hamed_713

Members
  • تعداد محتوا

    1,575
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های hamed_713

  1. پهپادهاي ايراني هم با توجه به استفاده از فناوريهاي مدرن داخلي سوايق درخشاني نيز در انجام ماموريتهاي خودشون دارند.از جمله تصوير برداري هاي تاكتيكي از ناوهاي هواپيمابر آمريكا و كنترل تحركات مرزي دشمنان و ... icon_cheesygrin
  2. سعوديها توي منطقه خيلي كارها كردن. icon_cheesygrin 1- خيانت به اعراب منطقه و زمينه سازي براي تشكيل رژيم اسراييل 2- انجام كودتاهاي متعدد در كشورهايي عربي مثل عراق 3- تحريك صدام براي حمله به ايران و ارايه كمكهاي مالي متعدد به صدام 4- سكوت در برابر جنايات اسراييل 5- مداخله در امور لبنان و كارشكني در برابر مقاومت اسلامي حزب الله 6- تبليغات سياسي و جنگ رواني عليه مسلمانان غير وهابي 7- نفوذ در اقتصاد و سرمايه هاي اعراب و... فكر كنم بعد از صهيونيستها سعوديها به عنوان دومين لابي قدرتمند جهانند. icon_cheesygrin
  3. hamed_713

    نارنجک وحشت

    تا زمان فراگير شدن نانو كارايي لازم رو داره.بعد از اون هم يه عامل ديگه رو ميشه. icon_cheesygrin icon_cheesygrin
  4. 1- كسب تكنولوژيهاي لازم جهت ارتقاي جگنده هاي موجود. 2- سرمايه گذاري براي توليد انبوه جنگنده ايراني 3- ساخت پايگاه هوايي و پدافندي در جزاير سه گانه خليج فارس بمنظور كنترل نيروهاي مهاجم احتمالي از دريا 4- بهبود سامانه هاي راداري و ساخت و گسترش رادار ملي 5- ارتقاي سطوح آموزشي در دانشگاههاي افسري نيروي هوايي(ستاري)و توسعه تكنولوژي روز در صنايع هوايي مثل نانوتكنولوژي 6- تجليل از بزرگان نيروي هوايي در تمام سطوح 7- ايجاد شرايط و سرمايه گذاري براي درامد زايي در نيروي هوايي جهت تامين مايحتاجات تكنيكي و تاكتيكي بدون نياز به بودجه و...
  5. كشور ما در زمان جنگ با استفاده از پهپادهاي مهاجر راكتهاي آر پي جي رو به سمت اهداف دشمن شليك مي كرد.مطمنا با گذشت دو دهه از جنگ تكنولوژي به روزتري جايگزين شده.
  6. "Dog Fight" يا " Dogfight" از قديميترين تاكتيكهاي نبردهاي هوائي است كه از زمان جنگ جهاني اول تا كنون به دفعات بسيار مورد استفاده قرار گرفته. نبردي است كه در ان هر خلباني سعي دارد تا خود را به پشت هواپيماي دشمن رسانده و از پشت او را مورد اصابت توپ/ موشك قرار دهد. منشاء اين اصطلاح از طبيعت گرفته شده، وقتي دعواي دو سگ را به دقت شاهد باشيم خواهيم ديد هر يك سعي دارد خود را به پشت حريف رسانده و اصطلاحا به (برتري - موقعيتي) دست يابد. در جنگهاي هوائي هم همينگونه است. مسلما مورد هدف قرار دادن دشمن از پشت سر به مراتب راحتتر از موقعيت- روبرو است. در (داگ-فايت) مهارت خلبان، توانمند بودن جنگنده ، و نوع تسليحات نقش تعيين كننده اي در سرنوشت نبرد دارد. به طور مثال در تاريخ جنگهاي هوائي ايران و عراق داريم كه (جناب شريفي راد) در يك روز 3 جنگنده دشمن را در خاك عراق در داگفايت مورد اصابت قرار ميدهد كه يك فروند آن با استفاده از تاكتيك خاموش كردن موتور و بدون شليك حتي 1 گلوله يا موشكي بوده!
  7. در عصر هواپيماهاي استيلث نبردهاي داگ فايت جايگزين نبردهاي ماوراي ديد (BVR) هستند.درست مثل جنگهاي جهاني اول و دوم.علت اون هم اينه كه دو هواپيماي استيلث كه رودرروي هم هستند و رادارهاي اونها قادر به رهگيري هدف مقابل نيست به ناچار در نبردهاي نزديك و با استفاده ديد چشمي با هم درگير مي شن. icon_cheesygrin
  8. دركل پهبادها در جنگ هاي امروز وظايف خاصيتري رو بعهده دارند.و در عين سادگي و استفاده از اونها بسيار كارآمد هستند.
  9. hamed_713

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    عضو هيات علمي دانشكده مهندسي مكانيك دانشگاه تهران از پايان طراحي و پيگيري ساخت نخستين عمود پرواز خورشيدي جهان به همت محققان اين دانشكده خبر داد. دكتر كارن ابري نيا در گفت‌وگو با خبرنگار «پژوهشي» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اظهار كرد: عمود پرواز، وسيله پرنده اي متفاوت با بالگرد است كه قادر است به صورت عمودي و افقي پرواز كند. وي خاطر نشان كرد: بالاترين ركورد مداومت پروازي عمود پروازهايي موجود 20 دقيقه بوده كه اميدواريم با توسعه نمونه در حال ساخت كه ابعاد آن نسبتا بزرگتر (دايره‌اي به قطر حدود يك متر) است، در نمونه‌هاي بهينه بعدي، مداومت و ارتفاع پرواز را افزايش دهيم. دكتر ابري نيا با اشاره به اين كه انرژي عمود پرواز دانشگاه تهران از سلول‌هاي خورشيدي تامين مي‌شود درباره كاربردهاي عمود پرواز خورشيدي، گفت: اين پرنده قادر خواهد بود بدون نياز به سوختگيري مسافت‌هاي زيادي را در طول روز طي كند و از نمونه‌هاي كوچك آن مي‌توان براي بازرسي‌هاي خطوط انتقال برق از راه دور (به وسيله دوربينهاي تعبيه شده در پرنده)، كنترل مرزهاي زميني و دريايي، ماموريت‌هاي شناسايي و ... استفاده كرد. وي تصريح كرد: كار ساخت بخشهايي از پرنده عمود پرواز انجام شده و اميدواريم طي تابستان امسال آن را به اتمام برسانيم. عضو هيات علمي دانشكده مكانيك دانشگاه تهران كه يكي از زمينه‌هاي تحقيقاتي انرژي خورشيدي است درباره ضرورت تحقيق در چنين حوزه‌هايي با توجه به چشم‌انداز نه چندان نزديك كاربرد آنها به ايسنا گفت: همه سوخت‌هاي فسيلي به منابع تجديد ناپذير وابسته هستند و لذا بايد براي حركت به سوي استفاده از انرژي‌هاي تجديد پذير سرمايه‌گذاري كنيم تا تجربه صنعت نفت كه پس از 100 سال همچنان ناچار به استفاده از فن‌آوريهاي خارجي و تخصص كشورهاي بعضا غير نفت خيز در آن هستيم، تا چند دهه ديگر در اين انرژي‌ها تكرار نشود. وي تصريح كرد: مهمترين مولفه براي كار در اين حوزه نيروي انساني دانشگاهي (استاد و دانشجو) است كه خوشبختانه در كشور داريم و بايد فضايي را ايجاد كنيم كه اين نيروها فعال شوند. منبع:ایسنا
  10. مشابه روش حزب الله در جنگ 33 روزه. icon_cheesygrin
  11. hamed_713

