امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

33 minutes قبل , warjo گفت:

کسی که سند یقینی را ببینه و نتونه اون را ملاک یقین خودش قرار بده باید در احوالات خودش تعمق و تفکر بیشتری کنه .

 

این موضوع شناختی هست. شما نمیتونید هیچ چیزی رو یقینی رد یا تایید کنید بلکه بنابر تعدد و قوت، "دلایل" رو تصدیق یا تردید میکنید، یعنی بر اساس یک سری فرایند های درونی رای به صدق دلایل و در نتیجه صدق موضوع میدید که بحث مفصلی در فلسفه و شناخت شناسی هست که باید گذر کرد.

 

اما سوال من در برابر صبر هست، شما رفتی غذا بخوری چطور میتونی از سلامت غذا اطمینان حاصل کنی مگر آزمایشگاه مواد غذایی داری؟! تا جواب آزمایش هم بیاد غذا سرد شده و شاید فاسد. در مورد همین کرونا 6 روز طول کشید که طرف بفهمه برادرش بیمار هست، و وقتی فهمید که دیگه مرده بود و شاید اگر صبر نمیکردن و احتمال بر حالت بد قرار میدادن، ممکن بود طرف با استفاده از همون داروهای ضد ایدز درمان بشه، البته در یک مورد ریسکی و خطرناک آدم اولویت رو به شایعه میده و بنابر میزان اهمیت مسئله به تکذیبیه و حتی تا انکار درونی، یعنی کلا وجود موضوعی که اهمیت نداره رو زیر سوال میبره.

این هم از تعمیق در احوالات بنده...

 

 

24 minutes قبل , HRA گفت:

به دلیل کمتر بودن تکذیبیه ها ترجیحم به این گزینه است . شایعات بعضی وقت ها آنقدر متنوع و گسترده می شوند که نمی شود معیارشان قرار داد (حتی معیار خیلی حداقلی) . 

 

علیکم و الرحمه الله و برکاته...

 

اگر از سوال من مسئولان رو برداری میزان:

 

1- صداقت تکذیب کننده و مکذب(حال نفس خودمون) و شایعه کننده

2- تکرار خبر و تکثر گوینده(مثل الان که چند مسئول دارند کرونا رو به چند شکل تایید میکنند)

3- نوع کانال دریافت خبر و شیوه سنجش داده(برخی داده ها رو اصولا میشود بدون شنیدن تکذیب و تایید رد یا تایید کرد، مثل محاسبات ریاضی، اگر کسی یه محاسبه ای رو بگه بسادگی میشه محاسبه تکرار و یقین حاصل کرد، برخی رو هم اصلا به هیچ وجه نمیشه)

 

حالات دیگری هم هست، 

رمالی، پاسور، تاروت و ...

 

حالا اگر مسئولان بر گردونی به سوال.

 

شماره 1 مشکل پیدا میکنه، اینجا مقصود من از سوال مشخص میشه! شما به حرف آدمهای سیاسی که مسئولتون هستن اعتقاد دارید؟! اگر جواب بصورت روتین نه باشه، 2 و 3 که اونها هم بعید است به حد کفایت برسه مگر تحت ضمان هایی، ...

 

 

 

 

 

 

 

  • Like 1
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

این جوک متاسفانه نمادی از دید غیر انسانی، ابزاری و سیاسی بعضی کشورهاست که از آب گل آلود ماهی می گیرن ( امثال کانادا و ...) و قصدشون بجای کمک دشمنیه.

  • HRAاجازه دهید پا توی کفش جناب @ahmad1361 کنیم : وزیربهداشت اسرائیل اعلام کرد مردی که از شهر قم در ایران وارد اسرائیل شده، نتیجه آزمایش کرونایش مثبت است و دو مورد مشکوک به کرونا هم شناسایی شده‌اند default_rose.gif

    aminf14: حکما از شیعیان اسرائیلی بوده!

