[[Template core/front/profile/profileHeader is throwing an error. This theme may be out of date. Run the support tool in the AdminCP to restore the default theme.]]

تمامی ارسال های jarmenkill

  1. مگه مال مفته که بزنه تو سر چارتا داعشی؛ میدونید هر فاتح چند در میاد؟! در یک کلام: نمی صرفه!
  2. آقا شما که زحمت میکشی یه مطلب علمی مینویسی یکم کمتر فحش بده تا حاشیه ها پررنگ نشن و بحث به جدل تبدیل نشه.
  3. متوجه نمیشم! جوری میگید انگار اول حوثی ها حمله کردن به عربستان. مگه حوثی ها راهی جز مقاومت هم داشتن تو همچین شرایطی؟! انتظار داشتین تسلیم بشن؟!!!
  4. رهبر انقلاب، امروز: ما برای مردم مظلوم یمن غصه می‌خوریم و دعا می‌کنیم و هر کمکی بتوانیم به آنها می‌کنیم/ یک کشور را دارند خراب می‌کنند؛ اهداف سیاسی را با حماقت دنبال می‌کنند.   احتمالا باید منتظر تغییراتی باشیم. هر کمکی!
  5. برخی علت اصلی بمباران هسته ای رو نه جمله معروف "جلوگیری از کشته شدن تعداد زیادی سرباز آمریکایی" بلکه نشان دادن آمریکا به عنوان قدرت بی رقیب جهانی بعد از جنگ میدونند. (مستند  the untold history of the united states ) در این مورد حرفهای جالبی داره.   صحبت رهبری در این مورد:   [در] همین حمله‌ی به ژاپن، یعنی دو بمبی که در هیروشیما و ناکازاکی منفجر شد، [وقتی‌] آمریکایی‌ها عذرخواهی میکنند، به این صورت میگویند که اگرچه با این دو بمبی که ما به این دو شهر پرتاب کردیم، ده‌ها هزار در وهله‌ی اوّل، [یا] شاید صدها هزار کشته شدند، [امّا این کار] هزینه‌ی تمام کردن جنگ جهانی دوّم بود؛ اگر ما آمریکایی‌ها این بمبها را نمی‌انداختیم، جنگ ادامه پیدا میکرد؛ حالا اگر دویست هزار [انسان‌] کشته شدند، آن‌وقت دومیلیون کشته میشدند؛ بنابراین ما خدمت کردیم که این بمبها را انداختیم! ببینید این حرفی است که آمریکایی‌ها در تبلیغات رسمی [میگویند]. الان شاید از آن روز ۶۵ سال میگذرد؛ دائماً همین حرف را تکرار کرده‌اند و گفته‌اند. این یکی از آن حرفهای فریبگرانه و منافقانه و از دروغهای عجیب و غریبی است که جز از دستگاه‌های استکباری بر نمی‌آید. این بمبها در تابستان ۱۹۴۵ میلادی بر روی این دو شهر افتاد و منفجر شد و این جنایت اتّفاق افتاد؛ در حالی که چهار ماه قبل از آن - یعنی در اوّل بهار ۱۹۴۵ - هیتلر که رکن اصلی جنگ بود خودکشی کرده بود؛ دو روز قبل از او هم موسولینی - رئیس جمهور ایتالیا - که او هم رکن دوّم جنگ بود دستگیر شده بود و جنگ عملاً خاتمه پیدا کرده بود؛ ژاپن هم که پای سوّم جنگ بود، از دو ماه قبل اعلام کرده بود که آماده‌ی تسلیم است؛ جنگی وجود نداشت امّا این بمبها منفجر شد. چرا؟ چون این بمبها ساخته شده بود، باید یک جایی آزمایش میشد؛ سلاحی ساخته بودند، باید آن را آزمایش میکردند. کجا آزمایش کنند؟ بهترین فرصت، این بود که به بهانه‌ی جنگ این بمبها را ببرند روی سر مردم بی‌گناه هیروشیما و ناکازاکی بیندازند تا معلوم بشود که آیا درست عمل میکند یا نه! چهره‌ی فریبگرانه.   منبع صحبت رهبری
  6. jarmenkill