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    آقا سعيد گل گفتي. ولي اون جمله وسطيت ايهام داره. icon_cheesygrin icon_cheesygrin
  12. اگر عملکرد موفقترین جنگنده های حال حاضر مورد بررسی قرار گیرد ، عموما در همه آنها قابلیت پرواز در زوایای حمله بالا یافت می شود. اساسا ضرورت پرواز در زاویه حمله بالا چیست؟ حال که زاویه حمله بالا هواپیما را به واماندگی نزدیک می سازد و آیرودینامیک را پیچیده می سازد (و همچنین محاسبات را) پس اساسا منطقی نیست که از آن دوری شود؟ این دقیقا همان تفکری است که در عصر میلاد هوانوردی بر دنیا حاکم بود در سال 1908 برادران رایت یک بار به دلیل پرواز با زاویه حمله بیش از حد مجاز کنترل را از دست دادند و هواپیمایشان دچار سانحه گشت. از آن زمان تا جنگ جهانی دوم سوانح زیادی به خاطر واماندگی، از دست دادن کنترل هواپیما و یا اسپین به وقوع پیوست. حداکثر زاویه حمله قابل دسترسی در آن دوران بین 12 تا 17 درجه بود. طراحان هواپیما تمرکز خاصی روی پدیده اسپین و شیوه های پیش گیری از آن داشتند. پس از جنگ جهانی دوم و تا دهه 50 میلادی طراحان، به ویژه در ایالات متحده، که کشور پیشرو در طراحی جنگنده ها بود، به اهمیت پرواز با سرعت بالا و در ارتفاع حداکثر توجه نمودند؛ در حقیقت ویژگیهای فوق برای ساخت هواپیماهای رهگیر ضروری بودند. با تولید اولین موتورهای جت، طراحان توانستند سرعت حداکثر هواپیماها را بالا ببرند؛ سپس برای نخستین بار با توجه به میراث آیرودینامیکی آلمانها، عقبگرد (در برخی منابع فارسی برای این کلمه پس خمیدگی نیز به کار رفته است) به بالها داده شد و نسبت منظری بالها نوعا از حدود 6.5 به عددی در حدود 3.5 و یا کمتر کاهش یافت. این تغییرات برای پرواز مافوق صوت اجتناب ناپذیر بودند. این تغییرات باعث شد که نوعا شیب منحنی ضریب برآ کاهش یابد و در عوض زاویه واماندگی بالا برود. اما تصوری که از نبرد هوایی در آن زمان وجود داشت، این بود که هواپیماها با شلیک موشک دوربرد می توانند در خارج از گستره دیدیکدیگر به نبرد بپردازند و اینچنین هرگز نبرد هوایی نزدیک و در گستره دید شکل نخواهد گرفت و به تدریج و با گذشت زمان این شکل از نبرد منسوخ خواهد شد. به همین علت در هواپیماهایی که در آن دوره طراحی گشتند مثل F-104، F-105 و F-4 برای برتری در نبرد هوایی نزدیک، چندان تلاشی صورت نگرفته بود. همزمان این تفکر که پرواز در زوایای حمله بالا خطرناک و در نتیجه نامطلوب است همچنان وجود داشت و محدود کننده های مصنوعی نظیر کنترل کننده های دسته فرمان در هواپیما تعبیه می گشتند تا در صورت غفلت خلبان زاویه حمله به طرز خودکار کاهش داده شود. در دفاتر طراحی سراسر دنیا، یک اصل پایه این مطلب بود: "از زاویه حمله بالا بپرهیز". تا انتهای این دوره، یعنی زمانی که جنگنده های نسل سوم وجود داشتند، برتری در نبرد هوایی در گستره دید را نرخ چرخش ماندگار (dψ/dt) تعیین می نمود.) یعنی زمانی که دو هواپیما با یکدیگر مواجه می شدند، دور زدن آغاز می گشت و هر یک از آنها که موفق می شد سریعتر در پشت حریف قرار بگیرد قادر بود نخست شلیک کند و در نبرد پیروز باشد. دلیل این دور زدن این بود که موشکهای موجود از نوع Tail-Aspect بودند و فقط نسبت به پشت هواپیمای حرف حساس بودند. در دهه های 60 و 70 میلادی، در تفکر طراحان انقلابی به وقوع پیوست. در حقیقت تا آن زمان تمرکز اندیشه ها روی جبران واماندگی و اسپین قرار داشت. اما این دو پدیده هر دو معلول از دست دادن کنترل به خاطر پرواز در زاویه حمله بالا بودند؛ پس طراحان به این فکر افتادند که به جای مبارزه با معلول با علت مبارزه کنند، یعنی به فکر افتادند که هواپیما را در برابر اثرات نامطلوبی که در زوایای حمله بالا رخ می دهد مقاوم سازند. از طرفی دیگر با رشد فن آوری و تجهیزات اوینیکی نظامی که امکان دفاع و فرار در مقابل شلیک موشک از راه دور را فراهم می ساختند، طراحان متوجه شدند که حتی در نبردهای آینده و بسیار پیشرفته، حرف اول را مبارزه در گستره دید خواهد زد و این تفکر درستی بود. از طرفی تجربیات عملی متعددی ثابت کرده بودند که شناسایی هواپیما از راه دور بسیاری از اوقات غیر ممکن می شود. در جنگ ویتنام، F-4 ها بسیاری از اوقات برای شناسایی بهتر مجبور می شدند که به هواپیمای دشمن نزدیک شوند و ضعف مانور آنها در برابر Mig-17 ها، که غالبا در برابر آنها قرار می گرفتند باعث سقوط بسیاری از آنها شد. Mig-17 ها جثه کوچک تری داشتند و می توانستند به زاویه حمله بالاتری دست یابند. از طرفی در دور زدنها، قابلیت پرواز در زاویه حمله بالا، شعاع دور زدن را کاهش می داد و بسیاری از مانورها نظیر اوجگیری را تسهیل می نمود. به همین خاطر توجهات روی مطالعه آیرودینامیک زوایای حمله بالا و کنترل در این محدوده متمرکز گشت و اولین جنگنده ها با قابلیت پرواز در زاویه حمله بالا نظیر F-14 و F-15 متولد گشتند. پس از آنها F-16، F/A-18، Mig-29 و Su-27 باز هم تکنولوژی های جدیدتری را نظیر لکس برای کنترل پدیده های نامطلوب آیرودینامیکی در زوایای حمله بالا به نمایش گذاشتند. در اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 میلادی طراحان متوجه شدند که حداکثر آهنگ دور زدنبرای هواپیماها با توجه به تحمل انسان میزان تقریبا مشخص و ثابتی است و لذا برای بالا بردن سرعت مانورهای جنگی به جستجوی راههای دیگر رفتند. در حقیقت در مانورهای سریع این دوره، مستقل از محدودیتهای سازه ای بار مداوم قابل تحمل انسان میزان مشخص در زمان مشخصی بود. پس کلا طراحان و نخبگان نبرد هوایی، وارد این عرصه از تفکر شدند که به جای بار زیاد، قدرت مانور را به طرز مافوق تصوری بالا ببرند و با مانوررهای سریع دشمنان را در تیررس خود قرار دهند. در این زمینه رفتن به زوایای حمله بالا و حتی بالاتر از واماندگی، بسیار موثر می نمود. مانور هربست یا دور جی (وقتی که تغییر هدینگغیر از 180 درجه باشد) یکی از شیوه های جایگزین دور زدن است که سرعت این امر را بسیار بالا می برد و با اتکا به قابلیت پرواز در زاویه حمله بالا انجام می گیرد. مانور کبری در عوض یکی از مانورهای در زاویه حمله بالاست که هواپیماهای شرقی قادر به اجرای آن هستند و توسط پوگاچو پایه ریزی گشت و فرضا یکی از استفاده های آن رهاندن هواپیما از موشکهای دوربرد است و البته در نبرد در فاصله نزدیکمی تواند موجب برتری گردد. از میان مانورهای دیگر با زاویه حمله بالا می توان هوک را نام برد که در حقیقت همان کبری است فقط در حین دور زدن اجرا می گردد و در نتیجه زاویه حمله تبدیل به سرش جانبی می گردد. از میان دیگر مانورهای مشرقی می توان به "کولبیت" یا همان دور 360 درجه حول محور y بدنه و همچنین "کالاکل" یا مانور ناقوسی شکل که نوعی ترمز با شتاب فوق العاده بالا در هوا است یاد نمود. نتیجه گیری به طور کلی می توان گفت که طراحان به این باور رسیدند که قابلیت پرواز در زاویه حمله بالا، می تواند برتری نامحدودی را از لحاظ مانور و عملیات ایجاد کند. همانطور كه اشاره گشت در نسلهای چهارم و سپس پنجم جنگنده ها، مولفه اصلی طراحی، برتری در نبرد هوایی در گستره دید گشت و به همین خاطر روی مولفه های اساسی زیر تمركز انجام گرفت مانور پذیریكه عبارتست از توانایی یك هواپیما در تغییر بردار مسیر پرواز. مانور پذیری انرژی كمیتی است مربوط به حالت پایدار كه با رسم سرعت چرخش هواپیما نسبت به سرعت یا ماخ تعیین می گردد یا با رسم تراست مازاد نسبت به سرعت چرخش به دست می آید. چابكی كه توانایی تغییر وضعیت هواپیما از یك مانور به مانور دیگر است. متناسب است با عكس زمان گذار از مانوری به مانور دیگر(یا مشتق زمانی تغییر شتاب) و صرفا در ارتباط با حركت انتقالی یك نقطه در سه درجه آزادی مطرح می گردد. ابر مانورپذیری یعنی همان چابكی در شرایطی كه زاویه حمله در حدود زاویه حمله واماندگی یا حتی بیش از آن باشد. برتری تاكتیكی در نبرد هوایی كه خود مشتمل بر: الف) رهگیری دشمن ب) جهت گیری بدنه به گونه ای كه بتوان سلاحها را روی دشمن قفل نمود ج) بهبود مسیر شلیك و ویژگیهای تسلیحات البته در نسل چهارم و به ویژه نسل پنجم، هواپیما اجتماعی است از تکنولوژیهای جدید در همه زمینه ها و ویژگیهای دیگری نظیر پنهانکاری، توانایی پرواز مافوق صوت طولانی مدت بدون استفاده از پس سوز و ... اما تمرکز اساسی روی موارد 1 الی 4 است که در بالا ذکر گشته اند. هواپیماهای زیر برخی از هواپیماهای غربی هستند که با فلسفه قابلیت پرواز در زوایای حمله بالا طراحی شده اند : F-15 STOL و .F/A-18 همچنین می توان برنامه های تحقیقاتی X-29 و X-31 و X-36 به خصوص هارو را نام برد. نمونه ای دیگر از تکنولوژی های نوین به کار گرفته در ساخت این جنگنده ها امکان تغییر امتداد اثر بردار نیروی پیشرانه است. http://www.aerocenter.ir
  13. hamed_713

