rasoolmr

Members
  • تعداد محتوا

    1,115
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های rasoolmr

  1. [quote][quote]لطفا یه لینک دیگه بزارید که شیلخر نباشه[/quote] http://www.mediafire.com/?62hkd6heacw7mkf[/quote] در مورد مقایسه زجر کش کردن حیوان زبون بسته با مجازات سنگسار عامل زنای محصنه فقط نظر قرآن و مفسرین رو درباره عمل شنیع زنا و مجازات اون رو ذکر میکنم : الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِي(سوره نور آیه 2) زن و مرد زناكار را هر يك، صد تازيانه بزنيد، و هرگز در دين خدا رافت (و محبت كاذب) شما را نگيرد اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد، و بايد گروهى از مؤمنان مجازات آنها را مشاهده كنند " الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ ... الْمُؤْمِنِينَ" كلمه" زنا" به معناى جماع بدون عقد يا بدون شبه عقد يا بدون خريد كنيز است، و كلمه __________________________________________________ (1) مفردات راغب، ماده" فرض". ترجمه الميزان، ج‏15، ص: 113 " جلد" به معناى زدن تازيانه است و كلمه" رأفت" به معناى دلسوزى و تحريك شدن عواطف است، بعضى «1» از لغويين گفته‏اند: به معناى رحمت آميخته با دلسوزى است و كلمه" طائفه" در اصل به معناى جماعت است وقتى كه كوچ مى‏كنند، بعضى «2» گفته‏اند: اين كلمه بر دو نفر و حتى بر يك نفر هم اطلاق مى‏شود. [بيان حد زناى زانى و زانيه‏] " الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي ... جَلْدَةٍ"- [color=red]مراد مرد و زنى است كه اين عمل شنيع از آن دو سر زده، كه بايد به هر يك از آن دو صد تازيانه بزنند، و صد تازيانه حد زنا است به نص اين آيه شريفه، چيزى كه هست در چند صورت تخصيص خورده، اول اينكه زناكاران محصن باشند، يعنى مرد زناكار داراى همسر باشد، و زن زناكار هم شوهر داشته باشد، يا يكى از اين دو محصن باشد كه در اين صورت هر كس كه محصن است بايد سنگسار شود،[/color] دوم اينكه برده نباشند كه اگر برده باشند حد زناى آنان نصف حد زناى آزاد مى‏باشد. بعضى «3» از مفسرين گفته‏اند: اگر زن زناكار را جلوتر از مرد زناكار ذكر كرده، براى اين بوده كه اين عمل از زنان شنيع‏تر و زشت‏تر است و خطاب در آيه متوجه به عموم مسلمين است، در نتيجه زدن تازيانه كار كسى است كه متولى امور مسلمانان است، كه يا پيغمبر است و يا امام، و يا نايب امام. " وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ ..."- اين نهى كه از رأفت شده از قبيل نهى از مسبب است به نهى از سبب، چون رقت كردن به حال كسى كه مستحق عذاب است باعث مى‏شود كه در عذاب كردن او تساهل شود، و در نتيجه نسبت به او تخفيف دهند، و يا به كلى اجراى حدود را تعطيل كنند، و به همين جهت كلام را مقيد كرد به قيد" فِي دِينِ اللَّهِ" تا جمله چنين معنا دهد كه در حالتى كه اين سهل‏انگارى در دين خدا و شريعت او شده است. بعضى «4» از مفسرين گفته‏اند: مراد از" دين اللَّه" همان حكم خدا است، هم چنان كه در آيه" ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ" «5» بدين معنا است، يعنى رأفت، شما را در اجراى حكم خدا و اقامه حد او نگيرد. __________________________________________________ (1) مجمع البيان، ج 7، ص 124 به نقل از اخفش. (2) مجمع البيان، ج 7، ص 124. (3) مجمع البيان، ج 7، ص 124. (4) مجمع البيان، ج 7، ص 124 به نقل از ابن عباس. (5) در حكم پادشاه قانونا نمى‏توانست برادر خود را نگهدارد. سوره يوسف، آيه 76. ترجمه الميزان، ج‏15، ص: 114 " إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ"- يعنى اگر شما چنين و چنان هستيد در اجراى حكم خدا دچار رأفت نشويد و اين خود تاكيد در نهى است. " وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ"- يعنى و بايد جماعتى از مؤمنين ناظر و شاهد اين اجراى حد باشند، تا آنان نيز عبرت گيرند و نزديك عمل فحشاء نشوند ................................................................................................................................................................................................. " (وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ). و سر انجام در پايان اين آيه به نكته ديگرى براى تكميل نتيجه‏گيرى از اين مجازات الهى اشاره كرده مى‏گويد:" و بايد گروهى از مؤمنان حضور داشته باشند و مجازات آن دو را مشاهده كنند" (وَ لْيَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ). در واقع اين آيه مشتمل بر سه دستور است: 1- حكم مجازات زنان و مردان آلوده به فحشاء (منظور از زنا آميزش جنسى مرد و زن غير همسر و بدون مجوز شرعى است). 2- تاكيد بر اين كه در اجراى اين حد الهى گرفتار محبتها و احساسات بى مورد نشويد، احساسات و محبتى كه نتيجه‏اى جز فساد و آلودگى اجتماع ندارد منتها براى خنثى كردن انگيزه‏هاى اين گونه احساسات مساله ايمان به خدا و روز جزا را پيش مى‏كشد چرا كه نشانه ايمان به مبدء و معاد، تسليم مطلق در برابر فرمان او است، ايمان به خداوند عالم حكيم سبب مى‏شود كه انسان بداند هر حكمى فلسفه و حكمتى دارد و بى دليل تشريع نشده، و ايمان به معاد سبب مى‏شود كه انسان در برابر تخلفها احساس مسئوليت كند. در اينجا حديث جالبى (از پيامبر ص) نقل شده كه توجه به آن لازم است: يؤتى بوال نقص من الحد سوطا فيقال له لم فعلت ذاك؟ فيقول: رحمة لعبادك، فيقال له انت ارحم بهم منى؟! فيؤمر به الى النار، و يؤتى بمن زاد سوطا، فيقال له لم فعلت ذلك؟ فيقول لينتهوا عن معاصيك! فيقول: انت احكم به منى؟! فيؤمر به الى النار!: " روز قيامت بعضى از زمامداران را كه يك ( تفسير نمونه، ج‏14، ص: 360) تازيانه از حد الهى كم كرده‏اند در صحنه محشر مى‏آورند و به او گفته مى‏شود چرا چنين كردى؟ مى‏گويد: براى رحمت به بندگان تو! [color=red]پروردگار به او مى‏گويد: آيا تو نسبت به آنها از من مهربانتر بودى؟![/color] و دستور داده مى‏شود او را به آتش بيفكنيد! ديگرى را مى‏آورند كه يك تازيانه بر حد الهى افزوده، به او گفته مى‏شود: چرا چنين كردى؟ در پاسخ مى‏گويد: تا بندگانت از معصيت تو خوددارى كنند! خداوند مى‏فرمايد: تو از من آگاهتر و حكيم‏تر بودى؟! سپس دستور داده مى‏شود او را هم به آتش دوزخ ببرند" «1». 