Reza6662

Members
  • تعداد محتوا

    244
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط Reza6662


  1. تركيب رادار دوربرد و پائين نگر AN/AWG-9 با موشك AIM-54 قادر است با تقريب 84٪ هر پرنده اي از هر نسل (به جز استيلث) را به راحتي سرنگون سازد. هيچكدام از جنگنده هاي اف-16 ، اف-15 و اف-18 داراي چنين قدرت آتشي نيستند. موشك فونيكس را مي توان همزمان از فاصله ي 160 كيلومتري - يعني فاصله اي كه اغلب رادار جنگنده هايي چون اف16 ، ميگ29 و سوخوي27 در آن محدوده ديد ندارند - بر روي 6 هدف مختلف كه در ارتفاعات گوناگون و زواياي مختلفي از افق روبه روي تامكت قرار گرفته اند ظرف 6 تا 10 ثانيه شليك كرد. از شش موشك، انتظار مي رود حداقل 5 موشك به طور قطع به هدف برخورد نمايند. اما چرا با چنين قدرتي، اف14 و فونيكس كنار گذاشته شده است؟ جواب اين است كه جنگندهء اف18 سوپر هورنت با موشك سري جديد آمرام مدل C و D قادر است نقش رهگيري شكاري هاي دشمن را برعهده بگيرد و سيستم هاي دفاعي ناوهاي هواپيمابر نيز قادرند نقش فونيكس را در ممانعت از برخورد موشكهاي كروز ضدكشتي به انجام رسانند. بنا به ادعا پنتاگون، هزينه تعمير و نگهداري هر اف14 در طوب يكسال، با دو اف18 سوپر هورنت و 5 فروند ميگ29 برابري مي كند. موشكهاي فونيكس هركدام بسته به سال توليد از يك ميليون تا 550 هزار دلار خريداري شده اند. نگهداري و آمادهء عمليات نگه داشتن اين موشكها، دست كمي از خود تامكت ندارد. فونيكس داراي كامپيوتر دروني جهت محاسبه فاصله و ارتفاع و تخمين موقعيت هدف، باطري حرارتي فوق العاده حساس و گران قيمت و سيستم هاي الكترونيكي اي است كه متعلق به دهه 1970 هستند و عملياتي حفظ كردن آنها مستلزم دسترسي به هزاران قطعه نيمه هادي و الكترونيكي است كه ديگر توليد نمي شوند. نيروي دريايي جهت حفظ توان عملياتي خود دو راه در پيش داشت: 1- توليد موشكي كم هزينه تر و منطبق با رادار تامكت كه در نهايت منجر به توليد موشك دوربرد و سبك وزن AIM-152 يا AAAM گرديد. 2- از رده خارج كردن تامكت و ورود به خدمت موشكهاي جايگزين نظير AIM-120C/D اما هزينه هاي بسيار گزاف كامپيوتر مركزي تامكت، رادار پيچيده، سامانه هاي محاسبه گر مربوط به دريافت و موقعيت موشكهاي فونيكس شليك شده، سامانه تاكتيكي كنترل موقعيت آسمان و . . . همگي باعث شدند تا حتا موشك جايگزين فونيكس نيز نتواند كنگره ي آمريكا را به حفظ تامكتها و صرف هزينه براي آنها مجاب نمايد. در نهايت به سال 2004 موشكهاي فونيكس و به سال 2006 كليه ي تامكتهاي نيروي دريايي ايالات متحده از رده خارج شده و به تاريخ پيوستند.

  2. هرچند در سفر سال 2000 آقاي شمخاني به مسكو، پرواز نمايشي توسط ميگ31 براي وي ترتيب داده شد و ايشان در كنار يك ميگ31 عكس يادگاري گرفتند اما هيچگاه ميگ31 رسمن وارد خدمت در نيروي هوايي ايران نگرديد، در هيچ پايگاه هوايي چه در آسمان و چه در زمين رويت نشده است و هيچ تايپ و دوره تعمير و نگهداري و آموزش خلبان و پرسنل فني براي آن در سازمان بندي نيروي هوايي وجود ندارد.
    • Upvote 1
    • Downvote 1

  3. طرح عمليات كمان-99 و همچنين بمباران مجموعه پايگاههاي هوايي الوليد در سال 1355 توسط ژنرالهاي ارشد نيروي هوايي شاهنشاهي ايران پايه گذاري شده بود. از جمله ي اين افراد مي توان به زنده يادان اميرحسين ربيعي، نادر جهانباني و كمپاني اشاره كرد. طرح اين عمليات بزرگ كه تنها چند ساعت پس از حمله نيروي هوايي عراق به اجرا درآمد، كاري نبود كه در يك روز يا حتا كمتر از يك روز قابل اجرا باشد. بازخواني نقشه ها، اجراي هماهنگي با شكاري ها و تانكرهاي سوخت رسان، رادارهاي زميني و ديده بانهاي مرزي همگي از قبل طرح ريزي و لحاظ گشته بودند. فارغ از انقلاب، اسلام، استكبار جهاني، آمريكا جنايتكار، اسرائيل خونخوار و . . . نيروي هوايي ايران، مديون محمدرضا شاه فقيد و داماد وي زنده ياد ژنرال محمد خاتمي مي باشد. حتا هم اكنون نيز از همان اصلوب و نظم قبل از سال 57 پيروي مي شود. بسياري از خلبانان شجاع و مهين دوست، فارغ از شعارهاي دهان پركن از زندان داوطلب شركت در اين ماموريت گشتند كه يكي از آنها سرهنگ شهيد غفور جدي مي باشد. مسلمن 177 فروند جنگنده ي F-4E و 77 فروند F-14A به همراه موشكهاي اسپارو، فونيكس و بمبهاي هدايت شوند و خلبانان ماهري كه با اف5 به جنگ ميگ25 مي رفتند، دستآورد دو ساله ي انقلاب اسلامي نبوده اند.

  4. اولین عملیات بزرگ هوایی ایران علیه رژیم متجاوز عراق

    http://upload4.postimage.org/1218616/IIAF.jpg

    اولین حمله هوایی تاکتیکی سراسری نیروی هوایی ایران، برای انهدام نیروی هوایی عراق، در روز یکم مهر ماه 1359، در کمتر از یک روز پس از آغاز جنگ، انجام گردید.
    در این عملیات، نیروی هوایی ایران، بیش از 140 فروند هواپیمای F-4 و F-5 را به سوی عراق روانه کرد و این در حالی بود که بیش از 60 فروند F-14 و 300 فروند هلیکوپتر پشتیبانی- رزمی، امر دفاع از آسمان ایران را بر عهده داشتند.

    * نام عملیات: البرز

    * هدف: انهدام نیروی هوایی دشمن (Counter Air Operation)

    * زمان عملیات: طلوع آفتاب و آغاز روشنایی روز در سرزمین عراق علت این انتخاب این است که چون خورشید از شرق طلوع می کند و هواپیماهای بمب افکن نیروی هوایی می بایستی از شرق به غرب به سوی اهداف خود پرواز کنند، بنابراین باید در گرگ و میش صبحگاهی و تیغ تیز شعاع آفتاب در شرایطی که توپچی های زمین به هوا، به سوی شرق و در حقیقت به سوی آفتاب می نگرند، هدف گیری برایشان دشوار است.

    * رمز عملیات: «کمان 99»
    منظور از چنین عباراتی گذاشتن تیر در چله کمان و رها نمودن آن تا دور دست ترین نقاط عراق بود و 99 نیز تقارن شمارش اوراق و صفحات طرح البرز با عدد 99 بود.

    * منطقه عملیات: سراسر خاک عراق؛ پایگاههای هوایی کرکوک، موصل، الرشید بغداد، حبانیه، ناصریه، شعبیه، کوت، المثنی و اهداف دیگر در حد فاصل مدار 30 درجه شمالی یعنی جنوبی ترین مدار در خاک عراق تا شمالی ترین مدار در کشور مذکور که مدار 37 درجه شمالی را شامل می شود.

    * اهداف عملیات: پایگاه های هوایی، مخازن سوخت، مخازن مهمات، برجهای مراقبت پرواز، باندهای پروازی، پناهگاههای تعمیرات و نگهداری هواپیما، و انبارهای مهمات نیروی هوایی عراق.

    برای اجرای این عملیات ابتدا باید یرای آزادی عمل یگانهای مانوری، ماموریت هایی به نام SEAD یا Suppression Enemy Air Defense یا عملیات «ضد پدافند هوایی دشمن»، قبل یا همزمان با ورود بمب افکن ها به صحنهء کارزار انجام شود تا رادارها و ضدهوایی در مناطق هدف از سر راه هواپیماهای بمب افکن برداشته شوند.
    اجرای موفقیت آمیز عملیات SEAD موجب کسب برتری هوایی در مناطق نبرد و عملیاتی می شد که یک برتری مطلق هوایی (Air Supremacy) بدست آمد و چنانچه چنین هدف بزرگی بدست نمی آمد، یک برتری هوایی Air Superiority یا در نهایت یک برتری هوایی تضمین شده Air Parity حاصل می شود.
    این عملیات توان رزمی دشمن را به میزان قابل توجهی کاهش داد و از سوی دیگر در جهت تکمیل سیاست کلی کشور بود.


    علل انتخاب این اهداف
    1- بعد تاکتیکی: نیروی زمینی دشمن را از ابعاد خدمات پشتیبانی – رزمی و آتش پشتیبانی هوایی، دفاع هوایی، اطلاعات و هشدار اولیه در میدان رزم با کاستی های فراوان روبرو کرد.

    2- بعد دفاعی: برآوردهای هوایی عراق حاکی از زمین گیر بودن نیروی هوایی ایران داشت و انجام چنین عملیات سنگین هوایی می توانست معادلات نظامی عراق را به هم بریزد.


    ضربات وارد شده به دشمن
    نیروی هوایی عراق برای مدت طولانی نتوانست بیش از 56 درصد توانایی خود را به کار گیرد. به عنوان مثال پایگاه هوایی الرشید که نزدیک بغداد بود و قاعدتن باید به سرعت آمادگی خود را باز می یافت در تاریخ نهم آبان 1359 عملیاتی شد. لازم به ذکر است حمله به این پایگاه توسط خلبانان گردانهای 32 و 33 شکاری همدان انجام شد.

    * وضعیت نیروی هوایی عراق در نخستین روز جنگ
    607 فروند هواپیمای شکاری و بمب افکن
    169 فروند هلی کوپتر
    775 دستگاه پرتابگر موشک های زمین به هوا (عمدتن: سام2، سام3 ، سام6 و رولند)
    713 عراده توپ های پدافند هوایی
    116 دستگاه رادارهای اخطار اولیه، ارتفاع یاب و کنترل آتش

    * اجرا و اهداف عملیات
    در آستانه طلوع صبحگاه سه شنبه اول مهر 1359، با ابلاغ رمز «کمان 99» هواپیماهای شکاری و بمب افکن نیروی هوایی از هفت پایگاه هوایی تهران، تبریز، همدان، دزفول، بوشهر و شیراز به پرواز درآمدند. هر گروه با بهره گیری از سوختگیری هوایی برای انهدام اهداف دوردست و بدون عملیات سوختگیری در هوا تمام اهداف از پیش تعیین شده را در سراسر خاک عراق درهم کوبیدند. اهدافی که مورد توجه خلبانان شجاع ایرانی، عبارت بودند از: باندهای پروازی، پناهگاههای هواپیماها، راههای خزش، انبارهای مهمات نیروی هوایی، انبارهای قطعات پشتیبانی کننده هواپیما، مخازن سوخت هواپیماها و خودروها، رادارهای هدایت کننده هواپیماها، سیستم های فرماندهی کنترل شکاری، مراکز مخابراتی، مراکز فرماندهی هواپیماها و انواع آنتن ها.


    اما نقاطی که مورد هدف قرار گرفتند:

    الف) 48 فروند هواپیما جنگنده بمب افکن F-5E از پایگاه هوایی دوم تبریز، پایگاه هوایی موصل در شمال شرقی عراق را در استان نینوا در هم کوبیدند به طوری که این پایگاه تا ماهها قابل استفاده نبود.

    ب) 16 فروند هواپیما جنگنده بمب افکن F-4E از پایگاه سوم شکاری همدان پایگاه هوایی کوت در استان العماره عراق را به خاک کشیدند و تقریبن این پایگاه منهدم کردند.

    ج) 40 فروند F-5E از پایگاه چهارم شکاری دزفول به پایگاه هوایی ناصریه در استان ذیقار عراق حمله کردند و خسارات بسیار سنگینی به آن پایگاه وارد کردند.

    د) 12 فروند F-4E از پایگاه ششم شکاری بوشهر به پایگاه هوایی شعبیه عراق در استان بصره یورش بردند.

    ه) 12 فروند فانتوم از پایگاه سوم شکاری همدان به پایگاه هوایی الرشید در نزدیکی بغداد حمله ور شدند و این پایگاه را تا 80 درصد تخریب کردند به طوری که تا 3 ماه بعد هیچ پروازی از آن پایگاه انجام نمی شد. (در این حمله، گفته می‏شود تعدادی زیادی از میگهای23 عراق، بر روی زمین، هدف قرار گرفتند)

    ی) پایگاههای هوایی حبانیه شامل تموز و هضبه در غرب بغداد، فرودگاه بین المللی بغداد، پایگاه هوایی کرکوک در استان کرکوک، فرود گاه المثنی و برخی فرودگاههای دیگر در امواج بعدی حملات هوایی به شدت بمباران شدند.
    در موج دوم حملات هوایی، پایگاه یکم شکاری مهرآباد و پایگاه دوم شکاری تبریز، تنها با 50 درصد از هواپیماهای آمادهء موجود حمله ور شدند.


    نتایج حاصل و بازتابهای سیاسی- نظامی
    خبرگزاری های غیرایرانی، مهارتهای خلبانان ایرانی و قابلیت های پرواز آنان را با آب و تاب فراوان بر روی آنتن ها فرستادند. آنها پرواز خلبانان ایرانی را اعجاب برانگیز و قابلیت مانور هواپیماهای ایرانی را در برابر دفاع پدافند هوایی بغداد بی نظیر توصیف کردند و رسانه های همگانی وحشت مردم از ادامه این بمباران هوایی منعکس کردند.
    به عنوان مثال خبرنگار آمریکایی عکسی را که از طبقه چهارم یک ساختمان از یک فانتوم که در ارتفاع کمتر از چهار متری سطح زمین پرواز می کرد به چاپ رساند و مهارت و تسلط خلبانان ایرانی را در پرواز بر همگان ثابت نمود.


