-
تعداد محتوا
244 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
پست ها ارسال شده توسط Reza6662
-
-
این نوشتهای است از خطرات یک همافر نیروی هوایی شاهنشاهی به نام آقای پرویز رمضانپور که بی کم و کاستی درج میگردد. این نوشتار، پیش از این، در فروم هوافضا تحت عنوان ققنوس در اوج توسط جناب آقای رمضانپور ارسال شده است.
هيچ كشور فروشنده سلاح به خصوص در بخشهاي Hi-Tech مانند هواپيما بدون شرط و شروط و توقعات سياسي به كشور ديگه چيزي نميفروشه و تا موقعي كه خودكفائي كامل نشه (كه براي ما تا صد سال ديگه امكانپذير نيست) اين گرفتاري ادامه داره، كشورهاي اروپائي با اين سوابق فني و توانائيهاي تكنولوژيكي، به خاطر بسياري از مسائل كه بيشتر به يك توافق غيررسمي نظم جهاني مربوط ميشه هم هنوز كاملن آزاد نيستند، به عنوان مثال ايرباس بدون نظر آمريكا نميتونه هواپيما بفروشه، ساب سوئد بدون موافقت آمريكا نميتونه هواپيما بفروشه و . . . مثال زياده، اين به اين معني نيست كه اروپا نميتونه ايرباس رو مستقلن و بدون شركت آمريكا بسازه، خوب موتور آمريكائي رو بر ميداره و موتور MTU روش ميگذاره، ولي اين يك نظم پنهانه كه اين اجازه رو نميده، وبراي كشور ما ساختن يك هواپيماي صد در صد بومي اگر نگويم غيرممكنه ولي در چشم انداز نيست چون احتياج به تكنولوژي داريم كه براي دسترسي به اون سالهاي سال زمان، و صدها ميليارد دلار سرمايهگذاري لازمه (از الكترونيك گرفته تا صنايع ماشينسازي و غيره) منظورم از ماشينسازي اتوموبيل نيست، به هر حال ما با آمريكائيها مشكلات زيادي داشتيم، همينطور كه با روسها داريم (مثال بوشهر) يا با چيني و ساير فروشندگان، ما خودمون هم حاضر نيستيم يك گلوله بدون شرط به كسي بفروشيم، چون گلوله رو هم ميشه باهاش تمرين تير اندازي كرد، هم ميشه خرگوش زد و هم ميشه باهاش آدم كشت كه اينجا يعني كاريرد سياسي كه به ما هم مربوط ميشه، بنابراين شرط و شروط داره، به خصوص اگر خريدار مجبور به خريد باشه.
[align=center][/align]
[align=center]تیمسار بهمن باقری (از فرماندهان نیروی هوایی شاهنشاهی)[/align]
بارها تاكيد كردم كه هر اتفاق و تحولي رو در ظرف زمان خودش بسنجيد و در موردش قضاوت كنيد، كشور ما پنجاه سال پيش جزو كشورهاي بسيار فقير و عقب افتاده بود، تا چند سال قبل از انقلاب، سهم ما از هر بشكه نفت سه دلار بود و در زمان بچگي نسل من، مردم پايتخت كشور آب آشاميدني سالم نداشتند و نيمي از مردم كشور در عمرشان اتوموبيل نديده بودند، حال كاري به اين نداريم كه اكثريت بيسواد بودند وغيره، ما به شدت از شمال و غرب تهديد ميشديم و براي حقظ كشور به كمك احتياج داشتيم و هيچكس هم مفتي به ما كمك نميكرد، بگذريم كه تضاد شرق و غرب به دادمون رسيد و موقعيت ژئوپولتيك كشور امتيازي بود كه غرب رو وادار به پشتيباني از ما ميكرد، نميخوام بحث رو كش بدم چون طولاني ميشه، به هر حال بيكار هم نشستيم و حتي در آن شرايط هم تلاش براي ساختن، ياد گرفتن و بينياز شدن در حد امكانات زمان به شدت در جريان بود ولي با مشكلات فراوان، فكر ميكنم پنج شش سالي قبل از انقلاب بود ، (تیمسار) باقري فرمانده پايگاه يكم بود، به من ماموريت دادند كه پرسنل شعبه اسلحه هواپيماي اف-5 پايگاه يكم رو آموزش بدم و براي اولين بار يك تيم LSC-Loading Standardization Crew آموزش بدم، پرسنل نگهداري اف-5 در آن زمان از درجهدارهاي قديمي بودند كه به قول ما كارها رو گاراژي ياد گرفته بودند و تلاش ميشد كه پرسنل فني اين هواپيما رو مانند پرسنل هواپيماي اف-4 به روز كرده و سطح تخصصي و ايمني اين هواپيما رو در حد قابل قبول در بياورند، به هر حال بعد از شروع كار و پايان كلاسهاي تئوري، نوبت به كار روي هواپيما رسيد و من ميخواستم روش صحيح بارگيري مهمات روي هواپيما رو شروع كنم.
[align=center][/align]
پس از نصب (Triple Ejection Rack) یا TER و ((Multiple Ejection Rack یا MER به زير هواپيما حال ميبايد يك Tester به هواپيما وصل ميشد تا ايستگاههاي پرتاب مهمات از نظر 28 ولت DC چك ميشد، به اين ترتيب كه ميبايد خلبان مقر مهمات رو انتخاب كرده با فشار هر بار روي دكمه رها كنندهء بمب (bomb button) يكي از مقرهاي بمب عمل ميكرد، و در كمال تعجب متوجه شدم كه اين افراد از بودن چنين دستگاهي اظهار بياطلاعي ميكنند و اصلن چنين چيزي رو نديدهاند، كار تعطيل شد، ابتدا به تداركات پايگاه رجوع كرديم و همينطور جستجو تا لجستيكي هوائي در قصر فيروزه ادامه پيدا كرد و عاقبت مشخص شد كه نيروي هوائي ايران چنين دستگاهي رو نخريده، دستگاه سادهاي بود، يك جعبه، شش عدد لامپ و شش كليد رله و مقداري سيم وكابل و سر كابلي كه به محل اتصال بسته ميشد، خودم دست به كار شدم و دو روزه اين وسيله رو ساختم و كار رو ادامه داده و به هر صورت دورهء آموزشي به پايان رسيد و قرار شد در روز معيني، تيمسار باقري براي تماشاي نتيجهء آموزش در خط پرواز حضور پيدا كنه (قرار بود اين تيم آموزش ديده بعنوان تيم LSC هواپيماي اف-5 به ساير پايگاههاي اين هواپيما رفته و براي هر پايگاه يك تيم LSC آموزش بدهند كه اين تيمها در هر پايگاه بقيه پرسنل رو آموزش بدهند) به هر حال پس از خاتمه كار در حضور تيمسار باقري كه يك سرهنگ آمريكائي كه رئيس مستشاران در پايگاه يكم بود هم همراهش بود، باقري خيلي نتيجه كار رو پسنديد و از من تشكر كرد در اين موقع يكي از افراد اف-5 وسيله ساخته شده رو به تيمسار باقري نشان داد و جريان جستجو و ساختن اين دستگاه رو تعريف كرد، تيمسار اين دستگاه رو كه بسيار باسليقه ساخته شده بود ورانداز كرد و به سرهنگ آمريكائي نشان داد و بيشوخي گفت خدا را شكر كه نخريديم، مسلمن با ما ارزان حساب نميكرديد و بعد مجددن از من تشكر كرد، دستور داد كه در مورد بررسي و ساخت تعداد بيشتر از اين وسيله براي ساير پايگاهها اقدام بشه و بعد از رئيس مستقيم من خواست كه ضمن تشويق من در دستور پايگاه براي تشويق بيشتر پيشنهاد بده، دو روز بعد اتفاق جالبي افتاد نامهء تشويقي پايگاه و نامه مستشاري مبني بر درخواست تنبيه براي من هم زمان رسيد، جالبه نه؟ استدلال مستشاري میتونست از نظر فني درست باشه ولي هدف چيز ديگري بود، مستشاري نوشته بود كه اولن اگر به چنين دستگاهي نياز داره بايد اون رو بخره، دومن دستگاه ساخت من ميتونه بدون محاسبه ساخته شده باشه از جمله مقاومت سيمها، نوع لامپها، نوع رلهها و غيره كه احتمالن نكات ايمني رعايت نشده، خلاصه عاقبت عطاي تشويق رو به لقاي تنبيه بخشيديم، اين يك نمونه از گرفتاريهاي ما بود، از اين خاطرات و مثالها زياد دارم ولي اين باعث نميشد كه دست روي دست بگذاريم، در همون زمان در صنايع نظامي مخفيانه مقدمات كپي ماوريك، سام-7، توپ اورليكن و موشك تاو فراهم ميشد.
[align=center][/align]
رستهء همافری
رسته همافري ماجراي ديگري داشت، اين را بر حسب شنيدهها وخوانده شدهها نميگم، من خودم از همافران دورهء دوم نيروي هوائي بودم، بنابراين آنچه ميخوانيد تمام واقعيته. رستهء همافري نه تنها براي آمريكائيها مشكل ايجاد نكرد بلكه به پيشنهاد آمريكائيها و با كمك آنها درست شد.
پس از ورود نيروي هوائي كشورمون به عصر جت، و پيچيده شدن امور نگهداري هواپيما، ايران براي دريافت هواپيماهاي مدرنتر از آمريكا دچار مشكلات زيادي شد، در آن روزگار دركشور به اندازهء امروز دانشگاه و درسخوانده وجود نداشت (هر چند كيفيت به مراتب بهتر از امروز بود و دانشجوي سال آخر استاد دانشگاه نميشد!)، نيروي هوائي فارغ التحصيلان ابتدائي رو به عنوان درجهدار آجوداني، دژباني، موتوري استخدام ميكرد و دارندگان سيكل يعني كلاس نهم دبيرستان رو به عنوان درجهدار فني، اين پرسنل فني تا هواپيماي اف-86 نيازهاي نيروي هوائي رو بر آورده ميكردند چون خود آمريكائيها هم بودند و تعداد زيادي پاكستاني و فليپيني هم در نيروي هوائي كار ميكردند، با ورود اف-5 به نيروي هوائي ايران مشكلات شروع شد چون به مرور، زبان كاري در نيروي هوائي انگليسي شده بود و اصولن كارهاي فني پيچيدهتر و براي آموختن اون نياز به سواد پايه بيشتري بود، من بارها در بسياري از نوشتهها تاكيد كردهام كه سلاح آمريكائي پرستيژ و شخصيت داره چون آمريكائيها حد اقل در آن روزگار به صرف دوست بودن و متحد بودن سلاح مدرن به كسي نميدادند و ظرفيت و استحقاق كشور خريدار رو به دقت ارزيابي ميكردند، روال از اين قرار بود كه وقتي ايران درخواست خريد مثلن اف-4 رو میكرد، تيمي مركب از كارشناسان McDonnell Douglas، پنتاگون و نيروي هوائي آمريكا به ايران ميآمد و به دقت نحوهء كار وظرفيتهاي نيروي هوائي ايران رو زير ذرهبين قرار ميداد و در بازگشت، گزارش اين تيم تعين كننده بود، به هر حال پس از اينكه ايران به فكر خريد هواپيمائي پرقدرتتر از اف-5 افتاد، تيم بازديدكننده، ظرفيت نيروي هوائي ايران رو براي اين درخواست كافي تشخيص نداد، حال ايران دو راه داشت يا نيروي هوائي رو دربست تحويل آمريكائيها بده (مانند بسياري از كشورهاي ديگه) ويا اينكه فكري براي اين كمبود بكنه، نيروي هوائي راه دوم رو انتخاب كرد، در آن زمان فرمانده نيروي هوائي شادروان تيمسار محمد خاتمي (فرمانده هميشه محبوب نيروي هوائي ايران) بود، براي رفع اين نقيصه نيروي هوائي شروع به استخدام ديپلمهها كرد، اين ديپلمهها پس از يك دورهء دوساله با درجه استوار دومي و با عنوان كمكمهندس شروع بكار ميكردند، تا دو سال اين جريان پيش رفت ولي با توجه به اختلاف طبقاتي شديدي كه در ارتش بود، پس از دو سال ديگر داوطلب پيدا نشد، دليل واضح بود دو دوست كه باهم ديپلم گرفته بودند، باهم در نيروي هوائي استخدام ميشدند، اولي به عنوان افسر آجوداني (اداري) كه پس از يك دورهء يك ساله، ستوان سه ميشد و دومي براي كمك مهندسي كه پس از دو سال درس سخت، استوار دوم ميشد و اين تضاد عجيبي رو هم به وجود ميآورد، استوار دو كمك مهندس سه برابر ستوان سه آجوداني حقوق ميگرفت ولي خوب درجهدار بود.
[align=center][/align]
[align=center]شادروان تیمسار محمد خاتمی که به تاریخ شهریور ۱۳۵۴ طی سانحهء هوایی کشته شد.[/align]
به هر حال بعد از دوسال، كمتر ديپلمهاي حاضر ميشد درجهدار بشه، فراموش نكنيد كه در آن دوران براي دانشگاه رفتن يا بايد خيلي پول داشت و يا خوششانس و از نظر درسي ممتاز بود، نه بسيجي در كار بود و نه . . . و ديپلم داشتن خودش امتياز بود، به حال نيروي هوائي به فكر چارهجوئي افتاد و آمدند شترمرغي بنام همافري را پايهگذاري كردند، همافري گرچه از سوئي سر آغاز درخشندگي و جهش ناگهاني كيفيت نيروي هوائي ايران شد ولي از سوئي دردسرهاي زيادي براي ارتش ايجاد كرد و شد نقطهء آسيبپذير ارتش ايران و با استفاده از همين نقطهء ضربهپذير بود كه آقايان انقلابي، ارتش ايران رو متلاشي كردند، وارد بحث سياسي نميشم و ادامه ميدم.
[align=center][/align]
فكر ميكنم در سال 1347 بود كه اولين آكهيهاي استخدامي نيروي هوائي منتشر شد، تيتر اين آگه رو تمام همافران قديمي از بر هستند چون پايه يك جدل پانزده ساله در نيروي هوائي شد، عنوان تيتر از اين قرار بود: آگهي استخدامي افسري همافري در نيروي هوائي شاهنشاهي، دورهء تحصيلي دوسال بود و فارغالتحصيل با درجهء همافر سومي آغاز به كار ميكرد، حقوق و مزاياي زيادي داشت (كه موجب اعتراض افسران فني بود) ولي تمام مسئوليتهاي فني نيروي هوائي به عهدهء همافران بود، اكثرن دورههاي فني رو در آمريكا ميگذراندند، همافران به خاطر اختلاف طبقاتي در ارتش پرستيژ زيادي براي خودشان قائل بودند، واقعن سعي ميكردند شاخص باشند حتي در زندگي خصوصي و چون اكثرن براي مدتي در محيط آمريكائي تربيت شده بودند و در محيط كار نيز از نزديك با آمريكائيها كار ميكردند، سعي ميكردند، شيك، تميز و مدرن زندگي كنند، به عنوان مثال در پايگاه هفتم (شيراز) چند ساختمان ده طبقه براي همافران ساختند و پس از آماده شدن، ما از خانههاي ويلائي كه كوچكتر و قديمي بود به اين ساختمانها منتقل شديم، به زودي اين ساختمانها موجب رشك بقيهء پرسنل شده بود، با پولي كه جمع كرديم راهروهاي تمام اين ساختمانها موكت شد، در سالن بزرگ طبقه همكف، مبل، ميز پينگپنگ و فوتبالدستي براي اوقات فراقت گذاشته شد، اينها رو خودمان خريديم و تمام راهروهاي ساختمان و اطاف از تميزي برق ميزد و در پاركينگ دور ساختمانها تا چشم كار ميكرد اتوموبيل آخرين مدل پارك شده بود (لياقتش را نداشتيم!)، و بايد بگويم انصافن چهرهء نيروي هوائي چه از نظر سازمان فني وچه از نظر محيطزيست دگرگون شد، همافري يك موفقيت بزرگ براي نيروي هوائي بود و باعث شد كه يكي پس از ديگري، پايگاههاي تاكتيكي با هواپيماي اف-4 تاسيس بشود.
خودکفایی در امور فنی F-4
در سال 1976 (1354) امور فني هواپيماهاي اف-4 صد در صد به دست همافران انجام ميشد و در اين سال نيروي هوائي ايران با افتخار اولين پايگاه تاكتيكي اف-4، بدون مستشار خارجي را در بندرعباس راه انداخت و موضوع باور نكردني در مورد بندرعباس اين بود كه در موقع انتخاب پرسنل براي اين پايگاه، از تمام پايگاهها تا حد امكان پرسنل به قول خودشان نخاله و ناآرام را انتخاب ميكردند و پايگاه بندرعباس شده بود پايگاه تبعيديها ولي پس از مدتي كوتاه اين پايگاه از بهترين پايگاههاي نيروي هوائي شد.
[align=center][/align]
همافران در تمام مدت كار تحت آموزش بودند (OJT) يا On-the-Job Training همافر جديد لول فني 1 را داشت و با ادامهء تحصيل در حال كار به ترتيب لول 3 ، 5 ، 7 و در نهايت لول 9 كه بالاترين سطح تخصصي نيروي هوائي بود، به عنوان مثال در رشتهء تخصصي من، ما هفت نفر بوديم كه لول 9 اسلحه و مهمات هوائي رو داشتيم و اسامي تكتك اين دوستان رو به ياد دارم.
در سالهای 77 - 1976 پايگاههاي نيروي هوائي هيچ تفاوتي با پايگاههاي آمريكائي در داخل آمريكا نداشت و من قيافهء بهت زدهء پاكستانيهائي رو كه همراه ميراژهاي پاكستان از فرانسه به پاكستان در پايگاه يكم توقف داشتند فراموش نميكنم كه از اين همه نظم، تميزي و ديسيپلين حيرت ميكردند. من افتخار ميكردم كه عضو كوچكي از اين خانواده پر افتخار هستم و اكنون كه اين سطور را مينويسم نميتونم جلوي اشكم رو بگيرم و به شدت متاثرم.
نيروي هوائي ما نشان داد كه آنهمه تلاش و آنهمه فداكاري و هزينهكردن سرمايهء كشور، به هدر نرفته، پيكر خونين و از هم پاشيدهء آن نيروي هوائي شايسته در جنگ شايستگي خودشو نشون داد و پرسنلي كه از سلولهاي زندان واز زير تيغ جلاد به ميدان جنگ اعزام شده بودند نشان دادند كه آنچه در آن روزها ديده ميشد سراب و رويا نبوده و فرزندان خانوادهء نيروي هوائي، شاگردان ممتاز مكتب ميهندوستي و خدمتگزاران راستين ملت ايران بودند.
[align=center][/align]
نیروی هوایی در اوج
دهه 1970 سالهاي بال كشيدن نيروي هوائي بود، از سوئي به خاطر افزايش درآمد كشور و برنامهريزي درست در نيروي هوائي و از سوي ديگر ساختار سياست بينالمللي و تيزهوشي پادشاه فقید ايران براي بهرهبردن از اين فرصت، و دليل سوم تزريق خون جوان و درس خوانده به نيروي هوائي موجب شد كه اين نيرو بسيار سريعتر از اونچه كه پيشبيني ميشد به درخشندگي برسه، با ورود اولين سري هواپيماهاي F-4D به پایگاه هفتم شیراز، مقدمات گسترش هواپیماهای F-4E فراهم شد و عدهاي از پرسنل استخواندار قديمي (كمك مهندساني كه حال همافر شده بودند) در معيت همافران جوان و تازه فارغالتحصيل شده به شيراز منتقل شدند و با فاصلهء كوتاهي، پايگاه سوم شكاري در همدان (شاهرخي) راهاندازي شد، سرعت پيشرفت، خيرهكننده بود و به گفتهء بسياري از مستشاران، ما بسيار سريعتر از برنامهء پيشبيني شده حركت ميكرديم، به زودي در بخش هواپيماي اف-4 تقريبن از مستشار بينياز شديم و همانطور كه گفتم پايگاه بندرعباس آزمايش بسيار موفقي بود، نبايد ناگفته بگذارم كه مسلمن توسط آمريكائيها كنترل ميشديم و بحث و مشاجره با همكاران آمريكائي دربارهء رفتار دوگانهء آمريكا نسبت به نيروي هوائي ما و نيروي هوائي اسرائيل امري معمول بود، خيلي از ما در آمريكا با همكاران اسرائيلي همكلاس بوديم واز چندوچون كار در نيروي هوائي اسرائيل خبر داشتيم، اسرائيليها در امر تعمير، تغيير و حتي كپيسازي دست بازي داشتند و ما سخت كنترل ميشديم، بحثي نبود كه اونها سالها از ما جلوتر بودند ولي ما هم كور و خنگ نبوديم، فرماندههاي بالا اين رو ميدونستند و از ما حمايت ميكردند، شادروان تیمسار ربيعي وقتي فرمانده پايگاه يكم بود بارها در بريفينگها ميگفت (بچهها كارها رو زودتر ياد بگيريد ما اين ارمنيها رو بيرون كنيم) منظورش از ارمنيها، آمريكائيها بودند و با توجه به اينكه در بريفينگها آمريكائيها هم شركت ميكردند او نميخواست از كلمه آمريكا استفاده بكنه.
