00Amin

News
  • تعداد محتوا

    2,078
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    4

تمامی ارسال های 00Amin

  1. 00Amin

    اخبار برتر نظامی

    فرانسوا اولاندˈ رییس جمهوری فرانسه هفته آینده به منظور تلاش برای فروش جت جنگنده ˈرافالˈ عازم امارات متحده عربی خواهد شد. به گزارش خبرگزاری فرانسه از پاریس، فرانسه بشدت تمایل دارد نخستین فروش خارجی رافال را انجام دهد و به این ترتیب از طرحی حمایت کند که ده ها میلیارد یورو هزینه در بر داشته است. به گفته این منبع، در دیدار روز سه شنبه اولاند هیچ قراردادی امضا نشده و تنها درباره فروش بالقوه این هواپیما مذاکره خواهد شد. این منبع گفت: پرونده فروش این هواپیماها هنوز مطرح است و ظاهراً صنعت فرانسه توجه زیادی به آن دارد و آن را بدقت پیگیری می کند و احتمال موفقیت آن وجود دارد. امارات متحده عربی پس از سال ها مذاکره برای خرید از شرکت هوافضایی ˈداسوˈ در اواخر سال 2011 خواستار دریافت پیشنهاد متقابلی از کنسرسیوم ˈیوروفایترˈ شد که از چند شرکت اروپایی از جمله انگلیسی و ایتالیایی تشکیل شده است. فرانسه امیدوار است که امارات متحده عربی حدود 60 فروند جنگنده به منظور تقویت برنامه رافال خریداری کند. قطر و کویت نیز به خرید رافال ابراز تمایل کرده اند اما در انتظار هستند تا ببینند که آیا امارات آنها را خریداری خواهد کرد یا نه. داسو در حال مذاکره برای نهایی کردن فروش 126 فروند جنگنده رافال به هند است و پیشنهادی نیز به برزیل ارایه کرده که به 36 فروند هواپیما نیاز دارد. لینک http://strategicreview.org/1391/10/20/سفر-اولاند-به-امارات-براي-فروش-هواپيما/
  2. 00Amin

    اخبار برتر نظامی

    خبرگزاری 'رویترز' شانزدهم دی ماه به نقل از روزنامه های ژاپنی خبر داد كه دولت جدید توكیو به رهبری 'شینزو آبه' برای سال مالی آینده به دنبال افزایش دو درصدی بودجه نظامی این كشور است. [color=#800080] افزایش بودجه نظامی برای هفتمین ارتش پر مخارج جهان[/color] در خواست افزایش بودجه نظامی به میزان دو درصد برای سال مالی آینده ژاپن كه از ابتدای ماه آوریل سال جاری میلادی (اواسط فروردین ماه سال 1392) آغاز می شود، بایستی به تایید پارلمان این كشور برسد و به احتمال زیاد با توجه به اكثریت پارلمانی ائتلاف حامی دولت متشكل از دو حزب 'لیبرال دموكرات' و 'كومیتو نو' این لایحه در بودجه سال مالی آتی به تصویب خواهد رسید. [color=#0000ff]در صورت افزایش دو درصدی بودجه نظامی، هزینه های نظامی ژاپن بالغ بر 53 میلیارد و 400 میلیون دلار خواهد شد و بدین ترتیب ژاپن به احتمال زیاد در رده بندی پرهزینه ترین ارتش های جهان، رقبای اروپایی نظیر آلمان را پشت سر خواهد گذاشت. بر اساس اعلان موسسه بین المللی تحقیقات صلح استكهلم (SIPRI) در نوامبر سال 2011 میلادی (آبان ماه 1390) ژاپن پس از آمریكا، چین، فرانسه، انگلیس، روسیه و با فاصله اندكی از آلمان در مقام هفتمین كشور بزرگ هزینه كننده در عرصه مسائل نظامی-امنیتی بوده است.[/color] به نوشته روزنامه های ژاپنی این افزایش بودجه دو درصدی كه طی 11سال اخیر بی سابقه بوده، صرف افزایش كمی نیروهای زمینی ارتش و بهبود سطح كیفی تجهیزات نیروهای هوایی و دریایی این كشور خواهد شد. نخستین مساله ای كه زیر شعاع اعلان این خبر قرار می گیرد، موضوع مناقشات و تنش های اخیر بین ژاپن و همسایگان این كشور بویژه چین است كه در ماه های اخیر به واسطه اختلافات ارضی در آب های شرقی آسیا به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. از تابستان سال جاری تاكنون توكیو در پی بروز مجدد اختلافات ارضی دچار مناقشات سیاسی با چین و نیز كره جنوبی بوده است. البته اختلافات توكیو با پكن بر سر جزایر دریای چین شرقی در ماه های اخیر بسیار پردامنه تر و عمیق تر از مناقشات ژاپنی ها با سئول بر سر جزایر دریای ژاپن بوده و از این رو بسیاری از تحلیل گران هدف اصلی این افزایش بودجه نظامی را ایجاد بازدارندگی در برابر چین می دانند تا كره جنوبی كه در كنار توكیو در زمره متحدان منطقه ای آمریكا در شرق آسیا قرار دارد. [color=#800080] استفاده همزمان از ابزارهای دیپلماتیك و بازدارندگی نظامی[/color] افزایش بودجه نظامی در زمره مسائلی قرار داشت كه شینزو آبه و حزب متبوعش در زمان مبارزات انتخاباتی ماه های اخیر و ذیل شعار لزوم برخورد قاطع تر با پكن بر سر اختلافات ارضی بر آن تاكید داشتند. علاوه بر آنكه تحقق شعار افزایش نقش آفرینی ژاپن در فرآیندهای بین المللی با ارتقای سطح توان نظامی این كشور پیوندی مستقیم می یابد. به هر حال با پیروزی حزب لیبرال دموكرات و نخست وزیری آبه در اوایل ماه جاری، افزایش بودجه نظامی به عنوان یكی از مهمترین نشانگان تغییر رویكردهای ژاپن در قبال همسایه غربی این كشور یعنی چین بروز یافت تا دولت جدید نشان دهد كه به نسبت كابینه پیشین به مولفه های عمل گرایی و قاطعیت در رویكردهای خارجی اعتنای بیشتری نشان می دهد. البته موضع گیری های آبه و همكارانش در حزب لیبرال دموكرات در نخستین روزهای پس از پیروزی انتخاباتی، بر لزوم كاربرد گسترده ابزارهای دیپلماتیك برای كاهش تنش های موجود در روابط خارجی توكیو معطوف شد. بدین ترتیب كه پانزدهم دی ماه 'فوكوشیرو نوكاگا' از اعضای ارشد حزب لیبرال دموكرات، به عنوان نماینده ویژه نخست وزیر وارد سئول شد تا پیام آبه را تسلیم 'پارك گئون های' رییس جمهور تازه منتخب كره جنوبی كند. نوكاگا پیش از سفر به سئول ماموریت اصلی دیپلماتیك خود را تلاش برای بهبود روابط دو كشور و دعوت از پارك برای سفر به توكیو عنوان كرده بود. علاوه بر این، همزمان با تحویل ریاست كابینه به سوی آبه، سفیر جدید توكیو با ماموریت زمینه سازی برای توافقات جدید دو كشور بر سر اختلافات سیاسی و شكستن یخ روابط دو جانبه وارد پكن شد. پیش از این آبه 'ماساهیكو كومورا' وزیر امور خارجه پیشین ژاپن را به ریاست اتحادیه مودت پارلمانی چین و ژاپن انتخاب كرد تا در اولین فرصت وی را با ماموریت تنش زدایی و حل و فصل اختلافات موجود راهی پكن سازد. هر چند شماری از تحلیل گران رویكردهای اخیر دولت آبه را راهكارهایی متناقض برای خروج توكیو از وضعیت تنش زای روابط با پكن قلمداد می كنند، اما شماری دیگر معتقدند كه این رویكردها را بایستی دو روی سكه سیاست كنترل بحران روابط با چین و نیز كره جنوبی به شمار آورد. به گمان این تحلیل گران در زمان حاضر رفع تنش ها و كنترل بحران در روابط منطقه ای توكیو كه به مهمترین مساله سیاست خارجی ژاپن تبدیل شده، می طلبد تا تاكتیك هایی همزمان برای برخورد با چالش های پیش رو بویژه در قبال همسایه غربی به كار گرفته شود. از این رو در تعقیب عنصر عملگرایی و نمایش تغییر در سیاست خارجی، بالا بردن ضریب بازدارندگی از طریق افزایش بودجه نظامی و نیز استفاده از اهرم های دیپلماتیك در دستور كار دولت جدید قرار گرفته است. البته هنوز مشخص نیست كه رهبران جدید ژاپن چگونه خواهند توانست بین رویكرد افزایش هزینه ها در بخش های غیر مولد و غیر زیرساختی همچون ارتقای سطح كمی و كیفی نیروهای نظامی و تلاش برای غلبه بر ركود اقتصادی، تعادلی عملی و برنامه ریزی شده را پدید آورند. لینک http://old.irna.ir/News/80488868/افزایش-بودجه-نظامی؛-نمودی-از-رویكردهای-جدید-دولت-ژاپن/پژوهش/
  3. 00Amin

