MR9

Forum Admins
  • تعداد محتوا

    8,626
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1,366

پست ها ارسال شده توسط MR9


  1. واحد سیاسی که در شمال غربی ما قرار گرفته و جمهوری ترکیه نام دارد باقی مانده "مرد بیمار اروپا "( لقب اروپاییان به امپراتوری عثمانی در سالهای اخر حیات این به اصطلاح امپراطوری) است که سالهاست ( یعنی از زمان پیدایش این کشور ( احتمالا"1922) چنین ادعاهایی را مطرح می کند ( براساس ایده پان ترکیستی ). این کشور اگرچه در طول سالهای جنگ سرد بدلیل نزدیکی جغرافیایی به اتحاد شوروی یک کشور مهم در ناتو بحساب می امد و بخصوص ایالات متحده برای اهداف نظامی از این کشور حمایت می نمود ( استقرار واحدهای موشکهای پرشینگ ، یگانهای استراق سمع - به مانند انچه در شمال ایران موجود بود - ) اما این کشور از ابتدای تشکیل یعنی 92 سال پیش فاقد انچه که capacity leadership یا ظرفیت رهبری منطقه ای خوانده می شود می باشد . پس از انقلاب اسلامی هم امریکایی ها به طرق گوناگون کوشیدند تا با ایجاد تسهیلاتی برای ترکیه ، یک الترناتیو سیاسی برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کنند که موفق نشدند . با این حال پس از وقوع بیداری اسلامی در کشورهای عربی ، در حالی که ما در اتش فتنه 88 درحال سوختن بودیم ، ترکها با استفاده از دیپلماسی عمومی خود توانستند توجهات را بخود جلب نمایند و این مساله با تطبیق یافتن موقتی سیاستهای کشورهایی نظیر قطر و عربستان ، موجب شد تا این کشور به وزنه ای نسبتا" تاثیر گذار در این تحولات تبدیل شود ، اما با اشتباه راهبردی ترکها در حمایت مالی - سیاسی و نظامی و اطلاعاتی از گروههای تروریستی نظیر جبهه النصره و داعش ، وجه این کشور رو به افول گذاشت تا جایی که کنترل اوضاع از دست این کشور خارج گردید و حتی موجب افزایش اعتراضات داخلی شد ، هرچند در حوزه داخلی این اعتراضات حداقل بصورت ظاهری فروکش کرده است .
    بطور کلی ترکها به تنهایی فاقد ابزارها و توانایی های لازم برای تاثیر گذاری قطعی بر اوضاع هستند و علیرغم صحبتهایی که در خبرفوق امده است سعی می کنند تا با استفاده از کارت ایران ، اعراب سلفی و وهابی را ترسانده و با پشتیبانی ایالات متحده و اتحادیه اروپا مجددا در منطقه تاثیر گذار باشند . هرچند با توجه به موفقیت های نسبی اسد در کنترل شورشیان این مساله در هاله ای از ابهام قرار دارد .
    • Upvote 10

  2. 55425471480673756350.jpg

    «جیمز اندرو لوئیس» که مدیریت برنامه فناوری‌های راهبردی مرکز مطالعات راهبردی و بین‌الملل را بر عهده دارد، در گزارشی به تشریح روند تکامل تهدیدات سایبری پرداخته و پیشنهاد‌هایی را برای بهبود وضعیت راهبردهای دفاعی مطرح کرده است. به عقیده اندرو لوئیس، تنها راه ارتقا وضعیت کنونی، حرکت به سمت روش‌های پویا و استفاده از فناوری‌های نوین است.
    روش‌های دفاعی کنونی پاسخگوی تهدیدات جدید نیستند
    مقدمه
    واضح است که ظهور اینترنت نحوه تعاملات، تجارت و انتشار و تبادل اطلاعات را دگرگون کرده است. از اینترنت می‌توان تحت عنوان «موتور خلاقیت» یاد کرد، اما همین موتور می‌تواند موجب شود تا تهدیدات سایبری با سرعت بیشتر از روش‌های دفاع سایبری پیشرفت کنند. از آنجا که تهدیدات سایبری ماهیتی پیچیده و دائماً در حال رشد دارند، شبکه‌های دفاعی برای آنکه بتوانند همپای آن‌ها رشد کنند، با دشواری مواجه هستند.
    طراحی اصلی و اولیه اینترنت بر پایه ارتباطات پایدار و نه امنیت صورت گرفته است. این موضوع همچنان به همین شکل مانده و تغییری در این واقعیت ایجاد نشده است. در نگاهی کلی می‌توان گفت اغلب سامانه‌های متصل به اینترنت، آسیب‌پذیر بوده، روش‌های دفاعی موجود (پدافندهای مبتنی بر ایجاد فهرست‌های سیاه بر اساس امضای الکترونیک) تاریخ‌مصرف خود را از دست داده و اکثر راهبردهای امنیت سایبری کنونی ناکافی به نظر می‌آیند و فاصله میان توان تهاجمی و توان تدافعی رو به روز بیشتر می‌شود. در حقیقت امنیت نتوانسته هم‌پای تهدیدات رشد کرده و تکامل یابد.
    حملاتی که این روزها صورت می‌گیرد، دقیقاً نظیر کسانی این حملات را ترتیب می‌دهند، بسیار پیچیده هستند. مجرمین سایبری به طور مداوم بدافزارهای خاص خود را طراحی می‌کنند تا بر روش‌های دفاع سایبری غلبه کنند (طراحی بدافزاری هم که اخیراً به شرکت «تارگت» حمله کرد، طوری بود که بتواند از اعلام خطر اغلب برنامه‌های آنتی‌ویروس جلوگیری کند). این عملیات «سنجش» که با هدف جلوگیری از شناسایی صورت می‌گیرد، اقدامی معمول است که به صورت روزمره انجام می‌شود و ابزارهای انجام این اقدامات به سادگی در بازار سیاه جرائم اینترنتی در دسترس است. در مقابل، اغلب کاربران اینترنت اطلاعات اندکی از موارد امنیتی دارند. عوامل مختلفی نظیر وجود مهاجمین فرصت‌طلب و با انگیزه‌های خاص، تمهیدات ضعیف امنیتی، تهدیدات داخلی و ناتوانی دولت و بخش خصوصی در سیاست‌گذاری و تعریف قوانین مربوط به امنیت سایبری، دست‌به‌دست هم داده تا شبکه‌های مجازی بسیار آسیب‌پذیر باشند.
    فضای مجازی اکنون به محیطی تبدیل شده که مردم بیش از آنکه از آن برای انتقال اطلاعات استفاده کنند، آن را برای ذخیره موارد باارزش به کار می‌گیرند و این روندی است که روزبه‌روز در حال گسترش است. فضای مجازی محیطی است با ارتباطات داخلی به شدت فراگیر که به صورت مداوم در حال تغییر هستند و همین امر دستیابی به برتری‌های امنیت ایستا را ناممکن می‌کند. فضای سایبری فضایی است منبعث از تمام دامنه‌هایی که از آن پشتیبانی می‌کند، اما در عین حال ویژگی‌هایی منحصربه‌فرد دارد که دفاع از آن را دشوار می‌کند.

    تهدیدات امنیتی فضای سایبری هر روز در حال افزایش است
    مهم‌ترین منبع تهدید در فضای مجازی، گروه‌هایی هستند که با در اختیار داشتند منابع مالی، مأموریت یافته‌اند تا آنقدر به شبکه‌های یک شرکت یا دولت حمله کنند که بتوانند به آن نفوذ کرده و به موارد مدنظرشان دست پیدا کنند. به این مهاجمین در اصطلاح «تهدید دائمی پیشرفته» (APT) اطلاق می‌شود. APT ها معمولاً به خوبی تغذیه مالی شده، عموماً با دولت‌ها ارتباط داشته و ابزارها و مهارت‌های پیچیده انجام هک را در اختیار دارند که دائماً هم در حال بهبود هستند. حرفه‌ترین APT ها عموماً در خانه‌های امن و محل‌هایی مستقر هستند که خطر بازداشت یا تحت تعقیب قرار گرفتن آن‌ها را تهدید نمی‌کند. از همه مهم‌تر، APT راه‌هایی را برای فرار از سامانه‌های معمول دفاع سایبری مبتنی بر «انطباق الگو» برای شناسایی و سد راه تهدیدات، یافته‌اند.
    ترکیب ضعف امنیتی شبکه‌ها و خلاقیت و تحرک مهاجمین منجر شده تا حملات سایبری روند رو به رشدی داشته باشند. تنها در چند ماه اخیر، شرکت‌ها و بانک‌های بزرگ همگی از حملات سایبری رنج برده‌اند (این فقط مواردی است که ما از آن اطلاع داریم). در سال ۲۰۱۲، سامانه «فایر آی» (FireEye) بیش از ۱۲ میلیون ارتباط بین سرورهای فرمان و کنترل و مجموعه‌های آلوده را رصد کرد. هریک از این ارتباط‌ها نشان‌دهنده یک نفوذ به شبکه هستند. حملات سایبری همچنین به طور مداوم از لحاظ پیچیدگی هم در حال رشد هستند. مهاجمین اکنون از حملات چندمرحله‌ای استفاده می‌کنند که گاهی تا چند ماه به طول می‌انجامد یا اینکه از الگوهای تازه‌ای برای حمله استفاده می‌کنند (مثلاً بدافزار را در یک سایت پرطرفدار که کاربران شرکت هدف احتمالاً از آن استفاده می‌کنند، قرار می‌دهند). روزانه ۹ هزار سایت جدید برای به دام انداختن کاربران ناآگاه ایجاد می‌شود.
    حمله به شرکت «تارگت» نمونه خوبی است که پیچیدگی حملات سایبری را روشن می‌کند. در این حمله، مهاجمین توانستند با استفاده از یک نقطه ضعف در شبکه خود «تارگت»، بدافزاری را در آن جایگذاری کنند. این بدافزار از طریق همین شبکه منتشر شد و به پایانه‌های فروش که مشتریان در سرتاسر کشور در آن‌ها از کارت‌های اعتباری خود استفاده می‌کردند، رسید. استفاده از پایانه‌های فروش موجب شد تا بدافزار بتواند سامانه‌های دفاعی و کنترل‌های داخلی شبکه «تارگت» را دور بزند. با وجود آنکه اطلاعات کارت‌های اعتباری بعد از کشیده شدن رمزگذاری می‌شوند، اما این بدافزار طوری طراحی شده بود که اطلاعات را در مرحله بین کشیده شدن کارت و رمزگذاری ثبت کرده و برای مهاجمین ارسال می‌کرد. مهارت ترکیبی برنامه‌نویسی و اطلاع مهاجمین از روند عملیات تجاری موجب شد تا این برنامه بتواند بر شبکه‌های دفاعی مناسب این شرکت، غلبه کند.
    APT ها همچنین می‌توانند متخصص حملات موسوم به «روز صفر» باشند که در آن از نقاط ضعفی استفاده می‌شود که سامانه‌های دفاعی از آن‌ها بی‌اطلاع بوده و برای مقابله با حملات از این نقاط، آمادگی ندارند. حملات «روز صفر» اکنون بازار بسیار پررونقی دارد، به طوری که محققین بسیاری از کشورها نقاط آسیب‌پذیر را شناسایی کرده و اطلاعات مربوط به آن‌ها را به مجرمین سایبری، دولت‌ها یا حتی شرکت‌های تولیدکننده نرم‌افزار، برای فروش عرضه می‌کنند. ابزارهای حملات روز صفر در دسترس بوده و به APT ها اجازه می‌دهند تا با استفاده از ابزارهای نرم‌افزاری جدید و غیرقابل‌شناسایی به حافظه و IP های یک شبکه دستبرد زده یا آن شبکه را مختل کنند.
    استخراج IP در شبکه‌ها همچنان اصلی‌ترین هدفی است که APT ها دنبال می‌کنند و مهاجمین این گروه‌ها تقریباً شرکت‌های هیچ صنعتی را از گزند حملات خود بی‌نصیب نگذاشته‌اند. برخی حملات حتی تا سه سال هم به طول می‌انجامد و مهاجمین در تمام این مدت تمام اطلاعات ارزشمند را استخراج می‌کنند. برخی دیگر از حملات بیشتر شبه به «قاپ‌زنی» هستند، که مهاجمین در عرض تنها چند دقیقه اطلاعات باارزش را به دست می‌آورند.
    APT ها از اطلاعات یک کارخانه برای ضربه زدن به همان مجموعه بهره می‌گیرند. به عنوان مثال، یکی از گروه‌های مجرم سایبری توانست به لیست بازرسی از شرکت‌های فعال در صنعت کارت‌های اعتباری دسترسی پیدا کند، که مشخص می‌کرد وضعیت امنیتی شرکت‌های مختلف از لحاظ امنیت مبادلات کارت‌های اعتباری در چه سطحی است. این فهرست‌های بازرسی، نقاط ضعف سامانه‌های دفاعی شرکت‌های مختلف را مشخص کرده بود که هکرها از آن‌ها برای افزایش کارایی و بهبود حملات خود از آن‌ها استفاده می‌کنند.
    این حملات که از آن‌ها تحت عنوان حملات «بالادستی» یاد می‌شود، هر روز در حال فراگیرتر شدن هستند. در این حملات، هکرها به سراغ شرکت‌هایی می‌روند که دیگر شرکت‌ها محصولات آن‌ها نظیر «لایه سوکت امن» (SSL) به منظور امن کردن مبادلات استفاده می‌شود، را برای افزایش امنیت شبکه‌های خود به کار می‌گیرند. آن‌ها سپس با استفاده از فناوری‌ای که به آن دستبرد زده‌اند، به ده‌ها یا گاها صدها شرکت یا کاربری که از آن فناوری استفاده می‌کنند، هجوم می‌برند. گویی به یک کلیدسازی دستبرد زده و سپس با استفاده از شاه‌کلید ربوده‌شده، قفل صدها در را باز کنند. یکی از معروف‌ترین این حملات، حمله به شرکت «آر. اس.ای»، تولیدکننده بزرگ نرم‌افزارهای رمزنگار، است. در این حمله، «آر. اس.ای» خود هدف اصلی نبود، بلکه مهاجمین APT به این شرکت نفوذ کردند تا به فناوری تائید هویتی که در مؤسسات مالی، شرکت‌های دفاعی و دیگر فعالیت‌های مهم از آن استفاده می‌شد، دست یابند. در حملات بالادستی، استفاده هکرها از شناسه دیجیتالی که با شناسه محصول اصلی غیرقابل تمیز است، موجب می‌شود تا امنیت به کلی از بین برود.
    دیگر روش حملات سایبری، روش موسوم به «فیشینگ هدفمند» است. در این روش از ایمیل‌های آلوده به بدافزار برای فریب کاربران و نفوذ به سامانه‌های آن‌ها استفاده می‌شود. ایمیل‌ها معمولاً به نظر قابل‌اعتماد می‌رسند و عموماً ویدئو یا یک فایل اکسل نیز به آن ضمیمه شده است. به محض آنکه کاربر برای دریافت فایل ضمیمه روی آن کلیک کند، بدافزار دانلود شده و وارد شبکه می‌شود. در یکی از موارد موفق حملات «فیشینگ»، برای مدیران یک نهاد ایمیل‌هایی تحت عنوان وسوسه‌برانگیز «لیست پاداش‌های سال آینده» ارسال شد.
    در یک مورد دیگر، باز کردن یک فایل ویدئویی با پسوند «.mpeg» که به ایمیل ضمیمه شده بود، باعث می‌شد تا نرم‌افزار موسوم به «key logger» روی دستگاه‌ها کپی شود که قادر بود تک‌تک کلیدهایی را که کاربر روی کیبورد می‌فشارد، را ثبت کرده و برای مهاجمین بفرستد. هکرها با استفاده از همین اطلاعات به شناسه هویتی‌ای که کاربران از آن برای ورود به شبکه شرکت استفاده می‌کردند، دست می‌یافتند. مهاجمین سپس با همین شناسه‌های هویتی معتبر، وارد شبکه شده و بدافزار مدنظر خود را برای تخلیه اطلاعات مشخص از شبکه، روی آن نصب می‌کردند. تنها با همین روش خاص، تاکنون به بیش از ۱۵۰ شرکت علمی و فناوری حمله شده است.
    این حملات می‌توانند در چند حمله، چند موج یا بخش به بخش صورت گیرند. APT ها در ابتدا به دنبال کد برنامه‌ای یا اطلاعات نرم‌افزاری هستند که به آن‌ها اجازه دهد به شبکه‌های شرکت دسترسی پیدا کنند. به محض آنکه توانستند به دسترسی‌های مدنظر برسند، برنامه خود را که به دنبال سرقت IP های ارزشمند است، در شبکه جاسازی کرده و آن را فعال می‌کنند. لازم به ذکر است که معمولاً در حملات سایبری تکوینی (که به صورت چند مرحله و تکاملی هستند)، مهاجمین باید خیلی بدشانس یا غیرحرفه‌ای باشند که گیر افتاده یا حتی شناسایی شوند. اغلب پیشرفته‌ترین مهاجمین، ناشناخته باقی می‌مانند.
    از بین مجموع حملات APT که ما از آن‌ها مطلع می‌شویم، ریشه بیش از ۹۰ درصدشان به چین می‌رسد. گروه‌های APT چینی بر سرقت IP ها و دیگر اطلاعات محرمانه تجاری متمرکز هستند. آن‌ها در بهره‌برداری از اطلاعات ارزشمند شبکه‌های دیگر، در جهان پیشرو هستند. زمانی بحث امنیت IP ها و اطلاعات محرمانه تجاری مطرح است، تغییر رویکرد چین می‌تواند نقشی اساسی در پازل امنیت سایبری ایفا کند. گروه‌های چینی فعالانه صنایع گوناگون از جمله هوا و فضا، داروسازی، شیمی، خودروسازی و رسانه‌های سرتاسر جهان را هدف قرار می‌دهند. این حملات گاهی اوقات رسانه‌ای می‌شود، اما معمولاً از چشم جامعه به دور می‌ماند.
    APT ها پیش از معمولاً تنها شرکت‌های دارای IP های ارزشمند را هدف قرار می‌دادند. در حالی که این گروه‌ها همچنان چنین شرکت‌هایی را هدف قرار می‌دهند، دامنه حملات آن‌ها گسترش یافته و همه شرکت‌های دارای اطلاعات مفید، IP یا سرمایه را نیز در برگرفته است. قربانیان این حملات تقریباً در همه‌جا و هر صنعتی، از شرکت‌های کوچک گرفته تا مجموعه‌های بزرگ و در هر کشوری هستند.
    با این حال، تهدیدات امنیت سایبری تنها به چین محدود نمی‌شود. APT های روسی در مقایسه با چینی‌ها بسیار پیچیده‌تر بوده و روش‌های مورد استفاده آن‌ها فوق‌العاده ممتاز است. به عنوان نمونه، هکرهای روس با طور گسترده‌ای از رمزنگاری استفاده می‌کنند. آن‌ها با رمزنگاری بدافزار، حذف آن از شبکه‌ها را دشوارتر کرده و ضمناً بر اقداماتی که برای شناسایی هکرهای چینی صورت گرفته، فائق می‌آیند.
    اگر گروه‌های APT چینی تمرکز خود را روی سرقت IP ها گذاشته‌اند، همتایان روس و اروپای شرقی‌شان، بیشتر بر جرائم مالی متمرکزند. قربانیان این گروه را هم در تقریباً تمام صنایع مختلف می‌توان یافت. این گروه‌ها مشخصاً مدیران مالی و ممیزهای حساب‌های شرکت‌ها را هدف قرار می‌دهند تا به اطلاعات خصوصی در مورد وضعیت مالی، سود یا طرح‌های شرکت‌ها دست یابند. این هکرها به دنبال اطلاعاتی خاص مربوط به شرکت‌های سهامی هستند تا از این اطلاعات برای معامله یا تأثیرگذاری بر قیمت سهام شرکت استفاده کنند. یکی از موارد نگران‌کننده این است که هکرهای روس از این روش برای دستکاری در بازار سهام به نحوی که قابل‌تشخیص نباشد، استفاده می‌کنند.
    «دیوید دی‌والت» از شرکت «فایر آی»: «اگر شما ذخیره‌ای از IP ها دارید، بدانید جزو اهداف هستید. ما این را در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی دیده‌ایم. ما این را به وضوح در بانکداری مشاهده می‌کنیم. ما این را در اندیشکده‌ها می‌بینیم. این را در شرکت‌های تولیدی شاهدیم. ما این موضوع را در بخش انرژی مشاهده می‌کنیم. تقریباً در تمام بخش‌های همه کشورها ما شاهدیم که حملاتی برای نفوذ و سرقت IP ها، اطلاعات و سرمایه، صورت می‌گیرد. بنابراین، این امر به موضوعی جهانی بدل شده است.»

    رویکردهای دفاعی باید همپای مهاجمین رشد کنند
    APT ها فرصت‌طلب و خلاق هستند. اگر یک نهاد به خوبی محافظت شده باشد، آن‌ها به دنبال شرکای تجاری، حسابداران یا شرکت‌های حقوقی خارج از این نهاد که توان دفاعی کمتری دارند، می‌روند و از شبکه‌های آن‌ها به عنوان راهی جایگزین برای نفوذ و دست یافتن به اطلاعاتی که می‌خواهند، استفاده می‌کنند. شبکه‌های شرکت‌ها معمولاً از مسیر شرکت‌های ارائه‌دهنده دامنه یا خدمات‌دهنده به شبکه، مورد هدف قرارگرفته و ضربه می‌خورند. به عنوان نمونه، «ارتش الکترونیک سوریه» برای نفوذ به «نیویورک‌تایمز» از مسیر شرکت خدمات‌دهنده به سایت، استفاده کرد. شرکت‌های حقوقی هم اهداف خوبی برای دست یافتن به اطلاعات محرمانه شرکت‌ها از جمله مجوزها، شرکا یا دارایی‌ها، هستند.
    تهدید APT ها تنها به اطلاعات منحصر نبوده و می‌تواند به تغییرات فیزیکی نیز منجر شود. انجام تخریب‌های فیزیکی در مقایسه به سرقت ساده اطلاعات، نیازمند حجم بسیار بیشتری از پیچیدگی‌های برنامه‌نویسی و اطلاعات در مورد هدف است. این حملات همچنین در مقایسه با ابزارهایی که در حال حاضر برای حملات معمول استفاده می‌شوند، به ابزارهایی بسیار گران‌قیمت‌تر نیاز دارند. با این حال، اکنون تعداد کشورهایی که به چنین مهارت‌هایی دست‌یافته‌اند، رو به افزایش است. در حالی که ایجاد اثرات فیزیکی به دلیل منابع و مهارت‌های بیشتری که نیاز دارند، همچنان کاری دشوار است، اما اکنون تعداد فزاینده‌ای از گروه‌ها به مهارت لازم برای انجام حملات مختل‌کننده یا تخریب‌گر که می‌تواند ایمنی عمومی یا امنیت ملی را در معرض خطر قرار دهد، دست‌یافته یا در حال دست یافتن هستند.

    دفاع سایبری نتوانسته به اندازه APT ها پیشرفت کند
    APT ها منابع، پشت‌کار و مهارت‌های لازم برای طراحی حملات پیچیده و فائق آمدن بر سامانه‌های دفاعی و جلوگیری از شناخته شدن را دارند. شبکه بسیاری از شرکت‌ها در حالی مورد حمله و دستبرد قرارگرفته که حتی خود آن شرکت نیز از این موضوع بی‌اطلاع است. APT ها با بهره‌گیری از هماهنگی ضعیف و اجرای ناقص تمهیدات اولیه امنیت سایبری در شرکت‌ها، به تهدیدی جدی برای امنیت سایبری بدل شده‌اند. تمهیدات ضعیف دفاعی بدان معنی است که APT ها می‌توانند بدون آنکه قربانی بفهمد، همواره با یک الگوی مشخص با موفقیت به شبکه نفوذ کرده و به اطلاعات آن دستبرد بزنند.
    ما داریم در مورد یک «پرل هاربر» سایبری صحبت می‌کنیم. در واقع بهتر از آن تحت عنوان یک «خط دفاعی ماژینو» سایبری یاد کنیم. «خط دفاعی ماژینو» استحکاماتی بود که فرانسوی‌ها هزینه زیادی برای ایجاد آن کردند، اما آلمان نازی به سادگی توانست در جنگ جهانی دوم از آن عبور کند. بسیاری از ساختارهای امنیتی دفاعی کنونی نیز مشترکات زیادی با «خط ماژینو» دارند. آن‌ها سفت‌وسخت، انعطاف‌ناپذیر و بیش‌ازحد پیچیده هستند. افزایش لایه‌های ایستا و مشابه هم، به هیچ وجه به معنی افزایش امنیت نیست. یک معماری دفاعی مبتنی بر رویکردهای ایستا که از امضای دیجیتال و استانداردهای انطباقی استفاده می‌کند، چیزی است که هکرها می‌توانند هر بار بر آن غلبه کنند.
    اغلب شرکت‌ها وقتی می‌فهمند مورد حمله قرارگرفته‌اند که ماه‌ها از آن حمله گذشته و عموماً هم یک شرکت ثالث است که آن‌ها را از این موضوع مطلع می‌کند. بخش اعظم حملات موفق تنها به تکنیک‌های ابتدایی نیاز دارند و اغلب آن‌ها را می‌توان تنها با استفاده هماهنگ و مداوم از تمهیدات نسبتاً ابتدایی پیشگیرانه، متوقف کرد. یکی از دلایلی که جرائم سایبری تا این حد گسترش یافته، این است که مهاجمین برای انجام یک حمله موفق، لازم نیست چندان تلاشی انجام دهند.

    باید به سمت روش‌های دفاعی پویا حرکت کرد
    اغلب سامانه‌های دفاعی کنونی «نقطه‌محور» هستند و شرکت‌ها تنها از خود دفاع می‌کنند. این در حالی است که در رویکرد پدافند پویا، روش‌های مورد استفاده هم کلی‌نگر است، به این معنی که تمام مجموعه از حمله شرکای تجاری و تأمین‌کنندگان مواد اولیه را مدنظر داشته، و پویا بوده و دقیقاً هم‌پای تهدیدات، روندی تکاملی دارند. اغلب روش‌های پدافندی چندلایه ایستا که توسط بسیاری از شرکت‌ها و با استفاده از برنامه‌های مختلف به کار گرفته شده‌اند، نمی‌توانند در برابر روش‌های مبتنی بر مهندسی اجتماعی نظیر «فیشینگ هدف‌اند» و «حملات روز صفر» مؤثر باشند. یک ساختار امنیتی چندلایه معمولی که لایه‌های آن از روش‌های متداول انطباق الگو یا امضای دیجیتال استفاده می‌کنند، نظیر سامانه‌های شناسایی و ممانعت، فایروال‌ها و دروازه‌های دیجیتال، تنها به ایجاد یک حس غلط امنیت، منجر می‌شوند.
    اطلاعات «فایر آی» و دیگر شرکت‌ها نشان می‌دهد که APT ها ممکن است به شبکه‌های بیش از ۹۵ درصد شرکت‌ها و دولت‌ها نفوذ کرده باشند. مدل استفاده از آنتی‌ویروس برای رسیدن به امنیت سایبری، اکنون به شدت تحت‌فشار است. زمانی شرکت‌های تولیدکننده آنتی‌ویروس اولین بار ایجاد شدند، باید تنها به دنبال الگوها یا نشانه‌هایی بودند که نشان‌دهنده بروز حمله است، و با ایجاد یک امضای دیجیتال، فایل‌ها را برای شناسایی حمله رصد کنند. این شرکت‌ها در طول سال‌های طولانی الگوهای بیشتری تولید و فایل‌های بیشتری را رصد کرده‌اند. استفاده از مشخصه‌های دیجیتال و ایجاد فهرست‌های سیاه به آن معنی است که ما بیش از ۶۰ میلیون شناسه تهدیدات سایبری را در هر سیستم قرار داده‌ایم؛ با این حال حملات همچنان با سرعت خیره‌کننده، به پیش می‌روند.
    در گذشته، بلافاصله چند روز بعد از آنکه بدافزاری ظاهر می‌شد، مشخصه‌ای برای شناسایی و مسدود کردن آن از سوی شرکت‌ها تولید می‌شد. اما در چند سال اخیر، سرعت ظهور بدافزارهای جدید و تعداد بالای حملاتی که انجام می‌دهند موجب شده تا آنتی‌ویروس‌ها در موضع ضعف قرار گیرند. مهاجمین می‌توانند با دسترسی به لیست مشخصه‌های یک شرکت به طور کامل سپر دفاعی آن شرکت را دور بزنند.
    عدم وجود مدیریت هماهنگ هم دیگر مسئله‌ای است که دفاع در برابر APT ها را دشوارتر می‌کند. مدیریت هماهنگ در واقع قوانین و تفاهماتی است که بر اقدامات هماهنگ بیم شرکت‌ها و دولت‌ها علیه APT ها حاکم است. مدیریت هماهنگ ضعیف موجب می‌شود تا دولت‌ها و نهادها در همکاری برای مقابله با APT ها با دشواری بیشتری روبرو شوند. در چنین فضایی است که حتی حملات غیرپیچیده و ابتدایی هم می‌توانند موفق باشند. نبود هماهنگی بین مدافعین، موضوعی است که از نبود مدیریت هماهنگ نشأت می‌گیرد. در واقع مدیریت هماهنگ با ایجاد ساختارهای لازم برای همکاری‌های دفاعی، زمینه را برای یک رویکرد جامع در امنیت سایبری فراهم می‌کند. ناتوانی در ایجاد یک ساختار مدیریت هماهنگ بین شرکت‌ها و دولت منجر به این معنی است که به عنوان حجم بالایی از حملات شناسایی نشده و امکان پیش‌گیری و مبارزه با آن فراهم نمی‌شود. در صورتی که شبکه لایه‌های دفاعی کافی را نداشته باشد، در آن صورت نبود هماهنگی مناسب جزو اصلی‌ترین مشکلات امنیت سایبری خواهد بود.

    پاسخ به تهدید APT ها
    چیزی که به طور خلاصه می‌توان گفت، این است که رقبای APT ما افرادی هستند ماهر و خلاق که در برابر خطوط دفاعی‌ای قرارگرفته‌اند که برای مهارشان بسیار ضعیف هستند. سال‌هاست که این وضعیت ادامه یافته، اما نباید اجازه داد این وضعیت به امری دائمی بدل شود. با وجود آنکه هیچ راه‌حل قطعی برای دستیابی به امنیت سایبری کامل وجود ندارد، اما می‌توان با ایجاد همک
    اری و هماهنگی در سطوح بین‌المللی، ملی و شرکتی، میزان تهدید APT ها را کاهش داده و امنیت سایبری را بالا برد. راهکارهایی که ما پیشنهاد می‌کنیم، در ۵ ردیف دسته‌بندی می‌شود: رویه‌ها، تبعات، فناوری، مدیریت و نیروی انسانی.
    اقدامات پیشگیرانه سایبری نقطه شروع است: هیچ شرکت یا آژانسی نمی‌تواند بدون آنکه در ابتدا برخی اصول اولیه مراقبتی را رعایت کند، از پس تهدیدات سایبری برآید. بسیاری از حملات را می‌توان با اجرای برای تمهیدات ساده امنیتی، ناکام گذاشت. یک نمونه خوب برای تمهیدات اولیه، بسته موسوم به راهبردهای ۳۵ گانه کاهش تهدید استرالیا است. یک نمونه دیگر، بسته موسوم به «۲۰ تمهید امنیتی مؤثر در دفاع سایبری» موسسه SANS است. این راهبردهای مقابله با ریسک می‌تواند به شرکت‌ها کمک کند که از پس اغلب تهدیدات سایبری شناخته شده برآمده و در عین حال هزینه‌های دفاعی خود را کاهش دهند. راهبردهای کاهشی همچنین می‌توانند به پایین آمدن تهدیدات داخلی سازمان‌ها نیز کمک کنند. گزارش «چارچوب امنیت سایبری» موسسه ملی استاندارد و فناوری که به دستور اجرایی فوریه ۲۰۱۳ رئیس‌جمهور اوباما و با هدف تهیه لیستی از تمام اقداماتی که شرکت‌ها می‌توانند برای بالا بردن امنیت شبکه‌هایشان انجام دهند، ایجاد شد. این لیست موقعیتی را فراهم می‌کند تا تمهیدات اولیه به پایه‌ای برای امنیت سایبری بدل شوند.
    این تمیهدات اولیه امنیتی باید همراه با نظارت و مراقبت مداوم به اجرا گذاشته شوند. به عنوان مثال اقدامات ساده‌ای چون کسب اطمینان از اینکه تمام نرم‌افزارهای نصب‌شده روی دستگاه‌ها، از لحاظ امنیتی به روز شده‌اند. چک کردن مداوم موارد دفاعی موجب می‌شود تا نقاط ضعف پیش از آنکه مهاجمین بتوانند از آن استفاده کنند، شناسایی شوند. میزان کارایی کنترل‌ها و تمهیدات امنیتی به میزان توانایی کاربر برای استفاده بهینه از آن‌ها بستگی دارد. متخصصان امنیت اطلاعات اغلب به این نتیجه می‌رسند که در بسیاری از موارد، موفقیت حملات بیش از آنکه نتیجه استفاده مهاجمین از روش‌های پیچیده باشد، ناشی از اجرای نادرست تمهیدات امنیتی از سوی قربانی بوده است. در مجموع، باید گفت حتی پیچیده‌ترین راهبردهای دفاعی هم اگر به درستی از سوی کاربر مورد نظارت قرار نگرفته و به اجرای مناسبشان بی‌توجهی شود، در برابر حملات مغلوب می‌شوند.