    در همين روز، نيروی هوايی چند تن از بهترين خلبانان خود را از کف داد.
    http://upload4.postimage.org/1218584/bUApjbe.jpg
    http://upload4.postimage.org/1218592/Pilots.jpg

    عزيزانی چون «همايون شوقی» ، «غفار رامين فر» ، «غلامحسين عروجی» ، «مسيح ا... دين محمدی» ، «بهرام عشقی پور» ، «عباس اسلامی نيا» و ... از اين دسته بودند که پيکر چهار خلبان اول تاکنون به دست نيامده و جزو مفقودين جنگ به شمار می آيند.



    http://upload4.postimage.org/1218575/ESLAMINIA.jpg
    سرهنگ خلبان شهید عباس اسلامی نیا (F-4E)



    http://upload4.postimage.org/1218576/Haroni.jpg
    سرگرد خلبان شهید بيژن هارونی (F-5E)



    http://upload4.postimage.org/1218589/Col_Eshghipoor_Hamedan_1359_07_1.jpg
    سرهنگ خلبان شهید عشقی پور (F-4E)



    http://upload4.postimage.org/1218596/War20Hero20Asadollah20barbari.jpg
    سروان خلبان اسدالله بربری (F-4E)



    http://upload4.postimage.org/1218603/War20Hero20Rahim20Zooghi20Moghadam_jpg.jpg
    سرگرد خلبان شهید رحیم ذوقی مقدم

  5. نقاط ضعف میگ MiG-29: 1- برد نسبتاً بسیار محدود و کم 2- حمل تنها دو فروند موشک R-27 برای ماموریت های رهگیری 3- تکیه بسیار بر کنترلرها و رادارها و تجهیزات زمینی 4- قدرت پردازش و جنگ الکترونیک بسیار ضعیف MiG-29A و Su-27S هر دو تقريبن در يک دوره وارد خدمت شدند. هر دو در مدلهاي اوليه، داراي ضعف مفرط الکترونيک و رادار هستند. اين ضعف، با توجه به ضعف کلي و شديد روس ها در زمينهء الکترونيک، عجيب به نظر نمي رسد. براي مثال يکي از دوستان من، حدود 20 سال پيش به مسکو رفته بود و در مسکو، ويدئو هاي VHS ساخت شوروي رو ديده بود که بسيار بسيار سنگين بودن و در اونها از لامپ خلاء به جاي آي سي استفاده شده بود! هر دو رادار N019 و N001 داراي مشکلات عديده اي هستند. هردو توانايي شناسايي اهداف چندگانه رو که در کنار هم پرواز مي کنند، ندارند! هردو رادار، تنها قادرند به يک هدف شليک کنند و تا زمان برخورد موشک به هدف، بايد عمل قفل ماندن رادار حفظ بشود و بدين شکل، هواپيما دچار فلج تاکتيکي ميشود و قادر نيست به اهداف ديگر، توجه و دقت کند. هر دو هواپيماي Su-27S و MiG-29A/B/UB وابسته به هدايت زميني هستن، زيرا تفاوت ساختاري عمده اي نظير مجهز بودن به گلس کاکپيت در هيچ کدوم مشاهده نمي شود. در اين بين، مختصري برتري در حد 20% و آن هم در زمينهء برد بيشتر محدودهء شناسايي رادار، متعلق به Su-27S هست. اگه به ياد داشته باشيد به سال 1989، جوان 19 سالهء آلماني به نام ماتياس راس، تونست از برلين غربي با هواپيماي سسنا172 به راحتي از بين حداقل سه پايگاه هوايي مهم سوخوهاي27 و ميگهاي29 (پايگاه هوايي کوبينکا، لنين گراد و استالين گراد) عبور کنه و در ميدان سرخ فرود بياد. صرفنظر از انگيزهء وي در انجام چنين کاري، هيچکدام از هواپيماهاي به نظر من نسل سوم سوخوي27 و ميگ29، نتوانستند اين هواپيما رو رهگيري کنند! بعد از اين جريان، بلافاصله، سرفرماندهي ارتش سرخ، فرمانده دفاع هوايي و فرمانده نيروي هوايي شوروي رو از کار برکنار کرد! از نظر استحکام سازه، سوخوي27 با F-15 قابل مقايسه است، زيرا در هر دو به مقياس زيادي از آلياژ تيتانيوم استفاده شده و در هر دو از سيستم كامپيوتري FBW بهره گرفته شده است. ميگ29 هم قابل قياس با F-16A Block 5 است البته با اين تفاوت که TBO رادار و موتورهاي F-16A بسيار بسيار بهتر هست، در عوض MiG-29A/B مي تونه بر خلاف F-16A Block 5 از موشکهاي نسبتن دوربرد و نيمه فعال راداري R-27 استفاده کنه. اما بازهم در عوض رادار F-16A Block 5 داراي 5 تا 10 درصد برد کشف و شناسايي بيشتر نسبت به N0019 هست. به نظر من، نه MiG-29A/B نه Su-27S، هيچکدام در زمينهء رهگيري، آش دهن سوزي نيستند. هر دو تا حد زيادي به اپراتور زميني وابسته هستند و هردو فاقد گلس کاکپيت. اما بزرگترين برتري Su-27S، مداومت پروازي طولاني و حمل هم زمان 6 موشک R-27 هست که به خلبان سوخوي27 اجازه ميدهد، ماموريت CAP يا Combat Air Patrol رو انجام بدهد و حتا در صورت کم شدن سوخت، سوختگيري هوايي انجام دهد. در عوض MiG-29A/B نصف Su-27S مداوت پروازي ندارد و از اين بدتر، قادر به سوختگيري هوايي نيز نيست! براي مثال، در زمان جنگ، خلبانان F-14 هاي ايران، گاه مجبور مي شدند 9 تا 13 ساعت در آسمان باقي بمانند و ماموريت CAP انجام بدهند، در حالي که MiG-29A/B به طور قطع و يقين به درد ماموريت CAP نمي خورد، زيرا: 1) مداوت پروازيش بسيار کم است؛ 2) با حمل مهمات کامل و مخازن سوخت خارجي، قادر نيست به سرعتي فراتر از 0.9 ماخ دست پيدا کند! 3) برد شناسايي رادار N019 در نمونه اي صادراتي به سختي به مرز 70 کيلومتر مي رسه! 4) به دليل فقدان سيستم FBW در ميگ29، دو موشك R-27 بايد همزمان شليك شوند تا جنگنده از حال تعادل خارج نشود! با اين حساب، MiG-29A/B قادر نيست ماموريتي مشابه F-14A انجام بدهد، در حالي که با کمي اغماض، Su-27S قادر هست ماموريت CAP رو انجام بدهد. اين به دليل: 1) برد بيشتر رادار 2) حجيم بودن مخازن سوخت داخلي 3) قابليت سوختگيري هوايي 4) قدرت حمل مهمات بيشتر 5) مجهز بودن به سيستم FBW 6) موتورهاي پرقدرت تر اما در مورد قدرت مانورپذيري بهتر MiG-29A به دليل سبک تر بودن و همچنين کم حجم بودن مخازن سوخت داخلي، با شما موافقم. ولي با کمي اغماض، بايد قبول کنيم که ديگر در قرن 21 ام، قرار نيست همانند هواپيماهاي جنگ جهاني دوم، هواپيماهاي شکاري مجبور به انجام مانورهاي محيرالعقول باشند. ميگهاي29 نوع M ، M2 و SMT نيز صادراتي نيستند؛ هرچند عمدهء مشكلات ساختاري ميگهاي29 اوليه را به ارث برده اند.

  6. ناوهاي هواپيمابر
    Aircraft Carriers

    ناوهاي هواپيمابر، به طور معمول، بزرگترين كشتي نيروهاي دريايي محسوب مي‎‏شوند. يك ناو كلاس نيميتز، با دو رآكتور هسته‏اي و چهار توربين بخار به حركت در مي‏آيد و طولي معادل 333 متر و قيمتي در حدود 4.5 ميليارد دلار دارد. ايالات متحدهء آمريكا، بزرگترين كاربر ناوهاي هواپيمابر در جهان است كه تعداد 11 ناو هواپيمابر فعال و در حال خدمت در اختيار دارد. اتحاد جماهير شوروي نيز پيش از فروپاشي، يكي از قدرتهاي بزرگ در زمينهء استفاده از ناوهاي هواپيمابر محسوب مي‎شد كه امروزه به بدبختي و فلاكت افتاده است. ناوهاي هواپيمابر، اساس قدرت ايالات متحده محسوب می‏شوند.


    http://www.airforce-technology.com/projects/x47/images/X-47Pegasus_5.jpg
    جت بدون سرنشين X-47 Pegasus بر روي عرشهء ناو هواپيمابر


    ناوهاي هوايپمابر همواره با تعدادي از شناورهاي جنگي به منظور پشتيباني رزمي و محافظت همراهي مي‏شوند كه به اين گروه كشتي‏ها، به طور معمول «گروه نبرد» يا «گروه همراه» مي‏گويند كه در اصطلاح نام carrier battle group (گروه ضربتي ناوهواپيمابر) يا يك ناوگروه ضربتي (carrier strike group) را مي‏دهند. كشتي‏هاي پشتيباني كنندهء هر ناو هواپيمابر، به طور معمول شامل سه يا چهار شناور بدين شرح هستند: رزمناو مجهز به سامانهء دفاعي (نظير Aegis)، ناوشكن، يك يا دو ناوچه و دو يا سه زيردريايي تهاجي. وظيفهء اين گروه، محافظت ناو هواپيمابر در برابر حملات هوايي، موشكهاي ضدكشتي، تهديدات زيرآبي و هر خطري باشد كه ناو هواپيمابر و بقيهء گروه را مورد تهديد قرار دهد. پشتيباني لجستيكي اين گروه، با تركيبات گوناگوني از سلاح‏ها و مهمات، روغن‏هاي مورد نياز موتورها، و كشتي‏هاي آذوقه‏بر فراهم مي‏گردد.

    http://www.naval-technology.com/projects/nimitz/images/nimitz9.jpg
    ناو هواپيمابر 100 هزار تني يو‏ اس اس نيميتز


    كاتاپولت چیست؟
    محدوديت ايجاد شده براي هواپيماهايي كه قرار است در ماموريتهاي مختلف شركت نمايند و از عرشهء ناو به راحتي برخاست نمايند، به دليل فقدان پرتابگر ويژه (كاتاپولت) بر روي عرشهء اين ناوها بود. با توجه به كوتاه بودن نسبي طول عرشهء يك هواپيمابر نسبت به يك باند معمول زميني، و همچنين با عنايت به اينكه يك هواپيماي بازگذاري شده با بمب، بسيار سنگين‎تر از هواپيماي بارگذاري شده با موشك مي‏‎باشد، چنين هواپيمايي، هيچگاه به شتاب لازم جهت برخاست از عرشهء ناوهواپيما دست پيدا نخواهد كرد. هواپيماهاي عظيم‏الجثه‏اي نظير F/A-18E كه ويژهء عمليات ضربتي از طريق پرتابگر ويژهء ناو (كاتاپولت) به هوا فرستاده مي‎شوند، پس از خروج از عرشه، اندكي نزول ارتفاع پيدا مي‏كنند. كاتاپولت، به كمك موتورهاي هواپيما آمده و به هواپيما اجازه مي‏‎دهد كه قبل از برخورد به سطح دريا، به سرعتي بالاتر از سرعت واماندگي دست يابد. (هواپيماهاي بدون سلاح يا آنهايي كه سبك بارگذاري شده‏اند، به طور معمول نيروي كافي براي صعود دارند)

    پرتابگر هواپيماي موسوم به كاتاپولت (Catapult) وسيله‏اي است جهت امكان‏پذير كردن برخاست هواپيماها بر روي عرشهء ناوهاي هواپيمابر و كم كردن فاصلهء‌ دويدن مورد نياز جهت برخاست.

    در فيلم سينمايي Behind enemy lines (پشت خطوط دشمن) چند ملوان و خلبان در اوقات بيكاري خود، به بازي فوتبال آمريكايي مبارت مي‏ورزند به طوري كه توپ فوتبال را در داخل شيار روي عرشه و پشت زاندهء كاتاپولت قرار داده، سپس كاتاپولت را فعال مي‏كردند و بدين ترتيب توپ فوتبال به آسمان پرتاب مي‎شد.

    https://wrc.navair-rdte.navy.mil/warfighter_enc/Carriers/images/cat.gif

    كاتاپولت شامل شياري است كه در قسمت داخلي روي عرشه تعبيه شده و داخل آن، پيستون بزرگي تعبيه شده است و اين پيستون، به چرخ جلو (چرخ دماغهء هواپيما) متصل مي‏شود. به هنگامي كه هواپيما قصد ترك عرشه را مي‏كند، پيستون تعبيه شده در داخل شيار، با فشار بخار آب، چرخ جلوي هواپيما را هل مي‏دهد. آزاد شدن يكبارهء پيستون به همراه قدرتي كه از موتورهايي با پس‏سوز فعال در اختيار هواپيما قرار مي‏گيرد، باعث شتاب‏گيري بسيار پرسرعت هواپيما مي‏گردد. طي مدت تنها چهار ثانيه، سرعت هواپيما به سرعت باد مي‏رسد، (سرعت كشتي + سرعت باد) كه اين سرعت به هواپيما اجازهء برخاست از عرشه را حتا در صورتي كه يكي از موتورها نيز كار نكند، مي‏دهد. در اغلب برخاستهاي هواپيماها از روي عرشه، بخار آب متصاعد شده، قابل مشاهده است.

    http://upload3.postimage.org/68013/photo_hosting.html
    در اغلب برخاستهاي هواپيماها از روي عرشه، بخار آب متصاعد شده، قابل مشاهده است.



    Ski-Jump چیست؟
    براي كمك به برخاست هواپيما در ناوهاي هواپيمابر فاقد كاتاپولت، در انتهاي عرشه، از وسيله‏اي جهت كمك به پرش به نام Ski-Jump استفاده مي‎شود. هواپيما به هنگام برخاست، به سمت مقابل و بالا شتاب گرفته و با كمك پس‏‎سوز موتورها و سيستم Ski-Jump بلند مي‏شود. در نتيجه هواپيما به هنگام برخاست، داراي زاويهء بالاتر نسبت به حالتي خواهد بود كه از عرشه‏اي صاف و بدون زاويه بلند شود. با اين روش، هواپيماهايي كه با موشكهاي سبك‎وزن هوا به هوا بارگذاري شده‏اند، قادر به برخاست از ناوهاي فاقد كاتاپولت مي‏شوند. با اين حال، هواپيمايي كه با مهمات سنگين نظير انواع بمب بارگذاري شده باشد، پس از ترك عرشه، دچار واماندگي شده و زمان كافي براي شتاب‏‎گيري و عدم برخورد با دريا نخواهد داشت.


    http://funkoffizier.files.wordpress.com/2007/03/admiral-kuznetsov-2.jpg
    ناو هواپيمابر آدميرال كوزنتسف، متعلق به نيروي دريايي روسيه، مجهز به عرشهء زاويه دار



    چه كشورهايي داراي ناو هواپيمابر هستند؟
    امروزه در كل جهان، 21 ناو هواپيمابر فعال در اختيار 9 کشور قرار دارد، ضمن اینکه 10 کشور دارای ناوهواپیمابر هستند:

    1- ايالات متحده آمريكا: 11ناو هواپيمابر فعال

    2- بريتانيا: (6 ناو هواپيمابر، 4 در خدمت و 2 در حال ساخت)

    3- فرانسه: يك ناو (شارل دوگل)

    4- ايتاليا: (كاوور) (در حال ساخت)

    5- روسيه: يك ناو فعال (آدميرال كوزنتسف)

    6- هند: يك ناو (آدميرال كورشكوف) (خريداري شده از روسيه)

    7- چين: (Varyag) (غيرفعال، خريداري شده از اوكراين)

    8- اسپانيا: (دو ناو هواپيمابر، يكي در حال خدمت و يكي در حال ساخت)

    9- برزيل: (São Paulo) (خريداري شده از فرانسه)

    10- تايلند: (HTMS Chakri Nareubet) (خريداري شده از اسپانيا)

    همچنين كشورهاي كره جنوبي، بريتانيا، كانادا، چين، هند، ژاپن، استراليا، شيلي، سنگاپور و فرانسه از جمله كاربران ناوهاي هليكوپتربر به شمار مي‏روند.