    تحلیل استراتژِیک

    [color=#0000ff][b]چگونه در بازی جهانی قدرت پیروز شویم؟[/b][/color] [color=#800080]قبل از اينکه کسي بخواهد چگونگي عمل در بازي‌هاي به شدت رقابتي قدرت در جهان معاصر را يايد بگيرد، بويژه اگر اميد پيروزي در اين بازي‌ها را داشته باشد، کاملا ضروري است که دو واقعيت منطقي و تکميلي را بپذيرد. [/color] اولي اين است که نظام جهاني فعلي، قرن‌هاست که، يک ساخته/طرح يا توليد غربي است و بنابراين زماني که اين منطق اوليه پذيرفته شود، مي‌توان به واقعيت تکميلي دوم پي برد و آن اين است که از آنجا که نظام بين المللي معاصر (و بازي‌هاي ژئوپوليتيک پيچيده و به شدت رقابتي آن) يک ساخته و توليد غربي است، بايد با جديت و سخت کوشي به دنبال درک و فهم عميقي از تاريخ سياسي، فرهنگي و امور اجتماعي-اقتصادي غرب بود. (چيزي که من بعد از اين بخش به بررسي مختصر آن خواهم پرداخت) با درک بازي‌هاي ژئوپوليتيک رقابتي معاصر در اين چارچوب و نزديک شدن به آنها، که همان ساختار، فرايند و مشخصه غربي است، مي‌توان به راحتي پي برد که نقطه آسيب پذير چنين نظامي، «سرمايه» (پول و ثروت) است؛ به عبارت ديگر توانايي و قابليت کشورهاي غربي در انباشت حجم عظيم ثروت و کنترل ساختارها و سيستم امور مالي بين المللي، اقتصادي، بازرگاني و بانکي، تنها نقطه حساسي است که مي‌توان با حمله به آن اين ديو را براي هميشه از بين برد. کنترل سرمايه تنها پاشنه آشيل غرب است. بنابراين سوال اين است که چگونه مي‌‍توان اين کنترل را از غرب گرفت؟ بعد از اشاره‌اي مختصر به تاريخ غرب، به صورت اجمالي به اين سوال پاسخ خواهم داد. [color=#800080]غرب: از فقر تا ثروت[/color] در قرن سوم ميلادي، اسکندر کبير، پسر شاه مقدونيه و يونان (بعد از سقوط آتن و اسپارتا) قدرت را از پدرش شاه فيليپ به ارث برد. اسکندر براي مشروع نشان دادن قدرت خود، همانند پدرش، ادعا کرد که تمام اقداماتش در راستاي «شکوه يونان» است؛ به عبارت ديگر، يوناني‌ها به مقدوني‌ها به عنوان اربابان خود نمي‌نگريستند بلکه آنها را خويشاوندان و هموطنان خود که همگي از يک ريشه نژادي هستند، مي‌دانستند؛ اين تولد و آغاز مفهوم «غرب» بود. چيزي که از نظر لغوي به معناي مجموعه نژادهاي سفيد پوست اروپايي بود (و امروز نيز هست.) نژادهايي که ادعا مي‌شد متمدن‌تر و از نظر نژادي برتر از ديگر نژادهاي جهان بودند و در آن زمان، اروپايي‌هايي سفيد پوست (غربي‌ها) محدود به مقدوني‌ها و يوناني‌ها بودند و حتي قبايل شمالي نژاد ژرمن، يا لاتين (رومان‌ها) و اقوام ايبري اسپانيا و پرتغال يا اسکانديناوي‌ها نيز مشمول «مجموعه نژادي ملت‌هاي متمدن و برتر» نمي‌شدند. بنابراين ما شاهد آغاز تولد «ايدئولوژي نژادپرستي» (برخاسته از هويت فرامليتي «غرب») بوديم و بواسطه آن، حتي در دوران اسکندر، شاهد ايجاد هنجارها و ارزش‌هاي اجتماعي براي تعريف هويت يک فرد غربي بوديم. غربي بودن به اين معنا بود که شخصي خود را برتر (به عبارت ديگر متمدن‌تر) از ديگران (يا وحشي‌ها) بداند. بواسطه اين دورنماي اجتماعي-فرهنگي رواني، منطق «حقوق طبيعي» غربي‌ها (بر اساس نظريه تکامل ‌و دسته‌بندي‌هاي انساني و بعدتر داروينيسم اجتماعي) متولد شد. بر اساس اين حقوق، نژادهاي متمدن و برتر غرب يا همان مردم اروپا (که بعدها امريکاي شمالي بعد از استعمار و متمدن سازي اين سرزمين‌ها به آن پيوست) حق «نجات»، «آزاد کردن»، «متمدن کردن» يا «دخالت در امور ديگران» را پيدا کردند، زيرا اين «وحشي‌هاي دون پايه» نمي‌توانستند خود به تنهايي اين کار را انجام دهند.(رويه پدرمآبانه و نژادپرستانه‌اي که تا امروز نيز در فرهنگ امپرياليستي و استعماري غرب حفظ شده است: جنگ‌هاي آزادي و دموکراسي‌خواهانه بوش، مداخله‌هاي انسان دوستانه، امنيت اجتماعي و ...)؛ از مکيندر، هاوس‌هافر، رانکن و فيسک گرفته تا کتاب برخورد تمدن‌هاي ساموئل هانتينگتون، يا توماس بارنت، کارشناس مسائل ژئوپوليتيک در پنتاگون که «نقشقه جهاني پنتاگون جديد» را طراحي کرد يا رابرت کوپر انگليسي، اساس و بنياد ايدئولوژي ژئوپوليتيک غرب را ايجاد کردند. رابرت کوپر در يکي از مقاله‌هاي خود، «به منظور نجات جهان» از دست به اصطلاح ‌«وحشي‌هاي» جديد، مانند القاعده، دولت‌هاي فرومانده و «محور شرارت» شامل ايران، عراق، سوريه و کره شمالي، خواستار برقراري «ليبرال امپرياليسم» جديد غربي شد. بنابراين، اسکندر يکي از بنيانگذاراي اصلي ايده و مفهوم «غرب» است. مفهومي که از آغاز تاکنون با ارزش‌ها، هنجارها و اصول به شدت نژادپرستانه، پدرمآبانه، خصم جويانه و امپرياليستي در قبال «غيرغربي‌ها» حفظ و تقديس شده است. [color=#800080]اين ريشه امپرياليسم و فرهنگ غربي است[/color] وحشي‌هاي سابق مرزهاي شمالي، يعني رومن‌ها جانشين اسکندر شدند و امپراطوري وي در غرب را تحت سيطره خود در آوردند. آنها نيز مانند ادعاي خويشاوندي از سوي اسکندر، فرياد سر دادند که شکست دهندگان قدرت مقدوني-يوناني نيستند بلکه در واقع «جانشينان» آنها هستند و همچنين ادعا کردند که جوامع و فرهنگ جديد آنها بر پايه «آرمان‌ها و رويه‌هاي يونان قديم» بنا نهاد شده است. (ادعايي که حتي امروز نيز در هنر، ادبيات، معماري، مباحث روشنفکري و رفتارهاي عمومي غرب ديده مي‌شود: ايده غرب به عنوان فرزندان رم که در نتيجه آن همه قدرت‌هاي غربي خود را با عناويني مانند پکس بريتانيکا، پکس اکلسيا، پکس فرانکا، پکس آمريکانا يا امروز پکس اروپا مي‌نامند.) رم مشخصه‌ تجاوز گري (جنگ به عنوان سياست اصلي غرب عليه وحشي‌ها) و مشخصه امپرياليستي (برتري در مقابل پستي) سلف خود را حفظ کرد. رومن‌ها همچنين مستعمرات در آفريقاي شمالي و خاورميانه را که توسط اسکندر فتح شده بود، به ارث بردند. (مستعمراتي که امروز هم از دست يک قدرت غربي به دست قدرتي ديگر دست به دست مي‌شوند). سپس اقوام ويزيگوت، با شکست رومن‌ها، خود را «جانشينان رومن» خواندند و پرچم کليساي مسيحي را به عنوان جانشين برحق امپراطوري روم که در سال‌هاي آخر اين امپراطوري محبوبيت يافته بود، برافراشتند و بدين ترتيب لقب امپراطوري مقدس روم را بر خود گرفتند. با وجود اين، با گذشت مدت کوتاهي، اقوام و سلسله‌هاي غربي که بعد از سقوط روم، قلمرو خود را تعيين کرده بودند، مانند فرانک‌هاي فرانسه، آنگلوساکسون‌هاي بريتانيا و تئوتونياها از ايالات شمالي ژرمني، همگي ادعاي خود مختاري (شکلي از ملي گرايي) کردند و اين پديده به خوبي در سخن لويي پانزدهم فرانسه ابراز شده است «پادشاه، کشور است» (و نه کليسا و پاپ). در جريان اين دوره، غرب وارد يک سري جنگ‌هاي داخلي دردناک و طولاني شد و هر کشوري تلاش مي‌کرد که از کنترل کامل اروپا توسط ديگر کشورها جلوگيري کند. ( مفهوم توازن قدرت چيز جديدي نيست اما نظريه پردازان غربي ادعا مي‌کنند اين مفهوم نيز مانند همه چيزهاي ديگر ساخته و مخلوق آنهاست) در پي اين جنگ‌هاي داخلي دردناک، پيماني تحت عنوان پيمان وستفاليا منعقد شد که طي آن حق حکمراني همه پادشاهان اروپايي به رسميت شناخته شد. در حالي که جنگ شرايط اقتصادي غرب را وخيم کرده بود وهيچ جنگ بين المللي، منهاي «جنگ‌هاي صليبي» در فلسطين (براي استعمار و يغما گري) وجود نداشت، غرب در شرايطي بحراني قرار گرفت؛ و بي چيزي و بيماري‌هاي مختلف از جمله طاعون شرايط را بدتر نيز کرد. بنابراين، «قدرت‌»‌هاي جديد، يک سري هيات‌هاي بين المللي را مامور «جستجو براي ثروت و گنج» کردند تا جوامع خود را نجات دهند. اين دوراني بود که طي آن استعمار تجاوزکارانه جديد غرب عليه بيشتر نقاط جهان آغاز و متولد شد. اول کشورهاي امريکاي جنوبي و سپس هند، چين، ژاپن و آفريقا در دام سياست استعماري غرب افتادند. در جريان اين دوره، ثروت کشورهاي «غربي» فراتر از حد تصور شد و همين باعث شد که «امپرياليسم و استعمارگري» تبديل به دو سياست دائمي و با ثبات غرب در حوزه امنيت و سياست بين الملل شوند. در حالي که منطق جديد مبني بر حاکميت بر سرزمين و منابع ديگران با سلاح ادامه داشت، غرب «نتيجه و ثمر» قدرت و سرمايه را ديد. و تنها از طريق داشتن ثروت ( که از طريق سرقت مسلحانه به دست آمد) غرب مي‌توانست شانسي داشته باشد و به همين دليل تا امروز منطق بقا و رقابت باقي مانده است. لندن، آمستردام، پاريس و ديگر شهرهاي مهم اروپا تبديل به مرکز سرمايه و امور مالي شدند. اينگونه بود که سرمايه/پول تبديل به ابزار قدرت در جهان شد. بعد از جنگ‌هاي به اصطلاح جهاني، که در واقع جنگ‌هاي داخلي ديگري در غرب بودند، غرب با اجماع و توافق نظر، امريکا را به عنوان جانشين امپراطوري (مديريت) غرب تعيين کردند و امريکا زيرکانه براي تقسيم بار مديريت، «نهادها و جوامع بين المللي» را ايجاد کرد. در هر صورت، امريکا از بدو تولد يک کشور تجارت طلب بوده است و به همين دليل مي‌تواند با مشکلات و مسائل خود به مثابه مشکلات تجاري و اقتصادي نگاه کند. اين الگو تا امروز نيز ادامه داشته است. محور اصلي نظام سلطه بين المللي غرب، «مسئوليت‌هاي مديريتي واگذار شده» به «متحدان و شرکا» براي «جوامع جهاني» است. متحداني که در واقع چيزي نيستند جز مديران جديد ليبرال امپرياليسم غرب که تحت کنترل قدرت‌هاي غربي اروپا تحت هدايت امريکا مي‌باشند. ( و ناتو، اتحاديه اروپا، نافتا و ... را تشکيل مي‌دهند و در مقابل مستعره‌هاي جديد اتحاديه آفريقا، شوراي همکاري خليج فارس، آسه‌آن و ... را تشکيل مي‌دهند.) آنچه در بالا آمد تاريخ مختصري از غرب از دوران فقر تا ثروتمندي بود؛ تاريخي که بر اساس اصول امپرياليسم و استعمار از طريق سلاح و زور جهت کنترل منابع و خدمات جهاني شکل گرفت. و همين جا پاشنه آشيل غرب نمايان مي‌شود. و اين پاشنه آشيل توانايي غرب در کنترل بي چون و چراي نظام سرمايه داري بين المللي است. چگونه مي‌توان اين کنترل را به چالش کشيد و با آن مقابله کرد؟ [color=#800080]بنيان نهادن يک نظام موازي بين المللي[/color] مي‌توان صرفا بدون اينکه مانند رقباي پيشين قدرت غرب مانند اتحاد جماهير شوروي با غرب وارد مقابله رو در رو شد، با ايجاد نظام‌هاي بين المللي موازي، قدرت و فرماندهي غرب روي نظام بين المللي را به چالش کشيد. به طور خلاصه، کشورهاي غير غربي بايد به آرامي و به تدريج نظام مالي مخصوص به خود را پيدا و آن را برپا کنند و بدين ترتيب سيستم غربي و دلار محور برتون وودز يا سيستم توافق واشنگتن را دور زده و از آن اجتناب کنند. اين روش باعث مي‌شود که قدرت غرب در تحريم آسان و قلدري کردن عليه ديگر کشورها از بين برود چرا که کيف پول جهاني در آن صورت ديگر در دست غرب نخواهد بود. يک اقتصاد دان جوان هندي در نشريه فاينانشال تايمز مقاله‌خوبي را در مورد اين سيستم موازي نوشته است. ساختارگروه بريکس (قدرت‌هاي اقتصادي نوظهور) براي شروع تلاش خوبي است اما بسيار محدود است و عمدتا از کشورهايي تشکيل شده که به احتمال زياد در زمينه رهبري به توافق نخواهند رسيد؛ چين متکبر است، روسيه متکبر است، هند متکبر و در موضع دفاعي است، برزيل در موضع دفاعي است و آفريقاي جنوبي نيز در موضع دفاعي است. بريکس بايد با بازگذاشتن در عضويت به روي ديگر کشورها خود را توسعه دهد. همچنين نياز است که از داخل «نهادهاي بين المللي ساخته غرب» تلاش‌هايي صورت گيرد تا بتوان اين نهادها را نيز کنترل کرد. قابليت‌هاي تهاجمي: فعال باشيد مسئله ديگري که لازم است، اين است که کشورهاي غير غربي با سلاح‌هاي با قدرت تهاجمي بالا، مشابه قابليت‌هاي نظامي غرب، يک مسابقه تسليحاتي را آغاز کنند. به طور سنتي، کشورهاي غير غربي تمرکز خود را روي سلاح‌ها و قابليت‌هاي دفاعي صرف کرده‌اند و به همين دليل بر خلاف کشورهاي غربي، اهداف و منافع آنها عمدتا محدود به امور منطقه‌اي و نه جهاني بوده است. [color=#800080]اين بايد تغيير کند[/color] کشورهاي غيرغربي بايد با ديدن روش‌ها و رويه‌هاي غربي، از سلاح‌هاي تهاجمي و جنگ‌هاي واسطه‌اي گرفته تا عمليات‌هاي مخفي، درس بگيرند. غرب از تروريست‌ها استفاده مي‌کند. اما به اين تروريست‌ها مشروعيت بخشيده شده است. به عبارت ديگر، تروريست‌هاي غربي همان «مزدوران غربي» از کمپاني‌هايي همچون بلک واتر، ايجيس يا شرکت‌هاي جاسوسي خصوصي مانند هکوليت، جانوسيس، کنترل ريسک، کرول و ... هستند. اين‌ها يک سري روش‌هاي پايه‌اي هستند که بواسطه آنها کشوري مي‌تواند به صورت موفقيت آميز در بازي‌هاي ژئوپوليتيک معاصر با سلطه غرب رقابت کند. اما چنين امري نيازمند اتحاد، رهبري و عزم و همچنين برخوردار بودن از نبوغ راهبردي است. و اين امر بدان معناست که حتي ايران مي‌تواند به تنهايي با هر قدرت بزرگي رقابت نزديکي داشته باشد. [color=#0000ff][url="http://www.presstv.ir/detail.fa/280753.html"]پرس تی وی[/url] / مترجم: احسان فتاحي[/color]
  4. 00Amin

