Recommended Posts

ايران در كل داراي 3 نو ع مو شك هست كه تقريبا قادر هستند ماهواره را در orbit قرار بدن. 1-Shahab3 2-Shahab3B 3-Ghadr-110 ولي زياد خشنود نباشيد چون ايران قرار بود در سال 2005 ماهواره را به فضا بفرستد به نام مصباح(نمي دونم اين همه اسم قشنگ بود چراه مصباح كه فكر كنم عربي باشد :D 4455() )كه خبري نشد بلكه بيشتر يك بلف سياسي بود كه ديگه همه بفهمن خالي بندي چي هست.بعد قرار شد براي اينكه يخورده ماست مالي كنيم قرار شد به وسيله luncher روسيه سينا-1 را بفرستيم بالا.(اين شماره 1 خيلي باحال هست همه جا كلاس مي ده :cry: :D ) من نمي گم امكان پذير نيست ولي خيلي سخته چون شهاب 3 موشك يك stage هست و مي شه گفت به نسبت به موشك Redstone كه در ده 50 رفت بالا سنگين تره. حالا مي شه فهميد چرا موشك ها ي فضانوردي چند مر حله اي هستن چون بعد از يك مدت زماني اگه ديده باشيد مخازن سوخت و چيزهاي ديگر از فضا پيما جدا مي شوند.براي اينكه سبك شون و در مدار قرار گيرن...حالا موشك شهاب چي............... هم چنين بايد كمي سرعت هم بيشتر شود تا بتواند در orbit قرار بگيرد.... به نظر من از لحاظ سر عت مشكلي نداريم با توجه به پيشبيني shahab3B ولي در مورده نمونه اول فكر نكنم بشه چند مرحله اي كرد.بايد صبر كرد و ديد. (براي شوخي)= من فكر كنم در مورده satellite مصباح كه مي خواسته بده بالا ايران با موشك شهاب 3 قرار بوده مخفي باشه تا 2 هفته قبل بعد كه خبر راه جار زدن روس ها زنگ زدن 3 ساعت خنديدن گفتن خودتون را ضايع نكنيد كه ابرو ماهم مي ره.بعد ايران براي اينكه كم نياره قرار شده بود سينا-1 را با لانچر روسي بدن بالا. :) :wink: aa) ) به اميد روزي كه ايران فضا نورد بده بالا :D

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
تصویر
اينم تفاوت بين اين دو شهاب و فكر كنم مقصود از ساختن شهاب b ايجاد يك موشك قوي تر با سرعت بالاتر و وزن كمتر كه كلاهك سبكتري داشته باشد.
مي شود تفاوت را با توجه به دهانه خروجي و شكل موشك مي شود فهميد. :roll:

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بابا مگه هرموشكي مي تونه ماهواره به فضا ببره به نظر من جوگير شدن يه چيزي گفتن شما جدي نگيريد :D

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
موشک شهاب 3 یه موشک زمین به زمین هست.الکی هم نمیشه یه موشک بالیستیک رو تبدیل به موشک حامل ماهواره کرد چون همان طوری که میلاد گفت هم وزن موشک زیاد میشه هم این که سیستم کنترل موشک هم باید تغیر کنه 8O 8O به نظر من یه بلفه :D

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بيش از 20 نوع موشك در رژه امروز ارتش جمهوري اسلامي ايران به نمايش درآمد.

به گزارش خبرگزاري فارس پس از رژه يگان‌هاي منتخب نيروي سه‌گانه ارتش، ابتدا تجهيزاتي همچون تانك TR82 ، T72، ذوالفقار ، چيفتن و تانك بر ببر 400 به نمايش درآمد.

همچنين توپ‌هاي 130 م- م كششي، 155 م-م كششي، 155 م - م خودكششي، 175 م - م خودكششي و 203 م - م خودكششي، از مقابل جايگاه عبور كردند.

در بخش موشك‌ها نيز، نازعات 6، زلزال يك و دو، نازعات 10، در بخش بمب‌ها، ادواتي چون، بمب هدايت شونده قاصد با سر جنگي 200 پوندي ، بمب‌هاي 750 پوندي، بمب 500 پوندي و 1000 پوندي ، در بخش پدافند هوايي سامانه‌هاي s200، استرلا 3، سهند 3، زوبين، پدافند متحرك 23 م - م و انواع موشك‌هاي دوش پرتاب نمايش داده شد.

در ادامه رژه روز ارتش سامانه‌هاي راداري پيشرفته، همچون بصير 110، رادار كشف هدف هاگ، به همراه موشك و سامانه تعقيب هدف آن رادار اسكايگارد به حاضران معرفي شد.

در بخش دريايي نيز ناوچه موشك‌انداز سينا، ناوشكن جماران، توپ دريايي فجر 27، موشك‌دريايي ذوالفقار، موشك سطح به سطح نور، زيردريايي مرطوب دو نفره، اژدر دو منظوره، زيردريايي ضدسطحي، اژدر الكتريكي زيردريايي، مين‌كف خواب و مين دريايي در كنار هواپيماهاي بدون سرنشين مهاجر 4 و ابابيل 2 از مقابل رئيس‌جمهور و فرماندهان عالي‌رتبه نيروهاي مسلح عبور كردند.

از ديگر تجهيزات رژه امروز موشك رعد ساحل به دريا ساخته شده توسط وزارت دفاع، لانچرهاي پرتاب موشك كاتيوشا و ديگر تجهيزات مخابراتي و بي‌سيم و نيز ادوات مقابله با آلودگي‌هاي شيميايي به نمايش گذاشته شد و بالگردهاي هوانيروز با گلباران حرم مطهر امام (ره)، به آرمان‌هاي بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي اداي احترام كردند.
منبع :http://www.takeoff.ir
تصویر

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
بسیار عالی!... ولی چرا موشک های جدیدتری رو نمایش نمی دن 3 ساله دارن همینا رو نمایش می ده!! :D

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
و متاسفانه همينطور ميني آواكس ايران 140 و ده ها پروژه ديگر از اين دست :D راستي به نظر شما وجود دو نيروي نظامي (سپاه و ارتش ) تاثيري در تخصيص بودجه داشته است يا نه ؟

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
در تمام كشورها يك گارد حكومتي وجود دارد كه مستقل از پليس و ارتش عمل ميكند اما متاسفانه در ايران جايگاه اين سازمان با ارتش اشتباه فرض شده است! سپاه يك گارد حكومتي است مانند اس اس آلمان نازي يا گارد رياست جمهوري صدام يا گارد ملي آمريكا اين نيروها به پيشرفته ترين تجهيزات و بهترين و زبده ترين نيروهاي كشور مسلح هستند و بيشتر فعاليت آنها در بخش زميني و كماندويي است. سپاه تبديل به يك ميني ارتش شده است و بدين صورت نه يك گارد است و نه يك ارتش بلكه به نظر من اگر بسيج را از آن حذف كنيم چون ارتش هم توانايي جذب نيروي داوطلب در هنگام جنگ دارد ديگر وجود سپاه معني و مفهومي ندارد! سپاه از وظايف اصلي خود در اوايل انقلاب بسيار فاصله گرفته است!

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
جانشين و معاون امنيتي و انتظامي وزير كشور گفت: برنامه اصلي آمريكا در دشمني با انقلاب اسلامي با توجه به ناتواني در اقدام نظامي " " تهديد نرم " است. به گزارش ايرنا، دكتر " محمد باقر ذوالفدر " روز چهارشنبه در همايش نقش امنيت در توسعه استان كردستان در سنندج افزود: سياست اصلي آمريكا در شرايط فعلي تهديد نرم از طريق ايجاد بي‌ثباتي و بحران‌سازي در داخل و دامن زدن به گسستهاي قومي و مذهبي است. وي گفت: آمريكا در قالب تهديد نرم از روزنامه‌ها و " ان جي او " با الگوگيري از برنامه‌هاي كه در شوروي سابق اجرا كردند، نيز بهره مي‌گيرد و برخي از روزنامه‌ها نيز در جهت اهداف دشمنان به وظايف خودشان خوب عمل مي كنند. وي افزود: آمريكا كه در شرايط فعلي بدون نقاب و علني با ايران درگير شده تمايل زيادي به اقدام نظامي‌دارد ولي به دلايل تاكتيكي و راهبردي قادر به عمل به نيت شوم خود نيست. وي گفت: به عقيده تحليلگران در شرايطي كه آمريكا در گير دو پروژه سنگين عراق و افغانستان مي‌باشد قادر نيست به دليل عمق راهبردي ، رهبري قدرتمند، دولت و قواي مسلح هماهنگ و مردم انقلابي، وارد جنگ ديگري با كشوري مانند ايران بشود. وي افزود: تحليلگران مي‌گويند از نظر تاكتيكي و راهبردي آمريكا نمي‌تواند به ايران حمله كند چون مي‌ترسند به محض حمله به ايران ،كشور به سمت توليد سلاح نامتعارف حركت كند. وي با استناد به اين ديدگاهها گفت: اين در حاليست كه با در اختيار بودن موشكهاي دور برد هيچ جا براي آمريكا امن نخواهد بود و ايران قادر است روزانه دهها هزار موشك به اهداف آمريكايي شليك كند و با موشكهاي دور برد مي‌تواند اسراييل را هم به عنوان عقبه آمريكا تهديد كند. وي افزود: به همين دليل آمريكا سياست تهديد نرم را از طريق ايجاد بي ثباتي و بحران‌سازي در داخل در دستور كار قرار داده و در كنار آن از اهرم تحريم نيز براي ايجاد بي‌ثباتي بهره خواهد گرفت. وي گفت: خنثي‌سازي پايه دوم تهديدهاي آمريكا كه همان تهديد نرم است وظيفه اصلي و اول بخش امنيتي داخل كشور است كه حضور بموقع و آمادگي آنها از عوامل موثر بازدارنده در خنثي‌سازي اين تهديد است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
طرح دولت بوش براي ايجاد يك پايگاه دفاع موشكي در لهستان و يك سيستم رادار در جمهوري چك، باعث جنجال‌هاي بسياري شده است.

«ولاديمير پوتين»، رئيس‌جمهور روسيه، هشدار داده است در صورتي كه آمريكا اين طرح را كنار نگذارد، ممكن است روسيه از توافق تسليحاتي با اروپا خارج شود.

دولت آمريكا در توجيه اين عملش، آن را در درجه اول واكنش به تهديد موشكي ايران براي اروپا خوانده است و «رابرت جوزف»، نماينده ويژه آمريكا براي خلع سلاح هسته‌اي نيز گفته است كه ايران تا سال 2015، قادر به دستيابي به موشك‌هاي دوربرد بين‌قاره‌اي خواهد شد.

ايران داراي برنامه موشكي فعالانه‌اي است و رهبران نظامي آن بارها پيشرفت در برد، دقت و پيچيدگي اين موشك‌ها را اعلام كرده‌اند. اين‌ كشور همچنين موشك‌هايي با برد كوتاه و متوسط دارد كه بيشترين برد آنها 1300 كيلومتر بوده و فاصله زيادي تا رسيدن به اروپاي ميانه دارد.

اين امر نشان مي‌دهد كه به دلايل زير، ادعاهاي آمريكا كه اروپا در خطر حمله موشكي از سوي ايران است، درست نيست:
1. برنامه توسعه موشكي ايران در جنگ ايران و عراق (1980ـ1988) شروع شد كه در پاسخ به كشتارهاي موشكي صدام حسين در تهران و شهرهاي ديگر بود. آمار سازمان ملل، نشان مي‌دهد كه عراق 516 موشك اسكاد B را به ايران شليك كرده و در عوض، تنها 88 تا 100 موشك ايراني به سمت آنها شليك شده است. از آن زمان تحت سايه رقابت تسليحاتي كه در منطقه ايجاد شد و تلاش كشورهاي عضو سازمان همكاري‌هاي خليج [فارس] براي دستيابي به جت‌هاي جنگنده از طريق آمريكا و اروپا، ايران نيز به دنبال جايگزيني ارزان براي موشك‌هاي خود رفت. اين موشك‌ها بازدارنده‌اي مهم در صورت برخورد با عموسام هستند، چراكه توانايي هدف قرار دادن اهداف آمريكايي در عراق و ديگر نقاط خليج فارس را دارند.

2. موشك‌هاي ميان‌برد «شهاب 3» ايران پس از موشك‌هاي «نادونگ» كره شمالي طراحي شده‌اند كه به نوبه خود آنها نيز ساخته‌شده از الگوهاي شوروي هستند.

بيشتر كارشناسان بر اين باورند كه سيستم موشكي ايران به نهايت توان بالقوه خود رسيده است و توانايي دستيابي به موشك‌هايي با برد بيشتر را ندارد. ايران براي اين كار، نيازمند ساخت موشك‌هاي پيچيده و پيشرفته چندمرحله‌اي است كه تكنولوژي آن را تنها چند كشور معدود در اختيار دارند و در اين روند عده‌اي نيز مانند هند و اسرائيل با مشكلات عمده‌اي براي توليد موشك‌هاي دوربرد قابل اعتماد روبه‌رو شده‌اند.

3. گزينه ديگر ايران براي وارد كردن موشك‌هاي دوربرد از خارج؛ براي مثال از كره شمالي، محدود و تحت‌الشعاع تحريم‌هاي سازمان ملل عليه ايران و كره شمالي است. هيچ مدركي نيز مبني بر همكاري موشكي ايران و هند يا پاكستان وجود ندارد.

4. موشك‌هاي ايران تا زماني كه قادر به حمل كلاهك هسته‌اي نباشند، نمي‌توانند تهديدي جدي به شمار آيند. هيچ مدركي نيز ادعاهاي آمريكا درباره تلاش ايران براي دستيابي به سلاح اتمي را تأييد نمي‌كند. تلاش آمريكا براي برقراري سيستم ضدموشك در بخش‌هايي از اروپا را بيشتر مي‌توان منتسب به شكست اروپايي‌ها در دور كردن ايران از برنامه اتمي اين كشور با استفاده از تحريم‌ها دانست. ايران نيز ممكن است از الگوي ژاپن پيروي كند كه تكميل چرخه سوخت هسته‌اي آنها را به يك كشور شبه تسليحات اتمي تبديل مي‌كند.

5. اگر هم فرض كنيم كه ايران تحريم‌ها را ناديده گرفته و چند بمب اتم بسازد، باز هم به اين معني نيست كه به توانايي پيشرفته توسعه كلاهك‌هاي اتمي دست يافته است. مواد منفجره اتمي معمولي، آن‌قدر سنگين و پرحجم است كه براي چنين اهدافي اصلا مناسب و كارآمد نيستند.

6. شبكه اقتصادي ـ بازرگاني و روابط انرژي كه ايران و اروپا را به هم پيوند داده است، در قرارداد گازي چند ميليارد دلاري با اتريش بازتاب مي‌يابد و طرح آمريكا براي بر هم زدن رفاقت اروپا با ايران را زير سؤال مي‌برد.

منيع: بازتاب

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
با گذشت سه روز از آغاز رزمایش بزرگ دریایی سپاه و ارتش در منطقه عمومی خلیج فارس و دریای عمان ، جدیدترین طرح های پدافند دریایی و هوایی به اجرا درآمد و پیشرفته ترین تجهیزات و ادوات دفاعی ساخت متخصصان کشورمان نیز با موفقیت مورد آزمایش قرار گرفت. به گزارش مهر ، این رزمایش بزرگ با شرکت یگانهای مختلفی از نیروی دریایی سپاه پاسداران و ارتش، نیروی هوایی سپاه و ارتش ، نیروی مقاومت بسیج و واحدهایی از نیروی انتظامی، صبح روز جمعه 11 فروردین با رمز "محمد رسول الله" و با شلیک یک فروند موشک شهاب 2 به نشانه اعلام پیام صلح و دوستی به کشورهای حاشیه خلیج فارس، آغاز شد و تا 17 فروردین به طول خواهید انجامید. محدوده اجرای این رزمایش از شمال خلیج فارس تا منطقه چابهار و از خط ساحلی تا به عمق 40 کیلومتر است و بیش از 17 هزار نفر از نیروهای مسلح و نیروهای بسیج در آن شرکت دارند. همچنین علا‌وه بر شرکت هزار و 500 فروند شناور رزمی و مردمی، انواع هواپیماهای مختلف شکاری‌، بمب افکن‌، پشتیبانی و بالگردهای مختلف در آن حضور خواهند داشت. بکارگیری انواع هواپیماهای بدون سرنشین به منظور اطلاع از مواضع و آرایش نیروهای دشمن، انواع موشک های مورد استفاده برای اهداف هوایی متحرک، بالگردهای رزمی با قابلیت پرتاب موشک هوا به سطح با برد بلند، شناورهای واکنش سریع با قابلیت پرتاب موشک سطح به سطح ، اژدر و راکت از جمله ادوات قابل توجه در رزمایش پیامبر اعظم (ص) می باشد. علاوه بر قرار گاه حضرت نوح نبی (س) که هدایت و فرماندهی رزمایش را برعهده دارد، قرارگاه های حضرت صاحب الزمان (عج) در منطقه هرمزگان‌، محرم در سواحل مختلف استان بوشهر، قرارگاه امام حسین(ع) در منطقه خوزستان به ویژه خرمشهر و اروند، موشکی بعثت در طول سواحل و نیز قرارگاه پدافند هوایی نصر در این رزمایش فعالیت خواهند داشت. مقابله با جنگ روانی دشمن‌، آمادگی و اقتدار نیروهای مسلح جهت دفاع از تمامیت ارضی و استقلا‌ل جمهوری اسلا‌می ایران‌، ارتقا توان و قدرت ‌نیروهای مسلح، آزمایش آخرین دستاوردها و تولیدات داخلی‌، انتقال تجربه‌، ارزیابی عملکرد فرماندهان‌، تمرین و بکارگیری نیروهای بسیجی از اهداف این رزمایش است. به گزارش مهر، برای انجام این رزمایش چهار مرحله طرح ریزی شده است که روز اول آن در زمینه آمادگی عمومی و پیش بینی تمهیدات لازم برای دفاع در مقابل حمله احتمالی و فرضی دشمن است که در این قسمت همه سیستم ها و امکانات برای اجرای دقیق این قسمت تدارک دیده شد. همچنین در روز اول این رزمایش، یک هواپیمای بدون سرنشین بر فراز پایگاه هوایی ششم شکاری شهید یاسینی بوشهر به پرواز درآمد که واحدهای پدافندی با موفقیت، عملیات دفاع از این منطقه را انجام دادند. این هواپیمای بدون سرنشین در سه محدوده شرق، غرب و جنوب وارد حریم هوایی نیروگاه اتمی بوشهر و پایگاه ششم شکاری شد که با موفقیت، نیروهای عمل ‌کننده برنامه‌ های پدافندی را به نمایش گذاشتند. از دیگر اقدامات صورت گرفته در روز نخست این رزمایش، پرتاب موفقیت آمیز یک موشک جدید توسط نیروی هوایی سپاه بود که نسل مدرن تری از موشکهای کشور را به نمایش گذاشت. این موشک و متعلقات آن به ابتکار دانشمندان ایرانی در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح طراحی و ساخته شده و می تواند به صورت همزمان چند هدف را به شکل واگرا مورد اصابت قرار داده و علاوه بر قابلیت رادار گریزی توانایی این را دارد که از کمند انواع ضد موشک با هر دقت بالایی عبور کند. اجرای مراحل پدافند غیر عامل، اعزام شناورهای رزمی یگانهای تکاور، تفنگدار و سامانه های موشکی به منطقه عمومی رزمایش، بازبینی دستگاههای ‌ماهواره ای، مخابراتی و ارتباطی‌، تمرین امداد و نجات و دفاع در سواحل و شهرهای ساحلی، اجرای گشتهای ‌شناسائی دریایی و هوایی، جمع آوری اطلاعات الکترونیکی در منطقه نیز از دیگر بخش های دیگر روز اول رزمایش بود که با موفقیت اجرا شد. در دومین روز رزمایش دریایی مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی نیز قرارگاههای مختلف حاضر در منطقه خلیج فارس و دریای عمان اقدام به عملیات ریزش مینهای پیشرفته ساخت ایران کردند که این مین های هوشمند دریایی با سنسورهای چندگانه ساخت متخصصان داخلی می باشد. پرتاب مین های دریایی توسط راکت از دیگر برنامه های این روز بود. عملیات غواصی به منظور کشف اقدامات زیرسطحی دشمن در تنگه هرمز و آبهای خلیج فارس و مقابله با تک فرضی شیمیایی دشمن و نیز کشف، خنثی ‌سازی و همچنین رفع آلودگی شیمیایی از دیگر مراحل انجام شده در روز سوم رزمایش پیامبر اعظم (ص) بود. به گزارش مهر، در روز سوم این رزمایش، همچنین عملیات تامین ‌امنیت تردد ناوگان تجاری، نفتی و صیادی در تنگه هرمز و آبهای بین ‌المللی خلیج فارس و دریای عمان توسط یگانهای سطحی و زیر سطحی هوادریا و با همکاری نیروهای هوایی سپاه و ارتش با موفقیت انجام شد. شلیک اژدرهای سنگین ساخت داخل که برای اولین بار در کشور آزمایش می شود و بکارگیری تجهیزات ارتباطی ساخت داخل که قابلیت رفع مسدود شدن را دارد، از دیگر ابداعات به کار رفته در این رزمایش بود

