برترین های انجمن

  1. Skyhawk

    • امتیاز

      20

    • تعداد محتوا

      5,789


  2. remo

    remo

    Scientific Pal


    • امتیاز

      15

    • تعداد محتوا

      347


  3. EMP

    EMP

    Eminent-User


    • امتیاز

      12

    • تعداد محتوا

      387


  4. worior

    worior

    Administrators


    • امتیاز

      11

    • تعداد محتوا

      8,705



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on شنبه, 14 مهر 1397 در پست ها

  1. 3 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم قسمت سوم ارباب حلقه ها در اواخر دهه 1950 سرهنگ بوید مفهومی کلیدی به نام چرخه تصمیم گیری یا حلقه OODA پایه ریزی کرد که فرایندی است که یک نهاد (فرد یا سازمان) به یک رویداد واکنش نشان می دهد. با توجه به این ایده، کلید پیروزی این است که قادر به ایجاد شرایطی باشید که بتوانید تصمیمات مناسبتری را سریعتر از حریف خود بگیرید. بوید این مفهوم را در فرآیند عملیات رزمی اغلب در سطح عملیاتی اعمال کرد. هم اکنون ازین مفهوم در دادرسی،تجارت، اجرای قانون ، ورزش و استراتژی نظامی استفاده می شود. این رویکرد، به چابکی بیشتر شما در برخورد با حریف انسانی در هر موقعیتی ، کمک می کند. این اولین تئوری موفق در مبارزه هوایی بود که بوید از تئوری انرژی - مانور پذیری و مشاهداتش در مورد مبارزه هوایی میان Mi-15s و F-86 Saber در کره پایه ریزی کرده بود. مشاهدات بوید او را به درک بیشتر از زمان واکنش انسان و تعبیر واژه O.O.D.A رساند.(مشاهده:observation، جهت‌گیری:Orient، تصمیم‌گیری:Decide، اقدام:Action) بوید سه عامل اصلی را که به موفقیت F-86 منجر شد شناسایی کرد: شیشه کانوپیF-86 بزرگتر از MiG-15 بود، و زمینه دید بیشتری فراهم می کرد. اگر چه F-86 بزرگتر و کندتر بود ولی مانور پذیرتر بود (به علت میزان رول بالا) در طول تحقیقات او متوجه شد که خستگی نیز یک عامل است. F-86 به طور کامل هیدرولیکی کنترل می شد ولی Mig 15 فاقد سیستم تمام هیدرولیک بود . در نتیجه خلبانان امریکایی می توانستند هواپیما را راحتر کنترل کنند، در حالی که خلبانان میگ باید سخت تر کار می کردند. بوید در پرواز های خود متوجه شد که هرچه داگفایت طولانی تر می شد، خلبانان میگ بیشتر خسته می شدند و زمان واکنش آنها تا زمانیکه خلبانان F-86 می توانستند هواپیمای خود را به موقعیت غالب برسانند، کاهش می یافت. به اندازه شیشه کانوپی میگ 15 نسبت به F-86 دقت کنید خلبانان امریکایی نسبت به میگ -15 برتری 10 به 1 را داشتند البته در اواخر جنگ با حضور خلبانان شوروی این برتری از بین رفت و تقریبا معکوس شد..هری هیلکر (طراح اصلی F-16) درباره تئوری OODA اینطور گفته است که : "زمان پارامتر غالب است. خلبانی که در کوتاه ترین زمان از حلقه OODA عبور کند، حاکم است که به شرایطی که قبلا تغییر کرده ، پاسخ دهد. " روش کارکرد حلقه OODA : بوید فرض کرد که تمام ارگانیزم های هوشمند و سازمان ها به یک چرخه پیوسته از تعامل با محیط خود ادامه می دهند. بوید این چرخه را به چهار فرآیند وابسته تقسیم کرد: مشاهده: جمع آوری داده ها با استفاده از حواس جهت گیری: تجزیه و تحلیل و تلفیق داده ها به منظور شکل گیری دیدگاه ذهنی خود تصمیم گیری: اقدامات لازم را مشخص کنید اقدام: بازیابی عملی تصمیمات البته، در حالی که این اتفاق می افتد، وضعیت ممکن است تغییر کند. گاهی اوقات لازم است که اقدامات برنامه ریزی شده را برای رفع تغییرات لغو کنید.حلقه‌ی OODA قرار نیست که مدلی خطی و ثابت باشد که از شما بخواهد مراحل را یکی بعد از دیگری پشت سر بگذارید. این حلقه انعطاف‌پذیرتر است. (بازخورد ) با این رویکرد، هر چقدر سریع‌تر از مراحل عبور کنید بهتر است. هدف این مدل این است که سرعت جهت‌گیری و تغییر جهت دادن را بر مبنای اطلاعات جدیدی که هر بار به دست می‌آورید افزایش دهد. شما باید این توانایی را پیدا کنید که خیلی آرام و مستقیم اطلاعاتی را که از مشاهده‌ی موارد به دست می‌آورید؛ تفسیر کنید و بدانید می‌خواهید با آنها چه کار کنید. حلقه کامل OODA وقتی این مراحل را با سرعت طی می‌کنید، فعال‌تر می‌شوید و می‌توانید از فرصت‌هایی که رقیبان‌تان از آنها بی‌اطلاع هستند استفاده کنید. بُوید این را «انجام عملیات درون حلقه‌ی OODA دشمن» می‌نامد. در اینجا رقیب شما خیلی آرام حرکت می‌کند و فقط به تغییراتی که در محیط اطراف می‌افتد واکنش نشان می‌دهد. برخلاف رقیب، شما بر موارد تهاجمی تمرکز می‌کنید، حمله می‌کنید و او را مجبور می‌کنید به حمله‌ی شما واکنش نشان بدهد. اینجا است که شما رقیب خود را وارد حلقه تصمیم گیری خود می کنید و اگر سریعتر حلقه خود را کامل کنید پیروز میدان خواهید بود. یکی از مهم‌ترین مشکلات تصمیم‌گیری در مرحله جهت گیری بروز می‌کند: همه‌ی ما رویدادها را با فیلتر تجربیات و ادراک خودمان می‌بینیم. بُوید مهم‌ترین مواردی را که بر دیدگاه ما تأثیر می‌گذارند، به این شرح توصیف می‌کند: سنت‌های فرهنگی عوامل ژنتیکی توانایی تجزیه و تحلیل کردن تجارب قبلی اطلاعات جدیدی که وارد می‌شوند. جهت‌گیری یعنی چطور موقعیت را تفسیر می‌کنید. این کار مستقیما به تصمیم‌گیری منجر می‌شود. بحثی که در اینجا مطرح می‌شود این است که وقتی ادراکات خود را بهتر بشناسیم و سریع‌تر به سمت واقعیت جهت‌گیری کنیم، می‌توانیم با سرعت بیشتر و بازدهی بالاتری در حلقه‌ی تصمیم حرکت کنیم. شما باید دائما در حال تغییر جهت باشید. همین‌طور که اطلاعات جدیدی در مرحله‌ی مشاهده به دست می‌آیند، باید به سرعت آنها را پردازش کنید و جهت‌گیری خود را بر مبنای آنها تغییر بدهید. بویدهمچنین تئوریزه کرد که سازمان های بزرگ مانند شرکت ها، دولت ها و یا ارتش با ساختار سلسله مراتبی ، دارای حلقه های OODA در تاکتیک، هنر عملیاتی ( operational art ) و سطوح استراتژیک هستند.علاوه بر این، وی اظهار داشت که سازمان های موثر، یک زنجیره فرماندهی بسیار غیرمتمرکز دارند که به جای استفاده از دستورالعمل های روش محور (method-driven orders )از دستورالعمل های هدف محور (objective-driven orders) استفاده می کنند تا توانایی ذهنی و توانایی های خلاقانه فرماندهان در هر سطح را مهیا سازد. بوید استدلال می کند که چنین ساختاری یک " سیستم ارگانیک" انعطاف پذیر ایجاد می کند که به سرعت خود را با شرایط هماهنگ میکند. با این حال، او اشاره کرد که هر سازمان بسیار غیرمتمرکز ، ناگزیر باید دارای، سطح بالایی از اعتماد متقابل و یک چشم انداز مشترک از تجربیات به دست آمده قبلی باشد. ستاد فرماندهی باید بداند که سربازان قادر به ایجاد یک طرح خوب برای انجام یک هدف خاص هستند و نیروها هم باید بدانند که ستاد آنها را بدون دلیل به اهداف خاص هدایت نمی کند. در سال 2003 ، این مفهوم در نشریه وزارت دفاع امریکا با عنوان "سلطه کامل: فرماندهی ... کنترل ... در عصر اطلاعات" توسط دکتر Dr. David S. Alberts و Richard E Hayes منتشر شد. سرگرد سپاه تفنگداران PJ Tremblay در پایان نامه خود با عنوان " شکل دهی و سازگاری: استخراج قدرت حلقه OODA" ، مقدمه ای عالی و خواندنی در مورد استفاده از حلقه OODA به عنوان یک مرجع در سطح تاکتیکی مبارزه نگاشته است. Tremblay واقعا از ایده های بوید در برنامه ریزی و اجرای یک حمله تاکتیکی فوق العاده موفق توسط یک گروهان پیاده نظام تقویت شده در افغانستان استفاده کرد. این پایان نامه در سال 2015 جایزه Colonel F. Brooke Nihart را کسب کرد که سالانه در دانشکده فرماندهی نیروی دریایی به پایان نامه های کارشناسی ارشد مطالعات نظامی که دارای بیشترین میزان دانش نظامی ، وضوح و ابتکار هستند اهدا میشود. در سال 2007، Robert Greene ، نویسنده حوزه استراتژی ، در پستی به نام "OODA و تو" درباره حلقه بحث کرد. او اصرار داشت که " این حلقه به شدت در هر نوع محیط رقابتی کارایی دارد: کسب و کار، سیاست، ورزش، حتی مبارزه ارگانیسم ها برای زنده ماندن"، و ادعا کرد که در ابتدا "از درخشش آن تحت تاثیر قرار گرفته است". پایان قسمت سوم #پ .