     

     

    در مورد بحث دوستان به نظرم این میل به تایید اخبار و شایعات و یا تکذیبیه فلان ارگان مثل تمثیل قرص قرمز و آبی ماتریکس شده:

    • قرص آبی نمادی از خوش خیالی و بی خیالی مفرط که می تونه اشاره به اعتماد به بیانیه های رسمی باشه
    • و قرص قرمز  نمادی از ورود به دنیایی از هول و هراس و کابوس  و گم کردن مسیر و حقیقت و سردرگمی و غرق شدن در شایعات و اخبار تایید نشده باشه. میل مطلق به هرکدوم حجابیه در مقابل رسیدن به حقیقت

     
  • Like 1
  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

چند اتفاق در کشور شامل اتفاقات آبان ماه، حادثه و زدن هواپیمای اوکراینی و انتشار کرونا نشون داد که ما با یک ضعف تبلیغاتی درگیر هستیم که به مدد شبکه های اجتماعی به عدم اعتماد عمومی داره منجر میشه

خب راهکار چی هست؟ 

هر راهکار تعریفی باید اعتماد و امید رو برگردونه 

 

طبق برآورد خودم 

- ایجاد امید واقعی به آینده ( شعار منظورم نیست بلکه برنامه و اتفاق محتمل هست) 

- برخورد با مسئولانی که دروغ می گویند یا مردم رو به سخره میگیرند  

- سیستم خبر رسانی حرفه ای ( ارائه اطلاعات پایه و ساده به مردم و پرهیز از سیاسی برخوردن کردن) 

- شفافیت بویژه مالی در رده های بالا 

 

مثال های واقعی 

- در قضیه مقاومت در سوریه ما تاپیکی به عنوان تحولات سوریه داریم

که در آن نظرات متفاوت بیان میشه و نقد میشه

و از سوی دیگر اخبار تحولات به نقل از دو سمت دیده و بیان میشه تا تصویری واقعی از اتفاقات بیرون بیاد

این اتفاق باعث شده اعتماد به اخبار این تاپیک ایجاد بشه و دچار شوق زیادی یا ناامیدی زیادی نشیم 

 

- در دوران دفاع مقدس مستندی به نام روایت فتح پخش شد که به موضوع دفاع بصورت حسی و واقعی می پرداخت

آدم های جبهه آدم های واقعی بودن و به جای پرداختن به موضوعات پیچیده جنگی از حس انسانی و مقاومت میگفت و مردم رو جذب کرد 

 

- در فوتبال ایران برنامه ای به نام 90 شکل گرفت 

که با نشان دادن تمام زوایا شکل و رفتار فوتبال رو به شدت تغییر داد و صحبت ها رو از سایه به داخل روشنایی آورد و مجبور کرد خیلی ها پاسخگو باشن

خیلی ها از مسئولین این فشار رو دوست نداشتن 

خیلی از مردم می دیدند فسادهایی وجود دارد 

ولی روند مثبت بود و نقدها اگرچه هنوز برنده و تغییر دهنده نبود ولی دست خیلی از مسئولان رو بسته بود 

ویرایش شده در توسط arminheidari
اضافه کردن مثال
  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

در مورد نود و روایت فتح حرف های زیادی برای گفتن هست اگه این دو قطبی در جامعه از بین بره میشه در موردش بحث کرد ولی در باب ایجاد شرایطی برای برگشتن حس اعتماد. به نظرم اول کار اینه خود افراد از نظام و دولت تا به مردم عادی بخوان. اول انقلاب به طور نسبی به نسبت الان اون امید و اعتماد بیشتر بود در حالی که به نظرم هیچ یک از پیش نیازهایی که فرمایش کردید مهیا شده بود، فراهم نشد ولی باز شرایط بهتر بود چرا چون میل به راستی و سادگی بیشتر بود و انسانها گرگ صفتی رو زرنگی نمی دونستن. نمیگم الان انسان وارسته ای که به خودشکوفایی رسیده باشه وجود نداره ولی تعدادشون نسبت به اوایل انقلاب خیلی کمتر شده. در اون فضا بود که مردم خونه و زندگیشون رو به امان خدا ول میکردن و راهی جبهه می شدن ولی واقعا الان اون شرایط نیست چون زیر بنای اصلی اش بطور عمومی از بین رفته

  • Upvote 1

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

در تحلیل ها باید دقیق بود و همه فاکتورهای دخیل را با هم دید.

