امتیاز دادن به این موضوع:

Recommended Posts

شهید «حسن اقارب‌پرست»

دفاع‌پرس

حسن اقارب‌پرست سرهنگ زرهی نیروی زمینی ارتش ایران و از فرماندهان این نیرو تا اواسط جنگ تحمیلی بود که سال ۱۳۶۳ در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش خمپاره هنگام بازدید از منطقه به شدت مجروح شد و سپس ۲۵ مهر ۱۳۶۳ به شهادت رسید.

2337594_172.jpg

 

نام و نام خانوادگی: حسن اقارب‌پرست

محل تولد: اصفهان

تاریخ تولد: اول اردیبهشت ۱۳۲۵ 

درجه: سرلشکر

یگان: زرهی نیروی زمینی ارتش ایران

مسئولیت: فرماندهی

تاریخ شهادت: ۲۵ مهر ۱۳۶۳

سن: ۳۸ سال

محل شهادت: جزیره مجنون

مزار شهید: بهشت زهرا (س) - تهران

 

«حسن اقارب‌پرست» اول اردیبهشت‌ ۱۳۲۵ در اصفهان متولد شد. حسن دوران تحصیل خود را با دریافت دیپلم ریاضی به اتمام رسانید. در کنار فراگیری علم، در کنار پدر به هیأت‌های مذهبی رفت و آمد داشت که دوره تجوید قرآن و آموزش عربی را نیز فرا گرفت، حسن صوتی زیبا و دلنشین داشت.

حسن با گذشت ۱۸ سال از بهار زندگی‌اش در تابستان ۱۳۴۳ پس از مشورت با خانواده‌اش وارد ارتش شد. اقارب‌پرست به دلیل داشتن روحیه و اعتقاد بالای مذهبی، پیوسته تلاش می‌کرد ضمن ارتقای معنویت در خود، بر دیگران و اطرافیان خود هم تأثیرات مثبتی داشته باشد. در محیط دانشکده، حسن به دنبال همدمی می‌گشت که بتواند مشکلات و درد دل‌های دینی‌اش را بازگو کند و با اولین شخصی که آشنا شد، استاد نقشه خوانی‌اش جناب سروان «سید موسی نامجوی» (شهید سیدموسی نامجوی وزیر دفاع) بود؛ که حاصل این آشنایی، ایجاد ارتباط با دانشجویی مؤمن و مذهبی به نام «یوسف کلاهدوز» شد و نتیجه آشنایی این دو دانشجو و استاد منجر به شور و حال در امور دینی و مذهبی در دانشکده افسری شد.

در سال ۱۳۴۷ حسن و یوسف از دانشکده افسری فارغ‌التحصیل و با درجه ستوان‌دومی برای دوره زرهی به شیراز منتقل شدند. در آنجا نیز مصمم و استوار از اعتقادات خود دست برنداشتند. به همین دلیل با چند نفر دیگر توانسته بودند با برقراری ارتباط با افراد متعهد و متدین ارتش که در جای جای بدنه این نیروی نظامی حضور داشتند، هسته‌های مقاومت را در یکان‌ها و پادگان‌ها تشکیل دهند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همین کار سبب پایداری ارتش جمهوری اسلامی شد. به پیشنهاد شهید سیدموسی نامجوی که در آن زمان در دانشکده افسری استاد نقشه برداری بود، به عضویت یک سازمان مخفی نظامی درآمد و آموزش‌های لازم را در درون تشکیلات دید، او حتی درباره عضویت در این سازمان، به عزیزترین دوست و هم دوره‌ای خود یعنی یوسف کلاهدوز حرفی نزد تا این که در یک جلسه مخفی تشکیلاتی با او روبه رو شد و معلوم شد هر دو عضو این سازمان نظامی - سیاسی - مذهبی هستند و خود این موضوع هم عاملی شد که پیوند دوستی حسن با کلاهدوز محکم‌تر شود. او همیشه تلاش می‌کرد تا از افراد ممتاز باشد و فنون نظامی را به نحو احسن یاد بگیرد تا در مواقع لزوم، سربازی مفید برای اسلام باشد. همچنین ورزش جزء لاینفک زندگی او بود و از اسب سواران خوب و عضو تیم چوگان ارتش بود.

در سال ۱۳۴۹ خانواده یوسف کلاهدوز که ساکن قوچان بودند به علت تعمیرات خانه‌شان برای مدتی به شیراز رفتند و این سفر ۴۵ روزه آن‌ها باعث شد که حسن با خواهر کلاهدوز آشنا شود. وی در این آشنایی پی برد که آنچه از یک همسر دلخواه می‌خواهد، در وجود خواهر کلاهدوز نهفته است. دختری که محجوب و پاک بود و احکام اسلام را مو به مو رعایت می‌کرد؛ و این گذشت تا اینکه در سال ۱۳۵۰، این زوج جوان و معتقد، زندگی مشترکی را آغاز کردند.

اقارب‌پرست در سال ۱۳۵۲، برای طی دوره تانک «چیفتن» به کشور انگلستان اعزام شد و با دنیایی تجربه و اندوخته برگشت و در بازگشت از سفر، به زیارت خانه خدا رفت و حج عمره را به جای آورد.

این امیر سرافراز ارتش، مؤسس کارگاه عملیاتی کلاس‌های ضد میکروبی– شیمیایی در مرکز زرهی شیراز بود و در کنار آموزش نظامیان با اصول جنگ‌های میکروبی از هدف خود که برای آن به استخدام ارتش در آمده بود غافل نماند و به جمع‌آوری نیرو‌های متعهد در ارتش پرداخت و اعضای جدیدی به گروه سازمان مخفی خود وارد کرد.

اقارب‌پرست مدتی بعد، برای طی دوره‌ای دیگر به آمریکا رفت و در بازگشت از طریق ترکیه به عراق عزیمت کرد و در آنجا به عتبات عالیات مشرف شد و با روحیه‌ای بالاتر و شوقی بیشتر به فعالیت پرداخت. در سال ۱۳۵۴، کلاهدوز به تهران منتقل شد و در تهران جبهه‌ای جدید بر ضد رژیم طاغوت گشود و حسن در شیراز ماند.

در سال ۱۳۵۶ که علائم نارضایتی مردم در ادامه روند مبارزات تاریخی امام خمینی (ره)، امکان بروز و ظهور مجدد یافت، شهید اقارب‌پرست که برای این روز‌ها ثانیه شماری می‌کرد فعالیت خود را گسترده‌تر و حتی کمی علنی‌تر کرد و با کمک کلاهدوز، به سازماندهی نیرو‌های انقلابی پرداخت. در این برهه، وظیفه حسن و کلاهدوز، دریافت اعلامیه‌های امام از طرف سازمان مخفی بود که توسط شهید سید موسی نامجوی تهیه می‌شد، او نه فقط اعلامیه‌ها و نوار‌های امام (ره) را در شهر پخش می‌کرد، بلکه در داخل پادگان هم از تبلیغات باز نمی‌ایستاد و به فعالیت‌های پنهانی سیاسی- مذهبی خود ادامه می‌داد.

2395521_322.jpg

 

روزی که پدر حسن با استخدام او در ارتش موافقت کرد نهالی را کاشت که امروز باید ثمر می‌داد. حسن کوچک‌ترین اهمال و سستی در کار خود نداشت و شبانه روز در خط امام حرکت می‌کرد. در این راستا همسر حسن که خود نیز فردی معتقد و متدین بود، او را یاری می‌کرد و این زوج معتقد در آن روز‌ها نشان دادند که هر دو مظهر اراده و کار و تلاش هستند. درست در حساس‌ترین لحظات مبارزه مردم، به او دستور دادند که برای طی دوره فرماندهی و ستاد به تهران عازم شود و حسن علی‌رغم میل باطنی و با وجود نیاز به فعالیت او در تشکیلات مخفی در شیراز؛ مجبور شد که شیراز را به قصد تهران ترک کند و یاران مشتاق خود را تنها بگذارد. البته حسن با آمدن به تهران به هسته اصلی سازمان مخفی نزدیک شد و در کنار استاد نامجوی، خدمات شایانی برای پیروزی انقلاب اسلامی انجام داد.

سرانجام صدای انقلاب در رسانه‌های گروهی پیچید و در روز ۲۲ بهمن ماه ۵۷، انقلاب اسلامی پیروز شد و حسن و سایر همرزمانش گام‌های سازندگی را برای ارتش انقلابی و اسلامی برداشتند. اولین اندیشه حسن و همکارانش سازماندهی مجدد ارتش بود.

حسن به همراه شهید کلاهدوز و شهید موسی نامجوی به پی‌ریزی مبانی اسلامی و اعتقادی در دانشکده افسری مشغول شدند و برای آنکه طرح استاد نامجوی برای تبدیل دانشکده افسری به فیضیه ارتش عملی شود، حسن اقارب از هیچ‌گونه کمکی دریغ نکرد. حسن بعد از فراغت از پی‌ریزی مبانی دانشگاه افسری در کنار شهید نامجوی، به بازبینی و بازآفرینی امور فرهنگی و آموزشی سایر قسمت‌های ارتش پرداخت و اقدامات اولیه را برای بازسازی آن آغاز نمود.

