[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]
تمامی ارسال های RezaKiani
-
با تشکر از جناب جک توربو! مورد چهارمی که دوستمون اشاره کرد امروزه خیلی مهمه. چیز بیشتری به فکرتون نمی رسه. مثلا ارتفاع گیری سریع یا توانایی نشست و برخاست در باندهای کوتاه و ناهموار یا...
-
فاکتورهای اساسی و خوبیه. دوستان فکر کنن ببینند که می تونند چیزی بهش اضافه کنند یا نه؟ مثلا سطح مقطع راداری کم. یا تجهیزات جنگهای الکترونیکی و ضدجنگ الکترونیک یا..... هر کس هر چی به ذهنش می رسه لطف کنه و بنویسه.
-
خیلی خوبه ولی کاشکی خلاصه اش می کردید. درضمن پیشنهاد می کنم یه بخش برای معرفی شرکتهای تولید کننده جنگ افزار در سایت باز بشه.
-
اف-15 ایگل جنگنده -بمب افکن برتری هوایی/چند ماموریته اف-15 ایگل ( Douglas F-15 Eagle)
RezaKiani پاسخ داد به Reza6662 تاپیک در جنگنده و رهگیر
راستش ( با توجه به اینکه من بیشتر وقتم رو درباره زرهی و تاریخ به هدر می دم) من آخر سر از این بحثهای هیچی سر درنیاوردم ولی به یه نتیجه خیلی عالی رسیدم: اگر دوستانی که از اف-15 و دیگر هواپیماهای غربی تعریف می کنن و بقیه که از فلانکر و فاکس بت تعریف می کنند دست می دادن به دست همدیگه و این وقت با ارزششان رو صرف کرده بودند برای کارهای مفیدتر تا حالا خودشون تونسته بودند یک گردان پروازی عملیاتی اف-15 یا فلانکر در دست داشته باشند. همین وقت رو اگر گذاشته بودیدی اصول اولیه آیرودینامیک رو دربارش بحث کرده بودید من بی سواد الان می تونستم دست کم برای دخترم یه هواپیمای مدل بسازم. همه داریم درباره واقعیتها بحث می کنیم ولی شمارو به خدا قسم می دم برای من بگید که واقعیت چیه؟ واقعیت اینه که این اف-4 و اف-14 و ام-60 و ام-16 در برابر پا پتی های ویتنامی به گل نشستند. فلانکر و سوخو25 و هیند و تی-72 هم در برابر برادر مسعود خودمون از افغانستان به گل نشستند. کشتی چین هم توی همین ویتنام خورد به سنگ و غرق شد. آلمان با اون همه اهن و تولوپش توی یوگسلاوی زد توی اوت(زمان هیتلر رو میگم) ارتش عراق هم که الی ماشاءالله همه رقم تأمین بود در برابر همین بچه بسیجی های خودمون بعله.... حالا شما بگید... واقعیت چیه؟؟ واقعیت اینه که برای مقایسه اول باید یه سری فاکتورها رو تعریف کنیم بعد بزنیم توی سرو کله همدیگه. تمام اینها هم گه گفتید: رادار فلان و موشک بهمان و لانتیرن و... در عمل خودش رو نشون میده. عمل هم که در بالا مثالهاش رو زدم. دیگه خود دانید. از ما گفتن بود. نگید که نگفتن. رضا- 196 پاسخ ها
-
- نیروی هوایی
- جت چندماموریته
-
(و 5 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
سياهه يک قرن عمليات تروريستی آمريکا در اقصی نقاط جهان
RezaKiani پاسخ داد به hexman تاپیک در جنگهای معاصر
خوب خدا رو شکر که نمردیم و بالاخره معنی و مفهوم عملیات تروریستی رو فهمیدیم. حالا اگر ممکنه دوستان محبت کنند و معنی عملیات نظامی رو هم به ما یاد بدن مزید امتنان خواهدگشت. با تشکر رضا -
فضاناو جنگی روسها در اعماق اقیانوس / فضاپیمای Polyus
RezaKiani پاسخ داد به RezaKiani تاپیک در فضا و فضانوردی
کاش دوستان یه خورده هم درباره عملی بودن این غول بیابونی بحث می کردند. مثلا اینکه آیا اگر در مدار قرار می گرفت کارایی لازم رو داشت؟ آیا می تونست جلوی ضدماهواره های حریف واسته؟ آیا می تونست یه ماهواره به خصوص رو در هوا کشف و نابود کنه؟ آیا اگر واقعا این توانایی ها رو داشت آمریکا برای مقابله با اون باید چیکار می کرد؟ و سوالاتی از این دست.... اینکه بر سر کمونیسم و گورباچف چی اومد از محدوده بحث این تاپیک خارجه. این طور نیس؟ -
پسرهای بدی که از دیوار راست بالا می روند All-Terrain Vehicle - ATV.
RezaKiani افزود یک موضوع در نفربرها و خودروی های رزمی پیاده نظام
در حدود یک دهه قبل از اینکه هوندا و دیگر شرکتهای موتور سیکلت سازی ژاپنی موتورهای 4 چرخه خود را عرضه کنند در آمریکا خودروهای 6 چرخه ای به بازار آمد که توانایی عبور از عوارض دشوار زمین را داشتند. در ابتدا این خودروها به "همه جا رو" معروف شدند ولی پس از عرضه موتورهای 4 چرخه ژاپنی این خودروها "همه جا روي آبی-خاکی" نامیده شدند. دردهه 60، خودروهای همه جا رو در آمریکای شمالی طرفداران زیادی یافتند. شکارچیان، ماموران جنگلبانی و کسانی که در محیطهای سخت زندگی می کردند به شدت هواخواه همه جا رو ها شدند. پیشتاز این خودروهای 6 چرخه همه جا روی کوچکی به نام "جیگِر" بود. جیگر دارای دو موتور دو زمانه برای چرخهای هر طرف بود. پس از جیگر همه جا روهای زیادی عرضه شدند و اندک اندک نیروهای نظامی نیز به استفاده از آنها روی آوردند. در سال 1961 نیروی زمینی ایالت متحده یک دستگاه جیگر را برای ارزیابی توانایی هایش در یک همایش دو روزه بکارگرفت. در آن زمان ارتش آمریکا در حال غرق شدن در باتلاق جنگ ویتنام بود و نیاز به چنین خودروهایی در زمینهای جنگلی و باتلاقی جنوب شرق آسیا احساس می شد. در این همایش جیگر تماشاچیانش را مبهوت توانایی های خارج از جاده خود ساخت. ظاهرا هیچ مانعی وجود نداشت که جیگر نتواند از آن عبورکند. زمین برای جیگر کوچک بود و جیگر تصمیم گرفت تا به ماه سفر کند. با گروه طارحی کارخانه صحبت شد تا همه جا روی مخصوص ماه را بسازند اما تعطیل شدن ناگهانی کارخانه جیگر این امر را غیرممکن کرد. شرکت بوئینگ اولین نمونه های مه نورد که در سفینه های آپولو بکاررفتند تولید کرد و آن را در سال 1971 به پایگاه کندی تحویل داد. این مه نورد درحقیقت از جیگر الگو گرفته بود. در دهه 70، درحدود 60 کمپانی به ساخت و عرضه همه جا رو می پرداختند. در دهه 80 شرکت هوندا با عرضه موتورهای 3 چرخه و 4 چرخه خود بازار همه جا رو ها رو قبضه کرد. این موتورها مصرف سوخت کمتری داشتند و سواری با آنها بسیار لذت بخش بود. اما نیروهای نظامی -علاوه بر بكارگیری موتورهای 4 چرخه جدید- به توسعه همه جا رو های 6 چرخه ادامه دادند. سرویس های نظامی علاوه بر ساخت همه جا رو های چرخ دار به ساخت همه جا روهای شنی دار نیز توجه نشان دادند. بکارگیری شنی توانایی های حرکت خارج از جاده یک همه جا رو به صورت شایانی افزایش می دهد. خصوصیات کلی خصوصیات اصلی یک همه جا رو عبارتند از: توانایی عبور از باتلاق ها، مردابها، رودها، مناطق برفگیر، شن، کوهها و تپه ها. فشار اندک چرخها یا شنیها بر روی زمین دلیل اصلی موفقیت یک همه جا رو برای عبور از موانع می باشد. در تصاویر تبلیغاتی جیگر عکسی بود که فردی را در حالت خوابیده بر روی زمین نشان می داد در حالیکه یک دستگاه جیگر در حال رد شدن از روی کمر او بود. این عکس قصد داشت به این وسیله فشار اندک چرخهای جیگر را بر روی زمین نمایش دهد. این فشار کم باعث می شود که یک همه جا رو بدون سرخوردن بر روی برف یا شن حرکت کند. هدایت اغلب این خودروها مانند اتوموبیلهای معمولی و به وسیله فرمان انجام می شوند. بیشتر همه جا روها 2 یا 3 دیفرانسیل دارند. همه جا رو ها را می توان به طیف وسیعی از سلاح ها مسلح کرد. اغلب برای حفاظت از همه جا رو یک قبضه مسلسل 7.62 میلیمتری بر روی آنها نصب می کنند اما می توان برای مقابله با هلیکوپترها مسلسلهای سنگین تری نیز برای آنها سفارش داد. به علاوه، انواعی از همه جا رو ها توانایی حمل و شلیک خمپاره را نیز دارا هستند و می توانند نقش یک آتشبار متحرک خودکششی را در میدان نبرد بازی کنند. حمل همه جا روها توسط هواپیماها و هلیکوپترهای بزرگ به سادگی صورت می گیرد و از این رو آنها به صورت گسترده ای در نیروهای مخصوص و واحدهای هوابرد بکارگرفته می شوند. اغلب، هواپیماهای سی 130، سی 5 و سی 17 و هلیکوپترهای شینوک و سوپراستالیون در ارتشهای غربی برای جابجایی همه جا روها بکارگرفته می شوند. ماموریت ها همه جا رو ها در سرویس های نظامی عمدتا برای انجام ماموریتهای زیر بکارگرفته می شوند: تغذیه واحدها، حمل سرباز، تخلیه مجروحین از صحنه نبرد، تقویت امواج بیسیم، سوخترسانی، حمل مین و دیگر مهمات، اطفا حریق، پست فرماندهی، حمل و شلیک خمپاره، تعمیر دیگر خودروها و یدک کشیدن آنها. باندواگن 206 بی وی206 یک همه جا روی شنی دار دوکابینه است که توسط شرکت هاگلاندز سوئد ساخته شد تا در نیروی زمینی سوئد به خدمت گرفته شود. این همه جا رو دارای دو کابین است. کابین عقبی توسط کابین جلو یدک کشیده می شود و هر دو دارای شنی می باشند. شنی های هر دو کابین به موتور اتصال مکانیکی دارند و این امر توانایی ها حرکتی بی وی 206 را -مخصوصا در شن و برف- افزایش داده است. موتور همه جا رو در کابین جلویی قرارگرفته است. ظرفیت کابین جلو 6 نفر و ظرفیت کابین یدک 11 نفر می باشد. در نمونه بی وی 206اس ظرفیت کابین جلو 4 نفر و ظرفیت کابین عقب 8 سرباز با تجهیزات کامل می باشد. بی وی 206 می تواند با سرعت 4.7 کیلومتر بر ساعت به آب بزند. وی بی 206 می تواند در درجه حرارت منفی 32 درجه تا مثبت 46 درجه سانتیگراد عمل کند و در دایره ای به قطر 16 متر دور بزند. هر دو کابین بی وی 206 به تهویه مجهز بوده و همچنین می توان آن را به تجهیزات حفاظت دربرابر حملات ش.م.ه نیز مجهز کرد. در عملیات آناکوندا ارتش کانادا به خوبی از همه جا روهای بی وی 206 خود استفاده کرد. استفاده از همه جا رو برای بالا رفتن از کوه های صعب العبور افغانستان باعث شد تا نیروهای عمل کننده بتوانند نیروی خود را ذخیره کنند. ارتش فرانسه نیز از بی وی 206 در کوزوو استفاده کرد. فرانسه تعدادی از بی وی 206 های خود را به همراه برجک مسلسل 12.7 میلیمتری سفارش داده است. این همه جا رو را می توان به مسلسلهای 7.62 میلیمتری، موشک و یا خمپاره نیز مجهز کرد. اولین نمونه آزمایشی بی وی 206 در سال 1981 آماده شد. تا کنون بیش از 11000 دستگاه از این همه جا رو تولید شده است و بیش از 37 نیروی نظامی جهان از آنها استفاده می كنند. از میان کشورهایی که بی وی 206 را به خدمت گرفته اند می توان به برزیل، کانادا، چین، شیلی، آلمان، ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، پاکستان، سوئد، بریتانیا، ایالات متحده و کره شمالی اشاره کرد. استرالیا برای تحقیقات علمی در قطب جنوب از نمونه غیرنظامی این همه جا رو استفاده می کند. بی وی اس 210 وایکینگ همه جا روی وایکینگ در اصل برای تفنگداران سلطنتی بریتانیا ساخته شد. ظاهر آن مانند بی وی 206 می باشد ولی از نظر ابعاد بزرگتر از سلف خود است. اکنون، تفنگداران دریایی از سه نمونه وایکینگ استفاده می کنند؛ مدل نفربر به ظرفیت 10 سرباز، مدل فرماندهی به ظرفیت 8 سرباز و مدل تعمیرگاهی به ظرفیت 4 تعمیرکار خودرو. هر سه نمونه می توانند توسط هلیکوپتر شینوک حمل شوند. پس از بریتانیا، تفنگداران دریایی سلطنتی هلند نیز وایکینگ را به خدمت گرفتند. علاوه بر سه مدل قبلی، هلندی ها از یک مدل آمبولانس وایکینگ نیز استفاده می کنند. بزرگترین تفاوت بی وی اس 10 با بی وی 206 در موتور آنها است. وایکینگ از یک موتور 5900 سی سی دیزل قوی بهره گیره می کند که توانایی های عبور از مانع آن را تقویت کرده است. شاسی جدیدی نیز برای وایکینگ طراحی شده است. در نتیجه این تغییرات، توانایی حمل بار وایکینگ به 5 تن رسیده است. وایکینگ می تواند در دایره ای به قطر 14متر دور بزند. بدون آماده سازی 1.5 متر عمق حداکثر عمق شناوری وایکینگ است اما اگر آماده سازی های لازم بر روی آن انجام شود وایکینگ می تواند وارد هر عمقی بشود و با سرعت 5 کیلومتر/ساعت حرکت کند. مدت زمان این آماده سازی در حدود 2 دقیقه می باشد. کابین جلوی وایکینگ می تواند 1 راننده و 3 تفنگدار را به همراه سلاح ها و تجهیزات کامل حمل کند. ظرفیت کابین یدک 8 تفنگدار است. دو کابین به وسیله یک کابل با هم ارتباط صوتی دارند. کابین یدک را می توان برای حمل خمپاره یا یک ست کامل موشک ضدتانک میلان بکارگرفت. راننده یا فرمانده وایکینگ می توانند از پرتاب کننده نارنجک دودزا برای اختفا در شرایط رزمی استفاده کنند. وایکینگ می تواند در درجه حرارتهای -46 تا +46 درجه سانتیگراد عملیات کند. نمونه آزمایشی وایکینگ به مدت 18 ماه در نروژ، سوئد، بریتانیا و عمان تحت آزمایش بود. اولین سری از وایکینگها در سال 2003 به کماندوهای تفنگداران دریایی تحویل داده شد و قرار است که این همه جا رو تا سال 2023 در خدمت باقی بماند. در سال 2006 نیروی زمینی بریتانیا نیز شروع به استفاده از وایکینگ کرد. در سال 2006 ، 33 دستگاه وایکینگ تفنگداران دریایی در استان هلمند افغانستان بکارگرفته شدند. آنها را به صفحات زره ضد آرپی جی مسلح کرده بودند. در ماه می 2007، 21 دستگاه وایکینگ دیگر توسط نیروهای مسلح بریتانیا سفارش داده شد. این همه جا رو های جدید برای حمل پهپادهای جدید نیروی زمینی بکارگرفته شدند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/ARM6027.jpg[/img] همه جا روی "جیگر" با نشان ارتش آمریکا [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/all-terrain_01.jpg[/img] همه جا روی ناشناخته چینی در حال پیاده شدن از 1 فروند هلیکوپتر میل می 17 [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Viking_03s.jpg[/img] وایکینگ در حال شناکردن در ساحل دریا [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Viking_09s.jpg[/img] 2 دستگاه وایکینگ در درون هواپیمای باری سی 17 [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/180px-Hagglunds_Bv206_25th_US_Marines_2.jpg[/img] بی وی 206 در حال عبور از برف (دوستان شرمنده عکساش کوچولو شد اگر کسی عکس بهتری داشت لطف کنه و در تاپیک قرار بده) منبع: مجله جنگ افزار نویسنده رضاکیانی موحد -
6 هواپیمای برتر جاسوسی و پنهانکاری آمریکا!!
RezaKiani پاسخ داد به Azarakhsh تاپیک در متفرقه در مورد نیروی هوایی
متاسفانه یکی از بدترین تاپیکهایی بود که توی این 8-9ماه گذشته دیدم. اسم تاپیک 6 هواپیمای برتر جاسوسی هست ولی به جاش هواپیماهای بمب افکن معرفی شده اند. هواپیماهایی مثه میگ-25(مدل جاسوسی)، آراف4 و... فراموش شده اند.البته شاید هواپیماهای الینت هم به نوعی جزو این هواپیماها باشند(آقا سعید بهتر می دونه.) نکته:با وجود ماهواره ای مدرن عصر هواپیماهای جاسوسی دیگه به سر آمده. برای عکس برداری و جاسوسی در ابعاد تاکتیکی و مناطق عملیاتی هم امروزه تمام ارتشها از پهپاد استفاده می کنند. (مخصوصا خودما توی ایران از پیشگامان استفاده نظامی پهپاد ها هستیم.) شاید بد نباشه آقا سعید یه تاپیک مستقل درباره هواپیماهای جاسوسی، الینت، آواکس و چیزهایی از این قبیل درست کنه.البته اگر وقت بکنند. با عرض پوزش از آذرخش عزیز و آرزوی موفقیت برای این دوست فعال و همیشه در صحنه. رضاکیانی -
وقتی بال یه هواپیما کنده بشه به دلیل برهم خوردن نقطه ثقل هواپیما و از بین رفتن سطوح پروازی و سطوح کنترلی هدایت هواپیما بلافاصله از دست می ره و فرود آوردن اون کاملا غیر ممکنه . حالا باز اگر یه تیکه از بال کنده شده بود یه چیزی!!!!!!
-
اولین گام به سوی آبهای آزاد(استراتژی آینده نیروی دریایی کره جنوبی)
RezaKiani افزود یک موضوع در دکترین و استراتژی
در سال 2001 رئیس جمهور وقت کره جنوبی ، پرزیدنت کم دائه جونگ، سیاست جدید نیروی دریایی این کشور را مبنی بر "تشکیل ناوگانی برای دفاع از صلح جهانی در 5 دریا" اعلام کرد. هدف اصلی از سازماندهی این نیرو انجام عملیات نجات، کمک های بشردوستانه تحت نظارت سازمان ملل، کمک به آسیب دیدگان بلایای طبیعی و ... اعلام شده است. بر طبق برنامه ریزی های انجام شده قرارشده است که نیروی دریایی کره جنوبی تا 10 سال آینده 2 یا 3 ناوگان "واکنش سریع" در اختیار داشته باشد. هر یک از این ناوگروه ها شامل یک فروند ناوهلیکوپتربر آبی-خاکی، 5 فروند ناوشکن و احتمالا تعدادی ناوچه و 2تا 3 فروند زیردریایی هجومی خواهندبود. آموزه های جدید نظامی کره جنوبی تغییرات سریع و گسترده ای را القا می کنند. رزمناوها نیروی دریایی کره جنوبی در سال 1998 اولین ناوشکن کلاس KDX-I خود را به خدمت گرفت. ساخت و طراحی این شناور در کره جنوبی اولین گام این نیرو برای تبدیل شدن از یک نیروی دریایی صرفا دفاعی به یک نیرویی دریایی تهاجمی بود. توان رزمی این شناور از یک قبضه توپ 127 میلیمتری، 2 قبضه توپ اتوماتیک گل کیپر، موشک های سی اسپارو، هارپون و دو قبضه اژدرافکن ناشی می شود. KDX-I می تواند مسافت 4500 مایل دریایی را بپیماید و دور از ساحل خودی عملیات کند. تا کنون 3 فروند از شناورهای کلاس KDX-I ساخته شده اند و آخرین آنها در سال 2000 به نیروی دریایی کره جنوبی پیوسته است. گام بعدی این نیرو ،برای تبدیل شدن به یک نیروی دریایی با توان عملیات در آبهای آزاد، ساخت رزمناو مدرن KDX-II بود. طراحی بدنه این شناور ،که پیشرفته تر از نمونه قبلی بود، با کمک یک شرکت آلمانی انجام شد. موشک انداز عمودی 32 خانه برای شلیک موشکهای استاندارد بلوک3-آ پدافند هوایی از فاصله دور و موشک انداز 21 خانه RIM-116 پدافند هوایی از فاصله نزدیک را برعهده دارند. علاوه بر آن، رزمناو KDX-II از سلاح های بکاررفته در سلف خود مانند موشک انداز 8 خانه هارپون، توپ 127 میلیمتری، اژدرافکن و 2 قبضه توپ اتوماتیک گل کیپر بهره برده است. سیستم مدیریت صحنه نبرد KDCOM-II ،که در ناوچه های "تایپ-23" نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا بکاررفته است، برای رزمناو KDX-II انتخاب شد. از سال 2003 تا کنون 6 فروند از شناورهای کلاس KDX-II به خدمت نیروی دریایی کره جنوبی درآمده اند. اما پیشرفته ترین ناوشکنهای درنظر گرفته شده برای ناوگان واکنش سریع آینده کره جنوبی ناوشکنهای کلاس "شاه سجونگ" (شناورهای کلاس KDX-III) خواهند بود. هر یک از شناورهای پیشرفته KDX-III ظرفیتی در حدود 2 برابر ناوشکنهای قدیمی KDX-I و KDX-II دارند. وزن این ناوشکن در حدود یک رزمناو سنتی است و دارای قدرت آتشی فوق العاده می باشند. این شناور به انواع سلاح های پیشرفته مانند موشکهای کروزبرای حمله به مواضع زمینی دشمن، موشکهای ضدزیردریایی، موشکهای پدافند هوایی، اژدرافکن و یک قبضه توپ 127 میلیمتری مجهز شده است. قدرت آتش فوق العاده این رزمناو آن را به صورت یکی از قوی ترین شناورهای رزمی امروز جهان درآورده است. قلب تپنده شناور KDX-III سیستم پیشرفته مدیریت رزمی AEGIS است که امتیاز آن از آمریکا گرفته شده است. این سیستم برای هدایت خودکار موشکها در صحنه نبرد ساخته شده و می تواند موشکهای شلیک شده از یک ناو یا ناوهای دیگر را با دقت بالایی تا هدفهایشان هدایت کند. AEGIS می تواند تا 100 هدف را در فاصله بیش از 100 مایل دریایی رهگیری کند. ساخت هر فروند از ناوشکنهای کلاس KDX-III برای کره جنوبی در حدود 1 میلیارد دلار هزینه برداشته است و قرار است که اولین آنها تا سال 2009 وارد خدمت شود. تا کنون 3 فروند از شناورهای کلاس KDX-III سفارش داده شده اند و احتمالا این تعداد تا 6 فروند افزایش خواهد یافت. هر ناوگروه "واکنش سریع" نیروی دریایی کره جنوبی را 2 فروند از این شناورهای جدید و چند فروند ناوشکن قدیمی تر همراهی خواهندکرد. ناوهلیکوپتربر دوکدو ناوسرفرماندهی ناوگان "واکنش سریع"کره جنوبی، ناو آبی-خاکی کلاس "دوکدو" خواهد بود. طراحی و ساخت این ناو هلیکوپتربر کاملا در کره جنوبی صورت گرفته است. ناو دوکدو در حدود 200 متر طول و 31متر عرض داشته و وزن کامل آن با تجهیزات به 18000 تن می رسد. این اندازه ها دوکدو را به صورت بزرگترین شناور نیروی دریایی کره جنوبی و شمال شرقی آسیا در خواهد آورد. ناوهلیکوپتربر دوکدو برای انجام "حملات ماوراء افق" طراحی شده است. بر اساس این آموزه، حمله آبی-خاکی باید به وسیله تجهیزات پرسرعتی مانند هلیکوپتر، هاورکرافت یا زرهپوشهای آبی-خاکی و در فاصله ای بسیار دور از ساحل دشمن انجام شود. این حمله به گونه ای انجام می شود که به آسانی توسط دشمن کشف نشود و شناورهای بکارگرفته شده مورد ضدحمله واقع نشوند. شناورهای آبی-خاکی سنتی برای انجام عملیات آبی-خاکی کاملا به ساحل نزدیک می شدند و همواره این خطر وجود داشت که در مرحله حیاتی پیاده کردن نیروها در ساحل توسط توپخانه دشمن قلع و قمع شوند. ناو آبی-خاکی دوکدو به یک عرشه عقبی مجهز شده است که می توان از آن برای تخلیه یا بارگیری انواع لندینگ کرافت یا هاورکرافت استفاده کرد. دو فروند هاورکرافت LCAC درنظرگرفته شده برای ناوهلیکوپتربر دوکدو می توانند تجهیزات بارگیری شده خود را با سرعت 40 کیلومتر بر ساعت به ساحل دشمن رسانده و تخلیه کنند. در حال حاضر نیروی دریایی آمریکا و نیروی دریایی ژاپن کاربران اصلی LCAC ها هستند. اگرچه نمونه کره ای این هاورکرافتها شباهت زیادی با نمونه آمریکایی آن دارد اما حقیقت آن است که کره ای ها آن را بدون مشاوره و دخالت آمریکایی ها ساخته اند. اولین هاورکرافت کره ای در سال 1989 به آب انداخته شد و وزن کامل آن به 120 تن می رسد. دوکدو علاوه بر 300 نفر پرسنل خود می تواند 720 تفنگدار دریایی، 10 دستگاه تانک، 10 دستگاه زرهپوش، 10 دستگاه تانک آبی-خاکی، 3 قبضه توپ صحرایی، 10 فروند هلیکوپتر و 2 فروند هاورکرافت LCAC را حمل کند و این تجهیزات و نفرات را در کمترین زمان از راه دریا یا هوا به ساحل یا عمق خاک دشمن سرازیرسازد. دفاع از دوکدو برعهده سیستم موشکی RIM-116 و توپ واکنش سریع "گل کیپر" قراردارد. نیروی دریایی کره جنوبی ناوهلیکوپتربر دوکدو را به صورت رسمی یک ناو کلاس LPH معرفی کرده است و این امر بدان معنی است که وظیفه هلیکوپترهای این ناو حمل نفرات و تجهیزات به ساحل می باشد. اما با توسعه پروژه "هلیکوپتر چند منظوره کره جنوبی" ،که با کمک شرکت سیکورسکی دنبال می شود، این احتمال وجود دارد که بعدها شناورهای این کلاس به عنوان ناوهلیکوپتربر هجومی (LHA) به خدمت گرفته شوند. ناظران نظامی اعتقاد دارند که هلیکوپتر بومی کره جنوبی احتمالا شبیه پروژه لغو شده آمریکایی"کمانچی" از آب درخواهدآمد. گزینه دیگر نیروی دریایی کره جنوبی این است که با نصب یک تخته پرش در سینه شناور، این شناورها را به یک ناوهواپیمابر کوچک برای پرواز هواپیماهای عمودپروازی چون هاریر یا اف-35 تبدیل کند. البته نیروی دریایی کره بکارگیری دوکدو را به عنوان ناوهواپیمابر انکارکرده است اما در آینده ممکن است که نیازهای عملیاتی سبب شود که نقش یک ناوهواپیمابر سبک برای این شناور در نظرگرفته شود. دوکدو در سال 2005 در بندر پوسان به آب انداخته شد و در سال 2007 به خدمت نیروی دریایی کره جنوبی پیوست. احتمالا ناوهلیکوپتربر دوم نیز تا سال 2010 به خدمت خواهدگرفته شد. مالزی به داشتن حداقل یک فروند ناوهلیکوپتر کلاس دودکو ابراز تمایل کرده است و احتمال داده می شود که توان کشتی سازی کره جنوبی کشورهای ترکیه و استرالیا را نیز در صف خریداران این ناوهلیکوپتربر قراردهد. زیردریایی ها ظرفیت زیرسطحی ناوگان "واکنش سریع" جدید توسط زیردریایی های جدید کره جنوبی تأمین خواهدشد. تا کنون نیروی دریایی کره جنوبی بر زیردریایی های متوسطی مانند زیردریایی های کلاس "دولفین" تکیه داشته است. کره جنوبی یک پروژه 3 مرحله ای را برای ساخت زیردریایی های پیشرفته بومی به اجرا گذاشته است. مرحله اول این برنامه، ساخت زیردریایی 1200 تنی تایپ-209 با نام بومی"چانگ بو گو" و مرحله دوم مونتاژ تحت لیسانس زیردریایی آلمانی "تایپ-214" است. نمونه کره ای تایپ-214 مجهز به پیشرانه "مستقل از هوا" بوده و با وزن 1800 تن در سال 2006 به آب انداخته شده است. این شناور به دو موتور دیزل 16 سیلندرمجهز شده و دارای 8 لوله برای شلیک اژدر و 4 لوله مخصوص شلیک موشکهای هارپون زیر آبی است. برد عملیاتی یک زیردریایی تایپ-214 1200 مایل (با سرعت 4 گره) و عمق عملیاتی غوطه وری آن در حدود 250 متر است. تا کنون 2 فروند از زیردریایی های تایپ-214 توسط صنایع کشتی سازی کره جنوبی ساخته شده اند و انتظار می رود که 7 فروند زیردریایی تایپ-214 دیگر نیز ساخته شوند. آخرین مرحله پروژه زیردریایی بومی کره جنوبی طراحی و ساخت زیردریایی های 3000 تنی هستند که احتمالا تا سال 2017 به آب انداخته می شوند. کره جنوبی امیدوار است که ،برخلاف دو کلاس قبلی، این زیردریایی کاملا بومی بوده و برای ساخت آن بر توانایی های داخلی این کشور تکیه شود. برآیند کره جنوبی تا به امروز برای دفاع از خود تکیه زیادی بر متحدینش ، به ویژه آمریکا و ژاپن، داشته است. پیشرفتهای تکنولوژیکی در 2 دهه گذشته این امکان را به نیروهای نظامی کره جنوبی داده است که در برابر تهدیدات بالقوه نقش مؤثرتری را برعهده بگیرند. نیروهای نظامی کره جنوبی در بیست سال گذشته درگیر یک برنامه مدرن سازی گسترده بوده اند. امروزه کره جنوبی در ساخت شناورهای سطحی و زیرسطحی به خودکفایی رسیده، در حال طراحی هواپیماهای جنگنده، تانک و هلیکوپتر بومی است و چندین پروژه موشکی را به انجام رسانده است. در سال 2007 ،برای اولین بار در تاریخ، ناوهلیکوپتربر دوکدو در تمرینات مشترک نظامی با آمریکا نقش ناوسرفرماندهی را برعهده گرفت. در این مانور ناوهلیکوپتربر دوکدو در فاصله 4 کیلومتری ساحل ایستاده بود و هدایت 77 دستگاه تانک، 60 فروند هواپیما، 8000 سرباز و 20 شناور سطحی دیگر را (ازجمله ناوهای هلیکوپتربر آمریکایی اسکس و جونیو) در صحنه عملیات برعهده گرفته بود. با اتمام این مانور نظامی نیروی دریایی کره جنوبی ثابت کرد که دیگر از قالب یک نیروی دریایی صرفا دفاعی درآمده و می تواند نقش یک نیروی دریایی تهاجمی را برعهده بگیرد. این تمرینات ثابت کردند که این نیرو می تواند یک حمله آبی-خاکی ماوراء افق در ابعاد بزرگ را اجرا، فرماندهی و سرپرستی کند. کره جنوبی یکی از 5 کشور بزرگ واردکننده نفت است و بازبودن خطوط کشتی رانی نقش حساسی را در آموزه های امنیتی این کشور بازی می کند. در صورت بروز یک بحران نظامی، نیروی دریایی این کشور باید بتواند تهدیداتی که شریانهای انرژی این کشور را در خطر قرار می دهند رفع کنند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_dokdo6.jpg[/img] ناوآبی-خاکی دوکدو [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/us-korean-military-exercises.jpeg[/img] دوکدو در حال پیاده سازی نیرو در تمرین مشترک با آمریکا 2007 [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_LCAC_offloading.jpg[/img] هاورکرافتهای ساخت کره جنوبی [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Dokdo_1.jpg[/img] دوکدو [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_KDXI.JPG[/img] کادی ایکس-1 [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_KDX-III.gif[/img] کادی ایکس-3 [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_korean_type214.jpg[/img] زیردریایی تایپ214 آلمانی مونتاژ شده در کره جنوبی -
تانکی که در این عکس می بینید اسمش پانزر38 هست و ساخت چکسلواکی شاید یکی از قابل اطمینان ترین غنیمتهای نظامی بود که آلمانها وقتی بوهمی-موراویا را در سال 1939 به خود ضمیمه کردند به دست آوردند. تا ژوئن1942 حداقل 1400عراده از آن ساخته شد و صدها عراده از آن به متحدین آلمان یا کشورهای بی طرف مانند ایران،سوئدو سوئیس فروخته شد. پس از خاتمه دادن به تولید تانک شاسی های آن را برای تولید انواع خودروهای زرهی تا پایان جنگ تولید کردند. در سال 1940 (شروعت حمله به لهستان وفرانسه) پانزر38 به همراه پسرعمویش پانزر35 یک چهارم تانکهای آلمانی را تشکیل می دادند. لشکر رومل در فرانسه تقریبا فقط از تانکهای چک تشکیل شده بود. بعدها با استفاده از شاسی این تانک ضدتانک هتزر ساخته شد که یکی از موفقترین ادوات زرهی جنگ جهانی بود. احتمالا این تانک موفقترین شاسی را در طرح های قبل از جنگ دارد. قابلیت اطمینان مکانیکی آن باور نکردنی بود و به کمترین نگهداری احتیاج داشت. زمانی که آلمانها آمدند 150 عراده از آنها ساخته شده بودند که تصرف شدند و به لشکرهای زرهی آلمانی پیوستند. مشخصات ت: 125اسب بخار قدرت ويژه:13 اسب بخار /تن سرعت در جاده:42 کيلومتر برساعت برددر جاده:251کیلومتر موتور: 1پارگا وزن:9400 کيلوگرم طول:4.61متر عرض:2.12متر ارتفاع:2.37متر خدمه:4نفر 1قبضه توپ37ملیمتری با 90گلوله 2قبضه مسلسل 7.92با2400گلوله حداقل و حداکثرزره:8-30 ميليمتر بعدها انواع آ تا جی اون ساخته شد و یه نمونه فرماندهی و شناسایی که تعدادشون زیاد نبود. اینکه کدوم مدلش رو به ایران فروختند نمی دونم ولی به عکسهای زیر نگاه کنید. به قسمت جلوی بدنه، شنی ها و شکل برجک دقت کنید. می بینید که هر دو تا تانک در حقیقت یکی هستند. فقط نوع توپ نصب شده در اونها فرق داره. ویکیپدیا نوشته که دولت رضاشاه 50 دستگاه از این تانکها را از کارخانه اشکودا دریافت کرده بود.ظاهرا ما مدلهای تی ان اچ پی یا صادراتی رو دریافت کرده بودیم. http://en.wikipedia.org/wiki/Panzer_38(t) [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_panzer38.JPG[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_800px-Panzer_38%28t%29_Ausf__S%7E0.jpg[/img]
-
کلمه Gebirgsjäger در آلمان برای نامیدن واحدهای پیاده نظام کوهستانی بکارگرفته می شود. به صورت سنتی جاگر(شکارچی) در سنتهای نظامی آلمان برای اشاره به پیاده نظام سبک بکارمی رفت. در زمان جنگ جهانی اول ارتش آلمان واحدی به نام "سپاه آلپی" تشکیل داد که از واحدهای پیاده نظام کوهستانی تشکیل یافته بود. این واحدها نشانه ای از گل قدیفه بر روی یونیفرم خود داشتند که در سال 1907 توسط امپراطور فرانس جوزف برای هنگهای پیاده نظام کوهستانی ارتش اتریش-مجارستان تعیین شده بود. پیاده نظام کوهستانی آلمان در برابر حمله ایتالیا در سال 1915 به یاری واحدهای پیاده نظام کوهستانی اتریش-مجارستان شتافتند و ایتالیایی ها را به عقب راندند. در جنگ جهانی دوم نیروی زمینی آلمان و وافن اس اس دست به تاسیس چند واحد پیاده نظام کوهستانی زدند. عاقبت در سال 1941 واحدی از پیاده نظام کوهستانی در اندازه سپاه تشکیل شد. لشکرهای تشکیل دهنده این سپاه تجهیزات سبکتری نسبت به لشکرهای پیاده نظام عادی داشتند و حمل و نقل تجهیزاتشان را بیشتر به وسیله قاطر انجام می دادند. این واحدها نیز از نشان گل قطیفه بر روی کلاه ها و آستین لباسهایشان استفاده می کردند. واحدهای پیاده نظام کوهستانی در جنگهای زیادی مانند عملیات وسربونگ، عملیات سیلور فاکس، عملیات آرکتیک فاکس شرکت کردند. پس از اینکه ارتش آلمان غربی به وسیله کمکهای آمریکا و انگلیس دوباره بازسازی شد در سال 1956 واحدهای پیاده نظام کوهستانی جدیدی سازماندهی شدند. لشکر پیاده نظام کوهستانی در سال 2001 منحل شد و کمی بعد لشکر 23 پیاده نظام کوهستان جای آن را گرفت. ساختار لشکر 23 پیاده کوهستانی به قرار زیر است: 3 گردان رزمی پیاده کوهستانی 1گردان شناسایی 1گردان مخابرات 1 گردان مهندسی-رزمی 1 گردان لجستیک 1گروهان فرماندهی 1گروهان آموزشی علاوه بر لشکر23 پیاده نظام کوهستان واحدهای دیگری از پیاده نظام کوهستان نیز در نیروی زمینی آلمان حضور دارند. اسامی این واحدها عبارتند از: مرکز آموزش بین المللی پیاده نظام کوهستانی و جنگهای زمستانی گروه موزیک پیاده نظام کوهستانی هنگ پزشکی پیاده نظام کوهستانی. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/GebirgsEdelweisscap.jpg[/img] نشان گل قدیفه رضاکیانی موحد منبع:ماهنامه جنگ افزار
-
اصولا قاطر در پیاده نظام کوهستانی نقش اصلی رو داره(بعد از آدم) یه سری توپهایی هست که بهشون می گن توپهای کوهستانی. این توپها رو می شه به راحتی و در میدان جنگ به 3-4 تیکه تقسیم کرد و سوار قاطر کرد تا مواضع توپخانه رو جابجا کنند. غیر از اون حمل مهمات و و آذوغه هم با قاطر هاست .البته همون جور که وسائل کوهنوردی پیشرفته شدن قاطرها هم پیشرفته شدند اینجا رو نگاه کنید: http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=7107
-
یکی از سامورایی ها که دیده بود که امیر "میستوشیگه" لوحه های نام نیاکان را از تالار بودا بیرون برده است، از من پرسید که آیا باید امیر را برای این کار سرزش کرد؟ او را آرام ساختم و گفتم:" خرده گیریت در کار امیر درست است. اگر امیر به این نکوهش تو به هوش آید و لوحه ها را به تالار برگرداند، بی گمان ارج و اعتبارت در پیش مردم بالا می گیرد. از سوی دیگر، اگر او ایرادات را نپذیرد، مردم از امیر بد خواهند گفت، و باشد که تو ، که سامورایی وفادار اویی، قدر و احترام فزون تر یابی. اما شایسته سامورایی آن است که بار نکوهش برای اشتباه امیر را خود به دوش گیرد. تا هنگامی که کار را به حال خود گذاریم، کسی آن را در نیابد، و چیزی پیش نمی آید. پس باشد که در هنگامی مناسب راهی پیداکنی که امیر را متوجه سازی بی آنکه مردم از آن داستان بسازند." هر نکته و سخنی در نکوهش امیر به آسانی پراکنده می شود. باید که آرام و بردبار باشیم تا بهترین هنگام برای یادآوری کجراهی امیرمان پیش آید. بیراهیها و گناه ها را بیشتر مردم بی پروا، در میان نزدیکان فاش می گویند. باید بر آن باشیم که هرگز اندک سخنی به زیان امیرمان نگوییم. هر چند که نزدیکی میان ما و پدر و مادر، فرزندان، برادران و دوستان یکدل خود، پنهان گفتن کجراهی های امیر را با آنها زیانبار نمی یابم، باز بسا که این سخن چون برق و باد در اینجا و در سرزمین های نزدیک و سرانجام در سراسر کشور می پیچد. اگر به خدمتگاران و نیز خویشان میدان دهیم، باشد که خداوندگارمان آشکارا ناروا و ناسزا گویند. نزد بستگاه و در میان دوستان باید که لب فروبندیم و زبان در کام کشیم.
-
مرسی از تصاویر عالی و گویای شما. هر کدوم از این تصاویر به اندازه یه دنیا حرف داره. مخصوصا چن تا عکس آخری. راستش من عکس مناسبی از این واحدها نداشتم وگرنه در خدمت شما بودم. به هر حال دوست خوبی مثه شما زحمتشو کشید. بازهم تشکر رضا
-
سامورایی باید از دل و جان بکوشد تا امیر نیکومنش و سرزنده ی خود را به شوق آورد و بستاید، تا او بتواند در راه خود هموار پیش رود؛ و نیز باید که در پروردن عزم و اراده ی او تلاش کند. اگر امیرت آتشین خوی و زود آشوب است، با او چنان باش که رای و سخنت را بپذیرد، و همیشه در هر کار اندیشه دارد که آیا تو آن را درست می دانی یا نه. این گونه رسیدن به کار و حال و بار آوردن خدایگانت، بالاترین وفاداری است. بی بودن چنین سلحشورانی در پیرامون امیر، او خود را سراسر در میان گروهی چاپلوس و زبانباز یابد و دچار بالندگی و خودبینی شود، و این منش و رفتار همه ی اندیشه ها و نقشه های او را برای گرداندن بهتر کارها، نقش بر آب سازد. کسانی که این نکته را دریابند، اندکند. مردانی چون کیومارا ساگارا و کیچی یه مون هراادا به این نکته توجه بسیار داشتند، و امیران جوان، کار و یاوری آنان را موهبتی بایسته می دانستند. می گویند که امیر در هنگام بیماری کیچی یه مون هارادا و پس از کناره گیری او نیز نزدش می رفت و از او راه و چاره ی کارها را می جست، و ارزش وجودش را خوب می دانست. مردم چون این گونه معتمد ومشار شدن را محال دانند، در این راه نکوشند. اما به تجربه می دانم که با ده سال تلاش سخت می توان به چنین پایگاه رسید. کسی که نکوشد تا گنجینه ی بی همتای دستگاه دولت و خاندان خود شود، بزدل و سست رای است. نوبوتا ایتاگاکی( از سلحشوران شینگن) و تاکاتومو آکی موتو بهترین نمونه ی این مردان ارزنده اند. بی گمان، سلحشوری که مورد مهر امیر نباشد، فرصت شایسته برای نشان داند وفاداری نمی یابد. این نکته ای است که بیشتر مردم از چشم دور می دارند. مرد سلحشور باید بکوشد تا خدایگانش را ، را آرام آرام، آگاه و خردآشنا سازد.
-
نقشه ها رو پیداکردم هر وقت خاستی بگو تا توی پستها قرارشون بدم.
-
اقاجان واقعا دستت درد نکنه و خسته نباشی. یادمه یه روزی نقشه های این کتاب رو برام اسکن کردند. اگر دوست داری بگردم پیداشون کنم برات بفرستم تا در ادامه این تاپیک ازشون استفاده کنی.
-
در سال 1784 یک افسر توپخانه انگلیسی به نام هنری شرپنل مهمات جدیدی برای توپخانه اختراع کرد. 19 سال طول کشید تا ارتش بریتانیا به برتری های این اختراع توجه کند و آن را به صورت سازمانی در توپخانه خود بکارگیرد. گلوله های جدید به یاد مخترع اش گلوله های شرپنل نامیده شدند. گلوله های شرپنل اولیه به شکل پوسته ای کروی بودند که حداقل مواد منفجره در آن بارشده بود و داخل آن پر از گلوله های سربی ریز بود. یک فیوز برای انفجار گلوله در بالای سر سربازان دشمن تعبیه شده بود که با عمل کردن آن مواد منفجره داخل پوسته منفجر شده و گلوله های سربی را با سرعت زیاد به تمامی جهات پخش می کرد. بعدها این گلوله ها به صورت استوانه ای ساخته شدند. شرپنل از مهماتی بود که به صورتی گسترده در درگیریها و جنگهای چهارگوشه جهان بکارگرفته شد. انفجار این گلوله تأثیر مخرب شدیدی بر روی روحیه افراد داشت. به دلیل ماهیت جنگهای خندقی ، که استفاده از گلوله های عادی توپخانه را سخت می ساخت، شرپنل در معادلات جنگ جهانی اول نقش معنی داری برعهده گرفت. ترکشهای شرپنل پس از انفجار می توانستند سربازان مستقر در کانالها و خندقها را از بالا هدف قراردهند و خسارات سنیگینی بر نیروی انسانی دشمن وارد سازند. پس از آن، پرتابه های ترکش شونده در انواع بمبها، خمپاره ها و نارنجکها نیز استفاده شدند و با پیشرفت تکنولوژی و ساخت مهمات جدید گلوله های شرپنل متعارف از رده خارج شدند. امروزه واژه "شرپنل" برای نامیدن طیف وسیعی از مهمات ترکش شونده بکارمی رود. رضاکیانی موحد منبع:ماهنامه جنگ افزار
-
تاریخ: دوم دسامبر 1805 محل: اشترلیتز، موراویا واقع در جمهوری چک امروزی نتیجه: پیروزی قاطع فرانسه متخاصمین امپراطوری ناپلئون امپراطوری روس؛امپراطوری اتریش فرماندهان سپاه ناپلئون: ناپلئون اول مارشال برتیه رئیس ستادناپلئون مارشال برنادوت فرمانده سپاه اول مارشال داووت فرمانده سپاه سوم مارشال سولت فرمانده سپاه چهارم مارشال لان فرمانده سپاه پنجم مارشال مورا فرمانده سواره نظام احتیاط ژنرال سنت هلیار فرمانده لشکر اول سپاه چهارم ژنرال وندام فرمانده لشکر دوم سپاه چهارم فرماندهان سپاه متحدین: امپراطور الکساندر اول امپراطور فرانسوای دوم شاهزاده میخائیل کوتوزوف سرفرمانده نیروهای متحد ویروثر سپهبد باگراتیون فرمانده گاردتزار ژنرال باکس هاودن فرمانده گارد پیشرفته گراند دوک کنستانتین فرمانده گارد سلطنتی روس سپهبد داکتروف فرمانده ستون اول سپهبد لانگرن فرمانده ستون دوم سپهبد پرزبویسکی فرمانده ستون سوم سپهبد میلورادویچ کلورات شاهزاده لیختن اشتاین فرمانده ستون سواره نظام استعداد رزمی 65000 تا75000 نفر؛139 قبضه توپ در حدود 85000 نفر؛278 قبضه توپ تلفات 1305 کشته؛6940 مجروح؛573 اسیر؛1 واحد متلاشی شده 15000 کشته و مجروح؛12000 اسیر؛180قبضه توپ؛50 واحد متلاشی شده نبرد اشترلیتز را به نام نبرد سه امپراطور نیز می شناسند. این نبرد یکی از بزرگترین پیروزیهای ناپلئون را در پی داشت. در روز دوم دسامبر 1805، نیروهای فرانسه پس از 9 ساعت نبرد خونبار، ارتش مشترک روس و اتریش را به صورت کامل درهم کوبیدند. اغلب، از این نبرد به عنوان یک شاهکار تاکتیکی یادمی شود. پس زمینه تاریخی اروپا پس از جنگهای انقلاب فرانسه (1792 م)آشفته شده بود. امپراطوریهای اروپایی که آرمانهای انقلاب را در تقابل با منافع خود می دیدند در برابر انقلاب دست به ائتلاف زدند. پس از 5سال جنگ، جمهوری فرانسه ائتلاف اول را در سال 1797 مقهور خود کرد. ائتلاف دوم در سال 1798 شکل گرفت اما این ائتلاف نیز در سال 1801 شکست خورد و بریتانیا -به عنوان تنها رقیب فرانسه در اروپا- تنها شد. در مارس 1802، فرانسه و بریتانیا در عهدنامه آمین توافق کردند که به مخاصماتشان پایان دهند. پس از 10 سال برای اولین بار اروپا به صلح می رسید. به هرحال، بعضی مسائل مابین دو کشور ، اجرای تعهدات پذیرفته شده را با سختی روبرو می کرد. دولت بریتانیا از بازگرداندن کلنی هایی که از سال 1793 در هندوستان تصرف کرده بود خشمگین بود و ناپلئون از اینکه بریتانیا سربازانش را از جزیره مالت خارج نکرده بود ناراحت. هنگامی که ناپلئون یک قشون برای سرکوب انقلاب هاییتی اعزام کرد هیجان در دو کشور به حد انفجار رسید. در می 1803، بریتانیا به فرانسه اعلام جنگ داد. ائتلاف سوم در دسامبر 1804، یک توافقنامه بین سوئد و بریتانیا سنگ بنای ائتلاف سوم شد. ویلیام پیت -نخست وزیر بریتانیا- سالهای 1804 و 1805 را سراسیمه صرف فعالیتهای دیپلماتیک برای تشکیل یک ائتلاف جدید در برابر فرانسه کرد. به دلیل چند اشتباه سیاسی فرانسه، بدگمانی بین روسها و بریتانیا رفع شد و در آوریل 1805 دو کشور با یکدیگر متحد شدند. چندماه بعد اتریش نیز با داشتن خاطرات دو شکست در برابر فرانسه و تشدید حس انتقام جویی، به این اتحاد پیوست. بریتانیا متعهد شد که به هر لشکر صدهزار نفری متحدین سالانه 31 میلیون لیر کمک کنند. ارتش بزرگ قبل از تشکیل ائتلاف سوم، ناپلئون در حال ایجاد ارتشی برای حمله به بریتانیا بود. یک نیروی ضربت برای تهاجم به جزیره بریتانیا در نظر گرفته شد و 6 اردوگاه در شمال فرانسه برپاشد، اگرچه این سربازان هیچگاه پای بر خاک اصلی بریتانیا نگذاشتند. سربازان ناپلئون از توانایی های خود مطمئن بودند و تمرینات با ارزشی برای هرگونه عملیات نظامی انجام دادند. گاه که در آنها علائم ملالت دیده می شد ناپلون از آنها بازدید می کرد و رژه های پرهزینه ای انجام می داد تا روحیه آنها را بالا نگه دارد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/French_Dragoon_Officer_Mounted.jpg[/img] افسر واحد اژدهای سوار این سربازان هسته نیرویی را تشکیل دادند که اندکی بعد ناپلئون آن را "ارتش بزرگ" نامید. در ابتدا، این ارتش شامل 200000 نفر می شد که در 7 سپاه سازمان داده شدند. هر سپاه در حدود 36 تا 40 قبضه توپ در اختیار داشت که آن را قادر می ساخت به صورت مستقل به جنگ ادامه دهد تا نیروهای کمکی سربرسند. در راس این نیروها، ناپلئون سواره نظام احتیاط اش را -که شامل 22000 نفر می شد- در دو لشکر سوار زره پوش ، 4 لشکر اژدها ی سوار و 2 لشکر اژدهای پیاده و سواره نظام سبک سازمان داد. گارد امپراطور شامل 7000 نفر بود که آنها را برگزده برگزیدگان می گفتند و توسط 24 قبضه توپ پشتیبانی می شدند. در سال 1805، ارتش بزرگ بالغ بر 350000 نفر شده بود که همگی به خوبی تجهیز شده و به خوبی آموزش دیده بودند و فرمانده های لایق و شایسته ای داشتند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Guard_w_Rifle_Advancing.jpg[/img] سرباز گاردامپراطور ارتش روس و اتریش ارتش روسیه در سال 1805 دارای مشخصه های سازماندهی قدیمی برپایه هنگ بود. در این ارتش هیچ واحد ثابت بزرگتر از هنگ وجود نداشت. افسران بلند پایه به صورتی گسترده از خانواده های اشراف بودند. سربازان روسی از روشهای جنگی قرن هجدهم استفاده می کردند و به صورتی ثابت تنبیه می شدند تا انضباط به آنها تزریق شود. به علاوه، تمرینهای تعداد زیادی از افسران جزء اندک بود و به سختی می توانستند برای انجام مانورهای پیچیده میدان نبرد افرادشان را رهبری کنند. با وجود این، روسها توپخانه خوبی داشتند که پرسنل آن به سختی می جنگیدند ولی حاضر نبودند تا ادواتشان به دست دشمن بیافتد. آرشیدوک چارلز -برادر امپراطور اتریش- در سال 1801 شروع به اصلاح ارتش اتریش کرده بود. او قدرت را از دست کنسول سیاسی-نظامی خارج کرد. چارلز بهترین فرمانده میدان اتریش بود اما در میان اعضای دربار محبوبیتی نداشت و هنگامی که -برخلاف نظر او- اتریش تصمیم به جنگ با فرانسه گرفت باز هم از نفوذش در دربار کاسته شد. کارل ماخ فرمانده جدید ارتش اتریش شد و اصلاحات در پیاده نظام را دنبال کرد. او هر هنگ را که سابقا از 3 گردان -هر کدام دارای 6 گروهان- تشکیل می شد بر اساس 4 گردان -هر یک شامل 4 گروهان- سازماندهی کرد. این تغییر ناگهانی، با کمبود افسران آموزش دیده مصادف شد و در نتیجه، این واحدهای جدید نتوانستند به انتظارات پاسخ دهند. سواره