    خاطرات شهدا

    بسم رب شهدا و الصدیقین   کارستان بابایی چند روز قبل خانواده‌ی شهید بابایی این‌جا آمده بودند؛ این خاطره یادم آمد و برای آنها گفتم. سال ۶۱ شهید بابایی را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکاری اصفهان. درجه‌ی این جوان حزب‌اللّهی سرگردی بود، که او را به سرهنگ تمامی ارتقاء دادیم. آن‌وقت آخرین درجه‌ی ما سرهنگ تمامی بود. مرحوم بابایی سرش را می‌تراشید و ریش می‌گذاشت. بنا بود او این پایگاه را اداره کند. کار سختی بود. دل همه می‌لرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، می‌لرزید، که آیا می‌تواند؟ اما توانست. وقتی بنی‌صدر فرمانده بود، کار مشکل‌تر بود. افرادی بودند که دل صافی نداشتند و ناسازگاری و اذیت می‌کردند؛ حرف می‌زدند، اما کار نمی‌کردند؛ اما او توانست همان‌ها را هم جذب کند. خودش پیش من آمد و نمونه‌یی از این قضایا را نقل کرد. خلبانی بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شهید شد. او جزو همان خلبان‌هایی بود که از اول با نظام ناسازگاری داشت. شهید عباس بابایی با او گرم گرفت و محبت کرد؛ حتی یک شب او را با خود به مراسم دعای کمیل برده بود؛ با این‌که نسبت به خودش ارشد هم بود. شهید بابایی تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمامِ چند ساله بود؛ سن و سابقه‌ی خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامی‌ها این چیزها خیلی مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود. شهید بابایی می‌گفت دیدم در دعای کمیل شانه‌هایش از گریه می‌لرزد و اشک می‌ریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس! دعا کن من شهید بشوم! این را بابایی پس از شهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسؤولان عقیدتی، سیاسی نیروی انتظامی ۱۳۸۳/۱۰/۲۳     دلا بسوز که سوز تو کارها بکند                      نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش                   که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند                    هر آن که خدمت جام جهان نما بکند طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک             چو درد در تو نبیند که را دوا بکند تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار           که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند ز بخت خفته ملولم بود که بیداری                    به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد              مگر دلالت این دولتش صبا بکند  
  7. قاعدتا نمیشه نیروهای متخصص زرهی رو توی مدت کوتاه آموزش داد و حداقل اونا باید اماراتی باشن. 
  8. لامصب بد چیزیه. واجبه یکی دربارش تاپیک بزنه!!!   ویدئویی از عملکرد این سلاح: https://www.youtube.com/watch?v=AfnGqtxYLpA
  9. ...وَ مَنْ سَلَّ سَيْفَ الْبَغْيِ قُتِلَ بِهِ... ...و كسى كه شمشير ستم بركشد با آن كشته شود...   بخشی از حکمت 349 نهج البلاغه
  10.   اگر اشتباه نکنم تو هرمزگان بهش میگن پرتوک.
  11. jarmenkill

