-
تعداد محتوا
1,705 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
4
پست ها ارسال شده توسط zed
-
-
[quote]حتي اگر فرض كنيم كه حمله ي زميني رو انجام داد و با تلفات بسيار زياد-از دست دادن اعتبارات بين المللي ايش - هزينه ي مالي بسيار زياد- نابودي بسياري از تانكهاش .. سرانجام توانست به صورت شكننده و ظاهري در غزه مستقر بشه... باز هم يك سوال جالب پيش روشون هست و فكر ميكنم براي همين خاطر هست كه هيچوقت خيال تصرف اونجا رو نخواهند كرد:
حالا چيكار كنيم ؟؟؟؟؟!!!
---
وقتي اونجا رو بگيرند..بايد مسءوليت كامل غذا و سوخت و مواد دارويي و بيمارستاني ..زخمي ها رو بپذيرند و انجام بدند! كاري كه الان اصلا مسءوليتي در قبالش نميپذيرند.. بايد تمام مراكز و ساختمانهايي كه ويران كردند و براي اداره ي شهر بود رو بسازند و مسءول براي اداره اش بگذارند!!
فكر كنم همين ثابت ميكنه كه اصلا فكر تصرف غزه رو هم به مغزشون راه نميدند![/quote]
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
برنامه اسراپيل اين بوده كه غزه را بگيرد و تحويل دولت ابو مازن بدهد بعد با او به عنوان نماينده كل فلسطين پيمان صلح امضا كند البته با شروطي نظير به رسميت شناختن اسراپيل و عدم بازگشت آورارگان و دست شستن از بيت المقدس . پس از برگزاري اين كمپ ديويد گونه جديد با توجه به اينكه بهانه اصلي براي كشورهاي عربي واداده از بين رفته با همه آنها رسما پيمان صلح و به رسميت شناختن اسراپيل را امضا كند حتي اگر لازم باشد هزينه هاي كوچكي مانند بازگشت جولان به سوريه و مزارع شبعا به لبنان را داشته باشد و بالاتر از آن به مرز سال 1967 برگردد . سپس اسراپيل و آمريكا و دولتهاي عربي مي مانند و ايران . پس از تعيين تكليف ايران دوباره روز از نو و روزي از نو . همه امتيازاتي را كه داده بود ظرف مدت كوتاهي با روشهاي گوناگون پس مي گيرد و مي شود آقاي به تمام معناي منطقه . اين وسط رساندن سوخت و دارو و غذا به غزه و حتي بازسازي غزه از طريق حمايت از ابومازن براي ايجاد وجه براي او هزينه اي كوچك در برابر هزينه هاي بزرگتري است كه به اميد فايده و سود عظيم انجام خواهد داد . اميدواريم كه خداوند شر آنها را به خودشان برگرداند و از اين آتشي خودشان افروختند جان سالم به در نبرند . [/align] -
[align=justify]منابع اروپايي فاش ساختند كه يك زير دريايي رژيم صهيونيستي با هماهنگي و حمايت ناو آمريكايي در منطقه، وارد آبهاي خليج فارس شده است.
به گزارش جهان،منابع ديپلماتيك اروپايي فاش ساختند كه زيردريايي رژيم صهيونيستي اين اقدام را با هدف اجراي مانورهاي سري و آموزش نيروها براي رسيدن به آبهاي خليج فارس انجام داده است.
يك پايگاه خبري عربي نيز به نقل از منابع ديپلماتيك كشورهاي اروپايي افزود:ورود زير دريايي رژيم صهيونيستي به آبهاي خليج فارس كاملا سري انجام گرفته و در ضمن فعاليت معمولي ناوهاي آمريكايي كه در تنگه هرمز از آبهاي خليج فارس عبور ميكنند بوده است.
در اين گزارش آمده است كه ناو آمريكا در منطقه در هنگام ورود زير دريايي رژيم صهيونيستي در وضعيت هشدار بود تا از هرگونه اقدام ناگهاني حساب نشده جلوگيري كند و به فرماندهي دريايي اسراييلي نيز تاكيد شده بود كه حضور خود را در مسافت دور از آبهاي منطقه اي جمهوري اسلامي ايران حفظ كند.
اين منابع اعلام كردند كه زير دريايي رژيم صهيونيستي از نوع دلفين ساخت آلمان بوده كه اسراييل سه فروند از آنها را تاكنون در اختيار دارد و چهارمين فروند آن تحويل اين رژيم خواهد شد.
گفتني است زيردريايي دلفين داراي ظرفيت حمل بيش از 16 موشك سطح به سطح يا اژدر است. موشك هاي سطح به سطح شناورهاي دلفين از نوع "هارپون" با قابليت پرتاب از زير آب هستند كه هركدام سر جنگي به وزن 227 كيلوگرم و بردي معادل 130 كيلومتر در سرعت دارند.
منبع : رجا نيوز[/align] -
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
همزماني اين حمله با جنايات اخير رژيم صهيونيستس در غزه جالب توجه و قابل تامل مي باشد . ظاهرا اين نيز پيامي از سوي برنامه ريزان اصلي پشت پرده هردوجنايت كه در واقع يكي هستند براي ايران بوده است -
[quote][quote]كسي از امكانات و تجهيزات حماس اطلاعي دارد؟
من كه شنيده بودم حماس به موشك هاي استينگر هم مجهز شده بود ولي چيزي تا اينجا نديدم.
كسي چيزي مي دونه؟[/quote]
فکر نکنم
اینا دو تا میثاق هم ندارن که اقلا اون هلی کوپتر ها رو بندازن[/quote]
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
[b]گزارش رويترز از توان نظامی و امنیتی حماس[/b]
خبرگزاري رويترز در گزارشی به بررسی توان نظامی و امنیتی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) پرداخت و تأکید کرد: حماس، هزاران فروند راکت و نيروي تا دندان مسلح شده دارد و در پي حملات هوايي اسرائيل به غزه مي تواند از اين امکانات استفاده و از خود دفاع کند.
به گزارش رجانیوز به نقل از رویترز، حماس هزاران فروند راکت کوتاه برد و نيز تعداد زيادي راکت هاي دوربرد گِراد در اختيار دارد و با استفاده از اين راکت ها مي تواند مراکز جمعيتي در سرزمین های اشغالی را که در فاصله 40 کيلومتري از مرز با نوار غزه را هدف قرار دهد.
نيروهاي حماس اسلحه و نارنجک، جليقه هاي ضدگلوله و سلاح هاي ضد تانک دارند. حماس تعدادي زاغه هاي مستحکم مهمات احداث کرده است که شبيه زاغه هاي مهماتي هستند که جنبش حزب الله لبنان در جنوب اين کشور ساخته است.
دستگاه امنيتي اصلي حماس نخستين بار ماه می 2006 با نام "نيروي اجرايي" در خيابان هاي غزه مستقر شدند. بر اساس این گزارش، دستگاه امنيتي به چند شاخه تقسيم شده و نيروهاي امنيتي حماس نيز از حدود 3 هزار نفر به بيش از 13 هزار نفر افزايش يافته اند که از این تعداد، دست کم 180 نفر از نيروهاي امنيتي حماس در حملات هوايي اسرائيل کشته شدند.
بخش اصلي نيروي امنيتي حماس را عمدتاً اعضاي گردان هاي عزالدين قسام، شاخه نظامي حماس، تشکيل مي دهند و در عين حال، برخي اعضاي جناح هاي مبارزي نظير کميته هاي مقاومت مردمي نيز در دستگاه امنيتي حماس فعاليت مي کنند. گردان هاي عزالدين قسام 25 هزار عضو دارد ولي مشخص نيست که چه تعداد از اين افراد در گروه هاي ديگر نيز عضويت دارند.
غزه تحت محاصره قرار دارد و حماس خواستار آغاز انتفاضه تازه اي عليه اسرائيل شده است و به همين علت حماس احتمالاً به هواداران خود در کرانه غربي متوسل مي شود ولي اسرائيل و نيروهاي امنيتي وفادار به محمود عباس رئيس تشکيلات خود گردان فلسطين، بسياري از هواداران حماس در کرانه غربي را دستگير کرده اند.
رويترز در ادامه اين گزارش به گاهشمار حوادث مربوط به حماس پرداخته است:
1987- حماس در زمان انتفاضه نخست فلسطين تشکيل شد.
1993- حماس توافقنامه هاي موقت صلح بين اسرائيل و سازمان آزاديبخش فلسطين به رهبري ياسر عرفات را نپذيرفت.
1996- عرفات تشکيلات خود گردان فلسطين را به وجود آورد. جنبش فتح، 68 کرسي از 88 کرسي پارلمان را بدست آورد. حماس، اين انتخابات را تحريم کرد.
2000- در پي شکست مذاکرات صلح، انتفاضه دوم آغاز شد.
2004- عرفات در پاريس فوت کرد و محمود عباس رياست سازمان آزاديبخش فلسطين و رياست تشکيلات خود گردان فلسطين را عهده دار شد.
2005- محمود عباس و آريل شارون نخست وزير وقت اسرائيل اعلام آتش بس کردند.
محمود عباس حمايت حماس را در اين باره بدست آورد و حماس عمدتاً از آتش بس تبعيت کرد. اسرائيل به 38 سال اشغال غزه پايان داد.
2006- حماس در انتخابات پارلماني فلسطين پيروز شد و 74 کرسي از 132 کرسي را به دست آورد. جنبش فتح که اغلب، بيشترين کرسي ها را در پارلمان فلسطين در اختيار داشت، 45 کرسي را به خود اختصاص داد.
2007- اسلامگرايان حماس در جنگ داخلي کوتاهي که در نوار غزه عليه نيروهاي جنبش فتح و وفادار به محمود عباس روي داد، پيروز شدند. محمود عباس دولت حماس را برکنار و دولت خود را در کرانه غربي اشغال شده توسط اسرائيل منصوب کرد.
رویترز در ادامه درخصوص تعریف واژه "حماس" افزود: حماس مخفف عبارت جنبش مقاومت اسلامي و نيز در عربي به معناي شور و اشتياق است. این جنبش، خود را به نابودي اسرائيل و نيز ايجاد کشوري اسلامي به جاي آن، پايبند مي داند.
در عين حال، حماس اعلام کرده است تشکيل کشور فلسطين را در زمين هايي که نيروهاي اسرائيلي در جنگ سال 1987 اشغال کردند، در برابر آتش بس طولاني مدت مي پذيرد.
حملات هوايي و مرگبار اسرائيل در روز شنبه به نوار غزه موجب شد، خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس خواستار انتفاضه تازه اي شود.[/align]
منبع : رجا نيوز -
دکتر حسين شيخ الاسلام قائم مقام وزارت امور خارجه و دکتر محمد جواد لاريجاني معاون سابق وزارت امور خارجه و عباس ملکی معاون اسبق وزارت خارجه در جلسهای روايت جديدي از ماجراي مک فارلين را مطرح کردند.
به گزارش "الف"، حسين شيخ الاسلام قائم مقام وزارت خارجه در جلسه اول نشست مذاکرات دیپلماتیک در 30 سال انقلاب اسلامی، در دانشگاه صنعتی شریف، گفت: ارتش عراق دو برتري زرهي وهوايي برما داشت،آن زمان بحث قطعنامه 598مطرح بود وما براي رفع اين نقيصه مذاکرات با مک فارلين را انجام داديم، قصد ما اين بود که با يک عمليات مهم شرايطي ايجاد کنيم که خواسته هايمان در قطعنامه گنجانده شود به همين دليل کسي که از طرف ما با امريکاييها مذاکره مي کرد قيافه اي داشت که به نظر مي رسيد بهره هوشي خيلي کمي دارد ولي امريکايي ها گول خوردند.
وی افزود: مک فارلين رئيس شوراي امنيت ملّي امريکا بود، آدم بسيار با شخصيتي بود وقتي شکست خورد اقدام به خودکشي کرد که نجات پيدا کرد.او با آن منصب وپست وشخصيتش تنها در خواستش از ما اين بود که در هتل استقلال تهران بايستد وآقاي هاشمي رفسنجاني که رد شد به او سلام کند.
شيخ الاسلام اضافه کرد :مذاکرات خوب پيش مي رفت،ما موشک هاي «هاگ» و «تاو» ميخواستيم،امريکاييها نداشتند واز ذخايرشان در اسرائيل براي ما فرستادند، وقتي آقاي هاشمي، فهميد گفت: آنها را برگردانيد،در جنگ با يک کشور عربي نمي شود از آن ها استفاده کرد.
قائم مقام وزارت خارجه گفت: ما قصد داشتيم مهم ترين حمله خود به فاو را انجام دهيم، تحليل ما اين بودکه اگر فاو را بگيريم عراق مثل افغانستان ميشود وهيچ راهي به درياي آزاد نخواهد داشت.مي دانستيم در اين حمله، عراق نقطه به نقطه فاو را خواهد زد ولي در اين حمله ما که نمي توانستيم هواپيماي آنها را در تهران بزنيم
وی افزود: 76 هواپيماي عراقي را در فاو سرنگون کرديم،اگر حمله به فاو نبود قطعنامه عليه ما صادر مي شد ولي ما توانستيم دو خواسته اعلام آغازگر جنگ و پرداخت غرامت را در قطعنامه 598 بگنجانيم،هرچند عده اي در مجلس اعتراض کردند وامام دستور دادند اعتراضات متوقف شود،اگر امام نمي ايستادند مشکل ايجاد مي شد،اگر مذاکرات مک فارلين و موضوع موشک هاي «هاگ»و«تاو»نبود نمي توانستيم در فاو پيروز شويم.
در ادامه اين جلسه محمد جواد لاريجاني هم در باره مک فارلين گفت: ريگان رئيس جمهور وقت امريکا در حال سقوط بود لذا استراتژي کار با ايران پيروز را مطرح کرد ولي صهيونيست ها توسط دو جاسوس موساد که در هيئت مک فارلين بودند وبعداً در سقوط هواپيما در امريکاي لاتين کشته شدند مذاکرات را به هم زدند.
