تمامی ارسال های mostafa_by
-
متأسفانه بنده، مدت نسبتاً زيادي تو سايت نبودم و به همين خاطرم از اين بحث عقب افتادم. پاسخ دوستاني كه در قبل مطلبي ارسال فرمودن رو نميدم؛ چرا كه به نظر كار معقولي نمياد. از پست دوست تازه وارد و مطلعمون، dizgah شروع ميكنم تا اگر بحث ادامه پيدا كرد، بشه از تاپيك، نتيجهگيري كرد. ------------------------------ قبل از هر چيز، بايد خدمت دوستمون عرض كنم كه : اين درست كه تركيه، به نسبت ساير كشورهاي همسايه، موقعيت مناسبتري براي گسترش مناسبات اقتصادي، سياسي، فرهنگي و حتي نظامي داره. ولي اين رو در ابتدا بايد در نظر بگيرين كه لزوماً پيوند سياسي با يك كشور و تعميق روابط و نهايتاً دوستي و اتحاد با اون، به معني قطع ارتباط مستحكم و يا عدم تلاش براي برقراري چنين ارتباطي با ساير كشورها نيست. بارها اين بحث پيش اومده كه چرا مثلاً ما با ونزوئلا، يا حتي بوليوي و نيكاراگوئه، ارتباط داريم و سعي در گسترش ارتباطمون با اين كشورها داريم؛ حال اينكه اقيانوسها بين ما و اين كشورها فاصله هست و هيچ پيوند و اشتراك فرهنگي هم باهاشون نداريم. اين بحث، يه بحث طولاني هست كه ان شاء الله بماند براي تاپيكي مناسبتر. رابطه با روسيه و چين هم كاملاً مشخص هست به چه دليل هست و از نظر بنده، كار ناصوابي نيست؛ چرا كه براي ورود تكنولوژي و همچنين حداقل (عرض كردم حداقل؛ نه نياز و اتكا) حمايت سياسي در جامعهي جهاني (بخوانيد وقتكشي سياسي)، به چنين كشورهايي نياز داريم. چون اگر قرار بر حضور در جامعهي جهاني و نه انزوا باشه، بالاخره در برابر دشمناني كه فقط نام هركدوم، براي به لرزه انداختن پشت ملتها كافي هست و تماماً در برابر ما قد علم كردن، حضور اسمي اين كشورها ميتونه تا حدودي ما رو از انزواي سياسي خارج كنه! درمورد كشورهاي عربي هم بحث ان شاء الله بماند براي تاپيكي مناسبتر؛ چرا كه حقيقتاً بحث پيچيدهاي هست. اما تركيه. همونطور كه دوست خوبمون هم فرمودن، اشتراكات ما با تركيه كم نيست. ولي بايد ديد كه اين اشتراكات، حقيقتاً موجب نزديكي ما به هم ميشه يا كه خير. اين درست كه اشتراكات فرهنگي ما، زياد هست. اما اولين عاملي كه باعث گسترش مناسبات بين دو كشور ميشه، اشتراكات سياسي اونها هست؛ نه اشتراكات فرهنگي. در حال حاضر، سياست خارجه دو كشور ايران و تركيه، تقريباً از كمترين اشتراك ممكن برخوردار هست. براي مثال، ميتونين به ساختار قانوني دو كشور، متحدين سياسيشون، متحد نظامي، دوستان و دشمنان و حتي مسير حركت پيشبيني شده (افق استراتژيك) اين دو كشور دقت بفرمايين تا عرض بنده رو بهتر متوجه بشين. بسياري از دوستان، احزاب اسلامگراي تركيه رو مساوي با اسلامگرايي ميدونن. حال اينكه اولين اصل براي فعاليت سياسي در هر كشور، حركت در لواي قانون اساسي اون كشور هست (امري كه متأسفانه بسياري از احزاب سياسي داخلي ما هم از دركش عاجز موندن و ...). براي كشوري كه طبق قانون اساسياش، لائيك بوده و لائيسيسم در تمامي جريانهاي اداري و اجتماعياش حكمفرما هست، حضور احزاب اسلامگرا تفاوتي رو در مسئله بوجود نمياره. چرا كه كليات حركت يك كشور، براساس برنامهريزي استراتژيك اون هست كه امري سواي دولتها و احزاب هست (بطور مثال، امريكا، انگليس و يا حتي خود ايران عزيزمون). حكومتها و احزاب، صرفاً پوستهي خارجي هستن و تفاوتها، تفاوت در نحوهي عملكرد و رفتار هست؛ نه اصل و ريشه. پس نميشه انتظار داشت كه تركيه، معكوس عمل كنه! مثلي قديمي هست كه يه بنده خدايي، گرفتار سيل ميشه و در آب شناور. از قضا خرسي هم تو آب افتاده بود و جريان آب اين دو مخلوق خداوند رو ميبرد. خرس بدبخت، به مرد چنگ مياندازه و خودش رو دور كمر مرد حلقه ميكنه. مردمي كه مرد رو ديدن، خيال كردن كه مرد، پوستين خرس به تن داره و به خاطر خيسي و سنگيني پوستين هست كه مرد داره به زير آب ميره. خلاصه داد ميزنن و ازش ميخوان كه پوستين رو ول كنه. مرد در پاسخ ميگه : [color=red]«من پوستين رو ول كردم. پوستين من رو ول نميكنه»[/color]. حالا اين هم شده قضيهي كشور ما. بارها و بارها، افراد مختلف مسائلي رو مطرح ميكنن كه شايد از لحاظ تئوري درست باشه. ولي نياز به دو طرف مسئله هست. بطور مثال ميگن چرا ما با فلان كشور رابطهي خوبي نداريم. حال اينكه رابطهي خوب و مناسب، نيازمند حركت و علاقهي دوجانبه هست و نميشه 50% ما درست باشه و 50% اون طرف بمونه! درمورد تركيه هم قضيه به همين ترتيب هست. ابتدا تركيه بايد برادري خودش رو اثبات كنه، بعد برسيم به باقي مسائل. جمهوري اسلامي ايران، بارها و بارها ثابت كرده كه در گسترش مناسبات با كشورها، از حسن نيتي مثال زدني برخورداره (براي نمونه : ارتباط با كشورهاي حاشيه خليج فارس؛ بخصوص عربستان سعودي و كويت، روسيه، مصر، انگلستان، آلمان، فرانسه، عراق و حتي ايالات متحده امريكا!). پس از نظر حقير، تقصير از ايران نيست كه با يك كشور، رابطهي خوبي نداريم و با يك كشور ديگه؛ چرا. اين اصل هم از زمان حضرت امام خميني (ره)، پابرجا بوده و از همون زمان هم تنها خطوط قرمز (رژيم آپارتايد آفريقاي جنوبي و رژيم اشغالگر قدس) معين شده بود كه يكي به حمدلله نيست و ديگري هم ان شاء الله در آيندهاي نزديك تكليفش مشخص خواهد شد. اين ديگه برميگرده به علاقه و نياز متقابل كشورها و درك موقعيت حقيقي جمهوري اسلامي ايران در منطقه و حسن نيت متقابل كشورها. فعلاً ترمز رو ميكشم و دوست دارم كه دوست خوبم هم به اين مسائل، توجه داشته باشن و عرايض بيارزش حقير رو به دقت مطالعه بفرماين تا در ادامه، در چارچوب محدودهاي كه عرض شد، ادامهي بحث رو دنبال كنيم. اگر هم چارچوب، مورد قبول نبود، به اصلاح اون ميپردازيم.
-
عکسی جدید از جنگنده ساخته ایران ( نه آذرخش ته صاعقه نه شفق )
mostafa_by پاسخ داد به karkas تاپیک در گالري نيروي هوايي
[quote]كاشكي تصاوير اون موشك لعنتي رو هم همين آقا اديت ميكرد كه به اين راحتي لو نره [/quote] البته مسلماً منظور جناب نيودي، همون موشكي بود كه سال گذشته، قرار بود همزمان شليك شه (با چند موشك ديگه)؛ ولي به علت مشكل در كنترلر، با چند ثانيه تأخير (طبق تصاوير پخش شده در يكي دو روز بعد از اون در شبكههاي خبري ايران و نه جهان كه همواره دنبال حقيقت!!!! هستن) پرتاب شد! ولي برادران به جاي اينكه بيان حقيقت رو نشون بدن، سعي كردن شبكهها رو دور بزنن؛ حال اينكه اين باباها خودشون استاد اينجور كاران و صبح تا شب، سر و كارشون با اديت تصاوير و فيلمها و صحنههاي حقيقي و خوروندن تفكرات خويش به ملت باهوش جهان هست. -
اين طرح، بيشتر از اينكه يه طرح نظامي درست و درموني باشه، بيشتر به يه آرزوي سياسي شبيه هست. آرزويي كه در قرون يازده و دوازده و سيزده ميلادي، شكل عملي به خود گرفت و بلاد اسلامي از لوث وجود صليبيون پاك شد. در اون زمان، عمادالدينها و نورالدينها و صلاحالدينها بودن كه اين كار رو انجام دادن. در اون زمان هم چند دستگي فراواني بين مسلمانان وجود داشت و هر كدوم، اول سعي ميكردن كه مسلمونها رو با هم متحد كنن. در اون زمان هم برخي از مسلمونها، فقط براي اينكه تاج و تخت ايالتشون رو حفظ كنن، دست به دامان صليبيون ميشدن. ولي قدرت اسلام و نيروهاي اسلامي، بسيار بيشتر از اين بود و وحدت مسلمونها هم بيشتر از شرايط فعلي. متأسفانه در حال حاضر، مسلمونها سر اينكه كدوم يك به اربابان يهودي و مسيحيشون خوش خدمتي كنن؛ به خاطر چند دلار بشتر، رقابت بيسابقهاي براه انداختن!! وقتي ما عربستان، مصر، تركيه، كويت، بحرين، عمان، امارات، قطر، يمن، اردن و ساير كشورهاي عربي - اسلامي منطقه رو ميبينيم كه ادعاي هركدوم، گوش فلك رو كر ميكنه؛ ولي در عمل چكمهليساني بيش نيستن رو در كنار اسم خودمون مياريم، يعني يا از وقايع روز دنيا بيخبريم، يا دوست داريم خودمون رو به بيخبري بزنيم؛ يا اينكه خبرا و طرح و نقشههايي هست كه ... بماند. اما اگه بخوايم واقع بينانه نگاه كنيم، كاربرديترين و اجراييترين طرح؛ البته با تغييرات لازمه (بخصوص با انطباق بر قانون اساسيمون)، ميتونه طرحي باشه كه جناب newday بيان كردن. اين، يه پيمان نظامي درست و حسابي ميشه. پيماني كه اگه قويتر از ناتو نباشه، چندان ضعيفتر هم نيست، ميتونه در معادلات قدرت تأثيرگذار باشه، ميتونه عامل بازدارندهي خوبي، بخصوص براي جلوگيري از جنگ و ناامني بيشتر در منطقهي آشوبزدهي خاورميانه باشه و نهايتاً ميتونه جهان رو از تك محوري و تك قطبيبودن نظامي رهايي ببخشه! گويي كه اين امر هم در نوع خودش، فعلاً چيزي بيشتر از يه طرح نيست (همونطور كه جناب آرماني هم فرمودن).
-
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت استاد بزرگوارم امپراطور (نه با ت! امپراطوري، نيازي به تسليحات و سپاه قدرتمند و ايالات وسيع نداره! امپراطوري حقيقي، تو دلها تشكيل ميشه). خبر رفتن شما از سايت، تكميل كنندهي وقايع بد اين چند روز اخيرم بود!! حقيقتاً ناراحت شدم كه سايت داره يكي از بهترين و باسوادترين اعضاءاش رو از دست ميده. هميشه از نظرات و معلومات خوب شما دوست و برادر گرامي استفاده كردم. ميدونستم كه با مشغلهي فراواني كه دارين، بالاخره روزي از سايت خواهيد رفت. ولي حقيقتاً آمادگياش رو نداشتم!! با اين حال، اميدوارم كه در كار و زندگيتون، همواره موفق و مويد باشين و حقير و ساير دوستان عزيز، تونسته باشيم گوشهاي از ذهن شما رو، در قالب خاطرات تلخ و شيرين؛ ولي به ياد موندني، پر كرده باشيم. اگر زندگي و كار، به شما اجازه داد و مجدداً (در آيندهاي نزديك يا دور) به سايت برگشتيد، باز هم شاگردوار از محضر شما استفاده خواهيم كرد. ولي تا اون روز، براتو آرزوي موفقيت در تمامي امور و رسيدن به آرزوهاي كوچك و بزرگي كه داريد ميكنم. مطمئنم كه جامعه و همچينن كشور عزيزم، بيشتر از هر قدرت، همسايه و منبعي، نيازمند جوانان متخصص و وطنپرستي مثل شما داره. جواناني كه اين دين به ميهن رو شناخته و براي پيشرفت اون، هر كاري رو انجام ميدن. مطمئناً آيندهي ايران زمين، به لطف بزرگواراني چون شما، بسيار درخشان خواهد بود. زياده عرضي نيست.
-
تاپیک جامع سردارشهید احمد کاظمی تاپیک جامع سردارشهید احمد کاظمی (گفتگو ، خاطره ، عکس ، فیلم و .. )
mostafa_by پاسخ داد به SAEID تاپیک در جنگ آوران
خدا اين روح شهيد بزرگوار رو قرين رحمت قرار بده. عجب و صد عجب كه به همين راحتي، زمان عروج بزرگانمون رو فراموش ميكنيم (خودم و امثال خودم رو ميگم). ممنون نستور جان كه اين مسئله رو براي غافليني مثل حقير، يادآور شدين. اميدوارم حالا كه تاپيك بالا اومده، دوستان هم كمي همت به خرج بدن و حداقل پست اول رو يكبار كامل مطالعه بفرماين! قول ميدم از خيلي از تاپيكها، براشون مفيدتر خواهد بود. -
آمريكا در سال 2010 به واسطه یک جنگ داخلی فرو ميپاشد.