ن : با توضیحاتی که جناب بوید از این مفهوم در غالب ساختار سلسله مراتبی و ایجاد یک "سیستم ارگانیک" بیان کردند ، با اندکی تفاوت در زمان دفاع مقدس توسط سپاه با عنوان مدیریت اقناعی صورت میپذیرفته : سردار «یعقوب زهدی» : روش فرماندهی در سپاه اقناعی بود. فرمانده کل سپاه، فرمانده قرارگاه‌ها و لشکرها را باید اقناع می‌کرد که این عملیات با جزئیات مشخص شده، انجام شود. بعد به یگان‌ها ماموریت می‌دادند که شما باید در این نقطه مستقر شوید؛ شاید یگان‌ها می‌گفتند که نه ما نمی‌توانیم در اینجا مستقر شویم و در موقعیت دیگری مستقر می‌شویم.در سپاه مسئله را طرح می‌کردند؛ آنقدر روی آن موضوع بحث می‌کردند که فرمانده لشکر قانع می‌شد و با فهم و درک خودش دست به عملیات می‌زد و می‌دانست که کسی این طرح را به او تحمیل نکرده است. وقتی فرماندهی بداند که به فهم خود عملیات را انجام می‌دهد، انگیزه‌اش بیشتر می‌شود. تحمیل در کار سپاه معنی نداشت.این فضا در سپاه وجود داشت که از فرمانده گروهان و گردان گرفته تا فرمانده قرارگاه همه احساس می‌کردند که می‌توانند نظر بدهند و شاید نظرشان رد یا قبول شود. اگر هم نظر یا طرحی را قبول کردند که انجام بدهند به آن اعتقاد دارند. این فضای فرماندهی سپاه بود. دانلود مدارک : پاور پوینت جان بوید در مورد Organic Design for Command and Control مقاله : سلطه کامل: فرماندهی ... کنترل ... در عصر اطلاعات پایان نامه PJ Tremblay_شکل دهی و سازگاری:استخراج قدرت حلقه OODA
  2. 2 پسندیده شده
    در خصوص عملیات حمله به گروه تروریستی حدکا و عملیات ضربت محرم یک مسئله وجود داره در هر دوی این عملیات ها شایعه فیل شدن و انهدام تعدادی از موشک ها مطرح شد اما هیچ سندی برای این ادعاها ارائه نشده! تنها فیلم سوزش مشکل دار در یکی از موشک ها دیده میشه و بعدش هم موشک به راهش ادامه میده. در صورتی که در عملیات لیلة القدر بخش پیشران جدا شده از کلاهک ها و چاله های کوچک ایجاد شده در عراق پیدا شد و به اشتباه گفتند که موشک ها فیل شدن. حالا چطور میشه که تصویر انهدام موشک ها و آتش سوزی و چاله های چند متری رسانه ای نشده؟حتی تصویری از فاصله زیاد هم وجود نداره! چطوره که در کردستان عراق مردم از دود ناشی از انفجارها عکس و فیلم میگیرند اما اینجا هیچ اثری از انفجار موشک پر از سوخت وجود نداره! با وجود اینهمه موبایل و فراگیر شدن اینترنت پذیرفتنیه؟ حتی الانم باید اثرات انفجارها در منطقه وجود داشته باشه. به نظر میرسه که گروهی در فضای مجازی(تلگرام،توئیتر،اینستا و امثالهم)ماموریت دارند تا در هر عملیات، موفقیت و میزان موفقیت ها رو زیر سوال برده و تشکیک کنند!
  3. 2 پسندیده شده
    با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ؛به اتفاق هم مبحث موشکهای بالستیک برد کوتاه رو ادامه میدهیم:     موشک های بالستیک برد کوتاه  Short-range ballistic missile (قسمت پانزدهم - قسمت پایانی)     AL-Fahd 300 : موشک  زمین به زمین بالستیک برد کوتاه  الفهد-300 ساخت جمهوری عراق (بعث)  است. این موشک بالستیک که گاها با کد J-1 نیز شناخته می شود ، حاصل ایجاد برخی تغییرات و تبدیل وضعیت موشک ضد هوائی SA-2 می باشد ، یکی از تلاش های سری صدام برای دور زدن تحریم های سازمان ملل متحد بود. این موشک دارای برد ماکزیمم  300کیلومتر بود. تلاش برای تولید این موشک مربوط به سال 1993 میلادی می باشد که تحت فشار بازرسان سازمان ملل ، هرگز تولید نشد.   با توجه به تولید نشدن این موشک ، هیچگونه عکسی از این موشک وجود ندارد.   در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. http://fas.org/nuke/guide/iraq/missile/fahd-300.htm     Al-Hijarah : موشک  زمین به زمین بالستیک برد کوتاه  الحجاره ساخت عراق است. این موشک بالستیک حاصل ایجاد برخی تغییرات در موشک های اسکاد عراق می باشد . اطلاعات زیادی از این موشک در دست نیست. یکی از مشهورترین پرتاب های این موشک ، شلیک یک موشک الحجره به سمت نیروگاه اتمی دیمونا در صحرای نقب اسرائیل می باشد که البته کلاهک این موشک پرتابی ، بجای مواد منفجره با بتن و سیمان پر شده بود. این موشک دارای برد ماکزیمم  750 کیلومتر بود. این موشک تولید سال 1988 میلادی می باشد.         در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. http://www.globalsecurity.org/wmd/world/iraq/al_hussein.htm#Hijarah     Al-Abbas : موشک  زمین به زمین بالستیک برد کوتاه  العباس ساخت جمهوری عربی عراق (دوران صدام) است. این موشک بالستیک که نسخه ارتقاء یافته و بهینه سازی شده موشک های الحسین و الحجاره می باشد ، با کمک گرفتن از مشاوران و متخصصان خارجی (اروپائی و آرژانتینی) تولید گردید. این موشک دارای برد ماکزیمم  900 کیلومتر . کالیبر 900 میلی متر بود. این موشک تولید سال 1989 میلادی می باشد.       به ترتیب از راست به چپ : العباس ، الحسین ، الحسین -2   در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. http://www.globalsecurity.org/wmd/world/iraq/al_abbas.htm     ادامه دارد ...     ----------- پ.ن 1 : امیدوارم که مورد پسند دوستان واقع شده باشد. دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند.   پ.ن 2 : الحمدالله سرانجام بررسی تمامی موشک های بالستیک برد کوتاه به پایان رسید ، اگر عمری باقی بود ؛ ان شاء الله در پست های بعدی به ترتیب سایر موشکهای بالستیک (برد متوسط و برد بلند) را به اتفاق بررسی خواهیم نمود.
  4. 2 پسندیده شده
    با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ؛به اتفاق هم مبحث موشکهای بالستیک برد کوتاه رو ادامه میدهیم:     با تشکر از اظهار محبت و لطف شما و ممنون بخاطر این توضیحات بجا و به روز شما گادر عزیز  :applause:  :applause:  :rose:  :rose:     موشک های بالستیک برد کوتاه  Short-range ballistic missile (قسمت چهاردهم)     R-1 یا SS-1 Scunner : موشک  زمین به زمین بالستیک برد کوتاه  آر - 1 (اسکانر) ساخت اتحاد جماهیر شوروی است. این موشک بالستیک که توسط ناتو SS-1 Scunner نامیده شد ، یکی از نخستین موشک های بالستیک روسی است که توسط اسرای آلمانی و با استفاده از نقشه های غنیمت گرفته شده از V-2 آلمانی ساخته شد. این موشک دارای برد ماکزیمم  270 کیلومتر . کالیبر 1650 میلی متر بود. این موشک تولید سال 1947 میلادی می باشد.           http://www.military.ir/forums/topic/6667-%D9%85%D9%88%D8%B4%DA%A9-ss-1a-r-1-scunner/     R-2 یا SS-2 Sibling : موشک  زمین به زمین بالستیک برد کوتاه  آر - 2 (سیبلینگ) ساخت اتحاد جماهیر شوروی است. این موشک بالستیک که توسط ناتو SS-2 Sibling نامیده شد ،  دومین کپی روس ها از موشک V-2 آلمان نازی است.  این موشک دارای برد ماکزیمم  600 کیلومتر و کالیبر 1650 میلی متر می باشد. این موشک تولید سال 1949 میلادی می باشد.           http://www.military.ir/forums/topic/6678-%D9%85%D9%88%D8%B4%DA%A9-r-2-sibling-ss-2/     Condor I : موشک  زمین به زمین بالستیک برد کوتاه کُندور-1 ساخت آرژانتین است. این موشک دارای برد ماکزیمم  115 کیلومتر و کالیبر 700 میلی متر می باشد. این موشک تولید سال 1984 میلادی می باشد.             در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Condor_(Argentine_missile)       ادامه دارد ...     ----------- پ.ن 1 : امیدوارم که مورد پسند دوستان واقع شده باشد. دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند.   پ.ن 2 : به امید خدا در پست آتی ، پرونده موشک های بالستیک برد کوتاه را خواهیم بست.   پ.ن 3 : انشاءالله و اگر عمری باقی بود ، در پست های بعدی به ترتیب سایر موشکهای بالستیک (برد متوسط و برد بلند) را به اتفاق بررسی خواهیم نمود.