اقارب‌پرست و کلاهدوز در طرح‌ریزی و سازماندهی بسیج این نیروی عظیم الهی که در دوران دفاع مقدس حماسه آفریدند و همچنان مسیرشان در ابعاد و زمینه‌های مختلف ادامه دارد و در پایه‌ریزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقش اساسی و مهمی ایفا نمودند بطوری که سروان یوسف کلاهدوز به همراه تعدادی از افسران متعهد و متدین از ارتش منفک و برای تشکیل و سازماندهی به این ارگان نوپای انقلاب منتقل شد.

با شروع جنگ تحمیلی حسن مظلوم‌ترین منطقه درگیری، یعنی خرمشهر را در نظر گرفت و برای دفاع به آنجا رفت. در خرمشهر دشمن با چندین لشکر و جدیدترین تجهیزات حریصانه جلو آمد. در آن شرایط بسیار دشوار عده‌ای از جوانان عاشق دین و میهن اعم از نیرو‌های گردان دژ خرمشهر، تکاوران نیروی دریایی، دانشجویان دانشکده افسری، نیرو‌های سپاه پاسداران و نیرو‌های مردمی از جان خودشان مایه گذاشتند و با هر گونه جنگ افزاری که موجود بود مانند تفنگ ژ- ۳ و سایر سلاح‌های سبک، در مقابل نیرو‌های دشمن مقاومت کردند؛ چرا که نمی‌خواستند در این جنگ نابرابر، خونین شهر، زیر چکمه‌های اجنبی لگد مال شود.

2395525_623.jpg

 

اقارب با اصولی که از رزم می‌دانست و با توجه به امکاناتی که در دسترس داشت، نیرو‌های نظامی و مردمی را سازماندهی کرد؛ در مقابل دشمن ایستاد و با نیروی بسیار کمی که در آنجا بود، از پیشروی دشمن بعثی جلوگیری کرد و توانستند ۳۴روز تمام در برابر تجهیزات دشمن ایستادگی و مقاومت کنند.

او بار‌ها و بار‌ها گفته بود که: «ما به‌خاطر خدا می‌جنگیم و هرگز شکست نخواهیم خورد.» و به همین خاطر استراحت برای او معنا نداشت. شب و روز در تلاش بود و در ادامه تلاش‌هایش در خرمشهر، بر اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح شد. در اوج تجاوز دشمن و بحبوحه جنگ، در بالا بردن روحیه پرسنل و تلاش برای ارتقای وضعیت آنان که نشانگر ایمان بالا، اعتقادی قوی و هوشمندی وی بود، از هیچ کوششی دریغ نکرد.

پس از اشغال خرمشهر، سرگرد اقارب‌پرست به آبادان اعزام شد و در آنجا ستاد مقاومت تشکیل داد. او در کنار" سرهنگ سیدمحمدعلی شریف‌النسب"، فعالیت‌های گسترده‌ای انجام داد. سرگرد اقارب‌پرست، تانک‌ها و توپ‌های اطراف را که آسیب دیده بودند را جمع کرد و نخستین گردان زرهی در آبادان به نام گردان المهدی (عج) را تشکیل داد و توانست در مقابل دشمن یک آرایش نظامی نسبتا مناسبی شکل دهد و با کمک نیرو‌های ارتش، سپاه و نیرو‌های مردمی محلی، جبهه بهمن‌شیر و ذوالفقاری آبادان را به کنترل درآورد و نگذاشت نیرو‌های عراقی، که آبادان را محاصره کرده بودند، وارد شهر شوند.

 

نقش شهید اقارب‌پرست در شکستن حصر آبادان به روایت رهبر معظم انقلاب اسلامی

مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در مصاحبه با تهیه‌کنندگان مجموعه روایت فتح در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۷۲ در خصوص مقاومت و شکستن حصر آبادان و نقش شهید اقارب‌پرست فرموده‌اند: «من دلم می‌خواست بروم آبادان؛ اما نمی‌شد. تا اینکه یک‌وقت گفتم: «هرطور شده من باید بروم آبادان.» و این وقتی بود که حصر آبادان شروع شده بود. یعنی دشمن از رودخانه کارون عبور کرده و رفته بود به سمت غرب و یک پل را در آنجا گرفته بود و یواش‌یواش سر پل را توسعه داده بود. طوری شد که جاده اهواز و آبادان بسته شد. تا وقتی خرمشهر را گرفته بودند، جاده خرمشهر اهواز بسته بود؛ اما جاده آبادان باز بود و در آن رفت و آمد می‌شد. من از طریق هوا، با هلیکوپتر، از ماهشهر به جزیره‌ی آبادان رفتم. آن‌وقت، از سپاه، مرحوم شهید «جهان‌آرا» که بود، فرمانده همین عملیات بود. از ارتش هم مرحوم شهید «اقارب‌پرست»، از همین شهدای اصفهان بود. افسر خیلی خوبی بود.

از افسران زرهی بود که رفت آنجا ماند.... وضع آن‌جا آبادان را قابل توجّه یافتم. یعنی دیدم در عین غربتی که بر همه‌ی نیرو‌های رزمنده‌ی ما در آن‌جا حاکم بود، شرایط رزمندگان از لحاظ امکانات هم شرایط نامساعدی بود. حقیقتاً وضعی بود که انسان غربت جمهوری اسلامی را در آن‌جا حس میکرد؛ چون نیرو‌های خیلی کمی در آن‌جا بودند و تهدید و فشار دشمن، بسیار زیاد و خیلی شدید بود. ما فقط شش تانک آن‌جا داشتیم که همین آقای اقارب‌پرست رفته بود از این‌جا و آن‌جا جمع کرده بود، تعمیر کرده بود و با چه زحمتی یک گروهان تانک در حقیقت یک گروهان ناقص تشکیل داده بود. بچه‌های سپاه، با کلاشینکف و نارنجک و خمپاره و با این چیز‌ها می‌جنگیدند و اصلاً چیزی نداشتند.»

2395523_932.jpg

 

روایت سرتیپ محمدرضا رحیمی، همرزم و همکار شهید اقارب‌پرست از نحوه مجروحیت وی

«زمانی که در سال ۵۹ در ستاد اروند بودیم در یکی از عملیات‌ها، در آذر ماه ۱۳۵۹، اقارب‌پرست در کنار من ایستاده بود و صحبت می‌کردیم که یک مرتبه دیدم لحن صدایش تغییر کرد، از ناحیه گلو مجروح شد. هر چه به او گفتم برویم درمان کنیم، ولی او قبول نکرد و در جواب اصرار من می‌گفت اینجا کار دارم. من او را روی کولم سوار کردم و از زیر لوله‌های نفت به صورت خمیده، به آمبولانس رساندم وقتی به بیمارستان رفتیم او غلیرغم اصرار کادر پزشکی مُصر بود که مشکلی ندارم و من را مرخص نمایید.»

او بلافاصله پس از بهبودی در عملیات «فتح‌المبین» شرکت کرد و در آنجا به‌عنوان معاون لشکر ۹۲ خوش درخشید. او با آنکه معاون لشکر ۹۲ زرهی بود، ولی همیشه در خط اول و در کنار سربازان دیده می‌شد و سربازان با دیدن او در کنار خود احساس لذت و اطمینان می‌کردند. او در بعضی از شب‌ها کنار سربازان می‌خوابید و با آن‌ها غذای سربازی می‌خورد.

در سال۱۳۶۰، خدا او را به میهمانی خانه خود دعوت نمود. وی پس از مراجعت از سفر مکه، در اداره دوم ستاد مشترک ارتش مشغول به کار شد و تا سال ۱۳۶۲ در این مسئولیت خطیر باقی ماند. پس از مدتی دلش آرام نگرفت و به صورت داوطلب، دوباره راهی جبهه‌های نور علیه ظلمت شد. به نظر او جبهه، تجلی گاه نور خدا و جایگاه تزکیه نفس بود.

این فرمانده لایق هیچ‌گاه اسیر مقام دنیوی نشد و هر روز ایمان خود را تقویت کرد تا آن که لایق رفتن به میهمانی همیشگی خدا شد. سرانجام در سحرگاه ۲۵ مهر ۱۳۶۳ به همراه تعدادی از فرماندهان یگان‌ها در حین بازدید از جزایر مجنون، مورد اصابت گلوله مستقیم خمپاره دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید مزار این شهید در گلزار شهدای تهران قرار دارد.

شهید صیادشیرازی در خصوص شهید اقارب‌پرست گفته است: «شهید اقارب پرست یک مذهبی ریشه‌دار و یکپارچه شور و عشق و متعهد به اسلام بود و در مورد این شهید بزرگوار به صراحت می‌گویم که از زمانی که با او از نزدیک ارتباط داشتم تا لحظه شهادت، فردی متعهد و متدین و دلسوز و پرکار بود و هر روز که می‌گذشت بر تقدس و دیانت او افزوده می‌گردید.»

 

فرازی از وصیتنامه شهید حسن اقارب‌پرست

«اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک تحت رایت نبیک و ولایتی علی بن ابیطالب (ع)»

«این بنده حقیر مسکین و مستکین، متذکر و یادآور می‌شوم که هرچه آقایی و عزت است در خدمتگزاری درگاه این اولیا و برگزیدگان الهی است و بدون شناخت و محبت این‌ها هیچ عملی قبول نشده و ارائه‌کننده و تصویب‌کننده اعمال و تقدیم به حضور باری‌تعالی به دست این خانواده عزیز می‌باشد. تا توان دارید در خدمتگزاری به این اولیاء‌الله کوتاهی نکنید که خود آن‌ها بزرگواری دارند و پاداش بیش از حد می‌دهند.

