[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]

تمامی ارسال های aminf14

  1. برتری هوایی با قدرت تهاجمی دو موضوع جدا است که باید در جای خودشون بحث بشه. اینگه اگر ایالات متحده وارد میشد چی میشد با اگر و اگر که چیزی پیش نمیره، چیزی که ما دیدیم برتری مطلق هوایی اسرائیل و سپردن کامل آسمون به دست اونها و در گام بعدی سرکوب شدید پدافند و یگان های موشکی ما بود. اینکه بیاییم جنگنده هارو فلان جا پنهان کنیم یا جنگنده هامون رو باند پایگاه هوایی نابود شن حالتی تحقیرآمیز و فوق العاده ناراحت کننده داشت. در موضوع برتری هوایی ترکیب سامانه های زودهشدار هوایی، رادارهای متحرک، پدافند چند لایه و وجود تعداد زیادی جنگنده که به جز تکافوی کمیتی از نظر ترکیب (رهگیر، جنگنده چند منظوره، جنگنده دفاع نقطه ای ) می تونست برتری هوایی اسرائیل رو به چالش بکشه. به اندازه کافی هم قبلا در این مورد در تاپیک های نیروی هوایی و قراردادها حرف زدیم. وقتی جنگنده بومی داشته باشیم و ترکیب جنگنده های رهگیر رو با تعداد زیادی جنگنده نسل 4 و البته آواکس رو برای برتری هوایی به کار ببریم. ولی چه در موضوع خرید و چه ارتقای جنگنده های موجود سستی زیادی وجود داشت و دلیل محوری اش هم این بود اعتقاد خاصی به نیروی هوایی وجود نداشت و در زمان جنگ 12 روزه هم عملا نیروی هوایی رو به کناری گذاشتن. واقعا همین اف 14 و میگ 29 نمیشد در طی زمان ارتقا پیدا کنند ؟ یا هیچ شرایطی برای خرید وجود نداشت. همین معامله ای که با شرگت گرومن در خرید اف 14 کردیم رو میشد با شرکت میگ در خرید میگ 35 همراه با انتقال فناوری داشته باشیم ولی ما چه تحرکی داشتیم در استفاده از این فرصت؟ هیچی. یه نکته رو در نظر داشته باشید اگر ما سامانه های زودهشدار و هدایت هوایی میداشتیم (مثلا 10 آواکس) و مقدار زیادی جنگنده رهیر با برد بلند و نقطه ای شرایط اینطور پیش نمیرفت که ب 2 ها ( و چه جنگنده های دیگه ای) با خیال راحت بیان بمباران بکنند و برن. وقتی یه جنگنده رادارگریز تهاجم خودشو انجام میده اگر ترکیب بالا رو میداشتیم با گسیل جنگنده های مختلف می تونستیم حتی از ب 2 و اف 35 هم تلفات بگیریم بقیه جنگنده ها پیشکش چون ب 2 که یک بمب افکن و توان دفاع هوایی خاصی نداره اف 35 هم سرعت خارق العاده ای در گریز از منطقه خطر نداره اگر ما تعداد کافی جنگنده رهگیر در پایگاه هایی در استان های سمنان، قم و... می داشتیم که در ناحیه فردو و در زمان حمله به حد اشباع برسن با یک تاکتیک درست و داشتن ابزارهای مناسبی چه در رزم هوایی نزدیک و چه با موشک های دوربردی مثل پی ال 15 یا آر 77 میتونستیم خسارت به دشمن وارد کنیم. طبیعتا در این رزم هوایی خسارت زیادی به خودمون وارد میشد ولی شکار ب 2 یا اف 35 ارزششو می داشت. در مورد راندمان موشکی. راندمان دقیق موشکی ما چه بود؟ دیمونا رو زدیم؟ جنگنده های دشمن رو روی باند فرودگاه یا در مراکز اورهال زدیم؟ پدافند دشمن رو سرکوب کردیم؟ فرماندهان دشمن رو شکار کردیم؟ اصلا موشک اون قدرت غافلگیری و وارد کردن ضربه دقیق نیروی هوایی رو داره یا خیر؟ شدت ضربات و دقت وارد کردن آسیب ناشی از حملات موشکی ما کافی بود؟ به نظرم به قاطعیت میشه گفت در جواب همه پرسش های بالا بگیم خیر و حتی اگر جواب بله بود هیچ فرد عاقلی نمیاد تنها از یک راهکار استفاده کنه و دست خودشو از نظر گزینه های دیگه ببنده. هرچند قدرت موشکی و وارد اومدن ضربه به دشمن رو نمیشه کتمان کرد ولی در حد انتظار نبود. در مورد پهپاد و... وقتی این ادعا شد که خود ما از جمله کشورهای پیشرو در زمینه صنعت پهپاد هستیم این انتظار میرفت که چه در تهاجم و چه دفاع در مقابل حملات پهپادی قوی باشیم ولی عملکرد ما زیر متوسط بود.قبل از شروع جنگ خود بنده پیشنهاد دادم که ما باید از سامانه های فالانکس و سیستم دفاع موشکی برد کوتاه برای دفاع نزدیک از سامانه های پدافندی و لانچرای موشکی و... در ترکیب با موارد دیگه ای مانند استتار، بالا رفتن تحرک، استفاده از پوشش های ضربه گیر در مقابل ضربات پهپادها و ریزپهپادها استفاد کنیم. طبیعی بود رادارها و سیستم های پدافندی با برد متوسط و بلند هدف دشمن خواهند بود ولی ما برای رادارهامون چیکار کردیم؟ برای سامانه های موشکی و پدافندی چی؟ در مورد رادارهای ایستا حتی زحمت اینکه اتاق فرماندهی و هدایت رو در دل خود رادار و در معرض حمله دشمن نزارن رو نکشیده بودند. حقیقتا در مورد سامانه های پدافندی و موشکی انتظار من چه در مورد تاکتیک های دفاعی و چه محافظت از سامانه های پدافندی و موشکی بیشتر بود و پیش بینی این مقدار از ضعف و بی برنامگی رو نداشتم. اون پیشنهاد سیلوپرتاب رو قبلا خودمم و طبیعتا افراد زیادی قبل از ما مطرح کردند و پیشنهاد درستیه. از جنگ وکراین به کنار ما از قبل ترش و نزاع ارمنستان و آذربایجان سرکوب پدافند توسط پهپادهارو دیدیم و طبیعتا باید متوجه ضعف هامون میشدیم و اونهارو پوشش می دادیم.