[align=center][/align]
[align=center]زندهیاد تیمسار خلبان امیرحسین ربیعی، که در اسفند ماه 1357،
به دست آیت الله خلخالی تیرباران شد.[/align]
ماجرای درگیری سال 1355 با عراق
در اين مدت ماجراها و آمادهباشهاي جدي هم پيش آمد، يك بار زماني بود كه عراق بسياري از ايرانيزادهها را از اين كشور بيرون كرد و اروندرود رو به روي كشتيهاي ايراني بست، در اين ماجرا، ايران كشتي ابنسينا رو به طرف اروندرود فرستاد، هر زمان اين ماجرا يادم مياد از خوشي احساس عجيبي دارم، به ما در پايگاه يكم آماده باش دادند، وظعيت خط پرواز واقعن ديدني بود، ما فكر ميكرديم جنگ ميشه، اطراف خط پرواز پر از تريليهاي مخصوص حمل مهمات بود، تمام هواپيماها در حال آماده شدن بودند و چهار فروند هواپيماي آلرت كه با سايدوايندر و اسپارو لود شده بودند سر باند بودند APU بهشون وصل و خلبانها در داخل كابين بودند، هنوز شلترها آماده نشده بودند، تمام هواپيماها در حال بارگيري بودند M117 , BLU-1 , LAU-3 براي پايگاههاي عراق و اسپارو و سايدوايندر براي اسكورت كنندهها، (تیمسار) ربيعي با لباس كار خودش تو خط كمك ميكرد، ظهري در كار نبود همه كار ميكردند حتي شيفت شبيها، صبح نرفته بودند و كار ميكردند، ربيعي دستور داد براي همه ساندويچ و نوشابه بياورند توي خط، حرف جالبي رو خودم از ربيعي شنيدم، كمي لحجه كردي داشت، فرمانده نازنين و وطن پرستي بود با خنده ميگفت: زندهباد، بچهها وقت تلافي 1400 سال پيشه و اين حرف سرعت كار بچهها رو دو برابر كرد، عراق اعلام كرده بود كه اروندرود به اين كشور تعلق داره و كشتيهاي ايراني بايد با پرچم عراق و بعد از دادن حق عبور از اروند رود عبور كنه. ايران اين ادعا رو قبول نداشت و ميگفت اين قرارداد تحميلي و غيرقانونيه و برابر قوانين بينالمللي، مرز دو كشور در عميقترين نقطهء رودخانه است. (خط تالوگ)
جزائر سه گانه
ولي اين ظاهر كار بود و اختلاف ايران و اعراب به عمق تاريخ ميرسه و هر بار اعراب توان لازم را پيدا كنند براي ما مشكل به وجود ميآورند، به هر حال عراق اروندرود را بست و ايران يك كشتي بازرگاني به نام ابنسينا رو به سوي اروندرود فرستاد، عكسهاي ابنسينا رو بعدن روزنامهها انداختند در حالي كه تفنگداران دريائي و افراد نيروي مخصوص در همه جاي كشتي سنگر گرفته بودند و كشتي در واقع كشتي جنگي شده بود، ايران اعلام كرد ابنسينا از اروندرود عبور خواهد كرد و تعرض به ابنسينا به مفهوم اعلان جنگ به ايران محسوب خواهد شد، وقتي كشتي به سمت اروندرود ميرفت در پايگاههاي هوائي، خلبانها داخل كابين هواپيماهاي فول لود شده نشسته بودند و ما خودمون رو براي سورتي بعدي آماده ميكرديم، ابنسينا به سلامت گذشت و عراق هيچ غلطي نتونست بكنه و ما يك سر وگردن بيشتر قد كشيديم، يك ماجراي جالب ديگه زماني بود كه ما يك تيم به همراه دو فروند هواپيماي RF-4E براي يك ماموريت چند روزه به بندرعباس رفتيم، نميدانستيم چه خبره، دو هواپيما به ماموريت ميرفتند و باز ميگشتند و بعد از چند روز به تهران بازگشتيم، و چند روز بعد فهميديم براي چه رفته بوديم ، راديو اعلام كرد كه ايران، سه جزيرهء تنب بزرگ، تنبكوچك و ابوموسی را باز پس گرفته، باز قد كشيديم و يك سر وگردن بزرگتر شديم.
[align=center][/align]
[align=center]ش ا ه فقید ایران، پس از پرواز با هواپیمای RF-4E،
مورد استقبال ریاست کارخانهء مک دانل داگلاس قرار می گیرد[/align]
آغاز فعاليت ستاد فرماندهي تاكتيكي هوائي
(TAC یا IIAF Tactical Air Command)
رشد نيروي هوائي چنان سريع و همهجانبه بود كه گسترش مدريت را نيز ضروري ميكرد و لازم بود از نظر تشكيلات سازماني هم گسترده بشه، قبلن تمام امور فرماندهي، مدیريت، عمليات، لجستيكي و پشتيباني و ساير امور از ستاد فرماندهي نيروي هوائي در تهران برنامهريزي و هدايت ميشد كه اين امر اولن تمام امور را در تهران متمركز ميكرد بلكه موجب تداخل وظائف و بوروكراتي شديد و غيرقابل كنترلي ميشد و در ثاني از نظر ايمني هم خطر ناك بود، تصور كنيد با متمركز كردن تمام امور فرماندهي يك نيرو در يك محوطه در شرايط جنگي و در اثر يك حمله هوائي غافلگير كننده به اين تشكيلات شيرازهء امور از هم ميپاشه و تا چارهاي انديشيده بشه، نيمي از توان و قابليتهاي نيرو از بين خواهد رفت، با توجه به اين مشكلات، نيروي هوائي تجديد سازمان داده شد و البته اين تجديد سازمان چنان دقيق، با برنامه و در آرامش انجام شد كه كوچكترين خللي در امور به وجود نياورد، در سازمان جديد كليه پايگاههاي تاكتيكي هوائي در اختيار ستاد فرماندهي تاكتيكي هوائي قرار گرفت، براي ستاد تاكتيكي ساختماني در كنار درب ورودي پايگاه هفتم شكاري در شيراز ساخته شد و زنده ياد تيمسار اميرحسين ربيعي به فرماندهي تاكتيكي هوائي گمارده شد، عدهاي از پرسنل زبده و شاخص از تخصصهاي مختلف از پايگاههاي مختلف تاكتيكي به اين ستاد منتقل شدند، اين ستاد همانند ستاد نيرو ولي تنها در سطح پايگاههاي تاكتيكي عمل ميكرد، طبقهء همكف ضداطلاعات و چند دفتر ديگه و چاپخانه، طبقهء اول معاونت عمليات كه به جز پرسنل اداري بقيه از خلبانان تاكتيكي بودند (از جمله زندهياد فكوري در اين معاونت خدمت ميكرد)، در طبقهء دوم معاونت لجستيكي كه باز به جز پرسنل آجوداني (اداري)، اكثرن از همافران با تخصصهاي مختلف تشكيل ميشد و در طبقهء بالا فسمت اداري بود.
[align=center][/align]
[align=center]تیمسار خلبان شهید جواد فکوری[/align]
در اين دوران آموزش چنان پيگير و فشرده بود كه با وجود آنهمه هواپيما، نيروي هوائي مجبور شد تعدادي هواپيماي اف-4 از نيروي هوائي و نيروي دريائي آمريكا اجاره كنه، در معاونت لجستيكي هوائي يك تيم تحت عنوان ارزيابي و يكنواختي تشكيل شد كه وظيفهاش تدوين يك سيستم مدیريت نگهداري استاندارد براي همه پايگاههاي شكاري بود (بنده هم افتخار خدمتگذاري در اين تيم را داشتم) وبا مراجعه به كتابهاي مدیريت نگهداري نيروي هوائي آمريكا و تجربههاي بومي، يك دستورالعمل مدیريت نگهداري تهيه و پس از تصويب، چاپ و در اختيار پايگاههاي تاكتيكي قرار گرفت، در اين سيستم مديريت همانطور كه در يكي دو نوشته توضيح دادم سيستم نگهداري چنان استاندارد شده بود كه اگر فردي از پايگاهي به پايگاه ديگر منتقل ميشد لازم نبود بپرسد (خوب، شما براي فلان كار چه كار ميكنيد) چون در گذشته، سيستم حاكم بر نيروي هوائي به قول ما در آن زمان گاراژي بود و كار گاراژي با HI-TECH جور در نميايد.
[align=center][/align]
[align=center]زنده یاد تیمسار نادر جهانبانی، از بهترین خلبانان ایران و جهان که توسط آیت الله خلخالی
به تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ تیرباران گردید.[/align]
پايگاه چابهار: سكوي پرش ايران
در نيمه دوم دهه 1970 تمام اهتمام كشور در بخش نظامي تكميل مجموعه عظيم نظامي چابهار بود، مسلمن اين بحث پيش خواهد آمد كه كشور نياز به توسعه در همهء بخشها را داشت، چرا به بخش نظامي تا اين حد اولويت داده ميشد، جواب بسيار ساده است، حمله عراق به ايران حقانيت اين اولويت را ثابت كرد، كشور ما بارها مورد تجاوز قرار گرفته بود و سوابق نشان ميداد كه همسايگان ما هرگاه خود را قوي ببينند فيلشان ياد هندوستان ميكند، در ثاني اوضاع بينالمللي فرصتي گرانبها در اختيار ايران گذاشته بود و نميشد پيشبيني كرد كه اين شرايط تا چه مدت به نفع ما خواهد بود، واقعيتي كه امروز نظام ايران به آن رسيده، (برو قوي شو اگر راحت جهان طلبي / كه در نظام طبيعت ضعيف پامال است.)
مجموعه نظامي چابهار (البته آنچه كه قرار بود بشود) بزرگترين تاسيسات نظامي خاورميانه و يكي از بزرگترين مجموعههاي نظامي آسيا بود، تختهء پرش ايران به اقيانوس هند، چابهار بزرگترين پايگاه هوائي، دريائي و زميني خاورميانه بود، هر سه نيرو براي چابهار برنامههاي مفصلي پيشبيني كرده بودند، نميدانستيم چرا و به چه علت براي اتمام اين پروژه تا اين حد عجله ميشود، هنوز حتا يك باب خانهء سازماني براي پرسنل ساخته نشده بود و تنها تاسيسات عملياتي پايگاه در حال اتمام بود، تصميم گرفته بودند كه براي اسكان موقت پرسنل، به تعداد زيادي خانه موبايل (كاروان) بخرند و اين سطح توقع زياد پرسنل از يك سو و توجه مسئولين به رفاه پرسنل را ميرساند، در هر كشور ديگري بود قاعدتن طور ديگري رفتار ميشد، ما سربازيم و اگر لازم است بايد يكسال در چادر زندگي كنيم، ولي نه پرسنل نيروي هوائي شاهنشاهي در شأنشان نيست در چادر زندگي كنند، مشكل هواي بسيار گرم وشرجي چابهار بود، در بازديدي كه براي بررسي پيشرفت كارهاي ساختماني از پايگاه كرديم از اوضاع آب و هواي منطقه شوكه شديم، تابستان بود و وقتي از هواپيماي سي-130 پياده شديم براي يك لحظه فكر كرديم پشت اگزوز موتور هواپيما ايستادهايم و موتورها روشن هستند، در عرض دو دقيقه پيراهن همه خيس شد و انگار سطلي از آب روي همه ريختهاند، تا چشم كار ميكرد بيابان سفيد رنگ بود، البته با تجربهء پايگاه بوشهر و بندرعباس ميدانستيم كه تا يكي دو سال ديگر چهره پايگاه كلن تغيير خواهد كرد، در سالن بريفينگ، فرمانده پايگاه دلايل كندي پيشرفت كار را توضيح ميداد و صحبتهايش آنقدر جالب بود كه هنوز كلمه به كلمهاش يادم مانده.
فرمانده پايگاه توضيح داد كه براي اجراي پروژههاي ساختماني، از كارگران محلي استفاده ميشود و چارهاي هم نيست، او گفت خيلي از كارگرها سه نوع شناسنامه دارند، ايراني، افغاني و پاكستاني، هر از چند گاهي شب هنگام يكي سر ديگري را براي پولهايش ميبرد و به پاكستان فرار ميكند، شايد دو ماه بعد همين كار را در پاكستان بكند و به افغانستان فرار بكند، ميگفت پس از وقوع چنين اتفاقي كار ما تا مدتي دچار اخلال ميشود وتا دوباره كار را راه مياندازيم سر نفر بعدي را ميبرند!!
[align=center][/align]
[align=center]یکی از پوسترهای ترسیمی در مورد F-16 های نیروی هوایی ایران[/align]
به هرحال اتمام پايگاه چابهار را نديديم و نميدانم كه عاقبت اين طرح عظيم به كجا كشيد. در همين ايام اولين پوسترهاي هواپيماهاي اف-16 ايران به ديوارها زده ميشد، ورود وسائل پشتيباني و بعضي از قطعات يدكي هواپيما در قصرفيروزه در انتظار ثبتشدن و تقسيمبندي شدن بودند، سيستم لجستيكي نيروي هوائي ايران مراحل نهائي Computerized شدن را طي ميكرد، اين سيستم در واقع مادر اينترنت امروز بود و مبتكران اينترنت از چنين شبكهاي الهام گرفتند، به جز آمريكا، تنها چند كشور معدود از چنين سيستم لجستيكي برخوردار بودند، اينور و آنور صحبت انتخاب پرسنل براي اعزام به آمريكا براي اف-16 شنيده ميشد، مانند هميشه عدهاي منتظر آغاز انتخاب پرسنل بودند ولي خوب هركس خربزه ميخورد بايد فكر چابهار را هم ميكرد، بعضي از همكاران آمريكائي كه بيش از ما از برنامههاي آتي باخبر بودند، از هواپيمائي صحبت ميكردند كه جانشين اف-4 هاي ما خواهد شد اين هواپيما هم ساخت McDonnell Douglas خواهد بود (اف-18)، فكر ميكرديم كارخانهاي كه اف-4 نازنين رو ساخته حتمن محصول آيندهاش شاهكار خواهد بود.
[align=center][/align]
زندهیاد انور سادات
در اين دوران نيروي هوائي چه در بخش عملياتي و چه از نظر نگهداري به موفقيتهائي دست پيدا كرد كه به عنوان ركورد ثبت گرديد. در يكي از سالها بود كه رابطهء مصر با اتحاد شوروي رو به تيرگي گذاشت و شادروان سادات به دعوت پادشاه فقيد ايران به ايران سفر كرد، در اين سفر مانور نظامي بزرگي ترتيب داده شد و در پايان مانور كه نيروي هوائي هم شركت داشت هواپيماهاي نيروي هوائي رژه رفتند، در اين رژه نيروي هوائي ايران به ركوردي دست يافت كه افتخار پرسنل فني اين نيرو بود، در اين مانور تمام هواپيماهاي شكاري و ترابري نيروي هوائي رژه رفتند و ما حتي يك هواپيماي تعميري روي زمين نداشتيم.
فكر ميكنم در همون آستانهء سفر شادروان انورسادات بود كه براي انجام ماموريتي به پايگاه يكم رفتم، در حالي كه با يكي از همكاران به منطقه شلترها ميرفتيم در دو طرف يك شلتر دو تا غول سياه رنگ جلومون سبز شدند، دو تا هليكوپتر پرابهت، غولپيكر به رنگ سياه، يكي از اين دو را با اطمينان ميتونم بگم كه AH-64 Apache بود و دومي اگر اشتباه نكنم UH-60 Black Hawk بود، براي ارزيابي آورده بودند ايران و به اين معني بود كه به احتمال زياد هليكوپترهاي آيندهء هوانيروز خواهند بود، هر دو بسيار زيبا بوده و از نوئي برق ميزدند.
[align=center]برای دیدن فیلمی در این مورد، کلیک کنید.[/align]
به هر حال مرحوم سادات به ايران آمد، ما كه از سياست چيزي نميفهميديم (مانند امروز !) ولي اين سفر آرايش سياسي منطقه را به كلي عوض كرد، رابطهء ايران و مصر سالها بود كه بسيار سرد و غير دوستانه بود، از زمان جمالعبدالناصر به خاطر سياست پانعربيسم ناصر و او اولين كسي بود كه تخم لق خليج عربي رو در دهان اعراب گذاشت، اولن بعد از اين سفر روابط ايران و مصر بسيار دوستانه شد و ثانين مصر با يك گردش 180 درجهاي از روسها كه تا اون موقع بزرگترين تامينكنندهء اسلحهء مصر بودند بريده و به آمريكا نزديك شد، دوستان ميتوانند سوابق اين تحول سياسي كه نشاندهندهء برد ديپلماسي ايران در آن دوران بود را مطالعه كنند، به هر حال يكي از برنامههاي اين سفر حضور در يك مانور بزرگ نظامي و در پايان آن رژه به ياد ماندني نيروي هوائي بود كه قبلن نوشتم، تا آنجا كه به خاطر دارم در اين رژه يكي دو تا ركورد كه به نام نيروي هوائي ايران ثبت شده نيز كسب گرديد، يكی از اين ركوردها اگر درست به يادم مانده باشه در ارتباط با سوختگيري هوائي بود، در آن روزگار معدود كشورهائي بودند كه چنين قابليتي رو داشتند و يكی از عواملي كه سوختگيري در هواي نيروي هوائي ايران را جذابتر ميكرد استفاده از بوئینگ 747 به عنوان تانكر، سوختگيري چند نوع هواپيما در يك زمان از يك تانكر و سوختگيري تانكر از تانكر ديگر بود، خيلي جستجو كردم كه اين ركوردها را پيدا كنم و براي دوستان بنويسم ولي متاسفانه تا به حال به نتيجه نرسيدم، يكي از اين ركوردها سقف پرواز هليكوپتر بل-204 مونتاژ ايران بنام اصفهانبل بود كه در آن روزگار بلندترين سقف پرواز هليكوپتر در جهان محسوب میشد.
[align=center][/align]
در نيروي هوایي آموزش لحظهاي قطع نميشد، اين آموزش در همهء سطوح بود، پرسنل پروازي و پرسنل فني، طوري برنامهريزي شده بود كه ترفيع و حقوق نسبت مستقيم باسواد و قابليتهاي پرسنل داشت و نتيجهء اين سياست را در جنگ هشت ساله به وضوح ديديم، به تائيد تمام كارشناسان و ناظرين نظامي جهان، بزرگترين برتري نيروي هوائي ايران بر عراق را آموزش بسيار خوب نيروي هوائي ايران تشخيص دادند، تام كوپر در يكي از كتابهاش به اين مسئله اشاره كرده و مينويسه كه بعد از انقلاب در ايران بسياري در داخل و خارج ايران تبليغ ميكردند كه آمريكا شير بي يال وكوپال به ايران فروخته و نيروي هوائي ايران پس از خروج مستشاران آمريكائي كلن فلج شده و پس از شروع جنگ مشخص شد كه اولن هواپيماهاي نيروي هوائي ايران به جز يك سري لوازم ارتباطي محرمانه نيروي هوائي و دريائي آمريكا، هيچ تفاوتي با هواپيماهاي موجود در خود آمريكا ندارند و در ثاني پرسنل نيروي هوائي ايران از سطح تخصصي بسيار بالائي برخوردار بودند، در پايگاههاي تاكتيكي شب و روز لحظهاي صداي غرش موتور هواپيما قطع نميشد و خلبانان اين نيرو هر ماه تعداد ساعات بسيار بالائي را پرواز اجباري داشتند، پرسنل فني ترفيع درجه و بالا رفتن حقوقشان به سطح دانش تخصصيشان بستگي داشت، سطح تخصصي يا به قول ما در آن زمان لول فني از يك شروع ميشد و پرسنل در تمام طول خدمت در حال آموزش بودند و لولهاي فني به ترتيب 3 ، 5 ، 7 و در نهايت تا 9 ادامه پيدا ميكرد، كسي كه لول فني در خور درجهء بالاتر را نداشت ترفيع نميگرفت.