  5. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت دوستان ؛ در این تاپیک قصد داریم به معرفی افرادی بپردازیم که در حوزه نظامی تحول شگرفی ایجاد نموده اند.تمرکز بیشتر بر دوره معاصر هست. همانطور که با روندی که در تاپیک کتاب هایی که باید خواند دنبال میشود [معرفی کتاب های برتر در حوزه تاریخ نظامی و دانش نظامی] آشنایی دارید ، افرادی مورد مطالعه قرار گرفته اند که در حوزه کاری خود تحولی صورت داده اند.از آنجا که بعضی از اشخاص مذکور برای عموم علاقمندان حوزه نظامی ناآشنا هستند(و از انجا که خیل زیادی از میلیتاریست ها کتاب ها را دانلود و مطالعه میکنند ) در این تاپیک جهت آشنایی مختصر با این افراد و درواقع درک اهمیت کتاب معرفی شده ، اطلاعاتی ارائه میشود.باشد که این اقدام باعث جذب بیشتر علاقمندان به حوره دانش نظامی گردد. موردی که باید دقت کرد و علاقمند هستم در تاپیک ای جداگانه توسط دوستان کار شود ، درک جایگاه این افراد از نظر خطاب کردن هست،همانطور که میدونیم ایرانی ها علاقه شدیدی به هم ارز قراردادن مفاهیم دارند که بعضا باعث خطاهای فاحش در حوزه های مختلف میشود: استراتژیست (راه پرداز) ، تئورسین (نظریه پرداز) ، ایده پرداز و کسی که دکترین رو پیاده سازی میکند دارای جایگاه های مختلف از نظر کارکردی ،حکمی و قدرت نفوذ هستند که ،عامه معمولا همه رو هم ارز هم میگیرند.برای همین از واژه تحول گران در عنوان تایپک استفاده شده که ضمن توجه به این موضوع تمامی افراد رو در بر بگیرد. تاکتیک ها نحوه ی استفاده از نیروهای مسلح در یک عملیات خاص هستند، در حالی که استراتژی ، دکترین( اصول) استفاده از عملیات ها برای رسیدن به اهداف جنگ است. Carl von Clausewitz با توجه به تعریف فوق ، افرادی که در ادامه معرفی میشوند لزوما همه استراتژیست نیستند و تحولی در حوزه استراتژی را رقم نزده اند.این مبحث به شدت ظریف و تخصصی هست و در تاپیک دیگری با کمک دوستان عزیز بهش پرداخته میشه ، هدف توجه میلیتاریستها به این موضوع بود. اولین فردی که به معرفی اون خواهیم پرداخت : COL. John Richard Boyd قسمت اول بوید 40 ثانیه ای سرهنگ جان ریچارد بوید (23 ژانویه 1927 - 9 مارس 1997) یک خلبان جنگنده نیروی هوایی ایالات متحده و مشاور پنتاگون در اواخر قرن بیستم بود که نظریه هایش در حوزه نظامی، ورزش، تجارت و دادرسی بسیار تاثیر گذار بود.بوید الهام بخش برنامه جنگنده سبک وزن (LWF) است که منجر به تولید General Dynamics F-16 Falcon و McDonnell Douglas F/A-18 Hornet شد. هنوز هم در ایالات متحده و چندین قدرت نظامی دیگر این نظریه دنبال می شود. بوید متولد 23 ژانویه 1927 در پنسیلوانیا بود. بوید در 30 اکتبر 1944 در نیروی هوایی ارتش شرکت داشت در حالی که هنوز در مقطع دبیرستان بود. پس از فارغ التحصیلی، او در طول ماههای پس از جنگ جهانی دوم، آموزش خود را به عنوان یک مکانیک برجک هواپیما تکمیل کرد و از ژانویه 1946 تا ژانویه سال 1947 به عنوان یک آموزگار شنا در ژاپن به خدمت گرفته شد. بعد از رسیدن به درجه گروهبانی، تا فارغ التحصیلی از دانشگاه درخدمت رزرو نیروی هوایی بود. او از دانشگاه آیووا در سال 1951 با مدرک لیسانس در رشته اقتصاد فارغ التحصیل شد و سپس مدرک لیسانس مهندسی صنایع را از دانشگاه تکنولوژی جورجیا دریافت کرد. کار در نیروی هوایی بوید پس از اتمام دوره ROTC (Reserve Officers' Training Corps) با درجه ستوان دومی در نیروی هوایی در دانشگاه آیووا به کار کماشته شد و در تاریخ 27 مارس 1953 به عنوان خلبان F-86 وارد کره شد. هرچند او بعد از خدمتش در کره هیچ جایگاه و اعتباری نداشت ، برای شرکت در مدرسه تسلیحات جنگنده FWS ( Fighter Weapons School) ، معتبرترین مدرسه ای که یک خلبان جنگنده می تواند حضور یابد دعوت شد.بوید در مدرسه شرکت کرد و نه تنها به خوبی کار کرد، بلکه ممتاز ترین خلبان شد. پس از فارغ التحصیلی، او برای حضور در FWS به عنوان استاد دعوت شد. در آن زمان استادی در FWS موقعیتی بود که هر خلبان جنگنده ای آرزوی آن را داشت. F-86 Sabre اینجا بود که بوید می توانست تاکتیک های هوایی را متحول کند. او تمرین میداد و تدریس میکرد، در حالی که در FWS بذرهای اولیه را برای مدل تصمیم گیری ابداعی خود باعنوان چرخه OODA (مشاهده، جهت یابی، تصمیم گیری، و عمل) پی ریزی میکرد. بوید یک نوبت کوتاه (22 ماموریت به جای 100) با F-86 Saber در جنگ کره پرواز کرد. در طول دورانی که وی بعنوان وینگمن ( همبال ) خدمت می کرد ، هرگز ادعایی در خصوص شلیک یا کسب پیروزی هوایی ننمود . بعدها بوید به مدرسه تسلیحات نیروی هوایی (USAF Weapons School) اعزام شد، جایی که او به عنوان رئیس بخش آموزش ، دستورالعمل تاکتیکی برای مدرسه می نوشت. بوید همچنین توسط جنرال Arthur C. Agan به پنتاگون منتقل شد تا به انجام تجزیه و تحلیل ریاضی و پشتیبانی از برنامه McDonnell Douglas F-15 Eagle کمک کندتا زمانی که برنامه ،تمامی فرایند تجزیه و تحلیل سیستم را توسط دفتر وزیر دفاع پاس کند. او لقب " بوید چهل ثانیه ای " را به عنوان یک استاد خلبان یدک می کشید ،او می توانست هر خلبانی را در مانور هوایی در کمتر از 40 ثانیه شکست دهد.در طی جنگ ویتنام او به عنوان معاون فرمانده یگان رزمی آلفا و به عنوان فرمانده گروه پشتیبانی رزمی 56 ام در پایگاه هوایی Nakhon Phanom Royal تایلند از آوریل 1972 تا آوریل 1973 خدمت کرد. در سال 1975 در دوران بازنشستگی جایزه معتبر هارولد براون توسط نیروی هوایی ایالات متحده به او اهدا شد. پس از بازنشستگی، بوید همچنان به کار در پنتاگون به عنوان مشاور در دفتر هوایی تاکتیکی از دفتر معاون وزیر دفاع برای تجزیه و تحلیل و ارزیابی برنامه ها ادامه داد.بوید به دلیل سرطان در فلوریدا در تاریخ 9 مارس 1997 در سن 70 سالگی فوت کرد. او با افتخار کامل نظامی در آرامگاه ملی آرلینگتون در تاریخ 20 مارس 1997 دفن شد. تئوری های نظامی بوید تئوری انرژی _مانور پذیری Energy–maneuverability theory در اوایل دهه 1960، بوید با همکاری توماس کریستی، ریاضیدان غیرنظامی، تئوری انرژی - مانورپذیری را بنا نهاد (یا نظریه E-M در مورد مبارزه هوایی). گفته می شود بوید،یک ابررایانه را برای انجام میلیون ها محاسبه لازم برای اثبات نظریه، به سرقت برده است.هرچند سازمان بازرسی وقت بعدا اثبات نمود که تمام مدت ابر رایانه در این تاسیسات به درستی به پروژه های شناخته شده می پرداخته و هر تخلف نظامی تحت پیگرد قانونی قرار می گیرد. توماس پری کریستی - ریاضیدان نیروی هوایی بعد از اینکه این نظریه الهام بخش برنامه جنگنده سبک وزن Light weight Fighter (LWF) و تولید YF-16 , YF-17 شد ، نظریه E-Mبه عنوان استاندارد جهانی برای طراحی هواپیماهای جنگنده انتخاب شد. نظریه انرژی مانور پذیری که توسط جان بوید، و توماس پری کریستی ریاضی دان نیروی هوایی ابداع شد در واقع یک مدل عملکرد هواپیما ( aircraft performance ) است و توصیف عملکرد هواپیما به عنوان مجموع انرژی جنبشی و پتانسیل یا aircraft specific energy است. این نشان می دهد رانش، وزن، درگ آیرودینامیکی، مساحت بال و دیگر پارامترهای پروازی یک هواپیما را به یک مدل کمی مرتبط می کند. این اجازه می دهد تا قابلیت های جنگی هواپیماهای مختلف و یا طراحی های آینده نگرانه را ارزیابی و مقایسه کرد. تمام این جنبه های عملکرد هواپیما با یک مقدار و فرمول زیر تعریف شده است : specific excess energy برابر با سرعت ضرب در نسب نیروی رانش خالص به وزن هواپیما است. (توجه داشته باشید که در تحلیل ابعادی، Ps واحد "سرعت" است، نه انرژی بر واحد جرم) است.)نیروی رانش خالص با محاسبه توانایی موتور برای حرکت هواپیما پس از حذف نیروی درگ آیرودینامیکی که سرعت را کاهش می دهد، پیدا می شود. نسبت (W) /(T-D) شبیه به T / W، نسبت رانش به وزن است که همچنین به عنوان یک کارامدی برای هواپیماها و موشک ها استفاده می شود. با متعادل کردن نیروهای حرکتی به وزن هواپیما، مشخص است که چگونه هواپیما کارآمد است. یک موتور بسیار بزرگ ممکن است بتواند یک نیروی رانش بزرگ تولید کند اما می تواند خیلی سنگین باشد که حتی نتواند خود را بالا ببرد. زمانیکه نسبت (W) /(T-D) = 1 است که موتور به اندازه کافی قدرتمند است تا هواپیما را با سرعت ثابت در مسیر صعودی 90 درجه حفظ کند. جت های جنگنده، مانند F-16 نسبت T / W نزدیک به 1، بسته به وزن سوخت و تسلیحات دارند. اما تفاوت بین T / W و (W) /(T-D) که بوید تعریف کرده در این است که T / W اثرات اصطکاک و سایر تلفات آیرودینامیکی را شامل نمی شود. هنگامی که یک هواپیما به آرامی حرکت می کند، این تلفات کوچک است و می توان آن را نادیده گرفت. با این حال، T / W به درستی عملکرد هواپیما را در شرایط عملیاتی معمول خود توصیف نمی کند. با استفاده از (T-D) ، آیرودینامیک هواپیما نیز در مقدار Ps خلاصه شده است. بوید، و توماس کریستی در پایگاه نیروی هوایی Eglin دوسوم از مطالعات خود را تا سال 1964 تکمیل کردند. این نظریه توسط نیروی هوایی ایالات متحده پذیرفته شد و بهبود در پارامتر های مورد نیاز برای F-15 و بعد از آن طراحی جنگنده F-16 Falcon Falcon را به همراه آورد. پایان قسمت اول پ.ن/ از اونجا که remo همیشه شرح داستان با فایل اصلی قرار میده متن کامل نظریه E-M دانلود مدرک همچنین این مدرک هم از منابع ویکیپدیا برای این متن بود که قرار داده میشه(صفحه 203 به بعد ) Technology and the Air Force A Retrospective Assessment در قسمت دوم خواهید خواند: پدر خوانده نیروی هوایی Fighter Mafia خواهیم گفت که چگونه گروه بحث برانگیز "مافیای جنگنده " به سرکردگی جان بوید در مقر فرماندهی نیروی هوایی با استفاده از تئوری خود مسیر طراحی و تولید جنگنده در آمریکا را تغییر داد.
  6. 1 پسندیده شده
    باید نسبت به این مسئله یک فکری کرد و الا در یک نبرد احتمالی حتی در صورت موفقیت در میدان رزم ممکنه در عرصه رسانه بازنده محسوب بشیم. مشابه عملیات های موشکی یمن بر علیه عربستان که به علت نداشتن تجهیزات نظارتی و رسانه، عملیات طبق نظر سعودی ها روایت میشه! در خصوص سرجنگی موشک ها و میزان تخریب هم به نظرم کلاهک موشک ها برای ممانعت از آسیب به اماکن مجاور قطعا تضعیف شدن! اما تعدد موشک ها(۶ موشک) و پهپادها(۷ پهپاد با چندین بمب سدید۳۴۲)نه برای تخریب گسترده این سه هدف بلکه برای هدف قرار دادن اماکن‌ متعدد بوده و به نظرم یکسری از اهداف اعلام نشدن! حالا ممکنه که این اهداف ساختمان بودند یا یک پناهگاه(دپو تسلیحات)‌و یا تجمعات، به هر حال تعداد اهداف بیشتر از اینهاست. پ‌.ن: در هدف سوم پیش از عملیات، اثرات انفجار دیده میشه و مثل اینکه قبلا هم هدف قرار گرفته شده.
  7. 1 پسندیده شده
    شک نکن همین داستان وجود داره- اصن شما نگا شبکه های خبری انگلیسی کنی هر بار خبری از حملات موشکی ایران میگن در جا بعدش بحث دقت موشک و فیل شدن موشک ها رو می کنن! این شبکه ها که دم از اعتبار خبریشون می دن همیشه حرف از منبع موثق برای خبر هاشون می دن میان از چندتا پیام توی گروه های تلگرامی یا اینستاگرام به عنوان منبع حرف میزنن !!!! با توجه به حمله موشکی به تروریست های و فیلم های مخابره از این حملات دودی که از اصابت هر موشک بلند میشه خیلی بزرگه ! با این اوصاف موشکی فیل بشه به راحتی قابل مشاهده هست ! دوستانی هم که از میزان تخریب ها شاکی هستن اینو بدونن اقا جان شما می خوای یه ساختمان رو وسط یک شهر مسکونی بزنی میای موشکی میزنی با قدرت تخریب 200 متر ؟؟؟؟ اینجور اره میزنی با خاک یکسان می کنی و خوراک برای کفتارا درست میکنی بچه ها شون خاکی میکنن میارن جلو تلویزیون بی بی سی و سازمان حقوق بشار و .... سپاه الحق و انصاف داره شاهکار می کنه با این دقت و قدرت عمل کردن کار هر کشوری نیست ! حمله پهپادی موشکی بیخ گوش پایگاه آمریکایی بدون اینکه غلطی بکنن یعنی چی ؟ یعنی اگر هدف پایگاه آمریکایی بود بنظرتون چی می شد؟ اینا واضح داره خط میده به آ مریکا غلط زیادی یعنی به باد رفتن پایگاه هات تو منطقه !!! کشور ما با این حمله خط نشونش رو واسه آمریکا کشیده نه عربستان - عربستان عددی نیست دیگه
  8. 1 پسندیده شده
    یکی از کانال های تلگرام با استناد به این تصویر مدعی شده که صدای پیشران ملخی مربوط به شاهد۱۲۳/۱۳۳ هست @defender_iran این پهپاد به دلیل فاصله زیاد احتمالا برای رله ارتباطی استفاده شده. ----- همچنین این بخش از صحبت های سردار حاجی زاده بیانگر این نکته هست که پهپادهای مورد استفاده قابلیت پنهانکاری دارند. «سردار سرتیپ پاسدار امیرعلی حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه در گفتگویی در خصوص انتشار این تصاویر اظهار کرد:منطقه شرق فرات و مقرتروریست‌های داعشی تحت حمایت کامل امریکا بوده و دارای موقعیت خاصی می باشد ؛این منطقه از غرب بواسطه رود فرات پدافند طبیعی دارد ، از طریق هوا نیز منطقه ممنوعه پروازی و تحت حفاظت هواپیما های ائتلاف است. وی همچنین در خصوص عدم فیلم برداری هوایی از لحظات اصابت موشک ها به اهداف اظهار کرد: بکارگیری هواپیماهای بدون سرنشین همچون شاهد ۱۲۹ به منظور تصویربرداری از لحظه اصابت ، عملاً موجب لو رفتن عملیات و اطلاع رسانی توسط ائتلاف امریکا و تخلیه مقر از گروه‌های تروریستی می گردید.» -------- پهپاد شاهد(احتمالا از نوع ۱۲۹)با آنتن های متعدد و بسیار بلند رزمایش مدافعان حریم ولایت-هوافضای سپاه-۱۳۹۵
  9. 1 پسندیده شده
    با توجه به تصاویر فرض را بر پهپاد استفاده شده در عملیات سیمرغ (یک به یک با آرکیو) در نظر میگیریم... ظاهرا از چند اپتیک در پهپاد استفاد شده که دو تا کوچک در بالها برای مشاهده باز شدن دهلیزها و یک اپتیک جهت هدایت و بمباران هست که در تصاویر زیر میتوان اپتیک موجود در نوک پهپاد را دید... تصویر پایین ب وضوح نشان میدهد که درب دهلیز به سمت چپ باز می شود و تصاویر هم از سمت راست پهپاد ضبط شده اند اما با چه دوربینی مشخص نیست... (دهلیز شماره یک بمب رها شده اول)(دهلیز سمت راست پهپاد) دو تا تصویر زیر هم از اپتیک نوک پهپاد تصویر برداری شده اند... نکته اصلی در دو تصویر زیر هست که ب نظر نشان میدهد با دو دهلیز طرف هستیم که درب یک دهلیز به سمت چپ باز می شود(تصویر بالا) و درب دهلیز دیگر به سمت راست باز می شود در حقیقت درب ها مثل دو تا دست(کتابی) که کنار هم قرار دارند قرار میگیرند این تصویر نشان می دهد که دهلیز به سمت راست باز شده است و تصاویر از اپتیک موجود در بال چپ پرنده ضبط شده اند حالا قسمت اصلی ماجرا اینجاست... عکس بالا را اگر با عکس پایین مقایسه کنیم میبینیم که در تصویر بالا درب دهلیز هنگام رها شدن موشک در پس زمینه قرار دارد حال اینکه در تصویر پایین درب جلوتر از موشک نسبت به دوربین قرار دارد.پس قبل از رها شدن این بمب یک بمب دیگر(بمب شماره یک) قبلا رها شده است. تصاویر هم از دوربین سمت راست ضبط شده اند (تصویر پایین مربوط به رها شدن بمب دو از دهلیز 2 میباشد)(دهلیز سمت چپ) تصویر پایین هم فاصله موجود بین دو چرخ عقب پهپاد را نشان میدهد که به نظر فاصله کافی برای دو دهلیز موجود باشد ولی نظر قطعی نمیشه داد پی نوشت: 1- همه این موارد زمانی صادق هست که همه تصاویر از یک پهپاد گرفته شده باشد 2- تحلیل صرفا برای ملیتاری میباشد...
  10. 1 پسندیده شده