    اكنون كه در اوائل قرن 21 ام قرار داريم، ناوهاي هواپيمابر فعال، در حدود 1250 فروند هواپيما را حمل مي‏كنند. از اين تعداد، 1000 فروند به ايالات متحده تعلق دارد. پس از آمريكا، بريتانيا و فرانسه از كاربران عمدهء اين ناوها به شمار مي‏روند، هرچند كه ايالات متحده با فاصلهء بسيار زيادي در صدر آنها قرار دارد.

    منبع

  7. حدود 15 سال پيش، پس از پايان دانشگاه، دوستان خوبي پيدا كرده بودم. 3 دوست خوب و صميمي داشتم كه هريك داراي تخصص و مهارت خاصي بودند. تير ماه سال 72 يكي از دوستانم را به جرم باز بودن دگمهء يقه اش در جلوي چشمانم با كتك سوار اتومبيل امر به معروف كردند تا به قول خودشان آدمش كنند!
    دوست ديگرم، به هنگام برگزاري يك ميهماني كوچك و خصوصي در داخل منزل شخصي اش، پس از شكستن درب آپارتمان دستگير و سپس با قرار وثيقه آزاد مي شود.
    يكي ديگر از دوستانم، در داخل كوچه اي محل سكونتشان، به هنگامي كه با نامزد خود در داخل اتومبيل نامزدش، جهت گردش و خوردن شام بيرون رفته بودند، توسط پاترول گشت بازداشت شده و تا زمان اثبات بي گناهيشان! يك شب را در كنار دزدان و بزهكاران سپري مي كنند.

    اندك مدتي بعد، هر سه نفر جداگانه ايران را ترك مي كنند. از سه نفر فوق، دو نفر مدرك كارشناسي ارشد كامپيوتر (هوش مصنوعي و سخت افزار) را در خارج از كشور دريافت كرده و در دو شركت معتبر اروپايي (در آلمان و انگليس) جذب كار مي شوند.
    نفر سوم، پس از اخذ PHD در رشته هواشناسي دانشگاه مريلند، در همان جا ماندگار گرديد و يا يك دختر ايراني الاصل تبعه آمريكا ازدواج نمود.

    از قديم گفته اند خراب كردن بسيار آسان است و ما ملتي هستيم كه هم اين را مي دانيم و هم هنوز بدان عمل مي كنيم.
    با تشكر
    سخنانی از گذشته در همین رابطه

  8. [align=center]Operations Southern Watch and Northern Watch[/align]
    [align=center]عملیات در محدودهء منطقهء پرواز ممنوع جنوب و شمال عراق[/align]

    [align=center]تصویر[/align]

    به دنبال عملیات «طوفان صحرا» در جهت آزادسازی کویت از چنگال رژیم بعث عراق، دو منطقهء پرواز ممنوع جهت هواپیماهای نظامی عراقی در شمال و جنوب این کشور به منظور حمایت از غیرنظامیان عراقی تعیین گشت. این منطقه، عمدتن به وسیلهء هواپیماهای نیروی هوایی ایالات متحده و بریتانیا مورد گشت و حفاظت قرار می‏گرفت. در این بین، جنگنده‏های F-15E جمعی اسکادران جنگی 494 ام موسوم به «Black Panthers» بین سالهای 1993 و 1993 تا 1997 در ترکیه استقرار یافتند تا عملیات کنترل بر فراز منطقهء پرواز ممنوع در شمال عراق را به اجرا دربیاورند.

    [align=center]تصویر[/align]

    اسکادران جنگی 492 ام موسوم به «Madhatters» بین سالهای 1995 تا 1997 و اسکادران 391 ام کمی بعد، یعنی در همان سال 1997 در منطقه استقرار یافتند. در طی نزدیک به یک دهه، اسکادرانهای F-15E به دفعات گوناگون در موقعیتهای رزمی قرار گرفتند. به تاریخ ژانویهء 1993، به دلیل نقض آتش‏بس، بمب کوچکی بر روی اهداف عراقی‏ها در زیر مدار 32 درجه (منطقه پرواز ممنوع جنوب) رها شد و یک سایت موشکهای Sa-3 (سام3) به کلی منهدم گردید. تنها چند روز بعد، ده فروند F-15E به عنوان جزئی از یک برنامهء تنبیهی علیه اهدافی در شمال و جنوب منطقهء پرواز ممنوع وارد عمل شدند، زیرا اغلب پروازهای انجام شده بر روی این دو منطقه، با پدافند هوایی عراق مواجه می‏شد. از آنجایی که جنگنده‏های F-15E قادر به حمل طیف گوناگونی از تسلیحات هوا به زمین بودند، این امر، آزادی عمل بسیاری به خدمهء این هواپیماها در حمله به اهداف مورد نظر می‏بخشید.

    جنگنده‏های F-15E تنها به واسطهء پوشش نزدیک هوایی ایجاد شده توسط هواپیماهای پیش‏اخطار آواکس عربستان سعودی قادر به عملیات می‏شدند و خدمهء این هواپیماها، دستورالعمل‏های لازم را از خدمهء آمریکایی هواپیماهای آواکس دریافت می‏کردند و بدین طریق قادر می‏شدند به اهدافی خارج از برنامه نیز به راحتی حمله‏ور شوند.

    [align=center]تصویر[/align]

    در طول سه سال بعد از تصویب مناطق پرواز ممنوع در شمال و جنول عراق، تجاوزات رژیم عراق به حریم این دو منطقه به دلیل کاهش شدید توان عملیاتی عراقی، به کمترین میزان خود رسید. در نهایت به سال 1997، دولت اسلام گرای ترکیه اجازه داد تا از پایگاه هوایی اینجرلیک جهت گشت هوایی بر فراز منطقهء پرواز ممنوع شمال عراق استفاده شود.


    [align=center]Operation Desert Fox[/align]
    [align=center]عملیات روباه صحرا (1998)[/align]

    به تاریخ دسامبر 1998، به دنبال عدم قبول حضور بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل (UNSCOM) از سوی رژیم عراق، عملیات «روباه صحرا» (Operation Desert Fox) به اجرا درآمد.

    به تاریخ 28 دسامبر 1998، سه فروند F-15E هرکدام دو بمب بسیار دقیق و هدایت شوندهء 500 پوندی GBU-15 را بر علیه اهداف مورد نظر خود رها ساختند. در این بین، بمبهای دو فروند از این هواپیماها به سایت راداری و سامانهء هدایت موشکهای Sa-3 (سام3) و سامانهء اپتیکال هدایت پذیری این موشکها اصابت نمود. سومین جنگندهء F-15E با یک بمب، اولین سایت کنترل و فرماندهی موشکهای Sa-3 را هدف قرار داد و با بمب دیگر، رادار جستجوگر و همچنین واحد هدایت پذیری اپتیکال این سایت موشکی را منهدم ساخت. چهارمین جنگندهء F-15E که در این ترکیب پروازی در حال همراهی بود، نتوانست بر روی هدفی قفل نماید و بنابراین هیچ بمبی را رها نساخت.

    [align=center]تصویر[/align]

    پس از انجام عملیات «روباه صحرا»، و انجام برخی عملیاتهای تنبیهی و بازدارنده از جانب جنگنده‏های F-15E، دولت عراق از تجاوزات به منطقهء پرواز ممنوع دست کشید. در این مدت، تنها در منطقهء پرواز ممنوع در شمال عراق، 105 روز عملیات به طور غیرمتوالی به انجام رسید. تنها در حین انجام عملیاتهایی که بین روزهای 25 ژانویه تا 26 ژانویهء 1999 به وقوع پیوستند، جنگنده‏های F-15E، بارها از موشکهای دورپرواز و بسیار دقیق AGM-130 و بمبهای هدایت شوندهء بسیار دقیق GBU-12 بر علیه سایتهای موشکی سام در نزدیک شهر موصل استفاده کردند.

    جنگنده‏های F-15E در نیروی هوایی ایالات متحده، به عنوان هواپیمایی در نظر گرفته می‏شوند که دارای بیشتر میزان درخواست عملیات در بین سایر جنگنده‏های تاکتیکی این نیرو، قرار می‏گیرند. علی‏الخصوص اینکه تعداد این هواپیماها نسبت به تعداد جنگنده‏های F-16 در منطقه، بسیار کمتر می‏باشد. از جنگنده‏های F-15E عمومن در حمله به پناهگاههای زیرزمینی ذخیره‏سازی مهمات، مراکز فرماندهی و کنترل، حمله به توپهای ضدهوایی 100 م م KS-19، و سایتهای موشکی زمین به هوایی Sa-3 و Sa-6 استفاده می‏شود. F-15E همچنین قادر بود به عنوان یک جنگندهء شکاری جهت انجام گشت هوایی بر فراز عراق به انجام وظیفه بپردازد، ضمن اینکه همراه سایر جنگنده‏ها، وارد عملیات ضربتی شود. هواپیماهای F-15E، اغلب در کنار جنگنده‏های F-14، F/A-18 و EA-6B نیروی دریایی به انجام وظیفه پرداختند، دقیقن به همان کیفیتی که در کنار جنگنده‏های F-16 نیروی هوایی در عملیاتها شرکت می‏جستند.

    عمليات جلوگيري از پرواز، بر فراز منطقهء پرواز ممنوع روي بوسني و هرزگوين توسط سازمان ملل در شرايطي انجام شد كه وضعيت منطقهء بالكان، چندين سال بود كه رو به وخامت گذاشته بود. به تاريخ آوريل 1993، پس از اينكه شوراي امنيت سازمان بدين نتيجه رسيد كه پرواز تمامي هواپيماها و هليكوپترها را در آن منطقه ممنوع باشد، مگر اينكه سازمان ملل اجازه دهد، جنگنده‏هاي F-15E جمعي اسكادران 492 ام و 494 ام در محل پايگاه هوايي Aviano در ايتاليا مستقر شدند.

    در اواخر سال 1993، وضعيت، خراب‏تر شد و سازمان ناتو به اسكادرانهاي F-15E دستور داد تا عملياتهاي ضربتي محدودي را بر عليه اهدافي متعلق به صربها، و همچنین اهدافی در كروواسي و پايگاه هوايي Ubdina انجام دهد.
    تعداد هشت فروند F-15E به عنوان قسمتي از 30 فروند هواپيماي اعزامي به ماموريت، به بمب‏‎هاي بسيار دقيق هدايت شوندهء GBU-12 تجهيز شدند تا به سايتهاي موشكي Sa-6 حمله كنند. اما اين عمليات، در ميانهء راه لغو گرديد، زيرا هواپيماهاي F-15E به دليل پدافند بسيار مستحكم صربها، قادر به نفوذ و انجام عمليات نشدند.
    به تاريخ دسامبر 1993، جنگنده‏هاي F-15E ماموريت يافتند تا دو سايت موشكي Sa-2 را كه به سمت دو جنگندهء «سي هارير» نيروي دريايي بريتانيا، آتش گشوده بودند، منهدم نمايند. هرچند اغلب ماموريتهايي كه به جنگنده‏هاي F-15E محول مي‏گرديد، رزمي نبودند، اما اين هواپيماها، اغلب مجبور به شليك تسليحات خود مي‏‎شدند.

    [align=center]تصویر[/align]

    به تاريخ آگوست 1995، اسكادران 90 ام جنگنده نيز به ساير اسكادرانهاي F-15E ملحق شد. تا آن زمان، اسكادرانهاي 492 ام و 494 ام، بيش از 2500 سورتي پرواز در قالب عمليات منع پروازي انجام داده بودند كه از اين تعداد، 2000 فقره متعلق به اسكادران 492 بود، زيرا اين اسكادران، مدت زمان بيشتري را نسبت به اسكادران 494 ام در آن منطقه حضور داشت. به تاريخ 30 و 31 آگوست 1995، جنگنده‏هاي F-15E با بمب‏هاي GBU-10 و GBU-12 به محل تجمع ادوات زرهي و تداركات زميني صربها در اطراف سارايوو حمله كردند. به تاريخ 5 سپتامبر 1995، تعداد بيشتري از بمب‏هاي GBU-12 مورد استفاده قرار گرفت و چهار روز بعد، براي اولين مرتبه، بمب GBU-15 نيز مورد استفاده قرار گرفت. در نهمين روز نيز، پدافند هوايي و نيروهاي زميني صرب در اطراف شهر «بانيالوكا» در بوسني مورد حمله قرار گرفت.


    [align=center]Operation Allied Force[/align]
    [align=center]عمليات نيروهاي متفق (كوزوو)[/align]

    به سال 1999، عمليات نيروهاي متحد در منطقهء كوزو به اجرا درآمد. پس از اعلام اخطارهايي از سوي سازمان ناتو به رئيس‏جمهور صربستان، «اسلوبدان ميلوسوويچ» مبني بر اينكه نيروهايش را از كوزوو خارج سازد، عمليات نيروهاي متحد به تاريخ مارس 1999 آغاز گشت.

