STORM

Members
  • تعداد محتوا

    358
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های STORM

  1. البته هر معامله نظامي مي تواند رسمي نباشد و دنياي سياست دنياي بسيار پيچيده اي هست. بعضي وقت ها مجبور ميشويد چيز هايي را باور كنيد كه غير ممكن جلوه مي كنند ولي با اين حال رسما اعلام نشده ايران MIG-31 دارد. البته تحويل 3 يا 4 فروند از هر نوع هواپيماي نظامي حتي Su-37 از طرف كشوري مانند روسيه كه در كل منطقه و قفقاز منافع مشتركي با ايران دارند كار غيرممكني نيست. مخصوصا اين مساله كه فشار هاي بسيار سنگين غرب مخصوصا آمريكا باعث فروپاشيه شوروي شد هنوز روسيه را آزار ميده و بعد از آن شروع و افزايش سلطه آمريكا در اطراف مرزهاي روسيه و سپس گسترش ناتو و استقرار سپر دفاع موشكي عليه روسيه و سپس تقويت گرجستان براي شروع يك جنگ و درگيري با روسيه و سرمايه گذاري روي پرژه هاي نفتي و خط لوله هايي كه اصطلاحا روسيه را در ضمينه انرژي ByPass ميكنه و ساير مسايل ديگر. كشوري كه به ايران رادار با برد 1000 كيلومتر و موشك دريايي با برد 300 كيلومتر داده و يا تكنولوژي آن رو منتقل كرده كه ما به صورت بومي بسازيم و در بخش صنعت هوا -فضا و تاسيسات اتمي نقش داره دادن چند فروند MIG-31 چندان پيچيده نيست مخصوصا با اين همه منافع مشترك. فقط جو بين المللي عليه ايران بسيار نامناسب است و روسيه نميخواهد كارخانجات تسليحاتش هدف تحريم آمريكا قرار گيرد.
  2. STORM

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    يكي از اعضاي شوراي رهبري سازمان مجاهدين خلق (منافقين) از عمليات «قله آرماني» كه طي آن اقدام به عقيم‌سازي زنان مي‌شد پرده برداشت. به گزارش خبرنگار سياست خارجي خبرگزاري فارس، در پي افشاگري نسرين(بتول) ابراهيمي عضو شوراي (كادر) رهبري سازمان مجاهدين خلق در پارلمان اروپا مبني بر اجراي عملياتي با عنوان "قله آرماني" كه طي آن اقدام به عقيم سازي زنان عضو اين سازمان مي‌كنند يكي ديگر از اعضاي شوراي رهبري منافقين كه در سال جاري از اردوگاه اشرف آزاد شده است حقابق جديدي از نحوه عقيم كردن زنان عضو سازمان مجاهدين خلق را برملا كرده است. نسرين(بتول)ابراهيمي كه به دعوت خانم آنجليكا برن به جلسه پارلمان اروپا دعوت شده بود طي سخناني با اعلام رقم دقيق زناني كه از سوي سازمان مجاهدين خلق عقيم سازي شده‌اند حقايق ديگري را از رفتار اعضاي اين سازمان با اعضاي خود افشاء كرد. عمليات "قله افتخار" پس از آن به اجرا در مي‌آيد كه بيش از دو دهه قبل اين سازمان در اقدامي با عنوان انقلاب طلاق تمامي زن و شوهر هاي عضو را از يكديگر جدا كرد. اين اقدامات ضد حقوق بشري سازمان مجاهدين خلق با واكنش سازمان ديده‌بان حقوق بشر مواجه شده است و سازمان مذكور فرقه رجوي را به دليل انجام اين اقدامات ضد حقوق بشري محكوم كرده بود. سازمان مجاهدين خلق تاكنون طي عمليات موسوم به "قله آرماني" حداقل 150 نفر از زنان عضو خود را عقيم كرده است. اين عمليات به عامليت نفيسه بادامچي يكي از پزشكان سازمان و به شكل خارج كردن رحم زنان سازمان اجرا مي‌شود. عمليات قله آرماني مرحله‌اي است كه هر كدام از زنان عضو سازمان براي برقراري پيوند با مريم و مسعود رجوي ناچار به انجام آن هستند. نسرين ابراهيمي معروف به بتول كه خود يكي از اعضاي شوراي (كادر) رهبري سازمان مجاهدين خلق و شوراي ملي مقاومت بود از انجام اين عمل سرباز زد و در نهايت از سازمان اخراج گرديد. بتول سلطاني يكي ديگر از اعضاي شوراي(كادر) رهبري سازمان مذكور كه در پادگان اشرف اين سازمان در عراق مستقر بود هفته گذشته در گفتگو با MPR راديو دولتي ايالات متحده ابعاد ديگر اين ماجرا را افشاء و نام عاملان و مجريان اين اقدام را منتشر كرد. سلطاني تاكنون با 20 نشريه و رسانه گروهي جهاني در مورد ابعاد انجام عمليات قله آرماني به گفتگو نشسته است و شيوه نفيسه بادامچي در جراحي و خارج كردن رحم زنان عضو سازمان تشريح كرده است. متن كامل مصاحبه خبرنگار فارس با بتول سلطاني در عراق به زودي منتشر مي‌شود. منبع : فارس
  3. STORM

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    در اينگونه گروهك هاي تروريستي خائن از اين دست كارهاي كثيف بسيار است. مثلا در گروهك تروريستيه P.K.K اگر زن و مردي به همديگر علاقه مند شوند اعدام مي شوند! چون به نظر اين گروهك تمركز خود را از دست ميدهند. يكي از افرادي كه از اين گروه به دست نيروهاي مسلح تركيه افتاده ميگفت زماني ميشود كه ما بيش از يك ماه فقط نان و پنير ميخوريم و اگر اعتراض كنيم آن را هم نميدهند و اگر بخواهيم از گروه جدا بشيم اعداممان ميكنند! سركرده هاي رده بالاي اين گروهك هاي تروريستي بساط هاي اعياشيه مفصلي دارند كه موجب باردار شدن اعضاي زن اين گروهك ها ميشود. ارزش در اين گروه هاي كثيف معنا ندارد و افرادي كه در اين گروهك هاي وطن فروش هستند همانند موش هاي آزمايشگاهيه به دام افتاده هستند كه حتي زمان و مدل مرگشان را هم اربابانه!! اين گروهك ها تعيين ميكنند. مرگ بر منافق
  4. البته من قبلا يك پست در مورد يكي از عملياتهاي سردار كاظمي در يك تاپيكي گذاشته بودم كه شايد اينجا منتقلش كنم ولي اسن خم خالي از لطف نيست. پس از عدم الفتح عمليات قادر، احمد كاظمي فرمانده وقت لشكر نجف اشرف ، خشمگين از نتايج اين عمليات ، با فرمانده كل سپاه ارتباطي بيسيمي برقرار نمود كه تنها بخشي از اين مكالمه تا كنون منتشر شده است. *احمدكاظمي: اگر اين عمليات بزرگ را بخواهيم با 27 گردان انجام بدهيم، پشتيباني آتش چه مي‌شود؟ هوانيروز و .... اينها بايد تكليفش مشخص بشود. خط را كي تحويل بگيريد با وجود اين امكانات چرا بايد مظلومانه بجنگيم؟ اصلا مسائل مهم عمليات مشخص نيست، نه توپخانه نه .... بايد تكليفي براي اينها معلوم شود. * محسن: اينها را حل مي‌كنيم *احمدكاظمي: دو سال است! شما از قبل از خيبر گفته‌ايد حل مي كنيد، آخر تا كي؟ برادر محسن! بچه‌ها دارند مي‌روند، بايد حل بشود. * محسن: هيج كس نمي‌رود، اين قدر ما شهيد داديم.... (مكث) الحمدالله كه آخرتي هست و الحمدالله كه براي ما دنيا نمي‌جنگيم، وقتي اين طور باشد، ديگر هيچ جاي غم و غصه نيست و آدم بايد كمرش را محكم ببندد و الحمدالله كه پايان ما عاشورااست. *برادر احمدكاظمي: هر روز عاشورا است، «خيبر » عاشورا، «بدر» عاشورا، اين [«قادر»] عاشورا ... * محسن: اگر اين مظلوميت نبود، شما مي‌ديديد كه تا به حال اسلام از بين رفته بود، اين مظلوميت است كه سنگ را آب مي‌كند .... مخصوصا اين بچه‌هايي كه هنوز هم به جبهه مي‌آيند، مثلا اين بچه‌هايي كه رفته‌اند و در ارتفاعات مانده‌اند، اينها ديگر جزو بهترين‌ها هستند، چون كسي در اين شرايط به جبهه نمي‌آيد. همه رفته‌اند دارند خانه مي‌سازند، ليسانس مي گيرند، خانواده تشكيل مي‌دهند ... اين بچه‌ها با آن غيرت حسيني‌شان * احمد كاظمي: برادر محسن، با جنگ مي‌خواهيم چه كنيم؟ *محسن: «با جنگ هم ... الان فشار زيادي روي امام هست، هم از نظر مسائل اقتصادي و .... اگر فردا سپاه‌ها بيايند و بگويند كه ما نمي‌جنگيم، اين ديگر مثل بمب صدا مي‌كند و مي‌گويند خب اينها نزديك‌ترين كس به امام بوده‌اند و بازوهاي خودشان هستند، اينها هم مي‌گويند ما نمي‌توانيم و نمي‌خواهيم بجنگيم.» * احمد كاظمي: «ما از طريقش مي‌خواهيم بجنگيم. نمي‌خواهيم همين جوري و اين رقم بجنگيم، هر روز، تا كي (مكث)، پيشنهاد مي‌كنم .... و امكانات هجومي همه در اختيار نيروي جنگنده باشد. فارس
  5. از وقتي سعيد رفته سايت خيلي كند شده. شب ها هم سايت مثله سابق نيست خيلي خلوت تره.
  6. در این تاپیک هدف مقایسه کارنامه هواپیماهاي شكاري و بمب افكن ساخت اين دو كارخانه در صحنه هاي نبردي كه در كليه جنگ ها داشته اند و امتحاني كه در صحنه عمل از آنها به عمل آمده - است. و كلا كدام يك كارنامه قابل قبولي داشته اند. بديهي است كه چون اين مقايسه از روي فقط تئوریات نیست و در اكثر موارد مربوط به هدف قرار گرفتن - سقوط و يا فرار موفقيت آميز هواپيما و غيره است لاكن نوشتن منابع مطالب نقل شده و يا عكس ها و فيلم ها رو فراموش نكنيد.
  7. متاسفانه برخي كاربران چنان بحث رو به بيراهه ميبرن كه سعيد هم عصباني ميشه و سرانجام هم كه بحثه به اين مهمي راكد ميمونه! حالا خودش بياد ببينيم چي ميگه
  8. دوستان!! اگه سعيد نباشه بحث ها راكد ميشه؟!! با همكاريه هم ادامه بديد :lol:
  9. پاورقي فارس از كتاب«آنتوني كردزمن» ضعف ارتش سابق ايران به صدام اجازه داد كه خود را به عنوان ژاندارم منطقه معرفي نمايد ارتش غربي ايران با پيروزي انقلاب با مشكلات زيادي روبرو شد و تا آستانه فروپاشي و جنگ داخلي پيش رفت. منابع تامين سلاح نيز از بين رفته بود.اين وضعيت به صدام اجازه داد كه خود را به عنوان ژاندارم منطقه و قدرتمندترين دولت حاكم معرفي نمايد. *2-1-2- تنشهاي مذهبي ميان ايران و عراق: پس از آغاز حكومت آيت ا... خميني در ايران ، اين تنشهاي مذهبي شدت گرفت.اكثريت مردم دو كشور مسلمان و 90 درصد ايرانيان و 50درصد عراقيها شيعه اند. و باوجود سني بودن اكثر رهبران حزب بعث عراق، رهبران شيعه از آزادي هاي زيادي برخوردار بودند. اگرچه اين رهبران شيعه از حاميان حزب بعث نبودند،اما به حكومت آيت ا... ها در ايران نيز روي خوشي نشان نمي دادند.آنان با تعدادي از اقدامات مذهبي رهبران مذهبي ايران مخالف بودند ورفتارهاي فرهنگي و نژادي متفاوتي انجام مي دادند وبا تعدادي از دستورات شريعت شيعه كه از سوي آيت ا... هاي ايران انجام مي شد ،مخالف بودند. در همه سالهاي گذشته،رهبران ايران و عراق دستگاه اطلاعاتي قدرتمندي را ايجاد نموده بودند تا همه اقدامات رهبران مذهبي را كنترل نمايند.سانسور و دستگيري مخالفان ،همواره يكي از راهبردهاي آنان بوده است. همچنين اعطاي پول به رهبران برجسته و مدارس علميه و مساجد در قالبهاي مختلف ،به عنوان يك راهكار اثربخش به شمار مي رفته است.در دوره شاه رهبران دو كشور با پذيرش رهبران مذهبي تبعيد شده از كشور ديگر به دنبال اهداف خود بودند.اما پس از پيمان الجزاير در 1975 ميلادي، شاه و صدام به توافقاتي مشترك در زمينه اخراج مخالفانشان دست يافتند و در نهايت آيت ا...خميني از عراق اخراج شد.چند هفته بعد نيز خواهر شاه به زيارت اماكن مقدس عراق رفت.اما با سقو ط شاه تنشهايي ميان نيروهاي ليبرال و مذهبي بر سر حكومت بوجود آمد. آيت ا...خميني معتقد بود كه رهبري شيعه بايد نقش گسترده تري در دنياي اسلام بازي كند. در فوريه1979 نيز آيت ا...خميني پيامي براي رهبران عراق ارسال كرد. البته چند ماه بعد، صدام مخالفان شيعه خود را به شدت تار و مار كرد.او با به خاك و خون كشيدن راهپيمايي هاي شيعيان ،اعدام رهبران شيعه و دستگيري هزاران نفر ديگر نشان داد كه در برابر شيعيان، موضعي سازش ناپذير دارد.صدام كمكهاي زيادي نيز به جدايي طلبان عرب ساكن ايران نمود وتسليحات نظامي زيادي را براي آنان فرستاد. اما رهبران دو كشور در مورد احساسات و مواضع رهبران شيعه عراق در اشتباه بودند.مثلا آيت ا...خميني معتقد بود كه با عقب راندن عراقيها ،شيعيان جنوب عراق از ايرانيها استقبال مي كنند. صدام نيز در درك نفوذ شيعيان و نيروي آنان دچار اشتباه شده بود.و در صحنه عمل اكثريت شيعيان عراق نشان دادند كه براي ملي گرايي در برابر مذهب ، اهميت بيشتري قائلند. *2-1-3- تنشهاي مرزي و آبي بين ايران و عراق: به سادگي مي توان اهميت مرزهاي دو كشور را با نگاهي به نقشه دريافت.ايران و عراق ازگذشته در مورد حاكميت شط العرب وكنترل مناطق حساس مرزي دو طرف بدليل نزديكي با بغداد و كركوك ، اختلاف نظر داشته اند. عراق با داشتن تنها 58 كيلومتر مرز آبي ، قرار گرفتن بندر بصره در 30كيلومتري مرز ايران، فاصله 100كيلومتري بغداد و مرز ايران و همچنين فقدان موانع مستحكم دفاعي در اين ميان ، از آسيب پذيري زيادي رنج مي برد.عراقيها از دسترسي ايمن به خليج محروم بوده و نيز فاقد عمق استراتژيك براي دفاع از خود در مقابل ايرانيها بودند. تا پيش از جنگ جهاني اول نيز ايرانيها و تركها در مورد اين شرايط به كشمكش مي پرداختند و تركها حاكميت اين رود را تا ساحل ايران در دست داشتند و در سراسر قرن 19ميلادي، هيچ توافقي ميان دو طرف بدست نيامد. اما با كشف نفت در 1908، مساله مرزهاي دو طرف از اهميت دو چنداني برخوردار گرديد.سرانجام با وساطت روسها و انگليسي ها ، ايراني ها به حق كشتي راني در شط العرب دست يافتند. اين پروتكل تا سالها به عنوان مرجع دو طرف شناخته ميشد، اما شرايط همچنان نامتعادل بود.ممانعت عراقيها از حضور كشتي هاي ايراني در شط العرب ،شاه را بر آن داشت تا ناوهايش را روانه آنجا نمايد.بعدها و در زمان جنگ اول اعراب و اسراييل در 1967،عراقيها تلاش كردند كه از صادرات نفت ايران به اسراييل و غرب جلوگيري نمايند. در اوايل دهه 60 ميلادي نيز به دنبال معاهده ايران و شوروي نيروهاي ايران از مرزهاي شمالي روانه مرزهاي مشترك ايران و عراق شدند. چندين پايگاه نظامي زميني و هوايي و دريايي جديد هم در جوار مرز ايران با عراق ساخته شد. به دنبال خروج انگليسي ها از خليج در 1968، شرايط اسراتژيك منطقه دستخوش تغيير گرديد.عراقيها نيز در ديدگاههاي ملي گرايانه خود تغييراتي دادند.آمريكايي ها به شاه ايران به عنوان حامي سياست هايشان مي نگريستند و او با ايجاد بزرگترين نيروي دريايي منطقه، ساخت پايگاه بزرگ بندرعباس ، ايجاد راههاي ريلي و جاده اي به بنادر شاهپور(بندر (امام)خميني فعلي)،گناوه وبوشهر به تقويت ارتش خود پرداخت. بدين ترتيب وابستگي ايرانيها به شط العرب نيز تا حدود زيادي كاهش يافت. اما تنشهاي ميان دوكشور پس از به قدرت رسيدن مجدد حزب بعث در 1969 ، دوباره اوج گرفت. ورود يك كشتي ايراني به شط العرب با اسكورت نظامي و عدم پرداخت حقوق دريايي ،به بدتر شدن شرايط سياسي انجاميد وهردو طرف سياست حمايت از تروريسم در كشور ديگر را در پيش گرفتند. در 30نوامبر 1971 و يك روز پيش از خروج انگليسي ها از خليج، شاه سه جزيره استراتژيك متعلق به امارات متحده عربي- شامل ابوموسي و تنب هاي بزگ و كوچك- را تصرف نمود. اقدامي كه به قطع روابط سياسي ايران و عراق انجاميد. گزارشهايي در مورد تيراندازي هاي پراكنده در مرز دو كشور در 1972 وجود دارد .عراقيها با اخراج 74000 ايراني، حمايت هاي مالي خود از مخالفان رژيم ايران را گسترش دادند. ايرانيها نيز با حمايت سيا كمك به شورشيان كرد شمال عراق را در دستور كار قرار دادند. و اين كار، ضربات مالي و نظامي زيادي را به عراقيها بدليل ضعف اطلاعاتي، وارد نمود. اما به دنبال جنگ 1973 اعراب واسراييل ،عراقيها تصميم گرفتند كه مرزهاي شرقي خود را ايمن نمايند و در 15 اكتبر 1973 روابط دو كشور از سر گرفته شد. اما زد و خورد هاي مرزي همچنان ادامه يافت.حمايتهاي شاه از كردها نيز آنان را از يك گروه ناراضي كوچك به تهديدي بزرگ تبديل نموده بود و عراقيها از حمايت همه جانبه شاه و پرزيدنت نيكسون و مشاور امنيت ملي وي هنري كيسينجر از كردها، اطلاع داشتند. كمي بعد مذاكرات مرزي دو كشور در قالب يك كميسيون مشترك آغاز گرديد. شاه در اين مذاكرات از اهرم كردها استفاده زيادي نمود تا عراقي ها را مجبور به پذيرش خواسته هايش نمايد. در نهايت معاهده الجزاير در پايان يكي از جلسات اوپك در اين كشور ميان شاه ايران و صدام حسين، به امضا رسيد. كمي بعد نيز موافقت نامه اي ميان ايران و عراق به تصويب رسيد. تعيين خط حايل مرزي در شط العرب ،دستاورد ديگر دو طرف بويژه براي ايرانيها بود.چراكه خط فرضي ترسيم شده در ميانه اين رود به عنوان مرز دو طرف برگزيده گرديد. اين معاهده را بايد يك پيروزي براي شاه به حساب آورد. اما در خصوص مسايل مرزي همچنان معاهده مرزي 1913به عنوان دستورالعمل شناخته مي شد كه مالكيت مهران و 240مايل مربع از سرزمينهاي تحت تصرف ايران را بدليل فقدان عمق استراتژيك در اختيار عراق قرار مي داد. لذا اين بخش را بايد يك پيروزي براي صدام به حساب آورد. اما همچنان اختلاف نظرهايي براي اجرايي نمودن توافقات از سوي دو طرف وجود داشت و هردو طرف بهانه هايي براي تداوم اقدامات مرزي خود در اختيار داشتند. اندك اندك هردو كشور اتكاي خود برشط العرب راكاهش دادند. عراقيها يك خط لوله جديد از مرز مشترك تركيه و اردن ساختند تا امنيت صادرات نفت خويش را تضمين نمايند. ساخت دو پايگاه دريايي در فاو و ام القصر از ديگر اقدامات عراقيها بود كه در كنار ساخت يك خط لوله استراتژيك با توانايي انتقال 700000 تا850000بشكه نفت از عراق به سوريه ،به كاهش اتكا و آسيب پذيري آنان در آبهاي خليج انجاميد. از سوي ديگر، در اين دوره توانمندي هاي هوايي وآتشباري وتسليحاتي دوطرف به صورتي فزاينده گسترش يافت ، بطوري كه هريك از طرفين مي توانستند نسبت به بستن شط العرب ،اقدام نمايند. اما براي ايرانيها با وجود ساخت اسكله خارك ،بنادر آبادان و خرمشهر از اهميت ويژه اي برخوردار بود. هرچند اين دو شهر در تيررس آتش باري عراقي ها و يا در معرض بسته شدن شط العرب و مين گذاري در آن قرار داشتند.در مقابل پايگاه هاي دريايي جديد عراقيها وبندر بصره آنان در خطر حمله احتمالي ايرانيها قرار داشت. اينك با گسترش توان هوايي دو طرف، همه تاسيسات نفتي و پالايشگاهي دوطرف در معرض تهديد قرار گرفته بود. از سوي ديگر مالكيت يك منطقه 200كيلومتر مربعي در حدفاصل مهران و خانقين و بدرا و قصرشيرين همچنان در معرض تنش بود.اين منطقه از لحاظ سوق الجيشي از اهميتي مضاعف براي هر دو طرف برخوردار بود. ايرانيها براي حفاظت از اين مناطق بيش از هرچيز به يك نيروي هوايي قدرتمند نياز داشتند و توسعه سريع تعداد هلي كوپترهاي تهاجمي ايران در اين راستا صورت گرفت. بصورت خلاصه ، ديگر كنترل شط العرب و چند منطقه مرزي ،براي دو طرف از اهميتي برخوردار نبود. هردو كشور قادر بودند كه مسير صادرات نفت خود را از مسيري متفاوت از شط العرب ، به انجام برسانند. فقدان عمق استراتژيك يكي از مشكلات اساسي عراق به شمار مي رفت و بدليل در تيررس بودن همه شهرهاي آنان،عراقيها با مشكل بزرگي روبرو بودند.مصالحه با كردها هم به پيچيدگي شرايط افزوده بود. شاه روابط خود با كردها را تحكيم بخشيد و مي توانست در هر زماني، زد و خوردهاي جديدي را برافروزد. *2-1-4- تلاش براي گسترش تاثيرات منطقه اي: تا پيش از سقوط شاه ،مهمترين مساله دو طرف را بايد در تلاش براي توسعه تاثيرات منطقه اي شان دانست.البته عراقيها خود را به عنوان قدرت دوم منطقه پذيرفته بودند. با اتكاي شاه به ارتش ايالات متحده و تسليحات غربي، عراقيها بدليل وابستگي به سلاحهاي روسي و فرانسوي، با ضعفهايي روبرو بودند.البته ايرانيها بخش اعظم نيازهايشان را از طريق واردات برطرف مي نمودند. در دوره 5 ساله 1975تا 1980ميلادي، ايرانيها 15.5ميليارد دلار و عراقيها 8.1 ميليارد دلار تسليحات وارد نمودند. بسياري از سلاحهاي خريداري شده توسط ايراني ها جز مدرن ترين سلاحهاي آن سالها، به شمار مي رفت.اما سلاحهاي عراقيها، قديمي تر و از كيفيت پايين تري برخوردار بود. رهبران هر دو كشور از توازن تسليحاتي موجود و همچنين آسيب پذيري هاي سياسي و جغرافيايي طرف ديگر مطلع بودند .لذا عراقيها بهبود روابط با دول عرب خليج را در پيش گرفتند.با پيروزي انقلاب ايران، رهبران اين كشور در سوداي تشكيل يك انقلاب اسلامي فراگيرتر بودند و رژيم بعث عراق ، مورد مناسبي بود. بدين ترتيب با ظهور ناگهاني آيت الله خميني در مقايسه با حكومت شاه، صدام با تهديد بسيار بزرگتري روبرو گرديد.و هرچند پيروزي وي با استقبال گسترده مردم و شيعيان عراق روبرو نگرديد، اما سرنگوني حزب بعث از اهداف دولت جديد ايران به شمار مي رفت كه چندان با اقدامات سياسي ميانه اي نداشت. آيت الله خميني خواهان سرنگوني رژيم بعث و ايجاد يك عراق اسلامي با حاكميت روحانيت شيعه بود. اما ارتش غربي ايران با پيروزي انقلاب با مشكلات زيادي روبرو شد و تا آستانه فروپاشي و جنگ داخلي پيش رفت. منابع تامين سلاح نيز از بين رفته بود.اين وضعيت به صدام اجازه داد كه خود را به عنوان ژاندارم منطقه و قدرتمندترين دولت حاكم معرفي نمايد.موضوعي كه با انزواي مصر پس از معاهده كمپ ديويد و مشكلات اقتصادي دولت سوريه رنگ واقعيت بيشتري گرفت. ودرمجموع آيت الله خميني و صدام بدليل پافشاري سرسختانه بر مواضع خود ،ريشه هاي تنش را گسترش دادند. ادامه دارد ترجمه: محسن داوري فارس
  10. نه دوست عزيز عجله نكنيد. بي ارزش بودن اين افراد به خودشان هم ثابت شده هست. عربستان و كليه كشورهاي حاشيه خليج فارس ميگن خليج عرب!! و جزايز سه گانه رو ماله امارات ميدونند! و لي ايران با آنها قطع ارتباط نكرده و روابط تجاري گسترده اي هم با امارات داريم چون اين جزاير با توجه به اسناد بين المللي مطعلق به ايران هست و همينطور نام خليج فارس. به همين دليل نبايد عجله كرد و با آرامش به محتواي هر مطلبي پرداخت. در اين گونه مقاله ها نيز كه به قدرت ايران دشمنانمون اشاره مي كنند نكات زيادي وجود دارد.