mostafa_by پاسخ داد به EMPEROR تاپیک در دکترین و استراتژی
ممنون از دوستان عزيزم كه حقير رو قابل و لايق بحث دونسته و عرايض بنده رو تكميل فرمودن و بر دانش جهالت من، پوشش گذاشتن. با تشكر از امپراطور عزيز كه مثل هميشه خجالتزدهام كرد و امري كه لايقش نبودم رو بهم نسبت داد، ميپردازم به بحث. اگه پاسخها طولاني نشد (كه احتمالاً ميشه)، بحث رو يكم گسترش ميدم. در غير اينصورت ميذارم براي پستي ديگه. ابتدا ميپردازم به فرمايشات skywave عزيز. تعريف شما درمورد فروپاشي، با تعريف بنده انطباق كامل داره. ولي دوست گرامي. شما يه مسئلهي ساده رو فراموش كردين. يه بار خدمت امپراطور عزيز عرض كردم (البته حضوراً). هيچ امپراطوري، در شرايط ايدهآل به مرحلهي فروپاشي نميرسه! مسلماً اگه حتي همين شرايط فعلي رو هم در نظر بگيريم (يعني كاري كه در علم اقتصاد ميكنيم و شرايط رو ثابت در نظر ميگيريم)، به هيچوجه هيچگونه فروپاشي رو شاهد نخواهيم بود. چون فعلاً نون در شرايط فعلي امريكاست. ولي تحليل، علم آيندهنگري هست؛ نه حال نگري. چون حالنگري، ميشه چيزي شبيه به اخبار و نهايتاً تحليلهاي جهتدار و هدفداري كه صبح تا شب از تلويزيون خودمون گرفته تا غربيها، تو گوش ملت جهان زمزمه ميكنن!! فرق بين يه مربي فوتبال، با يه تماشاچي چيه؟ حالا مربي نه! آناليزور. هردوشون بازي رو نگاه ميكنن. ولي هركدوم، نگاه خاص خودشون به بازي رو دارن. آناليزور، با بررسي شرايط و موقعيتهاي مختلف و كنار هم قرار دادن اطلاعاتش، ميتونه راحتتر به نتيجه برسه كه نقاط ضعف و قوت تيم كجاست، كي به گل ميرسه و چطور و چطور گل ميخوره و اگه شرايط اينطوري پيش بره برنده از زمين مياد بيرون يا بازنده. ولي تماشاچي، نهايت كاري كه انجام ميده، دنبال كردن بازي و منتظر موندن براي دريافت نتيجهي نهايي هست! وقتي ما داريم درمورد شرايط امريكا صحبت ميكنيم؛ يعني داريم درمورد پسرفت شرايط صحبت ميكنيم. يعني داريم درمورد زماني حرف ميزنيم كه بودجهي نظامي سرسامآور امريكا، كه مثلاً حافظ امنيت بايد باشه، صرفاً باري بيهوده هست روي دوششون! همين الان، بودجهي نظامي ايالات متحده در 20 سال اخير (يعني پس از جنگ سرد كه بزرگترين دشمن امريكا نابود شد تا به امروز) رو سرچ بفرمايين و تغييرات رو مشاهده كنين! نتيجه، كاملاً غيرمنطقي و نامعقولانهاس!!! حالا از ديد يه حسابدار جزء يا دانشجوي ترم يك اقتصاد هم به اين قضيه نگاه بفرمايين، ميبينين كه منافعي كه بايد به هزينهها بچربه و بيشتر باشه، تقريباً اصلاً وجود نداره! نهايت امريكا چند سال ميتونه اين پتانسيل خطرناك رو به جنگ با دشمنان فرضي و قرضي كه حتي نيروي زميني و هوايي هم ندارن مشغول كنه؟! كدوم ارتش جهان، ياراي ايستادگي در برابر اين ابرقدرت رو داره؟ هيچكس! كي جرأت حمله به امريكا (بخصوص به خاك امريكا) رو داره؟ هيچكس! كي ميخواد امنيت ملي امريكا رو به خطر بندازه؟ هيچكس!! پس فايدهي اين ارتش چيه؟ اين سوال، يكم اذيت كننده هست! بخصوص اينكه وقتي ميفهميم منافع عظيم كارتلهاي تسليحاتي ايالات متحده كه قبلاً از به جنگ انداختن كشورها و فروش تسليحات بهشون بوجود مياومد، با وجود يه ارتش ابرقدرت، ولي مزاحم روز به روز كمتر و كمتر ميشه و عملاً تنها مصرفكنندهاش، همين ارتش هست كه روز به روز داره حجيمتر ميشه و البته بيمصرفتر و خطرناكتر؟! تازه بديش اينه كه از مالياتي تغذيه ميكنه كه از محل سود اين فروشها تأمين ميشه! يعني يه دور باطل و البته احمقانه!!! پس به نفع اونا هست كه اين امنيت رو داشته باشن، يا با جهاني جزءتر، با جنگهاي بيشتر و منافع بيشتر روبرو باشن و البته ارتشي كوچكتر؛ صرفاً براي حفظ امنيت داخلي؟ اين، تازه بخش كوچكي از منابع عظيم اقتصادي بود كه عرض كردم خدمتتون. اون مواردي كه بصورت 1، 2 و 3 عرض كردم، هركدوم بسيار طول و تفصيل ميشه براشون ارائه كرد دوست گرامي. اون وقت، شايد فقط اگه بيايم يك دهم اين اطلاعات رو كنار هم بذاريم، ميتونيم بفهميم كي اين وسط، نفع بيشتري ميبره! درمورد پشتيباني دولت، قضيه خيلي سادهتر هست! مالياتي كه پرداخت ميشه، تفاوتي نميكنه كه به كي داده بشه! دولت امريكا، همونطور جاده اسفالت ميكنه كه مكزيك، گواتمالا، آفريقاي جنوبي، آلباني، لبنان، تركمنستان، مغولستان، اين كشورهاي گوگوري مگوري حوزه خليج فارس و ساير كشورهاي كوچك، متوسط و بزرگ انجام ميدن! همه هم منابعشون مشخصه و وظايف مشخصتري هم دارن. پس تفاوتي نميكنه كه اين كشور، اسمش چي باشه! مهم اينه كه اقتصاد بخش عمومي، در تمامي كشورها پايداره و شرح وظايف مشخص خودش رو هم داره. پس عملاً ميبينين كه وجود كشور، چندان تفاوتي نميكنه. اگه شرايط همين باشه، مسلماً كاليفرنيا يا لاسوگاس بدش نمياد زير پرچم امريكا باشه. چون اعتبار جهاني داره. ولي اگه اين كشور، به ورطهي سقوط كشيده بشه، اولين راهكاري كه انتخاب خواهد كرد، فشار به ايالات براي جبران كسري بودجهي وحشتناكش هست. اين، همون فشاري هست كه بهتون عرض كردم. در اون شرايط، شايد هركس تصميم ديگهاي براي آينده و چشماندازش داشته باشه! اما درمورد صورتهاي مالي، بايد عرض كنم كه اتفاقاً بدهي در قسمت بدهيها، يه وزنهي منفي هست دوست من. متأسفانه يا خوشبختانه، حداقل به خاطر رشتهاي كه درش تحصيل كردم و شغلي كه دارم، بازي با اين بخش رو به خوبي بلدم. براي اين امر، شما رو رجوع ميدم به نسبتهاي مالي. اگه دقت كرده باشين، يكي از مهمترين نسبتهاي مالي، خالص داراييهاي جاري به بدهيهاي جاري هست. فكركنم شما بيشتر با اين مطلب آشنا باشين و دليل وجودش رو هم بدونين چيه! بدبختي يه شركت، زماني هست كه اين نسبت، كم و كمتر ميشه!! تا يه جايي، بدهي به معناي استفاده از منابعي، بجز منابع اصلي شركت و درنتيجه رشد اون هست. ولي از اونجا به بعد چي؟ امريكا، سالهاست كه اين مرز رو رد كرده. اصولاً در اين ميان، نيازي به توطئه، نقشهچيني و بسياري كار ديگه نيست! شوروي، خيلي ساده فرو پاشيد! نه نقشهاي در كار بود و نه برنامهاي براي آينده (كه اگه اينطور بود، اقمارش و كشورهاي بلوك شرق، اينقدر به بدبختي و بيچارگي نميافتادن)! خيلي ساده، يه روز به اين نتيجه رسيدن كه بهتره ديگه زير پرچم شوروي نباشن!! همين!!! اما در آخر، به حرفهاي فوكوياما (كه اتفاقاً نظريهي پايان نظم رو ايشون مطرح كردن) اشاره فرمودين. بد نيست بدونين كه مشكل اصلي رو هم خود ايشون فهميدن چي بوده! اتفاقاً پيشبيني ايشون، كاملاً درست از آب دراومد! ايشون، اين پيشبيني رو خيلي قبلتر از اوني مطرح كردن كه كمونيسم به انتهاي مسيرش برسه!! اون موقع، همه تعجب كردن كه استاد، مغزش معيوب شده! ايشون، اون زمان به نبرد نهايي و حذف يكي از دو ايدوئولوژي برتر جهان و نهايتاً پيروزي ليبرال دموكراسي (به عنوان ايدئولوژي برتر) اشاره داشتن كه اتفاق افتاد! ولي بعد ايراد كار رو فهميدن! مبارز بيرقيب، سادهتر از هرچيزي از ميدون خارج ميشه! نميخوام حرفاي دكتر احمدينژاد رو تكرار كنم. نميدونم ايشون، پشت اين حرفاشون، چه استدلالي دارن (كه البته با شناختي كه از تيمهاي مشاورهاي ايشون و اتاق فكرهاي مختلف ايشون دارم، بعيد ميدونم كه حرف صرفاً احساسي زده باشن). اما يه حقيقتي هست و اون اينكه ليبرال دموكراسي، به شكست خيلي نزديكه! دلايل متعددي داره. ولي يه مسئلهي خيلي ساده، كليات قضيه رو مشخص ميكنه. پايهي ليبرال دموكراسي، منهاي شعارهاي پرطمطراق و دهان پركنش (جامعه مدني، دموكراسي، حقوق بشر و آزادي!! قربونش برم چقدرم بهش وفاداره!!!)، يه مكتب اقتصادي چند قرنه هست به اسم كاپيتاليسم (يا به قول بچههاي اقتصادي كپيتاليسم). نميخوام توضيح بيشتري بدم. ولي در همين حد اشاره ميكنم كه كاري كه دولت امريكا، براي نجات خودش و صنايع درونياش ميكنه (يا به عبارت بهتر، باجي كه داره ميده)، تناقض كامل داره با كاپيتاليسم!! به همين راحتي داره مكتب ريشهاياش رو قربوني ميكنه؛ فقط به خاطر چند روز زندگي بيشتر!! غافل از اينكه اين تيشهاي كه داره به اين ستون ميكوبه، اگه چندي ديگه بكوبه، سقف رو روي سرش خراب ميكنه!! به اين ميگن مرگ ايدئولوژي!! امري كه شوروي گريبانگيرش شد و چارهاي جز نابودي براش باقي نذاشت!! ------------------------------ از آرماني عزيز هم تشكر ميكنم بابت توضيحاتشون. تا حالاش 4 صفحه Word نوشتم!! ماشاء الله فك كه نيست!! راديو پيام هست!!! ديدم اگه بخوام جواب بيشتري بدم، احتمالاً بايد هزار و يك شب بخونين!! به همين خاطرم برخي پاسخهاي جزئي به فرمايشات شما رو در قالب پست بعدي عرض خواهم كرد. ولي در همين حد بدونين كه تنها راه پديد اومدن امپراطوري جديد، سقوط امپراطوري واحد قديم هست!! ان شاء الله نوبت به روسيه هم ميرسه امپراطور عزيز! اينجا، باشگاه ضد امپرياليستي (چه شرقي، چه غربي) راه مياندازيم اصلاً . درمورد نقش شرق، ان شاء الله به تفصيل بايد صحبت كنيم. در باب اهميت اين موضوع، ذكر همين نكته بس كه ظهور امپراطوري از شرق، از پيشبينيهاي وقايع آيندهي تحليلگران امريكاست! اما اين، كيه و چطورياس، مطلبي هست كه به راحتي نميشه گفت و بايد بحث كرد و ديد كه كدوم احتمالات، قويتر خواهند بود. منتظر نظرات دوستان عزيزم هستم (امپراطور عزيز! بفرما رو سن!!! ساير عزيزان هم همينطور). -
آمريكا در سال 2010 به واسطه یک جنگ داخلی فرو ميپاشد.
mostafa_by پاسخ داد به EMPEROR تاپیک در دکترین و استراتژی
ممنون از امپراطور عزيز بابت ارسال اين مطلب و ايجاد تاپيكي به اين مهمي. البته قبلش بايد يه خواهش از دوستان داشت و اون اينكه اين مطلب رو به خوبي بفهمن كه تاپيكهاي تحليلي، جايگاه نظرات ساده و يكخطي نيست. نه اينكه دوستان نظر ندن. اين كار رو ميشه در تاپيك مشابهي كه يكي از دوستان در اون، نقل قول استاد رو عرضه كردن بفرماين. ولي در تاپيكهاي تحليلي، چون هدف چيز ديگهاي هست، اين نظرات صرفاً به روند تاپيك لطمه وارد ميكنه. پس خواهشاً اين مطلب رو دوستان مد نظر داشته باشن. اما بپردازيم ابتدا به حرف استاد. بايد عرض كنم كه نظريه (و يا به قول ايشون؛ پيشبيني) ايشون چندان مسئله و طرح جديدي نيست. ولي ميشه گفت در بخشبندي اون، كمي تا قسمتي اغراق صورت گرفت. نظريهي فروپاشي امريكا، بارها توسط استراتژيسينهاي برجستهي امريكايي مطرح شده. تو فيلم «سگ را بجنبان»، حرف قشنگي مطرح شد : «ميدوني چرا سگ دمش رو تكون ميده؟ چون سگ از دمش زرنگتره. در غير اينصورت، دم، سگ رو تكون ميده»!! يكم بهتره به اين مسئله فكر كنين. اين حرف به ظاهر ساده، حقيقت امروز دنياي ماست. رسانه، دم سگي به اسم مردم هست. ولي چون ازشون زرنگتره، به راحتي اونها رو تكون ميده. شركتها و واحدهاي اقتصادي، دم سگي به اسم كشورها هستن. ولي چون زرنگتر (و يا به عبارت بهتر قدرتمندتر) هستن ...! هر كشور، عضو (يا همون دم) سازمانهاي بينالمللي هستن؛ ولي فقط چند تاشون، اون رو ...! اين مطلب رو به اين خاطر عرض كردم كه جايگاه قدرت (چه سياسي، چه نظامي و چه اقتصادي) رو در مناسبات نهايي بتونين بهتر متوجه بشين. نظريهي فروپاشي، براساس همين تقابل قدرت هست. 1) زماني كه ايالتهاي ثروتمند امريكايي، به چنان قدرت و ثروتي ميرسن كه براشون ديگه منفعت تحمل جسد مقروض كشورشون، سود آنچناني كه نداره هيچ؛ ضرر هم داره. (دوستاني كه ميفرماين دولت به ايالات نياز نداره؛ اگه ممكنه بفرماين كه معني توليد ناخالص داخلي يا همون GDP خودمون چي هست تا درمورد مابقي قضايا بحث كنيم). 2) زماني كه ديگه مليت در واحدهاي عظيم اقتصادي امريكا معني نداره و كليهي اقتصاد به دست شركتهاي چندمليتي امريكايي سابق افتاده! براي اين كشورها، ديگه امريكا به يه مركز فعاليت تبديل شده كه ميتونه براثر شرايط بد اقتصادي، تنها بهشون آسيب برسونه و از منفعتشون بكاهه (به دليل اتخاذ سياستهاي تعديل اقتصادي براي نجات از بحران توسط امريكا). پس ميشه گفت براي اينها هم منفعتي نداره. 3) سازمانهاي تو در توي اطلاعاتي، فقط و فقط براي اين بوجود اومدن كه امريكاي توهم توطئه، خداي نكرده بلايي سرش نياد. ولي سالهاست كه اين نيروها (به دليل تقابل و اشتراك وظايف و تضاد منافع)، با هم مشكل دارن. زماني كه به اين نتيجه برسن كه بزرگترين مشكل، از درون امريكا نشأت ميگيره؛ نه از سوي دشمناش؛ اينا چه نقشي پيدا ميكنن؟ به سادگي، ميرن سراغ كارهاي انساندوستانهاي مثل قاچاق (كاري كه CIA سالهاست داره انجام ميده). همين مسأله، باعث ميشه كه امريكا يادش بره بايد غضنفر رو ميچسبيد؛ نه مارادونا رو!! زماني كه بخواد تغييري در اين راستا صورت بگيره و منافع اقتصادي و سياسي امريكا تغييري درش بوجود بياد؛ خواه ناخواه ميبايست تغييراتي در سيستم صورت بگيره. پس هر تغييري در اين سيستم، روي اين سازمانهاي اطلاعاتي تأثيرگذار ميشه و جنگ منافع شكل ميگيره!! در نهايت هم متوجه ميشن كه نبرد قدرت، فقط منافع رو كم ميكنه. پس خيلي راحت ميشينن و با بخشبندي مراكز و منافع و مناطق، مشكل رو دوستانه!!! حل ميكنن!!! شايد بگين اين، خيالپردازي و كارتوني و تفكرات كودكانهاس! ولي بد نيست بدونين همين برادران مافيايي عزيزمون، به اين راهكار در دههي 30 و 40 رسيدن و پس از اون بود كه از يه مشت گانگستر، تبديل به بزرگترين قدرت اقتصادي و البته زيرزميني امريكا شدن!!! موارد از اين قبيل بسيار هست. البته مسئلهي مهمتري هم مطرح هست. در حال حاضر ايالات متحده بدهكارترين كشورهاست!!! با فروپاشي ايالات متحده، ميشه گفت بزرگترين كلاه بر سر جهانيان خواهد رفت و البته خود ايالات متحده بيشترين نفع رو خواهد داشت! اين مسئله رو هم بايد در كنار باقي موارد بذارين!! در كل، وقتي كنترل سيستم از دست آدم خارج بشه، ميشه همون برتري دم به سگ! نتيجه هم كاملاً مشخص خواهد شد! تا زماني كه نياز به سگ هست، تكونش ميديم؛ بعد هم ميذاريمش كنار و ميچسبيم به يه چيز ديگه!!! ببخشيد كه اينقدر خلاصه، نامرتب و البته گنگ و جهشي مطلبم رو عرض كردم. صرفاً خواستم چند نمايه ساده رو اينجا عرض كنم. اما يه مطلبي كه ميتونم تقريباً (به احتمال 80 درصد) ازش مطمئن باشم اينه كه اين فروپاشي، در سال 2010 اتفاق نخواهد افتاد؛ مگر (اين مگره خيلي مهمه) درصورت بروز وقايع خاصي و ورود متغيرهاي جديد به اين مسئله! من منتظر نظر دوستان عزيزم، بخصوص استاد عزيز امپراطور هستم. اگه بحث خوبي درگرفت، ان شاء الله در اين زمينه بيشتر عرايضم رو ادامه خواهم داد و نظريهها، تئوريها و حالات مختلف اين مسئله رو به كمك دوستان بازتر و مبسوطتر ارائه خواهم كرد. -
غرق ناوگان آلمان در اسکاتلند، خیانت یا خدمت
mostafa_by پاسخ داد به RezaKiani تاپیک در تاریخ دریایی جهان
بزرگترين اشتباه؟!! نميدونم چي بگم! گاهي اوقات، يكم عقل و شعورم به اين اشتباهات بزرگ نميرسه!!! تنفر آلمان و بخصوص هيتلر از يهوديان + كمك و حمايت مالي يك سرمايهدار يهودي براي ساخت كارخانه هواپيماسازي در خفا! تنفر هيتلر از يهوديان + ملاقات با سران يهود (بنيانگزاران اسرائيل در 7 سال بعد) در سال 41 در ويلاي شخصي هيتلر و عكسهاي دوستانه انداختن و قهوه نوشيدن! تنفر آلمان از انگليسيها و امان دادن به 300.000 نفر از نيروهاي ايشان؛ بيهيچ دليل! تنفر آلمان از انگلستان و دست كشيدن از بمباران اين كشور؛ اون هم در حالي كه اگه فقط دو هفته به اين كار ادامه ميداد، كار انگليس تقريباً تمام بود!! اونم در شرايطي كه توقف حمله، درست بعد از شنيدن اين خبر توسط هيتلر، به دستور مستقيم ايشون صورت گرفت!!! قصد تصرف كامل اروپا كه ديگه چيزي نمونده بود صورت بگيره + به يكباره سر خر رو كج كردن و رفتن به سمت قتلگاه شوروي!!! قصد مقابله با انگليسيها + گسيل بهترين فرماندهان و نيروهاش به آفريقايي كه هيچ ارزشي نداشت و نهايتاً قتلگاهشون شد!!! قصد فتح شوروي + كج كردن مسير حركت از دم مسكو به لنينگراد (استالينگراد بعداً رفت رفيق!)!! ادعاي تاكتيكهاي متمركز بر نظريهي «Minimum Pain, Maximum Gain» + تمركز بينهايت احمقانه روي استالينگراد و از دست دادن لشكر ششم آلمان!!!! تحريك جهان، بخصوص انگليس و فرانسه براي ورود به جنگ با آلمان؛ درحالي كه اصلاً آمادگياش رو نداشت!!! فراري دادن يهوديان از اروپا + تمركز اين قوم نفرين شده؛ براي اولين بار در طول تاريخ پس از حكومت سليمان در سرزميني ديگر!!!! تصميمات مثلاً ابلهانه (مثل توقف 48 ساعته در دونكرك، حمله به يوگوسلاوي و ...) + تحميل شكست به ورماخت؛ در حالي كه بارها با پيروزي فاصلهي چنداني نداشت!!! و مواردي از اين دست! به قول معروف، ان شاء الله كه گربهاس!! ان شاء الله كه فقط حماقت و تكبر بوده و لاغير. به قول ارنستو رومل عزيز؛ بگذريم!! -
آقا رضا كياني عزيز. بنده كه ادعايي ندارم. از اول هم به بيسوادي خودم اعتراف كردم. اون واژه، كلي بود. اگه رجوع به صحبتهاي خودتون بفرمايين، ربطش رو با عرض بنده متوجه خواهين شد. به دنبال واژهي دقيق نگردين. بلكه صرفاً فرمايشاتتون رو به عنوان يه خوانندهي بيطرف بررسي بفرمايين. نيازي به اعلام نتيجه نيست. ان شاء الله من دروغپرداز و افترا افكن، با تمامي اسلاف خويش منجمله پينوكيو، در جهنم سوزان همدم بشيم كه تاواني باشه به تمامي اين اعمال خبيثانه. اتفاقاً بندهي حقير هم داشتم در اين زمينه عرايضم رو پيش ميبردم و بحثم، ارتباطي به ادامهي جنگ بعد از فتح خرمشهر نداشت. بحث، سر فرمايش حضرت امام (ره) بود كه شما فرمودين حاج احمد آقا گفته امام اين عقيده رو داشت و بنده هم سعي كردم منطقاً اين مسئله رو رد كنم. دلايلم رو هم عرض كردم و نيازي به بازگويياش نميبينم و فكر كنم اگه پستهاي حقير در اين تاپيك رو كامل و با دقت مطالعه ميفرمودين، اين رو نميفرمودين. بنده، كاري به حرف حاج احمد آقاي مرحوم نداشته و ندارم. اهميتي هم نداره كه صحبتهاي ايشون رو دنبال كنم يا نكنم. چون منابع حقير، صرفاً اظهار نظرات اشخاص نيست؛ اظهار نظرهايي كه گاهاً با يه تعبير و يا نقل قول اشتباه ميتونه بسياري حق رو به ناحق تبديل كنه و بالعكس. ان شاء الله كه خدا اين گمراه رو هدايت كنه. ---------------------------------- ارنستو رومل عزيز. حرفهاي شما كاملاً صحيح هست و از نظر حقير، تفاوتي در صحبتهاي بنده و شما وجود نداره. بنده هم موافق اين هستم كه حقايق گفته شه؛ نه اوني كه صرفاً به نفع ماست! چون با فريب خويش به جايي نميرسيم. گويي كه گاهاً بايد مثل «هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد» رو هم در نظر بگيريم و يادمون نره كه يه انتقاد سازنده، در جمعي دوست ميتونه مفيد و در جمعي دشمن، تنها هيزمي خشك براي شعلهورتر ساختن آتش فتنه ميتونه باشه. در كل، بنده از نظرات و فرمايشات شما همواره استقبال كرده و ميدونم كه انتقاد شما، از روي دلسوزي و علاقه به دستيابي به حقيقت و بازگويي اصل مسائل، براي جبران مشكلات و نقاط ضعفي هست كه گاهاً بخاطر خوش خيالي و بيخيالي، و يا عدم علاقه به پذيرش حقايق از طرف ما بوجود اومده. بنده ديگه در اين زمينه عرضي ندارم.