[align=center][/align]
همينطور بخش اعظم حقوق ماهانهء پرسنل فني را حق فني تشكيل ميداد كه اين حق فني با توجه به لول فني افزايش مييافت و اين توفيق اجباري بود كه موجب تلاش بيشتر پرسنل فني براي افزايش دانش فنيشان ميشد و اين رابطهاي مستقيم با تغييرات ممتد مشخصات فني هواپيما داشت. هيچ هواپيمایي در ورود به خدمت كامل و بدون عيب نيست، بسياري از عيوب كوچك و پيشنهادها براي بهسازي هواپيما به طور روزمره از سوي تمام كشورهاي دارنده هواپيما در فرمهاي مخصوص به كارخانهء سازنده هواپيما ارسال ميگردد و سازنده پس از بررسي ورفع عيب و يا قبول پيشنهاد بهسازي، مراتب را در يك فرم مخصوص به نام TCTO كه مخفف Time Compliance Technical Order است به كشورهاي دارندهء هواپيما ابلاغ ميكند، هر ماهه شايد صدها TCTO به پايگاههاي دارنده هواپيما ابلاغ ميگردد و بنابراين دانش فني پرسنل به همراه خود هواپيما رشد كرده و كاملتر ميشود (البته اين مربوط به گذشته است واز سيستم مديريت نگهداري روسي و چيني بياطلاعم!)
پرسنل فني تا لول 7 وظائف اجرائي داشتند و با اخذ لول 9 وارد عرصه مديريت و سرپرستي ميشدند. در اواسط دههء 1970 هواپيماهاي F-5 E/F جايگزين هواپيماهاي F-5 A/B شدند و تعدادي از هواپيماهاي F-5 A/B در اختيار نيروي هوائي اردن قرارگرفت و به درخواست نيروي هوائي اردن، چند نفري از اعضاي ارزيابي و يكنواختي به سرپرستي سرهنگ صفري براي سر و سامان دادن سيستم نگهداري نيروي هوائي اردن به اين كشور اعزام شدند. (تيمسار صفري از افسران شايسته نگهداري نيروي هوائي ايران بودند، ايشان پس از انقلاب به آمريكا رفتند و براي امرار معاش تا سن بازنشستگي تاكسي ميراندند، يادشان گرامي باد)
[align=center][/align]
ورود F-14 Tomcat به مهرآباد
ژانويه 1976، آخرين روزهائي بود كه افتخار خدمتگذاري در پايگاه يكم رو داشتم، تصور ميكنم يك روز جمعه بود يا يك روز تعطيل بود، يايگاه كاملن آرام بود، در روزهاي وسط هفته، پايگاه در جنب و جوش بود و صداي غرش موتور هواپيما لحظهاي قطع نميشد. به هر حال روز آرامي بود يكي از دوستان خبر داد كه اولين چهار فروند هواپيماهاي اف-14 ايران تا دقايقي ديگر به زمين مينشينند. با چند نفر ديگر از دوستان خودمان را به لب باند رسانديم، شمال خط پرواز نزديك به باند 29 چپ، خاكريز تپه مانندي بود، بالاي خاكريز رفتيم و همانجا رو به باند نشستيم، فاصلهء اين مكان تا ابتداي باند زياد نبود و تقريبن جایي بود كه چرخ هواپيماهاي در حال فرود باند را لمس ميكردند، غير از ما تعداد زيادي از پرسنل بخشهاي مختلف خودشان را كنار باند رسانيده بودند، پس از لحظاتي هواپيماها را از دور ديديم، از فرم پرواز گروهي و اينكه چراغ روشن چرخهاي جلو را نميديدم مشخص بود كه قصد نشستن را ندارند ، در ارتفاع پائين با بالهاي بسته از جلوي ما درست بالاي باند 29 چپ گذشتند و بعد تك تك براي نشستن به چپ گردش كردند، بدون اغراق هواپيمائي به اين زيبائي نديده بودم، با بالهاي بسته، شاهيني در حال حمله به طعمه را تداعي ميكنه، هواپيماها پس از فرود و پيمودن مسير تاكسي وارد خط پرواز شدند و در سمت راست بخش شمالي خط پرواز نزديك به شلترهاي آلرت متوقف شدند، موتورها خاموش شد و كاناپيها باز شدند، بچههاي خط پرواز براي خلبانها نردهبان گذاشتند، نكتهاي كه براي عدهاي موضوع شوخي و خنده شده بود، كيسهء نيمه پرادرار در دست بعضي از خلبانها بود، پس از خوشآمد گوئي و دور شدن خلبانها از هواپيماها بلافاصله كار تعويض علائم آغاز شد و پس از نيم ساعت، پرچم زيباي كشورمون و علامت IIAF زينتبخش هواپيماها شد و ما ساعتي رو به ورانداز كردن هواپيماها گذرانديم. بامداد روز بعد اين چهار فروند هواپيماها توسط خلبانهاي مشتاق و منتظر كشورمون پايگاه يكم را به مقصد پايگاه هوائي خاتمي ترك كردند و پايگاه پرافتخار هشتم شكاري متولد شد.
زماني كه سر و صداي انقلاب بلند شد، ميشه گفت نيروي هوائي در اوج خودش بود، در پائيز ما مسابقات Loading رو بين پايگاههاي تاكتيكي برگزار كرديم، من مسئول برگزاري اين مسابقات و سرپرست فني تيم داوران بودم، طبق برنامهء تدوين و ابلاغ شده، ماموريت دورهاي رو آغاز كرديم ، روال كار به اين ترتيب بود كه در هر پايگاه ابتدا شعبات اسلحه و مهمات و موشك پايگاه بازرسي ميشد، اين بازرسي شامل مدیريت، آموزش و ايمني ميشد و فرداي آن روز چهار تيم معرفي شدهء پايگاه براي شركت در مسابقه از نظر تئوري مورد ارزيابي قرار ميگرفتند و روز بعد مسابقات لودينگ در اين پايگاه شروع ميشد، نحوه امتيازدهي براي اين مسابقات بسيار دقيق بود، مسابقه از شروع Assembly مهمات و موشك در شعبات مربوطه شروع ميشد و داوران مراحل كار رو زير نظر ميگرفتند، ماهها قبل چهار نوع Configuration براي چهار فروند هواپيما به اطلاع پايگاهها رسيده بود و شعبات مهمات و موشك با توجه به Configuration هاي تعين شده مهمات و موشك را آماده و بار تريلرهاي مخصوص ميكردند، حتي نحوهء Convoy مهمات و موشك به خط پرواز زير ذرهبين قرار ميگرفت، چهار هواپيماي تعين شده براي لودينگ آماده در قسمتي از خط پرواز قرار ميگرفتند و پس از ورود مهمات، تيمهاي لودينگ كار رو شروع ميكردند، مهمترين نكته در لودينگ مهمات، ايمني است. مثالي ميزنم؛ در يكي از پايگاههاي نيروي هوائي آمريكا در ويتنام، متخصص اسلحه بدون چك كردن، يك فيوز مسلح رو به يك بمب M117 نصب كرد و در اثر ضربهاي تصادفي اين بمب عمل كرد، من فيلم اين حادثه را ديدم، در پايان فيلم تپهاي از اعضاي بدن دهها نفر و خط پروازي ويرانه و مملو از قطعات هواپيماهاي منفجر شده براي همهء بينندگان اين فيلم يك شوك بود، با توجه به اين مثال متوجه شديد كه ايمني حرف اول و حرف آخر در تمام نيروهاي هوایي جهان است. به هر حال تمام مراحل لودينگ به دقت زير نظر گرفته ميشد، امتيازها براي رعايت ايمني در درجه اول، سرعت عمل و در پايان بيعيب بودن لودينگ از نظر فني داده ميشد، حتي جعبهء ابزار تيمها و به روز بودن چكليستها بازرسي ميشد، زبان گفتگو در طول كار زبان انگليسي بود، چون چكليستها و كتب فني به انگليسي بود، آزمايش تئوري هم به انگليسي بود، چون زبان فني در نيروي هوائي زبان انگليسي بود.
پس از پايان لودينگ عصر آن روز تيم داوران جلسه داشتيم و اشكالات بررسي و نمره داده ميشد، صبح روز بعد در سالن بريفينگ پايگاه، گزارش روند مسابقه و اشكالات در حضور فرمانده پايگاه قرائت ميشد، البته صحبتي از امتيازات نميشد چون هنوز نتيجهء مسابقات روشن نبود، پس از بريفينگ، خداحافظي و معمولن بعد از ظهر، هواپيماي ما به طرف پايگاه بعدي پرواز ميكرد.
اين مسابقات از چنان اهميتي برخوردار بود كه حتي ترفيع فرمانده پايگاه در گرو آن بود، برنامههاي زيادي براي آينده داشتيم، تصميم داشتيم سطح آموزش در پايگاهها را به جائي برسانيم كه اين مسابقات بدون اطلاع قبلي و به طور سرزده انجام گيرد، در اين روش تيمها براي لودينگ را در هر پايگاه خودمان انتخاب ميكرديم، افسوس كه اجل !!!! مهلتمان نداد.
بودجهاي در اختيار ما بود كه هر سال لوح ياد بود پيروزي به پايگاه و جوايزي براي اعضاي تيمهاي پايگاه برنده خريداري و اهداء ميشد. مثلن يكي دو سالي براي پرسنل ساعت امگا خريديم، برروي لوح يادبود، اسامي تيمهاي لودينگ نوشته ميشد، اين لوح يك صفحهء برنجي (طلائي) بود كه به روي زمينهء چوبي بسيار زيبائي به فرم سپر سربازان پارسي جلوه اي بسيار زيبا داشت. در آن سال نميدانستيم كه آخرين مسابقات لودينگ نيروي هوائي كشورمان را برگزار ميكنيم، مسابقه يك ماه تا چهل روز طول ميكشيد و در نيمههاي اين دوره مسابقات بود كه پايان، آغاز شد!
[align=center][/align]
[align=center]آخرین تیم گروه آکروجت تاج طلایی[/align]
آغاز پایان
اواخر ماموريت دوره اي ما بود، به عقل جن هم نميرسيد كه اين آخرين ماموريت و در واقع آخرين مسابقات ساليانهء لودينگ نيروي هوائي باشه، آنهمه طرح، آنهمه برنامهريزي و آنهمه اميد به روزهاي بهتر، هيچكس به فكرش نميرسيد كه به جاي تعمير سقف خانهای كه چكه ميكرد، با كلنگ به جان پي خانه بيفتيم، شكي نيست كه در كنار آنهمه تلاش و آنهمه اميد و خوشبيني، اشكال هم كم نبود و شايد بزرگترين اشكال درست مانند امروز خود مردم و فرهنگ اجتماعي ما بود، همه ما سر تا پا عيب و اشكال بوديم و هركس عيب را در ديگري ميجست. امروز كه ما يعني جوانان پرشور آن روزها سني ازمان گذشته و بسياري از ما از بركت آوارگي نيمي از دنيا را درنورديدهايم با ديدي كاملن متفاوت به آنچه كه آنروزها عيب و اشكالشان ميدانستيم نگاه ميكنيم.
درست يادم نيست، پايگاه تبريز بود و يا شاهرخي، تنها يك پايگاه باقي مانده بود و اكثر ما دلمان براي خانواده تنگ شده بود، همه جوان بودند و بچههاي كوچك داشتند، آنروزها امكانات ارتباطي به گستردگي امروز نبود، تنها تعداد كمي از خانههاي سازماني تلفن داشتند و اكثرن در تمام طول ماموريت از خانواده بيخبر بوديم واين خود به ميزان دلتنگي ميافزود، با دوستان تيم و چند نفر از همكاران پايگاه در سالن باشگاه شام ميخورديم، كسي به تلويزيوني كه روشن بود توجهي نميكرد، باشگاهها در داخل پايگاه به اصطلاح محل پاتوق دوستان بود و اين موقع شب خلوت نبود، براي يك لحظه صداي هياهوي معمول ضعيفتر شد و ضعيفتر و بعد سكوت، همه به طرف تلويزيون خيره شدند، شاه فقيد صحبت ميكرد، ميدانستيم كشور حالت عادي ندارد- 8
-
تصاويري از سربازان دختر در اسرائيل
البته اميدوارم با ديدن اين تصاوير، هوس خدمت در ارتش اسرائيل به سرتان نزند!
-
تصويب طرح ساخت نمازخانه براي مسلمانان در فرودگاه بن گورين اسرائيل
مسجدي براي مسلمانان در ترمينال اصلي فرودگاه بن گورين ساخته خواهد شد.
[align=center][/align]
مدير فرودگاههاي اسرائيل گفت كه طرح ساخت مسجد براي مسافران مسلمان در فرودگاه بن گورين تصويب شد.
فرودگاه اعلام كرده است كه اين اقدام در راستاي تقويت ارتباط با بخش عربي است. سخنگوي فرودگاه گفته است كه درخواستهايي از مسافران و اعضاي پارلمان براي تخصيص مكان با تسهيلات به مسلمانان داشته است. همچنين اين فرودگاه براي تقويت ارتباط با مشتريان عرب خود نسخه عربي زبان سايت خود را راه اندازي كرده است كه 120000 دلار هزينه داشته است.
فرودگاه بن گورين حدود 8.5 ميليون مسافر در سال دارد.
منبع -
متاسفانه پست من پاك شد. مديران گرامي، بهتر است محتواي پستي كه را مطلب آن دوست ندارند پاك نمايند و توضيحي در داخل همان پست بدهند و دليل را بنويسند. -
-
از توجه و نظرات دوستاني كه نقدي منصفانه داشتند متشكرم. از دوست خوبم اميرحسام هم متشكرم كه اين حقير را كه يك معلم حق التدريسي هستم، (بر خلاف نظر يك نفر) مواجب بگير استكبار معرفي نكرد. به هر حال اين نظرات من بود، و نظرات شما (نه توهين ها) نيز برايم قابل احترام است. با تشكر -
[align=center]جنگ شش روزه و درس عبرت آن[/align]
[align=center][/align]
چهل سال از جنگ شش روزهء سال 1967 میگذرد و در هفتهای که سپری شد در اسرائیل و کشورهای عرب چگونگی این جنگ، پیامدهایش و درس عبرتی که باید از آن گرفت به بحث و مناظره گذاشته شد. نامش را «جنگ شش روزه» گذاشتند، زیرا تنها شش روز طول کشید که ارتش اسرائیل با مهارت و کاردانی و جانفشانی و ابتکاری که تحسین جهانیان را برانگیخت، نیروهای مسلح سه کشور قدرتمند عرب همسایه را تار و مار کرد و آنها را به زانو درآورد.
* مصر دارای بزرگترین ارتش جهان عرب بود و در آن دوران جنگ سرد، اتحاد شوروی آن کشور را زیر چتر حمایت خود داشت و انواع جنگ افزار در اختیارش قرار میداد تا پایگاهی در خاورمیانه در برابر ایالات متحده داشته باشد.
* سوریه نیز زیر چتر حمایت اتحاد شوروی قرار داشت و از آن کشور اسلحه می خرید و از نظر سیاسی و بین المللی حمایت می شد.
* اردن، گرچه ارتش کوچکتری داشت، ولی تسلط آن بر کرانه غربی و شرق اورشلیم باعث شده بود که سربازان اردنی در فاصله چند متری از شهروندان اسرائیلی قرار داشتند. در آن ایام فاصله دفتر رادیو اسرائیل که ما از آن برنامه پخش می کنیم تا مرز اردن از 200 متر تجاوز نمی کرد.
[align=center][/align]
جمال عبدالناصر رهبر معدوم مصر که خود را رهبر جهان عرب و آفریقا و جهان اسلام میدانست، در هفتههای پیش از جنگ، تهدید کرده بود که اسرائیلیان را به دریا خواهد ریخت. او با زیرپا گذاشتن قطعنامههای سازمان ملل، به نیروهای پاسدار صلح دستور داد شبه جزیره سینا را ترک گویند و نیروهای خود را در نزدیکی مرزهای اسرائیل مستقر کرد تا آماده حمله باشند. روزی که جنگ شروع شد، و با آنکه نیروی هوائی اسرائیل در ظرف دو ساعت نخستین، همه هواپیماهای نظامی و همه فرودگاههای مصر و سوریه و اردن را منهدم کرده و در واقع سرنوشت جنگ را رقم زده بود، جمال عبدالناصر (که از این شکست کاملن بیاطلاع مانده بود!) روز اول جنگ به مردم مصر و مردمان عرب مژده پیروزی داد و اعلام داشت که فردا ناهار را در تل آویو صرف خواهد کرد! (سیاستمداران عرب و برخی رهبران غیرعرب منطقه همیشه به مردم خود دروغ گفتهاند- همیشه وعده های بیهوده پیروزی دادهاند- که متاسفانه هنوز هم برخی سیاستبازان خاورمیانه به همان شیوه ادامه می دهند).
یادآوری کنیم که جنگ شش روزه در حالی پایان یافت که سراسر شبه جزیره سینا (که سه برابر خاک اسرائیل وسعت دارد) و بلندیهای جولان و کرانه باختری رود اردن به تصرف اسرائیل درآمده بود. اینها را نه برای لافزنی بیان کردیم، بلکه واقعیاتی را خواستیم یادآوری کنیم که ممکن است نسل جوان از آن آگاه نباشد. شش سال پس از آن شکست دردناک، اعراب جنگ دیگری را به اسرائیل تحمیل کردند که «جنگ یوم کیپور» نام گرفت- زیرا مصر و سوریه، اسرائیل را در مقدسترین روز سال غافلگیر کردند و در شبه جزیره سینا و بلندیهای جولان به پیشروی پرداختند. ولی این جنگ پس از سه هفته و اندی در حالی پایان گرفت که نیروهای اسرائیلی در 110 کیلومتری قاهره (پایتخت مصر) و 40 کیلومتری دمشق (پایتخت سوریه) استقرار یافته بودند!
[align=center][/align]
برای همگان آشکار است که هر دو جنگ با شکست کامل اعراب پایان گرفت- ولی در کشورهای عربی، از نظر سیاسی و اجتماعی آب از آب تکان نخورد، و این در حالی بود که اسرائیل درس عبرتهای این دو جنگ را به سرعت جذب کرد و تحولی بزرگ در جامعه اسرائیلی و در صحنه سیاسی کشور به وجود آمد. اگر این شکستها در ژاپن رخ میداد، رهبران و فرماندهان جنگ هاراگیری می کردند و شکم خود را با خنجر میشکافتند. اگر در کشورهای دموکراسی اتفاق میافتاد، بلافاصله موجب کنارهگیری دولت حاکم و برگزاری انتخابات عمومی میگردید و سیاستمداران تازه نفسی به صحنه میآمدند. ولی در ممالک عرب، همانهائی که بودند ماندند و قدرت را همچنان در دست داشتند و در بوقهای تبلیغاتی خود دمیدند که ببینید چه پیروزی درخشانی داشتیم!
این واقعیت تلخ را در مورد جنگ هشت ساله ایران و عراق نیز تجربه کردیم. آیت الله خمینی با شهامت اعلام داشت که جام زهر را سر میکشد، زیرا فرماندهان سپاه او را به بیراهه کشانده و گزارش دروغ به رهبر داده بودند و آیت الله خمینی نمیدانست که تا چه حد نیروهایش در برابر ارتش عراق و موشکهای آن و گاز شیمیائی و قساوت و شقاوت عربی، بیدفاع ماندهاند. حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی در همان روزها قول داد که در نخستین فرصت مناسب، به مردم توضیح خواهند داد که چرا ناچار شدند جام زهر را سر بکشند و شکست را بپذیرند. ولی 19 سال از آن هنگام میگذرد و هنوز فرصت مناسب فرا نرسیده و سران آن دوران خفت و هزیمت، هنوز هم بر اریکهء قدرت تکیه زده و حتی ارتقاء مقام یافتهاند!
[align=center][/align]
یک نویسنده عرب در هفتهای که گذشت به طنز نوشت: اسرائیل در جنگ شش روزه شکست خورد، شکست سختی خورد، زیرا نتوانست حتی در یک کشور عربی موجب تغییر رژیم شود. راست میگوید! ولی تغییر حکومت باید به دست مردمان صورت پذیرد و آنها هستند که باید سرنوشت خویش را به دست گیرند. چهل سال پس از جنگ شش روزه، احمدی نژاد آمده است و بیاعتنا (و شاید بیاطلاع) از پیامدهای آن، ادعا می کند که کلید شمارش معکوس عمر اسرائیل زده شده است! چرا؟ به خاطر آن حملات موشکی حزب الله به خاک اسرائیل در جنگ دوم لبنان و به خاطر عملیات تروریستی حماس و جهاد اسلامی. در عالم هپروت و هذیان، خواب نابودی اسرائیل را میبیند- همان هالهء نور!