    26 فروند F-15E جمعي اسكادرانهاي 492 ام و 494 ام جنگنده، درگير نبرد بسیار شديدي با سايتهاي موشكي زمين به هوا و ايستگاههاي رادار پيش‏اخطار صربها شدند. جنگنده‎هاي F-15E به همان كيفيتي كه در پايگاه Lakenheath در بريتانيا استقرار يافته بودند، در پايگاه Aviano در ايتاليا، جاي گرفتند. اين جنگنده‏ها، تنها واحد جنگنده‏هاي F-15E بودند كه ماموريت «پشتيباني نزديك هوايي» را برعهده داشتند. چنين عقيده‏اي در اواخر دههء 1990، يك ايدهء جديد به شمار مي‏رفت، چیزی که امروزه تمامي هواپيماهاي نيروي هوايي، (اعم از F-16، F-15E و A-10) چنين ماموريتي را انجام مي‏دهند. اغلب ماموريتها اين جنگنده‏ها، حدود 7.5 ساعت به طول مي‏انجاميد و شامل دو عمليات سوختگيري هوايي بود. در اين ماموريتها، جنگنده‏هاي F-15E مخلوطي از موشكهاي هوا به هوا و هوا به زمين را حمل مي‏كردند؛ به همين جهت، قادر بودند، هم عمليات گشت هوايي را انجام دهند (Combat Air Patrol يا CAP) و هم قبل از بازگشت به پايگاهشان، بمب‏ها را بر روي اهداف رها سازند. بزرگترين تهديدي كه هواپيماهاي متفقين را تهديد مي‏كرد، سايتهاي متحرك موشكهاي سام نيروهاي صرب بود. خدمهء جنگنده‏هاي F-15E، نسبت به اين تهديدات، بسيار هوشيار بودند، زيرا چندين هواپيما، در گذشته بدين طريق ساقط شده بودند؛ كه برجسته‏ترين مورد، سرنگوني F-117 در طول جنگ با صربها بود. هنگامي كه خطر سايت موشكي، بزرگ بود يا سلاح ويژه‏اي جهت تاثيرگذاري مورد نياز بود، از موشك هوا به زمين دوربرد AGM-130 استفاده مي‎شد تا امكان شليك از فواصل دور از دسترس سايت پدافند هوايي، امكان‏‎پذير شود. اين موشك، با موفقيت بر عليه دو فروند MiG-29 یوگوسلاوی در روي زمين، مورد استفاده قرار گرفت.


    AGM-130
    موشك دورپرواز AGM-130، سلاحي بسيار گران‏قيمت و دقیق بود كه تنها عليه اهدافي خاص مورد استفاده قرار گرفت. هنگامي كه خدمه قصد داشتند تا سلاح مورد استفاده‏اشان را حين سير به سمت هدف كنترل نمايند تا ميزان دقت و تاثيرپذيري آن به حداكثر برسد، افسر تسليحات (WSO) مي‏‏توانست سلاح را به سمت هدف هدايت كند يا هدفگيري را به هنگام نزديك بودن آن به غيرنظاميان لغو كرده و آن را به سمت زمين، جايي كه دور از غيرنظاميان باشد، كنترل نمايد. اعضاي ناتو براي حمله به چنين اهدافي دچار محدوديت بودند. حداقل يك مورد از چنين حملهء به ثبت رسيده است كه در جريان آن، يك فروند F-15E به وسيلهء يك موشك دوربرد AGM-130، يك پل مخصوص عبور قطار مسافربري را هدف قرار داد كه باعث كشته شدن تعداد زيادي از غيرنظاميان گشت.
    در نهايت به تاريخ ژوئن 1999، اسلوبدان ميلووسويچ، نيروهايش را از كوزوو خارج ساخت.


    [align=center]Operation Enduring Freedom[/align]
    [align=center]عمليات «آزادي بادوام»[/align]

    31 روز پس از حملات تروريستي 11 سپتامبر 2001، اسكادران 319 ام جنگنده، موسوم به The Bold Tigers، به مقصد پايگاه هوايي «احمدالجابر» در كويت حركت داده شدند. طبق برنامهء زمان‏‎بندي شده، اين واحد بنا بود در عمليات گشت بر فراز منطقهء پرواز ممنوع بر فراز جنوب عراق شركت جويند، اما آنها به قصد پشتيباني در عمليات جديد (OEF) انتخاب شدند.

    در طي حملات ضربتي جنگنده‏هاي F-15E بر عليه ساختمانهاي نظامي در شب اول عمليات، انبارهاي مهمات طالبان، مخفي‏گاههاي تعبيه شده در درون غارها و كمپهاي آموزشي سازمان تروريستي القاعده هدف قرار گرفتند. در افغانستان، هم موشكهاي دوربرد AGM-130 و هم بمب‏هاي 2000 پوندي GBU-15 مورد استفاده قرار گرفتند. اين اولين تجربهء جنگي در استفاده از بمب‏هاي GBU-15، GBU-24 و GBU-28 بر عليه اهدافي با سازهء تقويت شده، مراكز كنترل و فرماندهي و ورودي غارهای مخفی متعلق به طالبان بود.

    جنگنده‏هاي F-15E اغلب با تركيب دو فروندي با همراهي دو فروند F-16C به عمليات مي‏پرداختند. در طول تنها چند هفته، تمامي اهداف منهدم شدند و بعد از آن، يافتن هدفي مهم، بسيار دشوار بود.

    نيروهاي طالبان به موشكهاي دوش پرتاب زمين به هواي «سام7» و «استينگر» دسترسي داشتند كه البته هيچ خطري براي هواپيماهاي آمريكايي كه در ارتفاعي بالاتر از 7000 فوتی پرواز مي‏كردند، محسوب نمي‎‏شدند. معدود سايتهاي ثابت موشكهاي زمين به هوا نيز كه عمدتن در اطراف «مزار شريف» و «بگرام» قرار داشتند، در همان اوائل جنگ از بين رفته بودند و بدين جهت، افغانستان، محيطي با ميزان خطر بسيار كم براي هواپيماهاي آمريكايي محسوب مي‎شد.

    در طول سه هفتهء بعد، هواپيماها، تنها با درخواست از طرف نيروهاي ائتلاف زميني وارد عمليات مي‏شدند. در اين ماموريتها، جنگنده‏هاي F-15E به طور معمول با بمب‏هاي Mk-82 و GBU-12 تجهيز مي‎‏شدند، هرچند كه ساير مهمات نيز به وسيلهء آنها حمل مي‎شدند. براي مثال، در طول انجام يك عمليات هوايي، يك بمب GBU-28، دو بمب GBU-24 و شش بمب GBU-12 رها مي‎شدند. براي اهدافي كه در نزديكي آنها، مردم غيرنظامي، خودروها و وسائل نقليه قرار داشتند، لزومن از بمب استفاده نمي‏شد و خدمهء F-15E در چند موقعيت مشابه، از مسلسل هواپيما سود می‏جستند تا خطری متوجه مردم غیرنظامی نشود.

    در طول يك دورهء سه ماهه از عمليات OEF، چهار تن از خدمهء هواپيماهاي اسكادران 391 ام، موفق به كسب بالاترين زمان انجام عمليات در تاريخ شدند؛ آنها به مدت 15.5 ساعت، بر فراز منطقهء اهداف به طور مداوم در حال پرواز بودند. طی این زمان طولانی، دو جنگندهء F-15E به ساختمانهاي مقر فرماندهي و كنترل، دو پناهگاه احتمالي هواپيماهاي جنگي طالبان و يك جادهء اختصاصي ويژهء نيروهاي طالبان، حمله كردند. جنگنده‏هاي F-15E، ضمن اين عمليات، 12 بار سوختگيري هوايي انجام دادند.


    استفاده از بمب BLU-118/B
    به تاريخ 7 ژانويهء 2002، اسكادران 391 ام به پايگاه اصلي خود بازگشت و اسكادران 335 ام جاي آن را گرفت. اسكادران 391 ام، با انجام روزانه دو تا هشت سورتي پرواز، خود را به محل استقرار اصلي خود رساندند. اسكادران 391 ام به عنوان اولين استفاده از بمب‏هاي BLU-118/B در نبرد واقعي، از ساير اسكادرانها، متمايز مي‏گردد؛ اين بمب‏ها به منظور بيرون كشيدن اعضاي گروهك طالبان از مخفي‏گاهشان، كه درون غارها بود، استفاده شدند. به تاريخ 2 مارس 2002، اولين بمب از اين نوع، بر روي غارهاي مجموعهء «گاردز» در افغانستان رها شد، اما بمب هدف خود را گم كرد (اين موضوع هيچگاه در رسانه‏هاي خبري اعلام نشد).

    نقطهء شاخص ديگر در تاريخ جنگنده‏هاي F-15E، به تاريخ 4 مارس 2002 به وقوع پيوست. در اين تاريخ، دسته‏اي از اين هواپيماها، مامور پشتيباني از عملياتي به نام Battle of Roberts’ Ridge شدند. اين جنگنده‏ها، ابتدا به درخواست نيروهاي زميني موسوم به Texas 14 جهت انجام ماموريت «پشتيباني نزديك هوايي» اعزام شدند و ماموريت آنها، انهدام يك پست ديده‏‎باني نيروهاي طالبان بود. 16 دقيقه پس از برخاست، در ساعت 0141 (يك و 41 دقيقه بامداد)، هواپيماي F-15E با کد Mako 30 هدف آتش شديد تيربار 20 م م واقع شد، بدین جهت این هواپيما در مقام مقابله، بلافاصله به محل تيراندازي حمله‏ور شد. خدمهء F-15E فورن متوجه شدند كه سرباز شليك كننده به سمتشان، يك خدمهء مخصوص ضدهوايي نمي‏باشد. خيلي زود معلوم شد كه آن سرباز، يك نيروي ويژهء نيروي دريايي بوده و يكي از اعضاي تيمي مي‏باشد كه پس از گيرافتادن در محل كميني نزديك درهء «شاهي‎كوت»، در جستجوي هليكوپتر شينوك نجات مي‏باشند. با اين حال، F-15E يك بمب GBU-12 را رها ساخت كه منجر به كشته شدن يك تن و زخمي شدن دو نفر ديگر شد، ضمن اينكه اعضاي اين گروه، حين تيراندازي، به سمت شرق تغيير مكان دادند. دومين بمب نيز رها شد، اما با توجه به مختصات نادرستي كه در كامپيوتر F-15E وارد شده بود، بمب از دست رفت. به دنبال سعي يك هليكوپتر شينوك حامل تيم نجات جهت كمك به اعضاي نيروي ويژهء نيروي دريايي، يك موشك آرپي‏‎جي متعلق به طالبان، به هليكوپتر اصابت كرده و باعث ساقط شدن آن گشت. در طول اتفاق تمام اين ماجراها، جنگندهء F-15E سوختگيري هوايي انجام داده و دستورالعمل تازه‏اي را از طرف تيم سومي در نزديكي مرز، جهت همكاري با گروه Texas 14 دريافت نمود.

    جنگنده‏هاي F-15E، تعداد يازده عدد بمب GBU-12 را بين ساعتهاي 0252 تا 0303 جهت كمك به نيروهاي زميني رها ساختند. بلافلاصله جنگنده‏هاي F-15E وارد كمك به بازماندگان سانحهء هليكوپتر شينوك شدند، در حالي كه دشمن تنها 75 متر با محل سقوط هليكوپتر فاصله داشت. اين هواپيماها نمي‏توانستند از بمب استفاده كنند زیرا امکان آسیب دیدن نیروهای خودی وجود داشت، بدين جهت آنها محل سقوط هليكوپتر را به عنوان يك نقطهء مرجع درنظر گرفتند و اطراف آن را به رگبار بستند. يك فروند F-15E به سمت هواپيماي تانكر بازگشت و F-15E ديگر از هواپيماي آواكس درخواست نمود تا تعداد ديگري هواپيما به منطقه گسيل شود تا نقطهء مورد نظر را بهتر بتوانند هدف قرار دهند. لحظاتي بعد، دسته‏اي از هواپيماهاي F-16C جمعي اسكادران 18 ام، وارد عمل شدند و منطقهء مورد نظر را آماج حملات‌ خود قرار دادند. مدتي بعد، هر دو دستهء هواپيماهاي F-15E و F-16C به دليل اتمام فشنگهاي مسلسل، متقاعد شدند تا منطقهء مورد نظر را با بمب هدف قرار دهند. آواكس از هواپيماهاي F-15E درخواست نمود تا به پايگاهشان بازگردند اما حضور آنها در آن لحظات جهت پشتيباني نيروهاي زميني لازم بود و بنابراين دوباره به فوريت به همان نقطه بازگشتند. پس از بروز برخي مشكلات در راديوي هواپيماها و همچنين نقص احتمالی در سيستم رهاسازي تسليحات كه مانع از انداختن بمب‏‎ها شده بود، جنگنده‏هاي F-15E سرانجام هركدام يك بمب GBU-12 را رها ساختند و براي رهاسازي ساير بمب‏ها، كسب تكليف كردند، اما به آنها دستور داده شد تا به پايگاه هوایی «الجابر» در كويت بازگردند.


    [align=center]Operation Iraqi Freedom[/align]
    [align=center]عمليات آزادسازي عراق[/align]

    در اواخر سال 2002، امکان وقوع جنگ با رژیم صدام حسین، لحظه به لحظه افزایش می‎یافت و اسکادران چهارم جنگندهء مستقر در پایگاه هوایی سیمور جانسون (Seymour Johnson Air Force Base) در شمال کارولینا، که آخرین اسکادران به کارگیرندهء جنگنده‏های F-15E در جهان محسوب می‏شدند، به زودی دستوری مبنی بر استقرار حداقل یک اسکادران در منطقهء خلیج فارس را دریافت کردند.

    اسکادران 336 ام، به عنوان اولین یگان، دستور استقرار در منطقه را دریافت نمود و مقرر شد در پایگاه هوایی «الدوحه» در قطر، مستقر شوند. بین 11 تا 17 ژانویهء 2003، تعداد 24 فروند هواپیما در این پایگاه استقرار یافتند و جهت درگیری و وارد شدن در عملیات، مطابق طرحی که از جانب پایگاه طراح عملیاتهای هوایی واقع در پایگاه هوایی «شاهزاده سلطان» در عربستان سعودی دریافت کرده بودند، آمادهء نبرد شدند. اسکادران 336 ام، تا تاریخ 27 ژانویه زمین گیر بود تا اینکه دولت ایالات متحده و قطر، مشکلات حقوقی را حل کردند و پس از آن اجازهء پرواز یافتند.

    جنگنده‏های F-15E پروازهای خود را به منظور پشتیبانی از عملیات بر روی منطقهء پرواز ممنوع در جنوب عراق آغاز کردند، که اغلب این پروازها، جهت نظارت و شناسایی به منظور تسهیل در انجام ماموریتهای ضربتی آینده صورت می‏پذیرفت. بدین ترتیب که خدمهء پروازی، ماموریتهای رزمی را در برعلیه اهداف بالقوه در عراق شبیه‏سازی می‏کردند و به قوانین و فنون رزم واقعی آشنا می‏شدند تا به هنگامی که نیاز به حملات واقعی باشد، به خوبی بتوانند در درگیری و ایراد ضربات، موثر عمل نمایند و به خوبی بتوانند از پشتیبانی هواپیماهای آواکس عربستان سعودی بر روی اهداف دشمن بهره گیرند و به درستی عمل نمایند.