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
خبرگزاري فارس: فرمانده نيروي دريايي از آزمايش يك موشك با برد بالاي 150 كيلومتر در دريا خبر داد كه توان دفاع كشور در عرصه آبي را افزايش مي‌دهد. به گزارش خبرنگار دفاعي خبرگزاري فارس، اميردريادار سجاد كوچكي فرمانده نيروي دريايي ارتش كه چهارشنبه شب در برنامه گفتگوي ويژه خبري شبكه دوم سيما، سخن مي‌گفت، با اشاره به راهبرد نظامي كشورمان پس از پيروزي انقلاب، گفت: رهايي از وابستگي و حركت براي استقلال، عبور از نابالغي و حركت به سمت بلوغ فكري از مولفه هاي خوداتكايي ارتش است. پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ارتش كشورمان ابزار محور بود، اما پس از انقلاب خودباوري، خودكفايي و خوداتكايي در دستور كار همه قوا به ويژه قواي مسلح قرار گرفت و اكنون شاهد نتايج آن هستيم. كوچكي با اشاره به اينكه قدرتمندي نيروي دريايي در زيرآب به عنوان كليد اصلي راهبرد دفاعي همه جانبه كشورمان است، افزود: در آينده نه چندان دور، قدرت اصلي نيروي دريايي ايران معطوف يگان هاي زيردريايي مي شود و در صورتي كه ايران 50 فروند زيردريايي داشته باشد همه خليج فارس و درياي عمان در تصرف ما قرار مي‌گيرد. وي با اشاره به اين كه حضور قدرتمندانه نيروي دريايي كشورمان در خليج فارس، درياي عمان و شمال اقيانوس هند براي كشورهاي منطقه و فرامنطقه‌اي محسوس است، گفت: نيروي دريايي در تلاش است همه قدرت خود را در تقويت يگان‌هاي زيرسطحي نيروي دريايي متمركز كند و در حال حاضر نيز ايران قدرتمندترين نيروي دريايي منطقه خاورميانه است. فرمانده نيروي دريايي ارتش همچنين طراحي، ساخت، آموزش و بكارگيري تجهيزات به صورت بومي را از دستاوردهاي مهم اين نيرو برشمرد و گفت: اكنون ساخت 90 تا 95 درصد تجهيزات زيرسطحي به صورت بومي انجام مي‌شود. كوچكي با اشاره به تجهيزات مدرن نيروي دريايي ارتش گفت: به زودي خبر به آب انداختن ناوشكن كاملاً داخلي را به ملت ايران خواهيم داد. وي، خودكفايي در توليد اژدرهاي دو منظوره و آزمايش موشك رادار گريز با سرعت را نيز از ديگر دستاوردهاي نيروي دريايي ارتش بيان و اعلام كرد: در رزمايش نظامي آينده، موشك بهينه سازي شده‌اي با برد بالاي 150 كيلومتر آزمايش مي‌شود كه توان دفاع موشكي را در عرصه آبي كشور افزايش خواهد داد. فرمانده نيروي دريايي ارتش در بخش ديگري از سخنان خود با بيان اين كه بيش از 95 درصد صادرات ايران از تنگه راهبردي هرمز صورت مي‌گيرد، گفت: به اين علت كشورمان بايد براي ايجاد امنيت در اين آبراه حساس و راهبردي از نيروي دريايي قدرتمندي برخوردار باشد. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8601300091

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
مسکو به ایران موشک بالستیک نمی‌دهد آفتاب: رئیس ستاد کل نیروهای مسلح روسیه گفته‌ است که مسکو هیچگاه اقدام به انتقال تکنولوژی ساخت موشک‌های بالستسک قاره‌پیما به ایران نکرده و نخواهد کرد. وی همچنین ابراز عقیده کرده که تهران تا سالهای دور نخواهد توانست به فن‌آوری تولید چنین موشک‌هایی دست پیدا کند. به گزارش خبرگزاری روسی اینترفاکس ژنرال یوری بالویفسکی روز دوشنبه در گفتگو با خبرنگاران در مسکو گفت: «از نظر ما هیچ چشم‌انداز میان‌مدت و حتی بلند‌مدتی برای دست‌یابی ایران به موشک‌های بالستیک قاره‌پیما وجود ندارد». بالویفسکی ایالات‌متحده را متهم ساخت که برای پیشبرد برنامه‌های نظامی خود اقدام به بزرگ‌نمایی تهدید موشکی ایران می‌کند و افزود: «ادعاهایی نظیر این‌که ایران تا سال 2010 یا 2015 به موشک‌های دوربرد استراتژیک دست پیدا می‌کند حرف‌هایی است که صرفا برای ترساندن کشورهای جهان استفاده شده و هیچ سند و مدرکی برای اثبات‌شان ارائه نمی‌شود». وی خاطرنشان کرد: «برخی‌ها دائما در حال ساختن و نمایش این فیلم ترسناک هستند که بارانی ‌ازموشک‌های بالستیک (از سوی ایران) به سوی شهرهای اروپا و آمریکا شلیک شده‌اند». رئیس‌ ستاد کل نیروهای مسلح روسیه در ادامه گفت: «ایران دارای فن‌آوری تولید موشک‌های بالستیک قاره‌پیما نیست و این تصور که روسیه حاضر است چنین تکنولوژی حساسی را به ایران انتقال دهد اشتباه ‌است». گفتنی است ژنرال بالویفسکی از مخالفین سرسخت استقرار سیستم دفاع موشکی آمریکا در شرق اروپا است. وی همواره با واهی خواندن این ادعای مقامات آمریکایی که استقرار این سیستم به منظور مقابلهه با تهدید موشکی ایران و کره‌شمالی است می‌گوید که ایالات متحده در تلاش برای تغییر موازنه استراتژیک تسلیحاتی در قاره اروپا به نفع خود است.

