Antiwar

War
  • تعداد محتوا

    1,504
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های Antiwar

  1. ممنون جناب واریور بازم مثل همیشه کامل و جامع. جای هیچ سوالی باقی نموند
  2. راستش جناب واریور عزیز این که تجهیزاتی بسازیم که توی این دما کار کنه کار سختی است ولی سخت تر از اون اینه که بتونه تابش ها رو فیلتر کنه. مثل این می مونه که شما بری وسط یک استادیوم پر از سر و صدا و بخوای صدای یک آدم رو از چهل کیلومتر اون ور تر بشنوی. حالا شما جای صدا بزار تابش های فرو سرخ. چگونگی فیلتر این نویزهای ناشی از افروختگی سر موشک برای من خیلی سواله. باز توی موشک های ایر تو ایر یا گروند تو ایر شما طرف مقابلت هم یک موتور جت هست یعنی مثل این هست که شما بخوای صدای یک استادیوم دیگه از چهل کیلومتری را بشنوی ولی در مورد خلیج فارس یا موشک هایی اگر باشد از این دست بحث سر این است که کشتی تابشی از اون دست هم نداره. یا مثلا توی موشک های ضد هواگرد ها می شه یک طیف هایی از حرارت را که معمولا از موتور ساتع می شود و بر آمده از آلیاژهای محدود استفاده شده در موتور یا سوخت هواپیماست را باقی گذاشت و الباقی را فیلتر کرد ولی توی یک ناو چیکار می خواهیم بکنیم؟
  3. [quote][quote]وقتی سر موشک و هوای اطراف آن در اثر سرعت گداخته است، آیا استفاده از دوربین های ترمال یا ای آر اصلا معنی می دهد؟ هوای اطراف موشک باید دمای خیلی بالایی داشته باشه! این ها مثل نویز های بسیار قوی عمل خواهد کرد. سرعت موشک و حرارت باعث نمی شه هوای اطراف نوک موشک مانند عدسی شکست های نوری ایجاد کنه؟ با این فرض دقت دوربین های تصویری زیر سوال نیست؟[/quote] بجز گمانه زني كار زيادي از ما بر نمي آد ، اما آيا نمي شه دماغه موشك را سرد كرد ؟! آيا موشك خليج فارس اولين موشكيست كه به سرعتي بالاي چند ماخ مي رسه و با مشكلات شكست نور بر اثر اعوجاج هوا در نوك خود مواجه مي شه ؟! اعوجاج هوا در نوكهاي تيز و تند اثر بيشتري دارد . چرا نوك خليج فارس و DF21 چنين خمشي دارد ؟ تا زمانيكه در مورد موشك هاي استاندارد مطالعه نكرده بودم ، اينها سوالات بزرگي بود . اما با مطالعه بيشتر ، متوجه شدم بطور تقريبي بين سالهاي 1995 تا 2002 غربيها با چنين مشكلاتي در موشك استاندارد 2 خودشان مواجه بودن و يكسري الگوريتمهاي خاص را براي پشت سر گذاشتن مشكلات aero-optic بكار گرفتن .[/quote] سلام به دوست عزیز دابل ایکس تریپل تو آی آر، ممنون از پاسختون. اون هایی که گفتم برام سوال بود نه نتیجه گیری. هنوز هم سوالم باقی مانده . نمونه ی سوال های بی پاسخ در ذهنم: 1. چطور می خواهید سر این موشک را سرد کنید؟ دما بسیار بالااست، محدودیت حجم و فضا داریم. راه کار خاصی مد نظرتان هست؟ 2. چه موشک دیگه ای به سرعت چند ماخ میرسه و از هدایت اپیتیکال با روش انطباق تصاویر با دقتی که باید درحد چند متر باشه برخورداره؟ غالبا باید از چند سیستم هدایت غیر از سیستم های اینرسیایی و اپتیکال استفاده بشه. شاید خلیج فارس هم چند سیستم داشته باشه ولی تنها با اپتیکال بعیده به این دقت برسد. البته اگر من درست متوجه شده باشم منظور شما این بود که اون خمش نوک موشک احتمالا اعوجاج جریان هوا را تصحیح می کند. اگر همین منظورتون بود لطفا بیشتر توضیح بدید که چگونه این اتفاق می افتد. 3. مگر موشک استاندارد هدایت اپتیکال دارد فکر می کردم راداری باشد؟ من کم و بیش تاپیک شما رو خوندم راجع به موشک استاندارد خیلی عالی بود دستتون درد نکنه. اگر میشه با جزییات بیشتر توضیح بدهید. 4. جناب کینگ کاوه ی عزیز، موشک های دوشپرتاب یا پیتون هدفشون موتور جت هست. اون خودش دست کمی از سر موشک در حرارت ندارد. تابش حرارتی از یک ناو یا موتورش مگر چقدر است؟ غیر از این با توجه به اندازه ی این موشک ها باید مقاومت هوایی بسیار کمتری را تجربه کنند. به علاوه محیط درگیری این موشک ها چون اهداف هوایی را مورد اصابت قرار می دهند در فضایی است که چگالی هوا کمتر است لذا مقاومت هوایی کمتری هم وجود خواهد داشت . البته حتما این سوالات من جواب های خوبی دارد. صرفا سوال اند.
  4. وقتی سر موشک و هوای اطراف آن در اثر سرعت گداخته است، آیا استفاده از دوربین های ترمال یا ای آر اصلا معنی می دهد؟ هوای اطراف موشک باید دمای خیلی بالایی داشته باشه! این ها مثل نویز های بسیار قوی عمل خواهد کرد. سرعت موشک و حرارت باعث نمی شه هوای اطراف نوک موشک مانند عدسی شکست های نوری ایجاد کنه؟ با این فرض دقت دوربین های تصویری زیر سوال نیست؟
  5. [size=18]با سلام، خوب دوستان عزیز، این آخرین نوشته‌ی من به این شکل در سایت خواهد بود. از این به بعد قصد دارم فقط مطالعه کننده نظرات دوستان و اساتید بزرگوار باشم و تنها در صورتی که سوال خیلی مهمی برام ایجاد شد پرسش گر. به هر حال چون در این تاپیک وارد شده بودم. تحلیلم رو کامل می‌کنم چون فکر می‌کنم جسته و گریخته بیان کردن بخش‌هایی از نظراتم باعث شده در مواردی سوء برداشت ایجاد بشه (تقصیر خودم است این کار را باید ابتدا می کردم) . در انتها از همتون خداحافظی می‌کنم. از این که منو تحمل کردین ممنونم. اگر کسی جایی از صحبت‌های من رنجیده ازش عذر خواهی می‌کنم، تعمدی در کار نبوده. اینم تحلیل : [/size] زمانی استعمارگران اسپانیایی موفق شده بودند که به بومیان به قبولانند که سرباز اسپانیایی از نسل خدایان است و به هیچ وجه نخواهد مرد. نتیجه این بود که بومیان حتی تلاشی برای شورش یا اقدام برای جنگ نمی‌کردند. چند زمانی است که این ذهنیت در ذهن بسیاری از تحلیل گران جهان سوم تزریق شده که هر چه غربیان طراحی کنند حساب شده و شکست ناپذیر است و هر اتفاقی که می‌افتد یا از نقشه‌ی آنان بوده یا برایش از پیش برنامه داشته‌اند. بخشی از این تصور درست است. غرب برای بسیاری از امور برنامه‌های طویل‌المدت می‌ریزد ولی در موارد بسیاری در مقابل خواست مردم به شکست می انجامد و در موارد بسیاری اشتباهات فاحشی مرتکب می‌شوند. با این مقدمه عرایضم رو می‌نویسم: یک تحلیل جامع بایستی شامل بر 4 حوزه‌ی مهم باشد: 1. آنالیز وضعیت زمینه‌ای بحران 2. تحلیل عوامل و بازیگران آغاز کننده‌ی بحران 3. عوامل و بازیگران موثر در تغییر روند بحران 4. تعیین پاسخ متناسب برای کسب منافع حداکثری (مادی یا معنوی) و تحمل ضرر حداقلی انجام چنین تحلیلی در این سایت خارج از حوصله‌ی خواننده خواهد بود ولی اگر بخواهیم در دو خط وضعیت زمینه‌ای را شرح بدهیم این گونه می‌شود: آمریکا در منطقه از زمان بوش احساس خطر می‌کند. ادامه‌ی روند کنونی منطقه‌ای نتیجه‌ای جز نزول قدرت آمریکا و سقوط هم پیمانانش ندارد. ضمن آن که حمایت از دیکتاتوری‌های منطقه‌ای برای ایالات متحده هم هزینه‌ی مالی و هم هزینه‌ی حیثیتی بالایی دارد و موجب تضعیف دیپلماسی عمومی آمریکا در خاورمیانه و جهان می‌شود. پس به دنبال راهکاری برای خروج می‌گردد. با این تحلیل سناریوهای آمریکا یک الزام است، برای فرار از موقعیتی که در آینده‌ی نزدیک گریبان گیر او خواهد شد. بنا بر این امریکا در وضعیت فرار رو به جلو قرار داشته و استراتژی او نیز ناچاراً با ریسک بسیار بالا همراه است. راه حلی که ایالات متحده در پیش گرفت همان چیزی بود که آقا مصطفی تفصیلاً بیان کردند. با این تفاوت که در زمان بوش متکی بر قدرت نظامی بود و در زمان اوباما بر سازمان‌های امنیتی و رسانه‌ای متمرکز شد. البته معمولاً طراحی‌های این چنینی با فرضیات متعدد ترسیم می‌شود. اهداف حداکثری و حداقلی و کنش‌ها و واکنش‌های متعدد همه‌ی بازیگران در آن لحاظ می‌شود و نهایتاً یک نقشه‌ی خروج در صورت عدم موفقیت خواهد داشت. علی رغم این تحلیل دوستان تنها تفصیلی از حالت موفقیت صد در صدی پلان آمریکایی‌هاست. اما نقطه‌ی ضعف اصلی تحلیل این است که دیگر بازیگران منطقه‌ای و جهانی، به حساب نیامده اند. [b] [u]بازیگران منطقه‌ای عبارتند از [/u]:[/b] 1. [b]ایران و متحدانش:[/b] اولین چالش در مقابل این پلان که از تحلیل‌های دوستان جا مانده ایران است. ایران نه تنها یک بازیگر منفعل نیست بلکه در عرصه‌ی بین‌المللی یک بازیگر بیش فعال تلقی می‌شود. خصیصه ی یک انسان بیش فعال این است که حتی اگر اراده‌ی سکون داشته باشد از این کار عاجز خواهد بود. ایران نیز در فضای بین‌الملل دارای چنین شرایطی است. زیرا که حتی اگر حاکمیت مرکزی ، قصد تنش زدایی و انفعال داشته باشد. نمی‌تواند مانع از فعالیت عناصری شود که در خارج و داخل ایران بر مبنای ایدئولوژی انقلاب اسلامی در حال فعالیت هستند. بنا بر این شاهد هستیم حتی در مواردی فراتر از توان اقتصادی و سیاسی خود در حال فعالیت‌های برون مرزی است. خواسته‌های ایران چیست؟ الف) عقیم سازی و یا کارشکنی در فعالیت‌های آمریکا و هم پیمانانش (خواسته‌ی حداقلی) بر این مبنا ایران ابتدا خواهد کوشید که طرح‌های آمریکا در منطقه را به شکست کشاند و در صورت عدم موفقیت خواهد کوشید تا از دست‌یابی غرب و آمریکا به خواسته‌های حداکثریشان جلوگیری نماید. ب) نشر پیام انقلاب (خواسته‌ی حداکثری) انقلاب اسلامی حاوی 2 پیام بزرگ بود: 1. حکومت اسلامی بر مبنای ولایت فقیه 2. آزادگی، (ان لمیکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد، فکونوا أحرار فی دنیاکم ). پیام اول از مختصات شیعی است و تنها با نشر تفکر شیعی آن هم در اعلا درجه‌ی آن امکان صدور دارد. اما پیام دوم جهان شمول است که البته مقدمه ایست برای پیام اول. بنا بر این، از حکومت لائیک و سکولار تا حکومت‌های اهل تسنن می‌توانند مستمعین آن باشند. نتیجه‌ی نشر پیام دوم وحدت است. ابتدا میان مسلمانان و سپس میان پابرهنگان جهان در مقابل طاغوتیان. هر تحولی در جهان و منطقه که بتواند یکی از این اهداف ما را محقق سازد یا این امکان را ایجاد کند که فضا برای نشر افکار انقلاب ایران تسهیل شود، یک موفقیت برای انقلاب اسلامی تلقی خواهد شد. بدیهی است که پیش از ما نیز افرادی چون جمال عبد الناصر پیام دوم انقلابمان را نشر داده و از آن انتفاعاتی برده‌اند، ولی پس از آن به دلیل اشتباهات شخصی و یا انحرافات فکری دیگر که داشته‌اند نا کام مانده‌اند. پر واضح است که اشتراک پیام به هیچ عنوان نقصی برای ما نبود و دلیلی بر سرنوشت مشابه نخواهد بود. بلکه فضلی برای صاحبان سابق آن بر شمرده می‌شود. آیا ایران استعداد لازم را دارد؟ بله، هم اکنون ایران به واسطه‌ی هم پیمانی‌اش با حزب الله و سوریه و نزدیکی روابطش با قطر در میان امت عرب برای خود عمق استراتژیک تعبیه کرده است. موفقیت چشم گیر ایران در برقراری ارتباط با اخوان المسلمین و تأثیر گذاری بر سیاست‌های آنان در سال‌های اخیر مرهون همین توانایی است. البته به طور قطع میزان نفوذ ایران در کشورهای مختلف به یک اندازه نیست. ولی در کشورهایی که برای ایران حایز اهمیت استراتژیک بوده‌اند قابل ملاحظه است. به عنوان مثال در مصر به قدری است که شبکه‌های انسانیِ طراحی شده توسط هم پیمانان ایران، در تمامی سطوح نظامی و سیاسی قابل مشاهده است. شاهد این مدعا تجهیز حماس به سلاح و مایحتاج لازمه از طریق کانال‌های موجود و دستگیری دو مورد شبکه‌های محلی جاسوسی ایران در مصر در یک سال اخیر است که در رسانه‌های داخلی کمتر انعکاس یافته. افزون بر این بسیاری از بازوان ایران مستقل عمل می‌کنند. علاوه بر سپاه قدس، سازمان‌های اطلاعاتی، دستگاه دیپلماسی ، حماس و حزب الله، در بسیاری از کشورهای اسلامی عناصری یافت می‌شوند که وابستگی اعتقادی و فکری به ایران دارند. این عناصر هم به صورت بالفعل و هم به صورت بالقوه موجود بوده و بعضاً بدون اطلاع سازمان‌های مربوطه مشغول فعالیت هستند. بسیاری از دست آورد های ایران در سال‌های اخیر نه از روی برنامه ریزی و قصد داخلی بلکه مدیون چنین افرادی است. ضمناً بد نیست بدانیم انقلاب‌های مخملی کپی برداری از انقلاب ایران است. پس اگر کسی با آن آشنا باشد و بتواند در آن ایجاد خلل کند، همانا خود ما هستیم زیرا که نمونه‌ی واقعی آن را تجربه کرده‌ایم. 2. [b]دیکتاتوری‌هایی که در این پلان بایستی دچار دگرگونی شوند.[/b] مهم‌ترین خواسته‌ی این دست حاکمان حفظ موقعیت خویش در مسند حکومتی است. در این راستا این دست کشورها از کمک به یکدیگر دریغ نخواهند کرد. ساده‌انگارانه خواهد بود که بیندیشیم این دست حاکمان به وعده‌ی حفظ ثروت و دارایی و رفاه دست از حکومت خواهند کشید. 3. [b]ترکیه و اسراییل[/b] نقش ترکیه و اسراییل با تحلیل اشخاص از اوضاع داخلی این دو کشور ارتباط تنگاتنگ دارد. موضوعی که خود نیازمند صفحات بسیاری است لذا از این دو کشور ترجیحاً گذر می‌کنم. [b][u]بازیگران جهانی:[[/u]/b] 1. [b]چین و روسیه[/b] چین و روسیه دو بازیگر عمده‌ی جهانی هستند. هرچند قدرت تأثیر گذاری روسیه کاهش یافته ولی چین در حال قدرت گیری است. به هر حال دو نگرانی حساسیت آنان را در مقابل سناریوی فعلی آمریکا بر خواهد انگیخت: الف) سناریوی آمریکایی باعث قبضه‌ی بیش از پیش قدرت در خاورمیانه توسط آمریکا خواهد شد. امنیت انرژی چین وابسته به خاورمیانه است. لذا بعید است این کشور حاضر شود که شاه رگ حیاتی خود را کاملاً در اختیار رقیب و دشمن خویش گذارد. حال آن که سیاست چین و روسیه گسترش نفوذ در خاورمیانه از طرق مختلف از جمله ایران است. لذا این احتمال وجود دارد که چین به صورت پنهانی با مداخله در عوامل موجود باعث شود که سناریوی آمریکا دچار اشکالات عمده شود. ب) هر دو کشور این بیم را خواهند داشت که دامنه‌ی اعتراضات به مرزهایشان نیز سرایت کند. کما این که چین طعم مورد مشابهی را در زمان اوباما در منازعات ایغورها چشیده و از توان بسیج رسانه‌ای آمریکا مطلع است. روسیه نیز به دفعات قربانی انقلاب‌های مخملی بوده است. 2.[b] فرانسه و اروپاییان[/b] البته من برای این کشورها نقش‌ها مستقل قائل هستم که به صورت پنهان عمل می‌کنند ولی به همان دلیل که از ترکیه و اسراییل عبور کردیم از این مورد نیز صرف نظر خواهیم کرد. [u][b]سناریوهای احتمالی[/b]:[/u] 1. [b]تشکیل حکومت‌های اسلامی[/b] تحقق چنین خروجی‌ای به منزله‌ی خروج امور از دست غرب و فاجعه‌ای برای سیاست‌هایشان خواهد بود. بر خلاف تصور اغلب مردم این سناریو برای ما نتیجه‌ی برد حداکثری نخواهد بود. اسلام گرایان اهل تسنن به دو دسته‌ی افراط گرای تکفیری و غیر افراط گرا قابل تقسیماند. خوشبختانه اهل تسنن مصر از دسته‌ی دوم بوده و اخوان المسلمین علی رغم تبعیت از اندیشه‌های عبدالوهاب آنتی تز وهابیت تکفیری به حساب می‌آیند. (با یک سرچ ساده دو واژه‌ی وهابیت و اخوان المسلمین می‌توانید به اطلاعات خوبی دست یابید) اما وقتی انقلاب‌ها به خشونت و معنی دقیق انقلاب منجر شوند. اندیشه‌های افراطی‌تر مجال حکم رانی خواهند یافت و انقلاب‌ها فرزندان خود را خواهند بلعید. روی کار آمدن این دست حکومت‌ها باعث می‌شود نشر پیام اول انقلاب ما دچار اختلال شود و حتی احتمال جبهه گیری بر علیه حکومت‌های شیعی نیز با گذشت یک بازه‌ی زمانی منتفی نیست. با این وجود به علت سلفی ستیزی در الازهر و رقابت مصر و عربستان و بعضی فاکتورهای دیگر مثل ترس غرب، احتمال عدم وقوع چنین افراط گرایی‌ای محتمل‌تر است. در هر صورت در ابتدا شکل گیری جبهه‌های ضد آمریکایی و اسراییلی در منطقه باب میل ماست. لکن تجاوز نظامی یا کودتا به سبک گزینه‌ی چهارم در دستور غرب قرار خواهد گرفت. احتمال تشکیل چنین دولتی زیاد نیست. به دلایل متعدد. ولی بعید هم نیست. وقوع این حالت باخت برای آمریکا و برد در کوتاه مدت برای ما با احتمالِ باخت در دراز مدت است. 2.