-
تعداد محتوا
1,314 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های hosseingmn
-
حمله اسکندر به ایران،بزرگترین دروغ تاریخ حمله اسکندر به ایران،بزرگترین دروغ تاریخ
hosseingmn پاسخ داد به nemo تاپیک در جنگهای باستان
درود ارسال خوبی بود بالاخره صدای حقیقت داره از زیر خروارها خاک بیرون میاد یه سری هم به این تاپیک بزنید http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=82 -
بهترین کار استفاده از رادارهای غیر فعال است و البته پوشش کشور بوسیله آواکس هم خیلی موثراست به این ترتیب رادارهای زمینی فعال دیگر پاشنه آشیل نیروی پدافند ما نیستند.
-
حرف شما کاملا درسته ولی به هر حال ما باید این موضوعات رو بررسی کنیم
-
حالا از این حرفها که بگذریم، دیگه جای شک و شبه ای نمونده که این جریان از خارج از کشور هدایت می شده و تصوریر سرکرده دانشجویان معترض که یکی از اعضای گروهک منافقین بود شناسایی شده(همونی که به دانشجویان گفت وزیر کشور رو بکشید) توی شورش هم که حلوا نمیدن، چوب و چماغ رد و بدل میشه باز هم به شورش های کشور خودمون شورش های چند دهه گذشته امریکا رو که یادتون نرفته بابا ما خودمون دانشجو هستیم و هیچ سر خوردگی هم نداریم، البته به غیر از چند ترم مشروطی icon_wink
-
آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان
hosseingmn پاسخ داد به TANK تاپیک در جنگ آوران
تشکر، ارسال جالبی بود عجب ،حرف ما که یکی در اومد فقط من میگم بعضی واژه هایی مثل آرتمیس، سی سی گامبیس(مادر داریوش سوم)، پرسه پولیس و...... وارداتی هستند و با هدف خاصی وارد شدند البته به لیست کلماتی که از فارسی به زبانهای دیگه رفته میشه اینها رو هم اضافه کرد دختر(انگلیسی) میل=مایل(انگلیسی) ترزفان=ترجمان(عربی) و....... -
با تشکر از مطلب شما
-
تاپیک جامع رهبر آلمان نازی ..آدولف هیتلر تاپیک جامع رهبر آلمان نازی ..آدولف هیتلر
hosseingmn پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در جنگ آوران
جناب عالی هم الحق که بی ادب هستید کر طالب فیضی افتادگی آموز -
تاپیک جامع رهبر آلمان نازی ..آدولف هیتلر تاپیک جامع رهبر آلمان نازی ..آدولف هیتلر
hosseingmn پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در جنگ آوران
دقیقا همین طور است هیتلر با اشتباهات تاکتیکی در شرق و غرب باعث شکست نازی ها شد در حالی که راه تا مسکو باز بود به تصور اینکه تصرف استالینگراد ضربه سختری برای شوروی است راه را به سمت اسالینگراد کج کرد و در غرب هم در حالی که کورینگ مشغول نابود کردن نیروی هوایی انگلیس بود در اوایل سپتامر 1940 با تغییر استراتژی به بمباران مناطق مسکونی پرداخت. به گفته کارشناسانن اگر آلمان این اشتباه را مرتکب نشده بود در چند هفته نیروی هوایی انگلیس به طور کامل نابود می شد و زمینه برای تهاجم دریایی به آن مهیا می شد -
آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان
hosseingmn پاسخ داد به TANK تاپیک در جنگ آوران
صبر می کنیم icon_wink -
من با پیشنهاد شما کاملا موافقم ولی من یکمی به کارایی جنگنده های پنهان کار به عنوان جنگنده برتری هوایی شک دارم! اینکه یک جنگنده بمب افکن پنهان کار بیاد و سعی کنه که چند تا هدف رو بمباران کنه و بی سرورصدا نا پدید بشه خیلی قابله قبوله مثل اف 117 که این کار رو کرد ولی اینکه یک شکاری بتونه در تمام مراحل رهگیری و هدف قرار دادن(که مستلزم باز شدن محفظه داخلی و بازتاب شدید امواجه) و انجام مانورهای سنگین بتونه خودش رو از دید رادارهای دشمن مخفی کنه تقریبا غیر ممکنه، چونکه برد تسلیحاتی رپتور حداکثر 50 کیلومتره این محدودیتش رو بیشتر میکنه شاید با استفاده از همین نقاط ضعف بوده که در مانور پرچم سرخ مقلوب شده icon_wink
-
آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان
hosseingmn پاسخ داد به TANK تاپیک در جنگ آوران
لطفا بدون مطالعه و روی هوا حرف نزنید ارتمیس به هیچ وجه اسم ایرانی نبوده و نیست و زبانهای فارسی و یونانی به حدی از هم متمایز هستند که این اسامی به وضوح وارداتی هستند اگر بیشتر به نویسنده اون منابعی که می فرمایید توجه می کردید متوجه می شدید که آنها هم یونانی هستند اگر توانستید چنین اسمی در یک کتیبه یا سنگ نوشته هخامنشی پیدا کنید البته به عنوان یک ایرانی اولا ریشه انگلیسی یونانی نیست ، بلکه لاتین است و دوما این کلماتی که شما می فرمایید در زمان کوچ اجباری تعدادی از قبایل اسکیت از شمال ایران به انگلستان در حدود 25 قرن پیش وارد آن منطقه شد و اصلا اسم آن منطقه از همین قبایل گرفته شد(اسکاتلند=اسکیتلند) بله حتما بعدش هم میگین که نوه پسری رستم بوده که فردوسی یادش رفته توی شاه نامه اسمش رو بیاره -
وقتی آب سر بالا بره قورباغه..... icon_wink
-
خب پس بهتره که اول بحث رو دسته بندی کنیم و یکی یکی ادامه بدیم 1- بررسی مقابله با آواکس 2- بررسی رهکارهای ترمیم پدافد هوایی جهت مقابله مناسب با هواپیماهای پنهان کار 3- بررسی روشهای نابودی ناوهای هواپیمابر 4- بررسی تاکتیکهای مناسب جهت نبرد هوایی با هواپیماهای پنهان کار 5- بررسی روشهای برخورد با ستونهای زرهی و هواگردهای پشتبان آنها البته در مورد مقابله با آواکس به اندازه کافی قبلا صحبت کردیم پس بهتره که محور بحث رو به جای دیگه ای ببریم که قبلا صحبت نکردیم جت های پنهان کار راستی من شنیدم که رپتور اولین شکستش رو در مانور پرچم سرخ در مقابل یک اف 16 متحمل شده که از تاکتیک خاصی برای پیروز شدن به رپتور استفاده کرده(قابل توجه کسانی که خیال می کردن رپتور شکست ناپذیره)
-
آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان
hosseingmn پاسخ داد به TANK تاپیک در جنگ آوران
دوست من تقریبا قدیمی ترین و معتبرترین منبعی که در مورد تاریخ باستان ایران در دست است نوشته های(چرندیات) هرودوت است که سرتا پا دروغ و ساختگی است با آمارهایی نجومی و ..... سعی در واونه جلوه دادن حقایق دارد در مورد بررسی این مسائل من تاپیکی ایجاد کردم به نام توهینی به 300 که احمالا در قسمت اخبار خارجی باید باشد(درست یادم نمیاد) خوشحال می شوم که پس از مطالعه پستهای آن تاپیک بیشتر با هم گفتگو کنیم. http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=82 -
آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان
hosseingmn پاسخ داد به TANK تاپیک در جنگ آوران
تاریخ شکل گیری اساطیر یونان باستان به حدود 1000 سال قبل از میلاد برمی گردد یعنی حدودا" 5 قرن قبل از جنگ خشایارشا با یونانیان پس این احتمال غیر ممکن است و تنها احتمالی که ممکن است واقعیت داشته باشد این موضوع است که نام این دریانورد جعلی باشد و ساخته دست یونانیان دروغ پرداز . حالا از این دروغ چه مقصودی داشتند باید از هرودوت سوال شود!!؟! -
آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان
hosseingmn پاسخ داد به TANK تاپیک در جنگ آوران
برای توضیح بیشتر: آرتیمیس در فرهنگ یونان باستان خدای ماه و شکار بود که سوار بر گردونه خویش در آسمانها پرواز می کرد. وی دختر زئوس و لتو و خواهر دوقلوی آپولو بود. در فرهنگ رمی به آرتیمیس(آرتمیس) دیانا هم گفته می شد. -
آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان آرتمیس نخستین زن دریانورد و فرمانده نیروی دریائی هخامنشیان
hosseingmn پاسخ داد به TANK تاپیک در جنگ آوران
با تشکر از دوستان اگر با دقت بیشتری به این موضوع نگاه کنیم 2 نکته جالب به چشم می خورد که اولی آمار عجیب و غریبی است که در منابع یونانی ها آمده و سعید خان هم اشاره کردند(حتی در شرایط کنونی هم امکان بسیج چنین ارتشی برای تهاجم به یک کشور بیگانه بسیار سخت است چه برسد به 2500 سال پیش) و دومی اینکه اسم این زن دریانورد آرتیمیس عنوان شده!!!!! آرتیمیس نام یکی از خدایان یونان باستان است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! حالا چه طور شده نام یک بانوی دریانورد ایرانی، باید از تاریخ نگاران یونانی پرسید icon_wink :evil: -
لعنت خدا بر کسانی که در بین امت پیامبر اعظم تخم نفاق افکندند
-
انشاء الله
-
پرواز 655 ایران ایر پرواز 655 ایران ایر، جنایت عمدی ، اشتباه انسانی یا تلفات جانبی جنگ !!!!!