    تحلیل استراتژِیک

    [color=#0000ff][b]قرارداد سایکس ـ پیکو[/b][/color] آنچه در جنگ جهانی اول در خاورمیانه رخ داد و ناشی از بی تدبیری و ساده لوحی حكمرانان منطقه بود و این قلمرو هنوز از عوارض آن رنج می برد، یك توطئه جهانی بود. فرمانروایان سرزمین های عرب نشین نمی دانستند كه غربیان غم اتحاد عرب یا تأسیس امپراتوری جدید عربی خاورمیانه را ندارند بلكه لاشخورانی هستند كه هنوز جنگ به پایان نرسیده سرزمین های عثمانی را میان خود تقسیم می كنند. [color=#800080]قرارداد «سایكس ـ پیكو» كه در اینجا به اختصار بدان اشاره می كنیم در سال دوم جنگ میان دو دولت استعماری انگلستان و فرانسه امضا شد و این قرارداد در شرایطی منعقد گردیدكه در بیشتر جبهه های جنگ آلمان و اتریش پیروز بودند.[/color] به موجب قرارداد «سایكس ـ پیكو» یادداشت های این توافقنامه در ۲۶ آوریل ۱۹۱۶ در «پتروگراد» میان وزیر امور خارجه روسیه تزاری و سفیر روسیه در دربار نیكلای دوم و چند هفته پس از آن میان «سرادواردگری» وزیر خارجه انگلستان و سفیر روسیه در لندن امضا و مبادله شد و یادداشت هایی كه در آنها به سهم انگلستان و فرانسه اشاره شده بود در لندن در فاصله روزهای ۹ تا ۱۶ ماه مه ۱۹۱۶ میان وزیر خارجه انگلستان و سفیر فرانسه امضا و مبادله شد. [color=#800080] نكات مهم این قرارداد از این قرار است:[/color] ۱) فرانسه و بریتانیای كبیر یك دولت عربی مستقل یا كنفدراسیون دولت های عرب را با حاكمیت یك رئیس عربی مورد شناسایی قرار خواهند داد. ۲) بنادر «حیفا» و «عكره» به بریتانیا واگذار می شود، دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان متعهد می شود كه در هیچ زمانی برای واگذاری قبرس به یك قدرت ثالث بدون كسب رضایت قبلی دولت فرانسه وارد مذاكره نشود. ۳) بندر اسكندریه با توجه به امور تجاری امپراتوری بریتانیا به صورت یك بندر آزاد در می آید، بندر «حیفا» با توجه به امور تجاری فرانسه و مستعمره های آن یك بندر آزاد می شود. ۴) دولت فرانسه هیچ گاه نباید برای واگذاری حقوق خود با دولت دیگری وارد مذاكره شود مگر با توافق قبلی دولت بریتانیا ۵) دولت های بریتانیا و فرانسه به عنوان حامیان و حافظان دولت عربی توافق می كنند كه خود یا قدرت سومی مالكیت شبه جزیره عربستان را كسب نكند و نباید اجازه دهند كه قدرت سومی به تأسیس پایگاه دریایی در ساحل شرقی یا جزایر بحر احمر مبادرت كنند.دولت پادشاهی انگلستان معتقد است كه دولت ژاپن نیز باید از توافق كنونی مطلع باشد. بدین ترتیب سوریه و لبنان به فرانسه داده شد و عراق و اردن به انگلستان- فلسطین را هم امپراتوری بریتانیا تصاحب كرد و رؤیای تشكیل یك امپراتوری عربی جدید و به ریاست هاشمیان به این صورت در آمد كه «امیر فیصل» پادشاه عراق باشد و ملك عبدالله پادشاه اردن. شریف حسین هم كه خود را خلیفه و سردودمان خلفای جدید عرب می دانست به دست رقیب قوی پنجه اش «ابن سعود» از حجاز رانده شد و در پایان جنگ «امیر فیصل» را برای حفظ ظاهر هم كه شده باشد حتی برای شركت در كنفرانس صلح پاریس به جلسات آن راه ندادند. //////////////////////////////////////////////////////////////// [b][color=#0000ff]سوریه و سناریو تجزیه [/color][/b] [color=#800080]بسیار روشن است که اگر تجزیه سوریه صورت بگیرد، تاثیرات مستقیمی بر عراق و لبنان خواهد گذاشت به خصوص که اگر بنا باشد نقشه انرژی جدیدی مطابق با گاز کشف شده در شرق دریای مدیترانه ترسیم شود.[/color] [color=#8b4513]آن چه در زیر می آید یکی از سناریوهای احتمالی برای بحران سوریه است. سناریوی تجزیه، که بسیاری آن را به دلیل احساساتشان و نه به دلایل علمی رد می کنند. البته این به آن معنا نیست که این مقاله می خواهد تجزیه سوریه را تجویز کند یا این که بگوید این راه حل برای دوران اسفبار فعلی اش بهتر است، بلکه تنها نگرشی به سیر درگیری ها و دخالت های بین المللی است که متاسفانه ممکن است این سناریو را برای این کشور رقم بزند[/color][color=#008080].[/color] اگر دخالت های منطقه ای باعث شود تا یک رویارویی عکس در خاک سوریه صورت بگیرد، آن گاه واسط های بین المللی باعث می شوند تا مکانیزم درگیری در سوریه به سمت یک جنگ داخلی تمام عیار منتهی شود و سرنوشتی رقم بخورد که بیش از همه به مصالح کشورهای بزرگ تمام خواهد شد. در این درگیری کشورهای منطقه ای و بین المللی ضرورتا به حمایت از جریانی علیه جریان دیگر برنخواهند خواست، بلکه برای این که بتوانند مصالح خود را دنبال کنند سعی خواهند کرد تا با کشورهای دیگر در خاک سوریه و به حساب نظام حاکم بر آن به خصوص روسیه و چین به تسویه حساب بپردازند، و این خود نشان می دهد که ملت سوریه که نظام آن با قدرت های بزرگ یعنی ایالات متحده امریکا و غرب می جنگد تا چه اندازه مظلوم است. در همین راستا می بینیم که نبرهای میدانی در خاک سوریه چه ویرانی ای را متحمل شهرها و روستاها کرده است که می تواند موید تحمیل نقشه ای جدید برای سوریه و منطقه باشد. در این میان می توان گفت که این تجزیه منطبق با خواستگاه های نفت و گاز در شرق جهان عرب و خاورمیانه مرکزی و در چارچوب رقابت های قدرت های بین المللی که درگیری های سوریه برایش به اولویت نخست تبدیل شده است، خواهد بود. بسیار روشن است که اگر تجزیه سوریه صورت بگیرد، تاثیرات مستقیمی بر عراق و لبنان خواهد گذاشت به خصوص که اگر بنا باشد نقشه انرژی جدیدی مطابق با گاز کشف شده در شرق دریای مدیترانه ترسیم شود. [color=#800080]نفت و سایکس – پیکو 1916[/color] هیچ کدام از قدرت های بزرگ رقیب در ابتدای قرن بیستم، چه انگلیس چه فرانسه، هیچ کدام دلشان به حال ملت های شرقی که تلاش می کردند خود را از امپراتوری عثمانی آزاد کنند، نسوخته بود، به ویژه بعد از شکل گیری حزب "اتحاد و ترقی" و سیاست دور شدن از مشکلات و سختی ها منطقه ای که بعد از آن مصالح آن کشورها بر ثروت های نفتی منطقه متمرکز شدند. از این جا بود که قدرت های بزرگ توانستند بر مشکلات سر پوشی بگذارند و بر اساس مصالحشان مرزها را مجددا تعریف کنند، که به همین ترتیب توافق سایکس – پیکو در سال 1916 شکل گرفت که جغرافیای مشرق عربی را بر اساس تمایلاتشان به انگلیس و فرانسه تقسیم کردند. بر اساس توافق نامه جدید مرزها به گونه ای تقسیم بندی شدند که هیچ گاه کسی گمان نمی کرد که روزی یکی بر دیگری ادعای برتری داشته باشد، بعد از آن پژوهشگران کشف کردند که آن چه بر اساس تقسیم بندی جغرافیایی سایکس – پیکو صورت گرفته تنها مبتنی بر ثروت های نفتی بوده و هیچ توجهی به قدرت های طایفه ای و دموگرافیک در درون کشورهای جدید و محیط پیرامومی آنها نشده است. برای همین چندان سخت نیست که میان اکتشاف نفت در خاورمیانه توسط فرانسه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با خروج پیروزمندانه انگلیس از نقشه جغرافیایی منطقه ارتباطی پیدا کرد. در همان دوران بود که موصل به عراق داده شده و قامشلی و بو کمال به سوریه، همچنین شهرهای ساحلی صور و صیدا و بیروت و طرابلس تا کوه های لبنان، کشور جدید لبنان را با مرزهای فعلی به جا مانده از قرن بیستم تشکیل دادند. درباره عراق همه می دانند که کارمند سازمان امنیت بریتانیا، آنسه دارسی چه نقشی در کشیدن مرزهای جغرافیایی آن داشت، آن را در محیطی میان ایران و ترکیه ترسیم کرد و آن را از شمال و جنوب با امکانات بیکران نفتی اش محصور کرد و حتی دارسی فراموش نکرد که راهی هم برای عراق برای دستیابی به آب های آزاد خلیج فارس در نظر بگیرد و همچنین با کویت غنی از نفت هم مرزش کند. بدین ترتیب جغرافیایی شکل گرفت که خشکی و دریا را هم زمان داشته باشد. لبنان از یک سو به کوه ختم می شود و از سوی دیگر به ساحل دریا می رسد، که شمال و جنوب آن را تشکیل می دهند، همسایه بزرگش سوریه نیز خود در دریا ساحل داشت. بدین ترتیب معاهده سایکس – پیکو که در خود مجموعه ای از ن‍ژادها و طوایف خاورمیانه را داشت، تاثیری بسزا بر نقشه سیاسی و دموگرافی مشرق عربی گذاشت که نادیده گرفتن آن غیر ممکن است. [color=#800080]گاز طبیعی و موازنه های منطقه ای 2012[/color] وضعیت فعلی مشرق عربی بسیار شبیه سال 1915 یعنی یک سال قبل از امضای معاهده سایکس – پیکو است. نمی توان این تحلیل سیاسی را نادیده گرفت که درگیری های طایفه ای موجود در سوریه و کشورهای پیرامونی آن با اکتشاف گاز در شرق دریای مدیترانه و مصالح بین المللی ارتباط ندارد. فقط جای کشورها عوض شده است، ایالات متحده امریکا و روسیه و چین جای انگلیس و فرانسه قرن گذشته را گرفته اند. در سال های اخیر درگیری های سیاسی میان واشنگتن و پکن افزایش یافته و این دومی تلاش تازه ای را برای نفوذ بیشتر در خاورمیانه آغاز کرده است. دیگر برای همه روشن است که ژاپن که در قرن گذشته گفته می شد که به قطب مهم بین المللی تبدیل خواهد شد در حال حاضر از گردونه رقابت با امریکا خارج شده است. اما اتحادیه اروپا که برای بقا و جذب اعضای بیشتر در جمع خود تلاش می کند به دلیل وابستگی های اقتصادی و دفاعی نمی تواند خود را از واشنگتن که فعلا تنها قطب قدرت جهان محسوب می شود، دور کند. روسیه نیز به رغم این که از قدرت هسته ای غیر قابل انکاری برخوردار است اما به دلیل ناتوانی های اقتصادی و تکنولوژیک نمی تواند رقیبی احتمالی برای واشنگتن باشد. واشنگتن و پکن به دلایل بسیار می توانند رقیبی جدی برای یکدیگر باشند. امریکا علاوه بر این که منابع بسیار غنی سوخت در داخل خاک خود دارد در خارج از مرزهای جغرافیایی اش نیز منابع غنی نفت و گاز را به استخدام خود در آورده است. چین نیاز دائمی به نفت و گاز دارد تا بتواند کارخانه های جدیدش را راه بیندازد. در عین حال از مشکلات داخلی بسیاری نیز رنج می برد که برای درمان آن باید فورا وارد عمل شود. این فوریت ها باعث می شود تا چین به رقیبی بلامنازع برای امریکا تبدیل شود که قطعا برای رسیدن به منافعش خاورمیانه و جهان عرب را محل رویارویی خود با غرب و امریکا که شریان حیات و اقتصادشان محسوب می شود، می داند. [color=#800080]سناریوی تقسیم مشرق عربی[/color] جنگی وحشتناک در سوریه جریان دارد که احتمالات بسیاری را در آن رقم می زند که تجزیه پایان آن است. بر اساس آن پیش بینی می شود که نظام سوریه قدرت را در قسمت شمالی از ساحل سوریه تا حمص تحت کنترل خود داشته باشد و این نفوذ را تا بقاع الاوسط در لبنان برساند و شاید هم روزی این نوار را به جنوب لبنان متصل کند. مخالفان اسد نیز انتظار می رود که مرکز سوریه را به تصرف خود در آورند. بخش کوچکی از ساحل نیز احتمالا به شهر طرابلس در لبنان وصل خواهد شد تا نقشه شمالی را شکل دهد. این تغییرات سبب می شود تا گاز منطقه شرق دریای مدیترانه نیز تحت تاثیر قرار بگیرد. چرا که این ساحل است که مرزهای دریایی را ترسیم می کنند و نه عمق جغرافیایی. حوادث سوریه قطعا بر لبنان تاثیر خواهند گذاشت. همان طور که تاثیرات مستقیمی بر عراق خواهد داشت و معادله های داخلی و ترکیب طایفه ای، نژادی و سیاسی آن را تغییر خواهد داد. نقشه تجزیه مشرق عربی فقط یک توطئه ساده نیست بلکه موازنه های جدید منطقه ای برای دستیابی به ثروت گاز طبیعی در شرق دریای مدیترانه نیز مسبب آن است. این سناریو زمانی عملی خواهد شد که حساسیت های طایفه ای و نگرش های طیف های مختلف بخواهد تعریفی تازه از سیاست در مشرق عربی ارائه دهد، یعنی همان نکته پیچیده مغفول مانده در معاهده سایکس – پیکو که اکنون می خواهد خود را نشان دهد. منبع [color=#0000ff]روزنامه ایران[/color] [color=#0000ff]السفیر - مصطفی اللباد /[/color] [color=#0000ff]دیپلماسی ایرانی[/color]