    برای افزایش امنیت، باید از روش‌های سنتی فاصله گرفت
    نسبت به تائید صحت هویت جدیت به خرج دهید:وقت آن رسیده که روش معمول تائید هویت کنار گذاشته شود. شرکت‌ها باید به استفاده از شیوه «نام کاربری/ کلمه عبور» برای تأمین امنیت موارد باارزش، پایان دهند. برنامه‌هایی که رمز عبور را شکسته یا حدس می‌زنند، به وفور در بازار سیاه جرائم سایبری یافت می‌شوند و APT ها نیز به ابزارهای حتی پیشرفته‌تر و پیچیده‌تر دسترسی دارند. بسیاری از حملات مهاجمین، به دلیل ضعیف بودن رمز عبور است که با موفقیت همراه می‌شود. از این رو، به روش‌های پیشرفته‌تری برای تائید هویت نیاز است. البته این امر همواره به دلیل بالا رفتن هزینه‌ها و همچنین دشوارتر شدن دسترسی کارکنان با مخالفت‌هایی همراه است؛ درست همانطور که بیشتر کردن قفل‌های درها با مخالفت مواجه می‌شود. اگر شرکتی همچنان به استفاده از روش قدیمی «نام کاربردی/کلمه عبور» برای محافظت از اطلاعات باارزش ادامه دهد، انگار درهای شرکت را بدون قفل و نگهبان، به حال خود رها کرده است.

    ایجاد هزینه برای اقدامات APT ها: وقتی بحث تعیین شناسایی مسئول حملات مطرح است، می‌بینیم که ما پیشرفت‌های زیادی را داشته‌ایم، حتی از ۵ سال قبل تا الان. اکنون در بسیاری از موارد (و البته نه در همه آن‌ها) می‌توانیم بگویم که چه کسی عامل حمله بوده است. همین امر به ما اجازه می‌دهد تا در رویکرد خود برای یافتن راهکارهای جلوگیری از تهدیدات سایبری، متمرکزتر عمل کنیم. داشتن توانایی مشخص کردن عامل حمله، این فرصت را فراهم می‌کند تا جرایمی برای مهاجمین در نظر گرفته شود و نتیجتاً هر حمله تبعاتی مشخص را برای عوامل آن داشته باشد. وقتی در حال حاضر تقریباً هیچ جریمه و تنبیهی برای ایجاد بدافزارها وجود ندارد، چرا مهاجمین باید از اعمال خود دست بردارند؟ قطعاً باید جریمه‌ها یا تبعاتی دیگر برای مهاجمین وجود داشته باشد.
    استفاده از رویکردهای حقوقی برای هزینه‌دار کردن اعمال APT ها، یکی از مواردی است که تاکنون به ندرت به آن پرداخته شده است. شاید برای یک شرکت مقدور نباشد که مهاجمین را تحت پیگرد قرار دهد، اما مقامات کشری می‌توانند با استفاده از ابزارهای ایجاد شده برای تروریسم، منع گسترش و جرائم برون مرزی برای مقابله با APT ها استفاده کنند. خودداری از ارائه ویزا، محدود کردن تراکنش‌های مالی و همچنین تحت پیگرد قرار دادن افراد دخیل یا منتفع از جاسوسی سایبری از جمله این ابزارهاست. این‌ها ابزارهایی هستند که امتحان خود را پس داده و می‌توان از آن‌ها برای مقابله با گروه‌های شناخته‌شده APT استفاده کرد.
    هیاهویی که در مورد جاسوسی آژانس امنیت ملی آمریکا به راه افتاده، از ارزش اقدامات قانونی نمی‌کاهد. بسیاری از کشورها در جهان دست به جاسوسی سایبری می‌زنند. این کشورها نمی‌خواهند آژانس امنیت ملی آمریکا را به دادگاه بکشانند، چراکه این کار بدعتی تازه بنا می‌گذارد که بعدها می‌تواند آژانس‌های اطلاعاتی خود آن‌ها را نیز گرفتار کند. حتی اگر همه APT ها هم ارتباط نزدیکی با دولت کشورهای میزبان داشته باشند، اما آن‌ها همچنان شخصیت‌های حقیقی‌ای هستند که هم بر اساس قوانین فردی مرتکب جرم شده و هم بر خلاف جاسوسی، حتی بر اساس قوانین ملی خود نیز که مخالف سرقت اطلاعات مالی و IP است، مرتکب تخلف شده‌اند. وقتی بحث جرائم اینترنتی در میان است، جهان باید به امان دادن به APT ها پایان دهد.
    یک روش دیگر ایجاد هزینه و تبعات برای مهاجمین که البته مشکلاتی دارد، اما اخیراً به صورتی جدی مورد بحث و توجه قرارگرفته، انجام حملات تلافی‌جویانه به مهاجمین است. به این روش برخی اوقات، دفاع فعال گفته می‌شود. به طور کلی، آنچه که یک شرکت برای محافظت از خود در شبکه‌اش انجام می‌دهد، نظیر قرار دادن اطلاعات غلط در شبکه داخلی، تله‌گذاری و یا ایجاد توانایی ردگیری و کنترل استفاده از IP همگی مواردی است که جزو سیاست‌های داخلی آن شرکت یا قوانین کشور به شمار می‌آید و دینی برای آن نهاد ایجاد نمی‌کند. اما، اگر یک شرکت برای تلافی حملات از خود از شبکه‌اش خارج شده و به خصوص وارد شبکه‌ای در خارج از کشور شود، خود را در معرض تهدید قوانین بین‌المللی قرار داده و ممکن است مدیون شناخته شود. علاوه بر این، از آنجا که ایالات متحده تلاش کرده تا روسیه و چین را به همکاری در زمینه اجرای قوانین مبارزه با جرائم سایبری تشویق کند، به سختی می‌تواند در برابر درخواست‌های خارجی برای همکاری در زمینه تحقیق در مورد جرائم سایبری آمریکایی‌هایی که حملات تلافی‌جویانه انجام داده‌اند، ایستادگی کند. همچنین اقدامات تلافی‌جویانه که افراد رأساً دست به آن می‌زنند، در صورت خارج شدن از کنترل و ضرر زدن به شخص ثالثی که خطایی مرتکب نشده بوده، به صورتی جدی با ریسک مدیون شدن فرد مواجه است. بسیاری از شرکت‌ها به شدت وسوسه می‌شوند تا دست به حملات تلافی‌جویانه بزنند، اما آن‌ها پیش از هر اقدامی باید به دقت به تبعات لو رفتن احتمالی خود فکر کند و بعد این ریسک را بپذیرند.
    بهترین راه برای کنترل تقاضا برای حملات تلافی‌جویانه، این است که دولت‌ها سیاست‌های قاطعانه‌تری برای مقابله و برخورد با APT ها در پیش بگیرند. این بدان معنی نیست که دولت‌ها به هم اعلام جنگ کنند، بلکه به این معنی است که به طور کامل از مجموعه ابزارهای دیپلماتیک، تجاری و قانونی‌ای که در اختیار دارند، در راستای ایجاد تبعات واقعی برای مهاجمین استفاده کنند؛ آن هم در محیطی که تبعات حملات به طور سنتی آنقدر محدود است که تقریباً به چشم نمی‌آیند. جایگزین این روش هم این است که برخوردی منفعلانه داشته و اجازه دهیم افراد قربانی شوند.

    از فناوری‌های جدید بهره بگیرید: در بازار فناوری‌های موثری در زمینه امنیت سایبری وجود دارد، اما پیشرفت‌هایی که اخیراً صورت گرفته، شانس کاهش فاصله میان توان تهاجمی و دفاعی را افزایش داده است. روش‌هایی چون کلان‌داده، رایانش ابری و نرم‌افزار به عنوان سرویس (SaaS) می‌توانند دیگر در حد یک شعار باقی نمانند. فناوری‌هایی که پشت این روش‌هاست، نوع جدیدی از دفاع سایبری را معرفی می‌کند. استفاده از سامانه‌های مجازی برای بررسی فایل‌ها پیش از آنکه به شبکه هدف منتقل شوند، روش جدید و امیدوارکننده‌ای برای استفاده از فناوری است. روش‌های بسیار دیگری هم وجود دارد که می‌تواند به ما در فاصله گرفته از روش‌های منفعلانه کمک کنند. ایجاد استانداردهایی برای رویارویی با تهدیدات پیشرفته و گسترش همکاری‌های داخلی بین سرویس‌دهندگان مختلف، می‌تواند فناوری پیشرفته‌ای را ایجاد کند که تاکنون هرگز دیده نشده است.
    لازمه کاهش میزان تهدیدات، بررسی دقیق معماری اینترنت، کاربری‌ها و برنامه‌هاست تا بتوان نقاط ضعف آن‌ها را شناسایی کرد. در حال حاضر، نقاط ضعف به طرز شرم‌آوری آشکار و متعدد هستند، که دلیل اصلی این امر عموماً ضعف در توسعه و انجام عملیات سنجش است. برای تغییر این روند، لازم است تا در طرز فکر تولیدکنندگان نرم‌افزار، تغییر ایجاد شود. یکی از موضوعاتی که باید مورد بحث قرار گیرد، این است که آیا برای رسیدن به امنیت بهتر نیاز است که چارچوبی قابل‌اتکاتر برای شرکت‌های دخیل در تولید و فروش نرم‌افزار، تعریف شود یا خیر.

    اطلاعات مربوط به تهدیدات را کنار هم بگذارید: در حال حاضر، شرکت‌های بزرگ و کوچک هریک تنها از بخشی از اطلاعات مربوط به پازل امنیت سایبری دسترسی دارند. اکنون «آگاهی وضعی» ما در مورد تهدیدات سایبری بسیار ناقص و از هم گسیخته است. اطلاعات ما در مقایسه با اطلاعاتی که مجموعه‌های مختلف در مورد تهدیدات سایبری دارند، بسیار محدود است. اگر ما بتوانیم تمام اطلاعاتی را که شرکت‌ها و آژانس‌های مختلف در اختیار دارند، کنار هم بگذاریم، دانش ما نسبت به APT ها و به تبع آن توانمان برای دفاع از خود در برابر آن‌ها به میزان بسیار زیادی افزایش می‌یابد.
    در حال حاضر همکاری میان شرکت‌ها با هم و با دولت‌ها در زمینه امنیت سایبری با موانع قانونی، تجاری و معاملاتی مواجه است. موضوعات مربوط به عدم اطمینان، تلاش برای حفظ اطلاعات یا برند، محدودیت به اشتراک‌گذاری اطلاعات با خارج از کارخانه و نمونه‌های دیگری از نگرانی‌ها، از جمله موانع در مسیر این همکاری‌ها هستند. با وجود آنکه ایالات متحده مکانیزم‌های متعددی برای افزایش این همکاری‌ها ایجاد کرده، اما همچنان این موضوعات به عنوان مانعی در برابر همکاری و به اشتراک‌گذاری اطلاعات در زمینه تهدیدات سایبری، پابرجا هستند. حذف این مشکلات، نیازمند قانونگذاری‌های جدید از سوی کنگره است. هرچند این اتفاق در سال ۲۰۱۴ رخ نمی‌دهد، اما به نظر می‌رسد با روند رو به رشد ریسک و ضرر، نیاز به تصویب چنین قوانینی بیش از پیش در کنگره احساس می‌شود.
    اما در سطح دولت، لازم است تا مسئولیت‌ها و وظایف آژانس‌های مختلف فدرال به نحوی تعریف شود که مشخص کند هریک از اطلاعات امنیت سایبری که به اشتراک گذاشته شده‌اند، در چه مواردی قابل استفاده و در چه مواردی غیرقابل استفاده هستند، به نحوی که از حریم شخصی نیز محافظت شود. استفاده محدود و کنترل دقیق بر اطلاعات امنیت سایبری امری ضروری است. لازمه آنکه فرایند به اشتراک‌گذاری اطلاعات در بخ�ظین برای امنیت سایبری ناکارآمد هستند.
    یک راه برای آنکه از پویایی روش دفاعی اطمینان حاصل شود، این است که امنیت سایبری به یک سمت در هیئت مدیره ترجیحاً به عنوان بخشی از کمیته مدیریت ریسک، تبدیل شود. کمیته‌های مدیریت ریسک به ندرت رویکردهای ایستا را برای مدیریت ریسک‌های مالی و تبادلات ارضی می‌پذیرند. همین وضعیت باید در زمینه نظارت بر روندهای مربوط به امنیت سایبری نیز به وجود آید.

    نشانه‌هایی برای خوش‌بینی وجود دارد؛ نه همین حالا، اما به زودی
    هرچند مسئله امنیت سایبری و APT ها را نیز نظیر هر جرم دیگری، نمی‌توان به طور کامل حل کرد، اما می‌توان آن را تحت کنترل درآورد. قرار نیست فضای سایبری «غرب وحشی» باشد. تحقیق پیش رو نشان می‌دهد که می‌توان اقداماتی را برای مقابله با تهدیدات، ترتیب داد. هرچند چالش قابل توجهی وجود دارد، اما گزارش‌های مداومی که از حملات متعدد هکرها منتشر می‌شود، موجب شده تا کارخانه و کشورها به جایی برسند که تشنه یافتن یک راه‌حل باشند.
    رسیدن به توافق برای انجام همکاری‌های بین‌المللی، امری دشوار و زمان‌بر است. اما اشخاص و شرکت‌ها می‌توانند مسئولیت اجرای تمهیدات امنیتی را بر عهده بگیرند. تولیدکنندگان نرم‌افزار می‌توانند موارد امنیتی را در قالب محصولات و برنامه‌های جدید ارائه کنند. انتقال و فاصله گرفتن از روش‌های ایستای مبتنی بر انطابق شناسه، برای رسیدن به یک معماری امنیتی مؤثر در آینده، امری ضروری است. پر بیراه نیست اگر بگوییم که وقتی اینترنت به وجود آمد، هیچ‌کس نمی‌دانست چطور باید امنیت آن را تأمین کرد (یا حتی به این واقعیت پی نبرده بودند که این فضا باید امن بماند). با افزایش تهدیدات، آن وضعیت تغییر کرد و حالا روش‌های مؤثر مقابله با تهدید هرچند هنوز به طور کامل اجرایی نشده‌اند، اما دستکم مورد شناسایی قرارگرفته‌اند.
    تهدید APT ها همچنان چه از نظر گستردگی و چه از نظر پیچیدگی، به رشد و تکامل ادامه می‌دهد، اما راه‌هایی برای مدیریت و کاهش این تهدید وجود دارد. نباید اجازه داد بازیگران بدخواه، اینترنت را در معرض خطر بیشتری قرار دهند. رویه‌ها، تبعات، فناوری، مدیریت و نیروهای قوی‌تر می‌توانند امکان مدیریت بخش اعظم تهدیدات سایبری را فراهم کنند. تهدیدات مزمن همچنان به قوت خود باقی می‌مانند، اما با چنین تمهیداتی می‌توان میزان اثرگذاری آن‌ها در سال‌های آتی را مدیریت کرد.

    پایان
    منبع : http://www.eshraf.ir/1517/

    • Upvote 5

  3. اندیشکده صهیونیستی «مطالعات امنیت ملی» در گزارشی به قلم «یودی دکل»، «شلومو بروم» و «یورام شویتزر» نوشت: موازنه راهبردی اسرائیل در بر گیرنده عوامل مثبت و چشمگیر و همچنین شکلگیری تهدیدات جدیدی است که به معنای چالش‌های دشوار پیش رو هستند. روندهای منطقه‌ای در سال‌های اخیر نشانگر تضعیف نقش‌آفرینان دولتی و در نتیجه تنزل تهدیدات نظامی سنتی است. از سوی دیگر، تهدیدی مختلط، نامتقارن و چند بعدی از طرف عوامل جهادی اسلام‌گرایان افراطی پدیدار گردیده است. گروه‌های اسلام‌گرای رادیکال سوار بر موج تغییرات و فروپاشی ساختارهای اجتماعی و سیاسی و همچنین افزایش نفوذ نهضت‌های اسلامی بر علیه نظم و ثبات دیرینه در خاورمیانه اعلان جنگ نموده‌اند حتی با اینکه این موج از ابتدا توسط لیبرال‌های جوان راه انداخته و هدایت شد. آن‌ها با استفاده از توان خود مبنی بر تخریب فرآیندهای حاکمیتی و بر هم زدن فرآیند زندگی روزمره در منطقه نفوذ خود را ارتقا داده‌اند، حتی با اینکه قادر نیستند چارچوب‌های عملی جدیدی ایجاد نموده و نیازهای عمومی را برطرف سازند.
    [color=#ff6600] [b]■[/b][b] ارائه [/b][b]موازنه وضعیت امنیت راهبردی اسرائیل[/b][b]■[/b][/color]
    این مقاله موازنه وضعیت امنیت راهبردی اسرائیل را ارائه نموده و بیان می‌دارد که موازنه فعلی به طور کلی مثبت است. مقاله چالش‌های امنیتی را ترسیم نموده و این موضوع را بررسی می‌نماید که اسرائیل چگونه می‌تواند به نحو احسن با چالش‌های پیش روی خویش مقابله نماید و در عین حال روندهای منفی را متوقف ساخته و از فرصت‌ها در راستای تثبیت و ارتقای جنبه‌های مثبت موازنه بهره گیرد. تحلیل پیش رو یک رویکرد چند زمینه‌ای را به کار می‌گیرد و با نگاهی یکپارچه به ابعاد سیاسی، دیپلماتیک، اجتماعی، اقتصادی، انسان‌دوستانه، نظامی، حقوقی، و رسانه‌ای به بررسی وجه مشترک میان چالش‌های گوناگون می‌پردازد.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]تأثیر بحران اقتصادی در منطقه خاورمیانه[/b][b]■[/b][/color]
    [b]موازنه مثبت فعلی [/b]
    تهدیدات متعارف تضعیف شده در جبهه‌های شمال و شمال شرق در رأس جنبه‌های مثبت ترازنامه امنیتی اسرائیل قرار دارد و به دنبال آن فرسایش ارتش سوریه به خاطر جنگ داخلی طولانی مدت و حفظ یک عامل بازدارند معتبر توسط اسرائیل در مقابله با حزب‌الله در لبنان و حماس در نوار غزه قرار می‌گیرند. این موارد به از بین رفتن تهدیدات از طرف ارتش عراق در دهه قبلی اضافه می‌گردند. عزم بین‌المللی جهت از بین بردن زرادخانه شیمیایی حکومت «اسد» فرصتی را فراهم آورده است تا بتوان ارتش سوریه را از قابلیت‌های غیرمتعارف اصلی خود محروم ساخت. بحران اقتصادی در ایران که بر اثر تحریم‌ها شکل گرفته اثر منفی بر محور افراطی به رهبری ایران در منطقه خاورمیانه گذاشته و به انعقاد یک توافق موقت میان تهران و ۱+۵ در ژنو در نوامبر ۲۰۱۳ انجامیده است هنوز زود است که بتوان معانی و پیامدهای این توافق را مشخص نمود. جایگاه حزب‌الله در لبنان به خاطر حمایت این گروه از حکومت «اسد» و مشارکت فعال در جنگ داخلی سوریه تضعیف گردیده است. حماس نیز که به دنبال سقوط حکومت اخوان‌المسلمین در مصر تضعیف گردید با امتناع از پشتیبانی از حکومت «اسد» از اردوگاه افراطی‌ها فاصله گرفته است. با این حال، محور افراطی‌ها همچنان تلاش می‌کند اجزای اصلی قدرت و نفوذ خود در منطقه را حفظ نماید.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]اسرائیل خود را از کانون نزاع‌های منطقه‌ای دور نگه داشته است[/b][b]■[/b][/color]
    اسرائیل بر خلاف پس‌زمینه نابسامانی و آشوب در منطقه موفق گردیده است خود را از کانون رویدادها و نزاع‌های منطقه‌ای دور نگاه داشته و در حالی که بسیاری از نقش‌آفرینان منطقه‌ای با چالش‌های تهدید کننده درونی و بیرونی روبرو هستند به جزیره ثبات در منطقه تبدیل گردد. در عین حال، اسرائیل با آغاز بی سر و صدای اقدامات عملیاتی عاقلانه و سنجیده بر علیه انتقال سلاح‌های راهبردی سلاح‌های دفاع هوایی و موشک‌ها و راکت‌های دوربرد و دقیق از سوریه به لبنان و از سودان به حماس و گروه‌های جهادی در نوار غزه بازدارندگی موثر خویش در منطقه را حفظ نماید.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]اسرائیل رابطه خود با ارتش مصر را حفظ کرد[/b][b]■[/b][/color]
    تصاحب مجدد سیستم سیاسی توسط ارتش مصر و برکناری اخوان‌المسلمین از قدرت تقویت اسلام سیاسی در مصر و، از چشم انداز گسترده‌تر، در کل منطقه خاورمیانه را حداقل در حال حاضر متوقف ساخته است. در اینجا نیز خطرات ذاتی بالقوه نسبت به اسرائیل مهار گردیده‌اند. اسرائیل به نوبه خود مواظب بود روابط ویژه خود با ارتش مصر را حتی در طول دوره یکساله حکومت اخوان‌المسلمین حفظ نماید و همچنان تلاش می‌کند به ارتقای کارایی ارتش در زمینه مقابله با قاچاق سلاح به نوار غزه از طریق صحرای سینا و مبارزه با زیرساخت‌های تروریستی جهادی در صحرای سینا کمک کند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]بحران سوریه و ایجاد تنش در کشورهای پذیرنده پناهجویان[/b][b]■[/b][/color]
    سوریه در سومین سال جنگ خونبار داخلی همچنان در حال فروپاشی از درون است، هرچند حکومت سوریه در جنگ با شورشیان پیشرفت‌هایی حاصل نموده است. در حقیقت، کنترل کشور میان نیروهای «اسد» و بسیاری از گروه‌های مخالف و ناهماهنگ تقسیم گردیده است. بحران سوریه باعث به وجود آمدن یک مشکل انسانی وخیم برای ترکیه، اردن و لبنان به دنبال سرریز شدن سیل پناه‌جویان سوری به این کشورها شده است. هجوم این پناه‌جویان سوری مشخصاً خطر بالا گرفتن تنش در لبنان را به همراه داشته است. در لبنان خطر بالقوه و واقعی بر هم خوردن ثبات داخلی وجود دارد.
    در اردن، ثبات حاکمیتی حفظ گردیده و نفوذ اخوان‌المسلمین نیز مهار گردیده است. اردن موفق شده است چالش‌های اجتماعی اقتصادی ناشی از ورود موج پناه‌جویان سوری را، هرچند با دشواری، برطرف نماید و بدون کمک‌های بیرونی توان این کشور محدود خواهد بود. روابط صلح‌آمیز میان اردن و اسرائیل همچنان حفظ گردیده‌اند. جنگ داخلی در سوریه و پیامدهای منطقه‌ای و تهدید کننده آن در کنار این احساس رایج در اردن که آمریکا در مواقع بحرانی در کنار اردن نخواهد بود (با توجه به آنچه در مصر و سوریه مشاهده گردید عدم استفاده از زور توسط آمریکا و پذیرش توافق‌نامه مربوط به تسلیحات شیمیایی که به ضرر مخالفین سکولار است و توافقی که با ایران به دست آمد) اهمیت روابط دوجانبه میان اردن و اسرائیل را برای طرفین مورد تاکید قرار داده است.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]تغییرات اساسی در روابط میان اسرائیل و فلسطین[/b][b]■[/b][/color]
    تجدید مذاکرات میان اسرائیل و فلسطینی‌ها بعد از بیش از چهار سال قرارگیری در بن‌بست حداقل در حال حاضر یک روزنه امید محسوب می‌شود. این مذاکرات اگر به سمت بحران کشیده نشود و این بحران به گردن اسرائیل نیفتد می‌تواند با کاستن از فشارها و فراهم نمودن زمینه جهت همکاری‌های بعدی با کشورهای میانه‌رو عرب به ارتقای جایگاه بین‌المللی و منطقه‌ای اسرائیل منجر گردد حتی اگر این همکاری‌ها از طریق کانال‌های مخفی صورت گیرند. این امر به ویژه فرصتی فراهم می‌آورد که در صورت بهره‌گیری مناسب از آن به ایجاد تغییرات اساسی در روابط میان اسرائیل و فلسطینی‌ها منجر خواهد گردید، حتی اگر توافقی دائمی در این زمینه حاصل نگردد.
    حماس که حاکمیت نوار غزه را در دست دارد به دنبال انجام یک سری حرکات راهبردی اشتباه دچار دردسر گردیده است. این حرکات اشتباه عبارت بودند از: فاصله گرفتن از محور افراطی؛ قرار گرفتن در کنار حکومت اخوان‌المسلمین در مصر که البته با توجه به نزدیکی حماس به اردوگاه اخوان‌المسلمین گزینه‌ای طبیعی بود؛ و عدم پذیرش آشتی و اتحاد در میان گروه‌های فلسطینی. سقوط حکومت اخوان‌المسلمین باعث شد حماس از پشتیبانی و حمایت سیاسی محروم گردد و در عین حال رکود اقتصادی و سیاسی در نوار غزه باعث تضعیف حمایت داخلی از حماس شده است. به خاطر ضعف و درماندگی سیاسی حماس در صحنه منطقه‌ای، به ویژه با توجه به تجدید گفتگوها میان اسرائیل و حکومت خودگردان فلسطینی، برای این سازمان احیای جایگاه خویش در سطح منطقه‌ای و ملی امری سخت و دشوار است. در صورت تلاش‌های مجدد جهت دستیابی به صلح در فلسطین به رهبری گروه فتح، حماس خود را در موضع نسبتاً پایینی خواهد یافت.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b] توافق اولیه مسیری به سمت یک توافق دائمی با ایران[/b][b]■[/b][/color]
    [b]علائم هشدار دهنده در ارتباط با آینده [/b]
    [i]برنامه هسته‌ای ایران[/i]: با فرض بر اینکه تنها یک توافق‌نامه دیپلماتیک و اقتصادی می‌تواند ایران را متقاعد به رها ساختن برنامه تسلیحات هسته‌ای خویش سازد، توافق اولیه‌ای که میان گروه ۱+۵ و ایران امضا گردید مسیری را به سمت یک توافق دائمی با ایران ترسیم می‌نماید. چنین فرضی مورد تاکید «باراک اوباما»، رئیس جمهور آمریکا، قرار گرفته است. توافق اولیه قابلیت‌های غنی سازی اورانیوم و سیستم‌های تسلیحاتی که ایران پیشاپیش به دست آورده است را از بین نمی‌برد. این توافق در بهترین حالت وضعیت فعلی را متوقف می‌سازد و قابلیت‌های موجود را اندکی به عقب باز می‌گرداند. در عین حال، ایرانی‌ها مدت‌هاست که متوجه شده‌اند دنیا پیشرفت برنامه هسته‌ای آن‌ها را بر اساس مدت زمان گریز می‌سنجند، یعنی مدت زمانی که جهت تهیه اورانیوم غنی شده کافی جهت تولید یک بمب اتمی لازم است. بنابراین، آن‌ها تصمیم گرفته‌اند تا با ایجاد قابلیت‌های خویش به شکل «جانبی» سازمان‌های بین‌المللی را از پی بردن به جنبه‌های نظامی برنامه خویش باز دارند. این بدان معناست که آن‌ها با افزایش تعداد و کیفیت سانتریفیوژها، افزایش تعداد سایت‌های دفاعی مرتبط با پروژه، و ایجاد رد پلوتونیوم در راکتور اراک به گسترش و تعمیق زیرساخت‌های برنامه هسته‌ای و زوائد مربوطه مبادرت می‌ورزند. ایران بدین طریق موفق شده است تا زمان مورد نیاز جهت گریز به سمت بمب اتمی را به چند ماه کاهش دهد. توافق اولیه به ایران امکان می‌دهد تا این قابلیت‌ها را حفظ نموده و خود را به عنوان کشوری مطرح نماید که در آستانه تبدیل شدن به یک کشور هسته‌ای است. ایران، حداقل در حال حاضر، تصمیم گرفته است تا در مسیر آشتی گام برداشته و بدین ترتیب تحریم‌های اقتصادی را به طور اساسی کاهش داده و اعتراضات درونی را فرو نشاند. مسیر دستیابی به یک توافق دائمی که به از بین رفتن تهدیدات اتمی ایران در آینده‌ای قابل پیش بینی انجامیده و منافع امنیت اسرائیل را تأمین نماید مسیری طولانی و دشوار است و هنوز نمی‌توان با اطمینان گفت که چنین توافقی قابل دستیابی است.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]تضعیف بازیگران دولتی و ظهور بازیگران غیر دولتی[/b][b]■[/b][/color]
    [i]ظهور بازیگران غیردولتی[/i]: تضعیف بازیگران دولتی باعث شده که بازیگران غیردولتی از برتری بیشتری در منطقه برخوردار گردند. این عوامل غیردولتی از لحاظ نظامی در حال کسب قدرت هستند و این امر آنان را قادر می‌سازد تا صدمات امنیتی و سیاسی وارد سازند. قابلیت‌های گوناگون این عوامل در زمینه مختل ساختن فرآیندهای سیاسی، بر هم زدن نظم مدنی و وارد کردن خسارت به زیرساخت‌ها باعث شده که عنوان غارتگر به این عوامل داده شود. کشورهایی که در آنجا حکومت مرکزی تضعیف گردیده است به شدت تحت فشارند تا فعالیت‌های بازیگران غیردولتی متجاوز و افراط‌گرا را سرکوب نمایند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]خطرات ناشی از جنگ داخلی در سوریه[/b][b]■[/b][/color]
    خطرات ناشی از رویدادهای سوریه به ویژه شدید و چشمگیر هستند. جنگ داخلی که در سوریه در جریان است سوریه را در معرض تهدید تبدیل شدن به مدل منطقه‌ای یک کشور شکست خورده و دارای سوء عملکرد از نوع افغانستان/سومالی قرار داده است و دورنمای از دست رفتن یکپارچگی و هویت ملی این کشور را تهدید می‌کند. خطر سرریز جنگ به لبنان نیز از خطرات موجود است. سوریه به پایگاه فعالیت‌های جهادی بین‌المللی بر علیه حکومت «اسد» و حامیانش، به ویژه حزب‌الله و پاسداران ایران که در کنار حکومت «اسد» می‌جنگند، تبدیل گردیده است. گروه‌های جهادی عمده که در سوریه فعالند عبارتند از جبهه النصره و دولت اسلامی عراق و شام که به کمک گروه‌های جهادی سلفی گوناگون به اهداف حزب‌الله و ایران در خاک لبنان حمله می‌کنند. به علاوه، سرایت رخدادها به کشورهای همسایه سوریه خطر بروز فرآیندهای موازی تجزیه، شکل گیری قلمروهای فرقه‌ای، تغییرات مرزی، و شکل گیری ائتلاف‌های جدید را مطرح می‌سازد. یک تهدید دیگر نشأت گرفته از مبارزات شدیدی است که میان گروه‌های جهادی بین‌المللی به رهبری گروه اکناف بیت‌المقدس از یک سو و دولت و نیروهای امنیتی مصر در سوی دیگر در صحرای سینا صورت می‌گیرند. این گروه‌های جهادی بر علیه اهداف دولتی در مصر فعالیت می‌کنند و ممکن است توسط طرفداران اخوان‌المسلمین که به دنبال سرنگونی دولت مرسی سرخورده شده‌اند مورد حمایت قرار گیرند. گروه‌های جهادی بین‌المللی که در سوریه و لبنان فعالیت می‌کنند عموماً تاکنون بر علیه اسرائیل فعالیتی نداشته‌اند (به جز یک مورد پرتاب راکت در آگوست ۲۰۱۳)، اما چندین حمله بر علیه اسرائیل، از جمله حمله راکتی به ایلات، از سمت صحرای سینا صورت گرفته‌اند. به طور کلی، کنترل نیروهای غیردولتی، به ویژه گروه‌های جهادی بین‌المللی، بر مناطق واقع در امتداد مرزهای اسرائیل که به شکل کارامدی توسط دولت‌ها کنترل نمی‌شود چالش‌های امنیتی فزاینده‌ای را برای اسرائیل ایجاد نموده و خطر ایجاد اختلال در زندگی روزمره ـ نه تنها در مناطق مرزی بلکه مناطقی در درون اسرائیل ـ و کشیده شدن اسرائیل به یک منازعه فرامرزی را مطرح می‌سازد. بر اساس سناریوهای جدی در این زمینه، اسرائیل ممکن است مجبور شود در راستای از بین بردن تهدیدات در مناطق پرجمعیت آن سوی مرزهایش دست به عملیات زند و در عین حال مسئولیت محافظت از مردم اسرائیل و به حداقل رساندن هرگونه خسارات مادی را بر عهده داشته باشد. یک پیامد احتمالی در این زمینه می‌تواند آسیب دیدن روابط میان اسرائیل ودولت‌های عرب باشد، به ویژه دولت‌هایی که با اسرائیل پیمان صلح امضا نموده‌اند. به علاوه، هنگام مبارزه با نیروهای غیردولتی شناسایی موقعیت مکانی مراکز راهبردی دشمن، دستیابی به یک پیروزی قاطع و روشن که به نبرد پایان دهد، و ارایه مکانیزم‌های ایجاد ثبات جهت کسب اطمینان از برقراری آرامش پایدار کار سخت و دشواری است.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]در کنار مذاکره با فلسطین،[/b][b] آمادگی جهت رویارویی با بحران نیز باید حاصل شود[/b][b]■[/b][/color]
    [i]روابط با فلسطینی‌ها[/i]: در کنار مذاکره با فلسطینی‌ها در راستای دستیابی به توافق، آمادگی جهت رویارویی با بحران نیز باید حاصل شود، زیرا اختلاف میان طرفین مذاکره ممکن است به قدری باشد که قابل حل و فصل نباشد و در نتیجه فرآیند سیاسی متوقف گردد، امری که می‌تواند به تجدید نزاع‌ها در کرانه باختری و نوار غزه منجر گردد. یک خطر دیگر که می‌تواند در این راستا شکل گیرد کاهش توانایی دولت خودگردان فلسطین مبنی بر برقراری نظم و قانون، اداره اقتصاد و اعمال یک حاکمیت موثر و کارامد است. عدم موفقیت سیاسی و از بین رفتن حاکمیت دولت خودگردان فلسطین باعث می‌شود اسرائیل در یک فرآیند سیاسی فاقد هرگونه شریکی باشد و همچنین در راستای مقابله با دردسرهای دفاعی و اقتصادی احتمالی در زمینه هماهنگی‌های امنیتی و همکاری اقتصادی در صحنه فلسطین شریکی نداشته باشند.
    [i]ضعف آشکار آمریکا[/i]: قدرت بازدارندگی اسرائیل چه از لحاظ محدوده و چه از لحاظ اثرگذاری ممکن است تحت تأثیر برداشت رایج درباره ضعف آمریکا در خاورمیانه قرار گیرد. آمریکا در نتیجه سال‌ها مبارزه خسته کننده در افغانستان و عراق از مداخله نظامی بیزار گردیده است و ترجیح می‌دهد امور را «از پشت صحنه» هدایت نماید. سیاست رئیس جمهور «اوباما» حتی‌الامکان اجتناب از کاربرد زور است و این موضوع در سیاست دولت وی در قبال ایران و تسلیحات شیمیایی سوریه بازتاب یافت. این موارد این باور منطقه‌ای را تقویت می‌کنند که آمریکا بر خلاف گذشته به هنگام ضرورت در کنار متحدین خود در منطقه نخواهد بود و اینکه گزینه نظامی آمریکا بر علیه ایران نیز همچون گزینه نظامی این کشور بر علیه سوریه باورپذیر نیست.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b] مشروعیت زدایی[/b][b]از گفتگوهای بین‌المللی و منطقه‌ای اسرائیل[/b][b]■[/b][/color]
    [i]مشروعیت زدایی[/i]: یک عامل نگرانی دیگر اسرائیل تلاش‌هایی است که در راستای مشروعیت زدایی از گفتگوهای بین‌المللی و منطقه‌ای اسرائیل صورت می‌گیرند، به ویژه با توجه به اینکه گفتگوهای میان اسرائیل و فلسطین فاقد پیشرفت سیاسی بوده‌اند و اسرائیل فعالیت‌های ساخت و ساز در کرانه باختری را ادامه می‌دهد. در صورتی که هیچ علامت محکمی مبنی بر پیشرفت به سمت یک توافق قابل اجرا مشاهده نشود، از سر گیری گفتگوها میان فلسطین و اسرائیل تحت حمایت آمریکا جهت مقابله با روند فوق کافی نیست. همچنین، این برداشت به طور فزاینده در حال شکل گیری است که جامعه بین‌الملل، به ویژه کشورهای غربی که از محدود بودن نفوذشان بر رویدادهای خاورمیانه آگاهند، تلاش دارد منازعه میان اسرائیل و فلسطینی‌ها را مسئله‌ای کلیدی جلوه داده که حل و فصل آن آشکارا به حل و فصل دیگر مشکلات موجود در منطقه خواهد انجامید. با اینکه این استدلال یک استدلال ضعیف است، اما در صورتی که مذاکرات با فلسطینی‌ها با شکست مواجه شود، به ویژه اگر یک نزاع خشونت آمیز نیز در پی آن آید، اسرائیل باید دشواری‌های سیاسی و دیپلماتیکی را که با آن‌ها مواجه خواهد شد مد نظر قرار دهد. این وضعیت به دنبال مخالفت‌های بین‌المللی با کاربرد زور و تصویر منفی اسرائیل به عنوان کشوری که به شکل افراطی از قدرت زور استفاده می‌کند بدتر خواهد شد.