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    متاسفانه عكس گويا و مناسبي پيدا نكردم.اگر از دوستان كسي عكس اين پرنده رو داره لطفا در تاپيك قرار بده. icon_cheesygrin :oops: با تشكر icon_cheesygrin
  14. hamed_713

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    كار خوبي مي كنند. icon_cheesygrin icon_cheesygrin
  15. زحمات شما قابل تقديره.از ارسال عكسهاي زيباي شما تشكر مي كنم. icon_cheesygrin icon_cheesygrin
  16. مردم بندر خمیر درهرمزگان از سقوط یک فروند هواپیمای شناسایی آمریکایی درمرزهای ایران خبردادند. به گزارش البرز از عصر امروز شایعه ای دهان به دهان دربین مردم این منطقه مبنی برسقوط یک فروند هواپیمای شناسایی آمریکایی منتشرمیشود. براساس این خبر, این هواپیمای آمریکائی قصد شناسایی منطقه ای در نزدیکی معدن گچین را داشته است که بدلایل نامعلومی سقوط کرده است . بین اهالی شایع است که این هواپیمایی کوچک و بدون سرنشین در روستای آرابی شهرستان بندر خمیر سقوط کرده است و نیروهای سپاه پس از حضور در محل سقوط هواپیما لاشه هواپیما را از نیروی انتظامی گرفته است. هنوزهیچ مقام محلی ویا کشوری دراین خصوص واکنشی نشان نداده است.
  17. hamed_713

