nozheh

Members
  • تعداد محتوا

    688
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های nozheh

  1. بررسي توان موشكي پاكستان مقدمه پاکستان با جمعیتی نزدیک به 120 میلیون نفر از کشورهای پر جمعیت اسیا به شما میرود.این کشور همواره درگیر رقابت دیرینه ای با هند بوده است که علاوه بر اختلافات مرزی ناشی از مساله کشمیر ریشه های عمیق تاریخی و مذهبی دارد.به گونه ای که از زمان استقلال و خارج شدن از یوغ استعمار انگلستان در طی نیم قرن گزشته این دو کشور سه جنگ را پشت سر گزاشتهاندو ادامه تنش بین انها گاه تا حدی اوج می گیرد که مشابه چند سال پیش به یک بحران هسته ای بدل می شود.ابزاراین رقابت در چند دهه اخیر تسلیحات موشکی با قابلیت حمل سر جنگی هسته ای بوده است.اما مقیاس سرمایه گزاری در این رقابت برای دو کشور متفاوت است. در حالی که هند برنامه گسترده موشکی خود را برای ایجاد بازدارندگی در مقابل کشورهای بزرگی همچون چین به پیش می برد و در صدد به وجود اوردن یک توان نظامی موثر بر معادلات منطقه ای و فرا منطقه ای است تمام تلاش پاکستان معطوف به ایجاد قابلیت موشکی و هسته ای برای ثابت نگه داشتن توان مقابله به مثل و ایجاد بازدارندگی در مقابل هند است.ان چه مسلم است همسایگی کشوری همچون چین شرایط امنیتی ویژهای را برای هند به وجود اورده که قابل مقایسه با پاکستان نیست اما همین شرایط نیست در حد خود توان زیادی را از پاکستان صرف کرده و می کند.در شرایط کنونی وسعت برنامه های موشکی اسلام اباد نشان از تلاش گسترده برای ایجاد بازدارندگی همه جانبه در مقابل هند دارد به گونه ای که هم اکنون این کشور توان زیر اتش قرار دادن بخش وسیعی از سرزمین هند را داراست.این توانایی از دو طریق حاصل شده است:قابلیت هسته ای هوا÷ایه و استفاده از طیف گسترده ای از موشکهای بالستیک کوتاه برد و میان برد سوخت جامد و سوخت مایع. هواپیماهای جنگنده F-16 تحویل شده از طرف امریکا در طی دهه 1980 را می توان اولین سامانه افندی هستا ای پاکستان در نظر گرفت.این هواپیماها نسبتبه موشک های پاکستان عملیاتی تر هستند.زیرا دارای برد بیشتر و قابلیت حمل بمب های بزرگتری می باشند.اما این موضوع مانع از تلاش های پاکستان در توسعه موشک های بالستیک نشده است.سه دلیل عمده برای این موضوع وجود دارد: 1) نخست انکه تا این اواخر به علت سیاستها و طحریم های نظامی گذشته امریکا که با هدف متوقف کردن برنامه هسته ای پاکستان انجام می گرفت پاکستان امکان توسعه ناوگان هواپیماهای پیشرفته خود را نداشت در حالی مه هند به اخرین دستاورد های محصولات نظامی روسیه بهویژه هواپیماهای پیشرفته دسترسی داشته است.در واقع اگر چه هم اکنون پاکستان به عنوان متحد امریکا در منطقه به شمار میرود و بخش عمده ای از تحریم های نظامی گذشته برداشته شده است اما تردید سیاسنت مداران پاکستان نسبت به سیاست ها و عملکرد امریکا در منطقه مانع از دست کشیدن ان ها از سیاست موشکیشان می شود 2) دوم انکه اقتصاد پاکستان توان تحمل فشارهای اقتصادی خرید هواپیماهای پیشرفته امریکایی و حتی اروپایی را ندارد.این موضوع مانع از گسترش و نوسازی این ناوگان می شود.ازسوی دیگر در اواخر دهه 1990 بویژ پس از ازمایش های ماه می 1998 هند و پاکستان فشارهای امریکا با شرایط ناپایدار سیاسی پاکستان همراه گردید به گونه ای که مانع از دست یابی پاکستان به فناوری های نوین بویژه در بخش هواپایه شد. 3)سوم و در نهایت انکه پیشرفت هند در توسعه پدافند هوایی توان هوایی پاکستان را به شدت به چالش کشیده است. بنابراین تنها رویکرد پاکستان را می توان در گسترش توان موشکی دید که تا کنون هند دفاعی در مقابل ان نداشته است.مگر انکه این کشور امکان دسترسی به سامانه موشکی پاتریوت را از طرف امریکا کسب نماید که در ان صورت پاکستان با بحران در سناریوی امنیتی خود مواجه خواهد شد. 2)اغاز برنامه توسعه موشکی اغاز برنامه موشکی پاکستان به عنوان بخشی از تلاش برای توسعه قابلیت برخورد هسته ای علیه هند به اوایل دهه 1980 باز می گردد.پاکستان در این زمان فاقد منابع فنی زیر ساخت های صنعتی و سرمایه انسانی موردنیاز برای توسعه فناوری موشکی بود.پس از تلاش ناموفق اولیه در دهه 1980 برای توسعه موشک های بالستیک کوتاه برد سوخت جامد-که مبتنی بر فناوری به دست امده ازفرانسه بود-این کشور نگاه خود را به سمت شرق و به کشورهای چین و کره شمالی برگرداند. با کمک این دو کشور از اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 پاکستان برنامه موشکیش را هم در بخش سوخت جامد و هم دذ بخش سوخت مایع توسعه داد.نقش چین در انتقال فناوری موشکی به پاکستان ناشی از رقابت منطقه ای این کشور با هند بود.اما تنها انتقال فناوری قابلیت مورده نیاز را برای پاکستان ایجاد نمیکند بلکه توانایی جذب این فناوری نیز اهمیت بسزایی دارد.از نگاه کارشناسان توانایی جذب فناوری و گسترش موشک های سوخت جامد و سوخت مایع ناشی از رقابت بین دو مرکز تحقیقاتی اصلی پاکستان:کمیسیون انرژی اتمی و ازمایشگاه تحقیقاتی خان است. 3)توانمندی موشکی پاکستان 3-1 موشک های سوخت جامد:اگرچه ناوگان موشکی فعلی پاکستان به موشک های بالستیک کوتاهبرد محدود شده است اما مجتمع دفاع ملی و ازمایشگاه تحقیقاتی خان در زمینه موشک های بالستیک میانبرد نیز فعال هستند.کارشناسان توسعه ی بومی موشکی پاکستان را با ایجاد شبکه های پیچیده تامین قطعات و موارد مورده نیاز(با ویژگی کاربرد دو گانه)از دیگر کشورها مربوط میدانند.پاکستان علاوه بر توسعه موشکی به فناوری ساخت سر جنگی هستهای(برای نصب روی موشک)دست یافته است.حتی برخی گزارشها پا را فراتر نهاده و توانمندی پاکستان در این زمینه را بیش از هند ارزیابی میکند. همانطورکه پیش از این گفته شد پاکستان تلاش برای ساخت موشک بالستیک با فناوری بومی را در اوایل دهه 1980 با برنامه موشکی حتف-1 اغاز کرد.حتف-1 یک موشک سوخت جامد یک مرحله ای با برد 60 تا 80 کیلومتر و قابلیت حمل سر جنگی به وزن 500 کیلوگرم است.با کاهش وزن سرجنگی به حدود 100 کیل.گرم میتوان برد موشک را تا 350 کیلومتر افزایش داد.موشک حتف-1 به وزن 5/1 تن و طول 6 متر و قطر 66/0 متر در حدود سال 1995 عملیاتی شد.کارشناسان باور دارند که این موشک منشا فناوری فرانسوی داشته و از روی راکت های دراگن و دافین ساخته شده است.این راکت ها و فناوری ان در اواسط دهه 1980 به پاکستان منتقل شد.نمونه بعدی این موشک با نام حتف-1آ در فوریه سال 2000 ازمایش شد که دارای برد 100 کیلومتر است. توسعه موشک حتف-1 به موشک حتف-2 انجامید که با نام ابدالی نیز شناخته می شود.این موشک-مه در مارس 2003 ازمایش شد-بک موشک سوخت جامد دو مرحله ای به ووزن 5/5 تن است که دارای برد 290 تا 300 کیلومتر است و قابلیت حمل سر جنگی 500 کیلوگرمی است.موشک از موتور حتف-1 به عنوان رانش مرحله اول و بک موتور جدید برای رانش مرحله دوم بهره می برد. تمام نمونه های موشک حتف قادر به حمل سر جنگی های متعارف با شدت انفجار بالا می باشد.این موشک ها از هدایت اینرسی بهره میبرند اما برخی از کارشناسان بر این عقیده اند که این موشک ها فاقد سامانه هدایت بوده و تنها راکت های برد بلند هستند. اگرچه موشک حتف-1 در سال 1992 و حتف-2 در اواسط دهه ی 1990 عملیاتی شدند اما گزارشاتی مبنی بر تولید انبوه این موشک ها منتشر نشده است.دلیل عمده ی این موضوع در دقت و برد این موشکهاست که سیاست مداران پاکستانی را به خرید موشک هایی با برد و دقت بیشتر از کشور های خارجی می کند. موشک چینی ام-11 که در پاکستان با نام حتف-3 یا غزنوی شناخته می شود به همین دلیل و با هدف تقویت قابلیت موشکی صورت گرفت.