[b] تشکیل حکومت‌های سکولار و لیبرال در فضای دمکراتیک با مشارکت اسلام گرایان[/b] این مورد بهترین حالت برای آمریکاییان خواهد بود زیرا معتقدند تمامی اهدافشان را برآورده خواهد کرد. چنین تحولی منافع ایران را نیز به صورت حداکثری در میان خواهد گرفت. الگوی این دست حکومت‌ها ترکیه خواهد بود. کشوری مانند ترکیه بیش از کشورهایی چون عربستان و مصر ظرفیت همکاری با ایران را خواهند داشت. روی کار آمدن این دست حاکمیت‌ها در منطقه باعث تضعیف یکی از خطرناک‌ترین آنتی تزهای منطقه‌ای یعنی وهابیت تکفیری و طالبانیسم برای انقلاب ما خواهد شد. تحولی که می‌تواند هم تهدیدات امنیتی ما را کاهش داده و هم فضای مثبتی برای آماده سازی جهان اسلام در یک بازه‌ی زمانی طولانی مدت برای دریافت پیام اول انقلاب ما فراهم آورد. اما نکته‌ی دیگر آن که مواضع ضد اسراییلی و ضد آمریکایی جزء جدایی ناپذیر این حاکمیت‌ها خواهد بود. همین که در جهان اسلام حاکمان برای کسب محبوبیت مجبور به چنین ژست‌هایی می‌شوند و غرب آن را به عنوان یک واقعیت می‌پذیرد، خود یک دست آورد نیکو برای ما و عقب نشینی برای آمریکاست. من مطمئن هستم این سیاست ظاهر سازی تنها در کوتاه مدت موفق خواهد بود زیرا که در صورت ایجاد هر گونه منازعه‌ی جدی مثل جنگ 33 روزه چهره‌های دو رو مجدداً شناسایی خواهند شد و این در حالی است که همین سخنان و الگو گیری‌های ظاهری از مواضع ایران باعث محبوبیت بیشتر این تفکر در میان مردم منطقه خواهد شد که موضع غرب را تضعیف خواهد کرد. البته آمریکا نیز متقابلاً خواهد کوشید با الگو سازی این دست دمکراسی‌ها و دست یازیدن به نبرد تبلیغاتی جبهه‌ی داخلی ما را تضعیف کند که هشیاری جدی می‌طلبد. از سوی دیگر هم پیمانانی چون سوریه نیز در معرض خطری جدی قرار خواهند داشت. از سوی دیگر مشروعیت اسراییل را به مانند ترکیه مطالبه خواهد نمود که دست آورد بزرگی است. (البته بعید است بتوانند این خواسته را به ثمر برسانند. کما این که در عراق و افغانستان که تحت اشغال مستقیم بودند چنین امری به علت مقاومت مردم محقق نشد. احتمال قطع روابط مصر با اسراییل بیش از برقراری رابطه در کشورهای دیگر است) ایده آل ما تشکیل حکومتی در مصر با ویژگی‌های حکومت عراق فعلی است دولتی که منافع ملی را در همراهی با ایران و مراعات با آمریکا می‌بیند و همه‌ی طیف‌های فکری در آن مشارکت فعال دارند. ضمناً به شعائر اسلامی احترام ویژه گذارده و به آن پایبند است. در این شرایط ما تکیه گاه اسلام گرایان نیز باقی خواهیم ماند و خطر افراط گریِ تکفیری از بین خواهد رفت. در این سناریو همانند عراق و افغانستان منطقه در کشمکش نرم میان ایران و آمریکا باقی می‌ماند. 3. [b]تشکیل حکومت‌های سکولار و لیبرال بی مشارکت اسلام گرایان[/b] منظور حکومتی مانند ترکیه پیش از روی کار آمدن اردوغان است. این مورد به دلیل این که خاصیت مردمی بودنش را از دست می‌دهد و طیف عظیمی از مردم احساس تعلق به آن نخواهند داشت وقوعش مطلوب طراحان نیست و باعث می‌شود اهداف حداکثری آمریکا بر آورده نشود. ضمن آن که فضای دمکراتیک حضور اسلامگرایان را تضمین می‌کند. و حذف آنان به معنی باقی ماندن یک گروه فشار قدرتمند و نوعی نارضایتی عمومی است که در این صورت چیز زیادی به نفع آمریکا ایجاد نشده است. با این وجود اگر اوضاع به نحوی پیش رود که کنترل از دست غرب خارج شود و احساس خطر کند در این صورت گزینه‌ی مطلوب آمریکاییان خواهد بود. در چنین شرایطی چیز خاصی برای ما تغییر نخواهد کرد بجز آن که احساسات ضد آمریکایی افزایش خواهد یافت. می‌توان این سناریو را خنثی نامید. 4. [b]تشکیل حکومت‌های سرکوبگر دیکتاتور یا حفظ حاکمیت فعلی یا توسل به اقدام نظامی[/b] آمریکا یک ویژگی مهم دارد و آن این که اگر طرح‌هایش محقق نشود توانایی بر هم زدن صفحه‌ی بازی را در بیشتر موارد دارد.( درست مثل همان حرکت شیر فرهاد که با کفشش کیش و مات را اعلام می‌کرد.) این مورد به معنی شکست طرح آمریکاست و راه حل خروجی که پیش از این به آن اشاره شد. در این صورت اوضاع به روال سابق باز خواهد گشت با این تفاوت که هزینه‌ی سنگینی بر دست طراحان گذارده و اوضاع را به ضررشان پیچیده‌تر کرده. زیرا که، هم اعتماد حکام فعلی را از دست داده‌اند و هم محبوبیتشان افول کرده. در ضمن هیچ دست آوردی از اهدافشان تحقق نیافته. اگر این اتفاق بیفتد ما از منافع شبه انقلاب‌ها محروم شده‌ایم ولی هدف ناکام گذاردن آمریکا برایمان محقق شده. [b][u]ما چه باید بکنیم:[/u][/b] الف) همراهی با انقلاب‌ها، زیرا که در صورت عدم همراهی و پیروزی انقلاب، ما از معادلات منطقه‌ای حذف خواهیم شد و نفوذ نرم خود را از دست خواهیم داد ب) سعی در جریان دهی انقلاب‌ها به سمت دست یابی به اهداف غایی انقلاب اسلامی (نه در کوتاه مدت بلکه با دید بلند مدت) به وسیله‌ی رسانه‌های هم پیمان و نیروهای هم راستا. ج) سعی در پر رنگ کردن احساسات ضد استکباری و ضد اسراییلی معترضین و تبدیل آن به بخشی از شعارها . تقویت نقش رهبری نیروهای هم پیمان در بین ملت عرب تا در زمان تشکیل حکومت قدرت چانه زنیشان بالا رود. با این ملاحظه که شبه انقلاب‌های مردمی به سمت و سویی نرود که منجر به دو گزینه‌ی آخر شود. (حذف اسلام گرایان یا استبداد) ضمناً باید دایماً هم پیمانانمان هشیار باشند که سمت و سوی فضای دمکراتیک شفاف باقی بماند تا از دور رقابت‌ها حذف نشوند و تا پیش از دست‌یابی به این هدف مردم از خیابان هاجمع نگردند. (درست مثل طرح 6 ماده‌ای اخوان المسلمین یا ادامه‌ی اعتراضات در تونس) د) تلاش در برقراری ارتباط با تمامی جریان‌های معارض موجود و تأثیر گذاری بر ذهنیتشان ه) نشان دادن مشابهت‌های این انقلاب‌ها با انقلاب اسلامی در داخل تا خویش را در مقابل موج نا آرامی‌ها ایمن سازیم و امکان سوء استفاده را از فتنه گران بگیریم. ( واقعیت آن است که آرزوی مردمی که به خیابان‌های کشورهای عربی می‌آیند دست یابی به نیمی از آزادی‌ها و داشته‌های ماست.) از سوی دیگر پر رنگ کردن احساسات ضد اسراییلی و آمریکایی در رسانه‌های عرب زبانِ برون مرزی و جریان‌های انقلابی و رهبرانشان، می‌تواند هم پیمان ما سوریه را تا حد زیادی مصون نگاه دارد. ط) تنظیم راهبردهای بلند مدت برای نشر افکار انقلاب اسلامی و استفاده از فضای باز ایجاد شده‌ی ناشی از دمکراسی ی)آمادگی برای مواجهه با گزینه‌ی تشکیل دیکتاتوری و تجاوز. بهره برداری رسانه‌ای و دیپلماتیک از آن و در صورت امکان مقابله با آن. ک) سعی در معرفی عناصر وارداتیِ غرب به جریانات سنتی و مردمی [b]پانوشت: [/b] 1. تجربه نشان داده که آمریکا پیش از مبادرت به تصمیماتی به این بزرگی سعی خواهد کرد که دیگر بازیگران منطقه‌ای و جهانی را با خود همراه ساخته و یا به نحوی متقاعدشان سازد که از مداخله به پرهیزند . مانند کاری که پیش از افغانستان و عراق نمود. این هدف معمولاً به سه شکل عملی می‌شود: الف. دادن امتیازات خارج از سناریوی طراحی شده به بازیگران ب. طراحی پلان عملیاتی به نحوی که آنان را متقاعد سازد که منافعشان در اجرای سناریو خواهد بود یا آسیب نخواهند دید. ج. ارعاب معتقدم یکی از موضوعات مذاکرات اخیر ایران و غرب حول همین سناریو بوده است . هم چنین سفرهای اخیر غیر منتظره‌ی دیپلماتیک بین پکن واشنگتن. و توافقات روسیه و آمریکا در همین راستا قابل تحلیل است. 2. یکی از اهداف انجام فتنه سبز در ایران پیش از اجرای نقشه‌ی فوق می‌تواند آن باشد که حتی اگر حکومت ایران ساقط نشود، استفاده از ابزارهای خشن در خاموش سازی فضا و انجام پروپاگاندای رسانه‌ای باعث شود ، دیگر انقلاب‌های مهندسی شده از قرار دادن انقلاب اسلامی ایران به عنوان الگو بپرهیزند. 3. یکی از کشورهای تأثیر گذار در سودان و مخالف تجزبه ی آن مصر است. تضعیف مصر تجزیه‌ی سودان را تسهیل خواهد کرد. 4. وضعیت فعلی ما در منطقه مشابه انگلستان در زمانی است که انقلاب‌های مردمی اروپا را در می‌نوردید. در آن زمان انگلستان به علت داشتن یک نظام مشروطه بر خلاف دیگر حکومت‌های استبدادی در اروپا نه تنها از این انقلاب‌ها واهمه‌ای نداشت و به مقابله با آن‌ها نمی‌پرداخت بلکه به آنان به دید یک فرصت می‌نگریست. در شرایط فعلی ما یک برگ برنده نیز داریم . آن هم همراهی مردم منطقه با سیاست‌های اعلامی ماست.