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
آقایون با اینکه خیلی قدیمیه ولی خواندنش خالی از لطف نیست: با حمله نظامی به ايران جهان شاهد يك جنگ موشكی درخليج فارس خواهد شد؟ سايت خبری – تفسيری informationclearinghouse در تاريخ انتشار 26/10/2004 مقاله‌ای را از "MARK Gaffney نويسنده و محقق امور اتمی و موشكی منتشر كرده است. اين مقاله، درعين حال كه حاوی اطلاعاتی است نظامی، با دو هدف و با دو توصيه می‌تواند منتشر شده باشد: 1- تبليغ سياست خارجی جمهوری اسلامی و ترساندن افكار عمومی امريكا از حمله نظامی به ايران و در واقع نوعی ضد حمله پيشگرانه تبليغاتی كه می‌تواند هزينه آن نيز به اين سايت و يا نويسنده آن قبلا پرداخت شده باشد. 2- سفارش تهيه و انتشار آن از سوی محافل جنگ طلب امريكا و اسرائيل برای ايجاد رعب و وحشت و زمينه سازی برای ضربات و حملات هرچه گسترده تر و وحشيانه تر به خاك ايران. اين دو هدف كه می‌تواند از هر دو سو، يعنی از داخل ايران و يا از داخل وزارت دفاع امريكا و با حمايت اسرائيل دنبال شده باشد، درعين حال ابعاد وسوسه حمله نظامی به ايران و بيم و هراس‌ها را نيز نشان ميدهد. گرچه اين دو هدف توام با تحريك و تشويق جمهوری اسلامی و غره ساختن آن به ادامه سياست‌های ماجراجويانه نيز همراه باشد. بخش ديگری از اين مقاله نيز بزرگ نمائی هائی است در باره توان موشكی روسيه كه شايد چنين نيز باشد، اما آنگونه كه نويسنده مقاله تشريح می‌كند، تشويق جنگ سردی جديد با چاشنی موشكی است. با ياد آوری و برداشت‌های ارائه شده بالا از مقاله مورد بحث، آن را در ادامه می‌خوانيد. مقاله را از سايت ياد شده در بالا "پيك نت" ترجمه كرده است. كلامی با خواننده : مقاله زير آنقدر تكان دهنده است كه بعد از جمع آوری اوليه آن من خودم نيز نمی خواستم آن را باور كنم وتلاش كردم با بررسی بيشتر آنرا رد كنم . اين تلاش به جمع آوری شواهد بيشتری منجر شد كه هر چه بيشتر نظريه من را تأييد می‌كرد. من بارها اين سيكل شك كردن و تحقيق بيشتر را قبل از تصميم گرفتن به انتشار آن تكرار كرده ام . اعتقاد دارم يك نويسنده متعهد بايد همه سرنخ‌ها و شواهد را دنبال كند و از اينكه حقايق او را به چه سمت و سويی می‌كشد ترسی به دل راه ندهد. بنابراين هيجان زده نشويد و دست و پايتان را گم نكنيد. هدف اين متن صرفاً يك پيشگويی نيست، اما تلاش دارم نشان دهم خطری را كه در خليج فارس در انتظار ما است، تا با آگاهی از گستردگی خطر، بتوانيم راهی را برای حفظ كشورمان(امريكا) و جهان از اين حادثه پيدا كنيم و اگر خيلی خوشبخت باشيم شايد حتی بتوانيم يك سرنوشت و آينده ديگر را جايگزين وقايعی كنيم كه در انتظارمان است . در جولای گذشته انجام عمليات "SUMMER PULSE " تأييد شد. مانور غير منتظره ناوهای جنگی آمريكايی كه طبق گزارشها، نخستين تمرين ناوگان آمريكا در آرايش جديدش بود و هدف آن نشان دادن آمادگی ناوگان دريايی آمريكا در واكنش سريع به بحرانهای بين المللی. در طول تاريخ نيروی دريايی آمريكا شركت چنين حجمی از اكيپ‌ای نظامی در يك عمليات بی‌سابقه بود. حتی ناوگان دريايی آمريكا در خليج فارس و مديترانه شرقی هنگام عمليات طوفان صحرا در سال 1991 و جنگ اخير در عراق نيز هرگز از شش اكيپ تجاوز نكرد، اما در جولای و آگوست گذشته هفت اكيپ در حركت بودند كه هركدام از آنها شامل يك ناو هواپيما بر با كليه امكانات و 8-7 كشتی پشتيبان وحداقل هفتاد هواپيمای جنگی آماده بود. مطابق گزارشها، بيشتر فعاليت در اقيانوس آرام بود. جايی كه تمرين نظامی مشتركی بين ناوگان دريايی امريكا و ناوهای دريايی تايوان صورت گرفت . ولی به راستی چرا اينهمه نيرو بايد در يك زمان به فعاليت واداشته شوند؟ چه بحران جهانی تهديد كننده‌ای ساز و برگ نظامی بيش از آنچه در حمله اخير عراق مورد نياز بود را نياز داشت؟ تيتر اخبار در مورد مانور مشترك در درياهای جنوب چين را بخوانيد: " شمشير زياد چين را نمی ترساند "، " نمايش گسترده توان نظامی چين را نگران كرده". اما واقعيت كاملاً متفاوت بوده و ما خواهيم ديد كه پيامدهای جدی آن مربوط به ادامه حضور نظامی آمريكا در خليج فارس بود. اين عمليات ظاهراً نشان دهنده تصميم مقامات بلند پايه پنتاگون در مورد نشان دادن نمايش غير منتظره‌ای از قدرتشان بود كه به آن نياز داشتند تا از چين انتقام جويی كنند، در مقابل گسترش تهديد از ناحيه چين به خاطر موشكهای جديدی كه از روسيه خريداری كرده است. شما واقعاً فكر می‌كنيد اين ممكن است؟ چطور امكان دارد چند موشك، ناوگان دريايی آمريكا در اقيانوس آرام را تهديد كند . اينجاست كه داستان اصلی ما شروع می‌شود : مانور مذكور بر اساس اخبار تلويحی كه برای همه كسانی كه به اين مسئله توجه دارند آشكار است، به اين دليل بود كه حدی از تكنولوژی نظامی كه كشورهای ديگر از جمله چين با خريد موشك از روسيه به آن دست پيدا كرده اند بخش مهمی از تكنولوژی نظامی آمريكا را تحت شعاع قرارداده است، چرا كه اين موشكها، با اينكه موشكهای خيلی معمولی به نظر می‌آمدند ولی در حقيقت سكوی پرتابی است برای موشكهای ضد ناو كروز(SS-N-22 SUNBURN ) ساخت روسيه. سلاحی كه ناوهای آمريكائی توان دفاع از خود در برابر آن را ندارند. اينجا من نمی خواهم بگويم كه شأن و منزلت جهانی آمريكا از بين رفته، بلكه می‌خواهم خبراز يك تعادل جديد قدرت جهانی در اقيانوسها بدهم. از ديد من اين اتفاق بزرگترين دليل آن مانور عظيم است . آمريكا با اين مانور خواست با انتقام خود پيامی بفرستد. من بسيار شكه شدم زمانی كه اين حقيقت را در مورد موشك كروز روسی شنيدم . مشكل اينجاست كه تعداد زيادی از ما از دو فرضيه غلط مرسوم متأثر هستيم . اول آنكه همه ما پيرو اين فرضيه هستيم كه روسيه دارای توان نظامی ضعيفی است كه آنرا هم نتيجه فروپاشی اتحاد جماهير شوروی می‌دانيم. اين امر حقيقت دارد ولی همه پيچيدگی موضوع را روشن نمی كند. با اين پيش فرض ما فكر می‌كنيم كه ناوگان نظامی روسيه دوران افول و سير نزوليش را طی می‌كند. اما در واقع تكنولوژی روسها بسيار بيشتر از حد تصور ما است و مصداق اين حرف موشك ضد ناو كروز است . فرضيه غلط دوم عبارتست از يك اطمينان خاطرعمومی در مورد موشكهاست، كه با توجه به رفتار صدام درباره استفاده از موشكهای اسكادش در جنگ اول خليج فارس، تلاش می‌كنم آنرا اصلاح كنم . چند سال قبل برنامه ريزان شوروی تلاش برای مسابقه تسليحاتی با ناوگان دريايی آمريكا را كنار گذاشتند. شورويها نمی توانستند با آمريكا مسابقه دهند چرا كه آمريكا بودجه سنگينی را برای ساختن يك نيروی دريائی بزرگ صرف می‌كرد. اما شوروی به جای مسابقه، سياست دفاع استراتژيك را جايگزين كرد . آنها نقاط ضعف را جستجو كردند و دنبال راه ارزان قيمتی گشتند تا آن نقاط ضعف را برجسته كرده و از آن بهره ببرند. شوروی موفق شد آن هم با گسترش چند موشك ضد ناو مافوق صوت كه يكی از آنها SS-N-22 SUNBURN مشهور بود به مهلك ترين موشك روی كره زمين دست يابد. بعد از فروپاشی شوروی ارتش آنها دچار شرايط سختی شد ولی در اواخر دهه 1990 مسكو تصميم گرفت تا با استقبال از توسعه تكنولوژی موشكی از آن در مبادلات بين المللی اش بهره گيرد. تصميم اين بود تا برنامه‌های انتخاب شده‌ای را باز زنده و فعال كند و خيلی زود تكنولوژی موشكی روسيه يكی از اقلام مهم صادراتی آنها شد. امروزه موشكهای روسی يك صنعت رشد يافته است كه پول زيادی را از طريق فروش آن به هند و چين، ويتنام، كوبا و همچنين ايران نصيب روسها كرده است و در آينده نزديك اين توزيع تكنولوژی مهم می‌رود تا به چالش جدی برای آمريكا تبديل شود. موشكهای SUNBURN در هيچ جنگی بكار نرفته است. طبق آگاهی‌های من، احتمالاً دليل عدم شناخت توانايی‌ها تخريبی آن به صورت كامل هم همين است. نوع ديگری از موشكهای كروز در چند اقيانوس استفاده شده و نتايج ويرانگری به همراه داشته است. در جريان نبرد فالكلند موشك فرانسوی EXOCET با شليك از سوی جنگنده‌های آرژانتينی باعث غرق شدن كشتی HMS Sheffield و يك كشتی ديگر شد. و در سال 1987 در جريان جنگ ايران و عراق در خليج فارس كشتی USS STARK به وسيله يك جفت موشك EXOCET هنگام گشت زنی در خليج دو نيم شد. در اقيانوس رادارهای آمريكايی يك جنگنده عراقی از نوع ( ميراژ فرانسوی) را در فاصله 50 مايلی شناسايی كردند . رادار همچنين ديد كه هواپيمای عراقی دوری زد و به پايگاه خود برگشت . اما رادار هرگز شناسايی نكرد كه خلبان از سلاحش شليك كرده است. موشك EXOCET بر فراز دريا در ارتفاع پايين حركت كرده و دود آن زير خط رادار بوده و فقط چند لحظه قبل از آنكه به ناو STARK برخورد كند و باعث غرق شدن كشتی و كشته شدن 37 ملوان آمريكايی آن شود بوسيله مردم ديده شد. تجربه حمله به STARKدر 1987 خطر موشكهای كروز ضد ناو را نشان داد و خطربه مراتب جدی تری در مورد SUNBURN .موشك مافوق صوتی كه هيچگونه ردپا و دودی از آن به جا نمی ماند . SUNBURN نه فقط بزرگتر و سريعتر بود بلكه دوربردتر و دارای سيستم هدايت كننده قويتر نيز بود . مطابق گزارش وزير دفاع ايران "علی شمخانی” در سال 2001 هنگام بازديد از مسكو در خواست پرتاب آزمايشی آن را كرد كه روسها هم با روی باز ترتيب آن را داده و علی شمخانی كه مجذوب آن شده بود سفارش تعداد نا محدود از اين موشك را به روسها داد. SUNBURN می‌تواند يك بمب اتمی 200 كيلو تنی يا يك كلاهك 750 پوندی را در حدود 100 مايل حمل كند. بيش از دو برابر ميزانی كه EXOCET می‌تواند. SUNBURN می‌تواند سرعتی دو برابر سرعت نورداشته و با قابليت تنظيم مسير پروازی كه می‌تواند از كنار موانع عبور كند تا خود را به استحكامات دشمن برساند. موشك جهت شكست دادن سيستم راداری دفاعی آمريكا طراحی شده است . يك ناو آمريكايی در حالت دفاعی به هر صورت در جريان شناسايی موشك SUNBURN كه به طرف آنها در حركت است تنها زمان كافی برای محاسبه و پيدا كردن راه حل شليك را دارد نه وقت كافی برای منهدم كردن موشك SUNBURN را. به همين خاطر از نوعی اسلحه جديد كه می‌تواند 3000 گلوله اورانيوم را در يك دقيقه شليك كند ولی اين سلاح بايد هماهنگی دقيقی را برای نابودی موشك به موقع انجام دهد كه بسيار مشكل است . تركيب سرعت مافوق صوت و اندازه بمب آن انرژی تخريبی زيادی را هنگام برخورد با كشتی ايجاد می‌كند . يكعدد از اين موشك‌ها می‌تواند يك كشتی جنگی را غرق كند. تنها راه ناوهای آمريكايی برای دفاع از خودشان در مقابل سلاحهای مهيبی چون SUNBURN اين است كه قبل از رسيدن جنگنده پرتاب كننده بمب به محدوده پرتاب موشك آن را نابود كنند. برای اين هدف هواپيماهای آواكس به هر ناوگان دريايی اضافه شد. اين هواپيماها هر چيزی را در فاصله 200 مايلی می‌بيند و به وسيله ماهواره هايی كه دور كره زمين می‌چرخند و هر لحظه اطلاعات را مخابره ميكنند كاملتر می‌شوند. اما فرماندهی ناوگان دريائی آمريكا در خليج فارس باچالش منحصر به فردی كه مخصوص اين منطقه است مواجه شده كه يك نگاه به نقشه آن را نشان ميدهد: خليج دارای دهانه بسيار باريكی است و ساحل شمالی خليج فارس هم متعلق به ايران است كه دارای مناطق كوهستانی است و به نوبه خود اشراف نظامی را نسبت به اعمال ناوهای آمريكائی به وجود می‌آورد. ساحل شمالی ناهموار خليج امكان مناسبی را جهت به وجود آوردن يك سيستم دفاعی ساحلی مخفی فراهم می‌آورد؛ مانند به كارگيری سكوهای متحرك پرتاب موشك كه كاملا در اين مناطق امكان اختفا دارند. اين همان دليلی است كه باعث شد در جنگ اول خليج فارس آمريكا نتواند از عهده موشكهای اسكاد برآيد، كه البته هرگز اين دليل در جائی گفته نشد. سكوهای پرتاب موشك صدام ثابت كرد كه رهگيری و نابود كردن موشكهای پرتاب شده از اين سكوها بسيار مشكل است. همين امر باعث ناراحتی مقامات پنتاگون شد. در حقيقت آمريكا در دفع كردن حملات موشكهای اسكاد ناكام ماند و پرتاب موشكها تا آخرين روزهای جنگ ادامه داشت، اما خوشبختانه عدم دقت كافی موشكهای اسكاد آنها را به سلاحهائی غير كاربردی تبديل كرد. اما دقت اعجاب آور موشكهای SUNBURN كه چندی پيش از سوی چين در دريا آزمايش شد و به وسيله هواپيماهای جاسوسی آمريكا مشاهده شد هرگز قابل مقايسه با اسكاد نيست. ناوهای آمريكائی تاكنون هرگز با موشكهائی به خوفناكی موشكهای SUNBURN مواجه نشده اند، ولی عدم مواجه آنها با اين نوع موشك در صورت تصميم آمريكا و اسرائيل برای حمله به ايران و نابود كردن مراكز اتمی آن برای مدت زيادی ادامه نخواهد داشت. ابری از دود برای ماهها خليج فارس را تاريك خواهد كرد . سال گذشته اسرائيل نيروی هوائی خود را با خريد سری جديد هواپيماهای بمب افكن F-15 با فابليت پروازهای طولانی تجهيز كرد. حتی اخيراً 5000 بمب بسيار مخرب از آمريكا تحويل گرفت. سلاحهائی كه به نظر می‌آيد كاربردش عليه ايران است. نشانه‌های جنگ با تهديد پديدار گشته است. سخنگويان رسمی اسرائيل مكرراً اظهار می‌دارند كه اجازه نخواهند داد به ملاها تا توان هسته‌ای خود را افزايش دهند و حتی به آنها اجازه استفاده از راكتورهای اتمی جهت استفاده صلح آميز برای توليد برق را نيز نخواهند داد. تهديدهای آنها واقعاً نگران كننده است، چون اسرائيل سابقه طولانی در جنگهای ضربتی بازدارنده دارد. گزارش اخير آژانس بين المللی انرژی اتمی (IAEA ) در سپتامبر 2004 در مورد ايران ادعای بی‌اساس آمريكا و اسرائيل در مورد اينكه ايران بمب اتمی ميسازد را كاملاً رد كرد، اما در مقابل تهران را به خاطر ابهام و كوتاهی در عرضه اسناد و مداركشان سرزنش كرده و در عين حال ذكر كرد كه بازرسان به كليه مراكز هسته‌ای كه تمايل داشته اند می‌توانند سركشی كنند. سال گذشته ايران پروتوكل الحاقی را به صورت داوطلبانه پذيرفت و آژانس هيچ شواهدی مبنی بر اينكه بمب اتمی در ايران وجود دارد و يا ايران تصميم به ساخت آن دارد را پيدا نكرد. در سخنان البرادعی مدير كل آژانس در تاريخ 3 اكتبر 2004 وی به صورت شفاف تصريح كرد كه: ايران برنامه ساخت سلاح اتمی ندارد. او اين را گفت و دوباره تأكيد كرد: ايران برنامه ساخت سلاح اتمی ندارد؛ اما من شخصاً نمی خواهم قبل از روشن شدن نتايج تحقيقات نتيجه گيری كنم. تاكنون هيچ چيز كه بتوان آن را خطر قريب الوقوعی ناميد ديده نشده است . من هيچ برنامه ساخت سلاح هسته‌ای را در ايران نديدم. آنچه كه من ديدم تلاش ايران برای دستيابی به تكنولوژی غنی سازی هسته‌ای است كه تاكنون خطری از سوی ايران نداشته است . اگر يك رويارويی نهايی بر عليه ايران در چند ماه آينده صورت گيرد، مردی كه در صحنه بين المللی می‌تواند همه نتايج را به نفع خود در اختيار گيرد كسی نيست غير از ولاديمير پوتين. او طی چند ماه گذشته تلاش زيادی برای افزايش قدرت خود انجام داده اما طبق مصاحبه اخير گورباچف هنوز نتوانسته استبداد را به روسيه تحميل كند. بنابراين با اين پيش زمينه ما بايد از خود بپرسيم كه اگر ولاديمير پوتين تاريخ را بخوبی می‌شناسد، مطمئناً بايد از عمق بحران در خليج فارس و خطرهای متعدد آن نيز آگاه باشد، همانگونه كه فرصت‌های نهفته در آن را ديده است! مطمئن باشيد رهبر روسيه شكست تاريخی تحقير آميزی را كه رونالد ريگان به آنها تحميل كرد را فراموش نكرده است. اواسط دهه 1980 شوروی در كابل بود و مجاهدين را شكست داده بود. به نظر می‌آمد كه ارتش شوروی كاملاً از ضريب امنيتی بالايی در افغانستان برخوردار است، اما از سال 1986 اولين موشكهای استينگر به دست نيروهای مقاومت افغانستان رسيد و پس از آن هلكوپترها و ميگ‌های شوروی پشت سر هم مانند گلوله‌های آتش سقوط كردند و سير جريان به سرعت تغيير كرد؛ بطوريكه در سال 1989 همه چيز دگرگون شد. شكست در افغانستان باعث شد شوروی بی‌سر و صدا تا مرز خودش از افغانستان عقب نشينی كند. همه جهان موشكهای استينگر آمريكا را تحسين كرد . دراين دوره، رهبر روسيه بايد كور و احمق باشد كه اجازه دهد اسرائيل كنترل سياست خارجی، مخصوصاً در منطقه استراتژيك و سوق الجيشی خاورميانه را بدست گيرد. آيا آنها می‌خواهند درس دردناكی را با امريكا بدهند كه هرگز فراموش نكند؟ يا آنها می‌خواهند به دوستان آمريكائيشان در مورد حد توانايی رزميشان درسهای مهمی بدهند. آيا كسی معتقد است كه پوتين چنين فرصت استثنايی را از دست خواهد داد؟ مطمئناً پوتين به بزرگی و عمق تله‌ای كه آمريكاييها بر اثر اشتباهشان در آن افتاده اند اشراف دارد و بايد به همين خاطر از اسرائيلی‌ها و نئوحاميان آن در واشنگتن تشكر كند كه با لابی و تاخت و تازشان عليه همه نصيحت‌های مشفقانه، حمله به عراق را تدارك ديدند و حالا هم مشغول كوبيدن بر طبل جنگ عليه ايران هستند. آيا اين نتيجه گيری پوتين سرزنش آور است كه آمريكا منطقه را ترك نخواهد كرد مگر آنكه شكست نظامی خورده باشد؟ اگر آمريكا و اسرائيل با هم وارد عمل شوند و ايران با موشكهای ضد ناو روسيش آنها را در دام گرفتار كند آنگاه توازن قوا دستخوش تغيير خواهد شد . كشتيهای آمريكايی در صورت وقوع جنگ با تعداد زيادی موشكهای SUNBURN و يا حتی مدل پيشرفته تر آن يعنی SS-NX- 26 YAKHONTS روبرو خواهند شد كه روس‌ها سرعت آنها را به 9/2 برابر سرعت نور و برد آنها را به 180 مايل رسانده اند و از سوی ايرانی‌ها در سرتاسر ساحل شمالی خليج فارس مورد استفاده قرار می‌گيرد و با شليك آنها از سوی ايران دريا به قتلگاه تبديل خواهد شد. موشكهای ضد ناو كروز خيلی هم جديد نيستند اما در هيچ جنگی به كار نرفته اند و با توجه به قدرت تخريبی بسيار بالای آنها كاربرد تعداد زياد آنها بسيار وحشتناك خواهد بود. در جريان جنگ فالكلند نيروی هوايی آرژانتين فقط 5 موشك EXOCET در اختيار داشت كه توانست با آنها دو كشتی را غرق كند و با تعداد كافی از آنها آرژانتين می‌توانست همه ناوگان دريايی انگليس را نابود كند . اما ما در خليج فارس تعداد زيادی موشك كروز خواهيم ديد كه ناوهای آمريكايی با آنها مواجه خواهند شد . می‌توانيد تصور كنيد: رگباری از موشكهای كلاس EXOCET كه گويا ايرانی‌ها تعداد زيادی از آنها را دارند، به همان ترتيب رگباری از موشكهای ديگر از جمله SUNBURN و YAKHONT را. در مورد موشكهای YAKHONT قابل ذكر است كه شهرت اين نوع موشكها در اين است كه مشخصاً برای حمله به ناوهای هواپيما بر طراحی شده اند و سيستم هوشمند هدايت كننده آن توانايی آن را دارد كه ناو هواپيما بر را از كشتيها و ناوهای اسكورت كننده اش تشخيص دهد . ناوهای آمريكايی حتی در صورت عدم شركت آمريكا در حمله ضربتی به مراكزهسته‌ای ايران از سوی اسرائيل نيز باز زير آتش قرار خواهند گرفت .هواپيماهای F-15 جديدی كه اسرائيل از آمريكا تهيه كرده توان كافی برای هدف گيری ايران را دارند اما اسرائيل نمی تواند بدون گذشتن از فضای هوايی عراق تحت اشغال آمريكا به ايرن برسد و ممكن است كه آمريكا در اين مورد به اسرائيل چراغ سبز نشان دهد يا بوسيله اسرائيل پايش به اين نبرد كشيد شود. به هر صورت نتيجه يكسان خواهد بود، چرا ايرانی‌ها آمريكا را همدست اسرائيل خواهند دانست و جنگ اصلی را با آمريكا قلمداد می‌كنند . ايرانيها حملات انتقامی را حق مسلم خود برای دفاع می‌دانند و دنيا نيز از آنها حمايت خواهد كرد و نه از آمريكا . آمريكا و اسرائيل متجاوز شناخته خواهند شد و ملوانان آمريكايی نيز ضربات سهمگينی خواهند خورد و امكان فرار نيز نخواهند داشت، حتی اگرهواپيماهای آمريكايی نيز آسمان منطقه جنگ را تحت كنترل داشته باشند بسيار سخت خواهد بود كه ملوانان از ميدان نبرد نجات داده شوند و خليج با خون آمريكاييها قرمز خواهد شد. ماجرا وقتی هول انگيزتر می‌شود كه ايران با موشكهای كروز روسی اش با حضور در تنگه هرمز تنگه خروجی خليج را مسدود كرده و امكان كمك و نجات آمريكاييها را از بين ببرد و ناوگان دريايی آمريكا بدون اينكه كمكی بتواند بكند در اقيانوس هند زمينگير شود و توان ورود به خليج فارس را جهت كمك به آنها و پشتيبانی لجستيكی ناوهای موجود در خليج فارس را نداشته باشد. وظيفه‌ای كه در جنگ عراق به عهده داشت. اضافه كنيد به اين شرايط، ضربات زمينی مهلكی كه از سوی شورشيان عراقی به آمريكا وارد خواهد شد و اين امكان هست كه كاملاً ورق به ضرر آمريكا در عراق برگردد، كه اين خود باعث می‌شود حاميان و همفكران آمريكا كنار رفته و منزلت آمريكا در عراق از بين برود و اشغالگران به بيرون رانده شوند. با تعداد كافی موشك ضد ناو كروز ايرانيها ترافيك نفت كشها را درتنگه هرمز برای هفته‌ها و ماه‌ها به وجود می‌آورند و با محدود شدن و كاهش نفت خليج فارس قيمت هر بشكه نفت خام در بازارهای جهانی به سرعت بالا خواهد رفت و آشكارا اقتصاد جهانی را به سوی نابودی خواهد كشاند. اين نتايج را ميتوان تصور كرد. يك جلسه اضطراری در شورای امنيت سازمان ملل كه در آن فرياد واعتراضهای كشورهای فرانسه ،آلمان، چين و حتی انگليس بلند خواهد بود كه خشمگينانه آمريكا را متهم می‌كنند كه چرا به اسرائيل اجازه می‌دهد دنيا را تهديد كند، اما مثل هميشه به دليل حق وتوی آمريكا دنيا در نشان دادن عكس العمل ناتوان خواهد بود و آمريكا تنها خواهد ماند . بايد همه تلاش كنيم تا ازوقوع اين فاجعه جلوگيری كنيم. ما بايد پيش از آنكه جنگ ديگری درخليج فارس شروع شود آن را متوقف كنيم. آمريكا بايد با بازگشت به سوی سازمان ملل به عنوان مهمترين مرجع توانا برای حل بحران عميق عراق نيروهايش را از عراق بيرون بكشد. همچنين بايد به اسرائيل فشار آوريم تا NPT را بپذيرد و درهای مراكز هسته‌ای اش را به روی آژانس باز كند. تنها پس از طی اين مراحل است كه می‌توان مذاكرات جدی را با ايران و ساير كشورها در مورد ساختن خاورميانه‌ای عاری ازسلاحهای هسته‌ای آغاز كرد و صلح و امنيت را در منطقه پايه گذاری كرد .

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
چشم‌بادامي‌هاي ژاپن و كره جنوبي كه كره شمالي را دشمن سرسخت خود مي‌دانند، ادعا كرده‌اند كه احتمال مي‌رود كره شمالي در ايران سكوي پرتابي براي آزمايش يك موشك جديد داشته باشد كه قادر به هدف قرار دادن پايگاه‌هاي آمريكا در گوام است. به گزارش سرويس بين‌الملل «بازتاب»، روزنامه انگليسي «ديلي‌تلگراف» ادعا كرد، اين موشك كه پس از آزمايش برد آن در كره شمالي «موسودان» نامگذاري شد، به تازگي هم در آخرين رژه نظامي در پيونگ‌يانگ به نمايش عمومي درآمد. گزارش‌هاي اطلاعاتي كره جنوبي و آمريكا، احتمال مي‌دهند اين موشك در ايران، كشوري كه گفته مي‌شود داراي پيوندهاي نظامي با كره شمالي است، آزمايش شده باشد! موشك موسودان پيش از اين مطرح نبود. كره شمالي قابليت شناخته‌شده‌اي در ساخت موشك‌هاي كم‌برد و با برد متوسط مانند «تاپخودون 1» دارد كه در سال 1998 براي هشدار به توكيو و متحدانش در واشنگتن آنها را به سمت ژاپن شليك كرد. هرچند موفقيت‌هايي نيز در توليد موشك‌هاي دوربرد داشته است. اين كشور سال‌ها روي موشك «تاپخودون ۲» كار كرد كه قابليت رسيدن به نوارهاي ساحل غربي آمريكا را دارد، اما آزمايش جولاي گذشته آنها در اين زمينه ناموفق بود. اين موشك جديد توسط عكس‌هاي ماهواره‌اي ارتش آمريكا در رژه آوريل گذشته، كه به مناسبت هفتاد و پنجمين سالگرد ايجاد ارتش كره شمالي بود، شناسايي شد. به نظر مي‌رسد تكنولوژي ساخت آن، مشابه موشك‌هاي شوروي باشد. وزارت دفاع ژاپن هم ديروز تأييد كرد كه موشك جديد، ممكن است حدود 3000 مايل در ارتفاع متوسط پرواز كند. خبرگزاري «Yonhap» كره جنوبي هم به نقل از منبعي در واشنگتن گفت: «ما اطلاعاتي را به دست آورده‌ايم كه اين موشك در ايران آزمايش شده است. ما درك مي‌كنيم كه جوامع اطلاعاتي كشورهاي مربوطه نيز به دنبال اين اطلاعات هستند». اگر اين موشك در ايران آزمايش شده باشد، مي‌تواند دليلي بر اثبات اتهامات وارده بر كره شمالي و ايران در مورد تقسيم اطلاعات آزمايش‌هاي هسته‌اي باشد. اين روزنامه انگليسي مدعي شد: هر دو كشور از بازار اتمي ايجاد شده توسط عبدالقديرخان سود برده‌اند. عبدالقديرخان تا پيش از دستگيري در سه سال پيش در خانه‌اش در اسلام‌آباد، اجزا و متخصصان و كارشناساني را به اين دو كشور فروخته يا منتقل كرده بود. پاكستان ده سال پيش موشك، «ghauri» را ساخت كه بنا بر تكنولوژي كره شمالي ساخته شده بود و توانايي حمل كلاهك اتمي و هدف قرار دادن اهدافي در هند را داشت. ايران كه به نظر، مانند پاكستان، چيزي براي ارايه به كره شمالي ندارد، دادن امكان آزمايش به كره را يكي از گزينه‌هاي پرداخت بدهي خود مي‌داند؛ گزينه دوم نيز با توجه به منابع غني انرژي ايران، پول نقد است. در همين حال خبرگزاري «نووستي» روسيه به نقل از روزنامه «يوميوري» ژاپن نوشت: خبري به دست رسيده است، مبني بر اين که کره شمالي پرتاب آزمايشي را در ايران انجام داده است. سازمان‌هاي جاسوسي چند کشور مشغول پيگيري اين مسئله هستند. به گفته وي، در شمار اين کشورها، آمريکا و کره جنوبي هستند که صحت اين خبر را بررسي مي‌کنند. برخي منابع تاکيد مي‌کنند که آزمون موشک جديدي که برد پرواز آن از 500 تا 4000 کيلومتر است در خاک کره شمالي انجام نشده است. برد پرواز موشک‌هاي جديد بيشتر از «تاپخودون-1» مي‌باشد که حد نهايي پرواز آن حدود هزار و پانصد کيلومتر بود، هر چند که اين از برد «تاپخودون-2» که حدود 6 هزار کيلومتر است، کمتر مي‌باشد. براي مثال سازمان‌هاي جاسوسي چند کشور مشغول پيگيري اين مسئله هستند. بر اساس تحليل تصاوير دريافتي از فضا که توسط ماهواره‌هاي جاسوسي آمريکا انجام شده اند، نتيجه گيري شد که موشک‌هاي جديد از لحاظ شکل خارجي شبيه موشک‌هاي شوروي «اس.اس.ان-6» هستند که روي زيردريايي‌ها مستقر مي‌شدند. گمان مي‌رود که همين موشک‌ها نيز الگوي ساخت موشک‌هاي جديد بودند که روي آنها کار شده و روي سکوي متحرک زميني قرار گرفته‌اند. که طبق اطلاعات موجود، بين 10 تا 12 عدد از آن در پيونگ يانگ وجود دارد. در رژه تنها 4 نوع موشک نشان داده شد که سه مدل آن براي اولين بار ديده مي‌شدند. منبع: بازتاب