موشک ام-11 یک موشک سوخت جامد کوتاه برد است که توسعه ان در اواسط دهه 1980 میلادی اغازشد و دارای برد 280 کیلومتر و قابلیت حمل سر جنگی به وزن 800 کیلو گرم است با کاهش وزن سر جنگی به 500 کیلوگرم برد این موشک به 300 کیلومتر قابل افزایش است.پاکستان در اواخر دهه 1980 تعدادی از این موشک ها را از چین تحویل گرفت.هن اکنون قطعات این موشک در کشور پاکستان مونتاژ می شود.پاکستان ازمایش پرتاب موشک حتف را در اکتبر سال 2003 انجام داد و پس از ان تحویل ارتش پاکستان شد. هم چنین کارشناسان معتقدند که پاکستان علاوه بر موشک ام-11 در اواسط دهه 1990 تعداد نامشخصی موشک بالستیک ام-9 از چین تحویل گرفته و خط تولید ان نیز به پاکستان منتقل شده است.این موشک در پاکستان با نام حتف-4 یا شاهین1 شناخته می شود که دارای برد 800 کبلومتر است و در ژولای 1997 نخستین ازمایش ان انجام شد.موشک ام-9 یک موشک تک مرحله ای سوخت جامد است که دارای برد 600 کیلومتر و قابلیت حمل سر جنگی به وزن 500 کیلوگرم است که با کاهش وزن سر جنگی امکان افزایش برد موشک تا 800 کیلومتر نیز ممکن می گردد.پاکستان در رقابت هسته ای با هند ادعا کرده که این موشک قابلیت حمل کلاهک هسته ای را داراست.این موشک در مارس 2003 ب ارتش پاکستان تحویل شد. اما توسعه موشکی پاکستان به این موشک ها محدود نشد.موشک شاهین-2 موشکی با برد بین 700 تا 2500 کیلومتر است که اطلاعات زیل=ادی در باره ان منتشر نشده است.این موشک دارای سوخت جامد و دو مرحله ای بوده و قابلیت جابجایی توسط خودرو را داراست.این موشک نیز نمونه دو مرحله ای موشک چینی ام-9 یا در واقع نمونه موشک ام-18 است.موشک ام-18 موشک دو مرحله ای با برد 1000 کیلومتر و قابلیت حمل سر جنگی به وزن 400 تا 500 کیلوگرم است.ازمایش پرواز ان در مارس سال 2004 انجام شد که موشک به برد 1800 کیلومتر رسید 3-2-موشک های سوخت مایع: پاکستان علاوه ر حرکت به سمت تامین و تولید موشک های سوخت جامد تلاش گسترده ای نیز برای تولید موشک های سوخت مایع انجام داده است.قدرت رانش بیشتر سوخت مایع امکان برد بیشتر را فراهم می سازد که در عمل با رانش سوخت جامد در شرایط کنونی دست یافتنی نیست.شروع برنامه موشک بالستیک سوخت مایع پاکستان توسط ازمایشگاه تحقیقاتی خان و همکاری نزدیک با کره شمالی به اوایل دهه 1990 باز می گردد.هدف این برنامه در ابتدا خرید موشک نودونگ و در مرحله بعد انتقال فناوری ان به پاکستان بود.حاصل ین توافق معرفی موشک غوری است که در پاییز سال 1997 ازمایش شد.لازم به ذکر است موشک نودونگ دارای فناوری روسی و بر گرفته از موشک ار-17 است.این موشک دارای برد بین 800 تا 1500 کیلومتر بوده و قابلیت حمل سر جنگی به وزن 700 تا 1300 کیلوگرم را داراست.نودونگ موشک بالستیک با قابلیت حمل سر جنگی هسته ای است.اما مشخص نیست که ازمایشگاه خان این نوع سر جنگی را روی این موشک در پاکستان نسب کرده است یا نه.منابع خبری از داشتن بین 12 تا 25 موشک از این نوع در پاکستان خبر می دهند.موشک غوری پاکستان که برنامه توسعه ان در سال 1993 اغاز شد و در اوریل 1998 مورد ازمایش قرار گرفتدارای برد 1500 کیلومتر و ظرفیت حمل سر جنگی به وزن700 کیلوگرم است.این موشک ظاهرا از سال 2000 به خدمت ارتش پاکستان در امده است.ازمایشگاه خان طرح هایی را برای نمونه های با برد بیشتر موشک غوری با نام غوری-2 و غوری-3 دارد.از این رو طراحی یک موتور پر قدرت تر را برای این نمونه از موشک ها در برنامه کاری خود دارد.ادعا شده که موشک غوری-2 دارای برد 2000 تا 2300 کیلومتر و ظرفیت حمل سر جنگی به وزن 1000 کیلو گرم است.موشک غوری-3 دارای برد 3000 تا 500 کیلومتر ست که هیچ گزارش تایید شده ای درباره توسعه و ازمایش این موشک رائه نشده است 4)وضعیت عملیاتی موشک های پاکستان در طیف مختلف موشک های بالستیک موجود در ارتش پاکستان موشک های حتف-1 و 2 به طور کامل عملیاتی هستند.اما شواهد از عدم ادامه خط تولید ان ها حکایت دارد.مهم ترین دلیل این موضوع برد کم این موشک ها و خارج از تیرس بودن شهر های مهم هند از برد این موشک هاست.از انجایی که هرگونه فعالیت نظامی پاکستان در مرز هند(به منظور نصب تجهیزات این موشک ها)از نگاه هند دور نمی ماند و این تایسات را در معرض اسیب پذیری شدید ناشی از شناسایی و انهدام قرار می دهد بنا براین موشک هایی برای پاکستان دارای ارزش نظامی هستند که جنبه ی غافل گیری را برای ارتش این کشور حفظ نموده و از عمق خاک پاکستان قابلیت انهدام اهداف را در هند داشته باشد. با افزایش برد موشک انچه که برای سامانه موشک اهمیت پیدا می کند دقت سامانه هدایت است که در نمونه های اولیه موشک های حتف این مورد دیده منی شود.در واقع نمونه های اولیه موشک حتف بیشتر راکت های برد بلند هستند تا موشک هایی با قابلیت هدایت.بنابر این این موشک ها در عمل دارای قابلیت ایجاد بازدارندگی بویژه بازدارندگی هسته ای در مقابل هند نبوده و از این رو به عنوان یک توان نظامی تاثیر گزار شناخته نمی شود.جهت گیری به سمت موشک های ام-9 و ام-11 چین و عدم توسعه برنامه موشکی حتف-2 و حتی رها کردن این برنامه ناشی از همین موضوع است.بنابر این اگر چه موشک حتف-2 در مارس 2003 مجددا ازمایش شد اما بر اساس نظر کارشناسان این ازمایش بیشتر جنبه سیاسی داشت وگرنه برد ناکافی و نداشتن قابلیت حمل سر جنگی هسته ای مانع از شناسایی این سامانه به عنوان یک موشک تاثیر گزار و راهبردی در رقابت هند و پاکستان می گردد.بر این اساس عملیاتی شدن سریع موشک های بالستیک غزنوی(ام-11)و شاهین(ام-9)را می توان ناشی از همین نیاز دانست.سرمایه گزاری زیاد پاکستان بر روی این نوع از موشک های چینی کوتاه برد به منظور قابلیت حمل سر جنگی هسته ای را می توان طبیعی ارزیابی نمود.ان چه امکان دسترسی پاکستان به این نوع موشک ها,موشک های با برد بیشتر,فناوری ان ها و حتی در یک گام جلوتر فناوری تولید و نصب کلاهک هسته ای بر روی این موشک ها را فراهم ساخته است رقابت دیرینه ی هند و چین است. 5)نتیجه گیری قدرت گرفتن پاکستان توان تسلیحاتی هند را به چالش طلبیده و در عمل همان گونه که تا کنون رخ داده موجب سرمایه کذاری بیشتر هند در زمینه های نظامی می شود.این موضوع رقابت تسلیحاتی در اسیا را تا حد زیادی افزایش می دهد که اولین نتیجه ان به چالش کشیده شدن توان نظامی چین و تضعیف هیبت قدرت نظامی این کشور است.این موضوع تشدید فعالیت های نظامی چین را به دنبال خواهد داشت.علاوه بر این مونازعه دو کشور هسته ای در قلب اسیا با روشن بودن اتش اختلافات مرزی و قومی این منطقه را به کانون بحران های بین المللی دردسر ساز تبدیل می سازد که این موضوع در راستای سیاسهای امریکاست.به بیان دیگر می توان گفت بخشی از رقابت موجود در هند و پاکستان ناشی از تحریکات امریکاست به گونه ای که این کشور ه تنها در پی حل مساله نه چندان پیچیده کشمیر نیست بلکه وجود ان را نیز در راستای سیاست های منطقه ای خود ارزیابی می کند تا از این طریق به گونه ای اقتصاد چین را تحت فشار قرار داده و مانع از جهانگرایی سیاست های چین شود.هم چنین این رقابت مانع از همگرایی های جدید منطقه ای و شکل گیری پیمان های جدید می شود.ممانعت از تشکیل مثلث قدرتمند هند چین و رئسیه که وزنه سنگینی در منطقه و جهان ایجاد می کند و مانع اصلی پیشبرد سیاست های امریکا در منطقه و جهان است از اهداف اصلی امریکاست.رقابت هند و پاکستان و مساله کشمیر همان دامی است که هند و بویژه پاکستان-که توان اقتصادی کمتری دارد-سالهاست در ان گرفتارند. ● منبع :Aerospacetalk.com