  6. 1. همیشه با نگاه دکتر کوشکی مشکل داشتم. جناب دکتر اگر احیانا در سایت عضو هستی، مخلصیم، بحث نظری است نه شخصی. حضوری هم خدمتتون عرض کردم. چه وقتی شما در باب فلسفه ی علم صحبت می کنید، چه وقتی راجع به مسایل سیاسی بحث می کنید خیلی جزمی و صفر و صد ارزیابی می کنید. 2. انقلاب اسلامی به معنی انقلاب اسلامی ای مشابه ما، فقط در فضای شیعی می تواند ایجاد بشود، ابزارهای شیعی مختصات شیعی هم می طلبد. اما آیا الگو گیری و رسیدن موج های انقلاب ما به سایر کشورها و تشکیل حکومت هایی الهام گرفته از حق طلبی انقلاب اسلامی با مختصات مذهبی- محلی شدنی نیست؟ حتی بدون دخالت مستقیم ما؟ بیداری مردم منطقه بدون حضور ما ممکن نیست؟ پیام انقلاب ما بدون فعالیت ما نمی تونه دست بقیه برسد؟ آیا تنها جایی که ناشر پیام انقلاب ماست ایران است؟ 3. اصلا مگر حتما باید انقلاب اسلامی بلافاصله به صورت صد در صدی در یک مرحله به ثمر برسد؟ نمی شود مرحله مرحله به ما نزدیک بشوند؟ ما خودمان چند بار انقلاب مردمی را تجربه کردیم تا به این جا برسیم؟ 4. یک سوال جدی تر، چه کسی گفته لزوما تشکیل یک انقلاب اسلامی در این کشورها منافع حداکثری برای ایدئولوژی ما ایجاد می کنه؟ نظر من را اگر بخواهید تشکیل یک حکومت اسلامی با مختصاتِ فعلی اسلام در این کشورها، اتفاقا جلوی موج تفکری ما را خواهد گرفت. در مقابل، تشکیل یک دولت وحدت ملی که همراهی نسبیِ سیاسی با ما داشته باشه و فضای باز داخلی ایجاد کنه تسهیل کننده خواهد بود و به مراتب تبلیغ پیام انقلاب اسلامی ما برای تشکیل انقلابی در آینده ی دور تر بر مبنای مختصات انقلاب اسلام ناب محمدی را ممکن تر خواهد کرد! (توضیح بیشتر این جملاتم شاید باعث نقض قوانین سایت بشود. بنا بر این خیلی سر بسته بیانشون کردم) در مقیاس توضیحات ایشان می شود این تعبیر را به کار برد، این تحرک مردمی شکوفه ایست برای میوه ای که بعدها می تواند چیده شود. 5. آیا رویه ی بی بی سی و وی او ای به نفع انقلاب رنگی ایران بود؟ چه بهانه ای باعث شد که دست این جنبش خوانده شده و عملکرد نیروهای ارزشی برای مردم توجیه شود؟ چرا ما باید همان اشتباهات را تکرار کنیم؟ شما تغییر روند رفتاری رسانه های غرب در مورد این انقلابات شبه رنگی در کشورهای عربی را نمی بینید؟ 6. شعار های مردم ایران زمان انقلاب چی بود؟ مرگ بر شاه، ما می گیم شاه نمی خوایم نخست وزیر عوض میشه، ای شاه خاین آواره گشتی، الله اکبر، شعار علیه استبداد و .... چقدر شعارهای مردم این کشورها متفاوت تر است؟ انقلاب ما در کنار خود جریان های غیر دینی نداشت؟ البته مهمترین مختصاتش این بود که این بار بر خلاف خیزش های قبلی مردمی، نیروهای مذهبی با هشیاری عمل کردند و نگذاشتند انقلابشان مصادره شود. آیا این شرایط در مصر جریان ندارد؟ نمی شود رهبران مذهبی را آگاه ساخت و یاری اطلاعاتی کرد؟ برای یک ناظر خارجی فضای داخلی ایران پیش از انقلاب چگونه بود؟ خوانندگان آن چنانی، سینما و تلویزیون...، تئاتر ها و جشنواره های ...، نوع پوشش مردم در دانشگاه ها، مراکز عمومی و....، سیاست های دولتی شاه و شاه دوستان، کاباره ها و بارها... این ها چیزی نبود که ناظر خارجی از ایران می دید؟ تصویر ما از مصر شبیه این نیست؟ 7. چه زمانی ما بیشترین رابطه را با اخوان المسلمین بر قرار کردیم؟ چه زمانی این حزب چندین بار به ایران آمد؟ چه زمانی این حزب از لاک سکوت بعد از مدت ها در آمد و به شدت از تمامی مواضع منطقه ای ایران از مسایل هسته ای تا مواضع حزب الله و حتی نگاه مذهبی و شیعی ما حمایت می کند؟ چه زمانی این گروه حتی.... می کند؟ و..... روم یک شبه ساخته نشده.... طولانی ترین راه ها با اولین قدم شروع می شود و....
  7. خوب دمشون گرم، این همون سکویی که عکس ماهواره ایش رو سایت های خارجی نشر داده بودن نیست؟ همون که می گفتن برای تست موتور موشک است؟ یا این تاسیسات چیز دیگری است؟
  8. فکر نکنم اخوان المسلمین ضعیف شده باشه. خیلی ها معتقدن اگر در انتخابات ها تقلب نمی شد و محدودیت های وسیع برای سرانش ایجاد نمی کردند. اخوان اکثریت آرای مصر را به خود اختصاص می داد. مردم مصر گرایش های اسلامی قوی ای دارند. مهمترین تغییری که این چند سال اخوان المسلمین از نظر اعتقادی کرده، نزدیک شدن شدیدشان به ایران است که از مهمترین اثرات این تغییر خروجشون از درون گرایی و دست برداشتن از تبلیغ های صرفا اخلاقی است. افراطی ترین طیفشون همون حماس است. اخوان المسلمین برنامه هایی تدوین شده برای ایجاد حکومت اسلامی خیلی پیشتر از این ها تهییه کرده و از ما سابقه دار تر هستند. این تئوری ها هم در طول زمان مرتب تکوین و اصلاح شده که بخشیش از انقلاب ما الهام گرفته شده. اعلام حضور در راهپیمایی بعد از نماز جمعه ظاهرا به دعوت اخوان المسلمین بوده. البرادعی در بدو ورودش به مصر تا وقتی نتونسته بود تایید اخوان المسلمین را کسب کند توفیق چندانی نداشت. من زیاد به البرادعی بد بین نیستم، می تونه شروع خوبی باشه. خطر اصلی عمرسلیمان و تجاوز اسراییل است. صرف انجام این حرکت انقلابی در مصر یک امر مبارک خواهد بود. آمریکایی ها هم همین نظر را دارند چون فکر می کنند بعدا می تونند از این دست تحرکات به صورت اهرم های فشار بر علیه حکومت های سر کار استفاده کنند ولی این چاقویی دو لبه است. هم اکنون آمریکا به دلایلی احساس خطر شدیدی کرده به همین خاطر منافع اسراییل برایش در اولویت های بعدی قرار گرفته و بیشتر دنبال نقشه ی خاورمیانه ای خودش هست (ببینید سایز اسراییل در آن نقشه چقدره). کمی میون آمریکا و رژیم غاصب چند وقتی است شکرآب شده. البته در دراز مدت آمریکا معتقده اسراییل بیشترین نفع را از این تحولات خواهد برد. به هر حال یک طیف عمده ای از سیاست مداران آمریکایی از جمله لابی های صیهونیستی نتانیاهو را آدم کوته فکری ارزیابی می کنند برای همین سعی می کنن به حاشیه بروننش. با اجرای حرکاتی مثل این در مصر، علی الظاهر یک گوشمالی ای هم به طیف راست گرای افراطی اسراییل دادند.
  9. اگر انتظار یک امام خمینی رضوان الله تعالی علیه را دارید باید بگم اگر چنین رهبری داشتند بلافاصله بعد از ما انقلاب می کردند چون مردم مصر آمادگی بالایی داشتند. با این وجود اندیشمندان و علمای خوبی دارند که روی کار آمدنشون می تواند به نفع جهان اسلام بشه. همشون هم فکر نکنید شخصیت های دیندار آن چنانی هستند بعضیاشون افراد معقولی هستند که همین هم یک پیشرفت خواهد بود مثل هیکل. (مثال بود در مثال مناقشه نکنید) شما در نظر داشته باشید حافظ اسد یا همین امیر قطر افرادی دیندار نبوده و نیستند ولی منشا خیرهای بسیاری برای محور مقاومت شده اند.