    [b]اهداف امنیتی راهبردی [/b]
    تهدیدها و فرصت‌های پیش روی اسرائیل اهداف سیاسی و امنیتی و حوزه‌های تحت تمرکز و اولویت‌دار این کشور در راستای تلاش جهت توقف روندهای منفی و شکل دهی رویدادهای مثبت را تعریف می‌نمایند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]هدف اصلی اسرائیل در ارتباط با ایران[/b][b]■[/b][/color]
    [i]چالش ایران[/i]: هدف اصلی اسرائیل در ارتباط با ایران این است که ایران وادار شود به توافقی دائمی با قدرت‌های بزرگ برسد، توافقی که اطمینان دهد گریز به سمت قابلیت هسته‌ای نیازمند زمانی طولانی است. این امر مستلزم ترکیب مذاکرات با تدابیر سیاسی، فشارهای اقتصادی، و محرک‌های مالی و همچنین مطرح نمودن یک گزینه نظامی باورپذیر نه تنها از طرف اسرائیل بلکه از طرف آمریکا است. تمرکز اسرائیل باید بر تلاش‌ها جهت تأثیرگذاری بر محتوای توافق میان آمریکا/جامعه بین‌الملل و ایران و همچنین مهار توانایی ایران مبنی بر فریب غرب باشد. در عین حال، تا زمانی که ایران توافق‌نامه اولیه را اجرا نکرده است و تا زمانی که ایران موانعی بر سر راه دستیابی به یک توافق‌نامه دائم قرار می‌دهد اسرائیل باید همچنان به ویژه از آمریکا درخواست نماید که تحریم‌ها پابرجا بمانند و فروکش نکنند. اسرائیل همچنان باید اطمینان حاصل نماید که گزینه نظامی‌اش در صورت نیاز آماده است.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]تضعیف محور افراطی و فعالیت در راستای فروپاشی آن[/b][b]■[/b][/color]
    [i]محور افراطی در خاورمیانه[/i]: یک هدف دیگر عبارت است از تضعیف محور افراطی و فعالیت در راستای فروپاشی آن. تغییر حکومت در دمشق به دستیابی به این هدف کمک کرده و نفوذ ایران و حزب‌الله در سوریه را از بین خواهد برد، هرچند این امر ممکن است به بروز مخاطرات جدید بیانجامد. اسرائیل در راستای دستیابی به این هدف دور از دست از توانایی محدودی برخوردار است، زیرا قدرت‌های بزرگ، به ویژه آمریکا و روسیه، بر سر اقداماتی که باید در راستای ایجاد ثبات در سوریه صورت گیرند با هم اختلاف نظر دارند و همچنین به خاطر وجود نگرانی‌ها مبنی بر اینکه سوریه ممکن است به نواحی و بخش‌های مختلف تجزیه شود که تقصیر آن بر گردن غرب خواهد بود و تبدیل به پایگاه القاعده و دیگر سازمان‌های جهادی اسلامی شود. اسرائیل باید مشخص نماید که آیا دستیابی به چنین هدفی باصرفه و ارزشمند است حتی اگر به قیمت تبدیل سوریه به کشوری شکست خورده و تکه تکه شده باشد که مرزهای شمالی‌اش نقش پایگاه عملیاتی گروه‌های جهادی را ایفا نمایند. در عین حال، کمک به اجرای توافق‌نامه بین‌المللی درباره خلع سلاح شیمیایی سوریه از اهمیت حیاتی برخوردار است. اگر حکومت «اسد» در قدرت باقی بماند، اسرائیل باید همچنان انجام عملیات‌های نظامی بر علیه تسلیحات راهبردی در سوریه را مدنظر داشته باشد تا از انتقال این سلاح‌ها به حزب‌الله لبنان یا افتادن این سلاح‌ها به دست عوامل جهادی فعال در سوریه جلوگیری نماید. در هر صورت، یک دوره طولانی مدت بی‌ثباتی را می‌توان در سوریه انتظار داشت و این امر چالش‌هایی را برای امنیت اسرائیل، نه تنها در منطقه مرزی میان اسرائیل و سوریه بلکه در امتداد مرزهای اسرائیل با لبنان و اردن، به همراه خواهد داشت، زیرا این احتمال وجود دارد که بحران به لبنان و اردن نیز سرایت کرده و باعث بروز شوک‌های درونی در این کشورها شود.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b] امنیت مرزها باید بهبود یابد[/b][b]■[/b][/color]
    [i]تأمین امنیت مرزها[/i]: یک موضوع مهم این است که وضعیت امنیتی در امتداد مرزهای مشترک با سوریه، لبنان، نوار غزه، صحرای سینا، و حتی اردن بهبود یابد تا بدین طریق از نفوذ عوامل ضد اسرائیلی و تروریسم و همچنین قاچاق سلاح به دولت خودگردان فلسطین و نوار غزه جلوگیری شود. در راستای تأمین امنیت در مرزها، ضروری است که سیستم‌های دفاع مرزی بهتر و عوامل بازدارنده ارتقا یافته، از جمله عملیات‌های مخفی، در یک چارچوب یکپارچه و پیوسته میان سیستم‌ها گنجانیده شوند[۱]. در این راستا، هماهنگی امنیتی با نیروهای نظامی مصری و اردنی باید حفظ گردد و ارتباطات مستقیم میان آژانس‌های امنیتی اسرائیل و آژانس‌های مشابه در کشورهای عربی، حتی لبنان، باید اشاعه یابند تا بدین طریق از بالا گرفتن غیرقابل کنترل بحران به دنبال حملات تروریستی گروه‌های جهادی بین‌المللی، حزب‌الله و دیگر عوامل افراطی اجتناب شود. تقویت گروه‌های جهادی بین‌المللی، از جمله القاعده، و تحکیم موقعیت آن‌ها در نزدیکی مرزهای اسرائیل نیاز به شکل گیری قابلیت‌های تهاجمی و تدافعی اطلاعاتی و عملیاتی؛ ایجاد همکاری‌های گسترده منطقه‌ای، از جمله همکاری با گروه‌ها و نیروهای محلی؛ و کاربرد اهرم‌های اعمال نفوذ چند زمینه‌ای را ضروری می‌سازد تا بدین طریق بتوان توانایی گروه‌های متخاصم جهت وارد کردن آسیب و صدمه را خنثی نمود.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]مزایای [/b][b]پیشرفت در فرآیند سیاسی میان اسرائیل فلسطین[/b][b]■[/b][/color]
    [i]فرآیند سیاسی اسرائیل فلسطین[/i]: علاوه بر مزایای مستقیم ناشی از پیشرفت در فرآیند سیاسی میان اسرائیل فلسطین، پیشرفت فرآیند سیاسی همچنین شانس اسرائیل جهت ارتقای فرآیند عادی سازی روابط و تعمیق همکاری‌های امنیتی با همسایگان خود در منطقه را افزایش می‌دهد. اسرائیل می‌تواند با حرکت در امتداد سه محور موازی به این هدف دست یابد. این سه محور عبارتند از: مذاکره در راستای حل و فصل دائم مسئله، سازوکارهای موقت قبل از دستیابی به توافق دائم بر مبنای این اصل که «آنچه مورد توافق قرار گرفت اجرا گردد»، و تدابیر مستقل هماهنگ یا غیر هماهنگ در راستای ایجاد دو کشور با توجه به دشواری‌هایی که بر سر حل اختلافات بر سر موضوعات اصلی وجود دارند. اساس این سه محور ایجاد یک محیط حمایتی برای فرآیند سیاسی و در عین حال تحکیم یک دولت فلسطینی باثبات و مسئولیت پذیر است که از کارکرد موثر و کارامدی برخوردار بوده و رشد اقتصادی را ارتقا می‌دهد. پیشرفت در هر سه محور مشروط به آرامش و ثبات امنیتی است، آرامش و امنیتی که بر پایه فعالیت‌های عملیاتی بی وقفه نیروهای دفاعی و آژانس‌های امنیتی اسرائیل که نقشی اساسی در نابودی زیرساخت‌های تروریست‌ها ایفا می‌کنند، بهبود اقتصاد و وضعیت زندگی فلسطینی‌ها، و همکاری نزدیک با آژانس‌های امنیتی فلسطینی استوار است.
    [i]مهار حماس[/i]: یک هدف دیگر مرتبط با فلسطین و همچنین مرتبط با روابط اسرائیل با همسایگانش، به ویژه مصر، محدود ساختن صدمات و آسیب‌های بالقوه‌ای است که حماس می‌تواند وارد نماید. اسرائیل می‌تواند با بهره‌گیری از ضعف حماس در ازای تسهیل توسعه اقتصادی و ارائه مزایایی در رابطه با تردد مرزی در نوار غزه به توافقات مبتنی بر آرامش امنیتی [با حماس] دست یابد. در این راستا، اسرائیل باید تاکید نماید که حماس در نوار غزه در رأس مسئولیت است و به همین خاطر مسئول جلوگیری از فعالیت‌های تروریستی دیگر سازمان‌های فعال در نوار غزه بر علیه اسرائیل است. اگر تضعیف حماس همچنان ادامه یابد و مخالفت با این سازمان در میان مردم غزه افزایش یابد ممکن است این امر فرصتی جهت ایجاد یک ائتلاف با مصر و دولت‌های میانه‌رو عرب فراهم آورد تا بدین طریق بتوان فشار بر حماس را افزایش داده و آن را وادار ساخت تا از میان از دست دادن قدرت و پذیرش صلح و آرامش ادامه‌دار، از جمله همکاری و مصالحه با دولت خودگردان فلسطین، یکی را انتخاب کند. در راستای کاهش تهدیدات امنیتی پیش بینی شده ناشی از ارتباط تدارکاتی و عملیاتی میان عوامل جهادی فعال در نوار غزه و صحرای سینا، اسرائیل باید با همکاری مصر از حماس بخواهد جوابگوی فعالیت‌های تروریستی گروه‌های جهادی بین‌المللی فعال در نوار غزه باشد، حتی اگر فعالیت‌های تروریستی از سمت صحرای سینا صورت گرفته باشند.

    [b]■[/b][b]متمرکز ساختن نبرد در یک قلمرو متخاصم کار سخت و دشواری است[/b][b]■[/b]
    [i]هماهنگی و همکاری سیاستی[/i]: اسرائیل، دولت‌های عرب، و غرب در حال مقابله با عوامل غیردولتی در صحنه‌های فعال و پویا در چند قاره هستند و بنابراین متمرکز ساختن نبرد در یک قلمرو متخاصم به خوبی تعریف شده کار سخت و دشواری است. یکی از راه‌های ارتقای قابلیت مقابله با این گروه‌ها ایجاد همکاری سیاسی و دفاعی نزدیک (همکاری اطلاعاتی، نظامی، انسان‌دوستانه، دیپلماتیک، ارتباطی، اقتصادی و امثال این‌ها) میان اسرائیل و کشورهای غربی، به ویژه آمریکا، و همچنین میان اسرائیل و کشورهای مصلحت‌گرای عرب است. در راستای اتخاذ اقدامات مشترک با هدف جلوگیری از قاچاق سلاح از طریق مرزها و نفوذ عوامل توریستی، روابط مشارکتی جدیدی باید برقرار گردند و همکاری‌های موجود با کشورهای خاورمیانه مصر، اردن، عربستان سعودی، و امیر نشین‌های خلیج [فارس]، همچنین ترکیه ـ باید تقویت گردند. این همکاری باعث پیشگیری از فعالیت‌های خصمانه نه تنها در مرحله عملیاتی بلکه در مراحل برنامه ریزی و سازمان‌دهی نیز می‌شود. به جز همکاری امنیتی، پروژه‌ها و معاملات اقتصادی مشترک، از جمله پروژه‌های آب و انرژی، را نیز می‌توان به عنوان مبنای توافقات سیاسی و راهبردی در بازارهای جدید در منطقه ارتقا داد.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]نقش شبکه‌های اجتماعی در [/b][b]درک گرایشات عمومی در کشورهای عرب[/b][b]■[/b][/color]
    امکان بهبود روابط با دولت‌های عرب لزوماً به ایجاد تغییرات در سلسله مراتب اجتماعی در خاورمیانه بستگی دارد. جوانان متعلق به طبقه متوسط که به دنبال ایجاد تغییر هستند از نفوذ فزاینده‌ای بر رسالت سیاسی، توازن قدرت میان گروه‌های مختلف جامعه، و رفتار و سلوک نخبگان حاکم برخوردارند. به چالش کشیدن سنت‌ها و چارچوب‌های موجود برای نیروهای اجتماعی جدید آسان‌تر است، اما این نیروها به دشواری می‌توانند در راستای رفع نیازهای عموم مردم به ایجاد سازمان‌ها و ائتلاف‌های سیاسی کارامد و طراحی مجدد ساختارها و مکانیزم‌های دولتی مبادرت ورزند. در راستای ارتقای امنیت و ثبات در منطقه، باید تلاش شود گروه‌های فعال مدنی گوناگون از طریق گفتگو درباره موضوعات مرتبط با ایجاد یک حکومت کارامد، رشد اقتصادی، و امنیت جذب شوند. شبکه‌های اجتماعی احتمالاً به ایجاد این گفتگوها و ارزیابی و درک گرایشات عمومی در کشورهای عرب کمک خواهند کرد. اتخاذ یک رویکرد مستقیم از طریق این شبکه‌ها نسبت به شکل دهندگان افکار عمومی و چهره‌های شناخته شده شبکه‌های اجتماعی می‌تواند به اعتمادسازی و فراهم سازی زمینه جهت ایجاد رابطه‌ای که از قابلیت ارائه پیامدهای مثبت در بلند مدت برخوردار است کمک کند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]وابستگی اسرائیل به کمک‌های امنیتی و سیاسی امریکا[/b][b]■[/b][/color]
    اسرائیل به کمک‌های امنیتی و سیاسی آمریکا وابسته است و روابط با آمریکا بخش مهمی از وجهه بازدارندگی منطقه‌ای اسرائیل را شکل می‌دهند. بنابراین، اسرائیل باید با در نظر گرفتن منافع آمریکا در سطح جهان و خاورمیانه همچنان به دنبال همکاری با شاخه‌های مختلف تشکیلات دفاعی آمریکا باشد، هرچند در این راستا آزادی عمل اسرائیل در رابطه با همه موضوعات مرتبط با حق دفاع از خود نباید خدشه‌دار شود.

    [b]استفاده گزینشی از قدرت سخت در کنار ابزارهای دیگر [/b]
    «ایهود باراک» در مقام خود به عنوان وزیر دفاع در راستای یافتن یک راهکار جامع برای چالش‌های امنیتی اسرائیل از چند اصل بنیادین دفاع نمود. از جمله این اصول[۲] پافشاری بر حق دفاع از خود بود، به این معنا که اسرائیل به تنهایی مسئول تصمیم گیری در رابطه با امنیت و سرنوشت خویش و همچنین ارتقای قابلیت دفاع از خود است. در حقیقت، دستیابی به این اهداف سیاسی و امنیتی مستلزم همه تلاش‌های اسرائیل است. با این حال، برداشت اسرائیل از کاربرد زور همچنان محدود بوده و بیشتر بر دستیابی به نتایج نظامی یعنی پیروزی، قطعیت و بازدارندگی متمرکز است و تمرکز آن بر دستیابی به نتایج سیاسی، اقتصادی و زیرساختی و همچنین فرآیندهایی که منافع منطقه‌ای و بین‌المللی اسرائیل را تأمین می‌کنند کمتر است.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]استفاده از زور، ابزاری جهت دستیابی به اهداف سیاسی و امنیتی نیست[/b][b]■[/b][/color]
    برخورداری از مشروعیت، هم مشروعیت داخلی، یعنی مشروعیت نزد جامعه مدنی، و هم مشروعیت بین‌المللی، نقشی اساسی در پیگیری اهداف تعریف شده توسط دولت ایفا می‌نماید. جهت برخورداری از مشروعیت، باید این موضوع را به رسمیت شناخت که استفاده از زور از ابزارهای موجود جهت دستیابی به اهداف سیاسی و امنیتی نیست. در حقیقت، شکل دهی نتایج نبرد منحصراً به این موضوع که کدام نیرو در میدان جنگ برنده می‌شود بستگی ندارد و به ویژه هنگامی که چالش‌های دشوارتری در میان باشند اتخاذ یک تصمیم نظامی صریح کار سختی است. به همین ترتیب، مشروعیت و تناسب کاربرد نیروی نظامی، شکل دهی تفسیر اسرائیل از رویدادها، و به رسمیت شناخته شدن چنین تفسیری در سطح بین‌المللی دارای اهمیت است. بنابراین، گزینه نظامی تنها زمانی باید انتخاب شود که همه تلاش‌های غیرنظامی، از جمله تلاش‌های سیاسی، حقوقی، اقتصادی، و انسان‌دوستانه در کنار پیام‌های راهبردی قوی و تلاش‌های رسانه‌ای، بی‌نتیجه بوده باشند.
    راهبرد ایجاد مشروعیت مستلزم درک چالش‌های خاص و پیامدهای احتمالی اقدامات، تعریف مشکل راهبردی، و تهیه یک تکنیک اطلاعاتی-عملیاتی است که راهکاری مطلوب جهت مقابله با اقدامات دشمن محسوب می‌شود. نیروهای نظامی باید در زمینه انجام عملیات‌های نظامی کوتاه مدت و هدفمند آموزش دیده و آماده گردند تا بتوانند در درگیری‌ها در سطح تاکتیکی به برتری قاطع و صریح دست یابند و در عین حال از موقعیت‌هایی که در آن‌ها دستیابی به برتری قاطع و صریح امکان پذیر نیست اجتناب ورزند. برتری‌های تاکتیکی فزاینده بر توانایی و تمایل دشمن مبنی بر از سر گیری نزاع و همچنین میزان جذب نیرو افراد توسط دشمن تأثیر می‌گذارند.
    در راستای استفاده از نیروهای نظامی به نحو احسن، شدت و مراحل بالا گرفتن نبرد باید کنترل گردد و در عین حال باید تلاش شود که نبرد کوتاه باشد، میزان صدمات وارده به جبهه خودی کاهش یابد، و بازگشت به روند عادی به سرعت صورت گیرد.
    گستره اقدام نظامی همچنین به تدابیر سیاسی و انسان‌دوستانه که موازی با عملیات نظامی اتخاذ می‌گردند بستگی دارد. صدمات جانبی باید محدود گردند و شکاف با جمعیت غیرنظامی در قلمرو دشمن باید به حداقل برسد.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]لزوم ارتقا [/b][b]قدرت بازدارندگی بر علیه عوامل غیر دولتی [/b][b]■[/b][/color]
    از آنجا که اسرائیل با عوامل غیردولتی و گروه‌های جهادی بین‌المللی مقابله می‌کند و از توانایی محدودی در زمینه اثر گذاری بر رسالت این عوامل و گروه‌ها برخوردار است، بنابراین لازم است که قدرت بازدارندگی بر علیه آن‌ها ارتقا یافته و با انجام اقدامات مخفی و غافلگیر کننده که به قابلیت‌ها و ظرفیت‌های سازمانی آن‌ها آسیب وارد می‌کنند نسبت به تضعیف این عوامل و گروه‌ها اقدام نمود. این امر با ایده انجام مبارزات مداوم و کم دامنه در فاصله میان عملیات‌های بزرگ که با هدف مختل ساختن فرآیند تقویت نیروها و پیشگیری از تجهیز عوامل متمرد به سلاح‌هایی که موازنه قدرت را بر هم می‌زنند و برتری و مزیت نسبی اسرائیل را تحت تأثیر قرار می‌دهند همخوانی دارد. چنین مبارزات کم دامنه‌ای همچنین تبعات نامطلوب عملیات‌های بزرگ را به حداقل رسانده و از بالا گرفتن غیرقابل کنترل مبارزه و تبدیل آن به یک نبرد شدید و گسترده جلوگیری می‌نمایند. در راستای تحکیم آرامش امنیتی ادامه‌دار و در عین حال تقویت عامل بازدارندگی، یک ابزار مهم قابل استفاده عبارت است از ایجاد یک سیستم امنیتی پایدار که پس از کاربرد زور بر مبنای سازوکارها و توافقات منعقده با دشمن ایجاد می‌گردد.

    [b]مفاهیم و معانی افزایش نیروی نظامی[/b]
    با توجه به کاهش مداوم درصد تولید ناخالص ملی و بودجه دولتی اختصاص یافته به عنوان بودجه دفاعی، چارچوب کمیسیون «برودت» باید به اجرا در آید. این چارچوب از یک بودجه تشکیلات امنیتی چندساله با هدف برنامه ریزی چندساله جهت رشد بودجه دفاعی حمایت می‌کند. منابع محدود، موانع و محدودیت‌ها، و عدم اطمینان فزاینده دولت را وادار می‌سازند تا با ارزیابی مزایای راهکارهای امنیتی نظامی مختلف که با هدف مقابله با چالش‌های مهم ارائه گردیده‌اند نسبت به تعیین اولویت‌های خرج‌کرد دفاعی اقدام نماید.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]تمرکز اسرائیل بر روی برخی حوزه‌ها[/b][b]■[/b][/color]
    اسرائیل مشخصاً باید بر روی این حوزه‌ها متمرکز گردد: (۱) حفظ قدرت تهاجمی نیروی دفاعی اسرائیل و همچنین توانایی دستیابی به اهدافی که توسط رهبری سیاسی تعیین شده‌اند در صورتی که امنیت تنزل یافته و بحران بالا گیرد، به ویژه هنگام مقابله با نوار غزه و لبنان، و همچنین حفظ توانایی انطباق پذیری سریع و مقابله با تهدیدات نامتقارن نشأت گرفته از دیگر جاها؛ (۲) تقویت عوامل جبهه دفاعی اسرائیل از طریق ایجاد مداوم سیستم‌های اعلام هشدار و ضد موشکی، راکت‌های بدون خدمه، و ابزارهای هوایی؛ تقویت قابلیت‌های سایبری، و تقویت دفاع مرزی از طریق ایجاد موانع پیشرفته و مجهز به قابلیت‌های اطلاعاتی و نظارتی که آن سوی مرز را نیز پوشش می‌دهند؛ (۳) حفظ توانایی نیروی دفاعی اسرائیل در زمینه تغییر سریع جبهه عملیاتی و در عین حال اتکا به انعطاف پذیری و قابلیت‌های اطلاعاتی نیروی هوایی؛ (۴) مستحکم نمودن عامل بازدارندگی از طریق ایجاد قابلیت‌های عملیاتی دوربرد که قادرند به نیروها و زیرساخت‌های دشمن در عمق قلمرو دشمن حمله نمایند و در عین حال اصل غافلگیری و کم دامنه بودن را رعایت کنند؛ (۵) تقویت فعالیت‌های اطلاعاتی عملیاتی، به ویژه جمع آوری و پردازش داده‌ها، که در کنار قابلیت‌های حمله و توپخانه دقیق بهره‌گیری کامل از قابلیت‌های عملیاتی نیروی دفاعی اسرائیل را امکان پذیر می‌سازند؛ (۶) افزایش کاربرد ابزارهای بدون سرنشین (سیستم‌های هوایی و زمینی) که نفوذ به قلمرو دشمن و انجام حملات دقیق به اهداف دشمن را امکان پذیر ساخته و در عین حال آسیب به نیروهای دفاعی اسرائیل را کاهش می‌دهند؛ و (۷) ساخت سلاح‌های کمتر کشنده که صدمه و آسیب جانبی به غیرنظامیان را به ویژه هنگام مقابله با نافرمانی‌های مدنی کاهش می‌دهند. کمک دفاعی آمریکا و همکاری راهبردی اسرائیل با آمریکا نقش کانونی در تقویت نیروی دفاعی اسرائیل و حفظ برتری کیفی این نیرو در برابر چالش‌های نظامی و نامتقارن ایفا می‌کنند. آنچه برای اسرائیل دارای اهمیت حیاتی است این است که اسرائیل باید با دقت به توافقات خود با دولت آمریکا پایبند بماند و همچنان به همکاری با نیروهای مسلح آمریکا و حفظ قابلیت‌های نظامی مشترک با این کشور ادامه دهد.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]فرایند دفاعی اسرائیل بر چه مواردی استوار است؟ [/b][b]■[/b][/color]
    [b]نتیجه گیری [/b]
    فرآیند دفاعی اسرائیل بر این موارد استوار است: (۱) حفظ و تقویت پیمان‌های امضا شده با مصر و اردن و در عین حال تلاش جهت رسیدن به توافق با فلسطینی‌ها، توافقی که به شکل گیری فرصت‌هایی جهت ایجاد سازوکارها و توافقات امنیتی منطقه‌ای با کشورهای عرب منجر خواهد شد؛ (۲) قدرت بازدارندگی اسرائیل، که بر پایه قابلیت‌های بی‌نظیر تهاجمی و تدافعی نظامی، انعطاف پذیری و انطباق پذیری سریع با موقعیت‌ها استوار است در کنار آمادگی و ارائه کاربرد زور به صورت آشکار یا مخفیانه در صورت نیاز؛ (۳) برتری کیفی و تکنولوژیکی اسرائیل در حوزه‌های مدنی و نظامی؛ و (۴) انعطاف پذیری جامعه مدنی اسرائیل در کنار تقویت دفاع راهبردی و درونی اسرائیل، حفظ تداوم عملیاتی سیستم‌ها، رشد اقتصادی، و زندگی روزمره.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]اسرائیل باید از تلاش‌های جامعه بین‌الملل برای توافق نهایی با تهران حمایت [/b][b]کند[/b][b]■[/b][/color]
    اسرائیل در راستای پرداختن به چالش‌های پیش روی خود باید سیاستی را تدوین نماید که تلاش‌های همزمان در سه حوزه را با هم ترکیب می‌نماید. در حوزه امنیتی، اسرائیل باید از طریق تقویت نیروی بازدارندگی خویش، تقویت قابلیت‌های دفاعی خویش، و انجام عملیات بر علیه تهدیدات واقعی و فوری همچنان بر قابلیت‌های کانونی و مستقل خویش و حق دفاع از خود متکی بماند. در حوزه بین‌المللی، اسرائیل باید روابط ویژه خود با آمریکا را تعمیق نماید. آمریکا در زمینه‌های دیپلماسی، امنیتی و اقتصادی اصلی‌ترین متحد اسرائیل محسوب می‌شود. در عین حال، تلاش‌هایی باید انجام گیرند تا فشارها با هدف مشروعیت زدایی خنثی گردند. این تلاش‌ها می‌توانند در قالب تلاش‌های واقعی با هدف پیشرفت به سمت توافق با فلسطینی‌ها و در عین حال اجتناب از واقعیت‌های میدانی جدید در طول فرآیند سیاسی جدی انجام گیرند. به علاوه، اسرائیل باید از تلاش‌های جامعه بین‌الملل با هدف دستیابی به توافق نهایی با تهران حمایت نماید، توافقی که ایران را به اندازه کافی از دستیابی به بمب اتمی دور خواهد کرد. اسرائیل همچنین باید در رابطه با موضوعات مورد علاقه طرفین و همچنین موضوعات مورد اختلاف به صورت علنی با جامعه بین‌الملل به گفتگو بنشیند. در نهایت، در حوزه منطقه‌ای، با توجه به رویدادها و فرآیندهایی که در خاورمیانه رخ داده‌اند فرصتی پیش آمده تا شراکت با کشورهای عرب و جوامع، گروه‌ها، و بخش‌هایی که نقش حیاتی در شکل‌دهی مجدد خاورمیانه ایفا می‌کنند ارتقا یابد. اسرائیل از لحاظ فناوری، آب و حتی انرژی از مزایای منحصر به فردی برخوردار است و با بهره‌گیری از این مزایا می‌تواند روابط خود را در منطقه گسترش دهد. در بسیاری موارد پیشرفت در زمینه توافق با فلسطینی‌ها پیش‌شرط دستیابی به این هدف محسوب می‌شود. ماهیت چالش‌هایی که در فضای راهبردی اسرائیل شکل می‌گیرند، در کنار قواعد پذیرفته شده بازی در صحنه بین‌المللی، اسرائیل را ملزم می‌سازند رویکردی چند زمینه‌ای اتخاذ نماید که ابعاد سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، اجتماعی، اقتصادی، انسان‌دوستانه، حقوقی، و رسانه‌ای را با هم تلفیق می‌نماید. ارزیابی موقعیت‌ها باید با در نظر گرفتن منابع قدرت و مراکز دارای نفوذ از جمله موارد غیرنظامی که ایده‌ها و آرمان‌های فرهنگی، ارزشی و هنجاری را بازتاب می‌دهند صورت گیرد. اگر کاربرد نیروی نظامی ضروری گردد، در راستای بهره‌گیری از کارامدی و تأثیر کامل نیروی نظامی باید قبل، بعد و در جریان کاربرد نیروی نظامی به جنبه مشروعیت آن نیز پرداخت.
    تفکر چند زمینه‌ای یکپارچه، حتی اگر به آسانی قابل تدوین و اجرا نباشد، می‌تواند به اسرائیل کمک کند تا گفتگو و تفاهم با متحدین و همسایگانش را ارتقا دهد، از دستاوردهای نظامی‌اش به عنوان اهرمی جهت دستیابی به پیروزی سیاسی استفاده نماید، و قواعد قابل قبول بازی و شیوه‌های امنیتی باثبات در پیرامون خویش را تعیین نماید.