  5. 00Amin

    تحلیل استراتژِیک

    [color=#0000ff]اندیشکده واشنگتن: پنج سناریوی «دنیس راس» در صورت دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای[/color] اندیشکده «واشنگتن» با انتشار مقاله‌ای با عنوان [b][color=#800080]هزینه اقتصادی یک ایران هسته‌ای[/color][/b] آورده است: مهم‌ترین و بزرگ‌ترین چالشی که آمریکا پس از نمایان شدن صخره مالی با آن روبرو خواهد شد، جلوگیری از دست‌یابی ایران به توانایی تولید سلاح هسته‌ای است. زندگی با ایران هسته‌ای از لحاظ راهبردی توجیه ناپذیر خواهد بود. این مسأله درست همانند صخره مالی هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ امنیت ملی حائز اهمیت است. بازداشتن ایران از دست‌یابی به سلاح‌های هسته‌ای ریسک‌های گوناگونی را با خود به همراه دارد اما منفعل بودن در این مورد نیز هزینه‌های خود را به ویژه بر قیمت نفت و متعاقبا بر اقتصاد آمریکا خواهد داشت.تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران هم اکنون نیز صادرات نفت این کشور را محدود کرده، باعث کاهش عرضه جهانی نفت و افزایش فشار بر قیمت‌های نفت شده است. اما حمله‌ای نظامی علیه جمهوری اسلامی، می‌تواند جریان نفت در منطقه را مختل کند. چرا که شاید ایران بخواهد با بستن تنگه هرمز – جایی که یک پنجم نفت جهان از آنجا عرضه حمل و نقل می‌شود- تلافی کند اختلال در جریان‌های نفتی پیامدهای اقتصادی چشمگیری در پی خواهد داشت. با این وجود، ناکامی در متوقف کردن برنامه سلاح‌های هسته‌ای ایران نیز عواقب مستقیم و غیرمستقیم بیشماری خواهد داشت. ما هدایت یک کارگروه ویژه در اندیشکده مرکز سیاست دوحزبی را که شامل مقامات اسبق آمریکا، رهبران نظامی، دیپلمات‌ها، تحلیلگران انرژی و اقتصاددانان بود به عهده داشتیم که هزینه‌های مرتبط با انرژی را در صورت منفعل بودن مورد بررسی قرار داد. [color=#800080] ایران هسته‌ای قیمت نفت را افزایش خواهد داد[/color] بازارهای انرژی نسبت به اختلالات واقعی عرضه و تغییرات پیش‌بینی شده عرضه و تقاضا واکنش نشان دادند. یک ایران هسته‌ای، احتمال بی‌ثباتی، تکثیر سلاح‌های هسته‌ای، تروریسم و جنگ را افزایش خواهد داد و همچنین می‌تواند بدون مختل کردن جریان نفت، باعث افزایش قیمت نفت شود. [color=#800080] ۵ سناریو برای ایران مجهز به سلاح‌های هسته‌ای[/color] برای سنجش این تآثیرگذاری بر قیمت‌ها، ما ۵ سناریویی را که یک ایران مجهز به سلاح‌های هسته‌ای می‌تواند محتمل کند را شناسایی کردیم: بی‌ثباتی داخلی در عربستان سعودی، انهدام تأسیسات انرژی عربستان، مبادله هسته‌ای ایران – عربستان، مبادله هسته‌ای ایران – اسرائیل، و بی اعتباری و پایان یافتن تحریم‌ها علیه ایران. برای جدا کردن بدبینانه‌ترین سناریو برای بازار نفت – مبادله هسته‌ای ایران و عربستان- برآورد شد که وقوع چنین رویدادی، منطقه را طی یک سال از صفر (یعنی زمانی که هیچ کشوری بمب هسته‌ای ندارد) به ۵ درصد افزایش خواهد داد. این مسأله به دلیل توقف صادرات این دو کشور به مدت یک سال و توقف جزیی همسایگانشان، باعث اختلال روزانه ۱۲ میلیون بشکه یا ۱۳ درصد عرضه جهانی کنونی خواهد شد. [color=#800080] ایرن هسته‌ای اقتصاد آمریکا را وارد رکود خواهد کرد[/color] همچنین تاثیر واکنشی که بازارهای نفتی پس از عبور ایران از آستانه هسته‌ای نشان خواهند داد مورد محاسبه قرار گرفت. یعنی مقدار قیمتی که در صورت مختل شدن جریان نفت افزایش خواهد یافت. ما در آخر به این نتیجه رسیدیم که حتی اگر هیچ یک از سناریوهای بالا به وقوع نپیوندد، خطر مشترکی که در صورت وقوع آنها به وجود دارد، خسارات اقتصادی چشمگیری به بار خواهد آورد: - قیمت‌های نفت ممکن است ۱۰ تا ۲۵ درصد یا ۱۱ تا ۲۷ دلار در هر بشکه در سال اول افزایش یابد. تا زمانی که بی‌ثباتی و تنش‌ها بالا باشد، قیمت‌های نیز بالا خواهد ماند. حتی ممکن است طی ۳ سال ۳۰ تا ۵۰ درصد یا ۳۰ تا ۵۵ دلار در هر بشکه افزایش یابد. - قیمت بنزین نیز متعاقبا ۱۰ تا ۲۰ درصد در سال نخست و قیمت گاز نیز طی ۳ سال بیش از ۳۰ درصد افزایش خواهد یافت. این افزایش قیمت مداوم تأثیر منفی چشمگیری بر اقتصاد آمریکا خواهد گذاشت. - تولید ناخالص ملی آمریکا در سال اول حدود ۰/۶٪ یعنی ۹۰ میلیارد دلار و تا سال سوم بیش از ۲/۵ ٪ یعنی ۳۶۰ میلیارد دلار کاهش می‌یابد که با توجه به نرخ رشد کنونی آمریکا همین برای رکود آمریکا کافی خواهد بود. - نرخ بیکاری نیز در سال اول ۰/۳٪ و تا سال سوم تقریبا ۱٪ افزایش خواهد یافت که منجر به بیکار شدن یک میلیون و ۵۰۰ هزار آمریکایی دیگر خواهد شد. لینک http://eshraf.ir/index.php/geography/55-topnews/3051--l-r-
  6. [color=#800080]رشد 280 درصدی تبادلات تجاری با واحد پول مشترک ˈسوکرهˈ در میان اعضای اتحادیه آلبا در سال 2012 نشان از میزان علاقه مندی کشورهای آمریکای لاتین در ایجاد یک نظام منصفانه تجاری، قطع وابستگی به دلار و فاصله بین آمریکای لاتین و نظام سرمایه داری دارد.[/color] تشکیل دولت های چپگرا در آمریکای لاتین در یک دهه گذشته؛ باعث تغییرات عمیقی در ساختارهای داخلی و منطقه ای آمریکای جنوبی شده است. شعار عدم وابستگی به آمریکا که با استقبال رای دهندگان روبرو شد با روش های عملی اقتصادی در حال تحقق پیدا کردن است و کشورهای منطقه راه تعمیق مناسبات درون منطقه ای را بر تمرکز بر گسترش مراودات با خارج و به خصوص ایالات متحده ترجیح داده اند. در شرایطی که نظام سرمایه داری با بحران روبرو است، یکی از مهمترین برنامه های اقتصادی اعمال شده توسط این کشورها استفاده از سیستم پول مجازی ˈسوکرهˈ است که به وسیله آن توانستند خود را از دام صندوق بین الملل پول و بانک جهانی رهانیده و موجب کاهش وابستگی به دلار شوند. از اولین کاربرد این واحد پول مشترک در فوریه 2010 که کوبا پول محموله برنج وارداتی از ونزوئلا به ارزش 1.9 میلیون سوکره (2.37میلیون دلار) را با واحد پول ˈسوکرهˈ پرداخت نمود تا اکنون که طبق گزارش های اقتصادی منتشر شده در سال جاری میلادی، تبادلات تجاری با سوکره در سال 2012 به بیش از 280 درصد رسیده است، همگی نشان از علاقه مندی اعضای آلبا به ایجاد یک نظام منصفانه تجاری دارد. خبرگزاری رسمی ونزوئلا ˈآ.و.نˈ در گزارش اقتصادی خود از منطقه آمریکای لاتین در پایان سال 2012، به نقل از ˈرودولفو سانزˈ - دبیر اجرایی سازمان ˈآلباˈ- نوشت: در سال جاری میلادی، 2.135 معامله اقتصادی با واحد پول(سوکره) صورت گرفته که ارزش این تبادلات تجاری بین کشورهای عضو اتحادیه ˈآلباˈ(ALBA) معادل 700 میلیون دلار، گزارش شده است که در مقایسه با حجم مبادلات تجاری کشورهای عضو آلبا در سال 2011 که حدود 216 میلیون سوکره (در حدود 270 میلیون دلار) بود، از رشد 280 درصدی خبر می دهد. سانز که در مصاحبه تلویزیونی با شبکه ملی ونزوئلا سخن می گفت، تاکید کرد که انجام این عملیات تجاری با سوکره، عامل افزایش همکاری و رشد در بخش های بزرگ ازجمله فعالیت در بخش نفت ˈپترو کریبهˈ شده است که نتیجه این فعالیت، رقم مورد معامله بیش از 12 میلیارد دلار در سال های اخیر، جایگزینی این شرکت نفتی به جای شرکت نفتی هلندی الاصل ˈشلˈ و توزیع نفت و انرژی در تمام کشورهای منطقه کارائیب را باعث شده است. دبیر آلبا همچنین گزارش داد که تجارت از طریق سوکره، به عنوان یک مکانیسم، جایگزین مناسبی برای هژمونی دلار بوده و همچنین به نفع اقتصاد کشورهای دیگر ازجمله روسیه، بلاروس و چین می باشد که امکان تجارت متقابل با پول ملی را به آنها می دهد. سانز در ادامه افزود که در سه ماه اول سال 2013، اجلاس دوازدهم آلبا، با هدف پیشبرد استراتژی های جدید در جهت ایجاد مناطق اقتصادی و تولیدی در کشورهای عضو بلوک منطقه ای برگزار خواهد شد. بنا بر آمار منتشر شده در اکتبر سال جاری توسط دبیر اجرایی شورای پول سوکره ˈادومار تبارˈ، در سال گذشته میلادی، در مجموع 431 معامله، 216 میلیون سوکره(245 میلیون دلار) نقل و انتقال پولی صورت گرفته است. این ارقام نشان می دهد که تبادلات تجاری بین کشورهای متحد آلبا در سال 2012 نسبت به سال 2011، 285 درصد افزایش داشته است. [color=#0000ff]نقش فعال کوبا در احیای ˈسوکرهˈ[/color] در هفتمین جلسه سران آلبا در سال 2009 میلادی که در هاوانا پایتخت کوبا برگزار شد، موافقتنامه ایجاد پول واحد به نام ˈسوکرهˈ(sucre) به امضا رسید تا جایگزین دلار آمریکا در مبادلات تجاری اعضا باشد. بنا به گفته ˈهوگو چاوزˈ رییس جمهور ونزوئلا، هدف از ایجاد این پول واحد، تشکیل یک نظام منصفانه تجاری و تلاش در جهت همگرایی اقتصادی منطقه ای بر پایه توجه به رفاه اجتماعی، اقتصاد تعاونی بود که با موافقت کوبا به مرحله عمل نزدیک شد و این کشور طی توافقی با ونزوئلا، پول محموله برنج وارداتی از ونزوئلا را با ˈسوکرهˈ پرداخت نمود. این واحد ارزی مجازی، اما قابل شمارش که معادل 1.25 دلار است، از یک سو مخفف کلمات ˈنظام واحد تنظیم پرداخت های منطقه ایˈ می باشد، و از سوی دیگر نام خانوادگی قهرمان ملی و استقلال اکوادور ˈآنتونیو خوزه د سوکرهˈ که در اوایل قرن نوزدهم میلادی در کنار سیمون بولیوار قهرمان ونزوئلایی برای استقلال این کشور از اسپانیا مبارزه کرد را یدک می کشد. در حال حاضر 150 شرکت خصوصی، دولتی و نیمه دولتی در معاملات تجاری خود از سوکره استفاده می کنند که از این میان، 90 درصد از این شرکت ها خصوصی، 6 درصد شرکت های دولتی و 4 درصد نیمه دولتی می باشند. [color=#0000ff]اتحادیه آلبا[/color] ˈاتحادیه آلباˈ مخفف اسپانیایی سازمانی برای همکاری های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به معنای ˈاتحاد بولیواری برای مردم آمریکای ماˈ، در تاریخ 14 دسامبر سال 2004 با توافق رئیس جمهور ونزوئلا ˈهوگو چاوزˈ و ˈفیدل کاستروˈ رییس جمهور سابق کوبا و به منظور مقابله با استیلای ایالات متحده و منطقه تجارت آزاد آمریکا در هاوانا پایتخت کوبا تشکیل شد. سپس، در سال 2006 بولیوی، 2007 نیکاراگوئه و در سال 2008 هندوراس به این گروه پیوستند. آلبا هم اینک علاوه بر ونزوئلا کوبا، بولیوی، نیکاراگوئه و هندوراس؛ کشورهای اکوادور، دومنیکا، آنتیگوا و باربودا و سان ویسنته و لاس گرانادیناس را در عضویت خود دارد. همچنین هاییتی، اوروگوئه و ایران نیز از اعضای ناظر این سازمان به شمار می روند. لینک [url="http://www.irna.ir/fa/News/80472627/پژوهش/آلبا__به_سوی_نظم_اقتصادی_جدید"]http://www.irna.ir/f...ظم_اقتصادی_جدید[/url]
  7. 00Amin