عباس ملكي هم در دومین نشست مذاکرات دیپلماتیک در 30 سال انقلاب اسلامی درباره خاطرات خود از مذاكرات مك فارلين گفت: در ژانويه سال 1981 ريگان رئيس جمهور آمريكا شد، گروگانهاي آمريكايي در ايران آزاد شده بودند و ايران هم به دنبال موشكهاي هاگ بود. يك دلال اسلحه پيدا شد و گفت موشكهاي هاگ را براي شما تهيه ميكنم، با آمريكاييها مذاكره كرد آنها هم قبول كردند كه از اين موشكها به ايران بفروشند چون پول آن را براي ضد انقلابيون نيكاراگوئه لازم داشتند و نميتوانستند از طرق رسمي و بودجه مصوب كنگره اين پول را تهيه كنند. بعضيها در كنگره مخالف اين كمك بودند. اين موضوع يك دليل موافقت دولت ريگان با فروش اسلحه به ايران بود؛ دليل ديگر اينكه فكر ميكردند از اين طريق ميتوانند به ايران نزديك شوند چون ايران مهمترين كشور منطقه بود. بعدا گفته شد دو هواپيماي حامل اسلحه به ايران آمدند و روي سلاحها آرم اسرائيل بوده است.
وی افزود: مك فارلين با كيك و انجيل آمد چند روزي هم در تهران بود و رفت. چون سلاحها آرم اسرائيل داشته همه را پس داديم. ظاهرا قصدشان اين بود كه پس از استفاده ما از اين سلاحها ، عراق از اين آرمها عليه ايران به عنوان همدست اسرائيل استفاده كند.
وی اضافه کرد: جريان مك فارلين ابتدا توسط روزنامه الشراع نقل شد و آقاي هاشمي رفسنجاني بهتر ديد كه خودش در مورد اين مذاكرات صحبت كند. كسي هم كه اين خبر را به الشراع داده بود دستگير شد.
وي به ملاقات خود و جواد لاريجاني با آندره گروميكو رئيس جمهور روسيه در جريان جنگ ايران و عراق اشاره کرد و ملكي گفت: هربار كه ايران به نيروهاي عراقي حمله ميكرد و غنيمت جنگي ميگرفت، اكثر غنائم اعم از تانك و كاميون و... نو و صفر كيلومتر بودند و حتي روكش صندليها و برخي اتكيتهاي آنها هم كنده نشده بود. اين نشان ميداد كه يك پل هوايي بين مسكو، پاريس، لندن با بغداد براي رساندن اسلحه به اين كشور وجود دارد. روسيه خود را متعهد به معاهده 1972 با عراق ميدانست.
وی افزود: فرصتي پيدا شد و هياتي از ايران به روسيه رفت تا جلوي اين روند را بگيرد. بعد از پايان مذاكرات آقاي لاريجاني به گروميكو گفت: اميدواريم شما را در تهران ببينيم. گرميكو گفت: "چطور؟ من كه تازگيها تهران بودم." ما تعجب كرديم، لاريجاني سؤال كرد كي؟ گروميكو گفت: "همين چند وقت پيش، سال 1942 با استالين به تهران آمدم." اين سخن گرميكو يعني اينكه شما خيلي جوانتر از آن هستيد كه بخواهيد مرا به اين راحتي ببينيد.
ملكي افزود: بعضيها فكر ميكنند هرچه در تكنولوژي پيشرفتهتر باشيد در مذاكرات سياسي هم پيشرفتهتريد در حالي كه اين گونه نيست. در مذاكره يك ديپلمات ارزشي كمتر از جبهه رفتن نداشت. الان همه فكر ميكنند آمريكا در مذاكرات بهتر از همه است در حالي كه اين طور نيست، آنها با آن همه تكنولوژي پيشرفته در افغانستان هرجا را ميزنند به عنوان مثال از قضا مجلس عروسي است در حالي كه فكر ميكنند محل تجمع طالبان است.
منبع : سايت الف -
[quote][b]ضرب شست امریکا به مالکی درباره کودتا و تحمیل توافقنامه امنیتی[/b]
امضاء توافقنامه امنیتی با اعمال فشار و تهدید دولت ایالات متحده همراه بوده و شایعات منتشر شده طی روزهای اخیر در بغداد مبنی بر احتمال کودتا نیز نوعی ضرب شست و هشدار به دولت شیعی عراق است.
به گزارش رجانیوز به نقل از منابع آگاه، توافقنامه امنیتی عراق- امریکا در شرایطی امضا شد که دولت امریکا، مالکی را تهدید کرده بود در صورت عدم امضای این توافقنامه، اعضاء دولت وی و خانواده هایشان ترور خواهند شد و در جریان یک کودتا، دولتی متشکل از اعضاء سابق حزب بعث در عراق مستقر خواهد شد.
پس از این تهدیدات و جدی شدن نشانه های آن، دولت عراق ضمن مشورت با برخی مراجع این کشور، حفظ دولت شیعی را دارای اولویت تشخیص داده و تصمیم می گیرد ضمن اعمال برخی تغییرات در توافقنامه، اجرای آن را منوط به همه پرسی مردمی طی سال آینده نماید.
با این حال، اتفاقات روزهای اخیر در عراق و بازداشت برخی مقامات رسمی وزارت کشور عراق که در جریان دولت وحدت ملی، این وزارتخانه به سنی ها و سکولارها رسیده است، نوعی هشدار برای دولت مالکی از سوی دولت امریکا با دراختیار داشتن حدود 150 هزار نیروی نظامی در عراق است که درخصوص تخطی از اجرای توافقنامه، باید منتظر عواقب فوری آن باشد.
این در حالی است که مالکی تلاش کرد، نشان دهد اوضاع کاملاً تحت کنترل دولت قرار دارد. وی خاطرنشان کرد با وجود صندوق هاي انتخابات، وقوع كودتا در عراق امكان ناپذير است.
بنا بر اخبار منتشر شده، مقامات بازداشت شده از وزارت کشور عراق آزاد شده اند و تأکید شده است که هیچ مدرکی دال بر تلاش آنها برای کودتا یافت نشده است.
رجانيوز[/quote]
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
و به اين ترتيب دولت مالكي مجبور به در نظر گرفتن منافع ملي شد و در آينده نيز بيشتر از اينها مجبور خواهد شد مگر اينكه همه مردم عراق شهامت اين منتظر الزيدي خبرنگار را پيدا كنند كه تنها در آن صورت اميد به رهايي دارند و در غير اين صورت اين قصه سر دراز دارد ... -
[quote][quote]EMPEROR عزیز .... کدوم قسمتش یعنی چی ؟ [/quote]
Nestor جان
اینکه چرا تاریخ شهادت شهید تنگویان شده محرمانه
موفق باشید[/quote]
[b]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
ظاهرا قسمت آخر مصاحبه در متن ارسالي دوستمان Nestor نيامده كه با اجازه ايشان من اين قسمت را به نقل از خبر گزاري فارس مي گذارم :[/b]
*فارس: تاريخ شهادت ايشان مشخص نشد؟
*اشكوري: خير! جنازه را موميايي كرده بود. قرار بود نشستي در وزارت امور خارجه تشكيل شود و در اين مورد صحبت كنند و گزارش تهيه شود و اعلام كردند كه اين نشست محرمانه است و كسي اجازه ندارد خبري از آن جلسه به بيرون ببرد. در اينصورت تحت پيگرد قانوني قرار ميگيرد. ما خيلي پيگيري كرديم ولي به نتيجهاي نرسيديم كه آقايان گفتند حتما صلاح مملكت است.
*فارس:آيا اين گزارش الان موجود است؟
*اشكوري:بله بايد باشد؛ پزشك قانوني اين گزارش را داده بود و حتي صليب سرخ جهاني يك پزشك متخصص استخوان شناس همراه اين هيات فرستاده بود كه او هم جنازه را بررسي كند و زمان و علت فوت را مشخص كند كه هيج كدام براي ما مشخص نشد و گفتند مطالب آن بايد مخفي بماند ولي ما يك گزارش شفاهي از مسئول پزشك قانوني در هواپيما قبل از اينكه جنازه را به تهران منتقل كنند داشتيم كه همراه ايشان از مرز به تهران آمديم من بودم و آقا محمدمهدي كه مسئول پزشك قانوني گزارش شفاهي دادند كه: ما به نتيجه رسيده ايم شهيد تندگويان در سال هاي اخير به شهادت رسيده و حتي بعد از قطعنامه 598 .
*فارس:علت مرگ را هم گفتند؟
*اشكوري: گفتند اين طور كه ما متوجه شديم بر دو تا مچ دست و پا خون مردگي بوده و استخوان جمجمه سر شهيد ترك خورده، دندهها شكسته، حنجره خرد شده و به احتمال زياد ايشان را به تختي بستند و خفه كرده اند. شهيد تندگويان كه تقلا كرده استخوان جمجمهاش هم ترك خوردهاست و همچنين به احتمال زياد سال هاي اخير (سال70) شهيد شده و حتي موميايي ايشان هم تازه بود يعني ملحفهاي كه دور بدن ايشان پيچيده بودند آغشته از موميايي بود و اين مشخص مي كرد كه تازه موميايي شده.
در جواب پيگيري هاي ما گفتند بايد تحقيق كنيم و از بدن نمونهبرداري كنيم، هم ما و هم آن دكتر صليب سرخ تا تاريخ دقيقش مرگش را مشخص كنيم. البته گفتند مشخص كردن تاريخ دقيق مرگ چون موميايي شده تقريبا سخت است.
*فارس:اين پيگيري ها از وزارت امورخارجه كدام دولت صورت گرفت؟
*اشكوري:دولت آقاي هاشمي كه البته در دولت هاي بعدي هم اين تلاش ادامه داشت ولي نتيجه ايي نگرفتيم.
آقاي دكتر توفيقي كه در آن زمان مسئول پزشك قانوني بودكه ما همان موقع هم خيلي پيگيري كرديم اما به نتيجهاي نرسيديم بعد كه ايشان از آن سمت بركنارشد به ما گفت حالا من مي توانم در مورد مرگ شهيد تندگويان گزارش تهيه كنم كه گفتيم: ديگر فايدهاي ندارد آن موقع كه شما مسئول پزشك قانوني بوديد گزارش برايمان مفيد بود.
از بعضي از آزادگان شنيديم كه آنها هم نقل قول از حاج آقا ابوترابي مي كردند كه در ايشان شكنجه گر شهيد تندگويان را ديده بودند با او صحبت كرده بودند كه گفته بود: آقاي تندگويان را به تخت بسته بودند و با سيم تلفن ايشان را خفه كرده اند.
*فارس:شيرينترين خاطرهاي كه در دوران زندگي با شهيد تندگويان داشتيد چيست؟
*اشكوري:يكي از خاطرات خوبم در زندگي با ايشان حضور در سفر زيارتي مشهد بود در حرم آقا «علي ابن موسي الرضا» در كنار هم مينشستيم و زيارتنامه ميخوانديم . -
[quote][quote]حالا بقيه مواردو كار ندارم ولي اگه يه اصلاحي در صنعت خودرو سازيمون بكنن بدي نيستا..[/quote]
زباد اسم اصلاحات رو نيار
اينجاها به مزاج طالبان خوش نمياد كلمه اصلاح رو بشنود
اينجوري بگو: (جاهلي)
اهم! همينمان مانده بود بدهيم اينها كه خودشان خودرو سازيشان دارد نابود ميشود خودرو سازي ما را اصلاح كنند!! (خوشت اومد؟ )[/quote]
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
مواد لازم جهت محيا شدن شرايط جمله مورد نظر عبارتند از :
1- دست مال يزدي ( ترجيحا تابيده شده و سپس باز ضرب به صورت شلاقي رها شود )
2 - تيزي ( اگر دستتان جا نداشت حتما به كمرتان بسته باشد اگر سايزش كوچك بود در جيب و اگر جيب جا نداشت داخل يكي از جورابها و ترجيحا دوعدد هر كدام داخل يك جوراب )
3 - كلاه مخملي شاپو
4 - خالكوبي به مقدار لازم
5 - پشت كفشها حتما خوابيده شود ترجيحااز دمپايي استفاده نشود تا حس بيشتري ايجاد شود
6 - از كت استفاده شود البته به صورت عبا روي دوش
7 - آرايش سبيل مطابق آخرين مد جاهلي دهه 50
8 - قبل از اداي جمله حتما پياز يا سير ميل شود كه تاثيرش بيشتر باشد -
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
در خصوص آمريكا بايد گفت چنين حمله اي را قبلا ژاپني ها در جنگ جهاني دوم انجام دادند اما نتيجه اي را كه بايد مي گرفتند نگرفتند و علت آن هم اين بود كه زير ساختهاي صنعتي و نظامي آمريكا در تمام طول جنگ آسيب نديد و سالم ماند و توانست خود را باز سازي كند و به ژاپنيها حمله كند اما مثلا انگليس اگر كمكهاي آمريكا نبود حتما از پا در مي آمد همانطور كه آلمان كمك آمريكا را نداشت و از يك مقطع جنگ به بعد از پا در آمد
حمله پيش دستانه اگر از خاك ايران و رسما به نام ايران انجام شود به هيچ وجه نتيجه مطلوب نخواهد داشت . فرض كنيم ما موفق شديم كليه ناوها و پايگاهاي آمريكا در اطراف خود را نابود كنيم . آنها به راحتي چندين برابر امكانات نابود شده را در مدت زمان كوتاه از ديگر پايگاههاي خود در سراسر دنيا به اين سو آورده و تهديد را از مرحله حرف به عمل مي رسانند و توان ازدست رفته را به راحتي توليد و جبران مي كنند
در شرايط فعلي تنها راه حل همين كارهايي است كه اين چند ساله شده و البته نتايجي هم داشته است درگير شدن ارتش آمريكا و متحدينش در افغانستان و عراق به مقداري آنها را فرسوده كرده است كه عملا با شرايط گذشته امكان جنگيدن را ندارند و اي ركود اقتصادي هم ممكن است مطابق تحليل دوستان آثار كمي بر اقتصاد آمريكا داشته باشد اما به هر حال اثر گذار است و اثرات خود را هم گذاشته است . ضمن اينكه به نظر من اين آثار بسيار فراتر از آن است كه با تزريق اين پولها وضع عوض شود
بحرانهايي كه جهت زمين زدن اقتصادهاي در حال پيشرفت پديد مي آمد عموما از خارج از مرزهاي آمريكا آغاز مي شد و هيچوقت دامنه آن به آمريكا نمي رسيد و اقتصاد آمريكا بيشترين سود را از مديريت اين بحرانها مي كرد مانند بحراني كه براي كشورهاي موسوم به چهار ببر آسيا در آسياي جنوب شرقي ايجاد شد
اما مركز زلزله فعلي خاك اصلي آمريكا به عنوان موتور اقتصاد جهان است و ابعاد آن جهاني است و به گمان من اگر اين بحران مصنوعي هم باشد باز چيزي نيست كه به اين آساني مديريت شود و بيش از مقوله اقتصاد مقوله اعتماد مردم را هدف قرارداده است يعني سرمايه گذاري كه بايد در آمريكا صورت پذيرد به دليل عدم اعتماد صورت نمي گيرد و اين عامل تشديد بحران است . همين امسال گزارشها از بدهي شانزده هزار ميليارد دلاري آمريكا علي رغم توليد ناخالص پانزده هزار ميلياردي آن حكايت دارند . در ايالت كالفرنيا تا اين ماه پنجاه هزار خانه مصادره شده كه اين ايلات از اين نظر رتبه سي و دوم در بين ساير ايالتها را دارد . ظاهرا در همين دو ماه اخير پانصد هزار نفر بي كار شده اند و اگر زودتر به داد صنايع خودرو سازي خود نرسند با سه و نيم ميليون بيكار مواجه خواهند بود همين كه خبر تصويب اعطاي وام پانزده ميليارد دلاري به جاي سي و چهار ميليارد دلار درخواستي خودرو سازان از كنگره رسيد باز بازار سهام سقوط كرد و نفت هم ارزان تر شد . حال مجسم كنيد كه تنها صد هزار فرصت شغلي در چين منوط به خريد عروسك چيني توسط آمريكاييها است و اگر آمريكايي عروسك چيني نخرد صد هزار نفر اگر نگوييم صد هزار خانواده گرسنه مي مانند و اين يعني افزايش خودكشي يا دزدي يا تجاوز و غيره كه با ازدياد آن احتمال شورش و هرج و مرج و ديگر تبعات نيز هست !