 

علاوه بر موارد ذکر شده توسط دوستان و عملکرد ضعیف و انفعالی و عمدتا واکنشی مدیریت افکار عمومی و مسئولان ما توجه داشته باشیم اولا از آسیب های جهانی شبکه های اجتماعی در جهان که تقریبا همه بهش اذعان دارند همین گسترش فیک نیوز و انتشار بی اعتمادی و پرخاشها و عصبیت ها و استرس زایی هاست پس فی المثل به طور مطلق نمیشه شرایط الان را با ده سال پیش مقایسه کرد چون یک انقلاب در سطح افکار عمومی رخ داده که اصلا مدل تحلیلی را تغییر میده.

دوم اینکه در نظر داشته باشید بعید هست هیچ کشوری مثل ایران در جهان وجود داشته باشه که اینطور روش تمرکز شده. علاوه بر فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و ... ما با یک برنامه هماهنگ کاملا سرمایه گذاری شده چند وجهی طرفیم که در چند سطح از فضای مجازی گرفته تا فضای رسانه ای و اجتماعی داره هدفمند فعالیت میکنه برای اعتماد زدایی. حالا فضای مجازی را که میدونیم همه ولی فی المثل در رسانه ها میبینیم که چطور حتی برای گروه های مختلف هدف ( من و تو، ایران اینترنشنال و بی بی سی ) رسانه ایجاد شده که به طور وسیعی در حال پمپاژ انواع ترفندهای روانی ضد جامعه هدف خودشون هستند. خب این کار مدیریت را سخت میکنه چون شما بر خلاف بسیاری از کشور ها که با یک رویه ی طبیعی باید دست و پنجه نرم کنند در یک جنگ پرشدت مجبوری بجنگی به جای اینکه طبیعی رفتار کنی ( مثل مثلا بحث تحریم اقتصادی که اقتصاد کشور را از حالت طبیعی قاعدتا خارج میکنه و خب این احتمال اشتباه را ده ها برابر میکنه )

 

حالا این وسط نابلدی ها و حتی حماقت ها مثل پاس گل میمونند که اصطلاحا شتاب و کیفیت میده به جنگ شناختی دشمن ضد شما. فعلا هم چاره کار قطعا صداقت بیشتر هست و کنار گذاشتن مصلحت سنجی های سلیقه ای عمدتا.

 

یک مورد خیلی کوچیک که الان در ذهن هست توجه کنید به پخش مستقیم اختتامیه فیلم فجر، تصمیم گرفته شده پخش مستقیم بشه. خب، بعد مهدویان تمام صحبتهاش را هم کرده که حالا مطلب خاصی هم نداشته ما و قطعا مخاطبان هر روز ده ها بار در صفحات مجازی داریم میبینیم، اونوقت ناظر محترم پخش! قطعا در اون فرصت کم سلیقه ای؛ به فعل جملات که میرسه چند ثانیه پخش را متوقف میکنه و بعد دوباره ادامه میده، همه چیز شنیده شده و فقط چند فعل و کلمه مونده ولی تقریبا فاجعه آفریده چون هم موضوع را کنجاوی برانگیز کرده، هم اعتبار معکوس داده به شخص و هم کلی منتقدین را براق کرده و هم حق را داده به معاندین که میبینید ازادی بیان نیست. خب اینجا حتی تصمیم به عدم پخش زنده مراسم آسیب هاش کمتر از این چند ثانیه بی تدبیری محض یک ناظر پخش هست. شما این را بگیرید و تعمیم بدید به برخی این سلیقه پردازیها که گاه فاجعه می آفرینه. حالا تصمیماتی که با عقل ولی همینقدر احمقانه گرفته میشه بماند.