-
سلام و دوصد سلام خدمت برادر اروين - چهگوارا !! ببخشيد ارنستو رومل عزيز !! منم خوشحالم كه در تاپيك، بار ديگه با شما دوست گرامي همكلام و همصحبت ميشم. ان شاء الله در كنار شما، باز هم بيشتر به اطلاعات بسيار اندكم اضافه كنم. ضمناً اجازهي ما هم دست شماست. ----------------------------------- [quote] ایا میشه با توجه به این موضوع فهمید که امام موافق جنگ بود؟! در ضمن فکر کنم منظورتون دفاع هست چون ما جنگ نمیکنیم! ایا چون امام رد نرکده پس یعنی تائید؟! یا اینکه رد نکرده اما نظر دیگران رو هم خواسته بعد تصمیم جمع رو قبول کرده؟![/quote] دفاع، يه اصطلاح هست براي تبيين وضعيت جنگي. اصطلاح جنگ، يه اصطلاح كلي هست. مسلماً در هر جنگي، يكي از طرفين ميجنگه و اونيكي دفاع ميكنه. ولي در تبيين مسائل، به اين امر جنگ گفته ميشه. حضرت امام (ره) فرمودن كه ما به دنبال جنگ نيستيم. ما خواهان صلحيم. لكن صلح شرافتمندانه و عادلانه (اين قسمت دوم رو با شك گفتم. چون دقيقش يادم نبود). مسلماً حضرت امام، به اين خاك و بوم تعصب داشتن؛ مثل تمامي ايرانيان عزيز (شاهد اين امر، جنگيدن ايشان با قواي روس در سنين نوجواني و در سالهاي جنگ جهاني اول بود). زماني كه خرمشهر فتح شد، هنوز كيلومترها خاك كشور عزيزمون، در اختيار قواي بعثي بود. پس نميتونين بگين امام مخالف ادامهي جنگ بود؛ چرا كه در اون صورت، بايد خاكمون رو دودستي تقديم صدام عزيز ميكرديم و بعد التماس مجامع بينالمللي ميكرديم كه بيان خاكمون رو از دست صدام دربيارن! بعد هم لطف كنن و حداقل ما رو به عنوان متجاوز شناسايي نكنن!!! حضرت امام، مخالف قطع جنگ بود. صرفاً بحثي كه بود، اين بود كه آيا ادامهي جنگ، بايد سر مرزهاي ما باشه يا خارج از مرزهاي ما و در خاك عراق كه در ابتدا، حضرت امام (ره) فكر ميكردن كه اگه داخل باشيم، ميتونيم جنگ رو درست پيش ببريم. ولي با استدلال سياسيون و همچنين فرماندهان ارشد نظامي، اين مسئله رو پذيرفتن و اگه دقت كرده باشين، هركسي كه در اون جلسه حضور داشت (از آيتالله خامنهاي گرفته تا هاشمي و رضايي و حتي مرحوم ظهيرنژاد)، همه روي اين مسئله تأكيد داشتن (در خاطرات و يا نقلقولها و يا سخنرانيهاي ايشان، اين مسئله به وضوح بهش اشاره شده). [quote] این درسته هرچند باید بگم از همین نتیجه میشه که امام رای دیگران براش مهمتر از تک رای خودش بوده و ایا در اینصورت شما مطمئن هستید که امام در محفل خصوصی نظر خودش رو صرفا به عنوان رهبر بیان نکرده و چون دیگر عزیزان نظری مخالف داشتند حرف جمع رو قبول کرده؟!(همونجور که میدونید ایشون یکی از معدود کسانی بود که وقتی میگفت من حکومت نمیکنم به نحوی که بیام به کسی دستور بدم و.... و یا اینکه از نزدیکان من کسی حق مسئولیت دولتی گرفتنن داره و.... یعنی واقعا همون انجام میشد)[/quote] حرف شما درسته. در مواردي، اين مسائل پيش اومد (مثل نظر امام (ره) درمورد بنيصدر كه اجازه ندادن اين حرف، از اتاق ايشون بيرون بره). ولي در اين زمينه، اوضاع به همون طريقي بود كه عرض شد. نظر حضرت امام (ره)، اين بود كه ايران بايد تا جايي پيش بره كه اولاً خاكش رو از لوث وجود دشمنان بعثي پاك كنه، بعد هم حقانيت ايران اثبات بشه و ايران به صلحي پايدار و عادلانه برسه و متجاوز هم تنبيه بشه كه تمامي اينها، جزو پيششرطهاي پذيرش آتشبس از طرف ايران عنوان گرديد. بالكل، يا منظور حاج احمد آقا بد انعكاس پيدا كرده، يا ايشان اشتباهي داشتن. والا اين مسئله از عقل به دور هست كه حضرت امام (ره)، بخصوص با شناختي كه از صدام حسين ملعون داشتن، مثل پادشاهان قاجار فقط با يه پيروزي، چنان سرمست شن كه جنگ رو به اتمام برسونن و بيخيال تمامي خاكهاي از دست رفته بشن و فكر كنن كه اگه ما تموم كنيم، طرف مقابل هم تموم ميكنه! با بصيرتي كه بندهي حقير و شماي بزرگوار و تمامي دوستان عزيز از حضرت امام (ره) دارن، اين مسئله كمي دور از ذهن و غيرعقلايي به نظر ميرسه. مگه اينكه حضرت امام (ره)، خرمشهر و فتح اون رو هدف واقعي اين جنگ ميديدن!!! اما در اين كه حضرت امام (ره)، دوست داشت اين جنگ هرچه سريعتر خاتمه پيدا كنه، شكي نيست. در همون اوايل جنگ هم حضرت امام (ره)، با بسياري از نمايندگان كشورها ديدار ميكرد و همواره هم بر اين مسئله تأكيد داشت كه راه خاتمهي جنگ، بازگشت عراق به مرزهاي قديم، تعيين متجاوز و پرداخت غرامت اين نبرد دهشتناك هست و لاغير. اميدوارم عرايضم رو به تفكيك و وضوح بيان كرده باشم. خوشحال ميشم در اين زمينه، با هم تبادل نظر بهتري داشته باشيم. راستي. بين خودمون باشه. مگه من رئيس دفتر جناب رضايي بودم ! اما يه حقيقتي هست و اون اينكه ايران، پس از پذيرش آتشبس در سال 67، تقريباً به تمامي اهدافش (منهاي دريافت غرامت) رسيد. در مستند دفاع مقدس (كه بنده فقط چند قسمتش رو، اونهم ناقص ديدم؛ ولي فكر كنم قسمت آخرش بود)، اوضاع پس از آتشبس و چگونگي صلح رو توضيح داده بود و اينكه صدام بود كه نامهنگاري رو شروع كرد و ايران بود كه كلاس ميذاشت (اين مسئله، ديگه چيزي نيست كه از خودمون درآورده باشيم! چون اسنادش موجود هست). نهايتاً هم صدام، اكثر شرايطي رو كه ايران ميخواست پذيرفت. به نحوي كه صداي همهي غربيها دراومد. بخشهايي از اين جيغ و فريادها رو هم در مستند دفاع مقدس، منعكس كردن. اما اينكه چرا همهاش رو نگرفتيم رو ديگه فكر كنم بدونيم چه خبره! قبول بفرمايين كه زور ما، بيشتر از اين نميرسيد. ولي نميشد جلوي همچين اژدهايي هم كوتاه اومد.
-
آقا رضا كياني عزيز. بذارين مسئله رو يكبار بطور كامل تشريح كنيم. در جهان دوقطبي، معمولاً بايد به يكي از دو قطب بچسبي. اگه نچسبي، يا سرنوشت مارشال تيتو رو بايد پيدا كني (گويي كه تيتو غير مستقيم از اروپا و امريكا حمايت ميشد)، يا جمال عبدالناصر و كاسترو (كه از ترس يكي، پريدن تو دامان اونيكي)!!! حالا اين چيز عجيبي نيست كه وقتي به دامان يكي از اين دو نپري، چه وضعيتي در انتظارت خواهد بود!! عجيب نيست كه شرق و غرب، در مقابلت بايستن!!! ارتباطي هم به استهزاء حق و باطل نداره!!! شما باسوادتر و آگاهتر از بندهي حقير هستين. پس مسلماً درمورد جنگ سرد، بسيار بيشتر از اين بيسواد نافهم، اطلاعات دارين. فكر كنم خودتون بهتر بدونين كه شرايط جنگ در اين دوران به چه ترتيب بود و اصولاً جنگها بيشتر به چه ميداني تبديل ميشد!! هيچ جنگي در اين 45 سال اتفاق نيافتاد مگه اينكه يك طرف رو شوروي بگيره و طرف ديگه رو هم امريكا! در جنگ ايران و عراق، اگه مثلاً در زمان شاه بود (همونطور كه اتفاق هم افتاد)، امريكا بايد طرف ما ميبود و شوروي طرف عراق. اما وقتي كه انقلاب كرديم و از شرق و غرب بريديم (هرچند به نظر شما احمقانه)، پس مسلماً نبايد هم انتظار ميداشتيم امريكا همچنان طرف ما باشه!! اين مسئله هم هيچ ربطي به حق و باطل نداره. و اما مورد سوم، بحث ايدئولوژيكي انقلاب اسلامي بود كه شايد بهتر باشه در جايي مناسبتر درموردش بحث كنيم! ميدونم شما اين تفكر رو احمقانه ميدونين. ولي زبيگنيو برژينسكي، مشاور امنيت ملي احمق كارتر هم متأسفانه اين عقيدهي احمقانه رو داشت و عنوان كرد كه به هر ترتيب، بايد جلوي نفوذ انقلاب ايران به كشورهاي ديگه رو، به هر ترتيب كه شده گرفت!!! كشورهاي احمق منطقه هم فقط به خاطر رفتار ايران و نه انقلاب ايران، بهشون كمك كردن! چون اصلاً نميترسيدن كه اين انقلاب به كشورشون رخنه كنه. بلكه صرفاً به خاطر رفتار سياسي ايران، اين كار رو كردن!!!! و اما مورد چهارم و آخرين مورد. آقا رضاي بزرگوار بنده، ظاهراً يه مورد خيلي ساده رو در نظر گرفتن. با طرح يه سري سوال (و البته ارائهي پاسخ)، سعي ميكنم حافظهي تاريخي شما رو فعالتر كنم. سوال : لقب صدام چي بود؟ جواب : سردار قادسيه. سوال : سردار قادسيه به چه معناست؟ جواب : خودتون چي فكر ميكنين؟ جنگ قادسيه چي بود؟ سوال : كشورهاي مذكور (بحرين، كويت، عربستان، مصر و ...) جزو كدام نژاد محسوب ميشوند؟ جواب به صورت چهار گزينهاي : الف) آريايي ب) اروپايي ج) آفريقايي و بلكن امريكايي د) عرب نكته ضروري : منظور از اروپايي و آفريقايي و امريكايي، نژادهاي موجود در اين قارهها ميباشد (منهاي آلمان كه ميگن آريايي هستن) سوال : بازآورندهي شعارهاي پان عربسيتي جمال عبدالناصر چه كسي بود؟ جواب : چه عرض كنم؟ حضرت امام (ره) كه نبود. سوال : ما با فرانسه چه دشمني ديرينه و زودينه و همينه و هيچينهاي داشتيم؟ جواب : فكر كنم در كتب ما، به درستي به ناپلوئون بناپارت و يا شايدم ژرارد دپارديو پرداخته نشده بود. سوال : ما با برزيل چه مشكلي داشتيم؟ جواب : شايد سفارتش رو تسخير كرديم و خودمون خبر نداشتيم. سوال : ما با هلند چه مشكلي داشتيم؟ جواب : حتماً در جام جهاني 1978، كم از اين تيم گل خورديم. سوال : حال شما خوبه؟ جواب : خير.
-
خدمت برادران عزيز بايد عرض كنم كه در اين زمينه، قبلاً در [url=http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=1675&highlight=%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86+%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D9%8A%D9%8A]اين تاپيك[/url] به فراوان بحث شده! دوستان درصورت علاقه به آگاهي از موضوع، ميتونن بهش مراجعه بفرماين. اما درمورد اينكه امام مخالف جنگ بوده، من كاري به صحبت احمد آقا ندارم. چرا كه بنده، خودم حرف امام رو شنيدم و فكر نكنم حضرت امام (ره)، مردي بوده كه در پنهان يك حرف و در آشكار يك حرف ديگه رو ميزده!!! در تاپيك مذكور، مصاحبهي آقاي رضايي (فرمانده سابق سپاه) رو قرار دادم. در اين زمينه، به وضوح بحث شده و كاملاً و مشخصاً عنوان شده كه امام مخالف جنگ نبود!!! بهتره با دقت مطالعه بفرمايين. البته گلچينش رو گذاشتم. كاملش رو تو تاپيك ميتونين ملاحظه بفرمايين. [quote] [color=darkblue]رضایی: امام با ادامه جنگ مخالف نبود. امام هیچگاه نگفت كه سر مرزها بمانید و وارد خاك عراق نشوید. این مساله به عنوان یك پرسش برای ایشان مطرح بود. امام میگفتند با توجه با اینكه دلایلی وجود دارد چرا شما سر مرز نمیمانید؟ این بحث پیش آمد كه آیا بر سر مرزها بمانیم و بجنگیم یا وارد خاك عراق شویم و به نبرد ادامه دهیم؟ در جلسه مشتركی كه ما نظامیها و سیاسیون با حضرت امام داشتیم نظراتمان را برای امام (ره) بیان كردیم. [/color] [/quote] [quote] [color=darkblue] بعد از آن امام رو به نظامیها كرد و فرمود نظر شما چیست؟ مرحوم ظهیرنژاد (رییس ستاد مشترك ارتش) پاسخ داد: ما اگر بر سر مرزها باقی بمانیم و آتشبس شود آنگاه باید نیروهای وسیعی را بر سر مرزها نگهداریم ولی اگر به خاك عراق پیشروی كنیم و خود را به پشت اروند برسانیم آنجا با یك نیروی كم ولی مطمئن میتوانیم از حمله مجدد ارتش عراق جلوگیری و آنها را زمینگیر كنیم و به آسانی از مرزها دفاع كنیم. بعد از سخنان مرحوم ظهیرنژاد امام رو به من كرد و گفت: نظر شما چیست؟ من هم گفتم با نظرات مطرح شده موافقم. مرز جنوبی ایران قابل دفاع نیست. [/color] [/quote] [quote] [color=red]* نظر شما درباره پذیرش قطعنامه در آن تاریخ چه بود؟ [/color] [color=darkblue]رضایی: ما تابع نظر امام بودیم. چارهای جز پذیرش قطعنامه در آن زمان نبود. عدهای میگفتند ایران باید بعد از فتح خرمشهر چنین كاری را میكرد؛ ولی این كار شدنی نبود، چون قطعنامه 598 پنج سال بعد از آزادی خرمشهر صادر شد. آمریكاییها بعد از فتح خرمشهر برای ما خواب آتشبس دیده بودند و این یعنی یك حالت نه جنگ و نه صلح كه ممكن بود جنگ حتی تا 20 سال ادامه یابد، همان حالتی كه بین سوریه و اسراییل وجود دارد. اگر ما طرح آتش بس بعد از فتح خرمشهر را میپذیرفتیم حداقل چندین استان مرزی ما سالها در حالت ویرانی به سر میبردند كه امكان بازسازی آنها وجود نداشت و دو و نیم میلیون ساكنین مرزها نیز آواره و سرگردان میشدند. لذا حداقل دستاورد عدم پذیرش آتشبس پس از فتح خرمشهر و تصرف خرمشهر این بود كه فاو و شلمچه را در قطعنامه 598 از شورای امنیت گرفتیم و آنها نیز از ترس سقوط صدام امتیازات حداقلی را پذیرفتند. در یك كلام باید بگویم ما به مرگ (سقوط صدام) گرفتیم كه آنها به تب (قطعنامه 598 ) راضی شوند. [/color] [/quote] [quote] [color=red]* در خصوص نامهای كه در اواخر جنگ به نخست وزیر نوشتید توضیح دهید. آیا از اول این برآورد را نداشتید كه چقدر امكانات نیاز داریم كه در آخر جنگ این نیازها را اعلام كردید؟ [/color] [color=darkblue]رضایی: آن نامه مجموع پیشنهادهایی بود كه بتوانیم جنگ را به عمق خاك عراق بكشانیم. من در آن نامه عنوان كرده بودم اگر بخواهیم جنگ با پیروزی قاطع ما خاتمه یابد، باید 5 میلیارد دلار بودجه در نظر گرفته شود كه طی آن در یك برنامهریزی پنج ساله دقیق عملیاتی و پر قدرت شكست سنگینی را متوجه عراق سازیم و جنگ را به نفع خویش پایان دهیم و برای آنكه بعدها سوء استفادهای به وجود نیاید در آخر نامه ذكر كرده بودم كه اگر تجهیزات تامین نشود ما در هر شرایطی مقاومت میكنیم و تا آخرین قطره خون ادامه میدهیم و میایستیم.[/color] [/quote] در مستند سيرهي عملي روح الله، اين مطلب مستنداً نشان داده شده است. در مستند روح الله (ساختهي شبكه المنار لبنان) هم اين مسئله نشان داده شده است. در مستند جنگ كه چند وقت پيش از شبكه يك پخش شد هم به همين ترتيب. ضمن اينكه بدونين حضرت امام (ره) هيچوقت تصميمات تكنفره اتخاذ نميكرد و همواره با مشورت جمع، تصميماتش رو ميگرفت!!! فكر كنم همه چيز مشخص باشه!
-
توحش، توحشه!! حالا ميخواد نازي آريايي باشه يا متفقين چشم آبي يا هر جنايتكار ديگهاي!!! نميدونم دوستان چه توجيهي براي خودشون دارن كه اگه مثلاً آريايي بكشه، حقشونه، ولي چشمآبي بكشه فلان فلان شدهان!!!! خدا رو شكر تو اين مملكت، دارن به لطف مثلاً آريايي بودن هيتلر، تمام جنايتهاش رو ميشورن و ميذارن كنار!!! براي دوستاني كه اينطور احساساتي دارن با مسائل برخورد ميكنن، يه پيشنهاد ساده دارم. چندي پيش، خونهي يكي از دوستام بودم. پدرشون، از اين كتابهاي قطور آرشيوي روزنامهي قديمي در سالهاي جنگ جهاني داشت (ايراني). ورق زدن صفحاتش، خالي از لطف نبود. بخصوص تماشاي عكسهاي روزنامه كه به تاريخ همون وقايع بود. دوستاني كه ميتونن، بد نيست اين آرشيو رو يه نگاه ساده بندازن! خدا رو شكر، اون موقع، كشور ما طرفدار نازيها بود و هنوز صنعت مونتاژ اونقدر پيشرفت نكرده بود كه تمامي اين وقايع فجيع رو كامپيوتري و با فوتوشاپ بازسازي كنن و مظلومهاي نازي رو جنايتكار جلوه بدن!!! ------------------------------------------------- ظالم، ظالمه و جاني، جانيه! از هر نژادي!!
