X-Mas

Members
  • تعداد محتوا

    397
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

اعتبار در انجمن

916 نشان لیاقت

10 دنبال کنندگان

درباره X-Mas

  • رتبه حساب کاربری
    گروهبان یکم
  1.     سلام و با تشکر از زحمات شما در خبر رسانی     ببخشید مطمئنید فعالیت برای بر کناری عبادی هست؟؟؟ از مدت‌ها پیش جریان صدر خواستار ایجاد کابینه متشکل از تکنوکرات‌ها به رهبری ال عبادی شده،و این تصمیم هم بعد از   اعلام عبادی مبنی بر تغییرات در کابینه گرفته شد...یعنی‌ صدر از عبادی و تصمیمش در تغییر وزرای فعلی حمایت کرده،حتا گفته که وزرای نزدیک به خودش هم باید برن کنار و عبادی سرپرستی یک کابینه کاملا تکنوکرات رو بر عهده بگیره،بر عکس دیگر احزاب از جمله مجلس اعلا که مخالف این تصمیم هستند و گفتند که اگر عبادی واقعا یک کابینه غیر سیاسی و تکنوکرات می‌خواد باید خودش هم کناره گیری کنه     حالا شما میگی‌ که صدر تصمیمش عوض شده و میگه عبادی هم باید بره کنار؟؟؟میشه منبع این رو بیارین؟؟؟
  2.       سلام فکر نکنم هدایت شونده بوده باشه...بیشتر به راکت ر پ ج  یا   س پ ج9   میخوره
  3. سلام   دونالد ترامپ در ایالت نوادا هم با اختلاف زیاد پیروز شد یک نکته مهم دیگه احتمال ورود مایکل بلومبرگ شهردار سابق نیویورک به عنوان کاندید مستقل هست،و اگر ترامپ نماینده جمهوری خواهان بشه،که به احتمال خیلی‌ زیاد میشه،ممکنه "سیستم" فردی مثل بلومبرگ رو که به جمهوری خواهان نزدیک هست، بندازه جلو تا رای ترامپ در برابر کلینتون بشکنه و کلینتون که آدم "سیستم" هست رئیس جمهور بشه
  4. در این لینک به نکته جالبی‌ اشاره شده   http://allthingsnuclear.org/lgrego/irans-upcoming-simorgh-rocket-launch   " A key part of an ICBM system is the re-entry vehicle, which Iran has not tested. An ICBM sends its payload (weapon) up to about 1,000 km above the earth, it travels many thousands of miles, but then it has to come back down to earth through the atmosphere at very high speeds. The heat created by atmospheric friction at these speeds will damage or incinerate anything not specifically designed to be protected. Building a heat-shielding re-entry vehicle that also keeps position errors to a minimum is a difficult technical task, and most definitely requires flight tests.   پس با این حساب دلیل کند شدن و بلکه تقریبا کنسل شدن برنامه اعزام انسان به فضا مشخص میشه کمی‌ بعد از آغاز مذاکرات ایران با آمریکا ،مسئولین ما شروع کردند به گفتن اینکه برنامه اعزام انسان به فضا غیر اقتصادی  و در اولویت نیست و موکولش کردند به دهه آینده،حتا یک مسئولی اظهار نظر کرده بود که پایگاه فضائی چابهار بیست سال دیگر مورد استفاده قرار خواهد گرفت،در حالی‌ که خود من یادمه که وزیر دفاع قبلی‌ از بهره برداری پایگاه چابهار در آینده نه‌ چندان دور صحبت کرده بیدند و برنامه اعزام انسان به فضا هم تا سال ۲۰۱۸ یا ۲۰۲۰ اعلام شده بود حالا متوجه دلیل اصلی‌ شدیم،و غلط بودن بحث غیر اقتصادی بودن،چون که اصلا این برنامه اهداف دیگری داشت و باید ما را نزدیک میکرد به آن چیزی که در این متن نوشته
  5.     به نظر اینجا بحث شخص اسد نیست...از صحبت‌های برخی‌ دوستان اینجا و البته برخی‌ شنیده‌های دیگه  این طور به نظر می‌رسه که قراره با گزینه‌‌ای که  رابطه و نزدیکی‌ با ایران ندارد موافقت شود تا از این طریق رضایت محمد بن سلمان ،عادل الجبیر و اردوغان هم جلب شود   در روز‌های اخیر این قضیه  جدی شده و کسانی‌ که تا الان مقاومت میکردند در برابر این ماجرا ،در پی‌ اصرار و فشار برخی‌‌ها دارن مجبور به پذیرش میشوند               ببینید همه می‌دونیم که یک بخشی از اهل سنت سوریه تحمل اسد رو ندارند که غالباً هم ساکن این شهر‌هایی‌ هستند که در آنها درگیری هست...دیشب با یک دوستی صحبت میکردیم و به درستی‌ ایشون میگفت که دلیل آرامش نسبی‌ شهر‌هایی‌ که دولت سوریه فتح میکنه،اینه که کلا اکثر ساکنین فرار میکنند به دلیل حمایت اینها از تروریست‌های مسلح و اغلب آورگان سوری هم از مخالفین هستند،اما با این وجود بنا بر اطلاعات موجود چیزی نزدیک به شصت درصد مردم سوریه طرفدار نظام هستند،که اینها شامل اکثریت مطلق اقلیت‌ها و تعداد قابل توجهی‌ از اهل سنت متعلق به قشر متوسط و تحصیل کرده میشوند،آن ۴۰ درصد باقی‌ مانده هم لزوما همشون طرفدار مخالفین نیستند،بخشیشون طرف داران ی پ گ هستند     پس در صورت برگذاری انتخابات،اسد یا فردی نزدیک به وی پیروز خواهند بود   یاد آوری می‌کنم که  در خیلی‌ از کشور‌های به اصطلاح دموکرات،دولت‌ها با ۳۰-۴۰ درصد حکومت میکنند،همین اردوغان بیش از ده سال هست که داره با ۵۰ درصد و گاهی کمتر حکومت میکنه پس مشخص نیست که چرا وقتی‌ که فردی نزدیک به ما اکثریت ملت را با خود دارد،باز باید وی را تغییر داد     بله به یک شرط میشود به این گزینه‌ فکر کرد،و آن‌ اینکه طرف مقابل تعهد دهد که دست از خرابکاری خواهد کشید و فرد جایگزین هم واقعا محبوب اکثریت مردم باشد که قاعدتاً باز شخصی‌ نزدیک به اسد خواهد بود     پس رفتن اسد باید آخرین مرحله باشد و به عنوان حد اکثر امتیاز که آمریکا و دیگران میتوانند به دست آورند باید باشد،به شرط‌هایی‌ که گفته شد....نه‌ اینکه اسد برود و تازه درخواست‌های اصلی‌ طرف مقابل شروع شود..مثل عراق که مالکی رفت و عبادی آامد و خیلی‌‌ها می‌گفتند که اتفاق خاصی‌ نخواهد افتاد،اما حالا میبینیم که حرف از خلع سلاح گروه‌های مردمی همسو با ایران مطرح میشه                   اما میهن و تمامیت ارضی... اینجا منظور از میهن دقیقا چی‌ هست؟؟؟ سوریه؟عراق؟اردن؟      این مجموعه‌هایی‌ که انگلیس و فرانسه با خطکش و بدون در نظر گرفتن واقعیت‌های اجتمایی‌ ایجاد کردند، و برای هر کدام یک پادشاه بعضاً از نقاطی بسیار دور از این مناطق،مثل حجاز،انتخاب کردند و گذاشتند آنجا؟ منظور از میهن اینها هستند؟؟؟     وقتی‌ که میهن، که یک بار معنایی مشخصی‌ داره و  به سختی میتوان آن را به این مجموعه‌های مصنوعی خط‌کشی اطلاق کرد،وضعیتش این هست ،بحث تمامیت ارضی هم مشخص هست     اصولا اگر این به اصطلاح تمامیت ارضی به ضرر محور مقاومت یا هلال شیعه یا هر چه میخواهیم اسمش را بگذاریم ،تمام شود،پس چرا باید روی این مقوله اصرار کرد؟؟؟البته قاعدتاً برای التهاباتی که از هم پاشیدگی یک کشور،ولو مصنوعی ،میتواند ایجاد کند تا جایی‌ که میشود باید از این اتفاق جلوگیری کرد،اما اگر برای حفظ تمامیت ارضی این به اصطلاح کشور‌ها باید خط ارتباطی‌ از ایران به مدیترانه قطع و یا کمرنگ شود، و یا رقبای منطقه‌ای ایران مثل عربستان نقششان در این مناطق بیشتر شود،پس تقسیم این کشور‌ها میتواند به عنوان یک گزینه‌، مورد بر رسی قرار گیرد   البته اینجا کیفیت این تقسیم مطرح هست،و چه بسا حتا بالانس جمعیتی در پی‌ جدایی‌ برخی‌ مناطق به نفع  طرفداران ما تغییر کند       و باز هم تأکید می‌کنم،این به هیچ وجه ظلم به مردم این کشور‌ها نیست...یعنی‌ یکی‌ نیاد بگه چرا برای منافع ایران میخوای فلان کشور تقسیم بشه...این به خاطر منافع مردم خود این کشور‌ها هم هست،،مسلما بین یک سلفی و یک علوی یا سنی سکولار هیچ همپیوستگی وجود نداره و مشخص نیست که چرا این سنی سکولار یا علوی یا مسیحی‌ باید از رئیس جمهور محبوب خودشان که البته رای ۶۰ درصد ملت رو هم داره،برای خوش آمدن فرد سلفی ،صرف نظر کنند...یا یک کرد معتدل چه ربطی‌ به یک سلفی داره؟؟؟اینها چرا باید چوب سلفی طرفدار عربستان و قطر رو بخورند؟       پس در این صورت یک گزینه‌ میتونه جدایی‌ باشه.....که به نفع خود مردم خواهد بود و البته گفتیم چیزی به عنوان میهن برای مجموعه که با خطکش انگلیس و فرانسه به وجود آمده،موضویات ندارد         البته سؤ تفاهم نشه،بنده طرفدار فروپاشی این کشور‌ها نیستم و معتقدم که تا جایی‌ که میشه باید یکپارچگی سوریه و عراق و یمن را حفظ کرد،اما نه‌ به هر قیمتی
  6.   سلام   چهره کاریزماتیک و قهرمان ملی‌ برای چه کسی‌؟؟؟مسلما میدانید که بین بدنه موافقان نظام سوریه و حتا بیطرف‌ها و بدنه طرفداران مخالفین هیچ چهره کاریزماتیک که برای هر دو اینها محبوب باشد وجود نداره....میشه چند مثال بزنید که از نظر شما  میتونه این ویژه گیها رو داشته باشه تا همه، اعم از موافق و مخالف با میل و رضایت به وی رای دهند؟؟؟ اگر منظورتون از قهرمان ملی‌  برخی‌ نظامی‌های سرشناس سوریه مثل زهر الردین یا سهیل حسن هست،که اینها از طرف مخالفین ،بدل بشار محسوب میشوند و اگه از اینها بیشتر از بشار نفرت نداشته باشند،کمتر هم نیست     کلا در ساختار نظام سوریه کسی‌ رو به غیر از خود بشار و این چند فرمانده، کاریزماتیک نمی‌بینم که بتواند رای حد اکثری بیاورد،دوستی‌ هم در چند پست قبل نام وائل ال حلقی را آورده بود،نخست وزیر فعلی و از اهل سنت،که اصلا کاریزماتیک نیست و مخالفین هم هرگز با یک چنین شخصیت نزدیک به بشار موافقت نخواهند کرد،یا ولید معلم که این هم باز همین مشکل رو داره   در مخالفین معتدل هم باز ما هیچ کس رو نمی‌بینیم...قدری جمیل؟هیثم المناع؟...اینها رای حد اقلی دارند نه‌ حدا اکثری ،و مخالفین هم از اینها متنفرند و اینها رو مخالفین بدلی می‌نامند...برای ایران هم چندان مناسب نیستند،یعنی‌ مثل هندوانه  بسته می‌مانند برای ایران و مشخص نیست چه سیاستی رو پیش ببرند در آینده......البته تمام این طرف‌ها در نهیات به نوعی در قدرت حضور خواهند داشت،اما ظرفیت رسیدن به پست ریاست جمهوری را ندارند... مگر اینکه منظور شما فاروق الشرع باشه،که این میشه همان درخواست مخالفین و کشور‌های عربی‌ که از سال ۲۰۱۱ پیشنهاد کنار رفتن اسد و جایگزینی با الشرع رو داده بودند      و یا انتخاب یک فرد تکنوکرات و تقریبا ناا شناخته،مثل حیدر ال عبادی در عراق،که البته اصلا کاریزماتیک نمیتونه باشه یک فرد تکنوکرات و در انتخابات شانس چندانی نخواهد داشت،کما اینکه عبادی هم در انتخابات صرفاً با آویزون شدن به لیست دولت قانون مالکی آن هم با رای حد اقلی نماینده مجلس شد و قرار نبود نخست وزیر بشه گزینه‌ بعدی میتونه یک نظام پارلامنتاریستی باشه مثل لبنان،که انتخابات پارلمانی و احزاب برنده با رای اکثریت در مجلس نخست وزیر رو انتخاب کنند که قدرت اجرای داشته باشه و اختیارات رئیس جمهور هم کاهش پیدا کنه                                                                                                                -------------------------------------------------------       یک نکته هم هست،و آن اینکه اگر در هر قراردادی آورده بشه که بشار حق کاندید شدن نخواهد داشت این خود به خود حدا اقل از نظر سنبلیک یک پیروزی برای عربستان و ترکیه و غیره محسوب میشه...حتا اگر فردی انتخاب بشه که با اینها هماهنگ نباشد،باز همین پیروزی سمبلیک باعث افزایش جایگاه اینها و کاهش جایگاه ایران خواهد شد در منطقه...   شما مستحضرید که این پیروزی‌های روانی‌ خیلی‌ وقت‌ها کمتر از پیروزی حقیقی‌ نیست و مثال‌های زیادی در منطقه و خارج از آن‌ داریم...پس اگر قراره بشار هم کاندید نشه نباید به عنوان یک تحمیل در قرداد آورده بشه بلکه با یک بهانه دیگه باید صرف نظر کنه         از طرفی‌ هنوز یکی‌ به من توضیح نداده که چرا ما با پرونده‌های منطقه  به صورت جدا از هم  برخورد می‌کنیم   مثلا اینجا ما راضی‌ میشیم بشار کنار بره،اما در یمن اصلا عربستان راضی‌ نمیشه هادی کنار بره و یک حمله همه جانبه را ترتیب داده برای بازگرداندن وی،اگر هم بر فرض راضی‌ به رفتن هادی شد،جایش رو میده به خالد البحا که نخست وزیر هادی هست...اما ما در سوریه به نظر  با یک فرد جدا از نظام سوریه برای پست ریات جمهوری موافقت می‌کنیم   استدلالشون هم اینه که هادی رئیس جمهور قانونی‌ یمن هست و هنوز در سزمان ملل کرسی یمن به دست هادی هست...خوب،در سوریه هم همین گونه هست،رسما نظام سوریه هنوز دولت قانونی‌ این کشور هست  از اینهم میگذریم که اصولا عربستان و کشور‌های خلیج فارس خود ساختار حکومتشان طوری نیست که بتوانند در ارتباط با رفتن یا ماندن یک رئیس جمهور اظهار نظر کنند   در عراق هم همین طور،امتیاز میدیم،حالا با هر دلیل و توجیهی‌ و در برابر فرد مورد نظر آمریکا موافقت می‌کنیم بدون اینکه امتیازی در دیگر کشور‌ها از آمریکا بگیریم...این برخورد جزیره‌‌ای اصلا جالب نیست،پرونده‌های منطقه یک حلقه به هم تنیده هستند که باید بتوانیم از ظرفیت‌های هر کدام از پرونده‌ها برای فشار و گرفتن امتیاز در پرونده‌های دیگر استفاده کنیم    و مورد آخر اینکه در دو سال اخیر در ازای امتیازاتی که در پرونده‌های منطقه‌ای داده ایم چه امتیازی به دست آورده ایم؟؟؟   بالاخره ما در عراق امتیاز کمی‌ ندادیم،در افغانستان باز همین دو سال پیش با آمریکایی‌ها برای ایجاد توافق بین دو کندیدای مدعی همکاری کردیم،در لبنان هم موافقت کردیم که تاریخ انتخابات جدید که قرار بود پارسال انجام بشه به تعویق بیفته و دوره دولت تمام سلام ۱۴ مارسی ادامه پیدا کنه،در حالی‌ که بنا به نظر سنجی‌ها ائتلاف ۸ مارس پیروز میشد درسته که در این موارد استدلالی پشت این همکاری ما بوده،و مثلا خواستیم با جلوگیری از تشنج،هزینه‌ها را کم کنیم،اما همین برخورد جزیره‌‌ای مانع از گرفتن امتیاز مناسب شد در ازای این همکاری ها،حتا اگر شما یک همکاری که می‌کنید  ممکنه به نفع خودتون هم باشه،باز این همکاری رو مفت انجام نمیدین و سعی‌ باید بکنید که حد اکثر امتیاز لازم رو به دست بیارید،مثلا در همین لبنان گفته میشد که آمریکا در ازای تعویق انتخابات با ریاست جمهوری میشل اون ،گزینه‌ حزب الله، موافقت کرده،اما حالا میبینیم که این خبر‌ها نبود و یک امتیاز مفت و مجانی‌ داده شد و مستحضر هستید که چه فشاری عربستان داره این روز‌ها به لبنان میا‌‌‌ره،یعنی‌ راضی‌ به امتیازی که گرفتند نیستند و میخواهند به طور حد اکثری منافعشون تأمین بشه     احرص و مسقان دست دولت هست،شیخ عیسی هم گویا دست تروریست‌های ترکیه
  7. با سلام با توجه به اینکه برای رسیدن به این آتش بس ما بودیم که امتیاز دادیم و برای جلوگیری از دخالت ترکیه(عربستان رو نمیگم چون که تهدید این کشور شوخی‌ بیش نبود) و امکان بروز جنگی فراگیر حاضر به پذیرش این طرح شدیم،امیدوارم که حدا اقل ما و روسیه این خواسته را مطرح کرده باشیم که نیرو‌های سوریه دمکراتیک در برخی‌ مناطق پیشروی نکنند و آن‌ مناطق متعلق به دولت سوریه باشد و ارتش آنها را از داعش پس بگیرد من نگران دیر الزور هستم....حالا نمیدونم بالاخره شدادی چی‌ شد،داعش پس گرفت یا نه‌،ولی‌ امکان ادامه حرکت سوریه دمکراتیک به سمت دیر الزور هست...این شهر برای ما به نظرم از رقه مهمتر هست...ارزش رقه سمبلیک هست برای ما،اگر بتوانیم ما بگیریم(ما منظورم دولت سوریه) از نظر تبلیغاتی خیلی‌ با ارزش خواهد بود،اما دیر الزور ارزش واقعی‌ و لجستیکی داره برای ما،به ویژه در آینده سوریه...خط امتداد از ایران و عراق از آنجا می‌گذرد   هر چند دوستی‌ میگفت که حتا بدون دیر الزور هم این خط میتواند پا برجا باشد و از بیابان‌های جنوبی تر هم این امکان وجود خواهد داشت،و حرف درستی‌ هم هست،اما به هر حال برای کنترل مناطق بیابانی جنوب شرق سوریه داشتن این شهر بزرگ و پایگاه‌های نظامی و فرودگاه آن خیلی‌ کمک خواهد کرد...در غیر این صورت باید دست به ساخت مراکز بزرگ نظامی و فرودگاه جدید در ذل‌ صحرا زد که کار مشکلی‌ هست،با توجه به اینکه نزدیکترین نقطه بزرگ و با امکانات کافی‌ شهر پالمیرا هست که فاصله زیادی از مناطق مرزی دارد پس به نظر باید به طرف مقابل فهمانده بشه که دیر الزور خط قرمز ما هست     البته خبر‌هایی‌ از حمایت هوائی رؤس‌ها و حتا حمایت تسلیحاتی دولت سوریه در پیشروی‌ها به سمت الشدادی بود،که عجیب هست و دوستان صفحه تحولات هم بعد روشن نکردند که آیا واقعا این حمایت‌ها بوده یا نه‌،اما نگرانی‌ از گروهک‌های عرب  همراه با کرد‌ها هست،که روابط نزدیکی‌ با آمریکا دارند...بالاخره در مناطق با اکثریت  جمعیت  عرب مثل دیر الزور، کرد‌ها نمیتوانند حکومت کنند، و این گروهک‌های عرب خواهند بود که حرف اصلی‌ را خواهند زد
  8. یک ویژگی‌ مهم ترامپ وابسته نبودن به لابی‌های بزرگ و تاثیر گذار آمریکا هست،به علت توانایی گسترده و مستقل مالی‌ پس نیاز نداره که از طرف لابی‌ها حمایت بشه و بعد از انتخاب شدن بخواد بهشون باج بده از جمله ۴ لابی مهم آمریکا فقط لابی اسلحه سازان و اسلحه فروشان سبک با ترامپ مخالفت نمیکنه،به دلیل مواضع ترامپ در مخالفت با هر گونه  محدودیت در فروش آزادانه سلاح...البته این به معنی‌ حمایت مالی‌ این لابی از ترامپ نیست،گفتیم که نیزی نداره،اما ضدّ ترامپ فعالیت نمیکنه   لابی صنعت اسلحه سازی سنگین هم مثل لاکهید مارتین و بوئینگ و غیره .. مواضع تقریبا خنثا داره نسبت به ترامپ ،هر چند تمایلش به دیگر کاندیدا‌های جمهوری خواه بیشتره   اما دو لابی نفت و صهیونیستی اصلا ذل‌ خوشی از ترامپ ندارند   حتا ترامپ در گذشته به یهود ستیزی و انکار هولوکاست هم متهم شده،که پشت سر این اتهامات لابی صهیونیستی بوده   البته بعد ترامپ برای زدودن این اتهامات اظهارات زیادی در حمایت از اسرائیل داشت و ضدّ ایران،اما به هر حال هنوز هم لابی اسرائیلی یهودی با ترامپ زاویه داره   قطعاً در پیشبینی‌ مواضع  ترامپ در سیاست خارجی‌ ،این خصوصیت وی هم باید در نظر بگیریم،با توجه به اینکه بخش اعظمی از سیاست خارجی‌ آمریکا به ویژه در خاورمیانه تحت تاثیر دو لابی نفت و صهیونیستی قرار داره   نکته جالب دیگه مواضع بسیار تند و منفی‌ ترامپ نسبت به عربستان سعودی هست ،که نمونه‌ای از آن را در  بگو و مگو‌های  وی با شاهزاده طلال میبینیم این چند ماه پیش...ترامپ اینجا از نفوذ پول‌های سعودی در سیاست آمریکا انتقاد میکنه و میگه که در صورت انتخاب شدن این روند رو متوقف خواهد کرد     http://www.politico.com/story/2015/12/saudi-prince-donald-trump-drop-out-216693 اینجا ترامپ فاکس نیوز رو به علت خرید بخشی از سهام آن توسط طلال مسخره میکنه     http://www.independent.co.uk/news/world/americas/donald-trump-is-mocked-by-saudi-prince-after-he-tried-to-prove-ties-between-fox-news-and-saudi-a6842171.html   اینجا هم ۱۱ سپتامبر و نقش عربستان   http://nymag.com/daily/intelligencer/2016/02/donald-trump-suggests-the-saudis-did-911.html
  9.   با سلام  همه این موارد در صورت وجود راهبرد دفاعی موضوعیت دارند،همچون شرایط فعلی ایران   البته بنده در ارتباط با  قسمت‌های مربوط به ناتوانی اقتصادی،علمی‌ و فنی‌  کشور در حرکت به سمت ساخت و نگهداری سلاح هسته‌ای حرف دارم...همین طور در  ارتباط با قطعیت سناریو‌ها و پیشبینی‌‌هایی‌ که کلا در علوم استراتژیک انجام می‌پذیرد،که همه ما می‌دانیم مثل تمام شاخه‌های دیگر علوم انسانی‌ با موجود پیچیده‌ای  همچون انسان سر و کار دارد و انسان هم علیرغم تلاش علوم انسانی‌ در مدون کردن و دادن نظم و بر رسی و آنالیز کنش‌های انسانی‌،خیلی‌ وقت‌ها نشان داده که عنصر غیر قابل پیشبینی‌ میتواند باشد   در این زمینه هم جنگ جهانی‌ اول نمونه‌ای از همین غیر قابل پیشبینی‌ بودن  پدیده‌ها در این حوزه هست،آنجایی که پس از بیش از ۴۰سال  صلح در اروپا و عصر زیبا یا بل اپک ،دوران جنگ‌های گسترده در اروپا به نظر می‌رسید رو به پایان هست و جهان  به سمت  یک انترنازیونالیسم و ایجاد ساختار‌های فرهنگی‌،اقتصادی ،سیاسی مشترک حرکت میکرد،که ناگهان همه چیز طور دیگری رقم خورد   پس چه بسا مواردی مثل عدم استفاده از تسلیحات هسته ای،عدم بروز جنگ گسترده بین قدرت‌ها و اصولا مباحث پیرامون ماهیت تهدید‌های امروز  خلافش ثابت شود   اما با این وجود می‌پذیریم که در صورت اتخاذ دکترین دفاعی برای کشوری مثل ایران،حرکت به سمت تولید سلاح هسته‌ای موضوعیت ندارد،و شرایط حال حاضر ایران هم اینگونه هست     پس تا اینجا مشکلی‌ نیست             اما اینجا یک موضوع وجود دارد و آن اینکه آیا دکترین دفاعی ایران تا ابد دفاعی خواهد ماند؟؟؟   تا کی‌ تمرکز ایران باید صرفاًً روی دفع تهدید  و ایجاد بازدارندگی باشد ،و کلا تا کی‌ باید صرفاً ایران را هدف و دیگران را مهاجم در نظر گرفت و بر این اساس استراتژی مناسب جهت دفع این هجوم را طرح ریزی کرد؟   آیا استراتژی کشور تا ابد دفاعی خواهد ماند یا استراتژی تهاجمی هم در دستور کار قرار خواهد گرفت روزی       البته مسلما این سوال بنده در ارتباط با آینده دور و در بازه بلند مدت هست و در صورت تغییر استراتژی دفاعی و خارج شدن از لاک دفاعی،آیا باز هم سلاح‌های هسته‌ای موضوعیت نخواهند داشت؟       مسلما بیان عباراتی همچون ما مهربونیم،ما خوبیم و هرگز به فکر تهاجم نخواهیم بود،و جمالاتی از این دست شوخی بیش نیستند و کاملا غیر کارشناسی     اینجا  دقت در برخی‌ بخش‌های برجام و آوردن تعهدات غیر الزام آور از نظر حقوقی در ارتباط با برخی‌ از فعالیت‌های هسته‌ای در بازه بالای ۱۵ سال از طرف تیم‌ مذاکره کننده خالی‌ از لطف نخواهد بود
  10.   کره شمالی‌ وضعیت اقتصادی نامناسبی داره،اما در این حد هم نیست،بیشترش تبلیغات منفیه...خیلی‌ از کشور‌های آسیایی و آفریقایی بمب اتم ندارند هیچ،کلا ارتش درست و حسابی‌ هم ندارند و منابع سرشار زیرزمینی هم دارند،اما به مراتب وضعیت بدتری از کره شمالی دارند     از این گذشته،ایران را نمیشه اصلا با این کشور مقایسه کرد!!!!!! ایران از نظر وسعت سرزمینی،جمعیت،منابع زیرزمینی و موقعیت ژئو استراتژیک قابل مقایسه با این کشور نیست و حتا با تحریم‌های شدید هم  هرگز به شرایط کره دچار نمی‌شود و البته اصولا ایران کشوری نیست که بشه به طور صد درصد بایکتش کرد به دلایلی که گفته شد     منظورم اینه که نیایم برای ردّ لزوم داشتن سلاح هسته‌ای مثالی بزنیم که با شرایط ایران همخوانی نداره...مثلا خود چین هم در مقطعی هم با غرب مشکل داشت و هم با شوروی و در شرایط شبهه محاصره قرار داشت،اما با تحمل مشقت بسیار خود را به جایی‌ رساند که غرب مجبور به پذیرش واقعیت و پذیرفتن چین به عنوان یک قدرت جهانی‌ شد ،و حتا سعی‌ کرد از ظرفیت چین برای به چالش کشیدن شوروی استفاده کنه ،که منجر شد به دیپلماسی پینگ پنگ و سفر نیکسون به چین     پس بهتره بگیم که سلاح هسته‌ای در حال حاضر به مصلحت ایران نیست(مسئولین و در راس آنها رهبری به این نتیجه رسیده اند)،و این   میتونه تا ۱۵،۲۰ و یا ۳۰ سال آینده هم باشه   اما اگر یکی‌ بیاد بگه ایران هرگز و مطلقاً  به  سمت سلاح هسته‌ای و شیمیایی و غیره   نخواهد رفت ،این حرف ضدّ تاریخی‌ خواهد بود.     از بدو ظهور بشر پیشرفت‌های فناوری که خود را در ساخت ابزار آلات جنگ نشان می‌دادند موجب برتری یا نزول جوامع بشری شده اند     در گذار از عصر حجر به عصر مس این اتفاق افتاد،از مس به برنز،از برنز به آهن...در تمام این مراحل هر قومی موفق به ارتقا فنّ آوری و به طبع مرگ آوری سلاح‌های خود شده، بر دیگران چیره شده و بر عکس هر کی‌ در جا زده در این زمینه ،منقرض شده     همین طور بعد از  اختراع منجنیق و دیگر ابزار آلات جنگی،بیا تا ورود باروت و سلاح‌های گرم اولیه،بعد توپ خانه،سپس اختراع نیترگلیچرین و از آن‌ دینامیت، سلاح‌های اتوماتیک و سلاح‌های شیمیائی و آخرش هم هسته ای.       در تک تک این مراحل هر کس زودتر رفته به سمت اینها و مورد استفاده قرار داده تا سالیان سال برتری خودش رو تضمین کرده،بر عکس هر کس دیرتر به اینها دست یافته تا سالیان سال در موضع ضعف قرار داشته   و جالبه که در خیلی از برهه‌ها بشر آن زمان از ورود چنین ابزار کشنده‌ای شوکه شده و دم از پایان جهان و این گونه مسائل زده...این رو میتونیم در نوشته‌های خیلی‌ از نویسنده‌های اروپا در قرن‌های ۱۵ و ۱۶  ببینیم با ورود سلاح گرم،و اینکه چطور از این سلاح‌ها به عنوان ابزار شیطانی نام برده اند...یا از عذاب وجدان نوبل پس از اختراع مواد منفجره لازم برای دینامیت و اینکه چگونه این را سر آغازی برای نابودی بشر می‌دانست   این تفکرات همیشه بوده اما تاریخ راه خودش رو رفته و همواره فنّ آوری‌ها و ابزار جدیدی آمده بسیار مرگبار تر از قبلی‌ ها       البته شاید گفته بشه که سلاح هسته‌ای دیگه آخرشه به علت قدرت تخریب بسیار بالا،اما اینجا بحث بازدارندگی مطرح میشه و در دنیای واقعی‌ هم همان ۵ کشوری که زودتر به این توانایی دست یافتند چند دهه هست که آقایی میکنند     این جبر تاریخه،نمیشه کاریش کرد...حالا شاید از نظر اخلاقی‌ زشت و بد به نظر بیاد...اما همینه،بشر و طبیعت و تاریخش این رو به ما یاد داده اند و هر قدر هم ما زور بزنیم که این رو تغییر بدیم و یا خودمان را با حرف‌ها و تفکرات به ظاهر زیبا گول بزنیم واقعیت تغییر نخواهد کرد.....پس چه بهتر از تاریخ و گذشتگان درس بگیریم  و از قطار عقب نیفتیم   و متأسفانه این قطار،یعنی‌ قطار قدرت در جهان ،سوختش همین قدرت نظامی هست(البته مسلما علمی‌،اقتصادی و غیره هم مهم هستند و اصولا اینها همه در امتداد هم قرار دارند،از هم جدا نیستند)...اما نظامی رو نمیشه نفی کرد، و هر کس هم بخواد با روشنفکر بازی این رو نفی کنه هیچی‌ از تاریخ نفهمیده   (البته یک وقت سؤ تفاهم نشه...منظورم شما نیستین،دارم یک بحث کلی‌ می‌کنم)           اما این کشور‌هایی‌ که نام بردین،بدون هیچ شکی ایران با وجود اقتصادی کم فروغ تر، اما قدرت تأثیر گذاری واقعی‌ بسیار بیشتری در امور بین المللی نسبت به این کشور‌ها دارد   اصولا هیچکدام از این‌کشور ها،حتا از اینها بزرگترش مثل ژاپن،ایتالیا و المان تصمیم ساز نیستند در جهان،و حتا تأثیر گذاری محدودی هم دارند(البته المان اخیرا به دلایلی ارتقا پیدا کرده و دارد  کمی‌  از این شرایط فاصله می‌گیرد)     ایران هم تأثیر گذاری بالایی‌ دارد و هم تا حدی   تصمیم ساز هم بوده،علیرغم تمام ضعف‌هایی‌ که از آن‌ سراغ داریم     البته آفریقا  جنوبی و برزیل هم در یکی‌ دو سال اخیر با مشکلات شدید اقتصادی مواجه شده اند و کلا این کشور‌ها ،به علاوه چند کشور دیگر، به صورت سیکلی وارد یک دهه و یا بیشتر رونق میشوند به همراه افزایش قدرت صنعتی و تا حدی نظامی، و در نتیجه افزایش جایگاه و پرستیژ جهانی‌(که فرق میکنه با قدرت تأثیر گذاری حقیقی‌)،اما بعد از آن‌ دچار مدت مشابهی رکود و یا انجماد اقتصادی میشوند با دنباله کاهش توان صنعتی‌،علمی‌ تحقیقاتی‌،نظامی....در دهه هفتاد میلادی هم رشد داشتند ،بعد سقوط از دهه هشتاد تا اواخر دهه نود میلادی، و باز از آغاز قرن جدید رشد و حالا دوباره سقوط....بخشی از دلایلش هم برمی‌گرده به ساختار اقتصادی این کشور ها
  11.   ایران تا سال ۲۰۱۳ روابط خوب و  بعضاً راهبردی با این کشور‌ها  داشت به علاوه سودان و اریتره(البته با کومور مشکلاتی بوده از قبل از آن‌)،که همه اینها در حال حاضر در  ائتلاف ضّد یمن حضور دارند و روابط با ما را قطع و یا کاهش داده اند   تا سال ۲۰۱۳ ایران با برخی‌ از اینها حتا همکاری نظامی داشت..از جمله همکاری جیبوتی با ناو گروه‌های نظامی ایران در خلیج عدن،همکاری اریتره با نیروی دریای ارتش در پهلو گیری زیردریایی‌های ایران اعزامی به دریا سرخ،که یک مورد آن‌ تأیید شده است،به علاوه آموزش نیرو‌های حوثی در این کشور و اعزام آنها به یمن در سال‌های گذشته(البته این مورد تأیید نشده) سودان هم که یکی‌ از شرکای راهبردی ایران بوده در مدت بیش از بیست سال ، با همکاری‌های گسترده نظامی،بازار برای تسلیحات ما، به علاوه  هماهنگی‌ در عبور محموله‌های سلاح ایران از خاک این کشور به مقصد غزّه   تمام اینها هم با وجود فشار‌های آمریکا و عربستان بوده و این کشور‌ها به رغم این فشار ها، با ایران چنین روابط نزدیکی‌ داشته اند     حتا در تابستان ۲۰۱۳ هوپیمای رئیس جمهور سودان عمر البشیر  هنگام عبور از آسمان عربستان جهت شرکت در مراسم  تحلیف آقای روحانی ،از طرف این کشور به سودان بازگردانده شد،که این اقدام باعث فراخواندن سفیر عربستان در سودان شد   تأکید می‌کنم که این روابط علیرغم فشار‌های شدید آمریکا و عربستان به این کشور‌ها ،حاصل شده بود     پس دلیل تحولات  منفی‌ در روابط ایران با این کشور‌ها را باید در اتفاقات بعد از تابستان ۲۰۱۳ و روی کار آمدن دولت جدید در ایران جستجو کرد         میتوان در ارتباط با مسائل مختلف نظر و تحلیل‌های متفاوتی داشت،اما اینکه چه اتفاقی و در چه زمانی‌ افتاده تفسیر پذیر نیست..اینها فکت هستند و هر تحلیل و تفسیری نمی‌تواند بدون در نظر گرفتن فکت‌ها و یا با استفاده از داده‌های غلط انجام بگیرد   این مورد رو با شما موافقم   شبیه همین اتفاق بعد از جنگ هم به وقوع پیوست،و ایران در آن‌ زمان با رهایی از جنگ و بازسازی نسبی‌ روابط خود با غرب و شرق تولید و صادرات نفت خود را به شدت افزایش داد و علیرغم کاهش قیمت جهانی‌ نفت در آن مقطع، در آمد‌های ایران به علت افزایش تولید بیشتر شد،و البته ایران بدهی قابل توجهی‌ هم نداشت به علت بایکت جهانی‌ در زمان جنگ....بر عکس عراق با انبوهی از بدهی، به یکباره با افت شدید در آمد‌های نفتی‌ مواجه شد به علت کاهش قیمت جهانی‌ نفت و حتا افزایش تولید هم باید صرف بازپرداخت بدهی‌ها میشد...که آخر همین مشکلات منجر به اشغال کویت و بعد بدبختی خود عراق شد
  12.   پیشدستی در رسیدن به رقه نسبت به نیرو‌های سوریه دمکراتیک
  13.   با سلام    این یک مورد رو مطمئنن دوستان صفحه تحولات؟؟؟ یعنی‌ در شدادی هم روسیه حمایت هوائی میکنه از نیرو‌های سوریه دمکراتیک،حتا بیشتر از ائتلاف آمریکا؟؟؟ و از آن مهمتر ارتش سوریه هم از اینها حمایت میکنه؟؟؟ارتش که تنها در برخی‌ محله‌های خود شهر حسکه و برخی‌ از پایگاه‌های اطراف حضور داره...خبری از پیشروی آن به مناطق جنوبی تر نبود   اگه دوستان لطف کنند این رو روشن کنند خوب میشه   به ویژه اینکه برخی‌ از گروه های تشکیل دهنده سوریه دمکراتیک رابطه خوبی‌ با دولت مرکزی سوریه ندارند
  14.   با سلام       اما عراق   به طور اختصار باید  به این نکته اشاره کنم که تحولات سیاسی یک سال و نیم اخیر عراق حاصل فعل و انفعالات  درونزا و طبیعی‌ در جامعه و سپهر سیاسی عراق نبوده،بلکه حاصل فشار‌ها و خواسته‌های طرف‌های خارجی‌  به ویژه آمریکا و ایران بوده این نکته مهمی‌ هست....حرف شما درسته،اگر فرضاً عراقی‌ها با فرایند‌های داخلی‌ به یک نتیجه برسند که ممکنه مخالف خواسته‌های ما باشه،اینکه با زور و فشار بخواهیم آنها را منصرف کنیم و نظر خودمان را تحمیل کنیم ،به صلاح نخواهد بود و میتواند باعث واکنش‌های ملی‌ گرایانه شود و در صورت ایجاد شرایط منفی‌ در این کشور تقصیر‌ها به گردن ما و دخالت‌های ما خواهد افتاد...تا اینجا موافقم و هیچ حرفی‌ نیست....مگر اینکه تصمیمی که میخواهند بگیرند واقعا امنیت ملی‌ ما و یا منافع راهبردی ما را تهدید کند ،که در آن صورت هم باید فشار‌ها و تلاش‌ها برای منصرف کردن طرف عراقی و یا هر کشور دیگری،کاملا هوشمندانه و به دور از ایجاد تنش باشد.....پس تا اینجا حرفی‌ نیست     اما باید توجه داشت که اتفاقی که در عراق در قضیه نخست وزیری عبادی افتاد،اصلا و ابداً حاصل تصمیم خود عراقی‌‌ها نبود     یک اقلیتی بله به این نتیجه رسیدند،اما اکثر طیف‌های سیاسی عراق رغبتی به انتخاب این فرد نداشتند،از جمله اکثر حزب الدعوه که به مالکی وابسته هستند،اکثر لیست دولت قانون که باز به مالکی وابسته هستند و گروه‌های مقاومت اسلامی و احزاب منصوب به آنان مجلس اعلا و جناح صدر هم فقط می‌خواستند مالکی نباشد،نه‌ اینکه عبادی را بخواهند،به ویژه جناح صدر با گرایش‌های ضدّ آمریکایی کلا با امثال عبادی مشکل دارند     در انتخابات هم که دولت قانون به رهبری مالکی پیروز شد و از دوره قبلش بیشتر رای آورد،علیرغم تمام مشکلات و اشتباهات مالکی   اصولا فردی مثل عبادی شخصیت و ظرفیت و محبوبیت رسیدن به پست نخست وزیری را ندشت،و در انتخابات هم اگر آویزون لیست دولت قانون مالکی نمی‌شد رای نمیاورد   خود شما هم میدانید که در سفر هیات‌های عراقی به ایران برای رایزنی  از افراد دیگری نام برده میشد...اما به یکباره آمریکایی‌ها از کلاهشون نام عبادی رو آوردن بیرون و با هماهنگی‌ با ابراهیم جعفری این فرد را معرفی کردند به عنوان گزینه‌ ،بدون هماهنگی‌ ما و حتا اکثر گروه‌های عراقی طیف حکیم میخواست یک فرد از مجلس اعلا مثل عادل عبد المهدی انتخاب شود،صدر چندان از عبادی خوشش نمی‌آمد،اکثریت حزب الدعوه هم مخالف عبادی و موافق مالکی بودند،گروه‌های مقاومت هم که مخالف بودند... اینجا بود که ایران به طور منفعلانه هیچ برگی رو نکرد و  با سکوت خودش به احزاب عراقی این پیام را داد که با عبادی مشکلی‌ ندارد و امثال حکیم به عبادی ریاضت دادند     البته اکثر حزب الدعوه و دولت قانون و مالکی  به علاوه سپاه بدر و غیره کماکان مخالف بودند،که اینجا ایران به صورت سلبی وارد عمل شد و با فشار به آنها مجبورشان کرد به عبادی رضایت دهند     پس باز هم میگم عبادی حاصل اراده مردم و احزاب عراق نبود  ،بلکه حاصل خواست آمریکا و زد و بند آن‌ با یک اقلیت از شخصیت‌های شیعه مثل ابراهیم جعفری بود.   بقیه گروه‌ها یا به علت سکوت ایران و یا به علت فشار ایران بر آنها حاضر به پذیرفتن عبادی شدند     پس ببینید،اینجا ایران همان فشار‌ها و دخالت‌هایی‌ را که شما به درستی‌ نکوهش می‌کنید انجام داد،اما به صورت معکوس و بر روی متحدین و نزدیکان خود....آن هم برای پذیرفتن فردی ضدّ ایرانی و ضدّ مقاومت      و اینجا هم دوباره  این سوال مطرح میشود که به چه علت مدیریت جدید در دولت و شورای عالی‌ امنیت ملی‌  پرونده سیاسی عراق که اوج موفقیت سردار سلیمانی بود را ،از دستان ایشان خارج کردند؟؟؟     البته حرف بسیاره اما خواستم صرفاً  موضوع احترام به انتخاب مردم عراق و عدم تحریک حس ملی‌ گرائی که به درستی‌ به آن اشاره کردین،کمی‌ باز شود