    اخبار برتر نظامی

    [align=center][/align] ژنرال "نیکلای سولوفتسف" فرمانده نیروهای موشکی استراتژیک روسیه روز دوشنبه به خبرنگاران گفت که تا پایان سال 2008 میلادی نیروهای موشکی استراتژیک (هسته ای) قصد دارند 9 موشک بین قاره ای پرتاب کنند. به گفته وی، در برنامه نیروهای موشکی استراتژیک در سال 2008 میلادی افزایش گروه های این نیروها از طریق مجهز سازی به تسلیحات جدید و از جمله مجموعه های موشکی جدید "توپول-ام" از نوع ثابت و سیار آن و استفاده موثر و کارآ از تسلیحات و تجهیزات نظامی در عین حفظ امنیت هسته ای و زیست محیطی در نظر گرفته شده است. منبع/http://air-university.blogspot.com
  18. توجه شما رو به اصل ماجرا از زبان ايشان دعوت مي كنم. سقوط در چهلمين پرواز ده صبح روز سه شنبه بيست و پنجم آذر سال 59، فرمانده پايگاه مرا به دفترش فرا خواند و ماموريتي را به من ابلاغ كرد كه زمانش بستگي به وضع جوي داشت. همراهانم را ، سروان حبيب بقائي ، ستوان شفيع حسين پور و ستوان مصطفي اردستاني معرفي كرد و سفارشات موكد براي مخفي ماندن ماموريت تا آخرين لحظه. به اتاق طرحها رفتم ، هوا مناسب نبود. ابرهاي سياهي كه آسمان ان روز را پوشانده بود نشان ميداد كه ماموريت ان روز نميتواند انجام شود اما طبق دستور بايد منتظر هواي مساعد ميشدم. ساعت چهارده همانروز محل كار را ترك و به منزل رفتم. نقشه را باز كردم و شروع كردم طراحي، چندين مسير را در نظر گرفتم و بارها خطوط رسم شده بر نقشه را پاك ميكردم و مسير بهتري را ميكشيدم. به نظرم آمد دارم نقشه مرگم را ميكشم، انگار به دلم برات شده بود كه از آن ماموريت باز نخواهم گشت. در يك آن بچه هايم را يتيم ديدم.بارها ديدم فكر كردن به ماموريت جنگي بمراتب سخت تر از انجام خود ماموريت است. به هر ترتيب همه چيز را آماده كردم و تنها يك بريفينگ پروازي مانده بود. صبح جمعه 28/9/59: صبح زود تلفن زنگ زد. گوشي را كه برداشتم دوستم سرهنگ محمد دانشپور بود. گفت: - يدي، بيا بالا، كار داريم. - باشه، الان ميرسم. به سرعت لباس پوشيدم ، اصلاح كردم ، پوتين ها را واكس زدم و قبل از اينكه ربع ساعت وقت را بيشتر از دست داده باشم آماده رفتن به اتاق جنگ شدم. به پست فرماندهي رسيدم و بيدرنگ خلبانان همراهم را به اتاق طرحها احضار كردم. ستوان حسين پور مريض شده بود بنا بر اين سروان خسرو عباسيان جانشين او شده بود. نقشه ها و طرحهايم را دادم كه اعضاي تيم از روي ان براي خودشان كپي بردارند و سپس بريفينگ پروازي را در يكساعت به پايان رسانديم و 9:45 دقيقه صبح جمعه جهت پرواز آماده شديم. محل ماموريت تاسيسات برق دبيس در شمال كركوك بود. همگي مغرور و مصمم و با لبخندهائي بر چهره وسائل پروازي را برداشته و سوار ميني بوس شديم و به طرف محل پاركينگ هواپيماها رفتيم. هوا صاف و آفتابي بود. بدون يك لكه ابر! به همراهانم گفتم : - ايكاش امروز ما را به اين ماموريت نمي فرستادند. دشمن در روز آفتابي منتظرتر است. دو نفرشان به لبخندي قناعت كردند و سومي حرفم را تائيد كرد اما همه مان آرزومند كه: ان شاء الله به خير خواهد گذشت. هر كس سوار مركب هاي خود شد ، با برج تماس گرفتيم و به سوي باند پروازي حركت كرديم كه شماره2 سروان حبيب بقائي به علت نقص فني از ماموريت بازماند. به اين جهت گروه سه نفري مان سر ساعت 10:30 دقيقه از زمين كنده شد. براي من كه ليدر گروه بودم و متجاوز از چهل پرواز به خاك دشمن نفوذ كرده بودم همه چيز آشنا و حتي عادي بود. آرايش پروازيمان مثلثي بود. آرايش مثلثي F-5 ها- آرشيو خبرگزاريها همه چيز بر طبق بريفينگ پيش ميرفت تا رسيديم به 15 مايلي هدف و اوضاعمان فرق كرد. بك ابر سفيد به مساحت ده، پانزده مايل در ارتفاع هزار پائي انداخته شده بود روي منطقه ناسيسات برق دبيس. هر چه پيشتر رفتيم ،از يافتن هدف نااميدتر شديم. ارتفاع را تغيير داديم و لحظاتي روي ابرها پرواز كرديم و در مسيرمان تغييراتي داديم كه ناچار بوديم همه اين ها را به يارانم بگويم. ابر سفيد روي هدف سبب يك سلسله مكالمات و مشورتهاي راديوئي شد ، يعني كاري كه در منطقه دشمن بايد در حداقل انجام داد و چه بسا همين مكالمات را دشمن شنود كرده باشد. به عنوان ليدر دسته دلم نميخواست ناموفق از پرواز بازگردم. وقتي بر روي هدف رسيديم بدون انكه هدف ديده شود در ارتفاع مخصوص حمله قرار گرفتيم. سروان عباسيان گفت: - جناب سروان اين بالا Hang up شديم! چكار كنيم؟ ( Hang up - آويزان و سرگردان. بقول راننده ها، علاف! ) - شما بمبهايتان را روي هدف بريزيد من يك دور ديگر ميزنم. خلبانان همراه بمب هايشان را روي هدف رها كردند و به سمت كشور بازگشتند. من روي هدف دوري زدم، شكافي براي ورود به زير ابر يافتم و قسمتي از تاسيسات هدف را مشاهده كردم و بمبهايم را روي هدفي كه ديدم فروريختم. سمت حمله شمال به جنوب بود. ناچار بودم تغيير مسير بدهم. ميانه تغيير مسير بدخلقي ضدهوائيهاي دشمن شروع شد. دورم را كامل كردم و به سمت ايران تغيير جهت دادم. آسمان تيرباران بود و من دود غليظي كه قسمتي از كارخانه را پوشانده بود به چشم ديدم. اولين كاري كه كردم تماس با همراهانم بود. آنان گزارش دادند. 7 مايل جلوتر از من بودند . تا حد امكان سرعتم را افزودم ، ميخواستم در بازگشت نيز آرايش زيباي سه نفريمانم را داشته باشيم. ضمنا از هر طرف مواظب هواپيماي دشمن بودم. 4 دقيقه گذشته بود كه 2 فروند هواپيما در جلوي خودم ديدم ، فاصله مان از 5 مايل بيشتر بود و آن دو ارتفاعشان كمي بالاتر از ارتفاع من بود. به سرعتم افزودم چون ميخواستم هر چه زودتر به ياران نزديك شوم. اما نتيجه عكس بود و فاصله ام از آنان بيشتر شد. با تعجب دوباره موقعيت همراهانم را از راديو پرسيدم. گزارش آنان منطبق بود با آنچه ديده بودم. در همين ضمن شماره 3 اضافه كرد: - 2 فروند ميگ از بالاي سر من رد شد. ابتدا صداي مصطفي را تشخيص ندادم و فكر كردم خلبان ديگري است كه ان گزارش را ميدهد. به همين تصور گفتم: - جوك نگو ! احتمال ميدهم يك شوخي هم من كرده باشم، يادم نيست. 27 مايل با مرز فاصله داشتم اما يارانم مرتب دورتر از من ميشدند تا جائي كه ديگر نديدمشان. ناچار به حدس و گمان دنبالشان در پرواز بودم و ضمن اينكه بي اراده ارتفاعم را افزوده بودم اطراف را هم ميپائيدم . يك بار هم به همراهانم گفتم كه پشت سر انان هستم و بزودي به آنان ملحق ميشوم ، هنوز حرفم تمام نشده بود كه از طرفين و كمي بالاتر به سمت من شليك شد. و قبل از اينكه موفق به عكس العملي شوم از دو طرف محاصره بودم. به چپ و راستم نگاه كردم و 2 فروند ميگ عراقي را ديدم ، در راديو گفتم: - بچه ها دو تا ميگ دنبال من هستند. اگر ميتوانيد برگرديد. يكي از بچه ها گفت: - Sir ، موقعيتتان كجاست؟ - درست پشت سر شما. در لحظه تقاضاي همكاري ، ميپنداشتم دو هواپيماي دور شونده اي كه ديده بودم مصطفي و خسرو هستند و خواهند توانست بزودي به كمكم بيايند. به اين جهت به علايم بين المللي هواپيماي دشمن كه قصد داشتند مرا زنده و سالم همراه خود فرود آورند توجه كردم و به سمت تقريبي پايگاه هوائي كركوك واقع در شمال عراق تغيير جهت دادم. حدود 2 دقيقه بين اسكورت دو دشمن به سمت دلخواه آنان رفتم. وقتي خبري از يارانم نشد حتي از آنان و بي جهت دلخور هم شدم. در آن لحظه اصلا در فكر كمبود بنزين براي يك درگيري هوائي نبودم و اين تنها مشكل همراهانم نيز بود. بعد از آن لحظات بود كه ديدم چه كار معقولي كرده اند يارانم كه وقتي امكان نجات مرا نداشتند خود به سلامت بازگشته اند و به اين جهت از واقع بيني شان حتي ممنونم. سكوت مطلق همه جا را گرفته بود. چند بار خيال كردم گوشهايم كر شده و ديگر قدرت حرف زدن ندارم. در همين افكار ناگهان 2 فروند ديگر از هواپيماهاي دشمن كه احتمال دادم همانهائي بودند كه من به جاي ياران خود گرفته بودمشان سر رسيدند و در آني از بالاي سرم عبور كرده و ناپديد شدند. اميد نجات را در محاصره دو فروند دشمن نداشتم و حالا شدند چهار فروند! نه ميتوانستم تسليم و اسارت را بپذيرم و تن به حقارت بدهم و نه در ان شرايط امكان فراري را ميتوانستم تصور كنم. تنها راه چاره ، مرگ و شهادت بود . راه سوم را برگزيدم، ميدانستم مرگ در هواپيما كوتاهترين مرگ است. هيچگاه از مرگ نترسيده ام چه رسد به مرگ آني در هواپيما. حدود 2 دقيقه به سمت كركوك و انگار تسليم پرواز كردم. ديگر جرات نگاه به چپ و راست را نداشتم. در يك لحظه و آن، تصميم مرگ گرفتم و اقدام كردم. يعني در لحظه اي كه يكي از هواپيماها در سمت راست و ديگري در كمي بالاتر و عقب در پرواز بودند موتور هواپيمايم را به عقب كشيدم و سرعت شكن را پائين دادم. اين عمل سبب شد هواپيمائي كه در سمت راستم پرواز ميكرد از من جلو زد. در همين لحظه احساس كردم هواپيماي پشت سر، به من نزديكتر ميشود و احتمالا در فاصله موشك دشمن قرار گرفته ام، لذا دست به عملي زدم كه از فاصله موشك خارج شوم و دست كم از برخورد با هواپيما جلوگيري كنم. به اين جهت هر دو موتور را خاموش كردم (كه يك كار غير مجاز است) ، در همين راستا به تعقيب هواپيماي جلوئي خود پرداختم. هواپيماي حريف از حداكثر قدرت موتورش استفاده كرد و حرارتي كه از موتورش خارج ميشد هواپيماي مرا چندين بار به چپ و راست گرداند بطوريكه فرصت نشانه گيري را از من گرفت و من مجبور شدم مجددا هواپيما را روشن كنم اما قبل از انكه من اقدامي ديگر كنم هواپيماي جلوئي عراقي مورد اصابت موشكي قرار گرفت كه پشت سري به سمت من فرستاده بود و چون موتورهاي من خاموش بود موشكش سهم حريف جلوئي شد و در جا در هوا منفجر شد. به جاي من. از او متشكرم! ان شاء الله سر فرصت برايش فاتحه اي خواهم خواند. قادر نيستم احساسم را آنطور كه در آن لحظه داشتم بيان كنم ولي همينقدر هست كه ميتوانم بگويم هيچگاه به آن اندازه مملو و سرشار از خدا و احساس خدا نبودم. احساس داشتم كه هواپيما را ديگري هدايت ميكند نه من. هواپيمائي كه موشكش را رها و يارش را سرنگون كرده بود قبل از اينكه "يك ور " شدنم را اصلاح كنم از من جلو افتاد و هدف تيرهائي قرار گرفت كه براي هواپيماي ساقط شده آماده كرده بودم و در حالي كه عاجزانه چپ و راست ميشد مورد اصابت گلوله هاي من واقع شد و سقوط كرد. دو حريف ساقط شده بودند و غرور و شادي پيروزي مرا آرام كرده بود. در حاليكه دستگاه ناوبري هواپيمايم از كار افتاده بود ، پائينتر از حد معمول به سمت كشورم ميگريختم و براي آنكه از روي پادگان هاي نيروي زميني عراق عبور نكنم مسير را به طرف چپ تغيير دادم. چند لحظه اي بيش از منطقه درگيري دور نشده بودم كه ناگهان دو هواپيماي ديگر دشمن به من هجوم آوردند و درگيري تازه اي را به من تحفه دادند. با چند حركت تاكتيكي يكي از آنان را جلو انداختم و بلافاصله برايش موشك انداختم. متاسفانه موشك درست عمل نكرد( شايد پارامترهائي كه من در مورد رها كردن موشك بكار بردم درست نبوده باشد) . موشك سمت چپ كه بايد رها ميشد عمل نكرد. موشك سمت راست پس از طي مسير كوتاهي به چپ منحرف و منفجر شد. ناچا فاصله ام را با هواپيماي جلوئي نزديكتر كردم و در يك موقعيت بسيار عالي با مسلسل هدفش ساختم. هنوز حاصل كارم را نديده بودم كه مورد اصابت موشك هواپيماي عقبي قرار گرفتم و هواپيمايم در هوا منفجر شد. ضربه موشك چنان بود كه هواپيما را مقداري به جلو پرتاب كرد و در يك آن فرامين از كار افتاد و بلافاصله دستهايم متوجه دسته صندلي پران شد. چگونه آن را كشيدم و چگونه به بيرون پرتاب شدم ، نه به خاطر دارم و نه قادر هستم بيان كنم. ناظران صحنه نبرد، بعدها برايم گفتند: هنگام هدف شدنم، هواپيمايم در ارتفاع 2 تا 10 متري (اختلاف در اقوال آنان بود) زمين در پرواز بودم. وقتي صندلي از هواپيما جدا شده، آنان پنداشته بودند يك قطعه از هواپيماي منفجر شده من است. همگي شان متفق القول بودند كه چتر نجاتم فرصت فرصت باز شدن كامل نيافته بود و من با سر به زمين خوردم و بيهوش افتاده بودم. زخمها و شكستگيهاي دست و صورتم گفته آنان را تائيد ميكند. برايم گفتند هواپيمائي كه در جلويم پرواز كرده، 600 الي 800 متري محل سقوط من به تپه اي اصابت كرده و خلبانش نيز كشته شده. من سقوط آن را نديده بودم، تنها چيزي كه به خاطر دارم ، برق جرقه هائي است كه از برخورد گلوله هاي مسلسلم با هواپيمايش در ياد دارم. تذكر: جناب شريفي راد پس از ساقط كردن 3 هواپيما آن هم در خاك دشمن و در يك روز ، مورد هدف قرار گرفته و در شمال عراق سقوط ميكند. شريفي راد توسط پيشمرگان كرد عراقي- اتحاديه ميهني كردستان (جلال طالباني) نجات پيدا كرده و پس از چندين روز مراقبت و مداوا (شريفي راد در هنگام سقوط به شدت مصدوم شده بودند) و پس از بهبودي نسبي به سمت ميهن به همراه پيشمرگان كرد عراقي حركت ميكنند. در طول سفر از رودها- كوهها و دره هاي زيادي با سختي بسيار عبور ميكنند كه با توجه به شرايط جسمي نامساعد ايشان فقط فكر رسيدن به ميهن ايشان را تسلي ميدهد. در سردشت چه گذشت؟ ماشين جلوي يك ساختمان قديمي توقف كرد. پياده شديم، مرد ميانسالي به نماز قامت ايستاده بود . پوتينهاي گل آلود را در آورده نشستيم. نماز گزار السلام عليكش را گفت و به سمت ما آمد و در آغوشمان گرفت. چند دقيقه بعد تعدادي ارتشي وارد شدند و ورودم را خوشامد گفتند. يكيشان درجه سرگردي داشت و فرمانده پادگان بود. پس از آنان ، فرماندار و شخصيتهاي اداري شهر آمدند . آخر از همه و ساعت يك و نيم، نماينده امام آمد و ناهار با ما بود. بعد از نهار تلفني با همسرم حرف زدم و سپس به فرمانده پايگاهم،‌كه نبود . معاون فرمانده قول داد هليكوپتري را براي حمل من به انجا اعزام كنند. كه البته تا آخر روز چشمم به آسمان و در انتظار هايكوپتر خشك شده بود. شب را در همان اتاق با تعدادي از پاسداران و نماينده امام صبح كرديم. آن روز هم به دليل بدي هوا نميتوانستيم در انتظار هليكوپتر باشيم. روز دوم پاسداران رزمنده و جوانان سردشت به ديدارم آمدند . همگي يك پارچه شور و شوق و با چشماني سرشار از اشك شوق، مرا ميبوسيدند. روز سوم يكسره با پاسداران بسر بردم. نجات مرا معجزه ديگري ميدانستند و تعداد زيادي عكس يادگاري گرفتند. عصر آن روز 2 فروند جت كه در ارتفاع پائين از روي سر ما گذشتند، همه را وحشت زده كرد. ضد هوائي ها به كار افتادند . از دو نفر كه در محوطه بودند ماجرا را پرسيدم گفتند: - 2 فروند ميگ بود كه يكيشان مورد اصابت قرار گرفت و پشت كوه سقوط كرد. - مطمئن هستيد كه ميگ بود؟ - 100 درصد به كنجكاوي يكيشان شكل هواپيمائي كه ديده بود را روي خاك رسم كرد. گفتم: - اگر اين بود، F-5 ها بودهاند كه مال خودمان است. ترديد كردند. ناچار تلفني با معاون عملياتي پايگاه تماس گرفتم و احوال را جويا شدم. معلوم شد 2 فروند F-5 فرستاده اند دنبال من و خلبانان به نشانه شادي از فاصله كم پريده اند و سلام كرده اند. گفتم: - ميگويند يكيشان را اشتباها زدهاند. - نخير. درست نيست. هم اكنون با رادار در تماس هستند. نگران نباشيد. نيم ساعتي گذشته بود كه دو فروند هليكوپتر كبري و دو فروند 214، روي پادگان ظاهر شدند و نشستند. گروهي از مامورين در حال تعويض، به سمت هليكوپترها هجوم بردند و در عرض چند دقيقه آنها پر از مسافر شدند. ناچار به اتاق بازگشتيم و منتظر هليكوپتر بعدي شديم. چند دقيقه نگذشته بود كه صداي هليكوپتر بار ديگر شنيده شد. ما آماده و حاضر يراق بوديم. ما (شريفي راد به همراه يكي از پيشمرگان) هم همچون بقيه مسافران به سمت هليكوتر ها رفتيم. به فشار مسافران ما هم داخل هليكوپتر شديم. مسافران نشسته بودند و ساكهايشان را مرتب ميكردند كه كمك خلبان از ورود مسافران جلوگيري كرد و آنهائي را كه داخل بودند خارج نمود. چون با مقاومت و بي اعتنائي ما روبرو شد ، با ضربه محكمي به بازوي راستم و با عصبانيت گفت: - برو بيرون. ما مسافر نميبريم. ما ماموريت داريم يك خلبان مجروح را به تبريز ببريم. ناراحت از آن ضربه ، گفتم: - من همان خلبانم، برادر ! كه شخص مزبور مرا در آغوش گرفت و با يك فشار دست ديگر، پدر دستم را درآورد. با بوسه و عذر خواهي به من خوشامد گفت و خلبان را صدا كرد و به من معرفي نمود. 1 ساعت بعد در پادگان نظامي اروميه به زمين نشست. در اروميه از 214 پياده شديم ، فرمانده ژاندارمري غرب به استقبالم آمده بود . پس از خوشامد گوئي من و كاك محمد را سوار ماشين كرد و به طرف شهر برد. وارد ساختمان سفيدي شديم. اولين كاري كه كردم تلفن به همسرم بود. چند لحظه به جاي حرف زدن،‌ گريستم . خبر دادم كه ان شاء الله فردا با آنان خواهم بود. تلفن منزل كه قطع شد به فرمانده ام زنگ زدم و خبر ورودم به اروميه را به وي گفتم. از شنيدن صدايم سخت به هيجان آمده بود. با صدائي هيجان زده ميگفت: - شريفي،‌خيلي خوشحالم، از برادر بيشتر دوستت دارم. هميشه صادق بودي و خداوند كمكت كرد و نجات يافتي. ان شاء الله فردا صبح در اروميه ملاقاتت خوهم كرد. چند لحظه اي،‌گوشي به دست، صداي گريه شوق آميزش را ميشنيدم. انگاه گفت: - خداحافظ تا فردا. در فرودگاه اروميه فرمانده ژاندارمري در ساعت 8 به من زنگ زد و گفت: - آقاي شريفي منتظر باش، چند دقيقه ديگر من ميام آنجا كه به فرودگاه برويم. در ساعت 8:25 دقيقه فرمانده ژاندارمري طبق قولي كه داده بود وارد شد و سپس به سمت فرودگاه اروميه براه افتاديم. پس از يكربع الي بيست دقيقه به فرودگاه اروميه رسيديم. وقتي به درون سالن فرودگاه وارد شديم، دو رديف از افسران نيروي زميني به طور خبردار در سمت راست ايستاده بودند و تعدادي غير نظامي در سمت چپ به انتظار بسر ميبردند. همسر و پسر بزرگم را باحلقه هائي از گل ميخك جلوتر از همه مشاهده كردم. پسرم با ديدن من به سرعت به طرفم امد و حلقه گل را به گردنم آويخت و من را در آغوش گرفت. همسرم قبل از اينكه موفق بشود گل را به من بدهد به زمين افتاد و از حال رفت ! همه به گريه افتادند. من هم گريستم. پسرم گفت: - بابا چرا سبيل گذاشتي؟! لباس پروازت كو؟ چرا اينجوري شدي؟ سپس فرمانده ام در حاليكه نظاره گر تمام اين صحنه ها بود پيش آمد و مرا در آغوش گرفت و ورودم را تبريك گفت. بعدا جناب سرهنگي كه فرماندهي افسران مستقر در آنجا را عهده دار بود با اهداء يك جلد كلام الله مجيد و يك دسته گل زيبا ورودم را به ميهن تبريك گفتند. از مستقبلين تشكر كردم به وسيله هليكوپتر به سمت پايگاه هوائي تبريز به پرواز درآمديم. 20 دقيقه بيشتر طول نكشيد كه به پايگاه هوائي تبريز رسيديم. جمعيت زيادي در اطراف رمپ ايستاده بودند و قبل از باز ايستادن ملخ و پيش از آنكه از هليكوپتر پياده شوم خود را در بالاي سر مستقبلين يافتم. اصلا دردهايم را حس نميكردم. پس از اين مراسم فيلمبرداران همچنان مشغول فيلمبرداري بودند . ........ منبع:انجمن هاي تخصصي شهريار
  19. سازمان صنايع شيميايي و مكانيكي تركيه با همكاري شركت يوكسل هولدينگ اسلحه‌اي را ساخته كه با سيستم كنترل از راه دور هدايت مي‌شود. به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روزنامه صباح ، هدف از طراحي و ساخت اين اسلحه روبات محافظت از پاسگاههايي كه بشدت از سوي تروريستها تهديد مي‌شوند عنوان شده است. اين اسلحه كه در يازدهمين نمايشگاه بين المللي صنايع دفاعي در مالزي به نمايش گذاشته شد قادر است با شناسايي اهدافي كه چشمان انسان قدرت تشخيص آن را ندارد هشدار دهد. اسلحه روبات تنها فرمان‌هاي اشخاصي را كه صداهايشان برايش تعريف شده اجرا مي كند و قادر است اطلاعاتي را كه از اطراف جمع آوري كرده به فرمانده واحد نظامي و يا افسر شيفت انتقال دهد. منبع:خبرگزاری فارس
  20. hamed_713