hosseingmn پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در جنگ تحمیلی
ساعت شمار یکشنبه 1367/03/12 بندرعباس. هواپیمای ایرباس 300 متعلق به هواپیمای جمهوری اسلامی ایران در فرودگاه بندرعباس به زمین نشست و طبق برنامه پیشبینی شده, قرار بود این هواپیما با شماره پرواز 655 با دویست و نود سرنشین (156 مرد 53 زن 57 کودک 2 تا12ساله و8 کودک زیر دو سال و 42 نفر با ملیتهای یوگسلاو، پاکستانی، هندی، عرب و 16 خدمه پروازی) در ساعت 10 صبح به مقصد دوبی پرواز کند. ناوجنگی آمریکایی «وینسنس» در تاریخ هفتم خرداد از بندر «سان دیه گو» وارد خلیجفارس شده بود. «ایچنرمارک» قلب این رزمناو به شمار میرفت. وظیفه اصلی آن، کشف هدفهای پرنده، اعم از موشک، هواپیما و پردازش اطلاعات، تعقیب صدها هدف به طور همزمان و کنترل آتش آنها بود، همچنین این رزمناو به موشکهای زمین به هوا با برد 408 کیلومتر نیز مجهز بود. ساعت ۷:۱۱ صبح ناو یواساس مونتگمرى گزارش وقوع ۵ تا ۷ انفجار در یک کشتى نفتکش لیبریایى را به مرکز عملیات نیروى دریایى ایالات متحده در خلیج فارس واقع در بحرین مخابره کرد. در این مرکز کاپیتان ریچارد مک کنیا دستور داد تا مونتگمرى مسیر خود را به سمت جنوب ادامه دهد و از قایقهاى مسلح ایرانی فاصله گیرد. در همین حال کاپیتان مک کنیا به کاپیتان ویل راجرز فرمانده ناوشکن موشک انداز وینسنس دستور داد تا یکى از بالگردهای خود را براى شناسایى قایق هاى مسلح اعزام کند، اما خود ناو در موقعیت قبلى آن در جنوب ناحیه مذکور به منظور پشتیبانى از ناو مونتگمرى باقى بماند. کمى دورتر در تنگه هرمز و در کاروان نفتکشهاى کویتى اسکورت شده به وسیله شناورهاى جنگى نیروى دریایى آمریکا، ناو یواساس سایدز به فرماندهى کاپیتان دیوید کارلسون، دستور گرفت تا در اسرع وقت خود را به ناو وینسنس برساند. ساعت ۷:۴۲ صبح ساعت ۷:۴۲ خلبان بالگرد ناو وینسنس گزارش داد که قایقهاى ایرانی با حالتى خصمانه به دور یک کشتى بازرگانى آلمانی گردش مىکنند. راجرز در واکنش به این خبر در وینسنس اعلام وضعیت فوق العاده مى کند و خود به مرکز جنگى ناو مىرود و دستور مىدهد که کشتى به سرعت به سوى محل شناور آلمانى رهسپار شود. اما بنا به گزارشهاى رسمى پیرامون حادثه ایرباس ایرانی، هیچ کشتى بازرگانى در محل مورد بحث، درخواست کمک نکرده بود. با نزدیک شدن وینسنس به آبهاى عمان، گارد ساحلى این کشور گزارش داد که قایق یا قایقهاى مسلح ایرانی آبهاى عمان را ترک کردهاند. اما به رغم گزارش گارد ساحلى عمان در مورد عدم وجود هرگونه خطر، ناو وینسنس مسیر خود را در کنار مونتگمرى به سوى شمال تنگه هرمز و به سمت قایقهاى ایرانی دنبال مىکند. چند دقیقه بعد، کاپیتان مک کنیا از اینکه ناو وینسنس ۴۰ مایل (۶۴ کیلومتر) بالاتر از محلى قرار دارد که مىبایست در آن مستقر باشد، متعجب شد. در تماسهاى رادیویى پس از آن، مک کنیا به طور موکد از فرماندهان هر دو ناو وینسنس و مونتگمرى مىخواهد که مجدداً به سوى جنوب خلیج فارس بازگردند. دیوید ایونز، خبرنگار امور نظامى روزنامه شیکاگو تریبیون در این باره مىگوید: روشن بود که در فرماندهى عملیات واقع در بحرین، کسى میل ندارد که کاپیتان راجرز وارد معرکه مذکور شود. کاپیتان مک کنیا در بحرین مى دانست که در چنین صورتى باید انتظار پیش آمدن مشکل را داشته باشد. در این حال راجرز دستور پیشین خود مبنى بر اعلان حالت جنگى در ناو را لغو کرد و دستور داد تا وینسنس به سمت جنوب باز گردد. اما با این همه از بالگرد خود خواست تا پشت ناو باقى بماند و به زیر نظر گرفتن قایقهاى ایرانی ادامه دهد ساعت ۹:۱۰ صبح با نزدیک شدن شناور های ایرانی به آبهاى سرزمینى خود، خلبان بالگرد ناو وینسنس گزارش کرد که شناور های ایرانی به سوى او تیراندازى کردهاند. در واکنش به این گزارش، راجرز بار دیگر در ناو حالت جنگى اعلام مىکند و مجدداً راهى شمال تنگه هرمز مىشود تا به شناور هایى که به سوى بالگردش تیراندازى کردهاند، پاسخ گوید. اما ایونز، مفسر نظامى روزنامه شیکاگو تریبیون اعتقاد دارد که این بالگرد آمریکایى بود که با کم کردن فاصلهاش باشناور های ایرانی، بیش از حدى که بدان مجاز بوده، قوانین درگیرى را نقض کرده و دست به انجام اقدامى خصمانه نسبت به واحدهاى سطحى ایرانی زده است. کاپیتان کارلسون نیز در این مورد مىگوید: «وقتى بخواهیم منطقى به موضوع نگاه کنیم، مىبینیم، بالگرد مورد اصابت قرار نگرفته بود و مىتوانست منطقه را با سرعت ترک کرده و ظرف چند دقیقه به ناو وینسنس باز گردد. هیچ ضرورتى نبود که ناو وینسنس با سرعت تمام به سمت شناور های ایرانی حرکت کند.» کاپیتان راجرز حال آماده استقبال از دردسر است، اما هیچ دردسرى پیش روى وى وجود ندارد. در همین لحظات ناو وینسنس از میان دوشناورایرانی عبور مىکند ولى هیچ اتفاقى نمىافتد. راجرز در پى گرفتن اجازه از مرکز فرماندهى مستقر در بحرین بود تا با شناور های ایرانی درگیر شود. به گفته ایونز، در تمامى این دوره که در حدود ۳۰ دقیقه به طول انجامیده بود، بالگرد بدون آنکه آسیبى دیده باشد به ناو بازگشته بود و هیچ شاهد و مدرک محکمى دال بر انجام اقدامى خصمانه از سوى شناور های ایرانی علیه وینسنس یا بالگرد آن وجود نداشت. به اعتقاد ایونز، در آن روز کاپیتان راجرز هدفى جز درگیرى با ایرانی ها را نداشت و در حال اجراى مانورهاى تحریک آمیزى بود تا زمینه را براى درگیر شدن با شناور های ایرانی به وجود آورد ساعت ۹:۳۷ صبح کاپیتان راجرز پس از آنکه به بحرین گزارش مىکند که قایقهاى ایرانى به کشتى وى نزدیکتر شدهاند بر سرعت آنها افزوده شده و آرایشى خصمانه گرفتهاند، درخواست اجازه براى درگیرى و آتش گشودن بر روى آنها را مىکند. فرماندهى عملیات این درخواست را مىپذیرد. کاپیتان کارلسون در این مورد تاکید مىکند که از دیدگاه او و افسرانش بر روى ناو سایدز، وینسنس به هیچ وجه در شرایطى قرار نداشت که لزوم درگیر شدن با آن قایقهاى کوچک ایرانى را توجیه کند. ایونز نیز در همین زمینه مىافزاید: «وینسنس دست به مانورهایى زد که در موقعیت حمله به قایقها قرار گیرد در حالى که اجازه انجام چنین