  • Upvote 4

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر
4 hours قبل , worior گفت:

 

اگر بین شایعات 

 

 

اصولا "شایعه " چی هست ؟؟

 

آلپورت و پستمن :  نظری عینی و معین که می بایست شنونده  به ان اعتقاد پیدا کند گفته میشود بدون اینکه نیازمند سطح مشخصی از برهان و دلیل باشد 

 

برای شایعه یک قاعده کلی وجود دارد 

 

شدت شایعه = اهمیت موضوع ضرب در عمق ابهام 

 

شایعه در یک تقسیم بندی به سه بخش کلی قابل تقسیم هست 

 

1- شایعات خزنده  ( شایعات در خصوص گسترش بیماری های ناشناخته ، غیرقابل درمان بودن آنها ، داستانهای خصمانه  برای  سیاستمداران و .. ) 

 

2- شایعات خشونت بار ( شایعات در خصوص فجایع انسانی ، شکست در زمان جنگ  یا پیروزی های خیره کننده و ...) 

 

3- شایعات فروشونده  ( شایعاتی که بسرعت مطرح شده و به همان سرعت هم فروکش می کنند ولی به عمق ذهن جامعه نفوذ کرده تا در شرایط مناسب مجدد آشکار شوند )  

 

مهم ترین خطر شایعه در شرایط صلح ( تاثیر شایعه در زمان جنگ ماهیت جداگانه دارد ) ، تاثیر برروی مخاطب برای دست زدن به  عمل شدید و ناگهانی و عمدتا" غیر عقلانی است 

 

الگوهایی این مفهوم هم عمدتا" بصورت  ( آنها می گویند ، امروز شنیدم ، فکر می کنم که ، رادیو می گوید ، از همسایه شنیدم  و ... ) در جامعه ترویج میشود . 

 

 

  • Like 1
  • Upvote 13

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

بسم الله الرحمن الرحیم

دقیقا وضعیت در ایران این شکلیه

لبخند

 

 

  • Upvote 7

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط najaf47
      بسمه تعالی

      با سلام



      تیم مبارزه دیجیتالی فرماندهی مرکزی آمریکا در خاورمیانه بااستفاده از افسرانی که مسلط به زبان های عربی و فارسی هستند ، رسانه های منطقه را رصد کرده و مطالبی که درباره ارتش آمریکا منتشر می شود را پاسخ می دهند.


      به گزارش خبرنگار جنگ نرم مشرق، در روز 2 سپتامبر گذشته روزنامه اینترنتی انگلیسی زبان "چورانگی" که پایگاه آن در پاکستان است مطلبی را درباره انفجارها در لاهور پاکستان منتشر کرد. در این انفجارها بیش از 30 نفر کشته و بالغ بر 200 نفر نیز مجروح شدند که زنان و کودکان از جمله مجروحان بوده اند. همانند دیگر مطالب آنلاین، این مطلب نیز اظهارنظرهای پر سر و صدایی به همراه داشت.
      مردی که خود را "جافاکوش" نامیده بود در اظهار نظری زیر این مطلب "باراک اوباما" رئیس جمهور آمریکا و "زبیگنیو برژینسکی" از سیاستمداران کهنه کار آمریکایی را مقصر این حادثه قلمداد کرده بود.
      فرد دیگری که خود را "ابو حمزه" نامیده بود در اظهار نظر دیگری نوشته بود که پاکستان به درون جنگی که متعلق به ما نیست کشیده شده است و شرکت بلک واتر (شرکت خصوصی آمریکایی که عملیات نظامی در برخی کشورها انجام می دهد) عملیات مرگبار مخفیانه ای را از طرف دولت آمریکا در حال انجام دادن است.

