Reza6662

Members
  • تعداد محتوا

    244
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های Reza6662

  1. Reza6662

    سوخوي24 در برابر اف4 فانتوم

    آقاسعيد ضمن تشكر از توجه شما و دوستان، خواهشمندم دوستان گرامي اين مطلب را كامل كرده و نواقص آن را درج نمايند.
  2. Reza6662

    سوخوي24 در برابر اف4 فانتوم

    با تشكر از همراهي و توجه دوستان، همان طور كه دوست گرامي جناب آقاسعيد نوشته اند، دو هواپيما در يك كلاس نيستند، اما در نيروي هوايي ايران، سوخوي24 تقريبن همان نقش اف4 را ايفا مي كند. بهینه‏سازی سوخو24 های ایران به گفتهء رسانه‏های نظامی غربی، ایران با توجه به دستیابی به سامانه‏های جنگ‏افزار راهبردی قدرتمند، به دنبال ایجاد قابلیتهای دفاعی دوربرد در تجهیزات خود است. از دیدگاه این منابع خبری، تهران توانایی‏های قابل ملاحظه‏ای برای ایجاد قابلیتهای عملیات سوختگیری هوایی پیشرفته در تجهیزات حملات هوایی خود که می‏توانند از سامانه‏های مذکور بهره گیرند در اختیار دارد و یکی از مهمترین آنها، بمب‏افکن Su-24MK نیروی هوایی اسلامی ایران (IRIAF) می‏باشد. ایالات متحده در نیمهء دوم دههء 1970 میلادی ایران را به چندین هواپیمای سوخترسان هوایی همچون هواپیمای B707 مجهز به دو بوم و B747 مجهز به کاوشگر و چتر کندساز تجهیز کرد که بعدها به مخزن سوخت در بخش زیرین نیز مجهز گشتند. اگرچه هم‏اکنون نیروی هوایی اسلامی ایران دارای قابلیتهای سوخت‏رسانی هوا به هوای محدود می‏باشد. هر دو نوع هواپیمای مذکور که در حال حاضر در اسکادران ترابری نیروی هوایی واقع در پایگاه یکم شکاری تهران مستقر هستند، برای پشتیبانی از جنگنده‏های F-14A Tomcat مورد استفاده قرار می‏گیرند ولی برای سوخت‏رسانی به هواپیماهای روسی، تغییری در آنها داده نشده است. بنابراین ایران با دو گزینه برای تسهیل قابلیتهای سوختگیری هوایی هواپیماهای Su-24MK مواجه است: 1) به دست آوردن یک غلاف کاوشگر و چتر کندساز جدید برای هواپیمای تانکر 747 و 707 از کشوری دیگر. (به احتمال زیاد روسیه) 2) یا ساخت آن به روش مهندسی معکوس از روی مدل آمریکایی موجود کاوشگر Su-24MK و این راهی است که ایرانی‏ها در گذشته ثابت کرده‏اند در آن تبحر زیادی دارند. نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران (IRGCAF) وظیفه دارد بر برنامهء حملات راهبردی نظارت کند. جهاد خودکفایی سپاه پاسداران (سازمانی که برنامه‏های ویژه شامل ساخت و روزآمدسازی سامانه‏های راداری و جنگ‏افزارها را به اجرا در می‏آورد) نیز بر روزآمدسازی فناوری‏های ویژه در راستای پشتیبانی از برنامهء حملات دوربرد نظارت خواهد کرد. به گفته منابع آگاه، احتمالن ساخت و توسعهء سامانه‏های مهندسی معکوس شده از جمله این موارد خواهد بود. http://i15.tinypic.com/6h3d9g0.jpg به عنوان بخشی از این برنامه، نیروی هوایی، آموزشها و تمرینات پیشرفته‏ای را برای خلبانان ارشد خود آغاز کرده تا آنها تجربهء ماموریتهای دوربرد را که شامل تمرینهای سوختگیری هوایی بر فراز ایران و روسیه است به دست آورند. این مهم به دنبال توافقنامه همکاری استراتژیک که بین تهران و دمشق در نوامبر سال 2005 به امضا رسید تسهیل گشته است. در یکی از بندهای این توافقنامه، سوریه به عنوان یک پایگاه هوایی برای ج.ا ایران در نظر گرفته شده است. بدین ترتیب دمشق به هواپیماهای نیروی هوایی ج.ا ایران اجازه می‏دهد تا پس از بازگشت از ماموریت (درگیری با اهدافی در دریای مدیترانه) در مواقع اضطراری از پایگاههای نیروی هوایی سوریه برای فرود استفاده کند. به گفته منابع مذکور، این امر در یادداشت تفاهم همکاری نظامی که به تاریخ 16 ژوئن 2006 در تهران بین سردار سرتیپ مصطفی محمد نجار وزیر دفاع ج.ا ایران و همتای سوری وی سپهبد حسن علی ترکمانی به امضا رسید، تقویت شده است. در گفتگوهای مقدماتی قبل از یادداشت تفاهم 16 ژوئن نیز، تیمسار سرتیپ خلبان کریم قوامی فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش اسلامی ایران و ژنرال علی حبیب رییس ستاد کل نیروی هوای مسلح سوریه برای انجام تمرینات هوایی ارتش در خاک سوریه بر روی هواپیماهای نیروی هوایی سوریه به منظور آشنایی آنها با ویژگیهای جغرافیایی منطقه به توافق رسیده بودند. به نقل از رسانه ها، در برخی مواقع، تمرینات سوختگیری هوایی در خارج از پایگاه هفتم شکاری شیراز در هنگام شب و در ارتفاع بسیار پایین (1000 پا) و بیشتر با استفاده از هواپیماهای سوخت‏رسان 747 انجام می‏گیرد. این سناریوی عملیاتی شبیه‏سازی شده شامل سوختگیری جنگنده‏های ایرانی است که در هنگام شب و در ارتفاع پایین بر فراز مدیترانه به سوی هدف حرکت می کنند. به گفته این منابع، خلبانان نیروی هوایی ج.ا ایران، برای استفاده از تاکتیکهای راداری پیشرفته، عوارض زمینی، مانور و اقدامات متقابل الکترونیکی به منظور غافلگیری دشمن، کاهش زمان خطر و کاهش فرصتهای رهگیری دشمن آموزش دیده اند. این منابع خاطرنشان می‏کنند نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دنبال راههای جایگزینی برای دستیابی به تعداد کمی از این قابلیتهای بالقوه است که شامل تلاشهای جهاد خودکفایی برای توسعه سامانه‏های پرتاب شونده هوایی هواپیمای Su-24MK می‏باشد. http://i9.tinypic.com/5ymhphv.jpg در پایان این سوال مطرح می‏شود که آیا ایران می‏تواند قابلیتهای دفاعی دوربرد خود را به میزانی توسعه دهد تا به یک تهدید راهبردی بالقوه برای قدرتهای منطقه که احتمال دارد مورد حمله ایران قرار گیرند تبدیل شود؟ این مسئله نکته‏ای قابل بحث است که ایران چگونه توسعهء این قابلیتها را انجام می‏دهد؟ آیا روش، تنها یک تاکتیک نیست که برای بازدارندگی تهاجمی و تقویت تصویری از افزایش قدرت منطقه‏ای این کشور طراحی شده است؟ همچنین ادعای ایران در مورد توسعه قابلیتهای پرتاب موشک از زیردریایی، به عنوان راهی برای پرتاب بالقوهء راهبردی، بدون شک اغراق‏آمیز است. نیروی دریایی اسلامی ایران در طول رزمآیش بزرگ ضربت ذوالفقار در 27 اوت 2006 ادعا کرده که پرتاب موشک طراحی شده سطح به سطح دوربرد ثاقب، از یک زیردریایی را به اجرا در آورده است. اگر چه برخی از منابع نظامی اعتقاد دارند که تصاویر منتشر شده به وسیلهء ترکیب یک فیلم از پرتاب موشک از یک قایق جنگی با فیلمی از زیردریایی ایران ساخته شده است. این منابع در ادامه خاطرنشان کرده‏اند ایران دارای سه‏گونه زیردریایی در کلاسهای کیلو، قدیر و نهنگ 1 (دو تای آخری زیردریایی‏های کوچکی هستند) است و هیچ کدام از آنها توانایی شلیک موشک را از زیر آب ندارند. به گفته این منابع، نیاز به خلق چنین تصوراتی از افزایش قابلیتهای نظامی، ناشی از تصمیم ایران برای ایجاد یک نیروی بازدارنده در منطقهء خلیج فارس در مقابل کشورهای عربی و جلوگیری از حمله به تاسیسات اتمی این کشور است. http://i11.tinypic.com/67q14ax.jpg [align=center]اخیرن تعداد پرواز جنگنده های سوخوی24 مستقر در پایگاه شیراز افزایش یافته است و این جنگنده ها به مرتب، مشغول انجام عملیاتهای تمرینی، نظیر سوختگیری هوایی و پرتاب بمب و راکت هستند. همچنین به نظر می رسد تعداد این جنگنده ها نیز افزوده شده باشد.[/align] IRIAF Su-24MK جمهوری اسلامی ایران آخرین مشتری این جنگنده در خاورمیانه بود. ایران 12 فروند فنسر نوع D سفارش داد که نخستین فروند ان در سال 1992 تحویل داده شد. طبق گزارشهای موجود، میزان آموزش خلبانان Su-24MK ایرانی تا سال 1995 بسیار اندک بود، اما از آن زمان تاکنون بهبود و افزایش قابل ملاحظه‏ای داشته است، به طوری که خلبانان روسی که برای آموزش ایرانیان به شیراز آمده بودند از مهارت آنان در انجام مانور پیچیده سوختگیری هوایی، آن هم در ارتفاع بسیار پائین ابراز تعجب نموده بودند. طبق گزارشهای موجود، تا میانه‏های دههء 1990 میلادی، حدود 4 فروند از Su-24MK ایرانی در سوانح هوایی از دست رفته بودند! اولين سانحهء سوخوي24 در ايران به تاريخ 17 بهمن سال 1371 به وقوع پيوست و در جريان آن، يك فروند سوخوي24 با يك فروند هواپيماي مسافربري Tu-154M كه در حال اوج‏گيري بود در حومهء تهران به يكديگر برخورد كردند و تمامي مسافران و خدمهء دو هواپيما كشته شدند. گزارشهایی نیز مبنی بر ارتقاء این جنگنده توسط کارشناسان داخلی ایران وجود دارد که از جملهء آنها می‏توان به افزودن امکان توانایی سوختگیری هوایی از سوخت‏رسان‏های KC-707 اشاره کرد. این جنگنده همچنین در حالت مسلح شده با جنگ‏افزارهای هدایت دقیق ساخت ایران از جمله خانواده بمبهای الکترواپتیکی «ستار» و «قدر» دیده شده است. همچنین فنسرهای ایرانی با یکپارچه‏سازی موشک چینی C-802 و نمونهء ساخت داخل آن (موشک ضدکشتی نور) به توانایی رزم دریایی قابل ملاحظه‏ای نیز دست یافته‏اند به نحوي كه اين هواپيماها، بدل به كابوس ترسناكي براي ناوهاي هواپيمابر مستقر در منطقه شده‏اند. http://i11.tinypic.com/6chul1u.jpg با توجه به عدم حضور فنسرهای ایران در آخرین مانور نظامی ارتش ایران که ضربت ذوالفقار نامیده می‏شد، گزارشاتی دال بر حضور این بمب‏افکن‏ها در روسیه جهت بهینه‏سازی سیستم‏ها درج گردید. امروزه به نظر می‏رسد فنسرهای ایران، علاوه بر گسترش حمل تسلیحات گوناگون نظیر موشک هوا به هوای Vympel R-73، موشک هوا به زمین Kh-59، موشک ضدکشتی AM-39 Exocet، مشمول برخی تغییرات در آویونیک و کابین نیز شده باشند. ضمن اینکه فنسرهای ایران به طور قطع دارای توان اجرای عملیات ضدرادار نیز می‏باشند که تاکنون در مورد نوع تسلیحات مخصوص این عملیات که در اختیار نیروی هوایی اسلامی ایران قرار گرفته است، اطلاعات دقیقی در دسترس قرار نگرفته است. Su-24MK در برابر F-4E Phantom II * ميزان حمل مهمات: در F-4E معادل 8480 كيلوگرم در Su-24M معادل 8000 كيلوگرم هر دو هواپيما، به ميزان تقريبن مشابهي مي‏توانند بارگذاري شوند، با اين تفاوت جنگندهء اف4، به دليل بالهاي ثابت، به فاصلهء بيشتري جهت برخاست يا فرود نيازمند است، هرچند كه اين امر، اهميت زيادي براي يك بمب‏افكن تاكتيكي ندارد، زيرا اين گونه هواپيماها از عمق خطوط دفاعي برخاست مي‏كنند و زمان برخاست اهميت بر كيفيت ماموريت آنها نمي‏گذارد. امتياز فانتوم: 8 از 10 امتياز فنسر: 7 از 10 * مقدورات پروازي: سوخوي24 با حداكثر سرعتي كه به سختي به ميزان 1340 كيلومتر بر ساعت مي‎‏رسد، تنها قادر است تا ارتفاع 11000 متري اوج بگيرد. موتورهاي توربوجت Al-21F بسيار پرمصرف، پرصدا و دودزا هستند و به همين دليل، برد عملياتي سوخوي24 در يك ماموريت ضربتي معمول با 3000 كيلوگرم مهمات، دو مخزن سوخت خارجي و پرواز به روش lo-lo-lo (حفظ ارتفاع پست در كل مسير پروازي) تنها به 560 كيلومتر مي‏رسد. اين رقم براي يك بمب‏افكن تاكتيكي، بسيار كم و غيرقابل قبول محسوب مي‏شود، علي‏الخصوص اينكه اغلب مدلهاي صادراتي سوخوي24، فاقد غلاف سوختگيري هوايي هستند. با توجه به سقف پروازی پائین سوخوي24، از اين بمب‏افكن نمي‏توان در ماموريتهايي كه نياز به اوج‏گيري به ارتفاع بالا، جهت گمراه كردن رادارهاي دشمن باشد، بهره گرفت، در حالي كه F-4E به راحتي به ارتفاع 60 هزار فوت و بالاتر نيز قادر است صعود نمايد. (F-4A توانسته بود به رکورد ارتفاع حدود 98 هزار فوت دست یابد) نرخ اوج‏‏گيري سوخوي24 به دليل همان موتورهاي معيوب، تنها در يك دقيقه اول به رقم 150 متر بر ثانيه مي‏رساند و پس از آن، اين رقم كاهش مي‏يابد و در نهایت هواپیما دچار واماندگی (Stall) می‏شود، اما در F-4E هرچند موتورهاي J-79 نيز نسبت به موتورهاي توربوفن مورد استفاده در F-111 پرمصرف محسوب مي‏شوند، اما همين موتورها، به راحتي و با اندك مدتی استفاده از توان پس‏‎سوز، فانتوم را با 210 متر بر ثانيه به اوج آسمان مي‏رسانند. F-4E با موتورهاي توانمند و بدنهء‌ مستحكمي كه در اختيار دارد، به راحتي از پس گردشهاي تند و پرفشار برمي‏آيد و به همين دليل است كه مي‏تواند در نبردهاي نزديك هوايي نيز شركت كرده و با هواپيماهاي مهاجم دشمن، دست و پنجه نرم كند. F-4E قادر است به راحتي تا چند دقيقه، شتاب مثبت در اوج‏گيري و افزايش سرعت را حفظ نمايد، تواني كه تنها اندكي ضعيف‏تر از جنگندهء F-15 Eagle ارزيابي مي‏شود. F-4E براي خارج شدن از تيررس جنگنده‏هاي دشمن، قادر است با رهاسازي مخازن خارجي سوخت، به راحتي با استفاده از پس‏سوز، سرعت خود را به بیش از 2 ماخ برساند، كه چنين تواني در هيچ كدام از مدلهاي سوخوي24 وجود ندارد. با توجه به احتمال درگيري سوخوي24 با شكاري‏هايي نظير F-15، F-16 و F/A-18، و با توجه به ضعف شديد سوخوي24 در نبردهاي نزديك يا دور هوايي، اين بمب‏افكن، تنها بايد با افزايش سرعت خود، از دسترس اين شكاري‏ها خارج شود كه به دليل ضعف موتورها، به احتمال زياد در اين امر موفق نخواهد بود و هدف موشكهاي آمرام شكاري‏هاي آمريكايي خواهد شد. امتياز فانتوم: 8 از 10 امتياز فنسر: 3 از 10 http://i19.tinypic.com/4pluis7.jpg * تسليحات ضربتي: هر دو هواپيماي F-4E و Su-24MK داراي طيف گسترده و متنوعي از تسليحات قابل حمل هستند. سوخوي24، قادر است سه نوع موشك هوا به زمين هدايت شوند را حمل و پرتاب نمايد. (هدايت راديويي، هدايت تلويزيوني و هدايت ليزري) اين تنوع در حمل تسليحات، انتخاب خدمهء‌ سوخوي24 را در حمله به اهداف زميني در شرائط پراغتشاش (Jam mode) را آسان مي‏كند. به جز اين، سوخوي24 قادر است تا از موشكهاي مهلك و دوربرد ضدرادار Kh-31P و Kh-58 به تعداد دو فروند در هر هواپيما بهره ببرد و در عمليات ضدرادار (SEAD) و شكستن حلقهء پدافندي دشمن شركت نمايد. بدين ترتيب، در يك دستهء مثلن 5 فروندي از بمب‏‏افكن‏هاي سوخوي24، يك فروند با موشكهاي ضدرادار و هوا به هوا بارگذاري مي‏‎شود و چهار فروند ديگر نيز با بمب و موشكهاي هوا به زمين. بدين ترتيب با توجه به گيرنده‏هاي پرقدرت سوخوي24 در شناسايي رادار و موشكهاي سام دشمن، عمليات ضربتي با انهدام سايت پدافندي دشمن، با موفقيت به انجام خواهد رسيد، ضمن اینکه با موشکهای R-73 مانعی در برابر شکاری‏های دشمن ایجاد خواهد نمود. سوخوي24 با موشكهاي ضدكشتي بسیار مهلک C-802 Noor بارگذاري مي‎شود كه در مقابل، F-4E جهت حمله به كشتي‏ها، تنها بايد به موشكهاي قديمي و ضعیف AGM-65A/B Maverick تكيه كند كه ضمن دقت خوب، برد كمي نيز دارند. از اين رو، سوخوي24 در عمليات ضدكشتي و دریایی، كاملن برتر از فانتوم مي‏باشد، و به همین دلیل است که تعداد زیادی از سوخوهای24 هنوز در خدمت نیروی دریایی روسیه باقی مانده‏اند. به تازگي، F-4E هاي ايران با استفاده از غلاف خارجي Pave Tack، قادر شده‏اند موشكهاي هوا به زمين هدايت ليزري ناشناسي را شليك نمايند، هرچند كه برد و ميزان تخريب اين موشكها معلوم نمي‏باشد. امتياز فانتوم: 4 از 10 امتياز فنسر: 9 از 10 * تسليحات هوا به هوا : سوخوي24 براي دفاع هوايي، همانند بمب‏افكن F-111 و جنگندهء ضربتي Tornado IDS، تنها به دو موشك كوتاه‏برد هوا به هوا از نوع Vympel R-60 مجهز مي‎شود كه اين موشكها بردي بين 3 تا 4 كيلومتر دارند و به هيچ وجه جوابگوي نيازهاي يك نبرد هوايي در قرن حاضر نيستند. به تازگي گفته مي‎شود سوخو24 هاي ايران پس از بهينه‏سازي در روسيه، به توانايي حمل دو يا چهار موشك هوا به هواي گرماياب و برد متوسط Vympel R-73 دست يافته‏اند. اين برنامهء‌ بهينه‏‎سازي، باعث دردسرهاي زيادي براي كارخانهء سوخوي روسيه شد و اين شركت را مشمول تحريم ايالات متحده نمود. برخلاف سوخوي24 كه فاقد توانايي پرتاب موشكهاي راداري ميان‏‎برد مي‏باشد، جنگندهء F-4E قادر است با موشكهاي ميان‏برد هدايت راداري AIM-7E-2 كه بردي در حدود 35 تا 40 كيلومتر دارند تجهيز شود و خلبان فانتوم، با شليك اين موشكها و ساقط كردن هواپيماي دشمن، نيازي به وارد شدن در يك نبرد سنگين و نزديك هوايي نداشته باشد. هرچند کسی انتظار ندارد بمب‏افکنی همانند سوخوی24 به کارزار نبرد هوایی فرستاده شود (حماقتی که توسط لیبی جهت رهگیری جنگنده‏های F-14 نیروی دریایی ایالات متحده با سوخوی20 انجام شد!) ولی از F-4E می‏توان برای رهگیری و شکار جنگنده‏های مهاجم دشمن نیز بهره برد، کما اینکه در زمان جنگ با عراق، فانتوم‏های ایران، بارها جنگنده‏های عراقی نظیر میگهای21 و 23 و سوخوی20 و 22 را ساقط کردند. امتياز فانتوم: 7 از 10 امتياز فنسر: 3 از 10 * سيستم‏هاي آويونيك: سوخوي24 را بايد مجموعهء پرنده‏اي از سيستم‏هاي كامپيوتري و آويونيكي ناميد. به جهت اينكه سوخوي24 در انجام عمليات ضربتي خود از تهديدات احتمالي دشمن به دور باشد، گيرنده‏ها و اخطارگرهاي گوناگوني در اين هواپيما نصب شده است كه خدمهء سوخوي24 را از رهگيري شدن و يا شليك موشك سام به فوريت باخبر مي‏‎سازند. رادار تعقيب عوارض زمين يا Terrain-Following-Radar امكان پرواز در ارتفاعي بسيار پست را به صورت دست آزاد (Hands-Off) به خدمهء هواپيما مي‏دهند. چنين قابليتي تنها در بمب‏افكن آمريكايي F-111 تعبيه گشته بود و جنگندهء Tornado IDS نيز از اين قابليت بهره‏مند است. اما در F-4E، جهت پرواز در ارتفاع پست، بايد متكي به مهارت و تجربهء خلبان بود، ضمن اينكه پرواز ارتفاع پست در شب با جنگندهء F-4E، بدون استفاده از چنين سامانه‏اي تقريبن غيرممكن است، مگر اينكه محدودهء پروازي، منطقه‏اي بدون عوارض و تقريبن Flat باشد. در F-4E اخطارگر پرتاب موشک موجود است. همچنین یک غلاف خارجی به نام ALQ-119 جهت اغتشاش در رادارهای دشمن توسط F-4E حمل می‏شود، اما تنها در برابر موشکهای قدیمی SA-2 و SA-3 کارایی اندکی دارد. سیستم‏های اخطارگر F-4E تنها می‏توانند رهگیری شدن هواپیما را اطلاع دهند. امتياز فانتوم: 3 از 10 امتياز فنسر: 10 از 10 امتياز نهايي: فانتوم = 30 فنسر = 32 دیدن فیلمی در مورد سوخوی24 آنطور كه مشخص گرديد، هر دو جنگنده، توانايي هايي خاص خود را دارا هستند و نمي توان به طور قاطع، يكي را بر ديگري برتري داد. اما اگر سوخوي24 با تسليحات ويژهء‌ خود نظير موشكهاي ضدكشتي و يا موشكهاي ضدرادار تجهيز شود، قادر است در عملياتهايي شركت كند كه از عهدهء جنگنده اي چون F-4E بر نمي آيد. فانتوم را در عملياتهاي ضربتي، مي توان با يك يا دو موشك اسپارو مجهز نمود تا شكاري هاي دشمن را قبل از نزديك شدن، هدف قرار دهد، هرچند كه بازهم ميزان موفقيت در چنين عملياتي، بستگي به توانايي تجهيزاتي دشمن دارد و حداقل در قالب تئوري، نمي توان جنگندهاي چون فانتوم را به جنگ كشوري فرستاد كه مجهز به شكاري هايي از نوع اف15 و اف16 است. منابع: Global Security Acig.Org Airforce Technology Milavia مجله صنایع هوایی شماره 191 صفحات 11 و 12 مجله صنایع هوایی شماره 193 صفحه 37 شلیک و هدف گیری موفقیت آمیز موشک فوق مدرن ثاقب محل استقرار جنگنده‏هاي ایرانی (بنا به گزارش سايت آويا) با تشكر ويژه از دوست گرامي آقاي Davood
  3. Reza6662

    سوخوي24 در برابر اف4 فانتوم

    با تشكر از گلدون كراون و ساير گراميان Su-24 Fencer از اوائل دههء 1960، فقدان يك بمب‏افكن تاكتيكي، در سازمان رزم نيروي هوايي اتحاد شوروي احساس مي‎شد. پس از حملهء موفقيت‏آميز نيروي هوايي اسرائيل در ژوئن 1967، كه منجر به نابودي كامل توان نيروي هوايي اعراب شد و به كارگيري تاكتيك پرواز در ارتفاع پست، كه منجر به غافلگيري كامل سيستم‏هاي راداري پدافند اعراب گرديد، نياز به يك بمب‏افكن تاكتيكي كه قادر باشد در ارتفاع پست پرواز كرده و به دور از پدافندهاي زميني و هواپيماهاي شكاري غرب، عمليات ضربتي خود را به انجام برساند، در نيروي هوايي شوروي و هم‏پيمانان آن احساس گرديد. نيروي هوايي مصر كه تا سال 1973، از تجهيزات نظامي روسي بهره مي‏برد، در جريان درگيري‏ها با اسرائيل، هيچگاه به موفقيتي دست نيافت. هواپيماهاي ضربتي روسي نظير سوخوي7، 20 و 22 در برابر فانتوم‏هاي اسرائيلي، همواره از پيش بازنده محسوب مي‏شدند. جنگنده‏هاي ضربتي سوخو، نه از نظر آويونيك و نه از نظر توانايي‏هاي رزم هوايي، به پاي فانتوم‏‎هاي اسرائيلي نمي‏رسيدند. http://i7.tinypic.com/4p4seoj.jpg در اوائل دههء 1960، برنامهء ساخت سوخوي24 جهت جايگزيني هواپيماهاي قديمي Ilyushin Il-28 و Yakovlev Yak-28 آغاز گرديد. مشخصات مورد نياز كه بايد در ساخت هواپيماي جديد لحاظ مي‏‎شد، به سال 1964 اعلام گرديد: هواپيمايي ضربتي، با قابليت انجام عمليات در هرگونه شرائط آب و هوايي، با قدرت دست‏يابي به سرعتهاي مافوق‏صوت در ارتفاعات پست و داراي استاندارهايي بالايي در ناوبري و انجام حملات بسيار دقيق عليه اهداف زميني. جهت دست‏يابي به حداقل مسافت جهت برخاست از روي باند، شركت سوخو، همانند رقيب خود، شركت ميگ، كه در طراحي هواپيماي ميگ23 از بالهاي متغير استفاده كرده بود، و همچنين در راستاي طرح هواپيماي ضربتي سوخوي17، در طراحي هواپيماي جديد خود نيز از بالهاي متغير استفاده نمود. هواپيماي جديد شركت سوخوي، اولين پروازش را به سال 1970 به انجام رسانيد و شايستگي خود را جهت توليد انبوه به اثبات رساند. تا سال 1981، تحليلگران غربي، هواپيماي ضربتي جديد شوروي را Su-19 مي‎ناميدند. http://i14.tinypic.com/6gjw5sl.jpg با توليد انبوه هواپيماي جديد ضربتي شركت سوخو (Fencer-A) كه پرواز اوليه‏اش را به تاريخ دسامبر 1971 به انجام رسانده بود، اين هواپيما، به سال 1974 رسمن وارد خدمت در نيروي هوايي اتحاد شوروي گرديد. تا پنج سال پس از ساخت سوخوي24، مقامات ناتو، هنوز تصوير روشني از اين جنگنده در اختيار نداشتند، تا اينكه اين هواپيما، به خدمت نيروي هوايي آلمان‏شرقي درآمد. در آن زمان بود كه نام سوخوي24، همانند ميگ25، در غرب، وحشت ايجاد مي‎كرد. بر خلاف تحليل‏گران نظامي غرب كه به سوخوي24 نام Fencer اطلاق كرده بودند، خدمهء روسي سوخوي24 به دليل ظرفيت و توانايي بالاي اين هواپيما در بارگذاري و تطبيق انواع مهمات، به اين جنگنده نام Chemodan (چمدان يا чемодан) داده بودند. اف111 ، سوخوی24 و پاناویا تورنادو بمب‏افکن سوخوی24 اغلب با بمب‏افکن آمریکایی F-111 قیاس می‏شود، اما با وجود تشابه ابعاد آن با F-111، سوخوی24 به هیج وجه با جنگندهء F-111 در زمینه‏های برد پروازی و میزان قابلیت بارگذاری مهمات برابر نمی‏کند و از F-111 فوق‏العاده ضعیف‏تر است. قابلیتهای سوخوی24 بیشتر به جنگندهء ضربتی Panavia Tornado شباهت دارد هرچند که ابعاد تورنادو نیز از سوخوی24 کوچکتر است، اولی بازهم به دلیل موتورهای کم کشش و بسیار پرمصرف نصب شده در سوخوی24، از تورنادو نیز در وجه برد و قابلیتهای پروازی عقب می‏ماند! سوخوي24، در انواع گوناگوني عرضه شده است كه هركدام در ناتو‌، به اسامي خاص معروف هستند. طراحي بهترين و كامل‏ترين مدل سوخوي24 كه Fencer-D يا Su-24M ناميده مي‎شود، از