ولی در حکومت اسلامی ایران، تنها احمدی نژاد نیست که چنین میگوید و چنین میاندیشد. منوچهر متکی به دمشق میرود و با سران ترور عربی و اسلامی، از حزب الله لبنان تا حماس، و از جبهه مردمی آزادیبخش فلسطین تا جهاد اسلامی آزادی فلسطین، به آنها دستور میدهد به جنگ و خشونت و ترور ادامه دهند- زیرا منافع حکومت دینی ایران چنین ایجاب میکند. و زیرا دولت تهران در تابستان آینده انتظار جنگ دارد و میخواهد برای انتقامجوئی، گروههای ترور زیر چتر حمایت خود را وارد جبهه کند. اینان جز خشونت و ترور و خونریزی و آدمکشی هیچ اندیشهء دیگری ندارند. پیام معنوی آنان خون است و نماد باور دینی خود را خون و شمشیر میدانند و در روز عاشورا مردم آنها در دستههای عزاداری چهرههای خونین دارند و با قمه و دشنه و خنجر حرکت می کنند و از جهاد سخن می گویند. گوئی آنان هرگز واژه صلح را نیاموختهاند، هرگز واژه آشتی و دوستی را نشنیدهاند. تنها از جهاد و شهادت و خون و ستیز سخن میگویند. برای صلح و آبادانی و پیشرفت و رفاه سازمان درست نمیکنند و هر تشکیلاتی که برپا میسازند برای جنگ و خونریزی است. نامش را سیفالاسلام و جیشالاسلام و فتحالاسلام و جیشالحق و جیوش دیگر میگذارند!
اندیشمند عرب آقای عبدالرحمن الراشد در مقالهای که هفتهء پیش انتشار داد مینویسد: درست است که شکست اعراب در جنگ شش روزه، یک لکهء ننگ بر پیشانی آنان است. ولی ننگ بزرگتر، وضع آوارگان فلسطینی در کشورهای عربی است که از هر گونه حقوق شهروندی محروم هستند، به آنها شناسنامه نمیدهند، حق کار ندارند و تنها کارشان آن است که در صفهای طولانی بایستند و از آژانس کمک به پناهندگان وابسته به سازمان ملل (UNRWA) جیرهء آرد و شکر و چای و برنج دریافت کنند. این نویسنده خطاب به رهبران جهان عرب میگوید: دست کم از اسرائیل یاد بگیرید. یک میلیون و 300 هزار نفر عرب فلسطینی در خاک اسرائیل زندگی میکنند که از همه حقوق شهروندی برخوردارند، 12 نماینده در پارلمان اسرائیل دارند، وزیر دارند و با شرافت و افتخار زندگی میکنند و آزاد هستند. (مقاله عبدالرحمن الراشد در شمارهء 7 ژوئن 2007 روزنامه الشرق الاوسط چاپ لندن).
یک اندیشمند زاده عربستان سعودی به نام زینالدین رکابی مینویسد: درست است، در جنگ شش روزه، ما عربها شکست خوردیم. ولی آیا باید تا ابدالآباد عزا بگیریم؟ مگر آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم شکست نخوردند؟ ولی آنها دوباره به پا خاستند، راه صلح و همکاری و دوستی با دشمنان گذشته خود را در پیش گرفتند و به سازندگی پرداختند و امروز آلمان و ژاپن در ردیف پیشرفتهترین کشورهای دنیا قرار دارند. (مقاله زینالدین رکابی در روزنامهء الشرقالاوسط 5 ژوئن 2007 ). این سخنان آن اندیشمند سعودی را باید خطاب به رهبران فلسطینیان بیان کرد که اسرائیل آمد و به آنها خاک داد و قدرت داد و حکومت داد و تعهد کردند از ترور دست بردارند و راه همزیستی و آشتی در پیش گیرند- ولی از همان روز اول خشت را کج بنا نهادند و به ستیز و کشتار ادامه دادند و حالا هم هر چه در توان مادی و معنوی خود دارند و یا از کشورهای دیگر گدائی میکنند، به جای سازندگی، در راه ترور به کار میگیرند.
این اندرز زینالدین رکابی را باید خطاب به سران حکومت دینی ایران نیز بیان کرد که از روزی که قدرت را بدست گرفتند از جهاد و شهادت و کشتار سخن گفتند و دنیا را مورد تهدید قرار دادند و جنگ و فتنه و آشوب و توطئه به راه انداختند و موجب ذلت و محنت مردم ایران گردیدند و آنان را از رفاه و آسایش محروم ساختند و همچنان به همان راه میروند و به همان شیوه ادامه میدهند. زهی افسوس!
منبع: http://www.iiaf.blogfa.com/cat-15.aspx -
به فرض اينكه شفق1 قادر به پرواز و عمليات باشد و به فرض اينكه محاسبات و عملكرد تيم طراحي اين هواپيما كاملن درست و به جا بوده است، اين هواپيما، چيزي در رديف هواپيماي آموزشي ياك-130 قرار مي گيرد و قياس آن با اف22 بسيار مضحك است. -
[align=center]Sea Eagle[/align]
[align=center][/align]
عقاب دريا، موشكي است ضدكشتي، داراي وزني متوسط، و قابليت شليككن و فراموش كن كه توسط كمپاني BAe Dynamics كه امروزه به نام MBDA شناخته ميشود، طراحي و ساخته شده است و امروزه تنها در خدمت نيروي دريايي هند قرار دارد. اين موشك به منظور غرق يا از كار انداختن كشتيهايي به اندازهء ناوهاي هواپيمابر و در محيطهاي پر از اغتشاش الكترونيكي يا ساير اقدامات متقابل الكترونيكي نظير فريبندههاي Decoy طراحي شده بود.
تاريخچه
موشك Sea Eagle از دل پروژهاي به نام P3T بيرون آمد كه در سال 1973 آغاز شده بود و طي آن قرار بود موشك جديدي جهت جايگزيني سلاح هدايت تلويزيوني Martel گونهء AJ.168 ساخته شود. بدنهء Sea Eagle بر همان اساس شكل گرفت. (Martel موشكي است ضدرادار كه به طور مشترك توسط كشورهاي ايتاليا و فرانسه، در دو گونهء هدايت راداري AS37 و هدايت تلويزيوني AJ168 طراحي و ساخته شده است) شركت Marconi كه اكنون با نام Selex فعاليت ميكند، طرح رادار جستجوگر نصب شده در دماغهء اين موشك را از گونهء زيردرياييپرتاب موشك Martel اقتباس كرد. اما اين طرح در اواسط دههء 1970، با ورود به خدمت موشكهاي نظير هارپون، منسوخ شده محسوب ميگرديد.
[align=center][/align]
[align=center]جنگندهء بوكانير متعلق به نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا، اولين هواپيمايي بود كه قادر شد موشك Sea Eagle را به صورت عملياتي حمل كرده و به خدمت گيرد.[/align]
طراحي موشكي كه امروز به نام Sea Eagle در خدمت قرار دارد، به سال 1976 آغاز شد و طراحي آن به سال 1979 كامل گرديد و توليد انبوه موشك به سال 1982 كليد خورد. به دنبال انجام آزمونهاي پرتابي، كه تا سال 1984 به طول انجاميدند، اين موشك در همان سال، رسمن وارد خدمت گرديد. جنگندهء بوكانير متعلق به نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا، اولين هواپيمايي بود كه قادر شد موشك Sea Eagle را به صورت عملياتي حمل كرده و به خدمت گيرد. متعاقب بوكانير، جنگندههاي Sea Harrier و تورنادو GR.1B و همچنين تورنادوهاي نيروي هوايي عربستان سعودي نيز به اين موشك مجهز شدند. (تورنادو GR.1B جايگزين جنگندهء قديمي بوكانير گرديد)
[align=center][/align]
[align=center]يك فروند جنگندهء Jaguar IM نيروي هوايي هند (JM252) مجهز به يك موشك Sea Eagle در زير بدنه[/align]
پس از عربستان سعودي، نوبت نيروي دريايي هند كه جنگندههاي سيهارير و جاگوار (Jaguar) اين نيرو به موشك Sea Eagle مجهز شوند. در كنار اين هواپيماها، تعداد 12 هليكوپتر سيكينگ نوع Mk.42B هند نيز به اين موشك تجهيز شدند. موشك نصب شده بر روي اين هليكوپتر گونهاي از Sea Eagle بود كه داراي بوستر راكت دوتايي بود كه در كنار هم در انتهاي بدنهء موشك نصب شده بودند.
[align=center][/align]
[align=center]فرماندهي پايگاه و پرسنل در كنار يك فروند موشك Sea Eagle نصب شده در زير هواپيماي Il-38 ژست گرفتهاند. اين هواپيما، از همان پايلوني كه موشك نصب شده است، بمبهاي تمريني KAB-500-M62 را حمل و پرتاب ميكرد. اين جايگاهها در ابتدا مانعي براي پرتاب موشك فوق محسوب ميشدند. صنايع هوافضاي هندوستان واقع در بنگلور، نقش كليدي را در حل اين مشكل ايفا نمود.[/align]
هواپيماهاي گشت Ilyushin Il-38 نيروي دريايي هند كه ساخت شوروي و مشابه P-3 Orion محسوب ميشوند نيز به گونهء بوستردار اين موشك مجهز شدند. اين موشكها در قسمت پشت بالها نصب ميشوند. همچنين گزارشاتي شده بود مبني بر اينكه هند قصد داشته است تا ناوگان بمبافكنهاي Tupolev Tu-142 خود را به اين موشك مجهز نمايد. (بمبافكن سنگين توپولوف142، گونهء دريايي بمبافكن Tu-95 محسوب ميشود)
[align=center][/align]
[align=center]هليكوپتر سيكينگ در نيروي دريايي هند، قادر است موشكهاي ضدكشتي Sea Eagle را حمل و پرتاب نمايد. عكس فوق، دليلي است براي در خدمت بودن هليكوپترهاي سيكينگ در نيروي دريايي هند، از انواع قديميتر Mk.42/Mk42A تا مدل جدیدتر Mk.42.B. پيشرفتهترين نوع هليكوپتر سيكينگ كه تاكنون صادر شده است، گونهء Mk.42C ميباشد كه به نام Commando شناخته ميشود. در مجموع تعداد 41 فروند هليكوپتر سيكينگ در طول دو دهه به نيروي دريايي هند تحويل شدهاند و اغلب آنها در آستانهء بازنشستگي قرار دارند.[/align]
نيروي هوايي شيلي نيز جنگندههاي A-36M Halcon خود را به اين موشك مجهز نموده است، هرچند به طور واضح مشخص نيست كه اين تركيب در خدمت باشد. موشك Sea Eagle به صورت آزمايشي بر روي جنگندههاي آموزشي و سبك Hawk ساخت بريتانيا نيز نصب شده بودند.
[align=center][/align]
[align=center]جنگندهء A-36M كه با نام ديگر CASA 101 Aviojet نيز شناخته ميشود، هواپيمايي است سبك و ساخت شركت «كاسا» ي اسپانيا[/align]
[align=center][/align]
[align=center]مدخل هواگيري موتور موشك در زير بدنه تعبيه شده است. اين مدخل، به هنگام حمل موشك در زير هواپيما (يا هليكوپتر) به وسيلهء يك پوشش آئروديناميكي پر ميشود كه به هنگام پرتاب، از موشك جدا ميگردد.[/align]
طراحي
موشك ضدكشتي Sea Eagle با يك موتور توربوجت پارافين سوز به نام TRI-60 ساخت ميكروتوربو مجهز شده است. اين موشك با سرعتي حدود 0.85 (معادل 1040 كيلومتر بر ساعت يا 645 مايل بر ساعت) تمامي مسير 110 كيلومتري به سمت هدف را سير ميكند.
[align=center][/align]
موشك پرتاب شدهء Sea Eagle كاملن مستقل از پرتاب كننده عمل ميكند. پروسهء جستجو و پرواز به سمت هدف، به طور كامل به وسيلهء سيستم كامپيوتر دروني كنترل ميشود. اين كامپيوتر، داراي مجموعهاي از توابع عملياتي قابل برنامهريزي است. در اين توابع، مجموعهء بزرگ و قابل تغييري مشتمل بر سرعت كروز، نحوهء جستجو و حمله به هدف تعبيه شده است. (شامل حالت ساده و قبلن برنامهريزي شدهاي از عمل نشانهروي جهت حمل موشك به وسيلهء هواپيماهايي كه فاقد رادار هستند و اطلاعات مربوطه هدف را از منابع خارجي تهيه ميكنند)
[align=center][/align]
[align=center]موشك بدون خرج (تمريني) Sea Eagle در محل نمايشگاه ادوات دريايي در Goa به نمايش عموم گذاشته شده است. اولين قرار خريد اين موشك توسط نيروي دريايي هند، به تاريخ 26 نوامبر 1987 منعقد گرديد و تا زماني كه گونهء هواپرتاب موشكهاي ضدكشتي BrahMos وارد خدمت شوند، موشك Sea Eagle به عنوان تنها موشك هوا به سطح در بين سلاحهاي نيروي دريايي هند باقي خواهد ماند. از اين رو، اين موشك با پرتابگرهاي گوناگوني نظير هليكوپترهاي سيكينگ Mk.42B، بمبافكن سنگين Tu-142M، هواپيماي گشت دريايي Il-38 و جنگندهء سيهارير تطبيق داده شده است.[/align]
مجهز بودن اين موشك به يك سرجنگي بسيار پيشرفته، كه آن را قادر ميسازد تا كشتيهاي جنگي بسيار بزرگ و عظيمي را از صحنهء نبرد حذف نمايد و همچنين سيستم هدايت بسيار پيشرفتهء كامپيوتري موشك و رادار جستجوگر فعال، كه در اين موشك تعبيه شده است، كارشناسان فني هر دو كاربر اين موشك يعني بريتانيا و هند را شگفت زده كرده است.
گونهاي قبلي اين موشك به دليل وجود برخي اختلالات دروني، از خدمت خارج شده است. هند تنها كشوري است كه موفق به كسب قوانين حقوقي دربارهء اين موشك شده است و مجاز گرديده تا اين موشك را بر روي پلتفرمهاي گوناگوني نصب نمايد. قبل از تطبيق اين موشك با انواع هواپيماها و جايگاههاي حمل سلاح، اين موشك مشمول انواع آزمايشات ساختاري توسط صنايع هوافضاي هند، شاخهء مستقر در بنگلور قرار گرفت.
براي استفاده از ساير حالتهاي پيشبيني شده در كامپيوتر موشك، نياز به سيستم تسليحاتي و حسگرهاي پيچيده در هواپيما (يا هليكوپتر) پرتاب كننده ميباشد تا بدين طريق، موشك Sea Eagle در حين پرواز، به وسيلهء اطلاعات مرتبط با هدف كه توسط رادار هواپيما (يا هليكوپتر) كسب شدهاند، برنامهريزي ميشود. مسير حركت به سمت هدف كه «پاي سگ» يا Dog leg ناميده ميشود را ميتوان درون كامپيوتر موشك برنامهريزي نمود تا بتوان تعداد زيادي موشك را از جهتهاي متفاوت به سمت هدف مورد نظر ارسال كرد و سيستم دفاعي هدف را بدين طريق اشباع نمود.
[align=center][/align]
[align=center]يك فروند هواپيماي گشت دريايي Il-38 نيروي دريايي هند مجهز به موشكهاي Sea Eagle در پرواز هماهنگ با دو فروند جنگندهء Jaguar-IM (يك فروند در تصوير ديده نميشود) اسكادران شمارهء 6 نيروي دريايي هند، كه امروزه با همراهي جنگندههاي Jaguar-IM عمليات ميكند، سابقن با هواپيماهاي سوپر كانستليشن (Super Constellation) ساخت لاكهيد عمل مينمود.[/align]
* سيستم ناوبري اينرسيايي، به موشك توانايي درگيري در فواصل ماوري افق را ميبخشد.
* رادار ارتفاعسنج C-band به موشك اين امكان را ميدهد تا در ارتفاعات بسيار پست بتواند پرواز كند و اين كاهش ارتفاع، تا زمان كشف يك كشتي (هدف)، حفظ ميشود.
* رادار جستجوگر فعال J-band، قادر است اهدافي را در فاصلهء حدود 30 كيلومتري شناسايي كند، در صورت نياز، اطلاعات مربوط به هدف از ميانهء مسير به وسيلهء مانور بالا كشيده شدن ارتفاع پروازي موشك (pop up)، به روز ميشود.
* بالهاي اصلي موشك، مثلثي شكل هستند و به شكل صليب نصب و پيكربندي شدهاند. بالهاي كوچكتر موشك نيز به همان شكل هستند و پيكربندي آنها، باعث حركت و تغيير مسير موشك ميشود.
* مدخل هواگيري موتور موشك در زير بدنه تعبيه شده است. اين مدخل، به هنگام حمل موشك در زير هواپيما (يا هليكوپتر) به وسيلهء يك پوشش آئروديناميكي پر ميشود كه به هنگام پرتاب، از موشك جدا ميگردد.
* اين موشك به كلاهك جنگي نفوذگر مجهز شده است. (semi armour piercing warhead)
[align=center][/align]
[align=center]جايگاههاي ويژهء حمل سلاح، در انتهاي بدنهء هواپيماي Il-38، درست در قسمت پشت بالها نصب شدهاند. اين جايگاهها، توانايي حمل موشكهاي ضدكشتي Sea Eagle را براي اين هواپيما فراهم ميآورند. اگرچه موشك Sea Eagle عظيمالجثه است، اما در قياس با بدنهء غولپيكر Il-38، سلاحي محقر به نظر ميرسد![/align]
[align=center][/align]
[align=center]بمب افکن سنگین Tu-142 به همراه موشک Sea Eagle و سایر تسلیحات مربوطه[/align]
هر دو هواپيماي Il-38 و Tu-142 داراي خدمههاي آموزش ديده و بسيار ماهري هستند كه اگر به عمليات هركدام از اين هواپيماهاي غولپيكر نياز احساس شود، تاثيرات شگرف آن در صحنهء عمليات، مشاهده خواهد شد. هر دو هواپيماي Il-38 و Tu-142 تحت برنامهاي به نام Progress Light كه در سال 1988 به وسيلهء صنايع هوافضا و نيروي دريايي هند به انجام رسيد، مجهز به آلات بسيار دقيقي جهت كشف و نابودي انواع كشتيها گرديدند.
مشخصات
گستردگي: 1.2 متر = 3 فوت و 11 اينچ
طول: 4.14 متر = 13 فوت و 7 اينچ
وزن: 600 كيلوگرم = 1320 پوند
سرجنگي: 230 كيلوگرم = 510 پوند
سرعت: 0.85 ماخ = 645 مايل بر ساعت = 1038 كيلومتر بر ساعت
برد: 110 كيلومتر = 68 مايل = 60 ناتيكال مايل
زمان پرواز: 400 ثانيه = 6 دقيقه و 40 ثانيه
[align=center][/align]
كاربران
بريتانيا
جنگندهء Blackburn Buccaneer به صورت 2 يا 4 موشك (اين جنگنده اكنون از رده خارج شده است)
جنگندهء Tornado GR.1B به صورت 2 موشك (اين جنگنده اكنون از رده خارج شده است)
جنگندهء Sea Harrier FRS.1/FA.2 (دو موشك)
هند
جنگندهء Sea Harrier FRS Mk.51 (دو موشك)
هليكوپتر Sea King Mk.42B (دو موشك)
جنگندهء Jaguar IM (يك موشك)
هواپيماي گشت دريايي Ilyushin Il-38 (دو موشك)
بمبافكن سنگين Tupolev Tu-142 (به تعداد افشا نشده)
عربستان سعودي
جنگندهء Tornado IDS به صورت دو يا چهار موشك (اين جنگنده به زودي با Eurofighter جايگزين خواهد شد)
شيلي
جنگنده A-36M Halcon (همان جنگندهء سبك ساخت شركت كاسا يا CASA 101 Aviojet)
[align=center][/align]
[align=center]بمب افکن سنگین Tu-142 از مهمترین هواپیماهای نیروی دریایی هند می باشد که قادر است به انواع کشتی و زیردریایی های دشمن از فواصل دور، حمله ور شود.[/align]
گونهها
گونهاي از اين موشك، P5T ناميده ميشود كه به منظور پرتاب از محفظههاي تعبيه شده بر روي كشتي طراحي شده بود و از همان بوسترها تعبيه شده جهت موشك «هليكوپترپرتاب» بهره ميبرد. اما اين سلاح به سال 1985، در رقابت با موشك آمريكايي هارپون (Harpoon) جهت تجهيز ناوهاي تايپ 23 نيروي دريايي سلطنتي، بازنده شد و عرصه را به رقيب آمريكايي خود واگذار كرد. اين گونه همچنين بنا بود به وسيلهء پرتابگرهاي كنار ساحل نيز مورد استفاده قرار بگيرد.