      *اتهامات علیه آمریکا در اینترنت از سوی فرماندهی مرکزی (سنتکام) پاسخ داده می شود*

      این اظهار نظرها که به زبان انگلیسی بوده است در 8 هزار مایل آن طرف تر، جایی که مقر فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) در پایگاه نیروی هوایی "مک دیل" قرار دارد، برای آمریکا سنگین تمام شد. اعضای فرماندهی روابط عمومی نه تنها این مطالب را خواندند بلکه پاسخ این اظهار نظرها را نیز ارسال کردند.
      "ویلیام اسپیکس" ازاعضای فرماندهی مرکزی آمریکا در 9 سپتامبر در پاسخ به یکی از این اظهارنظرها نوشت: ابو حمزه، اجازه بده نخست به موضوع سناریویی که در آن گفته بودی "این جنگ خود ما نیست" اشاره کنم. شنیدن اتهامات درباره آمریکا که دیگر کشورها را به نزاع می کشاند و ما هیچ دخالتی در آن نداشته ایم، طعنه آمیز است.

      *سنتکام اگر نتواند به عملیات روانی تغییر افکار بپردازد دست کم دیدگاه آمریکا را مطرح می کند*

      پاسخی که توسط اسپیکس به اظهارات ابوحمزه داده شد بخشی از تلاش ها در حال افزایش ارتش آمریکا در کاربرد رسانه و اینترنت است تا حتی اگر نتواند با این ابزارها به تغییر افکار و عقاید بپردازد دست کم به این اطمینان برسد که دیدگاه ایالات متحده در بحث های آنلاین مطرح شده است.

      *در تیم مبارزه دیجیتال سنتکام افرادی هستند که به فارسی، عربی و اردو صحبت می کنند*

      تلاش های افسران روابط عمومی نظیر اسپیکس تحت قالب تیم مبارزه دیجیتالی است که در این تیم افرادی حضور دارند که به زبان های فارسی، عربی و اردو صحبت می کنند.
      "ویلیام اسپیکس" در مصاحبه با روزنامه "تامپا تریبیون" گفت: پروژه مبارزه دیجیتالی از ژانویه سال 2009 فعالیت خود را آغاز کرده است و به عنوان بخشی از استراتژی وسیعتری است که بر اساس این استراتژی این اطمینان حاصل می شود که پدیده "رسانه های جدید" (شامل رسانه های اجتماعی،وبلاگ ها و غیره) در تلاش های ارتباطاتی فرماندهی مرکزی نادیده گرفته نشده است.
      وی در برابر فعالیت افرادی که او آنها را افراطی و خشونت گرا خواند، گفت : فرماندهان آمریکایی به این نتیجه رسیده اند که کمپین تبلیغات تهاجمی دشمن که توسط افراطی گران خشونت طلب هدایت می شود باعث ایجاد حجم وسیعی از اطلاعات غلط درباره فعالیت های ارتش آمریکا شده و نمی توان مخاطبانی که این اطلاعات غلط به آنها داده می شود را نادیده گرفت.
      بنابراین ویلیام اسپیکس به همراه دیگر اعضای فرماندهی مرکزی آمریکا علاوه بر وظایفی که به آنها محول شده، بخش قابل توجهی از زمان خود را برای مقابله با اظهار نظرات "ابو حمزه" و "جافاکوش" در سایت انگلیسی زبان "چورانگی" منتشر کرده بودند، صرف می کنند.
      به طور مثال اسپیکس درباره این مطلب که بلک واتر در حال انجام عملیات در پاکستان است، مدعی شده بود: داستان ها درباره بلک واتر کاملا مهمل است، مطلبی است که بدون حتی ذره ای مدرک گفته شده است و تطابقی نیز با حقیقت ندارد.