سال 1978 آغاز شد و به سال 1983، اين مدل رسمن وارد خدمت در نيروي هوايي شوروي گرديد. دو مدل ويژه كه از روي مدل M اقتباس شده‏اند، عبارتند از : Su-24MR Fencer-E كه هواپيمايي است مخصوص عمليات شناسايي با تجهيزات پيشرفتهء عكاسي، فيلمبرداري و شنود كه توان دقيق آن تاكنون پوشيده مانده است. Su-24MP Fencer-F جمع آوري كنندهء ELINT يا ELectronic Signals INTelligence (جنگنده‏اي ويژهء شنود و جمع آوري سيگنالهاي الكترونيكي) جهت شناسايي رادارها و سيستم‏هاي دفاع هوايي دشمن. Su-24MK MK، گونهء صادراتي جنگندهء Su-24M مي‏باشد. اولين كاربرد نظامي سوخوي24 به سال 1984 و در جنگ افغانستان به وقوع پيوست. به دنبال آن، سوخوهاي24 روسي در جريان بحران چچن در دههء 1990، به كار گرفته شدند. اما دقت بمباران اين بمب‏افكن، در جريان جنگ با شورشيان چچن، بسيار مورد انتقاد قرار گرفت، زيرا در طراحي سوخوي24، اصل بر دقت هدفگيري بوده است كه متاسفانه در چچن، بمبارانهاي گستردهء انجام شده توسط سوخوي24، اغلب منجر به تلفات و خسارات زياد به غيرنظاميان شده است. تاكنون تعداد 1200 فروند از گونه‏هاي مختلف سوخوي24 براي اتحاد شوروي ساخته شده است. امروزه تعداد قابل توجهي از اين هواپيماها، در خدمت كشورهاي آذربايجان، بلاروس، قزاقستان، روسيه، ازبكستان و اوكراين قرار دارند. تقريبن تعداد 577 فروند سوخوي24 عملياتي در اختيار روسيه قرار دارد كه تعداد 447 فروند به نيروي هوايي روسيه و 130 فروند نيز به نيروي دريايي روسيه تعلق دارد. اگرچه سوخوي24 در زمان خود، به دليل ناآشنا بودن، جنگنده‏اي ترسناك براي جهان غرب تصور مي‏شد، اما امروزه، به دليل نقائص گوناگون، در حال جايگزيني با جنگندهء پيشرفتهء Su-34 Fullback و ساير جنگنده‏هاي جديد روسي مي‏باشد. سوخوي24، از نظر آئروديناميكي، بسيار به جنگندهء MiG-23 Flogger شباهت دارد، اگرچه سوخوي24 اساسن بزرگتر است. بالهاي متغير سوخوي24، بر شانه‏هاي اين بمب‏‎افكن سوار شده‏اند و در حالت كاملن جمع شده، زاويهء 69 درجه دارند. در سوخوي24 چهار حالت براي تحرك بالها تعبيه شده است: 16 درجه: براي برخاست و فرود 35 و 45 درجه: براي پرواز كروز در ارتفاعات گوناگون 69 درجه: براي كسب حداقل ضريب aspect ratio و حداقل ناحيهء بال و حداكثر سرعت در ارتفاعات بالا. بر خلاف جنگنده‏هايي چون اف4 فانتوم و اف105 تاندرچيف که از بال ثابت بهره می‏برند، بالهاي متغير سوخوي24، نيروي بسيار مناسبي جهت برخاست در مسافت كوتاه را فراهم مي‏آورند، ضمن اينكه امكان فرود را در سرعت 230 كيلومتر بر ساعت فراهم مي‎آورند كه سرعتي به مراتب كمتر از جنگندهء ضربتي سوخوي17 مي‏باشد؛ و اين در حالي است كه وزن خالي يا بارگذاري شدهء سوخوي24 از سوخوي17 و اف4 فانتوم بسيار بيشتر مي‏باشد. در حالتي كه بالهاي سوخوي24 كاملن باز هستند، پروازي استوار و به دور از اغتشاشات و تندبادهاي هوايي امكان‏پذير مي‎شود، اما پرواز در اين حالت اندكي دشوار مي‎شود و سوخوي24 برخي از شرائط پروازي را تاب نمي‏آورد. برخي از اطلاعات نادرست غرب در مورد سوخوي24، بر پايهء تصور موتورهاي توربوفن نصب شده در اين هواپيماي بمب‏افكن بود كه در اين صورت، سوخوي24 قادر مي‎شد به دليل مصرف بهينهء سوخت در موتورهاي توربوفن، همانند بمب‏افكن F-111، در فواصل دورتري به عمليات بپردازد. اما در حقيقت سوخوي24 به دو موتور توربوجت مجهز به پس‎‏سوز Saturn/Lyulka AL-21F-3 مجهز شده بود كه هركدام كششي در حالت استفاده از پس‏سوز، كششي برابر 24700 پوند فيت ايجاد مي‏كردند. موتورهاي توربوجت سوخوي24، بسيار پرمصرف بودند و به همين دليل، برد پروازي سوخوي24 به شدت كاهش يافته بود، ضمن اينكه از نظر تعمير و نگهداري، بسيار پرهزينه و پردردسر بودند. استفاده از موتورهاي توربوجت براي بمب‏افكني تاكتيكي، معقول نيست و اين امر، نشان‏دهندهء ضعف مفرط روسها در دههء 1960، جهت ساخت موتورهاي توربوفن مي‏باشد. http://i9.tinypic.com/6geigwz.jpg كاهش حداكثر سرعت برخلاف جنگندهء ضربتي سوخوي17 كه هواي مورد نياز موتور را از محفظهء نوك دماغه تامين مي‏كرد، دو جايگاه مكش هوا، در دو طرف بدنهء سوخوي24 تعبيه شده‏اند. در مدل اوليهء سوخوي24 يعني Fencer-A، دو ورودي هوا داراي درب متغير بودند كه به اين بمب‏افكن، امكان دست‏يابي به سرعت 2320 كيلومتر بر ساعت (1440 مايل بر ساعت يا 2.18 ماخ) را در ارتفاع 17500 متري (57400 فوت) مي‏داد. اما از آنجا كه سوخوي24 عمدتن جهت انجام ماموريتهاي ضربتي در ارتفاع پست ساخته شده بود، مكانيزم فعال كنندهء ورودي‏هاي متغير، به منظور كاهش وزن و آسان شدن تعمير و نگهداري، حذف شدند. اما بر خلاف تصور كارشناسان شركت سوخو، حذف اين ورودي‏هاي متغير، نه تنها تاثيري بر قابليت پرواز ارتفاع پست برجاي نگذاشت بلكه باعث شد حداكثر سرعت و ارتفاع قابل دست‏يابي، به مقادير نازل 1.1 ماخ و 11000 متر (36100 فوت) كاهش يابند! انتهاي بدنه در مدل اوليهء Fencer-A داراي شكل جعبه‏مانند بود كه به هنگام توليد انبوه، متحمل تغييراتي در محل خروجي موتورها گرديد تا به شكل مدور تبديل شود و بدين ترتيب ميزان پسا كاهش يابد. سوخوي24 تجديدنظر شده، داراي سه آنتن صيقلي شدهء‌ آئروديناميكي در محل دماغه بود كه در كنار يكديگر نصب شده بودند. همچنين محل چتر ترمز نيز تغيير كرده بود. به جز اينها، ورودي هواي موتورها نيز متحمل دگرگوني شده بود. اين هواپيماي تجديدنظر شده، توسط ناتو به نام Fencer-B نام‏گذاري شد، هرچند كه اين تغييرات جزئي، شايستگي اطلاق يك طراحي جديد را نداشتند. http://i17.tinypic.com/6evbtyo.jpg همانند بمب‏افكن F-111، سوخوي24 داراي دو خدمه است كه در كنار يكديگر مي‎نشينند: يك نفر خلبان در سمت چپ و يك نفر افسر سيستم‏ها در سمت راست. شاید کارشناسان طراح سوخوی24 بر این عقیده بوده‏اند که دو جفت چشم، توانایی بهتری در پرواز ارتفاع پست پدید می‏آورد. کابین سوخوی۲۴، همانند جنگنده های قدیمی دههء ۱۹۶۰، مملو از ادوات آنالوگ است، ضمن اینکه سیستم کنترل گاز بر روی دسته خلبان یا HOTAS در هیج یک از گونه های سوخوی۲۴ پیش بینی نشده است. سیستم‏های آويونيك سوخوهاي24 در اختيار شوروي، در نوع خود، پيچيده‏ترين به شمار مي‏رفتند. در سوخوي24، براي اولين بار در تاريخ ساخت هواپیاهای نظامی در اتحاد شوروي، سيستم‏هاي ناوبري و تهاجمي، يكپارچه‏سازي و كامپيوتري شده بودند. در مدلهاي اوليه، سيستم‏هاي تهاجمي و رادارهاي اخطارگر جهت عدم برخورد به عوارض طبيعي زمين، به موازات سيستم‏‎هاي ناوبري، به صورت جداگانه حمل مي‎‏شدند. تنها سلاح ثابت در سوخوي24، يك دستگاه مسلسل 6 لولهء 23 م م به نام GSh-6-23 و با 500 تير فشنگ است كه در محلي زير بدنه نصب شده است. بر خلاف جنگندهء ضربتي MiG-27 Flogger-J ، كه مسلسل به صورت غيرمخفي نصب شده است، مسلسل سوخوي24، به هنگام عدم استفاده، با پوششي مخصوص، مخفي مي‎شود. در سوخوي24، تعداد 8 مقر سخت جهت نصب مهمات تعبيه شده است: دو مقر در زير مجاري مكش هوا زير بدنه، دو مقر چرخان در قسمت بيروني بالها، و چهار مقر در زير بدنهء اصلي. در اين 8 مقر، حداكثر مي‎توان 8000 كيلوگرم (17600 پوند) مهمات بارگذاري نمود. در اين 8 مقر مي‏توان به جز مهمات معمول مورد استفاده در عملياتهاي ضربتي، از تسليحات هسته‏اي و دو يا چهار موشك هوا به هواي كوتاه‏برد R-60 Aphid نيز نصب نمود. Fencer-C مدلهاي اوليهء سوخوي24 یعنی هواپیماهای Fencer-A/B از نظر تجهيزات ضدالكترونيك، نقصان شديد داشتند و تنها داراي گيرندهء اخطار راداري به نام Sirena بودند و از سيستم‏هاي اخلال‏گر رادار بهره‏اي نداشتند. بر خلاف تصوري كه از روسها در زمينهء ضعف شديد دانش الكترونيك مورد انتظار است، آخرين سري توليدي سوخوهاي24، به گيرندهء اخطار راداري بسيار گسترده و كامل، اخطارگر پيشرفتهء پرتاب موشكهاي سام، مجموعهء فعال ضدالكترونيك (ECM) با آنتن‏هايي سه ضلعي در طرفين ورودي‏هاي هوا و نوك سكان عمودي، مجهز شده بودند. هواپيماي جديد در ناتو، Fencer-C ناميده مي‎شد، اگرچه بازهم يك طراحي جديد و مستقل به شمار نمي‏رفت. مدلC شبیه مدل B بود و فقط به کمک محفظه‏های مثلثی‏شکل گیرندهء هشدار راداری (RWR) آن در پهلوهای نوک سکان عمودی و روی دیوارهء خارجی ورودی هوا در جلوی محل اتصال ریشهء لبه حملهء بار به آن (همچون مدل D) قابل تشخیص است. Fencer-C نخستین بار در سال 1981 دیده شده و نسبت به مدل B تغییرات عمده‏ای در سیستمهای الکترونیک پروازی آن داده شده بود. تمامی انواع Su-24 به جز تعداد انگشت‏شماری از نوع A به یک ورودی کوچک هوا در جلوی ریشهء سکان عمودی خود مجهز می‏باشند. از آنجایی که به راحتی می‏توان یک دستهء هدایت در جلوی صندلی افسر سیستمهای جنگ افزار نصب نمود هیچ نوع خاص آموزشی Su-24 با کنترل‏های دوگانه توسعه نیافته است. اعتقاد بر این است که نیروی هوایی روسیه به منظور سرکوب سیستمهای دفاع هوایی راداری از تیمهای یابنده / کشنده (hunter-killer) متشکل از هواپیماهای Fencer-C و MiG-25BM Foxbat-F بهره‏برداری می‏کند. در برخي از مدلهاي Fencer-C و تمامي هواپيماهاي مدل بعدي سوخوي24 يعني Fencer-D، قسمت جايگاه نصب مهمات در زير محل ثابت بال بزرگتر شده و در آنجا به صورت ثابت، پخش كنندهء Chaff/Flare تعبيه گشته بود. در مدلهاي پيشين سوخوی24، اين پخش كننده‏ها در دو سمت كناري سكان افقي قرار داشتند. Su-24M / Fencer-D نوع M گونه‏ای ارتقاء یافته از سوخوی24 می‏باشد که طراحی آن در اواسط دههء 1970 آغاز شده و در حوالی سال 1983 وارد خدمت گشته است. * این مدل دارای بدنه‏ای طویل‏تر به اندازهء 0.73 متر (30 اینچ) در قسمت جلوی کابین، دارای یک غلاف سوختگیری هوایی قابل جمع شدن و آنتن راداری کوتاهتر و تغییر شکل یافته، ویژهء نوع جدیدی از رادار ضربتی به نام Orion-A می‏باشد. این رادار به وسیلهء تنها آنتن خارج شده از پوزهء هواپیما قابل شناسایی می‏شود در حالی که در مدلهای پیشین از آنتن‏های سه‏گانهء مثلثی‏شکل استفاده شده است. * رادار جدید با سامانهء شناسایی عوارض و برجستگی‏های طبیعی زمین جفت می‏شود که کل این مجموعه نیز با سیستم پرواز خودکار SAU-6M1 جفت شده است که همانند F-15E به خدمهء سوخوی24 امکان پرواز خودکار (دست آزاد) را در ارتفاع پست میسر می‏سازد. * به Su-24M سامانهء ناوبری دقیق و پیشرفتهء اینرسیایی PNS-24M و یک کامپیوتر دیجیتال افزوده شده است. * سیستم هدایت و نشانه‏گذاری تلویزیونی Kaira 24 که همتای سیستم آمریکایی Pave Tack ارزیابی می‏شود در محل برآمدگی زیر بدنه نصب شده است تا وظیفهء هدایت دقیق تسلیحات هدایت‏پذیر نظیر بمب‏های هدایت لیزری و هدایت تلویزیونی را به انجام برساند. از جملهء تسلیحات هدایت‏پذیر پیشرفته، می‏توان به موشک Kh-14 (نامگذاری غربی= AS-12 Kegler) و Kh-59 (نامگذاری غربی = AS-13 Kingbolt) اشاره کرد. * سامانه‏های جدید نصب شده در Su-24M باعث شده‏اند تا از میزان سوخت ذخیره شدهء داخلی هواپیما، به میزان 58 لیتر (22.4 گالن آمریکایی) کاسته شود. Su-24MK / Fencer-D MK، گونهء صادراتي جنگندهء Su-24M مي‏باشد كه حرف K در زبان روسي از كلمهء kommercheskiy به معني تجاري اقتباس شده است. نوع MK، تاكنون به كشورهاي مختلفي صادر شده است: الجزاير (15 فروند)، ليبي (15 فروند)، سوريه (12 فروند) و بين 32 تا 33 فروند نيز به ايران و عراق فروخته شده است كه برخي منابع، ارقام متفاوتي را در اين باره ذكر كرده‏اند. روسها ادعا دارند تعداد 12 فروند Fencer-D به ايران و 24 فروند به عراق فروخته شده است كه همگي اين هواپيماها به صورت عملياتي در اختيار نيروي هوايي اسلامي ايران قرار دارند. ايران ادعا دارد كه تعداد 14 فروند را مستقيمن از روسيه خريداري كرده و تعداد 16 تا 18 فروند ديگر را نيز از دستهء هواپيماهاي پناهندهء عراقي در جريان جنگ سال 1991 خليج فارس، به خدمت گرفته است. امروزه تعداد فنسرهای نیروی هوایی ایران 32 فروند تخمین زده می‏شود که همگی نیز عملیاتی می‏باشند. هرچند مدل MK جهت صادرات به كشورهاي ضعيف جهان سوم طراحي گشته بود اما امروزه تعداد قابل توجهی از این مدل در خدمت کشورهای مشترک‏المنافع شوروی سابق قرار دارد. این هواپیما، اساسن مانند مدل M است، با این تفاوت که اندکی از قدرت سیستم‏های آویونیک آن کاسته شده است. بسیاری از مدلهای MK فاقد لولهء سوختگیری هوایی می‏باشند. Su-24MR / Fencer-E گونهء اختصاصی ویژهء عملیات شناسایی که اولین پروازش را به تاریخ سپتامبر 1980 به انجام رساند و از سال 1985 رسمن وارد خدمت در نیروی هوایی اتحاد شوروی گردید. در این مدل، اغلب سامانه‏های ناوبری مدل M حفظ شده‏اند که از جملهء آنها می‏توان به رادار پرواز در ارتفاع پست (Terrain-Following-Radar) اشاره کرد. در این مدل، سیستم نشانه‏گذاری و هدفگیری لیزری / تلویزیونی، رادار تهاجمی Orion-A و مسلسل حذف شده‏اند. به جای مسلسل، دو دوربین عکاسی با قابلیت عکاسی پانوراما (افق باز) نصب شده است. دیگر تجهیزات اختصاصی این مدل عبارتند از : دوربین تلویزیونی Aist-M رادار اخطار دهندهء پهلونگر RDS BO سامانهء شناسایی اهداف زمینی به وسیلهء اشعهء مادون قرمز Zima سایر سیستم‏های این هواپیما، به صورت خارجی (پاد) در زیر بدنهء هواپیما نصب می‏شوند. Su-24MP / Fencer-F مدلی اختصاصی جهت جمع آوری و شنود سيگنالهاي الكترونيكي دشمن (ELINT) که جایگزین هواپیماهای قدیمی Yak-28PP Brewer-E گردید و اولین پرواز این مدل به تاریخ دسامبر 1979 به انجام رسید. مدل MP مجهز به آنتن‏های اضافی جهت شنود و دریافت اطلاعات مربوط به دشمن می‏باشد. در این مدل، قسمت صیقلی نصب شده در زیر هواپیما جهت نشانه‏گذاری و هدایت لیزری / تلویزیونی حذف گردیده اما مسلسل و توانایی نصب 4 موشک هوا به هوای کوتاه‏برد Vympel R-60 حفظ شده است. از این مدل، تنها تعداد اندکی که بین 12 تا 20 فروند تخمین زده می‏شود تولید گشته است و گفته می‏شود تعدادی نیز در خدمت نیروی هوایی ایران قرار دارند. امروزه ادامهء حیات و در خدمت ماندن بمب‏افکن‏های Su-24M/MK در گرو انجام برنامه‏های به‏روزآوری نظیر نصب سیستم GPS (مکان‏یاب جهانی)، ارتقاء کابین با نصب نمایشگرهای چند منظوره (MFD)، نصب نمایشگر سربالا (HUD)، نصب سامانهء دیجیتال تهیه کنندهء نقشه از سطح زمین، نصب سایت نشانه‏روی درون کلاه خلبان (HMS)، امکان‏پذیری سازی نصب آخرین نمونه‏های تسلیخات هدایت‏شونده نظیر موشک هوا به هوای Vympel R-73 و . . . می‏باشد. تاکنون 400 فروند از بمب افکن های Su-24M نیروی هوایی روسیه، در قسمت ناوبری و سیستم‏های تسلیحات، ارتقاء یافته‏اند تا قادر باشند گونه‏های جدید موشک Kh-29 و همچنین برخی موشکهای دیگر را حمل و پرتاب نمایند. این ارتقاء شامل نصب یک کامپیوتر بسیار پیشرفتهء جدید به نام SV-24، نصب صفحات نمایشگر رنگی کریستال مایع، نصب نمایشگر سربالای ILS-31، استخراج کنندهء نقشهء دیجیتال متحرک از سطح زمین و همچنین سامانهء مکان یاب جهانی (GPS) می‏باشد. هنوز روشن نیست که آیا هواپیماهای Su-24MR و Su-24MP نیروی هوایی روسیه، مشمول بهینه‏سازی کابین و نصب تجهیزات جدید ناوبری خواهند شد یا خیر؛ هرچند که ممکن است با تامین اعتبار مالی، این امر محقق شود. بمب‏افکن‏های ارتقاء یافته سوخو24 نام جدید Su-24M2 را به خود گرفته‏اند. http://i9.tinypic.com/4mhxo1u.jpg تسلیحات Su-24M/MK * تا چهار موشک هوا به زمین هدایت رادیویی Kh-23M (نام ناتو = AS-7 Kerry) با برد 5 کیلومتر * موشکهای هوا به زمین ضدرادار غیرفعال Kh-28 (نام ناتو = AS-9 Kyle) و Kh-58 با برد 90 کیلومتر به تعداد حداکثر 2 فروند * تا دو موشک کوتاه برد گرمایاب هوا به هوای Vympel R-60 (نام ناتو = AA-8 Aphid) با برد 3 کیلومتر * تا چهار موشک هدایت لیزری Kh-25L (نام ناتو = AS-10 Karen) با برد 20 کیلومتر * تا سه موشک هدایت تلویزیونی / لیزری Kh-29LT (نام ناتو = AS-14 Kedge) با برد 10 کیلومتر * تا دو موشک هوا به زمین ضدرادار غیرفعال Kh-31P (نام ناتو = AS-17 Krypton) با برد 110 کیلومتر * تا دو موشک هوا به زمین ضدرادار Kh-58 (نام ناتو = AS-11 Kilter) با بردی بین 70 تا 120 کیلومتر بسته به ارتفاع پرتاب * تا دو موشک هوا به زمین هدایت تلویزیونی Kh-59 (نام ناتو = AS-13 Kingbolt) با برد 115 کیلومتر (مشابه موشک آمریکایی AGM-130) * تا دو بمب هدایت لیزری بسیار دقیق KAB-500KR * تا دو بمب هدایت لیزری KAB-1500L * در هر سوخوی24 تا شش مقر ویژهء حمل پرتاب راکت همانند سري UB32 را می‏توان نصب نمود. * وزن بمب های متعارف قابل حمل در سوخوی24، بین 7.5 تا 8 تن می‏باشد. * در هر سوخوی24 می‏توان حداکثر تا سه قبضه مسلسل شش لول 23 م م از نوع Gsh-6-23 را نصب نمود که قدرت نواختی برابر 9000 تیر فشنگ بر دقیقه را دارا هستند و هرکدام نیز حامل 500 تیر می‏باشند. http://i15.tinypic.com/4lnjzfa.jpg هدفگیری و هدفیابی در Su-24M در سوخوی24، سامانهء ناوبری و کمکی PNS-24 تعبیه شده است. PNS-24 به تجهیزات سامانهء ناوبری رادیویی اتصال دارد که امکان اجرای این وظایف را می‏بخشد: اخطار برخورد به عوارض زمین، کشف اهداف و انهدام آنها به روش بمباران Toss یا Level، نشانه‏گذاری اهداف کشف شده جهت شلیک موشک، کشف رادارها و پرتابگرهای موشکهای سام متعلق به این رادارها و امکان هدایت کاملن خودکار یا نیمه‏خودکار به هنگام تقرب جهت فرود در ارتفاع حدود 40 تا 50 متری. در جنگندهء Su-24M، سامانهء بهبود یافتهء ناوبری و کمک PNS-M نصب شده است که شامل یک سامانهء نشانه‏روی لیزری / تلویزیونی جهت شلیک موشکهای هوا به زمین هدایت لیزری / تلویزیونی می‏باشد. ادامه دارد.
  4. دوست گرامي جناب آقاسعيد يكي از تئوريسين هاي پايه گذار تفكر نظامي ايدوئولوژيك اسلامي و عربي ايران، خيلي سال پيش اين طور گفته بود: ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت. بايد توجه كرد كه امور نظامي گري در حكومتهاي ايدئولوژيك از دنياي سياست نه تنها جدا نيستند بلكه به آن تنيده نيز شده اند. روسها كارخانهء توليد ميگ27 و ميگ29 را به هندوستان و كارخانهء مونتاژ سوخوي27 را به چين واگذار مي كنند، ضمن اينكه اجازهء دسترسي به نقشه ها و تغييرات گسترده در جنگندهء سوخوي30 خود را به هندي ها واگذار مي كنند. چرا؟ چون هند و چين از متحدان قديمي دنياي شرق و خرس شوروي به شمار مي آيند اما نظام ج.ا آن قدر بي اعتبار است كه معلوم نيست 15 سال ديگر نيز مانند امروز بينديشد يا عمل كند يا اصلن وجود داشته باشد. به همين دليل است كه به الجزاير و سوريه MiG-29SMT و ياك130 مي فروشند و به ما، قطعات يدكي هواپيماهاي خريداري شده را نيز به سختي و با تعلل فراوان تحويل مي دهند. امروز هم خبر جعلي خريد 250 فروند سوخوي30 اعلام مي شود، امري كه به چيزي حدود 20 ميليارد دلار و يا بيشتر نياز دارد. اما ج.ا از تهيهء دلار مورد نياز براي بنزين داخلي عاجز است و اين نشان دهندهء دروغ محض بودن خبر خريد 250 فروند سوخوي30 مي باشد. تمام دكترين دفاعي ج.ا بر پايهء دو موشك C-802 و شهاب-3 استوار گشته است و در اين دكترين، سپاه پاسداران ج.ا بايد بيشترين بودجه را دريافت كند به نحوي كه در چشم انداز بيست سالهء آتي، اثري از ارتش بر جاي نماند. در چنين شرائطي خريد و يا امكان مونتاژ جنگنده اي چون MiG-29SMT در ايران بيشتر به شوخي يا دروغ 13 شباهت پيدا مي كند تا حقيقت. MiG-29SMT جنگنده اي است كه در حد و اندازه هاي سري بلاك 50 تا 60 اف16 ارزيابي مي شود و داراي توانايي هاي خوبي در حمله به اهداف زميني و شركت در نبردهاي دور و نزديك هوايي مي باشد اما به هيچ وجه از نظر كيفيت مونتاژ بدنه و قطعات و زمان بين دو تعمير اساسي، به پاي جنگنده اي چون اف16 نمي رسد.
  5. چگوارا يك كمونيست با آرمانهاي موهوم بود كه همهء‌ مشكلات كره زمين را در حذف و نابودي دنياي سرمايه داري مي ديد. يك آرمانگراي احمق.
  6. دربارهء‌ اينكه پول و درآمد ملي ايران صرف خود كشور ايران و مردم آن شود، بسيار با شما موافقم. اميدوارم در همهء جهات اين اصل رعايت شود. در خريد ملزومات نظامي و امور دفاع، كيفيت و كميت تجهيزات مورد خريداري كه باعث حفظ كشور در برابر دشمنان حال و آينده خواهد بود، بسيار لازم و مهم است و در اين گونه معاملات نظامي، به هزينه ها كمتر توجه مي شود زيرا بالاترين هزينه، حفظ تماميت ارضي كشور در برابر تجاوز ديوانگاني مانند صدام است.
  7. جناب آقاي كوروش ما تا 30 سال پيش، جوانان خلبان و متخصصين فراواني داشتيم كه استعداد بالقوه اي را براي در اختيارگيري يك شركت توليد هواپيما با كمك منبع اصلي يا همان تحت ليسانس در اختيارمان مي گذاشت. در سال 1357، نيروي هوايي ايران مشتمل بر 5000 خلبان، 30 هزار تكنسين ماهر و حدود 70 هزار نفر در رده هاي مختلف ديگر سازماني بود. يعني نيرويي ماهر، آموزش ديده و بالغ بر 100 هزار نفر. در چنين اوضاعي، انقلابيون سال 57، به راحتي قادر بودند به جاي اعدام فرماندهان و برخي از خلبانان، آنها را به ادامهء خدمت تشويق كرده و از طرف ديگر، ضمن ادامهء خريد تجهيزات لازم، سمت و سوي خودكفايي را نيز ايجاد نمايند. البته ذكر اين نكته نيز لازم است كه ما در سالهاي پيش از 57 نيز در امور فني هواپيماهاي اف5، اف4، سي 130 و بوئينگ707 كاملن خودكفا بوديم و با اندكي پشتيباني كارخانه هاي مادر در توليد قطعات، به روشي كه اكنون براي خودروهايي مانند 206 اعمال مي شود، قادر بوديم صنعت نوپاي ساخت هواپيما را با مونتاژ آغاز كنيم و ظرف چند سال، اقدام به توليد اغلب قطعات نمائيم. اما چنين نشد و تنها برنامهء مونتاژ هواپيما كه با كارخانهء جنرال دايناميكز جهت ساخت 160 فروند اف16 منعقد شده بود، لغو گرديد. اندك زماني بعد سفارت آمريكا به تصرف دانشجويان تندرو درآمد و نتيجه آن شد كه اكنون هواپيماي مسافربري 20 سال كار كرده را نيز به ما نمي فروشند. نيروي هوايي ما ديگر حتا سايه اي نيز از قدرت سال 57 خود ندارد و توان عمدهء اين نيروي در معدود هواپيماهاي روسي خريداري شده منحصر مي گردد.
  8. بهزاد جان خيلي خيلي بعيد هست كه ما ديگر موشك فونيكس عملياتي داشته باشيم. طول عمر موشكهاي فونيكس ما، حداكثر تا سال 65 يا 66 بود و اكنون طبق دستورالعمل كارخانهء سازنده يعني هيوز، راكت اين موشكها به درستي كار نخواهد كرد و همچنين سوخت اين موشكها نيز بايد فاسد شده باشد. رادار AWG-9 تا جايي كه من خبر دارم مشتمل بر 300 هزار قطعهء پيچيده و انحصاري هست كه فقط در اختيار شركتهاي موتورلا، هيوز، و تگزاس اينسترومنت قرار دارد. معدود تامكتهاي عملياتي ما نيز به روش كانابلايز (برداشت قطعه از ديگر هواپيماها) سرپا مانده اند.
  9. اين پايان تمام ديكتاتورهاي ايدئولوژيست هست.
  10. Reza6662

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    فتواي قتل شريعتمداري صادر شد! :? روزنامه كيهان نوشت: فتواي قتل حسين شريعتمداري توسط علماي سلفي صادر شد. بنا به گزارش هايي كه برخي پايگاه هاي اينترنتي ديروز منتشر ساختند، به دنبال انتشار مقاله اي از مديرمسئول روزنامه كيهان كه وي در آن با استناد به اسناد كاملا متقن استدلال كرده بود بحرين بخشي از خاك ايران بوده و طي زد و بندي ميان محمدرضا پهلوي و غربي ها به طور غيرقانوني از خاك ايران جدا شده، جمعي از علماي ديني شيخ نشين هاي خليج فارس حسين شريعتمداري را واجب القتل اعلام كردند و درباره كساني كه عقيده او را قبول داشته باشند نيز فتوا دادند كه اگر طي 3 روز توبه نكنند، مجازات آنها قتل خواهد بود. از جمله، «شيخ جاسم سعيدي» نماينده سلفي در مجلس نمايندگان بحرين در فتواي خود آورده است؛ [align=center][/align] «هركسي به صحت اظهارات شريعتمداري ايمان داشته باشد كه بحرين بخشي از خاك ايران است، در زمره «خوارج» قرار مي گيرد و كسي كه از ولايت امر خارج شود، طي سه روز بايد توبه كند و اگر توبه نكرد، مجازات وي قتل است كه از سوي ولي امر تعيين مي شود.» همچنين دكتر «شيخ ناجي العربي» گفته: «ولي امر، شرعا و قانونا حق دارد كسي را كه به اظهارات شريعتمداري ايمان داشته باشد، مجازات كند.» منبع
  11. [align=center]خلاصه‏ای از تجارب جنگی ایران با موشک فونیکس[/align] [align=center][/align] تا پيش از انقلاب 1979، تعداد 79 فروند F-14A به نيروي هوايي شاهنشاهي ايران تحويل شده بودند و در زمان انقلاب، 77 فروند از آنها در خدمت بودند. در اغلب منابع غربي، اطلاعات بسيار اندكي از نحوهء خدمت 77 تامكت موجود در نيروي هوايي ايران موجود است؛ اما يك منبع در اين مورد استثنا قرار مي‏گيرد، و آن كتابي است كه كه توسط تام كوپر و فرزاد بيشاپ به نام Iranian F-14 Tomcats in Combat به چاپ رسيده است و در مورد نحوهء خدمت اف14 هاي ايران در جنگ مطالبي جالبي نوشته شده است. [align=center][/align] امروزه اغلب گمانه‏زني‏ها و مطالب در مورد تامكتهاي ايران، بر اساس تحقيقاتي است كه توسط تام كوپر در كتابش نوشته شده است؛ اين تنها كتاب معتبري در جهان است كه در مورد اف14 هاي ايران به رشتهء تحرير در آمده و در آن، حقايق و نكات فراواني درج شده است. در اين كتاب ارزشمند، گزارشاتي مستند از نحوهء استفادهء 284موشك فونيكس تحويل شده به ايران در خلال جنگ با رژيم عراق، بين سالهاي 1980 تا 1988 وجود دارد. پرسنل فني ايالات متحده گزارش كرده‏اند كه قبل از خروج از ايران به دنبال انقلاب 1979، در هواپيماها و سلاح‏هاي مربوط، خرابكاري كرده‏اند؛ با انجام اين امر، شليك موشك توسط تامكتهاي ايراني غيرممكن مي‏گشت، اما نيروي هوايي ايران (IRIAF)، توانست تعدادي از هواپيماها را تعمير و راه‏اندازي كند؛ هرچند كه اين امر، براي كل ناوگان تامكتها به اجرا درنيامد. برخي منابع غربي ادعا داشتند كه پس از انقلاب، موشكهاي فونيكس ديگر عملياتي نبودند، هرچند كه در ابتدا، راه‏اندازي سامانهء شليك و كنترل موشك فونيكس بسيار مشكل بود و تنها از عهدهء پرسنل فني كمپاني هيوز برمي‏آمد. پيش از انقلاب، ايران، تعداد زيادي از پرسنل فني آمريكايي را به خدمت گرفته بود، اين پرسنل، قبل از ترك ايران، بسياري از اطلاعات مربوط به تعمير و نگهداري سلاح‏هاي پيچيده، توسط آنها به كارشناسان ايراني انتقال يافته بود. اگرچه بدون پشتيباني فني و مهندسي، و همچنين عدم ارسال قطعات و عدم ارائهء برنامه‏هاي بهينه‏سازي‏ از طرف گروه سيستم‏هاي موشكي كمپاني هيوز، امكان استفاده از چنين سلاحي، حتا براي كاربراني كه داراي پرسنل فني بسيار ماهر باشند، بسيار مشكل است، اما با تمام اين مسائل، حقيقت اين است كه ايرانيان، در دوران پس از انقلاب 1979، توانستند قطعات مورد نياز خود را به نحوي تهيه نمايند و همواره داراي تعداد قابل توجهي تامكت آمادهء پرواز باشند. برخي منابع مطلع ديگر، بر اين اعتقاد هستند كه نقش اوليه و اصلي اف14 در نيروي هوايي ايران، همانا به مثابه يك هواپيماي پيش‏اخطار هوايي بوده است كه امر محفاظت از ساير جنگنده‏ها را بر عهده داشته است. با تمام اين اوصاف، حقيقت امر اين است كه نيروي هوايي ايران، از اف14، به صورت فعال، به عنوان يك شكاري – رهگير استفاده كرده است و به هنگام اسكورت ساير جنگنده‏ها، حدود 60 تا 70 فروند از هواپيماهاي عراقي را با موشكهاي AIM-54 هدف قرار داده است. نيروي هوايي ايران، اغلب اوقات از اف14 به عنوان محافظ هواپيماهاي تانكر استفاده مي‏كرده است، اين امر زماني اتفاق مي‏افتاد كه بنا بود ماموريتي ضربتي در عمق خاك عراق انجام شود و نياز به حضور تانكر در داخل فضاي عراق پيش مي‏آمد؛ در چنين مواقعي، عمق خطوط مرزي با عراق، توسط رادار قدرتمند اف14، مورد جستجوي دقيق رادار تامكت قرار مي‏گرفت و در بيشتر مواقع، پرواز هواپيماهاي عراقي، در فواصلي بيش از 200 كيلومتر، به دقت شناسايي مي‏شد. چنين نيازهايي باعث شد تا نيروي هوايي ايران، تعدادي از جنگنده‏هاي اف14 را به عنوان هواپيماي پيش‏اخطار هوايي، مورد استفاده قرار دهد. اين مدعا، در جريان جنگ 1991 خليج فارس به اثبات رسيد. در جريان نبردهاي هوايي، خلبانان عراقي، هنگام مواجهه شدن با اف14 هاي آمريكايي، و درست زماني كه خلبانان آمريكايي، رادارهاي AN/AWG-9 خود را روشن مي‏ساختند، به سرعت اقدام به فرار كرده و فضاي آسمان منطقه را ترك مي‏كردند و از مواجهه با تامكتهاي آمريكايي، به شدت اجتناب مي‏‎كردند. ويژگي خاص شكار هواپيماها توسط تامكت، كه در جنگ با ايران براي خلبانان عراقي به اثبات رسيده بود، آنان را وامي‎‏داشت تا به سرعت از منطقه خارج شده و فرار نمايند. اين امر، زماني به طور كامل به اثبات رسيد كه در چند نبرد هوايي، جنگنده‏هاي عراقي، از مواجه با جنگنده‏هاي پرقدرت نيروي هوايي ايالات متحده نظير F-15C ترسي نداشتند در حالي كه از منطقهء مجاور آن كه تحت پوشش رادار تامكتهاي نيروي دريايي بود، به سرعت خارج شده بودند. در جريان ورود به خدمت جنگنده‏هاي اف14 و موشكهاي فونيكس به نيروي هوايي شاهنشاهي ايران، ش ا ه فقيد ايران، جهت اثبات توانمندي، دستور داد تا آزمايشي را با موشكهاي AIM-54 به انجام برسانند. [align=center][/align] اين آزمايش، جهت اطمنيان از قدرت تامكت و فونيكس در برابر پرواز ميگهاي25 شناسايي شوروي بر فراز آسمان ايران بود. در جريان اين آزمايش که به تاریخ ژانویهء 1976 انجام گرفت، پنج موشك AIM-54 به سمت هواپيماهاي بدون خلبان AQL-34 شليك شد. دو فروند از اين هواپيماهاي بي‎خلبان، با سرعت 2 ماخ و در ارتفاع 60 هزار فوتي پرواز مي‏كردند. از پنج موشك شليك شده، چهار موشك، به اهداف مورد نظر، اصابت كردند. یکی از فونیکس های پرتابی، هدف خود را در فاصلهء 212 کیلومتری منهدم می نماید و این هدفگیری، تاکنون به عنوان دوربردترین شکار یک موشک هوا به هوا در تاریخ جهان به ثبت رسیده است. به تاريخ اکتبر 1978، دو فروند F-14A نيروي هوايي شاهنشاهي ايران، يک فروند جنگندهء MiG-25RB شوروي را که در ارتفاع بسيار بالا و سرعت زياد در حال پرواز به سمت ايران بود، بر روي درياي خزر، شناسايي و رهگيري کردند و با قفل رادار و سيستم موشکي فونيکس بر روي ميگ25 مانع از ورود جنگندهء شوروي به آسمان ايران شدند. پس از اين بود که شوروي، موافقت دوجانبه‏‎اي را با ايران به امضاء رساند و دو طرف متعهد شدند كه از ايجاد تنش، جلوگيري نمايند. 22 سپتامبر 1980 آغاز تجاوز ارتش عراق به ايران، با استعداد 48 يگان سازمان‎دهي شده در قالب تيپ‏ها و لشگرهاي زرهي، مكانيزه و پياده، با برخورداري از پشتيباني 800 قبضه توپ، 5400 دستگاه تانك، 400 قبضه توپ ضدهوايي، 366 فروند هواپيما و 400 فروند هلكوپتر. [align=center][/align] مقصود رهبر معدوم حزب بعث عراق از تجاوز، اين بود كه با شكست نظامي ايران، آرزوهاي قديمي خود مبني بر لغو قرارداد 1975 الجزاير، الحاق خوزستان به عراق به عنوان استان عربستان با مركزيت شهري كه قرار بود الاحواز ناميده شود، تامين نمايد. رژيم بعث عراق كه پيش از انقلاب، به علت قدرت برتر نظامي ايران، قادر به اجراي نقشه‏هاي شوم و بلندپروازنهء خود نبود، با وقوع انقلاب و تصفيهء ارتش، شرائط را بسيار مساعد يافت و پس از واقعهء گروگانگيري دپيلماتهاي آمريكايي در تهران، حمايت ضمني ايالات متحده را نيز توانست براي حمله دريافت كند. آغاز نبردهای هوایی به تاريخ 26 سپتامبر 1980، اف14 ايراني، به سمت هدفي كه با سرعت 3 ماخ و در ارتفاع 55 هزار فوتي به سمت ترمينال نفتي خارك در پرواز بود، شليك كرده و آن را ساقط نمود. با توجه به سرعت وحشتناك و ارتفاع پروازي بسيار بالا، هدف ساقط شده، هواپيماي MiG-25 شناسايي عراق بود كه توسط يك موشك AIM-54A ساقط گشت. اين اولين پيروزي اثبات شدهء F-14 در برابر MiG-25 در جهان، محسوب مي‎شد. [align=center][/align] [align=center]MiG-25[/align] در همان روز، يك MiG-25RB ديگر عراقي نيز، در همان شرائط بسيار سخت، توسط تامكتهاي ايراني ساقط شد. MiG-25 عراقي با سرعت بسيار وحشتناك به سمت تاسيسات نفتي خارك در حال پرواز بود كه در فاصلهء 113 كيلومتري، افسر رادار (RIO) با آيفون داخلی هواپیما به خلبان اعلام مي‏‎كند كه هواپيماي عراقي را گم كرده و قادر به رهگيري مجدد آن نشده است. پس از لحظاتي، گزينهء قفل موشك، در فاصلهء 70 كيلومتري، مجددن مثبت مي‎شود، اين فاصله، حداقل فاصلهء لازم، براي شليك به سمت هدفي است كه در ارتفاع بالاتر و با سرعت بسيار زياد، در حال پرواز مي‏باشد. با اعلام مثبت بودن قفل توسط RIO، و در حالي كه تامكت، با سرعتي بيش از 1500 كيلومتر در ارتفاعي 45 هزار فوتي قرار دارد و در حال اوج‏گيري است، يك موشك AIM-54A، در فاصلهء 64 كيلومتری هدف شليك مي‏شود. فونيكس، پهنهء آسمان خليج فارس را درمي‏‎نوردد، و چند ثانيهء بعد، به دقت به هدف مورد نظر خود كه يك MiG-25RB (شناسايي) عراق بود، اصابت كرده و آن در ارتفاع 55 هزار فوتي، به طور كامل منهدم مي‎نمايد. * * * به تاريخ دوم دسامبر 1980، در يكي از نزديكترين فواصل شليك براي موشك AIM-54، فونيكس موفق مي‎شود هدف خود را منهدم نمايد. كاپيتان ف. دهقان، خلبان باتجربهء پايگاه هشتم شكاري (اصفهان)، به هنگام گشت هوايي بر روي ترمينال نفتي جزيرهء خارك، بر روي صفحهء رادار هواپيمايش، تعدادي هدف هوايي را كشف مي‏كند. وي در فاصلهء 10 مايلي، رادار هواپيما را بر روي يكي از آنها قفل مي‏كند، و اين از حداقل فاصلهء مورد نياز براي پرتاب فونيكس نيز كمتر است و طبق دستورالعمل‏هاي كمپاني هيوز، در چنين فاصله‏اي، امكان شكار هدف وجود ندارد. خلبان، تصميم مي‏گيرد موشك فونيكس خود را شليك كند، زيرا در غير اين صورت، بايد وارد يك نبرد سنگين و نزديك هوايي شود. فونيكس پرتاب شده، در اين فاصلهء كم، از حالت جستجوي فعال راداري بهره برده و بدون نياز به هدايت رادار تامكت، به جنگندهء MiG-21 اصابت كرده و آن را بدل به هزاران قطعه مي‏كند. * * * به تاريخ 20 نوامبر 1982، دو ژنرال ارشد عراقي، جهت بازديد از خطوط مقدم جنگي، سوار هليكوپتر Mi-8 مي‏شوند. هليكوپتر Mi-8 آنان، توسط دو هليكوپتر ديگر Mi-8، يك Mi-25، چهار MiG-21 و چهار MiG-23 اسكورت مي‏شود. هواپيماهاي محافظ نيز، به هنگام كمبود سوخت، به سرعت جايگزين مي‎شدند تا مقامات عراقي، اسكورت خود را از دست ندهند. آرايش هوايي ايجاد شده توسط پرنده‏هاي عراقي، توجه دو تامكت اسكورت كنندهء تانكر سوخت‏رسان KC-707 را به خود جلب مي‏كند. اين دو تامكت، به همراه هواپيماي تانكر، منتظر بازگشت جنگنده‏های F-4 ايراني بودند كه براي انجام ماموريت ضربتي، عازم عمق خاك عراق شده بودند و تانكر قرار بود به آنها، سوخت برساند. [align=center][/align] تامكتها، مطابق الگوي تعيين شده، به نوبت، فضاي ماوراي مرز و داخل آسمان عراق را با رادار AWG-9 خود، مورد كاوش قرار مي‏دادند. در این لحظات، كاپيتان خسروداد، در صفحهء رادار هواپيماي خود، تعداد زيادي از اهداف را مورد شناسايي قرار مي‏دهد. اين اهداف، از طرف غرب به آرامي در حال نزديك شدن بودند و در محدودهء برد موشكهاي فونيكس وي قرار داشتند. خسروداد به هواپيماي همراه خود (Wingman) دستور مي‏دهد تا در كنار تانكر باقي مانده و از آن محافظت كند. كاپيتان خسروداد، بلافاصله دو موشك AIM-54A را شليك مي‏كند، 10 ثانيهء بعد، دو موشك AIM-7E-4 خود را نيز روانه مي‏كند. طبق گزارش مقامات عراقي، يك MiG-21، دو MiG-23 و يك Mi-8 در مدت تنها يك دقيقه ساقط مي‎شوند و ژنرالهاي عراقي مجبور مي‎شوند ماموريت خود را ناتمام بگذارند. * * * به تاريخ 20 ام فوريهء 1987، يك فروند F-4E نيروي هوايي ايران، به عنوان طعمه عمل كرده و يك گروه از هواپيماهاي ضربتي عراقي را به داخل تله مي‏كشاند. در داخل تله، دو فروند F-14 متعلق به اسكادران 81 ام، منتظر هواپيماهاي عراقي هستند. بلافاصله يك موشك AIM-54A از فاصله‏اي بسيار دور (حدود 110 كيلومتر) توسط يكي از تامكتها پرتاب مي‎شود. فونيكس پرتابي، لحظاتي بعد به جنگندهء ليدر گروه جنگنده‏هاي عراقي كه يك Mirage F1-EQ5 بوده است برخورد كرده و خلبان آن را كه از فرماندهان ارشد نيروي هوايي عراق بود و ژنرال حكمت عبدالقدر نام داشت در دم به هلاكت مي‏رساند. در اين حال، پست شنود ايرانيان كه به مكالمات راديويي ليدر هواپيماهاي همراه باقيمانده كه از نوع Su-22 بوده است، گوش مي‏‎كرده‏اند، فرياد «اف اربع عشر يالا يالا» را مي‏شنوند كه به معني «اف14، فرار كنيد، فرار كنيد» مي‏‎باشد. Home-On-Jam mode در اواخر سال 1987، اتحاد شوروي، جنگنده‏هاي جديد MiG-25BM را كه هواپيماهاي مخصوص جنگ الكترونيك يا Wild Weasel بودند، تحويل عراق مي‏دهد. اين هواپيماها، سامانه‏هاي جنگ الكترونيك (ECM) خود را در برابر تامكتهاي ايراني مورد آزمايش قرار مي‏دهند، ضمن اينكه به سايت‏هاي پدافند زمين به هواي ايران با موشكهاي ضدرادار، حمله مي‏كنند. در MiG-25BM اثبات شده بود كه قادر است در ارتفاع بالاي 69 هزار فوت در ايمني كامل به عمليات بپردازد؛ تا اينكه در نيمه‏شب 11 ام نوامبر 1987، يك فروند MiG-25BM كه در ارتفاع بسيار بالا و سرعتي حدود 3 ماخ در حال پرواز بود، توسط جنگندهء F-14 نيروي هوايي ايران رهگيري مي‎شود. در جريان نبرد هوايي نيمه‏شب 11 ام نوامبر 1987، يك موشك AIM-54A در شرائطي كه محيط عملياتي كاملن انباشته از پارازيت پخش شده (Jam) توسط ميگ25 عراقي است، هدف خود را مي‏‎يابد. موشك بدون نقص به سمت ميگ25 عراقي هدايت مي‎شود اما قادر نمي‎شود ميگ25 عراقي را به طور كامل منهدم نمايد، با اين حال، انفجار موشك در نزديكي دم ميگ عراقي، باعث مي‎شود تا قسمت سكانهاي افقي و عمودي آن آسيب ببيند و خلبان مجبور به خروج از هواپيما شود. * * * در طي ماه مارس 1988، عراق، حملات متعددي را بر عليه ترمينال‏هاي صدور نفت ايران ترتيب داد. در ساعت 1 بامداد مورخ 19 ام مارس 1988، دو بمب‏افكن سنگين Tu-22B در پناه اسكادراني از جنگنده‏هاي Mirage F1-EQ6 عراقي، به تاسيسات و نفتكش‏هاي جزيرهء خارك حمله كردند. كمتر از نيم ساعت، بعد، موج دوم حملات به وسيلهء دستهء ديگر از هواپيماهاي بمب‏افكن عراقي آغاز شد. [align=center][/align] به هنگام آغاز مرحلهء سوم، جنگنده‏هاي F-14 ايراني وارد صحنه شدند. ناو جنگي نيروي دريايي ايالات متحده كه در نزديكي آن منطقه در حال گشت‏‎زني بوده است، گزارش مي‎‏دهد كه چند موشك AIM-54 پرتاب شده، و باعث سرنگوني حداقل يك فروند Tu-22B، يك فروند MiG-25RB عراقي گشتند. بر طبق گزارش نيروي دريايي ايالات متحده، تعداد دقيق بمب‏افكن‏هاي ساقط شدهء عراقي، بيش از اين بوده است. * * * در جريان وقايع روزهاي پاياني جنگ ايران و عراق، بين ماههاي فوريه تا جولاي 1988، چند نبرد هوايي كوچك بين جنگنده‏هاي Mirage F1 EQ-5/6 عراقي و F-14 هاي ايراني به وقوع پيوست. جنگنده‏هاي ميراژ اف1 عراقي، چند تامكت ايراني را هدف قرار دادند و به نقاط مختلفي در ايران حمله كردند. جنگندهء Mirage F1-EQ6 به يك غلاف اخلال‏گر الكترونيك (ECM) تجهيز شده بود و خلبانان عراقي، بدين طريق قادر مي‎شدند از قفل شدن رادار تامكتهاي ايراني و شليك موشك AIM-54 جلوگيري به عمل آورند. براي مثال به تاريخ 19 ام جولاي 1988، چهار ميراژ اف1 به دو فروند اف14 حمله كرده و هر دوي آنها را هدف قرار دادند، هرچند كه هر چهار خدمهء تامكت، نجات يافتند. [align=center][/align] [align=center]Mirage F1-EQ عراقي[/align] عمر خدمتی نيروي هوايي ايران، توانست به طور مرتب، هواپيماهاي F-14 و موشكهاي AIM-54 را در طول جنگ با عراق، عملياتي نگه دارد؛ هر چند كه در مقاطعي، دچار نقص قطعات يدكي شد و هواپيماهايش در مواقعي كوتاه، زمين‏گير شدند. در اواخر سال 1987، موجودي موشكهاي AIM-54 بسيار كاهش يافته و تنها حدود 50 فروند موشك عملياتي در اختيار بود. موشكهاي فونيكس، نيازمند تامين باتري‏هاي حرارتي تازه بودند كه اين باتري‏ها تنها از ايالات متحده قابل خريداري بودند. ايرانيان به هرحال موفق شدند از طريق يك دلال، مخفيانه اين باتري‏ها را به قيمت هر عدد 10000 دلار خريداري نمايند. ايران در طول جنگ با عراق، همچنين موفق شد اقلام و قطعات مورد نياز جهت تامكتها و فونيكس‏ها را از منابع مختلفي تهيه كند، ضمن اينكه پس از جنگ نيز، توانست اقلام بسيار بيشتري را از طريق دلالان تهيه نمايد. پس از پايان جنگ با عراق، ايران، برنامهء صنعتي بسيار بزرگ و سنگيني را جهت ساخت قطعات هواپيماها جنگي و موشكهاي هوا به هوا آغاز كرد. هرچند كه برخي منابع بر اين اعتقاد هستند كه اف14 و فونيكس عملياتي ديگر در ايران وجود ندارد، اما مدارك انكارناپذيري دال بر ساخت قطعات حساس تامكتها و فونيكس‏ها، به صورت كاملن مخفيانه در ايران وجود دارد. تعداد شکارهای انجام شده توسط فونیکس‏های ایرانی تخمین زده می‏شود که در طی جنگ ایران و عراق، بین سالهای 1980 تا 1988، بر اساس گزارشات خلبانان هر دو طرف، فیلم‏های ثبت شده توسط دوربین‏های فیلم‏برداری متصل به مسلسل هواپیماها، بررسی لاشهء هواپیماهای ساقط شده، جاسوسان محلی و شبکه‏های جاسوسی بین‏المللی و سایر منابع دیگر، تعداد 130 شکار قطعی به نام اف14 های نیروی هوایی ایران به ثبت رسیده است و برای 23 نبرد هوایی دیگر نیز احتمال داده می‏شود پیروزی از آن تامکت بوده باشد. بدین ترتیب حدود 153 شکار هوایی را می‏توان به نام تامکتهای ایرانی به ثبت رساند. نیروی هوایی ایران (IRIAF)، بین 70 تا 90 موشک AIM-54A را در طول جنگ 8 ساله شلیک کرده است، که حدود 70 درصد آنها موفق به ساقط کردن هدف خود شده‏اند. به عنوان نمونه، می‏توان از چهار فروند MiG-23BN عراقی نام برد که توسط تنها یک موشک فونیکس ساقط شده‏اند یا دو MiG-23 دیگر که تنها به ضرب یک فونیکس ساقط گشته‏اند. با این اوصاف، در طول جنگ 8 ساله با عراق، حدود 90 % از موشکهای AIM-54A عملیاتی، توسط تامکتهای ایرانی بر علیه جنگنده‏ها و بمب‏افکن‏های عراقی شلیک شده‏اند. از این تعداد، 12 پیروزی از آن فونیکس‏هایی است که بر علیه جنگنده‏های سریع و بلندپرواز MiG-25 شلیک شده‏اند و تعدادی نیز موفق به شکار بمب‏افکن‏های سنگین Tu-22 گشته‏اند. این آمار و ارقام، بسیار حیرت‏آور است، زیرا فونیکس آن هم نوع A، طبق دستورالعمل‏های کمپانی سازنده، تنها جهت اهدافی با جثهء بزرگ و کم‏تحرک مناسب است نه جنگنده‏های سریعی چون MiG-25 یا مانورپذیر و چالاکی چون MiG-21 و Mirage F1. یکی از دلائلی که نیروی دریایی ایالات متحده را واداشت تا فونیکس را از خدمت خارج نماید، عدم کارایی این موشک در نبردهای نزدیک هوایی بوده است؛ اما وقتی آمار بدست آمده توسط نیروی هوایی ایران را بین سالهای 1980 تا 1988 بررسی می‏کنیم، درمی‏یابیم که فونیکس، در فواصل نزدیک و کمتر از 10 مایل نیز به خوبی اسپارو و چه بسا بهتر از آن، عمل نموده است. سرگرد علی، که از خلبانان باتجربهء اف14 نیروی هوایی ایران می‏باشد، متن زیر را که دربارهء استفادهء ایران از اف14 و موشکهای فونیکس نگاشته است، به عنوان حسن ختام، در اختیار شما دوستان خوب قرار می‏دهد: « وقتی به آمار ثبت شدهء این هواپیما، نگاهی می‏اندازم، احساس می‏کنم که این هواپیما جدا از قابلیتهای بسیار استثنایی، یک هواپیمای شکاری رهگیر است. ما از تامکت به عنوان اسکورت جنگنده‏ها و تانکرها بهره می‏بردیم و در بسیار از ماموریتها، تامکت، وظیفهء یک آواکس کوچک را برای محافظت هوایی و زمینی نیروهایمان، به انجام می‏رساند. هیچ سیستم دفاع هوایی، که مستحکم‏تر و موثرتر از تامکت باشد، وجود ندارد. » خلبانان نیروی هوایی ایران که همگی آموزش‏های خود را پیش از انقلاب سال 1979، زیر نظر استادان خلبان و باتجربهء نیروی هوایی ایالات متحده به انجام رسانده بودند، به خوبی قادر بودند در نبردهای نزدیک هوایی (Dogfight) شرکت کنند و از موشکهای سایدوایندر و مسلسل داخلی هواپیما، بهره ببرند. فواصلی که فونیکس قادر شده است حین آزمایشات، اهداف خود را منهدم نماید: * فواصل دور: حدود 140 کلیومتر * فواصل متوسط: بین 20 تا 70 کیلومتر * حداقل فاصله: 7.5 کیلومتر [align=center][/align] [align=center]موشک AIM-54 اندکی پس از شلیک (1991- نيروي دريايي ايالات متحده)[/align] تجارب جنگی ایالات متحده در جریان وقایع خلیج سیدرا به سال 1981، دو فروند F-14A نیروی دریایی ایالات متحده، موفق به سرنگونی دو بمب‏افکن Su-22 لیبایی شدند. بسیاری تصور می‏کنند در این نبرد هوایی، تامکتها از موشکهای AIM-54 استفاده کرده‏اند، در حالی که نبرد در فاصلهء بسیار نزدیکی روی داده بود و تامکتهای آمریکایی از موشکهای AIM-9 Sidewinder بهره گرفته بودند. در نبرد دیگر هوایی که به سال 1989 در خلیج سیدرا روی داده بود، و تامکتهای آمریکایی در آن شرکت داشتند، موشکهای AIM-7 Sparrow و سایندوایندر شلیک شده بودند و بازهم استفاده‏ای از فونیکس نشده بود. [align=center][/align] به جز تجاربی که به وسیلهأ شلیک موشکهای فونیکس ایرانیان به ثبت رسیده است، تنها دو مورد استفاده از فونیکس در عملیات رزمی به ثبت رسیده است: اولین مورد به تاریخ 5 ژانویهء 1999 است که در جریان آن، دو فروند F-14D وارد نبرد هوایی با دو MiG-25 عراقی می شوند. مورد دوم، به تاریخ 9 سپتامبر 1999 با یک MiG-23 عراقی روی داده است. در جریان نبرد اول دو موشک AIM-54C و در مورد دوم، یک موشک شلیک می‏شود که هیچکدام موفق به شکار اهداف خود نمی شوند. [align=center][/align] [align=center]یک موشک AIM-54 در محل جایگاه زیر بال بارگذاری شده است. نکتهء جالب اینکه هنوز بالهای جلویی موشک، نصب نشده‏اند.[/align] [align=center][/align] منابع جهت اطلاعات بیشتر: Iranian F-14 Tomcats in Combat (Tom Cooper & Farzad Bishop). AerospaceWeb Iran Gets Army Gear in Pentagon Sale Wikipedia Designation Systems Waffenhq.de News.Navy
  12. [align=center][/align] [align=center]F-14A در حالت بارگذاري كامل موشكهاي فونيكس[/align] تاريخچه موشك AIM-54 Phoenix دوربردترين موشك هوا به هواي ساخت ايالات متحدهء آمريكا محسوب مي‏‎شود كه تنها در اختيار نيروي دريايي ايالات متحده و نيروي هوايي شاهنشاهي ايران قرار گرفته بود. اف-14 تامكت، تنها هواپيمايي در جهان محسوب مي‏شود كه قادر است از موشكهاي فونيكس استفاده كند. همان طور كه پيشتر ديديد AIM-54 در ابتدا براي جنگندهء ناونشين F-111B طراحي شد. موشك AIM-54 بر پايهء موشك دوربرد هوا به هواي Eagle ساخته شد. موشك Eagle، سلاح اصلي جنگندهء F6D Missileer محسوب مي‏شد؛ اما هم موشك Eagle و هم هواپيماي F-6D طرح ساختشان لغو گرديد. موشكهاي Eagle و جنگندهء F-6D، سلاحي ضعيف به شمار مي‏رفتند و تنها قادر بودند موشكهاي كروز ضدكشتي را كه قدرت مانورپذيري نداشته و داراي سرعت كمي بودند، هدف قرار دهند. ضعف ديناميكي هواپيماي F-6D باعث شده بود اين هواپيماي زيرصوت، از انجام نبرد نزديك هوايي ناتوان باشد و همچنين توان اندك موشكهاي Eagle، كه قادر نبودند بمب‏افكن‏هاي دورپرواز شوروي را كه مجهز به موشكهاي كروز ارتفاع پست بودند، هدف قرار دهند، نيروي دريايي را به سمت تهيهء هواپيما و موشك كارآمدتري هدايت كرد كه ابتدا جنگندهء ناموفق F-111B و سپس جنگندهء بسيار موفق اف14 تامكت، براي حمل موشكهاي فونيكس برگزيده شدند. اف14 تامكت به راحتي قادر بود به سرعتي حدود 2.4 ماخ دست يابد، ضمن اينكه به رادار بسيار قدرتمندي نيز مجهز بود، توانايي ديناميكي بسيار خوبي داشت و مي‏توانست تا 9 برابر فشار گرانش زمين را تحمل كند، و همزمان 6 موشك فونيكس را حمل نمايد. در دههء 1960، اغلب هواپيماهاي ايالات متحده، حداكثر قادر بودند موشكهاي كوچكتر، ارزان‏قيمت‏تر AIM-7 موسوم به Sparrow را حمل نمايند. اين موشكها، در زمرهء سلاح‏‎هاي ميان‏برد به شمار مي‏رفتند. هدايت موشك اسپارو كه به وسيلهء رادار هواپيماي شليك كننده صورت مي‏گرفت، مستلزم آن بود كه هواپيما پرتاب كنندهء موشك، رادار خود را بر روي تنها يك هدف قفل نگه دارد، تا جستجوگر موشك، قادر به رهگيري دقيق شود، در غير اين صورت، موشك از دست مي‏رفت. اين روش هدايت موشك، بدان معني بود كه تا زمان اصابت موشك اسپارو به هدف، رادار هواپيما قادر نبود رهگيري ديگري را شروع كند؛ اين امر باعث مي‎شد ميزان هوشياري هواپيما از فضاي اطرافش، كاهش يابد. ر ادار تامكت كه AWG-9 نام داشت، قادر بود تا 24 هدف هوايي را در حالت Track-While-Scan (رهگيري دقيق به هنگام جستجو) به طور دقيق شناسايي كند. سپس اهدافي را كه داراي حق تقدم براي پرتاب فونيكس بودند، انتخاب كند. خلبان يا افسر رادار تامكت (RIO) قادر بودند، هنگامي كه مشخصه‏هاي لازم جهت پرتاب فونيكس به سمت هدف‏(ها) فراهم مي‏شود، موشك‎(ها) را شليك كنند. [align=center][/align] نمايشگر بزرگ نشان‏دهندهء وضعيت تاكتيكي (TID يا Tactical Information Display)، كه در كابين RIO نصب شده بود، حجم بي‏سابقه‏اي از اطلاعات دريافت شده توسط رادار را در اختيار خلبان قرار دهد. (خلبان قادر بود اطلاعات ارسال شده توسط RIO را بر روي صفحهء نمايشگر خود مشاهده كند) مهم‏تر اينكه رادار AWG-9 قادر بود به طور پيوسته، عمل جستجو و رهگيري اهداف متعدد را پس از پرتاب فونيكس‏(ها) نيز به طور دقيق به انجام برساند، در نتيجه، آگاهي از پهنهء فضاي آسمان، همچنان ادامه مي‏يافت. خط نقل و انتقال داده‏ها از طريق كانال ارتباطي موسوم به Link-4 به تامكت اين امكان را مي‏داد تا اطلاعات خود را با هواپيماي پيش‏اخطار E-2C Hawkeye به اشتراك گذارد. زوج تامكت و E-2C، يك تركيب ايده‏آل به شمار مي‏رفتند و قادر بودند براي پهنهء بسيار گسترده‏اي را در آسمان، پوشش هوايي ايجاد نمايند. [align=center][/align] در جريان يكي از تمرينات جنگنده‏هاي F-14A، كه به سال 1990 در منطقهء Desert Shield انجام شد، كانال ارتباطي Link-4A اثبات كرد كه قادر است خط ارتباط داده‏اي جنگنده – جنگنده را نيز به خوبي انجام دهد. بدين طريق، بازهم ميزان هوشياري از فضاي منطقهء پرواز افزايش مي‏يافت. در جنگندهء بسيار پيشرفتهء F-14D از سامانهء موسوم به JTIDS استفاده شده است كه قادر است به وسيلهء خط ارتباط داده‏اي Link-16، تصاوير را نيز به كابين منتقل كند. هدايت‏پذيري فعال موشك فونيكس، از روش‏هاي متنوعي جهت دستيابي به اهداف در فواصل بسيار دور بهره مي‎‏برد. فونيكس براي اهداف بسيار دور، مشخصات هدف را توسط اطلاعات كسب كرده از رادار AWG-9 به طور پيوسته تازه مي‏كند. بدين جهت است كه فونيكس قادر مي‏شود براي پرواز به سمت هدف، به ارتفاعي بين 80000 تا 100000 فوت صعود كرده و تا 5 ماخ سرعت بگيرد. استفاده از چنين ارتفاعي، به دليل كاهش اصطكاك و نيروي پسا مي‏باشد. در مرحلهء نهايي، موشك از آن ارتفاع بالا به سمت هدف شيرجه مي‎رود و همزمان، رادار موشك فعال مي‎شود تا عمل هدايت‏پذيري فعال راداري را جهت مرحلهء‌ آخر و رسيدن به هدف، به انجام برساند. در مقام مقايسه، موشك آمرام از يك كامپيوتر دروني استفاده مي‏كند. اين كامپيوتر، از تكنولوژي ديجيتال جهت محاسبهء دقيق محل برخورد موشك با هدف، بهره مي‏برد. اين كامپيوتر را هواپيماي شليك كنندهء آمرام، قبل از انجام جستجوي فعال در مرحلهء نهايي، قادر هستند فعال نمايند. تركيب AIM-54 / AWG-9 اولين سامانه‏اي در جهان محسوب مي‏شد كه قادر به رهگيري چندگانهء اهدف هوايي (تا 24 هدف) و حملهء همزمان به آنها با شش موشك بسيار دوربرد بود كه وزن هر موشك بسيار سنگين و معادل 1000 پوند بود و در آن از يك كلاهك جنگي متعارف، بهره برده شده بود. [align=center][/align] [align=center]موشک AIM-47 در سمت چپ و AIM-54A در سمت راست (1968 - كمپاني هيوز)[/align] بدنهء فونیکس، همان بدنهء موشک سری نیروی هوایی آمریکا و سازمان سیا، موسوم به AIM-47 Falcon بود که بر روی آن، چهار بالچه به شکل صلیب نصب شده بود. 4 عدد از موشکهای فونیکس، در قسمت تونل مانند زیر بدنه حمل می شدند و توسط سکوهای آئرودینامیکی ویژه ای به بدنه متصل می گشتند. 