گونهاي ديگر، موشكي بود مجهز به يك جستجوگر مادونقرمز (infrared seeker) و يك رابط انتقال دادهاي (data link) به منظور بهروزآوري اطلاعات به وسيلهء دادههاي ارسالي توسط پرتابگر حين پرواز كه حدود سال 1990 مورد بررسي قرار گرفت. اين گونهء جديد، عقاب طلايي يا Golden Eagle نام گرفت و به يك سرجنگي نفوذگر مجهز شده بود كه امكان حمله به اهداف مقاوم شدهء زميني را نيز فراهم ميآورد. اما اين گونه، هيچگاه ساخته نشد.
پيشنهاد يك بهروزآوري موشك Sea Eagle در اواسط دههء 1990 ارائه گرديد كه در آن بنا شده از جستجوگر دوگانه و سيستم بهبود يافته استفاده شود، اما اين موشك نيز كنار گذاشته شد.
جهت پرتاب از طريق هوا، نيروي دريايي هند، موشك Sea Eagle را توسط هواپيماي Sea Harrier Frs Mk.51 ، هليكوپتر Sea King Mk.42B و همچنين جنگندهء Jaguar IM مورد استفاده قرار ميدهد. به تاريخ 24 آوريل 1997، موشك Sea Eagle طي يك آزمايش، يك كشتي از رده خارج نيروي دريايي هند را منهدم نمود.
اولين پرتاب اين موشك از طريق جنگندهء سيهارير Mk.51 نيروي دريايي هند، به تاريخ ژوئن سال 2000 صورت پذيرفت. در اين آزمايش، موشك Sea Eagle با موفقيت تمام، شناور متعلق به نيروي دريايي هند را مورد اصابت قرار داد. (کشتی Hosdurg) در جريان همين آزمايش، يك فروند Jaguar IM نيز موشك Sea Eagle خود را شليك نمود.
به هنگام زماني كه قرار است موشك Sea Eagle از خدمت در نيروي دريايي و هوايي هند خارج گردد، هنديها به دنبال جايگزيني اين موشك با انواع موشكهاي ضدكشتي روسي خواهند بود و به نظر ميرسد موشك 3M-24E (موشک ضدکشتی SS-N-25 SWITCHBLADE) محتملترین نمونه براي جايگزيني باشد.- 1
- 1
-
[align=center]APG-68(V)9 Radar for Block 50/52 F-16[/align]
[align=center]Manufacturer: Northrop Grumman[/align]
[align=center]آشنايي با رادار APG-68(V)9 ساخته شده جهت F-16 Block 50/52[/align]
جنگندهء اسرائيلي F-16I موسوم به Sufa و همچنين هواپيماهاي F-16 Block 52 نيروي هوايي يونان، به آخرين نسل رادار ساخت نورثروپ – گرومن يعني APG-68، مجهز شدهاند كه داراي تعداد (9) V حالت كنترل آتش است، كه برد شناسايي و رهگيري آن افزايش يافته است.
تنها جنگندههاي سري Block 60 كه جهت نيروي هوايي امارات متحده عربی ساخته شدهاند، به اين رادار پيشرفته كه از نوع Active Electronically Scanned Array يا AESA است، مجهز شدهاند. البته پاکستانی ها نیز به تازگی، قراردادی را جهت خرید این رادار جدید برای F-16 های قدیمی خود به امضاء رسانده اند.
در ابتدا، اسرائيليها تمايل داشتند تا از رادار كنترل آتش ساخت خود به نام EL/M-2032 ساخت Elta كه جهت نيروي هوايي اسرائيل طراحي شده بود، استفاده كنند، اما به دلائل سياسي و اقتصادي، از اين امر منصرف شدند. بدين جهت، نيروي هوايي اسرائيل بر آن شد تا از نمونهء بهبود يافتهء رادار جنگندهء F-16 استفاده كند و در اين زمان بود كه با پيچيدگي و مشخصات منحصر به فرد اين رادار جديد آشنا شدند.
پيشتر، آخرين سطح از نوع بهبود يافتهء اين رادار، به وسيلهء يونان و لهستان انتخاب گشته بود. اين رادار جديد، از متدد نويني به نام تكنولوژي COTS بهره ميگيرد (Commercial Off The Shelf) كه امكان پردازش سريعتر را فراهم ميسازد. اين پردازش سريعتر، شامل سرعت بيشتر در انجام محاسبات و 10 درصد بيشتر در ميزان ظرفيت حافظه نسبت به نمونهء قبلي بود. با دست يابي به قدرت بيشتر در پردازش، سيستم جديد، توان پايداري بالا در برابر تداخل امواج الكترومغناطيسي، اقدامات متقابل الكترونيك و پتانسيل بالا براي رشد آتي را داراست.
اين سيستم، امكانات و بهبودهاي فراواني را در حالتهاي هوا به هوا و هوا به زمين، در اختيار ميگذارد، كه اولين مورد آن در عمليات دوربرد هوا به هوا (BVR) و فضايي گسترش يافتهء شناسايي اهداف هوايي ميباشد.
رادار APG-68(V)9 امكان 30 درصد برد شناسايي افزايش يافته در شناسايي اهداف را امكانپذير ميسازد، كه اين امر، باعث بهبود برد حالت رهگيري يا Track While Scan (TWS) ميشود. در اين حالت، يا چهار و يا دو هدف قابل رهگيري همزمان هستند، ضمن اينكه حجم بيشتري از فضاي پيرامون تحت پوشش رادار به هنگام جستجوي TWS قرار ميگيرد. علاوه بر اين حالت، قابليت رهگيري يك هدف واحد نيز در رادار بهبود يافته است.
به هنگام انجام ماموريتهاي هوا به زمين، رادار جديد، از يك سنسور بسيار حساس جديد بهره ميگيرد. اين سنسور جديد، در حالتي كه رادار براي تهيهء نقشهء مصنوعي و كيفيت بالا از سطح زمين مشغول است، به كار گرفته ميشود. اين امر به خلبان اين امكان را ميدهد تا به طور دقيق اهداف تاكتيكي پراكنده بر روي زمين را به دقت شناسايي كرده و مكانيابي كند. (برد هوا به زمين اين رادار مشخص نشده و در متون اصلي معرفي اين رادار، تنها به ذكر كلمهء considerable به معني «قابل توجه» بسنده شده است)
اگرچه رادارهاي پيشين نيز داراي چنين قابليتي براي نقشهبرداري مصنوعي از سطح زمين يا Synthetic Aperture Radar (SAR) بودند، اما نمونهء جديد، تصاوير بديع و بسيار باكيفيتي با دقت 2 فوت از سطح زمين را در اختيار ميگذارد. اين تصاوير با نمونههايي كه توسط ماهوارههاي جاسوسي بسيار مدرن تهيه شدهاند، قابل رقابت ميباشد.
اين تصاوير را ميتوان از فاصلههاي بسيار دور، در هرگونه شرائط آب و هوايي بدست آورد. سپس با اين تصاوير تهيه شده ميتوان با استفاده از بمبهاي هدايت شوندهء پردقت و از فواصل دور حملهور شد.
همچنين برد اين رادار، در حالت مراقبت سطح دريا، نيز افزايش يافته و توانايي بالايي در شناسايي اهداف زميني متحرك بدست آورده است. ضمن اينكه توان آن براي نقشهبرداري و شناسايي اهداف متحرك بهبود يافته است.
اين رادار از يك اندازهگير اينرسيايي بهره ميبرد كه قابليت جستجوي ديناميكي و توان شناسايي خودكار اهداف زاويهاي را بهبود ميبخشد، ضمن اينكه دقت آن نيز بسيار افزايش يافته است.- 1
-
روسها خيلي بدبخت هستند. آمريكايي ها براي توليد هزاران فروند اف35 در حال تداكرات هستند و روسها هنوز از ميگ29 كا و ياك 38 استفاده مي كنند.- 1
-
هند پرواز هواپيماهای جاسوسی ميگ 25خود را متوقف می کند
نيروی هوايی هند اعلام کرده است پرواز هواپيماهای ميگ - 25 خود را متوقف می کند. هند هواپيماهای ميگ 25 خود را تاکنون مخفی نگه داشته بود.
[align=center][/align]
[align=center]هند هواپيماهای ميگ 25 خود را به شدت مخفی نگه داشته بود.[/align]
يکی از سخنگويان نيروی هوايی هند گفته است که اين کشور آخرين چهار ميگ - 25 در حال کار خود را از اول ماه مه سال جاری تدريجا از دور خارج خواهد کرد.
هواپيمای ميگ 25 در جريان جنگ سرد برای ماموريت های جاسوسی مورد استفاده بوده است. اين هواپيما قادر است با سرعت سه برابر سرعت صوت پرواز کند.
هند، 10 نوع از اين هواپيمای ميگ خود را در سال 1981 از شوروی سابق خريداری کرده بود و آن را "گارودا" (نام يکی از خدايان هندو) ناميد. اين هواپيماها در مکانی مخفی نگهداری می شدند.
يکی از خلبانان ميگ در هند، اين هواپيما را، که قادر است در ارتفاع بسيار بالايی از سطح کره زمين (استراتوسفر) پرواز کند، "ماشينی بسيار جالب" توصيف می کند و می گويد "حتی اکنون خلبانان اجازه ندارند درباره ماموريت های خود صحبت کنند."
هواپيماهای ميگ 25 در دو مدل "گشت اکتشافی" و "رهگير" ساخته شده اند و سريع ترين جنگنده های جهان هستند.
[align=center][/align]
[align=center]هواپيمای جاسوسی لاک هيد اس آر - 71 آمريکا، تنها جنگنده ديگری است که سرعت آن با ميگ 25 برابری می کند.[/align]
ميگ در اواخر دهه شصت ميلادی در رقابت با بمب افکن مافوق صوت اکس بی - 70 آمريکا (که هرگز مورد استفاده قرار نگرفت) طراحی شد. پنتاگون، وزارت دفاع آمريکا، نيز چون تصور می کرد که ميگ هواپيمايی بسيار چابک است، جنگنده های اف - 15 و اف - 16 را ساخت.
پس از پناهنده شدن يک خلبان روسی با ميگ خود به ژاپن، وزارت دفاع آمريکا متوجه شد که ميگ 25، با اين که هواپيمايی قدرتمند است اما سنگين است. شوروی ميگ 25 را به کشورهای متعدد، از جمله الجزاير، سوريه و عراق صادر کرده است.
[align=center][/align]
[align=center]قرار است در هند به مناسبت توقف پروازهای ميگ 25 اين کشور، برنامه ای نمايشی برگزار شود.[/align]
منبع: BBC -
دوستان گرامي 1- حكومت پهلوي وابسته به تكنولوژي روز دنيا بود ولي هرچه بود ايراني بودند نه از اعراب. 2- عزت و افتخار ايران و ايراني در آن زمان زبانزد همهء دنيا بود. اكنون در سفري كه قصد داشتم به لندن بروم، دوستانم در آنجا اكيدن اظهار كردند كه خود را پاكستاني يا هندي معرفي كنم! برعكس اينكه كه در دورهء پهلوي ايراني بودن مايهء افتخار و سربلندي ايرانيان مي بود. 3- بله بحرين را از ما جدا كردند ولي چند هزار برابر آن را شاهان عياش قاجار به روس و انگليس بخشيدند. تنها در حرمسراي ناصرالدين شاه ملعون، 500 زن نگون بخت به زور از اقصا نقاط ايران جهت عياشي و خوشگذراني اين جناب جمع آوري شده بودند. 4- شاه فقيد ايران، داراي ليسانس مديريت از دانشگاه لوزان سوئيس، گواهينامهء خلباني و ليسانس دانشكدهء افسري به سال 1324 بود. ايشان به زبان فرانسه تسلط كامل داشتند و انگليسي را نيز به راحتي تكلم مي كردند ولي متاسفانه!! عربي بلد نبودند! 5- شاه هرچه تلاش مي كرد در جهت زودودن فقر و بيكاري از ايران بود. ايشان كشوري را تحويل گرفته بودند كه در آن نه زنان و نه مردان جايگاه و حرمت خود را نداشتد. به بركت حكومت دوران قاجار كه ايرانيان عرب دوست! سنگ آنها را در همين تاپيك به سينه زدند، در ايران جاده نبود. راه آهن نبود. فرودگاه نبود. پالايشگاه نبود. دانشگاه نبود، هيچ نوع صنعت سبك يا سنگين نبود، كارخانه به قول شما توليد باروت نبود ولي آرمان ايجاد شد. ايران بايد به ايراني بودن خود افتخار مي كرد. از سال 1320 تا 1357 بدانجا رسيديم كه در همه جاي دنيا، ايران و ايراني مورد احترام قرار گرفت. در طول 12 سال دوران صدارت مرحوم اميرعباس هويدا، در همه جاي ايران قند و شكر كيلويي 24 ريال بود و طي اين 12 سال، شاهد ثبات قيمتي بوديم كه در طي اين 30 سال حكومت اعراب بر ايرانيان، ديگر نشانه اي از آن حتا براي يك ماه نبوده است. 6- به جوان ايراني احترام گذاشته مي شد. برايش دانشگاه ساخته مي شد و به جاي گماشتن مامور حراست كه مشكل بيماري روحي مازوخيسم دارد، كاخ جوانان ساخته شد تا جوانان تفريح كنند و انرژي خود را به جاي شكستن شيشه هاي اتوبوس در آنجا تخليه نمايند. 7- از جوانان به عنوان آينده ساز ممكلت ياد مي شد و جوانان ديپلمه اي را كه معدل بالاي 18 داشتند و در كنكور موفق نمي شدند با هزينه دولت (كه اكنون صرف تهيه و ارسال موشك به حزب الله لبنان و حماس و . . . مي شود) وي را به دانشگاههاي معتبر خارج مي فرستادند تا در بازگشت، گوشه اي از كار را بگيرند و ايران را به سمت پيشرفت يا همان چيزي كه آن مرحوم به نام تمدن بزرگ مي ناميد، رهنمون سازند. اميدوارم شاهد توهين به هيچ سلسه و خاندان اصيل ايراني نباشيم كه در غير آن صورت، پروندهء اعراب حاكم بر ايران بسيار سنگين تر است و مجبوريم من بعد به آن بپردازيم. با تشكر -
IAI Phalcon 707
فالكن 707 (صنايع هواپيمايي اسرائيل)
صنايع هواپيمايي اسرائيلي كه به طور مخفف IAI ناميده ميشوند، سامانهاي به نام فالكن (Phalcon) را جهت نيروي دفاع اسرائيل و همچنين صادرات طراحي و ساخته است. سيستم «فرماندهي و نظارت پيش اخطار هوابرد» يا AEWC&C كه مخفف عبارت Airborne Early Warning Command and Control ميباشد، نقش بسيار مهمي در فراهم آمدن اطلاعات حقيقي (real-time) و انجام فرماندهي و نظارت بر ميدان نبرد برعهده دارد كه اين امر نيازمند دستيابي و حفظ برتري هوايي بر فراز منطقهء درگيري و همچنين امكان نظارت بر خطوط مرزي در زمان صلح ميباشد.
http://upload5.postimage.org/192847/photo_hosting.html
پيشرفتهترين سيستم پيشاخطار در جهان، فالكن نام دارد كه توسط شركت Elta طراحي و ساخته شده است و از يك رادار بسيار پيشرفته از نوع AESA يا Active Phased Array Electronic Scanning Technology به جاي يك رادار مجهز به آنتن چرخان مكانيكي بهره ميبرد. استفاده از اين رادار غيرچرخان، قابليت انعطاف بسيار زيادي جهت عملياتي نگه داشتن به جهت دارا بودن چند برتري عمده ميدهد.
هواپيماي پيش اخطار فالكن بر پايهء چهار سنسور فعاليت ميكند:
* رادار فازبندي شده (phased-array radar)
* رادار شناسايي دوست از دشمن فازبندي شده (phased-array IFF)
* ESM/ELINT
* CSM/COMINT
يك اتصال ضرب دري پيشرفته، دادههاي كسب شده از سنسورهاي مختلف را يكپارچه ميكند. هنگامي كه يكي از سنسورهاي گزارش يافته شدن چيزي را بدهد، سيستم به طور اتوماتيك و با استفادهء از تمامي سنسورها، وارد يك جستجوي كامل ميشود.
* رادار فازبندي شدهء AWE&C جايگزين رادار آنتن چرخان متعارفي شده است.
* اين رادار هم در محل ابتداي بدنهء هواپيما وهم در محل گنبدي شكل بالاي بدنه نصب ميشود؛ بدين طريق، يك پوشش 360 درجهاي به اطراف فراهم ميشود. اين هدايت الكترونيكي رادار، يك برتري شگرف نسبت به آنتنهاي چرخان مكانيكي دربردارد؛ زيرا اين سيستم به راحتي قادر است اهدافي را كه در حال انجام مانورهاي بسيار سنگين هستند، شناسايي كند. اين رادار به راحتي قادر است اهداف كم ارتفاع را در فواصل چندصد كيلومتري، در روز يا شب و هرگونه شرائط آب و هوايي شناسايي كند. اطلاعات كسب شده از آنتن رادار، به طور اختصاصي و ويژه مورد بررسي قرار ميگيرند و اهداف يافت شدهء جديد از اهداف دروغين يا اشتباه به طور دقيق متمايز ميشوند. علاوه بر اين، هر جستجوي تازه در زمان بين 2 تا 4 ثانيه آغاز ميشود كه اين زمان در رادارهاي آنتن چرخان بين 20 تا 40 ثانيه ميباشد.
* سيستم شناسايي دوست از دشمن يا IFF از «تكنولوژي فازبندي شدهء وضعيت خشك» يا solid-state phased array technology بهره ميگيرد. اين سيستم جهت بررسي دادههاي دريافتي، رمزگشايي (امواج ارسالي توسط IFF اهداف شناسايي شده) و جستجوي و يافتن اهداف هوايي به كار گرفته ميشود. تكنيك اارسال يك تكپالس (monopulse) جهت يك سنجش افقي به كار گرفته ميشود. دادههاي كسب شده از آنتن IFF با رادار فازبندي شده يكپارچه ميشوند.
* سيستم گيرندهء ESM/ELINT، وظيفهء تحليل و مكانيابي سيگنالهاي دريافتي رادار را در يك پوشش 360 درجهاي برعهده دارد. اين سيستم، حساسيت فوقالعاده زياد را با امكان رهگيري بالاي اهداف تركيب ميكند و يك دقت بسيار بالا را در اندازهگيري زاويهاي به دست ميدهد. اين سيستم، از گيرندههاي سوپر هترودين با باند كمعرض بهره ميگيرد و از يك باند عريض با فركانس لحظهاي يا IFM (مخفف instantaneous frequency measurement) جهت افزايش دقت براي شناسايي و رهگيري پيشاخطارهاي هوايي و فرستندههاي زميني دشمن بهره ميبرد.
(سوپر هترودين يا Super-Heterodyne، تركيب دو جريان متناوب براي توليد جرياني با فركانسي برابر مجموع يا تفاضل فركانس دو جريان مزبور ميباشد)
دقت بسيار زياد در اندازهگيري زاويهاي (يا شناسايي زاويهاي) براي تمامي سيگنالهاي دريافتي، به وسيلهء اندازهگيري در زمانهاي مختلف دادههاي ورودي يا DTOL (مخفف Differential Time of Arrival) بدست ميآيد. اين سيستم همچنين وظيفهء گردآوري و تحليل دادههاي ELINT را برعهده دارد.
* گيرندههاي CSM/COMINT كه در باندهاي UHF، VHF و HF كار ميكنند، به سرعت به جستجوي سيگنالهاي هوايي، دريايي و ارتباطات زميني مورد علاقهاشان ميپردازند. منتخبي از شبكههاي راديويي كشف شده، جهت آشكار شدن سيگنالها بر روي صفحهء اپراتورها مونيتور ميشوند. قابليت DF محل اهداف هوايي به طور دقيق مشخص ميكند. سیگنالهای یافت شده به فوریت می توانند بر روی گیرنده ها مونیتور شوند. این سامانه، به طور بسیار گسترده ای از کامپیوترهای بسیار پرقدرت جهت کاهش زمان بارگذاری داده های مخصوص اپراتورها بهره می گیرد.
http://upload5.postimage.org/192866/photo_hosting.html
این آواکس، به وسیلهء یک خط دادهء دیجیتال، با سرفرماندهی دفاع هوایی ارتباط برقرار میکند. داده های کسب شده از سایر سامانه های دفاع هوایی، جهت کسب خلق یک تصویر کامل سه بعدی به کار گرفته می شوند.
سیستم های فالکن را می توان در پلتفرم های متفاوتی نصب و جایگزین نمود. از جملهء این پلتفرم ها می توان به هواپیماهای بوئینگ707، بوئینگ747، بوئینگ767، ایرباس، سی130 و ایلوشین76 اشاره کرد.