      *سنتکام تمام رسانه های مهم منطقه را رصد می کند*

      اسپیکس در ادامه مصاحبه با تامپا تریبیون گفت که اعضای تیم مبارزه دیجیتالی هر گزارش و هر اظهارنظر در رسانه های مهم منطقه را رصد می کنند که این رسانه ها شامل وبلاگ ها، اتاق های گفت وگواست و به سرعت به تغییر و ویرایش اطلاعاتی می پردازند که درباره عملیات های نظامی آمریکا در منطقه ارائه می شود.
      وی گفت که در هر پاسخ، نویسنده خود را به طور شفاف به عنوان فردی که برای فرماندهی مرکزی فعالیت می کند، معرفی می کند، اگر چه این صراحت ممکن است باعث شود تا مخاطبان گفت وگو را قطع کنند اما برای این پروژه، حفظ شفافیت مهم است.
      این عضو فرماندهی مرکزی آمریکا گفت: لحن گفتار ما محترمانه و حرفه ای است زمانی که با تبلیغات افراطی ها مواجه می شویم، ما با همان لحن گفتار با آنها رفتار کرده و همیشه تلاش می کنیم که حقایق به معرفی خود بپردازند. ما ترجیح می دهیم که جملات ما در هر اتاق گفت و گوی اینترنتی خود گویا باشند. این برنامه بر روی سایت های محبوب متمرکز شده است.
      اسپیکس ادامه داد: هدف ما اطلاع رسانی به هر تعداد ممکن از مخاطبان بوده بنابراین ما بر سایت هایی تمرکز می کنیم که بیشترین میزان بازدید را داشته باشد.ما بر روی سایت های انفرادی تمرکز نمی کنیم و از اتاق های گفت وگوی افراطی ها نیز اجتناب می کنیم. و روی تغییر باورهای افرادی که بر باورهایشان اصرار ندارند تمرکز می کنیم.

      *پروژه تیم مبارزه دیجیتالی بسیار موفقیت آمیز بوده است*

      بر اساس ادعای این مقام فرماندهی مرکزی آمریکا، این پروژه آنقدر موفقیت آمیز بوده است که به زودی به زبان های روسی و پشتو نیز توسعه خواهد یافت اما موفقیت کامل این پروژه نیازمند زمان است.
      وی گفت: تمرکز این تلاش ها در طولانی مدت بر این موضوع است که اطمینان حاصل شود که اطلاعات دشمن بدون پاسخ باقی نماند و مخاطبان دست کم به دیدگاه ما درباره اینگونه موضوعات نزدیک شوند.
      ویلیام اسپیکس هدف خودرا اطلاع رسانی به مخاطبان نامید و تاکید کرد: انتقال این گونه اطلاعات به مخاطبانی که حجم وسیعی از اطلاعات مختلف را دریافت می کنند تا حدودی نیز موفقیت به شمار می آید.
      "فیلیپ سیب" رئیس مرکز دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا در دیدار از فرماندهی مرکزی آمریکا و پس از آشنایی با برنامه جدید این فرماندهی برای مقابله اینترنتی با دشمنان گفت: استراتژی مبارزه دیجیتال برای موفقیت در منطقه کلیدی است. من معتقدم که این ایده بزرگی است.
      وی افزود: در فضای مجازی اطلاعات زیادی (درباره عملیات ارتش آمریکا) وجود دارد که به ضرر ماست و دشمنان ما با چیرگی تلاش می کنند که از طریق اینترنت به افزایش اعضای خود بپردازند و ما نمی توانیم اجازه دهیم که این موضوع بدون چالش انجام شود.
      فیلیپ سیب از طریق یکی از دانشجواین که هم اکنون در تیم مبارزه دیجیتال به ترجمه فارسی می پردازد از این برنامه مطلع شد.
      سیب افزود: این دانشجو (که گویا ایرانی است) به دلیل نگرانی از تحولاتی که در کشورش "ایران" روی داده است به این برنامه فرماندهی مرکزی آمریکا پیوسته است.