مانورهاى تحریک کنندهاى را نداشت و این عمل به طور آشکار با اقدام در دفاع از خود» متفاوت بود» در حقیقت تحرکات جنگى کاپیتان راجرز، پوششى بود براى گرفتن اجازه حمله به قایقهاى ایرانى بود. ساعت ۹:۴۲ صبح سرانجام در ساعت ۹:۴۲ قایقهاى ایرانى به سوى ناو وینسنس که در حال تعقیب آنها بود نزدیک شدند و یک دقیقه پس از آن توپهاى ناو آمریکایى به سوى قایقهاى ایرانى شلیک کردند. وینسنس با غرق کردن دو قایق ایرانى و صدمهزدن به سومى تعدادى از دریانوردان ایرانى را به قتل مىرساند. مقامات نظامی ایران واقعه را اینگون گزارش میکنند: تعدادی از قایقهای تندروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مشغول گشتزنی در جنوب قشم بودند, با تهاجم نیروهای آمریکایی مواجه شدند. رزمندگان ایرانی نیز به مقابله با نیروهای آمریکایی مستقر در ناوها میپردازند. در جریان این درگیری چند فروند چرخبال آمریکایی برفراز قایقهای تندرو به پرواز درآمده و به سوی آنها شلیک میکنند. رزمندگان ایرانی، همزمان با مقابله با ناوهای آمریکایی به آتش چرخبالها نیز پاسخ میدهند و در این درگیری یک فروند چرخبال آمریکایی مورد هدف قرار گرفته و در آبهای خلیجفارس سقوط میکند. ساعت 10 صبح (بندرعباس) هواپیمای جمهوری اسلامی ایران پرواز 655 با 15دقیقه تأخیر در ساعت ۱۰:۰۵ از برج مراقبت فرودگاه بندرعباس تقاضای پرواز کرد، مدت پرواز تا دوبی 30 دقیقه و حداکثر 14 هزار پا تعیین شد. در ساعت ۱۰:۱۷ دقیقه، هواپیمای ایرباس 300 به پرواز درآمد. دقایق نخستین پرواز و مراحل اوجگیری تا ارتفاع 12 هزارپایی مطابق طرح پرواز انجام شد و خلبان به طور پیوسته با برج مراقبت فرودگاه بندرعباس و مرکز کنترل راههای هوایی ایران و امارات تماس داشت. چند لحظه پیش از ورود هواپیمای ایرباس 300 به منطقه کنترل هوایی امارات, در محلی به نام «مولبیت», خلبان به مرکز کنترل هوایی کشور اطلاع داد که قصد دارد به 14 هزارپایی صعود کند. ساعت ۱۰:۲۲ دقیقه (خلیج فارس) در این لحظه ناو وینسنس که خود را به بهترین و نزدیکترین موقعیت رسانده بود، به دستور ناخدا «ویل راجرز»، فرمانده ناو، موشک استاندارد 2 به سوی پرواز 655 شلیک کرد. ناگهان هواپیما از صفحه رادارهای زمینی محو شده و در آبهای خلیجفارس سقوط کرد. با عدم اطلاع از سرنوشت هواپیما، برج مراقبت فرودگاه بندرعباس، در تماس با دوبی، پیگیر سرنوشت پرواز 655 شده ولی آنها اظهار بیاطلاعی کردند. بلافاصله ستاد تأمین استان هرمزگان وضعیت اضطراری اعلام و فعالیت خود را آغاز کرد. با شناسایی دقیق محل سقوط, چرخبالها و شناورها به موقعیت 26و42 عرض شمالی و56 درجه و3 دقیقه طول شرقی منتقل شدند. بلافاصله پس از این واقعه, مقامات آمریکایی اعلام کردند که یک فروند هواپیمای اف 14 جمهوری اسلامی ایران را مورد هدف قراردادهاند. پس از روشن شدن نوع هواپیما, آمریکاییها ادعا نمودند در این مورد مرتکب اشتباه شدهاند, اما شواهد بعدی, این نظر آنان را مردود جلوه داد. مقامات نظامی آمریکا اعلام کردند که هواپیمای ایرباس در خارج از دالان هوایی پرواز میکرده و رزمناو آمریکایی نیز هفتبار اخطار رادیویی برای هواپیمای ایران مخابره کرده ولی جوابی دریافت نکرده است! کاپیتان کارلسون، فرمانده سابق ناو سایدز در این مورد معتقد است که ایرباس ایرانى علاوه بر علائمى که مبنى بر غیرنظامى بودن خود مىفرستاده با سرعتى کم در حال اوج گرفتن بود و حتى اگر در چنین شرایطى نیز آن را به عنوان یک جت اف 14 شناسایى مىکردند باز من تردید دارم که یک هواپیماى اف 14 میتوانست تهدید سطحى را متوجه ناو وینسنس یا سایدز یا هر شناور دیگرى کند. اپراتورهاى رادار ناو هواپیمابر فورستال نیز هواپیماى مزبور را به عنوان یک هواپیماى بازرگانى شناسایى کردند. جتهاى جنگنده اف 14 مستقر بر روى ناو فورستال مىتوانستند در صورتى که کاپیتان راجرز درخواست مىکرد، با شناسایى چشمى هواپیماى ایرانى از فاصله نزدیک از غیرنظامى بودن آن اطمینان حاصل کنند، ولى زمان براى این کار هم سپرى شد. ادعاهای رسمی دولت امریکا مبنی بر غیرعمدی بودن ماجرا و دلایل رد آن این ادعا به دلایل زیر, غیر قابل قبول بود, زیرا: 1ـ قطعات متلاشی شده هواپیما و اجساد سرنشینان آن در سطح وسیعی از آبهای سواحل جنوبی جزیره هنگام, درست در داخل آبهای ایران پراکنده شده بودند. این محل درست در زیر مرکز دالان هوایی بینالمللی بندرعباس دوبی (آمبر56) قرار دارد و نشان میدهد که هواپیما درست در مسیر پیشبینی شده درحال پرواز بوده است و همانطورکه چهارسال بعد روزنامه «نیویورک تایمز», در گزارشی که حاوی چندین نکته تازه بود, گفت که ناو وینسنس در آبهای فلات قاره ایران بوده است نه در آبهای بینالمللی و پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) در آن زمان بر این حقیقت سرپوش گذاشته است. همچنین دریاسالار «ویلیام کراو» رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا در دوره زمامداری ریگان در گفتگو با شبکه «بی بی سی» تأکید کرد, ناو وینسنس بدون هیچ دلیل روشنی با وجود برخورداری از توپها و موشکهای دوربرد به کمانه آبهای ایران آمده بود. این نشان دهنده آن است که ناو به عمد برای عمل سوء آماده شده بود. 2ـ هواپیمای مسافربری ایرباس از نظر حجم, شکل, اندازه و توانایی پرواز کاملاً با هواپیمای F-14 متفاوت است. 3ـ با توجه به ارتباط کلامی و ارتباط ناوبری هر هواپیمای بازرگانی و مسافربری, ناو آمریکایی میتوانست به راحتی با شنیدن مکالمات خلبان به ماهیت هواپیمای مسافربری پیببرد. 4ـ مقامات ناو آمریکایی ادعا کردهاند که سه اخطار روی باند نظامی فرستادهاند ولی پاسخی دریافت نکردهاند. مسلماً اخطار نظامی ارسال شده به گوش خلبان 655 نرسیده است, ولی سه اخطار روی باند غیرنظامی (اضطراری) را هیچ منبع غیرنظامی دریافت نکرده است و از آنجا که کلیه خلبانان دو منطقه همیشه در این باند به گوش هستند, این ادعایی واهی مینماید. مقامات آمریکایی (که سرنگونی یک هواپیمای مسافربری کرهجنوبی در سال 1362 را «بربریت» نامیدند و خواستار تحریم بینالملل خطوط هواپیمایی شوروی سابق شدند.