  2. جنگ‌های ایران و روم رشته جنگ‌هایی است که از سال ۵۴ پیش از میلاد با یورش کراسوس سیاستمدار و سردار رومی به ایران در زمان پادشاهی فرهاد سوم اشکانی آغاز و تا پایان دوران ساسانیان ادامه یافت. پیش زمینه در تاریخ خاور نزدیک پادشاهی سنتروک، شاه اشکانی، هم‌زمان با آغاز جنگ‌های میان ایران و کشور روم است. این دو قدرت هدف‌های متفاوتی داشتند. در حالی که روم آشکارا می‌خواست خاور را تسخیر کند و آن را به استان خود تبدیل نماید و ثروت‌های آن را به یغما ببرد، برنامه ایرانیان بسیار فروتنانه‌تر و چیزی جز بازسازی شاهنشاهی هخامنشی نبود. پادشاهی سنتروک (سیناتروس) هم‌زمان با رویدادهای مهمی بود که در ارمنستان و آسیای صغیر رخ دادند. قدرت تیگران دوم (بزرگ) شاه ارمنستان رو به افزایش بود او نفوذ خود را تا قلمروی دست نشاندگان پارتیان همچون اُسروئن، گوردی ین و ماد آتروپات گسترش داد، ماد را تاراج نمود و تا سوریه و فینیقیه پیش راند؛ او حتی بر خود نامواره «شاهنشاه» نهاد. اما رویدادی که خاور را تکان داد جنگ روم با مهرداد ششم (اوپاتور) شاه پونت و همپیمانش تیگران بود. در پی جنگ و پس از شکست قطعی این دو شاه، قلمرو روم به طرز خطرناکی به آستانه مرز دولت اشکانی رسید. در این جنگ دو طرف کوشیدند پای سنتروک را به نبرد بکشانند، اما او خودداری ورزید. پس از مرگ سنتروک پسرش فرهاد سوم هم‌زمان با سومین جنگ میان روم و مهرداد ششم و تیگران به پادشاهی رسید. مهرداد و تیگران کوشیدند فرهاد را به سوی خود بکشانند، تیگران پیشنهاد پس دادن «هفتاد دره» و سرزمینهایی که ارمنستان در شمال بین النهرین گرفته بود کوشید پشتیبانی فرهاد را بدست آورد اما با پیروزی سپاه روم به فرماندهی لیسینیوس لوکولوس در نبرد تیگرانوسرت بر تیگران گفتگوها بی نتیجه ماندند. از دیگر سوی نیز گفتگوهای لوکولوس با فرهاد بی نتیجه ماند زیرا فرهاد پیشنهاد اتحاد با روم را نپذیرفت. با این حال روابط دو کشور مسالمت آمیز بود تا آنکه با ستیز میان تیگران جوان و پدرش و گریختن پسر نزد فرهاد وضع پیچیده شد. فرهاد به پشتیبانی از پسر به ارمنستان لشکر کشید اما کار به جایی نبرد و تنها به تیگران جوان اجازه داد آرتاکسات را محاصره کند، ولی پسر از پدر شکست خورد و نزد پومپئوس سردار رومی گریخت. این رویدادها روابط ایران و روم را تیره ساخت. پومپئوس لقب «شاهنشاه» فرهاد را نپذیرفت و او را شاه خطاب کرد. همچنین به وعده‌های پیشین خود مبنی بر حق فرهاد بر سرزمینهای وعده داده شده تیگران بزرگ را نپذیرفت و سپاهی برای راندن ایرانیان از آن نواحی گسیل کرد. در پایان نیز با تحمیل یک کمیسیون آشتی حل اختلافات زمینی، پارتها دریافتند که جز آدیابن چیزی نصیبشان نشده. درگیری‌های درونی به فرهاد فرصت ادامه کار را نداد چه بر اثر این درگیری‌ها به دست پسرانش اُرُد دوم و مهرداد سوم کشته شد. اُرُد پس از مدتی جنگ و گریز با برادر و شکست دادن و کشتن وی به شاهی رسید. آغاز نبرد در سال ۵۴ پیش از میلاد لیسینیوس کراسوس یکی از سه عضو حکومت سه نفره روم (تریوم ویراتوس) که در آن زمان فرماندار سوریه بود برای عقب نماندن از دو عضو دیگر حکومت (پمپئوس و یولیوس سزار) و بدون اعلام جنگ از رود فرات گذشت، وی در آغاز به موفقیت‌هایی دست یافت. وی زمستان سال ۵۳/۵۴ پیش از میلاد به سوریه بازگشت و گروهان‌هایی را برای پاسداری از سرزمینهای اشغال شده بین النهرین باقی گذاشت. او دوباره در بهار سال ۵۳ پیش از میلاد بدون توجه به اندرزهای آرتاواز شاه ارمنستان مبنی بر پیشروی نکردن در سرزمینهای هموار بین‌النهرین بدان سوی به حرکت درآمد. اُرُد خود با بخشی از سپاه یک پست دیده بانی را در ارمنستان گرفت و وظیفه رویارویی با کراسوس را بر دوش سورنا نهاد. سرانجام دو سپاه در حرّان (کارهه) به هم رسیدند. نتیجه نبرد حران برای رومیان فاجعه بار بود چرا که ایرانیان با بهره جستن از شگردهای گوناگون جنگی خود سپاه روم را نابود ساختند. در پی این پیروزی و خلأ قدرت روم در آسیای صغیر و سوریه سپاه ایران به فرماندهی پاکور پسر اُرُد به این سرزمین‌ها یورش بردند. سواران پارتی تا کیلیکیه و سوریه پیش راندند و باروهای شهر انطاکیه را تسخیر نمودند هرچند به محاصره شهر نپرداختند و به تاراج پیرامون آن بسنده کردند. شکستی که بخشی از سپاه ایران در آنتیگونه متحمل شدند و بی عملی پاکور وقفه‌ای بود که رومیان از آن بهره جستند و به کمک سوریه شتافتند. شایع شد که قرار است اُرُد با بخشی از سپاه خویش به سوریه بتازد. به هر روی رومیان توانستند این خطر را دور کنند زیرا اوروناداپات شَهرَب بین‌النهرین را که به اُرد تمایل داشت به سمت خویش کشیدند و محرمانه پاکور را نامزد پادشاهی نمودند. در نتیجه اُرد پاکور را فراخواند و ایرانیان به این سوی فرات بازگشتند. شعله ور شدن جنگ‌های داخلی روم میان جمهوری خواهان و طرفداران امپراتوری اُرد را به فکر اقدامی تهاجمی انداخت. رویدادی که اجرای این برنامه ر آسان نمود آمدن لابیِنوس یکی از پیک‌های جمهوری خواهان برای درخواست کمک بود.دربهار سال ۴۰ پیش از میلاد سپاه ایران به فرماندهی پاکور و لابیِنوس از فرات گذشت و پس از دو نبرد سخت که سواران پارت به برکت شگردهای جنگی خود پیروز شدند، سوریه را تسخیر نمودند.ارتش ایران پس از پیروزی به دو بخش تقسیم شد. لابیِنوس با بخشی از سپاه به آسیای صغیر رفت و بخش بزرگی از آنجا را گرفت اما پاکور رفت. سپاه جنوب نیز خود به دو بخش تقسیم شد یکی به فرماندهی پاکور و دیگری به فرماندهی بَرزَفان. پاکور شهرهای فنیقیه و یهودیه را تسخیر کرد غیر از شهر صور که پایداری نمود. پارتیان آنگاه مالخوس شاه ناتابیان را فرمانبردار خود ساختند. بدین سان پارتیان در مدتی کوتاه بر سراسر روم خاوری (جز مصر) چیره گشتند. اما رومیان بی‌کار ننشستند و با توجه به برتری منابع نیروی انسانی خود (سپاه ایران را در حدود پنجاه هزار نفر برآورد کرده‌اند) کوشیدند تا سرزمین‌های از دست رفته را بازیابند، پس آنتونیوس سپاهی به فرماندهی سردار با کفایت رومی ون تیدیوس باسوس به خاور گسیل داشت. نخست در سال ۳۹ پیش از میلاد ون تیدیوس باسوس در آسیای صغیر لابیِنوس را غافلگیر نمود و شکست داد، لابیِنوس دستگیر و اعدام شد. سپس با شکست یگانهای پارتی‌ای که در راه‌های ورودی سوریه گماشته شده بودند به سوریه راه یافت و سوریه، فنیقیه و یهودیه را بازپس گرفت. سال بعد پاکور برای گشودن دوباره این سرزمینها بخت خود را آزمود اما قاطعانه در نبرد گین داروس شکست خورد و در نتیجه فرات دوباره مرز دو امپراتوری شد. نبرد بر سر ارمنستان با ناکام ماندن سیاست‌های اشکانیان در سوریه و آسیای صغیر، آنان توجه خود را به گستردن نفوذ خود در ارمنستان معطوف ساختند، جنگی یک صد ساله در حال پدید آمدن بود. فرهاد چهارم جانشین اُرد فرمانروایی سنگدل بود چنانکه پدر، برادران و پسر تازه بالغ خود را کشت، این امر موجب گریختن بسیاری از بزرگان پارت به بیرون از کشور شد، یکی از این بزرگان به نام مونائز (که سرداری نابغه بود به آنتونیوس امپراتور روم پناه برد و او نیز چند شهر سوریه را در اختیار مونائز گذاشت. آغازگر جنگ تازه آنتونیوس بود که از آشتی مونائز با فرهاد چهارم غافلگیر شد و از مونائز خواست پس از بازگشت به ایران فرهاد را راضی کند تا پرچم‌ها و اسیران رومی نبرد حران (کارهه) را باز پس دهد. هنگامی که این پیشنهاد رد شد، آنتونیوس با یک سپاه بزرگ یکصد هزار نفری به سوی ایران رهسپار شد. او برخلاف کراسوس با توجه به اندرز آرتاواز شاه ارمنستان که ظاهراً جانب او را گرفته بود تصمیم گرفت به ماد آتروپات که منطقه‌ای کوهستانی و از یورش سوارانی پارتی در امان بود یورش برد، اما خطایی بزرگ کرد و ارتش خود را دو بخش نمود. خود با سپاه بزرگ تر پیش افتاد و همه تدارکات و دستگاه‌های جنگی و دژکوب را با دو لژیون مامور کرد تا آهسته تر از پس او بیایند. فرهاد به محض آگاهی یافتن از حرکت آنتونیوس با شتاب راهی ماد آتروپات شد، آنجا نیز دریافت که رومیان دو دسته شده‌اند و چون می‌دانست محاصره فراسپه (تختگاه ماد) بدون دژکوب به درازا خواهد کشید به دسته دوم یورش برد و پس از نابودی دو لژیون همه تدارکات و جنگ افزارهای محاصره را نابود کرد. آتاواز شاه ارمنستان نیز دریافت که با این شرایط شکست رومیان حتمی است پس یا متحدانش به سپاه ایران پیوست. آنتونیوس در وضع دشواری گرفتار شده بود، پارتیان سپاه روم را محاصره کردند و راه رسیدن مواد خوراکی را بر او بستند تا وادارش کنند نیروهای مهمی را از خود جدا کند، گشتی‌های فرهاد نیز از ناتوانی دشمن بهره می‌جستند و به آن آسیب می‌رساندند.