  11. Nestor دوست عزيز پست هاي متوالي رو كلا در 3 دقيقه ميذارم كه تاپيك همانند يك پست فقط يك بار جا به جا بشه از طرف ديگه اين ها مطالب خوبي هستند كه حيف است تو آرشيو سايت نباشه چون اين ها ويژه نامه هست اگه فارس اين هارو بايگاني كنه سخت بشه دوباره بدست آورد. اين ويژه نامه هم روز هاي پايانيش رو طي ميكنه و من به صورت مرتب همه مطالب رو قرار دادم كه تا سالها قابل مطالعه خواهد بود. با تشكر
  12. amirandamir دوست عزيز هدف كلي تر كردن تاپيك بود و استفاده بيشتر. تصاوير هواپيما هم ميتونيد بذاريد كه البته نوبت شماست. در اينجا نتنها تصاوير بلكه هر بحث و سوالي كه در زمينه تسليحات نيروي هوايي به ذهن ميرسه ميشه پرسيد و با استفاده از اطلاعات دوستان به جواب رسيد و البته سوالات تخصصي و معمولي هم به عنوان مسابقه مطرح ميشه. من خودم يه سوالي كه دارم اين هست كه هر جا صحبت از پدافند هوايي ميشه فوري بحث S-300 به عنوان برد بلند و TOR-M1 به عنوان كوتاه برد مطرح ميشه كه صد البته در توانايي هاي اين دو شكي نيست مخصوصا موشك هاي با مانور پذيري و سرعت بالا كه در S-300 استفاده ميشه كه اين سيستم نيز در مدل هاي مختلف( PMU-1 PMU-2 V1 V2 VM ( Antey 2500 هست. و در ميان برد صحبت از هاوك و غيره ميشه ولي كلا كسي به سيستم پدافندي BUK اشاره زيادي نميكنه كه (SA-11 (BUK-M1) - SA-17 (Buk-M2 دو مدل اين سيستم هستند. علاوه بر اينكه ميخوام بدونم سيستم BUK تا چه حد موثر هست و جايگاه اين سيستم كجاست اين رو هم بگين كه اگه شما يك تركيب پدافندي اعمال كنيد براي يك شهر با چه سيستم هايي عمل ميكنيد. با اين فرض كه آن شهر روي هواپيماهاي رهگير خودي حساب نميكنه و بمبهاي هوشمند مجهز به GPS از فاصله 120 كيلومتري شهر از طريق هواپيماهاي دشمن قابل پرتاب هستند. سرعت موشك هاي بالستيك دشمن رو هم در فاز نهايي مثلا 8 ماخ در نظر ميشه گرفت. البته مسايل زيادي مطرح هست كه حالا پيچيدش نكنيم . در ادامه سوالات جالب تري ميشه كرد.
  13. عاقلانه نيست اگر تصور كنيم عمليات تاج المعارك(بدر) با اراده صدام حسين به پيروزي رسيد بلكه اين كار فقط با كمك و مساعدت منابع استراتژيك قدرتهاي بزرگ امكان پذير شد. مهمترين عمليات سال 1985 عمليات تاج المعارك بود عمياتي ممتاز از لحاظ پايداري و دفاع كه با تكيه بر تجربه ي سالهاي گذشته توانايي نيروهاي مسلح ما در برنامه ريزي و فرماندهي و توانايي واحدهاي فرعي نظامي و پشتيباني به خوبي در آن آشمار شد و چگونگي به كار گيري انواع سلاح و روحيه بالاي نظاميان در آن تجسم يافت كه حقيقتا شايسته ي تدريس در دانشگاههاي نظامي بود. با وجودي كه افراد زيادي در مورد آن نوشته اند من از دريچه ي ديدگاه خاص خود صرفنظر از نظر عوام به آن مي‌پردازدم. در دفترچه ي يادداشت كوچكم طي آن عمليات گذاشته ام كه با پيش بيني خاص من سازمان اطلاعات از منابع بومي كه روابط بين المللي دارند كمك اطلاعاتي گرفت. نيروهاي بين المللي در سايه ي موازنات سياسي در پي طولاني شدن حداكثري جنگ بودند به نحوي كه تمام ساختارهاي اقتصادي - سياسي ايران و عراق نابود گردد. عاقلانه نيست اگر تصور كنيم صدام حسين شكل و ابعاد اين عمليات را در لحظه ي در گرفتن آتش جنگ بر ورقه ي سبزي كشيده باشد و آن را به عنوان دستور العمل روي ميز فرماندهان گذاشته باشد آنگاه اين عمليات عينا محقق شده باشد و سپس مشاور او هاني وهيب، آقاي رئيس جمهور را از اتفاقات رخ داده آگاه كند، بلكه اين كار فقط با كمك و مساعدت منابع استراتژيك قدرتهاي بزرگ امكان پذير شد. 12/3/1985 صبح پس از بازگشت از ماموريت شناسايي براي ديدرا با سرهنگ دوم عبد حمد مهاوش به سمت گردان زرهي گارد رياست جمهوري در شرق بصره رفتم. (سرهنگ مهاوش پس از اشغال عراق توسط آمريكا، بر اثر شكنجه در يكي از زاندانها به كشته شد) بعد از دقايقي ناگهان يكي از افسران از هجوم دشمن به شمال منطقه ي عملياتي خبر داد به سرعت به مقر گردان بازگشتم و از فرماندهي گردان دستور آماده باش گرفتم دشمن مجددا به هور هويزه تجاوز كرده بود. جنگ با خسارت فراوان براي هر دو طرف ادامه پيدا كرد تا بالاخره توانستيم هجوم متجاوزانه به كناره ي شرقي رود دجله را متوقف و جبهه نفوذ دشمن را محاصره كنيم. 14/3/1985 ساعت 00/3 امروز دستور اجتماع در منطقه ي المزيرعه كه محدودهي زراعي بزرگي بود، صادر شد لشكر حوالي 9 صبح در اين منطقه مورد هجوم توپخانه ي دشمن قرار گرفت كه موجب در گرفتن نبرد شديدي شد. ساعت 30/13 هواپيمايي وزير دفاع در مقر ها فرود آمد و فرمان پشتيباني از لشكر پيدا نظام را صادر كرد اين پشتيباني را بايد گردان زرهي تانكهاي الخمره كه من رهبري آن را بر عهده داشتم با هدف بازسازي منطقه ي همايون ، انجام مي‌داد. وزير، ساعت آغاز حمله را 15 عصر اعلام كرد فاصله ما با لشكر پياده نظام بيش از 25 كيلومتر بود اما زماني كه رسيديم فهميديم آنها به سبب خستگي و فشار سنگين نبرد شب گذشته، آماده‌ي هجوم جديدي نيستند. صحبتم با فرماندهي آن لشكر مختصر و دقيق بود من از بلندپايه ترين مقام فرماندهي فرمان دارم و ممكن است با هليكوپتر بر عمليات نظارت كند با احترام زياد به وضعيت شما و بدون هيچ توضيحي به مقر، مجبورم با گردان زرهي خود به تنهايي حمله كنم نتيحه هر چه مي‌خواهد بشاد زيرا شرايط اجازه ي هيچ بحث و توجيهي نمي‌دهد؛ به خدا تكل مي‌كنيم. با دو لشكر مستقيم حمله كرديم و با دود آلوده كردن محيط احتمال مورد اصابت قرار گرفتن تانكها را كاهش داديم. اما دشمن با توانايي فني و با استفاده از مهمات از حركت تانكها جلوگيري مي‌كرد با اين حال سپاهيان دشمن سر خود را مي‌دزديدند و نمي‌توانستند از اسلحه ي خود به درستي در مقابل ما استفاده كنند چرا كه تانكها عبور را از مسير دجله را امن كردهب ودند از مسافتي دور آتشي كه تانكها ايجاد كرده بودند ، ديده مي‌شد وزير دفاع كه از آسمان مراقب عمليات بود، با تعجب تصور مي‌كرد همه ي نيروها با همه حمله كرده اند. و اين آتش را تنها گروهان من ايجاد نكرده است. با اين وجود موفق به درگيري شديد با دشمن براي اشغال هدف نشديم، چرا كه تانكها جلويي در فاصله‌ي 300 متري از هدف داخل خاك فرو مي‌رفتند زيرا زمين آن منطقه سست بود كه بي ثباتي خاك جنوب شهر همايون ناشي مي شد. برايم مهم شد، به سبب فقدان نيروهاي پيدا نظام ادامه‌ي نبرد ممكن نيست بنابراين با ايجاد پرده اي از دود و آتش و بدون استفاده از اسلحه ضمن نجات تانكهاي گرفتار در خاك سست، عقب نشيني كرديم. سپس تقاضاهاي گروهان پياده نظام يا گروهان كماندو كردم، زماني كه آنها به ما پيوستند پس حدود دو ساعت دشمن متقابلا با ما حمله كرد اما با روشن كردن محيط به وسيله ي منور و رگبار تانكها به سرعت آنها را شكست داديم. ساعت 45/21 فرمان آتش بس و برگشت به نقاطي كه قبلا در آنها مستقر بوديم صادر شد خدا را شكر! در اين حمله جز چند مجروح و آسيب ديدگي دو تانك تلفات ديگري نداشتيم. 15/3/1985 بعد از ديدار كوتاهي با فرماندهي لشكر، فرمان حركت به سمت شمال منطقه ي الجزير از دريافت كردم قرار بود در اين منطقه به گردان زرهي گارد رياست جمهوري بپيونديم زيرا اين گردان مسئوليت نظارت بر حركت ما را بر عهده داشت تا در مسير طولاني بصره - ناصريه ، كوت، عماره، عزيز آسيبي با ماشينهاي غير زرهي وارد نشود. زيرا دشمن شب گذشته توانسته بود بخشي از راه عماره - بصره را طي كند تنها مشكل، ما اين بود كه نمي دانستيم دشمن دقيقا از چه نقاطي عبور كرده است. با نور الوين منور، از طريق پل عبد الله در شمال قرنه از دجله عبور كرديم در حالي كه گردان زرهي گارد رياست جمهوري با پيشي گرفتن از ما پوشش امنيتي ايجاد كرده بود. ساعت 00/13 در نزديكي يكي از معبرها در منطقه جمع شده بوديم كه از دو نيروهاي زياد و دو ماشين پر از مهمات روي معبر ديدم تصور من اين بود كه آنها از واحدهاي نظامي شرق دجله هستند كه قصد عبوراز نهر را دارند اما ناگهان شروهع به شليك به سمت ما كردند بر سر راننده فرياد زدم: توقف نكن و با سرعت به سمت جلو حركت كن همچنين از تانكهاي پشت سر خواستم به دشمن حمله كنند زيرا هر گونه توقف در اين شرايط به منزله ي دادن وقت كافي به آنها براي نابود كردن تانكهاي ما بود در حالي كه مي‌خواستم از مسلسل بالاي تانك استفاده كنم موشك RP67 از من سريعتر عمل كرد و قسمت راست تانك را درست جايي كه افسر اطلاعات گردان، سرگرد طلال ياس، مستقر بود شكافت و با آتش گرفتن قسمتي از تانك از بالا به داخل سر خودم البته بخش اطفاء حريق داخل تانك آتش را به سرعت خاموش كرد. پس از بيرون آمدن از تانكي متوجه شدم نيروهاي دشمن به خاطر سرعت عمل ما محو شده اند. بالاخره حركت كرديم و با دو ساعت تاخير از برنامه تعيين شده به مقصد رسيديم. ساعت 00/15 لشكر ما پشت گردان زرهي 42 به رهبري سرهنگ دوم موحان حافظ قرار گرفت در اين عمليات دو طرف فقط با تير اندازي هاي كوتاه برد و بي نتيجه به يكديگر حمله ور مي شدند. دشمن در شكافي به عرض 6 تا 7 متر در كرانه جنوبي رود سنگر گرفته بود كه با حمله به آنها توانستيم از رود الدويف رد شويم و صدها متر پيشروي كنيم. 17/3/87 فرماندهي كل اصرار شديدي براي متوقف كردن موقعيت داشت زيرا جنگ، كند و هزينه بدار شده بود و دشمن نيروهايش را در هور هويزه آماده مي‌ساخت. روحيه ي فرماندهان به هم ريخته بود زيرا در خط دوم دفاع، واحدهاي نظامي، تلفات زيادي داده بودند. من مشغول جستجو شدم تا ببينم شكافي وجود دارد كه بتوان براي جلوگيري از دريگري از آن نفوذ كرد. متوجه شدم بايد از سمت چپ از فضاي باز ميان خود و لشكر زرهي 10 گارد رياست جمهوري، معبري بسازيم تا بتوانيم از موانع عبور كنيم. امنيت ساخت معبر را نيز بمب افكن ها و تانك ها مي‌توانستيم تامين مي‌كنند به رغم من دشمن در اين نقطه ضعيف تر از ساير نقاط مقاومت مي‌كرد. ساعت حدود 15 به مقر فرماندهي گردان رفتم و او را در حالي ديدم كه دستور قطعي و فوري حمله به دشمن را گرفته ، مقرر كرده بود گردان زرهي من به موازات و جلسه و از ميان نخلستانها پيشروي كند. حقا كه پيشروي در اين قسمت خواست زيادي داشت زيرا بسياري از سلاح هاي دشمن در آنجا مستقر بود. بعد از مباحثه اي آتشين از او خواستم اجازه دهد من حمله را از سمت چپ شروع كنم تا از پشت به دشمن مسلط شوم .او تحت فشار و با نارضايتي قبول كرد و مسئوليت هر گونه شكست را به طور كامل به به خودم واگذار كرد و سرگرد نجيب اصلاحي را هم بر اين امر به شهادت گرفت. ما فقط دو ساعت تا تارك شدن هوا فرصت داشتيم بنابراين با به سرعت بي سيم به فرمانده گروهان، و نيروهاي به وجود آورنده معبر فرمان دادم و خدا را شكر! كارها سريع و مطابق نقشه پيش‌ رفت. لذا سواره نظام اطلاعات را فرستاديم كه 7 سرباز دشمن را به اسارت گرفتند سپس چهار گردان همزمان به شكل پروانه‌اي حمله كردند. هنگامي كه تانكهاي ما از پشت به دشمن مسلط شدند آنها دچار ترس زيادي شدند تانكها همچنين تعدادي از سلاح هاي مقاومت زرهي را كه بر روي ماشين هاي جيب بود ويران كردند. در حال غلبه بر دشمن بوديم كه با بمباران شديد توپخانه و شليك مستقيم تانكهاي خودي مواجه شديم همزمان، سلاح هاي متوسط وضعيت دشمن هم از سمت چپ، از جهت رود المطيوي به ما شليك مي‌كرد. البته پس از تماس با مقر بمباران نيروهاي خودي به سرعت متوقف شد. تا قبل از آن تصميم گرفته بودم برا رهايي از اين بمباران، به عقب برگرديم قبل از تاريخي هوا به مقاومت دشمن پايان دهيم تا صيد تانكهاي دشمن نشويم و آنجه فرمانده لشكر از آن مي‌ترسيد محقق نشود او فكر مي‌كرد جنگ از سمت چپ شكست مي‌خورد. به هر حال شب با حمله مستقيم و به كار گيري نور سفيد شايد منظور منور است هدف اشغال شايد منظور منور است هدف اشغال شد. ضمن اينكه برخي از افراد يكي از دسته هاي گردان 55 چتر باز دشمن يك افسر نيروي دريايي كه مجروح شده بود به همراه معاونش كه حسن خوانده مي‌شد به همراه سرباز دشمن اسير شدند. از پياده نظام تقاضاي پشتيباني كردم و بالاخره عمليات قبل از صبح به پايان رسيد. 17/3/87 احساس كرديم دشمن سقوط و شروع به عقب نشيني كرده است . صداي غلاف كردن سلاح هايشان محيط اطرافمان را پر كرده بود. ولي ما هنوز آماده ي دفاع بوديم و و به سمت منبع صدها شليك مي كرديم. هنگامي كه خورشيد طلوع كرد نفس راحتي كشيديم زيرا شكست دشمن برايمان مهم شد. هنگامي كه با بي سيم از اين امر مطمئن شديم به سمت جنوب حركت كرديم حركت ما شبيه مسابقه اي بود كه بين لشكر گارد جمهوري و گردان 6 زره پوش برگزار شد. رسيدن اين دو لشكر به هم خيلي جالب بود. همچنين ديدن منظره ي فرا دهها نفر از سربازان ترسوي دشمن در ما احساس افتخار و مباهات ايجاد مي‌كرد در ميان آنها بعضي با وحشت مي‌دويدند و بعضي با رها كردن كشته ها و زخمي ها بر روي زمين دستها را به نشانه تسليم بالا مي‌بردند. ساعت 8 به مقصد رسيديم ديدن پرچم هاي لشكر 6 صحنه اي دراماتيك بسيار تاثير گذاري به وجود آورد. به سبب پيروزي خداي بزرگ و قادر را شكر كرديم. بعد از دقايقي چند هليكوپتر بر زمين نشستند كه نايب فرمانده، عدنان خير الله از يكي از آنها پياده شد و بر ما درود و تحيت فرستاد. سپس به همراه همه به بيانات فرمانده كل گوش داديم كه ضمن دادن مژده پيروزي بزرگ ملت عراق كلامش را با اين عبارت شروع كرد «يا حوم اتبع لوجرنيا »اين جمله ضرب المثلي قديمي است كه به حجم زياد خسارتهاي دشمن اشاره مي‌كرد. براي من و دوستانم عملا مهم شد كه احاطه ي زرهي دشمن و به كار گيري دود، ضمن بر جاي گذاشتن كمترين خسارت و قرباني، به روحيه ي طرف مقابل نيز صدمه مي‌زند. در اين عمليات ما جز 17 مجروح و يك تانك تلفات ديگري نداشتيم اما گردانهاي زرهي كه حمله مستقيم را در پيش گرفته بودند ميانگين نابودي تانكهايشان براي هرگردان 17 عدد بود. صبح به سمت منطقه قلعه صالح در جنوب شهر العماره حركت كرديم و روز 25/3 به در بغداد بازگشتيم. دشمن براي اولين بار چند موشك زمين به زمين از نوع «اسكودبي» بر بغداد فرو ريخت كه به محله‌اي مسكوني و به يك بيمارستان اصابت كرد كه خود گوياي شكست او بود[!!] سپس سلسله‌اي از تجاوزات موشكي بر سر پايتخت عزيزمان آغاز شد.