[۱]) پس از ارتکاب حمله به هواپیمای مسافربری ایران، سعی کردند با طرح ادعاهایی, فاجعه را کوچک و کشتار 290 انسان را (که در نوع خود در تاریخ هواپیمایی غیرنظامی بیسابقه است), امری عادی جلوه دهند. نظرات مخالف بعضی کارشناسان نظامی آمریکا کاپیتان دیوید کارلسون فرمانده ناو سایدز در این مورد نظر دیگرى دارد. به اعتقاد او هیچ راهى وجود نداشته که خلبان ایرباس ایرانى بداند که بر روى ناحیهاى پرواز مىکند که فرمانده یک ناو آمریکایى تصمیم مىگیرد با چند قایق کوچک تندرو وارد زورآزمایى شود. کارلسون اضافه مىکند: «من اعتقاد دارم که چنانچه وینسنس با قایقهاى تندرو درگیر نمىشد، در شرایطى قرار نمىگرفت که علائم رسیده از یک هواپیماى مسافربرى را به عنوان یک جت جنگنده تلقى کند و ما امروز درباره این حادثه سخن نمىگفتیم.» دریادار بازنشسته یوچین لاروک از مرکز اطلاعات دفاعى نیز با اظهار نظرى مشابه مىگوید: «ناو وینسنس اصولاً نمىبایست براى عملیات به خلیج فارس اعزام مىشد. ما در حال جنگ با ایران نبودیم و هیچ اعلان جنگى میان دو کشور وجود نداشت. هواپیماى ایرانى در یک محدوده هوافضاى بینالمللى بر فراز آبهاى بینالمللى بود و آمریکا حق نداشت آن را براى هر هواپیماى مشکوک یا غیرمشکوک منطقه جنگى اعلام کند، زیرا رسماً با ایران در حال جنگ نبود. دلیلى هم وجود نداشت که ایرباس ایرانى به پیامهاى هشدار ما پاسخ دهد.» دریادار بازنشسته، یوجین کارول پیرامون عواملى که موجب تصمیمگیرى اشتباه و سرنگونسازى ایرباس ایرانى شد، معتقد است که حادثه هدف قرار گرفتن ناو یواساس استارک به وسیله یک جت جنگنده عراقى چند ماه پیش از آن، و عدم اتخاذ تدابیر دفاعى کافى و به موقع از سوى خدمه استارک به تصور آنکه خلبان عراقى آنها را هدف قرار نخواهد داد، نوعى فشار عصبى را براى خدمه وینسنس به وجود آورده بود. ذهنیت ناخداى کشتى این بوده که با تهدیدى روبهرو است و قبل از دیر شدن مىبایست درباره اقدامى مقتضى تصمیم گیرد. کاسپار واینبرگر، وزیر دفاع وقت ایالات متحده نیز با ابراز نظرى مشابه مىگوید: «کمبود وقت از لحظه اى که هواپیما به عنوان هدفى تهدید کننده شناسایى شد تا زمانى که خدمه باید تصمیم به شلیک یا عدم شلیک به آن را مى گرفتند، موجب شتابزدگى در اخذ تصمیم شد.» دریادار کارول در ادامه سخنان خود تاکید مى کند که کاپیتان راجرز هرگز ایرباس ایرانى را ندیده بود، او تنها علائم الکترونیکى و اطلاعات نقل قول شده به وسیله خدمه اش را براى تصمیم گیرى نهایى در اختیار داشت که روشن است اطلاعاتى اشتباه و نادرست بود. در مقابل کاپیتان کارلسون، ضمن آنکه تائید مى کند، راجرز بر پایه اطلاعاتى که در اختیارش گذاشته شده بود تصمیم به سرنگون سازى ایرباس ایرانى گرفت، این سئوال را مطرح مى کند که چرا اطلاعات مذکور اینچنین و تا این حد اشتباه بوده است. جان مک کین، سناتور جمهورى خواه از ایالت آریزونا و خلبان سابق نیروى دریایى و اسیر جنگى سابق در ویتنام که عضو کمیسیون تحقیق پیرامون حادثه سرنگون سازى ایرباس ایرانى نیز بود، عقیده دارد: «ترکیب تکنولوژى پیشرفته و خطاى انسانى تصمیم گیرندگان کم تجربه، خطرناکترین سناریو ممکن را به وجود مى آورد. زیرا بدون در اختیار داشتن توانایى «سیستم اجیس» که ناو وینسنس داراى آن بود، مسلماً با عواقبى که دچار آن شد، مواجه نمى شد.» کاپیتان کارلسون با تائید این نظر تاکید مى کند، وقتى که به اندازه کافى روى کیفیت آموزش و تمرین شرایط خاص، نظیر آنچه در ۳ جولاى ۱۹۸۸ رخ داد، تاکید نداشته باشیم و آدم هاى آموزش ندیده را مسئول کار با سیستم هاى بسیار پیچیده و مرگبار سازیم، شرایط بسیار خطرناکى پدید مى آید. دیوید ایونز، مفسر نظامى شیکاگو تریبیون نیز معتقد است که سیستم شناسایى و هدایت آتش ناو وینسنس، در آن روز سوم جولاى، روى کنترل خودکار نبود و خطاى انسانى و قضاوت نادرست موجب سرنگونى ایرباس ایرانى شده و چنانچه کنترل در حالت اتوماتیک بود، دلیلى براى اشتباه در شناسایى هواپیما وجود نداشت و این فاجعه انسانى رخ نمى داد. به عقیده ایونز، برگزارى یک دادگاه نظامى براى ناخدا راجرز و عملکرد او در حادثه سرنگون کردن یک جت مسافربرى با ۲۹۰ سرنشین بى گناه امرى عادلانه محسوب مى شد، ولى ایالات متحده در مقابل دیدگان ایرانیان، در پایان خدمت راجرز به وى مدال اعطا کرد و هیچکدام از خدمه وینسنس تحت پیگرد قانونى قرار نگرفتند. بعد از فاجعه * هیچکدام از خدمه جنگی ناو متخاصم تحت پیگیرد قرار نگرفتند و حتی فرمانده ناو نیز در پایان خدمت خود مدال گرفت. * ایالات متحده آمریکا هیچگاه بخاطر این حادثه تاسفبار رسماً از ایران عذرخواهی نکرد. (ویکی پدیا) لعنت خدا بر امریکا -
حیفه گلوله که حروم بشه icon_wink باید به اینها مرگ موش داد :evil:
-
ارتش اسراییل (idf) . گزارش ، خبر، تحلیل تاپیک جامع بررسی ارتش اسراییل (IDF) .گزارش،خبر،تحلیل
hosseingmn پاسخ داد به TANK تاپیک در توان نظامی کشورها
با تشکر از ارسال شما icon_wink -
تاپیک جامع وزیردفاع شهید دکتر مصطفی چمران تاپیک جامع وزیردفاع شهید دکتر مصطفی چمران (عکس ، خاطره ، فیلم و ... )
hosseingmn پاسخ داد به marmoolak تاپیک در جنگ آوران
خواهش می کنم icon_wink- 138 پاسخ ها
-
تانک اصلی میدان نبرد ام-یک آبرامز تانک اصلی میدان نبرد ام-یک آبرامز ( M-1 Abrams MBT)
hosseingmn پاسخ داد به TANK تاپیک در تانک
عجیبه؟- 272 پاسخ ها
-
- m-1
- نیروی زمینی ارتش ایالات متحده
-
(و 1 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع وزیردفاع شهید دکتر مصطفی چمران تاپیک جامع وزیردفاع شهید دکتر مصطفی چمران (عکس ، خاطره ، فیلم و ... )
hosseingmn پاسخ داد به marmoolak تاپیک در جنگ آوران