  10. الان عمر سلیمان به گزارش الجزیره به عنوان نایب رییش جمهور قسم یاد کرد. (احتمالا منظور نخست وزیر برای دولت جدید، به جای دولتی که استعفا داد). عمر سلیمان رییس اطلاعات مصر و رقیب جدی جمال مبارک در انتخابات بعدی بود. من از یک موضوع نگرانم، اسراییل ممکنه از هرج و مرج موجود استفاده کنه و دست به یک ماجرا جویی جدید برنه.
  11. جناب اپرا، حقیقتا من فکر می کنم اگر تا به حال هم چفت نشدیم به خاطر دخالت بیگانگان و اختلاف افکنیشون و حکام دست نشانده بوده وگرنه ما از یک حوزه ی تمدنی هستیم، بخش عمده ی فرهنگ تاریخ و اندیشه هامون مشترک است حتی در بسیاری مناطق نژادها تلفیق شدن، دین یکسان داریم، حتی تقریبا به طور قابل توجهی منافع و تهدیدات مشترک داریم. اگر دقیق نگاه کنیم ما با هیچ گروهی در دنیا چنین قرابتی نداریم. اگر روی اشتراکات سرمایه گذاری کنیم و از اختلافات با رندی عبور کنیم. به نفع همه خواهد بود.
  12. سلام به آقا مصطفی عزیز، بخشی ش بر می گرده به اعتقادات مذهبیم. و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین. در قضیه ی مصر به قرآن مراجعه کردم. یک قسمت از جواب سوالاتمو می نویسم. این آیه اومد که فرعون فکر می کرد همواره بر زمین حکومت می کند ولی ما او و لشکرش را در دریا غرق کردیم! یادمه در قضیه ی بعد از انتخابات هم اون اولش یکم نگران بودم به قران مراجعه کردم این آیه اومد که ما می خواهیم آن ها را به دست شما عذاب کنیم. (هر دوش نقل به مضمون بود متاسفانه آیات را دقیقا یادداشت نمی کنم). این قضیه البته حجتش شخصی است. اما دلایل معقول هم دارم. ولی به قول خودتون الان وقت مناسبی نیست. چند بار هم خواستم بنویسم که این سناریو به نظرم چه طراحی ای شده و چه خواهد شد ولی خیلی طولانی میشه. با این وجود بزارید یک اشاره ای بکنم به یک مثال، در قضیه ی عراق آمریکایی ها به چلبی خیلی اعتماد داشتن و اون رو رییس دولت انتقالی کردن. چون منطقه رو نمی شناختن بیشترین لطمه رو از همین چلبی خوردن و بیشترین سود رو ما از همین چلبی بردیم. الان هم چلبی در لیست های ائتلاف حکیم قرار داره! ما برای خیلی از کشورهای منطقه کلی هزینه و برنامه ریزی و زمینه سازی کردیم ولی توان به حرکت در آوردن این فیل را نداشتیم. به هزار و یک دلیل، ابزار مناسب نداشتیم، خود مردم آمادگیشو نداشتن و بعضا مشکل اعتقادی داشتن اما الان آمریکا با این کارش اون کاری که ما سالها نتونسته بودیم انجام بدیم را برامون انجام داد. دقیقا مثل صدام که خاری در چشم ما بود و نمی تونستیم خودمون حذفش کنیم یا طالبان که برامون یک مشکل امنیتی جدی شده بود. الان آمریکا میدان را مستعد کرده برای برداشت ما. تنها راه نجاتش هم برگردوندن اوضاع به حالت قبل است یعنی کودتای نظامی و استفاده از زور که بازم به نفع ماست. به هزار یک دلیل، تازه اگر این کار رو هم بکنه بازم لطمه ی سختی به خودش زده چون مردم این کشورها طعم چیزی رو چشیدن که تا حالا ازش بی خبر بودن و تنفرشون از آمریکا بیشتر میشه. دیگه اوضاع مثل قبل نخواهد شد. البته اینم بگم آمریکا مثل همون قضیه ی صدام چاره ای دیگه هم نداره، دیر یا زود این اتفاق می افتاد، این طوری اقلا کمی از خساراتی که در صورت به وقوع پیوستن این حوادث از مجرای طبیعی اش ممکن هست متحمل بشن را خواهند کاست و البته امیدوارن با مدیریت آشوب بتونن قضیه رو به نفع خودشون تموم کنند ولی این خوش باوری است نهایت کمی تاخیر ایجاد می کنند.
  13. من شک ندارم این قضیه ان شاء الله به نفع ما تموم میشه. حالا ببینید من کی گفتم. اینا یک قضیه ای رو به پا کردن که حتما از دستشون در میره. شاید در کوتاه مدت برنامه هاشون پیاده بشه ولی در دراز مدت هرگز این طور نمیشه. بوش هم یک روزی جشن پیروزی گرفت. این ماجرا هم از همون قماشه فقط شکلشو عوض کردن.
  14. همین الان العالم اعلام کرد که حسنی مبارک استعفای دولتش را اعلام کرد و ازشون خواسته فردا دولت جدید تشکیل بدن. البته سایت الجزیره گفته مبارک گفته دولت استعفا خواهد داد
  15. آقای اپرا حق با شماست. در واقع ما یکی از مهمترین اهداف آمریکایی ها هستیم. سوریه هم باید حواسش جمع تر از ما باشه. آمریکا می خواد در یک گام همه ی مشکلات خاورمیانه ای خودش را یک جا حل کنه. ولی می دونید اشتباه محاسباتیشون کجاست؟ اشتباهشون دقیقا مثل اشتباهی است که آقای سمندون کرد. اونام تحلیلشون دقیقا همینه: "اپراجان حرفهای شما درست ولی هدف مردم مصر اینه که این بنده خدا مبارک قبول ندارن ۳۰ ساله روی تخت قدرت نشسته بلند هم نمیشه.قرن ۲۱ و مردم هوشیار شد.مردم مصر میخواهن ریسجمور خودشان انتخاب کنن و از حق رای بروردار باشن این تظاهرات و شورش فکر نکنم ربطی به اسلاگرایی داشته باشه.همه ما میدونیم که مردم مصر ازادن و مثل ایران نیستن." این یعنی درست نشناختن ظرایف منطقه! یک وقت سمندون جان، از دستم ناراحت نشید. قصدم این نیست که خدای نکرده متعرض شما بشم. خواستم بگم چی داره اتفاق می افته.
  16. [quote] anti war عزیز تحلیل بسیار خوبی از وضعیت فعلی حزب الله ارائه کردی تا دوستان متوجه شرایط حضور حزب الله در لبنان باشن. اما بحثی که حقیر پیگیر هستم در حقیقت آینده حزب الله با فرض بر شرکت در روابط سیاسی لبنان هست. مساله اسلحه حزب الله خودش یه مقوله ی وسیع هست. [/quote] ممنون آقای آرمانی، اگر حزب الله ناچار به ورود به سیاست بیش از آن چه گفتم شود. ریسک بزرگی را پذیرفته. فکر کنم این را در پست های ابتدایی همین تاپیک یک جا اشاره کردم. ولی تحلیل من این است که زیرک تر از آن است که چنین کاری بکند. شاهد آن انتخاب میقاتی است که عملا سنی ها را به جان هم انداخته و از داخل جناح 14 مارس را دچار تشتت کرده. انتخاب میقاتی باعث شد که این ذهنیت که نخست وزیری به صورت موروثی به خواندان حریری تعلق خواهد داشت دچار خدشه بشود ( بعد از قضیه ی ترور رفیق حریری این ذهنیت ایجاد شده بود که انتخاب نخست وزیر باید زیر نظر حریری باشد). مطمین باشید در میان سنیان خیلی ها هستند که از این رویکرد حمایت خواهند کرد. اگر این حربه ی حزب الله بگیرد یعنی یک بازی بی نقص. میقاتی یک خاصیت جالب دارد و آن این که همه ی لبنان به بی طرفیش اذعان دارند. زیرا که در دوره ی کوتاهی که خود نخست وزیر بود به خوبی این امر را نشان داد حتی برای آن که اثبات کند بی طرف است در برگزار انتخابات، خود از شرکت در ان سر باز زد و همه به این که سالم ترین انتخابات را بر گزار کرد اعتراف می کنند. در مورد آن پانوشت و توضیحاتتان، صد در صد موافقم. این از جفا هایی است که خود شیعیان به خودشان می کنند. (تیوری توطئه ای نمی خوام بهش نگاه کنم)
  17. 1. البته اسلحه در اسلحه خانه هم در حد دست بیل نیست. پشتوانه برای سیاست ها ایجاد می کنه. با این وجود باید عرض کنم که شاید تنها گروهی که خیلی به ندرت از اسلحه اش در امور داخلی استفاده کرده حزب الله باشد. بعد از درگیری مسلحانه بین امل و حزب الله که به پیروزی حزب الله انجامید تقریبا حزب الله هیچ وقت بجز در مقابله با دشمن اسراییلی مسلح دیده نشد. حتی در رژه هایش، اگر خاطرتان باشد بدون سلاح رژه می رفتند. تا این که در وقایع مربوط به شبکه ی سیمی تلفن های مقاومت طرف مقابل دست به سلاح برد که حزب الله کلا یک شبه قضیه رو یکسره کرد. در اون قضایا آمریکا گروه هایی از 14 مارس را به شدت تسلیح کرده بود و انتظار نداشت به این صورت تومارشان جمع شود. ولی حزب الله پیش دستی کرد و قضیه عوض شد. خوب است اشاره کنم حزب الله در تمامی مناطق هم موفق نبود یعنی نتوانست پاک سازی کند البته اگر ادامه پیدا می کرد مشکلی نداشت ولی خوب طرفداران حریری خوب مقاومت کرده بودند. اما طرف های مقابل حزب الله تقریبا به صورت متناوب از اسلحه استفاده می کنند. آخرین موردش درگیری مسلحانه ی طرفداران سعد حریری با طرفداران میقاتی همین روزها در جناح سنی ها بود. در لبنان که برای شادی کردن آرپی جی و تیر هوایی در می کنند (همه ی گروه ها) تشهیر سلاح کار زیاد عجیبی نیست. همین فلسطینی ها همه مسلح هستند چه