2 موشک دیگر نیز در طرفین هواپیما و زیر جایگاه موسوم به Glove قرار می گرفتند. [align=center][/align] [align=center]موشک سری AIM-47 در کنار هواپیمای YF-12 متعلق به سازمان سیا[/align] به هنگام بارگذاری کامل 6 موشک فونیکس، با مجموع وزن هر ریل پرتابگر مخصوص، بیش از 8000 پوند به وزن هواپیما افزوده می گشت. این رقم، دقیقن دو برابر حالتی بود که از بارگذاری 6 موشک اسپارو حاصل می شد. بدین جهت نیروی دریایی ایالات متحده، به طور معمول از ترکیب 2 فونیکس، 3 اسپارو و 2 سایدوایندر در هر تامکت بهره می برد. [align=center][/align] [align=center]F-14A در حال رهگیری و هدایت بمب افکن Tu-95 روسي[/align] ناوگان دفاع موشکی دوربرد فونیکس در اصل برای ایجاد سپر دفاعی جهت ناوهای هواپیمابر در برابر تهدید موشکهای کروز، امکان دفاع در عمق و همچنین ایجاد تاخیر در حملات، طراحی گشته بود. در اوج کشمکش جنگ سرد، تهدیدات عمده علیه ناوگان نیروی دریایی شامل ناوگان پرتعداد بمب افکن های باجر و بک فایر شوروی بود که به موشکهای سرعت بالای کروز و سیستم های جنگ الکترونیک مجهز بودند. نوع ارتقاء یافته فونیکس، یعنی موشک AIM-54C، به جهت امکان شکار دقیق تر اهدافی نظیر هواپیماهای تاکتیکی و موشکهای کروز ساخته شد. آخرین سطح به روزآوری فونیکس، شامل نصب یک حافظهء قابل برنامه ریزی بود که قابلیت اطمینان به عملکرد موشک را در برابر تهدیدات ECM به شدت افزایش می داد. بسیاری از کارشناسان نظامی، بر این اعتقاد هستند که فونیکس بر پایهء موشک AIM-47 ساخته شده است. AIM-47، موشکی بود که برای هواپیمای فوق سری سازمان سیا، موسوم به YF-12 (ساخت لاکهید) طراحی گشته بود. این هواپیمای بسیار پیشرفته، نمونهء شکاری از پرندهء سیاه SR-71 بود. YF-12 قادر بود در سرعتی حدود 3.2 ماخ کروز نماید و در همان سرعت، با موشکهای دوربرد AIM-47، جنگنده های دورپرواز شوروی نظیر MiG-25 را هدف قرار دهد. اما نیروی هوایی، نه AIM-47 و نه AIM-54 را به علت هزینه های بالای نگهداری، مناسب تشخیص نداد. [align=center][/align] [align=center]شکاری مخوف YF-12A ساخت لاکهید[/align] نیروی هوایی در آن زمان جنگندهء F-15A Eagle را جهت دفاع هوایی به خدمت گرفته بود، اما این هواپیما، توان و قابلیتی جهت حمل موشکهای بسیار دوربرد چون AIM-47 یا AIM-54 را نداشت و این هواپیما تا زمان معرفی موشکAIM-120 AMRAAM، از شرکت در درگیری های دوربرد ناتوان بود. امروزه، انتظار می رود با ورود به خدمت AIM-120C-5، جنگندهء اف15 قادر شود با اهدافی تا فواصل 110 کیلومتر درگیر شود. رادار AWG-9 ای که در جنگنده های F-111B و F-14 نصب گردید، بزرگترین و قدرتمندترین راداری است که تاکنون (2007) در یک جنگنده نصب شده است، به طوری که این رادار را می توان با اندکی اغماض، در حد رادارهای پیش اخطار هوایی قلمداد نمود. جانشینان فونیکس موشک AIM-54 Phoenix به تاریخ 30 سپتامبر 2004 از خدمت خارج گشت و به تاریخ پیوست. جنگندهء بی نظیر F-14 Tomcat نیز به تاریخ 22 سپتامبر 2006، رسمن بازنشست گردید. فونیکس امروزه به وسیلهء موشکهای با برد کمتر آمرام، جایگزین شده است و این موشکهای توسط جنگنده های F/A-18E/F Super Hornet مورد استفاده قرار می گیرند؛ اما هم اف14 و هم فونیکس، هنوز در خدمت نیروی هوایی ایران قرار دارند، اگرچه در عملیاتی بودن این هواپیماها و موشکها، تردیدهای جدی نزد کارشناسان وجود دارد. پس از آنکه سفارت ایالات متحده در تهران، به سال 1979 اشغال شد و دیپلماتهای آمریکایی به گروگان گرفته شدند، روابط دو کشور به شدت تخریب گردید و در نهایت قطع شد، ارسال قطعات یدکی و پشتیبانی فنی هواپیماها و موشکها متوقف گردید و در تنها در جریان ماجرای ایران – کنترا (سفر مک فارلین به تهران)، در دورهء زمانی بسیار کوتاه، ملزومات مورد نیاز، به ایران ارسال گردید. سابقهء شرکت در عملیات توسط نیروی دریایی ایالات متحده فونیکس، علیرغم دارا بودن قابلیتهای بی نظیر، به ندرت در جریان جنگ واقعی مورد استفاده قرار گرفته است. تنها دو پرتاب رزمی این موشک توسط نیروی دریایی ایالات متحده ثبت گردیده است که هیچ کدام نیز به هدف اصابت نکرده اند. [align=center][/align] در جریان گشت دفاع هوایی (CAP یا Combat Air Patrol) جنگنده های F-15 نیروی هوایی ایالات متحده به هنگام عملیات طوفان صحرا به سال 1991، به دلیل دارا بودن سامانهء تشخیص دوست از دشمن (IFF)، در میان هواپیماهای موجود، منحصر به فرد بودند. از آنجا که تامکتهای نیروی دریایی، در آن زمان فاقد چنین سامانه ای بودند و طبق قانونی که به تصویب رسیده بود، جهت استفادهء ایمن از موشکهای فونیکس، در فواصل بسیار دور، نیازمند نصب سامانهء IFF بودند. بدین جهت، در عملیات طوفان صحرا، از موشکهای فونیکس بهره ای گرفته نشد و عمدهء نبردهای هوایی نیز توسط F-15 ها به انجام رسیدند. از منظر مهندسی و به خدمت گیری، فونیکس را می توان یک نقطهء درخشان و موفق به شمار آورد. فونیکس به عنوان تنها عضو خانوادهء موشکهای دوربرد Falcon، به هیچ کشور و ارتشی به جز نیروی هوایی شاهنشاهی ایران فروخته نشد و سایر یگانهای رزمی ایالات متحده نیز، از هواپیماهایی به جز اف14 بهره بردند. فونیکس بسیار بزرگ و سنگین وزن بود و به هیچ وجه برای نبرد نزدیک هوایی مناسب نبود؛ در حالی که اسپارو و آمرام، برای نبردهای نزدیک نیز کارایی داشتند. [align=center][/align] [align=center]AIM-54A[/align] گونه ها AIM-54A: نوعی که به سال 1974 به ایران و نیروی دریایی ایالات متحده فروخته شد. تا پیش از وقوع انقلاب 1979، تعداد 284 از این موشک، به ایران تحویل گشت و پس از انقلاب، مابقی موشکهای خریداری شده توسط ایران، به نیروی دریایی ایالات متحده واگذار شدند. AIM-54C: نوع بهبود یافته مدل A با قابلیت بهتر در شکار موشکهای کروز؛ ورود به خدمت: 1986. AIM-54 ECCM / Sealed: نوعی که در محیط های جنگ الکترونیک نیز قابل استفاده است و به سامانهء خنک کنندهء مخصوص در حین پرواز نیازی ندارد. [align=center][/align] [align=center]AIM-54C[/align] AIM-54C در اختیار ایران؟ در سالهای اخیر، گفته می‏شود تعدادی از موشکهای AIM-54C از طریق دلالان بازار سیاه به دست ایران رسیده اند و ایرانیان توانسته اند گونه های قدیمی AIM-54A را به نوع C تبدیل نمایند؛ ضمن اینکه گزارشاتی دال بر ساخت نوعی بومی موشک فونیکس توسط صنایع نظامی ایران رسیده است که توانی مشابه AIM-54C را دارد. همچنین پس از بازنشست کردن تامکت و فونیکس در نیروی دریایی، حدس زده می‏شود به تاریخ ژانویه 2007، حدود 200 میلیون دلار از قطعات حساس، موشکهای AIM-54C و رادارهای موجود در انبار نیروی دریایی ایالات متحده، از طریق قاچاقچیان اسلحه، توسط ایران خریداری گشته است. [align=center][/align]
  13. [align=center]Hughes AIM-54 Phoenix[/center] [align=center]Raytheon AAM-N-11[/center] [align=center][/align] AIM-54 Phoenix (فونيكس) يك موشك بسيار دوربرد هوا به هوا محسوب مي‎‏شود كه منحصرن در خدمت نيروي دريايي ايالات متحده بوده است و اكنون تنها كاربر آن، نيروي هوايي ايران مي‏باشد. اين موشك، منحصرن توسط جنگنده‏هاي F-14 Tomcat قابل استفاده مي‎باشد. طراحي فونيكس به اواخر دههء 1960 باز مي‏گردد. در آن زمان، نيروي دريايي ايالات متحده پروژهء ساخت هواپيماي F6D Missileer و موشكهاي دوربرد هوا به هواي AAM-N-10 Eagle را لغو نموده بود. بدين جهت، كمپاني هيوز اقدام به طراحي يك موشك جديد هوا به هواي بسيار دوربرد، بر اساس موشك AAM-N-11، و يك رادار كنترل آتش به نام AN/AWG-9 نمود. تكنولوژي به كار گرفته شده در طراحي موشك و سيستم كنترل آتش جديد، پيشتر توسط موشك AIM-47 Falcon و رادار كنترل آتش AN/ASG-18 در جنگندهء YF-12A به كار گرفته شده بود. تركيب دو سامانهء فونيكس و AWG-9، در ابتدا قرار بود بر روي جنگندهء F-111B كه مخصوص نيروي دريايي ساخته شده بود، نصب شوند. در آن زمان، طبق برنامه، قرار بود F-111B به عنوان جنگندهء برتري هوايي و همچنين رهگير دوربرد عمل نمايد. به تاريخ ژوئن 1963، موشك AAM-N-11 مجددن طراحي شدن و اين بار به نام AIM-54A معرفي گشت. برنامهء آزمونهاي پروازي موشك نمونهء XAIM-54A به سال 1965 آغاز گشتند و اولين رهگيري هدايت شده و انجام شكار توسط موشك، با موفقيت به تاريخ سپتامبر 1966 انجام شد. هنگامي كه برنامه‏هاي آزمايش موشك فونيكس در جريان بود، پروژهء‌ ساخت F-111B براي هميشه لغو شد و به همين دليل، موشك AIM-54 و رادار AN/AWG-9 با هواپيماي جديد F-14 Tomcat يكپارچه شدند كه براي انجام همان نقش هواپيماي F-111B جهت نيروي دريايي ساخته شده بود. اولين سري توليد از موشكهاي AIM-54A به سال 1973 تحويل نيروي دريايي ايالات متحده گشتند و در اختيار اولين اسكادران عملياتي F-14A به سال 1974 متعلق به نيروي دريايي ايالات متحده و نيروي هوايي شاهنشاهي ايران قرار گرفتند. يك جنگندهء F-14A/B قادر است تا 6 موشك فونيكس را به طور مجزا در پرتابگرهاي ويژهء LAU-9A/A و يك F-14D نيز تا 6 موشك را در پرتابگرهاي LAU-132/A حمل مي‏كند. [align=center][/align] [align=center]AIM-54A[/align] رادار كنترل آتش بسيار قدرتمند AN/AWG-9 از تكنيك TWS يا رادار پالس – داپلر بهره مي‏گيرد. (Track While Scan = رهگيري به هنگام جستجو) بدين روش، تا مشخصات دقيق 24 هدف هوايي به طور جداگانه در فاصله‏اي تا 240 كيلومتر (130 ناتيكال مايل) در صفحهء رادار ثبت مي‏گردد. بدين جهت يك شكاري F-14 به راحتي قادر مي‎شود تا 6 هدف را به طور جداگانه و همزمان توسط موشكهاي فونيكس منهدم نمايد. وقتي يك موشك AIM-54A پرتاب مي‎شود، پيشرانهء آن كه به نام MXU-647/B شناخته مي‎شود و با سوخت جامد MK47 يا MK60 كار مي‏كند، روشن شده و موشك را فورن به سرعت بالاي 4 ماخ مي‏رساند. تا ميانهء‌ مسير، سيستم هدايت‏پذيري بسيار پيشرفتهء موشك كه AN/DSQ-26 نام دارد، به صورت خودكار، موشك را به سمت هدف مي‏راند، پس از آن، مختصات دقيق هدف، به روش هدفيابي نيمه فعال راداري، توسط رادار AWG-9 به موشك ارسال شده و مسير پرواز موشك،‌ تصحيح مي‎شود. [align=center][/align] [align=center]AIM-54A در حال پرواز به سمت هدف[/align] رادار كنترل آتش، به صورت متناوب، هدفي را كه موشك به سمت آن ارسال شده است، در صفحهء رادار نوراني مي‏كند. براي اهداف بسيار دور، موشك به جهت كاهش پسا، در ارتفاعي بسيار بالا پرواز مي‏كند، و بدين طريق AIM-54A قادر مي‎شود اهدافي را كه خط سير آنها به سمت موشك مي‏باشد، به راحتي در فواصل بيش از 135 كيلومتر (72.5 ناتيكال مايل) مورد اصابت قرار دهد. در فاصلهء 18200 متري از هدف، فونيكس، سامانهء رادار داخلي خود را جهت آشيانه‏يابي فعال، و ايجاد حداكثر دقت در اصابت، به كار مي‏اندازد. حداقل فاصله براي شليك موشك، 3.7 كيلومتر مي‏باشد؛ زيرا اين فاصله‏اي است كه سيستم هدفياب فعال راداري موشك، شروع به كار مي‏كند. سرجنگي بسيار قدرتمند 60 كيلوگرمي (132 پوند) از نوع MK 82، به شكل تركشي چند تكه شونده، طراحي شده است. سرجنگي يا به وسيلهء فيوز مجاورتي داخل موشك كه به رادار MK 334 متصل است، منفجر مي‎شود، يا به وسيلهء سامانهء حساس به حرارت و يا به وسيلهء فيوز ضربه‏. گونه‏هاي غيرعملياتي مختلفي از موشك AIM-54A وجود دارد: * موشك ATM-54A يكي از اين گونه‏هاي مي‏باشد كه سرجنگي ندارد و براي شليكهاي آزمايشي استفاده مي‏شود. * موشك CATM-54A نوعي است كه براي شليك به كار نمي‏رود و تنها براي تمرين قفل بر روي اهداف به كار مي‏رود. * موشك DATM-54A يك موشك كاملن مشقي است و سامانه‏اي در آن وجود ندارد. اين موشك، براي آزمايش حمل و نصب پرسنل زميني موشك به كار برده مي‎شود. * موشك AEM-54A گونه‏اي مجهز به يك فاصله‏‎ياب الكترونيكي بسيار دقيق است و براي منظورهاي آزمايشي يا ارزيابي به كار برده مي‎شود. AIM-54B موشك AIM-54B بر اساس همان مدل A طراحي شده است، اما دچار تغييراتي شده است تا ساخت آن،‌ آسانتر شود. از جملهء‌ اين تغييرات،‌ استفاده از ورقه‏هاي فلزي به جاي شبكه‏ء توري شكل در بالچه‏ها و سطوح كنترلي موشك مي‏باشد. برخي منابع نظامي اعتقاد دارند كه توليد AIM-54B از سال 1977 آغاز شده است، در حالي كه برخي ديگر مي‏گويند در آن سال، هنوز توليد انبوه آن آغاز نشده بود. آنچه باورپذير به نظر مي‏رسد این است كه تا سال 2006، نيروي دريايي موشكهاي AIM-54A را در خدمت باقي داشت، در حالي كه هيچ موشك نوع B در خدمت نبوده است. احتمال ديگر اين است كه AIM-54B نوعي بهينه شده از همان AIM-54A مي‏باشد كه باز هم با همان نام A عرضه شده است. گونه‏هاي ATM-54B و AEM-54B نيز رسمن براي ماموريتهاي تمريني ساخته شده‏اند و نمونهء فاصله‏ياب تمريني AIM-54B نيز جداگانه ساخته شده است. [align=center][/align] AIM-54C به سال 1977، طراحي نوع بهبوديافته و پيشرفته شدهء فونيكس به نام AIM-54C آغاز شد. در طراحي موشك AIM-54C به طور كامل از سامانهء ديجيتال هدايت كنندهء WGU-11/B و كنترل كنندهء سطوح متحرك WCU-7/B بهره گرفته شده است. در نوع C از يك پردازندهء ديجيتال 16 بيتي قابل برنامه‏ريزي استفاده شده است و خلبان خودكار، وظيفهء سيستم ناوبري اينرسيايي را نيز به انجام مي‏رساند. يك مورد بسيار مهم از جزئيات AIM-54C، مقاومت آن در برابر اقدامات متقابل الكترونيكي دشمن است كه اين امر با استفاده از سامانهء بهبود يافته و بسيار پيشرفته شدهء ضدضدعمل‏الكترونيك (ECCM) به انجام مي‏‎رسد. مورد ديگر، بهبود راكت موشك مي‏باشد كه باعث افزايش برد و سرعت موشك شده است. همچنين سامانهء جديد DSU-28/B كه جهت كشف و شناسايي اهداف به كار مي‎رود، از يك فيوز مقاوم در برابر اخلال الكترونيكي دشمن بهره مي‎برد كه اين سامانه در برابر اهداف بسيار كوچك و كم ارتفاع نيز حساس مي‏باشد. اولين نمونهء آزمايشي سري C به نام XAIM-54C به تاريخ آگوست 1979 تحويل نيروي دريايي ايالات متحده شد. پس از انجام آزمايشات با XAIM-54C، توليد فونيكس نوع C به سال 1982 كليد خورد. اولين سري از موشكهاي عملياتي AIM-54C، به سال 1986 در دسترس قرار گرفتند. انواع تمريني اين موشك شامل ATM-54C جهت تمرين شليك، CATM-54C جهت تمرين هدفيابي و قفل بر روي آن، و AEM-54C مجهز به فاصله‏ياب الكترونيكي بسيار دقيق جهت منظورهاي آزمايشي ساخته شدند. اما نوع DATM-54C هيچگاه ساخته نشد، زيرا همان نوع DATM-54A به منظور تمرين حمل و نقل AIM-54C جهت پرسنل زميني كفايت مي‏كرد. [align=center][/align] [align=center]AIM-54C در حال نصب[/align] AIM-54 ECCM / Sealed AIM-54C در طول دوران توليد، بارها مورد ارتقاء و بهبود قرار گرفت. اندكي پس از آغاز توليد، سرجنگي نوع MK 82 با نوع جديدتر WDU-29/B كه درون محفظهء WAU-16/B يا WAU-20/B قرار مي‏گرفت، جايگزين گشت. WDU/20/B حدود 20 تا 25 درصد تاثير بيشتري بر جاي مي‏گذاشت. بهبود ديگر، افزودن يك خنثاكنندهء (خنك كننده) دما درون موشك بود كه اف14 را از حمل مايع مخصوص خنك‏كنندگي در حين پرواز، بي‏نياز مي‎كرد. موشكهايي كه داراي چنين خصيصه‏اي باشند، اولين بار به سال 1986 تحويل گشتند و از آنها با نام Sealed يا گاهي اوقات + AIM-54C ياد مي‎شود. در طول مدت توليد فونيكس، قابليت ECCM مدام دچار پيشرفته و بهينه سازي شده است. موشكهاي Sealed و AIM-54C كه داراي ECCM بهبود يافته مي‏باشند، در نيروي دريايي ايالات متحده به نام‏هاي AIM-54C ECCM / Sealed شناخته مي‎شوند. اين نوع از فونيكس، به سال 1988 رسمن در اختيار نيروي دريايي قرار گرفت. هدايت‏پذيري و سطوح كنترلي موشك نوع ECCM/Sealed جداگانه و با اسامي WGU-17/B و WCU-12/B معرفي شده‏اند. در اين موشكها، از محفظه‏هاي سرجنگي WAU-19/B و WAU-21/B استفاده شده است. بهبود ديگر، افزودن يك حافظهء قابل برنامه‏ريزي و نرم‏افزار جديد جهت پردازشگر سيگنال مي‏باشد. هنگامي كه توليد AIM-54 در اوئل دههء 1990 متوقف شد، بيش از 5000 موشك AIM-54 از تمامي گونه‏ها ساخته شده بود، كه حدود نيمي از اين تعداد، AIM-54C بود؛ همچنين آنچه از موجودي AIM-54A باقي مانده بود، روانهء انبارهاي نيروي دريايي شد. پاپان كار فونيكس از آنجا كه فونيكس تنها توسط جنگندهء شكاري F-14 Tomcat قابل استفاده مي‏باشد، اين موشك قرار بود تا زماني كه اف14 در خدمت است، همچنان به حيات خود ادامه دهد. طبق برنامه‏ريزي انجام شده، قرار شده بود كه اف14 تا سال 2007 از رده خارج شود؛ با اين حال نيروي دريايي، طي بيانيه‏اي به تاريخ 30 سپتامبر 2004 رسمن اعلام كرد كه موشك AIM-54 Phoenix را از خدمت خارج كرده است. موشك AIM-54 در اصل براي رهگيري و منهدم كردن بمب‏افكن‏‎هاي استراتژيك شوروي و تهديدات آنها عليه ناوگان نيروي دريايي ايالات متحده ساخته شده بود و امروزه ديگر هيچ تهديدي براي ناوگان نيروي دريايي وجود ندارد. اگرچه به لحاظ تئوري، فونيكس بر عليه موشكهاي ضدكشتي، كه داراي سرعت بالا و ارتفاع پروازي كم هستند، مي‏تواند به كار گرفته شود، اما امروزه، سلاح‏هاي موثري غير از فونيكس براي اين امر وجود دارند. امروزه،‌ هيج برنامه‏اي براي ساخت موشكي با قابليتها و توان مشابه به جاي فونيكس وجود ندارد. با از رده خارج شدن تركيب جنگنده‏هاي F-14 و موشكهاي AIM-54، وظيفهء دفاع هوايي بر عهدهء جنگنده‏هاي F/A-18 Super Hornet مي‏باشد كه قرار است به زودي به موشكهاي ميان برد AIM-120C/D AMRAAM تجهيز شوند. [align=center][/align]
  14. Reza6662

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    هرچند به اين جناب حسين شريعتمداري و عقايدش ذره اي علاقه ندارم، ولي اين آقا در طول عمرش، اگر يك حرف حساب زده باشد، هماني است كه دربارهء بحرين نوشته است.
  15. Reza6662

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    نكنه تجاوز به دختراي معصوم و بي گناه هم مبارزه در راه خداست! انقلابي(شورشي) كه آغازش اينجوري باشه(با وعده ويزاي امريكاوغيره و تجاوز و وحشي گري در عمل)از الان ميشه پايانشم ديد!!!! جدا كه براي شما حرومزاده ها نبايد گريه هم كرد. مدرك شما براي تجاوز به دختران در شب 18 تير چيست؟ آيا به خوابگاه پسرانه مي تواند دختري وارد شود يا شما آنها را در حال تجاوز ديده ايد؟!! عمل ننگيني كه خود مقام رهبري نيز آن را محكوم كردند و حتا اظهار داشتند كه اگر عكس مرا نيز پاره كردند، شما ساكت باشيد از نظر شما قابل قبول است؟ جدن توصيه مي كنم به اتفاقي كه نه مثل هلوكاست در 65 سال پيش بلكه تنها 8 سال قبل افتاده است دوباره تامل كنيد. آيا شما مدركي براي حرام زاده بودن دانشجويان داريد؟ اگر نداريد يا مسلمان نيستيد كه اين همه انسان را به باد افترا مي گيريد و يا مريض روحي هستيد.
  16. Reza6662

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    محمدرضا کثرانی از جمله فعالان جنبش دانشجويی است که در جريان حوادثی که پس از حمله به کوی دانشگاه تهران در هيجدهم تير 1378 رخ داد شرکت داشته و بازداشت و زندانی شده است. وی تجربه خود را از آن روز چنين بيان می کند: بعدازظهر روز جمعه نوزدهم تير يکی از دوستانم مرا از حمله به کوی دانشگاه تهران که شب پيش از آن رخ داده بود با خبر کرد. وقتی به کوی دانشگاه رفتم با صحنه هايی مواجه شدم که قابل وصف نيست؛ ديوارها خراب شده بودند، در کمدها شکسته شده بود، بعضی از وسايل دانشجويان از طبقات بالا به پايين پرتاب شده بود. [align=center][/align] دانشجويان برايم ماجرا را تعريف کردند، می گفتند بعضی از دانشجويان که خواب آلود يا حتی در حال نماز بوده اند را هم از پنجره طبقه های دوم و سوم به بيرون پرتاب کرده بودند. [align=center][/align] ساختمان خرابه کوی دانشگاه را که مقابل چشمانم ديدم به گونه ای بود که بعدها دانشجويان بوسنيايی دانشگاه تهران می گفتند حتی صربها نسبت به بوسنياييها چنين کاری نکردند. [align=center][/align] اتفاقی که افتاد اين بود که تظاهرات آرام دانشجويان در اعتراض به تعطيلی روزنامه سلام را عده ای که به "لباس شخصی" معروف بودند به خشونت کشيدند. آنها به مراکز دولتی حمله کردند و اتوبوسها را آتش زند اما اين کارها به پای دانشجويان نوشته شد. [align=center][/align] اين لباس شخصيها در خيابانها هم به ضرب و شتم دانشجويان می پرداختند و هم اينکه آنها را بازداشت می کردند؛ يکی از دوستانم به نام مهران ميرعبدالباقی را همينها دستگير کردند. [align=center][/align] دانشجويان در مقابل حملات آنها تا آنجا که برايشان ممکن بود سعی می کردند خودشان را از مهلکه دور کنند، البته در مواردی هم بعضی از دانشجويان با آنها مقابله می کردند. لباس شخصيها برای حمله به دانشجويان همه نوع ابزاری داشتند، از چوب و چماق گرفته تا گاز اشک آور. [align=center][/align] نيروی انتظامی در مقابل آنها کاملاً خنثی رفتار می کرد و فقط با ما برخورد داشت و تندی نشان می داد. اما در طرف مقابل، هماهنگی و سازماندهی چندانی ميان دانشجويان وجود نداشت؛ کسی ميداندار نبود و همه چيز تحت تأثير عواطف و احساسات قرار داشت. شعارهای دانشجويان عمدتاً در محکوميت حمله به کوی دانشگاه بود اما رفته رفته افرادی با گرايشهای مختلف هم وارد ميدان شدند و شعارهای تندتری مطرح می شد که بعضاً بلندپايه ترين سران نظام را نشانه می گرفت. در آخرين روز نا آراميهای تهران که بيست وسوم تير بود، جلوی در ورودی دانشگاه تهران با چند تا از دوستانم ايستاده بودم که مأموران وزارت اطلاعات مرا دستگير کردند. [align=center][/align] مرا داخل قفسی گذاشتند که پشت يک وانت درست کرده بودند و به ساختمانی متعلق به نيروی انتظامی بردند که نزديک ميدان انقلاب قرار دارد. توی حياط ساختمان مرا از ماشين پياده کردند، از آنجا تا در ورودی ساختمان سربازها به صف ايستاده و تونل وحشت درست کرده بودند، يعنی اينکه من و دو دانشجوی ديگر که آنها را نمی شناختم را داخل صف آنها کردند و بعد بشدت کتک زدند؛ آن قدر به ما "بشين و پاشو" دادند که مفصل زانوهايمان قفل شد و افتاديم و باز هم مورد ضرب و شتم قرار گرفتيم. دست آخر چشمانمان را بستند و به تالاری در داخل ساختمان بردند. آنجا مرا روی صندلی نشاندند، بعد يک نفر آمد و چشمبند مرا کمی بالا زد و اعلاميه را نشانم داد که امضای من زيرش بود، پرسيد: "اين را قبول داری؟" گفتم: "بله" وقتی او رفت، يک نفر که لباس نظامی کماندويی به تن داشت آمد و مرا به باد کتک گرفت. همراه من عده بسيار زيادی دستگير شده بودند. من را بيشتر از يک روز در آنجا نگه نداشتند و بعد مرا به زندان اوين و سپس برای بازجويی به بازداشتگاه انتقال دادند. در بازداشتگاه چهار روز متوالی به کف پای من کابل می زدند و يک ماه تمام هم مرا شکنجه روحی می کردند، به اين شيوه که ما را مطمئن کرده بودند که اعدام خواهيم شد، بعد صدای پدرومادرم را می شنيدم که به آنها گفته می شد مرا اعدام کرده اند و بعد مادرم غش می کرد و پدرم گريه می کرد و به دست وپايشان می افتاد. می شنيدم که آنها به پدرومادرم می گويند: "برای اين حرامزاده حتی قرآن هم نبايد خواند". آنجا خدا را مورد خطاب قرار می دادم و گفتم: "خدايا ما در راه آزادی و استقلال ميهنمان و برای دين تو داريم کشته می شويم و حالا حتی پدرومادر ما حق عزداری برای ما ندارند". بعدها که آزاد شدم فهميدم که صدای پدر و مادرم را ضبط و بازسازی کرده بودند و در زندان شرايطی پيش آورده بودند که صددرصد باورم شده بود که واقعاً دارند آنها را آزار می دهند. تا زمانی که دستگير نشده بودم هميشه فکر می کردم که می توان با آرامش و گفتگو از نظام خرده گرفت و مقامات نظام هم در مقابل اين انتقادات به اصلاحات می پردازند اما از وقتی بازداشت و بازجويی شدم ديد من کاملاً عوض شد و به اين نتيجه رسيد که مقامات نظام اصلاً به فکر اصلاح نيستند. الآن، به نظر من، جنبش دانشجويی در وضعيت مبهمی به سر می برد و نظام توانسته است فضای سرخوردگی و ارعاب بر آن حاکم کند. اما اين وضعيت مقطعی خواهد بود و نشانه ها حاکی از اين است که جنبش دانشجويی در حال نوزايی است و در آينده ای نه چندان دور، جنبش دانشجويی کاملاً آگاه و هوشياری خواهيم داشت. [align=center][/align]
  17. فرض بفرماييد حالا موقع انتخابات است و شما بايد از ميان سه كانديداى رياست جمهورى ، يكى را انتخاب كنيد . شما كداميك از اين سه كانديدا را انتخاب خواهيد كرد ؟ الف -- كانديداى اولى ، با سياستمداران و سياست بازان حقه باز و بد كاره و لجاره و مفتخور و بد نام ، بده بستان دارد و اهل فال بينى و پيشگويى و استخاره و اين نوع مزخرفات است . روزى هشت تا ده ليوان مارتينى مى خورد ، سيگار برگ دود مى كند و دو تا فاسق لگورى هم دارد . ب --- كانديداى دومى، تا لنگ ظهر مى خوابد. ترياك مى كشد و هر شامگاه نيم بطر ويسكى را يك ضرب بالا مي كشد. ج --- كانديداى سوم، يك قهرمان جنگ است، دائمن مطالعه مي كند، اهل هنر است و نقاش زيردستي محسوب مي شود، گوشت نمى خورد، سيگار نمى كشد، گاهگدارى يك ليوان آبجو مى نوشد، و اهل زن بازى و حقه بازى هاى ديگر هم نيست. شما كداميك از اين سه نفر را روانه ى كاخ رياست جمهورى خواهيد كرد ؟؟ لطفا نخست تصميم تان را بگيريد ، بعدا به پاسخ اين پرسش ها توجه فرماييد. ........ و اما پاسخ پرسش ها: 1 -- كانديداى اولى فرانكلين روزولت است. 2 -- كانديداى دومى وينستون چرچيل است. و كانديداى سومى ، آدولف هيتلر !!
  18. ضمن تشكر از دوست خوبم آقاي داوود، با تمام اين تفاصيل، اين جنگنده در برابر اف35 و اف22 كارايي ندارد و شايد به همين دليل نيز عليرغم حضور گستردهء اين جنگنده در مناقصات و نمايشگاههاي هوايي، تاكنون مشتري چنداني نداشته است. موشكهاي سازماني سوخوي35
  19. [align=center]عمليات كربلاي8[/align] به تاريخ اردييبهشت 1366، عمليات كربلاي8 بر اثر اصرار مسئولين اجرا شد. تغيير منطقهء عمليات از جنوب به غرب لازمهء فائق آمدن بر وضعيت بحراني جنگ، تداوم تهاجمات ايران بود كه از اين پس حداقل براي يك مقطع زماني تنها در منطقهء غرب كشور، قابل پيگيري و اجرا بود. عوامل موثر در تغيير رويكرد نظامي ايران از جنوب به غرب، به شرح زير بود: 1- ضرورت تداوم جنگ و ممانعت از ايجاد ركود در جنگ. 2- حفظ ابتكار عمل در برابر دشمن. 3- گشودن جبههء جديد در مقابل دشمن و تجزيهء قواي آن. 4- كسب زمان از دشمن براي دستيابي به راهكار جديد در جبههء جنوب. در اين چارچوب، سلسله عملياتي كه سپاه پاسداران در نيمهء اول سال 1366 (كربلاي10، فتح5، نصر4 و نصر7) انجام داد، عمليات نصر8 را نيز به تاريخ 29 / 8 / 1366 در ماووت به اجرا درآورد. سپاه، پس از آن، دو عمليات بيت‏المقدس2 و 3 را در 25 / 10 / 1366 و 23 / 11 / 1366 در محور ماووت اجرا كرد. با توجه به دشواري‏هاي موجود براي ادامهء عمليات در اين محور، سپاه پاسداران در منطقهء حلبچه، عمليات والفجر10 را طرح‏ريزي كرد و به تاريخ 23 / 12 / 1366 اجرا نمود. در اين مرحله، رژيم بعث عراق، به كارگيري گروهك مجاهدين خلق را براي مقابله با سياست‏هاي ايران در همكاري با معارضين كرد عراقي، به نحو قابل توجهي افزايش داد. ملاقات صدام و رجوي در بغداد، زمينهء اجراي عملياتهاي نامنظم مجاهدين خلق را فراهم ساخت. رجوي در پيامي به نيروهاي شناسايي خود تاكيد كرد كه عملياتهاي شناسايي، بدون برجاي نهادن ردپا از سازمان انجام گيرد. با فرارسيدن ماه پاياني سال 1366، از نيمهء اسفند، حملات موشكي عراق به تهران آغاز شد. به دليل اين تصور كه عراق فاقد موشك مناسب براي حمله به تهران مي‏باشد، اين حملات موجب شگفتي ناظران شد. به نظر مي‏رسيد پاسخ ايران به تهاجمات هوايي عراق به مردم بي‏دفاع و غيرنظامي در شهرها، در اسفند 1363 و بعدها در سالهاي 1364 و 1365، منجر به تصميم عراقي‏ها و شتاب براي تهيه و ايجاد زيرساخت صنايع موشكي و همچنين دريافت موشكهاي اس.اس12 از اتحاد شوروي شده است. اگرچه برخورداري عراق از توانايي شليك موشك به تهران، با كمك فني آلمان غربي و آرژانتين انجام شد، ولي كمك‏‎هاي فني روس‏ها و نقش مشاور فني و پشتيباني آنها در طرح‏‎ريزي ماموريت و سازمان يگان تهاجمي عراق در اين مرحله، بسيار برجسته و قابل توجه بوده است. اما نكتهء قابل تامل در انجام حملات موشكي به تهران اين است كه اين حملات با حمايت روس‏ها و در واقع با هدف تغيير موضع ايران در قبال افغانستان انجام شد. علي اكبر ولايتي، وزير خارجهء وقت ايران: «در اوج بمباران عراق، به قائم مقام وزير خارجهء شوروي گفتم: چرا به عراقي‏ها موشك مي‏دهد؟ گفت: شما دست از حمايت مجاهدين افغاني برداريد تا ما هم موشك ندهيم؛ معاملهء خوبي نيست؟» نورالدين كيانوري، دبيركل حزب توده در مصاحبه با روزنامه جمهوري اسلامي 6 / 11 / 1371 : «وزير خارجه شوروي به آقاي ولايتي گفته است شما به محض اينكه حمايت از افغانها را قطع كنيد، ما هم حملات عراق به ايران را متوقف مي‏كنيم.» در سال 1987 برابر 1366، شش كشور غربي، سلاح‏‎هايي به ارزش 200 ميليون دلار به ايران فروختند. اين در حالي است كه عراق در همين سال، بيش از 15 ميليارد دلار (75 برابر ايران) سلاح و تجهيزات نظامي دريافت كرد. مجموع اين عوامل، سبب گرديد علائم و نشانه‏هاي قابل توجهي از تغيير قدرت به سود عراق آشكار شود كه در نهايت منجر به شكست ايران در كليهء خطوط تماس و قبول قطعنامهء 598 در سال 1367 گرديد.