    [color=#ff6600][b]پایان[/b][/color]


    [1] – این امر به عملیات نظامی و اطلاعاتی مخفی، و معمولاً کم دامنه، اطلاق می‌شود که در فاصله بین نزاع‌هایی که به نبردهای نظامی دامنه‌دار منجر می‌شوند انجام می‌گیرند.
    [۲] – «ایهود باراک» در مقام وزیر دفاع در جریان سخنرانی در نشست کمیته امور خارجی و دفاعی کنیست در تاریخ ۱۹ مارس ۲۰۱۲، اسرائیل، وزارت دفاع

    منبع :[url="http://www.eshraf.ir/1510"]http://www.eshraf.ir/1510[/url]
    • Upvote 5

  4. به احتمال زیاد این ابزار در مانورهای آموزشی و برای تمرین بجای استفاده از مهمات مشقی مورد استفاده قرارمی گیرد . نمونه این ابزار را برای اولین بار ایالات متحده ( اگر اشتباه نکنم ) در تمرینات مشترک میان نیروهای سه گانه خود در دهه 1980 بکار برد. این ابزار یک نوع لیزر کم قدرت است که به تناسب نوع سلاح بر روی آن قرار می گیرد . مثلا" قدرت این لیزر برای واحدهای پدافندی به مانند پدافند توپخانه ای و موشکی بیشتر و برای بالگردها ( توپ دماغه و راکتهای هدایت ناپذیر بیشتر است ) . واحدهایی که از این ابزار استفاده می کنند تقزیبا" شرایط واقعی نبرد را با کمترین خطر تجربه می کنند. بعنوان مثال در مرکز آموزشهای نیروی دریایی ایالات متحده ( میرامار) واحدهای به اصطلاح دشمن که از بالگردهای میل-24 و آتشبارهای موشکی شبیه سازی شده سام-6 بهره می برند وارد یک درگیری با واحد های خودی می شوند که طرفین درگیری بجای استفاده از مهمات واقعی با مشقی با استفاده از این ابزارهای لیزری به طرف یکدیگر شلیک می کنند . بر روی هرکدام از عوامل حاضر در صحنه درگیری( بالگرد - سرباز - تانک و ...) یک حسگر وجود دارد که در صورت اصابت لیزر به صدا درآمده و میزان خسارت ( برای واحدهای پیاده میزان مجروحیت و.... ) و( برای تجهیزات میزان انهدام و یا ... ) را نشان می دهد.
    • Upvote 1

  5. با سلام - حوزه جغرافیایی ج.ا.ایران بدلیل تنوع در پوشش گیاهی و توپوگرافی ، در زمینه پوشش راداری کامل همواره با مشکل روبرو بوده و می باشد . بنابراین صرف تکیه بر رادارهای زمین پایه مشکلات فراوانی را برای واحدهای مدافع ایجاد خواهد کرد . البته در مورد کیفیات و نقصان های رادارهای زمین پایه دوست عزیز جناب" الکترو" بیشتر می توانند این مساله را تشریح نمایند ، باین حال وجود یک سیستم یکپارچه دفاع هوایی که شامل دیده بانان بصری ، رادارهای زمین پایه ، دریاپایه و هواپایه ، واحدهای جنگ الکترونیک ، یگانهای الینت ، سیگنت و ... و همچنین وجود یک فرماندهی متمرکز و درعین حال انعطاف پذیر در مواقع بحران ، می تواند گره گشا باشد . این مشکل در طول جنگ تحمیلی بسیار خود را نشان داد . بعنوان مثال بمباران نیروگاه نکا مازندران ( البته هرچی گشتم که یک مطلب موثق در مورد چگونگی این حمله پیدا کنم موفق نشدم ) ، بمباران سایت سوباشی با مهمات ضد رادار ، حملات مکرر به تهران ، اصفهان نشانده ضعف ما در این مقطع بحساب می آید . همانطورپکه قبلا" هم گفتم ، شاه بیت دفاع هوایی و تحت پوشش قرار دادن تمام فضای کشور تا ارتفاع 80 هزار پایی و بیشتر وجود یک سیستم یکپارچه ترکیبی با تاکید بر سیستمهای هواپایه بشمار می رود
    تجربه تلخ کشور ما در این زمینه همواره این مساله را به ما گوشزد می نماید . بعنوان مثال در حدود 10 سال پیش مجله صنایع هوایی مصاحبه ای را با یکی از دست اندر کاران صنعت هوایی در کشور ( اگر اشتباه نکنم مهندس تولایی ) انجام داد و ایشان در مصاحبه شان یک نکته بسیار عجیب را مطرح کردند . بر اساس صحبتهای ایشان ، در نبردهای امروزه اگر یک کشور نتواند فضای هوا- فضای کشور خود را تا ارتفاع 80 هزار پایی تحت پوشش قرار بگیرد عملا" هیچ کنترلی بر فضای هوایی خود نخواهد داشت . ایشان مثالی زدند که مثلا" در طول جنگ تحمیلی پرنده های بلند پرواز اس آر -71 بر فراز ایران پروازهای منظم شناسایی داشتند و ما علیرغم اینکه در بعضی از موارد توانایی کشف آنها را داشتیم ولی عملا" کاری نمی توانستیم انجام دهیم . این نکته بسیار توجه بنده را جلب نمود اما هرقدر دنبال این مساله را گرفتم به هیچ جایی نرسیدم و تقریبا" یا همه از این مساله اظهار بی اطلاعی می کردند یا اینکه قضیه را از ریشه رد می نمودند .
    اگر به فرض احتمال یک درصد این مساله درست باشد ، ضرورت وجود یک سیستم پیش اخطار هوابرد برای ما از نان شب هم واجب تر بحساب می آید .

    • Upvote 13

  6. [center][img]http://www.uploadax.com/images/96860185966581804331.jpg[/img][/center]
    [size=5][color=#FF0000]اندیشکده کارنگی[/color][/size] در گزارشی به قلم لینا خطیب نوشت: بحران سوریه به چهارمین سال خود نزدیک می‌شود درحالی‌که هیچ راه حل مشخصی در دست نیست. دولت «بشار اسد» به حمله نظامی به بهانه مقابله با تروریست‌ها ادامه می‌دهد، در عین حال مخالفان تلاش می‌کنند اسد را از قدرت برکنار کنند، بدون این که راهبرد سیاسی یا نظامی مشخصی برای دستیابی به این هدف داشته باشند. در ابتدای سال ۲۰۱۴ در کنفرانس ژنو ۲ در رابطه با سوریه، دو دور مذاکره بین دولت سوریه و مخالفان برگزار شد. گروه دوستان سوریه متشکل از عوامل بین‌المللی مختلف از جمله آمریکا این کنفرانس‌ها را تنها مجمع پایان دادن به این بحران دانستند. اما مذاکرات بدون دستیابی به هدف خود یعنی ایجاد دولت انتقالی در سوریه به پایان رسید.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]حکومت اسد حاضر به مصالحه نیست[/b][b]■[/b][/color]
    [b]چهار درس اساسی از کنفرانس ژنو ۲[/b]
    اولاً عملکرد حکومت سوریه در این کنفرانس روشن ساخت تا هنگامی که اسد بر سر قدرت است، هیچ راه‌حلی حاصل نمی‌شود زیرا حکومت حاضر به مصالحه سیاسی نیست. دولت اسد در این کنفرانس همچنان مدعی مبارزه با تروریسم شد. اما در مقابل نظارت رسانه‌ها یا «ائتلاف ملی سوریه برای نیروهای انقلابی و مخالفان سوریه» که ائتلافی متشکل از گروه‌های مخالف در تبعید است و در ژنو ۲ رو در رو با حکومت مذاکره کرد، مقاومت می‌کند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]افزایش مشروعیت ائتلاف ملی سوریه[/b][b]■[/b][/color]
    ثانیاً، عملکرد ائتلاف ملی طی این کنفرانس مشروعیت ائتلاف را در خارج و داخل سوریه افزایش داد. ائتلاف ملی پیش از کنفرانس ژنو به علت این که متشکل از نمایندگان تمامی گروه‌های مخالف نبود و نیز به خاطر پیوندهای ضعیف آن با شورشیان داخل سوریه، به شدت مورد انتقاد قرار داشت. در هر صورت اقدامات این ائتلاف طی دور اول مذاکرات ژنو ۲ قابل تحسین بود. این گروه اکنون توانایی آن را دارد تا به یک گروه سیاسی تبدیل شود و نماینده گروه‌های بیشتری باشد.
    گرچه ائتلاف ملی با اسد بر سر مسائل مورد بحث در کنفرانس به توافق نرسید، اما در بازی روابط عمومی پیروز شد. «احمد الجبرا» رهبر ائتلاف ملی در انظار عمومی به صورتی منطقی خواسته‌های مخالفان را بیان می‌کند و بر هدف ایجاد دولت انتقالی در سوریه بر اساس نتیجه کنفرانس ژنو ۱ که در تابستان ۲۰۱۲ برگزار شد، تاکید می‌کند. وی در پشت صحنه، به چهره‌ها و گروه‌های مخالف دیگر تمایل خود را برای گوش دادن به دیدگاه‌های و مشارکت آن‌ها در روند انتقال ابراز می‌کند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]تأثیر کوتاه‌مدت ژنو ۲ بر مخالفان[/b][b]■[/b][/color]
    این موفقیت تأثیری مثبت گرچه محدود و بی‌دوام بین سایر مخالفان در سوریه داشته است که تا پیش از ژنو ۲ یا از ائتلاف ملی فاصله می‌گرفتند یا احساس می‌کردند از شرکت در این ائتلاف محروم شده‌اند. با وجود شکست مذاکرات، عملکرد ائتلاف تاکیدی بر وجود اعتماد بین مخالفان سوری نسبت به توانایی‌های سیاسی آن‌ها بود. اما این اعتماد قطعی نیست. گرچه این گروه‌های محروم شده از ائتلاف ملی (یا گروه‌هایی که خود را محروم کرده‌اند) مانند «نهاد همکاری ملی» یا «تغییر دموکراتیک» و اعضای «ارتش آزاد سوریه» تمایل به مشارکت دارند، همچنان بین گروه‌های مخالف در سوریه بی‌اعتمادی زیادی وجود دارد.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]مخالفت روسیه با قطعنامه‌های شورای امنیت[/b][b]■[/b][/color]
    سوم، روسیه به مدتی طولانی با هرگونه ابتکار عمل توسط دوستان سوریه به منظور حل و فصل مناقشه مخالفت کرد، از جمله از طریق مخالفت با قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه حکومت اسد. با وجود محافظه‌کاری این کشور طی کنفرانس، توافق روسیه برای حفظ ژنو ۲ به این معنی است که مسکو به طور ضمنی وجود مسیری به سمت تغییر سیاسی سوریه را به رسمیت می‌شناسد.
    چهارم، کنفرانس به عوامل مختلف اجازه می‌داد تا مذاکراتی را در پشت پرده برگزار کنند و نتایج این مذاکرات به احتمال زیاد مهم‌تر از نتایج رسمی کنفرانس است که به آتش‌بس کوتاه‌مدت در شهر حمص و ارائه برخی کمک‌های بشردوستانه محدود می‌شود.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]مخالفت غرب با حذف اسد[/b][b]■[/b][/color]
    [b]مشکلات همیشگی[/b]
    بخشی از انگیزه برگزاری ژنو ۲ مربوط به نگرانی عوامل غربی در مورد هرج و مرجی بود که در صورت حذف دولت اسد به دلیل عدم وجود دولت موقت به وجود می‌آمد. با این حال، ژنو ۲ نتوانست به شماری از مسائل بپردازد که هر دولت موقتی باید بر آنها فائق آید.
    مهم‌ترین مشکل باقی‌مانده این است که در سوریه گروه مخالف کارامدی وجود ندارد تا بتواند هسته اصلی دولت موقت را تشکیل دهد. مخالفت از ابتدای بحران سوریه پراکنده، گسسته و فاقد استراتژی سیاسی و نظامی بوده است.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]حمایت بین‌المللی موجب تفرقه میان مخالفان شده است[/b][b]■[/b][/color]
    درحالی‌که مردم سوریه تا حدی علت این پراکندگی‌ها هستند، دلیل تفرقه میان مخالفان نیز اقدامات حامیان بین‌المللی است. حمایت خارجی از این مخالفان بسیار متغیر بوده است زیرا جامعه بین‌المللی تنها به دنبال انتخاب برخی از گروه‌های مخالف بوده و با تعدادی از این گروه‌ها ارتباط برقرار کرده و نه با تمامی گروه‌ها و بیشتر بر کسانی تمرکز کرده است که در خارج از کشور هستند، درحالی‌که بازیگران اصلی در خاک سوریه را نادیده گرفته است. به ویژه کمک‌های آمریکا و اروپا به مخالفان درون سوریه بسیار ناچیز بوده است. کمک‌های بی‌اثر و کمک‌های نظامی سطح پایین آن‌ها برای تغییر توازن قدرت در کشور کافی نیست.
    مخالفان در صحنه به حمایت قوی‌تری در تمام سطوح از جمله نظامی و غیره نیاز دارند تا بتوانند فشار را بر حکومت اسد افزایش دهند و بتوانند پس از خروج اسد نظم را برقرار کنند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b] پس از اسد، هیچ انتقال سیاسی در سوریه نمی‌تواند تداوم داشته باشد[/b][b]■[/b][/color]
    هیچ رویکردی در کنفرانس برای حفظ وحدت ارتش سوریه پس از اسد اتخاذ نشد و هیچ راهبرد واقع‌گرایانه‌ای برای برخورد با افراط‌گرایان جهادی که در جنگ‌های داخلی شرکت داشتند، چه در سوریه و چه در خارج از آن شکل نگرفت.
    پس از اسد، هیچ انتقال سیاسی در سوریه نمی‌تواند تداوم داشته باشد اگر ارتش همچنان پراکنده باشد. پس از کودتای ۱۹۷۰ که رئیس جمهور حافظ اسد را به قدرت رساند، نظام سیاسی بعث بر اصول نظامی استوار شده است که تنها با حذف بشار اسد از قدرت از بین نمی‌رود. در حال حاضر، ارتش آزاد سوریه در حال مبارزه مستقیم با ارتش رسمی سوریه است. در عین حال ارتش آزاد سوریه به طور چشم‌گیری پراکنده شده و با حذف افسران سنی اختیارات بیشتری به افسران علوی می‌دهد که علت آن بی‌اعتمادی فزاینده در نتیجه ظهور جهادیون سنی است که به طور مستقیم با ارتش سوریه مقابله می‌کنند. حکومت دیگر مطمئن نیست که آیا می‌تواند بر افسران سنی برای مقابله با دیگر سنی‌ها تکیه کند یا خیر.
    حتی اگر ژنو ۲ در نهایت منجر به توافق‌نامه‌ای برای انتقال سیاسی شود، چنان انتقالی نمی‌تواند عملی شود اگر این مسائل در نظر گرفته نشوند. پس طرفین مربوطه باید نگاهی فراتر از ژنو ۲ داشته باشند تا بتوانند این درگیری‌ها را به سمت راه‌حل سوق دهند.
    [color=#ff6600][b]■[/b][b] حل و فصل معنی دار این اختلاف نیازمند راهبردی جامع است[/b][b]■[/b][/color]
    [b]گسترش چارچوب[/b]
    فرایند حل‌وفصل با بررسی دقیق نقش طیف گسترده‌ای از عوامل در سوریه آغاز می‌شود. درگیری طی سال‌ها تشدید شده به طوری که بازیگران سیاسی و نظامی متعددی را درگیر است و افزایش درگیری موجب بسته شدن روزنه‌های حل و فصل درگیری از طریق تنها یک کانال (دیپلماتیک یا نظامی) شده است.
    حل و فصل معنی دار این اختلاف نیازمند یک راهبردی جامع است که عوامل خارجی و داخلی را به یکدیگر پیوند دهد و موانع اصلی را که هنوز در مسیر وجود دارند حل کند. در عین حال که تصدیق می‌کنم حکومت اسد متهم اصلی و علت جنگ است، همه موانع برای دست‌یابی به راه‌حل حول محور نقش‌ها و عواملی می‌گردد که در درجه اول روسیه، ایران، دولت‌های حوزه خلیج فارس و آمریکا هستند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]روسیه اعتماد به نفس اسد را بالا برده است[/b][b]■[/b][/color]
    [b]روسیه[/b]
    روسیه هم به لحاظ خارجی هم به لحاظ داخلی به اسد کمک کرده است. مسکو علاوه بر مخالفت با قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل علیه حکومت اسد، به اسد در مقابله با مخالفان نیز کمک کرده است. کمک نظامی و سیاسی روسیه به اسد این قدرت و اعتماد به نفس را می‌دهد که قادر است در این جنگ پیروز شود. مداخله مسکو در پیمان انهدام سلاح‌های شیمیایی حکومت سوریه به اسد در رابطه با جامعه بین‌المللی حس مشروعیت داده است.
    مسکو این اقدامات را به دو دلیل انجام می‌دهد. بخشی از آن نگرانی در مورد دارایی‌های استراتژیک این کشور، مانند ناوهای جنگی خود در بندر طرطوس در شمال سوریه است. مسکو هم‌چنین تلاش می‌کند تا موقعیت بین‌المللی خود را در مقابل آمریکا تثبیت کند. برگه سوریه برای روسیه از این نظر مفید بوده است؛ مسکو با اتخاذ موضعی افراطی نسبت به بحران سوریه، واشنگتن را مجبور کرد روسیه را به عنوان ابرقدرتی هم طراز با آمریکا به رسمیت بشناسد.
    اما حمایت روسیه نیز مطلق نیست. روسیه بر روی اسد سرمایه‌گذاری نمی‌کند، همچنین تأثیری مطلق بر دمشق ندارد. اگرچه مسکو موضع خود را به عنوان مقابله با مداخله بین‌المللی در امور داخلی کشورهایی که با ناآرامی‌های داخلی مواجهند (همانند لیبی) اعلام می‌کند، حکومت اسد برای روسیه برگ برنده دیگری در مذاکرات با آمریکا و جامعه بین‌المللی در مورد جایگاه مسکو است.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b] سوریه شاهراه اصلی برای حمل و نقل سلاح به لبنان است[/b][b]■[/b][/color]
    [b]ایران[/b]
    ایران به اسد قدرت داده تا در درگیری‌ها موضع سازش ناپذیری برگزیند. این کشور به حزب الله متحد لبنانی خود دستور داده تا به طرز فعالی به حکومت سوریه کمک کنند. موضع مشخص ایران این است که حزب الله خط دفاع مقدم علیه اسرائیل بوده و سوریه شاهراه اصلی برای حمل و نقل سلاح به لبنان است. بنابراین پشتیبانی خود از حکومت اسد را در قالب نگرانی در مورد امنیت خود در مقابل اسرائیل بیان می‌کند. تحریم‌های اعمال شده بر ایران به دلیل برنامه هسته‌ای، حمایت از اسد را برای تهران دشوارتر ساخته بود. اما این تحریم‌ها تا حدی در پی مذاکرات با ایران بر سر برنامه هسته‌ای برداشته شد و به تهران اندکی مجال تنفس و فضای کافی برای ادامه حمایت مالی از اسد را داد. با وجود این نقش مهم، ایران از مذاکرات بین‌المللی در مورد سوریه حذف شد. این امر موجب شد تا ایران همواره از پاسخگویی در مقابل اقدامات خود اجتناب کند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b] هدف کشورهای حوزه خلیج فارس حفظ سهم خود در درگیری سوریه و نتایج آن است[/b][b]■[/b][/color]
    [b]کشورهای حوزه خلیج فارس[/b]
    عربستان سعودی و قطر، در قالب ظرفیت رسمی خود به عنوان یک کشور یا از طریق شبکه‌ای از عوامل غیر دولتی، مانند برخی اتباع و گروه‌های خاص با جاه‌طلبی‌های سیاسی، اقتصادی و ژئواستراتژیک، به مخالفان مختلف کمک کرده‌اند. هدف آنها در انجام این کار نه تنها سرنگونی اسد بلکه حفاظت از منافع خود و حفظ سهم خود در درگیری سوریه و نتایج آن است.
    عربستان سعودی و قطر از زمان «حامد ابن خلیفه الثانی» آخرین امیر قطر در سال ۱۹۹۵ بر سر اعمال نفوذ در منطقه رقابت کرده‌اند؛ وی سقوط نقش عربستان سعودی و مصر را در خاور میانه فرصتی برای قطر محسوب می‌کرد تا رهبری سیاسی تمامی اعراب را در دست گیرد. این رقابت در بین مخالفان سوریه نیز به چشم می‌خورد، زیرا قطر ارتش آزاد سوریه و اخوان‌المسلمین را مورد حمایت قرار داده و عربستان سعودی از مخالفان دیگری حمایت می‌کند که در حال حاضر قوای حاکم بر ائتلاف ملی را تشکیل می‌دهند. این رقابت منجر به تفرقه میان مخالفان سوری و ضعیف تر شدن نیروی مخالفان در مقابل حکومت اسد شده است.
    کشورهای خلیج فارس حامیان اصلی شماری از گروه‌های جهادی اسلام‌گرا هستند که از مقابله با ارتش اسد به جنگ علیه ارتش آزاد سوریه و دیگر گروه‌های مخالف و حتی جنگ داخلی تغییر موضع داده‌اند. این موضوع نیز مخالفان سوری را ضعیف‌تر ساخته است.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b] رویکرد آمریکا موجب طولانی شدن جنگ و ماندگاری اسد در مسند قدرت شده است[/b][b]■[/b][/color]
    [b]آمریکا[/b]
    سیاست آمریکا در مورد جنگ سوریه از دید حکومت اسد و حامیانش و هم‌چنین از دید متحدان آمریکا مانند عربستان سعودی بی‌اثر بوده است.
    در روزهای نخست این بحران، حکومت اسد باور نداشت که آمریکا خواستار برکناری رئیس جمهور سوریه است و با ادامه درگیری‌ها، خط قرمزهای دروغین امریکا موجب افزایش اعتماد اسد گردید. ظهور جهادیون اسلام‌گرا در سوریه و نیز افشای روابط سرویس‌های جاسوسی غربی و حکومت اسد که با امید به جنگ علیه جهادیون افراطی در سوریه شکل می‌گرفت به موقعیت اسد بیش از پیش یاری رساند، زیرا جهادیون حوزه فعالیت‌های خود را تا کشورهای همسایه همچون عراق و لبنان گسترش داده بودند. آمریکا ظاهرا به حفظ وضعیت اولیه علاقمند است زیرا به موضع ضد تروریستی متوسل شده و بر این دیدگاه تاکید دارد که پس از سقوط حکومت، سوریه به دست جهادیون خواهد افتاد.
    سیاست آمریکا در قبال جنگ سوریه از تهدید به مداخله نظامی به بیان نگرانی در مورد مداخله طولانی آمریکا تغییر یافته است. این موضوع به موقعیت رهبری بین‌المللی واشنگتن به ویژه در مقایسه با روسیه آسیب رسانده است و فضا را برای بازیگران منطقه‌ای باز کرده است تا جایگاه بالاتری در خاور میانه برای خود پیدا کنند. تمام این مسائل تنها موجب طولانی شدن جنگ و ماندگاری اسد در مسند قدرت شده است.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b] همه عوامل باید رویکردی کلی نسبت به بحران سوریه داشته باشند[/b][b]■[/b][/color]
    [b]راهبرد جامع[/b]
    هم‌زمان که غرب به سرکردگی آمریکا و مخالفان سوریه اقدامات بعدی خود را بررسی می‌کنند، همه عوامل باید رویکردی کلی نسبت به بحران و فرصت‌های ممکن برای حصول راه‌حل داشته باشند. سیاست‌گذاران غربی باید فراتر از روند ژنو ۲ را مد نظر قرار دهند و اقدامات بیشتری صورت دهند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b] عوامل غربی باید به ایجاد اعتماد بین گروه‌های مخالف مختلف در داخل و خارج سوریه کمک کنند[/b][b]■[/b][/color]
    [b]ترغیب به گسترش گروه مخالفان سوریه[/b]
    عوامل غربی باید به ایجاد اعتماد بین گروه‌های مخالف مختلف در داخل و خارج سوریه کمک کنند، به ویژه به این علت که اختلاف بین شمال و جنوب سوریه به دلیل رقابت سیاسی بین حامیان خارجی (قطر و ترکیه در شمال و عربستان سعودی در جنوب) بالا می‌گیرد. به این منظور، غرب باید با ائتلاف ملی همکاری کند تا به اشخاص و گروه‌هایی برسد که تا کنون خارج از روندهای بین‌المللی بوده‌اند (از ژنرال‌های فاسد تا جوامع محلی) . ائتلاف ملی و حامیان بین‌المللی آن باید به پیشنهادات این افراد توجه کنند و توانایی‌های خود را در راهبرد انتقال بگنجانند. گرچه گروه‌های مخالف آشکارا از یکدیگر انتقاد می‌کنند، اشتراکات زیادی دارند ولی می‌توان از آن‌ها جهت گسترش مشارکت گروه‌ها و چهره‌های مخالف در مذاکرات آتی در ژنو و سایر مجامع بین‌المللی استفاده کرد.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]حمایت غرب از مخالفان سوری موجب بقای آن‌ها شده است[/b][b]■[/b][/color]
    [b]تقویت قابلیت حکومت مخالفان از طریق طرح‌هایی که شوراهای محلی را قدرتمند می‌کنند[/b]
    دول غربی باید حمایت خود از مخالفان در سوریه را افزایش دهند. آمریکا و سایر عوامل بین‌المللی از مخالفان حمایت ضعیف به عمل می‌آورند اما این تنها موجب بقای مخالفان به موازات بقای حکومت شده است. به دلیل عدم فشارهای بین‌المللی علیه اسد، حمایت پیوسته از روسیه و ایران، پیمان سلاح‌های شیمیایی و همکاری نهادهای جاسوسی غربی با حکومت اسد برای مقابله با گروه‌های جهادی، رئیس جمهور سوریه نسبت به توافق تمایلی ندارد.
    مناطق تحت کنترل حکومت و شورشیان باید رهبرانی محلی انتخاب کنند که نمایندگی آن‌ها را بر عهده داشته باشد و کانال‌های ارتباطی بین مناطق مختلف در سوریه، به ویژه بین مناطق تحت کنترل اسلام‌گراها در شمال و مناطق تحت کنترل ارتش آزاد سوریه در جنوب ایجاد کند که اساس حکومت محلی نامتمرکز که لازمه تشکیل دولت انتقالی است ایجاد شود. غرب باید این رهبران را آموزش دهد و هم چنین نیازهای آن‌ها به حمایت و پشتیبانی را رفع کند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b] هرگونه حل و فصل سیاسی باید شامل راهبردی برای حل مصالحه بین عوامل نظامی باشد[/b][b]■[/b][/color]
    [b]آغاز مذاکره با عناصر ارتش آزاد سوریه و سایر چهره‌های نظامی جهت متحد کردن ارتش پس از اسد[/b]
    غرب تنها از طریق حمایت از ارتش آزاد سوریه به ارتش این کشور صدمه وارد کرده است و این احتمال را نادیده گرفته است که ارتش سوریه مجبور شود تعادل قدرت را بر هم بزند. ائتلاف ملی بازتاب موضع جامعه بین‌الملل است و با وجود این حقیقت که اساس حکومت سوریه کنترل نظامی است، نیز از مقابله به نقش ارتش در درگیری‌ها خودداری کرده است.
    هرگونه حل و فصل سیاسی باید شامل راهبردی برای حل مصالحه بین عوامل نظامی باشد. اما به خاطر اختلافات درون ارتش سوریه، رهبری ارتش آزاد سوریه نمی‌تواند افسران علوی ارتش ملی را تحت کنترل خود درآورد. در حال حاضر، برخی مقامات بلند مرتبه که از حکومت کنار گذاشته شده‌اند دارای بینش و اعتبار لازم برای برتری جستن بر افسران علوی در ارتش ملی هستند، با این وجود آن‌ها فاقد بودجه هستند و غرب تا حدی آن‌ها را مطرود کرده است.
    سیاست گذاران غربی از طریق توجه به این افسران می‌توانند با چهره‌های کلیدی داخل ارتش سوریه همکاری کنند و روند مجزا شدن از حکومت اسد را آغاز کنند. اقدامات بعدی باید آشکارا لایه‌های تکمیلی را که چهره‌های سیاسی و نظامی می‌توانند طی روند انتقال ایفا نمایند، مشخص کنند. تا کاهش احتمال بروز خلأ قدرت در پس خروج اسد از قدرت و حرکت به سمت کاهش اختلافات فرقه‌ای درون ارتش و غیره راه درازی در پیش است.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]نزاع روسیه و آمریکا در سوریه[/b][b]■[/b][/color]
    [b]مشارکت روسیه در مذاکره بر سر انتقال حکومت اسد و ارائه تضمینات سیاسی و راهبردی به مسکو[/b]
    روسیه در حالی که با مداخله نظامی غرب از طریق وتوی قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل مخالفت کرده است تا جامعه بین‌الملل را وادار کند راه حلی سیاسی برای اختلاف سوریه را بپذیرد، اکنون خود را به عنوان عامل سیاسی جدی در مقابل آمریکا شناسانده است. غرب باید با تضمین منافع راهبردی روسیه در سوریه پس از اسد (به عنوان مثال حضور روسیه در بندر طرطوس و معامله اسلحه با ارتش سوریه) اعتماد روسیه را جلب کند و در عین حال به روسیه جایگزینی کارامد به جای اسد معرفی کند.
    این به معنای آغاز گفتگو در مورد ساختارهای حکومتی قابل ابقا و قابلیت آن‌ها پس از اسد است. این هم‌چنین به معنای رسیدن به عناصر سیاسی در حکومت است که در مقابل تغییر مقاومت بیشتری دارند اگر انتقال به معنای حفظ بخشی از نفوذ برای آن‌ها باشد به گونه‌ای که این عناصر برای روسیه گزینه‌های سیاسی قابل قبولی باشند.
    روسیه تروریسم را به عنوان دلیل حمایت از حکومت سوریه مطرح کرده و هشدار داده است حذف اسد منجر به خلأ قدرت و اشغال آن توسط گروه‌های جهادی و مخالف مسکو می‌شود. در حالی که داشتن دولت انتقالی قوی و ارتش متحد از اهداف بلند مدت هستند، کاشت بذر انتقال این دیدگاه روسیه را رد می‌کند. این امر هم چنین مردم سوریه را با گزینه‌ای واقع‌گرایانه برای بحران کنونی بین ضرورت انتخاب بین بعث و افراط‌گرایان روبرو می‌کند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]اسد بدون حمایت روسیه[/b][b]■[/b][/color]
    این نگرانی وجود دارد که اگر اسد احساس کند روسیه وی را ترک کرده است، ممکن است با استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی بر شدت جنگ بیفزاید. می‌توان با تلاش برای مجزا کردن افسران دولتی ارتش از حکومت برای محدود کردن توانایی‌های اسد جهت تشدید درگیری مانع این کار شد.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b] توزیع سلاح بین مخالفان جهت اعمال فشار بر حکومت[/b][b]■[/b][/color]
    [b]ارسال سلاح برای گروه‌های مخالف که به آن‌ها امکان تغییر تعادل قدرت به نفع آنها را می‌دهد[/b]
    گرچه احتمال می‌رود اگر غرب جهت بهبود اوضاع مخالفان سوریه تلاش کند، روسیه و ایران حمایت نظامی خود از اسد را افزایش دهند، توزیع سلاح بین مخالفان در مناطق راهبردی می‌تواند به تغییر تعادل قدرت جهت اعمال فشار بر حکومت کمک کند. ارسال سلاح برای مخالفان به منزله حمایت از آن‌ها در مقابل قساوت‌های حکومت است و به آن‌ها این امکان را می‌دهد تا مناطق تحت کنترل شورشیان را حفظ و در مقابل جهادیون مبارزه کنند.

