-
تعداد محتوا
244 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های Reza6662
-
آقاسعيد ضمن تشكر از توجه شما و دوستان، خواهشمندم دوستان گرامي اين مطلب را كامل كرده و نواقص آن را درج نمايند.
-
با تشكر از همراهي و توجه دوستان، همان طور كه دوست گرامي جناب آقاسعيد نوشته اند، دو هواپيما در يك كلاس نيستند، اما در نيروي هوايي ايران، سوخوي24 تقريبن همان نقش اف4 را ايفا مي كند. بهینهسازی سوخو24 های ایران به گفتهء رسانههای نظامی غربی، ایران با توجه به دستیابی به سامانههای جنگافزار راهبردی قدرتمند، به دنبال ایجاد قابلیتهای دفاعی دوربرد در تجهیزات خود است. از دیدگاه این منابع خبری، تهران تواناییهای قابل ملاحظهای برای ایجاد قابلیتهای عملیات سوختگیری هوایی پیشرفته در تجهیزات حملات هوایی خود که میتوانند از سامانههای مذکور بهره گیرند در اختیار دارد و یکی از مهمترین آنها، بمبافکن Su-24MK نیروی هوایی اسلامی ایران (IRIAF) میباشد. ایالات متحده در نیمهء دوم دههء 1970 میلادی ایران را به چندین هواپیمای سوخترسان هوایی همچون هواپیمای B707 مجهز به دو بوم و B747 مجهز به کاوشگر و چتر کندساز تجهیز کرد که بعدها به مخزن سوخت در بخش زیرین نیز مجهز گشتند. اگرچه هماکنون نیروی هوایی اسلامی ایران دارای قابلیتهای سوخترسانی هوا به هوای محدود میباشد. هر دو نوع هواپیمای مذکور که در حال حاضر در اسکادران ترابری نیروی هوایی واقع در پایگاه یکم شکاری تهران مستقر هستند، برای پشتیبانی از جنگندههای F-14A Tomcat مورد استفاده قرار میگیرند ولی برای سوخترسانی به هواپیماهای روسی، تغییری در آنها داده نشده است. بنابراین ایران با دو گزینه برای تسهیل قابلیتهای سوختگیری هوایی هواپیماهای Su-24MK مواجه است: 1) به دست آوردن یک غلاف کاوشگر و چتر کندساز جدید برای هواپیمای تانکر 747 و 707 از کشوری دیگر. (به احتمال زیاد روسیه) 2) یا ساخت آن به روش مهندسی معکوس از روی مدل آمریکایی موجود کاوشگر Su-24MK و این راهی است که ایرانیها در گذشته ثابت کردهاند در آن تبحر زیادی دارند. نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران (IRGCAF) وظیفه دارد بر برنامهء حملات راهبردی نظارت کند. جهاد خودکفایی سپاه پاسداران (سازمانی که برنامههای ویژه شامل ساخت و روزآمدسازی سامانههای راداری و جنگافزارها را به اجرا در میآورد) نیز بر روزآمدسازی فناوریهای ویژه در راستای پشتیبانی از برنامهء حملات دوربرد نظارت خواهد کرد. به گفته منابع آگاه، احتمالن ساخت و توسعهء سامانههای مهندسی معکوس شده از جمله این موارد خواهد بود. http://i15.tinypic.com/6h3d9g0.jpg به عنوان بخشی از این برنامه، نیروی هوایی، آموزشها و تمرینات پیشرفتهای را برای خلبانان ارشد خود آغاز کرده تا آنها تجربهء ماموریتهای دوربرد را که شامل تمرینهای سوختگیری هوایی بر فراز ایران و روسیه است به دست آورند. این مهم به دنبال توافقنامه همکاری استراتژیک که بین تهران و دمشق در نوامبر سال 2005 به امضا رسید تسهیل گشته است. در یکی از بندهای این توافقنامه، سوریه به عنوان یک پایگاه هوایی برای ج.ا ایران در نظر گرفته شده است. بدین ترتیب دمشق به هواپیماهای نیروی هوایی ج.ا ایران اجازه میدهد تا پس از بازگشت از ماموریت (درگیری با اهدافی در دریای مدیترانه) در مواقع اضطراری از پایگاههای نیروی هوایی سوریه برای فرود استفاده کند. به گفته منابع مذکور، این امر در یادداشت تفاهم همکاری نظامی که به تاریخ 16 ژوئن 2006 در تهران بین سردار سرتیپ مصطفی محمد نجار وزیر دفاع ج.ا ایران و همتای سوری وی سپهبد حسن علی ترکمانی به امضا رسید، تقویت شده است. در گفتگوهای مقدماتی قبل از یادداشت تفاهم 16 ژوئن نیز، تیمسار سرتیپ خلبان کریم قوامی فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش اسلامی ایران و ژنرال علی حبیب رییس ستاد کل نیروی هوای مسلح سوریه برای انجام تمرینات هوایی ارتش در خاک سوریه بر روی هواپیماهای نیروی هوایی سوریه به منظور آشنایی آنها با ویژگیهای جغرافیایی منطقه به توافق رسیده بودند. به نقل از رسانه ها، در برخی مواقع، تمرینات سوختگیری هوایی در خارج از پایگاه هفتم شکاری شیراز در هنگام شب و در ارتفاع بسیار پایین (1000 پا) و بیشتر با استفاده از هواپیماهای سوخترسان 747 انجام میگیرد. این سناریوی عملیاتی شبیهسازی شده شامل سوختگیری جنگندههای ایرانی است که در هنگام شب و در ارتفاع پایین بر فراز مدیترانه به سوی هدف حرکت می کنند. به گفته این منابع، خلبانان نیروی هوایی ج.ا ایران، برای استفاده از تاکتیکهای راداری پیشرفته، عوارض زمینی، مانور و اقدامات متقابل الکترونیکی به منظور غافلگیری دشمن، کاهش زمان خطر و کاهش فرصتهای رهگیری دشمن آموزش دیده اند. این منابع خاطرنشان میکنند نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دنبال راههای جایگزینی برای دستیابی به تعداد کمی از این قابلیتهای بالقوه است که شامل تلاشهای جهاد خودکفایی برای توسعه سامانههای پرتاب شونده هوایی هواپیمای Su-24MK میباشد. http://i9.tinypic.com/5ymhphv.jpg در پایان این سوال مطرح میشود که آیا ایران میتواند قابلیتهای دفاعی دوربرد خود را به میزانی توسعه دهد تا به یک تهدید راهبردی بالقوه برای قدرتهای منطقه که احتمال دارد مورد حمله ایران قرار گیرند تبدیل شود؟ این مسئله نکتهای قابل بحث است که ایران چگونه توسعهء این قابلیتها را انجام میدهد؟ آیا روش، تنها یک تاکتیک نیست که برای بازدارندگی تهاجمی و تقویت تصویری از افزایش قدرت منطقهای این کشور طراحی شده است؟ همچنین ادعای ایران در مورد توسعه قابلیتهای پرتاب موشک از زیردریایی، به عنوان راهی برای پرتاب بالقوهء راهبردی، بدون شک اغراقآمیز است. نیروی دریایی اسلامی ایران در طول رزمآیش بزرگ ضربت ذوالفقار در 27 اوت 2006 ادعا کرده که پرتاب موشک طراحی شده سطح به سطح دوربرد ثاقب، از یک زیردریایی را به اجرا در آورده است. اگر چه برخی از منابع نظامی اعتقاد دارند که تصاویر منتشر شده به وسیلهء ترکیب یک فیلم از پرتاب موشک از یک قایق جنگی با فیلمی از زیردریایی ایران ساخته شده است. این منابع در ادامه خاطرنشان کردهاند ایران دارای سهگونه زیردریایی در کلاسهای کیلو، قدیر و نهنگ 1 (دو تای آخری زیردریاییهای کوچکی هستند) است و هیچ کدام از آنها توانایی شلیک موشک را از زیر آب ندارند. به گفته این منابع، نیاز به خلق چنین تصوراتی از افزایش قابلیتهای نظامی، ناشی از تصمیم ایران برای ایجاد یک نیروی بازدارنده در منطقهء خلیج فارس در مقابل کشورهای عربی و جلوگیری از حمله به تاسیسات اتمی این کشور است. http://i11.tinypic.com/67q14ax.jpg [align=center]اخیرن تعداد پرواز جنگنده های سوخوی24 مستقر در پایگاه شیراز افزایش یافته است و این جنگنده ها به مرتب، مشغول انجام عملیاتهای تمرینی، نظیر سوختگیری هوایی و پرتاب بمب و راکت هستند. همچنین به نظر می رسد تعداد این جنگنده ها نیز افزوده شده باشد.[/align] IRIAF Su-24MK جمهوری اسلامی ایران آخرین مشتری این جنگنده در خاورمیانه بود. ایران 12 فروند فنسر نوع D سفارش داد که نخستین فروند ان در سال 1992 تحویل داده شد. طبق گزارشهای موجود، میزان آموزش خلبانان Su-24MK ایرانی تا سال 1995 بسیار اندک بود، اما از آن زمان تاکنون بهبود و افزایش قابل ملاحظهای داشته است، به طوری که خلبانان روسی که برای آموزش ایرانیان به شیراز آمده بودند از مهارت آنان در انجام مانور پیچیده سوختگیری هوایی، آن هم در ارتفاع بسیار پائین ابراز تعجب نموده بودند. طبق گزارشهای موجود، تا میانههای دههء 1990 میلادی، حدود 4 فروند از Su-24MK ایرانی در سوانح هوایی از دست رفته بودند! اولين سانحهء سوخوي24 در ايران به تاريخ 17 بهمن سال 1371 به وقوع پيوست و در جريان آن، يك فروند سوخوي24 با يك فروند هواپيماي مسافربري Tu-154M كه در حال اوجگيري بود در حومهء تهران به يكديگر برخورد كردند و تمامي مسافران و خدمهء دو هواپيما كشته شدند. گزارشهایی نیز مبنی بر ارتقاء این جنگنده توسط کارشناسان داخلی ایران وجود دارد که از جملهء آنها میتوان به افزودن امکان توانایی سوختگیری هوایی از سوخترسانهای KC-707 اشاره کرد. این جنگنده همچنین در حالت مسلح شده با جنگافزارهای هدایت دقیق ساخت ایران از جمله خانواده بمبهای الکترواپتیکی «ستار» و «قدر» دیده شده است. همچنین فنسرهای ایرانی با یکپارچهسازی موشک چینی C-802 و نمونهء ساخت داخل آن (موشک ضدکشتی نور) به توانایی رزم دریایی قابل ملاحظهای نیز دست یافتهاند به نحوي كه اين هواپيماها، بدل به كابوس ترسناكي براي ناوهاي هواپيمابر مستقر در منطقه شدهاند. http://i11.tinypic.com/6chul1u.jpg با توجه به عدم حضور فنسرهای ایران در آخرین مانور نظامی ارتش ایران که ضربت ذوالفقار نامیده میشد، گزارشاتی دال بر حضور این بمبافکنها در روسیه جهت بهینهسازی سیستمها درج گردید. امروزه به نظر میرسد فنسرهای ایران، علاوه بر گسترش حمل تسلیحات گوناگون نظیر موشک هوا به هوای Vympel R-73، موشک هوا به زمین Kh-59، موشک ضدکشتی AM-39 Exocet، مشمول برخی تغییرات در آویونیک و کابین نیز شده باشند. ضمن اینکه فنسرهای ایران به طور قطع دارای توان اجرای عملیات ضدرادار نیز میباشند که تاکنون در مورد نوع تسلیحات مخصوص این عملیات که در اختیار نیروی هوایی اسلامی ایران قرار گرفته است، اطلاعات دقیقی در دسترس قرار نگرفته است. Su-24MK در برابر F-4E Phantom II * ميزان حمل مهمات: در F-4E معادل 8480 كيلوگرم در Su-24M معادل 8000 كيلوگرم هر دو هواپيما، به ميزان تقريبن مشابهي ميتوانند بارگذاري شوند، با اين تفاوت جنگندهء اف4، به دليل بالهاي ثابت، به فاصلهء بيشتري جهت برخاست يا فرود نيازمند است، هرچند كه اين امر، اهميت زيادي براي يك بمبافكن تاكتيكي ندارد، زيرا اين گونه هواپيماها از عمق خطوط دفاعي برخاست ميكنند و زمان برخاست اهميت بر كيفيت ماموريت آنها نميگذارد. امتياز فانتوم: 8 از 10 امتياز فنسر: 7 از 10 * مقدورات پروازي: سوخوي24 با حداكثر سرعتي كه به سختي به ميزان 1340 كيلومتر بر ساعت ميرسد، تنها قادر است تا ارتفاع 11000 متري اوج بگيرد. موتورهاي توربوجت Al-21F بسيار پرمصرف، پرصدا و دودزا هستند و به همين دليل، برد عملياتي سوخوي24 در يك ماموريت ضربتي معمول با 3000 كيلوگرم مهمات، دو مخزن سوخت خارجي و پرواز به روش lo-lo-lo (حفظ ارتفاع پست در كل مسير پروازي) تنها به 560 كيلومتر ميرسد. اين رقم براي يك بمبافكن تاكتيكي، بسيار كم و غيرقابل قبول محسوب ميشود، عليالخصوص اينكه اغلب مدلهاي صادراتي سوخوي24، فاقد غلاف سوختگيري هوايي هستند. با توجه به سقف پروازی پائین سوخوي24، از اين بمبافكن نميتوان در ماموريتهايي كه نياز به اوجگيري به ارتفاع بالا، جهت گمراه كردن رادارهاي دشمن باشد، بهره گرفت، در حالي كه F-4E به راحتي به ارتفاع 60 هزار فوت و بالاتر نيز قادر است صعود نمايد. (F-4A توانسته بود به رکورد ارتفاع حدود 98 هزار فوت دست یابد) نرخ اوجگيري سوخوي24 به دليل همان موتورهاي معيوب، تنها در يك دقيقه اول به رقم 150 متر بر ثانيه ميرساند و پس از آن، اين رقم كاهش مييابد و در نهایت هواپیما دچار واماندگی (Stall) میشود، اما در F-4E هرچند موتورهاي J-79 نيز نسبت به موتورهاي توربوفن مورد استفاده در F-111 پرمصرف محسوب ميشوند، اما همين موتورها، به راحتي و با اندك مدتی استفاده از توان پسسوز، فانتوم را با 210 متر بر ثانيه به اوج آسمان ميرسانند. F-4E با موتورهاي توانمند و بدنهء مستحكمي كه در اختيار دارد، به راحتي از پس گردشهاي تند و پرفشار برميآيد و به همين دليل است كه ميتواند در نبردهاي نزديك هوايي نيز شركت كرده و با هواپيماهاي مهاجم دشمن، دست و پنجه نرم كند. F-4E قادر است به راحتي تا چند دقيقه، شتاب مثبت در اوجگيري و افزايش سرعت را حفظ نمايد، تواني كه تنها اندكي ضعيفتر از جنگندهء F-15 Eagle ارزيابي ميشود. F-4E براي خارج شدن از تيررس جنگندههاي دشمن، قادر است با رهاسازي مخازن خارجي سوخت، به راحتي با استفاده از پسسوز، سرعت خود را به بیش از 2 ماخ برساند، كه چنين تواني در هيچ كدام از مدلهاي سوخوي24 وجود ندارد. با توجه به احتمال درگيري سوخوي24 با شكاريهايي نظير F-15، F-16 و F/A-18، و با توجه به ضعف شديد سوخوي24 در نبردهاي نزديك يا دور هوايي، اين بمبافكن، تنها بايد با افزايش سرعت خود، از دسترس اين شكاريها خارج شود كه به دليل ضعف موتورها، به احتمال زياد در اين امر موفق نخواهد بود و هدف موشكهاي آمرام شكاريهاي آمريكايي خواهد شد. امتياز فانتوم: 8 از 10 امتياز فنسر: 3 از 10 http://i19.tinypic.com/4pluis7.jpg * تسليحات ضربتي: هر دو هواپيماي F-4E و Su-24MK داراي طيف گسترده و متنوعي از تسليحات قابل حمل هستند. سوخوي24، قادر است سه نوع موشك هوا به زمين هدايت شوند را حمل و پرتاب نمايد. (هدايت راديويي، هدايت تلويزيوني و هدايت ليزري) اين تنوع در حمل تسليحات، انتخاب خدمهء سوخوي24 را در حمله به اهداف زميني در شرائط پراغتشاش (Jam mode) را آسان ميكند. به جز اين، سوخوي24 قادر است تا از موشكهاي مهلك و دوربرد ضدرادار Kh-31P و Kh-58 به تعداد دو فروند در هر هواپيما بهره ببرد و در عمليات ضدرادار (SEAD) و شكستن حلقهء پدافندي دشمن شركت نمايد. بدين ترتيب، در يك دستهء مثلن 5 فروندي از بمبافكنهاي سوخوي24، يك فروند با موشكهاي ضدرادار و هوا به هوا بارگذاري ميشود و چهار فروند ديگر نيز با بمب و موشكهاي هوا به زمين. بدين ترتيب با توجه به گيرندههاي پرقدرت سوخوي24 در شناسايي رادار و موشكهاي سام دشمن، عمليات ضربتي با انهدام سايت پدافندي دشمن، با موفقيت به انجام خواهد رسيد، ضمن اینکه با موشکهای R-73 مانعی در برابر شکاریهای دشمن ایجاد خواهد نمود. سوخوي24 با موشكهاي ضدكشتي بسیار مهلک C-802 Noor بارگذاري ميشود كه در مقابل، F-4E جهت حمله به كشتيها، تنها بايد به موشكهاي قديمي و ضعیف AGM-65A/B Maverick تكيه كند كه ضمن دقت خوب، برد كمي نيز دارند. از اين رو، سوخوي24 در عمليات ضدكشتي و دریایی، كاملن برتر از فانتوم ميباشد، و به همین دلیل است که تعداد زیادی از سوخوهای24 هنوز در خدمت نیروی دریایی روسیه باقی ماندهاند. به تازگي، F-4E هاي ايران با استفاده از غلاف خارجي Pave Tack، قادر شدهاند موشكهاي هوا به زمين هدايت ليزري ناشناسي را شليك نمايند، هرچند كه برد و ميزان تخريب اين موشكها معلوم نميباشد. امتياز فانتوم: 4 از 10 امتياز فنسر: 9 از 10 * تسليحات هوا به هوا : سوخوي24 براي دفاع هوايي، همانند بمبافكن F-111 و جنگندهء ضربتي Tornado IDS، تنها به دو موشك كوتاهبرد هوا به هوا از نوع Vympel R-60 مجهز ميشود كه اين موشكها بردي بين 3 تا 4 كيلومتر دارند و به هيچ وجه جوابگوي نيازهاي يك نبرد هوايي در قرن حاضر نيستند. به تازگي گفته ميشود سوخو24 هاي ايران پس از بهينهسازي در روسيه، به توانايي حمل دو يا چهار موشك هوا به هواي گرماياب و برد متوسط Vympel R-73 دست يافتهاند. اين برنامهء بهينهسازي، باعث دردسرهاي زيادي براي كارخانهء سوخوي روسيه شد و اين شركت را مشمول تحريم ايالات متحده نمود. برخلاف سوخوي24 كه فاقد توانايي پرتاب موشكهاي راداري ميانبرد ميباشد، جنگندهء F-4E قادر است با موشكهاي ميانبرد هدايت راداري AIM-7E-2 كه بردي در حدود 35 تا 40 كيلومتر دارند تجهيز شود و خلبان فانتوم، با شليك اين موشكها و ساقط كردن هواپيماي دشمن، نيازي به وارد شدن در يك نبرد سنگين و نزديك هوايي نداشته باشد. هرچند کسی انتظار ندارد بمبافکنی همانند سوخوی24 به کارزار نبرد هوایی فرستاده شود (حماقتی که توسط لیبی جهت رهگیری جنگندههای F-14 نیروی دریایی ایالات متحده با سوخوی20 انجام شد!) ولی از F-4E میتوان برای رهگیری و شکار جنگندههای مهاجم دشمن نیز بهره برد، کما اینکه در زمان جنگ با عراق، فانتومهای ایران، بارها جنگندههای عراقی نظیر میگهای21 و 23 و سوخوی20 و 22 را ساقط کردند. امتياز فانتوم: 7 از 10 امتياز فنسر: 3 از 10 * سيستمهاي آويونيك: سوخوي24 را بايد مجموعهء پرندهاي از سيستمهاي كامپيوتري و آويونيكي ناميد. به جهت اينكه سوخوي24 در انجام عمليات ضربتي خود از تهديدات احتمالي دشمن به دور باشد، گيرندهها و اخطارگرهاي گوناگوني در اين هواپيما نصب شده است كه خدمهء سوخوي24 را از رهگيري شدن و يا شليك موشك سام به فوريت باخبر ميسازند. رادار تعقيب عوارض زمين يا Terrain-Following-Radar امكان پرواز در ارتفاعي بسيار پست را به صورت دست آزاد (Hands-Off) به خدمهء هواپيما ميدهند. چنين قابليتي تنها در بمبافكن آمريكايي F-111 تعبيه گشته بود و جنگندهء Tornado IDS نيز از اين قابليت بهرهمند است. اما در F-4E، جهت پرواز در ارتفاع پست، بايد متكي به مهارت و تجربهء خلبان بود، ضمن اينكه پرواز ارتفاع پست در شب با جنگندهء F-4E، بدون استفاده از چنين سامانهاي تقريبن غيرممكن است، مگر اينكه محدودهء پروازي، منطقهاي بدون عوارض و تقريبن Flat باشد. در F-4E اخطارگر پرتاب موشک موجود است. همچنین یک غلاف خارجی به نام ALQ-119 جهت اغتشاش در رادارهای دشمن توسط F-4E حمل میشود، اما تنها در برابر موشکهای قدیمی SA-2 و SA-3 کارایی اندکی دارد. سیستمهای اخطارگر F-4E تنها میتوانند رهگیری شدن هواپیما را اطلاع دهند. امتياز فانتوم: 3 از 10 امتياز فنسر: 10 از 10 امتياز نهايي: فانتوم = 30 فنسر = 32 دیدن فیلمی در مورد سوخوی24 آنطور كه مشخص گرديد، هر دو جنگنده، توانايي هايي خاص خود را دارا هستند و نمي توان به طور قاطع، يكي را بر ديگري برتري داد. اما اگر سوخوي24 با تسليحات ويژهء خود نظير موشكهاي ضدكشتي و يا موشكهاي ضدرادار تجهيز شود، قادر است در عملياتهايي شركت كند كه از عهدهء جنگنده اي چون F-4E بر نمي آيد. فانتوم را در عملياتهاي ضربتي، مي توان با يك يا دو موشك اسپارو مجهز نمود تا شكاري هاي دشمن را قبل از نزديك شدن، هدف قرار دهد، هرچند كه بازهم ميزان موفقيت در چنين عملياتي، بستگي به توانايي تجهيزاتي دشمن دارد و حداقل در قالب تئوري، نمي توان جنگندهاي چون فانتوم را به جنگ كشوري فرستاد كه مجهز به شكاري هايي از نوع اف15 و اف16 است. منابع: Global Security Acig.Org Airforce Technology Milavia مجله صنایع هوایی شماره 191 صفحات 11 و 12 مجله صنایع هوایی شماره 193 صفحه 37 شلیک و هدف گیری موفقیت آمیز موشک فوق مدرن ثاقب محل استقرار جنگندههاي ایرانی (بنا به گزارش سايت آويا) با تشكر ويژه از دوست گرامي آقاي Davood
-
با تشكر از گلدون كراون و ساير گراميان Su-24 Fencer از اوائل دههء 1960، فقدان يك بمبافكن تاكتيكي، در سازمان رزم نيروي هوايي اتحاد شوروي احساس ميشد. پس از حملهء موفقيتآميز نيروي هوايي اسرائيل در ژوئن 1967، كه منجر به نابودي كامل توان نيروي هوايي اعراب شد و به كارگيري تاكتيك پرواز در ارتفاع پست، كه منجر به غافلگيري كامل سيستمهاي راداري پدافند اعراب گرديد، نياز به يك بمبافكن تاكتيكي كه قادر باشد در ارتفاع پست پرواز كرده و به دور از پدافندهاي زميني و هواپيماهاي شكاري غرب، عمليات ضربتي خود را به انجام برساند، در نيروي هوايي شوروي و همپيمانان آن احساس گرديد. نيروي هوايي مصر كه تا سال 1973، از تجهيزات نظامي روسي بهره ميبرد، در جريان درگيريها با اسرائيل، هيچگاه به موفقيتي دست نيافت. هواپيماهاي ضربتي روسي نظير سوخوي7، 20 و 22 در برابر فانتومهاي اسرائيلي، همواره از پيش بازنده محسوب ميشدند. جنگندههاي ضربتي سوخو، نه از نظر آويونيك و نه از نظر تواناييهاي رزم هوايي، به پاي فانتومهاي اسرائيلي نميرسيدند. http://i7.tinypic.com/4p4seoj.jpg در اوائل دههء 1960، برنامهء ساخت سوخوي24 جهت جايگزيني هواپيماهاي قديمي Ilyushin Il-28 و Yakovlev Yak-28 آغاز گرديد. مشخصات مورد نياز كه بايد در ساخت هواپيماي جديد لحاظ ميشد، به سال 1964 اعلام گرديد: هواپيمايي ضربتي، با قابليت انجام عمليات در هرگونه شرائط آب و هوايي، با قدرت دستيابي به سرعتهاي مافوقصوت در ارتفاعات پست و داراي استاندارهايي بالايي در ناوبري و انجام حملات بسيار دقيق عليه اهداف زميني. جهت دستيابي به حداقل مسافت جهت برخاست از روي باند، شركت سوخو، همانند رقيب خود، شركت ميگ، كه در طراحي هواپيماي ميگ23 از بالهاي متغير استفاده كرده بود، و همچنين در راستاي طرح هواپيماي ضربتي سوخوي17، در طراحي هواپيماي جديد خود نيز از بالهاي متغير استفاده نمود. هواپيماي جديد شركت سوخوي، اولين پروازش را به سال 1970 به انجام رسانيد و شايستگي خود را جهت توليد انبوه به اثبات رساند. تا سال 1981، تحليلگران غربي، هواپيماي ضربتي جديد شوروي را Su-19 ميناميدند. http://i14.tinypic.com/6gjw5sl.jpg با توليد انبوه هواپيماي جديد ضربتي شركت سوخو (Fencer-A) كه پرواز اوليهاش را به تاريخ دسامبر 1971 به انجام رسانده بود، اين هواپيما، به سال 1974 رسمن وارد خدمت در نيروي هوايي اتحاد شوروي گرديد. تا پنج سال پس از ساخت سوخوي24، مقامات ناتو، هنوز تصوير روشني از اين جنگنده در اختيار نداشتند، تا اينكه اين هواپيما، به خدمت نيروي هوايي آلمانشرقي درآمد. در آن زمان بود كه نام سوخوي24، همانند ميگ25، در غرب، وحشت ايجاد ميكرد. بر خلاف تحليلگران نظامي غرب كه به سوخوي24 نام Fencer اطلاق كرده بودند، خدمهء روسي سوخوي24 به دليل ظرفيت و توانايي بالاي اين هواپيما در بارگذاري و تطبيق انواع مهمات، به اين جنگنده نام Chemodan (چمدان يا чемодан) داده بودند. اف111 ، سوخوی24 و پاناویا تورنادو بمبافکن سوخوی24 اغلب با بمبافکن آمریکایی F-111 قیاس میشود، اما با وجود تشابه ابعاد آن با F-111، سوخوی24 به هیج وجه با جنگندهء F-111 در زمینههای برد پروازی و میزان قابلیت بارگذاری مهمات برابر نمیکند و از F-111 فوقالعاده ضعیفتر است. قابلیتهای سوخوی24 بیشتر به جنگندهء ضربتی Panavia Tornado شباهت دارد هرچند که ابعاد تورنادو نیز از سوخوی24 کوچکتر است، اولی بازهم به دلیل موتورهای کم کشش و بسیار پرمصرف نصب شده در سوخوی24، از تورنادو نیز در وجه برد و قابلیتهای پروازی عقب میماند! سوخوي24، در انواع گوناگوني عرضه شده است كه هركدام در ناتو، به اسامي خاص معروف هستند. طراحي بهترين و كاملترين مدل سوخوي24 كه Fencer-D يا Su-24M ناميده ميشود، از سال 1978 آغاز شد و به سال 1983، اين مدل رسمن وارد خدمت در نيروي هوايي شوروي گرديد. دو مدل ويژه كه از روي مدل M اقتباس شدهاند، عبارتند از : Su-24MR Fencer-E كه هواپيمايي است مخصوص عمليات شناسايي با تجهيزات پيشرفتهء عكاسي، فيلمبرداري و شنود كه توان دقيق آن تاكنون پوشيده مانده است. Su-24MP Fencer-F جمع آوري كنندهء ELINT يا ELectronic Signals INTelligence (جنگندهاي ويژهء شنود و جمع آوري سيگنالهاي الكترونيكي) جهت شناسايي رادارها و سيستمهاي دفاع هوايي دشمن. Su-24MK MK، گونهء صادراتي جنگندهء Su-24M ميباشد. اولين كاربرد نظامي سوخوي24 به سال 1984 و در جنگ افغانستان به وقوع پيوست. به دنبال آن، سوخوهاي24 روسي در جريان بحران چچن در دههء 1990، به كار گرفته شدند. اما دقت بمباران اين بمبافكن، در جريان جنگ با شورشيان چچن، بسيار مورد انتقاد قرار گرفت، زيرا در طراحي سوخوي24، اصل بر دقت هدفگيري بوده است كه متاسفانه در چچن، بمبارانهاي گستردهء انجام شده توسط سوخوي24، اغلب منجر به تلفات و خسارات زياد به غيرنظاميان شده است. تاكنون تعداد 1200 فروند از گونههاي مختلف سوخوي24 براي اتحاد شوروي ساخته شده است. امروزه تعداد قابل توجهي از اين هواپيماها، در خدمت كشورهاي آذربايجان، بلاروس، قزاقستان، روسيه، ازبكستان و اوكراين قرار دارند. تقريبن تعداد 577 فروند سوخوي24 عملياتي در اختيار روسيه قرار دارد كه تعداد 447 فروند به نيروي هوايي روسيه و 130 فروند نيز به نيروي دريايي روسيه تعلق دارد. اگرچه سوخوي24 در زمان خود، به دليل ناآشنا بودن، جنگندهاي ترسناك براي جهان غرب تصور ميشد، اما امروزه، به دليل نقائص گوناگون، در حال جايگزيني با جنگندهء پيشرفتهء Su-34 Fullback و ساير جنگندههاي جديد روسي ميباشد. سوخوي24، از نظر آئروديناميكي، بسيار به جنگندهء MiG-23 Flogger شباهت دارد، اگرچه سوخوي24 اساسن بزرگتر است. بالهاي متغير سوخوي24، بر شانههاي اين بمبافكن سوار شدهاند و در حالت كاملن جمع شده، زاويهء 69 درجه دارند. در سوخوي24 چهار حالت براي تحرك بالها تعبيه شده است: 16 درجه: براي برخاست و فرود 35 و 45 درجه: براي پرواز كروز در ارتفاعات گوناگون 69 درجه: براي كسب حداقل ضريب aspect ratio و حداقل ناحيهء بال و حداكثر سرعت در ارتفاعات بالا. بر خلاف جنگندههايي چون اف4 فانتوم و اف105 تاندرچيف که از بال ثابت بهره میبرند، بالهاي متغير سوخوي24، نيروي بسيار مناسبي جهت برخاست در مسافت كوتاه را فراهم ميآورند، ضمن اينكه امكان فرود را در سرعت 230 كيلومتر بر ساعت فراهم ميآورند كه سرعتي به مراتب كمتر از جنگندهء ضربتي سوخوي17 ميباشد؛ و اين در حالي است كه وزن خالي يا بارگذاري شدهء سوخوي24 از سوخوي17 و اف4 فانتوم بسيار بيشتر ميباشد. در حالتي كه بالهاي سوخوي24 كاملن باز هستند، پروازي استوار و به دور از اغتشاشات و تندبادهاي هوايي امكانپذير ميشود، اما پرواز در اين حالت اندكي دشوار ميشود و سوخوي24 برخي از شرائط پروازي را تاب نميآورد. برخي از اطلاعات نادرست غرب در مورد سوخوي24، بر پايهء تصور موتورهاي توربوفن نصب شده در اين هواپيماي بمبافكن بود كه در اين صورت، سوخوي24 قادر ميشد به دليل مصرف بهينهء سوخت در موتورهاي توربوفن، همانند بمبافكن F-111، در فواصل دورتري به عمليات بپردازد. اما در حقيقت سوخوي24 به دو موتور توربوجت مجهز به پسسوز Saturn/Lyulka AL-21F-3 مجهز شده بود كه هركدام كششي در حالت استفاده از پسسوز، كششي برابر 24700 پوند فيت ايجاد ميكردند. موتورهاي توربوجت سوخوي24، بسيار پرمصرف بودند و به همين دليل، برد پروازي سوخوي24 به شدت كاهش يافته بود، ضمن اينكه از نظر تعمير و نگهداري، بسيار پرهزينه و پردردسر بودند. استفاده از موتورهاي توربوجت براي بمبافكني تاكتيكي، معقول نيست و اين امر، نشاندهندهء ضعف مفرط روسها در دههء 1960، جهت ساخت موتورهاي توربوفن ميباشد. http://i9.tinypic.com/6geigwz.jpg