اما پدر و مادر عزیزم و برادران و خواهرم، امید است خداوند هدیه خانواده شما را بپذیرد؛ که خون من عزیزتر از خون علی‌اکبر، ابوالفضل و امام حسین (ع) عزیز نیست. هرچه دارم و داشتم از لقمه حلالی بود که شما به دهانم گذاردید و مرا با اسلام از کودکی آشنا کردید و امید است که خداوند به شما صبر عنایت کند.

و، اما همسر ارجمندم،‌ای یار سختی‌ها و گرفتاری‌هایم، سفارشم چنگ‌زدن به دامان اهل‌بیت و پیروی از نایب اوست. انشاء‌الله خداوند تعالی به همه شما ملت عزیز کمک خواهد کرد تا نام اسلام عزیز اعتلا یابد و بزودی امر فرج مهدی عزیز (عج) را اصلاح نماید.

همسر عزیزم صبر و تقوا تنها توشه‌ای است که برایت می‌گذارم. انشاءالله بتوانی فرزندان عزیزمان را از یاران مهدی (عج) و نایب بر حق او تربیت کنی که مایه مباهات ما در صحرای محشر و در حضور خداوند تبارک و تعالی باشند.

به فرزندان، تلاش در حفظ اسلامیت خودشان و حفظ دستاورد‌های انقلاب را سفارش می‌کنم. نوکری آستان اهل‌بیت فراموش نشود. دعا برای فرج امام زمان از اهم مسائل است.

تذکر دیگرم خدمت برادران و خواهران در مورد انقلاب اسلامی ایران است. در راه اسلام تلاش کنید که خدمت شما بدون هیچ ریا و تزویری مورد رضای خداوند قرار گیرد. خداوند خود حافظ این مکتب اسلام می‌باشد. ولی آنچه مهم است عمل و کارکرد ما در این دنیاست که بعد از سی و چند سال عمر و این همه حجتی که خدا به ما تمام کرده است، چگونه عمل می‌کنیم و تا چه حد حاضریم از منافع خود در راه این اسلام عزیز ایثار کنیم و تا چه حد در آزمایش‌های خداوندی حاضریم انا لله و انا الیه راجعون را با صبر ادا کنیم. خدا را در هر مسئله و هر لحظه لحاظ کنید و از یاد او غافل نباشید.»

https://defapress.ir/fa/news/644872/شهید-حسن-اقارب‌پرست

  • Like 2
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سرلشکر شهید «ولی‌الله فلاحی»

دفاع پرس

2176996_626.jpg

نام و نام خانوادگی: ولی‌الله فلاحی

محل تولد: طالقان

تاریخ تولد: ۳۰ خرداد ۱۳۱۰    

درجه: سرلشکر

یگان: ستاد مشترک آجا

مسئولیت: رئیس ستاد مشترک آجا

تاریخ شهادت: هفتم مهر ۱۳۶۰

سن: ۵۰ 

محل شهادت: کهریزک تهران

مزار شهید: بهشت زهرا (س) - تهران

 

زندگینامه 

«ولی‌الله فلاحی» در تاریخ ۳۰ خرداد سال ۱۳۱۰ در طالقان متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در طالقان و دبیرستان نظام تهران گذراند و پس از اخذ دیپلم در مهر سال ۱۳۳۰ وارد دانشکده افسری شد و با درجه ستوان دومی و رسته‌ی زرهی از آن دانشکده فارغ‌التحصیل شده و سپس در لشکر ۹۲ زرهی خدمت خود را شروع کرد.

امیر فلاحی به دلیل مخالفت‌هایش با رژیم پهلوی از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۲ چهار بار به زندان افتاد اما به دلیل تفکر عمیق و دانش بالایی که داشت از افسران زبده قابل احترام ارتش شاهنشاهی شد که همواره مورد احترام فرماندهان ارشد ارتش بود.

وی در سال‌های ۱۳۳۹ و ۱۳۳۴، دورۀ پرسنل نظامی و سپس دورۀ عالی آجودانی را در آمریکا گذراند. در سال ۱۳۴۸ جهت گذراندن دورۀ فرماندهی و ستاد به دانشکده فرماندهی و ستاد (دافوس) اعزام شد. او از شاگردین ممتاز این دانشکده بود و بعد از اتمام دوره برای آموزش در همین دانشکده دعوت شد.

امیر فلاحی با درجه سرهنگ دومی به همراه گروهی از افسران ایرانی به عنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتش‌بس ویتنام، از سال ۱۳۵۱ تا اواسط ۱۳۵۳ را در این کشور گذراند. او در ۱۲ مهرماه ۱۳۵۷ پس از گرفتن درجه سرتیپی به شیراز منتقل شد و به عنوان معاون فرماندهی مرکز پیاده شیراز به کار خود ادامه داد.

علاوه بر تدریس، به مدت هشت سال مدیریت آموزش دانشکده فرماندهی و ستاد را نیز عهده‌دار شد. از سال ۱۳۵۱ تا اواسط سال ۱۳۵۳ شمسی با درجه سرهنگ دومی به همراه گروهی از افسران ایرانی به عنوان ناظر صلح سازمان ملل در آتش‌بس ویتنام، به آن کشور اعزام شد. فلاحی پس از بازگشت، به کار تدریس در دانشکده فرماندهی و ستاد ادامه داد تا آنکه در ۱۲ مهر ماه ۱۳۵۷ شمسی به درجه سرتیپی ارتقا یافت و در همان تاریخ به شیراز منتقل و به عنوان معاون فرماندهی مرکز پیاده شیراز مشغول به کار شد.

شهید فلاحی به علت اعتقادات مذهبی ظن ضد اطلاعات ارتش را برانگیخت و به همین جهت به او فقط مشاغل یا ماموریت‌های فرهنگی محول می‌شد. ارتقای درجه امیری او هم به شرطی پذیرفته می‌شد که به وی شغل فرماندهی لشکر داده نشود. در هر حال حضور شهید فلاحی در شیراز مقارن با اوج گرفتن مبارزات انقلابی مردم بر ضد حکومت پهلوی بود. پس از اعلام حکومت نظامی در بسیاری از شهر‌های ایران، در اثر کوشش‌های او حکومت نظامی در شیراز لغو شد و نیرو‌های نظامی از خیابان‌ها جمع شدند و مسئولیت این حکم دولتی به شهربانی محول شد.

چندی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سرتیپ فلاحی طی حکمی بازنشست شد، اما طولی نکشید که با موافقت شورای عالی انقلاب اسلامی و با حکم دیگری از جانب سرلشکر قرنی به خدمت اعاده و به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد.

امیر فلاحی پس از پشت سر گذاشتن مشکلات فراوان، بخصوص بحران و تشنج در منطقۀ کردستان که به دست ضد انقلاب وابسته صورت می‌گرفت و همچنین پس از موفقیت در تحکیم نظم و انضباط و مقررات و سازماندهی نیروی زمینی، در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۵۸ شمسی به ریاست ستاد مشترک ارتش برگزیده شد.

سه ماه بعد با شروع جنگ عراق با ایران، شهید فلاحی همواره در مناطق جنوب یا غرب کشور حضور داشت و از نزدیک ناظر طرح‌های مختلف عملیاتی و لجستیکی بود. وی هفته‌ای ۴۸ ساعت در ستاد مشترک حضور می‌یافت، جلسه‌ای تشکیل می‌داد و پس از اعلام دستور‌هایی جهت تسریع در امور و ایجاد هماهنگی با ارگان‌های ستادی و سایر نیرو‌ها پس از ارائه گزارشی مستقیم به امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه)، بار دیگر به مناطق عملیاتی عزیمت می‌کرد.

پس از عزل ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران فرماندهی کل قوا امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) اختیارات فرماندهی کل قوا را به وی تفویض کردند.

شهید فلاحی در دورانی که مردم به ارتش بی اعتماد بودند و هنوز آن‌را سازمانی انقلابی و اسلامی نمی‌دانستند طی سخنرانی خود در نماز جمعه روز پنچم اردیبهشت ۱۳۵۹ گفت: «من به عنوان یک خدمتگزار امین و صدیق و صغیر در پیشگاه ملت کبیر ایران می‌خواهم استدعا کنم که تلاش پرسنل نیروی زمینی، هوائی، دریائی و ژاندارمری و شهربانی را تائید بفرمائید. این انسان‌های فداکار در برابر محرومیت‌ها، رنج‌ها، تنهائی‌ها، گرسنگی‌ها، فقر و بیماری‌ها و شهادت‌ها فقط انتظار حق شناسی از ملت ایران دارند.»

ششم مهر سال ۱۳۶۰، پس از یکسال مقاومت در برابر ارتش عراق، نیرو‌های ایرانی طی یک عملیات گسترده با محوریت لشکر ۷۷ پیاده خراسان، محاصره آبادان را به‌طور کامل شکستند. روز هفتم مهر امیر فلاحی در قرارگاه عملیاتی لشکر ۷۷ در ماهشهر، لشکر ۷۷ خراسان را لشکر ۷۷ پیروز ثامن‌الائمه (ع) نامید.

در این مراسم وزیر دفاع سرهنگ نامجو، سرهنگ فکوری و سرتیپ ظهیرنژاد نیز حضور داشتند. پس از این مراسم، غیر از سرتیپ ظهیرنژاد، بقیه فرماندهان عازم اهواز شدند. امیر فلاحی رئیس وقت ستاد مشترک ارتش و چند تن دیگر از فرماندهان ارتش و سپاه که برای نظارت بر اجرای عملیات ثامن‌الائمه (ع) در جبهه حضور داشتند، برای ارائه گزارش به امام خمینی (ره) با یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ نیروی هوایی ارتش، عازم تهران بودند که بر اثر سقوط این هواپیما در حدود ساعت ۸ بعد از ظهر روز هفتم مهر در بیابان‌های کهریزک، این فرماندهان، به شهادت رسیدند.

چندی پس از شهادت امیر فلاحی، خیابان زعفرانیه تهران به نام سرلشکر فلاحی نامگذاری شد. یکی از خیابان‌های شیراز و در یزد نیز خیابان اصلی منطقه صفائیه به یاد او نامگذاری شدند.

 

خاطره یکی از محافظین

«جعفر بریری» یکی از محافظین شهید فلاحی خاطره‌ای را به این مضمون بیان می‌کند: در آبان ماه سال ۱۳۵۹ در سوسنگرد، عملیاتی علیه نیرو‌های عراقی انجام گرفت تا آن شهر از تعرض دشمنان رهایی یابد. شهید فلاحی در نقطه‌ای میان خط آتش نیرو‌های خودی و سربازان دشمن برای نظارت بر این عملیات حضور داشت و تنها فرد همراه ایشان من بودم. تبادل آتش بین دو طرف به شدت ادامه داشت. انفجار گلوله‌های توپ و خمپاره در اطراف ما به طور پراکنده شنیده می‌شد.

دکتر چمران در آن عملیات مجروح گردید و تعدادی از رزمندگان ما هم به شهادت رسیدند. به شهید فلاحی پیشنهاد کردم که برای محافظت از ترکش‌ها و گلوله‌ها، از کلاه آهنی استفاده کند، اما او اظهار داشت: «اگر نگهدار من آن است که من می‌دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد.» با این وجود از ایشان که آن زمان رئیس ستاد مشترک بود خواهش کردم که برای اطمینان خاطر استفاده از کلاه آهنی، هنگام انفجار گلوله‌ها به روی زمین دراز بکشند. شهید فلاحی با لبخندی گفت: «تو از من خاطر جمع باش، چون انسان شهید نمی‌شود مگر آنکه قبل از شهادت، کامل شده باشد. ضمن آنکه من هنوز به آرزویم نرسیده‌ام.» من که در پی راهی برای بازگشت و یا جان پناه امنی بودم، پرسیدم: تیمسار شما مگر چه آرزویی دارید؟ لحظه‌ای تامل کرد و سپس گفت: «می‌دانی تنها آرزوی من چیست؟» گفتم: آرزوی هر فرد نظامی در مرحله اول، سربلندی میهن و اهتزاز پرچم کشور به نشانه عزت و عظمت آن ملت است و این نشان می‌دهد که مردم آن کشور زنده، پویا و در دنیا قابل احترام هستند.

ایشان گفتند: «بله، همه این‌ها درست است، اما می‌دانی که من وجب به وجب خاک خوزستان را به علت محل خدمت اولیه‌ام می‌شناسم با توجه به پیش روی سریع عراق آرزو داشتم که ارتش عراق زمین‌گیر شود که چنین شد. تنها یک آرزوی بزرگ دیگر دارم. تنها آرزویم این است که ارتش متجاوز عراق را از اطراف آبادان تا مارد عقب بنشانیم.»
کمتر از یک سال بعد تیمسار فلاحی به آرزوی خود رسید، اما چند ساعت پس از تحقق این آرزو به شهادت در راه خدا نائل گردید.

 

علاقه به امام خمینی (ره)

آنقدر عاشق و دلباخته امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) بود که همه‌جا ارادت خودش را به ایشان نشان می‌داد. یکبار که بنی صدر به دانشگاه افسری آمده بود، با شجاعت شعار داد: فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا! وقتی بنی صدر این را شنید فقط یک چیز گفت: دانشکده افسری هم از دست رفت!

شهادت

آخرین حضور او در منطقه، همزمان با عملیات ثامن الائمه (شکست حصر آبادان) بود. در هفتم مهر ماه سال ۱۳۶۰ پس از اتمام این عملیات و هنگامی که هواپیمای حامل ایشان و شهید فکوری، شهید کلاهدوز، شهید نامجو، شهید جهان آرا و تعدادی از رزمندگان و مجروحان عملیات به تهران بازمی‌گشت دچار سانحه شد (سقوط هواپیمای سی-۱۳۰) و همراه با یاران خود به شهادت نایل آمد.‌

می‌دانست که خداوند او را به آرزویش می‌رساند، برای همین وقتی در پای هواپیما یکی از نمایندگان مجلس از او پرسید: شما کجا می‌روید؟ او گفت: به کربلا!
شهید، ولی الله فلاحی در بهشت زهرا تهران دفن شد.

 

وصیت‌نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدا، به نام ایران، به نام اسلام، به نام انقلاب، به نام مبارز و به نام رهبر انقلاب حضرت آیت الله امام روح الله خمینی.

وصیت من، فرمان خدا، کتاب خدا و قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران.

زندگی‌نامه و کارنامۀ من، قضاوت ملت ایران به ویژه ارتش ایران.

همسر و فرزندان و پدر و مادر و برادران و خواهرم و برادرزادگان و خواهرزادگان و همسران آن‌ها و عمو و عموزادگان بزرگ را به خداوند و به ملت ایران می‌سپارم. از همه می‌خواهم مرا ببخشند و من نیز همه را می‌بخشم و هیچ آرزوی دوری در این جهان هستی به جزء کمال انقلاب و کمال جهاد اکبر ندارم.

سرتیپ فلاحی ۳۰ تیر ۱۳۵۸

https://defapress.ir/fa/news/617295/سرلشکر-شهید-ولی‌الله-فلاحی

  • Like 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سرلشکر شهید «سید محمدرضا دستواره»

دفاع پرس

2405720_303.jpg

نام و نام خانوادگی: سید محمدرضا دستواره

محل تولد: تهران

تاریخ تولد: اول بهمن ۱۳۳۸

درجه: سرلشکر

یگان: لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)

مسئولیت: قائم مقام لشکر

سن: ۲۷ سال

تاریخ شهادت: ۱۳ تیر ۱۳۶۵

محل شهادت: قلاویزان - مهران

مزار شهید: بهشت زهرا (س) - تهران

 

زندگینامه :

«سید محمدرضا دستواره» اول بهمن ۱۳۳۸ در خانواده‌ای مذهبی و مستضعف در جنوب شهر تهران به‌دنیا آمد. پدرش سید نقی و مادرش، قدسی نام داشت. دوران تحصیل دبستان را در مدرسه‌ای به‌نام «باغ آذری» گذراند. تا مقطع دیپلم تحصیلات خود را با نمرات عالی به پایان رساند. در تمام طول دوران تحصیل از هوش و حافظه‌ای قوی برخوردار بود. گرایش دینی و علایق مذهبی از همان کودکی در حرکات و سکنات شهید دستواره به وضوح نمایان بود و هر روز افزایش می‌یافت.

او به تلاوت قرآن و شرکت در مسابقات قرائت قرآن علاقه وافری داشت. زمانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود اعضای خانواده را به انجام تکالیف الهی و رعایت اخلاق اسلامی توصیه می‌کرد و همسایگان او را به‌عنوان روحانی خانواده‌اش می‌شناختند.

از ازدواجش صاحب یک پسر شد. به عنوان سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت و ۱۳ تیر ۱۳۶۵، با سمت قائم مقام لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در شلمچه بر اثر اصابت ترکش توسط نیرو‌های بعثی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. برادرانش سید محمد و سید حسین نیز به شهادت رسیده‌اند؛ و مزار هر سه برادر در کنار یکدیگر قرار دارد.

کتاب «قصه ما همین بود» سرگذشت‌نامه‌ای از زندگی شهید محمدرضا دستواره است که به قلم گلعلی بابایی نوشته شده و نشر بیست و هفت بعثت آن را به چاپ رسانده است.

در این کتاب، زندگی‌نامه شهید دستواره از زبان خودش بیان می‌شود؛ او پیش از شهادت، مهم‌ترین اتفاقات زندگی خود را از ابتدای کودکی تا پیش از شهادت (در تیر ماه ۱۳۶۵) در نوار‌های ضبط صوت روایت کرده و همین نوار‌ها دستمایه نگارش این کتاب قرار گرفته است.

زندگی شهید دستواره که در مقطعی از جنگ با عراق و پس از شهادت شهید محمدابراهیم همت به عنوان قائم مقام لشکر ۲۷ محمد رسول الله منصوب می‌شود دارای اتفاقات مهمی است که در این کتاب به بخشی از آن‌ها اشاره شده است. حضور در جبهه کردستان و نبرد با ضدانقلاب همراه با فرماندهانی مانند رضا چراغی و احمد متوسلیان یکی از بخش‌های مهم زندگی او به شمار می‌رود که در کتاب «قصه ما همین بود» بدان اشاره شده است.

«قصه ما همین بود» که هفتمین کتاب از مجموعه بیست و هفت در ۲۷ و به منظور معرفی فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله به شمار می‌رود با استقبال خوبی از سوی مخاطبان همراه شده و برای پنجمین بار تجدید چاپ شده است. به همین بهانه، ۳ خاطره از این شهید والامقام که در این مجموعه منتشر شده است، تقدیم مخاطبان می‌شود. خاطراتی از زبان پدر و خواهر شهید و در نهایت بخشی از کلام شهید.

 

ادب مثال‌زدنی شهید دستواره در برخورد با پدر

«یک روز رضا به من گفت: بابا من راضی نیستم دیگر این کار‌ها (بارکشی) را انجام دهی، این کار‌ها دیگر برای شما سنگین است. گفتم: تو درست می‌گویی، اما من به کار عادت کرده‌ام و قدرت این کار را هم دارم. او گفت: من راضی نیستم، در ضمن حالا که شاغل شده‌ام، این حقوق مرا بگیر و خرج کن، این شغل شما برای من گران تمام می‌شود. گفتم: بابا تو که می‌خواهی حقوقت را به من بدهی، تو فردا می‌خواهی به امید خدا ازدواج کنی و برای زندگیت باید خرج کنی، من هم که چیزی ندارم تا برای تو پس‌انداز کنم. در جواب گفت: بابا تو هنوز خدا را نشناخته‌ای، به اندازه‌ای که خداوند ضامن روزی ما است، من اگر بخواهم ازدواج کنم، خدا را دارم، خدا به من کمک می‌کند. این حرف ایشان خیلی روی من اثر گذاشت.»

 

آیا شهید دستواره از محل دفنش خبر داشت؟

«یک روز محمدرضا از اندیمشک آمد، به من گفت: مادر می‌خواهم شما را ببرم معراج شهدا، حسین شهید شده و می‌خواهم او را ببینی. با هم رفتیم. او روی حسین را کنار زد. من صورت حسین را بوسیدم و صورتم را به صورتش چسباندم. محمدرضا هم وضو گرفت و برای حسین قرآن خواند و با دست خودش او را به خاک سپرد. کنار قبری که حسین را دفن کردند، یک قبر خالی بود، دستش را روی آن گذاشت و گفت: چند روز دیگر شهیدش می‌آید. ما فکر کردیم، چون عملیات است و شهید می‌آورند، منظورش این است که بالأخره تا چند روز دیگر شهیدی هم آنجا دفن می‌شود.

چند روز بعد دیدیم شهید آن قبر را آوردند. خودش بود، همان‌جا او را به خاک سپردیم. در مراسم عزاداری برادرش، از همه دوستان و آشنایان حلالیت می‌طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می‌کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده‌ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه؛ مادر این‌طوری نمی‌شود، بگو از صمیم قلب حلالت می‌کنم. من هم گفتم: حلال حلال... ».

 

کلام شهید:

شهادت مزد و اجر انسانی است که در راه خدا قدم برمی‌دارد

2405711_673.jpg

 

«آنچه که برای ما مطرح است؛ انجام خدمتی خالصانه، زیاد، پرکار و فعال در راه رضای خدا و در راه رساندن پیام شهیدان به گوش جهانیان است.

ما برای مقابله با ابرقدرت‌ها، هیچ نیازی به ناوگان نداریم، هیچ نیازی به هواپیما نداریم و... وسیله و سلاح اصلی که امروز باید در دست ما باشد، پایداری، استقامت و صبر دراز مدت است. اگر لحظه‌ای درنگ کنیم، اگر لحظه‌ای ابهام و تردید و شک در این رابطه به خودمان راه بدهیم، قطعاً دچار تزلزل خواهیم شد و به قول شهید بزرگوارمان سردار رشید اسلام حاج همت از خوارج نهروان بدتر خواهیم بود، اگر لحظه‌ای درنگ، سستی و ابهام در رابطه با این انقلاب و در رابطه با این جنگ به خودمان راه بدهیم. بایستی محکم، همانطور که تا به حال ثابت کردیم و همانطور که تا به حال توی دهان این مزدوران کثیف یاوه‌سرایان شرق و غرب زدیم، باید از این به بعد هم بزنیم و به یاری خداوند، این استقامت ما، نتیجه‌اش حکومت الله بر زمین خواهد بود؛ و دیگر اینکه مسئله شهادت، آنقدر مسئله‌ای باعظمت و بزرگ است که هر کسی نمی‌تواند درباره مفهوم آن صحبت کند. شهادت مزد و اجر انسانی است که در راه خدا قدم برمی‌دارد. مسلماً چنین فردی صرفاً لقای خداوند را طلب می‌کند و خداوند هم با شهادت یک رزمنده و مجاهد فی سبیل الله، او را به لقای خودش می‌رساند. شهادت، یعنی رسیدن به لقاءالله. هر کس در راه خدا قدم بردارد، اجری جز شهادت نصیبش نخواهد شد. وظیفه و تکلیف الهی ما جهاد است. جهاد در راه حفظ و نگهبانی از اسلام. این رسالتی است که انقلاب بر دوش ما نهاده و ما هم تا آخرین قطره خون‌مان، در راه انجام این رسالت تلاش می‌کنیم.»

 

فعالیت‌های سیاسی - مذهبی

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، همراه با سیل خروشان امت مسلمان در تظاهرات و فعالیت‌های مردمی شرکت فعال داشت و در این زمینه چند‌بار توسط عوامل رژیم منحوس پهلوی دستگیر شد. سال ۱۳۵۷ زمانی که در سال آخر دبیرستان درس می‌خواند، نه تنها خود فعالانه در تظاهرات و اعتراضات عمومی علیه طاغوت شرکت می‌کرد بلکه دوستان همکلاسی و برادران کوچک‌ترش را نیز به این امر ترغیب و تشویق می‌نمود. به واسطه حضور فعال و مستمری که در صحنه‌های مختلف داشت توسط عوامل رژیم شناسایی و در وز ۱۴ آبان سال ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران دستگیر و روانه زندان گردید. اما پس از مدتی از زندان آزاد شد.

به هنگام ورود حضرت امام خمینی (قدس سره) فعالانه در مراسم استقبال از حضرت امام (قدس سره) شرکت کرد و مسئولیت امنیت قسمتی از میدان آزادی را به‌عهده گرفت. پس از پیروزی انقلاب شکوه‌مند اسلامی جهت پاسداری از دست‌آورد‌های انقلاب به جمع پاسداران کمیته انقلاب اسلامی پیوست و طی چهار ماه خدمت خود در این نهاد انقلابی، زحمات زیادی را در جهت انجام مأموریت‌های مختلف و تثبیت حاکمیت انقلاب اسلامی تحمل نمود. سپس به خیل سپاهیان پاسدار پیوست و بلا‌فاصله داوطلبانه طی مأموریتی عازم کردستان شد.

2405712_743.jpg

 

حضور در کردستان و مبارزه با ضد انقلاب

او همراه فرماندهان عزیزی، چون شهید "چراغی" و "حاج احمد متوسلیان"، زحمات زیادی را در مقابله با ضد انقلاب به جان خرید و بعد از آزادسازی شهر "مریوان" در معیت برادر "متوسلیان" و سایر برادران رزمنده وارد شهر مریوان شد. از آنجا که این شهر جنگ‌زده پس از آزادی با مشکلات متعددی مواجه بود، سازمان‌ها و مؤسسات دولتی تعطیل شده بودند. به دستور برادر متوسلیان، برادران پاسدار در مراکز و ادارات مختلف از جمله شهرادی، رادیو و تلویزیون مشغول خدمت شدند. شهید دستواره نیز مأموریت یافت کالا‌های ضروری مردم را تهیه کرده و در اختیار آنان قرار دهد. او به نحو احسن این ماموریت را انجام داد.

در روز‌های عملیات نیز مانند سایر برادران، سلاح به دست در قله‌های مریوان با ضد انقلاب و با دشمن بعثی جنگید. ایشان مدتی نیز فرماندهی پاسگاه شهدا در محور مریوان را عهده‌دار بود.

 

شهید و دفاع مقدس

هنگامی که سردار "متوسلیان" مأموریت یافت تیپ محمد رسول‌الله (ص) را تشکیل دهد او همراه سایر برادران از مریوان به سمت جبهه‌های جنوب عزیمت کرد و در آنجا به‌علت مهارت در جذب نیرو، مأمور تشکیل واحد پرسنلی تیپ گردند. ایشان با میل باطنی که به گردان‌های رزمی داشت و روحیه اطاعت پذیری‌اش باعث شد تا بدون هیچ‌گونه ابهامی مسئولیت محوله را قبول کند، اما از فرماندهان تقاضا کرد که مجاز به شرکت در عملیات‌ها باشد؛ بنابراین در روز‌های عملیات، سلاح به دست در کنار فرماندهان گردان وارد عمل می‌شد.

شهید دستواره به همراه سرداران لشکر محمد رسول‌الله (ص) برای یاری رساندن به مردم مسلمان و ستمدیده لبنان که مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم اشغالگر قدس قرار گرفته بودند، راهی آن دیار شد. بعد از بازگشت عقیل به فرماندهی تیپ سوم ابوذر منصوب گردید و تا زمان عملیات "خیبر" در همین مسئولیت به خدمت صادقانه مشغول بود.

در عملیات "خیبر" بعد از شهادت فرمانده دلاور لشکر محمد رسول‌الله (ص)، "شهید حاج همت" و واگذاری فرماندهی به شهید کریمی‌سید، به‌عنوان قائم مقام لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) منصوب شد. مناطق اشغالی کردستان و صحنه‌های مختلف جبهه‌های جنوب کشور به‌ویژه عملیات "والفجر ۸" و جاده امالقصر (در فاو) شاهد دلاوری‌های عاشقانه و جان‌فشانی‌های این شهید عزیز است.