  14. در اواخر نوامبر نتيجه حملات ايران ، پيشروي 20 تا 25 كيلومتري در بلندي هاي عراق و تصرف 130 تا 200 كيلومتر مربع از خاك اين كشور بود. ايران يك مايل در پنجوين پيش آمد و كنترل تپه ي شيلر را به دست گرفت. با اين كار 120 تا130كيلومتر از لوله هاي نفتي عراق به تركيه، كه آغاز آن از شهر كركوك بود ، به دست ايران افتاد. ايران 400 تانك و خودروي زرهي، 20 قبضه توپ، 20 تفنگ AA و توپ سام، حجم زيادي از مهمات و 3300 مين ياب عراق را منهدم كرده و يا به غنيمت گرفت و 1800 نفر را هم اسير كرد. با اين حال، اين حمله تلفات زيادي را براي عراق به بار نياورد. دستاورد هاي ايران به ميزاني نبود كه بتواند در آينده به كمك آنها حمله كرده و به مواضع عراق نفوذ كند. اين در حالي بود كه حملات ايران توان كردهاي مخالف خود را به شدت كاهش داده بود و آنها قادر نبودند كه عملياتي را در قسمت هاي كرد نشين ايران ترتيب دهند. ايران همچنين نشان داد كه نمي تواند با توان زرهي و هوايي عراق مقابله كند و با نفوذ به درون استحكامات عراق، ميزان خسارات وارد شده به ادوات خود را بالا مي برد. روي هم رفته سال 1983 سال خوبي براي ايران نبود. هزينه ي جاني جنگ در اين سال 240000 كشته بود (65000 عراقي و 180000 ايراني)، سه تا پنج برابر اين رقم ،زخمي بر جاي ماند و 50000 عراقي و 8000 ايراني به اسارت گرفته شدند. در اين سال عراق به صورت گسترده اي از بمب هاي شيميايي استفاده كرد و ايران شكايت هاي خود به سازمان ملل متحد را آغاز كرد. همچنين ايران در دو بخش بسيار مهم شكست خورد، بخش هايي كه اگر ايران مي خواست بر عراق غلبه كند، بايد در آنها به پيروزي مي رسيد. اولين شكست ايران اين بود كه در بسيج عمومي ملي شكست خورد، مزيتي كه مي توانست برتري مسلمي را در نيروي انساني براي ايران به همراه آورد. چند دليل را مي توان براي اين شكست برشمرد: *(1) تفرقه ميان نيرو هاي ارتش بر جاي مانده از زمان شاه و نيرو هاي جديد انقلابي؛ *(2) هزينه سنگيني كه اين بسيج عمومي بر اقتصاد ايران تحميل مي كرد؛ *(3) عقيده ايدئولوژيكي به تأثير جنگ انقلابي و "جنگ تا پيروزي" در ميان رهبران؛ *(4) فقدان پشتيباني كافي در تجهيزات و ادوات نظامي؛ *(5) ترس از اينكه چنين بسيجي هم مي تواند در غلبه كردن بر عراق مؤثر باشد و هم مي تواند انقلاب را تهديد كند. دومين شكست ايران اين بود كه زمان و توانايي كافي را در عراق براي تجديد قوا باقي مي گذاشت. حمله به چندين منطقه ، مشكلاتي را براي عراق به وجود مي آورد اما اين مشكلات بسيار كمتر از آن زماني بود كه حمله به صورت هم زمان به چند نقطه صورت گيرد. شكست ايران در به راه انداختن چنين حملاتي ناشي از شكست ايران در بسيج عمومي بود. همچنين فقدان يگان هاي لجستيك و پشتيباني در اين امر بي تأثير نبود؛ مشكل ناتواني در سازماندهي فعاليت هايي با اين دامنه نيز به موارد بالا اضافه مي شود. تفرقه در ميان نيرو هاي ارتشي و پاسداران و عدم دسترسي ايران به ادوات مدرن نيز مواردي ديگري است كه بايد ذكر شود. در مقابل عراق، طي سال 1983، دائماً مواضع دفاعي خود را استحكام بخشيد و توانايي خود را در انجام ضد حملات محدود به آرامي بالا برد، زمين را در برابر زمان واگذار كرد و پس از يك حمله، نيرو هاي خود را تجديد مي كرد. نيرو هاي عراقي به شدت محتاط بودند و به ندرت اشتباهات ايرانيان را با ضد حملات سنگين پاسخ مي گفتند. سازماندهي رهبري و نيروي انساني عراق بسيار بهتر از ايران بود و همچنين عراق از مزيت برتري نيروهاي زرهي و هوايي برخوردار بود. با اين حال عراق قادر نبود در استفاده از قدرت هوايي و موشكي خود و حمله به اهداف غير نظامي، اقتصادي و دريايي، تأثير به سزايي را بر جاي گذارد. زماني كه موج جديدي از حملات ايران در اكتبر آغاز شد و در نوامبر هم حملات پي در پي ايران ادامه يافت، عراق با مين گذاري بندر امام خميني و حملات موشكي به دزفول و مسجد سليمان سعي در تلافي داشت. عراق در اين حملات موشكي از موشك هاي زمين به زمين اسكاد بي استفاده مي كرد. با اين حال، ايران از شدت حملات خود نكاست و سعي كرد مقابله به مثل نمايد. زماني كه ننيروهاي ويژه گارد رياست جمهوري در 5 نوامبر 1983 در جنگ هاي حوالي پنجوين شركت جستند، روز بعد ايران مناطقي غير نظامي در بصره را مورد هدف قرار داد. هر دو طرف در تبليغات خود ادعا مي كردند كه اين حملات تأثير منفي در روحيه ي طرف مقابل داشته است. در واقع اين عمليات ها و حملات در حمايت مردم از جنگ تأثير چنداني نداشت. *6-9- والفجر 5، والفجر 6 و عمليات خيبر، عمليات هاي سال 1984: ايران مي كوشيد در آغاز دور جديدي از عمليات هاي خود در سال 1984، اشكالات عمده خود در عمليات هاي گذشته را تصحيح كند. ايران روش خود را در استفاده از عوارض زميني و حملات گسترده در شمال تغيير داد و بر عمليات هاي چند گانه در مركز و جنوب جبهه متمركز شد. در فوريه ي سال 1984 ايران در چهار محور عمليات هاي خود را عليه عراق آغاز كرد. در حالي كه تنها در يك محور قادر به پيشروي بود. در مقايسه با عمليات هاي قبلي ايران، اين محور ها مشكلات جدي تري را در متمركز ساختن نيروها براي عراق به وجود آوردند. اولين محور حمله ي ايران، عمليات محدودي بود كه در تاريخ 12 فوريه صورت گرفت. در اين عمليات نيرو هاي ايراني كه به وسيله كردها حمايت مي شدند در نزديكي Nowdesh عمليات خود را آغاز كردند. دست آورد هاي محدودي در اين حمله بدست آمد، اما اين حمله عده كثيري از نيرو هاي عراقي را به محاصره درآورد و ايران با هزينه ي اندكي توانست نيرو هاي عراقي را زمين گير كند. همچنين اين مسئله نشان داد كه "تعادل كردها" به هم خورده است و اين كرد هاي حامي ايران هستند كه تا زمان آتش بس در سال 1988 در عمليات ها باقي ماندند. نيرو هاي كرد حامي حكومت عراق، توانايي مواجهه با ايران را نداشتند، نزديك به 27000 نفر كشته داده بودند و اكنون توانايي آن را نداشتند كه در جبهه هاي شمالي به عنوان نيرويي عراقي مبارزه كنند. سه محور اصلي ديگر عمليات ايران در جنوب عمل مي كرد. تعداد تقريبي نيرو هاي ايران 250000 تا 350000 نفر بود كه در 25 تا33 يگان و تيپ قرار مي گرفتند. اين نيرو ها، مناطق گسترده اي از دهلران، مهران و نيزار هاي هويزه را پوشش مي دادند. اين وضعيت باعث مي شد كه ايران بتواند عمليات گسترده اي را در طول جاده ي بغداد- بصره انجام دهد و يا ارتباط بصره با شمال را قطع كند. ايران پس از انجام دو عمليات انحرافي محدود والفجر، عمليات اصلي خود با نام خيبر را آغاز كرد. اولين والفجر در فاصله ي 50 كيلومتري ميان دهلران و مهران به سمت شرق الكوت صورت گرفت. اين حمله كه والفجر 5 نام گرفت ،در شب هاي 15 و16فوريه در نزديكي مهران آغاز شد. عمليات والفجر 5 لشگر دوم عراق را مورد حمله قرار داد، كه پنج تيپ و تقريباً 100000 نفر نيرو در اختيار داشت. در اين حمله هدف قطع ارتباط بصره بغداد و يا حمله به بعقوبه بود. همانند بصره، بعقوبه نيز از استحكامات دفاعي محكمي برخوردار بود و آتش توپخانه كه در عقبه ي آن قرار داشت از اين شهر حمايت مي كرد. نيرو هاي عمليات والفجر را به طور عمده پاسداران و بسيج تأمين مي كردند و موفق شدند چند روستاي عراق را به دست آورند و همچنين ارتفاع مشرف بر بزرگراه بصره- بغداد را نيز متصرف شوند. والفجر 6 در 21 فوريه از نزديكي دهلران آغاز شد. نيرو هاي ايراني ارتفاعات مشرف بر جاده بصره- بغداد در نزديكي علي الغريب، كه در دست نيرو هاي عراقي بود را مورد حمله قرار دادند. هيچ يك از عمليات هاي والفجر 5 و يا 6 دستاورد هاي عمده اي را كسب نكردند، اما موفق شدند كه عراق را وادار كنند نيرو هاي خود را از جنوب به اين منطقه منتقل كند. چهارمين محور حملات ايرانيان عمليات خيبر نام داشت. اهداف اين عمليات بسيار بيشتر از دو عمليات مذكور بود. اين عمليات برآن بود كه با يورش به سمت نيزار هاي هويزه (هور الهويزه) غافلگيري استراتژيك گسترده اي را حاصل كند. همان گونه كه در گذشته تجربه شده بود، نيزارهاي هويزه عارضه اي طبيعي در مرز هاي ايران ـ عراق بود كه از المحره در شمال آغاز مي شد و تا شمال بصره در جنوب امتداد مي يافت . جايي كه در جانب ايران، به دشت ماسه اي خشكي ختم مي شد. نيزارها به وسيله رودخانه هاي دجله و كارون آبياري مي شدند و از شرق سوسنگرد آغاز شده و در تمام منطقه ي ناصريه در غرب عراق گسترش يافته است. جاده ي شرقي بصره به بغداد از منطقه اي پر جمعيت در غرب دجله عبور مي كند، كه حداكثر پهناي اين منطقه 20 كيلومتر است و در بعضي از مناطق از هر دو طرف در محاصره ي آب قرار مي گيرد. سطح آب در ماه فوريه ، يك تا سه متر است و توده هاي متراكم ني، اغلب دو متر ارتفاع دارند. نيزارهاي هويزه خاكريز مناسبي را در اختيار عراق قرار داده بود. اما در بعضي از مناطق، امكان حضور نيرو هاي زرهي و توپخانه اي عراق وجود نداشت. در اين برهه از جنگ،عراق مي كوشيد در اين نيزار ها، سنگر هاي آبي توسعه يافته اي به وجود آورد. عراق نمي خواست استحكامات دفاعي خود را در عقبه منطقه ي نيزار ها متمركز كند، چرا كه حمله ي ايران به اين ناحيه بعيد به نظر مي رسيد. عراق مواضع تدافعي خود را در شرق جاده ي بصره بغداد مستقر ساخته بود .بنابراين ايراني ها در پيش روي خود به موانع محدودي برخوردند و ضد حملات نيروي زرهي و توپخانه اي عراق بسيار اندك بود. با اينكه ساكنين اين منطقه در اصل اعراب بودند، اما عراق براي محافظت از اين منطقه، كار چنداني صورت نداده بود. شناسايي عراق از اين منطقه بسيار ضعيف بود. در نهايت دفاع از اين منطقه تقسيم شد و لشكر چهارم قسمت شمالي آن و لشكر سوم، قسمت جنوبي را پوشش دادند. نيرو هاي تهاجمي ايران در اين منطقه بين 50000 تا 150000 نفر بودند. همچنين 100000 نفر هم نيرو وجود داشت كه براي جايگزيني سريع، ذخيره شده بودند. با اينكه پيشروي عمليات تا 22 فوريه صورت نگرفت، ايران مقدمات اين عمليات را خيلي پيش از اين تهيه ديده بود. در 14 فوريه ايران عمليات شناسايي را در كنار رودخانه ي اروند آغاز كرد. در 16 فوريه ايران با وارد كردن بالگرد ها و قايق هاي كوچك تندرو به منطقه، عمليات خود را گسترش داد (عمليات فاطمه الزهرا). اين حمله روستاهاي عراقي البيدا و سخرا را ويران كرد. سپس ايران حمله ي اصلي خود را آغاز كرد و كوشيد جاده ي بغداد- بصره را قطع كند. در سه محور آبي-خاكي عمليات آغاز شد و قايق هاي كوچك مورد استفاده قرار گرفتندكه در اين حملات بيدا، جزاير مجنون و مناطق دفاعي ارتش سوم عراق در گوزيل را مورد هدف قرار دادند. حمله به بيدا در آغاز موفقيت آميز بود. بيدا روستايي در منطقه ي نيزار بود كه دفاع اندكي از ارتش سوم آن را پوشش مي داد. پاسداران به سرعت روستا را اشغال كرده و مستقر شدند. آنها دو روستاي بي دفاع ديگر با نام هاي سبخا و اجردا را اشغال كردند. روستا ها با جاده هاي شوسه به يكديگر متصل مي شدند و اين امكان پيشروي آسان را به ايراني ها مي داد. در واقع عده اي از نيرو هاي پراكنده ي ايران به جاده ي بصره عراق دست يافتند. با اين حال موفقيت نيرو هاي ايراني بستگي به دفاعي بود كه با قايق هاي خود ايجاد مي كردند، پيش از اينكه عراقي ها بتوانند به كمك نيروي زرهي و توپخانه ي خود ،ضد حمله اي را ترتيب دهند. نيرو هاي پاسدار و بسيج در اين حمله فاقد ادوات زرهي و سلاح هاي ضد تانك بودند. حملات والفجر 5 و 6 در منحرف ساختن ارتش سوم عراق چندان خوب عمل نكرد ونيرو هاي عراق به سرعت ضدحملات خود را آغاز كردند.نيروهاي ايران به علت نداشتن سلاح هاي سنگين و قدرتمند، نتوانستند دفاع خوبي را فراهم آورند و قايق هاي كوچك ايران كه سعي در تقويت نيرو ها داشتند، اهداف ايده آلي براي بالگرد هاي عراقي بودند. در 25 فوريه، سه ضد حمله ي پي در پي عراق، آغازشد و جنگ سختي در گرفت. يگان تانك هاي عراقي، عده اي از نيرو هاي پياده پاسدار را تار وماركردند و عده ي ديگري هم به وسيله ي نيروي برق كه به سمت نيزار ها منحرف شده بود، كشته شدند. وزارت اطلاعات عراق، بعد ها فيلم هاي تكان دهنده اي را از اجساد صدها كشته ي ايراني به نمايش گذاشت. حملات ايران به گوزيل ، سعي داشت با استفاده از حملات آبي- خاكي و نفوذ در شب، قبل از اينكه نيرو هاي دفاعي عراق سازمان يابند، مواضع عراقي را مورد حمله قرار دهد. ايران در ابتدا موفقيت هايي بدست آورد اما استحكامات و قدرت آتش گوزيل بسيار قدرتمند بود. سپس ايران در 23 فوريه ادعا كرد شهر Qurna را تصرف كرده است و كنترل محل اتصال دجله و فرات را به دست آورده است. اما برنامه ي تلويزيون عراق از شهر Qurna نشان داد كه ايراني ها دروغ مي گويند. اجساد بسياري از كشته شدگان ايراني در نزديكي مواضع دفاعي عراق نيز به تصوير كشيده شد. پس از اينكه ايران موفقيت هاي ابتدايي را در شب اول كسب كرد، جنگ به حالت فرسايشي در آمد و تلاش هاي نيرو هاي پاسدار در مقابل توان بالاي آتش توپخانه ي عراق كاري پيش نبرد. مواضع فراروي خطوط دفاعي عراق پوشش اندكي داشت و قدرت آتش عراق، تلفات بسياري را بر ايران تحميل كرد و جنگنده ها و بالگرد هاي عراقي معمولاً در مناطق باز ،با تمركز نيرو هاي پاسدار مواجه مي شدند. عراق همچنين با استفاده از سرازير نمودن جريان آب، ايران را در مناطق مرطوب و خشك با مشكلات بيشتري مواجه ساخت. پيشرفت نيرو هاي ايراني به قدري سريع نبود كه بتواند از تجديد قواي نيرو هاي عراقي در فاصله ي ميان دو حمله، جلوگيري به عمل آورد. در نتيجه جنگ به قتل گاهي براي نيرو هاي ايراني تبديل شد و اين مسئله در 29 فوريه به اوج خود رسيد. 20000 نفر از نيرو هاي ايراني در روشنايي روز و در زمين باز ،در مواضع عراق پيشروي كردند و اين باعث شد كه عراقي ها آتش سنگيني را عليه جناحين و مركز نيرو هاي ايراني به كار بگيرند.آنها با استفاده از نيروي زرهي و بالگرد هاي خود، گاز خردل را بر سر ايراني ها فرو ريختند كه اين كار تلفات زيادي را بر ايراني ها تحميل كرد. در اول مارس، نيروي ايران براي ادامه ي حملات تحليل رفته بود و روز بعد ضد حملات نيرو هاي عراق عليه نيرو هاي ايران كه اكنون مهمات شان تمام شده بود و در شوره زار گير افتاده بودند، آغاز شد. تلفات ايران در اين زمان پنج تا هفت برابر تلفات عراق بود و 12000 تا 20000 ايراني جان خود را از دست دادند. تنها موفقيت عمليات خيبر حملاتي بود كه در 22 فوريه به نيزار هاي هويزه صورت گرفت. زماني كه نيرو هاي ايراني با قايق پيشروي كرده و مجتمع بي دفاع حفاري نفت عراق را تصرف كردند. اين "جزاير" مجنون از دو شبكه ي تپه ماهور تشكيل مي شد كه به قسمت شرقي نيزار هاي Qurna متصل مي شد. عراق در اين منطقه حفاري هايي نموده بود و تخمين مي زد 20 درصد از ذخاير نفتي عراق در اين منطقه قرار داشته باشد. 50 چاه توليدي در اين منطقه قرار داشت كه عراق پيش از جنگ روي آنها را پوشانده بود. لشكر سوم و چهارم عراق در شرق جاده بصره و بغداد درگير بودند و ايران قادر بود بدون هيچ مانعي در اين منطقه مستقر شود. ايران مخازن و انبار هايي را در آنجا ساخت و در 25 فوريه با وارد كردن 15000 تا 20000 نيرو به اين منطقه، آنها را تقويت كرد. مهندسين ايراني با بنا كردن پل موقت به سمت سرزمين هاي خشك جنوب شرقي، اين امكان را به وجود آوردند كه توپخانه به اين منطقه انتقال پيدا كند. عراق به منظور مستحكم ساختن نيرو هاي خود در جاده ي بصره- بغداد و مهيا كردن آنها براي ضد حمله تا 6 مارس منتظر ماند. عراق دريافت كه تا رسيدن به تالاب ها بايد متر به متر مبارزه كند و در نزديكي تالاب ها قادر نخواهد بود از نيروي زرهي و توپخانه اي خود مگر به كمك يك جاده استفاده كند. پس از جنگي سخت و استفاده از گاز خردل و همچنين استفاده از عامل اعصاب تابون، براي اولين بار، عراق توانست جزاير جنوبي را به دست آورد. اين براي ايران نوعي پيروزي به حساب مي آمد. عراق بايد از بخش جنوبي جزاير مجنون دفاع مي كرد. عراق بايد ايستگاه هاي ديده باني مختلف و متعددي بنا مي كرد و با منحرف كردن مسير نيروي برق به داخل نيزار ها ، پيشتر آنها را نفوذ ناپذير كرده بود. دست يافتن ايران به مجتمع شمالي جزاير مجنون باعث شد كه رييس مجلس، علي اكبر رفسنجاني ادعا كند كه: "اكنون به اندازه ي كافي ذخاير نفتي در اختيار داريم كه بتوانيم تلفاتي را كه دشمن بر ما تحميل كرده است، جبران نماييم." در مجموع تلفات عمليات خيبر به قدري بود كه باعث شد ايران عمليات هاي عمده ي خود را تا مارس 1985 متوقف سازد. عراق متحمل 6000 كشته و 10000 تا 12000 زخمي شد. 20000 نفر نيز از نيرو هاي ايراني كشته شدند كه عده اي از آنها درگير جنگ نبوده و عده اي نيز در گير و دار درگيري ها كشته شدند. تعداد زخمي هاي ايران 20000 تا 30000 نفر بود. 40000 نفر از نيرو هاي ارتش ايران در اين عمليات شركت داشتند كه 6000 نفر از آنها كشته شدند. با اين حال 250000 تا 330000 نفر از نيرو ها تا هنگام تابستان بعد كه بخشي از نيروها به خانه هاي خود بازگشتند، در جبهه باقي ماندند. ايران در 7 مي، گذرگاهي خاكي به سمت جزاير مجنون بنا كرد. عراق هم جز تقويت مواضع دفاعي خود در اطراف شهرها و يا اهداف مهم، كار ديگري نداشت. *6-10- رهبران ايران و تأثير عمليات خيبر بر جنگ: با اينكه گزارشات و شايعات بسياري وجود دارد، مشخص نيست كه رهبري سياسي ايران چگونه در مورد دستاورد هاي عمليات خيبر قضاوت كرد. برنامه هاي تلويزيوني ايران دائماً اعلام مي كردند كه جنگ زماني به پايان خواهد رسيد كه صدام حسين خلع قدرت شود، اما نشانه هايي هم در اين برنامه ها به چشم مي خورد كه ايران درصدد آغاز عملياتي جديد است. اين شايعات ناشي از نشست سران وزارت دفاع ايران پس از عمليات خيبر بود. در اين نشست بحث شد كه آيا ايران مي تواند با استفاده از تاكتيك هايي كه هزينه ي زيادي را بر نيروي انساني تحميل مي كند، موفق باشد و نفوذ هاي ابتدايي خود را تثبيت كرده و دست آورد هاي عمده اي را كسب كند؟