  2. تامکت ها زمان خودشون قویترین رهگیر دنیا و یکی از بهترین جنگنده های تولید شده در طول تاریخ هوانوردی اند. اشکال از مسئولین یا سیاست گذارانی هست که تمام تخم مرغ هارو در یک سبد و یک سیاست تهاجمی خاص چیدند که مشخص شد اگرچه درجه ای از موثر بودن رو داره ولی نه جای ابزارهای دیگه رو می گیره و همچنین قابل کنترله از طرف دشمن با اینکه نقطه قوت دشمن رو میدونستن در زمینه مقابله مثل به مثل و تجهیز نیروی هوایی کوتاهی کردند بودجه رو بردن به مسیری که کشمکش با رژیم صهیونیستی نشون داد راه حل چندان مناسبی نیست اعتقادی به حفظ برتری هوایی و نقش کلیدی اش در پیشبرد نبرد نداشتند و جنگنده رو تنها یک لانچر و سکوی هواپایه برای موشک های هوا به زمین میدونستن. اف 14 و میگ 29 و حتی سوخو 24 در نوع خودشون جنگنده های وزینی بودند و اف 14 یکی از بهترین ابزارهای ما در زمان دفاع مقدس بود ولی باید مغز مسئولینی رو شکافت که با آب و تاب سوخو 22 و اف 7 های نشون میدادن و با نشون دادن موشک هواپایه 1500 کیلومتری رژیم صهیونیستی رو تهدید می کردن. امیدوارم این نبرد 12 روزه تجربه ای باشه برای عده ای که مسئله فقط رونمایی و با آب نشون دادن یه دستاورد - فعالیت چه جزئی چه کلی در قالب یک رپورتاژ آگهی نیست چون زمان جنگ رپورتاژ آگهی به کار نمیاد و در اون زمان هرچی بکاری درو میکنی.چ اما چه باید کرد؟ ما اگر میخواهیم کشورهای دیگه در زمینه فروش جنگنده و ترجیحا انتقال با فناوری با ما همکاری کنند باید راهی رو بریم که دهه 70 شروع کردیم و در بیراهه رها شد یعنی ساخت یک جنگنده بومی ولو در قالب جنگنده نسل 4.وقتی به این درجه از پیشرفت رسیدیم دیگه چشممون به دست روسیه و چین و... نیست که دم به دقیقه مارو بازی بدند و ازمون به عنوان کارت امتیازگیری از غرب استفاده کنند. اگر ما که گفته میشه زمانی رادار اف 14 رو به روسیه و چین دادیم و ما به ازایی در مقابلش نگرفتیم و بعدش در ماجرای شاهد همین مشکل تکرار شد، همون سیاست خودکفایی که در زمینه صنعت موشک و پهپاد داشتیم رو در زمینه جنگنده بزاریم میتونیم در ده سال آینده حرفی برای گفتن داشته باشیم و حداقل از نظر کمیت جنگنده های لازم رو پوشش بدیم. نقطه راه هم که آماده است، استحاله اف 5 به اف 17 و اف 20 و بعد کم کم سوپرهورنت. ما هم می تونیم روشی مشابه در این زمینه یا با کار روی جنگنده های با پلت فرم مناسب مثل اف 14 یا میگ 29 داشته باشیم. اگر گزینه خرید اورژانسی مد نظر هست به نظرم ما در گام اول باید خریدی برای کمیت نیروی هوایی رو بر یک خرید با کیفیت ولی نشدنی که ممکنه تحویلش 5 الی 10 سال طول بکشه ترجیح بدیم به خاطر همین اگر امکان خرید میگ 29 (چه نسخه پایه و چه ارتقا یافته)،سوخو 24، اف 4 و... از هر کشوری هست باید در این زمینه تلاش کنیم و به موازاتش بتونیم در دراز مدت از چین یکی دو جنگنده مناسب رو خریداری کنیم.
  3. یه جمله رو آل پاچینو در پدرخوانده 2 داره که نقل به مضمون میگه: اگر تاریخ فقط یه چیز رو به ما یاد داده باشه اون اینه که میشه هر کسی رو کشت. اگر بخوام این رو به صنعت هوایی بسط بدم باید معادلشو بگیم که تاریخ هوانوردی ثابت کرده هر جنگنده ای رو میشه خرید (البته به شرطها و شروطها). دوست عزیزمون تعجب کرده که فرانسه بخواد به ما رافال بده ، در صورتی ما یه بار در زمان دولت سید محمد خاتمی فرصت اینو داشتیم که فرانسه به ما میراژ اف 1 در کنار به روزرسانی میراژ اف 1 های پناهنده رژیم بعثی بده این یعنی مثلا 24 جنگنده نو یا دست دوم بخریم و در نتیجه صاحب 48 جنگنده سرحال و در حد نو باشیم. حالا اینکه اون میاز اف 1 خودش یه جنگنده نسل سوم بود و میشد ایونیک اون رو در حد یه جنگنده نسل 4 ارتقا داد یا همین معادله که با 1 میلیارد دلار میشد کلشو مهیا کرد ( که البته در اون دوران دولت خاتمی با مشکل نقدینگی و افت قیمت نفت هم مواجه بود) و زمینه ای بشه که بعدا به سمت میراژ 2000 یا حتی طرح میراژ 4000 بریم که جنگنده ای در حد و قواره اف 15 بود. در اون زمان هم رابطه ایران و فرانسه که ژاک شیراک در راسش بود در دوران طلایی اش بود. این امر فقط مختص به فرانسه نبود و رابطه ما با آلمان هم که صدراعظمش گرهارد شرودر در شرایط خوبی بود. پس اونجا خودمون نجنبیدیم و در فرصت های دیگه در دولت های مختلف پیش اومد که از زمان و شرایط مناسب بهره نگرفتیم(شاید چون در دکترین دفاعی ما نبوده) مورد دوم همین ماجرای ایران کنترا. در اون ماجرا طرف ما دیگه فرانسه ای که از نظر تاریخی مشکلی با هم نداشتیم نبود، بلکه خود شیطان بزرگ امریکای جهانخوار با واسطه هایی از طرف رژیم صهیونیستی( اونهم بعد از بزرگترین اقدام تهاجمی ما در نیم قرن اخیر درباره ایالات متحده یعنی اشغال سفارت / لانه جاسوسی این کشور) بود که در مقابل تلاش ما برای آزادی فلان گروگان ها قطعات بی شماری از جنگنده های اف 4، اف 5 و اف 14 رو به ما تحویل داد و باعث شد ما با این جنگنده ها و همچنین تجهیز با سیستم پدافندی هاوک و موشک تاو توان تهاجمی مونو باز بیاییم و عملیات های بزرگی مثل کربلای 4 و کربلای 5 انجام بدیم. مثال جالب همین کشور نزدیک ما پاکستان، پاکستان نه سیاست باثباتی داشته و نه اقتصاد شکوفایی. مثل ما که به خاطر فناوری هسته ای تحریم شدیم این کشور هم تحریم های گسترده ای رو تجربه کرده و اگر ما بمب هسته ای نداریم پاکستان داره ولی همین پاکستان از ایالات متحده اف 16 خریداری کرد و از چین هم جنگنده های خوبی خریداری کرده. ما که الان رابطه مون با ایالات متحده و فرانسه شکرآبه همین کشور دوست و برادر پاکستان که الحق در نبرد اخیر با رژیم صهیونیستی در گفتار و رسانه تمام قد پشتیبان ما بوده بیاییم و تمام قد از تجربه هاش بهره بگیریمی چه در قالب ساخت جنگنده مشترک چه در زمینه تعاملش با کشور چین. مشکل ما فقط یک فرد یا نفر یا فلان سیاستمدار نیست، مشکل ما یه مشکل مزمن 50 ساله است که از بعد از خرید اف 14 و نبودن یگان های موشکی و همچنین وجود یک جنگنده چندمنظوره در جنگ (که در اونموقع اصلا در دنیای وجود خارجی نداشت جنگنده مولتی رول) که اینقدر متغیرهای زیادی بهش اضافه شدن که نمیشه اون رو به یک شخص یا دولت یا مرام ارجاع داد و شاید لازم باشه به آرامی از زمان خرید جنگنده اف 14 بیاییم و سیر افول نیروی هوایی رو بررسی کنیم تا به شرایط حال حاضر برسیم که ان شالله در مجال بعدی ...
  4. مي گويند ژاپن بوسيله يک شمشير ساخته شده خدايان قديمي يک تيغه مرجاني را درون اقيانوس فرو بردند و زماني که آن را بيرون کشیدند 4 قطره كامل آب از آن به دريا چکيد و همين قطرات جزاير ژاپن را بوجود آوردند ولي من مي گويم ژاپن بوسيله مرداني شجاع ساخته شده جنگجوياني که حاضر بودند جانشان را نثار کنند براي واژه هايي که به نظر مي رسد امروزه به فراموشي سپرده شده اند واژه هايي مثل شرافت ( آخرین سامورایی - ادوارد زوییک)
  5. بچه های عزیز، دوستان همیشگی میلیتاری: ماشالا بچه های میلیتاری خودشون مسلط و متخصص و آگاه و پخته اند ولی من باب یادآوری به عنوان برادر کوچکتر عرض می کنم لطفا اگه پرتابه ای از سمت ایران به طرف سرزمین های اشغالی رفت تا بتونیم نه عکس و خبری ازش منتشر کنیم و حتی اگر شد به سهم و وسع خودمون به اطرافیانمون در زمینه رعایت حفاظت اطلاعات ورعایت اسرار نظامی و عدم افشای اون در شبکه های اجتماعي توصیه های لازم رو بکنیم. بجز کمک یا دعا، صبر کردن و کنترل رفتارمون یکی از ضروری ترین کارهاییه که در این برهه حساس لازمه.