-
اينده خاورميانه ( قسمت اول ) سوریه جدید دوست یا دشمن
mostafa_by پاسخ داد به armani تاپیک در دکترین و استراتژی
[quote]جناب مصطفي..از اينكه بحث تحليل و بحث ارزشها و عقايد خودتان را با هم تفكيك ميكنيد و ميتوانيد تحليل هاي به اين خوبي انجام دهيد خيلي خوشحالم. براي من سوالاتي پيش آمده كه با توجه به تحليلهاي خوبتون ميخواستم نظرتون رو بدونم. مثلا فرض كنيم كه در آينده اي كه حالا مشخص نيست و زمان آن كي هست...اسراييل بتونه با بحث و گفتگو و چانه زني .. سرانجام با فلسطيني ها طرح زمين در برابر صلح رو اجرا كنه و در كنار اون با سوريه هم صلح ايجاد كنه و حتي شايد براي صلح پايدار با لبنان از خير چند كيلومتر مزارع شبعا هم بگذره. نتيجه ي اين رشته اعمال .. روابط عاديه كل كشورهاي همسايه اش با آن و كل كشورهاي عرب با اسراييل ميشه. ساير كشورهاي مسلمان هم با وجود تيرگي روابط با آن ولي چون مواضع اشون از عرب ها تندتر نيست...آنها هم روابط عادي با اسراييل برقرار ميكنند. در اين بين موضع و رفتار ايران به عنوان كشوري كه تنها قرار ميگيره و به طبع اون فشار كل كشورهاي اروپايي و امريكا و ... روي ايران به عنوان ((آدم بده ي دنيا و شر درست كن دنيا)) چي ميتونه باشه ؟ پ.ن) اون عبارت داخل گيومه منظورم عبارت و اتيكتي هست كه برامون توي دنيا درست ميكنند خيلي بدتر از الان و چيزي به اسم محور شرارت. يكوقت سوءتفاهم نشه![/quote] نظر لطف شماست دوست گرامي. آيندهاي كه فرمودين، به هيچوجه دور نيست. بدون شك، در حال حاضر فلسطينيها دارن آمادهي پذيرش اين صلح ميشن؛ كما اينكه قبل از اون، ياسر عرفات تن به اين كار داد و بخشي از خاك فلسطين رو تحت حكومت خويش گرفت. مسلماً فلسطينيها خود رو براي چنين روزي دارن آماده ميكنن و از الان بر سر رسيدن به قدرت باهم در چلنج به سر ميبرن! (ببخشيد! ولي اصطلاح فارسي مناسبي براي اين واژه سراغ ندارم. به همين خاطرم چون نميدونستم چي بگم، انگليسياش رو گفتم. شما به بزرگي خودتون بيسواديام رو ببخشيد). سواي گروه حماس كه بخش مهمياش به جهاد و مقاومت اعتقاد داره، باقي گروهها در حال حاضر به شدت به دنبال سهمخواهي در دولت آيندهي فلسطين هستن. اما اينكه چرا اين امر تا به امروز محقق نشده، به هيچوجه نارضايتي فلسطينيها نيست؛ بلكه عدم پذيرش اين امتيازدهي توسط اسرائيل هست. در لبنان، مزارع شبعا تنها به اين دليل نگهداري شده كه درموقع نياز بشه به اين دولت فشاري وارد آورد و منطقهاي براي برخورد باقي مونده باشه. والا اسرائيل به شبعا نيز نيازي نداره؛ كما اينكه با وجود سرمايهگذاري كلاني كه روي صحراي سينا داشت و از خاك لميزرع، دشت كشاورزي ايجاد كرد، ولي در هنگام صلح با مصر، اون رو برگردوند. ولي تمامي اين امور، صرفاً زماني محقق ميشه كه سوريه به عنوان بازيگر اصلي اين طرح، با اسرائيل به توافق نهايي برسه. اگه دقت كرده باشين، در چندين طرح صلح عربي كه اكثر قريب به اتفاقشون توسط عربستان سعودي ارائه گرديد، تماماً روي اين مسئله تكيه داشتن و تنها چيزي كه در قبال صلح از اسرائيل خواستن، بازگشت به مرزهاي 1967 هست كه اسرائيل هم دقيقاً اين مسئله رو نگه داشته براي كسب امتياز. والا خودش هم آمادگي كامل براي تخليه حداقل بخشي از اين فضاي اشغالي جديد رو داره و دليلي هم نميبينه كه با اهداء زمينهاي غصب شده، آرامش مطلق رو براي خودش نخره. بخصوص اينكه با اينكار، حقيقتاً دست ايران رو خواهد بست و توپ در زمين ايران ميافته. اما اينكه شرايط پس از وقوع اين صلح، به چه ترتيب خواهد شد، مسئلهاي هست كه قبلاً هم درموردش هشدار داده بودم؛ يعني انزواي كامل ايران در مسئلهي فلسطين. يك حقيقت وجود داره و اون اينكه ايران، خواه ناخواه، تبديل به قطب مبارزه عليه امپرياليسم و اسرائيل شده. درسته كه در اين مبارزه، تقريباً دست تنهاست، ولي دل ميليونها، بلكن ميلياردها مسلمان باهاش هست و ميشه گفت تنها اميد براشون هست. ايران، امروزه نماد بيداري دنياي اسلام هست و حداقل در سياست خارجياش، همواره اقتدار اسلامي رو به نمايش گذاشته؛ امري كه عربها كاملاً درش عاجز بودن. اشتباهي هم كه هميشه ميشه اينه كه خيليها فكر ميكنن مسئلهي فلسطين، به ما ربطي نداره و يك مسئلهي عربي است؛ كما اينكه بسياري از خود ايرانيها، عقايد مضحكي نظير «ما بيشتر از اعراب حرص دين رو ميزنيم» و امثالهم رو مطرح ميكنن و فكر ميكنن دين يا مليت، به مليتي خاص برميگرده و وارثان اون، در مقامي پايينتر قرار دارن! درصورت صلح سوريه، شك نكنين كه كشوري مخالف اسرائيل باقي نميمونه؛ الا ايران. در اين شرايط، تنها كاري كه از دست ايران ساخته هست، رها كردن مقطعي مسئله هست؛ چرا كه براي چه كسي اين تبليغات رو انجام ميده؟ براي كشوري كه خود به شرايط فعلي رضايت داره؟ يا ساير كشورها كه هركدوم دوست اسرائيل محسوب ميشن؟ نهايت امر، تبليغات براي زنده نگاه داشتن ياد و خاطرهي جنايات اسرائيل در اذهان عمومي هست كه اون هم عمر چنداني نخواهد داشت و با گذشت نسلها، بسيار ساده به بوتهي فراموشي سپرده خواهد شد. به همين دليل هم عرض كردم كه [quote] نهايت كاري كه ميتونيم انجام بديم، تعليق افكار عمومي و دشمني با اسرائيل در ظاهر و بيخيالي در حقيقت هست! نهايتش ميتونيم با اسرائيل، رابطه نداشته باشيم؛ مثل خيلي از كشورهايي كه ارتباطي باهاشون نداريم. ولي مثلاً به دشمناش كمك نكنيم، تو كاسهاش نذاريم و قس علي هذا!!! اين، نهايت بهبودي روابط ما با اسرائيل، با درنظر گرفتن ثبات شرايط حاضر هست.[/quote] با اين كار، هم از فشار جامعهي جهاني تا حدودي كاسته ميشه، هم شايد روابط خصومت آميز تلآويو با ما، كمي بهبود پيدا كنه و حداقل هركدوم بچسبيم به كار خودمون. گويي كه براي هر دو حكومت، فراموشي همديگه امري محال تلقي ميشه و هر دو منتظر فرصتي مناسب هستن تا روزي دخل اونيكي رو بيارن! اسرائيل، باتوجه به آرمانها و اهدافي كه در سر ميپرورونه، نبايد دشمني به قدرتمندي ايران داشته باشه. ايران نيز نميتونه وجود يك غاصب در مقدسترين سرزمين مسلمانان، مسيحيان و يهوديان رو تحمل كنه و اگه كاري به كارش نداره، صرفاً به دنبال زماني است كه چنان قدرتمند شه تا عقدهي اين ظلم آشكار رو بر سر صهيونيستها خالي كنه. اما اينكه تا اون روز، حكومت فعلي تغييري كرده باشه يا در موقعيت اسرائيل، باتوجه به تحولات جهاني، تغييراتي بوجود اومده باشه، مسئلهاي است كه تنها گذر زمان مشخصش خواهد كرد. -
اينده خاورميانه ( قسمت اول ) سوریه جدید دوست یا دشمن
mostafa_by پاسخ داد به armani تاپیک در دکترین و استراتژی
متأسفانه حرف شما، كاملاً صحيح هست سينا جان. دنياي سياست، براي ما آرماني (با آرماني عزيز اشتباه گرفته نشه!!) باقي نميذاره! خطوط قرمزي باقي نميذاره! اجازه نميده مذهب و باورها، در مناسبات جايي داشته باشن. البته ميشه! ولي خوب! نتايج خاص خودش رو هم به دنبال داره! اما اين مسئله، تا حدودي متفاوت هست! فكر كنم بهتره از نقل قولي كه قرار دادين استفاده كنم. [quote] خواهید دید که پس از خوابیدن زبانه شعله تند مذهب در رژیم خمینی ایران، آنچه که باقی می ماند منافع مشترک ایران و اسرائیل است.[/quote] [quote] و اسحاق رابین نیز در این باب در اکتبر ۱۹۸۷ تاکید کرد: ایران بهترین دوست اسرائیل است، و ما مواضع خود را در قبال تهران تغییر نمیدهیم، چرا که رژیم خمینی تا ابد نمی ماند.[/quote] از نقل قولها، ميشه دليل عرايضم رو فهميد! خيلي مشخص هست! بنده هم عرض كردم كه باتوجه به شرايط فعلي!! همونطور كه عرض شد، وقتي در كشوري، امري در طبقهي استراتژيك جاي ميگيره، ديگه تغيير ناپذير ميشه؛ تا مگه اينكه چه اتفاق مهمي رخ بده! بطور مثال. دين ما؛ مسلمان شيعه اثني عشري. در كشور، كم سني نداريم. مقداركي هم مسيحي و يهودي و زرتشتي داريم. ولي دين رسمي كشور، برپايه عقايد شيعيان هست. اين دين، جزو طبقهي استراتژيك نظام جمهوري اسلامي طبقه بندي شده. يعني ما مثلاً براي بهبود روابطمون با عربستان، ميتونيم از واقعهي كشتار بيرحمانهي حجاج در عربستان چشمپوشي كنيم و يكي دو سال بعد زيرسيبيلي ردش كنيم. ولي اجازه نداريم از آرمان شيعه چشمپوشي كنيم و مثلاً براي بهبود روابط با عربستان يا ساير كشورهاي عربي منطقه، سني شيم! اين، تفاوت قرار داشتن مسئلهاي در جايگاه استراتژيك با ساير جايگاهها و طبقات هست. حتماً داستان قلعهي حيوانات رو خوندين. در اونجا، ميبينيم كه انحرافات بسياري از آرمانهاي اوليهي انقلاب حيوانات رخ ميده. خوكها هر تصميمي كه خودشون دوست دارن رو وارد انقلاب ميكنن. حيوانات ديگه هم با اينكه كمكم دارن بدبين ميشن، ولي همچنان به بهبود اوضاع اميدوارن. چه اتفاقي اونا رو كاملاً مأيوس ميكنه و ميفهمه كه انقلاب، صد در صد به كجراهه رفته؟! پس ميبينيم كه همه چيز هم بر پايهي مناسبات سياسي و چشمپوشيهاي مصلحتي بنا نميشه! در ماجراي ايران كنترا، ما با ايالات متحده طرف بوديم؛ نه با اسرائيل. درسته كه از اسرائيل هم حضور داشتن. ولي مسئله، چيز مهمتري بود و اون، ادامهي جنگ تحميلي بود و به عبارت بهتر، شرايط اضطرار كامل. ضمن اينكه اگه امريكا وارد اين مسئله شد، به اين دليل بود كه ميديد بازار تسليحات اين جنگ، در اختيار شوروي هست و اين مسئله در زمان جنگ سرد، يه شكست براي امريكا محسوب ميشد. به همين خاطرم سعي كرد كه از اين طريق، منافع خودش رو حفظ كنه كه ديديم با لو رفتن اين مسئله، آبروريزي سياسي فراواني شد و موجي از استعفاءها و فشارها بر روي پرزيدنت ريگان و تيم سياسي و امنيتي وي پديدار شد. ايران قبل از اون هم يكي دو باري از اسرائيل امتياز گرفته بود؛ درست همونطور كه حزب الله از اسرائيل گرفت. ولي باز هم شرايط متفاوت بود و اسرائيل هم چارهي ديگهاي نداشت (قضيه گروگانگيري). اما در حال حاضر، شرايط كاملاً فرق كرده. بزرگترين فرقش هم اين هست كه دو طرف، از موضع برتر دارن با هم جدل ميكنن. آقاي رئيس جمهور، از تريبون رسمي سازمان ملل، حرف از اضمحلال امپرياليسم و در كنارش رژيم صهيونيستي ميزنه و ميگه اين رژيم، رفتني هست! به نظر شما، منطقي هست كه با چنين مواضعي، ما بخوايم با اسرائيل مذاكره كنيم و بهش امتيازي بديم؟ درست مثل اينكه پليس، با دزدان درگير ميشه و اونا رو تو يه كوچه گير مياندازه، در حالي كه دزدها دستشون فقط تفنگ هست، ولي پليس از پشتبام كاملاً به منطقه مسلط هست، بياد و سر تسليم شدن دزدها، باهاشون مذاكره كنه و مثلاً ماشين براي فرار در اخيتارشون قرار بده!! همون كاري كه وقتي گروگان دارن انجام ميدن!!!! علت صحبتها و دكترين بنگوريون، عدم شناخت از ايرانيها بود. اون فكر ميكرد كه نظام پادشاهي در ايران، كما فيالسابق 2500 سال قبل، ادامه پيدا خواهد كرد و نظامي برپايهي عقايد مردمي بنا نميشه! كاري به اين ندارم كه جمهوري اسلامي، صد در صد مردمي هست يا خير. ولي چيزي كه مشخص هست اينه كه اين نظام، تبلور اعتقادات و باورهاي مردمي هست (حالا بماند اين مسئله كه مردم دمدميمزاج ما، با يه فشار اقتصادي، همه چيز خيلي ساده يادشون ميره و ميزنن زير همهچيز!!!). اسرائيل، نتونست اين مسئله رو پيشبيني كنه، چرا كه فكر ميكرد مسئلهي فلسطين، مسئلهي اعراب هست! ولي همونطور كه امام راحل (ره) فرمودن : «مسئلهي فلسطين، مسئلهي جهان اسلام است» و «فلسطين پارهي تن اسلام است». به همين خاطرم اين مسائل پيش اومده! اسرائيل، همچنان اميدوار بود كه نظام جمهوري اسلامي، خيلي زود فروكش كنه و دوباره نظامي در كشور حكمفرما بشه كه فقط براساس منافع ايران تصميمگيري كنه؛ نه منافع انساني! اما شرايط، به گونهاي ديگر رقم خورد! در حال حاضر، حيات سياسي كشور، به دشمني با اسرائيل خلاصه ميشه! ما نميتونيم مصر سادات باشيم و به همين راحتي تغيير موضع بديم؛ چرا كه از اول، مصر با عقايد پان عربيسم به اين اغتشاش وارد شد! ولي ما داريم شعار اسلاميت و حمايت از مسلمانان رو سر ميديم كه هم طبق اصول و قواعد ديني و مذهبي و انساني ماست؛ هم قرار گرفته در شعارهاي استراتژيك (كه حتي در قانون اساسي كشور هم اومده – سياست خارجي، فصل دهم، اصل يكصد و پنجاه و دوم + يكصد و پنجاه و چهارم). پس ديگه به اين سادگيها هم نيست! اما درمورد معامله سر اسرائيل، متأسفانه مسئلهاي كه هست اينه كه امريكا هم ديگه بهش اعتباري نيست. امريكا، روند نزولي خودش رو آغاز كرده؛ مسئلهاي كه دو سال پيش بنده هم عرض كرده بودم و بيست سال پيش، برژينسكي هم گفته بود! در اون زمان، اثري از بحران اقتصادي نبود. ولي شرايط مشخصاً داشت به اين سمت پيش ميرفت. دكتر احمدينژاد، حرف جالبي زد. در پاسخ به سوال مجري شبكه يك كه پرسيد : «آيا ايران تلاش ميكنه كه براي نجات خودش از وضعيت فعلي، با امريكا مذاكره داشته باشه» گفتن : «حالا بذارين امريكا خودش رو نجات بده، نجات ما پيشكش!». درسته كه اين حرف، يه تيكه سياسي هست. ولي در حقيقت، بيانگر واقعيت موجود در منطقه هست. در حال حاضر، خود امريكا درگيرتر از اوني هست كه بخواد كسي يا چيزي رو نجات بده. حداقل نه تا زماني كه اين بحرانها، بصورت مقطعي فروكش نكرده باشه. اما اگه شرايط خوب بود، باز هم نميشد. چرا كه اين، به اين معني بود كه اسرائيل مستأصل شده و نياز به كمك امريكا داره كه جلوي ايران رو بگيره. حقيقت اينه كه امريكا به اسرائيل وابسته هست؛ نه اسرائيل به امريكا! پس معامله بر سر اسرائيل، كمي بيمعناست! امريكا سر هر كشوري ميتونه با ايران معامله كنه و براي برقراري ارتباط و تبادل امتياز، اين كار رو با ساير كشورها بارها و بارها انجام داده. ولي مسئلهي اسرائيل، حقيقتاً مسئلهاي بيكشش و غيرقابل انعطاف هست و فقط در يك صورت، طرح اين مسئله منطقي به نظر ميرسه! زماني كه بپذيريم امريكا نيز خواهان محو سياسي اسرائيل هست و صرفاً بر سر تقسيم غنائم و محدودسازي ايران، بخواد امتيازات و منافعي رو در نظر بگيره. اما درمورد حزبالله، ايران از اول هم روي اين حزب، سرمايهگذاري زيادي كرد. همونطور كه عرض كردم، اين امر به پيشنهاد حافظ اسد، رئيس جمهور فقيد سوريه انجام شد. وي پيشنهاد داد «اگه شما مايلين كه با اسرائيل بجنگين، به لبنانيها كمك كنين و پاسداران رو اونجا بفرستين ...». ايران هم همين كار رو كرد و تا به امروز هم از اين مسئله، نتيجهي مثبتي ديده. ولي براي اين كار، چون ما مرز مشترك با لبنان نداشتيم و نداريم، مجبور بوديم كه از طريق سوريه اين كار رو انجام بديم. ما از اول هم ميدونستيم كه روي سوريه، نميشه حساب چنداني باز كرد. ولي همونطور كه عرض شد، سرمايهگذاري روي سوريه، معقول بود؛ چرا كه چارهي ديگهاي نداشتيم و عملاً نميشد كاري انجام داد. چون ما از طريق سوريه، به حزبالله ميپرداختيم، در نتيجه بايد امنيت سوريه رو تضمين ميكرديم. ولي خوب. اين مسئله، يه ريسك بود و از اول هم مشخص بود كه بالاخره يك روز سوريه با اسرائيل، به سازش خواهد رسيد. فقط اميدوار بوديم تا اون روز، تا حد امكان اسرائيل رو تضعيف كنيم كه تا حدودي موفق بوديم و حداقلش اين بود كه هيمنهي شكستناپذيري اسرائيل، فرو ريخت و همگان فهميدن كه حداقل پاشنهي آشيل اين رژيم، كجاس! ولي خوب. اوضاع پس از سازش سوريه، بسيار تغيير خواهد كرد!!! -