آنتونیوس پس از آنکه دو بار بیهوده درخواست کرد پرچم‌ها و اسرای رومی را بازپس دهند، با نزدیک شدن زمستان تصمیم به عقب نشینی گرفت. سرانجام ۲۷ روز پس از ترک فراسپه و با از دست دادن یک سوم سپاهش به رود ارس در مرز ماد و ارمنستان رسید و از آنجا نیز با از دست دادن هشت هزار نفر از سربازانش خود را به سوریه رساند. بدین سان لشکر کشی روم بدون دست یافتن به هدفی به شکست انجامید.فرهاد نیز نخست ماد آتروپات را تسخیر نمود و به ایران پیوست و سپس ارمنستان را گرفت و آن را به عنوان کشوری دست نشانده تحویل آرتاکسس داد. رومیان در سال ۲۰ پیش از میلاد برای پاک کردن ننگ شکست حران (کارهه) و محاصره فراسپه دوباره دست به لشکر کشی بر ضد ایران زدند این بار اُکتاویانوس امپراتور جدید روم خود رهسپار سوریه شد و پسر خوانده اش تیبریوس به ارمنستان یورش برد و این کشور دوباره به چنگ رومیان افتاد. فرهاد که دید از دو سو مورد یورش قرار گرفته تصمیم گرفت ریشه فتنه را بخشکاند پس موافقت نمود تا پرچم‌ها و اسیران به تیبریوس باز گردانده شوند. او (بلاش) بارها ارمنستان را به لرزه درآورده‌است. تاسیتوس بلاش یکم (۵۱ تا ۷۹ میلادی) در سال ۵۴ میلادی پس از درگیری‌های فراوان برادر کوچک خود تیرداد را به پادشاهی ارمنستان رساند، این امر باعث برانگیختن خشم نرون امپراتور روم شد، پس سردار خود دومیتیوس کوربولون را مامور اقدام نظامی علیه پارتیان نمود. نبرد در سال ۵۸ میلادی آغاز شد اما تیرداد با ترفندهای ماهرانه همه یورشهای را خنثی نمود و در نتیجه کوربولون پیشنهاد گفتگو داد که به جایی نرسید. در واکنش رومیان در سه ستون وارد ارمنستان شدند و شهر آرتاکسات و سال بعد تیگرانوسرت را تصرف کردند، تیرداد کوشید از راه ماد آتروپات به ارمنستان بتازد اما به دلیل کمبود نیرو راه به جایی نبرد؛ رومیان تیگران نوه آرکلائوس واپسین شاه کاپادوکیه را بر تخت ارمنستان نشاندند. تیگران بی گمان به سفارش روم به آدیابن که تیول پارتیان بود تاخت و این کار بلاش یکم را وادار به مداخله کرد. بلاش از سه سو دست به یورش زد: یورش به ارمنستان و آدیابن به فرماندهی تیرداد و دیگر فرماندهانش و به سوریه با سپاهی بزرگ به فرماندهی خودش. رومیان در محاصره افتادند و کار به گفتگو کشید, شرایطی که ایرانیان بر رومیان تحمیل کردند بسیار سخت و خوار کننده بود و در عوض ایرانیان به کامیابی ای شگرف دست یافتند. در نتیجه قرار بر این شد که شاه ارمنستان از دودمان اشکانیان باشد ولی تاجش را از دست امراتور روم بگیرد اما بلاش پیش از آنکه نرون تاج بر سر تیرداد شاه ارمنستان بگذارد خود در آیینی رسمی در برابر بزرگان پارت، ماد و ارمنستان بر سر او تاج گذاشت و آنگاه او را برای گرفتن تاج به روم فرستاد. بدین ترتیب ارمنستان بخشی از شاهنشاهی اشکانی شد. شاهنشاهی اشکانی در وضع دفاعی در ۱۱۴ میلادی ترایانوس امپراتور روم به بهانه اینکه خسرو اشکانی پارتاماسیس پسر دوم پاکور را بدون جلب توافق روم به پادشاهی ارمنستان رساند، با سپاهی در حدود یکصد هزار نفر به ارمنستان یورش برد . خسرو با توجه به برتری عددی رومیان (باید توجه داشت که در آن زمان دو نفر دیگر نیز در ایران مدعی پادشاهی بودند) به جنگ منظم تن نداد. ترایانوس بدون مقاومتی ارمنستان را گرفت و تبدیل به ایالتی رومی نمود سپس در ۱۱۵ وارد شمال بین النهرین شد و شهرهای نصیبین و اِدس را بدون نبرد تسخیر نمود و تبدیل به ایالتی رومی ساخت و سپس در امتداد جنوب پیش رفت و شهر تیسفون را اشغال نمود و بر خود لقب «فاتح پاتیان» نهاد. آن گاه با کشتی از دجله تا خلیج فارس رفت و شهرهای خاراسن و خاراکس اسپاسینو را تسخیر نمود و به بابل باز گشت اما دریافت که خسرو در بسیاری از سرزمینهای تسخیر شده دست به ضد حمله زده‌است. وضع رومیان با شورش یهودیان از سیرناییک (برقه در لیبی) تا خاورمیانه بدتر شد. سرانجام نیز خسرو با یورش همه جانبه در سه جبهه ماد، فرات و سلوکیه رومیان را پس راند. دور تازه جنگ در زمان پادشاهی بلاش چهارم (۱۴۸/۱۴۹ تا ۱۹۳ میلادی) و با یورش ایران و تسخیر هم‌زمان ارمنستان و سوریه آغاز شد. در واکنش مارکوس اورلیوس امپراتور روم در سال ۱۶۲ میلادی سپاه بزرگی به فرماندهی آویدیوس کاسیوس به خاور گسیل داشت، این سپاه نخست ارمنستان را گرفت و آنگاه آدیابن و اوسروئن را تسخیر نمود، آنگاه سوریه را از پارتیان باز پس گرفت و سپس سلوکیه و تیسفون را تسخیر نمود اما با شیوع ناگهانی طاعون، سپاه روم وادار به عقب نشینی شد. در ۱۹۷ میلادی رومیان به فرماندهی امپراتور سپتیموس سوروس به ایران لشکر کشید. وی نیروهای خود را به دو بخش تقسیم نمود بخشی از کنار کرانه فرات و بخشی درون قایق‌ها به پیشروی پرداختند و نخست سلوکیه و بابل و سپس با پیکارهای سخت تیسفون را (احتمالاً در ۱۹۸ اواخر میلادی) تسخیر کردند. اما بر اثر کمبود آذوقه و یا یورشهای پارتیان برای از میان بردن آذوقه و تدارکات رومیان، ایشان دست به عقب نشینی زدند و تقریباً همه سرزمینهای اشغالی را بازپس دادند. کاراکالا امپراتور تازه روم طرح‌های گسترش خواهانه‌ای درباره خاور داشت. وی در نظر داشت با حذف متحدان اشکانیان آنها را ناتوان نموده و شکست دهد. وی نخست در ۲۱۳/۲۱۴ میلادی پادشاهان اوسروئن و ارمنستان را به روم دعوت نمود و سپس هر دو را زندانی کرد، آنگاه به این سرزمینهایشان تاخت، اوسروئن را به آسانی تسخیر نمود ولی ارمنیان در برابرشان ایستادگی کردند، کارکالا که می‌خواست کار اشکانیان را یکسره کند در ۲۱۶ میلادی به آدیابن یورش بردند و تا اربیل (آربل) پیش راندند و به گورهای پادشاهی بی حرمتی کردند سپس به سوی آشور پیشروی نمودند. اردوان چهارم در بهار ۲۱۷ میلادی با سپاهی بزرگ در شمال بین النهرین دست به ضد حمله زد اما نیروهای اصلی با هم درگیر نشدند زیرا خود کاراکالا کشته شد و جانشینش ماکرینوس می‌خواست هر چه زودتر به جنگ پایان دهد، گفتگوهای صلح آغاز شد که کار به جایی نبرد پس در ۲۱۸ میلادی در نزدیکی‌های نصیبین جنگ به مدت سه روز میان سپاه ایران و روم در گرفت که منجر به پیروزی ایران شد و رومیان وادار به پرداخت ۲۰۰میلیون سیسرون یا ۵۰ میلیون دینار غرامت به ایران شدند. فهرست نبردها نبرد حران جنگ ۶۳-۵۸ لشکرکشی تراژان نبرد تیسفون (۱۶۵) نبرد تیسفون (۱۹۸) نبرد نیسیبیس نبرد راسائنا نبرد میسیچه نبرد بربلیسوس نبرد ادسا نبرد سینگارا محاصره امد نبرد تیسفون (۳۶۳) نبرد سامرا جنگ اناستازین جنگ ایبریا: ۱-نبرد دارا ۲-نبرد نیسیبیس (۵۳۰) ۳-نبرد کلینیکوم جنگ لازیک جنگ ۵۹۱-۵۷۲ نبرد انتویچ محاصره اورشلیم محاصره اسکندریه محاصره چالسدون نبرد ایسوس (۶۲۲) نبرد سرسوس محاصره قسطنطنیه نبرد نینوا