    14 هواپیما ،4 ملت ، 1 اتحاد http://s8.picofile.com/file/8338431676/160609_F_QS677_350.JPG http://s9.picofile.com/file/8338431684/160609_F_QS677_359.JPG http://s8.picofile.com/file/8338431692/160609_F_QS677_328.JPG U.S. Air Force B-52 Stratofortress leads a formation of aircraft including two Polish air force F-16 Fighting Falcons,,,, four U.S. Air Force F-16 Fighting Falcons, two German Eurofighter Typhoons and four Swedish Gripens over the Baltic Sea, June 9, 2016. The formation was captured from a KC-135 from the 434th Air Refueling Wing, Grissom Air Force Base, Indiana as part of exercise BALTOPS 2016. (U.S. Air Force photo/Senior Airman Erin Babis)
  11. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم قسمت دوم پدر خوانده نیروی هوایی Fighter Mafia مافیای جنگنده یک گروه جنجالی و بحث انگیز از افسران نیروی هوایی ایالات متحده و تحلیلگران غیرنظامی بود که در دهه 1970 از معیارهایی برای طراحی جنگنده حمایت می کرد که تفکر معمولی و ایدئولوژی های آن زمان را به چالش کشید. ادعای آنها این بود: ژنرال های نیروی هوایی معیارهای غلطی را برای اثربخشی در مبارزه در نظر گرفتند، نادیده گرفتن تاریخ جنگ. تمرکز بر روی تکنولوژی بالا و اصرار بر "بالاتر، سریع تر و دورتر" هزینه ها را افزایش می دهد و باعث کاهش کارایی می شود. مافیا برای هواپیماهای ارزانتر و بهتر استدلال کرد. بوروکراسی نیروی هوایی فاسد است زیرا آنها قبل از خرید تسلیحات ، آزمایش های صادقانه ای بر روی آن ها انجام نمی دهند. تمرکز باید بر پشتیبانی نزدیک هوایی و استفاده از سلاح های ترکیبی برای حمایت بیشتر از جنگ مانوری باشد نه دکترین "بمباران ممانعت " قابلیت چندمنظوره ، توانایی و عملکرد هواپیما را کاهش میدهد. نبرد هوایی فراتر از میدان دید ، یک فانتزی است. " در توضیح مورد 4 در کتاب سرگذشت جان بوید ، اینطور آمده است" ساختار نیروی هوایی بر اساس دکترین "بمباران ممانعت" جنگ جهانی دوم بود. پل ها، راه آهن ها، بزرگراه ها، صنعت و زیرساخت ها بمباران خواهد شد تا از سرازیر شدن نیروهای شوروی به اروپا ممانعت کند.در صورتی که کارشناسان غیرنظامی طی گزارش مهلکی گفته اند که این دکترین کارایی نداشته، حتی اگر نیروی هوایی تعداد هواپیماهایش را سه برابر کند،قادر نیست در مقابل حمله نیروهای شوروی از اروپا حمایت کند." "در واقع اصطلاح بمباران ممانعت ، تخریب تمامی پل های کلیدی فرانسه توسط بمب افکن ها جهت کند کردن و ممانعت از پیشروی نازی ها پیش از عملیات هایی مثل نرماندی بود." در دهه 1960 هر دو نیروی هوایی و دریایی ایالات متحده متقاضی کسب جنگنده رهگیر سنگین و حفظ برتری هوایی بودند. لازمه آن طراحی و استفاده از جنگنده هایی بود که این برتری هوایی را حفظ کند (جنگنده رهگیر و بمب افکن تاکتیکی) ولی هزینه های زیادی را شامل می شد ، حال اینکه همه نیاز های دو نیرو تامین نمی شد ، وزارت دفاع و کنگره به دلیل هزینه های سرسام آور استفاده از طیف وسیع جنگنده ها در دو نیرو، تصمیم به ایجاد طرح جنگنده مشترک برای نیروی دریایی و هوایی نمود. در سال 1961، وزیر دفاع جدید آمریکا، رابرت مک نامارا ، رسما دستور طرح ریزی یک هواپیمای رهگیر با قابلیت استفاده در نیروی هوایی و دریایی را داد. طرح Tactical Fighter Experimental نامیده شد . مطالعات اولیه نشان داد بهترین گزینه این بود که (TFX) را بر اساس نیاز نیروی هوایی طراحی و یک نسخه اصلاح شده برای نیروی دریایی به کار گرفته شود.بنابراین مک نامارا مجموعه ای از پارامتر های اولیه برای TFX که بر اساس الزامات نیروی هوایی بود صادر کرد. او حداکثر وزن را به حدود 60،000 پوند(27200 کیلوگرم) برای نسخه نیروی هوایی و 55000 پوند (24،900 کیلوگرم) برای نسخه نیروی دریایی در نظر گفت. سپس در 1 سپتامبر 1961 دستور داد که USAF آن را توسعه دهد. طرح جنرال داینامیکس در نوامبر سال 1962، به دلیل نزدیکی بیشتر به نیاز نیروی هوایی انتخاب شد.جنگنده رهگیر F-111A برای نیروی هوایی و F-111B برای نیروی دریایی انتخاب شد.بعد ها تولید F-111B به دلیل عدم کارایی لازم برای نیروی دریایی به یک فاجعه تبدیل و متوقف شد. F-111 A نیروی هوایی در سال 1963 برای شناسایی روند سلاح های آینده اعلام کرد که تسلیحات آینده جنگنده ها باید قادر به نابود کردن دشمن در فواصل دور با استفاده از سیستم های پیشرفته باشد. ولی جنگ ویتنام نشان داد که "موشک" برای شرایط واقعی جنگ آماده نیست.قوانین محدود کننده تعامل (ROE)، محدودیت های ارتباطی (IFF)، موشک های غیر قابل اعتماد و انواع مختلفی از مشکلات دیگر که مبازره هوایی را به داگفایت منجر مینمود .به رغم برتری بالای فنی و موشک های بسیار موفق BVR (موشک های فراتر از میدان دید) ، فانتوم ها وقتی خود را در فاصله نزدیک با MiG-21 پیدا میکردند، بیشتر از آنچه انتظار می رفت جنگ را از دست می دادند . در ژانویه سال 1965، مک نامارا، وزیر دفاع از نیروی هوایی درخواست کرد تا طرح یک جنگنده تاکتیکی کم هزینه برای مقاصد کوتاه برد و پشتیبانی هوایی جهت جایگزینی انواع مختلف مانند F-100 Super Sabre و بمب افکن های سبک را در نظر بگیرد.در آوریل 1965، هارولد براون ، مدير بخش تحقیقات و مهندسی ، اعلام کرد مطالعات اولیه با نام "F-X" (محصول نهایی F-15)آغاز شود. درخواست برای 13 شرکت ارسال شد. هشت شرکت پاسخ دادند.ولی اتفاق عجیبی رویداد هنگامی که پیشنهادات در جولای 1966 مورد مطالعه قرار گرفت ، وزن بیش از 60،000 پوند (27،000 کیلوگرم)، سرعت بالا 2.7 ماخ و نسبت تراست به وزن 0.75 و بال ها متغییر بود.این هواپیما تقریبا هم اندازه و وزن TFX بود و این هواپیما یک طراحی بود که نمی توانست یک جنگنده برتری هوایی باشد. پروژه اولیه F-X شکست خورد. وضعیت نیروی هوایی با توجه به اخباری که از ویتنام مخابره میشد زنگ های خطر را بصدا درآورد.فانتوم به دلیل عدم کارایی مطلوب موشک ها باید با حریف ارزان خود MiG-21 داگفایت می نمود.در این زمان، نیروی دریایی بعد از گذشت قریب 5 سال تصمیم گرفت که F-111B الزامات نیرو را برآورده نمی کند و شروع به طراحی یک جنگنده اختصاصی به نام VFAX کرد. در ماه مه سال 1966، مک نامارا دوباره از نیروها خواست تا این طرح ها را مطالعه کنند و ببینند آیا VFAX نیازهای FX نیروی هوایی را برآورده خواهد کرد. مطالعات حاصل 18 ماه طول کشید و نتیجه منفی بود. بوید در ماموریت ویتنام بود که توسط General Arthur C. Agan به پنتاگون منتقل شد.از او خواستند به پروژه F-X کمک کند. بوید به همراه تحلیلگران دفاعی، تام کریستی، پیر اسپری، چاک مایرز، خلبان آزمایش سرهنگ Everest Riccioni (او خلبان نیروی هوایی بود که به قسمت تحقیق و توسعه منتقل شده بود) و مهندس هوافضا Harry Hillaker (طراح اصلی F-16)، هسته ای به نام "مافیای جنگنده " در مقر فرماندهی نیروی هوای تشکیل داد و به پروژه F-X با توجه به تئوری انرژی -مانورپذیری که قبلا طرح کرده بود پرداخت. Harry Hillaker طراح F-16 سال 1967، اتحاد جماهیر شوروی ، MiG-25 را در میدان هوایی Domodedovo در نزدیکی مسکو رونمایی کرد.این منجر به نگرانی های جدی در سراسر وزارت دفاع شد. MiG-23 نیز موضوع مورد توجه بود، به طور کلی اعتقاد بر این بود از F-4 بهتر است. در حال حاضر MiG-25 به نظر می رسد در سرعت، سقف و استقامت نسبت به تمام جنگنده های موجود ایالات متحده، حتی F-X برتر است. بنابراین، تلاش برای تکمیل F-X به شدت انجام گرفت. در همان دوره، نیروی دریایی برنامه VFAX خود را به پایان رسانده بود و طرح پیشنهادی Grumman را که کوچکتر با مانور پذیری بیشتری بود به نام VFX پذیرفت، که بعدها تبدیل به Grumman F-14 Tomcat شد . VFX به طور قابل توجهی به شرایط مورد نیاز F-X نیروی هوایی نزدیکتر بود. نیروی هوایی نهایت ، در ماه مه 1968 ضمن ردVFX اعلام کرد که "ما بالاخره تصمیم گرفتیم - و امیدواریم هیچ کس مخالف نباشد - این هواپیما (F-X) باید یک جنگنده برتری هوایی باشد ". F-X به دلیل نزدیکی پارامترها ابتدا در برنامه TFX (که توسعه F-111 بود) ادغام شد و درهمین راستا ادامه پیدا کرد. ولی بوید با مدلسازی E-M اثبات کرد که F-111 برای ایفای نقش جنگنده مورد نظر مناسب نیست و پیشنهاد F-X نیروی هوایی را به آرامی باز طراحی نمود تا منعکس کننده یافته هایش باشد.