 

نحوۀ شهادت

در عملیات "کربلای۱" که برادرش "حسین" در خط پدافندی شهید شد، جهت شرکت در مراسم تشییع و تدفین او به تهران رفت. ولی بیش از سه روز در تهران نماند و به منطقه بازگشت. وقتی به وی گفته می‌شود که خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت می‌ماندی و بعد برمی‌گشتی، در جواب می‌گوید: «به آن‌ها گفته‌ام کنار قبر حسین، قبری را برای من خالی نگهدارید.»

2405714_284.jpg

بیش از ۱۰ روز از شهات برادرش نگذشته بود که در عملیات کربلای ۱، روز آزادسازی شهر مهران از چنگال دشمن بعثی، روح بزرگش از کالبد تن رها شد و مظلومانه به شهادت رسید و در جرگه شهیدان کربلا راه یافت و بر سریر عند ربهم جلوس کرد و در تاریخ ۱۳ تیر ۱۳۶۵ در قلاویزان – مهران (کربلای ۱) به شهادت رسید.

https://defapress.ir/fa/news/656748/سرلشکر-شهید-سید-محمدرضا-دستواره

  • Like 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

سپهبد شهید «سید محمدولی قرنی»

دفاع پرس

2176835_739.jpg

 

نام و نام خانوادگی: سید محمدولی قرنی

محل تولد: تهران

تاریخ تولد: اول فروردین ۱۲۹۲

درجه: سپهبد

یگان: ستاد کل ارتش

مسئولیت: رئیس ستاد کل ارتش

تاریخ شهادت:‌ سوم اردیبهشت ۱۳۵۸

سن: ۶۶

محل شهادت: ترور در خیابان ولیعصر (عج) تهران

مزار شهید: حرم حضرت معصومه (س)

 

زندگینامه

 «سید محمدولی قرنی» نخستین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران، اول فروردین سال ۱۲۹۲ در تهران و در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش «میرزا آقاجان» از مدیران مخابرات تهران بود. سید محمدولی در ده سالگی پدرش را از دست داد و از آن پس، در کنار مادرش زندگی سختی را ادامه داد.

دوره ابتدایی را در دبستان «گلبهار» اصفهان گذراند و دوره متوسطه را در دبیرستان «دارالفنون» تهران آغاز کرد و در دبیرستان نظام ارتش در تهران به پایان رساند. پس از دریافت دیپلم، اول مهر سال ۱۳۰۹ در دانشکده افسری ارتش پذیرفته شد و در سال ۱۳۱۱ با درجه ستوان دومی در رسته توپخانه دانش‌آموخته شد.

قرنی افزون بر دانشکده افسری، دوره ستاد دانشگاه جنگ و دوره سه ماهه این دانشگاه را نیز سپری کرد. وی به علت شایستگی و کاردانی، رتبه‌های نظامی را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و در آخرین مرحله پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، با درجه سرتیپی در راس رکن دوم ستاد ارتش وقت قرار گرفت و تا ۲۰ بهمن سال ۱۳۳۶ در این سمت ماندگار و در زمان کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، فرمانده نظامی تیپ گیلان بود.

بر پایه اسناد موجود، خرده‌گیری سیاسی قرنی علیه رژیم سرسپرده «محمدرضا شاه پهلوی»، از پایان سال ۱۳۳۵ و در دوران نخست‌وزیری «حسین علاء» آغاز شد. در این دوران، جایگاه سیاسی قرنی در چارچوب انتقاد از دولت‌های وقت بود و این انتقاد، با نخست‌وزیری «منوچهر اقبال» در فروردین سال ۱۳۳۶ بالا گرفت.

قرنی مهر سال ۱۳۳۶ به درجه سرلشکری رسید که این امر نشانگر اعتماد «محمدرضا پهلوی» به او تا این تاریخ بود. ۲۰ بهمن سال ۱۳۳۶ وی که با درجه سرتیپی در جایگاه رکن دوم ستاد ارتش بود، با به دست‌آوردن عنوان محترمانه معاون دوم ریاست ستاد ارتش، از سمت یاد شده، برکنار و ۲۶ بهمن سال ۱۳۳۶ از جایگاه پایانی نیز کنار گذارده شد.

 

فعالیتهای سیاسی - مذهبی 

مبارزه سیاسی عمل‌گرایانه سپهبد قرنی از سال ۱۳۳۶ آغاز شد. در دوران خدمت، به فساد مالی در درون ارتش پی برد و در رایزنی با گروهی از همفکران و همکارانش، فعالیت خود را برای اصلاح این وضعیت شروع کرد. برای این‌کار، در سال ۱۳۳۶ هنگامی که ریاست رکن دوم ارتش را به عهده داشت، طرح کودتایی را برای براندازی تاج و تخت محمدرضاشاه پهلوی پی ریخت که افشای آن، به دستگیری وی در تاریخ هشتم اسفند ۱۳۳۶ انجامید. پس از رو شدن سند‌هایی درباره نقش آمریکا در این ماجرا و دستگیری قرنی، وی در تاریخ ۳۱ تیر سال ۱۳۳۷، از ارتش شاهنشاهی اخراج شد.

قرنی هشتم آذر سال ۱۳۳۹، پس از گذراندن دو سال و هشت ماه زندان، آزاد شد. پس از آزادی از زندان، از سال ۱۳۴۱ کوشش خود را علیه رژیم بیگانه‌دوست پهلوی پررنگ‌تر ساخت. برپایه گزارش ساواک، در این دوره از فعالیت قرنی که تا انقلاب اسلامی دنبال شده است، هیچ ردپایی از ارتباط وی با آمریکا موجود نیست. همزمان با آغاز مبارزات سیاسی حضرت امام خمینی (ره) علیه رژیم دست‌نشانده شاهنشاهی پهلوی و آمریکا و اسراییل، دلبستگی سید محمدولی به خواندن کتاب‌های سیاسی و مذهبی، او را نیز به جمع شاگردان جنبش اسلامی امام (ره) وارد کرد.

در همین راستا، به چهره‌های مذهبی همچون آیت‌الله «سید محمود طالقانی» و آیت‌الله «سید محمدهادی میلانی» نزدیک و به زودی پیوند‌های قرنی با آیت‌الله طالقانی، دیدار وی با آیت‌الله میلانی در جریان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲و حضورش در برخی نشست‌های مذهبی فاش شد. ساواک، در تاریخ پنجم دی سال ۱۳۴۲، او را به همراه شماری دیگر دستگیر کرد. پس از دستگیری، برخورد ساواک با قرنی خشن بود. او به مدت ۹ ماه در زندان انفرادی به سر برد. سپس، در بیدادگاه نظامی به سه سال زندان محکوم شد و تا ۲۰ آذر سال ۱۳۴۵ در زندان بود. از این زمان تا واپسین روز‌های حیات رژیم پهلوی، پیوسته ساواک قرنی را می‌پایید.

وی از نظر گذران زندگی، سخت در تنگنا افتاده بود. گزارش ساواک، پس از رهایی قرنی از زندان، نشان از آن داشت که او مبارزه را از سر گرفته است. از این رو، در تاریخ ۱۴ خرداد سال ۱۳۴۶، تیمسار «حسین فردوست» جانشین ساواک، شهید قرنی را فراخواند و به وی چنین یادآوری شد: «شما فعالیت‌های مشکوکی دارید و لازم است از این قبیل فعالیت‌ها خودداری کنید.»

سید محمدولی قرنی اما به این باور رسیده بود که تنها راه رهایی از سرکوب رژیم دست‌نشانده محمدرضا پهلوی، پیروی از فرمان‌های امام خمینی (ره) است لذا او با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، پیوسته برای دیدار با حضرت امام (ره) به مدرسه علوی تهران می‌رفت. با برپایی نظام جمهوری اسلامی ایران و پایه‌ریزی ارتش مکتبی و مردمی ایران، بنابر حکمی از سوی حضرت امام (ره) به درجه سرتیپی ارتقاء یافت و به سمت نخستین رییس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی برگزیده شد که البته همزمان، عضو شورای انقلاب اسلامی نیز بود.

در همان روز‌های آغازین انقلاب اسلامی، گروهک‌های «مجاهدین خلق»، «فداییان خلق» و بسیاری ضدانقلاب‌های دیگر شعار انحلال ارتش سر داده بودند که امام (ره) در برابرشان ایستادند. در همین دوران، سرلشکر قرنی، رییس ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران، در گفت‌وگویی اظهار داشت که «اگر ارتش ملی را به هر وسیله تضعیف کنند، استقلال ملی و تمامیت ارضی کشور به خطر می‌افتد. در ارتش شکلی به‌وجود می‌آورم که دشمنان کشور نتوانند کوچکترین لطمه‌ای به ایران وارد کنند. ارتش بر مبنای ایدئولوژی اسلامی و عدل، باید به‌تدریج و با مرور زمان صورت گیرد ...».

 

شهادت 

در دولت نوپای جمهوری اسلامی، سپهبد قرنی پس از بازگرداندن نظم اولیه در نیرو‌های سه‌گانه ارتش، در سرکوب و ناکامی گروهک‌های ضدانقلاب نقش بسزایی ایفا کرد به طوری‌که در جریان آشوب‌آفرینی ضدانقلاب در کردستان توانسته بود جلوی پیشروی آن‌ها را بگیرد لذا خشم این پادو‌های استکبار و سازمان‌های جاسوسی آمریکا و موساد را برانگیخت و نخستین شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی شد.