بِسْمِالله الرََّّحْمنِ الرََّّحيمِ منالمؤمنينرجالصدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضينحبه و منهم من ينتظر و مابدلوا تبديلا. «قرآن كريم- الاحزاب آيه23» سخن گفتن از شهيدي با ابعاد گوناگون، از اسوهاي كه جمع اضداد بود، از آهن و اشك، از شير بيشة نبرد و عارف شبهاي قيرگون، از پدر يتيمان و دشمن سرسخت كافران بسيار سخت بلكه محال است. سخن گفتن از شهيد دكتر مصطفي چمران، اين مرد عمل و نه مرد سخن، اين نمونه كامل هجرت، جهاد و شهادت، اين شاگرد مكتب علي(ع)، اين مالكاشتر جنوب لبنان و حمزة كربلاي خوزستان سخت و دشوار است. چرا كه حتي نميتوان يكي از ابعاد وجودي او را آنگونه كه هست، توصيف كرد و نبايست انتظار داشت كه بتوانيم تصوير كاملي در اين مختصر از او ترسيم نمايئم، كه مردان و رهروان راه علي(ع) و حسين(ع) را با اين كلمات مادي و معيارهاي خاكي نميشود توصيف نمود و سنجيد. اين مروري است گذرا و سريع، بر حيات كوتاه اما پرحادثه و سراسر تلاش، ايثار، عشق و فداكاري شهيد دكتر مصطفي چمران. تـولد: دكتر مصطفي چمران در سال 1311 در تهران، خيابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولك متولد شد. تحصيـلات: وي تحصيلات خود را در مدرسه انتصاريه، نزديك پامنار، آغاز كرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشكده فني دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد و در سال 1336 در رشتة الكترومكانيك فارغالتحصيل شد و يكسال به تدريس در دانشكدة فني پرداخت. وي در همة دوران تحصيل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصيلي شاگردان ممتاز به امريكا اعزام شد و پس از تحقيقاتعلمي در جمع معروفترين دانشمندان جهان در دانشگاه كاليفرنيا و معتبرترين دانشگاه امريكا –بركلي- با ممتازترين درجة علمي موفق به اخذ دكتراي الكترونيك و فيزيك پلاسما گرديد. فعـاليتهاي اجتماعي: از 15سالگي در درس تفسير قرآن مرحوم آيتالله طالقاني، در مسجد هدايت، و درس فلسفه و منطق استاد شهيد مرتضي مطهري و بعضي از اساتيد ديگر شركت ميكرد و از اولين اعضاء انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سياسي دوران دكتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملي شدن صنعتنفت شركت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداري از نهضتملي ايران در كشمكشهاي مرگ و حيات اين دوره بود. بعد از كودتاي ننگين 28 مرداد و سقوط حكومت دكتر مصدق، به نهضت مقاومت ملي ايران پيوست و سختترين مبارزهها و مسئوليتهاي او عليه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ايران، بدون خستگي و با همه قدرت خود، عليه نظام طاغوتي شاه جنگيد و خطرناكترين مأموريتها را در سختترين شرايط با پيروزي به انجام رسانيد. در امريكا، با همكاري بعضي از دوستانش، براي اولينبار انجمن اسلامي دانشجويان امريكا را پايهريزي كرد و از مؤسسين انجمن دانشجويان ايراني در كاليفرنيا و از فعالين انجمن دانشجويان ايراني در امريكا به شمار ميرفت كه به دليل اين فعاليتها، بورس تحصيلي شاگرد ممتازي وي از سوي رژيم شاه قطع ميشود. پس از قيام خونين 15 خرداد سال 1342 و سركوب ظاهري مبارزات مردم مسلمان به رهبري امامخميني(ره) دست به اقدامي جسورانه و سرنوشتساز ميزند و همه پلها را پشتسر خود خراب ميكند و به همراه بعضي از دوستان مؤمن و همفكر، رهسپار مصر ميشود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر، سختترين دورههاي چريكي و جنگهاي پارتيزاني را ميآموزد و به عنوان بهترين شاگرد اين دوره شناخته ميشود و فوراً مسئوليت تعليم چريكي مبارزان ايراني به عهدة او گذارده ميشود. به علت برخورداري از بينش عميق مذهبي، از مليگرايي وراي اسلام گريزان بود و وقتي در مصر مشاهده كرد كه جريان ناسيوناليسم عربي باعث تفرقة مسلمين ميشود، به جمال عبدالناصر اعتراض كرد و ناصر ضمن پذيرش اين اعتراض گفت كه جريان ناسيوناليسم عربي آنقدر قوي است كه نميتوان به راحتي با آن مقابله كرد و با تأسف تأكيد ميكند كه مات هنوز نميدانيم كه بيشتر اين تحريكات از ناحية دشمن و براي ايجاد تفرقه در بين مسلمانان است. به دنبال آن، به چمران و يارانش اجازه ميدهد كه در مصر نظرات خود را بيان كنند. در لبنـان: بعد از وفات عبدالناصر، ايجاد پايگاه چريكي مستقل، براي تعليم مبارزان ايراني، ضرورت پيدا ميكند و لذا دكتر چمران رهسپار لبنان ميشود تا چنين پايگاهي را تأسيس كند. او به كمك امام موسيصدر، رهبر شيعيان لبنان، حركت محرومين و سپس جناح نظامي آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مباني اسلامي پيريزي نموده كه در ميان توطئهها و دشمنيهاي چپ و راست، با تكيه بر ايمان به خدا و با اسلحة شهادت، خط راستين اسلام انقلابي را پياده ميكند و عليگونه در معركههاي مرگ و حيات به آغوش گرداب خطر فرو ميرود و در طوفانهاي سهمناك سرنوشت، حسينوار به استقبال شهادت ميتازد و پرچم خونين تشيع را در برابر جبارترين ستمگران روزگار، صهيونيزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرايان «فالانژ»، به اهتزاز درميآورد و از قلب بيروت سوخته و خراب تا قلههاي بلند كوههاي جبلعامل و در مرزهاي فلسطين اشغال شده از خود قهرمانيها به يادگار گذاشته؛ در قلب محرومين و مستضعفين شيعه جاي گرفته و شرح اين مبارزات افتخارآميز با قلمي سرخ و به شهادت خون پاك شهداي لبنان، بر كف خيابانهاي داغ و بر دامنة كوههاي مرزي اسرائيل براي ابد ثبت گرديده است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران: دكتر چمران با پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران، بعد از 23 سال هجرت، به وطن باز ميگردد. همه تجربيات انقلابي و علمي خود را در خدمت انقلاب ميگذارد؛ خاموش و آرام ولي فعالانه و قاطعانه به سازندگي ميپردازد و همة تلاش خود را صرف تربيت اولين گروههاي پاسداران انقلاب در سعدآباد ميكند. سپس در شغل معاونت نخستوزير در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر مياندازد تا سريعتر و قاطعانهتر مسئله كردستان را فيصله دهد تا اينكه بالاخره در قضية فراموش ناشدني «پاوه» قدرت ايمان و ارادة آهينن و شجاعت و فداكاري او بر همگان ثابت ميگردد. در كردستـان: در آن شب مخوف پاوه، همة اميدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دلشكسته در ميان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اكثريت پاسداران قتلعام شده بودند و همة شهر و تمام پستي و بلنديها به دست دشمن افتاده