  3. مردم مبارز بوشهر دشتي دشتستان و تنگستان از دير باز در راستاي پاسداري از مرزهاي ميهن اسلامي در برابر هر گونه تجاوز و اشغال بيگانگان از خود مقاومت و ايستادكي نشان داده وهمواره كوشيده اند تا با جانبازي و فداكاري كيان ايران اسلامي را حفظ كنند. دولت بريتانيا از دهها سال پيش در بوشهر حضور استعماري داشته و دستكم از زمان كريم خان زند رسما" در اين شهر دفتر نمايندگي وبعدها قنسولگري داير كرده است. در چند سده اخير مردم اين خطه چندين بار به مصاف متجاوزان انگليسي رفته و هر بار حماسه آفريده اند در سال 1254 ه.ق. / 1838 م ، 500 نفر از نيروهاي ارتش بريتانبا با چندين فروند كشتي به خارگ و بوشهر يورش بردند كه با مقاومت مردم بوشهر و تنگستان مجبور به عقب نشيني شدند. رهبر مذهبي اين قيام و مقاومت مردمي مرحوم شيخ حسن آل عصفور بود در سال 1273 ه.ق/ 1856 نيز انگليسي هاي متجاوز بار ديگر با ده ها فروند قايق و كشتي جنگي و هزاران نفر سرباز مسلح به خارگ و بوشهر حمله ور شدند اين باز نيز با سد استوار ايستادگي مردم مراجه گشتند. در نبردي كه در قلعه تهمني اتفاق افتاد صدها نفر مزدور هندي و انگليسي و چندين آدميرال وافسر بلند پايه نيروي دريايي هند و انگليسي به هلاكت رسيدند در اين نبرد نا برابر امام قهرمانه ساحمد خان فرزند رسيد باقرخان تنگستاني فرمانده سپاه كوچك مقاومت ايرانيان نيز پس از ساعت ها نبرد دليرانه به درجه رفيع شهادت نائل آمد. رئيسعلي دلواري در سال 1299 ه.ق. / 1881 م در روستاي دلوار از توابع تنگستان متولد شد. پدرش زائير محمد نام داشت كه سمت كد خدايي دلوار را عهده دار بود و بعدها به معين الاسلام ملقب گرديد. مادر رئيسعلي شهين ناميده مي شد. در سال 1324 ه.ق. / 1906 نسيم مشروطيت بر ايران وزيدن گرفت و ايران از خواب چند هزار ساله بيدار شد با شروع مشروطيت رئيسعلي در حالي كه بيش از 25 سال نداشت از جمله پيشگامان مشروطه خواه در جنوب ايران بود و همكاري نزديكي با محافل انقلابي و عناصر مشروطه طلب در بوشهر تنگستان و دشتي آغاز كرد. وي از جمله محدود رهبران تنگستاني بود كه صادقانه به مشروطيت ايمان داشت و در دفاع از اصول آن حاضر به هر گونه فداكاري بود. با كودتاي ضد انقلابي لياخوف روسي عليه مشروطه خواهان در 1326 ه.ق. / 1908 و بمباران مجلس شوراي ملي و استقرار ديكتاتوري محمد علي شاه در بوشهر كانون مقاومت عليه استبداد صغير به وجود آمد مركز اين كانون روحاني برجسته اي چون آيت الله سيد مرتضي علم الهدي اهرمي قرار داشت . سيد مرتضي با همكاري رئيسعلي دلواري، خالوحسين برخوني و تفنگچي هاي تنگستانيو دشتي طي يك هجوم ناگهاني دراوايل سال 1327 ه.ق. / 1909 م بوشهر را از لوث وجود عناصر مستبد و وابسته به دربار محمد علش شاه پاكسازي كرد و اداره امور گمرك و انتظامات شهر و ادارات دولتي را عهد دار شد. تصرف گمرك بوشهر كه در گرو وام انگليسي ها بود بر دولت بريتانيا گران آمد از اين رو آنان براي تضعيف مشروطه خواهان و استمرار سلطه بر حيات اقتصادي و سياسي جنوب ايران شروع به سركوب عناصر انقلابي و مشروطه خواه كردند و در همين راستا ي فروند ناو جنگي به سواحل بوشهر اعزام كردند انگليسي ها از اين فرصت شود جسته رسما" با ده ها نفر تفنگدار دريايي بوشهر را به اشغال در آودره ضمن بيرن راندن تفنگچي هاي تنگستاني و دشتي سيد مرتضي علم الهدي را نيز به طور موهن و زشتي بازداشت و به بندر بصره تبعيد كردند. اما رئيسعلي دلواري مردي نبودكه از عقايد خود دست بردارد به هميندليل نيز فعاليت هاي گسترده اي عليه منافع انگليسيها آغاز كرد در همين راستا گمرك دلوار راتصرف و از قيد سلطه انگليسي ها آزاد نمود. انگليسيها براي سركوب رئيسعلي احمد خان دريا بيگي حاكم دست نشانده و خائن بوشهر را تحريك كردند كه به دلوار حمله كند. احمد خان با پشتگرمي و حمايت مالي و تداركاتي استعمارگران جند بار به تنگستان لشكر كشيد و با دهها سرباز و چندين قبضه توپ صحرايي به دلوار يورش برد اين حملات بامقاومت سرسختانه رئيسعلي و يارانش سرانجام دفع شد و حاكم مزدور بوشهر در نيل به اهداف شرم خود ناكام ماند. نظام السلطنه مافي نير با هزاران سرباز پياده و سواره به اهرم و دلوار لشكر كشيد كه با مقاومت قهرمانانه رئيسعلي و زائر مخفرخان اهري روبرو شد و ناچار به عقب نشيني گشت. احمد خان دريا بيگي كه خود نتوانسته بود ضربه موثري به رئيسعلي وارد كند برخي از خوانين با نفوذ تنگستان را تشويق كرد تا به دلوار حمله برند اين جنگ و گريز تا آستانه جنگ جهاني نحست ادامه داشت حملات فوق نه تنها خللي در اراده رئيسعلي وارد نكرد بلكه اراده او را در دفاع از ارزشهاي اسلامي و حراست از مرزهاي ميهن را سختر نمود. در آستانه جنگ جهاني لول ، نيروهاي انگليسي كه از قدرت يافتن قواي روس در شمال وبرخي اتفاقات در جنوب ايران نگران شده بودند به بهانه حفظ نظم و امنيت راههاي جنوب با اعلام يك ضرب الاجل به دولت وثوق الدوله شروع به اشغال تدريجي جنوب ايران نمودند. اين حركات براي رئيسعلي قابل تحمل نبود و آن را نقض آشكار حاكميت ملي و استقلال ايران مي دانست . از اين روي در نامه هائي به مجلس شوراي ملي و علماي نجف اشرف ،خواستار برخورد دولت ايران و رهبران مذهبان مقيم عتبات مقدسه شد . در اين ميان علماي نجف با ارسال پيامهايي بخ خوانين جنوب ايران از آنان خواستند تا با ايجاد اتحاد ضد انگليسي مبادرت نمايند . رئيسعلي كه همراه خود را مطيع علماي دين مي دانست بلافاصله دست به كار شد . عليرغم كدورت هاي قبلي با سفر به مناطق مختلف تنگستان و دشتي كوشيد تا به اختلافات موجود ميان خوانين و كدخدايان منطقه پايان دهد و آنان را عليه بريتانيا گردهم آورد . خود نيز اختلاف و درگيري با برخي از خوانين تنگستان را كنار گذاشت و اتحادي ضد انگليسي بخ وجود آمد . ديري نپائيد كه آتش جنگ جهاني اول در اروپا شعله ور شد . در يك طرف آلمان اطريش و دولت سلمان عثماني قرار داشت و در طرف ديگر انگليس ، روسيه ، فرانسه . هنوز چند ماهی از آغاز جنگ در اروپا سپری نشده بود كه شراره های آن دامن ايران را نيز گرفت و با وجودی كه ان كشور رسمأ اعلام بی طرفی كرده بود از شمال , غرب و جنوب مورد يورش و تهاجم قرار گرفت و رسمأخاكش به اشغال درآمد . با وقوع جنگ و كشيده شدن پای يك دولت سلمان به آن , علمای نجف بلافاصله عليه روس و انگليس اعلام جهاد كردند . به دنبال فتوای علمای نجف , علمای جنوب ايران از جمله آيت الله سيد عبدالحسين لاری , آيت الله سيد عبدالله مجتهد بلادی بوشهری و شيخ محمد حسين برازجانی نيز عليه قوای انگليس و آتش مشابه نشان داده وكليه مسلمانان را به نبرد با تجاوزگران فرا خواندند و رسمأ از دولت عثمانی جانبداری نمودند . به دنبال اعلان جهاد از طرف علما و مجتهدين , رئيسعلی و ديگر مبارزان تنگستانی و دشتی شروع به حمله به قوای انگليسی مستقر در بوشهر كردند . نيروهای انگليسی برای سركوب عناصر مخالف از هيچ تلاشی دريغ نورزيدند . در اين راستا موقر الدوله به همكاری گارد حفاظت قنسولاگری بریتانيا در بوشهر , به روستای ريشهر حمله كرد و با زائر علی تنگكی كدخدای ريشهر مشغول نبرد شد . زائر علی در يك نبرد كاملأ نا برابر چندين نفر از سربازان انگليسی را به هلاكت رساند و خود با وجود آنكه زخمی شده بود موفق به فرار و تحصن در امامزاده عبدالمهيمن گشت . اما انگليسی ها از او دست بر نداشتند و ضمن محاصره سه روز امام زاده و جلوگيری از ورود آب و غذا به اين روستا , موفق به دستگيری او شدند . جرم اصلی زائر علی ارتباط با رئيسعلی بود . نيروهای اطلاعاتی بريتانا در يك اقدام به سابقه و غير قانونی , قنسول آلمان در بوشهر را به همراه دو تن از مأموران يك شركت تجاری آلمان به اتمام جاسوسی عليه انگليسی بازداشت و به هندوستان تبعيد كردند . اين عمل نقض آشكار به طرفی و حتی استقلال ايران بود و به همين دليل نيز خشم علماء مردم , خوانين و در رأس همه رئيسعلی را برانگيخت و او را وا داشت تا بر شدت مبارزه عليه انگلستان بيفزايد . رئيسعلی در يورش