-
تعداد محتوا
1,115 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های rasoolmr
-
پايگاه تحليلي "پرزن پلنت": 5 گام كشورهاي غربي براي تسلط بر سوريه
rasoolmr پاسخ داد به mahdavi3d تاپیک در دکترین و استراتژی
ترکیه وقتی با تهدید ایران و استقرار لشگرهای سپاه به بهانه مبارزه با پژاک در مرز ایران و ترکه مواجه شد همه منتظر عقب نشینی سیاستمداران ترک بودند البته عربها و ناتو فکر می کردند که میتونند ترکیه رو در مقابل ایران قرار داده و نوعی توازن قوا ایجاد کرده و نقش ایران رو بی اثر کنند . ترکیه هم ابتدا با خوشحالی از نقش منطقه ای که بهش داده شده بود با سرعت و تمامی قوا وارد میدون شد . ولی وقتی در زورآزمایی با توان و قدرت ایران در مقام عمل و واقع مواجه شد تازه واقعیت منطقه و ایران و نقشش رو درک کرد . البته بقول ما ایرانی ها ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است . بنابراین ترکیه خودش رو از این بازی خطرناک آروم کنار کشید . بازی اونم با دم شیر فقط حماقت لازم داره با تموم شدن مساله سوریه باید منتظر دور جدید انقلاب ها در منطقه باشیم ابتدا باید تکلیف بحرین و یمن معلوم بشه.در مرحله بعد شاید در مراکش و اردن و عربستان -
پايگاه تحليلي "پرزن پلنت": 5 گام كشورهاي غربي براي تسلط بر سوريه
rasoolmr پاسخ داد به mahdavi3d تاپیک در دکترین و استراتژی
ولی در سوریه هیچگونه امکانی برای مخالفین جهت اقدام مشابه لیبی وجود نداره . شانسشون رو هم امتحان کردن که هیچکس همراهی نکرد . -
امام علي(ع) ميفرمايند: ايمان چهار ركن دارد: توكل بر خدا، واگذاشتن كارها به خدا، خشنودي به قضاي خدا، تسليم شدن به امر خدا عزوجل. حقيقت ايمان داراي مراتب است و در درجات گوناگوني تحقق مييابد. با مراجعه به روايات ديگر معلوم ميشود كه ميان خود اين درجات فاصلهاي بسيار زياد وجود دارد. و رتبه و درجه بالاتر در دايره فهم و ادراك مؤمني كه در رتبه پايينتر قرار دارد نقش نميبندد. ايمان تقويت يا اشتداد و تضعيف يا كاستي ميپذيرد. يك مرتبة ايماني را ميتوان به سوي مرتبهاي ديگر سپري كرد. انتقال از مرتبه بالا به پايين و از مرتبه پايين به بالا رواست. بنابراين، مقومات ماهيت ايماني بايد در وجود خود اولا: مراتب داشته باشند و ثانياً: عبور از مرتبهاي ورود به مرتبه ديگر در آن، جايز باشد. «و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا و علي ربهم يتوكلون؛ ايمان مورد آزمايش و ابتلا قرار ميگيرد. ايمان هر حقيقتي كه داشته باشد و با هر ساحتي كه در ارتباط باشد آزمونهايي براي آن ترتيب داده ميشود تا هم مرتبة ايماني دانسته شود و هم زمينههاي حصول مرتبه بالاتر آماده گردد. پيش از آزمون، ايمان در حد ادعايي است كه در نظام وجودي شخص به اثبات نرسيده است. دشواريها و آزمونهاي ديگر يا اين ادعا را به تثبيت ميرسانند و راه ارتقا به مراتب بالاتر را بر او ميگشايد يا بيمحتوايي آن را برملا ميكند. اميرالمؤمنين با اشاره به يكي از آيات قرآن از اين ويژگي ياد ميكنند: «انه لما انزلا سبحانه قوله الم. احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا امنا و هم لايفتنون. علمت ان الفتنة لاتنزل بنا و رسولا - صليا عليه و آله - بين اظهرنا. فقلت يا رسولا ما هذه الفتنة التي اخبركا تعالي بها. فقال يا علي ان امتي سيفتنون من بعدي؛- چون خداوند سبحان كلام خود را فرستاد: آيا مردم گمان كردهاند كه به گفتن اينكه ما ايمان آورديم واگذاشته ميشوند و آنان آزموده نميگردند؟ دانستم مادامي كه رسول خدا6 در بين ما باشد آن فتنه برما فرود نميآيد. پس گفتم: اي رسول خدا چيست اين فتنهاي كه خدا تو را به آن خبر داده؟ فرمود: اي علي، به زودي بعد از من امتم در فتنه و تباهكاري افتند.» آثار ایمان : ایمان مومن باعث میشه که دارای یک سری خصوصیات منحصر بفرد بشه که یک مجاهد مومن رو از سایرین متمایز میکنه و حتی شیوه جنگیدنش رو تغییر میده . 1-با بالاتر رفتن درجات ایمان در مرتبهاي از مراتب ايمان مومن به جایی می رسد که هيچگونه شك، شبهه يا توفاني از حوادث زندگي و ناملايمات و سختيها نميتواند او را از وضعيت ايماني خارج كند، بلكه چنين وضيعتهايي اثر معكوس دارد و ايمان را قويتر و راسختر ميكند. ايمان ميتوانست شدت يا ضعف بپذيرد. اما مرتبهاي از ايمان تحقق مييابد كه در آن راه ضعف و كاستي بسته ميشود و اگر انتقالي در كار باشد فقط جهت آن بهسوي مراتب بالاست. جهت پايين ايمان به مرتبة اسلام منتهي ميشود كه با استمرار تضعف حاصل ميگردد. و كسي كه در مرتبة اسلام قرار دارد چه بسا از دست دادن مقتضيات اسلام به قلمرو كفر و بيرون رفتن از حوزه مطلق ايمان كشيده شود. پس جهت پايين ايمان انتها دارد، اما جهت بالاي آن را نهايتي نيست. حال سخن اين است كه در مراتب ايماني وضعي حاصل ميشود كه راه سراشيبي يا تضعف بسته ميشود، هرچند همه عوامل تضعف با هم اجتماع كنند. چنين انسان مؤمني را به هيچ روي نميتوان متزلزل و پريشان ساخت. خاصیت و اثر این ایمان اینست که اگر همه دنیا بر علیه او باشند ذره ای در مومن و تصمیمش خللی وارد نمی تواند بکن . مومن اهل عقب نشینی نیست . 2-از خواص و آثار ايمان سكينه است. سكينه از سكون است در مقابل حركت و تزلزل. مقر چنين ماهيت كميابي قلب آدمي است و با ورودش هر گونه اضطراب و سرگرداني را مرتفع ميسازد. اضطراب و پريشاني وضعيتي است كه بشر در طول زندگي خويش همواره آن را به شكلهاي مختلف تجربه ميكند و هيچ امري از امور امكاني قدرت بر كندن آن را از وجود انسان نداردسكينه دستاوردِ شخص انساني يا فرآوردة پيراموني او نيست بلكه منشأ آن خالق هستي است و گيرنده و پذيراي آن شخص مؤمن. به تعبير ديگر، در تحقق سكينه، هيچ واسطه از وسايط امكاني دخالت ندارد و سكينه هديهاي است از ساحت ربوبي بر قلب مؤمن. با آمدن چنين هديهاي آرامش و قرار بر سراسر وجود آدمي حاكم ميشود همانطور كه اگر رعب و ترس حاصل در قلب، از منشأ الهي نشأت گيرد و همه اسباب امكاني دست به دست يكديگر دهند تا آن قلب مرعوب را از ترس رهايي دهند چنين امري حاصل نميشود. به نظر ميرسد كه اين اثر با اثر قبلي ارتباط دارد؛ به اين معنا كه سكينه قلب را از احتمال سقوط به مراحل پايينتر ايمان بازميدارد و فقط او را به جهت متعالي سوق ميدهد: «هو الذي انزل السكينه في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم؛ اوست آن كسي كه در دلهاي مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايماني بر ايمان خود بيفزايند.» . ترس برای مومن مفهومی بی معنی میشود . هیچ حادثه ای باعث پریشانی و ترس مومن نمی شود . 3-از آثار ايمان ديني و متعلق آن دگرگونه كردن حالتهاي بشري و گسستن همه قيد و بندهاي اسارت و در آغوش كشيدن حريت و آزادگي است.با تحقق ايمان ديني و به ميان آمدن متعلق آن در كل محاسبات آدمي، وجود او چنان دگرگوني وجودي را از سر ميگذارند كه همة وضعيتهاي ياد شده تغيير ميكنند. انسان مؤمن آن وابستگي واقعي و ناب را كشف ميكند كه ديگر وابستگيها را از شهود آن بازميداشت و با دريافت آن وابستگي از همه وابستگيها نجات مييابد و به ساحل اطمينان و قرار ميرسد. در این حالت مومن از هیچ بلا و مصیبتی باکی ندارد . شهادت و هر مصیبتی برای او همچون گوهر و هدیه الهی است که در آرزوی آن می سوزد . 