يكي از تراژدي كمدي‏هاي سياسي بود. در اين نبرد آمريكا به جاي به‏كارگيري صدها هزار سرباز تنها از ۲ لشگر زبدهء خود دركنار بمبارانهاي گسترده استفاده كرد. البته آمريكايي‏ها از مجاهدان افغان نيز بهره‏مند بودند، اما آنها اين بازي را تنها با نيروي هوايي تا به آخر ادامه دادند. نيروهاي طالبان که فاقد هواپيما و پدافند هوایی مناسب بودند، تنها نظاره‏گر جنگنده‏هاي فوق مدرن آمريكايي و انگليسي بودند كه چگونه مواضع آنها را بي‏محابا به آتش مي‎كشند. اين نبرد به دليل شباهت نداشتن حداقلي نيروهاي درگير (نبرد ارتش اول دنيا با نيروهايي كه از تجهيزات فرسوده و قديمي متعلق به ارتش از هم پاشيدهء افغانستان استفاده مي‏كردند) فاقد نكات قابل توجه بود. خلبانان آمريكايي به شوخي اظهار مي‏داشتند كه شرائط آنها در عمليات عليه واحدهاي طالبان بسيار ساده‏تر از مانورهاي سخت آنها در ناتو و يا تحت فرمان استاد خلبانهاي آمريكايي بوده است. نبرد آزادسازي عراق: آميختگي كامل تكنولوژي و جنگ جنگ سوم خليج فارس در سال 2003 كه به عمليات آزادسازي عراق شهرت دارد، اولين جنگ تكنولوژيكي جهان نبود. بي‏شك نيروهاي ويتنام، اعراب و اسرائيل، ايران و عراق، جنگ دوم خليج فارس و جنگ بالكان همه نقاط قابل‏توجه تكنولوژيكي داشتند. اما نظاميان در هيچ جنگي به اين اندازه مقهور ماشين نشدند. كسي، از نظاميان عراقي انتظار نداشت جلوي ماشين جنگي آمريكا را براي سالها بگيرند اما هيچكس منتظر نبود ارتش دوم اعراب با حداقل فشار، با سرعت از هم بپاشد. اما به جز كم‏كاري ارتش عراق به ويژه لشگرهاي گارد ریاست جمهوری، نبايد نقش سلاحهاي هوشمند را فراموش كرد. در سال ۱۹۹۱ تنها ۷ درصد بمبهاي آمريكايي هوشمند بودند، اما در جنگ سال ۲۰۰۳ حدود ۹۵ درصد بمبها و موشكهاي شليك شده، به سيستم‏هاي هدايت دقيق مجهز بودند. اين موشكها ظرف ۱۰ دقيقه، هدفهاي خود را توسط سيستم‏هاي ماهواره‏اي پيدا و سپس منهدم مي‏كردند. حرف اول و آخر: تسليحات هوشمند به جاي بحث‏هاي بيهودهء ديپلماتيك البته زمينه‏سازي استفاده از موشكهاي هدايت شونده به يكي دوسال اخير باز نمي‏گردد بلكه ايجاد اين سيستم، به اواسط دههء ۹۰ باز مي‎گردد. آمريكايي‏ها درتمام سالهايي كه دنيا با شادي پايان جنگ سرد را جشن گرفته بود و خوش‏باوران گمان مي‏بردند عصر استفاده از اسلحه به سررسيده و پس از اين اقتصاد و ديپلماسي حرف اول و آخر را مي‏زند، بر روي دقت بيشتر سلاحهاي خود و نصب ۲۴ ماهواره براي مكان‏يابي‏جهاني يا همان GPS وقت صرف مي‏كردند. اين سيستم‏ها اكنون به اين كشور اين امكان را داده كه هر هدفي را با دقت كمتر از ۱۰ متر هدفيابي و سپس منهدم كند. اكنون به تدريج آشكار مي‏شود حداقل يكي از دلائل فروپاشي ارتش مجهز عراق، بمبارانهاي بسيارسنگين واحدهاي زرهي و مكانيزه با دقتي بي‏نظير بوده است؛ چيزي كه كارشناسان نظامي نظير استفان بيكر بازنشستهء اطلاعات وزارت دفاع آمريكا و رئيس سابق نيروي دريايي آمريكا در بحرين از آن با نام چكش سنگين ياد مي‎كند. وي در گفت وگو با نيوزويك مي‎گويد: مردم نمي‏دانند چه چكش سنگيني برروي نيروهاي عراقي قرارداشت. توانايي هرگونه جنبشي از صدام گرفته شده بود. آنها با بمبارانهاي مرگبار خود، عملن ارتباط بين گارد رياست‏جمهوري و صدام را قطع كرده بودند. گزارش مجله تايم نيز حكايت از تأثير فوق‎العادهء بمبارانهاي هوايي برروي سپاهيان عراقي دارد. اين مجله با اعزام خبرنگاران خود به عراق، به دنبال پاسخ به اين سؤال بوده كه چرا دركنار