3- دستور حضور جمعى از مؤمنان در صحنه مجازات است چرا كه هدف تنها اين نيست كه گنهكار عبرت گيرد، بلكه هدف آنست كه مجازات او سبب عبرت ديگران هم شود، و به تعبير ديگر: با توجه به بافت زندگى اجتماعى بشر، آلودگيهاى اخلاقى در يك فرد ثابت نمى‏ماند، و به جامعه سرايت مى‏كند، براى پاكسازى بايد همانگونه كه گناه برملا شده مجازات نيز برملا گردد. و به اين ترتيب اساس پاسخ اين سؤال كه چرا اسلام اجازه مى‏دهد آبروى انسانى در جمع بريزد روشن مى‏شود، زيرا ما دام كه گناه آشكار نگرديده و به دادگاه اسلامى كشيده نشده است" خداوند ستار العيوب" راضى به پرده درى نيست اما بعد از ثبوت جرم و بيرون افتادن راز از پرده استتار، و آلوده شدن جامعه و كم شدن اهميت گناه، بايد به گونه‏اى مجازات صورت گيرد كه اثرات منفى گناه خنثى شود و عظمت گناه به حال نخستين باز گردد. اصولا در يك جامعه سالم بايد" تخلف از قانون" با اهميت تلقى شود، مسلما اگر تخلف تكرار گردد آن اهميت شكسته مى‏شود و تجديد آن تنها با علنى شدن كيفر متخلفان است. اين واقعيت را نيز از نظر نبايد دور داشت كه بسيارى از مردم براى __________________________________________________ (1) تفسير فخر رازى جلد 23 صفحه 148. تفسير نمونه، ج‏14، ص: 361 حيثيت و آبروى خود بيش از مساله تنبيهات بدنى اهميت قائلند، و همين علنى شدن كيفر ترمز نيرومندى بر روى هوسهاى سركش آنها است .......................................................................................................................... ( وَالَّذِینَ لاَ یَدْعُونَ مَعَ اللهَ إِلهاً آخَرَ وَلاَ یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَلاَ یَزْنُونَ وَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثَاماً * یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَاناً )(1) . « و آنان که معبود دیگری را با خدا نمی پرستند ، و کسی را که خدا خونش را حرام کرده است ، جز به حق نمی کشند ، و زنا نمی کنند ; و کسی که این اعمال را مرتکب شود به کیفر سختی برسد . * روز قیامت عذابش دو چندان شود ، و در آن با خواری و سرشکستگی جاودانه ماند » . 1 ـ فرقان (25) : 68 ـ 69 . نکته مهمی که در این آیه شریفه مطرح است این است که خدای متعال می فرماید : کسانی که مرتکب این گناهان من جمله « زنا » شوند ، در قیامت عذاب و مجازاتشان مضاعف است . در اینجا دو سؤال پیش می آید : نخست اینکه چرا عذاب این گونه افراد مضاعف است ؟ و چرا به اندازه گناهشان مجازات نمی شوند ؟ و آیا این با عدالت سازگار است ؟ دوم اینکه در اینجا سخن از خلود و جاویدان ماندن در عذاب است ، در حالی که می دانیم خلود تنها به کفار مربوط است و از سه گناهی که در آیه شریفه مطرح است تنها گناه اول کفر است ; اما درباره قتل نفس و زنا چرا خلود مطرح شده است ؟. مفسران در پاسخ سؤال اول می فرمایند : گاه یک گناه سرچشمه گناهان دیگراست ، مانند کفر که سبب ترک واجبات و انجام محرمات می گردد ; اما در مورد زنا مضاعف بودن مجازات و عذاب فردی که مرتکب آن شده است را می توان به آثار اجتماعی آن سوق داد . گرچه شخص زناکار یک گناه مرتکب شده است ; اما از آنجا که این گناه اثر مستقیمی در بروز آثار شوم و خطرناک اجتماعی دارد و زمینه بروز گناهان دیگر می شود ، مجازاتش دو برابر است می توان گفت که بعضی از گناهان به قدری شدید است که سبب بی ایمان از دنیا رفتن می شود . در مورد زنا مخصوصاً اگر زنای محصنه باشد نیز ممکن است چنین باشد .و این عمل در ردیف قتل و در کنار آن در آیه ذکر شده و به شمار آمده است در روایتی امام باقر (علیه السلام) برای زنا شش اثر ذکر کرده اند : سه اثر در دنیا و سه اثر در آخرت ، اما آثار دنیایی : از بین رفتن آبرو ، کم شدن رزق ، نزدیک کردن مرگ . اما آثار آخرتی : غضب حق ، سختی در حساب ، دخول در جهنم و خلود در آن(1) . ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 ـ کافی : 5/541 ، باب الزانی ، حدیث 3 ; وسائل الشیعه 20/309 ، باب تحریم الزنا ، حدیث 25692 .
  2. [quote] ولی جدا از شوخی هر انسانی اگر در حالت عادیه روحی و روانی باشه و چنین کارهایی رو از روی اراده و عقل سالم انجام بده همین بلاها یا بدتر از اون سرش میاد.من که به این مساله شدیدا اعتقاد دارم.[/quote] در تایید فرمایشات شما در روایات داریم که آزار حیوانات حتی حیوانات موذی موجب مرگ سخت انسان میشه (حیوان اگه موذی هم باشه انسان حق نداره زجر کشش کنه) و یا اگه کسی میخاد حیوانی رو قربانی کنه نباید چاقو و کارد مورد استفاده اش کند باشه و حیوان رو زجر بده . اما اینجور کشتن حیوان بیآزار زبون بسته
  3. [quote]من هم تا حدودی با نظر 1969 موافقم در دوران قاجار همین حرمسرا ها معضل بزرگی برای کشور بود چرا که از یک سیستم یکپارچه جلوگیری می کرد و شاه حرفش در حد مسائل خوشگذرانی اجرا می شد جنگ قدرت در حرمسرا بین همسران باعث شد که هرکس در دربار دنبال مالش باشد تا حفظ کشور [color=red]در دوران پهلوی هم اگر نگاه کنید تنها خواهر شاه اشرف برای قدرت طلبی خودش اختیارات شاه را زیر سوال می برد[/color] تازه شانس کشور این بود که این ها تعدادشان کم بود و حرمسرا نداشتند در مورد امیر کبیر حرف شما خیلی خوب بود بزرگترین کاری که در دوران قاجار در زمان ناصر الدین شاه و بوسیله امیر کبیر انجام شد فرستادن محصلین به اروپا و آوردن علوم نوین به کشور بود چرا که در دنیای نوین اگر علم نداشته باشی انگار هیچی نداری مثل کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس البته این علم اول تئوری است بعد به صورت کاربردی در می آید کاری که امیر کبیر شروع کرد آوردن صرف علم بود که بعدا به پیشرفت تئوری رسید و الان دارد به صورت کاربردی در می آید البته باید این نکته را ذکر کرد که در زمان قاجار حرف شاه به عنوان حرف خدا توسط حاکمان محلی و بعضی مردم تلقی می شد و مخالفت با آن ارتداد و ... محسوب می شد[/quote] اگر در زمان قاجار شاهان حرمسرا داشتند پهلوی ها تمام کشور و دختران ایران رو تبدیل به حرمسرا کردند اگر قاجارها استقلال اندکی داشتند پهلوی ها مطلقا از هیچگونه استقلال نظری برخوردار نبودند و کلا اونها رو یک مشت نادان شارلاتان میشه نامید ویا در مورد امیر کبیر کار این شخص بزرگ درست بود اما با کشته شدنش دارالفنون و محصلان اعزامی تبدیل به بزرگترین مخاطره برای امنیت و استقلال کشور شدند...... اگه اطلاعات تاریخی در مورد قاجار یا پهلوی ندارید سکوت بهتره تا نظریات ....
  4. [quote] [size=18][color=blue]حرمت امامزاده رو متوليش بايد نگه داره[/color] [/size][/quote] برادر عزیز متاسفانه این امامزاده متولی نداره . اینکه تکلیف ایران قبل و بعد از اسلام چجوری باید باشه معلوم نیست و هیچ چیز سر جای خودش قرار نداره . دستگاه هنری و تبلیغاتی کشور از اول انقلاب تا کنون فتح نشده و در دست یک عده روشنفکر غرب زده است .اونها هم هر اثری که بسازن فقط تخریب فرهنگ و سنت های کشور ازش بیرون میاد . عدم ورود هنرمندان وطنی به این خاطر هست که بخشی که ورود در این قضیه کردند اونها اصلا اعتقادی به میهن ندارن و مثل آدم های مسخ شده کشور خودشون رو اونور آب میدونن . بنابراین از ساختن فیلم هایی مثا 300 نه تنها نگران نیستند بلکه از خوشحالی ذوق مرگ هم میشن (از خود بیگانگی) . اگر هم فیلمی بسازن قطعا ضد ملی میسازن اونهایی هم که معتقد به کشور و وطن و سلام هستند اصلا پا در این عرصه نمیذارن و اگر هم بخوان وارد بشن بوسیله طیف مسلط اول به هر نحو ممکن حذف شده یا در حاشیه میرن (خفه کردن توسط مدافعان آزادی ) البته استثنا هم داریم خیلی کم که با جون کندن و پوست کلفتی بر خلاف جریان رودخانه شنا میکنند .
  5. بعضی ها اگه نقد قاجاریه باشه با اون هیچ مشکلی ندارن و حتی تشویق هم میکنن اما بشرط اینکه هیچ حرفی در مورد پهلوی ها گفته نشه و یا برای تطهیر پهلوی ها گفته میشه که اونها خدمت کردن و یا هیچکس نمیخاد خودش رو خراب کنه و اونها هم قصد بدی نداشتن و ...... اینکه ما بگیم که نمیشه در مورد وقایع تاریخی قضاوت کرد بمعنی تعطیلی تعقل و اندیشه و انسداد هر گونه درک از تاریخ هست که مقبول هیچکس نیست و عقل هر انسانی بالبداهه اونو رد میکنه . به اعتقاد من قاجارها رو به هیچوجه نمیشه با پهلوی ها مقایسه کرد . اونچه قاجارها کردند هرچند ضعف و شکست به تمام معنی بود اما خیانت نبود بعکس پهلوی ها بنابراین واژه منحوس به معنی واقعی کلمه برازنده پهلوی هاست . اونچه که واضحه اینه که قاجاریه وارث میراثی شد که در دوره انحطاط و عقب ماندگی شدید خودش قرار داشت . اونها هر چند مثل سایر سلسله های شاهنشاهی در ایران با زور و قدرت نظامی خودشون به قدرت رسیدن اما در انحطاط و عقب ماندگی علمی و فرهنگی و تکنولوژیک قبل از خودشون نقشی نداشتند بلکه فقط وارث اون بودند . شکست جنگهای اونها با روس ها بدلیل عقب ماندگی تاریخی علمی و تکنولوژیک ایران اون عصر + ضعف ساختاری حکومت قاجار + بی عرضگی خاندان قجر (هر چند که رشادت های عباس میرزا استثناست) + خیانت متحدین اروپایی ایران یعنی فرانسه و انگلستان و معامله پنهانی اونها با روس ها بر سر ایران بود . اما حاکمان قجر اولا بدون کمک بیگانه به حکومت رسیده بودند و وابسته به استعمارگران نبودند در ثانی عقب نشینی های پی در پی اونها پس از جنگهای بسیار و شکست و ناکامی ایران در انتهای جنگ ها بود . پس از فتحعلی شاه قاجار و روی کار آمدن ناصرالدین شاه عقب نشینی های اونها در نتیجه توطئه خیانت کاران داخل دربار در همراهی انگلستان + بی نتیجه دانستن تقابل نظامی بدلیل شکست های پی در پی اونها بود . اما واگذاری بخشهایی از کشور مثل دشت نامی به افغانستان ، کوه های آرارات به ترکیه و اروند رود به عراق و بلوچستان به پاکستان و جدا سازی بحرین در دوره پهلوی ها و همچنین اشغال خفت بار ایران در دوره رضاخان نوعا با نحوه جنگ ها و جدا شدن بخشهایی از ایران در دوره قاجارها متفاوت هست . با روی کار آمدن امیر کبیر این شخصیت بزرگ با درک درست از موقعیت زمان خودش و فهم درست عقب ماندگیها دست به ایجاد دارالفنون و اعزام دانشجویان برای تحصیل به خارج از کشور و عمدتا کشورهای اروپایی زد و البته با کشته شدن او کارش نیمه تمام موند و اونچه که وی راه اندازی کرده بود نه تنها نتیجه ای مثبت برای ایران در پی نداشت بلکه به امری ضد ملی تبدیل شد . چرا که این اعزام شدگان وقتی به کشورهای اروپایی رفتند نتوانستند موفقیت علمی در خوری داشته باشند و با درک ظواهر تمدنی غرب مجذوب و سپس هضم در اون شدند و اغلب جذب کانونهای فراماسونری شدند و با برگشتنشون به ایران لژهای فراماسونری در ایران رو راه اندازی کردند . این افراد پس از بازگشت به عنوان طیف روشنفکر و تحصیلکرده به پست های کلیدی در امور کشوری دست یافتند . اماچون معلومات چندانی نیاموخته بودند عملا تاثیری در پیشرفت ایرا ن نداشتند ولی از اونجایی که هضم در فرهنگ کشور محل تحصیل خودشون شده بودند دچار از خودبیگانگی شده و اساسا از درون تهی شده و تبدیل به یک شهروند مجازی اروپایی شده بودند و بنابراین تعجبی نداره که با افتخار ننگین ترین قراردادها رو بر علیه کشور خودشون به تصویب رسانده و اجرا کردند که البته با مخالفت علما و مردم واقع شدند و حتی گاهی هم این مخالفت ها منجر به ایجاد نهضت های ملی هم شد مثل نهضت تنباکو . قیام مشروطه به اعتقاد من به دلیل درک مردم از عقب ماندگی تاریخی و نیاز به ضرورت اصلاح در کشور واقع شد . اونها دو چیز رو موجب عقب ماندگی تاریخی کشور میدونستند یکی استبداد داخلی و دیگری استعمار خارجی . قیام تنباکو و نظایر اون در جهت مقابله با استعمار خارجی بود و قیام مشروطه در جهت مقابله با استبداد داخلی . این قیام بدلیل عدم تجربه علما و مردم و نفوذ استعمار از طریق طیف روشنفکر تحصیلکرده فوق الذکر به انحراف کشیده شد و به ضد خودش مبدل شد یعنی از یکطرف به ضعف حکومت مرکزی و در نتیجه ضعف داخلی و ایجاد هرج و مرج و شورش در مناطق مختلف کشور شد و از طرف دیگه منتهی به تقویت استعمار از طریق عوامل تربیت شده تحصیلکرده غرب زده شد و اونها با نفوذ این طیف به قدرت داخلی ایران نیز دست یافتند . و در نهایت با کودتای انگلیسی سید ضیا و سپس روی کار آوردن رضا خان این تسلط اونها کامل شد و انگلستان فتح کامل ایران رو جشن گرفت و استقلال کشور بطور کامل از بین رفت . طیفی که باعث روی کار آوردن رضاخان با کمک و هدایت انگلستان شدند همین طیف روشنفکر تحصیلکرده شیفته غرب بود که معتقد بود برای پیشرفت باید از سرتا پا فرنگی شد . هدف اونها ایجاد مدرنیسم توسط دیکتاتوری رضاخانی بود . بنا بر این پهلوی ها اولا فقط وسیله و ابزار کار بودند و از خودشون هیچ طرح و برنامه ای هم نداشتند چون اصلا اینکاره هم نبودند بنابراین نمیتونن دلسوز باشن یا نباشن و ثانیا با تکیه بر عوامل قدرت در داخل کشور به قدرت نرسیدند بلکه با تکیه بر کودتای سامان یافته توسط یک کشور استعمار گر دشمن یعنی انگلستان به قدرت رسیدند بنا بر این منطقا نمیتونستند گامی در جهت مخالفت با منافع بیگانه (که در تضاد با منافع ملی هست ) بردارند . این طیف روشنفکر مغز متفکر حکومت پهلوی ها هم در دوره رضا خان و هم در دوره محمد رضا بودند . به دلیل خاستگاه تفکری اونها و وابستگی به مدرنیسم اولا مخالف مذهب و دین بودند و سعی در ریشه کن کردن دین در کشور ابتدا با زور سرنیزه رضاخانی و سپس با دستگاه فرهنگی و امنیتی محمد رضا داشتند و ثانیا بدلیل وابستگی به استعمار بیگانه به هیچ عنوان پایگاه مردمی در داخل نداشتند و بنابراین مجبور به کسب حمایت بیگانه بودند . بنابراین حکومت پهلویها بنظر من سه فرق اساسی با قجرها داشت : 1- روی کار آمدن و بقدرت رسیدن پهلوی ها با طراحی و سازماندهی بیگانه و کودتای انگلیسی و بنابراین آلت دست بودن تا انتها 2-فقدان مشروعیت مردمی و بنابراین نداشتن هیچگونه پایگاه مردمی در داخل 3-تکیه بر عوامل تحصیلکرده روشنفکر غرب زده و بنا بر این پذیرش مدرنیسم وارداتی غیر همسو با فرهنگ و منافع ملی که منجر به ضدیت با دین و مظاهر دینی در کشور شد که منتهی به تخریب گسترده ساختاری درسنت ها و فرهنگ ملی شد . روشی رو که اونها در پیش گرفته بودند در نهایت فقط یک پوسته ای از مظاهر غربی رو برای کشور به ارمغان آورد در مقابل در ازای اونهمه گوهر هایی که از دست داده و بسیاری چیزها رو از ایران گرفت مثل استقلال و فرهنگ کشور و در نهایت هیچ پیشرفت در خوری رو به همراه نیاورد و در نتیجه منتهی به وابستگی بیشتر کشور و تخریب گسترده بنیانهای بومی کشور شد که نتیجه اون ایجاد انقلاب اسلامی در کشور بود .
  6. ممنون . زیبا بود . خدا ارواح همه شهیدان را غریق رحمت کند .
  7. در اینجور موارد استفاده از عوامل نفوذی و خائن موثرترین و سریعترین و کم هزینه ترین بوده و هست ما اگه ضربه ای بخوریم شک نکنید که از خائنین بوده اگه قراره حفاظتی صورت بگیره اولویت اول این مورده . بی شک عوامل نفوذی اونها در بین نیروهای مسلح و شاید متخصصین حضور دارند .
  8. [quote]آقا احتمالا کل دل و رودش رو خالی کردن بعد گذاشتنش جلوی دوربین [/quote] به احتمال زیاد حدستون درسته اینکه این گنج رو تو یه سوله ورزشی گذاشتن و به نمایش گذاشتن و قسمت زیرین اون رو هم پوشوندن میتونه یکی از دلایلش همین امر باشه
  9. خدا نسلشونو از رو زمین برداره و پیروان محمد (ص) رو بر دشمنانش پیروز کنه
  10. این نوع توهمات بیشتر ناشی از آرزوهای دست نیافتنی فمینیستی برای در اختیار گرفتن زمام امور همه مردان از جمله مردان پولادین و سرنوشت ساز تاریخ برای نشون دادن قدرت زنانه و تفسیر تاریخ به گونه زنانه اون هست ( امان از مردان فمینیست . کلا فمینیست ها هر جا پا بذارن اونجا رو به گند میکشن ) قطعا کسی که تا حد برده جنسی شدن پیش رفته باشه نمیتونه کارهایی به اون عظمت رو انجام بده . نفس ذلیل جرات اقدام رو هرگز نداره و اصلا نمیتونه رو اطرافیانش تاثیر بذاره تا چه برسه به اینکه بتونه روح میلیونها نفر رو تسخیر کنه و تابع خودش کنه و بر تمامی جهان زمان خودش و تا یک قرن پس از خودش تاثیر داشته باشه . بدون شک می باید دارای اراده و روحیه ای پولادین و غیر قابل نفوذ باشه . اگه نفس انسان رو دارای قوای عقلانی و شهوانی و غضبیه بدونیم در اینصورت هیتلر برای پیش بردن کارش می باید تمامی قوای شهوانیش رو تحت کنترل داشته باشه ولی پیداست که مقهور خشم و قوای غضبیه اش هست و فرمانروای هیتلر نفس سرکش غضب و شعله آتشین استیلا هست . اگه هیتلر دارای نفسی نامتعادل هست به این جهت هست که نفسش رو تحت کنترل عقل در نیاورده و مقهور خواسته غریزی سبعیت حیوانی هست و به مرحله انسانی هرگز پا نگذاشت .