گروهک فرقان، در تاریخ سوم اردیبهشت سال ۱۳۵۸ شهید سپهبد «سید محمدولی قرنی» را در حالی‌که هیچ سمتی نداشت، در حیاط خانه‌اش در میدان ولیعصر تهران زیر گلوله‌های آتشین خود قرار داد و به شهادت رساند و پیکر پاک شهید قرنی، در حرم حضرت معصومه (س) در قم به خاک سپرده شد.

 

اعطای نشان فداکاری به شهید قرنی

2402353_900.jpg

برابر تصویب «شورای عالی نشان‌ها» در ارتش، به پاس فرماندهی و مدیریت جهادی شهدای والامقام ارتش جمهوری اسلامی ایران در صحنه‌ها و برهه‌های سرنوشت‌ساز دوران پیروزی انقلاب تا عملیات‌های مختلف دفاع مقدس و ایثار و بذل جان در اعتلای ایران سربلند اسلامی، آذرماه ۱۳۹۹ نشان فداکاری به شهیدان سپهبد سید محمدولی قرنی، سپهبد علی صیاد شیرازی، سرلشکر منصور ستاری و سرلشکر سیدموسی نامجوی، مردان بی ادعایی که سرسختانه در خط مقدم دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایستادند و در این راه خون پاک خود را تقدیم اسلام و میهن اسلامی کردند، تعلق گرفت

https://defapress.ir/fa/news/617266/سپهبد-شهید-سید-محمدولی-قرنی

  • Like 2
  • Upvote 3

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

پست تجمیعی شهدا 

سرلشکر شهید «مهدی زین‌الدین»

2405952_157.jpg

نام و نام خانوادگی: مهدی زین‌الدین

محل تولد: تهران

تاریخ تولد: ۲۴ اسفند ۱۳۳۸

درجه: سرلشکر

یگان: لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع)

مسئولیت: فرماندهی

سن: ۲۵ سال

تاریخ شهادت: ۲۷ آبان ۱۳۶۳

محل شهادت: منطقه تپه ساروین

مزار شهید: گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) - قم

(لطفادرلینک ذیل زندگینامه شهید بزرگوار را مطالعه فرمایید )

https://defapress.ir/fa/news/656798/سرلشکر-شهید-مهدی-زین‌الدین

 

سرلشکر شهید «حسن شفیع‌زاده»

2408696_254.jpg

نام و نام خانوادگی: حسن شفیع‌زاده

محل تولد: تبریز

تاریخ تولد: ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۶

درجه: سرلشکر

یگان: نیروی زمینی سپاه

مسئولیت: فرمانده توپخانه سپاه

تاریخ شهادت: ۸ اردیبهشت ۱۳۶۶

سن: ۳۰ سال

محل شهادت: ماووت عراق

مزار شهید: وادی رحمت تبریز

( لطفادرلینک ذیل زندگینامه شهید بزرگوار را مطالعه فرمایید )

https://defapress.ir/fa/news/657280/سرلشکر-شهید-حسن-شفیع‌زاده

 

سرلشکر شهید «نورعلی شوشتری»

2406180_679.jpg

 

نام و نام خانوادگی: نورعلی شوشتری

محل تولد: سرولایت، ینگجه - نیشابور

تاریخ تولد: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۲۷

درجه: سرلشکر

یگان: نیروی زمینی سپاه

مسئولیت: جانشین فرماندهی

تاریخ شهادت: ۲۶ مهر ۱۳۸۸

سن: ۶۱ سال

محل شهادت: منطقه پیشین - استان سیستان و بلوچستان

مزار شهید: بهشت رضا (ع) - مشهد مقدس

( لطفادرلینک ذیل زندگینامه شهید بزرگوار را مطالعه فرمایید )

https://defapress.ir/fa/news/656834/سرلشکر-شهید-نورعلی-شوشتری

 

شهید حجت‌الاسلام «مصطفی ردانی‌پور»

2405818_760.jpg

 

نام و نام خانوادگی: مصطفی ردانی‌پور

محل تولد: اصفهان

تاریخ تولد: اول فروردین ۱۳۳۷

درجه: سرلشکر

یگان: لشکر امام حسین (ع)

مسئولیت: فرمانده

تاریخ شهادت: ۱۵ مرداد ۱۳۶۲

سن: ۲۵ سال

محل شهادت: حاج عمران

مزار شهید: گلزار شهدای اصفهان (مفقودالاثر)

( لطفادرلینک ذیل زندگینامه شهید بزرگوار را مطالعه فرمایید )

https://defapress.ir/fa/news/656773/شهید-حجت‌الاسلام-مصطفی-ردانی‌پور

 

سرلشکر شهید «شریف اشراف»

2402469_331.jpg

 

نام و نام خانوادگی: شریف اشراف

محل تولد: شیراز

تاریخ تولد: سال ۱۳۱۶ 

درجه: سرلشکر

یگان: لشکر ۲۱ حمزه

مسئولیت: فرمانده لشکر ۲۱ حمزه

تاریخ شهادت: ۱۰ آبان ۱۳۵۸

سن: ۴۲ سال

محل شهادت: کردستان

مزار شهید: بهشت زهرا (س) - تهران

( لطفادرلینک ذیل زندگینامه شهید بزرگوار را مطالعه فرمایید )

https://defapress.ir/fa/news/656160/سرلشکر-شهید-شریف-اشراف

 

سرلشکر شهید «سید محمد جهان‌آرا»

2408827_264.jpg

نام و نام خانوادگی: سید محمدعلی جهان‌آرا

محل تولد: خرمشهر

تاریخ تولد: ۹ شهریور ۱۳۳۳

درجه: سرلشکر

یگان: سپاه خرمشهر

مسئولیت: فرمانده

تاریخ شهادت: ۸ مهر ۱۳۶۰

سن: ۲۷ سال

محل شهادت: کهریزک تهران

مزار شهید: بهشت زهرا (س) - تهران

( لطفادرلینک ذیل زندگینامه شهید بزرگوار را مطالعه فرمایید )

https://defapress.ir/fa/news/657306/سرلشکر-شهید-سید-محمد-جهان‌آرا

 

سرلشکر شهید «احمد کاظمی»

2409374_491.jpg

 

نام و نام خانوادگی: احمد کاظمی

محل تولد: نجف‌‌آباد

تاریخ تولد: دوم مرداد ۱۳۳۷

درجه: سرلشکر

یگان: نیروی زمینی سپاه

مسئولیت: فرمانده

تاریخ شهادت: ۱۹ دی ۱۳۸۴

سن: ۴۷ سال

محل شهادت: اطراف ارومیه

مزار شهید: گلستان شهدای اصفهان

( لطفادرلینک ذیل زندگینامه شهید بزرگوار را مطالعه فرمایید )

https://defapress.ir/fa/news/657420/سرلشکر-شهید-احمد-کاظمی

 

سرلشکر شهید «حبیب‌الله کریمی»

2409496_387.jpg

نام و نام خانوادگی: حبیب‌الله کریمی

محل تولد: آبادان

تاریخ تولد: ۷ اسفند ۱۳۳۶

درجه: سرلشکر

یگان: گروه توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء (ص)

مسئولیت: فرمانده

تاریخ شهادت: ۲۲ فروردین ۱۳۶۶

سن: ۳۰ سال

محل شهادت: خرمشهر

مزار شهید: دارالرحمه شیراز

( لطفادرلینک ذیل زندگینامه شهید بزرگوار را مطالعه فرمایید )

https://defapress.ir/fa/news/657441/سرلشکر-شهید-حبیب‌الله-کریمی

 

با تشکر از زحمات برادران خبرگزاری دفاع مقدس و توجه مخاطبین محترم انجمن میلیتاری در سراسر جهان جهت مراعات مقدورات انجمن زین پس  پست تجمیعی شهدا یک بار در هفته ارسال خواهد شد ان شاالله مقبول درگاه احدیت قرار گیرد التماس دعا 

 

  • Like 2
  • Upvote 2

به اشتراک گذاشتن این پست


لینک به پست
اشتراک در سایت های دیگر

ایجاد یک حساب کاربری و یا به سیستم وارد شوید برای ارسال نظر

کاربر محترم برای ارسال نظر نیاز به یک حساب کاربری دارید.

ایجاد یک حساب کاربری

ثبت نام برای یک حساب کاربری جدید در انجمن ها بسیار ساده است!

ثبت نام کاربر جدید

ورود به حساب کاربری

در حال حاضر می خواهید به حساب کاربری خود وارد شوید؟ برای ورود کلیک کنید

ورود به سیستم

  • مطالب مشابه

    • توسط FLANKER
      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385294.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385295.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385335.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385333.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385300.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385309.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385302.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385304.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385306.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385307.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385334.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385336.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385337.jpg

      http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M385338.jpg
    • توسط GHIAM
      با استفاده از طول استند موشک فاتح، تونستم ابعاد موشک فتح را به دست بیاورم. موشک فتح دارای طول 6.5 متر و قطر 40 سانتیمتر است. این موشک نسبت به فاتح110 حدودا 2.30متر کوتاهتر و 20 سانتیمتر قطر کمتری دارد.  
      هیچ گونه اطلاعاتی از جنس موتور و جنس بدنه موشک وجود ندارد. اما احتمالا فتح موشکی با وزن 800-900 کیلوگرم، برد  200 - 300 کیلومتر و سرجنگی 150-200 کیلوگرمی باشد. به نظر میر‌سد سپاه قرار است این موشک را جایگزین نسخه های اولیه فاتح 110 کند. هرچند سرجنگی سبکتری نسبت به فاتح دارد برای زدن اهداف نرم از جمله زیرساخت‌های نفتی، مراکز صنعتی، اهداف غیرمقاوم نظامی و ... بسیار موثر است. 
      با توجه به ابعاد و وزن موشک فتح، می‌توان 4 تیره از این موشک را مانند فجر 5 از روی حامل IVECO پرتاب کرد.  
       