انهدام واحدهاي زرهي و مكانيزهء عراق، تلفات اين ارتش بسيار كم بوده است! ظاهرن پاسخ به اين سؤال چندان مشكل نيست. دقت نيروي هوايي آمريكا در انهدام واحدهاي زرهي عراق به اندازه‏اي بالا بوده كه بسياري از نظاميان عراقي براي در امان ماندن، از خودروها و تانكهاي خود فاصله مي‏گرفته‏اند! يك سرهنگ عراقي كه ۲۱ سال سابقهء خدمت دارد (در زمان جنگ ايران و عراق از درجه ستواني تا سرگردي حضور داشته است) در مصاحبه با گروه تايم گفته است: فرماندهي عراق فراموش كرده بود، نيروي هوايي نداريم. اين اشتباه بزرگي بود. تكنولوژي نيروي هوايي آمريكا باوركردني نيست. گزارشات ديگري نيز حاكي است چهار لشگر گارد رياست جمهوري عراق (بغداد، مدينه، بخت‏النصر و حمورابي) زمان مواجهه با نيروهاي زميني آمريكايي را پيدا نكردند چرا كه ۳۰۰ كيلومتر قبل از آنكه نيروي زميني آمريكايي به آنها برسند توسط هواپيماهاي ضدزره A-10 و سپس هليكوپترهاي ضدتانك Apache به شدت بمباران شدند. پرنده‏هاي مذكور عملن با حجم آتش بسيارگستردهء خود، واحدهاي مجهز زرهي گارد رياست جمهوري عراق را مبدل به واحدهاي پياده مي‏كردند! كارشناسان معتقدند خط دفاعي بغداد از دهها كيلومتر پائين‏تر از محور كربلا تا كوت آغاز مي‏شد. قوسي كه ۱۶۰ كيلومتر طول داشت و قرار بود به باتلاق نيروهاي آمريكايي تبديل شود! عراقي‏ها حتي براي درامان ماندن تانكهاي خود بسياري از آنها را به ميان شهرهاي كوچك، روستاها و شهرهاي بزرگ برده بودند كه در شرائط حساس اين واحدهاي كوچك با پيوستن به هم، لشگرهاي زرهي را تشكيل دهند، اما ظاهرن چشم تيزبين ماهواره‎ها و موشكهاي هدايت‏شونده را دست كم گرفته بودند. بسياري از بمب‏ها و موشكها، تانكها عراقي را در كوچه‏هاي تنگ و باريك و يا زيردرختان شكاركرده بودند! موشكهاي حساس به حرارتی مانند ماوريك (AGM-65 Maverick) نيز مدل اثرگذاري است كه بيش از ۳ دهه از اختراع آن مي‏گذرد. اين موشك ديگر حتا نيازي به ديد ندارد بلكه همانند خفاشي كه در شب كاملن تاريك مي‏تواند حشره‏اي را در هوا شكاركند، از روي فركانسهاي بسيار ضعيف مادون قرمز و يا انرژي ساطع شده از هدف زمینی، آن را پيدا مي‏كند. در جنگ سال 2003 آزادسازي عراق، ايالات متحده هيچ هواپيماي جديدي را نسبت به نبرد سال ۱۹۹۱ وارد عرصه نكرد، اما تمامي جنگ‏افزارهاي خود را كاملن به روز كرده بود. نبرد سال ۱۹۹۱، نقش مهم نيروي هوايي را برای فرماندهان نظامي به اثبات رساند. اما این نبرد، ناتواني نيروهاي زميني را در صورت برخوردار نبودن از پشتيباني هوايي خودي و پدافند در برابر نيروي هوايي نشان داد. اين نبرد همچنين از نظر كلاسيك نشان داد مي‏توان با يك نيروي هوايي بسيار قوي، حركت رو به جلوي يك نيروي زميني حتا در مقياس ۲۰ لشگر را متوقف كرد. اما آيا در هر نبردي، نيروي هوايي حرف اول را خواهد زد؟ به شرط تجهيزات و آموزشهاي مناسب، جواب مثبت است. ممكن است برخي گمان كنند هدف مقاله، كم‏رنگ نشان دادن نقش نيروهاي دريايي و زميني در جنگهاي نوين است، اما بايد گفت مباحث مربوط به برتري مطلق نيروي هوايي، چند پيش شرط دارد كه تحقق نيافتن هركدام از آنها مي‏تواند پروژهء انهدام كامل نيروهاي زميني را با مشكل مواجه كند. (1) برتري هوايي اگر به هر دليل، نيروي هوايي مهاجم نتواند نيروي هوايي نيروهاي مدافع را به طوركامل از بين ببرد و يا زمين‏گير كند، هواپيماهاي پشتيباني نزديك، هليكوپترها و بمب‏افكن‏هاي آن قادر نخواهند بود از چنگال تيز شكاري‏هاي مدافع، جان به