  11. ممنون دوست عزیز . واقعا لذت بردم زندگی کردن مثل دکتر برای امثال من محال هست . فقط میتونم اونو دوست داشته باشم و حسرت بخورم .
  12. ممنون . خیلی زیبا بود هر بند اونها نشون میده که این شهید عارف بالله به مقام فنای فی الله رسیده اما مشتاق وصال هست که با شهادت به وصال ابدی معشوقش رسید . جمله ای داره که برای من و امثال حقیرانی چون من غیر قابل درک هست و اون جمله ای هست که خدا رو شاهد میگیره که در زندگیش لحظه ای غافل از خدا نبوده و فراموشی خدا بهش دست نداده (کسی که اینگونه باشه تقریبا ارتکاب معصیت ازش محال هست . حتی فکر و خیال گناه هم نداشته . اگه کسی اینجوری باشه و مداومت داشته باشه و استقامت داشته باشه در این راه به عصمت اکتسابی میرسه و این شهید داره میگه که به این مقام رسیده). این اگه اعجاز نباشه قطعا کرامت هست . اگه کرامت داره خیلی خواسته ها رو هم میتونه برآورده کنه . توسل به این شهید اگه برای امور دنیایی نباشه بی برو برگرد جواب میده
  13. ممنون شهیدی دانشمند ، مهربان ، عارف ، و مجاهد در راه خدا الگوی خوبیه برای قشر دانشجو و استاد حالا که زحمت کشیدید خوبه که با گذاشتن خاطرات این شهید تاپیک رو تکمیل کنید
  14. برادر مصطفی ظاهرا ایده خوبیه که برای کوبیدن یک شخص اونو بی دلیل و پی در پی متهم به طالبانیسم کنید پس اونو از دست ندید . مطالب ارسالی شما در تاپیک های مختلف بخوبی گویای این هست که چه کسی با شدیدترین و اهانت بارترین وجه سعی در کوبیدن و از میدون بدر کردن مخالفینش داره و بعد اونها رو به جزمیت در اعتقاداتشون متهم میکنه (پس منطقی بدونید که طرفتون هم اعتقادات نسبی و در نتیجه شناور و دائم التغییر شما رو هر هری بدونه ) و بعد مظلوم نمایی که شما هر کس مخالفتون باشه جاسوس و منافق و خائن و مارکسیست و ... میدونید وانتظاری بیشتر از این از شما نبود و شما تکفیری ها...(البته ایده کهنه ایه باید نوترش کرد ). اهانتهای شما اونقدر بقول خودتون در 16 صفحه تکرار شده بود که جواب منم تند شد اما بر کلیت اون معتقدم . از شما عذر خواهی میکنم و این تاپیک رو ترک میکنم .
  15. برادر مصطفی ظاهرا شما هیچ شناختی از مطالبی که نقد فرمودید مثل اومانیسم ، ماتریالیسم ،و .... ندارید واگه کسی آشنا با این مباحث باشه اولین چیزی که به ذهنش خطور می کنه اینه که شخصی پر مدعا داره درباره اونچه که نمیدونه اظهار فضل میکنه . نظر شما راجع به [color=darkblue]نسبیت ، عدالت[/color] و همچنین [color=blue]ارتباط گزاره های الهیاتی و وحیانی با مباحث علوم انسانی از جمله اقتصاد[/color] (پاسخ ذهنیت های اشتباه شما درباره دیدگاه دینی اشخاص در همین آخریه)اوج شاهکار سخنرانی شما بود که نمیدونم درباره اون چی بگم ولی وقتی خوندمش اشکم از خنده دراومد . همچنین جنابعالی از لیبرالیسم و مبانی اون مثل اصل آزادی مطلق و[color=blue] اصالت فرد و عقلگرایی سکولار[/color] (با تعریف ابزاری و پراگماتیستی از عقل و همچنین حتی نفی حجیت عقل و طبیعتا گزاره های تجربی و الهیاتی و کافی دانستن عقل ابزاری در راهنما و هادی بودن ) و [color=darkblue]کیفیت ابتنای نظام اقتصادی لیبرال بر این اصول ونیز بحران های آن[/color] هیچ درک درستی ندارید که اینطور داد سخن راندید . الناس اعداء ما جهلوا شیوه بنده در بحث ها مبتنی بر ایجاز گویی و اختصار هست چرا که فکر میکردم العاقل یکفیه الاشاره اما مثل اینکه در مصداق عاقل اشتباه کرده بودم . با دیدگاه شما راجع به جنبش وال استریت و علل و چرایی وقوع اون آشنا هستم و اونو کوته فکرانه و ابلهانه میدونم . شعار %99 و گسترش اعتراضات به ده ها کشور جهان و صدها شهر بخوبی گویای همه چیز هست . شما ظاهرا جواب چیزی رو ندادید فقط سخنرانی کردید و این برای من این معنی رو داشت که ...... و لذا قابلیت برای جواب دادن رو نداره . شخصا از جدال خوشم نمیاد و اگه در کسی چیزی برای یادگیری ببینم خوشحال میشم یاد بگیرم . میشد در اینجا بحث های علمی خوبی کرد ولی این فرصت رو شما گرفتید . به خواهش دوستان که منطقی هم هست از بحث و جدال خودداری میکنم . البته من جوابم رو در مفاهیم ضمنی کلمات شما گرفتم نه در اونچه که به اونها صراحت داشت . یک مطلب برای من خیلی عجیب بود و اون عقب نشینی تدریجی شما از همه اونچه که به اون اعتقاد داشتید در یک پروسه زمانیه و یادم هست که شما به برادر سعید فرمایشی داشتید مبنی بر اینکه شما اون برادر سعیدی که می شناختید رو نمی بینید اما ظاهرا شما خودتون محتاجترین هستید شما به صراحت سخنرانی کردید و منم یک چیزی رو به صراحت به شما میگم و اون اینه که کار شما بجهت ضعف در شناخت و مباحث معرفت شناسانه و ...باضافه اینکه فکر میکنید که در این مباحث بقدر کافی مطلع هستید و حتی دست به خلق معانی خودساخته و سپس استنباطهای اشتباه از اونها میزنید در نهایت بگونه ای محتوم به ناکجا خواهد کشید
  16. rasoolmr

    " اخبار برتر علمی"

    نتونستن حرفی بی معنی تر بزنن . مثل این میمونه که کسی میخواد پشت سرش رو تو آینه ببینه و دائم بر میگرده به سمت آینه و فقط صورتش رو میتونه ببینه