      *تلاش کوچک بهتر از آن است که هیچگونه تلاش صورت نگیرد*

      رئیس مرکز دیپلماسی عمومی ایالات متحده آمریکا ادامه داد: با وجود موفقیت ها، ناامیدی هایی نیز وجود دارد. حقیقت این است که اگر هر فردی بتواند در هر روز یک تعامل یا مبارزه اینترنتی داشته باشد، (با توجه به تعدادی که در فرماندهی مرکزی آمریکا در تیم مبارزه دیجیتالی قرار دارند) حجم این تعاملات اینترنتی بسیار کم است و جهان نیز بسیار وسیع است. این یک ناامیدی ذاتی است.
      وی افزود: اما با این موضوع موافقم که این تلاش ها ضروری به نظر می رسد و یک تلاش کوچک بهتر از آن است که هیچگونه تلاشی صورت نگیرد.

      منبع: مشرق نیوز
    • توسط NIX
      زندان نا امیدی ؛ تسلیم عامل کشتار سربازان امریکا
       
       
      جنگ کره نوعی جدیدی از فشار بر اسرای جنگی را معرفی نمود.
      نرخ مرگ و میر در کمپ های اسرای جنگی در کره شمالی عدد باور نکردنی 38 درصد بود – بیشترین میزان در تاریخ نظامی ایالات متحده
       
      چیزی که فهم این اعداد را دشوار میکند این است که محل اسکان ، آب و غذای کافی در اختیار تمام اسرای جنگی قرار داشت واکثر آن ها شکنجه های فیزیکی نشده بودند (چیزی که در جنگ های قبلی شایع بود)
      بازداشتگاه های سربازان امریکایی کمپ هایی بود که بنابر استاندارد های معمول ظالمانه و یا غیر عادی نبودند ، اسرا سرپناه ، آب و غدای کافی در اختیار داشتند. آن ها در معرض شکنجه های فیزیکی معمول هم نبودند، در حقیقت شکنجه های فیزیکی در اردوگاه های اسرا در کره شمالی از هر اردوگاه اسرای جنگی دیگری در تاریخ جنگ های بزرگ کمتر بود
       
       
      پس چه چیزی در این کمپ ها باعث مرگ و میر این همه سرباز امریکایی می شد؟ چه چیزی برای سربازان جنگی آموزش دیده چنین ویرانگر بود؟
      اسرای امریکایی درون حصاری از سیم های خاردار نبوده و سربازان مسلح کمپ ها را محاصره نکرده بود ؛ با این وجود هیچ سربازی هرگز برای فرار تلاش نکرد ؛ علاوه بر این این مردان بار ها سلسله مراتب (نظامی) را نقض و مقابل یکدیگر قرار گرفتند و گاهی روابط نزدیکی با زندانبانان کره ای بر قرار میکردند
       
      هنگامی که بازماندگان (از کمپ ها) به گروه صلیب سرخ در ژاپن تحویل شدند ، به آن ها فرصت تماس تلفنی با عزیزانشان داده شد که خبر زنده بودنشان را به اطلاع ان ها برسانند، اما تعداد بسیار کمی زحمت تماس به خود دادنند
      این سربازان پس از بازگشت به خانه هیچ دوستی و رابطه ای با یکدیگر ادامه ندادند.

      ویلیام . ای . مایر
       
       
      پس از جنگ کره ، سرگرد (دکتر) ویلیام ای مایر که بعد ها رییس (فرمانده) روانشناسی ارتش امریکا شد ، روی 1000 اسیر جنگی امریکایی در کمپ های کره شمالی در اسارت بوده اند مطالعه نمود
      او مشخصا به به آزمایش یکی از مخرب ترین و موثر ترین موارد عملیات روانی ثبت شده علاقمند بود ، موردی که باعث ویرانی افراد میشد
       
       
      دکتر ویلیام مایر یک بیماری جدید در میان اسرای جنگی کره کشف کرد – یک سندرم نا امیدی فراگیر و شدید که آن را (میراسموس Mirasmus) یا فقدان مقاومت و انفعال شدید تعریف نمود
      سربازان به آن میگفتند (بیماری تسلیم)  Give up-itis
      [اصطلاح (تسلیم) افرادی را توصیف می کند که با ایجاد بی خیالی مفرط به فشار های روانی واکنش می دهند ، امید را از دست داده با چشم پوشی از میل به بقا بدون هیچ علت طبیعی (فیزیولوژی) می میرند]
       