اگر مطابق گفته دوستان اين بحران مصنوعي بوده كه احتمال آن زياد است به نظر مي رسد با تبعات ايجاد شده مديريت آن كمي به مشكل خورده است ولي به نظر من هر بحراني آستانه تحملي دارد و اگر هم مي خواهند آن را جمع كنند بايد قبل از آنكه بحران اقتصادي به بحران اجتماعي و سياسي بيانجامد آن را جمع كنند . -
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
با تشكر از جناب EMPEROR و اظهار لطف ايشان نسبت به اينجانب
در مورد توافقنامه امنيتي ظاهرا تصويب آن با قيد انجام همه پرسي در تابستان سال آينده صورت گرفته است و هنوزمراحل تصويب كاملا نهايي نشده است . ضمن اينكه به نظر من تصويب توافقنامه با دولت كشور تحت اشغال توسط اشغالگر آن هم پس از 7 بار تغيير پيش نويس توافقنامه و طول كشيدن مراحل آن تا پس از انتخابات رياست جمهوري كشور اشغالگر خيلي هم توفيق براي كشور اشغالگر محسوب نمي شود چون بنا بر اخبار بدتر از اين را با حامد كرزاي در افغانستان بستند و آب از آب هم تكان نخورد و كسي هم خبردار نشد
مسپله بعدي بحث منافع ملي است كه اين مدت محل اختلاف جمعي از دوستان است . اتفاقا همين تصويب توافقنامه بر اساس منافع ملي صرف دليل درست نبودن آن است آيا منافع ملي عراق بايد به ضرر ايران و سوريه و تركيه و اردن و ديگر كشورها تمام شود ؟ اگر همه بخواهند صرف منافع ملي به قضايا نگاه كنند و هرجا منافع ملي اقتضا كرد حمله كنند و هرجا منافع ملي اقتضا كرد فرار كنند و هرجا منفعت بيشتري بود آنجا را بچسبند در اين دنيا سنگ روي سنگ بند مي شود ؟ اگر صرف منافع ملي شرط است و همه آن را قبول داند پس به كار هيچ دولتي نبايد اعتراض كرد چون بر اساس منافع ملي عمل مي كند مثلا به هيتلر و موسيليني و ناپلپون و چنگيز خان و ديگر زورگويان تاريخ نبايد اعتراض كرد چرا كاري كرديد كه موجب مرگ و بدبختي ميليونها انسان شديد بلكه بايد ايشان را الگو و نماد برتري قرار داد . همين تروريستهايي كه در هند به غير نظاميان در ايستگاه قطار و بيمارستان و رستوران و هتل حمله كردند مگر دنبال منفعت نبودند حالا منافعشان اگر در سطح ملي نباشد در سطح حزب كه هست
ما به عنوان كساني كه مدعي مسلماني و شيعه بودن هستيم بايد رفتار بزرگان دين خويش را ملاك قرار دهيم . منافع ملي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم اقتضا مي كرد كه با بت پرستي در جنگ نباشد چرا كه بين اعراب دو دستگي و دشمني ايجاد شد . اگر چنين مي كرد نه يارانش را شكنجه مي كردند و به شهادت مي رساندند نه هشت سال در شعب ابوطالب به محاصره اقتصادي مي افتاد كه در آخر عمويش ابوطالب و همسرش خديجه را از دست بدهد نه وادار به جلاي وطن و هجرت به مدينه مي شد . منافع ملي مسلمين اقتضا مي كرد كه امام علي عليه السلام در شوراي شش نفره جهت تعيين جانشين عمر حرف عبدالرحمن بن عوف را بپذيرد كه بيعت بر اساس عمل به كتاب خدا و سنت پيامبر و رويه شيخين را خواستار بود اگر ايشان قبول مي كرد عثمان كشته نمي شد و خيلي بدعتها در دين نمي آمد و بني اميه قدرت نمي گرفتند و معاويه بر سر كار نمي ماند و خوارجي بوجود نمي آمدند كه سالها بعد فرق او را بر سر نماز بشكافند و پاره هاي جگر فرزندش امام حسن عليه السلام در اثر زهر روانه تشت نمي شد و سر فرزندش امام حسين عليه السلام بالاي نيزه نمي رفت و زنان و كودكان اهل بيت در كربلا اسير نا محرمان نمي شدند تنها كافي بود امام علي عليه السلام آري بگويد و رويه شيخين را بپذيرد اما فرمود نه ! چرا فرمود نه؟ چون تكليف داشت آنجا كه منافعش حتي اگر منافع ملي باشد با حق در تعارض و تضاد قرار گرفت جانب حق را بگيرد و حق و حقيقت را فداي منفعت زود گذر دنيا نكند و هم او بود كه فرمود اگر تمامي ثروت عالم را به من دهند كه قطعه كاهي را به ستم از دهان مورچه اي بگيرم هرگز چنين نخواهم كرد
دنيا گذراست و آنچه مي ماند اعمال انسان است و بس و در نهايت بايد در پيشگاه عدل الهي ايستاد هرگاه مي خواهيم در مورد منافع ملي خود تصميم بگيريم بايد ببينيم براي آن دنيا جوابي داريم يا خير !
و اما دولت و مجلس عراق نيز چاره اي نداشتند و بايد عاقبت اين توافقنامه را مي پذيرفتند چرا كه سرزمينشان اشغال شده است و سايه زور و تهديد بيگانه را بر روي سر دارند و از نظر خودشان بين بد و بدتر آنچه بد بود را انتخاب كردند شايد فرجي باشد و آينده نشان خواهد داد آيا با اين انتخاب منافع مليشان را بدست ميآورند يا خير . -
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
تا آنجايي كه من متوجه شده ام پيامدهاي اين عمليات منحصر به تحت الشعاع قرار گرفتن توافق نامه امنيتي عراق نبوده است به عنوان مثال مي توان به موارد زير اشاره كرد :
1- ضربه اقتصادي به كشور هند : تنها در چند روز گذشته 30 درصد از بليتهاي هواپي به مقصد هند يا كنسل شده يا تاريخ آن تغيير كرده است و اين يعني تاثير بر درآمد هند از صنعت توريسم
2 - نا امني در هند به كشورهاي همسايه آن نيز اثر مي گذارد مانند چين و پاكستان
3- تشديد اختلافات ميان هند و پاكستان خصوصا در مقطع زماني كه مذاكرات خط لوله صلح در جريان است و از اين نظر حتي بر كشور ما هم تاثير گذار است
4 - اتهام زني مجدد در خصوص تروريسم بودن مسلمانان با توجه به تبليغات صورت گرفته
5 - توجيه آفريني براي اعزام نيروي بيشتر از سوي آمريكا و همپيمانانش به افغانستان
6 - بهانه تراشي بيشتر براي افزايش حملات به پاكستان به بهانه مقابله با تروريسم
7 - توجيه براي كسب بودجه بيشتر جهت مقابله با تروريسم از سوي آمريكا و ساير كشورهاي همپيمان
8 - مظلوم نمايي اسراپيل و انحراف افكار عمومي جهان از جنايات اين رژيم در فلسطين و به خصوص غزه
9 - انحراف افكار عمومي جهان از موضوع مخالفت مردم عراق با توافق نامه
و موارد ديگر
همانطور كه مشاهده مي شود تمامي پيامدهاي حاصل از اين عمليات مستقيم يا غير مستقيم منافع غرب را در پي دارد پس چرا نتوان مسپول تمامي اين اتفاقات را سرويسهاي امنيتي و تصميمات سياسي آنها دانست ؟ -
[align=justify]طرح بلندپروازانه دفاع ملي موشكي آمريكا كه از سوي پنتاگون و با هدف مقابله با حملات كشورهاي ديگر طراحي و اجرا گرديده است با مخالفتهاي گسترده داخلي و خارجي روبهرو شده است. در اين طرح ضمن استقرار موشكهايي در خاك آمريكا، كليه موشكهاي بالستيك، پرتاب شده به سوي اهدافي در خاك ايالات متحده رهگيري و منهدم ميگردد. برنده اصلي اين طرح كه تاكنون صدها ميليارد دلار براي آن هزينه شده و پيشبيني ميشود كه در مجموع يك تريليون دلار هزينه خواهد داشت، ابرشركتهايي هستند كه در سايه اين پروژه، سودهاي هنگفتي به دست خواهند آورد. نويسنده اين مقابله با بررسي ابعاد مختلف اين طرح و كارايي احتمالي آن در صورت مواجهه با تهديدي واقعي، معتقد است كه مردم آمريكا در نهايت بازنده اصلي چنين طرحهاي بلندپروازانه و بيفايدهاي هستند.
يك راز كوچك در مورد دفاع ملي موشكي ايالات متحده وجود دارد كه پنتاگون نميخواهند شما آن را بدانيد. راز اين است: سيستم كنوني دفاع موشكي از پايه معيوب است". اين وضعيت نه تنها از بعد تكنولوژيكي ،بلكه از لحاظ منطق و مفهوم وجود دارد. چرا كه اين سيستم نبايد بنا مي گرديد حتي نبايد اين پروژه آغاز ميشد و نظير جنگ ما در عراق ، اگر اين سيستم به كار گرفته شود ايالات متحده بيدفاعتر و خطرپذيرتر از وضعيتي خواهد بود كه اصولا اين سيستم وجود خارجي نداشت. اجازه بدهيد كه بيشتر در اين مورد بينديشيم .اصولا ايده دفاع ملي موشكي، ايده خوبي است يا خير؟ و نظير هر سيستم پيچيده ديگر كه بايد چهار مرحله توجيه فني و عملي را بگذارند. آيا اصولا اين آزمونها ضرورياند؟ و آيا اين سيستم دفاعي، كارايي خواهد داشت؟ و آيا جايگزينهاي ديگري براي آن وجود دارد؟ و آيا منافع آن بيش از معايب آن است؟ اين موارد نكاتي ساده اما بسيار حايز اهميت هستند. مشكل سيستم دفاعي موشكي اين است كه اين سيستم در همه اين چهار مرحله شكست خواهد خورد.
اينك به اين نكات توجه نماييد:
الف) آيا اين سيستم دفاع ملي موشكي ضروري است؟
به خاطر داشته باشيد كه اين طرح بلندپروازانه، براي دفاع از امريكا در برابر پرتاب موشكهاي اتمي دولتهاي محور شرارت ايجاد شده است. اما اين طرح از ريشه مضحك است چرا كه حتي تصور اين حرفها هم به سختي ممكن است . همچنين بايد دانست كه چهار كشور مورد نظر دولت امريكا (يعني كره شمالي ، سوريه، ايران و عراق) اصولا فاقد موشكهاي بالستيك هستند. اين سناريو در سال 1997 ميلادي طراحي شده بود كه بر مبناي آن ، كره شمالي در 8 سال آينده به اين موشكها دست مييافت. اما برنامه توسعه موشكي اين كشور، دو سال قبل از آن يعني سال 1995 ميلادي متوقف شده بود. به علاوه، درحالي كه كره شمالي توافقاتي با كره جنوبي به دستآورده، اما طرح دفاع موشكي همچنان تداوم يافته و بدون هيچ تغييري دنبال شده است.
ساير اين دولتهاي محور شرارت چه وضعيتي دارند؟ عراق كه با اشغال نظامي روبه رو شده و ديگر تهديدي عليه هيچ كس به جز سربازان بيدفاع ارتش امريكا محسوب نميشود. ايران نيز داراي موشكهاي بالستيك و هستهاي نيست. همچنين ليبي حتي از ساخت يك ساعت معمولي كه بتواند همتراز با دقت مورد نياز در ساخت يك موشك بين قارهاي به كار رود ناتوان است. لذا حتي صحبت از دارا بودن موشكهايي كه بتواند نقاطي در چند هزار مايلي را مورد هدف قرار دهد بيمعني ميباشد.
ب) آيا اين سيستم داراي كارايي مورد نظر پنتاگون خواهد بود؟
آزمونهايي كه تاكنون انجام شده است، بيش از آنكه با ارزش باشند، وضعيتي طنزآميز داشتهاند. چرا كه بيشتر اين آزمايشها باشكست روبهرو شدهاند. البته بعدها دستاندركاران يكي از پروژهها اعتراف نمودند كه براي دستكاري نتايج، تحت فشار بودهاند. به علاوه در آزمايشهاي اخير هدف مورد نظر، يك دستگاه فرستنده ردياب بوده است كه مسير حركت خود را اعلام ميكند. بدين ترتيب تنها يك قاطر كور قادر به يافتن اين هدف ها نخواهد بود. بايد دانست كه مشكلات مربوط به كارايي اين سيستم در چهار گروه قابل ذكر است:
نكته اول اينكه ، اصولا هدف قرار دادن يك گلوله با يك گلوله ديگر، كاري بسيار مشكل و تاحدودي غيرعملي است. در واقع بايد دانست كه اين موشكها با سرعتي 10 برابر يك گلوله معمولي، به سوي مقصد پرتاب ميشوند.