4-دستگاه ادراكي با حصول ايمان در قلب، با وسايلي مجهزتر با شنيدنيها و ديدنيها و مدركات ديگري مواجه ميشود كه پيش از تقرر ايمان يا اين تجهيزات متكون نبوده يا اگر متكون بوده به سبب موانع با جهان خاص خود ارتباط برقرار نكرده است. سياري از امور واقعي غيب و نامشهود است ولي تحولهاي حاصل از ايمان موجب ميشود تا انسان با برداشتن موانع و زدودن پردههاي نسيان و غفلت، دستگاه شناسايي ويژه آن بخش را با آن منطقه مرتبط سازد. با حصول چنين وضعي، دريافتهاي مؤمن از عالم واقع تصحيح ميشود و او همه بخشهاي جهان را، آن گونه كه هست، نظاره ميكند. مومن راه درست را با نور الهی می بیند و در تشخیص راه اشتباه نمی کند . بعلاوه حقایق را آنگونه که هست می بیند و به اشتباه نمی افتد . بعلاوه حقایقی را می بیند و می شنود که دیگران از دریافت این حقایق محرومند . در دیده مومن الله اکبر معنای حقیقی خودش را متجلی میکند و جز خدا هیچ کس و هیچ چیز بزرگ نیست .«عظم الخالق في انفسهم فصغر مادونه في اعينهم؛ خداوند در نظر آنان بزرگ است و غير او در ديدة آنها كوچك.» چون خالق بزرگ و عظيم است در جان آنان بزرگ و عظيم منعكس ميشود و نتيجه آن اين است كه مخلوق در ديدگانشان كوچك جلوه ميكند چون مخلوق به واقع چنين است. آينه وجودي مؤمن بزرگنمايي كاذب ندارد تا كوچكها را بزرگ كند و خود را دچار توهمات گرداند بلكه هرچه را در واقع هست به خوبي و درستي ميگيرد. انسان مؤمن وقايع و حوادث دور را به شايستگي دور ميبيند و حوادث قريب و نزديك را در جاي خود مشاهده ميكند. در جان او دور، نزديك و نزديك، دور نشان داده نميشود و چشمان او در تله نزديكبيني و دوربيني نميافتد. آنچه در ظاهر دور است و در واقع نزديك، در جان مؤمن نزديك دريافت ميشود. اگر امر نزديكي دور دريافت شود معلوم ميشود كه دستگاه شناسايي نتوانسته با آن امر ارتباط درست ادراكي برقرار كند و آن را در جاي واقعياش ببيند. 5- با قرار گرفتن ايمان در جان آدمي راه وي بهسوي جهاني اخلاقي هموار ميشود . انسان با تقرر ايمان در قلبش بهسوي كاملترين عوالم اخلاقي پيش ميرود و در هر مرتبهاي از مراتب ايمان، به مرتبه اخلاقي متناظر با آن وارد ميشود. قواعد اين مراتب همه اخلاقياند و نافي ضد اخلاق. دين، آدميان را به بهترين جهان اخلاقي كه قواعد اخلاقي آن برترين قواعد است فراميخواند و راه رسيدن به آن را در اختيار بشر قرار ميدهد. هر عمل خوبي ميتواند بهسوي «خوبتر» حركت كند و آدمي را با اين حركت بهسوي عوالم ديگر اخلاقي عروج دهد. رسيدن به عوالم والا و متعالي اخلاقي جز به دگرگوني و تحول اين دستگاه ميسر نيست و شرط لازم و كافي اين تحول و دگرگوني ايمان به خداست. هر مرتبه از ايمان، اگر تحقق يابد، بشر را در عالمی از عوالم اخلاقي قرار ميدهد. اعمال انساني كه در عالم اخلاقي متعاليتر به سر ميبرد شايد براي آدميان حاضر در عوالم پايينتر اخلاق چندان قابل توجيه نباشد. جنگ مومن جنگی اخلاقی خواهد بود . هیچ کاری از مومن خارج از دایره اخلاق قرار نخواهد گرفت . بعنوان مثال امام علي (ع) ميفرمايند: به من خبر رسيده كه يكي از لشكريان ايشان بر يك زن مسلمان و يك زن كافر ذميه داخل ميشده و خلخال و دستبند و گردنبندها و گوشوارههاي او را ميكند و آن زن نميتوانسته از او ممانعت كند مگر آنكه صدا به گريه و زاري بلند نموده از خويشان خود كمك بطلبد، پس دشمنان با غنيمت و دارايي بسيار بازگشتند در صورتي كه به يك نفر از آنها زخمي نرسيد و خوني از آنان ريخته نشد. اگر مرد مسلماني از شنيدن اين واقعه از حزن و اندوه بميرد بر او ملامت نيست، بلكه به نزد من هم به مردن سزاوار است. ویا در جنگ تحمیلی ما از سلاح شیمیایی استفاده نکردیم و یا نحوه برخورد با دشمن و اسیران تا حد امکان اخلاقی بود . 6- مومن دلش خالی از شهوات نادست است . بنابر این جنگ مومن پاک و اخلاقی است و عامل محرکش به جنگ شهوات دنیایی و انسانی نیست . استعمار و استثمار در عمل مومن جایی ندارد . لن يستكمل العبد حقيقة الايمان حتى يؤثر دينه على شهوته و لن يهلك حتى يؤثر شهوته على دينه. بنده حقيقت ايمان را به كمال نمىرساند مگر آنكه دينش را بر شهوتش مقدمكند. و هلاك نمىشود مگر آنكه شهوات را بر دينش مقدم سازد 7- در روايات، استقامت مؤمن در دين را فوق تحمل كوه تصوير كردهاند چون كوه را مىتوان كند، اما بر ايمان مؤمن نمىتوان نقصان وارد كرد. ویژگی ایمان از مومن انسانی بسان سختی و بزرگی کوه خواهد ساخت . المؤمن نفسه اصلب من جبل نفس مؤمن [ از كوه ] سختتر است. روايات ديگرى، مؤمن را از «زبر الحديد» يعنى پارههاى آهن سختتر دانسته است. چون پارههاى آهن را مىتوان در اثر حرارت نرم كرد اما دين مؤمن را نمىتوان سست نمود. قال الصادق عليه السلام: إن المؤمن اشد من زبر الحديد ان زبر الحديد اذا دخل النار تغير و إن المؤمن لو قتل ثم نشر ثم قتل لم يتغير قلبه. مؤمن از پارههاى آهن سختتر است زيرا پارههاى آهن بر اثر حرارت تغيير مىكند اما اگر مؤمن را بكشند و زنده كنند و باز بكشند، دلش عوض نمىشود. احساس عزت و غلبه: آيا كسى كه دلش با حق تعالى پيوند خورده است، ممكن است كه ترس و بيم داشته باشد؟ پاسخ منفى است. خوف از چه چيز؟ او با همه كاره عالم سروكار دارد، پس، از چه بترسد؟ مؤمن هميشه خود را غالب مىداند، چون با موجودى پيوند دارد كه همه عوالم وجود مسخر او هستند. درآيات قرآن صفت «عزت» اختصاصا براى مؤمن به كار رفته است. عزت حالتى است براى روح كه خويش را غالب مىبيند. چه كسى مىترسد؟ آنكه خود را مغلوب مىنگرد. آنگاه كه از جنود نفس كه دشمنان درونىاند شكست خورد، از همه موجودات بيرونى نيز مىترسد. امام صادق (ع) در اين زمينه فرمودهاند: ان المؤمن من يخافه كل شىء. و ذلك انه عزيز فى دين الله. و لا يخاف من شىء و هو علامة كل مؤمن. [color=red]همانا همه موجودات از مؤمن مىترسند، زيرا كه او به دين عزت يافته است [ يعنى محكوم هواهاى نفسانى نيست ] و از چيزى نمىهراسد و اين نشانه هر مؤمنى است.[/color] 8- ایمان از مومنین انسانهای با محبتی خواهد ساخت و این محبت زمینه ساز وحدت مومنین است . مومنین یک دل و یکرنگ هستند . اشداء علی الکفار رحماء بینهم . بعلاوه چراغ راه مومنین در شناختن دوست و دشمن است . ايمان مىتواند ميان مؤمنان محبت بر قرار سازد. محبت پايه و محور ايمان است. «فضيل بن يسار» از امام صادق (ع) سؤال كرد كه آيا حب و بغض جزو ايمان است. حضرت فرمودند: صديق عدو الله عدو الله. دوست دشمن خدا، دشمن خداست. بنابراين، مهمترين اثر اجتماعى ايمان، تنظيم حب و بغضهاى اجتماعى است. قرآن كريم مىفرمايد: «لا تجد قوما يؤمنون بالله و اليوم الاخر يوادون من حاد الله و رسوله و لو كان اباء هم او أبناءهم أو اخوانهم أو عشيرتهم». [ اى رسول ما ] ! هرگز نمىيابى قومى را كه به خدا و روز جزا ايمان آورده باشند اما به دشمنان خدا و رسول مهر بورزند. اگر چه آنها پدران، فرزندان، برادران و اقوامشان باشند . 