داخل کمپ هایشان در لبنان چه خارج از آن. آن چه باعث شده حزب الله در داخل کمتر درگیری مسلحانه داشته باشد رویکرد حزب الله به عدم ورود به جنگ داخلی و عدم استفاده از سلاح بر علیه لبنانی هاست حتی اگر شهید بدهد. در قضایای قبل از مخابراتِ حزب الله، این گروه چند شهید در اثر تیر اندازی 14 مارس داد ولی وارد جنگ شهری نشد و سید حسن گفت اگر شما از ما صدها نفر را بکشید باز ما دست به سلاح نخواهیم برد تا این که رسما آن ها به مخابراتش که جزو سلاح مقاومت حساب می شود دست یازیدند. یعنی دکترین داخلی حزب الله عدم توسل به سلاح است مادامی که سلاحش با سلاح تهدید نشده. الان هم بخش هایی از بیروت و کلا لبنان به طور مسلحانه سالهاست که در اختیار گروه های مختلف ساکن است. یعنی همان طور که بقاع، جنوب و... دست حزب الله است طرابلس و شمال و... دست جناح های 14 مارسی است. علت قدرت نظامی برتر حزب الله بیش از نوع سلاحی که در دست دارد، اتحاد شیعیان که 40 درصد جامعه ی لبنان را در اختیار دارند، نیروی انسانی ورزیده و متخصص، سازمان یافتگی و سلاح ایمانشان است. گروه های دیگر بعضا از نظر سلاح هایی که در اختیار دارند مجهز ترند. (موشک ها را در نظر نگیرید، کاربردی هم در جنگ داخلی ندارند) شما کم پیش خواهد آمد که حزب الله را مسلح در خیابان ببینید! معمولا ارتش زحمتش را می کشد. در همان درگیری های داخلی مربوط به شبکه ی مخابرات، حزب الله هر جایی را که می گرفت فورا تحویل جیش یا همان ارتش می داد. 2. توضیحات من در مورد حضور سیاسی حزب الله را اگر خاطر داشته باشید من موکدا گفتم اولا، حضور سیاسی حزب الله همواره محدود به میزانی بوده که ضامن سلاح مقاومت باشد. ثانیا حزب الله به دستور حضرت آقا هیچ گاه در دکترین نظامی اش رویکرد تهاجمیِ نظامی نداشته. یعنی چه در داخل و چه خارج رویکردش در بعد نظامی، دفاعی است. البته از بعد عقیدتی و لجستیکی تهاجمی است. یعنی ناشر تفکر مقاومت و مجهز کننده ی آن است. بنا بر این دخالت در سیاست این بال های حزب الله را کوتاه نخواهد کرد بلکه به حزب الله مشروعیت بین المللی هم خواهد داد. فرق حزب الله با جدایی طلبان باسک در همین حضور سیاسی است. 3. در صورتی که ایران مورد تهاجم قرار بگیرد قضیه فرق خواهد کرد. چرا که حیات و ممات حزب الله در گرو بقای ایران است. شاهرگ حیاتی حزب الله ابتدا ایران و سپس سوریه است. هر گونه تهاجم به ایران با توجه به دکترین نظامی ما یک خروجی بیشتر نخواهد داشت جنگ تمام عیار ما با اسراییل، که یا به نابودی اسراییل یا ما یا هردو خواهد انجامید. در این صورت حضور حزب الله در جنگ اجتناب ناپذیر است و با توجه به خروجی هایی که تعریف کردیم اگر ایران نابود شود که حزب الله هم عملا نابود شده، اگر ایران پیروز شود یعنی اسراییل نابود شده در این صورت حزب الله هم مثل ایران قهرمان جهان اسلام می شود و نیاز چندانی به توضیح نخواهد داشت. اگر هم همه نابود شویم که قضیه علی السویه است. گذشته از این ورود نظامی در صورت جنگ با ایران از سیاست های اعلامی حزب الله است بارها هم به آن اشاره کرده. وقتی سید حسن صراحتا می آید در یک سخنرانی زنده می گوید من به این که سرباز ولایت فقیه هستم افتخار می کنم! این چه معنایی خواهد داشت. یعنی قدرت و شهرت زیاد برایش و برای حزب الله مهم نیست. چون این جمله به هر دو بعد ضربه می زند. 4. روند تصمیم سازی در حزب الله بسیار پیچیده است و قائم به فرد نیست. می بینید که خیلی هم دقیق تا به حال تصمیم گرفته اند.
  18. این حرکت از زمان رفتن البرادعی از آژانس طرح ریزی شد تا خواسته های اسلامگراهایی مثل گروه اخوان المسلمین رو تحریف کنند. برای همین در ابتدای امر، اخوان المسلمین از هم پیمانی با البرادعی سر باز می زد. اهداف متعددی آمریکایی ها داشتن و دارن. اشتباهشون این است که حس ضد آمریکایی، فرهنگ اسلامی و نفوذ احزاب اسلامی رو دست کم گرفتن! این قضیه روحیه ی انقلابی گری که در مردم سنی مذهب وجود نداشت رو ایجاد می کنه. (پیش از این سنی ها انقلاب در مقابل حکومت مرکزی ولو جایر را خروج از اسلام و ایستادن مقابل دار المسلمین می دانستند، این تابو داره میشکنه) این از هر دستاوردی برای تفکر امت اسلامی ارزشمندتره، فارغ از این که نتیجه ی این انقلاب چه خواهد شد برای امت اسلامی برد داره. ما اگر تجربه ی مشروطه و جنبش نفت رو نداشتیم هیچ وقت به انقلاب اسلامی نمی رسیدیم. در این قضای اخیر کشورهای مختلف آرزوهای مختلف دارن، اسراییل نیل تا فرات، آمریکا خاورمیانه ی بزرگ و...
  19. سلام به آقای آرمانی عزیز و دیگر دوستان: 1. از نظر من آقا مصطفی حکم استاد را دارند من هم مثل شاگردی که گاهی از روی شیطنت ان قلت می کند! آقای آرمانی خدمت شما هم اردت ویژه داریم. 2. [quote]این سوال قطعا یک بلی و یا خیر داره و اون هم خیر هست. آقا مصطفی در بخشی از صحبتهاشون جواب این سوال رو دادن شاید دقت نکردین. [/quote] دقت کردم، این استدلال که شما هم زحمت کشیدید و بسطش دادید، استدلالی فی نفسه درست است. یعنی اگر شما مثلا راجع به یک کشور عادی صحبت کنید همین فرمول کفایت خواهد کرد. اما محل قرار گرفتن استدلال درست نیست. چون لبنان یک کشور عادی نیست. وقتی شما می خواهید راجع به بعضی کشورها صحبت کنید باید حتما مسایل منحصر به فرد آن را در نظر بگیرید. من چند تا از این مسایل را می شمرم الف. در لبنان همه ی گروه های اصلی مسلح هستند و بوده اند. بنا براین سلاح مقاومت چیز عجیبی نیست درست مثل یمن که سلاح معارضه یک چیز عادی است و در خواست رییس جمهور به خلع سلاحشان درخواستی غیر منطقی بود. مسئله این است که الان به صورت خاصی قدرت نظامی حزب الله بیش از دیگر گروه ها شده به دلایل متعدد که یکیش نیروهای تعلیم دیده و آماده است. همین آقای جنبلاط گروه های مسلح زیر نظر دارد که به سلاح های مدرنی مجهز است. ب. در لبنان نهادهای حکومتی یک وابستگی نسبی به جریان ها دارند، برای مثال قوات الامن و دستگاه قضایی به 14 مارس وابسته است و از طرف دیگر جیش با حزب الله نزدیک است. خوب حالا به نظر شما آمریکا و اسراییل خواهند گذاشت که جیش تسلیح بشه؟ نه! به همین سادگی. درست به همین دلیل است که حزب الله بارها اعلام کرده شما جیش را تسلیح کنید به مقداری که بتواند در مبارزات مقابل اسراییل بایستد ما سلاح مقاومت را زمین خواهیم گذاشت. یا حتی برای این که نشان بدهد که 14 مارس صادق نیست می آید با ایران هماهنگ می کند که جیش را مسلح سازد. با این مقدمه مسلح ماندن حزب الله وجاهت قانونی دارد. و حتی سعد حریری بعد از قضایای اخیر از ورود به مقوله ی سلاح مقاومت اجتناب کرد و نمایندگان 14 مارس اعلام کردند که سلاح مقاومت را قبول دارند. چرا؟ چون می دانند منطق خوبی برای خلع سلاح ندارند. مخصوصا بعد از جنگ 33 روزه و ادامه ی تجاوزات اسراییل به خاک لبنان پس از آن، هر گونه درخواست برای خلع سلاح حزب الله در فضای داخلی لبنان مقبولیت عامه نخواهد یافت. همین جا یک نکته دیگر هم راجع به صحبت های آقا مصطفی بگم، جیش در جنگ 33 روزه به خواست مقاومت از ورود به جنگ خودداری کرد، چون باعث اخلال در کار نیروهای مقاومت می شد. وگرنه خودشون علاقه مند بودند که شرکت کنند و اعلام آمادگی هم کردند. ولی جیش لبنان مثل یک پلیس می مونه تسلیحات و امکانات و نیروی آموزش دیده ای نداره. یک نکته دیگر، با این مقدمه ای که گفتم می تونید ببینید که وقتی دستگاه قضایی لبنان زیر نظر 14 مارس است، رد درخواست حزب الله برای برگزاری دادگاه ترور در داخل لبنان به جای دادگاه بین المللی توسط سعد حریری چقدر مفتضحانه است. شاید من و شما که یک ناظر خارجی هستیم این قضیه را نفهمیم ولی مردم داخل لبنان این تناقض را خواهند فهمید. ج. توافق طایف و قانون اساسی مشکل خاصی با سلاح های گروه ها ندارد. تا جایی که من خبر دارم در این باره ساکت است. اگر اطلاع خاصی دارید کمک کنید که اطلاعاتم تصحیح بشه. البته ملاحظاتی از این دست زیاد است من دو سه تا شو فعلا گفتم. اگر خواستید میشه به مناسبت بحث خیلی بیش از این موارد رو گفت.