نكته دوم نيز به آزمونهاي انجام شده باز ميگردد، چرا كه در يك سيستم كارا و عملياتي دفاع موشكي كه بزرگترين ماشين ساخته شده بشر تاكنون است، ميليونها قطعه و صدها ميليون كد رايانهاي وجود دارد كه ميليونها مايل از فضاي پيرامون زمين را در بر ميگيرد. به علاوه، اين سيستم بايد كاملا دقيق بوده و به صورتي موفق عمل نمايد اما سيستم كنوني، هيچ گاه در يك جهان واقعي در مورد آزمايش قرار نگرفته است.
در مورد اين مساله كمي بيشتر بيانديشيد. آيا شما نيز سيستم حسابداري شركت خود را بدين گونه مديريت ميكنيد؟ و آيا شما همه صورت حسابهاي مربوط به يك هزينه را با چشماني بسته پرداخت ميكنيد؟ و آيا شما بايد همه هزينههاي مربوط به سيستمي را كه تاكنون هرگز در دنياي واقعي آزمون نشده بپردازيد؟
سومين نكته نيز اين است كه اين سيستم فاقد توانايي در تشخيص ميان اهداف واقعي و اهداف گمراهكننده است. اما كاملا واضح است كه پرتاب اين موشكهاي گمراه كننده ، بسيار ارزانتر و سادهتر از منهدم كردن اين اهداف خواهد بود. لذا در رويارويي دو سيستم تهاجمي و تدافعي، پيروزي كشور مدافع، بسيار مشكل است. هر چند شكست فاجعهآميز اين دفاع موشكي، از هم اكنون قابل پيشبيني است. اما آخرين و مهمترين مشكل اين است كه يك بمب قرارداده شده در بخش باريك كشتي و يا در بخش تحتاني يك كاميون، ميتواند كل اين سيستم را فلج كند. اين روشي است كه يك مهاجم واقعي ميتواند از آن بهره بگيرد. (به حوادث 11 سپتامبر توجه كنيد) اين روشي سادهتر ، سريعتر ،كمهزينهتر ،موفقيتآميزتر و عاقلانهتر در مقايسه با استفاده از موشكهاي بين قارهاي است كه گازهاي فراواني نيز از انتهاي آن خارج ميشود؛ چرا كه سيستم دفاعي موشكي ما در برابر اين گونه حملات كاملا ناكار است به علاوه اين روش نيازي به كار پيچيده مهندسي و سرمايهگذاري هنگفت مالي ندارد.
ج) آيا جايگزينهاي بهتري براي اين سيستم دفاع موشكي وجود دارد؟
پيشبينيهاي محافظهكارانهتر نشان ميدهد كه استقرار اين سيستم، صدها ميليارد دلار هزينه دارد(90 ميليارد دلار تاكنون در اين بخش هزينه گرديده و ما هنوز نتوانستهايم بهرهبرداري از اين سيستم را آغاز كنيم.) منتقدان اين سيستم معتقدند كه استقرار كامل اين سيستم، به هزينهاي معادل يك تريليون دلار نيازمند خواهد بود. اگر هم به تاريخچه ولخرجيهاي پرهزينه پنتاگون نگاهي بياندازيد،دلايل خوبي وجود دارد كه اين پيشبيني دور از واقع نيست. (خريد چكشهاي 700 دلاري براي استفاده سربازان در مناطق جنگي از سوي پنتاگون در چند سال پيش را بسياري از ما به خاطر داريم.)
استفاده مناسب از اين بودجه يك تريليون دلاري ميتواند بخش مهمي از بدهي ملي كنوني 7 تريليوندلاري دولت ما را پرداخت كند. همچنين ميتواند با اين بودجه، در برابر كشورهاي محور شرارت، علاوه بر پرداخت مشوقهاي مناسب مالي در جهت متوقف كردن برنامههاي توسعه موشكي ،كشتيهاي جنگي نيروي دريايي ايالات متحده را نيز به صورت دايمي در سواحل اين دولتها، مستقر نموده تا همه موشكهاي شليك شده از خاك اين كشورها را هدف قرار دهند. به علاوه امكان ارايه كمكهاي اقتصادي دولت امريكا جهت توسعه اين كشورها نيز در كنار امكان دستيابي آنان به بازار امريكا از جمله ساير راهحل هاي ممكن خواهد بود.انجام همه اين اقدامات، هزينهاي بسيار كمتر در مقايسه با استقرار سيستم دفاع ملي موشكي، در بر خواهد داشت. مطمئنا اين راهكارها اثر بخشتر نيز خواهند بود. به ويژه اينكه همان طور كه دولت كره شمالي بارها اعلام نموده است، در صورت كمكهاي مالي و فني دولت ما، از برنامههاي مربوط به توسعه سلاحهاي هستهاي خود چشم پوشي ميكند.
د) در نهايت نيز اين سوال مطرح ميشود كه آيا اين سيستم منافعي بيش از مضرات آن خواهد داشت؟
پاسخ به اين سوال ميتواند به مهمترين شاخص سنجش موفقيت سيستم دفاعي ملي موشكي ايالات متحده تبديل شود. چرا كه استقرار كامل اين سيستم، منجر به نابودي كليه فعاليتهاي پيشين در زمينه كنترل سلاحهاي كشتار جمعي در 50 سال اخير خواهد شد.
به علاوه بر اين سيستم نوين، امريكا به دولتي مهاجم و نابودكننده بدل ميشود. دو دولت چين و روسيه اعلام كردند كه در پاسخ به بكارگيري اين سيستم از سوي ارتش امريكا، با افزايش قابليتهاي تهاجمي خويش به مقابله خواهند پرداخت. بدين ترتيب، اين كار ميتواند به يك مسابقه جهاني در زمينه گسترش تسليحات جنگي به ويژه در منطقه حساس جنوب آسيا منجر شود.
متحدان اروپايي ما نيز در برابر اين طرح موضعگيري كردهاند، به ويژه اينكه آنان معتقدند، اين كار دنيا را ناامنتر خواهد كرد. رئيس جمهور فرانسه در ديدار خود با رئيس جمهور كشور ما و همزمان با اولين ديدار جرج بوش پس از اروپا، چنين گفته بود: «اين يك دعوت پرهزينه به گسترش تسليحات نظامي است. پاسخ كره شمالي به اشغال عراق نيز بايد مورد توجه شما قرار گيرد چرا كه دولت اين كشور سلاحهاي هستهاي را به عنوان يك عامل اطمينانبخش در برابر تهاجم به سرزمين خويش برگزيده است و اين كار منطقي ميباشد.»
يك منطق مشابه نيز در بخش دفاع موشكي وجود دارد. اگر ايالات متحده خواهان ساخت آن بوده و ديگران معتقدند كه اين كار باعث تهديد امنيت آنهاست، آنان بيكار نخواهند نشست و به گسترش زرادخانه هستهاي خود مي پردازند تا در برابر اقدامات ايالات متحده به دفاعي موثر دست بزنند؛ لذا سلاحهاي هستهاي بيشتري در سراسر دنيا و در ميان دولتهايي بيشتر، گسترش خواهد يافت كه در مجموع به ناپايداري وضعيت جهان در مقايسه با دوره پيش از استقرار اين سيستم،منجر خواهد گرديد تا اينجا ما با 4 مرحلهاي آشنا شديم كه براي توجيه فني و اجرايي يك سيستم تسليحاتي ضروري است چرا كه يك سيستم در مرحله اول بايد ضروري ودر مرحله بعد؛ منافعش بيش از معايبش باشد. ما معتقديم كه سيستم كنوني دفاع ملي موشكي ايالات متحده هيچ يك از اين مراحل را با موفقيت طي نخواهد كرد، لذا اين طرح برنامهاي خطرناك و بيمار است اما چرا با وجود همه اين مشكلات اين طرح همچنان در حال اجرا است؟
نكته اول را بايد در اين حقيقت جستوجو كرد كه اصولا اين سيستم به هيچ وجه رويكردي دفاعي نداشته است. حتي مدافعان اين سيستم نيز بيش از ساير مردم از اين امر آگاه هستند. چرا كه از ديرباز "دفاع موشكي" ،سيستمي تهاجمي و نه تدافعي بوده است. و در گام بعدي كنترل فضا به عنوان جبهه عملياتي آن برگزيده شده است و هيچ يك از نقاط دنيا از تيررس اين موشكها در امان نخواهد بود. از روزهاي آغازين به وجود آمدن اين ايده كه به عنوان جنگ ستارگان شناخته ميشد، قلب دفاع موشكي در اشعههاي ليزر هدايت سلاحهاي هستهاي قرار داشت. اين سيستم ارايهكننده يك طرح پيچيده بود كه بر اساس آن، سلاحهاي هستهاي ايالات متحده در فضا مستقر مي شد.
رودي وود روف فيزيكداني كه برنامه اشعه ايكس را در آزمايشگاه "لاورنس ليورمور" مديريت كرد چنين گفته بود: « اگر اشعه ليزر اين قدرت را داشته باشد كه موشكهاي دشمن را نابود كند، مطمئنا ميتواند اهدافي را در سطح زمين نيز با سرعت و قدرتي بالا منهدم نمايد.»
براي پافشاري بر اين نكته، به اين خبر كه در وبسايت "اخبار فضايي و امنيتي " منتشر گرديده است، توجه كنيد: " مطالعات انجام شده توسط بخشي دفاعي به اين نتيجه رسيده است كه پيش از آنكه سيستم مربوط به ايستگاههاي نبرد ليزري به وضعيتي دست يابد كه واقعا در مقابله با موشكهاي بالستيكي مفيد باشد، اين سيستم به آن اندازه قدرتمند خواهد بود كه شهرها را در چند دقيقه نابود نمايد.»
همراه با دكترين راديكال بوش در مورد سياست جنگهاي پيشگيرنده، سيستم دفاع ملي موشكي به ايالات متحده اين قدرت را خواهد داد كه به توانايي اجراي اين عملياتهاي پيشدستانه، دست يابد. چرا كه توانايي يك كشور در انهدام تسليحات نظامي كشوري ديگر، حتي پيش از آنكه از اين سلاحها استفاده كند به معناي دستيابي به قدرتي بلامنازع خواهد بود.
بدين ترتيب عليرغم همه تلاشهايي كه تاكنون در جهت ايمنتر نمودن دنيا از تهديدات هستهاي انجام شده است. استقرار اين سيستم ملي دفاع موشكي به افزايش ريسك اين حملات منتهي خواهد بود. چرا كه نظامي كردن فضا ارزانتر، اطمينان بخشتر و دقيقتر بوده و با موفقيت بيشتري نيز همراه است.
بهعلاوه، يكي از دلايل منطقي ايجاد اين دفاع موشكي، كمك به رشد مالي كارگزاران صنعتي - نظامي طرف قرارداد با پنتاگون ميباشد. به دنبال افول اقتصادي اين ابرشركتها پس از پايان جنگ سرد، در سايه تحقق چنين طرحهايي، مطمئنا اين ابرشركتها به منافع مالي قابل توجهي دست خواهند يافت. اين ابرشركتها غول پيكرند. آنها قدرتمندند و ميليونها دلار صرف خريد سياستمداران ميكنند، همان طور كه ما براي خريدهاي روزمره خويش به يك بقالي ميرويم. از ديدگاه آنان، دفاع موشكي، يك سيستم تسليحاتي كامل است . هر چند در واقع، اين مجموعه غيرضروري و ناكارآ بوده و صدها ميليارد دلار هزينه در برداشته است.
به علاوه، اين كار موجب جهتگيري و اقدامات تدافعي از سوي دولتهاي روسيه و چين شده است كه مي تواند به بروز يك مسابقه جهاني ديگر تسليحاتي منجر گردد كه بر اساس آن ، همه جنبههاي درگير منازعات بينالمللي تلاش ميكنند تا خود را در نيمه اول قرن بيست و يكم به تجهيزات كشتار جمعي مسلح كنند.
عليرغم شكست دولت امريكا در اشغال عراق، بايد اذعان كرد كه ما در جنگ سرد به پيروزي دست يافتيم. هم اكنون نيز دولت ما قدرتمندتر از هر زمان ديگري است . اما در كنار اين قدرت، بايد عاقلانه عمل نمود تا همه تلاشهاي انجام گرفته در جهت ايجاد صلح، به موفقيت منجر شود . ما در آستانه دورهاي حساس قرار گرفتهايم كه ميتواند به افزايش تعداد دشمنان ما منجر شود. سياست كليدي ما بايد تلاش در جهت همكاري بيشتر صلحجويانه همه انسانها و دولتها در كنار يكديگر باشد. دفاع موشكي ميتواند منجر به بر هم زدن بسياري از معادلات جهاني گردد، چرا كه در سايه استقرار اين سيستم نامتعادل و پايانناپذير در بخش صنايع تسليحاتي ايالات متحده بسياري از آرزوهاي صلحجويانه مردم دنيا كه همواره خواهان آن بودهاند ناكام خواهد ماند، وضعيتي كه مورد نظر و خواست دروني بسياري از ما نيست.
نويسنده:رابرت فريمن
منبع : خبرگزاري فارس[/align]- 1
-
"استراتژی پیج"که یک سایت تخصصی درباره مسایل نظامی و استرتژیک است در مطلبی با عنوان "ایران به دنبال سوخت جامد"به آزمایش اخیر موشک "سجیل"پرداخته است.
در این مطلب با اشاره به اینکه موشک سجیل دارای سوخت جامد و در مقایسه با موشک های شهاب 3 که دارای سوخت مایع هستند قابلیت بیشتر و ضریب خطای کمتری دارد، مدعی شده است که این موشک سال گذشته آزمایش ناموفقی داشته است اما با کار بیشتر متخصصان نظامی ایران عیوب موشک قبلی رفع شده و این موشک با نام جدید به آزمایش گذاشته شد.
این سایت در ادامه می نویسد:"مشخص نیست که ایران تکنولوژی لازم سوخت جامد برای موشک های دوربرد را از کجا به دست آورده است (از کره شمالی، روسیه و یا چین و یا از طریق سرقت اطلاعاتی از کشورهای غربی) اما لازم به ذکر است که ایرانی ها قریب 10 سال است که تکنولوژی ساخت راکت های کوتاه برد با سوخت جامد را در اختیار دارند.
این مطلب در ادامه درباره موشک های شهاب 3 ایران می نویسد:"ایران در 4 سال گذشته دست به تولید بیشتر موشک شهاب 3 زده است که قادر است اسراییل را هدف قرار دهد. این موشک در 80 درصد مواقع درست عمل می کند (اعتماد به کارکرد آن 80 درصد است) کلاهک آن می تواند هزار کیلوگرم ماده انفجاری را حمل کند."