  6. توصیه مولای متقیان امام علی علیه السلام به فرزندشان محمد حنفیه در نبرد جمل: اگر كوهها از جاى كنده شود، تو جاى خويش بدار! دندانها را بر هم فشار، و كاسه سرت را به خدا عاريت سپار! پاى در زمين كوب و چشم بر كرانه سپاه نه، و بيم بر خود راه مده! و بدان كه پيروزى از سوى خدا است! پ.ن: خدایا به رزمندگان ایران و اسلام برای پیروزی بر رژیم کودک کش و جعلی مدد برسان https://uploadkon.ir/uploads/695313_254030996.jpg
  7. نظام این فرصت رو داشت که اجازه تثبیت شدن در قدرت رو به طالبان نده، ابزارشم همه جوره داشت از لشکر فاطمیون و مهاجرین بی شمار افغانی و همچنین تجهیز کردن احمد مسعود ولی این یه طرف ماجرا است، اگرچه رفتار طالبان چه در زمینه مسائل مرزی و چه حقابه کاملا اشتباه بوده ولی چنددلیل در ذهنم وجود داره که نظام به جای حتی بی طرفی در مسائل افغانستان با طالبان کنار اومد و اونهارو پذیرفت: 1) شرایط سرزمینی، فرهنگی افغانستان طوری نیست فعلا پذیرای سیستم های مدرن حکومت داری و براساس تکثرگرایی قومیت های مختلف افغاننی مثل پشتون، هزاره، تاجیک و... باشه. همون حکومت قوم و مذهب غالب در افغانستان وجود داره با این تفاوت که بنیادگرایی افراطی طالبان این بار لبه تکفیرگرایی و تفتیش عقایدش کمی کندتر شده، مردم افغانستان هم که از تیم قبل طالبان خیر چندانی ندیدن و یا براشون فرقی نداره و بی تفاوت اند و یا فعلا توان مقابله با طالبان رو ندارند. 2) حس من اینه نظام حس کرد این ماجرای عراق و سوریه تکرار نشه که بیاد هزینه مقابله با جریانهای تکفیری رو بده و مزایاش رو کشور دیگه ای برداشت کنه همچنانکه در دوران اشرف غنی احمدزی هم افغانستان رابطه چندان گرمی با ایران مخصوصا از نظر تجاری نداشت و شریک مهمش تلقی نمیشد. 3) افغانستان در معادلات منطقه که ذهن نظام رو مشغول کرده جز بازیگران مهم و درجه یک نیست و فعلا تمرکز نظام بر روی مسائل دیگه ایه. 4) ادامه تنش در افغانستان باعث میشه اولین قربانی خود نظام ایران باشه که همین الانشم با سیل افغانی های مهاجر مواجهه و در صورت کشمکش داخلی افغانستان این مهاجرت بیشترم میشه و با توجه به بالا بودن آمار موالید افغانی نسبت به ایرانی در درازمدت یه خطر مهمه برای ما. یکی از کارهای خوب دولت چهاردهم تلاش برای پیشگیری از ورود افاغنه مخصوصا به طور غیرقانونی به کشورما و اخراج اتباع غیرقانونی اونهاست که بار اقتصادی زیادی رو وارد می کنند بر کشور.
  8. سلام علیکم. همین روحانی دو دوره ریاست جمهوری داره دوره اول که از نظر تورم، رشد اقتصادی و جذب سرمایه و... کارنامه ای خوب بود داشت و دوره دوم که ناموفق بود. نقل قولی هست از ماهاتیر محمد نخست وزیر سابق مالزی در مورد روش تعامل با ایالات متحده ، مورد بیان شده اشاره به اونه (حالا اینکه خود اون گفته وجود خارجی داره یا دست ساز خود ما ایرانی هاست الله اعلم). براتون؟ مگر شما خارج از ایران تشریف دارید که این تجربه شامل حال شما نبوده؟ خیلی از ملل دنیا تعامل و رابطه حداقلی در کنار اون حفظ استقلال رو در دستور کار دارند. همین پاکستان هم بمب هسته ای داره هم جنگنده از خود ایالات متحده خرید و هم خودش یه جنگنده بومی داره! همین گروهک جولانی هم اهمیت تعامل و با پنبه سر بریدن رو درک کرده. اینکه کی بعضی دست از تکفیر یا مسخره بازی بردارن و همین حداقل رویکرد جولانی تروریست رو هم داشته باشن الله اعلم!
  9. برای درک وضعیت فعلی لبنان باید به زمانهای گذشته و تاثیر رویدادهای بزرگ بر کشورهای کوچکتر دور و بر اسرائیل مثل اردن، لبنان یا دولت - شهرهای فلسطینی نگاهی بندازیم. بعد از دو نبرد 6 روزه و یوم کیپور که هردو با شکست اعراب پایان گرفت (حالا یکی فاجعه بود و یکی حدودا شکستی آبرومند) ملی گرایی و اندیشه محو اسراییل در بعضی خیلی از کشورهای عربی از بین رفت و کم کم به طرف پذیرش سیادت مطلق ایالات متحده وحتی اسرائیل و دوری از شوروی رفتند. در لبنان هم که احزاب مسیحی رادیکال و متحدینش دست بالا داشتند از تلاش خصمانه یا رقابت شدید در حذف مدعیان نوظهور خودشون خودشون کوتاهی نکردند و با یکی دو اتفاق درشت جنگ داخلی لبنان و متعاقب اون دخالت اسرائیل در امور داخلی همراه شد. دوره دیگر با ظهور قدرت حزب الله و عقب نشینی اسرائیل که بارزترینش در سال 2000 بود همراه بود و بعد از عقب نشینی اسرائیل نیروهای متحدش دوومی نیاورده و مقابل حزب الله وادار به تسلیم شدند. پیروزی نظامی حزب الله با نهادینه شدن نقش اونها در سیاست در قالب حزب پیروز یا حتی حزب تاثیرگذار در امور دولت و مجلس حتی در زمان قوی بودن احزاب 14 مارس - مستقبل همراه شد. به نظرم دلیل این امر نه ساختار نظامی - سیاسی حزب الله بلکه کاریزما و ویژگی های شخصی و رفتاری شهید نصرالله بود که در کنار احقاق حقوق شیعیان و مسلمانان و کمک به تمامیت ارضی هم طبعی انتقامجو نداشت و هم از بروز فتنه های مختلفی جلوگیری کرد که تازه ترینش مثلا انفجار سیلوی گندم در بیروت بود که آرامش و پختگی شهید نصرالله به نظرم از تبدلیش به یک قائله سیاسی - اجتماعی جلوگیری شد. متاسفانه نبرد 7 اکتبر بجز تلفات نظامی، زیرساختی و اشغال سرزمین از طرف اسرائیل با شهادت سید حسن نصرالله همراه شد که مقدار زیادی از قدرت حزب الله و احزاب 8 مارس به شخصیت ایشون بر می گشت که جانشینی نداره و بعیده در یک دهه حداقل شخصیتی در بین شیعیان لبنانی پیدا بشه که نقش ایشون رو با همون قوت و شدت بتونه ایفا کنه (همچنانکه در مورد امام موسی صدر هم این مورد رخ داد). الا ایحال فعلا که مبارزه در راند 7 اکتبر نتیجه مطلوبی نداشت و دور افتاده دست افراد و گروه هایی در کشورهایی مثل لبنان و فلسطین که مقاومت رو چندان نمی پسندن و بر همزیستی یا قبول سلطه اسرائیل اذعان دارند مثل ابومازن (محمود عباس) در فلسطین یا گروه های مخالف حزب الله در لبنان .حالا اینکه اصولا خود این احزاب و شخصیت ها چه امتیاز خاصی از اسرائیل گرفتند و در کارنامه دارند یه مورده و مورد دیگه اینکه این موج نکوش ایران - حزب الله - حماس هم فروکش پیدا میکنه و وقتی پیمانه این احزاب و گروه ها از تحقیر توسط اسرائیل و امریکا پر شد، مردم هم ازشون رویگردان میشن ( هرچند تجربه ای که از حکومت های کشورهای عربی همسایه اسرائیل دارم اونها ظرفیت زیادی در پذیرش تحقیر از طرف اسرائیل و داشتن نفرت از ایران دارند). اگر در فلسطین و سوریه بنده سکوت نظام رو می پسندم، به نظرم در لبنان نباید ناامید بود و ورای این موج حزب الله ستیزی که فروکش پیدا میکنه، باید بدون هیاهو و ستیز در تلاش برای بازسازی چارت سازمانی حزب الله باشیم تا بتونه دوباره خودش در قالب یک حزب الله تاثیرگذار در لبنان نشون بده.