  20. آمریکایی ها عادت دارند عجول و قلدرماب باشند، برای همین اشتباهات زیادی می کنند. از زمان بوش که دیگر سیاست های آمریکا در لندن نوشته نمی شود، مدام به خاطر همین خصلتشان سرشان به سنگ خورده. نمونه اش همین خاورمیانه ی بزرگ است که برای عملی شدنش چندین بار تاکتیک اشتباه به کار برده و خسارات زیادی دیدند. الان هم دارند از تاکتیک های دیگری استفاده می کنند. و این بار هم دارند اشتباه می کنند. نتیجه ی این غولی که از چراغ جادو بیرون آورده اند معلوم نیست چه خواهد شد. یکی از خواص انقلاب های رنگی این بود که دوام نداشتند. یعنی به صورت مقطعی امتیازات زیادی از کشور قربانی گرفت ولی نهایت انقلاب یا برای آمریکا مهم نبود یا نتوانست آن ها را حفظ کند. پس نتیجه ای که الان هم می خواهد بگیرد سریع و در زمانی کوتاه است. شاید اشغال برخی و تجزیه ی برخی دیگر هدف باشد. ولی باز هم منطقه را خوب نشناخته. دود این آشوب ها به چشم خودش خواهد رفت.
  21. به نظرم تحلیل آقا مصطفی در مورد انقلاب های رنگی کاملا منطقی است اما با این جملاتشون موافق نیستم: [quote]متأسفانه دوباره ما تازه از خواب پاشديم و سعي مي‌كنيم با پروپاگانداي رسانه‌اي، سعي در جهت‌دهي به حركت مردم تونس داشته باشيم! نمي‌دونم چرا فكر مي‌كنيم كه اين دست بازي‌هاي رسانه‌اي، تأثيري در تحولات منطقه داره! چون با اين اخبار، بيشتر تحليل‌گران داخلي رو دچار سردرگمي و اشتباه مي‌كنيم تا اون‌ها رو. قطعاً هيچ تحول انقلاب اسلامي در كشورهاي ديگه شكل نمي‌گيره؛ چرا كه اساساً شالوده‌ي چنين امري در اين كشورها وجود نداره. يادم هست كه همون اوايل اشغال عراق و قدرت گرفتن مراجع شيعي و بخصوص آيت‌الله سيستاني، از ايشان به عنوان امام خميني (ره) ثاني نام مي‌بردن! يا شهيد حكيم كه تازه از ايران تشريف برده بودن عراق و چقدر قدرت‌نمايي مي‌كردن و همين تحليل‌گران ما مي‌گفتن چنينه و چنانه! ولي ديديم كه آيت‌الله حكيم رو به طرز وحشتناكي شهيد كردن (فقط بيش از 200 نفر كشته داشت!!! زخمي‌ها بماند!!) و آيت‌الله سيستاني هم در سياست آفتابي نشد و شد آنچه شد! [/quote] دلایلم، 1. فعلا در خیلی مسایل منطقه ای منافع ما و آمریکا هم پوشانی پیدا کرده. نه این که اهداف یکسانی داریم، خیر، بلکه بخشی از نقشه استراتژیک آمریکایی ها دقیقا در پلان ما تعریف می شود و بلعکس. هر دو طرف هم این مطلب را می دانند. بنا بر این سعی می کنند بدون این که زمین بازی را از دست بدهند از ظرفیت رقیب استفاده کنند. علت اصرار آمریکا به مذاکره با ما در عراق و سپس افغانستان همینه چون می دونه می تونه در مذاکره از ما امتیاز بگیره و نفس مذاکره هم برخی برگ های مهم را از دست ما خارج می کند. خوب این یک مقدمه بود. 2. در انقلاب های رنگی خودتان عرض کردید رسانه ها نقش رهبری را به عهده دارند. اگر شما رسانه های موثری، هم پیمان، مثل الجزیره و العالم که از قضا پر بیننده هم باشند، داشته باشید. یعنی شما در رهبری جنبش می توانید تاثیر بگذارید، دقیقا همون نکته ای که آقا رضا بهش اشاره کردند از این اثر گذاری ما نشات گرفته و اون ادامه داشتن اعتراضات است. نمی گم حتما ما پیروز میشیم ولی یکی از راه ها همین است. و الجزیره و رسانه های هم سوی ما مثل المنار و العالم از رسانه های پر بیننده ی جهان عرب هستند و بینندشونم ایرانی ها معمولا نیستن. 3. ما باید سطح انتظاراتمون رو پایین بیاریم. نباید توقع یک انقلاب اسلامی در جهان عرب به سبک ایران رو داشته باشیم. نباید توقع داشته باشیم یک حزب الله تمام عیار ایجاد کنیم. حتی نباید توقع داشته باشیم که آمریکا رو کاملا بیرون کنیم. این ها خواسته های حداکثری است اگر بشود خیلی خوب است و باید سعی کرد که بشود ولی ایده آل ماست. دلیل نشدنش همان نکته ایست که اشاره کردید. بسترش در این جوامع فراهم نیست. اما اگر بتوانیم رهبرانی از سنیانِ غیر افراطی با افکار ضد آمریکایی و نزدیک به انقلابمان برای این جریان ها بتراشیم و وزن استراتژیک خود را به آنها بدهیم، ما هم یک برنده ی این بازی خواهیم بود. سوال این است که آیا چنین رهبرانی در جهان عرب وجود دارند؟ بله وجود دارند جنبش اخوان المسلمین یک جنبش مردمی و تولید کننده ی این رهبران است. الغنوشی یک مثال است. ما حتی اگر بتوانیم حاکمیتی را ایجاد کنیم که منافع استراتژیک ما را در منطقه و جهان اسلام به رسمیت بشناسد و در جبهه ی مخالف ما موضع نگیرد یک برنده ایم. این می شود کف خواسته های ما 4. آیا پیدا کردن یک رهبر و حمایت رسانه ای از او کافی است؟ خیر کافی نیست. باید از فضای هرج و مرج استفاده کرد و گروه های فشاری را به نفع این جریان ها ایجاد کرد، باید از ظرفیت دیگر گروه های ناسیونالیست و سکلولار بهره برد. باید کاری کرد که جریان سازی اجتماعی به سرعت شکل گیرد. تا ابتدا حذف فیزیکی رهبر غیر ممکن به نظر آید و سپس در صورت حذف فیزیکی جایگزین های مناسب باقی بماند. مثل جریان حماس. یعنی باید رقیب منطقه ای ما به این نتیجه برسد که حذف رهبران فعلی باعث روی کار آمدن کسانی خواهد شد که افراطی تر باشند. اگر شیخ یاسین که معتدل تر و گرایش به عربستان داشت را حذف کنند به صورت سلسله وار جنبش حماس با هر حذف به ایران نزدیک تر می شود. 5. تخم مرغ ها را در یک سبد نباید گذاشت. همان نکته ای که در عراق هم در نظر گرفته شد. باید در تونس برنامه ریزی شود. در عراق فقط جریان اعلا و بدر کافی نبود، حزب فضیلت، جریان صدر، الدعوه، کردها و همه باید بر هم نظارت می داشتند. حتی علاوی باید به جایی برسد که به ایران احترام بگذارد. البته این کار زمان بر است. در بدو امر، اتفاق نمی افتد. باید چراغ خاموش حرکت کرد. ما هر جا علنی اقدامی کرده ایم مثل قضیه ی آیت الله حکیم به سرعت ضربه خوردیم. هم اکنون هم تجربه ی منطقه ای ما نشان می دهد که مشغولیم ولی نه به صورت علنی. نمونه اش تشکیل گروه حزب الله تونس. 6. آقا رضا الغنوشی خوب است که بگوید من امام خمینی نیستم. این امر باعث می شود از سایه ی وصله ی ایرانی بودن خارج شود. باید استقلال داشته باشد تا بتواند موثر باشد. باید با توجه به شرایط موجود هم شعار بدهد. یادمان نرود این جنبش با بهانه ی نان و شغل ایجاد شد نه اسلام گرایی. پانوشت، آیت الله سیستانی بر خلاف نظر آقا مصطفی یک عالم در گوشه نشسته نیست. ایشان در موارد حیاتی با اعلام حضور مردم در کربلا و نجف مانور قدرتی داد که دست غربی ها را در بسیار ی امور بست. هم اکنون هم ایشان و بیتشان به صورت غیر مستقیم در سیاست حضور فعال دارد ولی به همان دلیلی که شما در تاپیک حزب الله گفتید به صورت پشت پرده. فضای عراق ظرایفی دارد که حضور امام خمینی وار از ایشان هیچ کمکی به مشکلات نخواهد کرد.