    در طول انجام مراقبت و گشت هوایی بر فراز منطقهء پرواز ممنوع در جنوب عراق، جنگنده‏های F-15E اغلب به اهدافی در جنوب و غرب عراق حمله کردند که از جملهء این اهداف می‏توان به سایتهای راداری، ایستگاههای رادیویی پخش پارازیت، سایتهای ارتباطاتی، پستهای فرماندهی و سیستم‏های پدافند هوایی اشاره نمود. برای مثال تنها در یک شب، چهار فروند جنگندهء F-15E تعداد زیادی بمب GBU-24 را بر روی مرکز فرماندهی «گارد ریاست جمهوری» و مرکز اصلی «حزب بعث» در شهر بصره فرو ریختند. این بمباران در حالی صورت گرفت که یک گروه چهار فروندی دیگر، در ارتفاعی بسیار پائین و نزدیک سطح زمین، اقدام به انهدام کامل سیستم دفاع هوایی منطقه با بمبهای GBU-10 نمودند.

    با نزدیک شدن به اواخر فوریهء سال 2003، پرسنل بیشتری در اختیار اسکادران 336 ام قرار گرفت و واحد آنها دارای 150 خلبان و WSO بسیار ورزیده گردید. بسیاری از این پرسنل، از بین دو اسکاردان آموزشی 333 ام و 334 ام جنگنده انتخاب شده بودند که در پایگاه هوایی Mountain استقرار داشتند. این به معنی وجود چهار خدمه برای هر فروند F-15E بود.
    به زودی اسکادران 492 ام و 494 جنگنده نیز در پایگاه هوایی دوحهء قطر استقرار داده شدند. یکی از اهداف نهایی که برای هواپیماهای گشت زننده در منطقهء پرواز ممنوع جنوب عراق درنظر گرفته شده بود، از کار انداختن پدافند هوایی و شبکهء راداری پیش‏اخطار نزدیک به مرز اردن بود تا هواپیماهای F-16 و هلیکوپترهای نیروهای مخصوص، به هنگام آغاز جنگ بتوانند در آن منطقه و بیرون از مرزهای اردن به اجرای عملیات بپردازند.

    سایتهای رادار و ایستگاههای رادیویی پخش پارازیت بسیاری در غرب عراق و نزدیک به پایگاه هوایی H3 طی این عملیات هدف قرار گرفتند. ضمن اینکه در طی انجام این ماموریت، جنگنده‏های نیروهای ائتلاف، به پدافند بسیار سنگین توپهای ضدهوایی عراق در این ناحیه برخورد کردند.

    اما نبرد حقیقی، زمانی بود که آتش جنگ برافروخته گردید و خدمهء جنگنده‏های F-15E نمی‏دانستند که ضوابط و مقررات یک جنگ حقیقی چگونه است. هنگامی که به تاریخ 19 مارس 2003، بمب‏افکن‏های F-117، بمبهای خود را بر روی بغداد و مکانی که گمان می‏رفت صدام حسین در آنجا حضور دارد رها ساختند. برخی از جنگنده‏های F-15E بمبهای GBU-28 را بر روی پایگاه هوایی H3 فرو ریختند و برخی دیگر، در همان منطقهء پرواز ممنوع در جنوب عراق، اقدام به عملیات ضربتی نمودند؛ ضمن اینکه موشکهای کروز Tomahawk راه را برای رسیدن کم دردسر هواپیماها به بغداد هموار نمودند. در تمام این عملیاتها، جنگنده‏های F-15E بر اساس ماموریت همیشگی‏شان، مشغول پشتیبانی از منطقهء پرواز ممنوع در جنوب عراق بودند.

    [align=center]تصویر[/align]

    به تاریخ 20 مارس 2003، جنگ در برخی نقاط فروکش کرده و در برخی نقاط دیگر شدت گرفته بود. جنگنده‏های F-15E بر اساس دستورالعملهای کنترل زمینی، با پرتاب موشکهای دورپرواز AGM-130 بر علیه نقاط کلیدی ارتباطاتی، مراکز فرماندهی و کنترل و پستهای فرماندهی در بغداد، وارد عمل شدند. در این بین، برخی از موشکهای شلیک شده از دست رفتند و به اهداف خود اصابت نکردند. برخی بر این عقیده هستند که عملیات فشردهء جنگ الکترونیک هواپیماهای EA-6B که جهت اختلال در کار رادارهای بغداد مشغول عملیات بودند، بر خطا رفتن موشکها تاثیر گذاشته‏اند.

    جنگنده‏های F-15E به دقت و در کنار نیروهای مخصوص عمل کننده در عمق خاک عراق، مشغول انجام وظائف خود بودند. شرح ماموریت این هواپیماها، محرمانه است و تنها خلبانان بسیار باتجربه و کهنه‏کار در این مرحله شرکت داده می‏شدند.
    جنگنده‏های F-15E قادر بودند در یک ناحیهء دایره مانند اطراف نیروهای مخصوص پرواز نمایند و مستقیمن با درخواست این نیروها، به اهداف مورد نظر و تعیین شده توسط نیروهای مخصوص حمله‏ور شوند.

    یکی از مواردی که بارها اتفاق افتاد این بود که خدمهء هواپیماهای F-15E اهداف مورد نظر، نظیر اتومبیلها را با رگبار مسلسل هدف قرار می‏دادند تا مانع از ایجاد تهدید احتمالی بر علیه تیم نیروهای مخصوص شوند، زیرا اهداف نزدیک به نیروهای مخصوص، خطری همانند انفجار بمب محسوب می‏شدند.

    به تاریخ 7 آوریل 2003، یک فروند F-15E به خلبانی کاپیتان اریک بوت دس (Captain Eric Boot Das) و سرگرد ویلیام سالتی واتکینز (Major William Salty Watkins)، به منظور پشتیبانی از نیروهای مخصوص عمل کننده در آن ناحیه، یک بمب را در حوالی شهر تکریت رها ساختند، اما هواپیمای آنها به زمین برخورد کرده و هر دو نفرشان کشته شدند. به هر دو نفر آنها پس از مرگشان، مدال Distinguished Flying Cross و Purple Heart اهداء گردید.

    در طول جنگ سال 2003 با عراق، جنگنده‏های F-15E با انهدام 60 درصد اهداف مربوط به نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق، مستقر در حومهء بغداد، اعتبار ویژه‏ای در بین هواپیماهای تاکتیکی نیروهای هوایی ایالات متحده کسب نمودند. این جنگنده‏ها، در طی جنگ سال 2003، تعداد 65 فروند جنگندهء میگ عراقی را بر روی زمین منهدم نمودند. آنها، نقاط کلیدی پدافند هوایی عراق و همچنین پستهای فرماندهی ارتش عراق را به طور کامل هدف قرار داده و نابود کردند. بدین ترتیب، جنگنده‏های F-15E به راحتی توانستند در عمق خاک عراق و در مناطق به شدت محافظت شده‏ای چون بغداد، پرواز کنند.

    در طول جنگ سال 2003، جنگنده‏های F-15E ارتباط و همکاری تنگاتنگی با سایر هواپیماهای مستقر شده در پایگاه هوایی دوحهء قطر برقرار ساختند؛ از جمله این همکاری‏ها می‏توان به پشتیبانی جنگنده‏هایی چون F/A-18 های نیروی هوایی سلطنتی استرالیا، F-16 و F-117 های نیروی هوایی ایالات متحده و جنگنده‏های «پاناویا تورنادو» (Panavia Tornado) نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا و دسته‏ای از جنگنده‏های F-14 نیروی دریایی ایالات متحده، جمعی اسکادران VF-154 اشاره کرد.

    از جمله هواپیماهایی که از توانایی F-15E در جهت یافتن، شناسایی کردن و انهدام اهداف بهره می‏بردند می‏توان به بمب‏افکن‏های سنگین B-1B، B-52 و هواپیماهای F/A-18، AV-8B و F-14 نیروی دریایی ایالات متحده اشاره کرد.

  9. [align=center]سابقهء شركت در عمليات جنگي[/align]
    [align=center]Operations Desert Shield & Desert Storm[/align]

    F-15E براي اولين بار توانست قابليتهاي رزمي خود را بر عليه عراق، كه كشور كويت را هدف تاخت و تاز نظامي خود قرار داده بود، محك زند. تنها يك هفته پس از آغاز حملهء عراق به كويت، به اسكادران 335 ام تاكتيكي جنگنده (Chief) و اسكادران 336 ام تاكتيكي جنگنده (Rocketeers)، ابلاغ شد تا آمادهء شركت در جنگ شوند. بلافاصله، اسكادران 336 ام پرواز خود به پايگاه هوايي Seeb در عمان را آغاز كرد؛ پروازي كه 15 ساعت به طول انجاميد.

    [align=center]تصویر[/align]

    عليرغم آمادگي جنگنده‏هاي F-15E جهت عمليات، هنوز به روشني مشخص نشده بود كه آنها بايد چه نوع مهماتي را عليه حملهء احتمالي عراق به عربستان سعودي، مورد استفاده قرار دهند. تا آن زمان، اين هواپيماها تنها با بمب‏هاي 500 پوندي Mk 82 و بمب‏هاي 2000 پوندي و خوشه‏اي Mk 84 تجهيز مي‏شدند؛ ضمن اينكه جهت ايجاد مانع براي پيشروي سريع خودروهاي زرهي، استفاده از بمب‏هاي خوشه‏اي ارجحيت داشت، اما تا آن زمان، فرصتي جهت آزمايش كليهء تسليحات و جايگاههاي حمل مهمات در F-15E پيش نيامده بود.

    به تاريخ 30 سپتامبر 1990، در حين انجام يكي از عملياتهاي آزمايشي كه در عمان به انجام رسيدند، يك فروند F-15E جمعي اسكادران 336 ام، دچار سانحه شد و از دست رفت. اين سانحه، به هنگام يك نبرد ساختگي و نزديك هوايي (داگ‏فايت) با يك فروند جنگندهء Jaguar GR.1 نيروي هوايي سلطنتي عربستان به وقوع پيوست. در اين سانحه، خلبان و افسر مهمات (WSO) هر دو كشته شدند.

    به تاريخ دسامبر 1990، دو فروند F-15E جهت انجام آزمونهاي بهتر و دقيق‏تر، به پايگاهي نزديك مرز عراق، حركت داده شده و در پايگاه هوايي Al Kharj متعلق به عربستان سعودي مستقر گشتند.

    به تاريخ 17 ژانويهء 1991، تعداد 24 فروند F-15E به پنچ پايگاه اصلي شليك موشكهاي اسكاد، واقع در غرب عراق، حمله‏ور شدند. ماموريت عليه سايتهاي پرتاب موشكهاي اسكاد رژيم بعث عراق، در شب نيز به وسيلهء دومين گروه هواپيماهاي F-15E كه 21 فروند بودند، ادامه يافت.

    در طول جنگ 1991 خليج فارس، جنگنده‏هاي F-15E ماموريت شكار خود در طول شب در منطقهء غرب عراق را همچنان دنبال كردند. آنها به دنبال پرتابگرهاي متحرك موشكهاي اسكاد بودند، زيرا اين موشكهاي اسكاد، مدام در حال تهديد و ايجاد خطر براي كشورهاي همسايه بودند. پرتابگرهاي موشكهاي اسكاد، مدام در حال تغيير مكان بودند، هنگامي كه هواپيماهاي تجسسي JSTARS يك نقطهء پرتاب اسكاد را مي‏يافتند، جنگنده‏هاي F-15E به سمت آن نقطه، گسيل مي‏‎شدند، اما پيش از رسيدن اين هواپيماها، پرتابگرهاي اسكاد، تغيير مكان داده بودند. بدين جهت، خدمهء جنگنده‏هاي F-15E، به صورت اتفاقي، اقدام به بمباران مي‏كردند و اميدوار بودند بدين طريق با ايجاد ترس و وحشت، مانع از بارگذاري مجدد موشكهاي اسكاد در پرتابگرها شوند.
    (JSTARS هواپيماي پيش‏اخطار و كشف كنندهء تهديدات زميني دشمن است كه نوع تغييريافتهء 300 - Boeing707 مي‏باشد و E-8 Joint STARS نام دارد)

    [align=center]پرواز جمع جنگنده های F-15C، F-16A و F-15E نیروی هوایی ایالات متحده بر فراز چاههای در حال سوختن کویت[/align]
    [align=center]تصویر[/align]

    در طول جنگ خليج فارس، جنگنده‎هاي F-15E بارها توسط شكاري‏هاي MiG-29 و MiG-23 عراقي، مورد تهدید واقع شدند، اما تنها دو موقعيت مناسب هوا به هوا به وجود آمد تا F-15E بتواند اولين شكار هوايي خود را به انجام برساند.
    در اوائل شب 17 ژانويهء 1991، يك فروند F-15E يك جنگندهء MiG-29 عراقي را در رادار خود شناسايي نمود. خلبان F-15E سعي نمود با ميگ عراقي درگير شود، اما هواپيماي F-15E نتوانست حرارت موتور ميگ عراقي را به طور دقيق ثبت نمايد، تا بتواند از موشك AIM-9 (سايدوايندر) خود بر عليه آن استفاده كند؛ بالاخره موشك سايدوايندر شليك شد، اما نتوانست به هدف اصابت كند.

    در برخوردي ديگر، چند فروند F-15E كه كنار يكديگر پرواز مي‏كردند، سعي نمودند تا با يك فروند MiG-29 عراقي كه در فاصله‏اي بسيار دور از آنها پرواز مي‏كرد، درگير شوند، اما بروز اشتباه و بدشانسي، مانع از هدف قراردادن ميگ عراقي شد. در اين برخورد، يك فروند F-15E به سمت ساعت 6 جت عراقي پرواز نمود و با انجام يك مانور، آمادهء شليك شد، اما خلبان براي شليك تعلل نمود، زيرا هم نمي‏دانست هواپيماهاي همراهش (Wingman) دقيقن در كجا قرار دارد (تعلل به جهت عدم شليك به خودي)، و هم اينكه صوت موشك سايدوايندر را كه ناشي از قفل شدن صحيح مي‏باشد، نشنيد. در همين حين، و در حالي كه خلبان ميگ29 عراقي، سعي براي درگيري با F-15E داشت، يك موشك پرتاب شدهء ناشناس، كه مبدا آن نيز نامعلوم بود، به ميگ عراقي اصابت نمود و آن را سرنگون ساخت.

    ديگر ميگ29 ساقط شدهء عراقي، توسط هواپيماي ميگ29 همراهش (Wingman) به اشتباه هدف قرار گرفت و سرنگون شد. يك جنگندهء F-15E در نزديكي ميگ29 ديگر قرار داشت، اما خلبان ميگ29، به هيچ وجه سعي نكرد وارد نبرد هوايي با F-15E نزديكش شود، زيرا در ناحيهء نزديك آنها، هواپيماي F-14A نيروي دريايي ايالات متحده در حال پرواز بود، و خلبانان عراقي، با تجربيات تلخي كه از نبرد با تامكتهاي ايران داشتند، برای نبرد با اف14 هاي آمريكايي نيز، برحذر شده بودند.