    [color=#ff6600]■[b]ترس اعراب از نفوذ ایران در منطقه[/b][b]■[/b][/color]
    [b]همکاری با کشورهای حوزه خلیج فارس جهت پایان دادن به حمایت خارجی از گروه‌های جهادی فعال در سوریه[/b]
    تمایل کشورهای حوزه خلیج فارس برای برداشتن اسد از قدرت تا حد زیادی تحت تأثیر نگرانی‌های آن‌ها در مورد نفوذ در منطقه، به ویژه در مقابل ایران و نیز در مقابل یکدیگر است. اتکای آن‌ها به گروه‌های جهادی برای سرنگونی اسد تأثیری معکوس داشته است. هرچه ناآرامی‌ها تداوم داشته باشد، جهادیون بیشتری از سراسر جهان وارد سوریه می‌شوند و پس از بازگشت به کشور خود، احتمال بی‌ثباتی داخلی را در کشور مبدأ افزایش می‌دهند. غرب باید به صورت سازمان یافته با عربستان سعودی و قطر همکاری کند تا بر اتباعی که از جهادیون حمایت می‌کنند غلبه کند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]تلاش اسد برای مبارزه با تروریسم[/b][b]■[/b][/color]
    [b]پایان دادن به تجاوزهای حکومت اسد تحت عنوان همکاری مقابله با تروریسم[/b]
    این تجاوزها تنها ادعاهای اسد در رابطه با مشروعیت را در حین حفظ جهادیون مخدوش می‌کنند. تنها ادعای حکومت اسد نسبت به مشروعیت این است که درگیری‌ها مبارزه بین تروریسم (در مقابل سرکوب یک شورش) است و این ادعا قانع کننده نیست.
    سیاست‌گذاران غربی به جای تلقی‌کردن جهادیون به عنوان دشمن مشترک غرب و حکومت اسد، باید اعلام کنند که این جهادیون محصول خود حکومت هستند. برخی گروه‌ها محصولات فرعی هستند که از میل به مبارزه با اسد و متحدانش ظاهر شده‌اند، در حالی که سایرین نتایج مستقیم‌تری هستند که از حمایت مالی، تشویق و یا آزادی عمل حکومت برای مبارزه از جانب آن برخوردارند.
    برکناری اسد از قدرت علت وجودی این گروه‌ها را از بین می‌برد. برخی گروه‌های موجود با سرنگونی اسد به سرعت از بین می‌روند، در حالی که آن‌هایی که باقی می‌مانند در معرض تعقیب دولت سوریه پس از اسد قرار می‌گیرند. برخی گروه‌های اسلام‌گرا نیز در قالب روندهای سیاسی با غرب مشارکت می‌کنند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]عملکرد خوب ایران در مجمع داووس[/b][b]■[/b][/color]
    [b]استفاده از مذاکرات هسته‌ای کنونی با ایران به عنوان سکویی برای مذاکرات آتی سوریه[/b]
    گرچه ایران از کنفرانس ۲ ژنو حذف شد، در مجمع جهانی اقتصاد داووس در ژانویه ۲۰۱۴ عملکرد خوبی از خود نشان داد. حسن روحانی در این مجمع بر تمایل کشور خود برای افزایش همکاری با جامعه بین‌الملل تاکید کرد.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]تلاش غرب برای وارد کردن قضیه سوریه در پرونده هسته‌ای ایران[/b][b]■[/b][/color]
    تمایل ایران برای افزایش ارتباط با غرب سرآغازی برای چانه‌زنی در مورد سوریه است. گرچه بین سیاست‌گذاران غربی در مورد افزودن عنصری جدید به دستور کار قبلی اختلافاتی وجود دارد، آن‌ها نباید پرونده سوریه را از پرونده هسته‌ای ایران مجزا کنند. مذاکرات هسته‌ای عموماً امید بخش بوده و نشان داده است که ایران قصد ندارد برخی طرح‌ها را برای دستیابی به امتیازاتی بزرگ‌تر قربانی کند. این فرصتی برای استفاده از سوریه به عنوان عامل دیگری است که می‌تواند ایران را تشویق کند به خاطر توافق هسته‌ای مصالحه کند. اما این موضوع تنها زمانی محقق می‌شود که ایران متوجه شود چشم‌اندازها برای حکومت اسد جهت ماندن بر سر قدرت کاهش یافته است و این موضوع سوریه را به هدف کم ارزش‌تری برای ایران تبدیل می‌کند.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]تلاش عربستان برای حذف ایران از ژنو ۲[/b][b]■[/b][/color]
    عربستان سعودی خواستار حذف ایران از کنفرانس ژنو ۲ بود. غرب باید ریاض را متقاعد کند که تا زمانی که ایران در مذاکرات در حاشیه باشد، نمی‌تواند به خاطر اقداماتش مسئول شناخته شود. باز کردن فضا برای مشارکت ایران به معنای تنزل موقعیت عربستان سعودی در منطقه نیست، به ویژه به این دلیل که ریاض یک متحد مهم غربی است. اگر ایران که مدعی تأثیر بر سایر کشورها در خاورمیانه است، درحالی‌که عربستان مانند لبنان و یمن عاملی کلیدی است، در مذاکرات شرکت کند از میزان قدرت تهاجمی آن کاسته می‌شود.

    [color=#ff6600][b]■[/b][b]ضرورت حصول راه حل برای بحران سوریه[/b][b]■[/b][/color]
    [b]زمان تغییر فرا رسیده است[/b]
    چندین فرصت برای حل بحران سوریه از دست رفته است، از جمله وتوی قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل، خط قرمزهای مبهم سیاسی و حملات نظامی نافرجام. این فرصت‌ها نباید مجدداً از دست بروند. مذاکره در یک مسیر مفید نخواهد بود. اکنون یک راهبرد جامع ضروری است تا بین عوامل مختلف اشتراکاتی برقرار شود. لازمه این امر گسترش نگرش عوامل غربی نسبت به این اختلافات و نیز شبکه‌ها و روش‌های مشارکت است. عمل به این سیاست‌ها مشکل است اما گزینه‌های دیگر بقای ابدی دولت اسد یا دولتی از کار افتاده و تحت کنترل تروریست‌هاست.
    منبع : [url="http://www.eshraf.ir/1396/"]http://www.eshraf.ir/1396/[/url]
    • Upvote 4

  7. یک سئوال
    این خودروی طارق احیانا" نمونه بهبود یافته تانکهای سنتوریون انگلیسی نیست ؟
    ویژگی هاش چیه ؟؟؟
    تا انجایی که می دونم ، سنتریون یک توپ 105 م.م ال-7 داشت .
    و اینکه فایده ان برای ارتش اردن چی هست ؟
    چون که اردن اساسا از این زره پوش ها علیه چه دشمنی استفاده کنه؟؟؟
    • Upvote 1

  8. 33554838925126355427.jpg

    بررسی تأثیر منازعه سوریه بر کشورهای همسایه
    جنگ منطقه‌ای؟
    در جریان نشست اول کارگاه، شرکت کنندگان به بررسی تأثیر منازعه سوریه بر کشورهای همسایه پرداختند. این موضوع مورد اشاره قرار گرفت که با اینکه مباحثات گسترده‌ای درباره تأثیرات اجتماعی اقتصادی پناه‌جویان سوری، به ویژه در لبنان و اردن، صورت گرفته است، اما بسیاری از ابعاد منطقه‌ای منازعه هنوز به خوبی درک نگردیده‌اند.

    جنگ سرد میان ایران و عربستان سعودی
    نشست با مروری بر شرایط ژئوپولتیکی منطقه آغاز گردید. استدلال یکی از شرکت کنندگان این بود که نزاع در سوریه در دوره‌ای رخ داده که نظم منطقه‌ای در حال تغییر است و دوران «صلح آمریکایی» به پایان رسیده است. تصمیم آمریکا مبنی بر عدم دخالت پس از کاربرد سلاح شیمیایی در سوریه در آگوست ۲۰۱۲ موید عقب نشینی آمریکاست. همچنین، یک جنگ سرد میان ایران و عربستان سعودی شکل گرفته است، اما گفته شد که نباید یک نگاه دو قطبی نسبت به وضعیت داشت زیرا وضعیت در واقع یک وضعیت چند قطبی است و دیگر بازیگران مانند ترکیه و قطر نیز از جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای برخوردارند. به علاوه، چند شرکت کننده هم به اهمیت فزاینده و منطقه‌ای هویت فرقه‌ای اشاره کردند که به یکی از اشکال اصلی بسیج سیاسی نیروها تبدیل گردیده است.

    نزاع در سوریه و شکاف‌های سیاسی و فرقه‌ای
    در ارتباط با «سرریز» منازعه از سوریه به کشورهای همسایه، چند شرکت کننده تاکید کردند که سوریه خشونت صادر نمی‌کند، اما این نزاع جاری در سوریه است که شکاف‌های سیاسی و فرقه‌ای موجود در منطقه را تشدید می‌نماید.

    آیا لبنان در مسیر حرکت به سمت جنگ داخلی است؟
    لبنان
    شرکت کنندگان به بحث درباره این موضوع پرداختند که آیا لبنان در مسیر حرکت به سمت جنگ داخلی است یا نه. با اینکه همه موافق بودند که اکثر جناح‌ها و گروه‌ها در لبنان نمی‌خواهند نزاع میانشان به درون کشور کشیده شود، اما با این وجود فشارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عظیمی بر روی لبنان قرار گرفته است. فقدان یک دولت در طول ۱۰ ماه گذشته [تشکیل یک دولت جدید در تاریخ ۱۵ فوریه ۲۰۱۴ بعد از زمان برگزاری این نشست] و دوره تصدی پارلمان به معنای این است که مشروعیت دولتی لبنان در یک برهه زمانی حساس در حال از بین رفتن است. سرویس‌های امنیتی پیامدهای ناکامی‌های سیاسی را متحمل گردیده‌اند و خطر بروز تنش با گذشت زمان وجود دارد.

    شیعیان لبنان از تهدیدات موجود در هراسند
    یک شرکت کننده استدلال نمود که شماری از رویدادها می‌توانند باعث این شوند که جناح‌های سیاسی در لبنان کنترل وضعیت امنیتی را از دست بدهند. برای مثال، انفجار یک اتومبیل بمب گذاری شده در نماز جمعه که به مرگ ۲۰۰ نمازگزار شیعه منجر شود می‌تواند باعث این شود که حزب‌الله نتواند مانع اقدامات تلافی‌جویانه توسط طرفدارانش شود. این موضوع مطرح گردید که شیعیان لبنان از تهدیدات موجود در هراسند. عرسل نیز یکی از نقاط بالقوه حساس محسوب می‌شود. عرسل ناحیه سنی نشین لبنان در مرز سوریه است که در شمال دره بقاع واقع شده است، یعنی جایی که اکثریت شیعه از حزب‌الله حمایت می‌کنند. عرسل میزبان شمار زیادی از پناه‌جویان سوری است و جنگجویان شورشی نیز مکرراً از مرز عبور کرده و وارد این منطقه می‌شوند و همین امر باعث شده ارتش سوریه حملاتی به این منطقه داشته باشد. تاکنون حزب‌الله وظیفه پرداختن به این منطقه حساس را به نیروهای امنیتی لبنان واگذار نموده است، اما اگر تهدیدات بزرگ‌تری استنباط شوند وضعیت می‌تواند دست‌خوش تغییر شود.

    ■اردن با تهدیدات مشابهی نسبت به ثبات سیاسی مواجه نیست
    اردن
    شرکت کنندگان در این زمینه توافق داشتند که اردن علی‌رغم فشارهای اجتماعی و اقتصادی ناشی از میزبانی پناه‌جویان با تهدیدات مشابهی نسبت به ثبات سیاسی خویش مواجه نیست. این امر خاطر نشان گردید که اردن با موفقیت از یک رویکرد «امنیت نرم» جهت مهار اعتراضات خیابانی استفاده نموده و نهضت اصلاحات در این کشور مهار گردیده است. وضعیت سوریه همچنین باعث تعدیل نهضت اعتراضی شده و ترس از بی‌ثباتی را به همراه داشته است. با این وجود، یک وضعیت سیاسی دو قطبی در قبال مسئله سوریه مشاهده می‌شود و اردنی‌های کرانه شرقی که پایگاه مردمی حکومت را تشکیل داده و بر بوروکراسی دولتی حاکم هستند علی‌رغم فشارها از طرف متحدان اردن در منطقه خلیج [فارس] تمایلی ندارند در سوریه درگیر شوند.

    نگرانی‌های عمده اسرائیل
    اسرائیل
    یکی از شرکت کنندگان به موضع اسرائیل و نگرانی‌هایش نسبت به نزاع در سوریه اشاره نمود. نظر این شرکت کننده این بود که اسرائیل از هیچ‌یک از طرفین درگیر حمایت نمی‌کند اما با فرصت‌هایی روبرو گردیده است احتمال تضعیف ایران و حزب‌الله و ارتقای همکاری بی سر و صدا با عربستان سعودی و کشورهای منطقه خلیج [فارس] از جمله این فرصت‌ها هستند. نگرانی‌های عمده اسرائیل عبارتند از جلوگیری از افتادن سلاح‌های استراتژیک در دستان حزب‌الله یا اسلام‌گرایان افراطی، و تهدیدات گروه‌های اسلام‌گرای افراطی که در امتداد مرزهایش (با غزه، صحرای سینا و بلندی‌های جولان) تکثیر یافته‌اند.

    فشار بر زیرساخت‌ها و اقتصاد ترکیه با افزایش پناه‌جویان سوری
    ترکیه
    یک شرکت کننده دیگر چهار زمینه اصلی را تشریح نمود که در آن‌ها ترکیه با تأثیرات نزاع در سوریه مواجه گردیده است. مورد اول اینکه، تنش‌های جاری میان سنی‌ها و علوی‌ها در پی حضور پناه‌جویان سوری و بمب گذاری‌هایی که در ماه می ۲۰۱۳ در شهر مرزی ریحانلی انجام گرفتند و به کشته شدن شماری از علوی‌ها منجر گردیدند وخیم‌تر شده است. مورد دوم اینکه، ترکیه تا حدی در سوریه مداخله نظامی مستقیم داشته و در این راستا به شلیک راکت به داخل خاک خود پاسخ داده و اخیراً نیز یکی از واحدهای دولت اسلامی عراق و شام را بمباران نموده است. ترکیه همچنین در حال سرکوب گروه‌های وابسته به القاعده در خاک خود است و این امر هراس از حملات تلافی‌جویانه القاعده را برانگیخته است. مورد سوم اینکه، تعداد زیاد پناه‌جویان سوری در ترکیه باعث فشار آمدن بر زیرساخت‌ها و اقتصاد این کشور گردیده است. مورد آخر اینکه، به خاطر حمایت قاطع دولت ترکیه از مخالفان سوری یک وضعیت سیاسی دو قطبی در داخل ترکیه مشاهده می‌شود.

    عراق قربانی سرریز خشونت‌های سوریه
    عراق
    در ارتباط با عراق، شرکت کنندگان خاطرنشان ساختند که عراق از کشوری که به عنوان «صادر کننده» تروریسم نگریسته می‌شود در حال تبدیل شدن به کشوری است که به عنوان قربانی سرریز خشونت‌های سوریه نگریسته می‌شود. همچنین این موضوع بیان گردید که عراق قادر نیست از مرزهای خود در برابر تروریست‌هایی که از سوریه وارد خاک این کشور می‌شوند محافظت نماید. چند شرکت کننده بر اهمیت اقداماتی تاکید ورزیدند که باید در راستای محدود ساختن اثرات بالقوه فاجعه‌بار نزاع سوریه بر منطقه اتخاذ گردند. با این حال، این موضوع نیز مورد استدلال قرار گرفت که نزاع سوریه، به ویژه به خاطر دخالت حزب‌الله، پیشاپیش به یک جنگ منطقه‌ای تبدیل گردیده است.
    - پارادایم‌ها و رویکردها
    در جریان نشست دوم، شرکت کنندگان درباره مسیر منازعه و تلاش‌های دیپلماتیک بین‌المللی جهت خاتمه دادن به آن را مورد بحث و بررسی قرار دادند.

    شورش مسلحانه بیش از پیش بر مناطق روستایی
    مسیر منازعه
    این موضوع مطرح گردید که اخیراً روندهایی در راستای تقویت گروه‌های نظامی، به ویژه گروه‌های اسلامی، شکل گرفته‌اند. این بدان معناست که شورش مسلحانه بیش از پیش بر مناطق روستایی متمرکز گردیده است. در ارتباط با جبهه نظامی، برخی شرکت کنندگان این‌گونه استدلال کردند که حکومت نیروهایش را تقویت خواهد کرد تا برخی مناطق را حفظ کند، حال آنکه برخی دیگر معتقد بودند که تندروهای حکومت مایل نیستند از هیچ قسمتی از قلمرو خویش چشم‌پوشی نمایند و به این موضوع اشاره کردند که با اینکه شهر رقه تحت کنترل دولت اسلامی عراق و شام قرار دارد اما حکومت همچنان به کارکنان خویش در آنجا حقوق می‌پردازد.

    تثبیت لیره سوریه به خاطر حمایت‌های فعلی روسیه و ایران
    در ضمن، لیره سوریه نیز به خاطر حمایت‌های فعلی روسیه و ایران از یک سو و تأمین ارز برای شورشیان از طرف عربستان سعودی و قطر از سوی دیگر تثبیت گردیده است. ایران در سال ۲۰۱۳ با ارائه یک خط اعتباری ۷ میلیارد دلاری به سوریه موافقت کرد که از این مبلغ ۳ میلیارد دلار مشخصاً برای تأمین نفت اختصاص یافت. به علاوه، تولید گاز طبیعی نیز در واقع از سال ۲۰۰۹ تاکنون افزایش یافته است (این امر بازتاب دهنده کاربرد گاز طبیعی جهت تولید برق است که هم حکومت و هم مناطق تحت کنترل شورشیان از آن بهره‌مند می‌گردند). یک منبع اظهار داشت که چند گزارش از سوری‌های ساکن ترکیه دریافت نموده است مبنی بر اینکهدولت اسلامی عراق و شام و جبهه النصره به حکومت نفت می‌فروشند. تحریم‌های اتحادیه اروپا بر حکومت سوریه نیز تعدیل گردیده‌اند و استفاده از مبالغ موجود در حساب‌های «کامرشال بانک» سوریه واقع در اتحادیه اروپا جهت خرید برخی کالاهای انسان‌دوستانه مجاز گردیده است.

    وضعیت مالی سوریه نسبتاً خوب است
    علاوه بر این‌ها، با توجه به اینکه تعداد زیادی از مردم سوریه کشور را ترک کرده‌اند و همچنین به خاطر اقدامات انسان‌دوستانه بین‌المللی که در داخل کشور انجام می‌گیرند، حکومت مجبور است کالاهای اولیه کمتری را تأمین نماید. شرکت کنندگان موافق این موضوع بودند که وضعیت مالی حکومت نسبتاً خوب است.

    تغییر در موضع بازیگران بیرونی درگیر در منازعه
    بازیگران بیرونی
    شرکت کنندگان موافق این امر بودند که تغییر ناچیزی در موضع بازیگران بیرونی درگیر در منازعه صورت گرفته است. گفته شد که سعودی‌ها حمایت نظامی خود از شورشیان را از ماه جولای ۲۰۱۳ افزایش داده‌اند، با این حال با توجه به اینکه تعهد ایران و روسیه مبنی بر حمایت از حکومت سوریه بسیار بیشتر از تعهد «دوستان سوریه» مبنی بر حمایت از شورشیان است در نتیجه عدم توازن قدرت همچنان مشاهده می‌شود. به علاوه، تحریم‌ها بر علیه ایران به نظر تأثیر چشمگیری بر سطح حمایت‌های مادی ایران نگذاشته‌اند. استدلال گردید که اعضای گروه «دوستان سوریه»، به جز عربستان سعودی و قطر، اکثراً به وعده‌هایی که به شورشیان داده بودند عمل نکرده‌اند و اینکه اعضای این گروه تمایلی ندارند بیش از این از لحاظ سیاسی در این زمینه سرمایه گذاری کنند. سوریه همچنین در پایین فهرست اولویت‌های این کشورها قرار دارد.

    اولویت‌های ایران و روسیه در سوریه
    در رابطه با اولویت‌های ایران و روسیه در سوریه اختلافاتی وجود داشت. استدلال برخی شرکت کنندگان این بود که اولویت هر دو کشور حفظ نهادهای دولتی در سوریه است و محاسبه آن‌ها تاکنون این بوده است که بدون «اسد» چنین چیزی امکان پذیر نیست. به این موضوع اشاره شد که از نظر روسیه حفظ یک سیستم دولتی باثبات نقش مهمی در نظم جهانی ایفا می‌کند. با این حال، یک شرکت کننده دیگر این‌گونه استدلال کرد که ایران کمتر نگران نهادهای دولتی است و بیشتر نگران رابطه خود با علوی‌ها و حزب‌الله است، حال آنکه روسیه تروریسم داخلی و وضعیت مسیحی‌ها در سوریه را در اولویت قرار می‌دهد.

    نفوذ بیشتر ایران در سوریه در مقایسه با روسیه
    یک شرکت کننده نیز تاکید نمود که ایران در مقایسه با روسیه از نفوذ و تأثیر بیشتری در سوریه برخوردار گردیده است و اینکه برخی عوامل سرویس‌های امنیتی ایران بر این باورند که «اسد» در بلند مدت نمی‌تواند دوام بیاورد. به علاوه، حزب‌الله که از بیشترین تعداد جنگجوی خارجی در سوریه برخوردار است (حدوداً ۳۰۰۰۰ هزار جنگجوی ایران و حزب‌الله ذکر گردید) نیز متوجه شده است که نمی‌تواند وضعیت سابق را احیا نماید.

    بحث درباره آتش‌بس‌ها جایگزین مذاکره بر سر انتقال سیاسی قدرت
    ژنو
    شرکت کنندگان ابعاد مذاکرات ژنو را مورد بررسی قرار دادند و در مورد اینکه این مکانیزم دیپلماتیک خاص احتمالاً به دستیابی به راه حلی برای منازعه نخواهد انجامید توافق داشتند. یکی از شرکت کنندگان این نگرانی را مطرح نمود که بحث درباره آتش‌بس‌های محلی جایگزین مذاکره بر سر انتقال سیاسی قدرت گردد، حال آنکه یک شرکت کننده دیگر مخالف این موضوع بود چنین بحث و گفتگوهایی به عنوان تدابیر اعتمادساز دارای اهمیت هستند. یکی از شرکت کنندگان خطر اصلی نسبت به مذاکرات را این دانست که آیا مخالفان باقی ماندن در گفتگوها را خواهند پذیرفت یا نه. وی به گسستگی میان ائتلاف ملی و جنگجویان حاضر در میدان نبرد و همچنین خطر ناامیدی سریع گروه‌های مسلح از پیشرفت کند مذاکرات اشاره کرد. چند شرکت کننده از عدم حضور ایران در مذاکرات انتقاد کردند و ایران را دارای نقشی حیاتی در دستیابی به پیشرفت ارزیابی نمودند. با این حال، همچنین گفته شد که ایران از طریق کانال‌های مخفی در مذاکرات مشارکت دارد و این مناسب‌ترین راه مشارکت دادن ایران در حال حاضر است. استدلال یک شرکت کننده دیگر این بود که شرکت دادن ایران در مذاکرات به معنای پاداش دادن به این کشور به خاطر نقش زیان‌بخش و مضر ایران در سوریه است.

    در صورت شکست مذاکرات، سازماندهی یک مذاکره دیگر زمان‌بر می‌باشد
    این دیدگاه نیز مطرح گردید که اگر فرآیند گفتگوهای ژنو کاملاً به شکست بیانجامد سازماندهی یک فرآیند دیگر مذاکره امری زمان‌بر خواهد بود، هرچند این امر به این موضوع نیز اشاره شد که فرآیندهای دیپلماتیک را فرآیند «مرده» اعلام نمی‌کنند و فرآیندهای موازی ممکن است در کنار آن‌ها شکل گیرند. هیچ پیامد مثبتی برای مذاکرات پیش بینی نگردید و یکی از شرکت کنندگان اظهار داشت که ضعف گروه «دوستان سوریه» به معنای این است که هرگونه توافق حاصله بیشتر تحت تأثیر و نفوذ روسیه و ایران خواهد بود و به طور واقعی به خاتمه منازعه منجر نمی‌گردند برای مثال توافق بر سر برگزاری «گفتگوی ملی» در سوریه.

    جنگ سوریه ۸ تا ۱۵ سال ادامه خواهد داشت
    سناریوها و رویدادهای آینده
    این موضوع خاطر نشان گردید که برآورد بسیاری از کارشناسان جنگ این است که جنگ سوریه ۸ تا ۱۵ سال ادامه خواهد داشت، هرچند شدت نبرد در سطوح فعلی باقی نخواهد ماند. پیشینه جنگ‌های داخلی نیز نشان می‌دهند که سه مانع ساختاری عمده بر سر راه حل و فصل منازعه وجود دارند: مخالفان پراکنده و فاقد یکپارچگی؛ شمار زیاد بازیگران دارای حق وتو و غارتگران؛ و بازیگران بیرونی دارای اختلاف نظر. با این حال، ممکن است یک تغییر ناگهانی باعث اثر گذاری مثبت یا منفی بر این موانع ساختاری شود.
    انتخابات ریاست جمهوری که قرار است در ماه می برگزار شود به عنوان یک نقطه عطف بالقوه مهم مورد ملاحظه قرار گرفت. یک شرکت کننده استدلال نمود که این انتخابات فرصتی جهت رسیدن به توافق با «اسد» خواهد بود: برای مثال، می‌توان با وی توافق کرد که به عنوان رئیس جمهور به مدت دو سال در قدرت بماند اما از قدرت محدود برخوردار باشد تا بتوان انتخابات بعدی را تحت نظارت بین‌المللی برگزار نمود. با این حال، دیگران مخالف این موضوع بودند و خاطر نشان ساختند که اگر قرار باشد مذاکرات ژنو جدی تلقی گردند در آن صورت انتخاباتی نباید برگزار گردد و اینکه یک حکومت «مافیایی» همچون حکومت «اسد» با کاهش قدرت و اختیارات موافقت نخواهد کرد.

    تأثیر مذاکرات هسته‌ای ایران بر منازعات سوریه
    ژوئیه ۲۰۱۴، یعنی ضرب‌الاجل تعیینی برای از بین بردن ذخیره سلاح‌های شیمیایی سوریه، نیز یک نقطه عطف خواهد بود. گفته شد که اگر سوریه نتواند از این ضرب‌الاجل تبعیت کند فرصتی برای جامعه بین‌الملل فراهم خواهد گردید تا از طریق انجام حمله نظامی پیام محکمی به حکومت «سوریه» بفرستد. با این حال، شرکت کنندگان موافق بودند که در غرب اشتهای سیاسی جهت مداخله نظامی وجود ندارد و اینکه دولت‌های غربی ترجیح می‌دهند بر کمک‌های انسان‌دوستانه متمرکز گردند. با این وجود، خاطر نشان گردید که کمک‌های انسان‌دوستانه راهکاری برای حل و فصل منازعه محسوب نمی‌شوند و فاقد تأثیر خنثی کننده هستند. یک عامل دیگر که در آینده نزدیک بر منازعه تأثیر می‌گذارد پیامد مذاکرات هسته‌ای ایران است.

    سوریه احتمالاً به صورت بالفعل به دو تکه تقسیم خواهد شد
    این موضوع مطرح گردید که سوریه احتمالاً در میان مدت به صورت بالفعل به دو تکه تقسیم خواهد شد و این امر باید در هر ساز و کار حاکمیتی انتقالی مدنظر قرار گیرد. گفته شد که هرگونه تغییر رسمی در مرزهای کشوری نامحتمل خواهد بود اما این مرزها بیش از پیش رخنه پذیر می‌شوند و مرزهای غیررسمی جدید در درون کشورها ایجاد خواهند شد. شرکت کنندگان موافق بودند که حکومت همچنان به پیروزی در جنگ میدانی ادامه خواهد داد. با توجه به اینکه حکومت از بیشترین میزان کنترل برخوردار است و دولت‌های غربی به طور فزاینده‌ای نگران گسترش گروه‌های اسلام‌گرای افراطی و احتمال انجام حملات تروریستی نشأت‌گرفته از سوریه هستند، این نظر مطرح گردید که دولت‌های غربی به رویکرد خود نسبت به «اسد» به عنوان نماینده مشروع سوریه باز خواهند گشت. گفته شد که حداقل شش دولت غربی از جمله آمریکا اخیراً ملاقات‌هایی در سطح مقامات بلندپایه با مقامات اطلاعاتی سوریه داشته‌اند.

    بررسی وضعیت پناه جویان سوری
    پناه‌جویان، تبعیدی‌ها، و جامعه مدنی
    نشست سوم بر وضعیت ۵/۲ پناه‌جوی سوری و احتمال آوارگی گسترده آن‌ها متمرکز بود. شرکت کنندگان همچنین دورنمای بازسازی و نقشی که جامعه مدنی محلی در سوریه ایفا می‌کند را مورد بحث و بررسی قرار دادند.

    بزرگ‌ترین چالش پیش روی پناه‌جویان
    پناه‌جویان
    شرکت کنندگان موافق بودند که بزرگ‌ترین چالش پیش روی پناه‌جویان نیاز به شغل و دسترسی به تحصیلات است. این موضوع نیز خاطر نشان گردید که پناه‌جویان سوری به ویژه با توجه به بحران مربوط به آژانس امداد و کار سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک (UNWRA) و کاهش فرصت‌های درخواست پناهندگی از غرب تبعات ژئوپلتیکی در بلند مدت به همراه خواهند داشت. یکی از شرکت کنندگان این سؤال را مطرح نمود که آیا در مذاکرات ژنو به این موارد باید پرداخته شود یا نه.

    پناه‌جویان سوری یک چهارم کل جمعیت لبنان
    پناه‌جویان سوری بیشترین تأثیر را بر روی لبنان گذاشته‌اند. این پناه‌جویان در حال حاضر حدوداً یک چهارم کل جمعیت لبنان را تشکیل می‌دهند. چند جنبه به ویژه مشکل‌ساز مطرح گردیدند. یکی از این جنبه‌ها این امکان است که سوری‌های فقیری که به سختی امرار معاش می‌کنند به آسانی جذب گروه‌های شبه نظامی لبنانی شوند. این موضوع خاطر نشان گردید که یکی از شرکت کنندگان در سفری اخیر به لبنان تنش‌هایی را مشاهده نموده است که به خاطر نحوه توزیع کمک‌ها توسط کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان به وجود آمده‌اند و در نتیجه بسیاری که همچنان نیازمند کمک هستند از دریافت حمایت و کمک محروم گردیده‌اند. با این حال، این موضوع نیز بیان گردید که شبکه‌ای کارامد از سازمان‌های غیردولتی (NGOs) و شهرداری‌های محلی در زمینه هماهنگی در ارسال کمک به پناه‌جویان و جوامع میزبان فعالیت می‌کنند.