های شبانه ضربات و تلفات موثری بر انگليسيها وارد آورد . در يكی از اين شبيخونها , كه در دوم رمضان 1333 ه ق / 12 ژوئيه 1915 م رخ داد , رئيسعلی دو تن از افسران بلند پايه انگليسی را به همراه چند نفر سرباز مزدور هندی به هلاكت رساند . اين اقدام رئيسعلی برای دولت بریتانيا غير قابل تحمل بود . از اين رو كشده شدن آن دو افسر را بمانه قرارداد و در 26 رمضان , 8 اوت شبانه بوشهر را به چهار ناو جنگی و صدها نفر سرباز به اشغال خود درآورد . چند روز پس از اشغال بوشهر نيروی دريائی بريتانيا برای نابود كردن رئيسعلی و يارانش در سوم شوال 1333 / 13 اوت 1915 با چندين فروند ناو جنگی و صدها سرباز هندی و انگليسی دلوار يورش برد . رئيسعلی كه پيشاپيش از حمله به دلوار پاگاهی داشت بلافاصله اقدام به تخليه دلوار و عقب نشينی تا كتيكی به كوههای اطراف , منطقه ای معروف به كلات بوجير كرد . سربازان متجاوز انگليسی و هندی هنگامی وارد دلوار شدند كه تقريبا" اين روستا خالي از سكنه بود آنان خشمگينانه شروع به گلوله باران منازل مسكوني و قطع نخل هاي دلوار كردند. پس از جنگ دلوار رئيسعلي به حملات شبانه خود به بوشهر و پادگان انگليسيها افزود و با همفكري ديگر خوانين منطقه طرح حمله سراسري به بوشهر و آزاد سازي آن را پي ريخت. در گيرو دار تدارك اين حمله بود كه در شب 23 شوال 1333/ سوم سپتامبر 1915 م هنگاميكه او قصد شبيخون به عمارت سفيد سبزآباد را داشت ، در محلي به نام تنگك صفر از پشت مورد اصابت گلوله يكي از همراهان خائنش قرار گرفت و در دم به شهادت رسيد. وي هنگام شهادت 34 سال داشت و تنها يك كودك خردسال به نام غلامحسين از او برجاي مانده بود. شهادت رئيسعلي خون دليران تنگستاني را به جوش آورد. آنان در يك عمل انتقامي چند روز پس از مرگ نا به هنگام رئيسعلي حمله سنگين و سراسري خود را به قواي اشغالگر بريتانيا در بوشهر آغاز نمود. در آغاز پيروزي با مجاهدين بود اما تمام شدن فشنگ كمبود آب آشاميدني و از همه مهمتر رسيدن قواي كمكي براي دشمن اين حمله را به فاجعه اي مبدل كرد. در اين نبرد خالو حسين برد خوني خان بردخون به اسارت نيروهاي دشمن در آمد. دشمن خالو را در عمارت ملك به محاكمه كشيدو سپس او را به بصره تبعيد كرد. خالو حدود يك سال در اسارت به سر برد. چندي پس از اين وقايع در اوايل محرم 1334 / نوامبر 1915 م نيروهاي غيور ژاندارمري در شيراز طي يك قيام مسلحانه قنسول انگليس در فارس و تني چند از مقامات انگليسي را باز داشت و از طريق برازجان به اهرم اعزام كردند امراي انگليسي حدود نه ماه در قلعه اهرم در اسارت به سر مي بردند تا سرانجام با خالو حسين و جمعي ديگر از اسراي ايراني تبعيد شده به هندوستان مبادله شدند. نبرد بين دليران دشتي دشتستان و تنگستاني تا پايان جنگ جهاني اول كم و بيش ادامه يافت و در اين راستا زائر خضر خان، شيخ حسين خان چاهكوتايي و غضنفر السلطنه برازجاني بارشادت و فداكاري بسياري جلو حركت قواي انگلستان از بوشهر به شيراز را سد كردند و مزاحمت هاي بسياري براي دشمن فراهم آوردند. نيروي دشمن چندين بار به مصادف دليران رفت و هر بار با تحمل ضربات مهلكي مجبور به عقب نشيني شد. در بيرون از بوشهر و دشتستان نيز دلير مرداني چون ناصر ويران كازروني وصولت الدوله قشقايي به نبرد با سربازان انگليسي پداختند و با خون و باروت به اشغالگران فهماندند كه ايراني تسليم ناپذير است و هر گاه دين و ميهنش را در خطر بيند مرگ را با آغوش باز پذيرا مي شود. منبع: www.bushehrmashahir.ir سايت مشاهير بوشهر
  4. آقايون سلام ميخواستم ببينم از چه سلاح سبكي خوشتون مياد؟( در صورت داشتن عكس از سلاح مورد علاقه آن را در تاپيك قرار بدهيد.) من خودم عاشق كلاشنيكف و 3-ژ هستم. http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_164145875_7fe047a028h.jpg http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_g3~0.jpg
  5. مطمئنا اصول جنگ های کلاسیک ونامتقارن تفاوت های زیادی باهم ازابعاد گوناگون دارد ازجمله آن درنحوه ی قرارگیری،سرعت انجام ماموریت،شکل حرکت،منطقه ی حرکتی و...می باشد که برای اجرای انواع جنگ هادرایران بایدانواع زره ها برای جایگزینی ویابارگذاری نیرووجودداشته باشد ولی چون مابابودجه ای کم وتنوع پذیری کم ارتش وسپاه خودرامجهزمی کنیم خودرویی برای کنترل اوضاع درگیری لازم است که درهردوحالت جنگی کارآمد باشد،یعنی این توانایی راداشته باشد که ازکوهستان عبورکند،دارای بدنه ی دفع موادشیمیایی درمناطق آلوده باشد،بتواند درزمین های آلوده باسرعت فراوان انجام وظیفه کند وهمچنین برای حمل ونقل بخش فرماندهی درمناطق جنگی دارای جذبه وزیبایی خاص باشد.تاشایسته ی مقام فرماندهی باشد. خودروهای زیادی درایران به عنوان حمل ونقل تولیدنمی شوند وازمجموع خودروهای تولیدی برای جنگ ها وانتقال افراد می توان:سفیر،سپهروتندررایادکردومی بینیدکه مادراین زمینه خیلی تنوع گرانیستیم وبرای انواع جنگ هافقط ازاین خودروها همراه باخودروهای جنگی آمریکایی که بسیارهم کهنه شده اندودیگرحتی درزمین های معمولی توان حرکت سریع راندارندوازانجام تاکتیک قوی وشدید بازمی مانند...!!!! ودرکل میتوان گفت ایران باسه نوع تولید خودتوانسته استاندارد ترین خودروهای زرهی راتولیدکند،ولی متاسفانه به علت بودجه ی کم تعدادمعدودی ازآنهاراشاهدباشیم طوری که بااین نحوه ی جایگزینی هنوزهم بعدازسالها مرده های متحرک آمریکایی درارتش های ایران جای سپهرها،تندرهاوسفیرهای ایرانی رابگیرد،امیدداریم این آهن پاره هابه زودی درسازمان بازیافت وزارت دفاع اوراق شوندو قطعات سایر وسیله های جنگی راتهیه کنندتاناوگان حمل ونقل ارتشی وسپاهی ایرانی 100%ملی باشد ومادرارتش خودازلحاظ زرهی دیگرآمریکارامشاهده نکنیم..... خودروی سپهربرای جنگ های نامتقارن وهمچنین کلاسیک طراحی شده اند وباچهره ی زیبای خودرویی این توان راداردکه ازروی عوارض سنگی یاغیرسنگی چه به صورت طبیعی وچه به صورت مصنوعی موجوددرطبیعت عبورکرده وباقدرت شدید سوپاپی ودورموتورعالی آن این توان راداردکه بیش از1500kgراباخودبه همراه 10 نفرکوماندو باتجهیزات 100%،به منطقه ی عملیات برساند...این خودرو همچنین قادر است تا در مناطق صعب العبور کوهستانی ناهموار، دشت، بیابان ، کویر و رودخانه های کم عمق با سهولت حرکت نماید. سپهر در صنایع نظامی شهید کلاهدوز تهران به تولید انبوه رسیده است . این خودرو اخیرا درحضور سردار سرتیپ مصطفی محمدنجار وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح رونمایی گردید. به استناد منابع نظامی این خودرو جهت استفاده در پروسه ی عملیاتهای نا متقارن کماندویی طراحی گشته است . امروز ارتش جمهوری اسلامی ایران اولین ارتشیست که به صورت حرفه ای نسبت به جنگهای نامتقارن اوریینته گشته است. از قابلیت های مهم خودروی سپهر حفظ تعادل در موقعیت های کوهستانی با شیب بسیار تند می باشد . علت حفظ تعادل بسیار مطلوب اینست که کمک فنرهای این خودرو طوری طراحی گشته است که هنگام عبور از مناطق تخته سنگی و ناهموار به صورت خودکار کمک فنرهای آن کوتاه و بلند شده و خودرو در یک حالت متعادل قرار می گیرد که این امر باعث عدم چپ نمودن یا انحراف ناخواسته می گردد. تخصص حرفه ای این خودروی کماندویی حمل نیرو و انتقال به ارتفاعات بلند می باشد . همچنین امکان نصب دوشکا و توپ های ۲۵ م م با قابلیت شلیک از داخل خودرو می باشد . مشخصات کلی : نام : خودروی تاکتیکی ۴/۳ تنی سپهر موارد استفاده : انتقال نیرو . ادوات طول : ۵/۸ متر عرض : ۲متر سرعت :km 130 در ساعت وزن : ۵/۳ تن کشور سازنده : جمهوری اسلامی ایران منبع: سایت جنگجوی پارسی راستي اين خودروي زرهي هم اسم منه ها :oops: :oops:
  6. nozheh