    در شب 18 ژانويهء 1991، به هنگام يك عمليات ضربتي بر عليه يك تلمبه خانه و مرکز تصفیهء نفت در نزديكي بصره، يك فروند F-15E هدف پدافند عراق قرار گرفته و سرنگون شد؛ خلبان و كمك‏خلبان آن نيز كشته شدند. ساير خلبانان F-15E كه در اين عمليات شركت داشتند، اذعان مي‏كنند كه اين ماموريت، سخت‏ترين و خطرناك‏ترين ماموريت هوايي در جريان جنگ با عراق بود؛ زيرا آن منطقه، داراي پدافند بسيار سنگيني مشتمل بر موشكهاي Sa-3، Sa-6، Sa-8 و Rolands بود؛ ضمن اينكه در كنار اين موشكهاي مهلك، توپهاي ضدهوايي بسياري نيز گسترده شده بودند.

    دو شب بعد، دومين جنگندهء F-15E نيز هدف موشك Sa-2 پدافند عراق قرار گرفت و سرنگون شد. هر دو خدمه، زنده بودند و چند روز سعي كردند، اسير نشوند. آنها با دو هواپيماي نيروهاي ائتلاف كه در آن نزديكي بودند، تماس گرفتند. واحد امداد و نجات، از همكاري جهت نجات آنها، خودداري مي‏كردند، زيرا خدمهء رزمي گروه امداد و نجات، و همچنين تيم نيروهاي مخصوص، امكان موفقيت‏آميز بودن نجات در آن منطقه را، غيرممكن مي‏دانستند. پس از چندي، اين دو خدمهء F-15E به دست نيروهاي عراقي به اسارت درآمدند. اما برخي گزارشات محرمانه، بر اين موضوع دلالت دارند كه يكي از خدمهء مورد نظر، مشخصات صحيح خود را از طريق راديو و با رمز صحيح اعلام نكرده بود. اين دو نفر، به دستور صدام، به عنوان يك افتخار جنگي، در تلويزيون دولتي عراق به نمايش گذاشته شدند.

    با وجود اينكه خلبانان F-15E از شركت در نبردهاي هوايي، اجتناب كردند، اما به تاريخ 14 فوريهء 1991، چهار فروند جنگندهء F-15E، تعداد 18 جت عراقي را در محل پايگاه هوايي Talil به وسيلهء بمب‏هاي هدايت‏شوندهء GBU-12 و CBU-87 منهدم نمودند.

    تنها شانس پيروزي هوايي براي جنگنده‏هاي F-15E، سرنگوني يك فروند هليكوپتر جنگي هايند (Mil Mi-24) عراقي بود.
    در پاسخ به درخواست كمك گروه نيروهاي مخصوص ايالات متحده، كه به دنبال ورود سه هليكوپتر سنگين Mi-24 عراقي و ثبت دقيق نزديك شدن دو فروند از آنها صورت گرفت، يك فروند F-15E جمعي اسكادران 335 ام، يك فروند هليكوپتر عراقي را حين تخليهء سربازان به وسيلهء سامانهء شناسايي مادون قرمز FLIR به ثبت رساند. جنگندهء F-15E بلافاصله، يك بمب هدايت شوندهء GBU-10 رها نمود. پس از 30 ثانيه، هر دو خدمهء F-15E تصور نمودند، بمب رها شده، به خطا رفته است؛ بنابراين تصميم گرفتند با انجام يك چرخش سريع، به آن منطقه باز گردند و به جاي بمب، از موشك سايدوايندر استفاده نمايند، اما ناگهان متوجه شدند كه اثري از هليكوپتر هايند عراقي وجود ندارد. گروه نيروهاي مخصوص كه در آن منطقه حضور داشتند، تخمين مي‎زنند كه هنگام برخورد بمب 2000 پوندي GBU-10، هليكوپتر عراقي در ارتفاعي حدود 800 فوتي قرار داشت.

    تا تاريخ 2 نوامبر 2001، هيچ نبرد هوايي ديگري به وقوع نپيوست. در اين تاريخ، جنگنده‏هاي F-15E سعي نمودند با گروه ديگري از هليكوپترهاي عراقي درگير شوند، اما از انجام اين كار اجتناب كردند.

    در طول جنگ خليج فارس، جنگنده‏‎هاي F-15E در سرتاسر عراق، همچنان به شكار موشكهاي اسكاد و حمله به مراكزي كه داراي پدافند سنگين بودند، اقدام مي‏كردند. اين هواپيماها، همچنين در چند ماموريت محرمانه، سعي نمودند تا صدام حسين، ديكتاتور معدوم عراق را به هلاكت برسانند. آنها مناطق و اماكني را كه امكان مخفي شدن صدام در آنها مي‏رفت، بمباران نمودند، هرچند كه توفيقي در اين عملياتها نيافتند.

    هنگامي كه در جنگ خليج فارس، امكان درگيري زميني در حال افزايش بود، جنگنده‏هاي F-15E، اقدام به شكار تانكهاي عراقي، حمله به مراكز تجمع تانكها و نفربرهاي زرهي در كويت كردند.

    [align=center]تصویر[/align]

    به دنبال 42 روز نبرد بسيار سنگين براي جنگنده‏هاي F-15E، به تاريخ 1 مارس 1991، آتش‏بس اجرا شد. مناطق پرواز ممنوع براي هواپيماهاي عراقي در شمال و جنوب عراق تعيين گشتند تا خطري متوجه نيروهاي ائتلاف نشود. با وجود اين، هليكوپترهاي جنگي عراق، به آوارگان كرد در شمال عراق حمله كردند.

    جنگنده‏هاي F-15E، در يكي از پروازهاي خود بر روي منطقهء پرواز ممنوع در شمال عراق، تعدادي هليكوپتر عراقي را شناسايي كردند كه بي‏رحمانه، مردم بي‏دفاع روستاي «چمچمال» را آماج حملات خود قرار داده بودند. از آنجايي كه جنگنده‏هاي F-15E، اجازهء شليك نداشتند، تصميم گرفتند با سرعت بسيار زياد و از نزديك آنها عبور كنند. آنها اميدوار بودند جريان گردابي ايجاد شده ناشي از عبور هواپيماها، باعث صدمه ديدن و از كار افتادن ملخ هليكوپترها شود. خدمهء هواپيماهاي F-15E، همچنين نور ليزر را به سمت كابين هليكوپترهاي عراقي تاباندند تا شايد باعث مختل شدن بينايي خلبانان عراقي شوند. تكنيك استفاده از ليزر، كارآمد نيفتاد، اما روش اول، باعث شد يك فروند هليكوپتر هايند عراقي، ساقط شود. اندكي بعد، سرفرماندهي، خدمهء F-15E را از انجام چنين كارهايي منع كرد و دستور داد در ارتفاع كمتر از 10000 فوتي پرواز نكنند.

    جنگنده‏هاي F-15E همچنين در دو عمليات Operation Provide Comfort و Operation Provide Comfort II شركت جستند.

    منابع جهت اطلاعات بیشتر:

    F-15E Strike Eagle Overview

    دیدن پچ های مختلف متعلق به اسکادرانهای F-15E

    McDonnell Douglas F-15E Fighter Bomber

  10. [align=center]McDonnell Douglas / Boeing F-15E Strike Eagle[/align]

    [align=center]تصویر[/align]

    جنگندهء بسيار پيشرفتهء F-15E Strike Eagle ، يكي از مدرن‏ترين و به‏روزترين هواپيماي شكاري بمب‏افكن، جهت انجام عمليات در هرگونه شرائط آب و هوايي مي‎باشد. اين هواپيما، جهت انجام عمليات بازدارندگي در عمق خطوط دفاعي نيروهاي زميني دشمن طراحي شده است. اساس اين هواپيما، از روي شكاري - رهگير موفق دههء 70 يعني F-15 Eagle ساخت مك‏دانل‏داگلاس و توسط كمپاني بوئينگ اقتباس شده است. جنگندهء F-15، قابليتهاي بسيار عالي خود را در حين عمليات «طوفان‏صحرا» به اثبات رساند. اين هواپيما، در عمق خطوط دفاع هوايي عراق،‌ نفوذ كرده و به اهداف بسيار مهم و ارزشمندي حمله‏ور شدند. بدين ترتيب بود كه ماموريت پشتيباني نزديك هوايي را براي نيروهاي ائتلاف فراهم كردند.

    جنگنده - بمب‏افکن Strike Eagle، به وسيلهء رنگ‏آميزي خاکستری تیرهء مخصوص، از انواع F-15C/D كه مخصوص ايجاد برتري هوا هستند، متمايز مي‎شود؛ همچنين تمامي هواپيماهاي F-15E دو نفره هستند.


    تاريخچه
    به تاريخ مارس 1981، نيروي هوايي ايالات متحده، برنامهء ساخت «جنگندهء تاكتيكي توسعه‏يافته» را در قالب برنامهء ETF يا Enhanced Tactical Fighter جهت جايگزيني بمب‏افكن F-111 اعلام نمود. مفهوم مورد درخواست نيروي هوايي، ساخت جنگنده‏اي بود كه قادر باشد عملياتهايي در عمق خطوط دشمن را بدون نياز به پشتيباني اضافي از طرف ساير جنگنده‏هاي مخصوص اسكورت يا هواپيماهاي اخلال‏گر الكترونيك، به انجام برساند.

    كمپاني جنرال‏دايناميكز كه در آن زمان، هنوز توسط لاكهيد بلعيده نشده بود، جنگندهء F-16XL را معرفي نمود، در حالي كه كمپاني معظم مك‏دانل‏داگلاس (كه بعدها تحت مالکیت بوئينگ درآمد)، گونه‏اي خاص از جنگندهء F-15 را معرفي نمود.

    F-15E اولين پرواز خود را به تاريخ 11 دسامبر 1986 به انجام رساند؛ و اولين F-15E توليدي، به تاريخ آپريل 1988، تحويل اسكادران تمرينات تاكتيكي 405 ام (پايگاه هوايي Luke، آريزونا) شد. اما پس از اينكه Strike Eagle در برابر F-16XL برندهء مناقصهء ETF اعلام شد، از تاريخ اكتبر 1989 در پايگاه هوايي Seymour Johnson (واقع در كاروليناي شمالي) عملياتي گشت و در اختيار اسكادران 4 ام جنگي قرار گرفت.

    تاكنون، گونه‏هاي مختلفي از F-15E عملياتي شده‏اند، از جمله، F-15I براي اسرائيل، F-15K براي كرهء جنوبي، F-15S براي عربستان سعودي و F-15SG براي سنگاپور. (به یاری خدا، در پستهای آینده، به تک تک این مدلها، با دقت خواهیم پرداخت)

    تا زماني كه جنگنده‏هاي قديمي F-15C/D توسط F/A-22 جايگزين نشده‏اند، هيچ هواپيمايي جايگزين F-15E در نيروي هوايي نخواهد شد. با توجه به اينكه Strike Eagle به اندازهء حدود دو دهه از F-15C/D جديدتر مي‏باشد، اين هواپيماها قرار است حداقل تا سال 2020 و حتا 2025، در خدمت باقي بمانند.

    امروزه نيروي هوايي ايالات متحده، در حال بررسي مفهوم توليد يك بمب‏افكن منطقه‏اي مي‏باشد. در بين طرحهاي مختلف، نمونه‏اي از جنگندهء F-22 Raptor نيز مدنظر طراحان قرار گرفته است كه در اصل نوادهء هواپيماي Strike Eagle به شمار مي‎رود.


    طراحي
    انجام ماموريت ضربتي در عمق هواپيماي F-15E، يك طرح جسورانه بر پايهء جنگندهء F-15 بود كه در اصل، يك جنگندهء برتري هوايي به شمار مي‏‎آمد و ذره‏اي پيش‏بيني جهت عمليات هوا به زمين در طرح آن، منظور نشده بود. با اين حال، طرح پايهء بدنه F-15، اثبات كرد كه داراي توانمندي‎‏هاي بالقوه‏اي جهت ساخت يك جنگندهء ضربتي مي‏باشد؛ و ضمن اينكه مشغول عمليات عليه اهداف زميني است، قابليتهاي مرگ‎آور F-15 را براي ماموريتهاي هوا به هوا، حفظ نموده است و قادر است از خود در برابر هواپيماهاي دشمن، دفاع كند.

    پيش‏نمونهء اوليهء F-15E، بر اساس تغييرات اعمالي بر روي جنگندهء دونفره F-15B ساخته شد. با وجود اين پيشينه، F-15E داراي تغييرات ساختاري مهم و موتورهاي بسيار پرقدرت‏تر مي‏باشد.

    صندلي عقب در F-15E، به «افسر سيستم‎هاي تسليحاتي» (WSO يا Weapons Systems Officer) اختصاص دارد. به افسر تسليحات، اسامي ديگري چون Wizzo و GIB یا Guy In Back نيز اطلاق مي‎شود. اين شخص، وظيفهء كار با سامانه‏هاي جديد هوا به زمين را نيز بر عهده دارد.


    [align=center]تصویر[/align]
    [align=center]تصویری از کابین تمام دیجیتال خلبان در F-15E[/align]



    [align=center]تصویر[/align]
    [align=center]تصویری از کابین خدمهء WSO در F-15E[/align]

    چهار صفحهء‌ نمايشگر، اطلاعات كسب شده از طريق رادار را در اختيار WSO قرار مي‎دهند. ضمن اينكه اطلاعات جنگ الكترونيك، حسگرهاي حراراتي، نمايشگر وضعيت كلي هواپيما، وضعيت تسليحات، تهديدات دشمن، انتخاب نوع سلاح و استفاده از نقشهء متحرك الكترونيكي جهت ناوبري نيز در اختيار WSO قرار مي‏گيرد. جهت انتخاب نمايشگر جديد و همچنين به منظور تصحيح و پاك كردن اطلاعات اهداف، دو كنترل دستي نصب شده‏اند. اطلاعات به نمايش درآمده بر روي يك صفحه را به راحتي مي‏توان به صفحهء نمايش ديگر منتقل نمود. بر خلاف جنگنده‏هاي دونفره‏اي چون اف4 فانتوم و اف14 تامكت، كه سرنشين عقب، به كنترلهاي پروازي دسترسي ندارد، در كابين WSO جنگندهء F-15E، يك دستهء هدايت و يك دستهء گاز تعبيه شده است، و بدين طريق، WSO قادر است در صورت نياز، پرواز را هدايت كند، البته با توجه به اينكه، کابین عقب،، داراي ديد بسيار كمتري مي‏باشد.
    [align=center]تصویر[/align]


    Conformal Fuel Tank
    جهت افزايش برد و مداومت پروازي، در F-15E دو تانك سوخت تطبيق يافته با بدنه (CFT) تعبيه شده است. اين تانكهاي سوخت، نسبت به انواع معمول تانكهاي سوخت كه در زير بالها نصب مي‎شوند، پساي كمتري ايجاد مي‏كنند.