  10. خرید پاکستان از چین و در کنارش توسعه جنگنده جی اف 17 و همچنین خرید قبلی اف 16 از ایالات متحده برای ما باید یه پیام شفاف داشته باشه: واقع گرایی و استفاده از فرصت های موجود. پاکستان نه اقتصاد قوی تری از ما داره و نه چندان در بعد بین الملل حامی سرسخت تری از ما داره ولی خریدهاش در زمینه جنگنده نشون میده بهتر از نظام ما قدر فرصت هارو میدونه و حتی توان راه انداختن حداقل رقابتی بین فروشندگان جنگنده های مولتی رول داره. جالبه که پاکستان جنگنده نسل پنجم چینی رو خرید (جی 35) ولی وا هنوز اون زور و توان خرید جنگنده نسل چهارو نیم از روسیه و چین رو نداریم، طبیعیه جنگنده های جی 20، جی 31 یا جی 35 سکوهای پرتاب هوایی خیلی بهتری هستند نسبت به سوخو 22 یا اف 7 نیروی هوایی. اقدام به خرید جی 35 (یا 31 یا 20 یا 10) میتونه تمایل روسیه رو به فروش سریعتر سوخو 35 یا 34 یا 57 بیشتر کنه هرچند اونها هم جنگنده های متعارفی اند که به چین فروخته شده یا به ترکیه، مصر، الجزایر و...پیشنهاد شدن. در کنار این خرید آواکس پاکستان به خوبی نقش جنگ های شبکه ای و بر پایه اطلاعات دقیق رو به ما نشون میده، برام جای سواله ما که احتمالا توان ساخت حداقل رادارهای زود هشدار و ترکیب اونها با بعضی هواپیماهای موجود در نیروی هوایی مثل ایلیوشین 76 یا بوئینگ 707 رو داریم چرا به سمتش نمیریم؟ در مذاکرات هسته ای روز نیست که تهدید رژیم منحوس اسرائیل رو نشنویم و به نظرم ار یه نیروی هوایی به روز و کارآمد می داشتیم این رزیم کودک کش جرات همچین گستاخی و احیانا جامه عمل پوشاندن به تهدیداتش رو نمی کرد. به خاطر همین اگرچه سوخو 35 خوبه ولی نمیشه تا ابد با این رویا خوش بود و در انتظار جنگنده هایی بود که از سال 2022 گوشه یه پایگاه هوایی رها شدند و به ما واگذار نمیشن. با خرید جنگنده هایی مثل جی 10 و جی 35 کاری کنیم که دیگه روسیه بعد از خرید کلی پهپاد و موشک بازهم اون بلایی که سر اس 300 بر سر ما آورد و بعد از کلی شکایت این سامانه هارو به ما تحویل داد رو تکرار نکنه.
  11. در حال حاضر اگر همکاری بین ایران و روسیه هست همون خرید و انتقال فناوری (در صورت امکان) جنگنده و سامانه های دفاع موشکی و یا فروش موشک و پهپاد به روسیه باشه بهتره. گزینه های دیگه مثل حضور پوتین در ایران یا مثلا تکرار حضور جنگنده های روسی در پایگاه های ایران با سیستم های اطلاعاتی فشل دو کشور ریسک بالایی داره و به نظرم جز اون شو سیاسی -تبلیغاتی حضور پوتین در تهران بهتره فعلا انجام نشه.
  12. اینکه چرا ایران به حمایت از پسر مرحوم احمد شاه مسعود وارد جنگ با طالبان نشد یکیش برمیگرده به اختلاف عقیدتی نظام با خود مرحوم احمد شاه مسعود و دومی تعامل نظام با طالبان و سومیش هم اینکه ایران جمعیتی حدودا 90 میلیونی داره و اقتصادی ضعیف و شکننده و در حال توسعه داره و نمیتونه یک کشمکش طولانی مدت و پرهزینه و پرتلفات که نتیجه ملموسی هم نداره رو دووم بیاره . حالا چه علتی پشت این تعامل نظام با طالبان بوده الله اعلم ولی به طور آشکار نظام با طالبان رابطه داره و اگر تنشی وجود داره مثل مسائل مرزی یا سهم آب از طرف طالبانه و اصولا اینکه تعامل هرحکومتی در ایران با طالبان که یه گروه بنیادگرا با عقاید منسوخ و تکفیریه اصلا در شان و منزلت ایران زمین هست یا نه خودش یه بحث جداگونس. اینکه چرا پاکستان به افغانستان لشکر نمیکشه میتونه چندعلت داشته باشه: پاکستان به نوعی خودشو قیم حکومت فعلی افغانستان میدونه و به ریشه های تاریخی طالبان برگردیم یکی از حامیان و کسانی که جنبش طالبان رو پرورد خود پاکستان بوده اقلیم افغانستان پر از کوهستانه و مناطقی که به طور طبیعی استعداد زیادی دارند کمین گاه بشن برای نیروهای پاکستان و تجربه جنگ شوروری با افغانستان و بعد حضور ایالات متحده استعداد طالبان در این جنگ های چریکی و درازمدت (و نه جنگ های منظم و کوتاه مدت) اینو ثابت کرده عقاید طالبان و اون افراط گرایی این نحله دیگه در افغانستان ریشه دوونده و امری نیست که با بمباران و لشکرکشی مقطعی از بین بره. اون حکومت های بعد طالبان مثل اشرف غنی احمدزی هم که گرفتار جنگ قدرت بودند یا فساد گسترده و آلترناتیوی برای طالبان وجود نداره پاکستان جمعیتی 200 میلیونی داره و اقتصادی ضعیف و توسعه نیافته و نمیتونه یک کشمکش طولانی مدت و پرهزینه و پرتلفات که نتیجه ملموسی نداره رو دووم بیاره. یه کلیشه وجود داره که همسایه مخالف ولو ضعیف رو به همسایه قدرتمند هرچند همسو ترجیح میده و به نظرم افغانستان توسعه نیافته و غرق مشکلات برای پاکستان کم خطرتره تا یه حکومت قوی و توسعه یافته.
  13. حقیقتش این تانک ها و زره پوش ها و هلیکوپتر چندانم پر زرق و برق یا حتی به روز نیست، من وضعیت بودجه خلیفته حفتر رو نمیدونم ولی سابقه روس ها در دادن سلاح به مشتریان یا متحدین چندان خوب نیست و یا سلاح رو به حالت دانگرید شده به مشتری میدن یا اون تسلیحات به روز و مناسب شرایط روز و دارای زمینه برای ارتقا نیست. احتمالا روسیه میخواد از دست تسلیحات انبارشده اونم با قیمت مناسب از طرف خریداران راحت شده و خط تولیدف تسلیحات جدیدشو گرم نگهداره شایدم در مقابل دولت لیبی این سلاح ها کارایی داشته باشه ولی اگر طرف مقابل خلیفه حفتر به سمت تجهیزات مجهزتر رفت مثل در مقابل تانک های تی 55 و 62 و 72 حفتر فرضا اگر تانک های ابرامز، مرکاوا یا مثلا آرماتا رو اورد یا سلاح های زیادی از ترکیه یا چین مخصوصا از نوع پهپادهای به روز دریافت کرد چکار باید کرد. این مسائل به نظرم هیچ وقت در ذهن روس ها نبوده و روس ها از این نظر باهوش نبوده و در نتیجه بازاریابی درستی برای محصولاتشون ندارن و فردا روزی که فرضا به خاطر عدم فروش میگ 35 یا کاموف و... ناراحت بودن یادشون باشه که یه سلاح خوب باید تغییر دهنده بازی باشه در جنگ های بزرگ و این میشه بهترین رزومه و تبلیغ برای اون تسلیحات تولیدی.