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط EBRAHIM
      IRIS و پدید آمدن برنامه فضایی ایران (قسمت اول )

      مدتیست که از رسانه های جهانی،خبرهایی به گوش میرسد که ایران در حال تولید موشکی است که توانایی حمل ماهواره به فضا دارد.آيا چنين چيزي امكان دارد؟آيا اين ماجرا يك بلوف سياسيست يا حقيقت دارد؟
      دوستان از نظرات مفيد خودشون دريق نكنند امیدوارم مبحث جالبی شود.
      با تشكر



      چند نکته قبال از خواندن مقاله :مطمئنا نظرات نویسنده با نظرات مترجم یکی نیست!!!
      در این مقاله موشک IRIS معادل موشک شهاب 3 دی فرض شده که آن هم به نوبه خود معادل موشک نو دونگ کره شمالی را در اختیار گرفته
      موشک IRIS ویا شهاب 3 دی اولین موشک ماهواره بر سبک ایران فرض شده اند (پراکنده بودن اطلاعات اجازه سخن قطعی را نمیدهد )
      موشک شهاب پنج معادل تائه دو پونگ دو کره شمالی فرض شده (البته از سوی نویسنده آن که آمریکایی هستند ) و عنوان اولین ماهواره بر سنگین ایران را بر دوش میکشد
      =============================================

      نخستین ظهور موشک ماهواره بر IRIS/IRSL-X-1

      با وجود ادعاهای ایران مبنی بر عدم بالابردن برد شهاب 3 دولت ایران در حال حاضر مشغول به ساخت و توسعه نخستین ماهواره بر خود موسوم به IRIS میباشد .
      پرتابگر ماهواره IRIS در ظاهر دارای ترکیب ساختمانی از موشک بالستیکShahab3 است که در مرحله اول از طراحی
      ان بهره میبرد و در مرحله دوم پرتابگر دارای دوقسمت موتور جامد و نیز محل حمل ماهواره (قسمت سوم) توسط پرتابگر است که قطر این مرحله از مرحله اول کمی بیشتر است و میتواند ماهواره های مخابراتی و علمی را در مدار زمین قرار دهد .
      .پرتابگر IRIS با پیکر بندی انجام شده بر روی آن پرتابگریست ایده آل به عنوان کاوشکر یا موشک اکتشافی که میتواند برای حمل کلاهک جنگی و یا توسعه کلاهک های فضایی قابل بازگشت و یا در نهایت برای ارسال محموله های علمی به فضا مورد استفاده قرار گیرد .البته این پرتابگر درحال حاضر نمیتواند ماهواره ها و یا محموله های با جرم بالا را به سمت مدار پرتاب کند . مگر اینکه مرحله سومی نیز به آن اضافه شود تا تبدیل به یک پرتابگر سنگین گردد .
      با توجه به آزمایش موشک چند مرحله ای شهاب 3 نویسنده بر این عقیده است که در صورتی که پرتاب آز مایشی موشک Shahab-3D نخستین پرواز آزمایشی پرتابگر IRIS باشد در آن صورت پرتابهای موشک های
      Shahab - 5 دومین و سومین مرحله از برنامه ساخت یک پرتابگر ماهواره ای است که ایران ادعا دارد در حال توسعه آن است .
      اولین تصویر از موشک IRIS در یکی از نمایشگاههای هوا و فضای ایرانیان در اندازه یک ماکت یک متری به نمایش گذاشته شد . نویسنده ادعا دارد که تستهای ناموفق پرتابی این موشک علت اصلی به تاخیر افتادن توسعه موشک حامل پرتابگر شهاب 5 تا کنون بوده است ولی با تردید بیان میکند که فقط زمان قادر به روشن ساختن این مطلب میباشد .

      نویسنده مقاله ادعا دارد که اختمال توسعه نوع جدیدی از موشک های بالستیک از روی این نسخه پرتابی با نامهای جدیدتر از Shahab - 3d وجود دارد ، ونیز باتوجه به موتور سوخت جامد مورد استفاده در مرحله فوقانی و نیز تمام اطلاعاتی که از موشک شهاب 3 در اختیار است ، طراحی نمایش داده شده از IRIS یقینا طرحی مناسب با استفاده از طراحی موشک بالستیک شهاب 3 است . هرچند که پرتاب این سیستم آزمایشی پیشرفته که پیش از این در غرب و شرق مورد استفاده قرار گرفته و از متدهای غربی و شرقی نیز برای توسعه استفاده کرده برای ملل چیز چندان غیر عادی نخواهد بود ، ولی به سرعت بخشیدن برای توسعه اولین ماهواره بر سنگین ایران قبل از پرتاب کمک شایانی خواهد کرد .
      نویسنده در ادامه با بیان شباهت موجود بین شهاب 3d و نسخه های دوم و سوم موشک تائه دو پونگ کره شمالی این پرسشها
      را مطرح میکند که آیا شهاب 3D میتواند نسخه اصلاح شده از ماهواره بر ایرانی IRIS باشد که تست نخست خود را سپری کرده است ؟ آیا این موشک همان نسخه بالستیک فضایی از موشک تائه دو پونگ 2 کره شمالی وترکیب ماهواره بر شهاب 5 است و یا اینکه موشک بالستیکی ساخت ایران است ؟
      شاید تاحد زیادی بتوان گفت که ایران در حال همکاری با کره شمالی برای ساخت نسخه دوم و سوم ماهواره بر شهاب 5 است و هر دو در انجام این طرح مشارکت جدی دارند. کره شمالی که در سال های پایانی قرن 20 نسخه جدید و بهسازی شده ای از موشک تائه دو پونگ 1 را آزمایش کرده بود در بین 26 Juan و 2 Julay سال 2001 نخستسن نمونه پرتابی از موشک تائه دو پونگ دو را برای پرتاب بر روی سکوی تاسیسات پرتاب خود قرار داده بود .
      این کاملا واضح است که موشک شهاب 3 دی چند ثانیه پس از پرتاب و قبل از پایان مرحله اول در اولین تست خود در آسمان منفجر شد . با وجود طراحی متناسب موتور سوخت جامد آن و نیز پوشش آیرو دینامیک موشک متاسفانه انفجار باعث جلوگیری از آزمایش این قسمت ها گردید . در کل باید به این نتیجه رسید که در صورت تداوم برای ساخت و تکمیل شهاب 5 گلی به یاد ماندنی برای مردم ایران در بخش فضا به ثمر خواهد رسید .


      ========================================
      اما مشخصات موشک IRIS

      حد اکثر بار قابل حمل توسط کلاهک موشک (کیلوگرم ): 760-987-1,158 بار فضایی و یا کلاهک جنگی .
      حداکثر برد ( کیلومتر ) : 1500
      تعداد مراحل : 2
      قطر موشک (متر ) : 1.32 - 1.35 – 1.85
      ارتفاع موشک : 17.1 متر
      وزن در حالت پرتابی سبک : 16000 کیلوگرم
      وظیفه : برای پرتاب محموله های فضایی علمی و تحقیقاتی و نیز ماهواره ها

      اطلاعات مربوط به مرحله اول موشک
      ارتفاع : 14 متر
      قطر : 1.32 – 1.35 – 1.85 متر
      جرم :15092 کیلوگرم
      تراست : موثر 26051 کیلوگرم بر فوت مربع - واقعی 26,760-26,600 کیلوگرم بر فوت مربع
      زمان سوخت : 110 ثانیه
      نوع سوخت : TM-185 (20% Gasoline + 80% Kerosene)
      نوع اکسید کننده : AK-27I (27% N2O4 + 73% HNO3 + Iodium Inhibitor)
      جرم سوخت :12912 کیلو گرم

      اطلاعات مربوط به مرحله دوم موشک
      ارتفاع : 3 الی 4 متر در کل
      قطر : 1.3 ای 2 متر
      وزن : نا معلوم
      تراست موتور : نامعلوم
      مدت زمان سوخت : 100 ثانیه
      نوع سوخت : جامد

      لطفا اگر کسی تصویری از این پرتابگر داره در تاپک قرار بده

      ادامه دارد ..........
      ======================
      منبع خبر:وبلاگ هوانوردی قرن 21
    • توسط worior
      به نام حق
       
      پیشگفتار
      این تاپیک جهت بررسی و طرح ایده های مختلف در زمینه تهاجم موشکی کروز و پاسخ پدافند بصورت ارزان و گسترده ایجاد گشته است.
      سایر سناریو ها نظیر حملات موشک های بالستیک، و یا بمب های دورایستا(گلاید، بدون موتور)، همچنین موشک های هایپرسونیک موضوع این تاپیک نیست.
       
      طرح حمله:
      در دسترس بودن سامانه های موشکی کروز در خدمت بسیاری از ارتشهای منطقه و استفاده گسترده از این سامانه ها در منطقه خاورمیانه، لزوم دارا بودن یک سامانه مقاومت پدافندی موثر را گوشزد میکند، اما چنین سامانه ای با چه وضعیتی روبروست و چگونه باید پاسخ بدهد؟
       


       
      فرض کنیم، در تهاجم یک روزه 8 ساعته، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید:
      - 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید)
      - اهداف عمقی و مرزی
      - شانس اصابت موشک های پدافندی در صورت رهگیری 75 درصد.
      مشاهده میکنید که با شلیک 4000 موشک پدافندی، تنها قادر به انهدام 3000 موشک کروز مهاجم خواهیم بود، و این به معنای اصابت دست کم 1000 موشک به هدف و مشغولیت 8 ساعته پدافند بر روی تعداد بسیار زیادی هدف خواهیم بود. با توجه به تصویر فوق این رقم حتی بیش از موشک هایی ست که در سال 2003 به عراق شلیک شده است. 
      آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟
      - قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود.
      - از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمیشود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است.
       
      هزینه مقابله؟
      - دفع موثر 4000 موشک بالستیک برای پدافند به تنهایی بسیار دشوار به نظر میرسد، و طبیعی ست که برای این منظور نمیتوان صرفا بر پدافند موشکی متکی بود. اگر خطای 0.75  برای پدافند را بپذیریم، به رقمی در حدود 5400 موشک پدافندی،مقدار بسیاری تجهیزات کشف و شناسایی و مقدار بالایی شانس نیاز است. فلذا عقلانه است که پایگاه ها و محل های شلیک دشمن پیش از اقدام یا در همان دقایق اولیه حمله شود (که این موضوع بحث این تاپیک نیست).
      - اخلال gps و حتی انهدام ماهواره های هدایت کننده نیز با توجه به تجهیزات مدرن ترکام و وجود عوارض طبیعی بسیار در ایران مزیتی در حدود بالابرد چند درصد خطا به سامانه های کروز وارد میکند. این میزان خطا را بدلیل عدم وجود اطلاعات کافی از کیفیت و دقت سامانه های مهاجم همچنین بروز پیشرفت های آینده باید فاکتور گرفت و به تنها به برخورد سخت پدافند متکی بود.
       
      با توجه به موارد فوق یک مجتمع پاسخ برای مقابله طراحی کنید، به نحوی که قادر باشد:
      - 100 درصد موج اول حمله که علیه پدافند و تجهیزات راداری ثابت است را از کار بی اندازد
      - 80 درصد کل موشک ها در موج های بعدی را منهدم کند
      - بعد از 8 ساعت تهاجم سنگین همزمان با انواع اخلال با دست خالی مواجه نشود.
      - اقدام سخت یا hard kill باشد.
      - این پاسخ در سامانه خلاصه شود. اقدامات غیر عامل نظیر استتار، تعدد و اخلال نادیده گرفته شود.
      - موج اول 800 موشک
      - موج دوم 1200 موشک
      - موج سوم 600 موشک
      - موج چهارم 1400 موشک
      - هر موج حمله 2 ساعت.
      - از همه مهمتر، سیستم بسیار ارزان و موثر باشد.
       

       
       
       
      دارایی کنونی پدافند موشکی ایران:

       
       
      با تشکر، از حضورتون در بحث
       
       
       
       
       
       
    • توسط zed
      نكاتي درباره توان موشكي عراق

      يكي از كميته‌هاي وزارت دفاع، كميته تهيه و توسعه موشك‌هاي دوربرد به رياست سرتيپ ستاد «صلاح التكريتي» متخصص رشته موشكي (توپخانه) بود. حاصل فعاليت اين كميته پيش از جنگ، توليد سه نوع موشك به نام‌هاي موشك حسين، موشك عباس و موشك عابد يا ژوئيه بود. اين موشكها با رايزنيها و مساعدت‌هاي فراوان يكي از شركت‌هاي فرانسوي به مرحله توليد رسيده بود. حتي هيأت فرانسوي به رياست «بيار موللر» چندين بار به وزارت دفاع عراق آمد و آزمايش هايي بر روي اين موشكها انجام داد. اين موشكها برخلاف ادعاي عراق، صد در صد توليد مشترك فرانسه و شوروي است. البته شايان توضيح است كه توان موشكي عراق ابتدا با موشك‌هاي «اسكاد» شوروي با برد سيصد كيلومتر تقويت و توسعه يافت، آنگاه عراقيها با استفاده از تكنولوژي و تجربيات روسها و فرانسويها اقدام به توليد سه موشك مزبور كردند كه من درباره ويژگي‌هاي هر يك از آنها توضيح مي‌دهم:

      1- موشك «حسين»
      برد اين موشك، 650 كيلومتر و وزن كلاهك جنگي آن، 500 كيلوگرم است. اين كلاهك هاي جنگي، حاوي مواد انفجاري خطرناكي است كه استفاده از آن در جهان ممنوع است. شعاع اصابت اين موشك حدود هزار متر محاسبه شده است.
      در طي‌ سال‌هاي 1984، 85 و 88 (1363، 64،67) با اين موشك، شهر تهران را مورد حمله قرار داديم. البته مناطق و شهرهاي مرزي مانند اهواز و آبادان نيز از تيررس اين موشكها در امان نبودند.
      سرتيپ ستاد «ثابت سلطان» مدير توپخانه اصرار داشت از اين موشك براي كوبيدن مناطق مسكوني استفاده كنيم. وقتي از او علت اين اصرار را پرسيدم گفت:‌بايد مناطق مسكوني را هدف موشك قرار دهيم تا سربازان ايراني مجبور شوند به فكر خانواده هايشان بيفتند و آنگاه براي جوياشدن از حال آنان به پشت جبهه بازگردند و جبهه را خالي كنند.
      گفتم: اما اين اقدام ما آنان را به ادامه جنگ مصمم‌تر خواهد كرد.
      جواب داد: هرگز! اين كار به نارضايتي آنان نسبت به دولتشان كه حاضر به قبول آتش بس نيست دامن خواهد زد.

      2- موشك «عباس»
      برد اين موشك حدود 850 كيلومتر، وزن كلاهك جنگي آن نزديك به 350 كيلوگرم و شعاع اصابت آن تقريبا 1500 متر است. اين موشك چندين بار براي حمله به تهران، اصفهان، تبريز، يزد و نيز بندرهاي ايرن مورد استفاده قرار گرفت.
      هربار كه اقدام به پرتاب اين موشك به سوي يكي از شهرهاي ايران مي‌كرديم صدام با خوشحالي با ما تماس مي‌گرفت و مي‌گفت:‌ آفرين به شما غيور مردان! شما تاريخ را رو سفيد كرديد! شما روي «قعقاع» و «سعد» را سفيد كرديد!»
      عدنان خيرالله وزير دفاع استفاده از موشك عباس به دليل برد بيشتر آن نسبت به موشك حسين تأكيد داشت. دو موشك عباس و حسين، از قدرت انفجار بسيار بالايي برخوردارند. مردم عراق، اين موشكها را «زلزله» مي‌نامند؛ زيرا در هنگام اصابت اشتباهي يكي از اين موشكها به يكي از پلها در «گرمة علي» در بصره، روستاي مجاور با خاك يكسان و پل، به طور كامل منهدم شد و حفره بسيار بزرگي ايجاد گرديد كه به دليل شدت انفجار، محل پل قابل شناسايي نبود.

      3- موشك عابد «ژوئيه»
      طول اين موشك، 25 متر، وزن آن 48 تن و داراي سه مرحله است. اين موشك كه با مشاركت فرانسه و چين ساخته شده، قادر است يك كلاهك جنگي را به وزن حدود پانصد كيلوگرم تا مسافت حدود 1500 كيلومتر حمل كند. تفاوت اين موشك با دو موشك قبلي اين است كه آن دو براي پدافند و موشك «عابد» براي هجوم ساخته شده است. از اين موشك براي حمله به تهران، اصفهان و شهرهاي مرزي اهواز، آبادان، خرمشهر و.... استفاده شده است.
      تصاوير گرفته شده توسط هواپيماهاي شناسايي، نشان دهنده حجم وحشتناك خسارات ناشي از انفجار اين موشك در اوايل و در طول جنگ بود. اين تصاوير كه به صورت فيلم‌هاي ويديويي، در معرض ديد دانشجويان دوره‌هاي 30و 44 دانشكده ستاد قرار گرفت، به قدري هولناك بود كه عده اي از آنان دچار افسردگي و بيماري‌هاي روحي و رواني شدند. همچنين نسخه‌هايي از اين فيلمها براي سران دولت‌هاي حاشيه خليج فارس- از جمله امير كويت، ملك فهد و شاه حسين- ارسال شد.

      ماهواره‌هاي جاسوسي
      مشكلي كه اين موشكها داشتند چگونگي هدايت و تصحيح مسير حركت آنها براي اصابت به هدف بود.
      ابتدا بايد به اين نكته اشاره كرد كه موشك، وسيله‌اي با يك كلاهك جنگي است كه در قسمت فوقاني آن قرار دارد و در موقع اصابت ابتدا اين كلاهك منفجر مي‌شود.
      تفاوت موشك با هواپيما در اين است كه موشك تنها يك بار مورد استفاده قرار مي‌گيرد و عمر آن با همان يك پرتاب به پايان مي‌رسد اما هواپيما مي‌تواند پروازهاي متعددي انجام دهدو در هر پرواز چندين تن بمب و كلاهك جنگي فرو ريزد. هواپيما همچنين ممكن است پيش از سرنگون شدن توسط دشمن ده ها حمله هوايي انجام داده باشد كه بدين رو در مقايسه با موشك‌هاي زمين به زمين، ارزانتر محسوب مي‌شود.
      ما در هنگام استفاده از موشك يا هواپيما براي بمباران مناطق مسكوني ايران به ميزان تأثيرگذاري آنها توجه داشتيم. به همين دليل منطقي به نظر نمي‌رسيد كه مثلا يكصد ميليون دلار خرج موشكي كنيم كه خسارات مادي آن به ارتش ايران معادل يك ميليون دلار تخمين زده مي‌شد؛ به خصوص باتوجه به اينكه موشك‌هاي زمين به زميني كه برد يكصد كيلومتر دارند بسيار گران تمام مي‌شوند. بايد توجه داشت كه اينگونه موشك‌هاي يك بار مصرف براي حمل كلاهك‌هاي هسته‌اي ساخته شده اند؛‌ زيرا ارزش حجم انهدامي كلاهك هسته اي، صدها برابر ارزش موشك است. اما استفاده از اين موشكها به ويژه موشك هاي ميان برد براي حمل كلاهك‌هاي جنگي (كلاسيك)، كاري غيرعاقلانه است.
      به عنوان نمونه، قيمت يك موشك مدل «3-Df» از سري موشك‌هاي چيني فروخته شده به ما معادل چهل ميليون دلار بود. اين موشك در اصل براي اين طراحي شده است كه كلاهكي هسته‌اي با قدرت انفجاري 103 مگاتن (103 ميليون تن) مواد منفجره كلاسيك را حمل كند. اين موشك در آغاز جنگ براي حمله به شهر نوسود و تمامي شهرها ايران كه استحكامات بتوني داشتند مورد استفاده قرار گرفت.
      همانگونه كه گفته شد مشكل اينگونه موشكها چگونگي هدايت و تصحيح مسير حركت آنها بود اما بر اساس توافق عراق و دولت آمريكا در زمان رياست جمهوري كارتر و ريگان، قرار شد كه اين كشور به وسيله ماهواره‌هاي فضايي ما را در زمينه هدايت موشكها ياري دهد.
      از لحاظ فني اگر برد موشك بيش از سيصد كيلومتر باشد لازم است در طي حركت آن تا هدف مسير موشك دو يا سه بار تصحيح شود. اگر موشك بيشترين مسير خود را در داخل خاك خودي يا فضاي كشور دوست طي كند با فرمان‌هاي داده شده از ايستگاه‌هاي زميني يا هوايي موجود بر سر راه آن مسير خود را تصحيح مي‌كند؛ اما اگر بخش اعظمي از مسير موشك، در خاك دشمن باشد هدايت آن غيرممكن خواهد بود و تنها ماهواره‌هاي فضايي قادر به تصحيح خواهند بود.
      ما در طول جنگ حداكثر استفاده را از ماهواره‌هاي جاسوسي آمريكا در خليج فارس كرديم و به كمك آنها توانستيم حدود چهارصد موشك به طرف شهرهاي مرزي، مناطق مسكوني شهرهاي مختلف و يگان‌هاي عازم جبهه پرتاب كنيم.