    اخبار برتر نظامی

    در پی تصمیم ترکیه برای تقویت نیروی دریایی اش آمریکا فروش کشتی ها موشک انداز به این کشور را بررسی می کند. به گزارش مهر به نقل از " حریت " چاپ ترکیه ، در پی تصمیم ترکیه برای تقویت ناوگان دریایی اش دولت آمریکا قصد دارد تعدادی کشتی جنگی موشک اندازکه قادر به پرتاب موشک های هدایت شونده هستند را در اختیار ترکیه قرار دهد. دولت اوباما برای کسب اجازه لایحه مذکور را به مجلس نمایندگان آمریکا فرستاده است .دراین طرح فروش ناوهای مذکور به جز ترکیه به کشورهای مکزیک و تایلند هم مطرح شده است. [color=#0000ff]در صورت تصویب این لایحه، آمریکا کشتی های جنگی"یواس اس هالیبرتون اف اف جی 40" و "یواس اس تاچ اف اف جی43" را در اختیار ترکیه خواهد گذاشت.[/color] به نوشته وب سایت رسمی نیروی دریایی آمریکا ناوهای مذکور قابلیت پرتاب موشک های هدایت شونده را دارند. این تصمیم دولت آمریکا موجب خشم شورای یونانیان آمریکا شده است بطوریکه تلاش هایی را برای متوقف کردن این معامله بین آمریکا و یونان آغاز کرده اند. در این تلاش ها از مردم خواسته شده است تا با نوشتن نامه هایی به اعضای مجلس نمایندگان ازآنها بخواهند تا به این طرح رای ندهند. [color=#0000ff]همچنین روزنامه "تودی زمان" چاپ ترکیه در شماره امروز خود از درخواست خرید تسلیحاتی 117 میلیون دلاری ترکیه از آمریکا خبر داد. براساس این گزارش دولت ترکیه در راستای تقویت نیروی هوایی خود خواستار خرید موشک های هوا به هوای آمریکایی "سایدویندر" است .[/color] بیانیه وزارت دفاع آمریکا از ارسال این درخواست ترکیه در روز جمعه به کنگره آمریکا خبر داد تا در صورت موافقت کنگره این موشک ها در اختیار ترکیه قرار بگیرد. لینک http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1910797/+آمریکا+ناوهای+موشک+انداز+به+ترکیه+می+دهد.html
  8. بیان رخداد مسئله جانشینی در عربستان سعودی در چند سال اخیر به عنوان یک موضوع بسیار حیاتی در خصوص پادشاهی آل سعود، نگاه ها را متوجه خود ساخته است و بخصوص بعد از مرگ دو ولیعهد ملک عبدالله این وضعیت وارد فضای جدید و حادی گردیده است که تحلیل زوایای آن می تواند به بخشی از این مسئله پاسخگو باشد. از آنجا که سنت انتقال قدرت از برادر به برادر تنها در پادشاهی عربستان رایج است، از اینرو سیستم جانشینی و انتقال قدرت در این کشور منحصر به فرد بوده و با مکانیسم های خاص خود نیز تداوم پیدا می کند. چشم انداز جانشینی پس از ملک عبدالله بن عبدالعزیز ۸۹ ساله امری است که در این نوشتار سعی داریم بدان بپردازیم؟ پرسش اصلی در این تحقیق این است که روند جانشینی در عربستان پس از ملک عبدالله به چه سمتی خواهد رفت؟ آیا شاهد تداوم انتقال قدرت به برادر خواهیم بود؟ یا قدرت به نوادگان عبدالعزیز که اینک بسیاری از پست های وزارتی و امارتی را تصرف نموده اند، خواهید رسید؟ دورنمای جانشینی در عربستان به چه سمتی خواهد رفت؟ آیا شاهد تغییر خواهیم بود یا انتقال سنتی قدرت در این پادشاهی بحران زا خواهد شد؟ استدلال نویسنده در این مقاله این است که با توجه به منشور عبدالعزیز و با توجه به زنده بودن تعدادی از فرزندان وی که دارای سوابق مدیریتی و تجربه کافی هستند، همچنان تا یک دهه آینده این چرخش قدرت میان برادران تداوم خواهد داشت، اما در آینده نزدیک با مرگ اکثر پسران بنیانگذار آل سعود، شاهد به قدرت رسیدن نوادگان وی خواهیم بود که این امر می تواند تغییرات محتملی را در سیستم انتقال قدرت و همچنین ماهیت تحولات آینده در سرزمین عربستان بر جای بگذارد. تحلیل رخداد نظام سیاسی عربستان سعودی اگرچه در طبقه بندی نظام های پادشاهی مطلقه یا بر اساس طبقه بندی ژان بلاندل جزو نظام های سیاسی سنتی غیر مساوات طلب جای می گیرد، اما تنها نظام پادشاهی می باشد که در آن قدرت از برادر به برادر انتقال پیدا می کند. هر چند در سال ۱۹۵۳ قدرت از ملک عبدالعزیز به پسرش سعود رسید، اما از آن تاریخ به بعد و بر اساس منشور عبدالعزیز قدرت میان برادران انتقال پیدا کرده و پس از سعود، قدرت به فیصل، خالد، فهد و عبدالله رسیده و در صورت مرگ ملک عبدالله و زنده ماندن ولیعهد کنونی، قدرت به سلمان به عنوان ششمین پادشاه خاندان سعودی خواهد رسید. اینکه پس از سلمان این روند به چه سمتی حرکت خواهد نمود مسئله ای است که در خور تحلیل است که در ادامه می بایستی با تحلیل مکانیسم های تعیین ولیعهد و پادشاه و همچنین بخت های اصلی میان فرزندان و نوادگان عبدالعزیز پاسخ روشنی بدان داد. ۱- شرایط پادشاهی سن: هر چند که آل سعود بیش از هر ویژگی به سن اهمیت می دهند و ترتیب تولد همچنان ویژگی برتر محسوب می شود، اما در دو دهه اخیر عملاً این ویژگی نقض گردیده است. بطور مثال با وجود برادران بزرگتری چون سعد، ناصر و محمد، ملک فهد، عبدالله را به عنوان ولیعهد برگزید و همچنین در سال گذشته نیز ملک عبدالله با وجود برادران بزرگتری چون مشعل، بندر و عبدالرحمن، نایف را به ولیعهدی و پس از مرگ نایف، سلمان را انتخاب نمود که این مسئله موجب دلخوری عبدالرحمن را فراهم نمود. اما استدلال فهد و عبدالله در انتخابهای خود احتمالاً در نظر گرفتن گزینه هایی چون تجربه و داشتن مادرانی سعودی بوده است. تجربه و فراست: بسیاری از پسران ابن سعود دارای تجربه حکومتی بوده اند، ولی صلاحیت آنها متفاوت است. آن هایی که دارای پست های رسمی فعلی باشند، کم هستند. برای مثال متعب، عبدالرحمن، احمد، سلمان، سطام و مقرن از افرادی هستند که در میان برادران دارای تجربه های حکومتی می باشند.از سوی دیگر بسیاری از سعودی ها خواهان پادشاهی محتاط و ثابت قدم است و فراست بیشتر در روابط عممی پادشاهان نمود پیدا می کند. داشتن مادران سعودی: این موضوع اشاره به این واقعیت است که بسیاری از همسران عبدالعزیز غیر عرب بوده اند و همانگونه که خودش صراحت نموده است که پادشاه نباید فرزند یک خارجی باشد. بنابراین با مستثنی کردن فرزندان ابن سعود از همسران خارجی وی، شمار پسران اصلح برای پادشاهی به طور اساسی کاهش می یابد. برای نمونه بندر، مقرن، هذلول، مشعل، متعب، طلال و نواف دارای مادرانی یمنی، مراکشی و ارمنی می باشند. مقبولیت و محبوبیت: از آنجایی که اجماع نظر در کانون تصمیم گیری سعودی قرار دارد، توانایی حصول به آن بسیار مهم می باشد. بنابراین شخصی که نامزد پست ولیعهدی یا پادشاهی می گردد می بایستی ضمن داشتن مقبولیت میان شاهزادگان، از محبوبیت میان شاهزادگان و مردمان عادی نیز برخوردار باشد. ۲- مکانیسم شورای بیعت شورای بیعت را ملک عبد الله در سال ۲۰۰۶ تاسیس کرد و در رأس این شورا برادر ناتنی‌اش مشعل بن عبدالعزیز قرار دارد. این شورا ۳۵ امیر از فرزندان و نوادگان عبد العزیز را دربرمی‌گیرد و ماموریت آن تضمین انتقال مسالمت‌آمیز قدرت از پادشاه به ولی‌عهد است. این شورا که مکانیزمی برای انتصاب ولی‌عهد و پادشاه در صورت عدم شایستگی بود، بطور غیررسمی تلاشی از سوی ملک عبدالله برای مقابله با سدیری‌های مدعی تصاحب تاج و تخت (هفت سدیری: فهد، سلطان، عبدالرحمن، نایف، سلمان، ترکی و احمد) برشمرده شد. در صورتی که یکی از اعضا به دلیل کهولت سن یا بیماری نتواند در هیئت حضور پیدا کند، یکی از فرزندان وی جانشین آن فرد می‌شود، علاوه بر این‌که یک نفر از فرزندان پادشاه و یک نفر از فرزندان ولی‌عهد نیز به اعضای فوق افزوده می‌شوند. در گذشته ولیعهد براساس معیار سن انتخاب می‌شد، اما هم اکنون یکی از مهمترین شاخصه‌های ولی‌عهد توانایی رسیدگی به کارهای اداری و سیاسی مملکت و آگاهی از اوضاع داخلی و خارجی است. ۳- فرزندان عبدالعزیز: بخت های اصلی در کمند قدرت ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود از ۲۲ همسر خود صاحب ۳۶ فرزند شد که تا به امروز ۱۹نفر از آنها در گذشته اند و ۱۷ نفر مابقی هم در سمت های ولیعهدی، وزارتی، امرا و مشاوران پادشاه خدمت نموده یا در بستر بیماری بوده و یا همچون فیصل و ترکی در خارج از پادشاهی زندگی می کنند. در میان برادران زنده ملک عبدالله گزینه های زیر از شانس و بخت بیشتری برخوردار هستند: سلمان : ۷۶ ساله، ولیعهد، وزیر دفاع و معاون شورای وزیران احمد : ۷۲ ساله، وزیر کشور مستعفی و مشاور پادشاه عبدالرحمن: ۸۱ ساله، معاون وزارت دفاع سطام : ۶۹ ساله، امیر ریاض بدر: ۷۹ ساله، معاون گارد ملی برادران دیگر همچون مساعد، مشعل، بندر، متعب، نواف، عبیدالله، مشهور، ممدوح، مقرن، ترکی و طلال به دلیل داشتن مادران غیر سعودی و فقدان تجربه های مدیریتی عملاً شانسی برای رسیدن به قدرت ندارند، هر چند نباید هر گونه احتمالی را از نظر دور داشت. ۴- نوادگان عبدالعزیز: بخت های اصلی در کمین قدرت انتقال جانشینی به نسل بعد شیوه ای مشخص برای یافتن پادشاهی جوان تر، سالم تر و با این حال مجرب تر است. بسیاری از این نوادگان که خود اینک در سنین بین ۵۰ تا ۷۰ سال قرار دارند، از سال ها تجربه در دولت برخوردار می باشند. در واقع شاهزادگان جدید عمدتا در پست امرای مناطق، معاون وزیر و مشاور وزارت خانه های گوناگون مشغول هستند که تعدادی از آنها از قدرت زیادی برخوردار بوده و در صورت ایجاد فضا و ورود به قدرت عملاً پست ولیعهدی را در دهه های آتی و متعاقب آن به پادشاهی رسیدن را تجربه خواهند نمود. نکته ای که بسیار حایز اهمیت است این است که پسران پادشاهان گذشته و همچنین برادرانی که به دلایل مختلف از اعتبار برخوردار نبوده از اهمیت چندانی در بحث جانشینی برخوردار نیستند. از اینرو فرزندان فهد، عبدالله، سلطان، نایف و سلمان بیشترین شانس و اعتبار را در آینده دارا هستند. مهمترین شاهزادگان نسل دوم عبارتند از: محمد بن نایف: وزیر کشور، محمد بن فهد: امیر منطقه شرقی، عبدالعزیز بن فهد: رئیس دیوان ریاست کابینه، متعب بن عبدالله: فرمانده گارد ملی، مشعل بن عبدالله: امیر منطقه نجران، عبدالعزیز بن عبدالله: معاون وزیر خارجه، بندر بن سلطان: رئیس استخبارات، خالد بن سلطان: معاون وزیر دفاع، سعود الفیصل: وزیر امور خارجه، خالد الفیصل، امیر منطقه مکه، سلطان بن سلمان: رئیس عالی جهانگردی، فیصل بن سلمان: مسئول الشرق الاوسط و بازاریابی سعودی، فیصل بن بندر: امیر منطقه قصیم، فیصل بن خالد: امیر منطقه عسیر، فهد بن بدر: أمیر منطقه الجوف، فهد بن سلطان: امیر منطقه تبوک، عبدالعزیز بن ماجد امیر منطقه مدینه، محمد بن ناصر امیر منطقه جازان و دیگر شاهزادگانی که در پست های وزارتی و امارتی مشغول هستند. در میان این شاهزادگان متعب بن عبدالله، محمد بن نایف، خالد بن سلطان و محمد بن فهد از نفوذ و اعتبار زیادی در میان شاهزادگان نسل دوم برخوردار می باشند که می بایستی همچنان در صف جانشینی و احتمالاً پادشاهی قرار گیرند. ۵- چالش های جانشینی ۵-۱- فقدان نهادهای دموکراتیک و مکانیسم های مشروعیت زا سیستم جانشینی در عربستان سعودی برای مدت ها نتوانسته فرمول قانع کننده ای را در تعیین جانشین بعدی فراهم آورد که در این رهگذر بتوان در مواقع بحرانی با رجوع بدان، هزینه های جنگ قدرت و مشروعیت زدایی را کاهش دهد. اگر چه در سیستم سنتی عربستان بر مبنای منشور عبدالعزیز و همچنین در چند سال اخیر شورای بیعت عمل می شود، اما با مرگ اکثر پسران ابن سعود، عملاً این منشور از میان خواهد رفت و می بایستی منتظر بود که آل سعود بر مبنای چه فرمولی با نوادگان خود بیعت خواهد نمود. بنابراین فقدان نهادهای دموکراتیک و پذیرفته شده همچون انتخابات یکی از مسائلی است که سیستم سیاسی عربستان با آن بیگانه است. ۵-۲- کهولت سن و بیماری اکثر فرزندان تداوم برقراری سلطنت از طریق برادران پادشاه باعث گردیده کسانی که به قدرت می رسند در سنین بالایی قرار داشته و اکثراً هم با بیماری های متعدد دست به گریبان هستند. این مسئله باعث می شود تا سیستم در سطوح رأس و میانی هرم قدرت با مسئله پیرسالاری و فقدان تحرک لازم مواجه باشد که این مسئله بر بسیاری از عوامل تأثیرگذار بوده است. از اینرو امروزه اکثر این ۱۷ نفر باقیمانده در سنین ۷۰ تا ۹۰ سالگی بوده و غالباً با بیماری مواجه بوده یا تحت درمان قرار دارند. از سوی دیگر طنز قضیه در این است که بسیاری از نوادگان عبدالعزیز هم در سنین بالا قرار داشته و خود اینک پدربزرگ هستند. بنابراین حتی در صورت انتقال قدرت به نسل بعد این مشکل حل نخواهد شد و عربستان بازهم در دهه های اینده با این بحران مواجه خواهد شد. عربستان سعودی به عنوان یکی از کشورهای مهم در منطقه خاورمیانه در سالهای آتی با مسئله جانشینی و انتخاب ولیعهد و پادشاه دست به گریبان است و همچنان با این مسئله داخلی و بحران زا روبروست. بطور کلی روند گرایشات دموکراتیک و قانونی در سطح جهانی به سمتی رفته است که کشورهای معدودی را می توان پیدا نمود که به سان پادشاهی پیرسالارانه سعودی با چنین مسئله ی مهمی مواجه باشد. هر چند عربستان از سال ۱۹۵۳ تاکنون با چنین مسئله ای روبرو بوده و بخصوص در سه مقطع یعنی پادشاهی سعود، فیصل و فهد منجر به درگیری میان گارد ملی و گارد سلطنتی در زمان سعود، قتل فیصل و کدورت و ناراحتی برادران فهد از انتخاب عبدالله برادر ناتنی را فراهم آورد. هر چند که با نفوذ برادران بزرگتر و اجماع شیخ سالارانه این مسائل به نوعی حل و فصل گردید و پادشاهی تا به امروز تداوم داشته است، اما این مسئله چیزی نیست که در قرن بیست و یکم با گرایشات دموکراتیک و همچنین مرگ اکثر فرزندان عبدالعزیز، بتوان تصویر پایداری را برای عربستان تصویر نمود. بنابراین با مرگ ملک عبدالله، سلمان پادشاه خواهد شد و ولیعهد به احتمال زیاد به احمد خواهد رسید و این وضعیت تا یک دهه آینده تداوم خواهد داشت، اما از آن تاریخ به بعد با مرگ پادشاه و برادرانش، شاهد تغییر در منشور عبدالعزیز و به قدرت رسیدن نوادگانش خواهیم بود که این مسئله هم همانطور که در متن بدان اشاره رفت، نمی تواند برای بیش از دو دهه تداوم داشته باشد. بنابراین عربستان با چند سناریو مواجه خواهد بود: ۱- تداوم انتقال قدرت باز هم به نوادگان یا نسل سوم شاهزادگان ۲- تغییر در فرمول انتخاب ولیعهد و پادشاه و رفتن به سمت نوعی پادشاهی مشروطه با مکانیسم های خاص در انتخاب رهبران سیاسی ۳- ترکیبی از این دو عامل، بدین معنی که نوادگان عبدالعزیز که اکثرا تحصیلکرده غرب بوده و تمایلات دموکراتیک دارند، سعی خواهند نمود تا با توجه به نیازهای زمانه، از پادشاهی مشروطه یا در یک سناریوی ضعیفتر جمهوری دفاع نمایند. سناریوی سوم سناریوی محتملتری است که در صورت تحقق می تواند پیامدهای زیر را در بر داشته باشد: ۱- گسترش تمایلات دموکراتیک و ناسیونالیستی در سطح رهبران و نخبگان سیاسی ۲- چالش با علمای سنتی ۳- نوعی تحرک اجتماعی و افزایش مطالبات مردمی از حیث گسترش نهادهای دموکراتیک و مدنی؛ که این سه گزینه احتمالی خود می تواند در تداوم، تغییر یا بحران در پادشاهی آل سعود نقش بسیار تعیین کننده ای داشته باشد و بر فرآیند جانشینی و همچنین نوع گذار مسالمت آمیز یا خشونت آمیز تأثیرگذار باشد که برای تحقق آن می بایستی روندهای آتی در خصوص زیست این پادشاهی را به نظاره نشست. نویسنده کامران کرمی / مرکز بین المللی مطالعات صلح