  14. حالا ما که نباس از این وحشی ها دل چرکین باشیم. این جولانی این کل سوریه زیر آتش اسرائیله دیگه این ادا و ژست ها که براش امتیازی محسوب نمیشه ولی همون جولانی هم با تموم نفهمیش درک کرده که این گاو نه من شیرده رو باید گول زد و اونو دوشید نه اینکه خودشو در معرض شاخش قرار بده. استانداردهای دوگانه غرب یه امر بدیهیه و فکر کنم اینقدر واضحه نیاز به مثال نداره ولی به بیراهه رفتنه اگر مشکل هسته ای رو این ببینیم. واریور (ابراهیم) مشکل اصلی رو بیان کرد: ما بمب اتمی نداریم، اگر می داشتیم غرب و ایالات متحده سر کم کردن کلاهک با ما چک و چونه میزد مثل اون توافق کمرنگ ایالات متحده و کره شمالی که فراموشم شد. اگر بمب اتمی نداریم که یعنی پیشاپیش دستمونو در این سی سال و اندی خالی کردیم و دیگه چیز خاصی نداریم سرش چک و چونه بزنیم و فقط باید وایسیم ببینیم طرف مقابل دلش به رحم میاد (که نمیاد). سهم استانداردهای دوگانه و بی وفایی و خبابث غرب به کنار ولی خود ما کم ایراد نداشتیم به جز اون ایراد اصلی که عرض کردم. سی و چندساله داریم تلاش می کنیم ولی نتونستیم مثل پاکستان به سلاح هسته ای دست پیدا کنیم و بعدش رابطه با غرب و در راس اونها آمریکا رو نرمال سازی کنیم. پاکستان به این فناوری رسید، کلاهک هسته ایششو داره، جنگنده اف 16 هم از ایالات متحده گرفت پس خودمون شل جنبیدیم در مواقعی واقع گرایی عنصر گمشده ماست یه بار قطعنامه هارو ورق پاره فرض می کردیم با افتخار و همون قطعنامه ها اقتصاد نیم بند مارو از هم پاشوند و یه زمانی منتظر زمستان سرد اروپا بودیم که هیچ وقت نیومد.
  15. به نظرم طرح ریزی عملیات و حمایت ماهواره ای حتما کار ایالات متحده بوده و مدتیه ایالات متحده چه در ماجرای اوکراین و چه جاهای دیگه خودشو دلسوز و مصلح نشون میده ولی در عمل خودش پس پرده و هدایتگر اتفاقات جاریه. ولی این چیزی از مشکلات عدیده روس ها کم نمیکنه مخصوصا سیستم اطلاعاتی شون که انگار دست کمی از ما نداره و شبیه پنیر سوییسی اه و خود من که سورپرایز شدم که کامیون حاوی پهپاد رو تا نزدیک پایگاه های هوایی اونهم نه یکی بلکه 4-5 پایگاه ببرن و سازمان اطلاعات و امنیت روسیه اونهم در بحبوبه نبرد با اوکراین متوجه موضوع نشه. در مورد بی حفاظ بودن پایگاه های هوایی و راهل حلش هم دیروز مواردی رو عرض کردم. اما چیزی که شاید مهم تر از استیصال روسیه در رهگیری و خنثی کردن این ماجرا است به نظرم این بهت زدگی اولیه و عدم سرعت و شتاب دولتمردان روسیه در پاسخی متناسب و راهبردیه. یه مورد نگران کننده که در ذهنم بود تکرار ماجرای کنسل شدن عملیات شیردریایی با سوق داده شدن ارتش رایش سوم به نبرد بریتانیا بود و باعث شد که لوفت وافه از وارد کردن ضربه های دقیق به کارخانجات تولید سلاح بریتانیا به سمت بمباران شهری بره و امیدوارم این خشم پوتین و لفاظی مدودوف به سمت بمباران هایی پرهیاهو ولی کور نره و اگر بخوام یه نمونه از واکنش درست روسیه بیان کنم به ادامه منطقی حملاتشون در سوریه بعد از شکار هواپیمای سوخو 24 توسط اف 16 اشاره کنم و به نظرم روسیه باید یه پاسخ منطقی و تاثیرگذار و البته با شدت بالاتر از رویه معمول در جنگ بده چون اگه اینکارو نکنه اون حامیان اوکراین از ایالات متحده گرفته تا اروپا جسورتر میشن و روسیه باید عادت کنه به زیر آتش گرفتن پایگاه های هوایی اش (و حتی گسترش اون مثل بمباران فوردگاه ها و مراکز شهری و زیر ساخت ها به طور گسترده). مورد آخری که در ذهنمه اینه که بعد از دادن اف 16 و سامانه های مختلف و این عملیات اون حامیان اوکراین به طور تدریجی سطح حمایت هاشون رو بالا بردن و در کنار بمباران مراکز حساس توسط روسیه اگر مثلا اف 16 اوکراین شکار بشن ، باید شاهد گسترده تر شدن ماجرای این نبرد باشیم که میتونه جرقه شروع جنگ جهانی سوم رو بزنه. اگرم حامیان اروپایی و ایالات متحده روند نبرد رو تحت تاثیر قرار دادن به نظرم بهتره روسیه به جبهه ثانوی از سمت بلاروس باز کنه که میتونه تاثیر زیادی بر پایان گرفتن جنگ داشته باشه.
  16. مشابه این عملیات رو میشه بر ضد بعضی یگان های مرزی اطلاعاتی اسرائیل یا در پایگاه های هوایی قسمت شمالی سرزمین های اشغالی پیاده کنیم با نقشه های کمی پیچیده و ترکیبی تر. این واقعه کم نظیر در قرن 21 دریه برای اینکه که شاید مهم تر خود ابزار و تجهیزات جنگی تاکتیک و روش درست استفاده از اونها باشه.
  17. دو مورد دیگه بود: یکی فرصت خرید میراژ اف 1 کارکرده فرانسوی و حتی به روز کردن اونها و میراژ اف 1 های فراری عراقی که رقم قابل توجهی بودند (24 فروند) و مثلا با خرید 12 الی 24 فروند مثل ماجرای سوخو 24 میشد اونهارو هم تبدیل به یه نیرو قابل ملاحظه کرد و حتی پایه ای برای خرید جنگنده های قدرتمندتری مثل میراژ 2000 و حتی طرح چشمگیر و حیف میراژ 4000 که روی کاغذ میتونست پتانسیلی در حد اف 15 داشته باشه. مورد دیگه در خرید جنگنده اف 7 که ما می تونستیم با اصرار زیاد و حتی وعده به سرمایه گذاری بر روی خط تولید، جنگنده قابل ملاحظه ای تری مثل اف 8 رو از چین دریافت کنیم و کم کم حتی با همکاری چین و تلاش خودمون اون رو ارتقا بدیم و به روزرسانی کنیم (مشابه کاری که پاکستان در مورد جنگنده جی اف 17 با چین انجام داد)
  18. این مطلب، طرح گفتگوی خوبیه و شاید ریشه نگرانی ایالات متحده رو به زعم خودم دست بالا گرفتن جنگنده میگ 29 و حتی سوخو 27 میدونم که انصافا در زمینه داگ فایت و انجام مانورهای دشوار عالی اند ولی تجربه چند جنگ نشون داده که میگ 29 اون جنگنده قهار دفاع نقطه ای و بعدا جنگنده ای فرضی در نقش یک جنگنده مولتی رول نیست دلیلشم شاید نبود مخازن سوخت کافی (که در میگ 29 اس ام تی این مشکل رفع شد)، نبود یه رادار تمام عیار و قدرتمند و یه پیشران دارای عمر بالا و همچنین ابزارهای جنگ الکترونیک کارآمد، بارگیری کم جنگ افزار در هر پروازه. به خاطر همین ایالات متحده این نگرانی رو داشت که ایران به جای 40 و خورده ای فروند مثلا 200-150 فروند از این جنگنده رو در اختیار بگیره. ممانعت امریکا که مثال هاشو بیان کردید رو مهم میدونم ولی باز به زعم بنده، ما در دورانی که روسیه به شدت مشکل عدم ثبات و بودجه و روی زمین موندن طرح هاشو داشت می تونستیم تعداد بیشتری جنگنده میگ 29 که حتی به ورژن اس ام تی یا ام ارتقا پیدا کرده بودند حتی با انتقال فناوری بخریم و در زمینه خرید جنگنده های چشمگیری مثل سوخو 27 و میگ 31 به نظرم ما تلاش مداوم و مدونی نکردیم. شاید اگر به یه مشکل بزرگ برسیم این مورد هست به نظرم مشکل اینه این تلاش در جریان محدود به یک یا دو سه فرد مثل شهید ستاری بود و تلاش سیستماتیک نبود و همچنین به خاطر تجارب دفاع مقدس اینقدر در رفع ضعف هایی مثل به وجود آوردن نیروی موشکی قدرتمند تمرکز و انرژی گذاشتیم که از نیروی هوایی بازموندیم.