بازطراحی شامل بال ثابت ، کاهش وزن تیک -اف از 60،000+ پوند به کمی کمتر از 40،000 و کاهش سرعت بالای 2/7 ماخ به 2/3 تا 2/5 ماخ و نسبت تراست به وزن تقریبا 1. در نتیجه F-15 Eagle، جنگنده ای شد که قدرت مانور بیشتری نسبت به جنگنده F-111 داشت. از سال 1965، نیروی هوایی مطالعاتی بر روی یک جنگنده سبک 25،000 پوندی با نام جنگنده پیشرفته روزانه (ADF)دنبال می کرد.پس از کسب اطلاعات از MiG-25 در سال 1967، یک وحشت جزئی ایجاد شد و ADF به منظور تمرکز بر روی F-15 فراموش شد . هواپیمای F-15 در اصل یک هواپیمای سبک بود، ولی ابعاد و وزن آن بزرگ شد تا برآوردهای عملکردی با MiG-25 مطابقت داشته باشد. بوید اعتقاد داشت که این کار اشتباه است. نیروی هوایی در سپتامبر سال 1968 به سرعت بازطراحی بوید را به عنوان درخواست F-X به شرکت های بزرگ ارسال کرد. این الزامات از قرار یک جنگنده تک سرنشین با حداکثر وزن تیک -اف 40،000 پوند (18،000 کیلوگرم) برای نقش هوا به هوا با حداکثر سرعت 2.5 ماخ و نسبت رانش به وزن تقریبا 1 و همچنین دو موتوره ، زیرا اعتقاد بر این بود که سریعتر به تغییرات دریچه گاز پاسخ داده میشد و ممکن است با برنامه VFX نیروی دریایی هماهنگ باشد.چهار شرکت پیشنهاداتی را ارائه دادند که نیروی هوایی از بین همه طرح McDonnell Douglas را پذیرفت. اولین پرواز F-15A در تاریخ 27 جولای 1972 صورت گرفت. در این بین سناتور ویلیام پروکسمیور گزارش هایی را درباره هزینه های بالای F-15 و F-14 منتشر کرد.وزارت دفاع متوجه شده بود که هردو جنگنده در دست ساخت دارای هزینه های سنگین ساخت و نگهداری خواهند بود ولی به دلیل شرایط و بر طرف کردن نیاز های جدی هر دو نیرو به برنامه ها ادامه داد. مافیای جنگنده به دنبال یک جنگنده سبک وزن به عنوان جایگزینی برای F-15 بود و به شدت معتقد بود که یک جنگنده ایده آل نباید شامل هیچ رادار فعالی، سیستم های موشکی با رادار فعال، و یا قابلیت حمله زمینی (پشتیبانی نزدیک هوایی)باشددرواقع یک جنگنده برتری هوایی صرف. شعار مافیا این بود "حتی یک پوند برای قابلیت هوا به زمین خرج نشود" .در حالی که کمک های بوید به F-15 قابل توجه بود، اما مخالف مسیر برنامه بود او پیشنهاد دیگری مبنی بر "پرنده قرمز" داد. جنگنده برتری هوایی ارزان ، سبک ، با سرعت 1.6 ماخ به جای 2 یا 2.5 ماخِ پرنده آبی(در آن زمان F-15 به نام پرنده آبی شناخته می شد) . سرعت بالا به نفع وزن کمتر (و به همین دلیل مانور بیشتر و هزینه پایین تر) قربانی می شد. بوید و اسپری همچنین علیه رادارهای فعال و موشک های هدایت فعال موضع گرفتند. وزیر دفاع، با ایده جنگنده کم هزینه جذب شد،مافیای جنگنده 149،000 دلار برای تأمین مالی برای تایید نظریه انرژی - مانورپذیری با توجه به اقتصادی بودن به دست آورد. این پول بین نورثروپ و جنرال دینامیک تقسیم شده Northrop خواستار مبلغ 100.000 دلار برای طراحی شد(که بعد ها YF-17نام گرفت ) جنرال داینامیکس، مشتاق به جبران خسارت در پروژه لغو شده F-111B، باقی مانده را دریافت کرد.(که منجر به YF-16 شد ).هدف یک جنگنده کوچک با درگ پایین، سبک ، pure fighter وبدون bomb racks . معاون وزیر دفاع دیوید پکارد ، که از ایده طراحی نمونه اولیه (پروتوتایپ) رقابتی حمایت می کرد ، در سال 1971 گروه تحقیق پروتوتایپ نیروی هوایی را تاسیس کرد، بوید یک عضو کلیدی بود. دو مورد از شش پیشنهاد بوید تصویب شد ، یکی از آنها برنامه جنگنده سبک وزن (LWF) نام گرفت . طرفداران برنامه F-X نیروی هوایی با این برنامه مخالفت نمودند زیرا آن را تهدیدی برای برنامه F-15 میدانستند. با این حال، فرمانده نیروی هوایی متوجه شده بود، هزینه های سنگین F-15 اجازه نمی دهد که آن را به تعدادکافی برای برآورده کردن تمام نیاز های عملیاتی خود خریداری نماید. برای غلبه بر مقاومت سلسله مراتب نیروی هوایی که مخالف برنامه LWF بودند ، مافیای جنگنده و دیگر طرفداران ایده نیروی مختلط "Hi-Lo " را مطرح کردند .یک جنگنده رهگیر تاکتیکی سنگین و گران قیمت برای بر طرف کردن خطر بمب افکن های راهبردی و مهار میگ-25 شوروی در قالب برنامه (F-X ) و یک جنگنده سبک و ارزان برای تامین نیاز های عملیاتی. در قالب برنامه (LWF )مفهومhigh-cost برای جنگنده رهگیر تاکتیکی و low-cost برای جنگنده ارزان بود. وزارت دفاع امریکا و نیروی هوایی هر دو برنامه (LWF) را تایید و پیش گرفتند. درخواست پیشنهادی (RFP) در تاریخ 6 ژانویه سال 1972 صادر شد و خواستار جنگنده سبک با وزن 20 هزار پوند (9100 کیلوگرم) با سرعت، شتاب و برد پروازی مناسب با سرعت 0.6-1.6 ماخ و ارتفاع 30،000 40،000 فوت (9،150-12،200 متر)شد. پنج شرکت پاسخ دادند، و در سال 1972، General Dynamicsو Northrop قراردادهایی را به ارزش 37.9 میلیون دلار و 39.8 میلیون دلار برای تولید YF-16 و YF-17،دریافت کردند. اولین پرواز از نمونه اولیه برای اوایل سال 1974 برنامه ریزی شد. پیر اسپری اصرار داشت که بین دو نمونه اولیه ، رقابت هوایی در برابر MiG-17 و MiG-21 که به طور مخفیانه در نوادا تحت برنامه Constant Peg نگهداری می شد،و همچنین F-4 صورت گیرد. علاوه بر این، خلبانان ارزیابی نباید خلبانان آزمایش خود شرکت ها باشند و باید با هر دو جنگنده پرواز کنند. نیروی هوایی ایده ساختار نیروی مخلوط "Hi-lo" را در نظر گرفت و برنامه LWF را تغییر داد. LWF بر خلاف دیدگاه بوید و گروهش ، برتری هوایی نخواهد شد ، بلکه یک هواپیمای جنگنده چند منظوره با رادار فعال و موشک های هدایت رادار بود. بعد ها هری هیلکر، طراح F-16، اظهار داشت که اگر می دانستم قرار است به هواپیمای چند منظوره تبدیل شود، F-16 را جور دیگری طراحی می کردم. در نتیجه رقابت جنگنده ها ، نیروی هوایی YF-16را انتخاب کرد. با این حال، هواپیمای از دست رفته، YF-17، نظر نیروی دریایی را جلب نمود و این نیرو YF-17 را جایگزین برنامه VFAX خود کرد و با تغییر و توسعه آن را با نام F/ A-18 Hornet برای نیروی دریایی ایالات متحده و سپاه دریایی دریافت نمود. میراث مافیای جنگنده جدال مافیای جنگنده نظرها را به خود جلب کرد، میزان واقعی سهم آنها در طراحی جنگنده های آمریکایی هنوز مورد بحث است.موفقیت طرح بوید در LWF بر تمامی محصولات اروپایی تاثیر گذاشت. F-15 اولین هواپیما در تاریخ ایالات متحده آمریکا بود که با توجه به نظریه E-M بوید طراحی شده بود. مافیای جنگنده برای حبابی کانوپی که در F-15 و F-16 استفاده شده استدلال می کند که این اجازه می دهد که خلبان دید بیشتری برای شناسایی دشمن و به دام انداختن آن و تمرکز بهتر در موقعیت داگفایت داشته باشد.این طراحی با توجه به مدل تصمیم گیری بوید به نام حلقه OODA که مختص داگفایت ها طرح ریزی کردی بود ساخته شد.با این حال، تمام ایده های مافیای جنگنده اجرا نشد. F-15، F-16 و A-10 با دیدگاه آنها فاصله داشت. حبابی کانوپی F-15 Blitzfighter طرح پیشنهادی Pierre Sprey از مافیای جنگنده برای هواپیمای پشتیبانی نزدیک F-15 آنها ترجیح می دادند F-15 برتری هوایی باشد تا یک جنگنده چند منظوره . بوید مفهوم "پرنده قرمز " را ارتقا داد که وزن آن را باصرف نظر از تجهیزات مانند رادار فعال کاهش دهد. آنها می خواستند سرعت هواپیما را تا 1.6 ماخ پایین بیاورند زیرا سرعت بالا باعث افزایش وزن اجباری طرح بود.