    جنگ چالدران

    در تاريخ نظامي ايران آمده است که مهمترين جنگ پارتيزاني ايرانيان ،جنگ چالدران مي باشد که در محلي به همين نام در شمال آذربايجان غربي در 20 کيلومتري شهر خوي ميان قواي ارتش نوين عثماني و سپاهيان سنتي شمالغرب کشور در سال 920 هجري و قمري ،مطابق 1514ميلادي به وقوع پيوست. علت اين جنگ : پسر عموي سلطان سليم عثماني بنام بايزيد دوم ادعاي خلافت نمود و چون قدرتي نداشت براي کسب اعتبار و قدرت به دربار شاه اسمعيل صفوي پناهنده شد و در اروميه و تبريز سکونت گزيد. سلطان سليم به رسم ادب طي يک نامه به زبان فارسي، پسر عموي خود را خواستار مي شود. ولي شاه اسمعيل نيز به سبب ادب و مهمان نوازي اعاده او را خلاف جوانمردي و پناهندگي ميداند. سلطان سليم از سالها قبل در فکر تشکيل امپراطوري اسلامي بود، لذا از مدتها پيش مبادرت به تربيت سپاهيان ورزيده بنام يني چري نموده بودند که افرادي بسيار جنگجو بودند و مشهور بود که سه چيز علاج ندارد : سيل – زلزله - يني چري .... سلطان سليم عثماني پناهنده شدن پسر عموي خود به ايران را بهانه مهمي تلقي و جوانمردي شاه اسمعيل او را ترغيب مي نمود که به اين علت به ايران حمله کند، سپاهيان ايران را قزلباش مي ناميدند و که اينان نيز افرادي ورزيده و جنگ جو بودند و همچنين مريدان خاص دربار صفوي بودند. ستون پنجم سپاهيان عثماني در شهرهاي مختلف آذربايجان پراکنده بودند و با کبوتر اخبار خود را به خوي رسانده و از آنجا به سلطان سليم مي رسيد. شاه اسمعيل به قصد سرکشي به حدود و سرحدّات غربي به کردستان و لرستان رفت و سلطان سليم از اين غفلت شاه اسمعيل استفاده و با اعزام سه قشون از طريق تصرف دياربک و قره باغ راه آذربايجان را در پيش گرفت در دياربک ، دوهزار سرباز قزلباش در مقابل ستون 25هزار نفري قواي يني چري مدت 12روز مقاومت کردند.در نواحي مورد حمله سپاهيان عثماني ، فرماندهان محلي قزلباش دست به مقاومت جانانه اي زده و باعث کشتار زياد و عقب نشيني قشون عثماني شدند و عشاير منطقه به کمک قواي دولتي ايران شتافتند ، خبر حمله سلطان سليم به گوش شاه اسمعيل در همدان رسيد، شاه اسمعيل از اين عمل ناجوانمردانه سلطان سليم خشمگين شد و خود را به تبريز رسانيد و از عشاير منطقه تبريز – اروميه کمک خواست ، تجهيزات نظامي قواي ايران عبارت بودند از : ده هزار کلاه خود و زره آهني و 750 عدد خفتان – 15هزار شمشير و 32هزار عدد نيزه و 7000 تبرزين و 500 تفنگ بود. سپاه 27-30 نفري شاه اسمعيل به سمت سپاه دويست هزار نفري سلطان سليم که داراي جنگ و ادوات توپخانه اي آتشبار بود شتافت ، صبح روز يازدهم ژوئن 1514ميلادي مطابق با سال 920 هجري سپاه ايران در دشت چالدران به مقابل سپاه دويست هزار نفري عثماني رسيدند ولي به لحاظ کمي نفرات و تجهيزات قصد حمله نداشته و بحالت دفاعي آماده باش بودند. حمله ارتش عثماني با توپخانه شروع شد. ولي مؤثر واقع نشد ، لذا دستور حمله به سپاه پياده نظام چاووش داده شد. يک نبرد نا برابر شروع شد. ولي ايمان و اعتقاد سپاه قزلباش آن چنان بود در مقابل حملات قواي عثماني چون ديواري محکم ايستاده بودند و در طي حملات پارتيزاني موفق به ايجاد شکاف به قشون عثماني شدند. با شروع حملات واحد توپخانه لشکر عثماني ، سپاه ايران به طور استراتژيک از تيررس دشمن عقب نشيني نموده و شبانگاه حملات برق آسائي به دشمن مي کنند سلطان سليم غرق در حيرت مي شود که سپاه عجم چگونه جان تازه اي گرفته و اين چنين يورش مي کند . عشاير و اهالي اروميه نگران از حملات دولت عثماني به خاک وطن بيش از 2500 نفر سوار نظام مسلح آماده نبرد را به نمايندگي غلامعلي قره باغي به دشت چالدران جهت ياري رساندن به سپاهيان خسته شاه اسمعيل اعزام مي دارند. ورود اين نيرو بر تن خسته سپاهيان ايران روح تازه اي ميدهد در مقابل، نيروي تازه نفس بيست هزار نفري نيز به قشون ترک اضافه مي شود و صحنه جنگ به نفع آنان ادامه مي يابد. غلامعلي قره باغي و سپاهيان اعزامي ارومي رشادت فراوان بخرج ميدهند و موفق به رسوخ به صف توپخانه عثماني شده آنان را از کار مي اندازند ....سلطان سليم اين بيت را در آن لحظه به زبان فارسي به زبان مي آورد: دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد . شاه اسمعيل به غلامعلي قره باغي دستور ميدهد به سربازان اکنچي و يني چري حمله کند. حمله با فلاخن ها به منظور خارج ساختن نيزه از دست سربازان يني چري شروع مي شود. سربازان تازه نفس يني چري از راه رسيده و در اين حمله اسب غلامعلي قره باغي زخمي و خود او در زير نيزه هاي سربازان سوراخ سوراخ نموده و آن دلاور اروميه،قهرمانانه جان مي سپارد و فرماندهي قواي ارومي بدست يک جنگجوي کرد بنام گل وفا داده مي شود، آنان حملات خود را به يني چري ها ادامه ميدهند . سربازان ايراني با احساس و عاطفه مي جنگيدند در حاليکه سپاهيان عثماني با خونسردي و آرامش مي خنگيدند. مقاومت و حملات پي در پي سپاه ايران و تارومار شدن سپاه عظيم عثماني، سلطان سليم را خشمگين نمود. لذا دستور حمله سراسري صادر نمود، از ارتش سي هزار نفري و عشاير غيور ارومي تنها ده هزار نفر باقيمانده بودند و در مقابل سپاه عظيم عثماني بسيار اندک بودند با شروع حمله سراسري ارتش خسته ايران چون ديواري محکم ايستاده بودند و رفته رفته از کشته ها ،پشته ها ايجاد مي شد. سلطان سليم فرياد مي کشيد هر چه عجم بکشيد ، ثواب بيشتري خواهيد برد. شيخ محمد حسن شبستري از روحانيون معروف آن زمان، ميدانست که با قتل و يا دستگير شدن شاه اسمعيل، ممکن است سراسر ايران تسليم سلطان سليم شوند، لذا قرآن بدست به پيش شاه اسمعيل رفت بانک داد که اي پادشاه شيعيان ترا به اين قرآن سوگند ميدهيم تا دست از جنگ برداري و بروي،چون صلاح مملکت در اين است .شاه اسمعيل به همراه تني از فرماندهان خود عقب نشيني نموده و بتدريج شهرهاي آذربايجان تا تبريز بدست سپاهيان سلطان سليم افتاد، سپاهيان يني چري شهر ها را غارت ميکردند. تبريز مورد چپاول و تجاوز سپاهيان عثماني قرار گرفت .آن چنانکه ديگر رونق اقتصادي خود را از دست داد. تلفات طرفين در جنگ چالدران 27654 هزار تن از ايران و 41 هزار نفر از سپاه عثماني کشته شدند.
  7. از آقايون خواهش ميكنم هركس كه در اين زمينه اطلاعات دارد در اختيار من وساير دوستان علاقه مند قرار دهد. با تشكر نوژه(سپهر)
  8. سلام دوستان زنده باد آزادي. بن بودم تازه آزاد شدم. سوالي داشتم از خدمت دوستان عزيز: وزن اين پهپاد چند كيلوگرمه و جسن بدنش از چيه؟؟ تشكر
  9. nozheh

    مسابقه تاکتیک نظامی

    من دارم يكم كار ميكنم. اگر خوب شد در سايت قرار ميدم. بچه ها اگر گردان به دونيم تقسيم بشه اسمش چي ميشه؟ گروه؟
  10. [quote]مرد مومن اين تاپيك كلا تو انحراف. فكر كنكم خط رو خط شده افتاديم رو خط محيط زيست.[/quote] شما يه آبي به دست و صورتت بزن - يه چايي بخور بعد تاپيك رو دوباره مطالعه كن. ماه رمضان بهت خيلي فشار آورده
  11. دوستان تاپيك از بحث اصلي خودش خارج شده و رفته سراغ مرغ و خروس و جوجه و گربه. بحث سر تربيت سگ پليس بود كه شگفتي هاي زيادي به همراه دارد... راجع به موضوع اصلي سايت بحث كنيد...
  12. [quote]من عاشق اینم که گربه ها رو با تفنگ بزنم!! به نظر من هدف های متحرک خوبین!! علی الخصوص هر چی بزرگتر و زردتر باشه!! شبیه به پلنگ!! [/quote] آخه سرگرمي قحطه؟ آه گربه گريبان گيره. اين به من ثابت شده.
  13. [quote]جالبه! حالا تاپیک فروش سگ! هم ایجاد میشه! من یک گربه وحشی میخام موجود هست؟ بندازم به جون این سگها! [/quote] تاپيك فروش سگ كجا بود؟ فقط گفتم هركي ميخواد بگه براش بفرستم. راستي من يه گربه داشتم اسمش ملوس بود. خيلي باحال بود. اينقدر بازيگوش بود كه دست آخر رفت زير ماشين
  14. اطلاعات جالبي از سگ هاي گرگي داد. ميگفت فقط يه نسلش گرگ بوده. اما يه سگي نشون داد 10 نسلش گرگ بودن و اين نسل آخري سگ شده. عجيبه نه؟ يه سگ داشت فوتوكپي سگ ركس در فيلم كميسر و ركس. يكي داره پست هاي من رو اديت ميكنه. جرات داره خودشو معرفي كنه
  15. [quote]اين بنده خدا دوبر من نداره؟ سگ اسمي هستش!! به درد جنگ هاي كماندويي ميخوره ها! حالا براي پليس چه نژادي رو تربيت ميكنه؟ شفر؟[/quote] بله دوست عزيز دوبرمن هم داشت. والله نژاد سگ هاي پليسش رو دقيق نميدونم اما شفر هم جز اون سگ ها بود. من شفر رو نميدونستم چيه. تو گوگل سرچ كردم عكسش رو كه ديدم يادم اومد داشت
  16. نكته بعدي كه جاداره در حرفاي دوست عزيزم بگم اينه كه اين نمايشگاه تمام سگهاي فيلم خواب و بيدار( ناتاشا جكسون ) رو ساپورت كرده بود كه يكيش در اين نمايشگاه مانده بود و ديگري در كرج و تهران. قيمت سگ هاي پليس و زنده ياب و نگهبان از 5 ميليون شروغ ميشه تا 110 ميليون . يك قلاده ميمون هم ميفروشه به قيمت 1 ميليون تومان. فوق العاده سالم. من از جلوش رد شدم گفتم اه . عامل ويروس ايدز. گفت نه عزيزم. اين هرنوع واكسني كه فكر كني زده. گفتم شديد چنگ ميزنه و گاز ميگيره گفت نگاه كن: رفت اينقدر با حيوون ور رفت و تو سرش زد و هي دستش رو برد جلو دهنش گفت گاز بگير - چنگ بزن. اونم نه گاز ميگرفت و نه چنگ ميزد. كارش فوق العادس. دوستان هركسي هر نوع سگي بخواد به من پي ام بزنه براش ارسال ميشه. از سگ پاكوتاه تا ترير و ژرمن و شيانلو در خدمت هستم
  17. به نام خدا ديروز 29 شهريور به همراه بستگان به يك نمايشگاه سگ رفتيم. جاي همتون خالي بود. در اين نمايشگاه سگ هاي پليس آموزش داده ميشوند. اين نمايشگاه در كيلومتر 7 جاده تبريز قرار داره. يك آقاي مسني تربيت اين سگ ها رو به عهده داره. 35 ساله كه به اين كار مشغوله و بسيار از شغلش راضيه. در اين نمايشگاه هر نوع سگي كه بخواهيد با قيمت هاي مناسب به فروش ميرسه. بعضي از سگها: سگ هاي پاكوتاه( نژاد هاي مختلف ) قيمت از 150 هزار تومان به بالا سگ هاي زنده ياب - سگ هاي مرده ياب - سگ هاي آدم خوار - سگ هاي همنوع خوار - سگ هاي مشروب ياب - سگ هاي مواد ياب - سگ پليس-سگ گله -سگ گرگي- سگ نگهبان براي باغ و... سگ هايي كه اين آقا ميفروشه به قدري خطر ناك هستن كه در دو قفس با فاصله زياد نگهداري ميكنه. يك سگي داشت هم قد من (182 سانت ) ميگفت اگر نك انگشتت رو بهش بزني همين الان يه زانتيا ميندازم زير پات. جاتون خالي آنچنان پارسي كرد تا 10 متر دويدم عقب. ولي شايد يكي از همين پاكوتاه ها نژاد ترير رو خريدم. خيلي باحال بود خبرگذاري فارس از اين نمايشگاه عكس هايي قرار داده كه براتون قرار ميدم. اميدوارم لذت ببريد. http://www.farsnews.net/plarg.php?nn=M339912.jpg پايان
  18. nozheh

    اینترانت چیست؟!