اينده خاورميانه ( قسمت اول ) سوریه جدید دوست یا دشمن
mostafa_by پاسخ داد به armani تاپیک در دکترین و استراتژی
متأسفانه وقتي جنگ، طولاني ميشه، ارزشها به ضدارزش و ضدارزشها به ارزش تبديل ميشن. من، در زمينهي اسرائيل، يه تندرو محسوب ميشم و اعتقاد دارم بايد تا مرز شكست نهايي اسرائيل پيش رفت. به شدت از هركسي كه دم از صلح با رژيم منحوس اسرائيل ميزنه بدم مياد و اعتقاد دارم ارزش انسانيت، بسيار بالاتر از اين حرفاس! حتي اگه خود فلسطينيها هم نخوان، اين وظيفه از روي دوش ما برداشته نميشه! اما در مقام تحليل، بايد بيطرفي رو حفظ كرد كه بشه تمامي جوانب امر رو در نظر گرفت. به همين دليل هم در مقام تحليل، ميشه گفت كه حماس راهي به جز صلح با اسرائيل در آينده نخواهد داشت؛ چرا كه اكثر قريب به اتفاق حاميان خودش رو از دست داده و با عدم پشتيباني لجستيكي، كاري از دستش ساخته نخواهد بود. با فشارهاي اقتصادي هم مردم عوام، حمايتشون رو از روي اين گروهك برميدارن و در نتيجه خودبخود، اين گروه نابود خواهند شد! بخصوص اينكه همونطور كه آرماني عزيز هم فرمودن، در خود حماس هم كم نيستن كساني كه علاقه به در پيش گرفتن سياستي سازشكارانهتر و به قول خودشون منطقيتر داشته باشن! يادمون نره كه ياسر عرفات، كسي كه با اسرائيل صلح كرد، سالها بر ضد اين رژيم جنگيد و قدرتمندترين گروهكهاي چريكي رو در برابر اين رژيم پديد آورد!! اما در آرمان آزادمردان جهان، صلح با رژيم صهيونيستي، يعني نابودي ايستادگي، مقاومت و مردانگي! يعني تن دادن به ذلت و فراموشي خون هزاران شهيد مظلوم! يعني فروختن وجدان، انسانيت و عزت خويش به چند روز زندگي دنيوي! يعني نابودي تمام ارزشهاي والاي انساني و ارزش نهادن به حيات حيواني چند روزه! شايد اين حرفها، شعاري باشه! بله! دقيقاً شعاري هست! چرا كه در انديشهي امروزي، به لطف تلاشهاي بيحد و حصر غرب، اين مفاهيم جايي نداره! ديگه پايبندي به ارزشها، حرفي خندهدار و از روي شكمسيري تلقي ميشه! ديگه مبارزه تا پاي جان، احمقانه و سازش در برابر قدرت برتر، امري معقول و صحيح و منطقي به شمار ميره! امروز، ديگه اهميتي نداره كه چرا ما تلاش كرديم و خون داديم كه دست امريكا رو از كشورمون كوتاه كنيم! امروز حرف منطقي اينست : «چه اشكالي داشت كه امريكا بر ما تسلط سياسي داشت! مگه كره جنوبي و ژاپن اينطور نيستن؟ اونا با اين كار، بيشترين پيشرفت و كيفيت زندگي رو تجربه كردن ...»!!! اينجاي حرف، ديگه ارتباطي به عرايض نداشت! برگرديم به بحث! پاسخ دوستمون سرباز ايراني رو آرماني عزيز دادن و نيازي به دوبارهگويي نيست. درمورد توافق امنيتي عراق و ايالات متحده هم ان شاء الله بايد در جايي مناسبتر، به بحث و بررسي پرداخت. گويي كه امپراطور عزيز، تاپيكي با همين مضمون رو ايجاد كردن كه اگه اين بحث رو در اونجا دنبال كنيم، به نتايج بهتر و متمركزتري ميرسيم. پس ميپردازم به فرمايشات GRIPEN عزيز. ----------------------------------- قبل از شروع، بايد عرض شود كه پستهاي شما دوست عزيز، بسيار خوب و مفيد هست و ارزش يك بحث، به طرفهاي مباحثه هست. با وجود شما و آرماني عزيز و سيناي گرامي و تك و توك دوستاني كه گوشه نظري به تاپيك دارن، بحث ارزش بيشتري پيدا ميكنه و اگه پستهاي حقير رو در نظر نگيريم، ميشه گفت كليات تاپيك، ميتونه براي دوستان سايت، مفيد فايده قرار بگيره. البته درصورتي كه عزيزان، حس خوندن اين مطالب رو داشته باشن. ------------------------------------ و اما بپردازيم به پاسخهاي حقير در برابر فرمايشات جنابعالي. يه حقيقت هست و اون اينكه نه ايران و نه اسرائيل، هيچكدوم دوست ندارن با هم مذاكرهاي داشته باشن! از طرفي، در حال حاضر ايران دست بالا رو در اختيار داره و از طرف ديگه، قدرت نظامي در كفهي ترازوي اسرائيل سنگيني ميكنه و اين رژيم هم جز زور، چيز ديگهاي رو نميفهمه. پس تعجبي نداره كه هيچيك از دو طرف، نيازي به كوتاه اومدن و مذاكره رو احساس نكنن. ضمن اينكه تفاوت ايدئولوژيك دو كشور، تنها باعث پديد آمدن دافعه در روابط دو كشور ميشه و حتي اگه بر سر ميز مذاكره هم بشينن، كمترين توافقي حاصل نميشه. مگه اينكه رژيم سرسپردهاي مثل رژيم پهلوي روي كار بياد و چشم و گوش بسته، مواضع رژيم صهيونيستي رو بپذيره كه با توجه به شرايط فعلي، پذيرشش كمي با عقل منافات داره! در اسرائيل هم شرايط مشابهي وجود داره. در اين كشور، يهوديان تندرو معمولاً خطوط قرمز اين رژيم رو تعيين ميكنن. اسحاق رابين، نخست وزير اسرائيل در سال 1995، توسط همين افراد (ايگال امير در چهارم نوامبر) ترور شد؛ تنها به اين دليل كه بحث صلح و امتيازدهي رو پيش كشيد. ولي وقتي افكار عمومي، موافق امري باشن، ديگه خطوط قرمز برداشته شده و خطوط جديدي تعريف ميشن. در حال حاضر، خطري كه ايران براي اسرائيل داره، مجموع تمامي كشورهاي عربي ندارن! يادتون نره كه صهيونيستها (منظور، مردم كشور اسرائيل هست)، به شدت از اعراب و مسلمانان متنفر هستن و از هيچ فرصتي براي اذيت و آزار و توهين مسلمانان دريغ نميكنن! اگه هم حرف از صلح ميزنن، صرفاً به خاطر حفظ جان و امنيت خودشون هست. ولي همين امر هم ميتونه گاهاً خطرناك باشه و منجر به سياستهاي جنگطلبانه از طرف اين رژيم بشه. با توجه به شرايط فعلي، بحث گفتگو، حتي توسط كشوري ثالث بين ايران و اسرائيل، كاملاً منتفي هست. مشكل، دشمني با اسرائيل نيست؛ چرا كه حزبالله كه رسماً دشمن اسرائيل هست، به راحتي و غيرمستقيم با اين رژيم مذاكره ميكنه و امتيازات باارزشي رو هم ازش ميگيره. مشكل، امرياست كه عرض شد! درمورد گرجستان، بايد عرض شود كه به رئيس جمهور فعلي برنميگرده. گرجستان از دههي 90، پس از آنكه از شوروي جدا شد، همواره سياستي غيرمسالمتآميز با همسايهي كبيرش داشت! از جداييطلبان حمايت لجستيكي ميكرد (البته مسلماً نيازي نيست بگيم كه كي پشت اين حمايت بوده و اين حمايت، به دستور و خواست چه كشوري بوده!!!). در موضع سياسي هم كشور گرجستان، پايگاهي براي امريكا شده بود كه تنها به تحريك روسيه ميپرداخت. با روي كار اومدن ساكاشويلي توسط انقلابي مخملي، اين امر شدت بيشتري پيدا كرد و روسيه هم همواره منتظر فرصتي براي سر جاي خويش نشاندن اين كشور كوچك بود! تلاش روسيه در اين زمينه، بيشتر براي اثبات قدرت نظامي خويش به جهان و پررنگتر شدن نقش سياسي اين كشور در مناسبات سياسي جهان بود تا گوشمالي دادن يك نيمچه كشور! اما درمورد ساير موارد، مسلماً آينده خيلي راحتتر ميشه صحبت كرد! زماني كه خيلي از رازها و اسرار مگو، پخش ميشن!! اما درمورد دموكراتها، بايد عرض شود كه متأسفانه دموكراتها، برخلاف باورهاي عمومي، بسيار مخربتر از جمهوريخواهان هستن! اگه ما در زمان بوش جمهوريخواه، هشت سال تهديد به حملهي نظامي شديم، در زمان كلينتون دموكرات و كارتر دموكرات، تحريم اقتصادي شديم كه بيشترين ضربات رو از اين ناحيه متحمل شديم؛ نه از تهديدات نظامي! كما اينكه تهديدات نظامي، در انسجام و تلاش كشورمون، نقش بيشتري داشت! اوباما، يك فرد مستقل نيست كه با روي كار اومدن وي، انتظار پديد آمدن تغييري رو داشته باشيم. سياستهاي اوباما، سياستهاي حزب دموكرات امريكاست و اين حزب، همواره استفاده از سلاحهاي اقتصادي و فشارهاي بينالمللي رو بيشتر از ساير گزينهها دوست داشت! كما اينكه ميبينيم حتي در صحبتهاي تبليغاتياش هم به اين مسئله اشاره داشت و وقتي آقاي رئيس جمهور (دكتر احمدينژاد) در سازمان ملل سخنراني كردن، ايشون مياد و از حزب جمهوريخواه ميخواد كه باهاش متحد شن تا موضعي سختگيرانهتر و شديداللحنتر نسبت به سخنان رئيس جمهور درمورد اسرائيل اتخاذ كنن و برنامههاشون اكثراً در ارتباط با محدود كردن و تحت فشار قرار دادن ايران براي پذيرش اوامر ايالات متحده است!!! متأسفانه اكثر ايرانيهاي عزيز، حتي نميفهمن اين شخص چي داره ميگه! دلشون خوشه كه اوباما گفته با ايران مذاكره ميكنه! ولي حتي درست نشنيدن كه اين شخص، چي گفته!! حرف اوباما، به نقل مضمون، اين بود : «من اگر رئيس جمهور شوم، براي حفظ منافع ملي كشورم (ايالات متحده) حاضرم حتي با دشمنان ايالات متحده مثل طالبان، القاعده، كره شمالي و ايران هم مذاكره داشته باشم»! اين حرف، خيلي توهينآميزتر از سخنان جرج دبليو بوش هست. ولي متأسفانه ما اين رو تغيير در رويكرد امريكا و عاقلتر بودن اوباما ميدونيم! حرف دكتر لاريجاني، رئيس مجلس شوراي اسلامي، مبين اين مسئله هست : «حرفهاي اوباما، كمي منطقيتر نسبت به حرفهاي مككين به نظر ميرسد»!!! در هر صورت، چه اوباما و چه مككين، هركدوم كه روي كار بيان، مسلماً اولين كاري كه دنبال ميكنن، تلاش براي حفظ منافع رژيم صهيونيستي هست؛ چرا كه وجود و ادامهي حيات اين رژيم، ادامه حيات سياسي غرب هست و دليل اصلي حمايتهاي گاهاً بچهگانهي غرب از اسرائيل نيز همين امر هست! بطور قطع، اگه روابط آزاد و مبتني بر منافع رو در نظر بگيريم، هيچ كشوري نبايد دور و بر رژيمي كه سر تا پا در گل فرو رفته و با چالشهاي پرشماري دست به گريبان هست، آفتابي شد؛ چرا كه ضرر حمايت از رژيم ضدبشري اسرائيل، نفعي كه نداره هيچ، باعث منفي شدن نگاه جهانيان نسبت به كشورهاي حامي خواهد شد. پس قطعاً مسئلهي ديگهاي، سواي ملاحضات بينالمللي مطرح هست. منتها اينكه هريك، چطور بخوان اين امنيت رو حفظ كنن، مسئلهاي هست كه با گذشت بيشتر روزها و مشخص شدن رئيس جمهور ايالات متحده معين خواهد شد. وقتي كه رئيس جمهور ايالات متحده انتخاب بشه و رقابتها و شعارهاي تبليغاتي كنار برن و مواضع و سياستهاي رسمي اعلام بشن، ميشه درمورد آينده نظر بهتر و روشنتري رو ارائه كرد. -
اينده خاورميانه ( قسمت اول ) سوریه جدید دوست یا دشمن
mostafa_by پاسخ داد به armani تاپیک در دکترین و استراتژی
GRIPEN عزيز. فرمايشات شما اكثراً صحيح هست. بايد يادمون باشه كه اسرائيل با عبدالناصر مذاكره نكرد؛ حتي زماني كه ناصر تقريباً از نبرد با اسرائيل پشيمون شده بود! چرا كه در برابر ناصر، از قدرت و دست بالاتري برخوردار بود و سنگينترين شكستها رو به وي تحميل كرد كه وحشتناكترين اون، جنگ 6 روزه بود! اما جنگ رمضان در سال 1973، بهترين دليل براي اسرائيل بود كه به اين نتيجه برسه كه مصر و قدرت يافتن اون، ميتونه در آينده براش خطرساز بشه! اگر بيخيالي و ترس انور سادات نبود، اسرائيل شكست بسيار سنگيني در جنگ رمضان متحمل ميشد؛ كما اينكه در سه روز ابتدايي جنگ، تلفات فوقالعاده سنگيني؛ چه در هوا و چه در زمين متحمل گرديد! جنگ رمضان، به اسرائيل اين حقيقت رو فهموند كه ديگه مصر كشوري نيست كه در كنارش، آرامش داشته باشه! به همين دليل هم طي يك پروژهي شش ساله، با اين كشور به صلح پايدار دست پيدا كرد. اما در همون جنگ، اسرائيل تا فتح دمشق فاصلهاي نداشت و گلدا ماير، دستور اين امر رو داده بود كه با دخالت ابرقدرتها، نبرد پايان پذيرفت. پس مسلماً سوريه ارزش مذاكره كردن نداشت؛ تا به امروز. هنوز هم خود سوريه خطري براي اسرائيل نداره. اما حمايت اين رژيم از حزبالله و تبديل شدنش به پل ارتباطي ايران و حزبالله، بهترين دليل براي صلح با اين كشور هست. صلحي كه پايدارياش حداقل تا زمان شكست ايران و يا رسيدن به صلح با ايران، پايدار خواهد بود. سوريه، سالهاست كه از طرح اعراب (كه به پيشنهاد عربستان تهيه شد) براي به رسميت شناختن اسرائيل حمايت كرده. اگه هم تا حالا به اين صلح دست پيدا نكرده، تنها به دليل عدم پذيرش شرط اصلي اين صلح؛ يعني بازگشت به مرزهاي قبل از 1967، محقق نشده! البته سوريه كاري به بقيهي مرزها نداره! تنها چيزي كه از اسرائيل ميخواد، بازگرداندن جولان به سوريه و اطمينان از عدم تهاجم اين رژيم غاصب هست كه در چند سال اخير، اسرائيل هم سعي كرده اين اطمينان رو به سوريه بده كه كاري به كارش نداره (مواردي چند در تاپيكي كه عرض كردم، آورده شده است). اسرائيل، در كنفرانس آناپوليس، پيشنهاد اجارهي چند ده سالهي جولان به سوريه رو داده (معنياش رو خودتون بهتر ميدونين) كه البته سوريه نپذيرفته. دليلش هم مسلماً چانهزني سياسي بوده براي دريافت اميتازات بيشتر و اخذ شرايط بهتر! در اين شرايط، ديگه نميشه گفت سوريه با اسرائيل صلح نكرده. بلكه صرفاً بحث امروز و فردا مطرح هست و زمان اين صلح. اما درمورد فرمايشي كه داشتين : [quote]اما یک مساله دیگه اگر این فرصت با تحولات اخیر که یکی از مهمترین قسمتهاش ایرانه ایجاد شده بنظر شما ایران تا چه حد میتونه در اون موءثر باشه؟ یعنی اگر هدف نهایی و اصلی در این مذاکرات و ردوبدل کردن امتیازات تحت فشار گذاشتن ایران و محدود کردن توانایی ایران در منطقه و مرزهای رژیم صهیونیستیه آیا خود ایران با وارد شدن به نوعی مذاکره آشکار یا پنهان با غربیها(مثل نمونه عراق) نمیتونه نقش سوریه رو کم رنگ کنه و بقول معروف دست سوریه رو در پوست گردو بذاره؟ [/quote] بايد عرض شود كه؛ متأسفانه اين مسئلهاي هست كه دست ايران، پيشاپيش تو پوست گردو قرار داده شده! اين، در طبقهي استراتژيك ايران تعريف شده كه صلح با اسرائيل، غيرممكن هست. به همين دليل هم هست كه امريكا نميتونه به ايران، زياد نزديك شه؛ چرا كه اين اجازه از طرف اسرائيل داده نميشه. اسرائيل به امريكا فشار مياره كه ايران رو مجبور به صلح با اين كشور كنه يا اينكه در حمله به ايران، كمكش كنه (به عبارت بهتر، نوك پيكان حمله باشه). امريكا، چندان مشتاق براي انجام اين كار نيست؛ چرا كه از دوري ايران داره ضررهاي اقتصادي زيادي ميبينه و به همين راحتي، بازارش رو از دست داده و اروپاييهاي فرصتطلب جايگزينش شدن، از نظر سياسي به شدت نگران فعاليتهاي ايران هست و از نظر منطقهاي هم نقش ايران؛ بخصوص در عراق انكارناپذير شده! پس توافق با ايران، مطلوب امريكا هست. ولي نميتونه به همين راحتي، برخلاف عقايد اسرائيل عمل كنه. كما اينكه ميبينيم وقتي اوباما مياد حرف از دوستي با ايران ميزنه، فرداش ميره در برابر آيپك، محترمانه به غلط كردن ميافته و حرف از تحريم و فشار بر روي ايران ميزنه!!!! از نظر نظامي هم خود دوستان ديگه بهتر ميدونن شرايط به چه طريق هست. اين از اين طرف قضيه. از اينور، ما شعار استراتژيكمون؛ حتي قبل از پيروزي انقلاب، دشمني با اسرائيل بوده. وقتي هم كه انقلاب پيروز شد، امام (ره) رسماً اعلام كرد فقط با دو كشور هيچوقت ارتباط نخواهيم داشت : رژيم آپارتايد آفريقاي جنوبي و رژيم صهيونيستي اسرائيل!!! پس متأسفانه اين كيس، ديگه مثل ايالات متحده نيست كه درصورت احساس نياز، بخوايم باهاش مذاكره كنيم تا به نقطهي مشتركي برسيم و تا حدودي توافق داشته باشيم و شرايط رو تغيير بديم. ما، محكوم به ادامهي اين قضيه هستيم و نهايت كاري كه ميتونيم انجام بديم، تعليق افكار عمومي و دشمني با اسرائيل در ظاهر و بيخيالي در حقيقت هست! نهايتش ميتونيم با اسرائيل، رابطه نداشته باشيم؛ مثل خيلي از كشورهايي كه ارتباطي باهاشون نداريم. ولي مثلاً به دشمناش كمك نكنيم، تو كاسهاش نذاريم و قس علي هذا!!! اين، نهايت بهبودي روابط ما با اسرائيل، با درنظر گرفتن ثبات شرايط حاضر هست. اما درمورد حزبالله! [quote] این مذاکرات به فاصله گرفتن سوریه از مقاومت حزب ا... منجر میشه یا اینکه سوریه با توجه به موقعیت خود میتونه کنترل اصلی حزب ا... رو بدست بگیره و بین مقاومت و ایران فاصله ایجاد کنه؟ [/quote] سوريه، حزبالله رو نياز نداره. الان هم دقيقاً داره ازش به عنوان اهرم فشار بر روي اسرائيل، براي اعطاء امتيازات بيشتر استفاده ميكنه. درست مثل حكومت پرويز مشرف كه براي فشار بر ايالات متحده براي كمك بيشتر به اين كشور، از طالبان حمايت ميكرد و شرايطي كه تا به امروز، شاهد ادامهاش بوديم (و البته امريكا هم خسته شد و حسابي گذاشت تو كاسهاش)! ولي مسلماً شرط اصلي اسرائيل براي صلح با سوريه، دست برداشتن از حمايت مادي و معنوي اين كشور از گروهكهاي مبارز ضد اسرائيلي هست كه سوريه هم با كمال ميل، خواهد پذيرفت؛ البته اگه شرايط مدنظرش محقق بشه! اما درمورد قسمت پاياني. [quote]به سوریه کاری ندارم ولی در کل کشورهای مختلف شرایط مختلفی در روابط با غرب دارن به هر حال غیر ممکنه که همه در یک سمت قرار بگیرن. به نظر من اینطور نیست که هر زمان کشوری از در مصالحه و روابط حسنه با غرب در بیاد بلافاصله سیل کمکهای اقتصادی سیاسی و نظامی به اون سرازیر بشه(مثل نمونه رژیم صهیونیستی). بعضیا (خیلی ها) هم سرنوشت گرجستان رو پیدا میکنن. [/quote] ببينين. اين كمكها، در حالت عادي وجود داره و بالكل ابزار غرب، براي كمك (بخوانيد وابسته كردن) كشورهاي جهان سوم هست. اما چون بستگي مستقيم به سياست اين كشورها داره، هميشه به عنوان مشوق عنوان شده. مثل ايران كه ميگفتن اگه تعليق غني سازي رو بپذيره، قطعات يدكي هواپيما رو بهش ميدن!!! اين مسئله، يه مسئلهي سادهي پذيرفته شده هست و درصورت بهبود روابط سوريه با غرب، اين اتفاق ميافته و چيز عجيبي نيست. اما اين كه كشوري سرنوشت گرجستان رو پيدا كنه، كاملاً صحيح هست! اين، بستگي داره به خود اون كشور! گرجستان، خيلي حماقت كرد! سالها بود كه پا روي دم روسيه ميذاشت و خيال ميكرد امريكا پشت سرش هست. ولي مثل روز روشن بود كه درصورت پايان يافتن تحمل خرس كبير، اين كشور شانسي نخواهد داشت و هيچ كس دلش به حالش نميسوزه! اين، به خود سوريه برميگرده كه ببينه شرايط چطورياس و تا چه حد ميتونه جلو بره. روسيه دوست نداره سوريه رو از دست بده. امريكا هم دلش ميخواد براي محدود كردن روسيه، سوريه رو به دامان خودش بكشه. اين وسط، سوريها بهترين بازيها رو در نظر ميگيرن كه از دو طرف، بيشترين اميتازات رو اخذ كنن (خودتون ميدونين چه شرايط فوقالعادهاي در انتظار سوريه خواهد بود). فكر كنم با اين عرايضم، اوضاع رو كمي روشنتر و شفافتر كرده باشم. باز هم اگه سوالي بود، بنده درخدمتم. -
اينده خاورميانه ( قسمت اول ) سوریه جدید دوست یا دشمن
mostafa_by پاسخ داد به armani تاپیک در دکترین و استراتژی
آرماني عزيز؛ اين تاپيك ميتونه تحليل وقايع اخير خاورميانه باشه. مسائل مربوط به سوريه، حزبالله، حماس، كشورهاي عربي و ساير مسلمانان گربه صفت! پس بعد از قضيهي سوريه، ميشه رسيد به ساير كشورها و گروهها. ان شاء الله اين تاپيك در اين زمينه موفق باشه. ------------------------------------------------- اول درمورد فرمايشات سيناي عزيز عرايضي ارائه خواهم كرد و بعد از اون ميرسم به دوست خوبم nasirirani. ------------------------------------------------- سينا جان. مشكل دقيقاً همينجاست. يه حقيقت. دوستي سوريه با ما، چه منفعتي براي اين كشور داشته؟ البته باج دادنهاي ابلهانهي ما بماند براي بعد. ولي به غير از اين مسائل، چه حسني داشته اين دوستي؟ غير از اين بوده كه اسرائيل هر زمان كه خواسته ايران رو تهديد كنه، حريم هوايي سوريه رو نقض كرده؟ يا دو تا بمب انداخته اينور و اونور اين كشور تا شاخ و شونهاي كشيده باشه؟ غير از اينه كه همين الانشم سوريه تا خرخره گيره و اروپا و امريكا باهاش چپ افتادن؟ فشار جوامع بينالمللي بخصوص بعد از ترور رفيق حريري روي سوريه به حدي زياد شده كه سوريه چيزي نمونده دستها رو بالا بگيره؟ آيا اين كارها، مطلوب سوريه هست؟ اونم در مقابل چه چيزي؟ امنيت؟ متأسفانه يه حقيقت هست كه دوستي با اسرائيل، حداقل در حال حاضر، امنيت اين كشور رو بيشتر از مايي تأمين ميكنه كه حتي با سوريه مرز مشترك هم نداريم! سوريه، تجربهي مصر رو داره و ديده كه دوستي با اسرائيل، اين كشور رو به كجاها كه نرسونده! طوري كه نظام تك حكومتي حسني مبارك، ميشه نماد دموكراسي عربي!!!! جايي كه صداي مخالف در نطفه خفه ميشه! ولي حكومت ارثي رياست جمهوري اسدها، تنها و تنها به خاطر دوستي با ايران و دشمني با اسرائيل، به نقض حقوق بشر و دموكراسي متهم هست! (چيزي كه درمورد ايران، به طرز مضحكي تكرار ميشه!!! حال اينكه حداقل در زمينهي انتخاب مستقيم توسط مردم، ايران از امريكا دموكراتيكتر هست!) مصر زماني كه با اسرائيل دشمن بود، سالها درآمدهاي كشورش رو خرج خريد تسليحات و ماشينآلات جنگي و جنگندههاي رنگارنگ از شوروي ميكرد و هربار اسرائيل از خجالتش درمياومد. ولي از زماني كه با دشمنش به صلح دست پيدا كرد، خيلي ساده چسبيد به بقيهي كشورش و امروزه جايگاه مناسبي در جهان پيدا كرده و تنها صنعت توريستش با بسياري از كشورهاي اروپايي رقابت ميكنه! اردن هم شرايطي مشابه داره. كشوري كه تنها مجبور بود به خاطر يدك كشيدن نام عربيت، با مصر و سوريه همراه باشه، بعد از سازش با اسرائيل، به سادگي و آسايش داره نظام ديكتاتوري هاشميها رو ادامه ميده و به همين سادگي آرامش به كشورش بازگشته! سوريه، يك كشور مبارز نيست كه به فكر نبرد و شكست اسرائيل باشه و نياز به اين داشته باشه كه هميشه آمادهي نبرد با اسرائيل باشه كه به امنيت ايراني نياز داشته باشه. سوريه نيز بمانند ساير كشورهاي عربي، اولين چيزي كه براش اهميت داره، امنيت ملي خودش و پيشرفت و ارتباط با كشورهاي پيشرفتهي غربي هست. اين مسئله هم كاملاً با جنگ با اسرائيل در تضاد كامل هست! شما بودي، كدوم يك رو انتخاب ميكردي؟ 1- دوستي با كشوري كه با تمامي كشورهاي غربي رابطهي حسنه داره، دشمن سابقت بوده و اگه باهاش دوست بشي، حالا حالاها خيالت از امنيت كشورت راحت ميشه و همه هم باهات خوب ميشن. 2- دوستي با كشوري كه كانون تحولات بينالمللي هست و تقريباً در عرصهي سياسي، هيچ دوستي نداره و اونقدر دشمن داره كه حتي كارهاي درستش رو هم با تبليغات بيشمار، منفي جلوه ميدن، هفتهاي يكبار نيست كه تهديد به حملهي نظامي نشه، ابرقدرت جهان و ابرقدرت نظامي خاورميانه، دشمن شماره يكش هستن، هيچ رقمه با اسرائيل كوتاه نمياد و از كشورت هم انتظار داره كه درصورت حمله اسرائيل بهش، بهش اجازه بدي كه از خاكت براي كوبيدن و حمله به اسرائيل استفاده كنه! ------------------------------------------------ اما برسيم به پاسخ سولات نصير ايراني عزيز. اين، پاسخهايي است كه من براي سوالات شما دارم. [quote] 1-در صورت پیروزی حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری امریکا چه تحولی در روند مذاکرات بین اسرائیل و سوریه بخصوص در صورت برقراری روابط دیپلماتیک سطح بالا بین ایران و امریکا, روی خواهد داد؟ [/quote] اصولاً دموكراتها، منشي متفاوتتر نسبت به جمهوريخواهان دارن. اما اين به هيچ وجه به معني تغيير مواضع امريكا نيست! سياست خارجهي ايالات متحده، همواره شكل ثابتي داشته و صرفاً براساس منافع ملي اين كشور تغيير كرده است. پس نميتوان انتظار داشت كه با روي كار آمدن حزب دموكرات، تغييري در روند مذاكرات صلح بوجود بياد. كما اينكه رئيس جمهور جنگ طلب جمهوريخواهان، كسي بود كه هشت سال براي بوجود آوردن صلح بين سوريه و اسرائيل و بالكل اعراب و اسرائيل، تلاش شبانهروزي داشت و بارها و بارها با كشورهاي مختلف سر اين مسئله صحبت كرد و بستههاي پيشنهادي متعددي رو ارائه كرد. اما درمورد ايران، مسئله فرق ميكنه و اين مسئله، برميگرده به منافع ملي ايالات متحده و اين وسط، ابزار استفاده از موقعيت پيش رو بين جمهوريخواهان و دموكراتها متفاوت تعريف شده كه اين برميگرده به ذات اين دو حزب. درمورد ايران، ميشه در جايي مناسبتر به بحث و بررسي پرداخت و ان شاء الله باشه براي تاپيكي جداگانه (اگه دوست داشتين، ايجادش بفرمايين تا در اونجا توضيحات لازم رو عرض كنم). [quote] 2- بهترین رویدادهاو اتفاقات از نظر سوری ها چه رویدادها و پیشامدهایی هستند؟ [/quote] بهترين رويداد براي سوريه، تبادل امتياز با رژيم صهيونيستي است. چرا كه حداقل امري كه براش بوقوع ميپيونده، خروج از اين بحران سياسي و اقتصادي و همچنين بيرون آمدن از انزوايي است كه كشورهاي غربي، به منظور تحت فشار قرار دادن اين رژيم بعثي براي راه اومدن با اسرائيل، بهش وارد كردن و نتيجهي منفي داشت (نزديكي به ايران و مهمتر از اون، وابستگي صرف به شوروي و روسيه). [quote] 3-آینده رژیم سوریه را در صورت پشت کردن به ایران و مقاومت چگونه ارزیابی می کنید؟ [/quote] اگه نگاه مثبتي داشته باشيم و فرض كنيم كه ايران حقيقتاً قصد دخالت در امنيت ملي كشورها رو نداره، مشكل خاصي بوجود نمياد و صرفاً موجب تيرگي و يا قطع روابط با سوريه خواهد شد! همون اتفاقي كه درمورد مصر افتاد! رسماً ما كاري نتونستيم در قبال صلح مصر با اسرائيل انجام بديم و نهايت كاري كه كرديم، به نام زدن يك خيابان در تهران به نام قاتل انور سادات خائن بود كه البته همين مسئله، موجب تيرهتر شدن روابط مصر با ما شد! طوري كه وقتي در سال 2008، تيم ملي فوتبال ايران قرار بود با مصر يك ديدار تداركاتي انجام بده، اين ديدار صرفاً به دليل پخش مستندي درمورد انور سادات و سازش و ترور وي در تلويزيون ايران، لغو شد!! اما شرايط در جبههي مقاومت بسيار وخيم خواهد شد! اگر هم نگاه منفي به قضيه داشته باشيم ...!!!! [quote]4-نگاه مسولین کشور به سوریه چگونه است و باید چگونه باشد؟ [/quote] مسلماً مسئولين در حال حاضر، بيشترين تلاششون رو دارن انجام ميدن كه اين اتفاق بوقوع نپيونده. ولي شاهد بوديم كه در كنفرانس آناپوليس، سوريه نيز حاضر بود (با تمام تلاش ايران براي جلوگيري حضور اين كشور در اين اجلاس). همين مسئله هم موجب دلخوري تهران از دمشق و تيرگي مقطعي روابط با اين كشور گرديد كه البته خيلي زود برطرف شد! متأسفانه سالهاست كه روي سوريه، سرمايهگذاري سنگيني داشتيم و البته كارمون معقول بوده؛ چرا كه كار ديگهاي از دستمون ساخته نبوده. ولي درصورت صلح سوريه با اسرائيل، قطعاً همه چيز برميگرده! اين وسط، تنها كساني كه قرباني خواهند شد، نيروهاي مقاومت خواهند بود! ============================ قبلاً عرض كرده بودم. اسرائيل براي حمله به ايران، بايد دو كار را انجام دهد : 1- تكليف حزب الله لبنان را مشخص سازد. 2- تكليف سوريه را مشخص سازد. عرض كرده بودم كه سوريه، ترجيحاً با اقدام سياسي و حزبالله، صرفاً با اقدامي نظامي قابل حل شدن هست! عرض كردم كه تا زماني كه تكليف اين دو مشخص نشده، از تهاجم خبري نيست. ولي به محض اينكه نشانههايي از روشن سازي تكليف اين دو مسئله رو مشاهده كردين، بايد آمادهي نبرد نهايي باشيم! اين عرايض رو دو سال پيش عرض كردم و هنوز هم روش هستم. توضيح بيشترش رو هم در تاپيك «جنگ امريكا عليه ايران» دادم كه دوستان درصورت نياز ميتونن بهش رجوع كنن. متأسفانه مورد دوم، كه پيش نياز مورد اول هست در حال تحقق هست. اسرائيل تجربهي جنگ 33 روزه و شكستش دربرابر حزبالله رو داشته. ولي اين مسئله، يكي از مهمترين دلايلش، پشتيباني لجستيكي حزبالله توسط ايران و سوريه و از طريق سوريه بوده! اگه با سوريه صلح بشه، رسماً عقبهي حزبالله بسته شده و اين گروه دلاور در محاصرهي رژيم خونخوار اسرائيل از يك سو، حكومت ضد مقاومت لبنان از سوي ديگر و همچنين مرز بسته شدهي سوريهي خائن خواهد افتاد كه نتيجهي غمانگيز و اسطورهاي رو براي اين گروهك خوشنام چريكي به دنبال خواهد داشت! -
اينده خاورميانه ( قسمت اول ) سوریه جدید دوست یا دشمن
mostafa_by پاسخ داد به armani تاپیک در دکترین و استراتژی
نظر لطف شماست دوست گرامي. فكر خوبي هست و بنده ازش استقبال ميكنم. از يكي از دوستان خوب سايت درخواست كردم كه به جمع ما اضافه بشن و منتظر پاسخ ايشون هستم. اميدوارم كه از حضورشون استفاده كنيم. اگه اين امر محقق شد، فكر كنم دامنهي بحث گستردهتر بشه و خود بحث هم پختگي بهتري داشته باشه. من هم در كنارش، از فرمايشات دوستان عزيز استفادهي لازم رو خواهم برد و درصورت نياز، عرايضي ارائه خواهم داشت. -
اينده خاورميانه ( قسمت اول ) سوریه جدید دوست یا دشمن
mostafa_by پاسخ داد به armani تاپیک در دکترین و استراتژی