  17. برادر مصطفی واقعا از جوابهاتون متعجب شدم و انتظارشو نداشتم 1-اومانیسم مبتنی بر پذیرش ماتریالیسم هست و نه برعکس 2-اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر پذیرش اتسانگرائیه چون مبتنی بر ماتریالیسم هست .یعنی این سیستم (وهر سیستمی) مبتنی بر مبانی و نگرش هایی نسبت به انسان ، خدا ، جهان ، اخلاق و فرهنگ هستند . یعنی اینگونه نیست که سرمایه داری به لحاظ اقتصادی قابل قبول باشه اما بلحاظ فلسفی، فرهنگی ، اخلاقی و سیاسی و اندیشه ای مردود باشه بلکه اینها اجزای یک پازل بهم پیوسته اند که تغییر در هر یک از اونها تغییر در سایر موارد رو بدنبال داره چرا که در علوم انسانی مسائل در هم تنیده و بهم پیوسته اند و از مبانی ساختاری و فلسفی شروع میشن و بعد نگاه شما به انسان و جهان ، غایت جهان و بشر رو بدست میدن و بعد ساختار استمرار حیات رو بر اون اساس پی ریزی میکنن . و اقتصاد از همین جمله است یعنی پسینی است نه پیشینی 3- در اسلام تمامی این مبانی فوق دارای تعریف خاص خودش هست و نتیجه اونها در قالب ریخته میشه . شما محتوا رو با قالب عوضی گرفتید و سپس حکم میکنید که پس ما دارای هیچ ساختار خاص خودمون نیستیم و حتی نمیتونیم در آینده هم باشیم (جبر تاریخی) . در حالیکه با عوض شدن مبانی انسانی ساختار منطقا میتونه عوض بشه . 4-اینکه شما نقطه قوت مارکسیسم رو در بی اعتقادی به خدا میدونید دور از منطق هست . مثلا بی خدایی چه حسنی برای مارکسیسم داشت ؟ جز اینکه از عوامل شکست مارکسیسم فقدان معنویت و پوچی ناشی از عدم توانایی و نقص در ارایه معنای هستی و زندگی و معنا بخشی به اون بود . همونطور که امام خمینی (ره) در نامه شون به گورباچف اشاره کردن و به موزه سیاسی رفتن مارکسیسم رو از همین امر ناشی دونستند . دلیل بی اعتقادی اونها به دین به جهت یک مسئله تاریخی بود . یعنی اینکه از اونجا که جامعه اروپایی فئودالیته بود و از جمله بزرگترین فئودالها اربابان کلیسا بودند و این باعث ایجاد تشکیل نظام طبقاتی شده بود طبیعتا کلیسا حامی این نظام بود و این تلقی غلط رو به وجود می آورد که دین مدافع نظام طبقاتی و حافظ اون سیستم و بلکه خودش مولد اونه . البته این تصورشون هیچ مبنای نظری نداشت و صرفا بر اساس عملکرد غلط کلیسا بود . وگرنه کدوم آموزه دین باعث ایجاد طبقه خاص و ویژه میشه بر علیه اقشار محروم ؟؟؟ فکر میکنم دین برعکس این مطلب هست و آموزه های اون مثل انفاق ، ایثار ، صله ارحام ، وظیفه کمک به همنوع و دردمندی نسبت به همنوع ، وظیفه نسبت به همسایه ، مالیاتهای اسلامی مانند خمس و زکات و مالیاتهایی که حاکم اسلامی میتونه علاوه بر این موارد اضافه کنه ،وقف ، کمک به ایتام و .... در جهت عکس ادعای شماست 5- بحث نقد مارکسیسم با دین صورت نمیگیره بلکه با میانی عقلانی و فلسفی و ... صورت میگیره . اما اینکه شما چطور برداشت کردید که نقد مارکسیسم رو بر اساس دین صورت میدن از عجایب هست . دینداران معتقدند که بحرانی که احساس پوچی و فقدان معنی در مارکسیسم بوجود آورده رو فقط دین پاسخگو هست که ادعای گزافی نیست . البته سایر مباحث نقد علمی و فلسفی خودش رو داره 6-برای نقد لیبرالیسم لازم نیست که شما لیبرال بشید یا بقول خودتون تو جلدش برید بلکه باید اونو فهم کنید و سپس نقاط قوت و ضعف اونو استخراج کنید و نقد کنید اما این نقاط قوت و ضعف رو با کدوم شاخص میخواهید استخراج کنید در حالی که شما معتقد به نسبیت هستید ؟؟؟؟ 7-تعجب میکنم که شما چطور از نسبیت دفاع میکنید با اینکه هیچ جور نمیشه اونو اثبات کرد ؟؟؟؟؟ اصلا این قضیه که همه چیز نسبیه خودش نسبی نیست و مطلقه و خودش رو نقض میکنه . و اگه بگید بعضی امور نسبی هستند به این معنی است که شما عدم نسبیت رو در برخی امور پذیرفتید اما شما اگه بخواهید اموری رو که نسبی میدونید اثبات کنید هیچ دلیلی نخواهید توانست که ارائه کنید . اما اینکه شما نسبیت رو دلیل پیشرفت هم بدونید نقد و بررسی و تلاش جهت ارائه نظری بینقص هیچ ارتباطی به نسبیت نداره . چون هر نظری رو که اثبات کنید تا مادامی که بهش معتقد هستید مطلق میدونید و بهش عمل میکنید و وقتی اونو نقض کردید و شواهدی رو بر علیه اون پیدا کردید می فهمید که برداشت شما از درستی اون غلط بوده و یا ناقص بوده واین تا جایی که به نظریه نهایی منجر بشه ادامه داره . مثلا شما نمیتونید بگید که راستگویی تا حالا درست بوده و از الان غلطه . ممکنه شما مواردی رو پیدا کنید که در اون موارد نباید راست گفت مثل به خطر افتادن جان اما این به معنی نسبیت راستگویی و نادرستی اون نیست بلکه فقط به این معنی است که این جمله دارای قیودی بوده که شما به اون توجه نداشتید . 