      چطور ممکن بود امید کاملا از قلب سربازان رفته باشد؟

       
       
       
      برای نا امید کردن افراد از زندگی از چهار روش استفاده میشد
      اول جاسوسی از بقیه تشویق میشد اگر کسی جاسوسی بقیه را میکرد کره ای ها به او جوایزی مثل شیرینی و یا سیگار می دادند
      نکته شگفت انگیز این بود که نه متخلف (لو رفته) و نه گزارش دهنده تنبیه نمی شدند ، نیت حقیقی این بود که اعتماد بین همرزمان از بین برود

      دوم انتقاد شدید از خود ترویج میشد ، زندانبانان گروه های کوچکی تشکیل می دادند که سربازان نه فقط به کار های بدی که کرده اند ، بلکه به کار های خوبی هم که می توانستند انجام بدهند ولی شکست خورده اند اعتراف کنند
      این اعتراف برای کره ای ها نبود ، بخاطر نابود شدن عزت نفس بین سربازان امریکایی بود

       
      تکنیک سوم شکستن وفاداری به دیگران بود خصوصا به رهبران و کشور
      اینکار برای شکستن روحیه کار گروهی و همکاری و جایگزینی آن با انزوا و علاقه به منافع شخصی بود
      در یک مورد گزارش شد که 40 نفر در مقابل بیرون انداختن سه نفر از سربازان بیمار از کلبه توسط یک زندانی بد خلق ، هیچ کاری نکردند تا آنها از سرما بین بروند
      وقتی از ایشان سوال شد چرا کاری نکردید پاسخ دادند: چون کار ما نبود (به ما ربطی نداشت)

      http://www.angelfire.com/art2/koreanwar_pow/pow-15.JPG
       
       چهارم آخرین طرح ویرانگر این بود که زمانی که سربازان زیر آواری از احساسات منفی هستند همه حمایت های مثبت احساسی از ایشان دریغ میشد
      اگر سربازی نامه ای حمایتگرانه (دلگرم کننده) از خانه دریافت میکرد زندانبانان آن را نگه میداشتند ، در مقابل هر خبر بدی مثل مرگ عزیزان یا خبر ترک همسرانشان سریعا تحویل داده میشد ، این تضعیف روحیه دائمی و ثابت ایجاد یک نا امیدی از افراد مورد علاقه ، کشور و حتی ایمان مذهبی میشد
       
       
      این که سربازی در کلبه ها سرگردان و نا امید دیده شود و تصمیم بگیرد که تلاش برای بقا هیچ سودی ندارد اصلا غیر عادی نبود. او تنها به گوشه ای رفته ، می نشیند و پتویی روی سر میکشد و ظرف دو روز او مرده بود
       
      اگر سربازان کتک میخوردند ، یا به صورت آن ها آب دهان پرتاب میشد عصبانی میشدند . خشم به آنها انگیزه بقا می داد ، اما در نبود انگیزه سربازان به سادگی می مردند ، حتی اگر توجیه پزشکی برای مرگ آنها وجود نداشت
      صرف نظر از موارد جزئی شکنجه فیزیکی ، میراسموس نرخ مرگ کلی سربازان در کمپ های اسارت در کره شمالی را به عدد شگفت انگیز 38% رساند ؛ بالاترین میزان مرگ در بین اسرای جنگی در تاریخ ایالات متحده
      شگفت انگیز تر اینکه نیمی از این سربازان بسادگی بخاطر تسلیم شدن (بیماری تسلیم) مردند
       
      آنها کاملا در حصر بودند  ، هم فیزیکی و هم ذهنی
       
       
      چکیده ای از
       
       
      پ.ن: حساب نگارخانه میلیتاری ندارم ، لطفا تصاویر منتقل شود
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.