خوب. خدا رو شكر كه با تدبير دوست عزيزم سينا، تاپيك مجدداً حالت متعادل خودش رو پيدا كرد. همين جا جا داره از ايشون تشكر كنم و اميدوارم با حضور بيشتر در تاپيك، حقير رو از اطلاعات باارزش خود بهرهمند كنن. -------------------------------------------------- ابتدا پاسخ سوالات [quote] آقا مصطفی من در باره پیمان صلح کمپ دیوید و قبل از اون جنگ یوم کیپور خیانت مصر به اعراب و بخصوص سوریه و از دست رفتن بخش عمدهای از جولان باز پس گرفتن بخشهایی از سینا توسط مصر و خلاصه سلسله رویدادهای منتج به ردوبدل کردن امتیاز و پیمان صلح چیزایی خوندم و خلاصه دیدم خیلی پیچیده تر از این حرفاس که مثلا رهبرای دو کشور یه روز صبح از خواب پاشن و تصمیم به صلح بگیرن. و بنظرم با شرایط حال حاضر سوریه دو مساله مجزاس. خلاصه من نمیگم سوریه متحد ایدئولوژیکه یا کلا حاضره برای ما وارد جنگ بشه ولی بنظر میرسه منفعتشون در همکاری با ایران باشه. اگر شما فکر میکنید که اینطور نیست لطف کنید بیشتر توضیح بدید که ذهن ما روشن بشه. تنها مذاکره چیزیو ثابت نمیکنه. چند وقت از مذاکرات و توافقات آناپولیس میگذره؟ چی شد؟[/quote] ببين دوست من. مذاكره يك چيز هست و نتايج چيز ديگهاي! اصولاً مذاكره وقتي برگزار ميشه كه اميد به تغيير وجود داشته باشه. حالا ميخواد اين تغيير انحام بگيره يا از ريشه ناممكن باشه. مثلاً ايران مياد با امريكا، سر مسائل امنيتي عراق صحبت ميكنه. اين به چه معناست؟ معناش اين نيست كه ما ميخوايم كار خودمون رو كنيم و امريكا هم كار خودشو! چرا كه اگه اينطور بود، نيازي به اينهمه صرف وقت و پول و موقعيت و رد و بدل شدن امتيازات نبود! مسلماً وقتي ما و امريكا ميايم درمورد عراق صحبت ميكنيم، يعني شرايط به گونهاي هست كه دوطرف خواهان تغيير اون هستن؛ ولي اينكه اين تغيير، چگونه، به چه ترتيب، در چه زماني و به نفع چه كسي صورت بگيره مسئلهاي هست كه در مذاكرات و قدرت چانهزني متقابل مشخص خواهد شد. ايران، هيچوقت با اسرائيل، درمورد ماهيت اين رژيم به مذاكره روي نياورده! چرا؟ دليلش كاملاً مشخصه! بحث تغيير اين وسط معني نداره! به عبارت سادهتر، مسئلهي قابل مذاكرهاي وجود نداره! مذاكره سر چي؟ پاسخ اين سوال، شايد بتونه ابهامات شما رو برطرف كنه. سوريه، اگه با اسرائيل داره غيرمستقيم مذاكره ميكنه، مشخصاً براي وقت پر كردن و ايجاد شغل براي چند تا جوون نبوده! حتي محور مذاكرات هم كاملاً مشخص هست : بلنديهاي جولان. حالا شما، به عنوان يك بيطرف، بفرمايين كه اين مذاكره، در قبال چه مسئلهاي صورت ميپذيره؟ شرايط مصر، خيلي سختتر از اين حرفا بود. يادتون نره كه مصر، رهبري جهان عرب رو به عهده داشت! عقيدهي پان عربيسم از اونجا اومد. شعار ريختن اسرائيليها به دريا (كه شعار سلطان صلاحالدين در جنگهاي صليبي بود؛ ولي جاي اسرائيليها، صليبيون بود) مال مصر بود. حالا شما ببينين كه اين مسئله، خيلي راحت بوقوع پيوست و بحث، چيزي بيشتر از پس گرفتن صحراي سينا بود. شرايط، كاملاً مشخص بود! حالا برگرديم به سوريه. به نظر شما، منافع سوريه از دوستي با ما بيشتر خواهد بود كه خود يك كشور منزوي هستيم و اصولاً ناف ما رو با چالش بريدن، يا اسرائيلي كه تمامي قدرتهاي جهان پشتش هستن و به قول خودمون، كودك نامشروع اونا، بخصوص انگلستان هست؟ متأسفانه سوريه سالهاست از ايران به عنوان يك اهرم فشار، براي متقاعد كردن اسرائيل به پايين اومدن از موضعش و نشستن سر ميز مذاكره استفاده كرده. احتمالاً شما كه اطلاعات بسيار بهتري از بنده دارين، قضيهي جنگ اسرائيل با لبنان در سال 1982 رو به خاطر دارين. زماني كه اسرائيل، براي بيرون كردن نيروهاي فتح به سركردگي ياسر عرفات، به لبنان فشار آورد و وقتي ديد كه اخراجشون نميكنه، حمله كرد و با محاصرهي شش هفتهاي بيروت، اين امر اتفاق افتاد. همون زمان، بحث حمله به سوريه هم جدي بود و حتي حملاتي چند هم صورت گرفت. ايران، در بحبوحهي جنگ تحميلي، قدرتمندترين نيروي نظامياش رو به ياري سوريه فرستاد : لشكر 27 محمد رسول الله (ص)؛ به فرماندهي حاج احمد متوسليان؛ به همراهي محمد ابراهيم همت، محمدرضا دستواره، عباس كريمي و ...!!! يعني درخشانترين نامهاي نظامي ايران كه هركدوم به تنهايي، سرنوشت يك نبرد رو تعيين ميكردن!! قرار بود كه درصورت حملهي همهجانبهي اسرائيل به سوريه، اين نيروها دمار از روزگار اسرائيل دربيارن و عقدهي ميليونها ايراني از اين رژيم منحوس رو سر سربازان متجاوز خالي كنن! شايد براتون جالب باشه كه حتي عمليات شناسايي نيروها و موقعيت نظامي ارتش اسرائيل نيز صورت گرفت و حتي عكس امام خميني (ره) بر روي تانكهاي اسرائيلي چسبانده شد!!! امري كه موجب عقب نشيني اسرائيل از منطقه شد!! در جلسهي مشتركي كه احمد متوسليان و ابراهيم همت با حافظ اسد و مصطفي طلاس و چندين نفر از نخبگان نظامي سوريه داشتن، طرح حملهي لشكر 27 به نيروهاي اسرائيلي مطرح شد كه تعجب فرماندهان نظامي سوري رو برانگيخت! اونقدر دقيق و البته خطرناك بود كه سوريها از هراس آينده، اون رو معلق نگه داشتن! در عظيم بودن اين طرح، ذكر همين نكته كافيه كه براي شب اول، درخواست 5.000 گلولهي آر.پي.جي كرده بودن!!! وقتي هم كه تعجب فرماندهان نظامي سوري رو شاهد بودن، عنوان كرده بودن كه اگه ذرهاي در موفقيت عمليات شك دارن، ايرانيها حاضرن حتي پولش رو هم بدن!!! اما ميدونين از اين قدرت بالقوه كه به تنهايي، قادر به نابودي ارتش اسرائيل بود چه استفادهاي شد؟ هيچي! لشكر 27 محمد رسول الله (ص) و شعار [color=red]«خيبر خيبر يا صهيون جيش محمد قادمون»[/color]، تنها وسيلهاي شد براي فشار به اسرائيل براي بيخيال شدن و كوتاه اومدن از موضع خصمانهاش عليه سوريه! اين امر، جواب داد و امام (ره) هم تذكر دادن كه نيروها برگردن! اين مسئله، مال 26 سال پيشه! يعني زمان اوج نيروهاي نظامي ما! زماني كه صدام، دست به دامان كشورهاي عربي شده بود كه جلوي قدرت ايران رو بگيرن! زماني كه كافي بود سوريها تنها با پشتيباني نظامي ايران قادر بودن كه براي هميشه خيالشون رو از بابت اين كشور خطرناك آسوده كنن!! زماني كه تنها يك برد نظامي در جبهههاي نبرد كافي بود تا تمامي اعراب، عقدهي چندين سالهي خودشون رو سر اسرائيل خالي كنن و طولي نميكشيد كه حداقل هيمنهي اين ارتش نابود ميشد؛ حتي اگه امريكا و شوروي براي حفظ اين كشور، اقدام ميكردن و جلوي تهاجم رو ميگرفتن و آتشبس رو برقرار ميكردن! بله دوست من! سوريها، فرصت كم نداشتن! ولي همون موقع كه عبدالناصر براي تهاجم آماده ميشد هم چندان علاقهاي به جنگيدن نداشتن! به عبارت سادهتر، سوريه تنها به دليل حفظ موقعيت خودش بين اعراب، به تهاجم روي آورد و همواره شكست سوريه براي اسرائيل، بسيار سادهتر بود! در جنگ رمضان (آخرين نبرد اعراب و اسرائيل)، وقتي اسرائيل وحشتناك در جبههي غربياش، تو گل گير كرده بود، در جبهههاي شمالياش پيروزي پشت پيروزي بدست مياورد! صرفاً به اين دليل كه سوريها حتي برنامهي مشخصي براي نبرد نداشتن!!! سالهاست سوريه به دنبال به پاي ميز مذاكره كشوندن اسرائيل هست! رفتارهاش هم غالباً در همين راستا هست! تنها مشكل سوريه، شاخ بودن بيش از اندازهي اسرائيل بود كه حاضر نبود به همين راحتيها با كشورهاي ضعيف تر از خودش مذاكره داشته باشه! سوريه به خودي خود، خطري نبود! صرفاً مشكل، حمايت مالي و تسليحاتياش از گروههاي مبارز لبناني و فلسطيني بود كه اسرائيل خيال ميكرد ميتونه از پسش بربياد! اما وقتي حزبالله لبنان (كه پيشنهاد ايجادش رو حافظ اسد به ايرانيها داده بود)، دمار از روزگار اسرائيل در لبنان درآورد و موجبات عقبنشيني اين رژيم از لبنان رو پديد آورد، اسرائيل فهميد كه قضيه به همين سادگيها هم نيست! از اون زمان، سوريه وارد معادلات اسرائيل شد. ولي اسرائيل هنوز اعتقاد داشت كه شخصيت اين رژيم، بااهميتتر از اين هست كه بخاطر كمك تسليحاتي سوريها به گروهكهاي چريكي، بخواد امتيازي به سوريه كه دشمنش هست بده! حداقل نه تا زماني كه با برتري محسوسي، به صلح نرسيدن! ولي جنگ 33 روزه، همه چيز رو بهم ريخت و اين مسئله رو به اسرائيل فهماند كه تا زماني كه سوريه هست، نه تنها حزبالله دستنيافتنيتر ميشه، بلكه حتي توان اسرائيل براي تهاجم به ايران گرفته ميشه و دشمن همسايهاش كه هيچگاه جرأت تهاجم به اين كشور رو نداشته، صرفاً با اين امر داره آزارش ميده و اصطلاحاً آچمزش كرده! حالا شما اين دو طرف ماجرا رو در نظر داشته باشين و بفرمايين كه به نظر شما، اين صلح اينقدر دست نيافتني و عجيب به نظر ميرسه؟ نه اسرائيل به اين زوديها رفتني هست و نه جنگ با اين رژيم، كمك حال سوريه خواهد شد. اگه بخواين گزينههاي مفيد فايده براي سوريه رو مدنظر قرار بدين، فكر كنم بتونين راحتتر به گزينهي اصلي سوريها برسين. -------------------------------------------------- حالا باتوجه به عرايضم، از جناب GRIPEN ميخوام بفرماين كه سوريه چه گزينهاي پيش رو داره. -------------------------------------------------- اما ميرسيم به فرمايشات آرماني عزيز. قبلش بايد تشكري داشته باشم بابت فرمايشات شما كه بنده رو شرمنده كردين. مسلماً اراجيف حقير، ارزش اين تعريفات رو نداشت. بايد عرض شود كه قبلاً مباحثي چند، چه در تاپيك ترور شهيد مغنيه و چه در تاپيك «جنگ امريكا عليه ايران» مطرح شد كه ميشه گفت سلسله مباحث مختلف درمورد مسائل خاورميانه بود. به جز اراجيف حقير، اين تاپيكها پر بود از فرمايشات انسانهاي ارزشمندي مثل سيناي عزيز، امپراطور گرامي، حسين و ساير عزيزان. اين تاپيك هم ميتونه ادامه دهندهي اين سلسله بحثها باشه تا ان شاء الله كساني كه ميخوان در اين زمينهها، بيشتر تحقيق كنن، محركهاي خوبي در اختيارشون قرار بگيره. اما يه توصيه دارم خدمت شما. تعدد بحث، يه سم خطرناك براي تاپيك هست. چرا كه باز كردن مباحث مختلف، ساده هست و كافي هست فقط چند خط را تايپ كنيم. ولي مهم، جمع كردن مباحث هست كه تعدد مباحث، ما رو در اين امر ناكام ميذاره و تاپيك رو به بيراهه ميكشونه و از هدف اصلياش دور ميكنه. پس اجازه بدين كه يك بحث به سرانجام برسه و يا حداقل به تا حدودي كامل بشه تا برسيم به ساير مباحث و نهايتاً وقتي همه به جاي معقولي رسيدن، به جمعبنديشون بپردازيم. اين، پيشنهاد حقير بود. ديگه تصميمگيري با شما. منتظر ادامهي فرمايشات شما و GRIPEN عزيز و البته سيناي گرامي هستم. به اميد حضور ساير بزرگواران در تاپيك. -
اينده خاورميانه ( قسمت اول ) سوریه جدید دوست یا دشمن
mostafa_by پاسخ داد به armani تاپیک در دکترین و استراتژی
قبل از هرچيز يه عذرخواهي كوچيك بدهكارم به خاطر تأخير در نوشتن اين اراجيف. شايد باور نفرمايين. ولي ديروز، بعد از (بيش از) 14 ساعت كار، تازه 11 رسيدم خونه و جسدي بيش ازم باقي نمونده بود! به همين خاطرم اين مسئله پيش اومد. خلاصه شرمندهي تمامي دوستان. ---------------------------------------- در ابتدا يه گلهي كوچيك از دوست بسيار عزيزم سينا دارم. از نظر من، تنها شباهت اين تاپيك كه توسط دوست خوبمون armani ايجاد شده بود با تاپيك «آيا سوريه به ايران وفادار خواهد ماند؟»، بحث درمورد ميزان وفاداري سوريه بود. تاپيك فعلي، اهداف مشخصتر و البته بلندتري رو در بر داشت كه متأسفانه اين ادغام تا حدي اون رو به يه تاپيك نظرسنجي تبديلش كرد. فكر كنم بهتره يه تصميمگيري مجدد در اين زمينه و براي استقلال تاپيك انجام داد. --------------------------------- ترجيحاً مطلب اصلي خودم رو نگه ميدارم تا زمان روشن شدن تكليف تاپيك. چرا كه در تاپيكهاي نظرسنجي، نميشه تحليلهاي چنداني انجام داد؛ چرا كه اصلاً محور بحث جاي ديگهاي هست و درمقابل تحليل، پاسخ تحليلي نميبينيم؛ بلكه صرفاً نظرات دوستان رو شاهد هستيم. اما باتوجه به جو تاپيك، به چند نكتهي كوتاه اشاره ميكنم : 1- اينكه دوستان ميفرماين سوريه «سوريه حداقل تا زماني كه بشار اسد حاكمه با ايرانه حتي اگر به ضررشون باشه دليلشم وابستگيهاي ايدءولوژيكو نفوذ ايران در سوريه است.»، مشخص ميشه كه نهايت ديدگاهشون، اخبار خوشبينانه و اكثراً خبرسازانهي تلويزيون هست و حتي نميتونن به اين سوال پاسخ بدن كه «حكومت بعثي سني – لائيسيست سوريه، چه وابستگي ايدئولوژيكي به ايران داره»؟!!!! اينجور بحثها، يكي از دلايلي هست كه عرض ميكنم تاپيك نبايد ادغام ميشد! 2- ان شاء الله برادر سعيد، كمي واقعبينانهتر فكر بفرماين و براي لحظاتي فراموش كنن كه اسرائيل 60 سال پيش شعار از نيل تا فرات رو داده! اين براي هزار بار! در شرايط فعلي، اين شعار در همون حد هست كه ما ميگيم «روزي در مسجدالاقصي نماز را خواهيم خواند»! بحث سر رسيدن اون روز نيست. بحث، سر شرايط فعلي هست؛ نه اميدواري به آيندهاي دور! اگه بنا به اين باشه، تمامي تحليلهاي استراتژيكي و تاكتيكي جهان بايد بر روي فرضيات و محالات و تخيلات بنا بشه و هيچ اقدامي صورت نگيره؛ چرا كه براساس هر تصميمي، يك آيندهي تخيلي مصور هست! 3- وقتي داريم درمورد سوريه حرف ميزنيم، بايد ببينيم كه حقيقتاً چه كسي وابسته هست؟ اصلاً شرايط وابستگي چي هست؟ آيا سوريه وابستهي ماست؛ يا ما وابستهي ارتباط با كشوري مثل سوريه هستيم؟ متأسفانه با اتخاذ سياستهاي انزواطلبانهي ما، خودمون رو تو راهي انداختيم كه خواه ناخواه روز به روز دور و برمون خلوت ميشه. به همين خاطرم كشوري كه مياد و بهمون نزديك ميشه (مسلماً فقط و فقط براي منافع خودش)، چنان بهش ميچسبيم كه انگار باهاش برادر تني و خوني هستيم! خدمتهايي كه در سالهاي اخير به ونزوئلا، سوريه، روسيه، كشورهاي عربي منطقه، لبنان، عراق و حتي بوليوي و نيكاراگوئه داشتيم، فكر نكنم مسئلهي سودآوري براي ما بوده. اينها صرفاً بهانهاي بوده براي ايجاد ارتباط متقابل تا خداي نكرده در آينده، تنها نباشيم. گويي كه هروقت مشكلي پيش اومده، تمامي اين كشورها موضع منطقي در برابر منافع كشور خودشون ايفاء كرده و يا محترمانه خود رو كنار كشيدن و يا حتي بر عليه ما رأي صادر كردن! پس بهتره زياد هم خودمون رو گول نزنيم! اين، مايهي خجالت ماست كه بگيم سوريه به سوخت ارزون ما نياز داره! اين، يعني باج دادن! يعني اين پولو بگير و با ما رفاقت كن!!! 4- سوريه مسلماً تنها چيزي كه دوست نداره انجام بده، آغاز يه جنگ ديگهاس! حقيقت اينه كه اسرائيل، كاري به كار سوريه نداره! براي اسرائيل، اردن و مصر و عربستان و سوريه، تفاوتي ندارن. اون، صرفاً علاقه داره كه مرزهاش رو ايمن و آروم كنه و خيالش از بابت همسايگان بالقوه خطرناكش راحت كنه! براي اين كشور هم بهترين راهكار در شرايط فعلي، صلح هست! اسرائيل با بزرگترين دشمنش؛ يعني مصر، به صلح رسيد و ميبينيم كه بيش از 30 سال هست كه پايدار بوده! پس مسلماً سوريه بيعلاقه نيست كه با اسرائيل، دشمن بسيار خطرناكش به صلح برسه، مناطق اشغالياش رو پس بگيره، رابطهاش با جهان غرب، بويژه امريكا و فرانسه بهتر بشه و نهايتاً به پيشرفتي سريعتر برسه! 5- سوريه، به دليل موقعيتي كه داره (حايل شدن ميان ايران و اسرائيل)، خواه ناخواه ازش انتظار ميره كه در جنگ اين دو كشور، بيطرف نباشه! از طرفي ايران با سيل كمكهاش به سوريه، اين انتظار رو داره كه در زمان جنگ، در كنارش بجنگه. دو سال پيش، وقتي اسرائيل به سوريه اولتيماتوم 72 ساعته داد، ايران اعلام كرد كه «جنگ با سوريه، جنگ با جهان اسلام است» و فارسي گفت كه اگه سوريه رو بزنه، ايران هم وارد جنگ ميشه كه خوب، اسرائيل گرخيد و بيخيال سوريه شد. ولي آيا اگه شرايط برعكس بود، مقامات سوري همچين موضعي رو اتخاذ ميكردن؟ منطقي فكر كنيم؛ نه احساسي، خيلي راحت به پاسخ اين سوال ميرسيم. درصورت اعلان جنگ به اسرائيل، تنها چيزي كه نصيب سوريه ميشه، شخم زدن بيامان خاك و تأسيسات زيربنايي و تمامي پلها و منابعش، توسط فالكونهاي بيشمار اسرائيلي هست؛ بلايي به مراتب بدتر از اوني كه سر لبنان اومد!!! روسها هم كه مسلماً علاقهاي به جنگيدن با اسرائيل ندارن و دليلي هم براي اين كار نميبينن، خيلي راحت پايگاهشون رو تخليه ميكنن و ميرن روي يه كشور وابستهي ديگه هوار ميشن و قس علي هذا ...! پس يه لحظه خودتون رو بذارين جاي مقامات سوري. مياين به خاطر يه كشور ديگه، خودتون رو نابود كنين؟ آيا همه، مثل ما ايرانيها تصميم ميگيرن؟ 6- در آخر، خدمت دوستاني كه ميفرماين «رژیم صهیونیستی بلندیهای جولان رو به سوریه پس نخواهد داد» و «در ضمن اینو بازم بگم رژیم صهیونیستی جولان رو پس نمیده.(نه با زبون خوش)»، بايد عرض شود كه بد نيست نگاهي كوتاه به تاريخ سي سال پيش بياندازين تا متوجه شين كه اسرائيل در ازاي ايجاد صلح، چه كارا كه نميكنه! جولان كه منطقهاي نيست! اسرائيل، در ازاي صلح با مصر، صحراي سينا رو بهشون برگردوند!! منطقهاي به وسعت چندين برابر كشور اسرائيل!!! پس فكر نكنم اين فرمايش شما دوست گرامي، چندان هم صحيح باشه! مگه اينكه ما همچنان در توهم توطئه به سر ببريم و هنوز كه هنوزه، اعتقاد داشته باشيم اسرائيليها، هيچ امتيازي نميدن!! بخصوص با رصد وقايع چند سال اخير و معاملاتش با حزبالله لبنان! اگه ان شاء الله تاپيك آرماني عزيز مجدداً منفك شد، به اين مسائل به تفصيل خواهم پرداخت. -