      منبع :خبرگزاري فارس
      خاطرات سرلشكر عراقي«صبار فلاح اللامي»
    • توسط worior
      برنامه‌ی هسته‌ای ایران و راهبرد توسعه‌ی تسلیحات فضاپایه‌ی ایالات متحده
       
       

       
       
       
      مقدمه
      پیش از وارد شدن به بحث لازم است بیان شود که رهیافت مدیریتی در مسائل دفاعی در سطح کشورها، غالبا از جنبه‌ی فرماندهی و کنترل نگریسته می‌شود و در این حیطه، مسائل موشکی در سطح راهبردی آن قرار می‌گیرند. اما زمانی که از جنبه‌ی تولید موشک یا استفاده از توان نظامی به خصوص موشکی به عنوان بازدارندگی در سیاست خارجی نگریسته شود، موضوعات از حیطه‌ی فرماندهی و کنترل خارج شده و جنبه‌ی سیاسی با ابعاد وسیع افکار عمومی، اقتصاد، حکمرانی و امور خارجه پیدا می‌کند. بنابراین پدیده‌ای که چنین ابعادی دارد لاجرم هماهنگی‌ها، سازماندهی‌ها، سرمایه‌گذاری‌ها و دشواری‌های بسیاری برای به سرانجام رسیدن خود طی کرده است. این موضوع دیگر یک مسئله‌ی ساده و تک‌بعدی که در اختیارات یک یا چند فرد معدود باشد تا از طریق برنامه و بودجه‌ها آن را کنترل کنند، نیست. پدافند موشکی جهانیِ ایالات متحده، موضوعات فوق را نه فقط در حوزه‌ی داخلی و مرزهای آن کشور، که در ابعاد بسیار جنجال‌برانگیز و ایدئولوژیک پرچالش جهانی حل نموده است. مقداری مطالعه‌ی تاریخ و انگیزه‌های به وجود آمده در مسیر تاریخی متصل به رویدادهای حاضر، ما را از جنبه‌ی دیگری نسبت به سیاست‌های در پیش گرفته شده‌ی ابرقدرت‌ها هشیار می‌سازد. با تکیه بر این ایده که مسائل عظیم و پرحاشیه‌ی جهانی موضوعاتی نیستند که از طریق توافق‌های سطحی مانند مذاکرات موشکی شوروی و آمریکا و یا ایران با ۱+۵ و آنچه در برجام رخ داد، حل شوند، تحلیل آنچه گذشت و آنچه میبایست انجام داد خواهیم پرداخت.
      تاریخچه‌ای مختصر از تسلیحات دفاع موشکی ایالات متحده
      پروژه‌ی سنتینل 1
      رابرت مک نامارا (۱۹۶۷) برنامه‌ی دفاع قاره‌ای را ارائه داد. سیستمی متشکل از موشک‌های بلند اسپارتان، موشک کوتاه‌برد اسپرینت، به همراه رادار و کامپیوتر. اجزای پروژه سنتینل مانند موشکها و سایر تجهیزات از 1955 مراحل تحقیق و توسعه خود را آغاز کرده بودند، موشک های نایک هرکولیوس و زئوس پیشتر در مراحل اثبات فناوری از دستیابی به یک سطح توانمند عملیاتی بازمانده بودند، این طرح جدید نیز که بر آمده از تکنولوژی های پیشین خود بود، در برابر مشکلات فنی و راهبردی بسیاری قرار گرفت:
      ·         از نظر راهبردی نصب حتی تعداد محدودی از این موشک‌ها دشمن را به حمله‌ی پیش‌دستانه‌ی هسته‌ای وادار می‌ساخت (امکان نصب در هر نقطه‌ای از دنیا وجود نداشت).
      ·         باعث ایجاد رقابت تسلیحاتی جدید و پرهزینه و افزایش سرسام‌آور در هزینه‌ی نگهداری این تجهیزات جدید می‌شد.
      ·         تکنولوژی روز نمی‌توانست دفاع کاملی در برابر حملات پیچیده ایجاد کند.
      ·         به خاطر برد کمِ موشک‌ها نواحی تحت پوشش دفاعی بسیار محدود می‌شدند.
      ·         استفاده از سرهای جنگی هسته‌ای در موشک‌های رهگیر، رادارهای دفاعی خودی را از کار می‌انداخت و کل سامانه پس از اولین رهگیری‌ها از کار می‌افتاد.
      ·         همین مسئله باعث نگرانی‌های بسیاری در استفاده از بمب اتمی در محدوده‌ی دفاعی خودی می‌گشت.
      
       شکل 1 به ترتیب از راست اسپارتان و اسپرینت
       
       
      مهم‌ترین مسئله در ایجاد سپر دفاع موشکی در برابر موشک‌های قاره‌پیما (ICBM)، بر هم خوردن توازن هسته‌ای بود. مفهوم «انهدام کامل دوطرفه» که اشاره به بازدارندگی هسته‌ای داشت، با ایجاد یک چتر هسته‌ای در یک طرف نقض می‌شد و همین امر سبب ایجاد ناپایداری‌های جدید در عرصه‌های مختلف تسلیحات حامل هسته‌ای می گشت. منظور از انهدام کامل دوطرفه به اختصار MAD این بود که هر جنگ هسته‌ای به نابودی کامل دو طرف درگیر بیانجامد، نه آنکه یکی بتواند از چنین جنگی خود را نجات داده یا دست‌کم بخشی از توان خود را حفظ کند در این صورت موازنه از دست میرود و این عدم تعادل میتواند شروع کننده یک درگیری هسته ای باشد. اما با اینکه این موضوعات بارها توسط نخبگان مختلف نظامی و سیاسی تکرار می‌شد، شواهد نشان می‌دهد که این ایده‌ها آنچنان در عمل مورد توجه قرار نمی‌گرفته‌اند. دست‌کم در حوزه‌ی تحقیق و توسعه‌ی چتر پدافند موشکی، تلاش‌ها با قدرت ادامه پیدا میکرد. با ناکامی پروژه‌ی سنتینل در دستیابی به اهداف خود طرح آن به «تامین» تغییر نام داد و در ۱۹۶۹ تلاش‌های جدیدی در حوزه‌ی پدافند موشکی آغاز شد.
       

       شکل2 نمایی از چینش سامانه های منتقل شده به داکوتای شمالی
       
      پروژه‌ی تامین 2 (۱۹۶۹) SAFE GUARD
       

      شکل 3 سامانه موشکی پروژه Sentinel  در پروژه Safeguard نیز بکار گرفته شد.
      این طرح ناتوانی‌های طرح سنتینل مانند عدم توانایی پوشش کل کشور و ... را با حذف مفهومی آن‌ها و محدودسازی طرح به اندازه‌ی حفظ قابلیت انتقام متقابل در برابر حملات موشکی کنار گذاشت و از موشک‌های اسپارتان و اسپرینت و سایر تکنولوژی‌های موجود در طرح سنتیل صرفا برای حفاظت از سیلوهای پرتاب موشک‌های قاره‌پیمای هسته‌ای بهره جست. از آنجا که شوروی نیز  در مقابل آمریکا طرحی مشابه در دست اجرا داشت، چنین امری سبب می‌شد تا راهبرد انهدام کامل دو‌طرفه برای هر یک پابرجا بماند، ضمن آنکه:
      ·         هزینه‌ی کم‌تری تحمیل شود.
      ·         در اتمسفرهای نزدیک به مناطق دارای جمعیت از سرهای جنگی هسته‌ای ضدموشکی استفاده نمی‌شد، تا نگرانی‌های سیاسی-اجتماعی کم‌تر شود.
      ·         به دلیل محدود بودن منطقه‌ی پدافندی، کاربرد موشک‌های کوتاه‌برد اسپرینت که در پروژه‌ی سنتینل تقریبا بی‌فایده به نظر می‌رسید، در یک محدوده‌ی کم‌تر حفظ می‌شد.
      ·     از آنجایی که سیلوهای موشکی در ابتدای هر حمله می‌توانست مورد تهاجم شوروی قرار گیرد، آن‌ها با قراردهی مقدار زیادی موشک پدافندی در محدوده‌ی سیلوهای موشک‌های قاره‌پیما، می‌توانستند به سطح مطلوبی از حفظ توان آفندی برسند.
      ·         با این وجود این پروژه نیز همچنان محدودیت‌های سیاسی و نظامی سابق را در خود داشت.
       
      پیمان تسلیحات ضدموشکی 3ABM TREATY 
      مسائل فوق در مورد پدافند موشکی البته برای شوروی هم وجود داشت. هیچکدام از طرف‌های جنگ سرد از پس هزینه‌های آن برنامه‌ها به طور کامل برنمی‌آمدند و علاوه بر آن مشکلات فناورانه‌ی بسیاری وجود داشت. برای مدیریت رقابت تسلیحاتی، دو طرفِ جنگ سرد رو به پیمان‌های منع تولید تسلیحات دفاع موشکی آوردند؛ که در خلال مذاکرات سالت ۱ در پیمان ۱۹۷۲ و سپس بازبینی پیمان دفاع موشکی در ۱۹۷۴، این مشکلات دو طرف را به محدودسازی متقابل سوق داد. شوروی در تعداد ۱۰۰ موشک رهگیر گالوش با نام ناتوی A-35 برای حفاظت از یک هدف به انتخاب خود (موسکو) محدود گشت و آمریکا نیز پروژه‌ی تامین خود را در پایگاه هوایی گرند فورک داکوتای شمالی، برای حفاظت از موشک‌های قاره‌پیمای خود در آن ناحیه مستقر کرد. شوروی کار تحقیقاتی بر روی توسعه‌ی سیستم را هیچ‌وقت متوقف نساخت و سامانه را به نسخه‌ی A-135 به‌روزرسانی کرد و سپس آن را به A-235 ارتقا داد. این پروژه‌ها در اطراف مسکو مستقر بوده و همچنان فعال هستند و اخیرا نیز آزمایش‌هایی داشته‌اند.
      روسیه و آمریکا سعی کردند برد این موشک‌ها را نیز ارتقا دهند؛ روسیه ارتقاهای عظیمی داده است تا ضمن متعهد ماندن به پیمان ضدموشکی و بدون جابه‌جا کردن سامانه، بتواند محدوده‌ی دفاعی قابل اجرا توسط موشک‌ها را افزایش دهد.
       

      شکل 4 موشک پدافندی حامل سرجنگی انرژی جنبشی KKV
       
      نگرانی‌های اصلی پیرامون دفاع موشکی مبتنی برای کلاهک هسته‌ای هوابرد باعث شد تا از ۱۹۸۰ به بعد نیروی زمینی آمریکا امکان‌سنجی‌های مربوط به رهگیرهای اصابتی را مورد پژوهش قرار دهد. ماشین اصابتی کلاهک رهگیری‌ای است که بدون داشتن خرج یا سر جنگی انفجاری از نوع هسته‌ای یا متعارف، مستقیما با اصابت کردن به سر جنگی موشک مهاجم و از طریق انرژی جنبشی فراوانی که در هر دو وجود دارد، آن را نابود می‌سازد. اصطلاحا این سرهای جنگی را «Kinetic Kill Vehicles» یا ماشین کشتار انرژی جنبشی و به شکل اختصاری KKV می‌نامند.
      این آزمون‌ها توانستند در نهایت در سال ۱۹۸۴ موفقیت‌هایی کسب کنند. یک رهگیر از نوع انرژی جنشی با سر جنگی چتریِ مجهز به جستجوگر مادون قرمز، توانست یک سر جنگی فرودکننده به جوِ یک موشک قاره‌پیمای آمریکایی موسوم به مینوتمن را با سرعتی در حدود ۶۱ کیلومتر بر ثانیه و در ارتفاعی ورای ۱۶۰ کیلومتر منهدم سازد.
      این دستاورد توانست از نظر فناوری اثبات کند که می‌شود در فضای بیرونی جوِ زمین، رهگیری‌های موفقی در ارتفاع بالا داشت به نحوی که بتوان سرهای جنگیِ فریب و اصلی را نیز از یکدیگر تفکیک کرد و نیازی به یک انفجار اتمی برای از بین بردن موشک‌های مهاجم نباشد.
      لایحه‌ی اقدام دفاعی راهبردی SDI 4
      یک سال قبل از آزمون مذکور در ۱۹۸۳، دولت ریگان بودجه‌های این بخش را با عنوان اختصاری Strategic Defense Initiative یا به اختصار SDI به تصویب رسانده بود. این طرح سپس برنامه‌ی جنگ ستارگان نام گرفت. ریگان صراحتا عنوان کرد هدف از این پروژه پایان دادن به جنگ هسته‌ای نه فقط در برابر شوروی و برای آمریکا، بلکه برای کل متحدان آمریکا در نظر گرفته شده است و قصد دارد تهدیدات هسته‌ای را برای همه‌ی طرف‌ها پایان دهد. این طرح بسیار بلندپروازانه بود. از استفاده از تجهیزات فضایی بسیار وسیع و بزرگ برای رهگیری موشک‌های مهاجم، تا لیزرهای ایکس‌ریِ فضاپایه برای انهدام و همچنین سامانه‌های عظیم کنترل و فرماندهی که تمامی این‌ها را در خود جای داده باشد و بر خلاف پروژه‌های قبلی هدف خود را دفاع کامل و همه‌جانبه در برابر یک تهاجم اتمی بزرگ توسط شوروی عنوان می‌کرد، به نحوی که می‌بایست در مناطقی خارج از خاک آمریکا نیز نصب شوند. در همان ابتدای معرفی، SDI که از آن به عنوان پروژه‌ی منهتن ۲ نیز یاد کرده‌اند با نقدهای فراوانی از نظر فنی و اجرایی و همچنین بودجه‌ای مواجه شد.

      شکل 5 داده نمای برنامه دفاع راهبردی SDI
       
      خروج از پیمان تسلیحات ضدموشکی
      با گذشت زمان و توسعه‌ی برخی تسلیحات در این حوزه و اخذ فناورهای جدید، در ۱۹۹۹ سازمان ملل قطعنامه‌ای برای فشار به ایالات متحده در جهت متوقف ساختن تحقیقات و رهاسازی این سامانه به تصویب رساند. هدف این قطعنامه حمایت از توافق تسلیحات ضدموشکی دو جانبه‌ی آمریکا با شوروی و به اختصار ABM بود. اما در نهایت در ۲۰۰۲ آمریکا از این پیمان خارج شد و در برابر، روسیه نیز از استارت ۲ خارج شد. پیمانی که نصب کلاهک‌های چندگانه بر روی موشک‌های قاره پیما را محدود می‌ساخت. خروج از این پیمان با هدف ناکارآمد ساختن دفاع موشکی بود.
      دفاع موشکی دشواری‌های فراوانی نشان داد
      همزمان با هزینه‌های بسیار در ایجاد پایگاه‌های فرماندهی فضایی مختلف، به خصوص در استرالیا و جزایر دیگو گارسیا در اقیانوس هند، موفقیت در ساختن تجهیزات مناسب مقداری به طول انجامید. موشک‌های استاندارد ۳ و ۶ بر روی ناوهای آمریکا نصب شدند. این موشک‌ها می‌توانستند کلاهک‌های بالستیک را هنگام ورود به جو و یا در فاز میانی رهگیری کنند. پدافند موشکی پاتریوت ۲ که در جنگ کویت و حمله‌ی عراق به اسراییل در ۱۹۹۱ ناتوانی کاملی از خود نشان داده بود، در ۲۰۰۳ نیز کارنامه‌ی موفقی نداشت و به گونه‌های کوتاه‌برد دیگر به اسم پاتریوت ۳ به‌روزرسانی شد که مسئله‌ی برد کوتاه و عدم پوشش همه‌جانبه را موجب می‌شد و آثار هزینه‌ای برای ایجاد پوشش کامل در بر داشت. سپس پروژه‌ی تاد یا Terminal High Altitude Area Defense (THAAD) برای بردهای بالاتر و با موشک‌ها و سامانه‌های راداری جدید انجام شد. این سامانه در یک پروژه‌ی کاملا متفاوت در کنار پاتریوت ۳ می‌توانست تا حدودی خلا ناتوانی پاتریوت ۲ را جبران کند. گرچه تحقیقات این موشک‌ها ۴ سال پس از SDI یعنی در سال ۱۹۸۷ کلید خورده بود، اما ۲۱ سال بعد و در ۲۰۰۸ استقرار عملیاتی یافتند. سپس در برابر کره‌ی شمالی در کره‌ی جنوبی و در برابر ایران در امارات، اسراییل، ترکیه و رومانی مستقر شدند. همچنین پروژه‌ی بسیار مهم لیزر هوابرد که دفاع ارزان همه‌جانبه در برابر موشک‌های بالستیک را ممکن می‌ساخت، به دلیل مشکلات فنی بسیار کنار گذاشته شد.
      رابرت گیتس وزیر دفاع وقت در سخنرانی پیرامون عملیاتی شدن این سامانه چنین اظهار داشت:
      «من کسی را در دپارتمان دفاعی نمی‌شناسم جناب آقای تیهارت، که بر این فکر باشد که این سامانه توان استقرار عملیاتی دارد. واقعیت این است که شما به لیزری در حدود ۲۰ یا ۳۰ برابر قوی‌تر از لیزرهای شیمیایی که روی هواپیماهای کنونی نصب هستند نیاز دارید تا بتوانید از هر فاصله‌ای نسبت به مکانِ پرتاب، آتش کنید ... خب! در حال حاضر لیزر هوابرد می‌بایست در مداری درون آسمان ایران پرواز کند تا بتواند هر موشکی را در مرحله‌ی آغازین پرتاب منهدم سازد؛ و اگر شما همین را نیز بخواهید عملیاتی کنید به ۱۰ تا ۲۰ هواپیمای ۷۴۷ نیاز دارید که قیمت هر کدام از این سامانه‌ها حدود ۱۵ میلیارد دلار خواهد شد و سالانه ۱۰۰ میلیون دلار برای نگهداری نیاز دارند و اینجا کسی که یونیفرم‌پوش باشد و من او را بشناسم باور ندارد که چنین مفهومی امکان‌پذیر باشد».
      گرچه هیچ‌وقت دلایل واقعی این پروژه اعلام نشد(!) و پروژه‌ی دیگری بر روی هواپیمای سی ۱۳۰ به صورت عملیاتی باقی مانده است، از دید نگارنده این لیزر می‌توانست نیروهای نظامی روی زمین را از بین ببرد و به تجهیزات راداریِ استقراری، آسیب‌های عملیاتی وارد کند.