این سایت آمریکایی در ادامه با توجه به آزمایش موفقیت آمیز موشک سجیل می نویسد: "تفاوت موشک سجیل با موشک های شهاب 3 با سوخت مایع در افزایش قابلیت های آن است. از جمله اینکه طبق برآوردها این موشک 10 درصد کمتر از موشک شهاب3 ضریب خطا دارد و به لحاظ نظامی و سطح تخریب پیشرفته تر است."
این مطلب در ادامه درباره احتمال حمله موشکی ایران به اسراییل می نویسد: "علی رغم اینکه اسراییل مجهز به یک سیستم ضد موشکی فوق پیشرفته برای مقابله با موشک های ایرانی است اما اگر ایران تعدادزیادی از این موشک ها را به یکباره به سمت اسراییل شلیک کند سیستم ضدموشکی اسراییل نخواهد توانست همه این موشک ها را قبل از رسیدن به هدف منفجر کند بنابراین در این حالت احتمالا تعدادی از این موشک ها به اسراییل اصابت خواهد کرد و با توجه به توان تخریب این موشک ها باید گفت که هر موشک شهاب 3 تا شعاع 100 متر را تخریب می کند."
در این مطلب با اشاره به توان مقابله به مثل اسراییل می نویسد:"اسراییل در مقابله با حمله احتمالی ایران توان حمله موشکی (زمین به زمین) ندارد و مجبور خواهد بود یا با حمله هوایی جواب ایران رابدهد یا اینکه از موشک های کروز مستقر بر زیردریایی های اسراییل در سواحل اقیانوس هند و یا خلیج فارس ،ایران رامورد حمله قرار دهد.
البته اسراییل توان موشک های بالستیک دوربردی با نام "جریکو 2 "داردکه این موشک ها مجهز به کلاهک هسته ای هستند و اسراییل تنها 30 عدد از آنها را در اختیار دارد. بنابراین به نظر نمی رسد اسراییل در صورت حمله متعارف و موشکی ایران از این موشک استفاده کند و بیشتر ترجیح می دهد با حملات هوایی و موشک های کروز مستقر در زیردریایی هایش مقابله به مثل کند".
منبع : عصر ايران -
[quote]دوست عزيز اين مطلب جديدي نبود ولي نوع نگارش جالبي نداشت. انتخاب عنوان خروج غول شيعه ؟؟؟ يكمي مشكوك هست.
دوباره نويسي اين نوع مطالب با ادبيات به كار رفته عايدي نخواهد داشت بجز اختلاف افكني و بزرگ نمايي از حركتهاي خودسرانه و ستيزه جويي شيعه.
كاش اين مطلب غرور افرين با اندكي ويرايش به خوانندگان اراپه ميشد. ( مهم نيست كدام خبرگزاري اينو منتشر كرده ) معمولا كپي پيست سريع و عجولانه نتيجه جالبي نخواهد داشت.
در مورد مطلب هم بعدا نظرمو خواهم گفت.[/quote]
[align=justify] با سلام خدمت همه دوستان گرامي
خروج غول شيعه از بطري تعبيري است كه اسحاق رابين نخست وزير معدوم اسراپيلي درباره وضعيت بوجود آمده پس از حمله اسراپيل به لبنان در دهه 80 ميلادي ( دهه 60 شمسي و مقارن با آزاد سازي خرمشهر توسط رزمندگان ايران اسلامي ) بيان كرد و منظور او آزاد شدن ظرفيت و پتانسيل بالاي تفكر شيعه و معتقدين به اين تفكر در مبارزه با تجاوز و توسعه طلبي رژيم اشغالگر فلسطين بود كه عملا آنها را زمين گير و وادار به عقب نشيني در ابعاد مختلف نظامي سياسي اقتصادي فرهنگي و اجتماعي نمود . امروز به اذعان خود اسراپيلي ها روياي نيل تا فرات تعبير شدني نيست و آنها در خوشبينانه ترين حالت بايد به اسراپيل كوچك و قدرتمند فكر كنند .
البته به نظر من اشتباهي در ترجمه پيش آمده و منظور از بطري در واقع همان چراغ جادو در افسانه هاي مشرق زمين است . ضمن اينكه معتقدم در نقل يك مقاله بايد حداكثر امانت داري به كار رود تا منظور نويسنده مقاله به خوبي بيان گردد و با توجه به اينكه در نقل مطالب ذكر منبع مطلب نيز الزامي است نبايد ويرايش مطلالب در حدي باشد كه به اصل آن لطمه بزند
از حسن نظر و توجه شما و ديگر دوستان گرامي سپاسگذارم [/align] -
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي
كسي در خصوص جمله زير نظري ندارد ؟
[size=18][color=red][b] اما برخي منابع تأييد شده، حكايت از آن ميكردند كه گروهي از پاسداران ايراني، شبانه خود را به مواضع ارتش صهيونيستي در "درة بقاع" رسانده و نشانههايي از حضور خود را بر روي تانكها و پناهگاههاي صهيونيستها نصب كرده بودند، اين نشانهها شامل تصاوير امام خميني و آرم رسمي "سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران" بود.[/b][/color][/size]
اضافه مي كنم ظاهرا در صبح روز عمليات مورد نظر پرچم جمهوري اسلامي ايران به جاي پرچم اسراييل وسط ميدان صبحگاه مقر اسراپيليها به اهتزار درآمده بود . قيافه سربازان اسراپيلي پس از مشاهده اوضاع و احوال مواضعشان بايد خيلي ديدني شده باشد .
بيخود نبود كه شهيد همت درخواست پنج هزار گلوله آر پي جي از سوري ها براي مصرف يك شب را داشت . اگر برادران سوري همكاري كرده بودند كار اسراپيليها به معناي واقعي كلمه همان موقع تمام مي شد و حتي شايد سرنوشت جنگ با عراق را هم تغيير مي داد [/align] -
[align=justify]دهة 1970 با خروج مصر از "جبهة اعراب" پاياني مصيبتبار براي فلسطينيان داشت. "سادات" زنده نماند تا نتايج ابتكار خود را بر جهان عرب و مخصوصاً بر فلسطينيان ببيند. او در ششم اكتبر سال 1981 در مراسم هشتمين ساگرد آغاز "جنگ رمضان"، توسط يك افسر جوان ارتش مصر و چهار همرزمش كه فرياد اللهاكبر سرميدادند به گلوله بسته شد و در دم مرد."حسني مبارك" تعهد و التزام كامل خود را به "معاهدة كمپ ديويد" اعلام كرد. هيچچيز براي فلسطينيان عوض نشد. آنان كماكان در موضع انفعال بودند. تا پيش از اين عمدتاً "نهضت مقاومت فلسطين" در موضع حمله قرار داشت و رژيم صهيونيستي صرفاً دست به اقدامات تلافيجويانه ميزد كه البته ابعادش بسيار فراتر از عمليات فدائيان بود. اما با حذف مصر، كه مساوي بود با حذف احتمال جنگهاي كلاسيك بزرگ ميان "اعراب و اسراييل" (زيرا هيچ كشور عربي بدون در نظر گرفتن مصر قادر به آغاز و تداوم چنين جنگي نبود) فلسطينيها بسيار آسيبپذير ميشدند. "رژيم صهيونيستي" اينك براي اقدامات سخت و خردكننده عليه "نهضت مقاومت فلسطين" هيچ عامل بازدارنده و تهديدكنندة جدي نداشت. از اين پس "تلآويو" بود كه بر طبل جنگ عليه فدائيان فلسطيني مينواخت و "ساف" صرفاً دست به اقدامات تلافيجويانه ميزد و غالباً با شليك موشكهاي كاتيوشا كه بيشترشان به هدف نميخورد و عموماً تأثير مفيدي نداشت، شهرها و شهركهاي صهيونيستنشين را در شمال فلسطين اشغالي مورد تهاجم قرار ميدادند. "عرفات" ميدانست كه لبنان آخرين جايي است كه "ساف" ميتواند در آن پايگاه مستقل سياسي - نظامي داشته باشد و قصد داشت به هر قيمتي، حتي با صرف نظر كردن از آخرين عملياتهاي فدائيان، يعني يكي - دو عمليات نفوذي در سال، اين جاي پاي مجاور با فلسطين اشغالي را از دست ندهد. طبيعي بود كه ميانه رو شدن "ساف" و قرار گرفتن آن در موضع انفعال، چراغ سبزي بود به ماشين جنگي رژيم صهيونيستي براي حمله به اين مزاحمين قديمي.حالا "تل آويو" تنها به دنبال بهانه اي بود تا كار خودش را شروع كند.
روز 13 ژوئن سال 1982، "شلومو آرگوف" سفير رژيم صهيونيستي در انگلستان، هنگامي كه "هتل دورچستر" واقع در لندن را ترك ميكرد، از سوي مردي مورد سوءقصد قرار گرفت و به سختي مجروح شد. محافظين سفير، فرد مهاجم را با شليك گلوله از پا درآوردند. چندي بعد "اسكاتلنديارد" اعلام كرد كه شخص تروريست، "حسين سعيد" نام داشته و از اهالي اردن است. پليس يك اردني و يك عراقي ديگر را نيز دستگير كرد و معلوم شد كه آنان هم جزو تروريستها بوده و توانستهاند با اتومبيل بگريزند. ادعا شد در محل اقامت اين دو عرب نقشههايي از مراكز آموزشي يهوديان و كنيسههاي لندن پيدا شده است. اما ريشة اين ترور بايد در جاي ديگري جستجو ميشد. جمهوري اسلامي ايران، از مارس سال 1982 (دو ماه پيش از ترور "آرگوف") حملات وسيعي را به ارتش بعثي عراق در اراضي اشغال شدة ايران آغاز كرده و پيروزيها غيرمنتظرهاي را به دست آورد. اين عملياتها در 24 مه سال 1982، با آزادي شهر "خرمشهر"، شهرت و اعتبار فراواني را در منطقه و حتي جهان براي نظام انقلابي ايران به بار آورد و ضربة مرگباري بر رژيم بعثي عراق وارد كرد. شهر استراتژيك "بصره" فاصلة زيادي با "خرمشهر" نداشت و تصرف اين شهر به دست نظاميان ايراني، ميتوانست باعث سقوط رژيم صدام حسين شود. اين رژيم احتياج به زماني داشت كه ضمن ايجاد استحكامات مناسب براي "بصره"، به بازسازي ارتش درهم شكستة خود نيز دست بزند. در آن ايام، عراق هم چون همة كشورهاي عربي خاورميانه، به خوبي از اوضاع لبنان و آتشبس شكنندة ميان "ساف" و رژيم صهيونيستي مطلع بود. هيچ نقطهاي مانند لبنان كه نيمي از جمعيت آن را شيعيان تشكيل ميدادند، براي تحريك حساسيتهاي جمهوري اسلامي ايران مناسب نبود. رژيم بعث عراق، بهترين ابزار براي به هم ريختن اوضاع را در اختيار داشت. زماني كه اعلام شد عوامل سوءقصد به جان "شلومو آرگوف" از اعضاي "گروه ابونضال" هستند، رژيم صهيونيستي و متحدانش ترديد نداشتند كه اين كار ارتباطي به "ساف" و "عرفات" ندارد. "ابونضال" نمايندة سابق "فتح" در عراق، هشت سال پيش از "ساف" جدا شده بود و طي اين سالها چندين مقام ارشد "فتح" به دست عوامل او كشته شده بودند. همه بر اين مسأله اتفاقنظر داشتند كه "ابونضال" كاملاً تحت فرمان رژيم عراق است و بدون اجازه و دستور مقامات عراقي دست به هيچ عمليات سياسي و نظامي نميزند. اما بهانه حاصل شده بود. حتي زماني كه معلوم شد يكي از سوءقصد كنندگان به "شلومو آرگوف" سرهنگي از "استخبارات عراق" است، رژيم صهيونيستي تغييري در مواضع خود ايجاد نكرد و سخنگوي دولت بگين، اعلام كرد: "تلاش براي اين سوءقصد، نقطة پاياني بر يك دورة طولاني صبر و احتياط اسراييل است[!]".
سرانجام روز يكشنبه ششم ژوئن سال 1982، "جنگ پنجم اعراب و اسراييل" آغاز شد. طبق اولين اعلامية نظامي ارتش صهيونيست، اين تهاجم همه جانبه، "عمليات صلح براي الجليل" نام داشت و با هدف "خارج كردن ساكنان الجليل از تيررس آتشبار تروريستهايي كه پايگاهها و دفاتر مركز خود را در بيروت مستقر كردهاند" انجام ميگرفت. مناخيم بگين اعلام كرد كه به ارتش دستور داده شده، فلسطينيها را تا مسافتي برابر با 40 كيلومتر دورتر از مرزهاي بينالمللي عقب براند و سپس عمليات نظامي را متوقف كند تا عمليات سياسي آغاز شود. "بگين" تأكيد كرد كه اين دستور خود را پيشاپيش به اطلاع "ريگان" رئيسجمهور آمريكا رسانده است.
در يازدهم ژوئن، "ارتش صهيونيستي" به حومة پايتخت لبنان رسيد.مقاومت فلسطين تنها توانست اندكي از سرعت پيشروي چكمه پوشان يهودي بكاهد. در همين روز سازمان ملل متحد عليرغم مخالفتهاي آمريكا موفق به اعلام آتشبس شد. همزمان در "بقاع" و ارتفاعات مجاورش نبرد شديد ميان نظاميان صهيونيست و يگانهايي از ارتش سوريه ادامه داشت و تانك با تانك و هليكوپتر با تانك در نبرد بودند.