    خاطرات شهدا

    بسم رب شهدا و الصدیقین   دو خاطره جالب از اوایل جنگ     من حالا یاد یکی از مردان عجیب و غریب جنگ افتادم. ایشان مرد میانسال بود به نام حاج علی عابدینی زاده که از اصفهان به دارخوین اعزام شده بود. پس از عملیات فرمانده کل قوا ما یک خاکریز بلندی لب کارون زدیم و برعکس قبل از عملیات که خط دفاعی ما دیده نمی‌شد و حالت چریکی داشت، خط و خاکریز به طور کامل مشخص بود و عراقی‌ها وجب به وجب آن را به گلوله بسته بودند. به خصوص در حاشیه کارون، اگر کسی سر خود را بالا میاورد تک‌تیراندازهای دشمن او را به شهادت می‌رساندند. برادران آمدند و گفتند یک پیرمردی آمده در خط و از خاکریز بالا می‌رود و در کنار کارون وضو می‌گیرد و بدون سینه‌خیز و دویدن، خیلی آرام بازمی‌گردد. ما ایشان را ملاقات کردیم. دیدیم درست است. او به درجه یقین رسیده بود. زحمت کشیده و روی خودش کار کرده بود. آیه "و جعلنا" را میخواند و "می‌گفت عراقی‌ها کور هستند من را نمی‌بینند".   ==================================================   یک روز که در ستاد عملیات جنوب حضور داشتم، اتوبوسی از دلیر مردان لرستان با لباس‌های زیبای محلی و انواع کلاه‌های نمدی با انواع تفنگ‌های برنو لوله بلند و لوله کوتاه و ام یک وارد ستاد عملیات جنوب شد. پس از دو هفته که من به محورهای مختلف عملیاتی سر می‌زدم، فرمانده یکی از محورها به من گفت: "در یکی از سنگرهای خط مقدم این محور یک پیرمرد لرستانی با صفا و با نشاطی حضور دارد و بهتر است که او را از نزدیک ببینیند." به اتفاق او رفتم دیدم یکی از همان پیرمردهای غیور لرستانی با با کلاه نمدی و ابروهای پرپشت و با همان تفنگ برنو لوله بلند دوربین‌دار، راحت و آسوده به سمت دشمن نشانه‌گیری می‌کند، در حالی که یک کتری چای با مقداری نان خشک و یک پاکت سیگار هم در کنارش بود و لحظه‌ای هم سیگارش از لبش جدا نمی‌شد، ولی با حوصله و دقت بسیار، سر عراقی‌ها را در آن سوی خاکریز مورد هدف قرار می‌داد و تیرهایش خطا نمی‌رفت. بچه‌ها می‌گفتند این پیرمرد روزانه 3 تا 5 عراق را شکار می‌کند.   نقل از کتاب "از جنوب لبنان تا جنوب ایران؛ خاطرات سردار سید رحیم صفوی جلد اول" با کمی تخلیص و تصرف؛ صفحات 258 تا 264 
  12. من متوجه نمیشم چرا با هممون CO2 میشه فرکانس تو ناحیه X-ray گرفت؛ حالا انرژی ش از شکافت تامین بشه یا هرچی فرقی نباید داشته باشه چون ترازهای CO2 که فرقی نکردن! یا شاید من مکانیسم لیزر رو خوب متوجه نشدم؟!
  13. با چی فیلم گرفته بودن؟ کوادچاپر؟
  14. اگه این خلاصه ای که این بنده خدا نوشته درست باشه، به نظرم: 1.آژانس بامبول میکنه. 2.به طور کاملا اتفاقی این بامبول در حوالی انتخابات مجلس رخ میده!
  15.   این قدرت رفاقت با آمریکاست نه پول نفت. و این اون چیزیه که در ما نیست.
  16.   شبیه فاتح خودمون نیست؟
  17.   داعش که خودش صادر کننده نفته! تازه کسی که داره این همه سلاح بهشون میده، کاریش هم نمیشه کرد، بنزینم بهشون میده.
  18. سلام؛ سخنان شهید باقری که درسته، منظور بنده تعمیم اون به عملیات های بعدی بود که الزامی نداره درست باشه. 
  19.   شناسایی های عملیات های بعد شهید باقری که سرسری نبوده تا اونجایی که به ما گفتن. عملیات رمضان یه عملیات عجله ای بود که بلافاصله بعد دو عملیات بزرگ فتح المبین و الی بیت المقدس انجام گرفت و تازه همزمان شد با تهاجم اسرائیل به لبنان و رفتن قسمتی از نیروهای نخبه لشکر 27 به سوریه و... . در هر حال صرف وجود شهدای بالا در سالهای آخر جنگ نشان از شناسایی های ضعیف قبل از اون عملیاتها نداره. شهید باقری که اون موقع نبودن، شاید اگه بودن یه نظر دیگه داشتن. به نظرم متن تا حدودی مغرضانه و غیر دقیق هستش و مقاصد خاصی رو دنبال میکنه.
  20. jarmenkill

    تحلیل و پیگیری تحولات عراق

    یک سوال از دوستا مطلع: سید حسن نصرالله گفته (نقل به مضمون):"اونایی که امید به آمریکا داشتن نه تنها نتونستن موصل رو پس بگیرن بلکه رمادی رو هم از دست دادن"؛ الان یعنی تو عراق چند دستگی هستش؟ کی با ماست و کی با آمریکایی ها؟