این سیستم تاکنون به مشتریان خارجی متفاوتی عرضه شده است که از جملهء آنها می توان به نمونهء فروخته شده به نیروی هوایی شیلی اشاره کرد که با نام Condor شناخته میشود.
http://upload5.postimage.org/192826/photo_hosting.html
[align=center]یک فروند فالکن707 نیروی هوایی شیلی[/align]
در سایهء توجهات ویژهء وزیر دفاع پیشین اسرائیل، اسحاق مردخای (Yitzhak Mordechai)، همچنین وزیر دفاع جدید، امیر پرتز (امیر پرویز) و مدیر اجرایی وزارت دفاع، ژنرال ایلان بیران (Ilan Biran)، تعداد 6 موافقتنامهء همکاری بین دولتهای اسرائیل، وزارت دفاع آمریکا و اتحادیهء اروپا به تاریخ 15 اکتبر 1998 به امضاء رسید.
http://upload5.postimage.org/192879/photo_hosting.html
برابر مفاد این توافقات، صنایع هواپیماسازی اسرائیل (IAI)، صنایع الکترونیک ELTA و کمپانی رایتئون ایالات متحده (Raytheon Systems Company)، بر روی توسعه، تولید و بازاریابی سیستم های پیش اخطار AEWC&C در سراسر جهان همکاری خواهند نمود. این پروژه جدید، بر پایهء همان فالکن خواهد بود. دو کمپانی (طرف اسرائیلی و رایتئون)، تاکنون تیم های مهندسی خود را جهت تکمیل مناقصه هایی فروش AEWC&C جهت نیروی هوایی استرالیا، کرهء جنوبی و ترکیه تشکیل داده اند.
کاربران فالکن
اولین سیستم فالکن بر روی یک فروند بوئینگ707 نیروی هوایی اسرائیل نصب شد و اولین پروازش را نیز به سال 1993 به انجام رساند. به تاریخ می 1994، این سیستم در شیلی با نام کندر شناخته میشود.
اما واگذاری سیستم های فالکن به شیلی، به سال 2000 و بر اثر فشارهای ایالات متحده لغو گردید. هندوستان نیز پس از خرید جتهای پیشرفتهء Su-30MKI که با رادار ساخت التا مجهز شده بودند، تصمیم به خریداری سیستم های پیش اخطار هوایی گرفت. هندی ها پس از مطالعات دقیق و فراوان، بین دو سیستم A-50 روسی و فالکن اسرائیلی، 3 سیستم فالکن را به سال 2004 و به ارزش 1.1 میلیارد دلار سفارش دادند.
پلتفرم جدید
اما اسرائیل، به تازگی به جای استفاده از بوئینگ707، سفارش 5 فروند هواپیمای Gulfstream G550 را داده است که قرار است به عنوان پلتفرم جدید فالکن در نیروی هوایی اسرائیل به کار گرفته شوند. برخی تغییرات و بهسازی های اعمال شده بر روی بدنهء این هواپیماهای جدید اعمال شده است که از جملهء آنها می توان به تغییر بدنه جهت نصب برآمدگی کامپوزیتی محل آنتن رادار اشاره کرد که جهت نصب آنتن شبکه ای رادار مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
http://upload5.postimage.org/192804/photo_hosting.html
[align=center]Israel Air Force Golfstream G550[/align]
http://i16.tinypic.com/48c4l8y.jpg
منابع جهت اطلاعات بیشتر:
Wikipedia
Fas
Golfstream G550 -
همان طور كه دوست خوبم آقاسعيد گفتن، تانكهاي تي62 ايران همگي ارتقاء داده شدن و دست كمي از تي72 ندارن. نصب سيستم نشانه گيري و فاصله ياب ليزري، دوربين ديد در شب، زره مقاوم تر و . . . از جملهء اين تغييرات است. در تصوير زير، تانك تي62 بهينه شده توسط ايران (سفير74) را مشاهده مي فرمائيد (به خرجهاي انفجاري روي بدنه جهت اندام موشكهاي ضدتانك (پيش از نفوذ به داخل بدنه) توجه كنيد:
خوشبختانه ايران در قسمت ادوات و تجهيزات نيروي زميني، بر خلاف نيروي هوايي كه نياز به تكنولوژي بالايي هست، به توانمندي هاي بسيار خوب و در سطح بالايي دست پيدا كرده. -
حسين گرامي من اميدوارم موانع برطرف بشن و ما بتونيم ضمن كار بر روي پروژه هاي تحقيقاتي داخلي، از شركتهايي مانند بوئينگ خريد نمائيم. روسها به واسطهء تجربه اي كه اتمام! نيروگاه بوشهر نصيبمون شده، بسيار غيرقابل اعتماد و دورو نشان داده اند.- 1
-
جناب آقاسعید، دوست گرامی با مطالعهء مطلب مفید شما در مورد آنچه که نیروی هوایی نیاز دارد، فورن به یاد F-15E افتادم. با سابقهء خوبی که مک دانل داگلاس در ایران دارد (F-4E) و همچنین پرسنل آموزش دیده ای که برای جنگنده های F-4E در ایران موجود هستند، می توان به راحتی و با آموزشی کوتاه، این پرسنل را عینن به جنگندهء F-15E منتقل نمود. F-15E قرار است حداقل تا سال 2030 در خدمت باقی بماند و با توجه به کیفیت نازل هواپیماهای روسی، بهترین گزینه برای ایران، همین جنگندهء Strike Eagle میباشد. این جنگنده، ضمن اینکه به وسیلهء سیستم های پرقدرت خود، به اهداف زمینی حمله ور می شود، هم زمان قادر است به وسیلهء موشکهای اسپارو و آمرام، جنگنده های دشمن را هدف قرار دهد. کابین این جنگنده بسیار بسیار پیشرفته است و سامانهء پرواز با سرعت مافوق صوت و در ارتفاع پست، در همه گونه شرائط آب و هوایی در این جنگنده تعبیه شده است. این جنگنده در حالت عدم استفاده از پس سوز، به راحتی به سرعت 0.9 ماخ دست پیدا می کند، ضمن اینکه به واسطهء داشتن موتورهای پرقدرت، ضمن بارگذاری کامل مهمات، از توان مانورپذیری آن نیز کاسته نمی شود. اما برای جایگزینی تعداد حدود 40 تا 50 فروند F-4E و تعداد حدود 50 تا 70 فروند F-5E عملیاتی نیروی هوایی، در مرحلهء اول نیاز به 30 فروند F-15E داریم که آن را مستقیمن از بوئینگ خریداری می کنیم؛ اما ضمن خریداری این هواپیماها از بوئینگ، قرارداد خرید حداقل 100 فروند دیگر را با آنها منعقد می سازیم، ولی با شرائط زیر: 1- عدم تقلیل توانایی هایی رزمی (بلایی که بر سر F-15S آمد!) 2- مونتاژ این 100 فروند در صنایع هسا (هواپیماسازی اصفهان) جهت ایجاد اشتغال و کاهش هزینه های خرید 3- ملزم بودن بوئینگ به آموزش کامل پرسنل خدمات فنی زمینی این هواپیماها حداکثر ظرف 3 سال در مورد جایگزینی سایر گونه ها، نظیر P-3F و C-130 و انواع هليكوپتر، باید به طور مفصل بحث نمود، ضمن اینکه دو گزینهء بسیار مناسب جهت خرید پیش اخطار پرنده نیز خواهیم داشت: 1- هواپیمای E-3 ساخت بوئینگ 2- هواپیمای کندر ساخت اسرائیل (که گفته می شود توانایی های آن از A-50 و E-3 نیز بیشتر است) امیدوارم دوستان گرامی، در ادامهء بحث شرکت نمایند. با تشکر- 1
-
ایران پدافند روسی را از سوریه میخرد!
یک هفتهنامه پرخواننده بریتانیایی در شماره آخر خود با چاپ گزارشی مدعی شدهاست که دولت سوریه در نظر دارد بخشی از آخرین سیستمهای دفاع ضدهوایی که از روسیه خریداری نموده است را به ایران واگذار نماید.
[align=center][/align]
هفتهنامه «جینز دیفینس» در شماره جدید خود به نقل از یک منبع خبری موثق در ارتش سوریه آورده است که به طرف روسی اطلاع داده شده که مصرفکننده نهایی ده سیستم از پنجاه سیستم ضدهوایی خریداری شده تهران خواهد بود.
بنا به گزارش هفته نامه جینز قرار است این دهسیستم در اواخر سال 2008 به ایران تحویل داده شوند. آنگونه که این منبع خبری ناشناس به جینز گفته قرار است ایران علاوه بر پولی که برای دهسیستم خودش میپردازد برای قدردانی از سوریه بخشی از هزینه موشکهای در اختیار سوریه را نیز بپردازد. گفته میشود ارزش این قرارداد به 730 میلیون دلار بالغ میشود.
گفتنی است مسکو و دمشق در نوامبر سال 2005 با عقد یک قراداد گسترده همکاریهای نظامی و فنی را با یکدیگر به امضا رساندند. مطابق قطعنامه 1747 شورای امنیت سازمان ملل از تمام کشورها خواسته شده تا در امر فروش یا انتقال تسلیحات به ایران به ویژه در زمینهء سیستمهای موشکی، «خویشتنداری و احتیاط» به خرج دهند. ظاهرن همین امر باعث شده تا دولت روسیه نسبت به عقد قرادادهای نظامی جدید با ایران تمایلی نداشته باشد.
منبع: خبرگزاري رسمي روسيه[ -
ايوانف: روسيه در استقرار پدافند موشكي با آمريكا همكاري نخواهد كرد
معاون نخست وزير روسيه امكان هرگونه همكاري روسيه با آمريكا در زمينه استقرار سامانه پدافند موشكي آمريكا در كشورهاي اروپاي شرقي را رد كرد.
\"سرگئي ايوانف\" روز چهارشنبه در يك كنفرانس مطبوعاتي در مسكو با اشاره به اينكه در صورت استقرار اين سامانه در چك، محدوده وسيعي از خاك روسيه از غرب تا منطقه اورال را تحت پوشش خواهد داشت، گفت: هيچگاه همكاري براي سيستمي كه عليه روسيه هدفگيري شده را نخواهيم پذيرفت. وي تاكيد كرد: توجيه آمريكا براي استقرار پدافند موشكي خود در كشورهاي چك و لهستان مبني بر رهگيري موشكهاي ايراني و كره شمالي، غيرقابل قبول است. معاون نخست وزير روسيه امكان آغاز مسابقه تسليحاتي را ازسوي روسيه رد كرد.
وي براي اثبات اين گفته خود افزود: بودجه نظامي روسيه ۲/۹درصد توليد ناخالص ملي كشور را تشكيل ميدهد كه در مقايسه با زمان حكومت شوروي سابق بسيار پايين ميباشد. ايوانف همچنين گفت: روسيه به بازرسان خارجي اجازه نظارت بر نقل و انتقال واحدهاي نظامي در خاك خود كه طبق قرارداد كاهش سلاحهاي متعارف در اروپا انجام ميگيرد را نخواهد داد.
وي بدون ذكر نام كشوري گفت: كشورهاي ديگر از تصويب قرارداد كاهش سلاحهاي متعارف در اروپا خودداري ميكنند و تا زماني كه آنها اين قرارداد را اجرا نكنند ما نيز به تعهدات خود در چارچوب قرارداد عمل نخواهيم كرد. خبرنگاري با اشاره به ادعاي رسانههاي غربي مبني بر تصميم سوريه براي تحويل ۱۰مجموعه پدافند هوايي \"پانتسير\" به ايران، از ايوانف در اين مورد سوال كرد. معاون نخست وزير روسيه گفت: روسيه هيچ گونه درخواستي از سوريه براي فروش اين سلاحها دريافت نكرده است.
مجموعه پدافند هوايي پانتسير از سلاحهاي ساخت شوروي است و طبق قوانين بينالمللي، سوريه براي صادرات مجدد آن بايد از روسيه اجازه بگيرد.
منبع
پوتین: استقرار سيستمهاي دفاع موشكي در اروپا اشتباه و بياساس است
رئيسجمهوري روسيه بار ديگر از استقرار سيستمهاي دفاع موشكي آمريكا در اروپايشرقي انتقادكرد.
شينهوا گزارش داد كه «ولاديمير پوتين» رئيسجمهوري روسيه پس از بازگشت از اتريش با محكومكردن اقدام آمريكا در اروپايشرقي گفت: «استقرار سيستمهاي دفاع موشكي اشتباه, مضر و بياساس است.»
وي افزود: «چه اتفاقي در اروپا روي دادهاست كه بايد سيستم دفاع موشكي آمريكا به روماني, بلغارستان و جمهوري چك و يا لهستان منتقلشود.» پوتين تاكيدكرد: «آمريكا ميگويد كه اين سيستم به خاطر دفاع از تهديدات ايران است. اما ايران موشكي در اختيار ندارد كه تا اروپا بُرد داشتهباشد.» وي گفت: «مسكو و واشينگتن بايد در زمينه صادرات وسايل در مورد لزوم سيستم دفاع موشكي در اروپا با يكديگر مذاكرهداشتهباشند.»
رئيسجمهوري روسيه تاكيدكرد: «فكر نميكنم مشكل خاصي با اروپا داشتهباشيم. روسيه همواره با همسايگان خود مشكلاتي را در گذشته داشتهاست كه به خاطر آن سرزنش ميشد.» وي تصريحكرد: «اروپا و روسيه بايد با صبر و احترام دو جانبه مشكلات بين خود را حل كنند و ارتش نقش مهمي را در اين ميان ايفا ميكند.»
منبع -
[align=center]Sukhoi Su-17[/align]
تهيه و تاليف: Reza6662
سوخوي اسيو-17 كه در سازمان ناتو با نام Fitter شناخته ميشود، يك هواپيماي جنگندهء ضربتي ساخت اتحاد شوروي است كه بر اساس جنگنده بمب افكن سوخوي7 يا Su-7 طراحي و ساخته شده است. جنگندهء جديد، به طرز حيرتآوري موفق از كار درآمد و در يك دورهء طولاني، در خدمت اتحاد جماهير شوروي بود. اين جنگنده، به صورت بسيار گستردهاي به كشورهاي بلوك شرق سابق و خاور دور، صادر گشت.
[align=center][/align]
[align=center]سوخوي7[/align]
تاريخچه
در طراحي Su-17 سعي بر اين شده بود كه قابليتهاي جنگنده بمب افكن Su-7 بهبود يابد. اگرچه Su-7 داراي خصوصيات مثبتي بود كه از جملهء آنها ميتوان به بدنهء بسيار مستحكم و قابليت هدايت عالي در سرعتهاي كم اشاره كرد. ولي بالهاي متمايل به عقب (Swept Wing) عاملي فلج كننده به شمار ميرفتند و باعث افزايش شديد مسافت مورد نياز جهت برخاست ميشدند، ضمن اينكه هنگام فرود نيز، يك باند فرود طولاني مورد نياز داشتند.
مطالعاتي كه توسط مركز آئروديناميك اتحاد شوروي موسوم به موسسهء تساگي (TsAGI) انجام شد، برتري پيكربندي بالهاي متمايل به عقب را مورد اثبات قرار دادند. بالهايي كه توانايي تحرك هندسي داشته باشند، ميتوانند قابليتهاي پرواز در سرعتهاي پائين و حفظ سرعت كروز (گشتزني) را حفظ نمايند، ضمن اينكه در حالتي كه متمايل به عقب قرار دارند، توانايي دستيابي به سرعتهاي بالا را ميبخشند.
چندين مدل بال متغير طراحي گشت، كه هم بر روي سوخوي7 و هم بر روي توپولوف22 يا Tupolev Tu-22 نصب و آزمايش شد. اين بالها، تنها در قسمت بيروني قابليت تحرك داشتند و قسمت ثابت آنها به بدنه متصل بود. جدا از اينكه اين نوع طراحي، داراي نصب آساني بر روي بدنههاي طراحي شدهء موجود بود، اين امكان را نيز ميسر ميساخت تا سيستم ارابهء فرود نيز در زير قسمت ثابت بال تعبيه شود و بدين شكل، دهنهء عريضتري براي فرود فراهم ميگشت، ضمن اينكه قسمت ثابت بال، امكان نصب جايگاههاي اضافي مخصوص حمل مهمات را فراهم ميآورد و نيازي به نصب جايگاههاي دوار و پيچيده در قسمت متحرك بال پيدا نميشد.
Su-7 IG
به تاريخ دوّم آگوست 1966، نخستين فروند از Su-7 تغيير يافته با بال جديد، اولين پروازش را به انجام رساند. هواپيماي جديد به نام Su-7IG به معناي «شكل هندسي قابل تغيير» يا izmenyaemoi geometrii ناميده شد. اين عبارت در زبان روسي به شكل изменяемой геометрии نوشته ميشود. بال متغير تعبيه شده، به صورت دستي و به اختيار خلبان، از 28 به 45 و يا از 28 به 65 درجه قابل تغيير است.
اما نتيجهء كار، بسيار رضايتبخش از آب درآمد. هدايت هواپيما در سرعتهاي پائين بهبود فراوان يافت، مسافت لازم براي نشست و برخاست، به نصف (نسبت به Su-7 اوليه) كاهش يافت و توان بالقوهء حمل مهمات به دو برابر افزايش يافت.
ناظران غربي، هنگامي كه براي نخستين بار به تاريخ جولاي 1967 شاهد پرواز Su-7IG در رژهء ميدان سرخ مسكو بودند، آن را يك نمونهء آزمايشي (در اين حالت، منظور آنان، نمونهاي بوده است كه فقط به تعداد يك فروند ساخته شده و قرار نيست برنامهء ساخت آن ادامه يابد) از سوخوي7 اعلام كردند و به آن نام Fitter-B اطلاق كردند؛ اما بسيار شگفت زده شدند از اينكه مشاهده كردند اين هواپيما، به صورت رسمي و با تعداد فراوان از سال 1972 وارد سازمان اصلي نيروي هوايي اتحاد جماهير شوروي شد.
S-32
اينك، هواپيماي جديد، در دفتر طراحي و تجربي سوخوي (OKB) با كد S-32 شناخته ميشد و به نام Su-17 نام گذاري شده بود. اين هواپيما در يگانهاي به خدمت گيرنده به نام روسي Strizh شناخته ميشد كه معادل انگليسي آن Martlet يا «پرستو» ميباشد.
[align=center][/align]
بيشترين مدل ساخته شده از سوخوي17، مدل Su-17 M نام دارد كه مجهز به موتوري پرقدرت و داراي آويونيك پيشرفته (نسبت به زمان خود) بوده است. اين هواپيما در قسمت پشت خود، (همانند MiG-29 SMT) مجهز به يك تانك اضافي حمل سوخت شده بود.
[align=center][/align]
[align=center]یک فروند سوخوی7 نیروی هوایی مصر[/align]
هواپیماهای مشتق شده از سوخوی17
Su-20
يك مدل ضعيف شده از سوخوي17، ويژهء صادرات به نام Su-20 يا سوخوي20 ناميده شد كه در آن سطح تجهيزات استاندارد استفاده شده در سوخوي17، به شدت كاهش يافته بود. تمامي سه مدل اوليهاي كه براساس سوخوي17 ساخته شدند، در ناتو با كد Fitter-C شناخته ميشوند.
[align=center]یک فروند سوخوی20 نیروی هوایی مصر[/align]
[align=center][/align]
[align=center]هواپیماهای ساخت شوروی نیروی هوایی مصر، پس از امضای پیمان صلح کمپ دیوید
به دستور انور سادات - رئیس جمهور فقید مصر - همگی کنار گذاشته شدند و مصر
به استفاده از هواپیماهای مناسب و پیشرفتهء غربی نظیر F-16 روی آورد.[/align]
Su-22
دفتر طراحي و تجربي سوخوي (Sukhoi OKB)، پس از اين، اقدام به توليد گونههاي مختلفي از اين هواپيما كرد. هواپيماهاي ساخته شده براي نيروي هوايي اتحاد شوروي، با همان نام سوخوي17 يا Su-17 شناخته ميشدند، در حالي كه گونههاي جديد صادراتي اين هواپيما، با نام سوخوي22 يا Su-22 نام گذاري شده بودند.
كاربران
بين سالهاي 1966 تا 1991، حدود 3000 فروند از سوخوي17 و مشتقات آن ساخته شد. سري هواپيماهاي مبتني بر Fitter، به صورت بسيار گستردهاي به كشورهاي مختلف صادر شدند. از جمله به:
افغانستان، الجزائر، آنگولا، بلغارستان، چكسلاواكي، مصر، آلمانشرقي، اتيوپي، مجارستان، ايران، عراق، ليبي، كرهشمالي، پرو، لهستان، سوريه، ويتنام و يمن.
اما به كارگيرندگان كشورهاي سابق مشترك المنافع شوروي عبارتند از: جمهوري آذربايجان، بلاروس، اكراين و ازبكستان.
تاكنون، چندين نوع برنامه براي ارتقاء و ادامهء حيات اين جنگندهها از طرف شركتهاي مختلف، به كاربران اين هواپيما پيشنهاد شده است.