[b]در اين تاريخ، حادثهاي كه براي بسياري غيرمترقبه نبود، جنگ را در خطوط مواجهة سوريه و رژيم صهيونيستي دچار تغييراتي جدي كرد. در صبح اين روز، افراد يكي از يگانهاي زبده سپاه پاسداران انقلاب ايران، با نام "تيپ محمد رسولالله" با هواپيمايي مسافربري در فرودگاه دمشق بر زمين نشستند و در خيابانهاي پايتخت سوريه (منتهي به حرم حضرت زينب سلامالله عليها) در ميان استقبال بينظير مردمي رژه رفتند. فرماندة اين نيروهاي ايراني پاسداري عالي رتبه بود به نام "احمد متوسليان" كه در جريان آزادسازي شهر خرمشهر از اشغال ارتش بعثي عراق، بسيار خوش درخشيده بود. چند روز پس از ورود "تيپ محمد رسولالله" به سوريه، ستاد ارتش رژيم صهيونيستي به صورت يكجانبه با سوريه اعلام آتشبس كرد و سوريه نيز بلافاصله اين آتشبس را پذيرفت. اطلاعات دقيقي دربارة دليل اين حادثه، آن هم در حالي كه بنا به دعاوي صهيونيستها، سوريه از موقعيت ضعيفي در جبهه برخوردار بود منتشر نشده است، اما برخي منابع تأييد شده، حكايت از آن ميكردند كه گروهي از پاسداران ايراني، شبانه خود را به مواضع ارتش صهيونيستي در "درة بقاع" رسانده و نشانههايي از حضور خود را بر روي تانكها و پناهگاههاي صهيونيستها نصب كرده بودند، اين نشانهها شامل تصاوير امام خميني و آرم رسمي "سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران" بود. [/b]هيچكس نميداند كه اين عمل با اطلاع و تأييد ارتش سوريه انجام گرفت يا عملي خودسرانه از سوي ايرانيها بود، اما در هر حال فضاي بدي را در ميان نظاميان خط اول ارتش صهيونيستي در "بقاع" ايجاد كرد. در آن روزها حتي احتمال يك درگيري كوچك با ايران براي رژيم صهيونيستي حكم فاجعه را داشت، زيرا علاوه بر اين كه ارتش رژيم صهيونيستي هيچ شناخت و برآوردي از تواناييهاي نيروهاي نظامي تازه تأسيس ايران-كه به تازگي نيرومندترين ارتش عربي را شكست داده بودند- نداشت، بيم آن ميرفت كه دخالت اين كشور اسلامي غيرعرب در چنين جنگي، باعث تحريك مردم كشورهاي عربي و فشار آنان بر رژيمهاي خود براي دخالت مستقيم در جنگ شود. كشورهاي عربي در جريان جنگ لبنان حتي از دستاويز هميشگي خود كه همان تشكيل اجلاس فوقالعادة اتحادية عرب بود عاجز ماندند و پر ادعاترين آنها يعني "معمر قذاقي" (رهبر ليبي) طي يك رهنمود انقلابي به فدائيان فلسطيني گفت "بهتر است به جاي ترك بيروت، دست به خودكشي بزنند." يكي ديگر از خطرات عمدة باز شدن جبهة جديد ايراني در برابر ارتش صهيونيستي، برانگيخته شدن شيعيان لبنان به نفع ايرانيان بود.
سازمان "امل" كه تنها گروه شبه نظامي مسلمانان لبنان بود، ايدئولوژي ضدصهيونيستي سرسختانهاي داشت. اما به دنبال ناپديد شدن پيشواي شيعيان "امام موسي صدر" (در 25 آگوست سال 1978) و مهاجرت فرماندة نظامي و بنيانگذار "امل" دكتر "مصطفي چمران" به ايران (1979)، اين سازمان نتوانست اختلافات خود را با "ساف" حل و فصل كند و ميان اين دو سازمان درگيريهايي پيش آمد كه به سرعت به جنگهاي شيعه و سني تبديل شد و فاصلة "امل" را از فلسطينيها به قدري زياد كرد كه "بشير جميل" وسوسه شد تا از "امل" دعوت كند به "جبهة لبناني" (جبهه راست لبنان) بپيوندد. به همين دلايل، "امل" در ابتداي "عمليات صلح براي الجليل" نقش مسلحانة خود را به عنوان "نيروي مقاومت لبناني" تعطيل كرد. گمان رهبران جديد اين سازمان شيعي اين بود كه "ارتش صهيونيستي" مطابق دعاوي خود، تنها به اخراج فدائيان فلسطيني از جنوب لبنان (كانون اصلي شيعيان لبنان) اكتفا خواهد كرد.
اولين تأثيرات ورود نيروهاي ايراني به سوريه زماني خود را آشكار كرد كه در منطقة "خلده" (مدخل ورودي بيروت در جنوب) مقاومتي سخت در برابر پيشقراولان ارتش صهيونيستي آغاز شد. در ابتدا تصور ميشد كه اين حركت بايد از جانب فلسطينيهايي باشد كه با توافق شيعيان در جنوب بيروت كمين كردهاند.
[b]گروهي جوان با اسلحة سبك و با شعار "اللّه اكبر" موفق شده بودند راه را بر ستونهاي نظاميان صهيونيست ببندند و تلفاتي را به آنان وارد كنند. هويت آنان زماني آشكار شد كه خبرنگاران خارجي به سراغشان رفتند. اين جوانان خود را "پيروان امام خميني" معرفي كردند. موفقيت اين گروه كوچك در متوقف كردن ارتش صهيونيستي در پشت دروازة جنوبي بيروت باعث شد كه فدائيان فلسطيني مستقر در شهر و گروههاي وابسته به "جبهة چپ لبنان" هم به مقاومت عليه اشغالگران دست بزنند. مقاومت "پيروان امام خميني" در منطقة "خلده" دو هفته تداوم يافت. آنان حتي موفق شدند چندين تانك و نفربر صهيونيستي را به تصرف درآورده و آنها را در بيروت به تماشاي عموم بگذارند.[/b] با اين حال سازمان "امل" وضعيت متفاوتي داشت، رهبري اين سازمان، با رسيدن صهيونيستها به بيروت، تنها به صدور بيانيهاي در محكوميت اشغالگران بسنده كرد و به قول "جوزف اولمرت" تحليلگر اسراييلي "نشانههايي به چشم ميخورد كه آمادة پيوستن به گروههايي باشد كه بر ساف جهت ترك لبنان فشار ميآورند".
در چنين شرايط خطرناكي كه ممكن بود درگير شدن با نيروهاي ايراني موقعيت برتر رژيم صهيونيستي را در لبنان با تهديدات جدي مواجه كند، سران "تل آويو" مجبور شدند طي يك حركت تاكتيكي، در جبهة سوريه آتشبس اعلام كنند. اين اولين بار در طول تاريخ جنگهاي اعراب و اسراييل بود كه رژيم صهيونيستي از يك كشور عربي در خواست آتشبس ميكرد. سوريه به سرعت آتشبس را پذيرفت.
صهيونيستها بلافاصله طي يك عمليات "جداسازي نيروها"، نظاميان خود را از درة بقاع بيرون كشيدند و انرژي خود را بر بيروت متمركز كردند.
طي هفتههاي بعد، ارتش رژيم صهيونيستي مرحله به مرحله، بيروت را به محاصرة كامل درآورد: نيروهاي زميني همة راهها و گذرگاههاي كوهستاني منتهي به شهر را مسدود كردند، نيروي هوايي با پروازهاي بيوقفه، آسمان را تحت كنترل كامل گرفتند و قايقها و ناوچههاي نيروي دريايي نيز ساحل بيروت را به طور كامل مسدود كردند. روز 4 جولاي حلقة محاصره كامل شد.از سوي ديگر اقدامات فرستادة آمريكا به نتيجه رسيد و "كميتة نجات ملي" به "طرح فيليپ حبيب" رأي مثبت داد. به موجب اين طرح مقرّر شد تا آتشبس برقرار شده و فدائيان فلسطيني (شامل تمامي اعضاي "ساف") در سيزده مرحله از 21 آگوست تا 3 سپتامبر تحت نظارت يك نيروي بينالمللي، بيروت را ترك كنند.
توافقات "هيأت نجات ملي" با "فيليپ حبيب" اعتراضات گستردهاي را در ميان مسلمانان لبنان در پي داشت. خروج فلسطينيان از لبنان، آن هم در حالي كه متعصبترين گروه از مسيحيان، حكومت را در دست داشتند، به معناي خلع سلاح اكثريت مسلمان در برابر زيادهطلبيهاي "حزب كتائب" بود.
عرفات هم حاضر به پذيرش "طرح فيليپ" نبود. هزاران آوارة فلسطيني در اردوگاههاي اطراف "بيروت" مستقر بودند كه تنها توسط فدائيان فلسطيني محافظت ميشدند و عرفات ميترسيد كه پس از خروج فدائيان، غيرنظاميان فلسطيني مورد انتقامجويي صهيونيستها و مارونيها قرار گيرند. سرانجام "فيليپ حبيب" با دادن قول شرف، به عرفات اطمينان داد كه آمريكا سلامت آوارگان را تضمين خواهد كرد. رئيس "ساف" به "قول آمريكا" اعتماد كرد و تسليم شد. اما فشار افكار عمومي بر "كميتة نجات ملي" همچنان ادامه داشت. از ميان اعضاي اين كميته، وضعيت "نبيه بري" رييس جنبش شيعي "امل" از همه بدتر بود.
پذيرش "طرح حبيب" شكاف عميقي را در سازمان "امل" ايجاد كرد، به گونهاي كه بعضي از كادرهاي رهبري "امل" آشكارا عليه "نبيه بري" موضع گرفتند و عليرغم ميل او مجموعهاي از اعضاي اين سازمان به صورت خودجوش به مبارزة مسلحانه با ارتش صهيونيستي را شروع كردند. با اين حال "نبيه بري" به دلايلي كه اين مجال جاي طرح آن نيست، بر حمايت از تصميمات "كميتة نجات ملي" پافشاري كرد و در نتيجه "امل" به سرعت دچار انشعاب شد. اين انشعاب اگرچه "امل" را به شدت تضعيف كرد، اما سرچشمة جريان ديگري شد كه آيندة لبنان و تمامي خاورميانه را با تحولات بنيادين مواجه كرد.
روز چهارم آگوست، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به درخواست جمع كثيري از مبارزان شيعة لبناني در شهر بعلبك، اولين دفتر خود را در لبنان بازگشايي كرد. با توجه به تمركز نيروهاي فعال شيعه خصوصاً انشعابيون سازمان "امل" در "بعلبك" اين شهر بهترين مكان براي آموزش شيعياني بود كه قصد مقابله با اشغالگران صهيونيست را داشتند. به اين ترتيب تعداد بسيار محدودي از نيروهاي زبدة سپاه پاسداران، در بعلبك مستقر شدند.
در 21 آگوست سال 1982، نيروهاي چند مليتي غربي وارد لبنان شدند تا براي اجراي "طرح حبيب" نظارت كنند. دو روز پس از ورود نظاميان غربي به بيروت، در 23 آگوست، "بشير جميل" در ساية حضور تانكها و سرنيزههاي صهيونيستها، تعدادي از نمايندگان مسيحي مجلس لبنان را در "پادگان فياضيه" گردآورد و از آنان براي رياست جمهوري رأي اعتماد گرفت. همزمان خروج دشمنان او از بيروت جريان داشت. "فدائيان فلسطيني" سوار بر خودروهاي "ساف"، همراه با تمامي ادوات سبك و سنگين خود دسته دسته به سوي بندر بيروت حركت كردند و بر كشتيهايي يوناني كه "ساف" اجاره كرده بود سوار شده به سوي كشورهاي مختلف عربي (الجزاير، ليبي، عراق، يمن جنوبي و...) حركت كردند
تا اين مرحله، همهچيز به نفع رژيم صهيونيستي به نظر ميآمد. هم "ساف" از لبنان اخراج شده بود، هم دولت مسيحي متحد با رژيم صهيونيستي قدرت را در دست داشت و "تلآويو" به صورت جدي اميدوار بود كه دومين قرارداد صلح خود را با يك كشور عربي، در لبنان منعقد نمايد.
بعداز ظهر روز سهشنبه، 14 سپتامبر سال 1982، انفجار بزرگي در مركز حزب "كتائب" واقع در محله اشرفية بيروت رخ داد. در زمان انفجار "بشير جميل" مشغول سخنراني براي وفاداران خود بود. از جنازة او تنها يك پاي كامل و چند تكه كوچك ديگر پيدا شد.
بلافاصله پس از اين واقعه يگانهاي ارتش صهيونيستي، پس از 94 روز استقرار در حومة بيروت، وارد اين شهر شدند و كنترل آن را به دست گرفتند
ساعت 17 روز شانزدهم سپتامبر، "الياس حبيقه"، فرماندة "فالانژها" نيروهايش را در فرودگاه بينالمللي بيروت جمع كرد و به سوي بزرگترين اردوگاههاي فلسطيني در حومة بيروت، يعني "صبرا و شتيلا" حركت كرد. اين دو اردوگاه در محاصرة كامل ارتش صهيونيستي بود. نمايندة فالانژها در همان روز به ديدار "ژنرال شارون" رفت و اجازة ورود به اردوگاههاي مذكور را به نام تصفية عناصر تروريست باقي مانده گرفت. صبح روز شانزدهم سپتامبر حلقة محاصره به دستور "آريل شارون" باز شد و دو گردان از نيروهاي "الياس حبيقه" وارد اردوگاههاي "صبرا" و "شتيلا" شدند. قصابي از ساعت 7 صبح آغاز شد. به دليل خروج كامل فدائيان از بيروت، هيچ مقاومت مسلّحانهاي در اردوگاه وجود نداشت. ژنرالهاي صهيونيست از روي پست ديدهباني مستقر بر بام ساختماني هفت طبقه در محدودة سفارت كويت، شاهد وقايع هولناك جاري در "صبرا" و "شتيلا" بودند.
36 ساعت بعد كه خبرنگاران رسانهها خود را به اردوگاهها رساندند با تلي از اجساد سوراخ سوراخ و يا مثله شده در معابر اردوگاه مواجه شدند. "فالانژها" هنوز مشغول دفن اجساد با بلدوزرهايي بودند كه ارتش صهيونيستي در اختيارشان گذاشته بود. در عرض 24 ساعت 2500 غيرنظامي فلسطيني، توسط متحدان ژنرال شارون و با اجازة او سلّاخي شده بودند. فاجعه به قدري بزرگ بود كه حتي صهيونيستها نيز نتوانستند در برابر آن ساكت بنشينند و بزرگترين تظاهرات اتباع رژيم صهيونيستي در تاريخ اين رژيم، براي اعتراض به همين جنايت برگزار شد.
سه روز پس از اتمام كشتار "صبرا" و "شتيلا"، نمايندگان مسيحي پارلمان لبنان، يك بار ديگر زير چكمة اشغالگران گرد آمدند و "امين جميل" برادر كوچكتر "بشير جميل" را به رياست جمهوري انتخاب كردند روز بعد، در روز 22 سپتامبر سال 1982 ارتش صهيونيستي از بيروت خارج شد، تا در صورت انجام عملياتي انتقامجويانه عليه اشغالگران، در كوچه و خيابانهاي پيچ در پيچ بيروت به دام نيفتد. ده روز بعد، در دوم اكتبر نيروهاي چندمليتي، براي حفظ نظم و حمايت از دولت مركزي بار ديگر وارد لبنان شدند.
اين بار برخلاف مرتبة پيشين، پايان مأموريت نيروهاي چند مليتي به خروج آخرين فرد خارجي از لبنان موكول شده بود. اين دقيقاً معنايي جز حضور نامحدود نيروهاي غربي در لبنان نداشت.
همزمان با اين وقايع، در "بعلبك" مهمترين شهر "دره بقاع"، فعاليتهاي دفتر سپاه، مستقر در مسجد امام علي(ع)، رونق فراواني گرفته بود. مقر "عاشقان شهادت" ثبت نام از داوطلبان لبناني را براي شركت در دورههاي آموزش نظامي و عقيدتي شروع كرد. اولين دورة آموزشي شامل 180 نفر بود كه بسياري از كادرهاي بعد "حزبالله" و در رأس آنان "سيدعباس موسوي" را دربر ميگرفت.
آموزش اولين دوره از داوطلبان توسط سپاه، اعزام آنان به مناطق جنگي، ايجاد ارتباط ميان آنان با هستههاي خودجوش مقاومت در جنوب لبنان و بيروت، همگي در پنهانكاري محض و بدون هيچگونه اعلام و تبليغي انجام شد. عليرغم اينكه نيروهاي سپاه پاسداران در نزديكي خط برخورد با ارتش اسراييل قرار داشتند، در هيچ يك از درگيريهاي نظامي با ارتش صهيونيستي شركت نداشتند. پاسداران ايراني، به مبارزان شيعه پيشنهاد كردند، تاكتيك جنگ چريكي را به منظور تحليل بردن قدرت نيروهاي اشغالگر و ندادن فرصت به آنان براي تثبيت خود در مناطق اشغال شده در پيش بگيرند. اين پيشنهاد مستلزم "حمايت مردمي، وجود رزمندگان محلي و سازماندهي آنان" بود. در آن زمان "بعلبك" محل حضور گروههاي متفرق اسلامگرا خصوصاً جدا شدگان از "امل" بود كه به اميد يافتن راهي براي مقابله با اشغال لبنان، از مناطق اشغالي خارج شده و به اين شهر آمده بودند. دولت ايران از طريق سفير خود در دمشق و پاسداران مستقر در بعلبك به مذاكره با اين مجموعههاي شيعه پرداخت تا بتواند زمينة مذاكرات آنان را با هم فراهم كند. اين گروههاي متفرق، همگي در علاقه به انقلاب اسلامي و آراء رهبري آن اتفاقنظر داشتند و همين زمينة مشترك، سرانجام آنان را گردهم آورد و مذاكرات آغاز شد. نتيجة مذاكرات اوليه، تشكيل يك كميتة 9 نفره متشكل از روحانيون شيعة لبناني، شخصيتهاي انشعابي از "امل"، كميتههاي ياري انقلاب اسلامي و بعضي شخصيتهاي مستقل بود. كميتة 9 نفره مأموريت داشت تا يك تشكيلات سياسي جديد را براساس دو اصل "پايبندي به ولايت فقيه" و "نبرد با رژيم صهيونيستي" پيريزي كند. اين كميته پس از پنج ماه، چهارچوب سياسي موردنظر را پيريزي كرد، به گونهاي كه اين تشكيلات جديد، فراگير بوده و همة جناحهاي شيعي معتقد به دو اصل مذكور را در بر گيرد. سپس هيأتي از طرف كميته به رياست "سيدعباس موسوي" به ايران سفر كرد و ضمن ديدار با امام خميني، ايشان را از توافق گروههاي اسلامگرا مطلع كرد. امام خميني به درخواست كميته، نمايندهاي از طرف خود به لبنان اعزام كرد. در مرحلة بعد، يك شوراي پنج نفره از ميان كميته 9 نفره انتخاب شد تا رياست تشكيلات جديد را برعهده بگيرد. اين تشكيلات جديد "شوراي لبنان" نامگذاري شد و در زمستان سال 1982، اولين جلسة خود را تشكيل داد. عليرغم اينكه خبر تشكيل "شوراي لبنان" درز كرده بود اما اسامي اعضاي آن محرمانه باقي ماند. اين شورا در نهايت پنهانكاري فعاليت ميكرد و هيچ تابلوي رسمي و علني نداشت. تشكيلات جديد كه به اختصار "شورا" خوانده ميشد، موفق شدند عملياتهاي متفرق و ناهماهنگي را كه عليه اشغالگران صهيونيست انجام ميگرفت، منسجم و منظم كنند. يكي از اقدامات مهم "شورا" جذب جوانان شيعهاي بود كه در سازمانهاي فلسطيني عضويت داشتند و با خروج "ساف" از لبنان، بيسرپرست و حيران رهان شده بودند. سازمان "امل" نه تنها نسبت به اين افراد علاقهاي نشان نداد بلكه آنان را سرزنش و توبيخ هم كرد اما "شورا" براي اين دسته از جوانان اعتبار زيادي قائل شد و آنان هم با انگيزة فراوان به تشكيلات جديد پيوستند و در فاصلة زماني كوتاه منشاء خدمات فراواني شدند. (يكي از اين افراد "عماد مغنيه" نام دارد كه با "فتح" همكاري نزديك داشت و امروز يكي از معروفترين مبارزان شيعة لبنان در سطح جهان به شمار ميرود).
نقطة اوج اقدامات شورا "11 نوامبر سال 1982" است. در اين تاريخ يك پژوي سفيدرنگ، خود را به طبقة زيرين ساختمان سرفرمانداري نظامي رژيم صهيونيستي در شهر "صور" نزديك كرد و انفجار مهيبي كه پس از آن روي داد، اين ساختمان بزرگ و مستحكم را كاملاً ويران كرد. نتايج اين واقعه براي ارتش رژيم صهيونيستي يك "فاجعه" به معناي واقعي كلمه بود: "141 كشته و صدها زخمي".
ژنرال شارون ساعتي پس از انفجار، خود را "صور" رساند. فيلمهايي كه او را با چهرهاي درهم كشيده و در حال نظارة تلي از آهن و بتون نشان ميدادند براي هميشه در تاريخ "جنگهاي اعراب و اسراييل" جاودانه شدند. اينك "ژنرال بولدوزر" بايد تلّ اجساد سربازان خود را جمع ميكرد. چنين تلفاتي در يك روز به استثناي "جنگ رمضان" در تمام طول حيات ارتش صهيونيستي سابقه نداشت.
هيچ گروهي مسؤوليت اين انفجار را برعهده نگرفت. آنچه صهيونيستها تا مدت مديدي از قبولش سرباز ميزدند، شكل اجراي انفجار بود. تمامي شهود گواهي ميدادند كه پژوي سفيدرنگ خود را به مقر صهيونيستها كوبيده و اين حكايت از آن داشت كه رانندة خودرو نيز در اين انفجار كشته شده است. اما مفسّران و محققان صهيونيست اصرار داشتند كه اين بمب در جوار ساختمان يا درون آن تعبيه شد. اين شكل از حمله كه براي ارتش صهيونيستي كاملاً ناآشنا بود، در زماني كوتاه با عنوان "عمليات استشهادي" شناخته شد و اين واژه به بخشي جداييناپذير از "ادبيات مقاومت ضدصهيونيستي" تبديل شد.
"تلآويو" از كنار اين عمليات با حيرت و بهت گذشت.
در سپتامبر سال1983، ارتش رژيم صهيونيستي تحت فشار مجامع بينالمللي و عملياتهاي خردكنندة مقاومت لبنان مجبور شد از "بيروت" عقبنشيني كند و "مناخيم بگين" نيز در همين سال از مقام خود استعفا كرد.
در16 فوريه سال 1985 دومين مرحله عقب نشيني ارتش صهيونيستي از خاك لبنان آغاز شد و تا 30 آوريل همان سال پايان يافت، اما كماكان 11 درصد از كل خاك لبنان در اشغال صهيونيستها باقي ماند. بخش عمدهاي از اين اراضي، از سال 1978 تحت اشغال صهيونيستها بود و در كنترل نيروهاي "سعد حداد" قرار داشت. اين بار صهيونيستها رسماً اين مناطق را "كمرند امنيتي" نام نهادند.
بلافاصله پس از خروج ارتش صهيونيستي از شهر "صيدا" به تاريخ 16 فورية سال 1985، در يك گردهمايي در منطقة شيعهنشين بيروت سازمان "حزبالله" به صورت رسمي هويت، استراتژي و برنامة ايدئولوژيك خود را اعلام كرد. همزمان اعلام شد كه حزب الله مسئوليت عمليات استشهادي در شهر صور را مي پذيرد و براي نخستين بار هويت مجري اين عمليات افشا گرديد.
"احمد جعفر قصر" جواني 19 ساله از اهالي روستاي"دير قانون النهر" كسي بود كه هدايت پژوي سفيد رنگ را در روز 11 نوامبر 1982 بر عهده داشت و بي سابقه ترين كابوس تاريخ رژيم صهيونيستي را خلق كرد.حزب الله او را "امير الاستشهاديون" لقب داد و روز شهادت او را "روز شهيد" نام نهاد.
اينك دشمن جديدي در برابر "رژيم صهيونيستي" قد علم كرده و آن را به مبارزه دعوت ميكرد كه روشها و ديدگاههايش براي "تلآويو" كاملاً تازگي داشت. مقامات رژيم صهيونيستي معتقد بودند كه "عمليات صلح براي الجليل" اگرچه باعث اخراج فدائيان فلسطيني از لبنان شد، ولي نيرويي به مراتب خطرناكتر و ستيزهجوتر را جايگزين آن كرد. "اسحاق رابين" وزير دفاع وقت "دولت يهودي" در اين خصوص اظهار داشت: "حملة نظامي اسراييل باعث شد تا غول شيعه از بطري خارج شود. من معتقدم كه از بين تمام فاجعهها، اين فاجعه خطرناكترين است، زيرا جنگ با شيعيان، نيروهاي آنان را آزاد كرده و وضع بدتر شده است. هيچ كس اين را پيشبيني نميكرد و من در گزارشهاي محرمانة مأموران مخفي چنين چيزي نديدهام... اگر ما به عنوان يكي از نتايج جنگ، راديكاليسم شيعه را جايگزين راديكاليسم فلسطيني كنيم، بدترين اقدام را انجام دادهايم. در بيست سال گذشته، هيچگاه يك مبارز فلسطيني خود را تبديل به يك بمب جاندار نميكرد. من معتقدم كه شيعيان براي نوعي راديكاليسم، تواناييهايي دارند كه ما هنوز آن را نشناختهايم."
صهيونيستها بوي خطر را به خوبي احساس كرده بودند و يكي از دلايل عقبنشيني آنان از مواضع اشغال سال 1982تا "كمربند امنيتي" همين حضور پراكنده در منطقه اي وسيع و متراكم از جمعيت جنوب لبنان ، امكان طراحي و اجراي عمليات هايي از قبيل «عمليات صور» را به مقاومت اسلامي لبنان مي داد.در حقيقت ماشين جنگي اسراييل در جنوب لبنان به سيبل متحركي براي شهادت طلبان لبناني تبديل شده بود.مسيري كه احمد قصير گشوده بود با سلسله اي از عمليات هاي شهادت طلبانه دنبال شد و عرصه را به شدت بر اشغالگران يهودي تنگ نمود.
تنها كمتر از يك سال پس از عمليات شهيد«احمد قصير» ، در 4 نوامبر سال 1983 يك كاميون پر از مواد منفجره ساختمان جديد سرفرمانداري نظامي رژيم صهيونيستي در "مدرسة الشجره" در شهر "صور" را با خاك يكسان كرد. 29 افسر و سرباز صهيونيست در اين "عمليات استشهادي" كشته شدند و باز هم رژيم صهيونيستي هيچ سرنخي از عوامل انفجار به دست نياورد.چند ماه بعد در 11 آوريل سال 1984 يك رنوي سبزرنگ خود را در كنار يك ستون از گشتيهاي ارتش صهيونيستي در حوالي روستاي "دير قانون" منفجر كرد و 6 اشغالگر را به هلاكت رساند. در 16 ژوئن سال 1984، جواني سوار بر اتومبيل بنز سفيد رنگ در جادهاي منتهي به شهر اشغال شدة صيدا، در كنار يك كاروان نظاميان صهيونيست خود را منفجر كرد. ستاد ارتش صهيونيستي تنها به مجروح شدن 10 سرباز خود در اين انفجار بزرگ اعتراف كرد.
ديگر تحمل اين اوضاع براي تل آويو ممكن نبود.بنابر اين اشغالگران صهيونيست، با همان سرعتي كه 32 ماه قبل تا دروازههاي بيروت آمده بودند، عقب نشيني كردند و به مدت 15 سال به نبردي فرسايشي در محدوده "كمربند امنيتي" تن دادند.
منبع : خبرگزاري فارس[/align] -
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
بحث در خصوص منافع ملي چند وجهي و نسبتا پيچيده مي باشد . هر انساني بنا بر بينشي كه نسبت به خود و محيط پيرامونش دارد براي خود منافعي تعريف مي كند . كوچكترين واحد يك اجتماع يعني خانواده نيز هنگامي پديد مي آيد كه چارچوب منفعتي مشترك وجود داشته باشد و در اين راستا حقوق و تكاليف زن و مرد به عنوان عناصر تشكيل دهنده خانواده تعريف مي شود همين طور در گرد هم آمدن يك فاميل به طور نسبي يا سببي يا چند فاميل مرتبط باهم كه واحدهاي بزرگتري نظير قبيله و روستا و شهر و استان و كشور را تشكيل مي دهند . اولين سپوال اين است كه زماني كه نافع يك استان با منافع يك كشور تضاد پيدا مي كند كدام يك بايد انتخاب شود . همين طور اگر منافع يك شهر با يك استان در تضاد باشد كداميك و اگر منافع يك ده با يك شهر در تضاد باشد چطور ؟ اصلا اگر يك روز منافع شخصي يك زن و مرد با منفعت مشترك آنها در خانواده در تضاد بود چه بايد كرد ؟ طلاق يا گذشت بر سر حفظ منافع ديگر و بيشتر ؟
يكي از اصول منافع ملي تعريف شده در يك كشور حفظ تماميت ارضي و يكپارچگي است اگر يك استان يا چند استان آن به هر دليل زير بار نرفتند چه بايد كرد ؟ آيا روش يا روشهاي تعريف شده اي براي اين كار وجود دارد ؟ آيا هركشوري در برخورد با يك مسپله واحد مانند مثال ذكر شده يك روش را به كار مي گيرد ؟
آيا تكيه هر انسان بر منافع ملي كشورش لزوما باعث مي شود كه او به واقع انسان خوبي باشد ؟
مثلا آيا هيتلر كه براي منافع ملي آلمان و منفعت قوم ژرمن تلاش مي كرد يا چنگيز كه موجب اتحاد و اقتدار قوم مغول شد يا آتيلا كه به تسلط هونها بر ديگر ممالك مي انديشيد چهره هاي مثبتي در تاريخ هستند ؟ در نزد مردم خود چطور ؟ در نزد ديگران چطور ؟
آيا منافع ملي حتما بايد به گونه اي تعريف شود كه منفعت دنيايي يك كشور را تامين كند حتي اگر به ضرر مردم ديگر كشورها تمام شود ؟
به نظر من اول بايد بپرسيم ملاك و معيار خوب و بد چيست و بعد ببينيم چگونه مي توان منافع ملي را تعريف كرد كه منطبق بر خوبها باشد
و يك سپوال ديگر :
اگر روزي منافع ملت شما در اين بود كه ملت ديگري گرسنه بماند يا به خاك كشور ديگري تجاوز شود يا منفعتي از ديگران از بين رود آن وقت چه بايد كرد ؟ حتي اگر خود شما عامل نباشيد و تنها از شما بخواهند سكوت كنيد و دخالت نكنيد ؟ -
[quote]من درباره جنگ الكترونيك يه ذره زيادي سرم ميشه، رشته ام هم مخابراته و درسهاي الكترومغناطيس و ميدان و امواج و مايكروويو و آنتن و رادار و ... هم پاس كردم. در گروه جنگال بسيج دانشگاهمون هم يه چيزايي درس ميدم. اگر حضار مايلند يه ذره بحث تخصصي شه بگويند تا يه بجث جالبي رو براشون باز كنم.[/quote]
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
[align=justify]دوست من نيكي و پرسش ؟! منتظر مطالب مفيد و جالب شما هستم و فكر مي كنم بقيه دوستان هم با من موافق باشند
در ضمن اميدواريم و دعا مي كنيم آقا سعيد هم موفق به تهيه اسكنر مورد نظر شوند و مطالب مفيد خود را ادامه دهند [/align] -
[quote]در سقوط آزاد سرعت همواره در حال افزايشه؟؟؟ [/quote]
با سلام خدمت همه دوستان گرامي
در صورتي كه نيرويي در خلاف جهت حركت سقوط به جسم وارد نشود بله اما در زمين و با وجود مقاومت هوا سرعت جسم پس از رسيدن به سرعت حد ثابت مي ماند كه اين سرعت 52 متر بر ثانيه مي باشد -
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامياز اقا سعید و Wolfenstein خیلی خیلی ممنون هستم
یه بار اقا مصتفی تو یه تاپیک 14 صفحه ای به این استراتژی مهم اشاره کرده بودن ولی این قدر کامل نبود که لازمه من از شما دو برادر یه تشکر ویژه بکنم
اقا سعید و Wolfenstein حقیقتش من یاد گرفتن این استراتژی ها رو خیلی دوست دارم و اطلاعاتم در این باره کمه شما تو صحبتا تون به 3 تا استراتژی نا اشنای دیگه اشاره کردید یعنی برای من کاملا مشخص نشدند در اصل همون (ققنوس) (بيني نمرود)(گلستان آتش ابراهيم) که اگه میتونین در بارهی این 3 تا استرتژی یه تاپیک درست کنین که به دانسته های کمم یه چیزی اضافه بشه البته به لطف شما دوستان یا اگه تاپیکی در این باره در سایت وجود داره راهنمایی کنید
من از متن اين دكترينها و استراتژي ها چيزي نمي دانم اماشايد بيان معناي لغوي و اشاره اصطلاحي آنها كمكي به فهم بيشتر موضوع كند :
1 - ققنوس : پرنده اي اساطيري است كه درباره آن گفته شده هنگامي كه پير و فرتوت مي شود و آتش مي گيرد و خاكستر مي شود و سپس از خاكستر آن ققنوس جوان و قوي متولد مي شود البته نمي دانم ققنوس جديد همان ققنوس قبلي باشد يا ققنوس ديگري
2 - بيني نمرود : نمرود پادشاه زمان حضرت ابراهيم برج بلندي ساخت بود بر بام آن رفته و براي جنگ با خداي ابراهيم عليه السلام تيري به سوي آسمان انداخت و ادعا كرد من خداي ابراهيم را كشتم . خداوند مقرر فرمود پشه اي وارد بيني او شده و از راه آن به درون سر وي رفت و به مغز او رسيد و موجب سردرد وحشتناك وي شد به گونه اي كه از شدت سردرد سر خودرا به هرچيزي مي كوبيد و نقل شده براي رهايي از پشه با گرز بر سرش مي زدند تا اينكه از پاي درآمده و مرد
3 - گلستان آتش ابراهيم : اشاره به داستان به آتش انداختن حضرت ابراهيم توسط نمرود است كه به امر خدا آتش تبديل به گلستان شدو حضرت ابراهيم به سلامت از آن خارج شد[/align] -
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گراميمن هم می خوام استراتژی طراحی کنم!!!!
آره زد استراتژی غورباقه !!!
ما چون طبق گفته دوستان غورباقه پوست کلفتیم به این سادهگی ها نمی پزیم پس اون در یک زمان در این دیگ رو باز می کنند تا ببینند ما پخته شدیم یانه !!! و این زمان کار ما هست !!! باید با یه جهش غورباقه ای بپریم بیروون و اگر امکان داشت و سمی داشتیم اون رو بر روی اون ها بریزیم و از مهلکه فرار کنیم !!!!! :mrgreen:
نمونه این ترفند همین مشکل اقتصاد سرمایه داریه که می تونیم از نتایج زهر ایران بدونیم !!!!!
همون بلایی که سر اقتصاد ما آوردن به سر خودشون میاد با تفاوت اینکه اون ها ملت ایران رو ندارن و یه ملت بی ایمان ترسو و شکم پرست از اون ها همایت نمی کنه !!!!
ما جای خوب اونهارو هدف گرفتیم !!!! جایی که اگر اون رو نداشته باشند هیچ چیز ندارند و مردمشون چیزی برای دل خوش کردن ندارند !!!!
اقتصاد سرمایه داری !!!!!!!!!!!! :oops:
اگر ممكن است كمي بيشتر در خصوص اقدامات ايران توضيح دهيد به طور مشخص ايران چه اقداماتي را انجام داده كه موجب بروز مشكل اقتصادي براي آنها شده است؟
تا آنجايي كه من متوجه شده ام مشكل اقتصاد آنها بيشتر از آنكه عامل خارجي داشته باشد عامل داخلي دارد و از اشتباهات خود آنها سرچشمه مي گيرد مرحله فعلي بحران اقتصادي آنها از عدم توان باز پرداخت وامها به خصوص وامهاي مسكن در آمريكا شروع شد كه بانكهايي كه وام داده بودند مسكن افرادي را كه توان باز پرداخت وامها با بهره شناور را نداشتند پس گرفتند و به نفع بانك ضبط كردند اما مسكن ضبط شده اگر فروش نرود براي بانك پول نمي شود در نتيجه حجم انبوهي از منابع بازگشت نشده و از گردش خارج شده پديد آمد كه كل اقتصاد آنها و بازارهاي سهام را تحت تاثير قرارداد و شوك حاصله موجب تسريع در خروج سرمايه در گردش از كشور شد كه بازار كار را تحت تاثير قرار داد و ورشكستگي پياپي موسسات مالي و توليدي را درپي داشته و دارد دولتهاي ليبرال غربي هم براي جلوگيري از افزايش ابعاد بحران از اصول اقتصاد آزاد عدول كرده و مجبور به ملي كردن بانكهاي در شرف ورشكستگي شدند و باز پرداخت بدهي هاي سوخت شده را از پول ماليات دهندگان بر عهده گرفتند تا وضع بد تر از اين نشود . اين امر موجب كاهش رشد اقتصادي و كاهش نياز به انرژي به علت كاهش توليد شد كه نمود آن را در نصف شدن بهاي نفت مي بينيم وضعيتي كه به هيچ وجه براي صادر كنندگان نفت از جمله ايران مطلوب نيست و من فكر نمي كنم ايران كاري انجام دهد كه نهايت آن متضرر شدن خودش باشد . ضمن آنكه هزينه سرسام آور جنگ در عراق و افغانستان و فايده كم آن را نيز نبايد از نظر دور داشت كه بار عمده آن بر دوش ماليات دهندگان آمريكايي افتاده و كاهش تسهيلات اجتماعي نظير بهداشت و بيمه و بازنشستگي را براي آنها به ارمغان آورده است [/align] -
مشكلي نيست ! اينها اين مدت به قدري قافيه را باخته بودند و زير سپوال رفته بودند كه دنبال يك راه فرار براي كاهش فشار مي گشتند همانطور كه عرض شد اگر بعد از اين همه فحش و تخريب و اعمال نفوذ و سياه نمايي كار به جايي رسيده كه باز هم 32 كشور حاضر به راي به ايران شده اند يعني شعار انزواي ايران جواب نداده است . ظاهرا ايسلند هم در رقابت براي نامزدي از سوي اروپا شكست خورده است چرا سر باخت آن اينقدر هورا نمي كشند ؟ آيا ايسلند هم به دليل ترس از باخت نبايد نامزد مي شد ؟ به هر حال هر راي گيري دو سر دارد مهم اين است كه ما پس از سالها اين جرات را به خرج داديم كه نامزد عضويت در شوراي امنيت شويم و به دليل ترس از باخت خود را گوشه گير و منزوي نكرديم چرا كه اين دقيقا خواست آنها بودالبته درسته که نفس شرکت ما در این قضیه خیلی خوبه برامون و استارت خوبی هست
ولی مشکل اینجاست که ما الان بلند گو و میکروفون رو دادیم به بنگاه های سخن پراکنی
برید رادیو فردا رو بخونید ببینید چی نوشته
اینقدر خوشحال شده که فکر کنم یه ماه پاداش به همه کار کنان دادن
بلندگو و مكروفن هم از اول دست آنها بود و خوشحالي آنها هم از اين است كه فعلا آن را از دست نداده اند اما آينده نشان خواهد داد اين خوشحالي آنها چقدر دوام خواهد داشت
نبايد از ترس مرگ خودكشي كرد و نبايد از ترس باخت حركت نكرد . هر شكست يا عدم توفيقي در صورت عبرت از آن و برنامه ريزي صحيح و تلاش پشتكار و ثبات قدم مي تواند زمينه ساز پيروزي هاي بعدي باشد . بگذاريد دو سه روزي هم خوشحالي كنند اما واقعيت اين است كه علي رغم خواست آنها ايران عزيز هر روز بيش از ديروز قدرتمند تر و سرافراز تر مي شود و با اين دست انداز ها حركتش متوقف نمي شود -
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي به نظر من نفس نامزدي ايران براي عضويت در شوراي امنيت مثبت بود درست است كه اختلاف راي بين ايران و ژاپن بالاست ولي حمايت و تبليغات و اعمال نفوذ سياسي و اهرمهاي اقتصادي را نيز بايد در نظر گرفت . حداقل براي ما اين نتيجه را داشت كه با تمام تلاشها و اعمال نفوذها 32 كشور به ايراني راي دادند كه در تمامي جنبه هاي ذكر شده از ژاپن پايين تر است پس حداقل جاي اين اميدواري وجود دارد كه علي رغم همه تلاشهاي دشمنان خيلي هم منزوي نيستيم . حالا اينكه كدام كشورها حمايت كردند و كدام نكردند بحث ديگري است اما فعلا در شرايط نابرابر باز هم تجربه خوبي بود [/align] -
[align=justify]با سلام خدمت همه دوستان گرامي من پس از ديدن فيلم به اين فكر افتادم كه چرا ژاپني ها علي رغم آنكه در جريان جنگ جهاني دوم متجاوز بودند و خاك كشورهاي زيادي را گرفتند و انسانهاي زيادي را كشتند و جنايات زيادي را انجام دادند سربازان خود را در حد قهرمان قبول دارند و فيلمهاي جانب دارانه براي آنها مي سازند ولي هنوز ما در مورد دفاع مقدس و مظلومانه ملت خود در شك و شبهه هستيم و اندر خم يك كوچه مانده ايم كه بالاخره اصلا بايد مي جنگيديم يا نه يا اگر جنگيديم چرا زود صلح نكرديم و اگر جنگيديم چرا آمار تلفاتمان را اعلام نمي كنيم و مساپلي مثل اينها فيلم مذكور هرچند شعاري بود اما ما در تصوير كردن همين شعار ها در فيلمهايمان مانده ايم . به راستي اگر حمايت دولتي از فيلمسازي دفاع مقدس حذف شود آيا بخش خصوصي دنبال ساخت اين فيلمها مي رود؟ اگر چنين فيلمي ساخته شود بيننده دارد ؟ آيا پس از گذشت سالهاي پس از جنگ اين موضوع اندازه جنگ جهاني دوم براي مردم ما جذابيت دارد ؟ متاسفانه عادت كرده ايم به اينكه جنگ را درشت بنويسيم ولي درست ننويسيم . [/align]
آمريكا در سال 2010 به واسطه یک جنگ داخلی فرو ميپاشد.
در دکترین و استراتژی
ارسال شده در · Report reply
پيشنهاد مي كنم جهت بحث بهتر در اين رابطه ابتدا نمونه هايي از فروپاشي هايي كه قبلا در تاريخ معاصر اتفاق افتاده بررسي شود و ببينيم آيا آمريكا در شرايط فعلي همين خصوصيات را دارد يا خير البته همه اينها با هم در مواردي تفاوت دارند اما وجوه مشتركي هم دارند و مسير طي شده همه آنها تا فرو پاشي به هم شبيه هستند . فكر مي كنم شوروي سابق نمونه خوبي باشد با وجود تفاوتهاي زياد به هر حال ابرقدرتي بوده كه فروپاشيده است و به خصوص شرايط پس از فروپاشي آمريكا و جهان تقريبا همان خواهد بود كه پس از فروپاشي شوروي پديد آمد البته با اين تفاوت كه به قول معروف پس از آمريكا دست زياد مي شود و قطبهاي اقتصادي و سياسي و نظامي تقريبا هم طراز پديد مي آيند . البته به نظر من آمريكا شرايط فعلي روسيه را پيدا خواهد كرد شايد كمي هم بهتر از روسيه همين حالا .