  20. جنگ اكتبر 1973 (یام کیپور) جنگ اكتبر 1973 كه به نام جنگ «يام كيپور» (Yum Kippur) معروفيت دارد، يكى از جنگهاي بزرگ نظامى تاريخ خاورميانه و شايد جهان است. جنگى كه در آن احتمال پيروزي اعراب بر ارتش اسرائيل كاملن ابطال شد. اعراب دراين نبرد آنچه كه از ابتكار و قدرت نظامى در چنته داشتند را وارد كارزار «مرگ و زندگى» كردند ولي به هيچ يك از خواسته‏‎هاي نظامي و سياسي خود دست نيافتند. [align=center][/align] هنوز با گذشت ۳ دهه از اين جنگ، تاكتيك‏هاى به كارگرفته شده توسط مصري‏ها براى گذر از كانال سوئز و ورود به صحراى سينا تعجب‏آور و جسورانه به نظر مى‏رسد. پس از آنكه ارتش اسرائيل در ژوئن ۱۹۶۷ ظرف تنها ۶ روز، توان نظامى اعراب را درهم كوبيد و نوار غزه، صحراى سينا، ارتفاعات جولان، بيت‏المقدس شرقي و غرب اردن را اشغال كرد، اعراب مصمم شدند تا به هرطريقى كه شده انتقام شكست سخت خود در جنگ سال 1967 را بگيرند. خوددارى اسرائيل از عقب‏نشينى سبب شد تا در سپتامبر ۱۹۷۳ حافظ اسد و انورسادات به اين نتيجه برسند كه جنگ، تنها راه عقب راندن نيروهاي اسرائيلي است. در تمام طول ماه سپتامبر، حداقل ۵ رهبر ديگر عرب نيز در جريان اين عمليات بزرگ قرار گرفتند. به نظر ملك فيصل پادشاه عربستان سعودي، شاه حسين اردني (قصاب جنايتكار سپتامبر سياه)، معمر قذافى (ديكتاتور ليبي)، ياسر عرفات (رهبر معدوم فلسطينيان) و شاه حسن مراكشى، شكست سال ۱۹۶۷، اعتبار اعراب را در جهان از بين برده بود و لازم بود به ويژه براى ملت مصر اين شكست فضاحت‏بار جبران شود. اعراب تمام تلاش خود را براى مخفى كردن اين عمليات بزرگ به كار بردند و بايد اذعان كرد كه عليرغم ارتباطات گستردهء آنها با غرب و شرق، در اين كار موفق بودند. [align=center][/align] [align=center]حسني مبارك (رئيس‏جمهور مصر) در كنار زنده‏ياد انور سادات[/align] ژنرال شاذلى ژنرال سعدالدين شاذلى را شايد بتوان طراح اصلى عبور از كانال سوئز دانست. اسرائيل پس از رسيدن به اهداف دلخواه خود در جريان جنگ ژوئن ۱۹۶۷، صحراى سينا را مبدل به دژى تسخيرناپذير كرد. بارلو، مهندس يهودى در طى ۳ سال خط دفاعى در كانال سوئز و صحراى سينا ايجاد كرد كه معروف به «ديوار دفاعى بارلو» شد. فكر عبور از اين خط دفاعى (در حالى كه ورزيده ترين نيروهاى جهان نيز مدافع آن بودند) در ذهن هيچ ژنرالى نمى‎گنجيد، اما ژنرال مصرى براى عبور از اين خط نقشه بزرگى داشت. [align=center][/align] سعدالدين شاذلى به سال ۱۹۷۲ از طرف زنده‏ياد انورسادات، به عنوان مأمور اصلى تجديد ساختار ارتش مصر انتخاب شد. (وى در ۱۹۷۳ به رياست ستاد ارتش مصر منصوب شد.) ژنرال شاذلى دوره‏هاى ويژهء رنجرى را ديده و در جنگ سال ۱۹۶۷ در قالب يك گروه هوابرد كماندويى، در پشت خطوط اسرائيل پياده شده بود و پس از زدن ضربات متعدد به دشمن در اثر فقدان پشتيبانى ساير قوا مجبور شد در حالى كه تمام نيروهاى رسته‏اش كشته شده بودند با پاى پياده عرض صحراى سينا را طى كند و با شنا از عرض كانال سوئز بگذرد. وى از همه جهات يك نابغهء نظامى بود. او برخلاف ساير ژنرالهاي اعراب، با سربازان عادي غذا مى‏خورد و به مانند يك نظامى واقعى تنها به مأموريت مى‏انديشيد. ژنرال شاذلى علاوه بر اين، تجربهء عملى از نبردهاى كنگو و يمن داشت و در اواخر دهه ۶۰ در رستهء تفنگداران نيروي دريايي كارآموزى كرده بود. آدميرال گورچكوف فرمانده معروف ستاد ارتش اتحاد شوروى در دوران جنگ سرد، روزى به عبدالناصر گفته بود كه اين افسر جوان (شاذلى) نبوغ كامل يك فرمانده كاردان را دارد. انور سادات به تاريخ مارس ۱۹۷۳ به شاذلى گفته بود كه: «ارتش را براى نبرد مرگ و زندگى آماده كند، چرا كه راههاى ديپلماتيك همه به بن‏بست رسيده است.» از اين تاريخ به بعد بود كه شاذلى طراحى‎هاى خود را آغاز كرد. او احتياج به حداقل يك گردان نيروى كماندويى از جان گذشته داشت كه در موج اول حمله شركت كنند و با تسخير سرپل‏هاى مناسب در شرق سوئز راه را براى ورود عمدهء قوا فراهم كنند. سپس بايد راهى را براى ورود تانكهاى سنگين مصرى (با گذر از كانال) فراهم مى‏كرد. سپس بايد با سرعت هرچه تمام‏تر از دفاع چندلايه خط بارلو مى‏گذشت و تازه آنگاه رو در روى ارتش اسرائيل مستقر در صحراى سينا قرار مى‏گرفت. مسئلهء مهم بعدى، حملهء نيروى هوايى قدرتمند اسرائيل بود. موج توفنده‏اى كه مهار آن غيرممكن مى‏آمد، در صورتى كه اين نيرو برجاى مى‏ماند امكان نداشت كه تانكهاى مصرى بتوانند عرض صحراى سينا را رد كنند. بنابراين او تنها بايد به موشكهاى سام روسى اعتماد مى‏كرد كه توسط هزاران نفر از كارشناسان و مستشاران روسي اداره مي‏شدند. ۶ اكتبر 1973 اسرائيل هرگز باور نمى‎كرد كشورهايى كه ۶ سال قبل زير ضربات او له شده‏اند، جسارت حملهء مجدد را به خود بدهند، اما در ارتش اسرائيل نيز ۲ نابغه بزرگ نظامى بودند كه از اواخر سپتامبر مى دانستند توفان در راه است. ژنرال موشه دايان طراح حملات جنگ ۶ روزه (وزير دفاع دولت گلداماير، نخست وزير وقت اسرائيل) و دوم ژنرال زرهى آريل شارون. گزارشات اين دو ژنرال ارشد اسرائيلي دربارهء نقل و انتقالات گستردهء مصر در جبهه غرب به جايى نرسيد اما آنها نيز طرحهاى خود را داشتند. ژنرال آريل شارون با علامت‏گذارى صحراى سينا، خود را براى روزى آماده كرد كه صحرا به تصرف مصريها درآيد و موشه دايان نيز نيروى هوايى را كاملن آماده نگه داشت تا هيچ هواپيمايى بر روى زمين غافلگير نشود حال آنكه برنامه مصري‏ها و سوري‏ها چيز ديگرى بود. عيد يوم كيپور يوم كيپور روز عيد بزرگ مذهبى يهوديان اسرائيل است. در اين زمان ارتش اسرائيل تقريبن در حالت انفعال كامل قرار داشت. (حتى راديو تل‏آويو نيز در حالت سكوت بود). ژنرال مصرى چنين روزى را براى حمله انتخاب كرد و قبل از شروع عمليات به فرماندهانش گفت كه در طلوع آفتاب روز ۶ ژوئن 1967 نيز اسرائيلی‏ها ما را در بى‏خبرى كامل غافلگير كردند و حالا نوبت ماست. [align=center][/align] با شروع دستور حمله، صدها غواص با لباس قورباغه‏اى از عرض كانال گذشته و ضمن خنثاسازى مينها با ديناميت، بخشى از ديوار بارلو را منفجر كردند. بلافاصله كماندوهاى زمينى وارد عمل شده و سربازان غافلگير شده اسرائيلى را از سر راه برداشتند. ظرف ۶ ساعت، ۲۵ دژ از ۳۳ دژ مستحكم بارلو سقوط كرد. قبل از آنكه اسرائيل بتواند نيروهاى ذخيره خود را به ميدان بفرستد، شاذلى با ايجاد ۸ پل بزرگ در شب، هزاران سرباز و صدها تانك را در شرق كانال سوئز پياده كرد. [align=center][/align] [align=center]ژنرال موشه دايان كه نيروى هوايى را كاملن آماده نگاه داشته بود با فرستادن جنگنده‏هاي F-4E و MirageIII سعى كرد تا ۶۰ هزار سرباز مصرى را در روى همان خط از بين ببرد. با توجه به نزديكى بيش از اندازه نيروهاى مصرى به يكديگر از نظر دايان، ۱۰۰ فروند هواپيما براى كوبيدن آنها كافى بود.[/align] موشكهاي سام موشكهاي ضدهوايي سام در جنگ ويتنام، قدرت خود را نشان داده بودند، اما خلبانان اسرائيلى، تجربهء موشكهاي سام را نداشتند و گمان نمى‏بردند گرفتار تور دفاع ضدهوايى مصر شوند، اما ژنرال شاذلى با به كارگيرى دقيق سايتهاى سام (البته با كمك هزاران مستشار روس!) چنان ضربه‏اى در روز اول جنگ به نيروى هوايى اسرائيل زد كه موشه دايان را از ادامهء فشار به نيروى هوايى اسرائيل منصرف كرد. گفته مى شود ۱۱ هواپيماى اسرائيلى در ساعت اول جنگ از بين رفتند. در بقاياى دژ بارلو، ۸ هزار مدافع اسرائيلى تا آخرين قوا جنگيدند اما كماندوهاى مصرى كه براى جنگهاى تن به تن و استفاده از سرنيزه آموزش ديده بودند، مدافعان را تار و مار كردند. [align=center][/align] [align=center]سایتهای سام3 مصری (صحرای سینا - اکتبر 1973)[/align] فرماندهان اسرائيلى مرتب تقاضاى رسيدن پشتيبانى هوايى را كرده و هشدار مى‏دادند سقوط خطوط اوليه اسرائيل نزديك است در نتيجه نيروى هوايى اسرائيل مجددن با تغيير تاكتيك به ميدان اعزام شدند. جنگنده‏هاى اسكاى‏هاوك اسرائيل نيز به سرنوشت فانتومها دچار شده و تا روز بعد حداقل ۳۰ فروند از آنها سقوط كردند. نصب ۵۰ سايت موشكى سام 2، سام ۳ ، سام ۶ و توپهاي ضدهوايي 23م‏م سبب شد تا در روز سوم نبرد، ديگر نيروى هوايى اسرائيل وارد عمل نشود و مصريها تعداد نفرات و تانكهاى خود را به ۷۰ هزار نفر و ۶۰۰ تانك برسانند. نبرد در بلندي‏هاي جولان در بلندي‏هاي جولان، نيروهاي ارتش سوريه، به وسيلهء پشتيباني 11 گردان توپخانه كه مشتمل بر 5 يگان آتشبار و 188 واحد توپخانه بودند، از طريق دو پل ارتباطي، به مواضع دفاعي ارتش اسرائيل هجوم بردند. در يكي از اين نبردها، 180 تانك اسرائيلي، رو در روي حدود 1300 دستگاه تانك سوري قرار گرفتند. تانكهاي اسرائيلي مستقر در آن منطقه، اين طور توجيه شده بودند كه هميشه اولين شليك را انجام دهند. در منطقهء «جبل‏الشيخ» (Mount Hermon) كماندوهاي سوري، به وسيلهء هليكوپتر پياده شدند و اغلب پناهگاههاي مهم اسرائيلي‏ها را كه مجهز به انواع گوناگوني از تجهيزات مراقبتي بودند، به تصرف خود درآوردند. [align=center][/align] نبرد در منطقهء بلندي‏‎هاي جولان، از نظر فرماندهان عالي‏رتبهء اسرائيلي، در اولويت كامل قرار داشت، زيرا نبرد صحراي سينا، به قدر كافي از خاك اسرائيل دور بود و تهديد فوري براي اسرائيل محسوب نمي‏گرديد، اما با سقوط بلندي‏هاي جولان، سوري‏ها به راحتي مي‏توانستند در مناطق حساس داخل خاك اسرائيل، پيشروي نمايند. اسرائيل، در اسرع وقت، كليهء سربازان ذخيرهء خود را به منطقهء جولان فراخواند. پيش از آنكه سربازان بتوانند خود را به خط مقدم نبرد در جولان برسانند، تانكهاي اسرائيلي بدون آنكه منتظر رسيدن نيروهاي پياده بمانند، به سرعت به منطقه ارسال شدند. اين تانكها به وسيلهء قطار و بدون آنكه معطل نصب مسلسل بر روي برجك‏هايشان شوند و يا توپهايشان كاليبره گردد، به جولان فرستاده شدند. همانطور كه مصري‏هاي در صحراي سينا، تحت پوشش سايتهاي موشكي سام قرار داشتند، سوري‏ها نيز در جولان از اين پوشش بهره‏مند بودند، اما بر خلاف سينا، تانكها و خودروهاي زرهي روسي، به دليل پستي و بلندي و ناهمواري‏هاي منطقهء جولان، نتوانستند همانند صحراي سينا كه دشتي صاف بود، كارايي داشته باشند. سوري‏ها تخمين مي‏زدند كه حدود 24 ساعت طول مي‏كشد تا سربازان ذخيرهء اسرائيلي در خط مقدم جولان استقرار يابند، اما در حقيقت تنها 15 ساعت طول كشيد تا سربازان ذخيرهء اسرائيلي به منطقهء درگيري وارد شوند. در پايان اولين روز جنگ، نيروهاي سوري كه از نظر عددي، 9 برابر سربازان اسرائيلي بودند، به موفقيتهاي اندكي دست يافتند. [align=center][/align] تا پايان روز، يك تيپ زرهي ارتش سوريه با عبور از گذرگاه رفيد (Rafid Gap)، مسير خود را به جاده‏اي در شمال غرب، جايي كه قسمتي از خط لولهء كركوك به حيفا از آن مي‏گذشت، تغيير دادند و منطقهء جولان را نصف كردند. اين جاده، مهمترين جادهء استراتژيكي و سوق‏الجيشي منطقهء جولان محسوب مي‏گرديد. بدين ترتيب، نيروهاي سوري قادر مي‏شدند مستقيمن از نقطه‏اي كه رخنه كرده بودند به گذرگاه نفح (Nafah) برسند. هرچند كه اين نقطه، مركز اصلي فرماندهي نيروهاي اسرائيلي محسوب نمي‏گرديد اما مهمترين محل تقاطع دو جاده به حساب مي‏آمد. در طول شب، ستوان زرهي، زوي گرين‏گلد، (Zvika Greengold) از فرماندهان جوان زرهي ارتش اسرائيل در جولان، كه به تازگي به محل درگيري رسيده و هنوز به يگان محل خدمت خود ملحق نشده بود، با تنها تانكي كه در اختيار داشت، تا زمان رسيدن كمك، وارد جنگ با يگانهاي پيشقراول ارتش سوريه در آن نقطه گرديد. در طول تنها 20 ساعت بعد، نيروهاي ستوان زوي، كه به وسيلهء درخواست راديويي وي، به كمك او شتافته بودند، گاه به تنهايي و گاه به كمك قسمتي از يك واحد بزرگتر، به سرعت، وارد جنگ با تانكهاي ارتش سوريه شدند. در عرض تنها شش ساعت، نيمي از تانكهاي سوري منهدم شدند. ستوان جوان اسرائيلي، با اينكه مجروح شده و نيمي از بدنش سوخته بود، اما هنوز صحنه را ترك نكرده بود و نبرد را به طور خستگي‏ناپذير در آن لحظات حساس و بحراني در يك نقطهء غيرمنتظره براي ارتش سوريه ادامه مي‎داد. (وي به همين دليل، بالاترين نشان شجاعت ملي اسرائيل را دريافت نمود.) در طول چهار روز بعدي جنگ، تيپ هفتم زرهي ارتش اسرائيل در منطقهء شمال به فرماندهي يانوش بن‏گال (Yanush Ben Gal) سعي نمود تا با تشكيل خط دفاعي در پشت تپه‏اي صخره‏اي، مركز فرماندهيشان در نفح (Nafah) را حفاظت نمايد. به دلائلي كه تاكنون معلوم نشده‏اند، دسته‏اي از نيروهاي سوري كه در منطقهء نفح، در آستانهء پيروزي كامل قرار داشتند، از پيشروي بيشتر در مواضع دفاعي منطقهء نفح منع شدند كه اين امر، به اسرائيل، امكان ايجاد يك خط دفاعي مستحكم را داد. معقول‏ترين دليلي كه براي عدم پيشروي نيروهاي سوري ارائه شده است، آن است كه نيروهاي سوري محاسبه كرده بودند كه پيشروي بيشتر در آن منطقه، باعث خارج شدن آنها از برنامهء طرح‏ريزي شده توسط فرماندهان ارشد مي‎شود. [align=center][/align] [align=center]تانک سوری، در خندق ضدتانک ارتش اسرائیل گرفتار شده است[/align] در جنوب منطقهء جولان، تيپ زرهي باراك حضور داشت. منطقهء جنوب، فاقد هرگونه موانع ايذايي طبيعي بود كه اين امر، باعث تلفات نيروهاي دفاعي اسرائيلي فراوان گرديد. به هنگام آخرين سعي نااميدانهء نيروهاي سوريه در دسترسي به درياي گاليله و منطقهء نفح، فرمانده تيپ زرهي باراك، سرهنگ شوهام (Shoham) به همراه معاون و افسر عمليات تيپ، طي نبردهاي سنگين روز دوّم كشته شدند. (هركدام در يك تانك جداگانه حضور داشتند) در اين نقطه، تيپ زرهي باراك، عمليات نيروهاي سوري را با دفاع بسيار فشرده و نبرد تن به تن، متوقف كرده بود، هرچند كه برخي از تانكهاي سوري، به طور مستقل به نبرد ادامه مي‏دادند. اما ورق جنگ در منطقهء جولان، با ورود نيروهاي ذخيرهء ارتش اسرائيل، برگشت و با آغاز عمليات اين نيروها به تاريخ 8 اكتبر 1973، ارتش اسرائيل دوباره بر كل منطقه تسلط پيدا كرد و نيروهاي سوريه با قبول تلفات بسيار سنگين، به مواضع دفاعي قبلي خود عقب رانده شدند. بلندي‏هاي جولان، بر خلاف صحراي سينا، به دليل وسعت كم، منطقهء مناسبي جهت ايجاد سپر دفاعي محسوب نمي‏شدند، اما در واقع از نظر استراتژيك و موقعيت سوق‏الجيشي، ثابت شده بود كه استحكام خطوط دفاعي در اين نقطه، مسئلهء مرگ و زندگي براي اسرائيل محسوب مي‏شود و نقطه‏اي بسيار كليدي جهت جلوگيري از پيشروي ارتش سوريه در داخل خاك اسرائيل و تهديد شهرهاي اين كشور است. (به جهت اينكه عمدهء شهرها و شهركهاي مهم اسرائيل، در شمال اين كشور واقع شده‏اند.) به تاريخ چهارشنبه دهم اكتبر 1973، آخرين واحد ارتش سوريه در منطقهء مياني بلندي‏هاي جولان، مجبور به عقب‏نشيني به خطوط پدافندي پيش از جنگ شدند. اكنون بحث بر سر اين مسئله بود كه آيا با عقب‏نشيني سوريه به نقطهء مرزي 1967، جنگ خاتمه يابد يا اينكه ارتش اسرائيل، عمليات در داخل خاك سوريه ادامه دهد. ژنرالهاي ارشد اسرائيلي، تمام وقت 10 اكتبر را تا نيمه‏‎شب، بر سر اين مسئله به بحث پرداختند. برخي تمايل به ترك مخاصمه داشتند، كه اين امر، به سربازان اجازه مي‎داد به منطقهء درگيري در صحراي سينا اعزام شوند. (تنها دو روز قبل، نيروهاي ژنرال شموئل گونن در منطقهء هذايون صحراي سينا، از مصري‏ها شكست خورده بودند.) برخي ديگر نيز تمايل داشتند ارتش اسرائيل به داخل خاك سوريه حمله كند و تا شهر دمشق پيشروي نمايد كه اين امر، از نظر آنان، باعث خارج شدن كامل سوريه از جنگ مي‏‎شد. اشغال دمشق، مي‏توانست باعث شود، اسرائيل به قدرت اوّل نظامي در منطقه‌ء خاورميانه تبديل شود، ضمن اينكه مناطق اشغالي در پايان جنگ، مي‏توانستند برگ برندهء مهمي در دست اسرائيل محسوب شوند. عده‏اي ديگر از فرماندهان بر اين اعتقاد بودند كه سوريه داراي دفاع مستحكمي مشتمل بر خندق‏هاي ضدتانك، ميادين مين و برخي نقاط قوت ديگر است و بدين جهت، دفاع از خطوط درگيري واقع در بلندي‏هاي جولان را به ايجاد جنگ ديگري در زمين‏‎هاي مسطح و بدون پوشش عوارض طبيعي داخل خاك سوريه، ترجيح مي‏‎دادند. [align=center]با اين حال، نخست وزير اسرائيل، (گلدا ماير)، قاطع‏ترين تصميم را در برابر تمامي اين پيشنهادات اتخاذ كرد:[/align] [align=center][/align] [align=center]«انتقال يك واحد ارتش از جولان به سينا، چهار روز به طول مي‏انجامد. اگر در طول اين مدت، جنگ پايان پذيرد، جنگ با از دست دادن صحراي سينا، بدون هيچگونه كسب نتيجه‏اي در شمال (جولان) براي اسرائيل، به پايان مي‏رسد، بدون آنكه از تهديدات بر عليه اسرائيل كاسته شده باشد. اين يك موضوع سياسي است و تصميم من، در جهت شكستن خطوط دفاعي، باعث كاهش تبعات منفي پايان جنگ خواهد شد. حمله، بايد فردا 11 اكتبر آغاز شود.»[/align] از 11 اكتبر تا 14 اكتبر 1973، نيروهاي ارتش اسرائيل، وارد خاك سوريه شدند و محدوده‏اي به وسعت بيست مايل مربع را در منطقهء باشان (Bashan) به تصرف خود درآوردند. از آن نقطه، ارتش اسرائيل قادر مي‎‏شد تنها از فاصلهء 40 كيلومتري، حومهء دمشق را تحت محاصرهء خود درآورد و با استفاده از توپخانه‏هاي سنگين خود، اين شهر را به راحتي تهديد نمايد. از آنجايي كه وضعيت اعراب در ميادين جنگ، روز به روز خراب‏تر مي‏شد، فشار وارده بر شاه حسين اردني، جهت وارد كردن نيروهايش به جنگ، افزايش مي‏يافت. شاه حسين، راهي يافت تا بدون آنكه نيروهايش را درگير جنگ با اسرائيل كند و كشورش را هدف بمباران نيروي هوايي اسرائيل قرار دهد، فشار اعراب را بر اردن را كاهش دهد. وي به جاي حملهء مستقيم به اسرائيل از طريق مرز مشترك، يك دسته از نيروهاي نظامي ارتش اردن را رهسپار سوريه كرد. شاه حسين، از طريق يك واسطهء آمريكايي، تصميم خود مبني بر ارسال نيرو به سوريه را به اطلاع اسرائيل رساند. وي اميدوار بود، اسرائيلي‏ها هدف وي از اين كار را، اعلان جنگ تصور نكنند و بر اين اساس، به اردن حمله ننمايند. موشه دايان، چنين پيشنهادي را نپذيرفت، هرچند كه اسرائيل، قصد گشودن جبههء ديگري را نداشت. رژيم بعث عراق عراقي‏ها، نيروهاي مزدوران بسيار زيادي را به منطقهء جولان ارسال كرده بودند، كه شامل 30 هزار سرباز، 500 دستگاه تانك و 700 دستگاه نفربر بود. جبههء درگيري عراقي‏ها با اسرائيل، منطقه‏اي بسيار استراتژيك و حساس براي ارتش اسرائيل محسوب مي‏‎شد. عراقي‏ها انتظار داشتند ظرف 24 ساعت، پيشروي خود در اين منطقه آغاز نمايند. عراقي‏ها وارد يك نبرد بسيار حساس شدند، زيرا هنگامي كه آنها به مواضع بي‏دفاع ارتش اسرائيل در جناح جنوبي تيپ زرهي در حال پيشروي ارتش اسرائيل حمله كردند، به جهت جلوگيري از در محاصره قرار گرفتن، به يكباره پيشروي يگانهاي خود را متوقف كردند و كيلومترها عقب‏نشيني كردند! سپس تركيب نيروهاي سوري، عراقي و اردني، جهت جلوگيري از پيشروي بيشتر ارتش اسرائيل، پاتك خود را آغاز كردند. با اين حال، آنها نتوانستند نيروهاي اسرائيلي را از منطقهء «باشان» به عقب برانند. [align=center][/align] به تاريخ 22 اكتبر 1973، كماندوهاي ورزيدهء تيپ پيادهء Golani و تيپ نيروهاي ويژهء Sayeret Matkal ارتش اسرائيل، عليرغم تلفات بسيار زيادي را كه از طريق تك‏تيراندازان سوري مستقر در كوههاي استراتژيك اطراف متحمل شده بودند، پاسگاه دورافتاده‏اي را در منطقهء «جبل‏الشيخ» (Mount Hermon) به تصرف خود درآوردند. دو هفتهء قبل، چنين حمله‏اي در اين منطقه، 25 كشته و 67 مجروح بر جاي گذارده بود، اما در جريان حملهء دوّم، 55 كشته و 79 مجروح بر جاي ماند. يك بلدوزر D9 اسرائيلي، كه سربازان پياده‏نظام اسرائيلي بر آن سوار بودند، راهي را براي رسيدن به قله پيدا كرد تا از تسخير قله بدست نيروهاي سوري پس از جنگ، جلوگيري نمايد. يك تيپ از نيروهاي چترباز اسرائيلي نيز، پاسگاه مستقر در تپهء روبه‎رو را اشغال كردند. نبرد در دريا نبرد معروف به جنگ لاتاكيا بين سوريه و اسرائيل، انقلابي در نبردهاي دريايي محسوب مي‏شد كه در دومين روز جنگ يعني به تاريخ 7 اكتبر 1973 به وقوع پيوست و در نتيجهء اين نبرد، كه منجر به پيروزي قاطع اسرائيل شد، توان شناورهاي موشك‏انداز كوچك، سريع و مجهز به سامانه‏هاي پيشرفتهء جنگ الكترونيك نيروي دريايي اسرائيل به اثبات رسيد. اين نبرد، اولين نبرد دريايي جهان محسوب مي‏‎شد كه دو طرف درگير از ناوچه‏هاي موشك‏انداز مجهز به موشكهاي ضدكشتي استفاده كرده بودند. تا پيش از اين نبرد، شناورها و قدرت نيروي دريايي اسرائيل، همواره مورد تمسخر اعراب قرار مي‏‎گرفت، و تحت تاثير اين نبرد بود كه توان بالاي اين نيرو، به اثبات رسيد. [align=center][/align] به دنبال اين نبرد و چند درگيري كوچك دريايي ديگر، نيروهاي دريايي سوريه و مصر، تا پايان جنگ اكتبر، و زماني كه دولت اسرائيل، آبراهه‏اي را جهت عبور آنها آزاد گذارد، از محل اسكله‏هاي خود در درياي مديترانه، خارج نشدند! عمدهء توان نيروي دريايي اسرائيل، (در حدود 96%) را شناورهاي ساخت ايالات متحده تشكيل مي‎دادند كه بر خلاف تصور عموم، به جاي انتقال از طريق هوا، از طريق دريا تحويل اسرائيل شده بودند. با اين حال، نيروي دريايي اسرائيل، براي درهم شكستن انسداد درياي سرخ توسط نيروي دريايي مصر، ضعيف و ناموفق بود. ناوگان دريايي مصر، وظيفه داشتند از رسيدن سوخت و ساير ملزومات مورد نياز اسرائيل از طريق بندر ايلات جلوگيري نمايند. اسرائيل در درياي سرخ، فاقد ناوچه‏هاي موشك‏انداز به تعداد كافي بود تا قادر شود اين محاصرهء دريايي را از بين ببرد و از اين بابت، بسيار در تنگنا قرار داشت. [align=center][/align] در طول جنگ اكتبر، نيروي دريايي اسرائيل، چندين بار، بنادر مصر را مورد حملات خود قرار داد. در جريان اين حملات از شناور‎هاي ضربتي تندرو به همراه نيروهاي كماندويي گروه ويژهء 13 استفاده گرديد كه از زبده‏ترين نيروهاي ارتش اسرائيل بودند. هدف اصلي اين حملات دريايي اسرائيل، انهدام شناورهاي مصري بود كه وظيفه داشتند نيروهاي ارتش مصر را به پشت خطوط اسرائيل منتقل نمايند. به طور كلي، برآيند و تاثير چنين نبردهاي در درياي سرخ، تا حدودي اندك بود. ورق بر مي‏گردد در جنگ اكتبر ۱۹۷۳ نيز مانند اكثر جنگهاى برق‏آسا، تكليف جنگ، بايد در همان ۷۲ ساعت اول مشخص مي‏شد. ژنرال شاذلى مى‏دانست كه جبههء اصلى نبرد، غرب صحراى سينا و خط بارلو است. جبهه‏هاى اردن و جولان (در جنوب سوريه) همه جبهه‏هاى فرعى بودند. بنابراين او به اين معتقد بود كه مصر بايد از اين فرصت طلايى استفاده كرده و خود را به جنوب اسرائيل برساند تا دست بالا را در جنگ داشته باشد. اما در قاهره سادات اصلن چنين خيالى نداشت. او معتقد بود كه جهت جلوگيري از غافلگيري و تلفات بيشتر نيروهاي ارتش مصر، بايد قواى مصرى با نفوذ به عمق ۲۰ كيلومترى صحراى سينا موضع پدافندى اتخاذ كنند. درخواستهاى مكرر ژنرال مصرى براى اجازه فتح ۳ گذرگاه قفقفه، قيدى و متيلا كه شاه‏كليد فتح كل صحراي سينا بودند مورد بى‏توجهى قاهره قرار گرفت و ۳ هزار كماندوى مصرى در روز ۸ اكتبر به جاى تصرف مناطق استراتژيك مذكور دستور استراحت گرفتند. بنابراين اكنون زمان ضدحملهء اسرائيل بود. در ۹ اكتبر 1973، تنها ۲ واحد زرهى اسرائيل حمله به مصريها را آغاز كردند اما تلفات سنگين آنها سبب ناموفق ماندن عمليات شد. اسرائيلى‏ها در روزهاى بعد نيز در چند نوبت حملات زرهى عظيمى را عليه مصريها سامان دادند. كسى گمان نمى‏كرد واحدهاى زرهى مصر از اين نبردها جان به در ببرند چرا كه اسرائيل در اين نبردها ضمن استفاده از تانكهاي قديمي سوپرشرمن، از تانكهاى ام۶۰ و ام۴۸ آمريكايى بهره مى‏برد كه جديدترين محصولات زرهى آمريكا بودند. اما موشكهاى آرپىجى7 و ساگر روسى، جهنمى واقعى را براى تانكهاى مذكور ايجاد كردند. در مجموع ظرف يك هفتهء اول جنگ، اسرائيلي‏ها يك سوم تانكهاى خود را از دست دادند حال آنكه مصريها در همين زمان تعداد تانكهاى خود در صحرا را به ۱۲۵۰ دستگاه رسانده بودند. [align=center][/align] [align=center]تانک سوپر شرمن (نیروی زمینی اسرائیل)[/align] يكي از بزرگترين نبرد تانكها در تاريخ در ۱۴ اكتبر 1973، بزرگترين جنگ تاريخ تانكها به وقوع پيوست. (پس از نبرد سال 1943 در منطقهء كورسك شوروى) اين نبرد بسيار سنگين، در قبل از گذرگاه متيلا بين ۲۵۰۰ تانك و زرهپوش از طرفين آغاز شد. اما حدس انور سادات درست بود، زيرا به هنگامي كه در ۱۴ اكتبر وقتى بالاخره قاهره با درخواست ژنرال شاذلى براى عبور از گذرگاههاى استراتژيك متيلا و قفقفه موافقت كرد، ۸۰۰ تانك و ۷۰ هزار نيروى مصرى خود را در برابر ۶۰۰ تانك و ۱۵۰ هزار سرباز اسرائيلى ديدند. ژنرال آريل شارون در گذرگاههاي صعب‏العبور منطقه، مذكور منتظر اين اشتباه مصريها بود. در حقيقت مصر ۶ روز حياتى را از دست داده بود و اكنون قواى مصر در منطقه دست پائين را داشت. ظرف چند ساعت ۱۰۰۰ تانك از طرفين به نسبت يك به سه به نفع اسرائيل در آتش سوختند و مصريها دريافتند آنها نيز ديگر اگر بخواهند، قادر به پيشروى نيستند و متحمل شكست بسيار سنگيني شدند. طرح آريل شارون ژنرال آريل شارون (نخست وزير سابق اسرائيل) يك نظامي بسيار نترس و بي‏رحم محسوب مي‏شد و اعراب، خاطرهء تلخي از اقدامات وي در كشتار فلسطينيان در ذهن داشتند. اما هيچكدام از اين موارد سبب نخواهد شد تا نقش بسيار بزرگ او در جريان جنگ سال ۱۹۷۳ ناديده گرفته شود. به تاريخ ۱۵ اكتبر 1973، زمانى كه جنگ در جبههء سينا به بن‏بست رسيد، وى با آنكه سرش هدف تركش گلولهء توپ يكي از تانكهاي مصري قرار گرفته بود، در ستاد ارتش اسرائيل با بيرون آوردن نقشه‏اى علامت‏گذارى شده اعلام كرد كه مى‏تواند تنها با ۴ تيپ از بين ۲ سپاه قدرتمند ارتش مصر بگذرد و با عبور از كانال سوئز در جهت عكس ميدان جنگ، خود را به شمال مصر برساند و با تهديد يا اشغال اسكندريه و قاهره، مصر را مجبور به قبول آتش‏بس كند. [align=center][/align] ژنرال موشه دايان و ساير فرماندهان اسرائيلى كه در آن زمان در اثر از بين رفتن ۴۵ درصد توان زرهى و ۱۰۰ هواپيما و هزاران نفر از بهترين سربازان اسرائيلى، اميدى به حملهء متقابل با روشهاى كلاسيك نداشتند ناچارن با حركت جسورانهء آريل شارون كه نوعى حمله ناپلئونى و در حد خودكشى بود موافقت كردند. امروز كه جنگ اكتبر را مرور مى‏كنيم درمى‏يابيم كه جنگ مذكور نبرد بين ۲ ژنرال بلندپايه مصرى و اسرائيلى (شاذلى و شارون) بود اما متأسفانه اعراب ترسو، به ژنرالهاي خود اجازه ريسك ندادند حال آنكه سرفرماندهى ارتش اسرائيل در آن شرايط بسيار سخت اختيار تنها ۱۲ هزار سرباز را به ژنرال آريل شارون براى «طرحى شبيه به خودكشى» داد. در ساعت ۵ صبح ۱۵ اكتبر 1973، سربازان ژنرال آريل شارون در اختفاى كامل سوار بر تانكهاى روسى به غنيمت گرفته شده از جنگ قبلى شدند (تانكهاي روسي T-62 و T-55) و حتا در ارتباطات راديويى خود به زبان عربى صحبت كردند! آنها با عبور از كانال سوئز، طى ۴۰ ساعت با از بين بردن هزاران نفر سرباز و دهها پايگاه موشكهاي سام مصرى، از آتش مؤثر فانتومها نيز استفاده كردند. در ۱۸ اكتبر 1973، ناگهان مردم مصر متوجه شدند اسرائيلى‏ها در مصر هستند! حملات متعدد ميگهاى مصرى نيز براى در هم كوبيدن سرپل‏هاى اسرائيل در غرب سوئز بى‏فايده بود و آنها دسته‏دسته مقهور موشكهاي اسپاروي فانتوم‏ها و خلبانان جسور و ماهر اسرائيل مى‏شدند چرا كه ديگر از پشتيبانى موشكهاى سام روسي خبري نبود. [align=center][/align] [align=center]به تاريخ ۲۲ اكتبر 1973، تعداد نيروهاى اسرائيل در شمال مصر به ۲۰ هزار سرباز و ۵۰۰ تانك و نفربر زرهى رسيد اين در حالى بود كه عمدهء قواى مصر در صحرا مشغول بودند. در روز ۲۳ اكتبر اسرائيلى‏ها با كنترل كامل محور سوئز – قاهره، به ۱۰۱ كيلومترى پايتخت مصر رسيدند![/align] در حالى كه مصرى‏ها به دليل احتمال سقوط قاهره و فروپاشي شيرازهء ارتش خود، آتش‏بس را قبول كرده بودند، در اسرائيل گوش شنوايى نبود. بنابراين در ۲۴ اكتبر 1973، مصر خود را براى فرا خواندن لشگرهاى جديد آماده كرد. اين در حالى بود كه شوروى به دليل ايراد خسارات بسيار سنگين به مصر، ديگر موافق ادامهء جنگ نبود و ايالات متحده از اسرائيل درخواست نمود، با آتش‏بس موافقت نمايد. [align=center][/align] [align=center]خلاصه‏اي (به زبان عبري) از گزارش فوق‏محرمانه‏اي كه توسط مركز پژوهشي Aman به تاريخ 5 اكتبر 1973 تهيه شده است و در آن، احتمال وقوع جنگ و حملهء اعراب، بسيار ضعيف انگاشته شده است؛ در حالي كه اين موضوع، بزرگترين اشتباه تاريخ سرويس جاسوسي اسرائيل به شمار مي‏رفت.[/align] [align=center][/align] [align=center]گزارش فوق‏محرمانهء Aman، (كه مهر بسيار مهم بر آن خورده است) تنها شش و نيم ساعت پيش از وقوع جنگ اكتبر، بر اساس گزارش دكتر اشرف مروان در اسرائيل توزيع شد، و اين در حالي بود كه نيروهاي مصر و سوريه، طرح حمله به اسرائيل را آماده مي‎كردند. (دكتر اشرف مروان، بعدها معلوم گشت كه يك جاسوس دوجانبه است.)[/align] [align=center][/align] [align=center]عمليات موسوم به Operation Nickel Grass، طرح ايالات متحده براي انتقال تجهيزات مورد نياز اسرائيل در جريان جنگ اكتبر بود. در اين تصوير، يك دستگاه تانك آمريكايي M60 Patton در حال پياده‏ شدن از هواپيماي باربري C-5 Galaxy نيروي هوايي ايالات متحده مشاهده مي‏گردد.[/align] [align=center][/align] [align=center]جدول مقایسهء توان نظامی اعراب و اسرائیل در جریان جنگ اکتبر[/align] [align=center][/align] [align=center]نقشهء مناطق تحت تصرف اعراب و اسرائیل پس از پایان جنگ[/align] [align=center][/align] [align=center]یکی از نتایج مثبت جنگ، امضای پیمان صلح و ترک مخاصمه (کمپ دیوید) بین دو کشور همسایهء مصر و اسرائیل بود که با درایت زنده یاد، انور سادات، منطقه را به آرامش رساند. مصریها، پس از جنگ اکتبر، توانستند ارتش خود را به جای تجهیزات قدیمی و ضعیف روسی، با سلاحهای جدید و پیشرفتهء آمریکایی نظیر هواپیماهای F-16 بازسازی نمایند.[/align]
  21. [align=center]نگاهي به برخي از جنگ افزارهاي هوايي بسيار مدرن[/align] B-1B بي ـ ۱ بمب‏افكن مافوق‏صوت و بال‏متغیر آمريكاست كه بمب‏افکنی استراتژیک و سنگین وزن محسوب مي‏شود و متعلق به نسل نوینی از بمب‏افکن‏های ساخته شده جهت جایگزینی B-52 به حساب می‏آید. اين بمب‏افكن قادر به پرواز مستقيم از آمريكا به مناطق درگيري در اروپا و خاورميانه است. بي-1 يادگاري از دوران جنگ سرد است. ساخت اين هواپيما در دوران پرزيدنت جيمي كارتر متوقف شد، اما رونالد ريگان دستور ادامه پروژه را داد. براي اولين بار در جنگ سال ۱۹۹۱ عليه عراق به كار گرفته شد. اين بمب‏افكن بسيار بزرگ و بسيارگران، تنها براي بمبارانهاي استراتژيك مورد استفاده قرار مي‏گيرد و برای بمبارانهای تاکتیکی، مقرون به صرفه نمی‏باشد. B-2A اين هواپيما كه از نوع استيلث (نامرئي) و غيرقابل رؤيت است، تنها در پايگاه مخصوص وايتمن در ميسوري آمريكا نگهداري مي‏شود. اين بمب‏افكن به مانند بي ـ ۱ قادر است انواع بمب‏هاي هسته‏اي را حمل كند. در نبردهاي اخير اين هواپيماي 1.2 ميليارد دلاري، بارها مورد آزمايش قرارگرفت. اين بمب‎افكن قادر به حمل صدها بمب هوشمند است و هر فروند آن معادل دهها بمب‏افكن كوچك مي‏تواند به دشمن صدمه بزند. F/A-18E/F سوپر هورنت اف - ۱۸ يا زنبور زهرآگين نمونهء توسعه يافته اف - ۱۸ قديمي است كه از ۱۹۹۸ وارد كارزار شده است. اين جنگندهء چندمنظوره (نوع قديم و جديد آن) در حال حاضر بخش اعظم ناوگان هوايي نيروي دريايي ايالات متحده را تشكيل مي‏دهد و جنگندهء اصلي ناوهاي هواپيمابر ايالات متحده محسوب مي‏شود. اين جنگنده بمب‏افكن، در صورت لزوم مي‏تواند با دو برابر سرعت صوت، جنگنده‏هاي رقيب را از فواصل دور رهگيري كرده و با موشكهاي هدايت شوندهء آمرام از بين ببرد. اين جنگنده ۲۹ميليون دلار قيمت دارد. F-15C/D/E اف-۱۵ ايگل (در نوع E به نام استرایک ایگل معروف است) از جمله جنگنده‏هاي بسيار معروف با 2۵ سال سابقه محسوب مي‏شود كه ۳ هزار كيلومتر در ساعت سرعت و توان فوق‏العاده در جنگهاي شبانه، انهدام شكاري‏هاي دشمن، انهدام سايتهاي پرتاب موشك و پشتيباني هوايي دارد. [align=center][/align] [align=center]F-15E Strike Eagle[/align] F-14 اف-۱۴ تامكت، هواپيماي بسيار معروف نيروي دريايي آمريكا بود كه در سال 2006 به دليل هزينه‏هاي سنگين تعمير و نگهداري، روانهء‌ موزه‏هاي ايالات متحده گرديد. امروزه اف-14 به صورت عملیاتی، به تعداد اندکی، تنها در اختيار نيروي هوايي ايران قرار دارد. اف-۱۴ اگرچه بیش از ۳ دهه قدمت دارد اما هنوز در صورت آماده به پرواز بودن، قادر است به سادگي هواپيماهاي حريف را منهدم كند. اف-۱۴ از سيستم راداري فوق العاده پيشرفته‏اي برخوردار است كه هنوز به دليل گراني، نصب آن برروي بسياري از هواپيماها به صرفه نيست. اف-۱۴ مي‏توانست 2.5 برابر سرعت صوت پرواز كرده و ۲۴ هدف هوايي را همزمان رهگيري كند و ۶ تاي آن را همزمان با موشكهاي AIM-54 فونيكس (موشك گراني كه تقريبن هم‏قيمت هواپيماهايي نظير MiG-21 است!) منهدم كند. سيستم آتش‏كن و فراموش كن اين هواپيما متعلق به اوائل دههء ۷۰ ميلادي است، اما هنوز قادر است زودتر از جنگندهء حريف، آن را شناسايي كرده و از فاصله ۱۳۰ كيلومتري آن را از بين ببرد. اين هواپيما عليرغم قدمت، ۳۸ ميليون دلار قيمت دارد و گراني قطعات يدكي و موشكهاي فونيكس آن سبب شد تا حتا نيروي هوايي آمريكا نتواند از آن استفاده كند و در نهایت نیز نیروی دریایی، جنگندهء اف18 سوپر هورنت را به آن ترجیح دهد. اين هواپيما يك وظيفه مهم در نيروهاي دريايي آمريكا داشت و آن اين بود كه اگر جنگنده‏اي بتواند از خطوط پرحجم آتش يك ناو هواپيمابر بگذرد و پدافندهاي موشكي آن ناو را بي‏اثر كند، آنگاه با اين هواپيما روبرو خواهد شد كه مي‏تواند در نبردي كه طولاني نخواهد بود، خود جنگندهء دشمن و يا موشك ضدكشتي پرتابي آن، با موشكهاي دوربرد فونيكس منهدم شود. امري كه امروزه از عهدهء جنگنده‏هاي اف-18 به هيچ وجه برنمي‏آيد. ايران در جنگ خود با عراق عليرغم برخوردار نبودن از پشتيباني تكنولوژيكي و قطعات آمريكايي‏ها، توانست حتا به شكل محدود، استفادهء مناسبي از اين هواپيما بكند. بسياري از بمب‏افكنهاي ايراني به اتكاي اف-۱۴ (پشتيباني هوايي آن) بدون ترس از جنگنده‏هاي عراقي، مواضع ارتش عراق را در عمق آن كشور بمباران مي‏كردند. همچنین یکی از دلائل ناکارآمدی ناوگان میگهای25 عراق نیز عدم توانایی آنها در تقابل با تامکتهای ایرانی بود. موشک دورپرتاب AGM-130 موشک هوا به زمین AGM-130 موشکی است قدرتمند جهت حملات ضربتی دور از دسترس پدافند هوايي دشمن در ارتفاعات کم و زیاد به اهداف گوناگون. پس از بازنشستگی بمب‏افکن‏های F-111، امروزه تنها جنگندهء F-15E قادر به حمل این موشک به تعداد دو فروند در دو جایگاه نزدیک به بدنه روی بالها می‏باشد. این سلاح هوشمند، امکان حملات ضربتی بسيار دقیق را به وسیلهء هدایت‏پذیری اینرسیایی و ماهواره‏های مکان‏یاب جهانی (GPS) فراهم می‏آورد. [align=center][/align] این سلاح هوشمند، جهت حملهء دقیق به اهداف پرارزش و ثابت، یا اهدافی با تحرک کم در نظر گرفته شده است که در فاصله‏ای حدود 15 تا 40 ناتیکال مایلی از جنگندهء پرتابگر قرار گرفته‏اند. موشک AGM-130A گونهء موتوردار بمب هدایت‏شوندهء Unit-15 بوده و به طور واضح، دارای برد دورتر و دقت بیشتری نسبت به بمب GBU-15 می‏باشد. همچنین این سلاح، به هواپیمای پرتابگر این فرصت را می‏دهد تا با انجام مانور حلقه‏ای (man-in-the-loop) در فاصله‏ای دور از رينگ پدافندي دشمن باقی بماند، و خدمهء هواپيما با استفاده از سيستم هدایت تلویزیونی و یا با استفاده از هدایت‏پذیری حساس به مادون قرمز، سرجنگی 2000 پوندی موشك را با دقت زياد، به سمت هدف هدایت نماید. [align=center][/align] موشک دورپرتاب (stand-off) و دقیق AGM-130 به طور گسترده، در جنگ سال 1999 کوزوو و همچنین جنگ آزادسازی عراق به سال 2003، بر علیه اهداف حساسی در كوزوو و بغداد با موفقیت کامل شلیک گردید. موشک دوربرد هوا به هوای AIM-120C5 و رادار APG-63(V)2 رادار APG-63(V)2 با تسليحات متداول به كار گرفته شده توسط جنگنده‏هاي F-15C/D/E كاملن سازگار است، ضمن اينكه امكان بهره‏گيري از حداكثر برد و قابليت رزمي موشك AIM-120C5 AMRAAM را فراهم مي‏آورد، به طوري كه در يك زمان، رادار قادر است چندين موشك آمرام را به سمت چندين هدف كه در پهناي وسيعي از افق، در ارتفاعات گوناگون و در فواصل مختلف پراكنده هستند، هدايت كند. [align=center][/align] موشک آمرام نوع C5 که با از رده خارج شدن جنگنده های F-14 Tomcat و موشکهای AIM-54 وارد خدمت شده است، دارای حداکثر بردی برابر 110 کیلومتر است و برای فواصل کمتر از 20 کیلومتر، رادار جستجوگر نصب شده درون موشک، اقدام به هدفیابی مستقل از هواپیمای پرتاب‏کننده می‏نماید. با توجه به قطعات مشترك زيادي كه بين رادار APG-63 نصب شده در جنگنده‏هاي F-15 و رادار APG-73 نصب شده در جنگنده‏هاي F/A-18 وجود دارد، این موشک به صورت گسترده برای نصب بر روی جنگنده‏های سوپرهورنت نیروی دریایی و به زودی استرایک‏ایگل نیروی هوایی، در اختیار قرار داده خواهد شد. بمب هدایت ماهواره‏ای JDAM مهمات ضربتي مستقيم مشترك موسوم به JDAM يك كيت هدايت كنندهء بمب سقوط آزاد است كه در محل دم يا قسمت انتهايي آن نصب مي‏‎شود و دقت بمب‏هاي سقوط آزاد را به شدت افزايش مي‎‏دهد. اين بمب‏ها بدين ترتيب مي‏توانند در هر شرائط آب هوايي، مورد استفاده قرار گيرند و يك جنگ‏افزار هوشمند محسوب شوند. با افزودن یک بخش اضافه به قسمت انتهایی بمب‏های سقوط آزاد، این بمب‏ها، هدایت‏پذیر می‏شوند. این بخش افزوده شده، مشتمل بر یک سیستم هدایت کنندهء اینرسیایی و یک سیستم هدایت کننده بر اساس مکان یاب جهانی است. [align=center][/align] بدین طریق، بمب JDAM، دقت بسیار زیادی نسبت به بمب های سقوط آزاد معمول که هدایت نمی شوند، پیدا می‏کند؛ ضمن اینکه در شرائط آب و هوایی گوناگون نیز قابل استفاده‏اند. کلمهء مشترک یا Joint که در ابتدای نام این بمب آمده است، نشانگر همکاری مشترک ایالات متحدهء آمریکا و دولت پادشاهی بریتانیا در برنامهء طراحی و تولید این جنگ افزار است. [align=center][/align] ترکیب بسیار موفق بمب‎های JDAM و بمب افکن سنگين و رادارگريز B-2، برای اولین بار در عملیات نیروهای متفق (Operation Allied Force) بر ضد صربهای یوگوسلاوی در نبرد کوزوو به کار گرفته شد. در این عملیات، بمب‏افکن‏های بی-2، پس از 30 ساعت پرواز مداوم از پایگاهشان در وایت‏من (ایالت میسوری) خود را به یوگوسلاوی می‏رساندند. در جریان جنگ کوزوو، بیش از 600 عدد بمب JDAM توسط بی-2 ها پرتاب شد. [align=center][/align] کارشناسان نظامی بر این اعتقاد هستند که در جریان جنگ کوزوو و عملیات نیروهای متفق، بی-2 ها، 651 بمب JDAM را پرتاب کردند که این پرتابها، دقتی در حدود 96 درصد و انهدام 87 درصد اهداف تعیین شده را به دنبال داشته است که دقت و خسارات وارد شده به اهداف، بسیار فراتر از انتظار بوده است. امروزه نسل جدید بمب‏افکن‏های B-2A که سری Block 30 نام دارند، قادر هستند تعداد 80 عدد بمب JDAM را همزمان به سمت 80 هدف مختلف پرتاب نمایند. موشک کروز AGM-158 JASSM موشك JASSM يك سلاح دوربرد، بسيار بادقت و رادارگريز محسوب مي‏شود كه از فواصل بسيار دور قابل شليك است. هدايت موشك به روش ناوبري اينرسيايي (inertial navigation) انجام مي‎گيرد كه مسير پروازی موشك نيز به وسيلهء ماهواره‏هاي مكان‏ياب جهاني (GPS) اصلاح مي‏شود. [align=center][/align] شناسايي دقيق محل هدف و همچنين رهيافت نهايي موشك به سمت هدف مورد نظر، به وسيلهء جستجوگر حساس به حرارت انجام مي‏پذيرد. يك ارتباط داده‏اي ديجيتال (data link) به موشك اين امكان را مي‎دهد تا محل دقيق و وضعيت خود را حين پرواز به كامپيوتر هواپيماي پرتابگر انتقال دهد. اين امر منجر به بهبود بسیار زیاد دقت هدفگيري شده و باعث خسارت بيشتر به هدف مورد نظر مي‏شود. در اين روش، دقت هدفيابي، حدود 2.4 متر (8 فوت) ارزيابي مي‏شود. [align=center][/align] سرجنگی این موشک سرجنگی WDU-42/B نام دارد و محتوی 450 کیلوگرم مواد منفجره بوده و دارای قابلیت نفوذ در استحکامات عمق زمین می‏باشد. موشک کروز JASSM قرار است به وسیلهء طیف وسیع و گوناگونی از هواپیماهاي جنگي ايالات متحده حمل و پرتاب شود که از آن جمله: F-15E، F-16، F/A-18، F-35، B-1B، B-2 و B-52H دارای قابلیت حمل و پرتاب این موشک هستند و یا خواهند شد. AGM-154 Joint Standoff Weapon سلاح Joint Standoff Weapon موسوم به JSOW، یک ریسک بزرگ مشترک انجام شده بین نیروی هوايي و نیروی دریایی ایالات متحده بود که به منظور گسترش و بنا نهادن یک استاندارد در زمینهء تولید سلاح‏هایی با برد متوسط و دقت بسیار بالا انجام پذیرفت؛ به ویژه اینکه این سلاح‏ها بنا بود بر عليه اهدافي كه به شدت توسط پدافندهاي هوايي مستحكم حفاظت مي‏شوند، در فضايي خارج از تيررس پدافندهاي معمول ضدهوايي، به كار گرفته شوند. [align=center][/align] [align=center][/align] بدين ترتيب، بقاپذيري هواپيما افزايش مي‏يافت و تلفات نيروهاي خودي به حداقل مي‏رسيد. امروزه، اين برنامه تنها به وسيلهء نيروي دريايي دنبال مي‏شود. JSOW قرار است در دو گونهء A و C عرضه شود كه هركدام جداگانه قرار است بر عليه اهداف پراكنده در يك ناحيه و يا اهدافی با سازهء بسیار سخت و ثابت مورد استفاده قرار گيرند. بمب هدايت ليرزي استحکام‏شکن GBU-28 بمب هدايت شوندهء واحد 28 موسوم به Unit 28 كه GBU-28 نيز ناميده مي‏شود، يك بمب 5000 پوندي هدايت شونده به وسيلهء ليرز است كه از سري بمب‏هاي استحكام‏شكن موسوم به bunker busting محسوب مي‏شود و به وسيلهء شركت Raytheon طراحي و ساخته شده است. [align=center][/align] [align=center][/align] اين بمب مخصوص عمليات نيروهاي ارتش ايالات متحده در جريان عمليات طوفان‏صحرا يا Operation Desert Storm براي نفوذ در استحكامات بسيار مقاوم و در اعماق زمين ساخته شدهء مراكز فرماندهي ارتش بعث عراق ساخته شد. دو عدد از اين بمب‏ها توسط بمب‏افكن‏هاي F-111F در عمليات طوفان صحرا مورد استفاده قرار گرفت و پرتاب شد. گفته می‏شود تعداد قابل توجهی از این بمب‏ها در اختیار نیروی هوایی اسرائیل قرار گرفته است تا در صورت لزوم، بر علیه اهدافی در ایران، سوریه و لیبی مورد استفاده قرار گیرند. موشک ضدتانک Brimstone: یک سلاح وحشتناک ضدتانک Brimstone، يك موشك بسيار پيشرفتهء ضدتانك هدايت شونده است كه به وسيلهء كنسرسيوم MBDA طراحي و ساخته شده است. اين موشك بر اساس توسعهء طرح موشك ضدتانك آمريكايي AGM-114 Hellfire ساخت بوئينگ، ساخته شده است و طرح آن بر اساس نيازمندي‏هاي نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا به منظور فراهم آوردن يك سلاح ضدزره دوربرد شكل گرفته است كه به هواپيماهاي ضربتي اين نيرو، امكان حمله به تانكها و ساير خودروهاي زرهي را از فواصل نسبتن دور فراهم مي‏آورد و جايگزين مناسبي جهت بمب‏هاي خوشه‏اي نوع BL755 محسوب مي‏‎شود. مجموعهء اين نيازمندي‏ها، حاصل تجارب بدست آمده از نبرد نيروهاي رزمي انگليس در جريان جنگ 1991 خليج فارس بود. [align=center][/align] [align=center]جنگندهء هرير GR9 به طور كامل با بمب‏هاي ضدزره BL755 بارگذاري شده است[/align] [align=center][/align] [align=center]تانک T-72 گارد ریاست جمهوری عراق که به سال 2003 هدف موشک Brimstone پرتابی جنگندهء تورنادوی GR4 قرار گرفته است[/align] موشك Brimstone از نوع شليك‏كن و فراموش‏كن مي‏باشد كه اطلاعات دقيق مربوط به هدف را قبل از شليك، از طريق افسر سيستم‏هاي تسليحاتي هواپيما (WSO)، بدست مي‏آورد. به طور تكنيكي، اين موشك به نحوي طراحي شده است كه بسته به ماموريت محوله، قابل برنامه‏ريزي باشد. اين قابليت برنامه‏ريزي، شامل يافتن اهداف در داخل يك محدودهء معين و كوچك مي‏باشد. (نظير محدوده‏اي كه به نيروهاي خودي بسيار نزديك است) همچنين اگر موشك قادر به يافتن هدف خود در داخل محدودهء مشخص شده نشود، قابليت خودانهدامي، موشك را از بين خواهد برد. اطلاعات دقيق مربوط به هدف كه در اختيار افسر تسليحات جنگنده (WSO) گذاشته مي‎شود، از طريق رادار پرندهء JSTARS يا نيروهاي نظامي محلي، بدست مي‏آيد. نشانه‏روي (علامت‏گذاري) هدف، يا از طريق سامانهء حساس به مادون‏قرمز (infrared) انجام مي‏گيرد يا به وسيلهء رادار هواپيما پرتابگر موشك و يا به وسيلهء قدرت بينايي افسر تسليحات. [align=center][/align] [align=center]جنگندهء تورنادوي GR4 در حين پرتاب موشك ضدتانك Brimstone[/align] [align=center][/align] مشابه موشك كروز Storm Shadow كه داراي سرجنگي دوتكه مي‏باشد، موشك Brimstone نيز از يك خرج اوليهء ضعيف بهره مي‏برد كه به منظور نفوذ به زره‏هاي داراي پوشش اورانيومي ساخته شده است. سپس انفجار بزرگ اتفاق مي‏افتد كه باعث خسارت بسيار بيشتري مي‏شود كه اين انفجار، باعث انهدام هدف مي‏گردد. مجموعه حسگرهاي بسيار پيشرفتهء اين موشك، شامل يك رادار با قدرت توليد امواج ميلي‏متري (MMW يا millimetric wave radar) است كه امكان تصويرسازي هدف را براي موشك فراهم مي‏آورد، بدين جهت اين روش، موثرترين راهكار براي يافتن اهداف در محدوده‎هاي مكاني بسيار فشرده مي‏باشد. همچنين پهناي باند رادار MMW، حساسيت و دقت عمل اين موشك در آب و هواي نامساعد را نيز كمتر در معرض خطا قرار مي‏دهد. با مسلح بودن هواپيماي پرتابگر به تعداد زيادي از اين موشك (نظير 24 فروند)، سامانهء هدفيابي، نيازمند پرتاب الگوريتمي به جاي سيستمي همزمان است، تا از برخورد مداوم موشكها به اهداف، اطمينان حاصل شود. به علاوه، به واسطهء توانايي نيمه‏مستقل جهت يافتن اهداف، موشك Brimstone داراي قابليتي است تا تصميم بگيرد يك هدف در كجا قرار دارد تا بهترين و موثرترين راه رسيدن به هدف را جهت انهدام بهتر آن انتخاب نمايد. این موشک، یک سلاح وحشتناک و بسیار موثر ضدتانک محسوب می‏شود که امروزه به تعداد حداکثر 24 فروند توسط هر یک از جنگنده‏های تورنادوی GR4، یوروفایتر و هریر GR9 نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا قابل حمل و استفاده می‏باشد. Stinger: هرکجا هستم باشم، آسمان مال من است موشك FIM-92 Stinger، جايگزين موشك قديمي FIM-43 Redeye شد كه ردآي، استاندارد غربي MANPADS به شمار مي‏رفت و در سازمان نيروهاي دفاعي بسياري از كشورهاي عضو ناتو به كار گرفته مي‏شد. [align=center][/align] موشك FIM-92 به وسيلهء يك نفر و از روي شانه‏اش شليك مي‏شود. هنگامي كه تهديد يك هدف مشخص شود، خدمهء موشك، به سمتش شليك مي‏كند. اين مرحله، 6 ثانيه به طول مي‏انجامد و شامل قفل جستجوگر حرارت‏ياب، ژيروسكوپ اندازه‏گير ميزان چرخش حركتي هدف و فعال شدن سيستم‏هاي الكترونيكي مي‏باشد. هنگامي كه جستجوگر مادون قرمز بر روي هدف متصاعد كنندهء حرارت قفل مي‏كند، يك بوق كوتاه به صدا درآمده و خدمهء پرتابگر موشك را مطلع مي‏كند و اين زماني است كه وي مي‏تواند ماشه را بكشد. 1.7 ثانيهء بعد، موشك پرتاب مي‎شود. [align=center][/align] پس از اينكه موشك به وسيلهء موتور كمكي از درون پرتابگر خارج شد، لبه‏هاي كنترلي در جلو و عقب موشك باز مي‏شوند. پس از طي مسافتي كوتاه پس از پرتاب به جهت آسيب نرسيدن به خدمهء پرتابگر، موتور دو مرحله‏اي اصلي (موتور بعد از مرحلهء كمكي اوليه) كه با سوخت جامد كار مي‏كند، روشن مي‎شود. اين موتور در مرحلهء اول كه تنها 2 ثانيه به طول مي‏انجامد، سرعت موشك را به 2.2 ماخ مي‏رساند؛ سپس جهت دستيابي به سرعت فراتر از 2.6 ماخ و طي مسير نهايي تا برخورد به هدف، مرحلهء دوم موتور اصلي به كار مي‏افتد. اگر موشك به هيچ هدفي تا 17 ثانيهء بعد از روشن شدن موتور اصلي، برخورد نكند، خود به خود منفجر مي‏شود. سرجنگي پرقدرت و چندتكه شوندهء استينگر، از آن سلاحي مهلك ساخته است كه هيچ هواپيمايي پس از برخورد آن، شانس بقا نخواهد داشت. استينگر را مي‏توان از روبه‏‎رو نيز به سمت هواپيماهاي مهاجم شليك نمود و آنها را قبل از رسيدن به خطوط درگيري، از صحنهء نبرد خارج ساخت. [align=center][/align] نبرد مجاهدین افغان با نیروهای ارتش سرخ و همچنین شکار دهها هواپیمای جنگندهء عراقی توسط سربازان ايراني در اواخر جنگ با عراق، کارایی کشنده و غیرقابل باور این سلاح سبک و قابل حمل را کاملن به اثبات رساند. [align=center][/align] اما آنچه اين سلاح ويژهء نيروهاي پياده را داراي اهميتي بيش از پيش مي‏نمايد، نصب و به كارگيري موشك استينگر بر روي هليكوپترهاي تهاجمي نظير Apache مي‏باشد كه اين هليكوپترهاي بي‏دفاع در برابر شكاري‏هاي دشمن را بدل به حريفي خطرناك براي آنها مي‏كند.