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    نمي دونم چرا تاپيك مربوط به خبر تحريم ايران از سوي روسيه قفل شده.اما متاسفانه اين اتفاق افتاده icon_cheesygrin خبرگزاري فرانسه نوشت کرملين امروز پنج شنبه اعلام کرد؛ روسيه، در پيروي از تحريم‌هاي سازمان ملل علیه تهران با هدف وادار کردن ايران به متوقف کردن فعاليتهاي هسته ايش، قانون تحريمهاي جمهوری اسلامی را به امضا رساند. به گزارش «جهان» و به نقل از خبرگزاري فرانسه، کرملين با انتشار اين حکم بر روي پايگاه اينترنتي خود، پايبندي روسيه را به قطعنامه 1803 شوراي امنيت سازمان ملل صادر شده در سوم ماه مارس، که تحريم‌ها را علیه تهران، در چارچوب تلاش‌ها براي متقاعد کردن ایران براي به حال تعليق درآوردن غني سازي اورانيوم تشديد مي‌کند، اعلام کرد. ولاديمير پوتين كه ديروز به عنوان رييس جمهور روسيه از سمت خود کناره‌گيري کرد و جاي خود را به دميتري مدودف داد، اين فرمان را روز دوشنبه امضا کرده است. به هر حال بايد با واقعيت هاي تلخ دنياي سياست كنار اومد.ما بايد از لطماتي كه در طول تاريخ از سوي قدرتهاي زورگوي دنيا متحمل شديم درس عبرت بگيريم.اگر امام(ره) زنده بود چه عكس العملي داشت؟ icon_cheesygrin
  21. جالب بود.تشكر icon_cheesygrin اين طياره ها هم روزي براي خودشون ابهتي داشتند. icon_cheesygrin
  22. حزب الله در داخل لبنان از حمايت مردمي برخورداره.مردم لبنان اجازه چنين وضعيتي رو نمي دن.البته پشتيباني هاي ايران هم بي تاثير نيست. من فكر مي كنم همانند دفعات قبل برنده اين قايله هم حزب الله است.(ان شا الله) icon_cheesygrin
  23. hamed_713