  22. با اجازه ی اساتید منم نظرم رو بگم، من با آقا رضا موافق هستم. ایشون یک بخشی از جواب ها را دادند من جسارتا یک تکمله ای برش می زنم. 1. ما با یک سوال کلی در اینجا مواجه هستیم، آیا اگر حزب الله وارد سیاست شود به ضرر اوست؟ آیا منافع حزب الله در دوری از سیاست تعریف شده؟ جواب این سوال بر خلاف اکثر نظرات، یک بله یا نه ساده نیست. ورود حزب الله به سیاست از چند دوره قبل با معرفی نمایندگان مجلس و بعد چند وزیر شروع شد و امروز به این مرحله رسیده، آیا این تغییرات به ضرر حزب الله بوده؟ خیر جواب این سوال منفی است. چون حزب الله با ظرافت هیچ وقت بیش از آن چه لازم بوده در سیاست شرکت نکرده. حزب الله با ورود اولیه اش به سیاست خود را بخشی از حاکمیت سیاسی لبنان تعریف کرد. مهمترین خاصیت این ورود آن بود دامن خود را از اتهام به این که یک گروه تجزیه طلب و خود مختارِ تروریستی است پاک کرد. اروپا دیگر نمی توانست بخشی از حاکمیت لبنان را در لیست گروه های تروریستی به راحتی بگنجاند، ولی حزب الله همواره نقش حاشیه ای را به صورت عامدانه برگزید. بنا بر این هیچ گاه صاحب عملکرد اجرایی نشد و وجهه ی اپوزیسیونی به خود گرفت. بگذارید کمی بیشتر توضیح دهم: لبنان مدت هاست که حس ناسیونالیستی را تجربه نکرده، یعنی بر خلاف آن چه ما از یک کشور انتظار داریم مردم لبنان بیش از آن که خود را لبنانی بدانند، خود را تابع کشور حامی گروه حزبی خود می دانند. حتی هیچ ابایی هم از بیان این امر ندارند. مثلا بخش عمده ای از مسیحیان خود را فرانسوی می دانند. یا عده ای رسما خود را عامل آمریکا و عربستان می شمارند. اما حزب الله به مرور یک فضای جدید فکری را در جامعه تزریق کرد با پیروزی های خودش ابتدا جامعه ی شیعی را متحد ساخت و سپس از میان اقشار دیگر یار گیری نمود. جوانان سنی مسیحی و دروزی را نیز وارد یک معادله ی فکری و حتی نظامی کرد. محور اتحاد این معادله یک حس وطن دوستی و حق طلبی است که پیش از این در اتمسفر لبنان مفقود بوده. (این ماجرا از خیلی قبل تر ها شروع شد) حزب الله با ظرافت چیزی را تعریف کرد تحت عنوان، مقاومت در مقابل دشمنی که با آن در حال جنگیم. دشمنی که هر لحظه می تواند خطر آفرین باشد و تنها مفر از آن سلاح مقاومت است. همین یک جمله محور اصلی اتحاد حزب الله با هر گروه سیاسی است. حتی اگر سعد حریری باشد یا جمیل باشد. به زبان دیگر سلاح مقاومت تنها خواسته ی سیاسی مقاومت است! اگر دقت کنید حزب الله در همه ی زمان ها میزان حضورش در معادلات سیاسی را منحصر به همین موضوع کرده. به همین خاطر وقتی دولت حریری تشکیل شد حزب الله پست های وزارتی خود را سخاوتمندانه بین هم پیمانانش تقسیم کرد! به همین خاطر میقاتی به جای عمر کرامی انتخاب شد، به همین خاطر حزب الله اعلام می کند دولتش را بر اساس تمامی احزاب تشکیل خواهد داد. به همین خاطر سید حسن می گوید این دولت حزب الله نیست و همه می دانند میقاتی آدم حزب الله نیست به همین دلیل اشاره می کند اگر این دولت موفق نبود سال دیگر بحث سیاسی کرده آن را ساقط کنید. در یک کلام جایگاه حزب الله به مرور در فضای سیاسی لبنان دارد به سمت یک موازنه کننده و سیاست گذار راهبردی ارتقا می یابد. 2. در مورد انتخابات قبلی شاید شکست خورده ی ظاهری حزب الله بود ولی حتی خود طرفداران حریری هم فهمیدند که پیروز واقعی چه کسی بود. شما توجه داشته باشید که جمعیت لبنانی های ساکن در لبنان از لبنانی های خارج از کشور کمتر است. (کسانی که با پول های خارجی شبی امدند و فردایش رفتند) توجه داشته باشید که نظام انتخاباتی لبنان سازمان پیچیده ای به نفع 14 مارس و سنی ها دارد و کلی گزاره ی دیگر که مربوط به نظام پیچیده ی لبنان است. جالب است بدانید که خیلی ها گفتند که حزب الله عمدا باخت و سید حسن مجبور شد به این اتهام در مصاحبه ای پاسخ دهد. و یکی از دلایلی که با وجود گرایش جنبلاط به حزب الله، از او خواسته شد که در جریان 14 مارس باقی بماند همین عدم گرایش حزب الله به تشکیل دولت بود. 3. آیا ورود به سیاست دست و پای حزب الله برای جنگ را خواهد بست؟ خیر، بخشی رو بالا توضیح دادم ولی راجع به مقایسه با عبد الناصر باید گفت، حزب الله هیچ وقت مدعی شروع یک جنگ نشد. هنوز هم نمی گوید ما جنگی را شروع خواهیم کرد. این فرق عمده ی سید حسن و جمال عبد الناصر است و این را از تیز بینی آقای خامنه ای دارد. حزب الله یک گروه مقاومت با ساختار دفاعی است در مقابل تهاجمات اسراییل به لبنان، گروهی که چندی است به لجستیک تهاجمی هم می پردازد. مقاومت بر خلاف عبدالناصر نمی خواهد با یک ارتش عربی قدس را آزاد کند بلکه می خواهد با یک ارتش بومی فلسطینی این کار را بکند. 4. البته آمریکا خیلی دوست دارد که حزب الله را در دامی که شما تعریف کردید قرار دهد ولی تا بدین جا این گروه به خوبی بازی خوانی کرده. پس از این هم من فکر می کنم همین طور خواهد شد. پیش بینی من تشکیل دولتی است از ترکیب جداشدگان 14 مارس که بیشتر هم خواهند شد و 8 مارس که حزب الله نقش کمی در آن خواهد داشت. دولتی که سلاح مقاومت را تایید کرده و دادگاه ترور را به رسمیت نخواهد شناخت و شاید دادگاهی داخلی بر پا کند. البته اگر بر خوردها قرار نباشد از طرف مقابل به سمت و سوی فزونی پیش برود. و یا تصمیم نداشته باشند که راه رفته را بازگردند. هنوز زود است که اظهار نظری کنیم. ببخشید من پست جدید آقا مصطفی را بعد پست خودم دیدم که البته بجز موارد جزیی همین پست کفایت می کند. برخی موارد بماند اگر مباحثه شکل گرفت میشود بیشتر بهش پرداخت.
  23. [quote] آقاي انتي وار چه آواتار با حالي گذاشتي ٬ عوضش كردي با حال تر شده .[/quote] 1. ممنون ، آره خودم هم از اون آواتار قبلی می ترسیدم یک طوری بود. این یکی به آدم آرامش میده. خیلی نسبت به این بزرگوار ارادت دارم. خدا خودش به درجاتشون بیافزاید. 2. نکته ارتباط این قضیه با ماجرای اسراییل همونه که دوستمون گفت. اسراییل که ناوگان رزمیشو عبور داد ایران اعتراض کرد و مصر گفت هر کس بیاد ما میذاریم بره. نمی تونیم جلوی کسی رو بگیریم. با همین منطق ما هم داریم میریم دیگه شایدم بده بستانی شده باشه مبنی بر این که اونا بیان شمام بیاین. این هم یک احتمال است. 3. مصر می تونه اجازه نده. به اون ها هم میتونست اجازه ندهد. از نظر حقوقی البته! از لحاظ دیگر جوانب به اونا که اجازه داد یعنی نتونست بگه نه. چند کشتی و زیردریایی اسراییل با ناوگاه آمریکا عبور کردند. 4. به توضیحات قبل این رو اضافه کنم که موضوع اعلام حضور و پرچم دادن در خلیج فارس بخش عمدش به خاطر تنگه ی هرمز است که بخش قابل عبورش جزو آبهای ماست. نمی تونیم از عبور دیگران جلوگیری کنیم ولی باید اعلام حضور بکنند. دریای مدیترانه و سرخ رو هم باید شیب و عرض ساحل و ... این نکات فنیشو دید تا نسبت به چگونگی اوضاعش نظر داد. من زیاد اطلاع ندارم ولی به حادی تنگه ی هرمز نیست. قطعا
  24. ما عضو کنوانسیون حقوق دریاها نیستیم. برای همین بجز قواعدی که تبدیل به عرف بین الملل یا قاعده ی آمره شدن، هیچ الزامی برامون ایجاد نمی کنه. این که چه قواعدی عرف و قاعده ی آمره شده جای بحث دقیق حقوقی داره و صد البته محل اختلاف است. حریم دریایی کشورها تقسیم بندی های متفاوتی دارد که خودش احتیاج به کلی شرح و بسط دارد اساتید هم اینجا همه واردن. ولی حاکمیت هر کشور در هر کدوم از این محدوده ها حدود و ثغور خودش رو داره. در حقوق دریاها رفت آمد کشتی های نظامی به دریاهای بسته منع نشده ولی این کشتی ها باید اعلام حضور کنند و پرچمشون رو نشون بدن. زیر دریایی ها هم باید بیان بالا و اعلام کنند بعد وارد بشن. (این هم همه جاها صادق نیست ولی به طور کلی این طور است) منبع اختلاف ما با آمریکا در خلیج فارس هم از قضا همین است. آمریکا مثل ما عضو کنوانسیون حقوق دریاها نیست و می گوید من ملزم به آن نیستم. ولی ما معتقدیم این قاعده عرف بین المللی شده لذا انتظار داریم ناوگانشون اعلام حضور و رفت و آمد کنند که با تبع آمریکایی جور در نمی آید. در مورد این رفتن ناوگان ما، باید گفت احتمالا با عبور ناوگان اسراییل از کانال سوئز در ارتباط است. یعنی یک هماهنگی هایی پیش از این با طرف مصری شده است.