  22. دوست گرامي، آقاسعيد، ادامهء مطلب را كه احتمالن به دليل پرشدن ظرفيت پست، خود به خود حذف شده است، درج مي كنم. با تشكر از شما icon_wink :evil: آغاز پایان اواخر ماموريت دوره اي ما بود، به عقل جن هم نمي‏رسيد كه اين آخرين ماموريت و در واقع آخرين مسابقات ساليانهء لودينگ نيروي هوائي باشه، آن‏همه طرح، آن‏همه برنامه‏ريزي و آن‏همه اميد به روزهاي بهتر، هيچ‏كس به فكرش نمي‏رسيد كه به جاي تعمير سقف خانه‏ای كه چكه مي‏كرد، با كلنگ به جان پي خانه بيفتيم، شكي نيست كه در كنار آن‏همه تلاش و آن‏همه اميد و خوشبيني، اشكال هم كم نبود و شايد بزرگترين اشكال درست مانند امروز خود مردم و فرهنگ اجتماعي ما بود، همه ما سر تا پا عيب و اشكال بوديم و هركس عيب را در ديگري مي‏جست. امروز كه ما يعني جوانان پرشور آن روزها سني ازمان گذشته و بسياري از ما از بركت آوارگي نيمي از دنيا را درنورديده‏ايم با ديدي كاملن متفاوت به آنچه كه آن‏روزها عيب و اشكالشان مي‏دانستيم نگاه مي‏كنيم. درست يادم نيست، پايگاه تبريز بود و يا شاهرخي، تنها يك پايگاه باقي مانده بود و اكثر ما دلمان براي خانواده تنگ شده بود، همه جوان بودند و بچه‏هاي كوچك داشتند، آن‏روزها امكانات ارتباطي به گستردگي امروز نبود، تنها تعداد كمي از خانه‏هاي سازماني تلفن داشتند و اكثرن در تمام طول ماموريت از خانواده بي‏خبر بوديم واين خود به ميزان دلتنگي مي‏افزود، با دوستان تيم و چند نفر از همكاران پايگاه در سالن باشگاه شام مي‏خورديم، كسي به تلويزيوني كه روشن بود توجهي نمي‏كرد، باشگاهها در داخل پايگاه به اصطلاح محل پاتوق دوستان بود و اين موقع شب خلوت نبود، براي يك لحظه صداي هياهوي معمول ضعيف‏تر شد و ضعيف‏تر و بعد سكوت، همه به طرف تلويزيون خيره شدند، شاه فقيد صحبت مي‏كرد، مي‏دانستيم كشور حالت عادي ندارد و اينجا و آنجا اعتصاب و تظاهرات است ولي از عمق و گستردگي ناآرامي‏ها كمتر اطلاع داشتيم، «صداي انقلاب شما را شنيدم» !! يعني چه؟ و بلافاصله بعد از پايان سخنراني در سر هر ميز عده‏اي بحث مي‏كردند، مسن‏ترها كه از گذشته‏ها تجربه‏اي داشتند به جوان‏ترها نصيحت مي‏كردند، اما كدام جواني است كه براي تجربهء مسن‏ترها تره خورد كند؟ به هر حال پس از برگزاري مسابقه در آخرين پايگاه به شيراز برگشتيم، زمان به سرعت برق و باد گذشت و اوضاع كشور كلن به هم ريخت، اين ماجرائي كه مي‏نويسم يكي از عجيب‏ترين ماجراهاي روزهاي انقلاب است كه به طور باورنكردني فراموش شده و من تاكنون هيچ كجا مطلبي در اين مورد نشنيده و نخوانده‏ام در حالي كه از اهميت زيادي برخوردار است. يك روز از درگيري مسلحانهء گارد و پرسنل مركز آموزشهاي هوائي در دوشان تپه گذشته بود، ما به كار مشغول بوديم، شايد نيمي از پرسنل نيامده بودند، ساعتي از ظهر گذشته بود كه يكي از درجه‏داران جوان سراسيمه وارد اطاق ما شد و با حالتي بسيار پريشان گفت افراد هوابرد شيراز با تانكهاي اسكورپيون به طرف پايگاه هوائي حركت كرده‏اند و قسم خورده‏اند كه پايگاه را صاف كنند، تصور كنيد در آن شرائط بحراني اين خبر بر روي پرسنلي كه زن و فرزندشان در خانه‏هاي سازماني داخل پايگاه زندگي مي‏كنند چه اثري مي‏گذارد، اين شخص اضافه كرد، همكاران شكاري و ترابري كار را رها كرده‏اند و همگي به طرف اسلحه‏خانه روانند تا مسلح بشوند، ده دقيقه طول نكشيد كه ستاد تاكتيكي خالي شد، ستاد تاكتيكي درست در كنار درب اصلي پايگاه هفتم و جنب بولوار فرودگاه شيراز قرار داشت، اگر دوستان در گوگل ارث نگاه كنند در كنار درب ورودي پايگاه از طرف بيرون سمت راست دو ساختمان مي‏بينند كه ساختمان بزرگتر ستاد و ساختمان كوچكتر دفتر فرمانده تاكتيكي هوائي و سالن‏هاي مربوطه بود. اسلحه‏خانهء پايگاه (اسلخه‏خانه سلاحهاي انفرادي براي نگهباني و دژبان) در محوطهء قرارگاه در وسط پايگاه قرار داشت ، قرارگاه جایي است كه آسايشگاه و محل استقرار چند گروهان سرباز مسئول نگهباني از پايگاه در آن قرار دارد. با دوستان به سمت قرارگاه روان شديم، محوطه قرارگاه را يك فنس سيم خاردار از بقيه پايگاه جدا مي‏كرد، وقتي به كنار فنس رسيديم آنقدر ازدهام بود كه به جلو نرسيديم، درست موقع تعويض پاسدار بود، دوگروهان سرباز تفنگ بدست روبه‏روي هم صف كشيده بودند و با حالتي مسخ شده به جمعيت نگاه مي‏كردند، دوستم سرگرد عبداله -ر در حالي كه پيشانيش از سنگي كه به طرفش انداخته بودند شكسته و خونين بود، مات زده و بدون هيچ عكس‏العملي بين دو صف سربازها ايستاده بود (سرگرد عبداله - ر در همين شهري كه من زندگي مي‏كنم اقامت داره و گاه با بازگو كردن اين ماجرا سر به سرش مي‏گذارم)، براي يك لحظه فنس از فشار جمعيت خوابيد و در ده دقيقه جلوي چشم سربازان مسلحي كه وظيفه نگهباني داشتند اسلحه خانه غارت شد و تمام سربازها هم خلع سلاح شدند، در اين لحظه اتفاقي افتاد كه ما بعدن از اهميتش باخبر شديم، دوتا پيكان وانت از جعبه‏هاي حاوي تفنگهاي ژ-3 پر شد و با سرعت از محوطه خارج شد، فقط تعداد كمي از پرسنل به تفنگ رسيدند ولي نيم ساعت طول نكشيد كه پايگاه به دژ جنگي مبدل شد، بچه‏هاي مهمات جعبه‏هاي اكبند فشنگ ژ-3 را بار وانت‏ها كردند و آن‏قدر جعبهء فشنگ در اينجا و انجا روي هم قرار گرفت كه براي يك لشگر كافي بود، بچه‏هاي پدافند توپ‏هاي 23 ميليمتري رو در خيابان اصلي پايگاه كه به درب اصلي پايگاه ختم مي‏شد مستقر كردند و عده‏اي هم براي اينكه فاصله دورتري رو ببينند به پشت‏بام ساختمانهاي ده طبقه رفته بودند، همه چيز براي جنگ آماده شده بود ولي از دشمن خيالي خبري نبود، بعدها شنيديم كه پرسنل هوابرد شيراز هم درست وضعيت ما رو داشتند، به اونها هم گفته بودند نيروي هوائي (پايگاه هفتم) تصميم گرفته پادگان و محوطهء خانه‏هاي سازماني اونها رو بمباران كنه! و اونها هم با ترس و نگراني منتظر ما بودند، دو تا پيكان اسلحه‏هاي پايگاه كه از محوطه خارج شده بودند به شهر برده شدند و بين گروهي كه با شهرباني شيراز درگير شده بودند پخش شد و از قرار تمام اين برنامه ها اولن براي غارت اسلخه‏خانه و آوردن سلاح به شهر بود و ثانين به منظور ميخكوب كردن پرسنل پايگاه هفتم و هوابرد شيراز بود. تا شش ماه پس از پيروزي انقلاب و باتمام تلاشي كه شد حتي نيمي از سلاحهاي غارت شده هم به پايگاه بر نگشت، پس از گذشت مدت كوتاهي ستاد تاكتيكي منحل و پرسنلش بين پايگاهها تقسيم شد ولي اكثر پرسنل به پايگاه هفتم منتقل شدند، از اتفاقات جالبي كه در اين مدت مي‏افتاد بايد به بازي موش وگربهء هواپيماهاي ما و هواپيماهاي ناو هواپيمابر آمريكا در خليج فارس اشاره كنم، آمريكائي‏ها از شماره‏هاي هواپيماهاي ما مي‏دونستند كه چه هواپيمائي به چه پايگاهي تعلق داره، گاه و بيگاه هواپيماهاي گشتي ما رو تا روي باند پايگاه هفتم اسكورت مي‏كردند، يا مثلن روي هوا به هواپيماي ما نزديك مي‏شدند و مي‏گفتند رفيق تو مال پايگاه هشتمي، اصفهان كجا و اينجا كجا! خيلي از خانه دور شدي و بعد هواپيما رو تا پايگاه هشتم اسكورت مي‏كردند، وضع بلبشوئي بود، هيچ‏كس به فرداي خودش اعتماد نداشت، دور افتاده بود دست يك مشت فرصت‏طلب عقده‏اي كه ريشي گذاشته بودند و هر روز با ليستي از پرسنلي كه بايد اخراج مي‏شدند ظاهر مي‏شدند، هيچ‏كس به اين فكر نمي‏كرد كه براي آموزش اين پرسنل چه هزينه‏اي پرداخت شده و چه مدت طول كشيده، هيچ‏كس به اين نمي‏انديشيد كه چه بلائي داره به سر ارتش و نيروي هوائي كه اين همه برايش زحمت كشيده شده مياد، سلسله مراتب و ديسيپليني وجود نداشت، يك گروهبان باكمي ريش با فرمانده پايگاه مانند نوكر پدرش برخورد مي‏كرد، بازار شايعه داغ بود و هرچه مي‏شنيديم خبر بد بود، دولت تصميم داره اف-14 ها رو به آمريكا پس بده، ارتش كوچك ميشه و بسياري از پرسنل باز خريد و بازنشسته ميشن، در سخنراني‏ها به رژيم قبلي بد و بيراه مي‏گفتند كه اين‏همه بيت‏المال رو براي خريد هواپيما و سلاح هدر داده و ما رو ژاندارم خليج فارس كرده، اصلن ما ارتش لازم نداريم! گروهاي چپ و مجاهدين كلن خواستار انحلال ارتش و تشكيل ارتش خلقي بودند، نه انگار كه براي سازماندهي چنين ارتشي چند نسل كار و صدها ميليارد دلار هزينه شده، سربازي دو سال زياده و بايد يكسال باشه و بعضي‏ها حتي به يكسال هم راضي نبودند و مي‏گفتند 9 ماه كافيه، زمان، زمان تصفيه‏حساب شده بود، هر رئيس بيچاره‏اي كه مثلن روزي با مرخصي بي‏موقع كسي مخالفت كرده بود (اخراج بايد گردد!)، هر روز يك نفر ليستي در دستش بود و ادعا مي‏كرد كه اين اسامي ضداطلاعاتي هستند و (اخراج بايد گردد)، هر روز عده‏اي بازخريد و يا بازنشسته مي‏شدند و اكثرن هم بهترين و كاراترين افراد، كشور درحال انتحار ملي بود، در اين گيرودار من و چند تن از دوستان به پايگاه هفتم منتقل شديم، ولي درست يك روز قبل از تاريخ معرفي به پايگاه، يكي از دوستان تلفني اطلاع داد كه تيم ارزيابي و يكنواختي در ستاد نيرو در تهران به كار خودش ادامه ميده، دستور و ابلاغي در كار نبود و آن دوست از من سوال كرد كه آيا مايل هستم در ستاد نيرو به كارم ادامه بدهم يانه، با كمال ميل قبول كردم و تيم ما در تهران كار خودش را آغاز كرد. در تهران رئيس مستقيم ما سرهنگ عليپور شده بود، سرهنگ عليپور از افسران بسيار شايسته نگهداري نيروي هوائي بود و او هم مانند ما از تاكتيكي به تهران منتقل شده و رئيس ماتريل شده بود، يك روز يكي از بچه‏هاي تيم كه براي كاري به دفتر سرهنگ عليپور رفته بود با قيافه‏اي درهم برگشت و خبر داد كه سرهنگ عليپور را هم بازنشسته كردند، ماجراي بازنشست كردن سرهنگ عليپور از اين قرار بود كه به او اطلاع مي‏دهند كه تاريخ مصرف تمام كارتريج‏هاي صندلي‏هاي هواپيماهاي اف-5 تمام شده و در انبارهاي لجستيكي هم كارتريجي وجود نداره، سرهنگ عليپور هم برابر روش و مقرراتي كه هنوز لازم‏الاجرا بود دستور داد كه تمام هواپيماهاي اف-5 تا اطلاع ثانوي گراند بشوند، جريان را به چمران كه وزير دفاع شده بود اطلاع مي‏دهند، چمران به عليپور تلفن ميزنه و جريان را مي‏پرسه،عليپور ماجرا را تعريف ميكنه و تاكيد ميكنه كه برابر مقررات و دستورالعمل‏هاي فني اين دستور رو داده، چمران دستور ميده كه اين دستور لغو بشه و ميگه اين دستورالعمل‏ها تحميلي از سوي آمريكاست!!! ، عليپور ميگه لطفن دستور بفرمائيد اين دستور كتبن ابلاغ بشود چون من چنين مسئوليتي را قبول نمي‏كنم، اگر فردا دو تا اف-5 افتاد و خلبانها كشته بشوند من مسئولم، چمران هم جواب ميده، حالا كه شما مسئوليت اين كار رو قبول نمي‏كنيد تشريف ببريد منزل، حكم بازنشستگي شما همين امروز فرستاده خواهد شد، اين ماجرا دقيقن به همين صورتي كه نوشتم اتفاق افتاد و به اين ترتيب يكي ديگر از مهره‏هاي ارزندهء نيروي هوائي خانه نشين شد، در همين روزها به من اطلاع دادند كه يك فروند هواپيماي آلرت اف-4 پايگاه بندرعباس سقوط كرده و اسم من رو براي تيم بررسي سانحه دادند و فردا صبح بايد با اين تيم به بندرعباس بروم. فرداي آن روز با تيم به بندرعباس رفتيم و بعد از ظهر با دو فروند هليكوپتر جستجو رو آغاز كرديم، تا غروب در خيلي از دهات منطقه فرود آمديم و از مردم محلي سوال كرديم، ولي چون سقوط در نيمه‏شب اتفاق افتاده بود كسي چيزي نديده بود، فرداي آن‏روز جستجو را ادامه داديم، كم‏كم محدودهء سقوط را پيدا كرديم چون در يكي دو تا دهات اهالي محلي صداي انفجار وحشتناكي را شنيده بودند، ظهر آن‏روز در يكي از ايستگاههاي شركت نفت فرود آمديم و كاركنان ايستگاه با مهرباني و لطف زيادي ناهار ما را ميهمان كردند و بعد از ناهار به جستجو ادامه داديم و ساعتي بعد از ارتفاع بالا در نقطه‏اي تقريبن كوهستاني از برق زدن هزاران قطعه كوچك فلزي در زير نور آفتاب، محل سقوط را پيدا كرديم، هليكوپترها ارتفاع را كم كردند و دوري در منطقه زديم، قطعات هواپيما در سطح بسيار وسيعي پخش شده بود و كوچك بودن قطعات پخش شده و وسعت و گستردگي پخش شدن قطعات حاكي از انفجار بسيار شديد هواپيما بود، به هر حال فرود آمديم و جستجو را آغاز كرديم، چيزي براي جستجو نمانده بود، بزرگترين قطعه‏اي كه پيدا كرديم يك كيلوگرم وزن نداشت، از خلبانها، دو تكهء كوچك از جي‏سوت كه كمي گوشت سوخته با آن چسبيده بود پيدا كرديم و چيز عجيبي كه پيدا كرديم يك تكه مثلثي شكل از پارچهء سفيدي بود كه از كش پهن بالاي آن مشخص بود كه تكه‏اي از شورت يكي از خلبانهاست و عجيب اين بود كه اين تكه پارچهء سفيد كاملن تميز بود وحتي يك قطره خون هم روي آن ديده نمي‏شد. در دامنهء كوه نه زياد بلندي كه مشرف به منطقه پخش شدن قطعات بود مقدار زيادي خاك و سنگ ريزش كرده بود و ميشد حدس زد كه اگر چيزي از هواپيما باقي مانده باشه در دل كوه دفن شده، از سرهم كردن پازل ماجرا كمي روشن شده بود، هواپيما در ارتفاع بالاي 30 هزار پا در حال پرواز بود، خلبان اطلاع ميده كه Cabin Pressure نداره، عمليات دستور ميده كه به 16000 پائي بياد و از قرار خلبان در اين شرايط كه شايد هم گيج بوده به جاي 16000 پائي تا 1600 پا پائين مياد و با توجه به شرائط جغرافيائي منطقه كه همه جا مسطحه و شب بودن، متوجه اين خطا نميشه و شايد هم فرصت نمي‏كنه كه متوجه اين اشتباه بشه و با همان سرعت به دامنهء اين كوه ميزنه، شدت انفجار هم طبيعي بود، اولن هواپيما هنوز مقدار زيادي بنزين داشت و ثانين هواپيماي آلرت و مجهز به 4 تا اسپارو، چهار تا سايدوايندر و 640 تير فشنگ HEI بوده ، به هر صورت ما كار بيشتري نمي‏توانستيم انجام بديم، محل علامت‏گذاري شده و مشخصات جغرافيائي‏اش ثبت شد و به بندرعباس و سپس به تهران بازگشتيم، آنچه كه از اين پس تا روز خروج من از ميهنم گذشت چيزي به جز دلگيري و سرخوردگي نبود، پس از مدتي مجبور به ترك ميهن عزيزم شدم در حالي كه قلبم را در خانه پدري به امانت گذاشتم. آفتابت كه فروغ رخ زرتشت در آن گل كرده است ، آسمانت كه زخمخانه حافظ، قدحي آورده است، كوهسارت كه بر آن همت فردوسي، پر گسترده است، بوستانت كز نسيم نفس سعدي، جان پرورده است، همزبانان من اند مردم خوب تو، اين دل به تو پرداختگان، سر و جان باختگان، غير تو نشناختگان، پيش شمشير بلا، قد برافراختگان، سينه سپر ساختگان، مهربانان من اند نفسم را پر پرواز از توست، به دماوند تو سوگند، كه گر بگشايند، بندم از بند، ببينند كه آواز از توست، همه اجزايم با مهر تو آميخته است، همه ذراتم با خاك تو آميخته باد، خون پاكم، كه در آن عشق تو مي‏جوشد و بس، تا تو آزاد بماني، به زمين ريخته باد. پايان :)
  23. پستي در اين تاپيك حذف نشده، بلكه قسمت انتهايي پست اول، به كل ناپديد شده است، در حالي كه در آن قسمت، نه به كسي توهين شده بود و نه حاوي مطلب سياسي خاصي بود.
  24. دوست گرامي، جناب آقا سعيد با تمام ارادتي كه به شما داشته و دارم، دليلي براي حذف بخش انتهايي و مهمي از خاطرات يك همافر قديمي و زحمتكش نيروي هوايي كشورمان را نمي بينم. يكي از دلائلي كه باعث شد از سايت سي سي بروم، اعتراض به حذف يا ويرايش پست ها بود. كم پيدا بودن من هم ارتباط مستقيم به اين مسائل دارد. icon_wink
  25. این نوشته‏ای است از خطرات یک همافر نیروی هوایی شاهنشاهی به نام آقای پرویز رمضانپور که بی کم و کاستی درج می‏گردد. این نوشتار، پیش از این، در فروم هوافضا تحت عنوان ققنوس در اوج توسط جناب آقای رمضانپور ارسال شده است. هيچ كشور فروشنده سلاح به خصوص در بخش‏هاي Hi-Tech مانند هواپيما بدون شرط و شروط و توقعات سياسي به كشور ديگه چيزي نميفروشه و تا موقعي كه خودكفائي كامل نشه (كه براي ما تا صد سال ديگه امكان‏پذير نيست) اين گرفتاري ادامه داره، كشورهاي اروپائي با اين سوابق فني و توانائي‏هاي تكنولوژيكي، به خاطر بسياري از مسائل كه بيشتر به يك توافق غيررسمي نظم جهاني مربوط ميشه هم هنوز كاملن آزاد نيستند، به عنوان مثال ايرباس بدون نظر آمريكا نميتونه هواپيما بفروشه، ساب سوئد بدون موافقت آمريكا نميتونه هواپيما بفروشه و . . . مثال زياده، اين به اين معني نيست كه اروپا نمي‏تونه ايرباس رو مستقلن و بدون شركت آمريكا بسازه، خوب موتور آمريكائي رو بر ميداره و موتور MTU روش ميگذاره، ولي اين يك نظم پنهانه كه اين اجازه رو نميده، وبراي كشور ما ساختن يك هواپيماي صد در صد بومي اگر نگويم غيرممكنه ولي در چشم انداز نيست چون احتياج به تكنولوژي داريم كه براي دسترسي به اون سالهاي سال زمان، و صدها ميليارد دلار سرمايه‏گذاري لازمه (از الكترونيك گرفته تا صنايع ماشين‏سازي و غيره) منظورم از ماشين‏سازي اتوموبيل نيست، به هر حال ما با آمريكائي‏ها مشكلات زيادي داشتيم، همينطور كه با روسها داريم (مثال بوشهر) يا با چيني و ساير فروشندگان، ما خودمون هم حاضر نيستيم يك گلوله بدون شرط به كسي بفروشيم، چون گلوله رو هم ميشه باهاش تمرين تير اندازي كرد، هم ميشه خرگوش زد و هم ميشه باهاش آدم كشت كه اينجا يعني كاريرد سياسي كه به ما هم مربوط ميشه، بنابراين شرط و شروط داره، به خصوص اگر خريدار مجبور به خريد باشه. [align=center][/align] [align=center]تیمسار بهمن باقری (از فرماندهان نیروی هوایی شاهنشاهی)[/align] بارها تاكيد كردم كه هر اتفاق و تحولي رو در ظرف زمان خودش بسنجيد و در موردش قضاوت كنيد، كشور ما پنجاه سال پيش جزو كشورهاي بسيار فقير و عقب افتاده بود، تا چند سال قبل از انقلاب، سهم ما از هر بشكه نفت سه دلار بود و در زمان بچگي نسل من، مردم پايتخت كشور آب آشاميدني سالم نداشتند و نيمي از مردم كشور در عمرشان اتوموبيل نديده بودند، حال كاري به اين نداريم كه اكثريت بي‏سواد بودند وغيره، ما به شدت از شمال و غرب تهديد مي‏شديم و براي حقظ كشور به كمك احتياج داشتيم و هيچ‏كس هم مفتي به ما كمك نمي‏كرد، بگذريم كه تضاد شرق و غرب به دادمون رسيد و موقعيت ژئوپولتيك كشور امتيازي بود كه غرب رو وادار به پشتيباني از ما مي‏كرد، نمي‏خوام بحث رو كش بدم چون طولاني ميشه، به هر حال بيكار هم نشستيم و حتي در آن شرايط هم تلاش براي ساختن، ياد گرفتن و بي‏نياز شدن در حد امكانات زمان به شدت در جريان بود ولي با مشكلات فراوان، فكر مي‏كنم پنج شش سالي قبل از انقلاب بود ، (تیمسار) باقري فرمانده پايگاه يكم بود، به من ماموريت دادند كه پرسنل شعبه اسلحه هواپيماي اف-5 پايگاه يكم رو آموزش بدم و براي اولين بار يك تيم LSC-Loading Standardization Crew آموزش بدم، پرسنل نگهداري اف-5 در آن زمان از درجه‏دارهاي قديمي بودند كه به قول ما كارها رو گاراژي ياد گرفته بودند و تلاش مي‏شد كه پرسنل فني اين هواپيما رو مانند پرسنل هواپيماي اف-4 به روز كرده و سطح تخصصي و ايمني اين هواپيما رو در حد قابل قبول در بياورند، به هر حال بعد از شروع كار و پايان كلاسهاي تئوري، نوبت به كار روي هواپيما رسيد و من مي‏خواستم روش صحيح بارگيري مهمات روي هواپيما رو شروع كنم. [align=center][/align] پس از نصب (Triple Ejection Rack) یا TER و ((Multiple Ejection Rack یا MER به زير هواپيما حال مي‏بايد يك Tester به هواپيما وصل مي‏شد تا ايستگاههاي پرتاب مهمات از نظر 28 ولت DC چك مي‏شد، به اين ترتيب كه مي‏بايد خلبان مقر مهمات رو انتخاب كرده با فشار هر بار روي دكمه رها كنندهء بمب (bomb button) يكي از مقرهاي بمب عمل مي‏كرد، و در كمال تعجب متوجه شدم كه اين افراد از بودن چنين دستگاهي اظهار بي‏اطلاعي مي‏كنند و اصلن چنين چيزي رو نديده‏اند، كار تعطيل شد، ابتدا به تداركات پايگاه رجوع كرديم و همينطور جستجو تا لجستيكي هوائي در قصر فيروزه ادامه پيدا كرد و عاقبت مشخص شد كه نيروي هوائي ايران چنين دستگاهي رو نخريده، دستگاه ساده‏اي بود، يك جعبه، شش عدد لامپ و شش كليد رله و مقداري سيم وكابل و سر كابلي كه به محل اتصال بسته مي‏شد، خودم دست به كار شدم و دو روزه اين وسيله رو ساختم و كار رو ادامه داده و به هر صورت دورهء آموزشي به پايان رسيد و قرار شد در روز معيني، تيمسار باقري براي تماشاي نتيجهء آموزش در خط پرواز حضور پيدا كنه (قرار بود اين تيم آموزش ديده بعنوان تيم LSC هواپيماي اف-5 به ساير پايگاههاي اين هواپيما رفته و براي هر پايگاه يك تيم LSC آموزش بدهند كه اين تيم‏ها در هر پايگاه بقيه پرسنل رو آموزش بدهند) به هر حال پس از خاتمه كار در حضور تيمسار باقري كه يك سرهنگ آمريكائي كه رئيس مستشاران در پايگاه يكم بود هم همراهش بود، باقري خيلي نتيجه كار رو پسنديد و از من تشكر كرد در اين موقع يكي از افراد اف-5 وسيله ساخته شده رو به تيمسار باقري نشان داد و جريان جستجو و ساختن اين دستگاه رو تعريف كرد، تيمسار اين دستگاه رو كه بسيار باسليقه ساخته شده بود ورانداز كرد و به سرهنگ آمريكائي نشان داد و بي‏شوخي گفت خدا را شكر كه نخريديم، مسلمن با ما ارزان حساب نمي‏كرديد و بعد مجددن از من تشكر كرد، دستور داد كه در مورد بررسي و ساخت تعداد بيشتر از اين وسيله براي ساير پايگاهها اقدام بشه و بعد از رئيس مستقيم من خواست كه ضمن تشويق من در دستور پايگاه براي تشويق بيشتر پيشنهاد بده، دو روز بعد اتفاق جالبي افتاد نامهء تشويقي پايگاه و نامه مستشاري مبني بر درخواست تنبيه براي من هم زمان رسيد، جالبه نه؟ استدلال مستشاري می‏تونست از نظر فني درست باشه ولي هدف چيز ديگري بود، مستشاري نوشته بود كه اولن اگر به چنين دستگاهي نياز داره بايد اون رو بخره، دومن دستگاه ساخت من مي‏تونه بدون محاسبه ساخته شده باشه از جمله مقاومت سيم‏ها، نوع لامپها، نوع رله‏ها و غيره كه احتمالن نكات ايمني رعايت نشده، خلاصه عاقبت عطاي تشويق رو به لقاي تنبيه بخشيديم، اين يك نمونه از گرفتاري‏هاي ما بود، از اين خاطرات و مثالها زياد دارم ولي اين باعث نمي‏شد كه دست روي دست بگذاريم، در همون زمان در صنايع نظامي مخفيانه مقدمات كپي ماوريك، سام-7، توپ اورليكن و موشك تاو فراهم مي‏شد. [align=center][/align] رستهء همافری رسته همافري ماجراي ديگري داشت، اين را بر حسب شنيده‏ها وخوانده شده‏ها نميگم، من خودم از همافران دورهء دوم نيروي هوائي بودم، بنابراين آنچه مي‏خوانيد تمام واقعيته. رستهء همافري نه تنها براي آمريكائي‏ها مشكل ايجاد نكرد بلكه به پيشنهاد آمريكائي‏ها و با كمك آنها درست شد. پس از ورود نيروي هوائي كشورمون به عصر جت، و پيچيده شدن امور نگهداري هواپيما، ايران براي دريافت هواپيماهاي مدرن‏تر از آمريكا دچار مشكلات زيادي شد، در آن روزگار دركشور به اندازهء امروز دانشگاه و درس‏خوانده وجود نداشت (هر چند كيفيت به مراتب بهتر از امروز بود و دانشجوي سال آخر استاد دانشگاه نميشد!)، نيروي هوائي فارغ التحصيلان ابتدائي رو به عنوان درجه‏دار آجوداني، دژباني، موتوري استخدام مي‏كرد و دارندگان سيكل يعني كلاس نهم دبيرستان رو به عنوان درجه‏دار فني، اين پرسنل فني تا هواپيماي اف-86 نيازهاي نيروي هوائي رو بر آورده مي‏كردند چون خود آمريكائي‏ها هم بودند و تعداد زيادي پاكستاني و فليپيني هم در نيروي هوائي كار مي‏كردند، با ورود اف-5 به نيروي هوائي ايران مشكلات شروع شد چون به مرور، زبان كاري در نيروي هوائي انگليسي شده بود و اصولن كارهاي فني پيچيده‏تر و براي آموختن اون نياز به سواد پايه بيشتري بود، من بارها در بسياري از نوشته‏ها تاكيد كرده‏ام كه سلاح آمريكائي پرستيژ و شخصيت داره چون آمريكائي‏ها حد اقل در آن روزگار به صرف دوست بودن و متحد بودن سلاح مدرن به كسي نمي‏دادند و ظرفيت و استحقاق كشور خريدار رو به دقت ارزيابي مي‏كردند، روال از اين قرار بود كه وقتي ايران درخواست خريد مثلن اف-4 رو می‏كرد، تيمي مركب از كارشناسان McDonnell Douglas، پنتاگون و نيروي هوائي آمريكا به ايران مي‏آمد و به دقت نحوهء كار وظرفيت‏هاي نيروي هوائي ايران رو زير ذره‏بين قرار مي‏داد و در بازگشت، گزارش اين تيم تعين كننده بود، به هر حال پس از اينكه ايران به فكر خريد هواپيمائي پرقدرت‏تر از اف-5 افتاد، تيم بازديدكننده، ظرفيت نيروي هوائي ايران رو براي اين درخواست كافي تشخيص نداد، حال ايران دو راه داشت يا نيروي هوائي رو دربست تحويل آمريكائي‏ها بده (مانند بسياري از كشورهاي ديگه) ويا اينكه فكري براي اين كمبود بكنه، نيروي هوائي راه دوم رو انتخاب كرد، در آن زمان فرمانده نيروي هوائي شادروان تيمسار محمد خاتمي (فرمانده هميشه محبوب نيروي هوائي ايران) بود، براي رفع اين نقيصه نيروي هوائي شروع به استخدام ديپلمه‏ها كرد، اين ديپلمه‏ها پس از يك دورهء دوساله با درجه استوار دومي و با عنوان كمك‏مهندس شروع بكار مي‏كردند، تا دو سال اين جريان پيش رفت ولي با توجه به اختلاف طبقاتي شديدي كه در ارتش بود، پس از دو سال ديگر داوطلب پيدا نشد، دليل واضح بود دو دوست كه باهم ديپلم گرفته بودند، باهم در نيروي هوائي استخدام مي‏شدند، اولي به عنوان افسر آجوداني (اداري) كه پس از يك دورهء يك ساله، ستوان سه مي‏شد و دومي براي كمك مهندسي كه پس از دو سال درس سخت، استوار دوم مي‏شد و اين تضاد عجيبي رو هم به وجود مي‏آورد، استوار دو كمك مهندس سه برابر ستوان سه آجوداني حقوق مي‏گرفت ولي خوب درجه‏دار بود. [align=center][/align] [align=center]شادروان تیمسار محمد خاتمی که به تاریخ شهریور ۱۳۵۴ طی سانحهء هوایی کشته شد.[/align] به هر حال بعد از دوسال، كمتر ديپلمه‏اي حاضر ميشد درجه‏دار بشه، فراموش نكنيد كه در آن دوران براي دانشگاه رفتن يا بايد خيلي پول داشت و يا خوش‏شانس و از نظر درسي ممتاز بود، نه بسيجي در كار بود و نه . . . و ديپلم داشتن خودش امتياز بود، به حال نيروي هوائي به فكر چاره‏جوئي افتاد و آمدند شترمرغي بنام همافري را پايه‏گذاري كردند، همافري گرچه از سوئي سر آغاز درخشندگي و جهش ناگهاني كيفيت نيروي هوائي ايران شد ولي از سوئي دردسرهاي زيادي براي ارتش ايجاد كرد و شد نقطهء آسيب‏پذير ارتش ايران و با استفاده از همين نقطهء ضربه‏پذير بود كه آقايان انقلابي، ارتش ايران رو متلاشي كردند، وارد بحث سياسي نميشم و ادامه ميدم. [align=center][/align] فكر مي‏كنم در سال 1347 بود كه اولين آكهي‏هاي استخدامي نيروي هوائي منتشر شد، تيتر اين آگه رو تمام همافران قديمي از بر هستند چون پايه يك جدل پانزده ساله در نيروي هوائي شد، عنوان تيتر از اين قرار بود: آگهي استخدامي افسري همافري در نيروي هوائي شاهنشاهي، دورهء تحصيلي دوسال بود و فارغ‏التحصيل با درجهء همافر سومي آغاز به كار مي‏كرد، حقوق و مزاياي زيادي داشت (كه موجب اعتراض افسران فني بود) ولي تمام مسئوليت‏هاي فني نيروي هوائي به عهدهء همافران بود، اكثرن دوره‏هاي فني رو در آمريكا مي‏گذراندند، همافران به خاطر اختلاف طبقاتي در ارتش پرستيژ زيادي براي خودشان قائل بودند، واقعن سعي مي‏كردند شاخص باشند حتي در زندگي خصوصي و چون اكثرن براي مدتي در محيط آمريكائي تربيت شده بودند و در محيط كار نيز از نزديك با آمريكائي‏ها كار مي‏كردند، سعي مي‏كردند، شيك، تميز و مدرن زندگي كنند، به عنوان مثال در پايگاه هفتم (شيراز) چند ساختمان ده طبقه براي همافران ساختند و پس از آماده شدن، ما از خانه‏هاي ويلائي كه كوچك‏تر و قديمي بود به اين ساختمانها منتقل شديم، به زودي اين ساختمانها موجب رشك بقيهء پرسنل شده بود، با پولي كه جمع كرديم راهروهاي تمام اين ساختمانها موكت شد، در سالن بزرگ طبقه همكف، مبل، ميز پينگ‏پنگ و فوتبال‏دستي براي اوقات فراقت گذاشته شد، اينها رو خودمان خريديم و تمام راهروهاي ساختمان و اطاف از تميزي برق مي‏زد و در پاركينگ دور ساختمانها تا چشم كار مي‏كرد اتوموبيل آخرين مدل پارك شده بود (لياقتش را نداشتيم!)