    تصاوير كاكپيت جنگنده هاي روسي

    عكسهاي جالبيه sh_roshan2002 دستت درد نكنه. icon_cheesygrin
  24. hamed_713

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    آقا سعيد متاسفانه در اين مورد توضيح شما بيشتر شبيه توجيهه ما كلي توافقنامه با روسيه امضا كرديم.يادتونه پوتين که اومد ايران چه به به چه چهي براش راه انداختن .يعني چي خدافظي خوش كرده.چطور جدي نگيريم.پس چه چيزهايي رو بايد جدي گرفت؟؟؟ icon_cheesygrin البته براي دوستاني كه خواب اس 300 و سوخوی 30 و میگ 31 و 29 اس ام تی این حرفها رو مي ديدن هم متاسفم icon_cheesygrin laughing
  25. کره شمالی در حال برچیدن تاسیسات اتمی خود در یونگ بیون بوده است کره شمالی بیش از 18 هزار صفحه اسناد در رابطه با برنامه سلاح های اتمی اش را تسلیم آمریکا کرده است. این اسناد جزئیات فعالیت های راکتور پلوتونیوم در یونگ بیون که تصور می شود مواد لازم برای آزمایش اتمی 2006 در آن تولید شد را تشریح می کند. کره شمالی این راکتور را سال گذشته بست اما ضرب الاجل تعیین شده برای ارائه شرح کامل از فعالیت های اتمی اش را رعایت نکرد. یک مذاکره کننده آمریکایی این اسناد را برای مطالعه و بررسی به واشنگتن خواهد برد. کره شمالی در فوریه 2007 موافقت کرد برنامه تسلیحات اتمی خود را در ازای دریافت کمک های گسترده اقتصادی و لغو تحریم ها برچیند. این توافق در پی مذاکرات شش جانبه با حضور چین، آمریکا، ژاپن، روسیه و دو کره حاصل شد. جان سادوورت خبرنگار بی بی سی در کره جنوبی گزارش می دهد که اسناد یونگ بیون گوشه مهمی از فعالیت های گذشته بمب سازی کره شمالی را فاش می کند، هرچند برخی این سوال را مطرح می کنند که چقدر اطلاعات واقعا جدید در آنها هست. خبرنگار ما می گوید به علاوه تردیدهایی در مورد سایر فعالیت های اتمی کره شمالی باقی است، به خصوص آنچه ادعا می شود برنامه مخفیانه غنی سازی اورانیوم و انتقال فناوری هسته ای به سوریه باشد. اینها مسائلی است که مانع پیشرفت بر سر توافق سال گذشته شده بود. بنابه گزارش ها کره شمالی با راه حلی موافقت کرده است که براساس آن تنها به نگرانی های آمریکا اذعان خواهد کرد. برخی جمهوری خواهان در واشنگتن درباره اهمیت این اسناد ابراز تردید کرده اند. پیتر هوکسترا، عضو مجلس نمایندگان، گفت: "وزارت خارجه (آمریکا) هرگونه عملکرد معمولی کره شمالی را به عنوان یک تحول خارق العاده مثبت تلقی می کند." شان مکورمک سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت زمانی که این اسناد به واشنگتن رسید "سه اولویت اصلی ما تصدیق، تصدیق و باز هم تصدیق خواهد بود." http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2008/05/080509_si-korea-nukerecords.shtml