  9. [b][color=#0000ff]ضربه اطلاعاتی ایران و روسیه به افسران آمریکا و ترکیه[/color][/b] منابع آگاه می گویند: ایران و روسیه ضربه ای فراموش نشدنی به افسران اطلاعاتی آمریکا و ماموران ترک، عرب و فرانسوی فعال در سوریه زده اند. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، در حالی که ارتش سوریه در یک اقدام پیش‌ دستانه و با عملیاتی گازانبری در اطراف دمشق هزاران نفر از شورشیان مسلح و تروریست‌های القاعده را به هلاکت رساند منابع مطلع می‌گویند که ایران با همکاری روسیه، با کشف طرح‌ها و تحرکات شورشیان مسلح که با هدایت افسران نظامی و اطلاعاتی آمریکا مستقر در ترکیه برای حمله به دمشق آماده می‌شدند، علاوه بر خنثی سازی این طرح تمام امیدهای مخالفان سوریه را برای پیروزی در نبرد، پیش از فرا رسیدن زمستان بر باد دادند. منابع آگاه می‌گویند پس از آن که شورشیان با فراخوان نیروهای خود در همه دمشق توانستند بیش از 50 هزار نیروی رزمی برای حمله به دمشق در چهار محور تدارک ببینند، ناظران نظامی ایران و روس این تحرکات را زیر نظر گرفتند و به پیشنهاد این دو کشور، ارتش سوریه عملیات پیش‌دستانه خود را برای ضربه زدن به آنها آغاز کرد. این عملیات شامل حمله به چهار فرودگاه اطراف دمشق و تصرف آن، تصرف بزرگراه دمشق درعا و جاده فرودگاه بین‌المللی دمشق بود که با حمله گسترده واحدهای نخبه ارتش سوریه، علاوه بر آنکه شورشیان تلفات بالای پنج هزار کشته، هزاران زخمی و صدها اسیری دادند، به عقب‌نشینی‌های متعدد مجبور شدند و عملاً این طرح با شکست مواجه شد. افسران طراح آمریکایی که این طرح را از طریق رابط‌ های نظامی ترک و عرب و همچنین افسران فراری سوری به مرحله اجرا در آوردند به آن امید زیادی بسته بودند. اقدام به موقع ارتش سوریه همه آنها را ناامید کرد، به خصوص آن که ارتش سوریه اکنون طرحی در دست اجرا دارد که شورشیان را از همه شهرهای اطراف دمشق اخراج و راهی بیابان‌ های منطقه غوطه شرقیه کند تا به آسانی آنها را تار و مار کند. بر اساس این گزارش، در این نبردها گروه‌های وابسته به القاعده در جبهه النصره نقش به سزایی داشتند ولی ناتوانی آنها در انجام ماموریت محوله باعث شد تا آمریکا آنها را در لیست گروه‌های تروریستی قرار دهد. ارتش سوریه که تجربه ورود شورشیان به پایتخت در تابستان را داشت، این بار با اطلاع از تاکتیک‌های آنها، کلیه راه‌های ورود و خروج و همچنین مسیرهای تدارکاتی، مراکز پشتیبانی و انبارهای مهمات آنها را یا کنترل کرد و یا منهدم نمود. آخرین خبرها از نبردهای دمشق حکایت از آن دارد که شورشیان مسلح که در باغ‌ های منطقه غوطه شرقی و داریا محاصره شده‌اند، همه تلاش خود را می‌کنند تا به فرودگاه دمشق و یا فرودگاه عقربا در نزدیکی محله سیده زینب نزدیک شوند تا شاید از بار روانی شکست سنگین هفته گذشته بکاهند، مسئله‌ای که تنها به کشته شدن تعداد بیشتری از آنها منجر شده است. هنوز مشخص نیست که آمریکا و متحدانش چگونه می‌خواهند این ضربه سنگین را جبران کنند، به ویژه آنکه این عملیات درست هنگام ترک استانبول توسط ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه شروع شد و همچنان ادامه دارد. لینک [url="http://www.irinn.ir/news/3758/ضربه-اطلاعاتی-ایران-و-روسیه-به-افسران-آمریکا-و-ترکیه"]http://www.irinn.ir/...-آمریکا-و-ترکیه[/url]
  10. [quote]ویزگی مثبت این ساختارها در مقایسه با زیردریاییهای هسته‌ای امنیت بیشتر و هزینه‌ی ساخت و نگهداری کمتر هست.[/quote] سیستم های مستقل از هوا معایب و همین طور که فرمودین مزایایی هم دارند ..معایب این موتورها تنظیمات پیچیده ی و در برخی موقعیت ها قابل اطمینان نیستند ، به طورمثال از معایب موتورهای حرارتی استرلینگ میشه به قدرت کم در مقایسه با وزن و حجم بالا اشاره کرد. در هر شکل ممکن به این نوع ساختار ها در چند ده اخیر توجه شده و در حال توسعه و پیشرفت هستند. [quote] فکر میکنم زیردریاییهای ساحلی و کوچک ایران همگی یزلی هستند تنها زیردریاییهای دیزل الکتریک ما سه فروند زیردریایی کیلو هست. [/quote] [b]به دنبال استفاده از "پیل سوختی" در زیردریایی‌های رادارگریز هستیم[/b] با بیان اینکه علاوه بر اینکه ما باید تمام توان دشمن را رصد کرده و در کنار آن از پیشرفت های صورت گرفته در جهان نیز استفاده کنیم، به برخی از زیردریایی‌های مدرن در دنیا اشاره کرد و گفت: برای مثال زیردریایی دلفین ساخت آلمان که نوع پیشرفته‌ای از زیردریایی‌های دیزل الکتریک محسوب می‌شود، مجهز به سامانه پیل سوختی هستند. معاون تحقیقات و جهاد خودکفایی ارتش افزود: زیردریایی ها دارای انواع مختلفی‌اند که برخی اتمی و برخی هم دیزل الکتریک هستند که زیردریایی‌های کلاس طارق ما از نوع دوم محسوب می‌شوند. امیری ادامه داد: برخی زیردریایی‌های دیگر نیز مجهز به AIP Air Independent Propulsion)) هستند که از سامانه رانش بی‌نیاز به هوا بهره می‌گیرند که یکی از انواع این زیردریایی‌ها، همین زیردریایی‌های دارای پیل سوختی است. وی گفت: وقتی یک واحد زیردریایی مدت زمانی در حدود 8 ساعت یا 10ساعت یا 12 ساعت را زیر آب بماند، طبیعتا از حجم باطری آن کم شده و مجبور است برای شارژ مجدد، بالا بیاید که این بالا آمدن، یک تهدید محسوب می‌شود اما زیردریایی‌های دارای پیل سوختی بواسطه حجم اکسیژنی که در خود ذخیره می‌کنند، می‌توانند مدت زمان زیادی (درحدود 20 تا 30 روز) را زیر آب بمانند. معاون تحقیقات و جهاد خودکفایی ارتش درخصوص عملکرد این زیردریایی‌ها نیز اظهار داشت: وقتی انرژی الکتریکی را به آب بدهیم تبدیل به اکسیژن و ئیدروژن می‌شود. در این زیردریایی‌ها، عکس این عمل اتفاق می‌افتد. یعنی وقتی ئیدروژن و اکسیژن را با هم تلفیق می‌کنیم آب و انرژی الکتریکی بدست می‌اید که انرژی الکتریکی صرف رانش زیردریایی و نیز شارژ باطری‌ها خواهد شد. امیری با بیان اینکه برنامه هایی برای بکارگیری این علوم در زیردریایی‌های بومی خودمان مانند فاتح و بعثت نیز در دست است، افزود: ما به دنبال ساخت زیردریایی‌های با پیل سوختی، قابلیت شلیک موشک و با نویز کم هستیم که قابل کشف نباشند. لینک [url="http://www.mashreghnews.ir/fa/news/92961/زیردریایی‌های-ایران-در-کمین-ناوهای-آمریکایی"]http://www.mashreghn...ناوهای-آمریکایی[/url]
  11. باتشکراز برادرالكترو افيسرعزيز برا مقاله خوبشون ... با توجه به اینکه سیستم Aip به طورمحسوس توانایی زیردریایی های دیزل الکتریک روافزایش میده ،اما با وجود پتانسیل بالای انرژی هسته ی این سیستم ها از گذشته توسعه چندانی پیدا نکرده و کمتر مورد توجه بوده . نکته دیگراینکه زیردریایی های دیزل الکتریک ایران با استفاده از سیستم رانش مستقل از هوا با استفاده از اکسیژن موجود در شناور در یک سیکل بسته بهره میبرند. و به همین دلیل امریکا از زیردریای های ایران به خصوص در ابهای کم عمق هراس داره .
  12. [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10100/1.jpg[/img][/center]
  13. [color=#0000ff][b]سوریه دروازه فرانسه برای ورود به خاورمیانه[/b][/color] چهارده نوامبر خبری در رسانهها مخابره شد که بر اساس آن، فرانسوا اولاند، اپوزیسیون دولت بشار اسد را به عنوان تنها نماینده مردم سوریه مورد شناسایی کامل قرار داده است. فرانسه اولین دولت غربی است که اقدام به شناسایی مخالفان سوریه به عنوان حاکمیت مشروع سوریه میکند. این در حالیست که انگلیس دیگر کشور اروپایی فعال در بحران سوریه، شناسایی را منوط به اعلام برنامههای مخالفان کرد. پرسش اینست که ایفای نقش فعال دولت فرانسه در بحران سوریه چگونه قابل ارزیابی است؟ به نظر نگارنده احیای نفوذ فرانسه در حوزه شامات این قابلیت را به فرانسه میدهد که به صورت واقعی در قامت یک بازیگر با نفوذ بینالمللی عمل کند. کشمکش بر سر قدرت با سوریه در وهله اول و در وهله بعد کنترل تمایلات امپراطورانه ترکیه برای دوران احتمالی پسا اسد، اهمیت بازگشت مجدد به ژئوپلتیک خاورمیانه و حضور فعالتر در حوزه نفوذ سنتی قبلی خود یعنی سوریه و لبنان به علاوه کاهش نفوذ ایران و ایفای نقش ضمنی رهبری اتحادیه اروپا در چارچوب رقابت با آلمان میتواند به فهم رفتار فرانسه در بحران سوریه کمک نماید. در این راستا فرانسه ترکیبی از پراگماتیسم با آرمانگرایی(عمدتا مدنظر سیاست خارجی هنجاری اتحادیه اروپا) را در تنظیم سیاست خارجی خود مورد استفاده قرار میدهد.ا از آغازین روزهای شروع اعتراضات در سوریه، فرانسه حساسیت زیادی نسبت به عکسالعمل دولت بشار اسد در خصوص ناآرامیها از خود نشان داد. دولت فرانسه با محکوم کردن شدید اقدامات نامتناسب دولت دمشق در برخورد با مردم، همچون قضیه لیبی تلاش بسیاری برای اعمال فشار حداکثری به دولت سوریه در شورای امنیت سازمان ملل صورت داد. تحرکاتی که با حمایت بریتانیا و آمریکا همراه شد اما چشماندازهای ژئوپلتیکی هولناک سوریه بدون اسد برای روسیه و چین و همچنین نقض قطعنامه شورای امنیت توسط قدرتهای غربی در لیبی اینبار مانع از تصویب قطعنامه دیگری علیه سوریه به واسطه وتوی روسیه و چین شد. سیاست فرانسه در قبال بحران سوریه، تغییر رژیم در دمشق است. نگاهی مختصر به فراز و فرودهای روابط پاریس- دمشق خط مشی کلان فرانسه یعنی پراگماتیسم را به ذهن متبادر میکند. بیتوجهی دولت سوسیالیست میتران در سال ۱۹۸۲ به سرکوب مخالفان در شهر حمای سوریه در دوران حافظ اسد تنها به این دلیل بود که به مخالفان حافظ اسد یعنی اخوانالمسلمین سوریه اعتقادی نداشت (۱). در سال ۲۰۰۴ ژاک شیراک در اقدامی هماهنگ با بوش با قطعنامه ۱۵۵۹ سازمان ملل تحریمهایی را بر دولت اسد وارد کرد. علت این هماهنگی ترور رفیق حریری در سال ۲۰۰۴ قلمداد میشود. امری که روابط پاریس-دمشق را دچار سردی بیشتری کرد. این در صورتی بود که در سال ۲۰۰۰ ژاک شیراک تنها مقام بلندپایه غربی بود که در مراسم خاکسپاری حافظ اسد شرکت کرد و روابط فرانسه- سوریه را دوستی فناناپذیر خوانده بود. ژاک شیراک حتی یکسال قبل از به قدرت رسیدن بشار اسد وی را در الیزه ملاقات کرد (۲). در حالیکه سارکوزی در مبارزات انتخاباتی خود در سال ۲۰۰۷ بر حقوق بشر و ارتقای دموکراسی در مدیترانه از طریق طرح اتحاد برای مدیترانه تاکید کرد اما در ادامه به واسطه منافع اقتصادی و سیاسی توجه چندانی به وضعیت دموکراسی و حقوق بشر در هیچ کدام از کشورهای مدیترانه مخصوصا سوریه نکرد و بر خلاف سیاست اعلانی، روابط بسیار گرمی را با دولت بشار اسد برقرار کرد. لذا به نظر میرسد رفتارهای پراگماتیک همواره به روابط فرانسه با سوریه شرایط خاصی بخشیده است. در این برهه نیز رفتار فرانسه در قبال بحران سوریه آمیزهای از پراگماتیسم در کنار لعابی از سیاست هنجاری و ارزش محور است. جستجوی سیاست قدرت برای افزایش قدرت در نظام بینالملل با قمار سوریه و ژئوپولتیک شامات رگه اصلی سیاست پاریس را تشکیل میدهد. در ادامه به واکاوی منویات فرانسه در واکنش جدی به بحران سوریه پرداخته میشود. [b]کاهش نفوذ روسیه در سوریه:[/b] در حالی که از ۱۹۱۹- ۱۹۴۵ سوریه و لبنان براساس طرح قیمومت جامع ملل تحت سرپرستی فرانسه درآمد، اما از سال ۱۹۴۴ یعنی حتی پیش از به رسمیت شناخته شدن سوریه توسط سازمان ملل به عنوان کشوری مستقل در آوریل ۱۹۴۶، شوروی سوریه را به رسمیت شناخت. روابطی که در جریان جنگ سرد بیشتر تقویت شد و شوروی تبدیل به بزرگترین دولت غیرکمونیست دریافت کننده سلاح از شوروی شد. سوریه و مصر دوستان خاورمیانهای مسکو در رقابت جنگ سردی آمریکا و شوروی بودند. اهمیت سوریه در دهه ۱۹۷۰پس از بریدن مصر تحت ریاست انورسادات غربگرا از ائتلاف شرق بیشتر نیز شد. روابط بسیار گسترده تسلیحاتی، اقتصادی و سیاسی بین مسکو و دمشق برقرار شد. سوریه برای شوروی اهمیت استراتژیک و ژئوپولتیک داشت. در دهه ۱۹۸۰روابط استراتژیک سوریه و شوروی به واسطه مهاجرت یهودیان روسی به اسرائیل، اصلاحات گورباچف و پس از آن در سایه فروپاشی شوروی دچار خلل گشت. این خلل پس از استحکام مجدد شرایط روسیه در دوران حکمرانی پوتین به پایان رسید. برهم خوردن موازنه قدرت در خاورمیانه به نفع آمریکا، نیاز به دسترسی به مدیترانه، داشتن رابطه با جهان اسلام و اهمیت امنیت همسایگان جنوبی خود، سیاست خاورمیانهای روسیه را بیشتر اولویت داد. به عبارتی، حضور موثر در خاورمیانه پیش نیاز ایفای نقش قدرتمند در نظام بین الملل برای روسیه بود. روسیهای که پس از فروپاشی شوروی دچار ضعف شده بود میتوانست از طریق ایفای نقش موثر در خاورمیانه جایگاه سابق خود را تا حدودی به دست آورد. از سوی دیگر سوریه مستقلترین کشور عربی نسبت به سیاستهای آمریکاست و همینطور سکولارترین نظام سیاسی جهان عرب به شمار میرود که این امر اشتیاق روسیه را بنا به وضعیت چچن بیشتر میکند. روابط روسیه و سوریه در قرن بیست و یکم خصوصا بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ یعنی از حمله آمریکا به عراق تا ایجاد اتحاد مدیترانهای، به واسطه انزوای دمشق، هراس از اقدام مشابه واشنگتن در عراق و ماجرای ترور رفیق حریری بسیار عمیق و گسترده شد. در حال حاضر به نظر میرسد فرانسه به دنبال کم کردن نفوذ روسیه در خاورمیانه و افزایش نقش خود است. مخصوصا اینکه رقابت اروپا با روسیه در قالب سیاست همسایگی و توسعه نفوذ اروپا در کشورهایی که سنتی حوزه نفوذ مسکو تلقی میشدند نیز شکلی جدی به خود گرفته است. روابط استراتژیک روسیه با دمشق، به مسکو قدرت مانور بسیاری را در حوزه فرایند صلح اعراب-اسرائیل داده است و فرانسه به دنبال پایان دادن به این قدرت مانور روسیه است، مخصوصا اینکه روسیه تنها کشور قدرتمند خارجی است که روابط مناسبی با همه طرفهای درگیر در فرایند صلح خاورمیانه اعم از سوریه، لبنان، ایران، عربستان، اسرائیل، حماس و حزبالله دارد. [b]کنترل نفوذ ترکیه در سوریه احتمالی پسا اسد:[/b] این درست است که در حال حاضر سیاست ترکیه و اتحادیه اروپا بسیار به هم شبیه است، اما واقعیت ایناست که در دوران پس از بحران و کنار رفتن دشمن، متحدان