استينگر: قاتل سوخوي17
اتحاد شوروي، استفادهء بسيار گستردهاي از اين جنگنده در افغانستان نمود. در جريان اشغال افغانستان توسط نيروهاي ارتش سرخ، بين 100 تا 150 فروند Su-17 شركت داشتند. اگرچه در اين جنگ، هيچ نبرد هوايي به وقوع نپيوست، ولي تعداد قابل توجهي از سوخوهاي17، توسط آتش زميني يا موشكهاي آمريكايي FIM-92 موسوم به استينگر به راحتي سرنگون شدند.
اگرچه سوخوي17 در انجام عمليات بر عليه اهداف زميني، نسبتن ضعيف بود، ولي كاستيهاي آن، به وسيلهء خدمهء باتجربه پوشانده شد. همچنين طيف گستردهاي از تسليحات را ميتوان توسط اين جنگنده به كار گرفت كه از جملهء اين تسليحات، بمبهاي بسيار مخرب آتشزاي موسوم به FAE يا Fuel Air Explosive را ميتوان نام برد.
سابقهء شركت در جنگ
* جنگندهء Fitter در نبرد واقعي، توسط ليبي و عراق به كار گرفته شد. به تاريخ 19 آگوست 1981، دو جنگندهء سوخوي20 ليبيايي به جهت رهگيري و ساقط كردن دو جنگندهء آمريكايي اف14، از پايگاه خود به هوا برخاستند. اما در يك نبرد هوايي بر فراز خليج سيدرا، توسط همان دو فروند F-14A نيروي دريايي ايالات متحده، هدف موشكهاي سايدوايندر قرار گرفتند و سرنگون شدند.
* تعداد زيادي از Fitter ها نيز در جريان جنگ ايران و عراق توسط تامكتها و موشكهاي هاوك ايراني سرنگون شدند. تنها در جریان عملیات ایرانی ها در شرق بصره به تاریخ زمستان 1987، حدود 80 فروند هواپیمای عراقی هدف موشکهای هاوک و استینگر قرار گرفتند که عمدهء آنها سوخوی20، 22 و میگ23 بودند.
* شش فروند سوخوي22 عرقی نيز در جریان نبردهاي هوايي جنگ 1991 خليجفارس، توسط F-15 هاي نيروي هوايي ايالات متحده، سرنگون گشتند.
يك هواپيماي زمخت و عقب مانده
از منظر استانداردهاي غربي، جنگندهء Fitter، يك جنگندهء زمخت و عقبمانده به شمار ميرود. از جملهء اين كاستيها، حداقل بودن مدت زمان پروازي اين جنگنده به دليل مصرف بالاي سوخت موتور و كم بودن ظرفيت مخازن سوخت داخلي آن است. اگرچه برخي مشكلات كوچك در مدلهاي Su-7B در اين مدل برطرف شده يا بهبود يافته است ولي مانورپذيري اين جنگنده، در حد ضعيف ارزيابي ميشود.
[align=center][/align]
اين جنگنده بزرگ است، پر سر و صداست و دود بسيار زيادي توليد ميكند!
اندك مزيت اين هواپيما، بدنهء قدرتمند و آسان بودن پرواز با آن است، زيرا از ديد خلباناني كه با MiG-27 نيز پرواز كردهاند، اين جنگنده نسبت به آن، (از نظر هدایت پذیری) در موقعيت بالاتري قرار ميگيرد. سوخوي17 اگرچه به هيچ وجه با جنگندههاي غربي نظير F-14 و F-15 قابل قياس نيست، اما اين را نيز بايد در نظر داشت كه Fitter براي عمليات عليه اهداف زميني طراحي شده است نه براي نبردهاي هوايي.
پس از فروپاشي اتجاد جماهير شوروي، تمامي Fitter ها بازنشست شدند و توليد آنها نيز متوقف گشت اما امروزه حدود 550 فروند از اين جنگنده، هنوز در خدمت ساير كشورها قرار دارد.
گونهها
Su-7 IG يا Fitter-B
اولين هواپيمايي كه بر اساس مدل Su-7 BMK تبديل شد و به عنوان پايهاي براي پروازهاي مفهومي (آزمايشي) به كار رفت.
Fitter-C
نام اطلاقي سازمان ناتو به مدلهاي Su-17 و Su-17M و Su-17R
Su-17
Su-17، مدل اوليهء Fitter است كه تخمين زده ميشود تعداد 24 فروند از آن به سال 1969 ساخته شده است. اين هواپيما، داراي بدنهاي كشيده بود كه بر اساس مدل دو نفره و آموزشي Su-7 U توليد شده بود. در بالاي بدنهء اين هواپيما، برآمدگي قابل توجهي ديده ميشد كه در واقع مخزن سوخت اضافي بود. (زيرا سوخوي7 داراي برد پروازي بسيار كمي بود) اين مخزن اضافه شده، به مقدار 4550 ليتر يا معادل 1200 گالن آمريكايي حجم داشت. در اين مدل، از همان موتور مورد استفاده در سوخوي7 يعني Lyulka AL-7F-1 استفاده شده بود كه كششي معادل 66.64 كيلونيوتن يا 15432 پوند در حالت خشك (بدون پسسوز) و 99.12 كيلونيوتن يا 22282 پوند در حالت استفاده از پسسوز، ايجاد ميكرد.
Su-17 M
اين همان مدلي از سوخوي17 است كه به تعداد بالا در خط توليد قرار گرفت و به سال 1971، رسمن وارد خدمت در نيروي هوايي اتحاد شوروي شد. در اين هواپيما، براي اولين بار از موتور Lyulka AL-21F-3 استفاده شد. اين هواپيما، به دو لولهء پيتوت (زائدهء آنتن)، رادار شناسايي كنندهء اهداف زميني به نام SRD-5M (بر جاي مانده از همان سوخوي قديمي Su-7BMK)، درجهء مخصوص نمايش زاويهء حمله در كابين و يك چتر ترمز مجهز شده بود.
محل هواگيري متغير موتور، باعث ميشد كه اين هواپيما با همان يك موتور، به راحتي به سرعت 2.1 ماخ دست پيدا كند. مدل صادراتي اين هواپيما سوخوي20 يا Su-20 نام داشت.
[align=center][/align]
Su-17 R
معدودي از Su-17M ها، چنان تغيير يافتند تا قادر باشند غلافهاي شناسايي (reconnaissance) را حمل كنند. نوع صادراتي اين مدل، Su-20R نام دارد.
Su-17 M-2D موسوم به Fitter-D
اين مدل از سوخوي17، به سال 1974 معرفي شد و داراي دماغهاي كشيدهتر به اندازهء 38 سانتيمتر (15 اينچ) بود. رادار مسافتسنج وآنتن آن نيز حذف شده بود تا ديد خلبان بهبود يابد. به دليل استفاده از مخروط ضربهگير جديد ورودي هواي موتور، حداكثر سرعت در اين هواپيما به عدد 1.7 ماخ كاهش يافته بود. در اين مدل، همچنين يك مسافتياب ليزري اهداف به نام Fon-1400 نصب شده بود كه در اصطلاح LRMTS يا Laser Range Finder/Marked-Target Seeker ناميده ميشد. قسمت زير دماغه، به نحوي آئروديناميكي تغيير شكل يافته بود تا در آن محل، يك رادار ناوبري از نوع داپلر به نام DISS-7 نصب گردد، نوع صادراتي اين مدل، Su-17M-2K يا Fitter-F نام داشت كه يك تيغه در محل پشت بدنهء هواپيما افزوده شده بود، رادار LRMTS حذف گرديده و موتور جديد ساخت Tumanskii/Khatchaturov به نام R-29RB-300 در آن نصب شده بود. (اين نوع موتور، با موتور مورد استفاده در برخي از مدلهاي ميگ23، مشترك است) موتور جديد، با استفاده از پسسوز، كششي معادل 112.76 كيلونيوتن يا 25348 پوند نيرو ايجاد ميكرد و به صورت برآمدگي قابل ملاحظه در زير برنهء هواپيما، قابل تشخيص بود.
Su-17UM-2D موسوم به Fitter-E
این مدل از سوخوی17، اولین نمونهء آموزشی این هواپیما شناخته میشود که بر اساس مدل Su-17M-2D ساخته شده است ولی با دو تفاوت نسبت به آن: بدنه ای کشیده تر به طوری که شیشه های کابین آن، همانند Su-17M، با فشار به سمت جلو باز می شوند.
در این مدل، میزان ذخائر تانکهای داخلی سوخت، کاهش یافته و جایگاه نصب مسلسل نیز حذف شده بود اما آویونیک و نوع و میزان مهمات قابل حمل، تغییر نیافته بود.
در نمونهء صادراتی این هواپیما، از موتور ضعیف تری به نام R-29BS-300 استفاده شده بود که این موتور، در نوع اولیهء مدل Su-17M-2K مورد استفاده قرار گرفته بود. این مدل از سوخوی17، به نام Su-17UM-2K معرفی شد.
Su-17UM-3 موسوم به Fitter-G
مدل آموزشی تجدیدنظر شده که در آن، قسمت سکانهای عمودی و افقی کشیده تر و به شکل چهارگوش طراحی شده بود و لبه های تعبیه شده در زیر بدنهء هواپیما، قابلیت تغییر جهت داشتند.
این مدل، شباهت کمتری به Fitter های قبلی داشت ولی همانند آنها، دارای ورودی هوای مخروطی شکل متغییر بود که اجازه می داد هواپیما به راحتی به سرعت 2.1 ماخ در ارتفاعات بالا دست پیدا کند. در این مدل، برخی سیستم های آویونیکی نظامی حذف شده بودند و به جای آنها، سیستم جدیدی نصب شده بود که امکان می داد تا استاد خلبان، شرائط خاص و اضطراری حین جنگ را برای دانشجوی خلبان، حین پرواز، شبیه سازی کند. مدلهای صادراتی این مدل به نام Su-22UM-3K شناخته می شوند که مجهز به موتورهای ضعیف تری هستند که برخی ساخت لیولکا (Lyulka) و برخی ساخت Tumanskii/Khatchaturov هستند. (اين مدل در حين جنگ تحميلي، به صورت گسترده به عراق صادر گرديد)
[align=center][/align]
Su-17M-3 موسوم به Fitter-H
يك مدل جديد و يك نفره بر اساس تجديدنظر بر روي بدنهء Su-17UM-2D، اما داراي تنها يك كابين، كه دو مسلسل نصب شده در مدل UM-2D در آن حفظ شدند. رادار داپلر نصب شده در زير بدنه، در اين مدل به داخل كابين منتقل گشت و بدين جهت، سطح آئروديناميكي نصب شده در زير بدنه، جهت پوشاندن رادار، حذف شد. يك محل پرتاب ريلي شكل، براي نصب موشكهاي هوا به هواي K-13 موسوم به AA-2 Atoll يا موشك R-60 موسوم به AA-8 Aphid در جايگاهي واقع در بين دو پايلون حمل مهمات، در زير قسمت ثابت هر بال اضافه شد. حجم ذخيرهء سوخت تانكهاي داخلي نيز به رقم 4850 ليتر يا 1280 گالن آمريكايي افزايش يافت.
نمونهء صادراتي اين هواپيما، بسيار به مدل اصلي شباهت دارد به جز اينكه در آن از موتور ضعيفتر R-29BS-300 استفاده شده است كه اين مدل صادراتي، با نام Su-22M-3K يا Fitter-J شناخته ميشود.
Su-17M-4 موسوم به Fitter-K
آخرين نمونهاي ساخته شده سوخوي17 كه در حوالي سال 1980 بر روي خط توليد قرار گرفت و در آن به طور قابل ملاحظهاي، سيستمهاي آويونيك ارتقاء يافته بود. سيستم ناوبري RSDN (همانند سيستم ناوبري LORAN) در آن نصب شده بود.
LORAN به معني سيستم ناوبري دوربرد مخفف كلمات LOng RAnge Navigation ميباشد كه يك سيستم جهتيابي به وسيلهء ارسال امواج فركانس كوتاه به سطح زمين ميباشد.
از ديگر ادوات نصب شده بر روي Fitter-K، چراغ ناوبري بيكن، سيستم ناوبري اينرسيايي، يك سيستم بسيار قدرتمند مسافتياب ليزري، جهتياب راديويي و گيرندهء اخطار راداري به نام SPO-15LE موسوم به Sirena ميباشد.
وروديهاي اضافه بر سازمان جهت هوادهي به محفظه احتراق موتور (شامل ورودي هوا در انتهاي تيغهء نصب شده روي بدنه) براي خنك شدن موتور به وسيلهء جريان يافتن هواي خنك نيز تعبيه شده بودند.
[align=center][/align]
تعداد قابل توجهي از جنگندههاي Fitter-K به موشكهاي هدايت تلويزيوني و غلافهاي BA-58 Vjuga جهت شليك و هدايت موشكيهاي ضدرادار مجهز شدند. همچنين توانايي حمل Chaff/Flare اضافي نيز جهت دفاع در برابر موشكهاي ضدهوايي در اين مدل از سوخوي17 پيشبيني شد.
گونهء صادراتي اين مدل، Su-22M-4 نام دارد.
Su-22M-5
مدلي كه به وسيلهء تجهيزات و ادوات روسي – فرانسوي جديد تجهيز شد. در كابين اين مدل سيستم HOTAS (نصب كنترل ميزان قدرت موتور بر روي استيك كنترل اصلي هواپيما) نصب شد و سيستمهاي آويونيك بهبود يافتند. همچنين سيستم مسافتياب ليزري قديمي نيز به لطف نصب رادار بسيار قدرتمند ساخت فازاترون – تامسون سي اس اف به نام Phantom، حذف شد.
[align=center][/align]
مشخصات كلي سوخوي17 بر اساس مدل Su-17M-4
ويژگيهاي عمومي
تعداد خدمه: يك نفر
طول هواپيما: 19.03 متر = 62 فوت و 5 اينچ
فاصلهء دو سر بالها در حالت باز بودن: 13.80 متر = 45 فوت و 3 اينچ
فاصلهء دو سر بالها در حالت بسته بودن: 10 متر = 32 فوت و 10 اينچ
ارتفاع: 5.13 متر = 16 فوت و 10 اينچ
مساحت بالها در حال باز: 40 متر مربع = 431 فوت مربع
مساحت بالها در حال بسته: 37 متر مربع = 389 فوت مربع
وزن خالي: 10767 كيلوگرم = 23737 پوند
وزن بارگذاري شده: 16400 كيلوگرم = 36155 پوند
حداكثر وزن مجاز براي برخاستن: 19500 كيلوگرم = 42990 پوند
پيشرانه
يك موتور توربوجت ساخت ليولكا: F-3 Lyulka AL-21
كشش خشك: 76.5 كيلونيوتن = 17200 پاندفيت
كشش با استفاده از سيستم AB (پسسوز = afterburner): 111.3 كيلونيوتن = 24950 پاندفيت
قابليتهاي پروازي
حداكثر سرعت در سطح دريا: 1400 كيلومتر بر ساعت = 870 مايل بر ساعت
حداكثر سرعت در ارتفاعات بالا: 1837 كيلومتر بر ساعت = 1148 مايل بر ساعت
برد پروازي
برد رزمي: 1150 كيلومتر = 715 مايل به صورت پرواز در ارتفاع بالا – پائين – بالا جهت عمليات ضربتي با 2000 كيلوگرم (4410 پوند) مهمات بارگذاري شده
برد عبوري: 2300 كيلومتر = 1430 مايل
سقف پرواز خدمتي: 15200 متر = 49870 فوت
درجهء اوجگيري: 230 متر در ثانيه = 45276 فوت در دقيقه
وزن بارگذاري بالها: 443 كيلوگرم بر مترمربع = 90.77 پوند بر فوت مربع
نسبت كشش به وزن: 0.68
تسليحات
* دو مسلسل پرقدرت 30 م م به نام NR-30 به تعداد 80 تير فشنگ در هر مسلسل (مسلسل استاندارد اغلب جنگندههاي قديمي روسي نظير ميگ19، 21 و سوخوي7)
* دو جايگاه ريلي شكل جهت حمل و شليك موشكهاي هوا به هواي R-60 موسوم به AA-8 Aphid
* 9 جايگاه نصب مهمات (سه جايگاه در زير قسمت ثابت هر بال و 4 جايگاه در كنارههاي بدنهء اصلي هواپيما)
* حمل مهمات تا 4250 كيلوگرم = 9370 پوند
* قابليت حمل انواع بمبهاي سقوط آزاد، غلافهاي راكتانداز، بمبهاي خوشهاي، غلاف مسلسل پرقدرت SPPU-22-01 با قابليت عبور فشنگ از خودروهاي زرهي، غلافهاي ضدعمل الكترونيك (ECM)، بمبهاي ناپالم و تسليحات هستهاي.
* قابليت نصب بمبهاي هدايت ليزري و موشكهاي هدايت شوندهء الكترواپتيكالي در مدلهاي:
Kh-23 موسوم به AS-7 Kerry
Kh-25 موسوم به AS-10 Karen
Kh-29 موسوم به AS-14 Kedge
Kh-58 موسوم به AS-11 Killer
تهيه و تاليف: Reza6662 -
ج.ا بارها ثابت كرده است كه اعتقادي به ايجاد آرامش، صلح بين اقوام و ملل و دوستي بين ملتها ندارد. استراتژي مبارزه با آمريكا و بريتانيا، آن هم به هر قيمتي نظير بيكاري شديد در سطح جامعه، حمله و تجاوز به حقوق زنان و جوانان، بي احترامي به آزادي هاي نرمال اجتماعي و پذيرفته شده در سرتاسر جهان، تسليح گروههاي مخالف آمريكا، حتا اگر اين گروهها از نظر اعتقادي ذره اي به حاكمان ديني ايران شباهت نداشته باشند (نظير القاعده و انصار السنه و گروهك حكمتيار)، ارسال سالانه حداقل 300 ميليون دلار برا فلسطينياني كه در زمان جنگ طرفدار صدام بودند، ارسال ساليانه يك ميليون تن نفت خام مجاني براي سوريه، كمك 400 ميليون دلاري به دولت ديكتاتوري رابرت موگابه در آفريقا، حمايت از شورشيان سومالي و . . . همگي به قيمت چه؟ اصن به روز حساب و كتاب اعتقاد دارند؟ اصلن براي جواني كه با مدرك فوق ليسانس در آژانس مشغول به كار شده است پاسخي خواهند داشت؟ چه ايدوئولوژي بالاتر از اينكه به مردمت خدمت نمايي؟؟ چه ظهوري؟ گيرم تا 2800 سال گير ظهوري در كار نباشد. تكليف ملتي كه سالهاست سركار مانده اند چيست؟ تكليف بيت المال ملت ايران كه روانه جيب حسن نصرا... و اسماعيل هنيه مي شود تا به اسرائيل ضربه بزنند و دل رهبر مسلمين جهان را بدين وسيله شاد نمايند چيست؟ جوابي در پيشگاه خدا خواهند داشت؟ يا خدا نيز تابع آنها خواهد بود! -
شما زمان را به سال 1972 برگردانيد. در آن موقع اف15 با رادار آنالوگ و غيرقابل برنامه ريزي، چيز بيشتري از جنگنده هاي اف4 موجود در نيروي هوايي نداشت. من جمله اينكه توانايي حمله به اهداف زميني در اواخر سال 1988 به اف15 اضافه شد و تا آن تاريخ، اف15 تنها به درد نبردهاي متوسط و نزديك هوايي مي خورد.دوست عزيز
هواپيما بدون موشك بدرد نمي خوره و تبديل به يك وسيله بي فايده مي شه تا حدي كه الان تو ايران از روي ناچاري موشك ضد هوايي هاوك رو روي f-14 نصب كردن!. در مورد مقايسه f-15 با f-14 هم ببينيد كدوم هواپيما بدليل نقصهاي فني مكرر و سقوطهاي پي در پي از رده خارج شده و كدوم هنوز يكي از پيشرفته ترين جنگنده هاي دنياست. هواپيماهاي صرفا رهگير متعلق به سالها قبل هستن و هواپيماهايي مثل f-14 و mig-29 الان ديگه كاربردي ندارند. بخصوص هواپيماي آشغالي مثل mig-29 كه دولت ايران 40 فروند از سر ناچاري در سال 1369 خريد و فقط يك نمونه خدمتتون بگم كه اين هواپيما بدون كمك رادار زميني تقريبا كوره و حتما بايد از طرف رادار زميني هدايت بشه. فقط 300! كيلوتر برد داره يعني فقط بدرد دفاع نقطه اي مي خوره با اون موتورهاي آشغال قديمي پر مصرفش و ... . دوست عزيز اگر شاه بقول شما زرنگ و هوشمند بجاي f-14 هواپيماي f-15 خريده بود قطعا در زمان جنگ بيشتر بدرد ما مي خورد تا هواپيمايي كه فقط بدرد جنگ هوايي مي خوره و توانايي حمل بمب نداره. اگر شما فهرست خريدهاي اون موقع رو ببينيد خواهيد ديد كه چطور اجناس بدرد نخور را بدولت ايران قالب مي كردن. وقتي با نصب چند سيستم الكترونيك روي يك هواپيماي قديمي مثل ميگ21 مي شه تامكت رو سرنگون كرد ديگه جاي هيچگونه بحثي باقي نمي مونه. در حال حاضر ساخت موشك براي ايران خيلي خيلي ارزانتر در مياد تا خريد هواپيمايي كه خود غربي ها و شرقي ها ضد اون رو دارن و بهتر از ما به نقاط قوت و ضعف توليدات خودشون واقفند.