بود و موج نيروهاي خونخوار دشمن لحظه به لحظه نزديكتر ميشد. باران گلوله ميباريد و ميرفت تا آخرين نقطه مقاومت نيز در خون پاسداران غرق گردد. ولي دكتر چمران با شهامت و شجاعت و ايثارگري فراوان توانست اين شب هولناك را با پيروزي به صبح اميد متصل كند و جان پاسداران باقيمانده را نجات دهد و شهر مصيبتزده را از سقوط حتمي برهاند. آنگاه فرمان انقلابي امامخميني(ره) صادر شد. فرماندهي كل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهي منطقه نيز به عهدة دكتر چمران واگذار شد. رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حركت درآمدند و همة تجارب انقلابي، ايمان، فداكاري، شجاعت،قدرت رهبري و برنامهريزي دكتر چمران در اختيار نيروهاي انقلاب قرار گرفت و عاليترين مظاهر انقلابي و شكوهمندترين قهرمانيها به وقوع پيوست و در عرض 15 روز شهرها و راهها و مواضع استراتژيك كردستان به تصرف نيروهاي انقلاب اسلامي درآمد و كردستان از خطر حتمي نجات يافت و مردم مسلمان كرد با شادي و شعف به استقبال اين پيروزي رفتند. وزارت دفـاع: دكتر چمران بعد از اين پيروزي بينظير به تهران احضار شد و از طرف رهبر عاليقدر انقلاب، امامخميني(ره)، به وزارت دفاع منصوب گرديد. در پست جديد، براي تغيير و تحول ارتش از يك نظام طاغوتي، به يك سلسله برنامههاي وسيع بنيادي دست زد كه پاكسازي ارتش و پياده كردن برنامههاي اصلاحي از اين قبيل است تا به ياري خدا و پشتيباني ملت، ارتشي به وجود آيد كه پاسدار انقلاب و امنيت استقلال كشور باشد و رسالت مقدس اسلامي ما را به سرمنزل مقصود برساند. مجلـس: دكتر مصطفي چمران در اولين دور انتخابات مجلس شوراي اسلامي، از سوي مردم تهران به نمايندگي انتخاب شد و تصميم داشت در تدوين قوانين و نظام جديد انقلابي، بخصوص در ارتش، حداكثر سعي و تلاش خود را بكند تا ساختار گذشتة ارتش به نظامي انقلابي و شايسته ارتش اسلامي تبديل شود. در يكي از نيايشهاي خود بعد از انتخاب نمايندگي مردم در مجلس شوراي اسلامي، اينسان خدا را شكر ميگويد: «خدايا، مردم آنقدر به من محبت كردهاند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار كردهاند كه به راستي خجلم و آنقدر خود را كوچك ميبينم كه نميتوانم از عهده آن به درآيم. خدايا، تو به من فرصت ده، توانايي ده تا بتوانم از عهده برآيم و شايستة اين همه مهر و محبت باشم.» وي سپس به نمايندگي رهبر كبير انقلاب اسلامي در شورايعالي دفاع منصوب شد و مأموريت يافت تا بطور مرتب گزارش كار ارتش را ارائه كند. در خوزستـان: گروهي از رزمندگان داوطلب، به گِرد او جمع شدند و او با تربيت و سازماندهي آنان، ستاد جنگهاي نامنظم را در اهواز تشكيل داد. اين گروه كمكم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زيادي انجام داد. تنها كساني كه از نزديك شاهد ماجراهاي تلخ و شيرين، پيروزيها و شكستها، شهامتها و شهادتها و ايثارگريهاي آنان بودند، به گوشهاي از اين خدمات كه دكترچمران شخصاً مايل به تبليغ و بازگويي آنها نبود، آگاهي دارند. ايجاد واحد مهندسي فعال براي ستاد جنگهاي نامنظم يكي از اين برنامهها بود كه به كمك آن، جادههاي نظامي به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپهاي آب در كنار رود كارون و احداث يك كانال به طول حدود بيست كيلومتر و عرض يك متر در مدتي حدود يكماه، آب كارون را به طرف تانكهاي دشمن روانه ساخت، به طوري كه آنها مجبور شدند چند كيلومتر عقبنشيني كنند و سدي عظيم مقابل خود بسازند و با اين عمل فكر تسخير اهواز را براي هميشه از سر به دور دارند. يكي از كارهاي مهم و اساسي او از همان روزهاي اول، ايجاد هماهنگي بين ارتش، سپاه و نيروهاي داوطلب مردمي بود كه در منطقه حضور داشتند. بازده اين حركت و شيوة جنگ مردمي و هماهنگي كامل بين نيروهاي موجود، تاكتيك تقريباً جديد جنگي بود؛ چيزي كه ابرقدرتها قبلاً فكر آن را نكرده بودند. متأسفانه اين هماهنگي در خرمشهر بوجود نيامد و نيروهاي مردمي تنها ماندند. او تصميم داشت به خرمشهر نيز برود، ولي به علت عدم وجود فرماندهي مشخص در آنجا و خطر سقوط جدي اهواز، موفق نشد ولي چندينبار نيروهايي بين دويست تا يكهزار نفر را سازماندهي كرده و به خرمشهر فرستاد و آنان به كمك ديگر برادران مقاوم خود توانستند در جنگي نابرابر مقابل حملات پياپي دشمن تا مدتها مقاومت كنند. محرم ماه شهادت و پيروزي سوسنگرد: پس از يأس دشمن از تسخير اهواز، صدام سخت به فتح سوسنگرد دلبسته بود تا روياي قادسيه را تكميل كند و براي دومينبار به آن شهر مظلوم حمله كرد و سه روز تانكهاي او شهر را در محاصره گرفتند و روز سوم تعدادي از آنان توانستند به داخل شهر راه يابند. دكتر چمران كه از محاصره تعدادي از ياران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت برآشفته بود، با فشار و تلاش فراوان خود و آيتالله خامنهاي، ارتش را آماده ساخت كه براي اولينبار دست به يك حمله خطرناك و حماسهآفرين نابرابر بزند و خود نيز نيروهاي مردمي و سپاه پاسداران را در كنار ارتش سازماندهي كرد و با نظمي نو و شيوهاي جديد از جانب جادة اهواز- سوسنگرد به دشمن يورش بردند. شهيدچمران پيشاپيش يارانش، به شوق كمك و ديدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوي اين شهر ميشتافت كه در محاصرة تانكهاي دشمن قرار گرفت. او ساير رزمندگان را به سوي ديگري فرستاد تا نجات يابند و خود را به حلقة محاصرة دشمن انداخت؛ چون آنجا خطر بيشتر بود و او هميشه به دامان خطر فرو ميرفت. در اين هنگام بود كه نبرد سختي درگرفت؛ نيروهاي كماندوي دشمن از پشت تانكها به او حمله كردند و او همچون شيري در ميدان، در مصاف با دشمن متجاوز از نقطهاي به نقطهاي ديگر و از سنگري به سنگري ديگر ميرفت. كماندوهاي دشمن او را زير رگبار گلولة خود گرفته بودند، تانكها به سوي او تيراندازي ميكردند و او شجاعانه بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شديد آنها سريع، چابك، برافروخته و شادان از شوق شهادت در ركاب حسين(ع) و در راه حسين(ع). در روز قبل از تاسوعا، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغيير ميداد. در همين اثناء، همرزم باوفايش به شهادت رسيد و او يكتنه به نبرد حسينگونه خود ادامه ميداد و به سوي دشمن حمله ميبرد. هرچه تنور جنگ گرمتر كيشد و آتش حمله بيشتر زبانه ميكشيد، چهرة ملكوتي او، اين مرد راستين خدا و سرباز حسين(ع)، گلگونتر وشوق به شهادتش افزونتر ميشد تا آنكه در حين «رقص چنين ميانه ميدان» از دو قسمت پاي چپ زخمي شد. خون گرم او با خاك كربلاي خوزستان درهم آميخت و نقشي زيبا از شجاعت و عشق به شهادت و تلاش خالصانه در راه خدا آفريد و هنوز هم گرمي قطرات خون او گرميبخش رزمندگان باوفاي اسلام و سرخي خونش الهامبخش پيروزي نهايي و بزرگ آنان است. با پاي زخمي بر يك كاميون عراقي حمله برد. سربازان صدام از يورش اين شير ميدان گريخته و او به كمك جوان چابك ديگري كه خود را به مهلكه رسانده بود، به داخل كاميون نشست و با لباني متبسم، ديگران را نويد پيروزي ميداد. خبر زخمي شدن سردار پرافتخار اسلام، در نزديكي دروازة سوسنگرد، شور و هيجاني آميخته با خشم و اراده و شجاعت در ياران او و ساير رزمندگان افكند كه بيمحابا به پيش تاختند و شهر قهرمان و مظلوم سوسنگرد و جان چند صد تن رزمندة مؤمن را از چنگال صداميان نجات بخشيدند. دكتر چمران با همان كاميوني كه خود را به بيمارستاني در اهواز رسانيد و بستري شد، اما بيش از يك شب در بيمارستان نماند و بعد از آن به مقر ستاد جنگهاي نامنظم و دوباره با پاي زخمي و دردمند به ارشاد ياران وفادار خود پرداخت. جالب اينجا بود كه در همان شبي كه در بيمارستان بستري بود، جلسة مشورتي فرماندهان نظامي (تيمسار شهيدفلاحي، فرماندة لشگر 92، شهيد كلاهدوز، مسئولين سپاه و سرهنگ محمد سليمي كه رئيس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نمايندة امام در سپاه پاسداران (شهيدمحلاتي) در كنار تخت او در بيمارستان تشكيل شد و درهمان حال و همان شب، پيشنهاد حمله به ارتفاعات اللهكبر را مطرح كرد. آغاز حركت مجدد: به رغم اصرار و پيشنهاد مسئولين و دوستانش، حاضر به ترك اهواز و ستاد جنگهاي نامنظم و حركت به تهران براي معالجه نشد و تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در حالي كه در كنار بسترش و در مقابلش نقشههاي نظامي منطقه، مقدار پيشروي دشمن و حركت نيروهاي خودي نصب شده بود و او كه قدرت و ياراي به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها مينگريست و مرتب طرحهاي جالب و پيشنهادات سازنده در زمينههاي مختلف نظامي، مهندسي و حتي فرهنگي ارائه ميداد. كمكم زخمهاي پاي او التيام مييافت و او ديگر نميتوانست سكون را تحمل كند و با چوب زيربغل به پا خاست و بازهم آمادة رفتن به جبهه شد. به دنبال نبرد بيست و هشتم صفر (پانزدهم ديماه 59) كه منجر به شكست قسمتي از نيروهاي ماشد و فاجعة هويزه به بار آمد، ديگر تاب نشستن نياورد، تعدادي از رزمندگان شجاع و جان بر كف را از جبهه فرسيه انتخاب كرد و با چند هليكوپتر كه خود فرماندهي آنها را بر عهده داشت، با همان چوب زيربغل دست به عملي بيسابقه و انتحاري زد. او در حالي كه از درد جنگ به خود ميپيچيد و از ناراحتي ميخروشيد، آمادة حمله به نيروهاي پشت جبهه و تداركاتي دشمن در جاده جفير به طلايه شد كه به خاطر آتش شديد دشمن، هليكوپترها نتوانستند از سد آتش آنها از منطقه هويزه بگذرند و حملة هوايي دشمن هليكوپترها را مجبور به بازگشت ساخت كه وي از اين بازگشت سخت ناراحت و عصباني بود. ديدار امام امت: بالاخره در اسفند ماه 59 چوب زيربغل را نيز كنار گذاشت و با كمي ناراحتي راه ميرفت و همراه با همرزمانش از يكايك جبهههاي نبرد در اهواز ديدن كرد. پس از زخمي شدن، اولينبار، براي ديدار با امام امت و عرض گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسيد و حوادثي را كه اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عمليات و پيشنهادات خود را ارائه داد. امام امت(ره) پدرانه و با ملاطفت خاصي به سخنانش گوش ميداد، او و همة رزمندگان را دعا ميكرد و رهنمودهاي لازم را ارائه ميداد. دكتر چمران از سكون و عدم تحركي كه در جبههها وجود داشت دائماً رنج ميبرد و تلاش ميكرد كه با ارائه پيشنهادات و برنامههاي ابتكاري حركتي بوجود آورد و اغلب اين حركتها را توسط رزمندگان شجاع و جانبركف ستاد نيز عملي ميساخت. او اصرار داشت كه هرچه زودتر به تپههاي اللهاكبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه كه نزديكي مرز است، رسانده تا ارتباط شمالي و جنوبي نيروهاي عراقي و مرز پيوسته آنان قطع شود. بالاخره در سيويكم ارديبهشت ماه سال شصت، با يك حملة هماهنگ و برقآسا، ارتفاعات اللهاكبر فتح شد كه پس از پيروزي سوسنگرد بزرگترين پيروزي تا آن زمان بود. شهيد چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمرة اولين كساني بود كه پاي به ارتفاعات اللهاكبر گذاشت؛ درحالي كه دشمن زبون هنوز در نقاطي مقاومت ميكرد. او و فرماندة شجاعش ايرج رستمي، دو روز بعد، با تعدادي از جان بركفان و ياران خود توانستند با فداكاري و قدرت تمام تپههاي شحيطيه (شاهسوند) را به تصرف درآوردند، درحالي كه ديگران در هالهاي از ناباوري به اين اقدام جسورانه مينگريستند. پس از پيروزي ارتفاعات اللهاكبر، اصرار داشت نيروهاي ما هرچه زودتر، قبل از اينكه دشمن بتواند استحكاماتي براي خود ايجاد كند، به سوي بستان سرازير شوند كه اين كار عملي نشد و شهيدچمران خود طرح تسخير دهلاويه را با ايثار و گذشت و فداكاري جان بر كف ستاد جنگهاي نامنظم و به فرماندهي ايرج رستمي عملي ساخت. فتح دهلاويه، در نوع خود عملي جسورانه و خطرناك و غرورآفرين بود. نيروهاي مؤمن ستاد پلي بر روي رودخانة كرخه زدند، پلي ابتكاري و چريكي كه خود ساخته بودند. از رودخانه عبور كردند و به قلب دشمن تاختند و دهلاويه را به ياري خداي برگ فتح كردند. اين اولين پيروزي پس از عزل بنيصدر از فرماندهي كل قوا بود كه به عنوان طليعة پيروزيهاي ديگر به حساب آمد. در سيام خردادماه سال شصت، يعني يكماه پس از پيروزي ارتفاعات اللهاكبر، در جلسة فوقالعاده شورايعالي دفاع در اهواز با حضور مرحوم آيتالله اشراقي شركت و از عدم تحرك وسكون