    [align=center]تصویر[/align]

    در اين تانكهاي سوخت تطبيقي، 750 گالن آمريكايي (2800 ليتر) سوخت حمل مي‎شود ودر شش جايگاه حمل تسليحات، در دو رديف سه‏تايي تعبيه شده‏اند. با اين حال، برخلاف تانكهاي حمل سوخت متعارف، CFT ها را نمي‏توان رها نمود. بدين جهت برد پروازي افزايش يافته، به ازاي كاهش اندكي از قابليتهاي F-15 نظير افزايش پسا و وزن، حاصل مي‏گردد. مشابه اين تانكهاي سوخت تطبيقي را مي‏توان در F-15C نيز نصب نمود، اما انجام اين امر، تاثير چنداني روي برد پروازي و مسافت مورد جهت برخاست برجاي نمي‏گذارد، زيرا F-15C يك جنگندهء برتري هوايي مي‏باشد.


    Tactical Electronic Warfare System
    در F-15E، كليهء «سيستم‏هاي تاكتيكي جنگ الكترونيك» كه به اختصار TEWS ناميده مي‎شوند، در يك مجموعه، يكپارچه شده‏اند:
    * گيرنده‏هاي اخطار راداري (RWR) يا Radar Warning Receivers
    * اخلال‏گر رادار (Radar Jammer)
    * پخش‏كننده‏هاي Chaff و Flare
    همگي به TEWS متصل شده‏اند تا يك سامانهء دفاعي بسيار گسترده و فراگير را جهت كشف و شناسايي شدن توسط دشمن فراهم مي‏آورند.

    يك سامانهء ناوبري اينرسيايي، به يك ژيروسكوپ ليزري متصل شده است تا به طور پيوسته، مكان بسیار دقيق هواپيما را در اختيار قرار دهد، و همچنين اطلاعات لازم را جهت كامپيوتر مركزي و ساير سيستم‏هاي هواپيما فراهم نمايد. از جملهء اطلاعاتي كه به وسيلهء اين سامانه در اختيار هر دو خدمه قرار مي‏گيرد، يك نقشهء بسيار دقيق ديجيتالي است.


    رادار APG-70
    رادار APG-70 به خدمهء F-15E، امكان شناسايي دقيق اهداف زميني را از فواصل بسيار دور مهيا مي‏سازد. يكي از مشخصات بسيار جالب اين رادار اين است كه وقتي يك منطقهء داراي اهداف زميني، شناسايي و در رادار ثبت گرديد، خدمه، حالت جستجوي هوا به زمين رادار را ثابت كرده و از كار مي‏اندازند، سپس حالت هوا به هواي رادار را جهت آشكار شدن تهديدات هوايي روشن مي‏كنند. هم‏زمان با رهاسازي تسليحات بر عليه اهداف زميني، و هنگامي كه WSO مشغول هدفگيري دقيق تسليحات بر روي اهداف روي زمين است، خلبان قادر است به نبرد هوايي با هواپيماهاي دشمن بپردازد.
    [align=center]تصویر[/align]

    [align=center]تصویر[/align]
    [align=center]نمونه ای از تصویر دیجیتالی تهیه شده از سطح زمین[/align]


    [align=center]تصویر[/align]
    [align=center]F-15E به شمارهء A 492 FS جمعی اسکادران جنگندهء 48 ام، در حال برخواست از پایگاه Lakenheath (متعلق به نیروی هوایی انگلستان)[/align]


    LANTIRN
    (Low-Altitude Navigation and Targeting InfraRed for Night)
    سامانهء بسيار پيشرفتهء «ناوبري ارتفاع پست و شناسايي حرارت اهداف زميني»، پرواز در ارتفاع پست، شب، و شرائط نامناسب آب و هوايي را امكان‏پذير مي‏‎سازد. ضمن اينكه به كمك اين سامانه، مي‏توان انواع گوناگوني از تسليحات دقت‏بالا و هدايت شونده را بر عليه اهداف زميني، به كار گرفت.

    سيستم LANTIRN، دقت بي‏مانندي در رهاسازي تسليحات را به هنگام شب، روز و شرائط بد جوي، در اختيار خدمهء F-15E قرار مي‏دهد. اين سامانه، شامل دو غلاف الكترونيكي است كه در بيرون هواپيما نصب مي‎شود.

    به هنگام پرواز شبانه، تصاوير ويدئويي بسيار باكيفيت، توسط LANTIRN بر روي نمايشگر سربالا (HUD)، درج مي‎شود؛ كيفيت اين تصوير بي‏نظير در شب، دقيقن معادل همان كيفيتي است كه خلبان در پرواز روزانه شاهد آن است!

    غلاف ناوبري هواپيما، شامل رادار پرواز در ارتفاع پست (TWS) است كه به خلبان، امكان پروازي ايمن در ارتفاع بسيار پست را در پناه عوارض طبيعي زمين، نظير كوهها و تپه‏ها مي‏دهد و اطلاعات پروازي، بر روي نمايشگر سربالا در اختيار خلبان قرار مي‏گيرد. سيستم پرواز ارتفاع پست را مي‏توان با سامانهء خلبان خودكار جفت نمود تا امكان پرواز «دست‏آزاد» به هنگام پرواز ارتفاع پست فراهم شود.

    [align=center]تصویر[/align]

    غلاف هدفياب، شامل يك نشانه‏گذار ليزري و يك سيستم جستجوگر بسيار دقيق مي‏باشد كه يك هدف دشمن را جهت انهدام، از فاصلهء 16 كيلومتري علامت مي‏گذارد. هنگامي كه جستجوي اهداف آغاز مي‎شود، اطلاعات بسيار دقيق كسب شدهء مربوط به اهداف، به صورت خودكار، در اختيار موشكهاي هوا به زمين حساس به حرارت (نظير موشك ماوريك) يا بمب‏هاي هدايت ليزري قرار داده مي‎شود.

    [align=center]تصویر[/align]
    [align=center]بمب هدایت لیزری GBU-15 اندکی پس از رها شدن توسط F-15E[/align]

    در ماموريتهاي هوا به زمين، F-15E قادر است عمدهء تسليحات سازمانی موجود در نيروي هوايي ايالات متحده را حمل كند؛ ضمن اينكه F-15E جهت انجام ماموريتهاي هوا به هوا قادر است با موشكهاي هوا به هواي AIM-9 (سايدوايندر)، AIM-7 (اسپارو) و AIM-120 (آمرام) بارگذاری شود. همچنین همانند تمامی مدلهای اف15، Strike Eagle نیز دارای یک مسلسل 20 م م از نوع M61 است که در داخل بدنهء هواپیما نصب شده است.

    [align=center]تصویر[/align]
    [align=center]F-15A در حال شلیک AIM-7 (اسپارو)[/align]

    اطلاعات بیشتر در مورد F-15C و F-15E


  11. اسرائيل در داخل دهها مشكل دارد. همانند تهران، گراني مسكن در تل آويو و برخي شهرهاي بزرگ بيداد مي كند. اشتغال نيز يكي ديگر از مشكلات اين كشور است. به جز اينها، پس از جنگ با لبنان در سال گذشته، دچار مهاجرت منفي شده است و اين براي اسرائيل كه نياز به مهاجرين يهودي جديد دارد، مطلوب نيست. نيروي زميني اسرائيل بر خلاف قواي هوايي و دريايي آن، از استعداد مطلوب نظامي برخوردار نيست و بزرگترين دغدغهء ارتش، حفظ همين اراضي موجود است. شايد زماني در حدود 100 سال پيش، كسي مانند تئودور هرتزل افكار احمقانه اي براي توسعه يك كشور يهودي با منشا‌ اورشليم در سر مي پروراند، اما اسرائيل امروز، با 5.5 ميليون جمعيت، بزرگترين دغدغه اش، مشكلات داخليش است نه تسلط بر كشورهاي خاورميانه كه حتا از عهده و توان نظامي و اقتصادي تسلط بر يك منطقهء جديد نيز برنخواهد آمد. مصر با درايت زنده ياد انور سادات خود را از درگيري بيهوده كه باعث به هدر رفتن ثروت ملي و ذخائر مصر مي گرديد كنار كشيد زيرا بزرگترين مبارزه، امكان پذيري يك زندگي مطلوب براي مردم يك كشور است. اورشليم همانند مكه و مدينه كه براي مسلمانان مقدس و با اهميت است، براي يهودي تقدس دارد. حساب بدرفتاري با فلسطينيان از اين موضوع جداست و با تصحيح رفتار، اين مسئله نيز قابل حل خواهد بود. مطمئنن كسي بهتر از خود اعراب و فلسطينيان، نمي تواند براي آنها تصميم بگيرد و ديگر كشورهاي غيرعرب، كه به دنبال منافع ايدئولوژيكي خود هستند و براي رسيدن به هدف خود، حقوق مردم كشور خود را به راحتي زيرپاي مي گذارند، حق دخالت در امور فلسطينيان و يهوديان ندارند و بهتر به فكر ايجاد اشتغال، رفع گراني، تصحيح رفتار با مردم خود و پيشرفت جامعه ي خود باشند.

  12. دو جنگندهء مدرن F-15I كه هر كدام به 8 بمب 2000 پوندي Mk 82 مجهز بودند به وسيلهء اخلالگر جديد ساخت البيت سيستمز، رادار پدافند موشكي سوريه واقع در منطقهء رفيد را از كار انداخته و به راحتي و با سرعت كم، بمب هاي خود را در منطقه اي خالي رها ساختند. سوريه به راحتي مي تواند به فكر تامين معاش و ايجاد اشتغال براي مردم خويش باشد. سوري ها از درآمد نفت و گاز خاورميانه بي بهره اند. ديگر خرسي به نام شوروي در پشت آنها قرار ندارد و حامي اصلي آنها در جنگ اكتبر يعني جناب صدام يزيد اكنون طعمهء سگهاي خانوادهء دامادش - ژنرال كامل حسن - گشته است. سوري ها به جاي خريد سلاح هاي گران قيمت روسي، مي توانند از اسرائيل درخواست نمايند كه بلندي هاي جولان را در عوض صلحي پايدار تخليه نمايند. بدين ترتيب، پايتخت سوريه نيز از تيررس ارتش اسرائيل به در مي آيد، ضمن اينكه همانند اردن و مصر، مي توانند فارغ از درگيري نظامي، به امورات داخلي و رتق و فتق مشكلاتشان بپردازند. آيا گرهي را كه مي توان با دست باز كرد بايد با دندان سفتش نمود؟

  13. در عمليات كربلاي 5 بود كه براي اولين موشك استينگري كه از مجاهدين افغان خريداري شده بود وارد خدمت شد. پيش از آن از موشكهاي روسي بارها در جبهه ها استفاده شده بود. در عمليات كربلاي 4، حداقل در يك روز به سمت هليكوپترهاي هايند عراقي سه بار با موشكهاي سام7 شليك شد كه اين موشكها به راحتي به خطا رفتند. سام7 و فرزند آن سام16 در اختيار نيروهاي حزب الله لبنان نيز قرار داشتند كه ديديم موفقيتي در ساقط كردن پرنده هاي اسرئيلي نداشتند و يكي دو مورد سرنگوني پرنده هاي اسرائيلي به دليل نقص فني و يا ساير موارد به وقوع پيوستند. در عمليات كربلاي 5، حدود 80 هواپيماي ضربتي عراق از نوع ميگ23 و سوخوي22 ساقط شدند كه اين تعداد، جز با موشكي قدرتمند نظير استينگر، قابل سرنگون شدن نمي باشد. استينگر در افغانستان، بلايي به سر روسها آورد كه گفته مي شود از هر دو پرواز پايگاه هوايي بگرام، يكي طعمهء استينگرهاي مجاهدين مي گشت. تعداد هواپيماهاي روسي ساقط شده در افغانستان به وسيلهء استينگر آن قدر بالا بود كه در نهايت باعث شد يكي از دلائل خروج شوروي از افغانستان شكل بگيرد. استينگر به جز برد و قدرت مانور بيشتر، داراي سرجنگي بسيار قوي و تركشي مي باشد. در نمونه هاي جديدتر، اين موشك به سيستم تشخيص دوست از دشمن نيز مجهز است و بدين ترتيب امكان برخورد آن با هواپيماهاي خودي صفر مي شود. يكي از قابليتهاي شاخص استينگر، مقاومت آن در برابر فريبنده ها حرارتي مي باشد. دومين قابليت شاخص استينگر، قابليت شليك از رو به رو يا كنار به سمت هدف مي باشد. پيش از اين، سيستم هاي دوش پرتابي نظير سام7 تنها از سمت پشت و دقيقن به طرف خروجي موتور قابل شليك بودند. سام7 و همچنين سام16 داراي سرجنگي ضعيفي هستند و در بسياري از موارد، تنها باعث خسارت (نه سرنگوني) مي شوند.

  14. ولی هزینه ساخت این جنگنده بسیار زیاد بود و هر فروند پیش نمونه 70 میلیون دلار هزینه داشت! این در حالی است که اکثر افراد اشتباها این رقم را با قیمت رپتور بعد از تولید انبوه مقایسه میکنند که 90 میلیون دلار میباشد. ولی صحیح نیست و اگر هزینه ساخت این باشد قیمت باید ماواری 200 میلیون دلار میبود!

    آقاسعيد
    آخرين قيمتي كه كارخانجات لاكهيد مارتين روي اف-22 قرار دادن عبارت است از هر فروند 258 ميليون دلار. در واقع با كاهش سفارش نيروي هوايي به حدود 200 فروند (از 700 فروند مورد انتظار) قيمت از حدود 120 ميليون دلار سال 97 به 258 ميليون دلار سال 2006 افزايش پيدا كرد.

    شما مسلم بدونيد قيمت جنگ افزارهاي روسي از نمونه هاي غربي بسيار كمتر هست. اگر قرار به توليد انبوه MiG-35 1.44 مي شد، بعيد مي دونم قيمت تمام شده بيش از همان 70 ميليون دلار مي گشت.