اينده خاورميانه ( قسمت اول ) سوریه جدید دوست یا دشمن
mostafa_by پاسخ داد به armani تاپیک در دکترین و استراتژی
تاپيك خوبي هست دوست خوبم. ميشه در اينجا، كاملتر و بهتر درمورد اين مسئله، صحبت كرد و به امري به اين مهمي پرداخت. ولي يه گلايهي كوچيك دارم و اون اينكه چرا تو اين مبحث بازش كردين. خودم منتقلش ميكنم. ---------------------------------- خيلي دوست داشتم كه الان به اين بحث بپردازم. ولي متأسفانه چون وقت چنداني ندارم، اين وعده رو ميدم كه خيلي زود (شايد شنبه شب يا يكشنبه)، يه مقالهي كوچيك (بچهها سايز مقالات كوچيك منو ميدونن :mrgreen: ) در اين زمينه بنويسم تا شايد اراجيف من، بحث رو بازتر كنه كه دوستان عزيز باسوادتر و استادان حقير هم بيان و وارد اين بحث بشن. -
با تشكر فراوان از امپراطور عزيز و بزرگوار كه اين تاپيك رو مجدداً احياء فرمودن. متأسفانه چون مدت نسبتاً زيادي تو سايت نبودم، به همين خاطرم از خيلي از بحثها عقب افتادم. با توجه به اينكه 30 مهر نزديكه و بدبختيهاي من و همكارانم نيز همچنين، به همين دليل زياد نميتونم برم روي مغز و اعصاب دوستان. صرفاً سربسته عرايضي رو ارائه خواهم كرد و مابقي بمونه ان شاء الله براي زماني مناسبتر. ----------------------------------------------- درمورد نام همكار عربي اسرائيل، ما نبايد اين موضوع رو به اين سادگيها در نظر بگيريم. اگه يادمون نرفته باشه، در همين صفحات ابتدايي تاپيك و در همين پستهاي ابتدايي، بحثي كه بود، حضور سرويسهاي امنيتي چندين كشور عربي بود. پس حضور نام يك همكار عربي، به معني عدم نقشپذيري ساير كشورها در اين اقدام شوم نيست. درمورد فرمايشات دوستان، من حرفهاي استاد بزرگوارم امپراطور رو بيشتر قبول دارم تا سعيد عزيز. چون سعيد گرامي، چند اشتباه خفيف داشتن و با تخفيف ميشن 17، 18! اول اينكه سعيد جان. بمب كار گذاشته شده، از نوع فشاري بود نه هدايتي! تفاوت اين بمبها، سواي حجم و نوع و رنگ انفجار و امثالهم، خيلي ساده هست. اين بمبها، بهترين و موثرترين هستن براي ترور. چرا كه هيچ راه فراري نداره، خنثي شدني نيست و شكست عملياتي نداره. ولي خوب. كار گذاشتنش اصلاً به اين راحتيها نيست و به علت خطر بيش از اندازهاي كه داره، اكثراً زياد به كار نميره؛ مگه اينكه تيم اطلاعاتي حرفهاي درش نقش داشته باشه! وقتي ما داريم درمورد منطقهي امنيتي صحبت ميكنيم، يعني جايي كه حداقل چيزي كه درش هست، موج شكن هست! پس نميشه ماشين همينجور بره و بره و به اون منطقه برسه و بنده خدا پياده شه و بره به كاراش برسه و برگرده و تروريستها هر زمان كه دوست داشتن منفجرش كنن! دوم و بقيه موارد هم در لابلاي عرايض زيرين هست. ---------------------------------- اما درمورد فرمايشات امپراطور؛ استاد بزرگوارم به مورد بسيار خوبي اشاره كردن. سوريه، از ديرباز شباهتهاي بسياري با مصر داشت. در همون زماني كه حافظ اسد فقيد و جمال عبدالناصر بودن، هميشه اين بحث مطرح بود كه سوريه و مصر، سياست و رفتاري هماهنگ دارن. شايد تنها به اين دليل سوريه با مصر همراهي نكرد؛ چون تغييري نكرده بود!! سادات، به عقايد عبدالناصر اعتقادي نداشت. به همين خاطرم پس از شكست در جنگ رمضان، به اين نتيجه رسيد كه بيخود با ابرقدرت منطقهاي به نام اسرائيل كه اتفاقاً همسايهاش هست و بچههاش از فرط علاقه به همسايهي عربي عزيزشون، اومدن تو صحراي سينا چادر علم كردن، در افتاده! به همين خاطرم طولي نكشيد كه قطب جهان اسلام، به دامان اسرائيل پناه برد و آب پاكي رو روي دست همه ريخت! ولي حافظ اسد، چنين كاري نميتونست بكنه! مثل اين ميمونه كه بگيم حضرت امام، با اسرائيل به صلح رسيد! اين امر، تنها چيزي رو كه به همراه داره، نابودي يك شخصيت هست! سواي سازش با اسرائيل، تنها اين مسئله كه يك نفر روي ايدئولوژي (نه سياست و طرح و برنامهاش) خودش پايبند نيست، براي نابودي شخصيتش كافيه! بلايي كه سر خروشچف اومد و مشكلي كه مائو رو از چشم كمونيستها انداخت! اسد، علاقهاي به جنگ با اسرائيل نداشت و همين روابط رو ترجيح ميداد! بدش هم نمياومد كه اسرائيل يكم كوتاه بياد و باهم بتونن به توافقي دوستانهتر برسن! ولي از طرفي سران صهيونيست رو ميشناخت ميدونست گلدا ماير و مناخيم بگين و شيمون پرز و اسحاق رابين و بنيامين نتانياهو و ايهود باراك و آريل شارون و ايهود اولمرت، صرفاً نامها و شخصيتهايي جداگانه هستن. ولي در ريشهي فكري، يكي از يكي مغرورتر، لجبازتر و البته بيرحمتر هستن! پس خيالش راحت بود كه اونا كوتاه نميان! ولي پسرش، مشكلات حافظ بابايي رو نداره! اون، ايدئولوژي ارائه نكرده كه اگه تغيير سياست بده محكوم شه! صرفاً سياست فعلياش، عدم دوستي با اسرائيل هست و خدا ميدونه كه پشت پرده چه خبره! هيچ بعيد نيست كه سوريه، عماد مغنيهي فقيد رو هديهاي شاهانه براي نشان دادن حسن نيت خودش به اسرائيل، به جايگاه ابدي فرستاده باشه! سوالي كه در اولين روز اين ماجرا به ذهنم رسيد اين بود : «چرا در اولين لحظات پس از انفجار، نيروهاي امنيتي سوريه شعاع بسيار وسيعي از محل انفجار رو تخليه كرده و حتي اجازهي ورود يك دوربين ساده رو هم به اونجا ندادن؟ يادمون باشه كه تنها تصوير بدست آمده از محل انفجار، تصويري بود كه با موبايل و مخفيانه گرفته شده بود!!! اين تصوير، تنها آرشيو اين حادثهي مهم در شبكههاي خبري جهان شد!!! --------------------------------- نميشه چيزي رو با قاطعيت گفت و حكم صادر كرد. ولي از طرف نميشه با قاطعيت چيزي رو رد كرد و يا براساس چند شعار، يك حكم سراسري داد! اسرائيل، اگه بهش اجازه داده بشه، قطعاً روزي سياست از نيل تا فرات رو اجرا خواهد كرد. ولي نه در زمان فعلي؛ زماني كه سوريه و ايران براي خودشون يلي هستن! نه تا زماني كه وحدت اسمي بين مسلمانان، مبارزهي با اسرائيل هست! فقط يك لحظه به اين فكر كنين كه اگه ايران عزيز، روزي اسرائيل رو به رسميت بشناسه، كدامين سنگر مقاومت در برابر صهيونيستها باقي خواهد ماند؟ پاسخ به اين سوال، توجيهگر بسياري از تحركات خواهد بود.
-
ممنون از ارائهي مقالهات هانس عزيز. ولي اين مقاله، چندان هم بيطرفانه نبود. يه طورايي عقده گشايي بود! دوست ندارم در اين زمينه بحث كنم؛ چرا كه خود مطلب اهميت چنداني برام نداره. ولي مائو، چنين هيولاي چيني كه در اين مقاله اومده نبود دوست گرامي. --------------------------------------- وقتي داشتم كتاب «انقلاب روسيه» رو مطالعه ميكردم، آمار و ارقام بسيار جالبي توجهم رو جلب ميكرد! جوري كه شايد اگه پلكام اجازه ميدادن، چشام از حدقه بيرون ميپريدن! مثلاً آماري از استالين ارائه ميداد كه اگه فرض بگيريم درست باشه، بايد بپذيريم كه اگه در آلمان بعد از جنگ جهاني، نسبت مردان به زنان، يك به هشت شد، در روسيه بايد يك به هيجده ميشد!!!! وقتي منابعي غير از منابع كشوري و البته بيطرف يا حداقل منصف، تاريخ يك كشور رو به نگارش درميارن، نتيجهاش همچين چيزي ميشه! --------------------------------------- يه توصيه دارم. كتاب «پيامدها و نتايج انقلاب اسلامي» و يا كتاب «ريشههاي انقلاب اسلامي ايران» رو مطالعه بفرمايين. البته به عنوان يك بيطرف. بعد به من بفرمايين نظرتون درمورد اين انقلاب چي هست و رهبران اون چه جور موجوداتي هستن!! بله دوست من! همين قضيهاي كه درمورد مائو هست، درمورد خودمون هم صدق ميكنه. تو خيلي از كتب، ما هم دست كمي از مائوئيستها نداريم! تو خيلي از جاهاي ديگه، حضرت امام (ره) و آيت الله خامنهاي، دست كمي از مائو و استالين و هيتلر ندارن!! تو خيلي از جاها، ما مثل ملت پل پوت و ايدي امين هستيم!!! اما اين، آيا دليل بر وقوع اين حوادث هست؟ --------------------------------------- داشتم به استاد بزرگوارم، اين مثال رو عرض ميكردم (كه عرايضم ناقص موند). گفتم شما فرض كنين دارين قرآن ميخونين. يه صفحه رو باز ميكنين و به به و چه چه ميكنين كه چيا نوشته! يه صفحه ديگه رو باز ميكنين و ميبينين كه ضد خواستهي شما نوشته و ازش بدتون مياد! بعد ورميدارين تمامي صفحاتي كه مخالف ميلتان بوده رو پاره ميكنين! اون وقت به چه كتابي طرفين؟ كتابي كه تماماً خواستههاي شما درش هست و جز خوبي براي شما چيزي نداره! متأسفانه منابع غربي اكثراً از اين شيوه استفاده ميكنن (يا حداقل در موارد تجديد چاپ، اين مسائل خيلي ساده صورت ميپذيره)! وقتي چيزي به نفعشون هست، به راحتي صفحات پليدياش رو در تاريخ محو ميكنن و جز خوبي، چيزي از خودشون به يادگار نميذارن! درست مثل جنگ جهاني دوم كه درش چيزي جز پليدي از هيلتر و جز خوبي از متفقين باقي نموند! هيلتر پليد بود و شكي درش نيست! ولي اونقدر هم هيولا نبود و مسلماً متفقين هم اونقدرها فرشته و گل پسر و شاخ شمشاد نبودن!!! در شوروي، تا استالين بود، كسي جرأت نفس كشيدن نداشت! وي، يه ديكتاتور مخوف بود. ولي بعد از مرگش، اونقدر جرأت پيدا كردن كه آقاي نيكيتاي خروشچف، خيلي راحت مياد سياست استالينزدايي رو براه مياندازه!! همون كاري كه استالين با تروتسكي كرد!!!! خنده داره؟ نه! واقعيته!! تا بعد از مرگ برژنف (رهبر شوروي پس از خروشچف كه 18 سال به مسند قدرت تكيه زد)، اجازهي نگارش مطلبي مثبت درمورد استالين داده نشد و بسياري از افسانههاي كشتار استالين در همين دوران و دقيقاً در خاك شوروي شكل گرفت!! اين، به اين معني نيست كه استالين آدم خوبي بوده! مقصود، حدف واقعيات تاريخي به همين راحتي هست! زماني كه شايد حتي نسلي كه استالين رو ديده بودن به سنين پيري نرسيده بودن!!! ------------------------------------------ مثال بهتر؛ همين جنگ تحميلي خودمون. امروزه از گوشه و كنار داريم خيلي چيزا رو ميشنويم! تاريخ جنگمون، خيلي راحت داره تغيير ميكنه! ما هنوز خيلي چيزا يادمون هست! خود من، با وجود اونكه در زمان جنگ، سني نداشتم و طفل نيسواري بيش محسوب نميشدم، ولي خيلي چيزاش يادم مونده! ولي امروز ببينين چه بر سر تاريخمون دارن ميارن؟ حالا برين سراغ منابع غربي جنگ ايران و عراق و يه نگاه ساده بهش بندازين! البته فرض رو بر بيطرفي بذارين و خودتون رو مثلاً يه ماداگاسكاري فرض كنين كه دارين درمورد جنگ ايران و عراق و انقلاب اسلامي ايران اطلاعات كسب ميكنين! ميبينين كه عجب كارايي ما انجام داديم و خودمون خبر نداشتيم :mrgreen: !!! ------------------------------------------- بالكل، مطالعهي تاريخ، همونطور كه خدمت استاد عزيزم هم عرض كردم، به يه اصل ساده نياز داره و اون، بيطرفي هست! در بيطرفي هست كه تعقل حاصل ميشه. اگه ما، نگاهمون به چند منبع ساده باشه، خيلي ساده فريب ميخوريم. چرا كه اكثر منابع، به جاي ما فكر كرده و تصميم گرفتهان و تاريخ گلچين رو دارن تحويلمون ميدن. اين وظيفهي ذهن تحليلگر ماست كه اطلاعات رو از تمامي زوايا جمعآوري كرده و نهايتاً به نتيجهاي مثبت و صحيح برسيم. و الا اگه ما روي بخشي از تاريخ (حالا ميخواد مربوط به هر كشوري، هر شخصيتي و هر مقطعي باشه)، توقف داشته باشيم و اون رو دربست بپذيريم، چون اجازهي نقد و بررسي در اون زمينه رو از خودمون و ذهنمون گرفتيم، به تعصب خشك ميرسيم! چيزي كه تعلق رو از انسان ميگيره و به جاي سلاح عقل، سلاح اصرار و عصبانيت رو به دست انسان ميده و باعث ميشه حتي اگه اشتباهي ميكنيم، هيچگاه بهش پي نبريم! تنها آزاد فكر كردن و تعصب نداشتن به حتي باورهامون هست كه ما رو به راه صحيحتر و ايماني محكمتر (در زمينهي فكري) ميرسونه. وقتي ما درمورد والاترين مفهوم، يعني خداوند هم ميايم بحث و بررسي ميكنيم و اتفاقاً خود خدا هم در قرآن، بسياري نشانه قرار داده كه وجودش قابل دركتر باشه؛ يعني غيرمستقيم اين اجازه رو به بندگانش داده كه براي درك بيشترش، با هم بحث و جدل داشته باشن تا ايمانشون قويتر شه؛ پس ما اين مجوز رو داريم كه درمورد تمامي مفاهيم، بحث و بررسي داشته باشيم و همين امر موجب شده كه بسياري از تفكرات غلط ما، درست بشه! تا قبل از اين، محكمترين و خللناپذيرترين علم جهان، علم رياضي بود. ولي وقتي پروفسور لطفيزاده ايراني، منطق فازي رو رو كرد، همه فهميدن كه حتي محكمترين مفهوم جهان هم مطلق نيست! پس تاريخي كه نگاشتهي دست بشر هست، سادهترين چيزي خواهد بود كه درموردش بايد بحث و بررسي داشته باشيم. لازمهاش هم تنها يك چيز هست و اون، نگاه باز همهجانبه هست كه تنها يك پيششرط داره و اون، كنار گذاشتن تعصب و پذيرش غيرمطلق بودن تمامي مفاهيم هست! مطمئن باشين كه اگه راه درست رو برگزيده باشين و در راهتون خطايي مرتكب نشين، عقايد صحيحتون تغييري نخواهد كرد! همون طور كه دانشمندان ساينتيست و ريشيوناليست، هرچه بيشتر تلاش ميكنن كه عدم وجود خدا رو اثبات كنن، بيشتر به خدا و اثبات وجودي خدا نزديكتر ميشن!
-
تاپیک جامع عمليات رمضان تاپیک جامع عمليات رمضان
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در عملیات های نظامی ایران
نستور جان فكرشو نكن :mrgreen: . پيش مياد. جا داره همينجا از تلاش بيدريغ شما براي زنده كردن ياد و خاطرهي سالهاي تلخ جنگ تحميلي و رشادتهاي بيشمار فرزندان اين مرز و بوم، تقدير به عمل بيارم. ان شاء الله خيرش رو در اين دنياي فاني و دنياي باقي ببينين.- 111 پاسخ ها
-
- جنگ تحمیلی
- عمليات رمضان
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط