[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. برنا جان مرسی از لطف شما. راستش رو بخواهی اطلاعات موشکی من در حد صفر هستش. اگر هم دقت کرده باشی کمتر توی بحثهای موشکی شرکت می کنم . فقط دیدم که این لعنتی خیلی جدید و مدل بالاس واسه همین خوشم اومد که ترجمه اش کنم. چون عقیده دارم که باید سعی کنیم با تکنولوژیهای روز دنیا آشنا بشیم. اما یادتون باشه که این موشک در رده موشکهای تاکتیک قرار می گیره و می شه اون رو با موشکهای اس اس 23 و لانس و پرشینگ مقایسه کرد ( از نظر طول و نه کارایی و دقت) . حال این موشک فاتح که شما ذکر کردی نمی دونم بردش چقدره ولی کلا کار نشد نداره و فقط همت می خواد و چند تا بچه درس خون که شما مشالله هم همت داری و هم درس خونی. برای همه دوستان آرزوی موفقیت می کنم. رضاکوچولو
  2. RezaKiani

    ارتش بحرين

    75 کیلو ناقابل. فقط چون مغز تعطیله می تونید وزن مغز این حقیر رو فعلا 0 تقریب بزنید. icon_cool
  3. ببینید بچه ها (ببخشید از کله بچه استفاده می کنم)بهتره خیلی به هم نپریم. فعال که نه ناوی اومده نه ناوی رفته بذارید یه چند تا مطلب بنویسم بعدش اگر دوست داشتید همینجا بحث رو ببنیدیم 1- زدن ناوهواپیمابر امکان داره ولی به شرطها و شروطها. اولین شرطش اینه که در دسترس برد سلاح های کشور مهاجم قراربگیرند. 2- دومین شرطش اینه که کشوری که داره به ناوهواپیمابر حمله می کنه یه آواکسی چیزی داشته باشه که بتونه جای دقیق ناوهاپیمابرو تعیین کنه وگرنه توی این دریا به این بزرگی مثه پیداکردن سوزن توی کاهدون می مونه. دقت کنید کلی دارم حرف می زنم نه درباره خلیج فارس و اینها.... 3- برای زدن ناوهواپیما بر سومین شرط گذشتن از سد هواپیماهای محافظ اونه که فکر کنم در حال حاضر با توجه به توان هوایی ما غیرممکن باشه. 4- برای زدن ناوهواپیمابر چهارمین شرط گذشتن از سد ناوها و ناوچه های محافظ اون هستش که بازهم با توجه به توان هوایی ما تقریبا غیرممکنه. 5- برای زدن ناوهواپیما بر توسط زیردریایی باید از سد ناوها و ناوچه های محافظ و همچنین هواپیماهای ضدزیردریایی ناو گذشت که تقریبا غیرممکنه. اگه شدنی بود آرژانتینی ها عقلشون می رسید که با زیردریایی شون ترتیب ناوهای انگلیس رو بدهند. چون ندادند معلومه که احتمالش خیلی کمه. 6- زدن ناوهواپیما بر توسط موشک ها بالستیک مثه شهاب تقریبا غیرممکنه به دو دلیل دلیل اول شرط شماره 2 ذکر شده در بالا. دلیل دوم اینه که وقتی موشک بالستیک شلیک شد دیکه نمی شه کنترلش کرد و ناوهم که یه جا ثابت نمی مونه. 7 بر فرض هم که اومدیم و ناو رو زدیم با توجه به تجربیات اون جنگهایی که ذکر کردم احتمال غرق شدنش خیلی کم هستش. مگه توی این همه جنگ چند تا ناوهواپیمابر رفتن کف اقیانوس؟ 8-بازهم می گم زدن و غرق کردن ناوهواپیمابر کاملا غیرممکن نیست. فقط با توجه به توان فعلی ما غیرممکن به نظر می رسه. ممکنه روشهایی باشه که در آِینده بتونیم این کارو بکنیم. 9 درباره استفاده از قایقهای کوچک موشک انداز : یه مطلب شماره 42 مجله جنگ افزار چاپ کرده به نام سپاه پاسداران در برابر نیروی دریایی آمریکا. نوشته که خود امریکایی ها اومدن و حمله ای مثه اون چیزی که دوستان در بالا گفتند رو با تعداد زیادی قایق شبیه سازی کردن و دیدن که با تعجب حمله با تعداد زیادی قایق موشک انداز خیلی موفقیت آمیز تر از اون چیزی بوده که در محاسبات اومده. فقط باید ببینیم که برد قایقهایی که ما داریم چقدر هستش و با توجه به وزن محموله شون تا کجا می تونند جلو برند؟ کسی آمارشو داره؟ 10- درباره زدن ناوهواپیمابر اخرین نکته سیستمهای جنگ الکترونیک هستش که این ناوها و ناوهای محافظشون ازش استفاده می کنند. برای اون هم باید فکری کرد. همون جور که دوستمون گفت با استفاده از همین سیستمها در عملیات اخوندک موشکهای هارپون شلیک شده توسط ناوچه های ایرانی رو منحرف کردند. این عملیات ماله 1986 یعنی 20 سال قبله پس تا حالا سیستمهای جنگ الکترونیک کاملتری ساخته شده. 11- در مورد اف111: اتفاقا بدون محافظ بودند ولی توی هوا چندبار سوختگیری کردند. ما هم نگفتیم اگه کسی بخواد بیاد با اف111 میاد. محمد عزیز من فقط یه نکته رو بهت یادآور می شم تو هم به کسی خداوکیلی نگو. برای از پا دراوردن کشور ما اینهمه ناو و این جور چیزها نیاز نیس. متاسفاه با دو تا شایعه که پودر رختشویی گرون شد یا برنج کمیاب شده یا چایی.... همه مردم میریزن توی خیابون و همدیگرو می خورند. نمونه اش رو توی همین یکی دو ماه گذشته دیدیم. به نظر من تا وقتی که ما مردم ایران اینجوری با همیدگه تا می کنیم احتیاجی به دشمن نداریم چون متاسفانه و باز هم متاسفانه خودمون فعلا بزرگترین دشمن خودمون هستیم. شما نیگا کن یه کشور 70 میلیون نفری اندازه چین مصرف بنزین داره بقیه اش رو هم که خودت می دونی. 12- هانس عزیز مشکلی که شما ذکر کرده اید واسه اینه که من داشتم یه نفری جواب دو نفر رو می دادم و اسم مخاطبم رو ننوشتم . معذرت می خوام درمورد ناوچه های اسرائیلی من روی صحبتم با آقا محمد بود. در بقیه موارد تقریبا با شما موافق هستم. فقط نمیدونم چرا شما بحث رو به ایران و آمریکا می کشونید . بهتره کلی بحث کنیم یعنی بگیم کشور الف که ناوهواپیمابر داره و کشور ب که امکانات ما رو داره. حالا بحث کنیم ببینیم کشور ب با استفاده از امکاناتش می تونه به ناوهای هواپیمابر کشور الف ضربه بزنه یا نه. 13-در مورد غرق شدن ناوهای اسرائیلی هر کسی که از یه خبرگذاری معتبر دنیا یه خبر پیداکرد لینکش رو همین جا بذاره تا ما بخونیم و حالش رو ببریم. تا اونجا که من خوندم غرق نشدند ولی هر دو آسیب شدید دیدند و با مصیبت تونستند اونا رو برگردونند به بندر. 14 برای همه دوستان آرزوی موفقیت می کنم . باز هم اگر کسی راه کاری برای زدن هر ناوی اعم از زپرتی و غیر زپرتی داره بگه. در ضمن شیشه مانیتور دست همه دوستان رو می بوسه الاحقر رضا
  4. اقا برنا راس مي گه. تازه بايد مسايل تعمير و نگهداري و هزينه آموزش پرسنل و ميزان مصرف سوخت و اين جور چيزها رو هم حساب بكنيم. البته نه اينكه ببينيم با حساب كردن اينها كدومشون توي هوا بهتر هستند. واسه اينكه ببينيم كدومشون در كل بهتر هستند.
  5. محمد عزیز سلام. شما منو ببخشید که ظرفیت شوخی ندارم. اون هواپیمای اف111 که گفتی کاشکی برد اون رو هم نیگا می کردی. اون وقت می فهمیدی که برد اونهم به لیبی نمی رسه. مخصوصا از اون مسیری که گفتم. حالا چه جوری خودشون رو رسوندن به لیبی؟ من یه حدسهایی می زنم شما هم حدس بزن همین جا جواب بده. بعدش هم من از ناوهواپیمابر و هواپیمانبر زپرتی و غیر زپرتی هیچ کشوری طرفداری نمی کنم. مسئله را دارم از دید غیر ایران-آمریکا بررسی می کنم. فکر کن الان توی یه کشور دوست آمریکا هستی مثالاانگلیس یا فرانسه یا... حالا فکر کن همین مسئله قایق و موشکهایی که دوستمون آقای هانس لطف کرد و همه رو گفت در دسترس داری حالا فکر کن یه ناوهواپیمابر هستش که می خوهای بزنیش. یادت باشه زدن با غرق کردن فرق داره. حالا بدون اینکه براشفته بشی و بخوای پای خدا و پیغمبر و بسیجی و غیرت و وطن پرستی رو وسط بکشی بگو چه جوری با همین وسایل ترتیبش رو می دی؟ یادت باشه من اگه اون ناو به قول شما زپرتی رو به من بدن که هیچ اگه تمام نیویورک رو هم به من بدن رفاقت شما دوستان رو باهاش عوض نمی کنم. تاریخچه سگ وخر هم خوندنش هم دونستنش لازم هستش. چون یه چیزی هستش که بهش می گن تجربه. اگر این تاریخچه سگ و شغال رو نخونیم ما از کجا تجربه به دست بیاریم. خودمون که نمی تونیم دوباره یه جنگ راه بندازیم. هر جنگی که در دوران جنگ سرد می شد بلافاصله مستشارهای دو تا ابرقدرت اونوقت خودشون رو به صحنه جنگ می رسوندندتا از نزدیک ببینند که سلاح هایی که ساخته اند و دست متحدینشون دادند چه جوری عمل می کردند. خوب پس با این حساب اون جور که شما می فرمایید این بندگان خدا هم زور زیادی می زنند. چه احتیاجی به کسب تجربه هستش؟ درباره ناوچه های اسرائیلی منابع شما رو خوندم متاسفانه غیرمعتبر هستند. اگر برگ دیگری دارید بزنید روی زمین ما خوشحال می شیم. در ضمن مونیتور گفت از شما تشکر کنم. چون جونشو نجات دادید؟
  6. بابا واقعا که بچه های خیلی باحالی هستید!!!! حالا که اینجوره منم ورمی دارم یه تاپیک درست می کنم توش فحش خوار ومادر میدم. بعدش هم می گم: شوخی بود بابا! ها ها ها. به حق چیزهای ندیده.. اما هانس عزیز من احتیاجی نمی بینم که سوات خودم رو به رخ کسی بکشم. لطفا شما به دوستاتون تذکر بدید که بی سوادی خوشون رو به رخ ما نکشند. اما درباره جنگ فالکلند: اونهایی که اسم بردی اسمشون یا ناوچه هست و یا ناوشکن اصلا می دونید که تعریف این ها چیه و با هم چه فرقی دارند؟ جان ما درت تا حالا برداشتی یه مطلب درباره فرق اینها با هم بخونی؟ یه ناوچه فرضا 2500 تنی با یه ناوشکن فرضا 6000 تنی با یه ناوهواپیمابر 73000 تنی فرقی نداره؟ واسه هر کدوم یه موشک خرج می کنی؟ اما اینکه گفتی ناو شفیلد رو زدند ، قربونت برم! خوب چرا اینونسیبل یا هرمس رو نزدند؟ دلیلش خیلی ساده است. واسه اینکه ناوهای هواپیمابر انگلیس خارج از برد هواپیماها وموشکهای آرژانتین لنگر انداخته بودند . به همین سادگی. من نمی گم که قراره با کشوری جنگ بشه یا نه؟ ولی اگر شما بخواهید یه ناوهواپیمابر رو بزنید اول باید بیاریدش دم ساحل که برد موشکهاتون بهش برسه یانه؟ شایدهم موشکهایی ساختید که می تونه تا روز قیامت پرواز بکنه و بردش بی نهایته؟ من نمی گم مسئولان کشور درباره مبارزه با ناوهای هواپیمابر فکر نمی کنند. من می گم آدم عاقل اگر می خواد یه پست بزاره باید مثه بقیه ادمهای عاقل فکر کنه و پست بزاره. اتفاقا خیلی خوبه که توی همین تاپیک درباره راه های زدن یه ناو هواپیمابر بحث کنیم ولی بحث درست و حسابی و منطقی نه همین جوری روهوا یه چیزی بپرونیم بعدش هم بزنیم زیرش بگیم ای بابا! شوخی کردیم. گفتید که در زمان جنگ جهانی تنها راه زدن ناوها حملات هوایی بوده با پرتاب بمب. قربونت برم اون لیست بلند بالا را واسه همین گذاشتم که همین جوری ورنداری چیز بنویسی. جنگ میدوی رو بخون ببینی چه جوری توی 1 روز 4 تا ناوهواپیمابر ژاپنی و 1 هواپیمابر آمریکایی غرق شدند. تا ببینی که واسه زدن این 45 تا ناو چند تا هواپیما غرق شدند. اما درباره زدن ناوهای هواپیمابر بهترین کار اینه که سرنوشت لیبی و درگیری هاش رو با ناوهای هواپیمابر آمریکایی مطالعه کنید. اگر ما (بنده و جناب عالی)علاقه ای به جنگ با آمریکا نداشته باشیم و اگر هم داشته باشیم توانش رو نداشته باشیم جناب معمرقذافی هم علاقه داشت و هم توان و ملزوماتش رو . در سالهای 1982 تا 1986 که آمریکا چندبار خاک لیبی رو بمبارون کرد این دوست عزیزمون هیچ کاری نتونست بکنه. اگر ناوهواپیمابر زدنی بود مطمئن باش نیروی هوایی لیبی که اون زمان پیشرفته ترین هواپیماهای بازار را داشت این کارو می کرد. توپولوف 22، میگ 25، سوخو22، میراژ5، میراژ اف1، میگ 23، میگ 21 و هرچی که فکرش رو بکنی داشت. این دوست ما محمد آقا نوشته برد هواپیماهای آمریکا یی به شهرهای ایران نمی رسه. این رو دیگه واقعا شوخی کرده و کلی خندیدیم. توی همون درگیریها با لیبی، اف111 های آمریکایی تمام خاک اروپا و اسپانیا رو دور زدند تا از جنوب انگلیس خودشون رو به لیبی برسونند و از سمت جنوب به خاک لیبی وارد بشوند و از سمت جنوب به ترابلس حمله کنند . شما که گوگل ارث بلدی خوبه یه نیگاهی بهش بندازه ببینی چند هزار کیلومتره؟ فقط توررو خداکف نکنی ها !!شوخی شوخی کار دستمون بدی. اون ناوهای اسرائیلی هم که فرمودید غرق نشدند. شما هنوز فرق مورد اصابت واقع شدن با غرق شدند رو نمی دونید اونوقت درباره خراش انداختن روی ناوهای امریکایی نقشه می کشید. البته کنار ساحل هم نبودند احتمالا تو فاصله 1000 کیلومتری ساحل بودند . بعد زیردریایی های حزب اللله از زیرشون رد شدند و با خرج زیرآبی منفجرشون کردند. به هرحال هر کس راهی به نظرش می رسه بنویسه. خوشحال می شیم. الاحقر رضا
  7. این کلاس از شناورهای نظامی برگرفته از شناورهای کلاس کمباتانته ساخت فرانسه هستند. یعنی از نظر خصوصیات کلی تقریبا با اون شناورهای ساخت فرانسه خیلی فرقی ندارند. ناوچه پیکان هم از همین کلاس بود. حالا چیزی که هست سعی شده در تجهیزات و تسلیحات از چیزهایی که در دسترس داریم استفاده بشه. اینکه این ناو خیلی مدرن تر از ناوهای دیگر جهان هست باید به صورت درست و حسابی بررسی بشه. نه همینجوری الکی. این توپ فجر27 رو هم الان بیشتر از 30 ساله ایتالیا داره تولید می کنه . همچین آخرین تکنولژی روز دنیا نیس. همین
  8. RezaKiani

    ارتش بحرين

    قربونت برم من! این زمین بیشتر افتخار بیشتر از حرفای عربهای دوران جاهلیت هستش. حالا شما بعد از 1400 سال اومدی حرفای اونها رو میزنی؟ قران خیلی باحال جوابشون رو داده: الهیکم التکاثر حتی زرتم المقابر..... لیچ عزیز شما خیلی به شجاعتت مینازی . خیلی دوست دارم یه کشتی با هم بگیریم. اگه تونستی منو بزنی زمین اونوقت برو سراغ بقیه کشورها.... icon_cool
  9. خطاب به دوستانی که طول موشک رو با اندازه قد افراد به دست میارن. خداوکیلی شما چه جوری توی دبیرستان قبول شدید؟ بابا! اون ادمه عقب تر از موشک واستاده نه کنار موشک. یعنی شما یه پرسپکتیو دارید نه یک صفحه تخت. باید تصویر را عمقش رو هم درنظر بگیرید. این محاسبه های شما باعث شده یه هندسه غیراقلیدسی جدید کشف بشه. تبریک می گم. مثه اینه که یه نفر یه عکس از سمت بهشت زهرا بگیره که توش برج آزادی و برج میلاد معلوم باشه. بعد بخواد بدون درنظرگرفتن فاصله برج ازادی و میلاد ارتفاع یکی رو بر اساس اون یکی حساب کنه. یا للعجب icon_cool
  10. سوالی که وجود دارد این است که اگر شما در زمان حمله انگلیس و شوروی به خاک ایران در سال 1320 فرمانده قوای نظامی ایران بودید چه می کردید؟ قبل از اینکه به سوال بالا جواب بدهید باید خاطرنشان کنم که با توجه به استعداد نیروهای طرفین اشغال ایران از طرف قوای متجاوز حتمی بوده است ولی آیا راهکاری به نظرتان می رسد که بتوان این اشغال را عقب انداخت و با تاکتیکهای تاخیری جلوی پیشروی مهاجمان را گرفت؟ برای روشن تر شدن بحث لیست نیروهای ایران و شوروی و انگلیس را از کتاب "رضاشاه و قشون متحد الشکل" نوشته دکتر عاقلی استخراج کرده ام. استعداد ارتش ایران در زمان آغاز جنگ جهانی دوم الف : نیروی زمینی 1. لشکر 1 مرکز: شامل 4 هنگ پیاده، 3 هنگ سوار، 2 هنگ توپخانه کوهستانی، چند گردان مهندسی. استعداد 13000نفر. 2. لشکر 2 مرکز: شامل 3 هنگ پیاده، 3 هنگ سوار، 2 هنگ توپخانه، چند گردان مهندسی. استعداد 12000. 3. تیپ مکانیزه مستقل تهران. شامل یک گردان تانک سبک به استعداد 50 تانک. یک گردان تانک متوسط به استعداد 50 تانک. 4. لشکر3 شمال شرق:شامل 3 هنگ پیاده، 2 هنگ سوار، 1 هنگ توپخانه، 1 هنگ هوایی. استعداد9500 نفر. 5. لشکر 4 شمال غرب: شامل 1 هنگ پیاده، 2 هنگ سوار، 1 هنگ توپخانه. استعداد 4500. 6. لشکر 5 کردستان: شامل 3 هنگ پیاده، 1 هنگ سوار. استعداد 5000نفر 7. لشکر 6 خوزستان:شامل 3 هنگ پیاده، 1 هنگ سوار، 1هنگ توپخانه، 1 هنگ هوایی. استعداد 8000نفر. 8. لشکر 7 فارس: شامل 3 هنگ پیاده، 1 هنگ مختلط توپخانه، 1هنگ سوار. استعداد 5000 نفر. 9. لشکر 8 کرمان: شامل 1هنگ پیاده، 1 هنگ سوار، 1 هنگ توپخانه مختلط. استعداد 4500 نفر. 10. لشکر 9خراسان: شامل 2 هنگ پیاده، 2هنگ سوار،1هنگ توپخانه مختلط، 1 هنگ هوایی. استعداد6000نفر. 11. لشکر 10 گرگان: شامل 1 هنگ پیاده،1هنگ سوار، 1 هنگ توپخانه. استعداد 4500نفر. 12. لشکر11 گیلان: شامل 3هنگ پیاده. استعداد 4000 نفر. 13. لشکر12کرمانشاه: 1 هنگ پیاده، 1هنگ سوار، 1 هنگ آتشبار صحرایی، 1 هنگ مختلط کوهستانی. استعداد 4000 نفر. 14. لشکر 13 اصفهان: شامل 1 هنگ پیاده، 1 هنگ سوار، 1 هنگ توپخانه. استعداد 4000نفر. 15. لشکر 14 مکران: شامل 2 هنگ پیاده، 1 هنگ سوار، 1 هنگ توپخانه، 1 گردان جماز(شتر). استعداد 4000نفر. 16. لشکر 15 اردبیل: 2 هنگ پیاده، 1 هنگ سوار. استعداد 4000 نفر. 17. لشکر 16 لرستان: 1 هنگ پیاده، 1 هنگ سوار، 1گردان توپخانه. استعداد 4000نفر. 18. لشکر17 خوی: 1 هنگ پیاده، 1 هنگ سوار. استعداد 3000نفر. 19. لشکر 18تربت جام: 3 هنگ پیاده. استعداد 4000 نفر. جمعا: 94000نفر ب: نیروی هوایی 1. هنگ یکم قلعه مرغی: 70 فروند هواپیما 2. هنگ هوایی تبریز: 15 فروند هواپیما 3. هنگ هوایی اهواز: 27 فروند هواپیما 4. هنگ هوایی مشهد: 19 فروند هواپیما 5. هنگ بمباران تهران: 31 فروند هواپیما 6. آموزشگاه خلبانی 81 فروند هواپیما جمعا: 258 فروند ج: نیروی دریایی ناوگان خلیج فارس 1. ناو ببر 950 تن مسلح به توپ 2. ناو پلنگ 950 تن مسلح به مسلسل 3. ناو شاهرخ 330 تن مسلح به مسلسل 4. ناو شهباز 330 تن مسلح به مسلسل 5. ناو سیمرغ 330 تن مسلح به مسلسل 6. ناو کرکس330 تن مسلح به مسلسل 7. مین جمع کن شاهین 135تن مسلح به مسلسل 8. کشتی انبار هما: 700 تن 9. 1 فروند یدک کش محل استقرار ناوگان خلیج فارس بندر امام: شهباز، کرکس. بندر خرمشهر: خرمشهر، ببر، سیمرغ، شاهرخ، هما، یدک کش، شاهین. آبادان: پلنگ. ناوگان خزر 1. ناو آذربایجان 28 تن مجهز به توپ 2. ناو گیلان 28 تن مجهز به توپ 3. ناو مازندران 28 تن مجهز به توپ 4. ناو نوشهر 28 تن مجهز به توپ 5. ناو نهنگ 28 تن مجهز به توپ 6. ناو مخصوص 28 تن مجهز به توپ 7. کشتی شهسوار تفریحی 300 تن. نیروهای شوروی که برای تصرف ایران اعزام شدند الف: جبهه ماوراء قفقاز(شمال غربی ایران) ارتش 47 مرکب از: لشکر 54 تانک، لشکر 236 پیاده کوهستانی، لشکر 6 تانک، لشکر 63 پیاده کوهستانی، لشکر 76 پیاده کوهستانی، لشکر 24 سواره نظام. ارتش 44 مرکب از: لشکر 17 سواره نظام کوهستانی، لشکر 20پیاده کوهستانی، لشکر 75 پیاده کوهستانی. استعداد نیرو: 40000 نفر سرباز، 1000دستگاه تانک، 409 فروند هواپیما جنگنده و بمب افکن. ماموریت: ورود به خاک ایران و پیشروی به سمت داخل کشور از 3 محور: تبریز، ارومیه و اردبیل عکس در اندازه اصلی ب:جبهه آسیای میانه(شمال شرقی) ارتش 53 مستقل آسیای میانه مرکب از: لشکر 23 سواره نظام کوهستانی، لشکر 83 پیاده کوهستانی. سپاه 47 سواره نظام مرکب از: لشکر 18سواره نظام، لشکر 44 سوار. استعداد: در حدود 50000 نفر، 300 فروند هواپیما. ماموریت: ورود به خاک ایران و پیشروی به سمت جنوب غربی از 3 محور: گرگان-سمنان-تهران، قوچان-مشهد، سرخس- مشهد. ج:ناوگان خزر 3 فروند ناوچه توپدار 750 تنی. 1 فروند ناوچه توپدار 700 تنی. 1 فروند ناو 9000تنی. 3 فروند آتشبار شناور ضدهوایی. 4 فروند قایق گشت ساحلی. 3 فروند کشتی بیمارستانی. قایق تعقیب زیردریایی و اژدرافکن. ماموریت: پیاده کردن هنگ 105 پیاده کوهستانی و یک گردان توپخانه از لشکر 77 کوهستان در کرانه های خزر. (انزلی) عکس در اندازه اصلی نیروهای انگلیسی که برای تصرف جنوب و غرب ایران اعزام شدند لشکر دهم پیاده هندی، لشکر 8 پیاده هندی، تیپ 2 زرهی هندی، تیپ 9 زرهی، تیپ 21 پیاده هندی، تیپ 18 هندی، تیپ 24 هندی، تیپ 25 هندی. 50 دستگاه تانک سبک کشتی های نیروی دریایی سلطنتی. ماموریت: ورود به خاک ایران و حرکت به سوی تهران از محور: خرمشهر-آبادان. حفظ چاههای نفت، اشغال بندر شاهپور. ورود به ایران از محور خانقین-نفت شهر و پیشروی به سمت کرمانشاه و همدان عکس در اندازه اصلی (آمار و اطلاعات فوق برگرفته از کتاب "رضاشاه و قشون متحدالشکل" نوشته دکتر باقر عاقلی می باشد.)
  11. فرض کنید که شما فرمانده ارتش خوارزمشاهیان هستید و قرار است که در برابر هجوم سپاه مغول مقاومت کنید. در این صورت با توجه به امکانات موجود از چه تاکتیکها و استراتژیهایی استفاده می کردید. لطف کنید و به صورت مشروح نظرات خود را بیان کنید. اما قبل از اعلام نظر بهتر است نگاهی به متن مقاله زیر بیاندازید. این مقاله که از مجله جنگ افزار گرفته شده است توضیحات مفصلی در زمینه تاتیکها و استراتژیهای سپاه چنگیز ارائه می کند. 1- سپاه مغول بین 100 تا 200 هزار نفر براورد شده است که با ستون وارد ایران شده اند. 2- نیروی تدافعی ایران در حدود 400 هزار نفر براورد شده است که همه در پشت دیوار قلعه ها و حصار شهرها موضع گرفته بودند. گرگ آبی و سپاهیانش اولین ارتش مدرن جهان کدام ارتش بود؟ ورماخت هیتلر؟ ارتش پروس در قرن نوزدهم؟ ارتش ناپلئون در قرن هیجدهم؟ نیزه داران سوئیسی قرن شانزدهم؟ برای رسیدن به پاسخ سوال فوق بازهم باید در تاریخ به عقب رفت؟ مسلما بله! چرا که در حقیقت اولین ارتش مدرن تاریخ توسط چنگیزخان ایجاد شد. به نظر عجیب می رسد اما با تحلیل دقیقتر به این حقیقت می رسیم که سپاه مغول را تنها می توان با ارتشهای مدرن امروزی -و نه حتی ارتش ناپلئون بناپارت- مقایسه کرد. عملکرد و کارایی عالی و همانگی سپاهیان مغول در میدان نبرد تا قرنها پس از چنگیز و اسلافش در هیچ ارتشی دیده نشد. اگر کله منارها را کنارگذاشته و با دیده انصاف به چنگیز نگاه کنیم شاید تنها بتوانیم 2 یا 3 هماورد برای او در تمام تاریخ بیابیم. چنگیز دارای قدرت تحلیل نظامی عالی و خلاقیت سازماندهی سطح بالایی بود که کمتر سرداری در تاریخ می توانست به پایه او برسد. به یاد داشته باشید که بر خلاف کشورگشایانی مانند اسکندر، ناپلئون، تیمورلنگ، کورش کبیر و حتی هیتلر چنگیز آموزش کلاسیک علوم نظامی ندیده بود و حتی سواد خواندن و نوشتن نداشت و فتوحات او متکی بر نبوغ نظامی او بود. بازهم به یاد داشته باشید که متصرفات چنگیز از دریای چین شروع شده و تا دریای سیاه امتدادمی یافت. نگاهی به نقشه جهان بیاندازید! از نظر مساحت، فتوحات چنگیز بیشترین مساحت را در بین تمام فاتحین جهان داشته است. به عنوان مثال، او زمینهایی 4 برابر اسکندر کبیر را فتح کرد. فتح و اداره این متصرفات مسلما کار یک جنگجوی عادی نبوده است و ما نمی توانیم تمام این پیشرفت عجیب را یکسره در درنده خویی چنگیز و سپاهیانش خلاصه کنیم. مغولها شکنجه نمی کردند، مثله نمی کردند و کسی را ناقص و فلج نمی کردند در صورتیکه دشمنانشان این بلاها را بر سر اسرای خود می آوردند. سپاهیان دشمنان او نیز درست به اندازه سپاهیان خود چنگیز خونخوار بوده اند و تاریخ نشان داده است که هرجا که توانسته اند از قتل و غارت فروگذار نکرده اند. پس چنگیز چگونه موفق شد؟ رمز موفقیت بی بدیل او چیزی نیست جز مدیریت صحیح. به عنوان نمونه، چنگیز پس از شکست دادن نایمانها در سال 1204میلادی از وزیر آنها درخواست کرد که به پسرانش خواندن و نوشتن بیاموزد و قوانین چنگیزی (یاسا) را مکتوب کند. او برای اولین بار کتابت و فرهنگ را به میان مغولان آورد. همین ابتکار به ظاهر بی اهمیت باعث شد که سالها مغولها بتوانند کشور پهناور خود را ادراه کنند. بدون طبقه دولتمردان و مشاوران و بدون امکان ارتباط بین استانها و خانهای حاکم بر آنها و بدون طبقه بندی و بایگانی مدارک، مغولها چونه می توانستند کشورهای تحت اشغال خود را اداره کنند؟ مطالعه شیوه رهبری او در میدان نبرد و مدیریت او در خارج از میدان نبرد می تواند درسهای زیادی برای نظامیان بلندپایه و سیاسیون عالی رتبه در تمام اعصار داشته باشد. حال بد نیست که نیم نگاهی به سازمان ارتش گرگ آبی در قرون دوازدهم و سیزهم میلادی بیاندازیم، بدون پیش داوری و بدون تعصب. ماشین نظامی مغول به صورت وسیعی توسط یک شخص یعنی چنگیز خان بوجود آمد. روش جنگی او مسبب موفقیت باورنکردنی او و جانشینانش در تمامی آسیا، خاورمیانه و قسمتی از اروپا بود. از بسیاری جهات، مغولها اولین سیستم نظامی مدرن جهان را بوجود آوردند و در 80 سال ابتدایی حکمفرمایی خود به عنوان یک ابرقدرت قرون وسطایی به ندرت شکست خوردند. مغولها یکی از ترسناکترین نیروهای مسلح بودند که در طول تاریخ بشر در میدانهای نبرد ظاهرشدند. عملیات همراه با جابجایی های سریع، طی مسافتهای دور و دراز، سواران شرزه که به حریف خود شوک واردمی ساختند، تحرک و قدرت آتش آنها در جنگ زمینی تا زمان عصر باروت بی نظیر بود. مردمان دیگری مانند رومی ها پیاده نظام قدرتمندی داشتند در حالیکه دیگران مانند بیزانسی ها بیشتر از سواره نظام سنگین اسلحه بهره گیری می کردند. هنوز چینی ها و اروپایی ها در استفاده از استحکامات و قلعه سازی استاد بودند اما هیچ کدام از آنها نتوانستند مانند مغولها قدرت مبارزه در نبرد زمینی را با چنین اندازه مهلکی از برد، سرعت، هدف و کارایی ترکیب کنند. موفقیتهای نظامی مغولهای ناشی از چند عامل بود: 1. سازماندهی ارتش 2. ساختار فرماندهی مبتنی بر شایسته سالاری 3. آموزش فوق العاده 4. پشتیبانی 5. سرویسهای اطلاعاتی 6. ارتباطات در هر دو سطح استراتژیکی و تاکتیک 7. سلاح 8. جنگ روانی 9. تاکتیک 10. استراتژی 1-سازماندهی: مغولها یک طرح ده دهی مدرن برای سازماندهی داشتند. کوچکترین واحد از 10 سرباز تشکیل می شد(آربان). واحدهای بزرگتر 100سرباز(جوگان یا گویان)، 1000سرباز(مینگان) و 10000سرباز(تومان) را شامل می شدند. فرماندهی هر تومان با یک نویان بود. 2 تا 5 تومان یک "هردو" را تشکیل می دادند که به معنی یک سپاه بود. از کلمه "هردو" استنباط می شود که این واحد تحت فرمان خانها و دیگر ژنرالها(بویان) بوده است. این سازمان کاملا نزدیک به جوخه، گردان، هنگ، لشکر و سپاه در ارتشهای مدرن می باشد. 6 سرباز از هر آربان سوارکاران سبک اسلحه مسلح به تیروکمان بودند و 4 سرباز دیگر، سواران سنگین اسلحه مسلح به نیزه. عملیات به همراه چندین واحد کوچک تاکتیکی در این سازمان ساده تا قرنها نظیر نداشت اما به زودی در مقالاتی که نظامیان اروپایی نوشته بودند تشریح شد. ارتش های آن روزگار در اروپا در میدان نبرد از شوالیه هایی تشکیل می شدند که توسط پیاده نظام و سوارکاران سبک اسلحه پشتیبانی می شدند و به ندرت نیز از روستاییان مسلح شده استفاده می شد. این روش تا زمان ارتشهای مدرن دوران انقلاب فرانسه و ارتش بزرگ ناپلئون -که اروپا یک سیستم سازماندهی نظامی موثر و خبره مانند خاقان بزرگ درست کرد- ادامه داشت. در چین و خاورمیانه سازماندهی تاکتیکی حرفه ای تر بود اما هنوز کارایی ضعیف تری نسبت به سازماندهی مغولها داشت. جالب اینکه این روش سازماندهی ده دهی اولین بار در امپراطوری هخامنشی استفاده شد اما پس از سقوط هخامنشیان به دست اسکندر مقدونی این روش به مدت 15 قرن فراموش شد تا اینکه چنگیز خان بدون اینکه یکبار کتب تاریخی را مطالعه کند دوباره این روش را احیا کرد. از دیگر ابتکارات چنگیز خان در زمینه سازماندهی، شکستن روابط قبیله ای در لشکرها بود. او افراد یک قبیله را بین فرماندهان مختلف پخش می کرد. هر فرمانده نیز در برابر تعداد سربازانش مسئول بود. سربازان اجازه تغییر واحد خود را نداشتند و در صورت ملحق شدن به واحدی غیر از واحد خود فرمانده واحد اصلی نیز تنبیه می شد. در دولتهای سنتی رسم بر این بود که در هنگام وقوع جنگ شاه از فئودالها و خانهای تحت فرمانش درخواست ارسال سرباز می کرد و هر خانی به همراه قبیله خود وارد کارزار می شدند. اشکال این روش سربازگیری -که تا زمان رضاخان در ایران رواج داشت و بنیچه نامیده می شد- این بود که سربازان هر فرمانده تنها به فرمانده خود وفادار بودند و در صورتی که فرمانده شان از جنگ کناره گیری می کرد و یا به طرف مقابل می پیوست تمام سربازانش نیز به همراه او می رفتند. نمونه تاریخی این امر را در پیوستن سربازان تحت امر ابن عباس به سپاه معاویه در جنگ بین امام حسن(ع) و معاویه می توان دید. چنگیز با شکستن روابط قبیله ای بین فرمانده و سربازان، از پیش آمدن این اتفاق جلوگیری کرد چون دیگر فرمانده با سربازانش رابطه خویشاوندی و ریش سفیدی نداشت که بتواند سربازانش را با خود از جنگ خارج کند. قوانین نبرد برای مغولها بسیار ساده بوده اند. به عنوان مثال اگر چند سرباز بدون اجازه فرمانده خود از گروه خود خارج می شدند مجازاتشان اعدام بود. چنگیز به زندگی مغولها یک عنصر حیاتی اضافه کرد تا از آنها را از صحرانشینانی بدوی تبدیل به سپاهیانی کارآمد کند و آن عنصر حیاتی انضباط سخت بود. انظباط همان چیزی بود که مغولها را از دیگر صحرانشینانی مانند تاتارها، سلجوقیان و مرکیتها متمایز می کرد. 2-فرماندهی: به استثنا خویشاوندان چنگیزخان که فرماندهی عالی را برعهده داشتند، ارتقای فرماندهان در ارتش خان بر اساس توانایی آنها بود نه توارث. سوبوتای بهترین نمونه از این فرماندهان است. در طی عملیات روسیه و اروپای شرقی، فرماندهی صوری با پسر بزرگ چنگیز باتوخان بود. 2 شاهزاده دیگر از تبار چنگیز فرماندهان میسره و میمنه سپاه باتوخان بودند. اما هر 3نفر در کنترل عملیاتی سوبوتای بودند. سوبوتای یک آهنگرزاده بود که درآن زمان 65 سال از عمر او می گذشت. به محض رسیدن خبر مرگ اوغتای (پسر و جانشین چنگیز) در سال 1243 میلادی این سوبوتای بود که با بی میلی وظایف سلطنتی 3 شاهزاده را به آنها یادآور شد و دستور بازگشت سپاهیانش به مغولستان را صادر کرد که این امر اروپا را از ویرانی بیشتر نجات داد. بدین سان، سیستم فرماندهی مغول بر پایه شایسته سالاری بناشده بود که در تقابل با سیستم اشراف سالاری دشمنانش بود. قبل از هر عملیاتی چنگیز و ژنرالهایش در شورایی جنگی که قرولتای نام داشت در مورد نحوه انجام عملیات نظامی و وظایف هر فرمانده تصمیم گیری می کردند. در ضمن، تمام اطلاعات در مورد دشمن را جمع آوری می کردند تا میزان مخاطرات را محاسبه کنند و تعداد واحدهای مورد نیاز برای حمله به دشمن را برآورد کنند. ژنرالهای مغول در محدوده فرماندهی خود استقلال زیادی در تصمیم گیری داشتند که باعث می شد در هنگامه نبرد کارایی زیادی نشان دهند ولی درعین حال باید به برنامه زمانبندی شده در قرولتای نیز وفادار می ماندند تا بتوانند درهنگام نیاز نیروهایشان را متمرکز کنند. 3-آموزش: بیشتر ارتشهای اروپایی از چند مرد مسلح و شوالیه تشکیل می شدند به علاوه دهقانان یا شبه نظامیانی که به خدمت اجباری برده می شدند. تنها شوالیه ها و معدودی از افراد نظامی حرفه ای تمرینات منظم داشتند و تمرینات آنها بیشتر بر جنگ تن به تن -مانند نیزه بازی و شمشیربازی- متمرکز بود نه تمرین تاکتیکهای گروهی. در مقابل ارتش مغول به صورت دائم سوارکاری، کمانگیری و تاکتیک واحدها، آرایشها و گردشها را تمرین می کردند. این آموزش سخت با یک دیسیپلین سخت -اما نه تند و نابخردانه- اجرا می شدند. افراد از سن 16 سالگی برای خدمت در ارتش مناسب تشخیص داده می شدند درحالیکه از کودکی مهارتهایی مانند سوارکاری و کمانگیری را در استپها کرده بودند و حال آماده عملیات نظامی واقعی شده بودند. مانورکردن، منحرف کردن، قدرت آتش، شوک واردکردن و استفاده ترکیبی از سلاح در تمام سطوح فرماندهی مورد تاکید بودند. افراد و سربازان معمولا با انجام وظایف خود فرصتهای بیشتری برای ترقی می یافتند و هرچه اهداف بزرگتر می شدند بهتر خدمت می کردند و فرامین صادرشده را به اجرا می گذاشتند. بدین سان مغولها از افتادن به دام دیسیپلین خشکی که در طول تاریخ ثابت شد آفت ارتشها است، جلوگیری می کردند. یکی از روشهای آموزش منحصر به فرد مغولها استفاده از شکارهای بزرگ سالیانه بود که در استپها سازماندهی می شدند. سواران مغول باید دایره ای بزرگ تشکیل می دادند و تمام مردان شروع می کردند به هدایت حیوانات به مرکز دایره یعنی جاییکه فرماندهان و خانها به کمین نشسته بودند. به این ترتیب آنها تمرین پویای مانورهای میدان جنگ را انجام می دادند. مغولها حیوانات گوناگون را در محاصره خود به دام می انداختند و با فرمان فرماندهانشان به کشتار آنها می پرداختند. این روش، راهی عالی برای تمرین و لذت بردن از شکار بود. علاوه بر آن، برای ضیافتهای خود مقدار زیادی گوشت تهیه می کردند. این گونه شکارکردن نیاز به سازماندهی، هماهنگی و ارتباطات در سطحی عالی داشت تا بتواند ثمربخش باشد. بدون این عوامل، فاصله هایی بین صفوف سوارکاران ایجاد می شد که حیوانات می توانستند از میان آنها بگریزند و شکار را ناکام بگذارند. 4-پشتیبانی: سپاهیان مغول بسیار سبکبار سفر می کردند و قادر بودند که در سرزمینهای بی آب و علف مدتها زنده بمانند. تجهیزات آنها شامل قلاب ماهیگیری و دیگر لوازمی بود که اجازه می دادند تا هر جنگجو به صورت مستقل از منابع ثابت پشتیبانی زندگی کند. بیشتر غذایی که توسط آنها حمل می شد شیر خشک شده بود که "بورتز" نام داشت و بین قبایل مغول امروزی هم رواج دارد. بورتز سبک بود و حمل آن به سادگی انجام می گرفت و می توانست به همراه آب مانند سوپهای حاضری امروزی تهیه شود. برای مطمئن شدن از اینکه آنها همیشه اسب تازه نفس در اختیار دارند هر سرباز باید 2تا 5 اسب ذخیره به همراه خود می برد و از آنجایی که بیشتر آنها سوار مادیان می شدند می توانستند به هنگام نیاز از شیر یا فرآورده های شیری مادیانها استفاده کنند. کالسکه ها و گاریها، ذخیره زیادی از پیکان را حمل می کردند که قبل از نبرد بر پشت شتر -چهارپای مورد علاقه مغولها بعد از اسب- قرارمی گرفت و با اسبهای ذخیره حرکت می کردند. بدین سان یک سرباز مغول به ندرت نیاز به مهمات، اسب تازه نفس یا شیر تازه پیدامی کرد. عامل اصلی تدارکاتی محدودکننده پیشروی یک سپاه مغول پیداکردن آب وغذای کافی برای حیواناتشان بود. وسایلی مانند نوک پیکان، طناب و دیگر لوازم نظامی نیز توسط سپاهیان مغول حمل می شد تا در صورت نیاز به آنها تاخیری در حرکت سپاه بوجود نیاید. 5- سرویسهای اطلاعاتی: سازمان اطلاعاتی غیرقابل باور مغولها که با فرماندهی مرکزی آنها ترکیب شده بود توانایی های جالب توجه همکاری بین ارتشهای جداگانه مغول را تشریح می کند. به علاوه، جاسوسهای مغول از بهترین جاسوسان دنیا بودند. آنها به دقت دشمنان را در هر تهاجم محک می زدند. برای نمونه، قبل از تهاجم به اروپا باتو و سوبوتای جاسوسان خود را به مدت تقریبا 10 سال به قلب ارپا فرستادند تا نقشه هایی از جاده های روم قدیم و مسیرهای تجاری تهیه کنند و توانایی مقاومت هر امارت اروپایی را در برابر تهاجم مغولها برآورد کنند. آنها حدسهای خوبی درباره اراده هر امارت در کمک به دیگر امارتها می زدند و توانایی مقاومت آنها به تنهایی یا به یاری یکدیگر را می سنجیدند. 6-ارتباطات: مغولها یک سیستم از چاپارخانه ها را بنانهادند. سیستم پستی آنها اولین سیستم پستی پهناور پس از امپراطوری روم بود. این سیستم پستی نیز در حقیقت از ابداعات امپراطوری هخامنشی بود. به علاوه، سیستم ارتباطی مغولها در میدان نبرد از پرچمهای رنگی برای ابلاغ دستورات به فرماندهان صحنه نبرد بهره می برد. 7-سلاح: کمانهای ترکیبی که توسط مغولها استفاده می شدند از جمله بهترین کمانهای آن دوران بودند. آنها می توانستند با پیکانهای سنگین در صفحات فلزی زره نفوذکنند. مغولها می توانستند اهداف خود را از فاصله 300 یاردی مورد اصابت قراردهند که تقریبا 50-100 یارد بیشتر از کمانهای افسانه ای بلند انگلیسی بود. مغولها در پشت اسب از کمانهای ترکیبی انعکاسی و بر روی زمین از کمانهای بلند استفاده می کردند. کمانهای بلند بر پشت اسب نمی توانستند دقت خوبی ارائه دهند. برعکس عقیده عمومی، آنها بسته به نوع هدف از انواع گسترده ای از پیکانها استفاده می کردند. اسبهای مغولی از نظر تحمل و آموزش در جهان بی همتا بودند. این اسبها از اسبهای اروپایی کوچکتر بودند و به علیق کمتری نیاز داشتند. مغولها اسبهای خود را مانند شوالیه ها به زره فلزی مجهز نمی کردند. محدودیت وزن قابل حمل به وسیله اسبهای مغول باعث می شد که مغولها از زره های سبکی استفاده کنند که وزن اندکی داشتند و بیشتر بالاتنه را می پوشاندند. بیشتر قسمتهای زره مغولها از لاک والکل و یا چرم جوشانده شده در آب ساخته می شد. زره مغولها فقط برای مقاومت در برابر پیکان بکار می رفت نه جلوگیری از ضربات شمشیر، چرا که آنها اصولا از نبرد تن به تن اجتناب می کردند و جنگ از فاصله دور را ترجیح می دادند. مغولها در زیر زره، یک پیراهن ابریشمی می پوشیدند. هنگام اصابت پیکان، سر پیکان بدون اینکه ابریشم را پاره کند وارد بدن می شد و با کشیدن ابریشم بدون اینکه جراحت بیشتری به فرد وارد شود می توانستند به راحتی پیکان را از بدن مجروح خارج سازند. جوشنهای بافته شده از فلز نیز در میان آنها یافته می شد اما به علت وزن زیاد به صورت گسترده استفاده نمی شد. مغولهای از شمشیرهای منحنی استفاده می کردند که نسبت به شمشیرهای بلند اروپایی سبکتر و کاراتر بوده اند. استفاده از سلاح هایی مانند تبر و چماق نیز بین مغولها رواج داشته است. سواره نظام سنگین اسلحه مغولها از نیزه برای حمله به صفوف پیاده نظام دشمن استفاده می کردند. 8-تحرک: مغولها توانایی باورنکردنی حرکت 100مایل در روز را توسط ارتشهایشان به نمایش گذاشتند. مغولها از بچگی بر پشت اسبهایشان بزرگ می شدند و به تجربه دریافته بودند که اسبها هنگامی که باری بر پشت نداشته باشند خسته نمی شوند. به همین دلیل در حین حرکت به محض خسته شدن، اسبشان را با یکی از اسبهای ذخیره خود تعویض می کردند و از آنجایی که هرکدامشان 2تا 5 اسب به همراه داشتند هیچگاه دچار کمبود اسب تازه نفس نمی شدند. با این روش آنها می توانستند تمام روز را بدون سقط کردن اسبهایشان اسب سواری کنند و مسافتهایی را بپیمایندکه تصور آن حتی امروزه هم غیرممکن می نماید. این تحرک بالا و سریع خود باعث خلع سلاح دشمنانشان می شد چرا که تا بخواهند برای مقابله با مغولها آماده شوند و یا در فکر تدارک آذوقه باشند، سپاه مغول را در پشت دروازه های شهرهایشان می یافتند. توانایی آنها در زندگی در زمنیهای خشک و بی آب و علف و توانایی آنها در حرکت سریع، مغولها را از وابستگی به راه های تدارکاتی سنتی ارتشهای غربی بی نیاز می کرد. 8-جنگ روانی: مغولها در نبرد بی اندازه بی رحم بودند. آنها از وحشت به عنوان یک سلاح روانی استفاده می کردند. مغولها می دانستند که مردم شهرها و روستاها بر خلاف کوچ نشینانی مانند خودشان نمی توانستند از خطر فرارکنند و نیز می دانستند که ویران کردن شهرها و روستاها بدترین چیزی است که مردم آنها می توانند تصور کنند. آنها با خراب کردن چند شهر از این ترس استفاده کردند. چنگیز اغلب به مردم شهرها فرصت می داد تا تسلیم شوند و با پرداخت باج و خراج زندگی خود را نجات دهند. اگر این پیشنهاد رد می شد اقدام به گرفتن شهر و کشتن مردم آن می کرد. پس از قتل عام مردم، به چندنفر اجازه می دادند تا فرار کرده و سرنوشت شوم همشهریهایشان را به گوش مردم دیگر شهرها و روستا برسانند. بدین سان هر مقاومت کوچکی به منزل قتل و غارت توسط چنگیز تعبیر می شد و چنین افکاری انگیزه مقاومت را از مدافعین شهرها می گرفت. در صورت تسلیم شدن شهرها، اغلب چنگیز آنها را بدون خرابی رها می کرد و امنیت آنها را تامین می کرد چرا که به منابع آن شهر برای پشتیبانی عملیات های بعدی سپاهیانش احتیاج داشت. شهرت این ترس چنان بود که داستانهایی در مورد یک مغول تنها نقل می شد که یک تنه به یک روستا رفته بود و بدون اینکه با مقاومتی روبرو شود تمام افراد ده را یک به یک کشته بود چرا که مردم آنجا فکر می کردند اگر در برابر او مقاومت کنند یا او را بکشند تمام ارتش مغول برسرشان آوار شود. مغولها وسیله ای مناسب برای مقابله با دژها و قلعه ها داشتند. هنگامی که آنها مردم یک شهر را قتل عام می کردند تقریبا همیشه مهندسین و متخصصین آنها را جدا کرده و به سرعت وارد ارتش خود می کردند. این افراد تخصص خود را برای ساخت لوازمی چون منجنیق و دژکوب بکارمی گرفتند. در انتها، مغولها از استحکامات اروپایی ها پرهیز می کردند و کلمات شرافت و افتخار در میدان نبرد برای آنها واژه های پوچی بیش نبود. آنها تنها به یک چیز توجه داشتند و آن چیز همانا فتح و پیروزی بود. اینگونه بود که مغولها بر همه غالب می شدند. زمانی که شوالیه ها و سامورایی ها بیشتر به فکر افتخارات فردی و نمایش جسارتشان در میدان بودند، مغولها مشغول فتوحاتشان در اقصی نقاط جهان بودند. 9-تاکتیکهای میدان: مغولها برای تهاجم اغلب از 3 ستون جداگانه استفاده می کردند. آنها یک سپاه را در وسط قرارداده و 2 سپاه دیگر را در جناحهای آن قرارمی دادند. هر 3 ستون به صورت ثابت توسط دیده بانانی که اطلاعات را به ستون اصلی می فرستادند تغذیه اطلاعاتی می شدند. ستونها به صورت جداگانه تا میدان حرکت می کردند اما هرکدام می توانستند به تنهایی درگیرشوند. با این روش آنها سریعتر از یک سپاه یکپارچه می توانستند نیروهای دشمن را پیداکنند و قبل از اینکه دشمن بتواند نیروهای آنها را به درستی تخمین بزند تعداد سربازانشان را از دید دشمن پنهان کنند. استفاده از این پیشروی چنگال مانند فرصت کمک کردن شهرهای دشمن به یکدیگر را از آنها می گرفت و به سرعت راه های ارتباطی آنها را قطع می کرد. مغولها ترجیح می دادند قبل از حرکت عمیق به داخل سرزمینهای دشمن با تمام نیروهای او روبرو شوند. مغولها استاد در تاکتیک عقب نشینی دروغین بودند که شاید یکی از سخت ترین تاکتیکهای اجرایی در میدان نبرد می باشد. آنها وانمود می کردند که دچار اغتشاش و شکست شده اند و سپس از جبهه روی برگردانده و فرار می کردند تا دشمن آنها را تعقیب کند و از مواضع خود خارج شود. در این زمان باز می گشتند و با محاصره دشمن او را نابود می کردند. یکی از علتهای موفقیت مغولها در مانورهای پویا این بود که آنها بیشتر از سواره نظام سبک استفاده می کردند که مسلح به تیرو کمان بودند. این سواره نظام قدرت مانور بسیار بیشتری از سواره نظام سنگین اسلحه دشمنانشان داشت و با تکیه بر این سواره نظام تاکتیکهایی مانند عقب نشینی دروغین امکان پذیر می گشت. مغولها از حیله های جنگی مانند ایجاد مه توسط دود نیز استفاده می کردند. تومانها نوعا به 5 ردیف پیشروی می کردند. 3 ردیف اول از سوارکاران کماندار متشکل شده بود و 2 ردیف آخر از سوارکاران نیزه دار. مغولها زمانی که به نیروی دشمن می رسیدند بر خلاف دشمنان اروپایی و خاورمیانه ای خود از حملات مخاطره آمیز اجتناب می کردند. به جای آن، مغولها از حملات ایذایی استفاده می کردند تا دشمن را در موضع خود زمینگیر کنند درحالیکه نیروی اصلی آنها در جستجوی راه احاطه یا محاصره دشمن بود. ابتدا کماندران بارانی از پیکانهای خود می ساختند. پیکانها اضافی بر پشت شترهایی که کمی عقبتر نگه داشته بودند حمل می شدند تا از داشتن مهمات کافی مطمئن شوند. برای اجتناب از باران پیکانها، دشمنانشان مجبور بودند که گسترش بیابند با به دنبال پناهگاهی بگردند و یا آرایش خود را به هم بزنند. در این زمان بود که آنها در برابر حملات نیزه داران مغول آسیب پذیر می شدند. زمانی که به نظر می رسید دشمن به صورت موثری ضعیف شده است نویان ها دستورمی دادند تا طبلها نواخته شوند و پرچمهای علامت دهی به اهتزاز درآیند و با این علامت، نیزه دارها حمله خود را آغاز می کردند. اغلب، مصیبت پیکانها برای منهزم کردن دشمن کفایت می کرد و نیزه داران تنها برای کمک به تعقیب و پاکسازی باقیمانده نیروی دشمن بکارگرفته می شدند. به علت تحرک زیاد سواره نظام، مغولها از حملات جناحی و محاصره زیاد استفاده می کردند و پیکهایی داشتند که اطلاعات جناح ها را به سرعت به ستونها مرکزی می رساندند. هنگامی که مغولها با دشمنان اروپایی که بر استفاده از سواران سنگین اسلحه تاکید داشتند روبروشدند روش رزمی مغولها بر پایه تیرباران از فاصله دوربود. در مواردی که شوالیه های زره پوش در برابر پیکانهای آنها مقاومت می کردند مغولها به راحتی اسبهای آنها را از پای درمی آوردند و شوالیه زره پوش را مجبور می کردند تا با زره سنگین بر روی زمین بجنگد. در نبرد رودخانه موهی مغولها یک شکاف در صفوف خود ایجاد کردند تا مجارها را تطمیع کنند که در آن شکاف پیشروی کنند و سپس آنها را از هر طرف درمیان گرفتند و به آسانی توسط سوارانی که به اطراف تاخت و تاز می کردند آنها را هدف قرار می دادند و مجارها درحالیکه نیزه داران مغول آنها را به سیخ کشیده بودند ناچار به فرار شدند. در لگیسا، تئوتونیک، تمپلر و هاسپیتاله شوالیه ها قادر شدند به صورت پیاده نبرد کنند و تلفات غیر معمولی به مغولها وارد سازند اما در انتها همه آنها کشته شدند. مغولها به سادگی تلفات را تحمل می کردند و شوالیه ها را ازمیان برمی داشتند. تاکتیک نبرد مغولها ترکیبی از تمرینات ماهرانه بود به همراه ارتباطات عالی و توانایی اجرای دستورات در آشفتگی میدان نبرد. آنها برای هر اتفاق احتمالی آموزش دیده بودند و هنگامی که آن اتفاق صورت می پذیرفت آنها می توانستند با هماهنگی عکس العمل نشان دهند. چنگیز در سال 1210 میلادی برای اولین بار در جنگ با تانگوتها با استحکامات و شهرهای دارای دیوار آشنا شد. مغولها برای فتح شهر تانگوتها شهر را از منابع آب و غذا محروم کردند و بعدها نیز این تاکتیک را در نبرد با شهرهای دارای قلعه و برج و بارو و دژها بکاربردند. آنها با کوچ دادن بازمانده های یک شهر به شهرهای دیگر باعث می شدند تا به منابع غذایی دشمن فشار بیشتری وارد شود. پس از جنگ با روزهن گروه مهندسی و متخصصین دستگاه دژکوب همواره از اجزای دائم لشکر مغول بودند. بر خلاف بسیاری از دشمنانشان، مغولهای افسرانشان را به خوبی محافظت می کردند. آموزشها و نظم آنها اجازه می داد که بدون احتیاج به نظارت دائم یا صف آرایی مجدد -که اغلب افسران فرمانده را در موقعیت های خطرناک قرار می داد- بجنگند. هرجا که امکان داشت، فرماندهان مغول بلندترین مکان قابل دسترس را پیدا می کردند که بتوانند تصمیمهای خود را بر اساس بهترین دید از اتفاقات میدان نبرد اتخاذکنند. به علاوه، قرارگرفتن در بلندی به نیروهایشان اجازه می داد که فرمانهای منتقل شده توسط پرچمها را بهتر ببینند. این مکان مرتفع، دفاع از فرماندهان رانیز ساده تر می ساخت. بر خلاف اروپایی ها که به صورت بی اندازه ای بر شجاعت شخصی در میدان نبرد تاکید داشتند -که باعث می شد فرماندهانشان در میدان نبرد بی پناه بمانند- مغولها به فرماندهانشان چون حیاتی ترین قسمت دارایی شان احترام می گذاشتند. احتمالا ژنرالی مانند سوبوتای -که به خاطر سن و وزنش نمی توانست چون سربازانش اسب براند- اگر یک فرمانده در ارتشهای اروپایی بود در بیشتر ارتشهای اروپایی آن زمان مورد تمسخر قرارمی گرفت، هیچ کس به او احترام نمی گذاشت و فرمان هایش را اجرانمی کرد. اما مغولها قدر او را می دانستند و به او احترام می گذاشتند چراکه قوی ترین مغز نظامی آن زمان را داشت و پس از اینهمه او هنوز یکی از تواناترین زیردستان چنگیز بود و آنان او را با خشرویی به دنبال خود می کشیدند. این امر در تضاد با شجاعت فردریک بارباروسا بود که سعی کرد با سن بالایش با اسب از رودخانه عبورکند. مغولها ترجیح می دادند که فرماندهانشان را مکانی امن ببینند. 10-استراتژی: در سطح استراتژیک مغولها نمی توانستند شکست در جنگ یا تلفات خیلی زیاد را تحمل کنند چرا که به علت طولانی شدن مسیرهای تدارکاتی امکان ارسال سربازهای ذخیره وجود نداشت و هر فرمانده تنها می توانست به سربازانی که در میدان دراختیار دارد تکیه کند. فلسفه نظامی چنگیز به صورت عمومی شکست دادن دشمن با حداقل مخاطره و تلفات بود. اما نگاهی بیاندازیم به نقاطی که توسط مغولها فتح نشدند: در اصل، تنها 3 مکان قابل دسترس برای مغولها وجود داشت که از تهاجم آنها نجات یافتند. چرا مغولها حرکت خود را ادامه ندادند و به آسانی روسیه، باقی اروپا را فتح نکردند؟ عمومی ترین توضیح این است که در 11 دسامبر 1241 میلادی در طی عملیات مقدماتی توسط نیروهای شناسایی مغول در داخل اطریش برای حمله به وین خبر مرگ اوغتای خان رسید و طبق رسوم مغولها باید تمام شاهزادگان و فرماندهان مغول به قراقروم بازمی گشتند تا خان جدید را انتخاب کنند. همگان باورداشتند که مغولها اروپا را موقتا ترک کرده اند اما در حقیقت آنها توافق کرده بودند که دیگر حمله جدیدی به اروپا انجام ندهند. بعضی از مورخین غربی نجات اروپا از دست مغولها را به این امر نسبت می دهند که مغولها علاقه ای به جنگ در مناطق پرجمعیت آلمان نداشتند. در آنجا رطوبت هوا بر روی قدرت کمانهای آنها تاثیر منفی می گذاشت. ولی آنها شرح نمی دهند که چرا همین هوای مرطوب مغولها را از حمله به روسیه بازنداشت و در ضمن مگر مرکز اروپا پرجمعیت تر از چین بوده است. پاسخ احتمالی این است که پس ازنابود شدن ارتش مجارها در نبرد رود موهی مغولها خود نخواستند که بیشتر پیشروی کنند. باتوخان متصرفات خود در روسیه را برای 10نسل پس از خود ایمن کرد و وقتی که خان بزرگ مرد او با شتاب به مغولستان بازگشت تا بتواند جای او را بگیرد. با بازگشت او رابطه او با پسرعمویش گیوک خان به هم خورد. اگر فرمانروایی با باتو داده می شد با توجه به نقشه هایی که سوبوتای برای حمله به مرکز اروپا کشیده بود به آسانی آنجا را فتح کرده بود. باتوخان در حقیقت نقشه رسیدن به اقیانوس اطلس را در ذهن داشت امخا در سال 1255میلادی مرد. پسرش نیز کوتاه زمانی پس از او درگذشت و خانات قپچاق به برادرش برکه رسید. او نیز بیشتر از اینکه به جنگ با اروپایی ها علاقمند باشد به جنگ با پسرعمویش هلاکوخان علاقه داشت. [
  12. مرسی برنا جان . نقشه رو از دایره المعارف مایکرو سافت کش رفتم ولی خودم دارم یکی کامل ترش رو درست می کنم ولی خیلی زمان می بره. حداقل یه ماه زمان می خواد. در مورد یاماشیتا راست می گی . اگه تاریخ بخونی می بینی خیلی از کشورهایی که شکست می خورند به خاطر همین چشم و هم چشمی ها و کینه ها و عقده ها است. واسه همینه که میگن تفرقه بیانداز و حکومت کن. از توجه شما ممنونم. مرسی
  13. RezaKiani

    ارتش بحرين

    اقای ام کا ای عزیز حالا که به گرفتنه اول برو سراغ آذربایجان و ارمنستان و تاجیکستان که مشکلات لجستیکی کمتری هم دارند. بعدش هم تا هرات از اونور هم تا رود سند .کی به کیه مشالله زور توی بازوت گندیدیه. حالا اینها رو همه رو یه نفری می خوای بگیری یا کمک هم می خوای؟ به هر حال موفق باشی.
  14. خوشبختانه بی سوادی و بی مطالعه بودن بعضی از دوستان در این تاپیک مثه روز روشن شده. این نوشته خطاب به اون کسانی هستنش که آرزوی زدن ناو هواپیمابر رو با موشک حوثت یا غیر حوت دارند. شما رو به خدا قسم میدم جواب این سوال رو نه به من بلکه به خودتون بدهید. اصلا تاحالا رفتید یه کتاب درباره تاریخچه عملیاتی ناوهای هواپیمابر جهان بخونید. می دونید اصلا تا حالا چند تا ناوهواپیما بر در عملیات جنگی غرق شدند. اصلا می دونید تاکتیکهای جنگی ناوهای هواپیمابر چی هستش. اخه بابا اگه سوات ندارید مگه اسلحه گذاشتن پشت سرتون که بیاد چرت و پرت بنویسید. اگه می خواید فقط اندازه یه اپسیلون کله تون رو بکار بندازیداز همین اینترنت خراب شده برید تاریخچه این نبردها رو بخونید: 1- نبرد کورال سی جنگ جهانی دوم بین آمریکا و ژاپن 2- نبرد میدوی 3- نبرد خلیج لیت 4 نبرد دریایی فیلیپین 5- از همه مهمتر جنگ فالکلند. تا حالا به اون کله پوکتون این سوال خطور کرده که چرا آرژانتینی ها با موشکهای اگزوست خودشون نتونستند ناوهای هواپیمابر انگلیس رو بزنند. شما رو به خدا محمد اقای گل اصلا اسم این جنگ به گوشت خورده بوده. اصلا تاحالا رفتی 10 صفحه در موردش مطالعه بکنی. همین جوری نشستید یه سری مزخرف می نویسید اعصاب آدم رو داغون می کنید. 6 عملیات آخوندک 7- جنگهای اول و دوم خلیج فارس 9- جنگهای ویتنام و کره. خدا ایشالله نه عقل (که همتون دارید) یه خورده سوات تاریخی بهتون بده. آمین یا رب العالمین
  15. ناوهواچیمابر که سلاح بازدارنده نیست. در رده سلاح های هجومی و استراتژیک قرارمی گیره.
  16. RezaKiani

    اخبار برتر نظامی

    گربه واسه رضای خدا موش نمی گیره
  17. http://usera.imagecave.com/rezakiani/rezaax/13.bmp اینهم یه نقشه ولی کامل نیس. دارم سعی می کنم یه نقشه کاملتر درست کنم. درباره مراحل فتح ایران هم فعلا این مطالب رو جمع کردم تا بعدا ببینم چی میشه. 1. اولین پیروزی توسط ارتش 30000 نفری جوچی در برابر ارتش جنوبی خوارزمشاه 2. حرکت ارتش چنگیز به سمت اترار سقوط شهر در 1219 3. حرکت جبه با یک ارتش کوچک به سمت جنوب برای جلوگیری از فرار خوارزمشاه به جنوب و بستن مسیر وی. 4. چنگیز و تولوی با 50000 نفر به سمت سمرقند و بخارا. رسیدن به دروازه بخارا کاملا بدون خبر و غافلگیرانه از طریق طی کردن صحرای قزل قوم. 5. حرکت سپاه چنگیز پس از فتح بخارا به سوی سمرقند. مدافعین سمرقند 100هزار نفر. رسیدن اوغتای و چاغاتای به سپاه چنگیز پس از اتمام کار اترار. 6. فرار خوارزمشاه و فرستادن جبه و سوباتای به دنبال او. 7. حرکت جوچی به سوی اورغند از شمال و حرکت چنگیز، اغتای و جوغتای از سمت جنوب. 8. حرکت تولویی به سمت خراسان پس از سقوط اورغند با 50000 سرباز و فتح مرو. 9. حرکت تولویی به سوی نیشابور 10. حرکت تولویی به سوی هرات فتح کامل خراسان در بهار 1221. 11. جنگ بین جلال الدین محمد خوارزمشاه و سپاه مغول در پروان 1221شکست مغول. 12. حرکت چنگیز به سوی جنوب و شکست دادن سپاه جلال الدین در نبرد رود سند. 13. بازگشت چنگیز به مغولستان
  18. RezaKiani

    ارتش بحرين

    لیچ عزیز لطفا توهین نکن. مودب بودن خیلی برات خرج بر نمی داره. بعدش هم قرارنیس کسی به کسی حمله کنه که دارید نقشه می کشید . لطفا تاپیک رو منحرف نکنید.
  19. سامان جان درست است . این رو ش جنگیندن سربازان پارتی بوده و در نبرد حران با همین روش دخل سپاه رم رو آوردند. ولی یادت باشه که سپاه روم پیاده نظام بوده و تعداد اندکی سواره نظام داشته . در صورتیکی سپاه مغول تقریبا تمامش سواره نظام بوده. به هرحال راه حلت درسته و همون جور که گفتم مصری ها با موفقیت ازش استفاده کرده اند. هانس عزیز مگر اون مقاله سرخپوستها رو چاپ کرده اند؟ من الان شهرستان هستم و تا یکشنبه برنمی گردم تهران. در ضمن اگر ببر مالایا چاپ شده نظرت رو درباره اش برام بنویس. مرسی از همه دوستان.
  20. اول از همه دوستان می خوام که اجازه بدهند یه تشکر و خسته نباشید حسابی به همشون بگم. قبل از بحث نظامی یکی دو نکته رو بگم تا یادم نرفته: 1- مالک جان میشه در طول سال یه انجمن یا سمینار یا هرچی درست کنیم و همه جمع بشیم یه جا همدیگر رو ببینیم. اینکه اصلا کاری نداره. خیلی هم فکر کنم خوش بگذره. 2- دوستان با دقت به تمام پستهای گذشته این تاپیک نگاه کنند. هرچی داریم می ریم جلوتر اظهار نظرها پخته تر و کارشناسی تر می شه و این مایه خوشحالی و افتخاره که تونستیم با کمک همدیگه نیروی اندیشه رو به کار بیاندازیم و تفکر خودمون رو پیشرفت بدیم. وگرنه همه میدونیم که دیگه آبی که رفته نمی شه به جوی بازگردوند و الان کار از کار گذشته. هدف از به راه اندازی این تاپیک همین بود و خدا رو شکر می کنم که فکر کنم موفق شدم. اما بحث نظامی: 1- من درباره نظر مالک درباره 3 پاره کردن ارتش ایران بحث دارم. فکر کنم در شرایطی که از نظر توان تحرک و جابجایی با مغول برابر بودیم و می تونستیم مثه اونها سریع حرکت کنیم بهتر بود در هر شهر یه نیروی مدافع کم باقی می ذاشتیم و با بقیه نیروها مون یکی یکی به خدمت 3 تا سپاه مغول می رسیدیم. یه اصلی در استراتژی هستش که میگه در جنگ باید تا حد امکان نیروها تون رو پخش نکنید. اما اگر از نظر جابجایی سرعت سپاه ایران کمتر بود راه حل آقا مالک رو ترجیح میدهم با این تذکر که باید یه نیروی ذخیره هم درنظر می گرفتیم که اگر در هر یک از این نبردها شکست خوردیم از ذخیره استفاده کنیم. 2- نکاتی که اینبار آقا سامان لطف کرد و بیان کرد رو لطفا همه با دقت بخونید. سامان عزیز این تاکتیکهایی که بیان کردی تقریبا تمامشون توسط مغولها استفاده می شده . مخصوصا این که مغولهای استاد استفاده از عقب نشینی دروغین بودند. بکارگیری این گونه تاکتیکها نیاز به فرماندهی مناسب، ارتباطات کامل بین نیروهای رزمی و تمرینات مکرر و مکرر داره تا هر سربازی نقش خودش رو در نبرد به خوبی انجام بده. مغولها برای ارتباط بین فرماندهان سپاه و فرماندهان صحنه جنگ از پرچمهای رنگی استفاده می کردند. یعنی هر واحد مثلا گردان یه پرچم خاصی داشته و فرمانده ها روی یه تپه موضع می گرفتند که هم تمام صحنه جنگ رو ببینند و هم سربازها با نگاه کردن به پرچمها بتونند فرمانها صادرشده رو انجام بدهند. ژاپنی ها و چینی ها هم از همین روش استفاده می کردند ولی من توی کتابهای تاریخی خودمون ندیدم که ایرانی ها در اون زمان از چه روشی استفاده می کردند. 3- با توجه به نکاتی که سامان جان گفته باید یه نکته تاریخی رو اضافه کنم .در نبرد عین جالوت بین مصری ها و سپاه مغول در زمان هلاکو مصری ها با همین روشهایی که سامان جان گفته ترتیب سپاه مغول رو میدهند. البته فرمانده اون جنگ خود هلاکو (نوه چنگیز ) نبود. سپاه مصری ها بیشتر از برده هایی تشکیل شده بود که اصلیت قزاق و ترک و تاجیک و اینها داشتند و دقیقا با روش خود مغولها می جنگیدند. در اون نبرد پس از یک عقب نشینی دروغین قسمتی از سپاه مصر که پشت یه تپه قایم شده بودند سر مغولها می ریزند ودر نهایت مغولها شکست میخورند. 4- نبرد عین جالوت افسانه شکست ناپذیری مغول را پایان میده ولی جلال الدین محمد هم یه بار توی افغانستان یه حال حسابی به مغولها داد که خود چنگیز عصبانی شد و در نبرد رود سند جلال الدین رو شکست داد. منظورم اینه که اگر فرماندهان ایرانی دقت میکردند شکست دادن مغول کاملا امکان پذیر بوده. 5- درباره روش جنگ ترموباریک این روشها زمان زیادی می برده و تازه معلوم نیست که دانش اون زمان اجازه اینکارو میداده یا نه . بزرگترین اشکال این روش به صورتی که شما بیان کردی این است که از کجا معلوم مغولها از اونجایی بیان جلو که ما می خواهیم؟ اشکال بعدی این است که ساخت این تجهیزات خیی زمان بر هستش و سپاه مغول واقعا مثه برق و باد حرکت میکرده. 6- استفاده از منجنیق در برابر سواره نظام و پیاده نظام خیلی خوب است فقط باید به خاطر بسپارید که باید این کار درجبهه ای انجام بشه که سنگهای زیادی در دسترس باشه. 7- برنا جان خیلی به تیروکمان فکر نکن. کمان های مغولی از نوع ترکیبی بودند که امروزه بهشون می گن کامپوزیت. این کمانها قدرت و برد خیلی زیادی داشتند و در آن زمان برد هیچ کمانی به برد کمانهای مغولی نمی رسید. یه نکته دیگه اینه که بدونید مغولها خودشون استاد استفاده از کمان بودند چون شغل اصلی شون شکار بوده و شکارچی که بلد نباشه با کمان کار کنه وسط بیابون کارش زاره. 7- برخلاف نظر برنا جان باید هم از سواره نظام استفاده می شده وهم پیاده نظام چون هر کدم مزیت خودشون را داشتند. ولی اینکه گفتی باید از ترکیبی از سوراه نظام سبک وسنگین استفاده می شده موافق هستم. یادت باشه که در نبرد موهی بین مغولها و مجارستان سواره نظام سنگین اسلحه (شوالیه) تونستند فشار زیادی به مغولها وارد کنند وتلفات زیادی از مغولها بگیرند ولی مغولها در این موارد اسب طرف رو می زنند. یه شوالیه با زره سنگین نمی تونه روی زمین خوب بجنگه و هدف آسونی می شه .اینجوری بود که مجارها در نبرد موهی از مغولها شکست خوردند. به هر حال ایده ات در اصل درسته و باید در عمل به صورت کامل اجرا بشه تا نتیجه بده. مرسی از توجهت. 8- امپراطور عزیز به نکات جالبی اشاره کردن که فقط با شماره 8 مخالف هستم. مطمئن باشید که اگر این نکات رعایت می شد دهن چنگیز رو صاف کردیم. من شخصا معتقد هستم که در این جنگ ما نه به چنگیز بلکه به محمد خوارزمشاه باختیم و این بابا با کارهای غیرمنطقی و احمقانه اش کشور رو به سادگی به باد داد. 9- اینکه گفتید باید راه های تدارکاتی مغول را قطع می کردیم درباره ارتش صدق می کنه که وابسته به خطوط مراسلاتی است. مغولها تقریبا یه ارتش خودکفا بودند . از نظر غذایی که کاملا خودکفا بودند . از نظر تیر و امکانات دیگه مثه پارچه وکفش زین و لگام و نعل هم هرجا می رفتند غارت می کردند و نیازهاشون روبر طرف می کردند. یه بار گفتم باید از استراتژی زمین سوخته استفاده می کردیم و با عقب کشیدن مردم به جاهای امن هر چیز به درد بخور رو برای مغولها می سوزوندیم و داغون می کردیم. 10 دوستان سرتون دراومد. ببخشید. موفق باشید و مرسی از اینکه در این بحث شرکت کردید. رضاکیانی
  21. RezaKiani

    ارتش بحرين

    برادرجان همین چیزهایی که نوشتی خیلی هم عالیه و ما انتظار نداریم که اسرار نظامی بحرین رو اینجامطرح کنی. حتی اگر هم به این اسرار دسترسی داشته باشی به نظر من از نظر اخلاقی کار درستی نیست به سیستمی که داری براش کار می کنی و از ش حقوق می گیری خیانت کنی. تاز ه ممکنه بعدا ممکنه برای خودت هم درد سر درست بشه. از کجا معلوم این مطالب رو اونجا نخونند؟ همین چیزهای به ظاهر ساده هم یه تصویر خیلی خوب از ارتش این کشور و دیگر کشورهای عربی می تونه به ما بده. من جدا ازت تشکر می کنم.
  22. با سلا م خدمت همه دوستان 1- لیدر جان فرقی نمی کرد به هرحال آلمان شکست می خورد. یه نکته جالب درباره جنگ اول اینه که بر خلاف جنگ دوم که روسها تا خود برلین اوندند در جنگ اول آلمانها بیرون از خاک کشورشون می جنگیدندو تسلییم شدند. 2- تانک نر به تانکی می گن که دارای توپ هستش و تانک ماده به تانکی می گن که دارای مسلسل هستش. 3- این لئوناردو داوینچی هیچ کاره بوده. فقط یه هنر داشته اونم این بوده که نابغه بوده. خوش به حالش 4- اولین تانک واقعی یه تانک بوده به نام ویلی کوچولو که مسلح نبوده و فقط یه دونه برای آزمایش ساخته شد. قبل از همین تانکی که دوستمون زحمت کشیده و معرفی کرده. 5- اینکه اسم تانک یا به فارسی مخزن رو برای این وسیله انتخاب کردند به دلیل حفاظت اطلاعات بوده. در کارخانه ای که این وسیله ساخته می شده دائم کارگرها می پرسیدن این چیه؟ مسئولان هم برای اینکه جاسوسهای احتمالی آلمان گزارشی از این وسیله ندهند به کارگرها جواب می دادند که این وسیله یه جور مخزن آب متحرک هستش برای جبهه. 7- یکی از نکات با مزه این تانکها این بوده که بیسیم نداشته و برای ارتباط با پستهای فرماندهی از کبوتر نامه بر استفاده می شده. جل الخالق . بامزه نیست. وسط جبهه یارو داره کفتر می پرونه ببینه بره سمت راست یا چپ؟ icon_frown
  23. طرح سوخو25 رو روسها از روی یه هواپیمای امریکایی گرفتن که در رقابت با ای10 توندروبلت شکست خورد. فک کنم ساخت کمپانی نورث روپ بود.
  24. RezaKiani

    ارتش بحرين

    برادر جان بحث رو شیعه سنی کرده. درباره ارتش بحرین بیشتر بنویس. بازهم مرسی