سرعت بالا نسبتا کم اهمیت بود زیرا جنگنده ها زمان بسیار کمی در سرعت های بالا صرف می کردند - غالب مبارزه ها در سرعت های زیر صوت انجام می شد . F-16 با توجه به ناامیدی از F-15، برنامه جنگنده سبک وزن LWF به عنوان جنگنده برتری هوایی شناخته می شد.با این حال، نیروی هوایی، F-16 را با تجهیزات چند منظوره ، ویژگی های هوا به زمین و رادار فعال تجهیز کرد. در حالی که نمونه اولیه YF-16 هواپیما های دیگر را در داگفایت تازیانه میزد ، نسخه چمد منظوره نیروی هوایی دارای مانور ضعیف تر و در مبارزه هوایی بد تر شد. در حالی که عقل سلیم در آن زمان موتورهای دوقلو را به عنوان ایمنی محسوب می کرد، F-16 این دیدگاه را با طراحی تک موتور به چالش کشید. اتفاقی که بعد از مرگ بوید بر سر فالکون آمد منتقدان منتقدان معتقدند که F-15 و F-16 موفق شدند؛ زیرا از ایده های مافیای جنگنده دور شدند . موفقیت های صادراتی قابل توجهی را به دست آوردند؛ زیرا این هواپیما چند منظوره با موشک های هدایت رادار بود.اینکه F-16 در ابتدا به عنوان یک جنگنده برتری هوایی طراحی شده بود، و با قابلیت های چند گانه اضافه شده تضعیف شده است ، کم اهمیت است. منتقدان بر این باورند که جنگنده های F-15 و F-16 در جنگ های لبنان و سایر درگیری ها، با نسبت های مرگ و میر بسیار ضعیف هستند. طرفداران F-35 ادعا می کنند که هواپیماهای نسل چهارم مانند F-15، F-16، A-10 و غیره در محیط "تهدید" بسیار ضعیف عمل می کنند زیرا آنها فاقد پنهانکاری هستند.آنها استدلال می کنند که انتقاد از F-35 توسط اعضای مافیای جنگنده (و جنبش اصلاح دفاعی) بی اساس است. کمبود تجربه جنگی و تخصص هوایی مافیا جنگنده مورد انتقاد هست. تنها بوید دارای تجربه مبارزه هوایی (در جنگ کره ای) است. بوید در جنگ ویتنام مبارزه نکرد و در مقایسه با سایر خلبانان جنگنده در زمان خود آمار خوبی ندارد. Everest Riccioni قبل از اینکه به پنتاگون منتقل شود، مبارزه ای نداشت. Pierre Sprey به عنوان مهندسی، بدون تجربه نظامی شناخته شده است. یکی از فیلم های انتقادی Pierre Sprey در نقد تایید F35 پایان قسمت دوم
  12. 1 پسندیده شده
    ببینید داشتن اولویت در امور دفاعی بر اساس تهدیدها مسئله اشتباهی نیست اما این مقوله اولویت اول نباید ناقض اولویت های دیگر باشه. ما گفتیم اولویت اول و دوم و سوم و چهارم منتهی وقتی به اولویت اول پرداخته شد و نتیجه گرفتیم دیگه اولویت های بعدی رو به سراغش نرفتیم مشکل اینجاست. به موشکی پرداخته شد تا هزینه اقدامات طرف مقابل رو افزایش بدیم؟ خوب درست اما باید بعد از حصول به این اولویت دنبال بخش های دیگری میرفتیم. یک تفکر این هست که ما با بازدارندگی مانع از جنگ بشیم اما تفکری که در نقطه مقابلش وجود نداره این هست که اگر جنگ شد چه کنیم؟؟؟ چرا به جای موشکی سراغ سایر بخش ها نرفتیم به یک دلیل مشخص موشکی حوزه تکنولوژیکی بود که ما دسترسی داشتیم سوال دوم پاسخش در همان بخش اول صحبت من هست وقتی یک اولویت ناقض مابقی میشه و سد راه اجرای دیگر اولویت ها
  13. 1 پسندیده شده
    De Havilland Hawker Siddely DH - 110 Sea Vixen
  14. 1 پسندیده شده
  15. 1 پسندیده شده
  16. 1 پسندیده شده
  17. 1 پسندیده شده
  18. 1 پسندیده شده
  19. 1 پسندیده شده
  20. 1 پسندیده شده
    با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ؛به اتفاق هم مبحث موشکهای بالستیک برد کوتاه رو ادامه میدهیم:     موشک های بالستیک برد کوتاه  Short-range ballistic missile (قسمت سیزدهم)     TR-1 Temp : موشک  زمین به زمین بالستیک برد کوتاه تی آر - 1 (تِمپ) ساخت اتحاد جماهیر شوروی است. این موشک بالستیک که توسط ناتو SS-12 Scalebord نامیده شد ، یکی از کم نام و نشان ترین موشک های بالستیک روسی است. این موشک دارای برد ماکزیمم  900 کیلومتر و کالیبر 1010 میلی متر می باشد. این موشک تولید سال 1969 میلادی می باشد.           در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/TR-1_Temp     KN-02 Toksa : موشک  زمین به زمین بالستیک برد کوتاه کی اِن - 02 توکسا ساخت کره شمالی است. این موشک بالستیک در واقع نسخه کپی شده از موشک سوخت جامد OTR-21 Tochka اتحاد جماهیر شوروی است که توسط کارشناسان موشکی کره شمالی ساخته شده است. این موشک دارای برد ماکزیمم  160 کیلومتر و کالیبر 650 میلی متر می باشد. کارشناسان موشکی کره ای ، پس از آنکه دولت سوریه به موشک توچکا مجهز گردید ، امکان دسترسی به این موشک و امکان مهندسی معکوس آن را بدست آوردند. سرانجام و پس از چندین آزمایش ناموفق ؛ نهایتا در سال 2006 میلادی توسط کره شمالی ، این موشک در خط تولید قرار گرفت.             در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/KN-02_Toksa     Hwasong-5 : موشک  زمین به زمین بالستیک برد کوتاه هو واسانگ - 5 ساخت کره شمالی است. این موشک نسخه کره شمالی موشک R-17 Elbrus (یکی از زیر شاخه های موشک نامدار Scud ) اتحاد جماهیر شوروی است. کره شمالی ، اولین نمونه های موشک البروس را در سال 1979 یا 1980 از طریق ارتش مصر بدست آورد و با بدست آوردن این موشک ، امکان مهندسی معکوس این موشک برای کره شمالی فراهم شد. این موشک دارای برد ماکزیمم  320 کیلومتر و کالیبر 885 میلی متر می باشد. کره شمالی در ازای کمک هائی که در خلال جنگ اعراب و اسرائیل به ارتش مصر نمود ، در اوایل دهه 80 میلادی یک نسخه از موشک البروس را بدست آورد و پس از چند سال در سال 1985 خط تولید این موشک را راه اندازی نمود. ایران این موشک را با عنوان " شهاب - 1 " در خاک خود تولید می کند.           موشک روسی R-17 Elbrus   در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Hwasong-5     Hwasong-6 : موشک  زمین به زمین بالستیک برد کوتاه هو واسونگ -6  یا اصطلاحا Scud-C ساخت کره شمالی است. این موشک بالستیک بر اساس انجام برخی از بهینه سازی ها بر روی موشک Hwasong-5 کره شمالی تولید گردیده است. این موشک دارای برد ماکزیمم  500 الی 600 کیلومتر و کالیبر 880 میلی متر می باشد. این موشک در سال 1989 یا 1990 در خط تولید قرار گرفت. ایران این موشک را با عنوان شهاب - 2 در خاک خود تولید می نماید.           اسکاد - سی ارتش قذافی که توسط مخالفان دولت لیبی به غنیمت گرفته شده است.   در انجمن هیچ تاپیکی در خصوص این موشک بالستیک وجود ندارد. https://en.wikipedia.org/wiki/Hwasong-6       ادامه دارد ...     ----------- پ.ن 1 : امیدوارم که مورد پسند دوستان واقع شده باشد. دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند.   پ.ن 2 : به امید خدا در دو پست آتی ، پرونده موشک های بالستیک برد کوتاه را خواهیم بست.   پ.ن 3 : انشاءالله و اگر عمری باقی بود ، در پست های بعدی به ترتیب سایر موشکهای بالستیک (برد متوسط و برد بلند) را به اتفاق بررسی خواهیم نمود.
  21. 1 پسندیده شده
      تاپیک مستقل ندارد ولی یک تاپیک مقایسه ای بنده یک زمانی ایجاد کرده بودم که این راکت را با وی شی 2 و فجر 5 خودمان مقایسه کردم.
  22. 1 پسندیده شده
    از مقایسه سایر اجزای پیکربندی فاتح-313 در یک طرف و فاتح-110 و ذوالفقار در طرف دیگه میشه دید که ذوالفقار بیشتر شباهت داره به 110 تا به 313 از جمله همون شکل بالک های انتهایی مثلثی در این موشک ها. اگر این مطلب که ذوالفقار سر جنگی بارانی داره رو روش حساب کنیم، احتمالا سرجنگی سبکتر از یک سرجنگی منفرد خواهد شد مگر اینکه حجم بیشتری به سرجنگی تخصیص پیدا کنه که داستان دار میشه بحث بازطراحی موشک.