نظام اتریش به عنوان بهترین سواره نظام اروپا شناخته شده بود اما تقسیم کردن آنها در میان واحدهای گوناگون پیاده نظام از توان ضربت آنها -در برابر همآوردهای فرانسوی شان- کاسته بود. حرکات اولیه فرانسوای دوم -امپراطوراتریش- به تصور اینکه ناپلئون مشغول بریتانیا است و نمی تواند باسرعت در برابر حرکات نظامی در مرکز اروپا واکنش نشان دهد در روز 7 سپتامبر ارتش خود را وارد ایالت بایر -متحد ناپلئون- کرد. امپراطور اتریش به کمک سپاه روس -که به سمت مرکز اروپا حرکت کرده بود- دلگرم بود اما پیشبینی های او درست از آب درنیامدند. سرعت حرکت روسها بسیار اندک بود و سرعت حرکت ناپلئون چونان گردباد. در آگوست 1805، ناپلئون -که از ماه می سال قبل خود را امپراطور فرانسه نامیده بود- جهت ارتش خود را از کانال مانش به سوی راین برگرداند تا با تهدید ارتش مشترک جدید روس-اتریش روبرو شود. در روز 25 سپتامبر، پس از یک راهپیمایی مخفیانه و در نهایت پنهانکاری 200000 سرباز فرانسوی عبور خود از رود راین در جبهه ای به عرض 260 کیلمتر را آغازکردند. ناپلئون در کمتر از 1 ماه ارتش بزرگ را از کناره دریای مانش به کنار رود راین رساند. ناپلئون، ژنرال ماخ بد شانس و ارتش اتریش را در نبرد اولم وادار به تسلیم کرد. ماخ بیشترین قسمت ارتش اتریش را در دژ اولم -در باواریا- جمع آوری کرد. ناپلئون آرزو داشت تا بتواند نیروهایش را به سمت شمال سوق دهد و یک حرکت دورانی وسیع را اجراکند تا نیروهای فرانسه از پشت اتریشی ها سردرآورند. مانور ناپلئون به خوبی اجراشد و 23000 اتریشی در اولم به محاصره افتادند و تسلیم شدند. تعداد اسرای اتریش به 60000 نفر رسیده بود. اگرچه، شکست ناوگان متحد اسپانیا و فرانسه در نبرد ترافالگار در فردای آن، روز شیرینی این پیروزی تماشایی را از بین برد، اما پیروزیهای فرانسه با سقوط وین در ماه نوامبر کامل شد. نیروهای روسی تحت فرمان کوتوزوف از نجات ارتش اتریش بازماندند و بنابراین به سمت شمال شرق عقب نشینی کردند تا منتظر نیروهای تقویتی و نیروهای باقیمانده ارتش اتریش بمانند. ناپلئون در طی 23 روز خود را از اولم به وین رسانید تا مانع پیوستن روسها به اتریشی ها شود. در هنگام آغاز حرکت به سمت وین گفت:"بگذارید روسها را از زحمت طی نیمه مسافت برهانیم." باقیمانده ارتش اتریش از وین عقب نشینی کرده و در اولموتز به سپاه روس پیوستند. 100000 قبضه تفنگ سر پر، 500 قبضه توپ و پلهای استراتژیک دانوب به صورت سالم به دست فرانسه افتادند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Sabre_bayonette_carabine.jpg[/img] سلاح های معمول ابتدای قرن نوزدهم از راست به چپ: کارابین، شمشیر، شمشیر کوتاه و سرنیزه حال ناپلئون خود را در موقعیت استراتژیکی نامناسبی یافت. مقاصد پروس نامعلوم و احتمالا خصمانه بود. ارتشهای روسیه و اتریش در حال ملحق شدن به یکدیگر بودند و ممکن بود که ارتش پروس نیز به آنها بپیوندد. آنها می توانستند خطوط تدارکاتی ناپلئون را قطع کنند و راه عقب نشینی ناپلئون به فرانسه را ببندند. خطوط تدارکاتی ناپلئون بیش از اندازه گسترده شده بودند و برای بازنگه داشتن آنها نیاز به پادگانها قدرتمندی در طول مسیر بود. ناپلئون می دانست که تنها راه استفاده از موفقیت نبرد اولم مجبور کردن دشمن به جنگ و شکست دادن آن بود. خوشبختانه -برای او- تزار 24 ساله روس نیز به جنگیدن علاقه داشت. پس از آن ناپلئون با شمال حرکت کرد تا به مقابله با ارتش روس-اتریش بپردازد. سرمشق نبردهای عالم در حال آغازشدن بود. نبرد ناپلئون می توانست برای نبردی که در پیش رو داشت در حدود 75000 نفر و 139 قبضه توپ جمع آوری کند. در حدود 7000 نفر تحت فرمان مارشال داووت هنوز در جنوب و در مسیر وین مستقر بودند. متحدین در حدود 85000 نفر و 278 قبضه توپ در اختیار داشتند. 70درصد نیروهای ائتلاف، روس بودند. در روز اول دسامبر هر دو طرف شروع به اشغال مواضع خود کردند. میدان نبرد تپه 210 متری سانتون و تپه 260 متری زوران بر قسمت شمالی میدان نبرد و جاده حیاتی اولموتز-برونو مسلط بودند. در غرب این دو تپه، روستای بلووتیز قرارداشت و بین تپه ها و روستا نهر بوسنیتز به سمت جنوب می رفت تا به نهر گلدباخ بپیوندد و بعد از کنار روستاهای کوبلنیتز، سوکولنیتز و تلنیتز عبورکند. در مرکز میدان، بلندی های پراتزن قرارداشت. این تپه ها، شیبی ملایم و ارتفاعی برابر با 11 تا 12 متر داشتند. واحدهای سپاه ناپلئون: گارد امپراطوری به استعداد 5500 نفر و 24 قبضه توپ و به فرماندهی بسیر . سپاه اول به استعداد 13000 نفر و 24 قبضه توپ به فرماندهی برنادوت. سپاه سوم به استعداد 6300 نفر و 12 قبضه توپ و به فرماندهی داووت. سپاه چهارم به استعداد 23600 نفر و 35 قبضه توپ و به فرماندهی سولت. سپاه پنجم به استعداد 12700 نفر و 20 قبضه توپ و به فرماندهی لان. لشکر نارنجک اندازان به استعداد 5700 نفر و به فرماندهی اودینوت. سواره نظام احتیاط به استعداد 7400 نفر و به فرماندهی مورا. واحدهای سپاه متحدین: گارد سلطنتی روسیه به استعداد10500نفر و 40 قبضه توپ و به فرماندهی گراند دوک کنستانتین. گارد تزار به استعداد 13700نفر و 42 قبضه توپ و به فرماندهی باگراتیون. گارد پیشرفته به استعداد 6880نفر و 12 قبضه توپ سبک به فرماندهی ژنرال باکس هاودن. ستون اول به استعداد 13500نفر، 40 قبضه توپ سبک و 24 قبضه توپ سنگین به فرماندهی سپهبد داکتروف. ستون دوم به استعداد 11550 نفر و 30 قبضه توپ سبک و به فرماندهی سپهبد لانگرن. ستون سوم به استعداد 7700نفر و 30 قبضه توپ سبک و به فرمانهی سپهبد پرزبویسکی. ستون چهارم به استعداد 23900نفر، 52 قبضه توپ سبک و 24 قبضه توپ سنگین به فرماندهی سپهبد میلورادویچ و کلورات. ستون سواره نظام به استعداد 5375نفر و 24 قبضه توپ به فرماندهی شاهزاده لیختن اشتاین. نقشه ها و تمایلات متحدین در روز اول دسامبر، هیاتی از فرماندهان متحدین برای بحث درباره اهداف نبرد تشکیل شد. بیشتر استراتژیستهای متحدین دو عقیده اساسی در ذهن داشتند. برخورد با دشمن و حفاظت از جناح جنوبی که در سمت وین بود. اگرچه تزار و نزدیکانش برای نبرد فشار می آوردند اما امپراطور فرانسوای دوم بیشتر محتاط بود و کوتوزوف- فرمانده اصلی روسها- از او پشتیبانی می کرد. به هرحال، فشار برای جنگیدن از جانب اشراف روس و فرماندهان اتریش زیاد بود و متحدین نقشه سرفرمانده اتریش -ویروثر - را برگزیدند. این نقشه بر اساس حمله مستقیم به جناح راست فرانسه -که متحدین متوجه شده بودند دفاع سبکی دارد- و حمله احاطه ای به جناح چپ فرانسه طراحی شده بود. متحدین بیشتر نیروهایشان را در 4 ستون -که قرار بود به جناح راست فرانسه حمله کنند- بکارگرفته بودند. گارد سلطنتی روسها به عنوان نیروی احتیاط درنظرگرفته شده بود در حالیکه سربازان روس تحت فرمان باگراتیون جناح راست قشون متحدین را محافظت می کردند. نقشه ها و تمایلات ناپلئون روز قبل از وقوع درگیری، ناپلئون این عقیده را به متحدین القا کرده بود که ارتش او در وضعیت بدی قراردارد و او مایل است تا برای رسیدن به صلح مذاکرده کند. در حقیقت، او آرزو داشت که متحدین حمله کنند و برای ترغیب آنها به حمله از روی عمد جناح راست خود را ضعیفتر کرده بود. در روز 28 نوامبر، ناپلئون با مارشالهایش در سرفرماندهی سلطنتی دیدار کرد و آنها به او اطلاع دادند که از نبرد بیمناک هستند و تردید دارند که به پیروزی برسند و حتی پیشنهاد کردند که عقب نشینی کنند. اما ناپلئون به شکایت آنها اعتنایی نکرد و به کارش ادامه داد. ناپلئون خیال می کرد که متحدین بیشتر نیرویشان را برای مقابله با جناح راست او بکار می گیرند و در نتیجه مرکز سپاه خود را ضعیف خواهند کرد. او سپس بر روی ضدحمله سنگین فرانسوی ها بر روی مرکز ضعیف شده متحدین حساب می کرد. 16000 سرباز سپاه چهارم سولت باید به مرکز سپاه متحدین یورش می برد تا دشمن را زمینگیرکنند. درضمن، برای پشتیبانی جناح راست فرانسه، ناپلئون به سپاه سوم داووت دستور داد تا از وین حرکت کند و به افراد ژنرال لگراند ملحق شود. ژنرال لگراند و افرادش جناح گسترده جنوبی را نگه داشته بودند و وظیفه داشتند تا سنگین ترین قسمت حملات دشمن را تحمل کنند. سربازان داووت در مدت 48 ساعت مسافت 110کیلومتر را طی کردند! زمان رسیدن آنها به میدان نبرد، به صورتی قاطع موفقیت یا شکست طرح ناپلئون را روشن می کرد. گاردسلطنتی و سپاه اول برنادوت به عنوان احتیاط در نظر گرفته شدند و سپاه پنجم لان قسمت شمالی میدان را حفاظت می کرد. عرض جبهه سپاه فرانسه به 10کیلومتر می رسید. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/001.JPG[/img] مواضع متحدین و ناپلئون در ساعت 18:00 روز اول دسامبر آغاز نبرد ستونهای متحدین شبانه به راه افتادند تا با حمله به جناح راست ناپلئون او را غافلگیر کنند و این دقیقا همان حرکتی بود که ناپلئون در انتظار آن نشسته بود. نبرد در حدود ساعت8:00 روز دوشنبه دوم دسامبر با حمله اولین ستون متحدین به روستای تلنیتز آغازشد. تلنیتز توسط هنگ سوم دفاع می شد. این قسمت از میدان نبرد شاهد حمله سنگین متحدین بود که فرانسوی ها را مجبور به تخلیه روستا کرد و آنها را به آن سوی رود گلدباخ راند. در این هنگام، طلایه داران سپاه داووت سررسیدند و متحدین را از روستا بیرون کردند. آنگاه سواره نظام سبک متحدین حمله کرد و روستا دوباره به دست متحدین افتاد. فرانسوی ها نیز حمله متحدین به تلنیتز را با آتش توپخانه پاسخ دادند. ستونهای متحدین به سوی جناح راست فرانسوی ها جاری شدند اما سرعت لازم را نداشتند و بنابراین فرانسوی ها در متوقف کردن حمله آنها تا حد زیادی موفق شدند. در حقیقت، آرایش آنها اشتباه و زمان حرکتشان نامناسب بود. واحدهای سواره نظام تحت فرمان شاهزاده لیختن اشتاین -در جناح چپ متحدین- باید در جناح راست آنها بکارگرفته می شد و در طی نبرد، حرکت آنها باعث کندشدن پیشروی ستون دوم پیاده نظام به سوی جناح راست فرانسوی ها شد. در آن زمان، طراحان فکر می کردند که این امر یک فاجعه است اما کمی بعد همین اشتباه به کمک متحدین آمد. در این اثنا، طلایه داران ستون دوم به سوکولنیتز حمله بردند -که توسط هنگ 26 پیاده سبک و چریک های فرانسوی حفاظت می شد- حمله آغازین متحدین موفق نبود و ژنرال لانگرون دستور داد تا دهکده را به توپ ببندند. این گلوله باران مرگبار فرانسوی ها را مجبور کرد تا عقب نشینی کنند و تقریبا در همین زمان بود که ستون سوم به دژ سوکولنیتز حمله کرد. به هرحال، فرانسوی ها ضدحمله کردند و روستا را بازپس گرفتند ولی دوباره بیرون رانده شدند. هنگامی که لشکر فریانت -از سپاه سوم سولت- دهکده را بازپس گرفت، درگیری در این ناحیه موقتا فروکش کرد. سوکولنیتز احتمالا سنگین ترین قسمت نبرد بوده است و درطی آن روز، چندین بار دست به دست شد. یک طوفان تند و پایان نبرد [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/002.JPG[/img] حمله قاطع به مرکز متحدین توسط نیروهای هالیار و وندام نیروهای متحدین را از وسط شکافت و فرانسوی ها را در یک موقعیت طلایی برای رسیدن به پیروزی قرارداد. درساعت 8:45 ناپلئون که از ضعف مرکز حریف راضی به نظر می رسید. از سولت پرسید که چقدر طول می کشد تا او و مردانش بتوانند به تپه های پراتزن برسند و مارشال پاسخ داد:"کمتر از 20 دقیقه، قربان!" در حدود 15 دقیقه بعد فرمان حمله داده شد و ناپلئون گفت:"یک طوفان تند و پایان نبرد." یک مه غلیظ به پیشروی لشکر سنت هلیار کمک کرد اما هنگامی که آنها در حال بالارفتن از تپه بودند خورشید افسانه ای اشترلیتز تابیدن گرفت و پاره شدن مه آنها را دلگرم کرد. سربازان و فرماندهان روس در بالای تپه از دیدن انبوه سربازان فرانسوی که به سویشان می آمدند سراسیمه شدند. حال، فرماندهان متفقین می توانستند تعدادی از واحدهای ستون چهارم را که در حرکت خود تاخیر کرده بودند به سوی این کشمکش خونبار اعزام کنند. نبرد خونباری که بیش از 1 ساعت به طول انجامید تلفاتی سنگینی به متحدین واردساخت. سربازان دیگری از ستون دوم -که بیشتر اتریشی های باتجربه بودند- در این درگیری شریک شدند و در برابر یکی از بهترین واحدهای ارتش فرانسه جنگیدند و آنها را وادارکردند تا از تپه ها عقب نشینی کنند. به هرحال، مردان سن هلیار با ناامیدی یک بار دیگر هجوم بردند و متحدین را به زور سرنیزه از بلندی های پراتزن راندند. در ساعت 13:00 پراتزن سقوط کرد. در قسمت شمال میدان، لشکر ژنرال وندام به اشتاره وینوهرادی حمله کردند و با زد و خورد و شلیک دسته جمعی چند گردان متحدین را در هم شکستند. نبرد به دلخواه ناپلئون جریان می یافت اما هنوز هم درگیریهای بیشتری در پیش رو بود. ناپلئون به سپاه اول برنادوت فرمان داد تا جناح چپ وندام را پوشش دهد و مقر فرماندهی خود را از تپه زوران به کلیسای آنتونی مقدس در تپه های پراتزن منتقل کرد. وخامت اوضاع متحدین مسبب اعزام گراندوک کنستانتین به همراه گارد سلطنتی روس به میدان نبرد شد. برادر تزار به گارد سلطنتی فرمان حمله به واحدهای تحت فرمان وندام را داد و باعث شد تا تنها واحد فرانسه در میدان نبرد متلاشی شود. ناپلئون با مشاهده دردسر به گارد سواره نظام سنگین خود دستور پیشروی داد. این افراد به همآوردهای روس خود یورش بردند اما با وجود سیل سواره نظام دو طرف، برنده میدان هنوز مشخص نشده بود. روسها در این حمله برتری عددی داشتند اما خیلی زود با ورود لشکر دوم از سپاه برنادوت به پهلوی نیروهای وندام ورق برگشت و سواره نظام فرانسه توانستند پشت صفوف پیاده نظام خودی پناه بگیرند. توپخانه اسبی گاردسلطنتی نیز آماده شد تا تلفات زیادی بر سواره نظام و تفنگداران روس وارد سازد. روسها شکست خوردند و سواره نظام تجدید قواکرده فرانسه تعداد زیادی از آنها را تعقیب کرد و از دم تیغ گذراند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Cuirasse-1854-p1030165.jpg[/img] زره و کلاه خود سواره نظام زره پوش [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Hussar_by_Alexander_Orlowski.jpg[/img] نیزه دار سپاه روسیه پایان بازی در ساعت 14:00 واحدهای متحدین به صورت خطرناکی از همدیگر جداشده بودند. حال، ناپلئون می توانست به یکی از دو جناح آنها حمله کند. ناپلئون جناح چپ متحدین را انتخاب کرد. در این اثنا، قسمت شمال میدان نبرد نیز شاهد درگیری های سنگینی بود. سواره نظام سنگین شاهزاده لیختن اشتاین پس از اینکه در نهایت به موقعیت صحیح خود رسید، به سواره نظام سبک کلرمن حمله برد. ستیزه به نفع فرانسوی ها به پیش می رفت اما این مطلب که سواره نظام کلرمن مجبور به پناه گرفتن پشت لشکر پیاده نظام ژنرال کافارلی شد نشان می دهد که تعداد روسها بسیار زیاد بوده است. افراد کافارلی حمله روسها را سدکردند و اجازه دادند تا مورا دو لشکر سواره نظام زرهپوش را اعزام کند تا کار سواره نظام روس را یکسره کنند. ستیزه های بعدی خونبارتر و طولانی تر بودند. لان نیروهایش را در برابر سربازان باگراتیون هدایت کرد و پس از جنگی سخت، فرمانده با تجربه روسها را از میدان به دربرد. او می خواست که روسها را تعقیب کند اما مورا -که فرمانده آن قسمت از جبهه بود- با او مخالفت کرد. حال، تمرکز ناپلئون به سمت جنوبی ترین قسمت میدان نبرد معطوف شده بود. در آنجا هنوز فرانسوی ها و متحدین بر سر سوکولنیتز و تلنیتز می جنگیدند. در یک حمله گازانبری موفقیت آمیز، لشکر سنت هلیار و قسمتی از سپاه سوم داووت در سوکولنیتز خطوط دشمن را شکافتند و فرماندهان ستونهای اول و دوم -ژنرال کینمایر و ژنرال لانگرون- از میدان متواری شدند. حال فرانسوی ها از مسیری حرکت می کردند که شب پیش متحدین از آن مسیر به سمت تلنیتز و سوکولنیتز آمده بودند. فرمانده جناح چپ متحدین -باخ هاودن - نیز کاملا گیج شد و فرارکرد. کینمایر عقب نشینی او را با استفاده از سواره نظام سبک اورایلی پوشش داد. این واحد قبل از عقب نشینی خود با شجاعت 5 هنگ از 6 هنگ سواره نظام فرانسه را شکست داده بود. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Napoleon_Grenadier_of_1808_by_Bellange.jpg[/img] نارنجک اندازان سپاه ناپلئون اکنون ارتش متحدین در آشوب سراسری غرق شده بود و واحدها از هر جهتی که می توانستند سعی در فرار از میدان نبرد داشتند. اما هنوز یک پرده مشهور و ترسناک از این نمایش باقی مانده بود. روسهایی که از جناح راست فرانسه شکست خورده بودند درحال عقب نشینی به سمت جنوب و از طریق دریاچه یخ زده ساتچان بودند. توپخانه فرانسه به سمت سربازان روس شلیک می کرد اما ناپلئون دستور داد تا توپچی ها به سمت یخ هدفگیری کنند. سربازان روس بر روی یخهای شکسته شده غافلگیر شدند و تعداد زیادی از آنها به همراه چندین قبضه توپ در آبهای سرد دریاچه غرق شدند. تخمین تعداد توپهای غنیمت گرفته شده متفاوت است و آنها را بین 38 تا بیش از 100 قبضه توپ برآورد کرده اند. منابع همچنین درباره تعداد تلفات اختلاف دارند و تلفات را بین 200 تا 2000نفر برآورده می کنند. به خاطر اغراقی که ناپلئون در ثبت وقایع این قسمت از نبرد کرده است احتمالا اعداد کوچکتر به واقعیت نزدیک تر می باشند. بسیاری، این دستور را بیرحمانه ترین دستور ناپلئون در میدان نبرد می دانند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Guard_Artillery_Set.jpg[/img] توپخانه فرانسه [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/003.JPG[/img] آخرین مرحله نبرد پس از نبرد نبرد اشترلیتز جغرافیای سیاسی اروپا را کاملا دگرگون ساخت. در عرض 3 ماه، فرانسه وین را گرفته بود، دو ارتش دشمن را متلاشی کرده بود و امپراطور اتریش را خوار و زبون ساخته بود. این وقایع در تضاد کامل با ساختار صلب قدرت در قرن هجدهم بودند که در آن پایتخت هیچ کشور بزرگی توسط دشمن گشوده نمی شد. اشترلیتز شروع گسترش سلطه فرانسه بر تمامی اروپا بود اما یکی از نتایج آنی این نبرد، هدایت پروس به جنگ 1806 بود. نتایج نظامی و سیاسی متحدین در حدود 37% از نیروهایشان را از دست دادند و ارتش ناپلئون در حدود 13% تلفات داشت. متحدین همچنین 180 قبضه توپ و 50 واحد را نیز از دست دادند. پیروزی با شگفتی و دیوانگی در میان مردم پاریس مواجه شد. تزار نوشت:" ما بچه هایی هستیم در دستان یک غول." ناپلئون برای شکست دادن دشمن تنها از 45000نفر استفاده کرد و 25000قوای احتیاط خود را حتی یک دقیقه هم وارد نبرد نکرد. برنامه ریزی ناپلئون به گونه ای بود که انگار خود به فرماندهان اتریش و روس فرمان می راند و آنها تمام حرکات رزمی خود را مطابق با تمایلات وی انجام دادند. پیروزی اشترلیتز به صورتی موثر به ائتلاف سوم خاتمه داد. فرانسه و اتریش در چهارم دسامبر متارکه کردند و در 26دسامبر1805، اتریش و فرانسه عهدنامه پرزبورگ را امضا کردند. اتریش بر ادعاهای ارضی ناپلئون مبنی بر عهدنامه های قبلی -کامپوفرمیو و لونئویل- صحه گذاشت و از قسمتی از سرزمین هایش به نفع ناپلئون و متحدان آلمانی اش صرف نظر کرد و غرامتی بالغ بر 4 میلیون فرانک را تقبل نمود. ونیز به پادشاهی ایتالیا واگذار شد. این پایانی ناخوشایند برای اتریش بود، اما مطمئنا نه یک صلح فاجعه آمیز. به سربازان روس اجازه داده شد تا به خاک کشور خود بازگردند و فرانسوی ها در جنوب آلمان اردو زدند. پیروزی اشترلیتز، همچنین، اجازه داد تا کنفدراسیون راین توسط ایالتهای آلمانی تشکیل شود. این کنفدراسیون به عنوان سپری بین فرانسه و پروس عمل می کرد. در سال 1806، امپراطوری مقدس روم عملا از بین رفت چرا که فرانسوای دوم -امپراطور اتریش- تنها به پادشاهی اتریش بسنده کرد و لقب افتخاری پادشاه روم مقدس را کنارنهاد و از آن به بعد خود را فرانسوای اول نامید. ناپلئون خود را در نقش شارلمانی یافته بود و تاج بخشی را آغازکرد و در 6 ماه نخستین سال 1806 چهار پادشاهی ساخت. ژوزف و لوی برادران خود را پادشاه ایتالیا و هلند کرد. به هرحال، این موفقیتهای نتوانست صلح را در قاره مستقر کند. پروس فعالیتهای فرانسه را در تقابل با منافع خود در اروپای مرکزی می دانست و در نتیجه جنگاوارن پروس -به همراه رشد نفوذ فرانسه در اروپا- در سال1806 آتش جنگ دیگری را شعله ور ساختند هرچند که ناپلئون برای خوش آیند پادشاه پروس ایالت هانور را به وی بخشیده بود. اطریش و روسیه هیچگاه ناپلئون را نبخشیدند و درنهایت با کمک بریتانیا توانستند اروپا را از امپراطوری آرمانی ناپلئون تصفیه کنند. نویسنده رضاکیانی موحد منبع:مجله جنگ افزار
-
خداپدرت رو بیامرزه که بالاخره یه سوال حسابی کردی. سربازان ژاپنی جانی و آدمکش نبودند. یعنی در حقیقت خودشون رو جانی و آدمکش نمی دونستند. کسانی که در اوج جنگهای چین و ژاپن از این کشور دیدن کرده بودند مردان ژاپنی را مردانی سخت کوش و مهربان می یافتند اما همین مردان وقتی وارد میدان جنگ می شدند هر بلایی که دلشون می خواست سر طرف مقابل می آوردند. علتش هم این بودکه در آیین سامورایی فرد جنگجو ناچار به اطاعت کورکورانه نسبت به اربابش هست. در مورد امپراطور که اون رو تا مقام خدایی بالا برده اند. خوب وقتی که بالادستی ها به این بیچاره ها می گفتند که طرف مقابل( غربی ها، چینی هاو کره ای ها) اصلا آدم نیستند اینها هم اونها رو آدم و در حدو اندازه خودشون نمی دونستند و هر بلایی که می خواستند سر اسرا و غیرنظامی ها می آوردند. اما گذشته از اینها فاکتورهای دیگری هم در بین سربازان ژاپن در جنگ جهانی دوم بوده که الان هم بعضی هاش رو در میان مردم عادی می تونید پیداکنید چون تعالیم این کتاب به صورت نهانی در بین این مردم نهادینه شده. مثلا اطاعت از ارباب به صورت اطاعت از رئیس شرکت درآمده. رابطه بین رئیس و مرئوس در ژاپن تا دهه 80 یه رابطه پدر و فرزند بود نه یه رابطه مدیر و زیردرست. شرکتهای ژاپنی دقیقا مانند همون دوران سامورایی ها زندگی کارمندانشون را تا آخر عمر تامین می کردند و وقتی یه کارگر یا کارمند به یه شرکت وارد می شد دیگه تا آخر عمرش از نظر مادی خیالش راحت بود و ساپورت می شد. کارکردن سخت و فعالیت با وجدان کاری بالا هم در سربازان و هم در مردم ژاپن به راحتی دیده می شه و می تونید رگه های اصلی این تفکر رو توی همین کتاب پیداکنید. در زمینه جان فشانی هم همگی سربازان ژاپنی رو میشناسیم. تمام ارتشهای دنیا ادعا می کنند که تا پای جان حاضرند بجنگند ولی ارتش ژاپن در زمان جنگ جهانی دوم این ادعا رو به عرصه عمل وارد کرد. فقط خلبانهای ژاپنی نبودند که پروازهای انتحاری داشتند بلکه در میان افراد نیروی زمینی هم این امر کاملا رواج داشت. به هر حال....
-
بنیاد خدمت سامورایی، بر روی هم، سرسپردن در راه امیر است. در این راه بالاتر و بایسته تر از هر چیز آن است که سلحشور در جان خود خرد، رحت و دلیری داشته باشد. هر چند که داشتن این هر سه فضیلت ورای توان مرد عادی است، از سامورایی به آسانی برآید. خرد را می توان را رای جستن از دیگران فرایافت، خردی بی مرز و سرشار. رحمت، حاصل کوشیدن و رنج بردن برای دیگران است. دلیری آن است که مرد دندان بر هم فشارد و ناهمواری را زیرپا بکوبد، بی آنکه ذره ای از پیامد کار بیم آورد. تعریفی بهتر از این فضیلتها نمی دانم. اینک، چیزهایی که برای دیگران چشمگیرتر است، جلوه و نمود مرد، شیوه ی سخن و خط نویسی اوست، که همه از کارهای هر روزه اند و می توان با آموزش و تمرین پیوسته آن ها را هر چه بهتر ساخت. بیش از هر چیز بکوش تا تسلیم و نیرومند باشی. پس از یافتن آرامی جان و نیروی تن، تاریخ و آداب خاندان را بیاموز؛ پس از آن کمالات دیگری را به تفنن فراگیر. در خدمت امیر بودن، بر روی هم، کاری دشوار نیست. کسانی که امروز خدمتشان بیش و کم به کار می آید آنهایند که مان به این سه اصل دل نهاده اند.
-
تی-72 زد همون تی-55 آپگرید شده توسط ایران هست.
-
امروزه کلمه شرپنل به یه اسم عام تبدیل شده و هر پرتابه ای که در بالای سر هدف ترکش می شده بهش می گن شرپنل. مطمئنا با اونی که 300 سال پیش اختراع شده فرق داره. مطلب فوق یه مطلب کوتاه بود از دایره المعارف اینکارتا که به دلیل کوتاهی ترجمه اش کرده بودم. توضیحات کاملش رو دوستان باید خودشون بگردند و پیداکنند.
-
1- مرسی 2- عکسها رو بزرگ کردم. مخصوصا نقشه ها خیلی مهمه. خیلی وقت گذاشتم تا فارسیشون کردم. 3- تا منظور از توپخانه چی باشه؟ اونی که بهش می گن آرتیلری تشکیل می شده از خمپاره اندازها، هویتزرها و دست آخر توپخانه ها. هر کدوم از اینها هم واسه خودش کلی توضیحات داره. تا اونجا که من می دونم گلوله های انفجاری در اون زمان بوده ولی به صورت گسترده استفاده نمی شده. و بیشتر گلوله های توپ به صورت یه کره فلزی بوده که پس از شلیک دور خودش می چرخیده و به یه سری آدم برخورد می کرده. 4- اگر منظور از نقطه زن سلاحیه که به وسایل نشانه گیری دقیق مجهز باشه مسلمه که در اون زمان همچین چیزی نبوده. اصولا برد توپخانه های اون دوران خیلی کمتر از اون بوده که بخوان باهاش نشونه گیری دقیق انجام بدهند. 5- چون تخصص من توپخانه نیست بحث بیشتر در این زمینه را به دیگر دوستان واگذار می کنم ولی یه مطلب درباره گلوله های شرپنل کار کردم که اون رو در سایت می ذارم تا دوستان استفاده کنند.