9- اطاعت و سرپیچی مومن از قاعده خاصی پیروی میکند و کورکورانه نیست اطاعتش از مافوق و سرپیچی اش تابع قواعد خاص ایمانی است . . مؤمن در برابر هر انحرافى مسئول است و بايد به مقابله برخيزد. مثلا فساد عملى را مىبيند، بايد براى دفع آن اقدام كند. باب «امر به معروف و نهى از منكر» براى همين منظور گشوده شده است. گاهى فساد عملى نيست، بلكه انحراف بينشى است. خود دين در معرض انحراف و تحريف واقع شده است. بايد مؤمن مقابله كند. 10- فرماندهی مومنین ویژگی هی خاصی را می طلبد و تابع رای و نظر دیگران ویا اکثریت نیست بلکه فرمانده باید صفات خاصی باشد و در دیانت و ایمان و تقوی و کاردانی و کارآمدی سرآمد زیر دستانش باشد . فاما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدينه، مخالفا على هواه، مطيعا لامر مولاه فللعوام أن يقلدوه و ذلك لا يكون الا بعض فقهاء الشيعة لا جميعهم. پس از ميان فقها آنان كه صائن نفس و حافظ دين و مخالف هواهاى نفسانى و مطيع اوامر الهى باشند. بر عوام است كه از اينان تقليد كنند . این حدیث ناظر به مقام نایب و جانشین امام زمان (ع) است و صفاتی که باید داشته باشد . این صفات و مراتب در سلسله مراتب فرماندهی بصورت الاقرب فالاقرب رعایت می شود . 11- شهادت و پیروزی برای مومن یکسان است چرا که در هر صورت برنده است . 12- خداوند وعده نصرت و یاری به مومنین داده است ولینصرن الله من ینصره یعنی حتما خدا هرکس که یاری اش کند پیروز میکند ان ینصرکم الله فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذا الذی ینصرکم من بعده و علی الله فالیتوکل المومنون - یعنی اگر خدا شما را یاری کند پس هیچکس بر شما نمی تواند پیروز شود اما اگر ( بجهت رویگردانی از خدا ) خدا شما را خوار و ذلیل کند هیچکس نمی تواند یاریتان کند . (پس) ومومنین باید که فقط بر خدا توکل کنند ( چون تنها یاور و قدرتمندترین و شکست ناپذیر است ) ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم . یعنی ای مومنین اگر شما خدا را یاری کنید پس خدا هم شما را یاری و نصرت خواهد داد و قدم هایتان را استوار خواهد ساخت در آیاتی دیگر خدا وعده امداد الهی به مومنین می دهد مثلا در جنگ بدر ملائکه را به یاری سپاه اسلام فرستاد و همین ملایکه در زمان قیام امام زمان (ع) به یاری اش می آیند . ویا در آیه 125 آل عمران فرموده است : بلی ان تصبروا و تتقوا و یاتوکم من فورهم هذا یمددکم بخمسه آلاف من الملائکه مسومین - یعنی بدرستی اگر شما صبر و مقاومت در جهاد پیشه کنید و پیوسته متقی بوده و بمانید پس هنگامیکه کافران بر سر شما شتابان و خشمگین بیایند خداوند برای حفظ شما و نصرت و یاوری شما پنج هزار ملایکه را با پرچمی که نشان مخصوص اسلام است به مدد شما می فرستد . ویا در آیاتی به مومنین می فرماید : ان یکن منکم عشرون صابرا یغلب ما تین و ان یکن منکم ماه یغلبوا الفا من الذین کفروا ذلک بانهم قوم لا یفقهون - یعنی ای پیامبر مومنین را به جهاد فرابخوان و تشویق کن به اینکه اگر بیست نفر مومن صابر باشند خداوند آنها را بر دویست نفر دشمن غلبه می دهد و اگر مومنین صد نفر باشند خدا آنها را بر هزار نفر از دشمنان غلبه خواهد داد این بخاطر آنست که کافران نمی فهمند ( توضیح فهم و ادراک مومن در بالا ذکر کردیم ) . یعنی اگر توان و نفرات و تجهیزات مومنین صابرین یک به ده باشد خدا آنها را غلبه می دهد . در آیه ای دیگر می فرماید : ان یکن منکم ماه صابره یغلبوا ماتین و ان یکن منکم الف یغلبوا الفین باذن الله والله مع الصابرین - یعنی ای مومنین اگر شما صد نفر صابر باشید بر دویست نفر از دشمنان غلبه میکنید و اگر هزار نفر صابر باشبد بر دو هزار نفر از دشمنان باذن خداوند غلبه خواهید کرد و خدا با صابرین است.پس اگر مومنین صابرین یک به دو باشند در برابر دشمن خدا آنها را پیروز میکند . والبته این بمعنی آنست که اگر توان و نفرات و تجهیزات مومنین نصف دشمن باشد خدا آنها را پیروز میکند .
-
ویدئو از درگیری های اخیر نیروهای سپاه و پژاک
rasoolmr پاسخ داد به ColonelShak تاپیک در گالري نيروي زميني
[quote name="Ernesto_Rommel"][quote] من از اوناش نیستم فرار کنم از حقیقت بلکه جلوش هستم و سر تعظیم جلوی حقیقت فرود میارم دوست گلم[/quote] خوبه . اگه این روحیه واقعی باشه مثبته -
چرا ارتش مصر در جنگ یوم کیپور تعلل کرد و به یکباره پیشروی رو متوقف کرد و فرصت طلایی رو به اسرائیل داد ؟؟ این هنوز جزء معماهای جنگ های اعراب و اسرائیله
-
پايگاه تحليلي "پرزن پلنت": 5 گام كشورهاي غربي براي تسلط بر سوريه
rasoolmr پاسخ داد به mahdavi3d تاپیک در دکترین و استراتژی
[quote] بشار سقوط می کنه این یه تصمیم جهانی دیگر برگشت پذیر نیست[/quote] فعلا که همه کسانی که تهدیدات شدیدی میکردن محتاط تر شدن و مشغول حساب کتاب کردن شدن چه آمریکا چه ناتو و چه عربها تهدید ایران موثر بوده -
تاپیک جامع سرلشکرخلبان شهید عباس بابایی تاپیک جامع سرلشکرخلبان شهید عباس بابایی (عکس ، خاطره ، فیلم و ..)
rasoolmr پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در جنگ آوران
[quote]خ خدا كنه دوباره شاهد ليلي و مجنون بازي تو سريال نباشيم كه واقعا ديگه حال آدم رو بهم ميزنن. در چشم باد كه يادتون نرفته چه افتضاحي بود؟[/quote] اگه همچین کاری کرده باشن بنظر من خیانت به خون شهیده وعملی عادی و از سر غفلت نمیشه اونو دونست- 78 پاسخ ها
-
- جنگ تحمیلی
- دفاع مقدس
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
"وانت توپ دار" ابتکار عجیب انقلابیون لیبـــی!!!+تصاویر
rasoolmr پاسخ داد به najaf47 تاپیک در گالري نيروي زميني
[quote]جالبه وانت های نظامی این انقلابیون لیبی به لحاظ زرهی حفاظت بیشتری نسبت به وانت های نظامی ما دارن . متاسفانه نمی دونم چرا در ساخت خودروهای نظامی ما توجهی به این چیزا نمیشه. هنوز جنگ که نشده ولی مثلا احتمالا همتون کلیپ هایی از کمین و حمله قاچاقچی ها به وانت های نیروی انتظامی که پشتشم کلی سرباز بدون محافظ نشسته بودنو دیدید. من نمی دونم حد اقل چرا در این مناطق از خودروهای نظامی محافظت شده استفاده نمیشه که حد اقل در مقابل اسلحه انفرادی مقاوم باشه. تو شلوغی های پس از انتخابات 88 هم که دیدیم چطور وانتهای پلیس رو به آتیش می کشیدن. ( البته در مورد شورش های شهری که نشون دادیم اصلا برای همچین مواردی هیچگاه نیروهامون رو آماده نکردیم (در مقایسه با تجهیزات و عملکرد نیروی های ضد شورش کشورهای اروپایی و ...))[/quote] سوالات بی جواب -
"وانت توپ دار" ابتکار عجیب انقلابیون لیبـــی!!!+تصاویر
rasoolmr پاسخ داد به najaf47 تاپیک در گالري نيروي زميني
کماندوها اونم از نوع انگلیسی و غربی فقط استفاده کننده از بهترین تجهیزات هستن چیزی کن ندارن که بفکر طراحی باشن . اگه خیلی دلشون سوخته بود خیلی راحت میشد همه جور سلاحی رو با هواپیما به انقلابیون لیبی برسونن ( اوج نامردی ) -
"وانت توپ دار" ابتکار عجیب انقلابیون لیبـــی!!!+تصاویر
rasoolmr پاسخ داد به najaf47 تاپیک در گالري نيروي زميني
خیلی راحت نیروی پیاده رو مکانیزه کردن . برای استفاده بهینه از نیروها و توان جابجایی سریع نیروها با توجه به سرعت تحولات لیبی و دست بدست شدن سریع شهرها و مواضع و گستردگی خاک ، تراکم خیلی کم جمعیتی و دور بودن و پراکندگی جمعیت در لیبی بهترین شیوه های ابتکاری رو خلق کرده و بکار بردن . -
ویدئو از درگیری های اخیر نیروهای سپاه و پژاک
rasoolmr پاسخ داد به ColonelShak تاپیک در گالري نيروي زميني
جناب ارنست شهدای ایرانی رو بهشون شهید میگن نه کشته شده !!!!!! ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون . ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لا تشعرون البته اگه کسی با تفکرات شما باشه بله اسمش همون کشته شده و بهلاکت رسیده است . -
حمله متفقین به ایران در جنگ دوم جهانی تاپیک جامع حمله متفقین به ایران در جنگ دوم جهانی
rasoolmr پاسخ داد به Phantom3 تاپیک در جنگهای جهانی
شهریور 1320 و ارتش رضاشاهی با ورود متفقین به ایران در سوم شهریور 1320.ش، و دستور رضاشاه مبنی بر ترک مقاومت در ششم شهریور، آن ارتشی که رضاشاه با آن همه دبدبه و کبکبه و صرف بودجهها و هزینههای گزاف برای ضمانت سلطنت خود ساخته و یکی از ارکان سلطنتش را بر پایه آن قرار داده بود به یکباره فروریخت و نتوانست در برابر حمله متفقین، جز مقاومتی بسیار اندک، کاری انجام دهد؛ تنها مقاومتی که در این زمان انجام شد مقاومت نیروي دریايی نوپای ایران به فرماندهی دریادار بایندر بود، که توانست یک روز، مانع پیشروی قوای انگلیسي در جنوب ایران شود، اما در نهایت نیروهای انگلیسی مقاومت بایندر و ششصدوپنجاه نفر افسر و ملوان را درهم شکستند و همگی آنها در طی این زد و خورد کشته شدند. و چنین بود که از آن ارتش 127هزار نفری فقط 650 نفر مردانه ایستادند و کشته شدند. درواقع بنیان این ارتش بهظاهر منسجم، مدتها پیش، دستخوش ویرانی گشته بود و به همین دلیل با اولین لرزش، فرماندهان لشکر رضائیه و خراسان، مانند فرمانده کل قوایشان، فرار را بر قرار ترجیح دادند و از ترکیه و بندرعباس سر درآوردند. یکی از نقاط ضعف رژیمهای اقتدارگرا فقدان نقد و آسیبشناسی است؛ چنانکه حاضر نیستند ضعفهای خود را بپذیرند، و درصدد برمیآیند نقایصشان را به عناوین مختلف، با دستاویز قرار دادن چیزهایی که وجود خارجی ندارند، بپوشانند؛ چنانکه رضاشاه نیز در سوم شهریور 1320 گفت: «اگر من صد بمباردیه داشتم، خودم میدانستم چطور به تعرض روسها و انگلیسیها جواب بدهم.» و در چهارم شهریور اظهار كرد: «سربازهای ما بسیار خوب هستند و خوب میجنگند، ولی با گوشت بدن جلو تانک و هواپیما چطور میتواند طاقت بیاورد.» این در حالی بود که وی در اوایل مرداد 1320 در مانوری که در تپههای ازگل ترتیب داده شده بود تحتتاثیر مهملات فرماندهان چاپلوس و فرصتطلب، که لشکر سلم و تور را به مبارزه میطلبیدند، گفته بود: «قشون من عالیترین قشونی است که امروز در دنیا وجود دارد.» وی هنگامی که ژنرال ژاندار، مستشار نظامی سفارت فرانسه در تهران، را مخاطب قرار داد و از میزان مقاومت ارتش ایران در برابر قوای دول معظم جویا شد و پاسخ ناامیدکننده «دو ساعت مقاومت» را شنید، جهانبانی، رئیس وقت ستاد ارتش، را مامور کرد تا نقاط ضعف ارتش ایران را شناسايي و رفع کند، اما هنگامی که جهانبانی تمامی عوامل ضعف ارتش را طی یک گزارش تحقیقی به سمع و نظر وی رسانید، چنان مورد غضب قرار گرفت که نهتنها دستگیر و رهسپار زندان شد، بلکه تمامی خاندان جهانبانی، که اکثر آنها مستخدم ارتش بودند، از وحشت دیکتاتور و دستور تلویحیاش، نام خانوادگی خود را به جهانبینی، شهبنده، کیکاووسی و یزدانمهر تغییر دادند، تا بدین وسیله موارد نقصان ارتش شاهنشاه قدرقدرت مرتفع گردد! به هنگام حمله متفقین، رضاشاه حتی کوچکترین اقدامی برای رفع ضروریات مورد نیاز سربازان انجام نداده بود، کمااینکه در جلسه هیات وزرا، که در روز سوم شهریور 1320 با حضور رضاشاه تشکیل گردید، معلوم شد: 1ــ برای مصرف تهران بیش از سه روز گندم موجود نیست؛ 2ــ پیشبینی برای برقراری سیستم آگاه كننده مردم (آژیر) مطلقاً به عمل نیامده است؛ 3ــ روز بعد معلوم شد که حتی بنزین هم به حد کافی وجود ندارد؛ 4ــ علاوه بر اینها پناهگاه هوایی هم احداث نشده بود و در روز دوم جنگ نیز ستاد جنگ اعلام کرد که استفاده از پنجاههزار نفر ابواب جمعی نیروهای پادگان به دلیل نبود کامیون و بنزین ممکن نیست. در این جلسه هیچکس از رضاشاه نپرسید که بنزین، آژیر، پناهگاه و ضدهوایی هم مثل بمباردیه، تانک و هواپیما در دسترس نیستند یا اینکه تمام حکومتها آنها را جزء برنامههای بلندمدت خود پیشبینی میکنند؟ وی در حالی دستور محاکمه و مجازات علی ریاضی و احمد نخجوان، و بازگشت سایر امرای لشگر را به تهران صادر کرد که خودش در تدارک فرار بود؛ چنانکه در همان روز سوم شهریور علناً اظهار کرده بود: «ما تصمیم خود را گرفتهایم که برویم.» ارتشبد فردوست درخصوص حال و روز رضاشاه هنگام حمله متفقین مینویسد: «پس از اینکه به او گوشزد شد ورود نیروهای متفقین به ایران اجتنابناپذیر است، آن مرد قدرقدرت، که قدرتش در دستگاه دژخیمی شهربانیش بود، یکباره فرو ریخت و به فردی ضعیف و غیرمصمم تبدیل شد و در ظرف چند روز قیافه و اندامش آشکارا پیرتر و فرسودهتر گردید.» درواقع تصویری که رضاشاه در این برهه زمانی از خود نشان داد کاملاً با تصویری که تا پیش از این تاریخ از وی ارائه شده بود، در تضاد قرار داشت. تا پیش از این تاریخ، در مدارس نظام و دانشکدههای افسری، چاپلوسان و فرصتطلبان ظهور رضاشاه را امری الهی تلقي ميكردند که به صورت دست خداوندی از آستین ملت برومند ایران بیرون آمده و ایران و ایرانی را نجات داده است؛ کار به جایی رسید که سرگرد فرزاد در سال 1319.ش در سخنرانیاش در دانشگاه جنگ، ضمن مقایسه هیتلر و رضاشاه، با خدا خواندن هیتلر، رضاشاه را حتی بالاتر از خدا خواند. از سویی دیگر، رضاشاه تلاش کرد با حذف القاب و عناوین دوره قاجار، نظیر سلطنه، دوله و...، و بهکارگیری القاب نظامی جدید، نظیر سپهبد، امیرلشکر، حکومتی میلیتاریزه و نظامی ایجاد کند. او با اعمال این سیاست باعث شد اشرافیت نظامی جدیدی بهوجود آید که متشکل از نورچشمیها، چاپلوسان و فرصتطلبان بود و گماشتن این افراد در راس این امور یأس و سرخوردگی افسرانی را موجب میشد که به دلیل مانورها و تبلیغات گسترده زمان رضاشاه، به امر نظامیگری روی آورده بودند. از طرف دیگر، افسران دانشکدهدیده در بدو ورود به خدمت، بر مبنای نوعی نیاز روحی به داشتن یک فرمانده دلاور و وطنپرست، رضاشاه را مظهر تمام صفات خوب دلاوری، شجاعت، میهنپرستی و... میدانستند. آنها سیهچردگی او را به خدمات مردانه وی در وضعیت آب و هوای سخت و سوزان، و زخم پیشانی او را ناشی از سلحشوری سربازیش میدانستند، اما پس از اینکه مشخص شد زخم بالای پیشانی جای زخم جنگی نبوده، بلکه جای زخمی است که در اثر برخورد قمه و طی نزاعی بین او و همقطار دوران جوانیش، گروهبان علیشاه، هنگام امتناع از پرداخت پول یک بطری عرق در خانه گلین معروفه در محله ده آن روز عارض شده است، خواهناخواه شخصیت رضاشاه در نظرشان فروریخت. از سویی دیگر، عکسالعمل رضاشاه نسبت به افسران ژاندارمری و گماردن افسران ناآگاه و بیسواد و برتریدادن قزاقها نسبت به سایر افسران، و خفقانی که نورچشمیهای او بر جامعه اعمال میکردند، بهخصوص از دهه 1310 به بعد، نارضایتی فزاینده افسران ارتش را به دنبال داشت؛ در این میان، رویکرد رضاشاه به آلمان و گسترش مبادلات سیاسی ــ اقتصادی با آن کشور، سوءظن روسیه و انگلیس را موجب گردید؛ همچنین طرفداری او از هیتلر و افکار فاشیستیاش، موجب شد بسیاری از افسران بلهقربانگو و جاهطلب ارتش از شخص دیکتاتور تبعیت کنند؛ کمااینکه کسانی چون سرلشگر باتمانقلیچ، به تقلید از هیتلر، سبیل هیتلری گذاشتند و سر خود را به صورت آلمانی تراشیدند؛ درواقع افزایش همدردی با فاشیسم و احساسات هواداری از دول محور در درون ارتش ایران، هرچند به صورت پراکنده باقی ماند، نشانهای از بیثباتی بود و در حمله متفقین موثر افتاد؛در وصف بیثباتی و روحیه مقلد امرای ارتش همین بس که ارتشبد منوچهر آریانا به دلیل تقلید کورکورانه از غرب، زمانی خود را ناپلئون بناپارت ثانی و زمان دیگری، پس از پیروزی موشه دایان در نبرد با فلسطینیها، خود را موشه دایان خواند و شایع بود که به دلیل یکچشمی بودن موشه دایان، تنها چاره را در این دید که برای شباهت به او، به فرانسه سفر کند و یک چشم خود را درآورد! وی همچنین در طی عمر خود، چندینبار نام خود را تغییر داد؛ چنانکه ابتدا حسین نخعی نام داشت، بعد به حسین معتمد منوچهری تنکابنی تغییر نام داد و در نهایت سپهبد بهرام (منوچهر) آریانا نامیده شد. رویکرد به دوران باستان یکی دیگر از سیاستهای اعمالشدۀ زمان رضاشاه بود که فروغی آن را تئوریزه، و رضاخان عملی کرد. این باستانگرایی، به شکل بسیار سطحی و کودکانهای، نهتنها تمام عرصههای هنری، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را درنوردید، بلکه به خصوصیترین زوایای زندگی افراد نیز رسوخ یافت، به طوری که تقلیدهای محض از اشکال و نقوش تختجمشید در آثار هنری و معماری نمایان شد. از این رو، بخش اعظم فرصتطلبان نیز، به سان رضاخان، نام خانوادگی باستانی بر خود نهادند. با نگاهی گذرا به جراید سنوات 1304.ش به بعد، موج اینگونه تغییر نامها آشکارتر میگردد. اما از آنجا که حکومت رضاشاه یک حکومت نظامی بود و ارتش یکی از ارکان اساسی آن محسوب میگشت، این سیاست بیش از همه در عرصه نظامی اعمال شد؛ چنانکه بخش اعظم نیروهای نظامی به واسطه اطاعت کورکورانه از رضاخان، برای عقبنماندن از کاروان تمدن!؟ به سرعت این سیاست را در دستور کار خود قرار دادند. از جمله این افراد میتوان از حسین نخعی نام برد؛ او چنانکه ذکر گردید، ابتدا به حسین منوچهری تنکابنی و سپس بهرام (منوچهر) آریانا تغییر نام داد. اقلیت محدودی نیز، مثل جلیل مجتهدی (بزرگمهر بعدی) که سعی میکردند بهگونهای خفیف مقاومت کنند، به دستور رضاشاه، به تغییر نام خانوادگی خود مجبور گردیدند. اما با اوجگیری تغییر نامهای خانوادگی از سوی نیروهای نظامی، بسیاری از افرادی که در گذشته با رضاشاه مشکلاتی داشتند نیز، به منظور شناخته نشدن، به این کار مبادرت ورزیدند؛ از جمله این افراد میتوان به سرهنگ ملکزاده، یکی از نیروهای ژاندارمری، اشاره کرد که با اضافه کردن نام هیربد به نام خانوادگی خود بهشدت موجب عصبانیت رضاشاه گردید، از این رو، رضاشاه دستور داد که هیچ فرد ایرانی حق ندارد، بدون اجازه شاه، نام خانوادگی خود را تغییر دهد و این فرمان را مجلس، طی یک ماده واحده، تصویب کرد. با فرار رضا شاهو تسلیم امرای ارتش ، ارتش ایران فرو ریخت . بسیاری از امرای ارتش لیاس های نظامی را از تن خود بدر آورده و سعی در مخفی نگاه داشتن هویت خود کردند تا آنجاکه عدهاي از افسران ارتش با پوشیدن لباس زنانه سعی کردند هویت خود را مخفی سازند. حوادث شهریور 1320.ش موج وسیعی از نارضایتی را نسبت به رضاشاه و تمامی صاحبمنصبان ارتش بهوجود آورد؛ اگرچه هریک از ایشان، یعنی شاه و صاحبمنصبان، سعی میکردند طرف مقابل را متهم نمایند، اینگونه منحرف کردن اذهان عمومی، از مساله اصلی، یعنی نارضايتي از بیکفایتی ارتش قدرقدرت رضاشاهی، که در این دوران فقط مشغول سرکوب داخلی بود، نمیکاست. ناخشنودی از رضاشاه و صاحبمنصبان ارتش در درون و برون ارتش انعکاس یافت؛ نارضایتی مردم از نیروی زمینی، در معابر عمومی، با مقایسه رفتار آنها با نیروی دریایی آشکار میشود؛ مردم به واسطه مقاومت نیروی دریایی رفتار بالنسبه محترمانهتری با افسران نیروی دریایی داشتند. اما زمینههای ناخشنودی نظامیان جوان نسبت به عملکرد صاحبمنصبان و امرای ارتش، زمانی گسترش یافت که ایشان در کمال ناباوری، پوشالیبودن ارتش و وعدههاي آن را دریافتند. سراسر خاطرات این نظامیان آکنده از نوعی خشم همراه یأس و سرخوردگی است. ارتشی که رضاخان فقط و فقط برای حفظ منافع خود بهوجود آورده بود نوعی انشقاق پدید آمد و طی یک فرايند زمانی سه نوع طرز تفکر در مورد مسائل سیاسی، در میان نیروهای نظامی، به وجود آمد. از این رو، گروهی همچنان سلطنتطلب باقی ماندند و هیچگاه به مراحل بعدی، یعنی نقد اوضاع، دست نیافتند؛ ایشان بخش اعظم نیروهای نظامی را تشکیل میدادند، اما عدهای پس از گذر از پرستش شاه بهعنوان نماد سلطنت، به الگوهای دیگری از جمله آلمان هیتلری و شوونیسم و سپس به نوعی ناسیونالیسم ایرانی دست یافتند. این عده اقلیتی بهشدت متزلزل بودند؛ کمااینکه در بسیاری از حوادث و وقایع تاریخی، ایشان بهراحتی زیر سایه گروه اول خزیدند، به همین جهت در بسیاری موارد، تفکیک این دو گروه از یکدیگر کار بسیار دشواری است. در برابر سلطنتطلبها و ناسیونالیستهای نظامی، گروهی که اغلب سابقه تفکرات شوونیستی و ناسیونالیستی داشتند، از ایدئولوژی ناسیونالیسم به انترناسیونالیسم روی آوردند و زمینهساز گسترش اندیشه چپ در میان نظامیان گردیدند. نظامیان را براساس خاستگاه طبقاتی ناشی از درجات نظامیشان، بعلاوه براساس عامل سن، می توان تقسیم نمود، نظامیان میانسال و مسن، که تمامی پیشرفتشان حاصل دوران دیکتاتوری نظامی رضاشاه بود، خواهان بازگشت به شرایط قبل از شهریور 1320.ش، بودند، اما در برابر ایشان، نظامیان جوان، که به منظور آیندهای بهتر وارد ارتش شده بودند، خواهان ارتقاي عرصههای نظامی، اجتماعی و اقتصادی بودند. از این رو، گرایش به شخص اول در اندیشه آنان جایگاه و پایگاه محکمی نداشت، لذا بخش اعظم ایشان تحت تاثیر تحولات جهانی به سوی ناسیونالیسم تمایل یافتند و عدهای نیز تحت تاثیر پیروزیهای ارتش سرخ شوروی و نیروهای پارتیزانی چپگرا در اروپای شرقی، بهویژه پارتیزانهای مارشال تیتو در یوگسلاوی، ازیکسو، و تاسیس حزب توده در ایران، از سویی دیگر، به اندیشههای چپ و انترناسیونالیسم گرایش یافتند. ماحصل حضور اين سه گروه در ارتش ایران، مناسبات، رقابتها و کشمکشهایی بود که نهتنها در دوران اشغال (1324ــ1320) و حوادث آذربایجان و کردستان (1325ــ1324.ش)، بلکه تا کودتای 28 مرداد 1332.ش، تداوم یافت.- 85 پاسخ ها
-
- نیروی دریایی
- شهریور
- (و 5 بیشتر)
-
حمله متفقین به ایران در جنگ دوم جهانی تاپیک جامع حمله متفقین به ایران در جنگ دوم جهانی
rasoolmr پاسخ داد به Phantom3 تاپیک در جنگهای جهانی
دردو سال آخر جنگ جهانی دوم، بیماریهای همه گیری مثل وبا و تیفوس در تمام اروپا شایع شده بود قحطی، فقر و گرسنگی، تاخت و تاز و سرایت امراض مسری گوناگون از ارمغان های شوم آن جنگ بود. طاعون، وبا، بیماری های مقاربتی، تیفوس و تیفوئید دامنگیر شهرهای ایران شد . برخی از این بیماریها برای اولین بار در تاریخ ایران به ایران آورده شده بودند مثل تیفوس و تیفوئید . آوارگان در ایران هر کجا که پا نهادند با خود بیماریهای مقاربتی را هم به ارمغان آوردند . در زمان آغاز جنگ جهانی دوم که هیتلر به لهستان حمله کرد گروهی از مردم یهودی لهستان از مقابل ارتش نازی گریخته وبه اتحاد جماهیر شوروی پناهنده شدند . استالین این پناه جویان و جنگ زده های بخت برگشته را به جای دلجویی به سیبری فرستاد تا در کنار سایر تبعیدی ها و زندانی ها به کار اجباری واداشته شوند . پس از ماهها زندگی بی اندازه دشوار و در شرایط سخت و نبود لباس مناسب و غذای کافی و مرگ تعداد زیادی از آنها , روسیه طبق توافقی با انگلستان آنها را به ایران فرستاد تا در ایران و زیر نظر انگلیسی ها گردانهایی را تشکیل دهند و به جنگ آلمان بروند . آواره های لهستانی با چند کشتی عازم ایران شدند و در بهار سال ۱۹۴۲ ( ۱۳۲۱ خورشیدی ) به ایران رسیدند . طبق تعریف برخی از بازمانده های آن روزگار پناه جویانی که به بندر انزلی رسیدند مملو از شپش و مبتلا به تیفوس , دیفتری و وبا بودند و به تناوب و با سرعتی زیاد کشته می دادند .آوارگان پس از رسیدن به ایران به تهران منتقل شدند و در اردوگاهی که در دوشان تپه , در زمینهای نیروی هوایی ارتش ساخته شده بود اسکان داده شدند .- 85 پاسخ ها
-
- نیروی دریایی
- شهریور
- (و 5 بیشتر)
-
واقعا جهاد با دست خالی که میکن همینه . آفرین به شجاعت و شهامتشون
-
استراتژی نظامی استراتژي جنگ محدود (هنري كسينجر)
rasoolmr پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
ممنون برادر واریور. ادامه بدید -
حمله متفقین به ایران در جنگ دوم جهانی تاپیک جامع حمله متفقین به ایران در جنگ دوم جهانی
rasoolmr پاسخ داد به Phantom3 تاپیک در جنگهای جهانی
تاریخ نه برای ترحم بلکه برای عبرت گرفتنه و البته روشن شدن حقایق برای بعضی اشغالگران هم با خودشون همه جور بیماری به ایران آوردند . ازجمله وبا و تیفوس . بخصوص لهستانی ها . بیماری های مسری علاوه بر قحطی مزید بر علت بود . بجهت قحطی مریضی میاد ولی بیماری هایی که اشغالگران همراه خودشون آوردن ظلم مضاعف بود .- 85 پاسخ ها
-
- نیروی دریایی
- شهریور
- (و 5 بیشتر)
-
حمله متفقین به ایران در جنگ دوم جهانی تاپیک جامع حمله متفقین به ایران در جنگ دوم جهانی
rasoolmr پاسخ داد به Phantom3 تاپیک در جنگهای جهانی
جنگ جهانی اول، بزرگ ترین و ویرانگرترین جنگ تاریخ بشر بوده و باعث مرگ بیش از ده میلیون انسان در طول چهار سال شده است. البته این آمار بدون در نظر گرفتن کشته های قحطی حاصل از جنگ در ایران است. حدود نه میلیون و پانصد هزار نفر یعنی چهل درصد از مردم ایران در جریان جنگ جهانی اول از قحطی، گرسنگی و بیماری های واگیردار به کام مرگ فروغلتیدند. در سالهای 1293 تا 1294 شمسی (1914 تا 1915 میلادی) همه تشریف آوردند: انگلیسی ها از جنوب، ترک های عثمانی از غرب و روس ها از شمال به ایران وارد شدند. ایران در این جنگ اعلام بی طرفی کرده بود ولی بیش از تمامی دولت های درگیر آسیب دید. جنگ که به پایان رسید، روس و عثمانی پی کار خود رفتند و ایران را به انگلستان واگذاشتند. انگلیس با خرید خوار و بار و جلوگیری از واردات کالا به ایران، باعث قحطی شد. جالب است بدانید که ایران تازه از قحطی و خشک سالی سه ساله درآمده بود. شاعر درباره آن قحطی فرموده است: گرانی که آدم خوری باب گشت / هزار و دویست است و هشتاد و هشت سربازان خارجی با خود آنفولانزا و وبا هم آوردند و مردم ضعیف و نحیف، بدنشان در برابر بیماری هیچ مقاومتی نشان نمی داد. سفیر وقت آمریکا در ایران مرتب از دولت امریکا درخواست کمک کرد و محموله های بزرگ مواد غذایی و دارو برای کمک به مردم ایران ارسال شد ولی انگلیسی ها اجازه ورود هیچ یک را به کشور ندادند. پدربزرگان و مادربزرگها و سالخوردها از قحطی در زمان جنگ جهانی دوم یاد می کنند و لی البته خواهند گفت که قحطی اول سخت تر و مصیبتی بزرگ تر بوده است. در قحطی بزرگ، ریخت همه عوض شده بود دیگر مردم به انسان شباهت نداشتند. همه جا افرادی دیده می شدند که با چشمان گود افتاده چهار دست و پا می خزیدند و علف و ریشه درخت می کندند و می خوردند و برای لقمه نانی التماس می کردند. مردم هرچیزی را که در دسترس داشتند می خوردند ابتدا به خوردن گوشت خر پرداختند. فقرا نیز وقتی داشتند خری را سر می بریدند قابلمه را زیر خون خر می گرفتند و آن را سر می کشیدند. بعد نوبت سگ و گربه و موش و کلاغ رسید. بعد هرچه قابل جویدن بود را کندند و در دهان فرو بردند. پاییز بود و در معابر، اجساد زنان و مردان را می دیدی که همچون برگ خزان بر زمین ریخته اند، روی سکوی مساجد، جسدهای بی جانی بود که کسی حتی توان دفن کردن آن ها را نداشت. داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامی انگلستان و نماینده سیاسی آن دولت در غرب ایران در سالهای 1918 و 1919 درباره قحطی درغرب ایران اینگونه می نویسد: «"اجساد چروکیده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنان همچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده اند و یا ریشه هایی که از مزارع در آورده اند به چشم می خورد؛ با این علفها می خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر، پابرهنه ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انسان نداشت،چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزید و در حالی که نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کرد و اما جنگ دوم خسرو معتضد : در طول جنگ جهاني دوم بر اثر قحطي، بيماري تيفوس و نيز جابهجايي مردم ايران، شاهد تلف شدن تعداد بيشماري از مردم ايران بودهايم. وي با اشاره به کتاب «اسناد بي طرفي ايران در جنگ جهاني دوم» نوشته محمد ترکمان، يکي از اسناد مربوط به رويدادهاي درباره آن سالها بيان می دارد: همچنين در دو جلد کتاب به نام «وقايع شهريور» اثر محمدرضا خليليعراقي در زمان رزم آرا، ميتوان به اطلاعات آن سالها دست يافت. معتضد اضافه میکند: در اين کتاب ميتوان به اطلاعات و چکيدهاي از آمار و حقايق مربوط به بمبارانها، گلوله بارانهاي متفقين در ايران و نيز بمباران هوايي ناوهاي ايراني به نامهاي «ببر و پلنگ» بمباران بنادر شمالي و پياده کردن نيروهاي شوروي، ترساندن مردم و هزاران اتفاق تلخ پي برد. وي با اشاره به انتقال اجباري کشتي حامل قطعات کارخانه ذوب آهن ايران به يمن و از بين رفتن آنها زير آفتاب سوزان بندر اين کشور افزود: راه آهن نوساز و لوکس ايران نيز که مايه مباهات و افتخار ايرانيان بود، پس از پنج سال استفاده متفقان به شکلي مستهلک و فرسوده به ايران بازگشت. معتضد به کشته شدن ايرانيان زير وسائط نقليه رانندگان جناح متفقين اشاره کرده : بهروز قطبي در کتاب خود نيز به اين موضوع اشاره کرده و نوشته است که آمريکاييها پس از برخورد و زير گرفتن ايرانيها، فقط يک عذرخواهي ميکردند و ميگفتند بعداً مراجعه کنيد. وي خاطرنشان می سازد: صحبت از اتفاقات، رويدادها و خسارتهايي که ايران در آن زمان متحمل شد، به زمان طولاني نياز دارد و ميتوان به بخشي از اين بلايا چون متلاشي شدن ارتش ايران، پايمال شدن شهرها، تعرض و توهين به زنان ايراني و... اشاره کرد کشوری که در جنگ جهانی دخالتی نداشت و بارها بیطرفی خود را به طرفین درگیری اعلام کرده بود، بیشترین صدمات جنگ را تحمل کرد. تعداد بیشماراز غیرنظامیان زیر بمباران شهرهای مختلف جان باختند و خسارات بسیار سنگینی به تأسیسات اقتصادی کشور و اماکن زندگی مردم وارد آمد. کشور دچار قحطی شد و مردم از لحاظ نان و ارزاق به شدت در مضیقه قرار گرفتند. ........................................................................ طبق ماده ی هفت قرار داد تحمیلی مشهور به «قرار داد سه جانبه» به تاریخ 29 ژوییه ی 1942 م. «نُه اسفند 1320 ش.»، دولت های اشغال گر خود را مکلف کرده بودند که مصرف غذایی لشکریان خود را از طریق واردات تأمین کرده و بدین وسیله باعث کمبود مواد غذایی و قحطی در ایران نشوند.اما خیلی زود روشن شد که تأمین مواد غذایی مورد نیاز یک ارتش اشغال گر یکصد هزار نفری و نیز یک گروه یکصد هزار نفری از آورگان جنگی لهستانی، که از زندان های روسیه آزاد شده و به ایران اعزام شده بودند، از طریق واردات مواد غذایی غیر ممکن است. به همین علت مقامات اشغال گر ارتش های تجاوز کار به سرع کلیه ی غلات قابل دسترسی را با زور سرنیزه و یا با پرداخت حداقل بهای ممکنه تصاحب کردند. بخش اشغالی روسیه ی شوروی، که یکی از مراکز اصلی تولید گندم و برنج و غیره بود، توسط آن دولت از سایر بخش ها کاملاً مجزا شد و در پشت «پرده آهنین» قرار گرفت. و در نتیجه تولیدات این بخش منحصراً در کنترل مقامات روسیه ی شوروی در آمد که البته قسمتی از آن به مصرف داخلی بخش اشغالی می رسید «و از این نظر مردم این سامان نسبت به سایر نقاط کشور وضع مساعدتری داشتند» و بقیه به روسیه ی شوروی صادر می شد این در مرحلهی اول بود که متفقین تنها از امکانات مواصلاتی ایران استفاده میکردند، با طولانی شدن جنگ و در سال (1321.ش) شوروی برای تأمین غذای روزانهی سربازانش شروع به مصادرهی گندم و سایر غلات سیلوهای منطقهی حاصلخیز آذربایجان کرد و آن را به روسیه فرستاد.به این ترتیب روند ارسال گندم و جو سیلوهای آذربایجان که با حیوانات به مناطق دیگر ایران میرسید، قطع شد و قحطی و فقر شدید به ویژه در مناطق شهری گسترش پیدا کرد در چنین شرایطی خانوادههای فقیر که توانایی تأمین نان را نداشتند، با مرگ کودکان گرسنه و بیمار خود مواجه میشدند، مرگی دردناک که مقصر اصلی آن اشغالگران زیاده طلب و زورگو بودند. واما انگلستان در این رابطه روشی را دنبال کرد که معلول سیاست های استعماری وی در ایران بود. مقامات انگلیسی از طریق کمپانی انگلیسی به نام یونایتدغلات قابل دسترسی را تا حداکثر ممکن، تقریباً مفت، خریداری کرده و در اهواز «مرکز قوای انگلستان» انبار کردند. کمبود مواد غذایی همراه با تورمی در حدود 1000 درصد، که در اثر اتخاذ سیاست پولی قوای اشغال گر به وجود آمده بود، قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داد و در نتیجه هزاران هزار نفر در سرار کشور دچار گرسنگی شدند. وضع تا آخر سال 1942 م. «1321 ش.» باز هم وخیم تر شد البته در تمام این مدت رژیم سرسپرده ی وقت بر این اتفاقات سرپوش نهاده و دول متفق را در تجاوز و غارت این مرز و بوم یاری می کرد. اقدامات مقامات انگلیسی در ایران آن قدر غیر انسانی و نامعقول بود که حتی سفیر ایالات متحده ی آمریکا در تهران اظهار می دارد: «... احساس می شود که دولت انگلستان عمداً نمی خواهد از قحطی و گرسنگی در ایران جلوگیری به عمل آورد». این گمان و حدس سفیر ایالات متحده ی آمریکا را شاید به توان بدین صورت توجیه کرد: انگلستان که مسوولیت تدارکات نیروهای انگلیسی، آمریکایی و گروه لهستانی را به عهده داشت، تعهداتی را که طبق قرار داد سه جانبه فوق الذکر به عهده گرفته بود اصلاً انجام نداد. علاوه بر این مقامات انگلیسی با جدیت از بهبود وضع بازار خواربار در ایران جلوگیری به عمل می آوردند. به عنوان مثال پس از آن که قحطی وضع بسیار نابسامانی را درکشور حاکم کرد، تحت فشار دولت ایالات متحده ی آمریکا، انگلستان در نوامبر 1942 م. «آبان 1321 ش.» متعهد شد که 3500 تن گندم از انبارهای خود در عراق به تهران ارسال دارد، تا کمبود نان را در پایتخت موقتاً اندکی جبران کند. اما در عمل انگلستان به بهانه های مختلف و از آن جمله به بهانه ی نبودن وسیله ی حمل گندم از عراق به ایران، از تحویل این مقدار گندم خودداری کرد. جالب توجه است اگر گفته شود که مدتی پس از آن، سازمان جاسوسی آمریکا کشف کرد که مقامات انگلیسی در عمل واقعاً گندم مورد نظر را از عراق به اهواز حمل کرده بودند، ولی از تحویل آن به مقامات ایرانی خودداری کرده اند و بدین ترتیب بهانه ی کمبود وسیله ی نقلیه دروغی بیش نبوده است. سفیر انگلستان در تهران در ملاقاتی با نخست وزیر ایران علت این روش خصمانه ی انگلستان را نسبت به ملت ایران چنین توجیه می کند: «انگلستان هیچ دلیلی نمی بیند که مردم ایران را یاری کند، آن ها در هر حال مخالف انگلستان هستند». سیاست انگلستان بر این اصل قرار داشت که با متزلزل کردن سیستم اداره ی کشور از طریق اشاعه ی قحطی، گرسنگی و فقر آخرین بقایای مقاومت را در ملت ایران نابود سازد تا بدان وسیله از یک طرف به هدف کوتاه مدت خود، یعنی کنترل کامل دولت ایران و تسخیر تهران نایل آید و از سوی دیگر در دراز مدت موقعیت خود را در مقابل نفوذ روز افزون ایالات متحده ی آمریکا و روسیه ی شوروی تثبیت کند. در جنگ جهانی دوم مقدرات كشور تنها در دست یك نفر بود ـــ شاه بود و دیگر هیچ ! شاهی كه بهترین دوستان و مشاورانش را معدوم كرده یاران بازمانده را خانه نشین نموده و خود سرانجام تك و تنها مانده بود . شاهی كه به زمین و آسمان مشكوك و مظنون بود و حتی ولیعهد خودش را كه عزیزترین فرزند او بود ، عامل بیگانه می پنداشت . در چنین اوضاع و احوالی وقتی كه ایران به ناگهان مورد هجوم نیروهای متفقین قرار گرفت ، شاه در كار خود درمانده و تردیدها و دودلی های او در آن روزهای سخت بحرانی سرا پا به زیان ملت و مملكت تمام شد . واینگونه بود که ملت ایران به مسلخ رفت. با سقوط پایتخت و استعفای شاه كار به آنجا كشید كه سربازان روسی یكی از وزرای كابینه فروغی را در خیابان ونك لخت كردند . واما مردم عادی در شمار حیوانات هم به حساب نیامدند و بسان برگ خزان بر زمین ریختند .- 85 پاسخ ها
-
- نیروی دریایی
- شهریور
- (و 5 بیشتر)
-
ویدئو از درگیری های اخیر نیروهای سپاه و پژاک
rasoolmr پاسخ داد به ColonelShak تاپیک در گالري نيروي زميني
اینایی که شما گفتین میشه چند تا ؟؟؟ -
پیوستن ایران به جامعه جهانی چه پیامدهایی در پی خواهد داشت؟
rasoolmr پاسخ داد به amirhosin تاپیک در دکترین و استراتژی
دوستان خوبه برای واضح شدن اینکه اصلا امکان درگیری دو کشور هست یا نه سری بزنن به تاپیک برادرمون واریور در مورد استراتژی جنگ محدود http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=17166#191950 -
حمله متفقین به ایران در جنگ دوم جهانی تاپیک جامع حمله متفقین به ایران در جنگ دوم جهانی
rasoolmr پاسخ داد به Phantom3 تاپیک در جنگهای جهانی
ارتش های اشغالگر میتونستند ارسال اسلحه و تجهیزات به شوروی رو از طریق راه آهن شمال -جنوب دنبال کنن که این کار رو هم کردن ولی دیگه چه نیازی داشتن به اینکه هولوکاست راه بندازن ؟چرا این کارو کردن ؟ چه ضرورت و نیازی به این کار احساس می کردن ؟؟؟ چرا وقتی ارتش های متفقین ایران رو محاصره کردن و تصمیم به حمله گرفتن چرا سیاستمداران وقت با ارسال سلاح و تجهیزات به شوروی موافقت نکردن و همکاری نکردن تا هم ایران اشغال نشه و هم نسل کشی بعدی را نیوفته ؟؟؟ البته یک جواب هست و اون اینه که رضا شاه همه سیاستمداران لایق و دلسوزان کشور (مانند شهید مدرس )رو یاکشته بود یا به زندان انداخته بود و بجز یک عده چاپلوس کسی دورش نبود . صدای ملت رو با مشت آهنین سرکوب کرده بود . آزادی خواهانی مانند میرزا کوچک خان و پسیان و خیابانی و دلیران جنوب رو هم با نادانی و قساوت تمام و با همکاری انگلیسی ها به شهادت رسونده و سرکوب کرده بود . روحانیت و مرجعیت رو نابود کرده و یا در نهایت ضعف درآورده بود . ملت هم با نسل کشی که انگلیسی ها در جنگ اول به راه انداختن از نفس افتاده بود . رضا شاه رو هم که با کودتای انگلیسی سر کار اومده بود پس مردم فرقی میان انگلیسی بعنوان اشغالگر با دستگاه رضا شاه نمیدید .یعنی تلقی ملت از اشغالگران انگلیسی و دستگاه رضا شاه این بود که جنگ میان آنها یک جنگ خانگی میان دو شریک هست و ربطی به کشور نداره . بعلاوه با سیاست ناسیونالیسم باستانی و ضدیت با دین مردم ملت از رضا شاه نفرت داشتن و ناراضی بودن . پس رضا شاه تبدیل به یک چهره منفور در ایران شده بود مثل صدام . و هیچ کس هیچ دلیلی برای دفاع از این دستگاه ستم و وابسته نمیدید . چون تفاوتی میان دو رقیب نمیدید . بنابراین امکان هیچ نوع مقاومتی در ایران وجود نداشت و ارتش در عرض 3 ساعت به زانو در اومد . اما سوال اینه که مردم ما در این جنگ خانگی میان رضا شاه و دستگاه دولتش با انگلیسی ها یی که رضا شاه رو و خاندانش رو آورده بودند و مسلط کرده بودن وحمایت میکردن هیچ کاره ای نبودن وهیچ ربطی نه با نزاع انگلیسی ها با خاندان پهلوی داشتن و نه با جنگ جهانی و طرف های جنگ و هیچ دخالتی راجع به هیچکدام از طرفهای نزاع نداشتن . چرا اشغالگران ملت ما رو سلاخی کردن و سر بریدن ؟؟؟- 85 پاسخ ها
-
- نیروی دریایی
- شهریور
- (و 5 بیشتر)
-
پیوستن ایران به جامعه جهانی چه پیامدهایی در پی خواهد داشت؟
rasoolmr پاسخ داد به amirhosin تاپیک در دکترین و استراتژی
[quote]تکبیر ! سوریه و حزب الله استراتژیک تر هستند ، کره شمالی تنها و تنها یک شریک هست اونم فقط در دهه 70 و اوایل هشتاد بیشترین قدرت رو داشت که ما قضیه موشکی رو دنبال میکردیم [/quote] مملو از بی ادبی و لودگی ( به حساب اقتضای سن و سال میذارم ) و تناقض . خوبه این تر بودن رو در استراتژیکتر توضیح بدی بنده گفتم شریک استراتژیک نه متحد استراتژیک . حرف منو میخوای به خودم پس بدی ؟؟ !! -
پیوستن ایران به جامعه جهانی چه پیامدهایی در پی خواهد داشت؟
rasoolmr پاسخ داد به amirhosin تاپیک در دکترین و استراتژی
واضحه که کره شمالی از ابتدا شریک استراتژیک برای ما بوده و از ابتدا هم از هیچ کمکی که می تونست دریغ نکرد . مثل آمریکا با ما دشمنی نکرد و همسایه ما رو تحریک به جنگ با ما نکرد و بیش از 60 سال با ما دشمنی نکرده . در کشور ما هولوکاست را ننداخته و .... بعضی اروپایی ها ( مشخصا انگلستان ) هم به ما سلاح دادن هم به عراقی ها اما با این تفاوت که به ما بسیار گرون دان دوم اینکه سلاح های درجه پائین تری دادن و سوم اینکه آمارشو به عراقی ها دادن تا کمتر خسارت ببینن و بعلاوه با سلاح های برتر به عراق اونو جبران کردن و در آخر اینکه نقطه ضعف سلاح ها و روش از کار انداختنشو هم به عراقی ها آموزش دادن . هنوز کمک مستقیم آمریکایی ها در جنگ به عراق و ورود نیروهای آمریکایی در قضیه باز پی گیری فاو و شلمچه و حضور مستقیم هلکوپترهای آمریکایی و مشارکتشون با عراقی ها ، دادن آواکس به عراقی ها و اطلاعات بدست آمده از ماهواره ها و جاسوسانشون در داخل ایران یادمون هست همچنین انهدام هواپیمای مسافربری ایراو و شهادت سرنشینان و درگیری دریای در خلیج فارس و ناوشکن جوشن . دوستانی مثل نجف میتونن توضیحات کاملی ارایه کنن . کره شمالی هیچ سلاحی به عراق نفروخت . کنار قرار دادن چین و کره شمالی کنار هم و نتیجه گیری دور از صداقته . هر جنگی با کره شمالی به معنی اینه که نوبت بعدی ما هستیم و بالعکس . هر جنگی با ما یمعنی اینه که نوبت بعدی کره شمالی هست . بنابر این امنیت دو کشور بهم گره خورده . اگر آمریکا یا هر کشور یا بلوک دیگه مثل ناتو با ما وارد جنگ بشه بمعنی اعلان جنگ به کره شمالی هست و اونو وارد جنگ میکنه و بالتبع چین رو هم وارد ماجرا میکنه . و ممکنه دنیا وارد جنگ جهانی بشه بنا بر این هیچکس توان و جرات ایجاد جنگ رو نه با ما و نه با کره شمالی رو نداره . -
تاپیک جامع سرلشکرخلبان شهید عباس بابایی تاپیک جامع سرلشکرخلبان شهید عباس بابایی (عکس ، خاطره ، فیلم و ..)
rasoolmr پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در جنگ آوران
ممنون بابت کتاب- 78 پاسخ ها
-
- جنگ تحمیلی
- دفاع مقدس
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع سرلشکرخلبان شهید عباس بابایی تاپیک جامع سرلشکرخلبان شهید عباس بابایی (عکس ، خاطره ، فیلم و ..)
rasoolmr پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در جنگ آوران
امیدوارم که کار رو خوب تونسته باشن دربیارن اگه کسی در توانش نیست نباید سراغ این موضوعات بره و هم با آبروی شهدا بازی کنه و هم خانواده شهدا رو ناراحت کنه و هم رزمندگان عزیز و مردم رو سر خورده کنه . ولی اگه چیزی در حد سریال سیمرغ باشه ( انشاء الله ) جای تشکر داره- 78 پاسخ ها
-
- جنگ تحمیلی
- دفاع مقدس
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
پیوستن ایران به جامعه جهانی چه پیامدهایی در پی خواهد داشت؟
rasoolmr پاسخ داد به amirhosin تاپیک در دکترین و استراتژی
با دستیابی کره شمالی به سلاح هسته ای و رسیدن به توان بازدارندگی و تلاش برای تولید موشک های قاره پیما ، همچنین توان بالای تکنولوژیک کره جنوبی و تلاش مخفیانه برای غنی سازی اورانیوم اساسا دیگه امکان بروز جنگ نظامی صفر شده .امکان معامله بر سر کره شمالی هم دیگه وجود نداره چون در ابتدا الان متکی به خودشه . همپیمانان دو کشور هم که دارای سلاح هسته ای هستند . بنا بر این هیچکدام از دو کشور و همچنین همپیمانانشان توان ایجاد درگیری تمام عیار نظامی برای حذف رقیب رو ندارن و بنا بر این هیچ جنگی اتفاق نخواهد افتاد . جنگ بین دو کشور در حال حاضر وارد فاز جنگ نرم و ایدئولوژیک و تکنولوژیک شده . و جنگ سرد و جنگ ایدئو لوژیک در ذهن ها جریان داره و در نهایت تعیین کننده خواهد بود و بطور قطع با حذف یک رقیب ایندو کشور به وحدت خواهند رسید .امکان تغییر ایدئولوژیک در کره جنوبی وجود نداره چون دارای استقلال نیست و بصورت واضح تحت اشغال آمریکایی هاست . امکان تغییر ایدئولوژیک در کره شمالی هست چون دارای استقلال سیاسیه ولی چون توان تفکر تولید ایدئولوژیک در کره نیست بنا بر این تابع ایدئولوژی چینی ها خواهد بود .بنا براین امکان تغییر به سبک چینی وجود داره .اما اگرکره شمالی تغییر ایدئولوژیک بده ولی این ایدئولوژی جایگزین لیبرال دموکراسی غربی نباشه که در اینصورت جنگ سرد ادامه خواهد یافت . ولی هیچ تغییری بدون کمک چین وجود نداره . و چینی ها ابتدا باید خودشون تغییر کنند . تغییر در کره جنوبی وابسته به تغییرات آمریکایی هاست . در حال حاضر در شبه جزیره کره تفکر شرقی و غربی رو در روی هم هستند . اینجاست که اهمیت ایران و توان بالای تفکر و خلق ایدئولوژیک و نرم افزاریش آشکار میشه که در مقابل کل توان غرب قرار گرفته و تا حالا هم برنده بوده . این توان در هیچ کشور شرقی دیگه نیست حتی چینی ها . بنا بر این ایران به لحاظ تمدنی و آینده از هر کشوری برای غربی ها خطرناکتره و کل تمدن غرب رو تهدید میکنه . اما اینکه چینی ها یا کره ای ها از ما ایدئولوژی بخوان بگیرن امکانش وجود نداره . اما میتونن اونو با یک تغییراتی به سبک خودشون بومی سازی متناسب با فرهنگشون بکنن . چون در نهایت کمونیسم امکان ادامه نداره و دیر یا زود به انتها میرسه بدلیل عدم سازگاری با فطرت بشر . کاری که چینی ها میکنن یعنی اصلاحات در کمونیسم به معنی عقب نشینیه و اگه بخوان قدم به قدم عقب نشینی کنن به معنی پذیرش ناکارآمدی کمونیسم بدون اعتراف کردنه ( عملی و غیرزبانی ) . چین در نهایت به خلا ایدئولوژیک خواهد رسید . اما امکان پذیرش لیبرال دموکراسی غربی به جهت فرهنگ شرقی چینی ها وجود نداره . ولی امکان گرفتن ایدئولوژی و تفکر تمدنی غربی و چینی کردن اون وجود داره . باید منتظر آینده و واکنش چینی ها و انتخابشون بود .