8- تمامی مکاتبی رو که شما اسم بردید اعم از نازیسم و سوسیالیسم و کمونیسم و لیبرال همگی در اینکه ماتریالیستی هستن مشترکن یعنی مبتنی بر نوعی برداشت خاص از جهان و انسان و هدف عالم و انسان هستن که همگی مبتنی بر برسمیت شناختن اصالت ماده و نفی ماوراء و خدا هست . البته ممکنه کسی در این مکاتب خدا رو هم قبول داشته باشه اما بدلیل نفی شریعت و ربوبیت تکوینی و تشریعی معتقد به عدم دخالت دین و خدا در این امور میشه . سرمایه داری هم از اون جهت که اصالت و غایت رو در اقتصاد به سود میده و سود امری مادی هست و لذا ماتریالیستی تلقی میشه 9-با سقوط لیبرال دموکراسی هیچ اتفاقی در عالم نمی افته و هیچ هرج و مرجی رو نباید شاهد باشیم چرا که دلیلی بر بی ثباتی نداریم . این سقوط به معنی این نیست که اقتصاد بدون سرمایه داری محال هست و یا بدون سرمایه داری مردم قادر به خرید و فروش و کسب ثروت و جابجایی کالا و خدمات نیستند. این فقط یک ادعای بی معنی است . 10-ایجاد نظام جایگزین (کمونیستی) از دل سرمایه داری بیرون اومد که بدلیل مقاومت سرمایه داری در برابر خواست اکثریت بود . و اگه این نظام به مقاومتش ادامه میداد و خودش رو تعدیل نمی کرد بدون هیچ تردیدی فرو میریخت . در حالت فعلی هم همینطور هست . یعنی اگه در برابر تعدیلات ضروری مقاومت کنه بدون تردید با ایجاد نظامی جایگزین از درون خودش مواجه میشه چرا که مخالفین و اکثریت تا ابد منتظر نخواهند بود و اگه تعدیلات مورد خواست اونها اتفاق نیوفته خودشون اونو ایجاد خواهند کرد . 11-عدم کامیابی در دسترسی به مدل بومی صد درصد اسلامی بدلیل عدم اعتقاد مدیران بود نسبت به اینکه میشه از مبانی اسلامی نظامی اقتصادی رو اسنخراج کرد کما اینکه بارها هم اونو به زبون آوردندو همونطور که اشاره کردید با توجه به ناهمگونی اونها با مبانی فکری در داخل منجر به سقوط اونها شد . و این تنها نشون دهنده عدم توان فکری اونها بود نه اینکه منطقا امکانش نیست . بلکه نیاز به تفکرات عمیق و تبادل نظرات و نظریه پردازی های علمی و ایجاد فضای نقد و نشاط علمی هست که این مسائل در حوزه علوم انسانی مطلقا در کشور ما وجود نداره . اما اینکه اصلا امکان ایجاد سیستمی اقتصادی مبتنی بر مبانی اسلامی نیست فقط یک ادعا است چرا که با تغییر مبانی منطقا ساختار هم دگرگون میشه. در ثانی ایجاد یک نظام یک شبه ایجاد نمیشه کما اینکه نظام فعلی غرب در طی چندین قرن بوجود اومده . بنا بر این ما بلحاظ زمانی هم خیلی عقب نیستیم . 12-و اما بدترین چیزی که اصلا انتظارشو نداشتم این جمله شما بود "مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد" . واقعا انتظارشو نداشتم . چراکه این حرف دقیقا در تضاد با عدالت و خواست اکثریت هست . اگر کسی سرمایه نداشت و یا اینکه دانش حفظ اونو نداشت و یا با مکانیسم سودآوری اون آشنا نبود می باید محکوم به از دست دادن سرمایه و اتلاف منابع و نشستن به خاک سیاه و مردن بشه ؟؟؟؟؟ آیا اینها باید برن بمیرن . ( حرف کارگزاران خرابندگی هم همین بود که باید خیلی ها زیر چرخ اقتصاد له و خورد بشن و بمیرن تا اقتصاد پیشرفت کنه و نرخ رشد اقتصادی بالا بره که در اینصورت منجر به رفاه عمومی میشه اما در عمل فقط به فربه شدن طبقه نوکیسه یا برخوردار شد و فقیر شدن عامه مردم و مردن خیلی ها بدون اینکه رفاهی اتفاق بیوفته و جامعه و عموم از پیشرفت اقتصادی برخوردار بشن ) . آیا سرمایه داران واقعا همه ثروتشون رو بر مبنای کارشون و سود و بهره تجارت و .. کسب کردن ؟ خیر اونها بر روی خون مردم سوار هستند نه استحقاق کارشون و سود منطقی سرمایه شون این جمله مولامون علی (ع) هم هست که کاخی بنا نمیشود مگر آنکه کوخهایی خراب شده باشند . فاصله های طبقاتی بدلیل انحصار سود در دست یک نفر یا یک گروه یا گروه هایی هست که با خارج کردن سایر رقبا با هر وسیله (چون هدف کسب سود هست و چون ایده ماتریالیستی هست بنا بر این به هیچ اخلاقی هم معتقد نیست و بنا بر این به هر طریقی اونو کسب میکنن) برای خودشون انحصار ایجاد میکنن و بر طبق نظریه سرمایه داری لیبرال بر اساس اصل آزادی که مبتنی بر فردیت هست به هیچکس حتی دولت اجازه دخالت و تعدیل اونو نمیدن و تمام سود رو منحصرا برای خودشون اختصاص میدن . عدالت توزیعی چیزیه که اکثریت در وال استریت خواستار اون هستن و این اگه بخواد محقق بشه بمعنی تعدیل در نظام سرمایه داری و نقض اصول اون یعنی آزادی مطلق و اصالت فرد و سود هست و پذیرش عدالت در کسب سود و سپس توزیع عادلانه اون در بین اکثریت . و این یعنی مرگ سرمایه داری
  18. rasoolmr

    " اخبار برتر علمی"

    کسی که ذره ای مطالعه درباره زمان داشته باشه بخوبی میفهمه که زمان وجود حقیقی نداره بلکه انسانها اونو برای درک مقدار وجودی اشیاء اعتبار و جعل میکنن و یعنی وجود شیئی که از مقدار وجودی بیشتری برخورداره رو شاخص قرار میدن و بقیه رو با اون میسنجن . اما سرعت یک شیئ برای شما فقط سرعت بیشتر در آگاهیتون به اون رو تداعی میکنه و نه بیشتر مقدار وجودی اشیاء هیچ ارتباطی با سرعت حرکت و جابجایی مکانی اونها نداره بلکه این سرعت فقط کیفیت وجودی اون رو میرسونه اما گذشته به معنای مقدار وجودی منقضی شده است و آینده به معنی مقدار وجودی که هنوز محقق نشده . بنا بر این شما همیشه و هر لحظه در حال زندگی میکنید و سفر به گذشته یا آینده بی معنی و توهمی هست .