اين مساله كمك مي كند كه توضيح دهيم چرا عمليات هاي والفجر در ادامه ي سال 1984 متوقف شدند و چرا وزرات دفاع ايران گزينه هاي جديد حمله را به بحث گذاشت: *اولين مورد از اين گزينه ها شامل حمله اي گسترده عليه كركوك و خط لوله شمالي عراق بود. اولين مشكلي كه در اين مورد ديده مي شد جنگ در ميان موانع طبيعي و كوهستاني بود كه قابليت دفاعي بالايي داشتند. همچنين بايستي قسمت وسيعي از مناطق كرد نشين عراق به تصرف در مي آمد و احتمال اين بود كه با مواضع نظامي و اقتصادي تركيه نيز رو به رو شوند. *دومين گزينه حمله به بغداد از طريق قصر شيرين و يا مندلي بود. اما ايران فاقد توانايي زرهي و هوايي لازم براي حمايت از اين حمله بود. همچنين پيشروي نيرو ها در دشت هاي باز باعث مي شد كه نيرو هاي عراقي به راحتي ايراني ها را از پاي درآورند. *سومين گزينه تلاش براي تقويت "موفقيت هاي" عمليات خيبر بود. آغاز عملياتي جديد در طول و يا در كنار نيزار هاي هويزه. *چهارمين گزينه حمله از جبهه اي ديگر به بصره بود. اين گزينه باعث مي شد كه ايران توانايي بالقوه ي تصرف بيشتر مناطق شيعه نشين عراق را بدست آورد و دسترسي عراق به خليج (فارس) را كاهش دهد، اما به معني حمله به قلعه اي مستحكم نيز بود. *گزينه ي آخر دور زدن بصره و حركت به سمت جنوب براي حمله به شبه جزيره فاو بود كه دفاع چنداني نداشت. همچنين تلاش مي شد با حمله به بندر ام القصر عراق، ارتباط اين كشور با كويت قطع شود. اين حمله باعث مي شد كه دولت هاي جنوبي خليج (فارس) حمايت هاي خود را از عراق متوقف سازند و يا كويت هم به اشغال ايراني ها در آيد. اين گزينه مي توانست باعث دخالت گسترده ي غربي ها در جنگ شود. در نهايت وزارت دفاع ايران گزينه ي تكرار عمليات خيبر را انتخاب كرد. در همين زمان به نظر مي رسد ايران براي حمله به فاو و ام القصر نيز آماده مي شد. همچنين اين گزينه، زمان كافي را به پاسداران و ارتش مي داد تا نيرو هاي خود را آماده ساخته و اميد كسب موفقيت را در خود زنده كنند. با اين حال به نظر مي رسيد كه هنوز تعداد زيادي از فرماندهان ايران، اساساً متوجه دلايل شكست و موفقيت نبردهاي انقلابي كشورهايي نظير چين و ويتنام نشده اند. با اين كه اكنون ايران چندين مشاور از كره شمالي در اختيار داشت اما نتوانست تلاش هاي بسياري را كه چين و ويتنام شمالي در موارد زير به انجام رساندند، درك كند: گسترش نيرو و پرسنل آموزش ديده، فراهم كردن فرماندهي هماهنگ براي نيرو ها كه تجربه جنگي كافي داشته باشند و آماده سازي هاي پيش از حمله. فرماندهان ايراني موفقيت هاي دفاعي عراق را به گونه اي تفسير مي كردند كه تغيير كوچكي در اندازه ي نيرو ها و فداكاري بيشتر آنها مي توانست در تغيير شرايط ، نتيجه بخش باشد. آنها همچنين آسيب پذيري عراق را بيش از حد واقعي تصور مي كردند، به خصوص از آنجا كه تلفات ايران سه برابر عراق بود و اين در حالي بود كه نيروي انساني ايران تقريباً با عراق برابر و ادوات جنگي ايران نصف تجهيزات عراق بود. به هرحال، بسياري از رهبران ارشد ايران نظير( امام) خميني، همچنان به تمركز بر نيروي انقلابي و روش هاي ايدئولوژيك به جاي راه كار هاي عملي، تأكيد داشتند. تمايل شديدي وجود داشت كه در ايران "شعار" جنگ مردمي نهادينه شده و تجربيات عملي مورد غفلت واقع شود .اما اين وضعيت در حالي بود كه بسياري از فرماندهان ارشد ايراني در ميان نيرو هاي پاسدار مشغول خدمت بودند. ايران همچنان علاقه مند بود نيرو هاي بسيجي خود را مستقيماً از شهر ها و روستا هاي خود عازم جنگ كند، ادوات نظامي و پشتيباني كمي براي آنها فراهم نمايد و آموزش اندكي به داوطلبان دهد. *6-11- جنگ شيميايي و اقتصادي: اين بخش از جنگ،تحت تأثير استفاده از سلاح هاي شيميايي و تغيير جنبه هاي مختلف اقتصادي منازعه، قرار گرفت. ايران بارها به دليل استفاده ي عراق از سلاح هاي شيميايي، از اين كشور شكايت كرد. ايران بعد ها عراق را متهم كرد كه از سلاح هاي شيميايي عليه مردم عراق استفاده كرده و درفاصله زماني مي 1981 تا مارس 1984، 1200 نفر را كشته و 5000 نفر را مجروح ساخته است وبسياري از اين اتهامات صحت داشت. عراق مطمئناً از گاز خردل و احتمالاً عامل اعصاب تابون در جنگ هاي زير استفاده كرد: در 25 فوريه در جنگ نزديك به هور الهويزه، شط علي در 26 فوريه، منطقه طلائيه در 2 و 3 مارس، جزاير مجنون در 9 مارس، جفير البيضا و كوثر در 17 مارس. تاكتيك هاي ايران استفاده از گاز خردل را براي عراق آسان مي كرد، چرا كه ايراني ها با پاي پياده پيش روي مي كردند. گاز خردل به دليل پايداري، حداكثر تأثير را داشت. با اين حال بايد توجه داشت كه موفقيت هاي عراق در دفاع در سال هاي 1983و1984، مرهون برتري اين كشور در نيروي زرهي و هوايي بوده و شكست ايران به دليل عدم سازماندهي مناسب حملات زميني بود. حتي اگر ادعاهاي ايران درست باشد و عراق از گازهاي شيميايي استفاده كرده باشد، تنها حدود سه تا پنج درصد از تلفات ايران ناشي از اين سلاح ها بوده است. همچنين ايران خود در بسياري از موارد ، باعث از بين رفتن نيرو هايش مي شد. حمله در روز و در گستره اي وسيع از دشت هاي باز بدون اينكه حمايتي از جانب نيرو هاي زرهي صورت گيرد و يا آتش توپخانه آنها را پشتيباني كند و يا نيروي هوايي به كمك آنها بيايد و بدون اين كه مديريت مؤثري بر جنگ نظارت داشته باشد، باعث كشته شدن بسياري از نيرو هاي ايراني شد. در بهار 1984 تعادل اقتصادي جنگ نيز عميقاً برهم خورد و به ضرر ايران تغيير جهت داد. ايران در سال 1983 2.43 ميليون بشكه در روز توليد داشت و 1.71 ميليون بشكه آن را صادر مي كرد كه سالانه12.3 ميليارد دلار به خزانه ي ايران وارد مي كرد. در سال 1984 مجموع دلايلي چون تقاضا، قيمت و فاكتور هاي نظامي، باعث شد توليد سالانه ايران كاهش يابد و به 2.18 ميليون بشكه در روز رسيده و صادرات نيز كم شده و به 1.36 ميليون بشكه در روز برسد. در آمد ساليانه ي اين صادرات 10.9 ميليارد دلار بود. عراق هم بدليل از دست دادن برخي از ظرفيت هاي صادرات نفت خود همچنان رنج مي برد. عوايد اين كشور از 21.3 ميليارد دلار در سال 1979 و 26.1 ميليارد دلار در سال 1980 به 10.4 ميليارد دلار در سال 1981، 9.7 ميليارد دلار در سال 1982 و 9.65 ميليارد دلار در سال 1983، سقوط كرده بود. البته عوايد سالانه ي اين كشور در سال 1984 افزايش يافته و به 11.24 ميليارد دلار رسيد. عراق در مسير حل مشكلات اقتصادي قرار داشت. بسياري از اين مشكلات ناشي از قطع شدن صادرات نفت و اتمام سريع منابع ارزي خارجي بود. منابعي كه در دو سال اول جنگ همزمان براي تأمين "سلاح"، "پشتيباني" و فعاليت هاي توسعه اقتصادي به كار گرفته شد. در مارس سال 1984 ،عراق با گسترش خطوط لوله اش ،صادرات نفت خود را افزايش داد و از 800000 بشكه در روز به 1.2 ميليون بشكه در روز رسانيد. عراق همچنين خط لوله ي جديدي را به سمت عربستان سعودي احداث كرد. در حالي كه عراق تا اواخر سال 1985 نتوانست از اين خط لوله استفاده كند، اما باعث شد كه اين كشور حمايت هاي خارجي را جلب كرده و وام هايي را دريافت كند. و ايران پس از اين هرگز موفق نشد ظرفيت صادراتي و يا اقتصاد جنگي عراق را تهديد نمايد. منبع : فارس
  15. حتي زماني كه ايران در اهداف اصلي خود شكست مي خورد، قسمتي را تصرف مي كرد. حتي در بدترين موقعيت هاي تاكتيكي، نيرو هاي ايران خطوط دفاعي عراق را مي شكافتند. *6-6- عمليات والفجر 3 در نزديكي مهران: ايران عمليات والفجر 3 را در 30 جولاي و در نزديكي مهران آغاز كرد. هدف اين عمليات پاكسازي بلندي هاي بالاتر از مهران بود. عراق در اواخر ژوئن شهر را تخليه كرده بود ،اما بلندي هاي اطراف جاده هاي دهلران ـ مهران و ايلام ـ مهران را نگاه داشته بود. عمليات با حمله به ارتش دوم عراق كه در جاده ي دهلران ـ مهران مستقر بود، آغاز شد و تا مناطق مرزي بدرادم و دراجي عراق ادامه داشت. در اين عمليات نيرو هاي ايراني قادر بودند از مزيت ناهمواري هاي كناره جلگه استفاده كنند و در مقايسه با دشت هاي باز جنوب، اين عوارض، پوشش خوبي را به نيرو هاي پاسدار مي داد. عراق خطر بزرگي را پيش رو داشت. نيرو هاي زرهي و هوايي عراقي تلاش مي كردند ضد حملاتي را عليه نيرو هاي ايراني كه در حال گرد آمدن بودند، صورت دهند. با اين حال ايران 35000 نفر را در منطقه مستقر ساخته بود و از موقعيت دفاعي مناسبي بهره مي برد. تك هاي ايذايي نيرو هاي عراقي با شكست مواجه شد و پس از شروع عمليات،تعادل ارتش عراق را بر هم زد. پس از اين، والفجر 3 براي هر دو طرف تبديل به جنگي شد كه در آن دستيابي به موقعيت دفاعي، موفقيت به حساب مي آمد و جنگ نهايي تا 10 آگوست ادامه پيدا كرد. بر اساس برخي گزارشات، عراق با استفاده از بالگرد هاي جنگي، نيرو هاي ايراني را با گاز خردل مورد حمله قرار داد. بعضي از منابع فرانسوي اظهار كرده اند كه حمله شيميايي آغازين شكست خورده است، زيرا بالگرد ها بدون توجه به جهت باد مواد شيميايي را رها كردند و از آنجا كه وزن گاز سنگين بوده است، در سطوح پايين تر از موقعيت ايراني ها نشست كرده است. عراق در تقويت نيرو هاي خود در اين دوره موفق بود، اما نتوانست در ضد حملات، موفقيتي كسب كند. فقدان كمربند آتش مناسب، امكان موفقيت در جنوب را از عراق سلب كرد، و تأثير آتش نيروي هوايي و توپخانه اي آن به شدت كاهش يافت. اين جنگ 10000 تا 17000 كشته و زخمي بر جاي گذاشت. با اينكه ايران موفقيت عمده اي را كسب نكرد، اما آنها هشت تا ده كيلومتر پيشروي كرده و كنترل 100 كيلومتر مربع از ارتفاعات شرقي مهران را در دست گرفت. همچنين در اين جنگ روشن شد كه نيرو هاي پاسدار اگر منطقه مناسبي را انتخاب كنند، مي توانند موفقت هايي را كسب كنند و عراق نسبت به ايران، تلفات بيشتري داده است. با اينكه ايران تاكتيك هاي خود در استفاده از موج حملات نيروي انساني را بهبود بخشيد، اما عمليات والفجر 3 نشان داد كه ايران قادر نيست مشكل اصلي خود در بهره برداري از موفقيت هاي ابتدايي را بر طرف كند، مگر اينكه فرماندهان عراقي مرتكب اشتباهات جدي شوند. ايران از حمله ي مستقيم نيروي انساني به استحكامات عراق جلوگيري نمود و در عوض حملات خود را به چند نقطه ضعيف در طول مرز معطوف كرد. با اين كه ايران در قدرت، فرماندهي و توانايي هاي كنترلي ضعف داشت، اما بازهم بيش از يك حمله را همزمان به راه انداخت. همچنين به طور معمول حملات ايران به كندي پيش مي رفت. اين باعث مي شد عراق متوجه خطر شده و با تمركز نيرو هاي خود، زمان كافي براي عكس العمل را در اختيار داشته باشد. حتي زماني كه ايران موفقيت هايي ابتدايي كسب مي كرد، نمي توانست در مقابل مواضع تدافعي مستحكم عراق از آنها استفاده كند و در آن زمان تقريباً تمام مواضع تدافعي عراق در نقاط استراتژيك و حساس، چنين استحكامي را داشتند. در اين سال،ايران همچنان در تجهيز نيرو هاي زميني خود دچار مشكل بود. با در نظر گرفتن آمار هاي بسيار متفاوت، ايران اكنون 300000 نفر پرسنل تمام وقت در اختيار داشت، كه شامل سربازان وظيفه و افراد ذخيره بودند. همين تعداد نيروي پاسدار و بسيجي نيز آماده به خدمت بودند. اين تعداد در مجموع نيروي سه ارتش به حساب مي آمدند. با توجه به به منابع موجود، اين تعداد، نيروي بيست و يك لشكر، 12 واحد زرهي و مكانيزه، چند واحد هوابرد و يك تيپ ويژه را تأمين مي كنند. جداي از اين مجموعه ،ارتش هشت لشكر را در اختيار داشت. برآورد تجهيزاتي كه ايران در اين زمان در اختيار داشت نامشخص است، اما در ادامه آماري ارائه مي شود: 700 تا 1000 تانك جنگي فعال شامل 190تا340 تانك T-72، T-55 و T-54 شوروي و كره شمالي، 200 تانك چيفتن و نزديك به 300 تانك M-47/48/60. ايران بين 500 تا 1000 خودروي زرهي ديگر نيز در اختيار داشت. 1000 قبضه توپ را نيز بايد به اين مجموعه اضافه كرد.حتي با در نظر گرفتن استاندارد هاي منطقه اي، اين تنها يك سوم تا نيمي از تجهيزاتي است كه براي ارتش 600000 نفري مورد نيازمي باشد. با اينكه ايران تجهيزات بسياري را از كره شمالي دريافت كرد و تجهيزات بسياري را هم از عراق به غنيمت گرفت، اما خسارات تجهيزاتي اين كشور با تلفات جاني آنان برابري مي كرد. نيرو هاي ايراني در ادامه جنگ ،همچنان از فقدان حمايت لجستيك، پوشش هوايي و توپخانه ي متحرك رنج مي برد. اين باعث مي شد نيروهاي پياده نتوانند از نفوذهاي اوليه ي خود در مواضع دفاعي عراق، بهره برداري كنند. در مقابل عراق، بين 475000 تا 575000 نفر نيرو در اختيار داشت كه تقريباً با نيروي انساني ايران برابري مي كرد. ارتش عراق شامل چهار لشكر اصلي بوده و 15 تيپ برابر با اين لشكر ها (شش تيپ زرهي، جهار تيپ مكانيزه و شش تيپ پياده )آن را حمايت مي كردند. عراق همچنين تا اوايل سال 1981 گارد رياست جمهوري خود را دائماً گسترش و پيشرفت داد و با سازماندهي پدافند نيروي مردمي، اكنون 15 تيپ اضافي در اختيار داشت. عراق نزديك به 2500 تانك جنگي فعال در اختيار داشت. 3000 خودروي زرهي شامل تعداد زيادي نفربر و 1100 تا 1500 قبضه توپ را نيز بايد به اين مجموعه اضافه كرد. عراق همچنين همواره جرياني دائمي از جنگ افزار و تداركات را دريافت مي كرد. عراق به منظور ايجاد آتشي سنگين عليه نيرو هاي پياده ي ايران، نيرو هاي خود را از توپ هاي ضد هوايي اشباع كرده بود. موشك هاي هدايت شونده ي ضد تانك غربي مانند هات و ميلان را به خدمت گرفته بود و سامانه هاي پدافند موشكي ساخته ي شوروي و رولاند فرانسوي را مستقر ساخت. بر خلاف ايران، نيروي زميني عراق از حمايت مدرن و تسهيلات آموزشي برخوردار بود. عراق در ادامه جنگ به تقويت استحكامات دفاعي پيچيده و قدرتمند خود پرداخت و اين توانايي را داشت كه در هر منطقه اي از جبهه، امكانات پشتيباني خود را ذخيره سازد. در مورد اينكه (امام) خميني و اطرافيان او متوجه اين اختلاف توازن شده بودند و آيا به آن اهميت مي دادند يا خير، ترديد وجود دارد. حتي زماني كه ايران در اهداف اصلي خود شكست مي خورد، قسمتي را تصرف مي كرد. حتي در بدترين موقعيت هاي تاكتيكي، نيرو هاي ايران خطوط دفاعي عراق را مي شكافتند. با اينكه نيرو هاي عراق روحيه ي خوبي از خود نشان داده و شيعيان عراق به حكومت وفادار ماندند، رهبري احساس مي كرد توانايي ايران در به راه انداختن حملات گسترده ي نيرو هاي پياده ي پاسداران و بسيج، در نهايت مي تواند دفاع عراق را درهم بشكند. همچنين گمان ايران بر اين بود كه ضعف اقتصادي، اختلافات دروني و ناتواني عراق در ترميم خسارات مي تواند به اين امر كمك كند. با اين حال شكست هاي شش ماهه ي اول سال 1983 باعث شد (امام) خميني دخالت روحانيون و نمايندگان مذهبي را در عمليات ها، كاهش دهد. (امام) خميني در سخنراني ها و تلاش هاي خود مي كوشيد ارتش را مطمئن سازد كه اهميت آنها به اندازه ي پاسداران مي باشد. با اين وجود (امام) خميني به موفقيت هايي دست يافت. ملا ها و رهبران گارد انقلاب در تهران مي كوشيدند در مورد آسيب پذيري عراق اغراق كنند. دقيقاً همان كاري كه صدام حسين و دستيارانش در اوايل جنگ در مورد ايران صورت دادند. قدرت زياد ملا ها و فرماندهان تندروي پاسدار و بسيجي باعث شد كه ايران در دو زمينه پيشرفت نكند: ساختار فرماندهي متحد و تدبير عمليات. اين دو نيرو همچنين تلاش مي كردند شور ايدئولوژيكي را جايگزين استراتژي، تاكتيك و آموزش كنند. در مقابل، عراق در بهره برداري از توانايي خود ،جنگ افزار و تكنولوژي نظامي وارد مي كرد. عراق براي تأمين نياز هاي خود منابع خارجي كسب كرده و تلاش مي كرد توانايي ايران در صادرات نفت از طريق خليج (فارس) را كاهش داده و يا فلج كند. *6-7- جنگ در خليج (فارس): حمله والفجر 3 تأثير استراتژيك عمده ي ديگري در جنگ داشت. شرايط به وجود آمده در اواخر سال 1980 كه مي توانست منجر به آتش بس در خليج شود، پايان يافت. رهبران عراق تصميم گرفتند ناوگان ايران و تانكر هاي نفتي اين كشور را مورد حمله قرار دهند. عراق با انجام اين كار كه بعد ها "جنگ نفت كش ها" ناميده شد، اهداف متعددي را دنبال مي كرد. رهبري عراق متوجه شده بود كه ايران در واردات جنگ افزار و واردات ضروري غير نظامي مانند غذا دچار مشكل شده است. حمله به نفت كش ها و تأسيسات نفتي دور از ساحل مي توانست به زندگي اقتصادي ايران آسيب جدي وارد كند. اين در حالي بود كه اين گونه حملات ،خطر حمله به شهر هاي ايران را نداشت. عراق همچنين متوجه شد كه اينك ايران نيز مي تواند صادرات نفت عراق را مورد حمله قرار دهد. در ابتداي جنگ ايران و عراق كوشيدند از طريق تركيه ظرفيت صادرات خود را افزايش دهند. عراق كوشيد خط لوله ي خود را به خطوط عربستان سعودي متصل سازد كه به بندر جديد سعودي ها در درياي سرخ منتهي مي شد. آنها همچنين خطوط خود را به سمت پالايشگاهي نزديك شهر عمان در اردن كه به بندر عقبه منتهي مي شد، گسترش دادند. با اين حال ايران نتوانست هزينه ي لازم براي سرمايه گذاري در گسترش خطوط لوله ي نفتي به تركيه را فراهم كند، اما در مقابل عراق زير بنايي مستحكم و پرداخت هاي قابل توجهي را براي ترانزيت فراهم ساخت و خطوط لوله خود را براي توليد بيش از يك ميليون بشكه نفت در روز گسترش داد. تركيه و عراق در ماه فوريه 1983 قرارداد تداوم گسترش خطوط لوله را امضا كردند كه زمان تكميل نهايي آن سال 1984 بود. عراق همچنين توافق عربستان سعودي را براي اضافه كردن يك خط لوله به شبكه اين كشور جلب كرد .به علاوه دولت هاي كويت و عربستان سعودي پذيرفتند روزانه 350000 بشكه به جاي عراق، فروش نفت داشته و درآمد آن را به عنوان وام به رهبران عراق پرداخت نمايد تا بعد ها عراق آن را با تحويل نفت خود ،پرداخت كند. از آنجا كه ايالات متحده نتوانست امنيت خطوط لوله ي عراق به عقبه را تضمين كند، عراق در چند سال آتي قادر بود به اندازه ايران نفت صادر كند. در نهايت عراق به اين نتيجه رسيد كه قادر نخواهد بود نظر كشور هاي دنيا را براي صلح جلب كند، مگر اين كه دامنه جنگ را گسترده سازد. بعضي از رهبران عراق، ابر قدرت ها را متهم مي ساختند كه با تشويق اين دو كشور به جنگ، درصدد تضعيف عراق و ايران هستند. اما به نظر مي رسد كه رهبران هر دو كشور اهداف پيچيده تري در ذهن داشتند. افزايش گستره جنگ به معني هدايت كردن كشور هاي جنوبي خليج و كشور هاي غربي وارد كننده نفت، به سمت جنگ بود. آشكار بود كه ايران احتمالاً موضعي خصمانه اتخاذ كند. نه تنها عراق در نتيجه گيري درست عمل كرد، بلكه متوجه شد ناتواني ايران در برقراري ارتباط با ديگر كشور ها، يك آسيب پذيري استراتژيك است. همانگونه كه عراق در اوايل جنگ به صادرات نفت از خليج ،بسيار وابسته بود. *6-7-1- تهديدات عراق براي متوقف ساختن جريان نفت ايران : در 1 جولاي طارق عزيز تهديد كرد كه اگر ايران حملات خود به عراق را متوقف نسازد ، عراق تاسيسات اقتصادي ايران را هدف قرار خواهد داد. پيش از اين عراق تهديد كرده بود در جنگ نفت از سلاح هاي جديد استفاده خواهد كرد، اما اين بار تهديد جدي بود.