       
       

       

       
       
       
    • توسط mehdipersian
      شناور شهید باقری به بالگرد، موشک و پهپاد مجهز خواهد شد 
      فرمانده نیروی دریایی سپاه:

      شناور شهید باقری که در آینده ساخت آن به اتمام می‌رسد، علاوه بر داشتن یک ناوگروه در داخل خود، باند پرواز هم دارد که پهپاد می‌تواند از روی آن حرکت کرده و به پرواز درآید و در بازگشت هم می‌تواند بر روی آن بنشیند.
      شناور شهید باقری با ۲۴۰ متر طول و ۲۱ متر ارتفاع، مجهز به بالگرد، موشک و پهپاد است.
      این شناور به گونه‌ای در حال ساخت است که از روی عرشه آن حدود ۶۰ پهپاد می‌تواند پرواز کند و بنشیند.
      وستانیوز
       
    • توسط mehdipersian
      مرداد گذشته، یک ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه برای ایران از پایگاه فضایی بایکونور پرتاب شد و انتظار می‌رود سه ماهواره دیگر نیز در سال‌های آینده به فضا پرتاب شوند. همچنین شواهد قانع‌کننده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد یک شرکت روسی در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی برای ایران است که در سال 2024 در مدار زمین ثابت قرار می‌گیرد.
       
      ماهواره ی خیام:

       
       
      مرداد 1394، ایران با دو شرکت روسی در مورد پرتاب ماهواره سنجش از دور ساخت روسیه که توسط ایران اداره می شود، به توافق اولیه دست یافت. ماهواره ایرانی در 18 مرداد 1401 به وسیله ی شرکت روس کاسموس به فضا پرتاب شد. 
       
      مشخصات فنی ماهواره:

      مشخصات فنی ماهواره توسط روسیه و ایران اعلام نشده است ولی می توان از یک حق اختراع منتشر شده توسط شرکت NPK Barl در مرداد 1401 اطلاعات جدیدی بدست آورد. این طرح یک ماهواره سنجش از دور با وضوح بالا را توصیف می کند که دقیقاً شبیه خیام است. دارای یک گذرگاه شش ضلعی و چهار پنل خورشیدی است که با زاویه 45 درجه نسبت به محور طولی ماهواره به سمت پایین امتداد دارند. 
       
      محموله یک تلسکوپ کورش(Korsch) با پنج عنصر نوری است. تلسکوپ کورش یک تلسکوپ آناستیگمات سه آینه ای فشرده است که میدان دید وسیعی را ارائه می دهد. این تلسکوپ تصویربرداری را در یک کانال پانکروماتیک و چهار کانال چند طیفی (نزدیک مادون قرمز، قرمز، سبز و آبی) ارائه می دهد. سه پیکربندی ممکن برای تلسکوپ ارائه شده است که همگی با نسبت کانونی f/11.53 (نسبت کانونی تقسیم فاصله کانونی بر دیافراگم است)میباشند. مقادیر سه پیکربندی عبارتند از:
       
      دهانه / فاصله کانونی
      0.535 متر6.17 متر
      0.75 متر8.65 متر
      1.1 متر12.68 متر
       
      در اولین پیکربندی که در شکل زیر نشان داده شده است، وزن تلسکوپ 125 کیلوگرم و طول آن 1.8 متر است.
       

       
      دو پیکربندی دیگر منجر به گذرگاه طولانی‌تر می‌شود، اما نیازی به تغییر در جعبه‌های الکترونیکی محموله و آرایه‌های پیکسل CCD ایجاد نمیکند. این تلسکوپ از یک آرایه کانونی کروی و نه مسطح برای کمک به جلوگیری از لکه دار شدن تصاویر استفاده می کند. یک آرایه اسکن الکترونیکی داده‌ها را در باند X با سرعت‌های 480 مگابیت تا 1.5 گیگابیت بر ثانیه به زمین ارسال می‌کند (نرخ بالاتری نسبت به گزارش NPK Barl در فوریه 2021 ).
       
      سازنده محموله نوری مشخص نیست، اما برخلاف تخصص این شرکت در سیستم های زمینی می تواند خود NPK Barl باشد. طی نمایشگاهی در سال 2019، این شرکت تلسکوپ سنجش از دور را به نمایش گذاشت که انتظار می‌رفت ظرف دو سال آینده به فضا پرواز کند. گزارش شده است که وزن آن تنها 46 کیلوگرم است و همچنین کوچکتر از نمونه ثبت اختراع به نظر می رسد، اما تنها ماهواره میزبان ممکنی که در حال حاضر برای آن قابل شناسایی است، خیام است. احتمالاً تنها یک بخش از تلسکوپ به نمایش گذاشته شده است. 

       
      در یکی از نقشه‌های همراه با حق ثبت اختراع(پتنت) ، ماهواره در بالای طبقه فرگات در داخل محفظه محموله موشک سایوز-2-1a قرار دارد (که نشان می‌دهد پرتاب اولیه به وسیله ی این ماهواره بر به جای سایوز-2-1b سنگین تر بود).
       
       اگرچه پتنت‌ها به ندرت به پروژه‌هایی اشاره می‌کنند که به آن‌ها مربوط می‌شود، اما در اینجا ماهواره در واقع متعلق به پروژه 505 نشان داده شده است. همانطور که در نقاشی زیر مشاهده می‌شود، ماهواره‌ها به اندازه‌ای کوچک هستند که سه عدد از آنها در داخل دماغه قرار گیرند.
       
       
       
      کاربرد خیام:
       
      به طور رسمی، خیام تنها کاربردهای غیرنظامی در زمینه هایی مانند کشاورزی، مدیریت منابع طبیعی و نظارت بر محیط زیست خواهد داشت. مدت کوتاهی پس از پرتاب، رئیس سازمان فضایی ایران مدعی شد خیام به دلیل اندازه کوچکش نمی تواند به عنوان یک ماهواره جاسوسی استفاده شود. با این حال، وضوح زمینی گزارش شده آن (0.73 متر) برای انجام کارهای شناسایی ارزشمند کافی است. 
       
      مرکز کنترل ماموریت خیام:
       

       
       
      به گزارش اخبار ایران، مرکز کنترل ماموریت خیام در مرکز فضایی ماهدشت که تقریباً در 60 کیلومتری غرب تهران و نرسیده به شهر کرج قرار دارد. این مرکز در اوایل دهه 1970 برای دریافت اطلاعات از ماهواره های سنجش از دور خارجی تأسیس شد که اولین آنها ماهواره های لندست ایالات متحده بود. همانطور که در تصاویر Google Earth مشاهده می شود، ساخت یک ساختمان جدید در این سایت حدود آوریل 2020 آغاز شد و اکنون کامل شده است. احتمالاً در گزارش تلویزیون ایران که پس از پرتاب خیام از مرکز کنترل مأموریت پخش شد، دو آنتن سهموی در شمال شرقی ساختمان جدید دیده می‌شود.
       

       
      همکاری های روسی/ایرانی بعدی:
       
      خیام پیش بینی می شود حداقل پنج سال فعالیت داشته باشد و قرار است در سال های آینده ماهواره های بیشتری نیز به آن ملحق شوند. پس از پرتاب، حسن سالاریه اعلام کرد که ایران سه ماهواره دیگر از همین نوع را سفارش داده است و افزود: اولین ماهواره در مجموع 40 میلیون دلار هزینه داشته است.
       
      به نظر می رسد که همکاری فضایی بین روسیه و ایران اکنون فراتر از حوزه سنجش از دور است. در هفته‌های اخیر شواهدی به دست آمده است که روسیه در حال ساخت یک ماهواره ارتباطی زمین‌ایستا برای ایران با نام اکواتور (به روسی به معنای «استوا») است. این نام برای اولین بار در سال 2020 در بیوگرافی مختصری از متخصص ISS Reshetnev، تولید کننده پیشرو روسیه در ماهواره های ارتباطی مستقر در نزدیکی کراسنویارسک در سیبری ظاهر شد. در کنار آن بسیاری دیگر از پروژه ها نیز به آن اشاره شد که این شخص در آن مشارکت داشته است و جزئیات بیشتری ارائه نشده است.
       

       
      ایران در نهایت قصد دارد ماهواره‌های ارتباطی زمین‌ایستا را با استفاده از پرتاب‌کننده‌های بومی پرتاب کند، اما به‌نظر نمی‌رسد ماهواره‌هایی که در آینده قابل پیش‌بینی به فضا پرتاب می‌شوند، قادر به قرار دادن محموله با این ویژگی در این نوع مدار باشند. بنابراین، این کشور احتمالاً برای پر کردن جای خالی باقیمانده نیز به روسیه متکی خواهد بود. اگر معامله‌های دیگری در این زمینه هنوز وجود داشته باشد، پشت درهای بسته انجام شده است. 
       
      ________________________________________
      تلخیص و ترجمه از mehdi persian برای میلیتاری
      ________________________________________
      منبع:
      https://www.thespacereview.com/article/4475/1
       
  • مرور توسط کاربر    0 کاربر

    هیچ کاربر عضوی،در حال مشاهده این صفحه نیست.