      شکل 6 بوئینک 747 سامانه لیزر هوابرد YAL-1A
         
       
       
      استقرار پدافند موشکی در رومانی و واکنش روس‌ها
      در سال ۲۰۱۶ همزمان با استقرار موشک‌های آمریکایی در رومانی، روسیه آن‌ها را تهدیدی برای خود برشمرد و از ایالات متحده خواست آن‌ها را برچیند؛ سپس در واکنش، پیمان موشک‌های برد متوسط (INF) را پس از استارت ۱ به حالت تعلیق درآورد. هدف از تعلیق INF استمرار مذاکره و استفاده از حربه‌ی تهدید ساخت موشک‌های میان‌برد علیه اروپا و حذف یک تهدید ایجاد شده در این قاره بود. و لیکن روس‌ها نتیجه‌ای از آن نگرفتند و رسما از این پیمان خارج شدند تا از اقدامات عملی رونمایی کنند. آمریکا نیز در برابر، در سال ۲۰۱۸ از این پیمان خارج شد. روس‌ها پیش‌تر این پیمان را از سوی آمریکا نقض شده می‌دانستند و معتقد بودند موشک‌هایی که آمریکا از آن‌ها به عنوان هدف در سامانه‌ی دفاع موشکی خود استفاده می‌کند، در واقع صرفا یک هدف تمرینی نیستند بلکه تلاشی برای توسعه‌ی موشک‌های میان‌برد می‌باشند. این اقدام از آنجایی نیاز بود که روس‌ها پس از خروج از پیمان مذکور می‌توانستند با استقرار موشک‌های میان‌برد خود، سامانه‌های پدافند موشکی دوربرد ایالات متحده را که برای رهگیری اهداف ورای جو در نظر گرفته شده بودند و عمدتا قاره‌پیما محسوب می‌شدند، با موشک‌های کوتاه‌بردتر هدف قرار دهند.
      آمریکا بر این باور بود که INF با وجود موشک‌های ساخت ایران و چین دیگر معنای سابق خود را ندارد و صرفا آمریکا و هم‌پیمانانش را محدود ساخته است. در واکنش، آن‌ها شروع به مذاکره با سایر کشورهای اروپای شرقی کردند تا برای استقرار سایر پدافندهای موشکی خود، مکان‌یابی جدیدتری انجام دهند. اما روس‌ها به سرعت هشیار شده و واکنش بسیار عظیمی از خود در حوزه‌ی فناوری موشکی در جهت خنثی سازی اقدامات آمریکا نشان دادند.
       

      شکل 7 نمایی از چالش استقرار سامانه دفاع موشکی در دوسلو رومانی رادار TPY-2 در ترکیه برای ایران و روسیه
      بازخوانی استراتژیک
      هدف برنامه‌ی دفاع موشکی آمریکا تهدیدات شوروی عنوان شده بود. گرچه هیچ شواهدی وجود ندارد که هیچ‌یک از سامانه‌های اعلامی تا دهه‌ی ۹۰ قادر بوده باشند ارزش عملیاتی ایجاد کنند، اما وزنه‌های بسیار سنگینی در حوزه‌ی رقابت‌های سیاسی دوره‌ی جنگ سرد تلقی می‌شده‌اند. دست‌کم تا زمانی که از نظر فنی داده‌های مربوط به میزان موفقیت یک پروژه نظامی مکشوف نباشند و یک طرف انحصار چنین تسلیحاتی بخصوص انحصار در نمایش های قدرت از آن را داشته باشد و طرف دیگر به برنامه‌ی تولید آن ورود نکرده باشد، کشور اعمال کننده‌ی اقتدار، قوت خاصی به توان نظامی خود افزوده که موازنه را به نفع خود تغییر میدهد.
      در آن دوره موازنه مستقیما با حفظ سرمایه در ارتباط بود و بر هم خوردن موازنه به یک سمت به خصوص به نفع طرف غربی با فرار سرمایه و نخبگان بیشتر به آنجا و افزایش چتر دفاعی و توسعه نفوذ سیاسی به کشورها فواید خود را نشان می‌داد. توانایی‌های سیاسی‌ای که پس از ایجاد این فاکتور قدرت اخذ می‌شدند، در دوره‌ی جنگ سرد بسیار چشمگیر بودند. به خصوص در حوزه‌های مربوط به امنیت بین‌المللی و ایجاد سایر انحصارهای متکی بر تجارت و سازمان‌های بین المللی. نمونه‌ی بسیار بارز این بهره‌برداری‌های سیاسی از تسلیحات راهبردی، طعم شیرین حق وتوی شورای امنیت برای ابرقدرت‌ها بود. و فرار توام با وحشت احزاب سیاسی کشور ها به دامان جریان سرمایه داری یا کمونیسم.
      اما اگر یک یا چند کشور دیگر به این قابلیت‌ها دست پیدا می‌کردند، اگر متحد آمریکا بودند آن را در تلاش‌های دست‌جمعی در بلاک خود تجمیع می‌کردند و یا آن را وادار می‌کردند در حیطه‌ی منافع ایدولوژیک نظام سرمایه‌داری عمل کند؛ و اگر در بلاک شوروی چنین قابلیت‌هایی پدید می‌آمد، رفتار رهبران شوروی حالتی مخاصمه‌آمیز می‌گرفت. و در برابر، رفتار غرب به سرعت از فرم‌های اعمال قدرت و انگیزه‌های اقتدارگرایانه به سمت مذاکرات سازش بین دو قدرت گرایش پیدا می‌کرد.
      در 1967 و پیش از اعلام رسمی اجرای طرح سنتینل، با هدف محدود سازی این فناوری ها مذاکراتی در گلاسبرو نیوجرسی بین آمریکا و شوروی به اجرا گذاشته میشود. مک نامارا وزیردفاع وقت در جلسه ای که لیندن جانسون و الکسی کوسیگین معاون اول نخست وزیر شوروی حضور داشتند، تلاش کرد تا مفاهیم راهبردی دفاع موشکی را با نمایش اسلاید هایی از معادلات ریاضی و تئوری های راهبردی به کوسیگین القا کند که این سامانه ها میبایست در سطحی کنترل و محدود شوند، اما در اقناع کوسیگین ناکام میماند. گرچه دو طرف هرکدام برای خود روایتی از آن مذاکرات 3 روزه نقل کرده اند، ولیکن توافقی در سطح مورد نیاز آمریکا حاصل نمیشود. با این وجود جانسون میدانست که عملا پروژه سنتینل امکان پذیر نیست(چرا که آمریکا قادر به پوشش تمام کشور با استفاده از آن نخواهد شد) در حالی که پیشتر گفته بود قصد انجام هیچ کاری در مورد آن ندارد مجبور به ارائه طرح میشود. هزینه آنچه که در برنامه پیش بینی شده بود، معادل 60 میلیارد دلار به ارزش امروز است. از طرفی شوروی اقدام به نصب دفاع موشکی کرده بود و پیشرفتهایی از خود نشان میداد که ایالات متحده را آزار میداد، جانسون بشدت تحت فشارهای کنگره قرار میگیرد که چرا دولت در نصب این سامانه ها تعلل ورزیده و دست سیاستمداران در برابر شوروی خالیست، این مسئله بعدا به یکی از مصائب در کارزار انتخاباتی آمریکا تبدیل میشود، وی  به نصب تعدادی از این سامانه ها رضایت میدهد، که نتیجه همان پروژه سیف گارد است.
      اگر به خط سیر زمانی مذاکرات، پیمان‌ها و موافقت‌نامه‌های تسلیحات موشکی میان شوروی و ایالات متحده نگاهی بیاندازیم، مذاکرات ۱۹۶۹ هلسینکی درست در زمانی آغاز شد که پروژه‌ی سنتینل که از ۱۹۶۷ شروع شده بود به هیچ موفقیت عملیاتی دست پیدا نکرد و آن بخش از نتایج که از نظر تحقیقاتی مهم به نظر می‌رسیدند سرانجام در برنامه‌ی تامین ایالات متحده گنجانده و حفظ شدند.
      سپس در آن زمان با استفاده از مذاکرات سعی شد جلوی پیشرفت فنی شوروی در حوزه‌ی این تسلیحات گرفته شود. لازم به ذکر است پدافند گالوش که از آن به عنوان پدافند موسکو یاد می‌شود از نظر استراتژیک بسیار موفقیت‌آمیزتر از انواع آمریکایی تلقی می‌شد. این موفقیت بیش‌تر از آنکه مدیون خود موشک‌ها باشد، مدیون استقرار آن‌ها در جایی نزدیک مرزهای اروپای شرقی بود. به نحوی که کلاهک‌های هسته‌ای بسیار قدرتمندِ موشک‌های پدافندی، در آسمان اروپا منفجر می‌شدند یعنی در فاصله‌ی دور از سرزمین اصلی شوروی. این یک دفاع دوجانبه ایجاد می‌کرد: نخست اینکه موشک، دشمنِ کاپیتالیستی خود را دفع می‌نمود، دوم اینکه در آسمان کشورهای سرمایه‌داری منفجر می‌شد و بار روانی بسیار سنگینی در حوزه ناتو ایجاد می‌کرد. در حالی که در ایالات متحده موشک‌های پدافندی در آسمان این کشور و یا در دریاهای اطراف آن مثمر ثمر بودند و حتی در صورت موفقیت آثار تشعشعیِ بارش رادیواکتیو و در کنار آن آسیب‌های روانی به جغرافیای ایالات متحده بازمی‌گشت. آن‌ها مجبور بودند برای زدن موشک‌های شوروی در آسمان خود، بمب اتمی منفجر کنند و این ممکن بود به انفجارهای دامنه‌دار هسته‌ایِ کلاهک‌های مهاجم منجر شود. از طرفی استقرار پدافندهای آمریکایی در اروپا در آن زمان، اروپا را نیز تحت خطر حمله‌ی هسته‌ای با موشک‌های کروز، موشک‌های کوتاه‌برد و بمب‌افکن های شوروی قرار می‌داد.
      مذاکرات موفق آمریکا و تحمیل هزینه به روسیه توام‌ با عقب‌نشینی
       آمریکا عملا متوجه این امر شده بود که نمی‌تواند یک سامانه‌ی جامع دفاع موشکی موفق در خاک خود بدون حضور در سایر نقاط دنیا ایجاد کند. بنابراین وارد مذاکره شد و بدون جنگ، سیستم شکست‌خورده‌ی خود را وجه‌المعامله‌ی پیمان سالت ۱ یا تعهدنامه‌ی کاهش تسلیحات راهبردی قرار داد و از فرصت پدید آمده در مذاکرات، برای کاهش سایر تسلیحات بهره جست که با واکنش مثبت روس‌ها نیز مواجه شد.
       

      شکل 8 موشک کروز هسته ای تاماهاوک نسخه گریفون که توسط نماینده شوروی در حال بازرسی میباشد.
      ایالات متحده در گام‌های بعدی موشک‌های میان‌برد و سپس کوتاه‌برد شوروی را محدود ساخت، موشک‌های کروز را از اروپا جمع کرد و کلاهک‌های شوروی در هر موشک را به یک عدد محدود ساخت تا بتواند پدافند موثری در برابر آن ایجاد کند، این محدود سازی اساس مذاکرات استارت2 بود. در حالی که در عمل، داشتن این موشک‌ها برای آمریکا هیچ صرفه‌ی راهبردی نداشت و فقط یک داروی سیاسی برای اروپایی‌ها محسوب میشد، موشک‌های سوخت جامدِ بسیار مهم شوروی مانند پایونیر که با هر پرتاب قادر بود ۳ کلاهک را به برد ۵۵۰۰ کیلومتری بفرستند، کنار گذاشته شدند. این یک راهبرد مذاکراتی بسیار موفقیت‌آمیز قلمداد می‌شد و از آنجایی که بدون جنگ و هزینه توانسته بود تعداد زیادی تسلیحات راهبردی در محدوده‌ی درگیری شوروی با اروپا را از میان بردارد، مورد استقبال عمومی جهانی هم قرار گرفته بود.
       بیش‌ترین هزینه را روس‌ها دادند، آن‌ها در برابر سه گونه موشک آمریکایی و ۸۴۶ فروند از آن‌ها، حدود ۱۸۴۶ فروند موشک در ۶ گونه‌ی بسیار موفق رزمی را کنار گذاشتند و از آنجایی که حتی لانچرها و ماشین‌های حامل را نیز از بین می‌بردند، هزینه‌ها تحمیلی به شوروی بسیار سرسام‌آور بود. بر اساس همین موفقیت در مذاکرات و تحمیل هزینه به شوروی که از تجربه‌ی ۱۹۷۲ اخذ شده بود، پیمان‌های سالت ۲، INF، استارت ۱، استارت ۲ و سپس استارت جدید در ۲۰۱۰ مورد مذاکره قرار گرفتند. اما آنها پا را از آن فراتر گذاشتند و در همین راستا رژیم منع تولید و اشاعه‌ی فناوری تسلیحات موشکی با برد بالاتر از ۳۰۰ کیلومتر با عنوان MTCR به بسیاری از کشورها تحمیل کردند.
       
       

      شکل 9موشک پایونیرRSD 10  با قابلیت حمله سه کلاهک به برد 5500 کیلومتر که در پیمان INF  کنار گذاشته شد
       
       
      بازگشت به پیش از سالت ۱ و مذاکرات ۱۹۶۹
      اما چه چیزی باعث شد تا در ۲۰۱۶ ورق برگردد و هر دو به جایگاهی قبل از سالت ۱ و حتی پیش از مذاکرات ۱۹۶۹ بازگردند؟ ترامپ و جمهوری‌خواهان؟! مشکلات از دوره‌ی اوباما شروع شده بود: از دید آمریکایی‌ها ظهور قدرت‌های جدید مانند چین، کره‌ی شمالی و ایران و از دید روس‌ها ایالات متحده به عنوان ناقض پیمان‌ها. اما در عمل و با نگاه به واقعیت‌های فنی روی زمین می‌توان  موضوع به سرانجام رسیدن پروژه‌های پدافند موشکی ایالات متحده به خصوص در بعد تولید انبوه و استقرار به عنوان عامل اصلی و فاکتور نوظهور اعمال قدرت اشاره کرد. ایالات متحده سال‌ها برای داشتن سامانه‌ی دفاع موشکی قابل اتکا تلاش کرده بود و اگر این پروژه‌ها زودتر به نتیجه می‌رسیدند، خروج از این پیمان‌ها نیز به همان نسبت زودتر اتفاق می‌افتاد. اگر موفق نمی‌شدند نیز دلیلی برای خروج از پیمان وجود نداشت و چه بسا بجای ارائه راهبردهای سلطه گرایانه ای چون تسلط تمام طیفی بر جنگ آنهم در کل دنیا، داعیه‌دار صلح جهانی می‌شدند و رژیم‌های بین المللی بیش‌تری مانند MTCR را از طریق رژیم های کنترل بروکراتیک به ملت‌ها تحمیل می‌کردند. پس از استقرار موشک‌های استاندارد ۳ و ۶ بر روی ناوهای کلاس هازارد و استقرار حجم وسیعی از حسگرهای فضاپایه، این توان به وجود آمد که تحلیل جامعی نسبت به پرتاب موشک‌های بالستیک به صورت لحظه‌ای در تمام دنیا فراهم شود. کشورهایی مثل ایران و کره‌ی شمالی مستقیما برای خاک آمریکا تهدید راهبردی محسوب نمی‌شدند، آنها در برابر دشمنان منطقه ای و تهدیدات نزدیک خود سلاح میساختند،  و اگر موشک‌های قاره پیما هم می‌ساختند، از نظر عددی و سر جنگی آنقدر محدود بود که بشود در برابرشان کاری کرد. بنابراین از طریق توسعه‌ی تهدیدات میان‌برد توسط کشورهای به اصطلاح سرکش(!)، می‌توانستند استقرار رایگان سامانه‌های ضدموشکی آمریکایی را در هر نقطه‌ای از دنیا و به هزینه‌ی میزبان انجام دهند و این یک آماده‌سازی جهانی برای کنترل فضا و ایجاد انحصار در حوزه‌ی پرتاب‌های فضایی نیز بود. باید به قدرت های نوظهور فشار وارد میکردند تا تهدیدی بر علیه آمریکا شوند و از طریق پاسخ به آن تهدید چتر امنیتی خود را در حوزه های اقتصادی تحت تسلط گسترش دهند.
      از طرفی گلایه‌های امنیتی ایجاد شده‌ی مرتبط با ناتوانی این سامانه‌های دفاع موشکی را با فروش نسل جدیدی از موشک‌های تهاجمی برد متوسط، جنگنده‌های گران‌قیمت نسل ۵ و پهپادها جبران می‌کردند. موشک‌ها به این دلیل مهم بودند که پیش‌تر، تحقیقات و تولید آن‌ها در سراسر اروپا متوقف شده بود. بنابراین شکل دادن به یک بازار تسلیحاتی جدید و بسیار پرسود که به توسعه‌ی کنترل آسمان در کشورهای مختلف و اتصال تعداد پرشماری رادار و شبکه‌ی مخابراتی در سراسر دنیا به ساختار نظامی آمریکا بیانجامد، با کم‌ترین هزینه امکان‌پذیر گشته بود تا ایجاد یک نیروی فضایی با هزینه‌ی دیگران و به ریاست ایالات متحده تحت کنترل و فرماندهی پنتاگون به سادگی در دسترس قرار گیرد.
      وضعیت موشکی اروپا و بازار جدید تسلیحات
      چنین بازار مبتنی بر تهدیدات موشکی و هسته‌ای، ابتدا لازم بود تا تهدیدکننده‌ی قابل اعتنایی در بُرد اروپا و دیگر متحدان آمریکا بیابد. سپس آن تهدیدکننده می‌بایست کشورهای متحد آمریکا را زیر آتش تهدید عملیاتی موشکی و (البته بسیار مهم) هسته‌ای خود ببرد، در نتیجه‌ی آن، کشورهای تهدید شده برای خرید تسلیحات پدافندی در بردهای مختلف روانه‌ی آمریکایی شوند که چنین تسلیحاتی را از قضا در همین سال‌ها به سرانجام رسانده است. کشورهای عربی با پول‌های نفتی، ژاپن، کره‌ی جنوبی و اروپا می‌توانستند بزرگ‌ترین خریداران اجباری این تسلیحات باشند. کشورهای اروپایی به خصوص اعضای ناتو و حتی فرانسه (که به دلیل وجود پیمان‌های دوره‌ی جنگ سرد و توافق‌های پس از آن میان روسیه و ایالات متحده از ایجاد زیرساخت‌های ضدموشکی قابل توجهی که در یک جنگ موشکی تمام‌عیار باقی بماند) بازمانده بودند، به یک‌باره همه‌ی این پیمان‌ها را از بین رفته دیدند. اکثر این کشورها به راه‌اندازی یا داشتن شبکه‌های راداری موشکی محدود و پاسخ‌های هسته‌ای محدود گرایش داشتند و برای آن، موشک‌های دوربرد قاره‌پیما و زیردریایی‌های موشک‌انداز هسته‌ای می‌ساختند تا ضمن حفظ قدرت بازدارندگی، توان اعمال قدرت از هر جای دنیا به تهدید مشترک خود، شوروی و سپس روسیه و چین را داشته باشند. در میان اروپایی‌ها تنها فرانسه به ساخت موشک‌های کوتاه‌برد پرداخت. پلوتون با برد ۱۲۰ کیلومتر و هیدیز با برد ۴۸۰ کیلومتر که هر دو به کلاهک هسته‌ای مجهز بودند. در سایر کشورهای اروپایی موشک‌های کروز هسته‌ایِ آمریکایی و موشک‌های بالستیک لنس با برد ۱۲۰ کیلومتر مستقر بودند، موشک‌های میان‌برد سوخت جامد پرشینگ ۲ با برد ۷۴۰ تا ۱۳۵۰ کیلومتر نیز در آلمان نصب شده بودند. بعد از فروپاشی شوروی گونه‌های آمریکاییِ کوتاه‌برد با موشک‌انداز هایمارس مجهز به موشک MGM140 جایگزین شدند و سایر موشک‌ها مانند پرشینگ از اروپا جمع‌آوری شده و در قالب INF از بین رفتند.
      در اروپا از آنجایی که راه مناسبی برای دفاع در برابر این موشک‌ها پیدا نمی‌شد و موفقیت پدافندها در برابر همه‌ی بردها ناچیز بود، به مشارکت در پیمان‌های جنگ سرد به خصوص در مذاکرات روی آورده بودند. بنابراین اروپا در یک خلا موشکی برای موشک‌های بالستیک کوتاه‌برد و میان‌برد قرار دارد و از نظر عددی نیز در این حوزه‌ها قدرتی محسوب نمی‌شود، اما تاکنون نیز پیکان تهدید این موشک‌ها به سمت روسیه بوده است.
      همگامی راهبردی با برنامه‌ی هسته‌ای ایران
      این خلا نمی‌توانست به حال خود رها شود، به خصوص آنکه توانایی بالقوه‌ای برای تولید و استقرار هم موشک و هم پدافند موشکی در اروپا وجود دارد. چون آمریکا همه‌ی گزینه‌های تولید لازم را در اختیار دارد، بزرگ‌ترین سهم بازار را برای خود متصور است. اما چگونه می‌شود به اروپایی‌ها موشک فروخت و با روسیه نیز راحت بود؟!
      علت استقرار تسلیحات موشکی مانند AGIS ASHORE که نوع زمین‌پایه‌ی موشک‌های پدافندی استاندارد است و می‌تواند در فاز میانی، موشک‌های بالستیک روسی را در ورای جو هدف قرار دهد، تهدید نوظهوری چون ایران عنوان شد؛ در حالی که در زمان افتتاح این سایت‌ها ایران هنوز موشکی در برد اتحادیه آزمایش نکرده بود.
      تمرین‌ها و شبیه‌سازی‌های بسیاری در اروپا صورت گرفت. اندیشکده‌ها و مجلات بسیاری آن را از نظر روانی ارتقا دادند تا به وزنه‌ای در معادلات نظامی بدل شود. تا آنجا که آمریکا رسما در بیانیه‌ای علت نصب این موشک‌ها را ایران اعلام کرد. در ۲۰۱۶ دیمیتری پسکوف سخنگوی وزارت خارجه‌ی روسیه چنین اظهار داشت (به نقل از نیویورک‌تایمز) 5:
      «اقدامات لازم برای تامین سطوح امنیتی مورد نظر روسیه در حال انجام است. بگذارید به یادتان بیاورم، رئیس جمهور شخصا این پرسش را مکررا تکرار نموده که این سیستم‌ها علیه چه کسی هدف گرفته شده‌اند».
      در ادامه نیویورک‌تایمز چنین می‌نویسد:
      «ایالات متحده می‌گوید که سامانه‌های پدافند موشکی در برابر دولت‌های «سرکش» به خصوص ایران قرار دارند و هیچ هدف تامین امنیتی برای حتی اروپا و یا آمریکا علیه روسیه با آن ذخایر موشکی اتمی ندارند. سایت‌های پیمان آتلانتیک شمالی توسط افسران آمریکایی کنترل می‌شوند».
      نصب این سامانه حتی روس‌ها را در رابطه با ایران تحت فشار قرار داد. به نظر می‌رسید روس‌ها نیز دیگر تمایلی برای همکاری با ایران در برنامه‌ی هسته‌ای نداشتند و حتی این را پیش‌تر با مشارکت در قطعنامه‌های ضدایرانی شورای امنیت نشان داده بودند. آمریکا از این طریق به آنچه که می‌خواست می‌رسید؛ ابتدا با استفاده از تهدید ایران، شبکه‌ی راداری ناتو را به کنترل کامل درمی‌آورد و آسمان اروپا و به خصوص روسیه را به دقت پایش می‌کرد، سپس باقی سامانه‌های خود را مستقر می‌نمود. این نقطه‌ی آغاز از ۲۰۱۶ نیاز به ایجاد تهدیدات وسیع موشکی از سوی ایرانی داشت که در آن زمان بردی فراتر از ۱۳۵۰ کیلومتر را به صورت رسمی نشان نداده بود، ایرانی که توافق وین را پذیرفته بود و در شرف یک توافق بزرگ بود. در ادعاها برد موشکی ایران نیز بیش‌تر از ۲۰۰۰ کیلومتر عنوان نشده بود و این بسیار کم‌تر از برد مورد نیاز برای زدن بخش‌های مهم اروپا از سمت ایران است، یعنی بردی دست‌کم بیش از ۳۸۰۰ کیلومتر و تا انگلستان در دوربردترین نقطه حدود ۵۰۰۰ و یا اسپانیا در حدود ۶۰۰۰ کیلومتری. ایجیس اشور همان پدافند موشکی دریاپایه‌ی آمریکا بود که به زمین و فرودگاهی در دانمارک منتقل شده بود. این طراحی برای توسعه‌ی سامانه‌های پدافندی، مقدمه‌ای برای تنش‌زایی و خروج از برجام با بهانه‌سازی از برنامه‌ی موشکی ایران و فشار بیش‌تر به همه‌ی طرف‌ها بود.
       