در آن زمان عراق موشك هاي هوا به كشتي اگزوست فرانسوي را در اختيار داشت. اما تنها به كمك بالگرد هاي كوتاه برد مي توانست آنها را شليك كند و به همين دليل نمي توانست اهدافي را كه در شرق بندر امام خميني قرار داشت ، مورد حمله قرار دهد. عراق فاقد سيستمي بود كه بتواند بندر هاي نفتي ايران را مورد هرف قرار دهد. در ژانويه 1983 ،فرانسه پنج فروند جت سوپر اتاندارد را در اختيار عراق قرار داد. اين جت ها توانايي حمله به اهداف سطح پايين دريايي را نداشتند و برد آنها به شعاع 360تا380 مايل دريايي محدود مي شد، اما برد آنها به قدري بود كه بتوانند نفتكش هاي صادراتي ايران را در نزديكي بندر خارك مورد هدف قرار دهند. عراق در 12 آگوست 1983 يك منطقه ي استثنا را مشخص كرد. سپس در 15 آگوست به تمام كشتي هاي خارجي اعلام كرد كه از آب هاي ايران در قسمت بالايي خليج، كه شامل اطراف جزيره ي خارك نيز مي شد، بايد دور بمانند ( جايي كه ايران تا حجم 2 ميليون بشكه نفت در هر روزصادر مي كرد. )اين كار ايران را مجبور كرد كه در 19 آگوست اعلام كند از كشتي هاي خارجي محافظت به عمل مي آورد و كشتي هايي مجهز به موشك هاي زمين به هوا را در نزديكي جزيره خارك مستقر ساخت. عراق در واقع به كشتي ها حمله نكرد، اما اين كار مانع بارگيري كشتي هاي خارجي در خارك شد. با اين حال اين ادعا ها و تهديدات بر روي رهبري ايران و ناوگان نفتي بيشتر كشور ها تأثيري فوري نداشت. به علاوه ايران سعي مي كرد فرانسه را از تحويل جت هاي سوپر اتاندارد منصرف سازد. *6-7-2- تشديد محدود دامنه تهديدات وبدترشدن اوضاع: عراق عليرغم مخالفت هاي ايران در اواخر سپتامبر 1983 ،سوپر اتاندارد ها را دريافت كرد و در 9 اكتبر دريافت آن را به صورت عمومي اعلام نمود. با اين حال در عمل اين هواپيما ها نتوانستند رفتار ايران را به نفع عراق تغيير دهند. همانند بيشتر تشديد هاي محدود هواپيما هاي سوپر اتاندارد بيشتر به ادامه جنگ كمك كردند و در تمام كردن آن، اثري نداشتند. دلايل اين شكست درك خوبي از مشكلات استفاده از تشديد محدود اوضاع در جنگ هاي مدرن ارائه كرد. اولين دليلي كه باعث شد عراق نتواند تأثير مورد نظر خود را روي ايران بگذارد، ناكافي بودن نيرو ها بود. در واقع از بدو ورود سوپر اتاندارد ها تا زماني كه عراق به طور گسترده اي از موشك هاي دوربرد و گاز هاي سمي استفاده كرد، عراق در هيچ يك از موارد تشديد، از نيروي كافي بهره نبرد تا بتواند تأثير استراتژيك جدي اي روي ايران بگذارد. دوم: صدام حسين و همياران او در استفاده از نيروي جديد و/يا تكنولوژي جديد ، دچار سردرگمي شدند. ادامه ي جنگ با دشمني كه سطح بالاتري از نيرو را در اختيار دارد مي تواند خطرناك تر از مصالحه و يا آتش بس باشد كه تغيير رفتار بين المللي را به دنبال دارد. وروزآمدي صرف ،كافي نيست. سوم: عراق سطح درگيري خود با جنگ را كه در گفتار و اعمال ايران ديده مي شد، مورد بي اعتنايي قرار داد. تشديد محدود و "پاسخ درجه بندي شده"، در تأمين اهدافي كه در ابتدا اعلام كرده بودند، معمولاً ناموفق بود و اكنون عراق درگير جنگي تمام عيار شده بود. چهارم: عراق در مورد تأثير عمليات هاي خود واقع بين نبود. اين كشور تأثير عمليات هاي خود بر ايران را بزرگ جلوه مي داد. ديد ايران نسبت به تأثير عمليات هاي خود نيز مانند عراق بود و تشديد را با همان "منطق" عراق مي نگريست. همانند بيشتر كشور هايي كه در موقعيت مشابه قرار مي گيرند، ايران تأثير محدود چنين حملاتي را نشانه ي ضعف عراق مي دانست. زماني كه حملات به تعداد محدود صورت گرفت و خسارات محدودي را به بار آورد، تأثير شگرف اين شكل جديد از حملات نيز ناپديد شد. از زماني كه اولين بمباران مناطق غير نظامي در جنگ جهاني اول رخ داد، نوع پاسخ به تشديد محدود، به وجود آمدن منازعه داخلي بوده است. بايد توجه داشت كه ايالات متحده هم در جنگ "Rolling Thunder" دچار همين اشتباه شد. اتحاديه جماهير شوروي نيز بعد ها در حمله به مردم غير نظامي در جنگ افغانستان همين اشتباه را مرتكب شد. اين يك هشدار جدي است كه: * (1) تشديد بايد به قدري بزرگ باشد كه بتواند به تأثيري تاكتيكي و يا استراتژيك دست يابد. * (2) دشمن نبايد جايگزيني داشته باشد كه به مدد آن جنگ را ادامه دهد. *(3) اين نگرش و چارچوب داوري دشمن است كه موفقيت اشكال جديد حمله را مشخص مي كند، نه رويكرد هاي طرفي كه جنگ را تشديد مي نمايد. *6-7-3- تأثير تهديدات عراق در گسترش جنگ: عراق با آغاز جنگ نفت كش ها ، صحت انديشه ي خود را به اثبات رساند. عراق مي كوشيد با اين كار، كشور هاي جنوب خليج و ابر قدرت ها را در جنگ وارد كند. عراق همچنين مي دانست تنها با مخالفت ظاهري شوروي و غرب مي تواند "جنگ نفت كش ها" را به راه اندازد. با اينكه قيمت نفت تقريباً بالا باقي مانده بود، اما همچنان عرضه آن بيش از تقاضا بود. ايران مي دانست كه اتحاد جماهير شوروي و دولت هاي غربي در حمايت از عراق، منافع استراتژيك و اقتصادي مهمي را دنبال مي كنند. ايالات متحده نگران تأثير پيروزي ايران بر ثبات دولت هاي جنوبي خليج بود و جريان داشتن نفت عراق چندان واهمه اي براي اين كشور به وجود نمي آورد. از سوي ديگر، ايران در محافل رسمي ايالات متحده به شدت منفور بود. فرانسه نيز با سركار آمدن رژيمي سكولار در عراق، منافع استراتژيك و انگيزه هاي اقتصادي مهمي را جستجو مي كرد. فروش نظامي فرانسه به عراق از سال 1980 تا آن زمان به 5.6 ميليارد دلار رسيد كه به اين رقم بايدمبلغ 4.7 ميليارد دلار معادل ميزان فروش اقلام غير نظامي و بازرگاني اين كشور به عراق را اضافه كنيم. همچنين حداقل 7 ميليارد دلار از اين هزينه ها، اعتبارات و وامهاي فرانسه به عراق بود كه اگر رژيم فعلي جاي خود را به رژيمي كه تحت نفوذ ايران بود مي داد، اين هزينه ها به خطر مي افتاد. همه ي اين موارد باعث شد ايران در وارد كردن دولت هاي جنوب خليج به جنگ، شكست خورده و موفق به بستن تنگه هرمز نشود. رفسنجاني در ارائه راه هاي جايگزين، موارد زير را پيشنهاد كرد: استفاده از موشك هاي ضد كشتي، مستقر ساختن توپ هاي 120 ميليمتري در جزاير اطراف تنگه و استفاده از مين هاي دريايي و قايق هاي تندرو. سپس ايران يگان هاي كوچكي از پاسداران را در جزاير لارك، هنجين و سيري و در اطراف تنگه، مستقر ساخت. همچنين توپخانه و تأسيسات ضد هوايي خود در قشم و تنب بزرگ را گسترش داد و حضور خود در جزيره ي فارسي را پر رنگ تر كرد. ايالات متحده هم پس از افزايش نيروي دريايي خود در خليج (فارس) ، به ايران هشدار داد اجازه نخواهد داد كه خليج (فارس) مسدود شود. در اين ميان فرانسه سرعت تحويل سلاح ها را بالا برد و شوروي هم حمايت هاي خود را از عراق افزايش داد. برنامه ريزان ايالات متحده به اين نتيجه رسيدند كه قادرند ظرف چند روز هر گونه تلاش ايران براي بستن تنگه و يا صادرات نفت اين كشور را متوقف سازند. نتيجه گيري آنها بر اساس چهار فاكتور صورت گرفت: اول، قدرت عمليات نيروي هوايي ايران اندك است؛ دوم، بسياري از موشك هاي زمين به هوا و ضد كشتي كه ايالات متحده به ايران تحويل داده بود، اكنون تأثير محدودي داشتند؛ سوم، تمام مواضع توپخانه اي ايران در نزديكي تنگه به راحتي در هم شكسته مي شد و چهارم، تنگه پهنا و عمق زيادي دارد و جريانات شديدي از آن عبور مي كند .لذا به راحتي نمي توان آن را مسدود ساخت. همانگونه كه حوادث بعدي نشان داد اين نتيجه گيري موشك هاي جديد به تازگي تحويل شده را در نظر نگرفته بود. موشك هايي كه توانايي جنگي عظيمي به نيروي دريايي ايران داده بود. همچنين آنها ضعف كشتي ها در برابر مين هاي دريايي و حملات ضد كشتي در سراسر خليج را ناديده گرفته بودند. *6-8- عمليات والفجر 4 در نزديكي پنجوين: ايران به سرعت نشان داد كه در پاسخ به "جنگ نفت كش ها"، عمليات زميني خود را متوقف نمي سازد. نيرو هاي ايران در اواسط سپتامبر از مرز هاي مريوان وارد خاك عراق شدند و در 19 اكتبر سال 1983 از نزديكي پنجوين عمليات بزرگي را آغاز كردند. اين عمليات در بخش هايي از كردستان ايران، سليمانيه و 130 كيلو متر از بخش هاي مياني مريوان و سردشت رخ داد. در اين عمليات دو تا سه لشكر از نيرو هاي ايراني شركت داشتند (بعضي از گزارش هاي عراق حاكي از حضور تيپ 21 و 24 زرهي و عناصر پاسدار مي باشند) كه نيرو هاي كرد و ديگر گروه هاي ضد عراقي، آن ها را همراهي مي كردند. عمليات متوجه دو مسير عبور كوهستاني بود كه عراق از طريق آنها از حزب دموكراتيك كرد قاسملو پشتيباني كرده و امنيت مواضع خود در دره ي پنجوين و شهر هاي محاصره شده پنجوين و گرماك در كردستان عراق را تأمين مي نمود. فاصله ي اين مواضع از سرزمين هاي نفتي كركوك 144 كيلومتر و از سليمانيه 48 كيلومتر بود. ايران ادعا كرد مي كوشد شهر هاي بانه و مريوان را خارج از تيررس توپخانه ي عراق قرار دهد، به همين دليل "مخالفين انقلابي" كه حامي عراق بودند را مورد حمله قرار داد. كساني كه به نظر مي رسيد كرد هاي ايراني تبار باشند. عراق ادعا كرد حملات با هدف تصرف سرزمين هاي كركوك و جداسازي مناطق كرد نشين صورت گرفته است. عراق حملات جديدي را عليه شهر هاي جنوبي ايران (دزفول و مسجد سليمان ) آغاز كرد و ادعا نمود مسير هاي كشتي راني تا بندر امام خميني را بمب گذاري كرده است. به نظر مي رسد عراق در 2 و 25 اكتبر با استفاده از بالگرد هاي ميل 8 و جنگنده هاي روسي، بمب هايي شيميايي را در اين مناطق رها كرده است، البته صحت اين ادعا ها آشكار نيست. در حالي كه جزئيات اين حملات مبهم باقي ماند، اهميت بعضي از گزارش هاي انتشار يافته ،بعد ها روشن شد. ايران طبق معمول نيرو هاي خود را به مواضع جلويي نفوذ داده و در شب ،حمله ي خود را آغاز كرد. اين بار ايران حمله ي خود را با دو رديف از نيرو هاي پياده آغاز كرد تا از گرد همايي سريع نيرو هاي عراق جلوگيري كند. عوارض كوهستاني اين مزيت را به وجود آورده بود كه پياده نظام حملات خوبي را عليه مواضع تدافعي عراق صورت دهند. موفقيت هاي اوليه ي ايران نشان داد كه استفاده مناسب از داوطلبين براي منهدم كردن سلاح هاي خود كار و مين ها هنوز هم عملي است. همانگونه كه در دست يابي به اهداف تعريف شده و عملياتي كاركرد داشت. نفوذ هاي نهايي به خوبي مورد استفاده قرار گرفت و حملات اهداف مشخص و صحيحي را دنبال مي كردند. در حالي كه عراق ضد حملاتي را ترتيب داد و روزانه 122 تك هوايي را با بالگرد هاي خود به انجام رساند، اما نتوانست پيشروي نيرو هاي ايراني را متوقف سازد. ايران در روز هاي 19 تا 24 اكتبر، با استفاده از حملات نيروي زميني خود 15 كيلومتر در دره ي پنجوين پيش رفت و پنج پايگاه كردها را به تصرف درآورد. ايران در 25 اكتبر موج دوم حملات خود را آغاز كرد و نيرو هاي عراق را مجبور كرد تا مواضع خارج از پنجوين عقب نشيني كنند. با فرا رسيدن 31 اكتبر ايران موفق شد 80تا110 كيلومتر مربع از خاك خود را بازپس گيرد. ايران همچنين مدعي شد قسمت اعظم تيپ چهل و نهم و بعضي از بخش هاي تيپ اول عراق را نابود كرده است. ايران مدعي شد كه 2800 عراقي را كشته است و اين در حالي بود كه عراق ادعا كرد 5000 ايراني را كشته است. در 4 نوامبر، ايران موج سوم حملات خود را آغاز كرد. ايران به سرعت بلندي هاي مشرف بر پنجوين را تصرف كرد و تلاش نمود شهر را نيز اشغال كند. با اين حال عراق همچنان نيرو هاي خود را در اين منطقه تقويت مي كرد و عده اي از نيروهاي ويژه گارد رياست جمهوري را به پنجوين وارد كرده بود. ايران در تلاش براي تصرف شهر، تلفات زيادي را متحمل شد و عمليات در 9 نوامبر پايان يافت. زماني كه در 19 نوامبر ايران سعي كرد دست آورد هاي خود را در بلندي هاي آنسوي مرز عراق تثبيت كند، تيپ اول عراق قادر بود مواضع دفاعي جديدي را احداث نمايد. ايران همچنان در استفاده از پيروزي هاي اوليه ي خود، موفق ظاهر نمي شد. ايران به جاي اين كه نفوذ و پيشروي خود را به صورت عريض صورت دهد و با وارد آوردن ضربات دقيق حساب شده و متوالي، عراق را از پاي درآورد، به سرعت در خطوط دفاعي مستحكم عراق نفوذ مي كرد. در نتيجه متحمل تلفات سنگين مي شد. با اينكه تعداد تلفات ايران به 15000 نفري نرسيد كه عراق اعلام كرده بود، به هر حال ايران بين 7000 تا 10000 نفر از نيروهايش را از دست داد. همچنين روشن است كه عراق براي جلوگيري از حملات ايرانيان از گاز خردل استفاده كرد و اين اقدام ، مؤثر واقع شد. ايران بعدها ادعا كرد در اين حملات صدها نفر از نيرو هاي ايراني صدمه ديدند.
  16. پاسداران در ابتدا موفقيت هايي بدست آوردند و توانستند عراقي ها را مجبور كنند تا جاده سومار- مندلي عقب نشيني كنند. با اين حال نيرو هاي عراقي به آرامي عقب نشيني كردند و به اميد اين موقعيت نشستند كه پاسداران از موج حمله هاي انساني خود بهره بگيرند. به نظر مي رسد باز هم عراق براي در هم شكستن حملات ايران، از گازهاي شيميايي كمك گرفته است. همچنين نيرو هاي عراقي پس از هر حمله ي پاسداران، دوباره جمع شده و ضد حملاتي را صورت مي دادند. نيرو هاي ايراني تا 6 اكتبر به پيشروي ادامه دادند، اما تلفات سنگيني را متحمل شدند و تنها دست آورد هايي سمبليك را كسب كردند. در بهترين حالت، ايران 50 كيلومتر مربع از قلمرو كوهستاني عراق را در مرز هاي شمالي دشت هاي مندلي، فتح كرد. سپس ايران حمله اي را در نزديكي بصره به راه انداخت. اين حمله كه در1 نوامبر آغاز شد ، محرم نام داشت. هدف اين عمليات بازپس گيري خاك ايران در نزديكي مرز مشترك بود كه همچنان در دست عراقي ها قرار داشت. همچنين ايران درصدد بود با مستقر ساختن نيرو هاي خود در اين منطقه، قسمتي از جاده ي بغداد ـ بصره را قطع كند. قسمتي كه كوت و بخش شمال شرقي المحره را به هم متصل مي ساخت. اين بار به نظر مي رسيد عراق با خطر مواجه شده است و عوارض طبيعي هم اجازه پشتيباني سريع را نمي داد. حمله ي رسته هاي پاسداران در شب انجام مي شد. پس از يك هفته جنگ شديد، كه بيشتر آن نيز جنگ پياده نظام بود، نيرو هاي ايراني از رودخانه دوعيجي عبور كرده عراقي ها را تا نزديكي مرز Beid ؟ عقب راندند. آنها 350 مايل مربع را اشغال كردند كه 190 مايل مربع آن متعلق به خاك عراق بود. ايران ادعا كرد در اين عمليات ، 3500 اسير جنگي، 140 تانك، 40 توپ و تعدادي ديگر از وسائل نقليه را به غنيمت گرفته است. ايران مجدداً در 7 نوامبر به مندلي حمله كرد و حملات متفرقي را نزديك مرز موسيان صورت داد. جنگ تقريباً ده روز به طول انجاميد. ايران منافع محدودي را كسب كرد، اما به هيچ نتيجه ي قاطعي دست نيافت. بارش باران به صورت گسترده اي، تهاجمات را با وقفه رو به رو ساخت، اما عمليات هاي گشتي در قسمت اعظم جبهه انجام مي شد و تبادل آتش توپخانه نيز موضوعي عادي بود. اين وقفه به نفع عراق بود. عراق با سرعت هر چه تمام تر شبكه ي دفاعي خود را در سراسر مرز تقويت كرده و گسترش داد. انبارهاي پشتيباني و استحكامات عراق تا آنجا كه ممكن بود تقويت شدند. بسياري از اين استحكامات داراي فضاي سرگرمي، آموزش، كلينيك هاي درماني كوچك و حتي آرايشگاه بودند. رژيم عراق همچنين مواضع نيروهاي خود را به تجهيزات و تسهيلاتي همانند تلفن و تلويزيون، مجهز ساخته بود. با گذشت زمان عراق براي دفاع از خود از مين ها و موانع بيشتري استفاده مي كرد. حجم حمايت توپخانه اي هم افزايش يافت و تانك هاي بيشتري به منظور مهيا ساختن آتش مرگبار، به كار گرفته شدند. با اينكه ايران نيز خاكريز هايي تدافعي بنا كرده بود، اما آنها هرگز به سطح قدرت دفاعي عراق نزديك نشدند و حتي در روحيه دادن به سرباز ها هم با عراقي ها برابري نمي كردند. شرايط داخلي عراق نيز بهتر از ايران بود، با اينكه هر دو رژيم به شدت سركوب گر مخالفانشان بودند. در ايران تعقيب و پيگرد مجاهدين در تمام طول تابستان و پاييز سال 1982 ادامه داشت. با اينكه حكومت ايران ادعا كرده بود مجاهدين را در اواخر جولاي كاملاً متوقف ساخته است ـ و قريب به 5000 تا 60000 نفر هم در طول اين جنگ كشته و يا به اعدام شدند ـ اما بمب گزاري ها تا ماه دسامبر همچنان ادامه داشت. كميته هاي محلي انقلاب هم در سراسر ايران مستقر شده بودند و مردم را براي تطبيق با معيارهاي اسلامي يا حداقل وفاداري ظاهري به انقلاب ، تحت فشار قرار مي دادند. آنها مردان جوان را به حضور داوطلبانه در جبهه وادار مي ساختند و براي كمك به جنگ، پول جمع مي كردند. درهمين زمان، (امام)خميني سخت گيري خود نسبت به حزب توده را افزايش داد.رسانه ها در ماه آگوست ،حزب توده را به عنوان عنصري ضد انقلاب مورد حمله قرار دادند و دستگيري هاي گسترده در ماه نوامبر آغاز شد. پاسداران هر گونه مخالفت هاي قومي را بويژه در تهران و تبريز بصورتي ظالمانه و خونبار سركوب مي كردند . تلفات جنگ به حدي رسيده بود كه خانواده هاي ايراني را تحت تأثير قرار دهد. در حالي كه رژيم تلاش مي كرد از شهادت تجليل به عمل آورد و فواره اي را با نام "فواره خون" بنا كرد، آشكار بود كه بسياري از شهروندان عادي ايراني، تمايلي به از دست دادن پسرانشان نداشتند. هزينه هاي جنگ ايران را وادار كرد واردات خود را كاهش دهد و بازار سياهي را به راه اندازد كه تا اواخر جنگ عمر كرد. تورم و فساد معضلات اصلي بودند. در اواسط سال 1983 رژيم (حضرت امام خميني) خميني دچار فسادي مشابه فساد رژيم شاه شده بود. مردم عراق هم از سركوب هاي رژيم رنج مي بردند. رژيم با دراختيارنهادن پست هاي سطح بالاي حكومتي و سرمايه گزاري در پروژه هاي قومي و مذهبي، در پي راضي كردن كرد ها و شيعيان بود. در همين زمان پليس مخفي، هر گونه مخالفت سياسي را سركوب مي كرد. با اين حال سطح زندگي مردم عراق بالاتر از ايران بود و مواد مصرفي و خدمات ارزان تر و در دسترس تر بود. حكومت به خانواده هايي كه كسي را در جنگ از دست داده بودند، غرامت مي داد، البته كيفيت اين گونه غرامت ها پايين بوده و بعضي از پاداش هاي ويژه ـ مانند اتومبيل هايي كه براي خانواده ي فرماندهان كشته شده در نظر گرفته مي شد ـ هرگز به دست افراد نمي رسيد. *6-4- تأثير فروش جنگ افزار و پيشرفت هاي جديد در نيروي هوايي عراق: عراق ميان واردات جنگ افزار و پشتيباني تمايز قائل مي شد. عراق قادر بود در سال 1981، 3.8 ميليارد دلار و در سال 1982، 4.3 ميليارد دلار جنگ افزار وارد كند. ايران در سال 1981، 1 ميليارد دلار و در سال 1982 1.5 ميليارد دلار جنگ افزار وارد كرد. اين بدين معني بود كه عراق بيش از سه برابر ايران تسليحات بدست آورد و قادر بود در ازاي هر دلار ،كمك و تكنولوژي بيشتري را بدست آورد. سختگيري هاي ( امام) خميني نسبت به حزب توده باعث شده بود كه روابط حسنه ي ايران با شوروي بر هم خورده و اين مسئله به نفع عراق تمام شود. از ماه سپتامبر به بعد اتحاديه جماهير شوروي تمام سفارشات معوقه ي عراق را فراهم كرد و تجهيزاتي كه عراق توانايي پرداخت مبلغ آن را داشت، در اختيار اين كشور قرار داد. اين باعث شد عراق بتواند تانك هاي تي72 ساخت شوروي را خريداري كند، جنگنده هاي خود را تعويض نمايد، موشك هاي زمين به هواي جديد بدست آورد و توپخانه ي خود را تقويت كند. در همين زمان فرانسه نيز 40 درصد از صادرات نظامي خود را به عراق ارسال مي كرد. يگان هاي ميراژ اف1 سريع وارد عمل شده و عراق از اين جنگنده ها بهره برداري كرد. موشك هاي هوا به هواي مجيك 1 فرانسه نيز توسط عراق به كار گرفته شد. اين باعث شد كه عراق در نيروي هوايي خود نسبت به ايران برتري يابد، چرا كه ايران فاقد قطعات يدكي و حمايت هاي تكنولوژيكي بود. همين امر سبب شد عراق در جنگهاي هوايي خود پيروز باشد. در همين زمان، جنگنده هاي ميراژ اف1در ارتباط هاي هوايي عمليات هاي هوا به زمين، بسيار بهتر از جنگنده هاي شوروي عمل كردند. همچنين فرانسه موشك هاي اگزوست آ.ام39را در اختيار عراق گذاشت كه امكان آن را داشتند كه از بالگرد هاي سوپرفلرون شليك شوند. اين وضعيت باعث شده بود كه عراق در حمله به ناوگان كشتي راني ايران، توانايي جديدي را كسب كند. اين بالگرد ها برد تقريباً كوتاهي داشتند و امكان دسترسي به خطوط حمل و نقل دريايي نفت ايران را نداشتند. اما فرانسوي ها نوعي سيستم پرتاپ موشك هوا به دريا را در اختيار عراق قرار دادند كه اين كشور را قادر مي ساخت بدون اين كه موشك هايش رهگيري شوند، ناوگان ايران را هدف قرار دهد. عراق استراتژي حمله ي موشكي به ايران را از سر گرفت. اين كار در پاسخ به تهاجمات تابستاني ايران بود. عراق ادعا كرد حملات هوايي و موشكي جديد در پاسخ به حملات هوايي ايران به بغداد در 21 جولاي مي باشد. اما اهداف عراق در اين حملات بسيار گسترده تر بود. عراق تلاش مي كرد با استفاده از برتري قدرت هوايي خود، ايران را به آتش بس و يا صلح وادار سازد ، تلاشي كه در آن زمان به مسئله اي بسيار مهم تبديل شد. عراق موج جديد بمباران هاي استراتژيك خود را با جنگده ها و بمب افكن ها و بهره گيري از موشك هاي فراگ7عليه شهر هاي ايران، آغاز كرد. در 12 آگوست اعلام شد كه قسمت شمالي خليج، منطقه ي نظامي نيست. اما عراق در 18 آگوست، 25 آگوست و 17 سپتامبر، حملاتي هوايي را بعليه جزيره خارك انجام داد. عراق در حمله به ناوگان كشتي راني ايران در آبهاي شمالي خليج، هر چه بيشتر از موشك هاي اگزوست استفاده مي كرد. در اين دوره، حجم حملات هوايي عراق عليه ايران بسيار بالا، اما برنامه ريزي و هدف گذاري آنها ضعيف بود. اما همچنان حملات هوايي عراق بسيار كمتر از آني بود كه بتواند تأثير گذار باشد و در نتيجه اين كشور در تداوم جنگ ضعف داشت. در نتيجه تلاش هاي هوايي عراق هيچگونه دستاورد استراتژيكي را به بار نياورد. عراق همچنين در سال 1982 اولين موشك هاي اسكاد بي را به سوي ايران شليك كرد. اين كشور در 27 آگوست اولين بار اين موشك ها را عليه شهر دزفول به كار گرفت و در 18 دسامبر از دو نوع موشك اسكاد و فراگ7 براي حمله به اين شهر دزفول بهره برد. اين موشك ها كمتر از آنچه كه انتظار مي رفت تلفات به بار آوردند ،اما مورد جديدي از سلاح هاي "تروريستي" در ليست دارايي هاي عراق به حساب مي آمدند. عراق در طول ماه هاي دسامبر و ژانويه به حملات خود عليه شهروندان و اهداف اقتصادي ايران، ادامه داد. در 18 ژانويه حمله ي تقريباً گسترده اي را صورت داد. عراق ادعا كرد 66 هواپيماي بمب افكن را به كار گرفته است. اما تعداد واقعي بيشتر بود. عراق بدون اينكه تعداد كافي جنگنده براي اسكورت بفرستد و توجه به پايگاه هاي ضد هوايي ايران داشته باشد، بمب افكن هاي خود را اعزام مي داشت. همچنين حفاظت كافي را از هواپيما هاي خود به عمل نمي آورد و در پاره اي از موارد ،هواپيما هاي حاضر در عمليات سوخت خود را به پايان مي بردند. در روز هاي 25 تا 30 ژانويه نيروي هوايي ايران حملات عراق را پاسخ گفت و نشان داد همچنان در انجام پرواز هاي كم ارتفاع و هدف قرار دادن بسياري از مواضع عراقي، موفق است. با اين حال ايران در حمله به هر يك از اهداف عراقي به ندرت بيش از دو تا چهار هواپيما را به كار مي گرفت و دفاع هوايي ارتفاع پايين عراق و جنگنده هاي اين كشور تلفات سنگيني را بر نيرو هاي ايراني وارد آوردند. هدف نهايي اين بود كه حريف در بمباران هاي استراتژيك خود با بن بست مواجه شود. با اينكه عراق در حملات هوايي خود از مشاورهاي هندي، اردني و مصري بهره مي برد و حمايت هاي تكنيكي شوروي و فرانسه را در اختيار داشت، اما به جاي اين كه به مثابه ي يك واحد هوايي منسجم عمل كند، همانند گروهي تار و مار شده حمله مي كرد. در مقابل ايران همچنان به اندازه كافي قدرتمند بود كه با به پرواز در آوردن هواپيما هاي خود، مانع عراق شود. اما اين حملات براي بدست آوردن نتيجه اي واقعي ضعيف بود. همچنين از دست دادن هر كدام از هواپيما ها، از قدرت هوايي ايران مي كاست. بر اساس برخي از منابع آماري، در جنگ هاي هوايي ماه ژانويه، عراق 80 و ايران 55 هواپيماي خود را از دست داد. در اين برهه از جنگ، عراق 330 هواپيماي جنگي فعال و تعداد فراواني بالگرد زرهي در اختيار داشت. اين رقم شامل 7تا9 فروند بمب افكن توپولف22و 5 تا8 فروندبمب افكن ايلوشين28 مي شد. نيروي هوايي تهاجمي عراق شامل اسكادران هاي زير مي شد: چهار اسكادران با 70 فروند MIG-23BM، شش اسكادران با 70فروند Su-7 و 20فروندSu-17 و يك اسكادران با 12 هواپيماي شكاري فرسوده. نيروي هوايي دفاعي عراق شامل موارد زير مي شد: پنج اسكادران با 14 فروند MIG-25، 40 فروند MIG-19/F-6، 70 فروند MIG-21/F-7 و بيش از 30 فروند هواپيماي جديد Mirage F-1EQ و F-1BQ كه از فرانسه وارد شده بود. عراق همچنين 8 هواپيماي شناسايي MIG-25 بلند پرواز در اختيار داشت. قدرت نيروي هوايي عراق بسته به ميزان تلفات و پشتيباني به شدت متغير بود، اما معمولاً قادر بود 150 تا 200 تك هوايي در روز ترتيب دهد. تخمين قدرت بالگرد هاي توپدار عراق دشوار است چرا كه بيشتر اين بالگرد ها بهسازي شدند. به هر حال عراق بالگرد هاي زير را در اختيار داشت: 13تا41 فروند بالگرد مهاجم فعال Mi-24، 47فروندAlouette ييي كه مجهز به توپ و موشك هاي هوا به زمين AS-12 بودند و تا5015 Gazelles كه مجهز به موشك هاي هدايت شونده ي ضد تانك هات بودند. عراق همچنين 11فروندهواپيماي Super Frelon كه توانايي پرتاب موشك AM-39 به سمت كشتي ها را داشت، بدست آورد. تخمين قدرت هوايي ايران سخت تر است. تعداد هواپيماهاي فعال ايران در آغاز سال 1983، بين 70 تا 120 فروند بود. با اينكه به نظر مي رسيد در آغاز سال بيش از 100 هواپيما در نيروي هوايي ايران قرار داشت اما در پايان سال اين رقم به كمتر از 80-70 فروند رسيد. 12 تا 35 فروند F-4D/E، 40 تا65 فروند F-5E/F، 5 تا15 فروند F-14A و3تا5 فروند RF-4E قابل استفاده در ناوگان هوايي ايران وجود داشت. تعداد بالگرد هاي جنگي فعال نيز از اين قرار بود: 100 فروند AH-1J، 150 فروند Bell 214A، 30 فروند AB-205A و 206A و 70 فروند CH-47. مفهوم نيروي فعال ايران در مقايسه با اين مفهوم در عراق بسيار متفاوت بود. ايران مي توانست سطح توان هوايي خود را تا مرز 100 هواپيما در روز و 30 تا 50 هواپيما در هفته بالا ببرد، اما اين كار باعث مي شد ايران به سرعت توان عملياتي خود را پس ازيك ماه و يا بيشتر از دست دهد. نيازي ايران به ترميم هواپيما هاي خود، اغلب مشكلاتي جدي را به وجود مي آورد. ايران در طول جنگ همواره به دروغ ادعا كرد كه توانسته است قطعات يدكي را بدست آورده و آنها را در كشور توليد كند، اما اين در حالي بود كه هرگز موفق نشد مشكل قطعات يدكي را حل كند. بسياري از هواپيما هاي ايران به علت اينكه نيازمند قطعه ي يدكي مهمي بودند، كنار گذاشته مي شدند و اگر هواپيما با همان قطعات به كار خود ادامه مي داد، ايران بايد چندين روز يا چندين هفته در بازار جهاني به دنبال قطعه يدكي مي گشت. در طول جنگ نيروي هوايي ايران آموخت كه در جنگ، اين تعداد دارايي ها نيست كه شمارش مي شود ، بلكه اين توان عملياتي و توان مقاومت يك كشور است كه مورد محاسبه قرار مي گيرد. نيروي هوايي ايران همچنين قادر نبود اعتبار نيرويي "انقلابي" را كسب كند. در اواخر سال 1982 تعدادي از كاركنان هواپيمايي نظامي و غير نظامي ايران ترك خدمت كردند و در طول سال 1983 وقفه هاي گاه و بي گاهي رخ داد. (حضرت امام) خميني در ماه آوريل بار ديگر فرماندهان نيروي هوايي را تغيير داد و تلاشي هم در ماه مي براي كودتا صورت گرفت كه در آن پرسنل نيروي هوايي مقصر شناخته شدند. بر خلاف ساير نيروهاي ارتش ايران، نيروي هوايي قادر نبود كه عناصر "انقلابي" را آموزش دهد و اين به دليل ظن و گمان هاي سياسي و مراقبتي بود. با گروگان گرفتن خانواده هاي خلبانان و خدمه ي هوايي، دستگيري ها نيز ادامه يافت و به منظور جلوگيري از پناهندگي ، ميزان سوخت دهي نيز محدود شد. بسياري از افسران، خلبانان و نيرو هاي ماهر زنداني شده و يا از دست رفتند و ايران بسياري از هواپيما هاي خود را در اثر حوادث و يا عدم نگهداري مناسب از دست داد. *6-5-0- ادامه ي تلاش هاي ايران براي اشغال عراق در اوايل سال 1983: ايران در سال 1983 و با شروع اولين عمليات والفجر، جنگ زميني خود را آغاز كرد. اين عمليات در 7 فوريه 1983 از قسمت غربي دزفول و بخش موسيان آغاز شد. حمله به شمال نيزارهاي هويزه كشيده شد و در طول دشتي خشك و هموار به سمت العماره ادامه يافت. به گفته ايراني ها، پنج تا شش لشكر در اين حمله حضور داشتند، اما در واقع آنها تيپ هايي تقويت شده بودند. قسمت اعظم نيرو هاي ايراني را يگان هاي پاسداران تشكيل مي دادند كه حمايت مكانيزه ي كمي را در اختيار داشتند و هيچ لشكر و يا تيپ زرهي هم وجود نداشت. تعداد كل نيرو هاي ايراني بين 40000 تا 50000 نفر بود. نيرو هاي عراقي در اين منطقه را ارتش چهارم و هفت لشكر تشكيل مي دادند كه تعداد آنها به 50000 تا 55000 نفر مي رسيد. ايران عمليات خود را در شب آغاز كرد، هنگامي كه باران مانع فعاليت عمده ي هوايي و بالگرد ها مي شد. حملات ايران به يورش متوالي توسط دو لشكر تقسيم مي شد. به نظر مي رسد ايران در پي آن بود كه عراق تمام نيروي خود را صرف حمله ي اول كرده و با به انجام رساندن حمله ي دوم، جاده بصره- بغداد را قطع كند. با اين حال در صحنه عمل، فرمانده هان عراقي نيرو هاي خود را پشت خط اصلي دفاع عراق نگاه داشتند. اين خط يكي از بهترين مواضع جبهه ي شمال بصره بود و عراق آن را به قتلگاه صفوف پيشروي پاسداران تبديل كرد. هنگام صبح عراق قادر بود از بالگرد ها و هواپيماهاي جنگي خود استفاده گسترده اي به عمل آورد،خصوصاً هواپيما هاي جديد Mirage F-1 را امتحان كند. ديد نسبت به نيرو هاي ايراني كافي بود و حملات هوايي عراق معمولاً مؤثر واقع مي شد. عراق قادر بود در اين منطقه ،بالگرد هاي توپ دار خود را با تأثير بيشتري به كار گيرد و اهدافي را كه به سمت جبهه ي ايستاي واقع در خاك عراق پيش مي رفتند، هدف قرار دهد. همچنين زمان آن را داشت كه بتواند خاكريز هاي گسترده اي را بر پا كند و نيروي زرهي و توپخانه اي قدرتمند خود را در پشت آنها مستقر ساخته و با انجام ضد حمله، نيرو هاي ايراني را به عقب براند. عراق ادعا كرد كه در هر روز بيش از 150 تك هوايي را انجام داده است كه اين ادعا، صحيح به نظر مي رسد. همچنين عراق در پاسخ به نيرو هاي ايراني، تعداد محدودي عمليات عليه شهر هاي ايران به انجام رساند و مواضعي را در اهواز، دزفول و خرمشهر مورد هدف قرار داد. بر خلاف تلفات سنگين، پياده نظام ايران، عصر همان روز حمله ديگري را صورت داد كه در 8 فوريه هم ادامه يافت. روز بعد ايران براي حمله به منطقه اي كه تعداد كمي نيروي عراقي حضور داشت، تيپ 92 زرهي خود را وارد عمل كرد. با اينكه به نظر مي رسيد تعداد تانك هاي اين لشكر كمتر از تعداد تانك هاي دو تيپ كامل مي باشد، اما مواضع دفاعي عراق را در هم شكست و سپس بدون اينكه حمايت نيرو هاي پياده را به همراه داشته باشد، در دشت هاي باز شروع به پيشروي كرد. نتيجه اين بود كه اين لشكر با ضد حمله ي يگان زرهي عراق مواجه شد و عناصر پيشين آنها نيز به محاصره درآمدند. اين حمله در 10 فوريه به پايان رسيد و ايران كمتر از حد انتظار به اهداف خود دست يافت. ايران با نفوذ در بخشي كه دفاع ضعيفي داشت، تنها چند كيلومتر از بخش مرزي را اشغال كرد. اين بخش به شرق مواضع اصلي دفاع عراق منتهي مي شد. مجموع تلفات و زخمي هاي دو طرف 10000 تا 15000 نفر برآورد مي شود. نيمي از اين تلفات افراد كشته شده بودند و تعداد كشته هاي ايراني، تقريباً سه برابر تعداد كشته شدگان عراقي بود. عراق در اواخر ماه مارس ضد حمله اي را در نزديكي بخش مركزي شهراني به راه انداخت كه هيچ نتيجه اي بدست نياورد. سپس ايران حمله اي را در بخش موسيان ترتيب داد. اين حمله در 10 آوريل آغاز و در 17 آوريل پايان يافت. هدف از اين حمله بازپس گيري ارتفاعاتي بود كه تا 30 كيلومتر در جبهه ي شمالي فكه امتداد يافته بود. اين حمله موفقيت هايي را در منطقه مرزي به همراه داشت و ايران توانست 400 اسير بدست آورد، اما در مجموع از هر دو طرف 4000 تا 7000 نفر كشته و يا زخمي شدند. عراق در ماه مي تعدادي از موشك هاي فراگ 7 و اسكاد خود را به سوي اهدافي غير نظامي در ايران شليك كرد. عراق مي كوشيد از اين طريق به آتش بس دست يابد كه اين مي توانست باعث حفظ جان غير نظاميان شود. عراق در ماه رمضان هم براي بدست آوردن آتش بس نا موفق بود. با اينكه ايران تعداد زيادي از افسران، سربازان و ادوات خود را از دست داده بود، اما حكومت ايران همچنان بر ادامه ي اشغال عراق ، تأكيد داشت. توانايي هر دو طرف براي وارد كردن جنگ افزار به مشكلي جدي تبديل شده بود. بايد به خاطر داشت كه عراق در خريد تكنولوژي و سيستم هاي تسليحاتي مدرن برتري بسيار زيادي داشت. عليرغم اينكه عراق 100 فروند جت جنگنده و 2000 تانك و نفربر خود را از دست داده بود، ادامه ي خريد هاي نظامي باعث شده بود كه ميزان سلاح هاي عمده را بالا برده و انبار هاي خود را پر كند. ايران قسمتي از سلاح هاي خود را از سوريه، ليبي و اسرائيل وارد مي كرد و همچنين به دولت هاي خارج از منطقه مانند چين و كره شمالي نيز روي آورد. با اين حال تلفات جنگي و فقدان قطعات يدكي باعث شده بود كه قدرت عملياتي نيروي هوايي ايران در اواسط سال 1983 از 400 هواپيما در زمان شاه به كمتر از 70 هواپيما برسد. ايران نمي توانست از اين نيرو براي حملات گسترده بهره بگيرد و به منظور تأمين اهداف تدافعي و حفاظت از نقاط حساس مانند فرودگاه ها، پالايشگاه ها، شهر هاي مهم و تأسيسات اقتصادي، بايد انجام چنين عمليات هايي را محدود مي كرد. حتي در اين حالت هم ايران پوشش محدودي را ترتيب مي داد و قادر نبود حمايت قابل قبولي را از نيرو هاي خود به عمل آورد. با اين حال ايران دو مزيت عمده در ديگر مناطق را از دست نداد: درآمد نفتي بالا و تقويت بسيار خوب تلفات وارد آمده. در اين جنگ ،ايران اصول مذهبي و شور و اشتياق انقلابي خود را حفظ كرد. ايران از اين اشتياق براي گسترش نيروهاي دريايي و هوايي پاسداران خود كه از سال 1982 آغاز شده بود، استفاده كرد. مهمتر اين كه با استفاده از اين شور و هيجان، نيرو هاي زميني خود را تقويت كرد و تعداد آنها را در سراسر مرز افزايش داد. *6-5- حملات بيشتر ايران به كرد ها و عمليات والفجر 2: به نظر مي رسد ايران برآن بود كه با به راه انداختن جنگي فرسايشي، عراق را با كمبود نيروي انساني و آسيب هاي سياسي مواجه سازد. ايران عمليات جديدي را در 23 جولاي 1983 در بخش شمالي جبهه در منطقه پيرانشهر، آغاز كرد. اين منطقه 30 كيلومتري، ميان شهر هاي كرد نشين پيرانشهر و سردشت بود. اين عمليات والفجر 2 نامگذاري شد و به عملياتي كه در اواسط ماه مارس صورت گرفته بود، متصل شد. در آن عمليات عليه نيرو هاي كرد حامي عراق و مخالف(امام) خميني ، حملاتي صورت گرفت. رهبري اين نيروهاي كرد را عبد الرحمن قاسملو بر عهده داشت. در اين عمليات نيرو هاي ارتش و پاسدار نيرو هاي كرد را مورد حمله قرار دادند. قدرت آتش و نيروي انساني ايران 4 برابر نيروهاي كرد بود. ايران نيرو هاي كرد را از مواضع باقي مانده ايشان در نزديكي سقز، بوكان و مهاباد خارج ساختند و موفقيت هايي را كه در پاييز گذشته عليه اين نيرو ها بدست آورده بودند، تثبيت كردند. نيروهاي ايراني كه در عمليات والفجر 2 ،عراق را مورد حمله قرار دادند، شامل دو لشكر به علاوه نيرو هاي مستقل پاسدار و يك گردان از نيرو هاي كرد حامي ايران بودند. نيروهاي ايراني به مواضع عراق و كرد هاي ضد ايران در دره روانديز نفوذ كرده و سپس با موج حملات نيروي انساني آنها را مورد تاخت و تاز قرار دادند. پاسداران به كمك عوارض زميني كه پوشش طبيعي مناسبي بودند، حمله خود را صورت دادند. ايران همچنين نيرو هاي اطلاعاتي و گشت زني خوبي در ميان نيرو هاي كرد خود در اختيار داشت. پس از پنج روز جنگ و حداقل يك ضد حمله ي عراق، ايران قادر بود تقريباً ده مايل در خاك عراق نفوذ كند. عليرغم استفاده ي عراق از گاز خردل عليه نيرو هاي كرد حامي ايران ، پيشروي ها انجام شد. ايران پادگان اولين لشكر حاج عمران، يعني ارتفاعات و مواضع توپخانه اصلي را در منطقه تصرف كرد. همچنين 43 روستاي كرد نشين، چند مقر فرماندهي نيرو هاي كرد و ادوات آنها، به دست ايراني ها افتاد. عمليات والفجر دستاورد هاي عمده اي در بر نداشت، اما بسياري از كرد هاي مخالف (امام) خميني را نابود كرد. اين مسئله بهانه كافي را به (امام) خميني داد كه اعلام كند حكومت تبعيدي در خاك عراق وجود دارد. از آن مهمتر اينكه اكنون ايران اين توانايي را داشت كه كرد هاي مخالف دولت عراق را عليه صدام حسين بشوراند و مناطقي را كه فرقه هاي كرد معاند عراق اشغال كرده بودند، به راحتي مورد حمله قرار دهد. فرقه هاي مخالف دولت عراق عمدتاً متشكل از فرقه هاي حزبي بودند كه تحت رهبري بارزاني ها قرار داشتند. اما نيرو هاي تحت رهبري طالباني، به طور گسترده اي از كردهاي حامي صدام حمايت مي كردند. در نتيجه قسمت اعظم گروه هاي كرد مخالف عراق اكنون هم با عراق و هم با تركيه در جنگ بودند. در واقع نيرو هاي طالباني در مرز هاي تركيه با عراق و در مبارزه با ارتش تركيه موفق بودند، به طوري كه تركيه مجبور شد ارتش دوم خود را كه از خط لوله صادرات نفت عراق ـ تركيه و جاده كنار آن دفاع مي كرد، باز سازي كند. در حالي كه كرد هاي حامي حكومت از خطوط لوله دفاع مي كردند، تركها پايگاه هاي نظامي متعددي در اين منطقه مستقر نموده و مردم روستا هاي كرد نشين را مجبور به تخليه كردند. تركيه همچنين در اواخر آوريل يك توافقنامه امنيتي را با عراق به امضا رساند. با منعقد شدن اين توافقنامه، تركيه نيرو هاي طالباني را در داخل خاك عراق مورد تعقيب و پيگيري قرار داد و با اين كار ،كمبود نيروي عراق را جبران كرد. همچنين تركيه توانست در ماه هاي مي، آگوست و سپتامبر حملات گسترده اي را عليه نيرو هاي طالباني ترتيب دهد. اين حملات تأثير خود را گذاشت و در نهايت باعث شد نيرو هاي طالباني با بغداد مصالحه كرده و دست از تحركات استقلال طلبانه خود بردارند. و سرانجام طالباني در ماه دسامبر توافقنامه ي آتش بس را امضا نمود.
  17. زماني كه موج نيروهاي پاسداران و بسيج شروع به پيشروي مي كرد، فراتر از كنترل تاكتيكي وفرماندهي ، بسيار عالي بودند. فرماند هان نيز در زماني كه عموما هيچ نقشه ي جايگزيني در دست نداشتند،از نظر ايدئولوژيكي خود را ملزم به دست يابي به اهداف يا "شهادت" كرده بودند ** تلاش هاي ايران براي فتح عراق: ژوئن 1982 ـ مارس 1984 6*-0- اولين حمله ي گسترده ي ايران عليه عراق: مشخص نيست كه ( امام) خميني و حاميان او در تصميم براي اشغال عراق تا چه اندازه جدي بودند. براساس برخي از گزارش هايي كه در سال 1988 انتشار يافت، (امام) خميني و اطرافيان او، تصميم نداشتند كه پس از آزاد سازي تمام قلمرو ايران، به جنگ ادامه دهند. اين در زماني بود كه ايران متحمل خسارت هاي سنگيني شده بود. اما در مورد درستي اين مسئله ترديدهايي وجود دارد. ( امام) خميني طي اظهاراتي اعلام كرده بود ايران توانايي آن را ندارد كه در ابتداي جنگ، عراق را فتح كند، و چنين جمله اي به اين احتمال بر مي گشت كه صدام حسين از قدرت بر كنار خواهد شد و برخي قيام هاي صورت گرفته در عراق، شرايط اين رژيم را تغيير خواهد داد. علاوه بر اين، ( امام) خميني در اختيار گرفتن اماكن مقدس عراق را يكي از اهداف انقلاب نام برده بود و آن را گام اصلي در آزاد سازي قدس مي دانست. *(1) در ژوئن 1982 ،دامنه ي پيروزي هاي ايران به قدري افزايش يافت كه وسوسه ي حمله به عراق غير قابل مخالفت مي نمود. ايران مقاومت هاي عراق در خوزستان را در هم شكسته و چند يگان از منظم ترين يگان هاي عراق را شكست داده ويا آن ها را كاملاً منهدم ساخته بود. نيروي هوايي عراق در هيچ يك از اين جنگ ها، تأثير گذار نبود و آشكار بود كه عراق به دليل از دست دادن صادرات نفت خود با مشكلات اقتصادي، مواجه شده است. نا آرامي هاي اندكي هم در شهر هاي شيعه نشين جنوب عراق ديده مي شد و به نظر مي رسيد عراق در برابر حرارت انقلاب ايران، هيچ دفاع مشخصي ندارد. در ماه هاي ژوئن و جولاي سال 1982 كمتر كسي از اطرافيان ( امام) خميني حرف از اعتدال مي زد. جنگ داخلي در پايتخت، و كودتاهاي پي در پي، تمايل براي تشويق عملكرد نظامي را تقويت مي كرد. در روز هاي پاياني ژوئن و اوايل جولاي،(امام) خميني و ديگر سخن گويان سرشناس ايران اشاره هايي هم به اين واقعيت داشتند كه به زودي ايران تهاجماتي را عليه عراق ترتيب خواهد داد. *6-1- وضعيت نيرو هاي ايراني و عراقي در آغاز تهاجمات ايران به عراق: اين اشاره ها به زودي به واقعيت پيوست. سومين مرحله جنگ زماني آغاز شد كه ايران نزديك به پنج لشكر را براي فتح بصره بسيج كرد. در اين برهه از جنگ، تعداد نيرو هاي هر لشكر ايران بسته به تعداد پاسداران و بسيجي هايي كه نيرو هاي "مهاجم" يا همان نيروهاي حمله را تشكيل مي دادند،12000 تا 15000 نفر بود. آنها از يگان هاي زره پوش و توپخانه بهره مي بردند. همچنين از پياده نظام قدرتمندي نيز برخوردار بودند كه براي استفاده در حملات جبهه اي و حملات موج انساني، سازمان يافته و مي توانستند بر هر گونه مقاومتي غلبه كنند. آرايش نيرو هاي ايراني به گونه اي صورت گرفته بود كه به فرماندهان اجازه مي داد حجم عظيمي از نيروهاي پياده را در حملات پي در پي پلكاني و يا "موجي" به كار گيرند. همچنين اين آرايش اجازه مي داد تاكتيك هايي به كار گرفته شود كه در بازپس گيري خوزستان و خرمشهر موفق عمل كرده بود. با اين حال اين آرايش مفيد اشكالات عمده اي هم داشت. اين نيرو ها نمي توانستند سريع و مؤثر مانور دهند، خصوصاً زماني كه نيرو ها درگير جنگ مي شدند. فرماندهي و كنترل با دشواري هايي رو به رو بود. عناصر پاسدار در رهبري حمله، نيمه مستقل عمل مي كردند و معمولاً هماهنگي ميان پياده نظام و توپخانه ضعيف بود. حركت مستقيم نيروي هاي ايراني به سمت خطوط دفاعي عراق، كه در شب ممكن بود، عراق را در استفاده از نيروي هوايي و توپخانه ي خود دچار مشكل مي كرد. ايران نيز توانايي حمايت هوايي و توپخانه اي را نداشت به جز زماني كه براي حمله پياده نظام آماده مي شد. سازماندهي نيرو هاي ايراني و تاكتيك هاي حمله به شدت با تجربه ي موفق آنها پيوند خورده بود. زماني كه موج نيروهاي پاسداران و بسيج شروع به پيشروي مي كرد، فراتر از كنترل تاكتيكي وفرماندهي ، بسيار عالي بودند. فرماند هان نيز در زماني كه عموما هيچ نقشه ي جايگزيني در دست نداشتند،از نظر ايدئولوژيكي خود را ملزم به دست يابي به اهداف يا "شهادت" كرده بودند، . همچنين فراخوان نيرو هايي كه عقب نشيني كرده و يا اگر براي عقب نشيني موفق آموزش كافي نديده بودند، كار دشواري بود. همچنين براي نيرو هاي زرهي، جداي از حمايت كردن از پياده نظام، اغلب اوقات نقش ديگري تعريف نشده بود. نيروي زرهي ايران گاهي مي توانست يك نيروي عراقي را دور بزند، اما توانايي آن را نداشت كه بدون حمايت پياده نظام عليه مقاومت هاي عراق دست به مانور هاي عميق بزند و قسمت عمده ي نيروي پياده نظام ايران فاقد تجهيزات و توانايي هاي كافي بود كه بتواند همانند نيرويي مكانيزه عمل كند. همچنين تاكتيك هاي ايران نشان داده بود كه در فراهم آوردن و استفاده كردن از يك شكاف، مشكلات اساسي دارد. عموماً نيرو هاي پياده نظام تجهيزات انفرادي شان را حمل مي كردند و زماني كه در تك هاي پلكاني پيشروي مي كردند، پشتيباني آنها به كمك سيستمي كاملاً ابتدايي صورت مي گرفت. سيستم پشتيباني تا زماني از كارايي بر خوردار بود كه نيرو هاي ايراني مجبور به عقب نشيني نبوده و يا نقشه ي خود را تغيير ندهند. اما زماني كه نيرو ها نياز به سازماندهي مجدد داشتند و يا به سرعت پيش مي رفتند، سيستم پشتيباني فرو مي ريخت. همچنين مرحله اي در نظر گرفته نشده بود كه در آن نيرو هاي پياده و زرهي، حمله اي مكانيزه را ترتيب دهند و به دنبال پاسداران كه خط دفاعي عراق را در هم شكسته بودند، از پيروزي هاب اوليه خويش، بهره برداري كنند. تا زماني كه ايران مي توانست حجم نيروي انساني و تجهزات خود را افزايش دهد و نسبت به عراق تمركز نيروها و برتري خود را بالا ببرد، اين مشكلات براي ايران جدي تلقي نمي شد. نسبت مطلوب نيرو ـ فضا در خوزستان و تاكتيك هاي دفاعي ايستاي عراق، به ايران اين امكان را داد كه سرزمين هاي خود را آزاد سازد. اين حقيقت را نيز بايد در نظر داشت كه نيرو هاي عراقي در ايران براي هدفي مي جنگيدند كه تقريباً غير عملي بود. در حالي كه نيرو هاي ايراني براي دفاع از سرزمين خود مبارزه مي كردند. در حالي كه كسي نمي تواند قدرت جنبه هاي روحي و ايدئولوژيك جنگ را محاسبه كند، شكي نيست كه نيرو هاي ايراني طي سال هاي 1981 و 1982 با آرزوي مردن (شهادت) مي جنگيدند و اين براي نيرو هاي عراقي ترس آور و وحشت آفرين بود. با اين حال عراقي ها اينك براي دفاع از خاك خود مي جنگيدند،اما همچنان به نگهداري خطوط دفاعي خود در خاك ايران ودرنزديكي قصر شيرين، نفت شهر، سومار، مندلي، مهران و موسيان ادامه مي دادند. همانند شوروي سابق در جنگ جهاني دوم، اين جنگ، جنگ صدام حسين بود كه به منازعه اي ملي تبديل شده بود و هر يك از سربازان عراقي اكنون مي توانستند آن را درك كنند. با تمام خسارات وارد آمده، عراق در نيروي هوايي خود به نسبت4 به1 برتري داشت. برتري اين كشور در نيروي زرهي و توپخانه اي مؤثر به نسبت 3به1 بود و در نيروي پياده نظام و حوزه ي تداركات خود از يك برتري كامل بر خوردار بودند. عراق اكنون به دفاع از مواضع خود مي پرداخت و خطوط ارتباطي عالي به او كمك مي كرد تا امكان پشتيباني و تقويت بسيار سريع تر را مقدورسازد. عراق همچنين نيروي نظامي تقريباً مشابهي را در ارتش سوم خود در اختيار داشت و آن را در اطراف بصره مستقر ساخته بود : حدود 70000 تا 90000 نفر. عراق يگان هاي ارتش مردمي خود را از فرماندهان نالايق پاكسازي كرد و همانطور كه از پيش آموخته بود، به جاي اين كه آنها را به خط مقدم اعزام كند و با اين كار نقطه ي ضربه زدن براي ايران فراهم آورد، آنان را تحت فرمان نيرو هاي پرسنل ارتش خود درآورد. اين امر همچنين ناشي از تجربه خوزستان و خرمشهر بود. همچنين عراق تمام نيزارهاي جنوب هويزه را به سنگري مستحكم تبديل كرد. خط مستحكمي از خاكريز در ناحيه ي مرزي در قسمت شرقي جاده ي اصلي شمال جنوب عراق بنا شد. تعداد زيادي از جاده هاي فرعي به كمك جاده هاي كوچكتر شمال ـ جنوب، به خطوط مقدم مي رسيدند. اين جاده هاي بلافاصله در پشت خاكريز مرزي قرار مي گرفتند. "كمربند آتش" مشخصي جلوي خاكريز وجود داشت و در تمام طول خاكريز برج ديده باني و نقاط آتش مستقر شده بود. از اين نقاط به كمك تانك هاي مستحكم دفاع مي شد، و تعداد زيادي ضد هوايي و توپ مستقر شده بود كه از آنها براي "شليك" كردن به سمت نيروهاي مهاجم ايراني استفاده مي شد. عراق از ادواتي چون خمپاره انداز، ميدان مين و سيم خاردار استفاده ي بسيار گسترده اي كرد. در هر نقطه اي كه ممكن بود، عراق آب را وارد منطقه مي كرد تا بدين وسيله موانع دفاعي بيشتري به وجود آورد. در عقبه ي هر خاكريز،يك يگان توپخانه قرار داشت و چينش آنها به گونه اي بود كه در مواقع اضطراري مي توانستند يكديگر را تقويت كنند. مخازن مركزي پشتيباني مهمات و تداركات در لايه ي بعدي قرار مي گرفت. در تمام نقاط به منظور تغذيه ي جبهه و جلوگيري از اتمام مهمات، انبار ها سرريز شده بودند. استحكاماتي كه براي بصره و ديگر مناطق شهري در جنوب ترتيب داده شده بود، متشكل از حلقه ها يا نيم دايره هايي مشابه بود. با اينكه عراق چنين سيستم دفاعي مستحكمي در عمق خاك خود بنا نكرده بود، اما در اواسط سال 1982 چنين استحكاماتي را براي بصره فراهم آورد. اين ساختار همچنين مشكل فرماندهي و كنترل را ساده مي كرد، زماني كه عراق متوجه مي شد ايران حمله ي اصلي خود را از كدام نقطه آغاز مي كند. حمله ي ايران به استحكامات گسترده ي كاملاً مسلح و مجهز عراق نيز در اين فهم مؤثر بود. فرماندهان عراقي مي توانستند از توپخانه براي حمله به نقاط مورد نظر استفاده كنند. جنگنده ها و بالگرد ها ،كمربند آتش كاملاً تعريف شده اي را در اختيار داشتند. موانع دفاعي به عراق اجازه تقويت بيشتر شمال و جنوب را مي داد. در حالي كه نيرو هاي ايراني از عقبه ي خود بسيار دور بودند وامكان ارتباط سريع با آن را نداشتند تا بتوانند از شكافهاي تاكتيكي استفاده كنند. خلاصه اين كه شرايطي كه در چند ماه گذشته به نفع ايران رقم خورده بود، اكنون از فاقد استفاده خارج بود. همچنين لازم به ذكر است كه هر دو طرف از انجام مانور هاي مدرن جنگي عاجز بودند. تحركات نسبتاً كوچك و افزايش فاصله نيروها از همديگر، بهم ريختگي بسيار و مشكلات فرماندهي و پشتيباني قابل توجهي را به وجود آورد. *6-2- عمليات رمضان، به سمت بصره: اولين تلاش ايران براي فتح عراق ،عمليات رمضان المبارك نام داشت. اين عمليات در ماه رمضان و در شب 13-14 جولاي 1982 آغاز شد. عناصر چهار لشكر كه پاسداران هدايت آنها را بر عهده داشتند، استحكامات مرزهاي شلمچه را مورد حمله قرار دادند. هدف آشكار حملات اين بود كه ارتباط جاده هاي جنوبي با بصره را قطع كرده و شهر را جدا كنند. برنامه ريزي حمله ي ايراني ها تقريباً كامل بود. حمله در شب و از تالاب هاي جنوبي هويزه آغاز شد. نيرو هاي ايراني به سرعت از استحكامات مرزي عبور كرده و به سمت خط اصلي دفاع در عقبه سپاه عراق، حمله بردند. نيرو هاي ايران تقريباً 20 كيلومتر در عرض و كمتر از 10 كيلومتر در عمق نفوذ كردند. به هر حال نيرو هاي ايراني رو در روي خط اصلي دفاع عراق قرار گرفتند. نتيجه اين بود ايران مكرراً سعي كرد از موضعي عبور كند كه عراق در آن مواضع استحكامات دفاعي خوبي داشت و در مجموع قدرت آتش، خصوصاً قدرت آتش توپخانه اي آنها برتري كامل داشت. هر دو طرف تلفات سنگيني متحمل شدند، اما تلفات نيرو هاي ايراني سه تا چهار برابر بود. حمله ي ايران نيز به سرعت زمين گير شد. اين امر به عراقي ها اجازه داد نيرو هاي ايران را از دو جناح دور بزنند. در حالي كه مانور عراقي ها فاقد سرعت و "ظرافت" كافي بود، اما تأثير به سزايي داشت. نيرو هاي ايراني در يك دام سه طرفه گرفتار شدند و تا نقطه ي آغاز حركت خود عقب نشستند. سپس جنگ تبديل به جنگ فرسايشي توپخانه اي شد. اين جنگي بود كه عراق براي پيروزي در آن به خوبي تجهيز شده بود. برتري توان توپخانه اي و قدرت نيرو هاي زرهي عراق مي توانست عليه نيرو هاي ايراني به كار گرفته شود، نيرو هايي كه اينك تقريباً انسجام خود را از دست داده بودند و به كندي حركت كرده و عكس العمل نشان مي دادند. جنگنده ها و بالگرد هاي عراق تلفات و خسارات چنداني را به بار نياوردند، اما در انجام امور پشتيباني بسيار خوب عمل كردند. آثاري در دست است كه نشان مي دهد در اين دوره ، توپخانه ي عراق از "گاز اشك آور" (CS) و يا گاز هاي ناتوان كننده (incapacitating ) استفاده مي كند. به نظر مي رسد استفاده از اين گاز ها در درهم شكستن نيرو هاي ايران مؤثر بوده است، و شايد بر تصميم گيري عراق در استفاده هاي بعدي از گاز هاي سمي ، مؤثر بوده است. با اينكه دو تيپ زرهي عراق متحمل خسارات سنگين شده بود،اما در مقابل ايران عناصر اصلي خود را هم در لشكر پياده نظام و هم در لشكر زرهي از دست داد. ايران همچنين حجم عظيمي از نيروهاي توپخانه اي و زرهي و انساني خود را از دست داد. ايران بايد حمله ي خود را متوقف مي ساخت و در مورد آن، تغيير عقيده مي داد. در عوض، ايران نيرو هاي خود را دوباره جمع كرده و از موقعيتي نزديك به زيد، در 21 جولاي حمله اي مشابه را 15 كيلومتر به سمت جنوب، آغاز كرد. اين حمله ي ايران باز هم در شب انجام شد و اين بار به جاي يك محور، از دو محور صورت گرفت. اين حمله موفق تر عمل كرد و خط دفاعي عراق را شكست. اما ايران در دفاع از جناحين خود شكست خورده و در مقابل ضد حمله ي آهسته ي عراق فاقد دفاع زرهي بود. ايران با حداقل دستاورد، عقب نشيني كرد و تقريباً 10000 نفر را از دست داده و 3000 نفر را هم از نيروهاي عراق كشت. عليرغم خسارات وارد آمده به ايران و اينكه ايران هيچ نشانه اي از حمايت شيعيان عراق بدست نياورد، آنان در 1 آگوست 1982 براي سومين بار دست به حمله زدند. با اين حال، ايران متحمل خسارات بسياري در نيروي انساني و ادوات نظامي شد و تا حد زيادي برتري خود را نيز از دست داد. محور جديدي كه ايران وارد عمليات خود كرد، از حد فاصل ميان زيد و ماشوا كار خود را آغاز كرد، اما طي چند روز ساختار نيروهاي ايران ، درهم شكست. در اين زمان 20000 تا 30000 نفر از نيرو هاي ايران كشته و يا به شدت زخمي شدند و 20 تا 25 درصد از تجهيزات نيز نابود گرديد. اين خسارات نشانگر آن بود كه هزينه ي ايران بيش از هزينه ي عراق در خرمشهر بود. ايران حجم قابل توجهي از نيروي انساني آموزش ديده و با تجربه ي خود را از دست داد. همچنين تجهيزات ايران متحمل خسارات جدي شده بود. در واقع اين خسارات باعث شد ايران در مورد ديگر حملات گسترده خود در بقيه فصل تابستان، تأمل كند. همچنين اين خسارات،حاكي از دشمني ميان فرماندهان نظامي و ملاها بود و نيز مشكلاتي را در جذب نيرو نشان مي داد. با اين وجود بعضي از عناصر رهبري در ايران، عمليات رمضان را به نوعي پيروزمند مي ديدند، از اين جهت كه عراق را مجبور كرد وارد جنگي فرسايشي گردد كه احساس مي كردند عراق توان ادامه دادن آن را نخواهد داشت. با اين حال به نظر مي رسيد كه استراتژي اساسي ايران نوعي پتك بر سندان كوبيدن است. ايران در نهايت با يورش به استحكامات عراق، نيرو هاي خود را در هم شكست و تنها دستاورد هايي سمبليك كسب كرد و پس از آن ماه ها به انتظار نشست تا توانايي هاي تهاجمي خود را بهبود ببخشد. اين حملات مكرر همچنين كادر فرماندهي، نيروي انساني آموزش ديده و تجهيزات ايران را كاهش داد. اين حملات ايران را از ادواتي كه باعث برتري نيروي انساني مي شد، محروم كرد و حمايت مردمي از جنگ، روحيه ي نظاميان و بستر نيرو گيري را كاهش داد. همچنين در نظر داشتن اين نكته مهم است كه عمليات رمضان حاكي از تغيير اساسي در اعتقادات مستبدانه ي رهبران عراق و ايران بود. موفقيت هاي عراق در اوايل سال 1982، به نظر مي رسيد (امام) خميني را متقاعد كرده است كه نيرو هاي انقلابي زماني به موفقيت دست مي يابند كه از تاكتيك قرباني شدن و شهادت بهره بگيرند. اين ديدگاه همچنين به وسيله ي اصول مذهبي وي و مشكلات دائمي كه در وفاداري پرسنل نيروي نظامي ايران وجود داشت، تقويت مي شد. با اينكه احتمالاً بعضي از اطرافيان (امام) خميني با او هم عقيده نبودند، و رهبراني چون منتظري و رفسنجاني در موقعيت هاي معيني، احتياط بيشتري به خرج مي دادند، درمجموع به نظر مي رسيد بسياري از فرماندهان و مقامات رسمي پاسداران، به اندازه ي كافي با او هم عقيده هستند و اين باعث مي شد تغيير شيوه ي جنگ و سازماندهي نيرو هاي ايراني، بسيار دشوار شود. در نتيجه ايران نتوانست توجه كافي بر حرفه اي ساختن ارتش خود مبذول دارد. همچنين در نيرو گيري، آموزش و سازماندهي پاسداران نيز همين اتفاق افتاد. ادامه يافتن نيرو گيري تا پايان جنگ بستگي به شور و اشتياق انقلابي و فشار ايدئولوژيكي داشت، اما هيچگاه ايران به حد اعلاي نيروي كار خود نرسيد. دشمني و فقدان همكاري ميان پاسداران و نيرو هاي پرسنل، هرگز به پايان نرسيد. براي پاسداران، وفاداري و اعتقاد جاي خود را به تخصص گرايي داده بود. اما انطباق سازمان نظامي با تاكتيك ها كه مي توانست باعث موفقيت ايران در اوايل سال 1982 شود، موفقيت ايران را در ادامه جنگ محدود كرد. در مقابل، بسياري از مشكلاتي كه باعث شده بود صدام حسين در حمله به ايران متحمل هزينه ي بسياري شود، كمتر از آني بود كه باعث شود عراق نتواند به دفاع از خود بپردازد. در حالي كه رويكرد ايستاي عراق به جنگ، برآن بود كه جنگ را براي چندين سال ادامه دهد ـ و اين كار هزينه هاي سنگيني را در جزاير مجنون، فاو و بعد ها در محاصره ي بصره بر عراق تحميل كرد ـ اما آنان در توزيع نيرو هاي خود،روز به روز موفق تر عمل ميكردند. همچنين عراق قادر بود با استفاده از توان آتش خود به موفقيت هاي بزرگتري دست يابد. در حالي كه هيچ يك از دو طرف ، رهبري سياسي روزآمدي كه شايسته يك جنگ باشد را از خود به نمايش نگذاشتند، اين صدام حسين بود كه مسئله ي پشتيباني و تاكتيك را بهتر از رقباي ايراني خود درك كرد. عراق در تمام طول جنگ مواضع مقاومت و استحكامات خود را بهبود مي بخشيد. اين كشور انبار هاي سلاح و تداركات بسيار غني را بنا كرد و مدام به دنبال افزايش سطح كيفيت تكنيكي آنها بود. عراق دائماً شبكه ي جاده اي خود را گسترش داده و به تعداد وسايل ترابري خود مي افزود و توان ترابري و پشتيباني از نيرو هاي خود را بالا مي برد. در حالي كه عراق تا آخرين سال هاي جنگ تنها به موفقيت هايي محدود دست يافت، اين كشور همواره مي كوشيد سطح آموزش نيروي زرهي، پياده، توپخانه اي و هوايي خود را افزايش دهد. رهبري سكولار عراق نه تنها از توسعه و ترفيع نيرو هاي خود حمايت كرد، بلكه در تغيير شرايطي كه رهبري مذهبي ايران دچار آن بود، عملگراتر بود. در ضمن، موفقيت عراق در دفاع چندين تأثير استراتژيك بر جاي گذاشت. اين حاكي از آن بود كه در ادامه جنگ از حمايت مردمي و توانايي نظامي برخوردار است. اين مسئله نشان داد كه اعراب ايراني در حمايت از عراق مهيا تر از شيعيان عراق در حمايت از ايران هستند. همچنين روشن شد كه ايران در صدد فتح عراق است و به همين خاطر،ديگر كشورهاي دنيا كمك هاي با ارزشي را به صدام حسين و رژيم وي كردند. اين حمايت ها باعث شد بعد ها انتقاد هايي به كمك هاي اعراب شود و نيز غرب و شوروي كه تلاش مي كردند مطمئن شوند ( امام) خميني در فتح عراق و استيلا يافتن بر خليج موفق نخواهد بود، زير سؤال رفتند. اين مسئله همچنين باعث شد شوروي دوباره به سمت عراق متمايل گردد، البته بخشي از اين مسئله به دليل افزايش روز افزون نگرش ضد شوروي ايران و تعقيب قضايي اعضاي حزب توده بود. از سوي ديگر ، به همين دليل فرانسه حمايت ها و تجهيزات بيشتري در اختيار عراق قرار داد و ايالات متحده با به راه انداختن "عمليات بدون روزنه" (operation staunch)، هر چه بيشتر تلاش كرد كه مانع انتقال تسليحات به ايران شود. *6-3- كاهش تهاجمات ايران در سال 1982 : حمله ي بعدي ايران، به جاي عراق كرد هاي ايراني را مورد هدف قرار داد. كرد ها ،تنها قوميتي بودند كه همچنان با حكومت (امام) خميني در حال جنگ بودند و مشخص بود كه به صورت روز افزون تبديل به سلاحي براي عراقي ها مي شوند. ايران نيرو هاي خود در نزديكي اروميه را تقويت كرد و در سپتامبر پرسنل ارتش به همراه پاسداران حمله ي گسترده اي را عليه آنان ترتيب دادند. اين حمله تبديل به جنگ بزرگي شد و در ماه نوامبر نامساعد بودن هوا در ادامه ي آن وقفه افكند. حمله ي نيرو هاي ايراني، نيرو هاي مبارز كرد را عقب راند و تعدادي از شهرها و جاده ها باز پس گرفته شد، اما پيشمرگ هاي باقي مانده ،كنترل مرز هاي كوهستاني را در اختيار داشتند. حمله ي بعدي ايران به عراق در 1 اكتبر سال 1982 صورت گرفت. اين حمله "مسلم بن عقيل" نام داشت. در اين حمله ايران برآن بود با اشغال چند بلندي استراتژيك كه بر شهر مندلي ـ شهري در 65 كيلومتري بغداد ـ مسلط بودند، موقعيت خود را در نزديكي مرز منتهي به بغداد ، توسعه بخشد. اين حمله در حوالي نفت شهر رخ داد كه اين منطقه، همانند مناطق اطراف قصر شيرين، يكي از مناطق نادر مرزي در شمال بود كه در سمت ايران دشت هاي گسترده اي را شامل مي شد و شبكه ي جاده اي مناسبي در اين دشت ها به سمت شمال بغداد قرار داشت. اگر اين منطقه اشغال مي شد، نيروي مهاجم مي توانست در جنوب شرقي به سمت مندلي و بغداد و در شمال به سمت اسديه و كركوك حركت كند. تعداد نيرو هاي ايران در اين حمله 40000 نفر بود كه آن را چند لشكر از پاسداران و يك لشكر زرهي از پرسنل ارتش تشكيل مي دادند. عراق چند روز مانع پيشروي اين نيروها شد و سپس ارتش دوم خود را در منطقه حاضر ساخت. پاسداران اين حركت را با انجام حمله در جبهه اي عريض پاسخ گفتند و با كمك گرفتن از پوششي كه عوارض طبيعي براي آنها فراهم مي كرد، توانستند تا نزديك مواضع عراقي هايي كه قصد حمله به آنها را داشتند، نفوذ كنند.
  18. در اوايل سال 1988 واحدهاى ارتش عراق با يك نقشه بسيار خوب طراحى شده و مانور نظامى پيچيده كه با كمك آمريكا برنامه‏ريزى شده بود و نقشه‏هايى كه توسط CIA تهيه شده بود، شبه جزيره فاو را پس گرفتند. متن زير نوشته "ماكس پري"، نويسنده و محقق آمريكايي مي باشد. نويسنده كتاب شهرتي وسيع در نوشتن كتاب هاي مربوط به سازمان هاي اطلاعاتي دارد. * ايستگاه بغداد از سال 1982 پس از شروع پيروزى‏هاى نيروهاي ايران در جبهه‏هاى جنوب (در عمليات‏هاى حصر آبادان و آزادسازى خرمشهر) و شروع پيشروى‏هاى عظيم در عمق خاك دشمن، در پى گزارش‏هايى كه از طرف "CIA" به مقامات آمريكايى ارائه مى‏شد، ريگان ناگهان به فكر نزديكى با صدام افتاد. اين نزديكى پس از آن صورت مى‏گيرد كه در مدت 13 سال، يعنى از جنگ اعراب و اسرائيل در سال 1967 روابط بين دو كشور تيره بود. تقويت فورى روابط دو كشور و قراردادن اطلاعات دقيق نظامى از چگونگى صف‏آرايى و آرايش‏هاى ارتش ايران و نقل و انتقالات نيروى نظامى ايران در اختيار مقامات عراقى و همچنين نقش "فهد" و "ملك حسين" سلاطين عربستان و اردن در اين باره قابل تأمل است. همه چيز از فوريه 1982 آغاز مى‏شود. زمانى كه يك هواپيماى شخصى كه "ويليام كيسى"، رئيس وقت CIA را در خود جا داده بود، در فرودگاه عمان (پايتخت اردن) به زمين نشست. شايد اين محرمانه‏ترين سفر مقامات ايالات متحده در زمان رياست جمهورى ريگان بود. دقايقى بعد "كيسى" با ملك حسين و بعد با "بارزان ابراهيم حسن التكريتى"، برادر ناتنى صدام و رئيس دفتر مركزى اطلاعات عراق ملاقات كرد. ايالات متحده نگران جنگى بود كه عراق از سال 1979 عليه ايران آغاز كرده بود. "كيسى" نقشه‏هايى را از آرايش تانك‏هاى ايرانى در جنوب ارائه داد و بيان كرد كه كارشناسان CIA عقيده دارند نيروهاى ايران قادرند جلوى هر گونه حركت عراق را سد كنند. "سخنان كيسى واقع‏بينانه بود؛ ايالات متحده نگران آن است كه عراق در آستانه يك شكست نظامى عمده قرار گرفته باشد. زيرا خطوط دفاعى آن به طور خطرناكى بيش از حد لازم گسترده شده و از اين رو واحدهاى پياده نظام ايران مى‏توانستند از ميان خطوط آن عبور كرده تا خود بصره پيش بتازند. هرج و مرج ناشى از اين شكست براى رژيم بغداد فاجعه‏بار خواهد بود"، آمريكا شواهد و قرائنى در اختيار داشت كه ايران در آستانه يك پيروزى عمده نظامى است. جلب اعتماد صدام كار مشكلى بود. ملك فهد و ملك حسين به او اطمينان داده بودند كه ايالات متحده، اطلاعات مهمى در اختيار دارد كه لازم است او از آنها آگاه شود. مذاكرات كيسى و بارزان، دو ساعت به طول انجاميد. ميان ايالات متحده و عراق قرارداد جديدى متولد شد كه به موجب آن دو طرف بايد يكديگر را از اطلاعاتى كه درباره ايران به‏دست مى‏آوردند شريك كنند. ضمناً CIA متعهد شده بود كه گروهى از كارشناسان خود را به بغداد بفرستد تا به مساعى عراق در جنگ با ايران كمك كنند. چند ماه بعد، تعدادى از مقامات آمريكايى، از جمله يك افسر بلند پايه CIA سفر دومى را به خاورميانه انجام دادند، ولى اين بار نه به عمان بلكه به "بغداد"! ليكن در همين حال چند تن از كارشناسان شوراى امنيت ملى آمريكا نگران اين بودند كه آمريكا به تولد جانور درنده‏اى در خاورميانه كمك مى‏كند كه بالاخره روزى رو در روى ارباب امروزى خود خواهد ايستاد؛ يكى از اين تحليل‏گران "هاروارد تيچر" بود. تيچر به عنوان يك عنصر ضدصدامِ افراطى و يك طرفدارِ متعصب نزديكى هر چه بيشتر روابط آمريكا با اسرائيل شهرت داشت. او در سال 1979 طى يك گزارش 50 صفحه‏اى پيش‏بينى كرده بود كه عراق ظرف 9 ماه آينده با ايران وارد جنگ خواهد شد. او اظهار داشت "هر اقدامى كه آنها(عراقى‏ها) انجام مى‏دهند فقط به خاطر آن است كه موقعيت خود را به‏عنوان يك قدرت عمده عربى در خاورميانه تثبيت كنند"، او همچنين متذكر شد كه صعود صدام حسين سرانجام به رويارويى او با آمريكا منجر خواهد شد. در اوايل 1982 كه موضع نظامى عراق در مقابل ايران رو به وخامت گذارد، نظريات "تيچر" و ديگر هم‏فكرانش كنار گذاشته شد و ستاد امنيت ملى، ايران را تهديد اصلى عليه منافع آمريكا در منطقه تشخيص داد. در ابتداى جنگ، آمريكايى‏ها هيچ نوع نگرانى نداشتند، ارتش عراق در مراحل نخست خوب عمل كرده بود. و در سراسر سال 1981 دستِ بالا را داشت، ولى از اوايل فوريه سال 1982 وضع به‏تدريج برمى‏گشت. بنا بر گزارش CIA حملات عراق عليه ايران با ناكامى متوقف شده، آرايش نظامى ارتش عراق بيش از حد لازم گسترش يافته و بسيار بد رهبرى مى‏شود، ميدان جنگ به سلاخ‏خانه‏اى تبديل شده و كوشش‏هاى انجام شده براى متحد كردن كردها عليه دولت تهران نيز با شكست مواجه شده است. در يك كلام، عراق ابتكار را در جنگ عليه ايران از دست داده است و ايران پس از يك‏سال جنگِ دفاعى، آماده آغاز حمله متقابل مى باشد." "يك حمله ايرانى‏ها در نيمه مارس، براى ارتش صدام شكست عمده‏اى به بار آورد، 10 هزار سرباز عراقى كشته شدند، 15 هزار نفر زخمى و 15 هزار سرباز ديگر به اسارت نيروهاى ايران در آمدند، 320 تانك منهدم و 350 تانگ ديگر به چنگ ايرانى‏ها افتاد(1)، بخش بزرگى از ارتش عراق در طول اروند ناگزير به عقب‏نشينى شد. تلفات ايران در اين تعرض تنها چهار هزار كشته بود. اين بى‏رحمانه‏ترين نبرد در طول جنگ ايران و عراق به شمار مى‏رفت. اما از همه مهم‏تر، ايرانى‏ها بسيار سخت جنگيده بودند و در مقابل شكست‏هاى سال اول به شدت روحيه كسب كرده بودند. اخبار بد همچنان ادامه يافت و آرايش نيروهاى عراقى مثل قبل در مقابل حملات ايرانى‏ها آسيب‏پذير باقى ماند. تصميم‏هاى عجولانه صدام براى عمليات و دور زدن و عقيم گذاشتن تصميمات فرمانده‏هانش نتايج وحشتناكى به بار آورد." سقوط خرمشهر راه را براى ايالات جنوبى عراق كه اكثريت مردم آن شيعه بودند در برابر يك حمله عمومى ايرانى‏ها باز كرد و از آنجا هم كاملاً امكان پذير بود كه ارتش ايران به سوى بغداد سرازير شود. از طرف ديگركردهاى عراق نيز با مساعد ديدن شرايط، دست به اجراى عمليات بر ضد واحدهاى صدام در شمال زده بودند. در اواخر بهار 1982، "كيسى" و دستياران عالى‏رتبه او تصميم گرفتند روابط خود را با صدام توسعه دهند. به اين اميد كه بتوانند صدام را وادار كنند گام‏هاى مؤثرى براى بهبود وضع نظامى خويش بردارد. وضع عراق از هميشه وخيم‏تر به نظر مى‏رسيد. واحدهايى از سربازان ايرانى شكاف‏هايى عميق در داخل خطوط دفاعى اين كشور ايجاد كرده و آنچه وخامت اوضاع را تشديد مى‏كرد، قيام‏هاى شيعيان در شهرهاى كربلا، بصره، حله و نصيريه بود. "كارشناسان CIA يكبار ديگر به اين نتيجه رسيده بودند، سقوط حكومت بغداد يا از راه تحمل يك شكست نظامى از سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و يا به وسيله طغيان گروه‏هاى شيعى مذهب داخل در عراق امرى اجتناب‏ناپذير شده است. آمريكايى‏ها روابط اطلاعاتى با عراق را از راه‏هاى مختلفى توسعه دادند، از جمله آنكه تمام اطلاعات به دست آمده از آرايش نظامى ايرانى‏ها و مواضع آنها را كه از طريق هواپيماهاى اكتشافى پيشرفته "آواكس" (كه در اكتبر 1980 به عربستان سعودى فروخته بودند) به دست مى‏آمد، در اختيار رژيم صدام قرار دادند. CIA همچنين دسته‏هايى از افسران اطلاعاتى خود را به بغداد فرستاد تا به صدام براى طرح برنامه‏هاى دفاعى جديد خود كمك كنند و همچنين يك ايستگاه سرى CIA در نزديكى كاخ رياست جمهورى در بغداد تاسيس شد. اين‏بار صدام به نصايح دوستان خود گوش داد، رهبرى جنگ را به فرماندهان حرفه‏اى خويش سپرد و سعى كرد روابطش را با دشمنان كُرد خويش بهبود بخشد. رهبران اردن و عربستان به ضمانت خود نزد صدام در خصوص حسن نيت آمريكا و مساعى آن كشور ادامه دادند و متعهد شدند كمك‏هاى تازه‏اى به رژيم بغداد بكنند، از جمله آنكه موانع ارتباطات بازرگانى آن كشور با آمريكا را كه از سال 1967 و در پى جنگ اعراب و اسرائيل وضع شده بود به‏طور چشمگيرى كاهش يافت و با دريافت وام عراق از كشورهاى ديگر موافقت شد. "مقامات آمريكايى بعدها مدعى شدند كه اين كمك‏ها بلاعوض نبوده، بلكه صدام نيز متعهد شد اطلاعاتى درباره تروريست‏هاى خاورميانه به آمريكا بدهد، "ابونضال" را از بغداد اخراج كند(2)، و اطلاعاتى را كه درباره ايران به دست مى‏آورد، در اختيار مقامات آمريكايى قرار دهد." افسران CIA توصيه‏هايى به عمل آوردند كه چگونه ارتش عراق مى‏تواند با حركات نيروهاى ايران مقابله كند. اطلاعات آنها به قدرى دقيق بود كه صدام را شوكه كرد. به نظر مى‏رسيداطلاعات آمريكايى‏ها درباره جزئيات ميدان‏هاى جنگ و آنچه در داخل كشور عراق مى‏گذشت، و اوضاع شيعيان جنوب از خود صدام بيش‏تر بود. در ژوئن 1982 صدام دست به يك تصفيه عمومى در رژيم خود زد و دستور يك عقب‏نشينى استراتژيك از پاره‏اى از نقاط ايران را داد تا خطوط دفاعى بصره را تقويت كند. و از آن پس عراق به يك جنگ دفاعى در داخل خاك خود دست زد. و توانست حملات زمينى متمركز ايرانى‏ها را كه پيروزى آنها، بغداد را در خطر فاجعه قرار مى‏داد، عقب بزند. از مهم‏ترينِ اين حملات، حملات سپاه پاسداران بود كه تا 8 كيلومترى بصره و درست تا جاده بغداد - بصره پيش رفتند، و سپس متوقف شدند. پس از آن براى 2 سال، جنگ به همين منوال پيش رفت. ريگان نيز پس از رسيدن به رياست جمهورى براى دومين بار، فوراً روابط خود با عراق را توسعه داد و ايران را در ليست كشورهاى تروريست جهانى قرار داد و به عنوان اجراى عمليات AMERICAN STUNCH از ارسال هر گونه اسلحه و مهمات به ايران جلوگيرى كرد. و در عين حال سفارت آمريكا در عراق مجدداً گشايش يافت. تيچر در اين باره مى‏گويد: "ما تمام آسيب‏پذيرى‏هاى آنها را در خطوط دفاعيشان تشخيص مى‏داديم و از اين نقاط ضعف مطلعشان مى‏ساختيم و ما مى‏دانستيم اگر اين كار را نمى‏كرديم، ارتش ايران تا خود بغداد پيش مى‏رفت، ما به صدام توصيه‏هاى گران‏بهاى استراتژيك كرديم". او اعتراف مى‏كند: "ما از طريق عربستان و اردن براى عراق اطلاعاتى فرستاديم كه با استفاده از حسن‏نيت ما سازمان اطلاعاتى خود را بر اساس اسرار ما بر پا كند. ما به عراقى‏ها اطلاعات ماهواره‏اى و الكترونيك داديم كه در واقع برايشان گنجى بود. اما اين ارسال اطلاعات، صدام حسين را از ماهيت توانايى‏هاى اطلاعاتى ما كاملاً با خبر كرد و به اصطلاح دستمان پيش او رو شد. آمريكا براى صدام حسين كارى كرد كه تا آن روز حتى براى هيچ يك از نزديك‏ترين متحدين خود نكرده بود". "واقع مطلب اين است كه در حقيقت دسته‏هاى طرفدار عراق در داخل دولت ريگان و مقام‏هاى طرفدار اعراب در وزارت خارجه و CIA به ادامه يك جنگ بى‏پايان در منطقه خليج فارس علاقه‏مند نبوده، بلكه خود را متعهد به پيروزى عراق در جنگ با ايران كرده و مى‏خواستند براى تحقق و تضمين پيروزى، آن‏چه را در توان دارند انجام دهند." "در اوايل سال 1988 واحدهاى ارتش عراق با يك نقشه بسيار خوب طراحى شده و مانور نظامى پيچيده كه با كمك آمريكا برنامه‏ريزى شده بود، شبه جزيره فاو را پس گرفتند. كارشناسان نظامى آمريكا با كمك نقشه‏هايى كه توسط CIA تهيه شده بود، تمام راه‏هاى تعرض واحدهاى عراقى را به دقت مشخص كرده و براى انجام اين تعرض، فرماندهان عراقى زير نظر دقيق افسران اطلاعاتى آمريكا مدت يك سال تمام تحت آموزش قرار گرفتند، به طورى كه پس از شروع حمله، عراقى‏ها توانستند تمامى شبه جزيره را تنها ظرف 36 ساعت دوباره اشغال كنند. اين پيروزى روحيه عراقى‏ها را به شدت افزايش داد و عملاً موجبات پايان جنگ را فراهم كرد." پيروزى عراق به خاطر كسب اطلاعات بسيار ارزشمندى بود كه در اختيار آنها قرار گرفته بود و اين اطاعات بسيار بالاتر از آن سطح بود كه تا آن زمان به صدام و فرمانده‏هانش داده شده بود. "مواد ارائه شده به صدام حسين و رژيم عراق شامل محرمانه‏ترين مسائل اطلاعاتى دولت آمريكا در بالاترين سطح به‏شمار مى‏رفت." تيچر در اين باره مى‏گويد: "ضربه اطلاعاتى ما عليه ايران به صورتى تهيه شده بود كه صدام برنده شود. CIA بهترين چيزهايى را كه در چنته خود داشت، در اختيار صدام حسين قرار داد و وقتى به اين ترتيب، رژيم او را نجات دادند، باز هم چيزهاى بيش‏ترى در اختيارش گذاشتند. مواد اطلاعاتى كه آمريكا در اختيار عراق گذاشت به قدرى حساس بود كه امكان داشت آن كشور را قادر ساخته باشد با استفاده از آن، موضع ماشين دفاعى خويش را معكوس كند. و از اين اطلاعات براى دفاع از نيروهايش در برابر سيستم‏هاى جاسوسى كه آمريكا به‏وجود آورده بود، استفاده كرده باشد. كمااينكه بعد از سال 1988 عراقى‏ها دست به كار تدارك يك برنامه عظيم نظامى شدند كه بخش اصلى آن، پوشاندن و مخفى كردن سيستم‏هاى فرماندهى كنترل و ارتباطات ارتش عراق، عليه عمليات جاسوسى فنى بود. كليد اصلى در اين اطلاعات، خطوط زمينى امنى بود كه براى ارتباطات مورد استفاده قرار مى‏گرفت." منبع : فارس
  19. در اثر اطلاعات نادرست گمانه زني هاي اشتباهي در اينگونه تاپيك ها صورت ميگيرد كه باعث انحراف مطالب مي شود و به نوعي قبلا روي اين مسائل بحث شده است. تاپيك قفل مي شود. STORM
  20. ممنون كركس جان. قابل شما رو ندارن. بله بودجه نظامي و مبالغي كه آمريكا هزينه ميكنه فوق العاده بالاست. من جايي ميخوندم نزديك 200 ميليارد دلار هزينه طراحي و ساخت B-2 در طول 10 سال كرده كه جالبه. ولي علت سقوط چيه برام جاي سوال هست :lol:
  21. بابك جان در هر دوي اين تاپيك ها تعداد كاربراني كه همكاري ميكنند كم هست. البته استقبال بازديد زياد هست. در تاپيك (اين عكس چيست) نيز عكس هاي متفاوتي كه لزوما مربوط به بخش خاصي نيست قرار داده مي شوند كه خوب هست ولي با اين حال محدود شده به چند كاربر كه مناسب نيست. مدتي به اين صورت ادامه ميديم البته با طرح هاي جديد كه البته هدف ارتقاء مطالب و استفاده بيشتر هست. نخواستم تاپيك محدود بمونه. بعد از مدتي در صورت در خواست دوستان باز اسم تاپيك رو ميشه مثل سابق كرد.
  22. سابقه اين تاپيك از ساير تاپيك ها با همين محتوا بيشتر است در ضمن مي تونيد به ادامه تصاوير هواپيما هم بپردازيد. يك تاپيك كلي مورد نظرم هست. هم به صورت تصاوير و هم سوال جواب.
  23. تاپيك ( اسم اين 7 هواپيما چيست ) به ( مسابقه تسليحات نيروي هوايي ) تغيير عنوان داد. از اين پس نه تنها هواپيما هاي نظامي بلكه كليه تسليحات نيروي هوايي مانند پدافند هاي هوايي - كاك پيت و خود هواپيماهاي نظامي - رادار ها - سيستم هاي الكترونيكي هوايي و كليه ادوات مربوط به تسلحات نيروي هوايي امكان قرار گيري در تاپيك و مسابقه را خواهند داشت. مهم/قبل از اينكه عكس هاي خود را قرار دهيد بايد قبلا درخواست خود را داده باشيد و پس از پايان هر سري بسته به نوبت هر كاربر تصاوير مسابقه را قرار دهيد. با تشكر از همكاري خوب كاربران سايت. STORM
  24. از افتخارات ديگر رزمندگانمون بود. آفرين بر اين همه شجاعت.