دیروز برای سهمخواهی دچار اختلاف میشوند. بروز رقابت و اختلاف بین ترکیه با فرانسه بر سر حوزه نفوذ، با توجه به قرابتهای تاریخی، فرهنگی، جغرافیایی، اقتصادی و الگویی بین ترکیه و سوریه بسیار محتمل است. رقابت ترکیه و فرانسه برای توسعه نفوذ در خاورمیانه حداقل به سال ۱۷۹۸ که ناپلئون به مصر حمله کرد برمی­گردد(۳). در آن زمان عثمانی روبه افول بود و فرانسه رو به اوج. تسلط بر لبنان و سوریه در واپسین سالهای حکومت عثمانی اپیزود دیگری از رقابتهای دو کشور برای تسلط بر منطقه بوده است. ترکیه وامدار حکومت عثمانی است که سوریه آنروز جزئی از آن قلمداد میشد و فرانسه به دنبال بازگشت به دوران بین دو جنگ جهانی است. با توجه به اینکه عمده نیروهای مخالف اسد که در صورت سقوط اسد به قدرت میرسند گروه اخوان المسلمین هستند، فرانسه تلاش زیادی دارد تا با به رسمیت شناختن مخالفان و چینش مورد علاقه خود در سازماندهی مخالفان از غلظت اخوانی آن کم و معادله را با وارد کردن عناصر غربگرا، ملیگرا و مسیحی به نوعی دچار تغییر دهد. انتخاب جرج صبره مسیحی به ریاست مخالفان اسد در اجلاس دوحه در این راستا قابل ارزیابی است. روی کار آمدن اخوانیها در تونس، مصر و لیبی موجبات نگرانی پاریس از تکرار آن در سوریه را فراهم آورده است. لذا اولویت فرانسه در حوزه نخبگی، غربگرایان هستند در حالیکه اولویت ترکیه، اخوان المسلمین است. این مساله با دخیل کردن فاکتور اسرائیل، برای فرانسه از سوی آمریکا نیز پشتیبانی میآورد. در مرحله احتمالی پس از سقوط اسد، مساله کردها و اقلیتهای مذهبی در ردیف مسائلی قرار می­گیرند که فرانسه بر آنها تاکید خواهد کرد و هر دوی این مسائل مخصوصا مساله کردها برای ترکیه چالش برانگیز خواهد شد. قدرت نرم فرانسه نسبت به ترکیه در خاورمیانه کمتر است، اما فرانسه به عنوان عضو دائم شورای امنیت و کشوری که حجم اقتصادش دو برابر ترکیه است نیز چندان دست خالی نیست. فرانسویها این واقعیت را میدانند که نخبگان ملیگرا و غربگرا در میان بدنه اجتماعی سوریه پایگاه مناسبی ندارند و هم اینکه مدل نخبگان اخوانی در منطقه از هیچ تلاشی برای پیروزی اخوان المسلمین سوریه فروگذار نخواهند بود. [b]بازگشت به خاورمیانه و احیای نقش سنتی:[/b] انقلابهای عربی فرصت مناسبی را برای بازگشت و احیای نفوذ فرانسه به منطقه خاورمیانه فراهم آورده است. تحولات سوریه مناسبترین فرصت را برای فرانسه به وجود آورده است. رفتار فرانسه در لیبی و سوریه نشان دهنده ایناست که فرانسه به دنبال ایفای یک نقش رهبری منطقهای است. از سوی دیگر این کشور با رفتار یکسان در قبال لیبی و سوریه سعی میکند خود را مقید به نوعی سیاست خارجی هنجاری و اخلاقی نشان دهد. درست است که سیاست کنونی فرانسه در قبال منطقه، نسبت به دورههای قبلی ارزش محورتر شده است اما واقعیت ایناست که رفتار سیاست خارجی فرانسه در مورد لیبی و مخصوصا سوریه حائز ویژگی پراگماتیسم در کنار لعاب آرمانگرایی است. حمایت تا لحظات آخر از بن علی و حسنی مبارک، بیاعتنایی پاریس در مورد بحرین و عدم حساسیت به حکومتهای شبه دیکتاتوری الجزایر و مراکش از وجه فرصتطلبانه و واقعگرایانه سیاست خارجی فرانسه رمزگشایی میکند. با توجه به سیاست کلان غرب در بحران سوریه، فرانسه تلاش کرد از سیاست واقعگرایی پیشین خود در قبال تعامل با نظام بشار اسد به نوعی سیاست عملگرایانه ارزش محور به تناسب فضای غربی حاکم بر تحولات سوریه تغییر فاز دهد. ورود و تداوم نقش فرانسه در سوریه به ژانوس دو چهرهای شبیه بود که سعی میکرد بین نگاه و منافع بروکسل و پاریس پیوندی برقرار کند. تاکید بر وجه منطقهای، چندجانبه گرایانه و ارزش محور بیشتر مدنظر بروکسل بود و ایفای نقش رهبری منطقهای در اروپا و شکل دادن به آینده خاورمیانه مدنظر پاریس بود. ضمن اینکه تلاش برای پیوند این دو نگاه محدویتهای قدرت فرانسه را در برخورد با تحولات منطقه جبران مینمود. فرانسه چندان راغب نیست همچون بحرانهای دیگر در خاورمیانه صرفا نقش صحه گذاشتن به اقدامات آمریکا را ایفا کند. لذا فرانسه درصدد است به موازات کشمکش قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بر سر قدرت در خاورمیانه، از طریق ایفای نقش اساسی و احیای حوزه نفوذ سنتی خود، موضع کلیدی تری در مسائل مهم خاورمیانه مثل صلح خاورمیانه، انرژی و موضوعات دیگر به دست بیاورد. از سوی دیگر با باز شدن پای فرانسه به سوریه، پاریس بهتر میتواند بر تحولات لبنان به عنوان دیگر پایگاه نفوذ سنتی خود اثر بگذارد. سقوط احتمالی بشار اسد و تنگناهای برآمده از آن برای حزب الله لبنان، توازن قدرت خاورمیانه را به شکل قابل توجهی برعلیه ایران و به نفع فرانسه برهم خواهد زد. امری که پیامدهای ژئوپلتیکی مهمی را در آینده منطقه رقم خواهد زد. [b]موازنه آلمان از طریق رهبری سیاست خارجی مدیترانهای اروپا:[/b] سیاست خاورمیانهای فرانسه، وجه اروپایی نیز دارد، اگر به موازات این گزاره که ”سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است ” این را نیز بپذیریم که “سیاست خارجی کشورهای اروپایی از معادلات قدرت در سطح اتحادیه اروپایی” نیز تاثیر میپذیرد. معادله قدرت در اتحادیه به شکل تامل برانگیزی به نفع آلمان و به ضرر فرانسه تغییر یافته است. رقابت فرانسه با آلمان قدمتی دیرینه دارد. تلاشهای امپراطورانه ناپلئون و هیتلر نتیجهای جز تباهی به بار نیاورد. اگرچه مشارکت در قالب جامعه زغال و فولاد ، جامعه اروپا و اتحادیه اروپا چشماندازهای تاریخی هولناک و خصمآمیز روابط فرانسه-آلمان را تقلیل داد، اما تلاش برای ایفای نقش رهبری اروپا بین آلمان و فرانسه را از بین نبرد. آلمان دموکراتیک و غیرنظامی شده در دهههای بعد از جنگ به واسطه اقتصاد قدرتمند خود و به تبع آن حضور فعال در شرق اروپا توانست موازنه قدرت در اروپا را به شکل قابل توجهی به نفع خود و علیه فرانسه تغییر دهد. امری که نگرانی فرانسه را از برهم خوردن موازنه قدرت موجب شده است. روزنامه اکونومیست در مقالهای با عنوان: فرانسه: بمب ساعتی در قلب اروپا، بر این واقعیت صحه نهاده است(۴). در عرصه سیاست خارجی تلاش فرانسه برای غلبه بر وضع عدم موازنه، در قالب تقویت نگاه یورو مدیترانه­ای نسبت به نگاه اروپای شرقگرای آلمان و افزایش نقش فرانسه در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه و خصوصا سوریه و لبنان قابل مشاهده است. نگاه یورو مدیترانهای از آغاز دهه ۱۹۹۰ و به تبع پایان سیستم دوقطبی جنگ سرد، زمینه احیای روابط اروپا با همسایگان جنوبی و شرقی مدیترانه را فراهم نمود. اعلامیه بارسلون در سال ۱۹۹۵ سنگ بنای روابط اروپا با مدیترانه محسوب میشود. تغییر تصور از اروپا در میان نخبگان و رهبران سیاسی اروپا، لزوم اتخاذ یک سیاست خارجی مشترک نسبت به مدیترانه و نگاه امنیت محور در کنار تاثیراتی که فقر و بیثباتی سیاسی در مدیترانه بر کشورهای اروپا داشت زمینههای داخلی این نگاه جدید در اروپا بود. پایان جنگ سرد و فارغ شدن اروپا از فشارهای نظام دوقطبی نیز باعث تعمیق و سرعت این پدیده شد. گروهی این طرح را برنامهای فرانسوی برای مهار و توازن بخشی به آلمان میدانند (۵). گرچه سیاست یورو مدیترانهای از اوایل ۲۰۰۴ در قالب سیاست همسایگی دچار نوعی رکود شد اما با طرح اتحاد برای مدیترانه از سوی سارکوزی در سال ۲۰۰۸ مجددا فعال شد. این طرح ابتدا در جریان مبارزات انتخاباتی فرانسه در فوریه ۲۰۰۷ از سوی آقای سارکوزی مطرح گشت. اجلاس پاریس در سال ۲۰۰۸ با حضور سران ۴۳ کشور عضو نقطه عطف دیگری در روابط یورو-مدیترانه بود. بشار اسد نیز پس از روابط تیره دمشق-پاریس در قضیه ترور رفیق حریری به فرانسه سفر کرد و در این اجلاس حضور یافت. پراگماتیسم مشخصه اصلی رفتار سیاست خارجی فرانسه در قبال انقلابهای عربی است. پاریس در صدد است با ایفای نقش موثر در قامت نقش فردی و در قالب اتحادیه اروپا، با احیای نفوذ خود در منطقه و شکل دادن به آینده خاورمیانه، نقشی جهانی متناسب با یک عضو دائم شورای امنیت یابد، در این مسیر مشکلاتی فراروی فرانسه میباشد: عدم ارتباط دیپلماسی فرانسه با لایههای مختلف جامعه مدنی سوریه به استثنای مسیحیان سوریه از جمله این مشکلات است در حالیکه ترکیه در این حوزه مشکل چندانی ندارد. تنگنای دیگر فرانسه، محدودیتهای قدرت نرم آن در میان مردم خاورمیانه است که به مشکلات الگویی منجر میگردد، زیرا در حال حاضر در کشورهای خاورمیانه با مذهب تسنن مدل ترکیه جذابیت بیشتری برای بدنه اجتماعی دارد. دشواری دیگر پیشبرد سیاست فرانسه، سابقه تاریخی این کشور در خصوص قیمومیت سوریه و لبنان و فجایع استعمار الجزایر است که در اذهان اعراب همچنان به نوعی تداوم دارد. چالش دیگر عدم ارتباط مناسب فرانسه با گروهای مقاومت مثل حماس و حزبالله است. واقعیت ایناست که در ژئوپلتیک شامات و همینطور در خصوص فرایند صلح خاورمیانه، عدم ارتباط موثر با گروههای مقاومت اسلامی محدودیتهای قابل توجهی را فراروی سیاست موثر فرانسه قرار میدهد. از سوی دیگر فرانسه باید بین سیاست انفرادی خود و سیاست خارجی و امنیتی مشترک اتحادیه اروپا توازن برقرار کند. سرانجام چالش دیگر رقابت بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در خصوص سوریه است، قدرتهای منطقهای مثل ترکیه، مصر، عربستان سعودی در کنار بازیگر کوچک اما پرنفوذی همچون قطر و تلاش آمریکا، انگلیس و روسیه نیز برای افزایش قدرت شرایط دشواری را برای چشماندازهای خاورمیانهای فرانسه ایجاد میکند. لینک http://peace-ipsc.org/fa/سوریه-دروازه-فرانسه-برای-ورود-به-خاورم/
  14. [color=#0000ff][b]کشف رمز RQ-170 توسط ايران و احتمال تعطيلي ایستگاه‌های اطلاعاتی امریکا در منطقه[/b][/color] برخي اخبار دريافتي حکایت از آن دارد که انتشار خبر کشف رمز هواپیمای بدون سرنشین RQ-170 توسط ایران مقام های سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) را به شدت آشفته کرده است. به گزارش شلمچه نیوز و به نقل از رجانيوز، برخي اخبار نشان می دهد درز خبرهایی درباره موفقیت ایران در کشف رمزهای اطلاعات هواپیمای بدون سرنشین امریکا که سال گذشته در ایران به زمین نشانده شد، در ایستگاه سیا در افغانستان آشفتگی عجیبی ایجاد کرده و مقام های سیا دور جدیدی از بازداشت و بازجویی از کارکنان امریکایی و افغانی این مرکز را آغاز کرده اند تا پی ببرند که ایران چگونه موفق به شکستن این رمزها شده است. ايران هسته‌اي نيز در گزارشي با اشاره به اين موضوع نوشت: امریکا كرده است که پهپاد RQ-170 دارای این قابلیت است که در صورت قرار گرفتن در شرایط مخاطره آمیز، اطلاعات حساس درونی خود را از بین ببرد. پهپاد RQ-170 که ایران حدود یک سال پیش موفق به نشاندن آن در خاک خود شد، جزو فناوری های اختصاصی است که در اختیار سازمان سیا قرار دارد. کشف رمز این پهپاد به این معناست که ایران به تمامی اطلاعات درونی آن که حاوی جزئیات عملیات های سری سازمان سیا است دسترسی پیدا خواهد کرد. علاوه بر این، تسلط ایران بر فناوری سخت افزاری و نرم افزاری این کشف رمز نشان دهنده آن است که ایران توانسته بر سیستم های حفاظت اطلاعات سازمان سیا غلبه کند. به این ترتیب ایران علاوه بر اینکه این امکان را دارد که از اطلاعات RO-170 استفاده کند، در موقعیتی خواهد بود که بتواند پهپادهای دیگر امریکا را هم تصاحب کرده یا اساسا در سیستم پیچیده ارتباط پرنده های امریکایی و ماهواره های هدایت کننده آنها نفوذ کند. بر مبنای این گزارش، امریکایی ها به طور فوری دو اقدام را در دستور کار خود قرار داده اند: 1- انتقال مرکز هدایت و کنترل پهپادهای خود به خارج از افغانستان تا زمانی که بتوانند مطمئن شوند نفوذ ایران در پایگاه های خود را کنترل کرده اند. 2- رنگ آمیزی پهپادهای فعلی به رنگ آبی آسمانی تا شناسایی پدافندی آنها از جانب ایران دشوارتر باشد. تحلیلگران در تهران عقیده دارند، اگر ایران وارد فاز استفاده عملیاتی از اطلاعات استخراج شده از RQ-170 شود، در آن صورت کل راهبرد عملیات اطلاعاتی امریکا در منطقه که تا حدودی زیادی پهپاد پایه است، دچار اختلالات جدی خواهد شد. لینک [url="http://shnews.ir/polotical/6232--rq-170-.html"]http://shnews.ir/pol...2--rq-170-.html[/url]
  15. در این تاپیک دنبال کنید . http://www.military.ir/forums/topic/23118-رزمایش-بزرگ-مدافعان-آسمان-ولایت-4-برگزار-می‌ش/ قفل شد .
  16. [quote name='Haj_Rezvan' timestamp='1350500269' post='277540'] دوستان کسی نرم افزاری نمیشناسه که بشه باهاش فایل pdf رو تقسیم کرد(یعنی مثلا 5 صفحه از 180 صفحه رو جدا کرد؟) [/quote] سلام .. http://www.asandownload.com/archives/utility/office/download_simpo_pdf_merge_split_full/