كاهش حداكثر سرعت برخلاف جنگندهء ضربتي سوخوي17 كه هواي مورد نياز موتور را از محفظهء نوك دماغه تامين ميكرد، دو جايگاه مكش هوا، در دو طرف بدنهء سوخوي24 تعبيه شدهاند. در مدل اوليهء سوخوي24 يعني Fencer-A، دو ورودي هوا داراي درب متغير بودند كه به اين بمبافكن، امكان دستيابي به سرعت 2320 كيلومتر بر ساعت (1440 مايل بر ساعت يا 2.18 ماخ) را در ارتفاع 17500 متري (57400 فوت) ميداد. اما از آنجا كه سوخوي24 عمدتن جهت انجام ماموريتهاي ضربتي در ارتفاع پست ساخته شده بود، مكانيزم فعال كنندهء وروديهاي متغير، به منظور كاهش وزن و آسان شدن تعمير و نگهداري، حذف شدند. اما بر خلاف تصور كارشناسان شركت سوخو، حذف اين وروديهاي متغير، نه تنها تاثيري بر قابليت پرواز ارتفاع پست برجاي نگذاشت بلكه باعث شد حداكثر سرعت و ارتفاع قابل دستيابي، به مقادير نازل 1.1 ماخ و 11000 متر (36100 فوت) كاهش يابند! انتهاي بدنه در مدل اوليهء Fencer-A داراي شكل جعبهمانند بود كه به هنگام توليد انبوه، متحمل تغييراتي در محل خروجي موتورها گرديد تا به شكل مدور تبديل شود و بدين ترتيب ميزان پسا كاهش يابد. سوخوي24 تجديدنظر شده، داراي سه آنتن صيقلي شدهء آئروديناميكي در محل دماغه بود كه در كنار يكديگر نصب شده بودند. همچنين محل چتر ترمز نيز تغيير كرده بود. به جز اينها، ورودي هواي موتورها نيز متحمل دگرگوني شده بود. اين هواپيماي تجديدنظر شده، توسط ناتو به نام Fencer-B نامگذاري شد، هرچند كه اين تغييرات جزئي، شايستگي اطلاق يك طراحي جديد را نداشتند. http://i17.tinypic.com/6evbtyo.jpg همانند بمبافكن F-111، سوخوي24 داراي دو خدمه است كه در كنار يكديگر مينشينند: يك نفر خلبان در سمت چپ و يك نفر افسر سيستمها در سمت راست. شاید کارشناسان طراح سوخوی24 بر این عقیده بودهاند که دو جفت چشم، توانایی بهتری در پرواز ارتفاع پست پدید میآورد. کابین سوخوی۲۴، همانند جنگنده های قدیمی دههء ۱۹۶۰، مملو از ادوات آنالوگ است، ضمن اینکه سیستم کنترل گاز بر روی دسته خلبان یا HOTAS در هیج یک از گونه های سوخوی۲۴ پیش بینی نشده است. سیستمهای آويونيك سوخوهاي24 در اختيار شوروي، در نوع خود، پيچيدهترين به شمار ميرفتند. در سوخوي24، براي اولين بار در تاريخ ساخت هواپیاهای نظامی در اتحاد شوروي، سيستمهاي ناوبري و تهاجمي، يكپارچهسازي و كامپيوتري شده بودند. در مدلهاي اوليه، سيستمهاي تهاجمي و رادارهاي اخطارگر جهت عدم برخورد به عوارض طبيعي زمين، به موازات سيستمهاي ناوبري، به صورت جداگانه حمل ميشدند. تنها سلاح ثابت در سوخوي24، يك دستگاه مسلسل 6 لولهء 23 م م به نام GSh-6-23 و با 500 تير فشنگ است كه در محلي زير بدنه نصب شده است. بر خلاف جنگندهء ضربتي MiG-27 Flogger-J ، كه مسلسل به صورت غيرمخفي نصب شده است، مسلسل سوخوي24، به هنگام عدم استفاده، با پوششي مخصوص، مخفي ميشود. در سوخوي24، تعداد 8 مقر سخت جهت نصب مهمات تعبيه شده است: دو مقر در زير مجاري مكش هوا زير بدنه، دو مقر چرخان در قسمت بيروني بالها، و چهار مقر در زير بدنهء اصلي. در اين 8 مقر، حداكثر ميتوان 8000 كيلوگرم (17600 پوند) مهمات بارگذاري نمود. در اين 8 مقر ميتوان به جز مهمات معمول مورد استفاده در عملياتهاي ضربتي، از تسليحات هستهاي و دو يا چهار موشك هوا به هواي كوتاهبرد R-60 Aphid نيز نصب نمود. Fencer-C مدلهاي اوليهء سوخوي24 یعنی هواپیماهای Fencer-A/B از نظر تجهيزات ضدالكترونيك، نقصان شديد داشتند و تنها داراي گيرندهء اخطار راداري به نام Sirena بودند و از سيستمهاي اخلالگر رادار بهرهاي نداشتند. بر خلاف تصوري كه از روسها در زمينهء ضعف شديد دانش الكترونيك مورد انتظار است، آخرين سري توليدي سوخوهاي24، به گيرندهء اخطار راداري بسيار گسترده و كامل، اخطارگر پيشرفتهء پرتاب موشكهاي سام، مجموعهء فعال ضدالكترونيك (ECM) با آنتنهايي سه ضلعي در طرفين وروديهاي هوا و نوك سكان عمودي، مجهز شده بودند. هواپيماي جديد در ناتو، Fencer-C ناميده ميشد، اگرچه بازهم يك طراحي جديد و مستقل به شمار نميرفت. مدلC شبیه مدل B بود و فقط به کمک محفظههای مثلثیشکل گیرندهء هشدار راداری (RWR) آن در پهلوهای نوک سکان عمودی و روی دیوارهء خارجی ورودی هوا در جلوی محل اتصال ریشهء لبه حملهء بار به آن (همچون مدل D) قابل تشخیص است. Fencer-C نخستین بار در سال 1981 دیده شده و نسبت به مدل B تغییرات عمدهای در سیستمهای الکترونیک پروازی آن داده شده بود. تمامی انواع Su-24 به جز تعداد انگشتشماری از نوع A به یک ورودی کوچک هوا در جلوی ریشهء سکان عمودی خود مجهز میباشند. از آنجایی که به راحتی میتوان یک دستهء هدایت در جلوی صندلی افسر سیستمهای جنگ افزار نصب نمود هیچ نوع خاص آموزشی Su-24 با کنترلهای دوگانه توسعه نیافته است. اعتقاد بر این است که نیروی هوایی روسیه به منظور سرکوب سیستمهای دفاع هوایی راداری از تیمهای یابنده / کشنده (hunter-killer) متشکل از هواپیماهای Fencer-C و MiG-25BM Foxbat-F بهرهبرداری میکند. در برخي از مدلهاي Fencer-C و تمامي هواپيماهاي مدل بعدي سوخوي24 يعني Fencer-D، قسمت جايگاه نصب مهمات در زير محل ثابت بال بزرگتر شده و در آنجا به صورت ثابت، پخش كنندهء Chaff/Flare تعبيه گشته بود. در مدلهاي پيشين سوخوی24، اين پخش كنندهها در دو سمت كناري سكان افقي قرار داشتند. Su-24M / Fencer-D نوع M گونهای ارتقاء یافته از سوخوی24 میباشد که طراحی آن در اواسط دههء 1970 آغاز شده و در حوالی سال 1983 وارد خدمت گشته است. * این مدل دارای بدنهای طویلتر به اندازهء 0.73 متر (30 اینچ) در قسمت جلوی کابین، دارای یک غلاف سوختگیری هوایی قابل جمع شدن و آنتن راداری کوتاهتر و تغییر شکل یافته، ویژهء نوع جدیدی از رادار ضربتی به نام Orion-A میباشد. این رادار به وسیلهء تنها آنتن خارج شده از پوزهء هواپیما قابل شناسایی میشود در حالی که در مدلهای پیشین از آنتنهای سهگانهء مثلثیشکل استفاده شده است. * رادار جدید با سامانهء شناسایی عوارض و برجستگیهای طبیعی زمین جفت میشود که کل این مجموعه نیز با سیستم پرواز خودکار SAU-6M1 جفت شده است که همانند F-15E به خدمهء سوخوی24 امکان پرواز خودکار (دست آزاد) را در ارتفاع پست میسر میسازد. * به Su-24M سامانهء ناوبری دقیق و پیشرفتهء اینرسیایی PNS-24M و یک کامپیوتر دیجیتال افزوده شده است. * سیستم هدایت و نشانهگذاری تلویزیونی Kaira 24 که همتای سیستم آمریکایی Pave Tack ارزیابی میشود در محل برآمدگی زیر بدنه نصب شده است تا وظیفهء هدایت دقیق تسلیحات هدایتپذیر نظیر بمبهای هدایت لیزری و هدایت تلویزیونی را به انجام برساند. از جملهء تسلیحات هدایتپذیر پیشرفته، میتوان به موشک Kh-14 (نامگذاری غربی= AS-12 Kegler) و Kh-59 (نامگذاری غربی = AS-13 Kingbolt) اشاره کرد. * سامانههای جدید نصب شده در Su-24M باعث شدهاند تا از میزان سوخت ذخیره شدهء داخلی هواپیما، به میزان 58 لیتر (22.4 گالن آمریکایی) کاسته شود. Su-24MK / Fencer-D MK، گونهء صادراتي جنگندهء Su-24M ميباشد كه حرف K در زبان روسي از كلمهء kommercheskiy به معني تجاري اقتباس شده است. نوع MK، تاكنون به كشورهاي مختلفي صادر شده است: الجزاير (15 فروند)، ليبي (15 فروند)، سوريه (12 فروند) و بين 32 تا 33 فروند نيز به ايران و عراق فروخته شده است كه برخي منابع، ارقام متفاوتي را در اين باره ذكر كردهاند. روسها ادعا دارند تعداد 12 فروند Fencer-D به ايران و 24 فروند به عراق فروخته شده است كه همگي اين هواپيماها به صورت عملياتي در اختيار نيروي هوايي اسلامي ايران قرار دارند. ايران ادعا دارد كه تعداد 14 فروند را مستقيمن از روسيه خريداري كرده و تعداد 16 تا 18 فروند ديگر را نيز از دستهء هواپيماهاي پناهندهء عراقي در جريان جنگ سال 1991 خليج فارس، به خدمت گرفته است. امروزه تعداد فنسرهای نیروی هوایی ایران 32 فروند تخمین زده میشود که همگی نیز عملیاتی میباشند. هرچند مدل MK جهت صادرات به كشورهاي ضعيف جهان سوم طراحي گشته بود اما امروزه تعداد قابل توجهی از این مدل در خدمت کشورهای مشترکالمنافع شوروی سابق قرار دارد. این هواپیما، اساسن مانند مدل M است، با این تفاوت که اندکی از قدرت سیستمهای آویونیک آن کاسته شده است. بسیاری از مدلهای MK فاقد لولهء سوختگیری هوایی میباشند. Su-24MR / Fencer-E گونهء اختصاصی ویژهء عملیات شناسایی که اولین پروازش را به تاریخ سپتامبر 1980 به انجام رساند و از سال 1985 رسمن وارد خدمت در نیروی هوایی اتحاد شوروی گردید. در این مدل، اغلب سامانههای ناوبری مدل M حفظ شدهاند که از جملهء آنها میتوان به رادار پرواز در ارتفاع پست (Terrain-Following-Radar) اشاره کرد. در این مدل، سیستم نشانهگذاری و هدفگیری لیزری / تلویزیونی، رادار تهاجمی Orion-A و مسلسل حذف شدهاند. به جای مسلسل، دو دوربین عکاسی با قابلیت عکاسی پانوراما (افق باز) نصب شده است. دیگر تجهیزات اختصاصی این مدل عبارتند از : دوربین تلویزیونی Aist-M رادار اخطار دهندهء پهلونگر RDS BO سامانهء شناسایی اهداف زمینی به وسیلهء اشعهء مادون قرمز Zima سایر سیستمهای این هواپیما، به صورت خارجی (پاد) در زیر بدنهء هواپیما نصب میشوند. Su-24MP / Fencer-F مدلی اختصاصی جهت جمع آوری و شنود سيگنالهاي الكترونيكي دشمن (ELINT) که جایگزین هواپیماهای قدیمی Yak-28PP Brewer-E گردید و اولین پرواز این مدل به تاریخ دسامبر 1979 به انجام رسید. مدل MP مجهز به آنتنهای اضافی جهت شنود و دریافت اطلاعات مربوط به دشمن میباشد. در این مدل، قسمت صیقلی نصب شده در زیر هواپیما جهت نشانهگذاری و هدایت لیزری / تلویزیونی حذف گردیده اما مسلسل و توانایی نصب 4 موشک هوا به هوای کوتاهبرد Vympel R-60 حفظ شده است. از این مدل، تنها تعداد اندکی که بین 12 تا 20 فروند تخمین زده میشود تولید گشته است و گفته میشود تعدادی نیز در خدمت نیروی هوایی ایران قرار دارند. امروزه ادامهء حیات و در خدمت ماندن بمبافکنهای Su-24M/MK در گرو انجام برنامههای بهروزآوری نظیر نصب سیستم GPS (مکانیاب جهانی)، ارتقاء کابین با نصب نمایشگرهای چند منظوره (MFD)، نصب نمایشگر سربالا (HUD)، نصب سامانهء دیجیتال تهیه کنندهء نقشه از سطح زمین، نصب سایت نشانهروی درون کلاه خلبان (HMS)، امکانپذیری سازی نصب آخرین نمونههای تسلیخات هدایتشونده نظیر موشک هوا به هوای Vympel R-73 و . . . میباشد. تاکنون 400 فروند از بمب افکن های Su-24M نیروی هوایی روسیه، در قسمت ناوبری و سیستمهای تسلیحات، ارتقاء یافتهاند تا قادر باشند گونههای جدید موشک Kh-29 و همچنین برخی موشکهای دیگر را حمل و پرتاب نمایند. این ارتقاء شامل نصب یک کامپیوتر بسیار پیشرفتهء جدید به نام SV-24، نصب صفحات نمایشگر رنگی کریستال مایع، نصب نمایشگر سربالای ILS-31، استخراج کنندهء نقشهء دیجیتال متحرک از سطح زمین و همچنین سامانهء مکان یاب جهانی (GPS) میباشد. هنوز روشن نیست که آیا هواپیماهای Su-24MR و Su-24MP نیروی هوایی روسیه، مشمول بهینهسازی کابین و نصب تجهیزات جدید ناوبری خواهند شد یا خیر؛ هرچند که ممکن است با تامین اعتبار مالی، این امر محقق شود. بمبافکنهای ارتقاء یافته سوخو24 نام جدید Su-24M2 را به خود گرفتهاند. http://i9.tinypic.com/4mhxo1u.jpg تسلیحات Su-24M/MK * تا چهار موشک هوا به زمین هدایت رادیویی Kh-23M (نام ناتو = AS-7 Kerry) با برد 5 کیلومتر * موشکهای هوا به زمین ضدرادار غیرفعال Kh-28 (نام ناتو = AS-9 Kyle) و Kh-58 با برد 90 کیلومتر به تعداد حداکثر 2 فروند * تا دو موشک کوتاه برد گرمایاب هوا به هوای Vympel R-60 (نام ناتو = AA-8 Aphid) با برد 3 کیلومتر * تا چهار موشک هدایت لیزری Kh-25L (نام ناتو = AS-10 Karen) با برد 20 کیلومتر * تا سه موشک هدایت تلویزیونی / لیزری Kh-29LT (نام ناتو = AS-14 Kedge) با برد 10 کیلومتر * تا دو موشک هوا به زمین ضدرادار غیرفعال Kh-31P (نام ناتو = AS-17 Krypton) با برد 110 کیلومتر * تا دو موشک هوا به زمین ضدرادار Kh-58 (نام ناتو = AS-11 Kilter) با بردی بین 70 تا 120 کیلومتر بسته به ارتفاع پرتاب * تا دو موشک هوا به زمین هدایت تلویزیونی Kh-59 (نام ناتو = AS-13 Kingbolt) با برد 115 کیلومتر (مشابه موشک آمریکایی AGM-130) * تا دو بمب هدایت لیزری بسیار دقیق KAB-500KR * تا دو بمب هدایت لیزری KAB-1500L * در هر سوخوی24 تا شش مقر ویژهء حمل پرتاب راکت همانند سري UB32 را میتوان نصب نمود. * وزن بمب های متعارف قابل حمل در سوخوی24، بین 7.5 تا 8 تن میباشد. * در هر سوخوی24 میتوان حداکثر تا سه قبضه مسلسل شش لول 23 م م از نوع Gsh-6-23 را نصب نمود که قدرت نواختی برابر 9000 تیر فشنگ بر دقیقه را دارا هستند و هرکدام نیز حامل 500 تیر میباشند. http://i15.tinypic.com/4lnjzfa.jpg هدفگیری و هدفیابی در Su-24M در سوخوی24، سامانهء ناوبری و کمکی PNS-24 تعبیه شده است. PNS-24 به تجهیزات سامانهء ناوبری رادیویی اتصال دارد که امکان اجرای این وظایف را میبخشد: اخطار برخورد به عوارض زمین، کشف اهداف و انهدام آنها به روش بمباران Toss یا Level، نشانهگذاری اهداف کشف شده جهت شلیک موشک، کشف رادارها و پرتابگرهای موشکهای سام متعلق به این رادارها و امکان هدایت کاملن خودکار یا نیمهخودکار به هنگام تقرب جهت فرود در ارتفاع حدود 40 تا 50 متری. در جنگندهء Su-24M، سامانهء بهبود یافتهء ناوبری و کمک PNS-M نصب شده است که شامل یک سامانهء نشانهروی لیزری / تلویزیونی جهت شلیک موشکهای هوا به زمین هدایت لیزری / تلویزیونی میباشد. ادامه دارد.
-
میگ-29 فالکروم جنگنده دفاع نقطه ای میگ-29 فالکروم
Reza6662 پاسخ داد به kingraptor تاپیک در جنگنده و رهگیر
دوست گرامي جناب آقاسعيد يكي از تئوريسين هاي پايه گذار تفكر نظامي ايدوئولوژيك اسلامي و عربي ايران، خيلي سال پيش اين طور گفته بود: ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت. بايد توجه كرد كه امور نظامي گري در حكومتهاي ايدئولوژيك از دنياي سياست نه تنها جدا نيستند بلكه به آن تنيده نيز شده اند. روسها كارخانهء توليد ميگ27 و ميگ29 را به هندوستان و كارخانهء مونتاژ سوخوي27 را به چين واگذار مي كنند، ضمن اينكه اجازهء دسترسي به نقشه ها و تغييرات گسترده در جنگندهء سوخوي30 خود را به هندي ها واگذار مي كنند. چرا؟ چون هند و چين از متحدان قديمي دنياي شرق و خرس شوروي به شمار مي آيند اما نظام ج.ا آن قدر بي اعتبار است كه معلوم نيست 15 سال ديگر نيز مانند امروز بينديشد يا عمل كند يا اصلن وجود داشته باشد. به همين دليل است كه به الجزاير و سوريه MiG-29SMT و ياك130 مي فروشند و به ما، قطعات يدكي هواپيماهاي خريداري شده را نيز به سختي و با تعلل فراوان تحويل مي دهند. امروز هم خبر جعلي خريد 250 فروند سوخوي30 اعلام مي شود، امري كه به چيزي حدود 20 ميليارد دلار و يا بيشتر نياز دارد. اما ج.ا از تهيهء دلار مورد نياز براي بنزين داخلي عاجز است و اين نشان دهندهء دروغ محض بودن خبر خريد 250 فروند سوخوي30 مي باشد. تمام دكترين دفاعي ج.ا بر پايهء دو موشك C-802 و شهاب-3 استوار گشته است و در اين دكترين، سپاه پاسداران ج.ا بايد بيشترين بودجه را دريافت كند به نحوي كه در چشم انداز بيست سالهء آتي، اثري از ارتش بر جاي نماند. در چنين شرائطي خريد و يا امكان مونتاژ جنگنده اي چون MiG-29SMT در ايران بيشتر به شوخي يا دروغ 13 شباهت پيدا مي كند تا حقيقت. MiG-29SMT جنگنده اي است كه در حد و اندازه هاي سري بلاك 50 تا 60 اف16 ارزيابي مي شود و داراي توانايي هاي خوبي در حمله به اهداف زميني و شركت در نبردهاي دور و نزديك هوايي مي باشد اما به هيچ وجه از نظر كيفيت مونتاژ بدنه و قطعات و زمان بين دو تعمير اساسي، به پاي جنگنده اي چون اف16 نمي رسد.- 347 پاسخ ها
-
تاپیک جامع ارنستو چه گوارا ، تنهاترین چریک تاپیک جامع ارنستو چه گوارا ، تنهاترین چریک
Reza6662 پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در جنگ آوران
چگوارا يك كمونيست با آرمانهاي موهوم بود كه همهء مشكلات كره زمين را در حذف و نابودي دنياي سرمايه داري مي ديد. يك آرمانگراي احمق. -
بررسی جامع نیروی هوایی ایران بررسی جامع نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
Reza6662 پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در متفرقه در مورد نیروی هوایی
دربارهء اينكه پول و درآمد ملي ايران صرف خود كشور ايران و مردم آن شود، بسيار با شما موافقم. اميدوارم در همهء جهات اين اصل رعايت شود. در خريد ملزومات نظامي و امور دفاع، كيفيت و كميت تجهيزات مورد خريداري كه باعث حفظ كشور در برابر دشمنان حال و آينده خواهد بود، بسيار لازم و مهم است و در اين گونه معاملات نظامي، به هزينه ها كمتر توجه مي شود زيرا بالاترين هزينه، حفظ تماميت ارضي كشور در برابر تجاوز ديوانگاني مانند صدام است. -
میگ-29 فالکروم جنگنده دفاع نقطه ای میگ-29 فالکروم
Reza6662 پاسخ داد به kingraptor تاپیک در جنگنده و رهگیر
جناب آقاي كوروش ما تا 30 سال پيش، جوانان خلبان و متخصصين فراواني داشتيم كه استعداد بالقوه اي را براي در اختيارگيري يك شركت توليد هواپيما با كمك منبع اصلي يا همان تحت ليسانس در اختيارمان مي گذاشت. در سال 1357، نيروي هوايي ايران مشتمل بر 5000 خلبان، 30 هزار تكنسين ماهر و حدود 70 هزار نفر در رده هاي مختلف ديگر سازماني بود. يعني نيرويي ماهر، آموزش ديده و بالغ بر 100 هزار نفر. در چنين اوضاعي، انقلابيون سال 57، به راحتي قادر بودند به جاي اعدام فرماندهان و برخي از خلبانان، آنها را به ادامهء خدمت تشويق كرده و از طرف ديگر، ضمن ادامهء خريد تجهيزات لازم، سمت و سوي خودكفايي را نيز ايجاد نمايند. البته ذكر اين نكته نيز لازم است كه ما در سالهاي پيش از 57 نيز در امور فني هواپيماهاي اف5، اف4، سي 130 و بوئينگ707 كاملن خودكفا بوديم و با اندكي پشتيباني كارخانه هاي مادر در توليد قطعات، به روشي كه اكنون براي خودروهايي مانند 206 اعمال مي شود، قادر بوديم صنعت نوپاي ساخت هواپيما را با مونتاژ آغاز كنيم و ظرف چند سال، اقدام به توليد اغلب قطعات نمائيم. اما چنين نشد و تنها برنامهء مونتاژ هواپيما كه با كارخانهء جنرال دايناميكز جهت ساخت 160 فروند اف16 منعقد شده بود، لغو گرديد. اندك زماني بعد سفارت آمريكا به تصرف دانشجويان تندرو درآمد و نتيجه آن شد كه اكنون هواپيماي مسافربري 20 سال كار كرده را نيز به ما نمي فروشند. نيروي هوايي ما ديگر حتا سايه اي نيز از قدرت سال 57 خود ندارد و توان عمدهء اين نيروي در معدود هواپيماهاي روسي خريداري شده منحصر مي گردد.- 347 پاسخ ها
-
میگ-29 فالکروم جنگنده دفاع نقطه ای میگ-29 فالکروم
Reza6662 پاسخ داد به kingraptor تاپیک در جنگنده و رهگیر
بهزاد جان خيلي خيلي بعيد هست كه ما ديگر موشك فونيكس عملياتي داشته باشيم. طول عمر موشكهاي فونيكس ما، حداكثر تا سال 65 يا 66 بود و اكنون طبق دستورالعمل كارخانهء سازنده يعني هيوز، راكت اين موشكها به درستي كار نخواهد كرد و همچنين سوخت اين موشكها نيز بايد فاسد شده باشد. رادار AWG-9 تا جايي كه من خبر دارم مشتمل بر 300 هزار قطعهء پيچيده و انحصاري هست كه فقط در اختيار شركتهاي موتورلا، هيوز، و تگزاس اينسترومنت قرار دارد. معدود تامكتهاي عملياتي ما نيز به روش كانابلايز (برداشت قطعه از ديگر هواپيماها) سرپا مانده اند.- 347 پاسخ ها
-
تاپیک جامع ژوزف استالین تاپیک جامع ژوزف استالین
Reza6662 پاسخ داد به Soldier_Nazi تاپیک در جنگ آوران
اين پايان تمام ديكتاتورهاي ايدئولوژيست هست. -
فتواي قتل شريعتمداري صادر شد! :? روزنامه كيهان نوشت: فتواي قتل حسين شريعتمداري توسط علماي سلفي صادر شد. بنا به گزارش هايي كه برخي پايگاه هاي اينترنتي ديروز منتشر ساختند، به دنبال انتشار مقاله اي از مديرمسئول روزنامه كيهان كه وي در آن با استناد به اسناد كاملا متقن استدلال كرده بود بحرين بخشي از خاك ايران بوده و طي زد و بندي ميان محمدرضا پهلوي و غربي ها به طور غيرقانوني از خاك ايران جدا شده، جمعي از علماي ديني شيخ نشين هاي خليج فارس حسين شريعتمداري را واجب القتل اعلام كردند و درباره كساني كه عقيده او را قبول داشته باشند نيز فتوا دادند كه اگر طي 3 روز توبه نكنند، مجازات آنها قتل خواهد بود. از جمله، «شيخ جاسم سعيدي» نماينده سلفي در مجلس نمايندگان بحرين در فتواي خود آورده است؛ [align=center][/align] «هركسي به صحت اظهارات شريعتمداري ايمان داشته باشد كه بحرين بخشي از خاك ايران است، در زمره «خوارج» قرار مي گيرد و كسي كه از ولايت امر خارج شود، طي سه روز بايد توبه كند و اگر توبه نكرد، مجازات وي قتل است كه از سوي ولي امر تعيين مي شود.» همچنين دكتر «شيخ ناجي العربي» گفته: «ولي امر، شرعا و قانونا حق دارد كسي را كه به اظهارات شريعتمداري ايمان داشته باشد، مجازات كند.» منبع
-
موشک هوابه هوای دوربرد aim-54 فینیکس موشک هوابه هوای دوربرد AIM-54 فینیکس
Reza6662 پاسخ داد به onin تاپیک در موشکهای هوا به هوا
[align=center]خلاصهای از تجارب جنگی ایران با موشک فونیکس[/align] [align=center][/align] تا پيش از انقلاب 1979، تعداد 79 فروند F-14A به نيروي هوايي شاهنشاهي ايران تحويل شده بودند و در زمان انقلاب، 77 فروند از آنها در خدمت بودند. در اغلب منابع غربي، اطلاعات بسيار اندكي از نحوهء خدمت 77 تامكت موجود در نيروي هوايي ايران موجود است؛ اما يك منبع در اين مورد استثنا قرار ميگيرد، و آن كتابي است كه كه توسط تام كوپر و فرزاد بيشاپ به نام Iranian F-14 Tomcats in Combat به چاپ رسيده است و در مورد نحوهء خدمت اف14 هاي ايران در جنگ مطالبي جالبي نوشته شده است. [align=center][/align] امروزه اغلب گمانهزنيها و مطالب در مورد تامكتهاي ايران، بر اساس تحقيقاتي است كه توسط تام كوپر در كتابش نوشته شده است؛ اين تنها كتاب معتبري در جهان است كه در مورد اف14 هاي ايران به رشتهء تحرير در آمده و در آن، حقايق و نكات فراواني درج شده است. در اين كتاب ارزشمند، گزارشاتي مستند از نحوهء استفادهء 284موشك فونيكس تحويل شده به ايران در خلال جنگ با رژيم عراق، بين سالهاي 1980 تا 1988 وجود دارد. پرسنل فني ايالات متحده گزارش كردهاند كه قبل از خروج از ايران به دنبال انقلاب 1979، در هواپيماها و سلاحهاي مربوط، خرابكاري كردهاند؛ با انجام اين امر، شليك موشك توسط تامكتهاي ايراني غيرممكن ميگشت، اما نيروي هوايي ايران (IRIAF)، توانست تعدادي از هواپيماها را تعمير و راهاندازي كند؛ هرچند كه اين امر، براي كل ناوگان تامكتها به اجرا درنيامد. برخي منابع غربي ادعا داشتند كه پس از انقلاب، موشكهاي فونيكس ديگر عملياتي نبودند، هرچند كه در ابتدا، راهاندازي سامانهء شليك و كنترل موشك فونيكس بسيار مشكل بود و تنها از عهدهء پرسنل فني كمپاني هيوز برميآمد. پيش از انقلاب، ايران، تعداد زيادي از پرسنل فني آمريكايي را به خدمت گرفته بود، اين پرسنل، قبل از ترك ايران، بسياري از اطلاعات مربوط به تعمير و نگهداري سلاحهاي پيچيده، توسط آنها به كارشناسان ايراني انتقال يافته بود. اگرچه بدون پشتيباني فني و مهندسي، و همچنين عدم ارسال قطعات و عدم ارائهء برنامههاي بهينهسازي از طرف گروه سيستمهاي موشكي كمپاني هيوز، امكان استفاده از چنين سلاحي، حتا براي كاربراني كه داراي پرسنل فني بسيار ماهر باشند، بسيار مشكل است، اما با تمام اين مسائل، حقيقت اين است كه ايرانيان، در دوران پس از انقلاب 1979، توانستند قطعات مورد نياز خود را به نحوي تهيه نمايند و همواره داراي تعداد قابل توجهي تامكت آمادهء پرواز باشند. برخي منابع مطلع ديگر، بر اين اعتقاد هستند كه نقش اوليه و اصلي اف14 در نيروي هوايي ايران، همانا به مثابه يك هواپيماي پيشاخطار هوايي بوده است كه امر محفاظت از ساير جنگندهها را بر عهده داشته است. با تمام اين اوصاف، حقيقت امر اين است كه نيروي هوايي ايران، از اف14، به صورت فعال، به عنوان يك شكاري – رهگير استفاده كرده است و به هنگام اسكورت ساير جنگندهها، حدود 60 تا 70 فروند از هواپيماهاي عراقي را با موشكهاي AIM-54 هدف قرار داده است. نيروي هوايي ايران، اغلب اوقات از اف14 به عنوان محافظ هواپيماهاي تانكر استفاده ميكرده است، اين امر زماني اتفاق ميافتاد كه بنا بود ماموريتي ضربتي در عمق خاك عراق انجام شود و نياز به حضور تانكر در داخل فضاي عراق پيش ميآمد؛ در چنين مواقعي، عمق خطوط مرزي با عراق، توسط رادار قدرتمند اف14، مورد جستجوي دقيق رادار تامكت قرار ميگرفت و در بيشتر مواقع، پرواز هواپيماهاي عراقي، در فواصلي بيش از 200 كيلومتر، به دقت شناسايي ميشد. چنين نيازهايي باعث شد تا نيروي هوايي ايران، تعدادي از جنگندههاي اف14 را به عنوان هواپيماي پيشاخطار هوايي، مورد استفاده قرار دهد. اين مدعا، در جريان جنگ 1991 خليج فارس به اثبات رسيد. در جريان نبردهاي هوايي، خلبانان عراقي، هنگام مواجهه شدن با اف14 هاي آمريكايي، و درست زماني كه خلبانان آمريكايي، رادارهاي AN/AWG-9 خود را روشن ميساختند، به سرعت اقدام به فرار كرده و فضاي آسمان منطقه را ترك ميكردند و از مواجهه با تامكتهاي آمريكايي، به شدت اجتناب ميكردند. ويژگي خاص شكار هواپيماها توسط تامكت، كه در جنگ با ايران براي خلبانان عراقي به اثبات رسيده بود، آنان را واميداشت تا به سرعت از منطقه خارج شده و فرار نمايند. اين امر، زماني به طور كامل به اثبات رسيد كه در چند نبرد هوايي، جنگندههاي عراقي، از مواجه با جنگندههاي پرقدرت نيروي هوايي ايالات متحده نظير F-15C ترسي نداشتند در حالي كه از منطقهء مجاور آن كه تحت پوشش رادار تامكتهاي نيروي دريايي بود، به سرعت خارج شده بودند. در جريان ورود به خدمت جنگندههاي اف14 و موشكهاي فونيكس به نيروي هوايي شاهنشاهي ايران، ش ا ه فقيد ايران، جهت اثبات توانمندي، دستور داد تا آزمايشي را با موشكهاي AIM-54 به انجام برسانند. [align=center][/align] اين آزمايش، جهت اطمنيان از قدرت تامكت و فونيكس در برابر پرواز ميگهاي25 شناسايي شوروي بر فراز آسمان ايران بود. در جريان اين آزمايش که به تاریخ ژانویهء 1976 انجام گرفت، پنج موشك AIM-54 به سمت هواپيماهاي بدون خلبان AQL-34 شليك شد. دو فروند از اين هواپيماهاي بيخلبان، با سرعت 2 ماخ و در ارتفاع 60 هزار فوتي پرواز ميكردند. از پنج موشك شليك شده، چهار موشك، به اهداف مورد نظر، اصابت كردند. یکی از فونیکس های پرتابی، هدف خود را در فاصلهء 212 کیلومتری منهدم می نماید و این هدفگیری، تاکنون به عنوان دوربردترین شکار یک موشک هوا به هوا در تاریخ جهان به ثبت رسیده است. به تاريخ اکتبر 1978، دو فروند F-14A نيروي هوايي شاهنشاهي ايران، يک فروند جنگندهء MiG-25RB شوروي را که در ارتفاع بسيار بالا و سرعت زياد در حال پرواز به سمت ايران بود، بر روي درياي خزر، شناسايي و رهگيري کردند و با قفل رادار و سيستم موشکي فونيکس بر روي ميگ25 مانع از ورود جنگندهء شوروي به آسمان ايران شدند. پس از اين بود که شوروي، موافقت دوجانبهاي را با ايران به امضاء رساند و دو طرف متعهد شدند كه از ايجاد تنش، جلوگيري نمايند. 