سلامت ببرند. عراق 24 فروند MiG-29 داشت. ميگ۲۹ مي‏تواند در صورت پرواز، قادر است به سادگي هواپيماهاي كند پرواز A-10 (كه حدود ششصد كيلومتر، يعني يك سوم ميگ۲۹ سرعت دارند) را شكار كند. ناگفته پيداست همان‏طور كه تانكهاي پيشرفته‏اي نظير T-72 در مقابل هليكوپترهاي آپاچي به مانند كودكان بي‏دفاع تن به سرنوشت محتوم مي‏سپارند، هليكوپترها هم در مقابل شكاري‎ها، مانند پرنده‎هاي كوچك، اسير چنگال شاهين خواهند بود. از سوي ديگر نيروهاي هوايي پرقدرت قادرند هفته‏ها در برابر امواج هواپيماهاي مهاجم تاب آورده و آنها را به عقب برانند. آمريكا پروژهء جنگ آزادسازي عراق را با كمتر از 700 فروند هواپيما به پايان رساند، حال آنكه اگر قرار بود با نيروي هوايي قدرتمندي با ۸۰۰ هواپيما روبه‏رو شود، حداقل بايد ۲۰۰۰ هواپيما وارد عمل مي‏كرد و ماهها براي امن كردن فضا مي‏‎كوشيد. (2) پدافند دشمن اگر نيروهاي مدافع، نيروهاي پدافندي به ويژه از نوع موشكي داشته باشند، مبارزه با آنها آسان نخواهد بود. در جنگ سال 1991 خليج فارس، آمريكا تنها براي انهدام پدافندهاي عراقي در كنار بمبارانهاي شهري، بيش از ۳۰ هواپيما را از دست داد. دهها خلبان آمريكايي اسير عراق و از تلويزيون نشان داده شدند. استینگر در افغانستان در طول سالهاي ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ پدافندهاي طراحي شده توسط روسها، جهنمي براي هواپيماهاي غربي و خلبانان آنها در جنگها ايجاد كرده بود. تلفات باورنكردني آمريكايي‏ها در نبرد ويتنام، ساقط شدن ۱۰۰ فروند هواپيماي اسرائيلي در طي ۳ روز اوّل در جنگ اكتبر ۱۹۷۳ و يا استفادهء مجاهدين افغان از موشك‏انداز استينگر كه منجربه سرنگوني صدها هليكوپتر و هواپيماي روس و در نهايت شكست كامل ارتش سرخ در جبههء افغانستان شد، همگي از نشانه‏هاي بارز اين داستان است. (3) استفادهء پرتعداد اگر نيروي مهاجم در به‏كارگيري هواپيما و هليكوپتر با محدوديت روبه‏رو باشد، مثلن در مبارزه با يك نيروي زميني عظيم از ۳۰۰ هواپيما استفاده كند و يا مثلن نسبت به‏كارگيري موشكهاي هوشمند به كل بمبها كم باشد و يا آنكه از پشتيباني اطلاعاتي (سيستم‏هاي ماهواره اي) كافي برخوردار نباشد، آنگاه نمي‏توانيم آنها را از قبل برنده بدانيم. بسياري از سلاحهايي كه ايالات متحده در نبرد اخير به كار برد، آنقدر گران‏قيمت است كه هيچ ارتشي توان خريداري آن را ندارد. موشكهاي هدايت شونده‏اي نظير AGM-130 آمريكايي بي‏شك از تانكهاي قديمي T-62 عراقي گرانتر بودند. قطعات مصرفي بمب‏افكن‏هاي بسيار پيشرفتهء B-2 بي‏شك به ارزش يك تيپ زرهي عراقي بود. (قيمت هر فروند B-2 حدود 1.2 ميليارد دلار يا معادل يكسال بودجه نظامي يك كشور متوسط است.) هليكوپتر آپاچي ۱۰ برابر يك هليكوپتر معمولي نظير كبرا یا هایند قيمت دارد. جنگنده‏هاي آمريكايي نظير F/A-18E/F Super Hornet در اين جنگ بين ۵۰ تا ۸۰ ميليون دلار قيمت داشتند، حال آنكه جنگنده‏هاي قديمي ارتشهاي جهان سومي نظير اف4 فانتوم، ميگ23 يا سوخوي22 به سختي ۵ ميليون دلار ارزش دارند. سقوط يك هليكوپتر بلك‏هاوك براي ارتش آمريكا قابل توجه نيست، اما معادل هفته‏ها حقوق كل پرسنل نيروي هوايي تركيه مي‏شود! بنابراين اگر ارتش، به هر دليل از پشتيباني مالي، فني و اطلاعاتي نيروي هوايي خود باز بماند، آنگاه اين مدافعان خشمگين هستند كه توان انجام پاتكهاي سنگين را پيدا مي‏كنند
  22. سلام فلسطينيها ماله اين حرفا نيستند اگه بهشون شهاب 3 رو هم بدن بازم فايده اي نداره