شما مي دانيد چه تعداد از موشكهاي ضدكشتي عراقي، قبل از برخورد، هدف موشكهاي فونيكس ما قرار گرفته اند؟ آيا با موشك اسپارويي كه اف15 آ شليك مي كند، در فاصله اي دورتر از 30 كيلومتر و آن هم تنها براي هدفي چون يك جنگنده، كاربرد ديگري مي توان پيدا كرد؟ آيا مي دانيد با اسپارو نمي توان ميگ25 را در ارتفاع 65000 فوتي سرنگون نمود؟ در حالي كه خلبانان تامكت ما بارها در چنين ارتفاعاتي، ميگهاي25 صدام را به وسيلهء فونيكس ساقط كرده اند. -
[align=center]Panavia Tornado variants[/align]
IDS
جنگندهء تورنادو IDS در اختيار كشورهاي آلمان، ايتاليا، بريتانيا و عربستان سعودي قرار دارد. اين هواپيما، يكي از پيچيدهترين و پيشرفتهترين هواپيماهاي جنگي در جهان محسوب ميشود و قادر است ضمن جلوگيري از حملات دشمن، عمليات دقيق ضربتي را انجام دهد. اين جنگنده، داراي ميزان بارگذاري بالا، برد پروازي زياد و قابليت مانورپذيري عالي ميباشد.
[align=center][/align]
تورنادو IDS به نحوي طراحي شده است كه قادر باشد كليهء تسليحات هوايي موجود در انبارهاي ناتو را حمل و پرتاب نمايد، منجمله انواع بمبهاي خوشهاي، تسليحات ضدباندهاي خزش و تسليحات هستهاي. اين جنگنده هچنين داراي قابليت بسيار محدودي در زمينهء نبردهاي هوائيست و تنها قادر به حمل موشكهاي كوتاهبرد سايدوايندر است.
تورنادوهاي نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا، با دو حرف GR نام گذاري شدهاند. جنگندههاي GR1 با كمربندي آبي تيره / سبز تيره رنگ استتار خورده و تحويل شده بودند، اما اين رنگآميزي در اواخر دههء 1990، به خاكستري تيره تغيير پيدا كرد. به هنگام عمليات بر فراز عراق، GR1 ها به رنگ صورتي تيره و به سال 2003 و در جريان آزادسازي عراق، GR4 ها، رنگ به خاكستري روشن درآمدند. همچنين جنگندههاي نيروي دريايي آلمان، با رنگ استتار مشكي / آبي / مسي تيره متمايز ميشوند.
[align=center][/align]
امروزه نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا به دنبال جايگزيني تورنادورهاي IDS ميباشد. پرندهء جايگزين، ميتواند يك هواپيماي سرنشين، يك پهپاد (UAV) و يا يك موشك كروز باشد. گزينههاي مورد نظر براي هواپيماهاي سرنشيندار عبارتند از نوع تغيير يافتهاي از جنگندهء يوروفايتر تايفون (Eurofighter Typhoon) و يا جنگندهء F-35 Joint Strike Fighter. اگر جنگندهء تايفون انتخاب شود، اين احتمال وجود دارد كه تغييراتي نظير ايجاد جايگاه دروني حمل تسليحات و همچنين افزايش مخازن داخلي سوخت در آن اعمال شود.
[align=center][/align]
[align=center]تورنادوی IDS نیروی هوایی عربستان سعودی[/align]
RAF Tornado GR.1
جنگندهء تورنادوي GR.1 متعلق به نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا (RAF)، اولين گونهء مشتق شده از جنگندهء ضربتي پاناويا تورنادو ميباشد كه ويژهء نيروي هوايي سلطنتي ساخته شده است. اولين هواپيما از 228 فروند جنگندهء GR1 به تاريخ 5 ژوئن 1979 تحويل گرديد و اين نوع از تورنادوها، در اوائل دههء 1980 رسمن وارد خدمت شدند. پس از اينكه طرح GR1 قديمي و منسوخ محسوب گرديد، 142 فروند از اين تورنادوها، بين سالهاي 1997 تا 2002 به سطح استاندارد GR4 ارتقاء يافتند.
جنگندهء تورنادو، ويژهء عمليات ضربتي در ارتفاعات بسيار پست، عليه اهداف متعلق به پيمان ورشو در اروپاي شرقي طراحي و ساخته شده بود. در عمليات ضربتي تورنادو، استفاده از تسليحات متعارف و همچنين بمبهاي هستهاي نظير WE.177 پيشبيني شده بود، با اين حال با پايان دوران جنگ سرد، هرگونه استفاده از تسليحات هستهاي ممنوع اعلام گرديد.
[align=center][/align]
[align=center]جنگندهء تورنادو، ويژهء عمليات ضربتي در ارتفاعات بسيار پست، عليه اهداف متعلق به پيمان ورشو در اروپاي شرقي طراحي و ساخته شده بود.[/align]
بزرگترين ويژگي جنگندهء GR.1، «رادار پرواز در ارتفاع پست» (terrain-following radar) ميباشد كه امكان پرواز بدون نياز به كنترل دستي خلبان در ارتفاعات بسيار پائين را فراهم ميآورد؛ اما مطابق دكترين جديد سازمان ناتو، پرواز در ارتفاعات بسيار پست و در هرگونه شرائط آب و هوايي منع شده است و به جاي آن، مقرر شده است كه جنگنده بر پايهء هدايت اينرسيايي به كمك سامانهء مكانياب جهاني (GPS) مسير پرواز خود را يافته و اصلاح نمايد.
جنگندههاي تورنادوي IDS متعلق به نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا، مجهز به يك سامانهء «فاصلهياب ليزري و جستجوگر - نشانهگذار اهداف» (LRMTS = Laser Range Finder and Marked Target Seeker) هستند كه در قسمت سمت راست زير بدنه، درست در مقابل محل ارابهء فرود چرخ دماغه نصب شده و ظاهر آن نيز به صورت آئروديناميكي طراحي و صيقلكاري شده است. اين سامانه، شامل يك اشعهء ليزر است كه جهت اندازهگيري زاويهء يك نقطهء روي زمين نسبت به هواپيما به كار ميرود. اين اطلاعات، سپس به وسيلهء سيستمهاي الكترونيكي هواپيما جهت استخراج اطلاعات دقيق مربوط به هدف، مورد محاسبه قرار ميگيرند. حسگر سامانهء LRMTS همچنين قادر است انرژي ليزر برگشتي از اهداف زميني را كه توسط يگانهاي زميني يا ساير جنگندهها تابانيده شده است دريافت كرده و از آن در جهت شناسايي اهداف استفاده كند. اما اين سامانهء ليزري، قادر نيست بمبهاي هدايت ليزري را به سمت اهداف هدايت كند. جنگندههاي تورنادويي كه به ايتاليا، آلمانغربي و مركز آموزش سهمليتي ويژهء جنگندهء تورنادو (Tri-National Tornado Training Establishment) واگذار شدهاند، داراي سامانهء LRMTS نيستند اما جنگندههاي فروخته شده به عربستان سعودي، مجهز به اين سامانه هستند.
نخستين عمليات جنگي كه اين جنگنده در آن شركت داشت، جنگ سال 1991 خليج فارس بود. در جريان اين نبرد، نزديك به 60 فروند جنگندهء GR1 متعلق به نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا در پايگاههاي محرق (واقع در بحرين)، تبوك و ظهران (واقع در عربستان سعودي) استقرار يافتند. نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا، در جريان اين جنگ، عملياتي را با نام Operation Granby بر عليه نيروهاي متجاوز عراقي آغاز نمود. در اولين مرحله از اين عمليات، تورنادوهاي GR1 بريتانيا، با بمبهاي سقوط آزاد 1000 پوندي (454 كيلوگرمي) به وسيلهء تكنيك بمباندازي موسوم به loft-bombing به محل تجمع نيروها و ادوات زرهي ارتش عراق حمله برده و با استفاده از سامانه و تسليحات ويژهء موسوم به JP233 به باندهاي خزش پايگاههاي هوايي آسيب رساندند تا مانع از عمليات نيروي هوايي عراق شوند.
Loft Bombing
Loft در زبان انگليسي به معني ضربهاي است كه توپ گلف را در مسير منحني بالا ميبرد. بمباران به شكل Loft (كه گاهي اوقات به آن نيز Toss bombing ميگويند) يعني روشي خاصي از بمباران كه هواپيماي بمباران كننده به سمت بالا اوج ميگيرد و سپس بمبهاي خود را رها ميكند، اين امر به بمبها، شتاب پيشبرندهء بيشتري ميبخشد. اگر چه اين روش، روشي در جهت عكس بمباران به شكل شيرجه ميباشد كه در آن هواپيما به سمت پائين سرازير ميشود تا بر روي اهداف مورد نظر خود، نشانهگيري نمايد. بمباران به روش Toss (يا Loft) اغلب با شيرجهاي كوتاه به سمت پائين آغاز ميشود تا هواپيماي بمبافكن به راحتي قادر باشد دماغهء خود را بالا برده و عمل رهاسازي بمبها را انجام دهد. اين امر، باعث افزايش انرژي جنبشي بمب و هواپيما ميشود، بنابراين به هواپيما كمك ميكند تا ارتفاع صحيح خود را مجددن كسب نمايد.
[align=center][/align]
بمباران به روش Toss، اغلب در ارتفاعات پست انجام ميشود، كه در حين آن، خلبان، دماغهء هواپيما را در آخرين لحظه، به سمت بالا و تا زاويهاي كه كمك كند انفجار بمب، منطقهاي در سطح افق را بپوشاند كه در حالت پرتاب در ارتفاع پائين، چنين پوشش انفجاري مهيا نميباشد. عمل رهاسازي بمب، اغلب بين زاويهء 35 تا 75 درجه نسبت به سطح افق انجام ميشود، اين امر سبب ميشود بمب، همانند يك توپ پرانرژي، به سمت مقابل پرتاب شود.
JP233
سامانهء JP233، سيستم خاص نيروي هوايي بريتانيا است كه شامل يك جفت غلاف جهت حمل صدها بمب كوچك است كه وظيفهء اصلي اين بمبها، حمله و آسيب رساندن به باندهاي خزش هواپيماهاست.
[align=center][/align]
[align=center]آشنایی بیشتر با JP233[/align]
هر جنگندهء تورنادو كه به سامانهء JP233 مجهز شده باشد، بر فراز هدفي كه يك باند خزش جنگندهها ميباشد پرواز كرده و به يك باره تمامي ذخيرهء مهمات خود را بر روي هدف رها ميكند. اين يك وجههء نامعمول استفاده از مهمات است كه توسط سامانهء JP233 استفاده ميشود، زيرا اغلب سامانههاي رهاسازي مهمات، بمبها را به شكل سقوط آزاد رها ميكنند و باقيماندهء بمبها را در ادامهء عمليات مورد استفاده قرار ميدهند. به جز اين، به هنگام استفاده از سامانهء JP233، غلاف دخيرهسازي مهمات، به يكباره خالي ميشود.
در جريان جنگ 1991 خليج فارس، 6 فروند از تورنادوها ساقط شدند، كه يكي از آنها متعلق به ايتاليا بود. 4 فروند از جنگندههاي نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا، در جريان بمباران، هدف قرار گرفته و ساقط شدند، يكي از تورنادوهاي بريتانيا نيز در جريان رهاسازي تسليحات JP233 هدف قرار گرفت و ديگري نيز هنگامي كه سعي ميكرد اهداف خود را با بمبهاي هدايت ليزري نشانه رود، هدف قرار گرفت و سرنگون شد.
به دنبال اتمام مرحلهء ابتدايي عمليات جنگ سال 1991، مقرر گرديد جنگندههاي GR.1 در ارتفاعات متوسط به انجام عمليات ضربتي اقدام نمايند. با اين حال به دو علت نبود امكانات مناسب و همچنين فقدان تمرينات كافي جهت انجام صحيح و كامل عمليات ارتفاع متوسط، دولت بريتانيا در يك اقدام اضطراري، اقدام به استقرار دستهاي از جنگندههاي Blackburn Buccaneer در منطقه نمود. اين جنگندهها به سامانههاي نشانهگذاري ليزري به نام Pave Spike مجهز بودند كه به GR.1 ها اين امكان را ميدادند تا بمبهاي هدايت شونده با دقت بسيار بالا را رها نمايند.
آشنایی با Pave Spike
پس از پايان جنگ سال 1991 خليج فارس، جنگندههاي GR.1 نيروي هوايي بريتانيا در پايگاه «علي السالم» كويت، جهت انجام پرواز بر فراز منطقهء پرواز ممنوع در جنوب عراق باقي ماندند، ضمن اينكه اين جنگندهها، در عمليات «روباه صحرا» (Operation Desert Fox) كه به سال 1998 بر عليه پايگاههاي نظامي رژيم صدام انجام شد، با هواپيماهاي نيروي هوايي ايالات متحده مشاركت نمودند.
سال 1999، يك سال عملياتي براي تورنادوهاي GR.1 محسوب ميگرديد زيرا آنها در جنگ كوزوو شركت جستند. در جريان اولين مرحله از جنگ، اين هواپيماها از پايگاه نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا در آلمان در بروگن (Bruggen) اقدام به عملياتهاي ضربتي دقيق نمودند. مدتي بعد و اندكي قبل از پايان جنگ، اين جنگندهها به جزيرهء كرس (فرانسه) منتقل شدند تا به صحنهء نبرد نزديكتر باشند. پس از پايان جنگ كوزوو، اغلب جنگندههاي GR.1 از رده خارج شدند و آنهايي كه باقي ماندند به سطح استاندارد GR.4 ارتقاء داده شدند. آخرين جنگندهء GR.1 به سال 2003 ارتقاء داده شد و به تاريخ 10 ژوئن 2003، تحويل نيروي هوايي سلطنتي (RAF) شد.
Blackburn Buccaneer
بلكبرن بوكانير، جنگندهاي ضربتي ساخت بريتانيا است كه در اختيار نيروي دريايي و نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا قرار داشت. اين جنگنده در زمان خود، بهترين جنگندهء ضربتي ارتفاع پست محسوب ميگرديد. اين جنگندهها، به هنگام جنگ سال 1991 خليج فارس به خدمت گرفته شدند و آن هنگامي بود كه جهت حمله به اهداف زميني، به قابليت نشانهگذاري ليزري اهداف جهت جنگندههاي بريتانيايي احساس نياز شده بود. به دنبال آن، اين جنگندهها، بمبهاي كوچك هدايت ليزري خود را بر روي اهداف مورد نظر رها ساختند.
TIALD
بروز سقوطهاي متعدد در بين جنگندههاي GR.1، منجر به پياده كرده برنامهاي جهت نصب سامانهاي به نام TIALD بر روي آنها شد. سامانهء «نشانهگذاري ليزري پيشاخطار به وسيلهء تصويرسازي گرمايي» (Thermal Imaging Airborne Laser Designator) توسط صنايع هوافضاي بريتانيا (BAE Systems) طراحي و ساخته شده است و تنها سامانهء هدايت كنندهء بمبهاي ليزري ساخت بريتانيا محسوب ميشود.
[align=center][/align]
بريتانيا از سري بمبهاي هدايت شوندهء ليزري سري Paveway بهره ميبرد. اولين استفادهء عملياتي از بمبهاي هدايت شوندهء ليزري، به وسيلهء جنگندههاي عمودپرواز Harrier نيروي دريايي سلطنتي بريتانيا در جنگ سال 1982 با آرژانتين (جنگ فالكلند) به وقوع پيوست. با اين حال، نشانهگيري اهداف به وسيلهء ليزر، توسط پرسنل كنترل كنندهء زميني (forward air controller) و توسط دستگاه نشانهگذاري زميني به انجام ميرسيدند. به دنبال اين درگيري، نياز به يك سامانهء نشانهگذاري از طريق هوا احساس شد.
آشنایی با TIALD
در جريان جنگ خليج فارس، برخي از جنگندههاي تغييريافتهء تورنادو و بوكانير، عمل نشانهگذاري ليزري را براي تورنادوهاي حامل بمبهاي ليزري كه اين تغييرات در آنها صورت نگرفته بود، به انجام ميرساندند. جنگندههاي بوكانير، حامل سامانهء نشانهگذاري Pave Spike بودند كه قابليتهايش بسيار محدود بود و تنها در روشنايي روز قابل استفاده بود. در جريان جنگ سال 1991 خليج فارس، نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا، بيش از 6000 عدد بمب هزار پوندي را پرتاب نمود كه حدود 1000 عدد از آنها به وسيلهء ليزر هدايت شدند. تنها در اواخر جنگ، تورنادوهايي كه به دو سامانهء TIALD مجهز بودند، بيش از 200 عدد بمب هدايت ليزري را به سمت مواضع ارتش صدام هدايت كردند.
در حالي كه بمبهاي هدايت ليزري به عنوان يك سلاح كليدي در زرادخانهء ارتش بريتانيا باقي ماندهاند، با پيشرفتهاي اخير در ساخت سلاحهاي هدايت شونده، از اهميت آنها اندكي كاسته شده است. با ورود به خدمت موشك کروز دورپرتاب Storm Shadow كه به نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا، امكان حملات دور از دسترس پدافند هوايي دشمن را ميبخشد، امكان در خطر قرار گرفتن هواپيما و خدمه به شدت كاهش مييابد.
[align=center][/align]
[align=center]آشنایی با موشک کروز Storm Shadow[/align]
امروزه بريتانيا در حال توسعهء بمبهاي هدايت شوندهء ليزري Paveway ميباشد، كه در جريان آن، سامانهء هدايت پذيري مكانياب جهاني (GPS) با سامانهء هدايت كنندهء اين بمب، يكپارچه ميشود. اين امر باعث افزايش فوقالعادهء دقت نشانهروي اين بمبها در هواي نامساعد نظير مه غليظ يا دودآلود ميشود.
RAF Tornado GR.1B
جنگندهء تورنادو GR.1B گونهء ويژه و ضدكشتي از GR.1 بود. پايگاه اصلي اين جنگندهها در اسكاتلند (Lossiemouth) واقع بود. اين جنگندهها، جايگزين هواپيماهاي ضدكشتي «بلكبرن بوكانير» شده بودند و قادر بودند موشكهاي ضدكشتي Sea Eagle را حمل و رها سازند. GR.1B مجهز به راداري جهت شناسايي كشتيها نبود و براي شكار كشتيها، متكي به جستجوگر نصب شده روي موشك بود.
هنگامي كه در اواخر دههء 1990، جنگندههاي ضربتي GR.1 نيروي هوايي سلطنتي در حال ارتقاء به سطح استاندارد GR.4 بودند، ساخت گونهء متناظر با مدل B يعني GR.4B در دستور كار قرار نداشت. با پايان جنگ سرد، اين طور برداشت شده بود كه در درازمدت، به جنگندهاي ويژه، جهت عمليات ضدكشتي نياز نميباشد زيرا خطرات احتمالي ناشي از كشتيهاي دشمن، كه جنگندههاي GR.1B براي دفع آنها طراحي شده بودند، رو به كاهش بود، ضمن اينكه موشك ضدكشتي Sea Eagle اندك اندك به پايان عمر عملياتي خويش نزديك ميشد و به دليل هزينههاي بالا، هيچگونه برنامهاي جهت جايگزيني آن تدارك ديده نشده بود.
به امید خدا ادامه دارد.- 3
-
دوست عزيز حداقل قانون كپي رايت رو رعايت كنيد و بدون منبع مقاله رو ارايه نديد.
منيع اين مقاله وبلاگ فناوري موشكي ميباشد.
http://www.moshaki-nezami.blogfa.com
خير دوست گرامي. نويسندهء مطلب اينجانب هستم و اصل مطلب نيز در لينك زير قابل مشاهده است:
http://www.centralclubs.com/viewtopic.php?t=18338
اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل
در اخبار عمومی
ارسال شده در · Report reply
بازم دارم. اگر خواستين تو پست هاي بعدي مي فرستم.