    مسئله آموزش پناه‌جویان سوری در اردن و ترکیه
    در ترکیه و اردن، مسئله آموزش همچنان یکی از مسائل خاص است و یکی از شرکت کنندگان بیان داشت که تنها ۱۰ درصد از دو سوم کودکان پناه‌جوی سوری که در مناطق شهری (خارج از اردوگاه‌ها) در ترکیه سکونت دارند به تحصیل مشغولند. همچنین خاطرنشان گردید که در اردن علی‌رغم اینکه همه پناه‌جویان به آموزش و تحصیل دسترسی دارند اما همه خانواده‌های پناه‌جو حاضر به ثبت نام کودکان خود نیستند. یک مشکل خاص دیگر که در ارتباط با ترکیه مطرح گردید تعداد کودکانی بود که در میان پناه‌جویان متولد گردیده و تولد آن‌ها ثبت نگردیده است (حدوداً ۶۰۰۰ کودک). این خطر وجود دارد که این کودکان در آینده کودکانی فاقد کشور محسوب شوند. یکی از شرکت کنندگان اظهار داشت که در سفر اخیرش به ترکیه مشاهده نموده است که پناه‌جویان کمتر از آنچه انتظار داشته از اسلام‌گراها حمایت می‌کنند.

    سوری‌های آواره در مقایسه با سوری‌های داخلی کمتر فرقه‌گراهستند
    آوارگی و بازسازی
    شرکت کنندگان همچنین به بررسی وضعیت گسترده‌تر آوارگی پرداختند که برآورد می‌شود حدود ۱۸ میلیون سوری را در بر گیرد. گفته شد که این آوارگان آن گونه که عموماً استنباط می‌شود از لحاظ سیاسی با هم اختلاف ندارند و اینکه سوری‌های آواره در مقایسه با سوری‌های داخل کشور کمتر فرقه‌گرا هستند. اگرچه گروه‌هایی از آوارگان از اخوان‌المسلمین حمایت می‌کنند، اما اکثر آن‌ها ترجیح می‌دهند در فعالیت‌های انسان‌دوستانه مشارکت داشته باشند. در ضمن، گفته شد که سوری‌هایی که در عرصه میدانی فعالند انتقادات زیادی از اپوزیسیون در تبعید که ائتلاف ملی را تشکیل می‌دهند دارند. با این حال، همچنین خاطر نشان گردید که با توجه به شرایطی که در آن مخالفان ظهور نمودند وجود اختلاف میان مخالفان به هیچ‌وجه عجیب نیست.

    پناه‌جویان و آوارگان، یک منبع بالقوه
    شرکت کنندگان موافق این موضوع بودند که به پناه‌جویان و آوارگان باید به عنوان یک منبع بالقوه نگریسته شود و اینکه مرتبط ساختن آن‌ها با ابتکارات و نوآوری‌هایشان، یکپارچه ساختن آن‌ها، و مبارزه با نفوذ اسلام‌گرایان افراطی دارای اهمیت است. گفته شد که در جریان جنگ داخلی لبنان یک پایگاه داده‌ای برای متخصصین لبنانی آواره در قالب برنامه توسعه سازمان ملل ایجاد گردید و این پایگاه نقش موثری در بسیج مهارت‌ها در راستای حمایت از ابتکارات و نوآوری‌های گوناگون ایفا نمود. همچنین به یک نمایشگاه منسوجات اشاره شد که اخیراً برای شرکت‌های سوری در بیروت برگزار گردیده و بر اساس گزارشات به انجام معاملات تجاری به ارزش ۷۰ میلیون دلار منجر گردیده است. حمایت از این کسب و کارها و انتقال آن‌ها به سوریه پس از پایان جنگ دارای اهمیت است. سوری‌های پراکنده در دیگر کشورها از دهه ۱۹۸۰ به سرمایه گذاری در سوریه مبادرت ورزیده‌اند و می‌توان صندوقی ایجاد نمود تا سرمایه گذاری‌های آن‌ها پس از پایان منازعه به درون سوریه منتقل گردند.

    مشکلات پناه‌جویانی که به کشور بازمی گردند
    شرکت کنندگان به بررسی شماری از موضوعات در ارتباط با بازسازی سوریه پرداختند. خاطرنشان گردید که هزینه‌های بازسازی هنگفت بوده و در حال حاضر حدوداً ۱۰۰ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. یک سوم خانه‌ها و ۲۰ تا ۲۵ درصد کلاس‌های درس تخریب گردیده‌اند. پناه‌جویانی که به کشور خود باز می‌گردند احتمالاً با مشکلات بسیاری مواجه خواهند شد و کسانی هم هستند که نمی‌خواهند یا قادر نیستند به جوامع مختلط بازگردند. گفته شد که بازگشت دو میلیون آواره بوسنیایی به کشور بوسنی ۱۲ سال زمان برد. در ارتباط با بازسازی شک و تردیدهایی در رابطه با این موارد وجود دارند: چه کسانی بر ماهیت بازسازی تأثیر خواهند گذاشت و همچنین تأثیر بانیان بر شکل گیری نهادها، مسائل ایدئولوژیکی (آیا همه گروه‌ها از ایده یکسانی در رابطه با بازار آزاد برخوردارند؟)، و اینکه در صورت باقی ماندن «اسد» در قدرت آیا مبالغ مالی جهت بازسازی باید از طریق حکومت «اسد» انتقال یابند یا نه.

    جامعه مدنی و کمک‌های انسان‌دوستانه
    چند شرکت کننده نقش مهم گروه‌های جامعه مدنی محلی در زمینه توزیع کمک‌های انسان‌دوستانه در عرصه میدانی و مذاکره جهت برقراری آتش‌بس در سطح محلی را خاطر نشان ساختند. با توجه به شرایط فعلی و تلاش‌های حکومت جهت حفظ شکاف‌های موجود در کشور، جامعه مدنی بسیار محدودی شکل گرفته است، اما یکی از شرکت کنندگان اظهار داشت که این گروه‌های مدنی می‌توانند تکامل یافته و نهایتاً جایگزین احزاب سیاسی شوند.

    حمایت بیشتر از گروه‌های جامعه مدنی
    چند تن از شرکت کنندگان بر حمایت بیشتر از این گروه‌ها تاکید کردند و یک شرکت کننده خاطر نشان ساخت که تردید غربی‌ها در زمینه حمایت از شوراهای محلی به معنای این بوده است که گروه‌های اسلام‌گرا از حمایت بیرونی بیشتری از طرف حامیان مذهبی خویش بهره‌مند گردیده‌اند. با این حال، این موضوع نیز بیان گردید که تأمین کمک‌های مالی از طرف غرب می‌تواند به مشروعیت محلی گروه‌ها ضربه بزند. اهدا کنندگان کمک‌ها همچنان با مشکلاتی در زمینه حمایت از گروه‌های محلی برخوردارند، زیرا بسیاری احساس می‌کنند به حداقل رساندن خطرات مربوطه و ایجاد وظیفه پاسخگویی کار سخت و دشواری است و به خاطر وضعیت امنیتی موانعی بر سر راه ارسال کمک از طریق مرزها وجود دارند. با این حال، دیگر اهدا کنندگان کمک‌ها مایلند ریسک بیشتری کنند. یکی از ابتکاراتی که مورد اشاره قرار گرفت توزیع کمک‌های کوچک در میان گروه‌هایی است که می‌توانند رایزنی و مشورت با افراد ذی‌نفع خویش را به نمایش گذارند.

    کمک‌های انسان‌دوستانه و کمک‌های سیاسی
    این نکته نیز مورد تاکید قرار گرفت که دو نوع کمک به گروه‌های جامعه مدنی محلی وجود دارند: کمک‌های انسان‌دوستانه، و کمک‌های سیاسی که با هدف حمایت از ساختارهای حاکمیتی محلی و فرآیند انتقالی در آینده ارائه می‌گردند. مشکلاتی در ارتباط با ارائه هر دو نوع کمک وجود دارند. برای مثال، گفته شد که اهدا کنندگان کمک‌ها نمی‌توانند از حمایت از گروه‌های مسلح اجتناب ورزند، زیرا همه گروه‌ها یا مسلح هستند یا با گروه‌های مسلح در ارتباط هستند. بنابراین، این‌گونه استدلال شد که اهدا کنندگان کمک‌ها باید با توجه به ایدئولوژی گروه‌ها مشخص نمایند که به کدام گروه کمک کنند. همچنین بر این نکته تاکید شد که بیشترین نیاز به کمک‌ها در مناطق تحت کنترل مخالفان مشاهده می‌شود. نگرانی‌هایی در رابطه با سیاسی سازی کمک‌های انسانی مطرح گردیدند و گفته شد که گروه‌های کمک کننده یک روز در رابطه با راهبردهای سیاسی و روز بعد در رابطه با شرایط انسانی تشکیل جلسه می‌دهند.

    واکنش هماهنگ
    نشست نهایی به بررسی مشکلات مرتبط با همکاری‌های دیپلماتیک و انسان‌دوستانه بین‌المللی پرداخت و همچنین بررسی این موضوع که اولویت‌های جامعه بین‌الملل چگونه باید مشخص گردند.
    شرکت کنندگان درباره نیاز به یک ساختار و مکانیزم شفاف جهت هماهنگی میان بازیگران منطقه‌ای و همچنین نقشی که یک نهاد منطقه‌ای می‌تواند در زمینه میانجیگری میان عربستان و ایران ایفا نماید به بحث و گفتگو پرداختند. محمد مرسی رئیس جمهور برکنار شده مصر ابتکار «گفتگوهای چهار جانبه» را عملی نمود، اما از زمان خاتمه ریاست جمهوری وی تاکنون هیچ مکانیزم جایگزینی ارائه نگردیده است.

    منافع سوریه و ایران، منافعی یکسان
    پیشنهاد یکی از شرکت کنندگان این بود که بازیگران بیرونی مختلف در عرصه سوریه باید از منافع مشترک کافی برخوردار باشند تا بتوانند به یک زمینه مشترک دست یابند. شرکت کنندگان استدلال نمودند که غرب منافع خود را در جلوگیری از فروپاشی کشور، تصرف سوریه توسط گروه‌های جهادی و تبدیل آن به محل پرورش تروریست‌ها، و محقق ساختن فرآیند تغییر حکومت می‌بیند. شرکت کنندگان منافع سوریه و ایران را نیز عمدتاً منافع یکسانی می‌دانستند و تفاوت در این زمینه را در این می‌دانستند که سوریه و ایران تغییر حکومت را از طریق برگزاری انتخابات می‌پذیرند حال آنکه تنها اولویت کشورهای منطقه خلیج [فارس] تغییر حکومت است.
    با این حال، دیگر شرکت کنندگان وضعیت را پیچیده‌تر می‌دیدند و اظهار داشتند که کشورهای مختلف در مناطق مختلف سوریه دارای نفوذ هستند و در عین حال میان عربستان و قطر هم رقابت در این زمینه وجود دارد. همچنین گفته شد که نبود یک اپوزیسیون یکپارچه تلاش‌ها جهت ایجاد هماهنگی در سطح بین‌المللی را تضعیف می‌سازند.

    اولویت‌های جامعه بین‌الملل در مورد سوریه
    اولویت‌ها
    شرکت کنندگان موافق این امر بودند که اولویت‌های جامعه بین‌الملل باید در بر گیرنده ارائه کمک‌های انسان‌دوستانه بیشتر در داخل سوریه، کمک به جوامع میزبان پناه‌جویان سوری، و تمرکز ویژه بر آموزش شغلی و معاش پناه‌جویان باشد. شرکت کنندگان همچنین تغییر واکنش از واکنش انسان‌دوستانه نسبت به بحران پناه‌جویان به واکنش توسعه‌ای را مورد بحث قرار دادند و چند شرکت کننده بر نیاز به سرمایه گذاری در زیرساخت‌های کشورهای میزبان تاکید کردند. با این حال، همچنین این نکته مطرح شد که موانعی بر سر راه واکنش بلند مدت نسبت به بحران پناه‌جویان وجود دارند. برای مثال، گفته شد که موانع سیاسی بر سر راه اعطای اجازه کار به پناه‌جویان و یا حتی ارائه آموزش‌های شغلی به آن‌ها وجود دارند و این موانع به خاطر فشارها از طرف مردم کشورهای میزبان ایجاد گردیده‌اند. در ضمن، با ظهور بحران‌های انسانی میزان مبالغ اختصاص یافته به کمک‌های انسان‌دوستانه ثابت گردیده یا کاهش خواهد یافت. همچنین، در کشورهایی همچون لبنان که حکومتشان فاسد بوده و قادر به مدیریت مبالغ اهدایی نیستند سرمایه گذاری در زیرساخت‌ها کار سخت و دشواری است.
    منبع :http://www.eshraf.ir/1424

    • Upvote 4

  9. برادر عزیز به نکته بسیار جالبی اشاره فرمودید - مساله ای بارها بنده در مواقع و مناسبتهای مختلف چه در این انجمن و چه در کلاسهای خودم مطرح کرده ام این است که ما در کشور خودمون ( ممکن بعضی خوششون بیاد و بعضی هم ناراحت شوند ) چیزی به اسم تینک تانک های (think tank) هایی که بشینند و 20 ، 30 ، 50 و یا 100 سال آینده را بررسی کنند، نداریم . با تمام احترامی که برای مسئولین قائلم اما تمام زور ما ایجاد یک برنامه ریزی 20 ساله است . تازه همین برنامه هم دستخوش باند بازی های سیاسی و اعمال سلیقه دولتهای مختلف می شه و عملا" چیزی از آن برای اجرا باقی نمونه . من تمایلی ندارم که فقط نیمه خالی لیوان را ببینم ولی متاسفانه ( هرچند بکاربردن واژه متاسفانه در کارهای پژوهشی درست نیست ) چنین چیزی به معنی واقعی کلمه در کشور ما وجود ندارد . مثلا" نویسنده مشهور آلوین تافلر ( که سه گانه مشهورش جنگ و ضد جنگ ، شوک آینده و موج سوم) یک فیوچرلوژیست ( آینده شناس) و برخلاف افواه عمومی که معتقدند ایشان یک جامعه شناس بشمار می رود . من توصیه می کنم شما و دوستان حتما" کتاب جنگ و ضد جنگ ایشان را که در دهه 80 یا 90 نوشته شده را بخوانید و آن را با شرایط الان مقایسه کنید . من خودم بیشتر از 15 بار این کتاب رو خوندم و هرمرتبه که می خونمش چیز بیشتری یاد می گیرم . در حالی که تینک تانک های که در حوزه تمدنی غرب وجود دارند مثل ( رند ، چتم هاوس ، بروکینز و .... ) کارشون صرفا" برای 150 سال آینده است . شاید اگر عمری باقی موند در این زمینه یک تاپیک جامع بزنم .
    • Upvote 9

  10. تمامی کشورهایی که در این گزارش درباره آن‌ها بحث می‌شود، دارای موشک‌های بالستیک کوتاه برد هستند. ایران و کره شمالی همچنین دارای موشک‌های بالستیک میان برد هستند. کره شمالی موشک‌های بالستیک برد متوسط نیز هست؛ کره شمالی در سه مقطع زمانی تسلیحات اتمی خود را آزمایش کرده است؛ برنامه‌های هسته‌ای ایران و سوریه گمان‌ها را درباره پیگیری تسلیحات اتمی از سوی این کشورها افزایش داده است. مع‌الوصف ایران بر اساس نظر جامعه اطلاعاتی آمریکا برنامه تسلیحات اتمی خود را متوقف کرده است و به نظر نمی‌رسد سوریه برنامه فعالی در زمینه تسلیحات هسته‌ای داشته باشد.
    گزارش‌های زیادی درباره برنامه‌های هسته‌ای و موشک‌های بالستیک این کشورها به کنگره ارائه شده است. کنگره همچنین قوانینی در جهت اعمال تحریم‌هایی علیه کشورهایی که به ایران، کره شمالی و سوریه در جهت دست‌یابی به سلاح‌های کشتار جمعی و سیستم‌های پرتاب موشک بالستیک کمک کنند، تصویب کرده‌اند. برای مثال قانون منع دست‌یابی ایران، کره شمالی و سوریه به تسلیحات کشتار جمعی، مجازات‌هایی علیه کشورهایی که شرکت‌های آن‌ها به ایران، کره شمالی و سوریه در جهت دست‌یابی به سلاح‌های کشتار جمعی و سیستم‌های پرتاب موشک بالستیک کمک کنند، در نظر گرفته است.
    کنگره همچنین الزامات گزارشی مربوط به برنامه‌های هسته‌ای و موشکی این سه کشور را وضع کرده است. کنگره ممکن است بخواهد گزارش‌های اضافی مورد نیاز را از قوه مجریه معاهده منع تکثیر تسلیحات کشتار


    جمعی را بررسی کند، چرا که تعداد گزارش‌های طبقه‌بندی نشده به کنگره درباره مسائل مرتبط با تکثیر تسلیحات کشتار جمعی در سال‌های اخیر کاهش یافته است.این گزارش‌ها عناصری کلیدی از برنامه تسلیحات اتمی را تشریح می‌کند؛ اطلاعات در دسترس پیرامون همکاری میان ایران، کره شمالی و سوریه در باره موشک‌های بالستیک و فناوری هسته‌ای را تفسیر می‌کند، و برخی مسائل خاص را برای کنگره توضیح می‌دهد.

     مدرکی دال بر همکاری یا معامله هسته‌ای میان ایران و کره شمالی وجود ندارد
    مقدمه
    کنگره بارها نگرانی خود درباره موشک‌های بالستیک و برنامه‌های هسته‌ای ایران، کره شمالی و سوریه اعلام کرده است. برای چندین دهه، بسیاری از نمایندگان کنگره، این کشورها را به دلیل این برنامه‌هایشان، در کنار مواضع قوی ضد آمریکایی دولت‌ها و خصومت نسبت به دوستان و شرکای منطقه‌ای آمریکا، آنچه به نحوی گسترده تهدید علیه منافع امنیت ملی آمریکا در نظر گرفته می‌شد، با بدبینی نگریسته‌اند. کنگره گزارش‌های زیادی دراین‌باره را شنیده است و قوانینی برای کند کردن یا بازداشتن برنامه موشک‌های بالستیک و تسلیحات اتمی ایران، کره شمالی و سوریه وضع کرده است. کنگره همچنین الزامات گزارشی درباره برنامه‌های هسته‌ای و موشکی این سه کشور وضع کرده است. این گزارش بیش از هر چیز بر ارزیابی‌های جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) در طی دو دهه گذشته تمرکز می‌کند.[۱] این ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که
    مدرکی دال بر همکاری یا معامله هسته‌ای میان ایران و کره شمالی وجود ندارد، درحالی‌که همکاری در زمینه فناوری موشک‌های بالستیک میان این دو کشور مهم و معنادار بوده است.سوریه از ایران و کره شمالی موشک‌های بالستیک و فناوری مرتبط با آن را دریافت کرده است و همین‌طور با کره شمالی همکاری هسته‌ای مشترک داشته است.

    توضیحاتی درباره منابع مقاله حاضر
    شایان ذکر است که ارزیابی‌های غیررسمی مثل مقالات نشریه‌ها، گزارش‌های رسانه‌ای آمریکایی یا خارجی و مباحث اینترنتی، اغلب با ارزیابی‌های رسمی که در این گزارش به صورت خلاصه بیان می‌شود، همسو نیستند. بااین‌حال این منابع مدعی سطحی از همکاری مداوم و مهم میان این سه کشور در برنامه هسته‌ای و موشک‌های بالستیک هستند؛ این گزارش‌ها فاقد اعتبار ارزیابی‌های رسمی‌اند، چرا که اغلب فاقد منبع هستند و یا به مقام دولتی ناشناسی نسبت داده می‌شوند، در اغلب اوقات با یکدیگر ناسازگاری دارند و قابل راستی آزمایی نیز نیستند. این گزارش با توصیفی از عناصر کلیدی برنامه تسلیحات اتمی شروع می‌شود. پس از آن این گزارش اطلاعات مربوط به همکاری میان ایران، کره شمالی و سوریه درباره موشک‌های بالستیک و فناوری هسته‌ای را توضیح می‌دهد. سرانجام این گزارش مباحثی خاص برای کنگره را به بحث می‌گذارد.

    پلوتونیوم و اورانیوم فوق‌العاده غنی‌شده  موادی که در تسلیحات اتمی به‌کار می‌روند
    عناصر برنامه هسته‌ای تسلیحاتی
    یک برنامه هسته‌ای تسلیحاتی دارای سه عنصر عمده است، که هر یک از آن‌ها چالش‌های خاص خود را در بردارند. همه این سه عنصر باید برای ایجاد سیستمی عملیاتی و قوی در کنار هم کار کنند.
    [*]این برنامه باید مواد شکافتی کافی، هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی، برای ابزاری هسته‌ای را تولید کند. پلوتونیوم و اورانیوم فوق‌العاده غنی‌شده HEU دو نوع مواد شکافتی هستند که در تسلیحات اتمی به‌کار گرفته می‌شوند. پلوتونیوم با جدا کردن از سوخت مصرفی در رآکتور هسته‌ای به دست می‌آید- فرآیندی که باز فرآوری نامیده می‌شود. اورانیوم فوق‌العاده غنی‌شده HEU از اورانیوم غنی‌شده به دست می‌آید – فرآیندی که غلظت اورانیوم ۲۳۵ (ایزوتوپ شکافتی مرتبط) را افزایش می‌دهد. هم ایران و هم کره شمالی در مراحلی متفاوت به دنبال تولید مواد مختلف هسته‌ای هستند. به نظر نمی‌رسد که سوریه در حال تولید مواد شکافتی باشد.

     ایران و کره شمالی توانایی پرتاب فضایی را دارند
    ۲٫ این برنامه باید ابزاری قوی و قابل‌اتکا برای پرتاب سلاح اتمی، همچون موشک بالستیک تولید کند. هم ایران و هم کره شمالی دارای موشک‌های بالستیک میان بردی هستند که قادرند یک کلاهک اتمی را با خود حمل کنند، کلاهکی که قدرت آن باید توسعه یابد و به‌کار گرفته شود. علاوه بر این هردوی این کشورها ثابت کرده‌اند که توانایی پرتاب چیزهایی به فضا را دارند، اما هیچ‌کدام از این دو کشور در حال حاضر دارای موشک‌های بالستیک قاره‌پیما نیست. سوریه نیز تنها موشک‌های بالستیک کوتاه برد در اختیار دارد.[۲]
    ۳٫ این برنامه باید کلاهکی هسته‌ای تولید کند بتواند به هدف، به خصوص در فاصله دور، اصابت کند. [۳] ارزیابی جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) حکایت از آن ندارد که هیچ‌کدام از این سه کشور چنین کلاهکی را تولید کرده باشند، هرچند کره شمالی چند آزمایش هسته‌ای انجام داده است.
     قابلیت‌های هسته‌ای ایران و گزارش‌های جامعه اطلاعاتی آمریکا
    ایران، کره شمالی و سوریه: برنامه‌های عمده هسته‌ای و موشکی
    ایران
     هسته‌ای:
    ایران دارای برنامه غنی‌سازی اورانیوم با سانتریفیوژ گازی است و در حال اورانیوم غنی‌شده با خلوص پایین است. تهران همچنین در حال ساخت یک رآکتور هسته‌ای متوسط آب سنگین است ولی این رآکتور فاقد تجهیزات باز فرآوری است؛ تجهیزاتی که برای جدا کردن پلوتونیوم از سوخت مصرفی رآکتور ضروری است. ایران برخی جنبه‌های این برنامه را متوقف کرده و یا به عقب باز گردانیده است، فرایندی که از نوامبر ۲۰۱۳، زمانی که دولت اجرای توافق چندجانبه ای که برای کاهش نگرانی‌ها درباره برنامه هسته‌ای ایران صورت پذیرفت را آغاز کرد. ایران بر اساس گزارش جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) برنامه تسلیحات اتمی خود را متوقف کرده است.
     ایران بیشترین تعداد موشک‌های بالستیک در خاورمیانه را داراست
    موشک‌های بالستیک:
    جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) تخمین می‌زند که ایران بیشترین تعداد موشک‌های بالستیک در خاورمیانه را داراست. این گزارش همچنین حاکی ست موشک‌های بالستیک ایرانی به طور بالقوه قادرند که تسلیحات کشتار جمعی را حمل کنند و پیشرفت ایران در تجهیزات پرتاب فضایی، قدرت این کشور را برای موشک‌های دوربردتر شامل موشک‌های قاره‌پیما افزایش داده است. [۵] ایران کمتر از ۱۰۰ لانچر موشک کوتاه برد دارد که قادر به مسلح شدن مجدد هستند و کمتر از ۵۰ سیلو و لانچر موشک‌های بالستیک میان برد دارد که می‌توانند به هر هدفی در خاورمیانه و بخش جنوبی ناتو اصابت کنند.

    کره شمالی ابزارهای انفجاری را سه بار آزمایش کرده است
    کره شمالی - هسته‌ای:
    کره شمالی پلوتونیوم را در رآکتوری هسته‌ای و تجهیزات باز فرآوری در یانگ بیون تولید کرده است، جایی که این کشور همچنین در حال ساخت تجهیزات سانتریفیوژ گازی غنی‌سازی اورانیوم است. کره شمالی ابزارهای انفجاری را در اکتبر ۲۰۰۶، می ۲۰۰۹ و فوریه ۲۰۱۳ آزمایش کرده است. ابزار نخست حاوی پلوتونیوم بود اما اینکه ابزارهای دیگر شامل پلوتونیوم یا اورانیوم غنی‌شده به میزان زیاد بودند، روشن نیست.

     موشک‌های بالستیک:
    کره شمالی کمتر از ۱۰۰ لانچر جاده‌ای موشک‌های بالستیک کوتاه برد دارد که قابلیت پرتاب مجدد را دارند، کمتر از ۵۰ لانچر متحرک «نودونگ» موشک‌های بالستیک میان برد دارد، و کمتر از ۵۰ لانچر پرتاب موشک‌های بالستیک بلند برد دارد که می‌تواند به اهدافی پیرامون منطقه آسیا اقیانوس آرام اصابت کنند. جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) معتقد است که کره شمالی موشک‌های بالستیک کوتاه برد جاده‌ای را به نمایش عمومی گذاشته است که تاکنون آزمایش نشده است و به‌کار گرفته نشده است و برنامه پرتاب فضایی این کشور می‌تواند به توسعه برنامه موشک‌های بالستیک کوتاه برد آن بینجامد.

     در سال ۲۰۰۷ اسرائیل رآکتور اتمی در حال ساخت سوریه را ویران کرد
    سوریه هسته‌ای
    در سال ۲۰۰۷ اسرائیل رآکتور اتمی در حال ساخت سوریه را ویران کرد. به نظر نمی‌رسد سوریه برنامه تسلیحات اتمی فعالی داشته باشد.

     موشک‌های بالستیک:
    سوریه دارای چیزی کمتر از ۱۰۰ لانچر جاده‌ای موشک‌های بالستیک کوتاه برد (اغلب کهنه‌تر از موشک‌های اسکاد) است که می‌تواند به دوستان و هم پیمانان آمریکا در خاورمیانه و جنوب ناتو آسیب برساند.
    تاریخچه تعامل موشکی و هسته‌ای ایران و کره شمالی
    همکاری در زمینه موشک‌های بالستیک
    ایران و کره شمالی
    ایران ارتباط کاری نزدیکی با کره شمالی پیرامون برنامه‌های زیادی در زمینه موشک‌های بالستیک ایجاد کرده است، جریانی که با واردکردن موشک‌های اسکاد از کره شمالی در دهه ۱۹۸۰ آغاز شد. در اواسط دهه ۱۹۸۰، کره شمالی موشک‌های بالستیک اسکاد B با برد ۳۰۰ کیلومتری، «از روی نمونه‌های مصری»، را تولید کرد، و پس از آن شروع به صادر کردن آن‌ها نمود.[۸] پیونگ‌یانگ موشک‌های اسکاد C با برد ۵۰۰ کیلومتری را در سال ۱۹۹۱ تولید کرد. [۹]کره شمالی هردوی این موشک‌ها و همچنین فناوری ساخت آن‌ها را به برخی کشورهای خاورمیانه از جمله ایران و سوریه فروخت.[۱۰] در سال ۱۹۹۲ مدیر اطلاعات مرکزی «روبرت گیتس» ایران و سوریه را به عنوان دریافت‌کنندگان موشک‌های اسکاد کره شمالی معرفی کرد

    ستفاده ایران از کره شمالی برای رسیدن به خودکفایی در تولید موشک‌های بالستیک میان برد[
    در ۱۹۹۳ مدیر اطلاعات مرکزی «جیمز والسی»[۱۲] جزییات بیشتری ارائه کرد، که حکایت از آن داشت که کره شمالی به سوریه و ایران موشک‌های بلندبردتر اسکاد C را فروخته است و ظاهراً با این کشور بر سر فروش اشکالی از فناوری موشکی توافق کرده است. یک گزارش اطلاعاتی روسی که جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) آن را معتبر دانست،[۱۳] حکایت از آن داشت که توان موشکی ایران در طی این دوره به موشک‌های بالستیک کوتاه برد اسکاد B که از کره شمالی و سوریه دریافت کرده بود، محدود بود. در طول دهه ۱۹۹۰، ارزیابی‌های سالانه تهدیدها از سوی جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC)، از چند دادوستد میان ایران و کره شمالی خبر داد. نخست صادرات مداوم موشک‌های بالستیک کره شمالی شاهد ارتقاء کیفی قابلیت‌ها در مقصدی همچون ایران بود. دوم اینکه ایران از کالاها و خدمات موشکی کره شمالی برای رسیدن به هدفش در خودکفایی در تولید موشک‌های بالستیک میان برد استفاده کرد. سوم اینکه دست‌یابی ایران به سیستم‌های موشکی یا تجهیزات کلیدی مرتبط با موشک مثل دست‌یابی به عناصر مهم فناوری پرتاب فضایی توانست قدرت ایران را برای تولید یک موشک قاره‌پیما افزایش دهد.