    همين ميگ29 براي روسها بسيار ارزان و شايد يك دهم اف-16 تمام شود. جنگنده اي مانند F-15E جهت صدور به عربستان و اسرائيل، به قيمتي در حدود 120 ميليون دلار فروخته شد كه در قياس با MiG 1.44 بسيار گزاف و غيرقابل قبول براي جنگنده اي نسل 4 محسوب مي شود. (شايد بهتر بود اسرائيل همان پروژه لاوي را ادامه مي داد و آن را مرتب بهينه مي كرد)

  15. مشكلات تامكتهاي ايران تمام نشدني است. دليل آن نيز واضح است: تحريم و عدم رابطه با ايالات متحده و بالطبع كمپاني هاي سازندهء قطعات يدكي. موشك فونيكس سالهاست كه توليد نمي شود و از سال 2004 نيز به طور رسمي بازنشسته شده است. اين موشك، بر خلاف ساير تسليحات هوايي نظير بمب يا موشكهاي گرماياب نظير سايدوايندر و اسپارو، سلاحي نيست كه بتوان آن را در بازار سياه و آزاد خريد اسلحه با قيمت بيشتر تهيه نمود. تامكتهاي فعال ايران امروزه در حداقل فعال قرار دارند. كمبود برخي قطعات حياتي مانند نمايشگر TID، لامپ TWT، نيمه هادي هاي به كار رفته در ترانسميتر رادار و برخي قطعات يدكي مهم موتور P414A + معيوب بودن ذاتي اين موتور كه بسيار مستعد خفگي در قسمت كمپرسور و خاموش شدن مي باشد، از تامكت سلاحي تقريبن بي اثر براي ما ساخته است. امروزه تامكت براي ما مي تواند تنها به عنوان الهام بخش و كمك كننده در ساخت هواپيماهاي جنگنده بومي به كار رود. به جاي تامكت نيز شايسته است هواپيماهاي نظير ميگ31 و يا سوخوي27 به خدمت گرفته شوند.

  16. نسل جديد بمب افكن هاي بي-2 يا در واقع نوع ارتقاء يافتهء‌ آنها كه سري Block 30 نام گرفته است، قادر است تا 80 بمب JDAM را همزمان بر سر اهداف پراكنده در يك محدودهء معين رها كند. دقت اصابت اين بمبها حيرت آور است اما هزينهء پرواز بي-2 نيز بسيار سنگين است و شايد صرف نكند براي پرتاب چند بمب، اين بمب افكن به پرواز درآيد.

  17. [align=center]Joint Direct Attack Munition[/align]

    «مهمات ضربتي مستقيم مشترك» موسوم به JDAM يك كيت هدايت كنندهء بمب سقوط آزاد است كه در محل دم يا قسمت انتهايي آن نصب مي‏‎شود و دقت بمب‏هاي سقوط آزاد را به شدت افزايش مي‎‏دهد. اين بمب‏ها بدين ترتيب مي‏توانند در هر شرائط آب هوايي، مورد استفاده قرار گيرند و يك جنگ‏افزار هوشمند محسوب می شوند. با افزودن یک بخش اضافه به قسمت انتهایی بمب های سقوط آزاد، این بمب ها، هدایت پذیر می شوند. این بخش افزوده شده، مشتمل بر یک «سیستم هدایت کنندهء اینرسیایی» و یک سیستم «هدایت کننده بر اساس مکان یاب جهانی» است. بدین طریق، بمب JDAM، دقت بسیاری نسبت به بمب های سقوط آزاد معمول که هدایت نمی شوند، پیدا می کند؛ ضمن اینکه در شرائط آب و هوایی گوناگون نیز قابل استفاده اند. کلمهء «مشترک» یا Joint که در ابتدای نام این بمب آمده است، نشانگر همکاری مشترک ایالات متحدهء آمریکا و دولت پادشاهی بریتانیا در برنامهء طراحی و تولید این جنگ افزار است.

    JDAM یک سلاح هدایت شوندهء هوا به زمین محسوب می شود که در اصل، نصب سیستم هدایت پذیری بر روی بمب های سری Mk80 محسوب می شود. با توجه به میزان بردی که برایش درنظر گرفته اند، سرجنگی ای بین 250 تا 2000 پوند (معادل 113 تا 900 کیلوگرم) در آن تعبیه شده است. بمب JDAM با توجه به قابلیت هدایت پذیری اش، می تواند بر علیه اهداف متحرک نیز به کار گرفته شود.
    پس از رهاسازی، بمب به صورت اتوماتیک، به سمت مختصات هدف هدایت می شود. مختصات دقیق هدف، می تواند قبل از برخاستن هواپیما، درون کامپیوتر آن ذخیره شود و به صورت دستی توسط خدمهء هواپیما تغییر یابد. ضمن اینکه مختصات هدف، می تواند توسط حسگرهای هواپیما، قبل از پرتاب، به صورت اتوماتیک، اصلاح شود.
    در صورتی که حین پرواز، به اطلاعات مکان یاب جهانی، دسترسی باشد، دقت JDAM، دایره ای به شعاع 13 متر و کمتر اعلام شده است. (این عدد، توسط مقامات بوئینگ کمتر از 10 متر ذکر شده است.) در صورت عدم دسترسی به اطلاعات مکان یاب جهانی، میزان خطا به 30 متر و کمتر افزایش می یابد.


    [align=center]تصویر[/align]


    عملیات طوفان صحرا (Desert Storm)، نقطهء روشن و دلیلی محکمی در نیاز به استفاده از مهمات هوا به زمین هدایت شونده هوشمند محسوب می شد. در این عملیات، آب و هوای خاص منطقهء درگیری، دقت مهمات هدایت شونده را کاهش داده بود. دقت بمب های سقوط آزاد (غیرهدایت شونده) نیز به علت پرتابشان از ارتفاع متوسط و بالا، به شدت کاهش یافته بود. بدین جهت، مقدمات پژوهش و تحقیق در مورد یک بمب هدایت شونده در هر آب و هوایی، به سال 1992 آغاز گشت. اولین بمب های هدایت شونده که JDAM نامیده می شدند، به سال 1997 تحویل نیروی هوایی شدند و آزمایشات پرتابی این بمب ها، بین سالهای 1998 تا 1999 انجام شد. در این سالها، تعداد 450 بمب JDAM طی آزمایشات، پرتاب شدند و دقت بی سابقهء 95 درصد (معادل 9.6 متر) را برجای گذاشتند.
    قابلیت بمب های JDAM، طی آزمایشات انجام گرفته، از طریق پرتاب بین ابرها، هوای بارانی و برفی نیز به اثبات رسیده است. در حین انجام این آزمایشات بر روی JDAM، از یک بمب افکن B-2 و رهاسازی هم زمان 16 بمب JDAM در یک لحظه، بر ضد 16 هدف گوناگون که در 2 منطقهء کاملن جداگانه قرار داشتند، نیز استفاده شده است.

    ترکیب B-2 و JDAM : انقلابی در میدان نبرد
    ترکیب بسیار موفق بمب های JDAM و بمب افکن B-2، برای اولین بار در عملیات نیروهای متفق (Operation Allied Force) بر ضد صربهای یوگوسلاوی در نبرد کوزوو به کار گرفته شد. در این عملیات، بمب افکن های بی-2، پس از 30 ساعت پرواز مداوم از پایگاهشان در وایت من، ایالت میسوری، خود را به یوگوسلاوی می رساندند. در جریان جنگ کوزوو، بیش از 600 بمب JDAM توسط بی-2 ها پرتاب شد. کارشناسان نظامی بر این اعتقاد هستند که در جریان جنگ کوزوو و عملیات نیروهای متفق، بی-2 ها، 651 بمب JDAM را پرتاب کردند که این پرتابها، دقتی در حدود 96 درصد و انهدام 87 درصد اهداف تعیین شده را به دنبال داشته است.
    تصویر

    رشد خانوادهء بمب های مبتنی بر تکنولوژی JDAM، به بمب های 500 پاوندی (230 کیلوگرمی) Mk82 نیز تسری یافت و کار ساخت این بمب ها در اواخر سال 1999 انجام شد. امروزه، نیروی دریایی ایالات متحده در حال انجام مطالعاتی جهت افزایش میزان قدرت تخریب و دقت بمب ها به وسیلهء بهبود سیستم GPS و نصب یک جستجوگر دقیق است که در مراحل پایانی نزدیک شدن بمب به هدف، فعال شود.

    به تاریخ 10 سپتامبر 2003، یک بمب افکن بی-2، تعداد 80 عدد بمب 500 پاوندی از نوع JDAM را همزمان و در یک سورتی پرواز رها کرد تا ثابت کند دقت حملات به وسیلهء بمب های هدایت شونده، همانند روزهای اولیه استفاده از تسلیحات هوشمند نیست.

    مشخصات عمومی JDAM
    عملیات اولیه: سلاح هدایت شوندهء هوا به زمین
    سازنده: شرکت بوئینگ
    کیت هدایت پذیری نصب شده بر روی بمب های سری Mk80
    نوع هدایت پذیری:
    بر اساس اینرسیایی یا مکان یاب جهانی GPS/INS یا Global Position System / Inertial Navigation System
    دقت: 13 متر و کمتر در هنگام دسترسی به اطلاعات GPS و 30 متر در صورت عدم دسترسی
    طول: 3 تا 3.9 متر (9.11 تا 12.8 فوت)
    فاصلهء دو سر بالچه ها: 483 تا 635 میلی متر (1.7 تا 2.1 فوت)
    برد: 24 کیلومتر (15 مایل)
    حداکثر ارتفاع قابل پرتاب شدن: 13700 متر = 45000 فوت
    قیمت هر کیت هدایت شونده: 21000 دلار
    ورود به خدمت: 1999
    تعداد کیت هدایت پذیری ساخته شده: 158000 عدد برای نیروی هوایی و 82000 عدد برای نیروی دریایی؛ جمعن 240000 عدد

    قابل استفاده در هواپیماهای:
    B-1B Lancer ، B-2A Spirit ، B-52H ، F-14A/B/D ، F-15E ، F-16C/D ، F-18C/D & F/A-18E/F
    Eurofighter Typhon ، A-10 Warthog ، F-22 Raptor ، F-117 Nighthawk ، AV-8B Harrier
    S-3 Viking ، F-35 JSF ، RQ-9 Predator B


    [align=center]تصویر[/align]

    گونه های مختلف
    CBU-29 بر اساس بمب 250 پوندی Mk81 (برنامهء تولید لغو شده است)
    CBU-30 بر اساس بمب 500 پوندی Mk82 یا بمب BLU-111/B
    CBU-31 بر اساس بمب 2000 پوندی Mk84 یا بمب BLU-109
    CBU-32 بر اساس بمب 1000 پوندی Mk83
    CBU-35 بر اساس بمب 1000 پوندی BLU-110
    CBU-38 بر اساس بمب 500 پوندی Mk82


  18. دوست گرامي
    برخورد شكاري رهگيرهاي دههء 70 غرب با خرس Tu-95 و نظارت بر پرواز آنها در فضاي بين المللي امري عادي و مسبوق به سابقه بوده است. خرسهاي شوروي اغلب به موشكهاي كروز ضدكشتي مجهز بودند و يكي از دلائل طراحي و ساخت شكاري اف14 تامكت، ممانعت از اين هواپيماها و موشكهاي ضدكشتي آنها بوده است. پرواز اغلب اين خرسها، به علت طولاني بودن مسافت و زمان، از عهدهء همراهي شكاري هاي روسي بر نمي آمده و تصاويري كه همراه با شكاري هاي روسي ديده ايد، در محدودهء قلمرو اتحاد شوروي يا در نمايشات هوايي بوده است نه در محدودهء آبهاي اقيانوس اطلس يا قطب شمال.

    تصویر

    تصویر

  19. نبرد شدید در خلیج فارس

    « شبانگاهی رنگین کمان در نزدیکی نانت (Nantes) آشکار خواهد شد.
    دانش و فنون دریایی، بارانی فرو خواهد ریخت.
    ناوگانی عظیم، در خلیج فارس، تکه تکه خواهد شد.
    روسیه و تروآ (Troy) باعث بدبختی‎های فراوان در آلمان و انگليس (كل اروپا) خواهند شد. »

    (قرن 6 - قطعهء 44 )



    حملهء بزرگ ایران

    « به زودی در اثر سهل‎انگار فرانسوی‎ها،
    آنها از پنج طرف مورد حمله قرار خواهند گرفت.
    ایران، تونس و الجزایر را تحریک می‎کند.
    لئون (Leon)، سویل و بارسلون به زودی سقوط خواهند کرد.
    ارتش ونیز نخواهد توانست آنها را نجات بخشد. »

    (قرن 1 – قطعهء 73 )


    « به زودی در شبانگاه، مشعلی فروزان در آسمان دیده خواهد شد.
    در نزدیکی سرچشمهء و مصب رود رون،
    گرسنگی و اسلحه؛ امدادرسانی را با تاخیر بسیار انجام می‎شود.
    سپاه بزرگ ایران، حرکت خود را آغاز و به مقدونیه حمله خواهد کرد. »



    « فرمانده ایرانی، در حال بسیج و جمع آوری نیرو در اسپانیای بزرگ است.
    ناوگان دریایی در برابر مردان پارس، جبهه می‎گیرد؛
    مردانی از پارت (Parthia) و ماد (Media).
    یونان، تاراج می‎شود.
    پس از آن، انتظاری طولانی در بندر بزرگ آیونی (Ionian Sea) حکمفرما خواهد شد. »

    (قرن 3 – قطعهء 64 )



    « برخوردار از آتش و آهن، فاصلهء زیادی تا دریای سیاه نیست.
    نیروهایی برای اشغال طرابوزان (Terbizond) از ایران حرکت می‎کنند.
    فاروس (Pharos) و متیلن (Methilene) به لرزه درمی‎آیند؛ حاکمیتی مطلق.
    توسط سپاه پارس، خون اعراب، دریای آدریاتیک را خواهد پوشاند. »

    (قرن 5 – قطعهء 27 )

    فكر مي كنم در آينده اتفاقات جالبي رخ خواهد داد ولي ظواهر نشان از دور بودن اين وقايع دارد.

  20. اتفاقا مساله من هم که از ابتدا این بحث رو مطالعه می کردم همین سوال برام بوجود اومد، آیا روسها برای دفاع از پایگاه قبله در برابر موشک هایی مثل فاتح110 (که کفته میشه با Iskander-E قابل مقایسه است) وسائل لازم رو فراهم نکرده، از دوستان مطلع که در این زمینه اطلاع دارن خواهش می کنم توضیح بدن. با تشکر :|

    پايگاه قبله يك پايگاه رادار متعلق به دوران جنگ سرد هستش. در سال 1343 ايران به درخواست نعمت الله نصيري رئيس وقت ساواك و با كمك CIA پايگاههاي راداري و شنود در صفي آباد، بهشهر، كبكان و ... داير كرد. روسها نيز در واكنش پايگاه قبله را تاسيس كردند. تكنولوژي اين رادار بسيار قديمي هست و گفته ميشه به دليل رطوبت بالاي منطقه كارايي صحيحي نداشته. مطمئن باشيد اگر تكنولوژي پيشرفته اي داشت، اكنون با S-400 مراقبت ميشد نه با SA-4.