  19. ممنونم بابت اطلاعات. اگر برای هر 3-4 پایگاه همین نقشه انجام شده که امری علی حده است و اون فرض اول بنده دیگه قابلیت بررسی نداره. البته انتظارشو واقعا نداشتم که این کوادکوپترها بتونن همچین بلایی رو سر توپولوف 95 یا 22 بیارن.
  20. چیزی که در تصاویر اولیه ای که بنده از وارد شدن آسیب به توپولوف های 95 ( و آواکس A50 و توپولوف 22 بنابر ادعای خبرگزاری) دیدم نظر دوستان رو تایید می کنه یعنی یکی از مشکلات قرار داشتن این بمب افکن ها و هواپیماهای ارزشمند در فضا باز بانده که اونهارو مستعد وارد شدن هر آسیبی می کنه و همانطور که دوستان اشاره کردن نقطه شروع رفع این مشکل کاریه که بچه های ارتش در سپاه در پایگاه عقاب 44 و پایگاه های دیگه موشکی ، دریایی انجام دادند و البته چند نکته هم برای بالاتر رفتن راندمان اونها وجود داره. در کنار اون چندتا مشکل به جز این رها بودن جنگنده ها و هواپیماها روی باند به چشمم اومد: چیزی که در گزارش ها وجود داره حمله به 3-4 پایگاه مختلف روسیه و آسیب به حدود 40 هواپیماست. موندم این رادارهای پیش اخطار روسیه چه به صورت هوایی و چه زمینی این حجم از پهپاد ورودی رو چطور تشخیص ندادن و حداقل آمادگی رو در مقابلش نداشتن؟ اونهم بعد از طی طریق کیلومترهای زیادی از سرزمین اصلی روسیه و رسیدن به پایگاه توسط پهپادهای متخاصم. مورد بعدی اینکه علی رغم اینکه روسیه خودش از پیشروها در زمینه پدافند هواییه اما چطور در جنگی که شروع کرده نتونسته در زمینه پدافند به آمادگی و اشباع زیاد برسه. اگر بخوام یه مثال خوب در مقابل ضعف روسیه بزنم از چتر پدافندی اسرائیل میتونم نام ببرم که ساختاری چندلایه داره و با سرعت خوبی هم در مقابل تهدیدات و حتی بهتر از به روز شدن تهدیدات پیشرفت کرده. اگر بخوام یه مورد جزئی ولی سرنوشت سازو بیان کنم به همین مورد قبلی سیستم های پدافندی اسرائیل بر می گردم که تشکیل شده از سامانه های گران قیمت و پرخرج و سامانه های ارزان و هرکدام کارکرد خاص خودشونو دارن و با اختصاصی شدن اونها برای تهدید متناسبشون در درازمدت هزینه سیستم های پدافندی هم پایین میاد. در کنار سامانه های پرخرج روسی میشه یه سری سلاح های اولیه ولی کارآمد رو در هر فرودگاه و لایه آخر پدافندی قرار داد که موقع شیرجه پهپاد حالا از بالا یا بغل اونهارو شکار کنه و حتی میتونن هوشمند باشن و هزینه چندان زیادی اولیه و استقرار و عملیاتی ندارن مثل سامانه دفاع هوایی فالانکس یا سامانه دفاع لیزری که کم کم زمزمه های استفاده اش هست.
  21. ممنونم بابت توضیحات عالی و جامع شما بعیده آواکس سو هواپیماهای سوخت رسان ریسک کنن و وارد محدوده هوایی ما بشن. اما اینکه جنگنده چطور وارد آسمان بشن ممکنه خود بی 2 یا بی 1 این اقدامو انجام بدن و ممکنه در ترکیب با هواپیماهای مولتی رول قدرتمندی مثل اف 15 که بیاد جاده رو براشون ساف کنه و اونوقت اونها وارد عمل یا اسکورت بشن تا منطقه عملیات (مثل چیزی که در یوگسلاوی وجود داشت و یه اف 18 پراولر جاده صاف کن اف 117 میشد. نکته جالبی مطرح کردید که در ذهن منم بود. در این مورد میشه مشابه نقشه ای رو پیاده کرد که با طعمه کردن یک پهپاد باعث به دام افتادن یه اف 16 سوفای اسرائیل شدند البته در مقیاسی بسیار بزرگتر یعنی با طعمه کردن یا یک یا چند پهپاد پهن پیکر یا هواپیمای رهگیر مقیاس دایره عملیاتی دست تیم پدافند بیاد و اونها با وارد کردن فوج پهپادی به سمت هواپیماهای اسکورت ( اف 15) یا هواپیماهای جنگنده مثل بی 2 یا بی 1 یا اف 35 برن. یکی دو تئوری دیگه هم میشه داشت در این مورد.
  22. اون موردی که مهدی گفت یعنی استفاده از پهپاد کرار در نقش پدافند و رزم هوا به هوا چند نکته رو باید براش در نظر بگیریم: اولا این پهپاد تا چه ارتفاعی کاربرد داره و ایا میتونه ارتفاعی که اف 35 یا اف 15 یا بی 2 در اون عملیات می کنن رو پوشش بده چون اتگار سقف پروازیش ارتفاع 13 کیلومتریه. مورد دوم اینکه برای غلبه بر پهپاد که جنگنده دشمن لزوما از امرام استفاده نمیکنه و گزینه های دیگه ای هم احتمالا در چنته داشته باشه (مثل این 42 راکت هدایت شونده) اونارو میزاره برای پهپاد و امرام رو مثلا برای تهدیدهای جدی تر. https://s6.uupload.ir/files/img_20250530_215041_448_hb1.jpg
  23. برای کشورهای منطقه نظیر ایران و ترکیه و... اعراب شوره زارن هرچی هم بکاری هیچ برداشتی در کار نیست.حالا یه روز ایران در باتلاق سوریه یا لبنان هزینه کرد و برداشتی نکرد این بار نوبت ترکیه است که در این باتلاق گرفتار بشه. شانس ایران بود که از سوریه رفت.
  24. از فرمایشات شما استفاده کردم. چند نکته در مورد عرایض خودم و فرمایشات شما بالاتر خدمت شما عرض کردم. ما یه زندگی در شهرها و روستاها داشتیم و یه سبک زندگی افراد شاغل در دستگاه های دولتی و... اون طبقه حاکم در حکومت های خلفای راشدین و بعدش امویان زبانشون عربی بوده و ساده بگیم زبانی که باهاش مکاتبه می کردند عربی بوده. طبیعتا اگر کسی میخواست در این دستگاه حکومتی کاری داشته باشه و همکاری کنه ( و اجبارم نبوده و خود اون فرد به دنبال شکوفایی استعدادش در قالب یه کار دولتی بوده) باید به زبان اونها حرف میزده و طبیعتا شرایط برعکسش وجود نداره ، همونطور که همین الان هم اینطوره. فرض کنیم من و شما زبانمون لاتینه اگر میخواهیم در دستگاه های دولتی حکومت ایران فعالیت داشته طبیعتا باید به زبان فارسی در اون محیط گویش کنیم. از این نظر اگر به دنبال کار دولتی هستیم میشه گفت استفاده از اون زبان معیار اجبار و قانونه و عقل هم همین حکمو میکنه ولی اگر به دنبال شغل دولتی نیستیم آزادیم به هر زبانی که دوست داریم گویش کنیم. البته اون نکته ای و ارجاعاتی که در کتاب شهید مطهری وجود داره اگر دقت کرده باشید بیشتر به شاخه های شرقی زبان پارسی باستان اشاره داره مثل خوارزمی یا سغدی که بیانشون سخت تر بوده در دوران قبل اسلام زبان پارسی شاخه های گویشی و لهجه های زیادی داشته (همین الان هم اینطوره) بخاطر همین تنوع زیاد و در کنار حفظ اون دربار ساسانیان تصمیم گرفت یه زبان میانه و معیار رو در نظر بگیره (فارسی دری) این رو اگر از نگاه یه فرد امروزی بررسی کنم به بحث روزمرگی و عدم صرف انرژی برای بررسی یه مورد و ادامه همون رویه قبلی می رسیدم. به گمان بنده طاهریان دیدن مکاتباتشون با زبان عربی پیش میره گفتن همین راهو ادامه بدیم. در مورد زمان بعدش یعنی زمان یعقوب لیث هم همینطور بوده یعنی عامل روزمرگی و اتفاق: یه عده شاعر هستند جلوی یعقوب میخوان شعر در وصف یعقوب مداحی کنند و به زبون عربی شروع به خوندن می کنن. یعقوب لیث میگه زبان عربی نمیدونم و اون شاعران طبیعتا مجبور میشن به زبان فارسی که یعقوب متوجه میشه شعر بگن و... مثال دانشمندان و ... شما ملموس تر بود در مورد صوفیه ، اصولا بجز ارجاعاتی مفهومی و زیستی که صوفیان سنی به ابوبکر و مولاعلی و صوفیان شیعی و... به مولاعلی داشتند، قالب صوفی گری تحت تاثیر فرقه و مذهب های دیگه ای بوده که طبیعتا شما باهاشون اشنایی دارید. مثل بوداییسم در شرق یا آیین زروان یا حتی خود آیین مزدیسنا . خب شعر و ادبیات هم جز هنره و هنر در بیشتر مواقع ترکیبیه. اون موقع هم شاعران هم شعر رو میگفتن و هم اجراش می کردن با سازهای متناسب با شعر مثل چنگ یا رود و بربط (عود). اون موقع موسیقی متن نداشتن که موسیقی رو بدون شعر اجرا کنند. افسانه یا واقعیت حتی نمونه شعرشون وجود داره مثلا: قیضر ماه مانذ و خاقان خورشیذ آن من خدای ابر ماند کامکاران خواهد ماه پوشذ و خواه خورشیذ یا ماهم به گاه براری گاهم بر تخت زرین اندر نو کرد پاری این قالب مشابه همون قالب شعریه که در ادبیات ژاپن بهش هایکو میگفتن و قالب مناسبی بوده برای شعرای تغزلی و عاشقانه .حالا اینکه بده بستانی بین این دو ادبیات بوده من اطلاع دقیقی ندارم در کنار این نشونه دیگه شکوفایی زبانی و کلامی پناهنده شدن 7 نفر از بزرگان حکمت یونانی در زمان حکومت ژوستینین به دربار ساسانیان (زمان خسرو انوشه روان) بوده. طبیعتا اون زبان و کلام و ادبیات اینقدر شکوفا بوده و حامی حکومتی داشته که این افراد که در زمینه کلام و فلسفه و حکمت مشهور بودند به دربار ساسانیان برن. در مورد شعرای قدرتمندی که بیان کردید و البته من فردوسی و رودکی رو بهشون اضافه کنم اونها نه تنها در شعر پارسی بلکه در کل عالم ادبیات کم نظیر بودند و درخشان چنانچه هانری ماسه میگه اگر برای سعدی، فردوسی یا حافظ معادلی در ادبیات و شعر غربی داشته باشیم معادلی برای شاعر بی نظیری مثل مولانا نداریم که شعر تعلیمی و آموزنده اش معادل و هم سنگی در ادبیات و شعر نداره. اینکه چرا این غول ها که متعلق به سبک های مختلف شعر فارسی (خراسانی و عراقی ) به ناگاه درخشیدن گفتند نیاز به یه مقاله جداگانه داره و بررسی ظرف مکانی و زمانی ظهور اونها. بجز درخشیدن در مورد ثبت اثار و نگهداری از اونها باید شرایط زمانه و میل به گرداوری دیوان و... رو نظر گرفت. مثلا در مورد رودکی روایتی مشهور وجود داره که ایشون یک میلیون و سیصد هزار بیت شعر سروده شده داشتن ولی چیزی که من در دیوان شعر امروزی دیدم نهایتا 2 الی 3 هزار بیت بوده. شاید این امر به غفلت مردمان و دستگاه های حکومتی اون زمان در ثبت وقایع تاریخی و همچنین ثبت اثار گرانقدر تاریخی داشته چنانچه آثار باقیمانده اثاری بودند که توسط اونها کاربرد داشتن ( ارداویراف نامه، اوستا (زند)) یا اثاری بودند که سینه به سینه نقل شدند و جنبه فولکلور داشتن (خوذای نامک). عجالتا شعر و شاعری امری بیشتر جوششیه و بیشتر حال و هوای شاعر و اون مفاهیم به کار گرفته در شعر نهایی تاثیر دارن تا یه سری اوزان که وجود داره و قالب اولیه اند.البته بده بستان طبیعتا وجود داشته ولی بعد از اسلام نه قبلش این شاعرانی که فرمایش کردید رو حقیقتا شعری ازشون نخوندم و شهرت چندانی نداشتند یا مثلا شهرتی اگه داشتند بیشتر به خاطر جنبه تاریخی شون بوده مثل عنتره ابن شداد ولی در مقام مقایسه شعر خیام رو آیا کسی هست که نخونده باشه چه در بین ایرانیان و اعراب و اصولا شعر خیام شهرتی جهانی داره و دریای از مفهوم بود که در مواقعی ادبیات غرب و شاعر اون رو هم در دوران مدرن تحت تاثیر مفاهیمش قرار داده یا ابونواس که خیلی از قالب های شعر عربی رو ابداع کرده یا به اوج رسوند یا مثلا ابوالعلای معری و مثلا در مورد ابونواس اتفاقا اون جاری شدن مفاهیم و سلوک شعر پارسی در قالب شعر عربی اش باعث شکوفایی شعرش شده. اینکه بگیم تهی مطلق نه ولی مثلا در اعراب شبه جزیره عربستان ( یا شهر مکه دقیق خاطرم نیست) در زمان ظهور پیامبر ما فقط 17 باسواد وجود داشته و شعری هم که سروده میشده شعر جاهلی بوده نه شعری انسانی و جهانی و چیزی نبوده که از نظر آموزندگی خود اعراب بخوان بهش افتخار کنند چه برسه به اینکه اون رو سرمشقی برای شعر و ادبیات در دیگر فرهنگ ها بدونن. بهترین تعبیر برای شعر عربی دوران جاهلیت و قبل اسلام و کلا فضای فکری اعراب قبل اسلام رو مولا علی در این کلام شیوا داشته: "ميوه درخت دنيا در جاهليّت فتنه، و خوراكش مردار بود، در درونش وحشت و اضطراب، و بر بيرون شمشيرهاى ستم حكومت داشت" حقیقتش اون اسلامی که در زمان عمر یا عثمان یا خلفای امویان به ایران عرضه شد نسبت کمی داره با اسلام ناب محمدی و علوی. طبیعتا در زمان ساسانیان با سرکوب مکاتب نویی مثل مانوی و مزدکی گرایش به مسیحیت زیاد بود و حتی به خاطر تغییر دین ارمنستان به تدریج از کف ساسانیان رفت و اگر اسلامی در کار نبود احتمالا اکثریت مردم مسیحی میشدند ولی این لزوما باعث سقوط حکومت نمیشد چون از زمان روی کار اومدن اردشیر پاپکان که خودش رویکردش به حکومت بر مبنای تئوکراسی بوده، 400 سال و خورده ای سال طول کشید که ساسانیان دچار فروپاشی بشن و این عامل توتالیتر و تئوکراتیک بودن در این 400 سال وجود داشت ولی باعث فروپاشی نشد اما دلیل مهم تر اون فروپاشی چی بود؟ مسلما بجز توتالیتر بودن حکومت تئوکرات ساسانی اگاهید به جنگ های مخرب 26 ساله با روم که عملا هم باعث سقوط ساسانیان شد هم ضعف شدید بیزانس. شاید مهم تر از ظهور دین جدی در دنیا، این مشکل وجود داشت که در اواخر ساسانیان اون تمرکز حکومتی وجود نداشت .حکومتی رو در نظر بگیرید که از یه طرف با بیزانس مشغول رقابته، از طرفی تحت تاثیر مهاجرت تدریجی اقوام ترک نژاد از شرق به ایران زمین و حتی فلات مرکزی اون قرار داره و در چند سال چندین شاه و ملکه رو به چشم می بینه .طبیعتا مردم ممکنه به هرچیزی الا اون حکومت گرایش پیدا کنند (مثل همین زمان) اما اینکه غرق و ذوب در دین جدید داشتن باز نیاز به بحث داره چون بجز فرض شیفتگی به دین اسلام دو خصوصیت ایران ها در اون دوران رو در نظر بگیرید: یکی اینکه گاها به جای مقابله تا ابد، سازگاری و تلاش برای تغییر تدریجی در مهاجمین رو بر می گزیدند همچنانکه روی مغول ها هم تاثیر مثبت گذاشتند و اونها رو وادار به پذیرش یه سری رفتار مثبت کردند در ادامه دوم اینکه همین دین اسلام به نظرم ایرانیان نقش مهمی در تکامل یا اتفاقاتش داشتند و اصولا دین اسلامی که تبلور پیدا کرد و تبدیل به یک فرهنگ و تمدن شد بخش زیادیش به خاطر جاری و ساری شدن اون اندیشه های ایرانی یا تاثیر در روند اتفاقات اونها بوده مثل تاثیر سلمان فارسی یا مثلا کشته شدن عمر توسط پیروز یا در گام بعدی خیلی کلی تر یا تاثیری که 6 صحاح سته بر بعدها گرایش اسلام سنی داشتند یا مثلا نفوذ افکار ایرانی در شیعه طوری که به نظر من شیعه نسخه ایرانی از اسلامه و متناسب با فرهنگ و خوی ما (البته این یه فرضه و قابل بحث) و به جایی رسیدیم که به قول شما این اسلامی که به ما رسیده نه عربیه نه ایرانی. این بر میگرده به حس نوستالژیک آدمی که طبیعتا در بیشتر مواقع گذشته رو برتر می بینه و شاید یه خاطره یا حس خوش کاذب ازش در ذهن داره بدون اینکه کاملا به شرایط اون دوره آگاهی داشته باشه. گذشته ما هم افتخارآمیز بوده و قابل تحسین ولی باید دقت کرد در ظرف مکان و زمانی خودش نه شرایط امروزی که خیلی از چیزهایی که مثلا اون زمان طبیعی و متداول بوده شاید الان وحشیانه یا قرون وسطایی به نظر بیاد. ممنونم از لطفتون. حقیقتا مواردی که شما و بنده مطرح می کنیم گاها در مورد هرجمله اش میشه مقاله ای نوشت یا چند کتاب مطرح رو معرفی کرد ولی همونطور که خودتون هم گفتید اصولا بحث خیلی گسترده از حوصله خارجه و این گفتگوها به جز برای قدردانی از تلاش و زحمتی که برای تهیه مطلب می کشید برای نهادینه شدن و روشن نگه داشتن بحث های تاریخی و فرهنگیه که حتی میتونم بگم تاثیر زیادی در فهم و تحلیل همین بحث های میلیتاری رایج الانمون داره.
  25. چه مرحوم زرین کوب و چه ادوارد براون و مرتضی مطهری نکات جالبی رو مطرح کردند ولی به نظرم هرکدوم شاید نکاتی رو در نظر نگرفتند یا در نتیجه گیری خیلی قاطع یا با پیش فرض های ذهنی اون نتیجه گیری نهایی رو اعلام کردند. این کمرنگ شدن فرهنگ و زبان پارسی بعد از استیلای اعراب بر ایران، یه جبر تاریخی و سیر طبیعیه که بعد از غلبه یک قوم تازه نفس و پرانگیزه بر قوم و حکومتی فرسوده و دچار مشکلات داخلی پیش اومد . دلیل اینکه ایرانی و قومیت و فرهنگ و زبان اونها چرا مثل هیت ها، آشوریان، میتانی ها، بابلیان و... کلا نابود نشدند به فرهنگ غنی ایرانی بر می گشت که در کنار فرهنگ یونانی و رومی از فرهنگ های پیشرو بود. این فرهنگ اگرچه در اواخر حکومت ساسانیان مصادف شده بود با فترت آیین مزدیسنا ولی از جنبه فرهنگی و تمدنی حتی بعد از ظهور اسلام و استیلای اعراب در زندگی مردم جاری و ساری بود. مردم ایران مردمی شهر نشین با تمدنی دیرینه بودند که ادبیاتی غنی و لطیف داشتند نمونه اش روایت های غنی و پیچیده خوذای نامک و ارداویراف نامه و دیگر کتاب های جذاب و پر از روایت های معنوی یا حماسی. حتی اواخر حکومت ساسانیان هم دربار شاعران قدرتمندی مثل سرکش، نکیسا و باربد رو داشت ولی در مقابل اعراب و زبان و فرهنگشون چی؟ فرهنگ اعراب و زبانشون در اواخر حکومت ساسانیان به شدت متاثر از دوران جاهلیت و ادبیاتی جاهلی و خالی از معنا بود. وجه متمایز کننده زبان عربی فصاحتش بود که البته در ماقبل لطافت و خیال انگیز بودن زبان پارسی حرفی برای گفتن نداشت.حتی اگه سالهای بعد رو در نظر بگیریم و بزرگترین شاعران عرب زبان تاریخ شاید به دو اسم به نام های خیام و ابونواس برسیم که اتفاقا هردو در ایران زندگی می کردند و یا ایرانی بودند یا نیمه ایرانی. در مورد نحوه قرائت قرآن یکی از چیزهایی که چندین سال پیش در موردش خواندم، تاثیر سبک قرائت روایت های خوذای نامک ( منبع شاهنامه فردوسی) بر لحن تلاوت قرآن بود به خاطر همین من اون تحیر یا شیفتگی که به قول زرین کوب باعث شد زبان ایرانیان بند بیاد رو شاید دور از واقعیت بدونم. همچنین اگر به گویش وران یک زبان نگاهی بندازیم اونها چند دسته هستند: صاحب منصبان دیوانی و اداری و شاعران، مردمان شهرهای بزرگ، مردمان روستانشین. اون چیزی که زرین کوب و بقیه فرمایش کردند به نظرم بیشتر به همون زبان اداری و دیوانی بر میگرده چون حکومت پارسی زبانی وجود نداشت که زبان گویش وران رو پارسی بخواد. به خاطر همین اون افراد ذی نفود ایرانی در دربار حکومت های امویان و بیشتر عباسیان در مکان های رسمی مجبور بودند به زبان رسمی یعنی همون عربی صحبت کنند. ولی مردمان شهرنشین در فلات ایران یا مردمان روستاها این اجبار و قید و بند رو نداشتند و به همون زبان دیرینه خودشون گویش می کردند.