    [quote][quote]اميد جون ديگه هر بيسوادي ميدونه اينترانت چيه. تاپيك درست كردنت چي بود؟ Evil or Very Mad حالتو بگيرم؟؟ Mr. Green [/quote] بنده خودم نمی دونستم!! و گفتم شاید یک نفر مثل من باشه و این مطلب به دردش بخوره!! اشکال نداره بگیر!! اما اگه می خوای تا من یه حال قوچول ازت بگیرم؟!نظرت چیه؟! [/quote] ما كرتيم حاجي زمين خوردتيم
  19. nozheh

    اینترانت چیست؟!

    اميد جون ديگه هر بيسوادي ميدونه اينترانت چيه. تاپيك درست كردنت چي بود؟ حالتو بگيرم؟؟
  20. nozheh

    شوخ طبعي ها در جبهه

    [quote]نه . اشنايي ندارم. سردار شهيد عاصي زاده دلاور و يك مربي عملياتهاي ابي و خاكي به اسم شهيد بياباني رو ميشناسم كه اموزشهاي اون معروف بود. ( اموزش تكاوري ميداد و سخت گير هم بود) [/quote] جالب بود. پس با دستكاري شناسنامه و تقلب رفتيد جبهه اين سرهنگ جعفر خرمي با اينكه از ناحيه پا جانبازه آموزش تكاوري در دانشگاه افسري فلكه سوم تهران پارس ديده و هيكل قوي داره و در عين حال خيلي خيلي مهربونه و با بچه ها رفيقه. ايشون از خاطرات تكاور شدنشون براي ما تعريف ميكردن كه اگر مايل بوديد تعريف ميكنم. راستي ايشون ميگفت كسي كه به آموزش تكاوري ميداد از اونهايي بود كه زمان جنگ با 2-3 نفر ديگه ميرفتن چاهاي نفت موصل رو به آتيش ميكشيدن و برميگشتن. ميگفت بچه لاله زاره. فاميلش متاستفانه يادم رفته... i_dont't_know
  21. nozheh

    شوخ طبعي ها در جبهه

    [quote]خدمت شما عرض كنم كه اين قبيل كارها بيشتر در مناطق غربي كه كوهستاني بود امكان بيشتر داشت كه تا اونجايي كه بنده اطلاع دارم مدتي اين تيپ اونجا مستقر بود. البته چون نيروهاي يزدي كارائي كمي در سرما داشتند دوباره به مناطق جنوب برگشتند. نميگم دورغ ميگه ولي امكانش هست كه منطقه غرب بوده. [/quote] والله اين خاطره خيلي معروفه و به گفته دبيرمون تقريبا تمام بچه هاي تيپ الپنير ببخشيد الغدير اين خاطره رو شنيدن. اگر با بچه هاي الغدير در تماس باشيد ميتونيد ازشون بپرسيد. [quote]مسابقه باز و بسته كردن اسلحه هم يكي از هيجان اورترين كارها بود. شليك رگبار با يك دست و شليك دو تا ار پي جي با هم لذت خاص خودش رو داشت. (اين اخري رو من هم امتحان ميكردم )[/quote] خوبه پس شما هم شيطنت داشتيد در دوران جواني. چند سوال: 1- چند سالگي رفتيد جبهه؟ 2- ركورد دار سريعتر باز و بسته كردن اسلحه مال كي بود؟ شما؟ 3- شليك 2تا آر پي جي اونم همزمان به گوش آسيب نميرسوند؟؟ 4- سرهنگ جعفر خرمي از بچه هاي تيپ الغدير رو ميشناسيد؟؟
  22. nozheh

    شوخ طبعي ها در جبهه

    [quote]نوژه عزيز سلام من تو فاو از نزديك با بچه هاي الغدير بودم. اين معلم شما احتمالا خط سوم بوده وگرنه اصلا امكان پخت غذا در خط نبود. چاي هم به زحمت و فقط در 2 وقت كه حدودا هر دفعه 1 ساعت ميشد و ديد عراق روي ما كمتر بود در چاله اي كه حدود 1 متر پائينتر از سطح بود چا درست ميكرديم. براي اتيش هم از چوب صندوق مهمات استفاده ميكرديم. كه زود اتيش ميگرفت و دود كمي داشت. [/quote] سلام جناب آرماني بزرگوار والله نميدونم دقيق كجا خدمت ميكرد. اما قبل از اينكه اين خاطره رو تعريف كنه روي تخته سياه نقشه منطقه رو كشيد و ميگفت جايي كه ما بوديم درگيري خيلي كم بود. مثلا 2-3 روزي يه صداي تيري به گوش ميرسيد. يا بعضي وقتها يه هفته ميشد هيچ صدايي به گوشمون نميرسيد و حوصلمون سر ميرفت و ميرفتيم پشت خاكريز چنتا فشنگ شليك ميكرديم كه اونها هم جوابمون رو ميدادن. البته تا اونجا كه يادمه اسمي از فاو نياورد. يه جاي ديگه بود. اگر ذهنم ياري كنه ....
  23. nozheh

    دانشنامه ی مصـــور نظـامی!

    اميد جان ممنونم ارت. يكي از بهترين تاپيكهايي كه تو ميليتاري ديدم همين بود. بازم ادامه داره ديگه نه؟
  24. nozheh

    شوخ طبعي ها در جبهه

    ميخوام يه خاطره اي به نقل از دبير آمادگي دفاعي سال دوم دبيرستان نقل كنم: آبگوشت كله( از زبان دبير دفاعيمون): كلاس دوم راهنمايي بودم كه چند نفر از برادران پاسدار اومدن سركلاس و گفتن هركه دارد هوس كربلا بسم الله . من هم جز اولين كساني بودم كه دستم رو بالا كردم. كاري نداريم به چه سختي تونستم از بابام رضايت بگيرم. خلاصه اعزام شديم جبهه. بچه ها تيپي كه ما در آن خدمت ميكرديم معروف بود به تيپ الپنير. همون الغدير بود منتها چون هميشه خدا غذاي ما نون و پنير گچي بود بهمون ميگفتن الپنير. يه چند ماه گذشت بچه هاي سنگر ما هوس غذاهاي مادرامون رو كرديم. آقا يه نفر رفت شهر بهش گفتيم يكم برنج بخره با ماهي تا يه غذايي بپزيم و بخوريم. خلاصه يكي از هم سنگرهامون رفت و يك كيلو برنج خريد و 2-3 تا ماهي. بعد از اينكه برگشت يهو ديديم بچه هاي سنگر بغل اومدن پيش ما كه توروخدا از غذاتون به ماهم بدين. ماهم گفتيم اصلا. گفتن خب پولشو ميديم ماهم گفتيم شما كه ميخوايد پول بديد بريد رستوران شهر. بچه هاي سنگر بغل گفتن : همين؟ ماهم گفتيم: همين. گفتن باشه گذر پوست به دباغ خونه ميفته. خلاصه ماحرف اونهارو شوخي گرفتيم. بچه ها اومديم غذا درست كنيم بلد نبوديم چطور برنج رو درست ميكنن. من گفتم فكر كنم ميريزيم كف ماهيتابه و سرخش ميكنيم. يكم امتحان كرديم ديدم نه برنج قهوه اي شد خلاصه رفتيم سراغ بچه هاي سنگر بغل اونا گفتن ما بلديم به شرطي كه به ماهم غذا بدين. ماهم گفتيم عمرن. حاظريم از گرسنگي بميريم به شما غذا نديم. خلاصه يه پير مرد رو از چنتا سنگر اونورتر پيدا كرديم كه اين بلد بود چطور برنج و ماهي درست كنن. خلاصه ما اونروز يه غذاي چرب و چيلي خورديم و بچه هاي سنگر بغل هم كه دوستان صميمي ما بودن ازمون ناراحت شده بودن. يك هفته از اين جريان گذشت تا اينكه: ديديم يكي از بچه هاي سنگر بغل داره ميره شهر و بچه ها دارن بهش پول ميدن. پرسيديم كجا ميري گفت دارم ميرم شهر بند و بساط غذا بخرم. پرسيديم چي ميخواي بخري؟؟ گفت بساط آبگوشت كله. تا اسم آبگوشت كله اومد دل همه ضعف رفت. گفتيم به به. برو زود بيا. يهو طرف گفت به شما نميديم ها. الكي دلتون رو صابون نزنيد گفتيم عجب ادمهايي هستيد شما. دلتون مياد ما پنير گچي بخوريم شما آبگوشت كله؟ گفت : چطور شما دلتون مياد برنج و ماهي بخوريد و به ما نديد. ماهم مثل شما. گفتيم باشه ايراد نداره. خلاصه رفت و اومد و شروع كردن به آشپزي. يك بوي مطبوعي تو كل خط پيچيده بود كه نگو. ديدبان ها گزارش داده بودن كه سربازهاي عراقي اومدن لب خط و دارن بو ميكنن ببينن بوي چيه خلاصه اينها از ساعت 11 امروز آبگوشت رو بار گذاشتن براي ناهار فردا. زيرش هم كم كردن. شب كه شد منتظر شديم بچه هاي سنگر بغل بخوابن و بريم عمليات تروريستي انجام بديم شب يواش يواش من و يكي ديگه از بچه ها كه شهيد شد رفتيم تو سنگر اونا قابلمشون رو برداشتيم آورديم تو سنگر خودمون. بعد تمام محتويات قابلمه رو خالي كرديم تو يه قابلمه ديگه و بيك نيك رو روشن كرديم و زيرش هم زياد تا زودتر بپزه. بعد تو قابلمه سنگر بغل يه آجر گذاشتيم و برگردونديم سرجاش. اين آبگوشت كله تا ساعت 2-3 جا افتاد و ما خاموشش كرديم و شروع كرديم به خوردن. حالا نخور كي بخور. ديگه اونقدر خورديم و خنديديم كه تا صبح از دل درد نتونستيم بخوابيم. صبح ساعت 7-8 صبح ديديم صداي جيغ و داد داره مياد از سنگر بغل كه آي دزد - آي دزد آبگوشتمونو بردن. يهو بچه هاي اون سنگر اومدن سراغ ما. هي هرچي گفتن شما آبگوشت مارو دزديدين؟ ماهم ميگفتيم نه مگه ما گشنه آبگوشت شما هستيم گفتن باشه . خدايا هركي آبگوشت مارو دزديده حرومش باشه و همين امروز هرچي خورده بالا بياره. خلاصه ماهم خنديديم اونها هم خنده هاي عصباني ميكردن. بعد دوباره اونها تصميم گرفتن آبگوشت كله درست كنن و بازهم آبگوشت كله اونها دزديده شد. منتها اين بار توسط سربازهاي عراقي كه شب دنبال بو راه مي افتادن و غذا رو ميدزديدن و ميرفتن. اميدوارم كه خوشتون اومده باشه