  23. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت همه دوستان با تبریک دستاورد موشک ذوالفقار برد 700 یا 750 کیلومتری، باید توجه داشت تصاویر موشک شلیک شده ذوالفقار با تصاویر شلیک موشک فاتح-313 یکی هست :   [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10146/Zolfaghar_282929~1.JPG][/url]   فقط واحد فتوشاپ در این شلیک نقش ایفا کرده.   همچنین شکل بالک های کوچک انتهایی ذوالفقار شلیکی با فاتح-313 یکی هست و کلا یعنی یکی هستند   به علاوه شکل دماغه ذوالفقار شلیکی با ذوالفقار تولیدی متفاوته، ذوالفقار رژه بندرعباس هم که نمیشه روش حساب کرد
  24. 1 پسندیده شده
    سلام علیکم و رحمت ا...      البته جنابعالی لطف دارید ، شخصاً براین اعتقاد هستم که  سالها و دهه ها  با درجه علمی را که فرمودید ، فاصله دارم . ادعایی هم در این زمینه وجود ندارد ، چرا که دانش بشر آنقدر گسترده شده که تنها استفاده  از تجربه و دانش دیگران هست که در این مدت بسیار کوتاه عمر بشری ، موجب پیشرفت و ارتقاء سطح دانش نسل بشر می گردد .  ---------------------- در خصوص فرموده شما ، پاسخ بنده بیشتر ناظر بر سئوال دوست ما مبنی بر چرایی عدم حمله مستقیم به بغداد از کوتاه ترین مسیر موجود بود ( حالا اگر مقایسه کنیم ، یک چیزی شبیه به آن تصمیم سخت سرفرماندهی okw برای  دسترسی به قلب سیاسی اتحاد شوروی - مسکو - و یا تصرف چاه های نفت در حاشیه دریاچه کاسپین - مایکوپ- ) بود .    دوست ما سئوال کردند که :         به نظرم ، نقطه ضعف ما در تمام طول جنگ  ، ( شاید تجربه تلخ عملیات نصر و تلفات شدید زرهی ) و همچنین فشار شدید 9 ماهه نخست جنگ بر نیروی هوایی و تلفات وارد برآن ، موجب شد تا  این دو نیرو، بخصوص واحدهای زرهی ما قادر نباشند ، آن تاثیر گذاری مهم که ماموریت ذاتی این نیروها هست را بر جای گذارند . توپوگرافی این حوزه جغرافیایی ( مرز خسروی تا بغداد ) که به شکل یک جلگه مسطح و فاقد عوارض زمینی به منظور اجرای عملیات پدافندی در صورت اجرای یک حمله مستقیم به بغداد بود ، موجب شد تا هر احتمالی ( ولو احتمال یک درصد ) برای به خطر انداختن بغداد بعنوان مرکزیت سیاسی حزب بعث از سوی واحدهای ایرانی ، امکان پذیر نباشد .    علاوه بر آن ، به اعتقاد فرمانده محترم وقت  سپاه ، تک جبهه ای در طول 8 سال جنگ ، ( البته به غیر از والفجر 8)  ، بیلان خوبی بر جای نگذاشت و این ناشی از همین نقیصه ، ( عدم وجود یگان های استاندارد زرهی و پشتیبانی نزدیک هوایی بر مبنای جداول کلاسیک نظامی بود .    علاوه برآن ، عقبه ما در صورت اجرای این حمله ، بشدت از سوی نیروی هوایی عراق تهدید می شد و از آن سو  ، ارتش عراق ، که به نسبت 5 به 1 و یا حتی بیشتر ، برتری مطلق زرهی را نسبت به ما داشت ، براحتی می توانست از جناحین ( سپاه های 6 گانه تا میانه جنگ و سپاه های 12 گانه در انتهای جنگ )  چنان عرصه را بر ما تنگ کند که احتمالاً بزرگترین " دیگ بخار" ایجاد شده در طول تاریخ مدرن نظامی ( اصطلاح  دیگ بخار یک اصطلاح رایج در میان ورماخت در خصوص عملیات محاصره سازی با استفاده از یگانهای زرهی ) علیه ما ایجاد می گردند .    حالا احیاناً ، منظور دیگری داشتید ، شاید بنده متوجه آن نشدم .   متشکرم  :rose: 
  25. 1 پسندیده شده
    با سلام   بنده قصد نداشتم وارد این موضوع شوم ، اما جناب gama سئوالی را از من پرسیدند که بنده براساس گفته های جناب محمد درودیان و اسنادی که منتشر شده پاسخ ایشان را می دهم . البته اینکه این عملیات موفقیت آمیز بود یا موفق نبود ، بحث ما نیست . صرفا" بحث رسیدن نیروها به نهرکتیبان و رد نشدن آنها از این مانع آبی و ادامه پیشروی است .         خوب   همانطور که همه اطلاع دارند ، عملیات رمضان در 5 مرحله اجرا شد :   طرح مانور :   محدوده عملیات از کوشک در شمال تا رودخانه اروند در جنوب امتداد داشت و در 4 محور یا 4 قرارگاه عملیاتی برای انهدام یگانهای سپاه سوم و تامین خط رودخانه اروند طراحی شد . با توجه به اینکه عقبه دشمن در شرق اروند به چهار پل موجود در نشوه و تنومه بود ، در صورت تصرف این پل ها ، بخش زیادی از ارتش عراق محاصره و به اسارت در می آمدند .   مرحله نخست : 1361/4/23  تا 1361/5/7   ورود 3 قرارگاه به درگیری با دشمن   در محور شمالی دو تیپ سپاه و یک تیپ ارتش وارد شدند ولی بدلیل وجود مثلثی ها و میادین مین موفق به پیشروی نشده و با دمیدن روشنایی روز از ادامه پیشروی خودداری شد   در محور میانی ( شمال پاسگاه زید ) سه تیپ سپاه و یک لشکر نیروی زمینی ارتش ، علیرغم پیشروی ها اولیه ، به مثلثی های عراق نرسیدند و پیشروی متوقف شد .   در محور جنوبی چهار تیپ سپاه و 2 تیپ ارتش به عمق 30 کیلومتری خطوط ارتش عراق نفوذ کرده و به نهر کتیبان رسیدند تا جایی که قرارگاه لشکر 9 زرهی عراق به تصرف در آمد . این نیروها به قدری به بصره نزدیک بودند که حتی چراغ های شهر بصره از دور مشخص می بود .   اما چرا یگانهای سپاه  و ارتش  در پشت نهر کتیبان  متوقف شدند ؟؟   پاسخ بسیار ساده است . این مساله یک اصل ساده نظامی است . بدلیل اینکه در محورهای شمالی و میانی عملا" پیشروی صورت نگرفت .   بدین معنی که اگر یگانهای موجود در محور جنوبی از نهر کتیبان رد می شدند و به پیشروی خود ادامه می دادند ، عملا" جناحین این نیروها باز می ماند و ارتش عراق از شمال منطقه و از پشت مثلثی ها ،  با یک ضد حمله زرهی که متکی بر دژ های مثلثی بود ( چون نیروها در محور شمالی و میانی عملا" متوقف شده بودند )  ، به راحتی یگانهای ایرانی را از پشت قیچی کرده و همه را از میان می بردند .   دوستان بطور حتم اطلاع دارند که تا زمانی که جناحین یک یگان نظامی تامین نشود ، پیشروی فاقد منطق نظامی است .   در ضمن با روشن شدن هوا، به روال معمول ، ارتش عراق با فشار خودش را با یک لشکر زرهی به این نقطه معطوف کرد و تامین این منطقه میسر نشد .      در کل جناب درودیان (مرکز اسناد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ) چهار مورد را در ارتباط با این عملیات ذکر کردند :   1- فراهم آوردن تمامی شرایط و لوازم پیشروی ( یعنی وجود پشتیبانی نزدیک هوایی ، مهمات توپخانه به اندازه کافی ، رصد اطلاعاتی کامل و ... )   2- افزایش توانایی های مهندسی   3- گسترش سازمان رزم به صورتی که با طولانی شدن جنگ و درگیری ، امکان ایجاد برتری بر دشمن فراهم باشد   4- گسترش "یگانهای زرهی" ، به منظور "جنگ در روز "و رویارویی با واحدهای زرهی دشمن       حالا دوستان ارتش جمهوری اسلامی ایران چه اعتقادی دارند :   در مجموعه اطلس نبردهای ماندگار این جملات در ارتباط با عملیات رمضان آمده :   ( مشاوران نظامی این مجموعه : سرتیپ 2 ستاد سعید پور داراب ، سرتیپ2 ستاد فرهاد بهروزی ، سرهنگ ستاد محمود ضمیری ، سرهنگ ستاد حسین مبارکی  ، سرهنگ ستاد احمد حیدری )   عملیات رمضان نخستین هجوم سراسری و گسترده ایران بداخل خاک عراق بود و بیش از 150 گردان نیرو در این عملیات شرکت داشتند که از روحیه خوب و تجربه گذشته  و روحیه عالی برخورداربودند ، ولی با ورود نیروهای ایرانی به داخل خاک عراق ، حس ناسیونالیستی و حس قومیت عربی در کنار استفاده از تجهیزات جدید باعث شد تا واحدهای ایرانی زمین گیر شوند .      سپهبد شهید صیاد شیرازی هم بر این عقیده بودند که  در حوزه روانی ، بدلیل وجود یک احساس غرور کاذب ناشی از موفقیت های عملیاتهای پیشین ، عملیات به آنچه که برای آن طراحی شده بود نرسید .     در مجموعه دایره المعارف مصور تاریخ جنگ ، در ارتباط با عملیات رمضان چنین آمده است :   در محور شمالی و میانی ،  میدان های موانع بسیار زیاد بود و پیشروی صورت نگرفت ، در محور جنوبی بیشترین پیشروی صورت گرفت که بیشترین تلفات ارتش عراق هم از همین محور بود . با این حال عراقی ها تمام یگانهای زرهی و مکانیزه خودشان را در این محور متمرکز کردند و موفق شدند تا از تثبیت منطقه تصرف شده جلوگیری کرده و پس از آن ایرانی ها را به عقب برانند .