22 سپتامبر 1980 آغاز تجاوز ارتش عراق به ايران، با استعداد 48 يگان سازماندهي شده در قالب تيپها و لشگرهاي زرهي، مكانيزه و پياده، با برخورداري از پشتيباني 800 قبضه توپ، 5400 دستگاه تانك، 400 قبضه توپ ضدهوايي، 366 فروند هواپيما و 400 فروند هلكوپتر. [align=center][/align] مقصود رهبر معدوم حزب بعث عراق از تجاوز، اين بود كه با شكست نظامي ايران، آرزوهاي قديمي خود مبني بر لغو قرارداد 1975 الجزاير، الحاق خوزستان به عراق به عنوان استان عربستان با مركزيت شهري كه قرار بود الاحواز ناميده شود، تامين نمايد. رژيم بعث عراق كه پيش از انقلاب، به علت قدرت برتر نظامي ايران، قادر به اجراي نقشههاي شوم و بلندپروازنهء خود نبود، با وقوع انقلاب و تصفيهء ارتش، شرائط را بسيار مساعد يافت و پس از واقعهء گروگانگيري دپيلماتهاي آمريكايي در تهران، حمايت ضمني ايالات متحده را نيز توانست براي حمله دريافت كند. آغاز نبردهای هوایی به تاريخ 26 سپتامبر 1980، اف14 ايراني، به سمت هدفي كه با سرعت 3 ماخ و در ارتفاع 55 هزار فوتي به سمت ترمينال نفتي خارك در پرواز بود، شليك كرده و آن را ساقط نمود. با توجه به سرعت وحشتناك و ارتفاع پروازي بسيار بالا، هدف ساقط شده، هواپيماي MiG-25 شناسايي عراق بود كه توسط يك موشك AIM-54A ساقط گشت. اين اولين پيروزي اثبات شدهء F-14 در برابر MiG-25 در جهان، محسوب ميشد. [align=center][/align] [align=center]MiG-25[/align] در همان روز، يك MiG-25RB ديگر عراقي نيز، در همان شرائط بسيار سخت، توسط تامكتهاي ايراني ساقط شد. MiG-25 عراقي با سرعت بسيار وحشتناك به سمت تاسيسات نفتي خارك در حال پرواز بود كه در فاصلهء 113 كيلومتري، افسر رادار (RIO) با آيفون داخلی هواپیما به خلبان اعلام ميكند كه هواپيماي عراقي را گم كرده و قادر به رهگيري مجدد آن نشده است. پس از لحظاتي، گزينهء قفل موشك، در فاصلهء 70 كيلومتري، مجددن مثبت ميشود، اين فاصله، حداقل فاصلهء لازم، براي شليك به سمت هدفي است كه در ارتفاع بالاتر و با سرعت بسيار زياد، در حال پرواز ميباشد. با اعلام مثبت بودن قفل توسط RIO، و در حالي كه تامكت، با سرعتي بيش از 1500 كيلومتر در ارتفاعي 45 هزار فوتي قرار دارد و در حال اوجگيري است، يك موشك AIM-54A، در فاصلهء 64 كيلومتری هدف شليك ميشود. فونيكس، پهنهء آسمان خليج فارس را درمينوردد، و چند ثانيهء بعد، به دقت به هدف مورد نظر خود كه يك MiG-25RB (شناسايي) عراق بود، اصابت كرده و آن در ارتفاع 55 هزار فوتي، به طور كامل منهدم مينمايد. * * * به تاريخ دوم دسامبر 1980، در يكي از نزديكترين فواصل شليك براي موشك AIM-54، فونيكس موفق ميشود هدف خود را منهدم نمايد. كاپيتان ف. دهقان، خلبان باتجربهء پايگاه هشتم شكاري (اصفهان)، به هنگام گشت هوايي بر روي ترمينال نفتي جزيرهء خارك، بر روي صفحهء رادار هواپيمايش، تعدادي هدف هوايي را كشف ميكند. وي در فاصلهء 10 مايلي، رادار هواپيما را بر روي يكي از آنها قفل ميكند، و اين از حداقل فاصلهء مورد نياز براي پرتاب فونيكس نيز كمتر است و طبق دستورالعملهاي كمپاني هيوز، در چنين فاصلهاي، امكان شكار هدف وجود ندارد. خلبان، تصميم ميگيرد موشك فونيكس خود را شليك كند، زيرا در غير اين صورت، بايد وارد يك نبرد سنگين و نزديك هوايي شود. فونيكس پرتاب شده، در اين فاصلهء كم، از حالت جستجوي فعال راداري بهره برده و بدون نياز به هدايت رادار تامكت، به جنگندهء MiG-21 اصابت كرده و آن را بدل به هزاران قطعه ميكند. * * * به تاريخ 20 نوامبر 1982، دو ژنرال ارشد عراقي، جهت بازديد از خطوط مقدم جنگي، سوار هليكوپتر Mi-8 ميشوند. هليكوپتر Mi-8 آنان، توسط دو هليكوپتر ديگر Mi-8، يك Mi-25، چهار MiG-21 و چهار MiG-23 اسكورت ميشود. هواپيماهاي محافظ نيز، به هنگام كمبود سوخت، به سرعت جايگزين ميشدند تا مقامات عراقي، اسكورت خود را از دست ندهند. آرايش هوايي ايجاد شده توسط پرندههاي عراقي، توجه دو تامكت اسكورت كنندهء تانكر سوخترسان KC-707 را به خود جلب ميكند. اين دو تامكت، به همراه هواپيماي تانكر، منتظر بازگشت جنگندههای F-4 ايراني بودند كه براي انجام ماموريت ضربتي، عازم عمق خاك عراق شده بودند و تانكر قرار بود به آنها، سوخت برساند. [align=center][/align] تامكتها، مطابق الگوي تعيين شده، به نوبت، فضاي ماوراي مرز و داخل آسمان عراق را با رادار AWG-9 خود، مورد كاوش قرار ميدادند. در این لحظات، كاپيتان خسروداد، در صفحهء رادار هواپيماي خود، تعداد زيادي از اهداف را مورد شناسايي قرار ميدهد. اين اهداف، از طرف غرب به آرامي در حال نزديك شدن بودند و در محدودهء برد موشكهاي فونيكس وي قرار داشتند. خسروداد به هواپيماي همراه خود (Wingman) دستور ميدهد تا در كنار تانكر باقي مانده و از آن محافظت كند. كاپيتان خسروداد، بلافاصله دو موشك AIM-54A را شليك ميكند، 10 ثانيهء بعد، دو موشك AIM-7E-4 خود را نيز روانه ميكند. طبق گزارش مقامات عراقي، يك MiG-21، دو MiG-23 و يك Mi-8 در مدت تنها يك دقيقه ساقط ميشوند و ژنرالهاي عراقي مجبور ميشوند ماموريت خود را ناتمام بگذارند. * * * به تاريخ 20 ام فوريهء 1987، يك فروند F-4E نيروي هوايي ايران، به عنوان طعمه عمل كرده و يك گروه از هواپيماهاي ضربتي عراقي را به داخل تله ميكشاند. در داخل تله، دو فروند F-14 متعلق به اسكادران 81 ام، منتظر هواپيماهاي عراقي هستند. بلافاصله يك موشك AIM-54A از فاصلهاي بسيار دور (حدود 110 كيلومتر) توسط يكي از تامكتها پرتاب ميشود. فونيكس پرتابي، لحظاتي بعد به جنگندهء ليدر گروه جنگندههاي عراقي كه يك Mirage F1-EQ5 بوده است برخورد كرده و خلبان آن را كه از فرماندهان ارشد نيروي هوايي عراق بود و ژنرال حكمت عبدالقدر نام داشت در دم به هلاكت ميرساند. در اين حال، پست شنود ايرانيان كه به مكالمات راديويي ليدر هواپيماهاي همراه باقيمانده كه از نوع Su-22 بوده است، گوش ميكردهاند، فرياد «اف اربع عشر يالا يالا» را ميشنوند كه به معني «اف14، فرار كنيد، فرار كنيد» ميباشد. Home-On-Jam mode در اواخر سال 1987، اتحاد شوروي، جنگندههاي جديد MiG-25BM را كه هواپيماهاي مخصوص جنگ الكترونيك يا Wild Weasel بودند، تحويل عراق ميدهد. اين هواپيماها، سامانههاي جنگ الكترونيك (ECM) خود را در برابر تامكتهاي ايراني مورد آزمايش قرار ميدهند، ضمن اينكه به سايتهاي پدافند زمين به هواي ايران با موشكهاي ضدرادار، حمله ميكنند. در MiG-25BM اثبات شده بود كه قادر است در ارتفاع بالاي 69 هزار فوت در ايمني كامل به عمليات بپردازد؛ تا اينكه در نيمهشب 11 ام نوامبر 1987، يك فروند MiG-25BM كه در ارتفاع بسيار بالا و سرعتي حدود 3 ماخ در حال پرواز بود، توسط جنگندهء F-14 نيروي هوايي ايران رهگيري ميشود. در جريان نبرد هوايي نيمهشب 11 ام نوامبر 1987، يك موشك AIM-54A در شرائطي كه محيط عملياتي كاملن انباشته از پارازيت پخش شده (Jam) توسط ميگ25 عراقي است، هدف خود را مييابد. موشك بدون نقص به سمت ميگ25 عراقي هدايت ميشود اما قادر نميشود ميگ25 عراقي را به طور كامل منهدم نمايد، با اين حال، انفجار موشك در نزديكي دم ميگ عراقي، باعث ميشود تا قسمت سكانهاي افقي و عمودي آن آسيب ببيند و خلبان مجبور به خروج از هواپيما شود. * * * در طي ماه مارس 1988، عراق، حملات متعددي را بر عليه ترمينالهاي صدور نفت ايران ترتيب داد. در ساعت 1 بامداد مورخ 19 ام مارس 1988، دو بمبافكن سنگين Tu-22B در پناه اسكادراني از جنگندههاي Mirage F1-EQ6 عراقي، به تاسيسات و نفتكشهاي جزيرهء خارك حمله كردند. كمتر از نيم ساعت، بعد، موج دوم حملات به وسيلهء دستهء ديگر از هواپيماهاي بمبافكن عراقي آغاز شد. [align=center][/align] به هنگام آغاز مرحلهء سوم، جنگندههاي F-14 ايراني وارد صحنه شدند. ناو جنگي نيروي دريايي ايالات متحده كه در نزديكي آن منطقه در حال گشتزني بوده است، گزارش ميدهد كه چند موشك AIM-54 پرتاب شده، و باعث سرنگوني حداقل يك فروند Tu-22B، يك فروند MiG-25RB عراقي گشتند. بر طبق گزارش نيروي دريايي ايالات متحده، تعداد دقيق بمبافكنهاي ساقط شدهء عراقي، بيش از اين بوده است. * * * در جريان وقايع روزهاي پاياني جنگ ايران و عراق، بين ماههاي فوريه تا جولاي 1988، چند نبرد هوايي كوچك بين جنگندههاي Mirage F1 EQ-5/6 عراقي و F-14 هاي ايراني به وقوع پيوست. جنگندههاي ميراژ اف1 عراقي، چند تامكت ايراني را هدف قرار دادند و به نقاط مختلفي در ايران حمله كردند. جنگندهء Mirage F1-EQ6 به يك غلاف اخلالگر الكترونيك (ECM) تجهيز شده بود و خلبانان عراقي، بدين طريق قادر ميشدند از قفل شدن رادار تامكتهاي ايراني و شليك موشك AIM-54 جلوگيري به عمل آورند. براي مثال به تاريخ 19 ام جولاي 1988، چهار ميراژ اف1 به دو فروند اف14 حمله كرده و هر دوي آنها را هدف قرار دادند، هرچند كه هر چهار خدمهء تامكت، نجات يافتند. [align=center][/align] [align=center]Mirage F1-EQ عراقي[/align] عمر خدمتی نيروي هوايي ايران، توانست به طور مرتب، هواپيماهاي F-14 و موشكهاي AIM-54 را در طول جنگ با عراق، عملياتي نگه دارد؛ هر چند كه در مقاطعي، دچار نقص قطعات يدكي شد و هواپيماهايش در مواقعي كوتاه، زمينگير شدند. در اواخر سال 1987، موجودي موشكهاي AIM-54 بسيار كاهش يافته و تنها حدود 50 فروند موشك عملياتي در اختيار بود. موشكهاي فونيكس، نيازمند تامين باتريهاي حرارتي تازه بودند كه اين باتريها تنها از ايالات متحده قابل خريداري بودند. ايرانيان به هرحال موفق شدند از طريق يك دلال، مخفيانه اين باتريها را به قيمت هر عدد 10000 دلار خريداري نمايند. ايران در طول جنگ با عراق، همچنين موفق شد اقلام و قطعات مورد نياز جهت تامكتها و فونيكسها را از منابع مختلفي تهيه كند، ضمن اينكه پس از جنگ نيز، توانست اقلام بسيار بيشتري را از طريق دلالان تهيه نمايد. پس از پايان جنگ با عراق، ايران، برنامهء صنعتي بسيار بزرگ و سنگيني را جهت ساخت قطعات هواپيماها جنگي و موشكهاي هوا به هوا آغاز كرد. هرچند كه برخي منابع بر اين اعتقاد هستند كه اف14 و فونيكس عملياتي ديگر در ايران وجود ندارد، اما مدارك انكارناپذيري دال بر ساخت قطعات حساس تامكتها و فونيكسها، به صورت كاملن مخفيانه در ايران وجود دارد. تعداد شکارهای انجام شده توسط فونیکسهای ایرانی تخمین زده میشود که در طی جنگ ایران و عراق، بین سالهای 1980 تا 1988، بر اساس گزارشات خلبانان هر دو طرف، فیلمهای ثبت شده توسط دوربینهای فیلمبرداری متصل به مسلسل هواپیماها، بررسی لاشهء هواپیماهای ساقط شده، جاسوسان محلی و شبکههای جاسوسی بینالمللی و سایر منابع دیگر، تعداد 130 شکار قطعی به نام اف14 های نیروی هوایی ایران به ثبت رسیده است و برای 23 نبرد هوایی دیگر نیز احتمال داده میشود پیروزی از آن تامکت بوده باشد. بدین ترتیب حدود 153 شکار هوایی را میتوان به نام تامکتهای ایرانی به ثبت رساند. نیروی هوایی ایران (IRIAF)، بین 70 تا 90 موشک AIM-54A را در طول جنگ 8 ساله شلیک کرده است، که حدود 70 درصد آنها موفق به ساقط کردن هدف خود شدهاند. به عنوان نمونه، میتوان از چهار فروند MiG-23BN عراقی نام برد که توسط تنها یک موشک فونیکس ساقط شدهاند یا دو MiG-23 دیگر که تنها به ضرب یک فونیکس ساقط گشتهاند. با این اوصاف، در طول جنگ 8 ساله با عراق، حدود 90 % از موشکهای AIM-54A عملیاتی، توسط تامکتهای ایرانی بر علیه جنگندهها و بمبافکنهای عراقی شلیک شدهاند. از این تعداد، 12 پیروزی از آن فونیکسهایی است که بر علیه جنگندههای سریع و بلندپرواز MiG-25 شلیک شدهاند و تعدادی نیز موفق به شکار بمبافکنهای سنگین Tu-22 گشتهاند. این آمار و ارقام، بسیار حیرتآور است، زیرا فونیکس آن هم نوع A، طبق دستورالعملهای کمپانی سازنده، تنها جهت اهدافی با جثهء بزرگ و کمتحرک مناسب است نه جنگندههای سریعی چون MiG-25 یا مانورپذیر و چالاکی چون MiG-21 و Mirage F1. یکی از دلائلی که نیروی دریایی ایالات متحده را واداشت تا فونیکس را از خدمت خارج نماید، عدم کارایی این موشک در نبردهای نزدیک هوایی بوده است؛ اما وقتی آمار بدست آمده توسط نیروی هوایی ایران را بین سالهای 1980 تا 1988 بررسی میکنیم، درمییابیم که فونیکس، در فواصل نزدیک و کمتر از 10 مایل نیز به خوبی اسپارو و چه بسا بهتر از آن، عمل نموده است. سرگرد علی، که از خلبانان باتجربهء اف14 نیروی هوایی ایران میباشد، متن زیر را که دربارهء استفادهء ایران از اف14 و موشکهای فونیکس نگاشته است، به عنوان حسن ختام، در اختیار شما دوستان خوب قرار میدهد: « وقتی به آمار ثبت شدهء این هواپیما، نگاهی میاندازم، احساس میکنم که این هواپیما جدا از قابلیتهای بسیار استثنایی، یک هواپیمای شکاری رهگیر است. ما از تامکت به عنوان اسکورت جنگندهها و تانکرها بهره میبردیم و در بسیار از ماموریتها، تامکت، وظیفهء یک آواکس کوچک را برای محافظت هوایی و زمینی نیروهایمان، به انجام میرساند. هیچ سیستم دفاع هوایی، که مستحکمتر و موثرتر از تامکت باشد، وجود ندارد. » خلبانان نیروی هوایی ایران که همگی آموزشهای خود را پیش از انقلاب سال 1979، زیر نظر استادان خلبان و باتجربهء نیروی هوایی ایالات متحده به انجام رسانده بودند، به خوبی قادر بودند در نبردهای نزدیک هوایی (Dogfight) شرکت کنند و از موشکهای سایدوایندر و مسلسل داخلی هواپیما، بهره ببرند. فواصلی که فونیکس قادر شده است حین آزمایشات، اهداف خود را منهدم نماید: * فواصل دور: حدود 140 کلیومتر * فواصل متوسط: بین 20 تا 70 کیلومتر * حداقل فاصله: 7.5 کیلومتر [align=center][/align] [align=center]موشک AIM-54 اندکی پس از شلیک (1991- نيروي دريايي ايالات متحده)[/align] تجارب جنگی ایالات متحده در جریان وقایع خلیج سیدرا به سال 1981، دو فروند F-14A نیروی دریایی ایالات متحده، موفق به سرنگونی دو بمبافکن Su-22 لیبایی شدند. بسیاری تصور میکنند در این نبرد هوایی، تامکتها از موشکهای AIM-54 استفاده کردهاند، در حالی که نبرد در فاصلهء بسیار نزدیکی روی داده بود و تامکتهای آمریکایی از موشکهای AIM-9 Sidewinder بهره گرفته بودند. در نبرد دیگر هوایی که به سال 1989 در خلیج سیدرا روی داده بود، و تامکتهای آمریکایی در آن شرکت داشتند، موشکهای AIM-7 Sparrow و سایندوایندر شلیک شده بودند و بازهم استفادهای از فونیکس نشده بود. [align=center][/align] به جز تجاربی که به وسیلهأ شلیک موشکهای فونیکس ایرانیان به ثبت رسیده است، تنها دو مورد استفاده از فونیکس در عملیات رزمی به ثبت رسیده است: اولین مورد به تاریخ 5 ژانویهء 1999 است که در جریان آن، دو فروند F-14D وارد نبرد هوایی با دو MiG-25 عراقی می شوند. مورد دوم، به تاریخ 9 سپتامبر 1999 با یک MiG-23 عراقی روی داده است. در جریان نبرد اول دو موشک AIM-54C و در مورد دوم، یک موشک شلیک میشود که هیچکدام موفق به شکار اهداف خود نمی شوند. [align=center][/align] [align=center]یک موشک AIM-54 در محل جایگاه زیر بال بارگذاری شده است. نکتهء جالب اینکه هنوز بالهای جلویی موشک، نصب نشدهاند.[/align] [align=center][/align] منابع جهت اطلاعات بیشتر: Iranian F-14 Tomcats in Combat (Tom Cooper & Farzad Bishop). AerospaceWeb Iran Gets Army Gear in Pentagon Sale Wikipedia Designation Systems Waffenhq.de News.Navy -
موشک هوابه هوای دوربرد aim-54 فینیکس موشک هوابه هوای دوربرد AIM-54 فینیکس
Reza6662 پاسخ داد به onin تاپیک در موشکهای هوا به هوا
[align=center][/align] [align=center]F-14A در حالت بارگذاري كامل موشكهاي فونيكس[/align] تاريخچه موشك AIM-54 Phoenix دوربردترين موشك هوا به هواي ساخت ايالات متحدهء آمريكا محسوب ميشود كه تنها در اختيار نيروي دريايي ايالات متحده و نيروي هوايي شاهنشاهي ايران قرار گرفته بود. اف-14 تامكت، تنها هواپيمايي در جهان محسوب ميشود كه قادر است از موشكهاي فونيكس استفاده كند. همان طور كه پيشتر ديديد AIM-54 در ابتدا براي جنگندهء ناونشين F-111B طراحي شد. موشك AIM-54 بر پايهء موشك دوربرد هوا به هواي Eagle ساخته شد. موشك Eagle، سلاح اصلي جنگندهء F6D Missileer محسوب ميشد؛ اما هم موشك Eagle و هم هواپيماي F-6D طرح ساختشان لغو گرديد. موشكهاي Eagle و جنگندهء F-6D، سلاحي ضعيف به شمار ميرفتند و تنها قادر بودند موشكهاي كروز ضدكشتي را كه قدرت مانورپذيري نداشته و داراي سرعت كمي بودند، هدف قرار دهند. ضعف ديناميكي هواپيماي F-6D باعث شده بود اين هواپيماي زيرصوت، از انجام نبرد نزديك هوايي ناتوان باشد و همچنين توان اندك موشكهاي Eagle، كه قادر نبودند بمبافكنهاي دورپرواز شوروي را كه مجهز به موشكهاي كروز ارتفاع پست بودند، هدف قرار دهند، نيروي دريايي را به سمت تهيهء هواپيما و موشك كارآمدتري هدايت كرد كه ابتدا جنگندهء ناموفق F-111B و سپس جنگندهء بسيار موفق اف14 تامكت، براي حمل موشكهاي فونيكس برگزيده شدند. اف14 تامكت به راحتي قادر بود به سرعتي حدود 2.4 ماخ دست يابد، ضمن اينكه به رادار بسيار قدرتمندي نيز مجهز بود، توانايي ديناميكي بسيار خوبي داشت و ميتوانست تا 9 برابر فشار گرانش زمين را تحمل كند، و همزمان 6 موشك فونيكس را حمل نمايد. در دههء 1960، اغلب هواپيماهاي ايالات متحده، حداكثر قادر بودند موشكهاي كوچكتر، ارزانقيمتتر AIM-7 موسوم به Sparrow را حمل نمايند. اين موشكها، در زمرهء سلاحهاي ميانبرد به شمار ميرفتند. هدايت موشك اسپارو كه به وسيلهء رادار هواپيماي شليك كننده صورت ميگرفت، مستلزم آن بود كه هواپيما پرتاب كنندهء موشك، رادار خود را بر روي تنها يك هدف قفل نگه دارد، تا جستجوگر موشك، قادر به رهگيري دقيق شود، در غير اين صورت، موشك از دست ميرفت. اين روش هدايت موشك، بدان معني بود كه تا زمان اصابت موشك اسپارو به هدف، رادار هواپيما قادر نبود رهگيري ديگري را شروع كند؛ اين امر باعث ميشد ميزان هوشياري هواپيما از فضاي اطرافش، كاهش يابد. ر ادار تامكت كه AWG-9 نام داشت، قادر بود تا 24 هدف هوايي را در حالت Track-While-Scan (رهگيري دقيق به هنگام جستجو) به طور دقيق شناسايي كند. سپس اهدافي را كه داراي حق تقدم براي پرتاب فونيكس بودند، انتخاب كند. خلبان يا افسر رادار تامكت (RIO) قادر بودند، هنگامي كه مشخصههاي لازم جهت پرتاب فونيكس به سمت هدف(ها) فراهم ميشود، موشك(ها) را شليك كنند. [align=center][/align] نمايشگر بزرگ نشاندهندهء وضعيت تاكتيكي (TID يا Tactical Information Display)، كه در كابين RIO نصب شده بود، حجم بيسابقهاي از اطلاعات دريافت شده توسط رادار را در اختيار خلبان قرار دهد. (خلبان قادر بود اطلاعات ارسال شده توسط RIO را بر روي صفحهء نمايشگر خود مشاهده كند) مهمتر اينكه رادار AWG-9 قادر بود به طور پيوسته، عمل جستجو و رهگيري اهداف متعدد را پس از پرتاب فونيكس(ها) نيز به طور دقيق به انجام برساند، در نتيجه، آگاهي از پهنهء فضاي آسمان، همچنان ادامه مييافت. خط نقل و انتقال دادهها از طريق كانال ارتباطي موسوم به Link-4 به تامكت اين امكان را ميداد تا اطلاعات خود را با هواپيماي پيشاخطار E-2C Hawkeye به اشتراك گذارد. زوج تامكت و E-2C، يك تركيب ايدهآل به شمار ميرفتند و قادر بودند براي پهنهء بسيار گستردهاي را در آسمان، پوشش هوايي ايجاد نمايند. [align=center][/align] در جريان يكي از تمرينات جنگندههاي F-14A، كه به سال 1990 در منطقهء Desert Shield انجام شد، كانال ارتباطي Link-4A اثبات كرد كه قادر است خط ارتباط دادهاي جنگنده – جنگنده را نيز به خوبي انجام دهد. بدين طريق، بازهم ميزان هوشياري از فضاي منطقهء پرواز افزايش مييافت. در جنگندهء بسيار پيشرفتهء F-14D از سامانهء موسوم به JTIDS استفاده شده است كه قادر است به وسيلهء خط ارتباط دادهاي Link-16، تصاوير را نيز به كابين منتقل كند. هدايتپذيري فعال موشك فونيكس، از روشهاي متنوعي جهت دستيابي به اهداف در فواصل بسيار دور بهره ميبرد. فونيكس براي اهداف بسيار دور، مشخصات هدف را توسط اطلاعات كسب كرده از رادار AWG-9 به طور پيوسته تازه ميكند. بدين جهت است كه فونيكس قادر ميشود براي پرواز به سمت هدف، به ارتفاعي بين 80000 تا 100000 فوت صعود كرده و تا 5 ماخ سرعت بگيرد. استفاده از چنين ارتفاعي، به دليل كاهش اصطكاك و نيروي پسا ميباشد. در مرحلهء نهايي، موشك از آن ارتفاع بالا به سمت هدف شيرجه ميرود و همزمان، رادار موشك فعال ميشود تا عمل هدايتپذيري فعال راداري را جهت مرحلهء آخر و رسيدن به هدف، به انجام برساند. در مقام مقايسه، موشك آمرام از يك كامپيوتر دروني استفاده ميكند. اين كامپيوتر، از تكنولوژي ديجيتال جهت محاسبهء دقيق محل برخورد موشك با هدف، بهره ميبرد. اين كامپيوتر را هواپيماي شليك كنندهء آمرام، قبل از انجام جستجوي فعال در مرحلهء نهايي، قادر هستند فعال نمايند. تركيب AIM-54 / AWG-9 اولين سامانهاي در جهان محسوب ميشد كه قادر به رهگيري چندگانهء اهدف هوايي (تا 24 هدف) و حملهء همزمان به آنها با شش موشك بسيار دوربرد بود كه وزن هر موشك بسيار سنگين و معادل 1000 پوند بود و در آن از يك كلاهك جنگي متعارف، بهره برده شده بود. [align=center][/align] [align=center]موشک AIM-47 در سمت چپ و AIM-54A در سمت راست (1968 - كمپاني هيوز)[/align] بدنهء فونیکس، همان بدنهء موشک سری نیروی هوایی آمریکا و سازمان سیا، موسوم به AIM-47 Falcon بود که بر روی آن، چهار بالچه به شکل صلیب نصب شده بود. 4 عدد از موشکهای فونیکس، در قسمت تونل مانند زیر بدنه حمل می شدند و توسط سکوهای آئرودینامیکی ویژه ای به بدنه متصل می گشتند. 2 موشک دیگر نیز در طرفین هواپیما و زیر جایگاه موسوم به Glove قرار می گرفتند. [align=center][/align] [align=center]موشک سری AIM-47 در کنار هواپیمای YF-12 متعلق به سازمان سیا[/align] به هنگام بارگذاری کامل 6 موشک فونیکس، با مجموع وزن هر ریل پرتابگر مخصوص، بیش از 8000 پوند به وزن هواپیما افزوده می گشت. این رقم، دقیقن دو برابر حالتی بود که از بارگذاری 6 موشک اسپارو حاصل می شد. بدین جهت نیروی دریایی ایالات متحده، به طور معمول از ترکیب 2 فونیکس، 3 اسپارو و 2 سایدوایندر در هر تامکت بهره می برد. [align=center][/align] [align=center]F-14A در حال رهگیری و هدایت بمب افکن Tu-95 روسي[/align] ناوگان دفاع موشکی دوربرد فونیکس در اصل برای ایجاد سپر دفاعی جهت ناوهای هواپیمابر در برابر تهدید موشکهای کروز، امکان دفاع در عمق و همچنین ایجاد تاخیر در حملات، طراحی گشته بود. در اوج کشمکش جنگ سرد، تهدیدات عمده علیه ناوگان نیروی دریایی شامل ناوگان پرتعداد بمب افکن های باجر و بک فایر شوروی بود که به موشکهای سرعت بالای کروز و سیستم های جنگ الکترونیک مجهز بودند. نوع ارتقاء یافته فونیکس، یعنی موشک AIM-54C، به جهت امکان شکار دقیق تر اهدافی نظیر هواپیماهای تاکتیکی و موشکهای کروز ساخته شد. آخرین سطح به روزآوری فونیکس، شامل نصب یک حافظهء قابل برنامه ریزی بود که قابلیت اطمینان به عملکرد موشک را در برابر تهدیدات ECM به شدت افزایش می داد. بسیاری از کارشناسان نظامی، بر این اعتقاد هستند که فونیکس بر پایهء موشک AIM-47 ساخته شده است. AIM-47، موشکی بود که برای هواپیمای فوق سری سازمان سیا، موسوم به YF-12 (ساخت لاکهید) طراحی گشته بود. این هواپیمای بسیار پیشرفته، نمونهء شکاری از پرندهء سیاه SR-71 بود. YF-12 قادر بود در سرعتی حدود 3.2 ماخ کروز نماید و در همان سرعت، با موشکهای دوربرد AIM-47، جنگنده های دورپرواز شوروی نظیر MiG-25 را هدف قرار دهد. اما نیروی هوایی، نه AIM-47 و نه AIM-54 را به علت هزینه های بالای نگهداری، مناسب تشخیص نداد. [align=center][/align] [align=center]شکاری مخوف YF-12A ساخت لاکهید[/align] نیروی هوایی در آن زمان جنگندهء F-15A Eagle را جهت دفاع هوایی به خدمت گرفته بود، اما این هواپیما، توان و قابلیتی جهت حمل موشکهای بسیار دوربرد چون AIM-47 یا AIM-54 را نداشت و این هواپیما تا زمان معرفی موشکAIM-120 AMRAAM، از شرکت در درگیری های دوربرد ناتوان بود. امروزه، انتظار می رود با ورود به خدمت AIM-120C-5، جنگندهء اف15 قادر شود با اهدافی تا فواصل 110 کیلومتر درگیر شود. رادار AWG-9 ای که در جنگنده های F-111B و F-14 نصب گردید، بزرگترین و قدرتمندترین راداری است که تاکنون (2007) در یک جنگنده نصب شده است، به طوری که این رادار را می توان با اندکی اغماض، در حد رادارهای پیش اخطار هوایی قلمداد نمود. جانشینان فونیکس موشک AIM-54 Phoenix به تاریخ 30 سپتامبر 2004 از خدمت خارج گشت و به تاریخ پیوست. جنگندهء بی نظیر F-14 Tomcat نیز به تاریخ 22 سپتامبر 2006، رسمن بازنشست گردید. فونیکس امروزه به وسیلهء موشکهای با برد کمتر آمرام، جایگزین شده است و این موشکهای توسط جنگنده های F/A-18E/F Super Hornet مورد استفاده قرار می گیرند؛ اما هم اف14 و هم فونیکس، هنوز در خدمت نیروی هوایی ایران قرار دارند، اگرچه در عملیاتی بودن این هواپیماها و موشکها، تردیدهای جدی نزد کارشناسان وجود دارد. پس از آنکه سفارت ایالات متحده در تهران، به سال 1979 اشغال شد و دیپلماتهای آمریکایی به گروگان گرفته شدند، روابط دو کشور به شدت تخریب گردید و در نهایت قطع شد، ارسال قطعات یدکی و پشتیبانی فنی هواپیماها و موشکها متوقف گردید و در تنها در جریان ماجرای ایران – کنترا (سفر مک فارلین به تهران)، در دورهء زمانی بسیار کوتاه، ملزومات مورد نیاز، به ایران ارسال گردید. سابقهء شرکت در عملیات توسط نیروی دریایی ایالات متحده فونیکس، علیرغم دارا بودن قابلیتهای بی نظیر، به ندرت در جریان جنگ واقعی مورد استفاده قرار گرفته است. تنها دو پرتاب رزمی این موشک توسط نیروی دریایی ایالات متحده ثبت گردیده است که هیچ کدام نیز به هدف اصابت نکرده اند. [align=center][/align] در جریان گشت دفاع هوایی (CAP یا Combat Air Patrol) جنگنده های F-15 نیروی هوایی ایالات متحده به هنگام عملیات طوفان صحرا به سال 1991، به دلیل دارا بودن سامانهء تشخیص دوست از دشمن (IFF)، در میان هواپیماهای موجود، منحصر به فرد بودند. از آنجا که تامکتهای نیروی دریایی، در آن زمان فاقد چنین سامانه ای بودند و طبق قانونی که به تصویب رسیده بود، جهت استفادهء ایمن از موشکهای فونیکس، در فواصل بسیار دور، نیازمند نصب سامانهء IFF بودند. بدین جهت، در عملیات طوفان صحرا، از موشکهای فونیکس بهره ای گرفته نشد و عمدهء نبردهای هوایی نیز توسط F-15 ها به انجام رسیدند. از منظر مهندسی و به خدمت گیری، فونیکس را می توان یک نقطهء درخشان و موفق به شمار آورد. فونیکس به عنوان تنها عضو خانوادهء موشکهای دوربرد Falcon، به هیچ کشور و ارتشی به جز نیروی هوایی شاهنشاهی ایران فروخته نشد و سایر یگانهای رزمی ایالات متحده نیز، از هواپیماهایی به جز اف14 بهره بردند. فونیکس بسیار بزرگ و سنگین وزن بود و به هیچ وجه برای نبرد نزدیک هوایی مناسب نبود؛ در حالی که اسپارو و آمرام، برای نبردهای نزدیک نیز کارایی داشتند. [align=center][/align] [align=center]AIM-54A[/align] گونه ها AIM-54A: نوعی که به سال 1974 به ایران و نیروی دریایی ایالات متحده فروخته شد. تا پیش از وقوع انقلاب 1979، تعداد 284 از این موشک، به ایران تحویل گشت و پس از انقلاب، مابقی موشکهای خریداری شده توسط ایران، به نیروی دریایی ایالات متحده واگذار شدند. AIM-54C: نوع بهبود یافته مدل A با قابلیت بهتر در شکار موشکهای کروز؛ ورود به خدمت: 1986. AIM-54 ECCM / Sealed: نوعی که در محیط های جنگ الکترونیک نیز قابل استفاده است و به سامانهء خنک کنندهء مخصوص در حین پرواز نیازی ندارد. [align=center][/align] [align=center]AIM-54C[/align] AIM-54C در اختیار ایران؟ در سالهای اخیر، گفته میشود تعدادی از موشکهای AIM-54C از طریق دلالان بازار سیاه به دست ایران رسیده اند و ایرانیان توانسته اند گونه های قدیمی AIM-54A را به نوع C تبدیل نمایند؛ ضمن اینکه گزارشاتی دال بر ساخت نوعی بومی موشک فونیکس توسط صنایع نظامی ایران رسیده است که توانی مشابه AIM-54C را دارد. همچنین پس از بازنشست کردن تامکت و فونیکس در نیروی دریایی، حدس زده میشود به تاریخ ژانویه 2007، حدود 200 میلیون دلار از قطعات حساس، موشکهای AIM-54C و رادارهای موجود در انبار نیروی دریایی ایالات متحده، از طریق قاچاقچیان اسلحه، توسط ایران خریداری گشته است. [align=center][/align] -
موشک هوابه هوای دوربرد aim-54 فینیکس موشک هوابه هوای دوربرد AIM-54 فینیکس
Reza6662 پاسخ داد به onin تاپیک در موشکهای هوا به هوا
[align=center]Hughes AIM-54 Phoenix[/center] [align=center]Raytheon AAM-N-11[/center] [align=center][/align] AIM-54 Phoenix (فونيكس) يك موشك بسيار دوربرد هوا به هوا محسوب ميشود كه منحصرن در خدمت نيروي دريايي ايالات متحده بوده است و اكنون تنها كاربر آن، نيروي هوايي ايران ميباشد. اين موشك، منحصرن توسط جنگندههاي F-14 Tomcat قابل استفاده ميباشد. طراحي فونيكس به اواخر دههء 1960 باز ميگردد. در آن زمان، نيروي دريايي ايالات متحده پروژهء ساخت هواپيماي F6D Missileer و موشكهاي دوربرد هوا به هواي AAM-N-10 Eagle را لغو نموده بود. بدين جهت، كمپاني هيوز اقدام به طراحي يك موشك جديد هوا به هواي بسيار دوربرد، بر اساس موشك AAM-N-11، و يك رادار كنترل آتش به نام AN/AWG-9 نمود. تكنولوژي به كار گرفته شده در طراحي موشك و سيستم كنترل آتش جديد، پيشتر توسط موشك AIM-47 Falcon و رادار كنترل آتش AN/ASG-18 در جنگندهء YF-12A به كار گرفته شده بود. تركيب دو سامانهء فونيكس و AWG-9، در ابتدا قرار بود بر روي جنگندهء F-111B كه مخصوص نيروي دريايي ساخته شده بود، نصب شوند. در آن زمان، طبق برنامه، قرار بود F-111B به عنوان جنگندهء برتري هوايي و همچنين رهگير دوربرد عمل نمايد. به تاريخ ژوئن 1963، موشك AAM-N-11 مجددن طراحي شدن و اين بار به نام AIM-54A معرفي گشت. برنامهء آزمونهاي پروازي موشك نمونهء XAIM-54A به سال 1965 آغاز گشتند و اولين رهگيري هدايت شده و انجام شكار توسط موشك، با موفقيت به تاريخ سپتامبر 1966 انجام شد. هنگامي كه برنامههاي آزمايش موشك فونيكس در جريان بود، پروژهء ساخت F-111B براي هميشه لغو شد و به همين دليل، موشك AIM-54 و رادار AN/AWG-9 با هواپيماي جديد F-14 Tomcat يكپارچه شدند كه براي انجام همان نقش هواپيماي F-111B جهت نيروي دريايي ساخته شده بود. اولين سري توليد از موشكهاي AIM-54A به سال 1973 تحويل نيروي دريايي ايالات متحده گشتند و در اختيار اولين اسكادران عملياتي F-14A به سال 1974 متعلق به نيروي دريايي ايالات متحده و نيروي هوايي شاهنشاهي ايران قرار گرفتند. يك جنگندهء F-14A/B قادر است تا 6 موشك فونيكس را به طور مجزا در پرتابگرهاي ويژهء LAU-9A/A و يك F-14D نيز تا 6 موشك را در پرتابگرهاي LAU-132/A حمل ميكند. [align=center][/align] [align=center]AIM-54A[/align] رادار كنترل آتش بسيار قدرتمند AN/AWG-9 از تكنيك TWS يا رادار پالس – داپلر بهره ميگيرد. (Track While Scan = رهگيري به هنگام جستجو) بدين روش، تا مشخصات دقيق 24 هدف هوايي به طور جداگانه در فاصلهاي تا 240 كيلومتر (130 ناتيكال مايل) در صفحهء رادار ثبت ميگردد. بدين جهت يك شكاري F-14 به راحتي قادر ميشود تا 6 هدف را به طور جداگانه و همزمان توسط موشكهاي فونيكس منهدم نمايد. وقتي يك موشك AIM-54A پرتاب ميشود، پيشرانهء آن كه به نام MXU-647/B شناخته ميشود و با سوخت جامد MK47 يا MK60 كار ميكند، روشن شده و موشك را فورن به سرعت بالاي 4 ماخ ميرساند. تا ميانهء مسير، سيستم هدايتپذيري بسيار پيشرفتهء موشك كه AN/DSQ-26 نام دارد، به صورت خودكار، موشك را به سمت هدف ميراند، پس از آن، مختصات دقيق هدف، به روش هدفيابي نيمه فعال راداري، توسط رادار AWG-9 به موشك ارسال شده و مسير پرواز موشك، تصحيح ميشود. [align=center][/align] [align=center]AIM-54A در حال پرواز به سمت هدف[/align] رادار كنترل آتش، به صورت متناوب، هدفي را كه موشك به سمت آن ارسال شده است، در صفحهء رادار نوراني ميكند. براي اهداف بسيار دور، موشك به جهت كاهش پسا، در ارتفاعي بسيار بالا پرواز ميكند، و بدين طريق AIM-54A قادر ميشود اهدافي را كه خط سير آنها به سمت موشك ميباشد، به راحتي در فواصل بيش از 135 كيلومتر (72.5 ناتيكال مايل) مورد اصابت قرار دهد. در فاصلهء 18200 متري از هدف، فونيكس، سامانهء رادار داخلي خود را جهت آشيانهيابي فعال، و ايجاد حداكثر دقت در اصابت، به كار مياندازد. حداقل فاصله براي شليك موشك، 3.7 كيلومتر ميباشد؛ زيرا اين فاصلهاي است كه سيستم هدفياب فعال راداري موشك، شروع به كار ميكند. سرجنگي بسيار قدرتمند 60 كيلوگرمي (132 پوند) از نوع MK 82، به شكل تركشي چند تكه شونده، طراحي شده است. سرجنگي يا به وسيلهء فيوز مجاورتي داخل موشك كه به رادار MK 334 متصل است، منفجر ميشود، يا به وسيلهء سامانهء حساس به حرارت و يا به وسيلهء فيوز ضربه. گونههاي غيرعملياتي مختلفي از موشك AIM-54A وجود دارد: * موشك ATM-54A يكي از اين گونههاي ميباشد كه سرجنگي ندارد و براي شليكهاي آزمايشي استفاده ميشود. * موشك CATM-54A نوعي است كه براي شليك به كار نميرود و تنها براي تمرين قفل بر روي اهداف به كار ميرود. * موشك DATM-54A يك موشك كاملن مشقي است و سامانهاي در آن وجود ندارد. اين موشك، براي آزمايش حمل و نصب پرسنل زميني موشك به كار برده ميشود. * موشك AEM-54A گونهاي مجهز به يك فاصلهياب الكترونيكي بسيار دقيق است و براي منظورهاي آزمايشي يا ارزيابي به كار برده ميشود. AIM-54B موشك AIM-54B بر اساس همان مدل A طراحي شده است، اما دچار تغييراتي شده است تا ساخت آن، آسانتر شود. از جملهء اين تغييرات، استفاده از ورقههاي فلزي به جاي شبكهء توري شكل در بالچهها و سطوح كنترلي موشك ميباشد. برخي منابع نظامي اعتقاد دارند كه توليد AIM-54B از سال 1977 آغاز شده است، در حالي كه برخي ديگر ميگويند در آن سال، هنوز توليد انبوه آن آغاز نشده بود. آنچه باورپذير به نظر ميرسد این است كه تا سال 2006، نيروي دريايي موشكهاي AIM-54A را در خدمت باقي داشت، در حالي كه هيچ موشك نوع B در خدمت نبوده است. احتمال ديگر اين است كه AIM-54B نوعي بهينه شده از همان AIM-54A ميباشد كه باز هم با همان نام A عرضه شده است. گونههاي ATM-54B و AEM-54B نيز رسمن براي ماموريتهاي تمريني ساخته شدهاند و نمونهء فاصلهياب تمريني AIM-54B نيز جداگانه ساخته شده است. [align=center][/align] AIM-54C به سال 1977، طراحي نوع بهبوديافته و پيشرفته شدهء فونيكس به نام AIM-54C آغاز شد. در طراحي موشك AIM-54C به طور كامل از سامانهء ديجيتال هدايت كنندهء WGU-11/B و كنترل كنندهء سطوح متحرك WCU-7/B بهره گرفته شده است. در نوع C از يك پردازندهء ديجيتال 16 بيتي قابل برنامهريزي استفاده شده است و خلبان خودكار، وظيفهء سيستم ناوبري اينرسيايي را نيز به انجام ميرساند. يك مورد بسيار مهم از جزئيات AIM-54C، مقاومت آن در برابر اقدامات متقابل الكترونيكي دشمن است كه اين امر با استفاده از سامانهء بهبود يافته و بسيار پيشرفته شدهء ضدضدعملالكترونيك (ECCM) به انجام ميرسد. مورد ديگر، بهبود راكت موشك ميباشد كه باعث افزايش برد و سرعت موشك شده است. همچنين سامانهء جديد DSU-28/B كه جهت كشف و شناسايي اهداف به كار ميرود، از يك فيوز مقاوم در برابر اخلال الكترونيكي دشمن بهره ميبرد كه اين سامانه در برابر اهداف بسيار كوچك و كم ارتفاع نيز حساس ميباشد. اولين نمونهء آزمايشي سري C به نام XAIM-54C به تاريخ آگوست 1979 تحويل نيروي دريايي ايالات متحده شد. پس از انجام آزمايشات با XAIM-54C، توليد فونيكس نوع C به سال 1982 كليد خورد. اولين سري از موشكهاي عملياتي AIM-54C، به سال 1986 در دسترس قرار گرفتند. انواع تمريني اين موشك شامل ATM-54C جهت تمرين شليك، CATM-54C جهت تمرين هدفيابي و قفل بر روي آن، و AEM-54C مجهز به فاصلهياب الكترونيكي بسيار دقيق جهت منظورهاي آزمايشي ساخته شدند. اما نوع DATM-54C هيچگاه ساخته نشد، زيرا همان نوع DATM-54A به منظور تمرين حمل و نقل AIM-54C جهت پرسنل زميني كفايت ميكرد. [align=center][/align] [align=center]AIM-54C در حال نصب[/align] AIM-54 ECCM / Sealed AIM-54C در طول دوران توليد، بارها مورد ارتقاء و بهبود قرار گرفت. اندكي پس از آغاز توليد، سرجنگي نوع MK 82 با نوع جديدتر WDU-29/B كه درون محفظهء WAU-16/B يا WAU-20/B قرار ميگرفت، جايگزين گشت. WDU/20/B حدود 20 تا 25 درصد تاثير بيشتري بر جاي ميگذاشت. بهبود ديگر، افزودن يك خنثاكنندهء (خنك كننده) دما درون موشك بود كه اف14 را از حمل مايع مخصوص خنككنندگي در حين پرواز، بينياز ميكرد. موشكهايي كه داراي چنين خصيصهاي باشند، اولين بار به سال 1986 تحويل گشتند و از آنها با نام Sealed يا گاهي اوقات + AIM-54C ياد ميشود. در طول مدت توليد فونيكس، قابليت ECCM مدام دچار پيشرفته و بهينه سازي شده است. موشكهاي Sealed و AIM-54C كه داراي ECCM بهبود يافته ميباشند، در نيروي دريايي ايالات متحده به نامهاي AIM-54C ECCM / Sealed شناخته ميشوند. اين نوع از فونيكس، به سال 1988 رسمن در اختيار نيروي دريايي قرار گرفت. هدايتپذيري و سطوح كنترلي موشك نوع ECCM/Sealed جداگانه و با اسامي WGU-17/B و WCU-12/B معرفي شدهاند. در اين موشكها، از محفظههاي سرجنگي WAU-19/B و WAU-21/B استفاده شده است. بهبود ديگر، افزودن يك حافظهء قابل برنامهريزي و نرمافزار جديد جهت پردازشگر سيگنال ميباشد. هنگامي كه توليد AIM-54 در اوئل دههء 1990 متوقف شد، بيش از 5000 موشك AIM-54 از تمامي گونهها ساخته شده بود، كه حدود نيمي از اين تعداد، AIM-54C بود؛ همچنين آنچه از موجودي AIM-54A باقي مانده بود، روانهء انبارهاي نيروي دريايي شد. پاپان كار فونيكس از آنجا كه فونيكس تنها توسط جنگندهء شكاري F-14 Tomcat قابل استفاده ميباشد، اين موشك قرار بود تا زماني كه اف14 در خدمت است، همچنان به حيات خود ادامه دهد. طبق برنامهريزي انجام شده، قرار شده بود كه اف14 تا سال 2007 از رده خارج شود؛ با اين حال نيروي دريايي، طي بيانيهاي به تاريخ 30 سپتامبر 2004 رسمن اعلام كرد كه موشك AIM-54 Phoenix را از خدمت خارج كرده است. موشك AIM-54 در اصل براي رهگيري و منهدم كردن بمبافكنهاي استراتژيك شوروي و تهديدات آنها عليه ناوگان نيروي دريايي ايالات متحده ساخته شده بود و امروزه ديگر هيچ تهديدي براي ناوگان نيروي دريايي وجود ندارد. اگرچه به لحاظ تئوري، فونيكس بر عليه موشكهاي ضدكشتي، كه داراي سرعت بالا و ارتفاع پروازي كم هستند، ميتواند به كار گرفته شود، اما امروزه، سلاحهاي موثري غير از فونيكس براي اين امر وجود دارند. امروزه، هيج برنامهاي براي ساخت موشكي با قابليتها و توان مشابه به جاي فونيكس وجود ندارد. با از رده خارج شدن تركيب جنگندههاي F-14 و موشكهاي AIM-54، وظيفهء دفاع هوايي بر عهدهء جنگندههاي F/A-18 Super Hornet ميباشد كه قرار است به زودي به موشكهاي ميان برد AIM-120C/D AMRAAM تجهيز شوند. [align=center][/align] -
هرچند به اين جناب حسين شريعتمداري و عقايدش ذره اي علاقه ندارم، ولي اين آقا در طول عمرش، اگر يك حرف حساب زده باشد، هماني است كه دربارهء بحرين نوشته است.
-
نكنه تجاوز به دختراي معصوم و بي گناه هم مبارزه در راه خداست! انقلابي(شورشي) كه آغازش اينجوري باشه(با وعده ويزاي امريكاوغيره و تجاوز و وحشي گري در عمل)از الان ميشه پايانشم ديد!!!! جدا كه براي شما حرومزاده ها نبايد گريه هم كرد. مدرك شما براي تجاوز به دختران در شب 18 تير چيست؟ آيا به خوابگاه پسرانه مي تواند دختري وارد شود يا شما آنها را در حال تجاوز ديده ايد؟!! عمل ننگيني كه خود مقام رهبري نيز آن را محكوم كردند و حتا اظهار داشتند كه اگر عكس مرا نيز پاره كردند، شما ساكت باشيد از نظر شما قابل قبول است؟ جدن توصيه مي كنم به اتفاقي كه نه مثل هلوكاست در 65 سال پيش بلكه تنها 8 سال قبل افتاده است دوباره تامل كنيد. آيا شما مدركي براي حرام زاده بودن دانشجويان داريد؟ اگر نداريد يا مسلمان نيستيد كه اين همه انسان را به باد افترا مي گيريد و يا مريض روحي هستيد.
-
محمدرضا کثرانی از جمله فعالان جنبش دانشجويی است که در جريان حوادثی که پس از حمله به کوی دانشگاه تهران در هيجدهم تير 1378 رخ داد شرکت داشته و بازداشت و زندانی شده است. وی تجربه خود را از آن روز چنين بيان می کند: بعدازظهر روز جمعه نوزدهم تير يکی از دوستانم مرا از حمله به کوی دانشگاه تهران که شب پيش از آن رخ داده بود با خبر کرد. وقتی به کوی دانشگاه رفتم با صحنه هايی مواجه شدم که قابل وصف نيست؛ ديوارها خراب شده بودند، در کمدها شکسته شده بود، بعضی از وسايل دانشجويان از طبقات بالا به پايين پرتاب شده بود. [align=center][/align] دانشجويان برايم ماجرا را تعريف کردند، می گفتند بعضی از دانشجويان که خواب آلود يا حتی در حال نماز بوده اند را هم از پنجره طبقه های دوم و سوم به بيرون پرتاب کرده بودند. [align=center][/align] ساختمان خرابه کوی دانشگاه را که مقابل چشمانم ديدم به گونه ای بود که بعدها دانشجويان بوسنيايی دانشگاه تهران می گفتند حتی صربها نسبت به بوسنياييها چنين کاری نکردند. [align=center][/align] اتفاقی که افتاد اين بود که تظاهرات آرام دانشجويان در اعتراض به تعطيلی روزنامه سلام را عده ای که به "لباس شخصی" معروف بودند به خشونت کشيدند. آنها به مراکز دولتی حمله کردند و اتوبوسها را آتش زند اما اين کارها به پای دانشجويان نوشته شد. [align=center][/align] اين لباس شخصيها در خيابانها هم به ضرب و شتم دانشجويان می پرداختند و هم اينکه آنها را بازداشت می کردند؛ يکی از دوستانم به نام مهران ميرعبدالباقی را همينها دستگير کردند. [align=center][/align] دانشجويان در مقابل حملات آنها تا آنجا که برايشان ممکن بود سعی می کردند خودشان را از مهلکه دور کنند، البته در مواردی هم بعضی از دانشجويان با آنها مقابله می کردند. لباس شخصيها برای حمله به دانشجويان همه نوع ابزاری داشتند، از چوب و چماق گرفته تا گاز اشک آور. [align=center][/align] نيروی انتظامی در مقابل آنها کاملاً خنثی رفتار می کرد و فقط با ما برخورد داشت و تندی نشان می داد. اما در طرف مقابل، هماهنگی و سازماندهی چندانی ميان دانشجويان وجود نداشت؛ کسی ميداندار نبود و همه چيز تحت تأثير عواطف و احساسات قرار داشت. شعارهای دانشجويان عمدتاً در محکوميت حمله به کوی دانشگاه بود اما رفته رفته افرادی با گرايشهای مختلف هم وارد ميدان شدند و شعارهای تندتری مطرح می شد که بعضاً بلندپايه ترين سران نظام را نشانه می گرفت. در آخرين روز نا آراميهای تهران که بيست وسوم تير بود، جلوی در ورودی دانشگاه تهران با چند تا از دوستانم ايستاده بودم که مأموران وزارت اطلاعات مرا دستگير کردند. [align=center][/align] مرا داخل قفسی گذاشتند که پشت يک وانت درست کرده بودند و به ساختمانی متعلق به نيروی انتظامی بردند که نزديک ميدان انقلاب قرار دارد. توی حياط ساختمان مرا از ماشين پياده کردند، از آنجا تا در ورودی ساختمان سربازها به صف ايستاده و تونل وحشت درست کرده بودند، يعنی اينکه من و دو دانشجوی ديگر که آنها را نمی شناختم را داخل صف آنها کردند و بعد بشدت کتک زدند؛ آن قدر به ما "بشين و پاشو" دادند که مفصل زانوهايمان قفل شد و افتاديم و باز هم مورد ضرب و شتم قرار گرفتيم. دست آخر چشمانمان را بستند و به تالاری در داخل ساختمان بردند. آنجا مرا روی صندلی نشاندند، بعد يک نفر آمد و چشمبند مرا کمی بالا زد و اعلاميه را نشانم داد که امضای من زيرش بود، پرسيد: "اين را قبول داری؟" گفتم: "بله" وقتی او رفت، يک نفر که لباس نظامی کماندويی به تن داشت آمد و مرا به باد کتک گرفت. همراه من عده بسيار زيادی دستگير شده بودند. من را بيشتر از يک روز در آنجا نگه نداشتند و بعد مرا به زندان اوين و سپس برای بازجويی به بازداشتگاه انتقال دادند. در بازداشتگاه چهار روز متوالی به کف پای من کابل می زدند و يک ماه تمام هم مرا شکنجه روحی می کردند، به اين شيوه که ما را مطمئن کرده بودند که اعدام خواهيم شد، بعد صدای پدرومادرم را می شنيدم که به آنها گفته می شد مرا اعدام کرده اند و بعد مادرم غش می کرد و پدرم گريه می کرد و به دست وپايشان می افتاد. می شنيدم که آنها به پدرومادرم می گويند: "برای اين حرامزاده حتی قرآن هم نبايد خواند". آنجا خدا را مورد خطاب قرار می دادم و گفتم: "خدايا ما در راه آزادی و استقلال ميهنمان و برای دين تو داريم کشته می شويم و حالا حتی پدرومادر ما حق عزداری برای ما ندارند". بعدها که آزاد شدم فهميدم که صدای پدر و مادرم را ضبط و بازسازی کرده بودند و در زندان شرايطی پيش آورده بودند که صددرصد باورم شده بود که واقعاً دارند آنها را آزار می دهند. تا زمانی که دستگير نشده بودم هميشه فکر می کردم که می توان با آرامش و گفتگو از نظام خرده گرفت و مقامات نظام هم در مقابل اين انتقادات به اصلاحات می پردازند اما از وقتی بازداشت و بازجويی شدم ديد من کاملاً عوض شد و به اين نتيجه رسيد که مقامات نظام اصلاً به فکر اصلاح نيستند. الآن، به نظر من، جنبش دانشجويی در وضعيت مبهمی به سر می برد و نظام توانسته است فضای سرخوردگی و ارعاب بر آن حاکم کند. اما اين وضعيت مقطعی خواهد بود و نشانه ها حاکی از اين است که جنبش دانشجويی در حال نوزايی است و در آينده ای نه چندان دور، جنبش دانشجويی کاملاً آگاه و هوشياری خواهيم داشت. [align=center][/align]
-
تاپیک جامع ژوزف استالین تاپیک جامع ژوزف استالین
Reza6662 پاسخ داد به Soldier_Nazi تاپیک در جنگ آوران
فرض بفرماييد حالا موقع انتخابات است و شما بايد از ميان سه كانديداى رياست جمهورى ، يكى را انتخاب كنيد . شما كداميك از اين سه كانديدا را انتخاب خواهيد كرد ؟ الف -- كانديداى اولى ، با سياستمداران و سياست بازان حقه باز و بد كاره و لجاره و مفتخور و بد نام ، بده بستان دارد و اهل فال بينى و پيشگويى و استخاره و اين نوع مزخرفات است . روزى هشت تا ده ليوان مارتينى مى خورد ، سيگار برگ دود مى كند و دو تا فاسق لگورى هم دارد . ب --- كانديداى دومى، تا لنگ ظهر مى خوابد. ترياك مى كشد و هر شامگاه نيم بطر ويسكى را يك ضرب بالا مي كشد. ج --- كانديداى سوم، يك قهرمان جنگ است، دائمن مطالعه مي كند، اهل هنر است و نقاش زيردستي محسوب مي شود، گوشت نمى خورد، سيگار نمى كشد، گاهگدارى يك ليوان آبجو مى نوشد، و اهل زن بازى و حقه بازى هاى ديگر هم نيست. شما كداميك از اين سه نفر را روانه ى كاخ رياست جمهورى خواهيد كرد ؟؟ لطفا نخست تصميم تان را بگيريد ، بعدا به پاسخ اين پرسش ها توجه فرماييد. ........ و اما پاسخ پرسش ها: 1 -- كانديداى اولى فرانكلين روزولت است. 2 -- كانديداى دومى وينستون چرچيل است. و كانديداى سومى ، آدولف هيتلر !! -
جنگنده برتری هوایی سوخو-35 جنگنده برتری هوایی سوخو-35 ( Su-35/Flanker-E)
Reza6662 پاسخ داد به Davood تاپیک در جنگنده و رهگیر
ضمن تشكر از دوست خوبم آقاي داوود، با تمام اين تفاصيل، اين جنگنده در برابر اف35 و اف22 كارايي ندارد و شايد به همين دليل نيز عليرغم حضور گستردهء اين جنگنده در مناقصات و نمايشگاههاي هوايي، تاكنون مشتري چنداني نداشته است. موشكهاي سازماني سوخوي35 -
تاپیک جامع عمليات کربلاي-8 (شرق بصره) تاپیک جامع عمليات کربلاي-8 (شرق بصره)
Reza6662 پاسخ داد به amir تاپیک در عملیات های نظامی ایران
[align=center]عمليات كربلاي8[/align] به تاريخ اردييبهشت 1366، عمليات كربلاي8 بر اثر اصرار مسئولين اجرا شد. تغيير منطقهء عمليات از جنوب به غرب لازمهء فائق آمدن بر وضعيت بحراني جنگ، تداوم تهاجمات ايران بود كه از اين پس حداقل براي يك مقطع زماني تنها در منطقهء غرب كشور، قابل پيگيري و اجرا بود. عوامل موثر در تغيير رويكرد نظامي ايران از جنوب به غرب، به شرح زير بود: 1- ضرورت تداوم جنگ و ممانعت از ايجاد ركود در جنگ. 2- حفظ ابتكار عمل در برابر دشمن. 3- گشودن جبههء جديد در مقابل دشمن و تجزيهء قواي آن. 4- كسب زمان از دشمن براي دستيابي به راهكار جديد در جبههء جنوب. در اين چارچوب، سلسله عملياتي كه سپاه پاسداران در نيمهء اول سال 1366 (كربلاي10، فتح5، نصر4 و نصر7) انجام داد، عمليات نصر8 را نيز به تاريخ 29 / 8 / 1366 در ماووت به اجرا درآورد. سپاه، پس از آن، دو عمليات بيتالمقدس2 و 3 را در 25 / 10 / 1366 و 23 / 11 / 1366 در محور ماووت اجرا كرد. با توجه به دشواريهاي موجود براي ادامهء عمليات در اين محور، سپاه پاسداران در منطقهء حلبچه، عمليات والفجر10 را طرحريزي كرد و به تاريخ 23 / 12 / 1366 اجرا نمود. در اين مرحله، رژيم بعث عراق، به كارگيري گروهك مجاهدين خلق را براي مقابله با سياستهاي ايران در همكاري با معارضين كرد عراقي، به نحو قابل توجهي افزايش داد. ملاقات صدام و رجوي در بغداد، زمينهء اجراي عملياتهاي نامنظم مجاهدين خلق را فراهم ساخت. رجوي در پيامي به نيروهاي شناسايي خود تاكيد كرد كه عملياتهاي شناسايي، بدون برجاي نهادن ردپا از سازمان انجام گيرد. با فرارسيدن ماه پاياني سال 1366، از نيمهء اسفند، حملات موشكي عراق به تهران آغاز شد. به دليل اين تصور كه عراق فاقد موشك مناسب براي حمله به تهران ميباشد، اين حملات موجب شگفتي ناظران شد. به نظر ميرسيد پاسخ ايران به تهاجمات هوايي عراق به مردم بيدفاع و غيرنظامي در شهرها، در اسفند 1363 و بعدها در سالهاي 1364 و 1365، منجر به تصميم عراقيها و شتاب براي تهيه و ايجاد زيرساخت صنايع موشكي و همچنين دريافت موشكهاي اس.اس12 از اتحاد شوروي شده است. اگرچه برخورداري عراق از توانايي شليك موشك به تهران، با كمك فني آلمان غربي و آرژانتين انجام شد، ولي كمكهاي فني روسها و نقش مشاور فني و پشتيباني آنها در طرحريزي ماموريت و سازمان يگان تهاجمي عراق در اين مرحله، بسيار برجسته و قابل توجه بوده است. اما نكتهء قابل تامل در انجام حملات موشكي به تهران اين است كه اين حملات با حمايت روسها و در واقع با هدف تغيير موضع ايران در قبال افغانستان انجام شد. علي اكبر ولايتي، وزير خارجهء وقت ايران: «در اوج بمباران عراق، به قائم مقام وزير خارجهء شوروي گفتم: چرا به عراقيها موشك ميدهد؟ گفت: شما دست از حمايت مجاهدين افغاني برداريد تا ما هم موشك ندهيم؛ معاملهء خوبي نيست؟» نورالدين كيانوري، دبيركل حزب توده در مصاحبه با روزنامه جمهوري اسلامي 6 / 11 / 1371 : «وزير خارجه شوروي به آقاي ولايتي گفته است شما به محض اينكه حمايت از افغانها را قطع كنيد، ما هم حملات عراق به ايران را متوقف ميكنيم.» در سال 1987 برابر 1366، شش كشور غربي، سلاحهايي به ارزش 200 ميليون دلار به ايران فروختند. اين در حالي است كه عراق در همين سال، بيش از 15 ميليارد دلار (75 برابر ايران) سلاح و تجهيزات نظامي دريافت كرد. مجموع اين عوامل، سبب گرديد علائم و نشانههاي قابل توجهي از تغيير قدرت به سود عراق آشكار شود كه در نهايت منجر به شكست ايران در كليهء خطوط تماس و قبول قطعنامهء 598 در سال 1367 گرديد. -
جنگ اكتبر 1973 (یام کیپور) جنگ اكتبر 1973 كه به نام جنگ «يام كيپور» (Yum Kippur) معروفيت دارد، يكى از جنگهاي بزرگ نظامى تاريخ خاورميانه و شايد جهان است. جنگى كه در آن احتمال پيروزي اعراب بر ارتش اسرائيل كاملن ابطال شد. اعراب دراين نبرد آنچه كه از ابتكار و قدرت نظامى در چنته داشتند را وارد كارزار «مرگ و زندگى» كردند ولي به هيچ يك از خواستههاي نظامي و سياسي خود دست نيافتند. [align=center][/align] هنوز با گذشت ۳ دهه از اين جنگ، تاكتيكهاى به كارگرفته شده توسط مصريها براى گذر از كانال سوئز و ورود به صحراى سينا تعجبآور و جسورانه به نظر مىرسد. پس از آنكه ارتش اسرائيل در ژوئن ۱۹۶۷ ظرف تنها ۶ روز، توان نظامى اعراب را درهم كوبيد و نوار غزه، صحراى سينا، ارتفاعات جولان، بيتالمقدس شرقي و غرب اردن را اشغال كرد، اعراب مصمم شدند تا به هرطريقى كه شده انتقام شكست سخت خود در جنگ سال 1967 را بگيرند. خوددارى اسرائيل از عقبنشينى سبب شد تا در سپتامبر ۱۹۷۳ حافظ اسد و انورسادات به اين نتيجه برسند كه جنگ، تنها راه عقب راندن نيروهاي اسرائيلي است. در تمام طول ماه سپتامبر، حداقل ۵ رهبر ديگر عرب نيز در جريان اين عمليات بزرگ قرار گرفتند. به نظر ملك فيصل پادشاه عربستان سعودي، شاه حسين اردني (قصاب جنايتكار سپتامبر سياه)، معمر قذافى (ديكتاتور ليبي)، ياسر عرفات (رهبر معدوم فلسطينيان) و شاه حسن مراكشى، شكست سال ۱۹۶۷، اعتبار اعراب را در جهان از بين برده بود و لازم بود به ويژه براى ملت مصر اين شكست فضاحتبار جبران شود. اعراب تمام تلاش خود را براى مخفى كردن اين عمليات بزرگ به كار بردند و بايد اذعان كرد كه عليرغم ارتباطات گستردهء آنها با غرب و شرق، در اين كار موفق بودند. [align=center][/align] [align=center]حسني مبارك (رئيسجمهور مصر) در كنار زندهياد انور سادات[/align] ژنرال شاذلى ژنرال سعدالدين شاذلى را شايد بتوان طراح اصلى عبور از كانال سوئز دانست. اسرائيل پس از رسيدن به اهداف دلخواه خود در جريان جنگ ژوئن ۱۹۶۷، صحراى سينا را مبدل به دژى تسخيرناپذير كرد. بارلو، مهندس يهودى در طى ۳ سال خط دفاعى در كانال سوئز و صحراى سينا ايجاد كرد كه معروف به «ديوار دفاعى بارلو» شد. فكر عبور از اين خط دفاعى (در حالى كه ورزيده ترين نيروهاى جهان نيز مدافع آن بودند) در ذهن هيچ ژنرالى نمىگنجيد، اما ژنرال مصرى براى عبور از اين خط نقشه بزرگى داشت. [align=center][/align] سعدالدين شاذلى به سال ۱۹۷۲ از طرف زندهياد انورسادات، به عنوان مأمور اصلى تجديد ساختار ارتش مصر انتخاب شد. (وى در ۱۹۷۳ به رياست ستاد ارتش مصر منصوب شد.) ژنرال شاذلى دورههاى ويژهء رنجرى را ديده و در جنگ سال ۱۹۶۷ در قالب يك گروه هوابرد كماندويى، در پشت خطوط اسرائيل پياده شده بود و پس از زدن ضربات متعدد به دشمن در اثر فقدان پشتيبانى ساير قوا مجبور شد در حالى كه تمام نيروهاى رستهاش كشته شده بودند با پاى پياده عرض صحراى سينا را طى كند و با شنا از عرض كانال سوئز بگذرد. وى از همه جهات يك نابغهء نظامى بود. او برخلاف ساير ژنرالهاي اعراب، با سربازان عادي غذا مىخورد و به مانند يك نظامى واقعى تنها به مأموريت مىانديشيد. ژنرال شاذلى علاوه بر اين، تجربهء عملى از نبردهاى كنگو و يمن داشت و در اواخر دهه ۶۰ در رستهء تفنگداران نيروي دريايي كارآموزى كرده بود. آدميرال گورچكوف فرمانده معروف ستاد ارتش اتحاد شوروى در دوران جنگ سرد، روزى به عبدالناصر گفته بود كه اين افسر جوان (شاذلى) نبوغ كامل يك فرمانده كاردان را دارد. انور سادات به تاريخ مارس ۱۹۷۳ به شاذلى گفته بود كه: «ارتش را براى نبرد مرگ و زندگى آماده كند، چرا كه راههاى ديپلماتيك همه به بنبست رسيده است.» از اين تاريخ به بعد بود كه شاذلى طراحىهاى خود را آغاز كرد. او احتياج به حداقل يك گردان نيروى كماندويى از جان گذشته داشت كه در موج اول حمله شركت كنند و با تسخير سرپلهاى مناسب در شرق سوئز راه را براى ورود عمدهء قوا فراهم كنند. سپس بايد راهى را براى ورود تانكهاى سنگين مصرى (با گذر از كانال) فراهم مىكرد. سپس بايد با سرعت هرچه تمامتر از دفاع چندلايه خط بارلو مىگذشت و تازه آنگاه رو در روى ارتش اسرائيل مستقر در صحراى سينا قرار مىگرفت. مسئلهء مهم بعدى، حملهء نيروى هوايى قدرتمند اسرائيل بود. موج توفندهاى كه مهار آن غيرممكن مىآمد، در صورتى كه اين نيرو برجاى مىماند امكان نداشت كه تانكهاى مصرى بتوانند عرض صحراى سينا را رد كنند. بنابراين او تنها بايد به موشكهاى سام روسى اعتماد مىكرد كه توسط هزاران نفر از كارشناسان و مستشاران روسي اداره ميشدند. ۶ اكتبر 1973 اسرائيل هرگز باور نمىكرد كشورهايى كه ۶ سال قبل زير ضربات او له شدهاند، جسارت حملهء مجدد را به خود بدهند، اما در ارتش اسرائيل نيز ۲ نابغه بزرگ نظامى بودند كه از اواخر سپتامبر مى دانستند توفان در راه است. ژنرال موشه دايان طراح حملات جنگ ۶ روزه (وزير دفاع دولت گلداماير، نخست وزير وقت اسرائيل) و دوم ژنرال زرهى آريل شارون. گزارشات اين دو ژنرال ارشد اسرائيلي دربارهء نقل و انتقالات گستردهء مصر در جبهه غرب به جايى نرسيد اما آنها نيز طرحهاى خود را داشتند. ژنرال آريل شارون با علامتگذارى صحراى سينا، خود را براى روزى آماده كرد كه صحرا به تصرف مصريها درآيد و موشه دايان نيز نيروى هوايى را كاملن آماده نگه داشت تا هيچ هواپيمايى بر روى زمين غافلگير نشود حال آنكه برنامه مصريها و سوريها چيز ديگرى بود. عيد يوم كيپور يوم كيپور روز عيد بزرگ مذهبى يهوديان اسرائيل است. در اين زمان ارتش اسرائيل تقريبن در حالت انفعال كامل قرار داشت. (حتى راديو تلآويو نيز در حالت سكوت بود). ژنرال مصرى چنين روزى را براى حمله انتخاب كرد و قبل از شروع عمليات به فرماندهانش گفت كه در طلوع آفتاب روز ۶ ژوئن 1967 نيز اسرائيلیها ما را در بىخبرى كامل غافلگير كردند و حالا نوبت ماست. [align=center][/align] با شروع دستور حمله، صدها غواص با لباس قورباغهاى از عرض كانال گذشته و ضمن خنثاسازى مينها با ديناميت، بخشى از ديوار بارلو را منفجر كردند. بلافاصله كماندوهاى زمينى وارد عمل شده و سربازان غافلگير شده اسرائيلى را از سر راه برداشتند. ظرف ۶ ساعت، ۲۵ دژ از ۳۳ دژ مستحكم بارلو سقوط كرد. قبل از آنكه اسرائيل بتواند نيروهاى ذخيره خود را به ميدان بفرستد، شاذلى با ايجاد ۸ پل بزرگ در شب، هزاران سرباز و صدها تانك را در شرق كانال سوئز پياده كرد. [align=center][/align] [align=center]ژنرال موشه دايان كه نيروى هوايى را كاملن آماده نگاه داشته بود با فرستادن جنگندههاي F-4E و MirageIII سعى كرد تا ۶۰ هزار سرباز مصرى را در روى همان خط از بين ببرد. با توجه به نزديكى بيش از اندازه نيروهاى مصرى به يكديگر از نظر دايان، ۱۰۰ فروند هواپيما براى كوبيدن آنها كافى بود.[/align] موشكهاي سام موشكهاي ضدهوايي سام در جنگ ويتنام، قدرت خود را نشان داده بودند، اما خلبانان اسرائيلى، تجربهء موشكهاي سام را نداشتند و گمان نمىبردند گرفتار تور دفاع ضدهوايى مصر شوند، اما ژنرال شاذلى با به كارگيرى دقيق سايتهاى سام (البته با كمك هزاران مستشار روس!) چنان ضربهاى در روز اول جنگ به نيروى هوايى اسرائيل زد كه موشه دايان را از ادامهء فشار به نيروى هوايى اسرائيل منصرف كرد. گفته مى شود ۱۱ هواپيماى اسرائيلى در ساعت اول جنگ از بين رفتند. در بقاياى دژ بارلو، ۸ هزار مدافع اسرائيلى تا آخرين قوا جنگيدند اما كماندوهاى مصرى كه براى جنگهاى تن به تن و استفاده از سرنيزه آموزش ديده بودند، مدافعان را تار و مار كردند. [align=center][/align] [align=center]سایتهای سام3 مصری (صحرای سینا - اکتبر 1973)[/align] فرماندهان اسرائيلى مرتب تقاضاى رسيدن پشتيبانى هوايى را كرده و هشدار مىدادند سقوط خطوط اوليه اسرائيل نزديك است در نتيجه نيروى هوايى اسرائيل مجددن با تغيير تاكتيك به ميدان اعزام شدند. جنگندههاى اسكاىهاوك اسرائيل نيز به سرنوشت فانتومها دچار شده و تا روز بعد حداقل ۳۰ فروند از آنها سقوط كردند. نصب ۵۰ سايت موشكى سام 2، سام ۳ ، سام ۶ و توپهاي ضدهوايي 23مم سبب شد تا در روز سوم نبرد، ديگر نيروى هوايى اسرائيل وارد عمل نشود و مصريها تعداد نفرات و تانكهاى خود را به ۷۰ هزار نفر و ۶۰۰ تانك برسانند. نبرد در بلنديهاي جولان در بلنديهاي جولان، نيروهاي ارتش سوريه، به وسيلهء پشتيباني 11 گردان توپخانه كه مشتمل بر 5 يگان آتشبار و 188 واحد توپخانه بودند، از طريق دو پل ارتباطي، به مواضع دفاعي ارتش اسرائيل هجوم بردند. در يكي از اين نبردها، 180 تانك اسرائيلي، رو در روي حدود 1300 دستگاه تانك سوري قرار گرفتند. تانكهاي اسرائيلي مستقر در آن منطقه، اين طور توجيه شده بودند كه هميشه اولين شليك را انجام دهند. در منطقهء «جبلالشيخ» (Mount Hermon) كماندوهاي سوري، به وسيلهء هليكوپتر پياده شدند و اغلب پناهگاههاي مهم اسرائيليها را كه مجهز به انواع گوناگوني از تجهيزات مراقبتي بودند، به تصرف خود درآوردند. [align=center][/align] نبرد در منطقهء بلنديهاي جولان، از نظر فرماندهان عاليرتبهء اسرائيلي، در اولويت كامل قرار داشت، زيرا نبرد صحراي سينا، به قدر كافي از خاك اسرائيل دور بود و تهديد فوري براي اسرائيل محسوب نميگرديد، اما با سقوط بلنديهاي جولان، سوريها به راحتي ميتوانستند در مناطق حساس داخل خاك اسرائيل، پيشروي نمايند. اسرائيل، در اسرع وقت، كليهء سربازان ذخيرهء خود را به منطقهء جولان فراخواند. پيش از آنكه سربازان بتوانند خود را به خط مقدم نبرد در جولان برسانند، تانكهاي اسرائيلي بدون آنكه منتظر رسيدن نيروهاي پياده بمانند، به سرعت به منطقه ارسال شدند. اين تانكها به وسيلهء قطار و بدون آنكه معطل نصب مسلسل بر روي برجكهايشان شوند و يا توپهايشان كاليبره گردد، به جولان فرستاده شدند. همانطور كه مصريهاي در صحراي سينا، تحت پوشش سايتهاي موشكي سام قرار داشتند، سوريها نيز در جولان از اين پوشش بهرهمند بودند، اما بر خلاف سينا، تانكها و خودروهاي زرهي روسي، به دليل پستي و بلندي و ناهمواريهاي منطقهء جولان، نتوانستند همانند صحراي سينا كه دشتي صاف بود، كارايي داشته باشند. سوريها تخمين ميزدند كه حدود 24 ساعت طول ميكشد تا سربازان ذخيرهء اسرائيلي در خط مقدم جولان استقرار يابند، اما در حقيقت تنها 15 ساعت طول كشيد تا سربازان ذخيرهء اسرائيلي به منطقهء درگيري وارد شوند. در پايان اولين روز جنگ، نيروهاي سوري كه از نظر عددي، 9 برابر سربازان اسرائيلي بودند، به موفقيتهاي اندكي دست يافتند. [align=center][/align] تا پايان روز، يك تيپ زرهي ارتش سوريه با عبور از گذرگاه رفيد (Rafid Gap)، مسير خود را به جادهاي در شمال غرب، جايي كه قسمتي از خط لولهء كركوك به حيفا از آن ميگذشت، تغيير دادند و منطقهء جولان را نصف كردند. اين جاده، مهمترين جادهء استراتژيكي و سوقالجيشي منطقهء جولان محسوب ميگرديد. بدين ترتيب، نيروهاي سوري قادر ميشدند مستقيمن از نقطهاي كه رخنه كرده بودند به گذرگاه نفح (Nafah) برسند. هرچند كه اين نقطه، مركز اصلي فرماندهي نيروهاي اسرائيلي محسوب نميگرديد اما مهمترين محل تقاطع دو جاده به حساب ميآمد. در طول شب، ستوان زرهي، زوي گرينگلد، (Zvika Greengold) از فرماندهان جوان زرهي ارتش اسرائيل در جولان، كه به تازگي به محل درگيري رسيده و هنوز به يگان محل خدمت خود ملحق نشده بود، با تنها تانكي كه در اختيار داشت، تا زمان رسيدن كمك، وارد جنگ با يگانهاي پيشقراول ارتش سوريه در آن نقطه گرديد. در طول تنها 20 ساعت بعد، نيروهاي ستوان زوي، كه به وسيلهء درخواست راديويي وي، به كمك او شتافته بودند، گاه به تنهايي و گاه به كمك قسمتي از يك واحد بزرگتر، به سرعت، وارد جنگ با تانكهاي ارتش سوريه شدند. در عرض تنها شش ساعت، نيمي از تانكهاي سوري منهدم شدند. ستوان جوان اسرائيلي، با اينكه مجروح شده و نيمي از بدنش سوخته بود، اما هنوز صحنه را ترك نكرده بود و نبرد را به طور خستگيناپذير در آن لحظات حساس و بحراني در يك نقطهء غيرمنتظره براي ارتش سوريه ادامه ميداد. (وي به همين دليل، بالاترين نشان شجاعت ملي اسرائيل را دريافت نمود.) در طول چهار روز بعدي جنگ، تيپ هفتم زرهي ارتش اسرائيل در منطقهء شمال به فرماندهي يانوش بنگال (Yanush Ben Gal) سعي نمود تا با تشكيل خط دفاعي در پشت تپهاي صخرهاي، مركز فرماندهيشان در نفح (Nafah) را حفاظت نمايد. به دلائلي كه تاكنون معلوم نشدهاند، دستهاي از نيروهاي سوري كه در منطقهء نفح، در آستانهء پيروزي كامل قرار داشتند، از پيشروي بيشتر در مواضع دفاعي منطقهء نفح منع شدند كه اين امر، به اسرائيل، امكان ايجاد يك خط دفاعي مستحكم را داد. معقولترين دليلي كه براي عدم پيشروي نيروهاي سوري ارائه شده است، آن است كه نيروهاي سوري محاسبه كرده بودند كه پيشروي بيشتر در آن منطقه، باعث خارج شدن آنها از برنامهء طرحريزي شده توسط فرماندهان ارشد ميشود. [align=center][/align] [align=center]تانک سوری، در خندق ضدتانک ارتش اسرائیل گرفتار شده است[/align] در جنوب منطقهء جولان، تيپ زرهي باراك حضور داشت. منطقهء جنوب، فاقد هرگونه موانع ايذايي طبيعي بود كه اين امر، باعث تلفات نيروهاي دفاعي اسرائيلي فراوان گرديد. به هنگام آخرين سعي نااميدانهء نيروهاي سوريه در دسترسي به درياي گاليله و منطقهء نفح، فرمانده تيپ زرهي باراك، سرهنگ شوهام (Shoham) به همراه معاون و افسر عمليات تيپ، طي نبردهاي سنگين روز دوّم كشته شدند. (هركدام در يك تانك جداگانه حضور داشتند) در اين نقطه، تيپ زرهي باراك، عمليات نيروهاي سوري را با دفاع بسيار فشرده و نبرد تن به تن، متوقف كرده بود، هرچند كه برخي از تانكهاي سوري، به طور مستقل به نبرد ادامه ميدادند. اما ورق جنگ در منطقهء جولان، با ورود نيروهاي ذخيرهء ارتش اسرائيل، برگشت و با آغاز عمليات اين نيروها به تاريخ 8 اكتبر 1973، ارتش اسرائيل دوباره بر كل منطقه تسلط پيدا كرد و نيروهاي سوريه با قبول تلفات بسيار سنگين، به مواضع دفاعي قبلي خود عقب رانده شدند. بلنديهاي جولان، بر خلاف صحراي سينا، به دليل وسعت كم، منطقهء مناسبي جهت ايجاد سپر دفاعي محسوب نميشدند، اما در واقع از نظر استراتژيك و موقعيت سوقالجيشي، ثابت شده بود كه استحكام خطوط دفاعي در اين نقطه، مسئلهء مرگ و زندگي براي اسرائيل محسوب ميشود و نقطهاي بسيار كليدي جهت جلوگيري از پيشروي ارتش سوريه در داخل خاك اسرائيل و تهديد شهرهاي اين كشور است. (به جهت اينكه عمدهء شهرها و شهركهاي مهم اسرائيل، در شمال اين كشور واقع شدهاند.) به تاريخ چهارشنبه دهم اكتبر 1973، آخرين واحد ارتش سوريه در منطقهء مياني بلنديهاي جولان، مجبور به عقبنشيني به خطوط پدافندي پيش از جنگ شدند. اكنون بحث بر سر اين مسئله بود كه آيا با عقبنشيني سوريه به نقطهء مرزي 1967، جنگ خاتمه يابد يا اينكه ارتش اسرائيل، عمليات در داخل خاك سوريه ادامه دهد. ژنرالهاي ارشد اسرائيلي، تمام وقت 10 اكتبر را تا نيمهشب، بر سر اين مسئله به بحث پرداختند. برخي تمايل به ترك مخاصمه داشتند، كه اين امر، به سربازان اجازه ميداد به منطقهء درگيري در صحراي سينا اعزام شوند. (تنها دو روز قبل، نيروهاي ژنرال شموئل گونن در منطقهء هذايون صحراي سينا، از مصريها شكست خورده بودند.) برخي ديگر نيز تمايل داشتند ارتش اسرائيل به داخل خاك سوريه حمله كند و تا شهر دمشق پيشروي نمايد كه اين امر، از نظر آنان، باعث خارج شدن كامل سوريه از جنگ ميشد. اشغال دمشق، ميتوانست باعث شود، اسرائيل به قدرت اوّل نظامي در منطقهء خاورميانه تبديل شود، ضمن اينكه مناطق اشغالي در پايان جنگ، ميتوانستند برگ برندهء مهمي در دست اسرائيل محسوب شوند. عدهاي ديگر از فرماندهان بر اين اعتقاد بودند كه سوريه داراي دفاع مستحكمي مشتمل بر خندقهاي ضدتانك، ميادين مين و برخي نقاط قوت ديگر است و بدين جهت، دفاع از خطوط درگيري واقع در بلنديهاي جولان را به ايجاد جنگ ديگري در زمينهاي مسطح و بدون پوشش عوارض طبيعي داخل خاك سوريه، ترجيح ميدادند. [align=center]با اين حال، نخست وزير اسرائيل، (گلدا ماير)، قاطعترين تصميم را در برابر تمامي اين پيشنهادات اتخاذ كرد:[/align] [align=center][/align] [align=center]«انتقال يك واحد ارتش از جولان به سينا، چهار روز به طول ميانجامد. اگر در طول اين مدت، جنگ پايان پذيرد، جنگ با از دست دادن صحراي سينا، بدون هيچگونه كسب نتيجهاي در شمال (جولان) براي اسرائيل، به پايان ميرسد، بدون آنكه از تهديدات بر عليه اسرائيل كاسته شده باشد. اين يك موضوع سياسي است و تصميم من، در جهت شكستن خطوط دفاعي، باعث كاهش تبعات منفي پايان جنگ خواهد شد. حمله، بايد فردا 11 اكتبر آغاز شود.»[/align] از 11 اكتبر تا 14 اكتبر 1973، نيروهاي ارتش اسرائيل، وارد خاك سوريه شدند و محدودهاي به وسعت بيست مايل مربع را در منطقهء باشان (Bashan) به تصرف خود درآوردند. از آن نقطه، ارتش اسرائيل قادر ميشد تنها از فاصلهء 40 كيلومتري، حومهء دمشق را تحت محاصرهء خود درآورد و با استفاده از توپخانههاي سنگين خود، اين شهر را به راحتي تهديد نمايد. از آنجايي كه وضعيت اعراب در ميادين جنگ، روز به روز خرابتر ميشد، فشار وارده بر شاه حسين اردني، جهت وارد كردن نيروهايش به جنگ، افزايش مييافت. شاه حسين، راهي يافت تا بدون آنكه نيروهايش را درگير جنگ با اسرائيل كند و كشورش را هدف بمباران نيروي هوايي اسرائيل قرار دهد، فشار اعراب را بر اردن را كاهش دهد. وي به جاي حملهء مستقيم به اسرائيل از طريق مرز مشترك، يك دسته از نيروهاي نظامي ارتش اردن را رهسپار سوريه كرد. شاه حسين، از طريق يك واسطهء آمريكايي، تصميم خود مبني بر ارسال نيرو به سوريه را به اطلاع اسرائيل رساند. وي اميدوار بود، اسرائيليها هدف وي از اين كار را، اعلان جنگ تصور نكنند و بر اين اساس، به اردن حمله ننمايند. موشه دايان، چنين پيشنهادي را نپذيرفت، هرچند كه اسرائيل، قصد گشودن جبههء ديگري را نداشت. رژيم بعث عراق عراقيها، نيروهاي مزدوران بسيار زيادي را به منطقهء جولان ارسال كرده بودند، كه شامل 30 هزار سرباز، 500 دستگاه تانك و 700 دستگاه نفربر بود. جبههء درگيري عراقيها با اسرائيل، منطقهاي بسيار استراتژيك و حساس براي ارتش اسرائيل محسوب ميشد. عراقيها انتظار داشتند ظرف 24 ساعت، پيشروي خود در اين منطقه آغاز نمايند. عراقيها وارد يك نبرد بسيار حساس شدند، زيرا هنگامي كه آنها به مواضع بيدفاع ارتش اسرائيل در جناح جنوبي تيپ زرهي در حال پيشروي ارتش اسرائيل حمله كردند، به جهت جلوگيري از در محاصره قرار گرفتن، به يكباره پيشروي يگانهاي خود را متوقف كردند و كيلومترها عقبنشيني كردند! سپس تركيب نيروهاي سوري، عراقي و اردني، جهت جلوگيري از پيشروي بيشتر ارتش اسرائيل، پاتك خود را آغاز كردند. با اين حال، آنها نتوانستند نيروهاي اسرائيلي را از منطقهء «باشان» به عقب برانند. [align=center][/align] به تاريخ 22 اكتبر 1973، كماندوهاي ورزيدهء تيپ پيادهء Golani و تيپ نيروهاي ويژهء Sayeret Matkal ارتش اسرائيل، عليرغم تلفات بسيار زيادي را كه از طريق تكتيراندازان سوري مستقر در كوههاي استراتژيك اطراف متحمل شده بودند، پاسگاه دورافتادهاي را در منطقهء «جبلالشيخ» (Mount Hermon) به تصرف خود درآوردند. دو هفتهء قبل، چنين حملهاي در اين منطقه، 25 كشته و 67 مجروح بر جاي گذارده بود، اما در جريان حملهء دوّم، 55 كشته و 79 مجروح بر جاي ماند. يك بلدوزر D9 اسرائيلي، كه سربازان پيادهنظام اسرائيلي بر آن سوار بودند، راهي را براي رسيدن به قله پيدا كرد تا از تسخير قله بدست نيروهاي سوري پس از جنگ، جلوگيري نمايد. يك تيپ از نيروهاي چترباز اسرائيلي نيز، پاسگاه مستقر در تپهء روبهرو را اشغال كردند. نبرد در دريا نبرد معروف به جنگ لاتاكيا بين سوريه و اسرائيل، انقلابي در نبردهاي دريايي محسوب ميشد كه در دومين روز جنگ يعني به تاريخ 7 اكتبر 1973 به وقوع پيوست و در نتيجهء اين نبرد، كه منجر به پيروزي قاطع اسرائيل شد، توان شناورهاي موشكانداز كوچك، سريع و مجهز به سامانههاي پيشرفتهء جنگ الكترونيك نيروي دريايي اسرائيل به اثبات رسيد. اين نبرد، اولين نبرد دريايي جهان محسوب ميشد كه دو طرف درگير از ناوچههاي موشكانداز مجهز به موشكهاي ضدكشتي استفاده كرده بودند. تا پيش از اين نبرد، شناورها و قدرت نيروي دريايي اسرائيل، همواره مورد تمسخر اعراب قرار ميگرفت، و تحت تاثير اين نبرد بود كه توان بالاي اين نيرو، به اثبات رسيد. [align=center][/align] به دنبال اين نبرد و چند درگيري كوچك دريايي ديگر، نيروهاي دريايي سوريه و مصر، تا پايان جنگ اكتبر، و زماني كه دولت اسرائيل، آبراههاي را جهت عبور آنها آزاد گذارد، از محل اسكلههاي خود در درياي مديترانه، خارج نشدند! عمدهء توان نيروي دريايي اسرائيل، (در حدود 96%) را شناورهاي ساخت ايالات متحده تشكيل ميدادند كه بر خلاف تصور عموم، به جاي انتقال از طريق هوا، از طريق دريا تحويل اسرائيل شده بودند. با اين حال، نيروي دريايي اسرائيل، براي درهم شكستن انسداد درياي سرخ توسط نيروي دريايي مصر، ضعيف و ناموفق بود. ناوگان دريايي مصر، وظيفه داشتند از رسيدن سوخت و ساير ملزومات مورد نياز اسرائيل از طريق بندر ايلات جلوگيري نمايند. اسرائيل در درياي سرخ، فاقد ناوچههاي موشكانداز به تعداد كافي بود تا قادر شود اين محاصرهء دريايي را از بين ببرد و از اين بابت، بسيار در تنگنا قرار داشت. [align=center][/align] در طول جنگ اكتبر، نيروي دريايي اسرائيل، چندين بار، بنادر مصر را مورد حملات خود قرار داد. در جريان اين حملات از شناورهاي ضربتي تندرو به همراه نيروهاي كماندويي گروه ويژهء 13 استفاده گرديد كه از زبدهترين نيروهاي ارتش اسرائيل بودند. هدف اصلي اين حملات دريايي اسرائيل، انهدام شناورهاي مصري بود كه وظيفه داشتند نيروهاي ارتش مصر را به پشت خطوط اسرائيل منتقل نمايند. به طور كلي، برآيند و تاثير چنين نبردهاي در درياي سرخ، تا حدودي اندك بود. ورق بر ميگردد در جنگ اكتبر ۱۹۷۳ نيز مانند اكثر جنگهاى برقآسا، تكليف جنگ، بايد در همان ۷۲ ساعت اول مشخص ميشد. ژنرال شاذلى مىدانست كه جبههء اصلى نبرد، غرب صحراى سينا و خط بارلو است. جبهههاى اردن و جولان (در جنوب سوريه) همه جبهههاى فرعى بودند. بنابراين او به اين معتقد بود كه مصر بايد از اين فرصت طلايى استفاده كرده و خود را به جنوب اسرائيل برساند تا دست بالا را در جنگ داشته باشد. اما در قاهره سادات اصلن چنين خيالى نداشت. او معتقد بود كه جهت جلوگيري از غافلگيري و تلفات بيشتر نيروهاي ارتش مصر، بايد قواى مصرى با نفوذ به عمق ۲۰ كيلومترى صحراى سينا موضع پدافندى اتخاذ كنند. درخواستهاى مكرر ژنرال مصرى براى اجازه فتح ۳ گذرگاه قفقفه، قيدى و متيلا كه شاهكليد فتح كل صحراي سينا بودند مورد بىتوجهى قاهره قرار گرفت و ۳ هزار كماندوى مصرى در روز ۸ اكتبر به جاى تصرف مناطق استراتژيك مذكور دستور استراحت گرفتند. بنابراين اكنون زمان ضدحملهء اسرائيل بود. در ۹ اكتبر 1973، تنها ۲ واحد زرهى اسرائيل حمله به مصريها را آغاز كردند اما تلفات سنگين آنها سبب ناموفق ماندن عمليات شد. اسرائيلىها در روزهاى بعد نيز در چند نوبت حملات زرهى عظيمى را عليه مصريها سامان دادند. كسى گمان نمىكرد واحدهاى زرهى مصر از اين نبردها جان به در ببرند چرا كه اسرائيل در اين نبردها ضمن استفاده از تانكهاي قديمي سوپرشرمن، از تانكهاى ام۶۰ و ام۴۸ آمريكايى بهره مىبرد كه جديدترين محصولات زرهى آمريكا بودند. اما موشكهاى آرپىجى7 و ساگر روسى، جهنمى واقعى را براى تانكهاى مذكور ايجاد كردند. در مجموع ظرف يك هفتهء اول جنگ، اسرائيليها يك سوم تانكهاى خود را از دست دادند حال آنكه مصريها در همين زمان تعداد تانكهاى خود در صحرا را به ۱۲۵۰ دستگاه رسانده بودند. [align=center][/align] [align=center]تانک سوپر شرمن (نیروی زمینی اسرائیل)[/align] يكي از بزرگترين نبرد تانكها در تاريخ در ۱۴ اكتبر 1973، بزرگترين جنگ تاريخ تانكها به وقوع پيوست. (پس از نبرد سال 1943 در منطقهء كورسك شوروى) اين نبرد بسيار سنگين، در قبل از گذرگاه متيلا بين ۲۵۰۰ تانك و زرهپوش از طرفين آغاز شد. اما حدس انور سادات درست بود، زيرا به هنگامي كه در ۱۴ اكتبر وقتى بالاخره قاهره با درخواست ژنرال شاذلى براى عبور از گذرگاههاى استراتژيك متيلا و قفقفه موافقت كرد، ۸۰۰ تانك و ۷۰ هزار نيروى مصرى خود را در برابر ۶۰۰ تانك و ۱۵۰ هزار سرباز اسرائيلى ديدند. ژنرال آريل شارون در گذرگاههاي صعبالعبور منطقه، مذكور منتظر اين اشتباه مصريها بود. در حقيقت مصر ۶ روز حياتى را از دست داده بود و اكنون قواى مصر در منطقه دست پائين را داشت. ظرف چند ساعت ۱۰۰۰ تانك از طرفين به نسبت يك به سه به نفع اسرائيل در آتش سوختند و مصريها دريافتند آنها نيز ديگر اگر بخواهند، قادر به پيشروى نيستند و متحمل شكست بسيار سنگيني شدند. طرح آريل شارون ژنرال آريل شارون (نخست وزير سابق اسرائيل) يك نظامي بسيار نترس و بيرحم محسوب ميشد و اعراب، خاطرهء تلخي از اقدامات وي در كشتار فلسطينيان در ذهن داشتند. اما هيچكدام از اين موارد سبب نخواهد شد تا نقش بسيار بزرگ او در جريان جنگ سال ۱۹۷۳ ناديده گرفته شود. به تاريخ ۱۵ اكتبر 1973، زمانى كه جنگ در جبههء سينا به بنبست رسيد، وى با آنكه سرش هدف تركش گلولهء توپ يكي از تانكهاي مصري قرار گرفته بود، در ستاد ارتش اسرائيل با بيرون آوردن نقشهاى علامتگذارى شده اعلام كرد كه مىتواند تنها با ۴ تيپ از بين ۲ سپاه قدرتمند ارتش مصر بگذرد و با عبور از كانال سوئز در جهت عكس ميدان جنگ، خود را به شمال مصر برساند و با تهديد يا اشغال اسكندريه و قاهره، مصر را مجبور به قبول آتشبس كند. [align=center][/align] ژنرال موشه دايان و ساير فرماندهان اسرائيلى كه در آن زمان در اثر از بين رفتن ۴۵ درصد توان زرهى و ۱۰۰ هواپيما و هزاران نفر از بهترين سربازان اسرائيلى، اميدى به حملهء متقابل با روشهاى كلاسيك نداشتند ناچارن با حركت جسورانهء آريل شارون كه نوعى حمله ناپلئونى و در حد خودكشى بود موافقت كردند. امروز كه جنگ اكتبر را مرور مىكنيم درمىيابيم كه جنگ مذكور نبرد بين ۲ ژنرال بلندپايه مصرى و اسرائيلى (شاذلى و شارون) بود اما متأسفانه اعراب ترسو، به ژنرالهاي خود اجازه ريسك ندادند حال آنكه سرفرماندهى ارتش اسرائيل در آن شرايط بسيار سخت اختيار تنها ۱۲ هزار سرباز را به ژنرال آريل شارون براى «طرحى شبيه به خودكشى» داد. در ساعت ۵ صبح ۱۵ اكتبر 1973، سربازان ژنرال آريل شارون در اختفاى كامل سوار بر تانكهاى روسى به غنيمت گرفته شده از جنگ قبلى شدند (تانكهاي روسي T-62 و T-55) و حتا در ارتباطات راديويى خود به زبان عربى صحبت كردند! آنها با عبور از كانال سوئز، طى ۴۰ ساعت با از بين بردن هزاران نفر سرباز و دهها پايگاه موشكهاي سام مصرى، از آتش مؤثر فانتومها نيز استفاده كردند. در ۱۸ اكتبر 1973، ناگهان مردم مصر متوجه شدند اسرائيلىها در مصر هستند! حملات متعدد ميگهاى مصرى نيز براى در هم كوبيدن سرپلهاى اسرائيل در غرب سوئز بىفايده بود و آنها دستهدسته مقهور موشكهاي اسپاروي فانتومها و خلبانان جسور و ماهر اسرائيل مىشدند چرا كه ديگر از پشتيبانى موشكهاى سام روسي خبري نبود. [align=center][/align] [align=center]به تاريخ ۲۲ اكتبر 1973، تعداد نيروهاى اسرائيل در شمال مصر به ۲۰ هزار سرباز و ۵۰۰ تانك و نفربر زرهى رسيد اين در حالى بود كه عمدهء قواى مصر در صحرا مشغول بودند. در روز ۲۳ اكتبر اسرائيلىها با كنترل كامل محور سوئز – قاهره، به ۱۰۱ كيلومترى پايتخت مصر رسيدند![/align] در حالى كه مصرىها به دليل احتمال سقوط قاهره و فروپاشي شيرازهء ارتش خود، آتشبس را قبول كرده بودند، در اسرائيل گوش شنوايى نبود. بنابراين در ۲۴ اكتبر 1973، مصر خود را براى فرا خواندن لشگرهاى جديد آماده كرد. اين در حالى بود كه شوروى به دليل ايراد خسارات بسيار سنگين به مصر، ديگر موافق ادامهء جنگ نبود و ايالات متحده از اسرائيل درخواست نمود، با آتشبس موافقت نمايد. [align=center][/align] [align=center]خلاصهاي (به زبان عبري) از گزارش فوقمحرمانهاي كه توسط مركز پژوهشي Aman به تاريخ 5 اكتبر 1973 تهيه شده است و در آن، احتمال وقوع جنگ و حملهء اعراب، بسيار ضعيف انگاشته شده است؛ در حالي كه اين موضوع، بزرگترين اشتباه تاريخ سرويس جاسوسي اسرائيل به شمار ميرفت.[/align] [align=center][/align] [align=center]گزارش فوقمحرمانهء Aman، (كه مهر بسيار مهم بر آن خورده است) تنها شش و نيم ساعت پيش از وقوع جنگ اكتبر، بر اساس گزارش دكتر اشرف مروان در اسرائيل توزيع شد، و اين در حالي بود كه نيروهاي مصر و سوريه، طرح حمله به اسرائيل را آماده ميكردند. (دكتر اشرف مروان، بعدها معلوم گشت كه يك جاسوس دوجانبه است.)[/align] [align=center][/align] [align=center]عمليات موسوم به Operation Nickel Grass، طرح ايالات متحده براي انتقال تجهيزات مورد نياز اسرائيل در جريان جنگ اكتبر بود. در اين تصوير، يك دستگاه تانك آمريكايي M60 Patton در حال پياده شدن از هواپيماي باربري C-5 Galaxy نيروي هوايي ايالات متحده مشاهده ميگردد.[/align] [align=center][/align] [align=center]جدول مقایسهء توان نظامی اعراب و اسرائیل در جریان جنگ اکتبر[/align] [align=center][/align] [align=center]نقشهء مناطق تحت تصرف اعراب و اسرائیل پس از پایان جنگ[/align] [align=center][/align] [align=center]یکی از نتایج مثبت جنگ، امضای پیمان صلح و ترک مخاصمه (کمپ دیوید) بین دو کشور همسایهء مصر و اسرائیل بود که با درایت زنده یاد، انور سادات، منطقه را به آرامش رساند. مصریها، پس از جنگ اکتبر، توانستند ارتش خود را به جای تجهیزات قدیمی و ضعیف روسی، با سلاحهای جدید و پیشرفتهء آمریکایی نظیر هواپیماهای F-16 بازسازی نمایند.[/align]
-
نيروي هوايي، تعيين كنندهء سرنوشت نهايي جنگها نيروي هوايي، تعيين كنندهء سرنوشت نهايي جنگها
Reza6662 پاسخ داد به Reza6662 تاپیک در متفرقه در مورد نیروی هوایی
[align=center]نگاهي به برخي از جنگ افزارهاي هوايي بسيار مدرن[/align] B-1B بي ـ ۱ بمبافكن مافوقصوت و بالمتغیر آمريكاست كه بمبافکنی استراتژیک و سنگین وزن محسوب ميشود و متعلق به نسل نوینی از بمبافکنهای ساخته شده جهت جایگزینی B-52 به حساب میآید. اين بمبافكن قادر به پرواز مستقيم از آمريكا به مناطق درگيري در اروپا و خاورميانه است. بي-1 يادگاري از دوران جنگ سرد است. ساخت اين هواپيما در دوران پرزيدنت جيمي كارتر متوقف شد، اما رونالد ريگان دستور ادامه پروژه را داد. براي اولين بار در جنگ سال ۱۹۹۱ عليه عراق به كار گرفته شد. اين بمبافكن بسيار بزرگ و بسيارگران، تنها براي بمبارانهاي استراتژيك مورد استفاده قرار ميگيرد و برای بمبارانهای تاکتیکی، مقرون به صرفه نمیباشد. B-2A اين هواپيما كه از نوع استيلث (نامرئي) و غيرقابل رؤيت است، تنها در پايگاه مخصوص وايتمن در ميسوري آمريكا نگهداري ميشود. اين بمبافكن به مانند بي ـ ۱ قادر است انواع بمبهاي هستهاي را حمل كند. در نبردهاي اخير اين هواپيماي 1.2 ميليارد دلاري، بارها مورد آزمايش قرارگرفت. اين بمبافكن قادر به حمل صدها بمب هوشمند است و هر فروند آن معادل دهها بمبافكن كوچك ميتواند به دشمن صدمه بزند. F/A-18E/F سوپر هورنت اف - ۱۸ يا زنبور زهرآگين نمونهء توسعه يافته اف - ۱۸ قديمي است كه از ۱۹۹۸ وارد كارزار شده است. اين جنگندهء چندمنظوره (نوع قديم و جديد آن) در حال حاضر بخش اعظم ناوگان هوايي نيروي دريايي ايالات متحده را تشكيل ميدهد و جنگندهء اصلي ناوهاي هواپيمابر ايالات متحده محسوب ميشود. اين جنگنده بمبافكن، در صورت لزوم ميتواند با دو برابر سرعت صوت، جنگندههاي رقيب را از فواصل دور رهگيري كرده و با موشكهاي هدايت شوندهء آمرام از بين ببرد. اين جنگنده ۲۹ميليون دلار قيمت دارد. F-15C/D/E اف-۱۵ ايگل (در نوع E به نام استرایک ایگل معروف است) از جمله جنگندههاي بسيار معروف با 2۵ سال سابقه محسوب ميشود كه ۳ هزار كيلومتر در ساعت سرعت و توان فوقالعاده در جنگهاي شبانه، انهدام شكاريهاي دشمن، انهدام سايتهاي پرتاب موشك و پشتيباني هوايي دارد. [align=center][/align] [align=center]F-15E Strike Eagle[/align] F-14 اف-۱۴ تامكت، هواپيماي بسيار معروف نيروي دريايي آمريكا بود كه در سال 2006 به دليل هزينههاي سنگين تعمير و نگهداري، روانهء موزههاي ايالات متحده گرديد. امروزه اف-14 به صورت عملیاتی، به تعداد اندکی، تنها در اختيار نيروي هوايي ايران قرار دارد. اف-۱۴ اگرچه بیش از ۳ دهه قدمت دارد اما هنوز در صورت آماده به پرواز بودن، قادر است به سادگي هواپيماهاي حريف را منهدم كند. اف-۱۴ از سيستم راداري فوق العاده پيشرفتهاي برخوردار است كه هنوز به دليل گراني، نصب آن برروي بسياري از هواپيماها به صرفه نيست. اف-۱۴ ميتوانست 2.5 برابر سرعت صوت پرواز كرده و ۲۴ هدف هوايي را همزمان رهگيري كند و ۶ تاي آن را همزمان با موشكهاي AIM-54 فونيكس (موشك گراني كه تقريبن همقيمت هواپيماهايي نظير MiG-21 است!) منهدم كند. سيستم آتشكن و فراموش كن اين هواپيما متعلق به اوائل دههء ۷۰ ميلادي است، اما هنوز قادر است زودتر از جنگندهء حريف، آن را شناسايي كرده و از فاصله ۱۳۰ كيلومتري آن را از بين ببرد. اين هواپيما عليرغم قدمت، ۳۸ ميليون دلار قيمت دارد و گراني قطعات يدكي و موشكهاي فونيكس آن سبب شد تا حتا نيروي هوايي آمريكا نتواند از آن استفاده كند و در نهایت نیز نیروی دریایی، جنگندهء اف18 سوپر هورنت را به آن ترجیح دهد. اين هواپيما يك وظيفه مهم در نيروهاي دريايي آمريكا داشت و آن اين بود كه اگر جنگندهاي بتواند از خطوط پرحجم آتش يك ناو هواپيمابر بگذرد و پدافندهاي موشكي آن ناو را بياثر كند، آنگاه با اين هواپيما روبرو خواهد شد كه ميتواند در نبردي كه طولاني نخواهد بود، خود جنگندهء دشمن و يا موشك ضدكشتي پرتابي آن، با موشكهاي دوربرد فونيكس منهدم شود. امري كه امروزه از عهدهء جنگندههاي اف-18 به هيچ وجه برنميآيد. ايران در جنگ خود با عراق عليرغم برخوردار نبودن از پشتيباني تكنولوژيكي و قطعات آمريكاييها، توانست حتا به شكل محدود، استفادهء مناسبي از اين هواپيما بكند. بسياري از بمبافكنهاي ايراني به اتكاي اف-۱۴ (پشتيباني هوايي آن) بدون ترس از جنگندههاي عراقي، مواضع ارتش عراق را در عمق آن كشور بمباران ميكردند. همچنین یکی از دلائل ناکارآمدی ناوگان میگهای25 عراق نیز عدم توانایی آنها در تقابل با تامکتهای ایرانی بود. موشک دورپرتاب AGM-130 موشک هوا به زمین AGM-130 موشکی است قدرتمند جهت حملات ضربتی دور از دسترس پدافند هوايي دشمن در ارتفاعات کم و زیاد به اهداف گوناگون. پس از بازنشستگی بمبافکنهای F-111، امروزه تنها جنگندهء F-15E قادر به حمل این موشک به تعداد دو فروند در دو جایگاه نزدیک به بدنه روی بالها میباشد. این سلاح هوشمند، امکان حملات ضربتی بسيار دقیق را به وسیلهء هدایتپذیری اینرسیایی و ماهوارههای مکانیاب جهانی (GPS) فراهم میآورد. [align=center][/align] این سلاح هوشمند، جهت حملهء دقیق به اهداف پرارزش و ثابت، یا اهدافی با تحرک کم در نظر گرفته شده است که در فاصلهای حدود 15 تا 40 ناتیکال مایلی از جنگندهء پرتابگر قرار گرفتهاند. موشک AGM-130A گونهء موتوردار بمب هدایتشوندهء Unit-15 بوده و به طور واضح، دارای برد دورتر و دقت بیشتری نسبت به بمب GBU-15 میباشد. همچنین این سلاح، به هواپیمای پرتابگر این فرصت را میدهد تا با انجام مانور حلقهای (man-in-the-loop) در فاصلهای دور از رينگ پدافندي دشمن باقی بماند، و خدمهء هواپيما با استفاده از سيستم هدایت تلویزیونی و یا با استفاده از هدایتپذیری حساس به مادون قرمز، سرجنگی 2000 پوندی موشك را با دقت زياد، به سمت هدف هدایت نماید. [align=center][/align] موشک دورپرتاب (stand-off) و دقیق AGM-130 به طور گسترده، در جنگ سال 1999 کوزوو و همچنین جنگ آزادسازی عراق به سال 2003، بر علیه اهداف حساسی در كوزوو و بغداد با موفقیت کامل شلیک گردید. موشک دوربرد هوا به هوای AIM-120C5 و رادار APG-63(V)2 رادار APG-63(V)2 با تسليحات متداول به كار گرفته شده توسط جنگندههاي F-15C/D/E كاملن سازگار است، ضمن اينكه امكان بهرهگيري از حداكثر برد و قابليت رزمي موشك AIM-120C5 AMRAAM را فراهم ميآورد، به طوري كه در يك زمان، رادار قادر است چندين موشك آمرام را به سمت چندين هدف كه در پهناي وسيعي از افق، در ارتفاعات گوناگون و در فواصل مختلف پراكنده هستند، هدايت كند. [align=center][/align] موشک آمرام نوع C5 که با از رده خارج شدن جنگنده های F-14 Tomcat و موشکهای AIM-54 وارد خدمت شده است، دارای حداکثر بردی برابر 110 کیلومتر است و برای فواصل کمتر از 20 کیلومتر، رادار جستجوگر نصب شده درون موشک، اقدام به هدفیابی مستقل از هواپیمای پرتابکننده مینماید. با توجه به قطعات مشترك زيادي كه بين رادار APG-63 نصب شده در جنگندههاي F-15 و رادار APG-73 نصب شده در جنگندههاي F/A-18 وجود دارد، این موشک به صورت گسترده برای نصب بر روی جنگندههای سوپرهورنت نیروی دریایی و به زودی استرایکایگل نیروی هوایی، در اختیار قرار داده خواهد شد. بمب هدایت ماهوارهای JDAM مهمات ضربتي مستقيم مشترك موسوم به JDAM يك كيت هدايت كنندهء بمب سقوط آزاد است كه در محل دم يا قسمت انتهايي آن نصب ميشود و دقت بمبهاي سقوط آزاد را به شدت افزايش ميدهد. اين بمبها بدين ترتيب ميتوانند در هر شرائط آب هوايي، مورد استفاده قرار گيرند و يك جنگافزار هوشمند محسوب شوند. با افزودن یک بخش اضافه به قسمت انتهایی بمبهای سقوط آزاد، این بمبها، هدایتپذیر میشوند. این بخش افزوده شده، مشتمل بر یک سیستم هدایت کنندهء اینرسیایی و یک سیستم هدایت کننده بر اساس مکان یاب جهانی است. [align=center][/align] بدین طریق، بمب JDAM، دقت بسیار زیادی نسبت به بمب های سقوط آزاد معمول که هدایت نمی شوند، پیدا میکند؛ ضمن اینکه در شرائط آب و هوایی گوناگون نیز قابل استفادهاند. کلمهء مشترک یا Joint که در ابتدای نام این بمب آمده است، نشانگر همکاری مشترک ایالات متحدهء آمریکا و دولت پادشاهی بریتانیا در برنامهء طراحی و تولید این جنگ افزار است. [align=center][/align] ترکیب بسیار موفق بمبهای JDAM و بمب افکن سنگين و رادارگريز B-2، برای اولین بار در عملیات نیروهای متفق (Operation Allied Force) بر ضد صربهای یوگوسلاوی در نبرد کوزوو به کار گرفته شد. در این عملیات، بمبافکنهای بی-2، پس از 30 ساعت پرواز مداوم از پایگاهشان در وایتمن (ایالت میسوری) خود را به یوگوسلاوی میرساندند. در جریان جنگ کوزوو، بیش از 600 عدد بمب JDAM توسط بی-2 ها پرتاب شد. [align=center][/align] کارشناسان نظامی بر این اعتقاد هستند که در جریان جنگ کوزوو و عملیات نیروهای متفق، بی-2 ها، 651 بمب JDAM را پرتاب کردند که این پرتابها، دقتی در حدود 96 درصد و انهدام 87 درصد اهداف تعیین شده را به دنبال داشته است که دقت و خسارات وارد شده به اهداف، بسیار فراتر از انتظار بوده است. امروزه نسل جدید بمبافکنهای B-2A که سری Block 30 نام دارند، قادر هستند تعداد 80 عدد بمب JDAM را همزمان به سمت 80 هدف مختلف پرتاب نمایند. موشک کروز AGM-158 JASSM موشك JASSM يك سلاح دوربرد، بسيار بادقت و رادارگريز محسوب ميشود كه از فواصل بسيار دور قابل شليك است. هدايت موشك به روش ناوبري اينرسيايي (inertial navigation) انجام ميگيرد كه مسير پروازی موشك نيز به وسيلهء ماهوارههاي مكانياب جهاني (GPS) اصلاح ميشود. [align=center][/align] شناسايي دقيق محل هدف و همچنين رهيافت نهايي موشك به سمت هدف مورد نظر، به وسيلهء جستجوگر حساس به حرارت انجام ميپذيرد. يك ارتباط دادهاي ديجيتال (data link) به موشك اين امكان را ميدهد تا محل دقيق و وضعيت خود را حين پرواز به كامپيوتر هواپيماي پرتابگر انتقال دهد. اين امر منجر به بهبود بسیار زیاد دقت هدفگيري شده و باعث خسارت بيشتر به هدف مورد نظر ميشود. در اين روش، دقت هدفيابي، حدود 2.4 متر (8 فوت) ارزيابي ميشود. [align=center][/align] سرجنگی این موشک سرجنگی WDU-42/B نام دارد و محتوی 450 کیلوگرم مواد منفجره بوده و دارای قابلیت نفوذ در استحکامات عمق زمین میباشد. موشک کروز JASSM قرار است به وسیلهء طیف وسیع و گوناگونی از هواپیماهاي جنگي ايالات متحده حمل و پرتاب شود که از آن جمله: F-15E، F-16، F/A-18، F-35، B-1B، B-2 و B-52H دارای قابلیت حمل و پرتاب این موشک هستند و یا خواهند شد. AGM-154 Joint Standoff Weapon سلاح Joint Standoff Weapon موسوم به JSOW، یک ریسک بزرگ مشترک انجام شده بین نیروی هوايي و نیروی دریایی ایالات متحده بود که به منظور گسترش و بنا نهادن یک استاندارد در زمینهء تولید سلاحهایی با برد متوسط و دقت بسیار بالا انجام پذیرفت؛ به ویژه اینکه این سلاحها بنا بود بر عليه اهدافي كه به شدت توسط پدافندهاي هوايي مستحكم حفاظت ميشوند، در فضايي خارج از تيررس پدافندهاي معمول ضدهوايي، به كار گرفته شوند. [align=center][/align] [align=center][/align] بدين ترتيب، بقاپذيري هواپيما افزايش مييافت و تلفات نيروهاي خودي به حداقل ميرسيد. امروزه، اين برنامه تنها به وسيلهء نيروي دريايي دنبال ميشود. JSOW قرار است در دو گونهء A و C عرضه شود كه هركدام جداگانه قرار است بر عليه اهداف پراكنده در يك ناحيه و يا اهدافی با سازهء بسیار سخت و ثابت مورد استفاده قرار گيرند. بمب هدايت ليرزي استحکامشکن GBU-28 بمب هدايت شوندهء واحد 28 موسوم به Unit 28 كه GBU-28 نيز ناميده ميشود، يك بمب 5000 پوندي هدايت شونده به وسيلهء ليرز است كه از سري بمبهاي استحكامشكن موسوم به bunker busting محسوب ميشود و به وسيلهء شركت Raytheon طراحي و ساخته شده است. [align=center][/align] [align=center][/align] اين بمب مخصوص عمليات نيروهاي ارتش ايالات متحده در جريان عمليات طوفانصحرا يا Operation Desert Storm براي نفوذ در استحكامات بسيار مقاوم و در اعماق زمين ساخته شدهء مراكز فرماندهي ارتش بعث عراق ساخته شد. دو عدد از اين بمبها توسط بمبافكنهاي F-111F در عمليات طوفان صحرا مورد استفاده قرار گرفت و پرتاب شد. گفته میشود تعداد قابل توجهی از این بمبها در اختیار نیروی هوایی اسرائیل قرار گرفته است تا در صورت لزوم، بر علیه اهدافی در ایران، سوریه و لیبی مورد استفاده قرار گیرند. موشک ضدتانک Brimstone: یک سلاح وحشتناک ضدتانک Brimstone، يك موشك بسيار پيشرفتهء ضدتانك هدايت شونده است كه به وسيلهء كنسرسيوم MBDA طراحي و ساخته شده است. اين موشك بر اساس توسعهء طرح موشك ضدتانك آمريكايي AGM-114 Hellfire ساخت بوئينگ، ساخته شده است و طرح آن بر اساس نيازمنديهاي نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا به منظور فراهم آوردن يك سلاح ضدزره دوربرد شكل گرفته است كه به هواپيماهاي ضربتي اين نيرو، امكان حمله به تانكها و ساير خودروهاي زرهي را از فواصل نسبتن دور فراهم ميآورد و جايگزين مناسبي جهت بمبهاي خوشهاي نوع BL755 محسوب ميشود. مجموعهء اين نيازمنديها، حاصل تجارب بدست آمده از نبرد نيروهاي رزمي انگليس در جريان جنگ 1991 خليج فارس بود. [align=center][/align] [align=center]جنگندهء هرير GR9 به طور كامل با بمبهاي ضدزره BL755 بارگذاري شده است[/align] [align=center][/align] [align=center]تانک T-72 گارد ریاست جمهوری عراق که به سال 2003 هدف موشک Brimstone پرتابی جنگندهء تورنادوی GR4 قرار گرفته است[/align] موشك Brimstone از نوع شليككن و فراموشكن ميباشد كه اطلاعات دقيق مربوط به هدف را قبل از شليك، از طريق افسر سيستمهاي تسليحاتي هواپيما (WSO)، بدست ميآورد. به طور تكنيكي، اين موشك به نحوي طراحي شده است كه بسته به ماموريت محوله، قابل برنامهريزي باشد. اين قابليت برنامهريزي، شامل يافتن اهداف در داخل يك محدودهء معين و كوچك ميباشد. (نظير محدودهاي كه به نيروهاي خودي بسيار نزديك است) همچنين اگر موشك قادر به يافتن هدف خود در داخل محدودهء مشخص شده نشود، قابليت خودانهدامي، موشك را از بين خواهد برد. اطلاعات دقيق مربوط به هدف كه در اختيار افسر تسليحات جنگنده (WSO) گذاشته ميشود، از طريق رادار پرندهء JSTARS يا نيروهاي نظامي محلي، بدست ميآيد. نشانهروي (علامتگذاري) هدف، يا از طريق سامانهء حساس به مادونقرمز (infrared) انجام ميگيرد يا به وسيلهء رادار هواپيما پرتابگر موشك و يا به وسيلهء قدرت بينايي افسر تسليحات. [align=center][/align] [align=center]جنگندهء تورنادوي GR4 در حين پرتاب موشك ضدتانك Brimstone[/align] [align=center][/align] مشابه موشك كروز Storm Shadow كه داراي سرجنگي دوتكه ميباشد، موشك Brimstone نيز از يك خرج اوليهء ضعيف بهره ميبرد كه به منظور نفوذ به زرههاي داراي پوشش اورانيومي ساخته شده است. سپس انفجار بزرگ اتفاق ميافتد كه باعث خسارت بسيار بيشتري ميشود كه اين انفجار، باعث انهدام هدف ميگردد. مجموعه حسگرهاي بسيار پيشرفتهء اين موشك، شامل يك رادار با قدرت توليد امواج ميليمتري (MMW يا millimetric wave radar) است كه امكان تصويرسازي هدف را براي موشك فراهم ميآورد، بدين جهت اين روش، موثرترين راهكار براي يافتن اهداف در محدودههاي مكاني بسيار فشرده ميباشد. همچنين پهناي باند رادار MMW، حساسيت و دقت عمل اين موشك در آب و هواي نامساعد را نيز كمتر در معرض خطا قرار ميدهد. با مسلح بودن هواپيماي پرتابگر به تعداد زيادي از اين موشك (نظير 24 فروند)، سامانهء هدفيابي، نيازمند پرتاب الگوريتمي به جاي سيستمي همزمان است، تا از برخورد مداوم موشكها به اهداف، اطمينان حاصل شود. به علاوه، به واسطهء توانايي نيمهمستقل جهت يافتن اهداف، موشك Brimstone داراي قابليتي است تا تصميم بگيرد يك هدف در كجا قرار دارد تا بهترين و موثرترين راه رسيدن به هدف را جهت انهدام بهتر آن انتخاب نمايد. این موشک، یک سلاح وحشتناک و بسیار موثر ضدتانک محسوب میشود که امروزه به تعداد حداکثر 24 فروند توسط هر یک از جنگندههای تورنادوی GR4، یوروفایتر و هریر GR9 نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا قابل حمل و استفاده میباشد. Stinger: هرکجا هستم باشم، آسمان مال من است موشك FIM-92 Stinger، جايگزين موشك قديمي FIM-43 Redeye شد كه ردآي، استاندارد غربي MANPADS به شمار ميرفت و در سازمان نيروهاي دفاعي بسياري از كشورهاي عضو ناتو به كار گرفته ميشد. [align=center][/align] موشك FIM-92 به وسيلهء يك نفر و از روي شانهاش شليك ميشود. هنگامي كه تهديد يك هدف مشخص شود، خدمهء موشك، به سمتش شليك ميكند. اين مرحله، 6 ثانيه به طول ميانجامد و شامل قفل جستجوگر حرارتياب، ژيروسكوپ اندازهگير ميزان چرخش حركتي هدف و فعال شدن سيستمهاي الكترونيكي ميباشد. هنگامي كه جستجوگر مادون قرمز بر روي هدف متصاعد كنندهء حرارت قفل ميكند، يك بوق كوتاه به صدا درآمده و خدمهء پرتابگر موشك را مطلع ميكند و اين زماني است كه وي ميتواند ماشه را بكشد. 1.7 ثانيهء بعد، موشك پرتاب ميشود. [align=center][/align] پس از اينكه موشك به وسيلهء موتور كمكي از درون پرتابگر خارج شد، لبههاي كنترلي در جلو و عقب موشك باز ميشوند. پس از طي مسافتي كوتاه پس از پرتاب به جهت آسيب نرسيدن به خدمهء پرتابگر، موتور دو مرحلهاي اصلي (موتور بعد از مرحلهء كمكي اوليه) كه با سوخت جامد كار ميكند، روشن ميشود. اين موتور در مرحلهء اول كه تنها 2 ثانيه به طول ميانجامد، سرعت موشك را به 2.2 ماخ ميرساند؛ سپس جهت دستيابي به سرعت فراتر از 2.6 ماخ و طي مسير نهايي تا برخورد به هدف، مرحلهء دوم موتور اصلي به كار ميافتد. اگر موشك به هيچ هدفي تا 17 ثانيهء بعد از روشن شدن موتور اصلي، برخورد نكند، خود به خود منفجر ميشود. سرجنگي پرقدرت و چندتكه شوندهء استينگر، از آن سلاحي مهلك ساخته است كه هيچ هواپيمايي پس از برخورد آن، شانس بقا نخواهد داشت. استينگر را ميتوان از روبهرو نيز به سمت هواپيماهاي مهاجم شليك نمود و آنها را قبل از رسيدن به خطوط درگيري، از صحنهء نبرد خارج ساخت. [align=center][/align] نبرد مجاهدین افغان با نیروهای ارتش سرخ و همچنین شکار دهها هواپیمای جنگندهء عراقی توسط سربازان ايراني در اواخر جنگ با عراق، کارایی کشنده و غیرقابل باور این سلاح سبک و قابل حمل را کاملن به اثبات رساند. [align=center][/align] اما آنچه اين سلاح ويژهء نيروهاي پياده را داراي اهميتي بيش از پيش مينمايد، نصب و به كارگيري موشك استينگر بر روي هليكوپترهاي تهاجمي نظير Apache ميباشد كه اين هليكوپترهاي بيدفاع در برابر شكاريهاي دشمن را بدل به حريفي خطرناك براي آنها ميكند. -
تاپیک جامع نیروی هوایی شاهنشاهی ایران (iiaf) تاپیک جامع نیروی هوایی شاهنشاهی ایران (IIAF)
Reza6662 پاسخ داد به Davood تاپیک در تاریخ نیروی هوایی
دوست گرامي، آقاسعيد، ادامهء مطلب را كه احتمالن به دليل پرشدن ظرفيت پست، خود به خود حذف شده است، درج مي كنم. با تشكر از شما icon_wink :evil: آغاز پایان اواخر ماموريت دوره اي ما بود، به عقل جن هم نميرسيد كه اين آخرين ماموريت و در واقع آخرين مسابقات ساليانهء لودينگ نيروي هوائي باشه، آنهمه طرح، آنهمه برنامهريزي و آنهمه اميد به روزهاي بهتر، هيچكس به فكرش نميرسيد كه به جاي تعمير سقف خانهای كه چكه ميكرد، با كلنگ به جان پي خانه بيفتيم، شكي نيست كه در كنار آنهمه تلاش و آنهمه اميد و خوشبيني، اشكال هم كم نبود و شايد بزرگترين اشكال درست مانند امروز خود مردم و فرهنگ اجتماعي ما بود، همه ما سر تا پا عيب و اشكال بوديم و هركس عيب را در ديگري ميجست. امروز كه ما يعني جوانان پرشور آن روزها سني ازمان گذشته و بسياري از ما از بركت آوارگي نيمي از دنيا را درنورديدهايم با ديدي كاملن متفاوت به آنچه كه آنروزها عيب و اشكالشان ميدانستيم نگاه ميكنيم. درست يادم نيست، پايگاه تبريز بود و يا شاهرخي، تنها يك پايگاه باقي مانده بود و اكثر ما دلمان براي خانواده تنگ شده بود، همه جوان بودند و بچههاي كوچك داشتند، آنروزها امكانات ارتباطي به گستردگي امروز نبود، تنها تعداد كمي از خانههاي سازماني تلفن داشتند و اكثرن در تمام طول ماموريت از خانواده بيخبر بوديم واين خود به ميزان دلتنگي ميافزود، با دوستان تيم و چند نفر از همكاران پايگاه در سالن باشگاه شام ميخورديم، كسي به تلويزيوني كه روشن بود توجهي نميكرد، باشگاهها در داخل پايگاه به اصطلاح محل پاتوق دوستان بود و اين موقع شب خلوت نبود، براي يك لحظه صداي هياهوي معمول ضعيفتر شد و ضعيفتر و بعد سكوت، همه به طرف تلويزيون خيره شدند، شاه فقيد صحبت ميكرد، ميدانستيم كشور حالت عادي ندارد و اينجا و آنجا اعتصاب و تظاهرات است ولي از عمق و گستردگي ناآراميها كمتر اطلاع داشتيم، «صداي انقلاب شما را شنيدم» !! يعني چه؟ و بلافاصله بعد از پايان سخنراني در سر هر ميز عدهاي بحث ميكردند، مسنترها كه از گذشتهها تجربهاي داشتند به جوانترها نصيحت ميكردند، اما كدام جواني است كه براي تجربهء مسنترها تره خورد كند؟ به هر حال پس از برگزاري مسابقه در آخرين پايگاه به شيراز برگشتيم، زمان به سرعت برق و باد گذشت و اوضاع كشور كلن به هم ريخت، اين ماجرائي كه مينويسم يكي از عجيبترين ماجراهاي روزهاي انقلاب است كه به طور باورنكردني فراموش شده و من تاكنون هيچ كجا مطلبي در اين مورد نشنيده و نخواندهام در حالي كه از اهميت زيادي برخوردار است. يك روز از درگيري مسلحانهء گارد و پرسنل مركز آموزشهاي هوائي در دوشان تپه گذشته بود، ما به كار مشغول بوديم، شايد نيمي از پرسنل نيامده بودند، ساعتي از ظهر گذشته بود كه يكي از درجهداران جوان سراسيمه وارد اطاق ما شد و با حالتي بسيار پريشان گفت افراد هوابرد شيراز با تانكهاي اسكورپيون به طرف پايگاه هوائي حركت كردهاند و قسم خوردهاند كه پايگاه را صاف كنند، تصور كنيد در آن شرائط بحراني اين خبر بر روي پرسنلي كه زن و فرزندشان در خانههاي سازماني داخل پايگاه زندگي ميكنند چه اثري ميگذارد، اين شخص اضافه كرد، همكاران شكاري و ترابري كار را رها كردهاند و همگي به طرف اسلحهخانه روانند تا مسلح بشوند، ده دقيقه طول نكشيد كه ستاد تاكتيكي خالي شد، ستاد تاكتيكي درست در كنار درب اصلي پايگاه هفتم و جنب بولوار فرودگاه شيراز قرار داشت، اگر دوستان در گوگل ارث نگاه كنند در كنار درب ورودي پايگاه از طرف بيرون سمت راست دو ساختمان ميبينند كه ساختمان بزرگتر ستاد و ساختمان كوچكتر دفتر فرمانده تاكتيكي هوائي و سالنهاي مربوطه بود. اسلحهخانهء پايگاه (اسلخهخانه سلاحهاي انفرادي براي نگهباني و دژبان) در محوطهء قرارگاه در وسط پايگاه قرار داشت ، قرارگاه جایي است كه آسايشگاه و محل استقرار چند گروهان سرباز مسئول نگهباني از پايگاه در آن قرار دارد. با دوستان به سمت قرارگاه روان شديم، محوطه قرارگاه را يك فنس سيم خاردار از بقيه پايگاه جدا ميكرد، وقتي به كنار فنس رسيديم آنقدر ازدهام بود كه به جلو نرسيديم، درست موقع تعويض پاسدار بود، دوگروهان سرباز تفنگ بدست روبهروي هم صف كشيده بودند و با حالتي مسخ شده به جمعيت نگاه ميكردند، دوستم سرگرد عبداله -ر در حالي كه پيشانيش از سنگي كه به طرفش انداخته بودند شكسته و خونين بود، مات زده و بدون هيچ عكسالعملي بين دو صف سربازها ايستاده بود (سرگرد عبداله - ر در همين شهري كه من زندگي ميكنم اقامت داره و گاه با بازگو كردن اين ماجرا سر به سرش ميگذارم)، براي يك لحظه فنس از فشار جمعيت خوابيد و در ده دقيقه جلوي چشم سربازان مسلحي كه وظيفه نگهباني داشتند اسلحه خانه غارت شد و تمام سربازها هم خلع سلاح شدند، در اين لحظه اتفاقي افتاد كه ما بعدن از اهميتش باخبر شديم، دوتا پيكان وانت از جعبههاي حاوي تفنگهاي ژ-3 پر شد و با سرعت از محوطه خارج شد، فقط تعداد كمي از پرسنل به تفنگ رسيدند ولي نيم ساعت طول نكشيد كه پايگاه به دژ جنگي مبدل شد، بچههاي مهمات جعبههاي اكبند فشنگ ژ-3 را بار وانتها كردند و آنقدر جعبهء فشنگ در اينجا و انجا روي هم قرار گرفت كه براي يك لشگر كافي بود، بچههاي پدافند توپهاي 23 ميليمتري رو در خيابان اصلي پايگاه كه به درب اصلي پايگاه ختم ميشد مستقر كردند و عدهاي هم براي اينكه فاصله دورتري رو ببينند به پشتبام ساختمانهاي ده طبقه رفته بودند، همه چيز براي جنگ آماده شده بود ولي از دشمن خيالي خبري نبود، بعدها شنيديم كه پرسنل هوابرد شيراز هم درست وضعيت ما رو داشتند، به اونها هم گفته بودند نيروي هوائي (پايگاه هفتم) تصميم گرفته پادگان و محوطهء خانههاي سازماني اونها رو بمباران كنه! و اونها هم با ترس و نگراني منتظر ما بودند، دو تا پيكان اسلحههاي پايگاه كه از محوطه خارج شده بودند به شهر برده شدند و بين گروهي كه با شهرباني شيراز درگير شده بودند پخش شد و از قرار تمام اين برنامه ها اولن براي غارت اسلخهخانه و آوردن سلاح به شهر بود و ثانين به منظور ميخكوب كردن پرسنل پايگاه هفتم و هوابرد شيراز بود. تا شش ماه پس از پيروزي انقلاب و باتمام تلاشي كه شد حتي نيمي از سلاحهاي غارت شده هم به پايگاه بر نگشت، پس از گذشت مدت كوتاهي ستاد تاكتيكي منحل و پرسنلش بين پايگاهها تقسيم شد ولي اكثر پرسنل به پايگاه هفتم منتقل شدند، از اتفاقات جالبي كه در اين مدت ميافتاد بايد به بازي موش وگربهء هواپيماهاي ما و هواپيماهاي ناو هواپيمابر آمريكا در خليج فارس اشاره كنم، آمريكائيها از شمارههاي هواپيماهاي ما ميدونستند كه چه هواپيمائي به چه پايگاهي تعلق داره، گاه و بيگاه هواپيماهاي گشتي ما رو تا روي باند پايگاه هفتم اسكورت ميكردند، يا مثلن روي هوا به هواپيماي ما نزديك ميشدند و ميگفتند رفيق تو مال پايگاه هشتمي، اصفهان كجا و اينجا كجا! خيلي از خانه دور شدي و بعد هواپيما رو تا پايگاه هشتم اسكورت ميكردند، وضع بلبشوئي بود، هيچكس به فرداي خودش اعتماد نداشت، دور افتاده بود دست يك مشت فرصتطلب عقدهاي كه ريشي گذاشته بودند و هر روز با ليستي از پرسنلي كه بايد اخراج ميشدند ظاهر ميشدند، هيچكس به اين فكر نميكرد كه براي آموزش اين پرسنل چه هزينهاي پرداخت شده و چه مدت طول كشيده، هيچكس به اين نميانديشيد كه چه بلائي داره به سر ارتش و نيروي هوائي كه اين همه برايش زحمت كشيده شده مياد، سلسله مراتب و ديسيپليني وجود نداشت، يك گروهبان باكمي ريش با فرمانده پايگاه مانند نوكر پدرش برخورد ميكرد، بازار شايعه داغ بود و هرچه ميشنيديم خبر بد بود، دولت تصميم داره اف-14 ها رو به آمريكا پس بده، ارتش كوچك ميشه و بسياري از پرسنل باز خريد و بازنشسته ميشن، در سخنرانيها به رژيم قبلي بد و بيراه ميگفتند كه اينهمه بيتالمال رو براي خريد هواپيما و سلاح هدر داده و ما رو ژاندارم خليج فارس كرده، اصلن ما ارتش لازم نداريم! گروهاي چپ و مجاهدين كلن خواستار انحلال ارتش و تشكيل ارتش خلقي بودند، نه انگار كه براي سازماندهي چنين ارتشي چند نسل كار و صدها ميليارد دلار هزينه شده، سربازي دو سال زياده و بايد يكسال باشه و بعضيها حتي به يكسال هم راضي نبودند و ميگفتند 9 ماه كافيه، زمان، زمان تصفيهحساب شده بود، هر رئيس بيچارهاي كه مثلن روزي با مرخصي بيموقع كسي مخالفت كرده بود (اخراج بايد گردد!)، هر روز يك نفر ليستي در دستش بود و ادعا ميكرد كه اين اسامي ضداطلاعاتي هستند و (اخراج بايد گردد)، هر روز عدهاي بازخريد و يا بازنشسته ميشدند و اكثرن هم بهترين و كاراترين افراد، كشور درحال انتحار ملي بود، در اين گيرودار من و چند تن از دوستان به پايگاه هفتم منتقل شديم، ولي درست يك روز قبل از تاريخ معرفي به پايگاه، يكي از دوستان تلفني اطلاع داد كه تيم ارزيابي و يكنواختي در ستاد نيرو در تهران به كار خودش ادامه ميده، دستور و ابلاغي در كار نبود و آن دوست از من سوال كرد كه آيا مايل هستم در ستاد نيرو به كارم ادامه بدهم يانه، با كمال ميل قبول كردم و تيم ما در تهران كار خودش را آغاز كرد. در تهران رئيس مستقيم ما سرهنگ عليپور شده بود، سرهنگ عليپور از افسران بسيار شايسته نگهداري نيروي هوائي بود و او هم مانند ما از تاكتيكي به تهران منتقل شده و رئيس ماتريل شده بود، يك روز يكي از بچههاي تيم كه براي كاري به دفتر سرهنگ عليپور رفته بود با قيافهاي درهم برگشت و خبر داد كه سرهنگ عليپور را هم بازنشسته كردند، ماجراي بازنشست كردن سرهنگ عليپور از اين قرار بود كه به او اطلاع ميدهند كه تاريخ مصرف تمام كارتريجهاي صندليهاي هواپيماهاي اف-5 تمام شده و در انبارهاي لجستيكي هم كارتريجي وجود نداره، سرهنگ عليپور هم برابر روش و مقرراتي كه هنوز لازمالاجرا بود دستور داد كه تمام هواپيماهاي اف-5 تا اطلاع ثانوي گراند بشوند، جريان را به چمران كه وزير دفاع شده بود اطلاع ميدهند، چمران به عليپور تلفن ميزنه و جريان را ميپرسه،عليپور ماجرا را تعريف ميكنه و تاكيد ميكنه كه برابر مقررات و دستورالعملهاي فني اين دستور رو داده، چمران دستور ميده كه اين دستور لغو بشه و ميگه اين دستورالعملها تحميلي از سوي آمريكاست!!! ، عليپور ميگه لطفن دستور بفرمائيد اين دستور كتبن ابلاغ بشود چون من چنين مسئوليتي را قبول نميكنم، اگر فردا دو تا اف-5 افتاد و خلبانها كشته بشوند من مسئولم، چمران هم جواب ميده، حالا كه شما مسئوليت اين كار رو قبول نميكنيد تشريف ببريد منزل، حكم بازنشستگي شما همين امروز فرستاده خواهد شد، اين ماجرا دقيقن به همين صورتي كه نوشتم اتفاق افتاد و به اين ترتيب يكي ديگر از مهرههاي ارزندهء نيروي هوائي خانه نشين شد، در همين روزها به من اطلاع دادند كه يك فروند هواپيماي آلرت اف-4 پايگاه بندرعباس سقوط كرده و اسم من رو براي تيم بررسي سانحه دادند و فردا صبح بايد با اين تيم به بندرعباس بروم. فرداي آن روز با تيم به بندرعباس رفتيم و بعد از ظهر با دو فروند هليكوپتر جستجو رو آغاز كرديم، تا غروب در خيلي از دهات منطقه فرود آمديم و از مردم محلي سوال كرديم، ولي چون سقوط در نيمهشب اتفاق افتاده بود كسي چيزي نديده بود، فرداي آنروز جستجو را ادامه داديم، كمكم محدودهء سقوط را پيدا كرديم چون در يكي دو تا دهات اهالي محلي صداي انفجار وحشتناكي را شنيده بودند، ظهر آنروز در يكي از ايستگاههاي شركت نفت فرود آمديم و كاركنان ايستگاه با مهرباني و لطف زيادي ناهار ما را ميهمان كردند و بعد از ناهار به جستجو ادامه داديم و ساعتي بعد از ارتفاع بالا در نقطهاي تقريبن كوهستاني از برق زدن هزاران قطعه كوچك فلزي در زير نور آفتاب، محل سقوط را پيدا كرديم، هليكوپترها ارتفاع را كم كردند و دوري در منطقه زديم، قطعات هواپيما در سطح بسيار وسيعي پخش شده بود و كوچك بودن قطعات پخش شده و وسعت و گستردگي پخش شدن قطعات حاكي از انفجار بسيار شديد هواپيما بود، به هر حال فرود آمديم و جستجو را آغاز كرديم، چيزي براي جستجو نمانده بود، بزرگترين قطعهاي كه پيدا كرديم يك كيلوگرم وزن نداشت، از خلبانها، دو تكهء كوچك از جيسوت كه كمي گوشت سوخته با آن چسبيده بود پيدا كرديم و چيز عجيبي كه پيدا كرديم يك تكه مثلثي شكل از پارچهء سفيدي بود كه از كش پهن بالاي آن مشخص بود كه تكهاي از شورت يكي از خلبانهاست و عجيب اين بود كه اين تكه پارچهء سفيد كاملن تميز بود وحتي يك قطره خون هم روي آن ديده نميشد. در دامنهء كوه نه زياد بلندي كه مشرف به منطقه پخش شدن قطعات بود مقدار زيادي خاك و سنگ ريزش كرده بود و ميشد حدس زد كه اگر چيزي از هواپيما باقي مانده باشه در دل كوه دفن شده، از سرهم كردن پازل ماجرا كمي روشن شده بود، هواپيما در ارتفاع بالاي 30 هزار پا در حال پرواز بود، خلبان اطلاع ميده كه Cabin Pressure نداره، عمليات دستور ميده كه به 16000 پائي بياد و از قرار خلبان در اين شرايط كه شايد هم گيج بوده به جاي 16000 پائي تا 1600 پا پائين مياد و با توجه به شرائط جغرافيائي منطقه كه همه جا مسطحه و شب بودن، متوجه اين خطا نميشه و شايد هم فرصت نميكنه كه متوجه اين اشتباه بشه و با همان سرعت به دامنهء اين كوه ميزنه، شدت انفجار هم طبيعي بود، اولن هواپيما هنوز مقدار زيادي بنزين داشت و ثانين هواپيماي آلرت و مجهز به 4 تا اسپارو، چهار تا سايدوايندر و 640 تير فشنگ HEI بوده ، به هر صورت ما كار بيشتري نميتوانستيم انجام بديم، محل علامتگذاري شده و مشخصات جغرافيائياش ثبت شد و به بندرعباس و سپس به تهران بازگشتيم، آنچه كه از اين پس تا روز خروج من از ميهنم گذشت چيزي به جز دلگيري و سرخوردگي نبود، پس از مدتي مجبور به ترك ميهن عزيزم شدم در حالي كه قلبم را در خانه پدري به امانت گذاشتم. آفتابت كه فروغ رخ زرتشت در آن گل كرده است ، آسمانت كه زخمخانه حافظ، قدحي آورده است، كوهسارت كه بر آن همت فردوسي، پر گسترده است، بوستانت كز نسيم نفس سعدي، جان پرورده است، همزبانان من اند مردم خوب تو، اين دل به تو پرداختگان، سر و جان باختگان، غير تو نشناختگان، پيش شمشير بلا، قد برافراختگان، سينه سپر ساختگان، مهربانان من اند نفسم را پر پرواز از توست، به دماوند تو سوگند، كه گر بگشايند، بندم از بند، ببينند كه آواز از توست، همه اجزايم با مهر تو آميخته است، همه ذراتم با خاك تو آميخته باد، خون پاكم، كه در آن عشق تو ميجوشد و بس، تا تو آزاد بماني، به زمين ريخته باد. پايان :) -
تاپیک جامع نیروی هوایی شاهنشاهی ایران (iiaf) تاپیک جامع نیروی هوایی شاهنشاهی ایران (IIAF)
Reza6662 پاسخ داد به Davood تاپیک در تاریخ نیروی هوایی
پستي در اين تاپيك حذف نشده، بلكه قسمت انتهايي پست اول، به كل ناپديد شده است، در حالي كه در آن قسمت، نه به كسي توهين شده بود و نه حاوي مطلب سياسي خاصي بود. -
تاپیک جامع نیروی هوایی شاهنشاهی ایران (iiaf) تاپیک جامع نیروی هوایی شاهنشاهی ایران (IIAF)
Reza6662 پاسخ داد به Davood تاپیک در تاریخ نیروی هوایی
دوست گرامي، جناب آقا سعيد با تمام ارادتي كه به شما داشته و دارم، دليلي براي حذف بخش انتهايي و مهمي از خاطرات يك همافر قديمي و زحمتكش نيروي هوايي كشورمان را نمي بينم. يكي از دلائلي كه باعث شد از سايت سي سي بروم، اعتراض به حذف يا ويرايش پست ها بود. كم پيدا بودن من هم ارتباط مستقيم به اين مسائل دارد. icon_wink -
تاپیک جامع نیروی هوایی شاهنشاهی ایران (iiaf) تاپیک جامع نیروی هوایی شاهنشاهی ایران (IIAF)
Reza6662 پاسخ داد به Davood تاپیک در تاریخ نیروی هوایی
این نوشتهای است از خطرات یک همافر نیروی هوایی شاهنشاهی به نام آقای پرویز رمضانپور که بی کم و کاستی درج میگردد. این نوشتار، پیش از این، در فروم هوافضا تحت عنوان ققنوس در اوج توسط جناب آقای رمضانپور ارسال شده است. هيچ كشور فروشنده سلاح به خصوص در بخشهاي Hi-Tech مانند هواپيما بدون شرط و شروط و توقعات سياسي به كشور ديگه چيزي نميفروشه و تا موقعي كه خودكفائي كامل نشه (كه براي ما تا صد سال ديگه امكانپذير نيست) اين گرفتاري ادامه داره، كشورهاي اروپائي با اين سوابق فني و توانائيهاي تكنولوژيكي، به خاطر بسياري از مسائل كه بيشتر به يك توافق غيررسمي نظم جهاني مربوط ميشه هم هنوز كاملن آزاد نيستند، به عنوان مثال ايرباس بدون نظر آمريكا نميتونه هواپيما بفروشه، ساب سوئد بدون موافقت آمريكا نميتونه هواپيما بفروشه و . . . مثال زياده، اين به اين معني نيست كه اروپا نميتونه ايرباس رو مستقلن و بدون شركت آمريكا بسازه، خوب موتور آمريكائي رو بر ميداره و موتور MTU روش ميگذاره، ولي اين يك نظم پنهانه كه اين اجازه رو نميده، وبراي كشور ما ساختن يك هواپيماي صد در صد بومي اگر نگويم غيرممكنه ولي در چشم انداز نيست چون احتياج به تكنولوژي داريم كه براي دسترسي به اون سالهاي سال زمان، و صدها ميليارد دلار سرمايهگذاري لازمه (از الكترونيك گرفته تا صنايع ماشينسازي و غيره) منظورم از ماشينسازي اتوموبيل نيست، به هر حال ما با آمريكائيها مشكلات زيادي داشتيم، همينطور كه با روسها داريم (مثال بوشهر) يا با چيني و ساير فروشندگان، ما خودمون هم حاضر نيستيم يك گلوله بدون شرط به كسي بفروشيم، چون گلوله رو هم ميشه باهاش تمرين تير اندازي كرد، هم ميشه خرگوش زد و هم ميشه باهاش آدم كشت كه اينجا يعني كاريرد سياسي كه به ما هم مربوط ميشه، بنابراين شرط و شروط داره، به خصوص اگر خريدار مجبور به خريد باشه. [align=center][/align] [align=center]تیمسار بهمن باقری (از فرماندهان نیروی هوایی شاهنشاهی)[/align] بارها تاكيد كردم كه هر اتفاق و تحولي رو در ظرف زمان خودش بسنجيد و در موردش قضاوت كنيد، كشور ما پنجاه سال پيش جزو كشورهاي بسيار فقير و عقب افتاده بود، تا چند سال قبل از انقلاب، سهم ما از هر بشكه نفت سه دلار بود و در زمان بچگي نسل من، مردم پايتخت كشور آب آشاميدني سالم نداشتند و نيمي از مردم كشور در عمرشان اتوموبيل نديده بودند، حال كاري به اين نداريم كه اكثريت بيسواد بودند وغيره، ما به شدت از شمال و غرب تهديد ميشديم و براي حقظ كشور به كمك احتياج داشتيم و هيچكس هم مفتي به ما كمك نميكرد، بگذريم كه تضاد شرق و غرب به دادمون رسيد و موقعيت ژئوپولتيك كشور امتيازي بود كه غرب رو وادار به پشتيباني از ما ميكرد، نميخوام بحث رو كش بدم چون طولاني ميشه، به هر حال بيكار هم نشستيم و حتي در آن شرايط هم تلاش براي ساختن، ياد گرفتن و بينياز شدن در حد امكانات زمان به شدت در جريان بود ولي با مشكلات فراوان، فكر ميكنم پنج شش سالي قبل از انقلاب بود ، (تیمسار) باقري فرمانده پايگاه يكم بود، به من ماموريت دادند كه پرسنل شعبه اسلحه هواپيماي اف-5 پايگاه يكم رو آموزش بدم و براي اولين بار يك تيم LSC-Loading Standardization Crew آموزش بدم، پرسنل نگهداري اف-5 در آن زمان از درجهدارهاي قديمي بودند كه به قول ما كارها رو گاراژي ياد گرفته بودند و تلاش ميشد كه پرسنل فني اين هواپيما رو مانند پرسنل هواپيماي اف-4 به روز كرده و سطح تخصصي و ايمني اين هواپيما رو در حد قابل قبول در بياورند، به هر حال بعد از شروع كار و پايان كلاسهاي تئوري، نوبت به كار روي هواپيما رسيد و من ميخواستم روش صحيح بارگيري مهمات روي هواپيما رو شروع كنم. [align=center][/align] پس از نصب (Triple Ejection Rack) یا TER و ((Multiple Ejection Rack یا MER به زير هواپيما حال ميبايد يك Tester به هواپيما وصل ميشد تا ايستگاههاي پرتاب مهمات از نظر 28 ولت DC چك ميشد، به اين ترتيب كه ميبايد خلبان مقر مهمات رو انتخاب كرده با فشار هر بار روي دكمه رها كنندهء بمب (bomb button) يكي از مقرهاي بمب عمل ميكرد، و در كمال تعجب متوجه شدم كه اين افراد از بودن چنين دستگاهي اظهار بياطلاعي ميكنند و اصلن چنين چيزي رو نديدهاند، كار تعطيل شد، ابتدا به تداركات پايگاه رجوع كرديم و همينطور جستجو تا لجستيكي هوائي در قصر فيروزه ادامه پيدا كرد و عاقبت مشخص شد كه نيروي هوائي ايران چنين دستگاهي رو نخريده، دستگاه سادهاي بود، يك جعبه، شش عدد لامپ و شش كليد رله و مقداري سيم وكابل و سر كابلي كه به محل اتصال بسته ميشد، خودم دست به كار شدم و دو روزه اين وسيله رو ساختم و كار رو ادامه داده و به هر صورت دورهء آموزشي به پايان رسيد و قرار شد در روز معيني، تيمسار باقري براي تماشاي نتيجهء آموزش در خط پرواز حضور پيدا كنه (قرار بود اين تيم آموزش ديده بعنوان تيم LSC هواپيماي اف-5 به ساير پايگاههاي اين هواپيما رفته و براي هر پايگاه يك تيم LSC آموزش بدهند كه اين تيمها در هر پايگاه بقيه پرسنل رو آموزش بدهند) به هر حال پس از خاتمه كار در حضور تيمسار باقري كه يك سرهنگ آمريكائي كه رئيس مستشاران در پايگاه يكم بود هم همراهش بود، باقري خيلي نتيجه كار رو پسنديد و از من تشكر كرد در اين موقع يكي از افراد اف-5 وسيله ساخته شده رو به تيمسار باقري نشان داد و جريان جستجو و ساختن اين دستگاه رو تعريف كرد، تيمسار اين دستگاه رو كه بسيار باسليقه ساخته شده بود ورانداز كرد و به سرهنگ آمريكائي نشان داد و بيشوخي گفت خدا را شكر كه نخريديم، مسلمن با ما ارزان حساب نميكرديد و بعد مجددن از من تشكر كرد، دستور داد كه در مورد بررسي و ساخت تعداد بيشتر از اين وسيله براي ساير پايگاهها اقدام بشه و بعد از رئيس مستقيم من خواست كه ضمن تشويق من در دستور پايگاه براي تشويق بيشتر پيشنهاد بده، دو روز بعد اتفاق جالبي افتاد نامهء تشويقي پايگاه و نامه مستشاري مبني بر درخواست تنبيه براي من هم زمان رسيد، جالبه نه؟ استدلال مستشاري میتونست از نظر فني درست باشه ولي هدف چيز ديگري بود، مستشاري نوشته بود كه اولن اگر به چنين دستگاهي نياز داره بايد اون رو بخره، دومن دستگاه ساخت من ميتونه بدون محاسبه ساخته شده باشه از جمله مقاومت سيمها، نوع لامپها، نوع رلهها و غيره كه احتمالن نكات ايمني رعايت نشده، خلاصه عاقبت عطاي تشويق رو به لقاي تنبيه بخشيديم، اين يك نمونه از گرفتاريهاي ما بود، از اين خاطرات و مثالها زياد دارم ولي اين باعث نميشد كه دست روي دست بگذاريم، در همون زمان در صنايع نظامي مخفيانه مقدمات كپي ماوريك، سام-7، توپ اورليكن و موشك تاو فراهم ميشد. [align=center][/align] رستهء همافری رسته همافري ماجراي ديگري داشت، اين را بر حسب شنيدهها وخوانده شدهها نميگم، من خودم از همافران دورهء دوم نيروي هوائي بودم، بنابراين آنچه ميخوانيد تمام واقعيته. رستهء همافري نه تنها براي آمريكائيها مشكل ايجاد نكرد بلكه به پيشنهاد آمريكائيها و با كمك آنها درست شد. پس از ورود نيروي هوائي كشورمون به عصر جت، و پيچيده شدن امور نگهداري هواپيما، ايران براي دريافت هواپيماهاي مدرنتر از آمريكا دچار مشكلات زيادي شد، در آن روزگار دركشور به اندازهء امروز دانشگاه و درسخوانده وجود نداشت (هر چند كيفيت به مراتب بهتر از امروز بود و دانشجوي سال آخر استاد دانشگاه نميشد!)، نيروي هوائي فارغ التحصيلان ابتدائي رو به عنوان درجهدار آجوداني، دژباني، موتوري استخدام ميكرد و دارندگان سيكل يعني كلاس نهم دبيرستان رو به عنوان درجهدار فني، اين پرسنل فني تا هواپيماي اف-86 نيازهاي نيروي هوائي رو بر آورده ميكردند چون خود آمريكائيها هم بودند و تعداد زيادي پاكستاني و فليپيني هم در نيروي هوائي كار ميكردند، با ورود اف-5 به نيروي هوائي ايران مشكلات شروع شد چون به مرور، زبان كاري در نيروي هوائي انگليسي شده بود و اصولن كارهاي فني پيچيدهتر و براي آموختن اون نياز به سواد پايه بيشتري بود، من بارها در بسياري از نوشتهها تاكيد كردهام كه سلاح آمريكائي پرستيژ و شخصيت داره چون آمريكائيها حد اقل در آن روزگار به صرف دوست بودن و متحد بودن سلاح مدرن به كسي نميدادند و ظرفيت و استحقاق كشور خريدار رو به دقت ارزيابي ميكردند، روال از اين قرار بود كه وقتي ايران درخواست خريد مثلن اف-4 رو میكرد، تيمي مركب از كارشناسان McDonnell Douglas، پنتاگون و نيروي هوائي آمريكا به ايران ميآمد و به دقت نحوهء كار وظرفيتهاي نيروي هوائي ايران رو زير ذرهبين قرار ميداد و در بازگشت، گزارش اين تيم تعين كننده بود، به هر حال پس از اينكه ايران به فكر خريد هواپيمائي پرقدرتتر از اف-5 افتاد، تيم بازديدكننده، ظرفيت نيروي هوائي ايران رو براي اين درخواست كافي تشخيص نداد، حال ايران دو راه داشت يا نيروي هوائي رو دربست تحويل آمريكائيها بده (مانند بسياري از كشورهاي ديگه) ويا اينكه فكري براي اين كمبود بكنه، نيروي هوائي راه دوم رو انتخاب كرد، در آن زمان فرمانده نيروي هوائي شادروان تيمسار محمد خاتمي (فرمانده هميشه محبوب نيروي هوائي ايران) بود، براي رفع اين نقيصه نيروي هوائي شروع به استخدام ديپلمهها كرد، اين ديپلمهها پس از يك دورهء دوساله با درجه استوار دومي و با عنوان كمكمهندس شروع بكار ميكردند، تا دو سال اين جريان پيش رفت ولي با توجه به اختلاف طبقاتي شديدي كه در ارتش بود، پس از دو سال ديگر داوطلب پيدا نشد، دليل واضح بود دو دوست كه باهم ديپلم گرفته بودند، باهم در نيروي هوائي استخدام ميشدند، اولي به عنوان افسر آجوداني (اداري) كه پس از يك دورهء يك ساله، ستوان سه ميشد و دومي براي كمك مهندسي كه پس از دو سال درس سخت، استوار دوم ميشد و اين تضاد عجيبي رو هم به وجود ميآورد، استوار دو كمك مهندس سه برابر ستوان سه آجوداني حقوق ميگرفت ولي خوب درجهدار بود. [align=center][/align] [align=center]شادروان تیمسار محمد خاتمی که به تاریخ شهریور ۱۳۵۴ طی سانحهء هوایی کشته شد.[/align] به هر حال بعد از دوسال، كمتر ديپلمهاي حاضر ميشد درجهدار بشه، فراموش نكنيد كه در آن دوران براي دانشگاه رفتن يا بايد خيلي پول داشت و يا خوششانس و از نظر درسي ممتاز بود، نه بسيجي در كار بود و نه . . . و ديپلم داشتن خودش امتياز بود، به حال نيروي هوائي به فكر چارهجوئي افتاد و آمدند شترمرغي بنام همافري را پايهگذاري كردند، همافري گرچه از سوئي سر آغاز درخشندگي و جهش ناگهاني كيفيت نيروي هوائي ايران شد ولي از سوئي دردسرهاي زيادي براي ارتش ايجاد كرد و شد نقطهء آسيبپذير ارتش ايران و با استفاده از همين نقطهء ضربهپذير بود كه آقايان انقلابي، ارتش ايران رو متلاشي كردند، وارد بحث سياسي نميشم و ادامه ميدم. [align=center][/align] فكر ميكنم در سال 1347 بود كه اولين آكهيهاي استخدامي نيروي هوائي منتشر شد، تيتر اين آگه رو تمام همافران قديمي از بر هستند چون پايه يك جدل پانزده ساله در نيروي هوائي شد، عنوان تيتر از اين قرار بود: آگهي استخدامي افسري همافري در نيروي هوائي شاهنشاهي، دورهء تحصيلي دوسال بود و فارغالتحصيل با درجهء همافر سومي آغاز به كار ميكرد، حقوق و مزاياي زيادي داشت (كه موجب اعتراض افسران فني بود) ولي تمام مسئوليتهاي فني نيروي هوائي به عهدهء همافران بود، اكثرن دورههاي فني رو در آمريكا ميگذراندند، همافران به خاطر اختلاف طبقاتي در ارتش پرستيژ زيادي براي خودشان قائل بودند، واقعن سعي ميكردند شاخص باشند حتي در زندگي خصوصي و چون اكثرن براي مدتي در محيط آمريكائي تربيت شده بودند و در محيط كار نيز از نزديك با آمريكائيها كار ميكردند، سعي ميكردند، شيك، تميز و مدرن زندگي كنند، به عنوان مثال در پايگاه هفتم (شيراز) چند ساختمان ده طبقه براي همافران ساختند و پس از آماده شدن، ما از خانههاي ويلائي كه كوچكتر و قديمي بود به اين ساختمانها منتقل شديم، به زودي اين ساختمانها موجب رشك بقيهء پرسنل شده بود، با پولي كه جمع كرديم راهروهاي تمام اين ساختمانها موكت شد، در سالن بزرگ طبقه همكف، مبل، ميز پينگپنگ و فوتبالدستي براي اوقات فراقت گذاشته شد، اينها رو خودمان خريديم و تمام راهروهاي ساختمان و اطاف از تميزي برق ميزد و در پاركينگ دور ساختمانها تا چشم كار ميكرد اتوموبيل آخرين مدل پارك شده بود (لياقتش را نداشتيم!)، و بايد بگويم انصافن چهرهء نيروي هوائي چه از نظر سازمان فني وچه از نظر محيطزيست دگرگون شد، همافري يك موفقيت بزرگ براي نيروي هوائي بود و باعث شد كه يكي پس از ديگري، پايگاههاي تاكتيكي با هواپيماي اف-4 تاسيس بشود. خودکفایی در امور فنی F-4 در سال 1976 (1354) امور فني هواپيماهاي اف-4 صد در صد به دست همافران انجام ميشد و در اين سال نيروي هوائي ايران با افتخار اولين پايگاه تاكتيكي اف-4، بدون مستشار خارجي را در بندرعباس راه انداخت و موضوع باور نكردني در مورد بندرعباس اين بود كه در موقع انتخاب پرسنل براي اين پايگاه، از تمام پايگاهها تا حد امكان پرسنل به قول خودشان نخاله و ناآرام را انتخاب ميكردند و پايگاه بندرعباس شده بود پايگاه تبعيديها ولي پس از مدتي كوتاه اين پايگاه از بهترين پايگاههاي نيروي هوائي شد. [align=center][/align] همافران در تمام مدت كار تحت آموزش بودند (OJT) يا On-the-Job Training همافر جديد لول فني 1 را داشت و با ادامهء تحصيل در حال كار به ترتيب لول 3 ، 5 ، 7 و در نهايت لول 9 كه بالاترين سطح تخصصي نيروي هوائي بود، به عنوان مثال در رشتهء تخصصي من، ما هفت نفر بوديم كه لول 9 اسلحه و مهمات هوائي رو داشتيم و اسامي تكتك اين دوستان رو به ياد دارم. در سالهای 77 - 1976 پايگاههاي نيروي هوائي هيچ تفاوتي با پايگاههاي آمريكائي در داخل آمريكا نداشت و من قيافهء بهت زدهء پاكستانيهائي رو كه همراه ميراژهاي پاكستان از فرانسه به پاكستان در پايگاه يكم توقف داشتند فراموش نميكنم كه از اين همه نظم، تميزي و ديسيپلين حيرت ميكردند. من افتخار ميكردم كه عضو كوچكي از اين خانواده پر افتخار هستم و اكنون كه اين سطور را مينويسم نميتونم جلوي اشكم رو بگيرم و به شدت متاثرم. نيروي هوائي ما نشان داد كه آنهمه تلاش و آنهمه فداكاري و هزينهكردن سرمايهء كشور، به هدر نرفته، پيكر خونين و از هم پاشيدهء آن نيروي هوائي شايسته در جنگ شايستگي خودشو نشون داد و پرسنلي كه از سلولهاي زندان واز زير تيغ جلاد به ميدان جنگ اعزام شده بودند نشان دادند كه آنچه در آن روزها ديده ميشد سراب و رويا نبوده و فرزندان خانوادهء نيروي هوائي، شاگردان ممتاز مكتب ميهندوستي و خدمتگزاران راستين ملت ايران بودند. [align=center][/align] نیروی هوایی در اوج دهه 1970 سالهاي بال كشيدن نيروي هوائي بود، از سوئي به خاطر افزايش درآمد كشور و برنامهريزي درست در نيروي هوائي و از سوي ديگر ساختار سياست بينالمللي و تيزهوشي پادشاه فقید ايران براي بهرهبردن از اين فرصت، و دليل سوم تزريق خون جوان و درس خوانده به نيروي هوائي موجب شد كه اين نيرو بسيار سريعتر از اونچه كه پيشبيني ميشد به درخشندگي برسه، با ورود اولين سري هواپيماهاي F-4D به پایگاه هفتم شیراز، مقدمات گسترش هواپیماهای F-4E فراهم شد و عدهاي از پرسنل استخواندار قديمي (كمك مهندساني كه حال همافر شده بودند) در معيت همافران جوان و تازه فارغالتحصيل شده به شيراز منتقل شدند و با فاصلهء كوتاهي، پايگاه سوم شكاري در همدان (شاهرخي) راهاندازي شد، سرعت پيشرفت، خيرهكننده بود و به گفتهء بسياري از مستشاران، ما بسيار سريعتر از برنامهء پيشبيني شده حركت ميكرديم، به زودي در بخش هواپيماي اف-4 تقريبن از مستشار بينياز شديم و همانطور كه گفتم پايگاه بندرعباس آزمايش بسيار موفقي بود، نبايد ناگفته بگذارم كه مسلمن توسط آمريكائيها كنترل ميشديم و بحث و مشاجره با همكاران آمريكائي دربارهء رفتار دوگانهء آمريكا نسبت به نيروي هوائي ما و نيروي هوائي اسرائيل امري معمول بود، خيلي از ما در آمريكا با همكاران اسرائيلي همكلاس بوديم واز چندوچون كار در نيروي هوائي اسرائيل خبر داشتيم، اسرائيليها در امر تعمير، تغيير و حتي كپيسازي دست بازي داشتند و ما سخت كنترل ميشديم، بحثي نبود كه اونها سالها از ما جلوتر بودند ولي ما هم كور و خنگ نبوديم، فرماندههاي بالا اين رو ميدونستند و از ما حمايت ميكردند، شادروان تیمسار ربيعي وقتي فرمانده پايگاه يكم بود بارها در بريفينگها ميگفت (بچهها كارها رو زودتر ياد بگيريد ما اين ارمنيها رو بيرون كنيم) منظورش از ارمنيها، آمريكائيها بودند و با توجه به اينكه در بريفينگها آمريكائيها هم شركت ميكردند او نميخواست از كلمه آمريكا استفاده بكنه. [align=center][/align] [align=center]زندهیاد تیمسار خلبان امیرحسین ربیعی، که در اسفند ماه 1357، به دست آیت الله خلخالی تیرباران شد.[/align] ماجرای درگیری سال 1355 با عراق در اين مدت ماجراها و آمادهباشهاي جدي هم پيش آمد، يك بار زماني بود كه عراق بسياري از ايرانيزادهها را از اين كشور بيرون كرد و اروندرود رو به روي كشتيهاي ايراني بست، در اين ماجرا، ايران كشتي ابنسينا رو به طرف اروندرود فرستاد، هر زمان اين ماجرا يادم مياد از خوشي احساس عجيبي دارم، به ما در پايگاه يكم آماده باش دادند، وظعيت خط پرواز واقعن ديدني بود، ما فكر ميكرديم جنگ ميشه، اطراف خط پرواز پر از تريليهاي مخصوص حمل مهمات بود، تمام هواپيماها در حال آماده شدن بودند و چهار فروند هواپيماي آلرت كه با سايدوايندر و اسپارو لود شده بودند سر باند بودند APU بهشون وصل و خلبانها در داخل كابين بودند، هنوز شلترها آماده نشده بودند، تمام هواپيماها در حال بارگيري بودند M117 , BLU-1 , LAU-3 براي پايگاههاي عراق و اسپارو و سايدوايندر براي اسكورت كنندهها، (تیمسار) ربيعي با لباس كار خودش تو خط كمك ميكرد، ظهري در كار نبود همه كار ميكردند حتي شيفت شبيها، صبح نرفته بودند و كار ميكردند، ربيعي دستور داد براي همه ساندويچ و نوشابه بياورند توي خط، حرف جالبي رو خودم از ربيعي شنيدم، كمي لحجه كردي داشت، فرمانده نازنين و وطن پرستي بود با خنده ميگفت: زندهباد، بچهها وقت تلافي 1400 سال پيشه و اين حرف سرعت كار بچهها رو دو برابر كرد، عراق اعلام كرده بود كه اروندرود به اين كشور تعلق داره و كشتيهاي ايراني بايد با پرچم عراق و بعد از دادن حق عبور از اروند رود عبور كنه. ايران اين ادعا رو قبول نداشت و ميگفت اين قرارداد تحميلي و غيرقانونيه و برابر قوانين بينالمللي، مرز دو كشور در عميقترين نقطهء رودخانه است. (خط تالوگ) جزائر سه گانه ولي اين ظاهر كار بود و اختلاف ايران و اعراب به عمق تاريخ ميرسه و هر بار اعراب توان لازم را پيدا كنند براي ما مشكل به وجود ميآورند، به هر حال عراق اروندرود را بست و ايران يك كشتي بازرگاني به نام ابنسينا رو به سوي اروندرود فرستاد، عكسهاي ابنسينا رو بعدن روزنامهها انداختند در حالي كه تفنگداران دريائي و افراد نيروي مخصوص در همه جاي كشتي سنگر گرفته بودند و كشتي در واقع كشتي جنگي شده بود، ايران اعلام كرد ابنسينا از اروندرود عبور خواهد كرد و تعرض به ابنسينا به مفهوم اعلان جنگ به ايران محسوب خواهد شد، وقتي كشتي به سمت اروندرود ميرفت در پايگاههاي هوائي، خلبانها داخل كابين هواپيماهاي فول لود شده نشسته بودند و ما خودمون رو براي سورتي بعدي آماده ميكرديم، ابنسينا به سلامت گذشت و عراق هيچ غلطي نتونست بكنه و ما يك سر وگردن بيشتر قد كشيديم، يك ماجراي جالب ديگه زماني بود كه ما يك تيم به همراه دو فروند هواپيماي RF-4E براي يك ماموريت چند روزه به بندرعباس رفتيم، نميدانستيم چه خبره، دو هواپيما به ماموريت ميرفتند و باز ميگشتند و بعد از چند روز به تهران بازگشتيم، و چند روز بعد فهميديم براي چه رفته بوديم ، راديو اعلام كرد كه ايران، سه جزيرهء تنب بزرگ، تنبكوچك و ابوموسی را باز پس گرفته، باز قد كشيديم و يك سر وگردن بزرگتر شديم. [align=center][/align] [align=center]ش ا ه فقید ایران، پس از پرواز با هواپیمای RF-4E، مورد استقبال ریاست کارخانهء مک دانل داگلاس قرار می گیرد[/align] آغاز فعاليت ستاد فرماندهي تاكتيكي هوائي (TAC یا IIAF Tactical Air Command) رشد نيروي هوائي چنان سريع و همهجانبه بود كه گسترش مدريت را نيز ضروري ميكرد و لازم بود از نظر تشكيلات سازماني هم گسترده بشه، قبلن تمام امور فرماندهي، مدیريت، عمليات، لجستيكي و پشتيباني و ساير امور از ستاد فرماندهي نيروي هوائي در تهران برنامهريزي و هدايت ميشد كه اين امر اولن تمام امور را در تهران متمركز ميكرد بلكه موجب تداخل وظائف و بوروكراتي شديد و غيرقابل كنترلي ميشد و در ثاني از نظر ايمني هم خطر ناك بود، تصور كنيد با متمركز كردن تمام امور فرماندهي يك نيرو در يك محوطه در شرايط جنگي و در اثر يك حمله هوائي غافلگير كننده به اين تشكيلات شيرازهء امور از هم ميپاشه و تا چارهاي انديشيده بشه، نيمي از توان و قابليتهاي نيرو از بين خواهد رفت، با توجه به اين مشكلات، نيروي هوائي تجديد سازمان داده شد و البته اين تجديد سازمان چنان دقيق، با برنامه و در آرامش انجام شد كه كوچكترين خللي در امور به وجود نياورد، در سازمان جديد كليه پايگاههاي تاكتيكي هوائي در اختيار ستاد فرماندهي تاكتيكي هوائي قرار گرفت، براي ستاد تاكتيكي ساختماني در كنار درب ورودي پايگاه هفتم شكاري در شيراز ساخته شد و زنده ياد تيمسار اميرحسين ربيعي به فرماندهي تاكتيكي هوائي گمارده شد، عدهاي از پرسنل زبده و شاخص از تخصصهاي مختلف از پايگاههاي مختلف تاكتيكي به اين ستاد منتقل شدند، اين ستاد همانند ستاد نيرو ولي تنها در سطح پايگاههاي تاكتيكي عمل ميكرد، طبقهء همكف ضداطلاعات و چند دفتر ديگه و چاپخانه، طبقهء اول معاونت عمليات كه به جز پرسنل اداري بقيه از خلبانان تاكتيكي بودند (از جمله زندهياد فكوري در اين معاونت خدمت ميكرد)، در طبقهء دوم معاونت لجستيكي كه باز به جز پرسنل آجوداني (اداري)، اكثرن از همافران با تخصصهاي مختلف تشكيل ميشد و در طبقهء بالا فسمت اداري بود. [align=center][/align] [align=center]تیمسار خلبان شهید جواد فکوری[/align] در اين دوران آموزش چنان پيگير و فشرده بود كه با وجود آنهمه هواپيما، نيروي هوائي مجبور شد تعدادي هواپيماي اف-4 از نيروي هوائي و نيروي دريائي آمريكا اجاره كنه، در معاونت لجستيكي هوائي يك تيم تحت عنوان ارزيابي و يكنواختي تشكيل شد كه وظيفهاش تدوين يك سيستم مدیريت نگهداري استاندارد براي همه پايگاههاي شكاري بود (بنده هم افتخار خدمتگذاري در اين تيم را داشتم) وبا مراجعه به كتابهاي مدیريت نگهداري نيروي هوائي آمريكا و تجربههاي بومي، يك دستورالعمل مدیريت نگهداري تهيه و پس از تصويب، چاپ و در اختيار پايگاههاي تاكتيكي قرار گرفت، در اين سيستم مديريت همانطور كه در يكي دو نوشته توضيح دادم سيستم نگهداري چنان استاندارد شده بود كه اگر فردي از پايگاهي به پايگاه ديگر منتقل ميشد لازم نبود بپرسد (خوب، شما براي فلان كار چه كار ميكنيد) چون در گذشته، سيستم حاكم بر نيروي هوائي به قول ما در آن زمان گاراژي بود و كار گاراژي با HI-TECH جور در نميايد. [align=center][/align] [align=center]زنده یاد تیمسار نادر جهانبانی، از بهترین خلبانان ایران و جهان که توسط آیت الله خلخالی به تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ تیرباران گردید.[/align] پايگاه چابهار: سكوي پرش ايران در نيمه دوم دهه 1970 تمام اهتمام كشور در بخش نظامي تكميل مجموعه عظيم نظامي چابهار بود، مسلمن اين بحث پيش خواهد آمد كه كشور نياز به توسعه در همهء بخشها را داشت، چرا به بخش نظامي تا اين حد اولويت داده ميشد، جواب بسيار ساده است، حمله عراق به ايران حقانيت اين اولويت را ثابت كرد، كشور ما بارها مورد تجاوز قرار گرفته بود و سوابق نشان ميداد كه همسايگان ما هرگاه خود را قوي ببينند فيلشان ياد هندوستان ميكند، در ثاني اوضاع بينالمللي فرصتي گرانبها در اختيار ايران گذاشته بود و نميشد پيشبيني كرد كه اين شرايط تا چه مدت به نفع ما خواهد بود، واقعيتي كه امروز نظام ايران به آن رسيده، (برو قوي شو اگر راحت جهان طلبي / كه در نظام طبيعت ضعيف پامال است.) مجموعه نظامي چابهار (البته آنچه كه قرار بود بشود) بزرگترين تاسيسات نظامي خاورميانه و يكي از بزرگترين مجموعههاي نظامي آسيا بود، تختهء پرش ايران به اقيانوس هند، چابهار بزرگترين پايگاه هوائي، دريائي و زميني خاورميانه بود، هر سه نيرو براي چابهار برنامههاي مفصلي پيشبيني كرده بودند، نميدانستيم چرا و به چه علت براي اتمام اين پروژه تا اين حد عجله ميشود، هنوز حتا يك باب خانهء سازماني براي پرسنل ساخته نشده بود و تنها تاسيسات عملياتي پايگاه در حال اتمام بود، تصميم گرفته بودند كه براي اسكان موقت پرسنل، به تعداد زيادي خانه موبايل (كاروان) بخرند و اين سطح توقع زياد پرسنل از يك سو و توجه مسئولين به رفاه پرسنل را ميرساند، در هر كشور ديگري بود قاعدتن طور ديگري رفتار ميشد، ما سربازيم و اگر لازم است بايد يكسال در چادر زندگي كنيم، ولي نه پرسنل نيروي هوائي شاهنشاهي در شأنشان نيست در چادر زندگي كنند، مشكل هواي بسيار گرم وشرجي چابهار بود، در بازديدي كه براي بررسي پيشرفت كارهاي ساختماني از پايگاه كرديم از اوضاع آب و هواي منطقه شوكه شديم، تابستان بود و وقتي از هواپيماي سي-130 پياده شديم براي يك لحظه فكر كرديم پشت اگزوز موتور هواپيما ايستادهايم و موتورها روشن هستند، در عرض دو دقيقه پيراهن همه خيس شد و انگار سطلي از آب روي همه ريختهاند، تا چشم كار ميكرد بيابان سفيد رنگ بود، البته با تجربهء پايگاه بوشهر و بندرعباس ميدانستيم كه تا يكي دو سال ديگر چهره پايگاه كلن تغيير خواهد كرد، در سالن بريفينگ، فرمانده پايگاه دلايل كندي پيشرفت كار را توضيح ميداد و صحبتهايش آنقدر جالب بود كه هنوز كلمه به كلمهاش يادم مانده. فرمانده پايگاه توضيح داد كه براي اجراي پروژههاي ساختماني، از كارگران محلي استفاده ميشود و چارهاي هم نيست، او گفت خيلي از كارگرها سه نوع شناسنامه دارند، ايراني، افغاني و پاكستاني، هر از چند گاهي شب هنگام يكي سر ديگري را براي پولهايش ميبرد و به پاكستان فرار ميكند، شايد دو ماه بعد همين كار را در پاكستان بكند و به افغانستان فرار بكند، ميگفت پس از وقوع چنين اتفاقي كار ما تا مدتي دچار اخلال ميشود وتا دوباره كار را راه مياندازيم سر نفر بعدي را ميبرند!! [align=center][/align] [align=center]یکی از پوسترهای ترسیمی در مورد F-16 های نیروی هوایی ایران[/align] به هرحال اتمام پايگاه چابهار را نديديم و نميدانم كه عاقبت اين طرح عظيم به كجا كشيد. در همين ايام اولين پوسترهاي هواپيماهاي اف-16 ايران به ديوارها زده ميشد، ورود وسائل پشتيباني و بعضي از قطعات يدكي هواپيما در قصرفيروزه در انتظار ثبتشدن و تقسيمبندي شدن بودند، سيستم لجستيكي نيروي هوائي ايران مراحل نهائي Computerized شدن را طي ميكرد، اين سيستم در واقع مادر اينترنت امروز بود و مبتكران اينترنت از چنين شبكهاي الهام گرفتند، به جز آمريكا، تنها چند كشور معدود از چنين سيستم لجستيكي برخوردار بودند، اينور و آنور صحبت انتخاب پرسنل براي اعزام به آمريكا براي اف-16 شنيده ميشد، مانند هميشه عدهاي منتظر آغاز انتخاب پرسنل بودند ولي خوب هركس خربزه ميخورد بايد فكر چابهار را هم ميكرد، بعضي از همكاران آمريكائي كه بيش از ما از برنامههاي آتي باخبر بودند، از هواپيمائي صحبت ميكردند كه جانشين اف-4 هاي ما خواهد شد اين هواپيما هم ساخت McDonnell Douglas خواهد بود (اف-18)، فكر ميكرديم كارخانهاي كه اف-4 نازنين رو ساخته حتمن محصول آيندهاش شاهكار خواهد بود. [align=center][/align] زندهیاد انور سادات در اين دوران نيروي هوائي چه در بخش عملياتي و چه از نظر نگهداري به موفقيتهائي دست پيدا كرد كه به عنوان ركورد ثبت گرديد. در يكي از سالها بود كه رابطهء مصر با اتحاد شوروي رو به تيرگي گذاشت و شادروان سادات به دعوت پادشاه فقيد ايران به ايران سفر كرد، در اين سفر مانور نظامي بزرگي ترتيب داده شد و در پايان مانور كه نيروي هوائي هم شركت داشت هواپيماهاي نيروي هوائي رژه رفتند، در اين رژه نيروي هوائي ايران به ركوردي دست يافت كه افتخار پرسنل فني اين نيرو بود، در اين مانور تمام هواپيماهاي شكاري و ترابري نيروي هوائي رژه رفتند و ما حتي يك هواپيماي تعميري روي زمين نداشتيم. فكر ميكنم در همون آستانهء سفر شادروان انورسادات بود كه براي انجام ماموريتي به پايگاه يكم رفتم، در حالي كه با يكي از همكاران به منطقه شلترها ميرفتيم در دو طرف يك شلتر دو تا غول سياه رنگ جلومون سبز شدند، دو تا هليكوپتر پرابهت، غولپيكر به رنگ سياه، يكي از اين دو را با اطمينان ميتونم بگم كه AH-64 Apache بود و دومي اگر اشتباه نكنم UH-60 Black Hawk بود، براي ارزيابي آورده بودند ايران و به اين معني بود كه به احتمال زياد هليكوپترهاي آيندهء هوانيروز خواهند بود، هر دو بسيار زيبا بوده و از نوئي برق ميزدند. [align=center]برای دیدن فیلمی در این مورد، کلیک کنید.[/align] به هر حال مرحوم سادات به ايران آمد، ما كه از سياست چيزي نميفهميديم (مانند امروز !) ولي اين سفر آرايش سياسي منطقه را به كلي عوض كرد، رابطهء ايران و مصر سالها بود كه بسيار سرد و غير دوستانه بود، از زمان جمالعبدالناصر به خاطر سياست پانعربيسم ناصر و او اولين كسي بود كه تخم لق خليج عربي رو در دهان اعراب گذاشت، اولن بعد از اين سفر روابط ايران و مصر بسيار دوستانه شد و ثانين مصر با يك گردش 180 درجهاي از روسها كه تا اون موقع بزرگترين تامينكنندهء اسلحهء مصر بودند بريده و به آمريكا نزديك شد، دوستان ميتوانند سوابق اين تحول سياسي كه نشاندهندهء برد ديپلماسي ايران در آن دوران بود را مطالعه كنند، به هر حال يكي از برنامههاي اين سفر حضور در يك مانور بزرگ نظامي و در پايان آن رژه به ياد ماندني نيروي هوائي بود كه قبلن نوشتم، تا آنجا كه به خاطر دارم در اين رژه يكي دو تا ركورد كه به نام نيروي هوائي ايران ثبت شده نيز كسب گرديد، يكی از اين ركوردها اگر درست به يادم مانده باشه در ارتباط با سوختگيري هوائي بود، در آن روزگار معدود كشورهائي بودند كه چنين قابليتي رو داشتند و يكی از عواملي كه سوختگيري در هواي نيروي هوائي ايران را جذابتر ميكرد استفاده از بوئینگ 747 به عنوان تانكر، سوختگيري چند نوع هواپيما در يك زمان از يك تانكر و سوختگيري تانكر از تانكر ديگر بود، خيلي جستجو كردم كه اين ركوردها را پيدا كنم و براي دوستان بنويسم ولي متاسفانه تا به حال به نتيجه نرسيدم، يكي از اين ركوردها سقف پرواز هليكوپتر بل-204 مونتاژ ايران بنام اصفهانبل بود كه در آن روزگار بلندترين سقف پرواز هليكوپتر در جهان محسوب میشد. [align=center][/align] در نيروي هوایي آموزش لحظهاي قطع نميشد، اين آموزش در همهء سطوح بود، پرسنل پروازي و پرسنل فني، طوري برنامهريزي شده بود كه ترفيع و حقوق نسبت مستقيم باسواد و قابليتهاي پرسنل داشت و نتيجهء اين سياست را در جنگ هشت ساله به وضوح ديديم، به تائيد تمام كارشناسان و ناظرين نظامي جهان، بزرگترين برتري نيروي هوائي ايران بر عراق را آموزش بسيار خوب نيروي هوائي ايران تشخيص دادند، تام كوپر در يكي از كتابهاش به اين مسئله اشاره كرده و مينويسه كه بعد از انقلاب در ايران بسياري در داخل و خارج ايران تبليغ ميكردند كه آمريكا شير بي يال وكوپال به ايران فروخته و نيروي هوائي ايران پس از خروج مستشاران آمريكائي كلن فلج شده و پس از شروع جنگ مشخص شد كه اولن هواپيماهاي نيروي هوائي ايران به جز يك سري لوازم ارتباطي محرمانه نيروي هوائي و دريائي آمريكا، هيچ تفاوتي با هواپيماهاي موجود در خود آمريكا ندارند و در ثاني پرسنل نيروي هوائي ايران از سطح تخصصي بسيار بالائي برخوردار بودند، در پايگاههاي تاكتيكي شب و روز لحظهاي صداي غرش موتور هواپيما قطع نميشد و خلبانان اين نيرو هر ماه تعداد ساعات بسيار بالائي را پرواز اجباري داشتند، پرسنل فني ترفيع درجه و بالا رفتن حقوقشان به سطح دانش تخصصيشان بستگي داشت، سطح تخصصي يا به قول ما در آن زمان لول فني از يك شروع ميشد و پرسنل در تمام طول خدمت در حال آموزش بودند و لولهاي فني به ترتيب 3 ، 5 ، 7 و در نهايت تا 9 ادامه پيدا ميكرد، كسي كه لول فني در خور درجهء بالاتر را نداشت ترفيع نميگرفت. [align=center][/align] همينطور بخش اعظم حقوق ماهانهء پرسنل فني را حق فني تشكيل ميداد كه اين حق فني با توجه به لول فني افزايش مييافت و اين توفيق اجباري بود كه موجب تلاش بيشتر پرسنل فني براي افزايش دانش فنيشان ميشد و اين رابطهاي مستقيم با تغييرات ممتد مشخصات فني هواپيما داشت. هيچ هواپيمایي در ورود به خدمت كامل و بدون عيب نيست، بسياري از عيوب كوچك و پيشنهادها براي بهسازي هواپيما به طور روزمره از سوي تمام كشورهاي دارنده هواپيما در فرمهاي مخصوص به كارخانهء سازنده هواپيما ارسال ميگردد و سازنده پس از بررسي ورفع عيب و يا قبول پيشنهاد بهسازي، مراتب را در يك فرم مخصوص به نام TCTO كه مخفف Time Compliance Technical Order است به كشورهاي دارندهء هواپيما ابلاغ ميكند، هر ماهه شايد صدها TCTO به پايگاههاي دارنده هواپيما ابلاغ ميگردد و بنابراين دانش فني پرسنل به همراه خود هواپيما رشد كرده و كاملتر ميشود (البته اين مربوط به گذشته است واز سيستم مديريت نگهداري روسي و چيني بياطلاعم!) پرسنل فني تا لول 7 وظائف اجرائي داشتند و با اخذ لول 9 وارد عرصه مديريت و سرپرستي ميشدند. در اواسط دههء 1970 هواپيماهاي F-5 E/F جايگزين هواپيماهاي F-5 A/B شدند و تعدادي از هواپيماهاي F-5 A/B در اختيار نيروي هوائي اردن قرارگرفت و به درخواست نيروي هوائي اردن، چند نفري از اعضاي ارزيابي و يكنواختي به سرپرستي سرهنگ صفري براي سر و سامان دادن سيستم نگهداري نيروي هوائي اردن به اين كشور اعزام شدند. (تيمسار صفري از افسران شايسته نگهداري نيروي هوائي ايران بودند، ايشان پس از انقلاب به آمريكا رفتند و براي امرار معاش تا سن بازنشستگي تاكسي ميراندند، يادشان گرامي باد) [align=center][/align] ورود F-14 Tomcat به مهرآباد ژانويه 1976، آخرين روزهائي بود كه افتخار خدمتگذاري در پايگاه يكم رو داشتم، تصور ميكنم يك روز جمعه بود يا يك روز تعطيل بود، يايگاه كاملن آرام بود، در روزهاي وسط هفته، پايگاه در جنب و جوش بود و صداي غرش موتور هواپيما لحظهاي قطع نميشد. به هر حال روز آرامي بود يكي از دوستان خبر داد كه اولين چهار فروند هواپيماهاي اف-14 ايران تا دقايقي ديگر به زمين مينشينند. با چند نفر ديگر از دوستان خودمان را به لب باند رسانديم، شمال خط پرواز نزديك به باند 29 چپ، خاكريز تپه مانندي بود، بالاي خاكريز رفتيم و همانجا رو به باند نشستيم، فاصلهء اين مكان تا ابتداي باند زياد نبود و تقريبن جایي بود كه چرخ هواپيماهاي در حال فرود باند را لمس ميكردند، غير از ما تعداد زيادي از پرسنل بخشهاي مختلف خودشان را كنار باند رسانيده بودند، پس از لحظاتي هواپيماها را از دور ديديم، از فرم پرواز گروهي و اينكه چراغ روشن چرخهاي جلو را نميديدم مشخص بود كه قصد نشستن را ندارند ، در ارتفاع پائين با بالهاي بسته از جلوي ما درست بالاي باند 29 چپ گذشتند و بعد تك تك براي نشستن به چپ گردش كردند، بدون اغراق هواپيمائي به اين زيبائي نديده بودم، با بالهاي بسته، شاهيني در حال حمله به طعمه را تداعي ميكنه، هواپيماها پس از فرود و پيمودن مسير تاكسي وارد خط پرواز شدند و در سمت راست بخش شمالي خط پرواز نزديك به شلترهاي آلرت متوقف شدند، موتورها خاموش شد و كاناپيها باز شدند، بچههاي خط پرواز براي خلبانها نردهبان گذاشتند، نكتهاي كه براي عدهاي موضوع شوخي و خنده شده بود، كيسهء نيمه پرادرار در دست بعضي از خلبانها بود، پس از خوشآمد گوئي و دور شدن خلبانها از هواپيماها بلافاصله كار تعويض علائم آغاز شد و پس از نيم ساعت، پرچم زيباي كشورمون و علامت IIAF زينتبخش هواپيماها شد و ما ساعتي رو به ورانداز كردن هواپيماها گذرانديم. بامداد روز بعد اين چهار فروند هواپيماها توسط خلبانهاي مشتاق و منتظر كشورمون پايگاه يكم را به مقصد پايگاه هوائي خاتمي ترك كردند و پايگاه پرافتخار هشتم شكاري متولد شد. زماني كه سر و صداي انقلاب بلند شد، ميشه گفت نيروي هوائي در اوج خودش بود، در پائيز ما مسابقات Loading رو بين پايگاههاي تاكتيكي برگزار كرديم، من مسئول برگزاري اين مسابقات و سرپرست فني تيم داوران بودم، طبق برنامهء تدوين و ابلاغ شده، ماموريت دورهاي رو آغاز كرديم ، روال كار به اين ترتيب بود كه در هر پايگاه ابتدا شعبات اسلحه و مهمات و موشك پايگاه بازرسي ميشد، اين بازرسي شامل مدیريت، آموزش و ايمني ميشد و فرداي آن روز چهار تيم معرفي شدهء پايگاه براي شركت در مسابقه از نظر تئوري مورد ارزيابي قرار ميگرفتند و روز بعد مسابقات لودينگ در اين پايگاه شروع ميشد، نحوه امتيازدهي براي اين مسابقات بسيار دقيق بود، مسابقه از شروع Assembly مهمات و موشك در شعبات مربوطه شروع ميشد و داوران مراحل كار رو زير نظر ميگرفتند، ماهها قبل چهار نوع Configuration براي چهار فروند هواپيما به اطلاع پايگاهها رسيده بود و شعبات مهمات و موشك با توجه به Configuration هاي تعين شده مهمات و موشك را آماده و بار تريلرهاي مخصوص ميكردند، حتي نحوهء Convoy مهمات و موشك به خط پرواز زير ذرهبين قرار ميگرفت، چهار هواپيماي تعين شده براي لودينگ آماده در قسمتي از خط پرواز قرار ميگرفتند و پس از ورود مهمات، تيمهاي لودينگ كار رو شروع ميكردند، مهمترين نكته در لودينگ مهمات، ايمني است. مثالي ميزنم؛ در يكي از پايگاههاي نيروي هوائي آمريكا در ويتنام، متخصص اسلحه بدون چك كردن، يك فيوز مسلح رو به يك بمب M117 نصب كرد و در اثر ضربهاي تصادفي اين بمب عمل كرد، من فيلم اين حادثه را ديدم، در پايان فيلم تپهاي از اعضاي بدن دهها نفر و خط پروازي ويرانه و مملو از قطعات هواپيماهاي منفجر شده براي همهء بينندگان اين فيلم يك شوك بود، با توجه به اين مثال متوجه شديد كه ايمني حرف اول و حرف آخر در تمام نيروهاي هوایي جهان است. به هر حال تمام مراحل لودينگ به دقت زير نظر گرفته ميشد، امتيازها براي رعايت ايمني در درجه اول، سرعت عمل و در پايان بيعيب بودن لودينگ از نظر فني داده ميشد، حتي جعبهء ابزار تيمها و به روز بودن چكليستها بازرسي ميشد، زبان گفتگو در طول كار زبان انگليسي بود، چون چكليستها و كتب فني به انگليسي بود، آزمايش تئوري هم به انگليسي بود، چون زبان فني در نيروي هوائي زبان انگليسي بود. پس از پايان لودينگ عصر آن روز تيم داوران جلسه داشتيم و اشكالات بررسي و نمره داده ميشد، صبح روز بعد در سالن بريفينگ پايگاه، گزارش روند مسابقه و اشكالات در حضور فرمانده پايگاه قرائت ميشد، البته صحبتي از امتيازات نميشد چون هنوز نتيجهء مسابقات روشن نبود، پس از بريفينگ، خداحافظي و معمولن بعد از ظهر، هواپيماي ما به طرف پايگاه بعدي پرواز ميكرد. اين مسابقات از چنان اهميتي برخوردار بود كه حتي ترفيع فرمانده پايگاه در گرو آن بود، برنامههاي زيادي براي آينده داشتيم، تصميم داشتيم سطح آموزش در پايگاهها را به جائي برسانيم كه اين مسابقات بدون اطلاع قبلي و به طور سرزده انجام گيرد، در اين روش تيمها براي لودينگ را در هر پايگاه خودمان انتخاب ميكرديم، افسوس كه اجل !!!! مهلتمان نداد. بودجهاي در اختيار ما بود كه هر سال لوح ياد بود پيروزي به پايگاه و جوايزي براي اعضاي تيمهاي پايگاه برنده خريداري و اهداء ميشد. مثلن يكي دو سالي براي پرسنل ساعت امگا خريديم، برروي لوح يادبود، اسامي تيمهاي لودينگ نوشته ميشد، اين لوح يك صفحهء برنجي (طلائي) بود كه به روي زمينهء چوبي بسيار زيبائي به فرم سپر سربازان پارسي جلوه اي بسيار زيبا داشت. در آن سال نميدانستيم كه آخرين مسابقات لودينگ نيروي هوائي كشورمان را برگزار ميكنيم، مسابقه يك ماه تا چهل روز طول ميكشيد و در نيمههاي اين دوره مسابقات بود كه پايان، آغاز شد! [align=center][/align] [align=center]آخرین تیم گروه آکروجت تاج طلایی[/align] آغاز پایان اواخر ماموريت دوره اي ما بود، به عقل جن هم نميرسيد كه اين آخرين ماموريت و در واقع آخرين مسابقات ساليانهء لودينگ نيروي هوائي باشه، آنهمه طرح، آنهمه برنامهريزي و آنهمه اميد به روزهاي بهتر، هيچكس به فكرش نميرسيد كه به جاي تعمير سقف خانهای كه چكه ميكرد، با كلنگ به جان پي خانه بيفتيم، شكي نيست كه در كنار آنهمه تلاش و آنهمه اميد و خوشبيني، اشكال هم كم نبود و شايد بزرگترين اشكال درست مانند امروز خود مردم و فرهنگ اجتماعي ما بود، همه ما سر تا پا عيب و اشكال بوديم و هركس عيب را در ديگري ميجست. امروز كه ما يعني جوانان پرشور آن روزها سني ازمان گذشته و بسياري از ما از بركت آوارگي نيمي از دنيا را درنورديدهايم با ديدي كاملن متفاوت به آنچه كه آنروزها عيب و اشكالشان ميدانستيم نگاه ميكنيم. درست يادم نيست، پايگاه تبريز بود و يا شاهرخي، تنها يك پايگاه باقي مانده بود و اكثر ما دلمان براي خانواده تنگ شده بود، همه جوان بودند و بچههاي كوچك داشتند، آنروزها امكانات ارتباطي به گستردگي امروز نبود، تنها تعداد كمي از خانههاي سازماني تلفن داشتند و اكثرن در تمام طول ماموريت از خانواده بيخبر بوديم واين خود به ميزان دلتنگي ميافزود، با دوستان تيم و چند نفر از همكاران پايگاه در سالن باشگاه شام ميخورديم، كسي به تلويزيوني كه روشن بود توجهي نميكرد، باشگاهها در داخل پايگاه به اصطلاح محل پاتوق دوستان بود و اين موقع شب خلوت نبود، براي يك لحظه صداي هياهوي معمول ضعيفتر شد و ضعيفتر و بعد سكوت، همه به طرف تلويزيون خيره شدند، شاه فقيد صحبت ميكرد، ميدانستيم كشور حالت عادي ندارد