نيروها انتقاد كرد و پيشنهادات نظامي خود، از جمله حمله به بستان را ارائه داد. اين آخرين جلسة شورايعالي دفاع بود كه شهيدچمران در آن شركت داشت و فرداي آن روز، روز غمانگيز و بسيار سخت و هولناكي بود. به سوي قربانگاه: در سحرگاه سيويكم خردادماه شصت، ايرج رستمي فرمانده منطقه دهلاويه به شهادت رسيد و شهيد دكترچمران به شدت از اين حادثه افسرده و ناراحت بود. غمي مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمي را فرا گرفته بود. دستهاي از دوستان صميمي او ميگريستند و گروهي ديگر مبهوت فقط به هم مينگريستند. از در و ديوار، از جبهه و شهر، بوي مرگ و نسيم شهادت ميوزيد و گويي همه در سكوتي مرگبار منتظر حادثهاي بزرگ و زلزلهاي وحشتناك بودند. شهيدچمران، يكي ديگر از فرماندهانش را احضار كرد و خود او را به جبهه برد تا در دهلاويه به جاي رستمي معرفي كند و در لحظة حركت وي، يكي از رزمندگان با سادگي و زيبايي گفت: «همانند روز عاشورا كه يكايك ياران حسين(ع) به شهادت رسيدند، عباس علمدار او (رستمي) هم به شهادت رسيد و اينك خود او همانند ظهر عاشوراي حسين(ع) آمادة حركت به جبهه است.» همة اطرافيانش هنگام خروج از ستاد با او وداع ميكردند و با نگاههاي اندوهبار تا آنجا كه چشم ميديد و گوش ميشنيد، او و همراهانش را دنبال ميكردند و غمي مرموز و تلخ بر دلشان سنگيني ميكرد. دكتر چمران، شب قبل در آخرين جلسة مشورتي ستاد، يارانش را با وصاياي بيسابقهاي نصيحت كرده بود و خدا ميداند كه در پس چهرة ساكت و آرام ملكوتي او چه غوغا و چه شور و هيجاني از شوق رهايي، رستن از غم و رنجها، شنيدن دروغ و تهمتها و دمبرنياوردنها و از شوق شهادت برپا بود. چه بسيار ياران باوفاي او به شهادت رسديه بودند و اينك او خود به قربانگاه ميرفت. سالها ياران و تربيتشدگان عزيزش در مقابل چشمانش و در كنارش شهيد شدند و او آنها را بر دوش گرفت و خود در اشتياق شهادت سوخت، ولي خداي بزرگ او را در اين آزمايشهاي سخت محك ميزد و ميآزمود، او را هر چه بيشتر ميگداخت و روحش را صيقل ميداد تا قرباني عاليتري از خاكيان را به ملائك معرفي نمايد و بگويد: اني اعلم مالاتعلمون. «من چيزهايي ميدانم كه شما نميدانيد.» به طرف سوسنگرد به راه افتاد و در بين راه مرحوم آيتالله اشراقي و شهيد تيمسار فلاحي را ملاقات كرد. براي آخرينبار يكديگر را بوسيدند و بازهم به حركت ادامه داد تا به قربانگاه رسيد. همة رزمندگان را در كانالي پشت دهلاويه جمع كرد، شهادت فرماندهشان، ايرج رستمي را به آنها تبريك و تسليت گفت و با صدايي محزون و گرفته از غم فقدان رستمي، ولي نگاهي عميق و پرنور و چهرهاي نوراني و دلي والامال از عشق به شهادت و شوق ديدار پروردگار، گفت: «خدا رستمي را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، ميبرد.» خداوند ثابت كرد كه او را دوست ميدارد و چه زود او را به سوي خود فراخواند. شهـادت: سخنش تمام شد، با همة رزمندگان خداحافظي و ديدهبوسي كرد، به همة سنگرها سركشي نمود و در خط مقدم، در نزديكترين نقطه به دشمن، پشت خاكريزي ايستاد و به رزمندگان تأكيد كرد كه از اين نقطه كه او هست، ديگر كسي جلوتر نرود، چون دشمن به خوبي با چشم غيرمسلح ديده ميشد و مطمئناً دشمن هم آنها را ديده بود. آتش خمپاره كه از اولين ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمي قربانيهاي ديگري نيز گرفته بود، باريدن گرفت و دكتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از كنارش متفرق شوند واز هم فاصله بگيرند. يارانش از او فاصله گرفتند و هر يك در گودالي مات و مبهوت در انتظار حادثهاي جانكاه بودند كه خمپارهها در اطراف او به زمين خورد و با اصابت يكي از خمپارههاي صداميان، يكي از نمونههاي كامل انساني كه ماية مباهات خداوند است، يكي از شاگردان متواضع علي(ع) و حسين(ع)، يكي از عارفان سالك راه حق و حقيقت و يكي از ارزشمندترين انسانهاي عليگونه و يكي از ياران باوفاي امامخميني(ره) از ديار ما رخت بربست و به ملكوت اعلي پيوست. تركش خمپارة دشمن به پشت سر دكتر چمران اصابت كرد و تركشهاي ديگر صورت و سينة دو يارش را كه در كنارش ايستاده بودند، شكافت و فرياد و شيون رزمندگان و دوستان و برادران باوفايش به آسمان برخاست. او را به سرعت به آمبولانس رساندند. خون از سرش جاري بود و چهرة ملكوتي و متبسم و در عينحال متين و محكم و موقر آغشته به خاك و خونش، با آنكه عميقاً سخنها داشت، ولي ظاهراً ديگر با كسي سخن نگفت و به كسي نگان نكرد. شايد در آن اوقات، همانطوري كه خود آرزو كرده بود، حسين(ع) بر بالينش بود و او از عشق ديدار حسين(ع) و رستن از اين دنياي پر از درد و پيوستن به روح، به زيبايي، به ملكوت اعلي و به ديار مصفاي شهيدان، فرصت نگاهي و سخني با ما خاكيان را نداشت. در بيمارستان سوسنگرد كه بعداً به نام شهيد دكترچمران ناميده شد، كمكهاي اوليه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت، ولي افسوس كه فقط جسم بيجانش به اهواز رسيد و روح او سبكبال و با كفني خونين كه لباس رزم او بود، به ديار ملكوتيان و به نزد خداي خويش پرواز كرد و نداي پروردگار را لبيك گفت كه: «ارجعي الي ربك راضيه مرضيه» از شهادت انسانساز سردار پرافتخار اسلام، اين فرزند هجرت و جهاد و شهادت و اسوه حركت و مقاومت، نه تنها مردم اهواز و خوزستان بلكه امت مسلمان ايران و شيعيان محروم لبنان به پا خاستند و حتي ملل مستضعف و زاده دنيا غرق در حسرت و ماتم گرديدند. امواج خروشان مردم حقشناس ما، خشمگين از اين جنايت صدام و اندوهبار و اشكآلود، پيكر پاك او را در اهواز و تهران تشييع كردند كه «انالله و انّااليه راجعون.» بلي، اينچنين زندگي سراسر تلاش و مبارزة خالصانه و عارفانه در راه خداي او آغاز گشت و اينچنين در كربلاي خوزستان در جهاد و نبرد روياروي عليه باطل، حسينگونه به خاك شهادت افتاد و به ملكوت اعلي عروج كرد و به آرزوي ديرين خود كه قرباني شدن عاشقانه در راه خدا بود، نايل گشت. خدايش رحمت كند و او را با حسين(ع) و شهداي كربلا محشور گرداند. والسلام علي مناتبعالهدي یادش گرامی و راهش پر رهرو www.chamran.org- 138 پاسخ ها