  17. [color=#0000ff][b]جاسازي مواد منفجره در تجهيزات هسته‌اي توسط شرکت زيمنس آلمان[/b][/color] علاء‌الدين بروجردي در گفت وگو با خانه ملت، با تاکيد بر شيطنت‌هاي مکرر آژانس بين‌المللي هسته‌اي در پرونده هسته‌اي ايران، افزود: همين موضوع باعث شده جمهوري اسلامي ايران همواره نگاهي توام با ترديد نسبت به بازرسان آژانس داشته باشد. نماينده بروجرد با يادآوري اظهارات فريدون عباسي در 56 امين نشست ساليانه آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در وين، ادامه داد: روشنگري‌هايي که آقاي عباسي مبني بر انفجار در خط لوله و قطع برق و درخواست بازديد سرزده از فردو مطرح کرد بيانگر آن است که آژانس در اقدامي هماهنگ با تروريست‌ها عمل مي‌کند که اين موضوع مايه تاسف و تعجب است. [color=#0000ff]وي با تاکيد بر کشف شيطنت‌هاي آژانس از سوي نيروهاي امنيتي واطلاعاتي کشور، يادآور شد: مسئولان ذي‌ربط اطلاعاتي- امنيتي ما موفق به شناسايي دستگاه‌هايي که براي فعاليت‌هاي هسته‌اي به ما عرضه و در آن مواد منفجره کار گذاشته شده بود شدند، قرار بود اين دستگاه‌ها در زمان بکارگيري منفجر و تمام سيستم را مختل کند اما در نهايت با هوشمندي متخصصان داخلي اين توطئه دشمنان خنثي شد. بروجردي با بيان اينکه جاسازي مواد منفجره در تجهيزات ارائه شده به ايران در شرکت زيمنس آلمان انجام شده است، افزود: شرکت زيمنس بايد پاسخگوي اين اقدام خود باشد.[/color] نماينده مردم لرستان در مجلس نهم، با بيان اينکه تاکنون آژانس از همه ابزارها براي ايجاد خدشه در فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي ايران بهره گرفته است، تاکيد کرد: آنها در اين زمينه انواع اقدامات گسترده تحقيقي، اطلاعاتي و جاسوسي را در دستور کار قرار دادند اما هيچ نتيجه‌اي حاصل نکردند. وي با تاکيد بر تداوم مذاکرات ايران و 1+5در سطح مقامات سياسي، گفت: اينکه جمهوري اسلامي ايران با وجود حرکت‌هاي موذيانه و مغاير با مقررات آژانس ضد ايران، براي چندمين بار و به منظور اثبات صلح‌آميز بودن فعاليت‌هاي هسته‌اي خود و رد شيطنت‌هاي آمريکا همچنان سياست مذاکره را پيگيري مي‌کند نشاندهنده آن است که ايران تاکنون هيچ حرکتي خلاف مقررات و تعهدات آژانس نداشته است. لینک [url="http://www.tabnak.ir/fa/news/274079/جاسازي-مواد-منفجره-در-تجهيزات-هسته‌اي"]http://www.tabnak.ir...تجهيزات-هسته‌اي[/url] ============================================ [color=#0000ff][b]تصويب قطعنامه ضد ايران در سناي آمريکا[/b][/color] [color=#000000]سنای آمریکا قطعنامه ای را تحت عنوان جلوگیری از دستیابی ایران به "سلاح اتمی" به تصویب رساند. به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، در این قطعنامه که با 90 رأی موافق و یک رأی مخالف تصویب شد، تأکید شده است که این قطعنامه به معنای تأکید بر اقدام نظامی و یا اعلام جنگ علیه ایران نیست. در این قطعنامه واشنگتن ملزم شده است همه تلاش خودرا برای جلوگیری از دستیابی ایران به "سلاح اتمی" به کار گیرد. قطعنامه سنای آمریکا که بیشتر نوعی برنامه تبلیغاتی علیه فعالیتهای مسالمت آمیز هسته ای ایران است، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در این کشور و درحالی مطرح می شود که طبق اذعان ناظران، برنامه تسلیحاتی اتمی رژیم اشغالگر در منطقه با حمایت کامل آمریکا و غرب، به صورت محرمانه ادامه دارد. از سوی دیگر وزارت امور خارجه آمريكا تصميم گرفته است نام گروهك تروريستي منافقين را با وجود ارتکاب جنایتهای متعدد علیه مردم ایران و عراق، از فهرست سازمان‌هاي تروريستي وزارت امور خارجه اين كشور حذف كند. این درحالی است که دولت آمریکا سالها است با ادعای مبارزه با تروریسم، منطقه خاورمیانه و برخی نقاط دیگر دنیا را به صحنه جنگ و درگیری تبدیل کرده است.[/color] [color=#000000]لینک[/color] [color=#000000]http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100823281661[/color]
  18. لطفا در این تاپیک دنبال کنید . http://www.military.ir/forums/topic/22502-انتشار-عکسهای-جی-31-،-جنگنده-جدید-نسل-پنجم-چین/ قفل شد .
  19. [color=#0000ff][b]روایت لوموند از رقابت دو کارتل رسانه ای عرب[/b][/color] [color=#0000ff][b]مجله "لوموند دیپلماتیک" (LeMondeDiplomatic) در گزارش جدید خود نقش دو رسانه ثروتمند شیخ نشین های عرب در بحران سوریه را بررسی کرده است.[/b][/color] لوموند دیپلماتیک می نویسد: «این دو شبکه متعلق به رژیم هایی هستند که هیچگونه اعتقادی به دموکراسی نداشته و وارد جنگ سرد علیه سوریه شده اند.» جام عربی؛ مجله "لوموند دیپلماتیک" (LeMondeDiplomatic) با اشاره به این که در بزنگاه بحران های خاورمیانه این دو رسانه اصول حرفه ای خبر رسانه ای را کنارگذاشته اندنوشت: «رسانه های قطر و عربستان با انتشار برخی خبرها به نقل از خبرگزاری‌های بین المللی و به ویژه فرانسه و انگلیس در لحظاتی مشخص، به دنبال آن هستند که با ایجاد فضایی واقعی، بحران سوریه را به سوی سرنگونی بشاراسد سوق دهند.» در بخشی از این گزارش به خبر منتشر شده از سوی "برنارد هنری لوی" فعال فرانسوی که در پشت پرده بسیاری از بحران‌های منطقه قرار داشته، پرداخته شده است. وی حدود یک سال قبل درباره استفاده نیروهای ارتش سوریه از سلاح شیمیایی در برابر مخالفان سخن گفته بود که پس از مدتی دروغ بودن آن ثابت شد اما این خبر در سطح گسترده توسط دو رسانه عربی منتشر شد این نشریه در ادامه موارد دیگری از خبرسازیهای رسانه های مذکور را بیان کرده و می نویسد:در 29 ژانویه خبری منتشر شد مبنی بر اینکه بشاراسد به روسیه گریخته و ارتش آزاد، کاخ ریاست جمهوری در دمشق را محاصره کرده است. لوموند دیپلماتیک تأکید کرد: «اگر این خبرها واقعیت داشت، از آن ها به عنوان نقطه عطفی برای فروپاشی نظام سوریه استفاده می شد.» این ماهنامه فرانسوی همچنین به ارقام و گزارش های ارائه شده از سوی برخی دولت ها و سازمان های عربی در این رسانه ها پرداخت. در این زمینه، مرکز حقوق بشر سوریه از بروز جنایتی در 25 مه گذشته در سوریه خبر داد؛ خبری که پس از آن سازمان های بین المللی و طرف های دیگر را برای تحقیق در خصوص این داستان به صحنه کشاند. لینک http://siasatema.com/vdcb.fb0urhbwfiupr.html
  20. [color=#0000ff][b]وزیر دفاع آلمان: حمله به ایران نامشروع نیست [/b][/color] وزیر دفاع آلمان ضمن اعلام حمایت از ماجراجویی نظامی احتمالی رژیم صهیونیستی علیه ایران، آن را اقدامی نابخردانه، اما در عین حال مشروع توصیف کرد. به گزارش خبرگزاری مهر، به نقل از نشریه دی ولت، “توماس دمایزیره” حمله نظامی رژیم صهیونیستی علیه تاسیسات اتمی ایران را “مشروع” ولی در عین حال غیرعاقلانه توصیف کرد. وزیر دفاع آلمان که در نشست ” گفتگوی اروپا – اسرائیل” در برلین سخن می گفت از خواسته رژیم صهیونیستی برای تعیین یک خط قرمز برای ایران از سوی جامعه جهانی انتقاد کرده و گفت : چنین عملی منجر به افزایش تنشها در خاورمیانه خواهد شد. وی در ادامه افزود: حمله به ایران اقدامی عاقلانه به شمار نمی رود، اما در عین حال این اقدام ” نامشروع ” نیست.این اظهارات در حالی مطرح می شود که در یکی دو هفته گذشته مقامهای آلمانی دیدارهایی را از سرزمین های اشغالی داشته اند. اوایل این هفته گیدو وستروله وزیر امورخارجه آلمان برای گفتگو با سران این رژیم به تل آویو رفت.هم اکنون نیز رئیس مجلس آلمان در فلسطین اشغالی به سر می برد. به گزارش روزنامه “اوبراسترایش ناخریشتن” چاپ اتریش، گیدو وستروله وزیر خارجه آلمان در دیدار با ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی به مقامات این رژیم اطمینان داد که آلمان ترس اسرائیل از به دست آوردن سلاح هسته ای توسط ایران را درک می کند! رئیس دستگاه دیپلماسی آلمان همچنین با اشاره به مذاکرات هسته ای ایران و گروه پنج به علاوه یک از ایران خواست که به میز مذاکرات بازگردد. لینک http://www.teribon.ir/archives/125216/وزیر-آلمانی-حمله-اسرائیل-به-ایران-مشر.html
  21. [color=#0000ff][b]شورای حکام به اجماع نرسید/ تصویب قطعنامه ضعیف علیه ایران [/b][/color] [color=#008000]شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در تصویب قطعنامه علیه فعالیت های هسته ای ایران به اجماع دست نیافت.[/color] ایرنا در این باره نوشت:جلسه شورای حکام که از دیروز به دلیل اختلاف نظر اعضای دو بار متوقف شده بود در نهایت عصر پنجشنبه به تصویب قطعنامه ای ضعیف و بدون اجماع در مورد ایران رضایت داد. بر اساس این گزارش کوبا به این قطعنامه رای منفی داد و مصر و تونس و اکوادور نیز رای ممتنع دادند. موضوع جمهوری اسلامی ایران ظهر دیروز چهارشنبه در دستور کار شورای حکام آژانس قرار گرفت ولی رییس جلسه اعلام کرد با توجه به اینکه پیش نویس قطعنامه درباره ایران ، امروز میان اعضا توزیع شده و برای بررسی این پیش نویس باید 24 ساعت از زمان ارایه آن بگذرد بنابراین بررسی موضوع ایران به جلسه پنجشنبه موکول می شود. صبح پنجشنبه نیز دقایقی پس از آغاز نشست شورای حکام رییس جلسه گفت برای برخی رایزنی ها جلسه برای ساعتی متوقف می شود. در پی آن نیز اعلام شد که جلسه صبح امروز شورای حکام بطور کامل متوقف و بررسی موضوع ایران به ساعت عصر امروز موکول می شود. علت اصلی توقف جلسه شورای حکام اختلاف نظر آنها در خصوص قطعنامه پیشنهادی علیه ایران بود. گفتنی است در قطعنامه شورای حکام نسبت به عدم اجرای قطعنامه های شورای امنیت توسط ایران انتقاد شده است. در این قطعنامه همچنین از ایران خواسته شده است که با آژانس همکاری کند. مهر نیز درباره نشست وین نوشت: سومین جلسه این دوره اجلاس شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی صبح امروز با دستور کار بیانیه پیشنهادی 1+5 درباره برنامه هسته ای ایران آغاز بکار کرد اما پیشنهاد آفریقای جنوبی از اعضای شاخص گروه غیر متعهد ها در مورد این بیانیه که به تعویق چند ساعته اجلاس منجر شد ، رویکرد قطعنامه را به سوی مواضع ثابت ایران تغییر جهت داد. بنا براین گزارش آفریقای جنوبی در این جلسه پیشنهاد کرد، بندی به بیانیه افزوده شود که بر اساس آن تاکید ایران بر مذاکره و تدوین برنامه مشخص برای همکاری های ایران و آژانس مورد توجه قرار می گیرد . ایران همواره در پاسخ به درخواست ها وادعاهای بدون سند و مدرک غرب خواستار مذاکره و تدوین برنامه ای با چارچوب مشخص برای رفع ابهامات ادعایی شده است . از جمله این درخواستها بازدید از سایت پارچین است که غربیها و به تبع آنها مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی در ماه های اخیر آن را دستاویزی برای فشار به ایران قرار داده اند اما ایران بر مذاکره برای تضمین های امنیتی در این مورد تاکید دارد. بی بی سی درباره پیشنهاد آفریقای جنوبی به عنوان عضو شاخص نم گفته است این پیشنهاد به کلی فضا را به نفع ایران تغییر داد و تعدیل کرد. این شبکه انگلیسی تاکید کرد درخواست آفریقای جنوبی برای انجام تغییرات در بیانیه و تعویق رای گیری برای آن از آنجا که این کشور عضو نم است، اولین نشانه موثر واقع شدن برگزاری اجلاس غیرمتعهد ها بر مصوبات شورای حکام است. شبکه آمریکایی سی ان ان نیز اعلام کرده است آمریکا از اینکه متن پیشنهادی اش در مورد ایران در شورای حکام به نفع ایران تغییر کرد، ناراضی است. لینک http://www.khabaronline.ir/detail/242904/politics/diplomacy
  22. در این تاپیک دنبال کنید . http://www.military.ir/forums/topic/21611-به-دام-افتادن-پهپاد-جاسوسی-آمریکا-rq170-توسط-نیروه/page__st__1500
  23. [color=#0000ff][b]احتمال استفاده اسرائیل از بمب‌هاي الكترومغناطيسي در حمله احتمالی به ایران[/b][/color] به گزارش سرويس بين‌الملل باشگاه خبرنگاران ، اين روزنامه انگليسي مدعي شد كه استفاده احتمالي از اين سلاح ها با هدف بازگرداندن ايران به "عصر حجر" صورت مي گيرد و اين موضوع در بسياري از محافل اسرائيلي بررسي شده است؛ همچنين بحث و گفتگوهاي زيادي در محافل سياسي اسرائيل درباره حمله فوري به ايران براي جلوگيري از توسعه سلاح هسته اي جريان دارد. این ادعاها که با هدف جنگ روانی مطرح می شود، درحالی است که ایران آمادگی قاطع خود را برای ضربه به هر دشمنی که بخواهد مرتکب چنین حماقتی شود، اعلام کرده است و رژیم صهیونیستی که مقابل حزب الله و جنبش حماس به زانو در آمده است، توان انجام چنین تهدیدی را ندارد. روزنامه ساندي تايمز خاطرنشان كرد: اساس و مبنای عمل "بمب الكترومغناطيسي" ایجاد يك پرتو شديد و آني از فرکانس های راديويي يا مايكروويو است كه قادر به تخريب دستگاه ها و مراکز الكترونيكي خواهد بود. براساس اين گزارش، اين سلاح ها چند دهه است كه به عنوان سلاح هاي ويرانگر شناخته شده است. به نوشته اين روزنامه انگليسي، فرکانس ناشي از بمب هاي الكترومغناطيسي مي تواند به ايستگاه هاي توليد برق، شبكه هاي ارتباطاتي و الکترونیک بخش های حمل و نقل، اورژانس و خدمات مالي ضربه شديدي وارد كند. به نوشتۀ ساندي تايمز، اين موضوع پديدۀ جديد يا خاصي نيست و از سال ها قبل شناخته شده است، اما تا كنون از چنين بمب هايي در جنگ ها استفاده نشده است، ولي آمريكايي ها معتقدند كه ممکن است اسرائيل درحمله احتمالي خود به ايران از اين بمب ها استفاده کند. لینک [url="http://www.yjc.ir/fa/news/4085076/احتمال-استفاده-اسرائیل-از-بمب‌هاي-الكترومغناطيسي-در-حمله-احتمالی-به-ایران"]http://www.yjc.ir/fa...حتمالی-به-ایران[/url]
  24. [color=#0000ff][b]مذاکرات ایران و آژانس بدون دستیابی به توافقی پایان یافت[/b][/color] مذاکرات ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی در روز جمعه سوم شهریورماه در وین بدون دستیابی به توافقی پایان یافت. هرمان ناکارتس، رئیس هیات مذاکره‌کننده آژانس، نیز گفته است که اختلافات بین ایران و آژانس همچنان پابرجاست.مذاکرات ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی در روز جمعه سوم شهریورماه در وین بدون دستیابی به توافقی پایان یافت. هرمان ناکارتس، رئیس هیات مذاکره‌کننده آژانس، نیز گفته است که اختلافات بین ایران و آژانس همچنان پابرجاست. به گزارش خبرگزاری رویترز، هرمان ناکارتس که پس از مذاکرت با خبرنگاران صحبت می کرد، گفت: «مذاکرات امروز بسیار فشرده بود، اما اختلافات اساسی بین ایران و سازمان ملل متحد همچنان باقی است و همین مساله مانع دستیابی به توافقی شد.» وی اضافه کرده است:«فعلا ما برنامه ای برای دور دیگری از مذاکرات نداریم.» این در حالی است که علی اصغر سلطانیه، نماینده دایم ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی، مذاکرات نمایندگان ایران و آژانس را مثبت و کارشناسی خوانده است. به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، علی اصغر سلطانیه گفته است:«در این دوره از مذاکرات برخی از اختلافات میان ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی بر سر برنامه هسته ای ایران حل و فصل شد.» هرمن ناکارتس، معاون دبیرکل آژانس و رئیس هیئت مذاکره‌کننده با ایران، پیش از آغاز مذاکرات گفته بود که هدف از برگزاری این گفت‌و‌گوها دستیابی توافقی با ایران بر سر نحوه شفاف‌سازی درخصوص امکان وجود ابعاد نظامی در برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی است. آقای ناکارتس همچنین تأکید کرد که هیئت مذاکره‌کننده آژانس در جریان این گفت‌و‌گوها بار دیگر درخواست بازدید از سایت پارچین را مطرح خواهد کرد. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی خواهان تحقیق بر روی سایت نظامی پارچین در ایران است و اعلام کرده است که تصاویر ماهواره‌ای احتمال عملیات پاکسازی و خاک‌برداری در این منطقه را نشان می‌دهند و به همین دلیل باید در این زمینه تحقیق شود. ایران در مقابل می‌گوید پارچین نه سایت هسته‌ای، که سایت نظامی است، و هیچ کار پاکسازی‌ای نیز در آن صورت نگرفته است. غرب معتقد است که برنامه هسته‌ای ایران دارای بعد نظامی است و خواستار شفاف‌سازی جمهوری اسلامی در این خصوص شده است. با این‌ حال ایران همواره بر صلح‌آمیز بودن فعالیت‌های هسته‌ای خود تأکید کرده است و دستیابی به انرژی هسته‌ای را حق مسلم خود می‌داند. لینک http://iranianakhbar.com/news/مذاکرات-ایران-و-آژانس-بدون-دستیابی-به-ت.html#.UDf_sWgahok