      شکل 10 سامانه ایجیش اشور عملیاتی شده در رومانی
       
      اگر ایده‌های ذکر شده‌ی اینجانب در پیمان پدافند موشکی ABM را به یاد داشته باشید و روش آمریکا در متوقف ساختن شوروی به شکل موقت تا نتیجه گرفتن از برنامه‌ی «تامین» و سپسSDI را به خاطر آورید، برجام نقشی فراتر از آن نداشت. غرب، برنامه‌ی هسته‌ای ایران را متوقف می‌ساخت تا بتواند چتر پدافندی کافی در اروپا فراهم آورد و پس از آن از برجام خارج شده و دور جدیدی از فشارها و در پوشش آن اقدامات لازم برای نفوذ در اروپا و ضدیت با روسیه را در تکمیل سلطه‌ی جهانی خود بر فضا صورت دهد.
      ایده‌ی این اقدام چنین فرضی بود که مذاکرات در ۲۰۱۵ به سرانجام می‌رسید، در ۸ سال بعد از آن از ۲۰۱۶ رئیس جمهور بعدی ایالات متحده فرصت دارد تا به چند روش چتر کنترل نظامی آمریکا بر اروپا و بخش‌های وسیعی از دنیا را با استفاده از توسعه‌ی تهدید از جانب ایران توسعه دهد. جالب‌تر اینکه زدن تاسیسات هسته‌ای ایران کم‌ترین نقش را داشت، اما بیش‌ترین صحبت‌ها را به خود اختصاص می‌داد. در این خصوص من دو راهبرد متصور می‌شوم:
      ·         نخست، خروج از برجام و بازی تهدید نظامی همه‌جانبه به خصوص دورایستا علیه ایران و همگام‌سازی اروپا در اعمال فشار همه‌جانبه به خصوص نظامی بر ایران.
      ·         دوم، ماندن در برجام و منتظر اقدامات موشکی ایران بودن برای طراحی پیمان‌های کنترلی بعدی که قابلیت دسترسی حتی به زیرساخت‌های موشکی ایران را نیز می‌دهد.
      سامانه‌ی ایجیس اشور در می ۲۰۱۵ در دوسلو رومانی مستقر شد و دو ماه بعد برجام نیز مورد توافق قرار گرفت. در برجام بسیاری از تحریم‌ها برای بازه‌ای بین ۵ تا ۸ سال تنظیم شدند و این زمان‌ها به خصوص بازه‌ی ۵ ساله‌ی تسلیحاتی و ۸ ساله‌ی موشکی از نظر راهبردی با استقرار فراگیر سامانه‌های موشکی در اروپا و منطق بقای برجام همگام هستند.
      در عمل و در برابر راهبرد خروج و تخریب برجام از سوی غرب نیز، ایران به فرصتی به طور متوسط از ۵ تا ۸ سال نیاز داشت تا تهدیدات نظامی خود را از نظر فنی و اثربخشی (تولید انبوه سامانه‌های جدید تهاجمی) به نتیجه برساند. بدین ترتیب هم در راهبرد خروج و هم در راهبرد ماندن در برجام تنفس ۵ ساله در برابر برنامه‌ی موشکی ایران دیده شده بود.
      در حال حاضر آنچه اتفاق افتاده این باور را اثبات می‌کند. آمریکا برد موشک‌های کوتاه‌برد سوخت جامد (ATACMS) موجود در سامانه‌ی هایمارس را از ۱۴۰ کیلومتر به ۳۰۰ کیلومتر و سپس به ۵۰۰ کیلومتر در نمونه‌ی تهاجم عمقی توسعه داد. همچنین موشک‌های هایپرسونیک خود را نهایی ساخت تا بتواند اهدافی در عمق ۱۶۰۰ کیلومتری را منهدم سازد. هدف از این کارها دقیقا ضدیت با توان پدافندی ایران و ایجاد دسترسی مناسب علیه تاسیسات هسته‌ای بود، به نحوی که بتواند با این موشک‌ها سامانه‌های پدافندی اس ۳۰۰ و اس ۴۰۰ را در هرجایی که باشند از کار بیاندازد، سپس جنگنده‌ها و بمب‌افکن‌های رادارگریزش بتواند وارد فضای ایران شده و به آسانی تاسیسات عمقی آن را هدف قرار دهد.
      ایالات متحده همچنین در نظر دارد تا ۲۰۲۵ برد این موشک‌های کوتاه‌برد زمین به زمین را به ۷۰۰ کیلومتر برساند، در حالی که بسیاری از کشورهای اروپایی از داشتن چنین تسلیحاتی محروم هستند و از طرفی خلا کاملی در زمینه‌ی برد ۱۰۰۰ تا ۵۵۰۰ کیلومتر در دارایی نظامی میان متحدین اروپایی حس می‌شود. این کشورها در صورتی که به چنین موشک‌هایی دست یابند قادرند موسکو و تهران را در کم‌تر از ۳۰ دقیقه هدف قرار دهند. از آنجایی که استفاده از این موشک‌ها به سبک تسلیحات متعارف تنها با تعداد انبوه موفقیت‌آمیز خواهد بود، بازار موفقی با فروش‌های سنگین به اروپا توسط آمریکا فراهم می‌شود. آن‌ها می‌توانند با هر موشک دست‌کم ۷ تا ۱۰ برابر قیمت واقعی سودآوری داشته باشند. بدون آنکه هیچ نگرانی‌ای برای استفاده از این تسلیحات توسط اروپایی‌ها حتی در بدترین حالتِ تقابلی علیه آمریکا وجود داشته باشد، آن‌ها می‌توانند برتری نظامی و به خصوص موشکی روسیه را از این طریق به شدت تحت تاثیر قرار دهند و موازنه‌های تئوریک موجود را برای همیشه به طور کامل بر هم زنند.
       در صورتی که این پروژه‌ها همگام با پروژه‌ی جنگنده‌ی اف ۳۵ که این روزها از نظر عددی تکمیل شده است به سرانجام برسد، دیگر مراحل زمانی موجود در برجام اهمیتی ندارند! غرب با یک برنامه‌ی هسته‌ای متوقف شده‌ای روبروست که به وسیله‌ی توافق توانسته است حجم مواد هسته‌ای در تاسیسات را به شدت کاهش دهد. از این رو هرگونه حمله‌ی نظامی به نشت مواد هسته‌ای و آلودگی‌های بیش از حد منجر نمی‌شود.
      راهبرد دوم حتی با عدم خروج از برجام و با انتظار و اتکا به ایجاد تهدید موشکی از سوی ایران تا حدودی امکان‌پذیر بود. آن‌ها پیش‌بینی می‌کردند که ایران در این دوره بالاخره موشک‌های با برد بلندتر را به نمایش بگذارد، بنابراین موشک‌هایی خیالی مانند شهاب ۴، شهاب ۵ و حتی ۶ را با در نظر گرفتن مسیر حرکت کره‌ی شمالی در برنامه‌ی موشکی برای ایران متصور بودند. موشک‌هایی که هیچ‌وقت ساخته یا رونمایی نشدند، اما مطابق با تصوراتی که از کره‌ی شمالی در آنها ایجاد شده بود ایران می‌بایست دست‌کم تا ۲۰۱۲ موشک میان‌بردی که بتواند اروپا را هدف قرار دهد نشان می‌داد. خیلی پیش‌تر نتانیاهو در ۱۹۹۷ گفته بود که ایران موشک شهاب ۶ با برد ۱۴ هزار کیلومتر را خواهد ساخت تا ایالات متحده را هدف قرار دهد. یک تحلیل‌گر روس در ۲۰۰۷ می‌گفت که ایران موشک‌های شهاب ۵ و ۶ را به زودی رونمایی می‌کند. محاسبات مختلفی در سال‌های مختلف پیرامون برنامه‌ی موشکی ایران ارائه می‌شد. وقتی این محاسبات خطاهای خود را نشان داد، آن‌ها برنامه‌ی فضایی ایران را دروغین و با هدف نظامی می‌خواندند تا به آنچه می‌خواهند دست پیدا کنند.
       ولی در عمل موشک‌هایی که بردی در سطح اروپا داشته باشند، بدون سرهای جنگی هسته‌ای و یا تعداد زیاد، قدرت نظامی آنچنان موثری به شمار نمی‌روند. گرچه در صورت وجود، اهداف راهبردی بسیاری برای آمریکا در حوزه‌ی نفوذ نظامی را تضمین می‌کردند. به نظر نمی‌رسید ایران بتواند حجم انبوهی از موشک‌هایی تولید کند که اروپا یا آمریکا را با کلاهک‌های غیرهسته‌ای متعارف هدف قرار دهد. رقمی در حدود نهایتا ۳۰۰ تا ۴۰۰ موشک که می‌شود با یک برنامه‌ی پدافند موشکی اکثر آن‌ها را در میانه‌ی راه مورد اصابت قرار داد و حتی اگر به زمین اصابت کنند آنچنان خسارتی بر جا نخواهند گذاشت؛ اما این حملات در عوض با پاسخ هسته‌ای از سوی غرب مواجه خواهند شد.
       این خلاصه ای از تصورات غربی‌ها نسبت به برنامه‌ی موشکی ایران بود. بنابراین بدون خروج از برجام نیز پیش‌بینی‌هایی برای کنترل برنامه‌ی موشکی ایران در وجوه مختلف تدارک دیده شده بود؛ مثلا توافقنامه‌ی جدید موشکی و سپس شکست در همین توافق جدید و استقرار گسترده‌ی سامانه‌های پدافند موشکی و راداری آمریکا در اروپا به هزینه‌ی شرکا. اما ایران از ورود به این بازی عامدانه سرباز زد. گرچه غربی‌ها طی این مدت و در راستای راهبرد اعلام شده، تسلط تمام طیفیِ (Full spectrum dominance ) مسیرِ از قبل طراحی شده‌ی خود را پیگیری کرده‌اند. ایران چه بخواهد چه نخواهد اگر موشک‌هایی برای زدن اروپا نشان ندهد نمی‌تواند به تهدیدات نظامی پایان دهد، از طرفی اگر چنین نکند حتی ممکن است با حمله‌ی نظامی محدود و از قبل شکست خورده‌ای مواجه شود که انگیزه‌ی داشتن چنین تسلیحاتی را در ایران به یک مطالبه‌ی عمومی تبدیل کند.
      روسیه هشیار می‌شود، واکنش آن‌ها دور از انتظار و سهمگین است
      روس‌ها قبل از اینکه دیر شود، با خروج از پیمان منع تسلیحات موشکی میان‌برد، واکنش اولیه را به اروپا نشان دادند. در حالی که این پیمان بین روسیه و آمریکا برای محدودسازی موشک‌های کوتاه و میان‌برد طراحی شده بود، اما برای آمریکا از نظر دسترسی سرزمینی از ابتدا هیچ نگرانی‌ای نسبت به برد این موشک‌ها وجود نداشت. به نظر می‌رسد روس‌ها می‌خواستند اروپایی‌ها را در جهت تحت فشار قرار دادن آمریکایی‌ها نگران کنند. اما واکنش واقعی و سهمگین آن‌ها به کلِ راهبرد دفاعی موشکی جنگ ستارگانیِ آمریکا، در ۲۰۱۸ و زمانی رخ داد که از مدر‌ن‌ترین تسلیحات تقریبا ناشناخته‌ی خود را رونمایی کردند:
       

      شکل 11 موشک کینژال  در حال تست پرتاب از جنگنده میگ 31
               ·            موشکِ هایپرسونیک3M22 زیرکن، با ۸ ماخ سرعت و قابلیت گشت‌زنی در ارتفاعات مختلف با ۲۰۰۰ کیلومتر برد که قابلیت انهدام آن برای هیچ‌یک از کشورهای اروپایی و حتی آمریکا با توان فنی موجود ممکن نیست.
               ·            موشک قاره‌پیمای آوانگارد با سر جنگی گشت‌زن که می‌تواند در رسیدن به هدف، تغییر مسیر داده و شبکه‌های پدافندی موشکی را در همان ارتفاع بالا و حتی در حین فرود دور بزند. آن هم با سرعتی بین ۲۰ تا ۲۷ ماخ که هیچ موشکی در حال حاضر قادر به رهگیری این سرعت در خط سیر مستقیم نیست، چه رسد به حالت گشت زن. این موشک قادر است از ۸۰۰ کیلوتن تا ۲ مگاتن مهمات هسته‌ای با قدرتی بیش از ۱۳۰ برابر حمله به ژاپن با خود حمل کند.
               ·            موشک بالستیک هواپرتاب کینژال، با برد ۲ تا ۳ هزار کیلومتر متناسب با بستر حمل و پرتاب هوایی. این موشک با ۱۰ ماخ سرعت به هدف اصابت می‌کند و اعلام شده که اختصاصا برای انهدام سامانه‌های پدافند موشکی مستقر در جوار روسیه مانند پاتریوت، تاد و ایجیس (در رومانی و مناطق دیگر) ساخته شده است. این موشک می‌تواند از هر نقطه‌ای که هواپیماهای جنگنده‌ای چون میگ ۳۱ یا توپولف ۲۲ قادر به رفتن باشند، به سمت اهداف پرتاب شود.
               ·            موشک اسکای‌فال یا بورویتزنیک با موتور هسته‌ای که قادر است به مدت بسیار زیادی در آسمان باقی بماند و یک یا چند کلاهک هسته‌ای را در خود جای دهد.
               ·            آنهپاد استاتوس ۶ ملقب به پوسایدون (آنهپاد اختصارا به معنای آبنورد هدایت‌پذیر از دور گفته می‌شود). استاتوس ۶ پدیده‌ی عجیب این رونمایی ها بود، یک اژدر هسته‌ای که قادر است بدون سرنشین دریانوردی کند و تا ۱۰۰ مگاتن بمب اتمی را با خود حمل کند. استاتوس ۶ موشک نیست، اما همه‌ی راهبرد پدافندی موشکی آمریکا را زیر سوال می‌برد.
      روس‌ها به یک‌باره از هر آنچه که در این سال‌ها در مورد آن تحقیق کرده بودند و یا توسعه داده بودند رونمایی کردند، همه‌ی آن تسلیحات افسانه‌ای. آن‌ها دیگر حوصله‌ای از خود نشان نمی‌دادند. به نظر می‌رسید قصد داشتند یک بار برای همیشه از شر برنامه‌ی جنگ ستارگان آمریکا که از زمان شوروی یک ایدئولوژی ضدکمونیسم بود و در عصر روسیه پلیدی جهانی کشورهای سرکش را بهانه‌ی خود کرده بود با قدرت خلاص شوند. آن‌ها کاری کردند که این برنامه هیچ معادله‌ی قابل محاسبه‌ای در برابر روسیه در خود نداشته باشد. اما این سامانه‌ها همچنان توجیهات خود را در برابر ایران و کره‌ی شمالی و تا حدودی چین، حفظ می‌کنند و بر همین مبنا پیش خواهند رفت. از طرفی مراکز فرماندهی و کنترل عظیم، حسگرهای فضاپایه و رادارهای برد بلند همچنان عنصر اصلی و فعال طرح جنگ ستارگان هستند و ارزش آن را در برابر روسیه تا حدودی حفظ خواهد شد.
       