  19. تعدیلات عمیق به معنی غلط بودن و عقب نشینی پی در پی و تدریجی و عدم قابلیت برای ماندگاری هست . و این بدلیل غلط بودن مبانی هست که منجر به شکست و برخورد پی در پی با موانع ساختاری میشه . مبانی به جهت نادرست و ماتریالیستی بودن منجر به ظلم ساختاری میشه و این تعدیلات اونقدر ادامه پیدا میکنه که شما در نهایت چیزی رو مشاهده خواهید کرد که از ابتدا هیچ وقت فکر اونو نمیکردید و یا بر علیه ش بودید . اما اگه فروپاشی به معنی تجزیه کشور و یا از هم گسیختگی اجتماعی باشه این دور از ذهن هست و حداقل در آینده نزدیک قابل تصور نیست . اما اینکه ما فکر کنیم که بحرانی نیست ناشی از عدم شناخت مبانی هست و نشون از ساده انگاری افراطی هست و هیچ مستند منطقی براش نمیشه آورد فقط میشه گفت ما اینطور فکر میکنیم و یا اینکه بحران های قبلی با مقداری تعدیل و مانور های مناسب فرونشانده شدند و احتمالا و شاید این مورد هم همین طور خواهد بود . اما بیشتر از این بر چیزی دلالت نداره . در یک کلام اگه تمام حرفم رو خلاصه کنم اینه که چون این نوع اقتصاد ماتریالیستی و ظالمانه هست بنابراین بصورت ذاتی تولید بحران میکنه و بحران در ذات اون نهفته است نه اینکه فقط در مواقعی تولید بحران کرده و از اون گذر کرده و بهمین دلیل قابلیت ادامه بقا رو نداره . حتی نمیشه اون رو برای دیگران هم تجویز کرد چون اصولا حیات و تنفسش مصنوعی و مبتنی بر قدرت نظامی کشور هست و چون سایر کشورها دارای این فاکتور نیستند بنا بر این قابلیت پیاده کردن در اونها رو نداره چون اگه در این کشور قدرتمند در هر دو دهه مثلا بحران سر باز میکنه اما در اونها از ابتدا کشور رو دچار بحران میکنه . بنا بر این اگه کشوری با این مبانی ساختاری باشه مجبوره بجهت بحران های پی در پی اونقدر درش اصلاحات انجام بده که در نهایت شکل اولیه اش کاملا دگرگون بشه و به عدالت نزدیک بشه که لازمه اولیه این کار دست برداشتن تدریجی و عقب نشینی از تمامی مبانی غلط هست که تمام ساختار فعلی رو تشکیل میده . اینکه گفته میشه این نظام در برخورد با نظام کمونیستی تغییراتی اساسی در خودش ایجاد کرد بجهت ترس از اقبال عمومی به رقیب و امتیازات فراوانی رو به قشر اکثریت داد به همین معنا است . دقیقا در حالت فعلی هم خواسته عمومی مشارکت بیشتر در سود هست و این چیزی نیست که اولا یک شبه پدید اومده باشه و ثانیا چیزی نیست که تا به اون بدرستی پاسخ حداقلی داده نشه فراموش بشه و یا سرکوب بشه و یا اینکه قشر اکثریت از اون دست بردارن . این حالت دقیقا مشابه خواست عمومی مردم کشورهایی هست که مردم به جهت افزایش آگاهی های مدنی خواستار افزایش مشارکت در تعیین سرنوشت هستند که در این وضعیت تا به این خواسته پاسخ مناسبی داده نشه این خواسته محاله که از بین بره یا سرکوب بشه و یا اکثریت از خواستن اون کوتاه بیان و فراموش کنن . و در صورت عدم پاسخ مناسب منجر به انقلاب میشه . دقیقا در حالت فعلی معنای شعار تظاهر کنندگان وال استریت همین هست یعنی اونها خواستار مشارکت بیشتری از سود اقتصادی تولید شده هستن و خواستار این هستن که ثروتمندان سهم بیشتری در تقبل هزینه های عمومی کشور داشته باشن و هزینه بیشتری رو بپردازن . در این حالت وظیفه یک اقتصاددان اینه که سیستمی رو طراحی کنه که بتونه بصورت ساختاری و علمی این خواسته عمومی رو جوابگو باشه که این به معنی ایجاد یک مدل نوین اقتصادی هست . این چرخه منطقا بصورت تدریجی و پی در پی تا اونجایی ادامه پیدا خواهد کرد که منجر به عدالت و مشارکت حداکثری بشه که در اینصورت دیگه اسمش سرمایه داری نیست . چرا که اگه شما معتقد به آزادی و دموکراسی در اقتصاد بشین می باید منطقا این روند و چرخه رو بپذیرید همونطور که در سیاست هم همین روند قطعی و اجتناب ناپذیر هست ( البته در مدل اسلامی با حفظ تحفظ بر معتقدات و اصول وسنتهای اسلامی) . ایجاد نهاد های مثل افزایش بیمه و نظام سلامت وبهداشت و افزایش اندک دستمزد و ... بمعنی تعدیل و عقب نشینی اندک هست و بمعنی اینه که سرمایه دار حاضر به پذیرش خواست عمومی نیست ولی حاضره که یک سری امتیازاتی بده که ادامه زندگی شما رو و امید به زندگی رو افزایش بده . اما باز نتونسته به خواسته اصلی و مهم عمومی پاسخ بده بنا بر این بحران نه تنها از بین نرفته بلکه اکثریت دلیل بهتر و عیانتری بر درستی خواسته شون خواهند دید . اصولا نظام سرمایه داری هیچ پاسخ درست و کاملی به این خواست عمومی نمیتونه داشته باشه چرا که با بقای خودش در تضاده در ضمن شما میتونید نظام سرمایه داری رو به هر نامی اسم گذاری کنید و اسمش رو عوض کنید و اسم های مختلفی براش بذارید و با برخی اسم ها موافقت کنید و با برخی دیگه مخالفت کنید ولی این در ماهیت و معنای حقیقی این نظام تفاوتی ایجاد نمیکنه .
  20. روحش شاد راستش من وقتی دو قسمت اول سریال رو دیدم از ناراحتی نمیدونستم چیکار کنم. راستش عرق شرم بود که بر پیشونیم نشسته بود . بعد از اون دیگه نتونستم هیچ قسمت دیگه رو نگاه کنم . بقیه اش رو همینطور کسی که اصلا به این مسائل اعتقادی نداره و هیچ فهمی نداره اصولا نمیتونه چیز خوبی بسازه با این وضعیت فیلم سازی فکر میکنم ساختن سریال سیمرغ یک استثنا و معجزه بود
  21. ظاهرا هفته پیش قرارداد امنیتی بستیم
  22. خصلت مردان خدا گمنامی و اخلاص در عمل بوده و تا همیشه همینطوره بعضی از اونها و یا خصلتهاشون رو خدا اگه مصلحت بدونه نشون ما آدمهای در بند ماده هم میده و گرنه برای ملکوتیان اونها آشناترین هستند
  23. rasoolmr

    خدا جون! دوسِت دارم، قد بابام!

    [color=red]عزيزانم! هيچ ناراحت نباشيد از اينكه به فيض عظماى شهادت رسيدم. بلکه با شهادتم افتخار كنيد. شما نگاه كنيد اگر به باغ آب ندهيد، باغ نابود مى‏شود. اسلام هم همينطور است. اگر خون به درخت اسلام نرسد، مى‏خشكد. و ما در راه بارور شدن درخت اسلام، حالا، حالاها باید خون بدهیم که این نوع شهادت، سعادت است. [/color] وقتی این جمله رو میبینم احساس میکنم این شهیدان چقدر عظمت دارند و امثال من چقدر حقیرند . خوش به سعادتشون و نوش جونشون ممنون دوست عزیز که با یادآوری این عزیزان آینه ای جلوی خودمون قرار میدید
  24. اگه فقط یه مرد میدون با شرف در میان کشورهای عربی باشه فعلا همین سوریه است کاش در میان کشورهای عربی بیشتر از یکی بود
  25. [color=red] نیروهای حفظ نظم (مردمی) در سوریه[/color] خیلی جالب و قابل تامله و البته نشان از زیرکی