    همکاری کره شمالی با ایران، ادامه دار و مبهم
    در پایان دهه ۲۰۰۰، ارزیابی جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) همچنان خبر از این می‌داد که همکاری کره شمالی با ایران در برنامه موشک‌های بالستیک ادامه‌دار و مهم بوده است. اخیراً در سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ گزارش‌های وزارت دفاع به کنگره درباره قابلیت‌های نظامی کره شمالی و فعالیت خلع سلاح اتمی، ایران را به عنوان خریدار پیشین موشک‌های بالستیک کره شمالی و فناوری وابسته به آن معرفی کرد.[۱۴]در سال ۲۰۰۶ ایران به نحو عمومی اذعان کرد که دوران جنگ با عراق در دهه ۱۹۸۰ نخستین باری بود که ایران از موشک‌های کره شمالی خریداری کرد، اما این را افزود که دیگر نیازی به پیونگ‌یانگ ندارد. فرمانده سپاه پاسداران جمهوری اسلامی گفت «ما این‌ها{اسکادها} را از کشورهای خارجی مثل کره شمالی دریافت کرد، اما ۱۷ سال پس از جنگ ما قادر هستیم تمام قطعات و حتی سوخت آن‌ها را طراحی کنیم.»[۱۵]

    ایران در حال حاضر کمکی برای برنامه موشک‌های قاره‌پیمای خود دریافت نمی‌کند
    ایران احتمالاً از توانایی کره شمالی در تولید، تست و توسعه موشک‌های بالستیک فراتر رفته است. اما، علی‌رغم ادعاهای ایران، تهران ممکن است تا حدودی همچنان برای موادی خاص در تولید موشک‌های بالستیک خود به پیونگ‌یانگ وابسته باشد. برای مثال برخی ناظران معتقدند ایران بدون حمایت خارجی در برخی مواد و اجزاء کلیدی حتی نمی‌تواند معادل‌های موشک‌های اسکاد B و C(به ترتیب شهاب-۱ و شهاب -۲) را بسازد. [۱۶]مع‌هذا مدیر اطلاعات ملی آمریکا، «جیمز کلاپر» در ۱۱ فوریه ۲۰۱۴ خطاب به کمیته خدمات نظامی کنگره گفت، ایران در حال حاضر کمکی برای برنامه موشک‌های قاره‌پیمای خود دریافت نمی‌کند.[۱۷]

    سوریه با همکاری کره شمالی پیشرفت‌هایی در تولید بومی گونه‌هایی از موشک اسکاد داشته است
    سوریه: همکاری با ایران و کره شمالی
    بر اساس ارزیابی سال ۱۹۹۵ سازمان سیا، سوریه هم اسکاد B و هم اسکاد C را از کره شمالی تهیه کرده است.[۱۸]
    بر اساس اظهارنظرهای مقامات آمریکایی، دمشق موشک‌هایی با تجهیزاتی به دست آمده از کره شمالی ساخته است؛ یک سند دولتی در ۱۹۹۷ حکایت از آن دارد که سوریه فناوری تولید موشک را از کره شمالی دریافت کرده است و «اسکادهایی با کمک کره شمالی» تولید کرده است.[۱۹] علاوه بر این یک گزارش دولتی به کنگره مربوط به سال ۲۰۰۸ توضیح می‌دهد که:
    در طی دهه گذشته سوریه بر ارتقاء توانایی‌های این نیروی موشک‌های کوتاه برد خود تمرکز کرده درحالی‌که به خودکفایی در تولید موشک بومی دست یافته است. سوریه با همکاری کره شمالی پیشرفت‌هایی در تولید بومی گونه‌هایی از موشک اسکاد داشته است.[۲۰]

    سوریه همچنان متکی به کمک ایران در برنامه‌های موشکی
    بر اساس برآوردهای رسمی سوریه همچنان متکی به کمک ایران در برنامه‌های موشکی خود است. رئیس آژانس اطلاعاتی وزارت دفاع «میشل فلین» در ۱۸ آوریل ۲۰۱۳ تصریح کرد «برنامه موشکی سوخت مایع سوریه» – ظاهراً ارجاع دارد به موشک‌های اسکاد B،C و D- «متکی بر تجهیزات اساسی خارجی به خصوص از شرکت‌های کره شمالی است». [۲۱]«فلین» همچنین گفت «دمشق متکی بر کمک خارجی به خصوص ایران برای پیش برد توسعه و تولید راکت‌ها و موشک‌های سوخت جامد خود است».[۲۲]

    همکاری در فناوری هسته‌ای
    بر اساس منابع رسمی، ایران، کره شمالی و سوریه مشغول به اشکال مختلفی از همکاری مخفی هسته‌ای هستند که احتمالاً مربوط به تسلیحات هسته‌ای است. کره شمالی و ایران به طرح‌ها و مواد مرتبط با غنی‌سازی اورانیوم از طریق شبکه‌ای مخفی که توسط مقام هسته‌ای پیشین پاکستان «عبدالقادر خان» اداره می‌شد، دست یافتند.[۲۳]

    شبکه خان و برنامه هسته‌ای ایران، کره شمالی و سوریه
    سازمان سیا در سال ۲۰۱۴ از اینکه این شبکه توانسته باشد «دانش و فناوری» هسته‌ای را به سوریه نیز منتقل کرده باشد، ابراز نگرانی کرد؛[۲۴] اما مدرک عمومی رسمی مبنی بر انتقال بالقوه‌ای چنین دانش و فناوری ای همچنان محل بحث است.[۲۵]رئیس‌جمهور سوریه «بشار اسد» در مصاحبه‌ای روزنامه‌ای در سال ۲۰۰۷ گفت شبکه خان با این کشور تماس برقرار کرد ولی معامله‌ای صورت نگرفت.[۲۶]

    کره شمالی و سوریه
    بر اساس اظهارنظرهای مقامات آمریکایی کره شمالی سوریه را در ساخت رآکتوری هسته‌ای که احتمالاً بخشی از برنامه تسلیحات اتمی سوری بوده است، یاری کرده است. [۲۸] هم آمریکا و هم آژانس بین‌المللی انرژی اتمی معتقد بودند که دمشق در حال ساخت رآکتوری هسته‌ای بود؛ اسرائیل این تجهیزات را در حمله‌ای هوایی در سال ۲۰۰۷ نابود کرد. [۲۹]

     رآکتور سوریه و کمک‌های کره شمالی در ساخت آن
    بر اساس گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، آژانس حدس می‌زد که این تجهیزات ویران‌شده سوری «به احتمال قوی یک رآکتور هسته‌ای بوده است»، ادعایی که سوری‌ها آن را رد کردند.[۳۰] یک مقام اطلاعاتی ارشد در آوریل ۲۰۰۸ گفت جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) معتقد بود که هدف رآکتور تولید پلوتونیوم برای سلاح‌های اتمی بود، اما او همچنین افزود که مدرک کمی دراین‌باره دارد.[۳۱] بر اساس یک گزارش دولتی در سال ۲۰۱۳، آمریکا معتقد بود که «هدف اولیه رآکتور» تولید پلوتونیوم و نه انجام تحقیقات یا تولید برق بود، «چرا که این رآکتور برای تولید برق طراحی نشده بود، از هر جمعیت شهری به دور بود و برای تحقیقات نیز نامناسب بود.»[۳۲]همین گزارش در سال ۲۰۱۳ گفت «سوریه در حال ساخت رآکتوری با حمایت کره شمالی بود»[۳۳]. یک مقام ارشد اطلاعاتی آمریکایی در سال ۲۰۰۸ با بیان مشابهت‌هایی میان رآکتور سوری و رآکتور کره شمالی، که پلوتونیوم برای برنامه تسلیحاتی هسته‌ای این کشور تولید کرده است، گفت «کره شمالی در این رآکتور به سوریه کمک کرده است». [۳۴]

    کره شمالی سوریه را با فناوری رآکتور هسته‌ای مجهز کرده است
    این مقام دولتی همچنین به «دخالت کارشناسان هسته‌ای کره شمالی در پروژه‌ای در جایی در منطقه» و همچنین «مدرکی از محموله‌ای که از کره شمالی در حال حمل بود، و به احتمال زیاد مربوط به سایت رآکتور در سال ۲۰۰۶ بود» اشاره کرد. اخیراً، گزارش فوریه ۲۰۱۴ وزارت دفاع حکایت از آن داشت که کره شمالی «سوریه را با فناوری رآکتور هسته‌ای تا سال ۲۰۰۷ تجهیز کرده است.»[۳۵]شایان ذکر است که بازرسی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، فعالیت‌هایی در زمینه تبدیل اورانیوم را کشف کرد که دولت به آژانس گزارش نکرده بود. تبدیل اورانیوم فرایندی است که با آن هگزا فلوراید اورانیوم (ماده خام سانتریفیوژها) تولید می‌شود. مع‌الوصف آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ظاهراً نگرانی‌های خود درباره این فعالیت‌ها را حل کرده است.[۳۶]

    برنامه تسلیحاتی اتمی کره شمالی مبتنی بر پلوتونیوم تولیدی رآکتور هسته‌ای یونگ بیون ایران و کره شمالی
    مقامات اطلاعاتی آمریکایی درباره اینکه کره شمالی ممکن است فناوری هسته‌ای یا مواد شکافتی خود را صادر کرد باشد ابراز نگرانی کرده‌اند. بنا به شهادت مدیر جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) «کلاپر» در برابر کنگره در فوریه ۲۰۱۲، کره شمالی موشک‌های بالستیک و مواد همراه با آن را صادر کرده است، «همچنین کمک این کشور به رآکتور هسته‌ای سوریه «برد فعالیت‌های گسترش تسلیحات کره شمالی» را اثبات می‌کند. او افزود جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC)«همچنان نسبت به امکان صادرات فناوری هسته‌ای توسط کره شمالی هشدار می‌دهد.» [۳۷]برنامه تسلیحاتی اتمی کره شمالی مبتنی بر پلوتونیومی است که در رآکتور هسته‌ای یونگ بیون تولید می‌شود. کره شمالی همین‌طور دارای برنامه غنی‌سازی اورانیوم سانتریفیوژ گازی است.

     برنامه رآکتور آب سنگین ایران فاقد جهت‌گیری تسلیحاتی است
    کره شمالی ابزارهای انفجاری هسته‌ای در اکتبر ۲۰۰۶ و می ۲۰۰۹ و فوریه ۲۰۱۳ را آزمایش کرده است. ابزار اولی حاوی پلوتونیوم بود؛ اما اینکه دو ابزار دیگر حاوی پلوتونیم یا اورانیوم فوق‌العاده غنی‌شده بودند، مشخص نیست.[۳۸] گزارش وزارت دفاع در سال ۲۰۱۴ حاکی از آن است که کره شمالی می‌تواند آزمایشات دیگری در هر زمانی انجام دهد.[۳۹] ایران دارای برنامه غنی‌سازی اورانیوم از طریق سانتریفیوژ گازی است، و در حال ساخت رآکتور آب سنگین متوسطی است. بااین‌حال این برنامه رآکتوری فاقد جهت‌گیری تسلیحاتی است چرا که ایران دارای تجهیزات باز فرآوری تجهیزاتی که چنانکه بیان شد برای تولید پلوتونیوم مورد نیاز برای سلاح لازم است، نیست. این برآورد حاکی از این بود که ایران در سال ۲۰۰۳ «برنامه تسلیحات اتمی خود را متوقف کرده است».[۴۰]

    کره شمالی و فروش فناوری هسته‌ای
    این ارزیابی همچنین تصریح کرد که تهران «همچنان امکان دست‌یابی به سلاح هسته‌ای را برای خود حفظ کرده است». جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) این ارزیابی را به کرات تصدیق کرده است.[۴۱]«دنیس بلیر» مدیر جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) در سال ۲۰۰۹ درباره شرایطی که کره شمالی تسلیحات اتمی یا مواد شکافتی را می‌فروخت، بحث کرده است:[۴۲]احتمال اینکه پیونگ‌یانگ ریسک فروش تسلیحات اتمی یا مقادیر مورد نیاز اورانیوم برای سلاحی هسته‌ای را به جان خریده باشد بسیار کمتر از فروش فناوری هسته‌ای یا تجهیزات کمتر حساس به دیگر کشورها یا فعالان است، به خصوص به این دلیل که این کشور مواد شکافتی خود را برای بازدارندگی‌اش لازم دارد. پیونگ‌یانگ احتمالاً دریافته است که اگر مواد هسته‌ای توسط کشوری یا گروهی دیگر در حمله‌ای هسته‌ای یا حمله‌ای تروریستی به‌کار گرفته شود، و آمریکا کره شمالی را منشأ اولیه آن بیابد، ریسک پایان رژیم در مواجهه‌ای با آمریکا محتمل خواهد بود.

    منفعت دو طرفه تبادل هسته‌ای-موشکی تهران
    مع‌الوصف ممکن است که کره شمالی فروش سلاح‌های هسته‌ای یا مواد شکافتی را جذاب تر بیابد، درصورتی‌که زرادخانه‌اش بزرگ‌تر شود و /یا با بحران اقتصادی عمیقی مواجه شود که درآمد سرشار از این‌چنین فروشی بتواند به بقای کشور کمک کند. همکاری هسته‌ای همچنین می‌تواند شامل به اشتراک‌گذاری فناوری مرتبط با تسلیحات هسته‌ای، تولید مواد و یا داده‌هایی از آزمایش هسته‌ای یا انفجاری باشد. برخی تحلیل گران بحث کرده‌اند که هم پیونگ‌یانگ و هم تهران می‌توانند درصورتی‌که اولی داده‌های آزمایش هسته‌ای را در ازای اطلاعات ایرانی‌ها درباره غنی‌سازی، موشک و یا سایر مسائل مرتبط با برنامه هسته‌ای به دومی بدهد، هر دو طرف منتفع خواهند شد.[۴۳]ایران همچنین می‌تواند هزینه کمک پیونگ‌یانگ را نقداً یا با نفت پرداخت کند.[۴۴]

    همکاری هسته‌ای میان ایران و کره شمالی وجود ندارد
    برخی گزارش‌های خبری به برخی نمونه‌های منتسب به همکاری هسته‌ای، همچون امکان اینکه مقامات ایرانی شاهد آزمایش‌های هسته‌ای کره شمالی بوده باشند، اشاره می‌کنند.[۴۵] بااین‌حال این اطلاعات مبتنی بر حدس و گمان است و از سوی منابع رسمی تأیید نشده است. علاوه بر این در ارزیابی‌های اطلاعاتی ایران ذکری از همکاری هسته‌ای میان این دو کشور وجود ندارند؛ هرچند این ارزیابی‌ها همکاری در زمینه موشک‌های بالستیک را ذکر کرده‌اند. برای مثال هرچند گزارش‌های سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ وزارت دفاع، چنانکه ذکر شد، کمک هسته‌ای کره شمالی را به لیبی تأیید کرد، این گزارش‌ها نشانی از کمک دهی یا کمک گیری کره شمالی به / از ایران ندارند.[۴۶] علاوه بر این مقامات آمریکایی تصریح کرده‌اند که همکاری هسته‌ای میان ایران و کره شمالی وجود ندارد.

    معاون وزیر امور خارجه آمریکا در ژوئن ۲۰۱۳: کره شمالی و ایران همکاری هسته‌ای ندارند
    در جلسه ۲۷ فوریه ۲۰۰۷ کمیته نظامی سنا، مقامات آمریکایی گفتند که گواهی بر اینکه ایران و کره شمالی در حال همکاری برای توسعه قابلیت‌های هسته‌ای هستند، وجود ندارد. علاوه بر این مقامات ارشد اطلاعاتی آمریکا در ۲۴ آوریل ۲۰۰۸ تصریح کرد که دو کشور بر سر برنامه هسته‌ای باهم همکاری ندارند. «توماس کانتری من» معاون وزیر امور خارجه آمریکا در ژوئن ۲۰۱۳ تصریح کرد که کره شمالی و ایران در حال همکاری هسته‌ای نیستند، اما افزود دلیل موجهی برای نگرانی وجود دارد و ما هیچ‌گاه از آن چشم برنمی‌داریم. [۴۷]علاوه بر این وقتی از یک مقام ارشد در گزارشی پیرامون همکاری هسته‌ای ایران و کره شمالی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۴ پرسیده شد، او تنها به ذکر این بسنده کرد که «آمریکا همواره نسبت به گزارشات پیرامون فناوری مشترک و تکثیر فناوری تسلیحاتی و فناوری هسته‌ای تسلیحاتی حساس است»[۴۸].

    میزانی که کره شمالی و ایران از همکاری هسته‌ای سود می‌برند نامشخص است
    سرانجام شایان ذکر است که مقامات فعلی و پیشین آمریکایی مرتبط با مرکز تحقیقات کنگره گفتند که آن‌ها از مدرکی رسمی طبقه‌بندی نشده درباره همکاری هسته‌ای میان ایران و کره شمالی خبری ندارند. هر دو کشور ممکن است فعلاً در حال همکاری هسته‌ای نباشند، چرا که بر اساس گزارش جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) ایران ظاهراً برنامه هسته‌ای تسلیحاتی خود را متوقف کرده است. علاوه بر این میزانی که کره شمالی و ایران از همکاری هسته‌ای سود می‌برند نامشخص است. بااین‌حال برخی تحلیل گران بحث کرده‌اند که پیونگ‌یانگ می‌تواند داده‌های آزمایشی خود را به تهران بدهد، داده‌هایی که میزان استفاده تهران از آن‌ها نامشخص است. برنامه تسلیحات اتمی کره شمالی تا کنون مبتنی بر پلوتونیوم بوده است؛ [۴۹]ایران احتمالاً باید از اورانیوم فوق‌العاده غنی‌شده به جای پلوتونیوم، به عنوان مواد شکافتی در تسلیحات هسته‌ای، حداقل در کوتاه‌مدت، استفاده کند.

     ایران و کره شمالی دارای زنجیره‌های محکم آمادی در چین هستند
    علاوه بر این تهران می‌تواند فناوری غنی‌سازی خود را به پیونگ‌یانگ ارائه دهد، این دسترسی برای کره شمالی سود کمی در برخواهد داشت چرا که سانتریفیوژهای کره شمالی از دو نوع سانتریفیوژ ایرانی متفاوت هستند.[۵۱][۵۲]این نیز ممکن است که این دو کشور ممکن است به جای همکاری، به رقابت با یکدیگر در تلاش برای دور زدن تحریم‌های بین‌المللی با دست‌یابی به فناوری‌هایی با مصارف دوگانه از یک منبع تغذیه، به خصوص از طریق شرکت‌های تجاری چین، اقدام کنند. هم تهران و هم پیونگ‌یانگ برای برنامه هسته‌ای خود همچنان محتاج خارج خواهند ماند و برخی تجهیزات ممکن است مورد نیاز هر دو کشور باشد. موسسه علم و امنیت بین‌المللی از بررسی داده‌های به دست آمده نتیجه گرفت که هر دو کشور دارای زنجیره‌های محکم آمادی در چین هستند، اما کره شمالی قادر است انتقال را آسان تر از ایران انجام دهد.

    ابعاد و زوایای قانون منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی ایران، کره شمالی و سوریه
    هر دو کشور نسبت به دادن تجهیزاتی که خود با مشقت به دست آورده‌اند به دیگری بی‌میل هستند. علاوه بر این شرکت‌های تجاری چینی دارای منافعی مالی در تجارت با ایران و کره شمالی هستند.

    قانون منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی ایران، کره شمالی و سوریه
    کنگره قوانینی برای تحریم کشورهایی که شرکت‌های آن‌ها به ایران، کره شمالی و سوریه برای دست‌یابی به تسلیحات کشتار جمعی و سیستم‌های موشکی کمک می‌کنند، وضع کرده است.[۵۴] مثلاً، قانون منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی ایران، کره شمالی و سوریه مجازات‌هایی برای کشورهایی که شرکت‌های آن‌ها به ایران، کره شمالی و سوریه برای دست‌یابی به تسلیحات کشتار جمعی و سیستم‌های موشکی کمک می‌کنند قائل شده است. کنگره ابتدائاً تنها ایران را هدف قرار داده بود ولی در سال ۲۰۰۵ قانون را اصلاح کرد تا سوریه را نیز شامل شود. در سال ۲۰۰۶ کنگره کره شمالی را به این لیست افزود.

    تحریم‌های هسته‌ای و موشکی ایران، کره شمالی و سوریه
    قانون منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی ایران، کره شمالی و سوریه مستلزم گزارشی شش ماهه از رئیس‌جمهور به کنگره درباره جابجایی آیتم‌های مد نظر از خارج به ایران، کره شمالی و سوریه است. قانون منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی ایران، کره شمالی و سوریه و دیگر قوانین تحریمی برای نهی کردن اشخاص خارجی از کمک به گسترش تسلیحات کشتار جمعی و برنامه‌های موشکی به این سه کشور است. کنگره همچنین برنامه منع گسترش آمریکا که به معنای پشتیبانی از توان دیگر کشورها برای پی جویی و ممانعت از این‌گونه جابجایی‌ها است را تأیید کرد.[۵۵]علاوه بر این تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران و کره شمالی ارسال فناوری هسته‌ای و موشک‌های بالستیک به آن‌ها را غدقن کرده است.

    کنگره و برنامه هسته‌ای و موشکی ایران، کره شمالی و سوریه
    شایان ذکر است که رژیم‌های کنترل صادراتی بین‌المللی مثل گروه تأمین کننده هسته‌ای، و رژیم کنترل فناوری هسته‌ای انتقال فناوری‌های هسته‌ای و موشکی را محدود می‌کند.

    مسائل مربوط به کنگره
    کنگره باید به دنبال گزارش‌های بیشتر از قوه مجریه درباره معاهده منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی باشد. تعداد گزارش‌های غیرطبقه‌بندی‌شده به کنگره درباره مسائل مرتبط با منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی در سال‌های اخیر کاهش چشمگیری داشته است. اخیراً بخش ۳۱۰ قانون اجازه اطلاعاتی برای سال ۲۰۱۳، ضرورت ارائه گزارش سالانه طبقه‌بندی نشده از سوی جامعه اطلاعاتی آمریکا (IC) به کنگره را پیرامون «دست‌یابی به فناوری مرتبط با تسلیحات کشتار جمعی و مهمات پیشرفته متعارف» را لغو کرده است. کنگره همچنین ممکن است خواهان ملاحظه اطلاعات درخواستی از قوه مجریه، از طریق گزارش یا نشست حضوری، با توجه به میزانی که اشخاص در کشورهایی غیر از ایران، کره شمالی و سوریه به برنامه‌های تسلیحات غیرمتعارف این کشورها کمک می‌کنند، باشد.

    منبع :http://www.eshraf.ir/1482


    ای وای بر من استاد!
    عکس را نذارید؛ مگر در گالری یا به صورت لینک.
    ای وای بر من.
    قانون سایته وگرنه ما که قصد آزار نداریم که
    حتما دلیلی دارد
    آنتی وار

    • Upvote 11

  11. اندیشکده آمریکایی مطالعات راهبردی و بین‌المللی با انتشار انیمیشنی اقدام به ایران هراسی و تهدیدآمیز جلوه دادن برنامه موشکی ایران کرده و به نوعی به دنبال جوسازی علیه برنامه موشکی ایران شد. این در حالی است که پس از توافق موقت هسته‌ای میان ایران و ۱+۵، غرب در تلاش است پای موشک‌های بالستیک ایران را نیز به مذاکرات باز کند. این فیلم را می‌توانید به همراه زیرنویس فارسی در ادامه مشاهده نمایید.
    منبع http://www.eshraf.ir/1378/2

    • Upvote 7

  12. 61331135374807650598.jpg

    ■ نباید هدف اصلی و کلیدی مذاکرات را به مخاطره انداخت
    اکنون که مذاکرات جدی با هدف محدود ساختن توانایی ایران جهت گریز به سمت بمب هسته‌ای در جریان هستند تلاش جهت محدود ساختن فعالیت‌های ایران در زمینه موشک‌های بالستیک به عنوان بخشی از توافق جامع هسته‌ای کار عاقلانه‌ای نیست. ایجاد محدودیت‌های کافی و تحقق پذیر برای برنامه هسته‌ای ایران همچنان اولویت اصلی به شمار می‌رود. طرح درخواست‌هایی مبنی بر ایجاد محدودیت‌های شدید در ارتباط با تسلیحات متعارفی که ایران در راستای دفاع از خود برخورداری از آنها را امری حیاتی می‌شمارد هدف اصلی و کلیدی مذاکرات را به مخاطره خواهد انداخت.

    توافق موقت نگران‌کننده‌ترین بخش از فعالیت‌های هسته‌ای ایران را متوقف ساخت
    جامعه بین‌الملل به مدت بیش از یک دهه، نگران رشد قابلیت غنی سازی اورانیوم ایران و عدم پاسخگویی این کشور به ادعاها مبنی انجام آزمایشات مربوط به سلاح‌های هسته‌ای بوده است. همچنین نگرانی‌هایی وجود داشته‌اند مبنی بر اینکه اگر ایران سلاح‌های هسته‌ای را تولید و بکار گیرد در آن صورت از موشک‌های بالستیک خود جهت شلیک این سلاح‌ها استفاده خواهد کرد.
    پس از اینکه حسن روحانی، رئیس جمهور میانه‌رو و عمل‌گرا، به قدرت رسید مذاکرات بی‌نتیجه‌ای که سابقاً به صورت ادواری و متناوب برگزار می‌شد به مذاکراتی منظم و سازنده تبدیل شد و در تاریخ ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳ به توافق بر سر برنامه اقدام مشترک درژنو منجر گردیدند. این توافق اولیه به گونه‌ای اثبات‌پذیر نگران‌کننده‌ترین بخش از فعالیت‌های هسته‌ای ایران را متوقف ساخته است و بدین ترتیب فرصتی را جهت مذاکره بر سر یک توافق جامع فراهم کرده است. روحانی همچنین مذاکرات میان تهران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را از سر گرفته است تا نگرانی‌ها درباره آزمایشات مربوط به سلاح را برطرف سازد.

    خواسته‌های منتقدان توافق موقت
    با این وجود، برخی منتقدین توافق اولیه استدلال می‌کنند که محدودیت‌هایی در رابطه با موشک‌های دارای قابلیت حمل سلاح‌های هسته‌ای نیز باید در توافق گنجانیده می‌شد و بسیاری نیز معتقدند محدودسازی موشک‌های بالستیک دارای قابلیت‌های هسته‌ای باید در دستور کار مذاکرات جاری میان ایران و گروه ۱+۵ (چین، فرانسه، آلمان، روسیه، انگلیس و آمریکا) قرار گیرد. کسانی که طرفدار گنجانیدن بحث درباره محدودیت‌های موشکی در گفتگوهای هسته‌ای هستند به قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل مصوب سال ۲۰۱۰ اشاره می‌کنند که اعلام داشته است ضمناً «ایران نباید به هیچگونه فعالیت مرتبط با موشک‌های بالستیک دارایقابلیت حمل سلاح‌های هسته‌ای از جمله شلیک موشک با استفاده از فناوری موشک‌های بالستیک دست بزند.»

    توافق اولیه هیچگونه اشاره‌ای به موشک‌ها نکرده است
    بر اساس طرحی با عنوان طرح اس ۱۸۸۱ که اوائل امسال توسط سناتور «رابرت منندز» و سناتور «مارک کرک» ارائه شد، گنجانیدن محدودیت‌های مشخصی در ارتباط با موشک‌های ایران در هر توافق جامعی الزامی می‌گردید. مقامات ارشد دولت [آمریکا] در واکنش به این اقدام کنگره، اطمینان داده‌اند که در جریان مذاکرات جاری به موشک‌ها نیز «به نحوی پرداخته خواهد شد[۱]» اما در این باره توضیحی نداده‌اند.
    مقامات ایرانی به نوبه خود مخالف هرگونه بحث درباره محدود سازی موشک‌های بالستیک ایران در جریان گفتگوهای هسته‌ای هستند. استدلال آنها این است که موشک‌های ایران ابزارهایی مشروع جهت دفاع از کشور هستند آن هم در منطقه بی‌ثباتی که در آن دیگر کشورها تهدید به حمله می‌کنند و همچنین خاطرنشان می‌سازند که توافق اولیه در چارچوب مربوط به توافق نهایی هیچگونه اشاره‌ای به موشک‌ها نکرده است.

    احتمال به خطر افتادن توافق جامع
    مسئله موشک‌ها به طور قطع به مسئله قابلیت تسلیحاتی هسته‌ای ایران در آینده مربوط می‌شود، اما به این مسئله باید به دقت پرداخت. تلاش‌های گروه ۱+۵ جهت اعمال محدودیت‌های مشخص و الزام‌آور بر روی قابلیت موشک‌های بالستیک ایران در این مقطع می‌تواند فرصت انعقاد توافقی که قابلیت ایران در زمینه تولید مواد مورد استفاده در سلاح‌های هسته‌ای را به گونه‌ای تحقق پذیر محدود خواهد ساخت به خطر اندازد. هنگامی که ایران نتواند سلاح‌های هسته‌ای تولید کند موشک‌هایش تهدید کمتری برای همسایگانش خواهند داشت.

     

    image2.jpg

     

    تصویر یک کامیون نظامی که در جریان یک رژه نظامی سالانه در تهران در تاریخ ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۳ یک قبضه موشک بالستیک میان‌برد سجیل را حمل می‌کند. در این رژه دوازده موشک سجیل و ۱۸ موشک قدر به نمایش گذاشته شدند. برد و بقای موشک دو زمانه و دارای سوخت جامد سجیل باعث شده است تا این موشک رعب‌انگیزتر از موشک‌های شهاب ۳ و قدر ۱ باشد که توسط ایران استقرار یافته‌اند. با این حال، بر اساس آخرین ارزیابی‌های محرمانه جامعه اطلاعاتی آمریکا بیش از سه سال است که موشک سجیل پرتاب نشده است و مشخص نیست آیا این سیستم مستقر گردیده است یا نه.

    پرداختن به مسئله موشکی
    کسانی که معتقدند قطعنامه ۱۹۲۹ محدود سازی قابلیت‌های موشکی ایران در جریان گفتگوهای میان ایران و ۱+۵ را الزامی ساخته است این حقیقت را نادیده می‌گیرند که وضعیت فعلی بسیار متفاوت از وضعیت در سال ۲۰۱۰ یعنی زمانی که قطعنامه به تصویب رسید،است.
    در آن زمان، ایران از شرکت در مذاکرات سازنده جهت برطرف ساختن نگرانی‌ها درباره برنامه هسته‌ای خویش امتناع می‌کرد. هدف از تصویب قطعنامه این بود که پیشرفت ایران به سمت دستیابی سریع به قابلیت گریز به سمت سلاح‌های هسته‌ای را کند سازد و هزینه عدم تبعیت تهران از تعهداتش در قبال آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را بالا ببرد.

    مؤثرترین راه حل تهدید موشک‌های بالستیک ایران جلوگیری از تولید سلاح‌های هسته‌ای است
    در حال حاضر، ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در حال کار بر روی مسائل مرتبط با انطباق پذیری هستند و در مذاکرات بر سر دستیابی به توافق نهایی نیز پیشرفت‌هایی حاصل شده است، توافقی که با ایجاد یک سازوکار نظارتی و محدود کننده اطمینان می‌دهد که برنامه هسته‌ای ایران برنامه‌ای صلح آمیز است. موفقیت در زمینه دستیابی به یک توافق رضایت‌بخش برطرف ساختن هزینه‌های [ناشی از تحریم‌های] اعمال شده توسط سازمان ملل و دیگر نهادها را امکان پذیر می‌سازد.
    «وندی شرمن» معاون وزیر امور خارجه آمریکا که مذاکره کننده اصلی آمریکا محسوب می‌شود در جلسه استماع کمیته روابط خارجی مجلس سنا در تاریخ ۴ فوریه اظهار داشت که «اگر ما بتوانیم تضمین‌های قابل اثباتی دریافت کنیم مبنی بر اینکه [ایرانی‌ها] قادر نخواهند بود به سلاح هسته‌ای دست یابنددر آن صورت مکانیزم شلیک این نوع سلاح‌ها هر چقدر هم مهم باشد اهمیت خود را از دست می‌دهد[۲]» به بیان دیگر، مؤثرترین راه پرداختن به تهدید بالقوه موشک‌های بالستیک یک ایران مجهز به سلاح‌های هسته‌ای انعقاد یک توافق سفت و سخت میان ایران و ۱+۵ است که مانع تولید سلاح‌های هسته‌ای توسط ایران شود.

    محدودیت‌های موشکی: ارزیابی واقعی
    قابلیت یک موشک در زمینه حمل کلاهک‌های هسته‌ای به اندازه و وزن «بسته بندی فیزیکی» سلاح بستگی داردو «بسته بندی فیزیکی» نیز تا حدودی بر اساس پیچیدگی تکنولوژیک طراحی سلاح هسته‌ای و قدرت موتور موشک جهت پرتاب کلاهک تعیین می‌گردد. قطعنامه ۱۹۲۹ به «موشک‌های بالستیک دارای قابلیت هسته‌ای» اشاره کرده است اما این موشک‌ها را تعریف نکرده است. در واقع، وجه تمایز میان موشک‌های دارای قابلیت هسته‌ای و موشک‌های فاقد چنین قابلیتی مبهم و غیردقیق است.
    معیار رژیم کنترل فناوری موشکی مبنی بر قابلیت پرتاب ۵۰۰ کیلوگرم مواد منفجره تا فاصله ۳۰۰ کیلومتری نزدیک‌ترین معیار به یک وجه تمایز دارای مقبولیت بین‌المللی به شمار می‌رود[۳]. با این حال، طرح منندز ـ کرک که از حمایت اکثریت سناتورها برخوردار بود در نظر داشت تا در صورتی که ایران دست به آزمایش موشک‌های بالستیک دارای برد بیش از ۵۰۰ کیلومتر بزند تحریم‌هایی جدیدی را علیه این کشور وضع کند.
    موارد پرتاب موشک‌های بالستیک میان‌برد ایراناولین موشک‌های بالستیک میان‌برد ایران از موشک‌های نودونگ کره شمالی مشتق گردیدند، اما برنامه توسعه و آزمایش موشک‌های بالستیک میان‌برد ایران از شدت و حدت بیشتری برخوردار بوده است. ایران در طول یک دوره ۱۴ ساله حدود ۲۶ مورد از پرتاب موشک‌های بالستیک میان‌برد دارای سوخت جامد یا مایع را به اجرا گذاشته است، حال آنکه کره شمالی در طول یک دوره ۲۴ ساله ۹ موشک بالستیک میان‌برد دارای سوخت مایع را پرتاب کرده است. سال ماه نوع موشک ۱۹۹۸ جولای شهاب ۳ نوامبر سجیل ۱۹۹۹ - - ۲۰۰۰ جولای شهاب ۳ سپتامبر شهاب ۳ ۲۰۰۱ - - ۲۰۰۲ می شهاب ۳ جولای شهاب ۳ ۲۰۰۳ جولای شهاب ۳ ۲۰۰۴ آگوست قدر ۱ اکتبر قدر ۱ ۲۰۰۵ - - ۲۰۰۶ ژانویه شهاب ۳ می قدر ۱ نوامبر قدر ۱ دسامبر قدر ۱ ۲۰۰۷ نوامبر عاشورا ۲۰۰۸ جولای شهاب ۳ جولای شهاب ۳ نوامبر سجیل ۲۰۰۹ می سجیل ۲ سپتامبر قدر ۱ سپتامبر سجیل ۲ دسامبر سجیل ۲ ۲۰۱۰ اکتبر سجیل ۲ ۲۰۱۱ فوریه سجیل ۲ فوریه شهاب ۳ ژوئیه قدر ۱ ۲۰۱۲ ژوئیه شهاب ۳ ۲۰۱۳ - - ۲۰۱۴ - - منبع: مختلفتوجه: موارد پرتاب موشک‌های دارای سوخت جامد شهاب ۳ و موشک مشتق شده از آن، یعنی قدر ۱، با حروف چاپی درشت و پررنگ تایپ شده‌اند. در موارد مربوط به آزمایش موشک، متمایز ساختن این سیستم‌ها از یکدیگر بر اساس اطلاعات موجود همواره دشوار بوده است.