، و بايد بگويم انصافن چهرهء نيروي هوائي چه از نظر سازمان فني وچه از نظر محيط‏زيست دگرگون شد، همافري يك موفقيت بزرگ براي نيروي هوائي بود و باعث شد كه يكي پس از ديگري، پايگاههاي تاكتيكي با هواپيماي اف-4 تاسيس بشود. خودکفایی در امور فنی F-4 در سال 1976 (1354) امور فني هواپيماهاي اف-4 صد در صد به دست همافران انجام ميشد و در اين سال نيروي هوائي ايران با افتخار اولين پايگاه تاكتيكي اف-4، بدون مستشار خارجي را در بندرعباس راه انداخت و موضوع باور نكردني در مورد بندرعباس اين بود كه در موقع انتخاب پرسنل براي اين پايگاه، از تمام پايگاهها تا حد امكان پرسنل به قول خودشان نخاله و ناآرام را انتخاب مي‏كردند و پايگاه بندرعباس شده بود پايگاه تبعيدي‏ها ولي پس از مدتي كوتاه اين پايگاه از بهترين پايگاههاي نيروي هوائي شد. [align=center][/align] همافران در تمام مدت كار تحت آموزش بودند (OJT) يا On-the-Job Training همافر جديد لول فني 1 را داشت و با ادامهء تحصيل در حال كار به ترتيب لول 3 ، 5 ، 7 و در نهايت لول 9 كه بالاترين سطح تخصصي نيروي هوائي بود، به عنوان مثال در رشتهء تخصصي من، ما هفت نفر بوديم كه لول 9 اسلحه و مهمات هوائي رو داشتيم و اسامي تك‏تك اين دوستان رو به ياد دارم. در سالهای 77 - 1976 پايگاههاي نيروي هوائي هيچ تفاوتي با پايگاههاي آمريكائي در داخل آمريكا نداشت و من قيافهء بهت زدهء پاكستاني‏هائي رو كه همراه ميراژهاي پاكستان از فرانسه به پاكستان در پايگاه يكم توقف داشتند فراموش نمي‏كنم كه از اين همه نظم، تميزي و ديسيپلين حيرت مي‏كردند. من افتخار مي‏كردم كه عضو كوچكي از اين خانواده پر افتخار هستم و اكنون كه اين سطور را مي‏نويسم نمي‏تونم جلوي اشكم رو بگيرم و به شدت متاثرم. نيروي هوائي ما نشان داد كه آن‏همه تلاش و آن‏همه فداكاري و هزينه‏كردن سرمايهء كشور، به هدر نرفته، پيكر خونين و از هم پاشيدهء آن نيروي هوائي شايسته در جنگ شايستگي خودشو نشون داد و پرسنلي كه از سلولهاي زندان واز زير تيغ جلاد به ميدان جنگ اعزام شده بودند نشان دادند كه آنچه در آن روزها ديده مي‏شد سراب و رويا نبوده و فرزندان خانوادهء نيروي هوائي، شاگردان ممتاز مكتب ميهن‏دوستي و خدمتگزاران راستين ملت ايران بودند. [align=center][/align] نیروی هوایی در اوج دهه 1970 سالهاي بال كشيدن نيروي هوائي بود، از سوئي به خاطر افزايش درآمد كشور و برنامه‏ريزي درست در نيروي هوائي و از سوي ديگر ساختار سياست بين‏المللي و تيزهوشي پادشاه فقید ايران براي بهره‏بردن از اين فرصت، و دليل سوم تزريق خون جوان و درس خوانده به نيروي هوائي موجب شد كه اين نيرو بسيار سريع‏تر از اونچه كه پيش‏بيني مي‏شد به درخشندگي برسه، با ورود اولين سري هواپيماهاي F-4D به پایگاه هفتم شیراز، مقدمات گسترش هواپیماهای F-4E فراهم شد و عده‏اي از پرسنل استخوان‏دار قديمي (كمك مهندساني كه حال همافر شده بودند) در معيت همافران جوان و تازه فارغ‏التحصيل شده به شيراز منتقل شدند و با فاصلهء كوتاهي، پايگاه سوم شكاري در همدان (شاهرخي) راه‏اندازي شد، سرعت پيشرفت، خيره‏كننده بود و به گفتهء بسياري از مستشاران، ما بسيار سريع‏تر از برنامهء پيش‏بيني شده حركت مي‏كرديم، به زودي در بخش هواپيماي اف-4 تقريبن از مستشار بي‏نياز شديم و همان‏طور كه گفتم پايگاه بندرعباس آزمايش بسيار موفقي بود، نبايد ناگفته بگذارم كه مسلمن توسط آمريكائي‏ها كنترل مي‏شديم و بحث و مشاجره با همكاران آمريكائي دربارهء رفتار دوگانهء آمريكا نسبت به نيروي هوائي ما و نيروي هوائي اسرائيل امري معمول بود، خيلي از ما در آمريكا با همكاران اسرائيلي همكلاس بوديم واز چندوچون كار در نيروي هوائي اسرائيل خبر داشتيم، اسرائيلي‏ها در امر تعمير، تغيير و حتي كپي‏سازي دست بازي داشتند و ما سخت كنترل مي‏شديم، بحثي نبود كه اونها سالها از ما جلوتر بودند ولي ما هم كور و خنگ نبوديم، فرمانده‏هاي بالا اين رو مي‏دونستند و از ما حمايت مي‏كردند، شادروان تیمسار ربيعي وقتي فرمانده پايگاه يكم بود بارها در بريفينگ‏ها مي‏گفت (بچه‏ها كارها رو زودتر ياد بگيريد ما اين ارمني‏ها رو بيرون كنيم) منظورش از ارمني‏ها، آمريكائي‏ها بودند و با توجه به اينكه در بريفينگ‏ها آمريكائي‏ها هم شركت مي‏كردند او نمي‏خواست از كلمه آمريكا استفاده بكنه. [align=center][/align] [align=center]زنده‏یاد تیمسار خلبان امیرحسین ربیعی، که در اسفند ماه 1357، به دست آیت الله خلخالی تیرباران شد.[/align] ماجرای درگیری سال 1355 با عراق در اين مدت ماجراها و آماده‏باش‏هاي جدي هم پيش آمد، يك بار زماني بود كه عراق بسياري از ايراني‏زاده‏ها را از اين كشور بيرون كرد و اروندرود رو به روي كشتي‏هاي ايراني بست، در اين ماجرا، ايران كشتي ابن‏سينا رو به طرف اروندرود فرستاد، هر زمان اين ماجرا يادم مياد از خوشي احساس عجيبي دارم، به ما در پايگاه يكم آماده باش دادند، وظعيت خط پرواز واقعن ديدني بود، ما فكر مي‏كرديم جنگ ميشه، اطراف خط پرواز پر از تريلي‏هاي مخصوص حمل مهمات بود، تمام هواپيماها در حال آماده شدن بودند و چهار فروند هواپيماي آلرت كه با سايدوايندر و اسپارو لود شده بودند سر باند بودند APU بهشون وصل و خلبانها در داخل كابين بودند، هنوز شلترها آماده نشده بودند، تمام هواپيماها در حال بارگيري بودند M117 , BLU-1 , LAU-3 براي پايگاههاي عراق و اسپارو و سايدوايندر براي اسكورت كننده‏ها، (تیمسار) ربيعي با لباس كار خودش تو خط كمك مي‏كرد، ظهري در كار نبود همه كار مي‏كردند حتي شيفت شبي‏ها، صبح نرفته بودند و كار مي‏كردند، ربيعي دستور داد براي همه ساندويچ و نوشابه بياورند توي خط، حرف جالبي رو خودم از ربيعي شنيدم، كمي لحجه كردي داشت، فرمانده نازنين و وطن پرستي بود با خنده ميگفت: زنده‏باد، بچه‏ها وقت تلافي 1400 سال پيشه و اين حرف سرعت كار بچه‏ها رو دو برابر كرد، عراق اعلام كرده بود كه اروندرود به اين كشور تعلق داره و كشتي‏هاي ايراني بايد با پرچم عراق و بعد از دادن حق عبور از اروند رود عبور كنه. ايران اين ادعا رو قبول نداشت و مي‏گفت اين قرارداد تحميلي و غيرقانونيه و برابر قوانين بين‏المللي، مرز دو كشور در عميق‏ترين نقطهء رودخانه است. (خط تالوگ) جزائر سه گانه ولي اين ظاهر كار بود و اختلاف ايران و اعراب به عمق تاريخ ميرسه و هر بار اعراب توان لازم را پيدا كنند براي ما مشكل به وجود مي‏آورند، به هر حال عراق اروندرود را بست و ايران يك كشتي بازرگاني به نام ابن‏سينا رو به سوي اروندرود فرستاد، عكسهاي ابن‏سينا رو بعدن روزنامه‏ها انداختند در حالي كه تفنگداران دريائي و افراد نيروي مخصوص در همه جاي كشتي سنگر گرفته بودند و كشتي در واقع كشتي جنگي شده بود، ايران اعلام كرد ابن‏سينا از اروندرود عبور خواهد كرد و تعرض به ابن‏سينا به مفهوم اعلان جنگ به ايران محسوب خواهد شد، وقتي كشتي به سمت اروندرود مي‏رفت در پايگاههاي هوائي، خلبانها داخل كابين هواپيماهاي فول لود شده نشسته بودند و ما خودمون رو براي سورتي بعدي آماده مي‏كرديم، ابن‏سينا به سلامت گذشت و عراق هيچ غلطي نتونست بكنه و ما يك سر وگردن بيشتر قد كشيديم، يك ماجراي جالب ديگه زماني بود كه ما يك تيم به همراه دو فروند هواپيماي RF-4E براي يك ماموريت چند روزه به بندرعباس رفتيم، نميدانستيم چه خبره، دو هواپيما به ماموريت مي‏رفتند و باز مي‏گشتند و بعد از چند روز به تهران بازگشتيم، و چند روز بعد فهميديم براي چه رفته بوديم ، راديو اعلام كرد كه ايران، سه جزيرهء تنب بزرگ، تنب‏كوچك و ابوموسی را باز پس گرفته، باز قد كشيديم و يك سر وگردن بزرگ‏تر شديم. [align=center][/align] [align=center]ش ا ه فقید ایران، پس از پرواز با هواپیمای RF-4E، مورد استقبال ریاست کارخانهء مک دانل داگلاس قرار می گیرد[/align] آغاز فعاليت ستاد فرماندهي تاكتيكي هوائي (TAC یا IIAF Tactical Air Command) رشد نيروي هوائي چنان سريع و همه‏جانبه بود كه گسترش مدريت را نيز ضروري مي‏كرد و لازم بود از نظر تشكيلات سازماني هم گسترده بشه، قبلن تمام امور فرماندهي، مدیريت، عمليات، لجستيكي و پشتيباني و ساير امور از ستاد فرماندهي نيروي هوائي در تهران برنامه‏ريزي و هدايت مي‏شد كه اين امر اولن تمام امور را در تهران متمركز مي‏كرد بلكه موجب تداخل وظائف و بوروكراتي شديد و غيرقابل كنترلي مي‏شد و در ثاني از نظر ايمني هم خطر ناك بود، تصور كنيد با متمركز كردن تمام امور فرماندهي يك نيرو در يك محوطه در شرايط جنگي و در اثر يك حمله هوائي غافلگير كننده به اين تشكيلات شيرازهء امور از هم مي‏پاشه و تا چاره‏اي انديشيده بشه، نيمي از توان و قابليت‏هاي نيرو از بين خواهد رفت، با توجه به اين مشكلات، نيروي هوائي تجديد سازمان داده شد و البته اين تجديد سازمان چنان دقيق، با برنامه و در آرامش انجام شد كه كوچكترين خللي در امور به وجود نياورد، در سازمان جديد كليه پايگاههاي تاكتيكي هوائي در اختيار ستاد فرماندهي تاكتيكي هوائي قرار گرفت، براي ستاد تاكتيكي ساختماني در كنار درب ورودي پايگاه هفتم شكاري در شيراز ساخته شد و زنده ياد تيمسار اميرحسين ربيعي به فرماندهي تاكتيكي هوائي گمارده شد، عده‏اي از پرسنل زبده و شاخص از تخصص‏هاي مختلف از پايگاههاي مختلف تاكتيكي به اين ستاد منتقل شدند، اين ستاد همانند ستاد نيرو ولي تنها در سطح پايگاههاي تاكتيكي عمل مي‏كرد، طبقهء همكف ضداطلاعات و چند دفتر ديگه و چاپخانه، طبقهء اول معاونت عمليات كه به جز پرسنل اداري بقيه از خلبانان تاكتيكي بودند (از جمله زنده‏ياد فكوري در اين معاونت خدمت مي‏كرد)، در طبقهء دوم معاونت لجستيكي كه باز به جز پرسنل آجوداني (اداري)، اكثرن از همافران با تخصص‏هاي مختلف تشكيل مي‏شد و در طبقهء بالا فسمت اداري بود. [align=center][/align] [align=center]تیمسار خلبان شهید جواد فکوری[/align] در اين دوران آموزش چنان پيگير و فشرده بود كه با وجود آن‏همه هواپيما، نيروي هوائي مجبور شد تعدادي هواپيماي اف-4 از نيروي هوائي و نيروي دريائي آمريكا اجاره كنه، در معاونت لجستيكي هوائي يك تيم تحت عنوان ارزيابي و يكنواختي تشكيل شد كه وظيفه‏اش تدوين يك سيستم مدیريت نگهداري استاندارد براي همه پايگاههاي شكاري بود (بنده هم افتخار خدمت‏گذاري در اين تيم را داشتم) وبا مراجعه به كتابهاي مدیريت نگهداري نيروي هوائي آمريكا و تجربه‏هاي بومي، يك دستورالعمل مدیريت نگهداري تهيه و پس از تصويب، چاپ و در اختيار پايگاههاي تاكتيكي قرار گرفت، در اين سيستم مديريت همانطور كه در يكي دو نوشته توضيح دادم سيستم نگهداري چنان استاندارد شده بود كه اگر فردي از پايگاهي به پايگاه ديگر منتقل مي‏شد لازم نبود بپرسد (خوب، شما براي فلان كار چه كار مي‏كنيد) چون در گذشته، سيستم حاكم بر نيروي هوائي به قول ما در آن زمان گاراژي بود و كار گاراژي با HI-TECH جور در نميايد. [align=center][/align] [align=center]زنده یاد تیمسار نادر جهانبانی، از بهترین خلبانان ایران و جهان که توسط آیت الله خلخالی به تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ تیرباران گردید.[/align] پايگاه چابهار: سكوي پرش ايران در نيمه دوم دهه 1970 تمام اهتمام كشور در بخش نظامي تكميل مجموعه عظيم نظامي چابهار بود، مسلمن اين بحث پيش خواهد آمد كه كشور نياز به توسعه در همهء بخشها را داشت، چرا به بخش نظامي تا اين حد اولويت داده مي‏شد، جواب بسيار ساده است، حمله عراق به ايران حقانيت اين اولويت را ثابت كرد، كشور ما بارها مورد تجاوز قرار گرفته بود و سوابق نشان ميداد كه همسايگان ما هرگاه خود را قوي ببينند فيلشان ياد هندوستان مي‏كند، در ثاني اوضاع بين‏المللي فرصتي گرانبها در اختيار ايران گذاشته بود و نمي‏شد پيش‏بيني كرد كه اين شرايط تا چه مدت به نفع ما خواهد بود، واقعيتي كه امروز نظام ايران به آن رسيده، (برو قوي شو اگر راحت جهان طلبي / كه در نظام طبيعت ضعيف پامال است.) مجموعه نظامي چابهار (البته آنچه كه قرار بود بشود) بزرگترين تاسيسات نظامي خاورميانه و يكي از بزرگترين مجموعه‏هاي نظامي آسيا بود، تختهء پرش ايران به اقيانوس هند، چابهار بزرگترين پايگاه هوائي، دريائي و زميني خاورميانه بود، هر سه نيرو براي چابهار برنامه‏هاي مفصلي پيش‏بيني كرده بودند، نميدانستيم چرا و به چه علت براي اتمام اين پروژه تا اين حد عجله مي‏شود، هنوز حتا يك باب خانهء سازماني براي پرسنل ساخته نشده بود و تنها تاسيسات عملياتي پايگاه در حال اتمام بود، تصميم گرفته بودند كه براي اسكان موقت پرسنل، به تعداد زيادي خانه موبايل (كاروان) بخرند و اين سطح توقع زياد پرسنل از يك سو و توجه مسئولين به رفاه پرسنل را مي‏رساند، در هر كشور ديگري بود قاعدتن طور ديگري رفتار مي‏شد، ما سربازيم و اگر لازم است بايد يكسال در چادر زندگي كنيم، ولي نه پرسنل نيروي هوائي شاهنشاهي در شأنشان نيست در چادر زندگي كنند، مشكل هواي بسيار گرم وشرجي چابهار بود، در بازديدي كه براي بررسي پيشرفت كارهاي ساختماني از پايگاه كرديم از اوضاع آب و هواي منطقه شوكه شديم، تابستان بود و وقتي از هواپيماي سي-130 پياده شديم براي يك لحظه فكر كرديم پشت اگزوز موتور هواپيما ايستاده‏ايم و موتورها روشن هستند، در عرض دو دقيقه پيراهن همه خيس شد و انگار سطلي از آب روي همه ريخته‏اند، تا چشم كار مي‏كرد بيابان سفيد رنگ بود، البته با تجربهء پايگاه بوشهر و بندرعباس مي‏دانستيم كه تا يكي دو سال ديگر چهره پايگاه كلن تغيير خواهد كرد، در سالن بريفينگ، فرمانده پايگاه دلايل كندي پيشرفت كار را توضيح مي‏داد و صحبتهايش آنقدر جالب بود كه هنوز كلمه به كلمه‏اش يادم مانده. فرمانده پايگاه توضيح داد كه براي اجراي پروژه‏هاي ساختماني، از كارگران محلي استفاده مي‏شود و چاره‏اي هم نيست، او گفت خيلي از كارگرها سه نوع شناسنامه دارند، ايراني، افغاني و پاكستاني، هر از چند گاهي شب هنگام يكي سر ديگري را براي پولهايش مي‏برد و به پاكستان فرار مي‏كند، شايد دو ماه بعد همين كار را در پاكستان بكند و به افغانستان فرار بكند، ميگفت پس از وقوع چنين اتفاقي كار ما تا مدتي دچار اخلال مي‏شود وتا دوباره كار را راه مي‏اندازيم سر نفر بعدي را مي‏برند!! [align=center][/align] [align=center]یکی از پوسترهای ترسیمی در مورد F-16 های نیروی هوایی ایران[/align] به هرحال اتمام پايگاه چابهار را نديديم و نمي‏دانم كه عاقبت اين طرح عظيم به كجا كشيد. در همين ايام اولين پوسترهاي هواپيماهاي اف-16 ايران به ديوارها زده مي‏شد، ورود وسائل پشتيباني و بعضي از قطعات يدكي هواپيما در قصرفيروزه در انتظار ثبت‏شدن و تقسيم‏بندي شدن بودند، سيستم لجستيكي نيروي هوائي ايران مراحل نهائي Computerized شدن را طي مي‏كرد، اين سيستم در واقع مادر اينترنت امروز بود و مبتكران اينترنت از چنين شبكه‏اي الهام گرفتند، به جز آمريكا، تنها چند كشور معدود از چنين سيستم لجستيكي برخوردار بودند، اينور و آنور صحبت انتخاب پرسنل براي اعزام به آمريكا براي اف-16 شنيده مي‏شد، مانند هميشه عده‏اي منتظر آغاز انتخاب پرسنل بودند ولي خوب هركس خربزه مي‏خورد بايد فكر چابهار را هم مي‏كرد، بعضي از همكاران آمريكائي كه بيش از ما از برنامه‏هاي آتي باخبر بودند، از هواپيمائي صحبت مي‏كردند كه جانشين اف-4 هاي ما خواهد شد اين هواپيما هم ساخت McDonnell Douglas خواهد بود (اف-18)، فكر مي‏كرديم كارخانه‏اي كه اف-4 نازنين رو ساخته حتمن محصول آينده‏اش شاهكار خواهد بود. [align=center][/align] زنده‏یاد انور سادات در اين دوران نيروي هوائي چه در بخش عملياتي و چه از نظر نگهداري به موفقيت‏هائي دست پيدا كرد كه به عنوان ركورد ثبت گرديد. در يكي از سالها بود كه رابطهء مصر با اتحاد شوروي رو به تيرگي گذاشت و شادروان سادات به دعوت پادشاه فقيد ايران به ايران سفر كرد، در اين سفر مانور نظامي بزرگي ترتيب داده شد و در پايان مانور كه نيروي هوائي هم شركت داشت هواپيماهاي نيروي هوائي رژه رفتند، در اين رژه نيروي هوائي ايران به ركوردي دست يافت كه افتخار پرسنل فني اين نيرو بود، در اين مانور تمام هواپيماهاي شكاري و ترابري نيروي هوائي رژه رفتند و ما حتي يك هواپيماي تعميري روي زمين نداشتيم. فكر مي‏كنم در همون آستانهء سفر شادروان انورسادات بود كه براي انجام ماموريتي به پايگاه يكم رفتم، در حالي كه با يكي از همكاران به منطقه شلترها مي‏رفتيم در دو طرف يك شلتر دو تا غول سياه رنگ جلومون سبز شدند، دو تا هليكوپتر پرابهت، غول‏پيكر به رنگ سياه، يكي از اين دو را با اطمينان مي‏تونم بگم كه AH-64 Apache بود و دومي اگر اشتباه نكنم UH-60 Black Hawk بود، براي ارزيابي آورده بودند ايران و به اين معني بود كه به احتمال زياد هليكوپترهاي آيندهء هوانيروز خواهند بود، هر دو بسيار زيبا بوده و از نوئي برق مي‏زدند. [align=center]برای دیدن فیلمی در این مورد، کلیک کنید.[/align] به هر حال مرحوم سادات به ايران آمد، ما كه از سياست چيزي نمي‏فهميديم (مانند امروز !) ولي اين سفر آرايش سياسي منطقه را به كلي عوض كرد، رابطهء ايران و مصر سالها بود كه بسيار سرد و غير دوستانه بود، از زمان جمال‏عبدالناصر به خاطر سياست پان‏عربيسم ناصر و او اولين كسي بود كه تخم لق خليج عربي رو در دهان اعراب گذاشت، اولن بعد از اين سفر روابط ايران و مصر بسيار دوستانه شد و ثانين مصر با يك گردش 180 درجه‏اي از روسها كه تا اون موقع بزرگترين تامين‏كنندهء اسلحهء مصر بودند بريده و به آمريكا نزديك شد، دوستان مي‏توانند سوابق اين تحول سياسي كه نشان‏دهندهء برد ديپلماسي ايران در آن دوران بود را مطالعه كنند، به هر حال يكي از برنامه‏هاي اين سفر حضور در يك مانور بزرگ نظامي و در پايان آن رژه به ياد ماندني نيروي هوائي بود كه قبلن نوشتم، تا آنجا كه به خاطر دارم در اين رژه يكي دو تا ركورد كه به نام نيروي هوائي ايران ثبت شده نيز كسب گرديد، يكی از اين ركوردها اگر درست به يادم مانده باشه در ارتباط با سوخت‏گيري هوائي بود، در آن روزگار معدود كشورهائي بودند كه چنين قابليتي رو داشتند و يكی از عواملي كه سوختگيري در هواي نيروي هوائي ايران را جذاب‏تر مي‏كرد استفاده از بوئینگ 747 به عنوان تانكر، سوخت‏گيري چند نوع هواپيما در يك زمان از يك تانكر و سوخت‏گيري تانكر از تانكر ديگر بود، خيلي جستجو كردم كه اين ركوردها را پيدا كنم و براي دوستان بنويسم ولي متاسفانه تا به حال به نتيجه نرسيدم، يكي از اين ركوردها سقف پرواز هليكوپتر بل-204 مونتاژ ايران بنام اصفهان‏بل بود كه در آن روزگار بلندترين سقف پرواز هليكوپتر در جهان محسوب می‏شد. [align=center][/align] در نيروي هوایي آموزش لحظه‏اي قطع نمي‏شد، اين آموزش در همهء سطوح بود، پرسنل پروازي و پرسنل فني، طوري برنامه‏ريزي شده بود كه ترفيع و حقوق نسبت مستقيم باسواد و قابليت‏هاي پرسنل داشت و نتيجهء اين سياست را در جنگ هشت ساله به وضوح ديديم، به تائيد تمام كارشناسان و ناظرين نظامي جهان، بزرگترين برتري نيروي هوائي ايران بر عراق را آموزش بسيار خوب نيروي هوائي ايران تشخيص دادند، تام كوپر در يكي از كتابهاش به اين مسئله اشاره كرده و مي‏نويسه كه بعد از انقلاب در ايران بسياري در داخل و خارج ايران تبليغ مي‏كردند كه آمريكا شير بي يال وكوپال به ايران فروخته و نيروي هوائي ايران پس از خروج مستشاران آمريكائي كلن فلج شده و پس از شروع جنگ مشخص شد كه اولن هواپيماهاي نيروي هوائي ايران به جز يك سري لوازم ارتباطي محرمانه نيروي هوائي و دريائي آمريكا، هيچ تفاوتي با هواپيماهاي موجود در خود آمريكا ندارند و در ثاني پرسنل نيروي هوائي ايران از سطح تخصصي بسيار بالائي برخوردار بودند، در پايگاههاي تاكتيكي شب و روز لحظه‏اي صداي غرش موتور هواپيما قطع نمي‏شد و خلبانان اين نيرو هر ماه تعداد ساعات بسيار بالائي را پرواز اجباري داشتند، پرسنل فني ترفيع درجه و بالا رفتن حقوقشان به سطح دانش تخصصي‏شان بستگي داشت، سطح تخصصي يا به قول ما در آن زمان لول فني از يك شروع مي‏شد و پرسنل در تمام طول خدمت در حال آموزش بودند و لول‏هاي فني به ترتيب 3 ، 5 ، 7 و در نهايت تا 9 ادامه پيدا مي‏كرد، كسي كه لول فني در خور درجهء بالاتر را نداشت ترفيع نمي‏گرفت. [align=center][/align] همينطور بخش اعظم حقوق ماهانهء پرسنل فني را حق فني تشكيل مي‏داد كه اين حق فني با توجه به لول فني افزايش مي‏يافت و اين توفيق اجباري بود كه موجب تلاش بيشتر پرسنل فني براي افزايش دانش فني‏شان ميشد و اين رابطه‏اي مستقيم با تغييرات ممتد مشخصات فني هواپيما داشت. هيچ هواپيمایي در ورود به خدمت كامل و بدون عيب نيست، بسياري از عيوب كوچك و پيشنهادها براي بهسازي هواپيما به طور روزمره از سوي تمام كشورهاي دارنده هواپيما در فرم‏هاي مخصوص به كارخانهء سازنده هواپيما ارسال مي‏گردد و سازنده پس از بررسي ورفع عيب و يا قبول پيشنهاد بهسازي، مراتب را در يك فرم مخصوص به نام TCTO كه مخفف Time Compliance Technical Order است به كشورهاي دارندهء هواپيما ابلاغ مي‏كند، هر ماهه شايد صدها TCTO به پايگاههاي دارنده هواپيما ابلاغ مي‏گردد و بنابراين دانش فني پرسنل به همراه خود هواپيما رشد كرده و كامل‏تر مي‏شود (البته اين مربوط به گذشته است واز سيستم مديريت نگهداري روسي و چيني بي‏اطلاعم!) پرسنل فني تا لول 7 وظائف اجرائي داشتند و با اخذ لول 9 وارد عرصه مديريت و سرپرستي مي‏شدند. در اواسط دههء 1970 هواپيماهاي F-5 E/F جايگزين هواپيماهاي F-5 A/B شدند و تعدادي از هواپيماهاي F-5 A/B در اختيار نيروي هوائي اردن قرارگرفت و به درخواست نيروي هوائي اردن، چند نفري از اعضاي ارزيابي و يكنواختي به سرپرستي سرهنگ صفري براي سر و سامان دادن سيستم نگهداري نيروي هوائي اردن به اين كشور اعزام شدند. (تيمسار صفري از افسران شايسته نگهداري نيروي هوائي ايران بودند، ايشان پس از انقلاب به آمريكا رفتند و براي امرار معاش تا سن بازنشستگي تاكسي مي‏راندند، يادشان گرامي باد) [align=center][/align] ورود F-14 Tomcat به مهرآباد ژانويه 1976، آخرين روزهائي بود كه افتخار خدمتگذاري در پايگاه يكم رو داشتم، تصور مي‏كنم يك روز جمعه بود يا يك روز تعطيل بود، يايگاه كاملن آرام بود، در روزهاي وسط هفته، پايگاه در جنب و جوش بود و صداي غرش موتور هواپيما لحظه‏اي قطع نمي‏شد. به هر حال روز آرامي بود يكي از دوستان خبر داد كه اولين چهار فروند هواپيماهاي اف-14 ايران تا دقايقي ديگر به زمين مي‏نشينند. با چند نفر ديگر از دوستان خودمان را به لب باند رسانديم، شمال خط پرواز نزديك به باند 29 چپ، خاكريز تپه مانندي بود، بالاي خاكريز رفتيم و همانجا رو به باند نشستيم، فاصلهء اين مكان تا ابتداي باند زياد نبود و تقريبن جایي بود كه چرخ هواپيماهاي در حال فرود باند را لمس مي‏كردند، غير از ما تعداد زيادي از پرسنل بخشهاي مختلف خودشان را كنار باند رسانيده بودند، پس از لحظاتي هواپيماها را از دور ديديم، از فرم پرواز گروهي و اينكه چراغ روشن چرخهاي جلو را نمي‏ديدم مشخص بود كه قصد نشستن را ندارند ، در ارتفاع پائين با بالهاي بسته از جلوي ما درست بالاي باند 29 چپ گذشتند و بعد تك تك براي نشستن به چپ گردش كردند، بدون اغراق هواپيمائي به اين زيبائي نديده بودم، با بالهاي بسته، شاهيني در حال حمله به طعمه را تداعي مي‏كنه، هواپيماها پس از فرود و پيمودن مسير تاكسي وارد خط پرواز شدند و در سمت راست بخش شمالي خط پرواز نزديك به شلترهاي آلرت متوقف شدند، موتورها خاموش شد و كاناپي‏ها باز شدند، بچه‏هاي خط پرواز براي خلبانها نرده‏بان گذاشتند، نكته‏اي كه براي عده‏اي موضوع شوخي و خنده شده بود، كيسهء نيمه پرادرار در دست بعضي از خلبانها بود، پس از خوش‏آمد گوئي و دور شدن خلبانها از هواپيماها بلافاصله كار تعويض علائم آغاز شد و پس از نيم ساعت، پرچم زيباي كشورمون و علامت IIAF زينت‏بخش هواپيماها شد و ما ساعتي رو به ورانداز كردن هواپيماها گذرانديم. بامداد روز بعد اين چهار فروند هواپيماها توسط خلبانهاي مشتاق و منتظر كشورمون پايگاه يكم را به مقصد پايگاه هوائي خاتمي ترك كردند و پايگاه پرافتخار هشتم شكاري متولد شد. زماني كه سر و صداي انقلاب بلند شد، ميشه گفت نيروي هوائي در اوج خودش بود، در پائيز ما مسابقات Loading رو بين پايگاههاي تاكتيكي برگزار كرديم، من مسئول برگزاري اين مسابقات و سرپرست فني تيم داوران بودم، طبق برنامهء تدوين و ابلاغ شده، ماموريت دوره‏اي رو آغاز كرديم ، روال كار به اين ترتيب بود كه در هر پايگاه ابتدا شعبات اسلحه و مهمات و موشك پايگاه بازرسي مي‏شد، اين بازرسي شامل مدیريت، آموزش و ايمني مي‏شد و فرداي آن روز چهار تيم معرفي شدهء پايگاه براي شركت در مسابقه از نظر تئوري مورد ارزيابي قرار مي‏گرفتند و روز بعد مسابقات لودينگ در اين پايگاه شروع مي‏شد، نحوه امتيازدهي براي اين مسابقات بسيار دقيق بود، مسابقه از شروع Assembly مهمات و موشك در شعبات مربوطه شروع مي‏شد و داوران مراحل كار رو زير نظر مي‏گرفتند، ماهها قبل چهار نوع Configuration براي چهار فروند هواپيما به اطلاع پايگاهها رسيده بود و شعبات مهمات و موشك با توجه به Configuration هاي تعين شده مهمات و موشك را آماده و بار تريلرهاي مخصوص مي‏كردند، حتي نحوهء Convoy مهمات و موشك به خط پرواز زير ذره‏بين قرار مي‏گرفت، چهار هواپيماي تعين شده براي لودينگ آماده در قسمتي از خط پرواز قرار مي‏گرفتند و پس از ورود مهمات، تيمهاي لودينگ كار رو شروع مي‏كردند، مهم‏ترين نكته در لودينگ مهمات، ايمني است. مثالي مي‏زنم؛ در يكي از پايگاههاي نيروي هوائي آمريكا در ويتنام، متخصص اسلحه بدون چك كردن، يك فيوز مسلح رو به يك بمب M117 نصب كرد و در اثر ضربه‏اي تصادفي اين بمب عمل كرد، من فيلم اين حادثه را ديدم، در پايان فيلم تپه‏اي از اعضاي بدن دهها نفر و خط پروازي ويرانه و مملو از قطعات هواپيماهاي منفجر شده براي همهء بينندگان اين فيلم يك شوك بود، با توجه به اين مثال متوجه شديد كه ايمني حرف اول و حرف آخر در تمام نيروهاي هوایي جهان است. به هر حال تمام مراحل لودينگ به دقت زير نظر گرفته مي‏شد، امتيازها براي رعايت ايمني در درجه اول، سرعت عمل و در پايان بي‏عيب بودن لودينگ از نظر فني داده مي‏شد، حتي جعبهء ابزار تيم‏ها و به روز بودن چك‏ليست‏ها بازرسي مي‏شد، زبان گفتگو در طول كار زبان انگليسي بود، چون چك‏ليست‏ها و كتب فني به انگليسي بود، آزمايش تئوري هم به انگليسي بود، چون زبان فني در نيروي هوائي زبان انگليسي بود. پس از پايان لودينگ عصر آن روز تيم داوران جلسه داشتيم و اشكالات بررسي و نمره داده مي‏شد، صبح روز بعد در سالن بريفينگ پايگاه، گزارش روند مسابقه و اشكالات در حضور فرمانده پايگاه قرائت مي‏شد، البته صحبتي از امتيازات نمي‏شد چون هنوز نتيجهء مسابقات روشن نبود، پس از بريفينگ، خداحافظي و معمولن بعد از ظهر، هواپيماي ما به طرف پايگاه بعدي پرواز مي‏كرد. اين مسابقات از چنان اهميتي برخوردار بود كه حتي ترفيع فرمانده پايگاه در گرو آن بود، برنامه‏هاي زيادي براي آينده داشتيم، تصميم داشتيم سطح آموزش در پايگاهها را به جائي برسانيم كه اين مسابقات بدون اطلاع قبلي و به طور سرزده انجام گيرد، در اين روش تيمها براي لودينگ را در هر پايگاه خودمان انتخاب ميكرديم، افسوس كه اجل !!!! مهلتمان نداد. بودجه‏اي در اختيار ما بود كه هر سال لوح ياد بود پيروزي به پايگاه و جوايزي براي اعضاي تيمهاي پايگاه برنده خريداري و اهداء مي‏شد. مثلن يكي دو سالي براي پرسنل ساعت امگا خريديم، برروي لوح يادبود، اسامي تيمهاي لودينگ نوشته مي‏شد، اين لوح يك صفحهء برنجي (طلائي) بود كه به روي زمينهء چوبي بسيار زيبائي به فرم سپر سربازان پارسي جلوه اي بسيار زيبا داشت. در آن سال نمي‏دانستيم كه آخرين مسابقات لودينگ نيروي هوائي كشورمان را برگزار مي‏كنيم، مسابقه يك ماه تا چهل روز طول مي‏كشيد و در نيمه‏هاي اين دوره مسابقات بود كه پايان، آغاز شد! [align=center][/align] [align=center]آخرین تیم گروه آکروجت تاج طلایی[/align] آغاز پایان اواخر ماموريت دوره اي ما بود، به عقل جن هم نمي‏رسيد كه اين آخرين ماموريت و در واقع آخرين مسابقات ساليانهء لودينگ نيروي هوائي باشه، آن‏همه طرح، آن‏همه برنامه‏ريزي و آن‏همه اميد به روزهاي بهتر، هيچ‏كس به فكرش نمي‏رسيد كه به جاي تعمير سقف خانه‏ای كه چكه مي‏كرد، با كلنگ به جان پي خانه بيفتيم، شكي نيست كه در كنار آن‏همه تلاش و آن‏همه اميد و خوشبيني، اشكال هم كم نبود و شايد بزرگترين اشكال درست مانند امروز خود مردم و فرهنگ اجتماعي ما بود، همه ما سر تا پا عيب و اشكال بوديم و هركس عيب را در ديگري مي‏جست. امروز كه ما يعني جوانان پرشور آن روزها سني ازمان گذشته و بسياري از ما از بركت آوارگي نيمي از دنيا را درنورديده‏ايم با ديدي كاملن متفاوت به آنچه كه آن‏روزها عيب و اشكالشان مي‏دانستيم نگاه مي‏كنيم. درست يادم نيست، پايگاه تبريز بود و يا شاهرخي، تنها يك پايگاه باقي مانده بود و اكثر ما دلمان براي خانواده تنگ شده بود، همه جوان بودند و بچه‏هاي كوچك داشتند، آن‏روزها امكانات ارتباطي به گستردگي امروز نبود، تنها تعداد كمي از خانه‏هاي سازماني تلفن داشتند و اكثرن در تمام طول ماموريت از خانواده بي‏خبر بوديم واين خود به ميزان دلتنگي مي‏افزود، با دوستان تيم و چند نفر از همكاران پايگاه در سالن باشگاه شام مي‏خورديم، كسي به تلويزيوني كه روشن بود توجهي نمي‏كرد، باشگاهها در داخل پايگاه به اصطلاح محل پاتوق دوستان بود و اين موقع شب خلوت نبود، براي يك لحظه صداي هياهوي معمول ضعيف‏تر شد و ضعيف‏تر و بعد سكوت، همه به طرف تلويزيون خيره شدند، شاه فقيد صحبت مي‏كرد، مي‏دانستيم كشور حالت عادي ندارد