      شکل 12 طراحی های مفهومی تسلیحات تازه رونمایی شده روسیه. گفتنی است که روسها همچنان تصاویر دقیقی از آنها نشان نداده اند
      ایران ساکت و ناتوان در ایجاد تهدید اثربخش
      گرچه ایران عامدانه به بازی تهدید موشکی علیه اروپا وارد نشد، و لیکن این را نباید به معنای یک امر حساب شده و موفقیت‌آمیز تلقی کرد. از آنجایی که پس از برجام تصوراتی در مورد اتخاذ سیاست تنش‌زدایی و رفع مسائل اقتصادی کشور با اتکای بسیار به منافع حاصل از توافق با غرب به وجود آمده بود، نزدیک‌بینی راهبردی دولت با خروج آمریکا از برجام خود را نشان داد. همه‌ی تصورات راهبردی دولت به هم خورد، چرا که ابزاری جز تصورات روی کاغذ برای این وضعیت تدارک دیده نشده بود؛ راهبرد خروجی هم در کار نبود (!!)، دولت صرفا به دستاورد دیپلماتیک خود بسنده می‌کرد و آن را یک افتخار می‌دانست، در حالی طرف مقابل اقدامات بسیار زیادی در سطح جهانی با موفقیت‌های بسیار انجام می‌داد.
      از بعد نظامی به این دلیل که بزرگ‌ترین تهدید از دید اروپایی‌ها، یعنی برنامه‌ی اتمی ایران از میان رفته یا به کنترل در آمده بود، به نظر می‌رسید برنامه‌ی فضایی ایران که ماهواره‌برها و تست‌های فضایی در آن ابزاری قدرت‌افزا محسوب می‌شدند، برای کاهش تنش به دست خود دولت محدود شده‌اند. شواهد از کاهش بودجه‌ی دفاعی و کاهش شدید بودجه‌ی برنامه‌ی فضایی ایران خبر می‌داد. گرچه در سال‌های بعد با اینکه مردم و مجلس هشیار شده‌ بودند بودجه‌ی دفاعی و برنامه‌ی فضایی افزایش یافت، اما آنچنان شور سابق در برنامه‌ی فضایی ایران دیده نمی‌شود؛ بیش‌تر پرتاب‌ها شکست می‌خورند و ایران از دست‌یابی به فضا در یک مسیر صحیح و اصولی، به عنوان راهبرد ملی پایدار باز می‌ماند. اما سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با رویکردی هوشیارانه و بدون خدشه در راهبرد دولت، با پرتاب موفق ماهواره‌ی نور و رونمایی از موتور سلمان سعی در جبران این عقب‌ماندگی داشت، اما این کافی نبود.
      در سطح متعارف تهدید کافی علیه اروپا در جهت متعهد نگاه داشتن آنان ایجاد نشده بود، ابزار خاصی در عمل وجود نداشت و ایران از ابزارهای اقتصادی، سیاسی و قانونی کافی نیز بهره‌مند نبود. در برابر، اروپایی‌ها حتی تضمین‌هایی چون سپر موشکی آمریکا در رومانی، استقرار تاد در امارات و دیگر مناطق عربی در برابر یک حمله‌ی محدود موشکی را ایجاد کرده بودند و این هم‌پیمانان اروپایی بودند که ابزار مقابله در برابر اقدامات ایران را در اختیار داشتند. ایران نه تنها دیگر در هیچ سطحی نگران کننده نبود، خود نیز همکاری لازم را به عمل می‌آورد و به طمع منافع اقتصادی یا جلوگیری از ایجاد مشکلات جدیدتر از برجام خارج نشده بود و قصدی برای ایجاد تنش نشان نمی‌داد. از این رو غرب سیاست فاصله‌اندازی میان نهادهای اصلی دفاعی ایران و دولت را در پیش گرفت، تا با تحلیل‌های پیوسته‌ی خود برنامه‌ی موشکی ایران را علت عارضه‌های سیاسی تحمیل شده بر ایران نشان دهد.
       بنابراین اروپایی‌ها حتی لازم نمی‌دیدند پیگیر هیچ تعهدی باشند، از نظر آن‌ها مسئله تمام شده بود و حتی در صورت اقدام نیز آن‌ها در هر شرایطی زمان کافی برای هر کاری داشتند. گستاخی تا آنجایی پیش رفت که کشورهای عربی با مشاهده‌ی سیل تسلیحات غربی سرازیر شده به کشورهایشان و ایضا قرار گرفتن در حوزه‌های استراتژیک تسلط تمام‌طیفی آمریکا، طالب شرکت در مذاکرات بعدی یا برجام ۲ با ایران شدند؛ آمریکا دیگر سربازهایش را راهی صفحه‌ی شطرنج با ایران می‌کرد. اعراب بر خلاف آمریکا مسئله‌ای با برنامه‌ی هسته‌ای ایران که قبلا حل شده بود نداشتند، آن‌ها به دنبال قطع حوزه‌های نفوذ راهبردی ایران در منطقه و کاستن از توان موشکی ایران به نیابت از غرب بودند.
       اما با این وجود، آمریکای جمهوری‌خواهان در راهبرد اول که در سرتیتر همگامی راهبردی با برنامه‌ی هسته‌ای ایران به آن اشاره شد، برای فروش وسیع تسلیحات و استقرار سلطه‌ی کامل نظامی بر آسمان و فضای اروپا و خاورمیانه در معادلات خود به تهدید جدی از سوی ایران نیاز داشت. برای آمریکا داشتن یک سلاح هسته‌ایِ محدود و کم‌ظرفیت از سوی ایران لازم بود و فرصت‌های بسیاری برای نفوذ و اعمال قدرت توسط آمریکا در ناتو و کشورهای عربی فراهم می‌آورد، از حضور تقریبا بی‌هزینه و همه‌جانبه در همه جا (!) تا داشتن بهانه‌های کافی برای اقدام علیه توان بازدارندگی روسیه و حتی چین به هزینه‌ی دیگران. البته بی‌عملی ایران دست آنان را از این اقدامات تا حدودی کوتاه می‌ساخت. جمهوری‌خواهان به خوبی برای ابعاد روانی «تهدیدی به نام ایران» در جهت بقای سیاسی خود نیز برنامه‌ریزی کرده بودند، تا حدی که به عقیده‌ی بنده آزمایش سلاح هسته‌ای از سوی ایران اصلی‌ترین و لازم‌ترین عنصر برنامه‌ی تهدیدسازی ترامپ در جهت محِق‌سازی خود بود. اما ایران در این حوزه با اتکا بر اصول اعلامی خود در فتوای هسته‌ای اقدامی نکرد. هر چند ایران از دید غربی‌ها خود را ناتوان و بی‌اراده نشان داد (کاری که معقول به نظر می‌رسید واکنش شدید مقابله به مثلی در حد خروج از برجام و ساخت بمب بود و همه در دنیا چنین انتظاری داشتند) و سعی کرد نسبت به اهداف تاکتیکی نزدیک به خود قوای منکوب کننده‌تری فراهم آورد تا بازدارندگی را در عرصه‌ی تاکتیکی و در برابر پایگاه‌های نزدیک به خود فراهم کرده و مهلتی به اعراب برای عرض اندام نداده باشد، و از طرف دیگر با نظامی نکردن برنامه‌ی هسته‌ای خود آن را حفظ کند.
      اتخاذ این راهبرد با ساختن موشک‌های سوخت جامد کوتاه‌برد، افزایش در دقت و تعداد و رساندن برد آن‌ها به ۱۰۰۰ و سپس ۱۸۰۰ کیلومتر، قدرتی با فواید تاکتیکی بی‌شمار به خصوص علیه تهدیدات منطقه‌ای ایجاد کرد. این توان ثمرات خود را در حملات موشکی به داعش، تروریست‌های کردستان عراق و پایگاه تروریستی عین‌الاسد نشان داد، اما در حیطه‌ی حفاظت از دستاوردهای برجام عمل‌گر موثری به شمار نمی‌رفت. ایران بدون داشتن سلاحی که بتواند به شکلی موثر اروپا را تحت فشار امنیتی-نظامی قرار دهد، نتوانست آن‌ها را در توافق متعهد نگاه دارد.
      شیوه‌ی دست‌یابی ایران به سلاح هسته‌ای، خط زمانی و مراحل مختلف در مقاله‌ای دیگر مورد تحلیل اینجانب قرار گرفته است و از تکرار آن خودداری می‌کنم. در آن مقاله از دلایلی مبنی بر اینکه چرا ساختن یک یا چند بمب فواید آنچنانی نداشته و در راستای راهبرد تقابلی آمریکا قرار می‌گیرد و اینکه حتی اجرای آن، چه پیش‌نیازهایی لازم دارد به تفصیل سخن گفته‌ام. آن موارد در مورد دست‌یابی به موشک‌های میانبرد فراقاره‌ای نیز منطق مشابهی دارد و شرایطی ویژه را رقم می‌زند که در ادامه توضیح داده خواهد شد.
      موشک میان‌برد فراقاره‌ای (IRBM)
      چنین موشکی از نظر فنی ابتدا لازم است طی ۵ تا ۷ پرتاب مطابق با الگوی اثبات یک فناوری موشکی، به باور تولیدکننده و همگان برسد. سپس این فناوری از نظر تولید انبوه در سطوح متعارف و غیرمتعارف و از نظر عددی به شکل راهبردی و تاکتیکی نیز می‌بایست خود را اثبات کند. این موارد برای تحقق به زمان زیادی نیاز دارند. برای مثال موشکی که بتواند بردی معادل ۴۰۰۰ کیلومتر یا بیش‌تر داشته باشد، باید بتواند سالم پرتاب شود، به سلامت از پدافند موشکی عبور کند، سالم به مقصد برسد و در مقصد نیز نقطه‌ی مورد نظر را با دقت بالایی مورد اصابت قرار دهد و آن اصابت موثر واقع شود. در برخی محاسبات برای چنین موشکی که بتواند از میان خطاهای سیستمی، خطاهای هدف‌گیری و اقدامات دشمن موثر واقع شود، شانس کمی وجود دارد و به همین علت برای دست‌یابی به موفقیت باید این شانس کم با کمیت پوشش داده شود. مثلا اگر فرض بگیریم از ۱۰ موشک با خطاهای مذکور تنها ۴ موشک امکان رسیدن به ۱۰ هدف را داشته باشند، بنابراین می‌بایست ۲۵ موشک تولید شود و همین تعداد نگهداری و سپس شلیک شود که فرایندی بس بزرگ و پرمسئله است، به خصوص نسبت به ابعاد دشمنان و اهداف جدیدی که مورد تهاجم قرار می‌دهد.
      اروپا پهنه‌ی وسیعی از اهداف دارد و نمی‌توان تنها با تعداد محدودی موشک در برابر آن بازدارندگی ایجاد کرد. مگر اینکه این تعداد محدود موشک، به سرهای جنگی اتمی مجهز باشند و از طرفی دیگر به تعداد شهرها، پایگاه‌ها یا دست‌کم پایتخت‌های اروپایی لحاظ شده باشند. این بدان معنی‌ست که برای موشکی در برد اتحادیه، ۲ روش مطروح است: در طرح اول باید موشک‌ها بسیار ارزان و پرتعداد باشند و در طرح دوم به خصوصیاتی مجهز شوند که با کم‌ترین خطا از پیشرفته‌ترین سامانه‌های پدافندی عبور کنند. در طراحی دوم موشک‌ها بسیار گران خواهند شد تا ترکیب این دو طرح یک اجبار شود و البته در کنار آن می‌بایست سامانه‌های جانبی برای انهدام یا مشغول‌سازی پدافندهای موشکی غربی در محدوده‌ی اتحادیه نیز تدارک دیده شود تا بازدارندگی، کمال ظرفیت خود را حفظ کند. یک مثال عددی را می‌توان آن ۱۰ پایگاهی که ائتلاف غربی در ۲ حمله‌ی موشکی از اروپا به سوریه استفاده کرده است، ملاک قرار داد. به لحاظ فنی ۵۰ تا۱۰۰ موشک برای انهدام هر پایگاه لازم است و این نیازی در حدود ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ موشک را در دو طرح مذکور گوشزد می‌کند.
      از جهات فوق، ساختن موشک، آزمایشات مختلف و در نهایت تولید انبوه به شکلی که بدون کلاهک هسته‌ای و با سر جنگی حدود ۵۰۰ کیلوگرمی موثر واقع شود، زمان زیادی دست‌کم بین ۵ تا ۲۰ سال طول خواهد کشید. رونمایی از چنین موشکی بسیار حساسیت‌برانگیز خواهد بود و می‌تواند تنش‌های بسیاری ایجاد کند، بنابراین در دوره‌ی رونمایی و آزمایش‌ها می‌بایست هزینه‌های زیادی صرف شود. از طرفی در این میان دشمن نیز اقدامات متقابل فراوانی صورت خواهد داد. از تحرکات تروریستی تا حمله‌ی نظامی محدود و یا اقدامات راهبردشکنِ متقاطع مثلا پاسخ به برنامه‌ی موشکی در سطح تحریم‌های اقتصادی یا سیاسی.
      اما نداشتن این موشک به معنای آن است که هر توافقی ضمانتی برای متعهد ساختن طرف اروپایی در پی نخواهد داشت و تجربه نیز نشان می‌دهد که چنین توافقی بدون شک یک اتلاف وقت خواهد بود. با این وجود برنامه‌ی هسته‌ای نیز بدون تسلیحات حامل اهمیت آنچنانی‌ای ندارد و پیگیری بیش از حد آن صرفا برای ایجاد سرگرمی و فایده‌ی سیاسی به نفع طرف غربی‌ست تا در جهت ایجاد ساز و کارهای تحریمی و محدودسازی بیش‌تر ایران دستاویزی داشته باشند. گرچه هزینه‌های داشتن این موشک‌ها ممکن است زیاد به نظر برسد، ولی کشور را به بازدارندگی مطلوبی می‌رساند که طرف معامله را در محدوده‌ی توافق نگاه می‌دارد. این از آن جهت امری راهبردی محسوب می‌شود که نابود کردن هر توافقی به معنای شروع مخاصمه‌ای جدید است. چه بسا نگارش یک توافق منافعی دارد و مضراتی ولی کنترل شده، اما خروج از آن هزینه‌های بسیار زیادی برای هر دو طرف و به بر اساس تجربه‌ی موجود و تجارب قبلی برای ما خواهد داشت.
      آنچه که اشاره شد نمایشی از مقطعی و تاکتیکی بودن اقسام مختلف مذاکرات توسط غرب در ابتدای راه با هر کشوری که به ایجاد قدرت سخت می‌پردازد، بود. این مذاکرات همانند مذاکرات آتش‌بس میان یک درگیری نظامی برای ارسال بیش‌تر مهمات به خطوط و جابجایی مجروحین برای درگیری بزرگ‌تر بعدی‌ست. آن‌ها به دلیل ماهیت برتری‌طلبی متکی بر فناوری نمی‌توانند به معاهدات صلح در هیچ سطحی پایبند بمانند. به محض آنکه تکنولوژی‌های جدید نمایان می‌شوند و حوزه‌های جدید اعمال قدرت به واسطه‌ی آن‌ها فراهم می‌شود، همه‌ی معادلات و توافقات پیشین را به هم ریخته و طالب نظمی جدید مطابق با این توانایی‌های جدیدشان می‌شوند. گاه این تکنولوژی‌های جدید فناوری‌های سیاسی و اقتصادی‌ست و یا حتی نوآوری‌های اداری در ایجاد مکانیزم‌های بین‌المللی بروکراتیکی که محدودسازی و کنترل دیگران را از طریق پیمان‌های پیچیده شده در ظواهر صلح آمیز دنبال می‌کنند، مانند آنچه که در FATF شاهدیم. این مطلب را با عنوان حقانیت فناوری در مقاله‌ای دیگر با اشاره به برخی ریشه‌ها و علل برتری‌طلبی تکنولوژیک و اخلاقیات برآمده از آن مفصلا توضیح داده‌ام و از ادامه خودداری می‌کنم.
      طی سال‌های آینده، وزنه‌ی اساسی در راهبردهای غرب علیه جمهوری اسلامی ایران همان ضمانت‌های عملی از قبل ایجاد شده در سطح نظامی (در حوزه‌های تاکتیکی و راهبردی‌) است که در مقاطع خاصی علیه سطوح خاصی از قدرت (به خصوص نوع فناورانه که دسترسی سخت را فراهم می‌کند) به کار گرفته می‌شوند؛ اقداماتی که دو طرف هوشمندانه به کار می‌برند تا طرف دیگر را به بازنگری در رفتار خود وادار کنند.
       این اقدامات از سوی غرب تعمدا بر اساس محاسباتی پیشینه‌دار و تجربه‌های قبلی تنظیم می‌شوند، علت این تنظیم نیز باورپذیری آنان با اتکا به داستان‌پردازی‌های تاریخی نزد افکار عمومی و اثبات وجود تجربه‌های قبلی‌ست و به خصوص باورپذیری نسبت به عملی بودن راهبردهای پیشین در آینده. مثلا مسیر توسعه‌ی موشکی ایران به خاطر مسیری که کره‌ی شمالی رفته است قابل حدس است یا حتی برنامه‌ی هسته‌ای، و ایران در این برنامه مثلا از تجربه‌های راهبردی کره و چین استفاده خواهد کرد و غربی‌ها هم رفتار متقابل این کشورها را ملاکی برای هزینه‌های مقابله با ایران خواهند کرد. کره‌ی شمالی به مقیاس وسیعی برای ایران داستان‌پردازی شده است. مسئله‌ی وزنه‌های راهبردی نظامی جهانی مانند پدافند موشکی از آنجایی اهمیت راهبردی دارد که پیوسته هزینه‌های بسیاری برای آن شده است، ساختارهای عریض و طویلی ایجاد کرده‌اند که از این طریق نفوذ‌های عمیق جهانی، ایجاد شده و به تملک اصیل غرب درآمده‌اند و در خود جایگاهی برای اینکه کدام سیاست‌مدار و یا حزب در رئوس قدرت طرف‌ها قرار گیرد، در نظر نگرفته است. آمریکا تجربه‌ی بسیاری در حوزه‌ی اعمال قدرت بر شوروی و دیگران داشته و دارد و درس‌هایی که از آن‌ها آموخته است را در مورد ایران تکرار خواهد کرد. این درس‌ها در ساختار اقتصادی-نظامی ایالات متحده زنجیره‌های کلان ارزش و همچنین کالاها، مصارف و بازارهایی ایجاد کرده‌اند که لزوم بهره‌گیری حداکثری از آنان را برای این کشور واجب کرده است. آمریکا و غرب را گریزی از مسیرهایی که انتخاب می‌کنند نیست و این مسیرها به سادگی قابل پیش‌بینی است و باید با روش‌های نرم، افکار عمومی را نسبت به آن‌ها هشیار ساخت.
      چالش راهبردیِ ایجاد تهدید نظامی علیه اروپا برای متعهد نگهداشتن آن‌ها در هر توافقی، آن است که اقدامات آفندی و به خصوص پدافندی آن‌ها در سطوح نظامی موثر واقع نشوند. به خصوص در زمانی که برنامه‌ی هسته‌ای ایران را کاملا نظامی تلقی می‌کنند و خود را بر اساس نتایج فنی آن تنظیم می‌کنند نه رفتار سیاست‌مداران یا تئوری‌های سیاسی.
       
       
      پایان بخش اول
      برخی منابع
      1- https://en.wikipedia.org/wiki/Sentinel_program
      2- https://en.wikipedia.org/wiki/Safeguard_Program
      3- https://en.wikipedia.org/wiki/Anti-Ballistic_Missile_Treaty
      4- https://en.wikipedia.org/wiki/Strategic_Defense_Initiative
      5- https://www.nytimes.com/2016/05/13/world/europe/russia-nato-us-romania-missile-defense.html
       
  • مرور توسط کاربر    1 member