    آخرین باری که جامعه بین‌الملل جهت جلوگیری از ظهور تهدید موشک‌های بالستیک دارای قابلیت هسته‌ای از طرف یک کشور در موقعیت خوبی قرار داشت به دنبال شکست عراق در زمان حکومت صدام حسین در سال ۱۹۹۱ بود. محدودیتی که در ارتباط با آتش‌بس بر بغداد وضع گردید عبارت بود از ممنوعیت تولید هرگونه موشک بالستیک دارای برد بیش از ۱۵۰ کیلومتر. اقدام عراق به آزمایش موشک‌های دارای محدوده برد کمی بیش از محدوده تعیین شده که از اهمیت نظامی ناچیزی برخوردار بود یکی از موارد «نقض» محدودیت‌های مربوط به تولید تسلیحات کشتار جمعی بود که آمریکا و انگلیس در راستای توجیه تجاوز خود به عراق در سال ۲۰۰۳ به آن اشاره کردند.

    «هانس دیتر لوکاس» از آلمان (سمت چپ) ، «وندی شرمن» از آمریکا، و «ژاک اودیبر» از فرانسه هدایت تیم‌های مذاکره کننده کشور خویش در گفتگوهای ۱+۵ با ایران بر عهده دارند. وین، ۱۸ فوریه


    محدودیت برد موشک‌های بالستیک سلب کننده حقوق حاکمیتی ایران خواهد بود
    مبنای محدودیت‌های موشکی چه چیزی خواهد بود؟
    از نظر ایران هر یک از این محدوده‌های برد موشک‌های بالستیک بسیار محدود کننده بوده و به گونه‌ای تحقیر آمیز سلب کننده حقوق حاکمیتی این کشور خواهد بود. از دیدگاه تهران، هیچ مبنای حقوقی جهت طرح تقاضای ایجاد محدودیت در زمینه موشک‌های بالستیک وجود ندارد. برخلاف محدودیت‌های مربوط به برنامه‌های هسته‌ای که مورد پذیرش ایران و دیگر کشورهای عضو پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای قرار گرفته‌اند، به جز پیمان کاهش سلاح‌های راهبردی آمریکا روسیه و پیمان منعموشک‌های هسته‌ای میان‌برد هیچ پیمان بین‌المللی معادل جهت محدود ساختن موشک‌های بالستیک وجود ندارد.

    عربستان موشک‌های بالستیکی دارد که بردشان از برد موشک‌های بالستیک ایران بیشتر است
    به علاوه، آمریکا و اسرائیل که انجام حملات پیشگیرانه علیه ایران را حق خود می‌دانند، هر دو دارای هواپیماها و موشک‌های مجهز به سلاح‌های هسته‌ای هستند. تهران اعتراض می‌کند که اسرائیل عضو ان. پی. تی (یا هر گونه پیمان منع کننده تسلیحات کشتار جمعی دیگری) نیست و آمریکا را به این متهم می‌کند که اگرچه عضو ان. پی. تی است اما تعهدات خود در زمینه خلع تسلیحاتی را که بر اساس اصل شش ان. پی. تی پذیرفته است نادیده می‌گیرد. رقیب منطقه‌ای و مذهبی ایران، یعنی عربستان سعودی، اگرچه به عنوان یک کشور غیر هسته‌ای به عضویت ان. پی. تی در آمده است اما موشک‌های بالستیکی را مستقر ساخته است که بردشان از برد موشک‌های بالستیک ایران بیشتر است. اگر عربستان به کلاهک‌های هسته‌ای دسترسی داشت موشک‌های این کشور قطعاً از قابلیت حمل چنین کلاهک‌هایی برخوردار بودند.


    ایران جهت دفاع از خود به شدت به سامانه‌های موشکی متعارف متکی است
    ایران تا چه حد برای موشک‌هایش ارزش و اهمیت قائل است؟
    همانطور که در یک تحلیل جدید به قلم شهرام چوبین از اندیشکده بنیاد کارنگی آمده است، «بر اساس استانداردهای معمول، ایران از لحاظ نظامی کشوری ضعیف است» و «هزینه‌های نظامی این کشور در مقایسه با همسایگان کوچک‌ترش در منطقه خلیج [فارس] ناچیزند[۴]». از آنجا که نیروی هوایی ایران فرسوده و ناکارآمد است و ارتش این کشور نیز مناسب برای انجام عملیات‌های گسترده نیست در نتیجه ایران جهت دفاع از خود به شدت به سامانه‌های موشکی متعارف متکی است.
    ایران تاکنون ده‌ها موشک بالستیک میان‌برد شهاب ۳ و قدر ۱ را تولید و مستقر ساخته است. این موشک‌ها قادرند اهداف منطقه‌ای را تا اسرائیل هدف قرار دهند. به گفته «مایکل المن» از اندیشکده بین‌المللی مطالعات راهبردی، «[این موشک‌ها] نمایانگر یکی از معدود قابلیت‌های ایران جهت جلوگیری از حمله، مرعوب ساختن رقبای منطقه‌ای، و ارتقای روحیه نظامی و غرور ملی هستند[۵]» ایران انرژی و منابع قابل توجهی را صرف دستیابی به این سیستم‌ها و سپس ارتقای آنها کرده است. این موشک‌ها در اصل از موشک‌های بالستیک میان‌برد نودونگ متعلق به کره شمالی مشتق گردیده‌اند، اما موشک‌هایی پیشرفته‌تر و قابل‌اعتمادتر از این موشک‌ها محسوب می‌شوند.
    ایران ده‌ها موشک بالستیک کوتاه‌برد را مستقر ساخته است که در ارتباط با رویدادهایی که در نزدیکی مرزهایش رخ دهند از جمله اهداف موجود در میدان نبرد، در آب‌های مجاور، یا در آنسوی خلیج فارس کاربرد بیشتری دارند. به گفته «المن» ، ایران اخیراً تلاش‌های خود را بر روی ارتقای این موشک‌های کوتاه‌برد و فائق آمدن بر سامانه‌های دفاع موشکی متمرکز ساخته است.[۶]

    برنامه فضایی‌ ایران قربانی هرگونه محدودیت در موشک‌های بالستیک ایران خواهد شد
    منابع رسمی ایران ادعا می‌کنند یکی از دو موشکی که در تاریخ ۳ فوریه آزمایش گردیدند، یعنی موشک قیام، قادر به حمل ۷۴۶ کیلوگرم مواد منفجره در قالب کلاهک‌های چندگانه تا فاصله ۸۰۰ کیلومتر است. ارزیابی سازمان‌های اطلاعاتی دفاعی آمریکا این است که ایران شاید در حال حاضر دارای تقریباً ۱۰۰ سکوی پرتاب موشک‌های بالستیک دارای برد ۱۵۰ تا ۵۰۰ کیلومتر باشد[۷] و این قابلیت کوتاه‌برد موشک‌های بالستیک از لحاظ اندازه تقریباً قابل مقایسه با قابلیتی است که عراق در ابتدای جنگ سال ۱۹۹۱ از آن برخوردار بود.
    ایران همچنین از جاه‌طلبی‌های جدی جهت تبدیل شدن به یک کشور دارای قابلیت حضور در فضا برخوردار است و قبلاً ماهواره‌هایی را با موفقیت به فضا پرتاب کرده و با ارسال میمون و دیگر گونه‌های زنده به فضا دست به تحقیقات بیولوژیکی زده است. تهران با توجه به سختگیری‌های جامعه بین‌الملل در قبال کره شمالی شکی ندارد که برنامه فضایی‌اش قربانی هرگونه محدودیتی می‌شود که در ارتباط با موشک‌های بالستیک در گفتگوهای هسته‌ای گنجانیده شوند.
    علی‌رغم لفاظی‌های پرشور برخی از اعضای کنگره،[۸] هیچگونه دلیل و شاهدی وجود ندارد که نشان دهد ایران به طور جدی به دنبال دستیابی به موشک‌های بالستیک قاره‌پیما است. به گفته «المن»، اگر قرار باشد چنین تهدیدی تحقق یابد، این امر احتمالاً تا قبل از پایان دهه فعلی رخ نخواهد داد.[۹]

    بهترین راه محدود کردن غنی‌سازی اورانیوم ایران است
    رویکردهای جایگزین جهت پرداختن به مسئله موشک‌ها
    بهترین راه پرداختن به قابلیت ایران در زمینه بهره‌برداری از موشک‌های دارای قابلیت هسته‌ای کسب اطمینان از این موضوع است که برنامه هسته‌ای ایران به قدری محدود و شفاف است که اعمال محدودیت‌های موشکی را غیرضروری می‌سازد. شیوه اولیه دستیابی به چنین هدفی این است که ذخایر اورانیوم غنی شده ایران به شدت محدود گردند. چنین چیزی مستلزم کسب اطمینان از این موضوع است که تولید اورانیوم غنی شده در کوتاه مدت به میزان قابل توجهی کاهش می‌یابد و با «نیازهای عملی» ایران جهت تولید برق متناسب می‌گردد؛ یعنی همان چیزی که در برنامه اقدام مشترک نیز پیش بینی گردیده است. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بدین وسیله اطمینان می‌یابد که ایران فاقد مواد شکاف پذیر کافی جهت استفاده در چند کلاهک هسته‌ای و تهدید هسته‌ای دیگر کشورهاست و در صورتی که ایران به دنبال جدا شدن از ان. پی. تی و تولید سلاح‌های هسته‌ای باشد جامعه بین‌الملل برای نشان دادن یک واکنش موثر و کارامد چندین ماه فرصت خواهد داشت.
    آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همچنین باید از شناخت کافی از «ابعاد نظامی احتمالی» برنامه هسته‌ای ایران در گذشته برخوردار شود تا اطمینان حاصل کند این برنامه در آینده صلح آمیز خواهد ماند. در این راستا تهران باید به طور مناسب به ادعاهایی پاسخ دهد مبنی بر اینکه ایران قسمت جلویی موشک بالستیک میان‌برد شهاب ۳ را تغییر داده است تا آن را برای نصب کلاهک هسته‌ای مناسب سازی کند. توافق نهایی میان ایران و گروه ۱+۵ باید مسیر حل و فصل مسائل موجود میان تهران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را مشخص سازد.

    توافقی جانبی در کنار توافق جامع
    همچنین شاید بتوان ایران را متقاعد کرد که به طور داوطلبانه در قبال شفاف سازی بیشتر فعالیت‌های موشکی خویش متعهد گردد و مثلاً در زمینه آزمایش موشک‌ها، رزمایش‌های موشکی، و استقرار موشک‌ها اطلاع رسانی کند. این امر در قالب توافق جامع بر سر برنامه هسته‌ای ایران نامحتمل به نظر می‌رسد، اما شاید بتوان بر سر یک توافق جانبی نیز مذاکره کرد که بر اساس آن ایران متعهد شود به منشور رفتاری لاهه علیه گسترش موشک‌های بالستیک بپیوندد. این پیمان یک سازوکار اعتمادساز است و ۱۷۳ کشور به عضویت آن در آمده‌اند. مفاد این پیمان تعهدات مبنی بر اطلاع رسانی پیشاپیش در زمینه پرتاب و آزمایش موشک‌های بالستیک و ابزارهای قابل پرتاب به فضا را شامل می‌شود. کشورهای عضو همچنین متعهد می‌شوند سیاست‌های خود در قبال موشک‌های بالستیک و ابزارهای ابزارهای پرتاب فضایی را به طور سالانه ارائه نمایند.
    از آنجا که هیچ یک از همسایگان منطقه‌ای و کلیدی ایران در حال حاضر عضو منشور رفتاری لاهه علیه گسترش موشک‌های بالستیک نیست در نتیجه اتخاذ رویکرد فوق تنها در قبال ایران نمی‌تواند مناسب و مساعد باشد. با این حال، دستیابی به یک توافق که راه حلی تاریخی برای مسائل مرتبط با گسترش تسلیحات هسته‌ای ایران ارائه دهد انگیزه‌ای قوی ایجاد خواهد کرد تا بتوان گفتگوها بر سر خاورمیانه عاری از تسلیحات کشتار جمعی را آغاز کرد. سند نهایی کنفرانس بازنگری ان. پی. تی در سال ۲۰۱۰ جامعه بین‌الملل را متعهد ساخت تا به مسئله خاورمیانه عاری از تسلیحات کشتار جمعی بپردازد. تدابیر اعتمادساز در رابطه با موشک‌ها (منشور رفتاری لاهه علیه گسترش موشک‌های بالستیک یا یک پیمان ترکیبی که بخش‌هایی از این منشور را در بر گیرد) را می‌توان در چنین زمینه‌ای اتخاذ کرده و پیشرفت در دیگر حوزه‌های منع گسترش تسلیحات را سهولت بخشید.
    اگر چنین تدابیری بتوانند در یک کنفرانس درباره عاری سازی خاورمیانه از تسلیحات کشتار جمعی یا دیگر گردهمایی‌ها جای پای خود را محکم کنند در آن صورت ممنوع کردن آزمایش موشک‌های دارای برد فراتر از یک برد مشخص می‌تواند امکان پذیر گردد. به وضوح می‌توان دید که ممنوعیت آزمایش و استقرار موشک‌های بالستیک دارای برد بیشتر از ۳۰۰۰ کیلومتر به نفع اروپا، آمریکا، و روسیه است، زیرا نیاز به استقرار فاز سوم سپر موشکی اروپا را برطرف می‌سازد و در نتیجه باعث صرفه جویی در هزینه شده و از تنش‌ها میان ناتو و روسیه می‌کاهد. چنین ممنوعیتی را می‌توان بدون تعدی به منافع امنیتی خودخوانده بازیگران کلیدی در منطقه خاورمیانه یعنی ایران، عربستان سعودی، و اسرائیل محقق ساخت.

    ■ خواسته آمریکا به حداقل رسانیدن زرادخانه موشکی ایران است■
    محدودیت موشکی خوب است، اما محدودیت هسته‌ای حیاتی است
    از دیدگاه واشینگتن، هیچ چیزی نمی‌تواند منطقی‌تر از تمایل به این باشد که محدودیت‌های موشکی نیز در گفتگوهای گروه ۱+۵ گنجانده شوند تا بدین ترتیب هدف ممانعت از دستیابی ایران به سلاح‌های شیمیایی تقویت گردد. به علاوه، حتی اگر موشک‌ها قادر به حمل کلاهک‌های متعارف باشند باز هم خواسته دلخواه آمریکا به حداقل رسانیدن زرادخانه موشکی ایران است، ایرانی که در کنار شاهرگ حیاتی انرژی دنیا واقع شده و آمریکا و متحدانش را تهدید می‌کند.
    با این وجود، علاقه آمریکا به ایجاد محدودیت‌های مناسب و تحقق پذیر برای قابلیت‌های ایران در زمینه تولید کلاهک‌های هسته‌ای بر علاقه این کشور به محدود ساختن آن دسته از موشک‌های ایران که قادر به حمل کلاهک‌های هسته‌ای هستند ارجحیت دارد. انعقاد یک توافق جامع میان ایران و گروه ۱+۵ که بتواند ظرفیت غنی سازی ایران را به گونه‌ای تحقق پذیر محدود سازد، مسیرهای تولید پلوتونیوم را به شکل موثری مسدود کند، و در راستای کسب اطمینان از کشف فعالیت‌های ممنوعه مربوط به سلاح‌های هسته‌ای فرآیند راستی آزمایی را تقویت کند به شکل قابل توجهی خطرات بالقوه ناشی از موشک‌های بالستیک ایران را کاهش خواهد داد.

    منبع : http://www.eshraf.ir/1453

    • Upvote 6

  13. 34329956477306880063.jpg

     

     

     


    اندیشکده «مرکز علوم و امور بین‌الملل بلفر» در مقاله‌ای به قلم «اریک گارتزک» می‌نویسد: اخطار وزیر دفاع آمریکا، «لئون پانتا» مبنی بر اینکه ممکن است «پرل‌هاربر بعدی» از طریق اینترنت رخ دهد مورد توجه بسیاری قرار گرفته است.
    .
    اینترنت نقطه ضعف نظم کنونی جهان است
    اینترنت ابزاری انقلابی دانسته می‌شود زیرا همتراز کننده –کاهنده مزایای نظامی غرب- است و وابستگی به اینترنت، کشورهای پیشرفته را بیشتر مستعد حمله می‌سازد. این اعتقاد که اینترنت پاشنه آشیل نظم کنونی جهان است بر پایه مفاهیم دقیق آسیب‌های بالقوه شکل گرفته است. اینترنت نمی‌تواند عملکردهایی را که به شکل سنتی به نیروی نظامی اختصاص یافته‌اند انجام دهد. در مقابل، جنگ سایبری مزیت دیگری برای کشورهای قدرتمند و منافع کنونی ایجاد می‌کند.
    .
    جنگ سایبری نیازمند انگیزه‌ای منطقی است
    تفاوت ابزارها و اهداف
    توان آسیب‌رسانی، همه‌جا وجود دارد. هر کسی می‌تواند در خیابان با مشت به شما حمله کند. با این حال، خشونت بسیار نادر است زیرا اغلب روش‌های اعمال خشونت اگرچه عملی هستند اما احتمالاً موثر نیستند. متخلفان نه تنها باید از خود بپرسند که «چه آسیبی می‌توانم وارد کنم؟» بلکه باید بگویند «از ایجاد آسیب چه سودی عایدم می‌شود؟» . جنگ سایبری، همچون هر رفتار دیگری، نیازمند منطق نتایج است.
    دولت‌ها، گروه‌ها و افراد تهدید به اعمال خشونت می‌کنند تا پیروز شوند، دیگران را به همکاری وادارند، یا مانع از تجاوز شوند. همچنین برخی عوامل از خشونت برای تغیر توازن قدرت استفاده می‌کنند. به هر حال، اگر آسیب‌های خشونت موقتی باشد، اقدام اولیه خشونت باید با اقدامات بعدی ادامه یابد وگرنه حمله به هیچ هدفی نخواهد رسید. اقداماتی مثل حمله به بندر پرل‌هاربر موجب «ایجاد فرصت» ، یعنی تغییر موقت در توازن قدرت می‌شوند اما تهاجمی با آسیب موقتی تنها در صورت مفید است که طرحی برای بهره‌برداری از این فرصت در ادامه آن اجرا شود.
    .
    جنگ سایبری مورد مبالغه قرار گرفته است
    همانطور که «کارل فون کلاسویتز» سعی کرده بیان کند، جنگ روندی سیاسی است و عملی مجزا و جداگانه نیست. حتی بازنده یک درگیری نیز فرصتی برای آسیب‌زدن دارد. بنابراین جنگ سایبری نیازمند توضیحی است که بیان کند چگونه یک طرف می‌تواند از طریق اینترنت به هدفی دست یابد که بسیار دشوار به نظر می‌رسد. ترس شدید از مشت خوردن اگر تنها بر پایه توانمندی‌ها بنا شده باشد ممکن است باعث گمراهی شود، و به همین ترتیب اگر شواهد یا دلیلی دال بر اینکه چگونه تجاوز اینترنتی می‌تواند به اهداف مفید برای متجاوز بالقوه دست یابد، جنگ سایبری نیز می‌تواند مورد مبالغه قرار گیرد.
    .
    جنگ سایبری در مقایسه با جنگ سنتی بسیار ضعیف است
    جنگ سایبری یک جنگ نیست
    اینترنت برای رسیدن به اهدافی که عموماً از طریق تهدید یا استفاده از خشونت نظامی به دست می‌آیند، ضعیف است. توانمندی‌های نظامی سنتی مشهود هستند. ارتش‌ها در کنار دروازه شهرها دیده می‌شوند. موشک‌ها را می‌توان در محل پرتاب مستقر و آماده پرتاب کرد. توانمندی نظامی بدان دلیل ترسناک است که نتایج آن را می‌توان پیش‌بینی کرد. برای آنکه شهروندان یک شهر عملی بودن و نتایج یک حمله را درک کنند، نیازی به حمله واقعی نیست. تهدید سایبری از این نظر دشواری‌های بیشتری دارد زیرا بدون کاهش توان حمله، تعیین توانمندی‌های آن دشوار است. اهداف بدون وجود اطلاعاتی در مورد جزئیات کلیدی حمله سایبری برنامه‌ریزی شده، نمی‌توانند ارزیابی دقیقی از اعتبار حمله به عمل آورند. در عین حال، مهاجمان نمی‌توانند بدون تضعیف تأثیر حملات بالقوه خود این اطلاعات را با مدافعان به اشتراک بگذارند. به علاوه، اگر یک مدافع با تهدیدهای تایید نشده رضایت دهد، موجب مجموعه‌ای از ادعاهای نادرست می‌شود.
    .
    استفاده از حمله سایبری برای تهدیدهای بعدی دشوار است
    آسیب وارده را می‌توان برای تهدید به آسیب‌های آینده به کار گرفت، اما این تنها در صورتی است که یک اقدام آسیب‌رسان شاخص خوبی از تأثیر حملات آینده باشد. این روش در زمانی که حملات شامل تیپ‌های پیاده‌نظام، فیل‌های جنگی یا موشک‌های پرسرعت باشد، که توانمندی آنها به دلیل دانش دشمن از وجودشان تغییر نمی‌کند، بسیار موثر است. به هر حال، موفقیت تجاوز سایبری معمولاً تا حد زیادی به شرایط غافلگیری وابسته است. استفاده از عملکرد گذشته برای ایجاد اجبار نیز دشوار است؛ حتی یک مهاجم اینترنتی که در گذشته موفق شده باشد، برای فریبکاری وسوسه می‌شود.
    .
    تأثیر حملات سایبری موقتی است
    به هر حال، مسئله مهم‌تر در حملات اینترنتی آن است که تأثیر این حملات موقتی است. برخلاف حملات موشکی به یک پالایشگاه نفت یا نابودی عوامل نظامی دولت، حمله سایبری عموماً شامل «قتل نرم» ، یا ناتوانی موقتی است که می‌تواند به سرعت و با هزینه متوسط معکوس شود. بدون تأثیر مستقیم یا ماندگار به توازن قدرت، تجاوز اینترنتی تنها می‌تواند محرک یا مکمل یک حمله نظامی سنتی‌تر باشد.
    فرض کنید که چند حمله سایبری نامعین مراکز ارتباطات یا حمل و نقل کشور هدف را ناتوان کند. بعد چه؟ هدف اگرچه دچار مشکل شده اما در نهایت برق را دوباره وصل کرده و وسایل نقلیه را راه‌اندازی می‌کند. سپس هدف به تلاش برای تلافی می‌پردازد. آسیب دائمی از طریق اینترنت می‌تواند دشمن را هم تضعیف کند و ممکن است انگیزه‌ای برای تهاجم باشد. چنین حمله‌ای حتی می‌تواند به صورت ناشناس صورت گیرد، اگرچه گمنامی به معنای از دست دادن توان بالقوه زورگویی است. به هر حال، حملات اینترنتی عموماً آسیبی موقتی دارند و این آسیب ماندگار نیست.
    .
    حمله سایبری بدون راهبرد بعدی احمقانه است
    حمله ژاپن به بندر پرل هاربر آسیب قابل‌توجهی به ناوگان اقیانوس آرام آمریکا وارد آورد، اما نتوانست آمریکا را به پای میز مذاکره بکشاند، که هدف اصلی راهبرد گسترده ژاپن بود. اگرچه رهبران ژاپن می‌دانستند که جنگ کامل با آمریکا منجر به شکست آنها می‌شود، اما به نبردی محدود امیدوار بودند. جنگ سایبری بدون راهبرد بعدی بسیار احمقانه‌تر از طرح ژاپن در ۱۹۴۱ است زیرا تأثیرات حمله سایبری بسیار سریع‌تر ترمیم می‌شود. حمله از طریق اینترنت باید بتواند مزایای موقت را به تأثیرات بلندمدت تبدیل کند یا شانس واداشتن دشمن به قبول شکست در فضای سایبری را داشته باشد که به ویژه اگر آسیب سطحی یا کوتاه‌مدت باشد این احتمال بسیار ضعیف است. یک پرل‌هاربر سایبری نقش نظامی ندارد، مگر آنکه با حمله‌ای زمینی همراه شود، زیرا هدف در مقابل هرگونه حمله جدی توان مقابله با اقدامی خشن را داشته و قطعاً چنین کاری را خواهد کرد. اگر هدف در مقابل انواع سنتی تجاوز سر تسلیم فرود نیاورد، حمله سایبری معنایی نخواهد داشت. بنابراین مستعد خطر بودن در فضای اینترنت مشابه خطر یک عابر در خیابان است. قطعاً چنین حمله‌ای امکان‌پذیر است، اما هیچ هدف منطقی را به دست نداده و در اغلب شرایط با تهدید به مقابله قابل خنثی شدن است.
    .
    جنگ سایبری توان کشورهای قدرتمند را افزایش می‌دهد
    جنگ سایبری به نفع ابرقدرت‌ها است
    مثال‌های محدود جنگ سایبری که تاکنون ثبت شده مربوط به حمله کشورهای توانمند به کشورهای بسیار ضعیف‌تر بوده است. رویدادهایی مثل استاکس‌نت و تکذیب حملاتی به سرویس‌های استونی و گرجستان نشان می‌دهد که بهترین موقعیت جنگ سایبری زمانی است که مهاجم می‌تواند با نوع دیگری از خشونت احتمال تلافی را از بین برده یا زمانی که اینترنت در کنار روش‌های قهرآمیز سنتی به کار بسته شود. بدین شکل حمله سایبری مکمل جنگ‌افزارهای مدرن است و جایگزین یا حتی تغییردهنده‌ای جدی تلقی نمی‌شود. وجود چنین حملاتی بیش از آنکه متحول‌کننده باشد تکمیل‌کننده است. این بدان دلیل است که حملات سایبری به خودی خود نمی‌توانند به هدف موثری برسند. تجاوز اینترنتی می‌تواند آسیب‌رسان باشد و حتی می‌تواند دشمن را در معرض خطرات بیشتر قرار دهد، اما شکستی فیزیکی را در پی ندارد. بدون وجود پایان نهایی برای درگیری، عاملان جنگ سایبری باید فرض کنند که دشمن به دلیل ناتوانی دائمی، یا به دلیل نداشتن توان تحمل مشکلات مقابله، اقدام به تلافی نخواهد کرد. اگر حمله سایبری نتواند پایان مشخصی برای درگیری ایجاد کند، نمی‌توان باور کرد که جنگ اینترنتی در محدوده اینترنت بماند، مگر آنکه هردو طرف این حالت را ترجیح دهند. به هر حال، حفظ درگیری در حوزه اینترنت نشان می‌دهد که مخاطرات چندان زیاد نیست. انواع خشونت سنتی موجب احتیاط در افزایش یا محدود ساختن جنگ سایبری می‌شود، یعنی جنگ‌افزار اینترنتی مادون جنگ‌افزار سنتی است.
    .
    کشورهای ضعیف جرئت حمله سایبری به ابرقدرت‌ها را ندارند
    کشورهای دارای توان نظامی سنتی بالا یا نفوذ اقتصادی قابل توجه بهترین موقعیت را برای استفاده از فرصت ایجاد شده در درگیری اینترنتی دارند. همچنین این کشورها بهترین تجهیزات را برای دفع یا دفاع در مقابل حمله سایبری متقابل از طریق تهدید نامتقارن و استفاده از حرکات قهرآمیز دارند.
    اگرچه ممکن است خیلی‌ها به فکر حمله سایبری به آمریکا باشند، اما عده معدودی حمله فیزیکی به قلمرو آمریکا را موجه می‌پندارند. تصور حمله کشورهای قدرتمند به کشورهای ضعیف‌تر بسیار ساده‌تر است. بنابراین عصر اینترنت موجب افزایش گزینه‌های موجود برای کشورهای قدرتمند شده، و به جای کاهش موجب تقویت سلسله مراتب فعلی می‌شود.
    .
    تهاجم سایبری می‌تواند احتمال حمله سنتی را کاهش دهد
    جنگ سایبری موجب بی‌ثباتی نمی‌شود
    فرض رایج دیگر در مورد حمله سایبری آن است که حمله محور است. کشورها و دیگر عوامل می‌توانند از اینترنت برای حمله به یکدیگر و بی‌ثبات ساختن امور جهانی استفاده کنند. با این حال، به دلایلی که در بالا توضیح داده شد، انگیزه‌های حمله در فضای سایبری با انگیزه‌های اعلام جنگ سنتی یکسان نیست. برنده شدن جنگ در فضای سایبری برای کشورهایی که نمی‌توانند در مقابل حملات سنتی از خود دفاع کنند، یک مشکل است. حتی تهاجم‌محوری اینترنت می‌تواند به کاهش تهاجم غیراینترنتی منجر شود زیرا کشورهای قدرتمند به دلیل ترس از منتهی شدن حمله سنتی به تلافی در این حملات تجدیدنظر می‌کنند.

    منبع :http://www.eshraf.ir/1270/

    • Upvote 3

  14. بسیار بسیار عالی بود - این مطالب بدون اغراق در عین مختصر بودن بسیار آموزنده می باشد . از دوستان تهیه کننده این مجموعه کمال تشکر را دارم .

    حالا اگر نمونه زمین پایه و دریاپایه رادارها را هم در دستور کار قرار بدید دیگه جای حرفی باقی نمی مونه .
    • Upvote 3

  15. با سلام - دوست بسیار عزیز از مطلب جنابعالی شما بسیار ممنون هستم اما دومین عکسی که در ابتدای تاپیک لطف کردی مربوط به تصاویر برداشته شده در جریان حمله ایالات متحده به قرارگاه فرماندهی معمر قذافی در قالب عملیات دره الدورادو در دهه 80 میلادی می باشد و بوضوح پرنده های ترابری il-76 لیبیایی در اسکوپ هدفیاب لیزری بمب افکن اف-111 یا ای-6 اینترودر نیروی دریایی ایالات متحده قرار دارد که در آن زمان در فرودگاه بنغازی یا طرابلس مستقر بودند . این مطلب صرفا" جهت اطلاع عزیزان نگارش شده است .
    • Upvote 2

  16. سلام دوستان- چند وقت پیش تو مجله جنگ افزار درباره بهینه سازی ژ-3 مقاله ای چاپ شده بود ونویسنده چقدر بنده خدا آه و ناله کرد که با اینکه طرح سلاح انفرادی این سلاح با شناسه کارا برای تبدیل این سلاح به یک سلاح بولپاپ بسیار موفق بود ولی هیچ کس بداد نرسید و نهایتا" یک طرح سمبل شده با شناسه خیبر(سما) که از روی QBZ چینی برداشته شده بود جایگزین آن شد و نهایتا" هیچ خبری از آن نشد تا جایی که تقریبا"چند وقت بعد شنیدم که یکی از فرماندهان ارتش مدعی شد این سلاح بیش از 35 ایراد اساسی داره . بنابراین دو حالت وجود داره ، یا اینکه تجهیزات مدرنی داریم که گذاشتن برای روز مبادا جهت غافلگیری دشمن ( که تقریبا" بیشتر شبیه شوخی است - الته اگر نیمه خالی لیوان را ببینیم ) و یا اینکه خدای نکرده ، خدای نکرده ، زبان بنده لال ، این رونمایی ها بیشتر جنبه تبلیغاتی و بلوف زدن به دشمن را ( البته غیر از صنایع موشکی ) دارد . البته خدا آن روز رو نیاره .
    • Upvote 7

  17. به قول اگر اشتباه نکنم ژنرال پاتون گفته ، با پیشرفت فناوری و بویژه فناوری هوایی امروزه "استحکامات ثابت نظامی" گورستان مدافعان بحساب می آید و من علیرغم علاقه زیاد به فناوری دوران جنگ جهانی در آلمان این کار یعنی ایجاد توپهای بزرگ در ساحل نورماندی (دیوار اتلانتیک ) را یکی از بزرگترین اشتباهات ورماخت می دانم .
    • Upvote 1